id
stringlengths
1
7
title
stringlengths
1
132
text
stringlengths
40
186k
url
stringlengths
37
43
288878
میمون شبگرد کوتوله
میمون شبگرد کوتوله، میمون شبگرد طیفی کوچک، میمون شبگرد کوهی یا میمون شبگردهندی (نام علمی "Tarsius pumilus") پستانداری از راسته نخستی‌سانان می‌باشد. وزن این حیوان ۲ اونس (حدود ۵۷ گرم) و بدنش پوشیده از خز است. خاستگاه این میمون در مرکز سولاوسی اندونزی است.آخرین باری که این موجود به صورت زنده دیده شد در سال ۱۹۲۱بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288878
288879
تپه ره
تپه ره نام نقطه‌ای جغرافیایی در پایهٔ رشتهٔ کوه ناخ در شمال دهستان کوخرد در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران است. جغرافیای منطقه. رشتهٔ کوه ناخ از سمت شمال کوخرد قرار دارد، و تَپه رَه در پایهٔ این رشته کوه و در جنوب (پَر دُراخی) واقع شده‌است، فاصله دهستان کوخرد تا «تَپهَ رَه» که اولین راه ورودی به سلسلهٔ کوه ناخ است ۲ کیلومتر بیشتر نیست، از طرف شمال «تَپه رَه» یک راه شنی وجود دارد که می‌توان باماشین بداخل تنب (تپه) رفت، پُشت پر دراخی که سَرگرد تنگه شُمو است ۲ خانوار سکنه دارند، یکی بنام «محمد محمود مَد کلانتر» و دیگری بنام «محمد عبدالکریم»، این ۲ خانوار ۸ نفر جمعیت دارد. در سَرگرد تنگه شمو یک زمین جوکاری بوده که بنام «دُوکنِه شمو» معروف بوده که تا حالا قسمتی از آن متروک ومخروبه دیده می‌شود، از سمت شمال زمین جوکار یک درخت نخل بزرگی بوده که بنام «لِشتِ خُوَشکار» معروف بوده، این درخت خرما به (حاجی جعفر گَپ) بن محمد بن احمد آل جعفر تعلق داشته‌است، بعد از لِشتِ خُوَشکار یک چشمه کوچکی و گریوه تنگی وجود دارد که بنام گری چَپان معروف است، ازسمت قبله‌گری چَپان یک کوه بلندی است که بنام پَرِ توصیله معروف است، قلعهٔ تاریخی که به قلعه توصیله معروف است برقله این کوه قرار داشته‌است که اکنون قسمتی از قلعه برجای مانده وآثارش باقی است، در ۲۰ متری‌گری چَپان از طرف شمال یک چشمه تلخ کوچکی است که در حدود ۵ اصله نخل را آبیاری می‌کند، از طرف شمال چشمه ونخل‌ها یک کوهی مُجَزا وجود دارد بطول هزار متر، قسمت شرقی این کوه بنام «پَرِ زُخِر» معروف است، اما قسمت غربی آن «پَرِ (گری) زامِردان» می‌نامند، یک تنگه عمیقی وسط این کوه‌است که کوه را به دوقسمت کرده‌است، در وسط این تنگه یک سنگ بزرگی وجود دارد که سرتاسر دهانه تنگه را گرفته‌است وعبور از تنگه دشوار کرده‌است وجایی سخت‌گذر است، به این سنگ به لهجه محلی « سنگ بند بن » می‌گویند، در زمان قدیم کُوخِردیها از بالای این سنگ طناب زنجیری بسته بودند وبه‌وسیله این طناب از سنگ وتنگه عبور می‌کردند به همین جهت سنگ بُند بنِ نامیده شده‌است. نقاط پیرامون تپه ره. از سمت شمال: «پَر دُراخی»، تنگیرد، سد شمو، و (سنگ پاتیل)، و (سنگ لنگ پومه) از طرف جنوب غربی دهنو کوخرد و گود میان ده، و از طرف جنوب دهستان کوخرد، و خمخه چهار تا و درواه دومیدخی از سمت مشرق تپه ره قرار دارند، این منطقهٔ جغرافیایی در حدود ۴ تا ۵ کیلومتر زیر پوشش دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288879
288886
سومالی مام
سومالی مام (زاده ۱۹۷۰ یا ۱۹۷۱) فعال حقوق بشر در کامبوج است. او علیه تجارت زنان در آسیا (صنعت روسپی‌گری) مبارزه می‌کند و به همین دلیل برنده جایزه منزلت انسانی رولاند برگر از آلمان شده‌است که در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۸ به دست ریاست جمهوری آلمان به وی اهدا می‌شود. زندگینامه سومالی مام با نام سکوت بی‌گناهی کتابی پرفروش شده‌است. سومالی مام در نوجوانی به روسپی‌خانه‌ای در کامبوج فروخته شد اما بعداً با کمک مردی که با وی ازدواج کرد توانست از این تجارت خارج شود. سپس خود به فعال حقوق زنان تبدیل شد و سازمانی برای حمایت از زنان در اضطرار تأسیس کرد. زندگی‌نامه. مام از یک خانواده اقلیت قبیله ای در استان موندولکیری، کامبوج متولد شد. مام توسط روزنامه‌نگارانی که در کامبوج کار می‌کنند مورد تحقیق قرار گرفت. فعالیت‌های خیریه. مام به عنوان یک کارمند مراقبت‌های بهداشتی با پزشکان بدون مرز کار می‌کرد. در سال ۲۰۰۷ مام مشترکاً بنیاد سومالی مام را تشکیل داد که برای کمک به زنانی بود که مورد تعدی قرار گرفته بودند. جایزه‌ها. جوایز شاهدخت آستوریاس در سال ۱۹۹۸ جایزه قهرمان CNN در سال ۲۰۰۶ انتخاب به عنوان "زن سال" مجله گلامور در سال ۲۰۰۶ حمل کننده پرچم در مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک زمستانی ۲۰۰۶، تورینو، ایتالیا دریافت دکتری افتخاری از دانشگاه رجیس در سال ۲۰۰۷ جایزه انسانیت رونالد برگر در سال ۲۰۰۸ جایزه جهانی حقوق کودکان در سال ۲۰۰۸ ۱۰۰ فرد پر نفوذ دنیا از نطر مجله تایم در سال ۲۰۰۹ انتخاب به عنوان " ۱۰۰ زن برجسته سال ۲۰۱۱ " از طرف مجله گاردین دریافت جایزه قهرمان مبارز با قاچاق انسان
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288886
288889
کتابخانه تربیت
کتابخانه تربیت نخستین کتابخانه دولتی ایران است که در سال ۱۳۰۰ در شهر تبریز ایجاد شد. تاریخچه. این کتابخانه در سال ۱۳۰۰ توسط محمدعلی خان تربیت با نام «کتابخانه و قرائتخانه عمومی معارف» در یکی از اتاق‌های دبیرستان محمّدیه (دبیرستان فردوسی کنونی) واقع در کوی حرم‌خانه و پشت استانداری کنونی پایه‌گذاری شد. در ۱۳۱۲ کتابخانه به محل کنونی خود در میدان دانشسرا انتقال یافت. نسخه‌های خطّی کتابخانه تربیت پس از انقلاب اسلامی به کتابخانه ملی تبریز منتقل شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288889
288900
جایزه زیست صحیح
جایزه زیست صحیح یا جایزه شیوه صحیح زندگی که معمولاً با نام جایزه نوبل آلترناتیو یا نوبل مضاعف عنوان می‌شود جایزه‌ای سالانه برای فعالان و کنش‌گران در زمینه‌های حقوق بشر، بهداشت، حفظ محیط زیست، آموزش و صلح در سراسر دنیا است. البته این جایزه ربطی به جایزه نوبل ندارد. این جایزه به ارزش دو میلیون کرون سوئد (۲۰۰ هزار یورو) که معمولاً در ۹ دسامبر اهدا می‌شود، در سال ۱۹۸۰ توسط یاکوب فون اوکسکول، نظریه‌پرداز و عضو سابق پارلمان اروپا با فروش آلبوم تمبرهایش به ارزش یک میلیون دلار بنیان‌گذاری شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288900
288915
مورگانلا
مورگانلا مورگانی یک باسیل گرم منفی از راسته انتروباکترال و خانواده مورگانلاسه است. باکتری نمی‌تواند سوارمینگ کند. زیستگاه طبیعی این باکتری در روده انسان، پستانداران و خزندگان به صورت ساپروفیت است. مورگانلا بیماری‌زا نیست اما گاهی باعث بروز عفونت در مجاری ادراری می‌شود (به خصوص در عفونت‌های بیمارستانی). مورگانلاها به آنتی‌بیوتیک‌های خانوادی بتا لاکتام مقاوم هستند ولی به آنتی‌بوتیک‌هایی مانند سیپروفلوکساسین و نسل سوم سفالوسپورین‌ها حساس‌اند. شناسایی. آزمون‌های اوره‌آز، اندول، متیل رِد در مورگانلا مثبت است و آزمون سیرات در این باکتری منفی می‌باشد. میکروب بی‌هوازی بوده اکسیداز منفی است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288915
288920
زبان شغنانی
زبان شُغنانی یکی از زبان‌های پامیری است. گروه زبان‌های پامیری خود، زیرشاخه‌ای از زبان‌های ایرانی شرقی است. به‌طور معمول به این زبان که در منطقه شغنان رایج است زبان شغنانی گفته می‌شود و به اهالی آن محل، شُغنی. از نظر زبان‌شناسی، زبان شغنانی متعلق به گروه فرعی شغنی-روشانی، از زبان‌های پامیر شمالی است. این گروه علاوه بر شغنانی شامل یزغلامی و همچنین ونجی قدیم می‌گردد. از نظر خویشاوندی این زبان‌ها بسیار نزدیک به هم هستند و با توجه به نوآوری‌های متعدد اشتراکی در واژگان و نحو می‌توان یک زبان اولیه برای پامیر شمالی بازسازی کرد، کاری که پیشتر توسط محققین V. S. Sokolova و D. (Joy) Edelman انجام شده‌است. شغنانی عمدتاً به عنوان زبان شفاهی کاربرد دارد. مانند دیگر نواحی در تاجیکستان، فارسی تاجیکی زبان رسمی محسوب می‌شود. فارسی تاجیکی تنها زبانی است که برای مقاصد رسمی می‌توان به صورت قانونی از آن استفاده کرد، و در مدارس، رسانه‌های جمعی و امور جاری اجباری است. بر این اساس، تاجیکی حتی در ارتباطات غیررسمی نیز بیشتر تسلط دارد. با این حال، در موقعیت‌های کم رسمیت تر، ارتباطات شفاهی از طریق زبان شغنانی امکان‌پذیر است. درعین حال شغنانی در تمام ناحیه زبانی پامیر، به‌عنوان زبان فراگیر میانجی در کنار تاجیکی ایفای نقش می‌کند. علاوه بر این، به‌طور سنتی یک گویش محاوره‌ای خاص در بدخشان تکامل یافته‌است که سه درونداد اصلی دارد: برمبنای گویش‌های محلی، قواعد دستوری زبان رسمیِ تاجیکی (که در زمان شوروی، حداکثر دهه ۱۹۸۰ وضع شده و بر آموزش عمومی تسلط یافت) و زبان کلاسیک پارسی-تاجیکی که همچنان در بدخشان طرفدار دارد، در کنار قواعد معاصر فارسی و دری. شغنی‌زبانان خود را اقلیت قومی در تاجیکستان تلقی می‌کنند. آمار رسمی و سرشماری آنان را تنها به عنوان تاجیک‌های ولایت خودمختار کوهستان بدخشان ثبت می‌کند. سرشماری ۱۹۸۹ شمار زیر را برای آن منطقه ارائه داده‌است: جمعیت کل ۱۵۴۵۵۴؛ بخش شوغنان ۴۸۸۰۶ - سرشماری ۱۹۹۹ نشان می‌دهد: شُغنان ۳۷۵۷۴؛ راشت‌قلعه ۲۳۹۱۵؛ و بژو (که در منطقهٔ روشانی محسوب می‌شود) ۴۱۵۰؛ جمعاً ۶۵۶۳۹؛ برای شهر خاروغ تقریباً به ترتیب ۲۱۰۰۰ و ۲۵۵۵۷ می‌باشد. با برآورد غیرمستقیم و غیررسمی شمار کلی شغانی‌زبانان ساکن سرزمین تاریخی شوغنان حدود ۸۰۰۰۰ و ۱۰۰۰۰۰ نفر است. گستره. شغنی‌ها مردمانی هستند که در دره‌های کوهستانی پامیر غربی ساکن هستند. قلمرو شغنانی‌زبانان از نظر اداری بخشی از ولایت خودمختار کوهستان بدخشان در جمهوری تاجیکستان است و شهر مهم خاروغ را در بر می‌گیرد. این قلمرو همچنین بخش مجاور استان بدخشان افغانستان را نیز شامل می‌شود. زبان شغنانی امروزه در دو کرانهٔ رود پنج، به ویژه در ولسوالی شغنان ولایت بدخشان افغانستان و شهر خاروغ، شهرستان‌های شغنان، راشت‌قلعه، روشان و مرغاب استان خودمختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان رایج است. در تاجیکستان شغنی‌ها در راستای ساحل راست رود پنج از دشت (زیور) در شمال تا درمارخت در جنوب زندگی می‌کنند، و همچنین در دره‌های غُند و شاه‌دره که در خاروغ به هم می‌پیوندند ساکن اند. آنها همچنین ساکنین اصلی دره مرتفع بَژودره در شمال خاروغ هستند. گروه‌های کوچک و متمرکزی از شغنی‌ها را می‌توان در نقاط مرکزی تاجیکستان از جمله ختلان، رامیت، کافرنهان و مناطق دیگر نیز یافت. در افغانستان شغنی‌ها سکونتگاه‌های فشرده دارند، عمدتاً در ساحل چپ رود پنج در ولایت بدخشان. جمعیت قابل توجهی از مردم شغنانی زبان را می‌توان در کابل و فیض آباد، مرکز بدخشان افغانستان، یافت. زیرگروه‌ها. گروه شغنانی-روشانی خود شامل حدود هفت عضو است. با وجود تنوع در روابط، می‌توان چهار زیرگروه را در بین آنها تمایز داد: به‌طور خاص، موقعیت گویشوران گویش‌های گروه اول و تنوع زبانی آنها به شرح زیر است: شغنانی اصلی از ساخ‌چَرْو در شمال تا ددرمارَخت در جنوب در امتداد کرانه رود پَنج، و در مرکز منطقه‌ای خاروغ. گویش خرد بژویی در دره مرتفع بژودره با خرده گویش روستاهای بژو و پست-بژو در شمال خاروغ. خرده‌گویش‌های برواز در بالاترین بخش دره شاه‌دره که اکنون به چند خانواده محدود شده و در حال جایگزینی با گویش رایج است. علاوه بر اینها خرده گویش‌هایی در دره غوند و همچنین روستاهای پایین و بالای دره شاه‌دره، به‌طور مشخص از خاروغ تا تودم و از تودم تا جوشان‌غوز وجود دارد. تنوع گفتاری در این دو دره تا حد قابل توجهی ناشی از آمیختگی با مهاجران از مناطق روشانی-، برتنگی-، روشوروی، سریزی زبان و واخانی زبان است. زبان‌های شغنانی، روستانی، خوفی، سریقلی، برتنگی و راشاری با یکدیگر خویشاوند نزدیک هستند و یک زیرگروه جداگانه را در میان زبان‌های پامیری تشکیل می‌دهند و تا حدی برای هم قابل فهم هستند. زبان شغنانی دارای سه گویش اصلی است که می‌توان آن‌ها را به عنوان گویش یا به ندرت، زبان‌های جداگانه در نظر گرفت: شغنی، شاه‌دره‌ای و بدخشی. گویش‌ها تفاوت‌های جزئی در واج‌شناسی، دستور زبان و واژگان دارند. گویش بدخشی بیشتر از گویش شغنانی خالص با گویش روستانی شباهت دارد. گویش شاه‌دره‌ای در روستاهای کنار رودخانه شاه‌دره، شاخه‌ای از رودخانه غوند رایج است. گویش بدخشی در روستاهای اطراف دره بدخشان رایج است. گاهی اوقات گویش بروازی از گویش شاه‌دره‌ای جدا می‌شود که قبلاً در روستای بارواز رایج بود، اما امروزه تقریباً منقرض شده‌است. گویش شغنی خالص بیشترین تعداد گویشوران را دارد و توسط گویشوران به عنوان زبان معیار در نظر گرفته می‌شود. در سنت دانشگاهی انگلیسی‌زبان، زبان شغنانی (Shughni language) معمولاً به عنوان یک زبان بزرگ‌تر در نظر گرفته می‌شود که شامل زبان‌های شغنی خالص، روستانی، برتنگی، خوفی و راشاری می‌شود و گاهی اوقات زبان سریقلی را نیز شامل می‌شود. در بین خود گویشوران شغنی در تاجیکستان نیز این تصور وجود دارد، که زبان خود را «پامیری» می‌نامند. سنت روسی‌زبان معمولاً این زبان‌ها را به عنوان زبان‌های جداگانه در نظر می‌گیرد. هویت قومی. در تاجیکستان، شغنی‌ها خود را به عنوان یک اقلیت قومی می‌شناسند. زبان رسمی، که برای رسانه‌ها و آموزش اجباری است، تاجیکی است. بسیاری از گویشوران شغنی که در تاجیکستان زندگی می‌کنند تا حدی به زبان تاجیکی مسلط هستند، در حالی که زبان شغنانی عمدتاً در گفتار روزمره استفاده می‌شود. با وجود این، زبان شغنانی به عنوان زبان دوم و محلی میانجی عمل می‌کند که مردم در مرکز استان ولایت مختار کوهستان بدخشان - شهر خاروغ و همچنین در کل منطقه و حتی فراتر از آن با آن صحبت می‌کنند. زبان شغنانی در دبستان‌های چندین مدرسه در بخش‌های شغنان و روشتاقالین ولایت خودمختار بدخشان کوهستانی تاجیکستان و در دانشگاه خاروغ تدریس می‌شود. گویشوران شغنی در افغانستان عمدتاً تک‌زبان هستند. در افغانستان، زبان شغنانی به‌طور غیررسمی در مدارس تدریس می‌شد و در دهه ۲۰۱۰ برنامه‌ای برای آموزش زبان شغنانی برای دانش‌آموزان دبستانی ایجاد شد. جمعیت. بر اساس سرشماری سراسری اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۲۰، فقط ۶ نفر زبان شغنانی را به عنوان زبان مادری خود ذکر کردند - به دلایل نامعلومی، برخی از مردم، از جمله شغنی‌ها، از ذکر زبان خود خودداری کردند. بر اساس داده‌های دهه ۱۹۸۰، حدود ۵۰ هزار شغنی در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان زندگی می‌کردند و در شغنان افغانستان، طبق محاسبات محقق دودخدای کرام‌شایف، دست‌کم ۲۵ هزار نفر زندگی می‌کردند. بر اساس داده‌های سال ۱۹۹۷، در آن زمان حدود ۱۰۰ هزار نفر به زبان شغنانی صحبت می‌کردند. بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸، تعداد گویشوران به ۹۵ هزار نفر می‌رسد. درگاه اتنولوگ تعداد گویشوران همه زبان‌های شغنانی-روشانی را ۸۰ هزار نفر تخمین می‌زند که از این تعداد ۴۰ هزار نفر در تاجیکستان و ۴۰ هزار نفر در افغانستان زندگی می‌کنند. وضعیت زبان. زبان شغنانی توسط یونسکو در اطلس زبان‌های در حال نابودی جهان به عنوان «آسیب‌پذیر» طبقه‌بندی شده‌است. با وجود تعداد کم گویشوران، این زبان در گفتگوی شفاهی در محیط‌های غیررسمی استفاده می‌شود و توسط کودکان به عنوان زبان مادری یادگرفته می‌شود، اما در عین حال، در بسیاری از موقعیت‌های ارتباطی (در آموزش، فرهنگ و علم) اغلب توسط زبان‌های دیگر جایگزین می‌شود. بنابراین، زبان شغنانی در حال حاضر در حال نابودی نیست، اما در آینده به‌طور بالقوه می‌تواند در معرض خطر نابودی قرار گیرد. زبان شغنانی و دیگر زبان‌های پامیری به دلیل انزوای نسبی منطقه به خوبی حفظ شده‌اند. در حال حاضر، زبان شغنانی یکی از کامل‌ترین زبان‌های پامیری است که به‌طور کامل شرح داده شده و مستند شده‌است. تاریخ. گروه شغنی-روشی از نظر ژنتیکی به زبان‌های یزگلیمی و وخی نزدیک است: این زبان‌ها با هم یک زیرگروه ژنتیکی را تشکیل می‌دهند که به‌طور مشروط «شمال پامیری» یا «شغنی-یزگلیمی» نامیده می‌شود. این زیرگروه به نوبه خود یکی از زیرگروه‌های درون جامعه زبان‌های پامیری است. به گفته محقق دادخدایف کرام‌شایف، به دلیل انزوای زبان شغنانی، بسیاری از ویژگی‌های باستانی در آن حفظ شده‌است. اولین ذکر باقی‌مانده از مردم و زبان شغنانی در یادداشت‌های سفرنامه‌نویس چینی، شوان‌زانگ، یافت می‌شود که در اواسط قرن هفتم نوشته شده‌است. به گفته وی، شغنی‌ها «خطی شبیه به خط کشور تخارستان دارند، اما زبانشان متفاوت است». در اوایل قرن هشتم، یک مسافر چینی دیگر به نام هوئی چائو زبان شغنی‌ها را «خاص و متفاوت از زبان‌های ساکنان سایر قلمروها» توصیف کرد. هیچ توصیف زبانی از زبان شغنانی در دوران باستان و سده‌های میانه باقی نمانده‌است. از قرن یازدهم تا نوزدهم، زبان‌های شغنی و روشی تحت تأثیر قابل توجه زبان عربی بودند که ناشی از اسلام آوردن شغنی‌ها بود. در سده‌های سیزدهم تا نوزدهم، وام‌واژه‌هایی از زبان‌های ترکی وارد زبان شدند. از دهه ۱۸۸۰، زمانی که قلمرو تاجیکستان امروزی تحت تأثیر امپراتوری روسیه قرار گرفت، وام‌واژه‌های فعال از زبان روسی ظاهر شدند. در طول تاریخ، زبان‌های شغنی و روشی تحت تأثیر قابل توجه زبان فارسی قرار گرفته‌اند. تحت تأثیر فارسی، ساختارهای اضافی در زبان شغنانی ظاهر شد و همچنین صدای [h] واج‌شناسی شد که قبلاً عملکرد تمایز معنایی نداشت. تأثیر زبان فارسی بر واژگان نیز قابل توجه است. همچنین تأثیرات بستر پیش از هندواروپایی که قبل از ظهور هندواروپایی‌ها در قلمرو شغنان رواج داشت، مشهود است. این امر می‌تواند برخی از پدیده‌های واج‌شناسی، آواشناسی و نحو را که برای زبان‌های ایرانی غیرمعمول است، توضیح دهد. فرضیه‌هایی مطرح شده‌است که بستر پیش از هندواروپایی که با زبان شغنانی تماس گرفته‌است، می‌تواند زبان بروشسکی یا زبانی خویشاوند یا از نظر رده‌شناسی مشابه آن باشد. دوران شوروی. در دوران اتحاد جماهیر شوروی، زبان اصلی آموزش، فرهنگ و قانون‌گذاری در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان، زبان فارسی بود. از سال ۱۹۲۱، کودکان در برخی مدارس این ولایت زبان شغنانی را نیز آموزش می‌دیدند. در دهه ۱۹۳۰، الفبای شغنی ابداع شد. در سال ۱۹۳۱، اولین کتاب درسی زبان شغنانی برای بزرگسالان (در چارچوب جنبش سوادآموزی) منتشر شد. یکی از نویسندگان این کتاب، شاعر شغنی، نوذر شمس‌زاده بود. در سال ۱۹۳۳، اولین کتاب درسی برای کودکان و در سال ۱۹۳۷، کتاب درسی برای سال اول دبستان منتشر شد. با این حال، در اواسط دهه ۱۹۳۰، انتشار کتاب‌های درسی به دلیل اختلاف نظر بین فعالان شغنی و موانع ایجاد شده توسط رهبری حزب، که سازندگان الفبا را به ملی‌گرایی متهم می‌کرد، متوقف شد. در سال ۱۹۳۵، سورن شادونتس به عنوان اولین دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست تاجیکستان منصوب شد. در دوره او، برنامه‌های آموزش عمومی به زبان شغنانی در مدارس دوباره مطرح شد، اما او به زودی دستگیر و اعدام شد. در سال ۱۹۳۷، کارزار استالینیستی مبارزه با ملی‌گرایی آغاز شد که در چارچوب آن، محدودیت‌هایی برای استفاده از زبان‌های محلی در اتحاد جماهیر شوروی اعمال شد و زبان شغنانی به‌طور کامل از آموزش و چاپ حذف شد. در سال ۱۹۳۹، ششمین همایش کمیته ولایتی حزب کمونیست تاجیکستان در کوهستان بدخشان به این نتیجه رسید که «گرایش به انتشار کتاب‌های درسی و آموزش به زبان شغنانی مضر است و مانعی برای توسعه و شکوفایی فرهنگ تاجیکان در کوهستان بدخشان می‌شود». تا سال ۱۹۴۰، زبان شغنانی به‌طور کامل از عرصه عمومی حذف شده بود. به گفته خسرو شمس‌زاده، زبان‌شناس، «حذف زبان شغنانی از حوزه‌های مهم ارتباطی، آن را به وضعیتی غیرعادی سوق داد، به طوری که حاملان زبان شروع به زیر سؤال بردن ضرورت وجود زبان قومی خود کردند». سیاست‌های دولت تاجیکستان در محدود کردن فرهنگ شغنانی‌زبانان به این واقعیت منجر شد که برای سال‌های متمادی، وجود زبان‌های پامیری به عنوان زبان‌های جداگانه و نه گویش‌های تاجیکی، توسط مقامات و روشنفکران تاجیک به چالش کشیده می‌شد. در سال ۱۹۷۲، کتاب‌های زبان‌های پامیری در کتابخانه عمومی دولتی فردوسی در دوشنبه نابود شد. تلاش‌ها برای بازگرداندن زبان شغنانی به حوزه‌های ادبی و اداری در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. محافل دانشجویی شغنی در دوشنبه استفاده از زبان شغنانی را ترویج می‌کردند. در سال ۱۹۸۹، قانون زبان دولتی در تاجیکستان به تصویب رسید که حمایت از زبان‌های پامیری را مشروعیت می‌بخشید. از دهه ۱۹۹۰ تاکنون، چندین نشریه به زبان شغنانی در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان منتشر شده‌است، از جمله «فرهنگ بدخشان»، «معرفت شغنان» و «شاه‌درخ». نشریات «رودник» و «طلوع» که در سال ۲۰۰۹ منتشر شدند، اولین روزنامه‌های کاملاً شغنی‌زبان بودند. در سال ۲۰۱۳، تلاشی برای راه‌اندازی پخش رادیویی به زبان شغنانی صورت گرفت، اما این رادیو به زودی تعطیل شد. زبان شغنانی در تلویزیون استفاده نمی‌شود. نگارش. زبان شغنانی برای مدت طولانی زبانی بی‌خط بود و دارای فرهنگ شفاهی غنی بود. در دهه ۱۹۳۰ تلاش‌هایی برای ترویج الفبا بر اساس لاتین صورت گرفت که به زودی متوقف شد. در حال حاضر، دو نوع خط برای زبان شغنانی وجود دارد. در تاجیکستان از الفبای مبتنی بر الفبای سیریلیک تاجیکی استفاده می‌شود که در دهه ۱۹۹۰ تدوین شد و روزنامه‌ها و کتاب‌ها به آن زبان منتشر می‌شوند. در افغانستان از الفبای مبتنی بر خط عربی استفاده می‌شود. شغنانی را با حروف سیریلیک، فارسی و لاتین می‌نویسند. با این حال نوشتن شغنانی با خط سیریلیک معمول‌تر است. زبان شغنانی که در شهرستان بدخشان افغانستان رایج است، تأثیر زیادی از زبان فارسی دری پذیرفته و تا اندازهٔ زیادی به فارسی دری نزدیک است، اما شماری از واژه‌های زبان شغنانی شباهت‌هایی با واژه‌های زبان پشتو دارند. زبان شغنانی رایج در شغنان تاجیکستان افزون‌بر تاثیرپذیری از زبان فارسی تاجیکی، از واژه‌های زبان روسی هم تأثیر پذیرفته‌است. الفبای شغنانی شامل ۴۲ حرف است که عبارت اند از: ا ب پ ت ث ج چ ح خ څ ځ د ذ ڎ ر ز ږ ژ س ش ښ ص ض ط ظ ع غ ف ڤ ق ک گ ل م ن و ؤ ۈ ه ی ی ئ پیشینه الفبا برای شغنی. اولین تلاش برای ایجاد الفبای شغنانی بر پایه لاتین در دهه ۱۹۲۰ توسط زبان‌شناس سوئدی، ه. شلدن، انجام شد، اما طرح او پذیرفته نشد. در اوت ۱۹۳۰، اولین کنگره علمی زبان‌شناسان تاجیکستان در استالین‌آباد (دوشنبه امروزی) برگزار شد که نقش مهمی در ایجاد الفبا برای زبان‌های تاجیکستان ایفا کرد. در این کنگره، موضوع الفبای زبان شغنانی نیز مطرح شد. مورخ، آ. دیاکوف، مسئولیت طراحی الفبا را بر عهده گرفت. الفبای او نیز بر پایه لاتین فارسی تاجیکی آن زمان با علائم اضافی بود. این الفبا برای اولین کتاب‌های درسی شغنی استفاده شد. با این حال، سیاست حمایت از زبان‌های کوچک به زودی متوقف شد و در سال ۱۹۳۷، الفبای دیاکوف از آموزش و چاپ حذف شد. در سال ۱۹۹۲، کمیسیون تدوین الفبا برای زبان‌های پامیری، الفبای جدیدی را بر پایه لاتین با افزودن نشانه‌ها و حروف یونانی ارائه کرد، اما این الفبا رواج پیدا نکرد. از دهه ۱۹۹۰ تاکنون، الفبای اصلی مورد استفاده در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان، الفبای بر پایه سیریلیک تاجیکی است که با واج‌های زبان شغنانی تطبیق داده شده‌است. برای انتقال صداهای خاص زبان شغنانی، غالباً از دیگراف‌هایی با حرف ь استفاده می‌شود. به عنوان مثال، دیگراف дь نشان‌دهندهٔ واج /ð/ است (مانند дьар به معنی "دور"). از سال ۱۹۹۰، نشریهٔ شغنانی‌زبان "فرهنگ بدخشان" ("فرهنگ باختران") به عنوان ضمیمه‌ای به روزنامه "بدخشان سوویتی" ("باختران سوسیالیستی") منتشر می‌شد که با الفبای سیریلیک تاجیکی چاپ می‌شد. پس از یک سال، این ضمیمه به روزنامه‌ای مستقل تبدیل شد. با شروع جنگ داخلی در تاجیکستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، انتشار این روزنامه متوقف شد. از اواخر دهه ۱۹۹۰، چندین کتاب درسی و کتاب راهنمای آموزشی توسط دانشمند دادخدایف کرام‌شایف منتشر شده‌است. این کتاب‌ها الفبای سیریلیک بر پایهٔ الفبای تاجیکی را به عنوان الفبای اصلی برای آموزش و چاپ کتاب به زبان شغنانی در بدخشان تاجیکستان تثبیت کرده‌اند. از اوایل دهه ۲۰۰۰، کتاب‌های کودکان به زبان شغنانی با استفاده از این الفبا منتشر شده‌اند. در تحقیقات زبانی دانشگاه خاروغ از لاتین با علائم الفبای آوانگاری بین‌المللی و حروف یونانی برای نگارش زبان شغنانی استفاده می‌شود. در هنگام برقراری ارتباط در اینترنت و از طریق پیام کوتاه، شغنی‌ها از نگارش لاتین ساده‌شده استفاده می‌کنند. الفبای کتاب درسی زبان شغنانی در سال ۲۰۰۰: افغانستان. در دهه ۲۰۰۰، نگارش به زبان شغنانی در افغانستان پیشرفت‌هایی به خود دید. در آنجا الفبای عربی به عنوان مبنا آن انتخاب شد و ادبیات آموزشی و کودکان با ان انتشار یافت. آن الفبا به این شکل بود: در دهه ۲۰۱۰، افغانستان برنامه جدیدی را برای آموزش زبان شغنانی در مدارس ارائه کرد. نوشتار مبتنی بر لاتین پیشنهاد شده در آن توسط برخی از سخنرانان مورد انتقاد قرار گرفت که احساس می‌کردند واقعیت زبانی را به خوبی منعکس می‌کند. از سال ۲۰۱۲، سازمان بین‌المللی SIL International با آکادمی علوم افغانستان برای بهبود شیوه نوشتاری همکاری می‌کند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288920
288922
انزجار (فیلم)
انزجار عنوان فیلمی است در سال ۱۹۶۵، از رومن پولانسکی که فیلم‌نامۀ آن کار مشترک جرارد براچ (Gerard Brach) و رومن پولانسکی است. این فیلم اولین فیلم انگلیسی زبان پولانسکی است و در بریتانیا فیلم‌برداری شده‌است. کاترین دنو، یان هنری (Ian Hendry)، جان فریسر (John Fraser)، یونه فِرنوکس (Yvonne Furneaux)، به همراه خود رومن پولانسکی که در یکی از صحنه‌های فیلم ظاهر می‌شود، در این فیلم ایفای نقش می‌کنند. این فیلم به عنوان یک شاهکار مهیج روانی مورد بررسی قرار گرفته‌ و در فارسی با عنوان تنفر نیز شناخته می‌شود. خلاصه نمایش. کارول (که نقش او را دنوو ۲۰ ساله بازی می‌کند) زن جوان بلژیکی است، که در یک آرایشگاه کار می‌کند. او از لحاظ روحی دختر آشفته و پریشانی است و نسبت به مردان احساس بدی دارد. حتی با پسری که شدیداً به او علاقه دارد، نمی‌تواند ارتباط برقرار کند. او در لندن به همراه خواهرش هلن (فرنوکس) زندگی می‌کند؛ در حالی که به‌شدت گوشه‌گیر و خجالتی است. هنگامی که هلن برای گذراندن تعطیلات به همراه دوست پسر متاهلش (هنری) به ایتالیا می‌رود، کارول تنها می‌ماند. او پس از انزوا در محیط کار، خودش را در آپارتمان‌شان محبوس می‌کند و به مرور اسیر ترس‌های جنون‌آور و پارانویایی خودش می‌گردد. مدتی را در خانهٔ خواهرش در تنهایی می‌گذراند ولی این تنهایی او را دچار فشارهای شدید روانی می‌کند. به‌طوری که در رویاهایش مورد تجاوز قرار می‌گیرد. این آشفتگی در زندگی روزمره‌اش وارد می‌شود و موجب ارتکاب قتل‌هایی می‌شود. قتل‌هایی که برای رهایی خود از دست متجاوزان انجام می‌دهد. در انتها، پولانسکی عکسی را از کارول جوان نشان می‌دهد… Imagery. آپارتمان به عنوان یک کابوس نشان داده می‌شود: آپارتمان پر است از سایه‌های عجیب و گوشه‌های تاریکی که از زوایای غیرمعمول دیده می‌شوند. دست‌هایی که از دیوار بیرون آمده‌اند و هر روز اشیا به اشیای دهشت‌آور مبدل می‌گردند. یکی از بهترین و شناخته‌شده‌ترین تصاویر، خرگوشی است که برای ناهار آماده می‌گردد اما هرگز پخته نمی‌شود. خرگوش در طول فیلم در یک گوشهٔ اتاق قرار دارد با یک تیغ صورت‌تراشی که در بشقاب در کنار خرگوش قرار گرفته‌است. با جلو رفتن فیلم خرگوش شروع به گندیدن می‌کند تا اینکه اولین حشرات و سپس مگس‌ها شروع به خوردن لاشهٔ آن می‌کنند. وخامت اوضاع خرگوش استعاره‌ای از وضعیت بازیگر اصلی فیلم است. انزجار اولین «سه‌گانه آپارتمانی» پولانسکی است (دو اثر دیگر بچه رزماری و مستأجر هستند).
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288922
288943
محمدرضا پورجعفری
محمدرضا پورجعفری (۱۳۲۴، تالش) نویسنده و مترجم ایرانی است. او فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی است. آثار. یک کلاغ چل کلاغ. رشت نشر ماه مینو1401
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288943
288949
محمدتقی حسام‌السلطنه
محمدتقی میرزا حسام‌السلطنه (۱۲۰۶ ه‍.ق - ۱۲۷۸ ه‍.ق) معروف به حسام‌السلطنه و ملقب به پادشاه و کدخدای عراق عجم یکی از شاهزادگان قاجار بود. حسام‌السلطنه فرزند هفتم فتحعلی‌شاه قاجار و بی‌بی زینب کیانرسی (کیان ارثی) بودو در بیشتر عمر حکومت خود، حاکم ولایت بروجرد و مضافات آن بود. در سال ۱۲۴۲ ه‍.ق به حکومت بروجرد، لرستان و خوزستان رسید و بروجرد را مقر حکومت خود قرار داد. وی در طول حکمرانی خود، در آبادانی و عمران بروجرد بسیار کوشید. زندگی شخصی. محمدتقی میرزا در ۶ صفر سال ۱۲۰۶ هجری قمری به دنیا آمد. وی هفتمین فرزند فتحعلی‌شاه بود. مادرش زینب خانم (بی‌بی زینب) کیان ارثی (کیانرسی) دختر خان چهارلنگ کیانرسی و خواهر علی خان (پدر محمد تقی خان بختیاری جهارلنگ کیانرسی) بود. در هفت سالگی به همراه عموی خود حسینقلی خان قاجار که به تازگی به حکومت کاشان گماشته شده بود به آن شهر رفت و چند سال با وی زندگی کرد. حسین قلی‌خان در سال ۱۲۱۶ ه‍.ق علیه فتحعلی‌شاه شورش کرد و از وجود حسام‌السلطنه نیز بهره برد. در نهایت حسینقلی‌خان در قم به حرم فاطمه معصومه پناه برد ولی فتحعلی‌شاه با ورود به قم وی را دستگیر و کور کرد. به این ترتیب محمدتقی میرزا مجدداً به نزد پدر خود بازگشت. وی با ماهچه‌بیگم آغا، دختر حسینقلی‌خان دنبلی ازدواج کرد. از حسام‌السلطنه هجده فرزند بر جای ماند که شامل چهارده پسر و چهار دختر می‌شد. اورنگ‌زیب میرزا، از فرزندان وی شاگرد سید جعفر کشفی بود. مشهورترین فرزند حسام‌السلطنه، ابوالحسن‌میرزا ملقب به شیخ‌الرئیس قاجار از انقلابیون مشروطه‌خواه فرزند دیگر حسام‌السلطنه بود. برخی از فرزندان وی و بازماندگان آن‌ها در بروجرد ساکن شده‌اند. کامران میرزا یکی از فرزندان وی در بروجرد در اثر بیماری وبا درگذشت (پیش از سال ۱۲۵۰ ه‍.ق). محمدتقی میرزا حسام‌السلطنه (۶ صفر ۱۲۰۶- پس از ۱۲۶۴ هجری قمری) شاهزاده قاجار و پسر فتحعلی شاه در هجده سالگی به حکومت بروجرد و چاپلق و سیلاخور رسید و در این سمت جنگ‌ها و زد و خوردهای فروانی با محمدحسین میرزا حشمت‌الدوله پسر محمدعلی میرزا دولتشاه داشت. در این منازعات شاهزاده شیخعلی میرزا حاکم ملایر و شاهزاده محمودمیرزا حاکم نهاوند با حشمت‌الدوله هم‌پیمان بودند. در سال ۱۲۵۰ هـ. ق که فتحعلی شاه برای وصول مالیات چهارساله فارس به اصفهان رفته بود، حسام‌السلطنه را مأمور کرد تا به همراه فرمانفرما که به استقبال پدرش به اصفهان آمده بود، به شیراز بروند و وجوه مالیاتی را دریافت کنند؛ ولی با مرگ فتحعلی شاه در اصفهان این مأموریت ناتمام ماند. پس از مرگ فتحعلی شاه، حسام‌السلطنه از محمدشاه فرمانبرداری نکرد و به دستور او به همراه باقی برادرانش که مخالف به سلطنت رسیدن محمدشاه بودند دستگیر و در قلعه اردبیل زندانی شد. پس از فرار چهارنفر از شاهزادگان (از جمله ظل‌السلطان و رکن‌الدوله) او به همراه شاهزادگان باقی‌مانده به تبریز برده شد. پس از مرگ محمدشاه، حسام‌السلطنه و شجاع‌السلطنه در مراسمی که به مناسبت جلوس ناصرالدین شاه در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ در تبریز منعقد شده بود، شرکت جستند و مورد عفو شاه قرار گرفتند. پس از جلوس ناصرالدین شاه در تهران هر دو برادر به تهران خوانده شدند و اجازه .داده شد تا هر درخواستی دارند به شاه عرض کنند. حسام‌السلطنه درخواست کرد در مشهد اقامت گزیند و اجازه یافت ولی پیش از آنکه عازم شود در تهران درگذشت. دختر حسینقلی‌خان دنبلی (که از دختر ابراهیم خلیل جوانشیر بود) و دختر ابراهیم خان کلانتر همسران عقدی حسام‌السلطنه بودند. حسام‌السلطنه از چندین همسر دارای ۱۸ پسر و ۱۶ دختر بود، از جمله: حکومت. حسام السلطنه حکومت بروجرد و نواحی مجاور آن را از سوی فتلحعلی شاه دریافت کرد. در سال ۱۲۲۴ ه.ف. محمدتقی‌میرزا حسام‌السلطنه به حکومت بروجرد، جاپلق و سیلاخور منصوب شد. چهار سال بعد به فرمان فتحعلی شاه به عنوان پیش‌قراول اردوی شاه به آذربایجان رفت و در جنگ ایران و روس در جبهه گرجستان و قفقاز رشادت‌های بسیاری انجام داد و لقب حسام السلطنه بدین وسیله به وی اعطا شد. اسدخان بختیاروند خان هفت لنگ بختیاری از بدرفتاری حسام السلطنه با طوایف بختیاری رنجیده شد و سر به شورش برداشت و با قوای حکومتی درگیریهای فراوانی داشت. فتحعلی شاه در پاسخ به این وضعیت، فرزند دیگرش دولتشاه را به حکومت بختیاری گمارد و دولتشاه با کمک حسام السلطنه در ۱۲۳۲ ه‍.ق اسدخان را محاصره و دستگیر کردند. یک سال بعد نیز به فرمان فتحعلیشاه، حسام السلطنه به خراسان رفت و محمدرحیم‌خان اورگنجی، حکمران ازبک خیوه را که به خراسان هجوم آورده بود فراری داد. در سالهای بعد حسام السلطنه در حکومت بروجرد، سیلاخور و جاپلق باقی‌ماند. در این زمان برادر حسام السلطنه، محمودمیرزا حاکم نهاوند و لرستان و خوزستان، بود اما به دلیل اهمال وی، نواحی لرستان و خوزستان از تسلط حکومت مرکزی خارج شده بودند. در سال ۱۲۴۲ ه‍.ق محمدتقی میرزا با تقدیم یکصد و بیست هزار تومان پیشکش به دربار و با گلایه از سهل انگاری محمودمیرزا، باعث شد تا علاوه بر حکومت بروجردی، حکمرانی ولایت‌های لرستان و خوزستان نیز به وی سپرده شود و به این ترتیب حکمرانی بروجرد، لرستان و خوزستان ایجاد شد و بروجرد مقر حکومتی این ناحیه شد و یک سال بعد نیز لقب حسام‌السلطنه از سوی دربار به وی اهدا شد. بین سالهای ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ قمری درگیری‌هایی بین حسام السلطنه حاکم بروجرد با محمدحسین میرزا حشمت‌الدوله، فرزند محمدعلی‌میرزا دولتشاه حاکم کرمانشاه درگرفت. حشمت‌الدوله، با اهدای مبالغی به دربار تهران و جلب رضایت آنها، به تصرف لرستان و به قلعه خرم‌آباد وارد شد. حسام‌السلطنه برای مبارزه با حشمت‌الدوله عازم کرمانشاه شد اما همزمان شیخعلی‌میرزا برادر حسام السلطنه که حکمران ملایر و تویسرکان بود، در حمایت از حشمت‌الدوله، به بروجرد تاخت و خانواده حسام‌السلطنه را محاصره کرد. حسام‌السلطنه به ناچار به بروجرد بازگشت و شیخعلی‌میرزا را شکست داد. حسام السلطنه در محرّم ۱۲۴۶ برای سرکوب حشمت‌الدوله به خرّم‌آباد رفت اما شکست خورد و ناکام به بروجرد بازگشت. فتحعلی‌شاه، حسام‌السلطنه و محمدحسین‌میرزا و شیخعلی‌میرزا را احضار کرد و با وساطت بین آن‌ها، دستور داد تا حشمت‌الدوله خسارات وارد بر حسام‌السلطنه را جبران نماید. با گذشت یک سال و عدم پرداخت غرامت، مجدداً حسام‌السلطنه به خرّم‌آباد حمله کرد و قلعه آن شهر را که در اختیار نصراللّه‌میرزا بود محاصره کرد. از سوی دیگر، حشمت‌الدوله با سپاه خود از کرمانشاه به بروجرد تاخت و حسام‌السلطنه به ناچار در محرّم ۱۲۴۸ از محاصره قلعه خرّم‌آباد دست برداشت و به بروجرد بازگشت. طی نبردهای متعددی که صورت گرفت، حسام السلطنه بخش زیادی از نیروهایش را از دست داد و ۴۵ روز در بروجرد در محاصره حشمت‌الدوله قرار گرفت. سرانجام فتحعلی‌شاه، غلامحسین‌خان سپهدار را به عنوان حاکم ولایت بروجرد به آن شهر گسیل کرد تا ضمن منع حشمت‌الدوله از ادامه محاصره، حسام‌السلطنه را به تهران بفرستد. هرچند حسام السطلنه چهار ماه بعد مجدداً به حکومت بروجرد بازگشت اما مدت زیادی دوام نیاورد و سرانجام به تهران بازگشت. در سال ۱۲۵۰ ه‍.ق با فتحعلی شاه عازم فارس شد ولی شاه در میانه راه درگذشت. با موافقت حسینعلی میرزا فرمانفرما فرزند فتحعلی‌شاه که مدعی حکومت بود مجدداً به حکومت بروجرد بازگشت اما با به سلطنت رسیدن محمدشاه، حسام‌السلطنه از فرمانفرما فاصله گرفت و راهی تهران شد. وی در تهران تحت نظر بود و یک سال بعد همراه با سایر شاهزادگان، به منظور جلوگیری از شورش به اردبیل و سپس به تبریز فرستاده شد. با فوت محمدشاه و به سلطنت رسیدن ناصرالدین‌شاه، وی مجدداً مورد توجه قرار گرفت و حکومت خراسان به وی سپرده شد. وی به سال ۱۲۷۸ ه‍.ق اندکی پس از ورود به مشهد درگذشت و در توحیدخانهٔ حرم علی بن موسی الرضا دفن شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288949
288952
حسام‌السلطنه مراد
جهانگیر مراد ملقب به حسام‌السلطنه (زادهٔ ۱۲۶۰ در تهران – درگذشتهٔ ۱۳۴۰) موسیقی‌دان دورهٔ مشروطه و شاهزادهٔ قاجاری اهل ایران بود. زندگی‌نامه. حسام‌السلطنه مراد در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی در تهران متولد شد. مادرش ابتهاج‌السلطنه در تار شاگرد خواهر حسینقلی فراهانی بود. حسام‌السلطنه به موسیقی علاقه‌مند شد و ساز ویولن را در باغ ییلاقی پدرش در کاشانک از اعظم‌السلطان فرا گرفت. تدریجاً با موسیقی بیشتر آشنا شد و با سازهای پیانو، سه‌تار و عود آشنایی پیدا کرد. وی سپس با اهالی موسیقی آشنایی یافت و ارتباط نزدیکی با عارف قزوینی، درویش‌خان، محمّدتقی بهار، سیدحسین طاهرزاده و میرزا غلامرضای شیرازی، نوازندهٔ تار پیدا کرد. او تصنیفی در دوران مشروطه ساخت که دارای مضامین سیاسی، اجتماعی و انتقادی بودند. وی در سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در ۸۰ سالگی درگذشت. ملکه عصمت‌الملوک دولتشاهی همسر آخر رضاشاه، خواهرزادهٔ حسام‌السلطنه بود. موسیقی حسام‌السلطنه. حسام‌السلطنه با همکاری محمدتقی بهار تصنیف‌هایی را در دوران مشروطه ساخت. تصنیف سال قحطی -آواز دشتی. حسام‌السلطنه در سال ۱۲۹۶ که به سال قحطی معروف شده بود تصنیفی در آواز دشتی ساخت. در آن روزها شایع شده بود که احمدشاه قاجار با احتکار گندم موجب قحطی و گرانی نان شده‌است. این سخنان به گوش بهار هم رسیده بود و او تحت تأثیر این شایعات شعر تندی خطاب به شاه سرود و بر روی تصنیف حسام‌السلطنه گذاشت. شعر تصنیف این‌گونه بود: ــ بند اول: <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> بند دوم: <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> حسام‌السلطنه خود نقل می‌کرد که این تصنیف موجب ناراحتی شاه شده بود و او اعلام کرده بوده که او فقط سازندهٔ ملودی تصنیف است و شعر را کس دیگری سروده‌است. تصنیف ای کبوتر (شکسته‌دل). شاید زیباترین تصنیف حسام‌السلطنه تصنیف شکسته‌دل در آواز ابوعطا بود. شعر اولیهٔ این تصنیف با مطلع «ای شکسته‌دل عاشقی ز سر بدر کن» را ملک‌الشعرا در فضایی سیاسی و در اوج هیجانات اجتماعی سروده بود و در میان کلام آن کلماتی نظیر وزیر، دلار، خیانت، رِی، سیه‌کاری و… مبین حس و حال سیاسی آن بود که آن را کمی از لطایف هنری دور می‌کرد. محمّدتقی بهار این بار در شعر، اسمی از شاه نبرده بود اما به وزرا تاخته بود. با گذشت زمان و با از بین رفتن منظور شعر، ملک‌الشعرا شعر دیگری برای این تصنیف سرود که مطلعش این گونه بود: «ای کبوتر از آشیان کرانه کردی» و لطایف شعری زیبایی در آن گنجاند که به تصنیف ای کبوتر مشهور شد. صورت اولیهٔ تصنیف ابوعطا حسام‌السلطنه – شکسته‌دل <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> حسام‌السلطنه خود نقل می‌کرد که این تصنیف موجب ناراحتی شاه شده بود و او اعلام کرده بوده که او فقط سازنده ملودی تصنیف است و شعر را کس دیگری سروده‌است. صورت نهایی تصنیف ابوعطا حسام‌السلطنه – ای کبوتر <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> تصنیف عشقِ تو آتش در دستگاه ماهور. شرحی از این تصنیف در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، اثر روح‌الله خالقی نیامده‌است اما عبدالله دوامی، استاد آواز و راوی تصنیف‌های قدیمی، این تصنیف را در نواری که از صدای ایشان ضبط شده روایت کرده‌است. شعر تصنیف به صورت زیر است: <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> این تصنیف را در آلبوم‌های گلبانگ شجریان ۱ و سر عشق اجرا کرده‌است اما در این آلبوم‌ها این تصنیف به علی‌اکبر شیدا نسبت داده شده‌است. تصنیف باد صبا-آواز شوشتری. شعر این تصنیف را ملک‌الشعرا در سبک غزل سروده‌است و واژه‌ها را ظاهراً طوری انتخاب کرده که به کسی برنخورد. شعر تصنیف به شرح زیر بود: <templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> این تصنیف توسط محمدرضا شجریان و گروه شهناز نیز اجرا شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288952
288962
کلوستریدیوم بوتولینوم
کلوستریدیوم بوتولینوم گونه‌ای باکتری از جنس کلوستریدیوم است. این باکتری میله‌ای شکل و گرم مثبت است و در وضعیت کم اکسیژن (خرد هوازی) بهتر رشد می‌کند. این باکتری متحرک است و دارای تاژک از نوع پری تریش بوده و همچنین می‌تواند تولید هاگ کند و معمولاً در خاک یافت می شود. هاگ در جنس کلستریدیوم معمولاً انتهایی یا نزدیک به انتها می‌باشد. آزمون‌های کاتالاز و اکسیداز در جنس کلستریدیوم منفی می‌باشد. این باکتری با تولید سم بوتولینوم که یک نوروتوکسین است، باعث سندروم کشنده بوتولیسم در انسان می‌شود. سم تولید شده توسط این باکتری از کشنده‌ترین ترکیبات بیولوژیک شناخته شده است. گفته می‌شود که میزان ۷۵ نانوگرم از این سم می‌تواند باعث مرگ یک انسان بالغ بشود. بنابراین مقادیر یک کیلوگرم از این سم این برای کشتن تمام ساکنان کره زمین کافی است و به همین دلیل است که این سم همواره به عنوان یک سلاح بیولوژیک بالقوه در نظر گرفته می‌شود. مقادیر بسیار کم این سم به عنوان دارو نیز استفاده می‌شود. ویژگی‌های زیست شناختی. کلوستریدیوم بوتولینوم میکرو ارگانیسمی میله‌ای شکل از فرمانروی پروکاریوت هاست. C. Botulinum یک باکتری بی هوازی اجباریست به طوری که اکسیژن برای سلول این باکتری کشنده است و قادر به دوام بقای خود در محیط‌های هوازی نیست. با این حال این باکتری قادر به تحمل مقادیر اندک اکسیژن به واسطهٔ آنزیم (superoxide dismutase (SOD که آنتی اکسیدانی است که به عنوان راهکار دفاعی در برابر اکسیژن تقریباً در تمام سلول‌های آن که در معرض اکسیژن قرار می‌گیرند، استفاده می‌شود. فرایند تولید توکسین توسط C. Botulinum فقط در طی فرایند هاگزایی که در محیط‌های بی‌هوازی رخ می‌دهد انجام می‌شود. به همین دلیل نیز غذاهای کنسرو شده‌ای که حرارت کافی ندیده‌اند محل مناسبی برای ترشح توکسین این باکتری به حساب می‌آیند. نوروتوکسین کلوستریدیوم بوتولینوم. این سم یک عامل مهارکننده عصبی - ماهیچه‌ای بسیار قوی می‌باشد که از طریق مهار آزاد شدن نوروترانسمیتر استیل کولین از انتهای اعصاب محیطی باعث ایجاد فلج شل می‌شود. این سم در برابر آنزیم های گوارشی انسان مقاوم است و به همین دلیل می تواند پس از ورود به دستگاه گوارش سالم مانده و در روده جذب و وارد جریان خون شود. این سم در دمای ۱۰۰° سلسیوس در مدت زمان ۱۵ دقیقه از بین می‌رود. این نوروتوکسین به صورت یک پلی پپتید تک زنجیره‌ای سنتز می‌شود که وزن مولکولی آن ۱۵۰ کیلو دالتون است اما فرم فعال آن به صورت دو زنجیره‌ای می‌باشد که زنجیره سنگین آن ۱۰۰ و زنجیره سبک آن ۵۰ کیلو دالتون است. این دو زنجیره توسط یک پیوند دی سولفیدی به همدیگر متصل شده‌اند. پیشگیری از مسمومیت. اسپور این باکتری بسیار مقاوم است و حتی می تواند دمای 100 درجه در سطح دریا را تحمل کند و در بسیاری از خاک ها و سطح مواد غذایی وجود دارد. رشد باکتری در شرایط اسیدی متوقف می شود. همچنین در غلظت های بالای قند و اکسیژن ، یا رطوبت کم یا سرمای کمتر از 3 درجه رشد باکتری متوقف می شود. کاربردها و موارد استفاده. از باکتری کلستریدیوم بوتولینوم جهت تولید مواد دارویی همچون بوتاکس ، دیسپورت و نوروبلاک استفاده می شود. این ترکیبات دارویی عموماً جهت فلج کردن انتخابی و محدود عضلات استفاده می شوند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288962
288964
گاس هیدینک
گاس هیدینک (هلندی: Guus Hiddink) (زادهٔ ۸ نوامبر ۱۹۴۶) بازیکن و مربی پیشین فوتبال اهل هلند است. او بخش عمدهٔ دوران حرفه‌ای بازی خود را به عنوان هافبک و در کشورش هلند سپری کرد؛ از جمله برای تیم‌هایی مثل پی‌اس‌وی آیندهوون، گرافشاپ و ان‌ئی‌سی نایمخن به میدان رفت. او هم‌چنین مدتی در آمریکا بازی کرد. بعد از بازنشستگی در سال ۱۹۸۲، هیدینک به سراغ مربیگری رفت و دوران درخشانی را در این عرصه سپری کرد. او در هر دو ردهٔ ملی و باشگاهی به مربیگری پرداخت و عناوین و موفقیت‌های مختلفی را در این دوران کسب کرد. او سرانجام در سال ۲۰۲۱ از دنیای مربیگری خداحافظی کرد. در مارس ۱۹۸۷، هیدینک به عنوان سرمربی تیم پی‌اس‌وی آیندهوون منصوب شد؛ او پیش از این به عنوان دستیار فعالیت می‌کرد. پی‌اس‌وی آیندهوون تحت نظر او موفق شد سه عنوان قهرمانی پیاپی لیگ برتر فوتبال هلند، سه عنوان قهرمان پیاپی جام حذفی فوتبال هلند و عنوان قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا را در یک سه‌گانهٔ تاریخی در فصل ۸۸–۱۹۸۷ کسب کند. پس از آن هیدینک یک فصل ناموفق را در تیم فنرباغچه سپری کرد. پس از فنرباغچه، هیدینک هدایت تیم والنسیا را برعهده گرفت و تا نوامبر ۱۹۹۳ در آنجا ماند. او در مارس ۱۹۹۴ به مستایا بازگشت و تا پایان فصل ۹۴–۱۹۹۳ هدایت والنسیا را بر عهده داشت. در ژانویهٔ ۱۹۹۵، هیدینک هدایت تیم ملی فوتبال هلند را بر عهده گرفت و با این تیم به مرحلهٔ یک‌چهارم نهایی جام ملت‌های اروپا ۱۹۹۶ و رتبهٔ چهارم جام جهانی ۱۹۹۸ دست یافت. پس از جام جهانی، او از هدایت تیم ملی فوتبال هلند استعفا داد و هدایت تیم رئال مادرید را بر عهده گرفت. دوران حضور او در مادرید خیلی زود و با اخراج در فوریهٔ ۱۹۹۹ به دلیل ناکامی در لیگ به پایان رسید. او در فوریهٔ ۲۰۰۰ هدایت تیم رئال بتیس را بر عهده گرفت اما تنها سه ماه بعد و در پایان پایان فصل از سمتش برکنار شد. جذابیت هدایت یک تیم در جام جهانی باعث شد هیدینک در ژانویهٔ ۲۰۰۱ هدایت تیم ملی فوتبال کره جنوبی را بر عهده بگیرد. کره جنوبی میزبان مشترک جام جهانی ۲۰۰۲ بود بنابر این انتظارات بسیار بالا بود. او موفق شد کره جنوبی را به جایگاه تاریخی چهارمی جام جهانی برساند و در آنجا قهرمان ملی شد. هیدینک پس از پایان جام جهانی به هلند بازگشت و مجدداً هدایت تیم پی‌اس‌وی آیندهوون را بر عهده گرفت. در دورهٔ دوم حضورش در آیندهوون، او موفق شد سه عنوان قهرمانی لیگ برتر فوتبال هلند و یک قهرمانی جام حذفی هلند را کسب کند و تبدیل به موفق‌ترین مربی تاریخ هلند شد. در ژوئیهٔ ۲۰۰۵، هیدینک هدایت تیم ملی فوتبال استرالیا را بر عهده گرفت؛ او همزمان هدایت تیم پی‌اس‌وی آیندهوون و تیم ملی استرالیا را بر عهده داشت. او موفق شد استرالیا را پس از ۳۲ سال به جام جهانی ببرد؛ جایی که او موفق شد با این تیم از مرحلهٔ گروهی جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کند؛ این تنها باری در تاریخ فوتبال استرالیاست که این تیم موفق شده از مرحلهٔ گروهی جام جهانی صعود کند. پس از جام جهانی، او هدایت تیم ملی فوتبال روسیه را بر عهده گرفت. او موفق شد با پشت سر گذاشتن تیم ملی فوتبال انگلستان در دور انتخابی، روسیه را راهی یورو ۲۰۰۸ کند و با این تیم تا مرحلهٔ نیمه‌نهایی این رقابت‌ها پیشروی کند. هیدینک در فوریهٔ ۲۰۰۹ و در حالی که همچنان هدایت تیم روسیه را بر عهده داشت، به عنوان سرمربی موقت تیم چلسی انتخاب شد. او در دوران کوتاهش در استمفورد بریج، موفق شد عنوان قهرمانی جام حذفی فوتبال انگلیس را کسب کند و چلسی را به موقعیت قابل احترامی در لیگ برگرداند. پس از آن که روسیه از راهیابی به جام جهانی ۲۰۱۰ بازماند، هیدینک از هدایت این تیم استعفا کرد. او به ترکیه بازگشت و هدایت تیم ملی فوتبال ترکیه را برعهده گرفت، اما دوران حضور او در آنجا دو سال بعد و پس از عدم راهیابی ترکیه به یورو ۲۰۱۲ پایان یافت. در فوریهٔ ۲۰۱۲ هیدینک به عرصهٔ باشگاهی بازگشت و هدایت تیم آنژی مخاچ‌قلعه را برعهده گرفت. پس از یک دوره موفقیت نسبی، هیدینک آتژی را در ژوئیهٔ ۲۰۱۳ ترک کرد. پس از جام جهانی ۲۰۱۴، هیدینک جایگزین لوئیس فان خال در تیم ملی فوتبال هلند شد و برای دومین بار، هدایت تیم ملی فوتبال هلند را بر عهده گرفت. پس از آن‌که هلند در مرحلهٔ مقدماتی یورو ۲۰۱۶ دچار مشکل شد و نتایج ضعیفی کسب شد، هیدینک از سمتش کنار رفت و دنی بلیند جایگزین او شد. در دسامبر ۲۰۱۵ هیدینک بعد از نزدیک به شش سال مجدداً به چلسی بازگشت و به عنوان مربی موقت، جایگزین ژوزه مورینیو شد. بعد از آن او هدایت تیم ملی فوتبال زیر ۲۱ سال چین و سپس تیم ملی فوتبال کوراسائو را بر عهده گرفت و سرانجام در سپتامبر ۲۰۲۱ از دنیای مربیگری خداحافظی کرد. افتخارات. باشگاهی. پی‌اس‌وی آیندهوون رئال مادرید چلسی ملی. هلند کره جنوبی روسیه
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288964
288967
کلوستریدیوم
کلوستریدیوم جنسی از باکتریهای میله‌ای شکل، گرم مثبت و بی‌هوازی اجباری است و بی هوازی رشد می‌کند. این باکتری دارای هاگ و خاک زی می‌باشد. هاگ در جنس کلستریدیوم معمولاً انتهایی یا نزدیک به انتها می‌باشد. اغلب متحرک دارای تاژک از نوع پری تریش می‌باشند. آزمون‌های کاتالاز و اکسیداز در جنس کلستریدیوم منفی می‌باشد. بیماری‌هایی که در ارتباط با این باکتری‌ها ایجاد می‌شود با واسطه برون‌زهرابه (اگزوتوکسین) آنهاست.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288967
288984
کلوستریدیوم تتانی
کلوستریدیوم تتانی یا باسیل نیکولایر عامل بیماری کزاز می‌باشد. کلوستریدیوم تتانی گونه‌ای از جنس کلوستریدیوم است. این باکتری میله‌ای شکل و گرم مثبت و بی‌هوازی اجباری است. این باکتری دارای هاگ بوده و خاکزی می‌باشد. هاگ در معمولاً انتهایی یا نزدیک به انتها می‌باشد. آزمون‌های کاتالاز واکسیداز در جنس کلستریدیوم منفی می‌باشد . کلستریدیوم تتانی در سطح آگار خوندار ایجاد همولیز (خون‌کافت) و سوارمینگ می‌کند. هاگ کلستریدیوم تتانی از راه خراش کوچک و بزرگ و زخم و شکستگی‌ها و غیره وارد بدن می‌شود، اگر شرایط رشد و افزونی آن فراهم باشد سم ترواش می‌کند. کلوستریدیوم تتانی سم قویی به نام تتانواسپاسمین تراوش می‌کند که عامل اصلی بروز علایم بیماری کزاز است. تتانواسپاسمین از راه لنف و خون به مراکز عصبی می‌رود. تاریخچه شناسایی. کلوستریدیوم تتانی برای نخستین بار بدست نیکولایر در سال ۱۸۸۴ از موشی که با خاک باغچه تزریق گردیده بود جدا گردید. وی وجود این باسیل را در خاک و چرک مشاهده نمود. کیتازاتو در سال ۱۸۸۹ کشت خالص این باسیل را به دست آورد. بهرینگ و کیتازاتو اولین بار سرم ضد کزاز را برای پیشگیری به کار بردند. رامون وزولر در سال ۱۹۲۶واکسیناسیون کزاز را ابداع کردند. توکسین باکتری. سلول های رویشی این باکتری توکسینی با وزن مولکولی 150000 کیلو دالتون ایجاد می کنند. ابتدا توکسین به گیرنده های غشاهای ‍‍‍‍‍پیش سیناپسی و سپس از طریق انتقال آکسونی به جسم سلولی نورون های مغزی و نخاعی می رود. توکسین موجب تجزیه سیناپتوبروین می شود و در نهایت منجر به اسپاسم عضله و فلج می شود. حتی مقادیر کم این توکسین می تواند موجب مرگ شود. شکل و خصوصیات باکتری. کلستریدیوم تتانی، باسیلی یا میله‌ای مستقیم و باریکی به طول ۲ تا ۵ میکرون و عرض ۰٫۴ تا ۰٫۶ میکرون است.در بافت‌های آلوده و محیط کشت اکثراً به صورت منفرد و تک تک دیده می‌شود و به ندرت ممکن است چند باکتری به دنبال هم قرار گیرند و زنجیره کوتاهی ایجاد کنند. در محیط‌های کشت پس از ۲۴ تا ۴۸ ساعت هاگ باکتری تولید می‌شود. هاگ به صورت جسم کروی در انتهای باکتری قرار دارد بنابراین هاگ انتهایی است و منظره چوب کبریت یا چوبه طبل را به آن می‌دهد. در کشت‌های کهنه و قدیمی شکل میله‌ای باکتری از بین می‌رود و فقط هاگ باقی می‌ماند. همچنین باکتری در کشتهای جوان گرم مثبت است اما در کشت‌های چند روزه به تدریج گرم منفی می‌شود. در کشت‌های جوان به دلیل داشتن تاژک متحرک می‌باشد ولی پس از ایجاد هاگ از حرکت باز می‌ماند. باکتری فاقد کپسول است. خصوصیات کشت و بیوشیمیایی. در صورتی‌که شرایط بی‌هوازی فراهم باشد یا باکتری کزاز را همراه باکتری‌های هوازی کشت دهند، کلستریدیوم تتانی در تمام محیطهای مغذی آزمایشگاهی رشد می‌کند. کلونی‌های این باکتری در سطح آگار نامنظم بوده و مرکز کلونی متراکم و اطراف آن ریش ریش یا ریزوئید (شبیه ریشه درخت) به‌نظر می‌رسد. اما در عمق محیط‌های جامد کروی، کرک دار و پنبه‌مانند است. در صورتی‌که محیط حاوی خون باشد همولیز می‌دهد و در اطراف کلونی‌ها منطقه بی‌رنگ همولیز نمایان می‌شود. به دلیل تحرک زیاد باکتری در محیط آگار خوندار، حالت سوارمینگ ایجاد می‌شود اما در صورتی‌که در محیط آگار خون سخت (داراری ۳٪ آگار)، حالت سوارمینگ ایجاد نخواهد شد و اطراف کلونی‌ها همان ریزوئید به وجود می‌آید. رشد باکتری در محیط‌های مایع در ابتدا با کدر شدن مختصر محیط همراه است اما به زودی باکتری‌ها رسوب می‌کنند و محیط شفاف می‌شود. در محیط‌های مایع حاوی قطعات کبد، گوشت یا مغز رشد باکتری فراوان بوده و بوی نامطبوعی ایجاد می‌کند. در ستون ژلاتین ابتدا باکتری در مسیر کشت رشد می‌کند و به تدریج رشته‌های پنبه‌ای مانندی در اطراف محور کشت ایجاد می‌شود و منظره برس را مجسم می‌کند سرانجام ژلاتین ذوب، سیاه رنگ و گازدار می‌شود. کلستریدیوم تتانی هیچیک از کربوهیدراتها را تخمیر نمی‌کند اما اضافه کردن گلوکز به محیط کشت ساده رشد این باکتری را تقویت می‌کند. در محیط شیر تورنسل اغلب تغییری ایجاد نمی‌کند ولی بعضی از سویه‌ها، با کندی شیر را منعقد می‌کنند. واکنش‌های احیاء نیترات و بلودو متیلن، اندول این باکتری منفی بوده ولی به میزان کمی H۲S تولید می‌کند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288984
288987
کلوستریدیوم پرفرنژنس
کلستریدیوم پرفرنژنس باسیل ولشای گونه‌ای باکتری از جنس کلستریدیوم است. این باکتری میله‌ای شکل گرم مثبت بی بی هوازی، بدون حرکت و دارای یک هاگ بیضی شکل مرکزی یا نزدیک به انتهاست که باعث تورم سلول نمی‌شود و بر اساس توکسینش به ۵ تیپ تقسیم میشود.کلستریدیوم پرفرنژنس در مجاورت هوا زنده می‌ماند و می‌تواند رشد کند. کلستریدیوم پرفرنژنس عامل اصلی بیماری گانگرن گازی است. هاگ این باکتری در مواد غذایی که گرمای کافی به قسمتهای میانی و درونی آن نمی‌رسد و پس از پخته شدن طی مدت زمانی گرم نگهداری می‌شوند، به جا مانده و چنانچه شرایط و زمان رشد کفایت کند می‌تواند باعث مسمومیت شود. شکل و خصوصیات باکتری. کلستریدیوم پرفرنژنس باسیل ولشای گونه‌ای باکتری از جنس کلستریدیوم است. این باکتری میله‌ای شکل گرم مثبت بی هوازی، بدون حرکت و دارای یک هاگ بیضی شکل مرکزی یانزدیک به انتهاست که باعث تورم سلول نمی‌شود. کلستریدیوم پرفرنژنس در مجاورت هوا زنده می‌ماند و می‌تواند رشد کند. خصوصیات کشت و بیوشیمیایی. این باکتری دارای آنزیم لیسیتیناز و می‌تواند لسیتین (ماده طبیعی در زرده تخم مرغ) را به دی کیلیسریدهای نامحلول تبدیل کند که منجر به فرآوری هاله‌ای سفید رنگ تا مات دراطراف کلنی در محیط کشت در بر گیرنده لسیتین می‌شود. این باکتری می‌تواند مالتوز، لاکتوز، ساکاروز و گلوکز را تخمیر کند اما نمی‌تواند مانیتول را مصرف کند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288987
288998
جمشید ممتاز
جمشید ممتاز (زادهٔ ۱۳۲۱؛ ۱۸ ژوئن ۱۹۴۲ در ازمیر ترکیه)، دارای مدرک دکتری حقوق بین‌الملل و حقوق عمومی از دانشگاه پاریس ۲، در سال ۱۹۷۱ ٬ حقوق‌دان، از اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در دولت یازدهم است. وی استاد بازنشسته رشتهٔ حقوق بین‌الملل دانشگاه تهران و استاد مدعو دانشگاه‌های سوربن، کن و گرنوبل در فرانسه است. او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ عضو کمیسیون حقوق بین‌الملل سازمان ملل متحد بود و در سال ۱۳۸۴ به عنوان رئیس آن انتخاب شد. ممتاز به همراه احمد متین دفتری تنها اعضای ایرانی در طول تاریخ این کمیسیون بوده‌اند. او همچنین مشاور صلیب سرخ و از اعضای آکادمی حقوق بین‌الملل لاهه است. همچنین وی برای عضویت در این کمیسیون در سال ۲۰۱۷ نیز نامزد بودند که با ۱۱۴ رای و تنها ۶ رای کمتر از نفر آخر منتخب از راهیابی به کمیسیون بازماندند. دکتر ممتاز برای ارائه درس عمومی سال ۲۰۱۴ آکادمی حقوق بین‌الملل لاهه انتخاب شده‌است و به این ترتیب اولین ایرانی و آسیایی است که افتخار ارائه این درس را پیدا می‌نماید. زندگی. جمشید ممتاز در سال ۱۳۲۱ زمانی‌که پدرش عبدالله ممتاز کنسول ایران در ازمیر بود، در این شهر متولد شد و پس از چند سال به علت آنکه پدرش کاردار سفارت ایران در قاهره شد به آن کشور رفته و زبان عربی را در آنجا آموخت. بازنشستگی اجباری از دانشگاه تهران. ممتاز که استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و دارای مرتبه علمی استاد ممتازی این دانشگاه بود، از جمله استادان مطرح علوم انسانی به‌شمار می‌رود که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به اجبار بازنشسته شدند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288998
289000
جهانگیرخان قشقایی
حکیم میرزا جهانگیرخان قشقایی (۲۶ شهریور ۱۲۸۹ خورشیدی /۱۳ رمضان ۱۳۲۸ ه‍.ق) مجتهد فقیه اصولی و فیلسوف شیعه و یکی از استادان برجستهٔ حوزه علمیه اصفهان بود. او در شهر دهاقان چشم به جهان گشود. آغاز زندگی. جهانگیرخان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هجری قمری در دهاقان (سمیرم سفلی قدیم) چشم به جهان گشود. پدرش محمدخان، از خان‌ها و اشراف طایفه دره‌شوری، تیره جانبازلو در ایل قشقائی و مادرش دختر یکی از خوانین شهرستان سمیرم بوده است. جهانگیرخان در اوایل عمر چندسالی در زادگاهش ماند و به تحصیل پرداخت. سپس به حرکت با طایفه روی آورد. در ایل بیش‌تر به نواختن تار و شاهنامه خوانی مشغول بود. ولی از آن جا که مستعد بود، پس از آن که مدتی خواستار تحصیل شد و چون تحصیل با حرکت و همراهی ایل شدنی نبود، از آن جدا شده و در اصفهان توقف کرد و به تحصیل مشغول شد. تحصیلات حوزوی. در یکی از تابستان‌ها که ایل قشقایی به ییلاق رفته بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوایج شخصی خود به اصفهان می‌رفتند، به اصفهان رفت و در ضمن می‌خواست تارش را هم که شکسته بود، تعمیر کند؛ از این رو از شخصی که گویا همای شیرازی بوده، سراغ تارسازی را گرفت. آن مرد علاوه بر آن که او را راهنمایی کرد، به وی گفت: «ضمناً این را بدان، همان‌طور که تار انسان خراب می‌شود، خود انسان هم خراب می‌شود! برو علم و دانش بیاموز که بهترین کار است». این گفته آن شخص چنان تأثیری بر جهانگیرخان گذاشت که به یک باره از ایل خود جدا شده و در مدرسه صدر بازار اصفهان حجره‌ای برای خود برگزید و به تحصیل علم و دانش و سیر و سلوک پرداخت و به مقام و منزلتی رسید که بزرگان از نقاط مختلف برای بهره بردن از محضرش راهی اصفهان می‌شدند. پس از آن که حکیم قشقایی علوم مختلف را فراگرفت، بساط تعلیم و آموزش را در مدرسه صدر اصفهان گسترد و بزرگان از نقاط مختلفْ برای درک محضر او راهی اصفهان شدند. حکیم جهانگیرخان در زمینه حکمت و فلسفه، به ویژه فلسفه ملاصدرا صاحب نظر بود و در این زمینه، شاگردان بزرگی تربیت کرد. آن بزرگوار روزهای پنجشنبه و جمعه، ریاضی و هیئت تدریس می‌کرد؛ و گاهی نیز به تدریس نهج‌البلاغه می‌پرداخت و آن را با حکمت درمی‌آمیخت. تدریس فقه و اصول ایشان هم بسیار مورد توجه طلاب قرار می‌گرفت؛ و خلاصه اینکه حکیم قشقایی در کلیه سطوح درسی حوزه و در رشته‌های مختلف به تدریس و تعلیم پرداخت و شاگردان بزرگی تربیت کرد. حکیم قشقایی در کلام بزرگان. مرتضی مطهری دربارهٔ شخصیت و جایگاه علمی و معنوی حکیم قشقایی چنین می‌نویسد: «مرحوم خان، علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده‌است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اول خود باقی بوده و فوق‌العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان بوده‌است.» همچنین شیخ عباس قمی مؤلف کتاب مفاتیح الجنان در احوالات این حکیم فرزانه چنین بیان می‌کند: «حکیم قشقایی عالمی جلیل و فاضلی دانا بود که در علوم معقول و منقول و در عرفان به کمال رسیده بود. او در علم و عمل به جایی رسید که بزرگان از شهرهای دیگر به حوزه درسش می‌آمدند». استادان حکیم جهانگیر خان قشقایی. بزرگ‌ترین استاد حکیم قشقایی، محمدرضا قمشه‌ای بود که در زمینه حکمت و فلسفه سرآمد زمان خویش به‌شمار می‌آمد و قشقایی از محضر او استفاده فراوانی برد تا این که خود نیز یکی از بزرگ‌ترین استادان فلسفه در عصر خویش شد. وی در زمینه فقه و اصول از محضر اساتیدی چون ملاحسین علی تویسرکانی، محمدباقر نجفی و میرزا محمدحسن نجفی استفاده‌ها برد و نیز علم طب را از طبیب معروف اصفهان، آخوند ملا عبدالجواد تونی آموخت. از این رو وی علوم مختلف را در خود گرد آورد و پس از آن، در مدرسه صدر اصفهان بساط تعلیم و ارشاد گسترد و شاگردان بزرگی از خود به یادگار گذاشت. خان دانشمندی بود که علم را با عرفان و اخلاق جمع کرده بود. در دین استوار و ثابت قدم بود و در امور زندگی و برنامه‌های روزانه اش، کمال نظم و ترتیب را به کار برد. آقا رحیم ارباب که یکی از شاگردان برجسته حکیم جهانگیرخان بود، دربارهٔ احوالات وی می‌نویسد: «حکیم قشقایی جامع حکمت و عرفان و معقول و منقول بود. ایشان بسیار خوش‌اخلاق بوده و نسبت به طلاب، بسیار مهربان و در تربیت آن‌ها کوشا بود». سیره و روش. حکیم قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که درگذشت با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل: کلاه و پالتوی پوستین، زندگی را در حجره ای ساده سپری نمود و در همان‌جا نیز به دیدار حق شتافت. شاید او برای پیروی از استادش؛ آقا محمد رضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید و بعضی از شاگردان وی، مانند حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی، نیز تغییر لباس ندادند. حکیم قشقایی- به علت استحباب در گذاشتنِ عمامه به هنگام نماز - در زمان اقامه نماز جماعت، کلاه از سر برمی‌گرفت و با شالِ کمر خویش عمامه‌ای درست کرده و بر سر می‌نهادند. درگذشت. جهانگیرخان قشقایی، پس از ۸۵ سال عمر پر برکت، که ۴۵ سال از آن را به تحصیل و تدریس گذراندند، سرانجام در شب سیزدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۸ ه‍.ق (برابر۲۶ شهریور ۱۲۸۹) در اصفهان درگذشت و در تکیه کلباسی تخت فولاد بخاک سپرده شد. نامگذاری ها. یک باب مدرسه و یک میدان در دهاقان و یک خیابان در سمیرم به اسم وی نامگذاری شده‌است.همچنین یکی از مدارس علمیه تاریخی در محله مسجد جامع قم، پس از بازسازی به دستور سیدحسین بروجردی، به نام جهانگیرخان نامگذاری شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289000
289004
داوری بین‌المللی
داوری بین‌المللی یا حکمیت بین‌المللی روشی برای حل اختلافات بین‌المللی است که در آن طرفین به جای رجوع به نهاد قضائی، اختلاف خود را به یک داور مورد اعتماد خود ارجاع می‌دهند. رجوع به داوری ممکن است پس از پیدایش اختلاف یا در هنگام تنظیم قرارداد (شرط داوری) پیش‌بینی شود. از این روش حل اختلاف اکثراً در قراردادهای بین‌المللی تجاری استفاده می‌شود. مهمترین دلایل استفاده از داوری در عدم رعایت تشریفاتِ زمان‌بر و در نتیجه سرعت آن و همچنین اعتماد نداشتن به بی‌طرفی دادگاه‌های ملی است. تاریخچه. در کنفرانس‌های لاهه ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ میلادی داوری به عنوان یکی از روش‌های پیشگیری از توسل به زور مطرح شد. پیرو کنفرانس اول یک دیوان داوری برای جلوگیری از جنگ و بروز درگیری‌های بین‌المللی تشکیل شد. در این دیوان فهرستی از حقوق‌دانان معتمد به عنوان داور موجود بود و تعیین داوران با موافقتنامه طرفین اختلاف صورت می‌گرفت. اجرای حکم. مشکلاتی که برای اجرای احکام داوران وجود داشت موجب شد تا با تلاش اتاق بازرگانی بین‌المللی و شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد و به پیشنهاد سازمان ملل متحد در سال ۱۹۵۸ کنوانسیون بین‌المللی شناسایی و اجرای احکام داوری خارجی در نیویورک به تصویب برسد. بر پایه این قرارداد هر حکم داوری که در یکی از کشورهای عضو این کنوانسیون صادر شده باشد در کشورهای دیگر عضو کنوانسیون نیز لازم‌الاجرا است. همچنین دیوان بین‌المللی داوری توسط اتاق بازرگانی بین‌المللی برای کمک به حل اختلافات تجاری بین‌المللی تأسیس شد. در سطح منطقه‌ای نیز چندین معاهده برای سهولت رسیدگی و اجرای احکام داوری به تصویب رسیده که مهمترین آن‌ها معاهده اروپائی استراسبورگ در ۱۹۶۶، معاهده آمریکایی پاناما در ۱۹۷۵ و معاهده عربی عمان در ۱۹۸۷ است که یک مرکز داوری نیز بر اساس آن در مراکش ایجاد شده‌است. داوری الکترونیک بین المللی. پس از گذشت سال ها داوری بصورت عادی در داوری بین المللی همانند دیگر تحولات اجتماعی تحولاتی شکل گرفته است بدین ترتیب که داوری هم به سمت و سوی الکترونیکی شدن حرکت کرده و مجامع داوری بین المللی امروزه بصورت الکترونیکی پرونده ها را با سرعت بالا تری نسبت به قبل در زمینه رسیدگی ، اعلام رای و ... پیش می برند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289004
289005
پی (حرف)
پی (بزرگ Π، کوچک π) شانزدهمین حرف الفبای یونانی است. و در دستگاه شمارش یونانی مقدار ۸۰ را دارد. حرف همردیف آن در زبان سیریلک حرف پی است(П, п). حالت کوچک آن در موارد زیر کاربرد دارد: حالت بزرگ آن در موارد زیر کاربرد دارد:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289005
289020
زمان تکرار
زمان تکرار که با TR نمایش می‌دهند، یک کمیت قابل کنترل در ام آر آی است، و بنابر تعریف به زمان بین هر پالس ۹۰ درجهٔ RF برانگیزنده در یک ردیف ضربانی است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289020
289025
دلفین یونس
دُلفین یونــِس یا دلفین شامی ("Grampus griseus") یکی از گونه‌های دلفین است. این گونه، تنها گونه در سرده (جنس) گِردسَرها (Grampus) است. دلفین یونس در سراسر جهان در آب‌های معتدل و گرمسیری زیست می‌کند و زیستگاه آن بیشتر در آب‌های ژرف و دور از کرانه است. این دلفین برای نخستین بار در ایران در سال ۱۳۷۰ در سواحل دریای عمان بررسی علمی شد. مشخصات. فاقد پوزه دراز، فک بالا معمولاً بدون دندان، باله پشتی بلند، خمیده و نوک دار می‌باشد. رنگ بدن خاکستری تیره یا سیاه است که با بالا رفتن سن، رنگ حیوان خاکستری شده ولی باله‌ها همچنان تیره می‌مانند. درازای دلفین یونس ۳ تا ۴ متر و وزن آن پیرامون ۴۰۰ تا ۴۳۰ کیلوگرم است. دارای مجموعاً ۹ دندان است. این دلفین بر روی پوست خود خطوطی نامنظم دارد. منابع و پانویس‌ها.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289025
289026
مختارنامه
مختارنامه، یک مجموعهٔ تلویزیونی، پیرامون زندگی و قیام مختار ثقفی به کارگردانی داوود میرباقری است. این سریال به داستان مختار ثقفی، با کنیهٔ ابواسحاق، و چگونگی قیام او که پس از حادثهٔ عاشورا به خون‌خواهیِ حسین بن علی برمی‌خیزد، می‌پردازد. این سریال در ۴۰ قسمت ۶۰ دقیقه‌ای از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، پخش گردید. شروع پخش این سریال در تاریخ جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ از شبکه اول سیما بود. فیلم‌برداری سریال مختارنامه از فروردین ۱۳۸۳ آغاز شد و در تیر ۱۳۸۸ به پایان رسید. (به گفته کارکنان این مجموعه) فیلم‌برداری این مجموعه در تهران، قزوین، تاکستان، ورامین، آبادان، شوشتر، شهریار، آران و بیدگل، اسلامشهر، زاویه، کویر سفیدشهر و شاهرود انجام شده است. همچنین سکانس‌های عاشورای این سریال در بیابان‌های روستای طرود، در نزدیکی شهرستان شاهرود فیلم‌برداری شده است. این سریال دارای حدود ۷۰۰ سکانس است که ۱۰۰ سکانس آن مربوط به ۵ جنگ بزرگ این سریال هستند. داستان. داستان این مجموعهٔ تلویزیونی از زخمی‌شدن حسن بن علی و رفتن وی به مدائن که حاکم آن سعد بن مسعود ثقفی، عموی مختار است شروع می‌شود. مختار از طرف عمویش فرا خوانده می‌شود تا از حسن بن علی محافظت کند. بعد از مسموم و کشته شدن حسن مجتبی توسط همسرش جعده در ادامه، داستان به وقایع سال ۶۰ هجری و مرگ معاویه و حکومت یزید و جریان بیعت‌گرفتن از حسین بن علی رفته و در نهایت پنج سال بعد از حادثهٔ عاشورا، مختار به عنوان رهبر سومین قیام پس از عاشورا با متحدکردن شیعیان با شعار «یا لثارات الحسین» به خون‌خواهی حسین بن علی و کشته‌شدگان کربلا قیام می‌کند. صداپیشگان. سرپرستی گویندگان این سریال را حمیدرضا آشتیانی‌پور بر عهده داشته است و برخی صداپیشگان این سریال به شرح زیر است: بودجه. بودجهٔ ساخت مجموعهٔ تاریخیِ "مختارنامه" از سوی داوود میرباقری در همایش «قیام تا قیام» ۲۰ میلیارد تومان اعلام شد. حواشی پخش. نمایش سرهای بریدهٔ قاتلان حسین بن علی در بازپخش تلویزیونی سریال مختارنامه حذف شدند. در پخش‌های قبلی این مجموعه، در سکانس‌های مختلف سرهای بریده عبیدالله بن زیاد و شمر و عمر بن سعد در حالی که به بارگاه مختار ثقفی آورده شده بودند، نشان داده می‌شد، اما در پخش بعدی مختارنامه این صحنه‌ها حذف شدند. همچنین سکانس‌های مربوط به جنگ عباس بن علی و کشته شدن وی از این مجموعه حذف شد. انتقادات اهل سنت. پخش سریال مختارنامه در ایران با واکنش روحانیون دانشگاه الازهر مصر روبه‌رو شده است. به گزارش روزنامهٔ عربی الشرق الاوسط، روحانیون الازهر مصر از مقامات ایرانی خواسته‌اند تا از پخش این سریال جلوگیری کنند. این روحانیون اعلام کردند که در این سریال به صحابهٔ پیامبر اسلام توهین شده و از کارگروه تقریب مذاهب در ایران خواسته‌اند به سرعت وارد عمل شود و از ایجاد آنچه که یک فتنهٔ مذهبی خوانده شده جلوگیری کند. پیش از اعتراض علمای مصری و سعودی به پخش سریال مختارنامه از تلویزیون ایران، پایگاه رسمی اطلاع‌رسانی اهل سنت، سنی آنلاین، به انتقاد از صحنه‌هایی از این سریال پرداخته و نوشته است که در این سریال به صحابهٔ پیامبر و از جمله به عبدالله بن زبیر توهین شده است. این مسئله یکی از دلایلی است که واکنش علمای الازهر مصر را به این سریال تلویزیونی برانگیخته است. عوامل. کارگردان این سریال داود میرباقری بوده و به تهیه‌کنندگی محمود فلاح ساخته شده است، محمود اردلان به عنوان طراح و اجراگرِ صحنه‌های جنگ، حمیدرضا آشتیانی‌پور سرپرستِ گویندگان و همچنین پرویز بهرام گویندهٔ پیشکسوت در مقام راوی و گویندگانی از جمله علی همت مومیوند، ژرژ پطرسی، اکبر منانی، بیژن علیمحمدی، امیر حکیمی، حسین عرفانی، ایرج رضایی، تورج مهرزادیان، منوچهر زنده‌دل، مریم شیرزاد و شوکت حجت حضور داشتند. در این سریال ۱۱۰ بازیگر اصلی و ۴۰۰ بازیگر فرعی بازی می‌کنند. مسعود ولدبیگی طراح چهره پردازی و عبدالله اسکندری طراح جلوه‌های ویژه گریم در سریال مختارنامه بوده‌اند. طراح صحنه، لباس و طراح جلوه‌های ویژه این سریال بر عهدهٔ محسن شاه‌ابراهیمی بوده است. آهنگ‌ساز این سریال امیر توسلی بوده و موسیقی تیتراژ ابتدایی این سریال با خوانندگی اکبر سلطانعلی (بازیگر نقش رستم (پشنگ)، غلام شمر) بود، و تیتراژ پایانی نیز با هم‌نوایی لالایی صدیقه بحرانی، نوحه‌خوان بوشهری، همراه بود. همچنین بهزاد عبدی در قسمت‌های آخر سریال به عوامل آن اضافه شده و چند قطعه‌ای از موسیقی متن این سریال را ساخته است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289026
289027
احمد آقالو
احمد آقالو (۹ مهر ۱۳۲۸ – ۳ آذر ۱۳۸۷)، بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون و صداپیشهٔ اهل ایران بود. زندگی و حرفه. احمد آقالو در سال ۱۳۲۸ خورشیدی در قزوین به‌دنیا آمد. او دانش‌آموختهٔ تئاتر در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. با بازی در فیلم "دادشاه" در ۱۳۶۲ به‌عنوان بازیگر به سینما وارد شد. آخرین فیلم سینمایی‌اش "پاداش" بود که در سال ۱۳۸۷ در آن بازی کرد. درگذشت. وی در سحرگاه سوم آذر ۱۳۸۷ در ۵۹ سالگی بر اثر بیماری سرطان مغز استخوان در منزل خود درگذشت. یکی از به‌یادماندنی‌ترین نقش‌های آقالو، بازیگری در نقش «کاتب» در مجموعهٔ تلویزیونی "افسانهٔ سلطان و شبان" به کارگردانی داریوش فرهنگ بود. آقالو در دوبلاژ، رادیو، بازی در تئاتر و مجموعه‌های مختلف تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی فعالیت داشت. صدای گرم و دلنشین او از پویانمایی گرفته تا دوبلهٔ انواع برنامه‌ها و مجموعه‌ها یکی از برتری‌های این هنرمند بود. وی از فقرای سلسله نعمت‌اللهی سلطان علیشاهی گنابادی بود. افتخارات. وی دو بار نامزد جایزهٔ جشنوارهٔ بین‌الملی فجر شد. یک بار در ۱۳۸۱ (دورهٔ بیست و یکم) به‌عنوان نقش اول مرد در "گاهی به آسمان نگاه کن" و یک بار هم در ۱۳۶۸ (دورهٔ هشتم) به‌عنوان نقش دوم مرد در "تمام وسوسه‌های زمین".
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289027
289032
کافه پیانو
کافه پیانو نام کتابی از فرهاد جعفری است. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۸۶ توسط نشر چشمه چاپ شده‌است. این کتاب اولین نوشتهٔ فرهاد جعفری است. داستان. داستان با بیان عقاید نویسنده درباره لباس و کفش خوب و تاثیر آن بر انجام کار بزرگ آغاز می‌شود. نویسنده شخصیت اصلی است و داستان برشی است از زندگی او و دخترش "گل‌گیسو،" در فاصله‌ی جدا شدن از همسرش و تهیۀ مبلغ مهریه. سبک نوشتن. داستان به صورت اول شخص روایت می‌شود. اکثر شخصیت‌های داستان واقعی هستند؛ مانند راوی که خود نویسنده می‌باشد، گل‌گیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب می‌افتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازهٔ زمانی کوتاهی (در حد یک‌ روز) برای راوی اتفاق می‌افتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمی‌رود ولی داستان در فاصلۀ زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیۀ مبلغ مهریه اتفاق می‌افتد. اشاره به پدیده‌های واقعی. در این رمان شخصیتی به نام سعید دبیری وجود دارد که ترانه‌سرای ترانۀ «فرنگیس» (با صدای عمادرام) است. او مشتری کافه پیانوست و شغلش، روزنامه‌فروشی است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289032
289040
هرمز گرجی‌بیانی
هرمز گرجی‌بیانی (۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در کرمانشاه – ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ در کرمانشاه)، آموزگار، فعال سیاسی کمونیست کُرد، و یکی از ۱۱ معلم انقلابی بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه اعدام شدند. وی از کسانی بود که نخستین اعتصاب معلمان ایران را در انقلاب بهمن در کرمانشاه ساماندهی کردند. زندگی. هرمز گرجی‌بیانی در اسفند ۱۳۲۴ در محلهٔ سرتپه در کرمانشاه به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم در دانشگاه تبریز در رشتهٔ فیزیک به تحصیل پرداخت. در دوران تحصیل به فعالیت‌های دانشجویی پرداخت و در سال دوم تحصیل به عنوان نمایندهٔ دانشکده از طرف دانشجویان انتخاب شد. وی در جریان مبارزات دانشجویی و تظاهرات دانشجویان در تبریز علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و مدتی از دوران دانشجویی را در زندان به سر برد. وی پس از پایان دوران زندان به سربازی فرستاده‌شد، اما به دلیل بیماری قلبی و نیز اعتراض دانشجویان از سربازی معاف و به دانشکده بازگشت. گرجی‌بیانی پس از پایان تحصیلات به کرمانشاه بازگشت و به معلمی پرداخت. در سال ۱۳۵۰ همزمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله مجدداً از سوی رژیم شاه دستگیر شد و پس از مدتی به زندان اوین و سپس زندان قزل‌قلعه منتقل شد. پس از آزادی مدت‌ها در تلاش برای بازگشت به کار بود و در نهایت موفق شد به سر کار بازگردد. وی در تظاهرات اعتصابات و حرکت‌های معلمان و دانش آموزان در انقلاب ۱۳۵۷ ایران فعالیت زیادی داشت و در شهریور و مهر همان سال به همراه دیگر معلمان و نیز چند تن از دانش آموزان «کانون معلمان کرمانشاه» را تأسیس کرد که نقش اساسی را در به راه انداختن اعتصاب عمومی در آموزش و پرورش در شهر کرمانشاه به عنوان نخستین اعتصاب معلمان در انقلاب ۱۳۵۷ داشت. وی همچنین در به راه انداختن تظاهرات شهری و میتینگ‌های سیاسی نقش فراوانی داشت. گرجی‌بیانی پس از انقلاب نیز به فعالیت خود ادامه داد و در سال ۱۳۵۸ همراه با دیگر اعضای بنیانگذار «کانون معلمان کرمانشاه» را به «کانون مستقل معلمان آزادی‌خواه» تغییر دادند. علاوه بر این وی پس از انقلاب در ارتباط با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران قرار گرفت. دستگیری و اعدام. گرجی‌بیانی در ساعت ۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ در منزل شخصی‌اش، در کوی صددستگاه کرمانشاه برای «پاسخگویی مختصر و کوتاه مدت به چند سؤال» دستگیر شد. اما در ساعت ۱:۳۰ پس از نیمه شب در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به همراه ۱۰ نفر دیگر بدون محاکمه و به اتهام «فساد فی الارض و محاربه با خدا و رسول خدا» تیرباران شد. (دستگیری گرجی‌بیانی همچنین در ۱۲ نیمه‌شب و اعدام در ساعت ۲:۴۰ دقیقه نیز ذکر شده‌است.) بر روی جسد وی آثار شکنجه از قبیل کبودی، زخم و شکستگی استخوان‌های دست و پا مشهود بوده‌است. گرجی‌بیانی پیش از این بارها به قتل تهدید شده‌بود. اعلام شده‌بود که گرجی‌بیانی در پاوه و در جریان مبارزهٔ مسلحانه دستگیرشده‌است. بدین منظور شلوار کردی به تن او پوشانده شده‌بود، اما با وجود تیرباران شلوار سوراخ نشدبود. نشریه کار در خبر واقعه نوشته‌بود که از ۱۱ نفر اعدامی، پیش از اعدام نزدیک به ۳ لیتر خون گرفته شده و برای پاسدارها به پاوه فرستاده شده‌است. این مسئله که گرجی‌بیانی و نیز آذرنوش مهدویان در پاوه دستگیرشده‌اند هرگز اثبات نشد. همچنین این شایعه که از منزل شخصی گرجی‌بیانی مقادیر زیادی مهمات به دست آمده هم هرگز اثبات نگردید. اما حاکم شرع کرمانشاه، علی رازی زاده گفته‌بود: «حرف‌های او از گلوله هم بدتر بود». رازی‌زاده همچنین چندی بعد در تهدید معلمان دیگر گفته‌بود: «مسئولان آموزش و پرورش کرمانشاه وظیفه دارند که آموزگاران و دبیرانی را که علیه مصالح اسلامی صحبت می‌کنند، با ارائهٔ دلایل روشن به ما معرفی کنند که در امور آنها تصمیم‌گیری شود.» با وجود ارتباط گرجی‌بیانی با سازمان چریک‌های فدایی خلق، رادیو و روزنامهٔ کیهان از گرجی‌بیانی و ۱۰ معلم دیگر به عنوان «یازده نفر از مهاجمین و سران حزب دموکرات کردستان» نام برد و حاکم شرع کرمانشاه نیز او را «عضو حزب توده» معرفی کرده‌بود. حاکم شرع کرمانشاه همچنین گرجی‌بیانی را دخیل در «جریانات سنندج و ارومیه و پاوه» دانسته و او را «مغز متفکر مخالفین اسلام در منطقهٔ غرب» نامیده‌بود. همچنین ادعا کرده‌بود که گرجی‌بیانی در «تحصن قوری‌قلعه» با حزب دمکرات همکاری داشته و حتی بنا بوده «در صورت موفقیت حزب دمکرات و برقراری خودمختاری سمت وزیر آموزش و پرورش کردستان خودمختار به وی محول شود». تحصن قوری‌قلعه در واقع تجمع جمعیتی نزدیک به هزار تن از مردم پاوه در محل روستای قوری‌قلعه و «در اعتراض به رفتار خشونت‌آمیز مأموران دولت و تهدید جان مردم کرد» بود که روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ با حملهٔ نظامیان و شروع درگیری مسلحانه خاتمه یافته‌بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289040
289041
هوشنگ عزیزی
هوشنگ عزیزی، متولد کرمانشاه، یکی از ۱۱ معلم انقلابی بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. وی از کسانی بود که نخستین اعتصاب معلمان ایران را در انقلاب بهمن در کرمانشاه ساماندهی کردند. در گزارش روزنامهٔ کیهان از هوشنگ عزیزی و ده تن دیگر به عنوان «مهاجمین پاوه» یاد شده‌است. جرم هوشنگ عزیزی «مفسد فی الارض و محارب با خدا و رسول خدا» عنوان شد. این یازده تن در ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بامداد ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. منبع.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289041
289043
یدالله محمودی
یدالله محمودی، متولد کرمانشاه، یکی از ۱۱ معلم انقلابی بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. وی از کسانی بود که نخستین اعتصاب معلمان ایران را در انقلاب بهمن در کرمانشاه ساماندهی کردند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289043
289047
محمدجعفر عزیزی
محمد جعفر عزیزی (۱۳۳۳ در کرمانشاه - ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ در کرمانشاه)، یک فعال سیاسی کمونیست کرد اهل ایران بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به اتهام «فساد فی‌الارض» و «محاربه با خدا و رسول خدا» به دستور صادق خلخالی به همراه ۱۰ فعال سیاسی دیگر در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شد. زندگی. محمد جعفر عزیزی در سال ۱۳۳۳ به دنیا آمد. در رابطه با زندگی او تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ اطلاعاتی در دست نیست. وی در هنگام شورش ۱۳۵۷ کردها در ایران که منجر به صدور فرمان حمله به کردستان شد، کارمند سازمان تأمین اجتماعی پاوه در استان کرمانشاه بود. وی اگرچه دارای گرایش سیاسی چپ بود، اما در هیچ سازمان و حزبی عضویت نداشت. محمد جعفر عزیزی مجرد بود و با مادرش زندگی می‌کرد. دستگیری و بازداشت. به دنبال صدور فرمان حمله به کردستان، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به شهرهای کردستان سرازیر شدند. با آغاز موج بازداشت فعالان سیاسی کمونیست، نیروهای پاسدار روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ به منزل محمد جعفر عزیزی در پاوه حمله کرده و وی را دستگیر کردند. در این حمله مادر محمد جعفر عزیزی به نام «رعنا عزیزی» که در برابر پاسدارها مقاومت کرده و قصد داشت جلوی بازداشت تنها پسرش را بگیرد، با شلیک گلوله کشته شد. اعدام. محمد جعفر عزیزی که خودش نیز در هنگام بازداشت با شلیک گلوله زخمی شده‌بود، به کرمانشاه و زندان دیزل‌آباد منتقل شد. او تا هنگام تیرباران شدن چند ساعت در زندان بود. محمد جعفر عزیزی در نهایت در ساعت ۱:۳۰ پس از نیمه شب در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به همراه ۱۰ تن دیگر بدون محاکمه و به اتهام «فساد فی الارض و محاربه با خدا و رسول خدا» تیرباران شد. (ساعت اعدام همچنین ۲:۴۰ دقیقه نیز ذکر شده‌است) اگرچه محمد جعفر عزیزی یک فعال سیاسی مستقل بود و در هیچ حزبی عضویت نداشت و ۱۰ نفر دیگر نیز برخی در سازمان‌های مختلف چپگرا عضویت داشتند، اما رادیو و روزنامهٔ کیهان از ۱۱ نفر اعدامی به عنوان «یازده نفر از مهاجمین و سران حزب دموکرات کردستان» نام برد. علی رازی‌زاده «شایعاتی در مورد اعدام بدون محاکمه چپی‌ها» را تکذیب کرد. (کیهان ۲۸ مرداد ۵۸) اگرچه در گزارش روزنامهٔ کیهان به تاریخ ۱ شهریور ۱۳۵۸ به «بازجویی و شهادت شهود» اشاره شده‌است، اما از محتوای این بازجویی و شهادت شهود چیزی ذکر نشده‌است. نشریه کار در خبر واقعه نوشته‌بود که از ۱۱ نفر اعدامی، پیش از اعدام نزدیک به ۳ لیتر خون گرفته شده و برای پاسدارها به پاوه فرستاده شده‌است. خبر اعدام محمد جعفر عزیزی در روزنامهٔ کیهان به تاریخ ۳ مهر ۱۳۵۸ اعلام شد، اما نام او به اشتباه «محمد صفر عزیزی» درج شد و به همین دلیل برخی او را به این نام می‌شناسند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289047
289048
آذرنوش مهدویان
آذرنوش مهدویان، (متولد ۲۳ مهر ۱۳۲۶ تبریز، (اصفهانی الاصل – ۲۸ مرداد ۱۳۵۸)، یکی از ۱۱ نفری بود که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به اتهام «فساد فی الارض و محاربه با خدا و رسول خدا» در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. وی در میان این ۱۱ نفر تنها کسی بود که بیشتر به حزب توده ایران گرایش داشت. شغل مهدویان در یک منبع دبیر دبیرستان و استاد دانشگاه و در منبعی دیگر کارمند بهزیستی ذکر شده‌است. اعدام. آذرنوش مهدویان در روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ دستگیر و همان شب در ساعت ۲:۴۰ به همراه هرمز گرجی بیانی و ۹ معلم دیگر در زندان دیزل آباد کرمانشاه بدون محاکمه اعدام شد. اعلام شده بود که او به همراه گرجی بیانی در پاوه و در جریان مبارزهٔ مسلحانه دستگیر شده‌است؛ اما این مسئله هرگز اثبات نشد. روزنامه کار در خبر واقعه نوشته بود که از ۱۱ نفر اعدامی، پیش از اعدام نزدیک به ۳ لیتر خون گرفته شده و برای پاسدارها به پاوه فرستاده شده‌است. حاکم شرع کرمانشاه، علی رازی‌زاده گفته بود که مدرک «اقدامات» آذرنوش مهدویان و عضویت او در حزب توده اعتراف و اقرار صریح او بوده‌است. به گفته وی، مهدویان «در لحظات قبل از اعدام شعار حزب توده را می‌داد».
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289048
289050
تاریخ آفریقا
آفریقا کهن‌ترین قاره جهان است و تاریخ آن به دوران اولیه قبل از عصر حجر نیز بازمی‌گردد. شواهد نشان می‌دهد که نخستین نوع انسان در آفریقا بوده و از آنجا به سایر نقاط جهان مهاجرت کردند. انسان‌های اولیه. قدیمی‌ترین منطقه مسکونی زمین با گونه‌های بشری بر روی کرهٔ خاکی در آفریقا است. طی اواسط قرن بیستم، انسان‌شناسی سنگواره‌ها و شواهدی از وجود بشر که احتمالاً به قبل از ۷ میلیون سال پیش برمی‌گردد، دست یافتند. فسیل از گونه‌های متعددی از انسان‌های بسیار شبیه به میمون [نئاندرتال‌ها] که تصور می‌شود به انسان نوین امروزی تکامل یافته، باقی مانده‌است، مثل «آسترالوپیتکوس آفارنسیس» که از لحاظ رادیو متریک قدمت آن به ۰/۳–۹/۳ میلیون سال قبل از میلاد بازمی‌گردد، "پارانتروپوس بویسی" (۳/۲ تا ۴/۱میلیون سال پیش از میلاد مسیح) کشف شده‌است(۶۰۰ هزار تا ۹/۳میلیون سال پیش از میلاد مسیح) و «هومو ارگاستر». استخوان ایشانگو که حدود ۲۵هزار سال قدمت دارد، که چوب خط | خطوط محاسباتی را در ملاحظات ریاضی نشان می‌دهد. در سراسر دوران ماقبل تاریخ بشر، آفریقا (همانند دیگر قاره‌ها) هیچ گونه سرزمین‌های (مدون) کشوری نداشت، و در عوض گروه‌های شکارچی همچون خویی و بوشمن‌ها یا همان سان‌ها در آن اقامت داشتند. اگرچه به‌طور مطلق هیچگونه ارقام ثبت شده‌ای وجود ندارد، نظریه پردازان تصور می‌کنند که از ۱۳۰هزار سال پیش از میلاد، گروهی از جمعیت‌های آفریقایی در صحرا ساکن شده‌اند که در آن زمان یک دره حاصلخیز بوده که با رودخانه‌های متعددی پوشانده شده بود. گسل‌های هنرمندانه در (بیابان) زرد تیره گون آفریقایی در این زمان، قدیمی‌ترین تصاویر جهان می‌باشند. در ۷۰هزار سال پیش از میلاد آفریقا متحمل انقراض ۳۰٪ از گونه‌های حیات وحش خود شد. بر طبق این نظریه، در ۳۰هزار سال پیش از میلاد جهان وارد آخرین دوره اصلی یخبندادن خود شد. در نتیجه این این موضوع، بیابان صحرا به سرزمین‌های مرتفع اتیوپی رسیدند. رشته کوه‌های مرکز آفریقا با لایه‌های یخ پوشیده شده بودند. رودخانه نیل، در شمال خارطوم ناپدید شد. گمان می‌رود در پایان عصر یخبندان در حدود ۱۰٬۵۰۰ سال پیش از میلاد، صحرا دوباره به یک دره حاصلخیز سبز تبدیل شده باشد، و جمعیت‌های آفریقایی از سرزمین‌های مرتفع ساحلی و داخلی در زیرمجموعه صحرای آفریقا به آن بازگشتند. اما، گرم و سرد شدن اقلیم به آن معنی بود که تا ۵ هزار سال قبل از میلاد منطقه صحرا به‌طور فزاینده‌ای خشک‌تر می‌شد. جمعیت از ناحیه صحرا به سمت دره نیل در زیر آبشار دوم کوچ کردند که در آنجا مکان‌های اقامت دائمی یا نیمه دائمی را ایجاد نمودند. نوعی بازگشت عمده اقلیمی رخ داد، در حالی که میزان بارش‌های سنگین و دائمی را در مرکز و شرق آفریقا کاهش می‌داد. از این پس شرایط خشک در آفریقای شرقی، به ویژه اتیوپی در ۲۰۰ سال گذشته غلبه کرده‌است. اهلی کردن دام‌ها در آفریقا پیش از کشاورزی بوده، و ظاهراً در کنار آن فرهنگ‌های انجام شکار نیز وجود داشته‌است. گمان می‌رود که از ۶ هزار سال پیش از میلاد دام‌ها نیز در شمال آفریقا اهلی شده بودند. در مجموعه صحرا- نیل، مردم جانوران متعددی را اهلی نمودند از جمله قاطر، و بزهای کوچک با شاخه ای پیچیده که از الجزایر تا صحرای نوبه پراکنده بودند. از لحاظ کشاورزی، اولین موارد پرورش گیاهان برای مقاصد کشاورزی در ناحیه ساحل در حدود ۵هزار سال پیش ازمیلاد اتفاق افتاده، زمانی که ذرت خوشه‌ای و برنج آفریقایی در این منطقه شروع به روییدن نمودند. در حدود همین زمان، و در همان ناحیه، مرغ خانگی گینه‌ای اهلی شد. بر طبق «اطلس تاریخ جهان آکسفورد»، در ۴هزار سال پیش از میلاد آب و هوای صحرا با روند بسیار سریعی شروع به خشکتر شدن نمود. این تغییر اقلیمی باعث از بین رفتن دریاچه‌ها و رودها به‌طور عمده گردید و در نتیجه روند کویری شدن را افزایش داد. در عوض، این مسئله مقدار نقل مکانها را برای اسکان کاهش داد و سبب شد تا به سیر مهاجرت‌ها جوامع کشاورزی به اقلیم‌های گرمسیرتر در غرب آفریقا کمک نماید. از ۳هزار سال ق.م. کشاورزی به‌طور مستقل در هر دو نقطه حاره در غرب آفریقا، که سیب زمینی شیرین آفریقایی و خرمای روغنی در آن پرورش داده می‌شد، و نیز در اتیوپی که قهوه و گیاه تف به عمل می‌آمد، وجود داشته‌است. هیچ جانوری به‌طور مستقل در این مناطق پرورش داده نمی‌شد، اما عمل پرورش دهی آن‌ها از نواحی ساحل و نیل در این مناطق شایع نشده‌است. محصولات کشاورزی نیز از نواحی دیگر در طول این دوران به دست آمده مانند ارزن دری (سفید)، لوبیای چشم بلبلی، بادام زمینی، پنبه، خربزه و کدوبطری که از نظر کشاورزی در هردو منطقه غرب آفریقا و ساحل به عمل می‌آمدند در حالی که ارزن انگشتی، انواع لوبیا، عدس، بزرک در اتیوپی پرورش داده می‌شد. پدیده بین‌المللی که تحت عنوان فرهنگ بیکر (دوایر سنگچین باستانی) شناخته شده آغاز شد تا شمال غرب آفریقا را تحت تأثیر قرار دهد. به دلیل آن که آلات ظاهراً سرامیک مانندی در گورستان‌های آن‌ها یافته می‌شد به نام فرهنگ بیکر خوانده می‌شد که همراه با پیدایش نوعی ذهنیت جنگجویانه بوده‌است. نگاره‌های سنگی در شمال آفریقا در این دوره جانوران را نشان می‌دهد و همچنین مکانهایی را که بر شخصیت بشری تأکید جدیدی دارند، و مجهز به سلاح‌ها و آلات تزئینی می‌باشند. مردم دریاچه‌های بزرگ آفریقا| ناحیه گریت لیکز آفریقا در ساحل شرقی دریای مدیترانه ساکن شدند تا به اعقاب اولیه کنعانیهایی تبدیل شوند که بر سرزمین‌های پست بین رود اردن، مدیترانه و صحرای سینا چیره شدند. ازهزاره اول پیش از میلاد آهنگری| آهنکاری در شمال آفریقا ظهور پیدا نموده استو به سرعت شروع به گسترش در سراسر صحرا و داخل نقاط شمالی در زیرمجموعه صحرای آفریقا می‌کند، Africa و از سال ۵۰۰ ق. م. فلزکاری شروع به رواج در آفریقای غربی و احتمالاً پس از آن که توسط مردم کارتاژی (قرطانجه‌ای) به این منطقه ارائه گردید، می‌کند. آهنگری به‌طور کامل از حدود ۵۰۰ق م در نواحی شرق و غرب آفریقا به وجود آمد، اما مناطق دیگر تا اوایل قرون اول میلادی به آن نپرداختند. برخی از اشیاء مسی در مصر، شمال آفریقا، نوبه و اتیوپی در غرب آفریقا طی حفاریهایی استخراج شده‌اند که قدمت آن‌ها به ۵۰۰ق م بازمی‌گردد، که بیان می‌کنند که شبکه‌های تجاری از همین زمان ایجاد شده‌اند. تمدن‌های اولیه و تجارت. حدود ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد، شواهد تاریخی در آفریقا پیدایش سواد را در تمدن‌های تحت حکومت فرعونی از مصر باستان نشان می‌دهد، که با سطوح متغیری از تأثیر در دیگر نواحی تا سال ۳۴۳ق م. ادامه یافت. تمدن‌های برجسته در زمان‌های مختلف شامل کارتاژ، قلمرو اکسوم، قلمروهای نوبیه، امپراتوری‌های پادشاهی ساحل| ساحل (کانم بورنو)، امپراتوری غنا، امپراتوری مالی، و امپراتوری سونگهای، زیمبابوه کبیر، و قلمرو کنگو می‌شوند. پس از آن که صحرا به کویر تبدیل شد، مانع غیرقابل نفوذی برای مسافران بین شمال و جنوب ایجاد نمود. حتی پیش از استفاده از شتر، استفاده از گاوهای نر برای عبور از صحرا متداول بود، مسیرهای تجاری از واحه‌هایی می‌گذشتند که از میان بیابان عبور می‌کرد. شتر اولین بار توسط ایرانی‌ها در سال ۵۲۵ ق.م. به مصر آورده شد، اما تا قرن هشتم میلادی، گله‌های آن به حد کافی در شمال آفریقا پراکنده نشدند تا تجارت فرا- صحرایی در آن منطقه به وجود آید. بربرهای ساهانجا اولین کسانی بودند که این حیوانات را به خدمت گرفتند. آفریقا قبل از استعمار شدن، احتمالاً تا ده هزار سرزمین و حکومت داشته‌است، که بر اساس انواع مختلف ساختار و حکومت سیاسی از یکدیگر متمایز می‌شدند. این موارد شامل گروه‌های خانوادگی کوچک از شکارچیان همچون مردم سان از جنوب آفریقا؛ و گروه‌های بزرگ‌تر و منسجم تر همچون دسته‌های فرقه‌ای خانوادگی از مردم بانتو – زبان در مرکز و جنوب آفریقا و دسته‌های فرقه‌ای بسیار منسجم در شاخ آفریقا، قلمروهای ساحلی، و نیز مناطق شهری خود گردان همچون شهرهای تجارتی ساحلی مردم سواحیلی در ساحل شرقی آفریقا که شبکه تجاری را تا چین گسترش می‌دادند. در سال ۱۴۱۴، ژنگ هی، دریادار چینی از ساحل شرقی آفریقا دیدار نمود. در سال ۱۴۸۲، پرتقالی‌ها اولین دسته ایستگاه‌های تجاری را در امتداد ساحل غنا در المینا تأسیس کردند. کالاهای عمده مورد معامله در آن عبارت بود از بردگان، طلا، عاج و ادویه جات. کشف آمریکا از سوی قاره اروپا در سال ۱۴۹۲ در پی توسعه بزرگ تجارت برده بود که پیش از دوران پرتقالی‌ها انجام گرفت، که تقریباً فقط به وسیله تجارت از راه خشکی انجام می‌شد و هرگز به یک قاره محدود نمی‌گردید. در غرب آفریقا، تنزل تجارت برده اطلسی در دهه ۱۸۲۰ موجب تغییرات شدید اقتصادی در کشورهای منطقه شد. افت تدریجی برده داری، با فقدان تقاضا برای بردگان در جهان نو، افزایش قانون ضد برده داری در اروپا و آمریکا، و خروج فزاینده ناوگان سلطنتی از ساحل غربی آفریقا، تسرع شد که کشورهای آفریقائی را وادار می‌نمود تا از منابع جدید اقتصادی استفاده نمایند. بزرگ‌ترین قدرت‌های غرب آفریقا: اتحادیه آسانته، داهومه | قلمرو داهومه، و امپراتوری اویو، روش‌های متفاوتی را برای اعمال این تغییرات بکار بردند. آسانته و داهومه بر گسترش «بازرگانی قانونی» در شکل خرمای روغنی، کاکائو، الوار چوب و طلا متمرکز شدند تا پایه‌ای برای تجارت صادرات نوین در غرب آفریقا ایجاد نمایند. امپراتوری اویو، که نتوانست این کار را انجام دهد، در اثر جنگ‌های داخلی از هم فروپاشید. جستجوی پیش از استعمار. در اواسط قرن نوزدهم اروپائی‌ها و به ویژه جستجوگران بریتانیایی علاقه‌مند به جستجو در قلب این قاره شدند و عرصه را برای تجارت، استخراج معادن و دیگر بهره‌برداری‌های بازرگانی به آن گشودند. علاوه براین، تمایلی برای متمایل کردن ساکنان آن به دین مسیحیت وجود داشت. ناحیه مرکزی آفریقا هنوز تا حد زیادی برای اروپایی‌ها تا این زمان ناشناخته بود. دیوید لیوینگ استون بین سال ۱۸۵۲ تا سال ۱۸۷۳به هنگام مرگش در این قاره به جستجو می‌پرداخت؛ در میان دیگر ادعاها برای کسب این افتخار، وی اولین اروپایی بود که آبشارهای ویکتوریا مشاهده کرد. هدف اصلی افراد جستجوگر یافتن سرچشمه رود نیل بود. سفرهای ریچارد فرانسیس بورتن| بورتن و ژان هانینگ اسپک| اپک (۱۸۵۸–۱۸۵۷) و اسپک و جیمز آگوستوس گرنت| گرنت (۱۸۶۳) منجر به یافتن دریاچه تانگانیکا و دریاچه ویکتوریا شد. مورد اخیر نهایتاً به عنوان سرچشمه رود نیل اثبات شد. در پی سفرهای مستمر ساموئل بیکر| بیکر و هانری مورتن استنلی| استنلی، آفریقا تا پایان قرن مزبور به خوبی جستجو و این به راهی برای استعمار منجر شد که نتیجه آن بود. استعمار و تقلا به خاطر آفریقا. در اواخر قرن هجدهم، قدرت‌های امپریالیستی نوعی تقلا به خاطر آفریقاً از خود نشان دادند و بیشتر نواحی این قاره را اشغال و کشورهای استعماری متعددی را ایجاد کردند و تنها دو کشور مستقل را رها نمودند: لیبریا، یک کشور مستقل که بخشی از آن از سوی افراد آمریکایی آفریقائی؛ و حبشه مسیحی ارتودوکس (امروزه با نام اتیوپی) محل سکونت قرار گرفت. این اشغال استعماری تا پس از پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت، زمانی که تدریجاً تمام کشورهای استعمارشده به استقلال رسمی دست یافتند. استعمال، یک اثر بی‌ثبات‌کننده بر آن چیزی داشت که شماری از گروه‌های نژادی هنوز آن را در سیاست‌های آفریقائی حس می‌کنند. پیش از نفوذ اروپا، مرزهای ملی چندان مورد توجه نبودند، در حالی که آفریقایی‌ها کلاً از عملکردهای نواحی دیگر جهان همچون شبه جزیره عربستان دنباله روی می‌کردند، که حوزه گروهی بود که با نفوذ نظامی یا تجاری آن سازگاری داشت. پافشاری اروپا برکشیدن مرز در اطراف سرزمین‌ها برای جدا ساختن آن‌ها از دیگر قدرت‌های استعماری، در غیر این صورت، اعلب موجب جداسازی گروه‌های سیاسی مجاور با هم، یا واداشتن دشمنان سنتی به زندگی با یکدیگر بدون هیچگونه منطقه بی‌طرف بین آن‌ها می‌شد. اما مثلاً، رود کنگو ظاهراً یک مرز جغرافیایی طبیعی است، که در آن گروه‌هایی با زبان، فرهنگ یا شباهت دیگر در دو سوی رودخانه زندگی می‌کنند. تقسیم زمین بین بلژیک و فرانسه در امتداد یک رودخانه این گروه‌ها را از یکدیگر جدا می‌سازد. آنهایی که در مناطق صحرا یا نوحی پایین صحرای آفریقا زندگی می‌کنند، و برای قرن‌ها در آن به تجارت پرداخته‌اند، اغلب خود را بر روی مرزهایی می‌یابند که تنها بر روی نقشه‌های اروپایی قرار دارد. در کشورهایی که دارای جمعیت عمده‌ای اروپایی‌ها می‌باشند، مانند رودزیا (هم‌اکنون زیمبابوه) و آفریقای جنوبی، نظام‌های شهروندی طبقه دوم اغلب به منظور دادن قدرت سیاسی به اروپائیان فراتر از تعداد ساکنان آنها، تنظیم می‌شود. در کشور آزاد کنگو، ملک شخصی پادشاه لئوپولد دوم از بلژیک، با جمعیت بومی رفتارهای غیرانسانی می‌شد، و با نیروی کار برخوردی شبیه به جایگاه یک برده می‌شد. اما، این خطوط همواره به‌طور قطع بر مبنای خطوط نژادی ترسیم نمی‌شد. در لیبریا، شهروندانی که اعقاب بردگان آمریکایی بودند به مدت ۱۰۰سال یک نظام سیاسی داشتند که به بردگان سابق و بومیان در منطقه اختیار قانونی تقریباً یکسانی می‌داد با وجود این مدرک که بردگان سابق تعدادشان از لحظ فراوانی ده به یک نسبت به کل جمعیت بود. الهام این نظام به این کشور از سوی سنای آمریکا بود، که با وجود فراوانی بیشتر جمعیت آن‌ها نسبت به قبل، قدرت آزادی و جایگاه‌های بردگان را با هم متوازن ساخته بود. اغلب اروپایی‌ها این توازن قدرت را تغییر دادند، و تقسیمات نژادی ایجاد کردند که پیشتر وجود نداشت، و یک دوگانگی فرهنگی ثابت را برای ساکنان بومی در این نواحی که تحت کنترلشان بود، ایجاد نمودند؛ مثلاً، در آن جایی که هم‌اکنون روآندا و بروندی نامیده می‌شود، دو گروه نژادی هوتوس و توتسی در زمانی که استعمارگران آلمانی کنترل این منطقه را در قرن نوزدهم در دست داشتند، فرهنگشان در همدیگر ادغام شده بود. درهم آمیختگی، ازدواج‌های داخلی، و ادغام آداب و رسوم فرهنگی در طی قرن‌ها بین آن‌ها وجود داشت که تا آن زمان نشانه‌های مشهود تفرقه فرهنگی را از بین می‌برد و دیگر موجب ایجاد تفرقه نژادگرایانه نمی‌شد، تا این که بلژیک یک دسته‌بندی نژادی را برای کنترل منطقه بکار گرفت که نژاد گرائی آن مبتنی بر دسته بندیها و فلسفه‌های متناسب با فرهنگ اروپایی در آن زمان بود. اصولاً اصطلاح هوتو به مردم کشاورزی گفته می‌شد که به زبان بانتو تکلم می‌کردند و امروزه از غرب به سمت روآندا و برندی نقل مکان کرده‌اند، و اصطلاح توتسی به مردم دامپرور شمال شرق اشاره دارد که بعداً به این ناحیه مهاجرت کردند. این عبارات طبقه اقتصادی شخص را بدون در نظر گرفتن سابقه اجدادی تشریح می‌کند؛ که در آن اشخاصی که در حدود ۱۰ چارپا یا بیشتر داشتند به عنوان توتسی و آن‌هایی که کمتر از این تعداد دام داشتند به عنوان هوتو محسوب می‌شدند. این یک خط مطلق نبود بلکه یک قاعده بدهی و کلی بود، و فرد می‌توانست از هوتو به توتسی و برعکس جابجا شود. بلژیکی‌ها یک نظام نژادگرایانه را عرضه کردند؛ ظواهر اروپایی مانند، همچون پوست نرم‌تر، قد متوسط، بینی‌های باریک، بیشتر برای نژاد حامی (پسر نوح) ایده‌آل تر به نظر می‌رسد، و به آنهایی تعلق داشت که نزدیکترین مردمان از لحاظ اجدادی به توتسی بودند، و به این ترتیب قدرت به مردم استعمار زده داده می‌شد. کارت‌های شناسایی بر اساس این فلسفه صادر شدند. آفریقا پس از استعمار. امروزه، آفریقا شامل ۵۳ کشور مستقل و خود مختار است که هنوز مرزهای رسم شده طی استعمار اروپایی را دارند. از زمان استعمار به بعد، کشورهای آفریقایی مکرراً درگیر بی‌ثباتی، فساد، آشفتگی، و استبداد شده‌اند. اکثریت عمده ملل آفریقائی جمهوری‌هایی هستند که تحت برخی اشکال نظام حکومت ریاست جمهوری هستند. کشورهای معدودی در آفریقا توانسته‌اند دولت‌های دموکراتیک را حفظ کنند و تعدادی در عوض آن یک سری از کودتاهای (کودتای بیرحمانه و دیکتاتوری نظامی) را سپری کرده‌اند. تعدادی از رهبران سیاسی آفریقایی پس از استعمار ژنرال‌های نظامی بوده‌اند که دارای سواد ضعیفی بوده و نسبت به مسائل حکومتی ناآگاه بوده‌اند. اما بی‌ثباتی عظیم، عمدتاً نتیجه به حاشیه فرستاندن دیگر گروه‌ها و فرقه‌های نژادی تحت حکومت این رهبران بود، بسیاری از این رهبران به منظور سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن| دستاورد سیاسی درگیری‌های نژادی را دامن زده‌اند که از قبل تشدید شده بود، یا حتی به وسیله حکومت استعماری آن را ایجاد نموده‌اند. در بسیاری از کشورها نیروهای مسلح نظامی به عنوان تنها گروهی محسوب شده‌اند که توانسته‌اند نظم را به‌طور مؤثر برقرار نمایند و طی دهه‌های ۱۹۷۰و ۱۹۸۰ بر بسیاری از کشورهای آفریقایی حکومت کرده‌اند. طی دوره از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰، آفریقا بیشتر از ۷۰ عدد کودتا و ۱۳ مورد ترور ریاست جمهوری داشته‌است. مشاجرات مرزی و ارضی نیز رایج بوده، به علاوه آن که مرزهای تحمیلی اروپا در تعدادی از کشورها به‌طور گسترده صحنه درگیری‌های نظامی قرار گرفته‌است. جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد شوروی درمی‌گیرد و سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول، همچنین در بی‌ثباتی نقش ایفا می‌کند. زمانی که کشوری برای اولین بار مستقل می‌شود، اغلب انتظار می‌رود که خود را با یکی از دو ابرقدرت تراز (هماهنگ) کند. بسیاری از کشورها در آفریقای شمالی از اتحاد شوروی کمک‌های نظامی دریافت کرده‌اند، در حالی که تعدادی از آن‌ها در آفریقای مرکزی و شرقی توسط ایالات متحده، فرانسه یا هر دو حمایت شده‌اند. دهه ۱۹۷۰ شاهد نوعی افزایش (در موارد فوق) بود، جمهوری‌های تازه استقلال یافته آنگولا و موزامبیک خود را با اتحاد شوروی هماهنگ نمودند و غرب و جنوب آفریقا خواستار نفوذ شوروی در آن مناطق بودند. برخی کشورهای تحت حکومت احزاب کمونیست که در پی تحمیل سیاست‌های شوروی بدون نتیجه آن، به بیرحمی‌هایی همچون قحطی اتیوپی در سال‌های ۸۹–۱۹۸۵ انجامید.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289050
289053
مجتبی پورمحسن
مجتبی پورمحسن (زادهٔ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۸) نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار تحقیقی، مترجم، منتقد ادبی و فعال سیاسی ایرانی است. از کتاب‌های او یکی "ما و غرب" است که مجموعه گفتگوهایی با متفکران سده چهارده است، مثل صادق زیباکلام، محمد قائد، فریبرز رئیس دانا و بیست چهره دیگر. رمان بهار ۶۳ پورمحسن برنده جایزه کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات ایران چاپ شده در سال ۱۳۸۸ شد. این رمان بارها تجدید چاپ شده است. او اکنون در شبکه ایران اینترنشنال به عنوان روزنامه‌نگار تحقیقی، فعالیت می‌کند. بازداشت. مجتبی پورمحسن روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در رشت دستگیر شد. مأموران امنیتی او را به زندان لاکان رشت منتقل کردند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289053
289055
اصغر آراسته
اصغر آراسته (۱۳۳۲ در قصر شیرین - شهریور ۱۳۶۷ در کرج)، معلم و فعال سیاسی مارکسیست، عضو سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و مسئول تشکیلات این سازمان در قصر شیرین بود که در جریان اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ توسط جمهوری اسلامی اعدام شد. زندگی. اصغر آراسته در سال ۱۳۳۲ در قصرشیرین در استان کرمانشاه به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه آموزگار روستاهای قصرشیرین شد. وی در انقلاب بهمن از پیشروان مبارزه علیه حکومت محمدرضا پهلوی در منطقهٔ غرب استان کرمانشاه بود. وی که عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود، پس از انشعاب این سازمان، فعالیت خود را در سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در ستاد این سازمان در قصر شیرین ادامه داد. آراسته همچنین به همراه چند معلم چپ‌گرای دیگر "کانون معلمان قصرشیرین" را بنیان گذارد. وی در سال ۱۳۵۸ دستگیر و در پادگان سرپل ذهاب تحت شکنجه قرار گرفته و به اعدام محکوم شد، اما حکم اعدام او توسط صادق خلخالی با اعتراضات گستردهٔ مردم لغو شد. در جریان شورش در کردستان ایران در سال ۱۹۷۹، آراسته مسئولیت جمع‌آوری کمک‌های مردم قصرشیرین برای مردم کُرد در شهرهای جنگ‌زده را برعهده داشت. آراسته پس از تخریب شهر قصر شیرین در شهریور سال ۱۳۵۹ در روزهای آغازین جنگ ایران و عراق به همراه دیگر ساکنان این شهر، به شهر کرمانشاه آمد و تلاش کرد با حفظ ارتباطش با سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در این شهر به فعالیت سیاسی بپردازد. آراسته به سبب وضعیت منطقهٔ کرمانشاه در سال‌های جنگ، در سال ۶۲ راهی تهران شد و در کارخانه‌های اطراف تهران و کرج مشغول به کارگری شد. در سال ۶۵ در حالی که برای مدتی به کرمانشاه بازگشته بود، دستگیر و دو سال زندان را در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه و زندان گوهردشت کرج گذراند. وی سرانجام در شهریور ۱۳۶۷ در جریان اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت کرج اعدام شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289055
289057
فرهنگ در آفریقا
فرهنگ آفریقا توسط یک نظام کاملاً یکپارچه از ارزش‌های اجتماعی مشخص می‌شود، از طریق فرایندهای تاریخی اطلاع داده می‌شود که از سازمان اجتماعی خود پشتیبانی می‌کند. جالبترین ویژگی فرهنگ آفریقایی ماهیت تقریباً یکدست از یک شبه- زبان آفریقائی است، که عناصر غیر کلامی برقراری ارتباط آن برای تغییر مفهوم و انتقال احساس بکار می‌روند. همچون اروپایی‌های جنوبی، آفریقایی‌ها بیشتر حراف، گرم و متعهد می‌باشند. این شبه- زبان آفریقایی در مجموعه‌ای از روابط تاریخی و باورهای معنوی باستانی ریشه دارد که در نسل، زبان، سیاست در حال شکوفائی، و نیز تراژدی‌های توامان برده داری و استعمار آفریقا جای گرفته‌اند. گویشهای شبه زبانشناختی آفریقایی‌ها، و تنفسهای اجتماعی بنیادی به سادگی قابل تشخیص بوده و در یک فلسفه باستانی قوی و عمیقاً جا افتاده ریشه دوانده که حتی در مواجهه با جابجایی‌های گسترده اجتماعی و جغرافیای سیاسی حاصل از تغییر نمودار جمعیتی نیز مستلزم تداوم و تعالی آن‌ها است. فرهنگ نوین آفریقایی از طریق پاسخهای پیچیده به امپریالیسم عربی و امپریالیسم اروپایی بروز می‌یابد. در شروع اواخر دهه ۱۹۹۰، آفریقایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای می‌خواستند هویت خود را مجدداً اظهار نمیند. خصوصاً در شمال آفریقا خودداری از پذیرش برچسب عربی یا اروپایی منجر به بک نوع سرریز تقاضاها برای پاسداشت زبانها و فرهنگ بومی آمازیغ در مراکش، مصر، الجزایر و تونس منجر شد. پیدایش (باور) همه- آفریقائی گرائی از زمان افول آپارتاید، سبب افزایش تقاضاها برای حسی احیا شده از هویت آفریقایی گردید. در جنوب آفریقا، روشنفکران جوامع مقیم از اعقاب اروپایی به‌طور فزاینده‌ای به خاطر دلایل فرهنگی تا علل جغرافیایی یا نژادی هویت آفریقایی پیدا کردند. معروف است که برخی افراد، مراسم مذهبی انجام می‌دادند تا عضو جوامع زولو یا سایر شوند. شباهتاهای میان فرهنگهای گروه‌های مختلف نژادی و ملی به آفریقا جلوه‌ای از همپوشانی فرهنگها بخشید. در واقع طبیعت فرهنگ آفریقایی شامل سلسله‌ای از عناصر مرتبط معنوی می‌شود. جایی که خطوط شکاف فرهنگی قرار می‌گیرند، آن‌ها به سرعت به عناصر ستبر تر و انگیزه سازتری تمایل می‌یابند که معنوی گرایی آفریقایی را نشان می‌دهد. اما، خطوط شکاف فرهنگی، بین آن دسته از آفریقایی‌هایی بارز است که به سبکهای زنگی غربی یا باختری شبیه شده‌اند و نیز آفریقایی‌هایی که اصول اخلاقی و سنتی قدیم آفریقا را رعایت نموده یا به آن عمل می‌کنند. بیشتر فرهنگ سنتی آفریقا در نتیجه سال‌ها غفلت و سرکوب در اثر رژیمهای استعماری و نو استعماری نابود شده‌است. اکنون یک نوعی قیام در انجام کوششهایی برای کشف مجدد و بخشیدن مجدد شهامت به فرهنگ سنتی آفریقا تحت جنبشهایی صورت گرفته همچون رنسانس آفریقایی به رهبری تابو مبکی، تمرکزگرایی آفریقایی به رهبری گروه قدرتمندی از فرهیختگان از جمله مولفی آسانته و نیز تشخیص فزاینده‌ای از معنویگرائی سنتی از طریق جرم زدایی از وودوو (در غرب آفریقا) و دیگر اشکال معنویت. در سال‌های اخیر فرهنگ سنتی آفریقا با فقر روستایی و کشاورزی برای معاش مترادف شده‌است. فرهنگ مدنی در آفریقا، که هم‌اکنون با ارزش‌های غربی همراه شده، تضاد بزرگی با فرهنگ سنتی مدنی آفریقا دارد که زمانی غنی بود و بر اساس استانداردهای نوین غربی دلخواه بوده‌است. شهرهای آفریقایی همچون لوآنگو، مبانزا کنگو، تیمبوکتو، تیبس مصر| تیبس، مروئه و دیگرشهرها به عنوان پررونق‌ترین مراکز شهری و صنعتی، پاکیزه، با طرحی مناسب، و پر از دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها، و معابد محسوب شده بودند. این تصویر از زندگی سنتی شهری در آفریقا تضاد عمیقی با شهرهای اروپائی داشت که آلوده، شلوغ و به هم ریخته بودند... ویژگیهایی که تا حدود زیادی حفظ شده‌اند. اصلی و با دوامترین خط شکاف فرهنگی در آفریقا، جدایی بین روستا گرایی| روستا گرایان و کشاورزی| کشاورزان است. این فاصله هرگز مبتنی بر رقابت اقتصادی نیست و نبوده‌است، اما تا حدودی بر مبنای سیاست استعماری نژادگرایی است که روستاگرایان به عنوان یک نسل متفاوت که از کشاورزان پدید آمده‌اند می‌داند، و یک شکل از آپارتاید را بین دو فرهنگ در آغاز دهه ۱۸۸۰ اعمال نموده که تا دهه ۱۹۶۰ ادامه می‌یابد. اگرچه قدرتهای استعماری اروپا به‌طور گسترده‌ای صنعتی شدند، بسیاری از مدیران و فلاسفه‌ای که نوشته‌های آن‌ها وجود استعمار را منطقی قلمداد می‌کرد، سیاستهای شبه علمی به نژادی و نژادپرستانه را بر روی آفریقایی‌ها طی آزمایشهای مهندسی انحرافی اجتماعی انجام دادند. بیشتر دسته‌بندی مجدد نژاد پرستانه در آفریقایی‌ها جهت تناسب یافتن با الگوهای اروپایی، متناقض و ناهمگرا بوده‌است. اما، به دلیل مشروعیت بخشی به آن‌ها و قوانینی که از این سیاستها وضع شده که دارای پشتوانه نیروی پلیس، اثبات علمی و قدرت اقتصادی بوده، آفریقایی‌ها یا با ایستادن در برابر قوانین جدید، واکنش نشان دادند، یا آن‌ها را به نفع (ایده) همه- آفریقائی گرایی رد کردند. تمامی اعضای جوامع وافراد آفریقایی از طریق هیئتهای استعماری به نژادی مورد سنجش قرار گرفتند و هویتها و اصالت نژادی آن‌ها بر اساس دانشی نامعلوم مجدداً تعیین گردید. مدارس کلاً مشابه اروپائی‌ها در برخی جنبه‌های فیزیکی یا فرهنگی به تدریس پرداختند که نسبت به دیگر آفریقایی‌ها برتری داشت و شایسته امتیازات بیشتری بود. این مسئله از سوی دیگر اروپائیانی موجب خصومت شد- سوسیالیستها و کمونیستها- که آفریقایی‌ها را بر طبق گروه‌های مبهم می‌شناختند که بر مبنای معیارهای اروپایی الگوسازی شده بود. ساده‌ترین راه برای تقسیم آفریقایی‌ها در راستای خطوط اقتصادی بود. روستا گرایان، کشاورزان، شکارچیان و آفریقایی‌های غربزده، همه به وضوح فرهنگهای قابل تشخیصی را تشکیل می‌دادند که هر کدام نقش متفاوت و از شکل افتاده‌ای را در سیاست نوین آفریقا ایفا می‌نمود. آفریقائی‌های غربزده، خصوصاً نوبی‌های سنگالی و سودانی از مراکز شهری چون داکار و خارطوم، به عنوان توده‌ای از ارتشهای استعماری علیه آفریقاییهای روستایی استفاده می‌شدند. روستاگرایان با ضبط همده فروشی سرزمینهای چرا به نفع امور کشاورزی به گروه‌های تندرو (افراطی) تبدیل می‌شدند. کشاورزان به خاطر زمین و آب با روستاگرایان پس از اقدامات سنتی سهم دهی در اثر سیاستهای استعماری از بین رفت، درگیر شدند. علاوه بر این، حجم فزاینده‌ای از انسان‌شناسی نظری و دانش نژادی، باورهای کاذبی را راجع به برتری و حقارت آفریقایی‌ها با سوابق فرهنگی و اقتصادی متفاوت ایجاد نمود. اکثریت گسترده‌ای از طبقه فرهیخته در آفریقا از بیگانگان بودند و خواهان ارائه بازنمایی‌هایی غیر بومی و برون سرزمینی از آفریقا بودند. اعمال احکام و سیاستهای دولت موجب تولید آثاری شد که تعصبات استعمارگران اروپایی را مورد تأیید قرار می‌داد. هنر و معماری آفریقا بیانگرتنوع فرهنگهای آفریقایی می‌باشند. قدیمی‌ترین نمونه‌های موجودهنری در آفریقا مهره‌های ۷۵هزار ساله‌ای می‌باشند که از صدفهای « ناساریوس» ساخته شده و در غار بلومبوس کشف شده‌اند. هرم کبیر گیزا در مصر بلندترین سازه معماری جهان برای مدت ۴هزار سال تا زمان ساخت برج ایفل بود. مجموعه اتیوپیایی کلیساهای یکپارچه در لالیبلا درکلیسای سن جرج نمونه‌ای از آن است، به عنوان یکی از عجایب دیگر مهندسی می‌باشد. موسیقی و رقص. موسیقی آفریقا یکی از پویاترین اشکال هنری است. مصر طی مدتی طولانی کانون فرهنگی جهان عرب بوده‌است، در حالی که تجدید خاطره نواختهای مناطق پایین صحرا به ویژه در غرب آفریقا، از طریق تجارت برده اطلسی به رقص سامبا، آهنگ‌های بلوز، جاز، رگا، موسیقی رپ، و بزن و بکوب نوین منتقل شد. موسیقی نوین این قاره شامل آوازخوانیهای گروهی پیچیده از آفریقای جنوبی و نواختهای رقص از موسیقی رقص سوکوس می‌شود که بیشتر در آن موسیقی جمهوری دموکراتیک کنگو رایج بوده‌است. تحقیقات اخیر عبارت‌اند از پیدایش موسیقی هیپ- هاپ آفریقایی به ویژه شکلی از نوع درآمیخته سنگالی آن با امبلاکس، و کوایتو، که یک گونه موسیقی خانگی در آفریقای جنوبی می‌باشد. موسیقی آفریکاآن نیز که در جنوب آفریقا وجود دارد، وجودی مطابق با سلیقه شخصی دارد که عمدتاً با موسیقی سنتی (موسیقی بوئر) ترکیب می‌شود، در حالی که جوامع جدیدتر مهاجر موسیقی خانگی خود را به این قاره عرضه می‌کنند. سنتهای بومی موسیقی و رقص آفریقا از طریق سنتهای شفاهی حفظ می‌شوند و آن‌ها از سبکهای موسیقی و رقص آفریقای شمالی و جنوبی متمایز می‌شوند. اثرات عربها در موسیقی و رقص آفریقای شمالی و نیز اثرات غربی در اثر استعمار در آفریقای جنوبی، مشهود می‌باشند. بسیاری از زبانهای آفریقائی زبانهای طنین دار هستند که در آن سطح نواخت (صدا) معنی سخن را تعیین می‌کند. این مسئله همچنین در ملودی‌ها و نواختهای موسیقی آفریقایی یافت می‌شود. گروهی از ابزار موسیقی که در آن‌ها استفاده می‌شوند عبارت‌اند از طبل‌ها (بیشتر از همه استفاده می‌شود)، ابزار زنگی، کمان موسیقی، عود، نیلبک، و سرنا. رقصهای آفریقایی حالت مهمی از برقراری ارتباط هستند و رقاصان در آن از اداهای ظاهری، نقاب‌ها، لباس‌های مرسوم، نقاشی روی بدن و تعدادی از ابزار دیداری استفاده می‌کنند. با شهرنشینی و نوین سازی، رقص و موسیقی جدید آفریقایی آثاری را از خود عرضه می‌کند که مشابه چندی از فرهنگهای دیگر است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=289057