id
stringlengths 1
7
| url
stringlengths 31
762
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 4
168k
|
---|---|---|---|
1239 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%20%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C | شبکه رایانهای | شبکهٔ رایانهای (کوتاه: شبکه) به اتصال دو یا چند سیستم (مانند کامپیوتر، لپتاپ، و…) با توانایی ارسال و دریافت داده گفته میشود. این انتقال دادهها میتواند با کابل چند رسانهای، کابل نوری یا بیسیم انجام شود. همچنین میتوانیم منابع داخل شبکه را در دسترس تمامی کاربران درون شبکه قرار دهیم.
شبکه رایانهای باعث تسهیل ارتباط میان کاربران شده و اجازه میدهد تا کاربران منابع خود را به اشتراک بگذارند. منابعی مانند فایلهای داخل شبکه (شامل: اسناد متنی، عکس، فایل صوتی و تصویری و…) و همچنین پرینتر، اسکنر و دستگاههای مشابه که داخل شبکه استفاده میشوند.
انواع شبکههای رایانهای از نظر وسعت:
WAN: شبکه محیط گسترده (Wide Area Network)
MAN: شبکه محیط کلانشهری (Metropolitan Area Network)
LAN: شبکه محیط محلی (Local Area Network)
PAN: شبکه محیط شخصی (Personal Area Network)
WLAN: شبکه محیط محلی بیسیم (Wireless Local Area Network)
CAN: شبکه محیط پردیس دانشگاه (Campus Area Network)
HAN: شبکه محیط خانه (Home Area Network)
SAN: شبکه محیط ذخیرهسازی (Storage Area Network)
انواع شبکههای رایانهای از نظر توپولوژی:
ُStar - Bus - Ring - Mesh - Extended Star
انواع شبکههای رایانهای از نظر نقش کاربر:
ُنظیر به نظیر: هم کاربر سرویس میدهد و هم سرویس میگیرد.
کلاینت سرور: سرور (سرویس دهنده) عمل سرویس دهی را انجام میدهد و کلاینت (مشتری) فقط سرویس میگیرد.
معرفی
یک شبکه رایانهای اجازه به اشتراکگذاری منابع و اطلاعات را بین دستگاههای متصل شده به هم، میدهد. در دهه ۶۰ میلادی، آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته (ARPA) پروژههای تحقیقاتی پیشرفته (ARPANET) برای وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا اختصاص داد. این اولین شبکه رایانهای در جهان بود. توسعه شبکه از سال ۱۹۶۹ و براساس طرحهای توسعه یافته دهه ۶۰ آغاز شد.
هدف
شبکههای رایانهای را میتوان برای اهداف مختلف استفاده کرد:
تسهیل ارتباطات: با استفاده از شبکه، افراد میتوانند به آسانی از طریق رایانامه، پیامرسانی فوری، اتاق گفتگو، تلفن، تلفن تصویری و ویدئو کنفرانس، ارتباط برقرار کنند.
اشتراکگذاری سختافزارها: در یک محیط شبکهای، هر کامپیوتر در شبکه میتواند به منابع سختافزاری در شبکه دسترسی پیدا کرده و از آنها استفاده کند؛ مانند چاپ یک سند به وسیله چاپگری که در شبکه به اشتراک گذاشته شدهاست.
اشتراکگذاری پروندهها، دادهها و اطلاعات: در یک محیط شبکهای، هر کاربر مجاز میتواند به دادهها و اطلاعاتی که بر روی رایانههای دیگر موجود در شبکه، ذخیره شدهاست دسترسی پیدا کند. قابلیت دسترسی به دادهها و اطلاعات در دستگاههای ذخیرهسازی اشتراکی، از ویژگیهای مهم بسیاری از شبکههای است.
اشتراکگذاری نرمافزارها: کاربرانی که به یک شبکه متصل اند، میتوانند برنامههای کاربردی موجود روی کامپیوترهای راه دور را اجرا کنند.
تعریف
مجموعهای از دستگاههای مستقل و متصل به یکدیگر هستند که با یکدیگر ارتباط داشته و تبادل داده میکنند.
مستقل بودن دستگاهها بدین معناست که هر کدام دارای واحدهای کنترلی و پردازشی مجزا بوده و بود و نبود یکی بر دیگری تأثیرگذار نیست. متصل بودن دستگاهها یعنی از طریق یک رسانه فیزیکی مانند کابل، فیبر نوری، ماهوارهها و… به هم وصل میباشند.
دو شرط فوق شروط لازم برای ایجاد یک شبکه کامپیوتری میباشند اما شرط کافی برای تشکیل یک شبکه کامپیوتری داشتن ارتباط و تبادل داده بین کامپیوترهاست.
این موضوع در بین متخصصین قلمرو شبکه مورد بحث است که آیا دو رایانه که با استفاده از نوعی از رسانه ارتباطی به یکدیگر متصل شدهاند تشکیل یک شبکه میدهند. در این باره بعضی مطالعات میگویند که یک شبکه نیازمند دست کم ۳ رایانه متصل به هم است. یکی از این منابع با عنوان «ارتباطات راه دور: واژهنامه اصطلاحات ارتباطات راه دور»، یک شبکه رایانهای را اینطور تعریف میکند: «شبکهای از گرههای پردازشگر دیتا که جهت ارتباطات دیتا به یکدیگر متصل شدهاند». در همین سند عبارت «شبکه» اینطور تعریف شدهاست: «اتصال سه با چند نهاد ارتباطی». رایانهای که به وسیلهای غیر رایانهای متصل شدهاست (به عنوان نمونه از طریق ارتباط «اترنت» به یک پرینتر متصل شدهاست) ممکن است که یک شبکه رایانهای به حساب آید، اگرچه این نوشتار به این نوع پیکربندی نمیپردازد.
این نوشتار از تعاریفی استفاده میکند که به دو یا چند رایانه متصل به هم نیازمند است تا تشکیل یک شبکه را بدهد. در مورد تعداد بیشتری رایانه که به هم متصل هستند عموماً توابع پایهای مشترکی دیده میشود. از این بابت برای آنکه شبکهای به وظیفهاش عمل کند، سه نیاز اولیه بایستی فراهم گردد، «اتصالات»، «ارتباطات» و «خدمات». اتصالات به بستر سختافزاری اشاره دارد، ارتباطات به روشی اشاره میکند که بهواسطه آن وسایل با یکدیگر صحبت کنند و خدمات آنهایی هستند که برای بقیه اعضای شبکه به اشتراک گذاشته شدهاند.
دستهبندی شبکههای رایانهای
فهرست زیر، دستههای شبکههای رایانهای را نشان میدهد.
بر اساس نوع اتصال
شبکههای رایانهای را میتوان با توجه به تکنولوژی سختافزاری یا نرمافزاری که برای اتصال دستگاههای افراد در شبکه استفاده میشود، دستهبندی کرد؛ مانند فیبر نوری، اینترنت، شبکه محلی بیسیم، HomePNA، ارتباط خط نیرو یا G.hn.
اترنت با استفاده از سیمکشی فیزیکی دستگاهها را به هم متصل میکند. دستگاههای مستقر معمول شامل هابها، سوئیچها، پلها یا مسیریابها هستند.
تکنولوژی شبکه بیسیم برای اتصال دستگاهها، بدون استفاده از سیمکشی طراحی شدهاست. این دستگاهها از امواج رادیویی یا سیگنالهای مادون قرمز به عنوان رسانه انتقال استفاده میکنند.
فناوری ITU-T G.hn از سیمکشی موجود در منازل (کابل هممحور، خطوط تلفن و خطوط برق) برای ایجاد یک شبکه محلی پر سرعت (تا۱ گیگا بیت در ثانیه) استفاده میکند.
بر اساس تکنولوژی سیم کشی
زوج بههمتابیده: زوج بههمتابیده یکی از بهترین رسانههای مورد استفاده برای ارتباطات راه دور میباشد. سیمهای زوج بههمتابیده، سیم تلفن معمولی هستند که از دو سیم مسی عایق که دو به دو به هم پیچ خوردهاند درست شدهاند. از زوج بههمتابیده برای انتقال صدا و دادهها استفاده میشود. استفاده از دو سیم بههمتابیده به کاهش تداخل و القای الکترومغناطیسی کمک میکند. سرعت انتقال داده، دامنهای از ۲ میلیون بیت در هر ثانیه تا ۱۰۰ میلیون بیت در هر ثانیه، دارد.
کابل هممحور: کابل هممحور بهطور گستردهای در سیستمهای تلویزیون کابلی، ساختمانهای اداری، و دیگر سایتهای کاری برای شبکههای محلی، استفاده میشود. کابلها یک رسانای داخلی دارند که توسط یک عایق منعطف محصور شدهاند، که روی این لایهٔ منعطف نیز توسط یک رسانای نازک برای انعطاف کابل، به هم بافته شدهاست. همهٔ این اجزا، در داخل عایق دیگری جاسازی شدهاند. لایه عایق به حداقل رساندن تداخل و اعوجاج کمک میکند. سرعت انتقال داده، دامنهای از ۲۰۰ میلیون تا بیش از ۵۰۰ میلیون بیت در هر ثانیه دارد.
فیبر نوری: کابل فیبر نوری شامل یک یا چند رشته از الیاف شیشهای پیچیده شده در لایههای محافظ میباشد. این کابل میتواند نور را تا مسافتهای طولانی انتقال دهد. کابلهای فیبر نوری تحت تأثیر تابشهای الکترومغناطیسی قرار نمیگیرند. سرعت انتقال ممکن است به چند تریلیون بیت در ثانیه برسد.
بر اساس تکنولوژی بیسیم
ریزموج (مایکروویو) زمینی: ریزموجهای زمینی از گیرندهها و فرستندههای زمینی استفاده میکنند. تجهیزات این تکنولوژی شبیه به دیشهای ماهوارهاست. مایکروویو زمینی از دامنههای کوتاه گیگاهرتز استفاده میکند، که این سبب میشود تمام ارتباطات به صورت دید خطی محدود باشد. فاصله بین ایستگاههای رله (تقویت سیگنال) حدود ۳۰ مایل است. آنتنهای ریزموج معمولاً در بالای ساختمانها، برجها، تپهها و قله کوه نصب میشوند.
ماهوارههای ارتباطی: ماهوارهها از ریزموجهای رادیویی که توسط جو زمین منحرف نمیشوند، به عنوان رسانه مخابراتی خود استفاده میکنند.
ماهوارهها در فضا مستقر هستند؛ بهطور معمول ۲۲۰۰۰ مایل (برای ماهوارههای geosynchronous) بالاتر از خط استوا.
این سیستمهای در حال چرخش به دور زمین، قادر به دریافت و رله صدا، دادهها و سیگنالهای تلویزیونی هستند.
تلفن همراه و سیستمهای سلولار نتورک (Cellular network): تلفن همراه و سیستمهای سلولار نتورک از چندین فناوری ارتباطات رادیویی استفاده میکنند. این سیستمها به مناطق مختلف جغرافیایی تقسیم شدهاند. هر منطقه دارای فرستندههای کم قدرت یا دستگاههای رله رادیویی آنتن برای تقویت تماسها از یک منطقه به منطقه بعدی است.
شبکههای محلی بیسیم: شبکه محلی بیسیم از یک تکنولوژی رادیویی فرکانس بالا (مشابه سلول دیجیتالی) و یک تکنولوژی رادیویی فرکانس پایین استفاده میکند. شبکههای محلی بیسیم از تکنولوژِی طیف گسترده، برای برقراری ارتباط میان دستگاههای متعدد در یک منطقه محدود، استفاده میکنند. نمونهای از استاندارد تکنولوژی بیسیم موج رادیویی، IEEE است.
ارتباطات فروسرخ: ارتباط فروسرخ، سیگنالهای بین دستگاهها را در فواصل کوچک (کمتراز ۱۰ متر) به صورت همتا به همتا (رو در رو) انتقال میدهد؛ در خط انتقال نباید هیچ گونه شی ای قرار داشته باشد.
بر اساس اندازه
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس اندازه یا گستردگی ناحیهای که شبکه پوشش میدهد طبقهبندی شوند. برای نمونه «شبکه شخصی» (PAN)، «شبکه محلی» (LAN)، «شبکه دانشگاهی» (CAN)، «شبکه کلانشهری» (MAN) یا «شبکه گسترده» (WAN).
بر اساس لایه شبکه
ممکن است شبکههای رایانهای مطابق مدلهای مرجع پایهای که در صنعت به عنوان استاندارد شناخته میشوند مانند «مدل مرجع ۷ لایه OSI» و «مدل ۴ لایه TCP/IP»، بر اساس نوع «لایه شبکه» ای که در آن عمل میکنند طبقهبندی شوند.
بر اساس معماری کاربری
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس معماری کاربری که بین اعضای شبکه وجود دارد طبقهبندی شود، برای نمونه معماریهای Active Networking، «مشتری-خدمتگذار» (Client-Server) یا به اسم Domain Base معروف میباشد و «همتا به همتا» Peer-to-Peer (گروه کاری) به اسم Workgroup معروف میباشد.
بر اساس همبندی (توپولوژی)
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس نوع همبندی شبکه طبقهبندی شوند مانند: «شبکه باس» (Bus)، «شبکه ستاره» ((Star، «شبکه حلقهای» (Ring)، «شبکه توری» (Mesh)، «شبکه ستاره-باس» (Star-Bus)، «شبکه درختی» (Tree) یا «شبکه سلسله مراتبی» (Hierarchical) و ترکیبی و غیره.
همبندی شبکه را میتوان بر اساس نظم هندسی ترتیب داد. همبندیهای شبکه طرحهای منطقی شبکه هستند. واژه منطقی در اینجا بسیار پرمعنی است. این واژه به این معنی است که همبندی شبکه به طرح فیزیکی شبکه بستگی ندارد. مهم نیست که رایانهها در یک شبکه به صورت خطی پشت سر هم قرار گرفته باشند، ولی زمانیکه از طریق یک «هاب» به یکدیگر متصل شده باشند تشکیل همبندی ستاره میکنند نه باس؛ و این عامل مهمی است که شبکهها در آن فرق میکنند، جنبه ظاهری و جنبه عملکردی.
بر اساس قرارداد
ممکن است شبکههای رایانهای بر اساس «قرارداد» ارتباطی طبقهبندی شوند. برای اطلاعات بیشتر لیست پشتههای قرارداد شبکه و لیست قراردادهای شبکه را ببینید.
انواع شبکههای رایانهای از نظر اندازه
شبکه شخصی (PAN)
«شبکه شخصی» (Personal Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که برای ارتباطات میان وسایل رایانهای که اطراف یک فرد میباشند (مانند «تلفن» ها و «رایانههای جیبی» (PDA) که به آن «دستیار دیجیتالی شخصی» نیز میگویند) بکار میرود. این که این وسایل ممکن است متعلق به آن فرد باشند یا خیر جای بحث خود را دارد. برد یک شبکه شخصی عموماً چند متر بیشتر نیست. موارد مصرف شبکههای خصوصی میتواند جهت ارتباطات وسایل شخصی چند نفر به یکدیگر یا برقراری اتصال این وسایل به شبکهای در سطح بالاتر و شبکه «اینترنت» باشد.
ارتباطات شبکههای شخصی ممکن است به صورت سیمی به «گذرگاه» های رایانه مانند USB و فایروایر برقرار شود. همچنین با بهرهگیری از فناوریهایی مانند IrDA، «بلوتوث» (Bluetooth) و UWB میتوان شبکههای شخصی را به صورت بیسیم ساخت.
دستگاههایی که در این شبکه مورد استفاده قرار میگیرند، همان دستگاههایی هستند که هر روزه با آنها در ارتباط هستیم. مانند لپتاپ، تلفن همراه، Xbox و …
شبکه محلی شخصی که خود یکی از انواع شبکه کامپیوتری است به دو دسته زیر تقسیم میشود:
شبکه شخصی بیسیم
شبکه شخصی بیسیم با استفاده از فناوریهای بیسیم مانند WiFi، بلوتوث توسعه یافته و برد کمی هم دارند.
شبکه شخصی سیمی
شبکه شخصی سیمی با استفاده از USB ایجاد میشود.
نمونههایی از شبکه محلی شخصی
شبکه محلی Body
شبکه محلی Body به شبکهای گفته میشود که همراه یا شخص در حال حرکت است. به عنوان مثال تلفن همراهی که به یک شبکه متصل شدهاست و صاحبش از آن برای به اشتراکگذاری داده به دیگران استفاده میکند.
شبکه آفلاین
شبکه آفلاین یا شبکه خانگی به شبکهای گفته میشود که در یک خانه از طریق اتصال وسایلی نظیر چاپگر، رایانه و تلویزیون مورد استفاده قرار میگیرد.
شبکه محلی (LAN)
«شبکه محلی» (Local Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که محدوده جغرافیایی کوچکی مانند یک خانه، یک دفتر کار یا گروهی از ساختمانها را پوشش میدهد. در مقایسه با «شبکههای گسترده» (WAN) از مشخصات تعریفشده شبکههای محلی میتوان به سرعت (نرخ انتقال) بسیار بالاتر آنها، محدوده جغرافیایی کوچکتر و عدم نیاز به «خطوط استیجاری» مخابراتی اشاره کرد.
دو فناوری «اترنت» (Ethernet) روی کابل «جفت به هم تابیده بدون محافظ» (UTP) و «وایفای» (Wi-Fi) رایجترین فناوریهایی هستند که امروزه استفاده میشوند، با این حال فناوریهای «آرکنت» (ARCNET) و «توکن رینگ» (Token Ring) و بسیاری روشهای دیگر در گذشته مورد استفاده بودهاند.
شبکه کلانشهری (MAN)
«شبکه کلانشهری» (Metropolitan Area Network) یک «شبکه رایانهای» بزرگ است که معمولاً در سطح یک شهر گسترده میشود. در این شبکهها معمولاً از «زیرساخت بیسیم» یا اتصالات «فیبر نوری» جهت ارتباط محلهای مختلف استفاده میشود.
شبکه گسترده (WAN)
«شبکه گسترده» (Wide Area Network) یک «شبکه رایانهای» است که نسبتاً ناحیه جغرافیایی وسیعی را پوشش میدهد (برای نمونه از یک کشور به کشوری دیگر یا از یک قاره به قارهای دیگر). این شبکهها معمولاً از امکانات انتقال خدمات دهندگان عمومی مانند شرکتهای مخابرات استفاده میکند. به عبارت کمتر رسمی این شبکهها از «مسیریاب» ها و لینکهای ارتباطی عمومی استفاده میکنند.
شبکههای گسترده برای اتصال شبکههای محلی یا دیگر انواع شبکه به یکدیگر استفاده میشوند؛ بنابراین کاربران و رایانههای یک مکان میتوانند با کاربران و رایانههایی در مکانهای دیگر در ارتباط باشند. بسیاری از شبکههای گسترده برای یک سازمان ویژه پیادهسازی میشوند و خصوصی هستند. بعضی دیگر بهوسیله «سرویس دهندگان اینترنت» (ISP) پیادهسازی میشوند تا شبکههای محلی سازمانها را به اینترنت متصل کنند.
شبکه متصل (Internetwork)
دو یا چند «شبکه» یا «زیرشبکه» (Subnet) که با استفاده از تجهیزاتی که در لایه ۳ یعنی «لایه شبکه» «مدل مرجع OSI» عمل میکنند مانند یک «مسیریاب»، به یکدیگر متصل میشوند تشکیل یک شبکه از شبکهها یا «شبکه متصل» را میدهند. همچنین میتوان شبکهای که از اتصال داخلی میان شبکههای عمومی، خصوصی، تجاری، صنعتی یا دولتی به وجود میآید را «شبکه متصل» نامید.
در کاربردهای جدید شبکههای به هم متصل شده از قرارداد IP استفاده میکنند. بسته به اینکه چه کسانی یک شبکه از شبکهها را مدیریت میکنند و اینکه چه کسانی در این شبکه عضو هستند، میتوان سه نوع «شبکه متصل» دستهبندی نمود:
شبکه داخلی یا اینترانت (Intranet)
شبکه خارجی یا اکسترانت (Extranet)
شبکهاینترنت (Internet)
شبکههای داخلی یا خارجی ممکن است که اتصالاتی به شبکه اینترنت داشته یا نداشته باشند. در صورتی که این شبکهها به اینترنت متصل باشند در مقابل دسترسیهای غیرمجاز از سوی اینترنت محافظت میشوند. خود شبکه اینترنت به عنوان بخشی از شبکه داخلی یا شبکه خارجی به حساب نمیآید، اگرچه که ممکن است شبکه اینترنت به عنوان بستری برای برقراری دسترسی بین قسمتهایی از یک شبکه خارجی خدماتی را ارائه دهد.
شبکه داخلی (Intranet)
یک «شبکه داخلی» مجموعهای از شبکههای متصل به هم میباشد که از قرارداد IP و ابزارهای مبتنی بر IP مانند «مرورگران وب» استفاده میکند و معمولاً زیر نظر یک نهاد مدیریتی کنترل میشود. این نهاد مدیریتی «شبکه داخلی» را نسبت به باقی قسمتهای دنیا محصور میکند و به کاربران خاصی اجازه ورود به این شبکه را میدهد. بهطور معمولتر شبکه درونی یک شرکت یا دیگر شرکتها «شبکه داخلی» میباشد.
بهطور مثال شبکه ملی اطلاعات در ایران نوعی از شبکههای داخلی (اینترانت) میباشد.
شبکه خارجی (Extranet)
یک «شبکه خارجی» یک «شبکه» یا یک «شبکه متصل» است که به لحاظ قلمرو محدود به یک سازمان یا نهاد است ولی همچنین شامل اتصالات محدود به شبکههای متعلق به یک یا چند سازمان یا نهاد دیگر است که معمولاً ولی نه همیشه قابل اعتماد هستند. برای نمونه مشتریان یک شرکت ممکن است که دسترسی به بخشهایی از «شبکه داخلی» آن شرکت داشته باشند که بدین ترتیب یک «شبکه خارجی» درست میشود، چراکه از دیدگاه امنیتی این مشتریان برای شبکه قابل اعتماد به نظر نمیرسند. همچنین از نظر فنی میتوان یک «شبکه خارجی» را در گروه شبکههای دانشگاهی، کلانشهری، گسترده یا دیگر انواع شبکه (هر چیزی غیر از شبکه محلی) به حساب آورد، چراکه از نظر تعریف یک «شبکه خارجی» نمیتواند فقط از یک شبکه محلی تشکیل شده باشد، چون بایستی دست کم یک اتصال به خارج از شبکه داشته باشد.
شبکه اینترنت (Internet)
شبکه ویژهای از شبکهها که حاصل اتصالات داخلی شبکههای دولتی، دانشگاهی، عمومی و خصوصی در سرتاسر دنیا است. این شبکه بر اساس شبکه اولیهای کار میکند که «آرپانت» (ARPANET) نام داشت و بهوسیله مؤسسه «آرپا» (ARPA) که وابسته به «وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا» است ایجاد شد. همچنین منزلگاهی برای «وب جهانگستر» (WWW) است. در لاتین واژه Internet برای نامیدن آن بکار میرود که برای اشتباه نشدن با معنی عام واژه «شبکه متصل» حرف اول را بزرگ مینویسند.
اعضای شبکه اینترنت یا شرکتهای سرویس دهنده آنها از «آدرسهای IP» استفاده میکنند. این آدرسها از موسسات ثبت نام آدرس تهیه میشوند تا تخصیص آدرسها قابل کنترل باشد. همچنین «سرویس دهندگان اینترنت» و شرکتهای بزرگ، اطلاعات مربوط به در دسترس بودن آدرسهایشان را بهواسطه «قرارداد دروازه لبه» (BGP) با دیگر اعضای اینترنت مبادله میکنند.
اجزای اصلی سختافزاری
همه شبکهها از اجزای سختافزاری پایهای تشکیل شدهاند تا گرههای شبکه را به یکدیگر متصل کنند، مانند «کارتهای شبکه»، «تکرارگر» ها، «هاب» ها، «پل» ها، «راهگزین» ها و «مسیریاب» ها. علاوه بر این، بعضی روشها برای اتصال این اجزای سختافزاری لازم است که معمولاً از کابلهای الکتریکی استفاده میشود (از همه رایج تر «کابل رده ۵» (کابل Cat5) است)، و کمتر از آنها، ارتباطات میکروویو (مانند آیتریپلئی ۸۰۲٫۱۱) و («کابل فیبر نوری» Optical Fiber Cable) بکار میروند.
کارت شبکه (network adapter)
«کارت شبکه»، «آداپتور شبکه» یا «کارت واسط شبکه» (Network Interface Card) قطعهای از سختافزار رایانهاست و طراحی شده تا این امکان را به رایانهها بدهد که بتوانند بر روی یک شبکه رایانهای با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این قطعه دسترسی فیزیکی به یک رسانه شبکه را تأمین میکند و با استفاده از «آدرسهای MAC»، سیستمی سطح پایین جهت آدرس دهی فراهم میکند. این شرایط به کاربران اجازه میدهد تا به وسیله کابل یا به صورت بیسیم به یکدیگر متصل شوند.
تکرارگر (repeater)
«تکرارگر» تجهیزی الکترونیکی است که سیگنالی را دریافت کرده و آن را با سطح دامنه بالاتر، انرژی بیشتر یا به سمت دیگر یک مانع ارسال میکند. بدین ترتیب میتوان سیگنال را بدون کاستی به فواصل دورتری فرستاد. از آنجا که تکرارگرها با سیگنالهای فیزیکی واقعی سروکار دارند و در جهت تفسیر دادهای که انتقال میدهند تلاشی نمیکنند، این تجهیزات در «لایه فیزیکی» یعنی اولین لایه از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند.
هاب (جعبه تقسیم)- hub
«هاب» قطعهای سختافزاری است که امکان اتصال قسمتهای یک شبکه را با هدایت ترافیک در سراسر شبکه فراهم میکند. هابها در «لایه فیزیکی» از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند. عملکرد هاب بسیار ابتدایی است، به این ترتیب که داده رسیده از یک گره را برای تمامی گرههای شبکه کپی میکند. هابها عموماً برای متصل کردن بخشهای یک «شبکه محلی» بکار میروند. هر هاب چندین «درگاه» (پورت) دارد. زمانی که بستهای از یک درگاه میرسد، به دیگر درگاهها کپی میشود، بنابراین همه قسمتهای شبکه محلی میتوانند بستهها را ببینند.
پل (bridge)
یک «پل» دو «زیرشبکه» (سگمنت) را در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» به هم متصل میکند. پلها شبیه به «تکرارگر» ها و «هاب» های شبکهاند که برای اتصال قسمتهای شبکه در «لایه فیزیکی» عمل میکنند، با این حال پل با استفاده از مفهوم پلزدن کار میکند، یعنی به جای آنکه ترافیک هر شبکه بدون نظارت به دیگر درگاهها کپی شود، آن را مدیریت میکند. بستههایی که از یک طرف پل وارد میشوند تنها در صورتی به طرف دیگر انتشار مییابند که آدرس مقصد آنها مربوط به سیستمهایی باشد که در طرف دیگر پل قرار دارند. پل مانع انتشار پیغامهای همگانی در قطعههای کابل وصلشده به آن نمیشود.
پلها به سه دسته تقسیم میشوند:
پلهای محلی: مستقیماً به «شبکههای محلی» متصل میشود.
پلهای دوردست: از آن میتوان برای ساختن «شبکههای گسترده» جهت ایجاد ارتباط بین «شبکههای محلی» استفاده کرد. پلهای دور دست در شرایطی که سرعت اتصال از شبکههای انتهایی کمتر است با «مسیریاب» ها جایگزین میشوند.
پلهای بیسیم: برای «اتصال شبکههای محلی» به «شبکههای محلی بیسیم» یا «شبکههای محلی بیسیم» به هم یا ایستگاههای دوردست به «شبکههای محلی» استفاده میشوند.
راهگزین (switch)
«راهگزین» که در پارسی بیشتر واژه «سوئیچ» برای آن بکار برده میشود، وسیلهای است که قسمتهای شبکه را به یکدیگر متصل میکند. راهگزینهای معمولی شبکه تقریباً ظاهری شبیه به «هاب» دارند، ولی یک راهگزین در مقایسه با هاب از هوشمندی بیشتری (و همچنین قیمت بیشتری) برخوردار است. راهگزینهای شبکه این توانمندی را دارند که محتویات بستههای دادهای که دریافت میکنند را بررسی کرده، دستگاه فرستنده و گیرنده بسته را شناسایی کنند، و سپس آن بسته را به شکلی مناسب ارسال نمایند. با ارسال هر پیام فقط به دستگاه متصلی که پیام به هدف آن ارسال شده، راهگزین «پهنای باند» شبکه را به شکل بهینهتری استفاده میکند و عموماً عملکرد بهتری نسبت به یک هاب دارد.
از نظر فنی میتوان گفت که راهگزین در «لایه پیوند داده» از «مدل مرجع OSI» عمل کنند؛ ولی بعضی انواع راهگزین قادرند تا در لایههای بالاتر نیز به بررسی محتویات بسته بپردازند و از اطلاعات بهدست آمده برای تعیین مسیر مناسب ارسال بسته استفاده کنند. به این راه گزینها به اصطلاح «راهگزینهای چندلایه» (Multilayer Switch) میگویند.
مسیریاب (router)
«مسیریاب»ها تجهیزات شبکهای هستند که بستههای داده را با استفاده از «سرایند» ها و «جدول ارسال» تعیین مسیر کرده، و ارسال میکنند. مسیریابها در «لایه شبکه» از «مدل مرجع OSI» عمل میکنند. همچنین مسیریابها اتصال بین بسترهای فیزیکی متفاوت را امکانپذیر میکنند. این کار با چک کردن سرایند یک بسته داده انجام میشود.
مسیریابها از «قراردادهای مسیریابی» مانند ابتدا کوتاهترین مسیر را انتخاب کردن استفاده میکنند تا با یکدیگر گفتگو کرده و بهترین مسیر بین هر دو ایستگاه را پیکربندی کنند. هر مسیریاب دسته کم به دو شبکه، معمولاً شبکههای محلی، شبکههای گسترده یا یک شبکه محلی و یک سرویس دهنده اینترنت متصل است. بعضی انواع مودمهای DSL و کابلی جهت مصارف خانگی درون خود از وجود یک مسیریاب نیز بهره میبرند.
کابل شبکه (network cable)
کابلهای شبکه، تجهیزاتی هستند که برای اتصال دستگاههای مرتبط با رایانه، مانند سرورها، روترها، سوئیچها، چاپگرها و دستگاهها در یک شبکه محلی (LAN) یا شبکه گسترده (WAN) استفاده میشوند. کابل های شبکه در انواع و درجه های مختلف با سرعت ها و فواصل انتقال متفاوت هستند. آنها اجزای ضروری شبکه های کامپیوتری هستند و نقش حیاتی در انتقال کارآمد داده ها و اطلاعات دارند.
مفهوم Active (اکتیو) و Passive (پسیو) در شبکه
اکتیو به تجهیزاتی در شبکه گفته میشود که برای فعالیت خود معمولاً نیازمند به نیروی برق میباشند و خود نیز در ایجاد، هدایت و تقویت سیگنالهای داده نقش دارند.
برای مثال میتوان به سرورها و سوئیچها و روترها اشاره نمود.
پسیو به تجهیزاتی در شبکه گفته میشود که برای فعالیت خود معمولاً نیازمند به نیروی برق نمیباشند و خود نیز در ایجاد، هدایت و تقویت سیگنالهای داده نقش ندارند.
برای مثال میتوان به کابل، هاب و انواع کانکتورها اشاره نمود.
مزایای استفاده از شبکه گسترده
استفاده از شبکه گسترده WAN به مجموعههایی توصیه میشود که در چند شهر شعبه داشته و قصد برقراری ارتباطی کمهزینه با امنیت بالا را دارند.
در این نوع از شبکه دادهها به صورت متمرکز ذخیره شده و نیازی به خرید سرورهای ایمیل یا پشتیبانی نیست.
به دلیل طراحی منحصربهفردی که برای طراحی شبکه گسترده مورد استفاده قرار میگیرد، تمامی نرمافزارهای فعال در شبکه همواره به روز هستند.
برای برقراری ارتباط سریع با سایر بخشها میتواند از ابزارهای مختلفی مانند اسکایپ، فیسبوک و واتس آپ استفاده کرد.
اشتراکگذاری دادههای موجود در هارد دیسک و فایلهای نرمافزاری را به راحتی میتوان به اشتراک گذاشت.
با توجه به پهنای بالای این شبکه، سرعت انتقال داده نسبت به سایر انواع شبکههای کامپیوتری بسیار بیشتر است.
پشتیبانی شبکه
شبکههای کامپیوتر بعد از اینکه راه اندازی شدند ممکن است دچار ایرادهای مختلفی گردند در نتیجه لازم هست تا یک شخص یا شرکت پشتیبانی آن را بر عهده بگیرد تا فعالیتهای شرکتی که از خدمات شبکه استفاده میکند دچار خلل و ایراد نشود و به درستی کار کند.
ملاکهای یک شرکت پشتیبانی شبکه در درجه اول در دسترس بودن کارشناسان پشتیبانی شبکه است و این موضوع یکی از دلایلی است که باعث میشود مشکلات شبکه شما در کوتاهترین زمان ممکن برطرف شود.
جستارهای وابسته
سختافزار شبکه
شبکه شخصی (PAN)
شبکه محلی (LAN)
شبکه ذخیرهسازی (SAN)
شبکه دانشگاهی (CAN)
شبکه کلانشهری (MAN)
شبکه گسترده (WAN)
اینترنت
درگاه (شبکههای رایانهای)
شبکه تحویل محتوا
پانویس
منابع
برگردان از مقاله :شبکه رایانهای در بخش انگلیسی ویکیپدیا
محمد مددی
پیوند به بیرون
IEEE Ethernet manufacturer information
A computer networking acronym guide
شبکههای رایانهای |
1240 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87 | رایانه | رایانه یا کامپیوتِر دستگاهی الکترونیک است که میتواند برنامهریزی شود تا دستورها و محاسبات ریاضیاتی و منطقی را بهصورت خودکار از طریق برنامهنویسی انجام دهد. رایانههای نوین میتوانند از مجموعهٔ بزرگی از دستورها (کد) به نام برنامه (نرمافزار) پیروی کنند، این امر به آنها اجازه میدهد تا قابلیت انجام حجم بزرگی از وظایف را داشته باشند، و بر اساس برنامهای که به آنها داده میشود عمل میکنند. یک رایانه شامل سختافزار و نرمافزار است که با هم یک سامانهٔ رایانهای (Computer system) را تشکیل میدهند. همچنین رایانهها با اتصال به هم، میتوانند به نوع دیگری از رایانه بدل شوند. مانند شبکهٔ رایانهای و رایانش خوشهای.
رایانهها بهعنوان سامانهٔ کنترل برای حجم گستردهای از دستگاههای صنعتی و دستگاههای مصرفی استفاده میشوند. رایانهها بهعنوان دستگاههای خانگی مانند دستگاه مایکروویو و دور فرمانها، دستگاههای کارخانهای مانند ربات صنعتی و طراحی به کمک رایانه (CAD) و دستگاههای عمومی مانند رایانههای شخصی (PC)، تلفنهای همراه و تلفنهای هوشمند استفاده میشوند. اینترنت بزرگترین شبکه در جهان است که از اتصال رایانههای زیادی بههم تشکیل شدهاست. رایانهها میتوانند به اینترنت متصل شوند و از منابع اطلاعاتی متعدد اینترنت بهره ببرند.
در گذشته رایانهها بهعنوان دستگاههای محاسبات ریاضی فرض میشدند. تاریخچهٔ رایانه نیز بر همین موضوع استوار است. اولین رایانه (دستگاه محاسبه) چرتکه نام داشت. چرتکه، رایانهای بود که انسانها در گذشته برای انجام محاسبات پایه از آن استفاده میکردند. در اوایل انقلاب صنعتی، برخی دستگاههای مکانیکی بهطور خودکار انجام محاسبات طولانی را انجام میدادند. برای مثال، الگوهای راهنما برای دستگاههای ریسندگی. بعدها رایانهها پیشرفتهتر شدند و در سده بیستم میلادی توانستند دستگاههای الکترونیکی آنالوگ را بسازند. اولین رایانههای رقمی در طی جنگ جهانی دوم ساخته شدند. اولین ترانزیستور نیمرسانا در اواخر سال ۱۹۴۰ بر اساس ماسفت (MOSFET) و مدارهای مجتمع (IC) در اواخر ۱۹۵۰ و ریزپردازندهها در سال ۱۹۷۰ ساخته شدند. سرعت، قدرت و همهکاره بودن رایانهها سبب شد تا انقلاب دیجیتال رخ دهد و پیشرفت چشمگیری در زندگی انسان حاصل شود.
رایانههای امروزی از واحد پردازش مرکزی (CPU)، نوعی حافظه و دستگاههای جانبی تشکیل شدهاند. واحد پردازش، وظیفهٔ انجام عملیاتهای محاسباتی و منطقی را بر عهده دارد. دستگاههای جانبی شامل دستگاههای ورودی (مانند صفحهکلید و ماوس)، دستگاههای خروجی (مانند مانیتو و هدفون) و ورودی/خروجی (مانند صفحه لمسی) میتوانند برای نمایش و ارسال اطلاعات در رایانه مورد استفاده قرار گیرند. رایانهها از لحاظ کارکرد بهصورت مکانیکی، الکترومکانیکی و الکترونیکی، از لحاظ محاسبات بهصورت قیاسی (Analog) و رقمی (Digital)؛ و از لحاظ اندازه به ریزرایانهها، رایانههای کوچک، بزرگرایانهها و ابررایانهها تقسیم میشوند. رایانههای شخصی رایجترین نوع رایانه در میان انواع رایانهها هستند.
رایانههای امروزی بسیاری ار مشکلات و کمبودهای دنیای واقعی را با ارائهٔ خدمات بینظیر در فضای مجازی برطرف نمودهاند.
ریشهشناسی
کامپیوت "compute" در زبان انگلیسی به معنای «محاسبه به واسطه ماشین» است. در زبان انگلیسی پسوند er- بعد از اسم، آن را به فاعل تبدیل میکند. کامپیوتر "Computer" به دستگاه خودکاری گفته میشود که محاسبات ریاضی را انجام میدهد. بر اساس «واژهنامه ریشهیابی Barnhart Concise Dictionary of Etymology» واژهٔ کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ میلادی به فرهنگ انگلیسی آکسفورد وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه میکند» بودهاست و سپس از سال ۱۸۹۷م به ماشینهای محاسبهٔ مکانیکی گفته میشد. در هنگام جنگ جهانی دوم، «کامپیوتر» به زنان نظامی بریتانیایی و آمریکایی که کارشان محاسبهٔ مسیرهای شلیک توپهای بزرگ جنگی بهوسیلهٔ ابزار مشابهی بود، اشاره میکرد. اصطلاحاً به افرادی که پیش از ظهور تجاری رایانهها محاسبههای ریاضی را انجام میدادند، کامپیوتر انسانی گفته میشد. آنها معمولاً تحت هدایت یک فیزیکدان بودهاند. هزاران رایانه در تجارت، دولت و تشکیل یک تحقیق کار میکردند یا استخدام شده بودند. بیشتر این کاربران رایانه خانمها بودهاند که مدرک رشته حسابان داشتهاند. تعدای از آنها برای سالنامهها محاسبات نجومی را انجام میدادند. بعد از دههٔ ۱۹۲۰ ماشین محاسبات به ماشینی که کار یک رایانه انسانی را انجام میداد گفته میشد.
البته در اوایل دههٔ ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین رایانش (Computing machine) برای معرفی رایانهها بهکار میرفت، پس از آن عبارت کوتاهتر کامپیوتر (Computer) بهجای آن بهکار گرفته شد. واژهٔ «کامپیوتر» از سال ۱۳۴۱ وارد زبان فارسی شد. ورود رایانه به ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰ بود و واژهٔ رایانه که از "رایانیدن" به معنای "مرتب کردن، سازمان دادن" گرفته شده، در دو دهه اخیر در زبان فارسی رایج شدهاست. واژهٔ کامپیوتر در سده بیست و یکم میلادی به دستگاهی الکترونیک گفته میشود که توانایی ذخیره، مدیریت و جست و جوی اطلاعات را دارد، محاسبات انجام میدهد و میتواند سایر دستگاهها را کنترل کند. این واژه یک مفهوم کلی است و انواع کامپیوتر را در بر میگیرد.
برابر این واژه در زبانهای دیگر حتماً همان واژهٔ زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی، واژهٔ «Ordinateur»، که به معنی «سازمانده» یا «ماشین مرتبساز» است، بهکار میرود. در زبان اسپانیایی، «Ordenador» با معنایی مشابه استفاده میشود. همچنین در دیگر کشورهای اسپانیاییزبان، «Computadora» بهصورت انگلیسیمآبانهای ادا میشود. در زبان پرتغالی، واژهٔ «computador» بهکار میرود که از واژهٔ computar گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» میباشد. در زبان ایتالیایی، واژهٔ «calcolatore» که به معنای ماشین حساب است، بهکار میرود و بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تأکید دارد. در زبان سوئدی، رایانه «Dator» خوانده میشود که از «data» (داده) برگرفته شدهاست. در زبان فنلاندی، «tietokone» خوانده میشود که به معنی «ماشین اطلاعات» میباشد. اما در زبان ایسلندی، توصیف شاعرانهتری بهکار میرود: tölva؛ که واژهای مرکب است و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» میباشد. در زبان چینی، رایانه «电子计算机» یا «مغز برقی» خوانده میشود. در انگلیسی، واژهها و تعابیر گوناگونی استفاده میشود. بهعنوان مثال، دستگاه دادهپرداز («data processing machine»).
معنای واژهٔ فارسی رایانه
واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن چیزی» بوده که هم معنای است. این مصدر در زبان فارسی میانه کاربرد فراوانی داشته و مشتقهای زیادی نیز از آن گرفته شده بودهاست. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در لغتنامه دهخدا چنین آمده:
منبعشناسی تاریخ ماد و هخامنشی
رایاندن [دَ] (مص) راهنمایی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر میخواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمیآمده. (بسنجید با واژهیِ فارسیِ میانهیِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شدهاست).
این واژه از ریشهیِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه بهصورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) بهکار رفته. از این ریشه ستاکهایِ حالِ و واژههایِ زیر در فارسیِ میانه و نو بهکار رفتهاند:
-ā-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ آرایشِ فارسیِ نو دیده میشود.
-pati-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده میشود؛ * -rādz-ta*یِ ایرانیِ باستان> rāst ِ فارسی میانه که در واژهیِ راستِ فارسیِ نو دیده میشود.
این ریشهیِ ایرانی از ریشهیِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمدهاست. از این ریشه در
هندی rāj-a به معنیِ «هدایتکننده، شاه» (یعنی کسی که نظم میدهد)
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن»
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای ماندهاست.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاکِ حالِ فعلها میچسبانند تا نامِ ابزارِ آن فعلها بهدست آید (البته با این فرمول مشتقهای دیگری نیز ساخته میشود، امّا در اینجا تنها نامِ ابزار مدِّ نظر است)؛ برای نمونه از
مالـ- (یعنی ستاکِ حالِ مالیدن) + -ـه، ماله «ابزار مالیدنِ سیمان و گچِ خیس»
گیر- (یعنی ستاکِ حالِ گرفتن) + -ـه، گیره «ابزار گرفتن»
پوشـ- (یعنی ستاکِ حالِ پوشاندن) + -ـه، پوشه «ابزار پوشیدن»
رسانـ- (یعنی ستاکِ حالِ رساندن) + -ـه، رسانه «ابزار رساندنِ اطّلاعات و برنامههایِ دیداری و شنیداری»
حاصل میگردد.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= e- یا همان a-) را به ستاکِ حالِ «رایانیدن» یعنی رایانـ- چسباندهاند تا نامِ ابزارِ این فعل ساخته شود؛ یعنی «رایانه» به معنایِ «ابزارِ نظم بخشیدن و سازماندهی (ِ دادهها)» است.
سازندگان این واژه به واژهیِ فرانسویِ این مفهوم، یعنی ordinateurتوجّه داشتهاند که در فرانسه از مصدرِ ordre «ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنا دهیِ واژهیِ رایانه برایِ این دستگاه جامعتر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور میشود که computerبه معنایِ «حسابگر» یا «مقایسهگر» است، حال آنکه کارِ این دستگاه براستی فراتر از «حساب کردن» است.
تاریخچه
برای یافتن اولین رایانهها و مطالعه تاریخچه رایانه، به هر دستگاهی درطول تاریخ اشاره دارد که توانایی انجام محاسبات ریاضی را داشته باشد. شاید اولین ابزار انسان برای حساب، انگشتان دست بودهاست که با آن محاسبه انگشتی یا دَکتیلانِمی (dactylonomy) انجام میدادهاست. در گذشته دستگاههای مختلف مکانیکی سادهای مثل چوب خط، ابزار استخوانی، چرتکه، آنتیکیترا و خطکش محاسبه نیز رایانه خوانده میشدند. معمولاً به ابزارهای قدیمی برای انجام ساده محاسبه، رایانه قیاسی یا آنالوگ گفته میشود. در برخی موارد از آنها بهعنوان رایانه قیاسی نام برده میشود. البته لازم است ذکر شود کاربرد واژهٔ رایانه آنالوگ در علوم مختلف بیش از این است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. بهطور مثال در علوم الکترونیک، مخابرات و مدیریت، روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع ریاضی و معادلات دیفرانسیل توسط تقویتکنندههای عملیاتی، مقاومت، القاگر و خازن متداول است که به مجموعهٔ سامانه مداری «رایانهٔ قیاسی» (آنالوگ) گفته میشود. چرا که برخلاف رایانههای رقمی، اعداد را نه بهصورت اعداد در پایه دو بلکه بهصورت کمیتهای فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش میدهند. چیزی که امروزه از آن بهعنوان «رایانه» یاد میشود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی « «دیجیتال»» یاد میشد تا آنها را از انواع «رایانه قیاسی» جدا سازند.
چوب خط
ابزاری ساده و بسیار قدیمی برای شمارش بودهاست که در آن از تناظر یکبهیک استفاده میشود. به عنوان مثال در شمارش تعداد سیبها برای هر سیب یک انگشت تا میشود. سابقه کاربرد چوبخط به گذشتههای پیش از تاریخ میرسد و باستانشناسان نمونهها و شواهد بسیاری از آن یافتهاند. در واقع بهترین راه شمارش در قدیم بودهاست.
چرتکه
به عنوان اولین ابزار در میان رودان، مصر باستان، امپراتوری هخامنشی، یونان باستان و چین باستان (سوانپان) اختراع شد. چرتکه قادر به انجام چهار عمل اصلی است و امروزه نیز از آن در برخی محاسبات کوچک استفاده میشود.
سازوکار آنتیکیترا
یک ابزار باستانی مربوط به عصر هلنیستی و اوایل سده یکم پیش از میلاد مسیح است. این دستگاه به منظور انجام محاسبات مربوط به اخترشناسی و گرفت طراحی شدهاست. ماشین آنتیکیترا به عنوان قدیمیترین نمونه دستگاهی که در آن چرخدنده به کار رفتهاست شناخته میشود و گاهی از آن با عنوان نخستین رایانه آنالوگ نام برده میشود.
سده هفدهم
ماشین حساب پاسکال
دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاههای محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومین ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه میتوانست همه اعداد شش رقمی را با هم جمع و تفریق کند.
گوتفرید لایبنیتس
لایبنیتز ریاضیدان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب میکرد.
سده نوزدهم
لووم ژاکارد
ماشین ژاکارد یک نوع لووم بود که برای ترسیم خودکار اشکال بر روی پارچهها از یک کارت پانچ استفاده میکرد.
موتور تفاوت
این رایانه اولین رایانه محاسباتی برای جدولبندی عملکردها بود که توسط چارلز بابیج در سال ۱۸۲۲ طراحی شد. این رایانه توانایی کپی کردن دادهها و اعداد زیادی را در زمان خودش داشت.
موتور تحلیلی
رایانهای قابل برنامهنویسی که توسط ریاضیدان انگلیسی چارلز بابیج پیشنهاد شد. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشهٔ ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد اما در پایان آن را نیمهکاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی مینامید آغاز کند. او میخواست دستگاهی برنامهپذیر بسازد که همه عملیاتی را که میخواستند دستگاه بر روی عددها انجام دهد، قبلاً برنامهشان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات بر روی آنها به یاری کارتهای پانچ وارد شوند. بابیج در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید. اِیدا لاولِیس اولین برنامهنویس جهان، اولین کدها را برای موتور تحلیلی نوشت.
ماشین حسابداری
یا ماشین حساب الکتریکی، یک دستگاه الکترومکانیکی بود، که با هدف کمک به خلاصه کردن اطلاعات ذخیره شده در کارتهای پانچ، طراحی شده بود. این دستگاه در دهه ۱۸۸۰ توسط هرمان هولریث اختراع شد و نخستین بار، به منظور پردازش دادهها در سرشماری سال ۱۸۹۰ ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفت.
سده بیستم
مارک ۱
در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاریشدهٔ آلمانیها را رمز برداری کند. این مسئولیت را شرکت آیبیام و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، میتوانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آنها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامهریزی میشد و همهٔ بخشهای آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.
انیاک
این رایانه که در ساختن آن علاوه بر اجزاء الکترومکانیکی از نوزده هزار لامپ خلاء استفاده شده بود و ۱۳۰۰۰۰ وات انرژی مصرف میکرد و ۱۵۰۰ فوت مربع جا اشغال میکرد بنام انیاک (ENIAC) مخفف محاسبهگر و یکپارچهساز عددی الکترونیکی (Electronic Numerical Integrator And Computer) نامگذاری شد. انیاک در سال ۱۹۴۶ میلادی در دانشگاه پنسیلوانیا آماده نصب و راهاندازی گردید و در زمان خود پیچیدهترین دستگاه الکترونیکی جهان بود.
زیراکس آلتو
یکی از نخستین رایانههایی بود که برای استفادهٔ شخصی طراحی شد (هرچند رایانهٔ خانگی نبود) و مسلماً میتوان آن را نخستین رایانهٔ شخصی دانست. این رایانه در سال ۱۹۷۳ میلادی توسط زیراکس پارک ساخته شد و اولین رایانهای بود که تشبیه دسکتاپ (به معنای رومیزی) را به کار برد و از موشی در میانای نگارهای کاربر استفاده کرد.
رایانه شخصی
در سال ۱۹۷۵، اد رابرتس رایانهٔ التیر ۸۸۰۰ را اختراع کرد. التیر ۸۸۰۰ اولین رایانهٔ شخصی در جهان است. رایانهای همهکاره است که از نظر اندازه و قابلیتها و قیمت بهگونهای ساخته شده که برای استفادهٔ شخصی مناسب بوده و قرار است که کاربر نهایی از آن استفاده کند. این نوع رایانهها با مدلهایِ پردازش دستهای و اشتراک زمانی متفاوت است که برای کار عدهای فراوان و تولید رایانههای بزرگ و کوچک استفاده میشود.
اپل لیسا
یک رایانه شخصی است که توسط شرکت اپل در سال ۱۹۸۰ طراحی شد و در سال ۱۹۸۳ با قیمت ۹۹۹۵ دلار ارائه شد. لیزا دارای پردازنده موتورولا ۶۸۰۰۰ و سیستم عامل لیسا او اس بود.
توسعه لیسا از سال ۱۹۸۷ به عنوان یک رایانه شخصی قدرتمند به همراه واسط گرافیکی کاربر با هدف مشتریان تجاری آغاز شد.
در سال ۱۹۸۲ استیو جابز از پروژه کنار گذاشتهشد و به پروژه مکینتاش پیوست. مکینتاش به صورت مستقیم از نسل لیسا نیست اگرچه شباهتهای آشکاری بین سیستمها و نسخه نهاییشان وجود دارد.
اسپکتروم
نوعی رایانه خانگی است. این رایانه خانگی ۸ بیتی در آوریل سال ۱۹۸۲ توسط یک شرکت کوچک انگلیسی به نام شرکت تحقیقاتی سینکلر (به انگلیسی: Sinclair Research Ltd) و مدیریت سر کلایو سینکلر در انگلستان به بازار عرضه شد.
اپل I
یک رایانهٔ شخصی است که در سال ۱۹۷۶ توسط شرکت اپل به بازار عرضه شد. این رایانه توسط استیو وازنیک طراحی و دستساز شد. دوست وازنیک، یعنی استیو جابز، ایدهٔ فروش این رایانه را داشت. اپل I نخستین محصول اپل بود. این رایانه، که دارای پردازشگر ۱ مگاهرتز و ۴ کیلوبایت حافظه بود، ۶۶۶ دلار قیمت داشت و ساخت آن تا سال ۱۹۷۷ ادامه داشت.
اپل ۲
این محصول توسط استیو وازنیاک (به انگلیسی: Steve Wozniak) و برای شرکت رایانهای اپل (که اکنون به شرکت اپل شناخته میشود) طراحی و در سال ۱۹۷۷ معرفی شد. این محصول به عنوان یکی از دستاوردهای شرکت اپل به عنوان محصولی سختافزاری مورد توجه بود تا اینکه تولید و عرضه آن در نوامبر سال ۱۹۹۳ متوقف شد.
اپل ۳
یک رایانهٔ شخصی با کاربرد تجاری ساخت شرکت اپل است که جانشین اپل II محسوب میشد، اما چندان موفق نبود. گسترش اپل III در سال ۱۹۷۸ تحت نظارت دکتر وندل ساندر آغاز شد. اپل III در سال ۱۹۸۰ به قیمت ۷٬۸۰۰ دلار به بازار عرضه شد.
موبایل
مارتین کوپر ایده ساخت گوشی همراه را از یک مجموعه تلویریونی علمی ـ تخیلی به نام "پیشتازان فضا " الهام گرفت که در آن شخصیت اصلی سریال با گوشی بیسیم حرف میزند و تصمیم گرفت روی عملی کردن این قضیه کار کند و به این ترتیب گوشی DynaTAC 8000X اولین گوشی تلفن همراهی شد که برای اولین بار از سال ۱۹۸۳ و با قیمت جالب توجه سه هزار و ۹۹۵ دلار به صورت تجاری در سراسر جهان به فروش رسید. امروزه موبایلها توسط اکثر افراد جامعه در هر سنی، کابر دارند.
داده و اطلاعات
داده به آن دسته از ورودیهای خام گفته میشود که برای پردازش به رایانه ارسال میشوند.
به دادههای پردازش شده اطّلاعات (Information) میگویند.
رایانه در ابتدا داده را دریافت و بر روی آن عملیات خاصی انجام میدهد که به آن پردازش (Process) گفته میشود و در نتیجه اطلاعات را نمایش میدهد. (چاپ میکند)
رایانهها چگونه کار میکنند؟
از زمان رایانههای اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تاکنون فناوریهای دیجیتالی رشد نمودهاست، معماری فون نویمان یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف میکند: واحد محاسبه و منطق ((Arithmetic and Logic Unit (ALU)، واحد کنترل ((Control unit (CU)، و ابزارهای ورودی/خروجی ((Input/Output (I/O). این بخشها توسط اتصالات داخلی سیمی به نام گذرگاه (Bus) با یکدیگر در پیوند هستند.
حافظه
در این سامانه، حافظه به صورت متوالی شمارهگذاری شده در خانهها است، هر کدام محتوی بخش کوچکی از دادهها میباشند. دادهها ممکن است دستورالعملهایی باشند که به رایانه میگویند که چه کاری را انجام دهد. خانه ممکن است حاوی اطلاعات مورد نیاز یک دستورالعمل باشد.
اندازه هر خانه، و تعداد خانهها، در رایانهٔ مختلف متفاوت است، همچنین فناوریهای بهکار رفته برای اجرای حافظه نیز از رایانهای به رایانه دیگر در تغییر است (از بازپخشکنندههای الکترومکانیکی تا تیوپها و فنرهای پر شده از جیوه یا ماتریسهای ثابت مغناطیسی و در آخر ترانزیستورهای واقعی و مدار مجتمعها با میلیونها فیوز نیمرسانا یا MOSFEهایی با عملکردی شبیه ظرفیت خازنی روی یک تراشه تنها).
پردازش یا فرایند
واحد محاسبه و منطق یا ALU دستگاهی است که عملیات پایه مانند چهار عمل اصلی حساب (جمع و تفریق و ضرب و تقسیم)، عملیات منطقی (و، یا نقیض)، عملیات قیاسی (برای مثال مقایسه دو بایت برای شرط برابری) و دستورها انتصابی برای مقدار دادن به یک متغیر را انجام میدهد. این واحد جائیست که «کار واقعی» در آن صورت میپذیرد.
البته CPUها (یا همان واحد پردازش مرکزی) به دو دسته کلی RISC و CISC تقسیمبندی میشوند.
نوع اول پردازش گرهای مبتنی بر اعمال ساده هستند و نوع دوم پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند. پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده در واحد محاسبه و منطق خود دارای اعمال و دستورهایی بسیار فراتر از چهار عمل اصلی یا منطقی میباشند. تنوع دستورها این دسته از پردازندهها تا حدی است که توضیحات آنها خود میتواند یک کتاب با قطر متوسط ایجاد کند.
پردازندههای مبتنی بر اعمال ساده اعمال بسیار کمی را پوشش میدهند و در حقیقت برای برنامهنویسی برای این پردازندهها بار نسبتاً سنگینی بر دوش برنامهنویس است. این پردازندهها تنها حاوی ۴ عمل اصلی و اعمال منطقی ریاضی و مقایسهای به علاوه چند دستور بیاهمیت دیگر میباشند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که دستورها پیچیده نیز از ترکیب تعدادی دستور ساده تشکیل شدهاند و برای پیادهسازی این دستورها در معماریهای مختلف از پیادهسازی سختافزاری (معماری CISC) و پیادهسازی نرمافزاری (معماری RISC) استفاده میشود.
(قابل ذکر است پردازندههای اینتل از نوع پردازنده مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند)
واحد کنترل همچنین این مطلب را که کدامین بایت از حافظه حاوی دستورالعمل فعلی اجرا شوندهاست را تعقیب میکند، سپس به واحد محاسبه و منطق اعلام میکند که کدام عمل اجرا و از حافظه دریافت شود و نتایج به بخش اختصاص داده شده از حافظه ارسال گردد. بعد از یک بار عمل، واحد کنترل به دستورالعمل بعدی ارجاع میکند (که معمولاً در خانه حافظه بعدی قرار دارد، مگر اینکه دستورالعمل جهش دستورالعمل بعدی باشد که به رایانه اعلام میکند دستورالعمل بعدی در خانه دیگر قرار گرفتهاست).
ورودی/خروجی
بخش ورودی/خروجی (I/O) این امکان را به رایانه میدهد تا اطلاعات را وارد یا خارج کنند. پراستفادهترین دستگاههای ورودی/خروجی عبارتند از:
نمایشگر «خروجی»
صفحهکلید «ورودی»
وببین «ورودی»
موشواره «ورودی»
بلندگو و دوگوشی «خروجی»
ابزارهای اشارهگر «ورودی»
موشی
موشی نوری
تبلت گرافیکی
کنترلکننده بازی
قلم نوری
اهرم اشاره
تاچپد
صفحه لمسی
توپک
دستورالعملها
دستورالعملها در داخل رایانه به صورت اعداد مشخص شدهاند - مثلاً کد دستور العمل (copy instruction) برابر ۰۰۱ میتواند باشد. مجموعه معین دستورالعملهای تعریف شده که توسط یک رایانه ویژه پشتیبانی میشود را زبان ماشین مینامند. در واقعیت، اشخاص معمولاً به زبان ماشین دستورالعمل نمینویسند بلکه بیشتر به نوعی از انواع سطح بالای زبانهای برنامهنویسی، برنامهنویسی میکنند تا سپس توسط برنامه ویژهای (تفسیرگرها (interpreters) یا همگردانها (Compilers) به دستورالعمل ویژه ماشین تبدیل گردد. برخی زبانهای برنامهنویسی از نوع بسیار شبیه و نزدیک به زبان ماشین که اسمبلر (یک زبان سطح پایین) نامیده میشود، استفاده میکنند؛ همچنین زبانهای سطح بالای دیگری نیز مانند پرولوگ نیز از یک زبان انتزاعی و چکیده که با زبان ماشین تفاوت دارد به جای دستورالعملهای ویژه ماشین استفاده میکنند.
معماریها
در رایانههای معاصر واحد محاسبه و منطق را به همراه واحد کنترل در یک مدار مجتمع که واحد پردازشی مرکزی (CPU) نامیده میشود، جمع نمودهاند. عموماً، حافظه رایانه روی یک مدار مجتمع کوچک نزدیک CPU قرار گرفته. اکثریت قاطع بخشهای رایانه تشکیل شدهاند از سامانههای فرعی (به عنوان نمونه، منبع تغذیه رایانه) یا دستگاههای ورودی/خروجی.
برخی رایانههای بزرگتر چندین CPU و واحد کنترل دارند که به صورت همزمان با یکدیگر در حال کار هستند. اینگونه رایانهها بیشتر برای کاربردهای پژوهشی و محاسبات علمی یا بهعنوان سرویس دهندهها در شبکههای رایانهای بکار میروند.
کارایی رایانهها بنا به تئوری کاملاً درست است. رایانه دادهها و دستورالعملها را از حافظهاش واکشی (fetch) میکند. دستورالعملها اجرا میشوند، نتایج ذخیره میشوند، دستورالعمل بعدی واکشی میشود. این رویه تا زمانی که رایانه خاموش شود ادامه پیدا میکند.
واحد پردازنده مرکزی در رایانههای شخصی امروزی مانند پردازندههای شرکت ای-ام-دی و شرکت اینتل از معماری موسوم به خط لوله استفاده میشود و در زمانی که پردازنده در حال ذخیره نتیجه یک دستور است مرحله اجرای دستور قبلی و مرحله واکشی دستور قبل از آن را آغاز میکند. همچنین این رایانهها از سطوح مختلف حافظه نهانگاهی استفاده میکنند که در زمان دسترسی به حافظه اصلی صرفهجویی کنند.
برنامهها
برنامه رایانهای فهرستهای بزرگی از دستورالعملها (احتمالاً به همراه جدولهایی از داده) برای اجرا روی رایانه هستند. خیلی از رایانهها حاوی میلیونها دستورالعمل هستند، و بسیاری از این دستورها به تکرار اجرا میشوند. یک رایانه شخصی نوین نوعی (در سال ۲۰۰۳) میتواند در ثانیه میان ۲ تا ۳ میلیارد دستورالعمل را پیاده نماید. رایانهها این مقدار محاسبه را صرف انجام دستورالعملهای پیچیده نمیکنند. بیشتر میلیونها دستورالعمل ساده را که توسط اشخاص باهوشی «برنامه نویسان» در کنار یکدیگر چیده شدهاند را اجرا میکنند. برنامهنویسان مجموعههایی از دستورالعملها را توسعه میدهند تا یکسری از وظایف عمومی را انجام دهند (برای نمونه، رسم یک نقطه روی صفحه) و سپس آن مجموعه دستورالعملها را برای دیگر برنامهنویسان در دسترس قرار میدهند.
رایانههای امروزه، قادرند چندین برنامه را در آن واحد اجرا نمایند. از این قابلیت به عنوان چندکارگی (multitasking) نام برده میشود. در واقع، CPU یک رشته دستورالعملها را از یک برنامه اجرا میکند، سپس پس از یک مقطع ویژه زمانی دستورالعملهایی از یک برنامه دیگر را اجرا میکند. این فاصله زمانی اکثراً بهعنوان یک برش زمانی (time slice) نام برده میشود. این ویژگی که CPU زمان اجرا را بین برنامهها تقسیم میکند، این توهم را به وجود میآورد که رایانه همزمان مشغول اجرای چند برنامهاست. این شبیه به چگونگی نمایش فریمهای یک فیلم است، که فریمها با سرعت بالا در حال حرکت هستند و به نظر میرسد که صفحه ثابتی تصاویر را نمایش میدهد. سیستمعامل همان برنامهای است که این اشتراک زمانی را بین برنامههای دیگر تعیین میکند.
سیستمعامل
بزرگترین بخش نرمافزاری مربوط به نرمافزارهای سیستم میشود. مهمترین و بزرگترین نرمافزار سیستمی سیستم عامل (OS) است که توسط توسعه دهندگان برای ایجاد واسط کاربری و استفاده از نرمافزارهای کاربردی تولید میشود.
امروزه در رایانه رومیزی عمدتاً از سه نوع سیستم عامل استفاده میشود که در بین کاربران محبوب هستند:
مایکروسافت ویندوز
مکاواس (برای رایانههای مکینتاش)
لینوکس
تمامی این سیستمهای عامل با طرح و رابط کاربری خودشان طیف مخاطبان خودشان را دربردارند.
بیشتر گیمرها و کاربران خانگی از ویندوز به عنوان سیستم عامل خود استفاده مینمایند.
بیشتر برنامهنویسان، موسیقیدانان و گرافیستها نیز مک اواس و لینوکس رو به عنوان سیستم عامل محبوب قرار دادهاند.
سیستم عامل مکینتاش مخصوص سیستمهای اپل میباشد که توسط استیو جابز بنیانگذاری شدهاست.
سیستم عامل لینوکس هم توسط لینوس توروالدز ساخته شده و کدهای آن به صورت آزاد (متنباز) در دسترس عموم قرار دارد تا هر شخصی بتواند سیستم عامل لینوکس را بر اساس سلیقه خودش استفاده نماید.
سیستم یا سامانه عامل بر اساس پیشفرضها تصمیم میگیرد که کدام برنامه برای انجام چه وظیفهای اجرا شود، چه زمان، از کدام منابع (مثل حافظه، ورودی/خروجی و…) استفاده شود. همچنین سیستمعامل یک لایه انتزاعی بین سختافزار و برنامههای دیگر که میخواهند از سختافزار استفاده کنند، میباشد، که این امکان را به برنامه نویسان میدهد تا بدون اینکه جزئیات ریز هر قطعه الکترونیکی از سختافزار را بدانند بتوانند برای آن قطعه برنامهنویسی نمایند.
در گذشته یک اصطلاح متداول بود که گفته میشد با تمام این وجود رایانهها نمیتوانند برخی از مسائل را حل کنند که به این مسائل حل نشدنی گفته میشود مانند مسائلی که در مسیر حلشان در حلقه بینهایت میافتند. به همین دلیل نیاز است که با کمک روشهای خاص بهطور مثال به چند بخش تقسیم نمودن مسئله یا روشهای متداول دیگر از رخ دادن این خطا تا حد امکان جلوگیری نمود. از جمله سیستم عاملهای امروزی میتوان به مایکروسافت ویندوز، مکینتاش اپل و لینوکس و بی اس دی اشاره کرد.
کاربردهای رایانه
نخستین رایانههای رقمی، با قیمتهای زیاد و حجم بزرگشان، در اصل محاسبات علمی را انجام میدادند، انیاک یک رایانهٔ قدیمی ایالات متحده اصولاً طراحی شده تا محاسبات پرتابهای توپخانه و محاسبات مربوط به جدول چگالی نوترونی را انجام دهد. (این محاسبات بین دسامبر ۱۹۴۱ تا ژانویه ۱۹۴۶ روی حجمی بالغ بر یک میلیون کارت پانچ انجام پذیرفت که این خود طراحی و سپس تصمیم نادرست بکارگرفته شده را نشان میدهد) بسیاری از ابر رایانههای امروزی فقط برای کارهای ویژه محاسبات جنگافزار هستهای استفاده میگردد.
CSIR Mk I نیز که نخستین رایانه استرالیایی بود برای ارزیابی میزان بارندگی در کوههای اسنوئی (Snowy) این کشور بهکار رفته، این محاسبات در چارچوب یک پروژه عظیم تولید برقابی انجام گرفت.
برخی رایانهها نیز برای انجام رمزگشایی بکار گرفته میشد، برای مثال Colossus که در جریان جنگ جهانی دوم ساخته شد، جزو اولین رایانههای برنامهپذیر بود (البته ماشین تورینگ کامل نبود). هرچند رایانههای بعدی میتوانستند برنامهریزی شوند تا شطرنج بازی کنند یا تصویر نمایش دهند و سایر کاربردها را نشان دهد.
سیاستمداران و شرکتهای بزرگ نیز رایانههای اولیه را برای خودکارسازی بسیاری از مجموعههای داده و پردازش کارهایی که قبلاً توسط انسانها انجام میگرفت، بکار بستند - برای مثال، نگهداری و بهروز رسانی حسابها و داراییها. در موسسات پژوهشی نیز دانشمندان رشتههای مختلف شروع به استفاده از رایانه برای مقاصدشان نمودند.
کاهش پیوسته قیمتهای رایانه باعث شد تا سازمانهای کوچکتر نیز بتوانند آنها را در اختیار بگیرند. بازرگانان، سازمانها، و سیاستمداران اغلب تعداد زیادی از رایانههای کوچک را برای تکمیل وظایفی که قبلاً برای تکمیلشان نیاز به رایانه بزرگ (mainframe) گرانقیمت و بزرگ بود، به کار بگیرند. مجموعههایی از رایانههای کوچکتر در یک محل اغلب بهعنوان خادم سرا (server farm) نام برده میشود.
با اختراع ریزپردازندهها در دههٔ ۱۹۷۰ این امکان که بتوان رایانههایی بسیار ارزان قیمت را تولید نمود، به وجود آمد. رایانههای شخصی برای انجام وظایف بسیاری محبوب گشتند، از جمله کتابداری، نوشتن و چاپ مستندات. محاسبات پیشبینیها و کارهای تکراری ریاضی توسط صفحات گسترده (spreadsheet)، ارتباطات توسط پست الکترونیک، و اینترنت. حضور گسترده رایانهها و سفارشی کردن آسانشان باعث شد تا در امورات بسیار دیگری بکار گرفته شوند.
در همان زمان، رایانههای کوچک، که معمولاً با یک برنامه ثابت ارائه میشدند، راهشان را به سوی کاربردهای دیگری باز مینمودند، کاربردهایی چون لوازم خانگی،
خودروها، هواپیماها، و ابزار صنعتی. این پردازشگرهای جاسازی شده کنترل رفتارهای آن لوازم را سادهتر کردند، همچنین امکان انجام رفتارهای پیچیده را نیز فراهم نمودند (برای نمونه، ترمزهای ضدقفل در خودروها). با شروع سده بیست و یکم، اغلب دستگاههای الکتریکی، اغلب حالتهای انتقال نیرو، اغلب خطوط تولید کارخانهها توسط رایانهها کنترل میشوند. اکثر مهندسان پیشبینی میکنند که این روند همچنان به پیش برود…
یکی از کارهایی که میتوان بهوسیله رایانه انجام داد برنامه گیرنده ماهوارهاست.
انواع رایانه
رایانههای توکار (جاسازی شده)
رایانههایی هم وجود دارند که تنها برای کاربردهایی ویژه طراحی میشوند. در ۲۰ سال گذشته، هرچند برخی ابزارهای خانگی که از نمونههای قابل ذکر آن میتوان جعبههای بازیهای ویدئویی را که بعدها در دستگاههای دیگری از جمله تلفن همراه، دوربینهای ضبط ویدئویی، و PDAها (یا منشی دیجیتالی شخصی) و دهها هزار وسیله خانگی، صنعتی، خودروسازی و تمام ابزاری که در درون آنها مدارهایی که نیازهای ماشین تورینگ را مهیا ساختهاند، گسترش یافت، را نام برد (اغلب این لوازم برنامههایی را در خود دارند که به صورت ثابت روی ROM تراشههایی که برای تغییر نیاز به تعویض دارند، نگاشته شدهاند). این رایانهها که در درون ابزارهای با کاربرد ویژه گنجانیده شدهاند «ریزکنترلگرها» یا رایانههای توکار" (Embedded Computers) نامیده میشوند؛ بنابراین تعریف این رایانهها به عنوان ابزاری که با هدف پردازش اطّلاعات طراحی گردیده محدودیتهایی دارد. بیشتر میتوان آنها را به ماشینهایی تشبیه کرد که در یک مجموعه بزرگتر به عنوان یک بخش حضور دارند مانند دستگاههای تلفن، ماکروفرها یا هواپیما که این رایانهها بدون تغییری فیزیکی به دست کاربر میتوانند برای هدفهای گونهگونی به کارگرفته شوند.
رایانههای شخصی
اشخاصی که با انواع دیگری از رایانهها ناآشنا هستند از عبارت رایانه برای رجوع به نوع خاصی استفاده میکنند که رایانه شخصی (PC) نامیده میشوند.
رایانهای است که از اجزای الکترونیکی میکرو (ریز) تشکیل شده که جزو کوچکترین و ارزانترین رایانهها بهشمار میروند و کاربردهای خانگی و اداری دارند. شرکت آیبیام رایانه شخصی را در سال ۱۹۸۱ میلادی به جهان معرفی کرد.
نخستین رایانه آیبیام از برخی از ماشین حسابهای امروزی نیز ضعیفتر است ولی در آن زمان شگفتانگیز بود. رایانه شخصی سی سال پیش دارای حافظه ROM با ظرفیت 40K و حافظه RAM با ظرفیت 64K بود. البته کاربر میتوانست حافظه RAM را تا 256K افزایش دهد.
صنعت رایانه
صنعت رایانه همواره صنعتی رو به رشد، چه در حوزهٔ سختافزاری و چه در حوزهٔ نرمافزاری بودهاست، این صنعت پیوسته مورد توجه سرمایهگذاران بوده و سرمایهها را به خود جذب کردهاست. آیندهٔ روشن این فناوری همواره سرمایه داران را ترغیب میکند تا روی این صنعت سرمایهگذاری کنند. دو کشور چین و هند قدرتهای نوظهور در این صنعت هستند.
رایانش
به هر نوع فعالیتی که از رایانه در مدیریت، انجام فرایندها و اطلاعات و ارتباطات استفاده شود گفته میشود؛ که شامل توسعه سختافزار و نرمافزار میشود. علوم رایانه دانش پایههای نظری اطلاعات و محاسبات و کاربرد آنها در سامانههای رایانهای است. رایانش عبارتی است که به هر نوع استفاده از رایانه در انجام امور به صورت عام گفته میشود، مثلاً عبارت رایانش زیستی استفاده از رایانه در مباحث مربوط به رشته زیستشناسی است.
رایانش ابری
مدل رایانشی بر پایهٔ شبکههای رایانهای مانند اینترنت است که الگویی تازه برای عرضه، مصرف و تحویل خدمات رایانشی (شامل زیرساخت، نرمافزار، بستر، و سایر منابع رایانشی) با بهکارگیری شبکه ارائه میکند.
رایانش موازی
یا محاسبات موازی به اجرای همزمان یک برنامه (که به بخشهای کوچکتری تقسیم شدهاست) بر روی چند پردازنده به منظور دستیابی به سرعت بیشتر گفته میشود. ایدهٔ اصلی این است که فرایند حل یک مسئله را معمولاً میتوان به زیروظایف خردتری تقسیم کرد که با اجرای همزمان این زیروظایف و هماهنگکردن آنها مسئله اصلی در زمان کوتاهتری حل میشود.
رایانش کوانتومی
ماشینی است که از پدیدهها و قوانین مکانیک کوانتوم مانند برهم نهی (Superposition) و درهم تنیدگی (Entanglement) برای انجام محاسباتش استفاده میکند. رایانههای کوانتومی با رایانههای فعلی که با ترانزیستورها کار میکنند تفاوت اساسی دارند. ایده اصلی که در پس رایانههای کوانتومی نهفتهاست این است که میتوان از خواص و قوانین فیزیک کوانتوم برای ذخیرهسازی و انجام عملیات روی دادهها استفاده کرد. یک مدل تئوریک و انتزاعی از این ماشینها، ماشین تورینگ کوانتومی (Quantum Turing Machine) است که رایانه کوانتومی جهانی (Universal Quantum Computer) نیز نامیده میشود.
برنامهسازی
برنامهسازی یا برنامهنویسی به نوشتن کدهایی از زبان برنامهنویسی خاصی گفته میشود. رایانه با کدها مانند فرمان عمل میکند و آنها را اجرا میکند. رایانه دستگاهی قابل برنامهنویسی است که کاربر با یادگیری زبانهای برنامهنویسی (مانند: پایتون، جاوا، سیپلاسپلاس و…) میتواند به رایانه فرمان دهد. میتواند نرمافزاری را بنویسد و توسط رایانه آن را اجرا کند.
دستگاه اعداد دودویی
دستگاه اعداد دودویی شامل عددهای ۰ (صِفر) و ۱ (یک) است. دستگاه اعداد دودویی زبان اصلی رایانه است. ۰ بمعنای خاموش و ۱ بمعنای روشن است. یادگیری زبان دودویی امری غیرقابل یادگیری است. برای مثال یک نرمافزار خیلی ساده شامل تعداد بیشماری ۰ و ۱ است. زبانهای برنامهنویسی با زبان اصلی رایانه که، ۰ و ۱ است کاملاً تفاوت دارد. کد را با زبان برنامهنویسی نوشته و آن را با نرمافزارهایی بهنام همگردان ویا مفسر به ۰ و ۱ موردنظر تبدیل میکنیم.
تأثیر رایانه بر علوم و صنایع مختلف
شیمی
شیمی محاسباتی شاخه ای از دانش شیمی است که سعی در حل مسائل شیمی با کمک رایانهها دارد دراین رشته از رایانهها برای پیشبینی ساختار مولکولی خواص مولکولی و واکنشهای شیمیایی استفاده میشود دراین رشته از نتایج شیمی محض که در قالب برنامههای مؤثر رایانهای درآمدهاند برای محاسبه ساختار شیمیایی و خواص مولکولها و جامدات استفاده میشود در حالیکه نتایج آن معمولاً کامل کننده اطلاعات بهدست آمده از واکنشهای شیمیایی هستند اما در برخی موارد میتواند منجر به پیشبینی پدیدههای مشاهده نشده شیمیایی شود بنابراین شیمی محاسباتی میتواند به شیمی آزمایشگاهی کمک کرده و در یافتن موضوعات جدید شیمیایی با شیمی تجربی رقابت نماید سیمای شیمی محاسباتی شامل مدلسازی مولکولی روشهای محاسباتی و طراحی مولکول به کمک رایانه و همچنین دادههای شیمیایی و طراحی سنتزهای الی میباشد همچنین از این رشته به گستردگی برای طراحی داروها، کاتالیستها و مواد نو استفاده میشود.
رایانه شیمیایی رایانههایی خلاف عرف هستند که بر پایهٔ یک ترکیب شیمیایی نیمهجامد به نام «سوپ» کار میکنند. در چنین رایانههایی دادهها بر اساس غلظت این محلول نمایش داده میشوند. محاسبات نیز به صورت واکنشهای شیمیایی اجرا میشوند. همان گونه که ملاحظه میشود، ورودیها در این رایانهها، بر خلاف رایانههای دودویی، میتوانند به صورت آنالوگ باشند. تاکنون این رایانهها در مرحلهٔ آزمایشی هستند، ولی ممکن است در آینده کاربردهای فراوانی برای آنها پیدا شود.
صنعت خودروسازی
کارپیوتر "carputer" به طبقهٔ وسیعی از دستگاههای محاسباتی تلفن همراه اشاره دارد که برای استفاده در اتومبیل در ناوبری طراحی شدهاند.
جستارهای وابسته
مهندسی کامپیوتر
امنیت رایانه
لوازم کامپیوتری
زیسترایانه
رایانه ترکیبی
اعتیاد به رایانه
رایانه (رسته)
هنر رایانهای
رایانه رکمونت
کنسول بازی ویدئویی
کنسول بازی دستی
رایانه پوشیدنی
عینک هوشمند
ابزارک
کاغذ الکترونیک
معیار چالش HPC
گیر کردن
منابع
پیوند به بیرون
الکترونیک مصرفکنندگان
صنعت الکترونیک
مقالههای با کد مثال
مقالههای دارای ویدئو |
1242 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87 | شبکه | شبکه عبارتست از مجموعه یا سیستم درون پیوندی (interconnected) انسانی یا فیزیکی که دسترسی به قابلیت یا توانایی خاصی را در محدودهای از مکان و زمان فراهم میکند و در حالت مطلوب محدودیت مکانی و زمانی نیز ندارد.
موارد زیر نمونههای انواع شبکه میباشند:
شبکههای کامپیوتری:
شبکه رایانهای← مورد استفاده " ارتباط بین چند کامپیوتر با سیستم عامل ها مختلف به صورت کابلی یا بی سیم "
شبکههای فناوری:
شبکههای آبرسانی← قابلیت و توانایی " آبرسانی "
شبکه الکتریکی← قابلیت و توانایی " برقرسانی "
شبکه گازرسانی← قابلیت و توانایی " گازرسانی "
شبکه مخابراتی← قابلیت و توانایی " گفتگو "
شبکه حمل و نقل← قابلیت و توانایی " جابجایی "
شبکه داده یا data ← قابلیت و توانایی " انتقال داده یا data "
شبکه رایانهای ← قابلیت و توانایی " ارتباط بین Server و Client "
شبکههای رسانهای:
شبکه رادیویی← قابلیت و توانایی " صوت "
شبکه تلویزیونی← قابلیت و توانایی " صوت و تصویر"
شبکههای انسانی:
شبکه اقتصادی← قابلیت و توانایی " درآمد "
شبکه اجتماعی← قابلیت و توانایی " همزیستی "
دیگر شبکهها:
شبکه فضایی
شبکه عصبی
بدیهی است بهرهبرداری از قابلیت و توانایی شبکهها در مکانهای خاصی امکان دارد که گره (Node) نام دارند و مستلزم تجهیزات خاصی میباشند.
منابع
صفحههای ابهامزدایی |
1243 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%20%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C | شبکه شخصی | شبکه شخصی شبکهای رایانهای است که برای ارتباطات میان وسایل رایانهای که اطراف یک فرد میباشند (مانند تلفنها و رایانههای جیبی (PDA) که به آن دستیار دیجیتالی شخصی نیز میگویند) بکار میرود. این که این وسایل ممکن است متعلق به آن فرد باشند یا خیر جای بحث خود را دارد. برد یک شبکه شخصی عموماً چند متر بیشتر نیست. موارد مصرف شبکههای خصوصی میتواند جهت ارتباطات وسایل شخصی چند نفر به یکدیگر یا برقراری اتصال این وسایل به شبکهای در سطح بالاتر و شبکه اینترنت باشد.
ارتباطات شبکههای شخصی ممکن است به صورت سیمی به گذرگاههای رایانه مانند USB و فایروایر برقرار شود. همچنین با بهرهگیری از فناوریهایی مانند IrDA ، بلوتوث و UWB میتوان شبکههای شخصی را به صورت بیسیم ساخت.
بلوتوث (Bluetooth)
شبکه خصوصی مبتنی بر فناوری «بلوتوث» که همچنین «پیکونت» (Piconet) نیز نامیده میشود از ۸ وسیله فعال تشکیل میشود که بین آنها رابطه کارخواه-کارساز (Client-Server) برقرار است (تا ۲۵۵ وسیله میتوانند در حالت پارک شده در این شبکه شرکت داشته باشند). اولین وسیله «بلوتوث» در شبکه پیکونت نقش کارساز را بر عهده میگیرد و دیگر وسایل همه کارخواههایی هستند که با خدمتگذار ارتباط برقرار میکنند. برد یک شبکه پیکونت عموماً حدود چند ده متر است، اگرچه با استفاده از تقویت کنندههای مخصوص به حدود ۱۰۰ متر نیز میرسد.
نوآوریهای اخیر در «آنتن» های «بلوتوث» به این وسایل اجازه دادهاست تا از بردی که در ابتدا برای آن طراحی شدهاست بسیار فراتر قدم بگذارند. در همایش دوازدهم DEF CON (همایش سالانه «هکر» ها که در «لاسوگاس» برگزار میشود)، گروهی از هکرها که با عنوان Flexilis شناخته میشوند، توانستند دو وسیله «بلوتوث» را که حدود نیم مایل (۸۰۰ متر) از یکدیگر دور بودند با موفقیت به هم متصل کنند. آنها از آنتنی مجهز به یک «نوساننما» (Scope) و یک «آنتن یاگی» (Yagi) استفاده کردند که همه آنها به قنداق یک تفنگ متصل شده بود. کابلی آنتن را به کارت «بلوتوث» در رایانه متصل میکرد. بعدها آنتن را «تیرانداز آبی» نامیدند.
دیگر فناوریها
یک فناوری دیگر شبکههای شخصی با عنوان Skinplex اطلاعات را با استفاده از ناحیه خازنی اطراف پوست انسان منتقل میکند. وسایلی که از این فناوری استفاده میکنند در فاصله ۱ متری اطراف بدن انسان میتواند شناسایی شوند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این فناوری قبلاً برای کنترل دسترسی به قفل درها و برای جلوگیری از متراکم شدن سقف ماشینهای سقف تاشو استفاده شدهاست.
منابع
برگردان از مقاله Personal Area Network در بخش انگلیسی ویکیپدیا
جستارهای وابسته
شبکه رایانهای
شبکه بدنی (Ban)
شبکه شخصی بیسیم (WPAN)
شبکه محلی (LAN)
شبکه ذخیرهسازی (SAN)
شبکه دانشگاهی (CAN)
شبکه کلانشهری (MAN)
شبکه گسترده (WAN)
اینترنت
بلوتوث (Bluetooth)
IrDA
UWB
پیوند به بیرون
Intrabody Signalling by Tom Zimmerman and نیل جرشنفلد
Archived version with working downloads
ZigbeeMania Resource site for LR-PAN networks, focusing on Zigbee and ۸۰۲٫۱۵٫۴
SeV, Examples of popular PAN clothing.
ASPAN - Next Generation Personal Area Networks
smartnfc.com - Intra Body Communication and Personal Area Networks
شبکه شخصی
بلوتوث
شبکه بیسیم
شبکههای رایانهای |
1247 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%84%DB%8C | شبکه محلی | شبکهٔ محلی یا شبکهٔ داخلی یا لَن - LAN یک شبکه رایانهای است که محدوده کوچکی مانند یک خانه، یک دفتر کار یا گروهی از ساختمانها را پوشش میدهد. در مقایسه با شبکههای گسترده (WAN) از مشخصات تعریفشده شبکههای محلی میتوان به سرعت (نرخ انتقال) بسیار بالاتر آنها، محدوده جغرافیایی کوچکتر و عدم نیاز به خطوط استیجاری مخابراتی اشاره کرد.
دو فناوری اترنت (Ethernet) روی کابل زوج بههمتابیده (UTP) و وای-فای (Wi-Fi) رایجترین فناوریهایی هستند که امروزه استفاده میشوند، با این حال فناوریهای آرکنت (ARCNET) و توکن رینگ (Token Ring) و بسیاری روشهای دیگر در گذشته مورد استفاده بودهاند.
تاریخچه
پیش از ظهور رایانههای شخصی (PC)، امکان داشت که یک محل تنها یک رایانه مرکزی داشته باشد، و کاربران بهوسیله پایانهها از طریق کابلکشی ساده و کمسرعتی به آن دسترسی داشتند. شبکههایی مانند SNA متعلق به شرکت آیبیام (IBM) جهت ارتباط پایانهها یا دیگر رایانههای مرکزی در محلهای دوردست از طریق خطوط اجاره ای بکارگرفته شدند، از این رو این ارتباطات شبکههای گسترده (WAN) بودند.
اولین شبکه محلی در دهه ۱۹۷۰ (میلادی) ساخته شد و به منظور ارتباطات پرسرعت بین چند رایانه بزرگ در یک محل بکار گرفته شد. از میان بسیاری سیستمهای رقیب که در این دوران ساخته شدند، اترنت و آرکنت مشهورترینها هستند.
توسعه و ازدیاد رایانههای شخصی که با سیستمعاملهای CP/M و DOS کار میکردند این حقیقت را با خود به همراه آوردند که خیلی زود هر مکان به تنهایی پر از دهها و صدها رایانه گردد. اولین انگیزه برای شبکهکردن این محلها عموماً به اشتراک گذاشتن فضای دیسک و چاپگرهای لیزری بود، که هر دو در آن زمان بسیار گران بودند. برای چندین سال این ایده بسیار مورد توجه و علاقه بود، طوریکه از سال ۱۹۸۳ به بعد، متخصصان صنعت رایانه مرتباً اظهار میداشتند که سال بعدی سال شبکه محلی است.
در واقع زیاد شدن تنوع لایه فیزیکی و قراردادهای شبکه ناسازگار، و چندگانگی در تعیین بهترین روش به اشتراک گذاشتن منابع، به ایده فوق صدمه زد. به تبع هر فروشنده کارت شبکه، کابل شبکه، قرارداد و سیستمعامل شبکه خودش را عرضه میکرد. با ظهور سیستمعامل Netware محصول شرکت ناول (Novel) راه حلی پدید آمد، به این ترتیب که این سیستمعامل ۴۰ نوع کابل و کارت شبکه رقیب را پشتیبانی میکرد و علاوه بر آن از دیگر سیستمعاملهای رقیب بسیار حرفهایتر بود. سیستمعامل Netware از همان آغاز پیدایش شبکههای محلی رایانههای شخصی در سال ۱۹۸۳ تا اواسط دهه ۱۹۹۰ براین بازار حکمرانی میکرد، تا آنکه شرکت مایکروسافت سیستمعامل Windows NT Advanced Server و Windows for Workgroups را عرضه کرد.
از رقبای سیستمعامل Netware تنها VINES ساخت شرکت بانیان (Banyan) از نظر قدرت فنی با آن قابل مقایسه بود، ولی شرکت Banyan هرگز بنیان استواری پیدا نکرد. شرکتهای مایکروسافت و تریکام (۳COM) با یکدیگر همکاری کردند تا یک سیستمعامل شبکه ساده بسازند که حاصل آن شد اساس سیستمعاملهای ۳+Share محصول تریکام، LAN Manager محصول مایکروسافت و سرور لن محصول شرکت آیبیام که هیچکدام ازین سیستمعاملها موفقیت قابل ملاحظهای به دست نیاوردند.
در همین دوران ایستگاههای کاری (Workstation) (رایانههای) مبتنی بر سیستمعامل یونیکس (Unix) از فروشندگانی مانند شرکتهای سان مایکروسیستمز (Sun Microsystems)، هیولت پکارد (Hewlett Packard)، سیلیکن گرافیکز (Silicon Graphics)، اینترگراف (Intergraph)، نکست (NeXT) و آپلو (Apollo) از شبکهسازی مبتنی بر قرارداد مجموعه پروتکل اینترنت استفاده میکردند. اگرچه اعضای این گروه از شرکتهای تجاری که به تولید چنین محصولی میپرداختند کمتر شدهاند، ولی ادامه یافتن توسعه فناوری در این زمینه، بر روی اینترنت و همچنین دو سیستمعامل لینوکس (Linux) و اواس ده محصول شرکت اپل (Apple) تأثیر گذاشت و امروزه قرارداد TCP/IP تقریباً بهطور کامل جایگزین قراردادهای تبادل بسته بینشبکهای، AppleTalk, NBF و دیگر قراردادهایی که در شبکههای محلی اولیه رایانههای شخصی به کار میرفت شدهاست.
جنبههای فنی
با اینکه امروزه قرارداد راهگزینی اترنت رایجترین قرارداد لایه پیوند داده و قرارداد IP رایجترین قرارداد لایه شبکه است، در گذشته گزینههای بسیار دیگری مورد استفاده بودند و بعضی از آنها هنوز در بعضی نواحی کوچک مشهور ماندهاند.
شبکههای محلی کوچکتر عموماً از یک یا چند راهگزین (Switch) (در پارسی بیشتر رایج است که به آن سوئیچ میگویند) تشکیل شدهاند که به یکدیگر متصل شدهاند. جهت دسترسی به اینترنت غالباً یکی از این راهگزینها به یک مسیریاب، مودم کابلی یا مودم ADSL متصل میشود.
شبکههای محلی بزرگتر به واسطه این ویژگیها شناخته میشوند: استفاده از اتصالات اضافی (بیش از یکی جهت پشتیبان) بین راهگزینها، استفاده از قرارداد درخت پوشا (STP) جهت جلوگیری از ایجاد حلقه، توانایی راهگزینها جهت مدیریت انواع مختلف ترافیک با استفاده از استاندارد کیفیت خدمات و همچنین استفاده از شبکههای محلی مجازی (VLAN) جهت جداسازی ترافیکها از یکدیگر.
شبکههای محلی ممکن است بهوسیله خطوط اجاره ای، خدمات استیجاری یا به روش تونلزنی (Tunneling) بر روی اینترنت با بهرهجویی از فناوری شبکههای مجازی خصوصی (VPN) اتصالاتی به دیگر شبکههای محلی داشته باشند.
جستارهای وابسته
شبکه رایانهای
شبکه شخصی (PAN)
شبکه ذخیرهسازی (SAN)
شبکه دانشگاهی (CAN)
شبکه کلانشهری (MAN)
شبکه گسترده (WAN)
اینترنت
اترنت (Ethernet)
آرکنت (ARCNET)
منابع
پیوند به بیرون
IEEE: The working group setting LAN standards
Setting up a network using Linux
شبکه محلی و شبکه گسترده
Building a local area network
Local Area Networks for K-12 Schools - From the ERIC Clearinghouse on Information and Technology
LAN design
ابزار اداری
شبکههای رایانهای |
1249 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%86 | دریای عمان | دریای عمان، خلیج عُمان، (نامهای دیگر: دریای مَکران یا خلیج مَکران)، پهنهای آبی و خلیجی است که از غرب به تنگه هرمز، خلیج فارس و امارات متحده عربی از شمال به ایران، از شرق به اقیانوس هند و از جنوب به کشور عمان محدود میشود. ۵۴۵ کیلومتر طول و ۱۸۱ هزار کیلومترمربع وسعت دارد. در جغرافیای اسلامی دریای عمان شامل منطقه فعلی دریای عرب نیز میشدهاست و گاهی به آن دریای مکران و دریای اخضر نیز میگفتهاند. جزیره شیطان در واقع شرقیترین جزیره ایران و تنها جزیره ایران در دریای عمان است.
نام دریای عمان از قرن ۱۸ و با حضور انگلیس در منطقه رواج یافت. «عمانا» (اومانای تاریخی) در اصل نام یکی از شهرهای جنوب ایران و در غرب چابهار فعلی و بندر جاسک بودهاست. در روزگار اشکانیان و ساسانیان نیز نام دریای عمان بهکار میرفتهاست و واژه «عمان» نیز ریشه ایرانی دارد. مرکز سرزمین مَزْون یا مازون (نام فارسی عمان) صحار بود و نخستین ساکنان آن از اقوام غیر عرب بودند. چنانکه یاقوت حموی میگوید بحر فارس یا خلیجفارس شاخهای از دریای بزرگ هند است. مرزهای این دریا از بندر تیز از بخشهای مکران در کرانه دریای فارس تا آبادان است و اینجا دهانه دجله است که بدان میریزد. به علاوه، در منابع جغرافیایی قدیم همواره از این دریا به نام بحر مکران یا بحر کرمان نام بردهشدهاست. دریای مکران نامی بوده که حتی بر کتیبههای بیستون از زمان هخامنشیان نیز نقش بستهاست و در کتیبههای زمان ساسانیان نیز به همین نام است. بنابر گواهی منابع تاریخی، از قدیمترین روزگاران، این بخش از دریای بزرگ پارس همواره دریای مکران خوانده میشد، هرچند که گاهی قسمت جنوبی آن را بحر عمان مینامیدهاند. نام دریای مکران و دریای پارس تا اواخر قرن نوزدهم بر این بخش از دریا گفته میشد. در این زمان که انگلستان بر شبه قاره هند تسلط کامل پیدا کرده بود و میخواست در آبهای جنوب ایران نیز حضوری فعال داشته باشد، مسقط و سرزمین عمان را تحت سلطه خود درمیآورد. از این زمان به بعد، دولت انگلیس کمکم نام عمان را بر دریای مکران و پارس جاری میسازد.
تفاوت دریای عمان و خلیج عمان
عموم کشورها و سازمانهای بینالمللی این پهنه آبی را خلیج عمان مینامند. اما ترکیه بهجای دریای عرب و خلیج عمان به کل پهنه آبی شمال اقیانوس هند دریای عمان میگوید. پیری رئیس دریا سالار عثمانی در نقشه خود اینگونه ترسیم کرده و تا کنون این رویه باقی ماندهاست. اما بعضی از نقشه نگاران بعدی عثمانی بهجای دریای عمان بحر محیط عجم بهکار بردهاند :tr:Umman Deniziاین ادبیات بهطور غیررسمی در ایران نیز رایج است.
حد و مرز خلیج عمان
بر اساس تعریف سازمان آبنگاری بینالمللی مرز شمال غربی خلیج عمان خطی است که رأس لیمه (۲۵°57'N) در ساحل شبهجزیره عربستان را به رأس الکوه (۲۵°48'N) در ساحل ایران متصل میکند و مرز جنوب غربی آن خطی است که رأسالحد (۲۲°32'N) در پیشرفتهترین برآمدگی جنوب شرقی شبهجزیره عربستان، را به جیوانی (۶۱°43'E) در ساحل پاکستان متصل میکند. بر اساس این تعریف مساحت آن ۱۸۱ هزار کیلومتر مربع است ولی در تعریف قدیمی از تنگه هرمز تا دکن (هند) بودهاست که مساحت آن ۹۰۳ هزار کیلومتر مربع بودهاست.
مشخصات
خلیج عمان (اومانا)، پیشروی آب اقیانوس هند به داخل خشکی در جنوب غربی آسیا است. سواحل شرقی ایران در شمال آن و کشورهای عمان و امارات در جنوب آن قرار دارند. خلیج عمان از سمت غرب توسط تنگه هرمز به خلیج فارس و از سمت شرق و جنوب شرقی به دریای عرب و اقیانوس هند وصل میشود. در جنوب خلیج عمان کشور عمان قرار دارد. طول ساحل ایران در امتداد دریای عمان، از خلیج گواتر تا بندرعباس، ۷۸۴ کیلومتر است. سواحل جنوبی ایران از تنگه هرمز تا بندر گواتر مجاور آن است و این مسافت نیمی از سواحل جنوبی ایران را تشکیل میدهد. مدار رأسالسرطان از شمال آن عبور میکند و از این رو این دریا در منطقه گرم کره زمین واقع است. حداکثر درجه حرارت سطح آب در مرداد ماه ۳۳ درجه و در دی ماه دست کم ۱۹٫۸ درجه است. طول آن از تنگه هرمز تا دکن حدود ۶۱۰ کیلومتر و عرض آن کمتر از عرض آبهای خلیج فارس است. در مقابل عمق آن از خلیج فارس بیشتر است. مساحت آن ۹۰۳ هزار کیلومتر مربع است. عمق این دریا در اطراف چاهبهار حدود ۳۳۹۸ متر است. هرچه به سوی غرب پیش برویم، عمق آن به سرعت کم میشود تا جایی که در نزدیکی تنگه هرمز به ۷۳ متر میرسد. بنادری چون جاسک، چاهبهار و گواتر در کنار این دریا دیده میشوند که بیانگر بازرگانی و دریانوردی آن است. شهرهای مهم حاشیه این دریا در ایران چابهار و جاسک و در کشور عمان مسقط، در امارات متحده عربی بندر فجیره و خور فکان هستند. طول خط ساحلی ایران در مجاورت دریای عمان حدود ۶۳۷ کیلومتر است و حد اکثر عمق دریا در محدوده آبهای ساحلی ایران در این ناحیه به بیش از ۲۰۰۰ متر میرسد. جلگه ساحلی ایران در مجاورت دریای عمان از حدود بندر عباس در تنگه هرمز تا گواتر در مرز با پاکستان امتداد مییابد. حد اکثر عرض این جلگه به ۳۰ کیلومتر میرسد.
کشورهای ساحلی
۸۵۰ کیلومتر خط ساحلی
۷۵۰ کیلومتر خط ساحلی
۵۰ کیلومتر خط ساحلی
۵۰ کیلومتر خط ساحلی
نامهای تاریخی
در منابع تاریخی قدیمی تر اسلامی و عربی تمام پهنه این خلیج و دریای عرب فعلی را روی هم به نامهای بحر فارس، دریای مکران و بحر اخضر و در بعضی منابع اروپایی قدیم با نام دریای اریترا و دریای رومیروم و دریای هندوس نیز یاد کردهاند که گاهی به کل اقیانوس هند و پهنههای آبی مرتبط با آن نیز گفته میشدهاست.
نام این دریا به همراه دریای عرب امروزی از سوی جغرافی نویسان مسلمان، هندیها و پارسیان مُکران -مکران که گویا تغییر یافته (مهی خوران) است و اروپائیان با تلفظ Mecran- Makran بکار بردهاند. گاهی اوقات دریای مکران آبهای کل جنوب ایران و پاکستان فعلی قلمداد شده و دریای عمان نیز به سواحل عمان گفته شدهاست.
عمانای تاریخی در واقع نام یکی از شهرهای جنوب ایران و در فاصله غرب چابهار فعلی و بندر جاسک قرار داشتهاست. نگاه شود (به نقشه پریپلوس). عمان یا اومانا در طول تاریخ نامهای مختلفی داشتهاست. از مشهورترین نامهای عمان، «مگان» و تغییر یافتهاش «مجان» بودهاست، این نام به صنعت کشتی سازی و معادن مس «نحاس» در زمان سومریان ارتباط داشتهاست. البته مدتی نام عمان «مزون» بودهاست. مردم محلی از این منطقه به عنوان دریای سیستان و بلوچستان، دریای جنوب و دریای چابهار نیز یاد کردهاند.
حدود مکران یاقوت حموی: از غرب به کرمان، از شمال به سیستان، از جنوب به دریا و از شرق با هندوستان (پاکستان) همسایه است.
بحر کرمان (از مشرق) به بحر مکران پیوسته بود و (از مغرب) از جزیره کیش فراتر میرفت و قسمتی از بحر فارس را هم در بر میگرفت. بحر مکران (از مشرق) به بحر سند و (از مغرب) به بحر کرمان پیوسته بود. گاهی قسمت جنوبی این دو دریا را بحر عمان میخواندند. یونانیان در زمان اسکندر و پس از وی، بهعمد، نام ایرانی دریاهای جنوب ایران را تحریف کردهاند. افزون بر این، در روزگار اشکانیان و ساسانیان نیز نام دریای عمان بهکار میرفتهاست و واژه «عمان» نیز ریشه ایرانی دارد. کشور مَزْون (نام فارسی عمان) که مرکز آن صحار بود و نخستین ساکنان آن از اقوام غیر عرب بودند.
دریای مکران (بحر مکران)
دریای اخضر (بحر اخضر)
دریای پارس (این نام شامل کل خلیج فارس و دریای عمان بود)
اهمیت ترانزیتی
بندر راهبردی چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران است نیز در شمال این دریا قرار دارد و نزدیکترین و آسانترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه (که محصور در خشکی اند) به آبهای آزاد است. خورهای دریای عمان کمتر از خورهای خلیج فارس است. قرار است کریدور شمال-جنوب ایجاد و راهآهنی از بندر چابهار تا زاهدان و از آنجا به افغانستان و همچنین به راهآهن مشهد بافق وصل شود.
انتقال آب
طرحهایی برای انتقال آب این دریا در دست مطالعه و بررسی و اقدام است که میتواند پهنه زیادی از ایران را تحت پوشش قرار دهد. فاز اول طرح انتقال آب از دریای عمان آبرسانی به ۳ استان شرقی کشور است اما در افق بلند مدت مقرر شده از محل این طرح به ۱۷ استان کشور آبرسانی انجام شود که ۷۹ درصد مساحت کشور تحت پوشش این طرح خواهد رفت.
جستارهای وابسته
اقیانوس هند
تنگه هرمز
خلیج فارس
سرزمین بحرین
شبهجزیره مسندم
تاریخ امارات متحده عربی
سعید بن بطی آل مکتوم
ساحل آشتی
حادثه مه ۲۰۱۹ خلیج عمان
حادثه ژوئن ۲۰۱۹ دریای عمان
جغرافیای عمان
جغرافیای ایران
جغرافیای امارات متحده عربی
جغرافیای پاکستان
پانویس
منابع
اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان
همشهری مورخ ۱۶ دی ۱۳۹۳ سواحل مکران
عمان فی عام ۱۹۸۶ (عام الحصاد والتراث) إصدار وزارة الإعلام، دارالعرب للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۸۶ میلادی
لفتنانت کولونیل، سیر آرنولد ویلسون، «(تاریخ عمان و الخلیج)» ، انتشار سال ۱۹۸۸ میلادی.
پیوند به بیرون
دریای عرب، دریای عمان یا دریای مَکران؟
( ( مُکران ) مَکران دریای - persian gulf studies
Gedrosia - Livius
[ایران هرگاه صلاح بداند میتواند یادداشت تفاهم ... -http://www.persiangulfstudies.com/fa/index.asp?P=NEWSVIEW&ID=224]
کریدور شمال- جنوب ۵۰۰۰ کیلومتر نزدیکتر ۳۰ درصد ارزانتر
روزنامه 'هندو' - بررسی استراتژیک Strategic Review لینک مرده
دریاهای ایران
پهنههای آبی امارات متحده عربی
پهنههای آبی ایران
پهنههای آبی پاکستان
پهنههای آبی دریای عرب
پهنههای آبی عمان
تنگههای اقیانوس هند
خلیجهای ایران
مرز امارات متحده عربی و عمان
مرز ایران و پاکستان |
1251 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D9%85 | پانعربیسم | پان عربیسم (به عربی: الوحدة العربیة) یک ایدئولوژی است، که از اتحاد همه مردم عرب در یک دولت ملی واحد، متشکل از کشورهای عربی غرب آسیا و شمال آفریقا از اقیانوس اطلس تا دریای عرب، که نمایانگر جهان عرب است، حمایت میکند. این ایده ارتباط نزدیکی با ملیگرایی عربی دارد و بر این عقیده تأکید دارد که عربها یک ملت واحد را تشکیل میدهند. این ایده در اواخر قرن نوزدهم در میان مناطق عربنشین امپراتوری عثمانی شکل گرفت و محبوبیت آن در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به اوج خود رسید. طرفداران پان عربیسم اغلب از اصول سوسیالیستی حمایت کرده و به شدت با دخالت سیاسی جهان غرب در جهان عرب مخالفت کردهاند. همچنین با تشکیل اتحادها و تاحدودی همکاری اقتصادی، به دنبال تقویت کشورهای عربی در برابر نیروهای خارجی بودند.
سرآغاز این ایدئولوژی به رفتارهای ضد دولت عثمانی، توسط شریف حسین پیش از جنگ جهانی اول که به تحریک بریتانیا صورت میگرفت بازمیگردد، که در سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ میلادی، منجر به معاهده بین دولت بریتانیا و شریف حسین گردید. شریف حسین که بهدنبال استقلال از امپراتوری عثمانی و تشکیل دولت مستقل عربی در منطقه بود طی این معاهده قول پشتیبانی بریتانیا از دولت نو پدید عربی در صورت شورش عربها برضد عثمانی را گرفت. در حالی که بریتانیا در سال ۱۹۱۶ طی توافقنامه سایکس پیکو با فرانسه بدون توجه به معاهده خود با شریف حسین نقشه تقسیم خاورمیانه بین دو کشور را توافق کردند و در سال ۱۹۱۸ پس از سقوط عثمانی، بریتانیا به وعده خود با شریف حسین عمل نکرد.
حالت شناختهشدهٔ آن برای نخستین بار در دههٔ ۱۹۳۰ میلادی و توسط میشل عفلق در سوریه بنا گذاشته شد. او بنیادگذار حزب بعث بود که خط فکری آن آمیزهای از مارکسیسم و ملیگرایی است. ایدئولوژی پان عرب که یک ایدئولوژی سکولار و ملیگرا میباشد، آنچنانکه برخی اعضای برجسته آن مسیحی میباشند؛ مثلاً طارق عزیز، وزیرخارجه عراق در دولت صدام حسین یکی از پان عربهای مسیحی برجسته بود. این حرکت متهم به تضعیف اقوام دیگر منطقه، مانند ترکها و ایرانیها (شامل اقوام ایرانی کرد ساکن خارج از مرزهای فعلی ایران) میباشد. طی سالهای نیمه دوم سده بیستم پان عربیسم کوشید تا کشورهای گوناگون عربی را یکپارچه کند. مهمترین این کوششها به تشکیل کشور جمهوری متحده عربی انجامید که میان سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۱ از یکی شدن سوریه و مصر به وجود آمده بود.
در دهه ۱۹۶۰ پرچمدار اصلی پان عربیسم جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر بود؛ ولی بواسطه شکست کشورهای عربی در جنگ شش روزه با اسرائیل و بواسطه عدم رشد کافی اقتصادی این ایده ضربات سنگینی را متحمل شد. البته صلح با اسرائیل هم ضربه مهلکی بر چهره پان عربها وارد کرد و آنها در در انظار عمومی رسوا ساخت. نمود امروزی اندیشههای پان عربی، جهان عرب در اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس خود را نشان میدهد. این دو سازمان تلاشی برای نزدیکسازی کشورهای عربی به یکدیگر است.
در زمان محمدرضا شاه پهلوی
در زمانی که محمدرضا شاه علناً روابط ایران با اسرائیل را تأیید کرد، جمال عبدالناصر مناسبات سیاسی خود را با ایران قطع کرد و به تبلیغ علیه شاه پرداخت. سوریه و عراق و سایر کشورهای عربی از «جنبش آزادیبخش» خوزستان پشتیبانی کردند. سپس اعراب نام خلیج فارس را خلیج عربی و خوزستان را نیز عربستان نامیدند.
عراق
صدام حسین
صدام حسین، به دنبال برانگیختن اختلافات قومی، با حمایت «جبهه آزادی عربستان» در خوزستان و «جبهه آزادی ایران» در بلوچستان درآمد.
ایدئولوژی پانعربی حزب بعث، خوزستان متعلق به ملت عرب میدانست و مدعی بود که باید به دست عربها برگردد.
صدام حسین ادعای بیاساسی در مورد مالکیت جزایر سهگانه ایران برای خود کرد. در سپتامبر ۱۹۸۰، عراق، نقشهای جعلی و تحریککننده را چاپ که در در آن، مالکیت جزایر سهگانه، از طرف ملتهای عرب، به او داده شدهاست؛ یعنی ایرانیان، مشروعیت حقوق عراق را به رسمیت شناختهاند.
صدام حسین، با حمایت آشکار مالی از تجزیهطلبهای شورشی در خوزستان، دادن وعده همیاری به آنها جهت آزادی عربستان (نامی که توسط رژیم صدام حسین بر استان قدیمی ایران گذاشته شد) متهم شد. بنابر بر گفته فرمانده کل خوزستان، دریادار احمد مدنی، ایران به شورشیان، حمایت تسلیحاتی میکرد.
صدام حسین با برجستهسازی چهره عربی اسلام، مثل تأکید بر تبار عربی محمد، زبان عربی قرآن و جایگاه شهرهای مقدس اسلام در کشورهای عربی، به مقابله پیام حکومت ایران به مردم عراق شد. بعدها، با تأکید برتری اعراب بر ایرانیان، او جنگ خود علیه ایران را جنگ قادسیه دوم خواند.
پانویس
منابع
Bassam Tibi: Vom Gottesreich zum Nationalstaat. Islam und panarabischer Nationalismus
آسایش طلب طوسی، محمدکاظم، پان عربیسم، دانشنامه جهان اسلام، جلد ۵
پیوند به بیرون
امیرحسین خنجی:تشدید جنبش ضدایرانی در میان عربهای خوزستان
جنبشهای پان
جهان عرب
ملیگرایی بر پایه کشور و منطقه
ملیگرایی عربی
نزاع اعراب و اسرائیل |
1257 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%B3%D8%AA%20%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%AF | ارنست رادرفورد | ارنست رادرفورد فیزیکدان برجسته هستهای و برنده نوبل اهل نیوزیلند بود. ۱۹۱۱، او هسته اتم را کشف کرد. بهپاس آن، او را پدر فیزیک هستهای مینامند. عنصر رادرفوردیم به افتخار او نامگذاری شدهاست.
از کارهای او، پیشنهاد نیمه عمر رادیواکتیو، کشف عنصر رادیواکتیو رادون، و جدا کردن تابش آلفا و بتا هنگام کار در دانشگاه مکگیل در مونترال، کبک، کانادا بود. ۱۹۰۸، او «به سبب تحقیق درباره تجزیه عناصر و شیمی مواد رادیواکتیو» نوبل شیمی گرفت. او نخستین برنده نوبل در کانادا و اقیانوسیه بود.
رادرفورد، ۱۹۰۷ به دانشگاه ویکتوریا منچستر (دانشگاه منچستر امروزی) در انگلستان نقل مکان کرد، جایی که او و توماس رویز ثابت کردند که تابش آلفا، هسته هلیوم است. رادرفورد بزرگترین و مشهورترین کارش را پس از برنده نوبل شدن انجام داد. ۱۹۱۱، او پیش نهاد که بار اتمها در یک هسته بسیار کوچک متمرکز شدهاست، گرچه نتوانست مثبت یا منفی بودن آن را ثابت کند.. بدینترتیب با کشف و تفسیر خود، مدل اتم رادرفورد را پیش نهاد. پراکندگی رادرفورد، از راه آزمایش ورقه نازک طلا از سوی هانس گایگر و ارنست مارسدن-سایپرز نشان دادهشد. ۱۹۱۷، او نخستین آزمایش هستهای را انجام داد که در آن، هستههای نیتروژن با ذرات آلفا بمباران میشد. در نتیجه، او انتشار ذرهای زیراتمی را کشف کرد که ۱۹۱۹، آن را «اتم هیدروژن» نامید، گرچه ۱۹۲۰، آن را، دقیقتر، پروتون نامید.
۱۹۱۹، رادرفورد مدیر آزمایشگاه کاوندیش در دانشگاه کمبریج شد. ۱۹۳۲، جیمز چادویک با هدایت او، نوترون را کشف کرد و همان سال اولین آزمایش تقسیم هسته، کاملاً کنترلشده، از سوی دانشجویان او، جان کاکرافت و ارنست والتون، انجام شد.
رادرفورد، ۱۹۳۷ درگذشت و در اَبی وستمینستر نزدیک آیزاک نیوتون به خاک سپردهشد. ۱۹۹۷، عنصر شیمیایی رادرفوردیم (عنصر ۱۰۴) به افتخار او نامگذاری شد.
کودکی و نوجوانی
ارنست رادرفورد، ۳۰ اوت ۱۸۷۱ در حومه برایتواتر، نلسون در ساحل شمالی جزیره جنوبی نیوزیلند زاده شد. او چهارمین از دوازده فرزند جیمز و مارتا رادرفورد، نیوزیلندیهای نسل اول بود که در کودکی از اسکاتلند به زلاند نو آمده بودند. خانواده رادرفورد، پرجمعیت و دوازدهبچهای بود که همه در کارهای روزمره خانواده همکاری میکردند. اهل خانه، همه جدی و کلیسا رو، خوشحال و بافرهنگ بودند. علاقه رادرفورد به علوم، زود آشکار شد. او ده ساله بود که به کتاب پرطرفداری به نام مفاهیم اولیه در فیزیک، نوشته معلمی بهنام بالفور استوارت برخورد. این کتاب، یک خودآموز فیزیک بود که در آن اصول فیزیک با چیزهای ساده در خانه مانند سکه، شمع، سنگ ترازو و وسایل آشپزخانه یاد داده میشد. رادرفورد جوان، سخت شیفته آن کتاب شده بود. نخستین بورسیه از چندین بورسیه تحصیلی زندگیاش را ۱۸۸۷، که ۱۶ ساله بود، بهدست آورد.
تحصیل در دانشگاه
رادرفورد با دومین بورس تحصیلی، در دانشکده کانتربِری کرایستچرچ ثبت نام کرد که سال پیش از تولدش بنا شده بود. او رشته تحصیلی اصلیاش را فیزیک و ریاضی برگزید که از بخت او، هر دوی آنها معلمان خوبی هم داشت. او در پایان دوره آموزشی سهساله، کارشناسی ریاضی و فیزیک گرفت. در روزگار اقامت در کرایستچرچ، او با ماری نیوتن، دختر صاحبخانهاش آشنا و پایبند عشق او شد.
۱۸۹۵، رادرفورد در پی انتشار دو مقاله مهم دربارهٔ فعالیت تشعشعی عناصر و برخلاف دوم شدن در گزینش، جایزه مهم بورس تحصیلی گرفت. مقررات این جایزه، به برنده، حق انتخاب مؤسسه آموزشی میداد، که رادرفورد، آزمایشگاه کاوندیشِ دانشگاه کمبریج به مدیریت جی. جی تامسون (صاحبنظر پیشتاز در الکترومغناطیس) را برگزید. در آن سال ویلهلم رونتگن، فیزیکدان آلمانی، اشعه ایکس را کشف کرده بود و در پی آن، آنری بکرل، پرتوزایی را کشف؛ و ماری کوری آن را نام گذاشته بود؛ کشف مهم دیگری که آغاز کار اصلی رادرفورد شد.
کارهای علمی
۱۸۹۵، رادرفورد به آزمایشگاه کاوندیش دانشگاه کمبریج رفت تا زیرنظر جی. جی تامسون کار کند. تامسون که استاد فیزیک تجربی بود، رادرفورد را فعالانه در آزمایشگاه به کار گرفت. رادرفورد در آغاز تحقیقاتش، با آزمایشی که ایده آن از خودش بود، دو تابش رادیواکتیوی ناهمانند شناسایی کرد. او پی برد که برگهای به پهنای یکپانصدم سانتیمتر، مانع عبور بخشی از تابش میشد، اما برای جلوگیری از عبور بخش دیگر تابش، برگه بَس ضخیمتری لازم بود. او نخستین پرتو را که بار الکتریکی مثبت داشت و یونیدهکنندهای قوی بود و به آسانی جذب مواد میشد، اشعه آلفا نامید. پرتو دوم که تابش کمتر و بار الکتریکی منفی داشت اما نفوذ آن در مواد زیاد بود، اشعه بتا نامید. پرتو سوم، که شبیه پرتو ایکس بود را، ۱۹۰۰، پل اوریچ ویلارد (فیزیکدان فرانسوی) کشف کرد. این پرتو، نافذترین تابش، و طول موج آن بسیار کوتاه بود. این پرتو، گاما نام گرفت. رادرفورد و همکارانش کشف کردند که تشعشع طبیعی در اورانیوم، خروج ذره آلفا از هسته اتم آن به صورت یک هسته اتم هلیم و برجایماندن اتمی سبکتر از اتم اورانیوم در اورانیوم به ازاء هر خروج ذره آلفا از آن است. از این کشف نتیجه گرفتند که رادیوم تنها عنصر از عناصر حاصل از فعالیت تشعشعی اورانیوم است.
۱۹۰۳، رادرفورد عضو انجمن سلطنتی لندن شد و ۱۹۰۴، نخستین کتابش به نام فعالیت تشعشعی را که از کتابهای کلاسیک در این زمینه است، منتشر کرد. شهرت روزافزون رادرفورد در جوامع علمی سبب شد که از سوی دانشگاهها، چندین کرسی استادی به او پیشنهاد شود. ۱۹۰۷، او به انگلستان بازگشت تا استاد دانشگاه منچستر شود. رادرفورد در دانشگاه منچستر رهبر گروهی شد که بهسرعت دستبهکار تدوین نظریههای تازه دربارهٔ ساختار اتم بود. آن دوره پُرثمرترین دوره زندگی دانشگاهی او بود. رادرفورد بهپاس کوششهای علمیاش در دانشگاه منچستر، چندین نشان و جایزه گرفت، که نوبل شیمی در ۱۹۰۸، اوج آنها بود. این نشان افتخار را البته برای کارهایش در کانادا روی فعالیت تشعشعی عناصر به او دادند.
بزرگترین دستاورد رادرفورد در دانشگاه منچستر کشف ساختار هسته اتم بود. پیش از رادرفورد اتم، به گفته خودش، یک نازنینِ سخت و قرمز، یا بهحسب سلیقه، خاکستری بود؛ اما اینک یک منظومه بسیار ریز شامل ذرات بیشمار است که هنوز هم اسرار دیگری نهفته دارد.
مرگ
۱۹۳۷، رادرفورد در اثر فتق محتقن، گونهای تورم بهسبب گرفتگی اعضای درونی، بهدنبال افتادنش از درخت هنگام هرس کردن، درگذشت. او، ۶۶ ساله و هنوز سرزنده و قوی بود.
سهم رادرفورد در شکلگیری درک کنونی ما از ماهیت ماده از هر کس دیگری بیشتر است. او آشکارا بزرگترین فیزیکدان آزمایشگری بود که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. دهها انجمن علمی و دانشگاه به او عضویت و درجات دانشگاهی افتخاری دادهاند و او را پدر انرژی هستهای نامیدهاند.
یادبودها
جستارهای وابسته
توماس رویدز
واپاشی آلفا
ذرات آلفا
پراکندگی رادرفورد
منابع
ارنست رادرفورد
استادان دانشگاه مکگیل
اعضای افتخاری آکادمی علوم اتحاد شوروی
اعضای افتخاری انجمن سلطنتی ادینبورگ
اعضای انجمن سلطنتی
اعضای فرهنگستان پاپی علوم
اعضای کالج ترینیتی، کمبریج
اعضای مجمع فیلسوفان آمریکا
اعضای وابسته خارجی آکادمی ملی علوم
افراد انگلیسی اسکاتلندیتبار
افراد نیوزیلندی اسکاتلندیتبار
اهالی کرایست چرچ
اهالی منطقه نلسون
اهالی نیوزیلند انگلستانیتبار
اهالی نیوزیلند
بارونهای اعیان پادشاهی متحده
برندگان جایزه تحقیقی فارادی
برندگان جایزه نوبل اهل انگلستان
برندگان جایزه نوبل اهل بریتانیا
برندگان جایزه نوبل اهل نیوزیلند
برندگان جایزه نوبل شیمی
پیشگامان رادیو
خاکسپاریها در کلیسای وستمینستر
دارندگان عنوان شوالیه
دانشمندان سده ۱۹ (میلادی) اهل نیوزیلند
دانشمندان سده ۲۰ (میلادی) اهل بریتانیا
دانشآموختگان ترینیتی کالج، کمبریج
دانشآموختگان دانشگاه کانتربوری
درگذشتگان ۱۹۳۷ (میلادی)
دریافتکنندگان مدال الیوت کرسون
دریافتکنندگان مدال کاپلی
رؤسای انجمن سلطنتی
زادگان ۱۸۷۱ (میلادی)
فیزیکدانان آزمایشگاهی
فیزیکدانان اهل بریتانیا
فیزیکدانان اهل نیوزیلند
فیزیکدانان سده ۱۹ (میلادی) اهل بریتانیا
فیزیکدانان سده ۲۰ (میلادی) اهل بریتانیا
فیزیکدانان هستهای اهل بریتانیا
فیزیکدانان هستهای اهل نیوزیلند
کاشفان عناصر شیمیایی
نیوزیلندیهای مهاجرتکرده به بریتانیا |
1277 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AF%D9%84%20%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87 | مدل سرویسگیرنده-سرویسدهنده | مدل خواستیک (مدل کارخواه-کارساز یا مدل کلاینت-سرور) ، یک ساختار رایانش توزیعشده است که وظایف یا حجم کار را بین سرویسدهندهها که سرور (کارساز) نامیده میشوند، و سرویسگیرندهها که کارخواه نامیده میشوند، تقسیم میکند.
یک برنامه کاربردی کارخواه-کارساز (Client-Server) تحت شبکه رایانهای برنامهای است که یک کارخواه را که توسط یک رابط کاربری برنامه شناسایی میشود، به یک سرور یا سامانهٔ پایگاه داده متصل میکند. هنگامی که یک کارخواه مستقیماً به یک سیستم پایگاه داده، یا یک سرور یکپارچه متصل میگردد، معماری برنامه، معماری دولایهای است.
یک معماری کارخواه-کارساز یک معماری شبکهای است که در آن هر رایانه یا پردازش روی شبکه یا یک کارساز است، یا یک کارخواه. سرورها معمولاً رایانههای پرقدرت، یا پردازشهایی هستند که مختص انجام کار خاصی مانند مدیریت دیسک گردانها (سرور پروندهای)، چاپگرها، مدیریت ترافیک شبکه (سرور شبکهای) (network server)، میباشند.
کارخواهها، ایستگاههای کاری یا رایانههای شخصی هستند که کاربران بر روی آنها برنامههای کاربردی را اجرا مینمایند. کارخواهها به منابعی که کارساز به آنها اختصاص میدهد مانند، پرونده، دستگاهها، و قدرت پردازش اعتماد دارند. این معماری از سایر معماریها در این نکته متمایز است که میتواند با استفاده از لایهها ساختاردهی مطمئنی از سیستم به وجود آورد.
در سالهای اخیر استفاده از یک کارخواه کوچک (thin client) که حاوی منطق کاری نیست، و تنها عناصر رابط کاربری جهت اتصال به یک کارساز کاربردی که منطق کاری روی آن پیادهسازی شده باب شدهاست، که به صورت تراگذاری، با یک کارساز پایگاه داده، که اطلاعات بروی آن به صورت خام نگهداری و توسط برنامه کاربردی مورد استفاده قرار میگیرد. شبیه به معماری که معماری سه-لایهای (three-tier architecture) معروف است، و یک نوع خاص از معماری n-لایه (n-tier architecture) است.
در کل، معماریهای n-لایه میتوانند از تعدادی خدمات مشخص، که شامل روابط تراگذاری بین کارسازهای کاربردی که از پیادهسازی منطق کاری متفاوتی نیز استفاده کرده باشند، استفاده کند. هرکدام از آنها میتوانند از یک پایگاه دادهٔ معین یا مشترک استفاده نمایند.
نوع دیگری از معماری شبکهای به نام معماری همکار-به-همکار شناخته میشود، زیرا هر گره وظایف یکسانی دارد. هر دو نوع معماریهای کارخواه-کارساز یا همکار-به-همکار بهطور گستردهای کاربر دارند، و هرکدام مزیتها و معایب خاص خودشان را دارند.
نقش سرویس دهنده- سرویس گیرنده
مشخصه «سرویس گیرنده-سرویس دهنده» رابطه همکاری بین بخشهای مختلف را در یک برنامه را توصیف میکند. مولفهٔ سرویس دهنده سرور یک عملکرد یا سرویس را به یک یا تعداد زیادی مشتری ارائه میدهد، که درخواستهای چنین سرویسهایی را شروع میکنند. سرورها بر اساس خدماتی که ارائه میدهند طبقهبندی میشوند. به عنوان مثال، یک وب سرور، صفحات وب و یک سرویسدهنده فایل به پروندههای رایانه ای سرویس میدهد. یک منبع مشترک ممکن است هر یک از نرمافزارها و اجزای الکترونیکی رایانه سرور باشد، از برنامهها و دادهها گرفته تا پردازندهها و دستگاههای ذخیرهسازی.
اینکه کامپیوتر یک کلاینت باشد، یک سرور یا هر دو، با توجه به ماهیت برنامه ای که به توابع سرویس نیاز دارد، تعیین میشود. به عنوان مثال، یک کامپیوتر میتواند همزمان وب سرور و نرمافزار سرور پرونده را اجرا کند تا دادههای مختلف را به مشتریانی که درخواستهای مختلفی میکنند. نرمافزار سرویس گیرنده همچنین میتواند با نرمافزار سرور در همان رایانه ارتباط برقرار کند. ارتباط بین سرورها، مانند همگام سازی دادهها، گاهی اوقات ارتباط بین سرور یا سرور به سرور نامیده میشود.
ارتباط سرویس دهنده- سرویس گیرنده
بهطور کلی، یک سرویس یک انتزاع از منابع رایانه ای است و لازم نیست مشتری در هنگام انجام درخواست و ارائه پاسخ، به نحوه عملکرد سرور توجه کند. مشتری فقط باید پاسخ را براساس پروتکل معروف برنامه درک کند، یعنی محتوا و قالب بندی دادهها برای سرویس درخواستی.
سرویس گیرندهها و سرورها پیامهای خود را با الگوی پیام پاسخ درخواست پاسخ میدهند. سرویس گیرنده درخواستی را ارسال میکند و سرور پاسخی را برمیگرداند. این تبادل پیام مثالی از ارتباط بین فرایند است. برای برقراری ارتباط، رایانهها باید زبان مشترکی داشته باشند، و آنها باید از قوانینی پیروی کنند تا کلاینت و سرور بدانند که چه انتظاری دارند. زبان و قوانین ارتباطی در یک پروتکل ارتباطی تعریف شدهاند. همه پروتکلهای سرویس دهنده-سرور در لایه برنامه کار میکنند. پروتکل لایه برنامه الگوهای اساسی را تعریف میکند برای رسمی کردن تبادل دادهها حتی بیشتر، سرور ممکن است یک رابط برنامهنویسی برنامه (API) را پیادهسازی کند. API یک لایه انتزاعی برای دسترسی به یک سرویس است. با محدود کردن ارتباطات به یک قالب محتوای خاص، تجزیه را تسهیل میکند با انتزاع دسترسی، تبادل داده بین پلتفرمی را تسهیل میکند.
یک سرور ممکن است در مدت زمان کوتاهی از بسیاری از سرویس گیرندههای متقاضی درخواست دریافت کند. یک رایانه در هر لحظه فقط میتواند تعداد محدودی کار را انجام دهد و با تکیه بر یک سیستم زمانبندی، درخواستهای ورودی از مشتریان را برای اولویت بندی آنها در اولویت قرار میدهد.
مثالهای مرتبط
هنگامی که مشتری بانکی با مرورگر وب (مشتری) به خدمات بانکی آنلاین دسترسی پیدا میکند، مشتری درخواستی را از وب سرور بانک آغاز میکند. اعتبار ورود مشتری ممکن است در یک پایگاه داده ذخیره شود و وب سرور به عنوان مشتری به سرور پایگاه داده دسترسی پیدا کند یک سرور برنامه با استفاده از منطق تجاری بانک دادههای برگشتی را تفسیر میکند و خروجی را به وب سرور ارائه میدهد و سرانجام سرور وب نتیجه را برای نمایش به مرورگر وب مشتری برمیگرداند.
در هر مرحله از این توالی تبادل پیام مشتری-سرور، رایانه ای یک درخواست را پردازش میکند و داده را برمیگرداند. این الگوی پیام رسانی درخواست پاسخ است. وقتی همه درخواستها برآورده میشوند، توالی کامل میشود و مرورگر وب دادهها را به مشتری.
این مثال الگوی طراحی قابل استفاده برای مدل مشتری-سرور را نشان میدهد: تفکیک نگرانیها.
تاریخچه
شکل اولیه معماری کلاینت سرور ورود شغل از راه دور است، حداقل با OS / 360 (اعلام شده در سال ۱۹۶۴)، جایی که درخواست اجرای یک شغل بود و پاسخ خروجی بود.
دانشمندان کامپیوتر در حال ساخت مدل مشتری - سرور در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، در ساخت ARPANET (در مؤسسه تحقیقاتی استنفورد) از اصطلاحات میزبان سرور (یا میزبان سرویس دهنده) و میزبان کاربر (یا با استفاده از میزبان) استفاده کردند و اینها ظاهر میشوند در اسناد اولیه RFC 5 و RFC 4. این استفاده در زیراکس PARC در اواسط دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت.
یکی از زمینههایی که محققان از این اصطلاحات استفاده کردند، در طراحی زبان برنامهنویسی شبکه رایانه ای به نام Decode-Encode Language (DEL) بود. هدف این زبان پذیرش دستورات از یک رایانه (میزبان کاربر) بود، که گزارشات وضعیت را به عنوان رمزگذار کردن دستورات در بستههای شبکه به کاربر بازمیگرداند. یک رایانه دیگر با قابلیت DEL، میزبان سرور، بستهها را دریافت کرده، رمزگشایی کرده و دادههای قالب بندی شده را به میزبان کاربر بازمیگرداند. یک برنامه DEL بر روی کاربر -host نتایج را برای ارائه به کاربر دریافت کرد. این یک معامله سرور مشتری است. توسعه DEL تازه در سال ۱۹۶۹ آغاز شد، سالی که وزارت دفاع ایالات متحده ARPANET (سلف اینترنت) را تأسیس کرد.
سرور-پذیرنده، میزبان پذیرنده
میزبان مشتری و میزبان سرور کاملاً متفاوت از کلاینت و سرور است. میزبان هر رایانه ای است که به یک شبکه متصل است. در حالی که کلمات سرور و کلاینت ممکن است به کامپیوتر یا به یک برنامه رایانه ای، میزبان سرور و کاربر اشاره داشته باشند - میزبان همیشه به رایانهها مراجعه میکند. میزبان یک رایانه چند منظوره و چند منظوره است؛ کلاینتها و سرورها فقط برنامههایی هستند که روی میزبان اجرا میشوند. در مدل کلاینت سرور، یک سرور بیشتر به وظیفه سرویس دهی اختصاص دارد.
استفاده اولیه از کلمه مشتری در «جداسازی دادهها از عملکرد در سیستم پرونده توزیع شده»، مقاله ۱۹۷۸ توسط دانشمندان کامپیوتر Xerox PARC هوارد استورگیس، جیمز میچل و جی اسرائیل وجود دارد. نویسندگان مراقب هستند که این اصطلاح را برای خوانندگان تعریف کنند، و توضیح دهد که آنها از آن برای تشخیص بین کاربر و گره شبکه کاربر (سرویس گیرنده) استفاده میکنند. (تا سال ۱۹۹۲، کلمه سرور به زبان عمومی وارد شده بود)
پردازش متمرکز
مدل سرویس گیرنده و سرور حکم نمیکند که میزبان سرور باید بیش از میزبان سرویس گیرنده داشته باشد، بلکه هر رایانه عمومی را قادر میسازد تا با استفاده از منابع مشترک سایر میزبانها، تواناییهای خود را گسترش دهد. با این حال، محاسبات متمرکز بهطور خاص مقدار زیادی از منابع برای تعداد کمی از رایانهها. هرچه محاسبات بیشتر از میزبانهای کلاینت به رایانههای مرکزی بارگیری شود، میزبانهای مشتری نیز میتوانند سادهتر باشند. این بستگی زیادی به منابع شبکه (سرورها و زیرساختها) برای محاسبه و ذخیرهسازی. گره بدون دیسک حتی سیستم عامل خود را از شبکه بارگیری میکند و یک ترمینال رایانه ای فاقد سیستم عامل است؛ این فقط یک رابط ورودی / خروجی به سرور است. در مقابل، یک سرویس گیرنده چربی، مانند یک شخصی کامپیوتر، منابع زیادی دارد و برای عملکردهای اساسی به یک سرور اعتماد نمیکند.
با کاهش قیمت رایانهها و افزایش قدرت آنها از دهه ۱۹۸۰ به اواخر دهه ۱۹۹۰، بسیاری از سازمانها محاسبات را از سرورهای متمرکز مانند رایانههای اصلی و مینی کامپیوترها به مشتریهای چربی منتقل کردند. مدیریت پیچیده فناوری اطلاعات. در طول دهه ۲۰۰۰، برنامههای وب به اندازه کافی بالغ شدند تا بتوانند با نرمافزارهای کاربردی رقیب برای یک معماری معماری خاص رقابت کنند. عواملی که باعث ایجاد روند رایانش ابری در سالهای ۲۰۱۰ شد.
مقایسه با شبکه «همتابههمتا»
علاوه بر مدل سرویس دهنده-سرور، برنامههای محاسباتی توزیع شده اغلب از معماری برنامه peer-to-peer (P2P) استفاده میکنند.
در مدل سرویس گیرنده - سرور، سرور اغلب به گونه ای طراحی شدهاست که به عنوان یک سیستم متمرکز عمل میکند که به بسیاری از سرویس گیرندگان سرویس میدهد. توان محاسباتی، حافظه و نیازهای ذخیرهسازی سرور باید متناسب با حجم کار مورد انتظار مقیاس بندی شود. سیستمهای تعادل بار و خرابی که معمولاً برای مقیاس گذاری سرور فراتر از یک ماشین فیزیکی استفاده میشود.
Load Balancing به صورت توزیع متد و کارآمد شبکه یا ترافیک برنامه در سرورهای متعدد در مزرعه سرور تعریف میشود. هر توازن بار بین دستگاههای سرویس گیرنده و سرورهای باطن قرار میگیرد، درخواستهای ورودی را به هر سرور موجود که قادر به انجام آنها باشد دریافت و سپس توزیع میکند.
در یک شبکه نظیر به نظیر، دو یا چند رایانه (همتا) منابع خود را جمع میکنند و در یک سیستم غیرمتمرکز ارتباط برقرار میکنند. همتاها در یک شبکه غیر سلسله مراتبی گرههای برابر یا برابر هستند. بر خلاف مشتری در مشتری - سرور یا مشتری - شبکه صف-مشتری، همتایان بهطور مستقیم با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. در شبکه نظیر به نظیر، الگوریتمی در پروتکل ارتباطات نظیر به نظیر بار را متعادل میکند، و حتی همتایان با منابع متوسط میتوانند به اشتراک بگذارند load. اگر گره ای در دسترس نباشد، منابع مشترک آن تا زمانی که سایر همتایان آن را ارائه دهند، در دسترس خواهد بود. در حالت ایدهآل، یک همکار نیازی به دستیابی به دسترسی بالا ندارد زیرا سایر همسالان زائد هرگونه خرابی منابع را جبران میکنند؛ در دسترس بودن و ظرفیت بار همسالان تغییر میکند، پروتکل درخواست را تغییر میدهد.
هر دو سرور سرویس گیرنده و سرویس دهنده به عنوان زیر مجموعه سیستمهای توزیع شده نظیر به نظیر در نظر گرفته میشوند.
جستارهای وابسته
سرور
کارخواه کوچک
کارخواه بزرگ
معماریهای مختلف پایگاه دادهها
منابع
ارتباطات بین پردازشی
پروتکلهای لایه کاربرد
سرویسدهندهها (رایانش)
سرویسگیرندهها (رایانش)
معماری شبکه
نرمافزارهای موبایل
واژگان عمومی شبکه |
1278 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%DA%86%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%87 | معماری چندلایه | معماری چندلایه (در مهندسی نرمافزار) برای آسانتر نمودن پردازش رایانهای بکار میرود. این گونه معماری برای توصیف و تشریح فرایندی بکار میرود که در آن درجهای از تفکیک میان اجزای گسسته بدست آمده باشد. این تفکیک توسط یک یا چند پیشکار نرمافزاری اعمال میشود. مثالی از آن کاربرد میان افزار برای افزایش بهرهوری خدمات دادهای میان یک کاربر و یک پایگاه دادهها میباشد. همچنین ممکن است از این عبارت با عنوان معماری n-لایه یاد شود. بیشترین شکل استفاده آن در حالت معماری سه-لایه میباشد.
معماری سه لایه
معماری سه لایه، یک الگوی معماری مشتری خدمتگزار در مهندسی نرمافزار است که در آن سه واحد 'واسطه کاربری' (نمایش)، 'پردازش منطقی' (منطق) و 'دسترسی به داده' (داده) به صورت واحدهای مستقل و حتی بر روی پلت فرمهای جداگانه، توسعه و نگهداری میشوند. برای اولین بار این معماری توسط آقای John J. Donovan در Open Environment Corporation به کار گرفته شد.
جدا از فواید ناشی از ماژولار بودن این معماری، فایده اصلی معماری سه لایه این است که هر کدام از سه واحد مذکور در صورت نیاز برای پاسخگویی به نیازمندیهای جدید یا تغییر در تکنولوژی، به صورت مستقل و بدون نیاز تغییر لایه دیگر، تغییر کنند.
معمولاً لایه نمایش بر روی کامپیوتر شخصی یا workstation قرار گرفته میشود و دارای یک واسطه کاربری گرافیکی میباشد. لایه منطق خود از چندین ماجول جداگانه ساخته شده که معمولاً بر روی یک سرور برنامه به کار گرفته میشود. لایه داده نیز برای کار از یک سرور پایگاه داده کمک میگیرد. با توجه به حجم و پیچیدگی، معمولاً لایه منطق خود به چندین زیر لایه شکسته میشود که به چنین معماری ای، معماری چند صفحهای (n-tier architecture) گفته میشود.
لایه نمایش
این لایه بالاییترین لایه یک برنامه نرمافزاری محسوب میشود که در واقع کاربر نهایی، تنها با این لایه در ارتباط میباشد. وظیفه این لایه این است که اطلاعاتی از لایه منطق دریافت کردهاست را به شکل مناسبی مثلاً در قالب یک واسطه کاربری گرافیکی به کاربر نمایش دهد.
لایه منطق (لایه میانی)
این لایه وظیفه این دارد که بر روی دادههایی که از لایه داده دریافت کرده پردازشهای لازم را انجام داده و در اختیار لایه نمایش قرار گذارد. در واقع عملکرد اصلی برنامه در این لایه پیادهسازی میشود. هم چنین این لایه هیچ وقت به صورت مستقیم مثلاً با پایگاه داده صحبت نمیکند و به واسطه لایه داده این کار را انجام میدهد.
لایه داده
لایه داده شامل ارتباط به پایگاه داده، فایل سرور و غیره و هم چنین لایه دسترسی به داده که عملیاتهای مانا بر روی دادهها انجام میشود، میباشد. این لایه وظیفه دارد یک واسطه برای لایه منطق فراهم آورد که از طریق آن لایه منطق بتواند بدون درگیر شدن در پیچیدگیهای مربوط به ارتباط مستقیم با پایگاه داده و … بتواند عملیات لازم شامل ذخیرهسازی، ویرایش، حذف و بازیابی دادهها را انجام دهد. اگر چه چنین معماری ای، ممکن است تأثیر منفی بر روی کارایی و سرعت برنامه نهایی بگذارد ولی باعث میشود که تأثیر به سزایی بر روی بهبود مقیاسپذیری و نگهداری برنامه بگذارد.
استفاده در توسعه برنامههای تحت وب
استفاده اصلی معماری سه لایه در توسعه نرمافزارهای تحت وب میباشد.
ملاحظات دیگر
نحوه انتقال داده بین لایههای مختلف، قسمتی از معماری میباشد که در این زمینه پروتکلهای متعددی از جمله SNMP, CORBA, Java RMI, .Net Remoting, Windows Communication Foundation, sockets, UDP و … وجود دارند. لایههای جداگانه معمولاً (نه لزوماً) بر روی حتی سرورهای فیزیکی جداگانه اجرا میشوند و هر لایه نیز میتواند به صورت جداگانه به صورت خوشهای در آید.
قابلیت ردیابی
قابلیت ردیابی end-to-end جریان دادهها در یک معماری چند لایه یک چالش مهم است که هرچه اندازه سامانه سامانه بزرگتر باشد، بیشتر اهمیت خود را نشان میدهد. اندازهگیری پاسخ برنامه مفاهیمی برای اندازهگیری کارایی تراکنشها بین لایههای مختلف بیان میکند.
جستارهای وابسته
مدل کارخواه-کارساز
معماری سه-لایه
منطق کاری
منابع
اصطلاحات مهندسی نرمافزار
الگوهای طراحی نرمافزار
الگوی معماری (علم رایانه)
طراحی نرمافزار
معماری رایانش توزیعشده
معماری نرمافزار |
1279 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%B1%20%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%81 | مزار شریف | مَزار شَریف مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان و چهارمین شهر بزرگ افغانستان پس از شهرهای کابل، هرات و قندهار است. مزار شریف، نام و جایگاه خود را پس از پیداشدن قبری منسوب به علی بن ابیطالب (یا امامزاده علی) یا زرتشت پیامبر در سده ۹ ق (۱۵م) و ایجاد مرقدی روی آن بهدستآورد. این مکان بهنام زیارت یا مزار سخی و نیز مسجد کبود یاد میشود که در مرکز این شهر واقع است.
مزار شریف در ۱۵ کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ واقع شدهاست. این شهر در ۱۲۳۰ ش (۱۸۵۲ م) جزء قلمرو افغانستان شد.
شهر مزار شریف بهعنوان قطب مهمی در منطقه شمال در نزدیکی مرزهای ازبکستان و تاجیکستان واقع است. شهر دارای یک فرودگاه بینالمللی بوده و تنها شهر افغانستان بین مراکز ولایتی با ۹۱٪ زمینهای پوشیده از ساختمان است. مزار شریف دارای منطقهای بزرگ و مسکونی جدا، از منطقه شهرداری است که جز کلانشهر مزار شریف بهشمار میرود. مزار شریف پایینترین شهر افغانستان از سطح دریا به میزان است. شهر در جریان تهاجم شوروی و جنگهای داخلی بزرگترین شهر افغانستان بود که بهطور معجزه آسایی سالم ماند و امروز از امنترین شهرهای افغانستان بعد از بامیان است.مزارشریف گرمترین شهر در ولایت بلخ است که درجه گرما آن حتی به ۴۵ درجه سانتیگراد در تابستان میرسد. این بیشترین نفوس را در سمت شمال دارد.
نامگذاری
شهر مزار شریف در ولایت بلخ افغانستان قرار دارد. در این شهر بارگاه با عظمت و باشکوهی قرار دارد که مورد توجه مردم افغانستان است. برخی از شیعیان به معجزه و حاجت از بارگاه منسوب به علی در این شهر اعتقاد دارند.
در این بارگاه قرار که روی سنگ قبرش نوشته شده: «هذا مزار شریف علی بن ابیطالب». بنا به روایات مستدل و دقیقتر و اعتقاد بسیاری از مسلمانان محل دفن علی ابن ابیطالب در نجف عراق قرار دارد که علی بن ابیطالب در مزار شریف با ایشان همنام است. به احتمال بسیار زیاد فردی که در مزار شریف دفن شده، یکی از دانشمندان و علامهٔ خوشنامی است که در سده پنجم میزیست و علاوه بر اشتراکات در نام یا لقب با امام اول شیعیان، ارادت زیادی نیز به امامان شیعه داشتهاست.
احترام این بارگاه نزد شیعیان افغانستان محفوظ است. بهویژه آنکه اکنون محل تجمعی برای عبادت پروردگار شدهاست.
همچنان هر سال در نوروز در مزار شریف جشنی بر پا میشود که به نام جشن گل سرخ مشهور است و چهل روز طول میکشد.
همهساله بعضی از مردم در ایام سال نو به این شهر میآیند و نوروز را جشن میگیرند و با برافراشتن ژنده (پرچم، عَلَم) روضه سال نو را آغاز میکنند که تا چهل روز برافراشته است و به تاریخ ده ثور (اردیبهشت) دوباره پایین کشیده میشود.
تاریخ
دوران پیش از میلاد
در سده ششم پیش از میلاد شهر تحت کنترل امپراتور ارشمیدس بود اما توسط اسکندر مقدونی از چنگ وی دررفت و بعد از مرگ اسکندر بدست سلوکیان افتاد. اما سلوکیان نیز اقبال خوشی نداشتند و شهر بدست دولت یونانی بلخ افتاد. در سال ۱۳۰ پیش از میلاد شهر بدست سکاها افتاد و پادشاهی یونانی بلخ به سقوط مواجه شد. Yuezhi مزار شریف را تصرف نموده و راه را برای امپراطوری کوشانیان باز نمود اما بعد از سقوط کوشانها شهر بدست ساسانیان افتاد و جنگجویان مسلمان هم در ۶۵۱ میلادی به مزار شریف رسیدند.
از سده نهم الی ۱۹۱۹
مناطق اطراف مزار شریف بخش بزرگ و یکی از چهار ربع خراسان (بلخ، هرات، مرو و نیشابور) بودهاست که بعد از خلافت عباسیان توسط سلسلههای طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، غوریان، خوارزم شاهیان، مغولان، ایلخانیان، تیموریان، شیبانیان، گورکانیان و خانات بخارا اداره میشد. نظر به باورها مزار شریف موجودیت خود را مدیون یک رؤیا است، در سده دوازدهم شیخی رؤیا دید که علی بن ابی طالب داماد و پسر عموی پیامبر اسلام برایش اظهار داشت که آرامگاه او بهطور مخفیانه در نزدیکیهای شهر بلخ انتقال داده شدهاست.
مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به رومی در مزار شریفزاده شد. پدرش بهاءولد، از نسل خلیفه اسلام ابوبکر بوده و تحت تأثیر عقاید امام غزالی فیلسوف مشهور دنیای اسلام بود. موعظههای بهاءولد هنوز هم موجود است و از با ارزشترین آثار علوم اسلامی بشمار میرود. مولانا رومی شش جلد اثر مشهور خود، مثنوی معنوی را تا زمان مرگ خود در ۱۲۷۳ تکمیل نمود.
بعد از تحقیقات صورت گرفته دربارهٔ آرامگاه حضرت علی، آرامگاه زرتشت پیامبر سلطان احمد سنجر سلجوقی دستور داد تا شهر و زیارتگاهی با شکوهی بالای مقبره حضرت علی بسازند تا که در سده ۱۳ هم توسط مغولان ویران شد اما بعد از مغولان دوباره و بهشکل بهتری نوسازی شد.
کمی بعد تر از حمله مغولان اپیدمی بزرگ مالاریا شهر بلخ را فرا گرفت، فرماندار بلخ دستور داد مرکز را به مزار شریف انتقال دهند و از آن تاریخ تا حال مزار شریف در حال گسترش و توسعه است و شهر بلخ هم بخاطر موجودیت مزار شریف دیگر رشدی نکردهاست.
در زمان حمله انگلیسها به افغانستان امیر شیر علی خان افغانستان را از قصر خود در تاشقرغان مزار شریف کنترل میکرد و بریتانیاییها نتوانستند مزار شریف را تصرف کنند. در سده نزدهم و بعد از مرگ امیر شیر علی خان پسر وی وزیر اکبر خان به تعقیب انگلیسیها پرداخت و الی جلالآباد تمامی لشکر ۱۶٬۵۰۰ نفری انگلیسها را تارو مار نمود که منجر به دومین جنگ افغان و انگلیس شد چون انگلیسیها میخواستند شکست شان را تلافی نمایند.
اواخر سده بیستم
در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی در سالهای ۱۹۸۰, مزار شریف بخاطر نزدیکی با ازبکستان پایگاه استراتژیک شوروی در افغانستان بود و آنها از فرودگاه مزار شریف برای حملات هوایی خود بر مجاهدین استفاده میکردند. فرمانده ارتش افغانستان-شوروی ژنرال عبدالرشید دوستم بود که موفقیتآمیز حملات حزب وحدت و جمعیت اسلامی افغانستان را برای تسخیر مزار شریف دفع مینمود.
ژنرال دوستم در ۱۹۹۲ و کمی قبل تر از سقوط حکومت نجیب الله علیه وی شورید و حزب جنبش ملی را تشکیل داد مزارشریف مرکز بالفعل فرماندهی وی بود و از آنجا او تمام سمت شمال را کنترل میکرد. تحت کنترل دوستم شهر در آرامش بود تا که بدست نیروهای طالبان افتاد. مزار شریف گوهر درخشنده در تاج خراب افغانستان بود. در آنزمان پولهای زیادی به مزار شریف توسط روسیه ترکیه و ازبکستان سرازیر میشد که دوستم روابط خوبی هم با آنها داشت. وی پول خود را چاپ میکرد و هواپیمایی خودش را راه انداخت.
صلح مزار شریف با خیانت یکی از ژنرالان دوستم بنام عبدالملک پهلوان که خود را وابسته به طالبان میخواند، پایان یافت. دوستم شهر را ترک نمود و شهر هم بدست پهلوان افتاد. وقتی طالبان آمادگی تصرف مزار شریف را میگرفتند، معامله یی وی با عبدالملک پهلوان بهم خورد و طی نیرنگی پهلوان موفق به کشتن هزاران طالب در مزار شریف شد. وی ۳۰۰۰ جنگجوی طالبان را برای گرفتن مزار تطمیع نمود که تمامی آنها را نیز کشت. چند طالب باقی ماندن فرار نمودند و این دسیسه انجام شده را گزارش دادند، متعاقباً دوستم از موضوع با خبر شده، به شهر آمده و کنترل آنرا دوباره از پهلوان بدست گرفت.
از ۲۰۰۱ تا به حال
به تعقیب حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، مزار شریف اولین شهر افغانستان بود که بدست نیروهای ناتو و ایالات متحده آمریکا افتاد، آنها با پشتیبانی هوایی رسماً کنترل کامل شهر را بدست گرفتند. طالبان خیلی زود در مزار شریف شکست خوردند و متعاقباً مناطق شمال و شمال غرب افغانستان را نیز از دست دادند و ۳۰۰۰ نیروی شان هم کشته شدند.
بعد از ۲۰۰۲، کنترل شهر بهدست حامد کرزی افتاد و اردوی ۲۰۹ شاهین را در مزار شریف مستقر کرد تا مناطق شمال را تحت کنترل داشتهباشد. مرکز فرماندهی پولیسهای سرحدی منطقه شمال افغانستان نیز در مزار شریف قرار داشت.
نیروهای حافظ صلح ناتو تا ۲۰۲۱ در داخل و اطراف مزار شریف با همکاری دولت افغانستان استقرار داشتند. در تاریخ ۱۴ اوت ۲۰۲۱ این شهر با تصرف گروههای طالبان سقوط کرد و از دست دولت افغانستان خارج شد.
جغرافیا
ارتفاع مزارشریف از از سطح دریا ۳۵۷ متر (۱۱۷۱ فوت) است.
آب و هوا
مزار شریف دارای آب و هوای سرد ستپی، با تابستانهای خیلی گرم و درجه حرارت روزانه بین جون الی اگست با زمستانهای سرد و درجه حرارت زیر صفر است که برفباری آن بین ماههای نوامبر الی مارس ادامه دارد. مقدار بارندگی آن کم و اغلب در ماههای دسامبر و اپریل اتفاق میافتد.
مکانهای دیدنی
شهر جدید مزار شریف درست در اطراف آرامگاه حضرت علی ساخته شدهاست. این آرامگاه یکی از باشکوهترین بناهای تاریخی افغانستان است. بیرون از مزار شریف شهر باستانی بلخ قرار دارد که مرکز مهم ورزش سنتی بزکشی است. سالانه تعداد قابل توجهی از مردم برای تجلیل نوروز به شمال افغانستان در مسجد کبود گرد هم میآیند و با بالا نمودن جهنده سخی آنرا بهطور باشکوهی جشن میگیرند و پس از چهل روز جهنده را دوباره پایین مینمایند.
فرودگاهها
فرودگاه مزار شریف – برای استفاده مردم ولایت بلخ است که نیروهای ناتو و نیروی هوایی افغانستان نیز از آن استفاده میکند. این فرودگاه توسعه داده شدهاست و هماکنون چهارمین فرورگاه بینالمللی در افغانستان است.
مسجدها
آرامگاه حضرت علی
پارکها و جاهای دیدنی
پارک فرهنگی مولانا جلالالدین
قصر تاشقرغان
کاخ والی بلخ
دروازه مزارشریف
پارک خالد ابن ولید
دانشگاه
دانشگاه بلخ
دانشگاه آریا
دانشگاه سادات
دانشگاه مولانا
دانشگاه تاج
دانشگاه ابن سینا
بیمارستانها
شفاخانه ناحیوی مزار شریف
شفاخانه صالحه بیات
شفاخانه ملی قول اردوی شاهین
هتلها
هتل سرینا مزار شریف
هتل عروس شهر
هتل مزار
هتل فرهات
هتل کفایت
هتل برات
هتل شینواری
هتل مارکوپولو
هتل همسفر
بانکها
د افغانستان بانک
AIB
کابل بانک
عزیزی بانک
پشتنی بانک
انجمنهای اجتماعی
انجمن جوانان بلخ
ورزش
تیمهای ورزش حرفهای مزار شریف
ورزشگاهها
ورزشگاه کریکت بلخ
ورزشگاه بزکشی
مردمشناسی
شهر مزار شریف با جمعیت ۶۹۳٬۰۰۰ نفری در سال ۲۰۱۵، و مساحت ۸٬۳۰۴ هکتاری با ۷۷٬۶۱۵ سکونت گاه است.
مزارشریف شهری کثیر القوم بوده و اکثریت جمعیت مزار شریف را تاجیک ها و سپس بدنبال آن هزارهها و پشتونها و ازبکها تشکیل میدهند
اقتصاد و زیر ساختها
مزار شریف مرکز تجارتی مهمی در شمال افغانستان است. اقتصاد منطقه بر پایه محصولات قره قل و فارمها پرورش گوسفند استوار است. پالایشگاهها و شرکتهای کوچک جستجوی نفت و گاز نیز چشمانداز اقتصادی شهر را تغیر دادهاست. هند و پاکستان کنسولگریهای خود را در این شهر برای روابط تجارتی و سیاسی شان مستقر کردهاند.
ترابری
راهآهن
مزار شریف اولین شهر افغانستان است که توسط راهآهن خود را به کشور همسایه متصل نمودهاست. خدمات راهآهن مزار شریف به ازبکستان در دسامبر ۲۰۱۱ شروع شد و اولین محموله کالاهای تجاری آن به فرودگاه مزار شریف رسید، جایی که کالاها توسط لاریها و هواپیماها به مقصد شان در سراسر افغانستان رسانیده میشوند.
فرودگاه
در جون ۲۰۱۶, فرودگاه مزار شریف ارتباط خود را با فرودگاههای کابل، مشهد، تهران و استانبول برقرار نمود.
آزادراهها
بزرگراه (AH76) مزار شریف را از غرب به شبرغان و از جنوب شرق به کابل و پلخمری وصل میسازد. جاده دیگری از شرق آنرا به کندز متصل میکند. جاده شمالی شهر، به شهر بندری ترمز ازبکستان جایی که از طریق بزرگراه (M39) به سمرقند و تاشکند میرسد، وصل میشود. جاده جنوبی به شهر بامیان و مناطق مرکزی افغانستان متصل است.
جستارهای وابسته
ولایت بلخ
منابع
مختصات و ارتفاع
ویکیپدیا انگلیسی
پیوند به بیرون
www.mazar-i-sharif.de
Map of Mazari Sharif نقشه مزار شریف
شهرها در افغانستان
شهرهای آسیای میانه
شهرهای راه ابریشم
مرکز استانها در افغانستان
مناطق مسکونی در ولایت بلخ
ولایت بلخ
ولسوالیهای افغانستان |
1283 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A7 | کانادا | کانادا کشوری در شمال قاره آمریکای شمالی است که از ده استان و سه قلمرو تشکیل شده است. این کشور از شرق تا اقیانوس اطلس، از غرب تا اقیانوس آرام و از شمال تا اقیانوس منجمد شمالی گسترده است و از جنوب با ایالات متحده آمریکا همسایه است. کانادا با مساحت ۹٬۹۸۴٬۰۰۰ کیلومتر مربع، دومین کشور پهناور جهان از نظر مجموع مساحت و چهارمین کشور پهناور جهان از نظر مساحت خشکی است. مرز مشترک کانادا با ایالات متحده، طولانیترین مرز زمینی در جهان است. پایتخت کانادا اُتاوا و تورنتو بزرگترین شهر آن کشور است. بخش زیادی از سرزمین کانادا به دلیل سرما و نزدیکی به قطب شمال، خالی از سکنه است.
حکومت کانادا یک پادشاهی مشروطه، فدرال و سکولار با دموکراسی پارلمانی است که در حال حاضر پادشاه چارلز سوم پادشاه این کشور است. ساختار پادشاهی کانادا، دولت فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولتهای ایالتی و فرماندار کل که به عنوان نمایندهٔ چارلز ایفای نقش میکند، تشکیل شده است. رأیدهندگان کانادا و شهروندان نیز در قاعدهٔ این هرم قرار میگیرند. این کشور توسط دولتهای مستقل از هم اداره میشود، که در مجموع زیر پوشش دولت فدرال قرار گرفتهاند.
چارلز پادشاه بریتانیا، پادشاه کشور کانادا نیز هست و قانون به امضاء و به نام او رسمیت و ضمانت اجرایی پیدا میکند.
کانادا منابع طبیعی فراوانی دارد. آب و هوای آن سرد و در بیشتر نقاط قطبی است. البته آب و هوا در بخش جنوب غربی، جایی که شهر ونکوور در آن قرار دارد، معتدل است. آبشار نیاگارا، پهناورترین آبشار جهان هم در مرز این کشور با ایالات متحده قرار دارد. نزدیکی جغرافیایی این کشور به آمریکا سبب شده تا روابط اقتصادی کانادا و آمریکا بسیار گسترده باشد، به گونهای که آمریکا و کانادا بزرگترین رابطه اقتصادی را در جهان دارند و حجم معاملات این دو کشور با هم از معاملات هر دو کشور دیگری در جهان بیشتر است. با این حال این رابطه اقتصادی قوی، زیانهایی هم برای کانادا در پی داشتهاست. آلودگی ناشی از فعالیت کارخانههای آمریکایی در نزدیکی مرز دو کشور یکی از این زیانهاست.
این کشور تا سال ۱۷۱۳ مستعمره فرانسه بود. در این سال انگلیس کنترل آن را در دست گرفت. در یکم ژوئیه ۱۸۶۷ کانادا استقلال یافت. این کشور عضو کشورهای همسود (مشترکالمنافع) است.
پایتخت سیاسی کانادا شهر اتاوا است، محلی که در آن مجلس فدرال کشور و خانهٔ فرماندار کل قرار دارد. او یک کانادایی است که به صورت تشریفاتی رئیس مملکت است و به عنوان نمایندهٔ پادشاه چارلز در کانادا خدمت میکند. هرچند فرماندار کل تمام امور را در دست ندارد اما در امور اجرایی بهطور غیر مستقیم و در امور قضایی بهطور مستقیم نقش دارد و مؤثر است. فرماندار کل، توسط پادشاه و به توصیهٔ نخستوزیر منصوب میشود. بر پایه آمار ۲۰۱۱ تعداد ۱۶۳٬۲۹۰ نفر با تبار ایرانی در کانادا زندگی میکنند.
نام کانادا
نام کانادا از واژهٔ سرخپوستی Kanata به معنی «دهکده» یا «سرپناه» میآید. در سال ۱۵۳۵، ساکنان این منطقه که اکنون با نام شهر کبک شناخته میشود، از این واژه استفاده کردند تا نشانی این محل را به ژاک کارتیه که مقصدش به سمت دهکدهٔ استاداکونا بود بدهند. کارتیه واژهٔ کانادا را هم برای آن دهکده و هم کل منطقهای که در آن زمان به آن دونا کونا میگفتند، استفاده میکرد. در سال ۱۵۴۷ در نقشهها نیز با همین عنوان کانادا ثبت شد.
تاریخ کانادا
آثار بهدستآمده از زندگی نخستین بومیان کانادایی که در بخشی از این کشور به مدت طولانی ساکن بودند و نیز بررسیهای باستانشناسی در شمالیترین بخش کشور، یوکان نشان میدهد که زندگی در آن به ۲۶۵۰۰ سال پیش و در جنوبیترین بخش به ۹۵۰۰ سال پیش برمیگردد.
در سال ۱۴۹۷، جان کابوت پس از رسیدن به سواحل نیوفوندلند، یک مستعمرهٔ بریتانیایی ایجاد کرد. حدود ۴۰ سال بعد، ژاک کارتیه به دهانه رود سن لوران (در نزدیکی شهر مونترال) قدم گذاشته و مستعمرهای فرانسوی بنا نهاد. از آن پس، مهاجران بریتانیایی بیشتر در سواحل دریا و خلیج هادسن مستقر شدند، در حالی که فرانسویان بیشتر به سوی مناطق داخلی کانادا روان شدند. در سال ۱۷۸۳، بریتانیا کنترل بخش فرانسوینشین کانادا (استان کبک کنونی) را نیز در اختیار گرفت.
سیاست، دولت و قانون
با افزودن لایحهٔ الحاقی قانون اساسی که در روز اول ژوئیه سال ۱۸۶۷ به تصویب رسید، استقلالش را از بریتانیای کبیر اعلام کرد. این روز به نام روز کانادا ثبت شد. نوع حکومت کانادا، سلطنت مشروطه فدرال، همراه با نظام پارلمانی است. این کشور از ده استان و سه قلمرو جداگانه تشکیل شده که مردم آن چند فرهنگی هستند. در سطح فدرال، زبانهای رسمی کانادا، انگلیسی و فرانسوی در سطح یکسان است. در قوانین دولت کانادا اگر فرزندی در خاک کانادا متولد شود تابعیت کشور کانادا را دارد.
نظام حقوقی
کانادا پیرو نظام حقوقی کامن لا (برگرفته از حقوق انگلستان) است، به استثنای استان کبک که نظام حقوقی آن بر مبنای ترکیبی از سیستم حقوق نوشته (سیویل لا) و کامن لا بنا شدهاست.
پارلمان کانادا و مجالس ایالتی و منطقه ای هر دو اختیار وضع قوانین را دارند. پارلمان میتواند برای کل کانادا قانون وضع کند اما صرفاً در خصوص موضوعاتی که در قانون اساسی تجویز شدهاست. مجلس ایالتی یا منطقه ای صرفاً میتواند در خصوص موضوعات مربوط به داخل مرزهای ایالت قانون وضع کند.
وزیر دادگستری برای ارایه خدمات حقوقی از قبیل تهیه پیش نویس قوانین و ارایه مشورت به دولت مسئولیت دارد.
مانند دیگر کشورهای پیرو کامنلا، دادگاه عالی نقش مهمی در معرفی قوانین این کشور بازی میکند و قدرت لغو قوانین مغایر با قانون اساسی را داراست. دادگاه عالی این کشور، بالاترین مرجع قضایی کشور است و توسط قاضی ارشد، ریاست میشود. ۹ عضو آن توسط فرماندار کل به پیشنهاد نخستوزیر انتخاب میشود.
تمامی قضات در سطح عالی و تجدیدنظر (استانی) توسط فرماندار، به پیشنهاد نخستوزیر و وزیر دادگستری، بعد از مشورت با سازمانهای قانونی غیردولتی منصوب میشوند. اعضای کابینهٔ فدرال، دادگاههای عالی در سطح استانی و کشوری، انتخاب میکنند. پستهای قضایی در سطح استانی و کشوری، توسط دیگر دولتمردان، انتخاب میشوند.
قوانین مربوط به جرم و جنایت منحصراً در اختیار مسئولان فدرال است و در سرتاسر کانادا یکی است. سازمانهای اجرای قوانین، مانند دادگاههای جنایی، در هر استان به عهده یک فرد است، اما در مناطق روستایی، نظارت برعهدهٔ پلیس سواره نظام سلطنتی کانادا (RCMP) است.
سیاست خارجی
تقسیمات کشوری
کانادا به ۱۰ استان و ۳ ناحیه یا قلمرو تقسیم شده است. استانها در مجموع استقلال زیادی از دولت مرکزی دارند، اما، درجهٔ این آزادی عمل در نزد قلمروها کمتر است. مهمترین استان از لحاظ اقتصادی و سیاسی استان انتاریو است که شهرهای تورنتو و اتاوا در آن قرار دارند. کِبـِک، آلبرتا، بریتیش کلمبیا، منیتوبا، نیوبرانزویک، نیوفاندلند و لابرادور، نووااسکوشیا، انتاریو، جزیرهٔ پرینس ادوارد آیلند و سسکچوان استانهای این کشور هستند. ۳ قلمروی آن نوناووت، قلمروهای شمال غرب و یوکان است. نوع حکومت در استانها، فدرالیسم با درجهٔ خودمختاری بیشتر، از دولت فدرال است که این خودمختاری در نوع حکومت قلمروها کمتر به چشم میخورد. هرکدام از این دو بخش، یعنی استانها و قلمروها، دارای فهرستی از سمبلهای منحصر به خود هستند.
استانها، مسئول اکثر برنامههای اجتماعی، مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزش و پرورش و رفاه عمومی (کمکهای مالی) هستند و با هم بیشتر درآمد را از دست فدرال دریافت میکنند، که این اصل تقریباً در میان ساختار حکومتی کشورهای متحد در جهان، وجود دارد. دولت فدرال، با اعمال قدرت خود میتواند سیاستهای ملی را در مناطق استانی نیز، به اجرا بگذارد، مانند لایحهٔ الحاقی بهداشت کانادا؛ که البته مسئولان استانی میتوانند آنها را نادیده بگیرند، اما این مسئله در عمل به ندرت اتفاق میافتد. برابرسازی پرداختیها (حقوق)، توسط دولت فدرال صورت گرفت تا به مردم اطمینان ببخشد که استانداردهای برابری در مورد ارائهٔ خدمات و اخذ مالیات، در میان استانهای فقیر و غنی، ارائه میشود.
تمام استانهای این کشور اعضای قوهٔ مقننه که از سرتاسر ایالات و استانها انتخاب میشوند و ریاست آن به عهدهٔ نخستوزیر است را انتخاب میکنند، به همان روشی که خود نخستوزیر انتخاب میشود. هر استان همچنین دارای یک بخش است که نمایندهٔ پادشاه چارلز است، همانند استاندار کانادا، که به پیشنهاد نخستوزیر کانادا به این سمت منصوب میشود که در سالهای اخیر، در اینباره با دولتهای استانی نیز، مشورت میشود.
استانها و قلمروها
استانها عهدهدار چرخاندن برنامههای اجتماعی کشور هستند و همراه دولت فدرال به جمعآوری مالیات میپردازند. همزمان، دولت فدرال میتواند برنامههای ملی خود را به سرتاسر کشور معرفی کند، ولی اختیار شرکت در این برنامهها با خود استانهاست. دولت فدرال عهدهدار میزان کردن ثروت میان استانهاست، و برای این منظور همهساله مقداری از درآمدهای استانهای دارا را میان استانهای ندار پخش میکند. تمامی استانها و قلمروها مجلس قانونگذاری مخصوص خود را دارند.
جغرافیا
کانادا دومین کشور بزرگ دنیاست، ولی جمعیت نسبتاً کمی دارد. با آنکه گستردگی کانادا از همسایهاش آمریکا بیشتر است، جمعیتی برابر ۱۱ درصد جمعیت آمریکا دارد (۳۲ میلیون نفر در سال ۲۰۰۴).
کانادا کشوری نوین و دارای فناوری پیشرفته است و توان فراهم کردن انرژی سوختی خود از منابع درونمرزی را دارد. این کشور دارای منابع گستردهٔ طبیعی است، و برخی از استانهای آن وابستگی سنگینی به بهرهگیری از این منابع دارند.
آب و هوای کانادا روی هم رفته سرد و در بیشتر جاها قطبی است. البته آب و هوا در بخش جنوب غربی، جایی که شهر ونکوور و جزیره ونکوور از استان بریتیش کلمبیا در آن قرار دارند، معتدل است. تورنتو نیز که از شهرهای مهم این کشور است از نظر پویندگیهای بورسی در جهان بین ۱۰ کشور نخست از نظر بورس است. آب و هوای تورنتو سرد و جنگلهای تایگا در این کشور دیده میشود برج سی ان در تورنتو نخستین برج بلند مخابراتی جهان است.
در بیرون از شهر آبشار نیاگارا جای دارد که بزرگترین آبشار از دید پهنا است و یک دهکده رؤیایی نیز به همین نام (نیاگارا) هست. نزدیک به نیمی از پهنای کانادا را فلات لارنسی میسازد، منطقهای کما بیش هموار پوشیده از سنگ سخت که خلیج هودسون را دربردارد و تا ژرفای سرزمینهای درونی رخنه میکند. پایانی دور از دریای این فلات سراشیب تندی دارد که در شرق در کنار زمینهای پست پیرامون رود لارنس و دریاچههای بزرگ پیدا است. به سوی غرب رشتهای از دریاچههای بیشتر (دارای دریاچهٔ وینیپگ) مرز با جلگههای سبزه زار میانی را جدا ساخته میکند. منطقهٔ کوهستانی گستردهای – با بیش از ۸۰۰ کیلومتر پهنا – در غرب جلگهها جای دارد. این رشته کوههای غربی متشکل است از کوههای راکی مکنزی کرانی و سنت الایاس که دارای بلندترین قله کاناداست.
آب و هوا: بیشتر بخشهای کانادا، تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد و دراز و منتهای درجات دما را دارد. آب و هوای شمال دور قطبی است. در کران اقیانوس آرام میانگین دما در زمستان تنها کمی بالاتر از دمای یخزدگی است. در بیشتر بخشهای بریتیش کلمبیا ریزش باران سنگین است. در دیگر جاهای کشور اندازه کل بارندگی میانگین یا کم است. کمابیش در همه کانادا برف سنگینی در زمستانها میبارد.
جمعیت و زبان
جمعیت کانادا بر طبق آخرین برآوردها حدود ۳۷٫۷ میلیون نفر است. حدود چهار پنجم مردم کانادا در نوار جنوبی کشور یعنی شهرهایی که کمتر از ۱۵۰ کیلومتر تا مرزهای آمریکا فاصله دارند زندگی میکنند.
کانادا تراکم جمعیتی بسیار پایینی دارد. این کشور به لحاظ وسعت دومین کشور دنیا و به لحاظ جمعیت کشور سیوهشتم دنیاست. کانادا بالاترین نرخ سرانه مهاجرپذیری در دنیا را دارد؛ یعنی نسبت تعداد افرادی که هر سال به کانادا مهاجرت میکنند به جمعیت کانادا بیشتر از هر کشور دیگری است. بیش از ۳۴ گروه قومی با جمعیت بیشتر از صد هزار نفر در این کشور زندگی میکنند که یکی از این گروهها ایرانیان هستند. جمعیت ایرانیان کانادا نیز به سرعت در حال رشد است. به طوری که در سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعیت ایرانیان و ایرانیتبارها ۱۲۱ هزار نفر بود اما در سرشماری سال ۲۰۱۶ مرکز آمار کانادا این رقم به حدود ۲۱۰ هزار نفر رسید؛ یعنی میانگین رشد سالانه ۳۴ درصدی مهاجران ایرانی در این ده سال ثبت شدهاست.
هرچند کانادا پس از روسیه بزرگترین کشور جهان است، اما جمعیت آن تنها، حدود یکپنجم جمعیت روسیه است. نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت این کشور در امتداد مرز جنوبی آن، تا فاصله ۲۰۰ کیلومتری آمریکا زندگی میکنند. پرجمعیتترین شهرهای کانادا به ترتیب تورنتو (۲٬۶۰۰٬۰۰۰ نفر)، مونترآل (۱٬۶۰۰٬۰۰۰ نفر)، کلگری (۱٬۰۲۰٬۰۰۰ نفر)، اتاوا (۸۱۲٬۰۰۰ نفر)، ادمونتون (۷۱۲٬۰۰۰ نفر)، میسیساگا (۶۶۸٬۰۰۰ نفر)، نورث یورک (۶۳۶٬۰۰۰ نفر)، وینیپگ (۶۳۲٬۰۰۰ نفر)، اسکاربرو (۶۰۰٬۰۰۰ نفر) و ونکوور (۶۰۰٬۰۰۰ نفر) هستند.
جمعیت فرانسوی زبان
زبان فرانسه زبان مادری حدود ۶٫۶ میلیون کانادایی است. بیشتر فرانسویزبانان در استان کبک زندگی میکنند، اما در حدود ۱ میلیون نفر از آنها در استانهای دیگر کانادا به سر میبرند. حدود ۷۶ درصد از فرانسویزبانان بیرون استان کبک، در استانهای انتاریو و نیوبرانزویک زندگی میکنند. زبان فرانسوی به همراه زبان انگلیسی، دو زبان رسمی در کانادا محسوب میشوند.
مهاجرت به کانادا
در سالهای اخیر مهاجرت به کانادا افزایش چشمگیری داشتهاست و افراد بسیاری از سراسر جهان برای زندگی به این کشور سفر میکنند. امنیت بالا، ثبات اقتصادی، برخورداری از نظام آموزشی برجسته و تنوع قومی از جمله دلایلی است که مهاجرت به کانادا را چنین پرطرفدار ساختهاست. در واقع طبق آخرین نظرسنجی مؤسسه گالوپ مردمان کانادا بیشترین میزان پذیرش را نسبت به مهاجران داشته و تأثیر آنها را در اقتصاد و فرهنگ کشور خود امری مثبت میدانند.
ایرانیان کانادا
بر پایه آمار رسمی ارائه شده از سوی مرکز آمار کانادا در سال ۲۰۱۶ میلادی حدود ۲۱۰ هزار ایرانی یا ایرانیتبار ساکن کانادا بودهاند.
بر پایه آمارهای قبل از آن، در سال ۲۰۱۱ در این کشور ۱۶۳٬۲۹۰ نفر ایرانی زندگی میکردهاند که ۸۳٬۴۹۵ نفر از ایشان مرد و ۷۹٬۸۰۰ نفر زن بودهاند. در سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعیت ایرانیتبارها ۱۲۱٬۵۰۵ بوده که این دو رقم بیش از ۳۴٪ رشد جامعه ایرانیان کانادا را طی ۵ سال نشان میدهد.
مسلمانان کانادا
بیش از یک میلیون مسلمان از قومیتهای گوناگون که عمدتاً مهاجرند، در کانادا زندگی میکنند. محل اقامت مسلمانان این کشور به ترتیب تراکم جمعیت آنان، عبارت است از شهرهای تورنتو، مونترآل، ونکوور، اتاوا، وینزر و برخی شهرهای دیگر مانند هالیفکس، کیچنر، واترلو، ادمنتون و وینیپگ.
نیروهای نظامی
کانادا از اعضای ناتو (سازمان اتحاد کشورهای آتلانتیک شمالی) است و نیروهای مسلح کانادا (CF)، شامل نیروی زمینی ارتش، نیروی دریایی کانادا و نیروی هوایی میشود. تجهیزات اصلی CF، شامل ۱۴۰۰ وسیلهٔ نقلیهٔ جنگی زره پوش، ۳۴ کشتی جنگی و ۸۶۱ هواپیمای جنگی است.
نظام آموزشی
نظام آموزشی کانادا از یک سیستم فدرال برخوردار نبوده و هرکدام از استانها در زمینه سیاستهای آموزشی دارای خودمختاری هستند.
نظام آموزشی و ساختار آن در ایالات و قلمروهای کانادا به کلی با یکدیگر متفاوتاند. اما بهطورکلی میتوان گفت نظام آموزشی کشور کانادا از یک دوره پیشدبستانی با مدت زمانی ۱ تا ۲ سال؛ مقطع آموزش ابتدایی با مدت زمان ۵ تا ۸ سال و مقطع آموزش متوسطه، تا پایان پایه ۱۲ تحصیلی، متشکل شدهاست.
اقتصاد
کانادا با تولید ناخالص داخلی سهمی در حدود ۱٫۷۹ تریلیون دلار در رده یازدهم بزرگترین اقتصادهای جهان در سال ۲۰۱۵ قرار گرفت.
کانادا یکی از کشورهای عضو گروه هشت و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه است. این کشور دارای منابع معدنی غنی، صنایع پیشرفته (همچون خودروسازی، صنایع شیمیایی و نفت، صنعت غذایی، چوب و کاغذ، صنایع معدنی و فلزی و شیلات) و محصولات فراوان کشاورزی (از جمله گندم، دانههای روغنی، میوه، سبزیجات و توتون) است.
این کشور از نظر صنعت و فناوری، کشوری پیشرفتهاست که سیستم اقتصادی آن به شدت به خصوص در بخش بازرگانی و داد و ستد به ایالات متّحده وابسته است، به نحوی که باعث شده این کشور رابطهٔ اقتصادی پیچیده و بلندمدتی را با این کشور داشته باشد - وابستگی این کشور به بخش منابع طبیعی گرانبهایش نیز بسیار زیاد است.
مجموع صادرات کانادا در سال ۲۰۲۰ حدود ۴۴۶ میلیارد دلار و واردات آن حدود ۴۵۳ میلیارد دلار بودهاست.
واحد پول این کشور دلار کانادا نام دارد. هر دلار کانادا معادل ۰٫۷۹۲ دلار آمریکاست
فرهنگ
فرهنگ کانادا از طیف گستردهای از ملیتهای تشکیلدهنده تأثیر پذیرفتهاست و سیاستهایی که باعث ارتقا به یک «جامعه عادلانه» میشوند توسط قانون اساسی این کشور محافظت شدهاند. کانادا تأکید خاصی بر ایجاد برابری و فرا گیرندگی برای همه مردمش دارد. از چندگانگی فرهنگی معمولاً به عنوان یکی از دستاوردهای چشمگیر کانادا و یک عنصر تمایز آفرین کلیدی از هویت کانادایی، یاد میشود. هویت فرهنگی در کبک قدرتمند است و یک فرهنگ فرانسوی کانادایی متمایز از جامعه انگلیسیزبان کانادا وجود دارد. هرچند، کانادا درکل یک موزائیک فرهنگی و به عبارت دیگر مجموعهای از خردهفرهنگهای قومی منطقهمحور است.
جستارهای وابسته
منابع
پیوند به بیرون
پژوهشهای کانادا: راهنمایی بر منابع کانادا
آمارگیری کانادا به همرا ه ثبت جمعیت این کشور
اطلس کانادا – آن لاین
کانادا در «کتاب حقایق جهان»
http://www.statcan.ca
دولت
وبگاه رسمی دولت کانادا
وبگاه رسمی نخستوزیر کانادا
وبگاه رسمی فرماندار کانادا
اعضاء اتحادیه کشورهای همسود
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۶۷ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۸۶۷ (میلادی) در کانادا
پادشاهی مشروطه
زبانهای کانادا
کشورها و سرزمینهای انگلیسیزبان
کشورها و سرزمینهای فرانسویزبان
کشورهای جی۷
کشورهای عضو جی ۸
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو ناتو
کشورهای فدرال
کشورهای گروه ۲۰
کشورهای هممرز با اقیانوس اطلس
لیبرال دموکراسی
مستعمرهها و تحتالحمایههای پیشین بریتانیا در قاره آمریکا
مستعمرههای پیشین بریتانیا
مستعمرههای پیشین فرانسه |
1292 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86 | استان تهران | استان تهران با وسعتی حدود ۱۳٬۶۸۸ کیلومتر مربّع از استانهای مرکزی ایران در جنوب بخش مرکزی رشته کوه البرز قرار دارد. این استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از جنوبغربی به استان مرکزی، از غرب به استان البرز و از شرق به استان سمنان محدود میشود. جمعیت این استان که پرجمعیتترین استان ایران است، طبق دادههای آماری سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۱۴٬۰۳۳٬۴۰۰ نفر بوده که ۱۳٬۲۶۱٬۶۰۰ در نقاط شهری و ۷۷۱٬۸۰۰ در نقاط روستایی ساکن هستند. مرکز این استان شهرِ تهران است و دماوند، شهر ری، کهریزک و ورامین از دیگر شهرهای مهم این استان محسوب میشوند. با وجود اینکه استان تهران تنها ۰٫۷۸ درصد مساحت ایران را دربرگرفته است اما ۱۶ درصد جمعیت کشور را در خود جای دادهاست.
شهر تهران بزرگترین و پرجمعیتترین شهر ایران، مرکز این استان است. استان تهران که صنعتیترین استان ایران است، از لحاظ تولید ناخالص داخلی در رتبه ۱ کشوری قرار دارد همچنین سهم تولید ناخالص بخش کشاورزی در این استان ۱، صنعت ۲۲ و خدمات ۷۷ درصد بودهاست. استان تهران همچنین مرکز تلاقی راههای ارتباطی ایران (خطوط راهآهن، جاده ای و هوایی) است. تمرکز موسسات مالی، اعتباری و بانکی در شهر تهران است. همچنین استانهای قم و البرز قسمتی از استان تهران بودند که بعداً از این استان جدا و مستقل شدند.
تقسیمات کشوری
در نخستین تقسیمات کشوری در فاصله سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۳۹ استان دوم مشتمل بر شهرستانهای قم، کاشان، تهران، سمنان، ساری و گرگان بوده که در سال ۱۳۴۵ شهرستانهای دامغان، سمنان، شاهرود و کاشان و بخشی از شهرستان رودسر از استان دوم جدا شدند. در سال ۱۳۴۰ با تصویب هیئت وزیران فرمانداری کل سمنان مشتمل بر سمنان، شاهرود، بسطام، سنگسر (مهدیشهر)، سرخه و نقاط تابعه آنها با مرکزیت شهر سمنان تشکیل شد. در سال ۱۳۵۵ طبق تصمیم دولت وقت با الحاق دماوند، فیروزکوه، گرمسار و ورامین، فرمانداری کل سمنان به استان سمنان تبدیل شد؛ اما براساس آخرین تقسیمات کشوری سه شهرستان دماوند، فیروزکوه و ورامین از استان سمنان منتزع و به استان تهران الحاق شدند.
استان تهران اکنون دارای شانزده شهرستان است.
استان تهران با بیش از ۱۳ میلیون نفر جمعیت، ۱۷٫۵ درصد جمعیت کل کشور را در خود جای دادهاست. از این میزان، ۱۲٬۲۵۲٬۰۰۰ نفر در مناطق شهری و ۱٬۱۶۱٬۰۰۰ نفر در مناطق روستاییِ آن ساکن هستند. ۶۳٫۶ درصد از جمعیت شهری استان تهران در شهر تهران و مابقی در ۴۴ شهر دیگر استان ساکنند. رشد جمعیت شهر تهران ۴٫۱ درصد است که در مقایسه با دههٔ قبل اندکی افزایش یافتهاست. در میان شهرهای استان تهران، شهریار با ۱۶٫۸ درصد رشد سالیانه، در مقام نخست رشد قرار دارد و ملارد با ۱۰ درصد، پاکدشت با ۹٫۹ درصد و صفادشت با ۸٫۸ درصد رشد سالانه جمعیت در مقامهای بعدی قرار دارند.
در طول سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ ده شهر به شهرهای استان تهران اضافه شدهاند که بزرگترین آنها شهرهای اندیشه، صالحیه، باغستان و نصیرشهر با ۷۵ هزار، ۵۴ هزار، ۵۲ هزار، ۲۳ هزار نفر و کوچکترین آنها شهر ارجمند با ۱٬۷۰۰ نفر بودهاست. استان تهران امروزه دارای ۱۶ شهرستان، ۳۵ بخش، ۷۳ دهستان، ۴۹ شهر و ۳ فرمانداری ویژه است.
جغرافیای استان تهران
پستی و بلندی
استان تهران در دامنهٔ جنوبی البرز مرکزی قرار دارد. ناهمواریهای این استان به سه دسته تقسیم میشوند:
رشتهکوههای البرز در شمال تهران
بخشهای مرکزی و کوهپایههای جنوبی البرز
دشتهای استان تهران
۱. رشتهکوه البرز
بخش شمالی
رشتهکوه البرز به ۳ قسمت شرقی، مرکزی و غربی تقسیم میشود. استان تهران در بخش مرکزی این رشتهکوه جای دارد. بخش مرکزی رشتهکوه البرز به ۳ قسمت شمالی، میانی و جنوبی تقسیم میشود. بخش محدودی از این ارتفاعات در استان تهران و مابقی در استان مازندران واقع شدهاست.
بخش میانی
این ارتفاعات شمالی، حد شمالیِ استان تهران را تشکیل میدهد. در شمالغربی آن، کوههای استان البرز، و در شمالشرقی آن ارتفاعات فیروزکوه قرار دارد.
بخش جنوبی سومین بخش از البرز مرکزی است که رودهای کرج و جاجرود آن را قطع کردهاست. از کوههای مهم این قسمت میتوان به لواسانات و شمیرانات را نام برد.
۲. بخش مرکزی
بخشهای مرکزی و کوهپایههای جنوبی البرز که زمینهای این ناحیه به علت داشتن شیب ملایم و خاکهای آبرفتی برای کشاورزی مناسب است.
۳. دشتها
دشتهای استان تهران با شیب ملایم از شمالغربی به جنوبشرقی کشیده شدهاند. این دشتها به دلیل هموار بودن شرایط خوبی را برای فعالیتهای انسانی مانند زراعت و ساختن کارخانجات، فراهم آوردهاند.
آب و هوا
سه عامل در آب و هوای استان تهران تأثیرگذار هستند:
رشتهکوه البرز در شمال تهران
وزش بادهای بارانزای غربی
دشت کویر در جنوب استان
پوشش گیاهی استان تهران
جنگلهای طبیعی: در نقاط مختلف استان اینگونه جنگلها پراکندهاند؛ در دامنههای جنوبی البرز، ارتفاعات تهران گونههای گیاهی مانند بادام کوهی، پسته، انجیر و زرشک به چشم میخورد.
جنگلهای دست کاشت: طی سالهای اخیر، فضاها و پارکهای جنگلی جدید در استان تهران به وجود آمدهاست. بزرگترین آنها عبارتند از پارک چیتگر در غرب استان و پارک جنگلی لویزان در شمالشرق آن. در سطح استان چندین پارک جنگلی دیگر از جمله سوهانک، وردآورد، سرخحصار و توسکا وجود دارد. درختان این پارکها عمدتاً کاج، اقاقیا و زبان گنجشک هستند.
مراتع
در مناطق شمالی استان، بارش بیش از ۳۰۰ میلیمتر در سال، دمای کافی، خاک مساعد و ویژگیهای خاص توپوگرافی پوشش گیاهی مناسبی را به صورت مراتع بهاری و تابستانی در کوه و دشت برای دامپروران محلی و عشایری به وجود میآورد. گونههای گیاهی عمده در این مناطق عبارت اند از بنه، گز، خاکشیر، شیرین بیان، قیاق، گون، آویشن، خزه و کنگر.
جدایی شهرستان کرج و تشکیل استان البرز
در جلسهٔ هیئت دولت در تاریخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۸۸، لایحه تأسیس استان البرز (به مرکزیت کرج) تصویب و به مجلس شورای اسلامی فرستاده شد و در ادامه با تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۷ شهرستانهای کرج (به مرکزیت شهر کرج)، ساوجبلاغ (به مرکزیت هشتگرد) و شهرستان نظرآباد (به مرکزیت نظرآباد) از استان تهران جدا شد.
طبیعت گردی
مناطق محبوب گردشگران طبیعت در استان تهران:
قلههای توچال و کلکچال و دارآباد
کاخهای سعد آباد و نیاوران و گلستان
ناهمواریها
استان تهران در جنوب شرقی مرکز رشته کوههای البرز که در شمال ایران از آذربایجان تا خراسان با جهت غربی- شرقی کشیده شده، قرار دارد. رشته کوههای البرز به سه دیواره تقسیم میشود:
دیواره شمالی: ارتفاعات محدودی از این دیواره در استان تهران و بقیه آن در استان مازندران قرار دارد.
دیواره میانی: حد شمالی استان را تشکیل میدهد و بلندترین قسمت رشته کوههای البرز مرکزی است. کوه دماوند به ارتفاع ۵۶۷۱ متر در بخش لاریجان شهرستان آمل استان مازندران قرار دارد. این دیواره بزرگ کوهستانی به صورت کوههای «کندوان» و پس از آن کوههای «طالقان» در شمال غربی استان، تا محل به هم پیوستن رود «الموت» به «طالقان رود»، ادامه مییابد. در شمال شرقی نیز این دیواره با نام رشته ارتفاعات شهرستان فیروزکوه و سوادکوه تا دره رود فیروزکوه (شعبه اصلی حبله رود) که از جنوب دامنههای شرقی آن میگذرد، ادامه مییابد. در شرق دره فیروزکوه که پس از دریافت زیرشاخههایی حبله رود نامیده میشود، ارتفاعات «شهمیرزاد» شروع میشود.
دیواره جنوبی: سومین بخش از ارتفاعات مرکزی است که رودخانههای جاجرود و کرج آن را بریده و به سه قسمت جدا از هم تقسیم نمودهاست. این سه قسمت عبارتاند از:
کوههای لواسانات که بین درههای رود دماوند و جاجرود قرار دارند و در شمال به دره «رود لار» محدودند. دنباله این کوهها در شرق جاده آبعلی و دماوند تا دره حبله رود ادامه یافتهاند.
کوههای شمیرانات که میان سرچشمهها جاجرود و کرج قرار دارند و بلندترین نقطه آنها قلهها خلنو، سرکچال و کلونبستک با ارتفاع بین ۴۲۰۰ تا ۴۳۷۵ متر است.
کوههای کهار که از غرب دره رود کرج آغاز شده و در جنوب طالقان رود به موازات آن ادامه دارند.
علاوه بر این سه دیوار کوهستانی، در جنوب و شرق دشت تهران کوههایی با ارتفاع کمتر وجود دارند که مهمترین آنها کوههای حسنآباد و نمک در جنوب و بیبی شهربانو و القادر در جنوب شرقی و ارتفاعات قصرفیروزه در شرق است.
آب و هوا
سه عامل جغرافیایی در ساخت کلی اقلیم استان تهران نقش مؤثری دارند:
کویر یا دشت کویر: مناطق خشک مانند دشت قزوین، کویر قم و مناطق خشک استان سمنان که مجاور استان تهران قرار دارند، از عوامل منفی تأثیرگذار بر هوای استان تهران هستند و موجب گرما و خشکی هوا، همراه با گرد و غبار میشوند.
رشته کوههای البرز: این رشته کوهها موجب تعدیل آب و هوا میشود.
بادهای مرطوب و بارانزای غربی: این بادها نقش مؤثری در تعدیل گرمای سوزان بخش کویری دارند، ولی تأثیر آن را خنثی نمیکنند.
استان تهران را میتوان به سه بخش اقلیمی زیر تقسیم کرد:
ارتفاعات شمالی: بر دامنههای جنوبی، بلندیهای البرز مرکزی، در ارتفاعی بالای ۳۰۰۰ متر قرار گرفته و آب و هوایی مرطوب و نیمه مرطوب و سردسیر با زمستانهای بسیار سرد و طولانی دارد. بارزترین نقاط این اقلیم، دماوند، فیروزکوه، کلون بستک (در لواسانات) و توچال است.
کوهپایه: این اقلیم در ارتفاع دو تا سه هزار متری از سطح دریا قرار گرفته و دارای آب و هوایی نیمه مرطوب و سردسیر و زمستانهایی به نسبت طولانی است. آبعلی، شهرستان فیروزکوه، شهرستان دماوند، لواسانات (شامل شهر لواسان ،دهستان لواسان بزرگ ،دهستان لواسان کوچک، منطقه حفاظت شده ورجین، دشت لار و سد لتیان)، همچنین سد امیرکبیر و دره طالقان در این اقلیم قرار دارند.
نیمه خشک و خشک: با زمستانهای کوتاه و تابستانهای گرم، در ارتفاعات کمتر از ۲۰۰۰ متر واقع شدهاست. هر چه ارتفاع کاهش مییابد، خشکی محیط بیشتر میشود. ورامین، شهریار و جنوب شهرستان ری در این اقلیم قرار گرفتهاند.
هوای تهران در مناطق کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و در دشت، نیمه بیابانی است. تهران در مرز شرایط جوی بری و اقیانوسی قرار گرفته و تمایل آن به موقعیت بری بیشتر از وضعیت اقیانوسی است.
منابع آب
وجود رودخانههای همیشگی مانند رودخانه کرج، رودخانه جاجرود، رود لار، حبله رود، رود شور یا ابهررود و طالقانرود موجب شده تا استان تهران از لحاظ منابع آب کمبودی نداشته باشد. امروزه با استفاده از امکانات، آب استان تهران از سد امیرکبیر، لتیان و رود لار تأمین میشود.
مهمترین چشمهها عبارتاند از: چشمه اعلاء دماوند، چشمه آب علی هراز، چشمه وله در گچسر، چشمه شاه دشت کرج، چشمه علی در شهرری، چشمه تیزآب، چشمه گله گیله و…
اقتصاد
استان تهران بیشترین سهم در تأمین درآمد دولت در بودجه ۱۴۰۱ را داشتهاست. ۵۳ درصد کل درآمد مالیاتی ایران از استان تهران گرفته میشود. همچنین حدود ۶۵ درصد مالیات پرداختی اشخاص حقوقی را شرکتهای ثبت شده در تهران پرداخت میکنند. سهم مالیات از تولید ناخالص داخلی در ایران حدود ۶ تا ۷ درصد است که این میزان در استان تهران حدود ۱۲ درصد و در دیگر استانها بین ۲ تا ۴ درصد است که به این معنی است که استان تهران مالیات بیشتری نسبت به سهم تولید ناخالصش در مقایسه با دیگر استانها پرداخت میکند. همچنین ۲۲٫۴ درصد از کارگاههای صنعتی کشور و ۵۳٪ از غولهای اقتصادی ایران در استان تهران قرار دارند.
استان تهران با ثبت تولید ناخالص داخلی ۷۴۰ هزار میلیارد تومانی، بیشترین سهم را از تولید کل تولید ناخالص داخلی کشور معادل ۱/ ۲۲ درصد در سال ۱۳۹۹ و ۲۲٫۴ در سال ۱۳۹۸ را نیز داشتهاست.همچنین تهران در سال ۱۳۹۶ بیشترین تولید ناخالص بدون در نظرگرفتن نفت و گاز و برق و معدن را در کشور داشتهاست.
تهران مقام نخست در میزان سپرده بانکی به ازای هر نفر در کشور را دارد. خانوارهای این استان بالاترین میانگین درآمد را در کشور دارند.گرچه درآمد سرانه استان تهران در سال ۹۸ در رده پنجم کشوری بودهاست.
ترابری
استان تهران در مجموع ۱٫۱٪ از راههای کشور را به خود اختصاص دادهاست. که شامل ۱۹۷ کیلومتر آزادراه و ۴۵۵ کیلومتر بزرگراه و ۱۹۵ کیلومتر راه اصلی و ۹۲ کیلومتر راه فرعی است. استان تهران از نظر شاخص توسعه حمل نقل بالاترین رتبه را در کشور دارد.
مردمشناسی
استان تهران پرجمعیتترین استان ایران است. تراکم جمعیتی در این استان ۹۶۹ نفر در هر کیلومتر مربع است.
اقوام
فارسیزبانان
اکثریت مردم استان تهران را اقوام و طوایف فارسیزبان تشکیل میدهند، به گونهای که شهر تهران بزرگترین شهر فارسیزبان جهان بهشمار میآید.
ترکزبانهای آذربایجان
آذربایجانیها از اقوام ایرانی ساکن در استان تهران که بزرگترین گروه مهاجران در استان تهران را نیز تشکیل میدهند. آذریها در تهران به زبانهای ترکی آذری و فارسی سخن میگویند.
مازندرانیها
مازندرانیها، سومین قوم بزرگ استان تهران هستند که بیشتر از شهرستانهای بابل، ساری، آمل، قائمشهر و سوادکوه به تهران کوچ کردهاند.
علاوه بر شهرستان تهران، زبان مازندرانی در شهرستانهای فیروزکوه، دماوند و شمیرانات نیز صحبت میشود.
کردها
بسیاری از کردها در سالهای اخیر به استان تهران مهاجرت کردهاند.
همچنین مردم چهار قصبه به نامهای، سربندان، جابان، سرخ ده و خسروان، از توابع شهرستان دماوند در شرق استان تهران به زبان کردی کرمانجی تکلم میکنند. مردم این قصبهها از کردان کرمانج هستند که در زمان قاجار از خراسان به این منطقه کوچ داده شدند.
همزمان با کوچ طوایف کرمانج از خراسان به دماوند، گروه دیگری از کردهای خراسان از چناران به پیرانشهر از شهرهای کردستان در جنوب دریاچهٔ ارومیه مهاجرت داده شدند.
لرها
سالانه لرهای زیادی به استان تهران مهاجرت میکنند و به این ترتیب تهران دارای اقلیتی از مردمان لر شدهاست. همچنین ایل هداوند از قدیمیترین و بزرگترین ایلات استان تهران است که در زمان کریمخان زند به استان تهران نقل مکان کردند.
گیلکها
جمعیتی از گیلکها نیز در تهران ساکن هستند و به زبانهای گیلکی و فارسی سخن میگویند.
ارامنه
جمعیتی از ارامنه ایرانی عمدتاً در مناطق شرقی شهر تهران زندگی میکنند.
زبان
زبانهای رایج در استان تهران به شرح زیر هستند:
زبان فارسی: زبان فارسی رایجترین زبان استان تهران است و زبان ارتباطی میان اقوام گوناگون میباشد. اکثریت مردم شهر تهران فارسیزبان بوده و به لهجه تهرانی صحبت میکنند. لهجه تهرانی یکی از لهجههای زبان فارسی است. این لهجه تفاوت آشکاری با فارسی نوشتاری معیار دارد. لهجه تهرانی با لهجه معیار در ایران متفاوت است اما نزدیکترین لهجه به لهجه معیار در ایران بهشمار میآید. در عین حال برخی غیرزبانشناسان لهجه تهرانی و لهجه معیار در ایران را یکسان دانستهاند و معتقدند در سدهٔ اخیر از جانب رسانههای دولتهای مرکزی ایران به عنوان لهجهٔ معیار در رسانههای دیداری و شنیداری سراسری (به جز رسانههای محلی) مورد استفاده قرار گرفتهاست.
زبان مازندرانی: زبان مازندرانی با گویشهای مختلف در شهرستانهای فیروزکوه دماوند پردیس شمیرانات و تهران و همچنین شهرهای رودهن و بومهن گویش میشود.
گویش فیروزکوهی: گویش فیروزکوهی گویشی از زبان مازندرانی میباشد که در شهرستان فیروزکوه گویش میشود.
طبری دماوندی: گویش طبری دماوندی گویشی از زبان مازندرانی میباشد که در تمام نواحی کوهستانی شهرستان دماوند و پردیس را در بر میگیرد. در محلات شمالی شهر دماوند تا سه کیلومتری مرکز شهر همچون دشتبان، دشتک، دشتمزار، چشمهعلا، مشا، احمدآباد و اوره به زبان مازندرانی صحبت میشود. همچنین روستاهایی که در مسیر گردنههای گدوک و امامزاده هاشم و اطراف آنها واقع شدهاند همگی به زبان مازندرانی صحبت میکنند. از مسیر گدوک: کهنک در منتهیالیه شرقی دماوند، آرو، روستاهای دشت کوه شامل: یهر، لی پشت، دهنار، مومج و هویر و سیدآباد درپنجاه کیلومتری گدوک و روستاهای جنوبی آن: کلاک، مشهد ویدره و از مسیر امامزاده هاشم: دهستان آبعلی شامل: مبارکآباد، آبعلی، قائم محله، سادات محله، کریتون، جورد، وسکاره و ایراء همگی به زبان مازندرانی صحبت میکنند. این گویش توسط بومیان شهر رودهن و بومهن گویش میشود.
گویش قصرانی: گویش قصرانی یا قصرانی گویشی از زبان مازندرانی میباشد. گویش قصرانی گویش اهالی شهرستان شمیرانات و شهرستان پردیس میباشد. اکثر نواحی بخش رودبار قصران شهرستان شمیرانات همچون میگون، لالان، شمشک، زایگان، امامه، روته، جیرود، دربندسر، گرمابدر، دیزین، آبنیک به گویش قصرانی گویش صحبت میکنند. این گویش علاوه بر رودبار قصران در نواحی شرقی بخش لواسانات همچون ایرا و وسکاره و در نواحی شرقی و شمالی بخش آسارا شهرستان کرج همچون شهرستانک، لانیز، شلنک و همه جا گویش میشود.
گویش تجریشی: گویش تجریشی گویشی از گویشهای فارسی-مازندرانی میباشد که در جنوب رودبار قصران همچون تجریش آهار اوشان و فشم گویش میشود.
گویش لواسانی: گویشی لواسانی گویشی از گویشهای فارسی-مازندرانی میباشد که در بیشتر آبادیهای بخش لواسانات گویش میشود.
گویش دماوندی: گویش دماوندی گویشی از گویشهای فارسی-مازندرانی میباشد که در نواحی جنوبی مرکزی و شرقی شهرستان دماوند گویش میشود این گویش در بیشتر محلات شهر دماوند گویش میشود و بومیان محلات شمالی همچون دشتبان، دشتک، دشتمزار و چشمهعلا به زبان مازندرانی صحبت میکنند.
اتباع دیگر کشورها
افغانستانیها
حدود ۲ میلیون تن از اتباع کشور افغانستان در تهران زندگی میکنند.
عراقیهای ایرانیتبار
جمعیتی از اتباع کشور عراق که ایرانیتبار هستند و به معاودین معروف هستند در منطقه دولتآباد تهران زندگی میکنند.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای استان تهران
فهرست کوههای استان تهران
محلههای تهران
تاریخ تهران
منابع
استاندار تهران
پیوند به بیرون
کتاب استانشناسی تهران ISBN 964 - 05 - 1772 - 0
آمار تفصیلی نفوس و خانوار نقاط جمعیتی استان تهران از
استانداری تهران
تهران
بنیانگذاریهای ۱۳۵۶ در ایران
جغرافیای تهران |
1293 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%86 | نیتروژن | نیتروژِن یا اَزُت یکی از عنصرهای شیمیایی در جدول تناوبی است که نشان شیمیایی آن N و عدد اتمی آن ۷ است. نیتروژن معمولاً به صورت یک گاز، نافلز، دو اتمی بی اثر، بیرنگ، بیمزه و بیبو است که ۷۸٪ جو زمین را دربر گرفته و عنصر اصلی در بافتهای زنده است. نیتروژن ترکیبات مهمی مانند آمونیاک، اسید نیتریک و سیانیدها را شکل میدهد.
گاز نیتروژن درصد عمدهای از هوای اطراف ما را تشکیل میدهد. از گاز نیتروژن میتوان به منظور کاهش یا از بین بردن اُکسایش (اکسیداسیون) مواد غذایی استفاده کرد.
ویژگیهای نیتروژن
چرخه نیتروژن
نیتروژن از گروه غیرفلزات بوده و دارای بار الکترون منفی ۳٫۰ میباشد. نیتروژن پنج الکترون در پوسته خود داشته و در نتیجه در اکثر ترکیبات سهظرفیتی است. نیتروژن خالص یک گاز بیاثر و بیرنگ است و ۷۸٪ جو زمین را به خود اختصاص دادهاست. در ۶۳K منجمد شده و در ۷۷K بهصورت مایع، به مادهٔ سرمایشی معروف سرمازا (Cryogen) تبدیل میشود.
بهطور کلی چرخه نیتروژن به زبان ساده عبارت است از: نیتروژنِ هوا به هنگام آذرخش به اکسید نیتروژن تبدیل شده و در باران حل شده و جذب خاک میشود؛ در خاک این ترکیبات، توسط باکتریها به موادی تبدیل میشوند که بهوسیله گیاهان جذب میشوند. حیوانات با خوردن گیاهان، نیتروژن را وارد بدن خود میکنند، با مردن و تجزیه اندام حیوانات، دوباره نیتروژن وارد هوا میشود.
گیاهان با انجام عمل فتوسنتز باعث تولید اکسیژن، انرژی و گلوکز (قند ساده) میشوند؛ حال برای آنکه گیاه بتواند با کمک قند ساخته شده، پروتئینسازی کند، نیاز به نیتروژن دارد؛ اما نمیتواند این نیتروژن را بهطور مستقیم از هوا دریافت کند، بلکه میبایست آن را بهصورت یک ماده محلول درآب به نام نیترات توسط ریشههای خود جذب نماید.
کاربردها
مهمترین کاربرد اقتصادی نیتروژن برای ساخت آمونیاک از طریق فرایند هابر (Haber) است. آمونیاک معمولاً برای تولید کود و مواد تقویتی و تولید اسید نیتریک استفاده میشود. نیتروژن همچنین بهعنوان پرکننده بی اثر، در مخزنهای بزرگ برای نگهداری مایعات قابل انفجار، و در هنگام ساخت قطعات الکترونیک مانند ترانزیستور، دیود و مدار یکپارچه و همچنین برای ساخت فلزات ضدزنگ استفاده میشود. نیتروژن همچنین به صورت ماده خنککننده، هم برای منجمد کردن غذا و هم ترابری آن، نگهداری اجساد و یاختههای تناسلی (اسپرم و تخمک) و غدههای جنسی (بیضه و تخمدان)، و در زیستشناسی برای نگهداری پایدار از نمونههای زیستی کاربرد دارد.
نمک اسید نیتریک شامل ترکیبات مهمی مانند نیترات پتاسیوم و سدیم و نیترات آمونیوم است؛ که اولی برای تولید باروت و دومی برای تولید کود به کار میرود. ترکیبات نیترات شده مانند نیتروگلیسرین و تری نیترو تولوئن (تیانتی) معمولاً منفجر شونده هستند.
اسید نیتریک به عنوان ماده اکسیدکننده در سوخت مایع موشکها استفاده میشود. هیدرازین و مشتقات آن نیز در سوخت موشکها بکار میروند.
نیتروژن اغلب در سرمازاها (Cryogens)، به صورت مایع (معمولاً LN2) استفاده میشود. نیتروژن مایع با عمل تقطیر هوا به دست میآید. در فشار جوّ، نیتروژن در دمای ۱۹۵٫۸- درجه سانتیگراد (۳۲۰٫۴- درجه فارنهایت) مایع میشود.
نیتروژن به صورت گسترده در صنایع مختلف کاربرد دارد. بازار نیتروژن مواردی از قبیل فروش نیتروژن صنعتی و خدمات مرتبط با این محصول را در بر میگیرد. محصولات اصلی به دست آمده از گاز نیتروژن عبارتند از: گاز نیتروژن فشرده و نیتروژن مایع.
فراوانی
نیتروژن بیشترین عنصر جو کره زمین از نظر حجم است. (۷۸ درصد) و برای اهداف صنعتی با عمل تقطیر هوای مایع بهدست میآید. ترکیباتی که حاوی این عنصر هستند در فضای بیرونی نیز مشاهده شدهاند. نیتروژن -۱۴ در اثر عمل همجوشی هستهای در ستارگان، تولید میگردد. نیتروژن از ترکیبات عمده ضایعات حیوانی (مانند چلغوز یا کود) بوده و معمولاً به صورت اوره، اسید اوریک و ترکیباتی از محصولات نیتروژنی یافت میشود.
ترکیبات
اصلیترین هیدرید نیتروژن، آمونیاک است (NH3)، البته هیدرازین (N2H4) نیز مشهور است. ترکیب آمونیاک سادهتر از آب بوده و در محلول، یونهای آمونیوم (NH4+) را تشکیل میدهد. آمونیاک مایع در حقیقت کمی آمفیروتیک بوده و آمونیاک و یونهای آمینه (NH2-) را بهوجود میآورد؛ که البته هر دو نمک آمیدها و نیترید شناخته شدهاند، ولی در آب تجزیه میشوند. ترکیبات جانشین آمونیاک به تنهایی یا باهم، آمین نامیده میشوند. زنجیرهها، حلقهها و ساختارهای بزرگتر هیدریدهای نیتروژنی نیز شناخته شدهاند، ولی در واقع ناپایدار هستند.
گروههای دیگر آنیونهای نیتروژن، آزیدینها (N3-) هستند، که خطی بوده و نسبت به دیاکسید کربن ایزو الکتریک هستند. مولکول دیگر با ساختار مشابه، مونوکسید دی نیتروژن N2O یا گاز خنده است، و یکی از اکسیدهای گوناگون بوده و برجسته تر از مونوکسید نیتروژن (NO) و دیاکسید نیتروژن (NO2) است، که هر دوی آنها الکترون غیر زوج دارند؛ که دومی تمایلی را به دوپارشدن نشان داده و از اجزای تشکیل دهنده هوای آلودهاست.
اکسیدهای استاندارد بیشتری مانند تریاکسید دی نیتروژن (N2O3) و پنتاکسید دی نیتروژن (N2O5) معمولاً تا حدی نا پایدار و قابل انفجار هستند. اسیدهای متناظر آنها نیتروس (HNO2) و اسید نیتریک (HNO3) بوده با نمکهای متناظر که نیتریتها و نیتراتها نامیده میشوند. اسید نیتریک یکی از چند اسیدی است که از هیدرونیوم قوی تر است.
نقش زیستشناختی
نیتروژن عنصر اصلی اسیدهای آمینه و اسیدهای هستهای که نیتروژن را مادهای حیاتی برای ادامه زندگی میکنند، است. لوبیا مانند اکثر گیاهانی که دانههای سبوسی دارند میتواند عمل بازیافت نیتروژن را بهطور مستقیم از هوا انجام دهد، چراکه ریشههای آنها دارای برآمدگیهایی، برای نگهداری میکروبهایی است که عمل تبدیل به آمونیاک را فرایندی به نام تثبیت نیتروژن انجام میدهد، میباشد. این گیاهان آمونیاک را به اکسیدهای نیتروژن و آمینو اسید تبدیل کرده و پروتئین میسازند.
ایزوتوپها
نیتروژن دو ایزوتوپ پایدار دارد: (N-14 , N-15). که مهمترین آن دو N-14 (99.634%) است که در چرخه CNO در ستارگان تولید میشود. مابقی، ایزوتوپ N-15 است. یکی از ده ایزوتوپی که به صورت مصنوعی تولید میشوند دارای نیمه عمر نه دقیقهای داشته و ایزوتوپهای دیگر نیمه عمر چند ثانیه یا کمتر دارند.
واکنشهای زیستشناختی-واسطهای (مانند همانند سازی، جذب و ترکیب نیترات سازی) و … پویایی نیتروژن در خاک را به شدت کنترل میکنند. این ترکیبات معمولاً باعث عمل غنی سازی N-15 لایه زیرین و تخلیه محصول میشود. البته این فرایند سریع اغلب مقادیری از آمونیام و نیترات نیز دربردارد، زیرا آمونیوم به صورت ترجیحی بهوسیله سایبان جو نیترات، نگهداری میشود. خاک نیتراتی نسبت به خاک آمونیومی، توسط ریشه درختان بهتر جذب و ترکیب میشود.
آلوتروپ نیتروژن
دی نیتروژن (N2)
نیتروژن و گیاه
نیتروژن غذای اصلی برای گیاهان است. یکی از اجزای اساسی پروتئین میباشد (برای ساخت اسیدهای آمینه، در کاتالیز واکنشهای شیمیایی و حمل و نقل الکترونها) و کلروفیل (قادر ساختن فتوسنتز) و در بسیاری از بخشهای گیاهان شرکت دارد. نیتروژن نقش مهمی در فرایندهای فیزیولوژیکی مختلف دارد. رنگ سبز تیره را القاء میکند و باعث افزایش رشد برگ، ساقه و سایر بخشهای گیاه و نمونه آن میشود. به علاوه باعث تحریک رشد ریشه، بهبود کیفیت میوه، افزایش محتوای پروتئین و همچنین باعث جذب و استفاده مواد مغذی دیگر نظیر پتاسیم و فسفر میشود (۱). کمبود نیتروژن باعث کاهش رشد، کلروز (تغییر رنگ سبز به زرد) ایجاد نقطههای قرمز و صورتی بر روی برگها میشود (۳). کاربرد زیاد آن باعث ایجاد رنگ سبز تیره، اثر منفی روی رشد گیاه و تولید میوه با کمترین کیفیت و کمیت میشود (۴).
بهرهوری نیتروژن در گیاهان و مدیریت آن
فاکتورهای متعددی مانند سن گیاه، ویژگیهای گیاه و وضعیت خاک و فاکتورهای اقلیمی میزان بهرهوری نیتروژن را تحت تأثیر قرار میدهد. گیاه در مراحل اولیه رشد (جوانه زنی و رشد گیاهچه) که سیستم ریشه ای کامل و تعداد برگهای کمی دارد چگونه میتواند بیشترین نیتروژن مورد نیاز خود را با کاربرد برگی یا خاکی جذب نماید؟ کاربرد بالای نیتروژن در این مواقع فقط هدر دادن سرمایه میباشد زیرا پاسخ دلخواه را به دنبال نخواهد داشت. زمانی که سیستم ریشه ای گیاه کامل و سایز و تعداد برگها زیاد میشود استفاده نیتروژن افزایش پیدا میکند. ریشههای عمیق و برگهای بزرگ کارایی استفاده از نیتروژن را بالا میبرد. استفاده برگی نیتروژن در این مرحله که برگ گیاه بزرگتر است مفیدتر از مرحله ای است که برگهای کوچکتری دارد. بیشترین بازده استفاده از نیتروژن در مرحله بلوغ گیاه میباشد بعد از که گیاه به سمت پیری میرود بهتر است که مصرف آن را کاهش دهیم. کارایی مصرف به شدت وابسته به شرایط خاکی و اقلیمی است. شرایطی مانند PH خاک، بافت خاک، ساختار، آبشویی، مواد آلی، رطوبت، حضور دیگر مواد مغذی، اکسیداسیون و احیا، روش مصرف نیتروژن، تراکم خاک و غیره کارایی آن را تحت تأثیر قرار میدهد. PH مورد نیاز برای جذب بهتر آن حدود ۶٫۵–۷ میباشد. به علاوه بافت خاک (درصد شن، سیلت و رس) از لحاظ سیستمی در مدیریت نیتروژن در نظر گرفته میشود به گونه ای که در خاکهایی با بافت شنی و بافت درشت توانایی نگهداری نیتروژن پایین میباشد. از میان عوامل محدودکننده کارایی نیتروژن آبشویی یکی از مشکلات عمده میباشد. با کاربرد نیتروژن در اّب آبیاری، در آن حل میشود و از سطح رویی خاک به قسمتهای پایین برده میشود؛ که این فراید باعث کاهش قابلیت دسترسی نیتروژن میشود. تراکم خاک باعث کاهش اکسیژن و بروز مشکل هوادهی میشود و هوا برای فرایند شکستن نیتروژن و انتشار آن در ناحیه ریشه ضروری میباشد.
فرایند جذب نیتروژن
سه روش مختلف برای جذب مواد مغذی توسط گیاه وجود دارد؛ که شامل جریان توده ای، انتشار و root interception میباشند؛ و نیتروژن عمدتاً توسط جریان توده ای جذب گیاه میشود؛ که قبل از آن باید در آب حل بشود که توانایی عبور از غشاء را داشته باشد. جذب مواد غذایی از طریق تبادل بین آنیونها و کاتیونها صورت میپذیرد؛ که یون هیدروژن از ریشه توسط پمپ پروتون به داخل خاک رانده میشود و یون نیتروژن جایگزین آن در ریشه میشود. به علاوه فرایند ربایش توسط ریشه (Root interception) برای جذب این عنصر صورت میپذیرد. گیاهان دارای دو مسیر فیزیولوژیکی برای انتقال انرژی هستند که شامل آوند آبکش و چوبی میباشند. با کاربرد خاکی نیتروژن؛ این عنصر از طریق آوند چوبی به برگها انتقال داده میشود و با کاربرد برگی آن از طریق آوند آبکش از برگها به ریشهها منتقل میشود. نیترات (NO3-) و آمینواسیدها دو عنصر اصلی هستند که توسط آوند چوبی منتقل میشوند (۵). بافت آوند چوبی در گیاهان به نوع گیاه بستگی دارد و میتواند به صورت تک یا دوتایی در سلولهای مختلف باشد. بعضی از گیاهان مانند سرخسها دارای آوند چوبی Straw هستند. آنها از سلولهای بلند و باریک تشکیل میشوند که به عنوان تریکوئید شناخته میشوند. اما گیاهان دیگر مانند گیاهان گلدار دارای آوندهای بزرگ و بیشتری هستند؛ که در اندازههای بزرگتری هستند و بنابراین دارای سیستم انتقال آبی کاراتر و بهتری میباشند و کاربرد نیتروژن در آنها کارا تر میباشد (۶٬۷). برای بهتر بکاربردن مواد مغذی بهتر است که آگاهی خوبی در مورد سیستمهای آوندی گیاهان مختلف داشته باشیم.
منابع نیتروژن
نیتروژن از منابع مختلفی مانند تثبیت صنعتی، تثبیت اتمسفری آن، تثبیت بیولوژیکی و منابع آلی قابل دسترس است؛ که نیتروژن قابل دسترس صنعتی مهمترین منبع نیتروژن در جهان است. جدول یک
تثبیت صنعی نیتروژن برای اولین بار در جهان توسط Caro در سال ۱۹۰۱ با استفاده از N2 و Ca (CN2) از کلسیم کاربید انجام شد. بعد از آن Harber و Bosh آمونیاک را از گاز نیتروژن و گاز هیدروژن در درجه حرارت بالا ۴۰۰–۶۰۰۰ درجه سانتی گراد و فشار حدود ۲۰۰–۱۰۰۰ اتمسفر تولید کردند.
تثبیت نیتروژن اتمسفری
تثبیت نیتروژن اتمسفری زمانی اتفاق میافتد که گاز نیتروژن (N2) توسط انرژِی نور شکسته میشود و تبدیل به نیتریک اکسید (NO2) میشود و سپس با اکسیژن ترکیب میشود و نیترات را تولید میکند؛ که توسط باران به زمین منتقل میشود. مقدار نیتروژنی که توسط این روش تثبیت میشود کم میباشد.
تثبیت بیولوژیکی نیتروژن
این روش تثبیت نیتروژن توسط میکروارگانیسمها صورت میپذیرد. این میکروارگانیسمها نیتروژن اتمسفری را توسط فرایند آمونیفیکاسیون (توسط باکتری) تبدیل به آمونیم میکنند؛ و سپس توسط باکتریهایی مانند nitrosomonas, nitrosospira و nitrosococcus آمونیوم تبدیل به نیتریک اکسید و سپس توسط باکتریهایی مانند نیتروباکتر، نیتروسپیرا، نیتروسپینا و نیتروکوکوس نیتریک اکسید تبدیل به نیترات میشود که بهترین فرم قابل جذب برای رشد و نمو گیاه شناخته میشود (۸).
تثبیت آلی نیتروژن
انواع مختلفی از کودهای آلی وجود دارد که حاوی نیتروژن میباشد. کودهای متراکمی مانند کودهای مورد استفاده در حیاط خانه (0.5% N)، کود مرغی (3.03 % N)، کمپوست مزرعه (0.5 % N) و کود سبز (G.M).
مدیریت نیتروژن
روش و زمان کاربرد نیتروژن اثر مستقیمی روی میزان محصولات دارد. روشهای جدید کود دهی مانند کود آبیاری (Fertigation) و Flooded Application جایگزین روشهای قدیمی تر مانند کاربرد برگی شدهاند. قبل از استفاده از نیتروژن باید موارد زیر را در نظر گرفت:
الف) نوع گیاه یا محصول و خصوصیات ریشه آن
ب) برآورد نیاز مراحل مختلف رشد گیاه نسبت به نیتروژن
پ) خصوصیات خاک
ت) رطوبت خاک
د) منبع آب مورد استفاده در کشاورزی
تعدادی از روشهای کاربرد مواد مغذی در کشاورزی
روش Broadcasting
این روش کاربرد به صورت افکندن کود در خاک و محصول تعریف میشود. توزیع یکنواخت کود در کل زمین است. این روش بیشترین میزان کود را نیاز دارد. این روش برای کاربرد کود در محصولات متراکم مناسب میباشد.
روش گماشتن (Placement)
یک روشی برای کاربرد نیتروژن است که در آن کود در داخل خاک قرار میگیرد. این روش برای کاربرد نیتروژن زمانی که مقدار نیتروژن در دسترس کم میباشد یا این که به خاطر ویژگیهای نامناسب خاک ریشه گیاه توانایی رشد خوبی ندارد میتواند بکار رود. این روش به سه دسته closely placement, Localizing addition و Deep placement تقسیم میشود.
روش برگی Foliar method
در این روش کود (N حل شده در آب) را داخل آب حل کرده و روی برگها و قسمتهای رویشی توسط پاشندهها میپاشند.
روش کود آبیاری (Fertigation method)
در این روش محلول نیتروژن توسط جریان آب آبیاری به پای گیاهان میرسد. مشاهده شدهاست که این روش برای کاربرد کودهای نیتروژنه بسیار اقتصادی و بسیار ایدئال میباشد؛ زیرا کمترین مشکل از دست رفتن کود نیتروژن وجود دارد و همچنین میزان جذب توسط گیاه نیز بالا میرود.
روش Starter application of solution
این روش یکی از روشهای مدرن کاربرد کودها میباشد. محلول نیتروژن همراه فسفر و پتاسیم به نسبت (۱:۲:۱) به گیاهان برنج در طول زمان انتقال داده میشود. مزیت اصلی این روش حمایت رشد قوی دانهال میباشد (۹).
هشدارها و خطرات
نیتروژن گازی کاملاً بی اثر است اما گاهی خطر آفرین است و ممکن است منجر به خفگی با گاز نجیب شود:
کودهای نیتراتی شسته شده منبع اصلی آلودگی رودها و آبهای زیر زمینی است. سیانور (-CN) حاوی ترکیباتی بسیار سمی است.
نیتروژن اگر بسیار سرد شود مایع میشود و اگر آن به دست شما برخورد کرد دست شما از شدت سرما ترک ترک میشود و خشک میشود و شاید اکسیژن به آن نرسد.
همچنین این عنصر ۸۰٪ اتمسفر را تشکیل میدهد ولی اگر این مقدار به ۱۰۰٪ برسد (نیتروژن بسیار زیاد) در اثر فشار و کمبود اکسیژن انسان خفه میشود و در عرض کمتر از ۱۰ دقیقه میمیرد.
پیوند به بیرون
1. Bloom, A.J. , 2015. The increasing importance of distinguishing among plant nitrogen sources. Current
opinion in plant biology, 25: 10-16.
2. Hemerly, A. , 2016. Genetic controls of biomass increase in sugarcane by association with beneficial
nitrogen-fixing bacteria’’, In Plant and Animal Genome XXIV Conference. Plant and Animal Genome,
during month of January.
3. Bianco, M. S. , A.B. CecílioFilho and L.B. de Carvalho, 2015. Nutritional status of the cauliflower cultivar
Verona grown with omission of out added macronutrients. Plos One, 10(4): e0123500.
4. King, B.J. , M.Y. Siddiqi, A.D.M. Glass, 1992. Studies of the uptake of nitrate in barley. 5. Estimation of
root cytoplasmatic nitrate concentration using reductase-activity – Implications for nitrate influx. Plant
Physiology, 99: 1582-1589.
Agriculture, 10 (2): 1-8.
5. Bollard, E.G. , 1960. Transport in the xylem. Ann. Rev. Plant Physiology, ۱۱: ۱۴۱–۱۶۶.
6. Zimmermann, M.H. and J.A. Milburn, 2012. Transport in plants I: Phloem transport. Springer Science and
Business Media, 1.
7. Boundless, 2015. Vascular tissue: xylem and phloem”, Boundless Biology. Boundless, 21 Jul. 2015.
Retrieved 16 Dec. available from https://www.boundless.com/biology/textbooks/ boundless-biologytextbook/
seedless-plants-25/seedless-vascular-plants-157/ vascular-tissue -]xylem- and-phloem-614- 11834/Nitrogen assimilation in plants, 2010: 00-00 ISBN 978-81-308-0406-4. Editors: TakujiOhyama and
KuniSueyoshi.
8. Nitrifying bacteria, from wikipedia, the free encyclopedia, available at https://en. wikipedia.
org/wiki/Nitrifying_bacteria.
9. Alagappan, S. , and Dr.R.Venkitaswamy. 2016. Impact of different sources of organic manures in
comparison with TRRI practice, RDF and INM on growth, yield and soil enzymatic activities of ricegreengram
cropping system under site-specific organic farming situation. American-Eurasian J. Sustainable
Agriculture, 10 (2): 1-8.
WebElements.com - Nitrogen چ
EnvironmentalChemistry.com - Nitrogen
It's Elemental - Nitrogen
Schenectady County Community College - Nitrogen
افزودنیهای عدد ئی
زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی
عناصر شیمیایی
گازهای دی الکتریک
گازهای صنعتی
گروههای نیتروژن
محیط ساخت لیزر
مواد سردکننده
نافلزها
ویکیسازی رباتیک
تهیهکننده: Mahsaobeidipour |
1294 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%D9%88%D8%A6%D9%88%D8%B1 | فلوئور | فلوئور (به ) عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان شیمیایی F و عدد اتمی ۹ یافت میشود. فلوئور یک عنصر یک ظرفیتی، هالوژن و زرد رنگ (زرد کم رنگ) است و از تمامی عناصر، الکترونگاتیو تر و واکنشپذیرتر است. نوع خالص آن بسیار خطرناک است و درصورت تماس با پوست، سوختگیهای شیمیایی شدید ایجاد میکند.
ویژگیها
فلوئور خالص (گاز) زردرنگ و فرسایشگری است که عامل اکسیدکنندهای قوی میباشد. این گاز از تمامی عناصر الکترونگاتیوتر (الکترون دوست) و واکنش پذیرتر است و با بیشتر عناصر دیگر از جمله گازهای بیاثر، زنون و رادون تولید ترکیب میکند. فلوئور حتی در تاریکی و شرایط سرد با هیدروژن به صورت انفجاری واکنش میکند. در فوران گاز فلوئور، شیشه، فلزات، آب و مواد دیگر به صورت شعلههای درخشان میسوزند. این گاز همیشه به صورت ترکیب وجود داشته و چنین تمایلی را با سایر عناصر مخصوصاً سیلیسیوم دارد که نه میتوان آن را در ظروف شیشهای تهیه و نه در آنها نگهداری کرد.
فلوئور در محلولهای آبی عموماً به شکل یون فلورید F- دیده میشود. حالتهای دیگر آن کمپلکسهای فلوئور، مانند -[FeF۴] یا +H2F هستند.
فلورایدها ترکیباتی هستند که در آنها فلوئور با بعضی از بقایای مثبت بار شده، ترکیب میشود و اغلب آنها یون دار میباشند.
کاربردها
فلوئور در تولید پلاستیکهای کم اصطکاک از قبیل تفلون و نیز در هالونها مانند فریون کاربرد دارد. سایر کاربردهای آن عبارتاند از:
اسید هیدروفلوریک (فرمول شیمیایی HF) برای حکاکی روی شیشه در لامپ و محصولات دیگر بکار میرود.
از فلوئور تک اتمی در تولید نیمه هادی به منظور Plasma ashing استفاده میگردد.
فلوئور به همراه ترکیباتش در تولید اورانیوم (از هگزا فلوراید) و بیش از صد نوع ماده شیمیایی فلوئوردار تجاری از جمله تعداد زیادی از پلاستیکهای مقاوم در برابر گرما، کاربرد دارد.
فلوئوروکلروهیدروکربن (Fluorochlorohydrocarbons) در تهویه و در سردسازی کاربرد وسیعی دارند. استفاده از کلروفلوئوروکربنها
(Chlorofluorocarbons) در این موارد ممنوع شده چون آنها مشکوک به بزرگ کردن سوراخ اوزون میباشند. هگزافلوئورید گوگرد
(Sulfurhexafluoride) گازی بسیار راکد و غیر سمی است. این گروه از ترکیبات گازهای گلخانهای قوی هستند.
آلومینیات هگزافلوئورید پتاسیم، – اصطلاحاً Cryolite یا یخسنگ نامیده میشود- در الکترولیز آلومینیوم مورد استفاده قرار میگیرد.
از فلوئورید سدیم بهعنوان یک حشره کش بخصوص علیه سوسکها استفاده میشود.
بعضی دیگر از فلوئوریدها برای جلوگیری از پوسیدگی دندان به خمیر دندان و (تا حدی بحثانگیز) به منابع آب شهری افزوده میشود. در دندانپزشکی ترکیبات حاوی فلوراید به صورت دهانشویه یا وارنیش به کار میرود. فلوراید به دو طریق از پوسیدگی دندانها جلوگیری میکند: فلوراید در استخوانها و دندانهای در حال رشد کودکان تجمع میکند و به سفت شدن مینای دندانها قبل از پیدایش آنها کمک مینماید. همچنین در سفت شدن مینای دندان بزرگسالان مؤثر است.
بعضی از محققین امکان استفاده از گاز فلوئور خالص را بهعنوان سوخت موشک بررسی کردهاند، چون این گاز دارای ضربه مخصوص بالائی میباشد.
تاریخچه
Georigius Agricola در سال۱۵۲۹ فلوئور را (از واژه لاتین fluere به معنی روانی و شارش یا دگرگونی پیاپی) به شکل فلورسپار و به خاطر کاربرد آن بهعنوان یک گدازآور (مادهای که برای بهبود جوشکاری فلزات یا کانیها بکار میرود) شناسایی کرد. Schwandhard در سال ۱۶۷۰ متوجه شد سطح شیشه در صورتیکه در معرض فلورسپار همراه با اسید قرار گیرد نقشهایی حک میگردد.. کارل ویلهلم شیله و بسیاری از محققان بعد از او از جمله هامفری دیوی، ژوزف لویی گیلوساک، آنتوان لاووازیه و Louis Thenard همگی با اسید هیدروفلوئوریک به آزمایش پرداختند. (بعضی از آزمایشها به یک فاجعه ختم شد).
این عنصر سالهای زیادی بعد از آن بدست نیامد چون هنگامیکه آن را از یکی از ترکیباتش جدا میکردند، فوراً به مواد باقیمانده آن ترکیب حمله میکرد. سرانجام بعد از تقریباً ۷۴ سال تلاش مداوم، هانری مواسان در سال ۱۸۸۶ موفق به تهیه فلورین شد.
اولین تولید تجاری فلوئور در پروژه بمب اتمی منهتن در جنگ جهانی دوم بود که از ترکیب هگزا فلوئورید اورانیم (UF۶) برای جداسازی ایزوتوپهای اورانیوم استفاده شد. از این فرایند هنوز هم در تجهیزات نیروی هستهای کاربرد دارد.
ترکیبات
فلوئور اغلب میتواند در ترکیبات آلی جایگزین هیدروژن شود. با این مکانیسم فلوئور میتواند ترکیبات بسیار زیادی داشته باشد. ترکیبات فلوئور که شامل گازهای نادر هستند با فلوئوریدهای کریپتون، رادون و زنون تأیید شدهاند. این عنصر ازfluorite
، کریولیت و fluorapatite بازیافت میشود.
به فلوئوروکربن هم مراجعه شود.
هشدارها
با فلوئور و HF باید با دقت زیادی رفتار شود و از هرگونه تماس آنها با پوست و چشم جداً اجتناب گردد.
یونهای فلوئوراید و فلوئور خالص هردو بسیار سمی هستند. فلوئور وقتی عنصر آزاد است دارای بوی تندی است که با غلظتی به کمی ۲۰ppM قابل شناسائی میباشد. بیشینه غلظت مجاز برای تماس ۸ ساعته روزانه با آن PPM ۱ پیشنهاد میشود (کمتر از مثلاً اسید پروسیک).
با اینهمه، روشهای ایمن جابجایی این عنصر امکان ترابری فلوئور مایع را به صورت مقادیر تنی امکانپذیر میکند.
جستارهای وابسته
افزودن فلوراید به آب آشامیدنی
منابع
پیوند به بیرون
WebElements.com - Fluorine
EnvironmentalChemistry.com - Fluorine
It's Elemental - Fluorine
پژوهش جامع در مورد فلوراید
The Fluoride Deception
Fluoride the Aging Factor
اکسیدکنندهها
زیستشناسی و داروشناسی عنصرهای شیمیایی
عناصر شیمیایی
فلوریدکنندهها
گازهای صنعتی
هالوژنها |
1295 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86 | رادون | رادون (به انگلیسی: Radon) یکی از عناصر شیمیایی جدول تناوبی است که نماد آن Rn و عدد اتمی آن ۸۶ است. این عنصر از گازهای نجیب و پرتوزا است که از فروپاشی رادیم به وجود میآید. رادون یکی از سنگینترین گازها بوده و برای سلامتی مضر است. پایدارترین ایزوتوپ آن رادون-۲۲۲ است که نیمه عمرش برابر با ۳٫۸ روز میباشد.
رادون یک گاز پرتوزای بیرنگ، بیبو، بدون مزه و از نظر شیمیایی بیاثر میباشد؛ و تنها با استفاده از دستگاههای مخصوص میتوان وجود رادون را تشخیص داد. گاز رادون از واپاشی اورانیم موجود در طبیعت بهوجود میآید. رادون تولید شده نیز، ذرات پرتوزای دیگری تولید میکند.
اثرات رادون بر سلامت انسانها
رادون موجود در هوا از طریق تنفس وارد ریه انسانها میشود. سپس رادون در ریه متلاشی میشود و ذره آلفا انتشار میدهد. ذره آلفا دارای جرم سنگین و بار الکتریکی دو برابر الکترون با علامت مثبت است. ذره آلفا انتشار یافته در ریه، دارای انرژی است؛ که این انرژی باعث حرکت ذره در بافتهای ریه میشود، و به تدریج در مسیر حرکت و برخورد با سلول بافتهای ریه یونسازی نموده، تا زمانی که انرژی خود را کاملاً از دست داده و متوقف شود. انرژی ذره آلفا که توسط بافتها جذب میشود باعث آسیب به بافتها یا مرگ آنها میشود؛ بنابراین در صورتیکه هوای تنفسی حاوی رادون بهمقدار زیاد باشد، بافتهای ریه به تدریج آسیب میبینند که در دراز مدت میتواند باعث سرطانی شدن اینگونه بافتها شود.
بر اساس تحقیقات بینالمللی بعد از سیگار، رادون به عنوان مهمترین عامل سرطان ریه شناخته شدهاست. بهخصوص افراد سیگاری که هوای داخل منازل آنها، حاوی مقدار زیاد رادون باشد احتمال ابتلا آنها به سرطان ریه به مراتب بالاتر از سایر افراد است. همچنین طبق گزارش کمیته علمی اثرات پرتوهای اتمی سازمان ملل (UNSCEAR 1977) بهطور متوسط نیمی از پرتوگیری (معادل دز مؤثر) سالانه مردم در مناطقی که از نظر پرتوزائی عادی هستند ناشی از رادون و عناصر حاصل از فروپاشی آن است (دو میلی سیورت در سال ).
راههای ورود رادون به فضاهای بسته
رادون موجود در خاک به تدریج در زیر ساختمان انباشته میشوند و فشار آن بالا میرود و چون فشار هوا در داخل ساختمان معمولاً کمتر از فشار در داخل خاک است باعث میشود که رادون موجود در خاک از طریق کف و دیوارها به داخل ساختمان منتقل شده و مقدار آن زیاد شود.
وجود ترک در دیوارها، محلهای عبور شبکه تأسیسات ساختمان و هرگونه منفذ و روزنه در اتصالات و مصالح ساختمان میتواند در عبور رادون به داخل ساختمان مؤثر واقع شود. بیشترین مقدار رادون در زیرزمین و سپس در طبقات اولیه ساختمان وجود دارد. بهطور خلاصه راههای ورود رادون به داخل ساختمان را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
شکافها در کف ساختمان
اتصالات ساختمانی
شکافها در دیوارها
درزها در اطراف لولههای سرویسهای بهداشتی
فضاهای خالی داخل دیوارها
آبهای مصرفی در داخل حمام و آشپزخانه
رادون در آب قابل حل میباشد، و بهخصوص درآب چاه احتمال وجود آن بیشتر است. معمولاً در صد بسیار کمی از رادون موجود در آب (۰۱/۰ درصد) رها شده و وارد هوا میشود.
منابع انتقال رادون به جو (Outdoor)
اورانیم طبیعی و رسوبات آن، در خاک پوسته زمین، سنگ گرانیت و صخرهها در سراسر کره زمین موجود میباشند؛ و در نتیجه در مصالح ساختمانی نیز با غلظتهای متفاوت یافت میشوند. رادون تولید شده در خاک یا مصالح ساختمانی به تدریج وارد هوای محیط اطراف ما میشود. نرخ متوسط خروج رادون از خاک برابر ۵ پیکوکوری بر متر مربع در ثانیه میباشد. بهطور کلی میتوان منابع انتقال رادون به هوا را به به صورت زیر بیان کرد:
۱- انتقال از خاک: ۸۰ درصد رادون پخش شده در اتمسفر از این طریق بهوجود میآید
رادیوم -۲۲۶(در اصل اورانیوم-۲۳۸) موجود در خاک و لایههای زمین باعث تولید رادون میشوند به عنوان مثال در سنگ گرانیت بهطور متوسط pCi/gr 6/1 معادل ppm 8/4 اورانیوم وجود دارد.
مقدار متوسط اورانیوم برای سنگ در پوسته زمین یک پیکوکوری بر گرم و برای خاک pCi/gr 7/0 میباشد.
انتقال از آبهای زمینی
ایجاد رادون ناشی از منابع گاز طبیعی، احتراق زغالسنگ و برخی صنایع بشری و غیره
منابع تولید رادون در محیطهای داخلی (Indoor)
خاک و سنگهای زیرین ساختمان
مواد ساختمانی به کار رفته (سنگ و شن و ماسه)
آبهای مورد استفاده در خانه (آشپزخانه و حمام)
روشهای اندازهگیری رادون
اندازهگیری کوتاه مدت: معمولاً چند ساعت تا چندین روز بنابر نوع و روش به کار گرفته شده زمان لازم است از تستهای کوتاه مدت میتوان به روش بهکارگیری زغال و تستهای مانیتورینگ پیوسته اشاره کرد. هر یک از این تستها میتواند بهطور دقیق مقدار رادون را اندازهگیری کند، اگر چه در بعضی از اندازهگیریها تغییراتی به چشم میخورد که میتواند ناشی از زمانهای مختلف اندازهگیری، تغییر در شرایط محیطی (بازشدن پنجرهها و …) باشد که این تغییرات در غلظت رادون طبیعی است.
اندازهگیری بلند مدت: اندازهگیری بلند مدت در یک خانه معمولاً چند ماهه یا فصلی انجام میشود. در این روش که به روش غیرفعال نیز معروف است، رادون بهطور طبیعی به داخل سیستم اندازهگیری نفوذ کرده و ثبت میگردد. در این روش زمان طولانی تری نسبت به روش قبل مورد نیاز میباشد.
روشهای کاهش رادون در خانهها
روشهای کاهش رادون در خانهها از نظر پیچیدگی، تأثیر بلند مدت در کاهش رادون و هزینهها تفاوت قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. مؤثر بودن هر یک از روشهای کاهش رادون به خصوصیات ذاتی خانه، سطح رادون در آن و روشهای ورودی گاز رادون بستگی دارد. برای حصول نتیجه بهتر ممکن است یک روش یا ترکیبی از روشها بکار گرفته شود. (مخصوصاً وقتی سطح رادون بالا باشد)
برای ایجاد یک مکان با سطح رادون قابل قبول نیاز به بکارگیری افراد متبحر و متخصص در این حرفه میباشد اگر چه در بسیاری از موارد صاحبان خانهها میتوانند با اقدامات اولیه و کم هزینه کمک شایانی به کاهش سطح رادون در خانههای خود بکنند.
اقدامهای لازم جهت کاهش رادون
بستن ورودیهای اصلی رادون
- بیشتر مجاری و منافذ موجود در فونداسیون که ممکن است رادون از آنجا به داخل ساختمان نفوذ کند کوچک و ناپیدا هستند اگر چه بعضی از آنها ممکن است بزرگ و قابل دیدن باشند. این مجاری باید به طریق مناسب و مقتضی بسته شوند.
بکارگیری سیستم لولههای خروج گاز (Vent) و هواکش (fan) که میتواند رادون را از محیط داخل به خارج هدایت کند.
بکارگیری روش مکش خاک (soil suction): با ایجاد مکش از طریق لولههای تعبیه شده از زیر ساختمان رادون تجمع یافته به هوای آزاد منتقل میگردد.
ایجاد فشار مثبت در خانه: این روش با بهکارگیری یک فن به منظور ایجاد یک جریان هوا به داخل زیر زمین و طبقات تحتانی از طبقات فوقانی یا از خارج انجام میگیرد.
تهویه هوا بهطور طبیعی: باز کردن پنجرهها، درها و تعبیه مجاری خروج هوا (Vent) در طبقات تحتانی
استفاده از یک چاهک فاضلاب کوچک (Sump) در زیر ساختمان و اتصال آن به یک لوله همراه با مکش هوا به خارج توسط یک هواکش با قدرت کم
رنگ آمیزی دیوارها با استفاده از رنگهای غیرقابل نفوذ
کاربردها
کاربرد در پزشکی
در اوایل قرن بیستم، از گاز رادون جهت از بین بردن سلولهای سرطانی استفاده میشدهاست. بدین منظور بیمار در اتاقی تحت پرتوگیری با گاز رادون قرار داده میشد. اما با پی بردن به ایجاد رادیکال آزاد در بدن پس از پرتوگیری با پرتوهای یونساز، که میتواند منجر به اختلالات ژنتیکی و تولید سلولهای سرطانی گردد، این روش منسوخ گردید. همچنین تصور بر این بوده که پرتوگیری با رادون، میتوان در بهبود بیماریهای سیستم ایمنی مؤثر واقع شود و به همین دلیل در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست ویکم، مردم به دنبال استفاده از این «معادن سلامتی» در مونتانا جهت درمان بیماریهایی نظیر آرتریتها بودند و همانگونه که اشاره شد، با بررسی تأثیر پرتوهای یونساز بر بدن، این رویه نیز متوقف گردید.
کاربرد در علوم
در علوم اتمسفری، از غلظت گاز رادون در فضای باز، تا حدودی به منظور ردیابی تودههای هوا استفاده میشود. همچنین از گاز رادون در مطالعات هیدرولوژی، به منظور بررسی برهم کنش و میزان نفوذ آبهای زیرزمینی به آب چشمهها استفاده میشود.
برخی از محققین در مورد تغییرات غلظت گاز رادون به منظور پیشبینی زمین لرزه تحقیق کردهاند.
تاریخچه
رادون در سال ۱۹۰۰ توسط فریدریش ارنست دورن (Friedrich Ernst Dorn) که آن را برونتابهٔ رادیوم (Radium Emanation) نامید کشف شد. در سال ۱۹۰۸ ویلیام رامسی (William Ramsay) و رابرت ویتلا-گری (Robert Whytlaw-Gray) (که آن را نیتون نامید) آن را جدا کرده و چگالی آن را تعیین کردند و فهمیدند که رادون سنگینترین گاز شناخته شده در آن زمان است. این گاز از سال ۱۹۲۳ رادون نامیده شد.
پیدایش
بهطور میانگین در هر 1x ۱۰^۲۱ مولکول هوا یک مولکول رادون وجود دارد؛ و در هر یک مایل مربع از خاک به عمق ۶ اینچ یک گرم رادیوم وجود دارد که به رادون تجزیه شده و مقادیر بسیار ناچیزی از این گاز کشنده را در هوا منتشر میکند. رادون همچنین در برخی از چشمههای آب گرم نیز یافت میشود.
ایزوتوپها
برای عنصر رادون ۲۰ ایزوتوپ شناخته شدهاست. پایدارترین ایزوتوپ رادون، رادون-۲۲۲ است که محصول فروپاشی (ایزوتوپهای دخترخوانده) رادیم-۲۲۶ است که با نیمه عمر ۳٫۸۲۳ روز ذرات آلفا پرتوزا از خود میتاباند. رادون-۲۲۰ حاصل تجزیه توریوم (Thorium) است که تورون نامیده میشود که نیمه عمر آن ۵۵٫۶ ثانیه است و پرتو آلفا از خود میتاباند. رادون-۲۱۹ از آکتینیوم (Actinium) گرفته شده و آکتینون نامیده میشود که تاباننده پرتو آلفا بوده و نیمه عمرش ۳٫۹۶ ثانیه است.
هشدارها
رادون گازی سرطان زاست. رادون یک ماده پرتوزا است و همیشه باید با احتیاط کامل با آن کار کرد. از آنجا که این عنصر ذرات آلفا از خود میتاباند تنفس آن بسیار خطرناک است. همچنین حاصل تجزیهای آن غباری تشکیل میدهد که به راحتی وارد جریان هوا شده و برای همیشه در بافتهای شش میچسبد و در یک قسمت از آن به سختی متمرکز میشود. محلهایی که در آنها رادیوم، آکتینیوم و توریوم نگهداری شدهاند باید به دقت هوا داده شوند تا از انباشتگی آنها جلوگیری شود. انباشتگی رادون در هوا یکی از خطرات جدی در منابع سرب و اورانیوم است. انباشتگی رادون در فضای زیرزمین ساختمان و آب انبار خانهها نیز باعث به وجود آمد نگرانیهای زیادی در این رابطه شدهاست چرا که بسیاری از سرطانهای ریه به دلیل ارتباط با گاز رادون در هر سال گزارش میشوند.
منابع
تارنمای webelements.com مقاله رادون
تارنمای Health and Human Services
آزمایشگاه ملی لسآلاموس - رادون
پیوند به بیرون
WebElements.com درباره رادون
EnvironmentalChemistry.com رادون
دانشنامهٔ رشد: http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=رادون&SSOReturnPage=Check&Rand=0
آلودگی خاک
زیستشناسی ساختمان
عناصر شیمیایی
سرطانزاهای گروه ۱ پژوهشگاه بینالمللی سرطان
گازهای صنعتی
گازهای نجیب |
1296 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D9%85 | سریم | سِریم عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی دارای نشان Ce و عدد اتمی ۵۸ است.
خصوصیات قابل توجه
سریم عنصر فلزی خاکستری رنگی است که به گروه لانتانیدها تعلق دارد. این عنصر در برخی از آلیاژهای غیرمتداول در طبیعت، به کار میرود و شکل اکسید شده آن در صنعت شیشه مورد استفاده قرار میگیرد. از نظر رنگ و درخشش شبیه آهن است، اما هم نرم بوده و هم چکشخوار و انعطافپذیر است.
در بین عناصر خاکی کمیاب، تنها اروپیم واکنش پذیرتر از سریم است. محلولهای قلیایی رقیق و اسیدهای غلیظ به سرعت به این فلز حمله میکنند. در صورت خراش نوع خالص این فلز با چاقو احتمال سوختن آن وجود دارد. سریم در آب سرد به آرامی و در آب گرم به سرعت تجزیه میشود.
به علت نزدیکی نسبی ۴f و اربیتالهای مدار بیرونی در سریم، این عنصر خواص شیمیایی جالب توجهی دارد؛ مثلاً فشردن این عنصر وقتی که در حال سرد شدن است، حالت اکسیداسیون آن را از تقریباً ۳ به ۴ تغییر میدهد.
سریم در حالت اکسیداسیون ۳+ cerous و در حالت اکسیداسیون ۴+ ceric نامیده میشود.
نمکهای سریم (IV) نارنجی، قرمز یا زردفام هستند، درحالی که نمکهای سریم (III) معمولاً سفیدند.
کاربردها
موارد استفاده از سریم:
در متالورژی:
سریم در ساخت آلیاژهای آلومینیم و برخی از فولادها و آهنها به کار میرود.
افزودن سریم به چدن مانع تشکیل گرافیت به هنگام انجماد شده و باعث به دست آمدن نوعی چدن چکشخوار میشود.
در الکترونیک و نیم رسانا
به عنوان نا خالصی به ترکیب فسفر سانس در دیود نورگسیل سفید اضافه میشود.
منابع
عناصر شیمیایی
عوامل کاهنده |
1297 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86%DB%8C%D9%85 | پولونیم | پولونیم یک عنصر شیمیایی با نماد Po و عدد اتمی ۸۴ است. این عنصر نایاب جزو شبه فلزات است و به شدت رادیو اکتیو و بدون هیچ گونه ایزوتوپ پایداری است، پولونیم از نظر شیمیایی شبیه به سلنیم و تلوریم میباشد، هرچند که ویژگیهای فلزیش شبیه به همسایههای افقیش در جدول تناوبی: تالیم، سرب و بیسموت میباشد. به علت نیمه عمر کوتاه تمامی ایزوتوپهای پولونیم، وجودش در طبیعت محدود به نشانههایی از پولونیم-۲۱۰ ناپایدار (با نیمه عمر ۱۳۸ روز) در سنگ معدن اورانیوم به عنوان محصول دختر یکی مانده به آخر از زنجیره واپاشی اورانیوم-۲۳۸ است. هر چند که ایزوتوپهایی با اندکی عمر بیشر وجود دارد ولی تولید آنها بیش از حد مشکل است. امروزه، بهطور معمول پولونیم در مقادیر میلیگرم با فعال سازی نوترونی از بیسموت ساخته میشود. به علت رادیواکتیویته شدید پولونیم که مسبب رادیولیز پیوندهای شیمیایی و خودگرمایی رادیواکتیو ان است، شیمی ان اکثراً از مقیاس اثری که به جا میگذارد بررسی میشود.
پولونیم در سال ۱۸۹۸ میلادی توسط ماری و پیر کوری کشف شد، وقتی که پولونیم از سنگ معدن اورانیم استخراج و فقط بواسطه رادیو اکتیویته شدیدش شناسایی شد در واقع اولین عنصری بود که توسط انها به خوبی کشف شد. به افتخار سرزمین مادری ماری کوری، لهستان (به انگلیسی: Poland) این عنصر پولونیم نام گذاری شد. پولونیم کاربری کمی دارد، و همه انها مربوط به رادیواکتیو بودن ان میشود: گرمکننده در کاوشگرهای فضایی، دستگاه آنتی استاتیک و منبع نوترون و پروتوی آلفا. به علت این که پولونیم به شدت رادیو اکتیویته است بسیار سمی و خطرناک محسوب میشود.
ویژگیها
پولونیم-۲۱۰ یک واپاشاننده آلفا است که نیمه عمر ان ۱۳۸ٖ،۴ روز است، پولونیم به صورت مستقیم به ایزوتوپ پایدار دختر خود، سرب-۲۰۶ واپاشی میشود. یک میلیگرم (۵ کوری) از پولونیم-۲۱۰ در یک ثانیه به اندازی ۵ گرم از رادیم-۲۲۶ پرتوی آلفا ساطع میکند. مقدار کمی کوری (۱ کوری برابر است با ۳۷ گیگا بکرل، ۱Ci = ۳۷ GBq) از پولونیم-۲۱۰ تابش ابی از خود ساطع میکند که به علت یونیزاسیون هوای اطراف ان است.
تقریباً یک از ۱۰۰٬۰۰۰ انتشار آلفا باعث یک برانگیختگی در هسته اتم میشود که خود باعث ساطع شدن یک اشعه گاما با حد اکثر انرژی KeV ۸۰۳ میشود.
شکل حالت جامد
پولونیم یک عنصر رادیواکتیو است که به دو شکل فلزی وجود دارد. فرم آلفا فقط به شکل ساختار کریستال مکعب ساده در اساس یک اتم، که طول لبه ان ۳۳۵٬۲ پیکومتر است، و فرم بتا لوزوجهی است. ساختار پولونیم با پراش پرتو ایکس و پراش الکترون مشخص شد. پولونیم-۲۱۰ (بهطور معمول با پلوتونیم-۲۳۸) قادرند تا تبدیل به فاز بخار شوند در شرایطی که: اگر به عنوان نمونه تا ۵۵ درجه سلسیوس (۱۳۱ فارنهایت) گرم شود، ۵۰ درصد از ان ظرف ۴۵ ساعت به شکل مولکول دو اتمی بخار میشود، حتی با وجود اینکه نقطه ذوب پولونیم ۲۵۴ درجه سلسیوس (۴۸۹ درجه فارنهایت) و نقطه جوش ان ۹۶۲ درجه سلسیوس (۱٬۷۶۴درجه فارنهایت) است. بیش از یک فرضیه برای این رفتار پولونیم وجود دارد، یکی از حدسیات این است که دستههای کوچک از اتمهای پولونیم به وسیله تجزیه آلفا تجزیه شوند.
ویژگیهای شیمیایی
ویژگیهای شیمیایی پولونیم شبیه به تلوریم است، هرچند که شباهتهایی به همسایهاش بیسموت به علت ویژگی فلزیش دارد. پولونیم به راحتی در محلولهای رقیق شده اسیدی حل میشود اما به سختی در بازها حل میشود. محلولهای پولونیم در ابتدا بوسیله یونهای Po+۲ به رنگ صورتی در میآید، اما به علت تابش آلفا از تبدیل شدن یون Po+۲ پولونیم به یون Po+۴ در حلال به سرعت رنگش تبدیل به زرد میشود. این مرحله همراه با تشکیل حباب و انتشار گرما و انتشار نور بوسله شیشه آزمایشگاهی حاوی محلول به علت جذب ذرات آلفا است. محلولهای پولونیم فرار هستند و در طول چند روز تبخیر میشوند مگر اینکه محبوس شوند. در پیاچ تقریباً ۱، یونهای پولونیم هیدرولیز شده و با اسیدهایی مثل اگزالیک اسید، سیتریک اسید و اسید تارتاریک ترکیب میشوند.
کاربردها
پولونیوم هنگامی که با برلیوم آلیاژ تشکیل دهد میتوان یک منبع نوترون باشد. موارد کاربردی دیگر عبارتاند از:
این عنصر در ساخت وسایلی که بار الکتریکی استاتیک را در کارخانجات نساجی و دیگر نقاط از میان میبرند استفاده میشود. با این وجود از منابع بتا که خطرات کمتری دارند بیشتر استفاده میشود.
پولونیم در ساخت شانههایی که گرد و غبار انباشته شده بر روی فیلمهای عکاسی را پاک میکنند نیز بکار میرود. مقدار پولونیوم بکار رفته در این شانهها کنترل شده و در نتیجه خطرات پرتوزایی بسیار کمی دارند.
از آنجا که میتوان با ظرفهای معمولی تقریباً تابش تمام پرتوی آلفا را متوقف کرد و با حرارت دادن سطح آن انرژی آزاد کرد پولونیم نیز به عنوان یک منبع گرمایی نیروهای سلولهای ترمو متریک در ماهوارههای مصنوعی پیشنهاد میشود.
در سالهای ۱۹۴۰ میلادی، کارخانه آمریکایی «فایراستون» از پولونیم در ساخت شمع (خودرو) استفاده میکرد. توجیه این بود که پولونیوم هوا را یونیزه میکند و دراین حال مدت زمان جرقه طولانیتر و کارسازتر میشود.
تاریخچه
پولونیم که آن را رادیوم F نیز مینامند در سال ۱۸۹۸ توسط ماری کوری و پیر کوری کشف شد و بعدها از روی نام Poland (لهستان) سرزمین مادری ماری کوری نامگذاری شد.
این عنصر توسط کوریها هنگامی آنها برای یافتن دلیل خاصیت پرتوزایی کانی پیچبلند (pitchblende) پژوهش میکردند کشف شد. پیچبلند بعد از جداسازی اورانیوم و رادیوم پرتوزاتر بود. این آنها را ترغیب کرد که عنصر را بیابند. الکتروسکوپ آن را هنگام جدا شدن از بیسموت نشان میداد.
پیدایش
پولونیم که یک عنصر بسیار کمیاب در طبیعت است در معادن اورانیوم با میزان ۱۰۰ میکروگرم در هر تن یافت میشود. فراوانی طبیعی آن تقریباً ۰٫۲٪ رادیوم است.
در سال ۱۹۳۴ یک تجربه نشان داد که هنگامی که بیسموت Bi۲۰۹ توسط نوترونها بمباران میشود Bi-۲۱۰ که در واقع مادر پولونیم است به وجود میآید. امروزه پولونیم در مقادیر میلیگرمی در فرایند ذوب نوترونی در رآکتورهای هستهای به وجود میآید.
ایزوتوپها
پولونیم از تمامی عناصر دیگر بیشتر ایزوتوپ دارد که تمام آنها رادیو اکتیو هستند. ۲۵ ایزوتوپ پولونیم با جرم اتمی از ۱۹۴ تا ۲۱۸ شناخته شدهاست. Po۲۱۰ در دسترسترین نوع آن است و po۲۰۹ با نیمه عمر ۱۰۳ سال و Po۲۰۸ با نیمه عمر ۲٫۹ سال توسط بمباران دترون
(Deteron) سرب یا بیسموت در یک سیکلوترون (Cyclotron) به وجود میآید. با این وجود ساخت این ایزوتوپها بسیار گران است.
پولونیم یک عنصر بسیار پرتوزا و سمی بوده و کار کردن با آن بسیار خطرناک است. </font> حتی مقادیر میلیگرمی یا میکروگرمی آن در پولونیم ۲۱۰ بسیار خطرناک بوده و کار کردن با آنها نیاز به تجهیزات خاصی دارد. همچنین آسیبهای جدی از جذب انرژی توسط بافتهای یاختهای از طریق ذرات آلفا به وجود میآید.
مقدار مجاز پولونیم برای بدن تنها ۰٫۰۳ میکروکوری که معادل وزن ۶٫۸ x 10−۱۲ گرم بوده، است.
پانویس
منابع
Los Alamos National Laboratory - Polonium
پیر کوری
سمشناسی عنصرها
شبهفلزها
علم و فناوری در لهستان
عناصر شیمیایی
عوامل سرطانزا
سرطانزاهای گروه ۱ پژوهشگاه بینالمللی سرطان
کالکوژنها
ماری کوری |
1311 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D8%B9%D8%AA%20%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C | سرعت برداری | سرعت برداری یک کمیّت اندازهگیری بُرداری، از مقدار و جهت جابجایی است. مقدار مطلق بزرگی سرعت، تندی نامیده میشود. سرعت را همچنین میتوان بهصورت نرخ جابجایی تعریف کرد.
تعریف سرعت بُرداری
در هر دو شاخهٔ مکانیک، میانگین تندی v یک جسم که در حال پیمودن مسافت r در مدتزمان t است، بهوسیلهٔ فرمول سادهٔ زیر بهدست میآید:
v = dr/dt
بُردار سرعت لحظهایِ جسمی v را که موقعیتش در زمان t بهوسیلهٔ (x(t نشان داده شده، میتوان بهصورت مشتق آن، از رابطهٔ زیر محاسبه کرد:
v = dx/dt
رابطهٔ سرعت بُرداری و شتاب
شتاب تغییر سرعت جسم در خلال زمان است. میانگین شتاب a جسمی که طی زمان t سرعتش از vi به vf تغییر میکند توسط فرمول زیر بهدست میآید:
a = (vf - vi)/t
بُردار شتاب لحظهایِ a جسمی که موقعیتش در زمان t بهوسیلهٔ (x(t نشان داده شده، بهصورت زیر است:
a = d۲x/dt۲
محاسبهٔ سرعت نهاییِ vf جسمی که با سرعت اولیهٔ vi شروع به حرکت کرده، سپس در مدتزمان t به شتابِ a میرسد، اینگونه است:
vf = vi + at
متوسط سرعت جسمی با شتاب ثابت برابر 2/(vf + vi) است.
رابطهٔ سرعت و جابهجایی
برای پیدا کردن میزان جابجایی d چنین جسم شتابداری در مدتزمان t، این مفهوم را در فرمول اول جایگزین کنید تا رابطهٔ زیر بهدست آید:
d = t (vf + vi)/۲
هنگامیکه تنها سرعت اولیهٔ جسم مشخص است، فرمولِ
d = vit + (at۲)/۲
را میتوان مورد استفاده قرار داد.
از ترکیب فرمولهای پایه برای میزان جابجایی و سرعت نهایی میتوان فرمول جدیدی را که مستقل از زمان است ایجاد کرد:
vf۲ = vi۲ + ۲ad
فرمولهای بالا، هم در مکانیک سنتی و هم در نسبیت خاص معتبر هستند. اختلاف مکانیک سنتی و نسبت خاص در توصیف یک وضعیت مشابه بهوسیلهٔ ناظران متفاوت است؛ بهویژه، در مکانیک سنتی، تمامی ناظران دربارهٔ مقدار t همعقیده هستند. همچنین، قوانین تغییر وضعیت موقعیتی را ایجاد میکنند که در آن تمامی ناظرانِ فاقد شتاب، مقدار مشابهی را برای شتاب جسم اعلام مینمایند؛ اما هیچیک از آنها در نسبیت خاص درست نیستند.
رابطهٔ سرعت و انرژی جنبشی
انرژی جنبشیِ یک جسم در حال حرکت با جرم آن جسم و مجذور سرعتش متناسب است:
انرژی جنبشی یک کمیت نردهای است.
جستارهای وابسته
شتاب
مکان
انرژی جنبشی
منابع
Physics: Principles with Applications, by Douglas C. Giancoli, Publisher: Prentice Hall, 2004
Fundamentals of Physics, by David Halliday, Publisher: Wiley, 2007
سرعت برداری
حرکت
سینماتیک
کمیتهای فیزیکی
یکاهای مشتق اسآی |
1320 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86 | صفاریان | صَفّاریان دودمانی ایرانیتبار در سیستان بودند که بر گسترهای شامل بخشهایی از ایران، تاجیکستان، پاکستان، افغانستان، ازبکستان و ترکمنستان کنونی فرمانروایی میکردند. صفاریان نسب خود را به ساسانیان و از طریق آن به پادشاهان کیانی و پیشدادی می رساندند ، علاوه بر صفاریان خاندانهای دیگری مثل سامانیان و آل بویه نیز نسب خود را به شاهان قدیم ایران میرساندند. بهعقیدهٔ باستانی پاریزی علت این انتسابها، اعتقاد به فرّ ایزدی پادشاهان قدیم ایران بود. . . در زمان صفاریان زبان فارسی زبان رسمی شد و تا حدودی از مرگ تدریجی آن جلوگیری شد. بهطوریکه یعقوب لیث دستور داده بود که در کاخ او تنها به زبان فارسی سخن گفته شود و سخن گفتن به زبان عربی دارای مجازات بود، همچنین یعقوب لیث از شاعران بسیاری حمایت میکرد.
یعقوب لیث صفاری مردی عیار و جوانمرد اهل سیستان بود و به دلیل محبوبیتی که میان مردم آنجا به خاطر جنگ با خوارج بهدستآورده بود، توانست قدرت را به دست گیرد و به حکومت برسد. یعقوب لیث بعد از تشکیل حکومت خود، ابتدا به کرمان و شیراز حمله کرد و آن نواحی را تسخیر نمود، سپس به خراسان رفت و آنجا را فتح کرد و حکومت طاهریان را نابود ساخت. وی سپس به طبرستان رفت، ولی در جنگ با علویان طبرستان شکست خورد و عقبنشینی کرد. یعقوب لیث صفاری همیشه آرزو داشت روزی حکومت بنی عباس را سرنگون کند، به همین جهت با لشکری فراوان خوزستان را تسخیر کرد و به سوی بغداد حرکت نمود، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و به شدت زخمی شد. در اواخر عمر، دوباره با لشکر خود خوزستان را تسخیر کرد و قصد داشت دوباره با خلیفه جنگ کند، اما در همین زمان بهطور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. تمامی مورخان در این که یعقوب لیث مردی بسیار شجاع و دلاور و باهوش و سیاستمدار بودهاست، اتفاقنظر دارند. بعد از مرگ او، برادرش عمرو لیث فرمانروای سیستان شد. عمرو لیث هم چون برادر مردی بسیار شجاع بود، با این حال در ابتدای حکومت با خلیفه بیعت کرد. پس از چند سال عمرو لیث حکومت خراسان را از خلیفهٔ عباسی طلب کرد. خلیفه گفت که اگر عمرو در جنگ با امیر اسماعیل سامانی حاکم خراسان پیروز شود، حکومت خراسان به دست او خواهد بود. اما عمرو لیث در جنگ با امیر اسماعیل سامانی شکست خورده و اسیر شد و سرانجام در نزد خلیفهٔ بغداد به قتل رسید.
تاریخ
یعقوب لیث
یعقوب در سال ۲۵۹ با حیله و بدون جنگ بر نیشابور دست یافت. او در خراسان تجهیزات نظامی طاهریان را تصاحب نمود و جمعی از نظامیان و مردم خراسان را به سپاه خویش ملحق ساخت. یعقوب در این زمان در اوج قدرت به سر میبرد. او پیش از تصرف نیشابور طی نامهای به محمد بن طاهر اعلام کرده بود که به دستور خلیفه، قصد تصرف سرکوبی حسن بن زید را دارد. حال بعد از تصرف در خراسان، با امکانات بهتر میتوانست این مقصود را به انجام برساند. یعقوب در مسیر حرکت خود به سوی طبرستان، گرگان را تصرف کرد. پیش از ورود او به طبرستان، بعضی از امرای محلی که با داعی کبیر دشمنی داشتند به او پیوستند. یعقوب مقاومتهای داعی کبیر و مردم را درهم شکسته تا آمل پیشروی کرد. داعی کبیر از مردم خواست تا با تشکیل دستههای نظامی کوچک، به شیوه پارتیزانی، سپاهیان یعقوب را از پا درآورند، یعقوب نیز متقابلاً بر مردم سخت گرفت: «تا ولایت چنان شد که از طعام و لباس هیچ با خلق نماند».
مردم به مقر افرادی که یعقوب به فرمانروایی بر شهرها میگماشت، میتاختند و به این طریق فرصت استقرار یافتن نیروهای صفاری را از ایشان سلب میکردند. یعقوب در تلاش برای دستیابی بر داعی کبیر وارد ارتفاعات منطقه نیز شدند و در حالی که بر پشت یاران خویش حمل میگردید، از فراز کوهها پایین آمد و چون باقی ماندن در منطقه را به ضرر خویش ارزیابی کرد، ناگزیر در محرم ۲۶۱ هجری به سوی گرگان بازگشت. یعقوب در این حمله دچار صدمات بسیاری گشت، ولی توانست خسارت جبرانناپذیری بر علویان وارد آورد.
عمرو لیث
فروپاشی صفاریان
نویسنده کتاب تاریخ سیستان، به صورت غیرمستقیم به نقش ترکها در فروپاشی سلسله صفاری اشاره دارد:
منبعشناسی
نولدکه در بررسی طراز اول «یعقوب و دودمانش» یادآور میشود که منابع مربوط به خاستگاه و اوایل زندگی یعقوب و عمرو پر از تناقضگویی و دشواری است. بررسیهای بارتولد دربارهٔ منابع تاریخ صفاری، وی را بدانجا کشانید که منابع را به دو گروه تقسیم کند. گروه نخست منابع «غربی» بودند و شامل کسانی بودند که معاصر یعقوب و عمرو در سرزمینهای مغرب سیستان و خراسان بودند. به گفته بارتولد، روایت غربی به دلیل معاصر بودن با رویدادهای مشرق، در ضبط تاریخ رویدادها دقیقتر است، اما چون مؤلف آن در جایی زندگی میکرده که با محل وقوع رویدادها فاصله زیادی داشته، آگاهیهایی که دربارهٔ اوضاع سیاسی و جغرافیایی مشرق بهدست میدهد، خواه ناخواه ناقص و مخدوشاند. از جمله تاریخنگاران این گروه یکی یعقوبی است، اما هم بارتولد و هم پیش از او آگوست مولر گفتهاند که اگر چه یعقوبی حدود ۲۶۰ ق/ ۸۷۴ م از مشرق سرزمینهای خلافت به مرکز آن رفت، با اینهمه اطلاعاتی که از آنجا آورد بسیار اندک است، اما این اطلاعات اندک را در جای دیگر نمیتوان بهدستآورد، مگر پارهای جزئیات تازه دربارهٔ سفرهای جنگی یعقوب به کرمان و فارس. همین امر در مورد طبری که در گزارش دادن این رویدادها به نقل دیدههای خود میپردازد نیز صادق است. ابن خلکان مقاله زندگینامهای بلندی را که در کار او استثنائی است به یعقوب اختصاص میدهد و مطالب آن را از چندین منبع مختلف گرفتهاست. ابوالحسین عبیدالله عضو خاندان طاهری بود و بنابراین گویا دربارهٔ رویدادهای مشرق که برای خاندان او بسیار مصیبتبار بودهاند، آگاهیهایی فراوان داشتهاست. از جمله منابع ابن خلکان نیز مهمترین منابع غربی، یعنی ابوعبیدالله محمد بن ازهر اخباری است که وی نیز آگاهیهای خود دربارهٔ تاریخنگار معروف علی بن محمد، معروف به «ابن بسام» بود.
منابعی که به گروه «شرقی» تعلق دارند برخلاف فی المثل یعقوبی همروزگار اوایل دوره صفاری نیستند، اما در دوره جانشینان صفاریان در خراسان، یعنی سامانیان زندگی میکردند. در نتیجه، در بهدست دادن تاریخ دقیق رویدادها دقت کمتری دارند، اما در عوض به ذکر جزئیاتی میپردازند که در جای دیگر بهدست نمیآید. گذشته از این دو منبعی که از آنها سخن رفته، ابن خلکان از منبع دیگری به نام سلامی یاد میکند که اطلاعات او گهگاه با آگاهیهایی که منابع دیگر بهدست میدهند همخوانی ندارد؛ و ابن اثیر نیز در تألیف خود هم از کتاب ابن ازهر بهره میگیرد و هم از نوشتههای سلامی. گردیز، مورخ غزنوی نیز از تاریخ ولایتهای خراسان اسلامی که غالباً از آن نقلقول میشود، اما خود اثر از میان رفته، استفاده کردهاست. ابوعلی حسین بن احمد سلامی از کارکنان دستگاه دیوانسالاری سامانی در نیمه یکم سده چهارم هجری / دهم میلادی بود. با توجه به آگاهی احتمالی او دربارهٔ اوایل دوره صفاری، بارتولد حدس زده که وی از وزیران سامانی بود که اندکی پیش از شکست عمرو بن لیث از امیر اسماعیل بن احمد در ۲۸۷ ق / ۹۰۰ م خدمت امیر صفاری میکردهاست. همچنین، گویا که بخش دربارهٔ صفاریان طبقات ناصری، نوشته منهاج بن سراج جوزجانی، مورخ غوریان در سده هفتم هجری/ سیزدهم میلادی در نهایت برگرفته از کتاب سلامی است. منبع واسطه شاید قصص ثانی ابن هیصم بودهاست. اما دربارهٔ کتاب اخیر چیز دیگری دانسته نیست. همچنین، حکایت متعدد دربارهٔ اوایل دوره صفاری در جوامعالحکایات (نظامالدین شمار آنها را ۳۷ حکایت میداند که نشاندهنده سنت شرقی در تازهترین شکل آن در سده هفتم هجری/سیزدهم میلادی است). عوفی منبع چندین حکایت خود را اخبار یعقوب لیث و اخبار آل لیث یاد میکند و ناظم حدس زدهاست که این منابع در واقع عناوین بخشهای مربوط در تاریخ ولایتهای خراسان بودهاند. سرانجام اطلاعاتی که در آثار جغرافینویسانی چون اصطخری و ابن حوقل و مروجالذهب مسعودی آمده، از جهت زمینههای سالشماری، باید از منبعی تعبیت کنند که پیش از اثر سلامی نوشته شده بودند. اصطخری در اثر جغرافیایی خود چنان به توصیف مفصل و جز به جز زرنگ میپردازد که گویی خود (یا سلف وی بلخی) به سیستان سفر کردهاست. مسعودی دربارهٔ آغاز کار یعقوب در کتاب بزرگ خود اخبارالزمان که مروجالذهب تلخیص آن است، سخن راندهاست. متأسفانه مروج از سالهای زندگی یعقوب به سرعت میگذرد و گزارش مفصلی در اینباره بهدست نمیدهد.
منابع تاریخی موجود دربارهٔ مشرق ایران، چه آنهایی که به عربی نوشته شدهاند و چه آنهایی که از قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی به بعد به فارسی تصنیف گردیدند، کلاً با صفاریان خصومت میورزند. بیشتر مورخان بازتابنده محیط اجتماعی سلسله مراتبی و اشرافی خلاف عباسی و امپراتوری سامانیان، غزنویان و سلجوقیان میباشند. این مورخان در اصل و نسب پست صفاریان با تحقیر مینگرند و آنها را عصیانگرانی میدانستند که بر ضد اقتدار قانونی خلفا بپا خاسته بودند، و رویهم رفته در نظر آنها صفاریان فراتر از راهزنان نبودهاند. ظاهراً امرای نخستین صفاری شخصاً احساسات مذهبی شدیدی نداشتند، اگر چه شواهدی در دست است که آنها از ضرورت جلب رضایت طبقات مذهبی سنت بیخبر نبودهاند. با وجود این، مورخان بارها آنها را به رفض و مهمتر از همه به همدلی با خوارج متهم کردهاند، زیرا فرقه خارجی در سیستان مدتی درازتر از بیشتر بلاد شرقی اسلام دوام آورده بود. در اینکه صفاریان دارای اعتقادات خارجی بودهاند، جای تردید است، اما نمیتوان انکار کرد که یعقوب افواج خارجی را داخل سپاه خود کرده و از قابلیتهای جنگی آنها بهره برده بود. نظام الملک که دل مشغولی تهدید فدائیان غلات شیعه به ساختمان امپراتوری سلجوقی بوده، یعقوب را حتی اسماعیلی میداند. تنها در نوشتههای مسعودی که با شیعیان همدلی داشت، قابلیتهای تردیدناپذیر یعقوب به عنوان یک رهبر نظامی مشفقانه ارزیابی میشود.
در تاریخ سیستان که بخش عمدهٔ آن را مؤلف سگزی گمنامی در سالهای سده پنجم هجری/یازدهم میلادی نوشتهاست، مطالبی آمدهاست که دشمنی منابع سنی را بسیار تعدیل میکند. مؤلف کتاب وطنپرستی محلی زیادی نشان میدهد و در دستآوردهای یعقوب و عمرو با غرور مینگرد؛ زیرا این امیران، ولایت دوردست و نسبتاً بیاهمیت سیستان را برای مدتی مرکز امپراتوری پهناوری کردند که بر طاهریان غالب آمده و بر خلفای عباسی ترس انداخته بود. تاریخ سیستان از صفاریان در طی دو قرن حیاتشان چنان به تفضیل سخن میگوید که میتوان آن را منحصراً تاریخ صفاریان نامید. تقریباً یک سوم کتاب به تاریخ سیستان و امیرهای صفاری در طی کمابیش ۱۴۰ سال میان به قدرت رسیدن یعقوب و تصرف سیستان به دست غزنویان در سال ۳۹۳ ق / ۱۰۰۳ م اختصاص دارد. گرایش نویسنده ناشناخته این کتاب، خنثیکننده سودمند نگرش دشمنانه تقریباً همه منابع دیگر است. این منابع دیگر که در محیطهای اشرافی و سنی دودمانهایی چون سامانیان، غزنویان و سلجوقیان کار میکردند، صفاریان را راهزنانی میدانستند که درازدستیهایی آنان، دودمان محبوبی چون طاهری را در خراسان برانداخت، بنیاد قدرت خلافت در جنوب ایران را سست و لرزان کرد و تنها تلاش بلندپروازانه ایشان برای براندازی دولت سامانیان در ماوراءالنهر پیشروی آنان را متوقف ساخت. نویسندگان سنی وابسته به دستگاه خلافت اتهام همدلی صفاریان با خوارج و استفاده آنها از سپاهیان خارجی را بارها گفتهاند. اما دستکم، این اتهام دومی راست است. وزیر بزرگ، نظامالملک توسی که ذهنش را اندیشه تهدید اسماعیلیان و فدائیان ایشان به چهارچوب امپراتوری سلجوقی پر کرده بود، گام را فراتر نهاده حتی یعقوب را از پیروان مذهب اسماعیلی میخواند. اما تاریخ سیستان صفاریان را تجسم غرور و میهندوستی محلی میبیند، رهبرانی که برای مدتی کوتاه سیستان را مرکز امپراتوری پهناوری کردند که گستره آن از کابل در شرق تا مرزهای عراق در غرب میرسید.
تبار
برخی از مورخان نسب یعقوب لیث را به خسروپرویز، میرسانند و معتقدند که در زمان حمله اعراب، یکی از فرزندان خسروپرویز در دزپل اقامت گزیده و در گمنامی زندگی میگذراند. نوادگان این شخص به علت آنکه از جانب عربها شناخته شده بودند، تصمیم به ترک آن محل گرفتند و در دژ هفتفواد اقامت کردند و چون در آنجا نیز احساس خطر نمودند، به سیستان رفتند و یعقوب از آن خاندان است و نسب او را چنین مینگارند: «یعقوب بن لیث بن معدل بن حاتم بن ماهان بن کیخسرو بن اردشیر بن قباد بن خسروپرویز». اما بهطور کلی، سند معتبری دربارهٔ نیاکان یعقوب وجود ندارد و در انتساب او به پادشاهان ساسانی جای تردید است، زیرا تقریباً عموم حکومتهایی که بعد از ورود اسلام در ایران تشکیل شدهاند، به نحوی خود را به یکی از خاندانهای بزرگ ایرانی قبل از اسلام منسوب کردهاند. علت این انتساب، از طرفی واکنش ایرانیان در مقابل عصبیت عربها و تحقیر عجم بودهاست و از طرف دیگر، بدین ترتیب میتوانستند از حس ملیتپرستی مردم استفاده کنند و با بیدار کردن غرور قومی از کمک و یاری آنها برخوردار شوند. علاوه بر آن به مقابله با فرستادگان خلفا پرداخته و حکومت مستقلی تشکیل دهند. فرمانروایان مسلمان، از ایرانی گرفته تا عرب و ترک، همگی خود را به گونهای به دودمان ساسانی متصل میکردند و بدینگونه، ساسانیان هیچگاه فراموش نشدند.
فرهنگ و هنر
بعد از فتح ایران به دست عربها، زبان عربی، زبان رسمی و دیوانی شناخته شد. چون صفاریان حکومت قسمتی از شرق ایران را به دست آورند، یعقوب که احساسات وطنپرستی و استقلال طلبی بر او غلبه داشت، به مخالفت با فرهنگ و زبان عربی — که ثمره و نشان غلبه بیگانگان بر سرزمینش محسوب میشد — برخاست. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان، قصیدهای به عربی در مدح یعقوب لیث سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سرودهاست. با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که ادارهٔ امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید. آیا یعقوب، واقعاً زبان عربی نمیدانست یا تظاهر به ناآشنایی میکرد؟ دقیقاً مشخص نیست. از طرفی بعید مینماید که او با حضور در جمع مطوعه، و در ارتباط و زد و خورد با خوارج که قسمت اعظم زندگیاش شامل میشود، از این زبان بهرهای نگرفته باشد. در تاریخ سیستان آمدهاست که بیشتر پیروان حمزه بن آذرک، عربها بودند. از طرف دیگر، وقتی میخوانیم که یعقوب هنگام گذر از ویرانههای خانه صالح بن نصر، وقتی با تاسف دبیرش از نوشته روی دیوار روبرو میشود، علت را جویا میگردد و دبیر نوشته را میخواند و ترجمه میکند. در جای دیگر آمدهاست که چون شعر عربی ممدوحان بر او عرضه شد، «او عالم نبود، درنیافت».
این نظریه که نخستین شعر فارسی در زمان صفّاریان سروده شدهاست، درست نیست. نمونههایی از اشعار فارسی که در زمان طاهریان سروده شده مانند دو قطعه از حنظلهٔ بادغیسی در دست است و احتمالاً زودتر از آن هم کوششهایی برای سرودن شعر به اوزان محلی یا در قالب شعر عربی بهطور پراکنده اینجا و آنجا صورت گرفته باشد، اما از آنها چیزی به دست ما نرسیدهاست. اقدام یعقوب محرّکی در سرودن شعر فارسی شد و آغاز سنتی گردید که سامانیان، پیشروان راستین رستاخیز ادبی ایران، آن را برگرفته و گسترش دادند.
محمد بن وصیف، یعقوب را بر فتوحات متعدد و غلبه بر زنبیل و عمار خارجی و تسخیر سیستان، کرمان، فارس و هرات میسازد و میگوید:
محمد بن وصیف در زمان عمرو ونیز شاهد وقایع تاریخی بود و اشعاری در کشته شدن رافع (۲۸۳ ه.ق) دارد:
این شاعر که در دوره یعقوب، عمرو و طاهر را بهطور کامل دریافته بود، از بی ارادگی طاهر در خلاصی عمرو آزرده خاطر بود، برای اینکه واقعیات را برای عمرو روشن سازد، اشعاری میسراید که عمرو با خواندن آنها نومید گشت و دل از این جهان برگرفت:
آخرین نشان محمد وصیف را در شعری مییابیم که بعد از دستگیری طاهر و یعقوب، پسران محمد بن عمرو، و گسیل آن به بغداد (۲۹۶ ه.ق) سرودهاست:
بر روی سنگ گور یعقوب دو بیت شعر عربی با ترجمه فارسی مشاهده شدهاست:
مؤلف مقاله «دو بیت فارسی بر تربت یعقوب لیث» آن اشعار را متعلق به محمد بن وصفیق میداند که به هر دو زبان شعر میگفتهاست.
شعرای دیگر زمان یعقوب عبارتند از:
بَسام کرد
بسام کرد که از خوارج بود و بعد از صلح خوارج در نزد یعقوب ماند و به تبع محمد بن وصیف به فارسی شعر میگفت:
محمد بن مخلد
مخلد، یکی دیگر از شعرای عصر یعقوب است. او از مردم سیتان بود و به فارسی شعر میگفت و شعری دربارهٔ عمار خارجی و یعقوب دارد:
ترجمه و تکمیل کتاب «دانشور دهقان»، یکی دیگر از خدمات فرهنگی است که به یعقوب نسبت داده شدهاست. در مقدمه شاهنامه بایسنقری میخوانیم: یعقوب لیث که در صدد احیای سنن ایران قدیم بود، دستور داد این کتاب را که حاوی داستانهای ملی ایرانیان بود، به دربارش آورند و ابومنصور عبدالرزاق، وزیر، خواست مقدماتی فراهم سازد تا ضمن برگردان آن از زبان پهلوی به فارسی، قسمتهای مربوط به زمان خسروپرویز تا پایان یزدگرد سوم را نیز بر آن بیفزایند. این کار را مسعود بن منصور و چهار تن دیگر انجام دادند.
در عصر عمرولیث نیز میتوانی از چند شاعر نام برد:
فیروز مشرقی
مشرفی به پارسی شعر میگفت، و وفات این را ۲۸۳ ه.ق نوشتهاند:
ابوسلیک گرگانی
گرگانی که اشعارش بیشتر غزلیات آمیخته به طنز عامیانه است از هنرمندان دوره عمرولیث است. موسیقی محلی گرگان بخش به نام «ابوسلیک» دارد، شاید به نام این موسیقی با نام ابوسلیک شاعر، حکایت از آشنایی او با موسیقی داشته باشد:
گویا در زمان طاهر، دیگر اصرار به سرودن شعر فارسی از بین رفته، شعرا به عربی یا به عربی و فارسی شعر میگفتهاند، یعقوب، برادر طاهر، به شاعری که در چهار بیت عربی او را مدح کرده بود، چهارهزار درهم جایزه میدهد.
امیرخلف که برای مدتی در سالهای ۳۵۲ تا ۳۹۳ ه.ق در سیستان حکومت داشت، مردی علمدوست و دانشپژوه و دوستدار دانشمندان بود. از جمله خدمات فرهنگی امیرخلف، تفسیری بر قرآن است که به دستور او نوشته شده، شامل صد جلد است. امیرخلف برای تهیه این تفسیر، صد هزار دینار هزینه کرد. عتبی مؤلف تاریخ یمینی دربارهٔ این تفسیر مینویسد: «مشتمل بر اقاویل مفسران و تاویل متقدمان و متاخران و بیان وجوه قرائت و علل نحو و اشتقاق لغت و مشحون به شواهد امثال و ابیات و موشح به ایراد اخبار و احادیث است». و توضیح میدهد که این تفسیر در مدرسه صابونی نیشابور نگهداری میشد و بعد از حمله غز، به اصفهان منتقل شد (۵۴۵ ه.ق) و اکنون در کتابخانه آل خجند است. جرفاذقانی، مترجم تاریخ یمینی، نیز میافزاید: «این کتاب را که شامل صد جلد بوده، در اصفهان مشاهده کردهاست». بدیعالزمان همدانی و فقیه ابوبکر نیهی و خطیب فوشنج - از فضلا و خوشنویسان آن زمان که به فارسی و عربی شعر گفتهاند - نیز از نامیان دربار امیرخلف بودند. ابولفتح بستی نیز که معاصر او بوده، در مدح امیرخلف اشعاری سرودهاست.
کاخ عمرولیث نیز در شهر زرنگ، میان دو دروازه فارس و طعام قرار داشت و ساختمان بزرگی که خزانه او را تشکیل میداد، میان دو دروازه کرکویه و نیشک واقع بود. بنای شهر سَینج را نیز به عمرولیث نسبت میدهند، این شهر از توابع کرمان و در نزدیکی ایالت سیستان بودهاست. او در نیشابور، در کنار «میدان حسین» و در نزدیکی زندان شهر، دارالعماره ساخت. دارالعماره خراسان در عهد اکاسره تا آخر عهد طاهریان در بلخ و مرو بود، و چون دولت به بنی لیث رسید، عمرو بن لیث در نیشابور دارالعماره را ساخت و نیشابور دارالملک خراسان شد. همچنین در شهر شیراز به سال ۲۸۱ هجری قمری مسجدی معروق به «جامع عتیق» بنا نهاد. «گفتهاند آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بین محراب و منبر دعا را اجابت بود». ساختمان مسجد دیگری در جیرفت به عمرولیث نسبت داده میشود که در زمان تسلطش بر کرمان بنا شدهاست؛ و گفته میشود طغرلشاه در این مسجد دفن است. رباطی را نیز در راه سیستان به کرمان و فارس از آثار او به حساب میآورند. آبادانیهای عمرو در اطراف نیشابور تا سالهای بعد نیز شهرت داشتهاست. بیهقی مینویسد: «چون خبر او (شورش ابوعلی سیمجور و حرکت او به سوی نیشابور) به امیر محمود رسید، از شهر (نیشابور) برفت و به باغ عمرولیث در یک فرسنگی شهر فرود آمد».
طاهر، جانشین عمرو، در بُست، باغی ساخت که دارای ۹ گنبد بود و کاخی بر کناره هیرمند که به «قصر بوالحسنی» معروف است.
به بازماندگان صفاری نیز بناهایی نسبت داده میشود. مؤلف کتاب احیاءالملوک مینویسد: طاهر بن محمد بن طاهر خلف در زمان سلجوقیان در قلعه ارگ سیستان بنایی ساخت که به «سرای طاهری» معروف است و ویرانههای آن سخن از عظمت این خاندان دارد.
در سیرجان نیز، در اطراف شهر، دو رشته قنات وجود داشته که آب منازل و باغهای شهر را تأمین میکردهاند. این دو رشته را به بازماندگان صفاری نسبت میدهند.
سازندگیهای صفاریان
یعقوب در شهر زرنگ میان دروازه فارس و طعام، کاخی ساخت که دارالعماره نیز در آن واقع بود. همچنین بنای قسمتی از بازارهای شارستان زرنگ را که در اطراف مسجد آدینه قرار داشتند، از آثار یعقوب لیث میدانند و گفته میشود یعقوب عایدات آن را که روزانه هزار درهم برآورد میشد، وقف مسجد آدینه در سیستان و مسجدالحرام در مکه کرده بود. مقدسی نیز بنای یکی از منارههای مسجد جامع شهر زرنگ را ساخته یعقوب لیث میداند. از بناهای دیگری که به یعقوب لیث نسبت میدهند، قلعه سعیدآباد در شهرستان اصطخر است که چون بر آن غلبه یافت، خرابش کرد، ولی بعدها که به ساختمانی جهت زندان نیاز پیدا شد، دستور داد که در همان محل زندان بسازند. «و آنجا را زندان خشمگرفتگان و کسانی که از کشتن ایشان چشم میپوشید، قرار داد».
دین
دین یعقوب لیث صفار بناینگذار دولت صفاریان همیشه نیز مورد مناشقه بودهاست.بیشتر منابع اولیه در خلال یا پس از سقوط صفاریان نوشته شدهاند و صفاریان را از دید سامانیان مینویسند. منابع اولیه، یعقوب را یا به عنوان یک دینپرور مذهبی یا یک جنگجوی الملک سنی نشان میدهند.خواجه نظام الملک وزیر سلجوقی یعقوب را به عنوان یک نوکیش اسماعیلی به تصویر میکشید.به گفته کلیفورد ادموند باسورث صفاریان اعتقادات مذهبی قابل توجهی نداشتند.از آنجایی که خوارج در سیستان بیش از هر جای دیگری در شرق ایران رونق داشت، اعتقاد بر این بود که دین صفاریان با خوارج یکی بود.بری کاتلیف تاریخدان و شرقشناس بر این اعتقاد بود که صفاریان مسلمان شیعه بودند.
جستارهای وابسته
تاریخ اجتماعی صفاریان
فهرست امیران صفاری
میاندوره ایرانی
پینوشت
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
صفاریان در دانشنامهٔ ایرانیکا
انحلالهای ۱۰۰۲ (میلادی) در آسیا
انحلالهای ۱۰۰۳ (میلادی) در آسیا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۸۶۱ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۰۰ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در دهه ۱۰۰۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۸۶۱ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۸۶۷ (میلادی)
پادشاهیهای پیشین آسیا
تاریخ ازبکستان
تاریخ افغانستان
تاریخ پاکستان
تاریخ تاجیکستان
تاریخ ترکمنستان
تاریخ سیستان
تاریخ ولایت نیمروز
دربارهای فارسیزبان
دودمانهای پاکستان
دودمانهای مسلمان
سیستان
کشورهای پیشین در آسیا
نهادهای سیاسی سابق در افغانستان |
1323 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%B1 | استان بوشهر | استان بوشهر از استانهای جنوبی ایران و هفدهمین استان بزرگ کشور به لحاظ مساحت است که در حاشیه خلیج فارس قرار دارد. مرکز این استان بندر بوشهر است و شامل ۱۰ شهرستان، ۲۶ بخش، ۲۹ دهستان، ۴۰ شهر و حدود ۹۱۰ آبادی است. همچنین این استان دارای ۲۲ جزیره و شبهجزیره است و از دو بخش جلگهای و کوهستانی تشکیل شده که دارای پوشش گیاهی ضعیفی است. جانوران موجود در این استان به دو قسمت خشکی زیست و دریایی زیست تقسیم میشود. آبوهوای این استان گرم و خشک است اما در نوار ساحلی به دلیل مجاورت با خلیج فارس، گرم و مرطوب است و به دلیل بالا رفتن رطوبت موجود در هوا، پدیده شرجی از ویژگیهای آبوهوایی این استان است. در برخی نواحی، گاهی اوقات بارش برف نیز رخ دادهاست.
وجود معابد و کاخهای سلسلههای بزرگ و مشهور گذشته در نقاط مختلف این استان نشان از تاریخ کهن این استان (عیلامیها و تمدن بینالنهرین) دارد. معبد ریشهر در کنار بندر بوشهر، کاخ بردک سیاه بین درودگاه و آبپخش نمونههایی ازاین آثار کهن است. به علاوه، مردم استان بوشهر بهعنوان نماد مبارزه با استعمار شناخته میشوند بهطوری که روز ۱۲ شهریور، که سالروز کشته شدن رئیسعلی دلواری است، را به افتخار او در تقویم بهعنوان روز ملی مبارزه با استعمار نام نهادهاند.
مردم این استان اکثراً با زبان فارسی و گویش بوشهری صحبت میکنند، اما در شمال استان (شهرستانهای گناوه، دشتستان و دیلم) به زبان لری و در نقاطی دیگر مانند جزیره شیف، کنگان و عسلویه به زبان عربی صحبت میکنند. استان بوشهر از لحاظ قومیتی استانی اکثراً فارس با اقلیتهای قومیتی لر و عرب است. اکثریت مردم استان بوشهر شیعه و اقلیت قابل توجهی اهل سنت هستند. طبق آمار سال ۱۴۰۰، ۹۷٪ از مردم استان بوشهر باسواد هستند و در جایگاهی بالاتر از میانگین کشوری قرار دارند. از مراکز مهم آموزشی در استان بوشهر میتوان به دانشگاه خلیج فارس و دانشگاه علوم پزشکی بوشهر اشاره کرد.
استان بوشهر سومین اقتصاد بزرگ کشور است و رتبه اول درآمد سرانه را در کشور دارا است. ترکیبی از اقتصادهای بزرگ و متنوع مانند نفت و گاز و پتروشیمی، نیروگاهها، کشاورزی و شیلات، معادن، تأسیسات هستهای، صنایع دریایی، فعالیتهای تجاری و موقعیت استراتژیک آن در خلیج فارس باعث شده تا این استان همیشه برای دیگر حکومتها و قدرتهای دنیا از اهمیت خاصی برخوردار باشد. این استان میدانها نفتی و گازی بزرگ و نیروگاههای متعددی دارد. از ظرفیتهای گردشگری این استان میتوان به سواحل خلیج فارس، طبیعت بکر و نخلستانها، مانند آبپخش، و بازارهای تجاری عرضه اجناس اشاره کرد. از جاذبههای تاریخی این استان با توجه به قدمتشان میتوان به کاخ بردک سیاه، آرامگاه گورستان صخرهای سیراف، گورستان شغاب و مسجد و گورستان پالمیریان اشاره کرد.
نام
نام استان بوشهر برگرفته از نام شهر بوشهر است. گفته میشود که نام «بوشهر» برگرفته از «بوخت اردشیر» به معنی شهر رهایی و شهری است که اردشیر در آن رهایی یافت. اعراب آن را «البوشهر» مینامیدند که کوتاه شده آن «ابوشهر» است. همچنین اولین بار در کتاب معجمالبلدان یاقوت حموی و فارسنامهٔ ابن بلخی (تحریر شده در سالهای ۱۰۸۰–۱۰۹۰ میلادی) از بوشهر نام برده شدهاست.
پیشینه
قدیمیترین نشانههای بهدستآمده از وجود حکومت در سرزمین بوشهر، به دوران عیلامی بر میگردد. به عقیده جرج کامرون، شهر لیان (در نزدیکی شهر بوشهر امروزی) در قلمرو شیلهاکاینشوشیناک، پادشاه عیلامی قرار داشتهاست زیرا او در این شهر عبادتگاهی را که توسط هوبان-نومنا برای کیرشیا ساخته شده بود، بازسازی کرد. این منطقه در امپراتوری عیلامی در ایالتی موسوم به شیریهوم قرار داشتهاست.
کاخهای هخامنشی کشف شده، مانند «بردک سیاه» که بین روستای درودگاه و شهر آبپخش قرار دارد، نشان میدهد که بعد از عیلامیان، این مناطق تحت تسلط امپراتورهای هخامنشی همچون داریوش بزرگ یا کوروش بزرگ قرار گرفتهاست. شهر «انطاکیه» در پارس از آثار قدیمی دیگری است که نشان میدهد حاکمان بعدی که بر ناحیه بوشهر تسلط داشتهاند، سلوکیان بودهاند. آثاری همچون شهر باستانی «ریشهر» نشان میدهد که این منطقه در قلمرو ساسانیان هم بودهاست(پارس (استان ساسانی)). همچنین بندر باستانی سیراف مهمترین بندرگاه بازرگانی ایران در دوره ساسانی تا قرن چهارم بودهاست.
طبق نقشهای که در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی از دوره عباسی وجود دارد، منطقه بوشهر در این دوره جزو تقسیمبندی به نام «فارس» بودهاست. در نقشه قدیمی دیگر از دوره صفویه، منطقه بوشهر در این دوره جزو تقسیمبندی به نام «فارسستان» بودهاست. «پارس» یا «ایالات پارس» یا «فارس قدیم»، در تقسیمبندی جغرافیایی بعد از اسلام شامل محدوده جنوبی ایران منتهی به خلیج فارس بودهاست. این ایالت یا منطقه شامل استان فارس کنونی، استان بوشهر، غرب استان هرمزگان، استان کهگیلویه و بویراحمد و حتی استان یزد و شهرستان بهبهان از استان خوزستان بودهاست. ابن حوقل حدود این ایالت را از مشرق به کرمان، از مغرب به خوزستان و از شمال به بیابان منتهی به خراسان و قسمتی از اصفهان و از جنوب همجوار خلیج فارس دانستهاست.
علیزاده مقدم و شکریان در تحقیق خود بوشهر را از دوره پس از تصرف توسط مسلمین تا دوره صفویه و حضور پرتغالیها در این منطقه جزو ملوک هرمز اعلام کردهاند.
در سال ۱۳۰۴ (دوره قاجار)، بنادر و جزایر خلیج فارس به مرکزیت بوشهر تشکیل شد. محدوده حکمرانی این نهاد تقریباً تمام بنادر جنوب کشور یعنی تا حدوداً بندر جاسک را در بر میگرفتهاست (بعبارتی حتی بندرعباس هم تحت مدیریت و زیر مجموعه بوشهر قرار میگیرد). در سال ۱۳۱۶، بوشهر بهعنوان یک شهرستان زیرنظر استان هفتم (فارس) قرار گرفت. سال ۱۳۳۳، بوشهر دوباره مستقل شد و با مرکزیت شهر بوشهر، فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس را تشکیل داد. دوباره در آذر ۱۳۴۹ شهرستانهای بوشهر و دشتستان با نام فرمانداری کل بوشهر از استان ساحلی مستقل شدند و در نهایت استان بوشهر که شامل دو شهرستان بوشهر و دشتستان بود، در ۹ مهر ۱۳۵۲ تشکیل شد.
رخدادهای تاریخی مهم
اشغال ریشهر تا لولوتین: از سال ۹۲۰ ه.ق (۸۹۳ ه.ش - ۱۵۱۴ م) با حضور پدرو آلبوکرک، پرتغالیها در ریشهر تا لولتین حضور یافتند. عملیات اخراج پرتغالیها از سال ۱۰۱۰ ه.ق توسط امامقلی خان برای آزادسازی بحرین از دست پرتغالیها، از استان بوشهر آغاز شد. در نهایت، درسال ۱۰۳۱ ه.ق با آزادسازی جزیره هرمز، پرتغالیها بهطور کامل از خلیج فارس اخراج شدند.
اشغال خارگ: در ۱۱۶۷ ه.ق (۱۱۳۳ ه.ش - ۱۷۵۳ میلادی)، بارون نیپ هاوزن هلندی جزیره خارگ را تصرف کرد. در ۱۱۸۰ ه.ق (۱۱۴۵ ه.ش - ۱۷۶۶ میلادی) هلندیها با مبارزات میرمهنا از خارگ و ایران اخراج شدند.
اشغال بوشهر: در دوره قاجار و جنگ جهانی اول بوشهر سه بار توسط نیروهای انگلیس اشغال شد. اشغال اول در سال ۱۲۵۴ قمری (۱۲۱۷ خورشیدی - ۱۸۳۸ میلادی) و اشغال دوم در ۱۲۷۲ قمری (۱۲۳۴ خورشیدی - ۱۸۵۶ میلادی) رخ داد. سومین حمله نیز در ۶ رمضان ۱۳۳۳ (۲۶ تیر ۱۲۹۴–۱۸ ژوئیه ۱۹۱۵) روی داد.
جنگ خوشاب: در ۱۳ جمادی الثانی ۱۲۷۳ (۱۹ بهمن ۱۲۳۵ - هشتم فوریه ۱۸۵۷ م) بین سپاه ایران به فرماندهی شجاع الملک قشقایی، حاکم وقت ایالت فارس و سپاه بریتانیا به فرماندهی ژنرال اترام در نزدیکی روستای خوشاب جنگ بزرگی اتفاق افتاد که به جنگ خوشاب شهرت دارد.
جنگ ایران و عراق: در اولین روز جنگ، عراق علاوه بر فرودگاه مهرآباد به فرودگاه بوشهر نیز حمله کرد. همچنین بعدها در طی جنگ چندبار نیز به نیروگاه اتمی بوشهر حملاتی انجام داد. در طی جنگ، پایگاه هوایی شهید یاسینی بوشهر و پایگاه نیروی دریایی در بوشهر نقش بسیار پررنگی داشتند بهطوری که بعد از شروع تجاوز به ایران، اولین حمله بعد از دو ساعت از شروع حمله عراق، از پایگاه هوایی بوشهر به سمت عراق انجام شد (عملیات البرز یا انتقام) و همچنین در اول مهر ۱۳۵۹ عملیات کمان ۹۹ نیز با مشارکت این پایگاه انجام شد. در ۷ آذر ۱۳۵۹، در عملیاتی به نام مروارید که توسط پایگاه دریایی ارتش در بوشهر و پایگاه هوایی بوشهر انجام شد تقریباً ۸۰٪ نیروی دریایی کشور عراق نابود شد. جزیره خارگ بارها در این جنگ مورد حمله هوایی قرار گرفت.
اقدام ۵ ژوئن ۱۹۸۴: عنوان یک نبرد هوایی است که در نزدیکی جزیره عربی در خلیج فارس رخ داد.
جنگ نفتکشها: به مجموعه عملیات نظامی (هوا- دریا) بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ در خلیج فارس و در طول جنگ ایران و عراق گویند که طرفین درگیر جنگ و نیروی دریایی آمریکا (۲۴ ژوئیه ۱۹۸۷ تا ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸) علیه کشتیهای تجاری و نظامی یکدیگر به کار میبستند. این جنگ با نقش مؤثر نادر مهدوی (فرمانده ناوگروه دریایی ذوالفقار) و بیژن گرد همراه بود.
زمینلرزهٔ ۱۳۹۲ ه. ش: در ۲۰ فروردین ۱۳۹۲ در شهرستان دشتی استان بوشهر زمینلرزهای به بزرگی ۶٫۱ ریشتر رخ داد که باعث کشته شدن ۳۹ نفر و مصدومیت ۸۵۰ نفر شد. همچنین ۷۵۰ خانه بهطور کامل تخریب شد.
دستگیری ملوانان آمریکایی: در ساعت ۱۷:۱۰ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ (۱۲ ژانویه ۲۰۱۶) دو فروند قایق جنگی آمریکایی حامل ۱۰ ملوان آمریکایی توسط نیروهای تیپ ۲۱۴ تکاوران منطقه دوم دریایی نوح نبی سپاه استان بوشهر در محدوده آبهای ایران در نزدیکی جزیره فارسی در خلیج فارس به دلیل ورود غیرقانونی به آبهای سرزمینی ایران دستگیر شدند. روابطعمومی سپاه پاسداران در اطلاعیهای در روز چهارشنبه، ۲۳ دی (۱۳ ژانویه) خبر از آزادی تفنگداران دریایی آمریکا داد.
جغرافیا
موقعیت
استان بوشهر از شمال به استانهای خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد، از شرق به استان فارس، از جنوب و غرب به خلیج فارس و از جنوب شرق به استان هرمزگان مرتبط است. این استان با مساحتی حدود ۲۷٬۶۵۳ کیلومتر مربّع، جمعیّتی برابر ۱٬۱۶۳٬۴۰۰ نفر دارد. استان بوشهر با خلیج فارس بیش از ۷۰۷ کیلومتر مرز دریایی دارد. استان بوشهر میان ۲۷ درجه و ۱۹ دقیقه تا ۳۰ درجه و ۱۶ دقیقه عرض شمالی و ۵۰ درجه و ۱ دقیقه تا ۵۲ درجه و ۵۹ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ قرار دارد.
استان بوشهر از جمله استانهایی است که به دلیل مجاورت با خلیج فارس دارای جزایر و شبه جزایر متعددی میباشد. این جزایر و شبه جزایر عبارتاند از: خارک (خارگ)، خارکو، شیف، امالگُرم، نخیلو، فارسی، جبرین (تهمادو)، خان، بیدو، عباسک و پیرزنگی، متاف، مرغی، چراغی،جزیره نگین، جزیره صدرا، جزیره صدف، جزیره مولیات، جزیره میر مهنا، جزیره خرو، جزیره سهدندون و جزیره شیخ کرامه.
تقسیمات کشوری
براساس آمار سال ۱۳۹۸ استان بوشهر دارای ۱۰ شهرستان، ۲۷ بخش و ۵۲ دهستان و شامل ۴۱ شهر و حدود ۹۱۰ آبادی(۳۹۳ دهیاری طبق آمار سال ۱۴۰۲) میباشد. از سال ۱۳۸۱ که تحریف نام خلیج فارس ابعاد بیشتری گرفت، برای صیانت از نام خلیج فارس راهکارهایی از جمله تغییر نام استان بوشهر به استان خلیج فارس یا تشکیل استان جدیدی متشکل از جزایر خلیج فارس بنام استان خلیج فارس به مرکزیت جزیرهٔ ابوموسی ارائه شد که تاکنون به نتیجه نرسیدهاست.
آب و هوا
آبوهوای استان گرم و خشک و در نواحی ساحلی گرم و مرطوب است. حداکثر دمای مطلق آن ۵۲٫۵ درجهٔ سانتیگراد و حداقل آن ۱- درجه و دمای متوسط سالانهٔ استان ۲۵٫۷ درجه میباشد. هوای آن ۷ ماه گرم، ۲ ماه معتدل تا سرد و ۳ماه معتدل تا گرم میباشد. بهصورت سالانه، متوسط دما بین ۲۴ تا ۲۸ درجه سانتیگراد است که بیشینه آن در تابستان به ۵۰ درجه سانتیگراد و کمترین تا حدود ۶ درجه سانتیگراد میرسد. متوسط بارش در استان ۲۱۷ میلیمتر است. یکی از ویژگیهای مهم آبوهوای استان، پدیده «شرجی» میباشد که بهعلت بالا رفتن رطوبت موجود در هوا تا حد اشباع بهوجود میآید. به دلیل پدیدههای آب و هوایی بارش برف در شهرستانهای جم، دشتی، تنگستان و دشتستان نیز مشاهده شدهاست.
اقلیم
جغرافیای بوشهر از دو قسمت تشکیل شدهاست: یک قسمت جلگهای در حاشیه ساحلی (نوار غربی) و یک قسمت کوهستانی در منتهیالیه زاگرس جنوبی (نوار شرقی). جلگه ساحلی استان، بهصورت نوار کم عرض در راستای ساحل خلیج فارس قرار دارد که در اثر رسوبگذاری رودهای استان بهوجود آمدهاست. جلگه ساحلی استان بوشهر به جز در مناطقی که رودها به دریا منتهی میشوند، عرض کم و باریکی دارند. بهعنوان نمونه، عرض جلگه در امتداد رود دالکی و دهانهٔ رود حله؛ ۷۰ کیلومتر و در امتداد رود مند ۱۲۰ کیلومتر میباشد. اغلب خاک منطقه شور و قلیایی است.
به ارتفاعات استان بوشهر «گچ ترش» (رشته کوه) گفته میشود. این ارتفاعات ادامه زاگرس فارس است. به قسمتهای جنوبی این ارتفاعات که به دریا نزدیک میشوند «نوکند» گفته میشود. در سواحل تنگستان رشته کوههای «کوه کار» یا «کارتنگ» قرار دارد که در آنها قلههای درانگ-کلات بوریان مند و کجور واقع شدهاند. مهمترین کوههای استان شامل: کوه بیرمی (با ارتفاع ۱٬۹۵۰ متر مرتفعترین قلهٔ استان بوشهر) در شهرستان دشتی، کوههای گیسکان (۱٬۴۲۰ متر) و بزپر یا پشتپر (۱٬۴۲۰ متر) در شرق برازجان، کوه سیاه (۱٬۵۰۰ متر) در دشتپلنگ، کوه درنگ (۱٬۲۲۳ متر) در شهرستان دیر، کوه احمد سلمان(۱٬۳۴۲ متر) کجور (۱٬۶۰۳ متر) و بوریال (۷۳۰ متر) در تنگستان و ارتفاعات بوشکان و پازنان است.
طبق گفتهها حدوداً ۱۰ استان مؤثر از تحرکات زمین ساختی زاگرس قرار دارند که بوشهر جزو موارد مهم در این فهرست است. بررسیها و اطلاعات لرزهای نشان دادهاند که تنشهای زمینلرزهای در حال حرکت به سمت مرزهای جنوبی زاگرسند که با فرض صحیح بودن این ادعا، باید انتظار زمینلرزههای بیشتر را داشت. گسلهای مهم استان بوشهر عبارتند از: پیش ژرفای زاگرس، جنبا و فعال برازجان و قطر-کازرون. عامل اصلی زمینلرزههای استان بوشهر گسل قطر-کازرون است. بررسیهایی که روی گسل برازجان در گذشته انجام شدهاست، نشان میدهد که احتمال وقوع زمینلرزههای بین ۷ تا ۷٫۵ ریشتری هر ۵ هزار سال است. در سال ۹۷۸ میلادی زلزلهای در بندر طاهری به وقوع پیوست که باعث ایجاد سونامی شد. این سونامی بهعنوان تنها سونامی در تاریخ خلیج فارس شناخته میشود. با توجه به کم بودن حجم آب در خلیج فارس و شناسایی نشدن کانونهای بزرگ زلزله در این آبراهه، امکان وقوع سونامی در خلیج فارس بسیار کم است. در این ناحیه از دریا پدیده سیش نیز رخ دادهاست. در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ (۸:۲۰ صبح) پدیده سیش در بندر دیر رخ داد.
طبق گفته کارشناسان در سال ۱۳۹۳، در استان بوشهر غارهای کوچک و بزرگ متعددی وجود دارد که باید کارهای مطالعاتی متعددی جهت شناسایی و تهیه اطلاعات آنها صورت پذیرد اما تا سال ۱۳۹۳ فقط ۳۴ غار در استان بوشهر شناسایی شده که ۲۰ تای آن با ارزش معرفی شدهاست و از این تعداد ۱۸ غار آن قابل پیمایش و مابقی به دلیل صعب العبور بودن غیرقابل پیمایش میباشند. در این بین ۴ غار به نام گوریک در دشتستان وجود دارد که یکی از آنها با طول یک کیلومتر طولانیترین غار تونلی ایران است. ۱۵ غار دیگر در گنبد نمکی جاشک شناسایی شده و ۱۰ غار باستانی هم که تاریخچه آنها توسط باستان شناسان کشف شده، در شهرستان جم شناسایی شدهاند.
سرچشمه هیچ رودخانه دائمی در این استان بوشهر قرار ندارد. دلایل این امر عبارتند از: گرمی هوا، کمی بارش، نبود ارتفاعات بلند، قرار نگرفتن در مسیر بادهای بارانآور و عدم جذب رطوبت کافی. همه رودخانههای استان از استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد سرچشمه میگیرند. رودخانههای دائمی بوشهر عبارتند از: موند (مند)، دالکی، شاپور و حله. رودخانههای فصلی نیز عبارتند از: اهرم، شور گناوه، دره آبداری و درهٔ گپ.
چشمههای آب معدنی استان بوشهر شامل آبهای کلردار، گوگردی و کلروسولفاته است که خواص درمانی دارند. چشمهها و آبهای معدنی استان عبارتند از: آب گرم دالکی، آب گرم برازجان، آب گرم خانیک، آب گرم اهرم، آب گرم میراحمد، آب گرم قوچارک، آب گرم نیکو، آب گرم گنویه (گنوی)، آب گرم میانلو، چشمه فاریاب (سرد) و چشمه بنیان (سرد).
از آبشارهای مشهور استان بوشهر میتوان به آبشار فاریاب و آبشار زیراه اشاره کرد.
طبیعت
پوشش گیاهی
استان بوشهر در برخی نواحی دارای پوشش گیاهی ضعیف و در بقیه نواحی فاقد پوشش گیاهی است. علت این موضوع مجاورت با خلیج فارس، کمی ارتفاع، کمبود بارندگی، درجه حرارت بالا و عدم حاصلخیزی خاک است. استان بوشهر فاقد جنگل صنعتی است اما قسمتی از آن دارای پوشش گیاهی است که بهعنوان «مراتع مشجر» شناخته میشوند. در سال ۱۳۸۱ جنگلهای این استان ۳۶۴٬۸۴۱ هکتار اعلام شد که ۳۴٬۸۴۱ هکتار آن (۹٫۵ درصد) جنگلهای دست کاشت و بقیه جزو جنگلهای حفاظتی بودهاست. همچنین ۱۳۰۰۷۰۰ هکتار مرتع در استان وجود دارد که ۵۵/۵۶ درصد از سطح استان را میپوشاند.عمدهترین گونههای درختی در استان بوشهر شامل کنار، گز، انواع کهور (ایرانی، فارسی، پاکستانی)، اکالیپتوس، بادام کوهی، بنه، بابل (اکاسیا)، بلوط ایرانی و مانگرو میباشد. وسعت کل مراتع در این استان حدوداً ۱٫۱ میلیون هکتار است که شامل مناطق دشتی و کوهستانی میشود.
پوشش گیاهی استان بوشهر بسته به موقعیت جغرافیایی منطقه فرق میکند. در مناطق گرم و خشکی چون مناطق حفاظتشده مند و حله و پارک ملی نایبند درختان غالب گونههای بومی آکاسیا، کهور ایرانی، کنار و گز است. در کنار رودخانهها نی و لوئی نیز میرویند. جنگلهای حرا نیز از جمله جنگلهای معروف استان هستند که در مقیاس جهانی واپسین محدوده پراکنش جهانی آنها در کرانههای شمال غربی آسیا بهشمار میروند. بیشترین اجتماع این جنگلها در استان در خلیج نایبند است.
پارکهای جنگلی و تالابها
پارکهای جنگلی در استان بوشهر عبارتند از چاه کوتاه، فضای سبز بنه گز، بندر ریگ، بردخون. در استان بوشهر ۶ تالاب وجود دارد که از این تالابها میتوان به تالاب حله، نایبند و دیر-نخیلو و بردستان اشاره کرد. در این میان تالاب حله با ۲۰ هزار هکتار مساحت بزرگترین تالاب استان بوشهر است. طبق آمار سال ۱۳۹۶، مساحت کل تالابهای استان بوشهر ۵ هزار هکتار میباشد.
طبق آمار سال ۱۴۰۲، حدود ۱۸۱ هزار و ۴۰۱ هکتار (حدود ۷٫۵درصد مساحت کل استان بوشهر) تحت مدیریت حفاظت محیط زیست است. پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده استان بوشهر عبارتند از: منطقه حفاظتشده مند، منطقه حفاظتشده نایبند، منطقه حفاظتشده حله، پناهگاه حیات وحش کوهسیاه، پناهگاه حیات وحش خارگ، گنبد نمکی جاشک، پارک ملی دریایی نخیلو
مناطق بیابانی و دشتها
در استان بوشهر ۱۶ دشت وجود دارد. در سال ۱۴۰۲ اراضی بیابانی استان بوشهر در حدود ۱۴ درصد استان اعلام شد که مساحت آن در حدود ۳۳۱ هزار و و ۶۸۲ هکتار است. همچنین ۱۶ کانون بحران فرسایش بادی در بیابانهای استان بوشهر شناسایی شده که مساحت آن در حدود ۴۵۴ هزار و ۶۴۱ هکتار است. بیشترین بیابانهای استان بوشهر در شهرستانهای دشتستان، تنگستان، گناوه و دیلم قرار دارد. عمده عملیات بیابان زدایی در استان بوشهر شامل اجرای نهال کاری و مدیریت روانآب ناشی از بارندگی است. تا سال ۱۴۰۲، ۱۷ هزار و ۶۴۸ هکتار نهالکاری شامل گونههای کُنار، کهور پاکستانی، گزشاهی و انواع آکاسیا در مناطقی نظیر بردخون دیر، عیسوند و گندم ریز دشتستان، گناوه و دیلم انجام شدهاست. بیشترین سطح جنگلهای دست کاشت بیابانی این استان با پنج هزار و ۴۸۹ هکتار مساحت مربوط به شهرستان دشتی و کمترین میزان با یک هزار و ۵۲ هکتار مربوط به شهرستان گناوه میباشد. طبق آمار سال ۱۴۰۲، میزان متوسط فرسایش خاک در کشور ۱۶ تن در هکتار و در استان بوشهر ۲۲ تن در هکتار اعلام شدهاست که بیشتر از میزان کشوری است. از دیگر اقدامات جهت کاهش فرسایش خاک در این استان تا سال ۱۴۰۲ میتوان به پنج هزار هکتار مالچپاشی در مناطق بردخون دیر و چاهکوتاه شهرستان بوشهر و چهار هزار و ۳۱۵ هکتار پروژه ذخیره نزولات آسمانی و۳۷۰ کیلومتر بادشکن زنده اطراف جادهها نظیر جاده بوشهر- برازجان و گناوه به دیلم اشاره کرد.
جانوران
استان بوشهر به دلیل قرار داشتن در کنار آب، دارای ماهیانی در فهرست زیاگان خود است که شامل هفده گونه در نه تیره مختلف میشوند. بیشتر اینگونهها از تیره کپورماهیان هستند و یک گونه از آنها (گربهماهیای با نام علمی Glyptothorax silviae) بومزاد این ناحیه است. در رودخانههای این استان همچنین میتوان گونههای اقتصادی باارزش همچون شیربت را نیز پیدا کرد. از دیگر جانوران دریایی مهم میتوان به میگو، انواع کوسه (بمبک)، دلفین (پی سو)، لاکپشت، خرچنگ (گبگو)، انواع عروس دریایی (دول)، ماهی مرکب (خساک)، ماهی عقرب (فریاله) و سفره ماهی (لقمه) اشاره کرد.
سه گونه دوزیست و سی و نه گونه خزنده در طبیعت این استان زندگی میکنند. دوزیستان شامل دو تیره وزغهای راستین (وزغ بیگوش و وزغ سبز) و قورباغههای راستین (قورباغه مانداب) میشوند. در میان خزندگان، دو گونه لاکپشت پوزهعقابی و سبز در آبهای خلیج فارس زندگی میکنند و برای تخمگذاری به جزایر و کرانههای این استان میآیند. چندین گونه جکو، آگاما، اسکینگ، سوسمار خاردار و بزمجه نیز در کنار مارهایی چون مار قطیانی، قمچه مار، سرسیاه، سوسن و غیره در بوشهر یافت میشوند. چهار مار کبری، جعفری، گرزه مار و افعی شاخدار از جمله مارهای سمی استان است.
این استان به دلیل داشتن جنگلهای حرا، میزبان تعداد بسیاری از پرندگان آبزی است. نوار ساحلی خلیج فارس و نیز جزیرههای این خلیج همچنین جایگاه تخمگذاری و پرورش پرندگان دریایی همچون پرستوی دریایی کاکلی بزرگ، پرستوی دریایی کاکلی کوچک و سلیم خرچنگخوار است. مناطق کوهستانی استان بوشهر نیز که پوشش گیاهی بنه و بادام کوهی دارند گونههای فراوانی را در خود جای میدهند. از آن جمله میتوان به سهره طلایی، سهره صورتی، گنجشک کوهی، سسکها و طرقه آبی و کوهی اشاره کرد.
در مجموع سی و یک گونه پستاندار از شش راسته در پانزده تیره گوناگون در این استان یافت میشوند. اینها شامل سه گونه خفاش، ده گونهٔ گوشتخوار (از جمله کفتار، پلنگ، گربه جنگلی و خدنگ بزرگ) و پنج گونه جفتسم میشوند. بهتازگی همچنین موش سیاه به جنگلهای حرا هجوم آورده و حیات بسیاری از پرندگان تخمگذار در آن ناحیه را تهدید کردهاست.
معضل کوخه نشینی و شکار پرندگان شکاری
هر ساله در استان بوشهر افرادی به دلیل کوخه نشینی و شکار غیرقانونی پرندگان شکاری اعم از شاهین، بحری و بالابان مورد تعقیب و پیگرد قانونی قرار میگیرند. این پرندگان توسط شکارچیکان شکار شده و با هزینه کم به قاچاقچیان فروخته میشود و قاچاقچیان نیز این پرندگان را در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با قیمت هنگفت به فروش میرسانند. فرهنگ بازداری در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همچون عربستان، قطر و امارات بازار مناسبی را برای این شکارچیان و قاچاقچیان فراهم کردهاست.
آلودگی و مشکلات زیستمحیطی
در حال حاضر سه نوع آلودگی جزو مشکلات اصلی و عمده زیستمحیطی و انسانی این استان شدهاست. آلودگی اول مربوط به ریزگردها و گرد و غباری است که منشأ آن استان خوزستان، عربستان و عراق میباشد.
نوع دوم آلودگی در استان بوشهر مربوط به صنایع نفت و گاز میباشد که در جزیره خارگ و شهرستانهای کنگان و عسلویه مستقرند. طبق تحقیقات پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، خطر شیوع انواع سرطان در این منطقه ۱٪ و سرطان حنجره ۲۳٪ است. طبق گفته فرهاد قلینژاد، مدیر کل محیط زیست استان بوشهر، مهمترین محور کاهش آلودگیهای این شهرستان مشعلها، انبارهای گوگرد و ضایعات و پسماندها است. علی محمد صنعتی، عضو هیئت علمی گروه پژوهش محیط زیست دانشگاه خلیج فارس بوشهر و رئیس پژوهشکده خلیج فارس، در تحقیقات انجام شده خود از وجود فلزات سنگین و میکروپلاستیکها در این منطقه نیز پرده برداشتهاست. در این بین، مصطفی مؤذنی، رئیس حفاظت محیط زیست شهرستان عسلویه معتقد است که عامل اصلی آلودگیهای این منطقه پالایشگاهها هستند نه پتروشیمیها. در تحقیقات دیگری که اثرات توسعه صنایع گاز و پتروشیمی در منطقه عسلویه بر سلامت انسان و اکوسیستم را بررسی کردهاست، معلوم شده که این صنایع بر روی کیفیت هوا، آب دریا، رسوبات و درختان منطقه اثرات منفی و قابل توجهای برجای گذاشتهاست. طبق آمارهای بینالمللی و ایران در ۲۰۲۱ میلادی، ایران معادل ۱۲٪ کل دنیا مشعل سوزی (فلرینگ) داشتهاست و از این حیث در جایگاه دوم دنیا قرار دارد. این میزان مشعل سوزی از مصرف گاز یک سال جمعیت شهر تهران نیز بیشتر بودهاست.
نوع سوم مشکلات زیستمحیطی و آلودگیها مربوط به خلیج فارس است. مریم قائمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم جوی و اقیانوسشناسی کشور و نایبرئیس کمیته اقیانوسشناسی اقیانوس هند، در مصاحبه با ایسنا گفتهاست که علاوه بر آلودگیهای مربوط به تأسیسات نفتی و گازی در مناطق ساحلی استان بوشهر، مشکلات دیگری همچون کاهش اکسیژن، اسیدی شدن و بالا آمدن آب دریا از دیگر بحرانهایی است که در این قسمت از خلیج فارس به وجود آمدهاست. همچنین به گفته وی، چون دریای خلیج فارس یک محیط نیمهبستهاست و تبخیر و شوری آن بالا است، حدود سه تا پنج سال طول میکشد تا آب خلیج فارس از طریق تنگه هرمز با اقیانوس هند تبادل و تجدید شود؛ پس بروز آلودگی در این منطقه ماندگاری زیادتری نسبت به دیگر دریاها دارد.
مردمشناسی
جمعیت
در سال ۱۳۹۵ طبق اعلام مرکز آمار، جمعیت این استان ۱٬۱۶۳٬۴۰۰ نفر اعلام شد. نرخ رشد جمعیت در سال ۱۳۸۵ حدود ۱٫۰۵ درصد و طی سالهای ۱۳۷۵–۱۳۸۵ حدود ۱٫۷۵ درصد محاسبه شد در حالی که این نرخ برای کل کشور ۱٫۶۱ درصد بودهاست. از دلایل بالا بودن نرخ رشد جمعیت استان بوشهر میتوان به مهاجرپذیری اشاره کرد. طبق آمار سال ۱۳۸۵ بیشترین جمعیت در شهرستانهای استان بوشهر به ترتیب (بیشترین به کمترین) در دشتستان، بوشهر، کنگان، گناوه، دشتی، تنگستان، دیر، جم و دیلم قرار دارد (در این تاریخ شهرستان عسلویه هنوز از شهرستان کنگان منفک نشده بودهاست). در همین سال آمار نشان میداد که حدود ۶۵٫۱۶ درصد شهرنشین بودهاند. در بین شهرستانهای استان، بالاترین میزان شهرنشینی در شهرستان بوشهر با ۸۶٫۶۷ درصد و پایینترین میزان در شهرستان کنگان با ۲۴٫۴۷ درصد است. همچنین متوسط بعد خانوار در کل کشور ۴٫۰۳ و در استان ۴٫۶۶ است که شهرستان کنگان با ۶٫۲۵ و شهرستان بوشهر با ۴٫۲۳ به ترتیب بیشترین و کمترین متوسط بعد خانوار را در بین شهرستانهای استان دارند. آمار نسبت جنسی در همین سال نشان میدهد که نسبت جنسی در کل کشور ۱۰۴ و در استان بوشهر ۱۱۲ و در استان به ازای هر ۱۰۰ نفر زن، ۱۱۲ نفر مرد وجود دارد. کمترین مقدار این نسبت در دشتی و دشتستان با مقدار ۱۰۰ و بیشترین مربوط به شهرستان کنگان با مقدار ۱۹۳ بودهاست.
منطقهٔ بوشهر به لحاظ موقعیت سوقالجیشی و وجود شرکتهای بزرگ نفتی و اجرای طرحهای صنعتی بزرگ مانند نیروگاه اتمی بوشهر و کشتیسازی، نیروی انسانی فعال استانهای مجاور و مناطق دیگر را به خود جذب کردهاست. در داخل منطقه نیز جابهجایی جمعیت افزایش یافتهاست، زیرا به علت کمبود امکانات کشاورزی بهویژه کمبود آب و زمینهای مورد نیاز و نبودن امکانات رفاهی و نیز پایین بودن سطح درآمد کشاورزان، مهاجرت روستاییان به شهرهای استان شدت گرفتهاست. به علت نزدیک بودن این استان به شیخنشینهای خلیج فارس، عدهای از اهالی منطقه، برای کار و امرار معاش به کشورهای واقع در کرانه خلیج فارس و دریای مکران مهاجرت کردهاند.
زبان و گویشها
زبان مردم بوشهر در این مناطق فارسی است (یعنی دشتستان، تنگستان، دشتی، دیر، کنگان و جم). مناطق شمال این استان (گناوه، دشتستان و دیلم) به زبان لری تکلم میکنند. برخی از اهالی جزیرهٔ شیف و بنادر کنگان و عسلویه نیز به زبان عربی خلیجی صحبت میکنند. به علاوه، زبان مردم بوشهر تحت تأثیر لهجههای بلوچی و شبانکارهای قدیم به زبان سغدی، ایجی بوده که از گویشهای فرعی عصر اتابکان فارس است و هر کدام با لهجههای گیلکی، کردی، خراسانی و دیگر لهجههای ایرانی همریشه است و ارتباط دارد. مردم سواحل خلیج فارس و جزایر آن به گویشی صحبت میکنند که رگههایی از گویشها و زبانهای شبانکارهای، زبان بلوچی، ترکمنی، کردی و برخی واژههای انگلیسی، هلندی، پرتغالی، هندی و عربی و ترکی را دارا است ولی استخوانبندی و ریشهٔ آن فارسی است. لهجههای فارسی به گویش بردستانی، دشتی، تنگستانی، کازرونی در این استان رواج دارد و این لهجهها کاملاً با لهجههای شمال و شمال غربی استان فارس مانند لری، فارسی و سیوندی ارتباط دارد.
نژاد و اقوام
طی یک بررسی میدانی به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۸۹ معلوم شدهاست که نزدیک به ۹۲ درصد از مردم استان بوشهر، فارسند و ۸ درصد مابقی را افرادی از اقوام عرب، لر و ترک تشکیل میدهند.
دین (مذهب)
بیشتر از ۹۹٪ از مردم این استان مسلمان شیعه هستند. همچنین، در بعضی از مناطق استان بوشهر مانند شهرستان کنگان، شهرستان عسلویه، جزیرهٔ شیف، جزیره خارگ، شهرستان گناوه، جزیره شمالی بندر ریگ و شهر بوشهر اقلیتی از اهل سنت زندگی میکنند.
فرهنگ
آیینها
یکی از آیینهای محلی رایج در استان بوشهر که ثبت ملی شده و در جنوب رواج دارد، سینهزنی بوشهری است که در ماه محرم برگزار میشود. در این نحوه سینهزنی، یک نفر به عنوان «پیشخوان» (به محلی «پیشخون») در میان حلقههایی از مردم که به آنها «بر» میگویند، قرار میگیرد. در ابتدا، افراد در برها با دست چپ کمر فرد کناری را گرفته و با هر ضرب سینه، پای خود را حرکت داده و میچرخند. گاهی اوقات سینه زنان نیز در قسمتهایی به پیشخوان پاسخ میدهند و با افزایش چند برابری سینه زنی، پیشخوان اعلام «واحد» میکند که سینه زنان با پاسخ «الله واحد» ادامه سینهزنی را روی پای راست ادامه میدهند. سنج و دمامزنی از دیگر آیینهایی است که در ماه محرم در کنار تعزیه و سینهزنی برگزار میشود. یزلهخوانی بوشهری نیز به عنوان آیینی دیگر پس از مراسم سینهزنی اجرا میشود. در این مراسم عزاداران کمر فرد جلویی را میگیرند تا قطاری انسانی تشکیل شود و با آهنگ یزله رو به جلو حرکت میکنند. پس از طی مسافتی، ایستاده و دایره وار و خمیده به سمت مرکز با ریتم یزله سینهزنی میکنند.
از سرودخوانیهای مشهور در استان بوشهر میتوان به شروهخوانی اشاره کرد که در مایه دشتی، شوشتری، ترک و نوا خوانده میشود. این نوع سرودخوانی بیشتر در قالب دوبیتیهای عاشقانه است که در مورد وصل و فراق و وصف معشوق سروده میشود. از دیگر سرودخوانیهای استان میتوان به چاووشیخوانی اشاره کرد که برای بدرقه یا استقبال زائران مکانهای مقدس خوانده میشود. این آواز شباهت زیادی به نغمهها در دستگاه چهارگاه از موسیقی ردیف ایرانی دارد. دو آوازخوانی شاد دیگری که در استان شهرت دارد و در همنشینیهای شبانه یا مراسمهای بزم و شادی اجرا میشود خیامخوانی و بیتخوانی است. علت نام گذاری خیامخوانی، خواندن رباعیهای حکیم عمر خیام نیشابوری در این نوع موسیقی است. البته گاهی اوقات شعرهای شاعران بنام دیگر یا شعرها و ترانههای محلی نیز در این نوع موسیقی خوانده میشود اما این شعرها توسط خواننده بر وزن رباعیهای خیام خوانده میشود. به خیامخوانی «شکی» یا «شکی خوانی» نیز میگویند. نِیمهخوانی بوشهری نمونه دیگر آوازخوانی در بوشهر است.
دُم دُم سحری نیز از یکی از سنتهای قدیمی مردم بوشهر برای بیدار کردن روزهداران هنگام سحر است. افرادی که دُم دُم سحری را اجرا میکنند، معمولاً سه تا چهار نفر هستند و درحالی که یکی چراغ فانوسی به دست دارد و دیگری دَمامی را به دوش میکشد، همراه با صدای دمام بهصورت گروهی اشعاری میخوانند.
موسیقی
موسیقی بوشهر به سه دسته بزم و شادی، عزا و سوگواری و موسیقی حماسی دستهبندی میشود. ساز و آلات موسیقی که توسط بوشهریها استفاده میشود عبارتند از:نیانبان، سنج، دمام (این ساز متعلق به بوشهر است) و ضرب و تیمپو.
لباس
استان بوشهر دارای لباس سنتی خاصی نیست و لباسهای متنوع زیادی در آن دیده میشود اما پوشش مردم استان در نواحی کوهستانی نسبت به نواحی جلگه ای کمی متفاوت است. این تفاوتها در مدل، شکل لباس، رنگ و جنس پارچهها دیده میشود. در گذشته و در مناطق فارسیزبان استان، بانوان از پیراهن بلند دورچین با چادر رنگی، مقنعهٔ نازک مشکی و شلوار بلند پارچهای استفاده میکردهاند اما در مناطق کوهستانی که بیشتر عشایر ساکن بودهاند لباس بانوان شامل کلاهک، آرخالق، تنبان و پاپوش میشود. در مناطقی که اقوام عرب ساکن هستند، پوشش مردم شبیه به اهالی استان هرمزگان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. از لباسهای سنتی و مشهور استان بوشهر میتوان به «لنگوته» که بیشتر دریانوردان میپوشند، «ناس» که شامل کت و شلوار و کفش و جوراب کاملاً سفید یا کرم بوده و بیشتر تجار میپوشیدهاند و «قبا» که بیشتر توسط افراد متشخص استفاده میشده، اشاره کرد.
غذاها
غذاهای سنتی و محلی استان بوشهر را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. غذاهای اصلی، دسرها و نانها. در بین غذاهای اصلی، که بهعنوان یک وعده غذایی سرو میشود، «میگوپلو»، که غذایی با اصالت بوشهری است، بهعنوان مشهورترین غذا شناخته میشود. عنصر اصلی این غذا خود میگو است که به دلیل داشتن امگا۳ و پروتئین بالا از ارزش غذایی بالایی برخوردار است. میگوپلو بوشهری با دیگر نقاط کشور مانند استان خوزستان تفاوتهایی دارد. به عنوان مثال میگوپلو طبخ شده در خوزستان هم ماش دارد و هم به جای گرد لیمو، یک قاشق سرکه به سس آن اضافه میکنند. از دیگر غذاهای مشهور استان میتوان به قلیه میگو، قلیه ماهی، گمنه، دمی لخلاخ، یتیمک بوشهری، کبه، قیمه بوشهری، دوقوس ماهی، شکرپلو، دال عدس بوشهری، ته انداز بوشهری، ماهی شکم پر، میگو سوخاری، مجبوس، ماهی شور اشاره کرد.
در بین دسرها، «رنگینک» مشهورترین دسر و میانوعده شناخته میشود که البته در دیگر نقاط کشور نیز تهیه و سرو میشود. جزء اصلی این دسر، خرما و گردو است و به همین دلیل به عنوان یک دسر و میانوعده مغذی و پرانرژی شناخته میشود. دیگر دسرها و حلوهای مشهور در استان عبارتند از حلوا خرمایی بوشهری، حلوای انگشتپیچ، لگیمات، حلوای مسقطی، حلوای سردبندو، نشا، حلواپسکی، حلوا سنگک.
در میان نانها، «مُشتَک» مشهورترین و محبوبترین شناخته میشود که فلسفه ای مانند فلسفه ایجاد پیتزا دارد و مانند پیتزا با نوعهای مختلف کراتی (تره)، جیکایی، سرموکی، ساده و زرشکی تولید میشود. به جز نمونه ساده که مانند یک نان ساده پخته میشود و کره و شکر روی آن ریخته شده و سرو میشود، در دیگر نمونهها مواد خوراکی پخته یا تفت داده شده بین دو لایه خمیر قرار گرفته و بعد پخته میشود. دیگر نانهای پخته شده در استان بوشهر که شهرت دارند عبارتند از گرده، کماچ، بل بل، نان شیرین و نان زرد، نان تیری.
سوغات و صنایع دستی
سوغاتیها و صنایع دستی استان بوشهر عبارتند از:
رهآورد خوراکی: خرما، ارده، پنیر نخل (در آبپخش)، خارک، خارک پخته، ماهی، میگو و مسقطی
صنایع دستی: گبه(گبه استان بوشهر)، گلیم، نمد، حصیر، سوزن دوزی، زنبیل و سبد، جارو، سفال، مشک، تور، تونیرهبافی و دولچه
لازم است ذکر شود که شهر آبپخش به عنوان شهر ملی حصیربافی ایران معرفی شدهاست.
مشاهیر
بنیاد ایرانشناسی بوشهر تاکنون ۱۲۰ نفر از مفاخر و مشاهیر را در استان بوشهر شناسایی کردهاست که حوزههای مختلفی را در بر میگیرد. در حوزه علمی، احمد دالکی بهعنوان پدر علم نجوم آماتوری ایران و یکی از مفاخر علمی استان شناخته میشود. در حوزه فرهنگی و اجتماعی و نظامی میتوان نادر مهدوی را بهعنوان یکی از مفاخر این حوزه در استان بوشهر معرفی کرد. صادق چوبک نیز بهعنوان یکی از مشاهیر ادبی استان شناخته میشود. از دیگر مشاهیر استان بوشهر میتوان به فایز دشتی، نادم، منوچهر آتشی، ایرج شمسی زاده، جهانبخش کردی زاده، همایون خرم، غلامرضا نیکخواه، رئیسعلی دلواری، میرمهنا بندرریگی، ناخدا عباس دریانورد، علیرضا تنگسیری، مهدی طارمی و سید عبدالله بلادی بوشهری اشاره کرد.
اقتصاد
با وجود اینکه در این استان حدود ۱۹٪ کل ذخایر گازی جهان فقط در میدان گازی پارس جنوبی، و ۸٫۶۸٪ نفت و ۷۳٫۱۸٪ گاز کشور را تولید میکند و ۹۰٪ صادرات نفت کشور از این استان صورت میگیرد اما اقتصاد آن در وهله اول متکی به کشاورزی، دامداری و شیلات و سپس تجارت و بازرگانی است. بر اساس اطلاعات منتشر شده مرکز آمار در سال ۱۳۹۹، استان بوشهر بعد از به ترتیب استانهای تهران و خوزستان سومین اقتصاد بزرگ کشور است. این رتبهبندی بر مبنای میزان تولید ناخالص داخلی است. در سال ۱۳۹۸ تولید ناخالص داخلی این استان حدود ۲۰۲ هزار میلیارد تومان اعلام شد که بزرگترین بخش اقتصادی آن مربوط به «تأمین برق، گاز، بخار و تهویه هوا» بودهاست. بیش از نیمی از این بخش احتمالاً به دلیل وجود نیروگاههای گازی و اتمی در این استان است. قسمتهای دیگر بخش اقتصادی در استان بوشهر که سهم بسزایی در آن دارند به «صنعت»، «استخراج معادن»، «پالایشگاهها و تأسیسات نفت، گاز و پتروشیمی» مربوط میشود. استانهای بوشهر و خوزستان در حوزه استخراج نفت خام و گاز طبیعی، استخراج معادن، صنعت، تأمین آب، برق و ساختمان بیشترین سهم را در کشور به خود اختصاص دادهاند.
براساس آمارهای ارائه شده از طرف مرکز آمار در سال ۹۷، سه استان تهران، استان اصفهان و بوشهر به ترتیب بیشترین رشد اقتصادی بدون نفت را داشتهاند. طبق آمار همین سال استان بوشهر رتبه چهارم فعالیتهای استخراج معدنی را به خود اختصاص دادهاست و در زمینه فعالیتهای صنعت، تأمین برق، گاز، بخار و تهویه هوا، آبرسانی، مدیریت پسماند، فاضلاب و فعالیتهای تصفیه ساختمان نیز با سهم ۱۸٫۱۳ درصد بعد از استان تهران، جایگاه دوم را به خود اختصاص دادهاست. از طرفی بیشترین نرخ رشد متوسط این رشته فعالیت از سال ۹۰ تا ۹۷ نیز با ۹٫۱۷ درصد متعلق به استان بوشهر میباشد.
از دیگر آمارهای اقتصادی که بر بهبود شرایط استانها مؤثر است، توزیع درآمد حاصل از دریافت مالیات بر استانها است. طبق آمار سال ۱۳۹۸، استان تهران با دریافت ۵۳٪ درآمد حال از مالیات کل کشور در رتبه اول دریافت درآمد مالیاتی در کشور قرار دارد و استان بوشهر با دریافت ۲٫۸٪ این درآمد در رتبه هفتم قرار گرفتهاست. این درحالیست که طبق آمار سال ۱۳۹۵ فقط ۱۶٫۶٪ درصد از جمعیت کشور در استان تهران قرار دارد اما تقریباً نصف درآمدها به استان تهران پرداخت میشود. در این مورد دو فرضیه وجود دارد که علت این توزیع نامتوازن درآمد مالیاتها را نشان میدهد. یکی تمرکز زیاد فعالیتهای صنعتی و خدماتی در تهران و دوم دولتی بودن یا حضور دفاتر مرکزی شرکتهای بزرگ در تهران است.
فعالیت کارگاههای صنعتی بر اقتصاد استان تأثیر داشتهاست. طبق آمار ۱۳۹۸ برای کارگاههای بالای ۱۰ نفر، استانهای تهران، اصفهان، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی و البرز به ترتیب با سهم ۲۲٫۴، ۱۲٫۱، ۶٫۸، ۵٫۷ درصدی رتبههای اول تا پنجم را به خود اختصاص دادهاند و استان بوشهر با ۰٫۵۹٪ رتبه ۲۷ این جدول قرار دارد. از طرفی، طبق آمار سال ۱۳۹۸، مردم استان بوشهر رتبه چهارم در سپرده گذاری بانکی را به خود اختصاص دادهاند. این آمارها نشان میدهد که مردم استان بوشهر نهتنها تمایلی به سرمایهگذاری و فعالیت صنعتی نداشتهاند بلکه بیشتر پول و دارایی خود را سپردهگذاری میکنند.
با توجه به تمرکز اصلی سیاست فعلی کشور بر اقتصاد دانشبنیان، اخیراً تحقیقی جهت بررسی توسعهیافتگی استانهای کشور در اقتصاد دانشبنیان منتشر شدهاست که استان بوشهر با امتیاز ۰٫۰۲۳۱ در جایگاه نهم این رتبهبندی قرار گرفتهاست. در این تحقیق استان تهران با امتیاز بسیار بالای ۰٫۹۸۲۳ در صدر جدول قرار گرفتهاست بهطوریکه استان اصفهان بهعنوان دومین استان امتیاز ۰٫۱ را کسب کردهاست و این نشان از فاصله بسیار بالای استان تهران با دیگر استانها دارد.
درآمد سرانه شاخصی است که نشان میدهد به ازای هر یک نفر چه میزان کالا و خدمات تولید یا چه میزان درآمد حاصل شدهاست. استان بوشهر با درآمد سرانه ۱۶۲ میلیون تومان و استان خوزستان با ۱۰۰ میلیون تومان به ترتیب جایگاههای اول و دوم را به خود اختصاص میدهند.
در سال ۱۳۹۹ ضریب جینی خانوارهای شهری استان بوشهر ۰٫۳ اعلام شد. در همین آمار ضریب جینی کل کشور ۰٫۳۸۳۵، بالاترین ضریب جینی ۰٫۴۵۷ (استان سیستان و بلوچستان) و کمترین ضریب جینی ۰٫۲۵۷۹ (استان اردبیل) اعلام شد. همچنین در همین سال ضریب جینی خانوارهای روستایی استان بوشهر ۰٫۲۹۷۳، کل کشور ۰٫۳۵۹، بالاترین ضریب جینی ۰٫۳۶۲۱ (استان چهارمحال و بختیاری) و کمترین ضریب جینی ۰٫۲۴۰۵ (استان خوزستان) اعلام شد. این آمارها نشان از متوسط بودن اوضاع نابرابری درآمد در استان بوشهر نسبت به کل کشور را میدهد. در کنار ضریب جینی، سه شاخص نرخ بیکاری، تورم و فلاکت نیز مبین وضعیت اقتصادی مردم یک استان است. در آمار سال ۱۴۰۰، نرخ بیکاری، تورم و فلاکت استان بوشهر به ترتیب ۴۱٫۷، ۸٫۹ و ۵۰٫۶ اعلام شد که ۶ رتبه بالاتر از متوسط کشوری و تقریباً در میانه جدول قرار گرفت. در این آمار استان تهران در پایین جدول قرار گرفت که نشان از وضعیت بسیار خوب این استان در سال ۱۴۰۰ دارد و بالاتر از همه نیز آذربایجان غربی قرار گرفت که وضعیت بد این استان در سال ۱۴۰۰ را نشان میدهد.
از لحاظ شاخص NEET (مخفف "نه درس میخواند، نه شاغل است و نه مهارتی میآموزد")، طبق آمار سال ۱۳۹۵ مرکز آمار، استان بوشهر در کنار خراسانشمالی، چهارمحالوبختیاری، زنجان و خراسانرضوی از استانهایی هستند که دارای نرخ بالای NEET هستند. در این آمار میانگین کشوری NEET حدود ۲۹٪ بوده و استانهای سیستانوبلوچستان حدود ۴۸٫۲ درصد، در گلستان ۴۴درصد، در هرمزگان ۴۳٫۸ درصد، در کرمانشاه ۴۲٫۸ درصد، در لرستان ۴۲٫۱ درصد، در آذربایجانغربی ۴۱٫۷ درصد، در خوزستان ۴۱٫۲ درصد، در کردستان ۴۱ درصد، در همدان ۴۰٫۱ درصد و در اردبیل ۳۹٫۶ درصد در بالای جدول قرار دارند. همچنین استانهای سمنان با نرخ ۲۲٫۶ درصدی، یزد با نرخ ۲۵٫۱ درصدی، اصفهان با نرخ ۲۵ درصدی و تهران با نرخ ۲۸٫۱ درصدی کمترین نرخ NEETها را داشتهاند. در سال ۱۳۹۷ هزارجریبی و سبحانی در تحقیقی به بررسی وضعیت NEETها در ایران و علل آن پرداختهاند. همچنین در مقاله دیگری به قلم نویسندگان روزنامه دنیای اقتصاد، موضوع NEETها در ایران مورد بررسی قرار گرفتهاست.
از لحاظ آمار حاشیه نشینی در ایران، طبق آمار سال ۱۴۰۰، استان بوشهر قبل از استانهای سمنان، چهارمحالوبختیاری، خراسانجنوبی و ایلام در انتهای جدول قرار دارد که نشان از وضعیت تقریباً مناسب استان دارد.همچنین استان بوشهر در کنار استانهای اصفهان، تهران، خراسان رضوی، خوزستان، سمنان، فارس، کردستان، مازندران، هرمزگان و یزد دارای بیشترین کودک کار است(جزو ۱۳ استان با بیشترین کودک کار). طبق آمارها %۸۰ این کودکان ایرانی نیستند و %۶۰ درصد نیز از اتباع غیرمجاز هستند.
کشاورزی
طبق آمار سال ۱۴۰۰، در استان بوشهر ۳۲۰ هزار هکتار زمین کشاورزی قابل کشت وجود دارد(۱۱٫۵٪ مساحت استان بوشهر) که ۸۰ هزار هکتار آبی و مابقی دیم و آیش هستند. همچنین ۱٫۲ درصد تولیدات کشاورزی کشور در استان بوشهر تولید میشود. در واقع از ۱۲۰ تا ۱۳۰ میلیون تن محصولات کشاورزی کشور ۱٫۴ میلیون تن مربوط به استان بوشهر است. طبق گفته خسرو عمرانی، معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی استان بوشهر، تغییر اقلیم و خشکسالی کشاورزان استان بوشهر را تهدید میکند و برای برون رفت از این وضعیت راهی جز ارتقای بهرهوری و کارایی مصرف آب در واحد سطح، کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی، جلوگیری از کشت محصولات آب بر، تبدیل کشت محصولات در فضای باز به کشت متراکم و گلخانه ای، استفاده کامل از کشت نشایی، استفاده از ارقام پرمحصول وجود ندارد. در سال ۱۳۹۸ اعلام شد که ۴۰٪ چاههای آب (از ۱۳ هزار و ۶۰۰ حلقه چاه کشاورزی در استان بوشهر، هشت و ۱۲۲ حلقه چاه مجاز و پنج هزار و ۴۷۸ حلقه چاه غیرمجاز) در استان بوشهر غرمجاز هستند. طبق آمار منتشر شده در خبرگزاری فرهیختگان در سال ۱۴۰۱، استان بوشهر با وجود جمعیت و وسعت کم اما نهمین استان با بیشترین میزان چاه غیرمجاز در کشور میباشد. در سال ۱۴۰۰، معاون حفاظت و بهرهبرداری شرکت آب منطقه ای استان بوشهر اعلام کرد که برای حفظ و حراست آب در استان میبایست مصرف بهینه آب در کاربریهای مختلف، افزایش بهرهوری فیزیکی و اقتصادی آب در بخش کشاورزی و انتقال بار اشتغال از کشاورزی به صنعت در دستور کار قرار گیرد.
خرما و گوجه فرنگی خارج از فصل دو محصول کشاورزی مهم در استان بوشهر است. این استان همچنین به صورت پراکنده باغهای کوچک مرکبات دارد. شهرستان دشتستان و شهرستان تنگستان از لحاظ تولید سالانه خرما و مرکبات مقام اول و دوم را در استان کسب کردهاند. میزان تولید خرما در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۷۴ هزار تن و در سال ۱۳۹۱ میزان تولید مرکبات حدود ۴۵ هزار تن اعلام شد. مهمترین محصولات زراعی آن را گندم و جو آبی و دیم، تنباکو، پیاز، کنجد، سبزی، صیفی و نباتات علوفهای تشکیل میدهد. صید ماهی و میگو یکی از مهمترین فعالیتهای اقتصادی مردم این استان را تشکیل میدهد. استان بوشهر بیشترین مرز آبی با خلیج فارس دارد و حدود ۱۵ هزار صیاد با استفاده از بیش از دو هزار شناور فعالیت دارند و در فصول مختلف سال به صید میپردازند که سالانه بیش از ۶۰ هزار تن انواع آبزیان در استان صید میشود. استان بوشهر طبق آمار سال ۱۴۰۲ با سطح زیر کشت هفت هزار و ۲۵۹ هکتار برای میگو، بزرگترین تولیدکننده میگوی پرورشی در کشور است و محصولات شیلاتی تولید شده آن به کشورهای مختلفی صادر میشود. در سال ۱۴۰۰ اعلام شد که شیلات برنامههایی را برای پرورش میگو دور از ساحل در استان بوشهر دارد. در این طرح در اراضی دور از ساحل، آب شور از طریق پمپاژ از دریا به اراضی که شرایط کشاورزی ندارند برای ایجاد مجتمعهای پرورش میگو منتقل میشود. همچنین هر ساله نزدیک به دو هزار تن میگو از دریا توسط صیادان بوشهری صید میشود. در سال ۱۴۰۲ اعلام شد که حدود ۱۱ هزار تن ماهی در قفس در این استان تولید شدهاست. پرورش بز و گوسفند و گاو و شتر و طیور در استان رونق نسبی دارد. در سال ۱۴۰۱ اعلام شد که ۳۹۰ واحد دامداری صنعتی و ۱۰ هزار دامداری سنتی و ۲۱۸ واحد مرغداری با ظرفیت هفت میلیون قطعه در هر دوره، در استان بوشهر فعالیت دارند که پرورش دهنده ۹۶۰ هزار دام سبک شامل بز و گوسفند و ۴۳ هزار رأس دام سنگین شامل گاو و گوساله در استان هستند. واحدهای دامی استان توانایی تولید هشت هزار تن گوشت قرمز، ۴۰ هزار تن گوشت سفید و ۴۰ هزار تن شیر و یک هزار و ۵۰ تن عسل را دارند. در سال ۱۴۰۲ اعلام شد که طبق پیشبینی حدود دو هزار تن عسل کنار در استان بوشهر تولید شود.
طبق آمار سال ۱۳۹۸ استان بوشهر با دارا بودن ۳٬۶۷۵ نفر شتر ثبتی در ۱۱۲ گله یکی از مراکز مهم پرورش شتر میباشد که در آن بهصورت سنتی نگهداری میشوند. این شترها همگی از نوع یک کوهانه و از نژادهای دشتی (ذبه)، ترکی، عربی و نژادهای آمیخته میباشند. بهترین نژاد موجود در استان نژاد دشتی است که پشم زیادی تولید میکند و در کشور جزو بهترین نژادها شناخته میشود. صنعت عبابافی با وجود پشم این شترها در استان رونق دارد و در کشورهای حاشیه خلیج فارس عباهای بافته شده از پشم این شترها از مقبولیت بالایی برخوردار است. در حال حاضر کارگاههای عبابافی محدودی در کردوان شهرستان دشتی مشغول به فعالیتند.
صنایع
نفت، گاز و پتروشیمی
وجود توامان میدانهای بزرگ نفتی و گازی در استان بوشهر (خشکی و دریا) باعث شده که این استان در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد. حدود ۱۹٪ کل ذخایر گازی جهان فقط در میدان گازی پارس جنوبی وجود دارد، ۸٫۶۸٪ نفت و ۷۳٫۱۸٪ گاز کشور در این استان تولید میشود و ۹۰٪ صادرات نفت کشور از این استان صورت میگیرد. همچنین ۷۰ درصد منابع گاز، ۲۵ درصد منابع نفت کشور در این استان قرار دارد. در سال ۱۴۰۰ اعلام شد که با برداشت روزانه ۷۰۰ میلیون متر مکعب گاز از میدان پارس جنوبی، بیش از ۷۵ درصد از گاز تولیدی کشور به این میدان تعلق گرفتهاست. در حال حاضر میدانهای گازی شناخته شده استان بوشهر عبارتند از:میدان گازی کنگان، میدان گازی نار، میدان گازی پارس جنوبی، میدان گازی پارس شمالی، میدان گازی گلشن، میدان گازی فردوسی، میدان گازی کوه مند، میدان گازی میلاتون (دشتستان)، میدان گازی خیام، میدان گازی فرزاد A، میدان گازی فرزاد B، آرش، میدان گازی تابناک (مشترک بین سه استان بوشهر و فارس و هرمزگان) و میدان گازی دالان (مشترک بین دو استان بوشهر و فارس).
همچنین میدانهای شناخته شده نفتی استان عبارتند از: میدان نفتی بهرگان، میدان نفتی خارگ (شامل میدانهای فروزان، میدان نفتی نوروز، ابوذر، درود و اسفندیار)، میدان نفتی پارس جنوبی، میدان نفتی فردوس، میدان نفتی نرگسی، میدان نفتی بوشکان، میدان نفتی کوه مند (بزرگترین میدان نفت سنگین جهان)، میدان نفتی عسلویه شرقی، میدان نفتی گلخاری، میدان نفتی بینک، میدان نفتی زاغه، میدان نفتی بهرگانسر، میدان نفتی بینالود، میدان نفتی سروش، میدان نفتی سیاه مکان، میدان نفتی خشت، میدان نفتی پازنان (مشترک بین سه استان خوزستان، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد) و میدان نفتی رگسفید (مشترک بین دو استان خوزستان و بوشهر).
از دیگر سرمایهگذاریهای بزرگ در این استان میتوان به تأسیس پتروشیمیهای متعدد و بزرگ اشاره کرد. طبق آمار سال ۱۴۰۲، حدود ۵۰٪ تولیدات پتروشیمی ایران در استان بوشهر تولید میشود. از پتروشیمیهای حاضر در استان بوشهر میتوان به مجتمع پتروشیمی پردیس، مجتمع پتروشیمی نوری (برزویه)، مجتمع پتروشیمی پارس، مجتمع آریاساسول، مجتمع پتروشیمی مبین، مجتمع پتروشیمی زاگرس،پتروشیمی مروارید، مجتمع پتروشیمی مهر، مجتمع پتروشیمی جم، مجتمع پتروشیمی مروارید، مجتمع پتروشیمی همت، مجتمع پتروشیمی انتخاب، مجتمع پتروشیمی بوشهر، مجتمع پتروشیمی کاویان، مجتمع پتروشیمی جم اطمینان، مجتمع پتروشیمی
تخت جمشید، مجتمع پتروشیمی مرجان، مجتمع پتروشیمی دماوند، مجتمع پتروشیمی فرسا شیمی، مجتمع پتروشیمی دنا، مجتمع پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه، مجتمع پتروشیمی صدف، مجتمع پتروشیمی سبلان، مجتمع پتروشیمی هنگام، مجتمع پتروشیمی آریان، مجتمع پتروشیمی آپادانا، مجتمع پتروشیمی دالاهو کیمیا، مجتمع پتروشیمی پادجم و مجتمع پتروشیمی خارگ اشاره کرد.
از پالایشگاههای استان بوشهر نیز میتوان پالایشگاه گاز فجر جم و پالایشگاههای گاز پارس جنوبی(شرکت مجتمع گاز پارس جنوبی) را نام برد.
دریایی
در این استان، شرکتهای بزرگ و کوچک سازنده سازههای دریایی فعالند؛ از جمله مجموعه صنعتی ایران صدرا که در زمینه سکو سازی و کشتی سازی فعالیت میکند یا مؤسسه صنعتی-دریایی شهید محلاتی سپاه.
شهرکهای صنعتی و مناطق ویژه اقتصادی
در استان بوشهر یازده شهرک صنعتی و یک ناحیه صنعتی مصوب و هفت ناحیه صنعتی روستایی انتقالی از سازمان جهاد کشاورزی و سه منطقه ویژه اقتصادی وجود دارد که شهرکهای صنعتی عبارتند از: شهرک صنعتی برازجان، شهرک صنعتی اهرم، شهرک صنعتی دلوار، ناحیه صنعتی بنه گز در تنگستان، شهرک صنعتی دیلم در ناحیه صنعتی بویرات (دیلم)، شهرک صنعتی بندر ریگ در ناحیه صنعتی عربی (دشتی) و شهرک صنعتی خورموج، دیر، کنگان و گناوه، دلوار در ناحیه صنعتی لمبدان (دیر). در سال ۱۴۰۲ اعلام شد که سه شهرک خورشیدی در شهرستانهای دشتستان، دشتی و تنگستان ایجاد خواهد شد.
مناطق ویژه اقتصادی عبارتند از: منطقه ویژه اقتصادی بوشهر (شهرستان بوشهر)، منطقه ویژه اقتصادی پارس (شهرستان عسلویه) و منطقه ویژه اقتصادی شمال استان بوشهر (شهرستان دیلم).
تولید انرژی
در استان بوشهر از منابع متعدد اعم از خورشیدی، انرژی هستهای و سوختهای فسیلی انرژی تولید میشود و همچنین این استان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سوختهای فسیلی در ایران و جهان است. ظرفیت تولید برق در استان بوشهر در سال ۱۳۹۷ حدود ۴ هزار مگاوات اعلام شد. در حال حاضر نیروگاه هستهای بوشهر که به عنوان اولین نیروگاه ایران و خاورمیانه شناخته میشود، آغاز ساخت دو واحد دیگر این نیروگاه (فاز ۲ و ۳) نیز شروع شدهاست. دیگر نیروگاههای استان بوشهر عبارتند از: نیروگاه هستهای بوشهر، نیروگاه گازی بوشهر، نیروگاه متمرکز پارس جنوبی، نیروگاه گازی عسلویه، نیروگاه گازی تولید برق کنگان، نیروگاه خارک و نیروگاه سیکل ترکیبی بندر گناوه.
معدن
در سال ۱۴۰۱ اعلام شد که بعد از محصولات پتروشیمی، دومین کالای صادراتی غیرنفتی استان بوشهر تولیدات معدنی میباشد اما طبق گفته رئیس خانه معدن استان بوشهر، بنا به دلایلی همچون مرز نامعلوم معادن (و نتیجتاً جریمه بالای معدن داران)، وجود معارضان محلی، وجود سیاستهای حمایتی ضعیف برای معادن کوچک؛ باعث شده تا نرخ رشد سرمایهگذاری در حوزه معدن در این استان پایینتر از میانگین کشوری باشد (کمتر از ۱۰٪) و میزان کوچ از این حوزه به بخش صنعت و کشاورزی بسیار زیاد شود. طبق آمار سال ۱۴۰۱، حدوداً دو میلیارد و ۵۷۱ میلیون تن مواد معدنی ذخیره در استان وجود دارد و ۲۵۴ معدن در استان بوشهر دارای مجوز با استخراج تقریبی ۲۶ میلیون و ۲۸۱ هزار تن در حال فعالیت میباشند. از این تعداد معادن، ۱۱ مورد دارای دو نوع ماده معدنی است. بیشترین معادن استان بوشهر به ترتیب در شهرستانهای دشتی(۶۸ معدن)، دشتستان(۵۷ معدن)، تنگستان(۲۴ معدن)، دیر، کنگان، گناوه، دیلم، جم و عسلویه قرار دارند. سنگ لاشه، گچ، آهک، واریزه کوهی، مارن، آلویوم و مرمریت از مهمترین مواد معدنی استان بوشهر میباشند که در این بین سنگ لاشه بیشترین تعداد معادن را به خود اختصاص دادهاست. همچنین معادنی همچون بوکسیت، قیر طبیعی (بیوتین) و فسفات نیز در استان کشف شدهاند که تحت بررسیهای اکتشافی میباشد. روی هم رفته استان بوشهر دارای ذخایر معدنی فلزی بسیار ضعیفی است چونکه بخشهای پی سنگی و دور از دسترس، در پوشش رسوبی رویی عوامل کانی ساز نظیر پدیدههای ماگماتیسم، دگرگونی و پیامدهای آن وجود ندارد لذا برخلاف ذخایر معدنی غیر فلزی غنی، ذخایر فلزی بسیار ضعیفی دارد.
تجارت
در حال حاضر در استان بوشهر چهارده گمرک وجود دارد. گمرکهای استان بوشهر چندین سال است که رتبه نخست صادرات نفتی و غیرنفتی را به خود اختصاص دادهاند.گمرکهای استان بوشهر در سال ۱۴۰۰ به ۶۰ کشور جهان صادرات داشتهاند. در سال ۱۴۰۰، میزان ۱۰ میلیارد و ۱۳۶ میلیون دلار صادرات به کشورهای مختلف صورت گرفته که ۶۷ درصد رشد را نشان میدهد بطوری که استان بوشهر از لحاظ صادرات بعد از استان هرمزگان در جایگاه دوم قرار میگیرد.همچنین در همین سال میزان صادرات گمرکهای استان بوشهر ۷۵ برابر واردات بودهاست. مهمترین کالاهای صادراتی از بندرهای استان مواد معدنی، انواع آبزیان، سبزیجات و صیفی جات میعانات گازی و محصولات پتروشیمی و مهمترین کالاهای صادراتی انواع پارچه، ماژول ال ای دی، دستگاه پخت و پز رستورانی، قطعات لوازم یدکی خودروی سواری، انواع چای، برنج، انواع لاستیک، موز، انواع بلبرینگ و رولبرینگ و قطعات لوازم یدکی موتور سیکلت بودهاست. کشورهای چین، امارات متحده عربی، هند، قطر، برزیل، پاکستان، آفریقای جنوبی، نیجریه، سودان و ترکیه مهمترین مقصد صادرات از گمرکهای استان بوشهر و چین، فیلیپین، امارات متحده عربی، نیوزیلند، هند، ایتالیا، سریلانکا، عمان، کره جنوبی و آلمان مهمترین مبدأ وارداتی گمرکهای استان بوشهر بودهاست.
منطقه آزاد بوشهر
طبق مصوبات هیئت دولت در سال ۱۴۰۰ بوشهر به منطقه آزاد تبدیل شد.
ترابری
راه هوایی
استان بوشهر دارای شش فرودگاه رسمی در شهرهای بوشهر، جزیره خارگ، عسلویه، بندر امام حسن و جم میباشد (به جز فرودگاههای غیررسمی مانند فرودگاه آبپخش که برای مقاصد کشاورزی و غیره مورد استفاده قرار میگیرد)؛ که از این میان، فرودگاه بندر بوشهر جزو قدیمیترین فرودگاههای کشور میباشد (تأسیس در ۱۲۹۸). این فرودگاهها عبارتند از: فرودگاه بینالمللی شهدای بوشهر، فرودگاه بینالمللی خلیج فارس (در عسلویه)، فرودگاه خارگ و فرودگاه بهرگان.
دو فرودگاه رسمی دیگر در این استان وجود دارد که مورد استفاده قرار نمیگیرند. این فرودگاهها عبارتند از: فرودگاه عسلویه (با فرودگاه بینالمللی خلیج فارس که در عسلویه ساخته شده، اشتباه گرفته نشود. در واقع در عسلویه دو فرودگاه ساخته شدهاست) و فرودگاه جم. در سال ۱۳۸۶ هیئت وزیران دستور بررسی جا به جایی فرودگاه بینالمللی بوشهر به خارج از شهر پس از هماهنگیهای لازم با دستگاههای ذیربط با تأمین اعتبارات از طریق وزارت نفت و کمکهای فنی و مهندسی وزارت راه و ترابری را صادر کردند. در سال ۱۳۹۴ توسط استاندار وقت اعلام شد که عملیات اجرایی ساخت این فرودگاه شروع شدهاست. قرار است این فرودگاه در ۲۵ کیلومتری بندر بوشهر با ۴۲۵۰ هکتار وسعت ایجاد گردد. احداث این فرودگاه در نزدیکی شهر چغادک نیاز ۱۰۰ سال آینده استان بوشهر را برطرف مینماید. فرودگاه جدید بوشهر به گونهای جانمایی شدهاست که در مرکز شش شهر گناوه، برازجان، دلوار، خورموج، اهرم و بوشهر قرار گرفتهاست. در ۱۳۹۷ تحقیقی در مورد جانمایی فرودگاه جدید بوشهر انجام شد که ایراداتی را بر این جانمایی وارد کردهاست. در این بررسی با ذکر دلایلی بر ضرورت جابه جایی فرودگاه تأکید شده و نقاط ضعف و قوت جانمایی جدید بیان شدهاست. از جمله ایرادت وارد بر جانمایی جدید میتوان به عدم توپوگرافی مناسب جهت کنترل روان آب و سیلاب و عدم زهکشی خاک آن اشاره کرد.
شبکه راههای زمینی
طبق آمار سال ۱۴۰۱ در استان بوشهر چهار هزار و ۴۰۰ کیلومتر راه وجود دارد که ۲ هزار و ۳۰۰ کیلومتر آن راه روستایی و ۲هزار و ۱۰۰ کیلومتر آن بزرگراه اصلی و فرعی است. در این بین، ۶۸۵ کیلومتر از راههای استان بوشهر بهصورت بزرگراه است. عمدهترین شبکه راههای زمینی استان عبارتند از:
بوشهر ـ چغادک ـ برازجان ـ کازرون - شیراز - تهران
بوشهر ـ چغادک ـ خورموج ـ کنگان ـ بندر لنگه ـ بندرعباس
بوشهر ـ گناوه ـ بندر دیلم ـ اهواز
همچنین از جادههای مرتبط با این استان میتوان به موارد مقابل اشاره کرد: جاده ۴۵ (ایران)، جاده ۵۵ (ایران)، جاده ۶۵ (ایران)، جاده ۹۴ (ایران) و جاده ۹۶ (ایران)
شبکه راهآهن
محور راهآهن شیراز-بوشهر-عسلویه هماکنون در دست ساخت است. قطعه اول پروژه به طول ۳۷ کیلومتر و قطعه دوم نیز به طول ۶۱ کیلومتر با اعتباری بالغ بر ۵۱ میلیارد تومان آغاز شدهاست. این محور از ایستگاه مرودشت در شمال شیراز آغاز و پس از عبور از رحمتآباد، ایزدخواست، فتحآباد، کوار، فیروزآباد، فراشبند، کلمه، اهرم و چغادک به بوشهر منتهی میشود. ادامه این محور نیز از اهرم شروع و پس از خورموج و بندر کنگان به بندر عسلویه منتهی خواهد شد. تأمین اعتبار این پروژه توسط وزارت راه و نفت صورت گرفتهاست. طول کل پروژه راهآهن شیراز - بوشهر - عسلویه ۶۴۷ کیلومتر میباشد.
بندرها
بندرهای ۱۱گانه بازرگانی استان عبارتند از: دیلم، گناوه، ریگ، عسلویه، محمد عامری، بوالخیر، عامری، دیر، کنگان، نخل تقی، مروارید خارگ. مهمترین بندرهای استان عبارتند از: بندر جامع منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس (شامل مجتمع بندری پارس و بندر پتروشیمی)، بوشهر، خارگ، کنگان، دیر، گناوه، ریگ، نخل تقی و دیلم. در کنار این بندرهای تجاری و بازرگانی، در سال ۱۴۰۰ اعلام شد که ساخت اسکله صادراتی مواد معدنی در نقاط مختلف از جمله در منطقه خورشهاب در مرحله مطالعاتی قرار دارد. در سال ۱۴۰۱ اعلام شده که ۵۰ میلیون تن کالا در بنادر ۱۱ گانه استان تخلیه و بارگیری شدهاست. در سال ۱۳۹۴ طبق آمار منتشر شده توسط گمرک جمهوری اسلامی بر اساس ارزش دلاری، ۹۷٪ از کالاها از بندر عسلویه صادر شدهاست و عسلویه رتبه اول صادرات جنوب کشور را به خود اختصاص دادهاست.
بندرهای صیادی استان نیز به سه دسته از لحاظ توسعه و عملکرد و بهرهوری تقسیم شدهاند که بنادر سطح یک عبارتند از صلح آباد، بوشهر، عامری، دیر، نخل تقی و جلالی؛ و سطح دو عبارتند از دیلم، گناوه، بندرگاه، رستمی، کنگان، پرک، جفره، محمد عامری، لاور و عسلویه و سطح سه عبارتند از ریگ، هلیله، شیف، خارگ، جزیره شمالی، بردخون، طاهری، هاله و بساطین، شیرینو، فراکه، جبری، جبرانی، دمیگز، کالو مل گنزه، اختر و تنبک، زیراهک و بریکان. همچنین شهر بوشهر یک پایانه بینالمللی مسافربری دریایی و گناوه نیز یک اسکله شناور تفریحی گردشگری دارد. در ۱۴۰۱ اعلام شد که خط کشتیرانی بار و مسافر بین بندر دیر و قطر راهاندازی میشود. طبق گفته مسئولان در اردیبهشت ۱۴۰۰، اسکلههای مسافری گردشگری دیگری نیز در کنگان و دیلم در حال ساخت هستند.
نظامی
شاخههای نظامی متفاوت به همراه پایگاههای متعددی از این شاخهها در استان بوشهر حضور دارند که عبارتند از: پایگاه ششم شکاری، منطقهٔ دوم دریایی نوح نبی سپاه پاسداران، منطقهٔ چهارم دریایی ثارالله سپاه پاسداران، منطقهٔ دوم دریایی ولایت ارتش(گردان تکاوران دریایی بوشهر)، نیروی هوافضای سپاه، منطقه پدافند هوایی جنوب (پدافند هوایی شهید بوشهریان)، و نیروی زمینی سپاه (تیپ ۳۹ امام صادق و قرارگاه مدینه). مجموعههای سپاه در استان، زیر نظر سپاه امام صادق بوشهر مدیریت میشوند.
گردشگری
طبق آمار سال ۱۳۹۶، در استان بوشهر ۱۲۰۰ اثر تاریخی ملموس شناسایی شده که تاکنون ۳۰۲ اثر آن در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاست. براساس آمار سال ۱۳۹۵، روی هم رفته در کشور ۳۱٬۵۲۵ اثر تاریخی بصورت ملی ثبت شده و همچنین ۱۷۰۰ اثر معنوی و طبیعی در فهرست آثار ملی کشورمان به ثبت رسیده که سهم استان بوشهر ۳۰۰ اثر تاریخی است.
استان بوشهر هرساله با حجم انبوهی از گردشگران رو به رو است. در سال ۱۴۰۱ استان بوشهر در زمره ۱۰ استان با بیشترین اقامت مسافران در نوروز قرار گرفت. در استان بوشهر مشکلات متعددی در مقابل صنعت گردشگری وجود دارد که طبق یک تحقیق، یکی از مهمترین این مشکلات، فصلی بودن گردشگری این استان است به طوری که برخلاف فصلهای زمستان و بهار، در فصلهای تابستان و پاییز صنعت گردشگری افت شدیدی به خود میبینید و این موضوع باعث رکود و تعطیلی شغلهای مرتبط با این صنعت در استان میباشد. در تحقیق دیگری که جهت ارزیابی مؤلفههای تأثیرگذار بر رضایتمندی از شهرهای ساحلی استان بوشهر انجام شد، معلوم شد که دو مولفه کیفیت محیطی (مانند دسترسی به ساحل و مناظر طبیعی و تمیزی آنها) و کیفیت رفتار جامعه میزبان بالاترین تأثیر بر رضایتمندی گردشگران در این استان را داشتهاست. در این بررسی معلوم شد که گردشگران کمترین رضایت از امکانات زیرساختی (مانند امکانات اقامت، حمل و نقل، پلاژها، امکانات تفریحی و سرگرمی، ورزشهای ساحلی و دریایی و غیره) دارند و زیرساختهای ضعیف گردشگری یک از ایرادات اساسی این صنعت در استان بوشهر است. در تحقیق دیگری که به شناسایی مشکلات توسعه صنعت گردشگری استان ساحلی بوشهر و ارائه راهکار برای آن پرداخته شد، معلوم شد که علیرغم تصور عموم که فکر میکنند عوامل جغرافیایی و آب و هوا از عوامل برجسته و مهم بر این صنعت در استان بوشهر است، اما این مولفه کمترین تأثیر را در گردشگری استان بوشهر دارد. از مهمترین جاذبههای تاریخی استان بوشهر (با توجه به قدمتشان) میتوان به سه کاخ هخامنشی چرخاب، بردک سیاه و سنگ سیاه؛ شهر باستانی تموکن، گورستان صخره ای سیراف، گور دختر، گورستان شغاب و مسجد و گورستان پالمریان اشاره کرد. از جاذبههای تفریحی بصورت کلی میتوان به سواحل خلیج فارس، نخلستانها (مانند نخلستانهای آبپخش)، بازارهای تجاری عرضه اجناس در شهرهای ساحلی و طبیعت بکر در شهرستانهای استان اشاره کرد. از مهمترین موزههای استان بوشهر میتوان به موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس، موزه رئیسعلی دلواری، موزه مردمشناسی بوشهر، موزه تاریخ پزشکی خلیج فارس، موزه منطقه ای خلیج فارس (بزرگترین موزه جنوب ایران)، موزه تجارت دریایی خلیج فارس، باستانشناسی، تاریخ طبیعی، موزه چاپ و نشر، موزه وایت هوس (سیراف) و موزه مردمشناسی و محلی عسلویه اشاره کرد.
آموزش
در استان بوشهر حدود ده هزار کلاس درس وجود دارد که ۴۴۸۸ عدد از این کلاسها (۴۶٪) بر طبق آمار سال ۱۳۹۸ هوشمند سازی شدهاند. ۹۷درصد از مردم استان، باسوادند و از این حیث، استان بوشهر به همراه استانهای اصفهان، البرز، خراسان رضوی، سمنان و قم در جایگاه سوم کشور و بالاتر از میانگین کشوری قرار دارد. از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقاتی استان بوشهر میتوان به دانشگاه خلیج فارس، دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، پژوهشکده میگوی کشور و دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر اشاره کرد. همچنین دانشگاه خلیج فارس دارای دو دانشکده به نامهای دانشکده مهندسی جم در شهر جم و دانشکده مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی در برازجان میباشد.
در سال ۱۴۰۰ دانشگاه خلیج فارس بر اساس پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC)، رتبه ۴۹ را از میان دانشگاههای کشور به دست آورد. همچنین این دانشگاه در بین ۳۹۸ دانشگاه کشورهای اسلامی در رتبههای بالای ۲۰۰ قرار گرفت.
جستارهای وابسته
شهرستانهای استان بوشهر بر پایه جمعیت
حوزههای انتخابیه مجلس شورای اسلامی در استان بوشهر
فهرست استانداران بوشهر
لیگ فوتبال استان بوشهر
فهرست استانهای ایران
جمعیت استانهای ایران
استانداری بوشهر
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
استانداری بوشهر
پرتال استان بوشهر
استان بوشهر
بوشهر
بنیانگذاریهای ۱۳۵۲ در ایران |
1324 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86 | استان اصفهان | استان اصفهان از استانهای مرکزی ایران است که مرکز آن، شهر اصفهان است. این استان ششمین استان پهناور، سومین استان پرجمعیت ایران و رتبه اول شهرنشینی در کشور را دارد. این استان با مساحتی حدود ۱۰۶۷۸۶ کیلومترمربع بین ۳۰ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۳۴ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی خط استوا و ۴۹ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۵۵ درجه و ۳۱ دقیقه طول شرقی نصفالنهار گرینویچ، واقع شدهاست. استان اصفهان بیشترین استانهای همسایه را در کنار خود دارد که از شرق به استانهای یزد و خراسان جنوبی، از شمال به استانهای سمنان، قم و مرکزی، از غرب به استانهای لرستان و چهارمحال و بختیاری، از جنوب به استانهای کهگیلویه و بویراحمد و فارس محدود است. از نظر طبیعی نیز استان به دشت کویر در شرق و شمال، رشته کوههای زاگرس در غرب و جنوب محدود شدهاست که این موقعیت طبیعی، از یک طرف محدودیتها و از طرف دیگر پتانسیلها و مزیتهایی را برای استان فراهم نمودهاست.
اصفهان قطب تولید آهن، فولاد، طلا و همچنین صنایع دستی در ایران است.
آمار
جمعیت
بر اساس اطلاعات حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن در دورههای گذشته، جمعیت استان اصفهان در سال ۱۳۵۵، حدود ۲ میلیون نفر بودهاست که با رشدی فزآینده به ۵ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ رسیدهاست. بررسی آمار جمعیتی استان طی بازهٔ زمانی ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵، نشان میدهد نرخ شهرنشینی در استان اصفهان به تبعیت از کشور از رشد چشمگیری برخوردار بودهاست و به پیروی از الگوی رشد جمعیتی در کشور در استان اصفهان نیز شهرنشینی با افزایش رشد مواجه بودهاست که این افزایش همراه با کاهش روند رشد روستانشینی در استان همراه بودهاست بهطوریکه از ۳۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۱۲ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیدهاست. در این رابطه باید گفت گسترش محدودهٔ شهرها، تبدیل روستاها به شهر و ایجاد شهرهای نو موجب تغییرات گستردهای طی ۶۰ سال گذشته در نظام سکونتگاهی استان اصفهان شدهاست.
منابع طبیعی و محیطزیست
حدود ۳۳ درصد از مساحت استان را بیابان تشکیل میدهد و ۱۰ درصد از بیابانهای ایران در استان اصفهان است که بخش اعظم آن را شهرستانهای شهرضا، نائین، ورزنه، نجف آباد، اردستان، نطنز، آران و بیدگل، کاشان، خمینیشهر و اصفهان شامل میشود. البته بخشهای از این استان کوهستانی بوده و دارای آب و هوای معتدل است. از مهمترین شهرستانهای کوهستانی این ناحیه میتوان به شهرستان گلپایگان، خوانسار، فریدن، فریدونشهر، سمیرم، دهاقان، چادگان، تیران، کرون، بویین و میاندشت اشاره کرد. مساحت جنگلهای استان ۴۱۲ هزار هکتار است که از این میزان ۳۴۷ هزار هکتار آن اعم از بیابانی و غیربیابانی دستکاشت است و مابقی یعنی ۶۵ هزار هکتار جنگلهای زاگرس هستند.
حوضههای آبریز استان اصفهان شامل حوضههای آبریز کارون، گاوخونی، دریاچهٔ نمک، کویر ریگ زرین و کویر مرکزی است (دو حوضهٔ آبریز ابرقو-سیرجان و مهارلو–بختگان وسعت بسیار ناچیزی را از استان به خود اختصاص میدهند). بر اساس اطلاعات موجود، ۷ رود دائمی (مرغاب کرون، زایندهرود، ماربر، گلپایگان، آب ونک، وهرگان، گوکان و سمیرم)، ۲۱۸ رود فصلی، ۸٬۸۱۶ چشمه، تعداد ۴۷٬۸۴۷ چاه عمیق و نیمهعمیق مجاز، تعداد ۴٬۰۵۱ رشته قنات و ۷ سد شامل یک سد بتنی (سد زایندهرود) و ۶ سد خاکی (حنا، کمانه، خمیران، آغچه، قرهقاچ و گلپایگان) در استان اصفهان وجود دارد.
مناطق تحت مدیریت ادارهٔ کل حفاظت محیط زیست استان شامل مناطق چهارگانهٔ سازمان حفاظت محیطزیست با وسعت ۹۷۶٬۰۰۰ هکتار (۲ پارک ملی، ۴ پناهگاه حیات وحش و ۴ منطقه حفاظت شده) یعنی بیش از ۹ درصد مساحت استان، ۱۲ منطقه شکارممنوع با وسعت ۱/۰۸۰/۰۰۰ هکتار و یک تالاب بینالمللی با وسعت ۶۳/۰۰۰ هکتار است. استان اصفهان به لحاظ موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و واقع شدن در فلات مرکزی ایران دارای تنوع گونهای منحصر به فردی است. وجود گونههای مختلف در ردههای متعدد جانوری و گیاهی در زیستگاههای مختلف استان دلالت بر همین موضوع دارد. بر اساس بررسیها و مطالعات صورت گرفته تاکنون در استان اصفهان بیش از ۲۰۰۰ گونه گیاهی مربوط به حدود ۷۰۰ جنس و در قالب ۱۳۰ خانواده شناسایی شدهاست. از این تعداد ۳۵۰ گونه دارویی، ۴۵ گونه انحصاری، ۵۴ گونه آسیبپذیر، ۱۶ گونه نادر و ۱۹ گونه دیگر هستند. از گونههای گیاهی در معرض انقراض میتوان به زرینگیاه (Deracocephelum otschyi) اشاره نمود. در استان اصفهان ۴۸۵ گونه مهرهدار شامل ۶۳ پستاندار، ۲۹۶ پرنده، ۴۰ گونه خزنده ۸ گونه دوزیست و ۴۱ گونه ماهی شناسایی گردیدهاست. بر اساس فهرست اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت از گونههای جانوری حیات وحش استان تعداد ۱۸ گونه شامل ۵ گونه پستاندار، ۸ گونه پرنده، یک گونه خزنده، و ۴ گونه ماهی در زمره گونههای در معرض تهدید هستند. بر اساس سرشماری پستانداران در سال ۱۳۹۴ جمعیت ۳ گونه کل و بز، قوچ و میش و آهوی ایرانی در مناطق چهارگانه استان بالغ بر ۲۵۰۰۰ رأس گزارش شدهاست. همچنین تعداد ۹۱۶۴ قطعه پرنده در سرشماری پرندگان آبزی و کنار آبزی در سال ۱۳۹۴ شمارش گردیدهاست.
در حال حاضر از حدود ۱۷۰۰ کوره فعال آجر در سطح کشور، حدود ۴۵۷ واحد آن در سطح استان اصفهان مستقر هستند. ظرفیت تولید سالانه این واحدها ۱۰ میلیون تن و رُس مورد نیاز برای این مقدار تولید نیز ۱۰ میلیون تن در سال است. قسمت عمدهای از این تعداد واحد در محور شرق، شمال شرقی و شمال اصفهان متمرکز میباشند که باعث افزایش بار آلودگی و پدیده گرد و غبار هوای شهرستان اصفهان میشوند. برداشت رس از اراضی در طی سالیان گذشته علاوه بر تخریب چشمانداز و ایجاد گودالهایی تا عمق بیش از ۱۰ متر، شرایط را جهت ایجاد کانونهای محلی گرد و غبار فراهم نمودهاست.
کشاورزی
استان اصفهان در سال ۱۳۹۷ در بخش کشاورزی با داشتن حدود ۵۶۸ هزار هکتار اراضی کشاورزی و ۶ میلیون واحد دامی در مجموع حدود ۵/۷ میلیون تن تولید محصولات کشاورزی داشته که حدود ۵ درصد از تولیدات کشاورزی کشور را تشکیل میدهد.
بهداشت و سلامت
کل بیمارستانهای استان اصفهان ۶۲ بیمارستان است که ۵۴ بیمارستان زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و ۸ بیمارستان زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی کاشان هستند. استان اصفهان از لحاظ ارائه خدمات درمانی، استانهای همجوار یعنی یزد، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و برخی اتباع خارجی را تحت پوشش داشته و به عنوان قطب خدمات درمانی برای منطقه محسوب میگردد.
میراث فرهنگی
در فهرست میراث جهانی یونسکو از میان ۲۶ مکان ثبت شده از ایران، ۴ مورد شامل میدان نقش جهان، باغ ایرانی (باغ چهلستون و باغ فین کاشان)، مسجد جامع اصفهان و قناتها (مزدآباد میمه، وزوان در بخش میمه و قنات دوطبقه اردستان) در استان اصفهان هستند. همچنین تعداد آثار تاریخی شناسایی شده در استان ۲۲۱۱۱ مورد و تعداد آثار ثبت شده تاریخی استان تا پایان سال ۱۳۹۴ در فهرست آثار ملی ۱۷۳۱ اثر میباشد. در استان اصفهان تعداد ۲۴ موزه شامل موزههای محلی، استانی دولتی یا مشارکتی وجود دارد که در آنها حدود ۲۱ هزار شیء تاریخی نگهداری میشود. در استان اصفهان ۵۴۸ محوطه و منطقه باستانی با وسعت و قدمت مختلف وجود دارد.
از رسوم خاص مراسم نخلگردانی یا نخل بندان، مراسم چاووشی، مراسم دعای باران، مراسم ماه رمضان، مراسم عید نوروز و سیزده نوروز، مراسم گلابگیری کاشان و قمصر و نیاسر، مراسم مشهد اردهال یا مشهد قالیشویی، مراسم لایروبی قنات، جوی کنی، و برداشت محصول، غوره گچینی، پنبهچینی، زنان چادرسفید ورزنه، میوهچینی و غیره، نشاکاری نهالکاری، بیلزنی، ساختن بند و سد، ساختن قنات و بقیه است.
برخی از مکانهای باستانی استان عبارتند از:
تپه آشنا در چادگان (هزاره چهارم ق. م)
تپه باستانی اریسمان در شهرستان نطنز
تپه سیلک کاشان (اولین تمدن یکجانشینی و شهرنشینی جهان)
تپه سبا در ورزنه
تپه گورتان اصفهان
تپه باستانی گزبرخوار
تپه و قلعه وداغ گلپایگان مربوط به دوره مادها
تپه چغا حسن در گلپایگان (هزارهٔ ششم ق. م)،
نپه تلشاهی سمیرم
تپه جوزک تیران وکرون (هزارهٔ سوم ق. م)،
تپههای ننادگان
سنگنگارههای تیمره گلپایگان از هزاره پنجم پیش از میلاد تا دوران اسلامی
جغرافیا
استان اصفهان، ۱۰ میلیون و ۷۰۰ هزار هکتار وسعت دارد.
توپوگرافی
پوشش گیاهی
سه میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار بیابان و ۱۰۰ هزار هکتار جنگل است که از نوع درختانی از نوع بلوط، بنه، بادام، داغداغان، گردو و ارس است. همچنین ۳۰۷ هزار هکتار پوشش گیاهی جنگلی دستکاشت در مناطق بیابانی استان در شهرستانهای نطنز، اردستان، برخوار، اصفهان، نائین، ورزنه، خور و بیابانک، کاشان و آران و بیدگل است.
گیاهان و جانوران
از عمدهترین گیاهان دارویی زراعی استان اصفهان پس از گل محمدی و زعفران، میتوان به بابونه، آلوئه ورا، کاسنی، رازیانه، زیره سبز، به لیمو، مریم گلی، بادرنجویه و نعناع فلفلی اشاره کرد. از گیاهان که در مراتع و منابع طبیعی اصفهان میروید میتوان کرفس کوهی، زرین گیاه، آویشن دنایی، موسیر، باریجه و آنغوزه را نام برد.
از گونههای موجود در مناطق حفاظت شده، پارکها، پناهگاهها و مناطق شکار ممنوع پستانداران مثل، قوچ، میش، پلنگ، خرس قهوه ای ، کفتارراه راه، گرگ، شغال، روباه و پرندگانی مانند عقاب، شاهین، کرکس، کبک، تیهو و خزندگانی مانند انواع مارها، سوسمارها و لاک پشت زندگی میکنند. همچنین، از نظر زندگی گیاهی انواع گیاهان علفی مانند درمنه، بوتههای مختلف به ویژه گون، درختانی مانند تاغ، گز، بادام کوهی و انواع گیاهان دارویی بهطور عمده دیده میشود.
منطقه شکار ممنوع کهیاز - کوهها و دشتهای اطراف کهیاز و سیاه کوه زیستگاه هوبره (جاندار گونه در خطر انقراض)
منطقه شکار ممنوع کرکس،
منطقه شکار ممنوع حنا،
منطقه شکار ممنوع عباسآباد- زیستگاه گونههای منحصر به فرد ناحیه بیابان یوزپلنگ ایرانی، گربه شنی، روباه شنی و گربه وحشی کاراکال
آبوهوا
تفاوت ارتفاعات مناطق مختلف استان از سطح دریا موجب تنوع آب و هوا (بارندگی، درجه حرارت، رطوبت نسبی و غیره) در استان گردیدهاست. بهطور کلی استان دارای سه نوع آبوهوا به شرح زیر است:
آبوهوای بسیار خشک تا خشک گرم، شامل قسمت اعظم استان از جمله نواحی پست شرقی و دشتهای مرکزی و شمالشرقی استان.
آبوهوای نیمهمرطوب تا مرطوب سرد، شامل نواحی مرتفع غربی و جنوبی استان.
آبوهوای نیمهخشک، شامل نواحی مرتفع مرکزی و شمالی استان.
کوههای زاگرس در قسمت غرب، مانع نفوذ رطوبت به نواحی مرکزی و شرق استان است، از طرفی وجود نواحی پست و کویری شرق استان هوای بخش وسیعی از استان را تحت تأثیر میگذارد.
متوسط بارش سالیانه استان ۱۶۰ میلیمتر و متوسط بارش شهر اصفهان حدود ۱۲۰ میلیمتر است. تنوع رژیم حرارتی در استان تحت تأثیر مناطق کوهستانی و کویری و وزش بادهای غربی است به طوری که میانگین درجه حرارت سالانه در مناطق غرب و جنوب به حدود ۴ درجه سانتیگراد میرسد. در بین مناطق استان، خور با میانگین دمای سالانه ۱۹/۵ درجه سانتیگراد گرمترین و بوئین میاندشت با دمای میانگین سالانه ۱۰/۶ درجه سانتیگراد سردترین منطقه استان اصفهان است.
کل آب مصرفی در استان اصفهان برابر با ۳/۷ میلیارد متر مکعب است که از این مقدار ۹۱ درصد در بخش کشاورزی، ۶ درصد در شهرها و روستاها و حدود ۳ درصد در بخش صنعت استفاده میشود. ۷۲ درصد کل آب مورد مصرف از منابع زیر زمین تأمین میشود.
آلودگی خاک کشاورزی
آلودگی خاک کشاورزی ناشی از آفتکش و سموم در کانالهای بتنی و زهکشی مثل رودشتین و سگزی صورت میگیرد.
آلودگی هوا
بیش از ۴۳ شهرک و مجتمع صنعتی بزرگ و کوچک و بیش از ۳۰ واحد صنعتی بزرگ مانند فولاد، ذوب آهن، پتروشیمی، نیروگاه، پالایشگاه، سیمان، پلیاکریل و … در این استان فعال است. تصفیهخانه فاضلاب، کورههای آجرپزی و کورههای تولید گچ، کارخانهٔ قند، سیمان در محدوده شهری و سکونتگاه هستند و از فناوری قدیم استفاده میکنند، ۶۰۰ هزار واحد مسکونی از سوخت فسیلی استفاده میکنند. بیش از یک میلیون خودرو در شهر اصفهان و پیرامون تردد میکنند (۶۰ درصد آلودگی هوا)، و از سوخت غیراستاندارد و تکنولوژی استاندارد مصرف سوخت کهنه استفاده میکنند.
تقسیمات استانی
شهرها و شهرستانها
آمار نشان میدهد شهرستان نائین با مساحت ۲۵۱۲۳ کیلومتر مربع وسیعترین و شهرستان خمینیشهر با مساحت ۱۸۱ کیلومتر مربع کوچکترین شهرستان استان است. از لحاظ مسافت نیز مرکز شهرستان خمینیشهر با حدود مسافت ۱۵ کیلومتر تا مرکز استان نزدیکترین و مرکز شهرستان خور و بیابانک با مسافت حدود ۳۹۱ کیلومتر دورترین شهرستان نسبت به مرکز استان است.
در مجموع نظام سلسلهمراتبی شهرهای استان به گونهای است که پس از کلانشهر اصفهان به عنوان شهر سطح اول، شهرهای کاشان، گلپایگان، نجفآباد و خمینی شهر در سطح دوم و شهرهای شهرضا، مبارکه، شاهین شهر و فولادشهر و زرین شهر در سطح سوم و سایر شهرهای استان در سطوح چهارم و پنجم قرار دارند.
تاریخ و هنر
قدمت سکونت انسان در استان اصفهان به بیش از ۴۲ هزار سال قبل میرسد.
استان اصفهان یکی از بزرگترین مراکز تولید انواع مختلف صنایع دستی ایران بهشمار میرود. این استان از دیرباز گهوارهٔ هنرهای زیبا و صنایع دستی بودهاست. تزئینات آجری، کاشی کاری، گچ بری و انواع خط در آثار تاریخی اصفهان، از قرنها پیش تا دوره معاصر، بر اطراف و جوانب منارهها و داخل و خارج مساجد، قصرها و هنرهای زری دوزی و قلم کاری، ترمه و نقرهکاری و زرنگاری و رونویسی انواع کتاب، قرآن و قطعات نگارگری و نقاشی جملگی به مرکزیت هنری اصفهان گواهی میدهند.
سیمکشی، زرکشی، زربافی، گلابتون دوزی، منبت گلپایگان، پولکدوزی، زنجیرهبافی، قالیبافی و نساجی از صنایع دستی رایج اصفهان است. این صنایع در عهد شاهان صفوی رونق فراوان داشت. در دوران قاجاریه، بازار صنایع دستی در اصفهان از رونق افتاد؛ ولی بعد از انقلاب مشروطه باز توسعه یافت. بهطور کلی طرح و نقش عموم دست ساختههای اصفهان اعم از فرش و قلمکار و ظروف قلمزنی و کاشی، دوختنیهای روی پارچه تحت تأثیر طرحهای تزئینی دوران صفویه قرار دارد و طراحان اصفهان، به نسبت قدرت درک و مهارت خود از آثار قدیمی برمیگیرند و با خلاقیت خود، آنها را زیباتر میسازند. از مهمترین لباس سنتی مردم: ابیانه، چادر سفید ورزنه است.
بازیهای دسته جمعی - بازی یه قل دو قل، تخم مرغ بازی، الک دولک، گرگم و گله میبرم، هفتسنگ، طنابکشی و …. بقیه آثار فرهنگی استان شامل موسیقی و ساخت آلات موسیقی، سبک معماری، بافتن فرش دستباف، گلیم و عبا، پارچههای نخی تهیه سفال و کاشی و سوغات منحصر به فرد است.
افسانهها و حکایتهای محلی از جمله ماه پیشونی، کلاغ و روباه، هفت در و نمکی، کاوه آهنگر، در مناطق مختلف نقل میشود.
در مناطق مختلف استان اصفهان، لالایی و دوبیتیهای محلی، بهطور خودجوش توسط زنان و مردان سروده شدهاست.
نمایشهای محلی شامل تعزیه و روضه محرم، شمایل گردانی، نقالی و پرده خوانی پهلوانی و حماسی و مذهبی بودهاست.
مردمشناسی و فرهنگ
جمعیتشناسی
به ترتیب بیشترین مهاجران به استان از استان تهران ۲۲ درصد، خوزستان ۲۱ درصد، فارس ۷ درصد و لرستان ۴ درصد بودهاست. خارج شدگان از استان نیز ۳۵ درصد به تهران، ۹ درصد خوزستان، ۸ درصد به چهارمحال و بختیاری، ۷ درصد به فارس و ۴ درصد به یزد بودهاست. طول فاصله سالهای ۸۵–۱۳۷۵ شهرستان برخوار و میمه، بیشترین مهاجرپذیری را داشتهاست. مناطق کوهستانی فریدن و فریدونشهر مهاجر فرست بودهاند.
نرخ باروری عمومی در استان کاهش یافته و به عدد ۱٫۴ رسیدهاست. عشایر استان اصفهان طبق آمار سال ۱۳۸۷ با جمعیتی بالغ بر ۹۶۰۵ خانوار و ۵۲۹۸۴ نفر از سه ایل بختیاری، قشقایی و عرب جرقویه تشکیل شدهاند که با داشتن ۱۲۷۶۰۰۰ رأس دام از ۴/۱ میلیون هکتار مراتع استان بهرهبرداری میکنند.
جدول رشد
قومیت و زبان
اکثر مردم استان اصفهان را فارسها تشکیل میدهند. قومهای مختلف دیگری چون: ترکهای قشقایی، لرهای بختیاری ، ارمنیها، کُردستانیها، گرجیها، یهودیها، کولیها و عشایر عرب جرقویه ، گبرها (نایین، اردستان، نطنز، میمه، برخوار) در این استان ساکن هستند.
فارسها: بزرگترین گروه قومی استان اصفهان هستند که در دشتهای استان ساکن هستند. فارس ها حدود ۸۵ درصد از جمعیت استان اصفهان را شامل می شوند. در استان اصفهان لهجههای متعددی از زبان فارسی به چشم میخورد مانند:
۱- گویش نواحی شرقی استان همچون شهرستانهای نائین و مناطق شرق شهرستان اصفهان (شامل شهرستانهای کوهپایه، جرقویه، ورزنه، رودشت، جلگهٔ رودشت غربی) نطنز، اردستان، گزبرخوار, خوانسار و وانشان گلپایگان که به گویش ورزنه ای یا همان فارسی پهلوی یا تاتی معروف است و تا حدودی شبیه به مردم یزد و زرتشتیان یزد است.
۲-لهجهٔ مردم اصفهان، خمینیشهر و فلاورجان که به لهجهٔ اصفهانی شهرت دارد (واژگان به صورت کشیده ادا میشوند).
۳-لهجهٔ مردم نجفآباد، مبارکه، لنجان، شهرضا و دهاقان که به لحاظ واژگان و آوا شبیه به لهجهٔ اصفهانی است. بهطور کلی فارسها در حدود ۸۵ درصد جمعیت استان اصفهان را تشکیل میدهند. این آمار برابر پژوهش سال ۱۳۸۹، تقریباً تأیید شدهاست.
ترک های قشقایی: دومین گروه قومیتی پس از فارس ها ترک های قشقایی هستند که بصورت بومی بخشی از جمعیت شهرستان های سمیرم، شهرضا ، دهاقان و چادگان را تشکیل می دهند. همچنین عشایر قشقایی ییلاق خود را در سه شهرستان سمیرم، شهرضا و دهاقان در استان اصفهان و قشلاق را در استان فارس سپری می کنند.
لر زبانان : اغلب لرهای ساکن در این استان از طوایف بختیاری هستند. بختیاریهای بومی استان بخشی از جمعیت شهرستانهای فریدونشهر، داران، چادگان و بوئین و میاندشت را شامل می شوند. اما بخش عمده ای از بختیاریها نیز از چهارمحال و بختیاری و خوزستان به استان اصفهان مهاجرت کردهاند، که عمدتاً در بهارستان، فولادشهر و شاهین شهر ساکن هستند. به عنوان مثال در دورهٔ آماری ۱۳۸۵–۱۳۹۰، ۵۶٫۶ درصد مهاجرانی که استان چهارمحال و بختیاری را ترک کردهاند، مقصدشان استان اصفهان بودهاست. مهمترین دلیل مهاجرت بختیاری ها به استان اصفهان اشتغال در مراکز صنعتی است.
ارمنیها: ارمنیها را در زمان صفویه را به اصفهان و به ویژه مناطق فریدن و فریدونشهر کوچاندند. ارمنیها از گذشته تا به امروز نقش پر رنگی را در شهر اصفهان داشتهاند و نمونههای بارز حضور پر رنگشان، کلیسای وانک و بسیاری از تعمیرگاهها در شهر اصفهان است. امروزه بیشتر ارمنیان فریدن و به ویژه روستای خویگان علیا در فریدونشهر که زمانی بزرگترین روستای ارمنینشین ایران به حساب میرفت به اصفهان و در منطقهای به نام جلفا تجمع یافتهاند.
کُردستانیها: کردها در شهرهای شاهین شهر و کاشان و همچنین اصفهان زندگی میکنند. آنها منسوب به شهر کرمانشاه هستند و در دوره افشاریه به اصفهان کوچانده شدند.
گرجیها: گرجیها نیز همانند ارمنیها در زمان شاه عباس یکم از قفقاز به استان اصفهان کوچانده شدند. آنان ابتدا در شهر تازه بنا شدهٔ نجفآباد سکنا گزیدند ولی بعدها به دلیل ناسازگاری با آب و هوای نجفآباد و دلایل دیگر به فریدن و فریدونشهر رفتند. امروزه زبان و رسمالخط گرجی در فریدونشهر آموزش داده میشوند.
نقاط و مکانهای جاذبه
آتشگاه دژ ماربین، ساروبه، مشهد کاوه، کهندژ، تپه اشرف نمونه آثار جامانده از پیش از اسلام است.
سی و سه پل
پل خواجو
پل شهرستان
پل جوبی
زاینده رود
مادی نیاصرم
کلیسای وانک
جلفای نو و کلیسا های آن ( کلیسای بیت اللحم ، کلیسای مریم و هاکوپ ، کلیسای گئورگ مقدس اصفهان و ... )
میدان نقش جهان
مسجد شیخ لطف الله
مسجد شاه اصفهان ( مسجد جامع عباسی )
مسجد جامع اصفهان
کاخ عالی قاپو
کاخ چهلستون
کاخ هشت بهشت
بازار قیصریه
باغ گل های اصفهان
آرامستان تاریخی تخت فولاد
آرامگاه صائب
خانه مشیر الملک انصاری
پارک جنگلی ناژوان ( باغ پرندگان ، باغ خزندگان ، آکواریوم اصفهان ، موزه صدف ها ، باغ پروانه ها ، تله سیژ )
پارک کوهستانی صفه ( تله کابین ، بولینگ ، شهربازی ، باغ وحش )
شهربازی شهر رویاها
استخر و پارک آبی آبسار
دهکده تفریحی سد زاینده رود چادگان
سد خمیران تیران و کرون
سد حنا و سد قره آقاچ سمیرم
سد باغکل خوانسار
سد گلپایگان
دشت لاله های واژگون دره بید فریدن ، گلستانکوه خوانسار ، دهاقان و ...
شهر تاریخی ورزنه
روستای ابیانه
تالاب بینالمللی گاوخونی
آبشار نمکی پتاس خور و بیابانک
روستا و ارگ تاریخی قورتان در شهرستان ورزنه دومین بنای خشتی جهان بعد از ارگ بم
شهر تاریخی گزبرخوار
روستاهای سمیرم
آبشار های سمیرم و فریدون شهر
جنگل ها و مراتع و کوهستان های فریدونشهر و سمیرم
تونل های برفی فریدون شهر
پیست اسکی فریدون شهر
خانههای تاریخی کاشان( خانه طباطبایی ها ، خانه بروجردی ها ، خانه عامری ها ، خانه عباسیان ، خانه شریفیان )
مساجد تاریخی کاشان
مزارع گل محمدی و فصل گل و گلاب کاشان و قمصر
تپه سیلک کاشان
کویر خارا ، کویر مصر ، کویر مرنجاب
ارگ گوگد و مسجد جامع گلپایگان
اقتصاد
۱۵ درصد تولید ناخالص ملی صنعت مربوط به استان است، با بیش از ۹ هزار واحد صنعتی به عنوان صنعتیترین استان کشور است. صادرات در استان سالیانه ۱٫۴ میلیارد دلار است، ۷۰ درصد تولید فولاد کشور، ۵۰ درصد صنایع ساختمانی و سنگ و ۶۰ درصد مصنوعات طلای کشور در استان اصفهان تولید میشود. اصفهان بیش از ۷۰ شهرک و ناحیه صنعتی و افزون بر ۹ هزار واحد تولیدی و صنعتی فعال دارد، بهعنوان فعالترین استان کشور در حوزه صنایع کوچک است.
۱۸ هلیپد از سازمان فوریتهای پزشکی در استان به بهرهبرداری رسیدهاست. از سال ۱۴۰۰ شرکت مادر تخصصی بازرگانی دولتی ایران اداره کل غله استان آرد را به شکل اینترنتی به فروش میرسانید.
صنایع نظامی، صنایع شیمیایی، پالایشگاه صنایع نفت و پتروشیمی، هواپیماسازی، صنایع غنیسازی اورانیوم، نیروگاه، صنایع سیمان، صنایع نساجی و چرمسازی، برق و الکترونیک، صنایع چوب، صنایع خودرو و موتور متحرکه، صنایع دارویی و بهداشتی، صنایع غذایی و … در استان اصفهان است.
معدن
استان اصفهان با دارا بودن ۶/۶ درصد از مساحت کشور، ۷/۸ درصد از کل ذخایر معدنی کشور را در خود جای داده و از این لحاظ دارای رتبه دوم در میان دیگر استانهای کشور است. مجموع ذخیره قطعی و احتمالی استان، معادل ۳/۴ میلیارد تن است که سهم گروههای معدنی از آن به صورت مصالح ساختمانی ۸۴/۵ درصد (برابر ۲/۸میلیارد تن)، مواد فلزی ۰/۹ درصد (برابر ۳۰ میلیون تن)، سنگهای تزئینی و نما ۱۱/۹درصد (برابر ۴۰۳میلیون تن) و مواد غیرفلزی ۲/۶درصد (برابر ۸۹ میلیون تن) است.
سهم استان اصفهان از ذخایر گروههای مواد معدنی در کشور به ترتیب شامل ۱۰/۳ درصد مصالح ساختمانی (رتبه نخست کشور)، ۲۳/۵ درصد از ذخایر سنگ تزئینی و نما رتبه نخست کشور، ۰/۶ درصد از ذخایر فلزی (رتبه هشتم کشور) و ۳/۱ درصد از ذخایر غیرفلزی (رتبه دهم کشور) است.
محورها و قطبهای معدنی استان به چهارگروه تقسیمبندی میشوند:
۱ـ معادن سنگهای تزئینی (سنگ چینی، مرمرو …)
۲ـ معادن مصالح ساختمانی (سنگ گچ، آهک و …)
۳ـ معادن غیرفلزی (خاک نسوز و …)
۴ـ معادن فلزی (طلا، آهن، سرب)
انرژی
گردشگری
استان از لحاظ طبیعی، جمعیتی، رفاهی، زیرساختی، اقتصادی و فرهنگی، تاریخی پتانسیل گردشگری دارد. بعد از تهران، اصفهان بیشترین ورود گردشگر خارجی را دارد، و در ۱۸۰ رشته صنایع دستی هنرمند شناخته شده دارد.
از کل حجم ورودی گردشگران خارجی، مرداد ماه رتبه اول را دارد، از مشکلات صنعت گردشگری
فقدان برخورداری از سیستم کارتهای اعتباری جهانی است که گردشگر بتواند بدون نیاز به حمل پول نقد، از آنها استفاده و مصرف کند در نتیجه، ناتوانی در کسب درآمد کافی.
کشاورزی
کشاورزی استان مشکل آب دارد.
در گذشته نظام حق آبه به نام طومار شیخ بهایی وجود داشت. سهم شهر اصفهان از ۳۳ سهم برابر ۴ سهم است.
مناطقی مانند اصفهان، فلاورجان و خوراسگان در ناحیه خاک هموار آبرفتی قرار دارند که در یک سال میتوان چندین نوبت محصول از آن خاک برداشت کرد.
کشاورزی شامل زراعت، باغداری، دامداری و دامپروری، پرورش ماکیان، پرورش زنبورعسل، جنگلداری و پرورش آبزیان است. استان حدود ۶۹ فراورده کشاورزی صادر میکند. از میزان ۶ میلیون تن تولیدات بخش کشاورزی استان در سال ۱۳۸۶ ،۷۵ درصد به زراعت، ۱۵ درصد به
امور دام و ۱۰ درصدبه امور باغبانی اختصاص داشتهاست.
دیمکاری استان بیشتر شامل گندم و جو بوده ومناطق دیمکاری استان، محدودبه قسمتی از جنوب و شمال غرب زمینهای زیرکشت اصفهان در حاشیه زایندهرود و بخشهایی از شهرستانهای غربی و جنوبی استان است.
از مهمترین این محصولات میتوان به میوههای هستهدار، دانهدار، بادام، گردو، پسته، خرما و … اشاره کرد. بیشترین سطح
در بین میوهها سیب درختی، انار و انگور بیشترین سهم تولیدات باغی استان را به خود اختصاص دادهاند و شهرستانهای
سمیرم، اردستان و تیران و کرون بالاترین درصد تولید را دارایند. استان اصفهان از نظر تولید میوههای دانه دار و هسته دار در کشور رتبه ۵ و ۴ است. همچنین شهر برزک به عنوان بزرگترین قطب تولید شاهتوت کشور است تولید گل محمدی و اسانس آن در شهرستانهای کاشان، آران و بیدگل از شهرت جهانی برخوردار است. شهرستانهای نجفآباد، شهرضاو خوانسار به ترتیب بیشترین مقدار تولید عسل را دارد.
تولیدآبزیان دراستان در دوگروه، ماهیان خوراکی سرد آبی (قزلآلا) و ماهیان گرم آبی (کپور، آمور و …) و ماهیان زینتی، تقسیم میشود ۲۰۰ مزرعه ظرفیت ۲۷۰۰ تن ماهی در استان دارد.
استان در تولید محصوالتی مانند سیبزمینی، پیاز، گوشت قرمز، گوشت مرغ، و تخممرغ به خودکفایی رسیدهاست
استان اصفهان در بخش زراعت و باغداری از نظر سطح زیر کشت حدود ۲/۱۶ درصد از سطح کشور، از نظر تولید انواع محصولات زراعی، در تولید محصولاتی مانند سیبزمینی، پیاز، جو و ذرت علوفهای در سطح کشور رتبههای سوم تا پنجم را به خود اختصاص دادهاست.
در زمینه تولید محصولات باغی استان اصفهان در تولید میوههای دانه دار نظیر سیب، گلابی، به، انار، بادام، زعفران و گیاهان دارویی در مقایسه با سایر استانهای کشور رتبههای ۲ تا ۵ را دارد. در تولیدات گلخانهای نیز این استان چهارمین تولیدکننده محصولات گلخانهای است. این استان ۱۲/۳۳ درصد از محصولات گلخانهای کشور را تأمین مینماید.
در تولیدات دامی نیز با حدود ۶ درصد از کل واحد دامی کشور سالانه تولیدکننده بیش از یک میلیون تن تولیدات دامی گوشت قرمز و شیر میباشد که حدود ۹/۱ درصد از تولیدات دامی کشور است. این استان از نظر میزان تولید شیر خام، تولید شیر به ازای هر راس گاو شیری صنعتی، تعداد گاوداریهای شیری و ارزش اصلاحی گاو شیری اصیل و همچنین از نظر افزایش بهرهوری در گاوداریهای صنعتی رتبه اول کشور را داراست.
در زمینه تولیدات طیور استان اصفهان دارای حدود ۱۸۰۹ واحد مرغداری گوشتی با ظرفیت حدود ۳۴ میلیون قطعه جوجهریزی در هر دوره) حدود ۱۱ درصد ظرفیت کشور و همچنین ۱۵۳ واحد مرغداری تخمگذار با حدود ۹ درصد ظرفیت کشور است. ۱۰ درصد تخم مرغ کشور دراستان اصفهان تولید میشود این استان در حال حاضر رتبه نخست کشور در تعداد واحدهای مرغداری گوشتی و رتبه دوم در تولید گوشت مرغ را دارا است. همچنین با دارا بودن تعداد ۴۸ واحد پرورش بوقلمون گوشتی، رتبه سوم کشوری و در تولید گوشت و در تولید محصولات شتر مرغ رتبه سوم کشور را داراست. ۶/۴۶ درصد از ظرفیت صنایع تبدیلی و تکمیلی کشور در استان اصفهان قرار گرفتهاست.
گروهبندی محصولات زراعی کشت شده در شهرستانهای مختلف استان اصفهان
* از لحاظ کاربرد در دو گروه قرار میگیرند.
میانگین ده ساله سطح زیرکشت گروههای زراعی استان اصفهان بهمراه نسبت سطح زیرکشت هر گروه زراعی به کل سطح زیرکشت استان
* در محاسبات، سطح زیرکشت گونههایی که از لحاظ کاربرد در دو گروه مجزا قرار گرفتند، برای هر دو گروه منظور شد.
صنعت فناوری پیشرفته
تیر ۱۴۰۰ نخستین آزمایشگاه صنعت ۴/۰ ایران برای هوشمندسازی انرژی در دانشگاه صنعتی اصفهان ساخته شد.
مناطق ویژه اقتصادی مصوب
منطقه ویژه اقتصادی شهرضا مربوط به تولید و فناوری شیمیایی
منطقه ویژه اقتصادی کاشان مربوط به ماشین آلات
رسانه و مخابرات
به نقل از مدیرمنطقه سرعت اینترنت استان تا ۲۰۲۱ حدود 140gbps بود. شرکت مخابرات سیار ایران ۱۶۵۵ بی تی اس و ۷/۴ میلیون خط مشترک پذیرنده داشت.
خبرگزاری ایمنا
شبکه استانی اصفهان - از سال ۱۳۷۴ شبکه ۵ افتتاح شد.
نشریه الکترونیک استانداری اصفهان
امکانات رفاهی شهری عامالمنفعه
مقدار زیادی پسماند در شهر اصفهان به شکل روزانه جداسازی نمیشود.
شرکت گاز استان اصفهان
شرکت برق منطقه ای اصفهان
شرکت آب و فاضلاب استان اصفهان- شهر اصفهان به تنهایی ۳۶۰ هزار متر مکعب پساب در شبانه روز تولیدمیکند.
تصفیه خانههای اصفهان، شاهین شهر، صفائیه و بهارستان با روش لجن فعال ساخته شدهاست.
۸۲ شهر استان تحت پوشش خدمات آبرسانی و ۲۸ شهر استان تحت پوشش خدمات فاضلاب.
ورزشها
پیست موتور نقش جهان مسئولیت تصدی استادیومها اداره ورزش و جوانان استان است. فولاد ماهان سپاهان یکی از اسپانسرهای ورزشی استان بودهاست.
خیریه
سازمان بهزیستی با داشتن ۱۱۸ مجتمع خدمات اجتماعی شهری و روستایی، ۳۲ مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست، ۱۰۰ مرکز حمایت از خانوارهای بی سرپرست و نیازمند، ۱۴۷ مرکز خدمات توان بخشی، ۳۲ مرکز بازپروری معتادان و ۷ مرکز مشاوره ژنتیک فعالیت میکند.
۳۴ واحد کمیته امداد در استان وجود دارد.
مناطق مسکونی استان
:رده:مناطق مسکونی در استان اصفهان
بازار تجارت
اداره گمرک صادرات از استان اصفهان به ۹۸ کشور جهان دارد. مهمترین کشورهای هدف صادراتی استان اصفهان در شش ماه نخست سال جاری، عراق، چین، افغانستان، امارات و تایلند است.
آموزش عالی
استان اصفهان با نرخ باسوادی ۵۳/۸۷ درصد در سال ۱۳۸۵ در مقایسه با سایر استانها پس از تهران است. همچنین استان اصفهان بعد از استان تهران با ۲۰۹ مؤسسه آموزش عالی و مرکز پژوهشی دومین استان پهناور به لحاظ آموزش عالی است و نقش و سهم بسیار مهمی در توسعه علم و فناوری کشور دارد.
آموزش و پرورش دو جنبه آموزش رسمی فنی وحرفه ای و آموزش عمومی دارد، ۵۶ مرکز فنی حرفه ای در استان فعال است. ضریب نفوذ اینترنت در استان برابر با ۴/۳۳ درصد است؛
سال ۲۰۲۱ دانشگاههای صنعتی اصفهان، علوم پزشکی اصفهان و کاشان از استان اصفهان رتبههای برتر را کسب کردند.
رصدخانه ملی ایران در کاشان تیر ۱۴۰۰ باز شد.
سیاسی
استانداری
استانداری اصفهان دو راهبرد محور اصلی توسعه استان را گردشگری و صنایعهای تک تعیین کردهاست.
مجمع نمایندگان استان اصفهان
نماینده ولی فقیه
فهرست نمایندگان مجلس خبرگان رهبری
:رده:حوزههای انتخابیه استان اصفهان
برنامه چشمانداز بیست ساله اهداف چشمانداز فرهنگی، اقتصاد، جمعیت، شهری، منابع و محیط یست:
تهیه GIS سیستم اطلاعات جغرافی
ساختن ایستگاه پژوهکده تحقیقاتی بین المملی کویر و بیابان
راه انداختن صندوق سرمایهگذاری جوانان
اصلاح روند مهاجرت
مطالعه منابع معدنی و منابع نفت
بانک ژن گیاهی و جانوری
نوسازی نظام آموزشی
دادگستری
دادگستری استان اصفهان ۲۱ دادگستری شهرستان دارد.
شهرداریها
رده:شهرداریهای ایران
ستاد کل نیروهای مسلح
ارتش و سپاه پاسداران
پادگانهای ارشد نظامی ارتش منطقه اصفهان شامل گروه توپخانه ۲۲ است.قرارگاه سیدالشهدا -صاحبالزمان اصفهان، قمر بنیهاشم چهار محال و بختیاری، و الغدیر یزد
فرماندهی کل انتظامی استان
پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان اصفهان رتبه یک کشور است.
ترابری
رده:ترابری در استان اصفهان
استان اصفهان با دارا بودن ۳۹۹ کیلومتر آزاد راه، ۱۶۴۶ کیلومتر بزرگراه، ۲۱۵۹ کیلومتر راه اصلی، ۱۱۹۹ کیلومتر راه فرعی و ۵۵۳۱ کیلومتر راه روستایی، نقش بسیار مهمی در بخش حمل و نقل جادهای کشور، ایفا مینماید.
اهمیت این نقش با علم به این موضوع که بیش از ۲۲ درصد آزادراهها و بزرگراهها در این استان قرار گرفته، پررنگ تر میگردد. تراکم راههای همسنگ استان معادل ۲۲/۳ کیلومتر در ۱۰۰ کیلومتر مربع است که در مقایسه با تراکم ۲۳ درصدی در راههای همسنگ کل کشور، از نظر این شاخص، در سطح پایینتر از میانگین کشور قرار گرفتهاست.
از نظر شاخصهای حمل بار و جابجایی مسافر، استان اصفهان با دارا بودن ۱۲/۷ درصد حمل بار و ۷/۳ درصد از جابجایی مسافر کشور، به ترتیب دارای رتبه اول و سوم در سطح کشور میباشد.
استان اصفهان دارای ۶۴۹ کیلومتر ّخط اصلی ریلی، ۱۸۷ کیلومتر ّخط فرعی و مانوری، ۶۶ کیلومتر ّخط تجاری و ۳۷ ایستگاه بازوبسته است. استان اصفهان دارای پنج فرودگاه است که و فقط فرودگاه شهید بهشتی کاربرد غیرنظامی و مالکیت عمومی است.
در حال حاضر حمل و نقل هوایی در استان اصفهان در بین سایر بخشها از نظر حمل مسافر، پس از حمل و نقل جادهای در رتبه دوم و از نظرحمل بار، با سهمی اندک از جابجایی بار، در رتبه سوم قرار دارد.
پل روگذر غیر مسطح خیابان امام خمینی به طول ۵ کیلومتر از بزرگترین وپیشرفتهترین پلهای روگذر کشور است.
مشاهیر
استان مشاهیری چون امالفارسیه (اولین ایرانی مسلمان)، فاطمه جوزدانی، آمنه بیگم مجلسی، مریم بانو نائینی، هما امامزاده (اولین پزشک زن ایرانی از شهرضا)، بی بی جان کاشانی و بانومجتهده امین،
اساتیدی همچون استاد حیدر اصفهانی، عماد ورزنه، علیرضا عباسی، محمدرضا امامی، علی اکبر اصفهانی، میرعماد،
محمدغفاری کاشانی (کمال الملک)، حبیبالله فضائلی و استاد محمود فرشچیان، نمونههایی از هنرمندان این استاناند.
استان شخصیتها و چهرههای برجسته چون مجلسی، ملاصدرا، فاضل اصفهانی، حسین خوانساری، حکیم شفایی، صائب تبریزی، محتشم کاشانی، علیرضا عباسی، علی اکبر محمدصادق اردستانی، وحید اصفهانی، علیمردان خان بختیاری نایب السلطنه صفویه، استاد حسین مسرور، ملا محمدباقر فشارکی، محمدحسین فشارکی، عنایتالله قهپایی، قاضی اسدالله کوپایی، آقامحمد بیدآبادی، حکیم قمشهای (صهبا)، جهانگیرخان قشقایی، لطفالله صافی گلپایگانی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید محمدرضا موسوی گلپایگانی و سیدمحمدباقر درچهای دارد.
وجه تسمیه
شهر اصفهان از روزگاران کهن تاکنون به نامهای: آپادانا، آصفهان، اسباهان، اسبهان، اسپاتنا، اسپادنا، اسپاهان، آسپدان، اسپدانه، اسپهان، اسپینر، اسفاهان، اسفهان، اصباهان، اصبهان، اصپدانه، اصفاهان، اصفهان، اصفهانک، انزان، بسفاهان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بودهاست.
یاقوت حموی، مینویسد:
«اصفهان یا اسپهان از کلیه اسباه است که به معنی سپاه و اسب میباشد.»
استاد پورداود، میگوید:
«ارزش این وجه اشتقاق فقط در این است که میرساند در لهجهٔ قدیم اصفهانی، اسباه به معنی اسب نیز بودهاست»
پورداود یادآور شدهاست که بطلمیوس، جغرافیانگار سدهٔ دوم میلادی، نام این شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس میگوید واژهٔ اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان نام مکان، یعنی جای سپاه است.
نویسندهٔ کتاب حدودالعالم از این شهر به نام «سپاهان» یاد کرده، میگوید:
«سپاهان شهری عظیم است و آن دو شهر است: یکی را جهودان خوانند و یکی را شهرستان و در هر دو منبر نهادهاند … .»
محمد حسین بن خلف تبریزی، دربارهٔ نام اصفهان، نوشتهاست:
«اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق (عراق ایران) و نام اصلی او این است؛ و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند.»
در کتیبههای پارسی هخامنشی، انزان شامل ناحیهٔ اصفهان و اطرافش بوده و پیش از کورش، مرکز قدرت هخامنشیان در این ناحیه بوده و پس از کورش انزان به گابیان تبدیل یافته و استرابن هم آن را به همین نام خواندهاست و گابیان رفته رفته به جی تغییر یافت.
هرتسفلد نگاشتهاست:
اصفهان نام بلوکی از ولایت پریت کان و نام شهر «گبی» بودهاست. گبی بعدها «گی» و سپس عربی شد و به «جی» تبدیل یافت.
در سدهٔ ۲ میلادی، نام گبی و اسپدانا در نقشهٔ بطلمیوس دیده میشود. وی «اسپدانا» ی پارسی زمان هخامنشی را از کتاب ارتستنس، مدیر کتابخانهٔ اسکندر مقدونی برداشته بود. در یک نقشهٔ جهاننما که ۱۰۰ سال پیش از بطلمیوس ترسیم شدهاست، این نام به صورت ساسانی «سپانه» یعنی سپاهان نگاشته شده و معنی آن، جای لشکریان است.
اسکندر مقدونی هنگام دنبال کردن داریوش هخامنشی به پارتاک یا پارک یاگی آمد و آن را گشود و اکسازر را که والی شوش بود به حکومت پارتاک گمارد. تاریخ نگاران پیشین، پارتاک را پاریتاکن نامیدهاند که به پارسی آن روزی پرتیکان میگفتند و امروز فریدن میخوانند. پرتیکان به تمامی ناحیهٔ اصفهان گفته میشدهاست.
منابع
پیوند به بیرون
آمار تفصیلی نفوس و خانوار نقاط جمعیتی استان اصفهان در
اصفهان
بنیانگذاریهای ۱۳۱۶ در ایران |
1325 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86 | استان سمنان | استان سِمنان یکی از پهناورترین استانهای کشور ایران است. شهر سمنان، مرکز و پرجمعیتترین شهر این استان است. مساحت این استان برابر با ۹۷٬۴۹۱ کیلومتر مربع است که ۵٫۹ درصد مساحت کل کشور را شامل میشود و از نظر مساحت، هفتمین استان ایران محسوب میشود.
این استان از جانب شمال به استانهای خراسان شمالی، گلستان و مازندران، از جنوب به استانهای خراسان جنوبی و اصفهان، از شرق به استان خراسان رضوی و از غرب به استانهای تهران و قم محدود است. رؤسایجمهور ایران از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ از این استان بودهاند.
شهرها و شهرستانها
این استان هماکنون دارای ۸ شهرستان، ۱۶ بخش، ۳۳ دهستان، ۲۱ شهر و ۱ فرمانداری ویژه است.
شهرستانهای این استان شامل:
۱- سمنان ۲ - شاهرود ۳- دامغان ۴ - گرمسار ۵ - مهدیشهر ۶- سرخه ۷- میامی ۸- آرادان میباشد.
موقعیت جغرافیایی (استانهای همجوار)
استان سمنان با هشت استان ایران همسایه است که تعدادی از آنها از پرجمعیتترین استانهای ایران بهشمار میآید. همسایگی استان سمنان با استانهای خراسان رضوی و تهران موجب شده راه ارتباطی این دو را استان(جاده تهران-مشهد) از استان سمنان عبور کند. همچنین جادههای ارتباطی بین استانهای شمالی (خراسان شمالی، گلستان و مازندران) و استانهای مرکزی (یزد و اصفهان) از این استان عبور میکند.
اینفوگراف موقعیت جغرافیایی
جادههای اصلی عبوری از استان سمنان
دسترسی مرکز استان به مرکز استانهای همجوار
عدد تک رقمی نشانه آزادراهها، عدد دو رقمی نشان دهنده بزرگراهها و جادههای اصلی است. جادههای محلی و فرعی با نام مشخص شدهاست.
مردم
در سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت استان ۷۰۲٬۰۰۰ نفر بوده که از این تعداد ۳۵۶٬۰۰۰ نفر مرد و ۳۴۶٬۰۰۰ زن بودهاند. تراکم نسبی جمعیت در همین سال ۷/۲ نفر در هر کیلومترمربع بودهاست. استان سمنان کمترین تراکم نسبی جمعیت در ایران را دارد. جالب توجه اینکه این استان پهناور کمتر از یک درصد جمعیت کشور را در خود جای دادهاست.
ایلها، اقوام و طوایف گوناگونی با منشأهای مختلف کُرد، ترک، لر، عرب، بلوچ و گیلک در این استان استقرار دارند و به دلیل تنوع اقوام ساکن در استان به جزیره اقوام نیز معروف است.
تقریباً تمامی مردم این استان شیعه هستند. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵ از ۵۸۹٬۷۴۲ نفر جمعیت استان ۵۸۶٬۲۹۷ نفر مسلمان، ۲۹ نفر زرتشتی، ۳۲۹ نفر مسیحی، ۱ نفر کلیمی، ۶۴۵ نفر سایر و ۲۴۴۱ نفر اظهار نشده در استان زندگی میکنند.
زبان
اکثر اهالی استان سمنان به زبان فارسی سخن میگویند. زبان سمنان که بومیترین زبان استان است، جای خود را در مرکز استان تقریباً به فارسی داده، اما گونههای مختلف آن هنوز در بسیاری از شهرها و روستاها مانند مهدیشهر، سرخه یا لاسجرد رایج است.گرنوت ویندفور گویشهای افتری و سرخه ای-لاسگردی و گویش شهمیرزادی را با زبان مازندرانی مرتبط میداند. وبگاه گلاتولوگ گویش سرخه ای-افتری را به همراه گویشهای لاسگردی و سنگسری تحت عنوان خانواده کومشی (komesenian) طبقهبندی کردهاست. برخی از پژوهشگران نیز زبان مردمان مناطق شهمیرزاد و سنگسر و افتر و پرور و اطراف آن را از جنس زبان مازندرانی میدانند. وبگاه گلاتولوگ زبان سمنانی را با عنوان سمنانی-بیابونکی با دو گویش سمنانی و بیابونکی طبقهبندی کردهاست. سمنانی زبانی انعطافناپذیر است. واژههای بیگانه را به سختی میپذیرد و حتی به نظر میرسد که تا حدود یکی دو سده گذشته در مقابل ورود واژههای فارسی نیز مقاومت به خرج داده باشد. همچنین خاصیت ترکیبپذیری و ساخت واژههای جدید در این زبان در مقایسه با فارسی بسیار ضعیف است. کریستن سن که در حدود سال ۱۹۱۴ دربارهٔ زبان سمنانی پژوهش نموده، میگوید:
برخی از پژوهشگران گویش مردم شهر ایوانکی را همان گویش دماوندی میدانند.
همچنین در بخش شهمیرزاد از شهرستان مهدی شهر گویشی از زبان مازندرانی رایج است. در میان عشایر الیکایی زبان مازندرانی رایج است.
وبگاه گلاتولوگ گویش دامغان را با عنوان پارسی دامغانی و یکی از گویشهای زبان پارسی قلمداد کردهاست. دیباجی گویش مردم شهر دیباج است که در ۵۳ کیلومتری شمال شهرستان دامغان واقع است. پژوهشگران زبانشناس با توجه به قرابت خاص گویش دیباجی با گونههای مازندرانی به لحاظ صرفی و نحوی، گویش دیباجی یکی را از گونههای مازندرانی میدانند.
مردم کومشی
مردم کومشی یا کومشی یا قومسی به مردم بومی شهرستانهای سمنان، سرخه، بخشهایی از دامغان و شاهرود گفته میشود که به یکی از گویشهای زبان کومشی گویش میکنند. امروزه گویش کومشی تنها در شهرستان سمنان و سرخه و مهدیشهر گویش میشود و در شهرستان شاهرود و دامغان در بیشتر مناطق به زبان فارسی که به گویش خراسانی شباهت دارد گویش میشود و در دیگر نواحی آن تاتی و مازندرانی رایج است. به اعتقاد حبیب برجیان از منطقه سمنان تا گرمسار هیچ گونه بومی از زبان فارسی شناخته نشدهاست و شهر سمنان و روستاهای اطراف سمنان گویش کومشی خود را حفط نمودهاند. عبدالله مقدسی مردم کومش را نه فارس و نه تازی میداند و در وصف زبان مردم کومش چنین میگوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار میبرند و میگویند هاکن و هاده و آن را حلاوتیست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است». پس از فتح ایران توسط اعراب لفظ کومش به قومس تغییر کرد و از آن پس به ولایت کومش قومس گفته میشد و به مردم بومی آن قومسی گفته میشد. امروزه مردم مازندران و گیلان و گلستان به اهالی سمنان کومشی میگویند. اکثر مردم سمنان خود را قومسی و کومشی مینامیدند.
ویژگیهای طبیعی و اقلیمی
فرسایش شدید رطوبتی در دامنههای زاگرس غربی باعث ایجاد نواحی خشک و نیمه خشک در فلات مرکزی ایران و استان سمنان گردیدهاست در نواحی شمالی استان سمنان به دلیل همجواری با استان مازندران و گلستان و بهرهمندی از رطوبت دریای خزر دارای محیط جنگلی با آب و هوای مرطوب میباشد اما وجود رشته کوه البرز مانع رسیدن رطوبت به شهرهای اصلی استان میگردد و با توجه به اینکه استان از استعداد کشاورزی فراوان برخوردار میباشد و زردآلو و انگور شاهرود، پسته دامغان، گردو شهمیرزاد، انجیر و انار سمنان، خربزه گرمسار دارای شهرت ملی است اما به دلیل کمبود آب بخش وسیعی از سطح استان کشت نمیشود و تنها دو درصد از کل مساحت استان زیر کشت آبی و دیم است. عمدهترین محصولات زراعی این استان را گندم، جو، سیب زمینی، پنبه (وش) بومی و ورامینی، یونجه، اسپرس، شبدر و چغندرقند و پسته تشکیل میدهند. از لحاظ دامداری این منطقه به علت دارا بودن مراتع از وضعیت نسبتاً خوبی برخورداراست. استان سمنان با ۵٫۵ میلیون هکتار مرتع و ۲٫۵ میلیون واحد دامی یکی از قطبهای دامپروری کشور بهشمار میآید. استان سمنان از مراکز قابل توجه صنایع دستی و از قطبهای صنعتی کشور بهشمار میرود. در این استان انواع صنایع دستی نظیر قالی بافی، گلیم بافی، نمد مالی، سرامیک و سفال سازی و … وجود دارد.
مطالعات زمینشناسی انجام شده نشان میدهد که قدیمیترین تشکیلات از سنگهای دیرینزیستی تا آبرفتهای کوارترنری در این منطقه وجود دارد. سنگهای دوران دیرینزیستی در شمال سمنان، و سرخه اطراف شهمیرزاد و جنوب ارتفاعات شمال دامغان و شاهرود وجود دارند. سنگهای دوران میانزیستی در شمال شهمیرزاد در حوالی شیخ چشمه سر و جام دیده میشود. رسوبات دوره دوران ترشیاری از سمنان تا آهوان و طبقات گچدار در شمال شهرستان سرخه دیده میشوند؛ بنابراین دهها کارخانه و معدن گچ در این شهرستان (شهرستان سرخه) و چند شهرک صنعتی تخصصی گچ فعال میباشند و مقدار زیادی از گچ مصرفی کشور را این شهرستان تأمین میکند. سنگهای دوران کواترنری نیز از کوههای شمالی تا دشت کویر دیده میشوند.
پارک ملی توران و پارک ملی کویر از پارکهای ملی ایران هستند که در استان سمنان قرار دارند.
وضعیت معدنی استان سمنان
استان سمنان باحدود سه میلیارد تن ذخایر معدنی زمینشناسی و بالغ بر ۳۲۸ میلیون تن ذخایر قطعی و وجود حدود ۴۰ نوع ماده معدنی شناخته شده از استانهای معدنی برتر کشور میباشد. مواد معدنی شناخته شده استان عبارتند از:
گچ – آهک – سنگ لاشه – مارن – تراورتن – گرانیت – سنگ چینی – مرمریت – سنگ آهن – مس – سرب – روی – طلا – نقره – فیروزه منگنز – بوکسیت – کرومیت – نمک – سولفات سدیم – زغال سنگ – سیلیس – باریت – دولومیت – زئولیت – منیزیت – بنتونیت – خاک صنعتی – سنگ نسوز – کائولن – فلدسپات سلستین – میکا و … که عمده مواد معدنی درحال بهرهبرداری شامل سنگ گچ، سنگ نمک، سولفات سدیم، زئولیت، زغال سنگ، سنگ آهک، دولومیت، سلستین، کرومیت، خاکهای صنعتی، باریت و سنگهای تزئینی و ساختمانی و … میباشد.
پیشینه تاریخی
استان سمنان در دوران باستان بخشی از چهاردهمین ایالت تاریخی ورن (ورنه) از تقسیمات شانزدهگانه اوستایی بود. حتی تهمورث دیوبند را بنیانگذار شهر سمنان میدانند برخی از دانشمندان، این ایالت را گیلان فعلی میدانند ولی قدر مسلم این که ورن یا ورنه متشکل از صفحات جنوبی البرز و خوار شمال سمنان، دامغان، سنگسر (مهدیشهر)، خوار، دماوند، فیروزکوه، شهمیرزاد، سرخه، دهنمک و آهوان، قوشه، ویمه و نقاط کوهستانی مازندران بودهاست.
این منطقه در تمام دوره حکومت مادها و هخامنشیان، کومیسنه یا کومس (قومس بعد از اسلام) جزو ایالت بزرگ پارت یا پرتو بهشمار میرفت. در این دوره سمنان و سرخه شهرهای سرحدی ایالتهای پارت و ماد بهشمار میرفت. به همین علت برخی از مورخان، زمانی این شهرها را جزو مادها و گاهی جزو پارتها به حساب میآورند. این ایالت که در زمان ساسانیان به پشتخوارگر تغییر نام داده، شامل همان شهرهایی بود که در ایالت ورن وجود داشتند. حد غربی این ایالت، خوار (گرمسار فعلی)، حد شرقی آن شاهرود و حد شمالی آن، کوهستانهای جنوبی طبرستان بود.
سلوکیان بزرگترین عامل یونانی کردن مشرق بودند و به همین جهت، برای ادامه فرمانروایی خود نظر مساعد مردم را لازم داشتند و برای این کار تقریباً شصت شهر در مشرق و ایالت پارت بنا کردند. یکی از این شهرها آپاما یا روستای لاسجرد فعلی است که در غرب شهرسرخه واقع شده و دیگری شهر هکاتمپلیس (صد دروازه) است که عدهای آن را دامغان میدانند. شهر صد دروازه در دوران اشکانیان از رونق بسیار زیادی برخوردار بود و برای سالهای زیادی پایتخت ایران بودهاست. هنوز آثاری تاریخی این شهر در اطراف دامغان و در منطقهای به نام تپه حصار وجود دارد. اشکانیان ایالات ایران را به هجده بخش وسیع تقسیم کردند که یکی از ایالتهای مهم آن کمیسن کومس یا قومس در نواحی سمنان و دامغان و سرخه و خوار (گرمسار) کنونی بود.
به نظر پژوهشگران اوستا سرزمین کومش (دامنههای جنوبی البرز بین ری تا شاهرود) مرکز حکومت سلسله محلی کیانیان بودهاست و چون ویشتاسب پادشاه محلی این ناحیه دین زرتشت را پذیرفت در اساطیر و روایات ملی و مذهبی ایران جایگاه ویژه ای یافتهاند به ویژه آنکه جنگ نهائی بین ویشتاسب پادشاه کیانی و ارجاسب تورانی در کومش اتفاق افتادهاست.
همچنین در مورد جنگ کومش و اهمیت آن دراساطیر و تاریخ ایران آمدهاست
دنباوند کوه آنکه بیوراسب بدو بسته شدهاست از همان پتشخوار (جبال البرز) است نیز کوه کومش و گرگان بدان پیوستهاست – که کوه کومش را که کوه «آمد به فریاد» خوانند آنست که ویشتاسب، ارجاسب را بدان شکست داد کوه میاندشت از آن کوهها گسستهاست گوید: به کارزار دین چون شکست بر ایرانیان رسید کوه کومش از آن کوهها بگسست میان دشت فرو افتاد و ایرانیان به یاری آن رهائی یافتند و آن را آمد به فریاد خواندند[
درباره کیانیان اینکه اسطوره بودهاند یا تاریخ واقعیت این است که به تاریخ نزدیک ترند به موجب پژوهشهای مورخین اروپایی و آمریکائی از جمله آرتورکریستن سن، هرتسفلد، اومستد و … کیانیان سلسله ای از امیران ناحیه جنوبی البرز بودهاند و محل حکومت آنان از شمال به مرز مازندران و گرگان (کوههای رشته کوه البرز) و از مشرق به خاور شاهرود فعلی و از غرب تا ری فعلی را در بر میگرفتهاست
حکومت کیانیان با کیقباد آغاز میشود که در البرز کوه میزیست و رستم او را یافت و به کمک رستم به پادشاهی رسید پس از او کیکاووس و آن گاه کیخسرو به پادشاهی رسیدند کیخسرو در پایان عمر از پادشاهی کناره گرفت و به جای او لهراسب که پهلوانی وارسته بود به پادشاهی رسید که از خاندان سلطنتی کیانی نبود لهراسب نیز بعد از مدتی کناره گرفت و پادشاهی را به فرزندش ویشتاسب واگذار کرد در پادشاهی ویشتاسب، زرتشت با او ملاقات کرد و ویشتاسب به دین بهی درآمد.
در دوره ویشتاسب جنگهای شدید بین ایرانیان زرتشتی و ارجاسب پادشاه تورانیان درمیگیرد و سپاه تورانیان علاوه بر تورکان یعنی فرزندان تورج شامل خیونان یعنی زردپوستان آسیای میانه نیز میشدهاست جنگهای مذکور عمدتاً با شکست ایرانیان پیش میرود تا آنکه در جنگل سپید از ناحیه پتشخوار در کوههای کومش جنگ نهایی اتفاق میافتد دراین جنگ سپاه ایران شکست خورده و درحال پراکندگی و از هم پاشیدگی بودهاند که به ناگاه معجزه ای اتفاق میافتد کوه کومش با صدای مهیبی از هم میپاشد و قطعات آن به اطراف (میان دشت) پراکنده میشود ترکان و خیونان که بیانگردان ساده دل و بدوی بودهاند به تصور معجزه و خشم خداوند از ترس گریخته و سپاه شکست خورده ایران به پیروزی غیرمنتظره نهائی دست یافت چون پیروزی نهائی ایرانیان به کمک معجزه کوه کومش بدست آمده طبیعتاً محل آن معجزه حالت تقدس یافته و مورد احترام مذهبی واقع شدهاست در پی آن ویشتاسب دستور میدهد که آتشکدههایی بسازند و پادشاهان بزرگ را به «دین بهی» فرا میخواند و برای هر کدام از پادشاهان یک مغ با نسخه ای از اوستا میفرستد تا آنان را به «دین بهی» رهنمون شوند
این مطلب در دینکرت بندهشن و متون وابسته به اوستا تکرار و تأیید شده و تکرار متواتر آن به دلیل اهمیت آن در میان زرتشتیان بودهاست.
بنا به روایت کتاب «شهرستانهای ایرانشهر ترجمه صادق هدایت «کومش پنج برج را آژی دهاک پیشوای جادوگران (مغان) بنا کرد که نشیمنگاه پهلویان بود» این روایت باستانی نشان میدهد بنیانگذار شهر کومش آژی دهاک پیشوای مغان (جادوگران) بودهاست و ضمناً پارتیان (پهلویان – اشکانیان) در ایالت کومش میزیسته و آنرا به پایتختی برگزیده اند.
کنت کورث (مورخ قرن اول میلادی) و پلوتارک (مورخ یونانی قرن اول) و آرین (مورخ یونانی قرن دوم م) مینویسند «در زمان اشکانیان در مکانی که داریوش سوم هخامنشی بدست سرداران خود کشته شد شهری بنا کردند که دارا نام داشت .»
به نوشته ژوستن مورخ فتوحات اسکندر مقدونی «داریوش سوم هخامنشی در محلی کشته شد که دارا یا سارا یا چارا نام داشت و قلعه دارا که تیرداد ساخت و پایتخت قرار دارد در مقتل او بود».
به روایت تاریخ قیام پارتیان علیه سلوکیان در هکاتوم پیلوس یا صددروازه شکل گرفت و پیروزی ارزشمند اشک بر فرکلس حاکم هکاتوم پیلوس در همانجا اتفاق افتاده - پس از آن در جنگ هائی که در همین شهر اتفاق افتاده ارشک کشته شد و فرمانروایی به تیرداد برادر ارشک رسید – تیرداد در جنگی سرنوشت ساز سلکوس را شکست داد – در این جنگ تعداد سپاهیان سلکوس بیست برابر سپاه تیرداد بوده و این پیروزی باعث قدرت یافتن اشکانیان از نظر روحی شدهاست – سلوکیان به جانب ری گریختند – تیرداد به جای تعقیب دشمن شکست خورده به تحکیم مواضع خود پرداخت وظرف چند سال دژ دارا را بنا کرد – قلعهها بسیار در کوهها (به ویژه البرز) ساخت
شهر صد دروازه در ناحیه سمنان و دامغان امروزی دست کم دویست سال پایتخت اشکانیان و پادشاهان بزرگی همچون مهرداد اول بوده و بعدها با تصرف بینالنهرین و بنا به ضرورت تیسفون را پایتخت زمستانه خود انتخاب کردند و صد دروازه و تیسفون از بزرگترین شهرهای قلمرو اشکانیان بودهاست.
در نیمه قرن هفتم میلادی در زمان یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سلسله ساسانی، مهاجمان عرب کشور ایران را به تصرف خود درآوردند. اعراب نخست شهر بزرگ و آباد ری را تسخیر کردند، سپس به شمال شرقی رفته و به سرزمین کومش (شهرهای سمنان، دامغان، بسطام، سرخه) رسیدند و آن ر اتسخیر کردند.
استان سمنان در دورههای بعد از اسلام جزو سرزمین تاریخی قومس (کومش) بهشمار میآمد. استان سمنان طی تاریخ خود شاهد فراز و نشیبها، جنگها، شکستها و پیروزیهای بیشمار بودهاست. در دورههای بعدی نیز این منطقه مورد توجه خاص حکومتهای مرکزی قرار گرفت و منازعهها و مناقشههای متعدد بر سر این منطقه بین قدرتمندان درگرفت.
در دوران حکومت امویان و عباسیان به ویژه پس از قتل ابومسلم خراسانی به دست منصور دوانیقی، شورش و بلوا سراسر ایران را دربرگرفت و نهضتهای بیشماری به وقوع پیوست که از مهمترین آنها قیام سنباد زرتشتی بود. در اندک زمان، زرتشتیان طبرستان و نواحی طبرستان یعنی سنگسر (مهدیشهر) و شهمیرزاد و فولاد محله، به دور رهبر این نهضت جمع شدند و قومس و ری را به تصرف درآوردند، ولی در ساوه شکست خوردند و سنباد به قومس گریخت و پس از ضبط خزاین ابومسلم رو به طبرستان نهاد. وی پس از مدتی در درههای سنگسر و شهمیرزاد به قتل رسید.
ایالت کومش از کانونهای مهم اسماعیلیان در قرنهای ششم و هفتم هجری بود. بهطوریکه در این ایالت ۱۵۰ قلعه در اختیار این فرقه بود که هر مجموعه از آنها را یک کدخدا و هر قلعه مجزای آن را یک محتشم که به منزله فرماندار کل یا حاکم بزرگ بود، زیر نظر داشت؛ که قلعهای در روستای جوین شهرستان سرخه در میان کوههای سربه فلک کشیده هنوز پابرجا میباشد.
سمنان در دوران مغول، هم چون سایر نقاط ایران از حمله و کشت و کشتار این قوم در امان نماند و متحمل خسارات جانی و مالی بسیار شد. این کشت و کشتار، در زمان تیمور لنگ نیز که از سال ۷۸۳ هجری حمله به ایران را شروع کرد، ادامه یافت.
پس از ظهور و استقرار حکومت صفویان، شاه اسماعیل صفوی به سرکوب گردن کشان ولایتها پرداخت. از جمله، حاکم قلعه فیروزکوه را دستگیر کرد و به این ترتیب، ولایت فیروزکوه و خوار، سمنان و سنگسر و سرخه به تصرف صفویان درآمد.
کریم خان زند با عنوان وکیل الرعایا مدت ۲۹ سال در ایران سلطنت کرد، ولی در این مدت شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام، سرخه را در اختیار بزرگان خانواده قاجار قرار داد. بعد از مرگ خان زند، آغا محمد خان شیراز را ترک کرد و به طرف کومش و دامغان رفت و با گرد آوردن عدهای از افراد قبیله خود، سرانجام توانست به ولایت کومش (سمنان، دامغان و بسطام و سرخه و میامی) و ولایت جنوبی دریای خزر دست یابد.
پس از آغا محمد خان، برادر زاده وی به نام فتحعلی شاه قاجار بر اریکه سلطنت تکیه زد و از همان ابتدای سلطنت، سرزمین قومس را که زادگاهش بود مورد توجه قرار دارد و ذوالفقارخان سنگسری را به عنوان حاکم سمنان برگزید. قلعه جهانآباد در جنوب سرخه از بناهای باقیمانده از دوران حکومت ذوالفقارخان میباشد. نام جغرافیایی قومس تا اواخر دوران قاجاریه بر سر زبانها بود، لیکن در دوران حکومت پهلوی اول، قومس (فرمانداری کل سمنان یا استان سمنان فعلی) در شمار شهرهای استان دوم، یعنی مازندران درآمد.
در آغاز سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در زمان نخستوزیری دکتر علی امینی و وزارت کشور سپهبد عزیزی، به پیروی از سنت تاریخی، طبق تصویبنامه هیئت وزیران، ایالت کومش (سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام و سرخه) و جنوب طبرستان یعنی سنگسر (مهدیشهر)، و شهمیرزاد و نقاط تابعه آنها) از نظر تقسیمات کشوری به نام فرمانداری کل سمنان نامگذاری شد. مرکز حکومت آن نیز در شهر سمنان تعیین و مستقر گردید.
در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی طبق تصمیم دولت وقت با اضافه شدن دماوند، فیروزکوه، گرمسار و ورامین فرمانداری کل سمنان به استان سمنان تبدیل شد و مرکز آن نیز همچنان شهر سمنان باقی ماند. البته طبق تقسیمات کشوری سالهای اخیر، سه شهر دماوند، فیروزکوه و ورامین از استان سمنان جدا گردیدند.
صنایع دستی
استان سمنان از مراکز قابل توجه صنایع دستی کشور است. در این استان انواع صنایع دستی نظیر قالیبافی، گلیم بافی، نمدمالی، سرامیک و سفالسازی و… وجود دارد که هر یک از آنها سوغاتی گرانقدر برای بازدیدکنندگان از استان بهشمار میآیند. مهمترین صنایع دستی استان عبارتاند از:
قالیبافی:
قالیبافی و تولید قالی و قالیچه از دیرباز یکی از تولیدات مهم استان سمنان بهشمار میرفتهاست. این منطقه که در دوران قبل، دارای استادان زبردست قالیباف و طراح نقش قالی بود و قالیها و قالیچههای ارزنده از دارهای آنان به عمل میآمد. شهرستان میامی شهرستان مهدیشهر و شهرستان سرخه وشهرستان شاهرود از مراکز مهم تولید قالی و قالیچه در استان سمنان بهشمار میروند.
گلیم بافی: روستاهای شهرستان گرمسار، سمنان و روستاهای کندو، خیج و رضاآباد شاهرود از مراکز تولید اصلی گلیم در استان سمنان هستند.
نمد مالی: یکی دیگر از صنایع دستی که قدمتی دیرینه در استان سمنان دارد، نمد مالی است. وضعیت فعلی تولید نمد در استان سمنان از نظر کمی و کیفی بسیار مطلوب است و مراکز تولید نمد در استان، شهرستان سمنان، دامغان و روستای ابرسیج شاهرود است.
چاپ قلمکار: مهمترین مرکز چاپ قلمکار در استان در شهرستان دامغان قرار دارد که ماهانه انواع رومیزی پرده و سفره و سایر محصولات قلمکار تولید و برای صدور به خارج از کشور آماده میکند.
سفالگری و سرامیک: صنعت سفالگری در استان سمنان از پیشینه معتبر برخوردار است. بهطوریکه دکتر اریک اشمید هنگام حفاری در اطراف دامغان امیدوار به کشف شهر افسانهای هکاتوم پلیس یا شهر صد دروازه بود، به مجموعهای از بهترین فراوردههای صنعتگران دو تا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح دست یافت. این فراوردهها شامل کوزههای بزرگ به اشکال هندسی و دارای لعاب قهوهای روشن و کرم بودند. در سالهای اخیر، راهاندازی واحدهای آموزش سفالگری و سرامیک در شهرهای سمنان و شاهرود موجب احیا و رشد بیشتر این صنعت در استان شد. در حال حاضر سفالگران استان سمنان در کارگاههای سفالگری و سفالسازی در سطح استان به ساختن گونههایی ارزشمند سفال مشغولند.
دستبافها: دستبافی شامل تولید پردههای سنتی و هنری و حوله و شال گردن و پارچههای متقال زیر ساخت قلمکار است که در استان رایج است. علاوه برآن جاجیم، چادر شب، پلاس و چوقا (چوخا) که عمدتاً توسط روستائیان و عشایر تولید میشود، از دیگر صنایع دست باف مردم استان است. شهرستان سرخه به ویژه شهر سرخه و روستای افتر سرخه، شهرستان مهدی شهر به ویژه شهر مهدیشهر و روستای فولادمحله مهدیشهر و روستاهای شهرستان دامغان و روستاهای بسطام از مراکز تولیدات جاجیمچه و دستباف استان بهشمار میروند.
موقعیت اقتصادی و اجتماعی
این استان از نظر اقتصادی جایگاه در خور توجهی در اقتصاد کشور دارد. بخش صنعت استان به علت نزدیکی با استان تهران، دارا بودن شبکه ارتباطی پیشرفته و راهآهن با استانهای تهران، خراسان، مازندران و درآینده از گرمسار و آرادان به آران و بیدگل به اصفهان و جنوب کشور و کشف ذخائر معدنی مهم، طی سالهای اخیر از اهمیت ویژهای برخوردار شدهاست. توزیع جمعیت و تراکم آن در این استان یکسان نمیباشد و آهنگ افزایش آن با مقایسه تراکم نسبی سالهای گذشته از میزان مساوی تبعیت نمیکند.
صنعت و معدن
در اجرای مفاد قانون تأسیس شرکت شهرکهای صنعتی ایران در سال ۱۳۶۴ شرکت شهرکهای صنعتی سمنان تأسیس و فعالیت خود را آغاز نمود. شرکت شهرکهای صنعتی سمنان هماکنون دارای ۱۱ شهرک صنعتی مصوب در شهرهای سمنان، دامغان، شاهرود گرمسار، ایوانکی، شهمیرزاد، مهدیشهر، سرخه، آرادان و شهرکهای تخصصی گچ عبدل آباد و افتر در شهرستان سرخه میباشد. لازم است ذکر شود۶ ناحیه صنعتی لاسجرد در شهرستان سرخه، یاتری، ابرسیج و بیارجمند در شهرستان شاهرود، فولادمحله در شهرستان مهدیشهر، صیدآباد در دامغان، از سازمان جهاد کشاورزی استان به این شرکت انتقال یافت.
بر اساس اطلاعات موجود علاوه بر واحدهای صنعتی در حال تولید، واحدهای قابل توجه دیگری نیز در دست ساختمان است که از این تعداد بیشترین واحد در شهرستان سمنان (۵۶٪) و کمترین واحد در شهرستان دامغان (۱۳٪) مستقر هستند. با توجه به وضعیت زمینشناسی منطقه، این استان از نظر تنوع مواد معدنی نیز یکی از مناطق غنی کشور بهشمار میآید. معادن فعال استان را زغال سنگ، کرومیت، گچ، نمک، سیلیس، سولفات دوسود، دولومیت، پتاس، خاکهای صنعتی، مس، سرب، روی، بوکسیت، منگنز، گوگرد، فسفات و… تشکیل میدهند
همچنین دارا بودن رتبه نخست در تولید نمک، سولفات سدیم و گچ، رتبه دوم تولید ذغالسنگ و همچنین رتبه سوم تولید کرومیت در کل کشور از ویژگیهای این استان است.
دو نیروگاه قدس سمنان و نیروگاه شهید بسطامی شاهرود از منابع تولید انرژی این ناحیه است.
رسانهها و اطلاعرسانی
رسانههای جمعی
تعداد نشریات محلی استان سمنان بالغ بر ۱۹ عنوان است، نشریات ذیل نشریاتی هستند که تحت نظارت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سمنان چاپ و منتشر میشوند:
روزنامه پیام
سمنان امروز
هفتهنامه کویر
جوانه امروز (دو هفته نامه)
چفیه
چنته
نیزوا
شاهوار
پیام شاهرود
کندوی البرز
حبله رود گرمسار (ماهنامه)
پژوهستان (ماهنامه)
پیام کوچندگان (دو ماهنامه)
پرتو توزیع برق استان سمنان (ماهنامه)
فرهنگ قومس (فصلنامه)
کومش (فصلنامه)
فروغ هدایت (فصلنامه)
فروغ دانش (فصلنامه)
فصلنامه دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان
خبرنامه بهداشتی مرکز بهداشت سمنان (ماهنامه)
نشریه جوانه (ماهنامه)
نشریه رسالت قلم سرخه
نشریه گلبانگ مساجد شهرستان سرخه
نشریه خبری شهرداری سرخه
جستارهای وابسته
جمعیت شهرهای استان سمنان
فهرست بخشهای استان سمنان
نگارهها
پانویس
پیوند به بیرون
وبگاه استانداری سمنان
وبسایت خبری تحلیلی سمنان لاین - خط خبری استان سمنان
وبگاه شهرستان سرخه http://www.sorkhenews.blogfa.com/
پایگاه مشترک مردم و سازمانهای مردم نهاد (سمن) سمنان
سمنان
بنیانگذاریهای ۱۳۵۵ در ایران |
1328 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%20%D8%A8%D9%88%DB%8C%D9%87 | آل بویه | شاهنشاهی بویی یا بوئیان (۹۳۴ – ۱۰۵۵ م / ۳۱۳–۴۳۵ خ)، دودمانی ایرانیتبار از خاندان دیلمیان و شیعهمذهب در دوران پس از اسلام بودند که طی سالیانی در حدود ۱۲۰ سال در بخش شمالی، مرکزی، غربی و جنوبی ایران و بخشهایی از عراق و کویت فرمانروایی میکردند. آنها از دیلمانِ لاهیجان در گیلان به پا خاسته بودند و خود را از نوادگان ساسانیان میدانستند.
سه مؤسس این سلسله علی، حسن و احمد، سه پسر دیلمی بویه بودند که در سپاه ماکان بن کاکی حضور داشتند. علی که حکومت اصفهان را در دست داشت، به جنوب لشکر کشید و فارس را فتح کرد؛ این در حالی بود که حسن، منطقه جبال را به تصرف خود درآورده و احمد، کرمان و خوزستان را تسخیر کرد. حسن با پیشروی به سوی غرب در سال ۹۴۵ میلادی وارد بغداد شد. یک سال بعد مستکفی، خلیفه عباسی، را سرنگون و او را با المطیع جایگزین کرد. بدین ترتیب دورهای ۱۱۰ ساله با سیطرهٔ آل بویه بر خلافت آغاز شد. سیطرهای که تثبیتِ آن برای بوئیان ۱۲ سال زمان برد. آنان عنوان امیرالامرا را اختیار کردند که رسماً به فرمانروایان بویی بغداد داده شده بود.
منبعشناسی
مهمترین منبع دربارهٔ اوایل حکومت آل بویه، «تجارب» ابن مسکویه است. برای دوران میانی آل بویه، باید به سراغ «ذیل کتاب تجارب الامم» ابوشجاع محمد روذراوری و «تاریخ حلال الصابع» حلال بن محسن صابع، و برای دوران آخر آل بویه، «منتظم» ابن الجوزی و ابن اثیر رفت.
اطلاعات بیشتری میشود از «رسائل» عبدالعزیز بن یوسف شیرازی (وزیر عضدالدوله)، «المختصر من رسائل ابی اسحاق السابع» ابو اسحاق ابراهیم بن حلال صابع و «رسائل الصاحب بن عباد» ابولقاسم اسماعیل صاحب بن عباد (وزیر معیدالدوله) جمعآوری کرد.
منابع اولیه دیگر، شامل ابن بلخی، ابوبکر محمد بن یحیی صولی، اخبار الراضی بالله ولمتقی بالله او تاریخ الدول العباسیه من سنات ۳۳۲ الی ۳۳۳، «نشوار المحاضره» ابو علی محسن تنوخی، «دیوان المعید فی الدین»، «السیرت المعیدیه» است.
نام
تقریباً تمام مورخان این خاندان را بهنام «ابوشجاع بویه»، پدر سه بنیانگذار آن، آل بویه نامیدهاند و علاوه بر آن نام دیالمه را، به سبب اطلاق آنان به دیلمیان و دیلمستان، نیز برای آنها به کار بردهاند. از جمله کتاب تاریخ دودمانی آل بویه، التاجی فی اخبار الدوله الدیلمیه نوشتهٔ ابواسحاق صابی، لفظ دیالمه را برای آل بویه به کار بردهاست.
بویه یک کلمهٔ فارسی است که در لغتنامهها معنای آن را امید یا آرزومندی دانستهاند. کلمهٔ بویه در اشعار شاعرانی چون فردوسی، انوری، فخرالدین اسعد گرگانی و دقیقی طوسی در همین معنا به کار رفتهاست. در فارسی برای نسبت دادن این کلمه به کسی، آن را به صورت بویی به کار میبردند. بهطور مثال عثمان مختاری، در قصاید خود در مدح مغیثالدین عضدالدوله فناخسرو بویی، پادشاه یزد که از خاندان آل بویه بود، سرودهاست:
اما در زبان عربی برای نسبت دادن این کلمه، لفظ البُوَیهِی مورد استفاده قرار میگیرد.
این کلمه در زبان فارسی به ضم باء و سکون واو و فتح یاء (بر وزن مویه) تلفظ میشود. اما در شکل عربیِ خود، به ضم باء و قتح واو و سکون یاء تلفظ میشود و در کتب و اشعار عربی کلمهٔ بویه این گونه اعراب گذاری و تلفظ میشود. مانند تلفظ کلماتی همچون، سیبویه و نفطویه و خالویه. درحالی که «ویه» در این کلمات حکم پسوند اسم را دارد درحالی که «ویه» در کلمه بویه جزء خود کلمه است.
البته این کلمه در زبان عربی نیز گاهی با تلفظ فارسیاش (ضم باء و سکون واو و فتح یاء) به کار میرود.
تبار و خاستگاه بوییان
بوییان دودمانی از دیلمیان بودند و به زبانی ایرانی بسیار شبیه به زبان گیلکان صحبت میکردند. سرزمین بوییان دیلمستان یا دیلمان کنونی واقع در سیاهکل بود.
در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاههای گوناگون وجود دارد. برخی نسب آنان را به بهرام گور و برخی به دیگر شاهان ساسانی چون یزدگرد سوم رساندهاند. قدیمیترین مورخانی که تبار آل بویه را نقل کردند ابوریحان بیرونی و ابونصر علی بن هبةالله معروف به ابن ماکولا هستند که همگیتبار آنها را از قول ابواسحاق صابی مؤلف کتاب التاجی فی اخبار الدوله الدیلمه نقل کردند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه به نقل از ابواسحاق صابی مینویسد: «بویه بن فناخسرو بن ثمان بن کوهی بن شیرزیل اصغر بن شیر کذه بن شیرزیل اکبر بن شیران بن شیر فنه بن سسنان شاه بن سسن خرة بن شیرزیل بن سسناذر بن بهرام گور ملک.» همچنین نسب نامه دیگری هم از ابومحمد حسن بن علی نانا، که به گفته بیرونی اخبار آل بویه را مختصر نوشتهاست، نقل میکند که اختلافی با نسب نامه صابی ندارد. ابن ماکولا نسب آل بویه را اینگونه مینویسد: «ابوشجاع بویه بن فناخسرو بن تَمَام بن کوهی بن شیرزیل الاصغر بن شیر کذه (شیرکوه) بن شیرزیل الاکبر بن شیران شاه بن شیرفَسَّه (شیرفنه) بن سَستان شاه (سشتان شاه) بن سَسَن فَرُو بن شّروَزیل بن سَسناذَر (سسناد) بن بهرام جور بن یزدجرد بن هرمز بن سابور بن سابور ذی الاکتاف بن هرمز بن نرسی بن سابور بن اردشیر بن بابک بن ساسان الاصغر بن بابک بن ساسان الاکبر…» ابن خلکان نیز در کتاب وفیات الاعیان در شرح معزالدوله دیلمی همین نسب نامه را با اختلاف کمی ذکر میکند. قلقشندی مورخ مصری در عصر ممالیک، در کتاب صبح الاعشی خود، نوشتهاست که: «نسب فرزندان بویه به یزدگرد پادشاه ایران (احتمالا یزدگرد سوم) میرسد.» مورخ مصری دیگری به نام مقریزی نیز در شرح حال ابوشجاع بویه، نسب نامهای که آل بویه به بهرام گور میرسد را عیناً نقل میکند و در ادامه مینویسد: «فرزندان بویه جزو قیبله ای از قبایل دیلم هستند که شیرزیل اوندازه نام دارد.» حمزه اصفهانی در کتاب سنی الملوک الارض و الانبیاء نام طایفه آل بویه را شیرذیل اوندان ذکر میکند.
ابن طقطقی نیز بر نسب بردن آل بویه از ساسانیان تأکید میکند و حتی نسب آنها را به ابراهیم و آدم نیز میرساند. او در ادامه نوشتهاست: «آل بویه اصلاً از مردم دیلم نیستند و به دلیل سکونت آنها در سرزمین دیلم، به آنان دیلمی گفته شد. سید تاج الدین حسینی نقیب حلب در قرن هشتم، با نقل از کتاب التاجی ابواسحاق صابی، نوشتهاست که: عضدالدوله در جستجوی اصل و نسب خاندان خود، با ابامحمد مهلبی، وزیر مقتدر معزالدوله دیلمی، در این خصوص مکاتبه کرد. مهلبی نیز این را از بزرگان دیلم و موبدان و باقی ایرانیان تحقیق کرد. آنها نیز نسب نامه خاندان بویه (که به بهرام گور میرسید) را تأیید کردند و آن را صحیح دانستند.»
در اشعاری هم که توسط مداحان شاهان آل بویه سروده شدهاست، بر نسب بردن آنان از ساسانیان تأکید شدهاست. ابونصر بن نباته، شاعر دربار عضدالدوله دیلمی در قصیده ای ضمن مدح عضدالدوله به نسب بردن او از ساسانیان و تجدید شکوه و اقتدار دوران ساسانی توسط او اشاره دارد:
در شعر دیگری که مهیار دیلمی در مدح فرزند عضدالدوله، جلال الدوله دیلمی، سروده چنین گفتهاست:
مهیار در این شعر گفتهاست که جشن مهرگان را پدر (یعنی جد) جلال الدوله کسری (یعنی پادشاهان ساسانی) بنیاد نهادهاند و بر این قضیه که آل بویه از ساسانیان نسب میبرند تأکید نمودهاست.
علاوه بر این، برخی کتب عربی نیز اصل و نسب آل بویه را به قبیله یمنی بنی ضبه رساندهاند. بیرونی یکی از این نسب نامهها را اینگونه نقل میکند: «آنانکه بهرام را عرب دانستند گفتند بهرام بن ضحاک بن الابیض بن معویه بن دیلم بن باسل بن ضبه بن ادو در جمله پدران او لاهو بن دیلم بن باسل را ذکر کردند و بدین سبب اولاد او را لیاهیج گویند». از بعضی روایتها استنباط میشود که احتمالاً ابواسحاق صابی در کتاب خود یک تبار عربی نیز برای آل بویه نگاشتهاست که در دیگر کتاب عربی معاصر آن زمان هم گفته میشد. صابی در این خصوص داستانی را مطرح میکند با این مضمون که در زمانهای کهن شاخه ای از طایفه یمنی بنی ضبه، در نتیجه جنگهای قبیله ای در شبه جزیره عربستان دوره جاهیت، موطن خود را ترک و به دیلم مهاجرت کردند و خاندان آل بویه از نسل همین قبایل هست که در اثر همزیستی با دیلمیان زبان و فرهنگ خود را رها کردند و کاملاً دیلمی شدند. اما برخی خصوصیات عربی خود، مانند مهمان نوازی و آزادگی و رشادت، را حفظ کردند. چندین دهه بعد، ابن حسول این ادعای صابی را به تمسخر گرفت و اذعان داشت هیچ مدرکی مبنی بر مهاجرت بنی ضبه به دیلم در دست نیست و صابی عمداً قبیله ای گمنام از تباری مغشوش را برای طرح روایت خود انتخاب کردهاست. و سپس به طعنه گفت که اگر صابی میتوانست عضدالدوله را به قبیله پیامبر، قریش، میچسباند.
بعضی از مورخان این ادعای آل بویه در خصوص نسب بری از ساسانیان را به نقد کشیدند که قدیمیترین اینها ابوریحان بیرونی بود. او ابتدا، هنگامی که شجره نامه خاندان بویه را از قول صابی و ابومحمد حسن بن علی نانا نقل میکند، به شرح تناقضاتی در نام اجداد آل بویه میپردازد. بهطور مثال مینویسد که: «... بویه بن بن فناخسره بن ثماده… سپس در ثمان (پدربزرگ بویه) عم اختلاف شد و برخی گفتند ثمان بن کوهی بن شیرزیل اصغر و برخی کوهی را انکار کردند… پس در بهرام هم اختلاف کردند و بهرام را به فرس (ساسانیان) نسبت دادند… و بهرام را عرب دانستند…» او در ادامه مینویسد: «اگر کسی میانه افراط و تفریط حد اعتدالی را بگیرد از این قبیله (مقصود آل بویه است) فقط این مقدار خواهد شناخت که بویه پسر فناخسرو است و اقوام دیلم به حفظ انساب معروف نبودهاند و کسی هم چنین ادعایی نکردهاست و بسیار کم اتفاق میافتد که با طول زمان انساب به توالی محفوظ بماند و یگانی برهانی که برای اثبات به خاندانی باقیست آن است که جمهور خلق بر آن اجماع کنند.» دومین مورخی که بعد از بیرونی بر نادرستی شجره نامه آل بویه تأکید داشت ابن خلدون بود. او این نسب را ساختگی دانست و اینگونه استدلال میکند: «اگر نسب ایشان را در دیلم خللی بود نمیتوانستند این سان بر آن قوم ریاست یابند. از دیگر سو انساب هنگامی دستخوش اختلاف میشوند، یا بعضی از افراد سلسله مجهول میمانند، که از ملتی به ملتی و از قومی به قومی منتقل گردد، آن هم در طول اعصار و از میان رفتن نسلها و گذشت زمانهای دراز. حال آنکه میان ایشان (خاندان بویه) و یزدگرد بیش از سیصد سال فاصله نیست و از هفت یا هشت نسل تجاوز نمیکند و این مدت آنچنان طولانی نیست که سبب مجهول ماندن انساب شود.»
پیشینه
در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام زیاریان (۳۲۰ ه.ق) و بویهیان که هر دو از سرزمینهای گیلان برخاستهاند ایران مرکزی و باختری و فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند، حکومت بغداد را به آنان واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق به دست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با زیاریان و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند.
در سالهای ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه ش دست نشانده قدرت و غلبه خویش کرده بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیهداران این دوره، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازهای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوبهای خراسان به نتیجه نرسید، با این حال پایهگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادرزادهاش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی یکپارچگی از دست رفته سدههای دور نشان دادند. هرچند دولتشان علیرغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانرواییشان، از قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، کاست و بدین گونه عناصر تازهای از نژادها و اقوام گوناگون مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی بویهیان در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.
سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار درآمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت میکرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویج نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه.ق). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.
علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان، راهی فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن سرزمین دست یافت (۳۳۴ه.ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را با چشم خود میدید، به خاطر دیدگاه برخی از وزیران خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در سازش درآمد و لقب ویژه برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید.
همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپا داشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه. ق؛ که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمهها پلاس آویختند و زنان بر سر و رویشان میکوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور پیشوایان شیعه رایج شد و بغداد به دو بخش مهم شیعهنشین (کرخ) و سنینشین تقسیم شد (۳۶۳ ه.ق). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان بویهیان تأسیس شد. در زمان رکنالدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.
حمدانیان که به حمایت خلیفه به بغداد تاخته بودند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه.ق بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه.ق به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را گریزاند. اقامت معزالدوله تا سال ۳۵۶ ه.ق در بغداد ادامه داشت.
عمادالدوله، برادر بزرگتر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه.ق) از آنجا که پسری نداشت، از رکنالدوله برادرش که در عراق و ری بود، درخواست کرد تا «پناهخسرو» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. پناهخسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بندرها و کرانههای خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله در ۳۵۹ ه.ق به کردستان لشکر کشید و آل حسنویه را به مصالحه واداشت. وزیرش، ابوالفتح، که فرزند ابن عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.
رکنالدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو دودمان پدید آمد، که امیر نوح دوم سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه.ق) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدوله (۳۵۶ ه.ق) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه.ق یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدوله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن بازماند.
تاریخ سیاسی
زمینه و بنیانگذاری
ابو شجاع بویه جد آل بویه سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت، بویه جزو خدام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو میدانستند، ملازمت ماکان میکردند تا آنکه اسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یک سال کشته شد و مرداویج به جای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج ابودلف (کرهرود) فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. در آن زمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد.
در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه درگرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدین ترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد.
علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. میگویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بیپولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه بیرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بیدرنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. در این وقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسران بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.
شجرهنامه
سیاست مذهبی آل بویه
آل بویه با اینکه احتمالاً در آغاز شیعه زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند. آلبویه چون از نسل پیامبر مسلمانان نبودند طبق آموزههای مذهب زیدی باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعت کامل از او به امامت میرساندند؛ بنابراین احتمالاً به همین دلیل آنان بعد از رسیدن به حکومت به شیعه دوازده امامی مایل شدند؛ زیرا ایده یک امام غائب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود.
به هر ترتیب آنان بهطور مستمری مذهب شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس میداشتند. با اینحال آل بویه معمولاً سیاست مُدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند؛ مثلاً آنان بزرگترین تکریمها را برای عبدالله ابن خفیف شیخ کبیر، عالم بزرگ اهل سنت پایتخت (شیراز) بجا میآوردند. یا خانقاه برای اهل تصوف میساختند. با این حال آنقدر از لحاظ سیاسی قدرتمند بودند که در تصمیمگیریهای خلفای عباسی دخالت میکردند.
در شیراز زمان آل بویه، برخلاف سنت رایج آن زمان غیر مسلمانان مانند زردشتیها مجبور نبودند که علامت مشخصکننده به تن داشته باشند یا در محلههای خاصی زندگی کنند. در زمان آلبویه بازار شهر شیراز در هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی میشد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز علیه زرتشتیان به اغتشاش پرداختند. عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش کنندگان به شیراز فرستاد.
ابن اثیر در حوادث سال ۳۶۳ ه.ق گفتهاست که فتنهای بزرگ میان شیعه و سنی در محله سوق الطعام بغداد برخاست. سنیها زنی را سوار بر شتر کردند و او را عایشه نامیدند و ۲ نفرشان خود را طلحه و زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداخت و میگفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ میکنیم. این عمل آنها، شبیهسازی جنگ جمل در دوران خود تلقی شد.
یکی از وزیران برجسته ایشان نصر بن هارون نصرانی (نخستین وزیر مسیحی تاریخ ایران) که به نقل از مسکویه وزیر شیراز بود، و شاه دیلمی (عضدالدوله) دست او را در ساختن کلیساهای مسیحی بازگذارد. یهودیان و صابئین در دستگاه فرمانروایی ایشان جایگاه بلندی داشتند. میتوان گفت که دودمان دیلمیان یکی از بردبارترین و خشونت پرهیزترین دودمانهای شاهی در تاریخ ایران پس از اسلام بوده. و در همین. در این دوره است که یک یهودی با فرمان شاه، حاکم سیراف میشود.
شاهنشاهان آل بویه
دیالمه فارس
عمادالدوله عمادالدوله ابوالحسن علی بن بابویه (۳۲۰–۳۳۸ ه.ق)
عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه (۳۳۸–۳۷۲)
شرفالدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۲–۳۷۹)
صمصامالدوله ابوکالیجار مرزبان پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۹–۳۸۸)
بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله ابو شجاع فنا خسرو (۳۸۸–۴۰۳)
سلطانالدوله ابو شجاع پسر بهاءالدوله ابونصر (۴۰۳–۴۱۵)
ابوکالیجار مرزبان پسر سلطانالدوله (۴۱۵–۴۴۰)
ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۷)
علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله. اولین از سلاطین دیلمی فارس. وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی، درآمد؛ و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مأمور قسمتی از عراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله) را نامزد کرج ابودلف کرد. وی در کرج ابودلف (کرهرود) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید؛ و در سال ۳۲۱ ه'. ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت. علی بن بویه نیز بدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان، که ابوبکر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد، رفت و در ماه ذی حجه سال ۳۲۱ ه'. ق. آنجا را تسخیر کرد؛ و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت و سرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کرد آنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مرداویج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۳۲۳ به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قویپنجه رهایی یافت. عمادالدوله در سال ۳۲۲ برادر خویش رکن الدوله حسن را مأمور فتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال ۳۲۹ ه'. ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش، تا طبرستان پیش رفت، و در سال ۳۳۱، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال ۳۳۷ سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال ۳۳۸ درگذشت. عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند.
با مرگ عضدالدوله دیلمی در شوال ۳۷۲ ق / مارس ۹۸۳ م، بزرگان قوم اعلام وفات او را برای سه ماه به تعویق انداختند و پس از به خاک سپاری جنازه عضدالدوله در نجف، پسرش ابوکالیجار در بغداد به امارت نشست. خلیفه هم او را صمصام الدوله لقب داد «محرم ۳۷۳ ق / ژوئن ۹۸۳ م». با امارت صمصام الدوله، اختلاف وی با برادر دیگرش ابوالفوارس شیردل که فارس را تصرف کرده بود بالا گرفت. نزاع این دو برادر طولانی شد و بعد از حوادث بسیار شرف الدوله غلبه یافت و صمصام الدوله را به زندان انداخت. «رمضان ۳۷۶ ق / ژانویه ۹۸۷ م» و دستور داد تا وی را نابینا کنند. با مرگ شرف الدوله «۳۷۹ ق / ۹۸۹ م» برادرش ابونصر ملقب به بهاءالدوله به جای او نشست. بهاء الدوله از همان اوان امارت مواجه با مخالفت برادر بزرگترش صمصام الدوله شد. با این حال، علیرغم نابینایی، در فارس به طلب قدرت برخاسته بود و طالب سهم خود از قلمرو پدر بود. سرانجام پس از جنگهای پی در پی، بصره و اهواز به همراه فارس به دست صمصام الدوله افتاد و بغداد و نواحی دیگر برای بهاء الدوله ماند. اما فرمانروایی صمصام پس از مصالحه با بهاء الدوله دیری نپایید و خشونت رفتار او با ترکان فارس و بی تدبیریهایی که در حفظ اتحاد دیالمه آن سرزمین کرد موجب تزلزل قدرتش شد. سرانجام به وسیله پسران عزالدوله بختیار، که از زندان عضدالدوله پس از سالها رهای یافته بودند، به قتل رسید «ذی الحجه ۳۸۸ ق / دسامبر ۹۹۸ م» و بهاء الدوله از تهدید و مخالفت او نجات پیدا کرد.
دیالمه ناحیه جبال
رکن الدوله حسن پسر بویه
مؤیدالدوله ابومنصور بویه پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
فخرالدوله ابوالحسن علی پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
مجدالدوله ابوطالب رستم پسر فخرالدوله
سیده خاتون شیرین دختِ اسپهبدْ رستمِ طبری
دیالمه عراق، خوزستان
معزالدوله احمد بن بویه
عزالدوله فرزند معز الدوله
عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه
بیماری عماد الدوله علی در سال ۳۳۸ هجری قمری او را به فکر آینده حکومتش انداخت و چون خود فرزندی نداشت از رکن الدوله حسن برادرش خواست، فرزندش فناخسرو را به شیراز بفرستد تا او را رسماً ولیعهد و جانشین خود معرفی کند فنا خسرو با آداب و تشریفات سلطنتی مورد استقبال قرار گرفت. عماد الدوله او را برتخت خود نشاند و مردم رسماً به او سلام پادشاهی دادند.
عماد الدوله (عموی عضدالدوله) کار را تا بدانجا پیش برد که برای حفظ و تحکیم موقعیت آل بویه و عضد الدوله فرماندهان نظامی را که ممکن بود پس از مرگش از عضد الدوله تبعیت نکرده و طغیان کنند را دستگیر و به قتل رسانید. از جمله آنان میتوان به شرنگین بن جلیس از سرداران دیلمی اشاره نمود.
دوران عضد الدوله اوج قدرت و فرهنگ و هنر و ادب بود او نزد افرادی چون عبدالرحمان بن عمر بن سهل ابوحسین صوفی علم نجوم آموخته بود. او از علی بن حسین معروف به ابن اعلم که علوی بود، آموزش زیج گرفت و از ابو علی فارسی، دستور زبان عربی آموخت وی برای علما و فضلا و ارزش بسیاری قایل بود و در محضر آنان مینشست و درمسائل علمی و ادبی به مناظره میپرداخت علما در سرای عضد الدوله جایگاه مشخصی داشتند و در آن محل دور از جریانات سیاسی و اختلافات مذهبی به مباحثات علمی میپرداختند. پزشکان در دربار وی اهمیت بسیار داشتند ازجمله ابوالحسن محمد طبری که طبیب مخصوص رکن الدوله بود وی حتی برای آموزش پزشکان بیمارستانی در بغداد به نام بیمارستان عضدی ایجاد کرده بودو کتابهای بسیاری از یونانی به عربی در این زمان ترجمه شد و به منجمان، ریاضی دانان، معماران، ادیبان و شاعران احترام بسیار روا میداشت. شاید بتوان او را مقتدرترین و علم دوستترین پادشاه آل بویه دانست.
شرف الدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو
ابوعلی کیخسرو پسر ابوکالیجار
جلال الدوله ابوطاهر پسر بهاءالدوله
ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار
قوام الدوله ابوالفوارس پسر بهاءالدوله
ابومنصور فولاذستون پسر ابوکالیجار
فهرست حاکمان آل بویه و زمان حکومت آنها
آل بویه فارس
آل بویه بغداد و خوزستان
آل بویه ری
اوضاع اداری
بوییان که تجربه چندانی در حکومت داری نداشتند، دولت خود را بیشتر با روش دولت عباسی اداره میکردند؛ بنابراین اصلاحات چندانی در نظام اداری پدید نیامد.
وزیر
وزیران عهد بوییان اکثراً از افراد دانشمند زمانه خود بودند که توسط حاکمان آل بویه به منصب وزارت رسیدند. تأثیر اعمال وزیران در هر شاخه از حکمرانان آل بویه متفاوت بود. در شاخه بوییان جبال به دلیل آرامش منطقه و حضور وزرای دانشمند علم پیشرفت کرد. در مقابل آن، در شاخه بوییان فارس و خوزستان و عراق اختلافات داخلی و فروش مقام وزارت دردسر ساز بود.
حاکمان آل بویه بعد از عهد عضدالدوله دو وزیر داشتند. یکی وزیر شیراز و یکی وزیر بغداد. اهمیت هر دوی این شهرها و تمایل عضدالدوله برای حفظ شیراز بهعنوان پایتخت دلایل اصلی این امر بودند.
دیوانها
دیوانها در عهد بوییان بدون برنامهریزی عمل میکردند و تغییر سریع و مکرر کارکنان از جمله خصوصیات آنها بود. رئیس دیوانهای حکومتی صاحب الدیوان نام داشت که بیشتر به عنوان نایب وزیر شناخته میشد.
دیوانهای عهد بوییان عبارتند از:
دیوان خراج: رسیدگی به عواید ایالات.
دیوان هزینه: رسیدگی به خرج دربار، امور مربوط به خزانه سلطنتی و ضرب سکه
دیوان رسایل: صدور دستورهای حکومتی و برقراری ارتباطات داخلی و خارجی
دیوان برید: خبررسانی و بر قراری ارتباط
دیوان قضا: امور قضایی و رسیدگی به اختلافات و دعاوی مردم
دیوان سواد: دیوانی برای رسیدگی به اوضاع مناطق بین دجله و فرات
دیوان سپاه: امور نظامی و جنگی
علم و فرهنگ
دوران حکومت آل بویه عصر پیشرفت علم و ادب بود. حاکمان آل بویه علاقه خاصی به اهل علم داشتند و به خصوص از شعرا و علمای حکمت استقبال میکردند.
در اوایل عهد بوییان علم چندان رونقی نداشت و توجهها بیشتر به امور سیاسی معطوف شده بود. در مقابل با به قدرت رسیدن عضد الدوله به دلیل صلح و آرامش ناشی از حکومت او و علاقه خود وی به دانش، بازار علم رونق دوباره یافت و در زمان حکومت فرزندان او هم همچنان به راه خود ادامه داد. مهمترین دستاوردهای این دوران در زمینه نجوم (مانند ابن اعلم)، پزشکی و ریاضیات بود.
ادبیات عربی
آل بویه همانند فاطمیان حامیان بزرگ هنرها و علوم بودند، اگرچه در ابتدای امر دیلمیانی خشن و ناهنجار بودند. این حقیقت که آنها بر بغداد حکومت میکردند… و دلبستگی کلی به عراق داشتند که در آنجا ادب عربی رایج بود و آنها را بیشتر حامی و مشوق ادب عربی ساخته بود تا ادب فارسی نوین که در آن ایام در قسمت شرقی ایران نشو و نما مییافت. با اینهمه در ایام فرمانروایی آل بویه شعرایی در مغرب ایران بودند که به زبان فارسی نو شعر میگفتند. اما در مغرب ایران ادب عربی بر ادب فارسی غالب بود.
کتابخانههای آل بویه در شیراز، ری، اصفهان نمونههای شگفتانگیز زمان خود بودند. از این گذشته ما در این دوره هنوز شاهد چیزهایی هستیم که در ایام گذشته نیز آنها را میدیدیم: رئیس دبیران یعنی وزیران ایرانیانی که تسلطشان به زبان عربی به فرهنگی شگفتآور پیوند یافته که در کلیه زمینههای دانش سیر میکند. ابن العمید (در گذشته به سال ۳۰۹ ه.ق/ ۹۶۹–۷۰ م)، کاتب ایرانی تصویر گویا و روشن این فرهنگ وسیع و استعداد فنی در عربی است. ابن العمید فیلسوف، زبانشناس، عالم دینی، شاعر و نویسنده صاحب سبک بود و در زمینه رسالهنویسی نام وی در کتاب نام عبدالحمید، «جاحظ ثانی»، آن را ختم کرد. اما یک فرق اساسی در نثر این دو یافت میشود. سبک رسالهنویسی عبدالحمید مردانه است و آرایش چندانی ندارد. اما سبک ابن العمید، مانند سبک خلفش در وزارت آل بویه، یعنی ابن عباد ایرانی معروف به صاحب (درگذشته به ۳۸۵ ه.ق/ ۹۹۶ م) آراسته به صنایع لفظی و مشحون از نثر مقفی بود که در آن زمان تداول داشت. در این مورد نوعی هدف و مقصود در ادب عربی وجود دارد خوشایند وزرای پیش گفته آل بویه نیست.
عمران و آبادانی
آبادانیهای آل بویه در امور آبیاری و کشاورزی، در مقایسه با امرای معاصر آنان در عراق، چون بریدیان و حمدانیان، سخت مشهود است. جدالهای متوالی و خونین امیرالامراها و حکامی که خواهان سیطره بر مرکز خلافت (مرکز قدرت و درآمد) بودند، ویران شده بود. اصلاحات و کارهای عمرانی وی در عراق، از جمله تعمیر سد بادوریا بر رودالرفیل، باعث آبادی و فراوانی و ارزانی شد و مردم روی به بغداد نهادند. از اینجا آبادانی بغداد را میتوان دریافت که گفتهاند در روزگار او، بغداد ۱۷٫۰۰۰ گرمابه داشتهاست. همو برای ساختن کاخی جهت خویش، نابسامانیها پدیدآورد و بسیاری از بناهای سامرا و شهر المنصور و حصارها و دروازهها را ویران کرد تا از مصالح آنها استفاده کند. وی اموال مردم را به زور میگرفت. نیز در اواخر عمر، فرمان داد بیمارستانی در بغداد بنا کنند و املاکی بر آن وقف سازند (۳۵۵ه.ق/۹۶۶م)، اما عمرش وفا نکرد و درگذشت.
بیشترین اصلاحات و آبادانیها، مربوط به روزگار عضدالدوله است. ابوعلی مسکویه انبوهی از این آبادانیها را برمیشمارد که برخی از آنها برای مطالعه خصایل شخصی عضدالدوله خالی از فایده نیست. میگوید عضدالدوله فرمان داد خانهها و بازارها و مساجدی را که در فتنههای بغداد دستخوش آتشسوزی و آسیب شده بود، بازسازی کنند و صاحبان خانهها را واداشت که آنها را به زیباترین شکل بسازند و آنان را که دست تنگ بودند، برای این کار وام میداد، و اگر غایب بودند، وکیلانی تعیین میکرد که به نیابت از آنان، آن کار را به انجام رسانند. نیز بیمارستانی در شیراز. بیمارستان معروف دیگری در بغداد پایهگذاری کرد و پزشکانی نامآور به آنجا برد و تأسیسات ممتاز در آنجا نهاد. در روزگار او شیراز چنان آباد و پرجمعیت شد که جای لشکر نماند و او در نزدیکی شهر، محلّتی ساخت به نام «فنا خسروگرد» و لشکریان را در آن نشاند و شهر چنان آباد شد که ۲۰٫۰۰۰ دینار درآمد داشت. کاخ باشکوه وی که مقدسی از آن با شگفتی یاد میکند ۳۶۰ اتاق داشت که دیوارهای آن را با کاشی چینی آراسته بودند. نیز به جای شهر اردشیر خوره یا گور قدیم، شهر فیروزآباد را بنا کرد و در کازرون سرایی برای سمساران ساخت که خود روزی ۱۰٫۰۰۰ درهم از آنجا سود برمیگرفت. سد عظیمی هم بر پایههایی از ساروج بر روی رود کُر بنا کرد که به بندِ امیر یا بند عضدی معروف شد. در ۲ سوی این سد، ۱۰ دولاب قرار گرفت که زیر هر دولاب، آسیابی سوار شد. نیز کاریزهای شیراز، آب را به ۳۰۰ دیه میرسانیدند. در کرمان هم قصری و منارهای برآورد و در میان اروندرود و کارون برای عبور کشتیها و وصول از دجله و فرات به ش، آبراههای بنیاد کرد. یکی از برجستهترین کارهای او، ساختن مرقد علی و بنای آرامگاهی در آنجا بود. پدر وی رکنالدوله هم به رغم پولدوستی، آثاری از خود بر جای نهاد که نمایانگر علاقه وی به آسایش حال رعیت بود. احداث نهر رکنآباد در شیراز، و مرمت پل ایذه در خوزستان ازجمله کارهای او است.
پانویس
۵۶ .۵۷.https://fa.m.wikipedia.org/wiki/عزالدوله_بختیار
منابع
تاریخ ایران، میترا مهرآبادی، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۷۴
بوییان، کلود کاهن و مفیض الله کبیر، مولی، تهران
پیوند به بیرون
آل بویه
دیلمیان در گستره تاریخ ایران نویسنده: دکتر پروین ترکمنی آذر
احیای فرهنگ در عصر بویه نویسنده: جوئل کرمر مترجم محمد سعید حنایی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۳۴ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در دهه ۹۳۰ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۵۵ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۰۶۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۹۳۴ (میلادی)
تاریخ طبرستان
حکومتهای ایران در سده ۱۱ (میلادی)
دربارهای طبریزبان
دودمانهای ایرانی
دیلمیان
سلسلههای شیعه
عراق در قرون وسطی
کشورهای پیشین در آسیا
کشورهای پیشین در خاورمیانه |
1330 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86 | غزنویان | سلطنت غزنوی یا غَزنَویان (۹۷۷–۱۱۸۷ م) (۳۴۴ ه.ق - ۵۸۳ ه.ق) دودمانی تُرکتبار با فرهنگ ترکی-ایرانی و سنیمذهب بودند که در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تأیید خلافت عباسی بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست. آلپتگین (نیای بزرگ غزنویان) از قبیله بارسغان (از تُرکان اوغوز) بوده است.
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنی آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از غلامان ترک دربار سامانی در خراسان بودند که به خراسان کوچ کردند. نامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. با شکست غزنویان از ترکان سلجوقی در نبرد دندانقان و پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی بعد بستر حوزه فرمانرواییاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران پارسی سرا و گسترش زبان پارسی از اهمیت بالایی برخوردار است.
بنیانگذاری
در اواخر حکومت سامانیان یکی از سرداران ترکمن این سلسله به نام آلپتگین کوشید با همدستی عدهای دیگر، یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصر بن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست. پس از این ماجرا البتکین راهی شهر غزنین در افغانستان کنونی شد و در آنجا حکومت را به دست گرفت.
دولت سامانی که حکومتی ضعیف بود و از سمت فرارود (ماوراءالنهر) نیز با حکومت مسلمان و ترکنژاد ایلک خانیان درگیر جنگ بود به ناچار حاکم بودن البتکین در غزنین را پذیرفت. البتکین تا پایان عمر خود در شهر غزنین اقامت گزید اما دولتی که وی بنیاد نهاد پس از آن به علت انتساب به شهر غزنین به حکومت غزنویان مشهور گشت.
یکی از نامدارترین جانشینان آلپتگین داماد وی سبکتگین بود. سبکتگین با نشان دادن شایستگی خود به بزرگان ترکمن توانسته بود پشتیبانی و اعتماد آنها را به خود جلب کند. همگام با این دگرگونیها در غزنین، دولت سامانی به ضعیفترین زمان خود رسیده بود و دچار مشکلات پرشماری بود. سبکتگین ضمن اعلام وفاداری به حکومت سامانی برای سرکوب سرداران یاغی پنجاب راهی آن دیار گردید و توانست اوضاع را تا اندازهای به نفع سامانیان آرام کند. سامانیان نیز به پاسداشت این خدمت وی، نه تنها وی را در مسند حکومت غزنین استوار کردند بلکه اداره خراسان را نیز به پسر وی محمود واگذاردند و سلطان محمود نیز با سود جستن از امکانات این منطقه پهناور و آباد توانست بر قدرت خویش بیفزاید. محمود پس از درگذشت پدر به حکومت غزنین دست یافت.
در همین اوضاع و احوال ایلکخانیان به فرارود تاختند و با تصرف بخارا و پایتخت سامانیان و سرزمینهای جنوب آمودریا به عمر این دودمان پایان دادند و این باعث گردید سلطان محمود به استقلال کامل برسد. خلیفه عباسی نیز وی را مورد تأیید قرار داد. دوران سی و سه ساله حکومت محمود بیشتر به جنگ با دولتهای پیرامون و افزون کردن متصرفاتش گذشت. وی در بیشتر این نبردها پیروز میدان بود و علت نیز علاوه بر استفاده وی از سپاه کارآمد و مجهز که ویژه توجه خود سلطان محمود به امور نظامی بود، درگیریها و ضعف داخلی دولتهای پیرامون نیز افزون بر علت شد که وی راحتتر به پیروزی برسد؛ مثلاً سلسله آل بویه دچار تجزیه شده بود و دولت آل زیار در محدوده گرگان حاکمیت ضعیفی داشت.
بازماندگان صفاریان نیز در سیستان دچار اختلافات خانوادگی بودند و هندوستان نیز در شرق باوجود ثروت انبوهش دارای یک وحدت سیاسی نبود.
سلطنت و اوج
آلپ تگین
آلپ تَگین بنیانگذار سلسه غزنویان بود. او یکی از سپهسالاران تُرکتبار در امپراتوری سامانیان بود و در سالهای پایان عمر خود در سالهای ۹۶۲ الی ۹۶۳ میلادی به دلیل نارضایتی از حکومت سامانی به غزنین رفت و فرمانروای شبه-مستقل در شهر غزنی شد. وی پیش از فرمانروایی در غزنی، به سمت سپهسالار ارتش سامانیان در خراسان رسیده بود. پس از مرگ عبدالملک بن نوح، آلپتگین برای تاختوتاز به سوی هند رفت و در مسیر خود، ناگزیر شد از غزنه بگذرد. هنگامی که ابوعلی لویک حاکم غزنه اجازهٔ عبور به او نداد، پس از چهار ماه محاصره، شهر را تصرف کرد. سپس بنا به گفتهٔ جوزجانی، با دریافت منشوری از منصور بن نوح، موقعیت خود را تثبیت کرد.
سبکتگین
سبکتگین، داماد آلپ تگین و امیر امپراتوری غزنوی بود که با تصرف قلمرو سامانیان، لاویکها، کابل شاهیان که بیشتر مناطق فعلی افغانستان و پاکستان میشود، گسترش دودمان نو بنیاد غزنوی را آغاز کرد. مورخ قرن شانزدهم، محمدقاسم فرشته، نسب سبکتگین را از نسل پادشاهان ساسانی ثبت میکند:
با این حال، این ادعا بی اساس است و سبکتگین از خوانین قراختا بشمار میرفت که در یکی از جنگها اسیر دشمن گردیده به عنوان برده توسط آلپ تگین خریداری شد.
سبکتگین در سال ۳۸۷ ه.ق و پس از مدت ۲۱ سال سلطنت از دنیا رفت، وی پسر ارشد خود اسماعیل را که مادرش دختر آلپ تگین بود پادشاه اعلان نموده بود.
اسماعیل
اسماعیل بن سبکتگین غزنوی که ولیعهد و حکمران غزنه و بلخ بود پس از مرگ پدر برای مدت کوتاهی اعلان تاج و تخت نمود، اما او در سال ۳۸۷ در جنگ غزنی شکست خورد و توسط محمود اسیر گردیده از قدرت خلع گردید.
سیف الدوله محمود
ابوالقاسم محمود پسر دوم سبکتگین مشهور به سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۷ه. ق، پس از خلع اسماعیل برادرش، در غزنی اعلان سلطنت کرده و سلطان دودمان غزنوی گردید. وی در ادامه فتوحات پدرش سرزمین سامانیان را الی آمودریا، سرزمین کابل شاهیان از جمله پادشاهی اسماعیلیان مولتان، سرزمین راجههای سند، و همچنین برخی از مناطق بویه را به اتمام رساند. با همه حسابها، حکومت سلطان محمود عصر طلایی و اوج امپراتوری غزنوی بشمار میرود. محمود هفده لشکر کشی از طریق شمال هند انجام داد تا اقتدارش را در هند تثبیت کند. وی قلمرو خود را از مرزهای ری تا سمرقند و از دریای خزر تا یمن و دهلی برقرار کرد.
محمود و سومنات
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات بود. بزرگترین و مهمترین بت هندوستان در بتخانه این شهر بود که طولش به پنج متر بالغ میشد. هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند. این بت آنچنان برای هندوان با ارزش بود که حتی معتقد بودند دریا نیز وی را میپرستد و جزر و مد را نشانهٔ همین پرستش میدانستند. جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند. هنگامی که سپاه ۳۰ هزار نفری غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت و بهدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
در دوره محمود (۴۲۰–۳۸۷)، غزنویان ۴۰۰۰ خانواده ترکمن را در نزدیکی کرانه خراسان اسکان دادند. تا سال ۴۱۷، به دلیل حمله ترکمنها به شهرهای همسایه، فرماندار طوس، ابو الحارث ارسلان جاذب، حملات نظامی علیه آنها را رهبری میکرد. وی ترکمنها را شکست داده و به سرزمینهای همسایه پراکنده کرد. با این وجود، تا اواخر سال ۴۲۳، آلتونتاش، فرماندار غزنوی، پنجاه تن از سران ترکمن را به جرم حمله به خراسان اعدام کرد.
ثروتی که از لشکرکشیهای هند محمود به غزنی آورده میشد بسیار زیاد بود و مورخان مثل ابوالفضل بیهقی، گ و شاعرانی مثل فردوسی توصیف درخشانی از عظمت پایتخت و حمایت شگرف فاتح غزنوی از ادبیات ارائه میدهند. محمود در سال ۴۲۰ه.ق درگذشت.
جلال الدوله محمد
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بهوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد اما چون حس میکرد کارگزاران پدرش با به حکومت رسیدن وی مشکل دارند، در صدد کنار گذاشتن آنها برآمد. در این زمان کارگزاران دستگاه غزنوی به دو دسته تقسیم شده بودند یک دسته پدریان یعنی طرفداران سلطان محمود و دیگران پسریان که هواداران مسعود بودند.
شهاب الدوله مسعود
از جمله پدریانی که سخت مورد غضب سلطان مسعود قرار گرفت ابو علی میکال معروف به حسنک وزیر بود که چون از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود به ناچار برای از سر راه برداشتن وی، او را به انحراف مذهبی متهم نمود که شرح آن در تاریخ بیهقی آمدهاست؛ و سپس وی را دار زد و اموالش را مصادره نمود. این اقدام وی ضربه مهلکی بر پیکره دودمان غزنویان وارد کرد؛ زیرا وی با این کار هم خود را از داشتن کارگزاران مجرب محروم ساخت و هم وجه خود را در میان مردم که میدانستند علت اصلی بر دار کردن حسنک چیست، خراب نمود.
سلطان مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار داد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم به ویژه مردم خراسان شد؛ و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت؛ و در نهایت در سده ششم هجری غوریان، آخرین بقایای غزنویان (خسروملک) را نیز از بین بردند.
زوال و بقا
ظهیر الدوله ابراهیم
در سال ۴۴۸، سلطان ابراهیم پسر مسعود پسر محمود پسر سبکتگین غزنوی، خوشنویس بزرگ که قرآن را با قلم خود نوشت، برای مدت ۴۰ سال به سلطنت رسید. ابراهیم با توافق صلح با سلجوقیان و احیای روابط فرهنگی و سیاسی، امپراتوری ضعیف شده غزنوی را مجدداً بنیان نهاد. دوران ابراهیم و جانشینان وی امپراتوری غزنوی از یک دوره آرامش و صلح پایدار برخوردار بود. غزنویان که خراسان را از دست داده بودند، بهطور فزاینده ای با ثروت حاصل از حملات به شمال هند، جایی که با مقاومت شدید حاکمان هند مانند پارامارا از مالوا و گاهادوالا از قنوج روبرو میشدند، به حیات شان ادامه دادند. وی تا سال ۴۸۸ حکومت کرد.
علاءالدوله مسعود سوم
ابوسعد مسعود مشهور به سلطان مسعود سوم برای مدت شانزده سال به سلطنت رسید، در حالی که هیچ اتفاق مهمی در زمان حیات او رخ نداد. مسعود کاخ جد خود سلطان مسعود غزنوی و یکی از منارههای غزنی را بنا کرد. علائم ضعف غزنویان هنگامی آشکار شد که وی در سال ۵۰۵ درگذشت، درگیری داخلی بین پسرانش با عروج سلطان بهرام شاه به عنوان دست نشانده سلجوقیان پایان یافت. بهرام شاه در جنگ غزنی در سال ۵۰۷ برادرش ارسلان را از سلطنت خلع نمود.
یمین الدوله بهرام شاه
سلطان بهرام شاه غزنوی آخرین پادشاه غزنوی بود که به مدت سی و پنج سال بر غزنی، اولین پایتخت غزنویان حاکم بود. وی در سال ۵۴۷ در غزنی توسط سیف الدین سوری شکست خورد، اما سال بعد پایتخت را پس گرفت. علاءالدین حسین جهانسوز، سلطان غوریان، در انتقام مرگ برادرش قطب الدین غوری، که داماد پادشاه بود اما به دلیل تخلف جزئی کشته شده بود، در سال ۵۴۷ این شهر را فتح کرد. سپس وی این پایتخت باشکوه غزنویان را یکنواخت و به مدت ۷ روز آن را سوزاند که به «جهانسوز» معروف شد. غزنی با مداخله سلجوقیان که به کمک بهرام شاه آمده بودند، دوباره احیا گردید. مبارزات غزنویان و غوریان در سالهای بعد همچنان ادامه یافت تا اینکه قلمرو غزنوی و زابلستان قبل از غوریان به دست گروهی از ترکان اوغوز پامال گردید. قدرت غزنویان در شمال غربی هند تا زمان غلبه غوریان بر لاهور الی سلطنت خسرو ملک غزنوی در سال ۵۵۵ فراهم بود.
زبان و ادبیات پارسی
نوزایی (رنسانس) زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در دوره ترکان غزنوی در قرن یازدهم میلادی صورت گرفت. دربار امپراتوری غزنوی به دلیل حمایت از ادبیات فارسی چنان مشهور بود که شعرایی همچون فرخی سیستانی برای ادامه فعالیت به نزد آنان سفر کردند. مجموعه شعر کوتاه عنصری (شاعر پارسیگوی) به سلطان محمود و برادرانش نصر و یعقوب اختصاص یافتهاست. سلطان محمود، غزنی را به مرکز آموزش علوم تبدیل کرد و فردوسی و ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود. او ترجیح داد که شهرت و جلالش به زبان فارسی ثبت گردد و صدها شاعر پارسیگوی در دربار او جمع شدند. وی کتابخانههای زیادی از ری و اصفهان به پایتخت خود آورد. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.
غزنویان نوشتههای تاریخی به زبان فارسی تدوین کردند. تارخ بیهقی که در نیمه دوم قرن یازدهم نوشته شدهاست، نمونه ای از آن است. با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند. لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.
اگرچه پادشاهان غزنوی و فرماندهان نظامی آنها اصالتاً ترک بودند، ولی از نظر ترویج زبان فارسی و حمایت از شاعران پارسیگوی، اهتمام شاهان غزنوی برای گسترش زبان و ادب پارسی، بیشتر از رقبای ایرانی خود یعنی سلسله آل بویه بود که از شعرای عرب تمجید کرده و حامی بزرگ و مروج زبان و ادبیات عربی بودند.
اهمیت هندوستان
یکی از مسائل مهمی که در دوران غزنویان از سبکتکین شروع شد و در زمان محمود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت دنبال شد لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود. علل این اقدام آنها اولاً این بود که هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود. علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصاً از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمان غزنه به بار میآورد. همچنین این لشکرکشیها باعث مشغول بودن سپاه غزنویان میشد که اگر این سپاه بیکار میماندند باعث ایجاد مشکل و بحران در دستگاه غزنویان میگشت.
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
سلاطین غزنوی
شجرهنامه
پانویس
سوم به معنی ماه و نات به معنی صاحب است.
منابع
تاریخ ایران و جهان (۱)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۱. (صص ۲۷۵ تا ۲۸۴)
صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخر داعی گیلانی. (صص ۳۹ تا ۴۱)
باسورث٬ادموند کلیفورد. تاریخ غزنویان. ترجمه محمد مقدم، تهران ٬امیرکبیر۱۳۷۸٬.
تاریخ ایران - دکتر خنجی
تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران، ۱۳۵۴
تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
پانویس
پیوند به بیرون
لشکری بازار
افغانستان در قرون وسطی
امپراتوریها و پادشاهیهای هند
انحلالهای ۱۱۸۷ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۶۲ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۹۶۳ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در دهه ۹۷۰ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۱۸۷ (میلادی)
تاریخ آذربایجان
تاریخ ایران
تاریخ پاکستان
تاریخ مردمان ترکتبار
تاریخ ولایت غزنی
دربارهای ترکی زبانان
دربارهای فارسیزبان
دودمانهای افغانستان
سلسلههای ترک
سلسلههای غیر ایرانی حاکم بر ایران
سلسلههای مسلمان سنی
غلمان
کشورهای پیشین در آسیا
سلطه اسلام در شبهقاره هند |
1332 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%A7 | ابن سینا | ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس (۳۵۹–۲ تیر ۴۱۶ خورشیدی، ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی، ۳۷۰–۴۲۸ قمری)، همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، اخترشناس، فیزیکدان، شیمیدان، جغرافیدان، زمینشناس، شاعر، منطقدان، فیلسوف، موسیقیدان و دولتمرد ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین و جهان است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینهٔ فلسفه و پزشکی اهمیت دارد. آثار اصلی او دو دانشنامهٔ علمی و فلسفی جامع به نامهای کتاب شفا و دانشنامهٔ علائی، و همچنین القانون فی الطب به عنوان یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است.
وی در کودکی نبوغ شایانی از خود بروز داد و در جوانی از جمله دانشمندان و پزشکان خاص دربار امیر نوح سامانی در بخارا بود. سپس با زوال سامانیان و نزدیک شدن خطر سپاه سلطان محمود غزنوی از بخارا به گرگانج خوارزم رفت و از آنجا به گرگان نزد امیران آل زیار پناه برد. سپس، در خدمت مجدالدوله رستم امیر آل بویه در ری رسید و پس از آن در همدان وزیر شمسالدوله دیلمی بود. پس از مرگ امیر، وی را زندانی کردند تا اینکه از آنجا گریخت و نزد علاء الدوله، حاکم اصفهان از آل کاکویه رفت و در خدمت او بود تا نهایتاً در همین منصب در سفر به همدان درگذشت.
در حوزه دانش منطق ابن سینا با ابداع دو نظریه «قیاس اقترانی شرطی» و «موجهات زمانی» از منطق ارسطویی پا فراتر نهاد در طرح نوینی از منطق موسوم به منطق سینوی را در تمدن اسلامی پی نهاد که پس از وی تا زمان خواجه نصیرالدین طوسی تکمیل گردید. در حوزه فلسفه وی کوشید تا فلسفه مشائی را با دین سازگار سازد. در این جهت علاوه بر اثبات وجود خداوند بمثابه واجب الوجود فلسفی، به حل عقلی مسائلی از قبیل صدور کثرت از وحدت، علم خداوند به جزئیات، پیوند حادث و قدیم، رابطه ذات و صفات خدا پرداخت. در حوزه نفس نیز بحث تجرد و خلود را طرح میکند. وی معقول ثانی و اولی را تفکیک میکند و در موضوع شرور تقریر نوینی ارائه میدهد.
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم، وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی میداند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران میداند که یکی از معروفترینها در همهٔ زمانها و مکانها و نژادها است. همچنین وی در زمرهٔ فیلسوفان بزرگ جهان قرار دارد. دانشنامهٔ فلسفهٔ دانشگاه تنسی ابن سینا را تأثیرگذارترین فیلسوف جهان پیش از دوران مدرن معرفی میکند. تقریرهای فلسفی وی بسیار بر فلاسفه بزرگ بعدی از جمله ملاصدرا، توماس آکوئیناس و دکارت مؤثر بودهاست و علاوه بر مکتب سینوی در جهان اسلام که همچنان استمرار دارد، مکتب سینوی در فلسفه قرون وسطی اروپا نیز پدید میآید. تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، کلام شیعه را به رنگ فلسفه سینوی درمیآورد. در مخالفت با وی از یک سو محمد غزالی و فخر رازی از موضع کلام اشعری و از سوی دیگر ابن رشد اندلسی از موضع فلسفه ارسطویی کتاب مینویسند.
زادروز او در ایران، یعنی ۱ شهریور، روز پزشک نام گرفتهاست.
آرامگاه بوعلیسینا در میدان بوعلی سینا در مرکز شهر همدان واقع شدهاست.
زندگی
نام ابنسینا، حسین و نام پدرش عبدالله که فرزند حسن و حسن فرزند علی و علی فرزند سینا بود؛ بنابراین به ابنسینا یا ابوعلی سینا ملقب شد.
عبدالله پدر ابنسینا اهل بلخ بود و در زمان سلطنت نوح دوم سامانی از پادشاهان سامانی از بلخ به بخارا آمد و کارمند دارایی روستایی بنام خرمیثن شد و از ده نزدیکی بنام افشنه با دختری بنام ستاره ازدواج کرد و اولین فرزندش را حسین نام گذاشت که همان ابنسیناست.
پدر و برادر ابن سینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما ابنسینا از آن دو پیروی نکرد. وی حافظه و هوشی خارقالعاده داشت. بهطوریکه در ۱۴ سالگی از آموزگار خود پیشی گرفت.
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورکارهای او پیروی میکردند. البته وی در فراگیری علم متافیزیک ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد. در جوانی او امیر نوح سامانی را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علوم زمانه خود تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی اش بود.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. زمانی که ناتلی به خانهٔ ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، (که از شاگردان حریر بن عبدالله سجستانی بود) فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در جدل که شیوهٔ دانشمندانِ آن زمان بود، تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تأکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشهٔ خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسیِ آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم گفته بود، فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استادِ خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به پژوهش و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد میلی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان پیشین نوشته بودند، همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل بهشمار نمیرفت، در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بهدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار زمان صرف کردم. در این زمان کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
پس از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب مابعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرضِ نویسنده را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقتِ آن پی نبردهبودم. چهرهٔ مقصود در حجابِ ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروشِ دورهگردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من درخواست کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابونصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاسِ خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود، صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این هنگام سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم. زمانی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم نوح بن منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند.
من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که بیشتر مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
چندی پس از این روزها پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا نزدیکی پیدا کردم و به تألیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم. پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم. مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به جرجان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به جرجان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابوعبید جوزجانی در جرجان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. من به خدمت او پیوستم تا پایان زندگی با او بودم و استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین زمانها استادم کتاب قانون را نوشت و تألیف کتاب بزرگ شفا را به خواهشِ من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید؛ استاد وزارتِ او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد. ۴ ماه در زندان بهسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تنِ دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان درآمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سَفَروحَضَر و به هنگام جنگ و صلح، استاد را همراه و همنشینِ خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاءرا تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روشهای اندیشمندانه بیماران را درمان میکرد.
در خصوص مذهب و اعتقادات او اختلافاتی گزارش شدهاست، با این وجود مسلمان بودن وی، قطعی قلمداد شدهاست. دیمیتری گوتاس او را سنی حنفی میداند. برخی منابع او را اسماعیلی مذهب و گروهی دیگر او را شیعه دوازدهامامی عنوان کردهاند. از اندیشههای سیاسی و اعتقادی وی، گزارشهای در تأیید شیعه اثنی عشری بودن وی مطرح شدهاست.
مهاجرت از گرگانج به جرجان (۴۰۳–۴۰۲ هجری/ ۱۰۱۳–۱۰۱۲ میلادی)
ابن سینا در ۴۰۲ هجری گرگانج را به مقصد جرجان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را دیدار کند. در این راه، ابن سینا به سوی خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به جرجان رسید؛ ولی در این میان (در زمستان ۴۰۳ هجری/ژانویه و مارس ۱۰۱۳ میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال ابن سینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، ولی میتوان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. به نظر نمیرسد ابن سینا در طی این سفر که در شهری مانده باشد. ابن سینا مدت کوتاهی در جرجان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را دیدار نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.
در ری (۴۰۵–۴۰۴ هجری/ ۱۰۱۵–۱۰۱۴ میلادی)
ابن سینا از جرجان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. ابن سینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگان سیاسی که به مجدالدوله مشاوره میدادند پیشی گرفت و به وی نزدیکتر شد. ابن سینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود، مداوا نمود.
در همدان (۴۱۵–۴۰۵ هجری/ ۱۰۲۴–۱۰۱۵ میلادی)
ابن سینا در ری بود تا شمسالدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذیقعدهٔ ۴۰۵ ه.ق /آوریل ۱۰۱۵ م. به آنجا حمله کرد. ابن سینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای درمان شمسالدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمسالدوله در ۴۱۲ ه.ق /۱۰۲۱ م. در این سمت باقی ماند. یک بار در این دوران ابن سینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمسالدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از ابن سینا خواست تا در جایگاهش باقی بماند؛ ولی ابن سینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او پنهانی با علاءالدوله حاکم آل کاکویه نامه نگاری کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصاً تاجالملک ابونصر ابراهیم بن بهرام کوهی وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده، به اتهام خیانت در قلعهای در فرجان ابن سینا را زندانی کردند. ابن سینا ۴ ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و ابن سینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به ابن سینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد ابن سینا تصمیم به مهاجرت به اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش، ابوعبید جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.
در اصفهان (۴۲۸–۴۱۵ هجری/۱۰۳۷–۱۰۲۴ میلادی)
علاءالدوله، ابن سینا را با عزت و احترام پذیرفت و ابن سینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در بیشتر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال ۴۲۸ هجری به همدان رفت.
پایان زندگی در همدان
میگویند ابن سینا در سفر به همدان مبتلا به قولنج شد که پیشتر هم به آن مبتلا شده بود و در اثر آن در روز ۲ تیر ۴۱۶ هجری شمسی درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد. اما علت اصلی مرگ ابن سینا مشخص نیست. میدانیم که او مدتها از یک بیماری رنج میبردهاست. حدس زده میشود که علت مرگ او شاید سرطان روده بزرگ، آمیبیاز و … بوده باشد.
روایتی نیز از مرگ ابن سینا در زندگی نامهٔ او به قلم ابوعبید جوزجانی شاگرد و همراه ابن سینا موجود است که علت مرگ ابن سینا را زیاده روی در شهوات میداند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رسالهٔ اضحویه، به تصحیح حسین خدیو جم، انتشارات اطلاعات، ص ۲۴}}</ref> البته با توجه به اینکه ابن سینا شهرت زیادی داشته و زندگینامه پس از مرگ او نوشته شدهاست، و از سوی دیگر هنوز نسخه ای انتقادی از زندگی نامهٔ ابن سینا تهیه نشدهاست، زندگی ابن سینا به روایت جوزجانی دارای ابهاماتی برای ابن سیناپژوهان است.
آرامگاه
ابن سینا در همان محل مرگ، یعنی همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلیسینا هماکنون در این شهر قرار دارد.آرامگاه پورسینا یکی از میدانهای اصلی شهر است در امتداد ضلع شمالی و جنوبی این میدان دو خیابان بوعلی سینای شمالی و جنوبی و در امتداد ضلعهای شرقی بلوار آیتالله مدنی و غربی آن بلوار خواجه رشید قرار دارند، این آرامگاه در سال ۱۳۲۷ خورشیدی بر اساس طرح برنده مسابقه، هوشنگ سیحون، ساخته شد.
همچنین مدفن شاعر مشهور عارف قزوینی در مجاورت بنای این آرامگاه است.
ابن سینا و ازدواج
در منابع تاریخی هیچ گزارش جدی دربارهٔ ازدواج ابن سینا مطرح نشدهاست، جز اینکه برخی گفتهاند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد، که آن هم دیری نپایید.
ابن سینا فیلسوف
ابن سینا بسیار پیرو فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به پایان عمر نزدیک میشد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک میشد. داستانهای تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که پایان عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها پیش گفتارش در دست است؛ ولی حتی در همین پیش گفتار نیز ابن سینا آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات را انکار میکند.
آثار ابن سینا
به دلیل آنکه در آن دوره، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانزمین که در آن روزگار میزیستند، اکثر کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها برخی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب را که عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترجمه کردهاست.
برابریابی برای واژههای عربی و واژهسازی از سویِ ابنِ سینا
افزون بر این، ابن سینا در ادبیات فارسی نیز دستی توانمند داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها، بیگمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشتههای او است. آثار فارسی ابن سینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شدهاست. ابن سینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژهسازی زدهاست.
برپایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سید محمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابن سینا در دانشنامهٔ علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است. برخی واژههای آفریدهٔ ابن سینا در این دو اثر سترگ چنین هستند:بُرینش بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه بهکار میرفت)، پذیرا بهجای قابل (در فلسفه)، روان بهجای نفس، سربهسر بهجای مساوی، کرده بهجای مفعول، کُنا بهجای فاعل، گداخته بهجای مایع، مایگی بهجای مادیّت، نهاد بهجای وضع، یکیای بهجای وحدت، افکندنِ گمان بهجای تولیدِ شک، ایستادگی بهخودیخود بهجای قائمِبالذاتبودن، بالش (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)، بَستَناکی بهجای انجماد، بهره پذیر بهجای قابل قسمت، بیگسستگی بهجای لاینقطع، پیداگر، پیوندپذیر، جانِ سخن گویا بهجای نفسِ ناطقه، جُنبایی بهجای حرکت، جنبشدار، جنبشِ راست بهجای حرکتِ مستقیم، جنبش گِرد بهجای حرکتِ مستدیر، چه چیزی بهجای ماهیت، دیرجنب، رایش بهجای علمِ ریاضی، روشنسرشتی، زایشدِه بهجای مولّد، زِفر زبرین بهجای فکِ اعلی، زِفر زیرین بهجای فکِ اسفل، شایدبود بهجای امکان، گوهر روینده بهجای جوهر نامی، نادیداری بهجای باطنی، هرآینگیبودن بهجای وجوب، حدِّ کِهین، حدِّ مِهین، حدِّ میانگین، علمِ ترازو بهجای علمِ منطق، علمِ سپسطبیعت بهجای علم مابعدالطبیعه، نبض درنگی، نبض دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده.
ابوعلی سینا و ادبیات
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر میسرودهاست. حدود هفتاد و دو بیت شعر فارسی در کتابهای مختلف و تذکرهها بدو منسوب شدهاست در میان ابیات بوعلی سینا طنزهای تکان دهندهای'' به چشم میخورد که نشان از بیارزشیِ جهان هستی و ضعف و ناتوانیِ آدمیان از دیدگاهِ اوست.
بوعلی در قطعهای با اینکه به نحوی ترکِ ادبِ شرع مینماید، جهل و حماقت را زشت میشمارد؛ اما این قطعه دارای طنز دلپذیری است که بر ترکِ ادب شرع غلبه دارد. جهل و حماقتی که باعثِ حکم شرع بر تحریم میشود و عقلا و علما را به زحمت و رنج انداخت:
جُنگ سیدالهی نسخه مورخ سده دهم، اشعاری از ابن سینا در این جُنگ دیده میشود که برخی از آنها نویافته است:
شاگردان ابن سینا
ابن سینا علاوه بر آثار خود شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود، که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چند تن سرشناسترند:
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زرتشتیان آذربایجان بود. ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔ ابوالحسن را برگزید. چنانکه بسیاری از ارباب تواریخ به این مطلب تصریح کردهاند و از نوشتههای خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تأیید میشود. یکی از کتابهای ابن سینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات اوست.
ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بودهاست و پس از مرگ او آثار او را گردآوری و تألیف کرد. تبحر او در ریاضیات بود. او کتاب سه جلدی دانشنامه علایی را پس مرگ ابن سینا تکمیل کرد.
ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت. وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالات و ردود ابی ریحان در کتاب اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شدهاست.
شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام میبرد.
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانشهای زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.
تأثیر و جایگاه امروزی
تأثیر بر اروپا
انتقال علوم یونانی توسط مسلمانان و ترجمه آثار عربی به لاتین، نخستین رنسانس یعنی تجدید حیات علمی را در جنوب اروپا سبب شد. این رنسانس در قرن دهم در سیسیل آغاز شد و در قرن دوازدهم در طُلَیطُلَه (تولدو) درخشید، سپس از آن بزودی به فرانسه رسید. دو اثر اصلی ابن سینا (شفا و قانون) وی را در اروپا به صورت استاد بیبدیل طب و علوم طبیعی و فلسفه درآورد.
از قرن دوازدهم تا شانزدهم پایههای علمی و عملی پزشکی، تعلیمات ابن سینا بود. با آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی نیز آشنا بودند و او را طبیب معالجی بهتر از ابن سینا میشمردند، ولی قانون مجموعه تعلیمی بینظیری بهشمار میرفت و کتاب «کلیات فی الطب» ابن رشد تنها با قسمت اول کتاب قانون مطابقت داشت. قانون را ژرارد کرمونائی میان سالهای ۱۱۵۰ و ۱۱۸۷ به تمامی ترجمه کرد و روی هم رفته هشتاد و هفت ترجمه از آن به عمل آمد که البته بعضی، از آنها فقط شامل قسمتی از این کتاب بود. بیشتر ترجمهها به لاتینی بود، ولی چندین ترجمه به عبری در اسپانیا و ایتالیا و جنوب فرانسه نیز انجام شد. ترجمه کتابهای طبی به خوبی ترجمه کتابهای فلسفی او نیست و بعضی کلمات یونانی که تحریف شده و به صورت عربی درآمده، در ترجمهها به صورت نامفهوم و ناشناخته آمدهاست، و نیز بعضی اصطلاحات فنی عربی کمابیش به حروف لاتینی نقل شده و کاملاً نامفهوم است. قانون اساس تعلیم طب در همه دانشگاهها بود. در قدیمیترین برنامه تعلیمی که تاکنون بهدست آمده و مربوط به مدرسه طب منوپلیه است و در منشوری از پاپ کلمنت پنجم مورخ ۱۳۰۹مسیحی و نیز در تمام منشورهای پس از آن تا سال ۱۵۵۷ نام قانون آمدهاست. ده سال بعد جالینوس را بر ابن سینا برگزیدند، ولی کتاب قانون تا قرن هفدهم هنوز تدریس میشد. چاپ متن عربی آن در رم نشانه آن است که چه اندازه ارزش برای این کتاب قائل بودهاند. چاسر در مقدمه کتاب «داستانهای کنتربری» نوشتهاست که هیچ طبیبی نباید از قانون غفلت کند. تقریباً هرکس قسمتهایی از قانون و مخصوصاً فصول مربوط بهتبها یا بیماریهای چشم را، یا نوشتههای کوتاهتری چون«مقالة فی النبض» یا «رساله در بیماریهای قلبی» را در اختیار داشت. همه مؤلفان عرب از قرن هفتم تا قرن دهم ه.ق /سیزدهم تا شانزدهم م. تحت تأثیر ابن سینا بودهاند - حتی اگر مانند پدر ابن زهر نسبت به او تردید نشان داده یا مانند ابن نفیس قانون را تکمیل کرده باشند.
پژوهشگران هنوز آثار پزشکی ابن سینا را از آنجایی که به لحاظ تاریخی ارزشمند محسوب میشوند، مطالعه میکنند. کتاب قانون ابن سینا در پزشکی به سال ۱۹۷۳ در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیدهاست.
روز پزشک
۱ شهریور، همزمان با زادروز او در ایران روز پزشک است.
آثار نوشته شده در مورد ابن سینا
ریکاردو استروبینو عضو هیئت علمی دانشگاه تافتس کتاب «نظریه علوم ابنسینا» را به زبان انگلیسی تألیف کردهاست. این کتاب به آلمانی ترجمه شدهاست. این کتاب به تجزیه و تحلیل نظرات ابنسینا میپردازد. کتاب با تمرکز بر نظرات ابنسینا در حوزه منطق، فلسفه، متافیزیک و معرفتشناسی، در خصوص تأثیرگذاری ابن سینا بحث میکند.
نام گذاریها به نام ابن سینا
در سمت پنهان ماه دهانهای به افتخار ابن سینا به نام وی دهانه ابن سینا نامگذاری شدهاست.
در تهران، شیراز، مشهد و اصفهان، و همچنین؛ استانبول، هراره، بوبینی فرانسه بیمارستانهایی به افتخار وی نامگذاری شدهاند.
یک مرکز جراحی در نیویورک به افتخار وی نامگذاری شدهاست.
در ساسکس شرقی انگلستان یک کالج طب چینی به نام وی نامگذاری شدهاست.
در پاکستان یک کالج پزشکی به نام ابن سینا وجود دارد.
در مجارستان یک کالج بینالمللی با نام ابن سینا وجود دارد.
ژورنال بینالمللی بیوتکنولوژی به نام ابن سینا در تهران فعالیت میکند.
پژوهشگاه ابن سینا در تهران به افتخار وی نامگذاری شدهاست.
چندین مدرسه و مرکز آموزشی در ایران نیز به نام وی نامگذاری شدهاند.
جایزه ابن سینا یونسکو
سازمان یونسکو هر دو سال یک بار جایزهای به نام ابن سینا را از میان افرادی که در فلسفه اخلاق و علم پیشرو هستند اهدا میکند.
جایزه ابن سینا آلمان
در سال ۲۰۰۵ میلادی دکتر «یاشار بیلگین»ترک تبار (عضو حزب راستگرای اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان) با همکاری چند فرد دیگر، کانونی عامالمنفعه به نام "آویسنا پرایز" (Avicenna-Preis e.V) در شهر فرانکفورت آلمان بنیان نهاد تا سالانه به انتخاب هیئت داوران «جایزه ابن سینا»را به افراد یا سازمانهایی که در راه تفاهم فرهنگی ملتها کوشا بودهاند اعطاء کند. مبلغ سقفی این جایزه تا یکصد هزار یورو تعیین شده که از طرف شخصیتهای حقوقی و حقیقی مختلف مهیا میشود.
هدیهٔ ایران به سازمان ملل
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلحآمیز ساختمان-مجسمهای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبکهای معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده میشود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شدهاست. در این چهارتاقی مجسمههایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.
تصویر روی اسکناس
جستارهای وابسته
ابن سینا و دانش موسیقی
دانش در ایران
متافیزیک
قانون برهم چینی
دوران طلایی اسلام
دانم که ندانم
جشن هزاره ابن سینا
هزارمین سالگرد زادروز ابن سینا (تمبر)
پانویس
منابع
بیهقی، پورفندق، ، بخش زندگینامه خودنوشت و اضافات ابوعبید جوزجانی (عربی)
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران
آموزش و دانش در ایران
ابن سینا، بیژن آرقند
جُنگ سیّد الهی، دستنویس شمارهٔ ۱۴۴۳۲ کتابخانهٔ مجلس. کتابت در قرن دهم
کتاب الشفاء مشعلی فروزان در قرون وسطی
پیوند به بیرون
دانشنامه ایرانیکا
دانشنامه فلسفه
چهره معروفی که از ابن سینا میشناسیم - ایسنا
ابن سینا
اخترشناسان اهل ایران
اخلاقگرایان
ارسطوشناسان
اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۱۱ (میلادی)
اهالی بخارا
اهالی بلخ
اهالی خراسان
اهالی فرارود
پزشکان سده ۱۱ (میلادی)
پزشکان سدههای میانه اسلامی
پزشکان قرون وسطی اهل ایران
تاریخ منطق
حافظان قرآن
خاکسپاریها در ایران
داروسازان سدههای میانه ایران
دانشمندان ایرانی سده ۱۰ (میلادی)
دانشمندان ایرانی سده ۱۱ (میلادی)
دانشمندان علوم غریبه
درگذشتگان ۱۰۳۷ (میلادی)
درگذشتگان ۴۱۶
درگذشتگان ۴۲۸ (قمری)
روحانیان شیعه اهل ایران
روحانیان شیعه
ریاضیدانان اهل ایران
زادگان ۳۵۹
زادگان ۳۷۰ (قمری)
زادگان ۹۸۰ (میلادی)
ستارهشناسان سده ۱۱ (میلادی)
شاعران ادبیات فارسی قرون وسطی
شاعران ایرانی سده ۱۱ (میلادی)
شاعران مرد اهل ایران
شناختشناسان
شیمیدانان اهل ایران
فیزیکدانان اهل ایران
فیزیکدانان فارسیزبان
فیلسوفان اخلاق
فیلسوفان ارسطویی
فیلسوفان اسلامی
فیلسوفان اهل ایران
فیلسوفان دین
فیلسوفان ذهن
فیلسوفان روانشناسی
فیلسوفان ریاضیات
فیلسوفان سده ۱۱ (میلادی)
فیلسوفان سدههای میانه
فیلسوفان علم
فیلسوفان فارسیزبان قرون وسطی
فیلسوفان فارسیزبان
فیلسوفان مسلمان
فیلسوفان منطق
کیمیاگران قرون وسطی اسلام
متافیزیکپژوهان
محققان سامانیان
مدفونان در آرامگاه
منتقدان بیخدایی
منتقدان فرهنگی
منطقدانان
نظریهپردازان موسیقی اسلام قرون وسطی
نظریهپردازان موسیقی اهل ایران
نویسندگان ادبیات فارسی دوران قرون وسطی
نویسندگان ادبیات فارسی سده ۱۱ (میلادی)
نویسندگان عربی سده ۱۱ (میلادی)
وزیران آل بویه
هستیشناسان
هواشناسان اهل ایران |
1334 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2%20%D8%AE%D8%A7%D9%86 | چنگیز خان | چنگیزخان (بین سالهای ۱۱۵۵ تا ۱۱۶۲–۱۲۲۷)، با نام اصلی تموچین، مؤسس و اولین خاقان امپراتوری مغول بود که بعدها به بزرگترین امپراتوریهای به هم پیوسته جهان در تاریخ تبدیل شد. او که بخش اعظم عمر خود را به اتحاد قبایل مغول گذراند، فتوحات مغول را توسعه داد و توانست بخشهای زیادی از چین و آسیای مرکزی را فتح کند.
چنگیزخان با نام «تموچین» و بین سالهای ۱۱۵۵ تا ۱۱۶۷ میلادی متولد شد. او بزرگترین فرزند یسوکای بهادر، رئیس مغول طایفه بورجیگین؛ و هوئلون، زنی از اولخونودها، بود. یسوکای زمانی که تموچین هشت ساله بود درگذشت و خانوادهٔ او توسط قبیله خود در دشتهای مغولستان منزوی و به حال خود رها شدند. تموچین به تدریج پیروان کوچکی گرد خود جمع کرد. دوستان او جاموقا و طغرل، دو تن دیگر از سران مغول، در ظهور چنگیز خان او را یاری کردند. به دلیل ماهیت نامنظم منابع، این دوره از زندگی تموچین شناخته شده نیست. او ممکن است مدتی را به عنوان خدمتگزار دودمان جین (۱۲۳۴–۱۱۱۵) گذرانده باشد. اتحاد با جاموقا و طغرل در اوایل قرن سیزدهم بهطور کامل شکست خورد، اما تموچین توانست هر دو را شکست دهد و ادعای حاکمیت انحصاری قبایل مغول را داشته باشد. او در سال ۱۲۰۶ در قورولتای رسماً عنوان چنگیز خان را پذیرفت.
با متحد شدن کامل قبایل دشتهای مغولستان، چنگیزخان به سراغ فتح مناطق دیگر رفت. او در سال ۱۲۱۱ شیای باختری را دستنشانده خود کرد و سپس در ۱۲۱۴ به سلسلهٔ جین در شمال چین حمله و امپراتور زونگ جین را مجبور به ترک نیمه شمالی پادشاهی خود کرد. الحاق خانات قراختاییان در سال ۱۲۱۸، به چنگیز اجازه داد تا سال بعد حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان را رهبری کند. مغولان مهاجم، دولت خوارزمشاهیان را سرنگون و ماوراءالنهر و خراسان را ویران کردند و لشکریان او تا گرجستان و روس کییف پیش رفتند. چنگیزخان در سال ۱۲۲۷ هنگام محاصره شورشیان غربی شیا درگذشت. پسر سوم و وارث او اوگتای خان دو سال بعد به خاقانی رسید.
لشکرکشیهای مغول که توسط چنگیز خان آغاز شد، شاهد ویرانی و میلیونها کشته در مناطقی بود که آنها فتح کردند. ارتش مغول که او ساخته بود به دلیل راهبردهای نظامی اش شهرت داشت و امپراتوری چنگیز بر شایستهسالاری استوار بود. چنگیز خان همچنین یاسا را مدون، تحمل مذهبی را ترویج و تجارت در سراسر اوراسیا را از طریق «صلح مغولی» تشویق کرد. او در عصر حاضر به عنوان نماد هویت ملی و شخصیت مرکزی فرهنگ مغولی مورد احترام و تکریم است.
زمینه تاریخی
مغولها
آسیای مرکزی تا قبل از قرن ۱۳ میلادی محل زندگی اقوام چادرنشین فراوانی بود که از جمله آنها سکاها، هونها، آوارها، ترکان و غیره بودند اما تا این عهد، کمتر کسی مغولها را یک قدرت جدی به حساب میآورد. آنها قبیلهای ناشناخته در دشتهای دورافتاده منطقه بودند و پیشبینی اینکه روزی فاتح وسیعترین امپراتوری پیوسته تاریخ خواهند شد، کار سادهای نبود. مطابق افسانههای مغولی، از آمیزش یک گرگ خاکستری-آبی با یک گوزن زرد، اولین انسان ذکور زاده شد که باتاچیخان نام داشت. یازده نسل بعد، دوبون و همسرش الانِ زیبا صاحب دو پسر شدند. دوبون درگذشت و بعد از مرگ او، الان سه پسر دیگر زایید؛ پسرانی که پدرشان موجودی مرموز «به زردی خورشید» بود. پنج پسر دوبون – که ۳ تا از آنها از نسل پدری خداگون بودند – به بزرگسالی که رسیدند، هر کدام قبیله خود را ساختند و این پنج قبیله در کنار هم، قبیله بزرگتر مغول را تشکیل میدادند. جوانترین پسر، بودونچار، قبیله بورجیگین را تأسیس کرد که چنگیزخان به همین قبیله تعلق داشت. نتیجه بودونچار که کایدو نام داشت برای بار اول قبایل مغول را تحت یک پرچم متحد کرد. کایدو بین سالهای ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ م زندگی کرد و از این زمان است که روایات، چهرهای تاریخی به خود میگیرند. بعد از کایدو، پسر بزرگش بایشینگور دوقسین رهبری قبیله بورجیگین را به دست گرفت و پسر دیگر، چاراقای لینگقو، قبیله تایچویید را تأسیس کرد. رقابت بین این دو قبیله یکپارچهکردن قبایل مغول را غیرممکن میکرد.
ساختار قدرت در مغولستان
علیرغم اینکه منابع چینی به سختی بین اقوام «بربر» شمال مرزهای خود تمایزی قائل شدهاند، ساختار قدرت در مغولستان بسیار پیچیده بود. در این زمان، قدرت اصلی مغولستان در دست قبیله نایمان که یک قبیله ترک بود، قرار داشت. آنها تا اوایل قرن ۱۳ میلادی انسجام سیاسی خود را حفظ کردند. پس از آنها، متحدشان قبیله کرائیت قویترین بود. هر دو این قبایل مسیحی نسطوری بودند. تاتارها که خود به ۶ قبیله تقسیم میشدند، نیز حاضر بودند. آنها با سلسله کین در چین روابط دوستانهای داشتند و دشمن خونی کریتها به حساب میآمدند؛ مطابق روایتی، تاتارها در اوایل قرن ۱۲ میلادی یک ارتش ۴۰٬۰۰۰ نفره کریتی را به سختی شکست دادند. تاتارها همیشه خطری جدی برای مغولها به حساب میآمدند، زیرا در جنوب قلمروی آنان زندگی میکردند. قبیله ترک یا مغولِ مرکیت که به ۳ دسته مجزا تقسیم میشد، از جمله دیگر قبایل مغولستان در آن عهد بود.
نوه کایدو، قابُلخان، بین سالهای ۱۱۳۵ تا ۱۱۴۷ م با سلسله کین جنگید و آنها را در میدان نبرد شکست داد اما فتح بزرگی به دست نیاورد. او یکی از اعضای قبیله تایچویید به نام آمباقای را به جانشینی خود برداشت. برخی تاریخدانان این اتفاق را منشأ اصلی اختلافات داخلی مغولها در قرن ۱۲ میدانند. آمباقای هم با چینیها جنگید، به سختی شکستشان داد و آنان را خراجگذار مغولها کرد. سلسله کین دوباره دست به دامن تاتارها شد. تاتارها نیز با نیرنگی آمباقای را دستگیر کرده و به چینیها تحویل دادند؛ آنها نیز خان مغول را بر روی یک خر چوبی مصلوب کردند. آمباقای در زمان مرگ (احتمالاً در سال ۱۱۵۶ م)، به همه مغولها وصیت کرد انتقام او را بگیرند. قوتولا از قبیله بورجیگین جانشین آمباقای شد. این تنور اختلافات دو قبیله را شعلهورتر کرد و مغولها شدیداً تضعیف شدند. سلسله کین دوباره تاتارها را به جنگ مغولها تحریک کرد و تاخت و تازهای آنان به قبایل مغول یک دهه طول کشید. بعد از آن سلسله کین مستقیماً وارد جنگ شد و در ۱۱۶۱ م به پیروزی کاملی دست پیدا کرد. قبیله بورجیگین تا مرز انحلال رسید. عضو بعدی قبیله بورجیگین که زمام امور را در دست گرفت، یسوکای بهادر، پدر چنگیز خان، بود. اما او هرگز به قدرتی دست پیدا نکرد که خان نامیده شود. او در دهه قبل سروری قوتولا را پذیرفته بود اما جاهطلبیهای خود را داشت و گاه دست به نافرمانی میزد. یسوکای با طغرل، از خانهای کریت، متحد شد و آن دو سوگند برادری-خونی یاد کردند. یسوکای بهادر در حدود سالهای ۱۱۵۹–۶۰ م دختری به نام هوئلون که نامزد رهبر قبایل مرکیت، یِهه چیلدو، را دزدید. نتیجتاً، دشمنی پنجاه سالهای میان مغولها و مرکیتها آغاز شد.
نام
چنگیز خان را در زمان تولد تموچین یا تموچین نامیدند. این اسم مخفف تیمورجین است. چون تیمور در مغولی به معنی آهن است، در نتیجه تموچین میتواند به معنی آهنگر باشد. چنگیز خان لقبی است که در اواسط زندگیاش بر روی او گذاشتند. بنا به گفته رشیدالدین فضلالله همدانی، چنگیز به معنی «شاه شاهان» یا «قدرتمند» است. این لقب را در منابع اسلامی به اشکال مختلفی نوشتهاند که از جمله آنها چینگگیز (رشیدالدین همدانی)، چنگز (جوینی) و جَنْکِز (ابن عبری) است. نیز ابن اثیر از او با نام «النهرجی» یاد کردهاست. همچنین زمانیکه قوبلای خان دودمان یوآن را در چین تأسیس کرد، به صورت رسمی چنگیز خان را با اسم «امپراتور فاتیان قیون شنگو» () اولین امپراتور و مؤسس این سلسله اعلام کرد.
اوایل زندگی
کودکی
تموچین، چنگیز خانِ آینده، در ۱۱۶۲ میلادی متولد شد. تاریخی که رشیدالدین فضلالله همدانی برای تولد او ذکر کرده برابر ۱۱۵۵ م است اما ۱۱۶۲ م محتملترین است. در باب محل تولد او نیز اختلافنظر وجود دارد. تاریخ سری مغولان از دلون بولداق به عنوان مکان تولد تموچین نام میبرد. مادر او هوئلون و پدرش یسوکای بهادر بود. این دو، سه پسر و یک دختر دیگر نیز داشتند. یسوکای همچنین از همسر رسمیاش صاحب دو پسر بود. داستان تولد تموچین با افسانه درآمیختهاست که مطابق یکی از آنها، نطفه او با تابش پرتویی آسمانی به رحم هوئلون بسته شد. این داستان به ماجرای آمیزش الان زیبا و «موجودی به زردی خورشید» شباهت بسیار دارد. احتمالاً تموچین نامیدهشدن او با دستگیری تموچین اوجه، رهبر یکی از قبایل تاتار توسط یسوکای، مرتبط است و یسوکای قصد داشته قدرت سیاسی تموچین اوجه را به نوزاد تقدیم کند یا تولد پسر خود را با یک قتل جشن بگیرد که بعدها به عنوان نشانهای از ترقی خونبار او به فرمانروایی جهان تعبیر شد.
تموچین به شیوه سنتی مغولها تربیت شد و رشد کرد. در سن کم سوارکاری را آموخت و با شکار پرندگان در تیراندازی مهارت پیدا کرد. به زودی شکار با شاهین را فرا گرفت زیرا این مهارت برای رهبران قبیله ضروری بود. تموچین هرگز خواندن و نوشتن نیاموخت. از نظر بدنی قدرتمند بود اما برادرش قصار که ۲ سال از او کوچکتر بود جثه نیرومندتری داشت و معروفترین تیرانداز در قبیله بورجیگین بود. این میتواند مسبب حسادت همیشگی میان دو برادر در طول زندگی بوده باشد. تموچین علاقه زیادی به دو برادر دیگر، خاجیون و تموگه، داشت. جاموقا، پسری از قبیله جاداراد، صمیمیترین دوست تموچین بود. آن دو در سن ۶ یا ۷ سالگی عهد اندا («دوست بچگی») به جا آوردند اما به دلیل کوچ قبیله جاداراد راهشان در ۹ سالگی، برای چند سال، جدا شد. اندکی بعد از رفتن جاموقا، یسوکای تصمیم گرفت که زمان ازدواج تموچین رسیدهاست. بلندپایگان مغول معمولاً با قبیله قنقرات مزدوج میشدند؛ اینان قبیلهای ترک در جنوبشرقی مغولستان بودند که زبانشان به مغولی تغییر کرده بود. یسوکای بورته، دختر ۱۰ ساله دای سچن، رئیس قبیله بوسقور که دومین قبیله قدرتمند قنقرات بود، را برای همسری تموچین میخواست، اما زمانی که دای سچن متوجه شد که یسوکای قصد دارد تنها یک اسب را برای عروسی پیشکش کند، عصبانی شد و درخواستشان را رد کرد. اما آلچی نویان، پسر محبوب دای سچن، چنان شیفته تموچین شده بود که به پدر خود التماس کرد که او را در خانواده بپذیرد. دای سچن نیز در ازای مبلغ گزافی که قرار بود یسوکای تا قبل از به سرانجامرسیدن ازدواج آن را تهیه کند، با این ازدواج موافقت کرد. اما تا آن زمان، تموچین را به عنوان «بهره» نزد خود نگه داشت.
تموچین ۳ سال را در میان قنقرات سپری کرد و در این مدت، تجارت اعضای قبیله با چینیها باعث آشنایی او با آنها شد. اما روزهای خوش او به زودی پایان یافت. در سال ۱۱۷۱ م، زمانی که تموچین ۱۲ سال داشت، خبر رسید که یسوکای مردهاست. ظاهراً پس از نبردی با قبایل تاتار، آنها او را به ضیافتی دعوت و آنجا مسمومش کردند. او در لحظه مرگ، به مونگلیک، یکی از یاران وفادارش، دستور داد که تموچین را به خانه بازگرداند. یسوکای به خوبی میدانست غیبت در زمان انتخاب خان جدید، به معنای از دستدادن شانس رهبر شدن است. در نبود تموچین، هوئلون خودش را جانشین یسوکای اعلام کرد اما حتی قبیله بورجیگین هم ادعایش را نپذیرفت. قبایل مغول یکی پس از دیگری او را ترک کردند و تارگوتای از قبیله تایچویید، خان جدید شد. تمام آنچه که از قبیله بورجیگین باقی ماند، هوئلون، خانوادهاش و چند خدمتکار بودند.
سالهای سختی
با رسیدن زمستان وضعیت خانواده بسیار سختتر شد و توانایی قصار و تموچین در شکار آنها را زنده نگه میداشت. بهزودی بختر و بلگوتی، پسران یسوکای از ازدواج دیگرش که از نظر سنی و بدنی بزرگتر از فرزندان هوئلون بودند، شروع به گرفتن شکارهای تموچین و قصار از آنها کردند. در یکی از این موارد، بختر یک ماهی را که تموچین و قصار شکار کرده بودند، گرفت و خورد. در جواب، تموچین صبر کرد تا بلگوتی راهی شکار شود و آنگاه، به همراه قصار بختر را تنها به دام انداخته و با تیر و کمان کشتند. توضیح محتملتر برای این قتل میتواند آن باشد که تموچین به بختر که پسر ارشد یسوکای بود به چشم رقیب سرسختی برای رهبری احتمالی قبیله بورجیگین در آینده نگاه میکرد. علیرغم این، او هرگز خطری از جانب بلگوتی احساس نمیکرد و بلگوتی نیز در آینده یکی از وفادارترین یاران چنگیز خان شد. هوئلون پسرانش را بابت کشتن بختر به سختی سرزنش کرد.
تارگوتای، رهبر قبایل مغول که هنوز از جانب خانواده هوئلون احساس خطر میکرد، بر آن شد تا از وضعیتشان آگاهی یابد. دیدن وضعیت نسبتاً با ثبات آنها، او را آشفته کرد. او میتوانست تموچین را بکشد اما با این کار هنوز خطر انتقامگیری از جانب برادران او وجود میداشت. میتوانست دیگر برادران را نیز بکشد اما در این صورت دیگر نمیتوانست خود را چون رهبری خردمند برای همه مغولان بنمایاند. نتیجتاً، تصمیم گرفت او را به بردگی بکشد. او با مردان قبیله تایچویید خود را به اردوگاه هوئلون رساند. در لحظه رسیدن او، تموچین برای شکار رفته بود. در این مدت، تارگوتای با قصار و برادران او صحبت کرد و به آنها اطمینان داد که تنها تموچین را میخواهد. تارگوتای که برای حفظ اعتبار خود نیاز داشت مغولها را قانع کند که تموچین گناهکار است، مرگ بختر را بهانه کرد. برای ۶ روز در جنگلی که تموچین در آن مخفی شده بود دنبالش گشتند و زمانی که خواست از جنگل فرار کند، به دامش انداختند. تارگوتای دستور داد یوغی بر گردن او ببندند اما تموچین با کمک سورقان شیرا از قبیله سولدوس فرار کرد و نزد خانوادهاش بازگشت. مدت زمان این اسارت مشخص نیست اما نمیتواند بیشتر از چند ماه بوده باشد.
زمانی که تموچین پیش خانواده بازگشت، آنها را در وضعیت بدتری یافت؛ به گونهای که از تمام داراییهایشان تنها ۹ اسب باقی مانده بود. در این زمان او ۱۴ ساله بود و جثه یک مرد بالغ را داشت. در یکی از روزها که با برادرانش به شکار رفته بود، دستهای از مردان تایچویید به اردوگاهشان تاختند و اسبها را با خود بردند. تموچین تلاش کرد تعقیبشان کند و علیرغم اینکه موفقیتی نداشت، در روز چهارم با پسری به نام بورچو آشنا شد. بورچو آب و غذا و نیز اسبی تازهنفس در اختیارش گذاشت و خود را دوست ابدی تموچین اعلام کرد. آن دو با همکاری هم اسبها را پس گرفتند و بعد بورچو تموچین را نزد پدر خود، ناقو بایان، برد. ناقو بایان یکی از مردان خود را مأمور کرد تموچین را تا خانه همراهی کند. بورچو نیز همراه او رفت. این آغازی بر دوستی طولانی آن دو بود.
بورته
با مردان بورچو، اعضای قبیله بورجیگین که تموچین را رهبری بالقوه یافته و به او میپیوستند و نیز افرادی که دای سچن به صورت مخفیانه برای یاری او میفرستاد، تموچین در مسیر تبدیلشدن به یک جنگسالار قدم گذاشته بود. در این زمان، او با گروه کوچک خود به تاخت و تاز مشغول بود و دربارهٔ این دوره از زندگیاش قصههای افسانهای زیادی در تاریخ سری مغولان دیده میشود. احتمالاً در طول همین تاخت و تازها بود که هزینه لازم برای پرداخت به دای سچن و تکمیل ازدواج خود با بورته را جمعآوری کرد. به همین جهت در سال ۱۱۷۷ یا ۱۱۷۸ م به همراه بورچو به جنوبشرقی مغولستان سفر کرد تا بورته را به زنی بگیرد. دای سچن با آغوشی باز از تموچین استقبال کرد؛ چرا که او نمیتوانست بر عهدی قدیمی پای بگذارد و نیز بورته به ۱۶ سالگی رسیده بود که برای یک دوشیزه در مغولستان آن عصر سن زیادی محسوب میشد. مراسم معمول عروسی با نوشیدن کومیس — شیر مادیان که نوشیدن آن شیوهای رایج میان ترکان و مغولان برای رسمیکردن ازدواج بود — انجام شد و چوتان، مادر بورته، کتی از پوست سمور به هوئلون، مادر تموچین، هدیه کرد.
بعد از گذشت ۲ سال، حدوداً در ۱۱۷۹ یا ۱۱۸۰ م، مرکیتها زمان مناسب برای انتقام خود را یافتند. آنها که هنوز ربودهشدن هوئلون توسط یسوکای بهادر را فراموش نکرده بودند، با دستهای ۳۰۰ نفری به اردوگاه تموچین شبیخون زدند. مقاومت مغولها به سادگی شکست و تموچین مجبور شد به همراه مادر و ۴ برادرش بگریزد، اما بورته را جا گذاشت. تاریخ سری مغولان در توجیه این عمل مدعی است که «هیچ اسبی برای بورته نمانده بود» اما دلیل محتملتر آن است که تموچین او را چون طعمهای رها کرد. به هر روی، مرکیتها بعد از به اسارتگرفتن بورته دیگر تموچین را تعقیب نکردند. تموچین، مانند مرکیتها، نمیتوانست این عمل را بیپاسخ بگذارد اما به متحدانی نیاز داشت؛ نتیجتاً، به طغرل، اندای پدرش و از خانهای کریت، رو کرد. طغرل، احتمالاً بیمناک از اتحاد در حال شکلگیری میان مرکیتها، نایمانها، تاتارها و دیگر قبایل، پذیرفت که به تموچین یاری رساند. آنها قبل از اینکه متحدان مرکیتها به یاریشان شتابند، در ۱۱۸۰ و ۱۱۸۱ به قلمروی آنها تاخته و به سختی شکستشان دادند، به گونهای که آن قبیله تا مرز انحلال رفت. بورته را نیز یافتند اما مشخص شد که از برادر کوچکتر یِهه چیلدو (که یسوکای هوئلون را از او دزدید) حامله است. فرزند بورته در ۱۱۸۲ م متولد شد؛ نامش را جوجی گذاشتند و تموچین او را پسر خود دانست، اما تردیدها دربارهٔ پدر واقعی جوجی هرگز از بین نرفت. نیز در جریان همین لشکرکشی بود که تموچین با دوست کودکیاش جاموقا دوباره ملاقات کرد. او که رهبر قبیله جاداراد بود، تموچین و طغرل را در جنگ علیه مرکیتها همراهی کرد. بعد از پایان لشکرکشی، تموچین به اردوگاه جاموقا رفت و ۱۸ ماه آینده را با او سپری کرد. آن دو چنان صمیمی بودند که تاریخ سری مغولان مدعی است شبها زیر یک لحاف میخوابیدند. بعد از این مدت، روابطشان تیره و راهشان جدا شد، هر چند چرایی آن مشخص نیست.
تابعکردن مغولستان
شورای مغولان
دلیل اختلاف میان تموچین و جاموقا هرچه که بود، آشکارا موضوعی حلنشدنی مینمود. محتملترین دلیل میتواند آن باشد که آن دو به یکدیگر به چشم دو رقیب برای رهبری قبایل مغول نگاه میکردند. تموچین به همراه خانواده و طرفدارانش شبانه اردوگاه جاموقا را ترک کردند. مدت کوتاهی بعد در ۱۱۸۶ م، همه قبیلههای مغول، غیر از قبیله تایچویید، برای انتخاب رهبر خود شورایی فوقالعاده تشکیل دادند. در این شورا، نظرات به دو دسته تقسیم میشد: جوانترها از تموچین پشتیبانی میکردند، مسنترها از جاموقا. محبوبیت تموچین به خصوص به این دلیل اوج گرفته بود که کوکوچو، یک شمن، اعلام کرده بود آسمان آبی ابدی جهان را برای تموچین آماده کردهاست. نیز پیشنهاد او مبنی بر کنار گذاشتن اختلافات گذشته بر محبوبیتش افزود. بسیاری، از جمله نتیجه قابل خان و پسر قوتولا و حتی مونگلیک که سالها قبل به او خیانت کرده بود، به تموچین پیوستند. نتیجتاً، تموچین به عنوان خان مغولها یا حداقل خان قبیله بورجیگین انتخاب شد. ممکن است دلیل اصلی این انتخاب، آن بوده باشد که رهبران مغول تموچین را نسبت به جاموقا مدعی ضعیفتری یافته بودند.
جنگ با جاموقا، شکست و سالهای گمشده
در همان سال ۱۱۸۶ م بود که دومین پسر تموچین، اوگتای، متولد شد اما صلح را دوامی نبود. تایچار، برادر جاموقا، اسبهای یکی از دوستان تموچین به نام جوچی دارمالا را دزدید و جوچی نیز به تلافی تایچار را کشت. جاموقا که احتمالاً منتظر فرصتی برای آغاز جنگ با تموچین بود، در اثر مرگ برادر خود به قبیله بورجیگین تاخت. شمار سپاهیان او که در منابع مغولی نوشته شده بیشک اغراقآمیز است اما میتوان پذیرفت که قشون او ۳ به ۱ به لشکریان تموچین برتری عددی داشت. در سال ۱۱۸۷ جنگی در منطقهای به نام دالان بالجوت درگرفت. جاموقا، با وجود تلفات زیاد، پیروز شد اما دشمن را تعقیب نکرد تا نابودش کند، در نتیجه تموچین گریخت.
آنچه بعد از این جنگ بر تموچین گذشت، مشخص نیست. منابع به سادگی از ۸ سال آینده زندگی او چشمپوشی کردهاند و روایت بعدی متعلق به سال ۱۱۹۵ م است. در تلاش برای پر کردن این حفره تاریخی، گروهی از مورخان حدس میزنند که تمام تاریخهای ذکر شده مربوط به سالهای اولیه زندگی تموچین در تاریخ سری مغولان و آثار رشیدالدین همدانی باید اشتباه باشد و این اتفاقات در بازه زمانی بزرگتری روی دادهاند؛ در نتیجه ۸ سال گمشده، در واقع مدت بسیار کوتاهتری بودهاست. گروهی دیگر معتقدند که او این ۸ سال را صرف ساخت دوباره سپاه خود کردهاست. به عقیده فرانک مکلین تموچین این زمان را در انتظار فرصتی مناسب، در چین سپری کردهاست. همچنین مدت کوتاهی بعد از شکست تموچین، طغرل را نیز از رهبری قبیله کریت خلع کردند.
بازگشت به قدرت
در سال ۱۱۹۵ م، اختلاف میان سلسله کین و تاتارها بر سر تقسیم غنائم باعث جنگی میان آنان شد که چینیها علیرغم پیروزی تلفات زیادی دادند. تضعیف سلسله کین باعث ناامن شدن مرزهای شمالیشان و شکست آنها در نبردی با قبیله قنقرات شد. تموچین که این را فرصت مناسبی یافته بود، به امپراتور کین پیشنهاد داد که او و سربازانش جایگزین تاتارها شده و قبیله قنقرات را شکست دهند. امپراتور توجهی نکرد اما تموچین که نمیخواست فرصت را از دست دهد، به فرمانده مرزی چینی پیشنهاد مشابهی داد. او هم که شدیداً به کمک نیاز داشت، پیشنهاد تموچین را پذیرفت. سپاه مشترک کین و مغول در سال ۱۱۹۷ م به شمال تاخته و در راه با تاتارها درگیر شدند و به سختی شکستشان دادند. از این لشکرکشی غنائم بسیاری به تموچین رسید. ظاهراً طغرل هم در این لشکرکشی حضور داشت. چینیها به او لقب اونگخان را دادند که عنوانی والایی بود اما تموچین را «جاعوت قوری» خواندند که جایگاهی بسیار نازلتر به حساب میآمد.
حال تموچین میتوانست احساس کند که انتقام پدر خود را از تاتارها گرفتهاست. نیز به اندازه کافی قدرتمند شده بود که به تنهایی علیه دشمنانش لشکر بکشد. در سال ۱۱۹۶ م با همکاری سبتای، مغز متفکر سپاهش که در آن سالهای گمشده با او آشنا شده بود، به مرکیتها تاخت و به سادگی پیروز شد. همچنین بیشتر غنائم را به طغرل بخشید تا قدرت خود را بازسازی کند زیرا او در برنامههای تموچین برای تابعکردن مغولستان نقش حیاتی داشت. به علاوه تموچین تلاش کرد میان طغرل و برادرانش صلح برقرار کند. طغرل که پس از این اتفاقات احساس میکرد جایگاهش مستحکم شدهاست، در ۱۱۹۸ م بدون مطلعکردن او به مرکیتها تاخت و پیروز شد اما تموچین را در غنائم شریک نکرد. این یک بیاحترامی بود ولی تموچین هنوز به طغرل نیاز داشت و نتیجتاً، احساساتش را بروز نداد.
بعد از پیروزیهای تموچین و طغرل، روبرو شدن آنان با نایمانها اجتنابناپذیر مینمود. در این زمان، نایمانها به دلیل اختلافات داخلی میان تایانک خان و بویروق خان، دو پسر اینانچ خان، تضعیف شده بودند. در همین خلال، تموچین و طغرل با جاموقا خان صلح کردند و مقرر شد آن سه قشون متحدی را به جنگ نایمانها بفرستند اما در عمل، جاموقا خان سپاهی ارسال نکرد. علیرغم این، تموچین و طغرل به بویروق خان تاختند و او را شکست دادند. بعد از این فتوحات، تموچین و طغرل در راه بازگشت با شبیخون سپاه تازهنفس نایمانها مواجه شدند. جنگ سختی رخ داد و با تاریکی هوا، دو طرف پذیرفتند که ادامه نبرد را به روز بعد مکول کنند. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که تموچین خبردار شد طغرل با مردانش از میدان نبرد گریختهاست.
طغرل پیشبینی میکرد که در نبود کریتها، نایمانها مغولان را چون طعمهای شکار خواهند کرد و دست از تعقیب او برمیدارند. اما در عمل، آنها تموچین و لشکرش را رها کرده و دنبال طغرل به راه افتادند. کریتها محاصره شده و به سختی شکست خوردند. حداقل نیمی از همراهیان طغرل اسیر و کشته شدند؛ از جمله کشتهشدگان عروس و نوههای طغرل بودند. طغرل، تشنه انتقام، از جاموقا خان درخواست کمک کرد اما او دست رد به سینهاش زد. سپس از تموچین طلب یاری کرد و برخلاف انتظارش، تموچین پذیرفت سپاهی برای کمک بفرستد. احتمالاً تموچین تصور میکرد در صورت نابودی کامل کریتها، دیگر نایمانها دستنیافتنی خواهند شد. قشون متحد مغول و کریت به نایمانها تاخت و به پیروزی بزرگی رسید. در این جنگ قصار دشمن شکستخورده در حال فرار را تعقیب و تلفات سنگینی بر آنها تحمیل کرد.
اتحادها علیه تموچین
بعد از این جنگ، طغرل و تموچین شورایی تشکیل دادند تا برای قدم بعدی مشورت کنند. آنها بدین نتیجه رسیدند که نابود کردن باقیمانده مرکیتها و شکستدادن قبیله تایچویید — که در این زمان با جاموقا خان متحد شده بودند — بیشترین اولویت را دارد. تردیدهای آنان زمانیکه جاسوسان خبر از اتحاد تایچویید–مرکیت آوردند از بین رفت. در سال ۱۲۰۰ م جنگی درگرفت و تموچین نیروهای متحد را در کرانه رود انون شکست داد. او هزاران زن و کودک را به اسیری گرفت اما از پیروزی خود رضایت کافی نداشت. همچنین دشمنی قدیمیاش، تارگوتای، نیز در میان اسرای جنگ بود که تموچین دستور داد او را از وسط نصف کنند. در همین خلال بود که اخبار کودتا علیه طغرل توسط برادرش که توسط نایمانها پشتیبانی میشد، به تموچین رسید.
دیگر دشمنان نیز فرصت را از دست ندادند. آنان که فتوحات تموچین را تهدیدی برای نظم سنتی قدرت در مغولستان میدیدند، در نزدیکی رود آرگون جمع شده و جاموقا را «گور خان» (به معنای حاکم جهان) اعلام کردند. ۱۶ قبیله که تا این زمان همیشه دشمن یکدیگر بودند — از جمله ۳ قبیله تایچویید، ۳ قبیله تاتار، ۲ قبیله نایمان، مرکیت و قنقرات — به او سوگند وفاداری خوردند. در این زمان ابعاد درگیریها نه به اختلافات قبیلهای، که به یک جنگ داخلی در مغولستان میمانست. اما در بین متحدان هم کسانی متمایل به تموچین بودند، از جمله دای سچن پدرزن او. دای سچن که مجبور بود بین خانواده و وفاداری به قبیله یکی را انتخاب کند، در نهایت تصمیم گرفت به تموچین بپیوندد.
متحدان قصد حملهای غافلگیرکننده داشتند اما با تصمیم دای سچن دیگر این فرصت را از دست داده بودند. تموچین نیز از اتحاد مطلع شد، به طغرل که در منچوری سرگردان بود خبر داد که با هرچه در توان دارد خود را به میدان جنگ برساند. جاموقا خان که نمیخواست زمان را بیش از این از دست بدهد، قبل از رسیدن همه متحدانش و تنها با همراهی نیروهای خود و تایچوییدها، به تموچین تاخت اما در راه درگیر بوران شد. تموچین و طغرل که به تازگی خود را رسانده بود، به او شبیخون زدند و پیروزی آسانی کسب کردند. تموچین با تیری سمّی که به گردنش اصابت کرده بود، زخمی شد. جراحت عمیق بود و سم در بدنش نفوذ کرده بود. گویند تا نزدیکی مرگ رفت و هوشیاریاش را از دست داد، اما جلمه، یکی از نزدیکترین دوستان و سردارانش، خود را به او رساند و با مکیدن زخم، سم را از بدنش خارج کرد و جانش را نجات داد.
کشتار تاتارها
جاموقا خان که متحدانش در سراسر مغولستان پراکنده شده بودند سال ۱۲۰۲ م را صرف بازسازی قدرت خود کرد. طغرل نیز مشغول سرکوب بازماندههای قبایل مرکیت بود.همزمان با اینان، تموچین قصد داشت به تاتارها بتازد و همه مردان بزرگسال آن قبایل را نابود کند. او شورایی سری تشکیل داد و موضوع را با آنها در میان گذاشت،
اما بلگوتی برای فخرفروشی نزد دوستانش مبنی بر اینکه این نقشه او بودهاست، خبر را به بیرون درز داد و به گوش تاتارها رسید. قشون تموچین با تاتارها درگیر شد و آنان را در نزدیکی رود خلخا در شرق مغولستان محاصره کرد. نبرد خونینی درگرفت و تموچین پیروز شد. پس از جنگ، او دستور داد همه تاتارهای مذکر را به صف کنند اما آنان که میدانست قصد او چیست، به سختی مقاومت کردند و در طول کشتار، سپاه تموچین تلفات بسیار محتمل شد. او بعد از این اتفاق بلگوتی را مجازت نکرد اما صریحاً به او گفت که دیگر جایی در شورای سری ندارد. نیز تموچین قبل از آغاز حمله نهایی دستور داده بود که غنائم بعد از پایان جنگ به صورت منصفانه تقسیم خواهد شد و کسی نباید شخصاً غنیمتها را تصاحب کند اما التان و قوچار، دو تن از نزدیکانش سرپیچی کرده بودند. در نتیجه تموچین آنان را از غنائم محروم کرد. آنان نیز در جواب اردوی تموچین را ترک کرده و به جاموقا خان پیوستند. تموچین که از این اتفاق دلگیر شده بود، با ییسوی و یسوگن، دو خاتون تاتار، را برای فراموشی آن به زنی گرفت.
جدایی از طغرل
در زمستان ۱۲۰۲ و ۱۲۰۳ م تموچین و طغرل دوباره با ائتلافی به رهبری نایمانها درگیر شدند. بویروق خان عناصر مخالف تموچین در مغولستان را گرد خود جمع کرده بود. اینان شامل تاتارها و مرکیتهای باقی مانده و نیز جاموقا خان، التان، قوچار و حتی قصار برادر تموچین. قصار که هیچگاه وفاداری کاملی نسبت به برادر بزرگ خود نشان نداده بود، در جریان کشتار تاتار از دستور تموچین مبنی بر قتلعام ۱٬۰۰۰ سرپیچی کرده بود زیرا همسرش یک تاتار بود و حالا خود را در اردوی دشمنان تموچین مییافت.
در اواخر ۱۲۰۲ یا اوایل ۱۲۰۳ م، طغرل در جنگل سیاه در کرانه رود تولا، تموچین را رسماً پسر و جانشین خود اعلام کرد. مدتی بعد از این مراسم، آنان با گروهی از نایمانها روبرو شدند و در نبردی که هر دو لشکر تلفات زیادی دادند، به پیروزی رسیدند. مدتی بعد از این نبرد، تموچین چائور بکی، دختر طغرل، را برای پسر خود جوجی خواستگاری کرد اما جواب رد شنید. احتمالاً تموچین قصد امتحان میزان تابعیت طغرل را داشتهاست. این همزمان بود با روابط سری میان پسر طغرل، ایلخا، با جاموقا خان. ایلخا که نمیخواست محرومشدن از جانشینی پدرش را بپذیرد، با همراهی جاموقا، قصار و دیگر دشمنان تموچین وارد اردوگاه طغرل — که تنها ۲ ساعت با کمپ تموچین فاصله داشت — شد و از پدرش خواست که در تصمیم خود صرفنظر کند. جاموقا با صحبت از عدم ثباترای تموچین، طغرل را قانع کرد که به متحدان بپیوندد. او نیز بعد از این دیدار اعلام کرد که نظرش دربارهٔ پیشنهاد ازدواج دخترش با جوجی تغییر کردهاست و تموچین را برای ضیافتی دعوت کرد؛ آنان قصد داشتند او را در این ضیافت به قتل برسانند.
تموچین ابتدا تصمیم گرفت به آن ضیافت برود اما قبل از آن، با مونگلیک که به تازگی هوئلون، مادر تموچین، را به زنی گرفته بود دیدار کرد. مونگلیک به او گفت که این دعوت مشکوک به نظر میرسد. در نتیجه، تموچین تصمیم گرفت دو تن از نزدیکانش را به جای خود بفرستد. به زودی دو تن از گلهداران تموچین برایش خبر آوردند که ایلخا برای شبیخون به اردوگاه مغولها آماده میشود. با توجه به برتری عددی نیروهای طغرل، تموچین جنگیدن را چاره مناسبی نیافت و با نیروهایش به سمت مرزهای چین عقبنشینی کرد و طغرل نیز تصمیم به تعقیب او گرفت. نهایتاً در نزدیکی مرز منچوری دو لشکر با یکدیگر درگیر شدند و پیروزی با کریتها بود. تنها زخمیشدن ایلخا در طول نبرد بود که به تموچین فرصت عقبنشینی داد. طغرل ابتدا قصد داشت تموچین را تعقیب کند اما جاموقا خان به او اطمینان داد که مغولها تضعیف شدهاند و شکست کامل آنها در هر زمان دیگر ممکن است، لذا طغرل باید به وضعیت پسر زخمیاش رسیدگی کند. طغرل نیز این توصیه را پذیرفت.
تموچین علاوه بر تلفاتی که متحمل شده بود، تعدادی از نزدیکانش، از جمله پسر ۱۷ سالهاش اوگتای، را در طول جنگ گم کرده بود. با روشنشدن هوا، مشخص شد اوگتای به سختی زخمی شدهاست، اما با کمک طبیبانِ تموچین جان سالم به در برد. تموچین قشون خود را به سوی دریاچه بویر در قلمروی قبیله قنقرات هدایت کرد. علیرغم اینکه تنها ۲٬۶۰۰ نفر نیرو داشت، آن قبیله پذیرفت که با او متحد شود. تموچین تابستان ۱۲۰۳ م را نزدیکی دریاچه هولون اردو زد و آنجا نامههایی به دشمنانش فرستاد. به التان و قوچار نوشت که اگر به عنوان جاسوسش نزدیک طغرل بمانند، از جانشان خواهد گذاشت. جاموقا خان را بابت حسادت و خیانت در حق اندایش سرزنش کرد و نامهاش به ایلخا لحنی «غمانگیز» داشت. طولانیترین نامه سهم طغرل بود؛ به او نوشت که بالاترین عهدها را شکسته و با خیانت جواب الطاف او را دادهاست. ایلخا از جانب پدرش جواب داد که پاسخ را در میدان نبرد خواهد گرفت. همزمان تموچین در حال شکلدهی اتحادهای جدیدی بود. او علاوه بر قنقرات، با اکیرها، نیرونها و مرکیتها متحد شد. تموچین سپس راهی جنوب شرق مغولستان شد، جایی که آب و غذای کافی در دسترس او و یارانش نبود. همانجا بود که یکی از معروفترین اتفاقات زندگی او، همقسم شدن ۱۹ نفر از فرماندهان قشونش برای شکستدادن کریتها، اتفاق افتاد.
مدتی بعد تموچین خبری دریافت کرد مبنی بر اختلاف میان کریتها؛ جاموقا، التان، قوچار، قصار و داریتای برای برکناری طغرل توطئهای به کار بستند اما موفق نشدند و از سر اجبار گریختند. جاموقا، التان و قوچار خود را نزد نایمانها رساندند اما قصار و داریتای تصمیم گرفتند به تموچین بپیوندند. تموچین برادر خود را مجبور کرد نامهای به طغرل بنویسد و ضمن ابراز ندامت، به او خبر دهد که سپاه مغولها تضعیف و پراکند شدهاست. طغرل که با این خبر و احتمالاً اطلاعات جاسوسهای خودش آسودهخاطر شده بود، در کرانه رود تولا در جنگ سیاه اردو زد. اندکی بعد (بهار ۱۲۰۴ م)، تموچین به او شبیخون زد. نبرد سه روز ادامه پیدا کرد و در روز سوم، یکی از سرداران تموچین چادر طغرل را تصرف کرد. او گریخت اما در راه توسط گروهی از نایمانها که نمیشناختندش، به قتل رسید. آنان سر او را بریده و نزد خان خود بردند و خان مذکور نیز به نشانه احترام برای همرزمی دلیر، سر طغرل را بالای تخت خود نصب کرد. ایلخا ابتدا به شمال شرق تبت و نهایتاً به قلمروی اویغورها فرار کرد و مدتی بعد توسط یک امیر محلی به قتل رسید. تموچین با وجود شکستدادن کریتها، دستوری برای قتل عامشان صادر نکرد. او گروهی از یاران طغرل را در سپاه خود پذیرفت و نیز اعلام کرد زان پس مغولها و کریتها یک ملت هستند.
نبرد با نایمانها
با نابودی کریتها، تنها مانع باقی مانده بر سر تابعیت مغولستان از تموچین، نایمانها بودند. تایانک خان که از قدرتگیری تموچین بیمناک شده بود، در سال ۱۲۰۴ م ائتلافی تشکیل داد تا با مغولها روبرو شود. تایانک امید داشت با قبیله انگوت که بیش از ۴٬۰۰۰ خانوار آن را تشکیل میدادند متحد شود زیرا هر دو قبیله ترک و مسیحی نسطوری بودند، اما انگوتها با مغولان متحد شدند و رهبرشان، الأقوش پیگیث قوری، یک اشرافزاده مغول را برای پسر خود به زنی گرفته بود. در همین عهد بود که تموچین قشونش را به دستههای ده، صد و هزار نفری تقسیم کرد. نیز پیام معروف خود به قبایل مغولستان مبنی بر اینکه «اطاعت کنید یا بمیرید» را به آنها فرستاد. تموچین برای جنگ پیشرو شورایی تشکیل داد و قرار شد جبه و قوبلای را زودتر از سپاه اصلی روانه کند. تا پایان ژوئن مغولها ۷۰۰ مایل در قلمروی نایمان پیشروی کرده بودند. اولین نبرد در غرب رود کوداسین اتفاق افتاد و تایانک شخصاً نایمانها را رهبری میکرد. تا زمان غروب مغولها عقبنشینی کرده بودند. تموچین به مردانش دستور داد هر کدام آتشی روشن کند تا تعدادشان بیشتر به نظر رسد و نایمانها اشتباه برداشت کنند که نیروی کمکی رسیدهاست و دنبالشان نکنند. باقی تابستان به تعقیب و گریز سپری شد و نهایتاً، در نزدیکی کوه نقو، نبردی درگرفت. نایمانها سرسختانه جنگیدند اما جاموقا در میدان نبرد پشت آنان را خالی کرده و از معرکه گریخت که ضربه سختی برایشان بود. تا غروب شکست آنها قطعی شده بود و مشغول عقبنشینی بودند. تایانک خان زخمی شده بود و تا طلوع خورشید مرد. یکی از سرداران نایمان آخرین یورش موج انسانی را رهبری کرد و به همراه همه همراهانش کشته شد و پس از آن نبرد به پایان رسید. این بار نیز تموچین دستور به کشتار بازماندگان نداد و آنان را وارد سپاه خود کرد. نیز همسر گربسو (مادر یا همسر تایانک خان) را به زنی گرفت. همچنین تاتاتونگا، یکی از کاتبان تایانک خان، را به خدمت گرفت و مسئول آموزش کودکانش کرد. این مرد در تبدیل شدن خط اویغور به خط رسمی امپراتوری مغول اثر به سزایی گذاشت.
سرنوشت جاموقا خان
سپس تموچین توجه خود را به کسانی که نایمانها را کمک کرده بودند، جلب کرد. او التان، قوچار و داریتای را اسیر و سپس اعدام کرد. بعد از آن، دستههایی به دنبال جاموقا که به تعدادی از مردانش متواری بود، فرستاد. در آخر، بعد از گذشت حدود یک سال، یاران جاموقا برای به دست آوردن جایزهای که برای او تعیین شده بود، وی را دستگیر کرده و مغولها تحویل دادند. تموچین تحویلدهندگان را به جرم خیانت به قتل رساند، در مورد جاموقا، تاریخ سری مغولان مدعی است تموچین به او وعده تقسیم دولتش را داد اما جاموقا با ذکر اینکه «در آسمان دو خورشید و در زمین دو خان نمیتواند وجود داشته باشد» آن را رد کرد و خواستار مرگ خود شد. به عقیده مکلین، نویسندگان تاریخ سری احتمالاً در روایت این واقعه، نام گویندگان را جابهجا کردهاند و جاموقا طالب تقسیم ممالک تموچین فتح شدهاست. همو با بررسی رفتار جاموقا در جنگها و بیمیلی او از روبرو شدن با تموچین در میدان نبرد، معتقد است شاید تموچین و جاموقا تظاهر به دشمنی میکردند و تموچین در عملی خیانتآمیز، متحد خود را به اعدام محکوم کردهاست. به هر روی تموچین که نمیخواست خون اندای خود را بریزد، یکی از مردانش را مأمور این کار کرد و او نیز جاموقا را با قطعهقطعهکردن به قتل رساند.
قورولتای
تموچین هنوز میان مرکیتها و نایمانها مخالفانی داشت و اینان هنوز به مقاومت ادامه میدادند. نیز قبایل جنگل را تابع خویش نکرده بود؛ اما به هر روی تا سال ۱۲۰۵ م به حاکم فلات مغولستان تبدیل شده بود. برای تثبیت رسمی جایگاه خود مقدمات تشکیل یک قورولتای در سال آینده را فراهم کرد. مکان دقیق تشکیل این قورولتای مشخص نیست اما قطع به یقین در نزدیکی بورخان خالدون، کوه مقدس مغولها که گرگ خاکستری-آبی و گوزن زرد با یکدیگر آمیزش داشتند و باتاچیخان – جد مغولها – را به وجود آوردند، اتفاق افتادهاست. منبع معتبری که نام همه حاضران را روایت کرده باشد وجود ندارد اما تاریخ سری فهرست مفصلی از افرادی که بعد از پایان قورولتای به مناصب مهم نظامی برداشته شدند گزارش کردهاست. بدین ترتیب میتواند محتمل باشد که نمایندگان تمامی قبایل تازهتابعشده حاضر بودهاند.
در طول قورولتای، اولین مراسمی که اجرا شد، به اهتزاز درآوردن ۹ بیرق سفید جنگی تموچین بود. این عملی نمادین بود؛ رنگ سفید، احتمالاً تحت تأثیر دین مانی، نزد عشایر مغولستان فرخندهترین رنگ به حساب میآمد. نیز ۹ عددی بود که در سنتهای بومی منطقه با قدرتهای جادویی و خوششانسی پیوند داشت. مطابق روایت رشیدالدین، سپس قورولتای تصمیم گرفت به تموچین لقب «چنگیز خان» اعطا کند. بهطور معمول گفته میشود چنگیز خان در لغت به معنای «فرمانروای اقیانوسی» است، بدان منظور که دارنده آن لقب مدعی حاکمیت بر تمام جهان است. مطابق روایات، تب تنکری، شمن اعظم، به صورت عمومی این لقب را بر تموچین نهاد. سپس، چنگیز خان برای پیروانش – که از اقوام مختلفی بودند اما زان پس جملگی «مغول» نامیده شدند – سخنرانی و از آنان برای یاری و وفاداریشان تشکر کرد.
ساختار نظامی
چنگیز خان برای این که سربازانش به او و ملت وفادار بمانند، کوشید تا قدرت قبایل را کم کند. او برای وحدت قبائل، واحدهای نظامی تشکیل داد که مردانی از قبایل متعدد در یک واحد قرار میگرفتند و فرماندهی جدا داشتند. او سپاه را به لشکرهای به نام تومان تقسیم کرد و هر تومان را به دستههای کوچکتر از آن تقسیم کرد. هریک از فرماندهان باید سالی یک بار به خدمت چنگیز خان بروند و تا ضمن کسب دستورها لازم وفاداری خود را ابراز کنند. «که از یکی از اصول یاسا است» لشکریان به قلب سپاه و میمنه و میسره تقسیم نمود و معمولاً فرماندهان لشکر در قلب سپاه میایستادند. سردار هر لشکر را اورخان میگفتند که از اصلیترین آنان جبه نویان و سوبوتای بهادر است. «بهادر در مغولی و ترکی به معنای پهلوان، قهرمان، یل است. نویان یا نوین به معنای حاکم و فرمانده، سردار و ارباب است.» مردان مجاز نبودند واحدهایی که به حضور در آنها انتخاب شدند را ترک کنند، سزای ترک واحد مرگ بود و هر کس که به آنها پناه میداد را مجازات سخت کنند. به همین دلیل، خانوادهٔ آن مردان که همراه آنها در سفر بودند، اشراف نظامی جدید که به وسیلهٔ این ساختار قدرت به وجود آمدند، موقعیت خود را مدیون فرمانروا و به او مدیون بودند. این امرها باعث شده بود که مغولان ارتش شایستهای داشته باشند و همچنین سنت نظامی و ساختار اجتماعی مغولان را تغییر دهد. پزشکان، کاهنان و مدیران از خدمت نظام معاف بودند. در سال ۱۲۰۶ آنها نود و پنج تن بودند که این مردان تحت فرمان افسران (تومان) بودند. سربازان چنگیز چنان تعلیم دیده بودند که امرها را فوراً به صورت یک واحد هماهنگ اجرا کنند. انضباط سربازان مغول با تدابیر جنگی، عامل غلبه آنان بر دشمن میشد.
چنگیز خان با بازسازی ارتش خود برتری کامل نسبت به بقیهٔ ارتشهای عصر خود داد او برای توسعهٔ ارتش یک شیوهٔ سربازی برای همهٔ افراد از کوچکترین تا بزرگترین سرباز معمول ساخت. مأمورانی مسئول تدارک اردوها هستند که موسوم جورچی بودند، این افراد عهدهدار تهیه و توزیع ملزومات بودند و سلاحها و ملزومات دیگر را در میان مردان توزیع میکردند. اردو به زبان ترکی کهن، معنی درگاه، اقامتگاه، کاخ و خرگاه شاهانه بودهاست. معنای درگاه و پایتخت و بارگاه هم یافته، در زبان ترکی جنوب غربی معنای چادرهای نظامی و بعد سپاه و لشکر نیز یافتهاست. ایلچی در لغت به معنی صلح گر و صلح ساز و غیره است و در اصطلاح معنی رسول، قاصد، سفیر و غیره یافته که با یلواج واژهٔ دیگر ترک هم معناست. حشر به معنای لشکر نامنظم یا لشکری که فقط از ولایتها رجال جنگ جمع کنند. در عهد مغول حشر لشکری را گویند که مغول بعد از فتح ولایتی از اهالی بومی آنجا جمع میکردهاند. چنگیز واحدهایی را به محافظان شخصی خویش یا کشیک کار گرفت. به سنه ۱۲۰۶ چنگیز عدهای از مغولان را به نام قراولان اختیار کرده و به آن کشیکچی گفتند که هشتاد نفر جهت کشیک شب و هفتاد نفر جهت کشیک روز. اما به صورت نیروهای ده هزار نفری درآمد. به کشیک امتیازات خاصی داده میشد، که آنان از رتبه بالاتر از رتبهٔ فرماندهان نظامی برخوردار شدند. بعضی از این مردان از برادران و پسران فرماندهان نظامی انتخاب میشدند. چون افراد کشیک ثابت کردند که سربازانی کاملاً وفادار بودند، بعدها حاکمان امپراتوری از میان آنان انتخاب میشدند.
غیر از قراولان عدهای ده هزارنفری را به نام بهادر داشت که این بهادران در جنگها پیشقراول لشکر وی محسوب میشدند. اکثر سرداران چنگیز از قراولان خاص بودند و چون چنگیز ایشان را خوب میشناخت و مدتها به احکام سخت آزموده بود، سرداری قسمتهای لشکری وی را کسانی داشته که غیر فرمان خان امر دیگری اطاعت نکنند و سربازان زیردست ایشان مطیع محض و همهٔ آلت اجرای فرمان چنگیز بودند. اشراف لشکری مشهورتَر خان بودند و ایشان از پرداخت مالیات معاف، در جنگها غنیمت گرفته به ایشان میرسید و در دربار بیاذن و اجازه وارد و در جشنها مقامی شایسته داشتند.
چنگیز خان لشکریان خویش را فقیر و نیازمند نگه میداشت تا به غلبه ناچار شوند. رسم چنگیز در لشکرکشی این بود، که قسمت بنه جلوتر و در مواقع خطر عقب حرکت میداد تا هنگام تاخت و تاز آنان صدمه نبینند؛ و چو عرصهٔ ممالک وسعت یافت، تجار و لشکریان و ایلچیان دائماً در حال رفتوآمد بودند و چنگیز در سراسر راهها منازلی به نام یام درست کرد تا در آنان لوازم مسافران و لشکریان حاضر داشته باشند و مخارج آنها را تومانها «که هرد و تومان یک یام» دهند؛ و هر ساله بامها را تفتیش کرده و نواقص آنها را دفع مینمودند. در این ایستگاهها اسبانی تازهنفس بود و هر گاه قاصد به اسبی تازه میخواستند نزدیکترین اسب بدون توجه که مال کیست به دستور خان میبایست در اختیارشان میدادند. از این رو نامههایی که طی هفتهها به مقصد میرسید، طی چند روزبه طول میانجامید. در موقع جنگ این سواران برای رساندن اطلاعات فرماندهی به فرمانده دیگر مسافت زیادی را میپیمودند، چون جبهههای جنگ غالباً گسترده بود؛ و در نتیجه واحدها با هم ارتباط داشتند. این شیوه، خان را قادر به نظارت بر سپاه گسترده اش میکرد؛ و مغولان نسبت به دشمنان، کسانی که درایجاد هماهنگی بین سپاه عظیم خویش دشواری داشتند، برتری واضحی میبخشید.
چنگیزخان موقعی که میخواست شهری را تسخیر کند یا شاهی را به اطاعت خویش خواند، نخست ایلچیان میفرستاد و اگر ایل نمیشد دفع وی به جنگ لازم بود. موقعی که چنگیز به شهری میرسید اگر اهل آن پیش کش آورده و استقبال کنند، چنگیز متعرض شهر ایشان نمیشد و از طرف خویش باسقاق «شحنه و امیر» بر آنجا میگماشت و حکمی به نام یرلیغ به امیر شهر میداد تا دیگر کسی متعرض نشود. اگر اهل شهر یاغیگری اختیار کنند، حکم قتل خانواده و ویرانی شهر صادر میشد، که نخست مردم را به خارج شهر برده و پیشهوران را جدا با حشم برده و جماعتی را حشر اختیار کرده و الباقی از دم شمشیر میگذراندند.
چنگیز از پسران خویش استفاده میبرد. از بورته جوچی را داشت که از وی در کار صید استفاده میکرد. سه پسر بعد جغتای در سیاست و تنفیذ یاسا، اکتای به رایزنی و تدبیر ملک و تولوی را به ترتیب لشکر و تجهیز سپاه است امر داده بود. پس از آن که قبایل مغول تحت فرمان چنگیز درآمدند، همهٔ لشکر را بر این چهار پسر بخش کرد، پسران خردمندتر و برادران و خویشان را از لشکر نصیب داد. چنگیز همواره فرزندان و برادران را به دوستی تشویق میکرد.
چنگیز خان دوست داشت از عامل غافلگیری در نبرد استفاده کند و در لشکرکشیهایش به ندرت نقشههای قبل را تکرار میکرد؛ که این امر پی بردن تدابیر وی را برای دشمن سخت میساخت. گاه سربازان وی به ظاهر عقبنشینی میکردند ولی به یکباره با اسبان تازهنفس حمله میکردند. غالباً سواره نظام سبک اسلحه دشمن را سردرگم میکردند و در حالی که واحدهای دیگر مغول از همه طرف برای حمله به دشمن نزدیک میشدند. همچنین چنگیز برای آمادهسازی ارتش برای جنگ، فنون مورد استفاده در شکار را با بازیهای جنگی تخصصی ترکیب کرد.
چنگیز خان روزی پسران را گرد آورد یک تیر از کیش برکشید و بشکست. دو عدد کرد و بشکست. تا چند عدد شد و نتوانست، روی به پسران کرد و گفتا: مثل شما اید. گر مادام شما برادران یار یکدیگر باشید، دیگران هرچه قوی باشند شما نتوان شکست داد. گر مدیانتان سرور نباشد و برادران فرمانبر نباشند، مانند مار چند سر میشوید ولی ماریک سر دنبال بسیار داشت.
نزاع دو قسم خورده
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع به مخالفت با او میکند. حالا باید دیگر تعیین میشد که رئیس چه کسی است. سپاه جاموخان قوی تر و بزرگتر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر. بهطوریکه در شبی که جاموخان با سپاه عظیمش میخواست به چنگیز حمله کند، چنگیز تدبیری زیرکانه کرد. طی این تدبیر او دستور داد که هر کدام از سربازانش ۵ مشعل روشن کنند تا جاموخان و سپاهش از دور گمان کنند که سپاه چنگیز بسیار عظیم تر از سپاه اوست. وقتی ارتش جاموخان به این حیلهٔ چنگیز خان گول خوردند اکثر آنها وفاداری خود را نسبت به جاموخان شکستند؛ بنابراین جاموخان با سپاهی اندک به نبرد با چنگیز خان پرداخت که جاموخان در این نبرد شکست خورد و در نهایت به دستور چنگیز خان، ارتش جاموخان اعدام شدند همچنین با دستور وی کمر برادر تنی خود یعنی جاموخان نیز شکسته شد.
فتح جهان
یورش مغولان به ایران در سال ۶۱۶ق/۱۲۱۸م آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی مینویسد:
در حملهٔ چنگیز به ایران، محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت نداشت به جزیرهٔ آبسکون (واقع در دریای خزر) میگریزد و همانجا میمیرد. پسر شجاع او، جلال الدین، در برابر هجوم مغولان ایستادگی میکند. چنگیزخان هم در وصف جلال الدین به فرزندان و سپاهیان خود میگوید: «از پدر چنین پسر باید».
حمله چنگیزخان مغول چنان وحشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای بریده مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.» از اینروست که تاریخنگار دیگری مینویسد:
روابط خانوادگی
او فرزندان بسیاری از همسران متعدد خود داشت اما مهمترین آنها چهار پسر با نامهای جوجیخان، جغتایخان، اوگتایخان، تولیخان، از اولین همسرش (که در سنت مغولی مهمترین و بزرگترین همسران میباشد) بودند. چنگیزخان همچنین زنهای بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگخان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. تنفیذ یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه را به تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی برگزید. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.
پسران چنگیزخان
چنگیزخان چهار پسر داشت.
جوجیخان پسر ارشد چنگیزخان بود که پیش از فوت پدر درگذشت.
جغتایخان پسر دوم چنگیزخان بود که چنگیز پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراءالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد.
اوگتایخان بعد از مرگ چنگیزخان به جای پدر امور رهبری امپراتوری مغول را در دست گرفت.
تولیخان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعیین کند اما بعد از آن نظر وی تغییر کرد و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است.
قوانین چنگیزی
شورایی در حدود سال ۱۲۰۶ میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراتوری کل آسیا انتخاب شد. بر طبق اعتقادات مذهبی چادرنشینان این اقدامات چنگیز و کسب قدرت وسیع وی از طرف قدرتی آسمانی میباشد. با این وجود در این دوران هیچکس به جز چنگیز توانایی یکپارچه ساختن و کنترل این قبایل سرکش را که تاکنون به هیچ فرمانی اهمیت نداده بودند را نداشت. به این منظور چنگیز برای ایجاد نظم و تحمیل قانون در میان آنها ارتشی منظم تشکیل داد متشکل از مغولان مورد اطمینان خود، تا بتواند به صورت موقت نظم را ایجاد کند زیرا وی درگیر تدوین قانونی همگانی بر پایهٔ عدل و برابری به نام «یاسا» بود.
چنگیزخان پس از چیرگی بر آونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هر کار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره بود. (ر.ک. «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا» معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگه داشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند.
چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بیدغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.
قانون یاسا
اولین و جالبترین ماده از قانون یاسا میگوید لازم است که همهٔ انانها اعتقاد کامل به یک خدا داشته باشند خدایی که زمین و آسمان و موجودات را خلق کرد و همه چیز به دست او میباشد. اما آنچه معلوم است چنگیزخان را با وجود توحیدی بودن، دین و مذهب وی مشخص نبود و با وجود داشتن امپراتوری جهانی هرگز اقدام به ایجاد دین واحدی نکرد.
او در این قانون نسبت به ارتکاب دزدی و اقدام به زناکاری نفرت خود را نشان داد و مرتکبین این جرایم را محکوم به مرگ کرد. چنگیز در بند دیگری تأکید کرد که اطلاع خبر ناخوش آیند، عدم تمکین فرزندان از والدین، عدم تمکین زن از همسر وی را خشمگین خواهد ساخت. با وجود آنکه چنگیز مرد خشنی بود اما دست زدن به هر نوع خشونتی به هنگام عصبانیت را به شدت منع کرد؛ و در قانون یاسا هیچ مغولی حق نزاع با دیگر مغولان را نداشت.
اهداف چنگیز از ایجاد قانون یاسا را از نظر جامعهشناسی به سه مبنای مهم و اساسی میتوان تقسیم کرد:
اصل یکم: اطاعت کامل و بدون قید و شرط از فرمانهای چنگیز خان.
اصل دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان قبایل و برطرف کردن اختلافات قبیلهای.
اصل سوم: مجازات شدید علیه مفسدان و مجرمان در هر جایگاه و مقامی.
هدف اصلی قانون یاسا نشان دهندهٔ این موضوع میباشد که حیات انسانها شخصیت و بالاتر بودن مقام و منزلت آدمیت میباشد نه کسب ثروت و مقام؛ و نیز میگوید هیچ متهمی تا هنگامیکه جرمش اثبات نشده مجرم نمیباشد.
یاسای چنگیز هیچ ملاحظهای در مورد جاسوسان و همجنسگرایان و ساحران متقلب ارائه نمیدهد و در صورت اثبات چنین مواردی حکم مجرم اعدام میباشد.
باورهای مغولی
مذهب مغولی به همراه اعتقاد و باورهای آن شمنیسم نامیده میشود. به نظر میرسد باورهای مغولان چندان ریشه دار و عمیق نبودهاست و بنابراین به زودی آنها در بخشهای مختلف امپراطوریشان دین پیشرفته تری را که از مغلوبان خود آموخته بودند قبول کردند. آنها در ایران و سرزمین اردوی زرین، اسلام را پذیرفتند و در چین نوع تبتی بودیسم را قبول کردند. پس از آن که که مغولهای وارد شده به ایران اسلام آورند، بودیسم در میان آنها بسیار پذیرفته شده بود.
پیشگویی و درمانگری نقش مهمی در میان مغولان داشت. مغولان، شمنها یا جادوگران و پیشگویان خود را قام مینامیدند. قامان ادعا داشتند که شیاطین و ارواح در تسخیر آنها میباشند؛ و میتوانند آینده را پیشبینی کنند. مغولان در امور با قامان به مشورت میپرداختند و امرا و سلاطین نیز به آنها اطمینان کامل داشتند. یکی از مشاوران اصلی چنگیزخان یلوچوچوتسای بود که در پیشگویی بسیار ماهر بود و مورد اعتماد چنگیز بود.
یکی از ویژگیهای مغولان که بسیار ستوده شدهاست فقدان تعصب مذهبی آنها و مدارای مذهبی آنها میباشد. مغولان بودیسم را میشناختند با اسلام از طریق بازرگانان موجود و با مانویت از طریق ترکان اویغور آشنا شدند، تعدادی از تیرههای مغول نیز مسیحی نسطوری بودند.
شمنیسم
در هنگام بررسی شمنیسم به این دلیل که مغولان در قرن شانزدهم به بودیسم لامائی روی آوردند که البته به معنای کنار گذاشتن کامل شمنیسم نیست و به معنای نفوذ کامل عناصر لامائی میباشد، برای بررسی دقیق شمنیسم باید این عناصر کنار گذاشته شوند که بسیار دشوار به نظر میرسد. اما افرادی چون هیسیگ و همکارانش نتایج خوبی به دست آوردهاند که قانعکننده به نظر میرسند. آنها به این نتیجه رسیدند که شمنیسم از پرستش اجداد گرفته شدهاست تصاویر ذهنی اجداد که اونگغوت نامیده میشد در چادرهای خانواده نگهداری میشد و اعتقاد بر این بود که تسکین یابند از حمایت آنها برخوردار میشوند. آنها برای ماوراءالطبیعه سلسله مراتبی داشتند در راس این سلسله مراتب آّبی (کوک) یا آسمان (تنگری) جاودانی (منگو) قرار گرفت. زمین و خدای باروری الههای بود که ایتوگن نامیده میشد. زیر آسمان دنیای ارواح واقع بود. شمن واسطهای بود میان انسان و این قلمرو. شمن پیشگویی بود که در حالت جذبه با ارواح ارتباط برقرار میکرد. از جایگاه بالایی برخوردار بود. لباس سفید میپوشید و اسب سفید سوار میشد کار کردهای یک شمن عبارت بود از: ملاقات با ارواح، انواع دفع چشم زخم، خواندن دعای برکت بر رمهها، کودکان، پیشگوئی و… شمن البته گاهی چهرهٔ قدرتمندی نیز داشت برای مثال در کتاب تاریخ سری داستانی از تعارض میان چنگیز خان و شمن بزرگ کوکوچو هست که نشان میدهد این تعارض پس از آن ایجاد شد که چنگیز خان تا اندازهای با کمک او قدرت را در قوریلتای به دست آورد؛ و این نشان دهندهٔ مبارزهٔ چنگیز با شمن و قدرت روحانی میباشد.
سیاست مذهبی چنگیزخان
امپراتوری جدید چنگیزخان پایههای مذهبی داشت البته بر همان مذهب قدیمی ترک و مغولان که اعتقاد به ادارهٔ دنیا توسط نیروهایی نامرئی داشتند عوامل مزدیسنی و چینی نیز اضافه شد خان بزرگ نماد تنگری یعنی آسمان بود و حالتی خدایی داشت. تمام جانشینان چنگیزخان تا زمانی که در شرق اقصی کاملاً خلق و خوی چینیان در آنها رخنه نکرده بود یا آن عدهای که تحت تأثیر آداب و رسوم مسلمانان در ترکستان و ایارن و روسیه قرار گرفته بودند خود را نمایندگان تنگری بر زمین قلمداد میکردند. جوینی در مورد اعتقادات چنگیزخان میگوید: چون چنگیزخان متقلد هیچ دینی نبودهاست و تابع هیج ملتی نیز نبود از تعصب و رجحان ملتی بر ملتی و تفضیل بعضی بر بعضی مجتنب بودست بلکه علما و زهاد هر طایفه را اکرام میکرد چنانکه مسلمانان را بنظر توقیر مینگریسته ترسایان و بت پرستان را نیز عزیز میداشته؛ و اولاد و احفاد او هر چند کس بر موجب دوری از مذاهب، مذهبی گرفتند بعضی از اسلام تقلید کردند و بعضی ملت نصاری عدهای عبادت بت میکردند و قومی همان روش قدیم آباء و اجداد را دنبال کرده و به سمت و سوی خاص و جدیدی نرفتند. اما آنچه یاسای چنگیزخان است اینکه همه طوایف را یکی شناسد و بر یکدیگر فرق نگذارد و عدول نمیجویند. این رفتار نتیجهٔ ترسی آمیخته به خرافه بود که مغولان از آسمان و از سحر و ساحری داشتند و احتیاط میکردند که نه فقط با شمنها بلکه با سیر نمایندگان احتمالی آسمان یعنی رهبران هر فرقه مذهبی که ممکن بود قدرتی ما فوق طبیعت داشته باشند، روابط خوبی برقرار کنند. البته کشیشان نستوری که نزد قبایل کرائیت و انقوتها و راهبان بودایی که نزد قبایل ایغوری یا ختایی زندگی میکردند و ساحرانی که نزد «تائوایست» چین نفوذ داشتند، یا لاماهای تبتی یا مبلغان فرقه فرانسیسکن یا عابدان مسلمان، همه مورد تکریم بودند. حسن رفتار آنها با نمایندگان این مذهبها و فرقههای مختلف یک نوع سند اطاعت و انقیاد دیگری بود که باعث شد مغولان در برابر به افکار و اعتقادات مذهبی عامه مردم فوقالعاده گذشت داشته باشند. آن روزی که این رعب و ترس خرافاتی در بین مغولان در ترکستان و ایران برافتاد احفاد چنگیزخان تعصب شدید مذهبی پیدا کردند و اغماض جای خود را با تعصب جایگزین کرد. چنگیز در سفرهای جنگی خود در غرب و شرق دریافته بود که مسلمانان به علت وضع جغرافیایی، جمعیت و تمدن، در درجه اول اهمیت قرار دارند و به همین سبب در مقایسه با دیگر ملل تابعه، مقام برتری را به آنان اختصاص داد، هر چند دل خوشی از مسلمانان نداشت. در این مورد از زبان اولجایتو، یکی از ایلخانان مغول در ایران، اینچنین نقل شدهاست: چنگیز خان فرموده که اگرچه دین و ملت اسلام اختتام ملک و ادیان میباشد اما مسلمانان بدترین امت و نازلترین قوم میباشند. جوینی نیز در این باره میگوید: چنگیز خان به علت اهمیتی که برای مسلمانان قائل بود جزای قتل هر مسلمانی را چهل بالش (زر) و ختایی را دراز گوش قرار داد. خان مغول در موارد گوناگون برای توسعه دانستههای خود، نزد ملل به تفحص میپرداخت و با دانشمندان و روحانیون به مباحثه و مجادله میپرداخت. باید گفت با وجود سیاست اغماض و مدارایی که مغولان از همان بدو تأسیس حکومت خود نسبت به مذاهب گوناگون اتخاذ کردند، چنگیز هنگام تهاجم به مناطق مسلماننشین، به اسلام آسیب فراوان زد و اگر ریشههای این دین کمی سستتر و مقاومت روحانیون کمی متزلزلتر بود، دشوار مینمود که بتواند بار دیگر کمر راست کند. چنگیزخان نبردهای خود را از جهت روانی به گونهای آماده کرده بود که تعصبات مذهبی نداشته باشند دوری آنان از تعصبات مذهبی در همه جا به سودشان میانجامید و به آنان در برابر هر ملت و قومی که در سر راهشان قرار میگرفت برتری شگرفی میبخشید. ایمان مذهبی هرگز در میان مغولان ریشه ندوانیده و چنگیزخان نیز اقدامهای لازم را انجام داد تا با مخالفت روحانیون روبه رو نشود. او روحانیان را همچون دانشمندان و صنعتگران از پرداخت مالیات معاف داشت، لکن نمایندگان مجامع مذهبی را از داشتن مناصب دولتی محروم ساخت و بدین گونه جدایی مذهب را از دولت بهطور کامل عملی ساخت. او دخالت روحانیان را در امور دولتی حس کرده و اطمینان پیدا کرده بود که چنین دخالتی، خطری بزرگ برای دولت خواهد بود. البته در سال ۱۲۱۶ م که یاسا به وجود آمد، چنگیزخان از وجود روحانیان برای افزودن نفوذ کلام خویش در میان افراد قوم خویش استفاده میکرد، اما سرانجام عقیده باطنی خود را نسبت به روحانیان نمایان ساخت
مرگ چنگیزخان
چنگیزخان بیمار شد و با آگاهی از خبر شورش فرمانروایی به نام تانگوت به مغولستان بازگشت. تانگوت نیز که ترسیده بود تقاضای بخشش کرد و چنگیز گفت بیمارم و صبر کن تا حال من بهتر شود اما بیماری که گویا ناشی از عفونتی بود که از هوا دریافت کرده بود او را از پای انداخت. او کار را به فرزندانش سپرده بود.
در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعیین کرد، ورارود (ماوراءالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوگتای و برادران پیماننامهای نوشتند که به موجب آن هیچیک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود. همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده نکنند. سر انجام پس از ۲۵ سال حکمرانی در سن هفتاد و سه سالگی از جهان رفت (دربارهٔ طول عمر چنگیز و سال تولدش میان محققان اختلاف نظر است).
میگویند چنگیز خان پانزدهمین روز از ماه میانهٔ پاییز سال خوک برابر با چهارم رمضان سال ۶۲۴ درگذشت
محل دفن
در آن زمان بیشتر به دلیل باورها (مذهبی) مکان دفع فرمانروایان مخفی میماند و آنها در مکانهایی دور از دسترس به خاک سپرده میشدند. مغولها از جمله بر این باور بودند که جنازه فرمانروا نیروی خدایی خود را پس از مرگ هم در خود حمل میکند و به همین دلیل باید از بقایای او محافظت شود و جسد در مکانی به خاک سپرده شود که رسیدن به آن آسان نیست؛ مثلاً در بالای کوه جایی که آنها به «هدف غایی» خود یعنی رسیدن به آسمان، نزدیکتر میشدند.
بر پایه یک افسانه، چنگیز خان از نزدیکانش خواستهاست که او را بدون هیچ علامت و نشانه مشخصی از محل دفن، به خاک بسپارند. به این ترتیب ملازمان سختیهای فراوانی را به جان خریدند که مکانی بیابند که قابلیت مخفی ماندن را داشته باشد. طبق این روایت پس از آن بردگانی که آرامگاه را ساخته بودند، همگی به قتل رسیدند و پس از آنها سربازانی که آنها را همراهی کرده بودند هم به قتل رسیدند و تنها شمار کمی از نزدیکان باقی ماندند که محل دقیق دفن را میدانستند. احتمالاً آنها هم این راز را با خود به گور بردند. نامعلوم بودن محل دفن چنگیز دلیل دیگری است بر اینکه علت مرگ او هم در هالهای از افسانه فرورفته است.
شجرهنامه خاندان چنگیز خان
فیلمها
چنگیزخان، محصول ۱۹۵۰ فیلیپین
فاتح، محصول ۱۹۵۶ آمریکا
چنگیزخان، محصول ۱۹۶۵ مشترک انگلیس، آلمان غربی، یوگسلاوی، آمریکا
چنگیز خان: تا انتهای زمین و دریا، محصول ۲۰۰۷ مشترک ژاپن، مغولستان
مغول، محصول ۲۰۰۷ مشترک روسیه، آلمان، قزاقستان، چین، مغولستان
چنگیزخان، محصول ۲۰۱۸ چین
جستارهای وابسته
امپراتوری مغول
حمله مغول به ایران
یادداشتها
پانویس
منابع
بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
پیوند به بیرون
پادکست بی پلاس | اپیزود ۸ | چنگیز خان
افراد امپراتوری مغول
اهالی استان خنتی
اهالی مغولستان
بورجیگای
چنگیزخان
حکمرانان بنیانگذاری
حکمرانان سده ۱۳ (میلادی) اهل چین
حکمرانان مغولی در سده ۱۲ (میلادی)
حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)
خانهای مغول
درگذشتگان ۱۲۲۷ (میلادی)
رهبران نظامی قرون وسطی
زادگان دهه ۱۱۶۰ (میلادی)
عاملان نسلکشی
مرگهای تصادفی به دلیل اسبسواری
ویکیسازی رباتیک |
1343 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7%20%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%A7 | سیما بینا | سیما بینا (زاده ۱۴ دی ۱۳۲۳) نوازنده، نقاش، پژوهشگر، آهنگساز و خوانندهٔ آوازها و ترانههای محلی ایرانی است. او از کودکی در کنار احمد بینا پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود، رشد کرد. هر چند وی تحقیقات بسیاری در مورد موسیقی نواحی ایران داشته و چندین آواز از آنها را اجرا کرده است اما شناخت وی بیشتر روی موسیقی محلی خراسان متمرکز است.
زندگی
سیما بینا در شهر خوسف از استان خراسان جنوبی به دنیا آمد. نام مادرش پوراندخت ایراننژاد و پدرش احمد بینا بود. سیما در کنار پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود، رشد کرد.
او از سن ۹ سالگی خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد. ردیف موسیقی ایرانی و تکنیکهای آوازی را نزد استادانی چون محمد ابراهیم مالکی (استاد موسیقی سنتی خراسان جنوبی)، موسیخان معروفی و نصرالله زرینپنجه فراگرفت. چون اهل بیرجند بود، این شهر پایگاه اولین پژوهشها و جستجوهای وی از نظر ترانهها و آهنگهای محلی قرار گرفت. در واقع اکثر ترانههایی که سیما بینا اجرا کرده، ترانههای محلی بیرجند و اطرافش بوده است که امروزه به خراسان جنوبی معروف است.
سیما بینا پس از فارغالتحصیلی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهٔ نقاشی در سال ۱۳۴۹ به تحصیل موسیقی ایرانی و ردیف را نزد عبدالله دوامی و محمدابراهیم مالکی ادامه داد. او پس از سال ۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی و آواز با همراهی محمدابراهیم مالکی به پژوهش و گردآوری ترانههای محلی ایرانی و بازنویسی آهنگهای مردمی و روستایی، بهویژه موسیقیهای محلی زادگاهش خراسان، پرداختهاست. او با سفر به دورافتادهترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانستهاست مجموعهای از ترانهها و آهنگهای کمیاب و تقریباً فراموششده را جمعآوری کند. از سال ۱۳۷۲ سیما بینا برای ارائهٔ گنجینهٔ یافتههایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنوارههای موسیقی در کشورهای گوناگون دعوت شدهاست.
او نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ کلاس تعلیم آواز دایر کرد. همچنین نخستین زنی بود که در تالار وحدت به اجرای کنسرت پرداخت. از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز به جشنوارههای جهانی دعوت شده و موسیقی محلی ایران را به گوش علاقهمندان رساندهاست.
کتاب «لالاییهای ایران» حاصل سی سال پژوهش در سفرهای سیما بینا به شهرها وروستاهای مختلف و ملاقات با مادران پیر و جوان ایرانی است.
آلبومها
همدلان
پریشان
شولا
نوایی نوایی
درنا
حنایی
بانو جان
کلاسیک پارسی
زلفای یارم
موسیقی جنوب خراسان
موسیقی شمال خراسان
عشق گل
آوای صحرای۱
آوای صحرای۲
لالهزار
دلبر
گل سرخ
افغانستان
یا مولا
برخی از آثار
برخی از آثار محبوب و پرفروش او عبارتاند از:
جوونای قلعهٔ پیر
ای بت چین ای صنم
عزیز بنشین به کنارم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
شاه صنم، زیبا صنم
این یار منه که میرود سربالا (شفتالوفروش)
چو مرغ شب خواندی و رفتی
از خم زلفت دل شیدا شکست
از اینجا تا به بیرجند سه گداره
دلبر
تهیه و تنظیم آهنگ ( آلبوم آستان جانان ، محمدرضا شجریان ۱۳۶۲ )
بانو
عزیزوم بهلوری ام
ننه گل ممد
دختر خاله گل ناز من
زندگی شخصی
سیما بینا پس از پایان تحصیل با عزیزالله میتویی ازدواج کرد و ۲ فرزند پسر و دختر به دنیا آورد، اما زندگی مشترکشان به زودی پایان یافت. پسرش آرش میتویی نیز به گیتار (در سبک راک) علاقهمند شد. سیما بینا سالها بعد با حسن زارع ازدواج کرد و گاهی در کلن به سر میبرد و به تهیه آوازهای محلی مشغول است.
شایعات مرگ
در اواخر تیرماه سال ۱۴۰۰ شایعات گستردهای در شبکههای اجتماعی، به خصوص اینستاگرام، مبنی بر فوت وی در اثر ابتلا به بیماری کرونا منتشر شد. وی با انتشار ویدئویی از خودش در صفحهٔ اختصاصیاش شایعات منتشر شده را تکذیب کرد.
پانویس
منابع
RootsWorld، رسانه ویژه موسیقی جهان
World Music Central.org
پیوند به بیرون
وبگاه سیما بینا
گفتگو با سیما بینا: بانوی آواهای محلی روزنامه شرق
گفتوگوی سیما بینا با مجله چلچراغ مثل کاهی روی اقیانوس شدیم!
سیمای زنی در یاد l یادداشتهایی درباره سیما بینا
آهنگسازان زن اهل ایران
آهنگسازان اهل ایران
افراد زنده
اهالی خوسف
ایرانیهای مهاجرتکرده به آلمان
خوانندگان زن اهل ایران
خوانندگان فارسیزبان
خوانندگان کردیزبان
خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی اهل ایران
دانشآموختگان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
دانشآموختگان دانشگاه تهران
دور از وطنهای اهل ایران در آلمان
زادگان ۱۳۲۳
زادگان ۱۹۴۵ (میلادی)
موسیقی شمال خراسان
موسیقیدانان زن اهل ایران
موسیقی مقامی خراسان
خوانندگان زن گلها (برنامه رادیویی) |
1359 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%85%DB%8C%20%D8%A2%D9%84%DB%8C | شیمی آلی | شیمی آلی زیر مجموعهای از دانش شیمی است که دربارهٔ ترکیبات کربن یا مواد آلی سخن میگوید، عنصر اصلی که با کربن ترکیبات آلی را تشکیل میدهند، هیدروژن است.
در گذشته به موادی که ریشه گیاهی یا حیوانی داشتند، مواد آلی (ارگانیک) میگفتند اما امروزه مواد آلی را میتوان از طریق روشهای صنعتی و آزمایشگاهی و به کمک مواد معدنی نیز سنتز کرد. در فرهنگهای فارسی معنای کلمه «آلی» مربوط به اندامهای موجود زنده و هر موجودی که دارای آلات، اجزا، یا اندامهای متعدد باشد، آمده است.
موادی که از منابع آلی بدست میآیند، در یک ویژگی مشترک هستند و آن اشتراک در دارا بودن عنصر کربن است. دو منبع بزرگ مواد آلی که از آنها مواد آلی با ترکیبات ساده، تأمین میشوند، نفت و زغال سنگ هستند، این دو ماده فسیلی در مفهوم قدیمی آلی بوده و حاصل تجزیه جانوران و گیاهان هستند. این ترکیبات ساده به عنوان مصالح ساختمانی، در ساختن ترکیبات بزرگتر و پیچیدهتر مصرف میگردند. شیمی آلی، شیمی ترکیبات کربن با سایر عناصر به ویژه هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن، هالوژنها و غیر فلزات دیگر نظیر گوگرد و فسفر است. همچنین فلزاتی مثل منیزیم، مس و پالادیم هم در برخی ترکیبهای آلی حضور دارند. الکلها، اترها، هیدروکربنها، آلدئیدها، کتونها، کربوکسیلیک اسیدها، ترکیبات آلیفاتیک حلقوی، ترکیبات آروماتیک (مانند بنزن)، آمینها، فنلها، درشت مولکولها و بسپارها (پلیمر) و نظیر آنها جزء مواد آلی بوده و مباحث شیمی آلی را به خود اختصاص دادهاند.
امروزه از مواد آلی و دانش شیمی آلی در رنگ سازی، کاغذ و جوهرسازی، مواد غذایی، پوشاک، پتروشیمی، مواد پلاستیکی و لاستیکی، داروسازی، پزشکی و دهها صنعت دیگر بهره میبرند. افزون بر بیست میلیون ترکیب شناخته شدهٔ کربن وجود دارد و هر ساله نیم میلیون مولکول جدید به خانواده مواد آلی اضافه میشوند.
شیمی آلی شالوده زیستشناسی و پزشکی است. ساختمان موجودات زنده به غیر از آب، عمدتاً از مواد آلی ساخته شدهاند، مولکولهای مورد بحث در زیستشناسی مولکولی همان مولکولهای آلی هستند. امروزه ما در عصر کربن زندگی میکنیم، هر روزه روزنامهها و مجلات، ذهن ما را متوجه ترکیبات کربن نظیر کلسترول، چربیهای اشباع نشده، هورمونها، استروئیدها، حشره کشها و فرومونها مینماید. در دهههای گذشته به خاطر نفت، جنگهای متعددی راه افتادهاست، همچنین دو فاجعه نازک شدن لایه اوزون که عمدتاً به خاطر وجود کلروفلوئوروکربنها میباشد و پدیده گازهای گلخانهای که ناشی از حضور متان، کلروفلوئوروکربنها و دیاکسید کربن است، زندگی انسانها را به خطر انداختهاست.
تا اواسط قرن نوزدهم میلادی باور بر این بود که مواد آلی تنها در بدن موجودات زنده قابل تهیه و تولید هستند، تا این که در سال ۱۸۲۸ شیمیدان آلی، به نام فریدریش وهلر، با ارایه روش سنتزی خود برای تولید اوره از آمونیوم سیانات طی فرایندی به نام سنتز وهلر، این باور را باطل اعلام کرد و عملاً موجب تولد شیمی آلی، شد.
ساختمان و ویژگیها
آرایش و درشتی مولکولهای مواد آلی
تا حدود سال ۱۸۵۰ میلادی بسیاری از دانشمندان بر این باور بودند که منشأ مواد آلی، جانداران و گیاهان هستند، آنها تصور میکردند که مواد آلی را هرگز نمیتوان از مواد معدنی و غیر آلی تولید نمود. دانشمندان همواره دنبال پاسخ به این پرسش بودند که چه ویژگی در ترکیبات کربن وجود دارد که آنها را از ترکیبات مربوط به صد و چند عنصر دیگر جدول تناوبی متمایز کردهاست. تعداد بسیاری از ترکیبات کربن وجود دارند که مولکولهای آنها میتوانند بسیار بزرگ و پیچیده باشند. تعداد ترکیباتی که دارای عنصر کربن هستند چندین برابر بیشتر از تعداد ترکیبات بدون کربن است. مولکولهای آلی شامل هزاران اتم شناخته شدهاند و ترتیب قرار گرفتن اتمها حتی در مولکولهای نسبتاً کوچک نیز بسیار پیچیدهاست. یکی از مسائل اصلی در شیمی آلی، آگاهی از طرز قرار گرفتن اتمها در مولکولها یا تعیین ساختمان ترکیبات است.
ویژگی منحصر به فرد کربن
اتمهای کربن میتوانند به میزانی که برای اتم هیچ عنصر دیگری مقدور نیست، به یکدیگر متصل شوند. همچنین اتمهای کربن میتوانند زنجیرهایی شامل هزاران اتم یا حلقههایی با اندازههای متفاوت ایجاد نمایند، زنجیرها و حلقهها میتوانند دارای شاخه و پیوندهای عرضی باشند، به اتمهای کربن این زنجیرها و حلقهها، اتمهای دیگری نیز میتواند وصل شود، این اتمها معمولاً هیدروژن، فلوئور، کلر، برم، ید، اکسیژن، نیتروژن، گوگرد، فسفر و سایر اتمهای مختلف میباشند. هر آرایش مختلف از اتمها مربوط به ترکیب متفاوتی است و هر ترکیب یک سری خواص شیمیایی و فیزیکی خاص خود را دارد، از این رو غیرمنتظره نیست که امروزه دهها میلیون ترکیب شناخته شده کربن وجود داشته باشد.
پیوند شیمیایی
بررسی ساختمان مولکولها را باید با بحث دربارهٔ پیوندهای شیمیایی یعنی نیروهایی که اتمها را در یک مولکول نگاه میدارند، شروع نمود. دو نوع پیوند یونی و کووالانسی، پیوندهایی هستند که به وسیله آن اتمها با یکدیگر اتصال برقرار میکنند. از میان این دو پیوند، پیوند کووالانسی، پیوند متداول در ترکیبات کربن است و مهمترین پیوند در مطالعه شیمی آلی است.
مواد آلی در شیمی آلی
مواد آلی دارای گسترهای بزرگ میباشند و بسیار متفاوت و متنوع هستند. از این دسته مواد میتوان، پارافینها، روغنها، هیدرو کربنها، الفینها، استیلنها، ترپنها، الکلها، اسیدهای کربوکسیلیک، استرها، اترها، اپوکسیدها، آلدئیدها، کتونها، آمینها، آمیدها، ترکیبات آروماتیک، اسیدهای آلی، ایزوسیوناتها، محصولات استخلافی بنزن، الیاف نساجی، رنگهای رنگرزی و صنعتی و … را نام برد.
ترکیبات هیدرو کربنی
برخی از ترکیبات آلی فقط شامل دو عنصر، هیدروژن و کربن هستند و از این رو به عنوان هیدرو کربن شناخته میشوند. هیدرو کربنها بر اساس ساختمانشان، به دو دسته اصلی، آلیفاتیک و آروماتیک تقسیم میشوند. هیدرو کربنهای آلیفاتیک خود به گروههای آلکانها، آلکنها، آلکینها و ترکیبات حلقهای مشابه سیکلو آلکانها و غیره تقسیم میگردند.
متان
سادهترین ماده شیمی آلی متان است، مولکول متان دارای یک اتم مرکزی کربن و چهار اتم محیطی هیدروژن است که با زاویه ۱۰۹/۵ درجه دور اتم کربن قرار گرفتهاند. متان محصول نهایی متلاشی شدن ناهوازی (بدون هوا) گیاهان یعنی از هم پاشیدگی بعضی از مولکولهای پیچیده میباشد. متان تشکیل دهنده قسمت اعظم (حدود ۹۷ درصد) گاز طبیعی است. متان گاز آتشگیر خطرناک معادن زغال سنگ است و به صورت حبابهای گاز از سطح مردابها خارج میگردد. گاز متان از ترکیب مونو اکسید کربن و هیدروژن حاصل میگردد.
کلرو فلوئوروکربنها
مشتقات هالوژنه متان را کلروفلوئوروکربنها میگویند. اگر به جای هیدروژنهای متان اتمهای هالوژن جایگزین شود، این محصولات حاصل میشوند. گازهای مورد استفاده در یخچالها و کولرهای گازی و انواع اسپری، از این دسته مواد هستند. از جمله این مواد میتوان به دیکلرودیفلوئورومتان (CF2Cl2 یا CFC12) و کلروتریفلوئورومتان (CF3Cl یا CFC11) اشاره کرد.
آلکانها
آلکانها که نقطه آغازگر آنها متان است به ترکیبات غیر حلقوی و خطی کربن و هیدروژن گفته میشود، پیوند یگانه کووالانسی در این ترکیبات اتمهای کربن و هیدروژن را به هم وصل کردهاست. این هیدرو کربنها بر اساس ساختمانشان به خانواده متان تعلق دارند و خواص آنها از خواص متان پیروی میکند. در آلکانها تعداد اتمهای هیدروژن نسبت به اتمهای کربن، دو برابر به علاوه دو میباشد. یعنی مثلاً در مولکول بوتان، چهار اتم کربن و ده اتم هیدروژن وجود دارد. در آلکانها، انتظار میرود هرچه تعداد اتمها افزایش یابد، تعداد آرایشهای ممکن اتمها نیز زیادتر میشود. به تدریج که در سری آلکانها پیش میرویم، تعداد ایزومرها در همردههای متوالی به میزان شگفتآوری افزایش مییابند. برای مثال هپتان دارای نه ایزومر میباشد، یعنی در شیمی آلی نه ماده مختلف با خواص متفاوت هستند که همگی فرمولشان C7H16 است. برای نامیدن ترکیبات مختلف و پیچیده آلی از روش استاندارد آیوپاک استفاده میکنند روش ایوپاک با استفاده از فرمولهای الکانها استفاده میشود.
جستارهای وابسته
فهرست واکنشهای آلی
منابع
شیمی آلی، جلد هشتم نوشتهٔ مک موری
شیمی آلی، جلد اول نوشتهٔ موریسون و بوید، ترجمهٔ علی پور جوادی
شیمی آلی، جلد دوم نوشتهٔ موریسون و بوید، ترجمهٔ علی پور جوادی
شیمی آلی، نوشتهٔ گراهام ت. سولومونز، ترجمهٔ سلاجقه، هروی و عبدی اسکویی
پیوند به بیرون
شیمی آلی
ترکیبهای آلی |
1400 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D8%AC%DB%8C%20%D8%AE%D8%A7%D9%86 | جوجی خان | جوجی خان پسر ارشد چنگیز خان بود و فقط یک خواهر داشت که از وی بزرگتر بود. جوجی پس از فتح خوارزم به دشت قبچاق رفت و هنگامی که پدرش به زادگاهش برگشت پیش او رفت. جوجی خان پیش از فوت پدر، درگذشت.
از وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه خان و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بجای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الانان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد.
شجرهنامه
نگارخانه
منابع
Jochi، ویکیپدیای انگلیسی.
حکمرانان آسیا در سده ۱۳ (میلادی)
خانهای مغول
درگذشتگان ۱۲۲۷ (میلادی)
زادگان ۱۱۸۵ (میلادی)
مغولها
نوادگان چنگیز خان
پسران امپراتورها |
1401 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%BA%D8%AA%D8%A7%DB%8C | جغتای | جغتای یا چغتای یا چقتای پسر دوم چنگیز خان بود.
مادر جغتای بورته دختر نویان از قوم مغولی قنقرات بود. جغتای بر اولوسهای غربی امپراتوری چنگیزخان حکمرانی داشت. او یکی از جنگاورترین فرزندان و سپاهیان چنگیزخان بود و در فتح سرزمینهای چین و ماچین و شهرهای نواحی خراسان از قبیل اترار، بناکت، خوارزم، گرگانج به همراه پدر و برادرانش حضوری فعال داشت.
چنگیزخان پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراءالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد. پس از مرگ چنگیزخان با آنکه جغتای از برادرش اوگتای خان بزرگتر بود او را حرمت بسیار میگذاشت و ذرهای از احترام به او فرونمیگذاشت. میگویند روزی با اوگتای در سبقت اسب خود بر اسب او شرط بست و اسب او برد. شب با خود اندیشید که نمیبایست با قاآن و خان بزرگ شرط بندد. فردای آن روز به همراه تمام خدم و حشم خویش به دربار اوگتای قاآن حاضر شد و خود را مقصر دانست و هرچه اوگتای او را گفت که تقصیری روی ندادهاست نپذیرفت و گفت که باید مجازات گردد. عاقبت نه اسب ممتاز پیشکش کرد و گفت این به شکرانهٔ آن است که قاآن از تقصیر من گذشتهاست. جغتای به همراه اوگتای در نوشتن یاسا نامه بزرگ به چنگیز کمک کرد. وی در یاسا یا قوانین چنگیزی بسیار مطلع و سختگیر بود، به گونهای که چنگیز به وی لقب «محافظ یاسا» داده بود. مرگ جغتای به سال ۶۴۰ اتفاق افتاد.
جستارهای وابسته
خانات جغتای
حمله مغول به خوارزمشاهیان
منابع
جغتای
بورجیگای
حکمرانان آسیا در سده ۱۳ (میلادی)
خانهای مغول
درگذشتگان ۱۲۴۱ (میلادی)
درگذشتگان ۱۲۴۲ (میلادی)
زادگان ۱۱۸۳ (میلادی)
مغولها
نوادگان چنگیز خان
حکمرانان بنیانگذاری
پسران امپراتورها |
1402 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%B4%D8%A7%D9%86 | بدخشان | بَدَخشان سرزمینی شامل پارهای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان میباشد.
بدخشان در سرودههای شاعران فارسیزبان به کیفیت «لعل» خویش معروف بودهاست.
ساکنان این منطقه را «تاجیکان» تشکیل داده و به زبان فارسی سخن میگویند. در «بدخشان» تاجیکستان زبانهای دیگری به نام زبانهای «پامیری» از خانواده زبانهای ایرانی هنوز وجود دارد که مردم آنجا بدانها تکلم میکنند.
«بدخشان» دارای کوههای بلند و رودخانههای خروشان و درههای سرسبز و جنگلهای وسیع و چراگاههای بسیار است و از محصولات کشاورزی آن میتوان به گندم، جو، ذرت و ارزن و زُقیر و همچنین میوههای درختی همچون گردو، توت، زردآلو و سیب اشاره کرد. بسیاری از درختان کهنسال همچون درختان توت و گردو به دلیل کمبود انرژی و سوخت در این استان به منظور تولید گرما، قطع شدهاند.
بدخشان به حیث زمین لرزه از بالاترینها در جهان میباشد و زلزله چندین بار با شدت بالای ۷ ریشتر در این استان ثبت شدهاست.
تاریخچه
در مارس ۱۸۹۵ به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و امارت بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمینهای جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست.
در سال ۱۸۹۶ یک بخش از این منطقه تحت نام «بدخشان» با مرکزیت شهر «خاروغ» به روسیه تعلق گرفت و بخش دوم با مرکزیت شهر «فیضآباد» به امارت «افغانستان» پیوست. روسیه و انگلیس «آمودریا» را به عنوان مرز طبیعی پذیرفتند. پس از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» بدخشان شمالی به عنوان بخشی از کشور تاجیکستان تعیین شد.
جغرافیا
بلندترین قُلّههای رشتهکوههای پامیر و هندوکش چهار قله از پنج قلهٔ ۷۰۰۰ متری منطقه آسیای میانه است.
چهار قلّهٔ بلند بدخشان عبارتاند از قلّهٔ اسماعیل سامانی (نام پیشین: قلّهٔ کمونیسم) (۷۴۹۵ متر)، قلّهٔ استقلال (نام پیشین: قلّهٔ لنین) (۷۱۳۴ متر) در مرز قرقیزستان، قلّهٔ کورژنیوسکی (۷۱۰۵ متر) و قلّه نوشاخ (۷٬۴۹۲ متر) که در مرز پاکستان قرا گرفتهاست.
جستارهای وابسته
ولایت بدخشان
ولایت مختار کوهستان بدخشان
منابع
تاریخ افغانستان
جغرافیای تاجیکستان
منطقههای افغانستان
منطقههای تاریخی |
1407 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%DA%AF%D8%AA%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%A7%D9%86 | اوگتای خان | اوگتای، اوگتای قاآن یا اوگتای خان سومین پسر چنگیز خان بود، وی پسر بورته («یسونجین بیگی») اولین و محبوبترین زن از میان همسران چنگیزخان و بانوی اول مغولستان بود. چنگیزخان در هنگام مرگ اوگتای خان را به عنوان جانشین خویش تعیین کرد و پس از مرگ چنگیز خان شاهزادگان و نوهها که از سوگواری فارغ شدند هریک به خرگاههای خود برگشتند و پس از گذشت دو سال در آغاز بهار همه شاهزادگان و نوهها رو به اردوی بزرگ نهادند تا امور فرمانروایی را سامان دهند. از دشت قبچاق باتو و برکه و برکجار و سایر برادران یعنی پسران جوجی و از سوی شرق برادران چنگیز اوتتکین و بیلکوتای براه افتادند. الغنوین (تولی پسر چهارم چنگیزخان) قبلاً با برخی از سران مغول در اردوگاه چنگیز بودند. پس از آیین جشن و سرور درونمایه عهدنامه چنگیز را خواندند که اوگتای را بر سریر شاهی بنشانند. اوگتای ابتدا نپذیرفت و گفت که امر سلطنت سزاوار برادر بزرگتر جغتای است و عموهایم نیز حضور دارند میتوانند هریک این مسؤلیت بزرگ را به دوش بگیرند که از همه ما سزاوارتراند.
پس از چهل روز گفتگو، سرانجام اوگتای پذیرفت. جغتای برادر بزرگتر دست راست او را گرفت و اوتتکین که عمویش بود دست چپش را گرفت و او را در ساعتی که اخترشماران تعیین کرده بودند بر تخت پادشاهی نشاندند. همه شاهزادگان و امیران دربار به یکبار زانو زدند و او را قاآن نام نهادند و شاهزادگان مغول از اردو بیرون رفته سه بار پیش آفتاب زانو زدند. پس از آن دوباره جشنی بزرگ برپا کردند و در آن اوگتای گنجینههای چنگیز را که از سرزمینهای گوناگون غارت کرده و گرد آورده بود میان شاهزادگان و امیران مغول تقسیم نمود و دستور داد تا سه روز جهت روان چنگیز به مردم غذا بدهند و به مقتضای رسم اجدادان خود چهل تن از دختران زیباروی را که از نسل امیران بودند آراسته و بر اسبان سوار کرده نزد روح چنگیز فرستادند. اوگتای پس از برنشستن بر تخت لشکرها را به اطراف روان ساخت تا خللی را که پس از مرگ چنگیز دست داده بود جبران کند و جورماغون را با سی هزار سپاه به پسراندن سلطان جلال الدین خوارزمشاه مأمور کرد.
جانشین اوگتای خان فرزند او گویوک خان بود که اسماً شش سال و رسماً دو سال حکومت کرد. در چهار سال اول مادرش به عنوان نایب السلطنه حکومت میکرد.
زندگی
نام اوگتای از ۲کلمهٔ اوک به معنای تیر و تای به معنای همتا و همانند تشکیل شده و در واقع به معنای مانند تیر قوی و منحصر به فرد. مادر وی یسونجین محبوبترین زن چنگیز و بانوی اول مغولستان بود. اوگتای خواهران بسیار زیادی داشتهاست ولی تعداد برادران او ۶۰ نفر بودهاست. در میان خواهران وی چهارنفر از شهرت برخوردار بودند: ۱) بوراقچین، ۲) توراکته، ۳) موکا، ۴) جاجین بناکتی.
اوگتای هفت پسر داشته که توراکنه ما در پنج پسر بزرگتر بودهاست.
کیوک: فرزند توراگینا خاتون بود گرچه اوگتای شیرامون پسرزادهٔ خود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما بعد از وفات او توراگینا خاتون و فرزندان اوگتای خلاف فرمان او کردند و کیوک را با آن که مبتلا به بیماریهای مزمن بود به تخت خانی نشاندند.
کوتال
کوچو: این پسر بسیار عاقل و مورد قبول اوگتای بود و او قصد داشت که وی را ولیعهد خود کند اما وی در زمان حیات اوگتای وفات یافت و اوگتای به دلیل علاقهای که به وی داشت شیرامون فرزند وی را به این مقام برگزید.
قراچار
قاشی
قران آغول
۷) ملک
اوگتای قاآن پادشاهی عاقل و عادل و جوانمرد بود. وی بیشتر وقت خود را به شرابخواری و خوشگذرانی میگذراند و چنگیزخان همیشه وی را نصیحت میکردهاست. چنگیزخان که از اوضاع و احوال فرزندان خود مطلع بود هرکدام را مسئول کاری کرد. وی مسئلهٔ جانشینی اوگتای را در زمان حیات خود روشن کرد و این مسئله را با سایر فرزندان خود و بزرگان مغول در میان گذاشت و آنها نیز از فرمان او تبعیت کردند. تولی خان، که بزرگتر از اوگتای بود با وجود اینکه اوگتای از جانب پدر رسماً به مقام قاآنی انتخاب شده بود بهطور غیررسمی تا تعیین اوگتای از طرف قوریلتای با کمک سه نفر از مشاوران پدرش به مدت دو سال بهطور غیررسمی فرمانروایی کرد.
سرانجام دو سال و نیم بعد از مرگ چنگیزخان یعنی در بهار سال ۶۲۶ در کنار نهر کرولن در نتیجهٔ قوریلتیای که تشکیل شد اوگتای بهطور رسمی به مقام قاآنی انتخاب شد. اوگتای در ابتدا با قبول این مقام مخالف بود به اصرار برادران و برادرزادگان خود این تکلیف را که وصیت پدر خویش بود را پذیرفت و به مقام قاآنی رسید.
کسی که بیشتر از بقیهٔ افراد در زمان چنگیز به جانشینی اوگتای اصرار داشت شخصی به نام یلوچوت سای مشاوری چینی چنگیز بود وی قصد داشت شخصی عادل و سلیم و بیآزار به مقام خانی برسد که بتواند خرابیهای عهد چنگیز را جبران کند به همین دلیل به اوگتای که بیشتر به عیش و عشرت و خوشگذرانی مایل بود تا کشت و کشتار و خرابی و ویرانی توجه داشت که سرانجام نیز به مقصود خود رسید و اوگتای نیز او را حاکم ولایت چینی متعلق به مغول و مستوفی خود کرد.
وی بعد از اینکه بر تخت خانی نشست نخست با عقل و درایتی که داشت یاساها را بر قاعدهٔ دورهٔ چنگیزخان مقرر کرد و لشکری گران با فرماندهی برادران خود به مناطق مختلف فرستاد. تا رنج و وی تمامی جریمه او افرادی که مرتکب خطایی شده بودند را بخشید و گفت اگر کسی گستاخی کند و مرتکب کار خطایی شود مکافات و جریمهٔ آن فراخور گناه او به او میرسد. در ایران اوضاع بسیار آشوب بود. سلطان جلالالدین هنوز مقاومت میکرد. وی چراطاغون نویان را به همراه جمعی از امرا و سی هزار سوار به دفع او روانه کرد.
چراطاغون نویان با کمکهایی که از امرا و حکام ترکستان و حکام مغولی خوارزم گرفت و نیز تعداد خشرهایی که در خراسان به دست آورد تعداد نفرات اردوی او به ۹۰۰ هزار نفر رسید! که از راه اسفراین خود را به صفحات غربی ایران رسانیدند و در آن موقع سلطان جلالالدین خوارزمشاه در (خوی) به سر میبرد. پایان کار سلطان جلالالدین بعد از چند برخورد با مغولان فرار به کوههای میاخارتین و قتل او به دست یکی از اکراد بود.
اوگتای قاآن فردی زیرک و هشیار بود در صورت لزوم فردی دست و دلباز بود و در جای خود سختگیر و بیرحم. آنچه صفت مشخصهٔ وی بود توجه وی به اسلام بود وی در تمام دوران سلطنت خویش روش سازش را برای به مسلمانان در بیشتر گرفت و برای آنان ارجحیت خاصی نسبت به دیگر اقوام و مذاهب قائل بود. به همین دلیل اوگتای در جهت گسترش سیاست اسلامدوستی خود، فرمانهایی در زمینهٔ انجام فرائض دینی صادر کرد از جمله آزاد بودن مسلمانان در ساختن مساجد و مدارس و ابنیهٔ خیریه و همچنین نزدیک صدهزار دینار زر سرخ و دو هزار جامه برای مشایخ و روحانیون دیگر فرستاد. در زمان اوگتای حکومت ایالات مسلمان همزمان در اختیار محمود یلواج باقی ماند.
چنگیزخان هر کدام از پسرانش را به امری مخصوص اختیار کرده بود. بزرگترینشان جوچی در کار صید و شکار که نزدیک ایشان کاری شگرف و پسندیده است؛ و جغتای را که از او فروتر بود در تنفیذ یاسا و سیاست و التزام آن و مؤاخذت و عقاب بر ترک آن گزیده و اوگتای را به عقل ورای و تدبیر ملک اختیار کرده و تولی را به ترتیب و ولیت جیوش جنود ترجیح نهاده.
در روزگار پدر همراه او و دیگر برادران در جنگ با قبیلههای مغول، در لشکرکشی به چین شمالی و ایران شرکت داشت و در فتح اترار خوارزم نیز حضور داشت. وی کوکتای و سوبدای را به سوی دشت قبچاق و بلغارستان ولگا و اروپای شرقی و گروهی از فرماندهان را به سوی چین شمالی، تبت، کره و منچوری فرستاد؛ و خود در سال ۶۲۷. ق همراه تولی خان برادرش به چین شمالی لشکرکشی کرد که این لشکرکشی تا ۶۳۱. ق ادامه یافت.
در زمان اوگتای اوضاع برخی نقاط به خصوص خراسان آشفته بود. اوگتای برای سرکوبی مخالفان چراماغون و طایربهادر را مأمور کرد. طایر سعی کرد که حکومت خراسان را از سلطهٔ چینمتور قراقتایی به درآورد. سرانجام اوگتای چراماغون و طایر را از دخالت در کارها منع کرد و حکومت چینمتور را به رسمیت شناخت. وی در سال (۶۳۲. ق/ ۱۲۳۵. م) شهر قره قروم را در ساحل رود اروخون بنا نهاد و در آن شهر چینیها و مسلمانان هر یک کاخی به شیوهٔ معماری خویشتن برای او ساختند و باغهای زیبایی در آن شهر و اطراف آن ایجاد کردند و نخستین بار در آن شهر به کشاورزی پرداخته شد. وی دستور داد تا در سرتاسر امپراتوری مغول توقفگاههای سواران زبده و اسبهای تازهنفس نگهداری شود و مأموران، سفیران و بازرگانان به آسانی و به سرعت بتوانند رفتوآمد نمایند. هر یک از بزرگان، امیران، و حاکمان وظیفه یافتند تا در تدارک آن سازمان بکوشند. قاآن همچنین فرمان داد تا شهر هرات را که پس از لشکرکشی مغول جز ویرانهای از آن برجای نمانده بود آباد کنند و در (۶۳۶. ق/۱۲۳۹. م) فرمان داد که ۲۰۰ خانوار از مردم هرات که کوچ کرده بودند، بازگردانده شوند. در ۶۳۷. ق به فرمان او به شهر هرات آب رسانده شد. اوگتای قاآن پس از بازگشت از چین، دیگر در هیچ لشکرکشی شرکت نکرد و همواره به شکار و خوشگذرانی مشغول بود و برخی از مورخان افراط وی را در این کار سبب مرگ زودرس او دانستهاند.
زمانی که اترار مورد هجوم مغول قرار گرفت لشکری از ارتش مغول تشکیل شده از هزار سوار تحت فرماندهی با فرمانهایی برای از بین بردن هرگونه تهدید از طرف جنوب و عزیمت به طرف ماوراءالنهر، به طرف جنوب رهسپار شد. به لشکر جوجی نیز دستور داده شد که به دنبال لشکر جبر رود و پس از آن جدا شود و به طرف پادگانهای خوارزمشاه در فجند یورش برد.
احترام اوگتای قاآن به مسلمانان
قاآن نسبت به سایر ملل به ویژه مسلمانان که آنها را تازیک مینامیدند، احترام فراوان مینهاد. حمایت قاآن از مسلمانان، سبب شد تا آنان که به مغولستان رفته بودند، موقعیت ممتازی به دست آورند.
شجرهنامه
منابع
اوگتایخان
بورجیگای
حکمرانان سده ۱۳ (میلادی) اهل چین
حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)
درگذشتگان ۱۲۴۱ (میلادی)
زادگان ۱۱۸۵ (میلادی)
زادگان ۱۱۸۶ (میلادی)
ژنرالهای امپراتوری مغول
مغولها
نوادگان چنگیز خان
ویکیسازی رباتیک |
1408 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%20%D8%AE%D8%A7%D9%86 | تولی خان | تولی خان یا تولوی خان، پسر چهارم چنگیز خان که از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود و در دلاوری و قلعه گشایی و سپاهیگری مانند نداشت. هیچیک از پسران و برادران چنگیز مانند وی لشکرکشی و فتوحات نکردهاند. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعیین کند اما بعد نظرش تغییر کرد و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است. تولی در بیشتر اوقات ملازم چنگیزخان بود و او همواره با وی مشورت میکرد. چون چنگیز بمرد و شاهزادگان هریک به مقام خود رفتند تولی در یورت اصلی که تختگاه چنگیزخان بود بماند تا آنکه قوریلتای (مجلس بزرگ) دایر شد و برادر بزرگترش اوگتای را به قاآنی برداشتند. پس از آن به دستور اوگتای قاآن جدید تولی به چین لشکر کشید و سپاهیان التان خان را شکست داد و از رودخانه قراموران که تا آن زمان هیچکس نگذشته بود گذشت و به برادرش پیوست. تولی در زمان قاآنی اوگتای درگذشت و از جمله فرزندان او منکوقاآن و هولاگوخان و قوبیلای قاآن و اریق بوقا بودند. سرقویتی بیگی زن تولی خان را زنی بسیار خردمند گفتهاند، این زن خردمند بود که فرزندان خود را با ادب و با فرهنگ تربیت کرد و چنان با قدرت عظیم و نفوذ قدرتمندش در طول زمان خود رفتار کرد که پس از مرگ گیوگ خان، سلطنت به طور قانونی به پسرش منکوقاآن تعلق گرفت.
سلطنت غیررسمی تولی
تولی درجنگهای ایران مأمور فتح خراسان بود وارشد اولاد چنگیز خان. با وجود این که برادرش اوگتای رسماً از جانب پدر به خانی منصوب شده بود، به همراه این بهطور غیررسمی تا تعیین اوگتای از جانب قوریلتای با کمک سه مشاور پدرش «محمود یلواج» «تاتاکوس» «یه لیوچوتسای» طی دو سال ۶۲۴ تا ۶۲۶ هجری قمری مدت فاصله مرگ چنگیز خان تا جلوس اوگتای به مقام قاآنی بهطور غیررسمی فرمانروایی کرد و دراین مدت ممالک چنگیز خان به همان روش و شیوه و سبک و سیاق سابق اداره میشد.
مرگ
مطابق تاریخ مخفی تاریخ سری مغولان، تولی خود را فدا کرد تا بتواند اوگتای خان را از یک بیماری بسیار شدید در طی یک کارزار در چین درمان کند. شمنها مشخص کرده بودند که ریشه بیماری اوگتای خان، ارواح زمین و آب چین است. به عقیده شمنها این ارواح از اینکه رانده شده و سرزمین شان ویران شده بود ناراحت بودند. پیشکش زمین، حیوانات و مردم فقط به تشدید بیماری اوگتای منجر شده بود، اما هنگامی شمنها پیشنهاد دادند که یک عضو خانواده را قربانی کنند، اوگتای بلافاصله بهتر شد. تولی داوطلبانه و بیدرنگ پس از مصرف و نوشیدن نوشابه نفرین درگذشت. با این حال، عطاملک جوینی میگوید که تولی در اثر الکلیسم در گذشتهاست.
جستارهای وابسته
حمله مغول به ایران
فرماندهان سپاه مغول در حمله به ایران
منابع
لغتنامهٔ دهخدا تولی
Tolui، ویکیپدیای انگلیسی.
افراد امپراتوری مغول
خانهای مغول
درگذشتگان ۱۲۳۲ (میلادی)
زادگان ۱۱۹۱ (میلادی)
زادگان ۱۱۹۲ (میلادی)
کشتهشدگان در حمله مغول به ایران
مغولها
نایبالسلطنهها
نمایندگان پادشاه
نوادگان چنگیز خان
حکمرانان سده ۱۳ (میلادی) اهل چین
پسران امپراتورها |
1409 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%88%DA%A9%20%D8%AE%D8%A7%D9%86 | گیوک خان | گویوکخان، کیوکخان (پیرامون ۱۲۰۶–۱۲۴۸ میلادی)، سومین خان مغول پسر اوگتایخان و نوهٔ چنگیزخان بود و از ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی بهمدت دو سال شاهی کرد.
تختنشینی
اوگتای قاآن در ایام سلطنت خویش پسر بزرگتر خود کوچو خان را که از توراکینا خاتون زاده شده بود به جانشینی تعیین کرده بود اما او در زمان حیات پدر مرد. اوگتای پسر دیگرش شیرامون را در نظر گرفت. چون اوگتای مرد گیوک خان که به سفر جنگی درازی رفته بود به تعجیل بازگشت و به ایمیل رسید و چون شنید که اوتچکین برادر چنگیز به طمع سلطنت حرکت کردهاست بیدرنگ آهنگ اردوی پدر کرد و چون به اردو رسید رعایت یاسا (قانون چنگیزی) را واجب دانست؛ و با آنکه قدرت و شوکت داشت در کارها دخالتی نکرد و زمام امور را همچنان در دست توراکینا خاتون باز گذاشت.
توراکینا خاتون دستور تشکیل قوریلتای داد تا امرا و شاهزادگان و سرداران سپاه جانشین اوگتای را تعیین کنند. در فصل بهار از سراسر امپراتوری امرا و شاهزادگان به اردو رسیدند. اشتراک کنندگان در قوریلتای چندان تحفه و پیشکش آوردند که از شمار بیرون بود. از سوی دیگر اوتچکین نیز با هشتاد پسر و نبیره با شرمساری از اقدامی که پس از مرگ اوگتای کرده بود به قوریلتای حاضر شد. در آن صحرا از بس مردم از اطراف امپراتوری جمع شده بود جا و منزل کم آمد و خواربار بسیار گران شد. گویند فقط برای مسلمانان دوهزار خرگاه ترتیب داده بودند. پس از اجتماع دربارهٔ کسیکه شایسته مقام سلطنت باشد رای زدند. چون شیرامون هنوز کودک بود و کوتان بیمار بود و گیوک خان که در شجاعت و تسلط مشهور بود، میل توراکینا خاتون به سوی او بود. چون بسیاری از امیران و شاهزادگان با وی همنوا بودند قرعهٔ فال بر وی افتاد. در روز تعیین شده از قبل مراسم تختنشینی را به جا آوردند.
فرمانروایی (۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی)
پس از یک هفته جشن به دستور گیوک خان در گنجهای قدیم و جدید را باز کردند و اموال را بین شاهزادگان و امرا و سرداران سپاه بخش نمودند. پس از آن به کار مملکت پرداختند نخست برغوچیان (قاضیان و بازرسان) فاطمه خاتون را محاکمه کردند و بعد اوتچکین برادر چنگیز را مورد بازرسی قرار دادند و چون امر او نازک و خانوادگی بود جزء منگوقاآن و تنی چند از شاهزادگان را بدان اجازه دخول ندادند و چون اوتچکین به گناه خویش اعتراف کرد او را عفو نمودند.
ایلجیگدای را با سپاه سنگین به سوی مغرب فرستاد تا مهم گرجستان و روم را فیصله کند و نخست به قلع و قمع اسماعیلیان در الموت بپردازد. ضبط عراق و فارس و کرمان را تا حدود هرمز به ارغون آقا رجوع کرد. گیوک عزم ولایات غربی کرد در بهار همان سال به سمرقند رسید و در آنجا مرگ گلویش را گرفت، مدت حکومتش دو سال بیش نبود.
نامه گیوک خان به پاپ اینوسنت چهارم
در سال ۱۲۴۵ میلادی پاپ اینوسنت چهارم عدهای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغولها به مغولستان فرستاد. دو نفر از آنها (Giovanni da Pian del Carpine و Lawrence of Portugal) در ۲۴ اوت سال ۱۲۴۶ هنگامی به قراقوروم پایتخت مغولستان رسیدند و پیغام پاپ را تسلیم کردند که گویوک خان در حضور عدهٔ زیادی از شاهان و سران کشورهای مختلف بهعنوان خان بزرگ بر تخت مینشست.
گویوک خان در جوابیهاش به دو نوشتهٔ پاپ، ضمن جواب به سؤالات او، مدعَیات مذهبیِ او را رد میکند و از او میخواهد که بههمراه تمام شاهان اروپایی به دربار خان بیایند و شخصاً اعلام بندگی و اطاعت کنند، وگرنه او آنها را بهعنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.
اصل نامه در کتابخانهٔ مخفی واتیکان نگهداری میشود.
بازنویسی نامه
برگردان به فارسی امروزی
با استفاده از مقاله «مغولها و پاپها»
منابع
فرهنگ دهخدا زیر مدخل مغول
اصل نامه در کتابخانه مخفی واتیکان
ترجمه اول توسط مسعود رجب نیا در سال ۱۳۵۲
تر جمه مستقل و جدید توسط ضیاء فتح راضی در سال ۱۳۸۸
اوگتایخان
بورجیگای
حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)
درگذشتگان ۱۲۴۸ (میلادی)
زادگان ۱۲۰۶ (میلادی)
مغولها
نوادگان چنگیز خان
حکمرانان سده ۱۳ (میلادی) اهل چین
ایلخانان مغول |
1412 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D9%85%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | بومشناسی | بومشناسی یا اِکولوژی (ترکیبی از کلمه به معنای «خانه» و پسوند به معنای «مطالعه») شاخهای از زیستشناسی است که با الگوهای مکانی و زمانی توزیع و فراوانی جانداران سروکار دارد و بررسیهایش شامل علیت (علت و معلول) رویدادها نیز میگردد. موضوعات مورد علاقه در بومشناسی شامل تنوع زیستی، توزیع، زیستتوده و جمعیت موجودات به علاوه همکاری و رقابت بین گونهها میباشد. بومسازگان (اکوسیستمها)، برهمکنش پویای بین جانداران، اجتماعاتی که تشکیل میدهند و مؤلفههای غیر زنده محیطشان میباشند. فرآیندهای بومسازهای (اکوسیستمی) چون: تولید اولیه، خاکزایی، چرخش مواد مغذی و ساختار کنام، شار انرژی و ماده را در محیط تنظیم میکند. این فرایندها توسط موجوداتی با مشخصات خاصی در تاریخ زندگیشان پایدار میگردد.
بومشناسی مترادف با «محیط زیستگرایی» یا «تاریخ طبیعی» نیست. بومشناسی با شاخههای علمی چون: زیستشناسی تکاملی، ژنتیک، رفتارشناسی جانوران رابطه نزدیک و همپوشانی دارد. یکی از تمرکزهای اصلی بومشناسان ارتقاء فهم اثرات تنوع زیستی روی عملکرد بومشناسانه است. بوم شناسان به دنبال توضیح این موارد هستند:
فرایندها، برهمکنشها و سازگاریها
حرکت مواد و انرژی در میان جوامع زنده
توالی بومشناختی بومسازگانها
فراوانی و توزیع موجودات و تنوع زیستی در بستر محیط
بومشناسی کاربردهای عملی در این موارد دارد: زیستشناسی بقا، مدیریت تالاب، مدیریت منابع طبیعی (بومشناسی کشاورزی، کشاورزی، جنگلداری، دارکشتورزی، شیلات)، طرحریزی شهری (بومشناسی شهری)، سلامت جمعی، اقتصاد، پژوهشهای بنیادی، علوم کاربردی و برهمکنشهای اجتماعی انسانها (بومشناسی انسانی). بومشناسی، انسانها را به عنوان موجودات مجزا مورد بررسی قرار نمیدهد. بومسازگان متشکل از موجودات زنده (شامل انسان) و منابعی است که به نوبه خود دارای بازخوردهای زیستفیزیکی بر روی اجزای زنده و غیر زنده سیاره زمین اند. بومسازگان دارای عملکردهایی است که از حیات پشتیبانی کرده و سرمایههای طبیعی چون زیستتوده (غذا، سوخت، الیاف و دارو) را تولید کرده و نقشهای متعدد دیگری چون تنظیم اقلیم، چرخه زیست-زمین-شیمیایی جهانی، فیلتر آب، خاکزایی، کنترل فرسایش، حفاظت از غذا را دارا بوده و از نظر علمی، تاریخی، اقتصادی یا ارزشهای ذاتی حائز اهمیت است.
کلمه بومشناسی (Ökologie) اولین بار در ۱۸۶۶ توسط دانشمند آلمانی ارنست هکل ابداء شد. تفکر بومشناسانه مشتق شده از جریانهای تثبیت شدهای در فلسفه، بهخصوص از اخلاق و سیاست است. فیلسوفان یونان باستان چون بقراط و ارسطو بنیانهای بومشناسی را در مطالعاتشان روی تاریخ طبیعی بنا نهادند. بومشناسی نوین در اواخر قرن ۱۹م میلادی تبدیل به علمی مستحکم بدل شد. مفهوم نظریه تکامل به سازگاری و انتخاب طبیعی مربوط بوده و به سنگ بنای نظریه اقتصادی نوین تبدیل گشت.
واژهشناسی
بومشناسی در فارسی ترجمهٔ واژگانی از نام اروپایی آن یعنی اکولوژی است. واژهٔ اکولوژی از دو لغت یونانی «Oikos» به معنای بوم، خانه، بستر زیست یا محل زندگی و کلمه لوگوس (Logos) به معنی شناخت، علم یا دانش تشکیل شدهاست؛ بنابراین، از نظر ریشهٔ لغوی و معنای تحتاللفظی کلمات تشکیلدهنده، اکولوژی به معنی بررسی محل زندگی جانداران است ولی اصطلاحاً به «اثرات محیط بر موجودات زنده، اثرات موجود زنده بر محیط و روابط متقابل بین موجودات زنده» گفته میشود. اصطلاح اکولوژی را برای نخستین بار ارنست هکل، زیستشناس آلمانی در سال ۱۸۶۹ وضع کرده و بکاربردهاست. اگرچه در اغلب مآخذ اکولوژیک، وضع کلمهٔ اکولوژی را به ارنست هکل نسبت میدهند، ولی کربس در سال ۱۹۷۸ در کتاب خود تصریح میکند که واژهٔ اکولوژی نخستین بار توسط هنری تورو در سال ۱۸۵۸ وضع و پیشنهاد شدهاست.
تاریخچه
در سال ۱۸۵۹، ده سال پیش از وضع واژهٔ اکولوژی توسط ارنست هکل، اتین ژفروآ سن-ایلر، جانورشناس فرانسوی، واژه اتولوژی را برای «رشتهای که روابط بین محیط و موجودات زنده را بررسی میکند»، وضع و پیشنهاد کرده بود. واژهٔ اتولوژی از واژهٔ یونانی «ethos» به معنای «رفتار» مشتقّ شدهاست و بنابراین معنای اتولوژی از لحاظ ریشهٔ لغوی، کنششناسی است.
کشمکش و جدال در بارهٔ بکاربردن واژههای اکولوژی و اتولوژی و ترجیح یکی از آنها بر دیگری، سالها ادامه داشت تا آنکه با تصویب مجامع علمی منعقده در طول سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲، واژهٔ اکولوژی به رسمیت پذیرفته شد. با این حال واژهٔ اتولوژی هنوز کاملاً منسوخ نیست، بلکه به تعبیری نوعی شاخهٔ فرعی در چهارچوب دانشی است که امروزه اکولوژی نامیده میشود. واژهٔ اتولوژی را اغلب در «بررسی واکنشهای موجودات زنده در مقابل محیط بکار میبرند». به ویژه در اکولوژی جانوران و انسان بحثهای اتولوژی رواج بیشتری دارد، زیرا بخشی از واکنش جانوران و انسان در برابر عوامل و تغییرات محیط به صورت رفتار بروز میکند و گفتن واژهٔ اتولوژی برای بررسی رفتارها و واکنشهای رفتاری جانداران، با توجه به ریشهٔ لغوی و معنای این واژه، کاملاً موجّه و منطقی است. متخصصان آمریکایی اغلب واژهٔ اتولوژی را به صورت ترکیب با واژهٔ اکولوژی به کار میبرند و مباحثی را تحت عنوان «اکولوژی رفتارها و واکنشها» در مطالعات مربوط به اکولوژی جانوران و انسان مطرح میکنند. در مباحث روانشناسی، جامعهشناسی و مردمشناسی نیز واژهٔ اتولوژی و روشهای بررسی و تحلیل رفتارها کاربرد دارد.
جستارهای وابسته
توالی بومشناختی
فراجمعیت
پانویس
پیوند به بیرون
مجله علمی–پژوهشی بومشناسی کاربردی
بومشناسی یا اکولوژی چیست؟
فصلنامهٔ بومشناسی کشاورزی
Ecology Global Network
What is ecology? (article) | Ecology | Khan Academy
Ecology | Britannica.com
Ecology (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
The Nature Education Knowledge Project: Ecology
زیستزمینشیمی
ظهوریافتگی
واژگان بومشناسی |
1413 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | زبانشناسی | زبانشناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان میپردازد. در واقع، زبانشناسی میکوشد تا به پرسشهایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل میکند و از چه ساختهایی تشکیل شدهاست؟»، «انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؟»، «زبان آدمی با سامانهٔ ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخنگفتن میآموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافتهاست؟»، «زبانها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدامند؟»، «انسان چگونه مینویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) میکند؟»، «چرا زبانها دگرگون میشوند؟» و نظایر آن پاسخ گوید.
زبانشناسی به مفهوم جدیدش علمی نسبتاً نوپا است که قدمتی کموبیش صدساله دارد؛ اما مطالعات تخصصی دربارهٔ زبان، به چند قرن پیش از میلاد بازمیگردد، یعنی زمانی که پانینی قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد. در زبانشناسی، ابعاد گوناگون زبان در قالب حوزههای صرف، نحو، آواشناسی، واجشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان، زبانشناسی تاریخی تطبیقی، ردهشناسی زبان و نیز حوزههای بینرشتهای مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، عصبشناسی زبان، زبانشناسی قضایی، زبانشناسی بالینی، زبانشناسی تحلیلی، زبانشناسی آموزشی و زبان و منطق بررسی میشوند. از آنجا که زبان پدیده پیچیدهای انسانی و اجتماعی است، برای مطالعه جامع و دقیق آن، بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر میرسد. در واقع، مطالعه فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را میطلبد؛ بنابراین، زبانشناسی علاوهبر مطالعه جنبههای توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روانشناختی، مردمشناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانهشناختی زبان توجه میکند. بهعبارتی، میتوان گفت زبانشناسی معاصر، حوزههای مطالعاتی بسیار گستردهای را شامل میشود که توجه دانشپژوهان و دانشمندان عرصههای گوناگونی با ذائقههای علمی متنوع را به خود جلب کردهاست. در همین راستا مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوهٔ تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانههای ارتباطی میتوانند زیرمجموعههای رشته زبانشناسی دانسته شوند.
زبانشناس کسی است که به بررسیهای زبانشناختی میپردازد. برخلاف تصور عمومی، لزومی ندارد زبانشناس به چندین زبان تسلط داشته باشد. مهم آن است که زبانشناس بتواند پدیدههایی زبانشناختی همچون واژه، هجا، گروه نحوی، معنا و گفتمان را کندوکاو کند و بازبشکافد. نکته دیگر آنکه کار زبانشناس همچون سایر کسانی که با علم سروکار دارند تجویز نیست بلکه توصیف است.
تاریخچه
معمولاً تاریخِ دانشِ زبانشناسی را به معنی «مطالعات تخصصی زبان» تا کتاب دستور سانسکریت نوشتهٔ پانینی هندی عقب میبرند. پانینی در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفتهای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبانشناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب دورهٔ زبانشناسی عمومی نوشتهٔ فردینان دوسوسور آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانیِ «همزمانی» و «در زمانی» تمایز قائل شد و بر مطالعهٔ «نظام زبان» تأکید کرد. در دههٔ ۱۹۵۰، نظریات نوام چامسکی انقلابی در این رشته بهوجود آورد و باعث پیدایش دستور زایشی شد. او با انتقاد شدید از روانشناسی رفتارگرا، که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری میداند، با ارائهٔ شواهدی، ناکارآمدیهای چنین دیدگاهی را نشان داد. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان، ذاتی است و کودک زبان را یاد نمیگیرد، بلکه فرا میگیرد (acquire). بهعبارت دیگر، نحوهٔ فراگیری زبان بهصورت ارثی و ژنتیکی در مغز برنامهریزی شدهاست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای فراگیری زبان مادری ایفا میکند. کودک، مجموعهٔ محدودی از اطلاعات را از محیط زبانیِ خویش میگیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریهپردازان پیشتر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و بهصورت اکتسابی وارد ذهن کودک میشود.
انقلابهای علمی در زبانشناسی
چند نقطهٔ عطف در تاریخ علم زبانشناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزهٔ زبانشناسی، تاریخگرایی است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه به عنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ بازمیگردد و خطابهٔ معروف حقوقدان انگلیسی، ویلیام جونز، که وقتی متون سانسکریت را با فارسی باستان و لاتین مقایسه کرد، شباهتهای فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبانها از یک منشأ واحد، که زبان هند و اروپاییِ مادر است، سرچشمه گرفتهاست. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی است. متعاقبِ آن، بحث سرنوشت زبانها، خانوادهٔ زبانها و اینکه این زبانها از چند گروه سرچشمه گرفتهاند، شروع شد و این، اولین انقلاب در تاریخ زبانشناسی، ذیل عنوان «تاریخگرایی» مطرح شدهاست. در این دوره، نگاه زبانشناسان معطوف به تحولات تاریخی و بهاصطلاح «در زمانی» بود و تبیین هر پدیدهٔ زبانی را با توجه به گذشته میدیدند. این انقلاب با پیدایش گروهی از زبانشناسان، که بعدها نودستوریان نام گرفتند، تکمیل شد. آنها بهدنبال یافتن قوانینی برای تغییرات زبانی بودند.
دومین انقلاب در زبانشناسی، ساختگرایی است که فردینان دوسوسور به بنا نهادن آن مشهور شد، هر چند قبل از وی ویلهلم فون هومبولت این نظریات را به نحوی بیان کرده بود، اما عدم توجه به نظرات وی باعث شهرت کاذب سوسور شد. (A Short History of Linguistics, 1967, p. 150-151) زبانشناسی سوسور واکنشی به تاریخگرایی و انقلاب نخست بود. سوسور پایهگذار ساختگرایی است. آنچه سوسور در این بحث مطرح میکرد، توجه به وضعیت همزمانی است نه تبیینهای تاریخی. جوهرهٔ بحث سوسور مبتنی بر مفهوم نشانه است. دوسوسور زبان را به مثابهٔ یک نظام مورد بررسی قرار داد و «زبانشناسی همزمانی» را از «زبانشناسی تاریخی» جدا کرد. تا آن هنگام، گروههای زبانشناسیِ دانشگاهها بیشتر به زبانشناسی تاریخی میپرداختند. «نشانه» از نظر سوسور واژه است و به یک معنا زبانشناسی سوسوری، واژهبنیاد است. او از دالّ و مدلول، که دو بخش عمدهٔ نشانه هستند، صحبت میکند. سوسور زبان را نظامی از نشانهها میداند. این منظرِ سوسور به مدت پنجاه سال زبانشناسی را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
عمدهٔ فعالیتهای زبانشناسی در دورهٔ ساختگرایی که به نیمهٔ اول قرن بیستم مربوط میشود به «صَرف» یا «ساختواژه» و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبانشناسیِ متن مطرح شد. پس طلایهای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده میشود. آن مکتب به نقشگرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت.
انقلاب سوم در حوزهٔ زبانشناسی را نوام چامسکی در سال ۱۹۵۷ با ارائهٔ نظریاتی راجع به دستور جهانی و زبانآموزی کودک پدیدآورد. این نظریات باعث ایجاد یک چارچوب نظریِ مهم در علم زبانشناسی شد که دستور زایشی نام دارد. انقلاب او از این نظر در خور توجه است که او زبانشناسی را «نحو بنیاد» کرد و «جمله» را واحد مطالعه برای زبانشناسی قرار داد؛ بنابراین، زبانشناسی یک سیر تکوینی را طی کرد. دیدگاه چامسکی از ۱۹۵۷ تا امروز در آمریکای شمالی و رویکرد آن به نام زبانشناسی زایشی، تفکر غالب است. این یکی از پارادایمهای مطرح در زبانشناسی امروز است. این رویکرد اولاً در سطح جمله باقی ماندهاست و به سطح فراجمله نمیرود و ثانیاً به تفکر عقلگرایی دکارتی معتقد است؛ یعنی این که بخشی از دانش زبانیِ ما در بدو تولد با ما به عرصهٔ جهان میآید. پس معتقد است برخی از ویژگیهای زبان، ذاتی است.
اما از حدود دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبانشناسی شدهاست. آنها تفکر پراگیها را احیا کردند که پارادایم رقیبِ زبانشناسی چامسکی است. اگر چامسکی به جمله بنیادی و منظر فلسفیِ عقلگرایی دکارتی معتقد است، این رویکرد چهارم، رویکردی کارکردگرا و نقشگراست که معتقد است واحد مطالعهٔ زبان باید «گفتمان» باشد؛ بنابراین، این رویکرد به لحاظ فلسفی، تجربهگراست و معتقد است آنچه بالا قرار میگیرد، بافت است. این رویکرد، زبانشناسی را با جامعهشناسی عجین میداند. اما رویکرد چامسکی زبانشناسی را با روانشناسی و نهایتاً زیستشناسی مأنوس میشمارد؛ بنابراین، دو پارادایم زبانشناسی امروز به این دو خلاصه میشود.
رویکرد آخر این است که در انگارهٔ ساختهشده، «بافت» بالاترین است. بافت، عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانی محیط است؛ یعنی بافتِ غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی میکند. پس این مدل از بافت شروع میکند. «بافت» تصویری است که از جهان برمیداریم و ملکهٔ ذهن ما میشود. وقتی این مفهوم قرار است تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش به میان میآید. پس این فرانقشها در واقع معناشناسی «گفتمانْ بنیاد» هستند.
این رویکرد میگوید هر جملهای که متعلق به یک متن است، حتی اگر ساده باشد، همزمان سه لایهٔ معنایی را بر دوشِ خود حمل میکند: محتوا گزارهای (در مورد چه چیزی صحبت میشود)، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار میشود؛ لایهٔ معنایی سوم این است که این جمله به عنوان سازهٔ یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک میکند.
این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان، نگاهی «گفتمان بنیاد» دارد و هرگز جمله را به عنوان یک واحد مستقل بررسی نمیکند و همیشه در متن بررسی میکند. درست است که به عنوان نمونهٔ اعلا و متعارف، واحد زبانی متن است، اما این رویکرد معتقد است که حتی یک واژه هم میتواند متن باشد؛ یعنی متن، اندازهٔ مشخص و از پیش تعیین شدهای ندارد. در این سالها، ساز و کارهای زبانیِ تشکیل متن، بسیار در زبانشناسی کاویده شدهاست. تحلیل گفتمان به ساز و کارهای زبانیِ تشکیل متن میپردازد و اینکه چه ابزارهایی به جملههای زبان متنیت میبخشند.
شاخهها
آواشناسی
واجشناسی
صرف
نحو
معناشناسی
کاربردشناسی
تحلیل گفتمان
ردهشناسی زبان
زبانشناسی تاریخی
زبانشناسی تحلیلی
حوزههای بینرشتهای
نشانهشناسی
زبانشناسی کاربردی
زبانشناسی زیستی
زبانشناسی تحلیلی
زبانشناسی نظری
جامعهشناسی زبان
زبانشناسی رایانشی
روانشناسی زبان
عصبشناسی زبان
زبانشناسی قضایی یا زبانشناسی جنایی یا زبانشناسی قانونی
زبانشناسی بالینی
زبان و منطق
سبکشناسی
ترجمه و زبانشناسی
نظریههای زبانشناسی
زبانشناسی شناختی
دستور زایشی
دستور وابستگی
زبانشناسی نقشگرا
دستور واژهبنیاد
مکتبهای زبانشناسی
مکتب پراگ
مکتب کپنهاگ
زبانشناسی در ایران
محمد مقدم در ۱۳۴۳ گروه زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بنیان گذاشت و تا ۱۳۴۷ مدیریت آن را به عهده داشت. از پیشگامان زبانشناسی در ایران میتوان به هرمز میلانیان، محمدرضا باطنی، یدالله ثمره، علیمحمد حقشناس و علیاشرف صادقی اشاره کرد.
زبانشناسی در دانشگاههای ایران
زبانشناسی در ایران تا سالها فقط در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا تدریس میشد. در سال ۱۳۸۷، برای اولین بار دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز، دانشگاه رازی کرمانشاه و دانشگاه ولیعصر عج رفسنجان در مقطع کارشناسی، دانشجوی زبانشناسی پذیرفتند.
هماکنون رشته زبانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه گیلان، دانشگاه محقق اردبیلی، دانشگاه کردستان، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه سمنان، دانشگاه بیرجند، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه پیام نور مرکز تهران، دانشگاه پیام نور مشهد، دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی (قاین)، دانشگاه پیام نور مرکز رشت و دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت تدریس میشود.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات فارس، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر نیز دارای مقطع کارشناسی ارشد این رشته هستند.
دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه علامه طباطبایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه اصفهان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه رازی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه پیام نور مرکز تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال دارای مقطع دکترای این رشته هستند.
رشته زبانشناسی رایانشی در دو دانشگاه صنعتی شریف و اصفهان ارائه میشود. دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۹ و دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۹۱ برای اولین بار در این رشته دانشجو پذیرفتند. دانشگاه صنعتی شریف همچنین دارای نهادی به نام مرکز زبانها و زبانشناسی است.
جستارهای وابسته
زبان
خانوادههای زبانی
زبانشناسی تاریخی
منابع
نجفی، ابوالحسن (۱۳۷۱)، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: انتشارات نیلوفر
درباره زبانشناسی
پیوند به بیرون
وبگاه انجمن زبانشناسی ایران
گروه زبانشناسی دانشگاه تهران
گروه زبانشناسی دانشگاه تربیت مدرس
گروه زبانشناسی دانشگاه بوعلی سینا
پژوهشکدهٔ زبانشناسی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
دربارهٔ زبانشناسی
اختراعهای هندی
انسانشناسی
رشتههای آکادمیک
زبان
زبانشناسی
زیرشاخههای بینرشتهای
علوم اجتماعی
علوم ارتباطات
علوم انسانی
علوم شناختی |
1414 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1 | دورنگار | دورنگار، نَمابَر یا فکس ؛ تصویری از یک مدرک (یک یا چند صفحه متن یا تصویر) را به دستگاه فکسِ دیگر می فرستد. این دستگاه تصویر مدارک فرستاده شده توسط دستگاههای فکسِ دیگر را هم چاپ میکند. ماشینی که تصویر را می فرستد الگوی نقاط روشن و تاریکِ مدرک را به سیگنالِ الکتریکی تبدیل میکند. این سیگنال از طریق شبکه تلفن به دستگاه گیرنده میرسد که سیگنال را به صورت اولیه اش بر می گرداند. بعضی از دستگاههای فکس یک گوشیِ تلفن هم دارند که با آن میتوان با شخصی که با دستگاه دیگر کار میکند صحبت کرد. به مدارکی که ارسال میشوند فکس می گویند.
فرستادن مدرک
پس از اینکه با دستگاه فرستنده شماره تلفن دستگاه گیرنده گرفته شد و دستگاه گیرنده جواب داد، دستگاه فرستنده شروع به اسکن کردن مدرک کرد. یعنی هر لحظه قسمت کوچکی از آن را از مقابلِ ردیفی از صدها حسگر الکترونیکی ریز می گذرانند. لامپی روی این مدرک نور می اندازد. هربار که مدرک اندکی حرکت میکند، حسگرها نشان می دهند که کدام بیتهای مدرکِ قرار گرفته زیر ردیف حسگرها نور را باز می تابانند (و روشن اند) و کدام بیتها نور را باز نمی تابانند (و تاریک اند). دستگاه فکس سیگنالهای حاصل از سیگنالها را به خط تلفن می فرستد. به این طریق الگوی تاریک و روشن مدرک را به دستگاه گیرنده می فرستد. وقتی آخرین صفحه مدرک فرستاده شد، دستگاه خط تلفن را قطع میکند تا تماس پایان یابد.
دریافت مدرک
دستگاه فکس گیرنده سیگنالها را، به صورت یک خط در هر لحظه، از دستگاه فرستنده دریافت میکند. دستگاه گیرنده این سیگنالها را به ردیفی از عناصر گرمکننده می فرستد. به ازای هر حسگر نوری ماشین فرستنده، یک عنصر گرمکننده در دستگاه گیرنده وجود دارد. جاهایی که مدرک اصلی تاریک بوده عنصر گرمکننده روشن میشود و جاهایی که مدرک اصلی تاریک بوده عنصر گرمکننده روشن و جاهایی که مدرک روشن بوده عنصر گرمکننده خاموش میشود.
کاغذ حساس به گرما (که کاغذ گرمایی خوانده میشود) از روی این عناصر گرمکننده عبور میکند و جاهایی که این عناصر خاموش اند، کاغذ سیاه میشود. به تدریج الگوهای روشن و تاریکِ مدرک اصلی روی کاغذ رسم میشود. بعضی از دستگاههای فکس جدید میتوانند مدارک دریافت شده را به جای کاغذ گرمایی روی کاغذ معمولی چاپ کنند
فکسهای کامپیوتری
می توان مدار الکترونیکی کوچکی به کامپیوتر شخصی اضافه کرد که به کامپیوتر امکان دهد به صورت دستگاه فکس عمل کند. به این صورت میتوان متن و تصویرهای موجود در کامپیوتر را به دستگاه فکسِ دیگری فرستاد یا متن و مدارکی را که روی صفحه نمایش کامپیوتر ظاهر میشود دریافت و در حافظه کامپیوتر ذخیره کرد یا آن را به کمک چاپگر کامپیوتر چاپ کرد.
تاریخچه
الكساندر باین مخترع اسكاتلندی روی دستگاههای مكانیكی از نوع فاكس شیمیایی كار میكرد و در سال 1846 توانست در آزمایشگاه علائم گرافیكی را تولید كند. وی حق ثبت اختراع بریتانیا 9745 را در 27 مه 1843 برای "چاپ الکترونیکی تلگراف" دریافت کرد. فردریک باکویل چند تغییر در طراحی Bain ایجاد کرد و یک دستگاه تله فکس را به نمایش گذاشت. Pantelegraph توسط فیزیکدان ایتالیایی به اسم جیووانی کاسلی اختراع شد.وی اولین سرویس تلفکس تجاری بین پاریس و لیون را در سال 1865 -حدود 11 سال قبل از اختراع تلفن- معرفی کرد.
پانویس
منابع
دانشنامه کودکان و نوجوانان اکسفورد، چاپ ششم. تهران،: نشر نی، ١٣٨٨. (جلد ٢)
دورنگار
ابزار اداری
اختراعهای آلمانی
اختراعهای آمریکایی
اختراعهای اسکاتلندی
اختراعهای انگلیسی
اختراعهای ایتالیا
اختراعهای ژاپنی
پیشنهادهای بخش استانداردسازی مخابرات اتحادیه بینالمللی مخابرات
تجهیزات مخابرات
دستگاههای جانبی رایانه
معرفیشدههای ۱۸۴۳ (میلادی) |
1417 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85 | تقویم | گاهنامه، سالنما، سالنامه یا تقویم به محاسبه و نمایش یکدوره یا یک سال گفته میشود.
پیرامون واژه
واژهٔ تقویم معانی گوناگونی دارد:
در لغت نامه دهخدا ذیل این کلمه معانی مختلفی آمده است، از جمله: محاسبه کردن وقتها، اوراقی چند که در آن حرکات کواکب و تأثیرات آن را نویسند، گاهشمار و …
در قرآن «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» تقویم به معنی اندازه، تناسب، تعدیل و ترکیب آمده است. در تفسیر تاریخ طبری میخوانیم: «از بهر آن گفت فی احسن تقویم که آنگه، که آدم را بیافرید؛ هیچ خلق بر پشت زمین نبود نیکوتر از آدم، از بهر آن که خدای عزوجل او را به ید خویش بیافرید و ید این جایگاه قدرت است.» در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمدهاست: «تقویم به معنی درآوردن چیزی به صورت مناسب و نظام معتدل و کیفیت شایستهاست و…»
تقویم در اصطلاح نجومی، مجموعهای از اصول و قوانین است که برای تنظیم زمان و تطبیق سال حقیقی (مدت زمان یک دور کامل زمین به دور خورشید) با سال مجازی (مدت زمانی که انسانها در محاسبهٔ سال و تقسیمات آن در تقویم به کار میبرند) و چگونگی تقسیم آن به بخشهای کوچکتر، جهت انجام امور کشاورزی، مالی، آیینی، اجتماعی، زناشویی، شرعی و انجام فرایض دینی مورد استفاده قرار میگیرد و در زبان فارسی با کلمهٔ «گاهشماری» و در شکل مدون آن با «گاهنامه» مترادف است. در متون قدیمی، کتیبهها و دیوارنبشتهها واژههایی مانند «معرفة المواقیت» و «دفتر السنه» نیز دیده میشود.
در بعضی از جوامع این اصول و قوانین نه بر اساس گردش زمین به دور خورشید بلکه بر اساس گردش کرهٔ ماه به دور زمین محاسبه و تدوین شدهاند.
انسان متمدن در کنار دیگر نشانههای تمدن، از تقویم رومیزی به عنوان وسیلهای برای مشخص کردن زمان استفاده کرد. سنگ نبشتهها، کتیبهها و کندهکاریهای ابنیه میتواند شاهدی محکم بر این مدعا باشد.
تاریخچه گاهشماری در جهان
آغاز تقویم با شروع دوره تاریخی و زندگی اجتماعی و کشاورزی بشر و نیاز او برای تعیین زمانبندی کشاورزی است. تقویم قمری با استفاده از اهله ماه نخستین تقویم مدون بشریست. سپس تقویم خورشیدی-قمری و سپس تقویم خورشیدی روی کار آمدهاست. سابقهٔ استفاده از تقویم با توجه به ثبت اهله ماه به ۳۰٬۰۰۰ سال میرسد. مصریان از ۴۲۴۱ قبل از میلاد اولین اقوامی بودند که از تقویم خورشیدی ۳۶۵روزه استفاده نمودند و بابلیان اولین قومی که سال را براساس دوازده ماه ۳۰روزه تعریف کردهاند. اقوام بابلی بعد از گذشت چند سال هر وقت متوجه میشدند که اختلاف تقویمشان با چهار فصل زیاد شده به تقویم خود یک یا چند ماهی اضافه میکردند؛ که شکل نسبتاً تکامل یافته آن هر شش سال یکماه اضافی بود. ژولیوس سزار در سال ۴۵ قبل از میلاد به پیشنهاد ستارهشناسی یونانی تقویم ژولینی را معرفی کرد. این تقویم براساس سال خورشیدی با طول ۳۶۵٫۲۵ روز بود. سال ۳۶۵ روز بود و برای جبران کسر روز هر چهار سال یک روز به طول سال اضافه میشد (سال کبیسه). از آن پس تقویم میلادی مسیحی با مبدأ میلادی از آن بدست آمد که بعدها بوسیلهٔ تقویم گریگوری دقیقتر شد. پس از آن دقیقترین تقویم در احتساب کسر دقیق سال تقویم جلالی ایرانی (۴۷۱ قمری / ۱۰۷۹ میلادی) به وجود آمد که امروزه تقویم هجری خورشیدی برآمده از آن و در محاسبات ادامه آنست. قدیمیترین تقویم ایرانی تقویم فرس ۳۶۵ روزه با مبدأ سال ۵۰۲۵ قبل از میلاد است که با تقویم باستانی مصر مشابه بود. تقویم دینی مسلمانان و یهودیان قمری است.
اجزای گاهشماری
سال، ماه و روز از جمله اجزای گاهشماریاند. مهمترین جزء گاهشماری و واحد آن سال میباشد. سال عرفی در گاهشمار خورشیدی با تطبیق و تعدیل سال اعتدالی به صورت ۳۶۵ روزهٔ عادی یا ۳۶۶ روزهٔ (کبیسه) خواهد بود؛ و ماه از تقسیم دوازدهگانهٔ سال به صورت معمول ۲۹ تا ۳۱ روزه خواهد بود که در مواردی ۲۸ روزه (تقویم میلادی) یا ۳۲ روزه (تقویم هجری شمسی برجی) نیز دیده میشود.
گاهشماری با زمان متوسط یا میانگین سال، ماه و روز تنظیم میشود و از این جهت با گاهشمار نجومی متفاوت است. تنها گاهشماری هجری قمری هلالی و تقویم هجری شمسی برجی (قدیمی) در محاسبهٔ ماهها و سالها و تقویم هجری شمسی (تقویم کنونی ایران) در محاسبه سالها زمان متغیر را در نظر میگیرند؛ که مابازای آندو یکی تقویم هجری قمری قراردادی است که کاربرد جهانی دارد و دیگری تقویم هجری شمسی با سال متوسط میباشد که تنها از جهت پژوهشی در تطبیق تقویمها کاربرد دارد.
در تقویم گاه برای سالهای قبل از مبدأ، سال صفر نیز وجود دارد که به تقویم منجمان مشهور است؛ و در صورت در نظر گرفتن سال یک پیش از مبدأ به جای سال صفر به تقویم مورخان مشهور است. این دو تقویم در محاسبهٔ سالهای پیش از مبدأ گاهشماری یک سال با هم تفاضل دارند. اعمال سال صفر جهت تسهیل محاسبه و تطبیق گاهشماریهاست. تقویم مورخان در تاریخنگاری کاربرد دارد.
اشکال گاهشماری
گاهشماریها به سه شکل کلی زیر میباشند:
گاهشماری خورشیدی
گاهشماری مهی
گاهشماری خورشیدی - مهی
انواع گاهشماری
برخی از مشهورترین و پرکاربردترین گاهشماریهای جهان عبارتاند از:
گاهشماری میلادی
گاهشماری هجری
گاهشماری هجری قمری
گاهشماری هجری خورشیدی
گاهشماری ایرانی
گاهشماری چینی
گاهشماری هندو
گاهشماری کرهای
گاهشماری بودایی
گاهشماری حیوانی
گاهشماری قبطی
گاهشماری بربری
گاهشماری عبری
گاهشماری ارمنی
گاهشماری کردی
گاهشماری کردی گرمسیری سلطانی
گاهشماری اچمی
علاوه بر موارد بالا، نظامهای گاهشماری دیگری نیز ابداع شدهاست که یا استفاده از آنها منسوخ شدهاست یا کاربردی بسیار محدود یا منطقهای دارد.
جستارهای وابسته
اثر تقویمی
گاهشماری مازندرانی
گاهشماری گیلکی
پانویس
منابع از کتابها
۱-ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۲۰۲۱
۲-تفسیر نمونه، ج۵، ص۵۳۵
۳-گاهشماری در تاریخ، دکترابوالفضل نبئی، انتشارات سمت، ۱۳۸۱، ص۵
۴-تاریخ افغانستان بعد از اسلام، عبدالحی حبیبی، انتشارات افسون، ۱۳۸۰، ص۶۳۰
۵-تاریخ ایران باستان ج۲، دکتر شیرین بیانی، سمت، ۱۳۸۱، ص۲۰۹
۶-گاهشماری در تاریخ، ص۱۰۵؛ تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ص۶۳۲
۷-گاهشماری در تاریخ، ص۱۰۷
۸-همان، ص۱۱۲
۹-همان، ص۱۱۳، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ص۶۳۹
۱۰-تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ص۶۳۹وص۶۴۰
۱۱-تاریخ یعقوبی ج(۱)، احمد بن ابی یعقوب، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص۲۸۸
۱۲-گاهشماری در تاریخ، ص۱۴۰تاص۱۴۵
۱۳-همان، ۱۴۵
۱۴-همان، ص۶۹
گاهشماریها
یکاهای زمان |
1418 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AA%D8%B3 | بارنتس | بارنتس ممکن است به یکی از این موارد اشاره کند:
ویلم بارنتز، کاشف هلندی
دریای بارنتز، بخشی از اقیانوس منجمد شمالی، در شمال نروژ و روسیه
منطقه بارنتس، در کنارهٔ دریای بارنتس
صفحههای ابهامزدایی
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی |
1422 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%82%D8%A7%D8%A2%D9%86 | منگوقاآن | منگوقاآن چهارمین خاقان حکومت مغول بود که بین سالهای ۱۲۵۱ تا ۱۲۵۹ و تا پایان زندگیش حکمرانی کرد. در زمان حکومت او، مغولها سوریه و ایران را تصرف کردند.
اوج مسیحیت در دوران منگو قاآن
دوران فرمانروایی منگوقاآن را از نظر سیاسی که در برابر دنیای مسیحیت در پیش گرفته شده را میتوان دنبالهٔ دوران کوتاه مدت گیوک خان بهشمار آورد. برگشتی که از طرف دنیای شمنی از جانب نایبالسطنه آغول غایمش و مریدان و طرفدارانش صورت گرفت. با به حکومت رسیدن منگوقاآن مسیحیت در سراسر قلمرو امپراتوری رونق پیدا میکند. بهطوریکه رفتوآمدهای هیئتهای مذهبی و سیاسی کاروانهای بازرگانی افزوده شدن پیروان و مریدان جدید در شهرها و روستاها ایجاد صومعه و کلیساها در نقاط مختلف و هر چه باشکوه تر شدن تشریفات مراسم دین مسیحیت علنی گردید نشان دهندهٔ این رونق است. مادر قاآن جدید، سرقویتی بیگی و همچنین یکی از همسران سوگلی و چندتن دیگر از همسران خان یکی از پسران و چندتن از دختران وی یکی از برادرانش بلقای وزیر بزرگ و با نفوذ و همچنین مربی فرزند ارشد منگو قاآن همگی مسیحی بودهاند. میتوان چنین نتیجه گرفت که با وجود نفوذ غرب در جهان مغولی از طریق دین و نفوذ کشیشان و طبیبان مسیحی در کاخ شاهی در کارهای سیاسی و نفوذ بازرگانان در اقتصاد جهان غرب نتوانست توقع خود را آنچنان که انتظار میرفت در دوره امپراتوری برآورده کند. به این دلیل که منگوقاآن میخواست سیاست توسعه طلبی جاه طلبی چنگیز را ادامه بدهد و مانعهایی که بر سر راهش وجود دارد یکی پس از دیگری از سر راهش بردارد و یاسا را بر همهٔ ملل و اقوام حکمفرما سازد. یاسا -چنگیز در واقع در قالب پیامبری بود که کتاب داشت (یاسا و بیلیق) کتابهای چنگیز هستند. یاسا عبارت بود از :(دستورها و قوانین) و؛ بیلق (وصایای خان).
سیاست منگو قاآن
منگوقاآن در حکومت داری خود بیش از حد مراقب رعایت یاسای چنگیز خان در آداب و رسوم مراسمهای مغولی بود ولی چون در دوره حکومت او به واسطه مدت رفاقت (معاشرت) و همنشینی با افرادی که دارای تمدن، مملکتهای مغلوبه صلابت و خشونت اولیه خانهای مغول کمی تخفیف یافته بود و نظر ایشان در ترتیب اداره مملکتها و عهد با ملتها و ملل مغلوب با و رعایا وسعت حاصل کرده بود و راه عادلانه تر و به قواعد و قوانین سیاست و مملکت داری و اداره و ترتیب نظم سلاطین متمدن نزدیکتر گردید. مادر منگوقاآن که زنی بسیار مدبر، سیاستمدار و نیرومند و صاحب شوکت در اداره امپراتوری بود و منگوقاآن کاملاً تربیت یافته و تحت تأثیرات وی بود. منگو مثل آن زن، نسبت به عموم ادیان گوناگون و رسم و عادات ممالک مغول به آنها احترام را میگذاشت و با اینکه مادر وی مسیحی بود ولی علمای دین عیسی و مذاهب دین بودایی و تائوئ و اسلام هم در پیش او همه یکسان بودند. منگوقاآن در دومین سال سلطنتش بعد از مرتب کردن امور اداری و فراغت از وضع داخلی مملکت خود به دنبال کشورگشایی پرداخت و مصمم شد که به فتح مملکتهایی که هنوز کامل بدست نگرفته بود را به انجام برساند پس برادر کوچک خود هلاکو را مأمور دفع اسماعیلیه و مطیع ساختن خلیفه بغداد کرد و قوبیلای برادر وسطی خود را به تسخیر ممالک تابعه سلسله سونگ یعنی چین جنوبی فرستاد
زمامداری منگو قاآن و تخفیف مظالم
دوران فرمانروایی منگوقاآن با تحولات و تغییرات اساسی در امپراتوری دنیای مغول آغاز شد. به این دلیل که سلطنت از خاندان اوگتای خان به خاندان تولی خان منتقل شد؛ و مسلماً انتقال به راحتی انجام نپذیرفت و حتی حکومت را با تهدیدها و خطرهایی مواجه کرد.
خاندان تولی خان فرزند کوچک چنگیز. در خانات روسیه که در اولوس بود از دور بیننده ماجرا و در کمین فرصت مناسبی بود از مرگ زود هنگام گیوک خان که جانشین مناسبی نداشت تا مرد میدان همه مشکلات باشد. بهره برد و به عرصه رقابت برای قدرت پا گذاشت.
منگوقاآن بنا به نقلهایی که شده در زمانی که کودک بود غسل تعمید یافته و به احتمال بسیار زیادی عیسوی شده بود و مادرش نیز از مدتها قبل دین مسیح را پذیرفته بود. پس آنچنان روشی در پیش گرفت که نه تنها عیسویان بلکه پیروان هر یک از مذاهب، امپراتور را از خود میانگاشتند. پس به زودی دربار منگو محل جمع شدن روحانیون و نمایندگان همه ادیان شد بدون اینکه یکی بر دیگری برتری داشته باشد. منگو گاهی با یکی از همسران مسیحی اش در مراسم دعای آنها شرکت میکرد و گاه با مسلمانان نماز میخواند. امر کرده بود که جلسات مذاکره و بحث بین روحانیان مذاهب گوناگون برگزار گردد. در پایان یکی از همین جلسات بود که گفت (همانطور که انگشتان دست گوناگونند خداوند نیز به افراد بشر راههای مختلفی نمودهاست تا سعادتمند شوند) از اولین دستورهایی که در طریق اصلاحات حکومتی صادر کرد معافیت روحانیون مسلمان، مسیحی، و بودایی از هر گونه مالیات بود. مذهب که صفت مشخصهٔ ملیتهای مختلف تحت تبعیت امپراتوری در آن دوره شده بود همچون ابزاری برای جذب دوستی و اعتماد مردم کل قلمرو مورد استفاده قرار میگرفت. در همان آغاز فرمانروایی منگوقاآن نتیجه فوری این روش نمودار شد. هر چند از قدرت بیش از حد مسیحیان دوره گیوک کم نشد ولی در مقابل، کینه مسلمان نسبت به حکومت تخفیف یافت و انظار در جهتی مثبت به مرکز حکومت معطوف شد. در عهد منگوقاآن در قراقروم که هنوز پایتخت بود دو مسجد بناشد. در صورتی که فقط یک کلیسا وجود داشت و چند معبد یا عبادتگاه بودایی. قراقروم دارای چهار محله جدا از هم بود که هریک به یک اقلیت اختصاص داشت و یکی هم مخصوص مسلمانان بود. در آن عهد منگوقاآن به استثنای تفویض حکومت سرزمینهای اشغال شدهٔ ایران به شخصی مغولی به نام امیر ارغون. بقیه شغلها، حتی مقام وزارت و فرماندهی سپاه شهرهای معتبر و حساسی چون نیشابور، طوس، اصفهان، قم و کاشان را نیز به ایرانیان واگذار کرد. فرمانهای مالیاتی جدید به نفع مردم و رعایای ستمدیده یکی پس از دیگری از مرکز صادر شد و تا حدودی به نابسامانیهای مالی سر و سامان داده شد. در این عهد شادی و گشایش باعث شد ایرانیان فکر حکومت را بیش از پیش در ذهن خود بپرورند. به این دلیل که از ایران مدام خبرهای ناخوشایند و نگرانکننده ای از شورشهای گاهوبیگاه میرسید؛ ولی میتوان گفت عاقبت منگوقاآن چهار سال قبل از اینکه زندگی وی به پایان برسد به این نتیجه رسید که اگر با مدارا کار ایران یکسره نشود دستور حمله جنگی را صادر کند. پس آنگاه در سال ۶۸۸ه در حالی که با کمک مادر سیاستمدارش در همه شئون خود را موفق میدید و سراسر ایران در حال فتح شدن بود. در اوج عظمت امپراتوری جهانی مغول زندگی را بدرود گفت.
شجرهنامه
منابع
ویکیپدیا انگلیسی
اهالی مغولستان
ایلخانان مغول
بورجیگای
پادشاهان کشتهشده در جنگ
حکمرانان سده ۱۳ (میلادی) اهل چین
حکمرانان مغولی در سده ۱۲ (میلادی)
حکمرانان مغولی در سده ۱۳ (میلادی)
خانهای مغول
درگذشتگان ۱۲۵۹ (میلادی)
زادگان ۱۲۰۹ (میلادی)
مغولها
نوادگان چنگیز خان |
1428 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82 | عراق | عِراق با نام رسمی جمهوری عِراق (، )، کشوری فدرال در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا است. پایتخت عراق، شهر بغداد است. عراق از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از غرب با اردن و سوریه، از شمال با ترکیه و از شرق با ایران، همسایه است. عراق، همچنین در بخش جنوبی خود، مرز آبی کوچکی با خلیج فارس دارد.
گستره عراق ۴۳۷٬۰۷۲ کیلومتر مربع (۵۸ام) است. بیشتر سرزمین عراق، پست و هموار و گرمسیری است. غرب عراق کویر است و شرق آن جلگههای حاصلخیز؛ ولی بخشی از کردستان عراق (شمال شرق عراق) کوهستانی و سردسیر میباشد. همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابع نفت میباشد. این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تاییدشدهٔ نفتی میباشد.
عراق با حدود ۴۰ میلیون نفر جمعیت سی و ششمین کشور پرجمعیت جهان است. عربها ۷۵٪-۸۰٪، کردها ۱۵٪–۲۰٪، ترکمنها، آشوریان و غیره نزدیک ۵٪ از جمعیت عراق را تشکیل میدهند. همچنین ۶۴٪-۶۹٪ درصد مردم عراق شیعه، ۲۹٪-۳۴٪ سنی، ۱٪ مسیحی و ۱٪ پیروان سایر ادیان هستند. عراق محل زندگی و خاکسپاری ۶ تن از امامان شیعه است و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.
عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومر، اکد، و آشور نخستین تمدنهای باستانی عراق در چند هزار سال پیش از میلاد هستند. پس از آن این منطقه بخشی از قلمرو هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان و امپراتوری روم بود. پس از سرنگونی امویان و روی کار آمدن عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) آورده شد. بعدها این حکومت با حمله مغولان از هم پاشید. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهم هجری خورشیدی، بخشهای از عراق بارها میان ایران و عثمانی دست به دست شد. پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول، عراق در سال ۱۹۱۹ به سرپرستی بریتانیا درآمد و در سال ۱۹۳۲ استقلال یافت.
بخش زیادی از مرزهای نوین عراق توسط جامعهٔ ملل در سال ۱۹۲۰ پس از تقسیم امپراتوری عثمانی بر اساس معاهده سور تعیین شد. در این زمان عراق تحت سرپرستی پادشاهی متحد بریتانیا درآمد. در سال ۱۹۲۱ پادشاهی عراق تشکیل شد و در سال ۱۹۳۲ این حکومت از بریتانیا استقلال یافت. در ۱۹۵۸ این پادشاهی از میان رفت و جمهوری عراق تأسیس گشت. عراق از سال ۱۹۶۸ تا ۲۰۰۳ به دست حزب سوسیالیست بعث عراق اداره میشد. پس از حملهٔ ایالات متحده و هم پیمانانش به عراق، حکومت حزب بعثِ صدام حسین برچیده شد و نظام چندحزبی پارلمانی در این کشور برقرار شد. آمریکاییها در سال ۲۰۱۱ از عراق بیرون رفتند اما پیکارجویان به جنگ ادامه دادند. بعدها با سرریز شدن جنگ داخلی سوریه به عراق، درگیریها بسیار شدت گرفت.
حکومتهای پیدرپی عراق از آغاز پایهگذاری عراق جدید در ۱۹۲۱ همسان کشورهای همسایه در پی ایجاد هویتی ناسیونالیستی برای آن بر پایه قومیت عربی برآمدند. این شیوه در عراق ناکام ماند و تنها به گرایشهای جدایی خواهانه اقوام غیر عرب و سرکوب یا بیرون راندن شووینیستی آنان انجامید.
واژهشناسی
نام عراق از سده ۶ میلادی کاربرد داشتهاست. خاستگاههای گوناگونی برای این نام آورده شده که یکی از آنها به نام شهرِ سومری اوروک بازمیگردد. اوروک نام اکدی شهر سومری اوروگ بودهاست. امروزه میدانیم که اور نامی بوده که سومریان برای اشاره به «شهر» استفاده میکردند. بر پایهٔ ریشهشناسی مردمی، این واژه در معانی همچون «ریشهدار، سیراب و حاصلخیز» ریشه دارد. در قرون وسطی به منطقهٔ پایین بینالنهرین، «عراق عرب» و به مناطقی که در شرق عراق (شامل بخشهای مرکزی و غربی ایران) جای داشتند «عراق عجم» (عراق خارجی) میگفتند و به این دو با هم عراقین گفته میشد. این نقطه از دید مورخان شامل بخشهای مسطح جنوب رشتهکوه حمرین بودهاست و بخشهای منتهیالیه شمالی و منتهیالیه غربی عراق مدرن را به این نام نمیخواندهاند. اصطلاح «سواد» (زمین سیاهرنگ) نیز در دورههای نخستین بعد از اسلام برای دشتهای آبرفتی دجله و فرات به کار میرفته تا از مناطق بایر صحرای عرب قابل تفکیک باشند. در عربی واژهٔ عراق را «لبه»، «کرانه»، «سد» یا «کناره» معنی میکنند بهطوریکه بعدها با اتکا به ریشهشناسی مردمی، اصطلاح زمینشناسی «دیواره» از این واژه تفسیر شد؛ دیوارهای که در جنوب و شرق فلات جزیره است و لبهٔ شمالی و غربی منطقهٔ «عراق عرب» را شکل میدهد.
عراق به معنی صخرههای کنار دریا و به معنی ساحل نیز آمده ولی معلوم نیست اصل این کلمه چه بوده، شاید از اسم کهنه ای مأخوذ شده باشد که اکنون آن اسم از میان رفته یا از اسمی که معنی دیگری داشتهاست پیدا شده باشد. اساساً سرزمین رسوبی را اعراب سواد یعنی خاک سیاه مینامیدند و کلمه سواد رفته رفته به طوری استعمال شد که مفهوم آن با کلمه عراق یکی گردید، یعنی سواد و عراقی یک معنی داشت و عبارت بود از تمام سرزمین بابِل.
تلفظ عربی این واژه به صورت عِراق میباشد. در فارسی بیشتر با فتح عین و در زبان رسانهای فارسی با کسره آن تلفظ میشود.
پیشنهاد دیگر ریشهشناختی برای این نام، ریشهای ایرانی از زبان پهلوی است که به دیسه «ایراگ» یا «اِراگ» به معنای «سرزمین پست» بوده، [بسنجید با واژه اراک و عراق عجم] که از واژه «اِر» یا «ایر» به معنای «پایین» و پسوند «ـاگ» [بسنجید با پسوند ـا در واژگان دانا و سوزا ] ساخته شدهاست.
دربارهٔ عراق و نام آن، از لغت شناسان قدیم، چون ابن درید (د۳۲۱ق) در جمهره اللغه (۳/۱۳۲۵) و ازهری (د۳۷۰ق) در تهذیب اللغه (۱/۱۴۹) و ابن سیده در المخصّص (۳/۷)، ابن بریّ (د ۵۸۲ق) در کتاب فی التعریب و المعرّب (ص۱۲۴)، نووی (د ۶۷۶ق) در تهذیب الاسماء(۲/۱۲۳، ۴/۵۵) ابن منظور (د ۷۱۱ق) در لسان العرب (۱۰/۲۴۷) هم عراق را از ولایات ایران و خودِ نام را معرَّب ایران دانستهاند
جمعیت استانها
کشور عراق از ۱۹ استان (محافظة) تشکیل شده و بر اساس سرشماری سال ۲۰۲۱جمعیت این کشور ۴۰٫۱۵۰٫۲۰۰نفر میباشد.
تاریخ
دوران پیش از تاریخ
شمال کشور عراق بین ۶۵٬۰۰۰ تا ۳۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد، میزبان فرهنگ نئاندرتال بودهاست. بقایای زندگی این مردم در اکتشافات باستانشناسی غار شانهدر بهدست آمدهاست. در همین ناحیه گورهایی مربوط به عصر پیشنوسنگی کشف شده که به ۱۱٬۰۰۰ پیش از میلاد بازمیگردد.
عراق از حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد (به همراه آسیای کوچک و سرزمین شام) یکی از مراکز فرهنگ پیشنوسنگی نژاد قفقازی (نوسنگی پیشازسفال آ) شناخته میشود که در آن برای نخستین بار کشاورزی و گلهداری پدید آمد. دورهٔ نوسنگی بعدی (نوسنگی پیشازسفال ب) در این منطقه با خانههای مستطیلی قابل تشخیص است. مردم در زمان نوسنگی پیشازسفال از ظروف سنگی، سنگ گچ و آهک استفاده میکردند. در این منطقه ابزارهای ساختهشده از مواد آتشفشانی مربوط به آناتولی یافت شده که مدرکی دال بر وجود روابط تجاری ابتدایی میباشد.
از دیگر مکانهای باستانی که نشان از پیشرفت انسانی در این نواحی دارد میتوان به قلعهٔ جرمو (در حدود ۷۱۰۰ سال پیش از میلاد)، فرهنگ حلف و دورهٔ عبید (بین ۶۵۰۰ و ۳۸۰۰ پیش از میلاد) اشاره کرد. در این دوران سطح کشاورزی، ابزارسازی و معماری پیشرفت کرد.
دورهٔ باستان
دورهٔ تاریخی عراق در واقع از دورهٔ اوروک (۴۰۰۰ تا ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد) با تأسیس شهرهای سومری و بهکارگیری تصویرنگاشت، مهرهای استوانهای و تولید انبوه کالا آغاز میشود.
امروزه به عراق لقب «گهوارهٔ تمدن» میدهند زیرا این ناحیه از جهان زادگاه نخستین تمدن شناختهشده یعنی تمدن سومر بودهاست که در میان رودهای دجله و فرات در جنوب عراق امروزی و در دورهٔ مسسنگی (دورهٔ عبید) شکل گرفتهاست.
در این نقطه از جهان در هزارهٔ چهارم پیش از میلاد بود که نخستین سامانهٔ نگارشی تولد یافت و تاریخ به رشتهٔ تحریر درآمد. سومریها نخستین مردمانی بودند که چرخ را بکار گرفتند و دولتشهرها را به وجود آوردند. در نوشتههای این مردم میتوان نخستین نشانههای ریاضیات، اخترشناسی، اختربینی، قانون مکتوب، پزشکی و دین سازمانیافته را ردیابی کرد.
سومریها از زبانی تکخانواده استفاده میکردند. به بیان دیگر زبان آنها هیچ ربطی به زبانهای سامی، هندواروپایی و آفروآسیایی یا حتی زبانهای تکخانوادهٔ دیگر ندارد. دولتشهرهای اصلی دورهٔ سومر نخستین عبارتند از: اریدو، بادتیبیرا، لارسا، سیپار، شوروپاک، اوروک، کیش، اور، نیپور، لاگاش، گیرسو، اوما، خمازی، آداب، ماری، ایسن، کوثا، دیر، اکشاک.
شهرهایی چون آشور، اربلا (اربیل) و آراپخا (کرکوک) که بعدها در سدهٔ ۲۵ پیش از میلاد شالودهٔ سرزمین آشور را بنا نهادند در این زمان توسط سومریان اداره میشدند.
در سدهٔ ۲۶ پیش از میلاد ایاناتوم لاگاش به وجود آمد که علیرغم عمر محدودش آن را بهطور احتمالی نخستین امپراتوری جهان میدانند. بعدها، لوگال زاگیسی، شاه و کاهن اوما، به برتری دودمان لاگاش در این منطقه پایان داد و اوروک را تسخیر کرده آن را پایتخت خود نامید. او یک امپراتوری از خلیج فارس تا مدیترانه تشکیل داد. حماسهٔ گیلگمش که در آن یادی از توفان بزرگ شدهاست مربوط به همین زمان است.
حدوداً از ۳۰۰۰ پیش از میلاد قومی سامی از غرب عراق وارد این سرزمین شدند و میان سومریان سکنی گزیدند. آنها به زبانی از ریشهٔ زبانهای سامی شرقی که بعدها با نام اکدی شناخته شد سخن میگفتند. از سدهٔ ۲۹ پیش از میلاد نامهای اکدی در میان فهرست نامهای شاهان و اسناد اداری دولتشهرهای گوناگون دیده شد.
در هزارهٔ سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی فرهنگی میان سومریها و اکدیها نمودار گشت و باعث دوزبانه شدن مردم این منطقه گردید. تأثیر و تأثر میان زبانهای سومری و اکدی در تمام بخشهای زبانی مشهود است بهطوریکه وامواژههای بسیار زیادی میان آنها رد و بدل شده و همگرایی دستور زبانی، تکواژشناختی و آواشناختی پیدا کردند. این تأثیر دوسویه پژوهشگران را بر آن داشته تا جایگاه سومریان و اکدیهای هزارهٔ سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی بنامند. از این دوره به بعد را در تاریخ عراق به نام دورهٔ سومری-اکدی میشناسند.
میان سدههای ۲۹ و ۲۴ پیش از میلاد شماری از پادشاهیها و دولتشهرها درون عراق دودمانهای اکدیزبان داشتند که میتوان به آشور، اکالاتوم، ایسن و لارسا اشاره کرد.
با این همه، سومریها در تمام این مدت بر دیگران چیرگی داشتند تا این که امپراتوری اکد (۲۱۲۴–۲۳۳۵ پیش از میلاد) با مرکزیت شهر اکد در مرکز عراق پدیدار گشت. سارگن بزرگ که خود رابشاکه (یا وزیر) شاه سومر بود، امپراتوری اکد را بنا نهاد، تمام دولتشهرهای جنوب و مرکز عراق را تسخیر کرد، شاه آشور را فرمانبر خود ساخت و بدینسان تمام سومریان و اکدیان را درون یک کشور متحد کرد. پس از آن بود که تصمیم به گسترش قلمرو خود گرفت و در نتیجه سرزمینهای گوتیها، ایلام، سیسیا (شوش) و توروکو از ایران باستان، هوریها، لوویها و حتیان از آناتولی و اموریها و ابلا در سوریهٔ باستان را تصرف کرد.
بعد از سقوط امپراتوری اکد در اواخر سدهٔ ۲۲ پیش از میلاد، گوتیها چندین دهه جنوب این امپراتوری را اشغال کردند و آشوریها دوباره استقلال خود را به دست آوردند. این تحولات با رنسانس سومریها که به شکل امپراتوری نوسومری پدیدار شد ادامه یافت. سومریها توانستند با رهبری شاه خود به نام شولگی تقریباً تمام عراق به جز سرزمینهای شمالی یعنی آشور را به دست آورند و قدرت خود را بارها به رخ ایلامیها، گوتیها و اموریها بکشند.
حملهٔ ایلامیها در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد باعث شد تا دوران احیای مجدد سومریها پایان یابد. پادشاهی اکدیزبان آشور در میانههای سدهٔ ۲۱ پیش از میلاد توانسته بود شمال عراق را کاملاً به چنگ آورد و سرزمین خود را به سمت شمال شرقی شام، مرکز عراق و شرق آناتولی گسترش دهد و امپراتوری قدیم آشور (حدوداً ۲۰۳۵ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) تحت فرامین ایلو-شوما، اریشوم یکم، ایکونوم، سارگون یکم و پوزور-آشور دوم را تأسیس نماید. اریشوم یکم به دلیل نگارش یکی از جزئیترین مجموعه قوانین دنیا شناخته میشود. جنوب به چندین دولت اکدیزبان تقسیم شد که مشهورترین آنها ایسن، لارسا و اشنونا بودند.
در طول سدهٔ ۲۰ پیش از میلاد اموریهای کنعانیزبان (از شاخههای زبانهای سامی شمال غربی) شروع به مهاجرت به جنوب بینالنهرین کردند. به تدریج این اموریها دست به تشکیل پادشاهیهای کوچک در جنوب زدند و تختهای پادشاهان دولتشهرهایی نظیر ایسن، لارسا و اشنونا را تصاحب کردند.
یکی از این پادشاهیهای کوچک که در ۱۸۹۴ پیش از میلاد تأسیس شده بود شهر اداری کوچکی به نام بابل را در محدودهٔ مرزهای خود داشت. این شهر تا یک سده بعد نیز شهرت خاصی پیدا نکرد زیرا زیر سایهٔ دولتشهرهای کهنتر و نیرومندتری مثل آشور
، ایلام، ایسن، اشنونا و لارسا قرار داشت.
در سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد حاکم اموری به نام حمورابی در این خطه به قدرت رسید و به سرعت دستور تبدیل بابل از یک شهر کوچک به شهری بزرگ را صادر کرد و خود را شاه نامید. حمورابی تمام جنوب و مرکز عراق، ایلام در شرق و ماری در غرب را تصرف کرد و کمی بعد به منظور تسخیر کل منطقه درگیر جنگی درازمدت با شاه آشوری به نام ایشمهداگان شد و بدین ترتیب امپراتوری بابل را که مدت کوتاهی ادامه داشت بنا نهاد. سرانجام او توانست بر جانشین ایشمهداگان پیروز شود و آشور و مستعمرات آناتولی آن را فرمانبر خویش سازد.
از زمان حمورابی بود که جنوب عراق را با نام بابل شناختند در حالی که شمال آن صدها سال پیشتر با نام آشور گره خورده بود. اما امپراتوری وی دیری نپایید و با مرگ او با سرعت فرو ریخت. آشور و عراق جنوبی در قالب دودمان Sealand دوباره به دست اکدیهای بومی افتاد. اموریهای خارجی بار دیگر توانستند در قالب بابل کوچکتر و ضعیفتری به قدرت برسند تا این که امپراتوری هندواروپاییزبان هیتیها که مرکزشان در آناتولی بود در سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد این شهر را غارت کردند. پس از آن مردمان خارجی دیگری به نام کاسیان که به زبانی تکخانواده سخن میگفتند و از کوههای زاگرس در ایران باستان آمده بودند بابل را به دست آوردند و تقریباً ششصد سال بر آن حکم راندند؛ طولانیترین زمانی که یک دودمان توانسته بر بابل حکومت کند.
عراق از همین زمان به سه حکومت تقسیم شد؛ آشور در شمال، بابل کاسیها در منطقهٔ مرکزی و جنوبی و دودمان Sealand در منتهیالیه جنوب. دودمان Sealand نهایتاً در حدود سال ۱۳۸۰ پیش از میلاد توسط کاسیهای بابل پایان یافتند.
حکومت آشور در زمان امپراتوری آشور میانه (۱۰۲۰–۱۳۶۵ پیش از میلاد) به اندازهای قدرت گرفت که با هیچ ملتی پیش از خود قابل قیاس نبود. لشکرکشیهای آشور که با آشوراوبالیت یکم آغاز گشت باعث نابودی رقیب آنها یعنی امپراتوری هوری-میتانی شد، علفزارهای امپراتوری هیتیها را ضمیمه خود ساخت، شمال بابل را تصرف کرد، امپراتوری مصر را از منطقه بیرون کرد و ایلامیها، فریگیها، کنعانیها، فنیقیها، کیلیکیها، گوتیها، دیلمونها و آرامیها را شکست داد. امپراتوری آشور میانه در اوج قدرت توانست از قفقاز تا دیلمون (بحرین امروزی)، از سواحل مدیترانهای فنیقیه تا کوهستان زاگرس در ایران گسترده شود. در سال ۱۲۳۵ پیش از میلاد، امپراتور توکولتی نینورتای یکم توانست بر تخت پادشاهی بابل هم تکیه بزند و در نتیجه ملقب به نخستین بینالنهرینی بومی شود که توانست بر این قلمرو حکم راند.
بابل در زمان فروپاشی عصر برنز (۹۰۰–۱۲۰۰ پیش از میلاد) در آشوب به سر میبرد و بیشتر در اختیار آشور یا ایلام بود. کاسیان توسط آشوریان و ایلامیان از قدرت دور شده بودند تا برای نخستین بار شاهان بینالنهرینی جنوبی بومی بر بابل حاکم شوند. با این حال این شاهان اکدی سامی شرقی توانایی جلوگیری از ورود امواج مهاجران سامی غربی به جنوب عراق را نداشتند. از این رو در طول سدهٔ ۱۱ پیش از میلاد آرامیها و سوتانیها از راه شام وارد بابل شدند. این حرکت در سدههای ۱۰ و اوایل سدهٔ ۹ پیش از میلاد نیز ادامه یافت و طی آن کلدانیها که با آرامیها قرابت داشتند به این منطقه مهاجرت کردند.
پس از آنکه مجدداً آشور دچار ضعف شد بار دیگر توانست در دورهای که ما آن را با نام امپراتوری آشوری نو (۶۰۵–۹۳۵ پیش از میلاد) میشناسیم شروع به گسترش نماید. این حکومت تبدیل به بزرگترین و نیرومندترین امپراتوری شد که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. عراق تحت حکمرانی پادشاهانی چون آداد-نراری دوم، آشور-ناصیر-پال دوم، شلمنسر سوم، سمیرامیس، تیگلات-پیلسر سوم، سارگون دوم، سناخریب، اسرحدون و آشوربانیپال تبدیل به مرکز امپراتوریای شد که از پارس، پارت و ایلام در شرق، به قبرس و انطاکیه در غرب و از قفقاز در شمال به مصر، نوبه و شبهجزیرهٔ عربستان در جنوب امتداد داشت.
نام اعراب نخستین بار در تاریخ مکتوب (حدود ۸۵۰ پیش از میلاد) به عنوان مردمی که در شبهجزیرهٔ عربستان زندگی میکردند و سرسپردهٔ شلمنسر سوم بودند آمدهاست. نام کلدانیها نیز در همین زمان در تاریخ وارد شدهاست.
در همین دوره است که نوعی زبان آرامی شرقی که متأثر از اکدی بود توسط آشوریها به عنوان زبان میانجی برای امپراتوری وسیعشان معرفی شد. زبان آرامی بینالنهرینی بهتدریج زبان اکدی که زبان غالب مردم آشور و بابل بود را ریشهکن کرد. گویشهای باقیمانده از این زبان هنوز میان آشوریهای شمال عراق استفاده میشود.
امپراتوری آشور اواخر سدهٔ هفتم پیش از میلاد با جنگهای داخلی وحشیانه پارهپاره شد و به حدی ضعیف گشت که ائتلافی از مردمان تحت تسلطش شامل بابلیها، کلدانیها، مادها، پارسها، پارتها، سکاها و کیمریها توانست به آشور حمله کند و بالاخره آن را در سال ۶۰۵ پیش از میلاد به زانو درآورد.
امپراتوری بابل نو (۵۳۹–۶۲۰ پیش از میلاد) از خاکستر آشور برآمد اما نتوانست اندازه، نیرو و طول عمر اسلاف خود را به دست آورد اما در عوض توانست شام، کنعان، شبهجزیره عربستان، اسرائیل و یهودیه را تصرف کند و مصر را شکست دهد. بابل در ابتدا توسط یک دودمان خارجی که کلدانی بودند و در سدههای ۱۰ و ۹ پیش از میلاد به این منطقه مهاجرت کرده بودند اداره میشد. بزرگترین شاه آن به نام بخت نصر همآورد یک شاه غیربومی دیگر شد که از نژاد غیرمرتبط اموری بود و حمورابی نام داشت و بزرگترین شاه بابل بهشمار میرفت. با این حال در سال ۵۵۶ پیش از میلاد کلدانیها توسط نبونعید آشوریالاصل و پسر و نایبالسلطنهاش بلشاصر از قدرت پایین کشیده شدند.
کوروش بزرگ در سدهٔ ششم پیش از میلاد، از سرزمین پارس به سمت بابل آمد و در نبرد اوپیس امپراتوری بابل نو را شکست داد و بدین ترتیب عراق به مدت تقریباً دو سده جزو قلمرو امپراتوری هخامنشیان گردید. کلدانیها و کلده در همین زمان از صحنهٔ روزگار محو شدند اما سرزمین آشور و بابل تاب آوردند و تحت حکومت هخامنشیان پیشرفت کردند. حکومت پارسیان تغییر چندانی در این منطقه ایجاد نکرد زیرا آنها به مدت سه سده تحت حکمرانی آشور زندگی کرده بودند و شاهان آنها خود را جانشینان آشوربانیپال میدانستند. آنها زبان آرامی را به عنوان زبان میانجی امپراتوری خود حفظ کردند، زیربنای شاهنشاهی آشوری را نگه داشتند و سبک هنر و معماری آشوری را باقی گذاشتند.
در سدهٔ چهارم پیش از میلاد، اسکندر کبیر بر این منطقه دست یافت و عراق به مدت بیش از دو سده تحت فرمان سلوکیهای هلنی درآمد. سلوکیها اصطلاح هندوآناتولی و یونانی سیریا (سوریه) را برای این منطقه انتخاب کردند. این نام سدههای زیادی بود که توسط هندواروپاییزبانها برای آشور به کار میرفت و تنها معنای آن سرزمین آشور بود اما سلوکیها آن را برای سرزمین شام هم انتخاب کردند و باعث شدند که آشور و آشوریان عراق و آرامیها و شامیها در دنیای یونانی-رومی با نام سیریا/سوریه شناخته شوند.
پارتها (اشکانیان) (۲۴۷ پیش از میلاد-۲۲۴ میلادی) از سرزمین ایران توانستند در زمان حکومت مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پیش از میلاد) بر این منطقه تسلط یابند. رومیان از سوریه بارها به مناطق غربی این ناحیه حمله کردند و توانستند به مدت کمی ایالت آشور را تأسیس کنند. مسیحیت توانست در عراق (بهویژه در آشور) میان سدههای اول و سوم میلادی رشد یابد. آشور مرکز مسیحیت سریانی، کلیسای نستوری و ادبیات سریانی شد. در زمان پارتها چند دولتشهر مستقل نو آشوری در شمال این ناحیه رشد پیدا کردند که میتوان به آدیابن، آشور، اسروئن و هترا اشاره کرد.
برخی از آشوریهای بینالنهرین در ارتش روم به خدمت گرفته شده بودند و از این روست که میتوان دستنوشتههایی به زبان آرامی آشوری و بینالنهرینی را حتی روی دیوار هادریان در شمال بریتانیای باستان یافت.
ساسانیان ایران تحت فرمان اردشیر یکم توانستند امپراتوری اشکانی را نابود کنند و عراق را در سال ۲۲۴ میلادی تسخیر درآورند. ساسانیان میان دهههای ۲۴۰ و ۲۵۰ میلادی به تدریج شهرهای نو آشوری کوچک را نیز مطیع خود ساختند. در نتیجه این منطقه به مدت چهار سده در اختیار کامل امپراتوری ساسانیان بود و تبدیل به مرز و آوردگاه نبرد میان ارتشهای ساسانی و امپراتوری روم شرقی گردید. جنگهای طولانی بین این دو امپراتوری ضعف آنها را به دنبال داشت و در نتیجه زمینه برای تسخیر ایران توسط اعراب مسلمان آماده شد.
خلافت اسلامی
پیروزی اعراب بر ساسانیان در میانههای سدهٔ ۷ میلادی موجب شد تا اسلام دین ساکنان عراق شود. در این زمان اعراب در دستههای بزرگ به این منطقه مهاجرت کردند. بعدها هنگامی که علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام به عنوان چهارمین خلیفه از میان خلفای راشدین به خلافت رسید، پایتخت خود را به کوفه انتقال داد. خلفای اموی در سدهٔ ۷ میلادی استان عراق را از دمشق اداره میکردند.
خلفای عباسی شهر بغداد را در سدهٔ ۸ میلادی ساختند و آن را پایتخت خود کردند. این شهر به مدت پنج سده کلانشهر جهان اسلام قلمداد میشد. بغداد بزرگترین شهر چندفرهنگی در قرون وسطی بود و جمعیتش به بیش از یک میلیون نفر میرسید. این شهر در دوران طلایی اسلام مرکز آموزش و یادگیری علوم گوناگون بود. مغولها در سدهٔ ۱۳ میلادی بغداد را محاصره و نابود کردند.
ایلخانان مغول
هولاکوخان در سال ۱۲۵۷ به منظور تسخیر بغداد ارتشی عظیم از نیروهای مغول گرد آورد. هنگامی که این ارتش به بغداد رسید، هولاکو خواستار تسلیم خلیفه شد اما مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی، موافقت نکرد. هولاکو خشمگین شد و راهبرد همیشگی مغولان مبنی بر مقابله با هر گونه مقاومت را در پیش گرفت و بغداد را محاصره کرد. در نهایت نیروهای او شهر را تاراج کردند و بسیاری از مردم را از دم تیغ گذراندند.
مغولان خلافت عباسی و دانشگاه بیتالحکمه که حاوی هزاران سند تاریخی باارزش بود را نابود کردند. این شهر هیچگاه نتوانست بار دیگر اعتبار سابق را در عرصهٔ فرهنگ به دست آورد. برخی از تاریخنگاران بر این باورند که هجوم مغولان بخش اعظم سامانهٔ آبیاری عراق را نابود کرد. این سامانه در حفظ بینالنهرین در طول هزارهٔ پیش از آن نقش داشت. برخی دیگر از مورخان شوری خاک را در نابودی کشاورزی این ناحیه مقصر میدانند.
در میانههای سدهٔ ۱۴ میلادی بیماری طاعون دنیای اسلام را درنوردید. بهترین تخمینها از مرگ یک سوم جمعیت خاور میانه خبر میدهند.
در سال ۱۴۰۱ میلادی تیمور لنگ به عراق حمله کرد. او پس از تسخیر بغداد ۲۰٬۰۰۰ نفر از ساکنان را به قتل رساند. تیمور دستور داد هر سرباز سر دو نفر از ساکنان را بریده و در دست داشته باشد (بسیاری از سربازان به حدی ترسیده بودند که سر زندانیانی را که در لشکرکشیهای پیشین اسیر شده بودند بریده و به پیشگاه تیمور بردند). تیمور به کشتار مردمان بومی آشوری مسیحی که هنوز هم در شمال عراق جمعیت زیادی دارند دست زد. در همین زمان است که شهر باستانی آشور خالی از سکنه شد.
عراق صفوی و عثمانی
اواخر سدهٔ ۱۴ و اوایل سدهٔ ۱۵ میلادی، ترکمانان قراقویونلو بر گسترهای که امروزه با نام عراق شناخته میشود حکم راندند. در سال ۱۴۶۶ میلادی ترکمانان آققویونلو، قراقویونلوها را شکست دادند و کنترل این منطقه را در دست گرفتند. در سدهٔ ۱۶ میلادی تمام سرزمین امروزی عراق تحت عنوان ایالت بغداد در اختیار امپراتوری صفوی قرار گرفت. در تمام دوران حکمرانی صفویها بر عراق این سرزمین آوردگاه امپراتوریهای محلی و قبایل متحد آنها بودهاست. دودمان صفوی ایران پس از مدتی از سال ۱۶۴۰ به بعد در کشمکش با عثمانی بسیاری از مناطق این کشور را از دست داد.
در سدهٔ ۱۷ میلادی درگیریهای مکرر امپراتوری عثمانی با صفویان باعث شد تا کنترل این امپراتوری بر این استانها ضعیف شود. جمعیت قبایل چادرنشین با نفوذ بادیهنشینان عرب از نجد عربستان افزایش پیدا کرد. فرونشاندن حملات آنها به مناطق مسکونی از دست حکومتهای محلی برنمیآمد.
عراق میان سالهای ۱۸۳۱–۱۷۴۷ میلادی توسط دودمان مملوک گرجی اداره شد. آنها توانسته بودند از زیر یوغ عثمانیها خارج شوند، شورشهای قبایل را فرو بنشانند، نیروی ینیچریها را محدود کنند، نظم را بازگردانند و برنامهای برای نوسازی اقتصاد و نیروهای نظامی پیاده کنند. عثمانیها در سال ۱۸۳۱ توانستند رژیم مملوکها را از قدرت کنار بزنند و کنترل کامل عراق را به دست گیرند. جمعیت عراق که در سال ۸۰۰ میلادی حدود ۳۰ میلیون تخمین زده میشد در آغاز سدهٔ ۲۰ میلادی تنها ۵ میلیون نفر بود.
عثمانیها در طول جنگ جهانی اول طرف آلمانها و قدرتهای مرکز را گرفتند. نیروهای بریتانیا در عملیات بینالنهرین علیه قدرتهای مرکز به این کشور حمله کردند و در ابتدا در جریان محاصرهٔ کوت (۱۹۱۶–۱۹۱۵) از ارتش ترکها شکست سختی خوردند. با این حال کمی بعد بریتانیاییها دست برتر پیدا کردند و از کمک اعراب و آشوریها نیز بهرهمند شدند. در سال ۱۹۱۶ فرانسه و بریتانیا طی موافقتنامه سایکس–پیکو نقشهای برای تقسیم غرب آسیا بعد از جنگ کشیدند. نیروهای بریتانیا یگانهای خود را متمرکز نمودند و با سقوط بغداد آن را در سال ۱۹۱۷ تسخیر کردند و عثمانیها را شکست دادند. قرارداد متارکهٔ جنگ در سال ۱۹۱۸ امضا شد.
امپراتوری عثمانیها در طول جنگ جهانی اول توسط پادشاهی متحد بریتانیا شکست خورد و پس از خروج از بخش اعظم منطقه سقوط کرد. بریتانیا در عملیات بینالنهرین ۹۲٬۰۰۰ سرباز خود را از دست داد. کشتگان عثمانی مشخص نیست اما بریتانیا ۴۵٬۰۰۰ نفر را اسیر کرد. تا پایان سال ۱۹۱۸ بریتانیاییها ۴۱۰٬۰۰۰ نفر را به منطقه اعزام کرده بودند که از میان آنها ۱۱۲٬۰۰۰ نفر نیروی رزمی بودند.
حکومت بریتانیا و پادشاهی مستقل عراق
عراق در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۰ با قیمومت جامعهٔ ملل و با عنوان «ایالت عراق» تحت کنترل بریتانیا درآمد. بریتانیاییها فیصل یکم از دودمان هاشمی را که توسط فرانسویها از سوریه بیرون رانده شده بود به عنوان حاکم از طرف خود بر عراق گماردند. در این رابطه گرترود بل، جاسوس انگلیسی و معروف به «مادر عراق»، نقش چشمگیری داشت.
ایشان به همین ترتیب سمتهای دولتی و وزارتخانهها را به نخبگان اهل سنت سپردند.
هزینههای زیاد و مخالفتهای عمومی قهرمان جنگی بریتانیا به نام توماس ادوارد لورنس مشهور به لورنس عربستان در روزنامهٔ تایمز، بریتانیا را به این نتیجه رساند تا آرنولد ویلسون را در مهر ۱۲۹۹ (اکتبر ۱۹۲۰) برکنار و سر پرسی کاکس را به جای وی در سمت حاکم عراق قرار دهد. کاکس توانست یک مورد شورش را خاموش کند. همچنین او مسئول اجرای سیاست سرنوشتساز بریتانیا مبنی بر همکاری نزدیک با اقلیت سنی عراق بود. بردهداری نیز در دهه ۱۹۲۰ لغو شد.
پادشاهی عراق در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲) از بریتانیا مستقل شد اما بریتانیاییها پادگانها، نیروهای مزدور آشوری و حق ترانزیت را برای نیروهای خود در این کشور نگاه داشتند. غازی اول بعد از مرگ پدرش فیصل در ۱۹۳۳ در حالی حکومت کرد که کودتاهای نظامی متعددی علیه وی شکل گرفت. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۹ پادشاه عراق بود. بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین وی شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهدهٔ پسرعموی غازی به نام عبداله گذاشته شد.
رشید عالی گیلانی و اعضای مربع طلایی در ۱ آوریل ۱۹۴۱ کودتایی علیه عبداله انجام دادند و دولت او را ساقط کردند. بریتانیا که همچنان پایگاههای هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس این که دولت رشید عالی به دلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد. جنگ در ۲ مه ۱۹۴۱ توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد و در نتیجه نیروهای گیلانی شکست خورده و در ۳۱ مه مجبور به ترک مخاصمه شدند.
عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی بازگردد. در ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ اشغال به پایان رسید اما بریتانیا پادگانهای خود را تا سال ۱۹۵۴ بر پا نگاه داشت و پس از آن نیروی مزدوران آشوری را منحل اعلام کرد. حاکمان دوران کودتا و مدت پس از آن تا پایان دوران هاشمیها در عراق عبارت بودند از نوری سعید که نخستوزیری مستبد بود و یک بار هم از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۰ در عراق قدرت داشت و عبداله که زمانی نایبالسلطنه بود و حالا سمت مشاورت شاه فیصل دوم را بر عهده گرفته بود.
جمهوری عراق و حزب بعث
کودتای ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در عراق که آن را با نام انقلاب ۱۴ ژوئیه هم میشناسند باعث شد تا پادشاهی عراق سقوط کند. در جریان این رویداد سرتیپ عبدالکریم قاسم قدرت را به دست آورد اما در کودتای فوریه ۱۹۶۳ توسط سرهنگ عبدالسلام عارف از حکومت کنار زده شد. پس از مرگ عارف در سال ۱۹۶۶ برادرش عبدالرحمان عارف قدرت را در دست گرفت. او نیز در سال ۱۹۶۸ توسط حزب بعث سقوط کرد. احمد حسن البکر به عنوان نخستین رئیسجمهور عراق به قدرت رسید اما در زمان وی کنترل اوضاع کمکم از دست او خارج و در اختیار ژنرال صدام حسین قرار گرفت. او توانسته بود به مقام ریاست و کنترل شورای فرماندهی انقلاب دست یابد؛ شورایی که در ژوئیه ۱۹۷۹ به قوهٔ عالی اجرای عراق تبدیل شد.
صدام حسین انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ را تهدیدی برای حکومت سکولار خود بر عراق تلقی میکرد؛ لذا با توجه به کینهای که از سالهای تبعید آیتالله خمینی در نجف از وی در دل داشت و مناقشات مرزی که از زمان حکومت سابق ایران با این کشور پیدا کرده بود و همچنین با توجه به هرج و مرجی که به واسطهٔ بروز انقلاب در نیروهای مسلح ایران ایجاد شده بود به این کشور حمله کرد. این جنگ در سال ۱۳۵۹ آغاز و در ۱۳۶۷ با بر جای گذاشتن بین نیم میلیون تا یک و نیم میلیون کشته پایان یافت. مرزهای دو کشور بر سر جای خود باقی ماند و سازمان ملل، عراق را به عنوان کشور مهاجم تشخیص داد. در این جنگ عراق از بمبهای شیمیایی علیه سربازان ایرانی استفاده کرد. رژیم بعث در مقاطع پایانی جنگ طی عملیات انفال دست به کشتار کردهای عراق زد و حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۱۰۰٬۰۰۰ شهروند این کشور را کشت.
زمان زیادی از آتشبس بین ایران و عراق نگذشته بود که صدام حسین در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و این کشور را به خاک خود ضمیمه ساخت. بعد از این حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق حمله کردند. آنها با بمباران اهداف نظامی کار خود را آغاز کردند و سپس با حملهٔ زمینی ۱۰۰ ساعته به نیروهای عراقی در کویت و جنوب عراق به اهداف خود رسیدند.
در طول این دو جنگ نیروهای مسلح عراق متلاشی شدند. بعد از جنگ در ۱۹۹۱ شیعیان و کردهای عراق علیه رژیم صدام حسین خیزش کردند ولی صدام توانست با توسل به نیروهای امنیتی و سلاحهای شیمیایی این انقلاب را نابود کند. تخمینها حاکی از آن است که طی این درگیریها ۱۰۰٬۰۰۰ عراقی کشته شدند. در طول این شورشها آمریکا، انگلستان، فرانسه و ترکیه تحت قطعنامهٔ ۶۸۸ شورای امنیت، منطقهٔ پرواز ممنوع در عراق اعلام کردند تا از کردها و شیعیان محافظت کنند. اما این محدودیت تنها مربوط به پرندههای بال-ثابت بود و شامل بالگردها نمیشد.
سازمان ملل به عراق دستور داد تا سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی خود را نابود کند. این سازمان همچنین تلاش کرد با اعمال تحریمهای بیشتر دولت صدام حسین را مجبور به خلع سلاح و آتشبس نماید. این تحریمها به تحریمهای قبلی که بعد از حملهٔ عراق به کویت تصویب شده بودند اضافه شد. عدم توافق صدام با این شروط باعث شد تحریمهای جدید علیه این کشور تا سال ۲۰۰۳ باقی بمانند. مطالعات انجامشده از مرگ صدها هزار عراقی به دلیل این تحریمها حکایت دارند. هنگامی که خبرنگاران از مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در مورد تحریمها و مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی بر اثر این تحریمها پرسیدند، خانم آلبرایت با خونسردی تمام جواب داد: «انتخاب سختی بود ولی ارزشش را داشت.» در دوران تحریم حدود ۱ میلیون عراقی جان خود را از دست دادند. عراقیها از واردات کالاهایی مانند حوله، کتری، یخچال و تقریباً هر کالایی که به نوعی به ساخت تسلیحات ربط داشت محروم بودند. دولت سهمیه بندی ۱۰۰۰ کالری برای هر شهروند را به اجرا گذاشت و هنگامی که تحریمها به سمت تبدیل شدن به فاجعه بشری پیش میرفت سازمان ملل برنامه نفت در برابر غذا را به اجرا گذاشت. طی این برنامه حدود ۶۵ میلیارد دلار نفت عراق با بشکهای به میانگین ۲۰ دلار به فروش میرسید. هرچند عراق دست از بسیاری از برنامههای تسلیحاتی خود برداشت اما در سال ۱۹۹۸ آمریکا لغو تحریمها را مشروط به کنار رفتن صدام کرد شرطی که برای دیکتاتوری مانند صدام مسخره مینمود. صدام حسین نه تنها کنار نرفت بلکه راحتتر مخالفان داخلی را سرکوب کرد.
در طول دههٔ ۹۰ میلادی سازمان ملل تصمیم گرفت به دلیل فشاری که تحریمها بر مردم عادی عراق آورده بود بخشی از آن را بردارد. در آذرماه ۱۳۷۷ آمریکا حملهای چهار روزه به عراق کرد.
دولت جرج بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ شروع به برنامهریزی برای سرنگونی صدام حسین کرد. در ماه مهر ۱۳۸۱ کنگره طرح مشترک مجوز استفاده از نیروهای مسلح علیه عراق را تصویب کرد. در آبان ۱۳۸۱ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهٔ ۱۴۴۱ را تصویب کرد و آمریکا و متحدانش در اسفند ۱۳۸۱ به عراق حمله کردند.
۱۳۸۲–۱۳۸۶
یک روز بیشتر به نوروز ۱۳۸۲ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نمانده بود که ایالات متحده با تشکیل یک ائتلاف به عراق حمله کرد. این کشور دست نکشیدن عراق از برنامهٔ سلاحهای کشتار جمعی که خلاف قطعنامهٔ ۶۸۷ شورای امنیت بود را به عنوان دلیل این تهاجم اعلام کرد. این ادعا بر اساس مدارکی بود که سازمان اطلاعات آمریکا و دولت بریتانیا تهیه کرده بودند. بعدها این مدارک غیرقابل اعتماد دانسته شدند.
دولت آمریکا به دنبال حمله به عراق حکومت ائتلاف موقت عراق (CPA) را برای ادارهٔ این کشور تشکیل داد. پل برمر، حاکم ائتلاف موقت، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ دستورهایی مبنی بر انحلال حزب بعث و محرومیت اعضای آن در دولت جدید عراق (دستور ۱) و انحلال ارتش عراق (دستور ۲) صادر کرد. این تصمیم باعث شد تا ارتش عراق که اکثراً از سران سنی تشکیل شده بود از بین برود و سران سابق حکومت اجازهٔ دخالت در ادارهٔ کشور را نداشته باشند. این مسئله باعث شد تا پس از اشغال عراق وضعیت آشفتهای ایجاد شود.
مخالفت مسلحانه با اشغال عراق از تابستان ۱۳۸۲ توسط عناصر سابق پلیس مخفی عراق و ارتش در قالب واحدهای چریکی آغاز شود. از پاییز همان سال گروههای جهادی آغاز به حمله به نیروهای ائتلاف کردند. در سال ۱۳۸۲ گروههای شبهنظامی متعددی به وجود آمدند که برای نمونه میتوان به جماعت توحید و جهاد به رهبری ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد. شورشهای نظامی این گروهها محدود به حمله به نیروهای ائتلاف نماند و کمی بعد به خشونتهای مذهبی علیه شیعیان و سنیها نیز کشید.
سازمان عفو بینالملل و خبرگزاری آسوشیتدپرس در اواخر سال ۲۰۰۳ اقدام به انتشار گزارشهایی دربارهٔ شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب کردند.
در تابستان ۱۳۸۲ گروه شبهنظامی شیعی جیش المهدی توسط مقتدی صدر تشکیل شد و در فروردین ۱۳۸۳ شروع به مقابله با نیروهای ائتلاف کرد. در این سال نیروهای شبهنظامی سنی و شیعی به جنگ با یکدیگر، علیه نیروهای ائتلاف و علیه دولت موقت عراق که در خرداد ۱۳۸۳ به قدرت رسیده بود پرداختند. نبرد اول فلوجه در فروردین و نبرد دوم فلوجه در آبان ۱۳۸۳ نیز جزو همان درگیریها بهشمار میرود. گروه سنیمذهب جماعت توحید و جهاد که در مهر ۱۳۸۳ تبدیل به القاعدهٔ عراق شد نیروهای ائتلاف و شهروندان عادی به ویژه شیعیان را هدف قرار میداد و بدینوسیله به آتش اختلافات مذهبی دامن میزد.
عراق در بهمن ۱۳۸۳ شاهد اولین انتخابات پس از اشغال بود. در مهر همان سال قانون اساسی جدید این کشور تصویب شد و دو ماه بعد انتخابات پارلمانی برگزار گردید. در این هنگام حملات پیکارجویان همچنان ادامه داشت و از ۲۶٬۴۹۶ حمله در ۲۰۰۴ به ۳۴٬۱۳۱ حمله در ۲۰۰۵ رسید.
درگیریها در طول سال ۲۰۰۶ ادامه یافت و به بالاترین حد از خشونت رسید و رسواییهای جنگی بیشتری برملا شدند. ابومصعب الزرقاوی توسط نیروهای آمریکایی کشته شد و صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به اتهام جنایت علیه بشریت اعدام شد. در پایان همان سال گروه مطالعهٔ عراق به سران آمریکایی توصیه کرد که روی آموزش افراد نظامی عراق تمرکز کنند. در دی ماه ۱۳۸۵ جرج بوش رئیسجمهور آمریکا دستور به افزایش نیروهای اعزامی به عراق داد.
مجلس عراق در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ از ایالات متحده خواست یک جدول زمانی برای خروج نیروهای خود ارائه دهد. شرکای آمریکا در جنگ مانند بریتانیا و دانمارک نیز شروع به خروج از این کشور کردند.
از ۱۳۸۶ تاکنون
درگیریها در سال ۲۰۰۸ در عراق ادامه پیدا کردند و نیروهای مسلح تازهآموزشدیدهٔ عراقی با شبهنظامیان درگیر شدند. دولت عراق توافقی را با آمریکا امضا کرد که نیروهای مسلح آمریکا را ملزم به خروج از شهرهای عراق تا ۹ تیرماه ۱۳۸۸ و خروج از کل خاک عراق تا ۱۰ دیماه ۱۳۹۰ میکرد.
نیروهای ایالات متحده وظایف امنیتی را در تیرماه ۱۳۸۸ به نیروهای عراقی واگذار کردند اما همکاری خود با این نیروها را حفظ نمودند. صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۹۰ آخرین نیروهای آمریکایی با تشریفات از طریق مرز کویت خارج شدند. با خروج اولین نیروهای آمریکایی از شهرها در سال ۱۳۸۸ آمار جرم و خشونت در ماههای آتی افزایش پیدا کرد. با این حال مسئولان وزارت کشور عراق در آبان ۱۳۸۸ اعلام کردند که آمار کشتگان عراقی به کمترین میزان پس از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ رسیدهاست.
با خروج نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۹۰ ناآرامیها ادامه یافت و عراق دچار بیثباتی سیاسی شد. بهار عربی در بهمن ۱۳۸۹ به عراق رسید و مخالفتها در شهرها گسترش یافت اما مخالفتهای ابتدایی نتوانستند دولت را ساقط کنند. ائتلاف میهنی عراق که گفته میشود بزرگترین مجموعهٔ سنیان عراق است به دلیل آنکه دولت عراق را تحت سیطرهٔ شیعیانی میدانست که میخواهند سنیها را کنار بزنند، مجلس عراق را به مدت چند هفته در ماههای پایانی ۱۳۹۰ تحریم کرد.
خشونتها در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ افزایش پیدا کرد و گروههای مسلح بهطور روزافزون بهواسطهٔ جنگ داخلی سوریه تقویت شدند. شیعیان و سنیها برای جنگ به سوریه میرفتند. جمعیتهایی از اعراب سنی در آذر ۱۳۹۱ با ادعای این که دولت آنها را به حاشیه رانده دست به مخالفت علنی زدند.
گروههای شبهنظامی سنی در سال ۲۰۱۳ حملات زیادی را علیه اکثریت شیعهٔ عراق انجام دادند تا اعتماد عمومی نسبت به دولت نوری المالکی را زیر سؤال ببرند. پیکارجویان سنیمذهب عضو دولت اسلامی عراق و شام در سال ۱۳۹۳ کنترل بخشهای وسیعی از عراق از جمله شهرهای بزرگی چون تکریت، فلوجه و موصل را به دست آوردند و باعث شدند صدها هزار نفر از خانه و کاشانهٔ خود فرار کنند.
بعد از انتخابات بینتیجه در فروردین ۱۳۹۳ نوری المالکی به عنوان نخستوزیر سرپرست خدمت کرد.
در ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ عالیترین دادگاه عراق بلوک مالکی را به عنوان اکثریت مجلس تشخیص داد. این حکم به این معنا بود که مالکی میتوانست به عنوان نخستوزیر در قدرت بماند. با این حال در ۲۲ مرداد رئیسجمهور به حیدر العبادی مأموریت تشکیل دولت جدید را داد. سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی، ایران و چند تن از سیاستمداران عراقی از روی کار آمدن رهبران جدید در عراق حمایت کردند. مالکی در ۲۳ مرداد از قدرت کنار رفت تا از عبادی پشتیبانی کند و «مصلحت عالی کشور را پاس بدارد». حیدر العبادی در ۱۸ آبان ۱۳۹۳ دولت جدیدی را تشکیل داد و خود به عنوان نخستوزیر جدید قدرت را در اختیار گرفت. درگیریهای متناوب بین گروههای سنی، شیعه و کرد بحثها پیرامون تقسیم عراق به سه منطقهٔ خودمختار را افزایش دادهاست.
پرچمهای عراق
پرچمهای عراق بعد از استقلال از امپراتوری عثمانی تاکنون:
جغرافیا
عراق مابین مدار ۲۹ و ۳۸ درجهٔ شمالی و مدار ۳۹ و ۴۹ درجهٔ شرقی قرار گرفتهاست (بخش کوچکی از آن در غرب مدار ۳۹ درجه شرقی واقع شده). این کشور با ۴۳۷٬۰۷۲ کیلومتر مربع ۵۸امین کشور از حیث بزرگی است. اندازهٔ آن را میتوان با ایالت کالیفرنیا در ایالات متحده مقایسه کرد. همچنین این کشور کمی از پاراگوئه بزرگتر است.
بخش بزرگ عراق صحرا است اما مناطق مابین دو رود دجله و فرات حاصلخیز است. این رودها سالانه ۶۰ میلیون متر مکعب لای را به دلتا حمل میکنند. قسمتهای شمالی کشور عمدتاً کوهستانی است و بلندترین قلهٔ آن حاجی عمران (شیخا دار) (هممرز با بلندیهای پیرانشهر ایران) با ارتفاع ۳۶۱۱ متر است. عراق مرز ساحلی کوچکی به طول ۵۸ کیلومتر با خلیج فارس دارد. در مجاورت شط العرب که نزد ایرانیان با نام اروندرود شناخته میشود، مردابهایی قرار داشتند که بیشترشان طی دههٔ ۱۳۷۰ خشکانده شدند.
آب و هوا
آب و هوای کشور (به جز شمال) عمدتاً صحرایی است با زمستانهای خنک و گاه سرد و تابستانهای خشک و گرم و آفتابی. دمای هوا در تابستان در بیشتر جاهای این کشور به ۴۰ درجه سانتیگراد و در برخی مناطق به ۴۸ درجه میرسد. دمای هوا به ندرت در زمستان بالای ۲۱ درجه میرود و در شرایط سخت بین ۱۵ تا ۱۹ درجه و در شبها تا حد ۲ تا ۵ درجه قرار میگیرد. مناطق کوهستانی شمال اغلب از زمستانهای سرد با بارش برف و باران برخوردار است که گاهی موجب طغیان رودخانهها میشود. بهطور معمول بارندگی در این کشور کم است. در بیشتر مناطق سالانه کمتر از ۲۱۵ میلیلیتر بارش وجود دارد. این بارشها هم بیشتر در زمستان رخ میدهد. بارانهای تابستانی به جز در شمال بسیار به ندرت اتفاق میافتند.
حکومت و سیاست
دولت فدرال عراق تحت قانون اساسی فعلی به شکل یک جمهوری فدرالی دموکراتیک پارلمانی اسلامی تعریف میشود. دولت فدرال مشتمل بر قوای مجریه، مقننه و قضاییه و کمیسیونهای مستقل متعدد دیگر است. جدای از دولت فدرال مناطق (مشتمل بر چند استان)، استانها و بخشهایی وجود دارند که طبق قانون دارای اختیاراتی هستند.
ائتلاف ملی عراق بزرگترین گروه شیعهٔ مجلس این کشور است که با ادغام ائتلاف دولت قانون تحت رهبری نخستوزیر نوری المالکی و ائتلاف ملی عراق ایجاد شد. ائتلاف میهنی عراق توسط ایاد علاوی رهبری میشود؛ فردی سکولار شیعه که مورد حمایت گستردهٔ سنیها قرار دارد. این حزب رویکردهای ضد جدایی طلبانهٔ استوارتری نسبت به رقبای خود دارد. در لیست کردستان دو حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی غلبه دارند. هر دو حزب سکولار هستند و دارای روابط نزدیک با غرب میباشند.
بنابر شاخص شکنندگی کشورها، عراق در سال ۲۰۱۰ هفتمین کشور بیثبات از لحاظ سیاسی بودهاست. تمرکز قدرت در دست نخستوزیر نوری المالکی و افزایش فشار روی اپوزیسیون باعث بروز نگرانیهایی پیرامون آیندهٔ حقوق سیاسی در این کشور شد. با این وجود این کشور در سال ۲۰۱۳ پیشرفت کرده و به رتبهٔ ۱۱ام رسید. در مرداد ۱۳۹۳ مالکی از قدرت کناره گرفت. او در ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که کنار میایستد تا حیدر العبادی که چند روز قبل توسط رئیسجمهور فؤاد معصوم نامزد شده بود قدرت را در دست گیرد. تا آن زمان مالکی به قدرت تکیه زده بود و از دادگاه فدرال خواسته بود تا نامزدی رئیسجمهور را وتو کند زیرا خلاف قانون اساسی است.
از زمان تشکیل منطقهٔ پرواز ممنوع بعد از جنگ خلیج فارس کردها برای خود منطقهٔ خودمختار به وجود آوردند. این مسئله تا به حال باعث بروز تنشهایی با ترکیه شدهاست.
قانون
قانون اساسی عراق در مهرماه ۱۳۸۴ طی یک رفراندوم با اکثریت ۷۸ درصدی به تصویب رسید. این درصد در مناطق مختلف اختلاف فاحشی داشت. شیعیان و کردها از قانون اساسی جدید حمایت میکردند اما اعراب سنی آن را رد کردند. نخستین انتخابات سراسری پارلمانی طبق این قانون اساسی در ۲۴ آذر ۱۳۸۴ برگزار شد. تمام گروههای قومیتی از جمله اقلیتهای آشوری و ترکمن در این انتخابات شرکت کردند.
قانون شمارهٔ ۱۸۸ مصوب ۱۳۳۸ (قانون احوال شخصیه) اختیار چند همسر را بسیار سخت کرده، حضانت کودک را بعد از طلاق به مادر داده و ازدواج زیر ۱۶ سال را ممنوع کردهاست. اسلام به عنوان منبعی رسمی برای قانونگذاری در ماده اول قانون مدنی مورد اشاره قرار گرفتهاست. عراق دادگاههای اسلامی ندارد اما دادگاههای مدنی از فقه اسلامی برای رسیدگی به احوالات شخصیه نظیر ازدواج و طلاق استفاده میکنند. از سال ۱۳۷۴ عراق از شریعت اسلام برای جزای بزههای جنایی استفاده کرد. این قانون بنابر قانون مدنی فرانسه و تفاسیر سنی و شیعی (جعفری) از اسلام میباشد.
پل برمر حاکم موقت عراق در سال ۱۳۸۳ اعلام کرد که هر گونه پیشنویس قانون اساسی که مبتنی بر اسلام باشد را رد خواهد کرد. این سخن بسیاری از روحانیون شیعی را خشمگین ساخت. در نتیجه ایالات متحده در ۱۳۸۴ از موضع خود دست کشید و با نقش دین اسلام در قانون اساسی موافقت کرد تا بنبستی که در نگارش متن پیشنویس ایجاد شده بود پایان گیرد.
قانون جزای عراق، قانون حقوقی این کشور است.
نیروهای مسلح
نیروهای مسلح عراق تحت فرمان وزارت کشور و وزارت دفاع کار میکنند. همچنین بخشی از این نیروها با عنوان نیروی عملیاتهای ویژه با هدایت دفتر مقابله با تروریسم تحت نظر مستقیم نخستوزیر فعالیت دارند. نیروهای وزارت دفاع عبارتند از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی. پیشمرگه نیروی مسلح دیگری است که تحت فرمان حکومت اقلیم کردستان عراق است. دولت محلی و دولت مرکزی بر سر میزان فرمانبری این نیرو از بغداد اختلاف نظر دارند.
نیروی زمینی عراق نیرویی ضدشورش است که تا آبان ۱۳۸۸ دارای ۱۴ لشکر بود و هر لشکر از ۴ تیپ تشکیل یافتهبود. این نیرو را مهمترین عنصر در درگیریهای ضدشورشی توصیف میکنند. تیپهای پیادهٔ سبک دارای سلاحهای کوچک، مسلسل، آرپیجی، لباس ضدگلوله و خودروهای زرهی سبک هستند. تیپهای پیادهٔ مکانیزه مسلح به تانکهای اصلی میدان نبرد تی ۵۴/۵۵ و خودرو جنگی پیادهنظام مدل بیامپی-۱ میباشند. در میانههای سال ۱۳۸۷ مشکلات مربوط به نگهداری و تأمین تجهیزات در این نیروها بروز کرد.
آماج نیروی هوایی عراق پشتیبانی از نیروهای زمینی، شناسایی و ترابری یگانها است. دو اسکادران شناسایی از هواپیماهای سبک استفاده میکنند. سه اسکادران بالگرد برای انتقال نیروها و یک اسکادران ترابری از هواپیمای سی-۱۳۰ برای انتقال نیرو، تجهیزات و آماد استفاده میکند. پرسنل این نیرو هماکنون حدود ۳۰۰۰ نفر است. طبق برنامه قرار است تعداد این نیروها تا سال ۱۳۹۷ به ۱۸۰۰۰ نفر و ۵۵۰ پرنده برسد.
نیروی دریایی عراق نیرویی کوچک است و از ۵۰۰۰ افسر و ملوان که از میان آنها ۸۰۰ نفر تفنگدار دریایی هستند تشکیل یافته. آماج این نیروها حفاظت از خط ساحلی و راهآبهای سرزمینی در مقابل نفوذ شورشیان است. همچنین این نیرو موظف به مراقبت از سکوهای نفتی فراساحل عراق است.
روابط خارجی
عراق و ایالات متحده در ۲۷ آبان ۱۳۸۷ اقدام به امضای موافقتنامه وضعیت نیروها کردند. این موافقتنامه بخشی از موافقتنامهٔ وسیعترِ چارچوب راهبردی تلقی میشود. در بخشی از این موافقتنامه آمدهاست «دولت عراق خواستار آن است» که نیروهای ایالات متحده بهطور موقت در عراق بمانند تا «امنیت و ثبات را حفظ کنند». نیروهای آمریکایی طبق این موافقتنامه هنگامی که در پایگاههای خود نیستند یا به مأموریت رفتهاند تحت حوزهٔ قضایی عراق قرار میگیرند.
عراق در ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ رسماً ۱۸۶مین به عضویت کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی درآمد. این کشور بر اساس مفاد این پیمان، به عنوان عضوی تلقی میشود که میزان سلاحهای شیمیایی خود را اعلام کردهاست. از آن جا که عراق خیلی دیر به این کنوانسیون پیوستهاست، از شمول کشورهایی که در جدول زمانی نابودی سلاحهای شیمیایی قرار دارند خارج است.
روابط ایران و عراق با تشکیل دولت جدید عراق در سال ۱۳۸۴ تا بالاترین حد افزایش پیدا کرد. نخستوزیر نوری المالکی و جلال طالبانی بارها از ایران دیدن کردند تا همکاریهای دوجانبه در تمام زمینهها بین دو کشور افزایش یابد. روابط بعد از مالکی نیز همچنان خوب تلقی میشود.
روابط عراق و ترکیه پرتنش است که دلیل اصلی آن حکومت اقلیم کردستان میباشد. در مهر ۱۳۹۰ پارلمان ترکیه قانونی را تصحیح کرد که طبق آن نیروهای ترکیه میتوانند برای تعقیب شورشیان کرد وارد عراق شوند.
حقوق بشر
روابط بین حکومت عراق و جمعیت کُرد این کشور در دهههای گذشته تلخ بودهاست به ویژه آنکه کشتارهای صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ ضربات سنگینی به این مردم وارد آورد. پس از قیامهایی که در دههٔ ۹۰ میلادی در عراق رخ داد بسیاری از کردها از سکونتگاههای خود فرار کردند و سازمان ملل منطقهٔ پرواز ممنوع در شمال عراق تشکیل داد تا از ادامهٔ درگیریها ممانعت به عمل آورد. با این وجود بعد از سقوط رژیم بعث و استقرار نظام جدید پیشرفت زیادی در این روابط ایجاد شد بهطوریکه نخستین رئیسجمهور کرد به نام جلال طالبانی در سال ۱۳۸۴ در عراق به قدرت رسید. همچنین بر اساس مادهٔ ۴ قانون اساسی جدید عراق زبان کردی در کنار زبان عربی یکی از زبانهای رسمی این کشور بهشمار میرود.
حقوق دگرباشان جنسی در عراق محدود ماندهاست. هر چند از این عمل جرمزدایی شده اما همجنسگرایی همچنان در فرهنگ عراق قبیح تلقی میشود. مضروب کردن افراد به دلیل هویت و میل جنسی در این کشور امری غیرعادی نیست و معمولاً تحت عنوان دفاع از ناموس خانواده توجیه میشود. افرادی که لباس و مدل موی بارز غربی داشته باشند ممکن است دچار سرنوشت مشابه همجنسگرایان شوند. مقالهای که در وبگاه بیبیسی همراه با مصاحبه با همجنسگرایان و تغییر جنس دادهها در سال ۱۳۸۸ منتشر شد مدعی است دگرباشان جنسی در زمان حکومت صدام حسین با خشونت کمتری مواجه بودند.
تقسیمات کشوری
عراق دارای هجده استان (به عربی: محافظة) (به کردی: پارێزگا) میباشد. هر استان به چند شهرستان (به عربی: قضاء) تقسیم شدهاست. اقلیم کردستان عراق تنها ناحیهٔ تعریفشده در قانون عراق است که برای خود دولت و ارتش نیمهرسمی به نام پیشمرگه دارد.
بغداد
صلاحالدین
دیاله
واسط
میسان
بصره
ذیقار
مثنی
قادسیه
بابل
کربلا
نجف
انبار
نینوا
دهوک
اربیل
کرکوک
سلیمانیه
در ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ مسعود بارزانی بخشنامهای برای تبدیل شهرستان حلبچه به استان ابلاغ کرد.
شهرهای بزرگ عراق
اقتصاد
صادرات نفت از گذشته نقش اصلی را در اقتصاد عراق بر عهده داشته بهطوریکه ۹۵٪ از درآمد خارجی این کشور را تشکیل میدهد. عدم توسعه در سایر زمینهها باعث بروز بیکاری ۱۸ تا ۳۰ درصدی و درآمد سرانهٔ ۴۰۰۰ دلاری شدهاست. در سال ۲۰۱۱ استخدام تماموقت در بخش عمومی نزدیک به ۶۰ درصد از کل استخدامها را شامل میشد. بخش صادرات نفت شغلهای بسیار کمی برای عراقیها ایجاد کردهاست. در حال حاضر درصد پایینی از خانمها (بالاترین تخمینها در سال ۲۰۱۱ حدود ۲۲٪ بوده) بهطور رسمی کار میکنند.
اقتصاد دستوری عراق پیش از اشغال این کشور توسط آمریکا، هر گونه مالکیت تجاری در عراق توسط خارجیها را ممنوع کردهبود، بسیاری از صنایع بزرگ را به شکل دولتی اداره میکرد و تعرفههای شدیدی بر کالاهای خارجی وارد میساخت. اما بعد از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ حکومت ائتلاف موقت عراق به سرعت دستورهای الزامآوری پیرامون خصوصیسازی اقتصاد عراق و گشایش آن به روی سرمایهگذاران خارجی صادر کرد.
باشگاه پاریس در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۴ قبول کرد تا ۸۰٪ (معادل ۳۳ میلیارد دلار) از بدهی ۴۲ میلیارد دلاری عراق به کشورهای عضو این باشگاه را ببخشد. کل بدهی خارجی عراق در سال ۲۰۰۳ معادل ۱۲۰ میلیارد دلار بود که تا سال ۲۰۰۴ پنج میلیارد دلار دیگر به آن اضافه شده بود.
بانک سیتیگروپ در فوریه ۲۰۱۱ عراق را در زمرهٔ کشورهای 3G قرار داد؛ یعنی کشورهایی که پتانسیل رشد اقتصاد جهانی در آینده را دارند و میتوانند سود خوبی به سرمایهگذاران خارجی بدهند.
واحد پول رسمی عراق دینار است. حکومت ائتلاف موقت با کمک شرکت دلارو اسکناس و سکههای جدیدی بر اساس آخرین فنون ضد جعل چاپ و ضرب کرد.
تخمینها حاکی از آن است که چهار سال بعد از حمله به عراق ۲٫۴ میلیون عراقی همچنان آواره بودند و دو میلیون پناهجو خارج از عراق وجود داشتند. چهار میلیون عراقی از امنیت غذایی برخوردار نبوده و یک چهارم کودکان دچار سوءتغذیه بودند. تنها یک سوم کودکان عراقی به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشتند.
بنابر پژوهش مؤسسه توسعهٔ فرامرزی، سازمانهای مردمنهاد بینالمللی برای انجام فعالیت در عراق دچار چالش هستند. آنها کمکهای خود را اغلب به صورت پراکنده، مخفیانه و تحت شرایط ناامن انجام میدهند. تأمین مالی به صورت هماهنگشده انجام نمیشود و ظرفیت عملیاتی پایین و اطلاعات ناقص آنها را میآزارد. این سازمانها مورد تهاجم گروههای پیکارجو قرار میگیرند و تا سال ۲۰۱۳، ۹۴ نفر از مددکاران آنها کشته، ۲۴۸ نفر زخمی، ۲۴ نفر دستگیر یا بازداشت و ۸۹ نفر گروگان یا مفقود شدهاند.
صنعت گردشگری در عراق نیز به خاطر وجود برخی اماکن مهم مذهبی شیعیان، نقش قابل توجهی را در اقتصاد عراق بر عهده دارد. سازمان حج و زیارت ایران در سال ۲۰۱۲ میلادی، با ذکر آمار گردشگران و زائران ایرانی اعلام کرد که هر ساله بیش از یک میلیون و دویست هزار ایرانی، از طریق مرز زمینی و هوایی به کشور عراق اعزام میشوند.
نفت و انرژی
بر اساس برخی تخمینها عراق با داشتن ۱۴۰٫۳ میلیارد بشکه نفت ذخیره در میدانهای نفتی خود پس از ایران در ردهٔ پنجم جهان قرار دارد. این اطلاعات بر اساس تخمینهای زلزلهنگاری دوبعدی در سه دهه پیش به دست آمده و احتمال اینکه این کشور میدانهای نفتی بیشتری داشته باشد بسیار زیاد است. تولید نفت این کشور در سال ۱۳۹۱ به ۳٫۴ میلیون بشکه در روز رسید. در عراق تا سال ۱۳۸۹ تنها ۲ هزار حلقه چاه نفت حفر شده بود در حالی که تنها در تکزاس حدود ۱ میلیون چاه حفر شدهاست. این در حالی است که عراق خود یکی از مؤسسان اوپک بهشمار میرود.
با وجود درآمدهای میلیاردی عراق از محل صادرات نفت خام، این کشور همچنان توان تولید برق برای نیمی از مردم خویش را ندارد. این مسئله بارها موجب اعتراضات مردمی در فصل تابستان شدهاست.
بنابر پژوهشی که در اردیبهشت ۱۳۸۶ در آمریکا انجام شد احتمالاً رقمی بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ بشکه نفت در روز از میزان تولید اعلام شدهٔ عراق در طول چهار سال پیش از آن از طریق فساد یا قاچاق به یغما رفتهاست. شبکهٔ الجزیره در سال ۱۳۸۷ گزارشی در مورد اشکالات محاسباتی دربارهٔ ۱۳ میلیارد بشکه نفت عراق که تحت مراقبت آمریکاییها بوده ارائه داده و مدعی شد ۲٫۶ میلیارد بشکه از این نفت کلاً به حساب نیامده است. برخی گزارشها از کاهش آمار فساد توسط دولت در حوزهٔ نفت حکایت دارند اما همچنان گزارشهای معتبر و قابل اتکایی مبنی بر ارتشای مقامات دولتی منتشر میشوند.
عراق دارای سه پالایشگاه مهم است. پالایشگاه بیجی بزرگترین پالایشگاه عراق است که در حوالی شهر بیجی در استان صلاحالدین واقع شدهاست. دو پالایشگاه دیگر در بغداد و بصره قرار دارند.
زیرساختها
سد حدیثه، دومین سد بزرگ عراق است.
دامپروری
تعداد دام زنده بر اساس گزارش فائو
مردم
عراق کشوری است با قومیتهای گوناگون و ساکنان آن را عرب، کرد،ترکمن، آشوری، کلدانی، مندایی، صابئین و غیره تشکیل میدهند. کُردها در نواحی شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق مشهور است و استانهای واسط، استان دیاله و میسان زندگی میکنند آنها از لحاظ فرهنگی، زبانی و طرز پوشش ایرانی هستند و با عربها متفاوتاند. ۵۹٪ عراقیها مسلمان شیعه ۴۰٪ مسلمان سنی متباقی آن مسیحی ایزدی هستند.
کشور عراق از نظر ساختار اجتماعی فرهنگی به سه حوزه کاملاً متفاوت قابل تقسیم است. در حوزه مرکزی عراق اعراب سنی، در شمال و شرق کردها و در جنوب شیعیان سکونت دارند و هر کدام از این گروهها دارای شاخصههای فرهنگی و اجتماعی خاص خود هستند. البته در کنار این سه گروه اصلی، هویتهای فرهنگی اجتماعی کوچکتری نظیر ترکمنها، لرها، آشوریها و ایزیدیها نیز وجود دارند که دارای فرهنگ و عقاید متمایزی میباشند.
شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند، بیشتر در مناطق جنوبی و مرکزی عراق سکونت دارند. وجود مقبره امامان شیعی در شهرهای مقدس عراق همچون کربلا و نجف، و همچنین وجود حوزه علمیه نجف و در نتیجه حضور دایمی علمای شیعی در این شهرها باعث تقویت فرهنگ شیعی شدهاست و این امر شیعیان عراق را از نظر فرهنگی به ایرانیان شیعیمذهب نزدیک ساختهاست.
اعراب سنی بخش دیگری از ساختار فرهنگی اجتماعی عراق را تشکیل میدهند. این بخش از ساختار فرهنگی عراق براساس قومیت عربی و مذهب سنی ایجاد شده و به دلیل حاکمیت اقلیت اعراب سنی در طول دهههای گذشته در عراق تقویت شدهاست. گرایشها و عصبیت عربی این بخش از فرهنگ عراق بسیار قدرتمند بوده و پان عربیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی فعال در عراق و حتی جهان عرب در این فرهنگ ریشه داشتهاست. این بخش از ساختار فرهنگی عراق به دلیل حمایتهای نظام سیاسی در پی تسلط بر سایر بخشها و همسانسازی فرهنگی بودهاست.
کردها عموماً در مناطق بلند شمالی، درهها و دشتهای مجاور آن و در چهار استان سلیمانیه، اربیل، دهوک و کرکوک (تمیم) دیاله و واسط زندگی میکنند. به غیر از این مناطق که اکثریت قریب به اتفاق کرد هستند، کردها در مناطق مجاور نیز پراکندهاند و جمعیت انبوهی از آنان تا حدود کوت هم پخش شدهاند. اصولاً پیوند و همبستگی کردها، قبیلهای است.
قبایلی چون هرکی، سورچی و زیباری توانستهاند هنوز پیوستگی بدوی سنتی خود را حفظ کنند.
پس از جنگ کویت و عراق و وضع ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۲۳ درجه در سال ۱۹۹۱ کردهای عراق عملاً توانستند حکومت خود را تأسیس نمایند و با حل اختلافات گروهی و قیام علیه حکومت بعث حکومت منطقه را به عهده گرفتند که کردها این خیزش را «راپهرین» مینامند. پس از ده سال و با حمله مجدد آمریکا به عراق در شمال و شمال شرقی عراق که به کردستان عراق معروف است کردها حکومت خود مختار در جمهوری فدرال عراق بهطور رسمی تشکیل دادند. در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ نیز ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه عراق توسط کردها اداره میگردد.
زبان
عربی و کردی زبانهای رسمی عراق هستند. میزان باسوادی بین ۶۰٪ تا ۷۰٪ است. علاوه بر این دو زبانهای دیگری نیز در این کشور گویش روانی دارند:
ترکی آذربایجانی (ترکمنهای عراق): ۶۰۰ هزار نفر (۱۹۸۲) (شهر کرکوک، اربیل، رواندوز، از جنوب شرق کرکوک تا مقدادیه، خانقین، مندلی و ناحیه موصل)
کلدانینو (از زبانهای آرامی): ۱۱۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (موصل، بغداد، بصره، جنوب شرقی کردستان)
ارمنی: حدود ۶۰ هزار
آشوری (از زبانهای آرامی): ۳۰ هزار نفر (۱۹۹۴) (شمال عراق، بغداد، بصره، کرکوک، اربیل)
دوماری (زبان کولیها) (از زبانهای هندوآریایی): ۲۲٬۹۰۰ هزار نفر (۲۰۰۰)
گورانی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۲۱ هزار نفر (۲۰۰۰) (نزدیکی حلبچه، شرق سلیمانیه، پراکنده از موصل تا خانقین)
باجلانی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۲۰ هزار نفر (۱۹۷۶) (شمال خانقین، استان موصل، نواحی کردنشین)
سارلی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): کمتر از ۲۰ هزار نفر (۱۹۹۵) (شمال موصل، استان کرکوک)
آیداغی (چرکسی) (از زبانهای قفقازی): ۱۹ هزار نفر (۱۹۹۳)
شبکی (از شاخه شمال غربی زبانهای کردی): ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر (۱۹۸۹) (شمال موصل)
کوی سنجق (از زبانهای کردی): ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر (۱۹۹۵) (کوی سنجق، شمال عراق)
دین
جمعیت مسلمان ۶۹٪-۶۴٪ شیعه و ۳۴٪-۲۹٪ سنی هستند، همچنین شماری از پیروان آئین ایزدی، مسیحی، یهودی نیز در این کشور زندگی میکنند.
فرهنگ
در این کشور مناسبتهای مختلف اسلامی چون رمضان و عید قربان برگزار میگردد و مراسمهای مذهبی تاسوعا، عاشورا و اربعین حسینی در میان شیعیان عراق که بیش از نیمی از مسلمانان این کشور را تشکیل میدهند برگزار میشوند.
سرزمینی که امروزه کشور عراق نامیده میشود در طول تاریخ جزئی از قلمروی امپراتوریهای باستانی ایران چون ماد، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بودهاست و همچنین در تعدادی از حکومتهای ایرانی بعد از اسلام تا زمان صفوی بخشی از ایران محسوب میشد؛ در زمان امپراتوری صفوی این سرزمین بین ایران و عثمانی دست بدست میشد؛ در مناطقی از عراق نظیر کردستان عراق که مردم ایرانیتبار سکونت دارند، جشنهای ایرانی چون نوروز، شب چله، چهارشنبه سوری و… همه ساله برگزار میگردد.
علاوه بر عربی و کردی، زبانهای ترکی آذربایجانی، کلدانی، ارمنی، لری، آشوری و … در عراق صحبت میشود.
نگارخانه
جستارهای وابسته
اعتراضات ۲۰۲۰–۲۰۱۹ عراق
تظاهرات ۲۰۱۹–۲۰۱۸ عراق
اعتراضات ۲۰۱۶–۲۰۱۵ عراق
ایرانیان عراق
پانویس
منابع
تاریخ ایران و جهان، دوره آموزش متوسطه، رشته علوم انسانی، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی.
صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۸جلد)، انتشارات فردوس.
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Iraq
https://arc.m.wikipedia.org/wiki/ܥܝܪܐܩ
پیوند به بیرون
Globalpolicy تاریخچه نفت در عراق (به انگلیسی)
اتحادیه کشورهای عرب
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۲ (میلادی)
جمهوریهای فدرال
شام (سرزمین)
عراق
کشورها در آسیا
کشورها و سرزمینهای عربیزبان
کشورهای اسلامی
کشورهای خاور نزدیک
کشورهای خاورمیانه
کشورهای عضو اتحادیه عرب
کشورهای عضو اوپک
کشورهای عضو سازمان پیمان مرکزی
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی
کشورهای غرب آسیا |
1429 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%84%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%87%D8%B1 | دل ایرانشهر | دل ایرانشهر نام سرزمین کنونی عراق در دوران ساسانیان بود. آسورستان یا آشورستان همان قلمروهای امپراتوریهای آشور و بابل بود که توسط کوروش پادشاه هخامنشی به قلمروی ایران افزوده شد و یهودیانی که حدود سیصد سال در امپراتوری آشور که در تورات به نام دست عدالت خداوند خوانده شده به اسارت روزگار میگذراندند را آزاد کرد.
دل ایرانشهر در آن زمان به یازده استان و شصت تسوگ (شهرستان) بخش میشد.
نام یازده استان آن به ترتیب از جنوب به شمال عبارت بود از:
شادبهمن (در منطقه بسراه (بصره))
بهقباد پایین
بهقباد میانه
بهقباد بالا
بازیگانخسرو (در منطقه بدره کنونی نزدیک مرز ایران امروزی)
شادقباد (به مرکزیت تیسفون (جنوب بغداد کنونی)
بهدیوماسپان (انبار کنونی)
شادهرمز
اردشیر بابکان
شادپیروز (در منطقه کردستان عراق)
استان بالا
نامهای برخی از شهرهای دل ایرانشهر و نامهای امروزی آنها
سلمان پاک: اَسپانَبر (در حومه کلانشهر تیسفون)
حدیثه: نوگرد
عمادیه: آشِب
فلوجه: انبار
نام بخش فلوجه-کاظمین: پیروزشاپور،
کوفه: شهر سورستان
موصل: بوذاردشیر
مقدادیه: شهربان
بصره: بسراه، وهشیت آباذ اردشیر (بهشت آباد)
اُبُلَّه: بهمناردشیر، (بهمنشیر)
ابله در حومه بسراه (بصره) بودهاست.
استانها و شهرستانهای میانرودان ساسانی
به گزارش المسالک و الممالک استانها و شهرستانها (تسوگها)ی میانرودان در زمان ساسانیان بدینگونه بودند:
استان شادپیروز یا خوره حُلوان دارای پنج تسوگ از جمله فیروزقباد تسوگ کوهستان تسوگ اربل تسوگ تامِرّا تسوگ دوخانه (خانقین).
استان شاذقباد دارای هفت تسوگ از جمله بزرگشاپور تسوگ شهر بوق تسوگ کلواذی تسوگ گازُر تسوگ شهر آبان تسوگ کهنشهر تسوگ راذان بالا تسوگ راذان پائین.
استان شادهرمز دارای هشت تسوگ از جمله رستمگواذ تسوگ مهرورد تسوگ سِلْسِل تسوگ جلولا و جللتا تسوگ ذیبین تسوگ بند نیکان تسوگ برازرود تسوگ دستگرد.
استان بازیگانخسرو (ارندین کَرد) دارای ۵ تسوگ از جمله جوروان بالا، جوروان میانه، جوروان پائین، تسوگ بادرایا تسوگ باکسایا.
استان شادشاپور یا کِشتگر دارای چهار تسوگ زَندوَرد تسوگ بزیون تسوگ استان تسوگ جوازر.
مرکز این استان شهر خسروشاپور بوده.
استان شادبهمن و آن خوره دجله دارای ۴ تسوگ از جمله بهمناردشیر، میشان (ملوی)، دشت میشان، ابلّه، ابرقباد.
استان اردشیر بابکان دارای ۵ تسوگ از جمله بهاردشیر تسوگ رومکان تسوگ کوثا تسوگ دَرقیت تسوگ نهر گویر.
استان بهدیوماسپان (زوابی) دارای ۳ تسوگ زاب بالا، زاب میانی و زاب پائین.
استان بهقباد بالا دارای ۶ تسوگ از جمله بابل تسوگ خُطَرْنیه تسوگ فلّوجه پائین تسوگ فلّوجه بالا تسوگ نهرین تسوگ عین التمر.
استان بهقباد میانی دارای ۴ طسّوج: الجبه والبداه تسوگ سورا وبربیسما تسوگ باروسما تسوگ نهر الملک.
استان بهقباد پائین دارای ۵ طسّوج: بادقلی و تسوگ السیلحین وتسوگ نستر وتسوگ روذمستان تسوگ هرمزجرد
منابع
محمدی ملایری، محمد. فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد دوم، دل ایرانشهر، تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۵.
استانهای شاهنشاهی ساسانی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در دهه ۲۲۰ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در سده ۳ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۷ (میلادی)
تیسپون |
1435 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C | هوانوردی | هوانوردی یا جابجایی هوایی (به انگلیسی:Aviation or air transportation) به فعالیتهای مرتبط با پرواز مکانیکی و صنعت هواگردسازی گفته میشود. هواگردها به چند گونه بالثابت (هواپیما) و بالگردنده (بالگرد) و نیز سبکتر از هوا مانند بالن و کشتیهای هوایی تقسیم میشوند. هوانوردی را میتوان بهطور عمده به سه دسته بخش کرد:
هوانوردی غیرنظامی (به انگلیسی: Civil Aviation)
ترابری هوایی (به انگلیسی:Air Transportation)
هوانوردی بازرگانی از سوی شرکتهای هواپیمایی مانند ماهان، تورکیش ایرلاینز، ایران ایر، هواپیمایی آسمان، آریانا، تاجیک ایر، لوفتهانزا و دیگر شرکتها به منظور حمل مسافر انجام میشود.
هوانوردی عمومی (به انگلیسی:General aviation)
به همهٔ گونههای هوانوردی بجز ترابری هوایی و هوانوردی نظامی برپایه جدول زمانی (شرکتهای هواپیمایی) گفته میشود. این گونه هوانوردی هواگردهای شخصی، خدمات چارتر، امدادی و تفریحی هواگردهای از آن شرکتهای بازرگانی و بسیاری گونههای دیگر هوانوردی غیر ترابری را شامل میشود.
هوانوردی نظامی (به انگلیسی:Military aviation)
هوانوردی نظامی دربرگیرندهٔ فعالیتهای رزمی ومأموریتهای پروازی که برای پشتیبانی نظامی انجام میشوند میباشد.
هواپیماهای جنگنده مخصوص رزم هوایی
هواپیماهای مخصوص حمله به اهداف زمینی
هواپیماهای بمب افکن
هواپیماهای ترابری نظامی
هواپیماهای تجسس و شناسایی
پهبادها (هواپیماهای بدون سرنشین)
جستارهای وابسته
هواگرد
شرکتهای هواپیمایی
فرودگاه
امنیت هوایی
مراقبت پرواز
سامانه هوانوردی
تاریخ هوانوردی
مهندسی هوافضا
ناوگان هوایی
پرواز
شبیهساز پرواز
موتور جت
رانش
پیشرانش
پسار
بر آر
رادار
منابع |
1437 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF | هواگرد | هواگرد () وسیلهای است که میتواند بهکمک هوای جو، پرواز کند. با این تعریف انواع وسائل پرنده مانند بالن و بادپر و بالگرد و حتی فضاپیما را میتوان هواگرد نامید.
هواگرد، برای غلبه بر نیروی جاذبه از نیروی ایستا یا نیروی پویا یک ماهیواره استفاده مینماید؛ و در اندک مواردی، از نیروی موتورهای جت استفاده میشود.
به فعالیتهای انسان پیرامون هواگرد، اصطلاحاً هوانوردی گفته میشود. هواگردها میتوانند بهوسیلهٔٔ خلبان، کنترل از راه دور یا سیستمهای خودکار هدایت شوند. هواگردها را میتواند بر حسب معیارهای متفاوتی دستهبندی نمود، از قبیل نوع پرواز، نوع نیرو، کارکرد و سایر موارد.
از نظر نحوه شناور شدن در هوا هواگردها را به دو دسته بزرگ میتوان بخش کرد: هواگردهای سنگینتر از هوا و هواگردهای سبکتر از هوا.
تاریخچه
طرحها و داستانهای پرواز به سدههای دور بر میگردد؛ با این حال، نخستین فعالیتهای روشمند و مطمئن، به بالونهای هوای گرم و قرن هجدهم بر میگردد. همچنین در خلال جنگهای جهانی، این صنعت با پیشرفتهای قابل ملاحظهای همراه گردید. بهطور کلی، تاریخ هوانوردی را میتوان در طول پنج عصر دستهبندی کرد:
پیشگامان پرواز، از تجربههای اولیه تا ۱۹۱۴؛
جنگ جهانی اول، ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸؛
هوانوردی در فواصل بین دو جنگ جهانی، ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹؛
جنگ جهانی دوم، ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵؛
عصر پس از جنگ، که عصر جت نیز خوانده میشود، از ۱۹۴۵ تا امروز.
انواع پرواز
سبکتر از هوا- پرواز ایستا
انواع بالن و هواناوهائی مانند زپلین در این دسته قرار دارند. در پروازهای ایستا از نیروی شناوری به منظور جاری شدن در هوا مانند جاری شدن کشتیها در آب استفاده میشود. در این نوع از پرواز، از یک یا چند کیسهٔ هوا یا چادرهای بزرگ مملو از گازهای با تراکم نسبتاً پایین مانند هلیوم، هیدروژن، یا هوای گرم، به سبب تراکم کمتری نسبت به هوای محیط، استفاده میشود. با دمیده شدن این گازها به سازهٔ هواگرد، پرواز صورت میگیرد.
بالونهای هوای گرم، نخستین بار در چین باستان در ۳ سده پیش از میلاد ابداع شدند و اساساً در جشنهای سنتی استفاده می-شدند. علاوه بر آن، پیشینهٔ استفاده از بادبادکهای اولیه، که آن نیز برای نخستین بار در چین باستان ابداع شد، به بیش از دو هزار سال قبل بازمیگردد.
سنگینتر از هوا- پرواز پویا
هواپیماهای متداول (یا هواپیماهای دارای بال ثابت) و هلیکوپتر و هواسرها در این دسته جای دارند. هواگردهای سنگینتر از هوا، از قبیل هواپیماها، بهوسیلهٔٔ خارج شدن هوا یا گاز (بر اساس قوانین نیوتون) به حرکت در می-آیند. اصطلاح آیرودین، اشاره به حرکت پویا بهوسیلهٔٔ نیروی هوا دارد. دو روش برای پرواز پویا وجود دارد: حرکت آیرودینامیک، و حرکت قدرتی.
حرکت آیرودینامیک، بهوسیلهٔٔ بالها در هواگردهای ثابت بال صورت میگیرد و به پرواز افقی میانجامد. در مقابل، حرکت قدرتی هواگرد را بهطور عمودی به حرکت درمیآورد. هواگردهای با پرواز عمودی، از قبیل هاریر جامپ جت و اف- ۳۵بی به صورت عمودی بهوسیلهٔٔ حرکت قدرتی پرواز خود را شروع کرده و خاتمه میدهند.
هواگرد ثابت بال
نمونهٔ اولیهٔ هواگرد ثابت بال، بادبادکها بودند. یک هواگرد ثابت بال گرچه به سرعت برای پرواز نیاز دارد، اما این در واقع وزش باد است که به آن امکان پرواز میدهد. بادبادکها به عنوان نمونههای اولیه از تجربهٔ پرواز، حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد در چین ابداع شدند. تحقیق آیرودینامیکی بسیار موجب شد تا بشر از آن نمونههای اولیه به تونلهای باد و هواگردهای مبتنی بر الگوسازیهای رایانهها دست یابد.
نخستین نمونه از هواگردهای سنگینتر از هوا و قابل کنترل، بادپرها بودند. بادپر طراحی شده بهوسیلهٔٔ سایلی، نخستین تلاش در پرواز موفقیتآمیز و قابل کنترل بشر بود.
هواگردهای ثابت-بال معمولاً از موتورهای درونسوز و پیشرانه یا جت برای پدیدآوردن نیروی پیشرانش بهره میگیرند. این نیروی پیشرانش هواگرد را در میان هوا به جلو هل میدهد. جابجایی هوا بر روی بالها نیروی برآر پدیدمیآورد که همین نیروست که مایه پرواز هواگرد میشود.
استثناءهایی هم هست مانند بادپر (گلایدر) که موتور ندارد و پیشرانش اش را از نیروی گرانش زمین میگیرد.
بدین معنی که یک بادپر برای حفظ سرعت رو به جلوی خود بایستی همواره نسبت به هوا رو به پایین بیاید (این لزوماً به معنی فروآمدن نسبت به زمین نیست).
هواگرد با بال متحرک
بالگردها و هواچرخها برای پدیدآوردن هر دو نیروی برآر و پیشران از یک چرخانه (یک بال چرخان) بهره میگیرند.
بالگردها عمودپروازند. در میان هواپیماها نیز نمونههای عمودپرواز وجود دارد.
گونههای دیگر هواگرد
هواایستها
هواناوها
جستارهای وابسته
پاور پاراشوت
راکت
فرودگاه
فضاپیما
مراقبت پرواز
منابع
هواگرد |
1438 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%BE%D8%B1 | بادپر | بادپَر یا گلایدر یک هواگرد بیموتور است که بدون استفاده از انرژی موتور به پرواز در میآید. در واقع چون این پرنده نیروی پیشران موتور ندارد؛ باید برای غلبه بر نیروی پسار و حفظ سرعت ثابت یک زاویه سرش منفی را به کار گیرد. به سخنی دیگر از مولفهٔ وزن خود برای غلبه بر اصطکاک کمک میگیرد. بالهای این هواگرد بلندتر و باریکتر از هواپیمای معمولی است که نیروی برآری بیشتری هم میدهند. بادپر را بیشتر به کمک یک هواپیمای یدککش به پرواز درمیآورند. زمانی که هواپیمای بی موتور به اندازهٔ کافی اوج میگیرد آن را رها میکنند. بادپر با بهکارگیری نیروی باد، در هوا میماند و آرام آرام از ارتفاع آن کاسته میشود. اگر سرعت باد با سرعت یا ارتفاع بادپر یکسان باشد، بادپر در ارتفاع ثابتی قرار خواهد گرفت و هنگامی سرعت بیشتر میشود، ارتفاعش افزایش مییابد. ابزار فرود آمدنشان دربردارندهٔ یک چرخ است که زیر کابین خلبان جای گرفتهاست و در پشت دُم آن هم چرخ کوچک دیگری جای دارد، که از آسیب دیدن دم در هنگامی که روی زمین است، جلوگیری کند.
تاریخچه
در سال ۱۸۵۳ نخستین بادپر با یک سرنشین به پرواز درآمد و تنها توانست درازای یک دره را پرواز کند. بادپرهای امروزی میتوانند بسیار بیشتر از این مسافت پرواز کنند. در سال ۱۹۸۶ یک هواپیمای بیموتور توانست بر فراز کالیفرنیا تا ارتفاع ۱۱۵۰۰ متری از سطح زمین اوج بگیرد.
چگونگی پرواز
در هواپیماهای بی موتور برای پیش رانش نیروی گرانش زمین را به کار میگیرند. بادپر گونهای رایج هواپیمای بی موتور است. هواپیمای بی موتور را باید پیش از آغاز پرواز با ابزاری جدا از آن به بلندایی (ارتفاعی) مناسب رساند و پس از آن هواپیما میتواند با بهکارگیری از نیروی گرانش و جریانهای هوایی پرواز کند.
منابع
کتاب دانشنامه کودکان و نوجوانان
کتاب مرجع دینامیک پرواز
بادپرها
تجهیزات ورزشی
ترابری هوایی
سریدن در هوا
هواگرد بادپر |
1441 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA | فرگشت | فَرگَشت بهمعنی تغییر در خصوصیتهای وراثتی جانداران در طول نسلهای متوالی است. فرگشت بدان معناست که تمام جانداران با همهٔ تنوعی که دارند، از نیایی مشترک که حدود ۳٫۵ تا ۳٫۸ میلیارد سال پیش میزیسته، پدیدار گشتهاند.
مطالعهٔ علمی فرگشت از نیمهٔ سدهٔ نوزدهم میلادی آغاز شد، زمانی که پژوهشها بروی سنگوارهها و گوناگونی جانداران، بسیاری از دانشمندان را متقاعد کرده بود که همهٔ جانداران باید بهنحوی فرگشت یافته باشند. سازوکارهای پیشبرندهٔ فرگشت همچنان نامشخص باقیماندند تا اینکه در اواسط قرن ۱۹ میلادی، نظریه علمی «فرگشت براساس انتخاب طبیعی» توسط چارلز داروین و آلفرد راسل والاس مطرح گردید که به توضیح چگونگی و علل فرگشت میپرداخت. این نظریهٔ علمی بهطور خلاصه بیان میکرد که تنها نسلی از جانداران توانایی زندهماندن و تولیدمثل را دارند که بهدلیل جهشهای ژنتیکی، هماهنگی بیشتری با تغییرات محیط زندگی خود کسب کرده باشند.
فرگشت علت پدیدهٔ گونهزایی است؛ که طی آن یک گونهٔ اجدادی منفرد به دو یا چند گونهٔ متفاوت تقسیم میشود. گونهزایی در شباهتهای ساختاری، جنینی و ژنتیکی جانداران؛ پراکندگی جغرافیایی گونههای مرتبط با هم، و ثبت سنگوارهای تغییرات، قابل مشاهدهاست. نیای مشترک جانداران امروزی تا بیش از ۳٫۵ میلیارد سال پیش؛ یعنی از زمان پیدایش حیات روی زمین، قدمت دارد. فرگشت چه بهصورت درونجمعیتی و چه بهصورت گونهزایی میان جمعیتها، از طرق گوناگونی روی میدهد؛ آهسته و پیوسته به نام انتخاب انباشتی، یا بهسرعت از یک موضع ایستا تا موضع بعدی؛ که تعادل نقطهای خوانده میشود.
در اوایل قرن بیستم، «نظریهٔ فرگشت براساس انتخاب طبیعی»، با علم ژنتیک، دیرینشناسی و سامانهشناسی ادغام شدند که با پیوستن یافتههای بعدی چون زیستشناسی مولکولی؛ تحت عنوان سنتز مدرن به اوج رسید. این تلفیق به یک بنیان اصلی در زیستشناسی بدل شد؛ چنانکه تبیینی منسجم و یکپارچه، برای تنوع زیستی و تاریخ حیات روی زمین، فراهم ساخت. امروزه فرگشت در شاخههای مختلف علوم زیستی، همچون زیستشناسی بقا، جنینشناسی، بومشناسی، فیزیولوژی، دیرینشناسی، کشاورزی و پزشکی موردمطالعه قرار میگیرد. همچنین فرگشت بر دیگر حیطههای مطالعات بشری، همچون انسانشناسی، فلسفه و روانشناسی نیز اثرگذار بودهاست. فرگشت؛ سرمشق و الگوی مسلط و چهارچوب اصلی زیستشناسی نوین است و پایه و اساس آن را تشکیل میدهد و با شواهد بسیاری پشتیبانی میگردد.
واژهشناسی
فرگشت (Evolution) در ابتدا «تکامل» نامیده میشد. واژهٔ عربی «تکامل» به معنای «کاملشدن» است. لغتنامهٔ دهخدا معنی آن را «تمامشدن» ذکر میکند. اما به دلیل اینکه واژه تکامل، «بهکمال رسیدن» را در ذهن مخاطب تداعی میکند، بسیاری با بهکار بردن این کلمه برای Evolution مخالف هستند. این واژه نخستین بار توسط مترجمان دورهٔ قاجار بهعنوان برابر فارسی کلمهٔ Evolution در زبانهای اروپایی بهکار رفت. این درحالیست که واژهٔ «Evolution» بهمعنای «برآمدن» و «تحوّل» است و اشاره به بهوجودآمدن چیزی از چیز دیگر دارد. کلمهٔ Evolution حاکی از «کمالیافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلکه تنها تغییر جانداران برای انطباق و سازگاری بیشتر با محیطزیست خود را نشان میدهد، زیرا در یک محیط، ویژگیهای خاصی مبنای تطابق و سازگاری محسوب میشوند و در محیط دیگر ویژگیهای دیگری. با وجودی که کلمهٔ تکامل ریشهٔ عربی دارد، اما خود عربزبانان از واژهٔ «تطور» (به معنای تغییر و تحول) استفاده میکنند. فرگشت یک اسم مشتق، از: «فر» (پیشوند رو به جلو) + گشت (گردیدن و دگرگون شدن) تشکیل شدهاست؛ بنابراین واژهٔ فرگشت همتراز مناسبتری برای Evolution است.
«فرگشت» از ساختههای فرهنگستان دوم است. این واژه در آثار نویسندگانی همچون داریوش آشوری بهکاربرده شدهاست. بعدها برابرهای دیگری نیز از سوی پژوهشگران پارسیزبان برای Evolution پیشنهاد شد؛ از آن جمله واژه «برآیش» که توسط ابراهیم هرندی، روانزیستشناس، پیشنهاد شد. در منابع و رسانههای فارسیزبان بهجای واژهٔ فرگشت، از واژههایی همچون «ترقیکردن» و «ارتقایافتن» نیز استفاده شدهاست، در بعضی برنامههای علمی پخششده توسط صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران از عبارت «سازگاری و تغییر» نیز استفاده شدهاست. در زبان اردو و زبان سندی که از زبانهای همریشه و همخانواده با زبان فارسی هستند، به این نظریه «ارتقا» گفته و نوشته میشود.
تاریخ اندیشهٔ فرگشتی
آرای قدما
این پیشنهاد که یک گونه جانور ممکن است از جانوری از گونه دیگر منشأ گرفته باشد، در آرای برخی فلاسفهٔ پیشاسقراطی چون آناکسیماندروس و امپدوکلس به چشم میخورد. در تضاد با این دیدگاههای مادهگرایانه، ارسطو همهٔ اشیاء طبیعی و نهتنها جانداران را، فعلهایی ناقص از حالات طبیعی ممکن میدانست؛ که ثابت بودند. او این حالات ثابت را، صورت یا مثال؛ یا (در ترجمهٔ لاتین) گونه مینامید. این دیدگاه بخشی از فهم الهی ارسطو از طبیعت بود، که در آن همهٔ اشیاء نقشی غایتمند در نظام الوهیت جهان ایفا میکردند. البته وی ادعا نکرد که هر جانور، با یک صورت مابعدالطبیعی خاص تناظر یکبهیک دارد؛ بلکه نمونههایی ذکر کرد که چگونه گونههای جدیدی از جانداران میتوانستهاند بهوجود آیند. تعابیر گوناگون از نظریهٔ ارسطو، پس از ترکیب با تعالیم مسیحی، فهم متعارف در قرون وسطا شد.
سدههای هفدهم و هجدهم
در قرن هفدهم، روش جدید علم نوین، رویکرد ارسطویی به طبیعت را رد کرد، و در جستجوی تشریح پدیدههای طبیعی در قالب قوانین طبیعت برآمد؛ که برای همهٔ محسوسات یکسان، بینیاز از فرض هیچگونه ردهٔ ثابت طبیعی، یا نظام الهی جهان بودند. اما این رویکرد جدید به کندی در زیستشناسی ریشه دواند؛ که به آخرین سنگر برای درک ثابت از اشیای طبیعی مبدّل گشت.
جان ری اصطلاح گونه را که آن زمان متروک شده بود، برای اطلاق به انواع ثابت جانوری و گیاهی بهکار برد؛ اما برخلاف ارسطو، او اکیداً هر نوع از جانداران را بهعنوان یک گونه، معرفی کرد. ری پیشنهاد کرد که هر گونه را میتوان به مدد ویژگیهایی شناخت که در هر نسل، هنوز باقی هستند و خود را حفظ میکنند. این گونهها توسط خدا طراحی شده بودند؛ اما تفاوتهایی نشان میدادند که بر اثر شرایط محلی پدیدار شده بود. در طبقهبندی زیستی جانداران توسط کارل لینه که در ۱۷۳۵ معرفی شد نیز؛ گونهها ثابت بر اساس طرح الهی در نظر گرفته شدند.
برخی دیگر از طبیعتگرایان این زمان، به گمانهزنی دربارهٔ تغییرات فرگشتی گونهها بر اساس قوانین طبیعت پرداختند. در ۱۷۵۱، موپرتوئی از تغییراتی که حین تولیدمثل رخ میدهند نوشت؛ و انباشت این تغییرات را طی نسلها نیروی پیشران فرگشت دانست. بوفون پیشنهاد کرد که ممکن است گونهها بتوانند به جاندارانی متعدد تحلیل یابند؛ و اراسموس داروین این فرضیه را مطرح کرد که ممکن است تمام جانوران خونگرم از یک میکروب منفرد (یا به بیان او از یک فیلامنت) مشتق شده باشند.
نظریهٔ لامارک: استحاله ماهوی
نخستین طرح فرگشتی پخته، نظریهٔ «ترانسموتاسیون» یا «استحاله ماهوی» ژان لامارک بود که به سال ۱۸۰۹ در کتاب فلسفه جانورشناسی منتشر شد. لامارک تجسم کرده بود که همچنانکه نسل خودانگیخته به تولید اشکال سادهٔ حیات ادامه میدهد؛ پیچیدگی بیشتر در دودمانهای موازی با یک تمایل پیشروندهٔ موروثی توسعه مییابد. بهطوریکه تغییرات موروثی بر اثر استفاده یا عدم استفادهٔ والدین، دودمانها را به سازش بیشتر با محیط میکشاند. این فرایند پیشنهادی، بعدها لامارکیسم خوانده شد. اردوگاه طبیعتگرایان این آراء را به علت فقدان شواهد تجربی، محکوم میکردند. کوویه تأکید کرد که گونهها غیرمرتبط و ثابت هستند؛ و شباهتهای آنها نشانگر طرح الهی و بر اساس نیازهای عملکردی آنهاست.
در همین زمان، ایدهٔ طراح نیکخواه جان ری؛ توسط ویلیام پِیلی در جهت الهیات طبیعی پرورانده شد. پیلی استدلال کرده بود که سازشهای پیچیدهٔ بدن جانداران، نشانههای طرح الهی هستند. چارلز داروین جوان، این آرای پیلی را تحسین کرد.
نظریهٔ داروین: انتخاب طبیعی
نظریهٔ فرگشتی چارلز داروین، نقطهٔ عطفی در مسئلهٔ ثبوت یا فرگشت گونهها بهشمار میرود. داروین متأثر از نظرات توماس مالتوس در رسالهٔ اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی میتواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زادههای با مطلوبیت بیشتر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث میشود تا در هر نسل بسیاری از زادهها پیشاز رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده میتوانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همهٔ اشیاء یکسان بودند، فراهم میشد.
داروین در ۱۸۳۸ به نظریه انتخاب طبیعی دست یافت، اما آن را منتشر نکرد؛ تا اینکه در ۱۸۵۸ نامهای از یک زیستشناس جوان به نام آلفرد والاس به دستش رسید که در آن نظریه مشابهی شرح داده شده بود. والاس در این نامه به منظور انتشار فرضیهٔ خود از داروین تقاضای کمک کرده بود. آنها دو مقالهٔ جداگانه برای قرائت در یکی از گردهمآییهای علمی انجمن لینهایهای لندن ارسال کردند.
داروین و والاس هیچکدام در این گردهمایی شرکت نکردند و در آن زمان تعداد اندکی از آن دو مقاله مطلع شدند. سرانجام در اواخر سال ۱۸۵۹، کتاب داروین به نام «دربارهٔ خاستگاه گونهها از طریق انتخاب طبیعی» منتشر شد و به تفضیل به شرح فرگشت داروینی پرداخت. توماس هاکسلی، آناتومی مقایسهای و دیرینشناسی را به کار گرفت تا نشان دهد که انسان و کپیها نیاکان مشترکی دارند. این نتیجهگیری تلویحی که انسان جایگاهی یگانه و خاص در جهان ندارد، بسیاری را برآشفت.
تولد و رشد دانش ژنتیک
سازوکارهای دقیق وراثت، و منشأ خصائص جدید همچنان معما باقیماندند. برای حل این معما، داروین تئوری پانژنز را مطرح کرد. در ۱۸۶۵، گرگور مندل گزارش کرد که ویژگیهای فنوتیپی با یک الگوی پیشبینیپذیر ناشی از تفکیک و جورشدن مستقل تعدادی از عناصر به ارث میرسند. (این عناصر بعدها ژن خوانده شدند) قوانین وراثت مندلی در نهایت تئوری پانژنز داروین را رد کرد. آگوست وایزمن تمایز مهمی میان سلولهای ژرمینال (اسپرم و تخمک) و سوماتیک (پیکری) بدن قائل شد؛ و مشخص ساخت که وراثت تنها از طریق خط ژرمینال عمل میکند.
هوگو دووری تئوری پانژنز داروین را با تمایز سوماژرمینال وایزمن، مربوط کرد و این فرضیه را مطرح ساخت که اثر پانژنها که در هستهٔ سلول متمرکز هستند، با بیانشدن به سیتوپلاسم منتقل میشود و ساختار سلول را تغییر میدهد. دووری همچنین معتقد بود که انتقال صفات متنوع زادهها طی خط ژرمینال، از طریق وراثت مندلی انجام میپذیرد. در توضیح منشأ خصائص جدید، دووری فرضیهٔ جهش را توسعه داد، که منجر به ایجاد اختلافی موقتی میان دانشمندان قائل به فرگشت داروینی، و زیستسنجشان پیروی دووری شد.
در آغاز قرن بیستم، پیشگامان ژنتیک جمعیت چون جان هالدین، سؤال رایت و رونالد فیشر مبنایی مستحکم و محاسباتی برای فرگشت فراهم ساختند؛ و تضاد ظاهری میان نظریهٔ داروین، جهشهای ژنتیکی و وراثت مندلی از میان رفت.
سنتز مدرن
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، سنتز مدرن، مفاهیم انتخاب طبیعی، جهش و وراثت مندلی را به هم مرتبط ساخت و به یک نظریهٔ یکپارچه تبدیل شد که بهطور کلی در تمام شاخههای علوم زیستی به کار رود. تلفیق فرگشتی جدید قادر به توضیح الگوهای مشاهدهشده در گونهها و جمعیتها، تغییرات فسیلی در دیرینشناسی، و حتی سازوکارهای پیچیدهٔ سلولی در جنینشناسی بود.
پیشرفتهای متاخر
در ۱۹۵۳ جیمز واتسون و فرانسیس کریک با کشف ساختار مولکول DNA مبنایی دقیق برای تبیین فعالیتهای آن فراهم ساختند. زیستشناسی مولکولی فهم ما را از روابط بین ژنوتیپ و فنوتیپ بهبود بخشید. پیشرفتها در فیلوژنتیک و سامانهشناسی، از طریق انتشار و بهکارگیری درختهای فرگشتی، تحول صفات را در یک چارچوب مقایسهای و آزمودنی ترسیم کرد. در ۱۹۷۳،تئودوزیوس دابژانسکی زیستشناس فرگشتی نوشت: «هیچچیز در زیستشناسی معنا پیدا نمیکند، مگر در پرتو فرگشت»، زیرا فرگشت چیزهایی را که زمانی نامرتبط با هم بهنظر میرسیدند؛ در قالب یک شرح منسجم جای میدهد که قادر به توصیف و پیشبینی حقایق مشاهدهشده در خصوص حیات است.
از آن زمان، تلفیق فرگشتی جدید گسترش یافته تا در مقیاس سازماندهی زیستی، از ژن تا گونه را توضیح دهد. این گسترش اِکو-اِوو-دِوو نامیده شدهاست.
وراثت
ژنتیک مندلی
بر اساس پژوهشهای مِندل که در ۱۸۶۶ انتشار یافت، هر فرد جاندار برای هر صفت خود دو حالت (الل) دارد که یکی از آنها را از پدر و دیگری را از مادر دریافت کردهاست. اصطلاح ژنوتیپ اشاره به نوع اللهای هر فرد، و فنوتیپ اشاره به شکل بروز آن اللها دارد. مندل افراد خالص را که دو الل یکسان داشتند هُموزیگوس، و افرادی را که دو الل متفاوت داشتند هِتِروزیگوس مینامید. هموزیگوسها ناشی از خودلقاحی بودند و P نامیده میشدند. دودمانهای هتروزیگوس F1 و F2 نیز به ترتیب از دگرلقاحی و خودلقاحی نسل پیشین خود حاصل میشدند. مندل اللی را که در F1 اثر خود را بهطور کامل نشان میداد غالب، و اللی را که تنها در F2 ظاهر میشد مغلوب نام نهاد. بر اساس این تحقیقات قوانین سهگانه مشهور به قوانین مندل یا قوانین وراثت پایهریزی شدند: قانون اول یا قانون یکنواختی، قانون دوم یا تفکیک، و قانون سوم یا جورشدن مستقل.
اساس سلولی وراثت
ساختار کروموزوم بر اساس «مدل گردنبند مروارید» توصیف میشود، که نخ را DNA و نوکلئوزومها (دانهها) ی آن را DNA احاطه شده بهوسیله پروتئین تشکیل میدهد. اساس سیتوژنتیکی وراثت بر اساس فرضیه سال ۱۹۰۲ ساتون و بوواری مبنی بر اینکه کروموزومها، ماده ژنتیکی را طی لقاح حمل میکنند، شکل گرفت؛ با این وجود اساس مولکولی وراثت همچنان نامشخص باقیماند، چرا که ماهیت بیوشیمیایی ماده ژنتیکی مشخص نشده بود.
اساس مولکولی وراثت
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، DNA و ژن را ببینید.
آزمایشهای اِیوری به درک اساس مولکولی وراثت کمک شایانی کرد. او در ۱۹۴۴ دریافت که ماده ژنتیکی نوعی نوکلئیک اسید به نام DNA است. ساختار فضایی مولکول DNA در ۱۹۵۳ توسط واتسون و کریک تشریح شد. بر اساس «مدل مارپیچ دوگانه» واتسون و کریک، مولکول DNA همچون نردبانی مارپیچ است که هر پله آن را یک جفت باز، و دو نرده آن را توالیهای قند-فسفات تشکیل میدهد. باز مذکور یک پورین (آدنین A یا گوانین G)؛ یا پیریمیدین (سایتوزین C یا تیمین T) است. قند مذکور نیز پنتوزی به نام دئوکسیرایبوز است. به منظور همانندسازی DNA دو رشته این مولکول میبایست توسط آنزیم هلیکاز از هم باز شوند. بر این اساس ژن به صورت تکرشتهای که بهعنوان الگو برای همانندسازی قرار میگیرد، بررسی میشود. ژن متشکل از توالیهای اگزون و اینترون است که همچون واگنهای قطار دنبال هم سوار شدهاند. از آنجا که مولکولهای قند و فسفات در رمزگذاری صفات نقشی ندارند، یک ژن را میتوان تنها توسط بازهایش به صورتهایی چون…AUGCCTA نمایش داد.
نقش وراثت در فرگشت صفات
مطابق با نظریه ۱۹۴۰ بیدل و تِیتوم تحت عنوان «نظریه یک ژن-یک آنزیم»، هر ژن رمز ساخت یک آنزیم را داراست. این نظریه امروزه به صورت «نظریه یک ژن-یک پلیپپتید»، تصحیح شدهاست. نتیجه فرگشتی توارث آناست که ژنها رمز ساخت پروتئینها را حمل میکنند، و پروتئینها مسئول واکنشهای جنینی و پس از تولد مؤثر در صفات ساختاری، فیزیولوژیک، بیوشیمیایی و رفتاری (در مورد سلولهای مغزی) جانداران هستند. این صفات شانس بقا و تولیدمثل را به درجات مختلفی تحت تأثیر قرار میدهند؛ و در نتیجه فراوانی اللها طی نسلهای متمادی تغییر میکند.
نظریه فرگشتی لامارک برای مدتها به علت مردود شمردهشدن وراثت صفات اکتسابی مطرود بود؛ با وجود این یافتههای چند دهه اخیر نشان دادهاند که برخی صفات اکتسابی میتوانند بدون تغییر در توالی نوکلئوتیدهای DNA به ارث برسند. سازوکارهای این نوع توارث از قبیل متیلاسیون DNA، خاموش شدن ژن از طریق تداخل RNA، و ساختمان سوم پروتئینی در پریونها؛ همگی تحت عنوان توارث اپیژنتیک طبقهبندی میشوند و در فرگشت نقش دارند. همچنین بهجز توارث اپیژنتیک؛ اقسام توارثی دیگری نیز در فرگشت شرکت میکنند که مستقیماً تحت کنترل ژنها نیستند و از جمله آنها میتوان به DIT و سیمبیوژنز اشاره نمود.
گوناگونی ژنی
فنوتیپ در هر فرد از ژنوتیپ و اثرات محیط خارج او، منشأ میگیرد. بخش عمدهای از گوناگونیها در فنوتیپ به دلیل تفاوتها در ژنوتیپها است. فرگشت به معنای تغییرات در گوناگونیهای ژنتیکی میباشد. در طول زمان ممکن است فراوانی هر الل (ژن) نسبت به بقیه اللهای مربوط، کم یا زیاد شود. هنگامیکه یک الل به تثبیت یا ثبات وراثتی برسد، میزان گوناگونی الل، صفر خواهد شد. انتخاب طبیعی زمانی موجب فرگشت میشود که گوناگونیهای ژنتیکی کافی در جمعیت وجود داشته باشد. اصل هاردی- واینبرگ، چگونگی باقیماندن گوناگونیها در جمعیت با وراثت مندلی را نشان میدهد. فراوانی اللها در غیاب انتخاب، جهش (موتاسیون)، مهاجرت و رانش ژنتیکی ثابت باقی میماند.
جهش
جهش بهمعنای تغییر در توالیهای DNA در سلول است. جهش ممکن است هیچ اثری نداشته باشد، محصول ژنی را تغییر دهد یا عملکرد ژن را مختل سازد. مطالعات بر روی مگس سرکه نشان میدهد که اگر جهش موجب تغییر محصول ژن (پروتئین) شود، این مسئله خطرناک خواهد بود زیرا ۷۰٪ این جهشها اثرات تخریبی دارند.
جهشها میتوانند موجب مضاعف شدند بخشی از کروموزوم (نوترکیبی ژنتیکی) شوند که در نتیجه، کپیهایی اضافی از ژن وارد ژنوم خواهد شد. همین کپیهای اضافی از ژن، منشأ مناسبی برای ایجاد ژنهای جدید از راه فرگشت هستند. بسیاری از خانوادههای ژنی به همین ترتیب از ژنهای قدیمیتر (اجدادی) به وجود آمدهاند. بهعنوان مثال، چشم انسان از محصول ۴ ژن برای دیدن استفاده میکند. محصول ۳ ژن در دیدن رنگ و محصول یک ژن در دیدن در نور کم (شب) نقش دارد. همگی این ژنها از یک ژن اجدادی به وجود آمدهاند. ژنهای جدید از راه مضاعف شدن ژن اجدادی و جهش در ژن تازه به وجود آمده (مضاعفشده) به وجود میآیند.
جنسیت و نوترکیبی
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، فرگشت تولیدمثل جنسی و نوترکیبی ژنی را ببینید.
در جاندارانی که تکثیر غیرجنسی دارند، ژنها با یکدیگر به ارث میرسند و نمیتوانند با ژنهای سایر جانداران در هنگام تولیدمثل، مخلوط شوند اما در جاندارانی که تکثیر جنسی دارند، کروموزومهای والدی (مادری و پدری) با یکدیگر مخلوط میشوند. در فرایندی به نام نوترکیبی هومولوگ این جانداران، DNA را بین کروموزومهای جفت شده مبادله میکنند. پس جنسیت موجب افزایش گوناگونی ژنتیکی و افزایش سرعت فرگشت میشود.
شارش ژنی
شارش ژنی به معنای تبادل ژن بین جمعیتها و گونهها میباشد. بنابراین بهعنوان منبعی برای گوناگونیها است. شارش ژنی میتواند بر اثر مهاجرت جمعیتها از جایی به جای دیگر اتفاق بیفتد. انتقال ژن بین گونهها شامل تشکیل جانداران دورگه (هیبرید) و انتقال افقی ژنها است. انتقال افقی ژنها به معنای انتقال ژن از یک جاندار به جاندار دیگر است بهطوریکه جاندار جدید زاده یا فرزند جاندار دیگر نباشد. انتقال افقی ژنها، بیشتر در باکتریها دیده شدهاست. انتقال ژنهای مقاومت به آنتیبیوتیکها از این راه اتفاق میافتد. از این رو، در پزشکی اهمیت فراوانی دارد. در برخی از یوکاریوتها مانند ساکارومایسس سرویزیه نیز انتقال افقی ژنها اتفاق میافتد. ویروسها هم در انتقال DNA از یک جاندار به جاندار دیگر نقش دارند. اکتساب کلروپلاست (سبزینه) و میتوکندری توسط سلولهای یوکاریوتی، نمونهای از جذب مقدار زیاد ژن است. میتوکندری و کلروپلاست منشأ باکتریایی دارند. ممکن است یوکاریوتها بر اساس انتقال افقی ژنها بین باستانیان (آرکئا) و باکتریها به وجود آمده باشند.
سازوکارها
از دیدگاه نوداروینی، فرگشت زمانی اتفاق میافتد که فراوانی اللها درون یک جمعیت از نژادهای مختلف-که بتوانند با یکدیگر آمیزش کنند- تغیر کند. بهعنوان مثال، الل رنگ سیاه در جمعیتی از پروانهها شایعتر میشود. برخی از مکانیزمهایی که میتوانند منجر به تغییر در فرکانس اللها شود عبارتند از: انتخاب طبیعی، رانش ژن، شارش ژن، سفر رایگان ژنتیکی و تورش ناشی از جهش.
انتخاب طبیعی
فرگشت بهوسیله انتخاب طبیعی فرایندی است که طی آن جهشهای ژنتیکی بهبود دهنده بقا و تولیدمثل، در جمعیت شایعتر میشوند؛ و در نسلهای موفق یک جمعیت باقی میمانند. این سازوکار اغلب «بدیهی» خوانده میشود؛ زیرا ضرورتاً از سه واقعیت ساده زیر پیروی میکند:
گوناگونیهای ارثی درون هر جمعیت از جانداران وجود دارند.
جانداران بیش از تعدادی که بتوانند زنده بمانند، فرزند تولید میکنند.
این فرزندان در توانایی زندهماندن و تولیدمثل تفاوت دارند.
چنین وضعی منجر به شکلگیری رقابت بین جانداران برای زندهماندن و تولیدمثل میشود؛ در نتیجه جاندارانی که خصائص ارثیشان به آنها مزیتی نسبت به رقبا ارائه میدهد، این خصائص مفید را به نسل بعد منتقل میکنند؛ درحالیکه خصائص غیرمفید به نسل بعد نمیرسند.
مفهوم مرکزی در انتخاب طبیعی، مفهوم سازواری جاندار است. سازواری با قابلیت بقا و تولیدمثل جاندار اندازه گرفته میشود؛ که میزان مشارکت آن را در نسل بعد تعیین میکند. سازواری نه با تعداد کلی زادهها، بلکه با نسبتی از نسلهای بعدی که ژنهای جاندار را حمل میکنند؛ تعیین میشود. برای مثال جانداری که به خوبی زنده بماند و به سرعت تولیدمثل کند، اما زادههایی کوچک و ضعیف برجا گذارد؛ مشارکت ژنتیکی ناچیزی در نسلهای بعدی خواهد داشت، و در نتیجه سازواریاش پایین در نظر گرفته میشود.
رانش ژن
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، رانش ژن و اندازه جمعیت مؤثر را ببینید.
رانش ژن تغییر در فراوانی اللها از نسلی به نسل بعد است؛ که به علت خطای نمونهگیری رخ میدهد. در نتیجه زمانی که نیروهای انتخابکننده غایب یا ضعیف هستند، فراوانی اللها بهطور تصادفی در جهت افزایش یا کاهش «شیفت» پیدا میکند.
شارش ژن
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، شارش ژن، دورگه و انتقال ژن افقی را ببینید.
شارش ژن به معنای تبادل ژنها، خواه بین جمعیتها و خواه بین گونهها است. بود و نبود شارش مسیر فرگشت را از اساس تغییر میدهد. پیچیدگی جانداران موجب میشود هر دو جمعیت ایزولهای نهایتاً با سازوکاری خنثی ناسازگاریهای ژنتیکی بیابند. بر اساس مدل بتسون-دوبژانسکی-مولر این ناسازگاری حتی زمانی هم که هر دو جمعیت به گونهای یکسان با محیط سازش یابند؛ رخ میدهد.
سفر رایگان ژنتیکی
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، سفر رایگان ژنتیکی، اثر هیل-رابرتسون و رفت و برگشت انتخابی را ببینید.
نوترکیبی به اللهایی از یک رشته DNA امکان جداشدن میبخشد. البته نرخ نوترکیبی پایین است (تقریباً دو بار به ازای هر کروموزوم در هر نسل). در نتیجه لوکوسهای نزدیک به هم روی یک کروموزوم ممکن است همیشه از هم دور نیفتند؛ و لوکوسهای نزدیک به هم تمایل دارند با هم به ارث برسند پدیدهای که به آن پیوستگی اطلاق شدهاست.
تورش ناشی از جهش
جهش تنها منبعی بزرگ برای گوناگونی ژنی نیست؛ بلکه هرگاه احتمال بروز جهشهای مختلف در سطح مولکولی متفاوت باشد، در فرگشت شرکت میکند؛ پدیدهای که به تورش ناشی از جهش شهرت یافتهاست. اگر دو ژنوتیپ برای مثال یکی با نوکلئوتید G و دیگری با نوکلئوتید A، در یک موقعیت یکسان و با ارزش فرگشتی یکسان، وجود داشته باشند؛ اما جهشهای G به A بیش از جهشهای A به G رخ دهند؛ آنگاه ژنوتیپ توأم با نوکلئوتید A، تمایل بیشتری به فرگشت خواهد داشت.
پیامدها
فرگشت هر جنبهای از شکل و رفتار جانداران را تحت تأثیر قرار میدهد. برجستهتر از همه سازگاری رفتاری و جسمی خاصی است که در نتیجه انتخاب طبیعی بهدست میآید. این سازشها با کمک فعالیتهایی از قبیل پیدا کردن غذا، اجتناب از شکارچیان یا جذب جفت؛ تناسب را افزایش میدهند. جانداران همچنین میتوانند با کمک به بستگان خود یا شرکت در همزیستی که برای هر دو طرف سودمند است؛ به انتخاب پاسخ دهند. در دراز مدت، فرگشت موجب تقسیم جمعیتهای اجدادی به گونههایی جدید میشود که آمیزش نمیکنند.
این پیامدهای فرگشت گاهی به فرگشت کلان و فرگشت خرد تقسیم میشوند. فرگشت کلان در سطح گونهها یا بالاتر از گونهها رخ میدهد، همچون انقراض و گونهزایی؛ درحالیکه فرگشت خرد تغییرات کوچکتری چون سازش درون یک گونه یا جمعیت را در بر میگیرد. بهطور کلی، فرگشت کلان بهعنوان نتیجه درازمدت فرگشت خرد لحاظ میشود.؛ بنابراین، تمایز فرگشت خرد و کلان بنیادین نیست، ناشی از اثر زمان است. اگرچه در فرگشت کلان صفات تمام گونهها ممکن است مهم باشد. بهعنوان مثال، حجم زیادی از تنوع در میان افراد اجازه میدهد تا یک گونه به سرعت خود را به زیستگاههای جدید وفق دهد، و احتمال انقراض کاهش یابد، درحالیکه یک محدوده جغرافیایی گسترده شانس گونهزایی را افزایش میدهد، چون بیشتر احتمال دارد که بخشی از جمعیت جدا و ایزوله شود. در این معنا، فرگشت خرد و کلان ممکن است شامل سطوح مختلف انتخاب باشند - فرگشت خرد بر ژنها و جانداران عمل کند، در مقابل فرایندهای فرگشتی کلان مانند انتخاب گونه بر روی کل گونه تأثیر بگذارد و نرخ گونهزایی و انقراض را تغییر بدهد.
یک تصور غلط رایج این است که فرگشت اهداف و برنامههای بلندمدت دارد، واقعیت این است که فرگشت هیچ هدف بلندمدتی ندارد و لزوماً به پیچیدگی بیشتر منجر نمیشود. اگر چه گونههای پیچیده فرگشت یافتهاند، آنها بهعنوان یک اثر جانبی از افزایش تعداد تمام جانداران تلقی میشوند و اشکال ساده حیات همچنان در بیوسفر فراوانتر هستند. اکثریت قریب به اتفاق گونهها پروکاریوتهای میکروسکوپی هستند، که به رغم اندازه کوچکشان نیمی از زیستتوده و اکثریت مطلق تنوع زیستی زمین را تشکیل میدهند. موجودات ساده شکل غالب زندگی روی زمین در طول تاریخ حیات و تا به امروز هستند؛ زندگی پیچیده تنها به این دلیل متنوعتر بهنظر میرسد بیشتر قابل توجه است. در واقع، فرگشت ریزجانداران به ویژه در پژوهشهای فرگشتی مدرن مهم است، چرا که تولیدمثل سریع آنها مطالعه فرگشت تجربی، و مشاهده فرگشت و سازش را در دورههای زمانی کوتاه ممکن میکند.
سازش
سازگاری فرایند است که باعث میشود جانداران وفاق بیشتری با زیستگاه خود بیابند. همچنین، اصطلاح سازگاری ممکن است به یک صفت که برای بقای جاندار مهم است اشاره کند. بهعنوان مثال، سازش دندان اسب برای ساییدن علف. با استفاده از اصطلاح سازش برای اشاره به روند فرگشت، و صفت سازشی برای محصول فرگشت (بخشی از بدن یا عملکرد بدن) است، این دو معنای کلمه متمایز میشوند. سازشها توسط انتخاب طبیعی تولید میشوند.
همفرگشتی
تعامل جانداران میتواند هم ناسازگاری و هم همکاری بیافریند. هر زمان که تعامل میان یک جفت گونه باشد، مثلاً میان پاتوژن و میزبان یا میان شکارچی و شکار، مجموعههای متناظری از سازش توسعه مییابند. بهطوریکه فرگشت یک گونه، سازشهایی در گونه دوم موجب میشود. این تغییرات در گونه دوم، در عوض سازشهای جدیدی در گونه اول ایجاد میکند. این چرخه انتخاب و پاسخ همفرگشتی نامیده میشود.
همکاری فرگشتی
همه فعل و انفعالات فرگشتی بین گونهها شامل مناقشه و ستیز نیستند. موارد بسیاری بر اساس منافع متقابل فرگشت یافتهاند. برای مثال، میتوان به همکاری شدید بین گیاهان و قارچهای مایکوریزا اشاره کرد.
گونهزایی
گونهزایی فرایندی است که در آن یک گونه به دو یا بیشتر از دو گونه واگرایش مییابد.
راههای متعددی برای تعریف مفهوم «گونه» وجود دارد. انتخاب تعریف وابسته به خصوصیات گونه مربوط است. بهعنوان مثال، برخی از مفاهیم گونه به آسانی با توجه به تولیدمثل جنسی جاندار اعمال میشود؛ درحالیکه دیگران با عنایت به تولیدمثل غیرجنسی. با وجود اختلاف نظر در مفهوم گونه، این مفاهیم مختلف را میتوان در یکی از سه رویکرد فلسفی زیر گنجاند: بومشناختی، تبارزایشی، یا بر محور جفتگیری.
انقراض
انقراض ناپدید شدن تمام و کمال گونهها است. انقراض یک رویداد غیرمعمول نیست، بهطوریکه گونهها بهطور منظم از طریق گونهزایی ظاهر میشوند و از طریق انقراض ناپدید میشوند. تقریباً تمام گونههای جانوری و گیاهی که زمانی بر روی زمین زندگی میکردهاند اکنون منقرض شدهاند؛ و انقراض، بهنظر میرسد سرنوشت نهایی همه گونهها باشد.
تاریخ فرگشتی حیات
منشأ حیات
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، آبیوژنز و نظریه جهان RNA را ببینید.
بهنظر میرسد که شیمی انرژی بالا ۴ میلیارد سال پیش یک مولکول خود همانندساز تولید کردهاست و آخرین جد مشترک تمام حیات نیم میلیارد سال بعد از آن وجود داشتهاست. اجماع علمی در حال حاضر این است که بیوشیمی پیچیده حیات از برخی سادهترین واکنشهای شیمیایی پدیدار شدهاست. ابتدای حیات احتمالاً شامل مولکول خود همانندسازی چون RNA و مونتاژ سلولهای ساده بودهاست.
نسب مشترک
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، نسب مشترک و شواهد نسب مشترک را ببینید.
تمام جانداران روی زمین از یک جد مشترک یا یک استخر اجدادی ژن مشتق شدهاند. گونههای کنونی تنها یک مرحله در روند فرگشت هستند، و تنوع آنها محصول مجموعهای طولانی از گونهزایی و انقراض است.
فرگشت حیات
برای جزئیات بیشتر دربارهٔ این بخش از مقاله، تاریخ فرگشتی حیات و گاهشمار فرگشت را ببینید.
پروکاریوتها از حدود ۳–۴ میلیارد سال پیش ساکنان زمین شدند. تغییر واضحی در مورفولوژی یا سازمان سلولی این موجودات طی چند میلیارد سال بعد رخ نداد. سلولهای یوکاریوتی بین ۱٫۶–۲٫۷ میلیارد سال قبل ظاهر شدهاند.
زندگی تا حدود ۶۱۰ میلیون سال پیش شامل یوکاریوتهای تکسلولی، پروکاریوتها و آرکیاها بود تا اینکه در دوره ادیاکاران موجودات چندسلولی در اقیانوسها ظهور یافتند.
مدت کمی پس از ظهور اولیه این موجودات چندسلولی، حجم قابل توجهی تنوع زیستی طی حدود ۱۰ میلیون سال، در رویدادی که به نام انفجار کامبرین خوانده میشود پدید آمد.
حدود ۵۰۰ میلیون سال پیش، گیاهان و قارچها در خشکی تکثیر یافتند و به زودی به دنبال آنها بندپایان و جانوران دیگر از راه رسیدند. حشرات بهخصوص موفق بودند و حتی امروز عمده گونههای جانوری را تشکیل میدهند. دوزیستان برای اولین بار در حدود ۳۶۴ میلیون سال پیش ظاهر گشتند، به دنبال آنها آمنیوتهای اولیه و پرندگان حدود ۱۵۵ میلیون سال پیش؛ هر دو از تبارهای خزنده مانند، مشتق شدند. حیات پستانداران از حدود ۱۲۹ میلیون سال پیش، نخستیها از ۸۵ میلیون سال پیش، کپیها از ۲۵ میلیون سال پیش، انسانساییان از ۱۳ میلیون سال پیش، سرده انسان از ۲٫۵ میلیون سال پیش و انسان مدرن از حدود ۲۵۰٬۰۰۰ سال پیش آغاز میشود. با این حال، علیرغم فرگشت این جانوران بزرگ، جانداران کوچک شبیه به انواعی که در اوایل این فرایند فرگشت یافتند همچنان با موفقیت بسیار به تسلط بر زمین ادامه میدهند؛ چراکه هم بخش اعظم زیستتوده و هم عمده گونهها پروکاریوت هستند.
واکنشهای اجتماعی و فرهنگی
تا نیمهٔ قرن ۱۹ میلادی، عموم مردم براین باور بودند که همهٔ جانداران (گیاهان و جانواران) در یک دورهای که آن را اصطلاحاً «شش روز» مینامند، خلق شدهاند. این تفکر، بیشتر ریشه در روایت آفرینش دارد که در ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) به صورتهای گوناگون به آن پرداخته شدهاست. در سال ۱۸۵۹، زمانی که چارلز داروین کتاب خاستگاه گونهها را منتشر کرد، این ایده که حیات برروی زمین، از یک نیای مشترک فرگشت یافتهاست، باعث شروع شدن بحثهای دانشگاهی با محوریت پیامدهای فلسفی، اجتماعی و مذهبی شد. امروزه فرگشت توسط اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان بهعنوان حقیقت (Fact) پذیرفته شدهاست؛ با این حال، فرگشت برای برخی از خداباوران یک مفهوم بحثبرانگیز است.
اکثریت گستردهای از جامعه علمی و آکادمیک از فرگشت بهعنوان تنها توضیح کاملی که میتواند مشاهدات گوناگون در زمینههای زیستشناسی، ژنتیک، زیستشناسی مولکولی، دیرینشناسی، انسانشناسی و… را توضیح دهد، حمایت میکنند.
تخمینی در سال ۱۹۸۷ بیان کرد که تنها ۷۰۰ نفر از مجموع ۴۸۰۰۰۰ نفر دانشمندان علوم زیستی و زمینشناسی به خلقت گرایی اعتقاد دارند.
برایان الترز نویسنده و متخصص در زمینه مناقشه بین خلقتگرایی و فرگشت بیان میدارد که ۹۹٫۹ درصد از دانشمندان فرگشت را قبول دارند. نظرسنجی که توسط مؤسسه گالوپ در سال ۱۹۹۱ انجام شد نشان داد حدود ۵ درصد از دانشمندان آمریکایی شامل آنهایی که خارج از زمینه علوم زیستی آموزش دیدهاند به خلقتگرایی اعتقاد دارند. گرچه در کشوری مانند فرانسه پذیرش نظریه فرگشت تا سال ۱۹۵۰ به تأخیر افتاد ولی محققی مانند فرانک سالووی دلیل این تأخیر را وجود بالای نخستزادگان طی آن دوران در جامعه علمی فرانسه و تمایل آنها به مخالفت با انقلابهای علمی دگراندیشانه نسبت میدهد و نه به ضعف در شواهد تأییدکننده نظریهٔ فرگشت.
به گفتهٔ جیمز واتسون در مقدمهٔ کتابش «ژنتیک مولکولی»، با وجود مخالفتها نظریهٔ فرگشت (تکامل) در دهه ۱۸۶۰ اثبات شد ولی بسیاری همچنان بهشدت به مخالفتهای خود ادامه میدادند که مخالفتهای آنان منشأ علمی نداشته و ناشی از تعصبات و باورهای مذهبی است.
توجیه ژنتیکی فرگشت
امروزه با پیشرفت علم ژنتیک و بیوتکنولوژی، قابلیت مقایسه میان DNA افراد و موجودات از طریق نشانگرهای مولکولی فراهم گشتهاست. از این قابلیت برای شناسایی قرابت و شباهت موجودات با یکدیگر، همچنین برای جرمشناسی و تشخیص والد و فرزند در مسائل قضایی و حقوقی استفاده میشود؛ آزمایش DNA نشان دادهاست که تفاوت میان DNA انسان و شامپانزه در حدود یک درصد است و این خود مهر تأییدی بر نظریهٔ فرگشت (تکامل) میباشد.
کاربردها
مفاهیم و مدلهای فرگشت همچون انتخاب طبیعی کاربردهای بسیاری دارند.
انتخاب مصنوعی انتخاب عامدانه صفات در جمعیتی از جاندارانست. این همان روشی است که از هزاران سال پیش برای اهلی کردن جانوران و گیاهان مورد استفاده قرار گرفتهاست. انتخاب مصنوعی امروزه به جزئی حیاتی از مهندسی ژنتیک تبدیل شدهاست؛ برای مثال میتوان از نشانگرهای انتخابی همچون ژنهای مقاومت میکروبی برای تغییر DNA استفاده کرد.
فهم تغییرات جانداران طی فرگشت ژنهای مسبب اعمال و ساختار بدن را مشخص میکند؛ ژنهایی که ممکن است در اختلالات ژنتیکی انسان دخیل باشند.
در علوم رایانه شبیهسازی فرگشت با بهکارگیری الگوریتمهای فرگشتی و زندگی مصنوعی در دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شد؛ و به شبیهسازی انتخاب مصنوعی توسعه یافت. در نتیجه کارهای اینگو رچنبرگ انتخاب مصنوعی بهطور گسترده بهعنوان یک روش بهینهسازی به رسمیت شناخته شدهاست. رچنبرگ استراتژیهای فرگشتی را در حل مسائل پیچیده مهندسی به کار گرفت.
جستارهای وابسته
تاریخ حیات
تاریخ فرگشتی گیاهان
تاریخ فلسفه فرگشت
میزان حمایت از فرگشت
لامارک
لامارکیسم
داروین
داروینیسم
فرگشت انسان
مقدمهای بر نظریه فرگشت
زیستشناسی فرگشتی
فرگشتگرایی
آفرینشگرایی
طراحی هوشمند
پانویس
منابع
جینز، ویلیام. «کتاب فرگشت و انتخاب طبیعی واقع گرایانه». تهران: نشر بینالملل، ۱۳۹۷.
لوییس، برنارد. «کتاب فرگشت انسان». تهران: نشر طوبی، ۱۳۹۸.
پیوند به بیرون
آموزش تکامل ← باورهای غلط در مورد تکامل به انگلیسی
باورهای غلط در مورد تکام
ویدیوهای علمی فرگشت در وبسایت «تد دات کام» (همراه با زیرنویس فارسی)
سلسله مقالات علمی ترجمه شده درباره فرگشت، در وبگاه رادیو زمانه
Understanding Evolution - a guide prepared by the University of California at Berkeley
Howstuffworks.com—How Evolution Works
The Big Picture on Evolution by the Welcome Trust.
Online collection of Darwin's papers at the University of Cambridge
Talk Origins in depth website on information about evoluton and the evidence for it
National Center for Science Education Information on how evolution works
PBS, on evolution site
زیستشناسی فرگشتی
نگرشهای زیستشناسی
نوشتارهای صوتی
ویکیسازی رباتیک |
1442 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D8%B3%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C | مجسمهسازی | مجسمهسازی، تندیسگری یا پیکرتراشی هنر همگذاری یا ریخت دادن به اشیا است و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایهای (مصالحی) یا تکنیکی انجام گیرد. به فرآوردههای این هنر تندیس، پیکره یا مجسمه گفته میشود. هر پیکر سه بعدی که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را میتوان تندیس نامید. هر شکلدادنی مجسمهسازی نیست بلکه باید در ورای آن، یک فکر، خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد.
انواع
وجه تمایز اساسی بین مجسمههای موجود در مجسمههای گرد و ایستاده، مجسمههایی است که به هیچ سطح دیگری وصل نشدهاست (احتمالاً به جز قسمت پایه) و انواع مختلف نقشبرجسته که حداقل تا حدودی به یک سطح پس زمینه وصل میشوند. استاد هوشنگ اَمیاری و استاد اسفندیار ایمان زاده من جمله مجسمه سازان و کارآفرینان برتر خصوصاً تا حد زیادی در همین نوع(نقش برجسته) در ایران هستند. این دو ریش سپید عرصه تندیس گری سال های متمادی است که مشغول فعالیت حرفه ای هستند. از اَمیاری تاکنون ده ها اثر مجسمه مدرنیته ساخته شده است.
اهداف و موضوعات
یکی از اهداف مجسمهسازی ارتباط با دین میباشد. در بسیاری از فرهنگها، بتها رایج میباشد.
مصالح به کار رفته در مجسمه متنوع است و در طول تاریخ تغییر میکند. مواد کلاسیک با دوام فوقالعاده، از جنس فلز به ویژه برنز، سنگ و سفال و چوب میباشد، مواد استخوانی و ضد لک از گزینههای با دوام اما ارزانتر محسوب میشوند. از مواد گرانبها مانند طلا، نقره، جید و عاج غالباً برای کارهای لوکس کوچک و بعضاً در موارد بزرگتر مانند مجسمههای ساخته شده از طلا و عاج استفاده میشوند.
سنگ
مجسمههای سنگی یک فعالیت باستانی است که در آن قطعاتی از سنگ طبیعی سخت با حذف کنترل شده تکههایی از آن شکل میگیرد. با توجه به ماندگاری مواد، میتواند شواهدی یافت که نشان میدهد اگرچه همه مناطق جهان از این سنگ فراوان برخوردار نیستند، اما حتی ابتداییترین جوامع در ساخت برخی کارهای حک شده سنگی افراط کردهاند مانند مصر، یونان، هند و بیشتر اروپا.
فلز
برنز و آلیاژهای مس مربوط به قدیمیترین و هنوز هم محبوبترین فلز برای مجسمههای فلزی هستند. یک مجسمه برنز ریختهگریی شده اغلب به سادگی «برنز» خوانده میشود. آلیاژهای برنز معمولی خاصیت غیرمعمول اما مطلوبی دارند که اندکی قبل از ساخت کمی گسترش مییابند، بنابراین بهترین جزئیات یک قالب را پر میکنند. استحکام و عدم شکنندگی آنها (شکلپذیری) از مزیتهایی است که میتوان حالات چهره را نیز ایجاد کرد، به ویژه هنگامی که با مواد مختلف سرامیکی یا سنگی مقایسه میشوند (برای چندین نمونه به مجسمههای مرمری مراجعه کنید). طلا نرمترین و با ارزشترین فلز است و در جواهرات بسیار مهم است. نقره نیز به اندازه کافی نرم است که با چکش و ابزارهای دیگر و همچنین ریختهگری قابل استفاده و کار کردن میباشد. هنر مسگری از جمله تکنیکهای مورد استفاده در طلا و نقره کاری است.
شیشه
شیشه ممکن است از طریق طیف گستردهای از تکنیکهای کاری در مجسمهسازی استفاده شود، گرچه استفاده از آن برای کارهای بزرگ پیشرفتی است که اخیراً به دست آمدهاست. شیشه با دشواری قابل توجهی، قابل حکاکی میباشد مانند جامهای رومان لیکورگوس که منحصر به فرد هستند. ریختهگری داغ را میتوان با جابجایی شیشه مذاب در قالبهایی با فشار دادن اشکال به ماسه، گرافیت حک شده یا قالبهای گچ کاری/سیلیکا، به شیشه طرح و شکل داد.
سفالگری
سفال یکی از قدیمیترین مصالح برای مجسمهسازی میباشد، همچنین خاک رس به عنوان وسیله ای است که از آن بسیاری از مجسمههای ساخته شده از فلز در اصل برای قالب ریختهگری استفاده میشوند. مجسمه سازان اغلب کارهای مقدماتی کوچکی را به نام ماکتها را از موادی مانند گچ پاریس، موم، خشت بدون پلاستیک یا پلاستیکین میسازند.
منبت کاری چوب
منبت کاری چوب در همه جا به شکل گسترده به چشم میخورد، اما بسیار کمتر از سایر مواد اصلی با دوام بوده. چوب در برابر پوسیدگی، آسیب حشرات و آتشسوزی آسیبپذیر است؛ بنابراین یک عنصر مهم پنهان در تاریخ هنر بسیاری از فرهنگها را تشکیل میدهد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
تکهچسبانی
آبکاری الکتریکی
گلآرایی
باغ تندیس
شیشهگری
تمامنگاری
صورتک
تندیس جنبا
اوریگامی
هنرهای تجسمی
منابع
بهنام، عیسی. «مجسمهسازی درایران باستان». دوره۱، ش ۱۰ (مرداد۴۲): ۶–۹، تصویر
پیشهها
تندیسها بر پایه وسیله
تندیسها
شیوههای مجسمهسازی
مجسمهسازی
واژگان هنر
هنرهای تجسمی |
1443 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C | باغبانی | باغبانی دانش و فن بررسی و پژوهش در میوهشناسی، سبزیشناسی، گلشناسی، فضای سبز پارکها و بوستانها و محیط زیست و همچنین استفاده از محصولات باغبانی در صنایع غذایی است.
باغبانی عبارت است از علم کاشت و پرورش گیاهان زینتی؛ گیاهان دارویی ودرختان میوه و طراحی فضای سبز فضای سبز یا همان Landscape engineering شاخهای از علوم باغبانی است که در کارشناسی ارشد باغبانی ارائه میگردد. با پیشرفت شهرنشینی توجه به کاشت گیاهان زینتی در شهرها هم به عنوان زیبایی آن ضروری به نظر میرسد.
باغبانی فعالیت، هنر یا پیشه رویاندن گیاهان است. باغبانی پیرامون خانه و مسکن افراد و در محلی به نام باغ یا باغچه صورت میگیرد. باغها بیشتر چسبیده یا در نزدیکی مناطق مسکونی جای دارد، یا در پیرامون شهرها و روستاها. باغچهها نیز در حیاط خانهها یا کنار خیابانها ساخته میشوند، ولی ممکن است گاه در بالای پشت بامها، پیشسراها، ایوانکها، گلشنهها (فلاورباکسها) یا نورخانهها (پاسیوها) هم ساخته شوند.
وسایل باغبانی
بهطور کلی وسایل باغبانی به صورت حرفه ای و آماتور موجود است. برای انجام باغبانی از دستکش، بیل، بیلچه، شن کش، آب پاش، قیچی هرس و فرقون استفاده میشود.
هرس درخت
هرس درخت به معنای بریدن و برداشتن قسمتهایی از یک درخت میوه است. این کار به منظور باروری بهتر و حذف شاخههای مرده و بیمار انجام میشود. هرس درخت تکنیکهای خاصی در باغبانی را در بر میگیرد.
تفاوت باغبانی و زراعت
هر چند که باغبانی و زراعت بسیار شبیه هستند و از اصول یکسان پیروی میکنند؛ اما تفاوتهایی با یکدیگر دارند. معمولاً زراعت در سطح بزرگتری انجام میشود و هدف آن پرورش میوه و گیاهان برای فروش است. در واقع باغبانی یک سرگرمی و فعالیت شخصی محسوب میشود. اما زراعت یک شغل و حرفه برای کسب درآمد است.
جستارهای وابسته
کشاورزی
گیاهان
جنگل
درخت
منابع
پیوند به بیرون
National Gardening Association (USA)
باغبانی
پرورش گل و باغبانی
سرگرمیها
مهارتهای انسان |
1444 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%D8%B4%D9%86%D9%87 | گلشنه | گُلشَنهها یا گلجاها جعبههای بزرگ دارای خاک مناسب هستند که برای پرورش گل و گیاه به کار رفته و در محیط خانه، خیابان یا ایوانکها و پشت پنجرهها به کار میروند.
گلشنه از واژههای تصویب شده فرهنگستان زبان فارسی است.
منابع
انواع باغ
باغبانی
پدیدارهای باغ
پنجره
کشاورزی شهری
مراقبتهای باغبانی |
1445 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88 | پاسیو | پاسیو یا نورخان به حیاط خلوت بی سقف یا دارای سقف نورگذر و شیشهای گفته میشود که معمولاً در میان خانهها و کاشانهها یا چسبیده به ساختمانهای مسکونی ساخته میشوند و در آنها گونههای گیاهی پرورش داده میشوند. به دیگر سخن، نورخان یک گلخانه درون-ساختمانی است. کارکرد نورخان در خانه بیشتر برای فراهم آوردن نور کافی و بسنده، سبزی محیط و زیبایی است.
منابع
پیوند به بیرون
عناصر معماری
سازههای فضای باز |
1448 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7 | جغرافیا | جُغرافیا (به عربی: الجغرافیا) یا ژِئوگرافی (به فرانسوی: géographie، ریشه آن از یونانی باستان: ، تلفظ: یِئوگرافیا) یا زمیننگاری، یک شاخه از علم است که خشکیها، ویژگیها، ساکنان و پدیدههای زمین را مطالعه میکند. جغرافیا ارتباط گستردهای با دیگر رشتههای مرتبط در علوم اجتماعی و علوم طبیعی دارد. جغرافیدانان بر اثرات محیط اطراف بر فعالیتهای انسانی، فرهنگ و رفاه و این که مردم به نوبه خود چگونه بر محیط اطراف خود تأثیر میگذارند، تأکید میکنند. ژئوگرافی در ایران و در دوران مدرن یک علم وارداتی بودهاست و پایداری و ماندگاری آن نتیجه کوششهای دو استاد جغرافیا محمدحسین پاپلی یزدی و محمد مهدی دهقانپور در مجله تحقیقات جغرافیایی و حسین شکویی با دو اثر ارزشمند در فلسفه جغرافیا و دیدگاههای نو در جغرافیای شهریو سیروس سهامی میباشد. جغرافیا در تعریف در میان کلیه علمای این علم مورد بحث و جدل است و هنوز یک اجماع در جغرافیا صورت نگرفتهاست و همواره با مطالعه تاریخ علم جغرافیا به تعاریف مختلفی برمیخوریم که دال بر پویایی جغرافیا است؛ ولی نکته اصلی در همه این تعاریف تکیه بر مفاهیم اصلی گیتیشناسی از جمله فضا، مکان، زمان، فاصله، و مقیاس است؛ بنابراین جغرافیای انسانی هم تعریف دقیقی ندارد. تنها کسانی میتوانند در مورد تعاریف جغرافیایی اظهارنظر کنند که مقالهای در سطح جهانی یا مجلات علمی و پژوهشی داشته باشند که مبتنی بر تحقیق باشد. برخی از پیشروان گیتیشناسی در ایران مصطفی مؤمنی و یداله فرید بودند.
نخستین شخصی که از واژهٔ «ژئوگرافی» استفاده کرد، اِراتوستن (۲۷۶–۱۹۴ پ. م) بود که شامل کلمات GEO (زمین) و GRAPHY(توصیف و ترسیم) است، او علم جغرافیا را «علم مطالعه زمین به عنوان جایگاه انسان تعریف میکند.»
چهار سنت تاریخی در پژوهشهای جغرافیایی عبارت است از: واکاوی (تجزیه و تحلیل) فضایی، پدیدههای طبیعی و انسانی (جغرافیا به عنوان بررسیای دربارهٔ پراکندگی)، مطالعات منطقهای (اماکن و مناطق)، مطالعهٔ انسان و رابطهٔ او با زمین و پژوهش در علوم زمین است. با این وجود، جغرافیای نوین نظم و انضباطی فراگیر است که در درجهٔ نخست به دنبال درک زمین و همهٔ پیچیدگیهای انسان و طبیعت بوده و تنها منحصر به چیزها و جایشان نیست، بلکه در مورد آن که چگونه تغییر کرده و خواهند کرد نیز میباشد.
جغرافیا یا زمیننگاری به عنوان «پلی میان انسان و علوم فیزیکی»، به دو شاخهٔ اصلی جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی تقسیم شدهاست. جغرافیا را میتوان همانطور که ویدال دولابلاش بیان کرده علم روابط متقابل انسان و طبیعت دانست. وی بیان میکند که طبیعت امکانهایی را در اختیار انسان قرار میدهد و انسان براساس فرهنگش از آنها بهرهبرداری میکند، البته باید توجه داشت که در دهههای اخیر انتقادهای بسیاری به این تعریف وارد شدهاست و امروزه اقتصاد سیاسی، مفهوم بازساخت، اقتصاد بازار آزاد در مرکز همه تعاریف جغرافیایی قرار گرفتهاست.
ریشهشناسی
واژه ژئوگرافیا از دو بخش تشکل شده: پیشوند ژئو به معنای زمین، و پسوند گرافی به معنای نگاری است.
پیشگفتار
جغرافیدانان به گونهای سنتی، عدهای نقشهنگار که به بررسی نام مکانها و تعدادشان میپردازند، به نظر میرسند. اگر چه بسیاری از جغرافیدانان در مکاننامی (ذکر نامهای نواحی) و نقشهنگاری آموزش دیدهاند، ولی این کار پیشهٔ اصلیشان نیست. جغرافیدانان به بررسی پراکندگی فضایی و زمانی پدیدهها، فرایندها، ویژگیها و همچنین برهمکنش انسان و محیط زیست او به عنوان اثر فضا و مکانِ تحت تأثیر موضوعات مختلف از جمله اقتصاد، بهداشت، آب و هوا، گیاهان و جانوران، میپردازند؛ از این رو جغرافیا دانشی میانرشتهای و فرا رشتهای است؛ بنابراین جغرافیا پیوندهای محکمی با موضوعات دیگر در علوم طبیعی و اجتماعی و نیز علوم انسانی دارد. این پیوندهای قوی به این معنی است که جغرافیا در حوزههای تحصیلی دانشگاهیِ مشترک یا ترکیبی (برای مثال، با انسانشناسی، باستانشناسی، زیستشناسی، علم داده، علوم زمین، اقتصاد، علوم محیطی، زمینشناسی، تاریخ، ریاضیات، جامعهشناسی، برنامهریزی، سیاست) یا در برنامههای آموزشی پودمانی به خوبی مورد مطالعه قرار میگیرد.
جغرافیا در یک چینش میتواند بهطور گسترده به دو شعبهٔ اصلی تقسیم شود: جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی. اولی تا حد زیادی بر معماری و چگونگی ایجاد فضا متمرکز است -که با انسان مشاهده و مدیریت میشود و نیز نفوذ او فضا و مکان به خاطر بهکارگیری و چنگاندازیاش به آن میفرساید. دومی به بررسی محیط زیست طبیعی و چگونگی به وجود آمدن و تداخل آبوهوا، پوشش گیاهی و چرخهٔ زیستی، خاک، آب، و ژئومورفولوژی میپردازد. به عنوان برآیندی از این دو زیرحوزه و با استفاده از روشهای متفاوت، حوزهٔ سومی پدید آمدهاست که جغرافیای زیستمحیطی نام دارد.
آموزش و تحصیل
جغرافیا در بیشتر کشورهای جهان، به شکلهای گوناگون بخشی از کل دوران آموزشی از دبستان تا دانشگاه است. جغرافیا، بسته به ماهیت نظام آموزشی، گاه به عنوان یک رشته مستقل، گاه همراه با رشتههای دیگر (مانند تاریخ یا علوم طبیعی) و گاه به عنوان بخشی از گروه پیوسته (مانند علوم اجتماعی، یا مطالعات زیستمحیطی) آموخته میشود. اما وضع جغرافیا در کل دوران آموزشی هر چه باشد به عنوان جنبهای اصلی در آموزش کودکان و جوانان پذیرفته شدهاست. این را میتوان نتیجهٔ سنتی طولانی دانست که برای غربیها قرنها سابقه دارد و پاسخی به خواسته تقریباً ذاتی انسانی است که میخواهد سرزمین زیستگاهی خود را -چه محیط زیست محلی او باشد یا سرزمینهای دوردست- بشناسد. این است که در دبستانها آموزش جغرافیا پیش از آموزش بسیاری دیگر از موضوعهای اجتماعی آغاز میشود و با جایگاهی ممتاز در مرحلههای مختلف آموزش توسعه مییابد. اما برداشت مردم از جغرافیا نسبت به گذشته تغییر چندانی پیدا نکردهاست. از اینرو میتوان گفت که این رشته تا به امروز جایگاه کاربردی خود را در جامعه بازنیافته است.
به عقیده برخی، کتابهای درسی جغرافیا که بر پایه یک برنامهریزی منسجم و مبتنی بر نیازهای آینده تهیه میشوند، وظیفه خطیر تقویت «احساس هویت در جوانان نسل آینده» را بر عهده دارند و اینجاست که وظیفه برنامهریزان درسی، نویسندگان کتب درسی، معلمان و دبیران به خوبی آشکار میگردد.
شاخههای دانش جغرافیا
توسعهٔ جغرافیا باعث شده که در آن، دو شاخه اساسی پدید آید. شاخه عمومی (سیستماتیک) که در آن عناصر مختلف جغرافیا مورد بررسی قرار میگیرند و بیشتر اطلاعات مورد نیاز خود را از علوم طبیعی و اجتماعی میگیرد. در حالیکه در شاخه دیگر آن، شاخه منطقهای یا ناحیهای با نواحی معین و متنوع سروکار دارد. اما این دو شاخه آنچنانکه بر آنان تأکید میشود دو شاخه مجزا از هم نیستند. این دو شاخه جغرافیا انتهای دو دوره تسلسلیِ ساده جغرافیا را نشان میدهند که در آنها جغرافیای ناحیهای و عمومی به صور مختلف در هم آمیختهاند.
جغرافیای عمومی
جغرافیای طبیعی
جغرافیای طبیعی روی جغرافیا از نگاه علوم زمین تمرکز دارد و هدفش
درک فیزیکی سنگکره، آبکره، هواکره، خاککره و الگوهای جهانی
گیاگان و زیاگان (زیستکره) است. در تعریفی کاملتر، جغرافیای طبیعی مطالعهٔ سطح زمین و محیط نزدیک به سطح زمین است و بر توضیح فرایندها و الگوهای فضایی در آبسپهر (هیدروسفر)، زیستسپهر (بیوسفر)، هواسپهر (اتمسفر) و سنگسپهرِ (لیتوسفر) زمین متمرکز است. درک رابطه بین این فرایندها و پیامدهای آنها برای بشریت، موضوعات اصلی هستند.
جغرافیای طبیعی میتواند به دستهبندی کلی زیر تقسیم گردد:
{| style="border:1px solid #ddd; text-align:center; margin: auto;" cellspacing="15"
|-
| || || || ||
|-
|ژئومورفولوژی (زمینریختشناسی) || جغرافیای کرانه (ساحل) || آب و هواشناسی (اقلیمشناسی) و دیرین آب و هواشناسی (دیریناقلیمشناسی) || جغرافیای زیستی
|-
| || || ||
|-
| زمینسنجی || جغرافیای زیستمحیطی و مدیریت زیستمحیطی|| یخبندانشناسی || آبشناسی و آبنگاری
|-
| || || ||
|-
| بومشناسی منظر || اقیانوسنگاری || خاکشناسی || دیرینجغرافیا یا دیرینگیتیشناسی
|-
|
|-
| دانش دوران چهارم (کواترنر)
|}
جغرافیای انسانی
جغرافیای انسانی شاخهای از جغرافیا است که متوجه بررسی الگوها و فرایندهایی است که برهمکنش انسان با محیطهای جورواجور را شکل میدهد، که
شامل جنبههای انسانی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی میباشد. در حالی که توجه عمدهٔ
جغرافیای انسانی به چشمانداز فیزیکی زمین نیست (نگاه کنید به جغرافیای فیزیکی) به سختی امکانپذیر است که هنگام بحث دربارهٔ جغرافیای انسانی، به
چشماندازهای فیزیکی -که در فعالیتهای انسان نقش بسیاری دارد- اشارهای نکرد، که جغرافیای زیستمحیطی دارد به عنوان پیوندی میان این دو پدیدار
میگردد. جغرافیای انسانی میتواند به بسیاری از مقولههای گسترده تقسیم شود؛ مانند:
{| style="border:1px solid #ddd; text-align:center; margin: auto;" cellspacing="15"
|-
| || || ||
|-
| جغرافیای فرهنگی || جغرافیای توسعه || جغرافیای اقتصادی || جغرافیای بهداشت و درمان
|-
| || || ||
|-
| جغرافیای تاریخ و زمان || جغراسیاست و جغرافیای سیاسی || جغرافیای مردمی و جمعیتشناسی || جغرافیای مذهبی
|-
| || || ||
|-
| جغرافیای اجتماعی || جغرافیای ترابری || جغرافیای گردشگری || جغرافیای شهری یا جغرافیای مدنی
|}
گرایشهای مختلفی برای بررسی جغرافیای انسانی نیز در درازنای زمان به وجود
آمده و عبارت است از:
جغرافیای رفتاری
جغرافیای زنگرایانه
نظریهٔ فرهنگ
ژئوسوفی (گیتیشناسی، دانش گیتی، مطالعهٔ جغرافیا)
جغرافیای زیستمحیطی
جغرافیای زیستمحیطی شاخهای از جغرافیا است که به توصیف جنبههای فضایی از تعامل میان انسان و جهان طبیعی میپردازد و نیازمند درک درستی از جنبههای سنتی جغرافیای فیزیکی و انسانی، و نیز روشهایی که در آن جوامع انسانی محیط زیست را درک کنند، میباشد. جغرافیای زیستمحیطی در جایگاه پلی میان جغرافیای انسانی و فیزیکی، و در نتیجه همافزایی تخصص از این دو زیرحوزه است. علاوه بر این، همبستگی انسان با محیط زیست به عنوان یک پیامد جهانی شدن و دگرگونیهای فناوری تغییر کرده، و رویکرد تازهای برای درک رابطهٔ پویا و تغییرات، مورد نیاز بودهاست. نمونههایی از زمینههای پژوهشی در جغرافیای زیستمحیطی عبارت است: از مدیریت بحران، مدیریت محیط زیست، توسعهٔ پایدار، و بومشناسی سیاسی.
دانش نقشهبرداری
علوم نقشهبرداری شاخهای از جغرافیا است که پس از انقلاب کمّی در جغرافیا در اواسط دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی پدید آمدهاست. علوم نقشهبرداری شامل بهرهگیری از روشهای سنتی فضایی مورد استفاده در نقشهنگاری و عارضهنگاری (توپوگرافی) و کاربردشان در رایانه میباشد. دانش نقشهبرداری با استفاده از روشهایی مانند سامانهٔ اطلاعات جغرافیایی (ساج) و دورکاوی (سنجش از دور) دارای حوزهٔ مشتکی گسترده با بسیاری از رشتههای دیگر است. علوم نقشهبرداری همچنین به باززیستی (تجدید حیات) برخی گروههای جغرافیایی انجامید، به ویژه در حین دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی و در شمال آمریکا که در آن زمینه داشت افول میکرد. دانش نقشهبرداری محدودهٔ گستردهای از زمینههای درگیر با واکاوی فضایی، از قبیل نقشهنگاری، سامانهٔ اطلاعات جغرافیایی (ساج یا جیآیاس)، دورکاوی و سامانهٔ موقعیتیابی جهانی (جیپیاس) را در بر میگیرد.
جغرافیای منطقهای
جغرافیای منطقهای شاخهای از جغرافیا است که مناطقی با هر اندازه را در سراسر کرهٔ زمین بررسی میکند و خصوصیت توصیفی رایجی دارد. هدف اصلی فهمیدن یا معنی کردن یکتایی یا ویژگی یک منطقهٔ خاص است که از طبیعت و عناصر انسانی شکل گرفتهاست. همچنین به تقسیم اراضی که شیوههای مناسب محدودسازی فضا به مناطق را پوشش میدهد نیز توجه میشود. جغرافیای منطقهای همچنین به عنوان رویکردی خاص برای دانشآموختن در رشتهٔ علوم جغرافیایی در نظر گرفته میشود (مانند جغرافیای انتقادی یا کمّی)
زمینههای مرتبط
برنامهریزی شهری، برنامهریزی منطقهای و آمایش سرزمین: استفاده از دانش جغرافیا به تعیین سرنوشت چگونگی گسترش یافتن یا نیافتن خشکی با معیارهای بهخصوص، از قبیل ایمنی، زیبایی، فرصتهای اقتصادی، حفاظت از میراث طبیعی یا مصنوعی و… کمک میکند. برنامهریزی شهرها، شهرستانها و مناطق روستایی ممکن است به عنوان جغرافیای کاربردی دیده شود.
دانشهای محلی: در علوم دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی جنبشِ دانشهای منطقهای به رهبری «والتر ایسارد» به منظور ارایهٔ مبنای بیشتر کمّی و تحلیلی برای پرسشهای جغرافیایی، در تقابل با گرایشهای توصیفی از برنامههای جغرافیایی سنتی، به پا خاست. علوم منطقهای شامل پیکرهای از دانش است که در ابعاد فضایی، نقشی اساسی ایفا میکند؛ مانند اقتصاد منطقهای، مدیریت منابع، نظریهٔ تعیین مکان، برنامهریزی منطقهای و شهری، ترابری (حمل و نقل) و ارتباطات، جغرافیای انسانی، توزیع جمعیت، بومشناسی دورنما (منظر) و کیفیت محیط زیست.
دانشهای میانسیارهای: با این که نظام جغرافیایی بهطور طبیعی به زمین وابستهاست، دورههای آموزشی میتوانند به گونهای غیررسمی به شرح و بررسی دیگر جاهای کیهان، مانند سیاراتِ منظومهٔ خورشیدی و حتی فراتر از آن بپردازند. بررسی سامانههای بزرگتر از زمین به خودی خود بخشهایی از اخترشناسی یا کیهانشناسی را شکل میدهد. مطالعهٔ دیگر سیارات است که معمولاً سیارهشناسی یا دانشهای سیارهای نامیده میشود. شرایط جایگزین از قبیل بهرامشناسی (زمینشناسی مریخ) هم پیشنهاد شدهاست، اما بهطور گسترده استفاده نمیگردد.
فنون و روشها
همانطور که روابط متقابل فضایی کلیدهای این علوم مختصر هستند، نقشهها نیز ابزاری کلیدی اند. نقشهنگاری سنتی با رویکردی تازهتر به واکاوی جغرافیایی، سامانههای اطلاعات جغرافیایی (ساج) مبتنی بر رایانه پیوستهاست. در مطالعهٔ ایشان، جغرافیدانان از چهار روش وابسته استفاده مینمایند:
سامانمند: دانستههای جغرافیایی را در مقولههایی که میتواند به کاوش سراسری بپردازد، دستهبندی میکند.
منطقهای: به بررسی رابطهٔ سامانمند میان رَستههای منطقهای خاص یا موقعیت مکان سیاره میپردازد.
توصیفی: موقعیتی از سیما و جمعیت را به سادگی مشخص میکند.
تحلیلی: میپرسد که چرا ما به دنبال سیما و ساکنان در یک منطقهٔ خاص جغرافیایی میگردیم.
در تمامی سطوح، جغرافیا پلی میان علوم طبیعی و اجتماعی است که دانش و مهارتهای تخصصی خود و رویکردهای ارزشمند میان رشتهای مورد نیاز را برای پرداختن به مسائل جهانی از تغییر اقلیم و مهاجرت گرفته تا تغییر محیطزیست و انسجام اجتماعی فراهم میآورد. جغرافیا از روشهای کلّی کمّی و کیفی و نیز روشها و ابزارهای خاص جغرافیایی مانند نقشهکشی، سیستمهای اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از راه دور استفاده میکند. همچنین، این رشته دارای سنت قوی کار میدانی است و دورههای میدانی در بسیاری از واحدهای درسی ارائهشده گنجانده شدهاند. این مهارتها به همراه هم، پایهای قوی برای «اشتغالپذیری»، «یادگیری برای تمام عمر» و ایجاد «تفاوت مثبت» در جهان فراهم میکنند.
نقشهنگاری
نقشهنگاری نمایش سطح زمین با استفاده از نمادهای انتزاعی است (نقشهسازی). اگرچه زیررشتههای دیگر جغرافیا برای ارایهٔ تجزیه و تحلیلهایشان به نقشهها تکیه میکنند، ولی ساخت واقعی نقشهها به اندازهٔ کافی مجرد هست که بتوانیم جداگانه در نظر بگیریمش. نقشهنگاری از گردهمایی پیشنویس فنون به صورت دانش واقعی سر برآوردهاست. نقشهکشان باید روانشناسیِ شناختی و کارپژوهی (ارگونومی) را بیاموزند تا بفهمند چه نمادهایی بیشترین اثر را در جابهجایی اطلاعات زمین دارا است، و روانشناسی رفتاری را بیاموزند تا کسانی را که از نقشههایشان استفاده میکنند را به اثرپذیری از اطلاعات وادارند. ایشان باید زمینسنجی و ریاضیات نسبتاً پیشرفته را یاد بگیرند تا بدانند چگونه شکل زمین بر واپیچش (اعوجاج) نمادهای پیشدیدهٔ نقشهٔ هموار برای مشاهده تأثیر میگذارد. بیجنجال میتوان ادعا کرد که نقشهنگاری دانهای است که از کشتزار بزرگتر جغرافیا رُستهاست. بیشتر جغرافیدانان بیان خواهند کرد که شیفتگی دوران کودکی به نقشهها در حقیقت پیشگویی گرایش ایشان به این زمینه بودهاست.
سامانهٔ اطلاعات جغرافیایی
سامانه اطلاعات جغرافیایی (جیآیاس) به جمعآوری اطلاعات پیرامون زمین، برای بازیابیِ خودکار توسط یک رایانه، با دقتی مناسب به منظور توختن (کسب) اطلاعات، رسیدگی میکند. افزون بر زیررشتههای دیگر جغرافیا، کارآزمودگان سام باید با علوم رایانه و سامانههای دادگانی (پایگاهدادهای) آشنا باشند. سامانهٔ اطلاعات جغرافیایی انقلابی در زمینهٔ نقشهنگاری ایجاد کرد؛ هماکنون تقریباً تمام نقشهسازی را با کمک گونهای از نرمافزار سام انجام میدهند. همچنین سامانه اطلاعات جغرافیایی دانش بهرهگیری از نرمافزار و فنون آن را برای نمایش، واکاوی و پیشبینی روابط فضایی هدایت میکند. در این زمینه، «جیآیاس» به معنی «دانش اطلاعات جغرافیایی» میباشد.
دورکاوی (سنجش از دور)
دورکاوی یا سنجش از دور، دانش بهدستآوردن اطلاعات در مورد ویژگیهای زمین از طریق اندازهگیریهای از دور میباشد. دادههای دورکاویده در اشکال مختلف مانند تصاویر ماهوارهای، عکسهای هوایی و دادههای بهدستآمده از حسگرهای دستی، تولید میشود. جغرافیدانان به منظور: الف) عرضهٔ اطلاعات متنوع در نوعی از پیمانههای فاصلهای (محلی به جهانی)، ب) گردآوردن نگرشی اجمالی از ناحیهٔ مورد علاقه، پ) دسترسی به پایگاههای دوردست یا بیرون از دسترس، ت) فراهم ساختن اطلاعات طیفی نامریی طیف الکترومغناطیس، و ث) آسان کردن بررسی چگونگی تغییر سیما و ناحیهها در درازای زمان، بهطور فزاینده از دادههای دورکاویده برای بهدستآوردن اطلاعات در مورد سطح زمین، اقیانوسها و هواکره استفاده میکنند. دادههای دروکاویده ممکن است آزادانه، یا پیوسته با دیگر لایههای دادههای رقمی واکاوَند (مثلاً در یک سامانهٔ اطلاعات جغرافیایی) تحلیل شود.
روشهای کمّی جغرافیا
زمینآمار با واکاوی دادههای کمی به ویژه استفاده از روش آماری جهت یابش پدیدههای جغرافیایی، سر و کار دارد. زمینآمار همهجا و در زمینههای گوناگون استفاده شدهاست، از جمله: آبشناسی، زمینشناسی، ژئومورفولوژی (زمینریختشناسی)، اکتشاف نفت، واکاوی آبوهوا، برنامهریزی شهری، آمایش و همهگیرشناسی. پایهٔ ریاضی زمینآمار از تحلیل خوشهای، واکاوی تفکیک کنندهٔ خطی و آزمون آماری نافراسنجی (غیرپارامتری)، و موضوعات دیگر برگرفته شدهاست. کاربردهای زمینآمار به شدت در سامانههای اطلاعات جغرافیایی استفاده میشود، به خصوص برای درونیابی نقاط نسنجیده. جغرافیدانان سهم بهسزایی در روشهای فنون کمّی نشان دادند.
روشهای کیفی جغرافیا
روشهای کیفی جغرافیایی یا قومنگاشتی؛ روشهای پژوهش، را بشرجغرافیدانان استفاده میکنند. در جغرافیای فرهنگی، بهکارگیری فنون پژوهش کیفی، سنتی است که نیز در مردمشناسی و جامعهشناسی از آن استفاده میکنند. مشاهدهٔ همراه با مشارکت و مصاحبههای عمقی و موشکافانه، دادههای کیفی را برای بشرجغرافیدانان فراهم میکند.
تاریخچهٔ جغرافیا
جغرافیا در طول تاریخ خویش تحول یافته و اشکال گوناگون به خود گرفتهاست. برخی نتایج توسعه و گسترش این علم، قابل تشخیص است. کشف سرزمینهای نو و نقشهکشی بعد از توصیفات تجربی و تحلیل و ترکیب مطالب و اطلاعات بهدنبال توضیحات، و بالأخره تعریف و پیشگویی یکی پس از دیگری آمدهاند.
این اندیشه از آناکسیماندر (۱۲۳۱/۳۲ – ۱۱۶۶/۶۷ سال پیش از هجرت)، که واپسین نویسندگان یونانی به بنیانگذار واقعی جغرافیا مطرحش نمودند-، از طریق پارهای از بازگوییهای جانشینان او به ما رسیدهاست. آناکسیماندر را به نوآوری شاخصها (ابزار ساده و کارآمد یونانی که اندازهگیری اولیه از عرض جغرافیایی را انجام داد) میشناسند. تالس و آناکسیماندر همچنین به پیشگویی گرفتها معروف اند. شالودهٔ جغرافیا را میتوان در فرهنگهای دیرینه، از قبیل چین باستان، سدههای میانه و دوران باستان ردیابی کرد. یونانیان نخستین بار جغرافیا را با هر دو سرفصل هنر و دانش یافتهبودند و این را با نقشهنگاری، فلسفه، ادبیات و ریاضیات به دست آوردهاند. بحثهای گرمی در بارهٔ این که نخستین بار کی داوی کرد که زمین گرد میباشد، هست؛ که به اعتبار یا مراجعه به پارمنیدس، فیثاغورث یا اناکساغورث میشود گفت هر کدامشان با بهرهگیری از توضیح گرفتها توانست ثابت کند که زمین گرد است. با این وجود، او همانند بسیاری از معاصرانش بازهم باور داشت که زمین یک لوح هموار است. یکی از نخستین برآوردهایی که شعاع زمین را تخمین میزند را اراتوستن به جا هشتهاست.
نخستین سامانهٔ خیلی دقیق خطوط دستگاه مختصات جغرافیایی به هیپارخوس (ابرخس) منسوب است. او دستگاه مبنای شصتتایی را به کار بست که از ریاضیات بابلی برگرفته شدهبود. وی مدارها و نصف النهارها را به °۳۶۰، و هر درجه به '۶۰ تقسیمبندی کرد. او برای اندازهگیری طول جغرافیایی در محلهای مختلف روی زمین، پیشنهاد کرد از گرفتها برای تعیین اختلاف زمانی نسبی استفاده کنند. نقشهکشی گستردهٔ رومیان به خاطر کاوشهایشان در زمینهای جدید، بعدها سطح بالای اطلاعاتیای را برای بتلمیوس به منظور ساخت اطلسهای مو شکافانه گرد هم آورد. وی با استفاده از دستگاه شبکهای روی نقشههایش و اتخاذ طول ۹۰/۹۲ کیلومتر به ازای هر درجه، کار هیپارکوس را پیشبرد.
جغرافیا در ایران باستان
از بررسی و تحقیق ایرانیان قدیم در جغرافیا اطلاع زیادی در دست نداریم. دیرینترین سندی که در این باره موجود است قسمتهای بازمانده اوستا است که در پارهای از بخشهای آن اشارههایی به وضع یا نام برخی سرزمینها و دریاها و کوهها و رودها رفته و در فرگرد یکم کتاب وندیداد از شانزده کشور آفریدهٔ اهورامزدا سخن به میان آمدهاست، ولی چون قسمتهای علمی اوستا از میان رفتهاست در این باره بیش از این اطلاعی به دست نمیآید. پس از آن در سنگ نبشتهٔ بغستان (بیستون) به نام کشورهایی که داریوش میگوید بر آنها فرمانروایی داشتهام برمیخوریم و از همین قبیل اطلاعات مختصر و جزئی در برخی از نوشتههای یونانیان نیز مشاهده میشود. از روزگار ساسانیان نیز علاوه بر آنچه جستهگریخته در ضمن بعضی از کتب آن دوران آمده و به دست ما رسیده ‚ کتاب مستقل شهرستانهای ایرانشهر که در آن نام و شرح مختصر شهرهای ایران و برخی از روایات افسانهای دربارهٔ آنها آمده، در دست است و به فارسی نیز ترجمه شدهاست.
جغرافیا در تمدن اسلامی
در خلال سدههای میانه، سرنگونی فرمانروایی روم به تغییر درروند تکامل جغرافیای از اروپا به جهان اسلام انجامید. جغرافیدانان مسلمان مانند شریف ادریسی نقشههای مبسوط جهان (از قبیل کتابالرجاری) را درست کردند، در حالی که جغرافیدانان دیگر مانند یاقوت حموی، ابوریحان بیرونی، ابن بطوطه و ابن خلدون حساب دقیقی از سفرهایشان و جغرافیای مناطقی که دیده بودند، دست و پا کردند. محمود کاشغری جغرافیدان ترک، نقشهٔ جهان را بر پایهٔ یک زبان کشید، و بعد از او پیری رئیس این کار را انجام داد (نقشهٔ پیری رئیس). افزون بر این، دانشمندان مسلمان کارهای پیش از رومیان و یونانیها را ترجمه و تفسیر نمودند، و بیت الحکمه را به این منظور در بغداد راه انداختند. ابو زید بلخی دانشمند ایرانی، در آغاز از نقشهبرداری زمینی در بغداد، مدرسهٔ بلخ را درون بلخ بنیان نهاد. «سهراب» جغرافیدان مسلمان در میانههای سدهٔ چهارم خورشیدی، سرگرم کتابی بود دربارهٔ مختصات جغرافیایی، حاوی دستورالعمل برای ساخت نقشهٔ مستطیلی جهان، با طرح نمایش تصویر استوانههای همفاصله. در اواخر سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم خورشیدی، ابن سینا علل زمینشناختی کوهها را در کتاب شفا (۴۰۵/۶ خورشیدی) برانگاشت.
ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی (۳۵۲–۴۲۷ خورشیدی) نخستین بار طرح نمایش تصویرِ همسمتِ (سمت در برابر ارتفاع در دستگاه نجومی) دارای مسافت مساوی قطبی را از کره آسمان شرح داد. هنگامی که پای نقشهبرداری شهرها و اندازهگیری فواصل میانشان وسط میآمد، او به عنوان ماهرترین فرد شناختهشدهبود که در شهرهای بسیاری در خاور میانه و شبهقارهٔ هند این کار را انجام دادهبود. وی همچنین به هنگام اندازهگیری ارتفاع کوهها، ژرفای درهها و پهنای افق فنون مشابه را گسترش بخشید، و موضوع جغرافیای انسانی و سکنهپذیری سیارهٔ زمین را مطرح نمود. وی مسکونی بودن تقریباً یک چهارم از سطح زمین برای بشر را برانگاشت؛ همچنین عرض جغرافیایی کاث (کاج، کاظ یا کات، از شهرهای دیرینهٔ در خوارزم) را با استفاده از بیشینهٔ بلندای خورشید محاسبه کرد، و معادلههای پیچیدهٔ زمینسنجشی را به منظور محاسبهٔ دقیق محیط زمین واگشود، که به اندازههای امروزین محیط زمین خیلی نزدیک بود. او شعاع زمین را ۶۳۳۹٬۹ کیلومتر برآورد که تنها ۸/۱۶ کیلومتر کمتر از مقدار کنونی ۶۳۵۶٬۷ کیلومتر میباشد. در مقایسه با پیشینیانی که محیط زمین را با نشانهروی همزمان خورشید از دو محل مختلف اندازه گرفتند، بیرونی روش تازهای را بر پا کرد که با استفادهٔ محاسبات مثلثاتی بر پایهٔ زاویهٔ میان یک دشت و بر فراز کوه بود -که اندازهگیریهای دقیقتری از محیط زمین را نتیجه داد- و انجام این کار را با یک شخص برای اندازهگیری از یک موقعیت انجامپذیر ساخت. او همچنین بررسیای از طرح نمایش تصویر نقشه، نقشهنگاری، منتشر کرد که شامل روشی برای نمایش نیمکره در صفحه بود.
جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام ذیل جغرافیا میآورد: «لفظ جغرافی میرساند که این علم را عرب وضع نکرده اما چون جغرافی به تاریخ مربوط است و چون عربها به واسطهٔ مقتضیات شریعت اسلام پیش از ترجمهٔ جغرافی به زبان عربی کتابهایی در توصیف راهها و شهرها نگاشتهاند، لذا در اینجا از جغرافی اسلامی هم اسمی میبریم.»
جغرافیا پس از اسلام
عصر کاوش اروپا در سدههای نهم و دهم و یازدهم، جایی که یابندگان اروپایی همانند کریستف کلمب، مارکوپولو و جیمز کوک بسیاری از زمینهای جدید را یافتند و محاسبه کردند، اشتیاقی تازه برای ریزهکاریهای دقیق جغرافیایی، و شالودهٔ نظریههای خام در اروپا باز زنده شد. مشکلی که با جغرافیدانان و کاوشگران روبهرو شد، پیدا کردن طول و عرض یک مکان جغرافیایی بود. اگرچه مشکل عرض جغرافیایی مدتها پیش حل شدهبود، ولی طول جغرافیایی همچنان بازمانده بود؛ توافق بر سر نصفالنهار صفر درجه تنها بخشی از مشکل بود. جان هریسون با نوآوری زمانسنج اچ۴ در سال ۱۱۳۸/۹ خورشیدی مشکل حل کرد، و بعداً در سال ۱۲۶۳در فراهمایی جهانی مریدین، نصفالنهار گرینویچ به عنوان نصف النهار صفر اتخاذ شد.
جغرافیا در سدههای دهم و یازدهم و دوازدهم خورشیدی به عنوان یک زمینهٔ دانشی جدا به رسمیت شناخته و بخشی از برنامهٔ درسی دانشگاههای اروپا بهویژه پاریس و برلین شد. گسترش بسیاری از جوامع اطلاعاتی جغرافیایی در سدههای دوازدهم و سیزدهم خورشیدی بر پایهٔ جامعهٔ اطلاعاتی جغرافیایی، انجمن جغرافیایی پادشاهی (بریتانیا) در سال ۱۲۰۸/۹ خورشیدی، جامعه جغرافیایی روسیه در سال ۱۲۲۳/۴ خورشیدی جامعه جغرافیایی آمریکا در ۱۲۲۹/۳۰ خورشیدی و انجمن جغرافیای ملی (آمریکا) در سال ۱۲۶۶/۶۷ خورشیدی، در سال ۱۱۹۹/۲۰۰ خورشیدی نمایان شد. اثرگذاری امانوئل کانت، الکساندر فون همبولت، کارل ریتر و پول ویدال دلا بلاش را میتوان نقطه عطف اصلی جغرافیا در انتقال از فلسفه به علم دانست.
طی دو سدهٔ گذشته، پیشرفت در فناوری مانند رایانه، به گسترش علوم نقشهبرداری و راه و رسمی تازه انجامید، همانند مشاهدهٔ همراه مشارکت و زمینآمار که این شیوههای تازه در جغرافیای امروزی به کار رفتهاست. در غرب در طول سدههای سیزدهم و چهاردهم، نظم و انضباط جغرافیا دستخوش چهار مرحلهٔ اساسی شد: جبر محیط زیست، جغرافیای منطقهای، انقلاب کمّی و جغرافیای انتقادی. پیوند میانرشتهای نیرومند میان جغرافیا و علوم زمینشناسی و گیاهشناسی و همچنین دانش اقتصاد، جامعهشناسی و مردمنگاری نیز تا حد زیادی افزایش یافته، بهویژه به عنوان پیامد سامانهٔ دانش زمین که در پی درک جهان در یک دید کلینگر میباشد.
فلسفه علم جغرافیا
دامنه جغرافیا
علم جغرافیا از آغاز تاکنون بیشتر از لحاظ هدف توضیح داده شده تا در مورد گنجایش و حدود و ثغور مشخص آن. جغرافیا با گستردگی موضوعی مشخص میشود که روابط بین جنبههای فیزیکی (طبیعی) و انسانی فضا، محیط و چشماندازها (مناظر) را بررسی میکند. از سویی دیگر، ترکیب علوم طبیعی و اجتماعی، مهارتهای داده و کاربردهای دنیای واقعی، جغرافیا را به یک موضوع بسیار مرتبط برای مطالعه و همراهی کامل با هر رشته علوم انسانی، هنری یا علمی دیگر تبدیل کردهاست.
ضرورت دانش جغرافیا
با افزایش جمعیت و افزایش فشار بر سیستمهای زمین، هیچ وقت زمان بهتر یا مهمتری برای مطالعهٔ جغرافیا نبودهاست. با پیچیدهتر شدن جهان در نتیجه جهانی شدن، بهبود فنآوریهای حمل و نقل و ارتباطات، تغییر در سیستمهای طبیعی، و افزایش همکاری و تعارض نیاز به دانش جغرافیایی، مهارتها و چشماندازهای فکری در میان مردم جهان افزایش مییابد. اساساً جامعهٔ انسانی سیستمهای طبیعی را در مقیاس جهانی و محلی با پیامدهای غیرقابلپیشبینی برای مردم و محیطزیست تغییر میدهد. کار جغرافیدانانِ برنامهریز درک این سیستمها را برای ترویج سیاست مبتنی بر علم بهبود میبخشد. پس با توجه به اهمیت روزافزون مسائل و مباحثی مانند تغییر آب و هوا، مهاجرت، تخریب محیطزیست، اپیدمیولوژی فضایی و نابرابریها، جغرافیا یکی از مرتبطترین دورههایی است که افراد و دانشجویان میتوانند برای مطالعه و تحصیل انتخاب کنند.
آینده شغلی
صدها شغل وجود دارد که نیاز به دانش و مهارت در زمینه جغرافیا دارند و تنوع فرصتهای شغلی در دسترس فارغالتحصیلان جغرافیا هر سال همچنان در حال افزایش است. در ایران، با وجود سابقه جذب تعداد قابل توجهی از دانشآموختگان جغرافیا در چندین سمت شغلی اما در کل بهلحاظ شغلی از وضعیت خوبی برخوردار نیست.
جغرافیا و برنامهریزی
برنامهریزی با خصلت و ماهیت دانش جغرافیا همبستگی کامل دارد و یکی از دستاوردهای بدون شک ۷۰ سال اخیر، رابطهٔ رو به رشد و عمیق بین جغرافیا و برنامهریزی بودهاست. بیشتر جغرافیای معاصر مربوط به شناسایی شواهدی از تغییر و تحولات مداوم در ساختار و سازمان است که جغرافیاهای جدید قرن بیست و یکم را ایجاد میکند: جغرافیای یک جهان پست مدرن. چنین جغرافیاهایی برای حرفهای مانند برنامهریزی با منطق آن در جهت منافع عمومی و برای آن جغرافیدانانی که در حال حاضر حوزهٔ وسیعی از زمینههای مشترک با برنامهریزان را در اختیار دارند اهمیت خاصی دارند. این عرصه لزوماً شامل هم کسانی است که درک جغرافیایی آنها میتواند به عمل برنامهریزی بهتر کمک کند و هم کسانی که به دنبال درک چگونگی تأثیر برنامهریزی بر توزیع فضایی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی هستند: جغرافیا برای برنامهریزان و برنامهریزی برای جغرافیدانان (geography for planners and planning for geographers). در کل، اگر چه شاید اغراق باشد، اما وظیفهٔ جغرافیا برنامهریزی است. جغرافیا با ویژگی کلگرا و منطقهگرای خویش، میتواند مدّعی دانش برنامهریزی برای جهان پیچیده کنونی و آینده ما باشد و شاید بیش از هر دانش دیگر شایستگی آن را دارد.
پیشینه
ایده الحاق و انجام مطالعات قِسم ویژه و اعظمی از مباحث برنامهریزی (ِتوسعه) به دانش جغرافیا، به سال ۱۹۳۸ در انگلستان و کنفرانس سالانه انجمن جغرافیایی برمیگردد. کنفرانسهای سالانه انجمن جغرافیایی معمولاً موضوعی مربوط به علایق رئیس خود در حال حاضر را دارد، ولی از آنجا که در انتخاب روسا، انجمن خود را محدود به جغرافیدانان دانشگاهی نمیکند، خدمت شایانی برای موضوع اغلب با وارد کردن یک دیدگاه جدید انجام میشود. آن سال، نکتهٔ کلیدیِ کنفرانسِ برگزار شده در مدرسهٔ اقتصاد لندن در ۶–۴ ژانویه، نقشی بود که جغرافیا میتواند در برنامهریزی ایفا کند. نطق ریاست، که توسط پاتریک ابرکرومبی، استاد برنامهریزی شهری کالج دانشگاهی لندن ایراد شد، تحت عنوان «جغرافیا، پایه برنامهریزی» (Geography, the Basis of Planning) بود و یک سمپوزیوم در مورد شهر و برنامهریزی روستایی، مهمترین موضوع مجزا در این برنامه شد. ابرکرومبی به عنوان نقطهٔ شروع کار، سهگانه معروف «مکان، کار، مردم» (place, work, folk) را انتخاب کرد؛ که در این میان جغرافیا (مکان) نشاندهنده اساس برنامهریزی، تجارت (یا کار) هسته برنامهریزی، و مردان و زنان (یا مردم) هدف برنامهریزی بودند. اما پس از آن توماس والتر فریمن استاد جغرافیای دانشگاه ویکتوریای منچستر بهطور متقاعدکنندهای زمینه جغرافیایی برنامهریزی را نشان میدهد و به صورت رسمی نخست آنها را در کتاب «جغرافیا و برنامهریزی» (Geography and Planning) آوردهاست که ابتدا در سال ۱۹۵۸ دانشگاه هاچینسون آنرا منتشر کرد. وی از نمونههای عینی وام گرفته شده از جغرافیای روستایی، شهری و صنعتی بریتانیا برای توسعهٔ جنبههای جغرافیایی مشکلات برنامهریزی شهر استفاده میکند. همچنین همان جغرافیای منطقهای، و بسیاری از مطالعات موردی محلی که وی دانشجویان خود را بدان تشویق میکرد، نیز منابع داده ضروری را بر این اساس فراهم کردند. در نتیجهٔ گسترش ده چندان حرفهٔ برنامهریزی، دانشمندان علوم اجتماعی که اکثر آنها به عنوان جغرافیدان آموزش دیده بودند، از معماران، نقشهبرداران و مهندسانی که این حرفه را ایجاد کردند پیشی گرفتند. بهطور کلی تصدیق میشود که جغرافیا راه را برای نفوذ علوم اجتماعی به برنامهریزی باز کرد و تقریباً انحصار حرفههای طراحی را شکست. چرا که در اوایل قرن بیستم حرفهٔ نوپای برنامهریزی تحت تسلط معماران و مهندسان بود. از زمان تصویب قانون برنامهریزی شهری و کشوری سال ۱۹۴۷، سنت تحقیق برای برنامهریزی، که توسط افرادی مانند دادلی استامپ و جورج هِنری دِیش آغاز شد، توسط بسیاری از جغرافیدانان برجسته، به ویژه پیتر هال، با قدرت دنبال شدهاست. از آنجا که برنامهریزی در بسیاری از جوامع درگیر سوالاتی در مورد استفاده از زمین بود (و در بسیاری از موارد هنوز هم هست)، تأثیر آن ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان جغرافیا در برنامهریزی بود. موقعیتهای شغلی با عنوان «برنامهریز»، بهویزه از اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، در میان دانشجویان جغرافیا، به عنوان شغل محبوب مطرح شد و روششناسی جدید دانش جغرافیا در راه تثبیت ارزشهای کاربردیِ قابل توجه گام برداشت.
محورها
برنامهریزی محیطی
علوم محیطی یک موضوع چندرشتهای است که در آن فرآیندهای کنترلکننده و اثرگذار بر طیف گستردهای از زیستگاهها، اکوسیستمها و محیطهای روی زمین بررسی میشود. در علوم محیطی، فعال و برنامهریز، در فرآیندهای طبیعی و انسانی مؤثر بر محیط طبیعی جهانی و متأثر از آن تأمل داشته؛ دانش و مهارتهای لازم را برای کمک به ساخت آیندهای پاکتر و پرداختن به چالشهای بزرگِ پیش روی بشریتِ موجود در زمین کسب کردهاست. جغرافیا یکی از مهمترین رکوردهای (سوابق) محیطی (زیستمحیطی) است که ما داریم. درک تغییرات زمانی و فضایی بخش کلیدی یادگیری جغرافیایی است و جغرافیدانان شروع به در نظر گرفتن روندهای طولانی مدتی کردهاند که جهان پیرامون ما را شکل دادهاند. این یک ثبت و گزارش غنی، دقیق و بلندمدت است از این که محیط در حال حاضر و در گذشته چگونه به نظر میرسد. مثلاً مطالعات مدیریت و برنامهریزی حوضهٔ رودخانهها شامل مطالعات وضع گذشته و پیشبینی اوضاع آینده حوضههای رودخانهها است. زیرا اکوسیستمها در طول تاریخ بشر مشکل گرفته و تکامل یافته و اگر انسان به صورت نامناسب از محیط بهرهبرداری کرده باشد، آنها را بر پیکره خود دارد. این، هر روز که میگذرد، دادههای بیشتری برای برداشت، تحلیل و توضیح ایجاد میکند و در عین حال، تاریخ محیطی و شهری نیز اخیراً به عنوان حوزههای در حال جنبشی ظاهر میشوند. هدف اصلی یک برنامه در برنامهریزی و طراحی محیط (محیطزیست) عبارت است از ادغام نگرانیهای محیطی (زیستمحیطی) با نیازها و خواستههای انسان، آشناسازی شرکتکنندگان به مسائل و فرآیندهای کلیدی محیطی (زیستمحیطی)، و ارائهٔ استراتژیهایی برای پیشگیری و کاهش دامنه وسیعی از مسائل زیستمحیطی در چارچوب کلی توسعهٔ پایدار، از دیدگاه برنامهریزی است. در این زمینه رابطهٔ در حال تغییر بین جامعه و محیطزیست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و تهدیدهای موجودی که محیطهای فیزیکی (طبیعی)، بیولوژیکی (زیستی) و اجتماعی با آن مواجه هستند ارائه میگردند. در شاخههای غیرطبیعی جغرافیا معمولاً این دوره با ساختگشایی اصطلاحات «محیط» و «پایداری» آغاز میشود. چرا که چالشهای محیطی و اکولوژیکی بهطور فزایندهای در تنظیم اجتماعی-فضایی مهم شدهاند. لذا در تمامی برنامههای توسعه بهویژه توسعهٔ پایدار بدون درنظر گرفتن پارامترهای ابعادی محیط علاوه بر اینکه زیربنای توسعه با مشکل مواجه خواهد شد، آینده توسعه نیز در مخاطره بیتوجهی به این پارامترها و در نتیجه خسارت جبرانناپذیر قرار خواهد گرفت.
برنامهریزی فضایی
انسانهای ساکن هر ناحیهٔ جغرافیایی برای اجرای فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی خود نیازمند فضا هستند. فضا، تکیهگاه مشترک انسان، طبیعت و عملکرد انسان در طبیعت است. جغرافیا به ما کمک میکند فضا و مکان را کشف و درک کنیم. برنامهریزی فضایی بهمنظور دستیابی به فضای زیست بهینه و توسعهٔ متوازن و پایدار آن و نیز استقرار منطقی و سیستماتیک گروههای انسانی، فعالیتها و نهادهای فیزیکی و کالبدی در فضا، بعد چهارم و متعیّن فرایند برنامهریزیهای توسعه اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی یک کشور را تشکیل میدهد که در وظیفه علم جغرافیا و جغرافیدانان است. اینان بر این باورند که ارتقای جهانی و محلیِ رفاه با نوآوری و تحول فضایی که از نظر اجتماعی قابلقبول و پایدار است به بهترین شکل حاصل میشود. برنامهریزی فضایی در صدد است که ارتباطی متعادل، معقول و مطلوب بین فضاها برقرار نماید.
برنامهریزی شهری-روستایی
در جوامع شهری و روستایی، جغرافیا نقش مهمی در توسعهٔ محیط ساختهشده ایفا میکند و برنامهریزان را به چالش میکشد تا از مبانی نظری غنی و متنوع جغرافیای انسانی برای شناخت و درک حساسیتهای جغرافیایی برخی از مهمترین و فشارآورترین موضوعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز استفاده کنند. در اینجا برنامهریزان در مورد مدیریت و توسعه شهرها، شهرکها و قصبات، روستاها و مناطق روستایی (برونشهری) تصمیم میگیرند. هدف آنها متعادل کردن تقاضاهای متضاد مسکن، توسعهٔ صنعتی، کشاورزی، تفریح، حمل و نقل و محیطزیست مناطق شهری و روستایی است بهگونهای که ارزشها و منابع محیطی حفظ شود و ارتقا یابد تا امکان ایجاد توسعهٔ مناسب فراهم گردد. البته که برنامهریزان شهری و روستایی همچون برنامهریزان فضایی با سیمای فضایی شهر و حومه و متعلقات آن نیز سر و کار دارند.
جستارهای وابسته
فهرست جغرافیدانان
جغرافیدان
جغرافیای طبیعی
جغرافیای انسانی
جغرافیای سیاسی
فلسفه جغرافیا
جغرافیای طبیعی
تحلیل فضایی
منابع
شورچه، محمود (۱۳۹۶) مکتبهای جغرافیایی: از آغاز تاکنون، انتشارات پرهام نقش، تهران.
ویکیپدیای انگلیسی
پیوند به بیرون
جغرافیا
رشتههای آکادمیک
علوم اجتماعی
علوم زمین
مقالههای موضوعات اصلی |
1450 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA | زمینساخت | زمینساخت یا تکتونیک (Tectonics) یکی از شاخههای زمینشناسی است که به مطالعهٔ تغییرشکل پوستهٔ زمین بر اثر تنشها و کرنشهای وارده در طول دورانهای مختلف زمینشناسی میپردازد. هدف اصلی این رشته توجیه هندسه و نحوهٔ پیدایش سازهها و ساختارهای زمینشناسی مانند طاقدیسها، گسلها، درزهها و ناودیسهاست. از سوی دیگر، زمینساخت به مطالعهٔ ساختار درونیِ زمین، چگونگی تشکیل رشته کوهها، اقیانوسها، زمینلرزهها و دیگر رخدادهای سطح زمین میپردازد.
تکتونیک صفحهای
نظریهٔ تکتونیک صفحهای، که به حرکت تکههای پوستهٔ زمین در ابعاد قارهای میپردازد، بخشی از این شاخه است. از این دانش برای مطالعهٔ نحوهٔ رخداد زلزله، زمینشناسی مهندسی و مطالعهٔ مخازن نفت و گاز استفاده میشود.
مفهوم زمینساخت همچنین برای گفتوگو دربارهٔ حرکت آهستهٔ صفحهها بهکار میرود، که در آن مورد به آن بیشتر زمینساخت صفحهای یا رانش قارهای گفته میشود.
زمینساخت همچنین به مباحث زلزله، صفحات قارهای و پدیدههایی از این دست میپردازد.
پانویس
جستارهای وابسته
زمینلرزه
مهندسی زلزله
زلزلهشناسی
منابع
Fundamentals of Structural Geology, David D. Pollard, Raymond C. Fletcher. Cambridge University Press, New York (2005). 500 pp. ,
ویکیپدیا انگلیسی
پیوند به بیرون
http://hamshahrionline.ir/details/149374 مفاهیم: تکتونیک صفحهای چیست؟ (دانش - همشهری آنلاین)
زمینساخت |
1452 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%DA%86%D8%B1%D8%AE | هواچرخ | هواچرخ. یا جایروکوپتر یا اتوجایرو یا جایروپلن (به اختصار جایرو) به هواگردی گفته میشود که پروانهٔ بزرگ آن بدون موتور باشد. هواچرخ در ظاهر همانند بالگرد است اما حرکت آن یا بهوسیله یک پروانه موتوری یا یک کابل کششی صورت میگیرد. گذشتن هوا از پیرامون پروانهٔ بزرگ، باعث بلند شدن هواچرخ از زمین میگردد. پروانه بزرگ هواچرخ هرزگرد است و به هیچگونه موتوری اتصال ندارد بلکه پروانهٔ کوچک به موتور متصل است و با چرخش این پروانه، بادهای شدید تولید شده و پروانهٔ بزرگ را میچرخاند تا نیروی برآر تولید شود.
هواچرخ نوعی هواگرد با بال متحرک است. در هواچرخ، برخلاف بالگرد، نیروی موتور فقط صرف پیشراندن میشود و نیروی برآر در اثر جریان هوائی که به بال یا پروانه میوزد و آن را به گردش درمیآورد ایجاد میشود. شکل ظاهری هواچرخ بسیار شبیه به بالگرد است ولی از نظر اصول پرواز با آن تفاوت دارد. پروانه بزرگ در هواچرخ همواره در شرایط خودگردی است و بههمین دلیل حتی اگر موتور خاموش شود هواچرخ نیروی برآر دارد و دچار واماندگی نمیشود. بعبارت دیگر برخلاف بالگردها، در جایروکاپتر هیچگونه گیربکسی بین موتور پیشران و ملخ هرزگرد وجود ندارد تا خلبان با غیرفعال کردن آن گیربکس فاز خودگردی را آغاز کند.
این وسیله نوعی هواگرد است که از یک پروانه کوچک استفاده میکند تا پروانه بزرگ را بچرخاند. با وجود اینکه پروانه اصلی آنها در ظاهر شبیه یک پروانه اصلی بالگرد است ولی برخلاف بالگردها، هوا باید از پایین به بالای پروانه بزرگ جریان داشته باشد. این وسیله توسط یک مهندس اسپانیایی به نام Juan de la Cierva ساخته شد. هدف وی اختراع یک هواپیما بود تا پروازی مطمئن و ایمن در سرعتهای پایین داشته باشد. اولین پرواز هواچرخ در ۹ ژانویه ۱۹۲۳ از فرودگاه کواترو وینتوس در مادرید بود. موارد استفاده از این وسیله امروزه در پروازهای تفریحی، سمپاشی مزارع و غیره میباشد.
جستارهای وابسته
جایرودین ران روتورسایکل
مککولوچ جی۲
بنسن بی۸
بالگرد آمیخته
پانویس
منابع
Rotorcraft Flying Handbook, FAA Manual H-8083-21, Chapters 15–22. Washington, DC: Flight Standards Service, Federal Aviation Administration, U.S. Dept. of Transportation, 2001. .
پیوند به بیرون
اختراعات اسپانیایی
پیکربندی هواگردها
خودروهای عرضه شده در ۱۹۲۳ (میلادی)
هواچرخها |
1453 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | فرهنگستان | فرهنگستان یا آکادِمی مؤسسه ای پژوهشی یا آموزشی برای آموزش عالی، پژوهش، یا عضویت افتخاری است.
اکنون در ایران چهار فرهنگستانِ فعال وجود دارد: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فرهنگستان علوم، فرهنگستان علوم پزشکی، و فرهنگستان هنر.
ریشهشناسی
فرهنگستان را در یونان باستان، «آکادِمیا» میگفتند. کاربرد این واژه به شکل یونانیِ آن، به سال ۳۸۵ پیش از میلاد برمیگردد؛ زمانیکه افلاطون در دبیرستانی در شمال آتن در یونان، مدرسهای برای خردورزی و فلسفه و آموزش بنیاد نهاد.
واژهٔ «فرهنگستان» از زبان فارسی میانه به فارسی نو رسیدهاست.
در لغتنامه دهخدا نیز درباره آن نوشته شده:«مشتق از نام یلی اساطیری از مردم یونان موسوم به آکادمُس که اراضی منسوب بدو را آکادمی می نامیدند، در شمال غربی اَطینه «آتن »، و مَدْرَس افلاطون بدانجا بود.»
جستارهای وابسته
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
فرهنگستان علوم
فرهنگستان علوم پزشکی
فرهنگستان هنر
فرهنگستان ایران
فرهنگستان زبان ایران
فهرست فرهنگستانهای جهان
منابع
آکادمی
آکادمیها
اصطلاحشناسی آکادمیک
افلاطون
انواع مدرسه
تاریخ ایدهها
فرهنگستانها |
1454 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%86%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%DB%8C%20%28%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87%29 | چندکارگی (رایانه) | در علوم کامپیوتر و رایانش، چند وظیفگی، اجرای همزمان چندین کار یا فرآیند در مدت زمان مشخص است. وظایف جدید میتوانند کارهایی را که قبلاً شروع شدهاند، قبل از پایان کار قطع کنند؛ به جای اینکه منتظر بمانند تا پایان یابد. در نتیجه، رایانه بخشهایی از چندین وظیفه را به روشی پخته شده اجرا میکند؛ در حالی که وظایف منابع پردازشی مشترک مانند واحدهای پردازش مرکزی (CPU) و حافظه اصلی را به اشتراک میگذارند. ویژگی چند وظیفگی به طور خودکار برنامه در حال اجرا را قطع میکند، حالت آن را ذخیره میکند (نتایج جزئی، محتویات حافظه و محتویات ثباتهای رایانه) و حالت ذخیره شده برنامه دیگری را بارگیری میکند و کنترل را به آن منتقل میکند. این «تغییر زمینه» ممکن است در فواصل زمانی مشخص (چند وظیفگی پیشگیرانه) شروع شود، یا برنامه در حال اجرا کدگذاری شود تا هنگام قطع شدن آن به نرم افزار نظارتی سیگنال داده شود (چند وظیفگی مشارکتی).
چند وظیفگی به طور همزمان به انجام همزمان چندین کار احتیاج ندارد. در عوض، به بیش از یک کار اجازه میدهد تا در یک دوره زمانی مشخص پیش بروند. حتی در رایانههای چند پردازندهای، چند وظیفگی اجازه میدهد کارهای بیشتری نسبت به پردازندههای مرکزی انجام شود.
چند وظیفگی از ویژگیهای رایج سیستمعاملهای رایانه است. این ویژگی اجازه میدهد تا استفاده کارآمدتر از سختافزار کامپیوتر انجام گیرد و زمانی که یک برنامه منتظر برخی از رویدادهای خارجی مانند ورودی کاربر یا انتقال ورودی/خروجی با یک وسیله جانبی برای تکمیل است، پردازنده مرکزی میتواند با برنامه دیگری استفاده شود. در یک سیستم به اشتراک گذاری زمان، چندین اپراتور انسانی از پردازنده یکسانی استفاده میکنند که گویی به استفاده آنها اختصاص یافته است؛ در حالی که در پشت صحنه رایانه با انجام چند وظیفگی برنامههای شخصی خود، در حال خدمترسانی به بسیاری از کاربران است. در سیستمهای چندوظیفگی در رایانه، یک کار تا زمانی اجرا میشود که باید منتظر یک رویداد خارجی باشد یا اینکه زمانبندی (رایانش) سیستم عامل به زور وظیفه در حال اجرا را از CPU خارج کند. سیستمهای بیدرنگ مانند آنهایی که برای کنترل رباتهای صنعتی طراحی شدهاند، به پردازش به موقع نیاز دارند. ممکن است یک پردازنده واحد بین محاسبات حرکت ماشین، ارتباطات و رابط کاربری به اشتراک گذاشته شود.
غالباً سیستمعاملهای چند وظیفهای اقداماتی را برای تغییر اولویت کارهای فردی در نظر گرفته اند، به طوری که برای کارهای مهمتر نسبت به کارهایی که اهمیت کمتری دارند، زمان بیشتری برای استفاده از پردازنده اختصاص مییابد. بسته به سیستم عامل، یک کار ممکن است به اندازه کل برنامه کاربردی بزرگ باشد، یا ممکن است از ریسمان (رایانش)های کوچکتر تشکیل شده باشد که قسمتهای کلی برنامه را انجام میدهد.
پردازندهای که برای استفاده با سیستمعاملهای چند وظیفهای در نظر گرفته شده است، ممکن است شامل سختافزار ویژهای برای پشتیبانی ایمن از چندین کار مانند حفاظت از حافظه و حلقه حفاظتی باشد که اطمینان حاصل میکند نرم افزار نظارتی توسط خطاهای برنامه حالت کاربر آسیب نمیبیند یا برانداز میشود.
اصطلاح «چند وظیفگی» به یک اصطلاح بین المللی تبدیل شده است، زیرا همان کلمه در بسیاری از زبانهای دیگر مانند آلمانی، ایتالیایی، هلندی، دانمارکی و نروژی نیز استفاده میشود.
چند برنامه ریزی
در روزهای اولیه رایانش ، اختصاص زمان پردازنده پرهزینه بود و دستگاه جانبی بسیار کند بودند. هنگامی که رایانه برنامه ای را اجرا می کند که به دسترسی به یک دستگاه جانبی احتیاج دارد ، واحد پردازش مرکزی (CPU) مجبور بود دستورالعمل های برنامه را هنگام پردازش دستگاه جانبی ، متوقف کند. این اتفاق به طور کلی بسیار ناکارآمد بود.
اولین رایانه ای که از سیستم چند برنامه ای استفاده می کرد ، Leo III انگلیس بود که متعلق به J. Lyons and Co. بود. در طی پردازش دستهای ، چندین برنامه مختلف در حافظه رایانه بارگیری شد و برنامه اول شروع به اجرا کرد. هنگامی که اولین برنامه به دستورالعمل منتظر یک وسیله جانبی رسید ، متن این برنامه دور نگه داشته شد و به برنامه دوم در حافظه فرصت داده شد که اجرا شود. این روند تا پایان اجرای همه برنامه ها ادامه داشت.
استفاده از عملکرد چند برنامه ای با ورود حافظه مجازی و فناوری ماشین مجازی ، که به برنامه های فردی امکان می دهد از منابع حافظه و سیستم عامل استفاده کنند به گونه ای که سایر برنامه های همزمان در حال اجرا هستند ، افزایش یافته است.
چند برنامه ای هیچ تضمینی برای اجرای به موقع یک برنامه نمی دهد. در واقع ، اولین برنامه ممکن است بدون نیاز به دسترسی به وسایل جانبی ، ساعتها اجرا شود. از آنجا که هیچ کاربری منتظر یک ترمینال تعاملی نبود ، مشکلی هم ایجاد نمیشد. کاربران یک کارت پانچ را به یک اپراتور تحویل می دادند و چند ساعت بعد برای نتایج چاپی بر می گشتند. چند برنامگی زمان انتظار را هنگام پردازش دسته ها به مقدار زیادی کاهش می داد.
چند وظیفه ای تعاونی
سیستم های چند وظیفه ای اولیه از برنامه هایی استفاده می کردند که داوطلبانه زمان را به یکدیگر واگذار می کردند. این رویکرد که در نهایت توسط بسیاری از سیستمعامل های رایانه پشتیبانی شد ، امروزه به عنوان چند وظیفه ای مشارکتی شناخته می شود. اگرچه اکنون به ندرت در سیستم های بزرگتر به استثنای برنامه های خاص مانند CICS یا زیر سیستم JES2 استفاده می شود ، اما چند وظیفگی مشارکتی تنها برنامه زمانبندی بود که توسط Microsoft Windows و Classic Mac OS به کار رفته بود تا چندین برنامه را به طور همزمان اجرا کند. چند وظیفگی مشارکتی امروزه در سیستم عامل های RISC نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
همانطور که یک سیستم چند وظیفه ای مشترک به هر فرآیند متکی است و مرتباً وقت خود را به سایر فرایندهای سیستم می دهد ، یک برنامه ضعیف طراحی شده می تواند تمام وقت پردازنده را برای خود مصرف کند ، یا با انجام محاسبات گسترده یا با انتظار مشغول که هر دوی این اتفاقات باعث هنگ شدن کل سیستم می شود. در یک محیط سرور ، این خطری است که باعث می شود کل محیط به طرز غیرقابل قبولی شکننده باشد.
چند وظیفه ای پیشگیرانه
چند وظیفگی پیشگیرانه این امکان را به سیستم کامپیوتر می دهد تا "قطعه" منظم زمان کار را برای هر فرآیند با اطمینان بیشتری تضمین کند. همچنین به سیستم این امکان را می دهد تا به سرعت به وقایع مهم خارجی مانند داده های ورودی که ممکن است نیاز به توجه فوری یک فرآیند دیگر داشته باشد ، رسیدگی کند. سیستم عامل ها برای بهره گیری از این قابلیت های سخت افزاری و اجرای پیشگیرانه چندین فرآیند تولید شده اند. چند وظیفه ای پیشگیرانه در PDP-6 Monitor و MULTICS در سال 1964 ، در OS / 360 MFT در سال 1967 و در یونیکس در سال 1969 اجرا شد و در برخی از سیستم عامل های رایانه های به اندازه DEC's PDP-8 موجود بود. این یک ویژگی اصلی در همه سیستم عامل های مشابه یونیکس است ، مانند لینوکس ، سولاریس و BSD با مشتقات آن و همچنین نسخه های مدرن ویندوز.
در هر زمان خاص ، پردازش ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته هایی که منتظر ورود یا خروجی هستند ("I / O bound" نامیده می شود) ، و پردازش هایی که به طور کامل از CPU استفاده می کنند ("CPU bound").در سیستم های ابتدایی ، نرم افزار اغلب در حال "سرکشیکردن (علوم رایانه)" یا "انتظار مشغول" است و برای ورودی درخواستی (مانند ورودی دیسک ، صفحه کلید یا شبکه) "نظرسنجی" می کند. در این مدت ، سیستم کار مفیدی انجام نمی داد. با ظهور وقفه ها و چند وظیفگی پیشگیرانه ، می توان فرآیندهای متصل به ورودی / خروجی را مسدود کرد یا در حالت انتظار نگه داشت ، تا رسیدن داده های لازم ، به سایر فرایندها اجازه می دهد تا از پردازنده استفاده کنند. از آنجا که ورود داده های درخواستی باعث ایجاد وقفه می شود ، می توان برای فرآیندهای مسدود شده ، بازگشت به موقع به اجرا را تضمین کرد.
اولین سیستم عامل پیشگیرانه چند وظیفه ای موجود برای کاربران خانگی ، Sinclair QDOS در Sinclair QL بود که در سال 1984 منتشر شد ، اما تعداد کمی از مردم دستگاه را خریداری کردند. Amiga کمودور ، که در سال بعد منتشر شد ، اولین رایانه خانگی تجاری موفق بود که از این فناوری استفاده کرد و توانایی های چندرسانه ای آن را به عنوان یک جد آشکار از رایانه های شخصی چند وظیفه ای معاصر تبدیل کرده است. مایکروسافت در اوایل دهه 1990 هنگام توسعه ویندوز NT 3.1 و سپس ویندوز 95 ، انجام چند وظیفه پیشگیرانه را به یکی از ویژگی های اصلی سیستم عامل شاخص خود تبدیل کرد. بعداً توسط Mac OS X در Macintosh اپل به کار گرفته شد که به عنوان یک سیستم عامل مشابه یونیکس ، از چند وظیفگی پیشگیرانه برای همه برنامه های بومی استفاده می کند.
یک مدل مشابه در ویندوز 9x و خانواده NT ویندوز ، که در آن برنامه های 32 بیتی به صورت پیش فرض چند وظیفه ای هستند ، استفاده می شود. نسخه های 64 بیتی ویندوز ، چه برای x86-64 و چه برای معماری Itanium ، دیگر از برنامه های 16 بیتی قدیمی پشتیبانی نمی کنند و بنابراین چند وظیفگی پیشگیرانه را برای همه برنامه های پشتیبانی شده فراهم می کنند.
به موقع
دلیل دیگر چند وظیفگی در طراحی سیستم های محاسباتی رایانش بیدرنگ بود ، جایی که تعدادی از فعالیت های خارجی احتمالاً غیر مرتبط وجود دارد که برای کنترل توسط یک سیستم پردازنده واحد مورد نیاز است. در چنین سیستم هایی ، یک سیستم وقفه سلسله مراتبی با اولویت بندی فرآیند همراه است تا اطمینان حاصل شود که فعالیت های کلیدی سهم بیشتری از زمان فرآیند موجود را دارند.
چند رشته ای
از آنجایی که چند وظیفگی توان عملیاتی رایانه ها را بسیار بهبود بخشید ، برنامه نویسان شروع به اجرای برنامه ها به عنوان مجموعه ای از فرایندهای همکاری کردند (به عنوان مثال ، فرآیند جمع آوری داده های ورودی ، یک پردازش داده های ورودی یک پردازه ، و نوشتن نتایج روی دیسک). با این وجود ، این ابزارها به برخی ابزارها نیاز داشتند تا به پردازش ها امکان تبادل مؤثر داده ها را بدهند.
ریسمان (رایانش) ها از این ایده متولد شده اند که به اشتراک گذاری کل فضای حافظه آنها کارآمدترین راه برای همکاری در فرآیند ها است. بنابراین ، ریسه ها به طور مؤثر فرایندهایی هستند که در همان زمینه حافظه اجرا می شوند و منابع دیگر را با فرایند والد خود مانند پرونده های باز به اشتراک می گذارند.ریسه ها به عنوان فرآیندهای سبک توصیف می شوند زیرا جابجایی بین ریسه ها به تغییر زمینه حافظه منجر نمی شود.
در حالی که ریسه ها به صورت پیش فرض برنامه ریزی می شوند ، برخی از سیستم عامل ها نوع مختلفی را برای ریسه ها ، به نام الیاف ، که بهصورت مشترک برنامه ریزی می شوند ، ارائه می دهند. در سیستم عامل هایی که الیاف ارائه نمی دهند ، برنامه ای ممکن است فیبر (علوم رایانه) خود را با استفاده از تماس های مکرر با توابع کارگر پیاده سازی کند. الیاف حتی سبک تر از ریسه ها هستند و برنامه ریزی آنها تا حدودی آسان تر است ، اگرچه تمایل دارند برخی از مزایای ریسه ها را در دستگاه های دارای چندپردازشی از دست بدهند.
برخی از سیستم ها به طور مستقیم از چند رشته در سخت افزار پشتیبانی می کنند.
محافظت از حافظه
اشتراک در دسترسی به منابع سیستم برای هر سیستم چند وظیفه ای ضروری است. دسترسی به حافظه باید کاملاً مدیریت شود تا اطمینان حاصل شود که هیچ فرآیندی نمی تواند سهوی یا عمداً در مکانهای حافظه خارج از فضای آدرس فرآیند بخواند یا بنویسد. این کار با هدف ثبات عمومی سیستم و یکپارچگی داده ها و همچنین امنیت داده انجام می شود.
به طور کلی ، مدیریت دسترسی به حافظه با ترکیب مکانیزم های سخت افزاری که قابلیت های پشتیبانی کننده مانند واحد مدیریت حافظه (MMU) را دارند ، به عهده هسته سیستم عامل است. اگر فرآیندی بخواهد به یک مکان حافظه در خارج از فضای حافظه خود دسترسی پیدا کند ، MMU درخواست را رد می کند و به هسته سیگنال می دهد تا اقدامات مناسب را انجام دهد. این امر معمولاً به خاتمه دادن اجباری روند جرم منجر می شود. بسته به نرم افزار و طراحی هسته و خطای خاص مورد نظر ، ممکن است کاربر پیام خطای دسترسی مانند "خطای تقسیم بندی" را دریافت کند.
در یک سیستم چند وظیفه ای که به خوبی طراحی شده و به درستی پیاده سازی شده ، یک فرآیند داده شده هرگز نمی تواند مستقیماً به حافظه ای که متعلق به فرآیند دیگری است دسترسی پیدا کند. یک استثنا در مورد این قاعده در مورد حافظه مشترک است. به عنوان مثال ، در مکانیسم ارتباطی بین فرآیند System V هسته به حافظه اجازه می دهد تا به طور متقابل توسط چندین فرآیند به اشتراک گذاشته شود. چنین ویژگی هایی اغلب توسط نرم افزار مدیریت پایگاه داده مانند PostgreSQL استفاده می شود.
سازوکارهای محافظت از حافظه ناکافی ، به دلیل نقص در طراحی آنها یا پیاده سازی ضعیف ، امکان آسیب پذیری های امنیتی را فراهم می کند که ممکن است توسط نرم افزارهای مخرب مورد سو استفاده قرار گیرند.
تعویض حافظه
استفاده از یک حافظه مجازی یا پارتیشن مبادله راهی برای سیستم عامل است که می تواند با نگه داشتن بخشهایی از حافظه اصلی در حافظه ثانویه ، حافظه بیشتری از آنچه از نظر فیزیکی در دسترس است ، فراهم کند. در حالی که چند وظیفه ای و تعویض حافظه دو تکنیک کاملاً نامرتبط هستند ، اما آنها اغلب در کنار هم استفاده می شوند ، زیرا تعویض حافظه امکان بارگیری همزمان کارهای بیشتر را فراهم می کند. به طور معمول ، یک سیستم چند وظیفه ای هنگامی که فرایند در حال اجرا به نقطه ای منتقل می شود که باید منتظر بماند تا بخشی از حافظه از حافظه ثانویه بارگیری شود ، فرآیند دیگری را اجرا می کند.
برنامه نويسي
فرآیندهای کاملاً مستقل برای برنامه ریزی در یک محیط چند وظیفه ای مشکل چندانی ندارند. بیشترین پیچیدگی در سیستم های چند وظیفه ای ناشی از نیاز به اشتراک منابع کامپیوتر بین وظایف و همگام سازی عملکرد وظایف مشترک است.
از تکنیک های رایانش همزمان برای جلوگیری از مشکلات احتمالی ناشی از تلاش های متعدد برای دستیابی به همان منبع استفاده می شود.
در سیستم های بزرگتر گاهی با پردازنده (های) مرکزی و تعدادی از پردازنده های ورودی / خروجی ، نوعی چندپردازشی نامتقارن ساخته می شوند.
با گذشت سالها ، سیستمهای چند وظیفه ای بهتر شده اند. سیستم عامل های مدرن به طور کلی شامل مکانیزم های جزئی برای اولویت بندی فرایندها هستند ، در حالی که چندپردازی متقارن پیچیدگی ها و قابلیت های جدیدی را به همراه آورده است.
همچنین ببینید
وضعیت پردازه
تعویض زمینه
منابع
فناوریهای سیستمعامل
رایانش همروند |
1464 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D9%81%D8%A7 | آلفا | واژه آلفا به معنیهای زیر بکار میرود:
آلفا (حرف) نخستین حرف از حروف الفبای یونانی
ذرات آلفا نام ذرهای در شیمی
نام یک کانال تلویزیونی گجراتی
جوخه آلفا، یکی از جوخههای ویژه روسیه
سطح آلفا نوعی حالت نیمه هوشیاری توام با تمرکز در انسان
به قوی ترین و بزرگ ترین گرگ گله (گرگ ماده و یا نر) گرگ آلفا گفته می شود
اندروید نسخه آلفا یا ۱.۰
آلفا؛ فیلمی ماجراجویی محصول ۲۰۱۸ آمریکا
صفحههای ابهامزدایی |
1470 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%A7%D9%86 | شمالگان | شمالگان یا سرزمین شمالگان ، به ناحیهٔ پیرامون قطب شمال، گفته میشود. شمالگان بخشهایی از روسیه، آلاسکا، کانادا، گرینلند، لاپلند و سوالبارد و نیز اقیانوس شمالگانی (اقیانوس منجمد شمالی) را دربر میگیرد. خط همدمای ۱۰ درجه سلسیوس معمولاً برای مشخص کردن مرز شمالگان در نظر گرفته میشود. البته ممکناست یک اختلاف دمای اندکی در مرز شمالگان وجود داشته باشد.
به شمالگان، سرزمین آفتاب نیمهشب نیز گفته میشود.
قطب شمال یک ششم کرهٔ زمین و به اندازهٔ روسیه – چین و هند وسعت دارد. قطب شمال هیچ جمعیت باشندهای ندارد؛ و به وسیلهٔ سازمان شورای شمالگان اداره میشود. شورای شمالگان علاوه بر ۸ عضو اصلی (آمریکا، روسیه، نروژ و سوئد نیز از جملهٔ آنها هستند)، ۱۲ عضو ناظر دارد؛ که هر دو سال یکبار کمیتههای ششگانهٔ آن، اجلاس برگزار میکنند. در اجلاس وزیران در نروژ در اول ماه مه ۲۰۱۳ عضویت ناظر هند رسماً اعلام و تصویب شد.
باور کارشناسان انرژی بر این است که یک چهارم منابع نفتی و گازی جهان در بستر اقیانوس منجمد شمالی قرار دارد.
ادعای مالکیت
کانادا و روسیه پیشتر حاکمیت ملی خود بر ناحیهٔ نفتخیز قطب شمال را اعلام کرده بودند. در سال ۲۰۱۴، دانمارک ادعایی را دربارۀ ناحیهای به وسعت ۸۹۵ هزار کیلومتر مربع ورای مرزهای دریایی گرینلند سازمان ملل متحد طرح کردهاست که بر اساس آن استدلال میکند که دریای پیرامون قطب شمال به فلات قارهٔ گرینلند وصل است که یک ناحیهٔ خودمختار متعلق به دانمارک است. تیغهٔ ۱٬۸۰۰ کیلومتری به نام پشته لومونسف که در اصل یک رشتهکوه است و قطب شمال را دو قسمت میکند، در کانون این اختلاف قرار دارد. یک زیردریایی روسیه در سال ۲۰۰۷ یک پرچم تیتانیومی ضدزنگ را در بستر آبهای قطب شمال بر زمین نشاند که واکنش خشمآلود کانادا را به دنبال داشت.
روسیه، نروژ، کانادا، دانمارک و آمریکا که سواحل همجوار قطب شمال دارند، این قلمروی غنی را از آن خود اعلام کردهاند. مسابقه برای تصاحب این منطقه از زمانی شتاب گرفت که با آب شدن کوههای یخی دسترسی به قطب شمال آسانتر شدهاست. در سال ۲۰۰۱، روسیه مدارک مالکیت این منطقه را به سازمان ملل متحد ارائه داد که مورد قبول قرار نگرفت، چون بدون شواهد لازم بود. سه سال پیش کاوشگران روسی در حرکتی حاکی از جدی بودن این کشور در چشمداشت به این قلمرو، پرچمی را از جنس تیتانیوم در بستر اقیانوس منجمد شمالی نصب کردند. از سوی دیگر، کاوشهای علمی آمریکا و کانادا برای جمعآوری دادهها از این منطقه در حال انجاماست، تا بتواند ادعای این کشورها را بر سر مالکیت این منطقه اثبات کند. نروژ و دانمارک (از جانب گرینلند) نیز برای به دست آوردن حاکمیت این منطقه تلاش میکنند. به موجب قوانین بینالمللی هر یک از این پنج کشور حوزهٔ قطب شمال، مجاز به بهرهبرداری اقتصادی از ناحیهای به شعاع ۲۰۰ مایل در امتداد سواحل خود است.
تنها کشورهایی میتوانند ادعای مالکیت بر این منطقه را داشته باشند که موفق شوند ثابت کنند ادامهٔ یک رشتهکوهی که در کشور آنها وجود دارد، تا اعماق آبهای اقیانوس منجمد شمالی کشیده شدهاست. با توجه به این قاعده، پنج کشور میتوانند ادعای خود را مطرح کنند؛ روسیه که خواستار بیش از نیمی از سرزمین قطب شمال است، کانادا، دانمارک، نروژ و آمریکا (از طریق آلاسکا). اما در نهایت تنها سازمان ملل متحد باید بر اساس شواهد علمی که هر یک از این کشورها ارائه میکنند، تصمیم بگیرد که سرزمین مورد اختلاف باید به کدام کشور داده شود. بر اساس «کنوانسیون حقوق دریایی» سازمان ملل متحد که از سال ۱۹۸۲ اجرا میشود، هر کشوری تا ۲۰۰ مایلی سواحل خود مالک بستر دریایی آن است. بنابر این، در قطب شمال بیش از یک میلیون کیلومتر مربع بدون مالک میماند. اختلاف کشورهای حاشیهٔ قطب شمال نیز بر سر همین منطقه از اقیانوس منجمد شمالی است و از آنجا که این منطقه به احتمال بسیار زیاد غنی از ذخایر چشمگیر نفت و گاز است، هر کشوری تلاش میکند تا ماجرا را به سود خود پایان دهد. هر کشوری که درخواست محکمتری ارائه کند، قطب شمال را به دست خواهد آورد. کانادا امکانات لازم را برای شرکت کردن در این نبرد ندارد؛ کانادا حتی یخشکنی قوی برای این که بتواند به این منطقه از اقیانوس برود هم ندارد؛ کاناداییها به اندازهٔ یک دهه از روسها عقب هستند. کانادا هرگز بهطور رسمی حق خود را در خصوص این بخش از قطب شمال طلب نکردهاست، در حالی که روسها از سالها پیش در این زمینه بسیار فعال عمل کردهاند. روسیه قطب شمال را به خاک روسیه مرتبط میداند که چنین موضوعی میتواند حاکمیت مسکو بر قطب را تثبیت کند؛ منطقهای که اکنون گفته میشود یکچهارم ذخایر نفت و گاز جهان را داراست. تلاش روسیه در سال ۲۰۰۱ برای تبدیل قطب شمال به عنوان بخشی از خاک این کشور در سازمان ملل شکست خورد، اما اگر یافتههای تازهٔ مسکو به تأیید مجامع بینالمللی برسد، کشورهای حاشیهٔ قطب شمال ناچار باید تسلیم شوند. قطب شمال هماکنون تحت نظارت سازمانی بینالمللی است و جزو قلمرو هیچ کشوری محسوب نمیشود.
کشورها
بر اساس هممرز بودن یا داشتن جزیره یا خط ساحلی یا خطوط همدما دو کشور فنلاند و سوئد در این میان قرار نمیگیرند ولی با توجه به عرض جغرافیایی این دو کشور را نیز شامل میشود.
(دانمارک)
(گاهی در نظر گرفته نمیشود)
(گاهی در نظر گرفته نمیشود)
جستارهای وابسته
ادعاهای ارضی در قطب شمال (:en:Territorial claims in the Arctic)
همکاری و سیاستهای قطب شمال (:en:Arctic cooperation and politics)
قطب شمال
جنوبگان
پیماننامه جنوبگان
بومگاه جنوبگانی
پیماننامه شمالگان
بومگاه شمالگانی
منابع
پیوند به بیرون
هندوستان در قطب جنوب و شمال فعال میشود.
جغرافیا
جغرافیای آمریکای شمالی
جغرافیای اروپای شرقی
جغرافیای اروپای شمالی
جغرافیای سیبری
جغرافیای شمال شرق آسیا
شمال آسیا
مناطق قطبی زمین |
1471 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C%20%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C | واپاشی هستهای | واپاشی هستهای (فروپاشی هستهای)، فرایندیست که در هستهٔ اتمهای ناپایدار پرتوزا رخ میدهد و پرتوهایی تولید میکند که به آنها پرتوهای رادیواکتیو میگویند. در اثر واپاشی هستهای، پس از یک زمان تصادفی، هستههای بزرگ به هستههای کوچکتر و معمولاً پایدارتر تجزیه میشوند و ماده اولیه به تدریج از بین میرود. البته جرم مواد جدید تنها اندکی کمتر از ماده اولیه خواهد بود و انرژی آزاد میشود. گاهی این انرژی را میتوان به صورت نیروی هستهای مهار کرد یا میتواند بهصورت آلودگیِ پرتوزایی در زیستبوم رها شود، که بسیار خطرناک خواهد بود. این فرایند یک پیشامد است، یعنی نمیتوان زمان واپاشی یک اتم را دقیق پیشبینی کرد، گرچه نیمهعمر آن قابل تعیین است.
بر پایه الکترودینامیک کلاسیک، انتظار میرود که تنها ذرات باردار تشعشع کنند. اما گذارهای نوترونی نیز میتوانند تشعشع کنند، زیرا پروتونها در هسته مجبور به تغییر مکان هستند تا مرکز جرم ثابت بماند، و از سوی دیگر، نوترونها نیز مانند پروتونها به سبب داشتن گشتاورهای مغناطیسی تشعشع میکند.
دستهبندی واپاشیهای هستهای
واکنشهای هستهای عموماً به سه گروه زیر دستهبندی میشوند:
واپاشی آلفا، که در آن یک ذره آلفا گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، یک ذره آلفا (هسته هلیم یا ^{4}_{2}He^2+) از هسته اتم خارج میشود و اتم دختر در جدول تناوبی نسبت به اتم اولیه دو خانه به عقب میرود، مانند واکنش زیر:
^{238}_{92}U -> ^{234}_{90}Th + ^{4}_{2}He^2+ یا ^{238}_{92}U -> ^{234}_{90}Th + \alpha^{2+}
واپاشی بتا که در آن یک ذره بتا (الکترون یا پوزیترون) گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، یک الکترون (یا پوزیترون) از داخل یک نوترون (یا پروتون) خارج میشود و آن را تبدیل به یک پروتون (یا نوترون) میکند و یک پادنوترینو (یا نوترینو) خارج میشود. اتم دختر در جدول تناوبی نسبت به اتم اولیه یک خانه به جلو (یا عقب) میرود، مانند واکنش زیر:
^{137}_{55}Cs -> ^{137}_{56}Ba {+} e^- {+} \bar{\nu}_eو ^{22}_{11}Na -> ^{22}_{10}Ne {+} e+ {+} {\nu}_e
واپاشی گاما که در آن یک فوتون (بسته انرژی) گسیل میشود. در این نوع پرتوزایی، جنس اتم تغییری نمیکند، بلکه هسته اتم به دلیل انرژی که توسط واپاشی آلفا یا بتا دریافت کرده، به ترازهای انرژی بالاتر میرود. بر اساس قوانین مکانیک کوانتومی، هسته اتم به تراز اولیه برگشته و انرژی خود (که معادل اختلاف انرژی تراز بالاتر و تراز اولیه است) را به صورت یک فوتون آزاد میکند که معمولاً انرژی آن در محدوده انرژی پرتوهای گاما است، مانند واکنش زیر:
^{99}_{43}Tc -> ^{99}_{43}Tc + \gamma
پایداری و ناپایداری ایزوتوپها
تا اوایل قرن بیستم میلادی تصور بر این بود که تمام عناصر پایدار هستند، زیرا نظریه اتمی جان دالتون بیان میکرد که اتمها نه پدید میآیند و نه از بین میروند و همه اتمهای یک عنصر، ویژگیهای یکسان دارند. ۱۸۹۶، هانری بکرل، پرتوزایی را اتفاقی کشف کرد. کشف پرتوزایی، دانشمندان را بر آن داشت تا دلیل آن را پیدا کنند. آزمایشهای ارنست رادرفورد روی این پدیده، به کشف هسته اتم انجامید. برپایه آزمایشهای رادرفورد، هسته اتم بار الکتریکی مثبت دارد که بعدها مشخص شد در اثر پروتونهاست، ولی این بهتنهایی پرتوزایی را توضیح نمیداد؛ باید عاملی میبود تا پروتونها را کنار هم نگه دارد تا در اثر نیروی کولنی میان پروتونها از فروپاشی هسته جلو بگیرد. پس از کشف نوترون ار سوی جیمز چادویک در ۱۹۳۲، به مدت کوتاهی معلوم شد که نوترون دومین ذره تشکیلدهنده هسته و عامل اصلی پایداری یا واپاشی آن است. پس از اثبات اینکه نوترون دومین ذره تشکیلدهنده هسته است، مفهومی به نام ایزوتوپ مطرح شد که بعدها از راه آزمایشهای تجربی نیز ثابت شد. ایزوتوپ ( و ) به معنای «همجا» و «هممکان»، به اتمهایی از یک عنصر گفته میشود که عدد اتمی و فعالیت شیمیایی یکسان، اما عدد جرمی متفاوت دارند. پایداری این ایزوتوپها بهشمار نوترونهای آن بستگی دارد. برای نمونه، بعضی از عناصر تنها دارای یک ایزوتوپ پایدار هستند، مانند آلومینیوم و پتاسیم که تنها یک ایزوتوپ پایدار (^{27}_{13}Alو ^{40}_{19}K) دارند و بقیه همگی ناپایدار هستند (البته بعضی از آنها ممکن است نیمهعمر بسیار طولانی داشته باشند، مانند ^{26}_{13}Alو ^{235}_{92}U)، برخی دو یا چند ایزوتوپ پایدار دارند، مانند مس (^{63}_{29}Cu و ^{65}_{29}Cu) و قلع (^{112}_{50}Snو ^{114}_{50}Snو ^{116}_{50}Snو …) و برخی دیگر ایزوتوپ پایداری ندارند، مانند اورانیوم (پایدارترین ایزوتوپ ^{238}_{92}Uبا نیمهعمر ۴٫۴۶۸۳ میلیارد سال) و فرانسیم (پایدارترین ایزوتوپ^{223}_{87}Frبا نیمهعمر ۲۲ دقیقه). عناصر مصنوعی نیز عموماً نیمهعمر بسیار کوتاهی دارند، مانند اوگانسون (^{}_{118}Og) که در پایدارترین حالت، نیمهعمری برابر ۸۹۰ میکروثانیه دارد. معروفترین ایزوتوپها، ایزوتوپهای سهگانه هیدروژن هستند که پایین معرفی خواهند شد:
هیدروژن معمولی (^{1}_{1}H) یا پروتیم که در هسته اتمش تنها یک پروتون دارد و نوترونی ندارد. بیش از ۹۹/۹۸ هیدروژن جهان و بیشترین ماده در هستی را تشکیل میدهد.
هیدروژن سنگین (^{2}_{1}D) یا دوتریم که در هسته اتمش یک پروتون و یک نوترون دارد و در طبیعت نایاب است (کمتر از ۰/۰۲ درصد) است. آب سنگین (D2O) که ترکیب دوتریم و اکسیژن است، در خواص شیمیایی مانند آب معمولی است و تنها در خواص فیزیکی با آن متفاوت است. این نوع آب در نیروگاههای هستهای به عنوان خنککننده و مهارگر راکتورهای هستهای به کار میرود. نوشیدن زیاد یا طولانی این آب میتواند سبب عوارض جدی یا حتی مرگ بشود.
هیدروژن پرتوزا (^{3}_{1}T) یا تریتیم که در هسته اتمش یک پروتون و دو نوترون دارد. این هیدروژن نیمهعمری برابر با ۸±۴۵۰۰ روز دارد و از دوتریم نیز نایابتر است. کمی از این ماده در فضا و از راه تشعشعات فضایی تولید میشود و بیشتر تریتیم روی زمین، در آزمایشگاه و با راکتورهای هستهای تولید میشود. تریتیم از راه یک واکنش بتازا به هلیم-۳ تبدیل میشود:
^{3}T -> ^{3}_{2}He + e-
معمولاً اگر تعداد نوترونهای هسته یک اتم ۱/۵ برابر تعداد پروتونهایش باشد، آن اتم پرتوزا میشود، ولی در یک قاعده کلی، همه عناصر سنگینتر از سرب پرتوزا هستند.
جستارهای وابسته
نیروی هستهای ضعیف
نیروی هستهای قوی
تابش زمینه
پرتوساخت (رادیوسنتز)
حادثه چرنوبیل
زنجیره واپاشی
نیمهعمر
مهندسی هستهای
پزشکی هستهای
داروسازی هستهای
فیزیک هستهای
انرژی اتمی
واپاشی ذره
فرایند پواسون
پرتو
پرتودرمانی
آلایش هستهای
زمانسنجی رادیومتری
ایزوتوپ پرتوزا
تعادل پایدار
تعادل گذرا
مرکز تحقیقات پزشکی هسته ای
منابع
غیاثی نژاد، مهدی، و مهران کاتوزی. دروس عمومی حفاظت در برابر اشعه، ویژه آموزش دورهای مقدماتی - کتاب (۱)، چاپ چهارم، تهران: نشر دربید، ۱۳۸۵.
پیوند به بیرون
انرژی هستهای
پرتوزایی
فرایند پواسون
فیزیک پزشکی
فیزیک هستهای
نماییها |
1472 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%B1%D8%AE | فروسرخ | تابش فروسرخ یا مادون قرمز یا به کوتاهی IR، در علم فیزیک به قسمی از طیف امواج الکترومغناطیسی گفته میشود که طول موج آنها بلندتر از نور مرئی و کوتاهتر از امواج رادیویی است. امواج مادون قرمز در بازهٔ فرکانسی ۳۰۰ گیگاهرتز تا ۴۲۸ تراهرتز و طول موج ۱ میلیمتر تا ۷۰۰ نانومتر قرار میگیرند.
امواج فروسرخ
امواج فروسرخ نوعی از امواج الکترومغناطیسی هستند که پس از برخورد با جسم، موجب گرم شدن آن میشود. این امواج دستهای از پرتوهای نامرئی خورشید هستند. به همین سبب وقتی در مقابل نور خورشید قرار میگیریم احساس گرما میکنیم. این امواج دارای طول موج بیشتر از امواج مرئی و بسامد (فرکانس) کمتر از آنها هستند. به همین دلیل در نمودار طیف الکترومغناطیس بعد از امواج مرئی قرار دارد. این امواج در نمودار بعد از رنگ سرخ در امواج مرئی، که کمترین شکست را نسبت به دیگر رنگها دارد قرار میگیرد. به همین سبب به آنها امواج فروسرخ میگویند.
کاربردها
در گرمایش تابشی
در سامانههای گرمایش تابشی از پرتوهای فرو سرخی که از سطح مبدل ساطع میشود جهت گرمایش محیط استفاده میشود. در این روش نیازی به دمش هوای گرم نبوده و گرما مثل نور منتقل میشود. هر جسمی که داغ شود پرتوهای گرمانور از خود ساطع میکند.
در ریموت دستگاهها
بسیاری از ریموتهای دستگاهها مثل تلویزیون و … از فرستنده و گیرندههای فروسرخ درست شدهاند که با خاموش و روشن شدن آن پالسی به گیرنده میدهند و گیرنده پس از پردازش پالس، دستور خواسته شده را انجام میدهند.
در تلفن همراه
قابلیت تبادل اطلاعات از راه بیسیم به وسیلهٔ پرتوی نامرئی فروسرخ (INFRARED)؛ شما میتوانید به وسیلهٔ این قابلیت اطلاعاتی مانند عکس، فیلم یا دیگر موارد را به گوشیهای تلفن همراه دیگر یا رایانهٔ خود ارسال نمایید. البته باید توجه داشته باشید سرعت انتقال اطلاعات با فروسرخ بسیار پایین است و برای انتقال فایلها از نظر زمانی اصلاً مناسب نیست.
فیزیوتراپی (فیزیکدرمانی)
در فیزیوتراپی جهت درمان بسیاری از بیماریها و کنترل درد از سیستم IR استفاده میشود.
طیفبینی فروسرخ
این نوع طیف بینی در مطالعهٔ ترکیبات شیمیایی، بررسی سطوح و اندازهگیری کمی و … کاربرد دارد.
ابزارهای دید در شب
این ابزارها بر اساس سنجش تابش فروسرخ که از حوزهٔ دید انسان پنهان است طراحی شدهاست.
عینکهای دید در شب:
کاری که عینکهای دید در شب انجام میدهند این است که نور ضعیف محیط را که عملاً برای چشم غیرمسلح قابل رویت نیست تقویت نموده و پس از تبدیل به طیف قابل رویت آن را در یک صفحهٔ دو بعدی در مقابل هر یک از چشمان خلبان قرار میدهد در هر یک از لولههای عینک فوتونهای منعکس شده از یک شی از اپتیکهایی عبور میکنند؛ اپتیکها تصویر آن شی را در قسمت پیشین یک فتو کاتد ارسنیوری گالیمی متمرکز میسازند. این فتو کاتد الکترونها را به نسبت میزان فوتو نهایی که از طرف آن شی به قسمت پیشین آن میآیند به طرف بیرون پرتاب میکنند؛ این فرایند توسط دو عدد باتری ایای که در کلاه خلبان تعبیه شده با ایجاد یک حوزهٔ مغناطیسی تشدید میگردد.
الکترونهای آزاد شده از داخل یک صفحهٔ ریز کانالی (ریز مجرایی) که خود به شکل یک نان بستنی دایرهای شکل نازک به اندازهٔ یک سکهٔ ربع دلاری بوده و دارای ۱۰ میلیون لولهٔ شیشهای نازک میباشد کمانه میکنند این لولههای شیشهای نازک ۸ درجه نسبت به الکترونهایی که به طرف آنها میآیند انحراف دارند و داخل آنها از مادهای پوشانده شده که با هر بار کمانه کردن الکترونهای بیشتری را آزاد کرده و سیگنالهای ورودی را هزاران برابر تشدید میکند. این الکترونهای افشان یک صفحهٔ فسفری را در عدسی چشمی عینک (دوربین) روشن میکنند و تصویر آن شی را در فاصلهٔ یک اینچی چشم خلبان آشکار میسازند؛ تصویری که به این طریق از صفحهٔ بیرون در مقابل چشمان خلبان قرار میگیرد، دارای زمینهٔ سبز رنگ میباشد.
کاربرد در شناسایی الیاف
یکی از روشهای بررسی ساختمان الیاف استفاده از جذب پرتو فروسرخ (FTIR) میباشد. پرتو فرو سرخ در درجهٔ اول برای پی بردن به وجود گروههای و عوامل مختلف در ساختمان مولکولی ماده مورد استفاده قرار میگیرد که این خود منتهی به یافتن فرمول مولکولی لیف میشود. همچنین روشی برای اندازهگیری مقدار مواد مختلف موجود در الیاف میباشد؛ مثلاً با این روش میتوان آب در الیاف را اندازهگیری کرد. یکی از مزایای این روش این است که این پرتو تحت تأثیر تمام مولکولهایی که در ساختمان پلیمر یا لیف شرکت کردهاند چه کریستالی چه غیر آن قرار میگیرد در حالیکه پرتو ایکس تنها اطلاعات در مورد مناطق کریستالی دارد. مزیت دیگر این روش سرعت بالای آن است. در برخی از الیاف و پلیمرها به علت تأثیر مولکولهایی که در همسایگی هم قرار دارند عمل جذب پرتو فروسرخ فقط در قسمتهای کریستالی انجام میشود و وجود یک پیک مضاعف دلیل بر کریستالی بودن جسم است و پدیدار شدن یک پیک نشانی از آمورف بودن جسم دارد. از مقایسهٔ پیکهای مختلف میتوان درجهٔ کریستالی بودن جسم را اندازهگیری کرد (از مقایسهٔ شدت و دامنهٔ پیکهای مضاعف و غیر مضاعف)، لذا تخمین درجهٔ کریستالی پلیمر با تشخیص نوع طیف پلیمر آمورف و کریستالی امکانپذیر است.
جستارهای وابسته
دمانگاری
عکاسی فروسرخ
منابع
سایت فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان
سایت تخصصی موبایل
کتاب فیزیک سال دوم راهنمایی
تابش الکترومغناطیسی
طیف الکترومغناطیسی
فروسرخ |
1474 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87 | چرخانه | روتور یا گاهی چرخانه، به بخش چرخندهٔ یک دستگاه یا ماشین میگویند.
این چرخانهها را میتوان در دستگاههایی مانند موتور، تلمبه یا بالگردها دید.
به بخشی از دستگاه که نمیچرخد ایستانه میگویند.
چرخانه از چندین قطعه مجزای باریک فولادی که میانشان میلههایی از مس یا آلومینیوم تعبیه شده ساخته شدهاست. در رایجترین نوع روتور (روتور قفس سنجابی) این میلهها در انتهای خود به صورت الکتریکی و مکانیکی به وسیلهٔ حلقههایی به هم متصل شدهاند. تقریباً ۹۰ درصد از موتورهای القایی دارای چرخانه قفس سنجابی میباشند و این به خاطر آن است که این نوع روتور ساختی مستحکم و ساده دارد. این چرخانه از هستهای چند تکه استوانهای با محوری که شکافهای موازی برای جادادن رساناها درون آن دارد تشکیل شدهاست. هر شکاف یک میله مسی یا آلومینیومی یا آلیاژی را شامل میشود. در این میلهها بهطور دائمی به وسیلهٔ حلقههای انتهایی آنها همچنان که در شکل دو مشاهده میشود مدار کوتاه برقرار است. چون این نوع مونتاژ درست شبیه قفس سنجاب است، این نام برای آن انتخاب شدهاست. میلههای چرخانه دقیقاً با محور موازی نیستند؛ در عوض به دو دلیل مهم قدری اریب نصب میشوند :
دلیل اول آنکه موتور با کاهش صوت مغناطیسی بدون صدا کارکرده و برای آنکه از هارمونیکها در شکافها کاسته شود.
دلیل دوم آن است که گرایش روتور به هنگ کردن کمتر شود. دندانههای روتور به خاطر جذب مغناطیسی مستقیم (محض) تلاش میکنند که در مقابل دندانههای استاتور باقی بمانند. این اتفاق هنگامی میافتد که تعداد دندانههای روتور و استاتور برابر باشند.
چرخانه به وسیلهٔ مهارهایی در دو انتها روی محور نصب شده؛ یک انتهای محور در حالت طبیعی برای انتقال نیرو بلندتر از طرف دیگر گرفته میشود. ممکن است بعضی موتورها محوری فرعی در طرف دیگر (غیرگردنده - غیرمنتقلکننده نیرو) برای اتصال دستگاههای حسگر حالت (وضعیت) و سرعت داشته باشند. بین استاتور و روتور شکافی هوایی موجود است. بعلت القا انرژی از استاتور به روتور منتقل میشود. گشتاور نیرو تولیدشده به چرخانه نیرو داده و سپس برای چرخیدن به آن نیرو میکند. صرف نظر از چرخانه استفاده شده قواعد کلی برای دوران یکی است.
لرزش چرخانهٔ پروانهٔ اصلی باعث لرزش خطرناک بالگرد بر روی زمین و تشدید شدن آن در پایههای ارابهٔ فرود میشود که به آن تشدید زمینی میگویند.
جستارهای وابسته
ایستانه (استاتور)
منابع
وب سایت هوپا
ویکیپدیای انگلیسی
ماشینهای الکتریکی
موتورهای الکتریکی |
1484 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87 | ایستانه | ایستانه یا استاتور بخش ثابت یک دستگاه یا ماشین چرخنده است.
برای نمونه میتوان به پمپ و موتورهای الکتریکی اشاره کرد. البتّه بهطور ویژه این وسیله در ماشینهای الکتریکی اعم از الکتروموتورها یا مولدهای DC و AC استفاده میشود. بخش چرخنده دستگاه که چرخانه نامیده میشود معمولاً درون ایستانه میچرخد.
استاتور از چندین قطعه باریک آلومینیوم یا آهن سبک ساخته شدهاست؛ ولی معمولاً از آنجاییکه وظیفه استاتور در ماشین الکتریکی، ایجاد میدان مغناطیسی، میباشد، آن را از جنس فولادی میسازند که علاوه برداشتن قابلیت مغناطیس شدن، بتواند تلفات مغناطیسی ناشی از جریانهای گردابی و پسماند مغناطیسی را نیز در کمترین مقدار، دارا باشد. جریانهای گردابی (جریانهای فوکو)، باعث گرم شدن استاتور میشوند و در واقع بخشی از توان الکتریکی را هدر میدهند. این قطعات به صورت یک سیلندر تو خالی به هم منگنه و محکم شدهاند (هسته استاتور) با شیارهایی که در شکل (۱) نشان داده شدهاند. سیمپیچهایی از سیم روکش دار در این شیارها جاسازی شدهاند. هر گروه پیچه با هستهای که آن را فرا گرفته یک آهنربای مغناطیسی (با دو پل) را برای کار کردن با تغذیه AC شکل میدهد. تعداد قطبهای یک موتور القایی AC به اتصال درونی پیچههای استاتور بستگی دارد.
در ماشینهای الکتریکی سهفاز، پیچههای استاتور مستقیماً به منبع انرژی متصل اند و با برقراری تغذیه AC یک میدان مغناطیسی چرخنده تولید میشود. سیمهایی که برای قرار گرفتن درون شیارهای استاتور به کار برده میشوند، در اصطلاح عامیانه سیم لاکی خوانده شده که دارای لایه نازک عایقی هستند که به جای روکش سیمهای برق معمولی عمل میکنند. این لایه نازک معمولاً کمی شفافیت داشته و رنگ سیم از ورای آن قابل تشخیص است. به همین دلیل برای جلوگیری از خراش این لایه نازک که ممکن است در تماس با شیارهای استاتور ایجاد شود، درون شیارها را پیش از قراردادن کلافهای سیمپیچ، از ورقههای کاغذی موسوم به پریشمان یا برشمان یا هر ورقه عایق دیگر که در برابر حرارت نیز مقاوم باشد، پر میکنند.
در مورد ماشینهای الکتریکی با توان کم مانند موتورهای الکتریکی مورد استفاده در وسایل خانگی و مانند آنها از سیمهای لاکی با مقطع گرد و در مورد ماشین الکتریکی بزرگ مانند مولدهای برق در نیروگاه از سیمهای لاکی با مقطع چهارگوش استفاده میشود.
سیمپیچ استاتور در الکتروموتورها به منبع انرژی برق وصل میشود و با عبور جریان برق از آن، میدان مغناطیسی ایجاد شده به چرخانه یا روتور، انرژی الکتریکی را القاء مینماید؛ و این انرژی در چرخانه به انرژی مکانیکی تبدیل شده و موجب گردش آن و بار مکانیکی (مثلاً یک پمپ یا پروانه) متصل به آن میگردد؛ ولی در مولدها که خودشان منبع انرژی برق هستند، چرخانه حامل جریان برق DC بوده و توسط یک وسیله مکانیکی مانند یک توربین بخار به چرخش درمیآید. میدان مغناطیسی چرخانه به دلیل چرخش میتواند در سیمپیچ استاتور انرژی الکتریکی را به صورت ولتاژی که در دو سر آن ظاهر میشود، القاء نماید؛ بنابراین در مولدها، از سیمپیچ استاتور، برق گرفته میشود.
جستارهای وابسته
روتور
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
سیرنها
ماشینهای الکتریکی
موتورهای الکتریکی |
1485 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DA%AF%D8%A7%D9%86 | جنوبگان | جنوبگان یا قاره جنوبگان قارهای در قطب جنوب زمین است. این قاره سردترین جای زمین است و کمابیش همه سطح آن با یخ پوشیده شدهاست. جنوبگان پنجمین قاره بزرگ زمین پس از آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است؛ ولی با این وجود کمترین جمعیت انسانی را میان همه قارهها دارد. همچنین بلندترین میانگین بلندی، کمترین میانگین رطوبت و پایینترین میانگین دما در میان همه قارههای جهان به این قاره تعلق دارد. همچنین بالغ بر ۸۰٪ از ذخایر آب شیرین کره زمین در جنوبگان قرار دارد. در این قاره، نزدیک به ۳۰ کشور نزدیک به ۷۰ پایگاه پژوهشی دارند که ۴۰ پایگاه سالانه یا همیشگی و ۳۰ پایگاه تابستانی هستند.
استاندارد ایزو ۳۱۶۶–۱ آلفا-۲ بدون توجه به قلمرو ادعایی کشورها، به جنوبگان، دامنه اینترنتی .aq را دادهاست. در جنوبگان هر پایگاه بسته به وابستگی به کشور خود از پیششماره تلفن و واحد پولی ویژه خود استفاده میکند. دلار جنوبگان سوغاتی است که در پایگاههای ایالات متحده آمریکا و کانادا فروخته میشود اما پشتیبانی قانونی ندارد.
کشف
باور به وجود سرزمینی جنوبگانی یعنی قارهای بس بزرگ که در دورترین جای زمین قرار گرفته باشد تا بتواند توازن کره زمین را در برابر خشکیهای بزرگ شمال آن حفظ کند از زمان بطلمیوس در سده ۱ (میلادی) وجود داشتهاست. نظریه وجود این سرزمین منسوب به ارسطو است و توسط بطلمیوس بسط یافتهاست. بطلمیوس معتقد بود مساحت زمینهای شمالی و جنوبی زمین باید برابر باشد و به همین دلیل نتیجه میگرفت که سرزمینی ناشناخته در جنوب وجود دارد. ترسیم خشکیهای بزرگی در جنوب زمین در نقشههای کهن، مانند نقشههای معروف پیری رئیس، دریاسالار امپراتوری عثمانی سده ۱۶ (میلادی) رایج بود.
دور زدن دماغه امید نیک و دماغه هورن در قرنهای ۱۵ و ۱۶ میلادی احتمال وجود سرزمینی در جنوب را افزایش داد. در سال ۱۶۰۶ جزیرهای بزرگ در جنوب گینه نو توسط اروپاییان کشف شد که گمان میرفت بخشی از سرزمین ناشناخته جنوبی باشد و به همین دلیل استرالیا (به معنای «جنوبیه» در زبان لاتین) نام گرفت. به دنبال ایده برابری مساحت زمینهای شمالی و جنوبی و کافی نبودن مساحت استرالیا برای تأمین این برابری، سفرهای اکتشافی متعددی در اقیانوس آرام و در مدارهای نزدیک به قطب جنوب انجام شد تا باقیمانده این سرزمین نیز کشف گردد.
در سال ۱۷۷۳، جیمز کوک و خدمهاش از مدار جنوبگان گذشتند، اما در فاصله ۲۴۰ کیلومتری جنوبگان به جزیرهای رسیدند و سپس بازگشتند. در سال ۱۸۲۰، یک کاروان دریایی روسیه به فرماندهی فابین گوتلیب فن بلینگسهاوزن و میخائیل لازارف، یک کاروان بریتانیایی به سرکردگی ادوارد برنسفیلد و یک ملوان آمریکایی به نام ناتانئیل پالمر مدعی شدند که یختاقهای جنوبگان را مشاهده کردهاند. نخستین فرود بر سکوهای یخی جنوبگان احتمالاً یک سال بعد توسط دریانورد آمریکایی جان دیویس اتفاق افتادهاست. دوران قهرمانانه اکتشاف جنوبگان با سفرهای جستجوگرانه بسیاری که در آغاز قرن بیستم انجام پذیرفتند، شکل گرفت. سرانجام در ۱۴ دسامبر ۱۹۱۱، روئال آمونسن نروژی توانست به جنوبگان برسد. رابرت فالکون اسکات انگلیسی در مدت زمان کوتاهی پس از وی به جنوبگان رسید اما دریافت که پیش از وی، کاروان دریایی نروژ به جنوبگان رسیدهاند.
محیط زیست و پژوهش
جنوبگان، قارهای در قطب جنوب است که ۹۸ درصد آن را یخهای جامد تشکیل میدهد و در سال ۱۸۴۰ به عنوان یک قاره شناخته شد. این قاره سردترین و بادیترین نقطهٔ جهان که کمترین دمای ثبت شده تا به امروز (منفی ۳/۱۲۹ درجه فارنهایت یا (°۸۰-) سانتی گراد) و سرعت باد معمولاً بیش از ۲۰۰ مایل در ساعت متعلق به آن است و همچنین قطب جنوب خشکترین بیابان کره زمین است که حدود ۲ میلیون سال در آن هیچگونه بارانی نباریدهاست.
به دلیل تأثیر جنوبگان بر روی اقلیم زمین، موقعیت منحصر به فرد آن در قطب جنوب، منابع بسیار زیستمحیطی و طبیعی و محیط زیست دست نخوردهاش به کانون توجه جهانیان تبدیل شدهاست. به صورتیکه میتوان از آن به عنوان یک آزمایشگاه طبیعی برای پژوهش علمی در بسیاری از شاخههای علوم بهره جست؛ زیرا این منطقه، ناحیهای کلیدی و مهم برای فهم اکوسیستم زمین و محیط زیست آن است. ویژگیهای منحصر به فرد جنوبگان، در طی ۵۰ سال گذشته، امکان پژوهش بر روی خاستگاه خشکیها، آلودگی هوا، و تغییر اقلیم زمین را برای دانشمندان فراهم آوردهاست. هواشناسی جنوبگان شاخصهای مورد نیاز جهت پیشبینی مدلهای هواشناسی نیمکره جنوبی و الگوی چرخش سامانههای اقیانوسی در اختیار پژوهشگران قرار میدهد. مغزههای یخی بهدست آمده از این قاره به عنوان یک مخزن ارزشمند اطلاعات در خصوص اقلیم گذشته و تاریخ محیطی زمین محسوب میشوند.
اقتصاد
جنوبگان منطقهای مهم اقتصادی و راهبردی است. اهمیت اقتصادی آن به دلیل وجود منابع طبیعی و نفت خام است. اهمیت راهبردی آن به خاطر مسیر دماغه هورن است که در زمان جنگ سرد، اهمیتی حیاتی برای آمریکا داشت؛ زیرا ناوهای هواپیمابر آمریکایی نمیتوانند از کانال پاناما عبور کنند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اهمیت اقتصادی جنوبگان به خاطر منابع نفتی بر اهمیت راهبردی آن برتری یافتهاست.
امروزه هیچگونه کنش اقتصادی در جنوبگان وجود ندارد و تنها ماهیگیری در بیرون و گردشگری در اندازه کوچک در ساحل جنوبگان دیده میشوند.
اگرچه منابع زغالسنگ، هیدروکربن، سنگ آهن، پلاتین، مس، کروم، نیکل، طلا، و دیگر کانیها در جنوبگان یافت شدهاند اما برای بهرهبرداری به اندازه کافی بزرگ نیستند. در ۱۹۹۱ (میلادی) تصویب پروتکل حفاظت از محیط زیست جنوبگان هرگونه تلاش برای بهرهبرداری از ذخایر معدنی را از میان برد. در ۱۹۹۸ (میلادی) با تصویب توافقی، هر گونه امکان معدنکاری از میان رفت. بازنگری در مفاد این توافق، تنها در سال ۲۰۴۸ (میلادی) ممکن است و در صورت بازنگری محدودیتهای بیشتری بر توسعه اقتصادی و بهرهبرداری در نظر گرفته خواهد شد. مهمترین کنش اقتصادی در جنوبگان ماهیگیری است. در سالهای ۲۰۰۰–۲۰۰۱ گزارش شد که ۱۱۲٬۹۳۴ تن ماهی گرفته شد. از ۱ ژوئیه ۱۹۹۸ (میلادی) تا ۳۰ ژوئن ۱۹۹۹ (میلادی) ۱۱۹٬۸۹۸ تن ماهی به صورت قانونی گرفته شد.
گردشگری اکتشافی در اندازه کوچک از ۱۹۵۷ (میلادی) وجود داشته و امروزه در سیستم پیمان جنوبگان و پروتکل حفاظت از محیط زیست جنوبگان گنجانده شدهاست. اما بر پایه انجمن بینالمللی گردانندگان گردشگری جنوبگان به صورت خود تنظیم کار میکند. همه کشتیهای گردشگری، عضو اتحادیه بینالمللی گردانندگان گردشگری جنوبگان نیستند اما اعضای این اتحادیه ۹۵٪ کنشهای گردشگری در جنوبگان را انجام میدهند. بیشتر مسافرتها با کشتیهای کوچک یا متوسط اندازه و در چشماندازهای زیبا و با جانوران بومی جنوبگان انجام میشوند. در تابستان سالهای ۲۰۰۶–۲۰۰۷ نیمکره جنوبی، ۳۷٬۵۰۶ و در ۲۰۱۵–۲۰۱۶، ۳۸٬۴۷۸ گردشگر از جنوبگان دیدن کردند که بیشتر آنها سوار بر کشتیهای تجاری بودند.
نگرانیهایی دربارهٔ تأثیر احتمالی گردشگران بر محیط زیست و اکوسیستم وجود دارد. برخی کنشگران محیط زیست و دانشمندان برای وضع محدودیت بیشتر بر قوانین سختگیرانهتر برای کشتیها و سهمیه گردشگران، فراخوان دادند. مهمترین واکنشهای کشورهای عضو سیستم پیمان جنوبگان، گسترش دبیرخانه پیمان جنوبگان و عضویت در اتحادیه بینالمللی گردانندگان گردشگری جنوبگان، راهنمای استفاده از سایت گردشگری، وضع محدودیتهای جای کنارهگیری کشتی و فرود هواپیما، و بستن یا کم کردن بازدید از جاهای پر بازدید بود. تا پیش از سقوط پرواز شماره ۹۰۱ ایر نیوزیلند در ۲۸ نوامبر ۱۹۷۹ (میلادی) استرالیا و نیوزیلند پروازهای گردشگری بدون فرود به جنوبگان داشتند. از میانه دهه ۱۹۹۰ (میلادی) شرکت کانتاس بار دیگر این پروازها را از سر گرفت.
تنوع زیستی
جانوران
حیات بیمهرگان جنوبگان شامل گونههایی از هیرههای میکروسکوپی مانند Alaskozetes antarcticus، شپش، نماتد، خرس آبی، چرخانتباران، کریل و دمفنری است. تعداد کمی از مهرهداران زمینی به جزایر حاشیهٔ جنوبگان محدود میشوند. مگسریزه بدون پرواز Belgica antarctica، به طول ۶ میلیمتر، بزرگترین جانور «کاملاً زمینی» جنوبگان است.
کریلهای جنوبگان که در تودههای بزرگ جمع میشوند، گونه کلیدی اصلی اکوسیستم در اقیانوس جنوبی است که یک گونهٔ غذایی مهم برای نهنگها، فکها، فکهای پلنگی، فکهای خزدار، ماهی مرکب، یخماهیها و بسیاری از گونههای پرندگان مانند پنگوئنها و آلباتروس است. برخی از گونههای جانوران دریایی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به فیتوپلانکتونها متکی هستند. زندگی دریایی جنوبگان شامل پنگوئنها، نهنگهای آبی، اورکاها، سرپاور عظیم و فکهای خزدار است. فک خزپوش جنوبگان در قرن ۱۸ و ۱۹ بهشدت توسط شکارچیان فک از ایالات متحده و بریتانیا شکار شد. فکهای پلنگی شکارچیان رأس هرم در اکوسیستم جنوبگان هستند و در اقیانوس جنوبی در جستوجوی غذا مهاجرت میکنند.
تقریباً ۴۰ گونه پرنده وجود دارد که در جنوبگان یا نزدیک به آن زادوولد میکنند، از جمله گونههای پترل، پنگوئن، باکلان و مرغ دریایی. اقیانوس اطراف جنوبگان توسط گونههای مختلف پرندگان دیگر از جمله برخی از آنها که معمولاً در قطب شمال زندگی میکنند، مورد بازدید قرار میگیرد. پنگوئن امپراتور تنها پنگوئنی است که در زمستان در جنوبگان تولیدمثل میکند. این پنگوئن و پنگوئن آدلی در جنوبیتربن عرضهای جغرافیایی نسبت به سایر پنگوئنها تولید مثل میکنند.
هیچ خرس قطبی در این قاره زندگی نمیکند.
قارچها
حدود ۱۱۵۰ گونه قارچ در منطقهٔ جنوبگان ثبت شدهاست که از این تعداد حدود ۷۵۰ گونه غیر گلسنگ هستند. برخی از گونهها که تحت شرایط شدید و نامساعد تکامل یافتهاند، حفرههای ساختاری را در سنگهای متخلخل، اشغال کردهاند و در شکلدهی صخرههای درههای خشک مکموردو (McMurdo) و پشتههای کوهستانی اطراف آن نقش داشتهاند.
مورفولوژی سادهشدهٔ اینگونه قارچها، همراه با ساختارهای بیولوژیکی مشابه، سیستمهای متابولیسمی که میتوانند در دماهای بسیار پایین، فعال باقی بمانند و چرخههای زیستی کاهش یافته، آنها را برای چنین محیطهایی مناسب میسازد. سلولهای دارای دیواره ضخیم و ملانینیشدهٔ نیرومند، آنها را در برابر پرتو فرابنفش مقاوم میکند.
همین ویژگیها را میتوان در جلبکها و سیانوباکتریها مشاهده کرد که نشان میدهد آنها سازگار با شرایط حاکم در جنوبگان هستند. این امر منجر به این گمانهزنی شدهاست که حیات در مریخ ممکن است شبیه گونههای قارچهای جنوبگان مانند کرایومایسس آنترکتیکوس و کرایومایسس مینتری باشد. برخی از گونههای قارچها که ظاهراً بومزاد جنوبگان هستند، در فضولات پرندگان زندگی میکنند و تکامل یافتهاند تا بتوانند در داخل مدفوع بسیار سرد رشد کنند، اما میتوانند از رودهٔ جانوران خونگرم نیز عبور کنند.
گیاهان
جنوبگان در طول تاریخ خود شاهد تنوع گستردهای از حیات گیاهی بودهاست. در دوره کرتاسه، اکوسیستم سرخس و مخروطیان بر آن تسلط داشت که در پایان آن دوره، به یک جنگل بارانی معتدل تبدیل شد. در طول دورهٔ نئوژن سرد، یک اکوسیستم توندرا جایگزین جنگلهای بارانی شد. اقلیم امروزی جنوبگان اجازهٔ تشکیل پوشش گیاهی گسترده را نمیدهد. ترکیبی از دماهای یخبندان، کیفیت پایین خاک و کمبود رطوبت و نور خورشید مانع از رشد گیاه میشود و باعث تنوع گونهای کم و توزیع محدود میشود. اکنون پوشش گیاهی در جنوبگان عمدتاً از خزهتباران (۲۵ گونه جگرواش و ۱۰۰ گونه خزه) تشکیل شدهاست. سه گونه از گیاهان گلدار در جنوبگان یافت میشوند: علف مویی جنوبگان، صدفیسای جنوبگان و گونهٔ غیر بومی علف آبی یکساله.
جانداران دیگر
از ۷۰۰ گونه جلبک در جنوبگان، حدود نیمی از آنها فیتوپلانکتونهای دریایی هستند. جلبکهای برفی رنگارنگ بهویژه در فصل تابستان در مناطق ساحلی فراوان هستند. باکتریهایی تا عمق زیر یخها در جنوبگان پیدا شدهاست. گمان میرود که یک جامعهٔ باکتریایی بومی در پهنهٔ آبی زیرزمینی دریاچهٔ وستوک وجود داشته باشد. تصور میشود وجود حیات در آنجا استدلال احتمال وجود حیات در قمر اروپای سیارهٔ مشتری را تقویت میکند. این قمر ممکن است در زیر پوستهٔ آب-یخ خود، آب داشته باشد. جامعهای از باکتریهای شدیددوست در آبهای بسیار قلیایی دریاچه آنترسی وجود دارد. گستردگی موجوداتی با سازگاری بسیار بالا در چنین مناطق «غیرقابلپذیرایی» میتواند استدلال برای زیست فرازمینی در محیطهای سرد و غنی از متان را بیشتر تقویت کند.
ادعاهای مالکیت
قاره جنوبگان طبق سیستم پیمان جنوبگان متعلق به همه کشورها است و هیچ کشوری نمیتواند مالک آن باشد. بر پایه این پیمان، سراسر این قاره تنها منطقهای برای پژوهش علمی است و هر گونه کنش نظامی و ادعای مالکیت در آن ممنوع است.
رقابت برای مالکیت بر جنوبگان
جنوبگان سردترین نقطه کره زمین با پوشش کاملاً یخی، پنجمین قاره بزرگ کره زمین پس از آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است که دانشمندان معتقدند منابع گسترده و غنی مختلفی در آن وجود دارد. اکنون هفت کشور بهویژه استرالیا، چین و روسیه در مورد مالکیت بر جنوبگان سرشار از منابع غنی دریایی، معدنی و نفت و گاز است، ادعای ارضی دارند و در این قاره یخی برای کسب منافع بیشتر با یکدیگر به رقابت پرداختهاند.
نقره، مس، طلا، نیکل، پلاتین، سنگ آهن، کروم، کبالت، مولیبدن، روی، سرب منگنز، تیتانیوم، نیکل و اورانیوم برخی از منابع برآورد شده دراین قاره یخی هستند. این قاره همچنین با برخورداری از منابع سرشار طبیعی و انرژی دارای اهمیت اقتصادی و راهبردی است. آرژانتین، استرالیا، شیلی، فرانسه، نیوزیلند، نروژ و انگلستان، ۷ کشور دارای ادعای ارضی در بخشهایی از جنوبگان هستند.
چین بهطور ویژه در ۱۰ سال گذشته تبدیل به یک بازیکن برجسته قطب جنوب شدهاست و برخی آمار نشان میدهد که اکنون بیشتر از هر کشور دیگری در این بخش از جهان هزینه میکند. طبق این گزارش چین دارای سه پایگاه تحقیقاتی در قطب جنوب، ۲ اردوگاه میدانی و سه منطقه فرودگاهی است. روسیه نیز در قاره یخ زده ادعای دیرینه ارضی دارد و مدعی است که قاره جنوبگان را در سال ۱۸۲۰ میلادی کشف کردهاست. این درحالی است که آمریکا و انگلیس نیز ادعای مشابهی در این زمینه را مطرح کردهاند. پس از سقوط شوروی، سه پایگاه تحقیقاتی آن در دهه ۱۹۹۰ در قطب جنوب بسته شد اما روسیه در چند سال گذشته تحقیقات خود را در این نقطه از جهان با کاشت گیرندههای ماهواره ای از سرگرفته است. استرالیا و نیوزیلند امیدوارند بتوانند ذخایر و منابع انرژی خود را با استفاده از منابع این بخش از جهان افزایش دهند و البته همه کشورهای رقیب در جنوبگان به آن به عنوان پایگاه مهم استراتژیک در دهههای آتی در کره زمین نیز مینگرند. روسیه و چین نیز جنوبگان را برای نظم جهانی آینده بسیار حائز اهمیت میدانند.
تاکنون ۷ کشور بر بیشتر نقاط جنوبگان ادعای مالکیت داشتهاند. یک منطقه نیز مورد ادعا قرار نگرفتهاست.
استرالیا با ادعای مالکیت نزدیک به ۴۰٪ از جنوبگان، سرمایهگذاری چشمگیری روی پروژههای پژوهشی در این قاره انجام دادهاست. بر پایه برنامه راهبردی ۱۰ ساله پژوهشی این کشور در جنوبگان، استرالیا تمرکز ویژهای بر پژوهشها در این بخش دارد. یکی از دلایل اصلی این پژوهشها، ارتباط تنگاتنگ اکوسیستم جنوبگان و استرالیا است. این کشور، چهار ایستگاه پژوهشی در جنوبگان دارد و بهطور میانگین ۸۰ تا ۹۰ نفر از دو کشور استرالیا و نیوزیلند در آنها زندگی میکنند.
ادعای مالکیت ایران بر جنوبگان
سازمان اقیانوسشناسی ایران در صدد ایجاد کلبه پژوهشی در جنوبگان است. در اسفند ۱۳۹۱ محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران گفت که ایران به دلیل امکان دسترسی از طریق دریای عمان به قطب جنوب و حائل نبودن هیچ سرزمینی در این میان میتواند «بر طبق قوانین بینالمللی در بخشی از قطب جنوب ادعای حاکمیت کند.» منطقه مورد نظر حدفاصل مختصات ۵۹٫۵۰ تا ۶۳٫۱۴ شرقی از سواحل ایران (۳٫۶۴ درجه عرض جغرافیایی) یک قطاع به طول تقریبی ۳۰۰۰ کیلومتر و عرض ۴۰۵ کیلومتر و مساحت تقریبی ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع است که با قلمرو جنوبگان استرالیا هم پوشانی دارد. شرقیترین نقطه ایران کوهک در استان سیستان و بلوچستان با مختصات جغرافیایی ۶۳٫۱۴ شرقی است. شرقیترین نقطه عمان واقع در منطقه استان شرقیه جنوبی با مختصات ۵۹٫۵۰ شرقی قرار دارد.
فهرست کشورهای دارای طول جغرافیایی با ساحل آزاد به جنوبگان
مالکیت بر جنوبگان هنوز رسمیت ندارد و در حال حاضر فقط ادعاهایی وجود دارد. سیستم پیمان جنوبگان این مسئله را هم بیان کردهاست. تا سال ۲۰۱۵، ۵۳ کشور، عضو رسمی این پیمان هستند که از آن میان، ۲۹ کشور (شامل ۱۲ کشور اولیه) در آن حق رای دارند. اعضای مشاور شامل ۷ کشور میشود که ادعای مالکیت بر بعضی مناطق جنوبگان را دارند. ۴۶ عضو بدون ادعای مالکیت، ادعاهای مالکیت بین خود و کشورهای غیر عضو را نمیپذیرند. ایران تا کنون این پیمان را امضا نکردهاست. در سال ۱۹۵۶ میلادی نظریه مقابله (:es:Teoría de la defrontación) نظریه مقابله توسط برزیل و چند کشور دیگر که ادعای مالکیت بر بخشهایی از قطب جنوب را داشتند به امضا رسید تا منافع خود را تأمین میکنند.
خشم آرژانتین از نامگذاری جنوبگان به اسم ملکه انگلیس در سالهای اخیر سبب تنش بودهاست. اقدام دولت انگلیس مبنی بر نامگذاری بخشی از جنوبگان به نام «سرزمین ملکه الیزابت»، روابط این کشور با آرژانتین را متشنج کرد. دولت آرژانتین در اعتراض به اقدام دولت انگلیس، «جان فریمن» سفیر این کشور در بوینس آیرس را احضار کرد. آرژانتین اعلام کرد که این کشور «بهشدت» ادعای دولت انگلیس مبنی بر مالکیت بخشی از قطب جنوب که متعلق به آرژانتین است را رد میکند. دولت آرژانتین اعلام کرد که نام گذاری این سرزمین، برخلاف معاهده قطب جنوب است که برای بیش از نیم قرن گذشته توسط دهها کشور از جمله انگلیس و آرژانتین امضا شدهاست. این گزارش افزود: این بخش که در غرب جنوبگان قرار دارد تاکنون نامی نداشته و حاکمیت آن مورد اختلاف چندین کشور از جمله شیلی است. پیش از این تنش در روابط دو کشور به دنبال اختلاف بر سر مالکیت جزایر مورد مناقشه فالکلند (مالویناس) بالا گرفته بود. انگلیس بیش از ۱۸۰ سال است که جزایر مالویناس را که در ۴۸۵ کیلومتری ساحل آرژانتین قرار دارد، اشغال کردهاست.
از بین ۷ کشوری که ادعای مالکیت کردهاند نروژ و سرزمین اصلی بریتانیا و فرانسه هیچ طول جغرافیایی آزادی به جنوبگان ندارند. سرزمین فرادریایی بریتانیا و سرزمین فرادریایی فرانسه و جزیره بووه نروژ در این میان مؤثر بودند. آرژانتین و بریتانیا و شیلی در ناحیه مورد ادعای خود اختلاف نظر دارند در حالی که استرالیا منطقه ای بسیار از فراتر از طول جغرافیایی خود را ادعا کردهاست. منطبقترین ادعا را نیوزلند در عرض آزاد خود کردهاست. عرض ۹۰ تا ۱۵۰ غربی (سرزمین ماری برد) به دلیل شرایط دشوار دسترسی هنوز مورد ادعای کشوری قرار نگرفتهاست.
این فهرست شامل کشورهایی است که ساحل سرزمین اصلی یا قلمروهای فرادریایی یا جزایر آنها تا جنوبگان بدون حایل شدن توسط کشور و جزیره دیگری راه دارد. این فهرست از این جهت دارای اهمیت است که این کشورها همانند قوانین قطب شمال امکان ادعای مالکیت بر بخشهایی از جنوبگان را دارند:
قاره آمریکا:
برزیل
اروگوئه
آرژانتین
شیلی
پرو
اکوادور
کاستاریکا
نیکاراگوآ
السالوادور
گواتمالا
مکزیک
آمریکا
کانادا
قاره اروپا:
گرینلند
ایسلند
پرتغال
فرانسه
بریتانیا
نروژ
قاره آفریقا:
سیشل
موریس
سومالی
ماداگاسکار
کنیا
موزامبیک
آفریقای جنوبی
نامیبیا
کنگو
گابن
سائوتومه و پرنسیپ
گینه استوایی
نیجریه
بنین
توگو
غنا
ساحل عاج
لیبریا
غنا
سیرالئون
گینه
گینه بیسائو
سنگال
قاره آسیا:
یمن
عمان
ایران
پاکستان
هند
مالدیو
سری لانکا
بنگلادش
میانمار
اندونزی
قاره اقیانوسیه:
استرالیا
نیوزلند
جستارهای وابسته
قطب جنوب
سیستم پیمان جنوبگان
تاریخ جنوبگان
قلمرو جنوبگانی
شمالگان
یادداشتها
منابع
پیوند به بیرون
همشهری آنلاین، قطب جنوب در آمار گمرک ایران، همشهریآنلاین، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
قارهها
مناطق قطبی زمین
منطقه جنوبگان
منطقههای غیرنظامی
نقطههای 'ترین در کره زمین |
1490 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D9%87 | آبدره | آبدَره یا فیورد شاخابهٔ باریک و ژرفی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد. آبدره معمولاً دارای دیوارههای پرشیب و تندی است. این دیوارهها در پی زیر آب رفتن دامنههای کوهها یا ادامه فرسایش یخچالی زیاد و عمیق شدن یک دره ساحلی تشکیل یافتهاست.
پدیده آبدره در کرانههای نروژ بسیار دیده میشود. واژه انگلیسی برای آبدره یعنی Fjord هم از زبان نروژی آمدهاست.
آبدرهها معمولاً در نقاطی دیده میشوند که یخگیریهای کهن یا امروزه به درون رویه دریا کشیده شده باشند. آبدره زمانی تشکیل میشود که یک یخچال طبیعی به دریا رسیده و آب شود. یخچالها معمولاً درههای U شکل ویژه خود را برمیکنند. این آب شدن یخچال، درهای پرشیب و باریک برجا میگذارد که آب دریا در آن میریزد. این ریزش دریاچهای ژرف و باریک پدید میآورد (گاه تا ژرفای ۱۳۰۰ م) که به دریا پیوند دارد.
یخرفت پایانهای، که از سوی یخچال به پایین دره رانده میشود در دهانه آبدره در زیر آب برجا میماند. این روند باعث میگردد تا آب در گلوگاه یک آبدره نسبت به پشت گلوگاه آن کم ژرفاتر باشد.
جستارهای وابسته
خور (جغرافیا)
منابع
جعفری، عباس: فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، تهران، چاپ دوم ۱۳۷۲. (اصطلاح آبدره نیز از این منبع گرفته شده).
ویکیپدیای انگلیسی.
آبدرهها
اصطلاحات جغرافیا
دریاچهها
زمینچهرهای ساحلی و اقیانوسی
زمینچهرهای یخچالی
یخچالشناسی |
1492 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%AE%D8%B3%D8%A7%D8%B1 | یخسار | یَخسار انبوههای از یخ حاصل از یخچال طبیعی است که پهنهٔ پیرامون خود را بپوشاند و از ۵۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع بزرگتر باشد. یخسارها از جزیرههای یخی یا یخچالها بزرگترند.
تنها یخسارهای موجود جنوبگان و گرینلند میباشند. در زمانهای کهن، یخسار لارنتی بیشتر کانادا و شمال آمریکا را پوشانده بود.
اصطلاحات
کاهش حجم یخسار بر اثر تبخیر یا ذوبشدن را اصطلاحاً «یخکاست» میگویند. بخشی از یخسار یا حوضهٔ برفی که در آن یخکاست بیش از انباشتهشدن صورت میگیرد را نیز پهنهٔ یخکاست میگویند.
غار یخکاستی نوعی غار یخساری با چند متر ارتفاع و عرض است که نزدیک به انتهای یخسار تشکیل میشود.
منابع
جعفری، عباس، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیایی)، تهران: انتشارات گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۷۲ خورشیدی.
اقلیم
پدیده هوای یخی یا برفی
تأثیرات تغییر اقلیم
تودههای یخی
زمینشناسی
یخچالشناسی
یخچالهای طبیعی
یخسارها
یخکره |
1493 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87%20%DB%8C%D8%AE%DA%86%D8%A7%D9%84%DB%8C | دوره یخچالی | دوره یخچالی، دوره یخساری یا یخگیری به دورهای گفته میشود که یک منطقه به وسیله یخچال یا یخسار پوشیده میشود.
دوره یخچالی بازه زمانی در مقیاس هزاران سال در طی یک عصر یخبندان است که که دمای پایین و پیشروی یخچالهای طبیعی شناخته میشود. از سوی دیگر دوره میانیخچالی به دورهای گفته میشود که بین دو دوره یخچالی قرار داشته و دمای هوا در آن دوره بالا است. آخرین عصر یخبندان حدود ۱۵۰۰۰ سال پیش پایان یافتهاست.<ref
name="Severinghaus1999"></ref> دور هولوسن دوره میانیخچالی کنونی است.
در دوره یخچالی یخسارهای انبوه از شمالگان و جنوبگان به سوی استوا پیشرفت میکنند. یخگیری با خود آب و هوای سرد و نمناک و یخسارهای ستبر رو به جنوب هر قطب به همراه دارد.
در چنین دورهای یخچالهای کوهستانی که پیش از آن در بلندیها حضور داشتند به ارتفاعات پایینتر میگسترند. همچنین رویهٔ دریاها فرو میافتد. علت آن حضور حجم بزرگی از آب موجود در یخپهنههای بالای سطح دریاهاست.
جستارهای وابسته
یخچال طبیعی
دوره میانیخچالی
عصر یخبندان
آخرین بیشینه یخچالی
چرخههای میلانکوویچ
حرکت تقدیمی
یخبندان کواترنری
منابع
یخچالشناسی |
1494 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%AE%DA%86%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | یخچالشناسی | یخچالشناسی ، دانش مطالعه یخچالهای طبیعی در نواحی قطبی و کوهسارها یا بهصورت کلیتر، مطالعه همه نمودهای یخ و پدیدههای حاصل از آن در سطح زمین است و در آن، ویژگیهای گوناگون آب در حالت جامد (برف و یخ) بررسی میشود.
یخچالشناسی شاخهای از علوم زمین و ترکیبی از دانشهای ژئوفیزیک، زمینشناسی، جغرافیای طبیعی، ژئومورفولوژی، اقلیمشناسی، هواشناسی، آبشناسی، زیستشناسی و بومشناسی است. تأثیرات یخچالها بر انسان نیز در حیطه جغرافیای انسانی و انسانشناسی است. یافتن یخ بر سطح ماه، مریخ و اروپا شاخهای فرازمینی از این رشته را بهوجود آوردهاست که یخچالشناسی نجومی نامیده میشود.
جستارهای وابسته
یخچال طبیعی
یخفرسایی
یخکوه
یخکافت
یخشار
یخمه
یخنهشت
یخکند
یخپهنه
یخرفت
یخرفتچال
یخزایی
یخسار
یخ زمینی
یخزار
یخگیری
یخگشا
استالاگمیت یخی
منابع
جعفری، عباس: فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، نشر از گیتاشناسی، تهران ۱۳۷۲، چاپ دوم.
Wurbs, R. and W.P.James, Water resaercas engineering, Prentice Hall of india, New delhi، ۲۰۰۲.
پیوند به بیرون
World Data Centre for Glaciology, Cambridge, UK
National Snow and Ice Data Center, Boulder, Colorado
Global Land Ice Measurements from Space (GLIMS)
Glacial structures – photo atlas
North Cascade Glacier Climate Project
Centre for Glaciology, University of Wales
Caltech Glaciology Group
Glaciology Group, University of Copenhagen
Institute of Low Temperature Science, Sapporo
National Institute of Polar Research, Tokyo
Glaciology Group, University of Washington
Glaciology Laboratory, Universidad de Chile-Centro de Estudios Científicos, Valdivia
Russian Geographical Society (Moscow Centre) – Glaciology Commission
Institute of Meteorology and Geophysics, Univ. of Innsbruck, Austria.
جغرافیای طبیعی
زمینشناسی
ژئومورفولوژی
مهندسی هیدرولوژی
یخچالهای طبیعی |
1496 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%87%20%DB%8C%D8%AE | کوه یخ | کوه یخ یا یخکوه تودهای از آب شیرین یخ زدهاست که از انتهای یک یخچال یا کنارهٔ یک پهنهٔ یخی یختاق جدا شده و روی آب دریا شناور شدهباشد. با ورود به آبهای کمعمق، کوه یخ ممکن است در تماس با بستر دریا فرایند «خراش بستر دریا» را پدیدآورد. تقریباً ۹۱٪ از یک کوه یخ در زیر سطح آب قرار میگیرد.
هنگامی که زبانهٔ یک یخچال وارد دریا میشود، زیر آن، رفتهرفته شسته شده و به آسانی از بدنهٔ اصلی جدا میشود. جنوبگان و دریای گرینلند یکی از مهمترین خاستگاههای یخهای شناور هستند.
نگاه اجمالی
از آنجا که چگالی یخ خالص حدود ۹۲۰ کیلوگرم بر متر مکعب است و از طرفی تراکم آب دریا به حدود ۱۰۲۵ کیلوگرم بر مترمکعب میرسد، معمولاً یک دهم حجم کوه یخی؛ (به دلیل قانون شناوری ارشمیدس) در بالای آب است. داوریِ شکل بخشهایی که در زیر آب هستند؛ با نگاه کردن به قسمت بالای سطح آب، دشوار است. این نکته در زبانهای گوناگون به پیدایش اصطلاح دیدن تنها «نوک کوه یخ»: (tip of the iceberg) منجر شده که برابر فارسی آن «مشت نمونه خروار» است.
یک کوه یخ بهطور معمول بین ۱ تا ۷۵ متر (۳٫۳ تا ۲۴۶٫۱ فوت) بالاتر از سطح دریاست و دارای وزنی بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٫۰۰۰ تن است. بزرگترین کوه یخی شناخته شده در شمال اقیانوس اطلس با بلندی ۱۶۸ متر (۵۵۱ فوت) بالاتر از سطح دریا بوده، توسط کشتی یخشکن آمریکایی ایست ویند در سال ۱۹۵۸ گزارش شده که این ارتفاع به اندازهٔ یک ساختمان ۵۵ طبقه است. این کوههای یخ از یخچالهای طبیعی غربی گرینلند سرچشمه میگیرند و میتوانند یک دمای داخلی حدود -۱۵ تا -۲۰ درجه سانتیگراد (۵ تا -۴ درجه فارنهایت) داشته باشند.
منابع
اقیانوسنگاری فیزیکی
تودههای یخی
زمینشناسی
کوه یخیها
واژگان اقیانوسنگاری
یخ در ترابری |
1497 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%BE%D9%88%DA%A9 | زبان ولاپوک | ولاپوک (Volapük) یک زبان ساختگی یا فراساخته است که در سال ۱۸۸۰ از سوی یوهان مارتین اشلیر (یا شلهیر) کشیش کاتولیک آلمانی پدید آمد.
این زبان بر واژگان ژرمنی ساده و دستوری منظم مبتنی است. ولاپوک امروزه کمابیش از میان رفته ولی در دههٔ ۱۸۸۰ در محفلهای دانشگاهی آلمان ناموری بسزا یافته بود و گویا نزدیک ۵۰۰ هزارتن به فراگرفتن آن مشغول بودند.
امروزه تعداد گویشوران به زبان ولاپوک در جهان ۲۵ تا ۳۰ تن برآورد میشود. نام این زبان از دو واژه وُل و پوک گرفته شده که تحریف شده دو واژه انگلیسی world (جهان) و speak (سخن گفتن) است.
ولاپوک از زبان ویلیام الد
ویلیام الد، نویسنده، شاعر و مترجم توانای زبان فراساختهٔ اسپرانتو، که چندین بار نامزد دریافت جایزهی ادبی نوبل نیز شد، در بارهٔ زبان ولاپوک در اثر ارزشمند خود، تحت عنوان پدیدهی اسپرانتو، چنین مینویسد:
در دنیای زبانهای فراساخته، نخستین پروژهای که تعداد قابل توجهی پیرویِ جدی برای خود بهدستآورد و موفق شد که در عمل نیز، مورد استفاده قرار گرفته و توسعه یابد، زبان وُلاپوک بود. این زبان توسط یک کشیش آلمانی بهنام یوهان مارتین شلهیر و در سال ۱۸۸۰ انتشار یافت. شلهیر به کمک مجلهٔ مردمیای که به زبان آلمانی منتشر میکرد، توانست بهخوبی راجع به پروژهاش تبلیغ کرده و در شناساندن هر چه بیشتر آن کوشش کند، بهگونهای که پس از گذشتِ نُه سال، زبان او چنان همهگیر شده بود که پیروزیِ نهائیِ آن حتمی بهنظر میرسید. طبق گفتهٔ تئو یونگ:
در سال ۱۸۸۹ تعداد ۲۸۳ باشگاه ولاپوک در سراسر دنیا وجود داشت؛ در آنزمان ۳۱۶ کتاب به ۲۵ زبان مختلف جهان برای آموزش ولاپوک نوشتهشدهبود، ۲۵ مجله منتشر میشد که ۷ عدد آن تماماً به زبان ولاپوک نگاشته میشد. سه کنگرهٔ ولاپوکدانان برگزار شده بود که سومین آنها، یعنی مهمترینشان، در پاریس و در سال ۱۸۸۹ برگزار شد. در این کنگره فقط به زبان ولاپوک صحبت میشد، و پیروزیِ نهائیِ زبانِ شلهیر قطعی به نظر میرسید. اما در همان سال، سقوط آن شروع شد.
سرعت پژمرده شدن و از میان رفتن نهضت زبان ولاپوک، حتی از سرعت شکوفا شدن آن نیز بیشتر بود. علت این امر، چند اشتباه اساسیِ شلهیر درمفاهیم مهم مربوط به زبان بود.
اولاً هرچند زبان ولاپوک از لحاظ ساختاری، خیلی جالب و حتی دقیق بود ولی در عمل برای فراگیری بیش از حد مشکل بود. با اینکه ریشهٔ واژگان آن از زبانهای اروپایی، بهخصوص از زبان انگلیسی، اخذ شده بود ولی شکل آنها در ولاپوک چنان تحت تغییرشکلهای بیپایه قرار میگرفت که بازشناختن اکثر آنها بهسختی امکانپذیر بود. بهعنوان مثال، خودِ نامِ این زبان از دو لغت انگلیسیِ World و Speak تشکیل میشد ولی پس از اِعمال تغییر شکلهای یادشده، به Volapük تبدیل شده بود! واژهٔ فرانسوی Douleur در ولاپوک به Dol، کلمهٔ آلمانی Berg به Bel و بالاخره لفظ پرتغال به بودوگان تبدیل شده بود! بهعلاوه، دستور زبان آن نیز بسیار پیچیده بود: بنابر محاسبات یک استاد ولاپوک، فعل در این زبان میتواند ۵۰۵٬۴۴۰ شکل داشته باشد! تجربه نشان داد که اگر این زبان بخواهد در ایفای نقش خود در جهان موفق شود، لازم است سریعاً اصلاحاتی در آن به عمل آید.
بهخاطر رفع کردن همین مسئله بود که دومین اشتباه شلهیر آشکار گشت. او در زبان خود امکان رشد و تکامل طبیعی را در نظر نگرفته بود، چرا که وی از این واقعیت که زبان یک پدیدهٔ اجتماعی است و به تمامیِ استفاده کنندگان آن، بهطور برابر تعلق دارد، اصلاً آگاهی نداشته است. هر واژهٔ جدیدی، بهخاطر همین انتزاعی بودن لغات، میبایست به تصویب شخص مؤلف که همهٔ حقوق مربوط به زبانش را برای خود حفظ کرده بود، برسد. هر چند نفسِ حقالتألیف، امری است قابل احترام ولی در این مورد بهخصوص، آن همبستگیِ اجتماعی را که بهتنهایی، میتواند ضامن زنده نگاهداشتنِ یک زبان باشد، غیرممکن میساخت.
"تفرقهٔ بین ولاپوکدانان، فقدان یک مرکزیتِ رهبری، عدم امکان اصلاح گامبهگام زبان، استبدادباوریِ بیدلیل شلهیر در مورد زبان و سازماندهیِ پیشبرد آن و بالاخره رشد شدید اختلاف عقاید، اصلاحگران را به عقبنشینی واداشت. اضمحلال انجمنها یکی پس از دیگری شروع شد. مجلات با اعتراض به فقدان اقدامات یکدست و گلایه از تاکتیکهای شلهیر، به عمر خود خاتمه دادند.
چنانچه خواننده علاقهمند باشد که هیبت این تجربهٔ زبانی عجیب و جسورانه را مشاهده کند، در اینجا بند نخست دعای ’پدر ما‘ به زبان ولاپوک آورده میشود:
O fat obas, kel binol in süls,
Paisaludomöz nem ola,
Kömomöd monargän ola,
Jenomöz vil olik, äs in sül i su tal.
برخی واژگان زبان ولاپوک
زبان فارسی: Pärsänapük
جستارهای وابسته
زبان میانجی جهانی
اسپرانتو
اینترلینگوا
ایدو
منابع
Volapükalised
/ A complete original grammar of Volapük (Schleyer's classic Volapük) by Charles E. Sprague - 1888
A complete italian grammar of Volapük (1888) (Schleyer's classic Volapük) by V. Amoretti
Una grammatica completa di Volapük in lingua italiana (1888) (il Volapük classico di Schleyer - non riformato) a cura di V. Amoretti
Article on Volapük from the 1911 Encyclopaedia Britannica
Flenef bevünetik Volapüka / International Friendship of The World Language]
دائرةالمعارف دانش بشر فرهنگ نشرنو
پیوند به بیرون
زبان ولاپوک
زبانهای ایزو ۶۳۹–۱
زبانهای تصریفی
زبانهای دارای کد ایزو ۶۳۹–۲
زبانهای در خطر
ولاپوک
زبانهای فراساخته
زبانهای میانجی جهانی
ولاپوک
معرفیشدههای ۱۸۷۹ (میلادی)
زبانهای پیوندی |
1499 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA | هواایست | هواایستها هواگردهای سبکتر از هوا هستند. برای نمونه بالنها و کشتیهای هوایی.
شناوری یک هواایست در هوا به همان شیوه است که شناوری یک کشتی در آب یعنی با جایگزینی هوا در پیرامون وسیله با یک گاز سبکتر (هلیم یا هیدروژن) یا هوای داغ.
تفاوت میان بالن و کشتی هوایی این است که کشتی هوایی سکان دارد و هدایت شونده است ولی بالن به همراه باد میرود و هدایت نمیشود.
نگارخانه
بالونها (هوانوردی)
کشتیهای هوایی بادکنکی بیسرنشین
هواگردها بر پایه نوع |
1500 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%88 | هواناو | هواناو یا هاورکرافت گونهای شناور دریایی است که بر روی بالشتکی از هوای فشرده تکیه دارد. هواناو توانایی گذشتن از پهنههای گوناگون بر روی زمین و همچنین گذر از روی آب را دارد.
هواناو، شناوری دومنظوره (آبیخاکی) است که به روش هوابرد و با استقرار روی بالشتکی از هوای فشرده بهآسانی و با نیروی رانشِ نسبتاً کمی روی سطوح آبی و خاکی حرکت میکند. هوای ورودی به هواناو، از طریق پروانه (fan) به زیرِ سازه و بالشتکها منتقل و سبب خیزش (hovering) یا بلند شدن وسیله از روی سطح و استقرار آن بر روی تودهای از هوای تحت فشار میشود. بدین ترتیب، در زمان حرکت، نیروی مقاوم شناوری تا حد قابل توجهی کاهش مییابد و هواناو با بهکارگیری سامانهٔ رانش و ملخ هوایی به حرکت درمیآید.
تاریخچه ساخت
هواناو در سال ۱۹۵۲ توسط مخترع بریتانیایی کریستوفر کاکرل ساخته شد. وی در سال ۱۹۶۹ به خاطر خدماتش در زمینه مهندسی به دریافت نشان شهسواری نائل شد.
کاکرل با آزمایشهای سادهای بهوسیله موتور یک جاروی برقی و دو قوطی استوانهای اصول کاربردی یک وسیله نقلیه متکی به بالشتک هوا را ثابت کرد. وی نشان داد که زمانی که بالشتک با فشار به بیرون بدمد وسیله نقلیه به آسانی بر روی سطح جنبشپذیر خواهد بود.
این کار به آن وسیله نقلیه امکان حرکت بر روی گل نرم، آب و مرداب و مانداب و همچنین زمین سفت را میدهد.
ساختار کلی هواناو تغییرات بسیاری نداشتهاست. بیشتر اصلاحات در سامانههای ناوبری، بهکارگیری مواد مهندسی به روز نظیر مواد کامپوزیتی در بدنه و غیره میباشد.
ایران طی سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵ اقدام به خرید ۸ فروند هواناو متوسط SR.N6 و ۶ فروند هواناو بزرگ BH-7 از انگلیس کرد. آنزمان ایران با این تعداد هواناو نظامی بریتانیایی الاصل خود، بزرگترین ناوگان هواناو دنیا را در نیروی دریایی خود تشکیل داده بود و قصد گسترش آن را نیز داشت. در حال حاضر ایران با ساخت هواناوهای بومی در اندازههای متفاوت از جمله یونس۶ و تندر و پیروزان اقدام به مسلح کردن آنها نیز کردهاست.
کشورهای متعددی دارای هواناو برای یگان نیروهای نظامی آبی-خاکی خود هستند. روسیه با بزرگترین هواناو دنیا بنام ZUBR و آمریکا با هواناوهای LCAC پر شمار و انگلیس با هواناوهای مشهورش در زمره این کشورها هستند.
توانمندیهای کلی هواناو
هواناو به سبب ویژگیهای خاص طراحی، دارای توانمندیهای ویژه ای در زمینههای مختلف است.
از خصوصیات شاخص این شناورها میتوان به سرعت (هواناوها) که بسیار بیشتر از کشتی است (چون آنها برای مقابله با فشار آب، هیچ نیرویی را مصرف نمیکنند، بلکه تنها هوا را میشکافند) اشاره کرد؛ از دیگر خصوصیات آن نیز برتری نسبت به هواپیما به دلیل قابلیت حمل بار آن است.
راحتی در طول حرکت نیز از نکات مهم هواناوها محسوب میشود، این شناورها مانند دیگر شناورهای دریایی دچار ضربات قوی امواج نشده و مشکلاتی مانند دریازدگی را برای مسافران ایجاد نمیکند که این ویژگی هنگام حمل نیروهای نظامی بسیار حائز اهمیت است.
بهطور کلی کاربردهای هواناو به موارد زیر دستهبندی میشوند:
انجام عملیات آمادی و پشتیبانی در رزم دریایی، بهویژه در مناطق باتلاقی، لجنزار، آبراههای ناشناخته، مناطق کم عمق و مردابهای پوشیده از گیاهان دریایی و نیزار
انجام عملیات گشت ساحلی، مبارزه با قاچاقچیان و انجام عملیات تعقیب و گریز از نواحی کم عمق دریایی تا اغلب قسمتهای نوار ساحلی
انجام عملیات هیدروگرافی و بسترشناسی دریا، مطالعات علمی در مناطق ساحلی و فلات قاره و ایجاد آزمایشگاه سیار جهت امور مطالعاتی
انجام عملیات باربری و مسافربری به جزایر کوچکی که عملاً امکان ساخت اسکله و بندرگاه در آنها توجیه اقتصادی نداشته و فاقد چنین تأسیساتی هستند
انجام عملیات امداد رسانی در زمان وقوع حوادث غیرمترقبه، بهویژه سیل و آب گرفتگی، و کمک به مصدومین و مجروحین حادثه
انجام عملیات زیستمحیطی، جمعآوری لکههای نفتی در امتداد ساحل و جلوگیری از تخریب و آلودگی محیط زیست در مناطق کم عمق
انجام عملیات گشتی با سرعت بسیار و جابهجایی فرماندهان و خدمه شناورهای دریایی و پوشش دادن نیازمندیهای سازمان بنادر و کشتیرانی
عملیات مین گذاری و مین روبی در سطح آبراههای بینالمللی و تنگههای پرتردد و …
سامانهها و متعلقات
در یک نگرش ساده، هواناو شامل سازهای دریایی است که به وسیلهٔ یک سامانه بالابر از سطح زمین بلند شده و در نهایت توسط سامانه رانش به حرکت درمیآید. بهطور کلی، سامانههای اساسی هواناو به ساختارهای زیر دستهبندی میشوند:
سازه: شامل اتاقکهای آببندی، نشیمنگاه موتور، تکیهگاه ملخ، نشیمنگاه سازه، بالک و مخازن شناوری
سازه انعطافپذیر: شامل بالشتک و اتصالات
سامانه بالابری: شامل پروانه، کانال حلزونی و متعلقات
سامانه رانش و جلوبری: شامل ملخ، داکت و تجهیزات جانبی
سامانه کنترل سوخت و تعادل: شامل مخزن سوخت، پمپ، شیرهای یکطرفه و لولههای هیدرولیک
سامانههای انتقال قدرت: شامل موتور، تجهیزات انتقال قدرت و متعلقات
سامانه اطفای حریق: شامل مخزن کف، هشدار دهنده، خاموشکننده دستی و …
سامانه تهویه مطبوع: شامل دمنده هوا، وسایل سرمایش و گرمایش؛
سامانههای الکتریکی: شامل چراغهای ناوبری، روشنایی داخلی، سیمکشی، ژنراتور و …
سامانههای اویونیکی: شامل رادار، GPS, سونار و …
سامانههای مکانیکی: شامل مکانیزم لنگر، مکانیزم کشش و …
تجهیزات نظامی: شامل سلاح، سامانههای جانبی و …
تجهیزات اضطراری: شامل قایق نجات، جعبه کمکهای اولیه
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Hovercraft»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (نسخهٔ ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۶).
اختراعهای انگلیسی
نیروی دریایی
وسایل نقلیه خاکی-آبی |
1504 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87%20%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87%20%28%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%29 | حوزه علمیه (اسلام) | حوزهٔ علمیه یک نوع مدرسه علوم دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان است که در آن علوم اسلامی آموزش داده میشود. حوزه در اصطلاح شیعه به معنی مرکز علوم دینی یا به عبارت دیگر مرکز بررسی و پژوهش در فقه، اصول، حدیث و امور مربوط به تربیت مجتهد و مبلّغ در زمینه شریعت اسلام میباشد. اولین حوزه علمیه ویژه شیعیان در سدهٔ چهارم قمری در شهر نجف عراق در کنار حرم علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) توسط شیخ طوسی برپا شد. اکنون مهمترین حوزههای علمیه شیعه در شهرهای نجف، قم و مشهد قرار دارند. مهمترین حوزههای علمیه ایران در قم و پس از آن در شهرهای مشهد، تهران، اصفهان و . . . قرار دارد. شایان ذکر است که حوزههای علمیه ایران در طول تاریخ با حوزههای نجف، کربلا و سامراء در عراق از رابطه بسیار نزدیکی برخوردار بودهاند.
حوزههای علمیه در ایران
عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۳۴۰ (۱۳۰۱ش) در قم مستقر شد و حوزه علمیه جدید قم را بنا نهاد. حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد. هماکنون حوزههای علمیه موجود در ایران، تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزههای علمیه اداره میشود. این مرکز زیر نظر جمعی به نام شورای عالی حوزههای علمیه اداره میشود. مدیر حوزه علمیه قم، با تصویب اعضای شورای عالی حوزه انتخاب میشود و همچنین سیاستهای کلی و بنیادین حوزه نیز با تأیید این شورا اعمال میشود. رئیس کنونی مرکز مدیریت حوزه، علیرضا اعرافی است. مرکز مدیریت حوزه علمیه قم دربر گیرندهٔ بیش از ده معاونت از جمله آموزش، پژوهش، تبلیغ، تهذیب، امور مدارس، آمار و بررسی است. معاونت آمار و بررسی مرکز مدیریت با طلابی که از «موازین طلبگی» تخطی کنند برخورد میکند. حوزه علمیه قم دارای مراکز تخصصی از جمله تفسیر، نهج البلاغه، تبلیغ، کلام، فلسفه و علوم حدیث، حقوق و قضای اسلامی میباشد. در حوزه علمیه قم، مباحث عالی فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان به سبکهای متفاوت و ویژه ای عرضه شدهاست. حوزه علمیه قم در دروس عالی دیگر غیر از فقه و اصول، مثل کلام، فلسفه و تفسیر هم در دهههای سی تا پنجاه شمسی، که در دیگر حوزهها کمتر مورد توجه بود، شهرت یافت.
پذیرش
هرسال از حدود ماه بهمن تا فروردین، ثبت نام در آزمون ورودی حوزه، انجام میشود. بعد از گرفتن آزمون که معمولاً در دو سطح «دیپلم» و «زیر دیپلم» انجام میشود، توزیع قبول شدگان براساس محلهای مورد نظر برای تحصیل انجام میشود و بعد از این، قبول شدگان برای تحصیل در قم، برای انجام مصاحبه، به مرکز مدیریت فراخوانده میشوند و کسانی که برای شهرستانها قبول شدهاند به حوزههای شهرستان. برای کسانی که بعد از گرفتن مدرک از دانشگاه بخواهند به حوزه بروند در گذشته هیچ گونه آزمونی در نظر گرفته نمیشد و برای پذیرش فقط مصاحبه میکردند، ولی امروزه دانشجویان هم برای مشخص شدن وضعیت هوشی و علمی مورد آزمون و مصاحبه قرار میگیرند. ورودیهای فوق دیپلم به بالا، در مدرسه معصومیه قم مشغول به تحصیل میشوند. مدارس موجود در قم، جمعاً حدود ۵۰ مدرسه است که نصف آن مربوط به طلاب دیپلمه و نصف دیگر مدارس سیکل هستند. برنامه درسی مدارس سیکل با مدارس دیپلم تفاوت اندکی دارد.
تغییر نظام آموزشی
نظام سنتی: تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، حوزههای علمیه بر پایهٔ همکاری متقابل استاد و شاگرد اداره میشد و نظام آموزشی واحد و نظاممندی نداشتند.
نظام جدید: بعد از انقلاب، حوزهها به تابعیت شورای عالی حوزههای علمیه و مدیریت «مرکز مدیریت حوزههای علمیه» تحت شورای عالی حوزهها درآمدند. به دنبال آن ساختارهای سنتی در برخی از بخشها فرو ریخت و حوزههای علمیه ساختار جدیدی یافتند.
حوزه علمیه خواهران
حوزههای علمیه خواهران دو بخش موازی دارد: مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران سراسر کشور، جامعه الزهراء.
مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران
در میان شیعیان تحصیل علوم دینی میان زنان به صورت منفرد و پراکنده بود. از حدود چهار دهه پیش، مراکز تحصیلی علوم دینی زنان به شکل سامان یافته به تعداد کمی وجود داشت. شورای عالی حوزه علمیه قم در اسفند ۱۳۷۵ مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران را تأسیس کرد تا «با مدیریت واحد، مدارس علمیهٔ خواهران را سازماندهی، هدایت و نظارت کند».
جامعة الزهراء
حوزه علمیه جامعة الزهراء قم هم به پذیرش و آموزش طلاب خانم اقدام میکند.
تحصیلات حوزوی
به کسانی که در حوزه علمیه مشغول به تحصیلات حوزوی هستند، طلبه میگویند.
در حوزه، نسبت به شهر و مرکزهای آن، دروس متفاوتی خوانده میشود. هر پایه در طول یک سال تحصیلی و در دو ترم خوانده میشود. طلاب میتوانند در کنار نظام آموزشی متداول حوزه در مراکز تخصصی وابسته به حوزه به تحصیل تخصصیتر و گستردهتر علوم مرتبط به تحصیلات حوزوی بپردازند. همچنین مؤسسات آموزش عالی وابسته به حوزه نیز که مرتبط با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هستند امکان تحصیل تخصصی طلاب در رشتههای مرتبط با تحصیلات حوزوی را فراهم میکنند.
پس از انقلاب اسلامی ایران حوزههای علمیه در ایران به صورت قانونمند درآمدند به این صورت که تحصیل در حوزه علمیه به دو نظام زیر گفته تقسیم شد:
بلند مدت (اجتهاد محور یا مجتهد پرور)
کوتاه مدت (تبلیغ محور یا مبلّغ پرور)
هر پایه تحصیلی معادل یک سال تحصیلی عادی نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران (از ابتدای مهر ماه تا انتهای خرداد ماه) متشکل از دو نیمسال تحصیلی است.
دوره بلند مدت
بهطور کلی، مواد درسی اصلی در حوزه علمیه در درجه اول فقه، اصول فقه، ادبیات عرب و در کنار آنها کلام، حدیث، رجال، تفسیر، تاریخ اسلام، منطق، فلسفه، اخلاق و… میباشد. مهمترین کتب درسی حوزه شامل شرح لمعه دمشقیه، اصول فقه، فرائدالاصول (رسائل)، مکاسب و کفایةالاصول است.
در دوره بلند مدت و در بدو ورود به حوزه، طلاب وارد سطح ۱ میشوند که در سه سال ابتدایی، ادبیات عرب (صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، لغت)، احکام، تجوید قرآن، کلام و عقاید اسلامی، منطق قدیم (ارسطویی)، اخلاق اسلامی، تفسیر قرآن، تاریخ اسلام و… خوانده شده و در سه سال دوم با مبانی و کلیات فقه و اصول فقه آشنا میشوند. کتاب الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (شرح لمعه) در فقه و اصول فقه مرحوم مظفر در اصول فقه از مهمترین کتبی است که در گذرانده میشود.
طلاب حوزهٔ علمیه که بر اساس مدرک صادر شده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۱ را طبق برنامه گذراندهاند از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کاردانی دانشگاهها برخوردار خواهند بود.
طلاب در سطح ۲ بیشتر وقت خود را صرف فقه (مکاسب مرتضی انصاری) و اصول فقه (فرائد الاصول مرتضی انصاری و فلسفه اسلامی (بدایة الحکمة) میکنند. زمان باقیمانده باید صرف تحصیل در کلام، رجال و تفسیر شود.
طلاب حوزهٔ علمیه که بر اساس مدرک صادره مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۲ را طبق برنامه گذراندهاند از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کارشناسی دانشگاهها برخوردار خواهند بود. فارغالتحصیلان این دوره میتوانند در آزمون ورودی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاهها در تمامی رشتههای علوم انسانی شرکت کنند و در صورت پذیرفتهشدن، ادامه تحصیل دهند.
طلاب در سطح ۳ بیشتر وقت خود را صرف فقه (مکاسب مرتضی انصاری) و اصول فقه (کفایة الاصول آخوند خراسانی) و فلسفه اسلامی (نهایة الحکمة) میکنند. زمان باقیمانده باید صرف تحصیل در کلام، رجال و درایه (مصطلحالحدیث) و تفسیر شود.
طلاب حوزهٔ علمیه که بر اساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۳ را طبق برنامه گذراندهاند از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کارشناسی ارشد دانشگاهها برخوردار خواهند بود. طلاب حوزههای علمیه فارغالتحصیل این دوره میتوانند در امتحان ورودی مقطع دکترای درتمامی رشتههای علوم انسانی شرکت کنند و در صورت پذیرفتهشدن برحسب تشخیص گروه آموزشی، دروس پیشنیاز را تا سقف تعداد واحدهای مجاز در دو نیم سال تحصیلی بگذرانند.
سطح ۴ یا سطح خارج، بالاترین سطح حوزه است که در این سطح، طلاب کتاب خاصی را نمیخوانند بلکه برای تحقیقات و پژوهش بیشتر و آموختن روش اجتهاد و استنباط و نظریهپردازی در علوم دینی در علاوه بر تحقیقات و پژوهشهای فردی در درس خارج شرکت میکنند. این دوره برای تمرین و کارورزی و تحقیق و آموزش روش نظریهپردازی در علوم دینی است که درصورت تکمیل آن مجتهد میشوند. مجتهد کسی است که در فهم علوم دینی متخصص و صاحبنظر باشد. دارا بودن سطح چهار حوزه به معنای اجتهاد مطلق نیست.
طلاب حوزهٔ علمیه که براساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۴ را طبق برنامه از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره دکتری دانشگاهها برخوردار خواهند بود.
دوره کوتاه مدت
عالیترین مدرک حوزهٔ علمیه که البته به صورت غیررسمی میباشد، اجازه اجتهاد است که از سوی مراجع تقلید یا مجتهدان غیر مرجع، صادر میشود که به معنای تأیید توانایی فرد برای اجتهاد و فتوا دادن است.
مجتهدین تراز اول که شرایط تقلید را داشته باشد و مورد رجوع بسیاری از شیعیان برای شناخت احکام شرعی باشند مرجع تقلید نام دارند. این مراجع علاوه بر ارائه احکام شرعی به پرورش طلاب در دروس عالی خارج میپردازند.
بعضی تصور میکنند، طلاب زمانی را نیز صرف فراگیری ریاضیات، طب اسلامی، عرفان اسلامی و مکالمه عربی میکنند که با مرور در برنامه درسی حوزههای علمیه معلوم میشود این درسها هیچ جایگاه رسمی در این برنامه ندارند.
فهرست حوزههای علمیه مطرح شیعیان
حوزههای علمیه مطرح شیعه:در ایران
حوزه علمیه قم
حوزه علمیه تهران
حوزه علمیه اصفهان
حوزه علمیه خراسان
سایر کشورها:
حوزه علمیه نجف
حوزه علمیه کربلا
مدارس علمیهای که فقط شهرت و سابقه تاریخی دارند:
مدرسه سپهدار
مدرسه مریم بیگم صفوی خوانسار (با نام فعلی حوزه علمیه علوی خوانسار)
مدرسه آقا ضیاءالدین
مدرسه حاج محمدابراهیم
مدرسه علمیه خان
مدرسه گلشن نیشابور
مدرسه فضل بن شاذان نیشابور
مدرسه علمیه آقا بابا خان شیراز
مدرسه علمیه منصوریه شیراز
مدرس
مَدْرَس واژهای عربی به معنای محل درس دادن است. مَدرَس یکی از اجزای مدارس سنتی حوزه علمیه است که محل درس دادن یا کتابخانه بودهاست. در کنار مدرسها، حجرهها نیز علاوه بر کارکرد اقامتی، فضایی نیز برای تدریس بودهاست.
میزان اعتبار مدارک حوزوی
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران دربارهٔ میزان اعتبار مدارک حوزوی
عنوانها و القاب طلاب و روحانیون
اطلاق عنوانها و القاب گوناگون به طلاب و روحانیون دارای رتبهبندی رسمی و قانونی نیست، اما میتوان تا حدودی میزان، درجه و رتبهٔ هر عنوانی را در ایران معاصر مانند تعریفات ذیل طبقهبندی کرد.
ثقةالاسلام
این عنوان پیشتر دربارهٔ طلابی که تازه شروع به تحصیل علوم دینی کردهبودند، استفاده میشد. در یکی دو قرن اخیر، برای صاحبان مقامات بالای علمی و دینی، عنوان «آیت الله» یا «آیت اللّه العُظمی» رایج شده و عنوان ثقة الاسلام اغلب برای محصلان سطوح مقدماتی علوم دینی و نیز روحانیانی که در همان سطوح علمی قرار دارند، به کار میرود البته هماکنون در ایران کاربردی ندارد.
پیشینه
در گذشته و در حدود هزار سال پیش به شخصیتهای بارز علمی و راویان ثقهٔ حدیث مانند شیخ کلینی، شیخ صدوق و سایرین لقب ثقةالاسلام داده میشده و این لقب دارای بار بالایی بودهاست. همچنین در گذشته نه چندان دور لقب آخوند به علمای بسیار بارز مانند آخوند ملا محمد باقر مجلسی یا آخوند ملا محمد کاظم خراسانی داده میشد.
حجتالاسلام و المسلمین
این عنوان امروزه بهویژه در ایران برای طلاب معمم (در پنجمین سال تحصیلی در حوزه، طلاب میتوانند برای کسب مجوز تلبس ثبت نام کرده و پس از گذراندن دوره تلبس و مصاحبه تلبس، در صورت قبولی، ملبس به لباس روحانیت شوند) به کار میرود. حجتالاسلاموالمسلمین کاملشدهٔ «حجتالاسلام» است و مانند آن برای طلبههای معمم استفاده میشود. البته به گونهای تخصصیتر امروزه بعضی از افراد تصور میکنند به طلابی که به مرحله درس خارج نیز رسیدهاند گفته میشود. در حالی که این لقب برای تکریم طلبهها و روحانیون سطح پایین هم به کار میرود.
برخی فقهای دیگر نیز یافتن معیار و قاعده برای این عنوان و عناوین مشابه مانند حجتالاسلام و ثقةالاسلام را بیفایده دانستهاند.
پیشینه
در گذشته محمد غزالی دارای این لقب بودهاست هم چنین به گفتهٔ سید حسین نصر و حمید دباشی، سید محمدباقر شفتی احتمالاً نخستین کسی است که عنوان حجتالاسلام را دریافت کردهاست. این عنوان بعدها به روحانی معروفی از کاشان نیز داده شد، ولی پس از آن بشدت از اعتبار این عنوان کاسته شد. دلیل دادن این عنوان به شفتی، نقش دوگانه او به عنوان قاضی و مفتی بود که کتابی دربارهٔ پیادهسازی دین اسلامی در زمان غیبت نوشت. سید محمد باقر شفتی بعدها این لقب را به شاگرد خود محمد اشرفی نیز داد. به گفتهٔ مرتضی انصاری از نوادگان مرتضی انصاری، محمدباقر شفتی و محمد اشرفی و اسدالله بروجردی ملقب به «حجتالاسلام» بودهاند. اما به تدریح از جایگاه این لقب کاسته شد.
آیتالله
این عنوان به صورت تخصصی برای کسانی است که به مرتبهٔ اجتهاد (بالاترین مدرج تحصیلی در نظام آموزشی حوزه) رسیده و توانایی استنباط علوم دینی داشته و در زمینهٔ علوم دینی صاحب نظر هستند گفته میشود.
البته سن روحانی نیز در استفادهٔ از آیتالله موضوعیت دارد؛ مثلاً مجتهدان جوان یا کسانی که تازه به میانسالی رسیدهاند را گاه همچنان با عنوان حجتالاسلام یا حجتالاسلاموالمسلمین نام میبرند. از سوی دیگر گاه به عالمانی که سالخورده و سرشناس و غیر مجتهد هستند نیز این عنوان داده میشود.
پیشینه
کاربرد تاریخی این لقب به علامه حلی فقیه سده هفتم هجری اشاره دارد و تا قرن چهاردهم این لقب تنها مختص وی بود. در این دوران سید محمدمهدی بحرالعلوم نیز از سوی برخی آیتالله خوانده شد و چند دهه بعد، از لقب آیتالله برای اشاره به فقهای دیگری چون شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی نیز استفاده شد.
مورخان مشروطه برای اشاره به برخی فقهای آن دوران همچون آخوند خراسانی نیز از لقب آیتالله استفاده کردند. پس از تشکیل حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری یزدی تعدادی از استادان این حوزه نیز به آیتالله معروف شدند.
آیتالله العظمی
کاربرد این عنوان امروزه برای مراجع تقلید شیعه است. این لقب به دوران پس از سید حسین طباطبایی بروجردی بازمیگردد. تا آن زمان مراجع تقلید را حجتالاسلام و حجتالاسلاموالمسلمین مینامیدند و بر روی رسالههای سید حسین طباطبایی بروجردی که نخستین رساله عملیه شمرده میشود نیز از این لقب برای او استفاده شد.
آیت الله العظمی تنها به کسانی تعلق میگیرد که علاوه بر اجتهاد فقهی، مقلدان فراوانی نیز داشته باشند. به گفته سید عبدالکریم موسوی اردبیلی «آیتالله العظمی به کسی گفته میشود که علاوه بر اجتهاد، جایگاه علمی برتری دارد و در مقام افتا قرار دارد». همچنین به گفته مبشر کاشانی «اگر از مراجع تقلید باشد یا شأنیت این مقام را داشته باشد و مجتهد جامعالشرایط باشد، آیتالله العظمی گفته میشود.»
همچنین حسین مظاهری رئیس حوزه علمیه اصفهان، افراد متخصص در علوم حوزوی را آیتاللهالعظمی و افراد نیمه متخصص را آیتالله میداند.
علامه
علامه لقبی برای دانشمندان اسلامی است که در چندین رشته دست داشته، دارای معلومات وسیع بوده و صاحبنظر و تأثیرگذار بوده باشند. این لفظ جزء الفاظ رسمی حوزوی محسوب نمیشود؛ و حتی به همهٔ دانشمندان مسلمان با این ویژگیها نیز اطلاق نمیشود، بلکه تنها عدهای از این دانشمندان به این لقب مشهور شدهاند.
غالباً دربارهٔ استادان صاحبنظر در فلسفه و گاه فقه و حتی ادبیات و فرهنگ — که معمولاً مطالعات دینی نیز دارند — اطلاق میشود. در مطالعات دینیِ معاصر، در اغلب موارد، علامه بهتنهایی اشاره به سید محمدحسین طباطبایی است؛ و در گذشته در فقه معمولاً اشاره به علامه حلی است.
علامه دانش خود را از طریق استدلال کسب میکند؛ ازاینرو اکثر معروفان به «علامه»، فیلسوف نیز بودهاند. در عصر پیش از اسلام، میان اعراب، کسی را که آگاه به انساب مردمان بوده علامه میگفتند.
جستارهای وابسته
نقض حقوق حوزویان در جمهوری اسلامی ایران
فهرست فقیهان شیعه دوازدهامامی ایرانی
فهرست مراجع تقلید شیعه
روحانیگرایی در ایران
روحانی (اسلام)
روحانیگرایی
روحانیستیزی
منابع
پیوند به بیرون
حوزه علمیه قم
شورای عالی حوزههای علمیه
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزههای علمیه
سایت آموزش معارف اسلامی علم منیر
آموزش اسلامی
اسلام در ایران
اصطلاحات اسلامی
حوزه علمیه
دانشگاههای تکجنسیتی |
1510 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9 | فیزیک | فیزیک (فارسی ایران) یا فِزیک (فارسی افغانستان) یا فیزیکَه (فارسی تاجیکستان) (به زبان یونانی به معنای طبیعت و φυσικῆ، «دانش طبیعت») علوم طبیعی مطالعهٔ ماده، حرکت و رفتار آن در فضا-زمان و جستارهای مرتبط انرژی و نیرو است. در زبان پارسی میانه (پهلوی) نام فیزیک «چهر شناسی» بوده است.در کل، فیزیک علم قوانین حاکم بر طبیعت است و هدف اصلی آن درک چگونگی رفتار جهان میباشد. فیزیک از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم، بار الکتریکی (چارچ الکتریکی)، جریان الکتریکی، میدان الکتریکی، الکترومغناطیس، فضا، زمان، فضا-زمان، اتم و نورشناسی استفاده میکند. در میتوان گفت فیزیک یکی از قدیمیترین علوم طبیعی است که به مطالعه خود طبیعت میپردازد و وظیفه اصلی آن تربیت افرادی است که بتوانند با تصرف در طبیعت، به شناخت دقیقتری از آن برسند.
فیزیک؛ یکی از قدیمیترین و پایهایترین علوم طبیعی است و شاید قدیمیترین مبحث آن را بتوان اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان میدهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سومریها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف سند تحقیقات و درک پیشگویانهای (گمانهزنیهایی) از حرکت خورشید، ماه و ستارگان داشتهاند. در طی دو هزار سال اخیر، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و بخشهای مشخصی از ریاضیات به عنوان بخشهایی از دانش فلسفه طبیعی شناخته میشدند اما در طی انقلاب علمی در قرن هفدهم، با تلاش مستقلانه دانشمندان هر یک از این علوم، به عنوان ردههایی مشخصی از دانش شناخته شدند. به دانشمندی که در علم فیزیک متخصص شده، فیزیکدان میگویند. فیزیک با خیلی از حوزههای پژوهشی میان رشتهای، همچون بیوفیزیک و شیمی کوانتوم نقطه اشتراک دارد و درواقع مرزهای دانش فیزیک بهطور دقیق مشخص نشدهاند. ایدههای جدید در فیزیک اغلب به توضیح سازوکارهای بنیادی که توسط علوم دیگر مطالعه شدهاند، میپردازد و مسیرهای تحقیقاتی جدیدی را برای این علوم دارای ارتباط مستقیم با فیزیک (همچون اصول ساختار مولکولی در شیمی) یا حتی علوم دیگر مثل ریاضیات و فلسفه باز میکند. پیشرفت در فیزیک اغلب پیشرفت در فناوری را نیز قادر میسازد. برای مثال، پیشرفت در درک مفاهیم الکترومغناطیس، فیزیک نیمه هادیها و فیزیک هستهای بهطور مستقیم منجر به توسعه محصولات جدیدی شد که به طرز چشمگیری جامعه امروزه را متحول کرد. از قبیل این محصولات میتوان تلویزیون، کامپیوتر، لوازم خانگی برقی (بزرگ) و بمب هستهای را نام برد. پیشرفت در ترمودینامیک منجر به توسعه صنعتیسازی شد. ویا پیشرفت در مکانیک، پیشرفت در علم جبر ریاضیات (حساب دیفرانسیل و انتگرال) را باعث شد (به علت نیاز استفاده آن در علم مکانیک).
پیشینه
واژه فیزیک ریشه در کلمه φυσική (ἐπιστήμη) در زبان یونانی باستان دارد که بعد ترجمه شدن به رومی تبدیل به: physikḗ (epistḗmē) شد که به معنای «دانش طبیعت» میباشد.
اخترشناسی در دوران باستان
اخترشناسی از قدیمیترین دانشهای علوم طبیعی است. در دوران باستان، در اولین تمدنها در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح همچون سومریها، مصر باستان، تمدن دره سند، انسانها دانشی پیشبینی کننده و مبتدیانه از طرز حرکت خورشید ماه و بعضی ستارگان داشتند. در آن زمان، اعتقاد اشتباهی وجود داشت که خورشید و بعضی سیارات خدا هستند که اغلب به همین علت پرستش میشدند. با اینکه در آن موقع توضیح علت حرکت مکان ستارههای مشاهده شده در آسمان غیرعلمی و بدون هیچگونه مدرکی بود اما همین مشاهدهها پایههای علم اخترشناسی را ایجاد کرد؛ زیرا متوجه شده بودند که ستارهها در دایره بزرگ پیمایش میکنند. که البته برای توجیه حرکت سیارات اشتباه بود.
طبق نظر اسگر آبو، ریشه اخترشناسی غربی را میتوان در بینالنهرین یافت. همچنین تمام تلاش غربیها در علوم دقیقه (علومی با دقت کامل در نتایج و بدون خطا همچون ریاضی) ریشه در اخترشناسی بابلیان در بینالنهرین دارد. از اخترشناسان مصر باستان لوحهای تاریخی به جا ماندهاست که نشان دهنده دانش و آگاهی بالای آنان از صور فلکی و حرکت اجرام آسمانی میباشد. این در حالیست که هومر شاعر یونایی دربارهٔ اجرام آسمانی متفاوتی در ایلیاد و اُدیسه خود نوشتهاست که بعدها اخترشناسان یونانی برای اکثر صور فلکی قابل مشاهده از نیمکره شمالی زمین از جمله اجرام مورد اشاره هومر، اسم گذاشتند که حتی تا امروز نیز از این اسمها استفاده میشود.
فلسفهٔ طبیعی
فلسفه طبیعی ریشه در یونان و در دوران یونان کهن دارد (از ۶۵۰ تا ۴۵۰ قبل از میلاد مسیح) وقتی که دانشمندان پیشاسقراطی همچون تالس دلایل غیرطبیعی را برای پدیدههای طبیعت رد کردند و بیان داشتند که هر اتفاقی دلیلی طبیعی دارد. آنها ایدههایی را در نظر داشتند که با دلیل یا مشاهده اثبات شده بود و درستی بسیاری از فرضیههای آنان بعدها در پژوهشهای مختلف آزموده شد. برای مثال، اثبات درستی مکتب اتم گرایی، درحدود ۲۰۰۰ سال پس از پیشنهاد شدن آن توسط لئوکیپوس و شاگردش دموکریت، انجام شد.
قرون وسطی
امپراتوری روم غربی در قرن پنجم سقوط کرد و این منجر به کاهش فعالیتهای فکری در بخش غربی اروپا شد. در مقابل، امپراتوری روم شرقی (که به عنوان امپراتوری بیزانس شناخته میشود) در برابر حملات بربرها مقاومت کرد و به پیشرفت در زمینههای مختلف یادگیری از جمله فیزیک ادامه داد.
در قرن ششم، فیزیکدان معروف ایسیدور میلتوس (Isidore of Miletus) مجموعه مهمی از آثار ارشمیدس را جمعآوری و ایجاد کرد که در چندنگاشته ارشمیدس رونوشت شدهاست.
در قرن ششم، جان فیلوپونوس، دانشمند بیزانسی (اهل روم شرقی)، آموزه فیزیک ارسطو را زیر سؤال برد و به اشکالات آن اشاره کرد. او نظریه میل را معرفی کرد. فیزیک ارسطویی تا زمان ظهور فیلوپونوس مورد بررسی قرار نگرفت. برخلاف ارسطو که فیزیک خود را بر استدلال کلامی استوار میدانست، فیلوپونوس بر مشاهده تکیه کرد. فیلوپونوس دربارهٔ فیزیک ارسطو نوشتهاست:اما این کاملاً اشتباه است و دیدگاه ما ممکن است با مشاهده واقعی مؤثرتر از هر نوع استدلال کلامی تأیید شود؛ زیرا اگر شما دو وزنه را که یکی از آنها چند برابر دیگری جرم دارد از یک ارتفاع به زمین رها کنید، خواهید دید که نسبت زمانهای لازم برای حرکت به نسبت وزنها بستگی ندارد، بلکه تفاوت در زمان بسیار کوچک است. و بنابراین، اگر اختلاف اجرام دو وزنه زیاد نباشد، یعنی به عنوان مثال یکی دوبرابر دیگری باشد، اختلاف زمانی وجود نخواهد داشت، یا با گذشت زمان اختلاف نامحسوسی بوجود خواهد آمد، هر چند اختلاف وزنها بطوریکه وزن یک جسم دو برابر جسم دیگری است به میزانی میباشد که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست.ده قرن بعد، در زمان انقلاب علمی، انتقاد فیلوپونوس از اصول ارسطویی فیزیک الهام بخش گالیلئو گالیله بود. گالیله در آثار خود از فیلوپونوس بهطور اساسی در این مورد که فیزیک ارسطویی ناقص است، استناد کرد. در حدود سالهای ۱۳۰۰ ژان بوریدان، معلم دانشکده هنر در دانشگاه پاریس، مفهوم نظریه میل را توسعه داد. که گامی به سوی ایدههای مدرن اینرسی و حرکت بود.
جهان اسلام
در ابتدا پژوهشگران در جهان اسلام دانش فیزیک را از یونانیان به ارث بردند و در دوران طلایی اسلام آن را بیشتر توسعه دادند، به ویژه با تأکید گذاشتن بر مشاهده و استدلال پیشینی که شکلهای اولیه روش علمی را به وجود آورد. برجستهترین نوآوریها در زمینه علم نورشناسی و بینایی بود که آثار بسیاری از دانشمندان آن دوره مانند ابن سهل، کندی، ابن هیثم، کمال الدین فارسی و ابن سینا به جا ماندهاست. برجستهترین این آثار اثر، کتاب نورشناسی(با عنوان کتاب المناحیر) نوشته ابن هیثم، پدر علم نورشناسی (اپتیک) است، که در آن او بهطور قاطع ایده دانشمندان یونان باستان در مورد بینایی را رد کرده و نظریه جدیدی ارائه کرد. در این کتاب، او برای نخستینبار از دوربین سوراخ سوزنی (نسخه ای هزار ساله او از تئوری اولین دوربین سوزنی) و دوربین تاریکخانهای در آزمایشهایش جهت بررسی خواص نور، استفاده نمود و آن را به جهان معرفی کرد. او با استفاده از کالبد شکافی و دانش دانشمندان قبلی، توانست توضیح دهد که چگونه نور وارد چشم میشود. او اظهار داشت که پرتو نور متمرکز است، اما توضیح واقعی نحوه تابش نور به پشت چشم تا سال ۱۶۰۴ مسکوت ماند. او با رساله خود در مورد نور، عملکرد و طرز کار دوربین عکاسی را صدها سال قبل از ساخته شدنش کاملاً توضیح داد.
کتاب هفت جلدی نورشناسی (کتاب المنثیر) به مدت بیش از ۶۰۰ سال بر تفکر در سراسر حوزههای مطالعه مختلف، از نظریه ادراک بصری تا ماهیت پرسپکتیو در هنر قرون وسطی، چه در شرق و چه در غرب، تأثیر بسیار زیادی گذاشت. بسیاری از محققان اروپایی و همتایانش، از روبرت گروسستست و لئوناردو داوینچی گرفته تا رنه دکارت، یوهانس کپلر و آیزاک نیوتن، مدیون او بودند. بهطور قاطع، میزان اثرگذاری کتاب نورشناسی او، با اثر نیوتن با همین عنوان که ۷۰۰ سال بعد منتشر شد، در یک سطح و حتی بالاتر قرار دارد.
ترجمه کتاب نورشناسی ابن هیثم تأثیر زیادی بر اروپا گذاشت. دانشمندان اروپایی بعدها توانستند وسایلی را که ابن هیثم سالها پیش ساخته بود مثل ذره بین و … را دوباره بسازند و به این طریق نحوه رفتار نور را درک کنند. با اینکار، اختراعات مهمی مانند عینک، تلسکوپ و دوربین ابداع شد.
از دیگر پژوهشهای فیزیک در دروران طلایی اسلام میتوان بهطور خلاصه به نظریه شکست نور، اندازهگیری ضخامت جو زمین، حل مسئله الحسن (الحازن)، آینههای کاو، کوژ و کروی، میل مغناطیسی، اسطرلاب، فاصله زمین از خورشید، ساخت اولین رصدخانه (رصدخانه الشمسیه)، ربات مکانیکی-هیدرولیکی، سنسور و سوپاپ و میل لنگ، آب سنج و چگالی سنج، پمپ بادی، دستگاه پنبه ریسی و غیره اشاره کرد.
فیزیک کلاسیک
از دورانی که فیزیک به عنوان شاخهای از فلسفه جدا شد و نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدوداً در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهرههای بزرگ و برجستهای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس میرفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصاً در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال ۱۶۸۷ با نام اصول ریاضی فلسفه طبیعی (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفهٔ طبیعی در عنوان آن استفاده شده) تقریباً این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوهٔ نگرشی نو به طبیعت را بنیانگذاری کردند که امروزه به فیزیک کلاسیک معروف است. البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلر آغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید. بهطور کلی میتوان بیان داشت از ابتدای قرون جدید (یا ابتدای دوران مدرن اروپا از حدود سال ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی) زمانی که اروپاییان مدرن اولیه از روشهای تجربی و کمی برای کشف آنچه که امروزه به عنوان قوانین فیزیک در نظر گرفته میشوند، استفاده کردند، فیزیک به یک علم جداگانه تبدیل شد.
پس از قرن هفدهم، فیزیک و ریاضیات با سرعت قابل توجهی توسعه یافتند و دانشمندان زیادی در شاخههای مختلف این دو علم، توانستند پاسخ بسیاری از پرسشهای خود را بیابند. این روند تا قرن نوزدهم ادامه داشت. جامعهٔ فیزیکدانان در قرن نوزدهم، عموماً گمان میکردند که با کشفیات جیمز کلرک ماکسول در حوزهٔ الکترومغناطیس و معادلهبندی چگونگی ایجاد شدن میدان الکتریکی و مغناطیسی، توسط بارها و جریانهای الکتریکی، فیزیک به نقطهٔ تکامل خود رسیدهاست و دیگر هیچ پدیدهٔ طبیعی وجود ندارد که نتوانند آن را توجیه و پیشبینی کنند.
برای جمعبندی تحولات عمده در این دوره را میتوان شامل جایگزینی مدل زمینمرکزی منظومه شمسی با مدل کوپرنیکی خورشید مرکزی، قوانین حاکم بر حرکت اجسام سیاره ای (که توسط کپلر بین سالهای ۱۶۰۹ و ۱۶۱۹ میلادی تعیین شد)، تلاشهای پیشگامانه گالیله بر روی تلسکوپها و اخترشناسی رصدی بین قرن شانزدهم و هفدهم، و کشف و یکپارچه سازی آیزاک نیوتن از قوانین حرکت و گرانش جهانی (که به افتخار خدماتش به نام او ثبت شدهاست). نیوتن همچنین حساب دیفرانسیل و انتگرال، روشی بر مبنای ریاضی که بررسی پیوسته تغییرات را که باعث ایجاد روشهای جدیدی برای حل مسائل فیزیکی میشود را ارائه کرد.(البته لازم است ذکر شود که مقدمه علم حسابان به ۷۰۰ سال قبل تر و به ابن هیثم بازمیگردد که برای حل مسئله الحازن برای اولین بار روشی (فرمولی) کشف کرد که بهطور کلی جمع جواب هر درجه توان انتگرالی را تعیین میکرد، او با این فرمول کلی، جمع جوابهای معادله درجه چهارم را برای بهدست آوردن حجم سهمیگون(Paraboloid)ها برای حل مسئله بهدست آورد. او میتوانست فرمول انتگرال هر چند جملهای را بدون ایجاد فرمول کلی بیابد.)
کشف قوانین جدید در ترمودینامیک، شیمی و الکترومغناطیسی ناشی از تلاشهای تحقیقاتی در طول انقلاب صنعتی به علت افزایش نیاز به انرژی بود. امروزه قوانین فیزیک کلاسیک، همچنان بهطور بسیار گسترده برای اجرام در مقیاسهای روزمره که با سرعتهای غیر نسبیتی حرکت میکنند، استفاده میشود، زیرا آنها در چنین شرایطی نتایج را با خطای بسیار کمی ارائه میدهند، در نتیجه در زندگی روزمره نظریههایی مانند مکانیک کوانتومی و نظریه نسبیت به معادلهای کلاسیک خود در آن شرایط ساده میشوند. در اوایل قرن بیستم که نادرستی در نتایج و خطای بسیار زیاد مکانیک کلاسیک برای اجسام بسیار کوچک یا اجسامی با سرعتهای بسیار بالا مشخص گردید منجر به توسعه فیزیک مدرن شد.
فیزیک مدرن
همانطور که اشاره شد در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود که پدیدههایی توسط برخی از فیزیکدانان مشاهده شد که با علم فیزیک آن زمان قابل توضیح نبود یا اگر توضیحی ارائه میشد، در آن تناقضهایی وجود داشت. یا حتی در برخی پدیدهها نتایج قابل انتظار مکانیک کلاسیک با نتایج حاصله خطای فاحشی داشت. در این زمان بود که فیزیکدانان تقریباً به دو دسته تقسیم شدند.
دستهای سردمدار پایهگذاری فیزیکی جدید، که در آن اشکالات و کاستیهای فیزیک کلاسیک جبران شده باشد، بودند و دستهای سر سرسختانه در مقابل هر گونه تغییر مقاومت میکردند و میکوشیدند که پدیدههای جدید را با همان فیزیک کلاسیک (یا نیوتنی) توضیح دهند.
سرانجام ماکس پلانک بر پایه تلاشهای دانشمندان قبل از خود همچون رابرت هوک، کریستیان هویگنس، توماس یانگ و لئونارد اویلر توانست نظریه مکانیک کوانتومی را ارائه دهد و همینطور آلبرت اینشتین توانست نظریهٔ نسبیت را ارائه و با موفقیت از آن دفاع کند. هر دوی این نظریهها به علت نداشتن دقت کافی نتایج در فیزیک کلاسیک در بعضی موقعیتهای خاص بود. فیزیک کلاسیک پیشبینی کرده بود سرعت نور به حرکت بیننده بستگی دارد این درحالیست که طبق معادلات ماکسول در رابطه با الکترومغناطیس، سرعت نور ثابت پیشبینی شده بود. این ناهماهنگی توسط نظریه نسبیت خاص انیشتین اصلاح شد که این نظریه با نظر مکانیک کلاسیک برای اجسام با سرعت زیاد جایگزین شده و درنتیجه درستی سرعت ثابت نور طبق معادلات ماکسول را ممکن ساخت. یک پدیده دیگری که برای فیزیک کلاسیک مشکل ایجاد کرد، پدیده تابش جسم سیاه بود، که توسط ماکس پلانک اصلاح شد. در اواخر قرن نوزدهم، فیزیکدانان مشاهده کردند که تابش (تشعشعات) ساطع شده از یک جسم سیاه یا همان «تابش جسم سیاه» با پیشبینیهای فیزیک کلاسیک مطابقت ندارد. (یک جسم ایدهآل را فرض کنید که تمام تشعشعات (امواج الکترومغناطیسی) تابیده شده به خود را جذب میکند و هیچ بازتابی از خود ساطع نمیکند. برای ناظر، این جسم سیاه ویا تاریک به نظر میرسد. (زیرا اساس دیدن وجود بازتابی از شی است) به همین علت آن را «جسم سیاه» مینامیم. حال اگر این جسم را داغ کنیم، مشاهده میشود این جسم، شروع به انتشار تابش در تمام فرکانس ها (بسامدها) در یک طیف پیوسته مشخص میکند. این بدان معناست که تابش ساطع شده از جسم سیاه حاوی انرژی در هر بسماد ممکن، از کمترین تا بالاترین است. طیف پیوسته تابش جسم سیاه با دمای آن مشخص میشود. با افزایش دمای جسم سیاه، شدت تابش در همه فرکانسها افزایش مییابد و اوج این طیف به فرکانسهای بالاتر منتقل میشود. توزیع تابش ساطع شده از منحنی خاصی به نام منحنی تابش پلانک پیروی میکند که اولین بار توسط ماکس پلانک در سال ۱۹۰۰ استخراج شد. این رابطه استخراج شده بین دما و طیف تابش ساطع شده از یک جسم سیاه به عنوان قانون تابش پلانک شناخته میشود) بهطور دقیق تر میتوان گفت، فیزیک کلاسیک پیشبینی کرد که با افزایش بسامد (فرکانس) تابش، شدت تابش بدون محدودیت افزایش مییابد. با این حال، دادههای تجربی نشان داد که شدت تابش در یک بسامد مشخص دارای حداکثر مقدار بوده و سپس در بسامدهای بالاتر کاهش مییابد. برای توضیح این پدیده، ماکس پلانک پیشنهاد کرد که انرژی تابش کوانتیزه شدهاست، به این معنی که آن انرژی را فقط میتوان در بستههای مجزا به نام «کوانتا» (فیزیکدانان امروزی، «کوانتا» را فوتون نام نهادند) گسیل یا جذب کرد. پلانک همچنین پیشنهاد کرد که این تشعشعات توسط سیستمهایی با ارتعاشی میکروسکوپی درون جسم سیاه منتشر میشود که او آنها را «نوسانگرهای ماده» نامید. طبق فرضیه پلانک، او پیشنهاد کرد که انرژی این نوسانگرها متناسب با بسامد آنهاست و این انرژی تنها میتواند در مضربهای صحیح یک واحد انرژی که او آن را «کوانتوم» نامید، گسیل یا جذب شود. این ایده راه حلی برای توضیح رفتار مشاهده شده از تابش جسم سیاه ارائه کرد و یک پیشرفت بزرگ در توسعه مکانیک کوانتومی بود. این نظریه، همراه با اثر فوتوالکتریک و نظریه مدل اتمی که گسستگی ترازهای انرژی در اوربیتالهای اتمی را پیشبینی میکرد منجر به ایجاد تئوری مکانیک کوانتمی شد که در آن زمان بهصورت بسیار کوچک و آرامی بر فیزیک کلاسیک در حال توسعه و رشد پیدا کردن بود.
در همین سالها بود که فیزیکدانان پذیرفتند، با وجود اینکه فیزیک کلاسیک در حوزه مورد بحث خود (که عموماً پدیدههایی آزمایش پذیر بودند) خالی از هرگونه خطا است، اما نیاز به ایجاد شاخهای جدید در علم فیزیک با نام فیزیک نوین است. پس از آلبرت اینشتین، تئوری مکانیک کوانتومی و همچنین فیزیک اتمی با تلاش دانشمندان بزرگی چون ورنر کارل هایزنبرگ، آروین شرودینگر، ولفگانگ پائولی و پل دیراک هر روز کامل تر شد، از تلاشهای اولیه و کارهای مرتبط این دانشمندان، مدل استاندارد فیزیک ذرات مشتق شد. پس از کشف یک ذره با ویژگیهای سازگار با بوزون هیگز در سرن در سال ۲۰۱۲، به نظر میرسد که تمامی ذرات بنیادی پیشبینی شده توسط مدل استاندارد کشف شدند و هیچ ذرهٔ دیگری وجود ندارد، با این حال، فیزیک فراتر از مدل استاندارد با نظریههایی مانند فراسنجی یک حوزه فعال در زمینهٔ تحقیقات است. برای این حوزه، زمینههایی از ریاضیات نیز مانند مطالعه میدانهای احتمالاتی ویا نظریه گروهها مهم هستند. این تکامل روزافزون علم فیزیک، تا به امروز در دهها گرایش و شاخه ادامه دارد.
نکته مهمی که باید توجه شود این است با اینکه فیزیک نوین درک و نگاه جدیدی از فیزیک به نمایش گذاشتهاست ممکن است برای بعضی دیدگاهی به وجود آید که بعضی نظریههای فیزیک کلاسیک همچون گرانش از دیدگاه نیوتن غلط هستند، اما این دیدگاه غیرقابل قبول است. با اینکه که بعضی نظریههای فیزیک کلاسیک توسط نظریههای مدرنتری مانند نسبیت و مکانیک کوانتومی جایگزین شدهاست، اما هنوز یک تقریب بسیار دقیق و مفید برای تقریباً تمامی پدیدههای روزمره ارائه میکند و همچنان برای موقعیتهای مختلف و کاربردهای مختلف آنها در دیگر علوم همچون مهندسی و مکانیک استفاده میشوند و نتایج دقیقی بهدست میآورند. از طرفی دیگر استفاده از فیزیک مدرن برای پیشبینی پدیدههای فیزیکی زندگی روزمره تقریباً غیرممکن است. فیزیک مدرن زمینههای خاص مورد مطالعه خود را در مقیاسهای اندازه ای یا جرمی بسیار کوچک یا بسیار بزرگ دارد، پس در نتیجه میتوان بیان داشت با اینکه فیزیک کلاسیک دیگر پیشرفتهترین نظریه فیزیک نیست، ولی در بسیاری از موقعیتها نتیجه درستی و دقیقی ارائه میدهد و اصول آن هنوز در بسیاری از نظریههای مدرن صادق است. به همین خاطر است فیزیکدانان هنوز هم نظریههایی که در فیزیک کلاسیک به عنوان «قانون» (گزارههای اساسی که رفتار سیستمهای فیزیکی را توصیف میکنند، این قوانین جهانی هستند و در همه سیستمهای فیزیکی کاربرد دارند مانند قوانین حرکت نیوتون) شناخته شدهاند را همچنان قانون میدانند اگرچه اکنون عدم پاسخ آنها با فرضیههای جدید اثبات شدهاست.
فلسفه
از بسیاری از جهات، فیزیک، از فلسفه یونان باستان نشأت میگیرد. از اولین تلاش تالس برای شناخت ماده، تا استنباط دموکریت که ماده باید به حالت ثابتی تقلیل پیدا کند، از نظریه زمینمرکزی در نجوم بطلمیوسی و گنبد آسمان تا کتاب «فیزیک» ارسطو (کتابی اولیه در زمینه فیزیک که تلاش میکرد از دیدگاه فلسفی حرکت را تجزیه و تحلیل و تعریف کند)، فیلسوفان یونانی بسیاری تلاش خود را برای درک این علم طبیعت ارائه و نطریات خود را در جهت پاسخ به پرسشهای آن پیشرفت دادند. (واژه فیزیک ریشه در کلمه φυσική (ἐπιστήμη) در زبان یونانی باستان دارد که بعد ترجمه شدن به رومی تبدیل به: physikḗ (epistḗmē) شد که به معنای «دانش طبیعت» میباشد) بطوریکه تا قرن ۱۸ میلادی، فیزیک به عنوان فلسفه طبیعی شناخته میشد.
در قرن ۱۹ میلادی بود که فیزیک به عنوان یک رشته مجزا از فلسفه و سایر علوم شناخته شد. فیزیک، مانند بقیه علوم، بر فلسفه علم و «روش علمی» تکیه میکند تا با بهرهگیری از آن دانش و آگاهی ما را از جهان فیزیکی که در آن زندگی میکنیم، پیشرفت دهد. روش علمی با استفاده از دو استدلال «شواهد تجربی» و «پسینی و پیشینی» و استفاده از کاربرد «استدلال بیزی» برای سنجش صحت فرضیه مطرح شده، استفاده میکند.
توسعه فیزیک، به بسیاری از سوالات فیلسوفان اولیه پاسخ داد، اما این پیشرفت، همچنین باعث ایجاد سوالات جدیدی شد. مطالعه مسائل فلسفی پیرامون فیزیک، که به عنوان «فلسفه فیزیک» شناخته میشود، شامل مسائل پیرامون فطرت و ذات فضا و زمان، جبرگرایی، یا حتی دیدگاههای متافیزیکی مانند تجربهگرایی، طبیعتگرایی و واقعگرایی میشود.
نظریههای اصلی
در علم فیزیک، ما با سامانههای بسیار متفاوتی رو به رو هستیم، اما نظریههای اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همهٔ فیزیکدانان مورد استفاده قرار میگیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریههایی سروکار داریم که حرکت اشیاء که ابعاد و سرعتهایی که قابل تصور و عموماً آزمایش پذیرند را، پیشبینی و تحلیل میکنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم میشود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرامولکولی شروع میشود و تا ابعاد سیارات را در بر میگیرد و سرعت قابل تصور، عموماً سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستمهای مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود میگیرند، مثل منظومهها، کهکشانها و دیگر سیستمهای عظیم ستارهای و آسمانی یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان میدهد و دیگر قدرت پیشبینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوریهایی که اینگونه سیستمها را تحلیل میکنند، در حوزهٔ فیزیک جدید صورتبندی میشود.
البته کاملاً بدیهی است، این تعاریفی که در اینجا ارائه میشود کاملاً شکلی عمومی دارند و در علم فیزیک، مرز واضحی میان فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید به هیج وجه وجود ندارد. به صورتی که برخی از فیزیک دانان، فیزیک جدید را شکل تکامل یافته و تصحیح شده فیزیک کلاسیک میدانند، اما برخی از فیزیکدانان که مهمترین آنها ورنر کارل هایزنبرگ بودهاست، همانطور که در کتاب خود جز و کل میگوید، فیزیک کلاسیک یک مقوله کاملاً جدا، فرمولبندیشده، بدون ایراد و کامل است اما در حوزهٔ سیستمهای مورد بررسی خودش و نمیتوان فیزیک جدید را شکل تکاملیافتهٔ فیزیک کلاسیک دانست.
هدف اصلی علم فیزیک توصیف تمام پدیدههای طبیعی قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده برای بشر، توسط مدلهای ریاضی (به اصطلاح کمیکردن طبیعت) است.
تا قبل از قرن بیستم، با دستهبندی پدیدههای قابل مشاهده تا آن روز، فرض بر این بود که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شدهاست و تمام پدیدهها به واسطهٔ دو نوع برهمکنش بین ذرات (برهمکنشهای گرانشی و الکترومغناطیسی) رخ میدهند.
برای توصیف این پدیدهها نظریههای زیر بهتدریج شکل گرفته و تکامل یافتند:
مکانیک کلاسیک (توصیف حرکت اجسامی است که اندازهای ماکروسکوپی دارند و با سرعتی غیرنسبیتی (خیلی کمتر از سرعت نور) در حال حرکتاند)
الکترومغناطیس (مطالعهٔ پدیدههای الکتریکی و مغناطیسی و ارتباط این دو با هم است)
ترمودینامیک و مکانیک آماری (توصیف پدیدههای مرتبط با گرما بر حسب کمیتهای ماکروسکوپی یا میکروسکوپی)
به مجموع این نظریهها فیزیک کلاسیک گفته میشود. در ابتدای قرن بیستم پدیدههایی مشاهده شدند که توسط این نظریهها قابل توصیف نبودند.
بعد از پیشرفتهای بسیار بنیادین در ربع اول قرن بیستم، نظریههای فیزیکی با نظریههای کاملتری که این پدیدهها را نیز توصیف میکردند جایگزین گشتند. مهمترین تغییر، تشکیل دو دینامیک متفاوت برای اجسام کوچک و اجسام بزرگ است. چون دینامیک اجسام بزرگ از لحاظ ساختاری و مفاهیم به دینامیک قبلی نزدیکی زیادی دارد (بر خلاف دینامیک اجسام ریز که ساختاری کاملاً متفاوت دارد) نظریهها به دو دسته دینامیک کلاسیک اصلاح شده (با شالودهٔ مکانیک نیوتنی) و مکانیک کوانتومی تقسیم شدند.نظریههای دیگری درفیزیک مدرن به تدریج شکل گرفتند که عبارتاند از:
نسبیت عام (برهمکنش گرانشی و دینامیک اجسام بزرگ)
مکانیک کوانتومی (دینامیک اجسام ریز)
مکانیک آماری (حرکت آماری ذرات بر پایهٔ دینامیک کوانتومی)
الکترودینامیک کلاسیک (برهمکنش الکترومغناطیسی و نسبیت خاص)
بعدها با پیدا شدن دو برهمکنش دیگر (برهمکنش هستهای قوی و برهمکنش هستهای ضعیف) برای فرمولبندی آنها هم اقدام شد و از نسبیت خاص برای تمام نظریهها استفاده شد و کل نظریهها عبارت شدند از:
نسبیت عام
مکانیک آماری
الکترودینامیک کوانتومی QED (برهمکنش الکترومغناطیسی و دینامیک کوانتومی)
کرومودینامیک کوانتومی QCD (برهمکنش هستهای قوی و دینامیک کوانتومی)
۵-نظریهٔ ضعیف کوانتومی (برهمکنش هستهای ضعیف و دینامیک کوانتومی بعداً با تلفیق با الکترودینامیک نظریه الکترو ضعیف کوانتومی را ساخت)
تمام این نظریهها بهجز نسبیت عام از دینامیک کوانتومی استفاده میکنند. به مجموعهای ازQED وQCD و نظریهٔ ضعیف اصطلاحاً مدل استاندارد ذرات بنیادی گفته میشود.
امروزه بسیاری از فیزیکدانان به دنبال متحد کردن چهار برهمکنش (نظریه وحدت بزرگ) میباشند که مشکل اصلی وارد کردن گرانش و استفاده از دینامیک کوانتومی برای گرانش میباشد. نظریههای گرانش کوانتومی و بهخصوص نظریهٔ ریسمان از نمونههای این تلاشها است. همچنین بیشتر نظریههای جدید از مفهومی به نام میدان استفاده میکنند که به نظریههای میدان مشهور هستند.
زیرمجموعهها
جدول زیر بسیاری از زمینهها و زیرزمینههای فیزیک به همراه نظریههای مربوط و مفاهیم به کار رفته در آنها را در بر میگیرد.
جستارهای وابسته
منابع
ورنر هایزنبرگ، "باز تعبیر کوانتمی رابطههای سینماتیکی و مکانیکی " ترجمه احمد شریعتی، مجله گاما، شماره ۲، ۱۳۸۳، ص۲۵
ریچارد فاینمن، "قانون گرانش نمونهای از قوانین فیزیکی" ترجمه رضا بهاری، مجله فیزیک، جلد۲، شماره ۳٬۱۳۶۳، ص ۲۲۲
آلبرت اینشتین، "تأثیر ماکسول بر ساخت مفهوم واقعیت فیزیکی" ترجمه محمدرضا کلاهچی، مجله فیزیک، سال ۲۲، شماره ۳و۴، ۱۳۸۳، ص۱۲۲
پل دیراک، "در بایستهای نظریه فیزیکی بنیادی" ترجمه محییالدین شیخالاسلامی، مجله فیزیک، جلد ۲، شماره ۲، ۱۳۶۳، ص۷۳
جرج گاموف، "سرگذشت فیزیک"، رضا اقصی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹
حسن فروزند "آشنایی با فیزیک"انتشارات نخبگان
Brian Greene, The Elegant Universe, Vintage, 2000
W.Heisenberg , The Physicist's Conception Of Nature, Greenwood Press, p 25
Griffiths, David J. Introduction to Elementary Particles 1987
پیوند به بیرون
عمومی (به زبانهای دیگر)
Physics2005.org وبگاه سال جهانی فیزیک ۲۰۰۵
A Century of Physics دربارهٔ تاریخ فیزیک
PSI.ir وبگاه انجمن فیزیک ایران
IPM.ir وبگاه مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (پژوهشگاه دانشهای بنیادی)
AIP.org وبگاه بنیاد فیزیک آمریکا
EPS.org وبگاه انجمن فیزیک اروپا
IOP.org وبگاه بنیاد فیزیک
IYPT.com وب گاه مسابقات جهانی فیزیک
علوم طبیعی
فیزیک مقدماتی
مفاهیم فیزیکی |
1512 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86 | دین | دین معمولاً به عنوان یک نظام اجتماعی-فرهنگی از رفتارها و اعمال تعیین شده، اخلاقیات، باورها، جهان بینیها، متون، مکانهای مقدس، پیشگوییها یا سازمانها تعریف میشود که عموماً بشریت را به عناصر ماوراء طبیعی، ماورایی و معنوی مرتبط میکند. با این حال، هیچ اجماع علمی در مورد اینکه چه چیزی دقیقاً یک دین را تشکیل میدهد، وجود ندارد.
ادیان مختلف ممکن است حاوی عناصر مختلفی باشند یا نباشند، از چیزهای الهی، مقدسات، ایمان، یک موجود فراطبیعی یا موجودات ماوراء طبیعی، یا «نوعی غایت و تعالی که هنجارهایی را فراهم میکند. و قدرت تا آخر عمر». اعمال مذهبی ممکن است شامل مناسک، موعظه، دعاکردن،قربانی، فستیوال، اعیاد، خلسه، تشییع جنازه، مراسم ازدواج، مدیتیشن، دعا، موسیقی، هنر، رقص، خدمات عمومی، یا سایر جنبههای فرهنگ بشری ادیان دارای تاریخها و روایات مقدسی هستند که ممکن است در متون مقدس و نمادها و مکانهای مقدس حفظ شود که بیشتر هدف آنها معنا بخشیدن به زندگی است. مذاهب ممکن است حاوی داستانهای نمادین باشند، که گاهی توسط پیروان گفته میشود که درست است، که ممکن است سعی در توضیح منشأ حیات، جهان و سایر پدیدهها داشته باشد. از قدیم ایمان را علاوه بر عقل، منبع اعتقادات دینی دانستهاند.
تخمین زده میشود که ۱۰۰۰۰ دین متمایز در سراسر جهان وجود دارد. حدود ۸۴ درصد از جمعیت جهان به مسیحیت، اسلام، یهودیت، بودیسم یا هندوئیسم، و… نوعی از دین عامیانه وابسته هستند. جمعیتی که از نظر مذهبی وابستگی ندارند شامل کسانی میشود که با هیچ دین خاصی، ملحدان و ادم دینی همسانی ندارند. در حالیکه غیرمذهبیها در سطح جهانی رشد کردهاند، بسیاری از غیر مذهبیها هنوز عقاید مذهبی مختلفی دارند.
مطالعه دین شامل طیف گستردهای از رشتههای دانشگاهی، از جمله الهیات، فلسفه دین، دین تطبیقی، و مطالعات علمی اجتماعی است. نظریههای دین، تبیینهای گوناگونی برای منشأ و عملکرد دین ارائه میکنند، از جمله مبانی هستیشناختی هستی و اعتقاد دینی.
مفهوم و ریشهشناسی
واژهٔ دین در فارسی
واژهٔ دین در زبانهای ایرانی ریشه دارد. در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و همچنین به معنای وجدان بکار رفتهاست و به معنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است واژه دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شدهاست.
در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیبها) یی گوناگونی از این واژه برمیخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یکگانه اوستا) و جز اینها.
واژهٔ religion در دیگر زبانها
religion/دین (از واژهٔ فرانسوی religion به معنای «جامعه دینی» و واژهٔ لاتین religionem (اسم religio) به معنای «احترام به چیزی مقدس، احترام به الههها»، «تعهد، رابطه بین بشر و الههها») ریشه در واژهٔ لاتین religio دارد، ریشههای اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژهٔ مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب به سیسرون که Lego «خواندن»، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم «انتخاب کردن»، «دوباره مرور کردن» یا «با احتیاط اندیشیدن» را بهم مرتبط میسازد. پژوهشگران معاصر مانند تام هارپور و جوزف کامپ بل ریشه یابی ازLigare «پیوند داشتن، رابطه داشتن» را احتمالاً از واژهٔ پیشوندی re-ligare، یعنی re (دوباره) و ligare «رابطه داشتن» میسر میسازند.
اکثر زبانها دارای واژگانی هستند که میتوان آنها را «دین» ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبانها هیچ واژهای برای دین ندارند؛ مثلاً، واژهٔ سانسکریت dharma، را گاهی «دین» ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعهٔ شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطهٔ مشابهی بین «قانون امپراتوری» و قانون جهانی یا «قانون بودایی» وجود داشتهاست، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند. واژههای دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخههایی از یک دین بکار میروند.
در زبان عبری، معادل دقیقی برای religion وجود ندارد، و یهودیت بین هویتهای دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمیشود. یکی از مفاهیم اصلی آن، halakha است که گاهی «شرع» ترجمه میشود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبههای زندگی روزمره میباشد.
مفهوم
دین مجموعهای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینیهایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط میدهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستیشناسی بپردازند. آنها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایدههایشان را دربارهٔ ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.
گاهی واژهٔ دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته میشود، اما دین با باور شخصی که جنبهٔ عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم [مذهبی] یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات [انجام میشود] مکانهای مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) یا کتابهای مقدس سازماندهی میشوند. اعمال [مذهبی] یک دین همچنین ممکن است شامل آیینها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشنها، ضیافتها، بیخودی، تشرّف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موسیقی، هنر، رقص، خدمات عمومی یا دیگر جنبههای فرهنگی انسان شود.
تعریف
دین میتواند بخش مرکزی هویت فرد باشد. فرهنگ لغتهای مدرن دین را یک سیستم سازمان یافته از اعتقادات و مناسک با محوریت یک موجود یا موجودات ماوراء طبیعی تعریف میکنند. تعلق به یک مذهب اغلب بیش از به اشتراک گذاشتن اعتقادات آن و شرکت در مراسم آن است. همچنین به معنای بخشی از یک اجتماع و گاهی فرهنگ است. ادیان جهان از جهات مختلف شبیه هم هستند. استفان پروترو، محقق، از این شباهتها به عنوان «شباهتهای خانوادگی» یاد میکند. همه ادیان شامل مناسک، کتاب مقدس و روزهای مقدس و مکانهای تجمع هستند.
امیل دورکیم:
دین را این گونه تعریف میکند «دین نظامی است یگانه از اعتقادات و اعمال مربوط به امور مقدّس ـ جدا از امور غیرمقدّس و ممنوع. این اعتقادات و اعمال کسانی که به آنها باور دارند را در یک مجتمعی معنوی به نام «کلیسا» (سازمان دینی) متحد میکند. چیزهای مقدس محدود به خدایان یا ارواح نیستند. برعکس، یک چیز مقدس میتواند سنگ، درخت، چشمه، سنگریزه، تکه چوب، خانه، در یککلام، هر چیزی مقدس باشد. باورهای دینی، اسطورهها، جزمها و افسانهها، بازنماییهایی هستند که ماهیت این مقدسات و فضایل و قدرتهایی که به آنها نسبت داده میشود را بیان میکنند.»
ویلیام جیمز:
دین عبارت است از احساس، اعمال و تجربههای افراد هنگام تنهایی، آنگاه که خود را در برابر هرآنچه الهی مینامند مییابند.
شلایر ماخر: دین عبارت است از احساس خداآگاهی.کانت: دین عبارت است از شناخت تکالیف ما به عنوان احکام الهی.
جنبهها
میتوان گفت در بعضی از ادیان بزرگان و عالمان آن دین سعی میکنند که بخشهایی از دستورها و عقاید دینی را به وسیلهٔ استدلال و برهان عقلی توجیه کنند و از این نظر قابل استناد به عقل بنظر برسند.
بعضی از ادیان نیز فراعقلی اند، یعنی بخشهایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و عاطفه و احساسات و اعتقاداتی مبنی بر این امور اند و حتی گاهی بر پایه اعتقاداتی ناشی از تقلید از پدران قبیله و فامیل و اطرافیان است.
در باور پیروان ادیان، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمانروایی میکنند و انسان میتواند از راه عبادت و پرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجهای از حس امنیت و آرامش برسد.
دربارهٔ اینکه «موجود آفریننده» مورد نظر ادیان چه خصوصیاتی دارد و تعداد و صفات و اهداف آنها چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیامآوران آنها چه تعداد و اندازهاست در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیار زیادی وجود دارد.
مجموعه دین از دو بخش تشکیل شدهاست:
آموزهها و گزارههای اعتقادی (هستها /اصول)
دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزههای اعتقادی استوار شدهاند (بایدها /فروع).
در ادیان مختلف، این آموزههای اعتقادی تلاش میکنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بینهایت، مرگ) فراهم کنند.
اساطیر
برای آشنایی با دین باید ابتدا با مفهوم اسطوره آشنا شد زیرا بسیاری از داستانهایی که در دین عنوان میشوند مثل؛ آفرینش اولین انسان، مرگ و … ریشه در تاریخ و اساطیر یک قوم دارند.
اسطوره کلمهای معرب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنای «جستجو، آگاهی و داستان» گرفته شدهاست. برای بیان مفهوم اسطوره، در زبانهای اروپایی از واژه myth به معنای افسانه و قصد و شرح و خبر استفاده شدهاست. اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولاً اصل آن معلوم نیست. در اسطوره وقایع دوران اولیه آفرینش نقل میشود. به عبارت دیگر سخن از آنست که چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد؟ این دقیقاً یک سؤال فلسفی است اما اسطورهها و افسانهها به این سؤال از طریق تخیلات پاسخ میدهند نه از روی منطق.
شخصیتهای اسطوره را موجودات مافوق طبیعی (خدایان) تشکیل میدهند و همواره هالهای از تقدس؛ قهرمانان مثبت آن را فراگرفتهاست.
اسطوره نماد دوران پیش از دانش و نماد و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم و ملتی، معرف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در واقع اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشر است. اساطیر روایتی است که از طبیعت و ذهن انسانهای نخستین ریشه میگیرد و برآمدهٔ رابطه دوسویه این دوست.
اسطوره ریشه تاریخی دارد؛ یعنی اگر از دید ساختاری به اسطورههای جوامع مختلف نگاه کنیم یک چیزهایی از آن جوامع را در روزگاران دور منعکس میکند. در آیینهایی انسان از گیاه خلق میشود؛ مثلاً در اوستا، انسانهای اولیه دو گیاه بودند به نامهای مشی و مشیانه؛ این اسطوره مخصوص زمانی است که انسان کشاورزی را میشناخته و در واقع رویش گیاه را میفهمد که تخم میرود زیر خاک، در میآید و رویش پیدا میشود و گیاهان ایجاد میشوند؛ بنابراین فکر میکند تشکیل انسان هم در آغاز مثل گیاه بودهاست. در آیینهایی انسان از گل ساخته میشود مثلاً در اساطیر مصر باستان حتی یکی از خدایان، آدم را از گل درست میکند و میبرد در کوره خورشید میپزد و آدم را بهوجود میآورد؛ یعنی در واقع سفالگری؛ یعنی این اسطوره مخصوص دوره سفالگری است. پس یک اسطوره برای دوره کشاورزی است و یکی برای سفالگری. این معنای تاریخی دارد. دیگر اینکه اسطوره روی هوا پیدا نمیشود، اسطوره در جامعه پیدا میشود، مردمی هستند که اسطوره را خلق میکنند، بنابراین اسطوره با آن مردم ارتباط دارد. وقتی با مردم ارتباط دارد یعنی با تاریخ ارتباط دارد، با جامعه ارتباط دارد بنابراین میتوان به اسطوره معنای تاریخی داد به شرطی که لوازم آن کار در اختیار باشد مثلاً نباید اسطوره را با تاریخ امروز تصویر کرد. یک اسطوره کهن باید جای تاریخی خودش را پیدا کند.
بهطور خلاصه برای انواع اسطورهها تعاریف زیر موجود است:
اسطوره واکنشی است از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگیها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و همچنین ترس از حوادث است. انسانها همواره در مقابل بسیاری از پدیدههای طبیعی ضعیف بودهاند (به خصوص درگذشته) بنابراین تنها راهی که همیشه آنان را امیدوار نگاه میداشته ساختن اسطورهها و خدایان و متوسل شدن به نیروی آنان بودهاست. البته در برخی از جوامع تعداد انگشت شماری از افراد به جای اکتفا به نیروی اساطیر و خدایان موهوم از نیروی تفکر خود استفاده کردند و به چاره اندیشی منطقی پیرامون پدیدهها پرداختند و علم را پایهریزی کرند، اگر بشر امروزه بدین سطح از تمدن و تکنولوژی رسیدهاست نتیجه شک کردن همین تعداد انگشت شمار (در ادوار مختلف تاریخی) در بنیانهای فکری جامعه و تلاش برای تغییر نگرش خود نسبت به محیط پیرامون بودهاست.
اسطوره داستان و تجسمی از احساسات آدمیان است. تکرار این داستانها که در قالب آداب و رسوم سنتی و مراسمهای آیینی برگزار میشود به آدمیان واقعیت و حقانیت میبخشد؛ و در نهایت به او توهم بهترین موجود هستی بودن را میدهد.
اسطوره نشانهای از عدم آگاهی بشر است. در گذشته انسان به پیروی از تخیل و کنجکاوی خود برای رویدادها علت و انگیزه میتراشیدو به این ترتیب، تخیل را با واقعیتها پیوند میداد در واقع تمامی اساطیر، افسانهها و ادیان بر پایه همین تخیلات زاده شدند. در یککلام اسطوره تلاشی برای بیان واقعیتهای پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیدههایی که به علتشان واقف نبوده، به تعبیرات فراطبیعی روی آورده و این دقیقاً زمانی است که هنوز دانش بشری توجیهکننده حوادث پیرامونی اش نیست.
خاستگاهها
نظریههای زیادی در مورد خاستگاههای دین وجود دارد. گِرِگ ام. اپستاین، کشیش رشتهٔ انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار میدارد که لزوماً اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی میتوانند نشانهٔ عدالت در ماوراءالطبیعه باشند که در طبیعت قابل رؤیت نیستند.
جیمز فریزر اسطورهشناس انگلیسی نوشتهاست همه ادیان در اصل، آیینهای باروری بودند که بر گرد پرستش و قربانی کردن و الوهیت خورشیدی متمرکز بودند که در زمان بهار با الههٔ زمین وصلت مینماید، این افسانه عصاره همهٔ اساطیر عالم است.
کارکردهای دین
بسیاری از کارهای امیل دورکیم بر کارکردهایی دین بر جامعه تأکید دارد. بینشهای دورکیم امروزه همچنان بر تفکرات جامعه شناختی در مورد کارکردهای دین تأثیر میگذارد.
معنا و هدف دادن به زندگی
درک بسیاری از مسائل در زندگی دشوار است. حتی در عصر بسیار علمی امروز، بسیاری از جنبههای مرگ و زندگی یک راز باقی ماندهاست و ایمان و اعتقادات مذهبی به بسیاری از مردم کمک میکند تا چیزهایی که علم نمیتواند پاسخگو باشد را درک کنند. روانشناسی آمریکایی، اریک اریکسون ابراز میکند که دین بهطور بالقوه میتواند پاسخها و دیدگاههای نهایی را در مورد مسائل دستنیافتنی زندگی ارائه دهد.
تقویت وحدت و ثبات اجتماعی
این یکی از مهمترین بینشهای امیل دورکیم بود. دین ثبات اجتماعی را حداقل از دو جهت تقویت میکند. اول، باورهای مشترکی را به مردم ارائه میدهد و بنابراین عامل مهمی در اجتماعی شدن است. دوم، عمل مشترک به دین، مانند عبادتگاهها، افراد را از نظر جسمی دور هم جمع میکند، ارتباطات و سایر تعاملات اجتماعی آنها را تسهیل میکند و در نتیجه پیوندهای اجتماعی آنها را تقویت میکند.
عامل کنترل اجتماعی
دین رفتارهای اخلاقی را به مردم میآموزد و بنابراین به آنها کمک میکند که چگونه اعضای خوب جامعه باشند در نتیجه نظم اجتماعی را تقویت میکند. در سنت یهودی-مسیحی، ده فرمان شاید معروفترین مجموعه قوانین برای رفتارهای اخلاقی باشد.
هویت
تأثیر دین بر شکلگیری هویت نیز ممکن است از تأثیر جامعه ناشی شود. اگر هنجارهای جامعه برای اکثر افراد جامعه الزامآور باشد، هویت دینی ممکن است نقش مهمی در شکلگیری هویت داشته باشد. قدرت پیوند نیز به دوره تحت پوشش بستگی دارد. به نظر میرسد که دین در قدیم در مقایسه با جامعه مدرن نیرومندتر بودهاست. در گذشته، بیشتر جوامع تمایل به مذهبی بودن داشتند. این بدان معناست که تأثیر دین بر هویت در چنین جوامعی قوی خواهد بود. این در تضاد با جامعه مدرنی است که دین هنوز نقش مهمی در آن ایفا میکند، اما در مقایسه با گذشته بسیار کمتر است. تأثیر دین در شکلگیری هویت در این نوع صورت ممکن است کمتر باشد. بهطور کلی، مذهب بسته به شرایط، گروههای تحت پوشش و دوره تحت پوشش، یک عامل کلیدی در شکلگیری هویت است.
بهزیستی روانی و جسمی بیشتر
ایمان و عمل دینی میتواند با ایجاد آسایش برای افراد در مواقع ناراحتی و افزایش تعامل اجتماعی آنها با دیگران در مکانهای عبادت، بهزیستی روانی را افزایش دهد. بسیاری از مطالعات نشان میدهند که افراد در هر سنی، نه فقط افراد مسن، اگر متدین باشند از زندگی خود شادتر و راضیتر هستند. ظاهراً دینداری سلامت جسمانی بهتری را نیز ارتقا میدهد و برخی مطالعات حتی نشان میدهند که افراد مذهبی تمایل بیشتری به زندگی نسبت به افرادی که مذهبی نیستند، دارند.
بر اساس تحقیقی که در دسامبر ۲۰۱۰ در مجله بازنگری جامعهشناختی آمریکا منتشر شد، شادتر بودن افراد مذهبی نه به علت وابستگی به فرقه یا اعتقاد خاصی، بلکه از لذتهای اجتماعی ناشی از شرکت داشتن در خدمات منظم ناشی میشود. گردهم آمدن با دیگران در کلیسا، معبد یا کنیسه به مردم اجازه میدهد تا شبکههای اجتماعی، روابط نزدیکتر و در نهایت رضایت بیشتری از زندگی به دست بیاورند.
بهبود افسردگی در زمینه مذهبی بهتر پیش میرود. طبق مقالهای که در سال ۱۹۹۸ در مجله آمریکایی روانپزشکی منتشر شد، بیماران مسنی که به دلیل مشکلات جسمی در بیمارستان بستری بودند و از افسردگی نیز رنج میبردند، اگر دین جزء ذاتی زندگی آنها بود، امکان بهبود آنان از مشکلات روحیشان بیشتر بود. دانشمندان در مجله روانشناسی بالینی در سال ۲۰۱۰ گزارش دادهاند که اعتقاد به خداوند مهربان پاسخ به درمان روانپزشکی در بیماران افسرده را بهبود میبخشد. به گفته پاتریشیا مورفی، محقق دانشگاه راش، این افزایش پاسخ و ایجاد احساس امید در بیمار، به دیگر عواملی که ممکن است به وسیله مذهب اعطا شود، ارتباطی ندارد.
برانگیختن مردم جهت تغییرات مثبت اجتماعی
دین چند دهه پیش در توسعه جنبش حقوق مدنی جنوب آمریکا نقش اساسی داشت. اعتقادات مذهبی مارتین لوتر کینگ و دیگر فعالان حقوق مدنی را برانگیخت تا جان خود را برای جداسازی مناطق جنوبی به خطر بیندازند. کلیساهای سیاهپوست در جنوب نیز به عنوان محیطی عمل میکردند که در آن جنبش حقوق مدنی جلساتی برگزار میکرد، اعضای جدید را جذب میکرد و پول جمعآوری میکرد.
نابرابری و تعارض
دین میتواند نابرابری اجتماعی و تعارض اجتماعی را نیز تقویت و ارتقا دهد. این دیدگاه تا حدی از کارل مارکس الهام گرفته شدهاست، او گفت که دین افیون تودهها است (مارکس، ۱۸۴۳). منظور او این بود که دین مانند مواد مخدر، مردم را از شرایط موجود خوشحال میکند. بسیاری از مردم بر این باورند که اگر رنج خود را تحمل کنند، در آخرت پاداش خواهند گرفت. دیدگاههای مذهبی آنها باعث میشود طبقه سرمایهدار را در فقر خود سرزنش نکنند و در نتیجه قیام نکنند. مارکس گفتهاست، به این دلایل، دین فقرا را به پذیرش سرنوشت خود سوق میدهد و به حفظ سیستم موجود نابرابری اجتماعی کمک میکند.
نابرابری جنسیتی
دین همچنین با ارائه کلیشههای منفی در مورد زنان و تقویت دیدگاههای سنتی در مورد تبعیت آنها از مردان، نابرابری جنسیتی را ارتقا میدهد. نظریهپردازان فمینیست ادعا میکنند که اگرچه زنان بهطور معمول کسانی هستند که کودکان را به دینداران تبدیل میکنند، اما بهطور سنتی قدرتهای بسیار کمی در ادیان داشتهاند.
افزایش درگیری اجتماعی
دین میتواند درگیری اجتماعی را ترویج دهد، و تاریخ جهان نشان میدهد که افراد و تمام جوامع و ملتها کاملاً آماده تعقیب، کشتن و جنگ بر سر اختلافات مذهبی هستند.
افزایش حرمت نفس
بسته به محل زندگی، ممکن است دین موجب شود انسان احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد. بر اساس مطالعهای که در ژانویه ۲۰۱۲ انجام شدهاست، افرادی که مذهبی هستند از عزت نفس بالاتری برخوردار هستند و سازگاری روانی بهتری نسبت به افرادی که مذهبی نیستند، در آنها دیده میشود اما این مزیت مذهبی فقط برای افرادی است که در کشورهایی زندگی میکنند که دین آنها گسترده و مهم است. یافتههایی که در مجله فیزیولوژیکال ساینس گزارش شدهاست، نشان میدهد که مذهبی بودن یک فرد متدین در ترکیه موجب تقویت شادی در آن شخص میشود، اما در سوئد سکولار چنین مزیتی مشاهده نمیشود.
افزایش باروری
مرکز تحقیقات پیو نتایج یک نظرسنجی گسترده و ۳۵۰۰۰ نفری دربارهٔ وضعیت دین در آمریکا را در سال ۲۰۱۵ منتشر کرد. در این نظرسنجی تفاوت فاحش نرخ باروری بین اعضای سنتهای مختلف مذهبی به چشم میخورد. طبق دادههای مرکز تحقیقات پیو، یک مورمون میتواند انتظار داشته باشد که بهطور متوسط در طول زندگی خود ۳٫۴ نوزاد به دنیا آورد. یهودیان، کاتولیکها و بیشتر فرقههای پروتستانیسم دارای نرخ باروری بین ۲ تا ۲٫۵ هستند. در انتهای پایین طیف زادوولد، خداناباوران، با ۱٫۶ کودک و ندانمگراها، که میانگین کودکان آنها فقط ۱٫۳ کودک است قرار دارند. همچنین در این نظرسنجی روندهای دوگانه کاهش پایبندی به ادیان مسیحی و افزایش ظهور افراد بیدین نیز دیده میشود. بر اساس گزارش پیو، پیشبینی میشود سهم افرادی که اعتقاد خاصی ندارند در جمعیت آمریکای شمالی طی ۴۰ سال آینده افزایش یابد. اما سهم چنین افرادی در جمعیت جهان، تا حدی به دلیل نرخ پایین باروری کاهش یابد.
طبقهبندی
توسعهٔ دین فراخور فرهنگهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفتهاست. برخی ادیان تأکید را بر باورها قرار دادهاند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیتهای جمعی دینی را ارزشمندتر میدانند. برخی ادیان ادعا میکنند که جهانی هستند، باید به قانونها و جهانبینیشان اعتقاد داشته باشند، در حالی که ادیان دیگر فقط بهوسیلهٔ یک گروه کاملاً مشخص یا محدود فعالیتهای خود را انجام میدهند. در بسیاری از جاها دین با سازمانهای عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستانها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شدهاست.
برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند دین را به سه بخش تقسیم کردهاند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره میکند: ادیان بومی، که به گروههای دینی فرهنگی خاص اشاره میکند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره میکند. یک نظریهٔ پیشرفتهٔ آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، میگوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همهٔ اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به ادیان ابراهیمی میداند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک میکند، بنابراین دین، به عنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایهٔ چنین سیستمی بنا نهاده نشدهاند، یا برای سیستمهایی که ساختار سادهتری دارند به صورت نامناسب بکار برده شدهاست.
شمار پیروان ادیان
یافتن منبع رسمی و کاملاً موثق برای اظهار نظرهای دقیق در مورد شمار پیروان مذاهب در سراسر جهان بسیار سؤالبرانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه بهطور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است، به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آنها آزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتاً میتوان دادههای دقیق و مورد اطمینانی بهدستآورد. اما حتی در آنجا هم اختلافهای بالای آماری در دادههای مختلف مشاهده میشود. بهطور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع بهشمار اعضای یک تشکل دینی باشد یا مصاحبه مستقیم، نتایج آماری متفاوت است. رژیمهایی که آزادی مذاهب را محدود میکنند یا کشورهایی که رسماً خود را بیخدا مینامند، بهدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریباً غیرممکن میسازند. علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگهای متفاوت، معیار دیندار بودن یا به عبارتی پیرو یک دین بهشمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است و ناهمگون، بهطور مثال، مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی متفاوت است. در آلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگان مالیات کلیساها محدود میشود، در عربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیدهٔ دینی نداشته باشد، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده میشود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان میتواند از این موضوع ناشی شود که، کودکان و نوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده میشوند، نمیتوان گفت که همه لزوماً بهطور کامل خود را متعلق به آن آیین احساس میکنند. برخی کشورها با سیستمهای آماری شناخته شده و معتبر دادههای دقیق تری ارائه میدهند اما چون سیستمهای آمارگیری در کشورها متفاوت است از این رو نمیتوان به آسانی از مقایسهٔ دادهها هم کسب نتیجه کرد. شایان ذکر است که در این لیست قطعاً نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه دادهٔ ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شدهاست.
ادیان خاص
دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است یعنی پیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه وی خدا مینامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان میباشد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر میرسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.
ابراهیمی
از گستردهترین دینهای جهان میتوان از دینهای ابراهیمی نام برد. دینهای ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقهٔ خاور میانه سرچشمه میگیرند عبارتاند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دینهای بابی و بهائی نیز از این دسته و از ادیان نوین هستند.
ادیان هندی
هندوئیسم
جین (دین)
آیین بودایی
ترواده
مهایانه
وجرهیانه
آیین سیک
آسیای شرقی
آیین بودایی
کنفوسیوسگرایی
ادیان بومی: ادیان سنتی چینی
شینتو
بومی و محلی
دین بومی
شمنباوری
آفریقایی سنتی
ادیان سنتی آفریقایی
ایرانی
دینهای ایرانی
یارسان
مزدیسنا
زروانی
مهرپرستی
مانویت
یزدانیسم
ایزدیان
بهائیت
بابیه
صابئه
جنبشهای مذهبی جدید
جنبشهای نوپدید دینی
بهائیت
اکنکار
اپیکوریسم
شاهدان یهوه
دروئید (امروزی)
جهانگرایی توحیدگرا
ویکا
نقد دین
مشکلات زیر با دین مرتبط در نظر گرفته میشود: تعارض با علم، محدود کردن آزادیها، توهم، ادعای داشتن حقیقت منحصر به فرد، ترس از مجازات، احساس گناه، تغییرناپذیری، ایجاد ترس، درگیریهای داخلی، غیر منطقی بودن، توجیه خشونت ، محدودیت حقوق زنان، قدیمی بودن، تداوم فرقه فرقه شدن، آزار و شکنجه، تعصب، رد دیدگاه گستردهتر، ساختارهای اجتماعی، آداب و رسوم عجیب، روابط تیره با پیروان مذاهب مختلف، ساختار دین، سرکوب کنجکاوی، استفاده از آن به عنوان ابزاری برای کنترل و پیچیدگی
کنت لوسی استاد فلسفه و دین در دانشگاه نوادا عقیده دارد که مشکل اصلی ادیان در شیوهای است که اکثر مردم به دین خود میرسند، یعنی. به دست آوردن اعتقادات از طریق شخصیتهای مقتدر در دوران کودکی خود. اکثر اعضای گروههای مذهبی معتقدند که این عقاید همان چیزی است که در کودکی به آنها آموزش داده شدهاست. اگر کسی مسلمان است، به این دلیل است که مسلمان شدهاست. اگر یکی مورمون است، به این دلیل است که والدین مورمون بودند. اگر در خانوادهای کاتولیک، یهودی یا هندو بزرگ شوید، به احتمال زیاد شما عضوی از آن دین خواهید بود. البته این بهطور جهانی صادق نیست. گاهی افراد در بزرگسالی به باورهای مذهبی جدیدی دست مییابند اما وقتی این اتفاق میافتد، اغلب نتیجه تأثیر برخی افراد کاریزماتیک است. در نتیجه این حقیقت ذاتی یا درستی آموزهها نیست که باعث اعتقادات میشود، بلکه اعتقاد در نتیجهٔ اقتدار شخصی افراد با نفوذی است که کودک را بزرگ کرده یا آموزش دادهاند.
بسیاری از بیخدایان بر این باور هستند که «برخلاف علم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخگویی مییابد، دین فقط ناشناختهها را تقدیس میکند». ولی این موضوع را دین یاران ادیان مختلف از جمله اسلام رد میکنند چون عقیده دارند مسئلهٔ لا ادریگری بسیار در میان آنها کم است و دلایل متعددی برای اثبات موضوعاتی که برای آنها تقدس قائلند بیان میکنند.
برخی قائلند علت وجود ادیان کوشش دستهای از انسانها برای توجیه پدیدههایی که هنوز با عقل و خرد خود توضیحاتی برای آن نیافتهاند است.
انسانها به منظور حفاظت از خود و همچنین به خاطر درجهای از نیاز، به مراسم، عادتها، دعاها، التماسها و قربانی کردنهایی رو میآورند که مجموعه آنها دین نامیده میشود.
همچنین در تعبیری دیگر دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی میدانند.
آلبرت اینشتین میگوید: «دانش تنها میتواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوتهای ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند. از جهت دیگر دین تنها افکار و اعمال انسانی را ارزیابی میکند، دین نمیتواند معقولانه از حقایق و روابط بین آنها سخن گوید… اما اکنون قلمرو علم و دین کاملاً از یکدیگر جدا شدهاست، علیرغم اینکه بین آنها روابط دو جانبه و وابستگیهای قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدفها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک میکند به این هدفها برسیم.»
جستارهای وابسته
دین سکولار
فهرست نام آیینها
آیینهای نوظهور
سوءاستفاده دینی
تعصب مذهبی
دین نقیضه
تاریخ ادیان
ادیان ماقبل تاریخ
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
دین
سبک زندگی
فرهنگ
معنویت
مقالههای موضوعات اصلی
نقد دین |
1514 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%82%D8%A8%D9%87 | مراقبه | مراقبه یا درونپویی در اخلاق و عرفان اسلامی بخش مهمی از سیر و سلوک است که پس از توبه و مشارطه و پیش از محاسبه است.
شیخ محمد بهاری دربارهٔ لفظ مراقبه میگوید: «مراقبه یعنی کشیک نفس را کشیدن که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وا دارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و ما فیها قیمت دارد، ضایع بگرداند.»
روزبهان در مَشرَب الارواح میگوید: «مردی از ابنمبارک پرسید: ای ابو عبدالرحمن مرا وصیتی کن. گفت: مراقب حق تعالی باش. آن مرد تفسیر این سخن را خواست،گفت: همیشه چنان باش که خدای را میبینی.»
عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء در ذکر عبدالله مغربی میگوید: «و [عبدالله مغربی] گفت: فاضلترین اعمال عمارت اوقات است به مراقبات.»
لفظ مراقبه
مراقبه کلمهای عربی است که از ماده رقبه به معنی گردن و ورود گرفته شدهاست و برای که «انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزی گردن میکشد، و اوضاع را زیر نظر میگیرد، این واژه بر
معنی نظارت و مواظبت و تحقیق و زیر نظر گرفتن چیزی، اطلاق شدهاست.»
منابع
پیوند به بیرون
مراقبه
اسلام
تشیع
خود
خودپروری
خودشناسی
شفای فراطبیعی
عرفان اسلامی
معنویت
مقالههای نیازمند توجه متخصص دین
واژهها و عبارتهای عربی
فلسفه صوفی |
1516 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A7%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%A7 | گوتاما بودا | سیدارتا گَوتاما بودا (به هندی: गौतम बुद्ध) ریاضتکش و حکیمی بود که بر پایهٔ آموزشهای وی، آیین و اندیشه فلسفی بودایی بنیان گذاشته شد. بودا میان سدهٔ چهارم و ششم پیش از میلاد در بخش خاوری هند باستان میزیستهاست.
بودا میانراهی را آموخت که حد فاصلی بود میان زیادهرویهای نفسانی و ریاضت خواهیهای شدیدی که در جنبش شمنی متداول در دین او پیدا شده بود.
او سپس در دیگر بخشهای خاوری هندوستان از جمله ماگدها و کوشل به آموزش پرداخت.
گوتاما، شخصیت محوری در آیین بودایی است. به باور بوداییان، او آموزگاری بیدارشده بود که به کمال بودا رسیده بود و بصیرت خود را اختیار دیگران گذاشت تا تناسخ و زجر کشیدن در موجودات حس دار پایان گیرد. پیروان او، روایات زندگی، گفتمانها و قانونهای رهبانیت وی را پس از مرگش گردآوری کردند و به یاد سپردند. مجموعههای متفاوتی از آموزههایی که به وی نسبت داده شده به صورت شفاهی سینه به سینه نقل شده و نخستین بار حدود ۴۰۰ سال پس از درگذشت او، به رشتهٔ تحریر درآورده شد.
ریشه واژه
واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارت دیگر، کسی که به روشنی رسیدهاست، واژه بودا با بئوذه /baodha/اوستا و بود و بوی فارسی همریشه است. این واژه در فارسی امروزی به بوی و بو تبدیل شده که هم به معنی فکر و اندیشه است و هم به معنی حس شامه. البته در دوران فارسی میانه (شاهنشاهی ساسانی) این واژه به عنوان وامواژه از زبان سانسکریت و به معنی خاص فرد بودا و دین بودایی با صورتِ بوت یا بت به زبان فارسی میانه (پهلوی) وارد شدهاست و این همان واژهای است که در فارسی مدرن به معنی بت (پیکرهای که پرستیده میشود) به کار میرود.
سیدارتا گوتامای تاریخی
بیشتر این را میپذیرند که بودا در عصر ماهاجاناپادا و زمان پادشاهی بیمبیسارا فرمانروای ماگدها میزیست، به آموزش پرداخت و یک نظام رهبانیت را پایه گذاشت. (۵۵۸ تا ۴۹۱ یا ۴۰۰ پیش از میلاد).
او در زمانی که اجاتشترو جانشین بیمبیسارا شده بود درگذشت.
افسانه زندگی
بنا بر داستانهای بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا به معنی کمالجو است) شاهزادهای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی میزیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری (بودی) به درونپویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا یعنی «بیدار شده» یا به عبارتی «به روشنی رسیده» است.
خلاصه زندگی بودا
در سال ۵۶۳ قبل از میلاد مسیح در یک شب مهتابی در وایساکها در کاپیل-واستو شاهزاده ساده-اود-آنا و همسرش ماهام-آیا در بیشه سلطنتی لومبینی در زیر درخت Sal صاحب پسری شدند. در روز پنجم تولد نوزاد سیذارتا نامیده شد و در روز هفتم عمر مادرش به پایان رسید. خواهر کوچکتر ماهامایا به نام پراجابتی گاتامی این کودک را مانند مادری دلسوز پرورش داد. در سالهای آموزش شاهزاده سیدهارتها آموزشهای اولیه لازم و جنگاوری را تعلیم دید، اما اطرافیان معمولاً او را در افکار عمیق مشاهده میکردند – افکاری راجع به درد و رنج انسانها. او مخالف بهرهبرداری انسانها از یکدیگر، نابرابری، فقر، خشونت و وجود طبقه اجتماعی بود. او در سن شانزده سالگی با شاهزاده خانمی بسیار زیبا به نام یاشودهارا، دختر پادشاه دوادها ازدواج کرد. سیدهارتها بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد. او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد. با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد. بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست. او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود. بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
آنچه نیروانا را از سایر تجارب شخصیتهای معنوی تاریخ متمایز میکند فقدان الوهیت و عدم استفاده از امور الهی و عدم تکیه بر الهیات و ماوراءالطبیعه در رسیدن به نیروانا از جانب بوداست. بودا ملحد نبود اما در راه رسیدن به حقیقت کار هستی کاملاً به الهیات و ماوراءالطبیعه بی اعتنا بود و نیروانا حاصل کوشش یک انسان بدون هیچ کمک و مساعدت نیروهای الهی و ماورایی است. کشف بودا حاوی این حقیقت است که آرامش و رهایی و آگاهی ابتدا در کنترل ذهن او نهفتهاست نه هیچ شرط بیرونی دیگر، و رهایی و آرامش کامل در «اینجا و اکنون» یافتنی است نه در یک قلمرو دور دست یا وضعیتی آسمانی و الهی فراتر از موجودیت فعلی او که از سرزمین مرد خیز است.
او در حالی که در میان هندوها که معتقد به سیستم طبقاتیِ کاستی هستند به دنیا آمد گفت که نباید مردم را به طبقات مختلف تقسیم کرد. او برخلاف هندوها گوشت میخورد. البته فقط گوشت حیواناتی را میخورد که مردم برای مصرف خودشان کشته بودند و اگر میفهمید که آن حیوان را برای سیر کردنِ او کشتهاند، آن گوشت را نمیخورد. او خوردن گوشت اسب، فیل، سگ، مار، ببر، پلنگ و خرس را ممنوع کرد.
او در همهٔ عمرش به سفر برای تعلیمِ روشِ رسیدن به بیداری پرداخت و همراهِ شاگردانش از دهکدهای به دهکدهٔ دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
اولین خطابه بودا
بودا تصمیم گرفت که دانش جدیدی که به آن دست یافته بود را با مردم به اشتراک بگذارد تا آنها نیز بتوانند چرخه زندگی و مرگ را تحت تسلط خود درآورند.
او ابتدا میخواست دانش جدید را با استادانش در میان بگذارد ولی متوجه شد که دو استاد او دیگر در قید حیات نیستند. او برای انتقال این دانش دوستانش را در نظر گرفت و به محل اقامت آنها، ایزیپاتانا، رفت. وقتی که پنج دوست بودا او را دیدند تصمیم گرفتند که به او اعتنا نکنند چون میپنداشتند دلیل ترک اسکتیک گوتاما این بوده که از راه و روش زندگی مقدس خسته شده و تسلیم شدهاست؛ ولی آنها نتوانستند درخشندگی حضور او را نادیده بگیرند.
آن شب شبی با ماه کامل در ماه ژوئیه بود. در پارک آهو در ایزیپاتانا، بودا اولین خطابه خود را پس از روشن بینی ایراد کرد. این اولین خطابه دهاماچاکا نامیده شدهاست. دهاماچاکا به معنی برپایی آگاهی است. اگرچه گاهی از آن به عنوان چرخ حقیقت یاد میکنند. یکی از دوستان بودا به نام کُندانا بعد از شنیدن اولین خطابه بودا به اولین مرحله از پیشرفت معنوی به نام سوتاپاتی رسید. (این مرحله اولین مرحله از تقدس است و و اگر کسی به آن برسد او را با عنوان «وارد شده به جریان» مینامند و قادر خواهد بود حداکثر تا هفت تولد دیگر از چرخه مرگ و زندگی خارج شود)
این خطابه به علت اولین خطابه بودن و دربرداشتن افکار بودا در خصوص حقایقی ناب و نشان دادن «راه میانی» از ارزش زیادی برخوردار است.
«راه میانی» راهی بود که بودا پیمود تا به روشن بینی دست یابد. او ثروت و قدرت زیاد خود به عنوان یک شاهزاده و ریاضت کشیدن و شکنجه دادن خود با محروم کردن بدن از نیازهای اساسی را رها کرد و در عوض «راه میانی» را برگزید. او به نیازهای بدنش به جای خواستههای ذهنش توجه نمود. این «راه میانی» که او را در خروج از رنج و عذاب یاری نمود در اولین خطابه بودا در هشت نکته ارائه شدهاست:
درک صحیح
تفکر صحیح
صحبت صحیح
فعالیت صحیح
امرار معاش صحیح
تلاش صحیح
اندیشه صحیح
تمرکز صحیح
پیروی از این هشت نکته باعث فهمیدن چهار حقیقتی میشود که باعث خروج انسان از چرخه مرگ و زندگی و رسیدن به نیروانا میگردد.
معجزات بودا
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمهٔ پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد. او میتوانست خود را به اندازهٔ یک غول درآورد و سپس به اندازهٔ یک مورچه شود یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید. میتوانست به آسمانها برود و به خدایان درس دهد و بازگردد. با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روشِ زندگی باشد؛ بلکه این درستیِ روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
نظر ادیان ابراهیمی دربارهٔ بودا
علمای یهودی و مسیحی باتوجه به اسناد تاریخی که نشان میدهد بودا ادعای پیامبری نکرده او را به پیامبری قبول ندارند. اکثر علمای اسلامی نیز همین نظر را دارند، اما عدهای با استناد به داستان بوداسف و بولوهر که شیخ صدوق و علامه مجلسی در جلد ۱۷ بحار الانوار نقل کرده، بودا را پیامبر میدانند و عدهای از علمای اسلامی ساکن آسیای شرقی بودا را همان ذوالکفل میدانند که در قرآن از او یادشدهاست. همچنین مسعودی یکی از مورخین بزرگ اسلامی او را بنیانگذار دین صابئین و معاصر جمشید شاه میداند و قاضی صاعد اندلسی بودا را بنیانگذار مذهب حنفا میدانست.
حمید عبدالقادر، پژوهشگر اواسط قرن بیستم، در رسالهای به نام «بودای بزرگ: زندگی و فلسفه» او (به عربی: «بوذا الأكبر: حياته وفلسفته»)، این فرض را مطرح میکند که پیامبری به نام ذو الکفل، یعنی «کسی که اهل کفل» است، که نامش در قرآن دو بار ( الانبیاء ۸۵ و صاد ۴۸) ذکر شده و با صفتهای صبور و نیک ستوده شده، همان شاکیامونی بوداست. اگرچه بیشتر پژوهشگران معتقدند ذو الکفل همان حزقیال نبی است. عبدالقادر چنین توضیح میدهد که «کفل» عربی شده کاپیلا است و این کلمه کوتاه شده کاپیلاوستو است. او همچنین میگوید درخت انجیر در قرآن (الطین ۵ - ۱) اشاره دیگری به بودا است زیرا بودا در زیر یک درخت انجیر به روشنضمیری نائل شد. بعضی محققان این نظریه را پذیرفتهاند و در تأیید آن به سخن بیرونی، مورخ و هندشناس مسلمان ایرانی که در قرن یازدهم زندگی میکرد، استناد میکنند که از بودا به عنوان پیامبر نام برده است. بعضی هم این استدلال دوم را قبول ندارند و میگویند بیرونی صرفاً از نگاه مردم هند بودا را پیامبر نامیده است. برخی محققان بودای آینده و پیشگویی شده، بودای مایتریا (Maitreya) که «مهربان» یا «بخشنده» خوانده میشود را با محمد پیامبر مرتبط دانستهاند که او هم خادم «آنبخشنده» نامیده شده است. هر چند که روشنضمیری بودا در زیر درخت انجیر به وحی تعبیر نشده است. بعدها استادان بزرگ بودایی متون مقدس را به صورت وحی دریافت کردند، نمونه ای از این دست، آسانگا (Asanga) در هند قرن چهارم است که به او بدون واسطه از مایتریا در توشیتا (Tushita) یا بهشت آکنده از خوشی وحی میشد.
ریشه ایرانی
بر پایه پژوهشهایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانیتبار بودهاست.
جستارهای وابسته
بودا
دین بودایی
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
گوتاما بودا
بنیانگذاران مذهب
بودا
پیامدگرایان
تاریخ بیهار
خانواده گوتاما بودا
دین در سده پنجم (پیش از میلاد)
سال درگذشت نامشخص
سال زادروز نامشخص
فیلسوفان اجتماعی
فیلسوفان اخلاق
فیلسوفان اهل هند
فیلسوفان بودایی
فیلسوفان ذهن
فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)
فیلسوفان مرد اهل هند
مرتاضان
معجزهکنندگان
ویکیسازی رباتیک
فیلسوفان سیاسی اهل هند |
1518 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B4%D9%88%DA%A9%D8%A7 | آشوکا | آشوکا (به خط براهمی: 𑀅𑀲𑁄𑀓؛ سلطنت ۲۶۸ تا ۲۳۲ پیش از میلاد) پیرامون دو سده و نیم پس از بودا و شاهی از دودمان موریا بود که به کیش بودایی و آموزههای بودایی باورِ راستین یافت و همهٔ زندگی خود را وقف تحققِ عملیِ اصول آن نمود. موریاها به احتمال زیاد از تبار سکاهای ایرانی تبار بودند که از شمال به هند درآمدند.
آشوکا از سال ۲۷۳ تا ۲۳۲ پیش از زایش مسیح فرمانروایی کرد. وی پسر بیندوساره از شاهان موریایی بود و بر بیشتر شبه قاره هندوستان از بخشهایی از افغانستان امروزی گرفته تا میسوره در دوردستهای بنگال و تا جنوب گوآی کنونی فرمان راند.
نامشناسی
نام آشوکا از دو بخش آ و شوکا درست شده که در سانسکریت به معنای بیاندوه است.
آشوکا در جوانی خویی خشن داشت و به آشوکای درنده معروف بود اما پس از آن خوی وی برگشت، به کیش بودایی گروید و به یک بوداباور مهرورز تبدیل گشت. کوششهای آشوکا یاری فراوانی به ریشه دواندن و گسترش بوداگرایی نمود.
کارها
آشوکا کارگزاران خود را به دادگری فرمان داد و وارسانی نیز بر آنها گمارد و تا حد امکان بر آزاد ساختن زندانیان فرمان میداد. وی کشتار جانوران را نیز محدود ساخت و برای مردم و نیز جانوران بیمارستان ساخت. برای خانواده خویش رسم ویژهای در پیوند با صدقه دادن و برآوردن نیازهای نیازمندان بنیاد نهاد. ارج و احترام به همه دینها را بایسته شمرد و به دیدار مردم دینهای دیگر میشتافت. وی فرمان داد تا گیاهان و میوههای دارویی را گرد آورده در سراسر هند بکارند، در راهها باغهای انجیر هندی و انبه زار بسازند و در هر ۱۸ میل برای آشامیدنی مردم چاه بزنند و نیز بر سر هر چاه آبشخوری بسازند.
آشوکا مبلغان و مژده ورانی به ایران، سریلانکا، سوماترا و حتی یونان فرستاد.
کاخ آشوکا
هنر دوره موریای هند باید تحت تأثیر هنر بودایی باشد زیرا آشوکا امپراتور موریای هند که باعث وحدت بخشی بزرگی از شمال هند شد، به آیین بودا گرویدهبود. اما کاخ آشوکا در پاتالی پوترا (Pataliputra) که در حوالی شهر پتنا در ایالت بیهار و در شمال شرق هند قراردارد، و ستونهای یادبود آن در سراسر هند به تقلید از کاخ و ستونهای تخت جمشید ساخته شدهاست. از دیگر نکات مشترک سنگنوشتههای داریوش بزرگ و آشوکا، جملات آغازین این سنگ نویسیها است. مثلاً در کتیبههای داریوش چنین آمدهاست: «چنین گوید داریوش شاه» و در کتیبههای آشوکا نیز چنین نوشته شدهاست: «چنین گوید آشوکا پادشاه بزرگ». ستونهای یادگاری و ستونهای فرمانی آشوکا کاملاً شباهت صرف با کارهای داریوش هخامنشی دارد، چنان که برخی حتی معتقدند سرستون معروف سارانت (Sarnath) در عصر موریائیها توسط استادان خارجی ساخته شده و طرح و نقشه این ستونها تقلیدی از سرستونهای تخت جمشید است. هنر معماری عصر هخامنشی در شکلگیری آثار موریایی هند تأثیر قابل اثباتی داشتهاست، هر چند میتوان گفت نفوذ فرهنگ ایران درعصر چاندراگوپتا مائوریا یعنی سرسلسله پادشاهان موریائی از زمان آشوکا یعنی عصر مجد و عظمت این سلسله نیز بیشتر بود.
چاندراگوپتا مائوریا، پدر بزرگ آشوکا
اسمیت متخصص تاریخ قدیم هند معتقد است امپراتوری چاندرا گوپتا پدربزرگ آشوکا یک ساتراپ پارسی بود که سالها با دستگاه عظیم شاهنشاهی هخامنشی آشنایی و مراوده داشت و تحت تأثیر این شاهنشاهی چنین حکومتی را تأسیس نمود؛ بنابراین او از بومیان هند نبود بلکه چاندرا گوپتا یک پارسی و یک ایرانی بود.
جستارهای وابسته
شیر آشوکا
نشان ملی هند
پرچم هند
آشوکا چاکرا
منابع
بر پایهٔ دادههایی در
آشوکا
آیین بودایی سده ۳ (میلادی)
امپراتوران مائوریا
اهالی پتنا
بوداگرایی
بوداییان هند
تاریخ باستان افغانستان
تاریخ باستان پاکستان
حکمرانان هند
درگذشتگان ۲۳۲ (پیش از میلاد)
زادگان ۳۰۴ (پیش از میلاد)
شاهنشاهی مائوریا
صلحطلبان بودایی
صلحطلبان هند
نوکیشان بودائی
هندوهای پیشین اهل هند
درگذشتگان سده ۳ (پیش از میلاد) |
1519 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%AC%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87 | وجرهیانه | وَجرهیانه (Vajrayana) (در سانسکریت به معنای «راه و وسیلهٔ دستیابی از جنس آذرخش») که بودیسم تانتری نیز نامیده میشود، شاخهای از بودیسم است. وجرهیانه جنبههای صوفیانه دارد و خاستگاه آن از هند است.
واژه وجره به معنی آذرخش و همچنین الماس است و استفاده از آن به «درخشان بودن و استوار بودن» اشاره دارد و به این خاطر که پیروان آن معتقدند برای رسیدن به مرحله بودا شدن، راهی سریعتر، درخشانتر و باثباتتر یافتهاند این نام را به کیش خود دادهاند. منظور از وجره در نام این کیش، همان «حق» و «واقعیت» است. وجرهیانه (راه الماس) پس از مَهایانه (راه بزرگ) و هینهیانه (راه کوچک) سومین مکتب بزرگ بوداگرایی است. در مکتب وجرهیانه پیر (لاما) بهعنوان راهنما و مرشد و پشتیبان نقش بزرگی در رسیدن به «بیدارشدگی» ایفا میکند و از این رو این مکتب را لامائیسم (لاماگرایی) هم نامیدهاند. پیر بزرگ را هم در این مکتب در تبت دالایی لاما مینامند.
هدف وجرهیانه رسیدن به حالت بوداشدگی است تا با آن، دیگر موجودات ذیشعور را نیز بتوان به «بیدارشدگی» سوق داد. از وجه مشخصههای اصلی شاخه وجرهیانه بودیسم، پرداختن آن به عناصر عرفانی و (تا حدودی) باطنی است و آیینها و رسومات در آن از جایگاه مهمی برخوردار است. به دلیل پرداختن به عناصر «رازوَرزانه»، آن را بودیسم باطنی نیز مینامند. وجرهیانه (راه الماسگونه) را با نامهایی مانند لامائیسم (مُرشِدگرایی)، تانترا (افسونگویی)، مانترایانه (راه وِردمحور)، بودیسم تانترایی (بوداباوری افسونگرا) هم مینامند.
آموزه
هینهیانه به بیداری تک به تک افراد باور دارد و مهایانه میگوید که بیدارشدگان بایستی در همین جهان بمانند و دست بقیه را بگیرند و تا همه با هم بیدار نشدهایم از کوشش بازنایستند. مهمترین آموزه در وجرهیانه، آموزه بیدارسرشتی همگان است؛ یعنی همه هستندگان آمادگی بالقوه برای بودا شدن را در سرشت خود دارند. این بیدار شدن را میتوان با مراقبه (درونپویی) تجربه کرد. شخص درونپو، در حین پویش، در جنبههای بیدارشدگی (بوداگی) ذوب میشود. راهکار وجرهیانه برای زندگی روزانه این است: «به گونهای بزی که انگار یک بودا هستی و بیداری، تا زمانی که یک بودا شوی.»
برعکس مهایانه و هینهیانه که میگویند حالت بوداگی را نمیتوان به هیچ وجه شرح داد و توصیفپذیر نیست، پیروان وجرهیانه میگویند که میشود از راه آیینهای صوفیانه و به یاری ورد و افسون (مانترا)، اشارههای رازآمیز دست به نام مودرا (دستنشانهها) و اشکال نمادین هندسی (ماندالا) با حالت بوداگی تماس برقرار کرد.
برخی از فرقههای دیگر بودایی میگویند که بیدار شدن دست کم چندین زندگی و زایش دوباره لازم دارد و بسیار طول میکشد اما پیروان وجرهیانه میگویند که هر کس میتواند در طول همین یک بار زندگی به بوداگی برسد.
وجرهیانه به مفهوم علت و معلول و ویژهبینی (ویپاسانا) متکی است. هدف از وجرهیانه تبدیل هر تجربه به فرزانگی بیپروا، شادییابی خودجوش و مهرورزی پرانرژی است. وجرهیانه میکوشد از طریق خودیکیدانی سالک با بیدارشدگی، به سریعترین وجه به نتیجه مطلوب برسد.
وجرهیانه اغلب توسط پیروانش به عنوان «نگین تاج» تعالیم بودا توصیف میشود. آنها بر این باورند که وجرهیانه برترین مسیر از سه مسیر به رسمیت شناخته شده توسط وجرهیانه است. دو مسیر دیگر هینهیانه و مهایانه هستند.
رابطه آموزگار و شاگرد در وجرهیانه برای دست به دست کردن پویا و راستین آموزهها و مُهر بزرگ ضروری است. به گفته پیروان وجرهیانه، گوتاما بودا به دنبال همکار بود و نه پیرو؛ و برای این امر، وجود دید انتقادی در بین آموزندگان آموزههای او لازم و مفید است. در وجرهیانه باور یافتن شهودی اصل است و نه باور کردن بیپرسش؛ بنابراین وجرهیانه دین ایمان نیست، بلکه دین تجربه است. به باور این کیش، هر توضیح دینی را فرد سالک میتواند در نهایت با استفاده از تجربیات خود راستیآزمایی کند.
خاستگاه و تاریخچه
وجرهیانه احتمالاً در حدود قرن چهارم در هند ایجاد شدهاست، اگرچه پیروان وجرهیانه سنتاً معتقدند که، گوتاما بودا مفاهیمی از وجرهیانه (مانند کالاچاکرا) را شخصاً آموزش میدادهاست. وجرهیانه مبتنی بر بودیسم مهایانه است، اما احتمالاً تحت تأثیر عناصر آموزههای تانتری و هندو نیز قرار گرفتهاست. وجرهیانه متون خاص خود را دارد که تانتراها نامیده میشوند، اما فلسفه این کیش کاملاً بر اساس آموزههای مهایانه است. وجرهیانه از هند، به چین و تبت گسترش یافت. در قرن دوازدهم، وجرهیانه، همراه با دیگر فرقههای بودایی آن زمان، در نتیجه تهاجمات مسلمانان و ادغام جزئی بودیسم در هندوئیسم، از هندوستان رخت بربست.
پس از اینکه مسلمانها کانونهای اصلی بوداگرایی در هند را نابود کردند وجرهیانه تنها در تبت به زندگی خود ادامه داد. بعدها در مغولستان کیش رسمی آن کشور شد و در دربار خاقان چین دیرزمانی کیش برتر بهشمار میرفت. در ژاپن هم شیوههای افسونگرا (تانترایی) بوداگرایی پدید آمدند مانند کِگون و شینگون. وجرهیانه امروزه عمدتاً در چارچوب بودیسم تبتی در تبت، نپال، بوتان و مغولستان از آن پیروی میشود. بودیسم شینگون ژاپنی نیز یک مکتب از شاخه وجرهیانه است. امروزه وجرهیانه در غرب نیز به عنوان بخشی از بودیسم تبتی رایج است. در بوتان، وجرهیانه دین رسمی این کشور است.
وجرهیانه بیشتر در چارچوب بودیسم تبتی معروف است. وجرهیانه علاوه بر آموزههای مهایانه، یک رشته تمرینات عملی را نیز برای دستیابی به «روشنی» توصیف میکند. سنتهای بودایی نپال، بوتان و مغولستان پیوندهای نزدیکی با بودیسم تبتی دارند و میتوان آن را گونههای محلی بودیسم تبتی در نظر گرفت.
وجرهیانه در قدیم به چین نیز وارد شد، اما در آنجا نیز از بین رفت. با این حال، پیش از ناپدید شدن از چین، به ژاپن نیز معرفی شد و این کیش امروزه در ژاپن به شکل بودیسم شینگون ادامه پیدا کردهاست.
پیشنیازها
بنا به گفته تنزین گیاتسو در کتاب «دنیای بودیسم تبتی» (۱۹۹۵)، فرد رهپو باید نخست «علل رنجکشی» خود رابه طور کامل از میان بردارد. علاوه بر این، باید «آموزه هستی» را از «دومین چرخش چرخ» (خوانش دوم بودا) کاملاً فهمیده باشد، در درک بودیچیتا (سرشت بودا یا حالت بودا) پیشرفت کرده باشد. «برخورداری از ازخودگذشتگی، و تلاش مبتنی بر شفقت برای بیدارییابی به نفع همه موجودات زنده و برای «عمل به کمالات ششگانه» از دیگر پیشنیازهای پیمودن این مسیر است.
منابع
پاشایی، ع. فراسوی فرزانگی (پرَگیا پارَمیتا)، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰.
Wikipedia contributors, "Vajrayana," Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Vajrayana&oldid=1072124225 (accessed February 16, 2022).
آیین بودایی در دوره ادو
بوداگرایی
تنتره
مفاهیم فلسفی بودایی
واژگان بودایی
وجرهیانه |
1521 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | ارمنستان | ارمنستان (به ارمنی: Հայաստան، تلفظ: هایاستان) با نام رسمی جمهوری ارمنستان (Հայաստանի Հանրապետություն، هایاستانی هانراپِتوتیون) کشوری محصور در خشکی در قفقاز جنوبی، غرب آسیا است که در سرزمین کوهستانی ارمنستان واقع است. این کشور، از شمال با گرجستان، از شرق با جمهوری آذربایجان و قره باغ، از جنوب با ایران و جمهوری خودمختار نخجوان و از غرب با ترکیه مرز مشترک دارد. پایتخت این کشور، ایروان و زبان رسمی آن ارمنی است.
ارمنستان ۲۹٬۸۰۰ کیلومترمربع مساحت و حدود ۳٬۰۱۸٬۸۵۴ میلیون نفر جمعیت دارد و تا پیش از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، از مراکز مهم صنعتی شوروی سابق محسوب میشد.
ارمنستان نخستین کشوری بود که در اوایل قرن چهارم میلادی، مسیحیت را به عنوان دین رسمی خود پذیرفت و کلیسای آن، «کلیسای حواری ارمنی»کاملاً خودمختار و متفاوت با کلیساهای دیگر در جهان است.
خاستگاه
دیدگاه نخست چنین است که این قوم در اثر ادغام تدریجی اقوام مهاجر هند و اروپایی «قوم آرمن» با اقوام بومی قدیمی تر ساکن در فلات ارمنستان مانند: هوری، اورارتویی، لوویان و هایاسا بهوجود آمدهاست. بر پایه دیدگاه دیگر ارمنیان از آغاز در موطن اصلی خود فلات ارمنستان میزیستند لیکن از ادغام اقوام گوناگون پدید آمدهاند. ارمنیان خود را «های» و کشورشان را هایک یا «هایاستان» مینامند.
در مورد پیدایش و نام ارمنیان موسس خورناتسی در کتاب خود این گونه مینویسد که:
در متون کهن ارمنی، هایک را یکی از نوادگان نوح و از دودمان یافث دانستهاند. در کتاب مؤسس خورناتسی آمدهاست که هایک پس از کشتن بل و در هم شکستن سپاه وی در محل نبرد ملکی بنا کرد و آن را «هایخ» نامید. از این رو تا زمان مؤسس خورناتسی «سده ۵ میلادی» نیز این ناحیه «هایوتس – دزور» نامیده میشد. هایوتس در زبان ارمنی به مفهوم «ارمنیان» و دزور به معنای «دره» است.
تنی چند از دانشمندان نام «های» را با واژه «هاتی» که نام حتیان بوده مربوط دانستهاند. پیوتروفسکی این نظریه را مستدل و استوار دانستهاست. پاتکانیان بر آن بود که «های» در آغاز نام قومی جداگانه بوده که بر دیگر اقوام مجاور برتری داشته و نام خود را به همه آنها دادهاست. در آسیای صغیر به هنگام کاوشهای باستانشناسی در ناحیه هتوشش تختگاه کهن دولت حتیان، کتیبهای متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد کشف شده و این قدیمترین منابعی است که در آن از کشور هایاسا و مردم آن یاد شدهاست. با کشف کتیبه «حِتی» سده ۱۴ قبل از میلاد معلوم شد که سرزمین شمال غرب ارمنستان، هایاسا نام داشتهاست. «کاپانتسیان» یادآور شده که «سا» و «شا» در زبانهای اقوام آسیای صغیر صورت پسوندی را داشته که مشخصکننده نام سرزمین و محل معینی بودهاست. چنین نتیجهای حاصل شدهاست که وجود دو قوم در تشکیل مردم ارمنستان مؤثر بودهاست که یکی از آنها ساکن ارمنستان شرقی و شامل اتحاد قومی «ارمنیا» و دیگری ساکن ارمنستان غربی و شامل اتحاد قومی «هایاسا» بودهاست.
واژهشناسی
نام بومی این کشور در زبان ارمنی، هایک میباشد که در سدههای میانه با افزودن پسوند فارسی ستان «به معنای سرزمین» به هایاستان تغییر یافت. این نام بهطور سنتی از نام هایک، بنیانگذار ملت ارمنی و نتیجهٔ نوح پیامبر، گرفته شدهاست که بر اساس نوشتهٔ موسس خورناتسی، تاریخنویس ارمنی، در سال ۲۴۹۲ قبل از میلاد «بل» پادشاه بابل را شکست داد و ملت ارمنی را در منطقهٔ آیرارات بنیان گذاشت.
زبان ارمنی، زبان رسمی کشور ارمنستان است.
برخی از همسایگان، ارمنستان و ارمنیان را با نامهای دیگری نیز شناختهاند.
مردم گرجی، ارمنیان را «سُمخِبی» «درحالت مفرد: سُمِخی» و ارمنستان را «سُمخِتی» میگویند. ملتها و کشورهای دیگر نیز از دیر باز تاکنون ارمنیان و ارمنستان را با تلفظهای مختلف کلمهٔ «آرمن» شناخته و میشناسند. آنان این کشور را «آرمِنیا، آرمانی، آرمینا، ارمنستان، آرمِنین، اِرمنستان» و به اسامی ای دیگر نامیده و ملت ارمنی را نیز «آرامان، آرمینیان، آدمیانین، آرمِنیر، اِرمَنی و اَرمنی» خواندهاند.
نام «ارمنیا» نخستین بار در سطر ۱۵ ستون اول متن پارسی کتیبه داریوش اول بر کوه بیستون آمدهاست. در متن عیلامی کتیبه مزبور، نام این سرزمین به صورت «هارمی نویا» در متن اکدی «اوراشطو» و در متن آرامی «اررط» آمدهاست. محققان «اوراشطو» را همان اورارتو دانستهاند. در کتیبههای آشوری که به خط میخی است، این نام به صورت اورارتو آمدهاست. در کتاب مقدس به صورت آراراط آمدهاست. دولت اورارتو به نام «پادشاهی وان» نیز نامیده میشود.
بابلیان ساتراپنشین، ارمنستان را «اوراشطو» و «اورالط» [Oralt] مینامیدند. حال آنکه پارسیان آن را «آرمینا» (به فارسی باستان:اَرْمینه 𐎠𐎼𐎷𐎡𐎴(Armina)) میخواندند. بر سنگ نوشته داریوش در شوش و نیز در نقش رستم به صورت «اررمن» آمدهاست. نام ارمنستان در متون یونانی به گونههای «ارمنیا» و مردم آنجا «ارمنیوی» [Armenioi] آمدهاست. گزنفون از ارمنستان و مردم آن به صورت «ارمنیون» یاد کردهاست. هرودت و استرابون ارمنیان را «ارمنییوی» [Armenion] آوردهاند.
موسس خورناتسی، نام ارمنیا را با نام «آرام» مربوط میداند که ششمین نسل از فرزندان هایک بود. وی به نقل از گذشتگان مینویسد که آرام در پیکارها، پیروزی فراوان کسب کرد و از محدوده ارمنستان فراتر رفت. از این رو دیگر اقوام سرزمین ارمنستان را به نام او نامیدهاند که یونانیان آن را «آرمن» و ایرانیان و سوریاییان «آرمنیک» مینامند. گیراگوس گاندزاکتسی مینویسد که مردم ارمنستان به سبب رشادتهای آرام، «ارمن» نامیده شدهاند.
در نوشتههای مؤلفان عهد اسلامی چون بلاذری، دینوری، یعقوبی و ابن خردادبه، نام این سرزمین «ارمینیه» آمدهاست، گمان میرود که صورت معرب «ارمینیا» بوده باشد. در نوشتههای عهد ساسانی و پس از آن نام «ارمن» مشهود است. در کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت نام فرزند ارشدش هرمزد اردشیر با عنوان «بزرگ ارمنان شاه» آمدهاست.
تاریخ
در زمان دودمان یرواندونی روند تشکیل ملت ارمنی به مرحله پایانی خود رسید. پس از لشکرکشی اسکندر مقدونی و پایهگذاری حکومت سلوکی، آرتاشس اول پادشاه ارمنستان بر آنان شوریده و پادشاه ارمنستان بزرگ را بنیان نهاد که در زمان تیگران بزرگ به اوج قدرت خود رسید.
در زمان سلسله اشکانی ارمنستان تحولات جدیدی به وقوع پیوست. به سال ۳۰۱ میلادی مسیحیت را به عنوان دین رسمی حکومت خود پذیرفتند، در این هنگام جمعیت آنان به ۴ میلیون نفر بالغ میگردید و وسعت ارمنستان بزرگ به ۳۱۲ هزار کیلومتر مربع میرسید پس از فروپاشی پادشاهی اشکانی ارمنستان با مبارزات آزادیبخش خود در برابر ساسانیان و امپراتوری رم شرقی و آنگاه حکومت اعراب توانستند هویت ملی و معنوی-فرهنگی خود را نگهدارند. در سال ۴۰۵ میلادی الفبای ارمنی ابداع شده باعث استواری هر چه بیشتر فرهنگی و معنوی گردید که در شرایط غیبت حکومت ملی توانست در یکپارچگی آنان سهیم گردد.
پس از پیکار و شورشهای بیامان آزادیبخش مردم در برابر چیرگان خارجی حکومت متحد ارمنیان بدست دودمان باگراتونی بنیان نهاده شد. پس از چندی حکومتهای دیگری نیز تأسیس یافت مانند حکومت آرزرونی که بسال ۱۰۲۱ میلادی بدست بیزانس منقرض گردید. در اثر ستمهای حکومتهای بیزانس، اعراب و سپس در اثر تاخت و تازهای ترکان سلجوقی ارمنیان بسیاری از سرزمین خود کوچ نموده به کشورهای دیگر رفتند. یکی از مهمترین آنها کیلیکیه در کنار دریای مدیترانه بود و در آنجا آنان توانستند حکومتی مستقل تأسیس نمایند که به پادشاهی ارمنی کیلیکیه یا «ارمنستان کوچک» شهرت یافت.
در زمان تقویت گرجستان «سدههای ۱۲ و ۱۳ میلادی» بخشهای شمالی و مرکزی ارمنستان از دست سلجوقیان آزاد شده به سرکردگی ارمنستان زاکارید حکومت ارمنستان احیاء شد. مهاجرت ارمنیان و رکود اقتصادی و فرهنگی آنان در زمان لشکرکشی تاتارها و مغولان و تاخت تازهای تیمور لنگ و طوائف آققویونلو و قره قویونلو «سدههای ۱۴ و ۱۵ میلادی» برای ارمنستان اسفناک بود. در سده ۱۶ میلادی ارمنستان تحت سیطره امپراتوری عثمانی و صفویان ایران قرار گرفت. روسیه تزاری بسال ۱۸۲۸ میلادی ارمنستان شرقی را بتصرف خود درآورد بدین سان ارمنیان در زیر سه حکومت روسیه، عثمانی و ایران قرار گرفتند. حکومت سلطان عثمانی با سیاست ضد ارمنی خود دست به کشتارهای تودهای در ارمنستان غربی زده از ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۶ میلادی بیش از ۳۰۰ هزار نفر را قتلعام کردند.
با قدرت رسیدن نادرشاه افشار قسمت بزرگی از ارمنستان به تصرف ایران درآمد. کاتولیکوس رهبر مذهبی کلیسای اچمیادزین از این فرصت استفاده کرده و تلاشهایی را برای استیفای استقلال ارمنستان و رهایی از قیمومیت خفقانآمیز ترکان عثمانی آغاز میکند. این تلاشها خیلی زود به یک جنبش وسیع علیه استیلای عثمانیها مبدل میشود و ارمنیها فعالانه در صفوف سپاه نادر شاه علیه قشون عثمانی به نبرد برمی خیزند.
در دوران قاجار که ارمنستان شرقی که تحت کنترل ایران قاجاری بود، نظام خان نشینی بود که در آنها اداره امور به دست خانها صورت میگرفت. عمدهترین حکومت خاننشین در این دوره خاننشین ایروان بود که بخش مرکزی ارمنستان شرقی را دربر میگرفت. محلها یا ناحیهها توسط بلوکها، شهرها به دست کلانترها و روستاها توسط دهیارها که همگی از سوی خان یا سردار ایروان انتخاب میشدند، اداره میشد. وظیفه اصلی خانات و بلوکات ارمنستان جمع مالیات و تدارکات قشون بود.در ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ پس شکست ایران قاجاری از روسیه تزاری پس از مدت ها جنگ و نبرد، در روستای گلستان از توابع قرهباغ، معاهده صلح گلستان امضاء گردید که بر اساس آن گرجستان شرقی، خاننشینهای گنجه، قرهباغ، شکی، شروان، باکو، قوبا، تالش، دربند و بخشی از ارمنستان تحت تسلط قاجاریان از جمله استان شیراک، استان لوری، شهرستان قازاخ، شامشادین و استان سیونیک به روسیه تزاری واگذار شد.
حدود سیزده سال پس از انعقاد عهدنامه گلستان در سال ۱۸۲۶ میلادی با حمله ایران دور دوم جنگهای ایران و روسیه آغاز شد که بار دیگر به شکست ایران و انعقاد عهدنامه ترکمانچای در فوریه ۱۸۲۸ میلادی منجر شد که بر اساس آن ارمنستان شرقی و تمام مناطق شمال ارس به روسها واگذار شد و در نتیجه ارمنستان برای همیشه از ایران جدا شد.
مبارزه ارمنیان در رهایی از دولت عثمانی آغاز گردید و مسئله ارمنی در محافل حکومتی و سیاسی اروپا مطرح شده آنان گهگاه در اثر ضرورت از این مسئله به عنوان حربهای در برابر سلطان عثمانی استفاده نمودند. در سال ۱۹۱۵ حکومت ترکان جوان دست به نخستین نسلکشی سده بیستم میلادی زده بیش از یک و نیم میلیون ارمنی را در ارمنستان غربی به کام نیستی فرستاد.
در اثر مبارزات ارمنیان آنان موفق شدند پس از نبرد سارداراباد و نبرد قره کلیسا بسال ۱۹۱۸ میلادی پس از پنج سده حکومت خود را احیاء نمایند. در مدت حدود دو سال اولین جمهوری ارمنستان در بخش کوچکی از ارمنستان باستان تأسیس شد. بر اساس معاهده سور ترکیه مکلف شد شش ولایت ارمنی را به جمهوری ارمنستان بازپس دهد؛ لیکن با قدرت رسیدن کمال آتاترک این امر جامه عمل نپوشید. از سویی دیگر قسمتی از آرتساخ و تمامی خاک نخجوان و آخالکالاکی در تصرف جمهوریهای آذربایجان و گرجستان شوروی باقی ماند. از سال ۱۹۲۰ حکومت سوسیالیستی؛ ارمنستان شوروی جانشین آن گردید.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ جمهوری ارمنستان در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ اعلام گردید.
تقسیمات کشوری ارمنستان باستان
ارمنستان از لحاظ تاریخی به سه ناحیه تقسیم شده بود:
ارمنستان بزرگ، ارمنستان کوچک و ارمنستان جدید. تاریخ ارمنستان بزرگ و کوچک به ازمنه قدیم مربوط میشود و این دو سرزمین مجزا از همدیگر بودند. ارمنستان بزرگ وسیع تر از دو منطقه دیگر محسوب میشد و شامل پانزده ایالت بود. ارمنستان کوچک یا هایک کوچک در ناحیه غربی ارمنستان بزرگ، در محدوده شمال کاپادوکیه قرار داشت که در شمال شرق آناتولی در محدوده «استان سیواس و استان گوموشخانه» امروزی میباشد.
ارمنستان جدید به سومین ناحیه تاریخی متعلق است که به سده یازدهم مربوط میشود و در جنوب غربی ارمنستان کوچک واقع شده بود که به پادشاهی ارمنی کیلیکیه معروف است.
جغرافیا
ارمنستان در قفقاز جنوبی در میان دریای سیاه و دریای خزر قرار دارد که مرز میان آسیا و اروپا محسوب میشود. ارمنستان کشوری کوهستانی و پرباران است و نیز یک کشور محاط در خشکی است.
جمهوری ارمنستان سرزمینی است کوهستانی که اکنون تنها شامل بخش شمالی فلات بزرگ ارمنستان است. سطح ارمنستان را مجموعهای از کوهستانهای دارای چین خوردگی بسیار، آتش فشانهای بزرگ، قلههای مخروطی، درههای تنگ رودخانهای، دریاچهها، چالهها و گودالها فرا گرفتهاست. حدود نود درصد اراضی ارمنستان در ارتفاعی بیش از هزار متر واقع شدهاند. سطح اراضی ارمنستان از دیدگاه ساختاری به سه منطقه بخش میشود. بخش شمال شرق و جنوب شرق که منطقهای است تکتونیک؛ بخش مرکزی که منطقهای است آتش فشانی؛ بخش جنوب غربی جلگه آرارات که ناهمواریهای آن حاصل سیلاب هاست و در جنوب شرق کوه آراگاتس در ارتفاع ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر منطقه آتش فشانی ناهمواری دارای چین خوردگیهای بسیار واقع شدهاست که رودهای کاساغ و هرازدان آن را قطع کردهاند. در بخش شرقی ارمنستان دو گودال و فرورفتگی عظیمی که در ارتفاع ۱۹۱۴ متری از سطح دریا قرار گرفته دریاچه سوان واقع است. سوان بلندترین و بزرگترین دریاچه کوهستانی قفقاز است. در جنوب حوضه سوان منطقه کوهستانی وایوتس دزور و رود آرپا قرار دارد. جنوب غرب ارمنستان شامل چین خوردگیهای وسیع جلگه آرارات است که میان دو منطقه کوهستانی آراگاتس و گغام واقع شدهاست.
کوهها
ارمنستان در ارتفاع ۴۰۰ تا ۴۰۰۰ متری به ۵ منطقه بخش شدهاست:
منطقه نیمه صحرایی، استپی، جنگلی، آلپی و توندرای کوهستانی. منطقه نیمه صحرایی شامل جلگه آرارات تا ارتفاع ۹۰۰ متری از سطح دریاست. منطقه استپی وسیعترین بخش ارمنستان را تشکیل میدهد و شامل سرزمینهای شمالی و شرقی در ارتفاع ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ متری و منطقه چالههای آرارات از ارتفاع ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ تا ارتفاع ۲۰۰۰ – ۲۲۰۰ متر از سطح دریاست. در جنوب این منطقه تا ارتفاع ۲۴۰۰ – ۲۵۰۰ متری را نیز شامل میگردد. منطقه جنگلی شامل اراضی شمال شرق است که ۲۸ تا ۳۰ درصد اراضی را تا ارتفاع ۱۹۰۰ – ۲۰۰۰ متری تشکیل میدهد. منطقه آلپی شامل کوهستانهایی به ارتفاع ۲۰۰۰ تا ۲۲۰۰ متر است. منطقه توندرای کوهستانی در قلههای مرتفع ارمنستان واقع است.
از کوههای ارمنستان میتوان به:آراگاتس با ارتفاع ۴۰۹۵ متر، آچکاسار ۳۱۹۶ متر، آژداهاک ۳۵۹۷ متر، اسپیتاکاسار ۳۵۵۵ متر، گغاسار ۳۴۴۳ متر، واردنیس ۳۵۲۰ متر، متس ایشخاناسار ۳۵۵۲ متر و رشتهکوه گقام و کوهستان زنگهزور را نام برد.
آب و هوا
هوای ارمنستان ملایم است. در تابستانها از مناطق جنوبی (فلات ایران) توده هوای گرمی که از منطقه گرمسیری وزیدن میگیرد به فلات ارمنستان میرسد. در زمستانها هوای ارمنستان به شدت سرد میشود و فشار جو فزونی میگیرد. آسمان ارمنستان اغلب آفتابی است و میزان بارندگی در ارتفاعات به ویژه در ۲۰۰۰ و ۲۱۰۰ متری فزونی میگیرد. دمای هوا در ارمنستان به شدت تابع فصول سال است. در دشت آرارات متوسط دما در ماه ژوئیه دمای ۲۵+ تا ۲۷+ درجه سانتی گراد و حداکثر آن ۴۲+ درجه سانتی گراد است. در ماه ژانویه دمای متوسط هوا ۵- تا ۷- و حداقل آن ۳۰- درجه سانتی گراد است. در مناطق کوهستانی میانه از جمله دریاچه سوان میانگین دمای هوا در تابستان ۱۸+ تا ۲۰+ و در زمستان ۸- تا ۱۲- درجه است. در اطراف دریاچه آرپا دمای هوا به ۴۶- نیز رسیدهاست. در جلگه آرارات ۲۵۰ روز از سال دما به صفر درجه نمیرسد. در مناطق کوهستانی شمار این روزها در سال ۱۵۰ تا ۲۰۰ و در ارتفاعات بسیار حدود ۳۰ تا ۵۰ روز است. میزان متوسط بارندگی در ارمنستان ۵۵۰ میلیمتر است که در بهار و اوایل تابستان به حداکثر و در نیمه دوم تابستان و نیز زمستان به حداقل میرسد. متوسط روزهای آفتاب ارمنستان را طی سال ۲۷۰۰ ساعت نوشتهاند.
رودها و دریاچهها
در ارمنستان رودهایی جریان دارند که برخی به رودهای بزرگتر و برخی به دریاچه سوان میریزند. عمدهترین آنها بخشی از رود ارس است. رود آقستف است که به رود کورا میپیوندد. رودهای هرازدان، آزات، ودی، وروتان، وخجی به رود ارس میپیوندند. رود پامباک و زوراگت به رود دِبِد متصل میگردند که این نیز با «رود خرامی» پیوند مییابد.
بزرگترین دریاچه ارمنستان سوان است. دریاچههای کوچک دیگری چون:آکنا، آرپی، آکنا (آیگر)، کاری، پارز، لسینگ و ایروان را نام برد.
پوشش گیاهی و محیط زیست
در ارمنستان حدود ۳۲۰۰ نوع گیاه میروید که خود موید گوناگونی آنهاست. تنوع نباتات حاصل ناهمواریها، خاک، آب و هوا و قرار داشتن ارمنستان در میان دو منطقه ژئوبوتانیک است. ۱-نواحی جنگلی و چمنزارهای قفقاز ۲-سرزمینهای بیابانی و نیمه بیابانی ایران. جنگلهای ارمنستان کوهستانی است و حدود ۱۲ درصد از اراضی این کشور را تشکیل میدهد. بیشتر مناطق جنگلی در دامنه کوهها و ارتفاعات ۵۵۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا قرار دارند.
عمدهترین درختان جنگلی ارمنستان عبارتند از: آلش، بلوط، کورکن و نیز درختان زیزفون، افرا، زبان گنجشک و دیگر انواع درختان. ارمنستان سرشار از درختان میوه جنگلی چون گلابی، سیب، گیلاس، گردو، گوجه، زغال اخته و زردآلو است.
حیوانات
در ارمنستان حدود ۴۵۰ نوع حیوان مهرهدار وجود دارد که ۷۶ نوع آنها حشره خوارند. ۳۰۴ نوع پرنده و بالغ بر ۱۰ هزار نوع از نرم تنان و ۲۴ نوع ماهی ثبت شده که بسیاری از آنها خاص ارمنستان است. در دشتها شمار بسیاری موش صحرایی، روباه، لاکپشت، مار گرزه و افعی وجود دارند. در مناطق نزدیک رود ارس؛ گراز، خرس، گرگ، گربه وحشی، شغال و از پرندگان؛ اردک، غاز، لک لک، هدهد، عقاب، کرکس، بلدرچین، قرقاول و هوبره وجود دارند. در مناطق کوهستانی، بز کوهی، یوزپلنگ و پلنگ را میتوان مشاهده کرد.
شهرها
در کشور ارمنستان یک شهر/شهرک بر پایه جمعیت تعریف نمیشود. اما شهرهای ایروان، گیومری و وانادزور که هماکنون بالای ۸۰٬۰۰۰ تن جمعیت دارند در طی دوران شوروی شهرهای اصلی تابع جمهوریت محسوب میشدند. مابقی شهرکها کمتر از ۵۰٬۰۰۰ تن جمعیت دارند.
سیاست
استقلال سیاسی
انتخابات شورای عالی ارمنستان بخشی از تحولاتی بود که در اوایل بهار سال ۱۹۹۰ میلادی به وقوع پیوست. شورای عالی ارمنستان که در کنترل کنگره ملی ارمنی قرار داشت، در اول مارس ۱۹۹۰ میلادی اعلام نمود که با برگزاری همهپرسی با هدف حفظ اتحاد جماهیر شوروی در این جمهوری مخالف است و در نظر دارد همهپرسی نظر خود را با هدف استقلال سیاسی ارمنستان ظرف شش ماه آینده برگزار نماید. در این راستا، شورای عالی ارمنستان اقدام به تصویب «سند استقلال» در ۲۳ اوت ۱۹۹۰ میلادی نمود. لوون تر-پتروسیان به عنوان رئیس شورا آن را امضاء کرد. در ماه اوت سال ۱۹۹۱ میلادی، لوون تر-پتروسیان لایحهای را تدوین و به تصویب شورای عالی ارمنستان رساند که به موجب آن نهاد جدیدی با عنوان «ریاست جمهوری ارمنستان» تشکیل میشد و رئیسجمهور با رأی مستقیم مردم به این مقام دست مییافت. به فاصله کوتاهی پس از فروپاشی شوروی و برگزاری همهپرسی استقلال ارمنستان در ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی، نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ میلادی برگزار شد.
دولت
نظام قوهٔ مقننه
نظام قوهٔ مقننهٔ ارمنستان تک مجلسی است. دورهٔ نمایندگان مجلس ملی ارمنستان پنج ساله است. ارمنستان ۴۱ حوزهٔ انتخابیه و ۱۹۸۲ زیرحوزه (صندوق انتخاباتی) دارد. مجلس ارمنستان دارای ۱۳۱ کرسی است که نمایندگان آن به دو صورت «نظام انتخاباتی» و «نمایندگی تناسبی» انتخاب میشوند. در بخش نظام انتخاباتی، ۴۱ نفر از هرکدام از حوزههای انتخابی به صورت انفرادی و با حمایت احزاب از سوی مردم برگزیده میشوند. در بخش نمایندگی تناسبی، نود نفر از طریق احزاب یا ائتلافهای شرکتکننده انتخاب میشوند و به عبارت دیگر، مردم به احزاب یا ائتلافها رأی میدهند و احزاب نیز برحسب درصد آرایی که به دست آوردهاند افراد خود را، براساس فهرست از پیش اعلام شده، روانهٔ مجلس میکنند؛ و حد نصاب ورود به مجلس برای احزاب ۵ درصد و برای ائتلافها ۷ درصد از مجموع آرا است.
نظام پارلمانی
مجلس ملی جمهوری ارمنستان در روز دوشنبه، ۵ اکتبر ۲۰۱۵، لایحه پیشنهادی حزب جمهوریخواه ارمنستان را در خصوص «تغییر ساختار سیاسی کشور از ریاست جمهوری به پارلمانی» با ۱۰۳ رأی مثبت در مقابل ۱۰ رأی منفی و ۳ رأی ممتنع به تصویب رسانید. این مصوبه در ۶ دسامبر ۲۰۱۵ در یک همهپرسی به رأی گذاشته شد و ۶۳٫۳۵ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی به این اصلاحات و تبدیل حکومت این کشور به نظام پارلمانی رأی دادند و ۳۲٫۳۴ درصد نیز مخالف این اصلاحات بودهاند.
احزاب در ارمنستان
تعدادی از احزاب ارمنستان براساس کتاب جریانهای سیاسی جمهوری ارمنستان به شرح زیر است:
سیاست خارجی
روابط ایران و ارمنستان به روابط دوجانبه بین دو کشور همسایه ایران و ارمنستان گفته میشود. روابط ایران و ارمنستان بر ارتباط فرهنگی، سیاسی و تاریخی دیرینه دو کشور همسایه و اشتراک معنوی و فکری دو ملت استوار است. پس از اعلام استقلال جمهوری ارمنستان (۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی)، جمهوری اسلامی ایران از نخستین کشورهای جهان بود که استقلال ارمنستان را به رسمیت شناخت (۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ میلادی). دولت ایران و ارمنستان روابط همهجانبه سیاسی، دیپلماسی، فرهنگی و اقتصادی برقرار کردند. غیر از عوامل استراتژیکی و اقتصادی، مناسبات دوستی دو ملت نیز یکی از عوامل مهم در توسعه روابط حسن همجواری کشورهای ایران و ارمنستان بهشمار میرود. دورنمای همکاری بیسابقهای مخصوصاً در زمینه فرهنگی، علمی و آموزشی بین دو کشور ایجاد شد.
استانها
نوشتار اصلی: استانهای ارمنستان
ارمنستان ۱۱ استان دارد:
آراگاتسوتن
آرارات
آرماویر
گغارکونیک
کوتایک
لوری
شیراک
سیونیک
تاووش
وایوتسجور
ایروان
ارتش
تاریخ نظامی ارمنستان قدمتی بسیار طولانی داشتهاست و همواره دارای پیروزیهای ارزشمندی بوده و به گونهای که دارای فرهنگ و تمدن نظامی مستقل بودهاست. تاریخ نظامی ارمنستان دربر گیرنده جنگ و ستیزهای دراز از زمان ارمنستان باستان تا به امروز بوده، سرزمینهای متصرفه (ارمنستان غربی) از سوی امپراتوری عثمانی که باعث نسلکشی ارمنیان شد و جنگ قرهباغ و بسیاری از رویدادهای تاریخی و درگیریهای نظامی با هم پیوند خوردهاست.
سرزمین کوهستانی ارمنستان در بین دو امپراتوری قرار داشت امپراتوری روم (بیزانس) درغرب و امپراتوری ایران و اعراب در شرق. ارمنستان در دوران قدیم برای استقلال خود همیشه با دو امپراتوری رم و ایران در کشمکش بوده و هر امپراتوری سعی میکرده فتوحات تازهای را از رقیب خود بدست بیاورد. همچنین در دوران مدرن ارمنستان دوباره بین دو امپراتوری قرار گرفت امپراتوری عثمانی و امپراتوری روسیه تزاری.
فلات ارمنستان، یعنی محدوده جغرافیایی ارمنستان باستان، نامی آشنا در تاریخشناسی است و به سبب موضع خاص خود در طول سی سده بارها مورد آماج حملات بزرگ و متوسط شده و حداقل به همین تعداد تاخت و تازهای کوچکتر و گذرا به خود دیده و بیش از این نیز درگیر جنگهای داخلی خارجی بودهاست، و از این نظر یکی از استثناییترین کشورهای دنیا است. نباید از یاد برد که در لابلای این رویدادهای تکان دهنده و ویرانگر و در زمان فرمانروایان ارمنی یا اشغالگران بیگانه، دورانهای صلحآمیز و اکثراً کوتاه مدت نیز وجود داشتهاند.
اقتصاد
قبل از استقلال ارمنستان اقتصاد این کشور اقتصادی صنعت محور بود. صنایع فعال در این منطقه در سالهای قبل از استقلال عبارت بودند از صنعت تولید مواد شیمیایی، تولید ماشین آلات صنعتی، فرآوری مواد غذایی، نساجی، تولید رزین و الکترونیک. مسئله با اهمیت وابستگی این صنایع به واردات مواد اولیه از کشورهای خارجی بود که سبب تضعیف آنها شد. بانک مرکزی ارمنستان، نرخ رشد اقتصادی ارمنستان در نیمه اول سال ۲۰۰۵ را برابر با ۱۰٫۲ درصد اعلام کرد. ساختار اقتصادی ارمنستان از سال ۱۹۹۱ از اصل تغییر کردهاست؛ بخشهایی همچون ساختمانسازی و خدمات جای کشاورزی و صنعت را به عنوان سهامداران اصلی رشد اقتصادی گرفتهاند. «صنعت فرآوری الماس» که یکی از مهمترین صادرکنندگان و همچنین یکی از اصلیترین جذب کنندگان سرمایه خارجی در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ بود، با کاهشی شدید در میزان تولیدات برای سال ۲۰۰۵ مواجه شد؛ این مسئله ناشی از کاهش عرضه مواد اولیه از سوی روسیه و رکود کلی بازارهای بینالمللی الماس بود. دیگر بخشهای صنعتی که رشد صنعتی را پیش میبردند، شامل بخشهای انرژی، متالورژی و فرآوری غذا بود. در سال ۱۹۹۴ بازگشت ارمنستان به رشد اولین کشور در میان جمهوریهای شوروی سابق که هنوز پس از فروپاشی اتحاد شوروی در حال بازسازی است، چیزی کم از یک رویداد چشمگیر نبود و در حالی بهدست آمد که اقتصاد ارمنستان در پی زمینلرزه اسپیتاک و جنگ قرهباغ، داشت بهبود مییافت. رشد اقتصاد با کارآفرینان دولتی کوچک و متوسط اما به شدت موفق و چابک و خصوصیسازی زمین پشتیبانی و تأیید شد.
بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ میلادی با ایفای نقش روبرت کوچاریان همزمان شد. کسی که مهارتهای سیاسی ویژهاش به او اجازه داد تا پس از ترورهای اکتبر ۱۹۹۹ قدرت را یکپارچه و نقش مسلطی را در مدیریت امور اقتصادی و سیاسی در ارمنستان ایفا کند. این دوره رشد دورقمی تولید ناخالص داخلی و ثبات مالی کلان را شاهد بود، اما با فقدان توجه به حکمرانی خوب و ایفای نقش مناسب بازارها همراه شد. با تحول سیاسی در سال ۲۰۰۸ و اثر بحران جهانی مشخص میشود. آمادگی اندک در برابر بحران مالی و تدبیر ناکافی طی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ به کاهش ۱۴٫۲ درصدی در تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال ۲۰۰۹، یکی از بدترین عملکردها در جهان از آغاز بحران مالی - منتج شد. پس از گذشت چهار سال، تولید ناخالص داخلی واقعی هنوز در پایین سطح سال ۲۰۰۷ خود است و پیشبینی میشود تنها با کندی در میان مدت رشد کند. در حالی که برخی تلاشها برای ارتقای سطح نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی صورت گرفت، این تلاشها با مقاومتی از سوی طرفداران معدود حکومت در فعالیتهای اقتصادی مواجه شد. این موضوع، تمام بار انگیختگی اقتصاد را روی استقراض خارجی گذاشت. بدهی عمومی، به ویژه در مورد وامهای بلند مدت، به همراه مقدار قابل توجهی جریمه برنامهریزی شده برای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ به ترکیب و سطوح هشداردهندهای رسیدهاست.
معادن ارمنستان
ارمنستان در زمینه تولید مولیبدن رتبه هفتم جهان را در سال ۲۰۱۰ میلادی داشت. ارمنستان دارای معادن مس، آهن، طلا، نمک، بازالت، مرمر، مواد خام نسوز و توف وجود دارند و آبهای معدنی بسیار از جمله آبهای نوشیدنی گوارا و آبهای درمانی در آنجا وجود دارد. در سال ۲۰۱۰ میلادی سهم تولیدات معدنی در تولیدات صنعتی ۱۳/۸ درصد بود. صادرات معدنی نقش مهمی در صادرات کشور ارمنستان دارد. فلزات غیر قیمتی و مواد تهیه شده از آنها ۳۳۲ میلیون دلار یا ۳۰ درصد درآمدهای صادراتی کشور، تولیدات معدنی ۳۰۷ میلیون دلار ۲۷/۷ درصد و سنگها و فلزات قیمتی ۱۳۴ میلیون دلار و ۱۲/۱ درصد درآمدهای صادراتی بود. شرکای اصلی صادراتی کشور شامل روسیه با ۱۵/۴ درصد، بلغارستان با ۱۵ درصد، هلند با ۹/۵ درصد و ایران ۸/۱ درصد از درآمدهای صادراتی بودند
انرژی در ارمنستان
ارمنستان به سختی وابسته به واردات سوخت، به خصوص از روسیه است. نیروگاه هستهای متسامور ۴۰٪ برق کشور را تأمین میکند، توربینهای آبی و گرمایی نیز هر کدام ۳۰٪ برق را تولید میکنند.
گردشگری در ارمنستان
گردشگری یکی از منابع اصلی درآمد کشور ارمنستان میباشد که نقش مهمی در اقتصاد ارمنستان ایفا میکند. در سالهای اخیر، ورود گردشگران خارجی به این کشور افزایش داشتهاست. عمده گردشگران خارجی حاضر در ارمنستان، از کشورهای منطقه به این کشور سفر میکنند که بر اساس آمار سال ۲۰۱۴ (میلادی)، ۴۴ درصد آنها از روسیه، ۲۸ درصد از گرجستان، ۱۲ تا ۱۴ درصد از اتحادیه اروپا و ۷ درصد از ایران میباشند. از عوامل مؤثر در رونق صنعت گردشگری در این کشور، میتوان به توسعه زیرساختهای لازم، تنوعبخشی به محصولات گردشگری، شناساندن مناسب این کشور در رسانههای جهان، لغو روادید برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا و برخی دیگر از کشورها و اعطای آسان ویزا برای مسافران بیشتر کشورها و اتخاذ سیاست آسمان باز؛ اشاره کرد. بنابر آمار وزارت اقتصاد ارمنستان، در نیمه نخست سال ۲۰۱۴ (میلادی)، در مجموع ۴۹۵٬۹۶۷ گردشگر خارجی به ارمنستان سفر کردند که ۱۷٫۳ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش داشتهاست.
دریاچه سوان بزرگترین دریاچهٔ قفقاز و از بزرگترین دریاچههای کوهستانی آب شیرین در جهان است که در بلندای ۱٬۹۱۶ متری سطح دریا واقع شدهاست. این دریاچه از نظر جغرافیایی در مرکز ارمنستان در استان گغارکونیک در ارتفاع ۱۹۰۰ متر از سطح دریا قرار گرفتهاست. مساحت کل آبریز آن ۵۰۰۰ کیلومتر مربع میباشد و از ۲۸ رودخانه و نهر تغذیه میشود. ۹۰٪ ماهیها و ۸۰٪ خرچنگهای ارمنستان از دریاچه سوان تأمین میشوند. سوان از دو کلمه [sev] به معنی سیاه و [vank] به معنی صومعه گرفته شدهاست.
شهر توریستی جرموک ارمنستان یک شهر کوهستانی با چشمههای آب گرم است که در جنوب استان وایوتس دزور و ۵۳ کیلومتری شرق استان یغگنادزور است. شهر جرموک به خاطر چشمههای آب گرم و آب معدنی بسیار مشهور و مورد توجه برای توریستها میباشد. شهر جرموک دارای آبشارها، هوای تازه، دریاچههای مصنوعی، مسیرهای پیادهروی، جنگلهای زیبا و استخرهای آب معدنی میباشد. نام این شهر از کلمه ارمنی مشتق شده که به معنی چشمه آبگرم است.
بالهای تاتو، طولانیترین تلهکابین کابلی بدون توقف جهان به طول ۵٬۷ کیلومتر میباشد. این خط میتواند دسترسی به صومعه تاتو، یکی از مهمترین مراکز مذهبی کشور ارمنستان و اصلیترین جاذبه توریستی این کشور را تسهیل بخشد. این تله کابین از مناطقی بسیار زیبا و دیدنی عبور میکند. تلهکابین «بالهای تاتِو» در واقع راه دستیابی به کلیسای تاریخی «صومعه تاتو» است.
دیلیجان شهری سرسبز در شمال ارمنستان است. این شهر در ارمنستان به آن «سوئیس کوچک» گفته میشود. پارک ملی دیلیجان، یکی از ۴ پارک حفاظت شده جمهوری ارمنستان میباشد، مساحت این پارک ۲۴۰ کیلومتر است و در شمال شرق استان تاووش ارمنستان قرار دارد. این پارک ملی برای مناظر جنگلی، تنوع زیستی، چشمههای غنی آب معدنی بهاری و آثار فرهنگی و طبیعی اش مشهور میباشد.
معبد گارنی یک معبد هلنستیک کلاسیک در روستای گارانی ارمنستان میباشد. در سال ۱۹۷۰ این معبد بازسازی شد. ساختار این معبد مربوط به زمان قبل از مسیحیت است و با این عنوان بسیار شناخته شدهاست. به گمان این معبد توسط پادشاه تیرداد در سده اول به عنوان یک معبد برای میهر ساخته شدهاست. در اوایل سده چهارم پس از گرویدن ارمنیان به مسیحیت این معبد به خانه تابستانی خسروی دخت، خواهر تیرداد سوم تبدیل شد. در سال ۱۶۷۹ میلادی در اثر زلزله این معبد فرو ریخت و در سده ۱۹ میلادی به بازسازی آن پرداختند. این معبد به عنوان یکی از جاذبههای توریسم ارمنستان شناخته شدهاست
صومعه گغارد، یک صومعه قرون وسطی در استان کوتایک میباشد که تا حدی در کوه مجاور حک شدهاست و توسط صخره احاطه شدهاست. صومعه گغارد به عنوان میراث جهانی توسط یونسکو ثبت شدهاست. در حالیکه کلیسای اصلی در سال ۱۲۱۵ ساخته شده بود، صومعه پیچیده گغارد در سده ۴ توسط گریگور روشنگر در محل چشمه مقدس داخل یک غار تأسیس گردید.
صومعه خور ویراپ، به معنی گودال عمیق یا چاه عمیق یک صومعه ارمنی واقع در دشت آرارات در نزدیکی مرز ترکیه میباشد. این صومعه میزبان کلاسهای علوم دینی و اعضای کلیسای کاتولیک میباشد. شهرت این صومعه مربوط به زمان زندانی شدن گریگور روشنگر توسط پادشاه تیرداد ارمنستان میباشد. این صومعه داخل مراتع سبز و باغهای انگور احاطه شدهاست و از صومعه کوه آرارات قابل مشاهده است.
موزه تاریخ ایروان یک موزه وسیع با بخشهای باستانشناسی، سکهشناسی، قوم نگاری، تاریخ مدرن و مرمت است. این موزه یک مجموعه ملی با ۴۰۰۰۰۰ اثر میباشد که در سال ۱۹۲۰ تأسیس شد. ۳۵٪ از موارد مربوط به باستانشناسی، ۸٪ مربوط به مردم نگاری، ۴۵٪ مربوط به سکهشناسی و ۱۲٪ مربوط به اسناد و مدارک میباشند، به همین دلیل به عنوان موزه ملی ارمنستان در نظر گرفته شدهاست. این موزه در میدان جمهوری ایروان قرار دارد. این موزه سومین مجموعه بزرگ برنزی جهان مربوط به قبل از میلاد است. دارای کتیبه به خط میخی مربوط ۷۸۲ سال قبل از میلاد در مورد پایه و اساس شهر اربونی است. مجموعهای از سکههای یونانی-مقدونی، سلوکی، اشکانی، رومی، ساسانی، روم شرقی، عربی، و سکههای طلا، نقره و مس سلجوقی که در ارمنستان منتشر شدهاست.
موزه ماتناداران، انستیتو نسخ خطی باستانی، یک موزه نسخ خطی، مرکز تحقیقات و موزه ایروان ارمنستان است. هم چنین ماتناداران یکی از ثروتمندترین موزههای نگهداری نسخ و کتابهای مربوط به قرون وسطی از جمله کتابهای تاریخ، فلسفه، طب، هنر و غیره در ارمنستان و دنیا میباشد.
جمعیتشناسی
ارمنیان در سایر نقاط جهان
جماعت ارمنیان پراکنده یا دیاسپورای ارمنی (و یا به ارمنی اسپیورکاهایوتیون սփյուռքահայություն و به انگلیسی Spiurkahayutiun) جوامع ارمنی ساکن در خارج از ارمنستان و قرهباغ (آرتساخ) را بهوجود آوردهاست.
جمعیت ارمنی ساکن در سراسر جهان حدود ۱۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده میشود، اما تنها حدود ۲٬۹۹۸٬۶۰۰ نفر آنها در ارمنستان و حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفرشان نیز در قرهباغ و حدود ۱۲۰٬۰۰۰ نفرشان هم در جاواختی ساکنند.
جمعیت دیاسپورای ارمنی (با بیشترین میزان جمعیتش در روسیه، ایالات متحده، فرانسه، آرژانتین، اوکراین، لبنان، سوریه، ایران و گرجستان) حدود هشت میلیون نفر تخمین زده میشود. تنها یک پنجم ارمنیان در جمهور سابق ارمنستان شوروی ساکنند و قبل از جنگ جهانی اول و تا ۱۹۲۰ میلادی ارمنستان، قسمت شرقی ترکیه، جنوب گرجستان، قرهباغ و نخجوان را هم در بر میگرفت.
زبان
زبان ارمنی (به ارمنی: Հայերեն هایِرِن) یکی از زبانهای هندواروپایی است که در منطقه قفقاز و به ویژه در کشور ارمنستان و آرتساخ و سایر کشورهای دیگر که ارمنیان به عنوان جماعت ارمنیان پراکنده شناخته میشوند صحبت میکنند.
ارمنیان تا پایان سده چهارم میلادی از خط سریانی یا یونانی استفاده میکردند و از این رو ادبیات و تاریخ آنان به خط و زبانی غیر ارمنی نوشته میشود. پس از رسمیت یافتن دین مسیح در ارمنستان و مسیحی شدن ارمنیان، چون کتاب مقدس این دین به زبان یونانی یا سریانی بود. در مراسم مذهبی کلیساها نیز به این زبانها سخن گفته میشد. در برخی از کلیساها کتاب مقدس را در هنگام مراسم به زبان ارمنی ترجمه و تفسیر میکردند و برای حضار بازگو مینمودند.
حروف خط ارمنی نخستین بار به کوشش و مجاهدت یک روحانی ارمنی به نام مسروب ماشتوتس، که با زبانهای یونانی و زبان پارتی و ساسانی آشنایی کامل داشت، اختراع شد.
مذهب
در زمان سلطنت تیرداد سوم ملقب به کبیر حادثهای روی داد که برای همیشه روی زندگی ملت ارمنی تأثیر گذاشت؛ و آن گرویدن این ملت به کیش مسیحی بود. میتوان این حادثه را به عنوان نقطه مرکزی تاریخ این ملت به حساب آورد، و در واقع دنباله همه حوادث بعدی در رابطه با این حادثه بودهاست.
از این گذشته، بعدها آشکار شد که مسیحیت برای ارمنستان نخست عامل تحول و سپس عامل حفظ و نگهداری خود شدهاست.
آبیش در کتاب از ورای خاک قفقاز مینویسد:
نخستین پایههای کلیسای ارمنی به وسیله دو تن از حواریون عیسی مسیح به اسامی تادئوس و «بارتوقیمئوس» (همان ناتانائیل یا «بِرتولُما») گذاشته شد، و کار آن دو به وسیله عدهای از مبلغین مسیحی ادامه یافت. لیکن از طرف ملتی مانند ارمنی که یکی از ویژگیهای بارز او همواره دلبستگی خشنی به اعتقادات و آداب و سنن دیرینه اش بودهاست با مقاومت شدیدی روبرو شدند. با اینکه از همان ابتدا و به ویژه از آغاز سده دوم میلادی به بعد عدهای مسیحی در ارمنستان بودند، این کشور همچنان به وابستگی خود به دنیای پاگانیسم ادامه داد و پیرو همان مذهب اساطیری خود بود که هر چند از لطف و ذوق شاعرانهای عاری نبود ولی در واقع چیزی درحد بتپرستی بود.
این بتپرستی در آن زمان کیش مشترک و سرنوشت اکثریت تودهها بود و این حالت را «بوسوئه» (اسقف، نویسنده و حکیم فرانسوی) این گونه در نوشته خود میآورد که:
در واقع مسیحی شدن ارمنستان مقدر بود در پایان سده سوم میلادی، که توسط گریگور روشنگر تحقق پیدا کرد.
نقل میکنند شاه تیرداد سوم پس از تهاجم ساسانیان ناچار شد ارمنستان را ترک کند گریگور روشنگر کمکش کرد و بیآنکه هویت خود را بر او فاش نماید در تبعید شرافتمندانه به او خدمت کرد. به هنگام بازگشت تیرداد به ارمنستان نیز که پس از شکست ساسانیان صورت گرفت با وی همراه بود. لیکن وقتی شاه به او تکلیف کرد که به هنگام زیارت معبد الهه آناهیتا در ارزنجان تاجی در معبد بگذارد و به او به دلیل مسیحی بودنش از این فرمان سرپیچی کرد مورد قهر و غصب شاه قرار گرفت، در دخمهای شبیه به گودال (صومعه خور ویراپ) به زندان انداخته شد و نزدیک به سیزده سال از عمرش در آن سیاه چال گذشت. آزادیش از زندان وقتی ممکن گردید که شاه به بیماری سختی دچار شد و همه پزشکان و مغان از علاج او عاجز ماندند، تا آخر گریگور روشنگر را از زندان بیرون آوردند و او شاه را معالجه کرد. آنگاه تیرداد سوم به دین مسیحیت را به عنوان دین رسمی ارمنستان پذیرفت (۳۰۱ میلادی). این خود حادثه بسیار مهمی بود زیرا ارمنستان نخستین کشوری شد که دین مسیح را به عنوان دین رسمی مملکت پذیرفت. در واقع میدانیم که گرویدن کنستانتین بزرگ به دین مسیح و قبول مسیحیت رسمی امپراتوری در سال ۳۱۳ میلادی روی داد، و بهطوریکه «هانری فوسیون» اشاره کردهاست:
گریگور از تیرداد سوم لقب و عنوان سراسقف یا (جاثلیق) تمامی ارمنستان را دریافت کرد. سپس به کاپادوکیه برگشت و در آنجا به وسیله اسقف اعظم «سزاره» تقدیس شد، و پس از آن برای تکمیل کار خود به ارمنستان یاز آمد. کلیسای نوبنیاد ارمنستان آداب و اصول شریعت و همه کتابهای دینی مسیحیت را با عده زیادی از کشیشانش از سوریه، که در آن هنگام یکی از بزرگترین کانونهای دینی بود گرفت. گریگور تعداد زیادی حوزههای اسقف نشین، نه تنها در ارمنستان بلکه در کشورهای همجوار نیز دایر نمود و در واقع او بود که بر امر مسیحی کردن سرزمین گرجستان نظارت کرد. بعدها مبلغین ارمنی شروع به مسیحی کردن کشور آلبانیای قفقاز نمودند. گریگور مقدس و پادشاه تیرداد سوم تعداد زیادی کلیسا در نقاط مختلف کشور بنا کردند. بیشتر این کلیساها بناهای مستحکمی بودند که به دورشان حصارهای بلندی کشیده شده بود، و این خود یکی از ویژگیهای این سرزمین است.
در حین مرگ گریگور (۳۲۵ میلادی) مسیحیت در ارمنستان گسترش یافته بود و از آن پس در طی سدهها الهام بخش زندگی بود. از آن پس شعار ملت ارمنی این بود:
«جی بورت» در کتاب ملت آرارات مینویسد:
آموزش و پرورش
فرهنگ
فرهنگ ارمنی بر پایه فرهنگ اقوام و طوایف از دیرباز ساکن در سرزمین کوهستانی ارمنستان رشد و تکامل یافتهاست؛ لذا در تکوین و رشد این فرهنگ نقش فرهنگ اورارتوها نقشی بسزا و بزرگ است. بخشهای زیادی از فرهنگ ارمنستان براساس جغرافیا، ادب و هنر و موسیقی ارمنی پایهگذاری شدهاست.
اساطیر ارمنستان
اساطیر ارمنستان یا اساطیر ارمنی، در شرایط زندگی مادی انسان در دورههای پیشاتاریخ، فرهنگ معنوی اقوام ساکن در سرزمین کوهستانی ارمنستان نیز پدیدار گردید. بنا به گفتهٔ ژاک دو مورگان نشانههایی در دست است که بیندیشیم این قوم نیز مانند بسیاری از هم نژادان هندواروپایی خویش دینداری را با پرستش طبیعت آغاز کردند. سپس این مذهب ابتدایی نوعی گرایش به یکتاپرستی ملی در آنان ایجاد کرد که بسیاری از خدایان زن و مرد مقتبس از اساطیر یونانی و رومی و شماری از خدایان اساطیر ایرانی نیز در آن داخل شدند.
در ارمنستان باستان افزون بر پرستش خدایان گوناگون و پدیدهها و عناصر طبیعی، کیش پرستش سلسلههای شاهی نیز جای ویژه خود را داشتهاست و شاه حاکم در عین حال هیئت جسمانی یک خدای خاص تصور میشدهاست
برخی از خدایان اساطیر باستانی ارمنی، بعدها، همچنان در کنار خدایان پانتئون جدید پرستیده شدند و حتی عدهای از آنها شخصیتهای واقعی تاریخی انگاشته شده، چهرهای تاریخی بخود گرفتند و افسانههای ساخته و پرداخته شده پیرامون آنها که از دورانهای سپیده دم تاریخ ارمنستان و درگیریها و جنگهای طولانی دولت اورارتو با دولت آشور مایه گرفتهاند؛ سدهها بعد به صورت وقایع تاریخی تلقی شده وارد تاریخ گردیدند.
دوران باستان نزد ارمنیان یعنی دورانی که پرستش آتش، آتشکدهها و معابد، تمام سرزمین ارمنستان را دربر گرفته بود که حدود ششصد سال به طول انجامید و از سده دوم قبل از میلاد تا سده چهارم میلادی، سال ۳۱۰ میلادی یعنی قبول مسیحیت به عنوان دین رسمی کشور و حتی تا یک سده پس از آن سده پنجم میلادی ادامه داشتهاست.
ایزدان اساطیری، در طول ششصد سال از سوی ارمنیان به عنوان ایزدان ملی و مقدس پرستیده میشدند و به وسیله روحانیون، موبدان و اجرای مراسم و تشریفات مذهبی مربوط به ایزدان، تأثیر شگفتی بر ریشه و ساختار روانی - اخلاقی جامعه ارمنی شد. وجود خدایان اساطیری در آن دوران، قدرت عظیمی در دستگاه روحانی، هیئت مذهبی و رهبری را ایجاد کرده بود که در نتیجه، استقلال ملی ارمنیان را به ارمغان آورد، از کشور در مقابل هجوم بیگانگان دفاع نمود و با شکلدادن به عالم معنوی، باعث پیشرفت علوم و هنرها در ارمنستان گشت.
مردم با عزت و احترام فراوان ایزدان را عبادت مینمودند، برای آنان کُندر دود میکردند، بدین امید که آرزوهای از دست رفته خود را بازیابند. ایزدان مشوق اصلی سربازان و مردم در زمان مبارزات سخت و فتوحات بودند. به احترام و افتخار آنها، مراسم جشن و پایکوبی، مسابقات ورزشی، تشریفات نظامی برگزار میشد. «گوسانها» ،(عاشقی ارمنی) و خنیاگران در وصف دلاوریها و پهلوانیهای آنها اشعار و ترانهها میسرودند، افسانهها و حکایتها روایت میکردند و بدین ترتیب نسلی پرورش یافت که با الهام از پیام ایزدان از اهداف و آرمانهای آنها پیروی میکرد.
تحقیقات اسطورهشناسی در ارمنستان این حقیقت را بیان میدارد که ارمنیان بسیاری از اساطیر ملی خود را همزمان با شکلگیری قوم ارمنی و در همان وضعیت نوپایی به وجود آورده و همواره آنها را پرستیدهاند و در ساخت پرستشگاه و تندیس ایزدان، شکلهای دوران عصر هلنیستی را انتخاب نمودهاند.
پوشاک ارمنی
در پوشاک ارمنی چند رنگ متمایز میباشد؛ که طبق نظر فیلسوف ارمنی سده چهاردهم :گریگور تاتواتسی، این رنگها دارای معانی خاصی بوده و اوضاع سیاسی و اجتماعی ارمنستان را نشان میدهد. به عنوان مثال، رنگ مشکی بیانگر اوضاع سیاسی کشور، رنگ سفید بیانگر آب و پاکی، رنگ زرد بیانگر خاک، رنگ نارنجی بیانگر فروتنی، رنگ قرمز بیانگر رشادت و خون، رنگ آبی بیانگر عدالت میباشد. رنگهای بکار رفته در لباسهای سنتی ارمنی تا به امروز نیز در مناطق مختلف ارمنستان مشاهده میشود. اما هر بخش و روستا در ارمنستان داری لباس سنتی و رنگهای مختص به خود میباشد.
تمام ملل و اقوام در کنار ویژگیهای سنتی دارای انواع پوشاک و لباسهای سنتی خود میباشند. ما بر اساس تصاویری که روی اشیاء پیدا شده طی حفاریهای باستانشناسی و نیز اطلاعات مکتوب باقیمانده از ادوار گذشته میتوانیم به نحوه و اشکال پوشاک سنتی ارمنیان پی ببریم. در یادگارهای تاریخی مربوط به سدههای ۶ و ۹ پیش از میلاد (نقاشی روی دیوارها و صخرهها، تندیسها، الواح، مهرها، کلاه خود، سپر و غیره) پوشاک مربوط به قشرهای مختلف جامعه به تصویر کشیده شدهاست. در سنگنبشتههای هخامنشیان، سنگنوشته بیستون و تخت جمشید (سدههای ۵ و ۶ پیش از میلاد)، ارمنیان با طرز پوشاک خود به تصویر کشیده شدهاند. هرودوت زمانی که دربارهٔ سپاه ارمنی جزو سپاهیان هخامنشی صحبت میکند، پوشاک ارمنی را همانند پوشاک فریگیه تشبیه کردهاست. مطابق نظر استرابون، ارمنیان و مادها از دستار، کلاه، شلوار و قبای آستین دار استفاده میکردند
دربارهٔ نحوه لباسهای دوران دودمان آرتاشسی از سکههای به جا مانده میتوان اطلاعاتی بدست آورد. پوشاک این دوره ارمنیان تا حدی از شیوههای پارسی، رومی متأثر شدهاست. منابع تاریخی غنی ارمنی و خارجی کنده کاریها، مینیاتور و غیره دربارهٔ نحوه طرز پوشاک ارمنی در سدههای میانه اطلاعات جامعی دربردارند. در زمان حکومت دودمان باگراتونی لباسهای ارمنی تحت تأثیر پوشاک اعراب و بیزانسی قرار گرفت و در زمان جنگهای صلیبی در قلمرو کیلیکیه پوشاک ارمنیان از شیوه اروپائی تأثیرپذیر گردید.
در دوره آخر سدههای میانه طرز پوشاک ترکان، تاتارها و کردها پوشاک ارمنی را تحتالشعاع قرار داد که تا اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم حفظ شدهاست. در برخی از نواحی ارمنستان شرقی مانند آرتساخ لباسهای سنتی زنان ارمنی و لباس مردانه مرسوم به قفقازی تاکنون باقی ماندهاست. ارمنیان جاواختی و آخالکالاکی که اصولاً از کارین مهاجرت کردند مدتهای طولانی لباس سنتی خود را حفظ نمودهاند.
هرگاه ارمنیان تأثیر پوشاک ارمنیان تأثیر پوشاک خارجیان را پذیرفتهاند آنان ترکیبی از عناصر بیگانه با پوشاک سنتی خود ایجاد کردهاند؛ و در هر صورت عناصر اصلی پوشاک ملی خود را حفظ نمودهاند، تا امروز نیز ارمنیان ساکن روستاهای شهرستان فریدن اصفهان و استان چهارمحال و بختیاری پوشاک سنتی خود را تن دارند. از اواخر سده نوزدهم پوشاک سنتی ارمنی همچون بسیاری از ملل دیگر جای خود را به شیوه پوشاک اروپائی دادهاست.
ادبیات ارمنی
ادبیات ارمنی یکی از قدیمیترین و غنیترین ادبیات جهان است. موسس خورناتسی «پدر تاریخنگاری ارمنیان» در سده پنجم میلادی در مورد ادبیات ارمنی پیش از سده پنجم اطلاعات بسیار پرارزشی به ما میدهد. بنا به اطلاعات خورناتسی کتابهای متعدد معابد بتپرستی، کتابهای حکایات، قبالههای منعقده بین شاهزادگان مختلف و غیره وجود داشتهاند. فولکلور مردمی نیز در آن دوران ترقی کرده بود. معلوم است که حتی قبل، در زمان تیگران دوم، در پایتختهای تیگراناکرت و آرتاشات غیر از نمایشهای یونانی نمایشهایی نیز به زبان ارمنی اجرا میشد. لیکن بجز از این و چند گواهی دیگر، بزرگترین پدیده زبان ادبی قدیمی ارمنی یعنی (ارمنی کلاسیک)، گرابار است که با توانگری، کماهمیت تر از زبان یونانی باستان نیست. در سده پنجم کتاب مقدس و کتابهای متعدد دیگر بهطور صحیح از یونانی به ارمنی کلاسیک ترجمه شدند. با ابداع الفبای ارمنی و سپس برگردان انجیل به این زبان توسعه ادبیات ارمنی آغاز گشت.
از نخستین آثار برجسته ادب ارمنی میتوان به پهلوان نامه منظومی به نام داوید ساسونی اشاره نمود. این حماسه، داستان پیکار یک پهلوان ارمنی با سلطه اعراب برای رهایی مردم ارمنستان است. سپس ترجمهٔ برخی ار کتب ارسطو، و آنگاه داستان اسکندر و بعد هم نوشتن کتاب «تاریخ ارمنستان» که این کتاب را موسس خورناتسی نوشته و به زبانهای فرانسوی و آلمانی و انگلیسی نیز ترجمه شدهاست.
غزل سرودههای دینی از سده پنجم نقشی مهمی در ادب ارمنی پیدا نمود که بیشتر در آیینهای مذهبی بکار میرفت. نقطه اوج این گونه ادبی اثر عرفانی گریگور نارکاتسی به نام «سوگنامه نارک» است که در سده دهم زایشی نگاشته شدهاست. این شاهکار نارِک یکی از پرخوانندهترین اثر نزد ارمنیان تا به امروز است. سوگنامه نارک از سوی آزاد ماتیان به فارسی نیز ترجمه گشتهاست. با آمدن سده دوازدهم سخن ارمنی شاهد برآمدن یکی دیگر از غنایی سرایان خود یعنی نرسس شنورهالی بود. این جاثلیق سوگنامهای در سقوط اِدِسا و سرودهایی «شاراکانها» از خود بجا نهاد. دوره این دو سراینده برجسته یعنی سده ده تا چهارده میلادی را دوره زرین ادبیات ارمنی نام نهادهاند.
در میان ارمنیان در ازمنه باستان شعر و موسیقی با هم بودهاند و آوازخوان و نوازنده در عین حال شاعر نیز بودهاست. پس از جدائی شعر از موسیقی، شعر مذهبی ارمنی همواره در کلیسا با موسیقی همراه ماند. حال آن که شعر غیر مذهبی دکلمه میشد و با موسیقی همراه نبود. شعر غنایی ارمنی سدهها دارای محتوای مذهبی بوده و در آنها عیسی مسیح و مریم مقدس یا روحانیون طراز اول کلیسا، تحسین و تقدیس شدهاند. مستقل از شعر کلیسائی رسمی، مردم طی سدهها شعرهای دلخواه خود را سرودهاند که در آنها مفاهیم طبیعی و حالتهای انسانی مانند عشق، شادی، شراب، لذتهای حسی و اندوهان جان انسان بازتاب یافتهاست. این گونه شعرها را «عاشق» ها یعنی نوازندگان و سرایندگان و خوانندگان دورهگرد آفریدهاند و خود به آوز خواندهاند. به رغم مقابله شدید کلیسا با هنری که از زندگی دنیوی و عواطف انسانی مایه میگرفت، شعر و آواز عاشقها در ادبیات شفاهی ارمنی از سدههای چهارم و پنجم میلادی وجود داشتهاست.
«عاشق» به زبان ارمنی، :گوسان خوانده میشود. شعر «عاشقی ارمنی» یکی از عرصههای پربار و غنی آفرینش هنری فولکلوریک و ادبی است. شعر عاشقی در ادبیات ارمنی دارای اهمیت فراوانی است و بخش نسبتاً بزرگی از ادبیات شفاهی و مکتوب این ملت را به خود اختصاص میدهد. عاشقها مقبولترین و محبوبترین نغمه پردازان و سرایندگان مردم هستند و هنر آنها با تودههای وسیع مردم نزدیکی و ارتباط معنوی دیرسال و استوار دارد. در سدههای چهارم و پنجم میلادی ناحیه موسوم به گُقتان از مراکز عمده تجمع گوسانهای ارمنی بودهاست. مضمون اشعار عاشوقهای دورههای یاد شده عبارت بود از وصف زندگی اشراف و نجیبزادگان، تمجید و تحسین از جود و کرم آنها، تصویر مناظر طبیعی و فصول سال، بیان احساسهای عاشقانه، توصیف زیبایی و لذت زندگی و در مقیاس اندکی نیز روایت برخی داستانهای به افسانه آمیخته تاریخی. شعر عاشقی از اواخر سده شانزدهم میلادی بهطور جدی و چشمگیر در ادبیات ارمنی پا گرفت، در نیمه سده هفدهم در میان تودههای مردم رواج گستردهای یافت و در سده هجدهم به اوج شکوفایی خود رسید.
شعری از یقیشه چارنتس به نام «ارمنستانم را دوست میدارم»
معماری ارمنی
معماری ارمنی نوعی معماری خاص است که بیش از ۴۵۰۰ سال توسط ارمنیان بکار گرفته میشود. این معماری در طول سالیان دراز دچار تغییر و البته پیشرفت شدهاست. این معماری رابطه مستقیمی با اقلیم و شرایط طبیعی سرزمین کوهستانی ارمنستان، دارد و البته تحت تأثیر مستقیم تاریخ و فرهنگ ملت ارمنی نیز میباشد. وجود انواع مختلف سنگهای معدنی خصوصاً سنگ توف زیبایی خاصی به این نوع معماری بخشیدهاست. معماری ارمنی مربوط به دوران قدیم، مانند معماری که از زمان سلسله پادشاهی یرواندونیها، آغاز و تا زمان پادشاهی ارمنستان بزرگ ادامه یافت معماری ارمنی دوران اول نام گرفتهاست.
شهرهای شبیه شهرهای امروزی در تاریخ معماری ارمنی که مربوط به دوران اول معماری ارمنستان میباشد و در کتاب آناباسیس، کسنوفون نیز نام آنها آمدهاست عبارتند از:
آرماویر، یروانداشات، آرتاشات، واغارشاپات، زاره هاوان، تیگراناکرت آرتساخ، همچنین بناهایی نظیر معبد گارنی، زاره هاوان و شهرهایی نظیر آنی، دارویْنْک، آنی کاماخ، اوشاکان؛ و همچنین بناهای مذهبی مانند باگاوان، باگرواند، آشتیشاد، یِریزا، حلقه معماری آن دوران ارمنستان را نشان میدهند.
ژوزف استرزیگوسکی در کتاب «هنر معماری در ارمنستان و در اروپا»، نشان دادهاست که معماری مسیحی قسمتی از ابداعات و ابتکارات خود را به ارمنستان مدیون است. او متذکر شدهاست که ارمنستان و ایران برای معماری جهان مسیحیت همان نقش را داشتهاند که یونان برای معماری جهان باستان ایفا کردهاست. ارمنستان که در ارتباط دایم با ایران غیر مسیحی و با معماری ایرانی بوده و میدیدهاست که ایران از سدها پیش گنبد میساخته، گنبدی که شکل آن با مذهب زرتشتی و با نیایش آفتاب بیارتباط نیست، این گنبدسازی را از او اقتباس کردهاست؛ و از آنجا که ارمنستان نخستین کشور خاور زمین بوده که به مذهب مسیحیت گرویده و آن را دین رسمی خود قرار دادهاست یکی از کشورهایی بوده که در اسرع وقت کلیسا سازی در آن رواج فوقالعادهای یافتهاست. به شرحی که فلیکس تکسیه نوشتهاست:
شارل دی یل مینویسد:
رقص ارمنی
رقص ارمنی میراثی قدیمی و غنی، متنوع که به جا مانده از هزاره پنجم تا سوم قبل از میلاد در مناطق بالاتر از ارمنستان سرزمینی به نام آیرارات که در آن منطقه باستانی نقاشیهایی بر روی سنگنبشتهها به جا ماندهاست، که به آن نقاشیهای رقص میگویند که گاهی این نقاشیهای رقص همراه با انواع خواصی از آلات موسیقی همراه بودهاست.
رقص سنتی یا رقص محلی در میان جماعت ارمنیان پراکنده (دیاسپورای ارمنی) بسیار محبوب میباشد. دیاسپورای ارمنی در کشورهای خود برای ارائه کردن فرهنگ و رقص سنتی ارمنی اقدام به تشکیل گروهای رقص محلی و بینالمللی کردند.
در رقص ارمنی یک احساس شور، ظرافت و فصاحت خواصی وجود دارد. همه رقصندهها با پوشیدن لباس سنتی یک تجسمی از تاریخ و فرهنگ خود و از داستانهای اجداد (باستانی) گذشته خود را به ارمغان میآورند، و این گونه سعی در نگه داشتن فرهنگ آبا اجدادی خود را دارند. طراحی لباسهای رقص از عوامل مشترکی از قبیل، سنتهای مذهبی و زندگی از خانوادههای قدیمی و سنتی را تجلی میکند. رقص محلی و مذهبی ارمنی همیشه با آواز، سرودها و آلات موسیقی سنتی همراه است.
قالی ارمنی
ارمنیان، که جزو نخستین پیروان رسمی مسیحیت (از ۳۰۱ میلادی) هستند، میراث کهن انگارهها و نمادهای فرهنگ و سنت خود را با مفهوم روحانی (نام خانوادگی) آیین جدید تلفیق کردند و در طول روند تکامل نقشها موفق به بیان قوی و آشکار آنها به صورت نمادهای مسیحی شدند. امروزه، آثار هنری به جای مانده و شناخته شده مانند معماری کلیساها، چلیپاسنگها، صفحات تذهیب شده انجیلها، فرسکو، هنر فلزکاری، کندهکاری چوب، سفالگری و نیز هنرهای سنتی دستبافت مانند فرش، گلیم، گلدوزی و غیره تداوم و تکرار این نقشهای سنتی را به روشنی نشان میدهند.
نقش صلیب یا هر نوع نقش نمادین دیگر را نباید و نمیتوان یک طرح تزیینی محض دانست. فرشهایی که به دست ما رسیده حامل آن دسته از نقشها و طرحهای متغیری است که با ادامه و تکرار زنجیرهوار سنتی دورهٔ تکامل را طی کرده و سلسلهوار از نخستین هزارهٔ میلادی تا به امروز در گسترهٔ فرهنگ ارمنی پرورانده شده و سپس از این قلمرو به نواحی دوردست آسیا و نیز اروپا راه یافتهاند. نقشهای به اصطلاح تزیینی بخشی از بقایایی که در گسترهٔ نفوذ فرهنگ ارمنی توانستهاند تا به امروز از بلایای طبیعی و تخریب عمدی جان سالم به در برند همگی، در یک خط سیر تکامل واحد، مدام تکرار شدهاند بهطوریکه یک نقش مایهٔ اصیل و کهن با گذشت زمان به پختگی و کمال رسیدهاست. نقشهای صلیب از تعدادی طرحهای اولیهٔ مشتق شدهاند و ساختار همگی آنها بر اساس بسط و گسترش صلیب ستارهٔ G۲ و صلیب نماد نور است که ارزش ویژهٔ نمادین دارد. این دو طرح، به منزلهٔ نماد، تجلی ظهور یا رستاخیز مسیح و بهشت را تداعی میکنند. دو شکل Տ و Յ از نمادهای مشخص ارمنی هستند. نماد Տ شکل اولین حرف کلمهٔ ارمنی Տէր (تِر) به معنی ذات باری تعالی است و Յ در ارمنی کهن اختصار کلمهٔ «او» به معنای ذات مطلق و نیز اولین حرف کلمهٔ Յիսուս (هیسوس) به معنی مسیح است. این دو حرف نماد ارمنی که در چهار سده پیش از میلاد بهطور سنتی، به منزلهٔ دافع شَر، کاربرد داشتند حامل معانی متفاوتی بودند که پس از ابداع الفبای ارمنی در سده پنجم میلادی و ترجمهٔ انجیل به زبان ارمنی با مهمترین کلمات مقدس مسیحیت مرتبط شدند. با انتقال این نمادها به آیین جدید امکان حفظ شکل بیرونی و معنای محتوای درونی آنها نیز فراهم آمد. در شکل ظاهری Տ، ارمنیان نه تنها نشانهٔ خدا بلکه تصویر اژدها را نیز مجسم میکنند. در ارمنستان یک اژدهای ثانوی و قدیمیتر نیز وجود داشته که با برداشتی کاملاً برعکس نماد نیکی، دانایی و نگهبان آب بوده و به منزلهٔ نیرویی که مظهر خنثیکنندهٔ بیعدالتی و پلیدی است شناخته میشده.
موسیقی
موسیقی ارمنی ریشه در چند هزار سال پیش دارد. بر روی تخته سنگهای اوغتاسار تصاویری از زمان باستان باقی است که به وضوح نشان دهنده مناظر رقص و آئینهای خاص همراه با ارائه آوا میباشند. آواز و موسیقی مربوط به مراسم دعا و آمادگی برای جنگ در زمان تشکل اتحاد قومی هایاسا و آرمنها در ارمنستان رواج داشت. هزاره نخست پیش از میلاد مملو از تحولات هنر موسیقی و فرهنگ باستان بود. در اینباره شیپور تهیه شده از شاخ گوزن که در حوالی دریاچه سوان پیدا شدهاست گواهی میدهد. سنجهایی نیز مربوط به سده هفتم پیش از میلاد در :تیشبانی یافت شدهاست (مربوط به دوران :آیرارات). در همان زمان حکومت آراراتیان موسیقی ارمنی دارای ماهیت پرستشی و دنیوی شد و موسیقی دنیوی در نزد راویان و گویندگان و نقالان و عاشقهای دورهگرد رونق یافت. این رونق و پیشرفت در زمان پادشاهی یرواندیان نیز ادامه یافت و با استحکام جامعه و استواری نظام خانوادهها در ارمنستان باستان موسیقی و آواز نیز حالت تخصصی تر پیدا کرد. به ویژه مرثیه خوانی مربوط به مراسم تدفین ترقی میکند و بهتدریج یکی از شیوههای موسیقی ادبی ارمنی یعنی آواز خوانی توأم با شعر خوانی متشکل میگردد و از روایات و افسانهها داستانهای مربوط به تاریخ باستان ارمنی و دین اولیه آنها (اسطورهشناسی) برای طی روند ترقی خود استفاده میشود.
موسس خورناتسی با سخن گفتن دربارهٔ افسانههای هایک و بل، (آرام)، آرای زیبا، شامیرام و واهاگن و (دورک آنگق) آنها را گاهی روایت و گاهی آواز و افسانه و گاهی نیز عاشقی مینامد.
موسیقی ارمنی در سدههای ۳ و ۴ پیش از میلاد توأم با تشکل کامل ملت ارمنی دارای ماهیت مختص خود میشود. قابل ذکر است که ارمنیان پس از انقراض پادشاهی آراراتیان حدود دو قرن در زمان حکومت هخامنشیان تماس و مناسبت نزدیک با فرهنگ ایران داشتند. از سده ۳ (پیش از میلاد) تمدن یونان باستان تحکیم مییابد. از همین دوره نی استخوانی دارای پنج سوراخ در معبد گارنی پیدا شدهاست. با پیدایش حکومت مستقل ارمنی توسط دودمان آرتاشسی در ارمنستان در سده ۲ (پیش از میلاد) فرهنگ ارمنی از جمله موسیقی دوران رونق بیسابقه خود را طی میکند. آوازهای نظامی و مراسم عیادی به ویژه آوازهای عروسی آوازهای عاشقی و نقالی متحول میگردند. غیر از ابزارهای یاد شده ابزارهای موسیقی دیگری چون سازهای ضربهای، بادی و سیمی رواج داشتند. در همین زمان تئاتر هلنیستی در ارمنستان دچار رونق میشود و موسیقی مربوط به آن نیز تحول میبابد. پس از رسمیت یافتن آئین مسیح در ارمنستان موسیقی ارمنی دچار تحول اساسی میشود در کنار آن فرهنگ دنیوی نیز راه رونق خود را میپیماید. رقص و آواز مردمی شهری و روستایی از یکدیگر جدا میشود و عاشقهای (دورهگرد) بعدها به عنوان تنها نمایندگان هنر موسیقی دنیوی باقی میمانند. آواز موسیقی ارمنی با غنی شدن و بهرهگیری از هنر همسایگان در سدههای ۶ و ۷ میلادی از حدود ارمنستان خارج میشود. در اوایل سده هفتم (میلادی) در زمان خسرو پرویز ساسانی در ایران (در تیسفون) برای مرتبسازی تنظیم موسیقی، موسیقیدانان ارمنی دعوت میشوند. با همکاری آنان (شیوه موسیقی خسروانی) تدوین میگردد یکی از موسیقیدانان دخیل در این کار (سارکیس یا سرکیس هوروم)، (در ادبیات ایران مشهور به سرکش)، آوازخوان مشهور ارمنی در دربار ایران بود
آشپزی
دربارهٔ تغذیه ارمنیان از دیرباز و از زمان حکومت پادشاهی آراراتیان اطلاعاتی در دست است. پایه و اساس این شیوه تغذیه را از رشتههای مختلف کشاورزی میتوان دانست. در ارمنستان باستان تاکستانهای بزرگی وجود داشت و پرورش درخت انگور (مو) از اهمیت خاصی برخوردار بود. حفاریهای دژ وان، مانازگرد، :تیشبانی و :شرابخانه آرنی-۱، گواه بر این امر هستند. در کنار کار زراعت و مزرعه داری انواع مختلف دامداریها نیز رواج داشت. محصولات مختلف کشاورزی و دامداری همراه با گیاهان طبیعی در دشتها که به صورت خود رو در دسترس مردم سرزمین اَرمن بود. پایه و اساس شیوه خورد و خوراک و تغذیه آنان را فراهم کرد.
ماتناکاش، که از آرد گندم تهیه میشود به نان بربری هم شباهت دارد ولی خمیر داخل آن بسیار پفدار تر و نرمتر از نان بربری است گرچه شکل ظاهری ماتناکاش زمختتر از نان بربری است.
ژینگیالُو هاتس ، یکی از نان (خوراکی)، سنتی ارمنیان میباشد که در مناطق آرتساخ، گوریس و کاپان پخت و استفاده میشود. در این نان از بیست نوع سبزی استفاده میشود. خمیر نان ساخته شده از آرد، نمک و آب میباشد و درون نان را با بیست نوع سبزی مانند:(نعنای فلفلی، نعنا، شوید، ترشکیان، گزنه و غیره)، (سبزیها ریز ریز میشود و با اضافه کردن نمک، فلفل و روغن مخصوص) پُر میکنند و بر روی قطعهای آهنی به نام «ساج» که بر روی آتش قرار گرفته گذاشته میشود، و آرام پخته میشود با توجه به منطقه طعم پخت متفاوت است.
قاپاما (به لاتین: Ghapama)، قاپاما غذایی ارمنی است که در تعطیلات و اعیاد مختلف خورده میشود. برای درست کردن این غذا بعد از شستن کدو قسمت بالای آن را مثل درپوش بریده و داخل آن را خالی میکنند. برای پر کردن داخل این کدو از میوههای خشکی مثل سیب، آلو، زغال اخته، زردآلو، کشمش و همچنین برنج استفاده میشود. بعد از پر کردن کدو آن را در فر میگذارند تا زمانی که کدو نرم شود. در هنگام خوردن غذا روی آن شیر یا عسل ریخته میشود.
انواع غذاهای گوشتی نیز در داخل تنور پخته میشد گوشت اصلی که ارمنیان استفاده میکردند از نوع گوشت گوسفند و گاو بودهاست. روستائیان گوشت را در داخل ظروفی از جنس مس یا برنج موسوم به «تاباک» نوعی ماهی تابه سرخ میکردند. یکی از غذاهای مطلوب و رایج که تاکنون نیز رواج فراوان دارد انواع کبابها بود. ارمنیان از زمان باستان گوشت گوساله و گوسفند را بر روی آتش کباب میکردند و برای این کار از شاخ یا تَرکه درختان به عنوان سیخ استفاده میشد؛ و بعدها این تَرکهها جای خود را به سیخ فلزی داد. گاهی نیز گوشت کامل دام را در میان سنگهای داغ میگذاشتند و با همان گونه سنگها آن را میپوشاندند و غذای بسیار لذیذی به نام «خوروو» (به لاتین: khorov) بدست میآمد. ارمنیان از دیرباز مواد غذائی خود را برای فصل زمستان کنار میگذاشتند و برای این کار تا امروز هم گوشت گوسفند و گوساله، ماهی و پرنده را نمک سود کرده با مهارت ویژه نگهداری میکردند. ارمنیان استاد نمکسود کردن انواع گوشت هستند. در زبان ارمنی واژهای به صورت «خوزا پوخت» وجود دارد که به معنی گوشت خوک نمک سود شده میباشد. ارمنیان اهل واسپوراکان استادان مسلم تهیه کالباس دود داده بودند. انواع کنسرو گوشت برای فصل زمستان تهیه میشد که به آن «تهال» میگفتند. گوشت پخته گوسفند را در کوزهها قرار داده و در آن را به دقت میبستند و در خاک چال میکردند.
جشنهای ارمنی
آیینهای کلیسای رسولی ارمنی و «پاتاراک» (پاتاراک در ارمنی یعنی هدیه و عطا. مراسمی است در کلیسای ارمنی که در آن نان و شراب قرمز را به یادگار جسم و خون مسیح، برای تبرک و پیوند با مسیح به دینداران داده میشود) مقدسی که به مناسبتهای ویژه و در روزهای یکشنبه برگزار میشود، مختص جشنها یادبودها و مناسبتهای گوناگون است. از این دیدگاه، کلیسا روزهای خود را به سه گروه بخش میکند:(روزهای جشن، روزهای مقدس و روزهای پرهیز)
جشنها نیز به نوبه خود دارای بخشهای زیر هستند:(جشنهای مسیحایی که ویژه رویدادهای زندگی عیسی مسیح است، جشنهای مریم خدازای مقدس، جشنهای کلیسایی و جشنهای ملی و دینی). جشنهای کلیسای ارمنی مانند:ناخادُناک به معنی پیش جشن، ناواگاتیک، جراگالویتس به معنی چراغ افروزی، سورب دزنوند به معنی جشن میلاد مسیح، جرااُرهْنِک به معنی تبرک آب، مِرِلوتس به معنی یادبود مردگان، مِتس باس به معنی روزه بزرگ، میجینک به معنی میانگان، تساقکازارد (دزاقکازارد) به معنی گلآرایی، زادیک، هامبارتسوم به معنی عروج و خاقوق اورهنک به معنی تبرک انگور را نام برد.
جشنهای مهم کلیسای حواری ارمنی و همچنین از جشنهای مشترک ایرانیان و ارمنیان است را میتوان به:وارداوار، ناواسارد، دیاراندآراج و باریگندان را نام برد.
چلیپاسنگ
خاچکار از دو واژه «خاچ» به زبان ارمنی به معنی صلیب و «کار» به معنی سنگ است. اغلب این سنگ خاچکارها با نقشهای تزیینی و نگارههای هنری زمان خود همراه بودند. در سدههای بعد، به خصوص در دورهٔ آغازین سدههای میانی نقشهای تزیینی از نظر طرح و مضمون تنوع بیشتری یافتند. در دوران اولیهٔ مسیحیت، بر مبنای سنت تصلیب مسیح صلیب کاربرد وسیع پیدا کرد و به منزلهٔ نشان مقدس نماد آرمانهای دیانت نو شد. حجاری صلیب که در آغاز به شکل صلیب سنگی مشابه صلیب چوبی یا به صورت نقش صلیب با بازوهای مساوی درون دایرهٔ محیطی بود، در طول دههها و حتی سدهها (سدههای ۴–۶ میلادی) مضمون تزیینی غالب در ارمنستان بود. خاچکارهای نیمهٔ دوم سدهٔ نهم میلادی با رویهٔ مستطیل که بر پایهٔ سنگی استوار است و رویهٔ آن رو به جنوب است، صلیبی بر آن کنده کاری شده و پیرامون آن آرایههایی از اشکال هندسی و تصاویر گیاهان وجود دارد و حاشیهای از نقشهای تزیینی همهٔ اینها را فرا میگیرد.
به این ترتیب، ویژگیهای مهم چلیپاسنگها را میتوان چنین برشمرد: چلیپاسنگ همانند آثار یادبود سنگی پیش از خود دارای یک پایهٔ سنگی است که روی آن تخته سنگی با تناسبهای ویژه مینشیند. نسبت بلندی تخته سنگ به پهنای آن دو برابر و بیشتر است. مرکز تخته سنگ جایگاه نقش چلیپاست که روی یک ترنج نقش دار یا آرایهٔ پلهای قرار میگیرد. همهٔ اینها در یک قاب مستطیلی مرکب از نقشهای درهم بافته بسیار متنوع جای گرفتهاند که جزئیات هنری اثر را در برمی گیرد. قسمت بالای تخته سنگ، با آرایهٔ متفاوتی از قاب مستطیلی جدا میشود و برای هدف دیگری اختصاص مییابد. در میان آرایههای به هم پیچیده و در هم بافته، نوشتار اصلی چلیپاسنگ حجاری میشود یا آرایههای دیگر در آن جای میگیرند. اغلب تمثالهای مسطح یا حتی برجسته حجاری میشوند که در بیشتر موارد معرف خداوند، عیسی مسیح، مریم مقدس، قدیسان اثر هستند. در آثار برتر رویهٔ پایهها نیز پرداخت و حجاری شدهاست و سطوح خالی آنها برای ثبت یادبودها به کار گرفته میشوند.
ورزش
مدالهای ارمنستان در بازیهای المپیک تابستانی
رسانه
جستارهای وابسته
آرتساخ
گاهشماری رویدادهای تاریخی ارمنستان
میراث فرهنگی ارمنیان در ترکیه
نسلکشی ارمنیان
مصادره اموال ارمنیها در ترکیه
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه
کوچاندن ارامنه به ایران
پانویس
منابع
>
برای مطالعهٔ بیشتر
روابط فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی ایران با ارمنستان از قبل از استقلال تا کنون یوسف آفرینی ۱۳۹۱
پیوند به بیرون
http://www.bbc.com/persian/tvandradio/2014/05/140518_armenia_from_dream_to_reality
خلیفه گری ارامنه اصفهان
اخبار روز ارمنستان و ارامنه ایران و جهان به زبان فارسی
(اخبار ارمنستان به پارسی)
ارمنستان در نقشههای جغرافیایی
اخبار روز ارمنستان و ارامنه ایران و جهان به زبان فارسی
تاریخ ارمنستان
Armenia: with Nagorno Karabagh By Deirdre Holding, Tom Allen
Armenia through eyes of an American Traveller
https://iranintl.com/ویدیو/مستند-سرزمین-وارطان
https://iranintl.com/ویدیو/هفت-اورنگ-ارمنستان،-عصر-جدید
First Impressions of ARTSAKH "Nagorno-Karabakh" - Entering the Republic of Artsakh
Armenia 4K. Interesting Facts About Armenia
arménie مستند ارمنستان- ؛ دروازه اوراسیا، ایروان؛ خیلی دور خیلی نزدیک
مستند ارمنستان دروازه اوراسیا - قسمت دوم سفر پرماجرا - مرزهای پرحاشیه
مستند ارمنستان دروازه اوراسیا - قسمت سوم- نسیم خوش ایرانی
مستند ارمنستان دروازه اوراسیا - قسمت چهارم - فرصتهای ناشناخته
مستند ارمنستان دروازه اوراسیا - قسمت پنجم - معجزه محبت
اعضای سازمان ملتها و اقلیتهای غیررسمی
انحلالهای ۱۹۲۰ (میلادی) در آسیا
انحلالهای ۱۹۲۰ (میلادی) در اروپا
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۸ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۹۲۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۱۸ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۱۸ (میلادی) در اروپا
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا
جمهوریها
جمهوریهای اتحاد شوروی
غرب آسیا
کشورهای فراقارهای
قفقاز جنوبی
ارمنستان
کشورها و سرزمینهای ارمنیزبان
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورها در آسیا
کشورها در اروپا
کشورهای جاده ابریشم
کشورهای خاور نزدیک
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای غرب آسیا
کشورهای محصور در خشکی
لیبرال دموکراسی |
1522 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B4 | استان تاووش | تاووش (به ارمنی: Տավուշի) یکی از استانهای کشور ارمنستان است که در شمال شرقی این کشور واقع شده است.
نام گذاری
نام پیشین این شهر کاروانسرا بود که نامی است پارسی.
ایجِوان هم واژهای ارمنی به همان معنی کاروانسرا و ترجمه آن است.
تاریخچه
در روزگاران پیشین بخشی از ایالت اوتیک، ارمنستان بزرگ بود.
منطقه معروف دیلیجان که در این استان قرار دارد در روزگاران گذشته شکارگاه پادشاهان بود و مناطقی از این استان بعدها بخشی از ایالت گوگارک بشمار آمدند.
استان تاووش سازههای باستانی نامآوری ندارد. در افسانهها آمده که سازنده الفبای ارمنی یعنی مسروپ ماشتوتس یکی از نخستین آموزشگاههایش را در این منطقه گشود در درون کلیسایی به نام «سرکیس ورجاوند» (مقدس) که بدست خود مسروپ ساخته شده بود. بعدها «برج گاگا» نیز در نزدیکی این کلیسا ساخته شد. در زمان جنگهای ایران و روم بر سر ارمنستان سامان تاووش بخشی از گرجستان بشمار آمد و بعدها در زمان دودمان باگراتونی این سامان دوباره بخشی از منطقه ارمنستان شد.
در پایان سده ۱۴ میلادی این سامان جایی دورافتاده و فراموش شده گشت. یورشهای مغول و تاتار باعث شد تا به مرور قبیلههای ترکزبان به چراگاههای این منطقه راه یابند و کوچنشینی کنند. در سده ۱۶ که منطقه بخشی از ایران بود، شاهان ایران برای اطمینان از امنیت مرزها در برابر شورش ارمنیان و گرجیان مسیحی گروههایی از قبائل قزاق و تاتارهای شمشادی را به ارمنستان آوردند و استانهای گوناگون ارمنستان را به نام هرکدام از این قبائل نامیدند.
با این حال زندگی ارمنیان ادامه یافت و خانواده اشرافی خِرومیان از دره کیرانوتس در حدود ۱۵۰۰ میلادی در منطقه به چیرگی رسید و پیرامون سیصد سال سررشته کارهای منطقه را در دست داشت.
در سالهای ۱۷۰۰ به بعد قفقاز مورد تازش ترکها و تیرههای کوههای داغستان قرار گرفت و سامانی آشوب زده گشت. در اوت-سپتامبر ۱۷۹۵، آقا محمد خان قاجار یک لشکرکشی تنبیهی به تفلیس و قفقاز نمود و ارمنیان باشنده استانهای شمال شرقی ارمنستان امروزی را نیز تبعید کرد. بسیاری کشته شدند و بسیاری به روسیه گریختند.
در همان سالها فرمانرواهای آرتساخ (قرهباغ) یعنی ملک جمشید و فریدون از تزار تازه روسیه پل یکم علیه حملههای آقامحمدخان و ابراهیم خان شاهچه شوشی درخواست یاری کردند. جنگ با خود تهیدستی، خشکسالی و طاعون آورد و بسیاری مردند.
در سال ۱۷۹۹ روسها منطقه تاووش را از دست ایران درآوردند و روستاهای منطقه آرام آرام از سوی ارمنیان قره باغ مسکونی شد.
پس از پیمانهای گلستان و ترکمنچای، قفقاز از ایران جدا گشت و بخشی از روسیه شد. روسها منطقه تاووش را به نام کوچنشینهای ساکن آن، منطقه قزاق-شمشادین نامیدند و آن را بخشی از استان لوری وابسته به تفلیس قرار دادند.
پس از استقلال ارمنستان این منطقه تبدیل به استان تاووش به مرکز ایجوان گشت.
عوارض جغرافیایی
چاتین - ۲٬۲۴۴ متر -
رود گتیک
تقسیمات شهری
مرکز استان تاووش شهر ایجوان است.
استان تاووش شامل موارد زیر است 60 communities (hamaynkner), of which 5 are considered urban and 55 are considered rural.
شهرکها communities شهری
روستاها یا communities روستایی
آچاجور
آچارکوت
آغاوناوانک
آکناغبیور
آرتسوابرد
آیگدزور
آیگهوویت
آرچیس
آیگپار
آزاتاموت
باغانیس
باگراتاشن
بارکاماوان
برداوان
برکابر
چیناری
چینچین
چوراتان
دبتاوان
دغدزاوان
دیتاوان
دووغ
گاندزاکار
گتاهوویت
Haghtanak
هووک
ایتساکار
جوجوان
خاچاردزان
خاشتاراک
کیرانتس
Koghb
Koti
لچکادزور
لوسادزور
لوساهوویت
Movses
ناوور
نرکین کارمیرآغبیور
نرکین تساقکاوان
Norashen
پاراواکار
پتغاوان
ساریگیوغ
سوکار، تاووش
شاماخیان
تاووش
واراگاوان
وازاشن
ورین کارمیرآقبیور
ورین تساقکاوان
ووسکپار
ووسکوان
ینوکاوان
زوراکان
روستاهای Non-community
گغاتاپ، belongs to the خاچاردزان community.
گش، belongs to the دیلیجان community.
Haghartsin, belongs to the دیلیجان community.
Kayan, belongs to the آیگهوویت community.
Teghut, belongs to the دیلیجان community.
روستاهای سابق
چرماکاوان، belongs to the خاچاردزان community.
مراکز علمی
دانشگاه واردانانتس ایروان و همچنین دانشکده دولتی بهبود آب در در ایجوان شعبه دارند و شهر بِرد نیز دارای یک دانشکده علوم انسانی است.
اقتصاد
فراوردههای مهم این استان تنباکو و پرورش خوک است.
اماکن گردشگری، مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز:
ایجوان دندروپارک
آغاوناوانک
پارک ملی دیلیجان
جوختاک وانک
صومعه هاغارتسین
گوشاوانک
ماتوساوانک
ماکاراوانک
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Tavush_Province&oldid=441760615
استان تاووش
منطقههای ارمنستان
زیربخشهای ارمنستان |
1523 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%84%D9%88%D8%B1%DB%8C | استان لوری | لوری از بزرگترین استانهای ارمنستان است که در شمال این کشور واقع شده است و شهر وانادزور که سومین شهر بزرگ ارمنستان است مرکز این استان است.
عوارض جغرافیایی
کوه لالوار - ۲۵۴۴ متر - رشتهکوه ویراهایوتس
چاتین - ۲٬۲۴۴ متر -
آچکاسار - ۳۱۹۶ متر -
رودخانه زوراگت
رود پامباک
رود وانادزور - ۱۶ کیلومتر
تقسیمات استانی
استان لوری شامل موارد زیر است.
Towns or urban communities
روستاها یا communities روستایی
آگاراک
آهنیدزور
آکوری
آمراکیتس
آنتاراموت
آنتاراشن
آپاون
آردوی
آرواشوغ
آرواتساگ
آرجوت
آرتسنی
آتان
آیگهات
آزنوادزور
بازوم
Blagodarnoye
بووادزور
چکالوو
چوچکان
دارپاس
داشتادم
دبت
دسق
دزوراگت
دزوراگیوغ
دزوراموت
دزیوناشوغ
فیولتوفو
گراگار
گغاسار، لوری
غورسالی
گوگاران
گوگارک
گیولاگاراک
هاقپات
هاگوی
هالاوار
هارتاگیوغ
هوباردزی
هوونانادزور
جیلیزا
جراشن
کاچاچکوت
کارابرد
کارادزور
کارینج
کارکوپ
کارمیر آغک
کاتناغبیور
کاتناجور
کاتنارات
خنکویان
کوغس
کورتان
لجان
لرمانتوفو
لرناهوویت
لرنانتسک
لرناپات
لرناوان
لوری برد، لوری
لوروت
لوساغبیور
مارگاهوویت
مارتس
مدوفکا
مغاواهوویت
متس آیروم
متس پارنی
متساوان
مغارت
میکائیلوفکا
نور خاچاکاپ
نوراشن
نغوتس
نوفوسلتسوفو
اودزون
پاغاغبیور
پامباک
پتروفکا
پریفولنوی
پوشیکنو
ساراهات
سارالانج
سارامج
ساراتوفکا
سارچاپت
شاهومیان
شاموت
شناوان
شیراکاموت
شنوغ
سوردلوف
تغوت
تساغکابر
تساغکاشات
تساتر
اوراسار
اوروت
واهاگنادزور
واهاگنی
واردابلور
یاغدان
یغگنوت
روستاهای Non-community
آختالا، belongs to the شاملوغ community.
Akner, belongs to the آلاوردی community.
آموج، belongs to the اودزون community.
استانتسییا آرجوت، belongs to the آرجوت community.
آرمانیس، belongs to the استپاناوان community.
Akhtala Aroghjaranin kits, belongs to the آختالا community.
بندیک، belongs to the شاملوغ community.
Getavan, belongs to the Saratovka community.
گوگاوان، belongs to the دزوراموت community.
Haydarli, belongs to the هالاوار community.
کیلیسا، belongs to the هالاوار community.
کوبر کایاران، belongs to the تومانیان community.
کروگلایا شیشکا، belongs to the مدوفکا community.
نوراموت، belongs to the مغاواهوویت community.
پوکر آیروم، belongs to the متس آیروم community.
استانتسییا پامباک، belongs to the Pambak community.
روستاهای سابق
گیولودارا، belongs to the هالاوار community.
اماکن مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی و مذهبی این استان عبارتنداز:
صومعه آختالا
صومعه ساناهین
صومعه هاقپات
صومعه هورومایر
صومعه کوبایر
هنوانک
منابع
استان لوری
منطقههای ارمنستان
زیربخشهای ارمنستان |
1524 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DA%A9 | استان کوتایک | کوتایْک (, ) یکی از استانهای کشور ارمنستان است که در مرکز این کشور واقع شدهاست.
مرکز استان کوتایک شهر هرازدان است که رودخانهای به همین نام هم از میان آن شهر میگذرد و بزرگترین شهر این استان آبوویان
میباشد.
کوتایک از شمال با استان لوری، از شمالشرقی با استان تاووش، از شرق با استان گغارکونیک، از غرب با استان آراگاتسوتن، و از جنوب با استان آرارات و پایتخت ایروان همسایه است.
نامگذاری
استان کوتایک نام خویش را از کانتون کوتایک استان تاریخی آیرارات در ارمنستان بزرگ گرفته است.
جغرافیا
در بخش مرکزی ارمنستان کنونی واقع شدهاست و مساحتی (۷% از کل مساحت ارمنستان) را احاطه کردهاست. از شمال با استان لوری، از شمالشرقی با استان تاووش، از شرق با استان گغارکونیک، از غرب با استان آراگاتسوتن، و از جنوب با استان آرارات و پایتخت ایروان همسایه است.
کوه آرایی - ۲۵۷۶ متر -
تغنیس - ۲۸۵۱ متر - رشتهکوه تساغکونی
رود گتار - ۲۴ کیلومتر -
رود هرازدان - ۱۴۱ کیلومتر
جمعیت
بر پایه سرشماری رسمی سال ۲۰۱۱ کوتایک ۲۵۴٬۳۹۷ تن جمعیت دارد (۱۲۳٬۵۲۴ مرد و ۱۳۰٬۸۷۳ زن). جمعیت شهری آن ۱۳۷٬۴۸۱ تن (۵۴٪) و جمعیت روستایی آن ۱۱۶٬۹۱۶ تن (۴۶٪) می باشد.
استان کوتایک شامل موارد زیر است 67 communities (hamaynkner), of which 7 are considered urban and 60 are considered rural.
شهرکها یا communities شهری
روستاها یا communities روستایی
آغاونادزور
آرتاواز
آکونک
آراموس
آرینج
آرزنی
آلاپارس
آرزاکان
آراگیوغ
آرگل
بالاهوویت
بجنی
بوژاکان
دزوراغبیور
فانتان
گارنی
گغادیر
گغارد
گغاشن
گوغت
گتامچ
گتارگل
هانکاوان
هاتیس
هاتساوان
جرابر
جارارات
جروژ
کاغسی
کاماریس
کاناکراوان
کاپوتان
کاراشامب
کارنیس
کاساخ
کاتناغبیور
کوتایک
لرنانیست
مارماریک
مایاکوفسکی
مغرادزور
مرگاشن
نور آرتامت
نور گغی
نور گیوغ
نور یرزنکا
نورنوس
پروشیان
پتغنی
سارالانج
سوابرد
سولاک
تغنیک
ورین پتقنی
ووغجابرد
زار
زوراوان
زوواشن
زووک
زوونی
روستاهای Non-community
گورگوچ، belongs to the مغرادزور community.
Pyunik, belongs to the آرتاواز community.
اماکن مذهبی و تاریخی
پتغناوانک
صومعه ماکراوانک
صومعه گغارد
معبد گارنی
تساغکادزور
نگارخانه
منابع
استان کوتایک
منطقههای ارمنستان
زیربخشهای ارمنستان |
1525 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D8%A7 | راهسرا | راهسَرا یا مُتِل به اقامتگاهی گفته میشود که درکنار جادههای کرانهای، کوهستانی، جنگلی یا بیابانی احداث شده و اغلب، توقفگاه اتومبیلهای مسافران در دیدرس آنها قرار دارد. در تعریف متل میتوان گفت که «هتلی است که در آن مسافران میتوانند با خودروی شخصی وارد شده و حتی خودرو را مقابل درِ اتاق خود پارک نمایند.» یکی از مشخصههای اصلی متلها عدم وجود لابی در آنهاست چرا که میهمانان به مجرد وارد شدن به متل، بدون نیاز به پیاده شدن، کلید اتاق خود را از پذیرش دریافت کرده و مستقیماً به سمت اتاق خود رانندگی مینمایند.
این اصطلاح به نوعی هتل متشکل از یک ساختمان منفرد از اتاقهای متصل که درهای آن رو به پارکینگ و در برخی شرایط یک محوطهٔ مشترک یا یک سری کابینهای کوچک با پارکینگ مشترک تشکیل میشد گفته میشود. متلها اغلب به صورت انفرادی مالکیت دارند، اگرچه متلهای زنجیرهای نیز وجود دارند.
در بسیاری کشورها در حاشیهها و جادههای کمربندی شهرها برای مسافرانی که با وسیله شخصی مسافت طولانی را طی میکنند، واحدهای اقامتی ایجاد مینمایند. این واحدهای اقامتی معمولاً به صورت واحدهای یک یا دو طبقه میباشد که دارای اتاق، تلویزیون، یخچال و امکانات تهیه چای و قهوه هستند. بعضی از متلها دارای تجهیزات گستردهتری هستند و بعضی سادهترند. در حوالی این متلها معمولاً سوپرمارکت، رستوران و پمپ بنزین ایجاد میشود تا مسافران بتوانند مایحتاج خود را بهراحتی تأمین کنند. هزینه اقامت در این واحدهای اقامتی به دلیل این که خدمات گستردهای ارائه نمیدهند معمولاً کمتر از هتلها است.
تفاوت راهسرا (متل) با مهمانخانه (هتل) بیشتر در اینست که در راهسراها نام و نشان مشتری تا اندازه زیادی برای صاحب اقامتگاه ناشناس میماند و اینکه جایگاه راهسراها معمولاً در کنار بزرگراهها و جادههاست برخلاف مهمانخانهها که بیشتر در هستههای شهری قرار دارند. همچنین معمولاً درهای اتاقهای راهسراها معمولاً رو به بیرون و به جاده باز میشود درحالیکه درها در یک مهمانخانه معمولاً به یک راهرو باز میشود.
پیشینه
پیشینهٔ راهسراها به شیوه سنتی به زمانهای دور میرسد و کاروانسراها را میتوان نیاکان راهسراهای نوین دانست.
تاریخچه راهسرا به سبک نوین به دهه ۱۹۲۰ در ایالات متحده آمریکا برمیگردد یعنی زمانی که دستههای وسایل نقلیهٔ شخصی در بزرگراههای آن کشور سرگردان میگشتند. با شروع توسعه سیستمهای بزرگراهی بزرگ در دهه ۱۹۲۰، سفرهای جادهای از راه دور رایجتر شد و نیاز به مکانهای اقامتی شبانه ارزان و به راحتی در دسترس نزدیک به مسیرهای اصلی منجر به رشد مفهوم متل شد. متلها در دهه ۱۹۶۰ با افزایش مسافرت با اتومبیل شخصی به اوج محبوبیت خود رسیدند، اما در رقابت با هتلهای زنجیرهای جدیدتر که در تقاطع بزرگراهها رایج شد، به تدریج رونق آنها کاهش یافت.
بیشتر راهسراهای ایران در مسیر بزرگراه کرانهای دریای خزر قرار دارند و از نخستین راهسراها در ایران میتوان از «متل قو» قبل از انقلاب اسلامی در سلمانشهر مازندران نام برد که امروزه برجهای دوقلویی جایگزین سازههای قدیمی آن شدهاند.
واژهپژوهی
ریشهشناسی واژهٔ متل نشان میدهد که این اصطلاح تلفیقی است از دو واژهٔ Motor و Hotel که به ویژگی اصلی این اقامتگاهها که ماهیت بین راهی داشته و معمولاً خارج از شهرها قرار دارند اشاره دارد. این واژه پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان «motor hotel» به لغتنامهها وارد شد و برای نخستین بار در ۱۹۲۵ توسط اقامتگاه Milestone Mo-Tel of San Luis Obispo در کالیفرنیا ابداع شد که اکنون به نام اقامتگاه Motel San Luis Obispo نامیده میشود.
در فارسی، واژه «راهسرا» به جای «متل» از برابرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
پانویس
منابع
وبگاه فرهنگستان زبان فارسی.
اقامتگاههای گردشگری
انواع هتل
راهسراها
گردشگری
معرفیشدههای ۱۹۲۵ (میلادی) |
1526 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DA%A9 | استان شیراک | شیراک () یکی از استانهای ارمنستان است که در شمال غربی این کشور واقع شده و با ترکیه در غرب و گرجستان در شمال هممرز است. استان شیراک ۲۵۲ هزار نفر جمعیت دارد. مرکز و بزرگترین شهر این استان شهر گیومری است. این استان هم بخشهایی نیمهبیابانی دارد و هم در قسمتهایی علفزار کوهستانی یا پوشش گیاهی کوهستانی مرتفع. در جنوب، استپهای مرتفع به کوهستانها میپیوندند و این مناطق در بهار سرسبز است و در تابستان رنگهایی از قهوهای مایل تا قرمز دارند.
گیومری دو موزه دارد و یک دژِ گِرد و چند کلیسا. فرودگاه بینالمللی شیراک در نزدیکی این شهر واقع است. استان شیراک به خاطر غذای خاش معروف است.
جغرافیا
استان شیراک بخش شمال غربی ارمنستان را اشغال میکند و مساحتی معادل ۲۶۸۰ کیلومتر مربع (۹٪ از کل مساحت ارمنستان) را در بر میگیرد. شیراک با استان لوری از شرق، استان آراگاتسوتن از جنوب، استان قارص ترکیه از غرب، و منطقه سامتسخه-جاواختی گرجستان از شمال مرز مشترک دارد.
از نظر تاریخی، قلمرو فعلی استان عمدتاً همان اراضی شهرستان شیراک در استان آیرارات ارمنستان باستان است. شیراک عمدتاً تحت سلطه فلات آشوتسک (ارتفاع ۱۹۰۰ تا ۲۱۰۰ متر) در شمال و دشت شیراک (ارتفاع ۱۴۰۰ تا ۱۸۰۰ متر) در مرکز و جنوب استان است. دشتهای وسیع استان از شرق با کوههای بازوم و پامبک، از شمال به رشته کوههای جواختی و کوههای یغنخاق و از جنوب به توده آراگتس احاطه شدهاست.
رود آخوریان در شرق، شیراک را از استان قارص ترکیه جدا میکند. رود آخوریان و مخزن آن منبع اصلی آب استان است. آنی، پایتخت باستانی ارمنستان هماکنون در کناره چپ رودخانه یعنی در خاک ترکیه قرار گرفته که ویرانههای آن از این سوی رود پیداست. دریاچه آرپی در شمال غربی شیراک تنها دریاچه استان است. این منطقه توسط دولت به عنوان پارک ملی دریاچه آرپی محافظت میشود.
رشتهکوه جاواختی و کوه آچکاسار با ۳۱۹۶ متر ارتفاع در شیراک واقع شدهاند. رود آخوریان از این استان میگذرد.
شیراک دارای منابع غنی توف، سنگ پا و سنگ آهک است. استان شیراک آب و هوایی سخت برّی دارد، با زمستانهای بسیار سرد برفی و تابستانهای معتدل.
و در زمستان منفی ۳۸ درجه و در تابستان ۳۶ درجه بالای صفر میشود. میزان بارندگی سالانه میتواند تا ۷۰۰ میلیمتر (۲۸ اینچ) برسد.
تاریخ
دوران باستان کلاسیک و دوره اورارتو
بسیاری از سکونتگاههای انسانی باستانی در دره آخوریان یافت شدهاست که دیرینگی آنها به حدود ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمیگردد. محدوده شیراک از اوایل عصر حجر مسکونی بودهاست. در نواحی مرتفعی که بالای ۲۰۰۰ متر هستند، بقایای زیادی از اوایل عصر برنز پیدا شدهاست. بقایای دیگر از هزاره دوم قبل از میلاد نشان میدهد که تمدنی بین قرنهای ۲۰ و ۱۲ قبل از میلاد در اینجا پایهگذاری شدهبود. با آغاز عصر آهن در قرن ۱۲ قبل از میلاد، روابط بین اقوام مختلف در ارتفاعات ارمنستان توسعه یافت. اندکی پس از تأسیس پادشاهی اورارتویی وان در پایان قرن نهم پیش از میلاد، شیراک بخشی از این پادشاهی شد.
دو نگاشته با خط میخی در شیراک به دست آمدهاست که از شاه آرگیشتی یکم (۷۸۶–۷۶۴ ق. م) به جا ماندهاست، جایی که وی در مورد حمله به سرزمین اریاخی (نامی که شیراک به گفته بسیاری از مورخان از آن گرفته شدهاست) نوشتهاست. بر اساس این سنگنبشتهها، این منطقه دارای تمدن توسعهیافته مبتنی بر کشاورزی و دامداری بودهاست. در سال ۷۲۰ قبل از میلاد، کیمریان آریایی منطقه را فتح کردند و احتمالاً سکونتگاه کومایری (گیومری کنونی) را بنیاد نهادند. این نام با نامی که ارمنیان باستان برای کیمریان به کار میبردند، همانندی آوایی دارد. مورخان بر این باورند که گزنفون در بازگشت به دریای سیاه از سرزمین شیراک گذشت، سفری که در آناباسیس او جاودانه شد.
دوران هخامنشی و پادشاهی ارمنی باستان
در نیمه دوم سده ششم پیش از میلاد، شیراک بخشی از شاهنشاهی هخامنشیان شد. یازماندههای یک سکونتگاه سلطنتی یافتشده در نزدیکی روستای بنیامین که قدمت آن به قرن پنجم تا دوم قبل از میلاد بازمیگردد، نمونهای از نفوذ هخامنشیان در منطقه است. در آغاز قرن پنجم پیش از میلاد، شیراک بخشی از یک ساتراپی در ارمنستان هخامنشی، تحت فرمانروایی اَروَندیها، شد. بعداً در سال ۳۳۱ قبل از میلاد، کل قلمرو به عنوان بخشی از شهرستان شیراک در استان آیرارات پادشاهی ارمنستان بزرگ قرار گرفت.
در سده یکم پس از میلاد، شیراک به خانواده کامساراکان، که در زمان سلسله اشکانی ارمنستان بر منطقه حکومت میکردند، اعطا شد.
دوران ساسانی و بغدادهها
پس از تجزیه ارمنستان در سال ۳۸۷ پس از میلاد مناطق ارمنینشین بین بیزانسیان و ایرانیان تقسیم شد و در نتیجه سقوط پادشاهی ارمنستان در سال ۴۲۸، منطقه شیراک بخشی از شاهنشاهی ایران ساسانی شد. با این حال، شیراک جایگاه بسیاری از نمونههای اولیه معماری کلیسای ارمنی است که قدمت آن به قرن پنجم بازمیگردد، از جمله باسیلیکای یریرویکی، کلیسای سنت مارین آرتیک، و صومعه هوکِوانک.
در سال ۶۵۸ پس از میلاد، در اوج حمله اعراب به ایران، شیراک - همراه با بقیه سرزمینهای ارمنی - در جریان فتح ایران توسط مسلمانان فتح شد، زیرا شیراک نیز بخشی از ارمنستان تحت فرمانروایی پارسیان بود.
شیراک بخشی از امارت ارمنستان تحت خلافت امویان شد. با این حال، خاندان کامساراکان تحت حکومت اعراب به حکومت منطقه ادامه دادند. با تأسیس پادشاهی باگراتونی (بغداده) ارمنستان در سال ۸۸۵، شیراک وارد دوره جدیدی از رشد و پیشرفت شد، به ویژه زمانی که شهر آنی شیراک در سال ۹۶۱ پایتخت این پادشاهی شد. در نیمه دوم قرن دهم، شیراک با کوشش خاندان پهلوانی که از نوادگان کامسَرَکان بودند و اقدام به تأسیس دژها، مجتمعهای صومعه، مؤسسات آموزشی و غیره کردند پیشرفت داشت. صومعههای ختزکونک، هاریچاوانک، مارماشن و هوروموس از مراکز برجسته مذهبی و آموزشی ارمنستان قرون وسطی بودند.
دوره سلجوقیان، زاکاریها و ترکمنها
پس از سقوط ارمنستان به دست امپراتوری بیزانس در سال ۱۰۴۵ و بعداً به دست مهاجمان سلجوقی در سال ۱۰۶۴، این منطقه وارد دوران انحطاط در تمام جنبههای اجتماعی، آموزشی و فرهنگی شد. با این حال، با تأسیس پادشاهی زاکاری ارمنستان در سال ۱۲۰۱ در تحتالحمایگی گرجستان، سرزمینهای ارمنستان شرقی، عمدتاً لوری و شیراک، وارد دوره جدیدی از رشد و ثبات شدند و به یک ایستگاه بازرگانی بین شرق و غرب تبدیل شدند. پس از تسخیر آنی توسط مغولها در سال ۱۲۳۶، ارمنستان به عنوان بخشی از قلمرو ایلخانان ایران درآمد و زاکاریها تابع مغولان شدند. پس از سقوط حکومت ایلخانان در اواسط قرن چهاردهم، شاهزادگان زاکاری تا سال ۱۳۶۰ بر لوری، شیراک و دشت آرارات حکومت کردند تا اینکه به دست قبایل مهاجم ترک برافتادند.
در ربع آخر قرن چهاردهم، قبیله اغوز سنی آققویونلو، ارمنستان از جمله شیراک را تصرف کرد. در سال ۱۴۰۰ تیمور لنگ به ارمنستان و گرجستان حمله کرد و بیش از ۶۰ هزار نفر از مردم محلی را که از کشتار او زنده مانده بودند، به عنوان برده اسیر کرد. بر اثر این کشتارهای جمعی بسیاری از مناطق از جمله شیراک خالی از سکنه شد. در سال ۱۴۱۰ ارمنستان تحت کنترل قبیله اغوز شیعه قراقویونلو قرار گرفت. به گفته مورخ ارمنی توماس متسوب، اگرچه کارا قراقویونلوها مالیاتهای سنگینی بر ارمنیان وضع میکردند، سالهای اولیه حکومت آنها نسبتاً مسالمتآمیز بود و برخی بازسازیها در شهرها صورت گرفت.
حکومت ایران و روسیه
در سال ۱۵۰۱، اکثر مناطق ارمنستان شرقی از جمله شیراک توسط سلسله نوظهور صفویه ایران به رهبری شاه اسماعیل یکم فتح شد. اندکی پس از آن در سال ۱۵۰۲، شیراک بخشی از بیگلربیگی تازهتأسیس ایروان شد؛ قلمرو اداری جدید ایران که توسط صفویان تشکیل شده بود.
در نیمه اول سده هجدهم، کومایری تحت حکومت افشاریان و بعداً تحت سلسله قاجاری ایران بخشی از خانات ایروان شد. در ژوئن ۱۸۰۴، امپراتوری روسیه کنترل منطقه شیراک را در آغاز جنگ ایران و روسیه (۱۸۱۳–۱۸۰۴) به دست گرفت. این منطقه با عهدنامه گلستان که در ۱ ژانویه ۱۸۱۳ امضا شد، رسماً بخشی از امپراتوری روسیه شد. در دوره حکومت روسیه، منطقه شاهد رشد سریعی بود و شهر گیومری به یکی از شهرهای در حال توسعه در قفقاز جنوبی تبدیل شد. در سال ۱۸۲۹، پس از جنگ روسیه و ترکیه، مهاجرت زیادی از جمعیت ارمنی آناتولی به شیراک بهوجود آمد، زیرا حدود ۳۰۰۰ خانوار که از سرزمینهای امپراتوری عثمانی - به ویژه از شهرهای قارص، ارزروم و دغوبایزید - به سمت شرق مهاجرت کرده بودند. در شیراک ساکن شد.
الکساندر پوشکین، شاعر روسی، در سفر خود به قفقاز و شرق ترکیه در سال ۱۸۲۹ از این منطقه دیدن کرد. در سال ۱۸۳۷ تزار روسیه نیکلاس اول وارد شیراک شد و شهر گیومری را با نام الکساندروپل دوباره تأسیس کرد. این نام به افتخار همسر تزار نیکلای یکم، شاهدخت شارلوت پروس، که پس از گرویدن به مسیحیت ارتدکس نام خود را به آلکساندرا فیودوروفنا تغییر داده بود، برگزیده شد.
یک قلعه بزرگ روسی در سال ۱۸۳۷ در الکساندروپل ساخته شد. این شهر در سال ۱۸۴۰ بهطور کامل بازسازی شد تا به مرکز استان تازهتأسیس الکساندروپل تبدیل شود و در دهه اول رشد سریعی را تجربه کرد. استان الکساندروپل شامل نواحی شمالی ارمنستان شیراک، لوری و تاووش بود. در سال ۱۸۴۹، استان الکساندروپل بخشی از فرمانداری ایروان شد و شیراک به پایگاه مهمی برای نیروهای مسلح امپراتوری روسیه در قفقاز جنوبی تبدیل شد و در آن پادگانهایی برپا کردند. در طول جنگ روسیه و عثمانی (۱۸۷۷–۱۸۷۸) ، شیراک یکی از مراکز اصلی نیروهای روسیه شد. پس از تأسیس ایستگاه راهآهن در الکساندروپل در سال ۱۸۹۹، شیراک بهعنوان مرکز بازرگانی و صنعت رشد چشمگیری داشت و به توسعهیافتهترین منطقه در ارمنستان شرقی تبدیل شد.
قرن بیستم
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و خروج روسیه از قفقاز جنوبی، نخستین جمهوری ارمنستان در ۲۸ مه ۱۹۱۸ اعلام شد که شامل شیراک نیز میشد. در ۱۰ مه ۱۹۲۰، ارمنیان بلشویک محلی با کمک جمعیت مسلمان، اقدام به کودتا در الکساندروپل علیه دولت داشناک ارمنستان کردند. این قیام در ۱۴ مه توسط دولت ارمنستان سرکوب شد و رهبران آن اعدام شدند. با این حال، در جریان تهاجم دیگر ترکیه، نیروهای ترک دوباره به شیراک حمله کردند و در ۷ نوامبر ۱۹۲۰ الکساندروپل را اشغال کردند. ارمنستان مجبور شد در ۳ دسامبر پیمان الکساندراپول را امضا کند تا از پیشروی ترکیه به سمت ایروان جلوگیری کند، اما تهاجم همزمان شوروی منجر به سقوط دولت ارمنستان در ۲ دسامبر شد. نیروهای ترکیه پس از امضای عهدنامه قارص در اکتبر ۱۹۲۱ توسط دولتهای شوروی و ترکیه که هردو به رسمیت شناخته نشده بودند، از الکساندروپل بیرون رفت.
در زمان بلشویکها، الکساندروپل در سال ۱۹۲۴ به نام ولادیمیر لنین، از رهبران شوروی، به لنیناکان تغییر نام داد. شیراک به یک منطقه صنعتی بزرگ در جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان تبدیل شد. لنیناکان پس از پایتخت کشور یعنی ایروان، دومین شهر بزرگ این جمهوری بود. با این حال، شیراک، و بهویژه لنیناکان، در جریان زمینلرزه ۱۹۸۸ ارمنستان که بسیاری از مناطق شمالی ارمنستان را ویران کرد، متحمل خسارات زیادی شد. این زمینلرزه در امتداد یک گسل رانش شناختهشده به طول ۶۰ کیلومتر رخ داد. امتداد و شیب آن موازی با رشتهکوه قفقاز بود و به سمت شمال - شمال شرق فرورفت. از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۵، شیراک امروزی به ۵ منطقه و ۱ شهر تابعه جمهوری در داخل اتحاد جماهیر شوروی ارمنستان تقسیم شد: آماسیا، غوکاسیان، آخوریان، آنی، آرتیک و شهر لنیناکان. با اصلاحات اداری ارضی در سال ۱۹۹۵، ۵ منطقه و شهر گیومری (لنیناکان) ادغام شدند و استان شیراک را تشکیل دادند.
مناطق شهری
در این استان در کل سه شهر وجود دارد به نامهای گیومری، آرتیک و مارالیک.
استان شیراک شامل موارد زیر است.
روستاها
آغین
آغووریک
آخوریک
آخوریان
الوار
آماسیا
آنیاوان
آنیپمزا
آنوشاوان
آروشات
آرویک
آراپی
آردنیس
آرگنادم
آرپنی
آشوتسک
آیگاباتس
آزاتان
باندیوان
باسن
باشگیوغ
باورا
بایاندور
بنیامین
برداشن
بیوراکن
دزیتهانکوو
دزوراکاپ
دزوراشن
گارناریچ
گغانیست
گتک
گتاب
غاریبجانیان
غازانچی
گوگهوویت
گتاشن
گوساناگیوغ
هاریچ
هارتاشن
هاتسیک
هایکادزور
هایکاسار
هایکاوان
هایرنیاتس
هوغمیک
هوروم
هوویت
هوتاشن
هوتون
هوونی
ایساهاکیان
جاجور
جاجوراوان
جرادزور
جراپی
جرارات
کاکاواسار
کامو
کاپس
کارابرد
کارمراکار
کارمراوان
کارنوت
کتی
کراسار
کراشن
لانجیک
لرناگیوغ
لرناکرت
لرنوت
لوساغبیور
لوساکرت
مارماشن
ماییسیان
مغراشات
مغراشن
متس مانتاش
متس ساریار
متس سپاسار
موسایلیان
ناهاپتاوان
نور کیانک
نورشن
پانیک
پمزاشن
پوکر مانتاش
پوکر ساریار
پوکر سپاسار
پوکراشن
سالوت
ساراگیوغ
ساراکاپ
سارالانج
ساراپات
ساراتاک
سارناغبیور
شاغیک
شیراک
شیراکاوان
سیزاوت
اسپانداریان
تاوشوت
توروسگیوغ
تساغکوت
تسوغامارگ
توفاشن
واهرامابرد
وارداغبیور
وارداکار
ووغجی
ووسکهاسک
یرازگاوروس
زاریشات
زوراکرت
زویگاغبیور
دیگر مناطق روستایی
آغین کایاران متعلق به منطقه آغین
باردزراشن متعلق به منطقه ایساهاکیان.
داریک متعلق به منطقه زوراکرت.
هاتسیکاوان متعلق به منطقه هاتسیک.
کامخوت متعلق به منطقه گتاشن.
خارکوو متعلق به منطقه نورشن.
پاغاکن متعلق به منطقه برداشن.
یغناجور متعلق به منطقه گارناریچ.
روستاهای پیشین
آخوریان کایاران متعلق به منطقه غاریبجانیان.
آراوت متعلق به منطقه آلوار.
لوراسار متعلق به منطقه تساغکوت.
یریزاک متعلق به منطقه زاریشات.
اماکن گردشگری، مذهبی و تاریخی
سازههای تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز:
کلیسای جامع شهیدان مقدس، گیومری
هاریچاوانک
هاریچ
لمباتاوانک
کلیسای پمزاشن
صومعه هاریچاوانک
دژ سیاه (گیومری)
صومعه مارماشن
کلیسای مسیح منجی، گیومری
فرودگاه شیراک
ایستگاه راهآهن گیومری
ورزشگاه شهر گیومری
میدان وارتانانتس
میدان شارل آزناوور، گیومری
میدان استقلال، گیومری
موزه معماری ملی ژیتوغتسیان
مام ارمنستان، گیومری
منابع
آرمنیاپدیا
استان شیراک
منطقههای ارمنستان
زیربخشهای ارمنستان |
1527 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%D9%86%D8%B1 | کانتینر | کانتینر حمل و نقل جعبه فلزی بزرگی است با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده میشود و آن را به وسیله قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل میکنند؛ این واژه به کامیونی که چنین جعبهای را حمل میکند نیز گفته میشود.
ترابری بهوسیله بارگنجها را بارگنجبری (Containerization) مینامند.
بارگنج بری سامانهای چندگانه (intermodal) برای ترابری کالاست یعنی دارای ایستگاههایی است که در آنها میتوان از یک شیوه ترابری به شیوه دیگر منتقل شد/ به اینگونه ایستگاهها، ایستگاههای چندگانه میگویند. در بارگنجبری آن از بارگنجهای استاندارد ایزو استفاده میشود. این بارگنجهای استاندارد قابل بارگیری در کشتیها، واگنها و کامیونها هستند. سه درازای استاندارد برای بارگنجها وجود دارد:۶ و ۱۲ متر طول در عرض ۲/۵.
کشتیها از نظر نوع کاربری دارای انواع مختلفی هستند که هر کدام برای یک نوع خاص از کالا مورد استفاده قرار میگیرد.
امروزه حجم بسیار زیادی از کالاها از طریق کشتی حمل میشود و دلایل اصلی آن به شرح ذیل میباشد:
محافظت کالا در برابر حوادث طبیعی از جمله باران و آفتاب
محافظت کالا در برابر سرقت در طول مسیر حمل
راحتی تخلیه و بارگیری
راحتی صفافی یا دستهبندی کردن کشتی در محوطهها و کشتی
استفاده بهتر از فضای کشتی و انبار
بارشماری راحت
انواع کانتینر
کانتینر ۲۰ فوت استاندارد
کانتینر ۴۰ فوت استاندارد
کانتینر ۲۰ فوت روباز
کانتینر ۴۰ فوت روباز
کانتینر پهلو باز
کانتینر تاشو
کانتینر مخزن و تانکر
کانتینر حمل هوایی
کانتینر یخچالی
استاندارهای شمارهگذاری
استاندارد ایزو ۶۳۴۶، استاندارد بینالمللی شماره گذاری و شناسایی بارگنجها میباشد.
نگارخانه
منابع
بارگنج
موضوعات مرتبط با ترابری و توزیع
ظرفها |
1530 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%DB%8C%DB%8C | کیهانزایی | کیهانزایی یا کوسموگونی شاخهای از اخترفیزیک است که به بررسی خاستگاه و ساختار کیهان در مقیاس گسترده میپردازد. طرح و توسعه یک مدل نظری کامل، مستلزم بهرهگیری از دو شاخهٔ فلسفه علم و معرفتشناسی است.
منابع
افسانههای آفرینش
فلسفه طبیعی
کیهانشناسی
کیهانزایی
مقالههای برچسبدار فلسفه
واژگان فلسفی
واژهها و عبارتهای یونانی |
1534 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%87 | قاره | قارّه توده بزرگ، پیوسته و جزیرهمانندی است که بیشتر آن از آب پوشیده نشده و حومه آن زیر سطح اقیانوس است. البته دو قاره آسیا و اروپا به هم چسبیدهاند و تنها با رشتهکوه اورال از هم جدا میشوند. گاهی این دو قاره به عنوان یک قاره در نظر گرفته میشوند که به آن اوراسیا میگویند.
در دوران باستان جایگاه و آرایش خشکیهای زمین با امروزه متفاوت بودهاست؛ به طوری که بسیاری از خشکی های امروزی به هم چسبیده بوده و چند ابرقاره را تشکیل میدادند.
روشهای مختلفی برای تقسیمبندی قارهها وجود دارد که تقسیمبندی هفت قاره یکی از آنهاست. در این تقسیمبندی، خشکیهای زمین به هفت قسمت تقسیم میشوند که از بزرگ به کوچک بر حسب مساحت عبارتند از: آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، جنوبگان، اروپا و اقیانوسیه
تعریفها و کاربردها
بهطور معمول، قارهها تکه زمینهای بزرگ و یکپارچهای هستند که در حالت مطلوب توسط دریاها از یکدیگر جدا شدهاند. البته تقریباً همهٔ قارههای جهان براساس قرارداد و عرف و نه بر اساس تعریف بالا شناخته شدهاند. همچنین معیار بزرگ بودن قراردادی است؛ مثلاً گرینلند بزرگترین جزیره شناخته میشود؛ در حالی که استرالیا را قاره میدانند.
گسترهٔ قارهها
نزدیکترین معنای قاره تکههای یکپارچه زمین است و بر این اساس آبهای کم عمق و جزایر را در بر نمیگیرد. بر این اساس اروپای قارهای برای اشاره به سرزمین اصلی اروپا که شامل جزایری مانند بریتانیا، ایرلند و ایسلند نمیشود، به کار میرود. به شکل مشابه ایالات متحده قارهای برای اشاره به ۴۸ ایالت یکپارچه ایالات متحده است که شامل آلاسکا و هاوایی نمیشود.
البته به عنوان فرهنگ گسترده قارهها ممکن است فراتر از این برود و جزایر اقیانوسها را هم دربربگیرد. بر این اساس همواره ایسلند بخشی از اروپا و ماداگاسکار بخشی از آفریقا محسوب شدهاند.
قارهها، خشکیهای جدا از هم
این تصور که قارهها تکه زمینهای جدا از هم هستند در گذشتههای تاریخی نیز چندان کاربرد نداشته است. در مدل هفت قارهای جهان، تنها جنوبگان و اقیانوسیه از بقیهٔ قارهها کاملاً جدا هستند. در مدل شش قارهای جهان، قاره آمریکا را نیز میتوان یک خشکی مجزا دانست. اگر بخواهیم قارهها را به صورت خشکیهای کاملاً جدا از هم تعریف کنیم، در آن صورت آفرو-اوراسیا متشکل از آفریقا، آسیا و اروپا نیز یک قاره خواهد بود و آمریکای شمالی و جنوبی نیز مجموعا قاره آمریکا را تشکیل خواهند داد. در نتیجه یک مدل چهار قارهای از جهان خواهیم داشت که متشکل از قارههای آفرو-اوراسیا، آمریکا، اقیانوسیه و جنوبگان خواهد بود.
در عصر یخبندان که سطح آب دریاها پایینتر از سطح امروزی بوده است، بعضی خشکیها که امروزه توسط آب احاطه شدهاند، به هم مرتبط بودهاند. در آن عصر تنها سه خشکی مجزا از هم وجود داشتهاست: آفرو-اوراسیا-آمریکا، جنوبگان و اقیانوسه-گینه نو.
تعداد قارهها
چندین روش برای تقسیمبندی قارهها وجود دارد:
مدل هشت قارهای در اغلب کشورها مثل ایران
و آسیاییها استفاده میشود.
مدل هفت قارهای معمولاً در چین، هند و اغلب کشورهای انگلیسی زبان تدریس میشود.
مدل شش قارهای در قالب اوراسیا گاهی در جمهوریهای شوروی سابق و ژاپن به کار میرود.
مدل شش قارهای در قالب قارهٔ آمریکا در آمریکای لاتین و برخی مناطق اروپا مانند یونان (البته در این کشور مدل پنج قارهای سنتی که شامل جنوبگان نمیشود هم مرسوم است)، اسپانیا و پرتغال تدریس میشود.
با استفاده از مدل چهارم، کمیته بینالمللی المپیک تنها قارههای دارای سکنه را در شمارش محسوب میکند و براین اساس جنوبگان حذف میشود و پنج حلقه در نماد المپیک دیده میشود.
مدل آخر تازه درست شده و اهالی جنوبگان استفاده میکنند.
واژههای اقیانوسیه و استرالزیا و استرالیا گاهی به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند که هدف از کاربرد دو واژه نخست اشاره به سرزمین اصلی استرالیا و جزایر فراوان اطراف آن میباشد.
مساحت و جمعیت قارهها
جداول زیر جمعیت و مساحت قارهها را بر اساس مدل هفت قارهای بیان کردهاند:
جستارهای وابسته
آماسیا (قاره)
منابع
قارهها |
1536 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | زمینشناسی | زمینشناسی یا ژئولوژی علم مطالعه زمین، مواد سازنده آن، ساختار مواد آن و فرایندهایی را که بر روی آن عمل میکنند است. زمینشناسی یکی از شش علوم پایه اصلی (بقیه شامل ریاضیات، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و نجوم) میباشد. بخش مهمی از زمینشناسی مطالعه چگونگی تغییر مواد، ساختارها، فرایندها و ارگانیسمهای زمین با گذشت زمان است.
زمینشناسان، فرآیندهای زمین را مورد مطالعه قرار میدهند:
بسیاری از فرایندها مانند لغزش زمین، زمینلرزه، سیل و فوران آتشفشانی و بعضی کانیها میتواند برای انسان، خطرناک باشد. زمینشناسان تلاش میکنند تا این فرایندها را به خوبی درک کنند تا از ساختن سازههای مهم در جایی که ممکن است آسیب ببینند جلوگیری کنند. زمینشناسان میتوانند نقشه مناطقی را که در گذشته طغیان کردهاند تهیه کنند، همچنین میتوانند نقشه مناطقی را که ممکن است در آینده تحت تأثیر سیل قرار بگیرند را آماده کنند. این نقشهها میتوانند برای هدایت توسعه جوامع و تعیین محل حفاظت سیل یا بیمه سیل مورد استفاده قرار گیرند.
زمینشناسان مواد زمین را مطالعه میکنند:
مردم هر روز از مواد زمین استفاده میکنند. آنها از نفتی استفاده میکنند که از چاهها، فلزاتی که از معادن استخراج و از آبهایی که از نهرها یا از زیر زمین تهیه میشوند، استفاده میکنند. زمینشناسان مطالعاتی را انجام میدهند که سنگهای حاوی فلزات مهم را تعیین و معادنی را که آنها را تولید میکند شناسایی و روشهای مورد استفاده برای خارج کردن فلزات از سنگها را برنامهریزی میکنند. آنها کارهای مشابهی را برای یافتن و تولید نفت، گاز طبیعی و آبهای زیرزمینی انجام میدهند.
زمینشناسان، کسانی هستند که چگونگی تشکیل زمین، ویژگیها، رویدادهایی که از زمان پیدایش زمین بر آن گذشتهاست، ساختار، ترکیب سنگها و کانیها و تاریخچه آن را مطالعه میکند.
شاخههای زمینشناسی
زمینشناسی به شاخههای زیر تقسیم میشود:
سنگشناسی: که به مطالعهٔ سنگها و منشأ آنها میپردازد. در آن شیوه تشکیل، منشأ، ردهبندی و ترکیب سنگها بررسی میشود. فرایندهای دگرگونی، آتشفشانی، شهاب سنگها، نفوذ تودههای آذرین در درون زمین وحتی برروی ماه و دیگر سیارهها در شاخه سنگشناسی آذرین و دگرگونی بررسی میشود.
چینهشناسی: مطالعهٔ تاریخی و سن سازندهای زمینشناسی کرهٔ زمین
دیرینهشناسی: مطالعهٔ زندگی گذشته. زمین شناسانی هستند که با بررسی فسیلها و دیگر شواهد موجود در سنگها و رسوبات، به دنبال یافتن اطلاعاتی دربارهٔ آب وهوای گذشته، تاریخچه حیات، سرگذشت زمین از آغاز تا امروز و موجوداتی که در هر دوره میزیستهاند، میباشند.
کانیشناسی: مطالعهٔ کانیها و منشأ آنها
زمینشناسی فیزیکی: که فرایندهای بیرونی و درونیِ زمین و اثرات آنها در ایجاد شکلها و ساختمانهای زمین را مطالعه میکند
زمین پزشکی: زمینشناسی پزشکی علمی است که به بررسی ارتباط بین عوامل زمینشناسی با سلامت انسانها و جانوران و تأثیر عوامل زیستمحیطی بر پراکندگی جغرافیایی بیماریهای مرتبط میپردازد.
ژئوشیمی یا زمین شیمی: علم تعیین فراوانی نسبی عناصر و انواع ایزوتوپهای اتمی آنها در زمین؛ و مطالعه توزیع و مهاجرت هریک از عناصر در بخشهای مختلف زمین (اتمسفر، هیدروسفر، پوسته و…) و همچنین در کانیها و سنگها به منظور کشف اصول ادارهکننده این توزیع و مهاجرت
زمینشناسی اقتصادی: که ذخایر و منابع معدنی فلزی وغیر فلزی زمین را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد
زمینشناسی ژئوفیزیکی: مطالعهٔ زمینلرزهها و منشأ و چگونگی پیدایش و رفتار آنها و همچنین مطالعات تحت الارضی ذخایر معدنی و نفتی. زمین شناسان در مناطق قابل دسترس، به مشاهده مستقیم پدیدهها میپردازند. ولی برای مطالعه ساختمان درونی زمین و شناسایی ذخایر و معادن زیرزمینی، از امواج لرزهای، بررسی مغناطیس، مقاومت الکتریکی و شدت گرانش سنگها استفاده میشود
زمینشناسی زیستمحیطی و زمینپزشکی: مطالعهٔ محیط زیست و تأثیرات انواع آلودگی زمینزاد و انسانزاد بر آن. این شاخهها خود نیز به زیرشاخههایی تقسیم میشود
زمینشناسی نفت: به بررسی تولید و چگونگی تشکیل هیدراتهای کربن (نفت و گاز) میپردازد و همچنین نحوهٔ بهینه و اقتصادی استخراج آنها از اعماق لایههای زمین با استفاده از دستگاههای حفاری.
زمینشناسی ساختمانی: بخشی از زمینشناسی است که در مورد توزیع سهبعدی سنگهای تشکیل دهنده پوسته زمین و تاریخچه تغییرشکل آنها بحث میکند. این علم همچنین در رابطه با تغییر و دگرریختی سنگها طی فرایندهای فشارشی و کششی بحث میکند. زمینشناسی ساختاری عمدتاً دربارهٔ شکل هندسی و مشخصات ظاهری ساختمانهای مختلف زمین (گسل، چین خوردگی و …) صحبت میکند. به تعریف دیگر علم شناسایی و بررسی ساختارهای تشکیل دهنده پوسته زمین و علت به وجود آمدن آنهاست. زمین ساخت به مطالعه ساختار درونی زمین، چگونگی تشکیل رشته کوهها، اقیانوسها، گسلها، چین خوردگیها، زمین لرزهها و دیگر رخدادهای سطح زمین میپردازد.
زمینشناسی مهندسی: این علم با بهکارگیری اصول زمینشناسی مانند مطالعه ترکیب کانیشناسی، بافت و وضعیت هوازدگی سنگ و خاک، شناخت تاریخچه زمینشناسی محیط تشکیل آنها و با درک فرایندها و ساختارهای تکتونیکی و شناخت خطرات زمینشناسی به همراه اندازهگیری خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک و سنگ و تجزیه و تحلیل آنها بخشی از نیاز طراحان را برطرف مینماید. به عبارت دیگر شاخه ای از زمینشناسی است که رفتار و ویژگیهای مواد سطحی زمین را از نظر مقاومت در برابر فشارهای وارده نفوذپذیری و امکان ساخت یک سازه درمحلی خاص از زمین بررسی میکند.
زمینشناسی آب:زمین شناسانی که در زمینه تشکیل سفرههای آب زیرزمینی حرکت آب در درون زمین و چگونگی یافتن آنها تحقیق و مطالعه میکنند آب زمینشناس نامیده میشوند.
رسوبشناسی:مواد حاصل از فرسایش کوهها توسط آب، باد و یخ به مناطق پست یا حوضههای رسوبی انتقال یافته ودر آنجا برروی هم انباشته میشوند و پس از سنگ شدن، به سنگهای رسوبی تبدیل میشوند. در رسوبشناسی و سنگشناسی رسوبی، فرایندهای انتقال و تهنشینی و تبدیل رسوبات به سنگهای رسوبی مطالعه میشود.
نرمافزارهای کاربردی و مرتبط با زمینشناسی
جستارهای وابسته
ژئوتکنیک
فهرست عنوانهای زمینشناسی
هواشناسی
سامانه اطلاعات جغرافیایی GIS
زمینشناسی اقتصادی
زمینشناسی تاریخی
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
نصرالله خادم
عبدالکریم قریب
منابع
پیوند به بیرون
One Geology: وان ژئولوژی: نقشهٔ زمینشناسی تعاملی جهان و یک پروژهٔ پیشگامانهٔ بینالمللی در بررسیهای زمینشناسی در سراسر جهان است. این پروژه پیشگامانه در سال ۲۰۰۷ راهاندازی شد و به راهاندازی «سال بینالمللی سیاره زمین» کمک کرد و به یکی از پروژههای شاخص آن تبدیل شد.
Geological Society of London
Video-interviews with famous geologists ویدیوی گفتگو با زمینشناسان مشهور
Geology OpenTextbook فرهنگ آزاد زمینشناسی (کانادا)
Earth Science News, علوم زمین، نقشهها، لغتنامه، مواد
انستیتیوی زمینشناسی آمریکا
انجمن زمینشناسی اتحادیه اروپا
زمینشناسی |
1537 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%AE%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | صخرهشناسی | با سنگشناسی اشتباه نشود
صخرهشناسی یا سنگشناسی یا لیتولوژی بخشی از زمینشناسی است که به بررسی و پژوهش در خاستگاه ساختار، ویژگیها و تاریخ سنگهای لایه جامد زمین میپردازد. سنگشناسی دارای دو بخش عمدهاست:
سنگ نگاری
سنگزایی
جستارهای وابسته
سنگشناسی دگرگونی
سنگشناسی آذرین
سنگشناسی رسوبی
سنگارد
پیوند به بیرون
سنگ در جزیره دانش
سنگشناسی
زمینشناسی نفت |
1541 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%86%DA%AF%D9%BE%D9%88%D8%B2 | سنگپوز | سنگپوز عبارت است از بخشی از خشکی که در دریا، دریاچه، یا هر پدیدهٔ آبی دیگری پیش رفته باشد. بیشتر سنگپوزها از یک سنگ سخت تشکیل شدهاند. که بخشهای نرمتر در گذر زمان فرسایش یافته و فقط بخشهای سختتر باقی مانده است.
در طول تاریخ قلعههای زیادی بر روی دماغهها ساخته شدهاند، زیرا قابلیت دفاعی ذاتی دارند. دژهای دماغه ای در ایرلند نمونه هایی از این امر هستند. به همین ترتیب، شهر باستانی راس بار بالا در جنوب سومالی، که در قرون وسطی بخشی از قلمرو سلطنت آجوران بود، بر روی دماغه کوچکی ساخته شد.
منابع
زمینچهرها
سنگپوزها
کوهها |
1542 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA | گرانیت | سنگ گرانیت یا سنگ خارا (به فرانسوی : granit؛ به لاتین: granum) به معنای «خرمنی از دانههای درشت رنگی» یکی از فراوانترین سنگهای آذرین و از مستحکمترین سنگهای ساختمانی است که از سردشدن تدریجی مواد مذاب به وجود میآید. ساختار تشکیل دهنده این سنگ عمدتاً بلور کانیهای کوارتز و فلدسپات است. ابعاد این بلورها به گونه ای است که به راحتی و با چشم قابل رویت است. چگالی این نوع سنگ نیز ۲٫۷۵ گرم بر سانتی مترمکعب است.
سنگ گرانیت پس از بازالت فروانترین سنگ طبیعی در پوسته زمین است. این سنگ در سراسر دنیا به فراوانی یافت میشود و باتوجه به کانیهای تشکیل دهنده رنگهای متنوعی دارد.
چگونگی تشکیل سنگ گرانیت
گرانیت، سنگ آذرین درشت دانه ای است که از سرد شدن تدریجی ماگمای مذاب در نزدیکی سطح زمین تشکیل میشود. بلورهای سنگ گرانیت به گونه ای است که دانههای کوچک و بزرگ آن با چشم قابل مشاهده است. محل تشکیل این سنگ در رشته کوههایی است که احتمال جابهجایی صفحات زمین وجود دارد، در این صورت ماگمای مذاب به سمت بالا آمده و با فرسایش و باد در معرض سرد شدن قرارگرفته و در نهایت سنگ گرانیت تشکیل میشود.
کانیهای اصلی تشکیل دهنده سنگ گرانیت فلدسپات و کوارتز با مقادیر کمی از میکا و آمفیبول است. کوارتز ماده شفاف و بیرنگی است در صورتی که فلدسپات ممکن است خاکستری، سفید یا حتی صورتی هم باشد. براین اساس مهمترین نقش در روشنی سنگ گرانیت را کانی کوارتز بر عهده دارد.
معادن سنگ گرانیت
با توجه به فرایند تشکیل این سنگ میتوان گفت سنگ گرانیت بهطور گسترده از تعداد زیادی از معادن سراسر پوسته زمین قابل استخراج است که با توجه به ساختار و درصد کانیهای موجود در آن دارای مشخصات ظاهری و تم رنگی متفاوتی است. حال از بزرگترین معادن استخراج سنگ گرانیت میتوان به معادن موجود در کشورهای ایران، ایتالیا، برزیل، هند، چین، تایوان و… اشاره کرد. سنگهای استخراجی از هر یک از این معادن با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال سنگهای گرانیت ایران عمدتاً به صورت درشت دانه از کوارتز شفاف و فلدسپات سفید تا صورتی تیره بوده و فاقد هر گونه رگه یا فسیل است. اما برخی از سنگهای گرانیت ایران مانند گرانیت جنگلی و تعداد زیادی از گرانیتهای استخراجی کشورهای دیگر با این توصیف مطابقت ندارند و دارای ظاهری متفاوت اند.
انواع سنگ گرانیت ایرانی
سنگهای گرانیت استخراج شده از معادن مختلف با توجه به ساختار تشکیل دهنده و نوع کانیهای موجود در آن، دارای رنگهای مختلفی هستند. به عنوان مثال کوارتز معمولاً شفاف و خاکستری روشن است اما تم رنگی فلدسپات از سنگی به سنگ دیگر متفاوت است. سنگهای گرانیت ایران معمولاً دارای بافتی با دانههای درشت و با بلورهای روشن و تیرهاند.
رنگبندی گرانیتهای ایرانی سفید، خاکستری، مشکی، قرمز و سبز است که از معادن واقع در شهرهای مختلف نطنز، زاهدان، خرمدره، یزد، بروجرد و… استخراج میشوند. تعدادی از سنگهای گرانیت بازار ایران عبارتند از:
سنگ گرانیت مشکی نطنز
سنگ گرانیت دانه اناری
گرانیت آبی فیروزهای
سنگ گرانیت گل پنبه ای
سنگ گرانیت پرتقالی
سنگ گرانیت خرمدره
سنگ گرانیت سفید نطنز
سنگ گرانیت قرمز یزد
سنگ گرانیت سبز جنگلی
سنگ گرانیت نهبندان
سنگ گرانیت سفید بروجرد
سنگ گرانیت سفید زاهدان
ویژگیهای سنگ گرانیت
همانطور که بیان شد گرانیت از سرسختترین سنگهای ساختمانی است که مقاومت و استحکام چشمگیری دارد. علاوه بر این از آنجا که میزان تخلخل این سنگ برخلاف سنگهای آهکی تقریباً روبه صفر است، لذا از تراکم بالایی برخوردار بوده و در نتیجه وزن بالایی دارد. به گونه ای که چگالی این سنگ حدود ۲/۷۵ گرم بر سانتیمتر مکعب است. یکی از مهمترین معایب گرانیت نیز وزن بالای آن است. از طرفی از آنجا که سنگ توپر و بدون تخلخلی است چسبندگی آن به ملات کم بوده و احتمال جداشدن و سقوط آن وجود دارد؛ لذا بهتر است که از این سنگ در ارتفاعات و در نما استفاده نشود. درصورت تمایل به استفاده نیز برای نصب آن حتماً از اسکوپ استفاده شود. دیگر ویژگیهای این سنگ عبارتند از:
مقاومت بالا در برابر ضربه، خش، ساییدگی و حرارت
جذب آب ناچیز و در نتیجه لک نشدن
ساب پذیری و جلاپذیری بالا
قابلیت تحمل وزن بالا
میانگین جهانی درصد ترکیبات شیمیایی سنگ گرانیت بر اساس درصد وزنی که طی ۲۴۸۵ آنالیز بدست آمدهاست:
کاربردهای سنگ گرانیت
با توجه به ویژگیهای که از این سنگ بیان شد میتوان به این نتیجه رسید که سنگ گرانیت بهترین گزینه برای سنگ کف، سنگ پله، سنگ کابینت و کانتر است. اما به عنوان سنگ نمای داخلی و بیرونی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. به خصوص برای مناطق سردسیر زیرا جذب آب کم سنگ گرانیت از سرمازدگی و ترک برداشتن سنگ در دمای پایین هوا جلوگیری میکند.
فرآوری سنگ گرانیت
کوپ سنگ گرانیت پس از استخراج از معادن به کارخانههای سنگبری انتقال داده میشود و در آنجا توسط ماشینهای برش به ابعاد مختلفی برش داده میشود؛ لذا از آنجا که گرانیت سنگی سخت و مقاوم است، فرایند برش آن کمی سختتر است و توسط ماشینهای برش مجهز به الماسههای مخصوص و طی چندین مرحله انجام میشود. به این ترتیب هزینه فرآوری این سنگ در مقایسه با سنگهای آهکی کمی بیشتر است. راجع به پرداخت سطح آن نیز گرانیت از معدود سنگهایی است که تعداد زیادی از انواع روشهای پرداخت مانند صیقلی، تیشه ای، فلیم و.. روی آن قابل اجرا است.
پانویس
منابع
جعفری، عباس. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، تهران چاپ دوم ۱۳۷۲
سنگ خارا
سنگ
سنگهای آذرین درونی
سنگهای فلسیک
سنگهای گرانیتی
کانیهای صنعتی
مواد مجسمهسازی
نمادهای ملی فنلاند
نمادهای ویسکانسین |
1544 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5 | رقص | رَقص یا وَشت، کنشی است انسانی بر مبنای حس و حرکت جهت ابراز حسی پرشور و فزاینده برای دنیای پیرامون که بیانکننده یک حالت، تجربه یا درک باشد. رقص میتواند در یک محیط اجرایی، روحانی یا اجتماعی اجرا شود.
رقص یکی از رشتههای هنرهای نمایشی و از هنرهای هفتگانه بهشمار میآید که متشکل از مجموعه حرکات هدفمند انسانیست. این حرکات ارزش و معنای سمبولیک و زیباییشناسانهای دارند که به وسیله کنشگران و تماشاگران به عنوان پدیدهای به نام رقص در یک فرهنگ خاص شناخته شدهاست. رقص را میتوان بر مبنای سبک رقصپردازی، زبان حرکتی رقصنده، یا پیشینهٔ تاریخی و مکانیاش به انواع مختلف دستهبندی کرد و شرح داد. همچنین انواع دیگری از فعالیتهای بدنی و فیزیکی انسانی را نیز میتوان در شمار رقص گنجانید، مانند هنرهای رزمی، ژیمناستیک، شنای موزون، سیرکرقص و انواع دیگر.
واژهٔ رقص همچنین برای نشان دادن جنبشهای موزون و ترازمند جانداران و اشیاء دیگر به کار میرود مانند رقص برگها، رقص جفتگیری در جانوران یا رقص باد.
واژهشناسی
رقص یک وامواژه از زبان عربی است که ریشه در زبان فارسی دارد. وَشت یا فَرخه واژه پارسی آن است. در زبان پهلوی به آن پای واژیک' و در فارسی دری پای بازی نام داشته.
در زبان فرانسوی به رقص، «دانس» (Danse) گفته میشود که در ایران پیش از انقلاب هم این واژه پرکاربرد بود، برابر انگلیسی آن دَنس (Dance) است.
تاریخ
بر خلاف برخی از فعالیتهای انسان آغازین مانند ساخت ابزارهای سنگی، شکار، نقاشی در غار و غیره، رقص هیچ نوع جسم فیزیکی از خود به جای نمیگذارد؛ بنابراین صحبت کردن دربارهٔ زمان ورود رقص به فرهنگ بشر غیرممکن است. با این وجود، قطعاً رقص بخش مهمی از مراسم، تشریفات، جشنها و سرگرمی بدویترین تمدنهای بشر بودهاست. باستانشناسی ردپاهایی از رقص را در دوران قبل از تاریخ از جمله در نقاشیهای مقبرههای مصری در حدود ۳۳۰۰ پیش از میلاد و نقاشیهای پناهگاه صخرهای بیمبتکا در هند نشان میدهد.
یکی از بدویترین کاربردهای سازمانیافته رقص در بازگویی نمایشی داستانهای اساطیری بودهاست. در واقع قبل از معرفی زبانهای نوشتاری، رقص یکی از روشهای اصلی انتقال این داستانها از نسلی به نسل دیگر بود.
یک کاربرد اولیه دیگر رقص، استفاده از آن به عنوان مقدمه نشئگی حالات خلسه در آداب شفا دهنده بودهاست. هنوز هم در فرهنگهای جنگل بارانی برزیل و صحرای کالاهاری برای این کار از رقص استفاده میشود.
منشأ رقصهای شیطان سریلانکا به دوران بسیار کهن قبایل بومی و «یاکا» ها (شیاطین) برمی گردد. طبق افسانههای سریلانکایی، رقصهای کندیان به۲۵۰۰ سال قبل بر میگردند و مربوط به یک مراسم جادویی هستند که طلسم یک شاه افسون را شکست.
رقص و موسیقی
گرچه رقص و موسیقی به دوران پیش از تاریخ برمیگردد، معلوم نیست که کدام یک «زودتر» به وجود آمدهاست ولی از آنجا که «ضربآهنگ» و «صدا» در نتیجه حرکت ایجاد میشوند و موسیقی میتواند حرکت را القا کند، به نظر میرسد که رابطه این دو همواره به شکل همزیستی بودهاست.
بسیاری از شکلهای آغازین موسیقی و رقص با هم ایجاد و اجرا شدهاند. این تکامل دوگانه در دوران مختلف ادامه داشته و باعث ابداع گونههایی از رقص/موسیقی شدهاست، از جمله: دیسکو، سالسا، الکترونیکا و هیپهاپ. برخی از سبکهای موسیقی مانند موسیقی باروک و رقص باروک رقص موازی دارند، در حالی که سبکهای دیگر بهطور جداگانه ایجاد شدند: موسیقی کلاسیک و باله کلاسیک.
هر چند رقص همراه با موسیقی است، میتوان آن را بهطور مستقل ارائه کرد یا از آهنگ خود رقص استفاده نمود (رقص پا). رقصهای همراه با موسیقی، بسته به سبک رقص ممکن است با موسیقی همزمان باشند یا نباشند. رقصی که بدون موسیقی اجرا میشود، «رقص با ریتم خود» نامیده میشود.
رقصنده
به کنشگران رقص رقصنده، و به خود کنش، رقصیدن یا رقص گفته میشود.
در فرهنگ معاصر ایرانی 'رقاص' یا 'رقاصه' لفظی است با بار منفی که به رقصندگان باشگاههای شبانه از جمله رقص عربی و رقص برهنه غربی گفته میشود. به کار بردن این لفظ برای کسانی که حرفه آنها نوعی از انواع رقصهای هنری است ناپسند است.
گونهها
رقص، به معنای کنشی انسانی که حاصل برانگیختگی حسی به وسیلهٔ انواع ادراک آدمی مانند شنوایی، شور، غم، زیبائیشناسی و غیره است، به انواع مختلف تقسیم میشود:
رقص صحنهای
به نوعی از رقص گفته میشود که به وسیلهٔ افراد آموزشدیده به صورت حرفهای و برای نمایش جمعی و همگانی در یک محیط نمایشی مانند سالن تئاتر اجرا میشود، مانند:
باله کلاسیک
باله نئوکلاسیک
باله مدرن یا رقص معاصر
رقص کاراکتر
سیرکرقص
رقص آئینی
رفتاری جمعی و گروهی است که معمولاً ریشههای ژرف تاریخی دارد. رقص آئینی با پیگیری یک هدف جمعی، مانند شکرگزاری، جشن و سرور پیرامون موضوعی ویژه مانند برداشت محصولات کشاورزی، ابراز شجاعت و غیره برگزار میشود:
رقص شمشیر؛ پیش از پیوستن به میدان نبرد در جوامع بدوی اعراب
آئین رقصگونه شاهان و درباریان هخامنشی همراه با اسب
رقص قربانی کردن گاو در آئین میترائیسم
رقص موسوم به شیطان در سریلانکا
رقص اوملانگا در اسواتینی
رقص عرفانی
هر نوعی از رقص که مدعی ورود و اتصال به عوالم روحانی یا ارتباط با ماوراءالطبیعه است. اساس و شالوده رقص عرفانی باورهای اعتقادی، مذهبی و دینی دیرینه است:
رقص کاهنان معابد در مصر باستان
رقص سماع یا رقصهای صوفیانه
رقصهای نیایشی سرخپوستان آمریکا
رقص محلی یا فولکلور
نوعی از رقص است که ریشه در فولکلور، عادات و سنن قومی و عشیرهای دارد. این نوع از رقص حاصل تداوم سنِت بیان گروهِی جامعهای کوچک از مردمانی است که شادی و غم یا هر احساس دیگر مشترِک جمعی را با زبان حرکت و ایماء و اشاره و در غالب حرکاتی موزون منتقل میکنند. رقص محلی در واقع راوی تجربههای جمعی عشایر و روستانشینان است. رقصهای محلی و فولکلوریک در همه جوامع بشری یافت میشود و جزئی از میراث فرهنگی بشریت محسوب میشود.
رقصهای مناطق مختلف ایران، مانند رقص لری، رقص بندری، رقص شمالی یا گیلانی، رقص بلوچی، رقص خراسانی، رقص سیستانی، رقص کردی، رقص آذربایجانی و …
رقصهای مناطق مختلف اسپانیا، ترکیه، ایتالیا، مجارستان، مکزیک و دیگر کشورهای دنیا
رقص سنتی یا ملی
رقص فلامنکو
رقص تاجیک
رقص هندی
رقص عربی زنانه
رقصهای بالروم
رقصهای موسوم به بالروم متشکل از رقصهای عموماً دونفره اجتماعی و توسعه یافته در کشورهای مختلف مانند اسپانیا، آرژانتین و آمریکاست که امروزه به صورت رقابتی تدارک و اجراء میشوند:
چاچا
سالسا
تانگو، با ریشه در آرژانتین
دیسکو
پازا دبله، با ریشه در اسپانیا
رقصهای اجتماعی
که به صورت فردی یا گروهی اجراء میشوند، مانند:
رقص هیپهاپ
رقص بریک دنس
رقص جاز
رقص بداهه فردی
رقص بداهه فردی بهطور معمول حاصل وجد کنشگر است و در میانه جمع ولی به صورت انفرادی و عاری از هر محدودیت و قواعد تکنیکی اجراء میشود. هر کسی با توجه به استعداد شخصی، زبان حرکتی فردی و توان ابراز وجود در جمع و به صورت کاملاً بداهه و برنامهریزی نشده به اجرای این نوع رقص میپردازد، برای نمونه:
رقص بداهه شهری ایرانی در محافل خانوادگی و دوستانه
رقص در دیسکوتک، کلوبهای شبانه رقص در غرب
رقص استریپ تیز یا برهنگی تدریجی
به انواع گوناگون رقص که تنها با هدف ایجاد سرگرمی و بیشتر با تحریکات شهوانی اجرا میشوند، مانند رقص «استریپ تیز» مرسوم در کلوبهای شبانه در غرب، نوعی از رقصهای کابارهای که در فیلمهای فارسی دهه چهل و پنجاه خورشیدی باب شد و نوعی از رقصهای زنانه عربی.
رقص جنگ
رقص آذری در مراسمهای آئینی، سنتی و حتی برای آمادگی در جنگها مورد استفاده قرار میگرفتهاست. از همین رو از دیرباز، رقص آذری برای مردم آذربایجان مفهومی حماسی را با خود به همراه داشت.
از دیگر جنبههای رقص آذری میتوان به اجرای این هنر در مراسم دینی و با هدف شکرگزاری نیز اشاره کرد. مردم آذربایجان هنر رقص خود را برای ستایش مقدسات خود بهکار میبردند.
یک نوع ویژه از رقص میتواند در انواع و ژانرهای گوناگون دیگر رقص نیز بگنجد و تعریف شود.
به عنوان یک وجه هنری در اروپا و آمریکای شمالی
با چند ملیتی شدن فرهنگ اروپا، از یک سو رقصهای نواحی مختلف در نقاط دیگر اجرا شدند، و از سوی دیگر رقصهای جدیدی (به ویژه در ایتالیا) ابداع گردید. با شروع اجرای رقصها در خارج از حیطه فرهنگی اصلی، نیاز به دستورالعمل اجرای آنها احساس میشد.
اولین فرهنگستان رقص، فرهنگستان سلطنتی رقص بود که در سال ۱۶۶۱ در پاریس گشایش یافت. کمی بعد اولین گروه سازمانیافته باله زیر نظر این فرهنگستان تشکیل شد؛ این گروه در ابتدا کاملاً مردانه بود، اما در سال ۱۶۸۱ زنان نیز به آن پیوستند.
در آغاز قرن بیستم، نوآوری در رقص به شدت افزایش یافت و روشهای مستقل رواج یافتند. پیشگامان اولیه رقص مدرن عبارتاند از لویی فولر، ایسادورا دوتکان، ماری ویگمن و راث سن دنیس. رابطه موسیقی با رقص، مبنای حرکات موزون بود که توسط امیلی ژاکوس- دالکروز ابداع شد و در توسعه رقص مدرن و بالت مدرن از طریق هنرمندانی مانند ماری رامبرت مؤثر بود.
حرکات موزون که توسط رادولف اشتاینر و بوری مایر- اشمیتس گسترش یافت، عناصر باقیمانده از رقص کلاسیک را با سبک آزاد جدید ترکیب کرده و مجموعه واژگان تازه و پیچیدهای را به مجموعه واژههای رقص اضافه کرد. در دهه ۱۹۲۰ بنیانگذاران مهم سبک جدید مانند مارتا گراهام و دوریس هامفری کار خود را آغاز کردند. از این زمان به بعد طیف گستردهای سبکهای رقص جدید ابداع شدند.
آموزش و پژوهش
در اوایل دهه ۱۹۲۰، مطالعات رقص (تمرین، نظریه بحرانی، تحلیل موسیقی و تاریخ رقص) به عنوان یک رشته دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت. امروزه این مطالعات به عنوان بخش مهمی از بسیاری از دانشگاهها و برنامههای هنر و علوم انسانی است. در اواخر سده بیستم اهمیت یافتن دانش عملی به اندازه دانش دانشگاهی باعث پیدایش «پژوهشهای عملی» و «تمرین به عنوان پژوهش» شد. طیف وسیعی از دورههای رقص وجود دارد، از جمله:
تمرین حرفهای: مهارتهای اجرایی و فنی
پژوهش عملی: رقص پردازی و اجرای رقص
اتنوکورولوژی که در برگیرنده جنبههای انسانشناختی، مطالعات فرهنگی، مطالعات منطقهای، نظریه پسااستعماری، قومنگاری و … مرتبط با رقص است.
رقصدرمانی.
رقص و فناوری: رسانههای جدید و فناوریهای اجرای رقص
تحلیل حرکت لابان و مطالعات جسمیتنها کتاب چاپ شده و ثبت گردیده در کتابخانه ملی ایران در خصوص باله، ترجمه تألیفی است از پردیس خسروی به نام مبانی آموزش باله در چند کلمه
مجموعه کامل مدارک دانشگاهی از کارشناسی تا دکترای حرفهای و دیگر برنامههای پسادکترا ارائه میشود و بسیاری از بورسیههای رقص در حال تحصیل، «دانشجویان بالغی» هستند که پس از یک دوره اشتغال حرفهای به تحصیل میپردازند.
طبقهها
رقص را میتوان به دو طبقه اصلی تقسیم کرد که هر یک دارای زیر طبقههایی تقسیم میشوند و اغلب سبکهای رقص در این زیر طبقهها قرار میگیرند. این طبقات عبارتاند از:
«رقص کنسرت / رقص اجرا (نمایش)»
رقص کنسرت قرن بیستم
رقص رقابتی
«رقص مشارکتی»
رقص مراسمی
رقص سنتی
رقص برهنه یا رقص نامتعارف.
به عنوان شغل
در ایالات متحده بسیاری از رقصندههای حرفهای عضو اتحادیههایی مانند صنف هنرمندان موسیقی آمریکا، صنف هنرپیشگان صحنه و انجمن برابری هنرپیشگان هستند. این اتحادیهها به اعضای خود برای تعیین شرایط کاری و حداقل دستمزد خود کمک میکنند.
رقصندهها میتوانند مزایای دیگری مانند محل اقامت و غذا (برای مأموریتهای مسافرتی) دریافت کنند. رقصندههای حرفهای میتوانند به تدریس نیز بپردازند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
زنان در رقص
رقصنده پشتیبان
رقص در ایران
پانویس
پیوند به بیرون
وبگاه پژوهشی رقص در خاورمیانه
سازمان باله ایران
دانشگاههایی که مطالعات رقص را تدریس میکنند
منشأ رقص، یادگیری حرکات رقص و نحوه آغاز آنه
نمایش تاریخی رقص از ۳۳۰۰ قبل از میلاد تا ۱۹۱۱ میلادی
موزه ملی رقص و تالار مشاهیر آمریکا
منابع
پیشههای تئاتری
پیشههای سرگرمی
مقالههای دارای واژگان به زبان عربی |
1545 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C%20%D8%B1%D9%82%D8%B5 | طراحی رقص | رقصنگاری، طراحی رقص یا کُرِئوگرافی به طراحی حرکات هماهنگ و موزون بازیگران در نمایش گویند. به شخصی که این کار را میکند رقصنگارگر، طراح رقص یا کرئوگرافر گویند.
رقصنگاری هنر طراحی، ترکیببندی و ترتیب دادن رقص است که در چارچوب یک ساختار برنامهریزی شده و معین حرکات بدنی را نمایش میدهد. رقص نگارگر یک یا چند رقصنده را آموزش داده و به هماهنگسازی حرکتها و جنبشهای آنان با هم به منظور آفرینش یک اثر نمایشی میپردازد.
امروزه کریو گرافی یا رقص نگاری در میدانهای گوناگونی اجرا می شود از جمله باله، اپرا، تئاتر موزیکال، چییرلیدینگ، فیلمبرداری، ژیمناستیک، نمایشهای مد، اسکیت بر یخ، باندِ مارش، کُرِ نمایشی، تئاتر، شنای همگامشده، کارتمندی، فرآورشِ بازی ویدیویی و هنر جانیده.
ریشه شناسی
واژهٔ کریو گرافی در لغت به معنای "رقص-نوشتن" از واژههای یونانی "χορεία" (رقص دایرهای، ببینید choreia) و "γραφή" (نوشتن) است. این نخست در فرهنگ واژهنامهٔ انگلیسی آمریکایی در دههٔ ۱۹۵۰ پدیدار شد، و «کریوگرافر» نخست به عنوان یک اعتبار برای ژورژ بالانشین در نمایش برادوی بر انگشتان پایت در سال ۱۹۳۶ استفاده شد. پیش از این، اعتبارات صحنه و اعتبارات (تیتراژ) فیلم از عبارتهایی مانند «هم نواییهای صحنه سازیشده توسط»، «رقصهای صحنه سازی شده توسط»، یا به سادگی «رقص توسط» برای معنای صریح رقصنگارگر استفاده میکردند.
کاربردهای دیگر
واژهٔ رقص پردازی به هر نوع کارگردانی حرکات منظم انسانی اطلاق میگردد. به عنوان مثال:
هلهلهچی
ژیمناستیک
اسکیت روی یخ
شنای هماهنگ
منابع
معادل یابی فارسی برای واژههای بیگانه در حرفه رقص. نوشته نیما کیان، مؤسس سازمان باله ایران
پیوند به بیرون
رقصپردازی
هنرهای نمایشی |
1546 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1 | تئاتر | تئاتر یا نمایش (به انگلیسی: Theatre) یکی از شاخههای هنرهای نمایشی است که داستانی را در برابر تماشاگران نمایش میدهد. به جز نوع معیار گفتار دراماتیک، تئاتر انواع دیگری نیز دارد؛ مانند اپرا، باله، کابوکی، موزیکال، خیمه شب بازی، پانتومیم، تئاترخیابانی و تئاترشورایی.
مهد تمدن و پیدایش نمایش یا تئاتر در یونان بوده و بعد از آن روم ایتالیا و در نهایت در سراسر دنیا انتقال پیدا کرد.
تئاتر پیشتر به معنای مکان اجرا بود، نه خود نمایش. این کار توسط یک یا چند بازیگر در یک محیط باز به نام «سن» انجام میگیرد و توسط کارگردان هدایت میشود.
نام
تئاتر یا نمایش(به یونانی: θέατρον) واژهای است به زبان یونانی باستان که در لغت به معنای «چیزی است که به آن نگاه میکنند». در فارسی به تئاتر «نمایش» یا «تماشا» میگویند. تاریخچهی تئاتر مربوط به یونان باستان و رم در قبل از میلاد مسیح میباشد.
برخی زیرشاخهها
تئاتر خیابانی
پانتومیم (بیکلام)
نمایش روحوضی
نقالی
نمایش عروسکی
تئاتر سن
تئاتر خیابانی
نمایشی که در فضای باز و در میان مردم اجرا میشود.
پانتومیم (بیکلام)
نمایشی است که معمولاً توسط یک بازیگر انجام میگیرد و در آن از هیچ کلامی استفاده نمیشود.
نمایش روحوضی
به نمایشی گفته میشود که بازیگران روی یک حوض که با الوار پوشانده شده و رویش را فرش کردهاند، داستان نمایش را اجرا میکنند. این نوع نمایش در زمانهای قدیم انجام میشد.
پرده خوانی
به نمایشی گفته میشود که در آن تصاویری بر روی پرده نقاشی شدهاست و یک راوی طبق این پرده به نقل کردن نمایش میپردازد. این نوع نمایش بیشتر در زمانهای قدیم استفاده میشد و به نمایش قهوهخانهای معروف است.
نمایش عروسکی
نمایش عروسکی به نمایشی گفته میشود که در آن از عروسک استفاده میشود و بازیگران صحنه، عروسکها میباشند و به افرادی که این عروسکها را به حرکت درمیآورند، «عروسک گردان» گفته میشود، این نمایش هم دارای کارگردان است.
تئاتر سن
به نمایشی که بر روی سن و به صورت زنده اجرا میشود، تئاتر سن میگویند.
پیشینه
تئاتر یکی از هنرهای هفتگانه است. کسانی که دربارهٔ به وجود آمدن تئاتر جستجو کردهاند، میگویند سرچشمه آن از آیینهاست. آیین به مراسم مذهبی و اجتماعی میگویند. مثل مراسم عروسی در ایران و مراسم رقصهای مخصوص در کشورهای دیگر. انسان همیشه دوست داشتهاست به اتفاقاتی که خارج از اراده و میل اوست، تسلط داشته باشد و این ویژگی اصلی تئاتر است.
تئاتر در مقایسه با هنرهای دیگر امکانات زیادی دارد برای اینکه از هنرهای دیگر مثل نقاشی، ادبیات، معماری، موسیقی و … در آن استفاده میشود. کلمه تئاتر (theater) در اصل از کلمه تآترون (theater on) است که قسمت اول آن تیه (thea) تماشاگران یا محله تماشا است.
در زمانهای قدیم تماشاگران در سرازیری تپهها مینشستند و مراسم مذهبی را که با آداب و تشریفات مخصوص در پایین همان تپه یا کناره معبد که محل عبادت بوده، تماشا میکردند. موسیقی، رقص، گفتار، صورتک، لباس، اجراکنندگان، تماشاگر و صحنه در اجرای آیین آرایش توسط رنگ، خاکستر یا جوهر که سطح بدن را میپوشاند، برای کامل کردن صورتک و لباس به کار میرود؛ آنطور که گریم در تئاتر این کار را انجام میدهد.
بازیگران آیین باید بسیار ماهر و باانضباط باشند؛ مثل بازیگران تئاتر برای اجرای آیین یکی پیشکسوتان یا سالمندان آشنا به آیین تمرین سختی را برای ادارهٔ اجرای خوب آیین به کار میگیرد که کاملاً با کارگردانی تئاتر قابل مقایسه است. با اینکه سرچشمه آیینی امروز پذیرفتهترین نظریه دربارهٔ به وجود آمدن تئاتر است اما جستجوگرانی هم اعتقاد دارند سرچشمه تئاتر داستانسرایی است. آنها میگویند که گوش کردن و رابطه برقرار کردن با قصهها جزو بزرگترین خصوصیات انسان است.
برخی میگویند تئاتر از رقص و حرکات ضربی و ژیمناستیک یا تقلید حرکات و صدای حیوانات آغاز شدهاست. اما نه خصوصیت داستانسرایی انسان و نه علاقهٔ او به تقلید، هیچکدام نمیتواند او را به سوی آفریدن هنر تئاتر راهنمایی کرده باشد؛ چرا که اسطورهها و داستانها هم در اطراف آیینها به وجود آمدهاند و تقلید از حیواناتی که اندیشه و عقل ندارند هم نمیتوانسته سرچشمه تئاتر باشد؛ چرا که آیینها از اندیشه و اعتقادات و میزان شناخت انسان شکل گرفتهاند.
خاستگاههای تئاتر، عناصر تئاتری و دراماتیک را در هر جامعهٔ انسانی میتوان سراغ کرد؛ صرف نظر از آنکه این جوامع پیشرفته و پیچیده باشند یا نباشند. این عناصر در رقصها و مراسم مردم ابتدایی همانقدر بارزند که در مبارزات سیاسی، راهپیماها، مسابقات ورزشی، مراسم مذهبی و حتی در بازیهای کودکان ما پیداست. غالب شرکتکنندگان در اینگونه فعالیتها خود گمان نمیکنند در فعالیتی تئاتری حضور دارند، با آنکه در آنها تماشاگر، دیالوگ و برخورد عقاید به کار گرفته میشود. باید متذکر شد که میان تئاتر به عنوان یک شکل هنری و بهرهبرداری ضمنی از عناصر تئاتری در فعالیتهای دیگر معمولاً تمایزی قایل میشوند.
علاقه به درک خاستگاه تئاتر از اواخر سدهٔ نوزدهم سرعتی تصاعدی گرفت؛ زیرا در آن زمان مردم شناسان اشتیاق زیادی به یافتن پاسخ مسئله از خود نشان میدادند. از آن هنگام تا به امروز، نظر مردمشناسی حداقل سه مرحله را پشت سر نهادهاست. در مرحلهٔ اول که از ۱۸۷۵ تا ۱۹۱۵ به طول انجامید، مردمشناسان به رهبری سر جیمز فریزر ادعا کردند که همهٔ فرهنگها از یک الگوی تکاملی پیروی میکنند. در نتیجه جوامع ابتدایی موجود در عصر حاضر، میتوانند منابع مستندی دربارهٔ تئاتر هزاران سال پیش در دسترس ما بگذارند.
مرحلهٔ دوم پیشرفت مردمشناسی از سال ۱۹۱۵ آغاز میشود و مکتب دیگری به رهبری برانیسلاو مالینوفسکی، روش استقرایی مکتب فریزر را رد میکند و به جای آن رهیافتی استنتاجی را پیشنهاد میکند. مکتب جدید مطالعهٔ خود را در محل مورد بررسی و در عمق آن آغاز کرده و سؤال را اساساً به گونهٔ دیگری طرح میکند: کارکرد روزانهٔ جوامع معین چگونه است؟ این مکتب را غالباً مکتب «کارکرد گرایی» مینامند. بعد از جنگ جهانی دوم مرحلهٔ سومی هم توسط مردمشناسان بنا نهاده شده که مکتب «ساختگرایی» نامیده میشود. بانی این مکتب کلود لِوی استروس نام دارد. لِوی استروس همچون پیروان مکتب کارکرد گرایی، داروینیسم فرهنگی را رد میکند و معتقد است که هر جامعهای خط فرهنگی خاصهٔ خود را به وجود میآورد. لِوی استروس نیز مانند فریزر به الگویی جهانی معتقد است؛ هرچند الگوی او با الگوی فریزر تفاوت دارد. آنچه برای لوی استروس بیشترین اهمیت را دارد، آن است که بداند مغز چگونه عمل میکند و پاسخ آن را در تحلیل اسطوره جستجو میکند.
امروزه اکثریت منتقدان و مورخان توافق دارند که آئین تنها یکی از خاستگاههای تئاتر است و نه لزوماً تنها خاستگاه آن. از طرف دیگر، غالب محققان این نظر را که تئاتر در همهٔ جوامع از الگوی تکاملی واحدی پیروی کردهاست و رد میکنند. به علاوه امروزه هیچ مردمشناسی جوامع ابتدایی را فرو دستانه برآورد نمیکند. آنها دریافتهاند که اگرچه جوامع پیشرفته از دانش تخصصی و فنون بهرهمندی بیشتری دارند، اما در مقابل، غالباً از نظر همبستگی و یکپارچگی ویژهای که در جوامع کمتر پیشرفته وجود دارد، دچار کمبود قابل توجهی هستند با آنکه منشأ آئینی امروز پذیرفتهترین نظریه دربارهٔ خاستگاه تئاتر است، اما هرگز تنها نظریهٔ مورد قبول عام محسوب نمیشود.
هستند محققانی که معتقدند سرچشمه تئاتر داستانسرایی است؛ آنها اظهار میدارند که گوش کردن و رابطه برقرار کردن با قصهها عمدهترین خصیصهٔ انسان است، همچنین آنها الگویی را پیشنهاد میکنند که در آن الگو تئاتر از افسانه سرایی نشأت میگیرد. افسانهها ابتدا دربارهٔ شکار، جنگ یا فتوحات دیگرند و به تدریج آب و تاب بیشتری مییابند. مطالعات اخیر از نقاشیهای به دست آمده از عصر یخبندان حاکی از آن است که انسان از ۳۰۰۰۰ سال پیش مراسم آئینی اجرا میکردهاست و از هزارههای بعد از این تاریخ، یعنی ۲۰۰۰۰ سال پیش، در یکی از غارهای فرانسه و اسپانیا یک نقاشی به دست آمده که نشان دهندهٔ مراسمی است مربوط به شکار اما نظر ما دربارهٔ این نقاشیهای اولیه هنوز محقق نیست. وقتی به دورههای نزدیک تر میرسیم و میبینیم انسان آغاز به گسترش مهارتها و عاداتی کردهاست که راه به تمدن میبرند، تصاویر برای ما گویاتر میگردند: تصاویری همچون اهلی کردن حیوانات، کشت گندم، اختراع سفالگری و ترک زندگی کوچنشینی یعنی هنگامی که شکارچیان و تهیهکنندگان غذا در مکانی مستقر میشوند و به کشاورزی و دامداری رو میآورند.
تئاتر و درام در یونان باستان
هنگامی که تمدنهای خاور نزدیک و مصر شکوفا میشدند، دیگران در همسایگی آنان تازه قدم در راه تحول مینهادند. مهمترین این تمدنهای نوپا، از نظر بررسی ما، «تمدن اژهای» است که پیشاهنگ تمدن یونان بود. «فرهنگ مینوسی» که از سال ۲۵۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از میلاد در جزیرهٔ کِرت شکفته بود، در اثر زمین لرزه یا آتشسوزی فاجعه آمیزی ویران شد، و اطلاع کمی از چگونگی آن در دست است. پس از آن، تمدن میسنی توسط مهاجمان شمالی نابود شد، و عصر تاریک از ۱۱۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد آغاز گردید. این تمدن باستانی اژهای تأثیر مستقیم زیادی در تحول تئاتر نداشت، اما تئاتر غیرمستقیم آن فوقالعاده زیاد بود، زیرا خدایان، قهرمانان و تاریخ همین مردم بود که مواد اولیهٔ ایلیاد و ادیسهٔ هومر و اکثر درامهای یونانی را فراهم آورد. از این رو این تمدنها به جهات مختلف زیربنای ادبیات غرب بهشمار میآیند.
تمدن یونان که اولین دوران بزرگ تئاتر را عرضه کرد، به تدریج از سدهٔ هشتم تا ششم پیش از میلاد شکل گرفت. واحدهای بزرگ سیاسی این تمدن «پولیس» نامیده میشدند. مهمترین این ایالت ـ شهرها آتیکا (آتن)، اسپارت، کورِنت، تِب، مگارو آرگوس بودند اگرچه آتن از سال ۵۰۰ پیش از میلاد مرکز هنری یونان بود، اما اسپارت قدرت اصلی و خط رابطی بود که اکثر ایالت ـ شهرها، از جمله آتن را به هم میپیوست. جنگ با ایران این قاعده را برهم زد. مانند هر جامعهٔ باستانی دیگر، مدارک مربوط به خاستگاه تئاتر و درام در یونان باستان نادر است. یونانیان نوشتن را چند صباحی پس از ۷۰۰ پیش از میلاد آموختند. در حقیقت آنها حروف الفبای فنیقیان را گرفتند و مناسب حال خود تغییر دادن. پس از آن دوره است که اسناد نوشتاری یونانی افزایش مییابد.
اسناد مربوط به تئاتر در این دوران هنوز کم است. ارتباط بین تئاتر و ایالت ـ شهر از سال ۵۳۴ پیش از میلاد آغاز شد و آن زمانی بود که دولت آتن مسابقهای برای انتخاب بهترین تراژدی اجرا شده در دیونوسیای شهر، که جشنوارهٔ مذهبی مهمی بود، گنجانید. کمدی آخرین شکل دراماتیک بود که از طرف حکومت یونان به رسمیت شناخته شد، ولی تا سالهای ۴۸۷–۴۸۶ به دیونوسیای شهر راه نیافت؛ لذا سرگذشت آن، تا قبل از این تاریخ، تا حدودی بر حدس و گمان استوار است. ارسطو میگوید کمدی از نمایش بدیهه سازیهای سرخوانِ آوازههای آئینی فالیک بیرون آمدهاست. اما از آنجا که تعداد زیادی آئینهای فالیک وجود داشته، روشن نیست منظور ارسطو کدامیک بودهاست.
بعضی از مراسم ما قبل دراماتیک، توسط گروه رقص اجرا میشد، که گاه صورتک حیوان بر چهره میزدند یا سوار حیوانات میشدند یا حیوانی را به عنوان نمایندهٔ حیوانات دیگر با خود میکشیدند. همچنین در آن دوره نمایشهای همسرایان چاق، سایترها و مردانی بر فراز دیرکهای بلند وجود داشت. مراسم اغلب شامل یک راهپیمایی به دنبال همسرایانی بود که میخواندند و میرقصیدند و نمادهای بزرگ و فالیک را بر روی علمهایی به اهتزاز درمیآوردند. این مراسم موجب عکسالعملها و مسخره گیهایی در میان شرکت کنندگان و تماشاگران میشد. در کمدیهای اولیه همهٔ این نمایشها عناصر جنبی خود را نیز داشتند. کمدی گذشته از خاستگاه و تاریخ آغاز آن، در بین سالهای ۴۸۷–۴۸۶ به حد کافی رشد یافته بود تا بتواند شایستگیهای نمایش در دیونوسیای شهر را داشته باشد. نام تعداد کمی از کمدی نویسانِ نخستین ضبط شدهاست: کیونیدِس، که ظاهراً برندهٔ اولین مسابقه بوده، ماگنِس که برنده ۱۱ مسابقه بودهاست و کمدیهایی مثل پرندهها، پشه انجیری و قورباغهها از اوست. اِکفانتیدس که گفته میشود کمدیهای ظریفتری از پیشینیان خود نوشتهاست. کراتینوس که بیست و یک نمایشنامهٔ کمدی را به او نسبت دادهاند و به عنوان اولین نویسندهٔ واقعی و در خور توجه در زمینهٔ کمدی شناخته میشود. کراتس که سایترهای شخصی را که قبلاً شاخص کمدی بود رها کرد و به مسائل عمومیترین پرداخت. او پولیس و آریستوفان سر کردهٔ همهٔ کمدی نویسان که بذله گوییها و ابداعاتش در سایتر مورد قبول همه قرار گرفتهاست.
تمدن یونان که اولین دوران بزرگ تئاتر را عرضه کرد، به تدریج از سدهٔ هشتم تا ششم پیش از میلاد شکل گرفت. واحدهای بزرگ سیاسی این تمدن «پولیس» نامیده میشدند. مهمترین این ایالت ـ شهرها آیتکا (آتن)، اسپارت، کورِنت، تِب، مگارو رگوس بودند اگرچه تن از سال ۵۰۰ پیش از میلاد مرکز هنری یونان بود، اما اسپارت قدرت اصلی و خط رابطی بود که اکثر ایالت ـ شهرها، از جمله تن را به هم میپیوست. جنگ با ایران این قاعده را برهم زد. مانند هر جامعهٔ باستانی دیگر، مدارک مربوط به خاستگاه تئاتر و درام در یونان باستان نادر است. یونانیان نوشتن را چند صباحی پس از ۷۰۰ پیش از میلاد آموختند. در حقیقت آنها حروف الفبای فنیقیان را گرفتند و مناسب حال خود تغییر دادند. پس از آن دوره است که اسناد نوشتاری یونانی افزایش مییابد.
شرق و غرب در تلاقی هزار ساله بیزانس مرحلهٔ دیگری از تداوم تاریخ روم و اسکندر مقدونی و تمدن کلاسیک یونان بود. تئاتر بیزانس سه گونه متمایز داشت: تئاتر سپند، تئاتر مذهبی و تئاتر کلاسیک یا ادیبانه. ارزیابی طبیعت و وسعت تئاتر بیزانس مشکل است، زیرا منابع موجود بسیار اندک است و مورخان بر سر تفسیر همین اندک نیز توافق ندارند. مسلم این است که نمایشهای تئاتری در سراسر دوران بیزانس رواج داشتهاند. گفته میشود که قسطنطنیه در اصل دو تئاتر از نوع رومن داشته و حداقل یکی از آنها تا اواخر دوران بیزانس برپا بودهاست. قلمرو امپراتوری بیزانس شامل بخش اعظم مدیترانهٔ شرقی بود که تئاترهای هلنی و یونای ـ رومی در آن ساخته شده بودند. نمایشهای تئاتری و سرگرمکننده از طریق بیزانس به مدت هزار سال تداوم یافتند و هنگامی که اینگونه نمایشها در روم از رونق افتاده بودند در بیزانس به حیات خود ادامه دادند. تأثیر بیزانس بر اروپای غربی بسیار متحمل است، زیرا روابط تجاری بین بیزانس و روم غربی هیچگاه به کلی قطع نشد. بدون شک در اوایل سدهٔ نهم، هنر بیزانس در معماری کلیساها و پدیدههای دیگر هنری در غرب تأثیر فراوان داشتهاست. همچنین جنگهای صلیبی که در سدهٔ یازدهم آغاز شد برخورد شرق و غرب را افزایش داد. به رغم وجود شرایط مناسب، هنوز نمیتوان تأثیر بیزانس بر تئاتر غرب را اثبات کرد اما میتوان اذعان داشت که بیزانس سنت تئاتری را زنده نگه داشت و بخشهایی از هنر آن الهام بخش هنرمندان بعدی گردید. امپراتوری بیزانس سرانجام تسلیم نیروهای مسلمین شد. تحت تعلیمات محمد جهان اسلام به سرعت رو به گردش نهاد و در حوالی ۶۲۲ مقبولیت عام یافت. در قلمرو اسلام داستان گویی تقریباً در همه جا و درامهای فولکلور در برخی نقاط، متداول بود. در نقاط دیگر، به ویژه در هند، اندونزی، ترکیه و یونان تئاتر عروسکهای سایه محبوبیت یافت. اما عروسکها تا حد ممکن از واقع گرایی به دور بودند. این عروسکها اشکالی دو بعدی بودند که از قطعات چرم بریده میشدند و با قطعه چوبی که به آن وصل میشد هدایت میگردیدند. بعدها، تنها سایهٔ این عروسکها که توسط فانوس یا مشعل بر روی پارچهٔ سفیدی منعکس میگردید، نمایش داده میشد.
در بعضی کشورها تئاتر سایه هنرپیشهای گردید و به کلی از هنر بازیگری زنده جدا گشت. تئاتر سایه ظاهراً حدود سدهٔ چهاردهم میلادی در ترکیه عرضه شد. سپس از سقوط بیزانس، در مناطقی که عصر عظیم تئاترهای کلاسیک، هلنی و یونانی ـ رومی را دیده بود. در این مناطق نمایشهای عروسکی بر گرد شخصیت «قراگوز» و ماجراهای مضحک او دور میزد. سرانجام این نمایشها قراگوز نامیده شدند و این سنت تا زمان ما ادامه یافتهاست. مسلمانان در بسیاری از نقاط تئاتر را به عنوان هنری بیاهمیت قلمداد کردند. در هزارهٔ اول مسیحی، یکی از توسعه یافتهترین و پرمحتواترین درامها را باید در هند جستجو کرد. تمدن هند به قدمت تمدن مصر باستان و خاورمیانه است، اما دانش ما بر این تمدن با ورود قوم آریایی از آسیای مرکزی در ۱۵۰۰ پیش از میلاد آغاز میشود. در واقع در سدههای پس از آن است که ترکیب و سیمای زندگی و هنر مردم هند پدیدار میگردد. شاید مهمترین تأثیرات بر درام هند، از طریق هندوییسم و ادبیات سانسکریت صورت گرفته باشد. عصر طلایی درام در فرهنگ هندی حدود ۱۲۰ میلادی آغاز میشود و تا حدود ۵۰۰ میلادی ادامه مییابد. نقطهٔ اوج عصر طلایی سدههای چهارم و پنجم است که امپراتوری گوپتا در شمال هند مرکز هنر، طب و آموزش قرار میگیرد. در آنجا شهرهای زیبا، دانشگاهها و تمدنی عظیم و پر شکوه بنیان نهاده میشود. نقطهٔ اوج دیگری نیز در نیمهٔ اول سدهٔ هفتم تحت فرمانروایی شاه هارشا به ظهور میرسد. خود هارشا یکی از نمایشنامه نویسهای مهم محسوب میشود.
در دوران حکومت هارشا تأثیر هند بر آسیای جنوب شرقی نیز گسترده و موجب توسعهٔ درام در آن نقاط شد. هندیان به واقع نگاری و ضبط تاریخ توجه چندانی نشان نمیدادند، از این رو محققان جدید تاریخهای بسیار متفاوتی را برای درامهای موجود سانسکریت در نظر گرفتهاند. اما آنچه پیش از همه مورد توافق است قدیمیترین قطعاتی است که به حدود ۱۰۰۰ سال پیش تعلق دارند. حدود ۲۵ نمایشنامهٔ سانسکریت به دست ما رسیدهاست که تاریخ بعضی از آنها حوالی سدهٔ نهم میلادی و در این میان بهترین آنها را به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی نسبت میدهند. از میان درام نویسان سانسکریت میتوان این نویسندگان را نام برد: شاه هارشا با نمایشنامههای سینه ریو مروارید، شاهزاده خانم گمشده و ناگاندا؛ بهاوا بوتی با نمایشنامههای داستان قهرمان بزرگ، آخرین قصهٔ راما و ازدواج دزدیده شده؛ ویشا کاداتا با نمایشنامهٔ انگشتری خاتم راکشاسا. در سالهایی که درام هند در حال شکوفایی بود، تئاتر چین تازه داشت شکل میگرفت، به ویژه در نواحی پکن که همچون مصر و خاورمیانه از گاهوارههای تمدن بهشمار میرود. مدارک ما دربارهٔ سالهای پیش از ۱۵۰۰ پیش از میلاد، یعنی زمان به قدرت رسیدن سلسلهٔ شانگ اندک است. در زندگی چینیان از همان آغاز، رقص، موسیقی و آئینهای مختلف نقش مهمی داشتهاست و برخی از فرمانروایان چینی اینگونه فعالیتها را برای هماهنگکردن کشور خود لازم میشمردند و در سدهٔ هشتم پیش از میلاد معابدی وجود داشت که اجرا کنندگانی بدین منظور در اختیار داشتند. مورخان سعی کردهاند بین آئینهای چینی و همسرایان دیتیرامب در یونان شباهتهایی بیابند. اولین دورهٔ درخشان هنر و ادبیات چینی، با حکومت سلسلهٔ هان آغاز میشود. مجموعه سرگرمیهای این دوره را «صد نمایش» مینامیدند.
در سدهٔ سیزدهم نمایشهای گوناگون سرگرمکننده جزئی از زندگی عادی مردم چین محسوب میشد. اما تا مدتها بعد از تسلط مغولها در ۱۲۷۹ بر چین، هیچ درام ادبی در چین به وجود نیامد. تحولات اصلی تئاتر چین بعدها رخ داد. احیای تئاتر در اروپای غربی از اوایل قرون وسطی آغاز شد. پس از سقوط امپراتوری روم، فعالیتهای سازمان دارِ تئاتری در اروپای غربی متوقف شده بود، زیرا در سدهٔ ششم شرایط مشابهی با دوران ما قبل عظمت تئاتر روم بر صحنه حاکم شد، اما عناصر تئاتری حداقل در چهار شکل مختلف حفظ شدند: بقایای میم رومی، نقالی توتنی، جشنوارههای عامیانه و آئینهای شرکآمیز و مراسم مسیحی. تئاتر در اوایل قرون وسطی باید از دل این منابع زاده میشد.
ایران
هنر تئاتر در ایران پیشینهای دراز دارد و سبکی از آن در نمایشهای تعزیه نمود یافتهاست. در کتاب تاریخ بخارا آمدهاست که نمایش ایران از آیین، اسطوره و شعایر برخاستهاست. اولین تئاتر ایران در شهر رشت شروع به کار کرد. نخستین تئاتر زنان در ایران نمایش آدم و حوا بود که توسط جمعیت نسوان وطنخواه در تهران اجرا شد.
theater in iran تئاتر چیست و تاریخچهٔ آن (قسمت اول)
از آغاز آشنایی ایران با تئاتر غربی تا نهادی شدن تئاتر در حدود یک قرن طول کشید و هنوز نیم قرن دیگر لازم بود تا جامعه سنتی ایران تئاتر را بشناسد، بپذیرد و خود زبانی مستقل و ایرانی در تئاتر بیفکند.
مسیر متحول شدن تئاتر را فهرست وار شامل بخشهای زیر میتوان عنوان کرد
سفرهای هیئتهای سیاسی ایرانی و عربی، و نیز اعزام محصلین ایرانی به خارج که در غرب با هنر نمایش آشنا میشدند و اطلاعاتی را به صورت سوغات به ایران میآوردند از عوامل عمده ورود تئاتر به ایران شد. از طرفی سفرا و تجار غربی نیز در دوران اقامت خود در ایران، برای سرگرمی و گفتن نمایشهایی را بر پا میکردند و درباریان و صاحب منصبان را دعوت میکردند. این رفتوآمدها و مراودات به تدریج به شکل گرفتن واژگان و فرهنگ نمایش در ایران کمک رساند.
دارالفنون مهمترین پایگاهی بود که باب ترجمه را در ایران به صورت آکادمیک گشود. اگر چه در دارالفنون بیشتر ترجمه آثار علمی مورد توجه بوده، اما به هر حال در اینجا بود که هنر ترجمه همچون یک وسیله پراهمیت آموزشی تلقی شد. از اینجا بود که مترجمان در زمرهٔ اهل علم و فرزانگان بهشمار رفتند و در جامعهٔ فرهنگی و حتی در دربارهایشان نشان و منزلتی یافتند.
یکی دیگر از مراحل تئاتر در ایران نتایجی بود که سفرهای ناصر الدین شاه به غرب و روسیه پدیدآورد. ناصر الدین شاه در کنار دیدارهای رسمی خود از مظاهر علمی و … در شهرهای اروپایی به دیدار نمایشها و سرگرمیهای آنها علاقه نشان میداد که شرح آن را در سفرنامههای خود نوشتهاست. وی در نوشتههای خود از واژههایی چون اکت Act، سن، لژوکوکمه دلی، باله، اپرا، تماشاخانه و بسیاری از اصطلاحات نمایشی استفاده کرده و چنان است که گویی این واژهها در زمان او لااقل برای مخاطبان او قابل فهم بودهاند.
دیدارهای مکرر ناصر الدین شاه از تئاترهای غربی موجب شد که به تقلید از سبک معماری رویال آلبرت هال لندن، در سال ۱۲۹۰قمری تکیه دولت را بنا کند، تا او هم متقابلاً با نمایشهای ایرانی از مهمانهای خارجی پذیرایی کند، یا لااقل با کشورهای غربی به رقابت بپردازند.
۴- انقلاب مشروطیت و تبعات آن را باید مهمترین انگیزههای تحول تئاتر در ایران بهشمار آورد که هم خود نهضت و هم شیوههای بروز آن تحت تأثیر غرب بودهاست. به نظر میرسد که در جریان مشروطیت لااقل قشر تحصیلکرده به اهمیت تئاتر پی برده بودند و با تأسیس گروهها و انجمنها کوشیدند که تئاتر را به جامعهٔ بیدار شده ایرانی معرفی کنند و اگر در این جریان ادامه پیدا میکرد تئاتر امروز وضع دیگری پیدا کرده بود.
۵- تأسیس انجمنها و شرکتها یکی دیگر از عوامل پیشبرد تئاتر بودهاند. انجمن اخوت که در سال ۱۳۱۷قمری تأسیس شد و از اولین گروهایی بود که دست به فعالیتهایی نظیر کنسرت و نمایش زدهاست. پس از انجمن اخوت تأسیس شرکت فرهنگ را میتوان نام برد.
از زمانی که ایرانیان با تئاتر امروزی آشنا شدن تا آن که تئاتر بهطور کلی وارد ایران شد گروهها و عوامل زیادی به این روند کمک کردند از جمله: – سفرهای هیئتهای سیاسی ایرانی و عربی، و نیز اعزام محصلین ایرانی به خارج-مدرسه دارالفنون مهمترین پایگاهی بود که باب ترجمه را در ایران به صورت آکادمیک گشود و نمایش نامههایی را ترجمه کرد و در خدمت ایرانیان قرار داد- سفرهای ناصر الدین شاه به غرب و روسیه- انقلاب مشروطیت وایجاد فضای روشن فکری در ایران
در سال ۱۳۲۹ قمری نخستین مکان مستقل نمایش در ایران به نام «تئاتر ملی» دایر شد. تا پیش از تأسیس «تئاتر ملی» انجمنها و مراکز مختلف تحت عناوین گوناگون از تئاتر برای پیشبرد هدفهای سیاسی و تبلیغاتی خود استفاده میکردند، اما «تئاتر ملی» که ریاست آن را عبدالکریم خان محقق الدوله به عهده داشت امکانات و بودجهٔ خود را از محل خیریه آموزش و پرورش تأمین میکرد و مستقلاً در اختیار نمایش و اجرای تئاتر قرار داد. فعالیتهای چند ساله «تئاتر ملی» موجب شد که تئاتر همچون هنری مستقل که حتی قادر است از نظر مالی خود را تأمین کند از طرف مقامات رسمی و مردم شناخته شود و شوق و شوری در میان مردم نسبت به تئاتر برانگیخته شود. حتی عدهای از دانش جویان که برای تحصیل به خارج رفته بودند در رشته تئاتر تحصیل کردند و با دستهای پر علمی و هنری به ایران بازگشتند و بنای تئاتر نوین ایران را طرحریزی کردند.
۶- باید دانست که در جریان مشروطیت مردم ایران به حقوقی واقف شدند که پیش از آن از وجود آن آگاه نبودند. در کشور ما حزبهای مختلف، هر چند به شیوهٔ سنتی وجود داشت، اما تئاتر وجود نداشت، لذا به گمان عدهای از منور الفکرها، تأسیس تئاتر، گذشته از ارزشهایی که داشت، نمادی از ترقی و رشد فکری تلقی میشد.
فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ را شماری پژوهندگان به سبب گستردگی اجرای صحنه و رشد تئاتر (دوران صحنه) نامیدهاند این دوران به دلیل استقبال جامعه تماشاگران و مخاطبان از تئاتر صحنه به یاد ماندنی است. در آن سالها تولیدات سینمای ایران به لحاظ کیفی و کمی در حدی نبود که بتواند پاسخگوی مخاطبان باشد. تلویزیون هنوز به ایران نیامده بود و رادیو به میزانی که باید در دسترس مردم قرار نداشت. به دلیل در صد بالای بی سوادی در کشور از مطبوعات استقبال چندانی نمیشد و به همین دلیل از فعالیتهای نمایشی استقبال مناسبی به عمل میآمد. انگیزههای تماشاگران متفاوت بود و گروهی به قصد صرفاً سرگرمی و شماری به دلیل گرایشهای سیاسی خود نمایشهای مورد نظرشان را برای تماشا انتخاب میکردند. شکلهای پذیرش جامعه از تئاتر و جو سیاسی حاکم بر کشور، زمینهای برای انتخاب و اجرای آثار نمایشی بود. تئاتر در این دوره ظرفیتی بالقوه برای تبلیغ سیاسی رایج و جذب افراد به سوی احزاب نو پا داشت. به همین دلیل بود که بخش مهمی از فعالیتهای نمایشی -ترجمه و نگارش و اجرا- ملهم از خطوط سیاسی رایج آن روزگار شد؛ و بالاخره یکی از مهمترین اتفاقهای این دوره شکلگیری، «گروه تئاتر ملی» با هدف دستیابی به نمایشهای با هویت ایرانی بود. سرپرست این گروه «شاهین سرکیسیان» بود و کسانی چون «عباس جوانمرد» و «علی نصریان» در پایهگذاری این گروه به او پیوستند و بازیگرانی پر سابقه چون «رقیه چهر آزاد» و «عصمت صفوی» با این گروه همکاری کردند. تشکیل این گروه با استقبال محافل روشنفکری و ادبی روبرو شد.
کمدی از اقسام پر طرفدار نمایش در آن دوران بود زیرا در شماری از آنها مسایل روز مطرح و از آن انتقاد میشد. در عین حال کمدیهای سبک و سرگرمکننده مشتری بیشتری داشتند.
۱۳۳۷–۱۳۵۷
از ویژگیهای این دوره: تأکید بر نمایش نامهنویسی ملی با تفاوت عمده، کسب تجربه بیشتر دستاندرکاران ملی، تربیت نیروی انسانی ورزیده در تمامی عرصهها به مدد مراکز آموزش عالی نمایشی، درک تجربههای هنرمندان جهان از طریق بررسی آثار ترجمه شده آنها و دعوت از چند استاد خارجی برای تدریس تئاتر در ایران.
شکل و محتوای نمایشنامه
در این دوره، آن تأکید میهن پرستانه افراطی برای نگاشتن نمایشهای ملی گرایانه، تاریخی و حماسی توأم با تعصب وجود ندارد. آثار نمایشنامه نویسان صاحب نام ایرانی با توجه به محتوا، ساختار و شکل ارائهشان در سه گروه جای میگیرد:
واقع گرا: به استفاده از ساختار نمایشی معروف به خوش ساخت به پیروی از آثار نویسندگانی مثل ایسبن کورکی، خچوفشا و… بیشتر به موضوعهایی اجتماعی میپرداختند. آثار «اکبری رادی» برخی آثار غلامحسین ساعدی و خسرو حکیم رابط و ابراهیم ملکی در این گروه قرار میگیرد. این آثار به لحاظ ساختار و شخصیت پردازی و شیوه پیامرسانی ملهم از نمایشنامههای ترجمه شده بودند اما در ضمن مسائل سیاسی و اجتماعی روز ایران را مورد بررسی قرار میدادند. اصولاً این دسته از نویسندگان، فارغ از دغدغه ایجاد فرم ویژه تئاتر ایرانی با پذیرش این مطلب که تئاتر پدیدهای وارداتی است (مثل رادیو، تلویزیون) تنها راه پیوند آن با جامعه ایرانی را پرداختن به مسایل روز کشور میدانستند.
ملی: که نویسندگان میکوشیدند با بهره جویی از میراثهای نمایشی پیشینیان ـ مثل تعزیه ـ تخت حوضی ـ نقالی و پرده خوانی ـ آیینهای نمایشی ـ چون میر نوروزی، کوسه گردی، کوسه برنشین و همچنین مراسم آیینی ـ نظیر مراسم زار و باد و آداب و رسوم و باورهای ایرانیان مناطق مختلف ـ و بالاخره تیپهای اجتماعی خاص مردم این سرزمین، متنی متناسب با محتوای ملی ایجاد کنند. از جمله این نویسندگان میتوان به بهرام بیضایی، علی نصریان و بیژن مفید و علی حاتمی اشاره کر. موضوعهای انتخابی این نویسندگان متنوع بوده و از مسایل روز سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسایل همیشگی فلسفی در آنها مطرح شده بود.
مدرن: که نویسندگان فعال در این شیوه با توجه به گرایشهای سیاسی، اجتماعی، فلسفی و نمایشی خود، گستره متنوعی از سبکها و نویسندگان معاصر غرب (نظیر: ار برتولت برشت با تئاتر پیک (روایی) و (بلکت) و (یونسکو) و رویکرد (ابزورد) و نویسندگان اکسپر سیوسنیت) را سر مشق خود قرار داده و با نفی قراردادهای تئاتر ارسطویی و اصول نمایش (خوش ساخت) به خلق متون نمایش خود پرداختند.
سابقه نمایشنامه نویسی در ایران خیلی قدیمی نیست. نخستین بار «میرزا فتحعلی آخوند زاده» با نوشتن نمایشنامههایی به ترکی آذربایجانی ـ که بعدها به زبان فارسی ترجمه شد ـ راه را برای نویسندگان ایرانی در این عرصه باز کرد. «میرزا آقا تبریزی» تحت تأثیر او پنج نمایشنامه نوشت و پس از آن شاعران و نویسندگان ایرانی، چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن نمایشنامههای گوناگونی آفریدند. «میرزا عشقی» نمایشنامهای را به عنوان «در رستاخیز سلاطین ایران» نوشت «میرزا محمود خان ملهیر الدینی» «میرزا محمد خان کمال الوزرا» «سعید علی خان نصر» «ذبیحالله خان بهروزی» «عبدالرحیم خلخالی» «سعید نفیسی» «عبدالحسین نوشین» «صادق چوبک» «پرتو اعظمی» از آن جملهاند.
با وجود گوناگونی آثار نمایشی این بزرگان ـ که از ضعف ساختاری نیز بر کنار نیست ـ سنت نمایشنامه نویسی، به عنوان یکی از گسترههای با اهمیت ادبیات، با گذشت بیش از صد سال، هنوز جایگاه شایستهٔ خود را ندارد. از «غلامحسین ساعدی» «بهرام بیضایی» «اکبر رادی» که بگذریم، بی اغراق میشود ادعا کرد که نمایش نامه نویس مطرحی غیر از اینان نداریم. کسانی که اکنون نمایشنامه مینویسند، یا از پدیدههای زندگی اجتماعی میگریزند و به مقولات انتزاعی دور از واقعیات میپردازند یا این که میکوشند از موضوعهای نویسندگان خارجی نسخه برداری کنند. اغلب این آثار نیز ناموفق و در اجراها هم ناکامی خود را نشان میدهند. البته در چند سال اخیر نمونههای موفقی در نمایش نامهنویسی ظهور کردهاند که در صورت تداوم میتوان به ادامهٔ این مسیر امیدوار شد. داود میر باقری، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر از این دستهاند.
از آن جا که نویسندگان کنونی نمایش نامههای ایرانی، با رویدادهای تاریخی سرزمینشان آشنایی چندانی ندارند و با ادبیات قوسی و پرتنوع خود بیگانهاند، طبعاً آثار آنان جستجویی است در وادی سرگردانی. اگر «ذبیح بهروز» با نوشتن «جیجیک علیشاه» دربار قاجار را به طنزی مسخره میگیرد یا «حسن مقدم» با اثر خود به نام «جعفر خان از فرهنگ آمده» پر مدعاهای درس خوانده در اروپا را نقد میکند یا «صادق چوبک» با نمایشنامه «توپ لاستیکی» دربار قاجار را بهانه قرار میدهد که شخصیتهای متزلزل خدمتگزاران قدرت را در همه دوران به تماشا بگذارد، تئاتر نویسان امروزی، متأسفانه فرسنگها از این مقولات به دوراند. در اینجا بحث بر سر ضعف ساختارهای فنی و اصول نمایش نامه نگاری آثار آنان نیست، بلکه به نوع نگرشها و پرداخت هاست.
تاریخچه حضور زنان در تئاتر ایران
"طبق گزارشهای تاریخی اولین زن نمایشگر ایرانی که نام او به جا مانده از زمان ساسانیان است که آزاده رومی نام داشته و خنیاگر بهرام گور بودهاست. او نقّالی موسیقایی انجام میداده و به دلیل سرزنش بهرام گور برای کشتن بیرحمانه جانوران، در شکار به دست او کشته شد. پس از او «گُردیه» را میتوان از ماهرترین زنان بازیگر زمان ساسانیان دانست، چون بعدها در برابر خسرو پرویز بازی زیبایی را با یک بچه گربه و آراستن او انجام میدهد. در اوائل اسلام نیز نضربن حارث از نقّالان ایرانی در عربستان بوده که به گفتهاستاد باستانی پاریزی از سمیّه خداینامهخوان (که مادر یا زنپدرش بوده) نقّالی و خداینامهخوانی را آموختهاست. اما بیگمان بزرگترین و مهمترین زن نمایشگر، نقّال و خداینامهخوان پس از اسلام همسر فردوسی بودهاست که خداینامهها را به زبان پهلوی ساسانی برای فردوسی میخواند.
در ایران پس از اسلام نیز خنیاگران متعدّد و معروفی بودهاند. زنان سخنوری که بدون ساز و گاهی با آواز نقّالی مذهبی انجام میدادهاند، زنان خنیاگری که با ساز و گاهی با آواز نقّالی عرفانی انجام میدادهاند. اما در این مدت هرگز تئاتر به معنی امروزی آن به ایران وارد نشد و هیچ زنی به این عرصه پا نگذاشت."
نخستین تماشاخانه ایران در جمادیالثانی۱۳۰۳ه. ق[۱۲۶۳ه.ش] افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملاً مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. با این حال، در دوره اول مجلس شورای ملی، تنی چند از زنان علاقهمندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند آشکار کردند؛ مثلاً «تاج ماه آفاق الدوله»، نمایشنامه «نادرشاه» نوشته نریمان نریمانف را از ترکی به فارسی ترجمه کرد و در سال ۱۲۸۵ه.ش/۱۹۰۷م، با عنوان «نامه نادری» در تهران به چاپ رساند. اما حضور زنان در عرصه تئاتر چه به عنوان بازیگر و چه حتی تماشاگر ممنوع باقیماند تا سال ۱۲۹۵ هجری شمسی که سیدعلی نصر از وزارت معارف مجوز احداث کمدی ایران را گرفت و در گراند هتل نمایش کمدی را به صحنه برد. در این مکان به مدت ۱۰ سال بازیگران زن ارمنی، ترک و یهودی بازی میکردند و این حرکت اگرچه که به خودی خود حرکت بزرگ و ثمر بخشی در تاریخچه حضور زنان در تئاتر است اما به هرحال تنها زنان غیر مسلمان و غیر ایرانی در آن حضور داشتند و هرگز هیچ زن ایرانی در این نمایشها پا به صحنه نگذاشت و تابوی حضور زنان ایرانی درتئاتر تا مدتها بعد شکسته نشد.
اما در دوره انقلاب مشروطه و به ویژه پس از فتح تهران، آزادیخواهان به تأثیر اجتماعی تئاتر پی بردند و از هنر تئاتر به عنوان بهترین وسیله تربیت توده و آشنا کردن آنها به عیوب قدیم و محاسن جدید استفاده کردند. از جمله مباحثی که مورد توجه گروههای نمایشی قرار داشت، شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او بود. گروههای نمایشی تلاش میکردند تا از طریق هنر تئاتر، تماشاگران که همگی مرد بودند را به تأمل و تفکر در رفتارشان نسبت به زنان و دختران وادار کنند و در احقاق حقوق زنان آنان را یاری نمایند، تا آنجا که زن ایرانی برای نخستین بار توانست در صحنه تئاتر حضور یابد و در نمایشنامه «طبیب اجباری» نوشته مولیر به همراه بازیگران مرد در برابر ۲۵۰ نفر تماشاچی که همگی مرد بودند، بازی کند. این نمایشنامه که دربارهٔ حقوق زنان بود، توسط گروه نمایشی ارمنیان و در مدرسه ارمنیان تهران اجرا شد."
نخستین تماشاخانه ایران در جمادیالثانی۱۳۰۳ه. ق[۱۲۶۳ه.ش] افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملاً مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. با این حال، در دوره اول مجلس شورای ملی، تنی چند از زنان علاقهمندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند آشکار کردند.
در سال ۱۳۱۴ «کانون بانوان» تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدنخواهی زنان بود. در نیمه دوم سال۱۳۰۲شمسی «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به همت «ساری امانی» در رشت تأسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در ۲۵ اسفند ۱۳۰۲با نام «عروسی دختر فروشی» در پنج پرده در تماشاخانه «اولوش بیک» به اجرا گذاشت.
این نمایش وضع نامطلوب زنان و دختران ایران را در خطه شمال مورد انتقاد قرار داده بود. اکثر نقشهای این نمایشنامه را زنان اجرا کرده بودند. متن نمایشنامه دقیقاً گزارشی از زندگی زنان آن دوران است و مانند اکثر نمایشنامههایی که توسط این مجمع به مورد تماشا گذاشته میشد، به محرومیت و نقض حقوق زنان تأکید زیادی شده بود. اما مهم این جاست که متن این نمایشنامههای زنانه- که توسط زنان نوشته میشد –تنها حق حضور در جمعیتهای زنان را داشته و تنها برای زنان به شکلی خصوصی اجرا میشد. چرا که به دلیل شرایط اجتماعی و مذهبی آن دوران، مردان دخالت آشکاری در این فعالیتها نداشتند و این زنان هنردوست و روشنفکر را با بدترین القاب مورد توهین و تحقیر و حتی ضرب و شتم قرار میدادند. اما زنان در برابر تمامی این ناملایمات تسلیم نشده و در این راه، قدمهای بزرگی برداشتند. زنان هنرمند، خود نمایشنامه مینوشتند تا در این نمایشنامهها به طرح مسائل زنان بپردازند و این نمایشها را برای زنان و دختران اجرا میکردند. اما متأسفانه جامعه مرد سالار و متعصب آن زمان، محفلی برای حضور ماندگار در تاریخ را به آنان نداده و سبب شدند تا حافظه تاریخی ایران، نامی از این نمایشنامهنویسان و کارگردانان صبور و پر قدرت ایران در ذهنها باقی نگذارد."
در سال ۱۳۱۴ «کانون بانوان» تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدنخواهی زنان بود. در نیمه دوم سال۱۳۰۲شمسی «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به همت «ساری امانی» در رشت تأسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در ۲۵ اسفند ۱۳۰۲با نام «عروسی دختر فروشی» در پنج پرده در تماشاخانه «اولوش بیک» به اجرا گذاشت.
این حرکت ادامه داشت تا سال ۱۳۰۵هجری شمسی، که «علینقی وزیری» هنرستان موسیقی را تأسیس کرد. در این هنرستان، تئاتر و تابلوهایی همراه با موسیقی نمایش داده میشد. همین کار برای «اسماعیل مهرتاش» انگیزهای شد که با همکاری وزیری برای ساختن اپرا، تجربههایی بکنند. چون وزیری محل نمایش را در مدرسه موسیقی قرار داده بود، رفته رفته زنها پایشان به آن جا باز شد و همینها بودند که بعدها «جمعیت بیداری نسوان» را تشکیل دادند و در تالار مدرسه زرتشتیان بازی کردند و عاقبت همهشان به تلخترین سرنوشتهای ممکن دچار شده و اجساد تکهتکه شدهشان بر جویها و نهرهای اطراف، خبر از شومترین پاسخهای مردان بود به حضور زنان در عرصه تئاتر و این تابوی حضور زنان در تئاتر تا سال ۱۳۱۰ ادامه داشت.
در این سال «امیر سعادت»، تئاتر سعادت را با اولین زنان ایرانی راهاندازی کرد. شارمانی گل، پری گلوبندکی و ملوک مولوی اولین بازیگران زن بودند که در این تئاتر پا به صحنه گذاشتند و با جاهلیت و تعصبهای کور و غیر منطقی آن زمان مبارزه کردند. آنان هرشب بر روی صحنه میرفتند و میدرخشیدند اما به جای تشویق و دستههای گل، سنگ و کلوخ و ناسزا دریافت میکردند. پدران، دختران خود را از خانواده طرد میکردند و هر شب گروهی افراد متعصب با به تالارها هجوم میآوردند، تا جلوی این بیآبرویی را بگیرند… اما آنان تسلیم نشده و به راهی که به درستی آن اطمینان داشتند، ادامه دادند تا این که چندی بعد این تئاتر توسط عدهای ناشناس به آتش کشیده شد و برای همیشه تعطیل شد تا ظاهراً این حرکت بزرگ، به ثمر نرسیده در نطفه خاموش شود."
نمایش در چین
درکشور چین رقص و آواز همانند کشورهای دیگر از زمانهای بسار کهن متداول بود، و احساسات اشخاص نمایش را با نوعی مبالغه روان شناختی نشان میداد. در حدود قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد، راهبان بودایی برای جلب مردم به معابد، داستانهایی از کتابهای مقدس را با قصه و آواز نقل میکردند که در آنها از آوازهای عامیانه و رقص استفاده میشد. دورههای درخشان هنر و ادبیات چین به دوره قبل از حمله مغولها و دوره تسلط مغولها بر چین تقسیم میشود.
هنر و ادبیات چین قبل از حمله مغولها
سلسله هان
اولین دوره درخشان هان و ادبیات چین قبل از حمله مغولها است. زمانی که چین از نظر وسعت برابر با وسعت امپراتوری روم بود. در این دوره همه گونه سرگرمی شامل نمایشهای ورزشی، ژیمناستیک، حرکات آکروباتیک، چشمبندی، تردستی و موسیقی وجود داشت. امپراطوران سلسله هان فعالانه هنر را ترویج میکردند.
سلسله یانگ
رواج نمایشهای تارخی و پرشکوه که در آن شخصیتهای تاریخی را بازسازی میکردند. مشهور است که امپراتور «یانگ تی» پیش از انقراض امپراطوریش نمایشی ترتیب داد که در آن ۱۸ تا ۳۰ هزار اجراکننده در محلی به درازای ۶ کیلومتر شرکت هستند.
سلسله سونگ
در این دوره فرهنگ و هنر چین شکوفا شد. ساخت وسایل صنعتی، جنگی و هنرهای دستی رواج یافت. داستان گو و نقالی به اوج رسید. این داستانها توسط نقالان یا راویان حرفهای در چایخانهها نقل میشد. (نخستین تماشاخانههای عمومی که در چین ساخته شدند همان چایخانهها بودند)
ویژگیهای اجرای نمایشی چین
-در درام چین صحنه آرایی اندک است و تماشاگران برای فهمیدن نمایشنامه ناچار هستند تخیل خود را به کار گیرند (یک صندلی شاید نمادی از پل، یا کوه یا یک تخت سلطنتی باشد).
-رنگ لباس و چهره از قراردادهای مهم اجرای نمایش است و در بیشتر موارد نشانگر شخصت، حرفه و طبقه اجتماعی است.
- حرکات و اشارهها آنچه را که قرار است اتفاق بیفتد نشان میدهد.
- موسیقی از بخشهای مهم اجرای درام چین است.
- نمایشهای چین معمولاً دارای داستانی با پایان خوش و همراه با موسیقی هستند.
نمایش در قرن ۱۶ و ۱۷
اسپانیا
نویسندگان اسپانیایی پس از رنسانس بیشتر از نویسندگان ایتالیایی تأثیر گرفتند. در ابتدا به داستانهای سلحشوران، جنگاوران و قطعات ادبیات رمانتیک میپرداختند. «میگوئل سروانتس» نویسنده رمانس مشهور «دون کیشوت» از جمله نویسندگان اسپانیا است که با نگاهی طنزآمیز اثری زیبا آفریدهاست. «لوپه دوگا» از نویسندگان نمایشی اسپانیا است که او را پرکارترین نویسنده جهان میدانند، زیرا حدود ۴۸۰ نمایشنامه از او باقی ماندهاست.
«کالدرون» ازجمله نمایشنامه نویسان عصر طلایی اسپانیایی است که نمایشنامه «قاضی سالامئا» متعلق به او است.
فرانسه
آغاز دوره نئو کلاسیک
فرانسه در قرن ۱۷ متلاطمترین دوره نمایشی و سیاسی را داشت. از ناآرامی تا ثبات کامل. این دوره را به دلیل احیای قوانین هنری یونان و روم، دوره «نئو کلاسیک» مینامند. فرانسویها در این دوره قواعد ارسطویی را استخراج و ترجمه کردند، و به اجرا درآوردند. مهمترین گونه یا ژانر نمایش این دوره «تراژدیکمدی» بود. نمایشی ترکیبی از تراژدی و کمدی که در آن نمایش به شکل جدی و مصیبت بار آغاز میشود اما شادمانه و با پایان خوش به اتمام میرسد، یا دسته کم میتوان گفت با مرگ و مصیبت به پایان نمیرسد. تراژدی کمدیهای این دوره را بیشتر با عنوان «عشق در برابر شرف» یا «شنل و شمشیر» یا «عشق و وظیفه» نام میبرند. چهرههای برجسته نئو کلاسیک فرانسه عبارتند از:
پیر کرنی:او را پایهگذار و تثبیتکننده مبانی نئو کلاسیک فرانسه میدانند. از مهمترین آثار او میتوان به «السید» و «ردگونه» اشاره کرد.
ژان راسین: ویژگیهای آثار راسین، داشتن طرحهای ساده و شخصیت پردازی پیچیدهاست که در آثاری چون «فدر» دیده میشود.
مولیر:مولیر را میتوان بزرگترین کمدینویس این دوره فرانسه دانست. مولیر با ایجاد گروههای نمایشی دورهگرد و به خصوص با تأکید بر کمدیا دل آرته ایتالیا توانست، تحول بزرگی در کمدی فرانسه به وجود آورد. امروزه آثار او را با عناوینی چون کمدی رئالیستی و کمدی اجتماعی میشناسند. برخی از آثار او عبارتند از: «تردستیهای اسکاپن»، «مریض خیالی»، «طبیب اجباری»، «میزانتروپ»، «تارتوف»، «خسیس»، «دون ژوان»، «زنان فضلفروش».
نمایش در سده ۱۸ در فرانسه
نمایش در سده هجدهم در سرتاسر اروپا گسترش یافت. هر شهری صاحب تماشاخانهای شد. نمایشنامه نویسان این دوره به طرح مسائلی از طبقات متوسط پرداختند. با آوردن شخصیتهای عادی در آثار خود به خلق نوع جدیدی از درام پرداختند که اصطلاحاً آن را «نمایش بورژوایی» میخوانند و از طرفی جایگاه استقلال میان آمریکا، انگلیس و انقلاب کبیر فرانسه و مشاجرات فکری و فلسفی این قرن زمینه را برای نهضت ادبی قرن آینده یعنی «رمانتیسیسم» آماده کرد.
چهره جنجالی نقد و نمایشنامهنویسی فرانسه در قرن هجدهم «دیده رو» است. او نقاد، نمایشنامه نویس، فیلسوف و داستان پردازی است که در آثارش بر خلاف عرف، نظرات جدیدی را مطرح میکند. رسالاتی مانند: «دربارهٔ شعر نمایشی» و «قیاس ضد و نقیض در بازیگری» از آثار اوست.
در زمینه کمدی «بومارشه» موفقیت زیادی کسب کرد. اثر مهم او عبارت است از: «عروسی فیگارو».
در زمینه تراژدی میتوان به «ولتر» اشاره کرد که شهرتش بیشتر به دلیل افکار فلسفی و رساله مشهورش به نام «بحث دربارهٔ تراژدی» است.
بخشی از مضامین نمایشنامهها یونان
۱- آیسخولوس':
ملتمسان: دربارهٔ فرار زنی از شوهرش است.
مصریان: دربارهٔ زنانی است که شوهرشان را میکشند.
پارسیان: دربارهٔ نبرد یونانیان و ایرانیان است.
هفت سرکرده ضد تبس: مجموع سه تراژدی است:
لائیوس: دربارهٔ مردی است که به مرد دیگری که مهمانش است تجاوز میکند.
اودیپوس: دربارهٔ پدرکشی و زنای با محارم است. در سال ۱۳۹۱ به کارگردانی محمد عالی پور برای اولین بار به اجرا درآمد.
هفت سرکرده: حول محور برادرکشی میگردد.
«پرومتئوس در بند» و «پرومتئوس از بند رسته»: دربارهٔ شکنجه شدن یک خدا است؛ که نحوه استفاده از آتش را به انسانها آموخت.
اورستئیا مجموعهٔ سه متن است:
آگاممنون: دربارهٔ آدمخواری، شوهرکشی، و هووکشی است.
خوئه فوروئه: دربارهٔ مادرکشی است.
ائومنیدس: دربارهٔ محاکمهٔ یک مادرکُش است.۲- سوفوکل':
آژاکس: دربارهٔ دیوانگی و خودکشی این پهلوان است.
آنتیگونه: دربارهٔ دختری که به مخالفت با قوانین کشور برمیخیزد.
اودیپ شهریار (جبار): دربارهٔ تقدیر و زنای با محارم و پدرکشی است.
الکترا: دربارهٔ قتل بهخاطر زنای با محارم است.
تراخینیائه: دربارهٔ کشتن شوهر به خاطر آوردن هوو است.
تجاوز به هلن: مضمونی دارد که از نامش هویداست.
هیپونوموس: دربارهٔ کسی است که دخترش را میکشد.
۳-ائوریپیدس:
مده آ: دربارهٔ زنی است که برادرش را به خاطر معشوقش میکشد، و بعد او را با هوویش، پدرِ هوویش، بچههای خودش و هوویش به قتل میرساند و در نهایت خودکشی میکند.
هیپولوتوس: دربارهٔ عشق زنی به پسرخواندهاش است و اینکه چگونه او را به تجاوز به خویش متهم میکند.
هکوبا: دربارهٔ قربانی کردن انسانی برای روح آخیلس، کشتن بچهها، خیانت و کور کردن هکوبا است.
آندروماخه: دربارهٔ زنی است که هوو و فرزند هوویش را میکشد و بعد خودکشی میکند.
دو کودک هراکلس: دربارهٔ مردی است که دخترانش را برای پیروزی در جنگ قربانی میکند.
زنان تروایی: دربارهٔ فتح یک شهر، تجاوز به زنان شهر، و قتلعام مردم آن است.
هراکلس: دربارهٔ دیوانگی و قتل خویشاوندان است.
ایفیگنیا در تاوریس: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای ایزدبانو آرتمیس است.
ایون: دربارهٔ تجاوز یک خدا به یک دختر، سر راه گذاشته شدن بچهٔ ناشی از این آمیزش، و تلاش ناآگاهانهٔ مادر برای کشتن پسرش است.
الکترا: دربارهٔ دختری است که با همدستی برادرش به خونخواهی پدرش، مادرش را میکشد.
زنان فنیقی: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای حفاظت از یک شهر است.
اورستس: دربارهٔ دیوانگی، و اعدام کسی است که مادر خود را کشته.
ایفیگنیا در آولیده: دربارهٔ قربانی شدن دختری به دست پدرش است.
هوپسیپوله: دربارهٔ دختری است که به خاطر نکشتن شوهرش و نجات دادن پدرش توسط زنانی که تمام خویشاوندان مردشان را میکشند، تبعید میشود. آنگاه توسط دزدان دریایی ربوده شده و برده میشود.
آنتیوپه: دربارهٔ دختری است که باردار میشود و از ترس پدرش فرار میکند. اما پس از مرگ وی توسط برادرش دستگیر میشود. در نتیجه بچهاش سر راه گذاشته شده و خودش برده میشود.
آئیکئوس: دربارهٔ زنای با محارم است.
آلکمئون در پسوفیس: دربارهٔ کسی است که مادرش را میکشد.
اینو: دربارهٔ زنی است که هنگام تلاش برای کشتن فرزندان هوویش، کودکان خود را میکشد.
ملانیپهٔ خردمند: دربارهٔ مردی است که زنش توسط خدایی باردار میشود و سعی میکند نوزادان ناشی از این آمیزش را بسوزاند.
ملانیپهٔ دربند: دربارهٔ رقابت فرزندانی ناتنی است که توسط مادرانشان برای کشتن همدیگر ترغیب میشوند و در نهایت هنگام اقدام به قتل میمیرند، و دختری که توسط پدرش کور میشود.
پلیادس: دربارهٔ دخترانی است که با نیرنگ جادوگری پدرشان را میکشند.
فوئینیکیس: دربارهٔ پسری است که به تحریک مادرش به کنیزِ مورد علاقهٔ پدرش تجاوز میکند و به همین دلیل به دست پدر کور و تبعید میشود.
بخشی از مضامین نمایشی در ادب ایران
تراژدی رستم و سهراب :که موضوعش جنگ پدر و پسر و در نهایت کشته شدن پسر به دست پدر است. این نمایش به کارگردانی ملک محمد عالی پور در سال ۱۳۷۵ برگزیده خانه تئاتر گردید.
تراژدی رستم و اسفندیار: که موضوعش جنگ دو پهلوان بزرگ و مرگ یکی از آن دو برای چیزی است که هر دو از آن میتوانند اجتناب کنند و هر یک به دلایلی نمیکنند.
تراژدی مرگ اردشیر شاه :که موضوعش تجاوز برادر به خواهر و کینه و کشتار خانوادگی در پیامد آن است.
تراژدی بردیا: که موضوعش همزیستی انگلی ربا خوار و ربا گیرنده است که به مرگ و جنایت منجر میشود.
تراژدی مرگ ایرن: که موضوعش کینه و نفرت درون یک خانواده اشرافی و جنگ و کشتار در پیامد آن است.
داراب نامه: که موضوعش قدرت طلبی ملکه مادر با کوشش به نابودی فرزند و رخدادهای در پیامد است.
نگارخانه
منابع
صبارادمان، نگاهی به تاریخچه حضور زنان در تئاتر ایران (قسمت اول)، پایگاه تخصصی ایران تئاتر، تیر ۱۳۸۸
بازار تئاتر
اصطلاحات صحنه تئاتر
تئاتر
ویکیسازی رباتیک
هنر اجرا
هنرهای نمایشی |
1547 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C | معماری | مِعماری یا مهرازی، فرایند برنامهریزی، طراحی و ساخت ساختمانها و دیگر سازهها میباشد. معماری را همچنین میتوان هنر و علم طراحی ساختمانهایی در نظر گرفت که در آن ویژگیهایی از قبیل زیبایی، هندسه، قدرت عاطفی و معنوی، محتوای هوشمندانه و پیچیدگی، کیفیت ساخت، راحتی، مصالح بادوام و دلپذیر، رنگآمیزی و تزئینات، آرامش و پویایی، تناسب و مقیاس خوب در نظر گرفته شدهاست.
معمار، استاد ماهر هنر ساختمانی است که سازه پیچیدهای را طراحی و قاببندی میکند و قادر است نقشهها، نماها و مقاطع یک ساختمان پیچیده را با محتوای زیباییشناسی تهیه کرده و بر ساخت آن مطابق نقشهها و مشخصات فنی نظارت کند.
آثار معماری که به شکل ساختمان بروز میکنند، معمولاً به عنوان نمادهای فرهنگی و کارهای هنری شناخته میشوند. تمدنهای باستانی معمولاً از راه شناسایی دستاوردهای معماریشان شناخته میشوند.
تعریف
معماری (مهرازی، والادگری یا رازیگری)، شیوه طراحی و روش ساخت و ساز ساختمانها و دیگر سازههای کالبدی است.
معماری و دیگر رشتههای علمی طراحی در پیوند با آن، مانند طراحی شهری، معماری منظر، طراحی داخلی و … در کنار هم، طراحی محیط را بهوجود میآورند.
گستردگی و گوناگونی بهوجود آمده در آثار معماری معاصر و ناسازگاری که گاهی، میان آنها دیده میشود؛ نشان از گمشدگی تعریف روشن معماری، در صد سال گذشته دارد.
معماری سراسر بستر بیرونی زندگی بشر را در بر میگیرد. امروزه این قلمرو، از شهرسازی گرفته تا معماری و طراحی صنعتی، تحت کنترل معماران است. این اندیشه که کار معماری، طراحی مصنوعات (ساختمانها) است؛ در جامعه ای معنا دارد که تدارک سیمای شهر، بخشبندی شده و سلسله مراتبی باشد. در این چشمانداز، روابط معماری و سیاست، باید که از بیخ و بن دگرگون شود. معماری، بخشی از سیاست است.
معماری به عنوان تصور، طراحی، درک و ساختن (با توجه به شرایط) شناخته میشود. این شرایط ممکن است که در ذات خود کاملاً کارکردی بوده یا به درجههای گوناگونی بازتاب شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پروژه باشند. چشمداشت ما از معماری، به سان یک هنر، چیزی بیش از پاسخگویی به برنامههای کارکردی ساختمان است. تجلیات کالبدی معماری، با کنشهای انسانی سازگار است و شیوه سازماندهی و انتظام فرم و فضاها در معماری، میتواند که تلاشها را به ثمر رسانده، به استخراج پاسخها کمک کند و معانی را انتقال دهد.
هیچگاه نظریههای طراحی محیط، از یافتههای رشتههای علمی دیگر و مبانی که برای شناخت ویژگیهای محیط و چگونگی کارکرد آنها فراهم میآورند؛ بینیاز نبودهاند. به ویژه این نیاز، در مورد ادعای طراحان، در زمینه اثر طراحی بر زندگی مردم، بیشتر صادق است.
تاریخ معماری
تاریخ معماری به زمانی بر میگردد که آدمی برای زندگی مجبور به ساخت سرپناه برای خویش بود. معماری از دورههای پیش از تاریخ اساسیترین نیازهای بشری را همچون ساخت سرپناه و خانه برآورده کردهاست. در عین حال معماری به دلیل قابلیت خلق طرحهایی در ابعاد بزرگ و با شکوه امکان یافته تا به عنوان واسط خود بزرگنمایی و نمایشی در خدمت افراد، گروهها یا کل جامعه قرار بگیرد.
معماری در قارههای مختلف
معماری آفریقا
تاریخ هنر و معماری آفریقا دوره وسیعی را پوشش میدهد: شروع آن از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده و تا به امروز ادامه یافتهاست. اولین نمونههای آثار هنری در آفریقا تصاویر منقوش از حیوانات بر روی تخته سنگهایی هستند که در غارهایی در کشور نامیبیا کشف شدهاست. این تصاویر حیوانات که یا بر روی دیوار غارها کنده کاری شده یا نقاشی شدهاست، متعلق به سالهای ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ قبل از میلاد میباشد. معمولاً این نقاشیها نشانگر مراسم آئینی و چگونگی تهیه غذا میباشند. جدیدترین مجسمههای شناخته شده در آفریقا متعلق به کشور نیجریه و مربوط به سالهای ۵۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰۰ بعد از میلاد میباشند که نمایانگر سرهای سفالی و تندیسهایی از انسان میباشند. بسیاری از نمونههایی که در حال حاضر موجود میباشند مربوط به قرن ۱۴ تا ۱۷ هستند. گرچه آثار هنری که شناخته شدهتر است مربوط به قرن ۱۹ و بعد از آن میباشد که نسبتاً جدیدتر هستند.
معماری آسیا
معماری نقاط مختلف آسیا در مسیری جدای از مسیر اروپا توسعه یافت؛ معماری بودایی، هندویی و سیکی هر کدام ویژگیهای منحصربفرد خود را دارند. به ویژه معماری بودایی، تنوع منطقه ای بسیار خوبی از خود نشان میدهد. در بسیاری از کشورهای آسیایی با مذاهب پانتزیستی، معماری به سمت بهبود چشمانداز طبیعی گرایش زیادی داشتهاست.
معماری اروپا
انواع معماری
معماری نوسنگی
معماری نوسنگی، معماری دوران نوسنگی است. در جنوبغربی آسیا، فرهنگ نوسنگی درست بعد از ۱۰۰۰۰ سال قبل میلاد در سرزمین شام حضور پیدا کرد؛ و از آنجا به سمت شرق و غرب گسترش پیدا کرد. در آنجا فرهنگهای ابتدایی نوسنگی در آناتولی، سوریه و عراق در حدود ۸۰۰۰ ق.م. وجود داشت و اولین جامعهٔ تولیدکننده غذا ابتدا در جنوب شرقی اروپا در حدود ۷۰۰۰ ق. م؛ و در مرکز اروپا در حدود ۵۵۰۰ ق.م. به وجود آمد. البته با چند استثنا کوچک (سرمنشا تیشههای مسی و نیزه در منطقه «دریاچههای بزرگ» بود). مردم قاره آمریکا تا زمانی که اروپاییان با آنها ارتباط پیدا کردند، در مرحله نوسنگی در تکنولوژی باقی ماندند.
پیدایش و معماری بومی
خانه سازی در ابتدا در اثر تعامل بین نیازهای انسان و ابزارهای در دسترس او شکل گرفت. با رشد فرهنگها و دانش انسان، خانه سازی یک پیشه شد، و «معماری» نام رسمی و مورد احترام این پیشه شد.
آنچه امروز معماری بومی خوانده میشود، همچنان در اکثر نقاط جهان ادامه دارد. در حقیقت معماری بومی همان معماری است که مردم اکثر روزها در اطراف خود میبینند.
معماری باستانی
در بسیاری از تمدنهای باستانی مانند مصر و بینالنهرین، معماری و شهرسازی انعکاس تعامل مداوم مفاهیم الهی و ماوراء طبیعی بودهاست و بسیاری از فرهنگهای باستانی به معماری متوسل میشدند تا به صورت نمادین قدرت سیاسی حاکم، نخبگان حاکم یا دولت خود را به نمایش بگذارند.
معماری و شهرگرایی در تمدنهای باستانی همچون یونان و روم، به جای ایدههای مذهبی یا تجربی از ایدههای مدنی شکل گرفت و در نتیجه ساختمانهای جدید ظهور کردند. «سبکهای» معماری به شکل شیوههای کلاسیک توسعه یافتند. معماری رومی تحت تأثیر معماری یونانی قرار گرفته و بسیاری از اجزای معماری یونانی در ساختمانهای رومی به کار رفتهاست.
معماری مصر
طی ۱۰ هزار سال تمدن مصر باستان که در دره نیل واقع شده یکی از شاخصترین تمدنهای زمانه خود است. حتی امروزه آثار معماریی مانند مجسمهٔ ابوالهول و اهرام جزو میراث فرهنگی یونسکو محسوب میشوند. از ۵۵۰۰ تا ۲۸۰۰ سال قبل، فرمانروایان قدرتمند مصر بناهای عظیم و شگفتانگیز زیادی از جمله اهرام، آرامگاهها و معابد زیادی در مصر ساختند که تا امروز پا برجاست. این بناها مانند اهرام جیزه نه تنها ابتدایی نیستند، بلکه معماری بسیار پیچیده و حیرتانگیزی دارند که هنر معماری و علم مهندسی سازندگان آن را اثبات میکنند. مصالح ساختمانی که مصریها از آن استفاده میکردند عمدتاً انواع سنگ معدن و سنگ گرانیت بودهاست که با قایقهای عظیم از طریق رود نیل به مصر آورده میشدهاست. از جمله بناهایی که از معماری شگفتانگیزی برخوردارند میتوان به دره شاهان و معبد حتشپسوت اشاره کرد. معماری مصر باستان را منتقدان معماری به چندین روش دستهبندی کردهاند.
دستهبندی بر پایه مصالح
دستهبندی بر پایه دوره تاریخی
معماری بینالنهرین
معماری بینالنهرین دورهای در تاریخ هنر است که در آن اهمیت نقش برجستهها بیشتر شد، یکی از دلایل این امر آن بود که آشوریان قومی شمالی بودند و سنگ آنجا بیشتر یافت میشد. با این حال از آشور اغلب نقش برجسته باقی ماندهاست و تنها یک مجسمه. آثار دورهٔ آشور هم حالتی اسطورهای دارند و هم حالتی زمینی و به قدرت پادشاهان میپردازند. صحنههای نبرد و جنگ در این دوره مشاهده میشود و نقش برجستهها بسیار شلوغ هستند.
معماری ایرانی
معماری از قدیمیترین هنرها در ایران است. آثار برجای مانده از معماری نشان دهنده آن است که ایران از کانونهای نخستین شهرسازی، سدسازی و مهندسی بودهاست. سابقه این هنر حداقل از ۵ هزار سال پیش از میلاد مسیح تا عصر حاضر نمونههای فراوانی از سوریه تا هندوستان شمالی و کنارههای چین، از قفقاز تا زنگبار پراکندهاست و از تنوع خاصی برخوردارند. به طوری که یکی از معماران آمریکایی به نام پوپ در این زمینه نوشتهاست که بناهای ایرانی گوناگون است. از کلبههای دهقانی و قهوهخانه و کوشکها گرفته، تا زیباترین و با شکوهترین ساختمانهایی که در جهان وجود دارد.
آثار معماری ایران بیش از هر چیز مذهبی هستند و دارای خصلت نیایشی میباشند. آداب و رسوم، مراسم مذهبی، روحیه، اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسلها در معماری ایران انعکاس واضحی دارد و با وجود اینکه در طی دورانهای مختلف تحولات چشمگیری داشتهاست، دارای ویژگیهای خاصی است که این اصول حفظ گردیدهاست. این آثار را میتوان در ادوار تاریخی مختلف بررسی کرد.
معماری چین
معماری چین نیز همانند سایر هنرهای آن از گستردگی و تنوع فراوان برخوردار است، هر چند آثار معماری آنان گاه به علت استفاده از مصالح کم دوام از بین رفتهاند، ولیکن آنچه از این آثار برجای مانده، گویای این حقیقت است که آثار چین در حد معماریهای مصر و بینالنهرین و ایران باستان است. بهطور کلی معماری چین شامل معابد (کنفوسیوسی، لائوتسه، بودایی) پاگودا، قصر، دیوار بزرگ چین، خانه و دیرها، آرامگاهها و معابد صخرهای (غارها) است. معماری چین یگانه سیستم معماری در جهان است که ترکیببندی چوبی عمده آن میباشد که تجلی بخش عمیق اصول اخلاقی چینیها و دیدگاههای زیبائی، ارزش و طبیعت است.
معماری یونان باستان
نام و شهرت خدایان یونانی مذهب یونانیها یک پدیده طبیعی گسترش یافته بود. خدایان یونانیها شخصیت یافته یک عنصر ویژه بودند یا به عنوان قهرمان شناخته شده بودند و هر شهر یا منطقه اولویتها، مراسم و سنتهای خود را داشت. معبد رایجترین و بهترین نوع شناخته شده معماری عمومی یونان است. معبد عملکرد یکسانی مانند کلیسای مدرن نداشت؛ زیرا منبر زیر آسمان باز در اراضی شهری یا در معبدی مقدس و قبل از معبد قرار میگرفت. معابد به عنوان ذخیره گنجینههای مربوط به آیین چند خدایی قرار میگرفت. معابد به عنوان ذخیره گنجینههای مربوط به آیین چند خدایی قرار میگرفت یا به عنوان مکان باستان بتها بود ولی از زمان فیدیاس به یک کار هنری تبدیل شد. معبد جایی برای زاهدان خدا بود و در آنجا مجسمهها، کلاه خودها و اسلحهها را به عنوان صدقه رها میکردند. فضای داخل معبد یا سلا به عنوان جا خزینه قرار میگرفت و معمولاً یک ردیف دیگر از ستون داشت.
معماری روم باستان
رم اشاره به سرزمینهایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست جمهوری روم، امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود. معمولاً در منابع عربی و اسلامی قدیم منظور از رم سرزمینهای آسیای صغیر است. یکی از نامهای عربی دریای مدیترانه نیز که در جنوب آسیای صغیر قرار دارد، «بحرالروم» به معنی «دریای رم» است. اتروسک: خاستگاه این سرزمین توسکان بین فلورانس و رم در ایتالیای امروزی بود. از ساختمان معابد اتروسک تنها شالودههای سنگی بر جای مانده، زیرا خود بنا از چوب ساخته میشده. اتروسکها به دلایل مذهبی کاربرد سنگ را در معماری معابد خود جایز نمیشمردند. طراحی شهری بر اساس شبکهٔ شطرنجی استوار بود. (بر اساس عقاید دینی ایشان که آسمان را بر مبنای چهار جهت اصلی به چهار ناحیه تقسیم مینمودند) اردوگاههای نظامی محصور به نام کسترا با پلان چهارگوش نیز از شبکهٔ شطرنجی برخوردار بوده اغلب تبدیل به شهرها میشدند. اثر شاخص بر جای مانده اتروسکها دروازهٔ اوت در پروجا میباشد که الگوی معماری رومی قرار گرفت.
معماری روم
در ابتدا رو میان در آلونکهای چوبی به شکل بدوی زندگی میکردند. رومیان را میتوان اولین شهرنشینهایی که از آپارتمان استفاده میکردند نامید. در روم ساختن ساختمانهایی با ارتفاع بیش از ۲۰ متر ممنوع بود. دلیل آن، جلوگیری از فروریختن ساختمانها بود. معماران رومی بیشتر نیروی خویش را بر ساختن بناهای ضروری و عظیم و نقشههای کارآمد متمرکز کرده بودند. البته اینان نیز معبدهایی به تقلید از نقشههایی که در آنها عناصری از معماری یونانی و آتروسک به شیوهای بیمانند ترکیب شده بودند ساختند. رومیها برای اولین بار طاقهای قوسی که با طاق ضربی بودند، را مورد استفاده و بهرهبرداری قرار دادند. به نظر میرسد استفاده از قوس را از ایرانیان آموخته باشند. کشف بتن معماری رومی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. رومی از سنگ «مرمر» برای تزیین بنا استفاده میکردهاند. ضخامت سنگ را به قدری نازک انتخاب میکردند و بسیار شبیه کاغذ دیواری بود.
معماری اسلامی
معماری اسلامی در قرن هفتم میلادی شروع شد، و از اشکال معماری خاورمیانه باستان و بیزانس بهره برد و ویژگیهایی را که نیازهای اسلام و جامعه بود توسعه داد. نمونههایی از معماری اسلامی را میتوان در سراسر خاورمیانه، ایران، ترکیه، آفریقای شمالی، هند، و قسمتهایی از اروپا شامل اسپانیا، آلبانی و بالکان یافت.
قرون وسطی
در قرون وسطی در اروپا، اصناف معماری برای ساماندهی معاملات شکل گرفتند و قراردادهای کتبی آنها به ویژه در رابطه با ساختمانهای کلیسایی هنوز برجای ماندهاست. نقش معمار معمولاً با نقش استاد بنا یکی بود.
عمده پیمانهای معماری مربوط به ساختمانهای صومعهها و کلیساها بود. از سده ۹ میلادی به بعد، حرکت روحانیون و تجار باعث گسترش دانش معماری در سراسر اروپا شد، و در نتیجه آن سبکهای پان-اروپایی رمانسک و گوتیک شکل گرفت.
اواخر قرون وسطی شاهد ظهور معماری عثمانی بود، که در سرتاسر امپراتوری عثمانی از آناتولی تا بالکان، و اروپای مرکزی تا فراتر از سواحل دریای سیاه گسترش یافت. تقریباً تمام آثار معماری عثمانیها در مناطقی که نهایتاً در آنجا شکست داده شدند و مجبور به خروج شدند از بین برده شدند.
مدرنیسم
در حدود آغاز قرن بیستم، نارضایتی عمومی از تأکید بر معماری احیاگر و جزئیات بسیار، باعث ایجاد بسیاری از خطوط فکری جدید شد که به عنوان پیشروهای معماری مدرن شناخته میشوند. انجمن معماری و هنر آلمان به نام Deutscher Werkbund که در سال ۱۹۰۷ تأسیس شد، یکی از پیشروهای تأثیر گذار بر معماری نوین میباشد که با هدف ساخت اشیای با کیفیت تر ماشینساز تأسیس شد. ظهور حرفه «طراحی صنعتی» معمولاً از اینجا در نظر گرفته میشود.
زمانی که مدرنیسم در معماری شکل گرفت، این کار یک حرکت آوانگارد با زیرلایههای زیبایی شناختی، اخلاقی، فلسفه ای محسوب میشد. بلافاصله پس از جنگ جهانی اول، معماران پیشگام مدرن به دنبال ایجاد سبکی کاملاً جدید و مناسب برای نظم اجتماعی و اقتصادی جدید پس از جنگ بودند که بر تأمین نیازهای طبقات متوسط و کارگر متمرکز بود.
معمارانی مانند میس فن در روهه، فیلیپ جانسون و مارسل برور تلاش میکردند تا زیبایی را بر اساس ویژگیهای ذاتی مواد ساختمانی و روشهای مدرن ساخت خلق کنند و از اشکال هندسی ساده و سنتی، و روشهای جدیدی که انقلاب صنعتی فراهم کرده بود استفاده میکردند، از جمله سازههای فولادی، که باعث شکلگیری برجهای بلندمرتبه شد. توسعه و ساخت طرح سازه لولهای توسط فضل الرحمان خان در ساخت ساختمانهای بلندمرتبه یک دستاورد فنی محسوب میشود.
معماری معاصر
از دهه ۱۹۸۰ به بعد که پیچیدگی ساختمانها در زمینههای مختلفی از قبیل سیستمهای سازه ای، انرژی و فناوری افزایش یافتهاست، شاخه معماری به بخشهای مختلفی تقسیم شدهاست. امروزه دیگر سازههای بزرگ نمیتوانند فقط توسط یک شخص خلق شوند بلکه افراد زیادی در طراحی آن نقش دارند. مدرنیسم و پست-مدرنیسم توسط افرادی در تخصص معماری مورد نقد قرار گرفتهاند، با این نگرش که معماری موفق اهداف فردی زیبایی شناختی، فلسفی یا شخصی نیست، بلکه هدف آن باید برطرف کردن نیازهای روزانه افراد باشد و باید از فناوری برای بهبود شرایط زندگی در آن استفاده شود.
ساختمان پایدار تبدیل به یک مفهوم همه گیر شدهاست و تأثیر عمیقی بر معماری گذاشتهاست. بسیاری از توسعه دهندگان تحصیل کرده امروزی، که در تأمین مالی ساخت ساختمانها شرکت دارند، به جای راه حلهای هزینه محور فوری، راه حلهای طراحی دوستدار محیط زیست و پایدار را تشویق میکنند. مثالهای عمده آن استفاده از طراحی سامانه غیرفعال خورشیدی، طراحیهای پشت بام سبز، استفاده از مواد زیست تخریب پذیر، و توجه بیشتر به مصرف انرژی ساختمانها میباشد. این جابجایی عمده در معماری باعث شده تا در دانشکدههای معماری به موضوع محیط زیست بیشتر پرداخته شود. شتاب زیادی در تعداد ساختمانهایی که به دنبال ساخت با معیارهای ساختمان سبز طراحی پایدار هستند، وجود دارد.
بهطور همزمان، جنبشهایی که در شهرگرایی جدید، معماری نمادین و معماری کلاسیک نوین اتفاق افتادهاست نگرش پایدار را از طریق رشد هوشمند، معماری بومی و طراحیهای سنتی تشویق میکند.
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها بهویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بودهاست. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بودهاست. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشتهاست. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، باید گفت هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
رنگ در معماری
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را مینمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً تغییرپذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موجهای مختلف در طیف مرئی – مشخص میکند قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل میشوند. فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)، نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)، آبی- سبز (فیروزهای)، سبز- زرد (مغز پستهای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخهٔ رنگ، نشان میدهند.
در چرخهٔ رنگ، فامهای ثانویه و ثالثهای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفتهاند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم سادهترین هماهنگی رنگی را ایجاد میکنند. مادامی که این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوند ایجاد بیشماری از رنگها و سایههای مختلف مینمایند.
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجهٔ نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص میکند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار میبرند). معمولاً درخشندگی رنگهای فام دار را در قیاس با رنگهای بیفام میسنجند. در چرخهٔ رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیرهٔ نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص میکند (گاه واژهٔ شدت را در این مورد به کار میبرند). فامهای چرخهٔ رنگ صد در صد خالصند ولی در طبیعت به ندرت میتوان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزهای حد اشباع فام مربوط به در چرخهٔ رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینههای روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند.
پنجرهها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجرههایی با سایز بزرگ شاهد آن هستیم که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط میشود و از لحاظ اثرگذاری بر محیط غالب خواهند شد. همچنین ثبات از بین رفته و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد میکند. با مبلمان و پنجرههای متوسط و با رنگی متعادل و متوسط میتوانیم ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه بهطور مؤثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفتهاست تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنهها را مخدوش میکنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزئیات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چراکه تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره، از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیرهتر کشیده میشوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات و اثاثیهها را نظم دهید تا هادی دید و کیفیت بصری روان باشند.
رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برای ما مرده جلوه میکند، رنگها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برای ما آشکار میسازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگ اش، رگههای اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همانطور که صدا، رنگ، جلا به لفظ میبخشد، همینطور هم رنگ بهطور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد. ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعده مندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکستهاست آنگاه در دستان خود جز جسم بیروح چیز دیگری نداریم.
رنگهای نارنجی و آبی، رنگهای مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری به وجود میآورد. وقتی ناظر در این مکان قرار میگیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوباً با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائماً متغیر انعکاس میدهد. این تأثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان میبخشد.
رنگها نیروها و انرژیهای درخشندهای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشههای رنگین خلق میکنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرارآمیز استفاده میکردند تا اندیشههای پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمیآورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبههای روانشناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکلها نیز دارای خصوصیت گویا و معنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیتهای معنی دار شکل و رنگ میبایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تأیید و اثبات میکنند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است و حسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تأثیر ستیزهجویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت و خصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء میکند. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکلها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تأثیرات آن دو چندان خواهد بود.
معماری و مهندسی
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند، به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکنیکی دارد که کار مهندس است. در حالی که معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقلکنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزشدهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها باید عملکرد ایمن و شخصیتی گرم و خانگی داشته باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخی معماران بارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتاً زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه، منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعاً با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته میشوند.
ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی
حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویتروویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری شناخته میشود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته دربارهٔ معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهرهمند بوده و برای قرنها مأخذ اصلی بیشتر نظریههای معماری بهشمار میرفتهاست.
در این کتاب ویتروویوس کیفیتهای لازم معماری را در سه ردهٔ اصلی ایستایی ، کارایی و زیبایی تقسیمبندی کرد. این ردهبندی برای قرنهای زیادی بین معماران کاملاً پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارتها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شدهاند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شدهاست؛ تا جایی که برخی پیشنهاد کردهاند یکی از این سه کیفیت میتواند نتیجهٔ طبیعی دوتای دیگر باشد. با این همه این سه کیفیت برای قرنها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردهاند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده میشود.
ایستایی
ایستایی روشنترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.
هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار میرود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بیمورد منابع تأمین کند.
در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری نیز بودهاست. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافتهاست. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب بهشمار میروند. از سوی دیگر به نظر میرسد برای سازههای موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یکبار مورد استفاده قرار میگیرد و سپس تخریب میشود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیتهایی در طراحی مواجه است.
ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوکها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قابها یا اسکلتهایی که با عناصر غیر باربر پوشیده میشود میتوان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولاً روش اول، روش غالب ساخت بودهاست. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیشتر مشاهده میشود.
در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیشتری داشتهاست، که این را میتوان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساختوساز شد.
در یک ردهبندی دقیقتر میتوان مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. همچنین میتوان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.
روشها
کارایی
کارایی یک بنا شامل عملکرد و همچنین نقش آن به عنوان پناهگاه است. عملکرد یک ساختمان تأثیر عمیقی بر شکلگیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان میگذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهتگیری و شکل ساختمان اثرگذار است، ولی بیشترین اثر آن را در پوستهٔ ساختمان - حد فاصل آن با فضای بیرون- میتوان مشاهده کرد. نقش پناهگاهی یک ساختمان بر روی سیستمهای مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژهای دارد.
مفهوم عملکرد بیش از آنکه به نظر میرسد مورد مناقشهٔ منتقدان بودهاست. بحث در مورد عمل کرد گرایی (نظریهای که بیان میدارد ریخت یک معماری میتواند تنها با توجه به عملکردش ساخته شود) ایدهٔ محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عملکردگرا را با معماری مدرن یکی دانستهاند - و هر دو را رد کردهاند-. امروزه عمل کرد گرایی معمولاً یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی میشود و حتی گفته میشود نمیتوان بنایی را یافت که تنها با توجه به عملکردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتابهای راهنمای عمل کرد گرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرینها و مدارس معماری استفاده میشود.
عمل کرد گرایی در طراحی کارخانهها و خانهسازیهای انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانهها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجاییها و در نهایت افزایش بهرهوری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانهسازی مسئله، ساخت خانههای انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامهدهی فضا با توجه به عملکرد میشد بهینهترین اندازهٔ لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابر آن خانههایی حداقلی ساخت. با ارزانتر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانههای بیشتر فراهم میآمد. این مسئله در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ - که کمبود خانه یک مشکل حاد بود - مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسئله مهم مطرح شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با اُفت نیاز به خانهسازیهای انبوه، عملکرد گرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمدهٔ محورهای انتقاد از عملکرد گراها آثار مخرب روانشناختی - و جامعهشناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش میآید- و زیباییشناسی ضعیف این نوع معماری است.
در یک نگاه تاریخی میشود گفت عملکرد -با تعاریف مدرنیستها- اثر کمی بر ریختشناسی معماری داشتهاست. ساختمانها را میتوان با توجه به عملکردشان به ساختمانهای مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو ردهبندی کرد؛ ولی نمیتوان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عملکرد آن ساخته میشود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پختوپز، ذخیرهٔ غذا و گاهی کار کردن تعریف میشود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تأثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شدهاست که در همهٔ فرهنگها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامهدهی معماری بهشمار میرود.
زیبایی
طبیعت در معماری
سه نوع الهامپذیری از طبیعت در معماری:
تقلید و الگوپذیری و الهام جویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم میشود. هریک از این شیوهها از شیوهٔ قبل خود کاملتر و آگاهانهتر است و شیوهٔ سوم، شیوه مطلوب و غایی است.
الهام از اشکال طبیعت
الهامگیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت
۱. الهام از اشکال طبیعت
در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازهای آن توجه نمیشود. به عنوان نمونه لایههای زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد میشوند، شکل میگیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفاً وضعیت موجود را برداشت میکنند. تبدیل ساختمانی ظاهراً طبیعی به واقعیت، عملی پُرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره میجوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبه طبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.
۲. الهامگیری معنایی از طبیعت
استعاره و معنی میتواند ما را از دام سطحینگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریستهاند و ساختمانهای خود را بر مبنای آن بنا کردهاند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت هستند.
۳. الهام از قواعد طبیعت
بهترین الهامگیری از طبیعت، استفاده از قواعد و قوانین آن است و چون این قواعد، در طبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهرهگیری از آنها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازههای معماری با بهرهگیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیکتر میشوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها و نیروهای وارد بر آن در پدیدههای طبیعت، مهمترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازههای طبیعی از روشهای مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده میشود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره میشود.
۱–۳ - استفاده حداکثری از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود
طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود استفاده کند و از تنشهای خَمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایهای دارد، استفاده نکند. اساساً همه ساختارهای طبیعی بافت لایهای دارند؛ یعنی سطوح و حجمهای آنها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایهها به وجود آمدهاست. ماهیت لایهای موجب میشود تا در فرمهای طبیعی، فقط عکسالعملهای کششی یا فشاری به وجود آید.
۲–۳ - مقاومت در برابر نیروها با انعطافپذیری و تغییر
این روش در سازههای طبیعی به وفور مشاهده میشود و از انعطافپذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح میدهند لانههای خود را بر روی شاخههای نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخهها از انعطافپذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آنها کمتر خواهد بود. چنین رویهای سبب میشود که ساختار ضمن صرف مصالح کمتر، پاسخگوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.
۳–۳ - فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن
این روش نیز یکی از روشهای مقابله طبیعت در برابر نیروها است؛ و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است؛ مثلاً درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود میدهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنهٔ آنها کاسته میشود.
۴–۳ - استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر یا خودشان
درختان در هنگام باد، خم میشوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکتهای رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه میکند. قرارگیری شاخههای درخت به گونهای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگهداری سمت دیگر درخت میشود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا دیده میشود. در طراحی و ساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شدهاست، به گونهای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگهداری دیگری هستند.
جستارهای وابسته
مفهوم مکان در معماری
منابع
پیوند به بیرون
پیشهها
طراحی معماری
هنر |
1548 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B9%D9%84 | فعل | کلمه یا گروه کلماتی هستند که روی دادن امری، یا واقع شدن حالتی را در یکی از زمان های(گذشته،حال،آینده) به شخص نسبت می دهند.
فعل به بخشی از جمله گفته میشود که نشان دهنده کار انجام شده یا یک رویداد یا یک حالت باشد. (مانند است، بود، شد، خواند، برد، بود).
فعل همیشه مهمترین(هسته)بخش جمله است.
هر فعل در زبان فارسی پنج مفهوم را در بر میگیرد:
زمان (زمان گذشته (ماضی)، حال (مضارع)، آینده (مستقبل))
وجه: (وجه اخباری، وجه التزامی، وجه شرطی، وجه امری، وجه وصفی، وجه مصدری)
انجام کار یا رویداد حالت
نمود
در هر فعل جز ثابتی وجود دارد که معنی بنیادی فعل را دربردارد. به این بخش بن میگویند. بن دارای دو گونه بن گذشته و بن حال است.
هر فعل ۲ نوع است:
فعل اسنادی و فعل غیر اسنادی
فعلهای اسنادی شامل:
(است، بود، شد، گشت، گردید) است
اما باید توجه داشت همیشه این فعلها نقش فعل اسنادی را ایفا نمیکنند
هر فعل برای رساندن پیام کامل به شنونده نیازمند یک سری اجزا هست
نوع اول:فعل گذرا به نهاد (فعلی است که برای کامل شدن از نظر معنایی علاوه برنهاد به مفعول نیازمند است)
نوع دوم:فعل گذرا به متمم (فعلی است که برای کامل شدن از نظر معنایی علاوه برنهاد به متمم نیز نیازمند است)
نوع سوم:فعل گذرا به متمم و مفعول (فعلی است که برای کامل شدن از نظر معنایی علاوه برنهاد به مفعول و متمم نیز نیازمند است)
گاهی فعل به صورت مخفی در جمله ظاهر میشود که به این نوع فعل، فعل محذوف میگویند
مانند:رعد و برق شب طنین خنده اش (در اینجا فعل مخفی یا محذوف است اما با کمی دقت میتوانیم فعل مخفی شده را پیدا کنیم که میشود:رعد و برق شب طنین خنده اش «است»
پس دریافتیم که است فعل محذوف ما است. فعل را به دوشکل گذرا (متعددی) و ناگذرا (لازم) تقسیم میکنند
فعل ناگذرا (لازم)
به فعلی که با نهاد تکمیل میشود و نیازی به اجزای دیگری (مانند مفعول، مسند، متمم، بدل و… ندارد فعل ناگذرا ویا فعل لازم میگوییم.
ساختمان فعل
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختاری ۵ گونه است.
فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد. مانند: گفتن
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد. مانند: برداشتن= بر+داشتن
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شناخته شده و یک معنی کامل را برساند. مانند: بزرگ شدن، انجام دادن
فعل پیشوندی مرکب: از ترکیب یک اسم، یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته میشود.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولاً حرف اضافه نیز دارد.
فعل ناگذرای یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر به صورت اول شخص به کار میرود و به جای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
انواع فعل بر اساس معنا
فعل تام (خاص): بیشتر افعالی که در زبان به کار میروند، وقوع کاری مخصوص یا به داشتن حالتی مخصوص دلالت دارند. به این افعال، فعل تام یا خاص گفته میشود.
فعل اسنادی (ربطی): فعلی است که دارای معنای خاصی نبوده و تنها برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار میرود.
فعل معلوم و فعل مجهول
فعل از لحاظ وضعیت فاعل در زبان فارسی به دو دسته فعل معلوم و فعل مجهول تقسیم میشود.
فعل معلوم: فعلی متعدی است که فاعلش مشخص باشد. (علی درسش را خواند)
فعل مجهول:فعلی متعدی است که فاعل آن مشخص نیست. (خانه شسته شد)
ریشهشناسی فعلهای فارسی
در سالهای گذشته کارهای گران ارجی در راستای ریشهشناسی فعل انجام پذیرفتهاست.
برای آگاهی از ریشهشناسی فعلهای فارسی، به صفحه ریشهشناسی فعل رجوع کنید.
منابع
فرهنگ ظرفیت نحوی افعال فارسی مجموعهای حاوی اطلاعات مربوط به ظرفیت نحوی بیش از ۴۵۰۰ فعل در زبان فارسی که در آن متممهای اجباری و اختیاری انواع فعلهای ساده، مرکب، پیشوندی و عبارات فعلی مشخص شدهاست.
چگونگی صرف فعلها در زبان پارسی
«راهنمای ریشهٔ فعلهای ایرانی؛ در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی»، از دکتر محمد مقدم.
فهرست فعلهای پارسی با معنای آنها گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم- دانشکنده تهران -
یدالله منصوری- بررسی ساختار فعلهای جعلی (برساخته) در فارسی میانه -
فعل در زبان فرانسه
اقسام کلمه
فعلها
گونههای فعل |
1550 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C | باستانشناسی | باستانشناسی یا آرکِئولوژی شاخهای از علوم اجتماعی است که به بررسی گذشته با استفاده از مدارک مادی میپردازد. قلمرو باستانشناسی از گذشته تا حال را دربرمیگیرد. چون همه رویدادها بیدرنگ پس از رخ دادن، به بخشی از گذشته بدل میشود. منابع اطلاعاتی باستانشناسی از دادههای مادی (یا دیگر دادههایی) تشکیل میشود که به گونهای به انسان مربوط هستند و «آثار فرهنگی» نامیده میشوند. برای پژوهشهای باستانشناسی سه هدف اصلی را میتوان در نظر گرفت: بازسازی تاریخ فرهنگ، بازسازی شیوههای زندگی گذشته و مطالعه روندهای فرهنگی.
واژهشناسی
واژه انگلیسی archaeology از واژه یونانی arkhaiologia به معنی بحث دربارهٔ چیزهای قدیمی است. اما امروزه معنای آن تغییر کرده و به پژوهش در زمینه گذشته انسان، بر پایه بقایای مادی باقیمانده از او، گفته میشود. در یونان باستان، در سدههای نخست پس از میلاد، اصطلاح archaeologist به گروهی از بازیگران تئاتر گفته میشد که بر روی صحنه با حرکات صامت افسانههای باستانی را بازسازی میکردند. واژه archaeology با مفهوم امروزی آن را در سده ۱۷ (میلادی) ژاک اُبسن، طبیب و عتیقه باز اهل لیون، دوباره احیا کرد. او واژه archaeography (باستاننگاری) را نیز مطرح کرد. اما این واژه مقبول مردم نیفتاد و وارد مجموعه واژگان نشد.
پیشینه
قدیمیترین مدرک مبنی بر بهکارگیری آثار مادی برای بررسی گذشتههای دور به سده ۶ (پیش از میلاد) بازمیگردد؛ یعنی زمانی که فرمانروایی از بابل به حفاری در بناهای اداری دست زد تا به پیشینهٔ آنها پی ببرد. توسیدید، مورخ یونانی دورهٔ کلاسیک در سده ۵ (پیش از میلاد) با پژوهش باستانشناسی نشان داد که گورهای جزیرهٔ دلُوس از آنِ اهالی کاریه است و ایشان زمانی این جزیره را در اختیار خود داشتهاند. توسیدید تاریخنویس یونانی برای نخستین بار اعلام کرد که تاریخ بشر را نباید صرفاً بر پایه آثار مکتوب پیشین نوشت؛ و بناها و اشیای متعلق به دورانهای گذشته نیز دربردارنده اطلاعاتی هستند که بایستی مورد عنایت قرار گیرند.
رومیان آثار باستانی را مرمت میکردند و به نمایش میگذاشتند و مردم با آگاهی از این که آثار مزبور یادمانهای گذشتهاست، به دیدن آنها میشتافتند. در سده ۴ (میلادی)، سنت هلنا در محلی که مسیح به صلیب کشیده شده بود را حفاری کرد تا آثار مربوط به این رویداد را بیابد. در صدر مسیحیت و در قلمرو امپراتوری بیزانس، مردم به یافتن بقایای مادی متعلق به مسیحیان و رومیان علاقهٔ فراوانی از خود نشان میدادند. در اواخر امپراتوری بیزانس قانونی به تصویب رسید که به مردم اجازه میداد که چنانچه یادمان تاریخی مهمی نظیر تندیسهای باستانی سراغ دارند که بنایی مزاحم، دورنمای آن را مخدوش کرده، بشخصه آستین بالا بزنند و آن بنا را تخریب کنند. در این دوره نظریات باستانشناسی به این محدود میشد که از بقایای مادی میتوان به اطلاعاتی دربارهٔ گذشته دست یافت.
پس از عصر نوزایی، دوران باستاندوستی آغاز شد که زمانهٔ فرضیهپردازی پژوهشگران دربارهٔ آثار و بقایای مادی بود. اما در این دوره پیشرفت نظری اندکی در ارزیابی ارتباط بین آثار فرهنگی و تفاسیر از آنها رخ داد. از سده ۱۵ (میلادی) در ایتالیا و از سدهها ۱۶ و ۱۷ در کشورهای شمال غربی اروپا انجمنهای باستاندوستی برپا شد. اشتیاق اروپاییان باستاندوست به بررسی گذشتهها با سیاحت و استعمار دیگر کشور همراه بود. این امر چشمانداز تازهای را در برابر پژوهشگران اروپایی گشود و آنان را به مقایسهٔ بومیان سرزمینهایی چون آمریکا با مردم اروپا در دوران پیش از تاریخ یا اوایل دوران تاریخی برانگیخت.
سده ۱۸ (میلادی) شاهد تحولات و رخدادهای دیگری بود. از جمله رُئد در سال ۱۷۱۹ (میلادی) به باستانشناسی به عنوان وسیلهای قابل اعتماد برای شناخت دوران پیش از تاریخ اشاره کرد. در سال ۱۷۳۴ دومونتفاسون دوران پیش از تاریخ را به دورههای کاربرد عصر سنگ، عصر برنز، و عصر آهن تقسیم کرد. علاوه بر این، جفرسون و رُئد به اهمیت لایههای خاک و عناصر باستانی چون گورها در گاهنگاری پی بردند. با این که این پژوهشگران و دیگرانی چون رابک در سده ۱۷ به بررسی لایههای باستانی پرداختند، تا اواخر سده ۱۹ (میلادی) لایهنگاری جای خود را در بین پژوهشهای باستانشناختی باز نکرد.
گونههای یافتهها
برخی از دستهبندیهای یافتهها در محوطههای باستانشناختی:
باستانشناس
باستانشناس کسی یا ویژگی کسی است که در دانش باستانشناسی تخصص دارد و عهدهدار درک و تفسیر یک، دو، یا چند شاخه از این دانش است.
جستارهای وابسته
تاریخ
گوردون چایلد
دیوید کلارک
ایان هادر
رنفرو
گراهام کلارک
توماس جفرسون
آندره لورا-گوران
منابع
انسانشناسی
علوم کمکی از تاریخ |
1553 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C | مهرپرستی | مِهرپرستی یا آیین مهر یا میترائیسم یک آیین ایرانی بود که بر پایه پرستش «میترا» (در پارسی میانه «مهر») بنیان نهاده شد. میثرِه یا مهر از ایزدان کهن ایرانی است که در ایران باستان، از دوران پیش از آیین زرتشت تا پایان دوران ساسانی، به عنوان ایزد عهد و پیمان، روشنایی، جنگاوری، پاکی و ناآلودگی مورد پرستش بوده است. میترائیسم برداشت رومیان از مهرپرستی بود که اسرار میترائی نیز نامیده میشود. میترائیسم در زمان اوج گستردگی جهانی خود در سدههای دوم و سوم میلادی از هند تا انگلستان و اسپانیا پیروانی داشت.
پرستندگان میتراس از نظام پیچیدهای مبتنی بر هفت درجه از تشرف و ضیافتهای آیینی همگانی پیروی میکردند. تشرفیافتگان خود را syndexioi به معنی «کسانی که دست در دست هم متحد شدهاند»، مینامیدند. آنان در نیایشگاههای زیرزمینی که اکنون به آن mithraea (مفرد mithraeum) گفته میشود و در دین ایرانی مهرابه میگفتند، یکدیگر را ملاقات میکردند. تعداد زیادی از این پرستشگاهها باقی ماندهاست. به نظر میرسد خاستگاه این دین ایران بوده و مرکز این آیین در روم بوده، و در سراسر امپراتوری روم غربی تا منتهیالیه جنوبی آفریقای رومی و نومیدیا، منتهیالیه شمالی بریتانیای رومی، و به میزان کمتری در سوریه رومی در شرق، محبوب بودهاست.
میترائیسم رقیب مسیحیت اولیه پنداشته میشود. در قرن چهارم، میتراپرستان مورد آزار و اذیت مسیحیان قرار گرفتند و متعاقباً این آیین تا پایان همان قرن در امپراتوری روم سرکوب شد و از میان رفت.
یافتههای بیشمار باستانشناسی، از جمله مکانهای ملاقات، بناها و مصنوعات، به دانش مدرن دربارهٔ میترائیسم در سراسر فرمانروایی روم کمک کردهاست. شمایل میتراس نشان میدهد که وی از یک سنگ متولد میشود، گاوی را ذبح میکند، و ضیافتی را با خدای Sol (خورشید) برگزار میکند. نمونههای مرتبط با این آیین تا کنون در تقریباً ۴۲۰ مکان مختلف کشف شدهاست که از میان این آثار میتوان به حدود ۱۰۰۰ کتیبه، ۷۰۰ نمونه از صحنه ذبح گاو نر (تاورکتونی) و حدود ۴۰۰ اثر تاریخی دیگر اشاره کرد. تخمین زده میشود که حداقل ۶۸۰ مهرابه تنها در شهر رم وجود داشتهاست. هیچ روایت یا مطالب یزدانشناختی مکتوب از این آیین به جا نماندهاست. اطلاعات محدودی را میتوان از حجاریها و اشارات مختصر یا گذرا در ادبیات یونانی و لاتین استخراج کرد. تفسیر شواهد فیزیکی پیدا شده در ارتباط با این آیین همچنان مسئلهساز و محل بحث است.
نام
«مهرپرستی» یا «کیش مهر» نام ایرانی این آیین است. میترائیسم برداشت رومیان از مهرپرستی بود که «اسرار میترایی» نیز نامیده میشود نویسندگان رومی برای نام بردن از آن واژههایی همچون «اسرار میترائیک»، «اسرار میتراس»، «اسرار پارسیان» و «اسرار ایرانیان» به کار میبردند. منابع مدرن گاهی جهت اشاره به این مذهب یونانی-رومی، عبارت «میترائیسم رومی» یا «میترائیسم غربی» را بکار میبرند تا آن را از پرستش میترا توسط ایرانیان تمایز دهند.
ریشهشناسی میتراس
نام میتراس یا میتراس (لاتین، معادل یونانی " Μίθρας ") شکلی از میثر، نام یک خدای ایرانی قدیمی است – این رابطه از زمان فرانس کومون توسط محققان میتراشناسی درک شدهاست. یک نمونه آغازین از شکل یونانی این نام در کوروشنامهی گزنفون که در سده ۴ پیش از میلاد نوشته شده، در دست است. این کتاب زندگینامه پادشاه ایرانی، کوروش دوم (بزرگ) میباشد.
نگارش درست لاتین یا یونانی کلاسیک این واژه، با نگاهی به فرایند دستوری از صرف کلمات متغیر است. یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که در زبان لاتین، پرستندگان شکل فاعلی نام خدا را به گونه «میتراس» مینوشتهاند. با این همه در نوشتههای یونانی پورفیری، De Abstinentia (Περὶ ἀποχῆς ἐμψύχων)، اشارهای به نگارش تاریخ اسرار میترایی بهدست یوبولوس و پالاس میشود، که نشان میدهد که این دو نویسنده با نام «میترا» همانند یک واژه بیگانه صرفنشدنی رفتار میکردهاند. نوشتههای یادشدهٔ پورفیری اکنون از بین رفتهاند.
نامهای وابسته به این خدا در دیگر زبانها عبارتند از:
میترا (خدای هندو) (मित्रः)، نام خدایی که در ریگ ودا ستایش شدهاست. در سانسکریت، "mitra" به معنای "دوست" یا "دوستی" است.
فرم mi-it-ra-، در معاهده صلح حک شده بین هیتیها و پادشاهی میتانی یافت شدهاست. این حجاری متعلق به حدود سال ۱۴۰۰ پیش از میلاد میباشد.
مورخان مدرن تصورات متفاوتی در مورد اینکه آیا این نامها به خدایی یکسان اطلاق میشوند یا نه، دارند. جان هینلز نوشتهاست که میترا / میثرا / میتراس خدای واحدی است که در چندین دین متفاوت مورد پرستش قرار گرفتهاست. از سوی دیگر، دیوید اولانسی معتقد است که میتراس ذبح کننده گاو، خدایی جدید است که پرستش آن از قرن یکم پیش از میلاد آغاز شده و نامی قدیمی جهت اطلاق به آن مورد استفاده قرار گرفتهاست.
مری بویس، محقق ادیان باستانی ایران، مینویسد که اگرچه به نظر میرسد میترائیسم امپراتوری روم مشخصههای ایرانی کمتری نسبت به آنچه مورخان پیشتر تصور میکردند، داشتهاست اما «همانطور که نام میتراس به تنهایی نشان میدهد، این مشخصهها تا حدودی مهم بودهاست».
مهرپرستی
مِهرپرستی یا آیین مهر آیینی بود که بر پایه پرستش «میترا» (در پارسی میانه «مهر») ایزد جنگاوری، پاکی و نا آلودگی در ایران باستان پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد.
پیش از زرتشت
پیش از زرتشت، پیامبر باستانی ایران، ایرانیان دینی چندخدایی داشتند و میترا گرانقدرترین ایزد آنان محسوب میشد. او خدای پیمان و تعهد و سرسپردگی متقابل بود. در لوحی به خط میخی متعلق به پانزده قرن پیش از میلاد که شامل پیماننامهای بین هیتیها و میتانیها میباشد، به میترا سوگند یاد شدهاست.
مهر در مزدیسنا
در اوستا سرودی به نام «مهریشت» وجود دارد. طبق سنت زرتشتی، پل چینوَد محل قضاوت در مورد اعمال درگذشتگان است و آنجا سه ایزد میترا، سروش و رشن به ریاست میترا در مورد اعمال درگذشتگان داوری میکنند.
مهرپرستی در زمان هخامنشیان
تا زمان اردشیر دوم هخامنشی از میترا نامی نیست. اردشیر سوم در تخت جمشید در دیوار شمالی کاخ اردشیر نوشتهاست: آناهیتا و میترای خدا، مرا و این کشور را و آنچه را که من کردم بپایاد.
پلوتارخ نیز نوشته جالب توجهی دربارهٔ داریوش سوم دارد. هنگامی که او خبر مرگ همسرش را که اسیر یونانیان شده بود میشنود، به تریئوس میگوید «اگر هنوز مرا خواجه خود میدانی تو را به فروغ میترا سوگند میدهم راست بگو…». جز اینها سندی از میترا در محدوده ایران امروزی پس از ظهور زرتشت نداریم.
داریوش و جانشینانش قصد نداشتند شرایط سیاسی سختگیرانهای ایجاد کنند تا باورهای قدیمی را که همچنان نزد بسیاری از نجیبزادگان محبوب بود، از میان بردارند. بدینسان آیین زرتشت، رفتهرفته با عناصر آیین چندایزدی قدیم در هم آمیخت و یَشتهایی در ستایش ایزدان کهن سروده شد. یشتی در اوستا به نام مهریَشت به مهر یا میترا اختصاص داده شدهاست که در آن مهر، ایزدی نظارهگر بر همه چیز، روشنایی آسمانی، نگاهبان پیمانها، محافظ نیکوکاران در این گیتی و در آخرت و بالاتر از هر چیز، دشمن بزرگ اهریمن و تاریکی و خداوند نبرد و پیروزیها تصویر شدهاست.
در آیین مختلط دوران پایانی سلسلهٔ هخامنشیان، جنبه زرتشتی به وضوح بر جنبه چندخدایی پیشین آن چیرگی یافته و دیگر از قربانیکردن، که پیروان زرتشت از آن نفرت داشتند، یادی نمیشود.
مهرپرستی در اشکانیان
در زمان اشکانیان مهرپرستی به غرب رخنه میکند. مهرپرستی و آیینهای آن با روحیهٔ جنگجویی اشکانیان سازگار بودهاست. بنا به روایت مغی به نام اوستانس برای نخستین بار مهرپرستی را به غرب ایران میبرد و در آنجا رواج میدهد. پس از آن کاهنان همسایگان غربی ایران، آیینهای میتراگان، مانند قربانی کردن برای میترا را اجرا میکنند.
استرابون خود در یکی از این مراسم شرکت کرده و آنرا گزارش کردهاست. هنگامی که تیرداد اول اشکانی (اشکانیان ارمنستان) به روم میرود تا از امپراتور نرون تاج پادشاهی ارمنستان را بگیرد به او گفت: فرمانروا منم، از تخم ارشک… اما برده تو ام و نزد تو آمدهام تا میترا را، در لباس تو نیایش کنم.
مهرپرستی در دوره ساسانیان
شاپور دوم ساسانی به مهر سوگند خورد که آسیبی به پادشاه ارمنستان نمیرساند. در نقش رستم هم میترا دیده میشود.
مهر در زروانیسم
در آیین زروانی، میترا داور بین اهورامزدا و اهریمن میباشد. در اعتقادات زروانیان در ابتدای عمر هستی زروان (خدای زمان) به هدفمند بودن جهان شک کرده و گمان عبث بودن جهان را میبرد و از این شک و تردید اهریمن پدید میآید و حق و حقیقت که تولد اهریمن را برنمیتابد ناخواه از عالم یقین اهورامزدا را برای مبارزه با آن پدیدمیآورد. اهورامزدا و اهریمن هر دو در شکم زروان رشد میکنند. اهریمن که طمع دارد تا زودتر از اهورامزدا به دنیا بیاید شکم مادر (زروان) را پاره کرده و بیرون میجهد. بسیاری از این اعتقادات، مفاهیمی بسیار قابل تعمق و تفکر در خود گنجانده و جای اندیشه و تفکر بسیار دارد. این اعتقاد میتواند بیانگر این امر باشد که خیر و شر هر دو مولود زمان میباشند و در گذر زمان نمایان میشوند.
نمادهای مهری
مارهای حلقه زده
نماد دو مار که بر دور یک چوب اقاقیا حلقه زدند جزو کهنترین نمادهای آیین مهرپرستی است. این نماد در مهرپرستی نوین که در زمان حکومت هخامنشی رواج یافت بکل فراموش شد. در این نماد مار نماد تندرستی و چوب سبز اقاقیا به معنای راستی است و پیوند این دو به معنای پاکی در راستی است.
چلیپا
علامت صلیب (چلیپا) رازهای زیادی دارد. این علامت از مصر در زمان فراعنه تا هند باستان وجود دارد و به نظر میرسد از مهمترین نشانههای مهرپرستان باشد. به نظر میرسد که صلیب + ساده شده از شکلها و تصوراتی است که از خورشید وجود داشته مانند دایرههایی با ۱۶- ۲۴- ۱۲ شعاع یا پرتو به نظر میرسد در یک دورهٔ تکاملی تصویر خورشید از شکل گل آفتاب گردان به علامت+ سادهتر شدهاست و تنها با شکل + یا ضربدر و شکل ستارهٔ پنجپر * درآوردند. گفتنی است که علامت * که بر روی کلاه کوروش کبیر دیده میشود نیز نماد خورشید است ولی امروزه آن را با علامت ستاره میشناسیم. شکل ۱۲ پر صلیب هم وجود دارد که ممکن است همزمان آیکون خورشید و ۱۲ ماه سال باشد. اما در مجموع میتوان گفت + صلیب یا چلیپا یا چهارپایه یا چهار پره آیکون سادهٔ خورشید تابان است. ممکن است ۴ خط آن نماد فصلهای سال یا نماد ۴ عنصر اصلی آب و باد و خاک و نور باشد. خورشیدپرستی و آیین مهر یا میثرا در مصر و ایران و هند و بخشی از اروپا قرنها قبل از مسیحیت وجود داشتهاست. احتمالاً آیین مهرپرستی ابتدا در شمال غرب ایران رایج بودهاست اما نشانههای بارز این آیین در ۴ صلیب آریایی نقش رستم قابل مطالعهاست. مهریان به نشانهٔ خورشید، صلیبی را در یک دایره ترسیم میکردند و برای آنان چهار گوشهٔ صلیب، نشانهٔ سال خورشیدی آغازین بود. دو گوشهٔ آن نشان از روز و شب و دو گوشهٔ دیگر نماد انقلاب خورشیدی بود. صلیب درون دایره در نقشهای شام مقدس میترا به تصویر کشیده شدهاست.
ارتباط پرستش میترا در ایران و اروپا
اگرچه پس از حملهٔ اسکندر مقدونی و فتح سرزمینهای شاهنشاهی ایران توسط او در حدود ۳۳۰ سال پیش از میلاد، ساختار اجتماعی پیشین ایران از هم پاشید و برای مدتها اثری از مهرپرستی در این سرزمین نبود، نجیبزادگان مناطق مختلف در سرزمینهای غربی شاهنشاهی پیشین ایران، پرستش میترا یا مهر را از سرگرفتند. شاهان و نجبای مرز ایران و دنیای روم و یونان از جمله سرزمین آناتولی (آسیای صغیر) همچنان بر این کیش بودند. تیرداد اول شاه ارمنستان، در هنگام تاجگذاری خویش به سال ۵۷ پس از میلاد، نرون امپراتور روم را حکمران بزرگ خود اعلام نمود و آداب و تشریفات مهرپرستی را به نمایش گذاشت و اعلام نمود که ایزد پیمان و دوستی، رابطهٔ دوستانهای را بین ارمنیان و رومیان مقتدر برقرار نمودهاست. میترادات یا مهرداد ششم، شاه پُنتوس، احتمالاً یک مهرپرست بودهاست و متحدانش یعنی دریانوردان کیلیکیه در حدود ۶۷ سال پیش از میلاد، آداب و مناسک میترایی را برگزار مینمودند. همچنین آنتیوخوس یکم پادشاه کُماژِن (جنوب شرق آسیای صغیر) میترا را تکریم میکرد و میستود.
تا آغاز سدهٔ دوم میلادی، آثار کمی دربارهٔ میترا ایزد ایرانی در سرزمین روم یافت شدهاست؛ در صورتی که از سال ۱۳۶ میلادی به بعد صدها کتیبه و سنگنبشته وقفشده به این ایزد وجود دارند. شرح سبب این تجدید محبوبیت آسان نیست و امروزه یک نظریه این است که شاید آیین میترائیسم قدیمی، توسط نابغهای مذهبی که در حدود صد سال پس از میلاد میزیستهاست تجدید بنا گردیده و به منظور پذیرفته شدن مناسک باستانی ایرانی در سرزمین روم، تفسیر و تعبیری افلاطونی و جدید به آن بخشیده شدهاست.
میترا توسط دزدان دریایی دریای کیلیکه به روم راه یافته بود. به گزارش پلوتارخ، این دزدان از یکی از سرداران روم در میان جنگهای ایران و روم شکست خوردند و در روم مخصوصاً در منطقهٔ اوسیتا اسکان داده شدند و در آن دیار آیین مهرپرستی را رواج دادند. احتمالاً این دزدان بخشی از نیروی دریایی اشکانیان بودند که توسط رومیان دزد خطاب میشدند.
ارمنستان نیز در زمان اشکانیان میترا را میشناختهاست. سنگنگارههای آنتیوخوس کُماژن و میترادات در نمرود داغ ارمنستان کوچک، میترا را نشان میدهد که در لباس اشکانی با آنتیوخوس و میترادات دست میدهد. در سکهای که توسط گوردیان سوم در تاروس ضرب شدهاست، میترا در حال کشتن گاو است. در سال ۶۰۱، امپراتور روم، تراژن، رومانی را تصرف کرد و آیین میترا را با خود به آنجا برد و پرستشگاههایی برای او ساخت. قیصر هادریان تا اسکاتلند پیش رفت و در آنجا برای میترا پرستشگاههایی ساخت. همچنین در رومانی، بلغارستان، آلمان، اتریش، یوگسلاوی، انگلستان، اسپانیا، فرانسه و شمال آفریقا پرستشگاههای میتراپرستی توسط رومیها ساخته شدند.
میترائیسم رومی در سدههای سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید و بهویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از گرایش کنستانتین بزرگ، امپراتور روم، به آیین مسیحیت که در آن هنگام گسترش یافته بود و پس از پیروزی او در نبرد به سال ۳۱۲ میلادی که طی آن همهٔ کیشها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد، آیینهای مهرپرستی نیز در مغربزمین از رواج افتاد.
فرضیهٔ فرانس کومون
فرانس کومون، محقق بلژیکی، در آغاز سدهٔ بیستم میلادی پژوهشهای میترایی را پایهگذاری کرد و نخستین مجموعهٔ جامع کارهای تاریخی میترایی را گرد آورد. تفسیر او از این کارهای تاریخی در بخش اعظم این سده معتبر باقی ماند.
کومون معتقد بود که میترائیسم بهطور مستقیم از دین زرتشتی پارسیان و در نتیجهٔ فعالیت مغان در آسیای صغیر پدید آمدهاست و سرانجام این که آبای کلیسا اعتقاد داشتند که میترائیسم دینی پارسی است، میتراس خدایی پارسی است و شماری واژههای مربوط به این آیین (پرسس، کاوتس، کاوتوپاتس، نامَه) پیشینهٔ ایرانی دارند.
کومون نقش اصلی این آیین، تندیس گاوکشی، را برخلاف پیشزمینهٔ ثنویتگرایانهٔ دین زردشتی تفسیر کردهاست. کومون بر پایهٔ روایت خلقت دین زردشتی متأخر در بندهشن، اقدام میترا به کشتن گاو نر را عملی از نوع خلقت تفسیر کردهاست. او مار و عقرب را آفریدههایی شریر دانستهاست.
فرضیهٔ متفاوت بودن مهرپرستی و میترائیسم
آیین میترایی پیش از آن که به اروپا منتقل شود، با بسیاری از معتقدات بابلی و عناصر دیگر آمیخته شد و در اروپا به ویژه روم نیز عناصر یونانی و رومی بسیاری به آن افزوده شدند و در اروپا به شکل آیینی درآمد که از مهرپرستی ایرانی تنها نامی بیش نداشت.
میترائیسم
عقاید و باورهای میتراپرستان در مورد میتراس بدین شرح است:
تولد میتراس
میتراس از دل سنگی درون غاری به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیر و کمان در دست. برخی زاده شدن میتراس از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم میدانند. میتراس به هنگام تولد کرهای در دست دارد و دست دیگرش بر دایرهٔ بروج قرار گرفتهاست.
قربانی کردن گاو
پس از رسیدن به غار، میتراس گاو را بر زمین میزند و بر پشت آن مینشیند و چاقوی خود را بر کتف گاو فرومیکند. در این هنگام سگ و مار برای لیسیدن خون گاو میآیند و عقرب برای این که تخم گاو را نیش بزند. سگ نشان پاسداری، مار نشان زندگی و عقرب نماینده اهریمن است که میخواهد منی گاو را بیالاید. از محل زخم گاو سه خوشهٔ گندم و نهال تاک در میآیند.
معجزهٔ آب
میتراس با زدن تیری به صخره از آن چشمهای جاوید به وجود آورد. این همان چشمهٔ آب زندگانی است.
معجزهٔ شکار
میتراس سوار بر اسب میتازد و حیوانات را شکار میکند. تمام تیرهای او به هدف میخورند و با هر تیر موجودی شکار میکند. بعد از شکار، میتراس به سراغ دشمنان خود میرود و آنها را از پای درمیآورد. لقب «میتراس شکستناپذیر» از همینجا پدید میآید. دو معجزهٔ میتراس بعد از تولد از سنگ که در کتابها نماد آسمان است، یکی تیراندازی به طرف سنگ و خروج آب مقدس از آن و دیگری شکار است که در سنگنبشتهها به شکار گراز نیز اشاره شدهاست.
شام آخر
در آخرین روز زندگی زمینی میتراس، او در ضیافتی شرکت میکند و خون گاو، گوشت او، نان و شراب میخورد. این ضیافت درون غاری انجام میشود. سُل ایزد خورشید نیز (سُل خدای خورشید است و میتراس خدای پرتو خورشید. ایزد خورشید طی کارزاری با میتراس او را بر زمین زده و پرتو او را از آن خود کردهاست) در ضیافت شرکت میکند.
عروج میتراس
بعد از ضیافت، میتراس سوار ارابهٔ خورشید شده، به آسمان عروج میکند. سُل، ایزد آفتاب، او را سوار بر ارابهٔ مینویی خود کرده، به آسمان میبرد تا در آخرالزمان دوباره به زمین برگردد.
رستاخیز
در آخر کار جهان، آتشی عظیم در تمام جهان درمیگیرد و پیروان میتراس از آن آسوده خواهند بود.
مناسک میترایی
میترائیسم آیین سربازی است. راستگویی و درستپیمانی از مهمترین مشخصههای این آیین است. نوچهای که میخواست به سلک میترائیسم درآید، باید از آزمایشهای بسیار دشواری سربلند بیرون میآمد. نوچه را ابتدا به مهیار میسپاردند و او مطالب کلی را به نوآموز آموزش میداد. اما ابتدا باید سوگند میخورد که اسرار را بر هیچکس فاش نکند. بعد او را خالکوبی میکردند (دست و پیشانی) تا به عنوان برادر و یار دیگر میترائیان شناخته شود. قبل از خالکوبی، آزمایشهای زیادی انجام میشد. چشمان نوآموز را میبستند. مهیار نوآموز را به جلو میراند. سپس ناگهان او را هل میداد و شخص دیگری قبل از زمینخوردن او را در آغوش میگرفت که به این شخص منجی گفته میشد.
درجات هفتگانهٔ میترائیسم
پیروان میترائیسم رومی، برای پاگشایی، همچون آیین ایرانی میبایست مناسکی مشتمل بر درجاتی هفتگانه را طی کنند. این آیینها در غارها یا معابدی زیرزمینی و غارمانند به نام میترائیوم اجرا میشد. میتراس معمولاً به شکل مردی در حال قربانی کردن گاو نر تصویر میشد که اشخاص و همچنین حیوانات دیگری او را همراهی میکردند. مجموعهٔ این نمادها به نشانههای ستارهشناسی، مانند اجرام آسمانی و صور فلکی تعبیر شده، «تاروکتونی» (گاوکُشی) نامیده میشود.
قداست اعداد در بیشتر ادیان کهن به چشم میخورد. در میترائیسم عدد «هفت» مقدس است: هفت طبقهٔ زمین، هفت مقام، هفت سیاره و در معبد هفت طاقچه، هفت در و غیره. «پیر» عالیترین مقام و منصب در آیین «میترا» و نمایندهٔ وی بر روی زمین است. آنان ماه و آتش و زمین و باد و آب را بسیار محترم میداشتند. به هر حال عدد هفت در آیین مهرپرستی/میترائیسم مقدس است. درجات هفتگانه میترائیسم رومی به قرار زیر بود:
۱. کلاغ منسوب به سیاره تیر.
۲. همسر منسوب به سیاره ناهید.
۳. سرباز منسوب به سیاره بهرام.
۴. شیر منسوب به سیاره هرمز.
۵. پارسا منسوب به ماه.
۶. پیک خورشید منسوب به مهرپیما.
۷. پیر مرشد منسوب به سیاره کیوان.
جوانان تازهوارد به پیشگاه میترا معرفی شده، به درجهٔ نخست از این هفت مرتبه دست مییافتند و تحت آموزههای روحانیان سعی در رسیدن به سایر درجات داشتند.
پیروان این آیین بهدشواری هفت گام را تا رستگاری میپیمودند که چنین بود: کلاغ، نامزد، جنگی، شیر، پارسا، مهرپویا و پیر. مغان در آیین ویژهای خون گاوی را میریختند که در جامی ریخته و آن را با هوم میآمیختند و مینوشیدند. یکی از کارهایی که زرتشت آن را قدغن نمود، همین آیین بود. نسخهٔ رومی این آیین، از ادیان اسرارآمیز یونانی-رومی با محوریت خدای میتراس بود. این آیین از پرستش خدای میترا توسط ایرانیان برگرفته شده بود، گرچه میزان همسانی بین رسوم ایرانی و یونانی-رومی جای ناسازگاری است. به دلیل ردهبندی در جایگاه پرستندگان در این آیین، و افزایش دشواری دست یافتن به جایگاه بالاتر در هر بار، این آیین برای کسانی که به دنبال ردهبندی و پیشرفت در جایگاه خود بودند و رازدانی را میجستند، گیرایی بیشتری داشت؛ از همین رو، از حدود سدهٔ نخست تا سدهٔ چهارم میلادی، بهویژه در میان سربازان و افسران ارتش روم هواداران سرسختی داشت؛ و از آنجا که مسیحیت آیینِ جایگزین شد، برخورد سختگیرانهای با پایبندان و باورمندان به این آیین که بسیاری از ایشان از سربازان ساده بودند و پنهانی باور خود را نگاه میداشتند، انجام پذیرفت.
شمایلنگاری
بیشتر آنچه دربارهٔ میتراس میدانیم تنها از نقوش برجسته و مجسمهها مشخص شدهاست. تلاش بسیاری برای تفسیر این اشیا صورت گرفتهاست.
پرستش میتراس در امپراتوری روم با تصاویری از ذبح یک گاو توسط این خدا مشخص میشود. تصاویر دیگری از میتراس نیز در معابد رومی یافت میشود. به عنوان مثال میتراس در ضیافت با سول و به تصویر کشیدن تولد میتراس از یک تخته سنگ. اما تصویر ذبح گاو (گاو نر) همواره جایگاهی مرکزی دارد. منابع متنی برای بازسازی فلسفه این نماد بسیار نادر است.<ref name="ReferenceA">Clauss, M. , p.xxi: "...we possess virtually</ref> (بخش تفسیر صحنه کشتار گاو را ببینید)
صحنه کشتن گاو
در هر میترائیوم تصویر اصلی، صحنهٔ ذبح گاوی مقدس توسط میتراس است؛ عملی که رومیان آن را تاروکتونی (به معنی گاوکشی) مینامیدند. تصویر ممکن است به صورت نقش برجسته یا مجسمه ایستاده باشد و جزئیات جانبی ممکن است موجود یا حذف شده باشد. در مرکز تصویر، میتراس دیده میشود که جامهای به سبک ساکنان آناتولی به تن دارد و کلاه فریگی بر سر نهادهاست. میتراس زانوی خود را روی گاو مغلوب نهاده، با دست چپ خود سوراخ بینی گاو را گرفته، و با دست راست دشنهای را در گردن گاو فرو میبرد. میتراس در حین کشتن گاو به پشت سر به سوی سُول نگاه میکند. یک سگ و یک مار خود را به خون گاو رساندهاند که بر زمین میریزد. عقرب دستگاه تناسلی گاو را گرفتهاست. کلاغ سیاهی در اطراف آنها پرواز میکند یا بر پیکر گاو نشسته. سه خوشه گندم دیده میشود که از دم گاو و گاه از زخم او بیرون زدهاست. گاو اغلب سفید است. میتراس به صورتی غیرطبیعی روی گاو نشسته و با پای راست خود، سم گاو را مهار کرده و پای چپ را خم کرده و بر پشت یا پهلوی گاو گذاشتهاست. دو نفر در طرفین مشعل به دست دارند و لباسی مانند میتراس پوشیدهاند. این دو مشعلدار در میترائیسم کائوتس (Cautes) و کائوتوپاتس (Cautopates) خوانده میشوند. کائوتس مشعل خود را بالا گرفته و به سمت بالا اشاره دارد و کائوتوپاتس با مشعل خود به سمت پایین اشاره میکند. گاهی کائوتس و کائوتوپاتس به جای مشعل، عصای چوپانی در دست دارند.
ذبح گاو در گودالی انجام میگیرد که میتراس پس از شکار و سوار شدن و غلبه بر قدرت گاو، آن را به داخلش بردهاست. گاه گودال توسط دایرهای احاطه شده که روی آن دوازده علامت منطقةالبروج مشخص است. در خارج از گودال، بالا سمت چپ، سول (خورشید)، با تاج شعلهور خود، اغلب در حال راندن یک ارابهٔ چهار اسبی دیده میشود. شعاعی از نور اغلب به پایین میرسد تا میتراس را لمس کند. در سمت راست بالا لونا با هلال ماه خود دیده میشود که ممکن است در حال راندن ارابهای دو اسبی به تصویر کشیده شود.
در بعضی از تصاویر، تاروکتونی مرکزی توسط مجموعهای از صحنههای فرعی در سمت چپ، بالا و راست احاطه شده که وقایع زندگی میتراس را مطابق روایات نشان میدهند: زایش میتراس از دل صخره، معجزه آب، شکار و سوار شدن بر گاو، رویارویی با سول که در برابرش زانو زده، دست دادن با سول و خوردن وعده غذایی از قطعات بدن گاو به همراه سول، و صعود به آسمانها در ارابه. در بعضی موارد، مانند گچبری میترائیوم سانتا پریسکا در رم، میتراس قهرمانانه برهنه است. برخی از این نقش برجستهها به گونهای ساخته شدهاند که میتوانند حول یک محور بچرخند. در قسمت عقب صحنه ضیافت استادانهتری دیده میشود. این نشان میدهد که صحنه قتل گاو در قسمت اول جشن مورد استفاده قرار میگرفتهاست، سپس حجاری را برگردانده و از صحنه دوم در قسمت دوم جشن استفاده میشدهاست. علاوه بر نماد اصلی فرقه، تعدادی مهرابه نیز یافت شدهاست که دارای چندین تاروکتونی ثانویه و نسخههای قابل حمل کوچک، احتمالاً برای پرستش خصوصی، میباشند.
به نظر میرسد به تصویر کشیدن خدا در حال ذبح گاو مختص میترائیسم رومی است. مطابق نوشتههای دیوید اولانسی، «این شاید مهمترین نمونه» از تفاوت آشکار بین سنن ایرانی و رومی است. «... هیچ مدرکی در دست نیست که نشان دهد خدای ایرانی میترا هرگز ارتباطی با کشتن گاو داشتهاست.»
ضیافت
دومین صحنه مهم بعد از تاورکتونی (گاوکشی) در هنر میترائیک، صحنه ضیافت است. این صحنه ضیافت میتراس و سول اینویکتوس را در مخفیگاه ذبح گاو نشان میدهد. در صحنه ضیافت نقش برجستهٔ فیانو رومانو، یکی از مشعلداران عصای چاوشی را به سمت پایهٔ که به نظر میرسد شعلههای آتش از آنجا زبانه میکشند، گرفتهاست. رابرت تورکان نوشتهاست که چون عصای چاوش مربوط به مرکوری است و وی در اساطیر به عنوان راهنمای روح به تصویر کشیده شده، خروج شعلههای آتش در این صحنه اشاره به اعزام ارواح انسانی و بیان آموزههای میترائیک در این مورد است. تورکان همچنین این واقعه را با تاورکتونی (گاوکشی) پیوند میدهد: خون گاو ذبح شده، زمین محراب را خیس کرده و ارواح توسط عصای چاوش از خون خارج میشوند.
تولد از سنگ
میتراس به عنوان کسی که از سنگ متولد میشود، به تصویر کشیده شدهاست. میتراس در صحنههای برآمدن از سنگ جوان است و خنجری در یک دست و مشعلی در دست دیگر دارد. برهنه است و روی پاهای خود ایستاده و کلاه فریگی پوشیدهاست.
در عین حال، تفاوتها و تنوعاتی نیز وجود دارد. بعضی اوقات او هنگام برآمدن از صخره کودک است و در یک مورد او یک کرهای در دست دارد. گاه صاعقهای نیز به چشم میخورد. همچنین تصاویری وجود دارد که در آن شعلههای آتش از سنگ و همچنین از کلاه میترا خارج میشوند. پایهٔ یک مجسمه سوراخ است تا بتواند به عنوان آبنما مورد استفاده قرار گیرد و پایه دیگر نقاب خدای آب را دارد. بعضی اوقات میتراس سلاحهای دیگری مانند تیر و کمان دارد و در اطرافش حیواناتی چون سگ، مار، دلفین، عقاب، پرندگان دیگر، شیر، تمساح، خرچنگ و حلزون هستند. در بعضی از نقش برجستهها، چهرهٔ ریشداری نیز حاضر است که اوکئانوس، خدای آب میباشد، و در بعضی نقش برجستهها خدایان چهار باد نیز حاضرند. در این نقش برجستهها، میتوان به درگاه چهار عنصر با هم دعا کرد. به نظر میرسد گاهی اوقات ویکتوریا، لونا، سول و ساترن نیز نقشی برعهده دارند. به ویژه ساترن اغلب در حال تحویل خنجر به میتراس است تا بتواند کارهای مقتدرانهٔ خود را انجام دهد.
در برخی تصاویر، کوتس و کوتوپاس نیز حاضرند. گاهی اوقات این دو به صورت چوپان نشان داده میشوند.
در برخی موارد، آمفرا نیز در صحنه به چشم میخورد، و در نقش برجسته، مواردی چون تولد تخم مرغ یا تولد درخت نیز دیده میشود. برخی تفسیرها نشان میدهد که تولد میتراس با روشن کردن مشعل یا شمع، جشن گرفته میشدهاست.Commodian, Instructiones 1.13:
پیکر با سر شیر
یکی از ویژگیهای بارز میترائیسم که کمتر درک شدهاست، پیکر عریان با سر شیر است که اغلب در معابد میترائیک یافت میشود. محققان مدرن این پیکر را با اصطلاحات توصیفی مانند لئونتوسفالین (دارای سر شیر) یا لئونتوسفالوس (دارای سر شیر) نامگذاری کردهاند.
بدن این پیکره، بدن مردی برهنه است که یک مار (یا دو مار مانند عصای چاوش) به آن پیچیدهاست و سر مار اغلب بر روی سر شیر قرار دارد. دهان شیر اغلب باز است که جلوه ای هولناک به پیکره میبخشد. پیکره معمولاً چهار بال، دو کلید (گاهی اوقات یک کلید واحد) و یک عصای سلطنتی در دست خود دارد. گاهی اوقات پیکره روی کرهای با یک صلیب مورب است، ایستادهاست. روی پیکرهٔ میتراوم اوستیا آنتیکا (چپ، CIMRM 312) چهار بال نمادهای چهار فصل هستند، و صاعقهای روی سینه حک شدهاست. در پایه مجسمه انبر وولکان، خروس مرکوری و عصای چاوش قرار دارد. نوع دیگری از همین پیکره اما با سر انسان به جای سر شیر نیز یافت میشود که البته نادر است.Cumont Franz, The Mysteries of Mithras, p. 105
اگرچه پیکرههای دارای سر حیوان در بازنمایی اساطیری مصری و گنوستیک معاصر میترائیسم رایج است، اما پیکرهٔ موازی دقیقی با لئونتوسفالین میترائیک یافت نشدهاست.
از طریق کتیبههای اختصاصی معلوم شدهاست که نام این پیکره Arimanius، شکل لاتین شدهٔ اهریمن – چهره شیطانی در زیارتگاههای زرتشتی– است. از کتیبههایی همچون CIMRM 222 اوستیا، CIMRM 369 رم، ۱۷۷۵ و CIMRM 1773 پانونیا معلوم است که Arimanius خدایی در فرقه میترائیک میباشد.
برخی از محققان پیکرهٔ انسان با سر شیر را آیون، زروان، کرونوس یا خرونوس میدانند، در حالی که برخی دیگر ادعا میکنند که این پیکره شکلی از اهریمن زرتشتی یا آریامان ودایی است. همچنین گمانه زنیهایی وجود دارد که این پیکره را عقل فعال گنوستیک میدانند. گرچه هویت دقیق این پیکره نزد محققان مورد مناقشه است، اما اکثراً توافق دارند که این خدا با زمان و تغییرات فصلی در ارتباط است. با این حال اکتشافگری، به نام د. جیسون کوپر برخلاف این باور رایج، معتقد است که این پیکره، خدا نیست بلکه نشان دهنده وضعیت معنوی است که در سطح «ماهر» میترائیسم یا در درجه لئو (شیر) حاصل میشود.
مهرابهها یا میترائیومها
به پرستشگاههای مهرپرستان مهرابه یا میترائیوم گفته میشود. ساختمان مهرابهها از یک ورودی، سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی میشد تشکیل شدهاست. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بودهاست. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار میگرفت و عبارت بود از گودی اندکی در دیوار که نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده میشد کوتس و کوتوپاس نیز در دو سوی او دیده میشدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار میدادند.
روشنی مهرابهها از روزنههای کوچک سقف یا پنجرههای باریک تأمین میشد، بهطوریکه فضای مهرابه تقریباً تاریک بود و این برای آن بود که حالت اصلی غار حفظ شود.
میترائیسم و مسیحیت
آیین میترائیسم رومی و مسیحیت همانندیهای بسیاری داشته و امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غرب چهارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله مهرپرستی مدیون است.
جستارهای وابسته
اهورایی
مزدیسنا
کیومرثیان
آیین زروانی
آیین مزدک
مزدزنان
آیین مانوی
میتریا
پانویس
منابع
F. cumont, Textes et monuments figures relatifts aux myesteres de Mithra,2 Vol. Brussels: H Lamertin, 1896-1899
F. Cumont, Mithra en Asie Mineure, in Anatolian Studies Presented to William Hepbun Bukler. Manchester: Manchester University Press, PP. 66–76
پیوند به بیرون
آیین میترا و تأثیر آن بر آموزههای مسیحی، دویچه وله فارسی
مهرپرستی ریشه های۴۰ قرن، آئین و مذهب در ایران
متن مهریَشت در وبگاه پایگاه پژوهشی آریابوم مهرپرستی (میترایسم) در دانشنامه ایرانیکا''
مِهرپَرستی درفرانسه
اسطورهشناسی خاورمیانه
اسطورهشناسی خاور نزدیک باستان
اسطورهشناسی میانرودان
اسطورهشناسی
ایزدان خورشید
خورشید (ایزد)
دین در امپراتوری روم
دینهای ایرانی
مانویگری
باورها، سنتها و جنبشهای دینی
مسیحیت در امپراتوری روم
مسیحیت و جهان یونانی-رومی
مهرپرستی
وداها
ویکیسازی رباتیک |
1555 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C | فناوری | فناوری یا تِکنولوژی مجموع تکنیکها، مهارتها، روشها و فرایندهایی است که در تولید کالاها یا خدمات یا تحقق اهداف مانند تحقیقات علمی استفاده میشود. فناوری میتواند دانش تکنیکها، فرایندها و مواردی از این دست باشد، یا میتواند در ماشینها تعبیه شود تا بدون اطلاع دقیق از عملکرد آنها، امکان کار را فراهم آورد. سیستمی که از فناوری برای دریافت یک ورودی، و سپس تغییر آن با توجه به کاربرد، و تولید خروجی استفاده میکند به عنوان سیستم تکنولوژی یا فناوری شناخته میشود.
سادهترین شکل فناوری، توسعه و استفاده از ابزارهای اساسی است. کشف چگونگی کنترل آتش در پیش از تاریخ و انقلاب نوسنگی بعدی، منابع غذایی موجود را افزایش داد و اختراع چرخ به انسانها کمک کرد تا در محیط زندگی خود سفر کرده و آنها را کنترل کنند. تحولات در زمانهای تاریخی، از جمله چاپ فشاری، تلفن و اینترنت، موانع جسمانی برقراری ارتباط را کاهش داده و به انسانها امکان تعامل آزادانه در مقیاس جهانی را دادهاست.
فناوری تأثیرات بسیاری دارد. فناوری به توسعه اقتصادهای پیشرفته تر (از جمله اقتصاد جهانی امروز) کمک کرده و امکان ایجاد طبقه خوشگذران را فراهم کردهاست. بسیاری از فرایندهای فناوری، محصولات جانبی ناخواسته ای تولید میکنند که به عنوان آلودگی شناخته میشوند و منابع طبیعی را کاهش داده و به محیط زیست زمین آسیب میزنند. نوآوریها همیشه بر ارزشهای یک جامعه تأثیر گذاشته و سوالات جدیدی را در اخلاق فناوری مطرح کردهاند. به عنوان مثال میتوان به افزایش مفهوم بازده از نظر کارایی انسانی و چالشهای اخلاق زیستی اشاره کرد.
فناوری (به معنای "دانش مهارت یا هنرِ ساختن یا تکنیکشناسی") از واژه لاتین τέχνη (techne) به معنای "هنر یا مهارت" و پسوند λογία (logia) به معنای "دانش" گرفته شدهاست.
تعریف
فناوری استفادهٔ عملی از دانش و مهارت برای ساختن ابزار، ماشین، ساختمان، وسیلهٔ نقلیه و سایر وسایل مورد نیاز دیگر است. در طول تاریخ تعاریف متعددی توسط صاحب نظران در مورد مفهوم فناوری ارائه شدهاست. برخی همچون نژی آن را در معنای ابزاری برای حفظ بقای انسانهای نخستین تعبیر کردهاند و برخی دیگر مانند کلاکستون آن را ابزاری در دست بشر برای چیرگی بر محیط دانستهاند. فناوری، دانش-مهارت تولید افزار (سخت و نرم) است. فناوری (تکنولوژی) شیوه و شگرد ساخت و کاربرد ابزار، دستگاهها، مادهها و فرایندهایی است که گره گشای دشواریهای انسان است. فناوری یک فعالیت انسانی است و از همین رو، هم از دانش و هم از مهندسی دیرینه تر است.
مجموعهٔ دانش قابل دسترس برای ساختن ملزومات و مصنوعات از هر نوع، برای پرداختن به حرفهها و مهارتهای دستی (به استثنای انجام کارهای مذهبی، جادویی، نظامی یا آشپزی) و برای استخراج یا جمعآوری انواع مواد (به استثنای موادی که برای خوراک یا برای مراسم مذهبی یا جادویی مورد استفاده قرار میگیرند) دلالت دارد.
در مورد جوامعی که هماکنون صنعتیاند یا جوامعی که در حال صنعتی شدن هستند، این اصطلاح دلالت دارد بر همه یا بخش منظمی از آن مجموعه دانش که مربوط است به:
اصول علمی و اکتشافات
فرایندهای صنعتی موجود و پیشین، منابع نیرو و مواد، و روشهای انتقال و ارتباط، که تصور میشود به تولید یا بهبود کالاها و خدمات مربوط باشند.
مفهوم فناوری به صورت دانشی که به ساختن و بکار بردن ابزار و وسائل مربوط میشود، و دانش استفاده از مواد خام (به استثنای خوراک)
«نظام تکنولوژیک» (نظام فناورانه) یعنی «ابزار مادی و مجموعهای از دانش» که «در اختیار افراد سهیم در یک اقتصاد قرار دارد».
کاربرد صنعتی نتایج علم که کار فن شناسان و مهندسان است و «علم» یا «علم محض» اختصاص داده شدهاست.
دلالت دارد بر فعالیت عملی در راه بهبود روشها و وسائل صنعتی قدیمی بدون ارجاع به اصول علمی، یعنی گرایش به اختراع اشیاء و فرایندهای جدید یا ایجاد بهبود در اشیاء و فرایندهای قدیمی تر.. و شاید اکثر اختراعات و پیشرفتهای فنی بی هیچ نوع کمکی از سوی علم محض صورت گرفتهاست.
دلالت دارد بر مجموعهای از دانش و مهارتی که مبشر اختراعات و پیشرفتهای فنی بوده یا بالقوه قابل استفادهٔ آنها باشد.
واژه فناوری اغلب به نوآوریها و نو ابزارهایی اشاره دارد که از اصول و فرایندهای تازه یافتهٔ دانشی بهره میگیرند. از این رو مقولهٔ فناوری ممکن است در بدو مواجهه عجیب جلوه کند، لیکن چنین نیست. حتی نوآوریهای بسیار کهن مانند چرخ هم نمونههایی از فناوری بوده و بهشمار میروند. از مصداقهای فناوری نزد قدما فوت کوزهگری بودهاست.
فناوری همان تسلط و تبحر انجام کار است، فناوری توانایی انجام کار در تمامی سطوح و زمینهها است؛ یعنی طراحی، ساخت، استفاده، تعمیر و نگهداری و تحقیق و توسعه و غیره میباشد.
امروزه بسیاری از فناوریها در نتیجه پژوهش به دست میآیند و پژوهشگاههای فناوری زیادی در سراسر جهان بر پا شدهاست. فناوری به معنای اصلی حداکثر استفاده از کمترین امکانات موجود میباشد. در کتاب مبانی و مدیریت فناوری اطلاعات آمدهاست:
فناوری به معنی کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظامیافته برای انجام وظایف علمی است.
فناوری را میتوان کلیهٔ دانشها، فرایندها، ابزارها، روشها و سیستمهای به کار رفته در ساخت محصولات و ارائهٔ خدمات تعریف کرد.
فناوری کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است.
فناوری نوآورد (cutting-edge) به فناوریای گفته میشود که به تازگی در بازار آمده و قابلیتهای نوین و نوآورانهای ارائه میکند.
یونیدو فناوری را کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم میداند.
فرهنگ لاروس، فناوری را مطالعهٔ ابزارها، شیوهها و روشهای مورد انتظار و مورد استفاده در حوزههای گوناگون صنعت میداند.
فناوری مجموعهای از فرایندها، روشها، فنون، ابزار، تجهیزات، ماشینآلات و مهارتهایی است که توسط آنها کالایی ساخته شده یا خدمتی ارائه میگردد.
فناوری عبارت است از کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم و جهتدار.
علام با مطالعهٔ طبیعت به بررسی رفتارهای طبیعی و فیزیکی پرداخته و به دنبال کشف پدیدهها است و در حالیکه فناوری با بهکارگیری ایدهها و دستاوردهای علمی، خدمات و کالای مورد نیاز بشر را ارائه میکند.
فناوری عامل تبدیل منابع طبیعی، سرمایه و نیروی انسانی به کالا و خدمات است که عناصر متشکله یا ارکان آن عبارت است از: سختافزار، انسان افزار یا نیروی انسانی متخصص، فناوری متبلور در اسناد و مدارک یا اطلاعات، سازمانها یا نهاد افزار.
فناوری به معنای کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظام یافته برای انجام وظایف عملی است. به بیان سادهتر، فناوری کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است و تأثیر بسزایی بر توسعه جوامع بشری دارد.
تأثیر بر زندگی
یک پژوهش میدانی در مورد استفاده از نمایشگرهای الکترونیکی نشان میدهد که از هر ده نفر، شش نفر احساس میکنند که روزانه وقتشان را بیش از حد در جلوی این دستگاهها میگذرانند. آنها میگویند: میخواهند یک زندگی سادهتر و آهستهتر داشته باشند. این پژوهش همچنین رویکرد فناوری به حیطه فردی، به سنت و جهانیشدن را بررسی کردهاست. سه چهارم افراد شرکتکننده گفتهاند: که فکر میکنند جهان با سرعتی بیش از حد برای آنها در حال تغییر است.
تأثیر بر صنعت و بازار کار
تأثیر فناوری و ابزارهای آن بر زندگی مردم، سبب شده صنعت و بازار کار نیز با این پدیده درآمیزند. به طوری که امروزه اغلب کسب و کارها و مشاغل، برای پیشرفت و ارتقای کار خود، به سراغ ابزارهای فناوری میروند. همچنین بسیاری از مشاغل نوپا و استارتاپی به وجود آمدهاند که بهطور مستقیم با فناوری و ابزارهایش در ارتباط بوده و و از طریق آن به مردم خدمت رسانی میکنند.
جستارهای وابسته
تاریخ فناوری
نقد فناوری
فناوری اطلاعات
صنعت
فناوری نانو
زیستفناوری
پارک فناوری
الگوریتم تورینه
نانولولههای کربن
فناوری آموزشی
دانش در ۲۰۱۳
فناوری مصر باستان
پانویس
سامانههای فناوری
فناوری
مدیریت فناوری
مقالههای موضوعات اصلی
ویکیسازی رباتیک |
1556 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87 | آرماویر، روسیه | آرماویر (به روسی: Армави́р) شهری است در سرزمین کراسنودار روسیه.
جمعیت آن در سال ۲۰۰۲ برابر با ۱۹۳٬۹۶۴ بوده و در سمت چپ رودخانه کوبان واقع شدهاست. در کیلومتری شمال آرماویر، مرکز استان آرماویر واقع شدهاست. آرماویر قبلاً دومین مرکز صنعتی سرزمین کراسنودار، پس از شهر کراسنودار بود.
شهر آرماویر در شرق قلمرو کراسنودار با جمعیتی حدود ۲۲۰۰۰۰ نفر در سال ۱۸۳۹ توسط ارامنه چرکسی که در زمان جنگ این کشور با چرکسها به روسیه نقل مکان کردند، تأسیس شد. این شهر به افتخار اولین پایتخت ارمنستان نامگذاری شدهاست. حدود ۱۰۰ هزار ارمنی در شهر آرماویر زندگی میکنند.
آرماویر را مردمی از ارمنیان مهاجر در سال ۱۸۳۹ بنیاد کردند و نام آن را «آرمیانسکی آول» برگزیدند. در سال ۱۸۴۸ این سکونتگاه به یاد پایتخت قدیم ارمنستان، آرماویر نام گرفت و در ۱۹۱۴ به سطح شهر ارتقاء یافت.
به هنگام جنگ داخلی روسیه بین سالهای ۱۹۱۸–۱۹۲۰ چندین نبرد خونین در نزدیکی این شهر درگرفت. ستونهای نظامی سپاه تامان در سال ۱۹۱۸ به آرماویر وارد شدند و حکومت شوروی در ماه مارس سال ۱۹۲۰ در این شهر برقرار شد.
در خلال جنگ بزرگ میهنی سالهای ۱۹۴۱–۱۹۴۵، این شهر بدست آلمانها اشغال شد ولی در ژانویه ۱۹۴۳ توسط نیروهای روسی آزاد شد.
منابع
بنیانگذاریهای ۱۸۳۹ (میلادی) در امپراتوری روسیه
شهرها و شهرکها در سرزمین کراسنودار
مناطق مسکونی ارمنینشین روسیه
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۸۳۹ (میلادی) |