Unnamed: 0
int64
0
2.35k
date
stringlengths
10
10
topic
stringlengths
21
91
url
stringlengths
48
49
text
stringlengths
1
107k
2,100
1398/07/17
بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43719
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. السّلام علی الحسین و علی علیّ‌بن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین (علیه‌ السّلام). خیلی خوش ‌آمدید عزیزان من، جوانان ما و امیدهای آینده‌ی کشور. خوشحالم که امسال هم خدای متعال توفیق داد و توانستیم این جلسه را تشکیل بدهیم و با شما باشیم و از شما بشنویم. مطالبی که [دوستان] گفتند بسیار خوب بود؛ یعنی ارزیابی من نسبت به این سخنرانی‌ها این است؛ نکات قابل توجّهی در بیاناتشان بود که ممکن است بنده با بعضی از بخشهایش موافق نباشم، امّا اینکه جوان ما می‌نشیند در یک موضوعی که برایش مهم است فکر میکند و درباره‌ی آن حرف و مطلب تولید میکند و بعد با ادبیّات بسیار خوبی این مطلب را بیان میکند، برای من بسیار لذّت‌بخش است؛ واقعاً وقتی انسان نگاه میکند و این جوانها را با این خصوصیّات میبیند، [لذّت میبرد]. این را بدانید، اگر میشد که همه‌ی شما -این جمعیّتی که هستید- یکی‌یکی حرف میزدید و من گوش میکردم، من این کار را میکردم منتها خب متأسّفانه عملی نیست.  حرفها، بسیار خوب بود. خب دوستان چند مطلب گفتند که باید پیگیری بشود؛ من به دفترمان، به دوستانی که در دفتر مسئولند سفارش میکنم که اینها را پیگیری کنند. پیگیری ما هم به صورت دستور نیست که من به دستگاه‌ها دستور بدهم؛ دستگاه‌ها مسئولیّت دارند، مأموریّت دارند و باید کار خودشان را انجام بدهند؛ دستور دادن، کار ما نیست لکن توصیه میکنم، راهنمایی میکنم، تأکید میکنم و پیگیری میکنم تا ان‌شاءالله این کارها انجام بگیرد. یکی دو مطلب راجع به مسائل وزارت بهداشت بود، ان‌شاءالله دنبال کنند؛ یک مطلب مربوط به شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که دبیر محترم شورای عالی(۲) اینجا حضور دارند و مسئله‌ی امضا کردن آن مصوّبات را حتماً دنبال کنند؛ یکی مسئله‌ی امضا کردن مصوّبات شورای عالی آموزش و پرورش بود که وزیر محترم(۳) اینجا هستند، حتماً دنبال کنند؛ یک مسئله، مسئله‌ی واکسن هپاتیت بود که الان این جوان عزیز گفتند، این را حتماً پیگیری کنند و پیگیری‌های دیگر را هم ما ان‌شاءالله دنبال میکنیم که انجام بگیرد. عزیزان من! آنچه مهم است این است که این پیشرفت علمی که در کشور از حدود دو دهه‌ی قبل به این طرف شروع شده، ادامه پیدا کند. ما در برخی از رشته‌های علمی نوپا در رتبه‌های بالای جهان هستیم؛ [یعنی] رتبه‌های زیرِ ده، رتبه‌ی پنجم، ششم. خب اینها خیلی افتخارآمیز است لکن این ما را به هیچ وجه قانع نمیکند. حالا در نانو، در زیست‌فنّاوری، در بعضی از چیزهای دیگر ما جلو هستیم [امّا] این کافی نیست؛ حرکت علمی در دنیا یک حرکت پُرشتابی است، ما هم عقب‌ماندگی‌های بسیار متراکمی از سابق داریم، لذا بایستی این شتابی که در پیشرفت علمی هست ادامه پیدا کند. البتّه تا الان خوب کار شده؛ در این شانزده، هفده  سالی که در این زمینه‌ها دنبال میکنیم و مشغول هستیم و سرگرم این کار هستیم، انسان مشاهده میکند که هم علم پیشرفت کرده، هم فنّاوری‌های برخاسته‌‌ی از علم پیشرفت کرده، هم آن چرخه‌ای را که من چند بار در جلسات گفته‌ام(۴) -[یعنی] چرخه‌ی تولید ثروت که تجاری‌سازی در آن هست- پیشرفت کرده. دیروز ما اینجا یک نمایشگاهی داشتیم،(۵) من رفتم دو ساعتی در این نمایشگاه کارهایی را که انجام داده‌اند نگاه کردم. من شوق و اعتماد به نفْس و خودباوری را، هم در حرفهای [مسئولین] این شرکتهای دانش‌بنیانی که دیروز اینجا حضور داشتند  دیدم، هم در حرکاتشان دیدم، هم در عملی که انجام داده بودند مشاهده کردم؛ این خیلی چیز مبارکی است. هم شوق دارند، هم اعتماد به نفْس دارند؛ معتقدند میتوانند، معتقدند پیش خواهند رفت و انگیزه دارند برای پیشرفت. اینها البتّه سی شرکت بودند از چند هزار شرکت دانش‌بنیانی که وجود دارد؛ حالا به ما آمار میدهند حدود چهار هزار و خرده‌ای شرکت دانش‌بنیان [وجود دارد]؛ کم است. این چهار هزار [شرکت] در کشور در طول یک مدّت محدود و مشخّص حدّاقل باید برسد به چهارصد هزار [شرکت] یا بیشتر. البتّه شرایطی دارد، خصوصیّاتی دارد که من به بعضی‌اش اشاره خواهم کرد. اوّلاً بایستی زیرساخت‌های قانونی این شرکتهای دانش‌بنیان فراهم بشود؛ الان بسیاری از زیرساخت‌های قانونی اینها مشخّص نیست که در بعضی از صحبتهای دوستان هم این معنا بود. این کار، کار دولت و مجلس و مسئولین ذی‌ربط است؛ بنشینند مشخّص کنند و به تعبیر این برادری که اینجا صحبت کردند مثلاً شرکت سود‌محور و شرکت وظیفه‌محور را از هم تفکیک کنند، مشخّص کنند که چه کاری بنا است انجام بگیرد و حدود و ثغورش مشخّص بشود. [ثانیاً] موانع را بر طرف کنند که بعضی از موانع را گفتند. اتّفاقاً همین موضوع «شش ماه» را که یکی از این دوستان گفتند، دیروز اینجا به من گفته شد؛ یکی از این شرکتهای دانش‌بنیان گفتند که ما این محصول را ــ که یک محصول خیلی برجسته‌ی خوبی بود ــ در ظرف هشت ماه ساخته‌ایم که بسیار مدّت کوتاهی است برای [ساخت] این محصول؛ شش ماه طول کشید که مجوّز گرفتیم! یعنی مجوّزی که مثلاً در ظرف یک هفته بایستی صادر بشود، شش ماه طول میکشد؛ اینها باید برداشته بشود. موانع کسب و کار اینها است، اصلاح فضای کسب و کار که بنده مکرّر تأکید کرده‌ام بر روی آن، یعنی اینکه موانع کار برداشته بشود، موازی‌کاری‌های غلط انجام نگیرد. البتّه انحصار هم بایستی برداشته بشود که در صحبتهای دوستان هم مسئله‌ی انحصار بود. خب، چند نکته را من یادداشت کرده‌ام که به شما عرض کنم: یکی این است که ما یک سند راهبردی امور نخبگان داریم که مصوّبه‌ی شورای ‌عالی انقلاب فرهنگی است، سندی بسیار خوب و مهمّی است؛ این سند باید بجد تحقّق پیدا کند، یعنی به این سند عمل بشود. تا الان به بخشی از این سند مهم عمل شده [امّا] به همه‌‌‌ی آن عمل نشده. اگر این سند به طور کامل مورد عمل قرار بگیرد، بسیاری از این مشکلاتی که گفته شد در زمینه‌ی پیشرفت علم، در زمینه‌ی تجاری‌سازی محصولات علمی و فنّاوری و بقیّه‌ی مشکلات، برطرف خواهد شد. هم بایستی بنیاد نخبگان به این سند بپردازند، هم من اینجا میگویم که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی باید مطالبه کند؛ شورای‌عالی انقلاب فرهنگی یک شورای برجسته است؛ یعنی رؤسای سه قوّه در این شورا حضور دارند، چندین وزیر و شخصیّت‌های حقیقی و کارآمد در این شورا هستند؛ باید مطالبه کنند، باید بخواهند که این سند تحقّق پیدا کند. به نظر ما بسیاری از این مشکلات، بر اثر اجرائی نشدن این سند است. البتّه از این سند، چند سالی گذشته؛ باید به‌روزرسانی هم بشود؛ امروز با توجّه به کسب‌ و کارهای جدیدی که تحقّق پیدا کرده و پیشرفتهای علمی‌ای که در دنیا به وجود آمده و در کشور ما هم تا حدود زیادی تحقّق پیدا کرده، حتماً‌ این سند یک به‌روزرسانی‌ای لازم دارد؛ باید نوسازی و تازه‌سازی بشود. نکته‌ی دوم؛ متأسّفانه یک جریانی در کشور وجود دارد که با پدیده‌ی جنبش علمی با بددلی برخورد میکند؛ این جریان هست. اینکه من به شما دارم عرض میکنم برای این است که خود شما که عناصر تشکیل‌دهنده‌ی این جریان علمی هستید، توجّه داشته باشید که در مقابل شما یک جریان بددلانه‌ای، بدخواهانه‌ای وجود دارد؛ شما مأیوس نشوید؛ حرف من این است. یکی از کارهای آن جریانی که من تعبیر میکنم از آن به بددل یا بدخواهِ حرکت علمی، این است که اصل جنبش علمی را انکار میکند، اصلاً  گویی که چنین چیزی نیست. من در یک جلسه‌ای که چند ماه قبل بود، قضیّه‌ی آن دانشگاه استنفورد را اینجا مطرح کردم، گفتم(۶) که تصمیم دارند، اصرار دارند که بگویند: «نخیر هیچ اتّفاقی نیفتاده»؛ در حالی که شما دارید اتّفاق را جلوی چشم خودتان می‌بینید، خودتان در حال حرکت علمی و پیشرفت علمی هستید؛ اینها انکار میکنند، میگویند چنین چیزی نیست. اینکه شما میگویید حلقه‌ی واسطی بین دانشگاه و مردم به وجود بیاید -که یکی از دوستان الان اینجا گفتند- حالا ما اینجا داریم مدام اصرار میکنیم که «کار علمی، پیشرفت علمی، جهش علمی شروع شده» -که واقعیّت هم هست- یک عدّه هم میگویند: «نخیر اتّفاقی نیفتاده» که آن عدّه هم متأسّفانه از داخل دانشگاه این حرکتِ بدخواهانه را دنبال میکنند، خب مردم دچار تردید میشوند. پس بنابراین یکی از کارهای آنها انکار است. بعد، یکی از کارهای بدشان دلّالیِ جابه‌جا کردن نخبه‌های کشور است که این کار هم دارد انجام میگیرد. نخبه را از ماندن در داخل دلسرد کنند که «چرا میمانی، بی‌خود خودت را معطّل میکنی، عمرت را تلف میکنی»، در حالی که او مال اینجا است، پاره‌ی تنِ اینجا است، با رشد کشور، او رشد میکند؛ با رشد او، کشور رشد میکند؛ او وظیفه‌اش را انجام میدهد؛ این را از ماندن در اینجا مأیوس کنند و حالا به یک جلوه‌ای در خارج -یا پولی یا غیر پولی یا حتّی موهوم- او را جابه‌جا کنند که از این دانشگاه برود به جای دیگر؛ این هم از کارهایی است که الان دارد انجام میگیرد. وظیفه‌ی وزارت علوم و وزارت بهداشت است که از دانشگاه‌ها مراقبت کنند، پاکسازی کنند. جوانان را ناامید میکنند، بعد که به آنها اعتراض میشود، میگویند: «خبرهایی که به فلانی و به مقامات و به سطوح مسئولین عالیِ کشور میرسد، خبرهای یک‌جانبه است، فقط جهات مثبت را به اینها میگویند، جهات منفی را نمیگویند»؛ جهات منفی چیست؟ مثلاً فرض کنید سرقتهای علمی یا مثلاً بی‌کیفیّتی بسیاری از مقالات. چرا، میگویند؛ لازم هم نیست، ما خودمان میدانیم؛ خیلی از این آسیب‌های گوناگون را در سخنرانی‌های با دانشجوها و با مجموعه‌های علمی و دانشگاه‌ها خود من گفته‌ام. بحث کمبود کیفیّت، بحث همین مسئله‌ی سرقتهای علمی، بحث علم غیر نافع، اینها اشکالاتی است که خود ما زودتر از آنها گفته‌ایم، بیشتر از آنها میدانیم امّا جنبه‌های مثبت را وقتی انسان نگاه میکند بمراتب راجح(۷) از این جنبه‌های منفی میبیند. بله این جنبه‌های منفی هم هست، ما مشکلات داریم، الان همین جوانهای خود ما آمدند تعدادی از این مشکلات را گفتند. از این قبیل حرف خیلی به مسئولین میرسد، این جور نیست که نرسد لکن حقیقت قضیّه، واقعیّت قضیّه، جریان اصلی کشور، جریان مثبت و مطلوب و جریان خوبی است. ما امروز در علم کجا هستیم، بیست سال پیش کجا بودیم؟ خیلی تفاوت کرده. البتّه من آمارهایی هم دارم، حالا شاید اگر رسیدم مقداری هم بگویم. این از هنرهای انقلاب است؛ انقلاب در کشور این هنر را به وجود آورد که به مرد و زن کشور، به جوان و پیر کشور جرئت داد که وارد سرزمین‌های دشوار بشوند. این جرئت امروز وجود دارد، جوان ما با جرئت تمام وارد یک حوزه‌ی علمی دشوار و پیچیده میشود، کارهای مهمّی انجام میدهد، دیگران -حتّی دشمنان- این کارهای مهم را تحسین میکنند. من یادم هست چند سال قبل از این -البتّه این اواخر هم بوده که حالا دیگر نمیخواهم این اواخر را مثال بزنم-  یک نویسنده، یک دانشمند صهیونیست [درباره‌ی] یک موشکی که آن وقت ما آزمایش کرده بودیم، در یک نشریّه‌ی صهیونیستی یک چیزی نوشته بود که برای من عین مقاله را آوردند؛ نوشته بود که من با ایران دشمنم امّا در مقابل این مردی که این موشک را ساخته سر تعظیم فرود می‌آورم؛ اینها با وجود تحریم، با وجود این همه مشکلات، بسته‌بودن درهای مراودات علمی، با وجود همه‌ی اینها یک چنین شاهکاری را درست کرده‌اند؛ این قضاوت دشمنان ما است که انکار واضحات میکنند. آنچه حالا من اینجا یادداشت کرده‌ام [این است که] بیش از دویست محقّق و دانشمند ایرانی جزو یک درصد دانشمندان برتر دنیا هستند؛ اینها افتخارآمیز است. البتّه زمینه، استعداد، ظرفیّت، چندین برابر این [چیزی] است که حالا تا امروز اینجا آمده. یقیناً پنج سال دیگر خیلی بیشتر از این خواهد شد، ده سال دیگر چندین برابر این خواهد شد. ببینید! این یک آمار مهمّی است: رشد مقالات پُر ارجاع دانشمندان ایرانی -نه یک مقاله‌ی صِرف- مقالاتی که در دنیا به آن زیاد ارجاع [داده] میشود، در سال ۲۰۱۰، ۷۸ مقاله بوده، در سال ۲۰۱۸ به ۴۶۱ مقاله رسیده؛ [یعنی] چند برابر در طول چند سال. اینها چیزهای مهمّی است که انکار میکنند. ما تقریباً یک درصد جمعیّت جهان را داریم، یک درصد جغرافیای دنیای معمور(۸) را هم داریم، امّا تولید علم ما نزدیک به دو درصد دنیا است، یعنی دو برابر آنچه انتظار میشود از کشور، تولید علمی داریم. بالاخره از ظرفیّت دانش تا امروز برای پیشبرد کشور هم استفاده شده، حالا چند مورد را من اینجا یادداشت کرده‌ام که فقط اینها نمونه است، البتّه خیلی بیش از اینها است: بالا بردن قدرت دفاعی کشور که از علم استفاده شده؛ پزشکی پیشرفته و درمان که امروز پزشکی ما کاملاً در منطقه ممتاز است؛ کنترل بیماری‌ها؛ در مسائل فنّی و مهندسی، [یعنی در] ساختها و کارهای بزرگ مهندسی که امروز در کشور انجام میگیرد؛ در زیست‌فنّاوری؛ در تولید محصولات با‌دوام با فنّاوری نانو؛ در فنّاوری صلح‌آمیز هسته‌ای و موارد متعدّد دیگر. ما امروز توانسته‌ایم علم را در خدمت منافع کشور و پیشرفتهای کشور، در این زمینه‌هایی که گفتم و شاید چند‌ده زمینه‌ی دیگر به کار بگیریم؛ اینها همه از برکات جمهوری اسلامی است. این هم یک نکته که خواستم عرض بکنم که این جریانِ بد‌دل و نمیدانم به چه دلیل مخالفِ با این حرکت علمی -که البتّه انسان حدس میزند امّا نمیتوانیم ادّعای یقین بکنیم- این‌ جور انکار میکنند، تخریب میکنند، تا بتوانند مانع‌تراشی میکنند، مشکلات درست میکنند. مدّتی پیش به من گزارش داده‌اند که برخی از کارهای علمی مهم را که در یک مرکز حسّاسِ تصمیم‌گیری شروع میشود، به بهانه‌های مختلف متوقّف میکنند؛ اینها باید برداشته بشود. البتّه مسئولیّت به عهده‌ی رؤسای محترم مربوط است که امروز بعضی‌شان در اینجا تشریف دارند؛ و این را من به شماها میگویم برای اینکه شما حرکت خودتان را به ‌طور پُرشوق، مضاعف، پُر‌قدرت در مقابل این حرکت انحرافی ادامه بدهید. نکته‌ی بعدی؛ بنیاد نخبگان و همه‌ی نهادهای نخبگانی به علوم مختلفی میپردازند، من اصرار میکنم، تأکید میکنم به علوم انسانی هم بپردازند؛ به اقتصاد بپردازند، به حقوق بپردازند، به مدیریّت‌ بپردازند؛ ما به حضور نخبگانی در اینها احتیاج داریم. دیروز که من اینجا از نمایشگاه بازدید میکردم یک دستگاهی را ساخته بودند، سازنده‌ی دستگاه گفت: «این دستگاه فقط در آمریکا وجود دارد و غیر از آمریکا هیچ جای دنیا این دستگاه را ندارند، این را ما خودمان ساخته‌ایم»؛ خب اینها مهم است؛ این جوان نخبه‌ای که میتواند در زمینه‌های فنّی، مهندسی، این‌ جور کارِ برجسته انجام بدهد -کارهایی که دیدیم و میدانیم و بعضی از مردم هم کارهای بسیار مهمّی که انجام گرفته را نمیدانند- میتواند در زمینه‌ی مسائل اجتماعی کشور، در زمینه‌ی مسائل اقتصادی کشور [هم]، فکر کند، راه ارائه بدهد. برخی از مسائل کشور در زمینه‌های اقتصادی ناشی از کمبودهای تحقیق علمی است؛ جوانهای ما باید وارد بشوند. امروز  مثلاً فرض کنید در زمینه‌ی مسائل اقتصاد، مسئله‌ی تورّم، مسئله‌ی کاهش قدرت پول ملّی، مسئله‌ی اشتغال، مسئله‌ی مسکن، در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، مسئله‌ی ازدواج، آسیب‌های اجتماعی، اعتیاد و غیره، همه‌ی‌ این مسائل، مسائلی است که با دانشِ نخبگانی، با حرکت نخبگانی جوانهای ما میتواند راه‌های حلّ بسیار خوبی پیدا کند. اگر این کار شد آن وقت پرورش اندامِ علمی کشور یک پرورش مناسبی خواهد بود، یک تناسب اندامی پیدا میکند؛ یعنی کار علم این‌ جور نمیشود که در یک بخش پیشرفت فوق‌العاده‌ای بکند، در یک بخش ضعیف و لاغر و ناتوان باشد؛ نه،‌ یک تناسب اندام پیدا میکند کما اینکه در نقشه‌ی علمی کشور این معنا رعایت شده. من باز هم تأکید میکنم روی مسئله‌ِی نقشه‌ی علمی کشور که کار بسیار مهم و سند بسیار باارزشی است که انجام گرفته و دنبال آن باید بروند. عزیزان من! یک نکته‌ی دیگر این است که علم، اگر جدای از فرهنگ صحیح بود، به خطا خواهد افتاد. یک علم پیچیده‌ی بسیار نافع، علم هسته‌ای است؛ چون با فرهنگ درست، فرهنگ انسان‌دوستی همراه نبود، [بلکه] همراه با فرهنگِ غلطِ قدرت‌طلبی بود، به بمب هسته‌ای منتهی شد و امروز بمب هسته‌ای همچنان تهدید دنیا است، تهدید بشریّت است؛کمااینکه یک روزی این تهدید عملی شد، امروز هم همه‌ی دنیا از آن میترسند، ناامنند. ما قاطعانه، شجاعانه، با اینکه میتوانستیم در این راه قدم برداریم، طبق حکم اسلام گفتیم در این راه وارد نمیشویم؛ هم ساختنش غلط است، هم نگه داشتنش غلط است، چون به کار بردنش حرام است. انسان محصولی را بسازد که نمیتواند آن را به کار ببرد، باید همان جا بماند؛ یعنی قطعاً حرام است؛ یعنی اگر چنانچه ما یک وقتی سلاح هسته‌ای میداشتیم، معلوم بود که هرگز امکان نداشت در هیچ جا آن را به کار ببریم، چون طبق موازین اسلامی قطعاً ‌حرام است، خب چیزی که حرام است، چرا انسان خرج کند بسازد؟ چرا خرج کند نگه دارد؟ چون نگهداری‌اش هم خیلی خرج دارد؛ اینهایی که دارند، هزینه‌ی زیادی مصرف میکنند فقط برای نگهداری‌اش. خب، ببینید! این علمِ بدونِ فرهنگ بود که صنعت بسیار مفید و حسّاس هسته‌ای را که بسیار صنعت مفیدی است برای بشریّت، کشاندند در راه غیر صلح‌آمیز، در راه غلط که بمب هسته‌ای از درون آن در آمد. علم این جوری است که اگر چنانچه با فرهنگِ درست، با مشی فکری درست همراه نباشد، چیز خطرناکی خواهد شد. ما به همین دلیل معتقدیم در مجموعه‌های نخبگانی، دین و ملّیّت -یعنی پایبندی جدّی دینی و شرف جدّی ملّی- بایستی بِجِد دنبال‌گیری بشود. دانشمند ایرانی وقتی با فرهنگ اسلامی و ایرانی آمیخته است، آن وقت یک جزء حیاتی از حیات ملّت است؛ در واقع به مجموعه‌ی ملّت روح میبخشد، توان میبخشد. ما نمیخواهیم دانشگاه ما تکرار و بازتولید فلان دانشگاه آمریکایی باشد؛ این را نمیخواهیم. علم را میخواهیم، شاگردی هم میکنیم، یاد میگیریم -یعنی از شاگردی کردن اصلاً‌ ننگمان نمیکند- امّا نمیخواهیم دانشگاه ما تکرار و  بازتولید فلان دانشگاه آمریکایی در تهران یا در فلان شهر دیگر کشور باشد؛ نمیخواهیم همان فرهنگ، اینجا تقلید بشود. فضای علمی کشور باید فضای علمیِ ایرانی و اسلامی باشد. خوشبختانه الان همین جور هم هست؛ مجموعه‌های علمی پیشرفته‌ِی برجسته را که انسان مشاهده میکند -مثل همینهایی که حالا در دهانها هست: سلولهای بنیادی، نانو، زیست‌فنّاوری، هسته‌ای، غیره- غالباً [این] مجموعه‌ها دارای انگیزه‌های دینی هستند. چون دین، حرکت علمی را جهاد میداند دیگر؛ یک کار جهادی در واقع دارند انجام میدهند؛ این باید بر محیط علمی دانشگاه‌های کشور حاکم باشد. شرایط ما با شرایط آن کشوری که او هم یک دانشگاه پیشرفته‌ی برجسته‌ای دارد، متفاوت است. ما بایستی با فرهنگ خودمان، ایرانی زندگی کنیم، ایرانی باید بیندیشیم و فکر کنیم؛ و الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی را در زمینه‌ی مسائل علم هم حتماً بایستی رعایت بکنیم که این به نظر من بسیار مهم است. این را [هم] عرض بکنم که در تقلید از فرهنگ دانشگاه‌های برتر دنیا -دانشگاه‌های آمریکا، کانادا، جاهای دیگر- اگر بخواهیم آنها را تکرار کنیم، نوزایی علمی هم از بین خواهد رفت؛ این را هم توجّه داشته باشید. این نوآوری علمی و پیشرفت علمی و ابتکار علمی هم، با دنبال‌کردن راه این و آن از بین خواهد رفت. نکته‌ی بعدی؛ یکی از کارهای مهمّی که جامعه‌ی نخبگانی میتواند انجام بدهد، این است که در دیپلماسی عمومی نقش ایفا کند. یکی از دوستان هم اتّفاقاً اینجا اشاره کردند در این سخنرانی‌شان که من هم اینجا یادداشت کردم: دیپلماسی عمومی. یعنی شما میتوانید نقش ایفا کنید در این زمینه‌ها. [مثلاً] گردآوردن نخبگان ایران فرهنگی بزرگ؛ یعنی قلمرو وسیع فرهنگ ایرانی در قرنهای گذشته که حالا یک مقداری فرق کرده. در این مجموعه‌ی فرهنگی که بعضی از کشورهای همسایه‌ِی ما را هم شامل میشود، ما بتوانیم نخبگان را گردآوری بکنیم. [یا مثلاً] گردآوریِ نخبگان منطقه‌ِی غرب آسیا؛ در کشورهای دیگر اینجا هم نخبگان زیادی هستند. [یا مثلاً] گردآوریِ نخبگان جهان اسلام؛ گردآوریِ نخبگان محورِ مقاومت. امروز یک پدیده‌ای در همین منطقه‌ی ما و شمال آفریقا وجود دارد به عنوان محور مقاومت، اینها نخبگانی دارند؛ گردآوریِ اینها، ارتباط برقرار کردن با اینها؛ [یا] حتّی گردآوریِ نخبه‌های حق‌جوی عالم در هر کشوری؛ در اروپا، در خود آمریکا، در جاهای دیگر، کسانی هستند که حق‌طلبند، حق‌جوی هستند، دنبال حرف درست و حرف حق میگردند، اگر بتوانید با آنها تعامل کنید و تفاهم کنید و ارتباط برقرار کنید حرفهای شما را هم قبول دارند میتوانید با اینها ارتباط برقرار کنید، آن وقت در این ارتباط و در نهادسازی‌هایی که با این ارتباط صورت میگیرد، شما میتوانید دانش پاک و باشرافت را، اندیشه‌ی درست را منتقل کنید. ما به برکت اسلام یک راه سوّمی را به دنیا پیشنهاد کرده‌ایم؛ نه راه سوسیالیستی در اقتصاد و تبعات اقتصاد، نه راه لیبرال ـ دموکراسیِ غرب با تبعات و خصوصیّاتی که دنبالش هست؛ یک راه سوّمی ما داریم، این راهی که امروز کشور ما دارد میرود، راه سوّمی است. البتّه ما در آرایه‌های گوناگونِ این راه یک قدری کندی کرده‌ایم، کوتاهی کرده‌ایم لکن وقت زیادی نیست. چهل سال، زمان زیادی برای حرکت یک نظام و رسیدن به یک تمدّن نیست. کشورهای غربی که امروز مثلاً یک تمدّن جاافتاده‌ای دارند، چهار قرن، پنج قرن، با مشکلات دست و پنجه نرم کردند؛ چهل سال، زمان زیادی نیست. ما کم‌کاری داریم در این زمینه‌ها، منتها میتوانیم این راه سوّم را درست معرّفی کنیم، درست مشی کنیم، درست حرکت کنیم و با عمل خودمان، با سخن منطقی خودمان، دلهایی را جذب کنیم به این سمت، به این راه -نه حالا لزوماً به خودمان یا به کشور خودمان- به این حرکت عظیم مهمّی که میتواند برای بشریّت سودمند باشد و از نفوذ فرهنگ غربی که روزبه‌روز دارد منحط‌تر میشود، نجات بدهیم کشورها را. فرهنگ غربی از اوّل، مسیر غلطی را انتخاب کرد؛ امّا از اوّل به این انحطا‌ط نبود، از اوّل این جوری نبود. خیلی از مفاسد و بلیّاتی که امروز در فرهنگ غربی هست، صد سال پیش بلکه پنجاه سال پیش در کشورهای غربی وجود نداشت، بتدریج اینها را دائم اضافه کردند، وارد کردند. این چیزهایی که واقعاً انسان شرمش می‌آید درباره‌ِی آنها حرف بزند، رواج منکر و تعطیلِ معروف، امروز در کشورهای غربی هست. [البتّه] این حرف ما نیست که ما مخالف آنها هستیم؛ خیلی از دانشمندان خودشان، خیلی از مصلحین خودشان، متفکّرین خودشان اینها را میگویند، مینویسند؛ لکن یک جریانِ پُرقدرتِ سرمایه‌داری و قدرت‌طلبِ مخلوطِ صهیونیستی و استعماری و استکباری دارند پیش میبرند این جریان را در آمریکا و به تبع آن در اروپا و در کشورهایی که تابع اینها هستند. ما اگر چنانچه بتوانیم درست عمل بکنیم، میتوانیم بسیاری از جوامع را از نفوذ این فرهنگ، از رسوخ این فرهنگ، از حاکمیّت این فرهنگ نجات بدهیم. نکته‌ی بعدی، ایجاد امید است. من جدّاً در این زمینه اصرار میکنم؛ هم به شما، هم به اساتید، هم به پیشروان حرکت علمی که نگذارید امیدی که به وجود آمده به پیشرفت علمی در کشور، خدای نکرده اختلال پیدا کند. این جور نباشد که ما مشکلات را به صورت یک‌‌طرفه و یک‌جانبه طرح کنیم، موفّقیّتهای بزرگ را نبینیم. خب بله، در کشور مشکلات وجود دارد؛ بعضی‌ها خیال میکنند ما مشکلات را نمیدانیم؛ نه، ما مشکلات را خیلی بیشتر از خیلی‌ها میدانیم؛ مشکلات هست امّا در کنار این مشکلات، موفّقیّتهای بزرگی وجود دارد. وقتی که ما یک‌جانبه مشکلات را مطرح میکنیم، گاهی روی یک مشکل خاص که چندان هم مهم نیست مدام تکیه میکنیم، مدام تکرار میکنیم، مدام میگوییم، مدام مرثیه‌خوانی میکنیم، امید در دل جوان فرو می‌نشیند،‌ امید کم‌فروغ میشود در دل جوانها؛ این غلط است. امروز کشور بحمدالله حرکت مهمّی را دارد ادامه میدهد. ما در قبل از پیروزی انقلاب یک کشورِ راکدِ جامدِ دنباله‌رو بی‌تحرّکی بودیم؛ کشورهای عقب افتاده، از ما همین طور جلو زدند، دستگاه‌های حاکمِ فاسد و وابسته‌ِی به آمریکا کشور را نگه داشته بودند. خب این استعدادی که امروز شما در کشور می‌بینید، امروز که پدید نیامده؛ این استعداد ایرانی، یک چیز طبیعی است؛ چرا این همه تولید علم پیش از انقلاب نبود؟ چرا این همه حرکت علمی پیش از انقلاب نبود؟ حالا یک آماری به من دادند، من دیگر یادداشت نکردم که بگویم، چیز عجیب و غریبی است؛ تولید علمی در دانشگاه‌های کشور را ــ مثل دانشگاه تهران، دانشگاه شریف، دانشگاه شیراز  ــ مشخّص کرده‌اند که چند درصد آن مال قبل از انقلاب است، چند درصد مال بعد از انقلاب است؛ حیرت‌آور است. انقلاب و حرکت عظیم انقلابی کشور و حاکمیّت تفکّر انقلابی و اسلامی بود که کشور را حرکت داد و پیش برد؛ تا اینجا رسانده، به اوج هم ان‌شاءالله خواهد رساند، جهشهایی خواهیم داشت؛ ما هنوز اوّل راهیم. جوان با این امید باید حرکت کند؛ فرق میکند. کار علمی خب کار آسانی نیست، البتّه برای کسی که طالب علم است شوق‌انگیز است، امّا کار سخت و دشواری است؛ پیشبرد کارها سخت است؛ این کار سخت اگر با امید همراه باشد پیش خواهد رفت. البتّه یکی از مایه‌های مهمّ امید عبارت است از توکّل به خدای متعال؛ اَلع‌اقِبَةُ لِلمُتَّقین‌؛(۹) وقتی شما اهل تقوا بودید، پاکدامن بودید، رعایت امر و نهی الهی را کردید، خدا با شما است. وقتی خدا با انسان است یعنی پیروزی با انسان است، موفقیّت با انسان است، شادکامی با انسان است، بهجت معنوی با انسان است. من مؤکّداً‌ شما جوانها را -که الحمدلله شماها پاکید، شماها پیراسته هستید، هنوز گرفتار مشکلات امثال ماها نشدید- توصیه میکنم  تا از این پاکی، از این صفا، از این نورانیّت هر چه میتوانید استفاده کنید؛ خدای متعال را در دل خودتان، در ذهن خودتان، در عمل خودتان همواره همراه داشته باشید. ان‌شاءالله پیش خواهید رفت. من چند سال پیش گفتم که باید پیشرفت ما جوری باشد که تا پنجاه سال بعد ــ که از آن پنجاه سال الان  پنج شش سالش گذشته ــ اگر کسی خواست به تازه‌های علمی دنیا دست پیدا کند مجبور باشد فارسی یاد بگیرد؛(۱۰) ما باید به اینجا برسیم؛ کما اینکه امروز اگر شما بخواهید تازه‌های علمی را به دست بیاورید مثلاً‌ فرض کنید که مجبورید زبان انگلیسی بلد باشید؛ در بعضی زمینه‌ها مثل حقوق و مانند اینها من‌باب مثال‌ باید زبان فرانسه بلد باشید؛ ما باید کار را به اینجا برسانیم، یعنی باید این قدر شما پیش بروید که به طور تقریبی تا آن مقطعی که بنده اشاره کردم، در آن مقطع ‌هر کس در دنیا بخواهد تازه‌های علمی را در بخشهای مختلف به دست بیاورد، ناچار باشد زبان فارسی یاد بگیرد تا بتواند از نوشته‌های شماها استفاده کند. البتّه شماها جوانهای امروز، آن روز مسئولین کشور و جاافتاده‌های کشورید، امّا باید شما زمینه را جوری فراهم کنید که جوانهای ۲۰ سال بعد و جوانهای ۲۵ سال بعد که بچّه‌های امروز شما هستند -البتّه آنهایی که بچّه دارید و ازدواج کرده‌اید- ان‌شاءالله بتوانند بهترین کار را انجام بدهند. امیدوارم ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی شما توفیق بدهد. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته    
2,101
1398/07/11
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از نویسندگان ادبیات مقاومت
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47191
واقعاً خیلی کارهای باارزشی انجام داده‌اند، امّا من نرخم را از همان صد برابری که گفتم پایین نمی‌آورم؛ صد برابر باید کار بشود.  
2,102
1398/07/10
بیانات در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43632
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین (ارواحنا فداه). السّلام علی الحسین و علیٰ علیّ بن الحسین و علیٰ اولاد الحسین و علیٰ اصحاب الحسین.  خیلی خوشوقت و خوشحالم و از خداوند متعال سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را به ما داد که چهره‌های نورانی شما را در این دیدار سالیانه زیارت کنیم. خداوند ان‌شاءﷲ همه‌ی شما را مشمول الطاف ویژه‌ی خود و هدایتهای ویژه‌ی خود قرار بدهد و به عالی‌ترین مقاماتی که یک انسان طالب آن است، برساند.  در بین پدیده‌های گوناگون بر‌آمده‌ی از انقلاب اسلامی که کم هم نیست، سپاه یک خصوصیّتی دارد. سپاه جزو نهادها و پدیده‌های برآمده‌ی از انقلاب اسلامی است؛ خصوصیّاتی در آن هست که در سایر برکات ناشی از انقلاب این خصوصیّات را انسان کمتر مشاهده میکند. اوّلاً ولادت سپاه در بحبوحه‌ی حوادث و هیجانهای بزرگ انقلاب بود؛ بعد رشد و حرکت سپاه و بلوغ سپاه در تلاطم عظیم حوادث دفاع مقدّس [واقع] شد؛ در طول این هشت سال دفاع مقدّس، سپاه رشد کرد؛ مثل نوجوانی که به مرحله‌ی جوانی و بلوغ و دلاوری میرسد.  بعد از دوران جنگ که دوران جبهه‌بندی‌های عمیق و وسیع سیاسی و فرهنگی بین انقلاب و دشمنان انقلاب -[یعنی] جبهه‌ی مقابل انقلاب- بود در این دوران عظیم و جبهه‌بندی که امتحانهای سختی پیش آمد، خیلی‌ها لغزیدند، خیلی‌ها دچار مشکل شدند، در یک چنین دورانی سپاه توانست خودش را به بلوغ و تکامل قابل توجّهی برساند. در این دوران سوّم که دوران بعد از دفاع مقدّس است، در زندگی فردی و زندگی سیاسی و اجتماعیِ افراد و مجموعه‌ها، غالباً یک دوراهی خطرناکی پیش می‌آید؛ دوراهی تعالی یا انحطاط؛ معمولاً این جور است. بعد از آنکه مراحل ورود در دنیای جوانی و حرکت طی شد، غالباً، هم افراد این جور هستند، هم سازمانها و مجموعه‌ها این جور هستند، حتّی انقلابها [هم] این جور هستند که به یک دوراهی‌ای میرسند: یک راه، راه تعالی است، یک راه، راه انحطاط است؛ یا پیشران عقل و حکمت و هدایت و معنویّت آنها را به طرف اوج میبرد، یا جاذبه‌های مادّیّت آنها را به سمت خواسته‌های حقیر مادّی تنزّل میدهد. این دو‌راهی غالباً در یک دوره‌ی معیّنی، هم در پیش روی اشخاص و افراد بشر هست، هم سازمانها -و همان‌ طور که عرض کردیم- هم انقلابها؛ بعضی از انقلابها و تحوّلات عظیم سیاسیِ جهانی خوب شروع میشوند، خوب هم رشد میکنند، امّا در یک مقطع حسّاس دچار انحطاط و سرازیری میشوند. این دوراهی برای جامعه‌ی ما و کشور ما در دوران بعد از دفاع مقدّس طبعاً پیش آمد. خب حالا در مورد اصل انقلاب حرفهای زیادی داریم؛ نمیخواهم وارد آن مقوله بشوم، امّا سپاه در این دوران، سربلند از آب در آمد، سربلند خارج شد؛ سپاه دچار فرسودگی نشد، دچار انحطاط نشد؛ عناصر اساسیِ هویّتِ خودش را حفظ کرد و به سمت تعالی حرکت کرد.  البتّه ریزش و رویش همه‌ جا هست، سپاه هم مستثنا نیست ولی ملاک این است که انسان ببیند غلبه با ریزش‌ها است، یا غلبه با رویش‌ها است؛ بنده قاطعاً قضاوت میکنم که در مورد سپاه به صورت واضح، غلبه با رویش‌ها بود؛ حرکت به این ترتیب، حرکت رویشی بود، حرکت پیشرفت بود، حرکت تعالی بود. کسی اعتراض نکند که خب بالاخره یک ریزش‌هایی هم داشتیم؛ بله داشتیم، همه ‌جا هست، همیشه هست؛ ملاک این نیست، ملاک این است که مقایسه کنیم، ببینیم رویش‌ها چگونه است و ریزش‌ها چگونه است. در اصلِ خود انقلاب هم همین حرف هست که حالا جای بحث‌ آن، اینجا نیست.  ببینید، شیواترین عرصه‌ای که یک مجموعه‌ای مثل سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصه‌ی جهاد و شهادت است؛ البتّه عرصه‌های دیگری هم وجود دارد، امّا عرصه‌ی شهادت در راه خدا آن نقطه‌ی اوج و نقطه‌ی درخشان و زیباترین منطقه‌ی مدّ نگاه انسان است؛ در عرصه‌ی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتاده‌ی محاسن سفیدی مثل شهید همدانی(۲) داریم، یک نوجوان تازه‌رسیده‌ای مثل شهید حججی؛(۳) همه‌ی اینها معنا دارد دیگر؛ همه‌ی اینها نشانه‌های باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی [است.] در عرصه‌های دیگر هم همین ‌جور است که حالا عرض خواهم کرد عرصه‌های دیگری را که سپاه در آنها وارد شده.  من میخواهم همه یک قضاوتی را پیدا کنیم؛ البتّه برای شماها شاید تکراری باشد این مطلبی که میخواهم عرض بکنم، امّا در عین حال گفتنش خوب است تا همه بدانند، همه بفهمند وضعیّت سپاه را. یک معیار سنجش وضعیّت برای هر سازمانی، برای هر مجموعه‌ای این است که ما موفّقیّتهای آن مجموعه را با ناکامی‌های آن مجموعه بسنجیم، مقایسه کنیم، ببینیم در مواجهه‌ی با مأ‌موریّتهایی که داشته است، موفّقیّتهایش چقدر است، ناکامی‌هایش چقدر است؛ اگر این را معیار محاسبه قرار بدهیم، به نظر بنده سپاه یکی از پُرافتخارترین مجموعه‌ها است؛ در این محاسبه، با این ملاک، با این معیار که موفّقیّتها و کامیابی‌هایش بیشتر بوده است یا ناکامی‌هایش؛ با این معیار، سپاه خیلی پُرافتخار است.  من چند سرفصل مهم را در این زمینه‌ها عرض میکنم، که اینها را باید در این محاسبه حتماً به حساب بیاوریم؛ یکی مسئله‌ی نوآوری و خلّاقیت در سپاه است؛ هم نوآوری در ابزارها و وسایل جنگی و نظامی -که یک روزی همین سپاه پاسداران برای دو خمپاره‌ی ۱۲۰ به این در و آن در میزد که بتواند به دست بیاورد تا یک جایی از آنها استفاده کند؛ حالا شما ببینید سپاه از چه ابزارهایی استفاده میکند و در تولید و ساختِ چه ابزارهایی پیشقدم بوده است و ابتکار و موفّقیّت آن عامل پدید آمدن این امکانات در کشور برای نیروهای نظامی بوده- هم در ابزارآلات نظامی ابتکار و موفّقیّت دارد هم در شیوه‌های نظامی، در شیوه‌های مقابله، در شیوه‌های مبارزه، ابتکارات سپاه، ابتکارات برجسته‌ای است. مسئله‌ی ابتکار و نوآوری و موفّقیّت، یک عنصر و یک سرفصل است.  یک سرفصل دیگر ورود پُرتوان در عرصه‌های گوناگون خدمات اجتماعی است. شما نگاه کنید مجموعه‌ی کارهای خدماتی‌ای که سپاه در این سالها انجام داده و همچنان دارد انجام میدهد و روزبه‌روز بیشتر میشود با کدام سازمان و مؤسّسه‌ی دیگری قابل مقایسه است؟ با کدام سازمان مسلّح در دنیا قابل مقایسه است؟ یک قلم آن قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا است که یک بازوی اجرائی قوی برای دولتهای مختلف در طول این سالها بوده؛ یک قلم دیگر محرومیّت‌زدایی است، این محرومیّت‌زدایی‌هایی که سپاه، نیروی زمینی و بخشهای مختلف سپاه، دارند انجام میدهند -که به نظرم میرسد صدی نود اینها را هم انسان در تبلیغات مشاهده نمیکند؛ یعنی تبلیغاتی هم نمیشود، غالباً نمیدانند؛ حالا ما به خاطر گزارشها و مانند اینها مطّلع میشویم- در سرتاسر کشور، در مناطق محروم خیلی گسترده است.  یک قلم دیگر، امدادهای فوق‌العاده در حوادث است؛ فرض کنید زلزله‌ی کرمانشاه یا سِیلی که امسال اوّل سال در چند استان آمد، حضور سپاه،حضور برجسته‌ی تعیین‌کننده‌ای بود، شاخص بود؛ و کارهای ریز و درشت دیگر که این هم یک سرفصل است؛ [یعنی] خدمات اجتماعی گسترده‌ای که از آن، آحاد مردم منتفع میشوند؛ ربطی هم به کار نظامی و مسائل سوق‌الجیشی و مانند اینها ندارد؛ صرفاً خدمت‌رسانی است، صرفاً کمک به پیشرفت کشور است، و در بخشهای مهمّی کمک به همین سیاست اقتصاد مقاومتی است.  یک سرفصل دیگر ورود در وادی فرهنگ و اندیشه و هنر است که در این زمینه، مجموعه‌ی سپاه و بسیج کارهای نمایانی کردند؛ یعنی آن کسانی که سرشان در وادی فرهنگ و هنر و ادبیات و شعر و بقیّه‌ی شاخه‌های هنری است، احساس میکنند که کأنّه یک موجود جدیدی در عالَم هنر دارد متولّد میشود یا متولّد شده، یک حادثه‌ی جدید است، کار برجسته‌ای است؛ [این] ربطی هم به مسائل سوق‌الجیشی و مسائل نظامی و مانند اینها ندارد. این هم یک عرصه است.  یک عرصه‌ی دیگر که بسیار مهم است، نگاه گسترده به جغرافیای مقاومت در منطقه است؛ مجموعه‌ی مقاومت در این منطقه توانایی خودش را در مواجهه‌ی با استکبار، در مواجهه‌ی با آمریکا، در مواجهه‌ی با جبهه‌ی متّحد کفر و ظلم نشان داده؛ شما نقش سپاه را حالا در این مجموعه‌ی عظیم مشاهده کنید: از مسائل فلسطین بگیرید تا مسائل دیگر غرب آسیا و بخشهای مختلف که دیگر حالا ورود در آنها هم کار ما و شأن جلسه‌ی کنونی ما نیست. حضور سپاه در این گستره‌ی مقاومت، در این جغرافیای مقاومت، به قدری برجسته است که دشمنی‌ها را هم علیه سپاه برانگیخته؛ دشمنی آدمهای بد را، جبهه‌ی بدها را که این خودش یک افتخار بزرگی است؛ [اگر] بدترین‌های عالَم با کسی بد باشند، این خودش خیلی افتخار است.  یک سرفصل دیگر که به نظر ما از همه‌ی اینها مهم‌تر است، تلاش برای حفظ معنویّت است که در سپاه وجود دارد؛ این مسئله‌ی معنویّت خیلی مهم است -که من حالا بعداً هم ممکن است [مطالبی در مورد آن] عرض کنم- و مثل یک باران رحمتی است که بر یک بوستان متنوّعی ببارد؛ هم حیات‌بخش بوستان است، هم طراوت‌بخش و جلوه‌بخش بوستان است. وقتی باران میبارد، صرفاً این نیست که زندگی میدهد به بخشهای مختلف این بوستان، بلکه به آن زیبایی هم میدهد، جلوه هم میدهد، طراوت هم میدهد، آن را در چشمها عزیز هم میکند؛ بارانِ معنویّت این [جور] است.  حالا این چند سرفصل بود که من گفتم؛ میشود اجزای این سرفصل‌ها را تبیین کرد، توسعه داد و روشن کرد -که خیلی مهم است- میشود سرفصل‌های دیگری را هم به این افزود. پس بنابراین سپاه، هم در زمینه‌ِی سخت‌افزار، هم در زمینه‌ی نرم‌افزار، در وادی تعالی و پیشرفت، در جادّه‌ی تعالی و پیشرفت کاملاً جلو رفته و امتحان خوبی پس داده؛ اعتقاد بنده این است که اوج گرفته. و همین هم موجب شده است که آمریکا و دستگاه استکبار و آدمهای بدِ دنیا، با سپاه خیلی بد بشوند. لابد در این اخبار و نوشته‌ها و گفته‌ها و فضای مجازی و غیره در دنیا مشاهده میکنید که چقدر علیه سپاه حرف زده میشود، کار میشود؛ ایادی و امتداد آنها در داخل کشور هم -که حالا خیلی قابل توجّه نیستند لکن هستند، وجود دارند- همین ‌جور؛ سعی میکنند گوشه کنار اگر بتوانند، یک نقطه‌ضعفی از سپاه پیدا کنند، آن را درشت کنند. آمریکا هم که خب به خیالِ خودش ضربه میزند و مثلاً سپاه را تحریم میکند؛ این موفّقیّتها،‌ این پیشرفتها و این برجستگی‌ها است که این دشمنی‌ها را جلب میکند؛ این مایه‌ی افتخار است؛ کما اینکه عزّت سپاه را هم در چشم افراد، آدمها و حتّی دشمنها بالا میبرد. یعنی همین پیشرفتها موجب میشود که سپاه در چشم دشمنان، چه برسد به دوستان، عزّت پیدا کند، عزیز بشود؛ و امروز این ‌جور است و این عزّت بحمدالله پیدا شده. خب اینها بخشی از مناقب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، بخشی از مناقب این مجموعه‌ی پُرافتخار است.  خب، شما فرزندانِ عزیزِ این حقیر هستید؛ اگر کسی از بنده سؤال بکند که حالا شما از این بچّه‌ها، از این فرزندان راضی هستید، خواهم گفت که صددرصد راضی‌ام!(۴) امّا قانع نیستم، راضی هستم خیلی، قانع نیستم. توقّعِ «زیادی» هم نیست؛ برای خاطر اینکه معتقدم خدای متعال استعدادی داده که شما ده برابر اینکه گفتیم -حالا احتیاط کردم گفتم ده برابر، امّا صد برابر این- میتوانید پیش بروید؛ به چه دلیل؟ به دلیل اینکه شما الان [در جایگاهی] صد برابرِ آن روزِ اوّل قرار دارید. بچّه‌های روز اوّلِ سپاه اینجا نشسته‌اند دیگر؛ چه داشتید شما؟ چقدر امکان داشتید؟ چقدر حضور شما حس میشد؟ شما نگاه کنید ببینید سپاه، امروز کجا است، آن روز کجا بود؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که بنابراین خدای متعال استعداد و توانایی و امکان را داده؛ وقتی امکان داد، تکلیف هم می‌آید: لا یُکَـلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلّا وُسعَها؛(۵) هر چه وُسع شما بیشتر باشد، تکلیفتان هم بیشتر است؛ من این را عرض میکنم. خلاصه‌ی حرف ما و عرض ما این است: چون وُسعتان زیاد است، توانایی‌تان زیاد است،تکلیفتان هم زیاد است. حالا چون تکلیف سنگین است، توصیه‌های ما بر این اساس است: توصیه‌ی اول اینکه به هیچ وجه نگذارید سپاه پیر و محافظه‌کار بشود؛ سپاه نبایستی پیر بشود. منظور، پیر شدنِ به معنای آدمهای پیر نیست؛ آن البتّه بی‌تأثیر نیست -[در مورد] جوان‌گرایی که حالا خواهم گفت- امّا مقصود، روحیّه است، روحیّه‌ی جوانِ سپاه بایستی باقی بماند و میشود؛ میتوان سازمانی را فرض کرد که با کمک الهی، با هدایت الهی، با شیوه‌های گوناگون هرگز به پیری نرسد و همیشه جوان باشد؛ میشود فرض کرد. چه جوری؟  اوّلاً با جوان‌گرایی که خب الحمدلله جوان‌گرایی هست، [یعنی] مدّتها است که در سپاه شروع شده و توجه به نسل جوان وجود دارد، و تربیت دینی و انقلابیِ نسلهای دوّم و سوّم. نگذارید انقطاع نسلی به وجود بیاید؛ همان روحیّه‌ای که شهدای بزرگ و نام‌آور سپاه در میدانهای نبرد از خودشان نشان دادند در دوران دفاع مقدّس و قبل از دفاع مقدّس و تعدادی بعد از دوران دفاع مقدّس، باید سریان و جریان داشته باشد در نسلهای متوالی و پی‌درپی‌ای که وارد سپاه میشود: تربیت دینی و انقلابی، جلوگیری از انقطاع نسلی، تداوم روش خلاقیّت و نوگرایی. اینکه گفتم [سپاه] نوگرایی دارند در ابزارها، در شیوه‌ها، این را نباید بگذارید متوقّف بشود؛ این نوگرایی به‌ طور پی‌درپی در شیوه‌ها، در قواعد کار، در وسایل کار، در ابزارهای رزمی، در ابزارهای حرکت جمعی سپاه، در عرصه‌های مختلفی که بعضی‌ را اشاره کردم، در همه‌ی اینها بایستی وجود داشته باشد. البتّه این روحیّه الان در سپاه هست، من این را میبینم؛ در بخشهای مختلف، هوایی، زمینی، بخشهای گوناگون سپاه، در سطوح مختلف، انسان این را مشاهده میکند؛ این بایستی روزبه‌روز، هم ادامه پیدا کند، هم تقویت بشود. بنابراین اوّلین توصیه‌ی این حقیر همین است که نگذارید سپاه پیر بشود، محافظه‌کار بشود، به وضع موجود قانع بشود؛ نه، روزبه‌روز باید جلو بروید، بهتر بشوید، در جهت انقلابی شدن، در جهت دینی شدن، در جهت کارآمد شدن.  ثانیاً آماده‌به‌کاریِ خودتان را در مواجهه‌ی با حوادث بزرگ حفظ کنید؛ این یکی از خصوصیّات سپاه بوده. سپاه از اوّلی که متولّد شده، در حوادث بزرگ همیشه در خطّ مقدّم سینه سپر کرده. در همان دوران اوایل کار که سپاه تازه متولّد شده بود، تازه به وجود آمده بود، این حوادث گوناگونِ اطراف کشور،‌ این [بحث] قومیّتها و تحریکاتی که میشد و در شرق کشور، در غرب کشور، در شمال کشور راه افتاده بود، سپاه سینه سپر کرد، جلو رفت و آماده‌به‌کاریِ خودش را نشان داد. در طول دوران حیات مبارک امام مسئله‌ِی جنگ تحمیلی پیش آمد، سپاه جلو رفت سینه سپر کرد، آماده‌‌به‌کاریِ خودش را نشان داد؛ از همان روز اوّل، از همان اوّلین ساعاتی که جنگ شروع شد و صدّام حمله کرد، سپاه در میدان بود. قبل از آن هم البتّه بود، قبل از آن هم که [دشمنان] موذی‌گری میکردند، اذیّت میکردند، از مرزها ایذاء دائمی داشتند، باز سپاه آنجاها هم حضور داشت. بعد از رحلت امام در حوادث سیاسی، اجتماعی، تحریکات گوناگون، هر جایی که هر حادثه‌ای بوده، سپاه نشان داده که آماده‌به‌کار است. نمیخواهم بگویم همه جا عالی عمل شده، امّا همه جا حضور، عالی بوده. این آماده‌به‌کاری باید حفظ بشود؛ فقط مسائل امنیّتی و نظامی و مانند اینها مورد نظر نیست؛ نه، در همه‌ی بخشها. حالا دوستان اشاره کردند، فرض بفرمایید در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی، در زمینه‌ی رونق تولید، کمک به محرومین، کمک به مستضعفین -اینها مسائل مهمّ کشور است دیگر، مسائل روز‌به‌روز کشور است- سپاه آماده‌به‌کاریِ خودش را بایستی حفظ کند. هم در زمینه‌ی خدمت‌رسانی و محرومیّت‌زدایی، هم در زمینه‌ی مقابله‌ی با دشمنی‌ها، هم در زمینه‌ی استحکام سازمانی و آمادگی‌های علمی و عملی و آگاهی‌های سیاسی، در همه‌ی این زمینه‌ها باید بتوانید این آمادگی و آماده‌به‌کاری خودتان را حفظ کنید.  ثالثاً این نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقه‌ی خودمان: ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا؛(۶) این حدیث از معصوم (علیه السّلام) است که آن کسانی که در خانه نشستند تا به آنها حمله بشود دچار ذلّت شدند. این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کارمان به این نباشد که پشت این دیوار چه کسی است، چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین واجبات کشور هم لازم‌تر است که مورد توجّه قرار بگیرد که خیلی‌ها متوجّه به این نیستند، خیلی‌ها توجّه به این ندارند. حالا بعضی‌ها هم توجّه دارند و به نفع دشمن حرف میزنند -[مثلاً میگویند] «نه غزّه، نه لبنان»- امّا خیلی‌ها هم توجّه ندارند؛ واقعیّت این است. این نگاه به این منطقه‌ی وسیع جغرافیایی که جزو وظایف و جزو مسئولیّتهای سپاه است، نگذارید در داخل سپاه تضعیف بشود.  توصیه‌ی چهارم؛ در برابر دشمن با نگاه دقیق، ارزیابی خودتان از دشمن را واقعی کنید. هُشیاری را هم با ترس اشتباه نگیرید؛ اصلاً از دشمن نترسید؛ هر چه هم دشمن قوی باشد، بزرگ باشد، نترسید. چون آن قدرت ایمانی را که شما دارید، دشمنتان ندارد، در هر حجمی که باشد؛ امّا حجم دشمن را بشناسید. «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»؛(۷) هیچ دشمنی را -دشمن کوچک و دشمن بزرگ را- حقیر، ناتوان، بیچاره، غیر قابل اعتنا به حساب نیاورید؛ نه، دشمن را ولو کوچک هم هست، به حساب بیاورید، در مقابلش ارزیابی درست داشته باشید، در مقابلش هُشیاری داشته باشید. عرض کردم، این هشیاری را با ترس اشتباه نگیرید؛ مطلقاً نترسید امّا بشناسید که با چه کسی طرفید.  توصیه‌ی پنجم؛ با همه‌ی اجزای عظیم تشکیل‌دهنده‌ی نظام اسلامی همکاری و هم‌افزایی داشته باشید؛ با دولت، با قوّه‌ِی قضائیّه، با مجلس شورای اسلامی -قوّه‌ی مقنّنه- با بخشهای گوناگون این همکاری و هم‌افزایی لازم است؛ این وظیفه است که مخصوص شما هم نیست؛ این را ما به همه توصیه میکنیم، به شما هم توصیه میکنیم. البتّه معنای این هم‌افزایی و همراهی، جدا شدن از عناصر هویّتی سپاه نیست؛ به این نکته توجّه کنید! عناصر هویّتی سپاه صددرصد باید حفظ بشود در همه‌ی تعاملات، در همه‌ی رفتارها و همکاری‌ها و هم‌افزایی‌ها.  توصیه‌ی ششم؛ مردمی باشید، مردم‌دوست باشید، مردم‌پذیر باشید، مردمی‌رفتار باشید. سپاه مردمی است دیگر؛ از اوّلی که سپاه تشکیل شد -این جوانها و بچّه‌هایی که آمدند، از دانشگاه آمدند، از بازار آمدند، از کارگاه آمدند، از همه جا آمدند رشد کردند، آمدند چهره شدند، آمدند به جایی رسیدند که امثال بنده باید نگاه کنیم، حسرت بخوریم، غبطه بخوریم- مردمی تشکیل شد. با مردم باشید، از مردم باشید، رفتار مردمی داشته باشید؛ فخرفروشی خلاف این رفتار است، دنیاطلبی خلاف این رفتار است، اشرافیگری خلاف این رفتار است. این هم یک توصیه‌ی مؤکّد. البتّه در این توصیه‌ی ششم خیلی حرف هست؛ بنده هم به همه‌ی اجزای مسئولین کشور این توصیه را همیشه میکنم، تأکید هم میکنم لکن دیگر حالا مجال خیلی نیست، میخواهیم عبور کنیم.  توصیه‌ی هفتم؛ کار جهادی و روحیّه‌ِی جهادی را در همه‌ی عرصه‌های گوناگون فعّالیّتها سرلوحه قرار بدهید. کار جهادی ضدّ تنبلی است، ضدّ بی‌تفاوتی است، ضدّ امروز را به فردا انداختن است. ما با بعضی از بخشهای گوناگون مواجه میشویم که یک کاری را بنا است انجام بدهند، تصدیق هم میکنند، تأیید هم میکنند، حتّی استقبال هم میکنند امّا امروز که باید انجام بدهند، به فردا می‌اندازند که فردا هم باز یک فردای دیگری دارد؛ بنده گاهی به آنها میگویم، تذکّر میدهم که فلان مطلبی را که ما شش ماه قبل گفتیم، شما هم به فلان مأمورتان دستور کتبی دادید، او هم مثلاً به یکی دیگر توصیه کرده امّا شش ماه گذشته، هیچ حرکتی انجام نگرفته؛ به خاطر این است که کار را جهادی دنبال نمیکنند؛ کار جهادی. کار را در همه‌ی عرصه‌ها جهادی دنبال کنید.  و توصیه‌ی آخر [اینکه] توکّل، توسّل، معنویّت، دعا را از دست ندهید؛ اُنس با قرآن را از دست ندهید؛ اُنس با اهل ‌بیت و عترت را از دست ندهید؛ اجتناب از گناه را فراموش نکنید. جزو بیشترین توصیه‌ها یا شاید بشود گفت در رأس توصیه‌های کسانی که ما برای کلمه‌کلمه‌ی حرفهای آنها خیلی اعتبار قائل بودیم، اجتناب از گناه بود؛ اساس کار، اینها است. هم در خودتان، هم در خانواده‌تان، هم در فرزندانتان و همه‌ی متعلّقین به خودتان، اینها را نهادینه کنید. اینها راجع‌ به مسائل سپاه. عرض کردیم که اگر مجال و حال باشد و پیرمردیِ ما اجازه بدهد خیلی حرف با شماها داریم، منتها دیگر حالا به قدر ظرفیّت وقت و زمان و مکان همین مقدار در زمینه‌ی سپاه کافی است؛ مسائل دیگری هم هست که میخواهم عرض کنم.  درباره‌ی مسائل بین‌المللی یک نکته‌ی مهمّی وجود دارد که اگر توجّه کنیم، دقّت کنیم، بِروشنی این نکته را درمی‌یابیم و آن، این است که دشمنان ما هر چه بیشتر هزینه‌ میکنند، بیشتر ضرر میکنند. شما به این منطقه نگاه کنید، فرض کنید در همین افغانستان چقدر هزینه کردند؟ هنوز پایشان گیر است، هنوز دارند ضرر میدهند؛ در خود منطقه‌ی غرب آسیا -در سوریه، در عراق، در جاهای دیگر- این همه هزینه کردند؛ چقدر هزینه کردند که داعش را به وجود آوردند؛ حالا میگویند ما داعش را نابود کردیم؛ شما غلط کردید نابود کردید. شما نابود کردید؟ داعش را جوانهای سوریه و جوانهای عراق و جوانهای ایران نابود کردند، نه شما. اوّلاً شما داعش را به وجود آوردید، ثانیاً خرج زیادی کردید، سلاح و امکانات و پول بهشان دادید؛ خرج زیادی کردید، امکانات تبلیغی به آنها دادید. آنهایی که این کاره هستند، میگفتند که امکانات تبلیغی داعش جزو پیشرفته‌ترین امکانات تلویزیونی و تبلیغی بود؛ از کجا آورده بودند؟ استکبار به آنها داده بود؛ همین حضراتی که حالا خودشان را بظاهر کنار میکشیدند که هنوز هم دارند حمایت میکنند؛ خیلی جاها آنها در محاصره گیر افتادند، اینها آمدند با بالگرد نشستند آنجا نجاتشان دادند و بردند که در محاصره نابود نشوند. اینها نفت عراق را مدّتها میفروختند؛ اینجا یکی از سران کشورها به من گفت که ما از بالا، از ماهواره می‌بینیم ردیفِ ماشین‌هایی را که دارند نفت را برای اینها میبرند میفروشند و هواپیماهای آمریکایی هم این بالا راه میروند و از اینها حفاظت میکنند؛ حالا حمله که نمیکنند، یک مواردی حفاظت هم میکنند؛ امّا خب همین ‌طور که گفتم همّت جوانان مؤمن در آن کشورها و در کشور ما داعش را نابود کرد، از بین برد؛ حالا میگویند بکلّی از بین نرفتند، خیلی خب دوباره‌ هم بیایند دوباره همان است؛ اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها»؛ عقرب را با کفش زد له کرد، گفت اگر دوباره هم بیاید دوباره همین کفش دستم است، باز هم میزنم.(۸) پس بنابراین هر چه هزینه کردند [ضرر کردند.] همین رئیس‌جمهور فعلی آمریکا گفت هفت تریلیون دلار در این منطقه خرج کردند،  الان از این منطقه چه چیزی دستشان است؟ چه چیزی گیرشان آمده؟ چه چیزی دارند؟ هر چه بیشتر هزینه کنند، بیشتر ضرر میکنند؛ بعد از این هم همین‌ جور خواهد بود به توفیق الهی.  در سیاست فشار حدّاکثری هم که سیاست آمریکا بود، در آن هم تا حالا شکست خوردند. اینها خیال میکردند که اگر فشار حدّاکثری روی ایران در زمینه‌ی مسائل اقتصادی  -عمدتاً‌ اقتصادی- و بعضی از حواشی مسائل دیگر متمرکز بشود، ایران به زانو درمی‌آید، جمهوری اسلامی مجبور میشود یک ‌جوری نرمش نشان بدهد. تا این ساعت به توفیق الهی، به فضل الهی، به حول‌ و قوّه‌ی الهی فهمیدند که این فشار حداکثری خودشان را دچار دردسر و زحمت و مشکل کرده. این اواخر آنها برای اینکه تظاهر کنند، یک حالت نمادینی برای تسلیم ایران درست کنند و رئیس‌جمهور کشورمان را وادار به ملاقات کنند، به التماس هم افتادند، رفقای اروپایی‌شان هم واسطه قرار دادند، همه‌‌ی آنها هم آمدند و رفتند، تا آخر هم موفق نشدند. پس بنابراین تا این ساعت فشار حدّاکثری شکست خورده و من به طور قاطع به شما عرض کنم که این فشار حداکثری تا آخر هم شکست خواهد خورد.  بنابراین در مسائل مواجهه‌ی بین‌المللی وضع ما این است؛ ما بحمدالله راه خودمان را با قدرت، با قوّت ادامه داده‌ایم. اصرار آنها این است که جمهوری اسلامی از منش انقلابی -یعنی همین که ما به آن توصیه میکنیم که نگه‌اش دارید- دست بردارد. میگویند بیایید بشوید یک کشور عادی؛ یک کشور عادی یعنی یک کشوری منطبق با ساز و کار جهان سلطه، نظام سلطه؛ که بنده مکرّر نظام سلطه را شرح داده‌ام. نظام سلطه یعنی همه‌ی دنیا تقسیم بشوند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ الان این ‌جور است دیگر که  یک عدّه‌ای از دولتها سلطه‌گرند، یک عدّه [هم] سلطه‌پذیرند. حالا همه‌ی سلطه‌پذیرها لزوماً‌ نوکر هم نیستند امّا سلطه را قبول کردند و زیر بار سلطه [هستند و]  یک وقتی [اگر] بگویند این کار را بکنید، باید بکنید، میکنند؛ این نظام سلطه‌ی کنونی است. میگویند جمهوری اسلامی بیاید وارد این نظام بشود؛ یعنی او هم بشود سلطه‌پذیر. جمهوری اسلامی از ساعت اوّل تولّد خودش و تحقّق خودش علیه این نظام سلطه حرکت کرده؛ چطور ممکن است این را از دست بدهد. ما با نظام سلطه مخالفیم، با تقسیم دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر مخالفیم، با این مقابله میکنیم، مطلقاً تسلیم تحمیل‌های او نمیشویم، و تا امروز هم توانستیم در این زمینه پیشرفت زیادی بکنیم و بسیاری از انسانهای دنیا، افکار دنیا، روشنفکران دنیا، مجموعه‌های مردمی دنیا را با این مسیر خودمان همراه کنیم و این راه را ما قطعاً‌ ادامه خواهیم داد؛ راه انقلابی‌گری، راه مقابله و مواجهه‌ی با نظام سلطه.  یک موضوع دیگری که یک کلمه درباره‌ی آن گفته بشود بد نیست،  قضیّه‌ی هسته‌ای است. ما کاهش تعهّدات مربوط به توافق هسته‌ای را ادامه خواهیم داد و باید ادامه پیدا کند؛ با جدّیّت کامل هم باید ادامه پیدا کند. مسئولیّت هم بر عهده‌ی سازمان انرژی هسته‌ای است؛ باید این کاهش تعهّداتی را که دولت جمهوری اسلامی بیان کرده، اعلان کرده و گفته، به طور دقیق و به طور کامل و جامع انجام بدهند و ادامه پیدا بکند تا وقتی که ما به نتیجه‌ی مطلوب برسیم که قطعاً هم ان‌شا‌ء‌الله به فضل الهی به نتیجه‌ی مطلوب خواهیم رسید.  ما در زمینه‌ی دشمنی‌هایی که در بخش اقتصاد با کشور میشود، علاج را در نگاه به توانایی‌های داخلی جستجو کرده‌ایم و یافته‌ایم؛ علاج این است. امکانات داخلی ما خیلی خوب است. همین حالا هم شما ملاحظه میکنید، قبلاً بعضی‌ها پیش‌بینی میکردند که سال ۹۸ چنین و چنان خواهد شد؛ حالا خود مسئولین کشور در مورد سال ۹۸ اشاره میکنند که مثلاً یک مقداری رشد اقتصادی به صورت نسبی افزایش پیدا کرده. البتّه وضع مردم سخت است، معیشت‌ها دشوار است، امّا اگر چنانچه حرکت را، حرکت قوی و منطقی و پیگیر و مجاهدانه انجام بدهند، قطعاً در وضع زندگی مردم و معیشت مردم بمرور و بتدریج اثر خواهد گذاشت.  یک نکته‌ی مهم این است که [این] تحریم  -که عمدتاً تحریم فروش نفت [است] و این فشار حدّاکثری هم بیشتر معطوف به مسئله‌ی نفت است- بلاشک یک مشکلی است برای کشور، منتها مشکل کوتاه‌مدّت است؛ از این مشکل کوتاه‌مدّت یک سود بلندمدّت به دست می‌آید و آن، انقطاع از نفت است. چند روز قبل مسئولین دولتی اعلام کردند و گفتند که ما از فلان تاریخ -ظاهراً یک تاریخی را هم ذکر کردند- بودجه را از نفت منقطع میکنیم؛ این بسیار خبر خوبی است، این خیلی دستاورد بزرگی است. خب ما اگر نفتمان را همین طور مدام بفروشیم و در مقابلش دلار بگیریم و بیاوریم، هیچ وقت به فکر نمی‌افتیم که بودجه‌ی کشور را، مخارج کشور را، هزینه‌های جاری کشور را از نفت جدا کنیم؛ هیچ وقت به فکر این نمی‌افتیم. وقتی جلوی فروش نفت گرفته میشود، وقتی این درآمد مفت از دولت گرفته میشود، آن وقت به فکر می‌افتیم که یک کار اساسی بکنیم. خیلی از کشورها الان رشد اقتصادی‌شان بهتر از ما است، وضع اقتصادی‌شان بهتر از ما است، یک قطره نفت هم، نه دارند و نه میفروشند؛ [پس] میشود. امکانات کشور ما از بعضی‌ از آن کشورهایی که اشاره کردم بهتر است، از بعضی‌ها خیلی بهتر است؛ بنابراین میتوانیم. بنابراین این فشاری که از لحاظ تاکتیکی بر ما وارد میشود، از لحاظ راهبردی به نفع ما است، به ما کمک میکند.  من این را هم در پایان عرایضم عرض بکنم که بنده به هر طرف که نگاه میکنم، از هر جهت که محاسبه میکنم، میبینم در این مواجهه‌ی ملّت ایران در زیر سایه‌ی جمهوری اسلامی با دنیای ظلم و استکبار و کفر، پیروز نهایی ملّت ایران است. ما پیروزی راهبردی داریم ان‌شاء‌الله؛ هم آیات قرآن و وعده‌ی الهی این را به ما نوید میدهد، هم تجربه‌ی این چهل سال این را برای ما عینی میکند. وَلکِـن  لِیَطمَئِنَّ قَلبی،(۹) اینکه حضرت ابراهیم در قضیّه‌ی احیای اموات به پروردگار عرض کرد که «اعتقاد دارم، امّا میخواهم دلم آرام بگیرد»، حالا ملّت ایران وقتی به این دستاوردهای چهل‌ساله و این نهال باریکی که از همه طرف به آن حمله کرده بودند که آن را از بین ببرند و نتوانستند، و حالا تبدیل شده به این بنای مرتفع و این درختِ از همه طرف دارای برگ و بار نگاه کنند، آن «لِیَطمَئِنَّ قَلبی» برایشان به وجود می‌آید.  پروردگارا! به محمّد و آل محمّد لطف و رحمت و فضل خودت را بر امام شهیدان و بر شهدای عزیز ما و بر مجاهدانی که این راه را گشودند روز‌به‌روز بیشتر بفرما؛ قلب مقدّس ولیّ‌عصر را از ما راضی و خشنود کن. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
2,103
1398/07/08
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ملی بزرگداشت مرحوم آیت‌الله هادی تألهی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44429
بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت مرحوم آیت الله تألهی که در تاریخ ۸ مهر ۹۸ برگزار شده بود، صبح پنجشنبه ۲۸ آذر ۹۸ در محل این همایش در همدان منتشر شد. بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)  خیلی متشکّریم از برادران همدانی که با همّت والای خودشان الحمدلله دست‌اندرکار این کار شایسته شدند: بزرگداشت مرحوم آقای تألّهی (رحمة ‌الله‌ علیه). خب شخصیّت‌هایی مثل آقای تألّهی در همدان یک گوهرهای ناشناخته‌ای هستند که در یک کُنجی قرار گرفته‌اند. حالا مردم همدان و جوانهای همدان و حزب‌اللهی‌های همدان خیلی از ایشان و مرحوم آقای آقانجفی استفاده میکردند، لکن ظرفیّت استفاده‌ی از این بزرگوران و امثال اینها خیلی بیشتر از اینها است. واقعاً یکی مثل مرحوم آقای آقانجفی یا مثل مرحوم آقای تألّهی در همدان میتوانست منشأ یک حرکات عظیمی باشد.  البتّه همدان همین ‌طور که آقایان اشاره کردند، یک خاک عارف‌خیز دارد، این‌ جوری است؛ از [قبیل] مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی و شاگردهای ایشان و مرحوم آشیخ محمّد بهاری؛ که خود این مرحوم آقا آسیّد علی عرب، شاگرد مرحوم بهاری و جزو شاگردان مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی است. البتّه آقای تألّهی درک نکردند اینها را؛ یعنی مرحوم آقای آشیخ محمّد بهاری با اینکه از نجف آمده همدان و در همدان از دنیا رفته و مقبره‌ی ایشان الان در بهار است، امّا در عین حال -ولادت آقای تألّهی در دهه‌ی دوّم قرن چهاردهم است، یعنی ۱۳۱۷ یا ۱۳۱۸ [قمری] باید باشد- ایشان درک نکرده مرحوم آقای بهاری را؛ امّا آن حرکت را، آن سلسله را ایشان درک کرده. یعنی در واقع مرحوم آقای تألّهی بقیّةالسّیف(۲) این سلسله‌ی عرفای بزرگ همدانی است. و من تعجّب میکنم وقتی میبینم همان روحیه در جوانهای همدانی [هست]. خب شرح حال این شهید عزیزمان -شهید چیت‌سازیان-(۳) را که انسان نگاه میکند، همان رشحه‌ی عرفانی را آنجا هم انسان ملاحظه میکند، مشاهده میکند؛ یعنی واقعاً این‌ جوری است؛ یک حرکتی در عالَمِ معنا کأنّه به وجود می‌آید که دل پیر و جوان را میلرزاند و به خودش متوجّه میکند؛ مثل یک عمود نوری -که از آسمان تا زمین ادامه دارد و همین ‌طور هر کسی به قدر صلاحیّتِ خودش، به قدر قابلیّتِ خودش از آن بهره‌مند میشود- یک چنین چیزی را انسان مشاهده میکند.  البتّه بنده مرحوم آقای تألّهی را در همدان یک بار به نظرم زیارت کردم؛ با ایشان اُنس و نشست و برخاست و مانند اینها نداشتیم؛ یک بار در یکی از سفرهایی که زمان دوران دفاع مقدّس رفتیم همدان، ایشان را آنجا زیارت کردم؛ لکن این را میدانستیم که جوانهای حزب‌اللهی و مبارز و اینهایی که اهل جبهه و جنگ و میدان جنگ و مانند اینها بودند، با ایشان مأنوس بودند. و چیز عجیبی است: پیرمردی که مثلاً حدود هفتاد [سال] یا بیشتر سنّش است، دوروبرش تمام، این جوانهای علاقه‌مند و عاشق جبهه و مانند اینها [بودند]. و اینها اقناع میشدند؛ ببینید این مهم است. روحانی خوب، عالم دینی خوب، این‌ جوری است که مثل یک خورشیدی میدرخشد؛ وقتی می‌آیند نزدیک او، به ‌طور طبیعی نورانی میشوند؛ و ایشان این ‌جور بود. مرحوم آقای آقانجفی هم همین ‌جور؛ ایشان هم همین ‌طور واقعاً نورانی بودند و منوّر میکردند فضا را.  امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال این برکات را ادامه بدهد. خیلی خوب کردید این کنگره را تشکیل دادید و راه انداختید. بیانات ایشان را و اگر بتوانید، صدای ایشان را -مثلاً فرض کنید جلساتی که ایشان داشته‌اند- در اختیار آحاد مردم بگذارید؛ و نصایح ایشان را، درسهای اخلاقی مرحوم آقای تألّهی را در اختیار [مردم] بگذارید، به نظر من خیلی مفید خواهد بود برای کسانی که مطّلع میشوند. و تجلیل از این بزرگواران، تجلیل از دین و اخلاق و عرفان و معنویّت و حقیقت است؛ هر چه از اینها تجلیل کنید، واقعاً از آن معارف حقیقی الهی تجلیل کرده‌اید که برای کشور ما لازم است. خوشبختانه امروز در سرتاسر کشور، عناصر جوانِ علاقه‌مندِ فرهنگی، کم نیستند، خیلی زیاد است؛ از وجود اینها باید استفاده بشود، اوّلاً برای در معرض استفاده قرار دادنِ این ذخایر معنوی، و ثانیاً برای نشر [معارف] و تربیت جوانها و تربیت نوجوان‌ها در این صراط مستقیم.  خداوند ان‌شاءالله به شماها توفیق بدهد، درجات آنها را عالی کند؛ شهدای بزرگ این منطقه را ان‌شاءالله خداوند متعال با بزرگان دین و اولیای دین و شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا محشور کند؛ ما را هم ان‌َشاءالله خداوند به اینها ملحق کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته    
2,104
1398/07/08
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ملی ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43626
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  خیلی متشکّریم از برادران عزیز و فعّالان بخشهای مختلف در استان مرکزی که به فکر افتادید این حرکت مفید را انجام بدهید و یاد عزیز شهدای گرامی ما را در آن استان احیا کنید، مطرح کنید. استان مرکزی -که حالا آقایان فرمودید ۶۲۰۰ شهید در این دوران در آنجا هستند- شاید در گذشته هم شهدای بزرگی داشته؛ به احتمال زیاد بسیاری از این امامزاده‌هایی که در سرتاسر این استان مدفون هستند به شهادت رسیده‌اند. بنده به آن مقبره‌ی جناب سلطان سیّد‌احمد در هزاوه که از اجداد ما است رفته‌ام؛ وضع مقبره نشان‌دهنده‌ی این است که این سیّد بزرگوار به طور عادی در اینجا دفن نشده؛ یعنی وضعیّت نشان‌دهنده‌ی این است که آنجا حادثه‌ای اتّفاق افتاده، درگیری‌ای بوده، مسئله‌‌ای بوده؛ بقیّه‌ هم همین ‌جور؛ چون در استان اراک امامزاده‌های زیادی هم مدفونند؛ ما چند بار تا حالا رفته‌ایم زیارت کرده‌ایم امامزاده‌های آن استان را، از جمله همین امامزاده‌های مستقر در ساروق را که آنجا بخشهای مختلفی دارد و امامزاده‌های متعدّدی در آنجا مدفون هستند؛ کاملاً نشان‌دهنده‌ی این است که آنجا مرکز شهادت بوده؛ یعنی سادات بزرگوار وقتی که می‌آمدند به سمت منطقه‌ی امن -که آن روز ایران منطقه‌ی امنی برای آنها بوده- یکی از مراکز نزدیک به آنها و سر راه، همین منطقه‌ای است که امروز ما به آن، استان مرکزی میگوییم. و حالا اینجا یا تحت تعقیب قرار میگرفتند و به شهادت میرسیدند، یا اینکه یک حرکتی را اینجا شروع میکردند-احتمال این هم هست که حرکتی را شروع میکردند- یک کاری علیه دستگاه ظالم آن وقت انجام میدادند و در درگیری‌ها به شهادت میرسیدند. خداوند ان‌شاءالله که مردم آن منطقه را از برکات شهدای آن منطقه برخوردار کند، کما اینکه ملّت ایران بحمدالله از برکات شهدا برخوردار است.  در مورد کار کنگره‌ی شهیدان که اشاره کردید، همه‌ی این کارهایی که آقا ذکر کردند که انجام گرفته، کارهای خوبی است؛ بعضی‌اش کارهای بسیار خوب و کارهای خیلی لازمی است؛ انسان خرسند میشود وقتی میبیند که این توجّهات بحمدالله به آن نقاط و مراکز حسّاس معطوف شده. فرض بفرمایید که این طرح یک مسجد که مثلاً یک خاطره [در آن گفته شود]، این خیلی کار مهمّی است؛ خاطرات پدران و مادران شهدا و همسران شهدای جنگ تحمیلی، دفاع مقدّس، چیزهایی است که مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که [اگر] غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت، کما اینکه خیلی‌ از آنها از دسترس ما رفته؛ بسیاری از پدران شهدا، مادران شهدا از دنیا رفته‌اند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شده‌اند، در حالی که هر شهیدی، یک مجموعه‌ی درس است برای هر کسی که در حال آن شهید تدبّر کند؛ هر کدام از این شهدا که انسان حالاتشان را میخواند، در خلال حالات زندگی آنها و در خلال وضع آنها در دوران دفاع مقدّس و در عرصه‌ی جنگ، چیزهایی را مشاهده میکند که همه‌ی آنها درس است. ما به طور کلّی باید بدانیم آن کسانی که رفتند جهاد کردند و به شهادت رسیدند، افراد برجسته‌ای بودند؛ سنّ کم و زیاد و مانند اینها فرقی نمیکند؛ اگر برجسته نبودند خدای متعال موهبت شهادت را به آنها نمیداد؛ نَفْس اینکه خداوند متعال این جوان را، این نوجوان را، این مرد را، این میانسال را در عرصه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله، فائز(۲) به شهادت کرده، خود این نشان‌دهنده‌ی این است که این یک امتیازی دارد؛ وقتی حالاتش را انسان ملاحظه میکند، شرح حالش را میخواند، اگر با دقّت نوشته شده باشد، میبیند بله، نشانه‌های این برجستگی در حالات او، در حرکات او، در اظهارات او وجود دارد که انسان واقعاً گاهی متعجّب میشود از سطح حکمت بالای صاحبان این مرتبه‌ی والا و برجسته؛ کلماتی که اینها میگویند، حرفهایی که اینها میزنند.  البتّه این مربوط به شهدا است؛ جانبازان هم یک فصل دیگری هستند، آنها هم همین جور؛ رزمندگانی که این راه را گم نکردند و ادامه میدهند این حرکت را، این جهت‌گیری را، آنها هم یک فصل جداگانه‌ای هستند؛ هر کدام از اینها یک فصلی است. ما نیاز داریم که یاد اینها روز‌به‌روز در کشور برجسته‌تر بشود، درخشنده‌تر بشود؛ واقعاً روحیه‌بخش و امید‌بخش و جهت‌بخش است. یکی از چیزهایی که حتماً در این خاطرات شهدا و خانواده‌ها و مصاحبه‌ها و مانند اینها باید در نظر گرفته بشود، این است که سؤال بشود، پرسیده بشود و آنها شرح بدهند که انگیزه‌ی این جوان چه بود که رفت، انگیزه‌ی این همسر جوان که راضی شد به رفتن شوهرش چه بود، انگیزه‌ی این پدر و مادر که این نهال را پرورش دادند و حالا دارند رها میکنند در راه خدا، در میدان جنگ، چه بود؛ انگیزه‌های اینها خدا بود، انگیزه‌هایشان رضایت الهی بود، انگیزه‌هایشان ذکر و نام سیّد‌الشّهدا بود؛ وضع عرصه‌های جنگ ما این را نشان میدهد؛ این را نگذارید کهنه بشود، نگذارید فراموش بشود، نگذارید مجال برای انکار دیگران به وجود بیاید؛ انکار خواهند کرد، همچنان که امروز خیلی از بیّنات انقلاب را بعضی‌ها جرئت میکنند دهنشان را باز کنند، صریح منکر بشوند؛ این را هم انکار خواهند کرد؛ اینها را باید برجسته کرد، باید نشان داد. به ‌هر‌ حال این توفیق برای شماها توفیق بزرگی است، یعنی شما این را برای خودتان توفیق بدانید.  یک نکته‌ی دیگر هم که در خلال بیانات آقایان بود، این است که این گردهمایی و این اجتماعی که به وجود می‌آید و فعّالیّتهایی که انجام میگیرد، شروع کار است؛ بله، این درست است، این کاملاً حرف درستی است. این ‌جور نیست که ما بگوییم خیلی خب، حالا یک گردهمایی بزرگی درست کردیم و مقداری کتاب و مانند اینها چاپ کردیم و وظیفه تمام شد؛ نه، این آغاز کار است، این راه‌ را باید دنبال کنید، جوانهای ما باید با معارف انقلاب آشنا بشوند، با معارف دفاع مقدّس آشنا بشوند، نوجوان‌های ما آشنا بشوند. خب بحمدالله در این سالها این کارها شده، خیلی از این کارها انجام گرفته. امروز انسان جوانهایی را مشاهده میکند که در سنین جوانی، نه جنگ را‌ دیده‌اند، نه امام را دیده‌اند، نه از آن دوران یادگاری برای خودشان، خانواده‌شان وجود دارد امّا معارف الهی را مثل آن جوان دوره‌ی انقلاب بلدند و میفهمند و گاهی اوقات [هم] عمیق‌تر، این موهبت الهی است؛ ما این راه را نبایستی فراموش کنیم. خداوند ان‌شاءالله به شماها کمک کند، توفیق بدهد.  مرحوم کربلایی‌کاظم هم که شما اشاره کردید، بله، من ایشان را زیارت کرده بودم؛ من دو بار ایشان را در مشهد دیدم؛ یک بار با مرحوم نوّاب ایشان آمده بود که ما دیدیم یک پیر‌مردی است و عبائی هم دوشش بود و یک کلاهی هم سرش بود و وقتی که می‌آمدند، مرحوم نوّاب ایشان را می‌انداخت جلو؛ از جمله آمدند مدرسه‌ی نوّاب که ما آنجا طلبه‌ی آن مدرسه بودیم؛ ایشان که آمدند بازدید طلّاب آن مدرسه، خب همه متوجّه مرحوم نوّاب‌صفوی بودند دیگر؛ حرف میزد، دائم در حال حرکت، در حال سکون، مشغول حرف زدن و مشغول تهییج بود؛ آن وقت ایشان این پیرمرد را جلو می‌انداخت و میرفت؛ گفتیم این کیست، گفتند که ایشان مثلاً کربلایی‌کاظم است. یک بار دیگر هم -من حالا درست یادم نیست که همان سفر بود یا سفر دیگری بود، خیلی گذشته از آن وقتها- در مسجد گوهرشاد ایشان نشسته بودند روی زمین پای آن مناره‌ای که بغل ایوان مقصوره‌ است، دُورش هم یک عدّه‌ای جمع شده بودند؛ یکی از دوستان ما که از رفقای قم بود، ایشان را می‌شناخت و گفت: «کربلایی‌کاظم است، برویم ببینیمش و صحبت کنیم»؛ رفتیم نزدیک و یک قرآنی هم دستش بود، یک آیه‌ای را یک نفر میخواند، ایشان همین طور باز میکرد قرآن را مثلاً یک ورق این ور آن ور میزد، آیه را نشان میداد، در حالی که نمیتوانست بخواند، یعنی سواد نداشت که آیه را بخواند امّا میدانست، آیه را با انگشت نشان میداد؛ این را خود من آنجا دیدم؛ قرآن هم دست خودش بود، قرآن خودش بود؛ همین طور هر آیه‌ای را که میگفتند، باز میکرد و نشان میداد آیه را. آن دوستمان میگفت که گاهی در بعضی از این کتابهای علمی ماها، مثلاً در کتاب فقهی یا اصولی، یک آیه‌ی قرآنی هست و باز میکنند میگویند در این [متن] قرآن هست؟ او که سواد ندارد، دست میگذارد روی آن آیه‌ای که اینجا هست و میگوید بقیّه‌ی این قرآن نیست، [فقط] این تکّه قرآن است؛ میگویند از کجا میفهمی؟ میگوید این روشنی دارد، وقتی که آیه در این صفحه هست، من روشن میبینم این را، میدرخشد، من میفهمم که این آیه‌ی قرآن است. بله، مرحوم کربلایی‌کاظم جزو معجزات قرآن بود و ما رفتیم او را در آن شبستان همان امامزاده‌ی بزرگوار -که ایشان در آن شبستان این موهبت نصیبش شده- زیارت کردیم، دیدیم. ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید. والسّلام علیکم و‌ رحمةالله و‌ برکاته  
2,105
1398/07/04
گزیده‌ای از بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43591
[بعدی] تکیه به جوانان که این نکته‌ی بسیار مهمّی است؛ بایستی جوانها را وارد میدان کرد. من البتّه بارها راجع ‌به جوانها صحبت کرده‌ام، این را هم گفته‌ام که مراد از «تکیه به جوانها» این نیست که هر کسی که جوان نیست باید از صحنه [خارج شود]؛ نه‌ نخیر، هر کسی جایی دارد، کاری دارد؛... نیروی جوانی باید به کمک مجموعه‌ی این حرکت بیاید. غفلت از این نیرو خسارت است، ما نباید غفلت کنیم؛ گاهی انسان میبیند که غفلت میشود. ما در مدیریّتهای بالا و بخصوص مدیریّتهای میانی میتوانیم از جوانها خیلی استفاده کنیم و وجود اینها را مغتنم بشمریم. در بعضی از کارهای مهم انسان وقتی که به یک جمع جوان یک اشاره‌ای، یک تذکّر کوتاهی میدهد، بعد از مدّتِ نه ‌چندان طولانی‌ای اثرش را مشاهده میکند؛ میبیند توصیه تحقّق پیدا کرده، عمل شده، پیشرفت کرده‌اند، کار کرده‌اند... . توجّه به ظرفیّتهای داخلی؛ در جنگ، در دفاع مقدّس، یکی از چیزهایی که وجود داشت همین بود؛ تکیه‌ی به جوانان هم در دوران دفاع مقدّس، یک شاخصه‌ی مهم بود؛ فرمانده‌ی سپاه یک جوانِ حدود ۲۵ یا ۲۶‌ساله، فرماندهان لشکرها جوانهای بیست‌وچند ‌ساله، حدّاکثر سی‌ساله؛ یعنی این‌‌ جوری حرکت کردند. در عرصه‌ی جنگ هم که خب جوانهای بسیجی و سپاهی و ارتشی [بودند] و غالباً جوانها در آنجا خیلی کمک کردند. و عزم و اراده‌ی ملّی؛ کارها بدون عزم و اراده‌ی ملّی تحقّق پیدا نمیکند.   یکی از نکات مهمّی که باید توجّه داشته باشیم و توجّه بدهیم مردم را، این است که فهم و ادراک ما آماج حمله‌ی دشمن است؛ یعنی دشمن سعی فراوانی میکند که ادراک ما را از واقعیّت، فهم ما را از واقعیّت منحرف کند. فهم «ما»، یعنی چه [کسانی]؟ یعنی تصمیم‌سازان، تصمیم‌گیران، آحاد مردم و افکار عمومی. سعی‌شان این است که منافع ملّی ما را طبق خواست خودشان تعریف کنند. همین دو سه روز پیش رئیس‌جمهور آمریکا(۱) راجع ‌به ملّت ایران دلسوزی کرد و مضمون حرفش این بود -حالا تصریح به این معنا نبود- که اگر چنانچه اینها بیایند و مثلاً‌حرف ما را گوش کنند، یعنی در واقع زیر بار ما بروند، اوضاع و احوالشان درست میشود؛این همان مصداقِ کامل [زیر بار رفتن] است؛ منتها حالا این آدم بلد نیست درست صحبت بکند. همین را با شکلهای مختلفی، رسانه‌های گوناگونشان و بلدهای کارِ تبلیغاتی مرتّباً دارند القا میکنند که اگر چنانچه ملّت ایران این ‌جور حرکت بکند، مشکلش حل میشود. حالا گوش اغلب مردم بدهکار نیست، امّا بالاخره این کار دارد انجام میگیرد؛ سعی‌شان این است که ادراک ما را از واقعیّتها، از آنچه وجود دارد منحرف کنند؛ مصلحت ملّی را جوری تعریف کنند که منطبق با خواست خودشان باشد و منافع ملّی را [هم] همین ‌جور. و میخواهند ما باور کنیم که نمیتوانیم، باور کنیم که ضعیفیم؛ این را میخواهند؛ میخواهند ما باور کنیم که مصلحتمان در تسلیم شدن است؛ این را میخواهند و اصرار بر این است؛ یعنی اندیشه‌ی مسئولین کشور آماج حمله‌ی آنها است. [میگویند] مصلحت ما، راه نجات ما از مشکلات کشور، دست برداشتن از شعار انقلابی است؛ این را حالا اخیراً چند تن از مسئولین اروپایی و غربی و مانند اینها چند بار تکرار کرده‌اند که ایران بایستی دست از شعار انقلابی بردارد و یک کشور معمولی مثل بقیّه‌ِی مردم دنیا [باشد]. این به خاطر همین ترسی است که از شعار انقلابی دارند؛ یعنی از آن راه سوّمی که جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی دارد ارائه میدهد میترسند و روی این تبلیغ میکنند که از شعار انقلابی دست بردارید؛ در حالی که اصلاً‌ علاج مسائل کشور پافشاری بر همین مسائل انقلابی و شعارهای انقلابی و راه انقلابی است. البتّه ما راه تعامل و مذاکره و مبادله و تبادل نظر و نشست و برخاست و معامله‌ی با هیچ کشوری در دنیا را جز همین رژیم صهیونیستی و آمریکا نبستیم؛ عملاً هم مشغول تلاش و فعّالیّت هستیم لکن همین ‌طور که بارها گفته‌ایم مطلقاً نبایستی اعتماد ما به غیرنیروی داخلی باشد؛ بخصوص به آن کسانی که عَلَم دشمنی در برابر جمهوری اسلامی و نظام اسلامی بلند کرده‌اند که در رأس آنها بعد از آمریکا همین چند کشور اروپایی‌اند. اینها صریحاً با جمهوری اسلامی دشمنی میکنند؛ انگیزه‌های آنها در مورد دشمنی با نظام اسلامی، با انگیزه‌های آمریکا تفاوت اصولی و جوهری ندارد؛ البتّه وضع آمریکا یک وضع ویژه‌ای است؛ اینها نه توانشان آن ‌قدر است، نه تسلّط‌شان و امکاناتشان آن‌ قدر است؛ ولیکن تفکّر این اروپایی‌ها همان تفکّر است؛ به عنوان میانجی وارد میشوند، مذاکره میکنند، تماس میگیرند، تلفن میکنند، حرفهای طولانی میزنند، وعده‌ میدهند که همه‌ی آنها پوچ است. بعد از همین معاهدات هسته‌ای که اروپایی‌ها راه افتادند در داخل کشور، چند رئیس‌جمهور آمدند و رفتند، با ما هم ملاقات کردند، من همان وقت به چند نفر از رؤسایشان، [یعنی] همانهایی که آمدند با ما ملاقات[کردند]، گفتم که این رفت و آمدها فایده ندارد؛ اگر صادق هستید در اینکه میخواهید با جمهوری اسلامی همکاری کنید، [باید] عمل کنید [امّا] ملاحظه کردید که عمل نکردند. همه‌ی اینها پابند به همین تحریمهای ثانویه‌ای که آمریکا ظُلماً اجرا کرد، ماندند و هیچ قدمی بر نداشتند. بعد از این هم بنده تصوّر نمیکنم [کاری کنند]. حالا احتمالات ضعیفی همیشه هست، نمیشود ابواب احتمالات را بکلّی مسدود کرد لکن من گمان نمیکنم که اینها کاری برای جمهوری اسلامی انجام بدهند؛ ما باید بکلّی از اینها قطع امید کنیم. حالا ارتباط، تعامل، نشست و برخاست، رفت و آمد ایرادی ندارد؛ قرارداد معامله خواستند ببندند اشکالی ندارد لکن مطلقاً به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ [چون] در همه‌ی تعهّدات خودشان اینها نقض عهد کردند. مسئولین کشور و وزرای ذی‌ربط گفتند که اینها به هیچ کدام از تعهّدات موجود در معاهده‌ی هسته‌ای عمل نکردند؛ این حرفی است که خود آن کسانی که رفتند مذاکره کردند،‌ امضا کردند، گفتند؛ این دیگر اقویٰ‌دلیل بر این است که به اینها مطلقاً در هیچ مسئله‌ای نبایستی اعتماد کرد و نباید به اینها اعتنا کرد. کدام دولت در سطح دنیا -نه در کشور ما- به قدر دولت آمریکا منفور است؟ هیچ دولتی گمان نمیکنم؛ حالا شاید دولت صهیونیستی هم به یک نحوی همین جور باشد؛ امّا طبق آن اطّلاعاتی که از همه جا میرسد، الان منفورترین دولت در دنیا، دولت آمریکا است که دشمن درجه‌ی یک ما، و دشمن اصلی ما است. اروپایی‌ها خودشان اعتراف میکنند؛ همین پریروز در مجمع عمومی سازمان ملل، یکی از رؤسای اروپا(۲) یک نطق طولانیِ یک ساعت‌وخرده‌ای انجام داد، خلاصه‌ی نطقش این بود که تمدّن غرب و کشورهای غربی رو به افولند؛ راست هم میگوید. پس بنابراین اینهایی که دشمنان ما هستند و مقابل ما هستند، خودشان هم اعتراف میکنند که رو به ضعفند و با وجود این، خوی استکباری را هم فراموش نمیکنند؛ یعنی همان روحیه‌ی استکباری که در طول این دو سه قرن اخیر، سه چهار قرن اخیر یاد گرفته‌اند که با دنیا و با همه از موضع بالا همیشه حرف بزنند، این را باز هم دارند و با همه‌ی این فضاحتها و عقب‌ماندگی‌ها، این روحیه‌ی استکباری را از دست نداده‌اند؛ لکن واقعش این است که از جهات مختلفی دچار افولند که خودشان میگویند. از لحاظ اقتصادی هم همین جور؛ یک آماری به من دادند که مبلغ بدهی‌های بعضی از این کشورهای معروف اروپایی مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا و این [قبیل کشور]هایی که هستند، ‌ معادل با کلّ تولید ناخالص داخلی‌شان است، ... و گرفتاری‌های سیاسی‌شان هم که جلوی چشم است؛ آن انگلیس است، آن فرانسه است، آن بعضی از کشورهای دیگر اروپایی هستند که می‌بینید وضعشان چه جوری است از لحاظ سیاسی؛ واقعاً دچار مشکلات جدّی هستند. مبارزه‌ی با فساد اوّلاً پیشگیری است، بعد درمان است؛ قبلاً بایستی زمینه‌های فساد را از بین ببریم، بعد هم اگر فسادی به وجود آمد، بایستی درمان کنیم. بنابر‌این، همه‌ی قوای کشور در این زمینه [مسئولند]؛ مخصوص قوّه‌ی قضائیّه نیست؛ قوّه‌ی مجریه، قوّه‌ی مقنّنه، همه‌ی اینها بایستی در این زمینه احساس مسئولیّت کنند. همین واگذاری‌هایی که حالا این روزها بحثش هست که چه مشکلاتی را به وجود آورده، چه سختی‌هایی را. از این طرف یک عدّه‌ای جوان و علاقه‌مند و پُرانگیزه دارند همین طور تولید را رونق میدهند و پیش میبرند، انسان این را مشاهده میکند، از آن طرف هم خرابکاری‌ها، یک بخشهایی از تولید را خراب میکند. این به خاطر همین فساد است؛ یعنی فسادهایی که وجود داشته، کارهایی که یا نسنجیده یا فسادآلود انجام گرفته، نتیجه‌اش اینها میشود. باید اینها را توجّه داشت که به این قضایایی که در برخی از بخشهای کشور -در اراک، در خوزستان، جاهای دیگر- پیش آمد به اینها نینجامد.   وحدت مردم هم خیلی مهم است؛ اتّحاد مردم با یکدیگر، بخصوص اتّحاد نیروهای انقلاب با یکدیگر. ممکن است اختلاف سلیقه‌هایی بین زید و عمرو وجود داشته باشد، [امّا] این اختلاف سلیقه‌ها نباید به مخالفت و معارضه و مانند این چیزها بینجامد؛ این جزو کارهای مهمّ ما است. و یکی از مهم‌ترین وظایف همه‌ی ما پرهیز از ناامیدسازی مردم است. گاهی یک کسی یک‌ جوری حرف میزند ــ چه در سخنرانی، چه در صحبتی مانند آن،‌ چه حالا در فضای مجازی که دیگر یک چیزِ بی‌ حد و مرز و عجیب و غریبی شده ــ که شنونده و مخاطب ناامید میشود؛ ما نباید اجازه بدهیم ناامیدی وارد میدان بشود. اگر امید نباشد هیچ کدام از این کارهای بزرگ انجام نمیگیرد. مردم را باید امیدوار کنیم و این امیدواری، امیدواری کاذب هم نیست [بلکه] واقعیّت قضیّه همین است؛ یعنی واقعاً باید امید داشت، چون آینده‌، آینده‌ی خوبی است، آینده‌ی روشنی است. 
2,106
1398/07/01
شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43645
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ) یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَما لَهُ فی نَفسِهِ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِهِ ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم.(۱)   عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ وَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلام) هم از این بزرگوار این را شنیده، هم از آن بزرگوار. یَقولانِ اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالیٰ‌ عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه [امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) میفرمودند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] می‌آیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.] اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَالّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و می‌افتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(۲) [وقتی] خدای متعال درباره‌ی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسه‌ی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این‌ جور مصیبت‌ها و این جور سختی‌ها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جمله‌ی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله‌ اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همه‌ی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد. وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است. وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه این هم یکی؛ در کنار قبر حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقه‌ی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیاده‌روی اربعین -این حادثه‌ی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته. وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافه‌ی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است. قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه محمّدبن‌مسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟ فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصه‌ی همه‌ی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند. فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه در روز قیامت، امام حسین در درجه‌ی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد. ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم» یکی از مصادیق این آیه این مورد است.  
2,107
1398/06/27
بیانات در دیدار جمعی از موکب‌داران عراقی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43490
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد  و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز؛ جلسه برای من، یک جلسه‌ی به‌یادماندنی و تاریخی است. آنچه در این جلسه گفته شد، شعری که خوانده شد، مرثیه‌ای که سروده شد، هر کدام یک نشانه‌ی گویایی از عظمت حادثه‌ی کربلا و عظمت حسین‌بن‌علی (سلام‌ الله علیه) است؛ خیلی استفاده کردیم و بهره بردیم. امیدواریم در این سفر به شما برادران عزیز در خانه‌ی خودتان و بین برادران خودتان خوش بگذرد. من چند جمله، چند کلمه یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم. اوّلین کلمه تشکّر است؛ از صمیم قلب، خودم و از طرف ملّت بزرگ ایران تشکّر میکنم، هم از شما موکب‌داران که در ایّام اربعین کرامت را و رحمت و مودّت را به منتهادرجه رسانده‌اید، هم از همه‌ی ملّت بزرگ عراق و هم از مسئولین در دولت عراق که امنیّت را و فضا را و زمینه را فراهم کرده‌اند، هم بخصوص از علمای بزرگوار و مراجع عظام عراق که فضای زیارت را، فضای برادری بین آحاد مردم و بین دو ملّت را فراهم کرده‌اند؛ حقیقتاً جای تشکّر دارد. آنچه برای ما نقل میشود از رفتار شما برادران عزیز عراقی در مواکبِ میانِ راه و رفتار کریمانه‌ی شما با زائران حسینی، چیزهایی است که نظیر ندارد؛ در دنیای امروز این چیزها نظیر ندارد. همچنان که خود راه‌پیمایی اربعین در تاریخ نظیر ندارد، رفتار کریمانه‌ی شما هم حقیقتاً نظیر و شبیهی ندارد. شما کرامت اسلامی و کرامت عربی را در رفتار خودتان و اعمال خودتان نشان داده‌اید و همه به عشق سیّدالشهدا (سلام ‌الله ‌علیه) است، به عشق حسین‌بن‌علی است؛ از روی عشق و علاقه‌ای که به امام حسین دارید، پای زائر امام حسین را شست‌وشو میدهید، بدن او را در خستگی‌های شدید کمک میکنید، مالش میدهید، به او غذا میدهید، به او جای خواب میدهید، چون زائر حسین است. این عشق به حسین‌بن‌علی‌ یک امر استثنائی است؛ شبیه این را در هیچ جا، در هیچ زمان سراغ نداشتیم و نداریم. و امیدواریم خداوند متعال این عشق را در دلهای شما، در دلهای ما روزبه‌روز افزایش بدهد. البتّه این توفیقی که شما در این زمینه پیدا کرده‌اید هم یک رحمتی از سوی پروردگار است به شما؛ این توفیقی که شما به دست آورده‌اید برای پذیرایی از میهمانان امام حسین (علیه‌السّلام)، خیلی چیز باارزشی است؛ این نعمت الهی است، این رحمت الهی است، این را هم باید قدر دانست و میدانیم که شماها قدر میدانید. مطلب دوّم در مورد اصل این راه‌پیمایی اربعین است که حقیقتاً یک حادثه‌ی بی‌نظیری است؛ ما نه ‌فقط در دوران خودمان در دنیا، بلکه در تاریخ هم سراغ نداریم یک چنین اجتماعی، یک چنین حرکتی را هر سال، و هر سال گرم‌تر از سال قبل اتّفاق بیفتد؛ بی‌نظیر است. این حرکت حسینی در گسترش معرفت به امام حسین (علیه ‌السّلام) نقش دارد. اربعین با این حرکتی که عمدتاً بین نجف و کربلا در راه‌پیمایی هر سال به وجود می‌آید بین‌المللی شد؛ چشمهای مردم دنیا به این حرکت دوخته شد؛ امام حسین (علیه‌السّلام) و معرفت حسینی به برکت این حرکت عظیم مردمی بین‌المللی شد، جهانی شد. ما امروز احتیاج داریم که حسین‌بن‌علی را به دنیا بشناسانیم؛ دنیای دچار ظلم و فساد و دنائت و لئامت، محتاج معرفت آزادگی حسینی و حرّیت حسینی است. امروز مردم دنیا، جوانهای دنیا، ملّتهای بی‌غرض، برای یک چنین حقیقتی دلهایشان میتپد؛ [اگر] امام حسین (علیه‌السّلام) به دنیا معرّفی بشود، اسلام معرّفی شده است، قرآن معرّفی شده است. امروز با صدها وسیله علیه اسلام و علیه معارف اسلامی تبلیغ میشود؛ در مقابل این حرکت خصمانه‌ی جبهه‌ی کفر و استکبار، حرکت معرفت حسینی میتواند یک‌تنه سینه سپر کند، بِایستد و حقیقت اسلام را، حقیقت قرآن را به دنیا معرّفی کند. منطق حسین‌بن‌علی‌ (علیهما ‌السّلام)، منطق دفاع از حق است، منطق ایستادگی در مقابل ظلم و طغیان و گمراهی و استکبار است. این منطقِ امام حسین است؛ امروز دنیا به این منطق نیازمند است؛ امروز دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و حاکمیّت فساد است، دنیا شاهد حاکمیّت ظلم است؛ این پیام امام حسین، پیام نجات دنیا است؛ حرکت عظیم اربعین این پیام را در دنیا منتشر میکند و به فضل الهی و به حول و قوّه‌ی الهی و به توفیق الهی، این حرکت بایستی روزبه‌‌روز تقویت بشود. اربعین جهانی شد و جهانی‌تر هم خواهد شد؛ این خون حسین‌بن‌علی است که بعد از ۱۴۰۰ سال دارد میجوشد و روزبه‌روز تازه‌تر میشود، روزبه‌روز زنده‌تر میشود؛ این همان پیام عاشورا است که از حلقوم اباعبدالله و حلقوم زینب کبریٰ (سلام‌ الله ‌علیهما) در نهایت غربت و تنهایی صادر شد و امروز فضای عالم را فرا گرفته است و فرا میگیرد. حسین (علیه‌السّلام) متعلّق به انسانیّت است؛ ما شیعیان افتخار میکنیم که پیرو امام حسین هستیم، امّا امام حسین فقط متعلّق به ما نیست؛ مذاهب اسلامی، شیعه و سنّی، همه زیر پرچم امام حسین هستند. در این راه‌پیمایی عظیم حتّی کسانی که متدیّن به اسلام هم نیستند شرکت میکنند و این رشته ادامه خواهد داشت ان‌شاء‌الله؛ این یک آیت عظمایی است که خدای متعال دارد نشان میدهد. در روزگاری که دشمنان اسلام و دشمنان امّت اسلامی با انواع و اقسام ابزارها و وسایل، با پول، با سیاست، با سلاح علیه امّت اسلامی دارند کار میکنند، خداوند متعال ناگهان حادثه‌ی راه‌پیماییِ اربعین را این ‌جور عظمت میدهد، این‌ جور جلوه میدهد. این آیت عظمای الهی است، این نشانه‌ی اراده‌ی الهی بر نصرت امّت اسلامی است، این نشان میدهد که اراده‌ی خدای متعال  بر نصرت امّت اسلامی تعلّق گرفته است. مطلب سوّم که به شما برادران عزیز عرض میکنم این است که این مراسم را هر چه میتوانید و هر چه میتوانیم، باید پُربارتر و معنوی‌تر کنیم؛ معنا و مضمون این مراسم را باید روزبه‌روز بیشتر کنیم؛ اهل فکر، اهل فرهنگ، اهل اقدام فرهنگی و فکری، برای این حرکت عظیم بنشینند برنامه‌ریزی کنند. امروز هدف هر مسلمان باید ایجاد تمدّن اسلامی نوین باشد؛ ما امروز این را میخواهیم. ملّتهای اسلامی ظرفیّتهای عظیمی دارند که اگر از این ظرفیّتها استفاده شود، امّت اسلامی به اوج عزّت خواهد رسید؛ ما باید به این بیندیشیم، به این فکر کنیم؛ ایجاد تمدّن عظیم اسلامی، هدف نهایی ما است. امروز بحمدالله ملّتهای اسلامی بیدار شده‌اند. ملّت عراق یک ملّت بزرگ است، یک ملّت باعزّت است، یک ملّت بافرهنگ است، یک ملّت با عزم و اراده است. جوانهای عراقی در این قضایای چند سال اخیر نشان دادند که این قدرت را دارند که از ملّتشان و از کشورشان در مقابل توطئه‌های جهانی محافظت کنند؛ این خیلی باارزش است. جوانهای عراقی توانستند بزرگ‌ترین توطئه‌ی داخلی را که میتوانست به جنگ داخلی منتهی بشود، در عراق از بین ببرند و نابود کنند. توطئه‌ی داعش و تکفیری‌ها، توطئه‌ی کوچکی نبود؛ پولها خرج کرده بودند، برنامه‌ها ریخته بودند برای اینکه عراق را که یک کشور اصلی عربی و اسلامی است، تبدیل کنند به میدان جنگ داخلی و شیعه و سنّی را به جان هم بیندازند؛ جوانهای عراقی با فتوای مرجعیّت معظّم عراق توانستند سینه سپر کنند و این توطئه را خنثی کنند؛ این کار کمی نبود، کار کوچکی نبود. ملّت بزرگ عراق میتواند کشور خود را به اوج عزّت برساند؛ این ظرفیّتها بایستی به منصّه‌ی عمل و ظهور برسد. اگر ظرفیّتهای کشورهای اسلامی -ظرفیّت عراق، ظرفیّت ایران، ظرفیّت کشورهای دیگر منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا- بر روی هم مجتمع بشود، اگر این ظرفیّتها به هم برسند، این دستها در هم گره بخورند، آن وقت امّت اسلامی نشان خواهد داد که عزّت الهی یعنی چه؛ تمدّن عظیم اسلامی را به جوامع عالَم نشان خواهند داد؛ باید هدف ما این باشد و این راه‌پیمایی اربعین میتواند یک وسیله‌ی گویایی برای تحقّق این هدف باشد. از دَه‌ها کشور در راه‌پیمایی اربعین شرکت میکنند و میهمان مردم عراق میشوند، سعی کنیم در این راه‌پیمایی پیوندهای مستحکم بین برادران مسلمان را بیشتر کنیم؛ پیوند بین عراقی و غیر عراقی، پیوند بین شیعه و سنّی، پیوند بین عرب و فارس و تُرک و کُرد؛ این پیوندها مایه‌ی سعادت است، این پیوندها آیت رحمت پروردگار است. دشمن سعی در تفرقه دارد که نتوانسته است و به حول و قوّه‌ی الهی نخواهد توانست. ما -ایران و عراق- دو ملّت هستیم متّصل به یکدیگر؛ تن‌های ما، دلهای ما، جانهای ما به یکدیگر متّصل است؛ آنچه این اتّصال را ایجاد کرده است، ایمان بِالله و محبّت به اهل‌بیت (علیهم ‌السّلام) است، محبّت به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است؛ روزبه‌روز هم این زیاد خواهد شد ان‌شاءالله. دشمنان توطئه میکنند امّا توطئه‌ی دشمنان اثری نخواهد کرد. از شروع انقلاب اسلامی تا امروز، چهل سال است که آمریکا و اذناب آمریکا و دستیاران آمریکا و مزدوران آمریکا علیه جمهوری اسلامی نقشه میکشند، فعّالیّت میکنند، پول خرج میکنند، تهدید میکنند، تحریم میکنند؛ به کوری چشم آنها جمهوری اسلامی در این چهل سال از یک نهال باریک تبدیل شده است به یک درخت تناور که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(۲) ان‌شاءالله این شعاری(۳) که شما میدهید علیه آمریکا، علیه رژیم صهیونیستی، علیه دشمنان و مستکبرین، در آینده‌ی نه چندان دوری تحقّق پیدا خواهد کرد و ان‌شاءالله شما موفّق خواهید شد. من مجدّداً تشکّرات خودم را عرض میکنم و به شما عرض میکنم ملّت ایران با همه‌ی وجود از شما برادران عزیز عراقی متشکّر است، بخصوص از شما صاحبان مواکب اربعینی؛ ما از صمیم قلب از شماها متشکّریم و این مصرع متنبّی(۴) را به یاد می‌آوریم که «اذا انت اکرمت الکریم مَلَکْته».(۵) والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام احمد مروی (تولیت آستان قدس رضوی) مطالبی بیان کرد. همچنین، تعدادی از موکب‌داران عراقی و خطبا و شاعران و مدّاحان به ایراد سخن، قرائت شعر و مرثیه و ذکر مصیبت پرداختند.
2,108
1398/06/26
بیانات در ابتدای درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43473
بسم الله الرّحمن الرّحیم ایّام محرّم، [یعنی] دهه‌ی معظّم عاشورا تمام شد؛ افراد ما که بعضی از جلسات را میروند نگاه میکنند، محاسبه میکنند، به ما گزارش میدهند، آن طوری که به بنده گزارش کردند و با آنچه خودمان مشاهده کردیم در تلویزیون یا بیرون از تلویزیون، نشان میداد که امسال جلسات بحمدالله خیلی پُررونق بود؛ به ما گفتند که جلسات از سال قبل هم پُررونق‌تر بود. این خیلی پُرمعنا است که در جاهای مختلف  تهران جلساتی تشکیل بشود، بیست هزار نفر، سی هزار نفر از مردم تهران در آن شرکت کنند و به سخن سخنرانان گوش بدهند و به عزاداری مدّاحان و روضه‌خوانان اشک بریزند و گوش بدهند و نگاه کنند. این پیوند با اهل‌بیت (علیهم السّلام)، [آن هم] با این همه تبلیغاتی که دارد علیه مقدّسات انجام میگیرد از طرف دشمنان ما؛ چه در تلویزیون‌ها، چه در رسانه‌های صوتی، چه حالا امروز دیگر در فضای مجازی، [با آن] سرگرمی‌های گوناگون و جاذبه‌های مختلف برای جوانها در عین حال شما نگاه میکنید، می‌بینید که وقتی محرّم فرا میرسد، امواج عظیم مردمی به سمت خیمه‌ی حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) حرکت میکنند؛ اغلب هم جوان؛ البتّه میانسال و پیرمرد هم الحمدﷲ هستند، امّا جوانها، همانهایی که آماج حملات دشمنند [بیشترند]. اینها خیلی معنای مهمّی دارد؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که ملّت ما در زیر خیمه‌ی حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) یک راهی را دارد ادامه میدهد. من امروز قبل از اینکه بحث فقهی‌مان را شروع کنیم، یک چند جمله‌ای یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم. ملّت در حال تصمیم‌گیری است، در مواجهه‌ی با موج تبلیغاتی گسترده‌ای و عظیمی و عمیقی که از سوی جبهه‌ی دشمن علیه کشور و علیه مقدّسات دارد صورت میگیرد؛ گاهی در داخل کشور یک گوشه‌ای، یک نشانه‌ای از این امواج غالباً زیرزمینی و پنهان خودش را نشان میدهد که دشمن چقدر در این زمینه فعّال است که ما البتّه از بخش مهمّی از این توطئه‌ها و مانند اینها آگاهیم، مطّلعیم، دستگاه‌های مختلف کشور بحمدالله میفهمند که چه دارد اتّفاق می‌افتد؛ امّا نقش مردم مهم است. اینکه بنده در همه‌ی صحبتها یا در بسیاری از صحبتها تکیه میکنم بر روی نقش جوانها، بر روی نقش مردم، ناظر به این قضیه است. برادران، خواهران، کسانی که این سخن را خواهید شنید! زمام امور بهبود اوضاع این کشور، دست مردم این کشور است؛ بخصوص دست جوانان. همه چیز در سایه‌ی عزم مردم، تصمیم مردم، بصیرت مردم، و ایمان مردم در این کشور میتواند در مجرای صحیح خودش قرار بگیرد و کشور را به نقطه‌ی مطلوب خودش برساند. اینکه ما دائم میگوییم «ظرفیّتهای داخلی، ظرفیّتهای داخلی»، این را باید جدّی گرفت؛ هم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی، هم در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، هم در زمینه‌ی مسائل اجتماعی. در همه‌ی زمینه‌ها، حتّی در زمینه‌های اختصاصی دستگاه‌ها، مثل زمینه‌های امنیّتی و غیره هم این مردم هستند که میتوانند کمک کنند، پیش ببرند کارها را و اصلاح کنند. ما امروز از لحاظ علمی حرکت کرده‌ایم، پیشرفت کرده‌ایم؛ این پیشرفت ناشی از همّت بخشی از جامعه‌ی ما است، همّت جوانان ما است؛ در زمینه‌های فنّاوری همین جور. خبرهای خوبی هم در زمینه‌های گوناگون تولید و رونق تولید میرسد؛ حالا ان‌شاءالله اثراتش را بعداً مردم خواهند دید. کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ غفلتهایی شده است، کوتاهی‌هایی شده، امّا حالا حرکتها، بحمدالله حرکتهای به سمت اهداف مطلوب است؛ اینها ان‌شاءالله دارد انجام میگیرد. علاج کارهای گوناگون، مشکلات گوناگون کشور دست مردم است؛ به بیگانه نباید نگاه کرد، به فلان دولت و فلان دولت نباید امید بست، به نشست و برخاست با این و آن نبایستی اتّکال کرد. اشتباه نشود؛ ما نمیگوییم باب مراوده را با دولتهای عالم ببندیم؛ نخیر، بنده سالها رئیس‌جمهور این کشور بودم، اهل مراوده و اهل گفتگو و اهل نشست و برخاستیم، منتها نشست و برخاست ‌کردن یک چیز است، کارهای کشور را به نشست و برخاست با این و آن موکول‌کردن یک چیز دیگر است؛ این دوّمی همان چیزی است که ما آن را نهی میکنیم، منع میکنیم. هر چه میتوانید از امکانات دنیا استفاده کنید؛ امّا بدانید علاج مشکلات در داخل کشور است، حلّ مشکلات به دست این مردم است. از بیگانگان، به نفع جمهوری اسلامی که راه نویی را در دنیا به وجود آورده است، نمیشود امید کمک داشت. جمهوری اسلامی حرف جدیدی را در دنیا دارد مطرح میکند؛ متمسّکین به نظام پوسیده‌ی سرمایه‌داری غربی ممکن نیست که از این ندای جدید، از این حرف جدید، از این راه جدید استقبال کنند و به آن کمک کنند؛ امکان ندارد. هر چه بتوانند دشمنی میکنند و کرده‌اند؛ البتّه نمیتوانند، دشمنی‌شان به جایی هم نمیرسد؛ بخصوص آنهایی که دشمنی‌شان واضح است، مثل آمریکا. به حول و قوّه‌ی الهی ما پیروز شدیم، بعد از این هم پیروز خواهیم شد، امّا این را بدانیم. الان مشاهده میکنید، آمریکایی‌ها باز مسئله‌ی مذاکره را  همین طور دارند دنبال میکنند؛ این یک ترفند است، این را باید همه بدانند، همه باید توجّه کنند. البتّه آمریکایی‌ها هم یک جور حرف نمیزنند؛ گاهی میگویند «مذاکره‌ی بی ‌قید و شرط»، گاهی میگویند «مذاکره‌ی بدون پیش‌شرط»، گاهی میگویند «مذاکره‌ی با دوازده شرط»؛ حالا یا واقعاً سیاستشان، سیاست آشفته‌ای است، نمیدانند چه میخواهند که احتمال دارد این باشد، یا این است که دارند ترفند میزنند؛ یکی از ترفندها هم همین است: یکی یک حرفی بزند، آن دیگری یک چیز دیگری بگوید، برای اینکه طرف مقابل را سردرگم کنند؛ لکن ما سردرگم نمیشویم، راه ما روشن است، ما میفهمیم داریم چه کار میکنیم. آمریکا که میگوید مذاکره کنیم، مقصودش این نیست که بیاییم یک راه ‌حلّ عادلانه‌ای پیدا کنیم؛ نه، مقصودش این است که بیاییم سر میز مذاکره بنشینیم، ما یک چیزی بگوییم، شما آن را قبول کنید؛ مقصود از مذاکره این است. حالاها این قدر گستاخ شده‌اند که همین را صریح هم میگویند. قبلها بنده این را میگفتم که مقصود آمریکایی‌ها این است، بعضی‌ها میگفتند نخیر این جور نیست؛ امّا حالا خود آمریکایی‌ها [هم] میگویند. همین چند روز قبل از این، یکی‌شان باز همین حرف را زد که باید بنشینیم سر میز مذاکره با ایران و ایران فلان چیزها را قبول کند؛ مقصود اینها از مذاکره این است؛ یعنی ما یک چیزی بگوییم، شما آن را قبول کنید. خیلی خب، بروند با آن کسانی که به عنوان گاو شیردهِ آنها عمل میکنند، هر جور میخواهند همین طور مذاکره کنند؛ امّا جمهوری اسلامی، جمهوری مؤمنین است، جمهوری مسلمینِ لِلّه است، جمهوری عزّت است؛ مذاکره‌ای که بنشینند حرف این و آن را قبول کنند، [در آن معنا ندارد.] یک نکته‌ی مهمّی در اینجا وجود دارد که این را، هم شما فضلای محترم، علمای محترم ــ که در بین شما خطبائی هستند، کسانی هستند که با مردم سر و کار دارند ــ باید توجّه کنید، هم عموم مردم بخصوص خواصِّ مردم باید توجّه کنند. یک سیاستی را دولت آمریکا در پیش گرفته است و آن، سیاست فشار حدّاکثری به جمهوری اسلامی است؛ خودشان هم میگویند، میگویند فشار حدّاکثری. حرف دولت کنونی آمریکا این است: میگوید که آقا با رودربایستی و با تعارف و مانند اینها نمیشود جمهوری اسلامی را به زانو درآورد، نمیشود او را به قبول و تواضع وادار کرد، بایستی فشار حدّاکثری وارد بیاوریم. فشار حدّاکثری هم همین است که مشاهده میکنید: انواع و اقسام تحریمهای گوناگون، مدام تهدید، مدام یاوه‌گویی‌های مختلف در رسانه‌ها و غیره؛ این فشارِ حدّاکثری است. امیدشان به این است که این فشار حدّاکثری تأثیر بگذارد. او میخواهد فشار حدّاکثری را به ثمر برساند هم برای رقبای داخلی خودش، هم برای اروپایی‌ها، هم به عنوان یک سیاستِ قطعیِ رژیمِ ایالاتِ متّحده این را جا بیندازد که مواجهه‌ی با ایران فقط با فشار حدّاکثری [میسّر است]. خب، چه جوری میخواهد ثابت کند که این موفّق شده است؟ چون تا حالا که فشار حدّاکثری موفّق نشده؛ خودشان هم میگویند. در بین خود آمریکایی‌ها هم کسان زیادی ــ در دنیا هم همین جور ــ میگویند فشار حدّاکثریِ آمریکا نتوانسته ایران را به زانو دربیاورد؛ البتّه قطعاً هم همین است. چه جور میخواهد اثبات کند که فشار حدّاکثری تأثیر دارد؟ به این [صورت] که مسئولین جمهوری اسلامی را بکشاند پای میز مذاکره؛ بگوید ببینید، اینها که میگفتند ما با آمریکا مذاکره نمیکنیم، فشار حدّاکثری، اینها را مجبور کرد که بیایند پای میز مذاکره بنشینند؛ هدف این است؛ با این کار ثابت کنند به همه و تثبیت کنند در سیاست آمریکا که فشار حدّاکثری، تنها راه مواجهه‌ی با جمهوری اسلامی است؛ این سیاست او است. ما در مقابل باید توجّه داشته باشیم که اگر دشمنِ ما توانست اثبات کند که فشار حدّاکثری، علاج کار ایران است و روی ایران مؤثّر است، ایران دیگر و هرگز روی آسایش را نخواهد دید؛ هر چیزی را که قلدرانه از جمهوری اسلامی مطالبه کنند، اگر جمهوری اسلامی گفت چشم، که خب تمام است؛ اگر گفت نمیکنم، فشار حدّاکثری [خواهند آورد]. اگر برای آنها معلوم شد،  ثابت شد که فشار حدّاکثری کار میکند و اثر میگذارد، دیگر جمهوری اسلامی و کشور عزیز ما و ملّت عزیز ما واقعاً روی آسایش را نخواهند دید؛ برای خاطر اینکه این سیاست پشت سر همه‌ی مطالبات ناحق و مستکبرانه و قلدرانه‌ی آمریکا قرار خواهد گرفت؛ مسئله این است. اینکه اینها اصرار به مذاکره دارند، اینکه بعضی از اروپایی‌ها را می‌اندازند وسط -که من حالا راجع به اروپایی‌ها یک وقت دیگر صحبت خواهم کرد- که مدام اصرار کنند [اگر] بیایید با رئیس‌جمهور آمریکا یک جلسه بکنید، همه‌ی مشکلات شما حل خواهد شد، به خاطر این است؛ برای این است که اثبات کنند فشار حدّاکثری سیاست موفّقی است و این را باید در مقابل ایران به کار بست. ما باید در مقابل، اثبات کنیم که سیاست فشار حدّاکثری پشیزی در مقابل ملّت ایران ارزش ندارد. اگر بخواهیم سخن را در دو جمله خلاصه کنیم، یک جمله این است که مذاکره با آمریکا یعنی تحمیل خواسته‌های آمریکا بر جمهوری اسلامی ایران؛ دوّم اینکه مذاکره یعنی نمایشِ موفّقیّتِ سیاستِ فشارِ حدّاکثری از سوی آمریکا. برای همین هم هست که مشاهده کردید رئیس‌جمهور محترم،  وزیر خارجه، مسئولین کشور همه یک‌صدا، یک‌زبان گفتند که ما با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد؛ نه مذاکره‌ی دوجانبه، نه مذاکره‌ی چندجانبه. اگر آمریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده‌ی هسته‌ای‌ که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و شد عضو کشورهای معاهده‌کننده، آن وقت در جمع کشورهای معاهده‌کننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند؛ بدون آن، هیچ گونه مذاکره‌ای در هیچ سطحی بین مسئولین جمهوری اسلامی و آمریکایی‌ها اتّفاق نخواهد افتاد؛ نه در سفر نیویورک، نه در غیر سفر نیویورک؛ این را هم رئیس‌جمهور محترم تصریح کرد، هم وزیر خارجه گفت، هم دیشب دیدم در تلویزیون، سخنگوی محترم وزارت خارجه گفت؛ اینها نشان‌دهنده‌ی این است که جمهوری اسلامی میداند چه کار خواهد کرد. اینها در طول این چهل سال، با انواع و اقسام ترفندها نتوانسته‌اند جمهوری اسلامی را مغلوب کنند و سیاستهایشان یکی پس از دیگری مغلوب سیاستهای جمهوری اسلامی شده است؛ بعد از این هم به حول و قوّه‌ی الهی، آنها مغلوب جمهوری اسلامی خواهند شد و جمهوری اسلامی سربلند و عزیز از میدان خارج خواهد شد.
2,109
1398/06/11
گزیده‌ای از بیانات در منزل شهید سیدرضا کیش‌بافان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43565
در مشهد مقدس از جمله‌ی چیزهایی که روی آن تکیه میکنم این است که بچّه‌های مؤمن ما، بچّه‌هایی که به این راه عقیده دارند و واقعاً از روی انگیزه دارند کار میکنند، باید ثبات قدم پیدا کنند. ما کم ندیده‌ایم افرادی را که یک روزی، چند صباحی در خطّ مستقیم بودند، بعد چشمشان به پول و مقام و مانند این چیزها که افتاد، از این رو به آن رو شدند. شما در محدوده‌ی نفوذ خودتان -هر مقداری که میتوانید تأثیر بگذارید- کاری کنید که بچّه‌ها در راه مستقیم و صراط مستقیم ثابت‌قدم بمانند. اگر چنانچه در صراط مستقیم ثابت‌قدم ماندند و حرکت کردند، هر کسی جای خودش را پیدا میکند؛ هر کسی موقعیّتی را که میتواند مفید باشد، پیدا میکند و هیچ لزومی ندارد که من بگویم شما در فلان رشته کار کنید، در فلان قضیّه کار کنید؛ نه، وقتی ثابت‌قدم بودند در راه خدا، میفهمند چه کار باید بکنند؛ این توصیه‌ی مؤکّد بنده است. سفارش به یکی از طلاب حاضر در جلسه سفارش؛ آقاجان! درس را خوب بخوان؛ ان‌شاءاللّه ملّای خوبی بشوی و بتوانی در لباس پیغمبر برای اسلام خدمت کنی. اگر شما روحانیِ فاضلِ ملّایِ متدیّنِ متقّی‌ای بشوید، فایده‌تان خیلی بیش از خیلی چیزهای دیگر است....
2,110
1398/06/08
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از جوانان فعال در عرصه فرهنگی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43564
null
2,111
1398/05/30
گزیده‌ای از بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43319
از فروع و از حواشی، بجد پرهیز کنید؛ من میبینم متأسّفانه -مال امروز و دیروز هم نیست- در غالب دورانها ما زیاد دچار حواشی و فروع بوده‌ایم ... امّا حالا با پدید آمدن فضای مجازی و این حواشی‌ای که در فضای مجازی و مانند اینها هست، بیشتر هم این فروع و این حواشی و امثال اینها زیاد میشود؛ از آنها هرچه ممکن است پرهیز کنید. این یک بلای بزرگی است برای کشور؛ یک راه درآمد راحتی است که نفت را از چاه بکشیم بیرون و برویم به یک قیمتی بفروشیم؛ یک درآمد مفت و آسان! از اوّل -از دورانهای قبل- به این شیوه عادت کرده‌ایم؛ این به ضرر ما تمام شده، واقعاً به ضرر ما تمام شده. کشورهایی هستند که یک قطره نفت هم در آنها تولید نمیشود، [ولی] گشتند، راه‌های دیگری را پیدا کردند، راه‌های بهتری را پیدا کردند، به نفعشان تمام شد. نفت اختیارش دست ما نیست، دست تولیدکننده‌ی نفت نیست، می‌بینید دیگر؛ نه فقط [هنگام] مسئله‌ی تحریم -حالا تحریم یک چیز عارضی است- [حتّی] آن وقتی هم که تحریم نیست، نفت در اختیار مصرف‌کننده‌های گردن‌کلفت متعارف دنیا است؛ اختیار نفت دست آمریکا و اروپا و اتباع اینها است، قیمت‌گذاری دست آنها است، کارهای گوناگون دست آنها است، توطئه‌ها و حمله‌های آنها؛ ... بنابراین ما باید این را در کشور حل کنیم. در محیط اقتصادی کشور، بعضی از عوامل اقتصادی حکم پیشران را دارند که اگر آنها به حرکت بیفتند، کلّ این مجموعه‌ی کار اقتصادی به حرکت می‌افتد؛ مثلاً یکی‌اش مسئله‌ی مسکن است -اگر چنانچه حوزه‌ی مسکن به حرکت در بیاید و به کار بیفتد، این خودش بخش مهمّی از بخشهای اقتصادی کشور را به حرکت در می‌آورد- یکی مسئله‌ی کشاورزی است، یکی مسئله‌ی حوزه‌ی خودرو است، یکی مسئله‌ی شرکتهای دانش‌بنیان است، یکی مسئله‌ی لوازم خانگی است؛ اینها مسائلی است که در هر کشور حکم پیشران را دارند؛ روی اینها تکیه بشود؛ بخشهای مختلفی که مسئول این بخشها هستند هر چه ممکن است در این زمینه‌ها تلاش کنند، کار کنند، این پیشرانها اگر به کار بیفتد، حرکت عمومی اقتصاد بکلّی متفاوت خواهد شد. نگاه‌مان به تولیدکننده، نگاه مناسب و درستی نیست. من عرض میکنم نگاه مجموعه‌ی دولت و مسئولین کشور به آن فرد تولیدکننده، باید نگاه به یک رزمنده باشد؛ مگر نمیگویید «جنگ اقتصادی»، رزمنده‌ی این جنگ اقتصادی کیست؟ آن کسی که اقتصاد داخلی را تقویت میکند؛ اقتصاد داخلی هم عمدتاً با تولید تقویت میشود؛ پس این تولیدکننده را شما به چشم یک رزمنده نگاه کنید. ... من بارها در همین جلسه‌ای که با دوستان شما داشته‌ایم -چه جلسه‌ی دولت، چه جلسه‌ی اقتصادی که خیلی از آقایان حضور داشتید- بارها این را گفته‌ام؛ یک تولیدکننده برای اینکه یک کاری را انجام بدهد و شروع کند، از هفت خوان باید عبور بکند؛ حالا من میگویم هفت خوان، در واقع گاهی از هفتاد خوان باید عبور بکند؛ قوانین، مقرّرات، این دستگاه می‌آید یک چیزی میگوید، آن دستگاه می‌آید یک چیزی میخواهد، آن دستگاه می‌آید یک مجوّزی [میخواهد]؛ چه لزومی دارد؟ اینها را جدّی باید وارد شد. رونق اقتصاد کشور، پیشرفت اقتصاد کشور، هدف اصلی‌اش چیست؟ ... هدف این است که ما بتوانیم عدالت اجتماعی را در جامعه تأمین کنیم، فقر را ریشه کن کنیم، تا ثروتمند شدن کشور به نفع رفع فقر و ریشه کنی فقر باشد؛ والّا الان ثروتمندترین کشور دنیا آمریکا است؛ آنجا چند میلیون انسان زیر خطّ فقر زندگی میکنند، عدّه‌ی زیادی در گوشه‌ی خیابانها از گرسنگی یا از سرما یا از گرما میمیرند؛ ما این را نمیخواهیم. صِرف اینکه یک کشور ثروتمند باشد، این، آن چیزی نیست که مورد نظر اسلام و مطلوب اسلام [باشد]؛ باید این ثروت در خدمت ریشه‌کنی فقر باشد، در خدمت گسترش عدالت باشد؛ با این نگاه و با این رویکرد باید حرکت کرد. در فرهنگ -این دوستانی که مرتبط با مسئله‌ی فرهنگ هستند جدّاً توجّه کنند- ما مواجه هستیم با یک حمله‌ی همه‌جانبه؛ یک جبهه‌ی عظیمی از لحاظ فرهنگی دارند به ما تهاجم میکنند؛ این هم در خلال حرفهایشان هست، البتّه ما میدانستیم این حرف را، امّا حالا دیگر خودشان هم صریحاً میگویند که «غلبه‌ی بر جمهوری اسلامی و غلبه‌ی بر حاکمیّت اسلام، با جنگ نظامی و با تحریم اقتصادی موفّقیّت‌آمیز نیست، [بلکه] با کار فرهنگی و نفوذ فرهنگی موفّقیّت‌آمیز است؛ ذهنها را باید تغییر داد، روی مغزها باید کار کرد، هوسها را باید تحریک کرد»؛ این را الان صریح میگویند. از دشمن واقعاً نترسید. این دشمنی که امروز مقابل ما است، این دشمن امروز که خلق نشده، از روز اوّل انقلاب این دشمن بوده، ... اگر قرار بود که آمریکا و اروپا و شوروی سابق و بقیّه‌ی قدرتها میتوانستند نسبت به جمهوری اسلامی غلطی بکنند تا حالا کرده بودند، می‌بینید که نتوانستند؛ البتّه چرا، اذیّت و آزار کرده‌اند، امّا عِرض خودشان را هم برده‌اند؛ ... نشان میدهد که نمیتوانند و نتوانسته‌اند در زمینه‌ی برخورد با نظام جمهوری اسلامی و حاکمیّت اسلام در این کشور کار بکنند. یک مقداری البتّه کارهای ما عقب‌ماندگی پیدا کرده،‌ اختلال پیدا کرده، اشکالاتی برای ما به وجود آمده، [این اشکالات] هست امّا حرکت متوقّف نشده، حرکت کرده‌ایم، پیش رفته‌ایم. جمهوری اسلامیِ امروز کجا، بیست سال قبل و سی سال قبل کجا! زمین تا آسمان تفاوت کرده پیشرفتهای ما و قدرت اقدام ما و توانایی‌های گوناگون ما، چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ بخشهای گوناگون اقتصادی کشور؛ کشور پیشرفت کرده، دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند؛ ملاحظه‌ی دشمن را از این جهت نکنید یعنی واقعاً آنچه در چهل سال اوّل نتوانستند انجام بدهند، در چهل سال دوّم هم به توفیق الهی نمیتوانند انجام بدهند و چهل سال دوّم برای ما از چهل سال اوّل بهتر و برای آنها بدتر خواهد بود؛ این را مطمئن باشید و تردید در این نکنید. من از وضع کشمیر ناراحتم، حالا این دوستان وزارت خارجه اینجا حضور ندارند، واقعاً به مردم مسلمان کشمیر دارد زور گفته میشود، حقیقتاً دارد فشار وارد آورده میشود، یک سیاست منصفانه‌ای بایستی برای این مردم نجیب که در آنجا هستند، در پیش گرفته بشود از سوی دولت هند. ما البتّه با دولت هند روابطمان روابط خوبی است ولی این انتظار و توقّع را نسبت به آنها داریم. این را هم به شما عرض بکنم، این کار انگلیس خبیث است؛ این زخمی است که در شبه قارّه از سال ۱۹۴۷ انگلیس‌ها این زخم را ایجاد کردند؛ از همان اوّل که داشتند خارج میشدند و شبه قاره به دو قسمت تقسیم شد -یعنی هند و پاکستان- از همان وقت این زخم کشمیر را آنها اینجا کاشتند و گذاشتند و تعمّد در این قضیّه داشتند که این زخم خوب نشود و همیشه بین این دو کشور، مشکل و اختلاف و دعوا وجود داشته باشد؛ خب این فشارهایی که روی مردم می‌آید هم عوارضش است دیگر.
2,112
1398/05/24
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از فعالان و کارشناسان حوزه‌ خانواده
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46089
در ۲۴ مردادماه ۱۳۹۸، جمعی از تشکل‌های مردم‌نهاد فعال در حوزه‌ی خانواده، با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. در این دیدار رهبر انقلاب به صورت اجمالی بر روی چهار مسئله‌ی محوری حوزه‌ی خانواده تأکید نمودند: «مسئله‌ی بقای خانواده»، «مسئله‌ی فضای داخل خانواده»، «مسئله‌ی فرزندآوری» و «مسئله‌ی ازدواج مجردان». همچنین در ابتدای این دیدار، کارشناسان و فعالین این حوزه گزارشی از فعالیت‌های خود ارائه کردند. به‌مناسبت روز ازدواج (اولین روز از ماه ذی‌الحجه)، بخشی از متن این دیدار برای نخستین بار توسط بخش زن، خانواده و سبک زندگی KHAMENEI.IR (ریحانه) منتشر میشود.   بسم الله الرّحمن الرّحیم ... یک مسئله، مسئله‌ی بقاء خانواده و جلوگیری از تلاشی خانواده است. راه‌هایی را پیدا کنید!  یکی از آقایان گفتند که طلاق در فلان شهر این مقدار کاهش پیدا کرده، خیلی خوب، این مهم است، این را دنبال باید کرد، این چیز خیلی مهمی است، خانواده‌ها را از تلاشی باید نجات داد. این یک مسئله است که باید دنبال کنید، راه‌های عملیاتی آن را پیدا کنید.  نکته‌ی دوم در مورد خانواده، فضای داخل خانواده است. فضای داخل خانواده خیلی مهم است... این احتیاج به قانون دارد، باید قوانینی وجود داشته باشد که روابط داخل خانه را که گاهی اوقات برخلاف عدالت و گاهی اوقات شکلهای ناهنجاری دارد، اصلاح کند.  واقعاً‌ به زنها ظلم میشود؛ این البته مخصوص محیط ما نیست، در محیطهای فرنگی بیشتر از اینجاها ظلم میشود، البته حالا من که میگویم به زنها ظلم میشد، چون این جنبه‌ی غالب است و الّا گاهی هم به مردها ظلم میشد، یعنی الان هم همین‌جور است. باید یک هنجارِ درستِ دینیِ اسلامی‌ تنظیم بشود و برایش ضوابط و مقرراتی گذاشته بشود که این هنجار بر محیط داخل خانواده حاکم بشود.  مسئله‌ی دیگری که در مورد خانواده اولویت دارد، مسئله‌ی فرزندآوری است و خیلی مسئله‌ی مهمی است. چند سال ما این مسئله را مطرح کردیم و گفتیم؛ خب یک عده از دخترخانم‌های خوب، خانمهای جوان قبول کردند و عمل کردند لکن در محیط عمومی جامعه اثری از این قضیه نیست. الان آمار فرزندآوری ما به قدر جانشینی هم نیست، یعنی کمتر از جانشینی است، الان این‌جوری است. این معنایش این است که ما تا سی سال دیگر یک جامعه‌ی پیر داشته باشیم. خطر بزرگی است، این از همه‌ی خطرات بزرگتر است. این خیلی مهم است. این احتیاج به تلاش و کار دارد. مسلّماً راه‌هایی هم وجود دارد برای اینکه بشود این را درست کرد؛ باید بنشینید این راه‌ها را پیدا کنید.  یک [مسئله] هم ازدواج مجرّدان است. «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‌ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ»(۱) این الان واقعاً [لازم است.] گاهی دخترهایی بدون آوردن نام یا گاهی هم با نام، به من نامه مینویسند که طالب ازدواجند و برایشان فراهم نمیشود. یکی از دعاهایی که بنده دائم میکنم برای ازدواج دخترها و پسرهایی است که مایل به ازدواجند و امکان ازدواج ندارند. فکر کنید ببینید چه کار باید کرد؟ همه‌ی اینها قابل علاج است. بایستی این را [علاج کرد].  در مسائل خانواده به نظر من روی این چند موضوع بخصوص باید تکیه کرد و باید راه‌های عملی پیدا کرد. یکی از کارهای بسیار اساسی در این زمینه فرهنگ‌سازی است؛ باید فرهنگ‌سازی کنید. ببینید چگونه میشود فرهنگ‌سازی کرد؛ بالاخره بروید افکار عمومی را درست کنید، یعنی یک کار بزرگ این است. کار مردمی هم -که اشاره شد کارهای مردمی و اینها- کاملاً درست است. باید کار از دست مردم گرفته نشود، اگر چه دستگاه حکومت مسئولیت دارد، ما هم مسئولیت [داریم]، در مورد مسائل خانواده ما مسئولیت داریم، دولتها مسئولیت دارند، همه‌ی دستگاههای مختلف حکومتی مسئولیت دارند و باید به وظایفشان عمل کنند لکن این پویش مردمی و حرکت عمومی مردمی نبایستی متوقف بشود؛ کار اساسی را این می‌کند و دولتها بایستی کمک کنند.  
2,113
1398/05/17
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از دست‌اندرکاران خبر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایرا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47190
در این جلسه‌ی نخبه‌ها(۱) [چند نفر] صحبت کردند؛ یک پسر جوانی [هم] بلند شد و شروع کرد صحبت کردن، من گوش کردم، بعد چند کلمه به او جواب دادم که جوابها ظاهراً مؤثّر بود؛ یعنی دیدم که چهره[اش] باز شد؛ آمد جلو بوسیدمش و گفتم حیف نیست تو ناامید [باشی]، گفت نه، [ناامید نمیشوم] و رفت. آن چیزی که من میخواهم [روی آن] تکیه کنم، مال بعد از این است. بعد که او رفت نشست، یک پسر جوانی از همینهایی که صف جلو نشسته بودند، از همین نخبه‌ها‌ی درجه‌ی یک، مطالبی را گفت(۲) که حالا ممکن است اینها را من [هم] بگویم، امّا گفتنِ من با گفتنِ یک جوانِ نخبه‌ی این جوری تفاوت میکند. ۱) دیدار مدال‌آوران المپیادهای علمی و اعضای تیم ملّی والیبال جوانان (۱۳۹۸/۵/۱۶)
2,114
1398/05/16
بیانات در دیدار مدال‌آوران المپیادهای علمی و اعضای تیم ملی والیبال جوانان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43188
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
2,115
1398/05/10
بیانات در دیدار جمعی از اعضای گروه‌های جهادی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43234
بسم الله الرّحمن الرّحیم  اوّلاً از دیدار شما عزیزان، جوانها خیلی خوشحال شدم و بیاناتتان را با دقّت گوش کردم و به معنای واقعی کلمه از بسیاری از حرفهایی که شما دوستان زدید، بهره‌مند شدم؛ یعنی واقعاً استفاده کردم. خدا را شکر، ما در مجموعه‌ی نیروهای جهادی، مجموعه‌های کارآمد، اهل فکر و اهل برنامه‌ریزی داریم.  آن چیزی که من میخواهم عرض بکنم دو سه‌ نکته است؛ البتّه مطالبی یادداشت کرده‌ام [ولی] میبینم که خب شما غالباً‌ به آنها توجّه دارید و لزومی ندارد که حالا آنها را من تکرار کنم. من دو سه نکته را یادآوری میکنم:  یکی اینکه میدان جهاد، میدان خیلی وسیعی است؛ یعنی شاید ده برابرِ این مقداری که شما حالا پیش رفته‌اید، میتوانید پیش بروید؛ جهاد این ‌جوری است.‌ جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند؛ توانایی‌های انسان واقعاً هیچ حدّی ندارد، اندازه ندارد. دل شما، روح شما، ذهن شما، مغز شما توانایی فوق‌العاده‌ای دارد؛ یعنی [مثل] این کارهایی که کرده‌اید.  همین که از بیست سال پیش تا حالا از کارهای ساده‌ی آن‌چنانی رسیده‌اید به برنامه‌ریزی‌های کلان این‌چنینی، این را ادامه بدهید؛ همین طور پیش بروید و بگذارید ما یک مجموعه‌ی عظیمی از نسل انقلاب اسلامی را در کشورمان شاهد باشیم که از لحاظ سطح فهمِ مسائل مدیریّتی و خدمت‌رسانی و ایجاد عدالت و قیام به قسط ــ که اینها در اسلام لازم است و جامعه‌ی اسلامی قیام به قسط لازم دارد ــ به جایی برسد که ذهنهای معمولی بشر به آنجا نرسیده و باید از آن الگو بگیرند. این یک [نکته] که خلاصه‌اش پیشرفت در جهت اندیشه‌ی جهادی و کار جهادی و فکر جهادی است.  دوّم اینکه ببینید، آن وقتی کار، شکل عمومی و مردمی پیدا خواهد کرد که این فکر شما، این جهت‌گیری شما تبدیل به یک گفتمان عمومی بشود. [شما] در این مجموعه‌ی دوازده هزار [گروهی] که ایشان میگویند،(۱) ده درصد جوانهای کشور، یا مثلاً پانزده درصد جوانهای کشور هستید؛ آن ۹۰ درصد یا ۸۵ درصد دیگر چرا باید از این حرکت جهادی مبارک، از این کار محروم بمانند؟ سعی کنید ترویج کنید و این ترویج در صورتی آسان خواهد شد که به گفتمان تبدیل بشود. ما در طول گذشته‌ی خودمان، در مسائل گوناگونی این را داشته‌ایم که حالامثالهایش در ذهنم هست و دیگر نمیخواهم [بگویم]. شما میتوانید با ترویج این گفتمان عدّه‌ی خودتان را افزایش بدهید؛ همچنان که کیفیّت خودتان را زیاد میکنید، کمیّت خودتان را هم میتوانید افزایش بدهید که یکی از وسایلش همان است که به ایشان گفتم:(۲) [یعنی] کار تبلیغاتی است؛ تبلیغات درست، تبلیغات هنری.  من گاهی اوقات میبینم که تبلیغات و کارهای خوبی شده؛ حالا مثلاً فرض کنید همین قلعه‌ی گنجی(۳) که یکی از دوستان اشاره کردند و بنده در جریانش هستم؛ خب [در مورد] قلعه گنج هم مدام گفته شده، امّا مردم این را نمیدانند که یک کاری در یک گوشه‌ی کشور، در یک منطقه‌ِی محروم به وسیله‌ِی یک جمعِ با‌همّت انجام گرفته که تقریباً محرومیّت را از یک بخشی از منطقه ریشه‌کن کرده؛ این چیز مهمّی است؛ این را مردم نمیدانند؛ اگر چنانچه همین معلوم بشود، شما ببینید چقدر امید در جوانها به وجود می‌آورد. حالا در دنباله‌ی موضوع افزودن بر کمّیّت عاملین به فکر جهادی و جهادگران، این را عرض بکنم که باید این فکر را، این کار را، این حرکت را در محیط‌های خانوادگی، در محیط‌های دانشکده، در مدرسه، در محیط کار ترویج کنید که ان‌شاءالله دنبال کنند؛ این هم یک نکته.  نکته‌ی مهمّی که  به نظر من هست، مسئله‌ِی ثبات و عدم لغزش است؛ من خواهش میکنم به این اهمّیّت بدهید. شما با یک مجموعه‌ِی جوان دارید کار میکنید؛جوان در معرض دو آسیب است: یکی آسیب عدم ثبات در راه، آن تغیّر فکری؛ یکی هم آسیب دچار شدن و مبتلا شدن به ابتلائات بشری؛ مُجمل و سربسته‌اش این است. مراقب باشید این جوانهای شما از این آسیب‌ها محفوظ بمانند؛ در صراط مستقیم ثبات لازم است، باید دارای ثبات باشند.  حالا غیر از کار اعتقادی و فکری و مانند اینها که حتماً در جای خود لازم است، یک مقداری‌اش مربوط میشود به کار عملی؛ یعنی عبادت، ‌توجّه، اوّل وقت نماز خواندن، حتماً هر روز قرآن خواندن، در حدّ امکان پرداختن به مستحبّات. فرض کنید در یک منطقه‌ای یک مشت جوان دارند کار میکنند، حتماً نمازشان را در مسجد بخوانند و اوّل وقت بخوانند و نماز خوب و با توجّه بخوانند. رعایت اخلاص؛ سعی کنند که کار را برای خدا انجام بدهند که این کار در سنین ماها کار سختی است؛ اگر سابقه نداشته باشیم، نکرده باشیم، از جوانی به فکرش نبوده باشیم و حالا بخواهیم خودمان را مخلصاً وارد میدان بکنیم، خیلی کار سختی است. در سنین شماها خیلی کار آسانی است؛ در سنین جوانی اخلاص آسان است. میتوانید واقعاً نیّتتان را برای خدا خالص کنید؛ وقتی که نیّت را خالص کردید، رحمت الهی و هدایت الهی از همه طرف برای شما میبارد؛ هُدًی لِلمُتَّقین‌؛(۴) قرآن هدایت خودش را برای متّقین قرار میدهد. واقعاً اگر چنانچه این رعایتها بشود، هدایت الهی و کمک فکری الهی هم زیاد خواهد شد. ان‌شاءالله موفّق باشید. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله   گزیده‌ای از گفتگوهای حاضران و پاسخ‌های رهبر انقلاب در این دیدار (۵) ببینید آقا جان! برای اینکه جوانهای مورد نظر شما مسئولیّتهای مدیریّتی قابل توجّه را به عهده بگیرند -حالا نمیگویم حتّماً وزارت؛ چون مدیرانِ رده‌های میانیِ زیادی هستند که میتوانند فعّال بشوند- راهش این است که دولت به وسیله‌ی یک جوان تشکیل بشود. اینکه من گفتم «جوان حزب‌اللهی»،(۶) به خاطر این است؛ یعنی بالاخره وقتی که مثلاً یک جوانی در همان سنین متناسب -حالا نمیگوییم جوان بیست‌و‌پنج‌ساله- رئیس‌جمهور بشود و واقعاً آدم متعهّدی باشد، طبعاً افرادی را که انتخاب میکند از بین جوانها خواهند بود. کلید کار این است؛ وَالّا با توصیه و این چیزها [این کار] خیلی صورت نمیگیرد؛ مشکل است. حالا مقایسه‌ی با اوّل انقلاب هم یک قدری مقایسه‌ی ناقصی است؛ اوّل انقلاب آدمهایی که بتوانند کارها را به عهده بگیرند و تجربه داشته باشند واقعاً نبودند، الان هستند؛ پیرمرد هم نیست، امّا جوان سی‌وچندساله و چهل‌ساله هم نیست. وقتی که این آدم را داریم، مصلحت نیست و درست نیست که ما او را در رأس کار نگذاریم و از امکان کارش و از تجربه‌اش و از توانایی‌اش استفاده نکنیم. ان‌شاء‌الله که برویم به سمت اینکه جوانها را در رأس کارها قرار بدهیم؛ دلمان میخواهد این [طور] بشود ان‌شا‌ء‌الله. ۱) اشاره به سخنان آقای محمد زهرایی (رئیس سازمان بسیج سازندگی) در مورد تغییر تعداد گروه‌های جهادی از چهل گروه در سال ۱۳۷۹، به دوازده هزار گروه در سال ۱۳۹۸
2,116
1398/04/25
گزیده‌ای از بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43057
اجتناب از رفتن به سمت صاحبان ثروت و قدرت؛ یکی از چیزهای مهم این است که سر سفره‌ی اصحاب ثروت و قدرت تا میتوانیم حاضر نشویم. نامه‌ی حضرت به عثمان‌بن‌حُنِیف را که یادتان هست!(۱) حالا ما توقّع نداریم، [چون] نه عثمان‌بن‌حُنِیفی در بین ما هست، نه وضع ما با وضع امیرالمؤمنین (سلام ‌الله ‌علیه) قابل مقایسه است؛ امّا این را میتوانیم توصیه کنیم و میتوانیم برای خودمان قرار بدهیم که به آن طبقات برگزیده و اَشرافی زیاد نزدیک نشویم؛ نزدیک شدن به آنها به طور طبیعی مایه‌ی دور شدن از توده‌ی مردم و عامّه‌ی مردم است؛ همین چیزی که در قرآن مکرّر در مورد ائمّه [آمده]: وَلا تَطرُدِ الذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدٰوةِ وَالعَشِیِّ یُریدونَ وَجهَه؛(۲) یا در مورد حضرت نوح: هُم اَراذِلُنا بادِیَ الرَّأی،(۳) که به او میگفتند اینها را از دُور خودت دور کن؛ و مکرّر در جاهای دیگر [هست]. بنابراین یک توصیه‌ی مؤکّد هم در مورد سلوک امام‌ جمعه و عمل امام‌ جمعه این است که از رفتن به طرف صاحبان ثروت و قدرت و کسانی که زبانهای چرب و نرم دارند، [باید اجتناب کرد]؛ بعضی از این نودولت‌ها، اینهایی که تازه توانسته‌اند با زرنگی و کارهای غیر قانونی به یک ثروتی برسند، دنبال این‌ هستند که یک ملجأیی پیدا کنند، یک جایی پیدا کنند که حاشیه‌ی امنی برایشان باشد؛ می‌آیند سراغ افرادی که مورد نظرشان است، از جمله سراغ ائمّه‌ی جمعه، از جمله سراغ شاخصهای روحانیّت، می‌آیند سراغ اینها؛ این برای این است که حاشیه‌ی امن برای خودشان درست کنند؛ اینجا باید حواسمان جمع باشد. یکی از موارد مهمّ سلوک عملی ائمّه‌ی جمعه مراقبت از نزدیکان است -مراقبت از فرزندان، مراقبت از نزدیکان- که اینها یک وقت دچار اشتباهی نشوند، دچار لغزشی نشوند. آن کسی که سراغ شما می‌آید و شما با زرنگی و الهام خدایی او را رد میکنید، ممکن است سراغ فرزند شما بیاید، از آن طریق نفوذ بکند. یکی از مسائل مهم این است که مراقب رفتارهای فرزندانمان، مراقب رفتارهای نزدیکانمان باشیم. آفت بزرگ دولتهای غربی تکبّر آنها است، این را آقایان توجّه داشته باشید. یکی از گرفتاری‌های این دولتهای غربی، از جمله‌ دولتهای اروپایی  -که واقعاً گرفتاری آنها است- این است که متکبّرند؛ این تکبّر موجب میشود که نتوانند درست دور و بر خودشان را و حقایق را بفهمند؛ این تکبّر و خود‌بزرگ‌بینی آنها را  درون مشکلات بزرگی می‌اندازد، کمااینکه انداخته. البتّه، اگر در طرف مقابل آنها یک دولت ضعیفی، آدمهای مرعوبی وجود داشته باشند، این تکبّر کار خودش را میکند؛ مثل هر متکبّری که وقتی طرف از او ترسید، لرزید، عقب‌نشینی کرد، او خب احساس میکند که این تکبّر را باید بیشتر کند؛ امّا اگر چنانچه طرفْ واقعیّت او را دید، شناخت، فهمید، از او نترسید، در مقابل او ایستاد، او زمین میخورد؛ مشکل اینها این است. الان هم در قضایایی که بین ما و اروپایی‌ها هست، علّتِ اینکه مشکل باقی میماند تکبّر آنها است. خب  به گفته‌ی وزیر خارجه‌ی محترم ما -که خب واقعاً اینها زحمت هم میکشند- اروپا یازده تعهّد در مقابل ایران، در قضیّه‌ی برجام داشته و به هیچ کدام از این یازده تعهّد عمل نکرده؛ یعنی این حرفی است که وزیر خارجه‌ی ما دارد میگوید؛ وزیر خارجه خب معمولاً ملاحظات دیپلماتیک دارند، امّا با وجود این ملاحظات دیپلماتیک، وزیر خارجه‌ی ما بصراحت دارد این حرف را میزند که اروپا یازده تعهّد در قبال ما دارد و به این یازده تعهّد عمل نکرده؛ ما چه؟ ما به آن تعهّداتی که در برجام بود و به چیزی بالاتر از آن عمل کردیم، حالا که شروع کردیم در مقابل آنها تعهّداتمان را کاهش بدهیم، آنها طلبکارانه جلو می‌آیند که «عجب! چرا شما تعهّدتان را کاهش میدهید؟»؛ خب پُرروها! شما یازده تعهّد داشتید، هیچ عمل نکردید؛ چرا از ما میخواهید که ما به تعهّداتمان پابند باشیم؛ حالا ما تازه شروع کرده‌ایم به کم‌ کردن تعهّدات و این فرآیند قطعاً ادامه خواهد یافت.
2,117
1398/04/12
بیانات در دیدار کارگزاران حج
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42974
در آستانه‌ی اعزام کاروان‌های حجاج بیت‌الله الحرام به سرزمین وحی (۱)
2,118
1398/04/05
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42925
به مناسبت ایام سالروز شهادت شهید بهشتی و هفته‌ی قوه‌ی قضائیه (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین‌.  خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، اعضای فعّال یک دستگاه بسیار مهم که دستگاه قضائی است! هفته‌ی مربوط به دستگاه قضائی را به شما تبریک عرض میکنیم و یاد شهید بهشتی را گرامی میداریم. انصافاً این شهید بزرگوار یک نعمتی بود؛ هم برای انقلاب، هم بالخصوص برای نیروی قضائی جمهوری اسلامی؛ مرد صاحب فکر، صاحب اراده‌ی قوی، منضبط، اهل کار، ‌ پُرنشاط. نعمت بزرگی بود؛ یاد ایشان را گرامی میداریم. خداوند درجاتش را عالی کند ان‌شاءالله. از بقیّه‌ی رؤسای محترم قوّه‌ی قضائیّه در دورانهای مختلف هم تشکّر میکنیم؛ هر کدام به نوبه‌ی خود فعّالیّتی کردند، کاری انجام دادند، زحمتی کشیدند برای این قوّه‌ی بسیار مهم.  خب، درباره‌ی اهمّیّت قوّه‌ی قضائیّه خیلی حرف زده شده، ما هم مطالبی را عرض کرده‌ایم؛ دیگران هم همه دربا‌ره‌ی اهمّیّت قوّه‌ سخن گفته‌اند؛ امر معلومی است. محور این اهمّیّت هم عدل است که در قرآن کریم [آمده] : وَ اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بِالعَدل.(۲) عدالت، اساس کار حیات طیّبه‌ی انسانی است. شما برای تعجیل فرج امام زمان (ارواحنا فداه) هم که دعا میکنید، میگویید ایشان بیایند که عدالت را برقرار کنند؛ این است دیگر. یَملَاُ اللهُ‌ بِه الاَرضَ‌ عَدلًا وَ قِسطاً بعدَ ما مُلِئَت ظُلما وَ جَورا؛(۳) با اینکه آن بزرگوار دین را هم، تقوا را هم، اخلاق را هم به جامعه تزریق خواهد کرد امّا شما نمیگویید: «یملا الله به الارض دیناً»؛ [بلکه] میگویید: «عدلاً»؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که عدل، نیاز اصلی حیات طیّبه‌ی انسانی است. شما هم دادگستری هستید، عدلیّه هستید، مأموریّت اصلی شما اقامه‌ی عدل است. اهمّیّت قوّه‌ی قضائیّه از اینجا است. البتّه حالا در قانون اساسی نکات دیگری هم هست که عرض خواهم کرد.  قوّه‌ی قضائیّه در جمهوری اسلامی یک بنای جدید بود -مثل یک نهال- و با قوّه‌ی قضائیّه‌ی قبل از انقلاب تفاوتهای اساسی داشت. خب این نهال باید روزبه‌روز رشد کند. هر دوره‌ای باید نسبت به دوره‌ی قبل یک پیشرفتی داشته باشد؛ حالا هم یک دوره‌ی جدیدی شروع شده است و بایستی یک فضلی، یک امتیازی، یک آورده‌ای علاوه‌ی بر آنچه دیگران، گذشتگان انجام داده‌اند به قوّه‌ی قضائیّه اهدا کند؛ این آورده چیست؟ تحوّل، تحوّل در قوّه‌ی قضائیّه؛ معنای تحوّل چیست؟ معنای تحوّل این است که شما یک اصول معیّن و مشخّصی بر اساس اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی دارید که بایستی اینها را رعایت کنید؛ پایبند به اینها و در چارچوب اینها باید حرکت کنید که اینها مأموریّتهای اساسی قوّه‌ی قضائیّه است؛ اینها که تغییر نمیکند؛ اینها همان است که از اوّل بود، حالا هم هست، بعد از این هم خواهد بود؛ تحوّل این است که شما برای پرداختن به این اصول، انجام این مأموریّتها، رسیدن به این آرمانها، شیوه‌ها و روشهای ابتکاری و مؤثّر و نو و دارای تأثیر فراوان را ابداع کنید، ایجاد کنید و از این شیوه‌ها استفاده کنید؛ این یک؛ عیوب و خلأها و نقصهایی را هم که در گذشته داشته است برطرف کنید؛ معنای تحوّل این است.  ما یک دستگاهی داریم با یک شیوه‌های عملیّاتی، با یک برنامه‌های اجرائی و در کنارش با مقداری ایراد، نقص، کمبود؛ تحوّل که میخواهید ایجاد کنید بایستی آن شیوه‌ها بهینه بشود، تبدیل بشود به شیوه‌های مؤثّرتر، کارآمدتر، روان‌تر و آن موانع، آن اشکالات، آن کمبودها برطرف بشود؛ این تحوّل است؛ این [کار] البتّه برنامه لازم دارد؛ تحوّل بدون برنامه که امکان ندارد؛ روزمرّه که نمیشود حرکت کرد؛ باید دستگاه عاقله و مفکّره بنشیند یک طرّاحی کلان برای این تغییر عمده در ذهن خودش تصویر کند و روی کاغذ بیاورد و تصمیم بگیرد. این کار بحمدالله انجام گرفته؛ این بخش کار را رئیس محترم جدید قوّه‌ی قضائیّه، جناب آقای رئیسی قبل از آنکه این مسئولیّت را به عهده بگیرند، از ایشان خواسته شد، ایشان هم یک برنامه‌ی تحوّل جامع و مورد قبولی را تهیّه کردند؛ پس این کار شده، این قسمت کار انجام گرفته؛ این خیلی خوب است لکن برنامه عبارت است از ذهنیّات؛ اگر بخواهیم تحقّق خارجی به وجود بیاید، کار لازم دارد. پس توصیّه‌ی اوّل بنده به رئیس محترم و مسئولان محترم و اجزای قوّه‌ی قضائیّه این است که همین برنامه‌ی خوبی که شما خودتان تدوین کرده‌اید و تهیّه کرده‌اید و ارائه کرده‌اید، این برنامه را بر طبق زمان‌بندی، بدون اغماض پیش ببرید؛ نگذارید لَنگ بشود. از چیزی واهمه نکنید، بروید جلو، به خدای متعال توکّل کنید، اقدام کنید، این برنامه را عملیّاتی کنید. کاری کنید که بعد از گذشت یک مدّت قابل قبولی -البتّه این برنامه‌های کوتاه مدّت و چندماهه و مانند اینها خب کارهای عملیّاتیِ به آن معنا نیست- کاملاً احساس بشود که قوّه‌ی قضائیّه دچار تحوّل شد، دارد متحوّل میشود؛ این با حرکت شما انجام میگیرد. البتّه آن برنامه [کوتاه مدّت هم] مهم است؛ تهیّه‌ی برنامه.  بنده یک وقتی این جوری میفهمیدم که تهیّه‌ی برنامه، پنجاه درصدِ کار است لکن این پنجاه درصد تا به آن پنجاه درصدِ بعدی مُنضَم(۴) نشود، مثل این است که انجام نگرفته، مثل این است که شما از تهِ یک چاهی میخواهید آب بیاورید بالا که مثلاً فرض کنید که صد متر طولش است؛ تا پنجاه متری آورده‌اید، بعد همان جا مانده باشد؛ مثل این است که نیاورده‌اید دیگر؛ تفاوتی نمیکند. اگر بخواهید آن محصول به دست شما برسد، این پنجاه درصد بعدی را که تحرّک و فعّالیّت و اقدام و بقیّه‌ی شرایطی که وجود دارد است، اینها را باید به کار بزنید تا ان‌شاء‌الله محصول حاصل بشود و من امیدوارم. بنده با نگاهی که به دادگستریِ کشور و قوّه‌ی قضائیّه‌ی کشور میکنم، امیدوارم که ان‌شاء‌الله شما خواهید توانست این کار را انجام بدهید. این را هم به شما عرض بکنم، این کار را هم از همین اوّلِ کار شروع کنید؛ این جور نباشد که ما حالا بگوییم: «حالا که وقت داریم، یک مدّتی حالا مجال [داریم]، حالا وقت داریم؛ حالا ان‌شاء‌الله انجام میدهیم»؛ بعد آن اواسطِ کار یا اواخر کار مدام بگوییم: «باید این کار را بکنیم، باید آن کار را بکنیم»؛ این فایده ندارد. از همین روزِ اوّل باید شروع کنید؛ هیچ تأخیری را برای خودتان مجاز ندانید؛ این یک مسئله.  من چند نکته را یادداشت کرده‌ام راجع به قوّه‌ی قضائیّه؛ البتّه مطالبی که آقای رئیسی فرمودند، مطالب بسیار خوبی بود؛ حرفهای ما هم همینها است که ایشان بیان کردند. چند نکته‌ای را عرض میکنیم.  یک نکته این است که شما به قانون اساسی مراجعه کنید و وظایف قوّه را در «قانون» ببینید. وظیفه‌ی قوّه فقط قضاوت کردن و محکمه‌داری نیست؛ وظیفه‌ی قوّه فراتر از اینها است. در قانون اساسی احیای حقوق عامّه جزو وظایف قوّه‌ی قضائیّه است؛ احیای حقوق عامّه، خیلی دامنه‌ی وسیعی دارد؛ از مسئله‌ی اقتصاد تا مسئله‌ی امنیّت تا عرصه‌ی بین‌المللی، جایگاه حقوق عامّه است. دفاع از حقّ مردم در عرصه‌ی بین‌الملل چیز خیلی مهمّی است؛ این جزو وظایف شما است؛ یا فرض بفرمایید گسترش عدل و آزادی که خب این گسترش عدل در کنار گسترش آزادی است؛ [منظور از] آزادی هم البتّه در قانون اساسی، آزادی‌های مشروع است؛ معلوم است. گسترش آزادی هم جزو وظایف شما است. چه جوری این را انجام میدهید؟ با چه شیوه‌ای؟ عرض کردم این شیوه‌هایی که باید انتخاب بکنید، شیوه‌های نو و ابتکاری [باشد]؛ به اینها همه نظر هست.  یا پیشگیری از وقوع جرم؛ مسئله‌ی پیشگیری خیلی مهم است. خب بله یک بخشی از قوّه‌ی قضائیّه را معیّن میکنیم برای پیشگیری، خوب است، لازم است، لکن پیشگیری یک کار بسیار وسیعی است؛ باید جرم را بشناسید، علل جرم را بشناسید، عواملی که جرم را ایجاد میکنند بشناسید، کارهایی را که میتواند از وقوع جرم جلوگیری کند بشناسید؛ یک فصل عظیمی از کار در اینجا وجود دارد. هر کدام از این کارها هم یک کننده‌ی کار لازم دارد؛ نمیشود همین‌ جوری مثلاً بگوییم یک کمیته‌ای، فرض کنید به قولِ ما یک هیئتی گذاشته‌ایم برای این کار؛ نه، اینها باید دانه‌دانه‌ دنبال بشود.  یا حُسن اجرای قانون؛ قانون را چه کسی نقض میکند؟ قانون که فقط مقرّرات راهنمایی یا فرض کنید فلان قانونی که فلان آدم لاابالی نقض میکند که نیست؛ قانون گاهی به شکل کلان نقض میشود؛ اینجا قوّه‌ی قضائیّه باید سینه سپر کند. غرض، هر چه انسان به قوّه‌ی قضائیّه نگاه میکند، عظمت این قوّه و گستره‌ی پهناور این قوّه را بیشتر مشاهده میکند؛ این دست شما است، ‌ این متعلّق به شما است؛ شما شانه‌ی خودتان را زیر این بارِ سنگین داده‌اید. اگر ان‌شاءالله بتوانید کاری انجام بدهید و موفّق بشوید، خیلی کار بزرگی است، خیلی خدا را راضی میکنید؛ یعنی اگر شما کارتان را ان‌شاءالله خوب انجام بدهید، از آن صدقات و انفاقات بی‌نظیر است.  یک نکته‌ی دیگر -که جناب آقای رئیسی هم به آن اشاره کردند- مسئله‌ی مبارزه‌ی با فساد است. مبارزه‌ی با فساد، هم در درون قوّه محلّ کلام است، هم بیرون قوّه؛ لکن اولویّت با درون قوّه است. خب، هزاران قاضی شریف و پاک‌دامن و کارمندان امین در سراسر قوّه دارند کار میکنند، تلاش میکنند؛ یک عنصر ناباب در یک دادگستری‌ای در یک شهری پیدا میشود، یک حرکتی انجام میدهد، این روانهای(۵) پاکیزه‌ی شریف را بدنام میکند؛ این چیز کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ شاید آن تعداد آدم نابابی که در مجموعِ قوّه‌ی قضائیّه هستند، یک درصد خیلی کمی نسبت به آدمهایی است که یا در اوج شرافتند -ما داریم قضاتی که با زندگی‌های سختی زندگی میکنند، پرونده‌های سنگین مهمّی هم دستشان هست، [امّا] یک ذرّه‌ هم تخطّی نمیکنند؛ اگر اهل خطا بودند ممکن بود زندگی‌های خیلی بهتری داشته باشند، ابداً [تخطّی نمیکنند]- یا قضات معمولی‌ای [هستند] که دارند کار خودشان را با امانت، با صداقت انجام میدهند؛ نسبت آن افراد فاسد و افراد ناباب در مقابل این افراد، خیلی نسبت کمی است امّا یک نسبت کم، یک درصد کوچک هم تأثیرات مخرّبی میگذارد؛ که حالا من در تصویرسازی از قوّه‌ی قضائیّه، بعداً این را باز عرض خواهم کرد. نسبت به فسادِ درون قوّه‌ی قضائیّه سخت‌گیری کنید. علّتش هم این است که این [قوّه]، مسئولِ رفع فساد است؛ اگر خودش فاسد شد، گناه او نابخشودنی است. هر چه رتبه‌ی شأنی و حقوقیِ انسان بالاتر رفت، به همان اندازه اهمّیّت کار او بیشتر میشود؛ هم در جنبه‌ی مثبت، هم در جنبه‌ی منفی. شما ملاحظه کنید خداوند متعال به زنهای پیغمبر خطاب میکند در قرآن که «یٰنِساءَ النَّبِیِّ‌ مَن‌ یَأتِ ‌مِنکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضٰعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَینِ»(۶) -هر کدام از شماها کار خلافی بکنید، عذابتان دوبرابر است؛ یعنی همان کاری را که یک زن دیگر اگر بکند پیش خدای متعال صد چوب خوردن دارد، اگر شما انجام بدهید، دویست‌ چوب به شما میزنند؛ چرا؟ چون زن پیغمبرید- «وَمَن یَقنُت مِنکُنَّ لِله وَ رَسولِه»(۷) آن وقت جزای او و پاداش او هم دو برابر است؛ کار خوب هم که بکنید، پاداشتان دو برابر است. این به خاطر اهمّیّت جایگاه انسان است.  بنده خیلی اوقات دلم به حال حضرت یونس (سلام ‌الله‌ علیه) میسوزد. مگر چه کار کرده بود [که گفت] : سُبحٰنَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظٰلِمینَ‌؟(۸) [آن هم] با آن مجازات سختی که خدای متعال به حضرت یونس داد. خب ایشان هر چه قومش را دعوت کرد، هر چه کرد، گوش نکردند، این هم با آنها قهر کرد، گذاشت رفت بیرون [شهر]؛ کارش همین بود دیگر. حالا اگر چنانچه یک عالِمی مثلاً‌ فرض کنید در یک شهری نصیحت کند، مردم گوش نکنند حرفش را و بگوید پس من نمیمانم در این شهر و پا شود برود بیرون، خب کار بدی است امّا [آیا] مجازاتش این است که برود در دریا و در دل نهنگ و خدای متعال بگوید اگر او تسبیح نمیکرد، «لَلَبِثَ فی بَطنِه اِلی یَومِ یُبعَثونَ»؟(۹) بنا بوده تا قیامت در شکم ماهی بماند! جزائش این است؟ امّا [با این حال] یونس را خدای متعال این‌ جوری مجازات میکند؛ چرا؟ چون پیغمبر است؛ میگوید شما پیغمبری؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ‌ -خیال کرد ما بر او سخت نمیگیریم؛ «نَقدِرَ» یعنی سخت گرفتن- فَنادیٰ فِی الظُّلمٰتِ اَن لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحٰنَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظٰلِمینَ؛(۱۰) خودش را ظالم دانست، اعتراف کرد، فَاستَجَبنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ.(۱۱) این ‌جوری است، شما با آدم معمولی فرق میکنید؛ اگر آدم معمولی یک حرکتی انجام بدهد که دارای نکوهش است، شما اگر آن عمل را انجام دادید، نکوهش شما یا دو برابرِ او است یا چند برابرِ او است، تفاوت میکند. با این چشم به مفاسدِ درون قوّه نگاه کنید.  البتّه نسبت به قوّه، تعرّض و تهمت و بدگویی و مانند اینها هم زیاد است، این را هم ما میدانیم؛ یعنی واقعاً خیلی بیش از آنچه واقعیّت دارد، علیه قوّه حرف میزنند، ‌مینویسند. حالا که دیگر فضای مجازی هم هست؛ یک دستگاهِ بی ‌در و دروازه که هر کس هر چه دلش میخواهد مینویسد. اینها اهمّیّتی ندارد، اینها شما را از کار باز ندارد. از امیرالمؤمنین کسی عادل‌تر در دنیا، در تاریخ بشر شما سراغ دارید؟ همین امیرالمؤمنینِ مظهر عدالت را، به بی‌عدالتی متّهم کردند؛ خب میگویند دیگر؛ علیه همه میگویند؛ علیه پیغمبر، پیغمبران، علیه امیرالمؤمنین، ‌ علیه خدا، علیه شما هم میگویند؛ بگویند؛ این مانع از این نشود که شما کارتان را انجام بدهید.  یک نکته‌ی دیگر که خیلی مهم است، مسئله‌ی تصویرسازی از قوّه‌ی قضائیّه است. ممکن است شما خیلی هم خوب و شریف باشید امّا یک حادثه‌ای یا حوادثی پیش بیاید که در چشم مردم، آن شرافت، آن امانت، آن صداقت منعکس نشود، عکس آن منعکس بشود؛ این خیلی چیز بدی است. آنچه در چشم مردم باید منعکس بشود این است که قوّه‌ی قضائیّه، دارای این خصوصیّات است:  اوّلاً دارای حکمت است، هم در انتصاباتش، هم در احکامش، هم در رفتارش، هم در گفتارش؛ نشان بدهد که دارای حکمت است؛ بخصوص مسئولان بالای قوّه‌ی قضائیّه در این [موضوع] میتوانند نقش ایفا کنند.  نشان بدهد که دارای علم به مبادی قضا است، این باید نشان داده بشود، معلوم بشود که یک دستگاه عالِم است، از روی علم کار میکند، کارِ کارشناسی علمی انجام میدهد. علم هم یا قانون است یا فقه است؛ در دستگاه قضا، مبادی قضا عبارت است از فقه و قانون.  قوّه‌ای است دارای گوش شنوا برای شنیدن. حوصله‌ی شنیدن باید داشته باشید، هم در دادسرا به وسیله‌ی بازپرس، هم در مواجهه‌ی با دادستان، هم در نهایت در دادگاه در مواجهه‌ی با دادرس و قاضی. بایستی گوش شنوا وجود داشته باشد. بشنوید! هم از آن کسی که شاکی است و آمده شکایت میکند گوش بدهید ببینید واقعاً چه میگوید، هم از آن کسی که متّهم است و از خودش دفاع میکند، کاملاً گوش کنید ببینید چه میگوید؛ این باید شنیده بشود؛ ممکن است حرف او را قبول هم نکنید امّا گوش کنید.  یکی هم اقتدار و قاطعیّت است. باید دارای حکمت باشید، دارای علم باشید، دارای حالت و حسّ شنیداری باشید و دارای اقتدار. باید بفهمند قوّه‌ی قضائیّه دارای اقتدار است، آنچه را تشخیص میدهد، به آن قاطعاً عمل میکند. این ماندن پرونده‌ها که بنده بارها در همین جلسه‌ی دیدار با قوّه‌ی قضائیّه این را تکرار کرده‌ام، لگد به این حالت است. وقتی پرونده یک سال، دو سال، پنج سال، ده سال میماند، معنایش این است که دستگاه قضائی در این مسئله دچار «چه کنم - چه کنم» است، نمیداند چه کار باید بکند؛ این نمیشود؛ به هر نتیجه‌ای که رسیدند، قاطع آن نتیجه را عمل بکنند.  خب حالا چه کار کنیم که این تصویر در ذهن مردم از قوّه‌ به وجود بیاید؟ این دیگر در رفتار شما، در گفتار شما، در عملکرد شما، در تبلیغات درستی که انجام میدهید باید انجام بگیرد؛ البتّه دستگاه‌های گوناگون، صدا و سیما و دیگران هم باید کمک کنند. دستگاه قضائی متعلّق به انقلاب است، متعلّق به مردم است، متعلّق به کشور است؛ همه‌ی دستگاه‌ها بایست به این معنا کمک کنند؛ این جور نباشد که یک چیز کوچک را مثلاً فرض کنید در تلویزیون یا در فلان مطبوعه -مثل فضای مجازی که بی‌مبالات هر چه دلشان میخواهد میگویند- آنها هم همین جور بگویند، یک چیز کوچکی را، یک چیز نامعلوم یا بی‌سند را منتشر بکنند که تضعیف قوّه‌ی قضائیّه باشد؛ نباید [این جور باشد]. این تصویرسازی به عهده‌ی همه است، هم به عهده‌ی خود شما است، هم به عهده‌ی دیگران است. خب این هم یک نکته.  یک نکته‌ی دیگر درمورد انتصابات است؛ ببینید، امیرالمؤمنین (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) در این فرمان معروف به مالک اشتر -که بلندترین نوشته‌ی ایشان است و یک بخشی مربوط به قوّه‌ی قضائیّه دارد و به غلط به آن میگویند عهدنامه، ‌عهدنامه نیست؛ «عهد» است؛ عهد یعنی فرمان- این ‌جوری میفرماید اوّل که «ثُمَّ اختَر لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ اَفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِک‌»؛(۱۲) برای قضاوت، برترین مردم را انتخاب بکن؛ «برترین»، این خیلی چیز مهمّی است. بعد آن وقت حضرت این خصوصیّاتی را که باید این شخص برتر داشته باشد، ذکر میکنند؛ ده دوازده خصوصیّت است، مراجعه کنید؛ من خواهش میکنم که حتماً همه -بخصوص مدیران قوّه‌ی قضائیّه و آن کسانی که دستشان در انتصابات هست و مانند اینها- مراجعه کنند نگاه کنند. خصوصیّاتی را حضرت ذکر میکنند که درست منطبق با همان نیازهایی است که انسان احساس میکند حضرت همه‌ی اینها را احصا(۱۳) فرموده است و بیان کرده‌اند که [قاضی باید] دارای این خصوصیّات باشد.(۱۴) پس انتصابات خیلی مهم است، گزینش‌های شغلی خیلی مهم است؛ هم انتصابات، هم گزینش‌ها. میخواهید قاضی گزینش کنید، میخواهید برای یک کارهایی گزینش بکنید، اینها را حتماً نگاه کنید و به این مراجعه کنید؛ من خواهش میکنم به این قسمت از نامه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌ السّلام)، [یعنی] فرمان حضرت به مالک اشتر مراجعه بشود.  یک نکته‌ی دیگر هم که نکته‌ی آخر است این است که [وظیفه‌ی] قوّه‌ی قضائیّه قانون است و حقوق است و بریدن و حد معیّن کردن است؛ لکن لابه‌لای این چرخ و پَر مهمّ پولادین قوّه‌ی قضائیّه، بایستی وسیله‌ی تلطیف هم وجود داشته باشد. یک چیزهایی وجود دارد که اینها تلطیف میکند؛ هم خود قوّه‌ی قضائیّه را، هم محصول کار قوّه‌ی قضائیّه را؛ در خود قوّه‌ی قضائیّه با رعایت اخلاق [است].‌ بخصوص [پرهیز از] بداخلاقی با مراجعین؛ حالا با زیردست‌ها هم همین ‌جور است امّا بیشتر از زیردست‌ها، مراجعین [هستند]. خوش‌اخلاقی؛ حتماً موظّف کنید خودتان را که با اخلاق [با آنها] برخورد کنید. بازپرس در مقام بازپرسی، ‌ دادستان در مقام مجادله‌ی با متّهم یا وکیل متّهم در دادگاه، [وقتی] استدلال میکند، استدلال کند امّا این استدلال با اخلاق باشد. بعضی از این کارهایی که غربی‌ها میکنند و فیلم‌هایش را هم منتشر میکنند که مثلاً‌ فرض کنید دادستان فلان لحن را به کار برد، فلان [بی احترامی را] کرد، اوّلاً خیلی از اینها دروغ است، ثانیاً اصلاً کار غربی‌ها را هیچ ملاک عمل قرار ندهید؛ نگاه کنید ببینید اسلام چه میگوید، دستورات اسلامی چیست. با اخلاق برخورد کنید؛ بعد هم گاهی اوقات خود قاضی با متّهم بگومگو میکند، حرف میزند، یک چیزی میپرسد، یک چیزی جواب میدهد، [اینها] با اخلاق، با نرمش، با حوصله و صبر [باشد]؛ این مثلاً در برخورد درونی.  در عملکردها، در آنجاهایی که تخاصم وجود دارد، توصیه‌ی به عفو و گذشت و بخشش و مانند اینها [باشد]. در اسلام هم در مسائل خانوادگی فرمودند: وَ الصُّلحُ خَیر؛ (۱۵)صلح بدهند، آشتی بدهند. همین مسئله‌ِی احیای حکمیّت که مربوط به خانواده است یا این شوراهای حل اختلاف -البتّه به شکل صحیح- اینها همان دخالت دادن اخلاق در مسائل قوّه‌ی قضائیّه و چرخ و پَر قوّه‌ِی قضائیّه است. خب، حالا اینکه مربوط به مسائل قوّه‌ی قضائیّه [بود].  راجع به مسائل جاری سیاسی روز هم بحمدالله ملّت ایران به معنای واقعی کلمه یک عزّت و عظمت و اقتداری را از خود نشان داده؛ نه حالا برای این قضایای اخیر -خب این هم یک نمونه‌ای است- [بلکه] در طول این چهل سال، واقعاً نشان داده. اینکه می‌بینید در خبرگزاری‌های خارجی از زبان سیاستمدارها و دیپلمات‌ها و مانند اینها این روزها زیاد تکرار میشود که ایران را با فشار و تحریم و تهدید و مانند اینها نمیشود به زانو درآورد، این ناشی از قضایای یک ماه و دو ماه و شش ماه اخیر که نیست، [بلکه] ناشی از چهل سال حرکت ملّت ایران است. ملّت ایران از لاک توسری‌خوری و ذلّتی که به او تحمیل شده بود، خودش را با انقلاب خلاص کرد؛ این لاک را شکست، آمد بیرون. هویّت ایرانی با خصوصیّات اسلامی در او بُروز کرده، طالب عزّت است، طالب استقلال است، طالب پیشرفت است، لذاست که هر چه دشمنان ظالم فشار می‌آورند تأثیری در او نمیگذارد. شما نگاه کنید این راه‌پیمایی‌ها را، شما نگاه کنید این روز قدس را، این بیست‌و‌دوّم بهمن را؛ چهل سال است، شوخی است؟ شما نگاه کنید این انتخابات‌ها را؛ این همه کارشکنی برای انتخابات‌های کشور کردند، [امّا] مردم با عزم و اراده‌ی واقعاً تحسین‌برانگیز در میدانهای انتخابات حاضر میشوند. حالا آخر امسال هم یک انتخاباتی هست؛ باز هم با وجود بعضی از تردیدآفرینی‌هایی که بعضی از افراد میکنند، من میدانم که مردم با شور و شوق در این انتخابات شرکت خواهند کرد؛ اینها عظمت ملّت ایران را نشان میدهد. حالا این ملّت بزرگ را، این ملّت شجاع را، این ملّت آبرومند را متّهم میکند؛ چه کسی؟ شریرترین حکومتهای دنیا، یعنی حکومت آمریکا؛(۱۶) شریرترین دولتها و حکومتهای دنیا، عامل جنگ، عامل خونریزی، عامل تفرقه، عامل چاپیدن و غارت کردن ملّتها در طول تاریخ طولانی نه حالا در ظرف ده سال و بیست سال، منفورترین چهره‌های چنین دولتی، ملّت ایران را متّهم میکنند؛ هر روز که میگذرد یک دشنامی، یک اهانتی به ملّت ایران میکنند. ملّت ایران از این اهانتها جا نمیخورد؛ ملّت ایران با این توهینها و ناسزاها عقب‌نشینی نمیکند. ملّت ایران مورد ظلم قرار گرفته -همین تحریمهای ظالمانه، ظلم بارزی است به ملّت ایران- ملّت ایران مظلوم واقع شده لکن ضعیف نیست؛ ملّت ایران مقتدر است. به فضل الهی، به حول و قوّه‌ی الهی همه‌ی مقاصدی که ملّت ایران برای خودش ترسیم کرده، با قوّت و اقتدار، خودش را به آن مقاصد خواهد رساند.  ما مورد ظلم هستیم، مظلومیم، امّا ضعیف نیستیم؛ ما مقتدریم. بخش اصلی و مهمّ قوّت ملّت ایران به خاطر اعتقاد به حمایت الهی است؛ قالَ لا تَخافا «اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَ اَرىٰ؛(۱۷) خدای متعال با ما است، دارد کمک میکند؛ نشانه‌اش هم همین چهل سالی است که این همه علیه ما توطئه کرده‌اند، این همه فشار آورده‌اند، جنگ راه انداخته‌اند، فتنه راه‌ انداخته‌اند، نفوذ درست کرده‌اند، عوامل تروریستی را به جان مردم انداخته‌اند، هزار کار زشت و خیانت‌آمیز با این ملّت انجام داده‌اند، این ملّت مثل کوه ایستاد و روزبه‌روز هم استوارتر شد؛ امروز هم از ده سال پیش، بیست سال پیش قوی‌تر، قدرتمندتر و استوارتر است. حالا وقتی که نتوانستند مقاصد خودشان را از راه فشارها و مانند اینها به دست بیاورند، به خیال اینکه ملّت ایران، ملّت ساده‌ای هستند و گول‌خورند، آمده‌اند که «بیایید با ما مذاکره کنید؛ شما قابل پیشرفتید»! بله، ملّت ایران حتماً پیشرفت میکند امّا بدون شما؛ شما اگر بیایید پیشرفتی نیست. شما و انگلیس و دیگران، پنجاه سال در دوران پهلوی -و بخصوص آمریکا حدود سی سال در دوران پهلوی دوّم- همه‌کاره‌ی این مملکت بودید، این مملکت روزبه‌روز عقب رفت؛ شماها عامل پیشرفت نمیتوانید بشوید؛ شماها عامل عقب‌ماندگی ملّت ایرانید. ملّت ایران پیشرفت میکند به شرطی که شماها نزدیک نیایید.  میگویند بیایید مذاکره؛ مذاکره یک فریب است؛ مذاکره بر سر چه؟ بر سر آنچه او میخواهد؛ یعنی اسلحه در دست شما است، جرئت نمیکند بیاید جلو، میگوید آقا آن اسلحه را بده به من، آن اسلحه را بینداز تا من بتوانم هر کاری که میخواهم با تو بکنم، تا من بتوانم هر بلایی میخواهم سر تو بیاورم؛ مذاکره این است. اگر چنانچه در این مذاکره‌ای که انجام میگیرد شما حرف او را قبول کردی، پدرت درآمده؛ اگر حرف او را قبول نکردی باز همین آش است و همین کاسه: دعوا و سر و صدا و تبلیغات و «آقا اینها زیر بار نمیروند» و حقوق بشرِ آمریکایی و از این مزخرفات. میزنند قریب سیصد نفر را روی آسمان از بین میبرند، ادّعای حقوق بشر هم میکنند؛ به کمک سعودی میروند، مردم را در یمن آن‌ جور در بازار و در مسجد و در مجلس عزا و در مجلس شادی و در بیمارستان و مانند اینها بمباران میکنند، ادّعای حقوق بشر [هم] میکنند؛ اینها این [جور] هستند.  نخیر، ملّت ایران راه خودش را پیدا کرده است؛ راه ما را انقلاب ترسیم کرده، امام بزرگوار ترسیم کرده؛ اهداف ما مشخّص است. در این ده‌ها سال، بارها و بارها این اهداف تکرار شده و اهداف با‌ارزش و جذّابی است؛ رسیدن به رفاه مادّی، رسیدن به عزّت اجتماعی، رسیدن به عقلانیّت بالا، رسیدن به دانش برجسته و ممتاز و رسیدن به آرامش اجتماعی و امنیّت اجتماعی؛ اینها اهداف ما است که اسلام اینها را برای هر ملّتی قرار داده؛ برای ما هم این اهداف را اسلام ترسیم کرده و دنبال این، حرکت کرده‌ایم و به کوری چشم دشمن به همه‌ی آنها هم خواهیم رسید. خداوند ان‌شاءالله شماها را و ما را موفّق بدارد تا بتوانیم وظایفی را که برعهده‌مان هست به بهترین وجهی ان‌شاءالله انجام بدهیم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار -که به مناسبت هفته‌ی قوّه‌ی قضائیّه برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّد ابراهیم رئیسی (رئیس قوّه‌ی قضائیّه) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۵۸؛ «... و چون میان مردم داورى مىکنید، به عدالت داورى کنید.» ۳) بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۶ ۴) ضمیمه‌‌‌شده ۵) جانها، روحها ۶) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۰ ۷) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ِی ۳۱؛ «و هر کس از شما خدا و فرستاده‌اش را فرمان بَرد ...» ۸) سوره‌ی انبیاء، بخشی از آیه‌ی ۸۷؛ «منزّهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم‌» ۹) سوره‌ِی صافات، ‌ آیه‌ی ۱۴۴ ۱۰) سوره‌ِی انبیاء، بخشی از آیه‌ی ۸۷؛ «... تا در [دل‌] تاریکی‌ها ندا در داد که: "معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم. "» ۱۱) سوره‌ِی انبیاء، بخشی از آیه‌ی ۸۸؛ «پس [دعاى‌] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم ...»‌ ۱۲) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳ ۱۳) شمردن، جمع‌آوری ۱۴) این خصوصیّات عبارتند از: توانایی در امر قضاوت، مرعوب طرفهای دعوا نشدن، اصرار نداشتن بر لغزشهای خود، پرهیز از طمع‌کاری، اکتفا نکردن به برداشتهای سطحی، احتیاط در مواجهه با شبهات، اتّکاء به ادلّه، خسته نشدن از مراجعات طرفهای دعوا، بردباری در کشف حقیقت، صدور آرای قاطع هنگام آشکار شدن حقیقت، از تعریف و تمجیدها دچار فریب نشدن، از تشویق دیگران به یکی از طرفهای دعوا متمایل نشدن. ۱۵) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۱۲۸ ۱۶) معظّمٌ‌له در پاسخ به شعار «مرگ بر آمریکا» ی حضّار فرمودند: «آن بنده‌ خدا گفته بود ملّت ایران دیگر "مرگ بر آمریکا" نمیگویند» که با خنده و شعار مجدّد حاضران همراه شد. ۱۷) سوره‌ی طه، آیه‌ی ۴۶؛ «فرمود: مترسید، من همراه شما هستم، می‌شنوم و میبینم‌»
2,119
1398/03/27
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان کردستان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42893
بسم الله الرّحمن‌الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.  خیلی خرسند شدم از اینکه اطّلاع پیدا کردم که قرار است برای بزرگداشت چند هزار شهید در کردستان، حرکت فرهنگی و تبلیغی انجام بگیرد؛ این کارِ بسیار لازم و مفیدی است که وظیفه‌ای را برای همه‌ِی فعّالان و مسئولان و مردم فهیم در هر نقطه‌ای از کشور به وجود می‌آورد؛ بخصوص در بعضی از نقاط کشور که یک خصوصیّتی دارند، مثل کردستان.  مسئله‌ی شهدای عزیز کردستان از چند جهت حائز اهمّیّت است و با بقیّه‌ِی مراکز کشور، یعنی با اغلب مراکز دیگر کشور، تفاوت دارد: یک نقطه‌ی بسیار مهم این است که میدان کار مبارزین کردستان -چه آنهایی که در عرصه‌ی دفاع مقدّس و جنگ و عمل نظامی فعّالیّت کردند، مثل پیشمرگان کُرد و سرداران و مانند اینها، چه آنهایی که در عرصه‌ِی فرهنگی کار کردند مثل شهید شیخ‌الاسلام(۲) و امثال ایشان- یک میدان هموار و آسوده و راحتی مثل بقیّه‌ی شهرستان‌ها نبود؛ ضدّانقلاب در خود شهرهایشان، در خود مراکزشان حضور داشت. مثلاً فرض بفرمایید مرحوم شیخ‌الاسلام من یادم نمیرود آن سخنرانی بسیار قوی و پُرمغز و پُرمطلبی که ایشان در مسجد جامع سنندج وقتی ما آنجا رفتیم،(۳) در حضور چند هزار نفر ایراد کرد.(۴) خب همان وقتی که ایشان این سخنرانی را ایراد میکرد، قطعاً میدانست که کسانی هستند در خود سنندج یا بیرون سنندج یا شاید در خود آن مجلس که با این بیانات و ابراز این بیانات مخالفند، امّا در عین حال این شجاعت را، این قدرت روحی را نشان داد و آن سخنرانی قوی را در آنجا ایراد کرد. یا جوانهای پیشمرگِ کُرد که من سال ۵۸ و ۵۹ چند بار در کردستان از نزدیک با اینها مواجه شدم؛ اینها کسانی بودند که با عناصر بیرون مرز مواجه نبودند، [بلکه] با عناصر داخل خانه‌ی خودشان مواجه بودند، [با عناصر] داخل شهرهای خودشان مواجه بودند. مثلاً فرض کنید در یک محیطی مثل مشهد، خب مبارزان زیادی بودند که اینها حرکت میکردند به جبهه می‌آمدند، خیلی‌شان شهید میشدند، یا جانباز میشدند برمیگشتند؛ اینها این جور نبودند؛ همان جا و در محیط زندگی‌شان کسانی بودند که با اینها معارض بودند، مبارز بودند و علیه اینها توطئه میکردند؛ و اینها ایستادند، با آنها جنگیدند؛ این به نظر من یک نقطه‌ی بسیار مهمّی است.  یک نقطه‌ی دیگر این است که طرّاحی دشمنان انقلاب اسلامی و دشمنان جمهوری اسلامی این بود که از اختلافات مذهبی، جدا، و اختلافات قومی [هم] جدا، برای شکست جمهوری اسلامی استفاده کنند؛ چون کشور ما از لحاظ تنوّع قومی یکی از کشورهای کم‌نظیر است؛ اقوام مختلفی در این کشور تحت نام بزرگ ایران و نام بزرگ ملّت ایران در کنار هم زندگی میکنند. در کمتر جایی به این شکل وجود دارد؛ آن جاهایی هم که وجود دارد، سرشار از تعارض است. در بعضی از کشورهای همسایه‌ِی ما، شما ببینید اختلافات بین مردم خودشان و اقوام دیگری که در آنجا هستند، چه اختلافات سنگینی است -که حالا من نمیخواهم اسم از آن کشورها بیاورم- چشم امید دشمنان به این بود که بتوانند در محیط اجتماعی ایران از اختلاف قومی و اختلاف مذهبی -مسئله‌ِی شیعه و سنّی- استفاده کنند. حالا من کردستان را مثال میزنم، بعضی از مناطق دیگر هم شبیه کردستان است، امّا کردستان مثال واضحش است. آنچه در کردستان اتّفاق افتاد، این بود که عناصر مؤمن و علاقه‌مند و هوشمند در کردستان این توطئه‌ی دشمن را خنثی کردند؛ یعنی نگذاشتند که دعوای کُرد و فارس یا کُرد و ترک در آنجا زنده بشود. یک عدّه اقلّیّتی که تحت تأثیر دشمنان خارجی بودند یک حرفهایی میزدند؛ من رفتم مهاباد، همه‌ی شهر مهاباد تقریباً تعطیل شده بود، آمده بودند برای سخنرانی؛ به نظرم در خیابان که ما آمدیم، همه‌ی این دکّانها تعطیل بود، همه‌ی این جمعیّت مردم شهر آمده بودند در آن محلّی که محلّ سخنرانی ما بود جمع شده بودند تا سخنرانی ما را گوش کنند؛ و شعار میدادند، ابراز احساسات میکردند. من آنجا در سخنرانی خطاب به ضدّانقلاب گفتم که کسانی که از قول قوم کُرد حرف میزنند، بیایند اینجا را ببینند؛ این قوم کُرد است. قوم کُرد اینها هستند، نه آن مزدوری که رفته در بیرون کشور یا در یک نقطه‌ای نشسته و به نام یک قوم حرف میزند؛ قوم کُرد این جمعیّت است. سنندج همین جور، جاهای دیگر همین جور.  بنابراین کاری که هم در کردستان، هم در آذربایجان غربی به وسیله‌ی مردم کُرد انجام گرفته، کار بسیار بزرگی بوده. اینها حقیقتاً توانسته‌اند به انقلاب خدمت کنند و دشمن را مأیوس کنند؛ که خیلی با ارزش است. و در این راه شهدایی دادند؛ هم در جنگ تحمیلی شهید دادند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب شهید دادند، هم شهدایی دادند به خاطر حمایتشان از جمهوری اسلامی؛ مثل همین شهید شیخ‌الاسلام که اسم آوردیم، یا شهید عالی(۵) که جزو علمای آنجا بود و شهید ذبیحی(۶) که اینها ماموستاها و علمای معروف منطقه‌ی کردستان هستند. شهادت اینها به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی بود؛ سخنرانی کردند، اقدام کردند، فعّالیّت کردند، همکاری کردند با جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدند. در روستاهای کردستان و آذربایجان غربی کسان زیادی در همراهی با مأموران جمهوری اسلامی فعّالیّتهایی کردند که مورد انتقام ضدّانقلاب قرار گرفتند و به شهادت رسیدند؛ یعنی شهادت در این منطقه یک شهادتی است که با فداکاری بیشتر، با تلاش و مجاهدت صادقانه‌ی واضحی همراه بوده. خداوند ان‌شاءالله درجات این شهدا را عالی کند.  حالا این گزارشی که سردار محترم سپاه دادند، خب گزارش خوبی است لکن اینها عدد و رقم است؛ آنچه ما توصیه میکنیم، آنچه بنده روی آن تکیه میکنم، خروجیِ کارهایی است که انجام میدهید. بایستی معلوم باشد این ارقام و اعدادی که ذکر کردید برای تشکیل مجامع، یا نشر بعضی از آثار، یا [کارهایی] مانند اینها، چقدر توانسته است در فضای فکری مردم، بخصوص جوانها، نسبت به تکریم مقام شهیدان اثر بگذارد؛ این مهم است. آنچه ما امروز احتیاج داریم، این است که مردم ما قدر شهدای ما را بدانند و بدانند که این جوانی که رفت به شهادت رسید، این عالمی که به شهادت رسید، این فرد کاسب زحمت‌کش یا زارع زحمت‌کشی که به شهادت رسید، چه خدمتی به کشور و به اسلام و به نظام جمهوری اسلامی کرده.  ما در کردستان خانواده‌ای را داشتیم که شش شهید داده‌اند؛ اینها جزو چیزهای کم‌نظیر است، یعنی ما در کشور شبیه این را کم داریم؛ یک خانواده‌ای شش پسرشان را در راه خدا داده‌اند؛ هم در راه‌پیمایی‌هایی که شرکت کردند شهید شده‌اند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب یا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده‌اند؛ از این قبیل هست؛ این را بایستی نسل امروز بداند. جوان امروز باید بداند که اینکه ما به این وضعیّت رسیده‌ایم، بحمدالله شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب رشد کرده و به ثمر نشسته و کارهای زیادی انجام گرفته، چه تلاشهایی در این راه صورت گرفته؛ مهم‌ترینش همین تلاش شهدای ما است؛ این را باید نسل جوان بداند. پس بنابراین یک حرف این است که این کارهایی که انجام گرفته است به نحوی انجام بگیرد که خروجی مطلوبی داشته باشد؛ [یعنی] تأثیرگذاری بر روی افکار جوانها و برداشت جوان و تلقّی جوانها از مسائل کشور و مسائل گذشته‌ی خودشان [داشته] باشد. چهل سال از انقلاب دارد میگذرد؛ ما باید بدانیم که در پایه‌گذاری این انقلاب و محکم کردن پایه‌های این انقلاب چه تلاشهایی انجام گرفته؛ این را جوان امروز بداند؛ حالا آن که از نزدیک دیده، میداند؛ اگر چه بعضی از آنها هم دچار فراموشی میشوند و راه را کج میروند و حرکت را عوض میکنند، امّا عمده‌ی نگاه بنده به جوانها است. جوان امروز بداند که چه کارهایی انجام گرفته که این پایه این ‌جور مستحکم شده و میتواند نظام جمهوری اسلامی با سربلندی احساس افتخار بکند. این یک نکته است.  نکته‌ی دوّم در مورد کارهای عمرانی و مانند اینها است؛ خب بله، کارهای عمرانی زیادی انجام گرفته منتها در مناطق کُردی عقب‌ماندگی وجود داشته؛ این یک سیاست غلطِ معیوبی در رژیم طاغوت بوده که فکر میکردند که باید این ‌جوری عمل بکنند؛ البتّه بی‌اعتنائی به مصالح ملّی هم که در آن رژیم بوده. [لذا] عقب‌ماندگی وجود دارد؛ این عقب‌ماندگی‌ها را باید شماها جبران کنید. اینکه گفته میشود که ما سفارش کنیم، ما سفارش میکنیم، حرفی نداریم؛ شما نامه‌تان را بدهید، آنچه به نظرتان می‌آید بنویسید در آن نامه، ما به مسئولینش ارجاع میکنیم، سفارش هم میکنیم، تأ‌کید هم میکنیم، منتها کننده‌ی کار، شما مسئولین هستید؛ یعنی مجریان کار، شما هستید؛ دستگاه رهبری که مجری نیست، دستگاه اجرائی نیست؛ مجری، شما هستید. باید دنبال کنید، باید تعقیب کنید. ما ممکن است یک دستوری به یک وزارتخانه‌ای، یا به مسئولین بالای کشور بنویسیم و بدهیم و تأکید کنیم، منتها آن که باید دنبال کار را بگیرد، خود شما هستید؛ بروید، بیایید، اصرار کنید، تأکید کنید تا آنچه میخواهید ان‌شاءالله به نفع مردم انجام بگیرد.  وظیفه‌ی ‌ما تکریم شهدا است، این را فراموش نباید بکنیم؛ وظیفه‌ی ‌ما تکریم خانواده‌های شهدا است؛ خانواده‌های شهدا هم از لحاظ اهمّیّتِ صبرشان و کارشان در ردیف اوّل قرار دارند؛ باید از اینها تکریم کنیم و به اینها احترام کنیم. و این تکریم هم صرفاً تکریم زبانی نباشد، اگر چه تکریم زبانی هم مهم است. اینکه بعضی‌ها میگویند تعارف زبانی [خوب نیست]؛ نه، اینکه ما در زبان و در اظهاراتمان بزرگداشت برای شهید و مقام شهید قائل بشویم، چیز مهمّی است؛ کسانی هستند که همین را برنمیتابند و ما بایستی در این جهت حرکت کنیم لکن در کنار این اقدامات عملی، تسهیلات و کمکهای گوناگونی که وجود دارد، باید نسبت به خانواده‌های شهدا و خانواده‌های جانبازان و خانواده‌های ایثارگران و مانند اینها ان‌شاء‌الله انجام بگیرد.  خداوند ان‌شاءالله به شماها توفیق بدهد بتوانید کار کنید، خدمت کنید و در خدمت این حرکت عظیم قرار بگیرید و ارواح طیّبه‌ی شهدا را از خودتان ان‌شاءالله خشنود کنید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
2,120
1398/03/15
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42776
به مناسبت عید سعید فطر (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  تبریک عرض میکنم عید سعید فطر را به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز، حضّار محترم و به سفرای محترم کشورهای اسلامی که در جلسه حضور دارند. همچنین تبریک عرض میکنم این عید را به همه‌ی ملّت بزرگ ایران که حقّاً و انصافاً شایسته‌ی این هستند که تکریم بشوند و تعظیم بشوند و این عید به آنها تبریک گفته بشود. ماه رمضانِ باصفای باحالِ پُرمضمونی را ملّت ما گذراندند و ان‌شاءالله امروز که روز عید است، پاداش الهی را، رحمت الهی را، نظر لطف الهی را نسبت به خودشان دریافت خواهند کرد. همچنین تبریک عرض میکنم به امّت مسلمان.  اصرار داریم که این عنوان، این مضمونِ «امّت مسلمان» در ذهنهای همه‌ی آحاد مردم مسلمان، مخصوصاً مسئولین مسلمان زنده و برجسته شود؛ چون سعی دشمنان اسلام و مسلمین بر این بوده است که عنوان امّت مسلمان را از یادها ببرند و ما فراموش کنیم و این را یادمان برود که یک جمعیّت عظیم یک‌ونیم میلیاردی یا نزدیک دو میلیاردی در ده‌ها کشور اسلامی یک واحد محسوب میشویم؛ و متأسّفانه دشمنان موفّق هم شدند. امروز شما [اگر] نگاه کنید به منطقه‌ی ما، می‌بینید صف‌آرایی‌ها به جای اینکه بین اسلام و کفر باشد، بین مؤمنین و متجاوزین باشد، بین خود مسلمانها است. یک کشور اسلامی با مردم مسلمان امّا حاکمان لاابالی -به معنای واقعی کلمه- پیدا میشود که به جای دشمنی با رژیم غاصب صهیونیستی، در کنار او قرار میگیرد، به نفع او کار میکند، به نفع او حرف میزند، به نفع او شعار میدهد، آن وقت با یک کشور اسلامی مبارزه میکند. این توفیق را دشمنان متأسّفانه پیدا کردند و بین کشورهای اسلامی، بین برادران، صف‌آرایی و معرکه‌آرایی درست کردند. این را باید دنیای اسلام علاج بکند.  امروز شما ملاحظه کنید یک دشمن غاصب در دل کشورهای اسلامی، در مرکز کشورهای اسلامی یعنی فلسطین، حضور فعّال جنایت‌کارانه دارد که این ایجاب میکند که همه‌ی مسلمانها نسبت به این قضیّه حسّاس باشند، در مقابل این دشمن صف‌آرایی کنند، او را از جنایاتش باز بدارند، [امّا] به جای این، کسانی در دنیای اسلام با او میسازند، با دیگر برادران مسلمان خودشان بنا میکنند به پنجه انداختن و خراش انداختن به صورتها و جنگ کردن و دعوا کردن و اختلاف ایجاد کردن؛ اشکال کار این است.  عید فطر، عید امّت اسلام است؛ و باید به فکر اتّحاد امّت اسلام بود. ما نصیحت میکنیم این کشورهایی را، این دولتهایی را که فراموش میکنند قرآن از آنها چه خواسته است، یادشان میرود. همین آیاتی که تلاوت کردند: وَ الَّذینَ مَعَه، اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم،(۲) اینها «اشدّاء علی المؤمنین رحماء مع الکفّار» هستند؛ عکس؛ اینها مسلمانند؟ هر جایی که یک روز سیاستهای انگلیس، و امروز آمریکا در کشورهای اسلامی وارد شد، پا گذاشت، از این فتنه‌انگیزی‌ها به وجود آمد؛ هم بین کشورهای اسلامی اختلاف ایجاد میکنند، نفرت و نقار(۳) ایجاد میکنند، هم در یک کشور. شما ببینید لیبی چه خبر است! چرا باید در یک کشور مسلمان، دو گروه خون یکدیگر را بریزند در حالی که هر دو مال یک کشورند، مال یک خاکند، مال یک آبند، مصالحشان به هم گره‌خورده است؟ چه کسی اینها را دارد تحریک میکند؟ چرا باید یک کشوری مثل یمن مسجدش بمباران بشود، بازارش بمباران بشود، بیمارستانش بمباران بشود، دبستانش بمباران بشود، زیرساخت‌های عمرانی و آبادانی کشورش بمباران [بشود]؛ چرا؟ به وسیله‌ی چه کسی بمباران میشود؟ به وسیله‌ی کسی که مدّعی اسلام است، کشوری که او هم یک کشور اسلامی است، مردمش مسلمانند. با بهانه‌های واهی بر طبق میل دشمنان اسلام در دل دنیای اسلام کار میکنند، تلاش میکنند؛ اشکال ما اینجا است.  امروز مسئله‌ی فلسطین جزو مسائل درجه‌ی اوّل بلکه مسئله‌ی اوّل دنیای اسلام است، آن وقت در بحرین اجلاس تشکیل میدهند به دستور آمریکا علیه مسئله‌ی فلسطین، برای نابود کردن مسئله‌ی فلسطین! حکّام بحرین بدانند زیر پای خودشان را دارند خالی میکنند؛ گول سعودی‌ها را نخورند. خود اینها و سعودی‌ها هم دارند زیر پای خودشان را خالی میکنند، به ضرر خودشان [تمام میشود]: فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَة؛(۴) پول خرج میکنند، زحمت میکشند امّا بر خلاف خواسته‌ی آنها علیه خودشان تمام خواهد شد؛ این را قرآن به طور قطعی میگوید. و اینها هم علیه خودشان تمام میشود منتها نمیفهمند؛ متأسّفانه نمیفهمند. [اگر] برگردند، راه برگشتن باز است؛ [اگر] توبه کنند، راه توبه باز است: اِلَّا الَّذینَ تابوا وَ اَصلَحوا؛(۵) [اگر] اصلاح کنند؛ آن فسادهایی را که ایجاد کردند اصلاح کنند. امروز دنیای اسلام به این نیاز دارد. مشکلات دنیای اسلام با همراهی مسلمانها با هم، با همدلی مسلمانها با هم حل خواهد شد؛ باید برای این تلاش کرد، و روشنفکران دنیای اسلام موظّفند، علمای دنیای اسلام موظّفند.  ما در جمهوری اسلامی، هزینه‌های دفاع از فلسطین را پذیرفتیم. گفتیم از فلسطین دفاع میکنیم، دنیای استکبار در مقابل ما ایستاد و ضربه زد امّا ما استقامت کردیم، ایستادیم، باز هم خواهیم ایستاد، و مسلّم میدانیم که پیروزی نهایی متعلّق است به ملّت فلسطین.  ما مثل بعضی از رهبران قدیمی عرب که گفتند یهودی‌ها را به دریا میریزیم، اهل به دریا ریختنِ یهودی‌ها نیستیم. ما میگوییم مبارزات همه‌جانبه‌ی ملّت فلسطین -مبارزات سیاسی، مبارزات نظامی، مبارزات اخلاقی و فرهنگی- باید ادامه پیدا کند تا کسانی که غاصب فلسطین هستند، تسلیم رأی ملّت فلسطین بشوند. از همه‌ی مردم فلسطین اعمّ از مسلمان و مسیحی و یهودی فلسطینی و آن کسانی که در خارج فلسطین تبعید‌شده‌ی از فلسطین هستند، نظرخواهی بشود، و اینها معیّن کنند که چه نظامی در فلسطین حاکم باشد و همه تسلیم آن باشند؛ مبارزه تا این زمان باید ادامه پیدا کند و ادامه پیدا خواهد کرد، و به لطف الهی و به توفیق الهی و به حول و قوّه‌ی الهی ملّت فلسطین در این مبارزه‌ی مسالمت‌آمیزِ انسانیِ مورد قبولِ همه‌ی عرفهای عاقل عالم مسلّط خواهد شد و کشور فلسطین به مردم فلسطین برخواهد گشت؛ و به توفیق الهی، شما جوانها ان‌شاء‌الله آن روز را خواهید دید.  پروردگارا! به محمّد و آل محمّد روح مطهّر امام بزرگوار را که ما را با این راه، با این هدف آشنا کرد با اولیائش محشور کن؛ شهدای راه عزّت اسلام را با پیغمبر محشور کن. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد. ۲) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... و کسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند ...» ۳) ستیزه، کینه ۴) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «... پس به زودى [همه‌‌ی] آن را خرج میکنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت ‌...» ۵) از جمله، سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۶۰
2,121
1398/03/15
خطبه‌های نماز عید فطر
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42774
در مصلای امام خمینی رحمه‌الله خطبه‌ی اوّل: بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین الحمدلله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین و السّلام علی ائمّة المسلمین و هداة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد الله بتقوی ‌الله.  عید سعید فطر را تبریک عرض میکنم به همه‌ی شما نمازگزاران عزیز، به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی امّت اسلامی. در عظمت این روز همین بس که در این نمازی که در قنوتِ آن بارها ذکر الهی را میگوییم، خدا را قسم میدهیم «بِحَقِّ هٰذَا الیَوم»؛ این، عظمت این روز را به ما یادآوری میکند.  همچنین لازم میدانم درود و رحمت الهی را طلب کنم برای شهدای عزیز واقعه‌ی پانزدهم خرداد؛ شهدایی که در تهران، در قم، در ورامین، در پیشوا یا در بقیّه‌ی نقاط کشور به شهادت رسیدند. امیدواریم خداوند متعال به برکت روح مطهّر این شهیدان، ملّت ایران را در این راه پُرافتخار ثابت‌قدم بدارد.  تشکّر عمیق قلبی خود را از ملّت ایران به خاطر این همّتی که در روز جمعه‌ی آخر ماه مبارک رمضان کردند و در این راه‌پیماییِ عظیم سراسری در سراسر کشور شرکت کردند عرض میکنم؛ این حرکتِ بزرگی بود و شاید خیلی‌ها توجّه نکنند که این حضور قوی و مستحکمِ مردم چقدر تأثیر میگذارد در سیاستهای جهانی، در نظرها و اراده‌های دشمنان ملّت ایران و محاسبات آنها را دچار اختلال میکند.  ماه مبارک رمضان، ماه برکات الهی بود، ماه رحمت الهی بود، ماه غبارزدایی از دلها بود، محلّ بُروز ایمان بود. در سراسر این ماه چقدر جوانها و نوجوانان ما در سنین نوجوانی، روزه‌ی روزهای گرم را تحمّل کردند برای خاطر امر الهی. امسال بسیاری از نوجوانان ما امتحان مدارس را هم داشتند امّا روزه‌های خود را رها نکردند، سختی روزه‌ را در هوای گرم با سختی درس و امتحان همراه کردند؛ اینها خیلی ارزش دارد؛ اینها نشان‌دهنده‌ی رشد ایمان دینی در میان جوانان ما و نسلهای روبه‌رشد ما است.  امتحان معنوی مردم در این ماه، امتحان خوبی بود؛ حضور مردم در مساجد، در حسینیّه‌ها، در امامزاده‌ها، در مناطق مختلف مذهبی در کشور، حضور گرم و باحال و باصفائی بود؛ در تهران آنچه به ما در همان ایّام گزارش میدادند و مطّلع میشدیم، اجتماعات مردم، چه برای شنیدن سخنرانی‌های معرفت‌افزا و تبیین‌کننده و بصیرت‌افزا از سوی گویندگان، چه برای تلاوت دعا، چه برای مناجات سحری و این اشکهای جاریِ در سحرها، حقیقتاً نعمتهای بزرگی است، ذخیره‌های معنوی‌ای‌ است برخاسته‌ی از دلهای پاک نوجوان و جوان در این کشور، که ان‌شاءالله به آینده‌ی ما برکت میدهد.  از جمله‌ی برکات این ماه، محافل قرآنی‌ای [است] که روزافزون است؛ در همه جای کشور تقریباً محافل جزوخوانی قرآن وجود دارد که بسیار مغتنم و بسیار کار مفیدی است. و اراده‌ی آحاد مردم در این ماه، در راه خدا تقویت میشود و به سمت تقوای الهی حرکت میکنند؛ بخصوص در شبهای قدر که این اجتماعات عظیم شبهای قدر حقیقتاً عبرت‌انگیز است؛ افراد مختلف، قشرهای مختلف اجتماعی با لباسها و شیوه‌ها و رفتارهای گوناگون همه در زیر یک سقف، در یک مجمع جمع میشوند، متوسّل میشوند، اشکهایشان جاری میشود؛ اینها را باید قدر دانست. ماه رمضان، ماه جریان رحمت الهی است؛ این ذخیره‌ای است برای کشور ما و ملّت ما و امیدواریم خداوند کمک کند و توفیق بدهد این ذخیره را ان‌شاءالله تا ماه رمضان دیگر حفظ کنید که بتوانید بار دیگر این باب رحمت الهی را به روی خودتان بگشایید. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَّللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَ لَم یولَد * وَ لَم یَکـُن لَهُ کُفُوًا  اَحَدٌ. (۱) خطبه‌ی دوّم: بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین و اُسمّی الائمّة الاطهار علیّ بن ابی‌طالب علیه‌السّلام امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّ بن الحسین سیّد العابدین و محمّد بن علیّ باقر علم النّبیّین و جعفر بن محمّد الصّادق و موسی بن جعفر الکاظم و علیّ بن موسی الرّضا و محمّد بن علیّ الجواد و علیّ بن محمّد الهادیّ و الحسن بن علیّ الزّکیّ العسکریّ و الخلف القائم الحجّة صلوات الله علیهم اجمعین و استغفر الله لی و لکم.  در خطبه‌ی اوّل، مسائل مربوط به عبودیّت پروردگار و توجّه به خدای متعال را عرض کردیم؛ در این خطبه مطالب مربوط به بندگان خدا و عبادالله را عرض کنیم.  روی دیگر ماه رمضان امسال و همه سال، روی کمک به مردم و گرایش مردمی‌ای است که بحمدالله روز‌به‌روز در کشور رو به افزایش است. به افطارهای ساده که توصیه شده بود، بحمدالله مردم اقبال کردند؛ در مساجد، در حسینیّه‌ها، در خیابانها، حتّی در کوچه‌ها، بعضاً در میدانهای بزرگ شهر سفره‌های افطار را پهن کردند و مردم شرکت کردند؛ افراد گوناگون، حتّی کسانی که بضاعت کمی داشتند، توانستند در این افطارهای عمومی و دسته‌جمعی شرکت کنند. بعد هم در یک جایی فراخوان افطار داده شد، مردم استقبال کردند و برای افطار کمک کردند، میلیاردها [تومان] برای افطار جمع شد و در راه افطار صرف شد. اینها کارهای بزرگی است که بحمدالله در میان مردم ما به صورت عادات اسلامیِ مبارک، رو به توسعه است.  همچنین کمک رمضانیِ مردم به سیل‌زده‌ها هم چشمگیر بود. و من همین ‌جا عرض بکنم -هم به همه‌‌ی آحاد برادران و خواهرانمان در سراسر کشور، و هم بخصوص به مسئولین محترم- مسئله‌ی سیل‌زده‌ها را مبادا به دست فراموشی بسپرید. مسائل سیل‌زده‌ها مسائل مهمی است؛ دنباله‌ی این مسائل را با جدّیّت باید گرفت و مشکلاتشان را با جدّیّت تمام بایستی ان‌شاء‌الله حل کرد؛ بخصوص در مناطقی مثل خوزستان که هوا رو به گرمی است و گرمای هوا در این فصل و فصلهای آینده بعضاً در مناطقی طاقت‌فرسا است، بایستی به فکر این برادران و خواهران بود. یکی از کارهای لازم و فوری ما، هم برای آحاد مردم، هم برای مسئولین، این قضیّه است.  در مسائل بین‌المللی، مسئله‌ی فلسطین، این روزها جزو مسائل درجه‌ی یکِ دنیای اسلام است. خیانتِ برخی از جهاتِ کشورهای اسلامی، موجب شده است که صریحاً نسبت به مسئله‌ی فلسطین، اقدامات خائنانه انجام بدهند. این اجلاسی که در بحرین قرار است اتّفاق بیفتد، متعلّق به آمریکایی‌ها است لکن حکّامِ بحرین با ضعف خودشان، با ناتوانی‌های گوناگون خودشان، با روحیه‌ی بسیار بدِ ضدّمردمی و ضدّاسلامی خودشان، زمینه‌ساز این کار شدند و متعهّد شدند که این اجلاس را انجام بدهند. هدف این اجلاس هم این است که نقشه‌ی غلطِ خائنانه‌ی خباثت‌آلود آمریکا در مورد فلسطین که اسمش را گذاشته‌اند «معامله‌ی قرن»، تحقّق ببخشند. البتّه این اتّفاق نخواهد افتاد و معامله‌ی قرن ان‌شاء‌الله به توفیق الهی هرگز پا نخواهد گرفت. و ما تشکّر میکنیم از آن کشورهای مسلمان یا کشورهای عرب‌ که با آن مخالفت کرده‌اند و همچنین گروه‌های فلسطینی‌ای که با این نقشه مخالفت کرده‌اند. این یک خیانت بزرگ به دنیای اسلام است. امیدواریم که حکّام بحرین و حکّام سعودی بفهمند که پا در چه باتلاقی دارند میگذارند و برای آینده‌ی آنها چه ضررهایی دارد.  پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دنیای اسلام را به مصالح خودش آشنا بفرما و مردم مسلمان، امّت مسلمان، ملّتهای مسلمان و حکّام مسلمان را به راه رشد و صلاح رهنمون بگردان. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ *  اِنّا اَعطَیناکَ الکَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر * اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَرُ. (۲) والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته   ۱) سوره‌ی توحید؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان.‌ بگو او خدایى است یکتا، خداى صمد. نه کس را زاده، نه زاییده از کَس، و او را هیچ همتایى نباشد.» ۲) سوره‌ی کوثر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان‌. ما تو را [چشمه‌ی‌] کوثر دادیم. پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن. دشمنت خود بى‌تبار خواهد بود.»
2,122
1398/03/14
بیانات در مراسم سی‌امین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42758
در جوار مرقد مطهر امام راحل بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین المعصومین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  امروز درست سی سال از آن روز تلخ تاریخی میگذرد؛ سی سال از فراق امام محبوب بزرگوار ما، سی سال از آن وداع تاریخی و بدرقه‌ی باشکوه و بی‌نظیر که مردم از امام عزیزشان و بی‌نظیرشان انجام دادند. در این سی سال تلاشهای زیادی صورت گرفته است که یاد امام و نام امام کم‌رنگ شود. شیطنت‌های زیادی صورت گرفته است که اصول امام، فکر امام، راه امام در اداره‌ی کلان جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود. سعی شده است جاذبه‌ی بی‌نظیر امام بزرگوارمان کم‌رنگ بشود، کاهش پیدا کند. سی سال است از طرف دشمنان گوناگون و از طرف بعضاً افراد غافل این گونه تلاشها انجام میگیرد لکن واقعیّت، تماماً بعکسِ خواسته‌ی مخالفان و دشمنان جریان پیدا کرده است. واقعیّت این است که جاذبه‌ی امام نه فقط کاسته نشده است بلکه حتّی امتداد بیشتری هم پیدا کرده است. یک نشانه‌ی آن، همین اجتماع عظیم امروز است. سی سال بعد از رحلت امام بزرگوار، این جمعیّت پُرشور و عظیم، مراسم سالگرد او را در این روز ماه رمضان، عصر ماه رمضان، در این هوای گرم این جور با نشاط و شور رونق میبخشند. در کجای دنیا چنین چیزی نظیر دارد؟  جاذبه‌ی امام را چند روز قبل از این هم در راه‌پیمایی روز قدس مشاهده کردید و همه‌ی دنیا دیدند. چهل سال پیش، امام بزرگوار روز قدس را برای دفاع از مسئله‌ی مهمّ فلسطین ابداع کرد؛ چهل سال میگذرد [امّا] روز قدس کهنه نشده است. امسال در بیش از صد کشور در روز قدس به یاد امام بزرگوار راه‌پیمایی شد. در حالی که سعی سیاستهای استکباری آمریکا و حواشی آمریکا و دنباله‌روان آمریکا این است که مسئله‌ی فلسطین را به دست فراموشی بسپرند و صورت مسئله را پاک کنند -که می‌شنوید این خبرهای خباثت آمریکایی‌ها و خیانت بعضی از سران عرب را در این مورد- در یک چنین شرایطی عاملِ نفوذ امام بزرگوار ما موجب میشود که مسئله‌ی قدس در بیش از صد کشور مطرح بشود؛ نه به وسیله‌ی دولتمردان و سخنگویان رسمی‌ سیاسی [بلکه] به وسیله‌ی توده‌ی مردم، به وسیله‌ی متن مسلمانها. این نشانه‌ی جاذبه‌ی امام است که بعد از سی سال از وفات ایشان همچنان وجود دارد؛ هیچ جاذبه‌ای در دنیا با این نمیتواند برابری کند. البتّه من همین جا فرصت را مغتنم میشمرم و از مردم عزیزمان از اعماق دل تشکّر میکنم به خاطر آن حضور پُرشکوه و آبرومند در روز جمعه‌ی آخر ماه مبارک رمضان که در سراسر کشور اجتماعات عظیم مردم وارد میدان شدند؛ مردم حقیقتاً در عمل به توصیه‌ی امام کوتاهی‌ای نکردند و نمیکنند.  سرّ این جاذبه چیست؟ این جاذبه‌ی بی‌نظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟ [تنها] یک گوشه‌ای از این مطلب را من عرض میکنم؛ این بحثِ وسیع‌تری لازم دارد. امام مختصّات شخصیّتی‌ای و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع میشود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود باحکمت و باتدبیر، انسانی بود پارسا و پرهیزکار و دلبسته‌ی به خدای بزرگ، دلباخته‌ی به ذکر الهی؛ امام مردی بود ظلم‌ستیز؛ با ظلم کنار نمی‌آمد، با ظلم مبارزه میکرد، حامی مظلوم، استکبارستیز؛ امام مردی بود عدالتخواه، طرف‌دار مظلومان، حامی مظلومان؛ اهل صداقت، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن میگفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار میکرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمی‌نشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیه‌ی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلیٰ رَبِّکَ فَارغَب؛(۱) از یک کار بزرگ که فراغت پیدا میکرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری میدوخت و آن را دنبال میکرد؛ اهل مجاهدت فی‌سبیل‌الله بود؛ اینها عوامل جاذبه‌ی امام است. این خصوصیّات در امام مجتمع شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب میشود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال میفرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛(۲) این وعده‌ی الهی است؛ این محبّتها هم محبّتهای الهی است، محبّتهای تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.  خب، یک خصوصیّت از خصوصیّات امام هست که بنده امروز درباره‌ی آن بیشتر میخواهم صحبت کنم و آن، خصوصیّت «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوتها امام مقاومت خودش را به رخ همه‌ی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلی‌ها خسته‌ شدند، خیلی‌ها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّه‌ای عقب‌نشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همه‌جانبه‌تر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد. بنده وقتی به این خصوصیّت امام نگاه میکنم و به آیات قرآن مراجعه میکنم، میبینم امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن را با همین ایستادگی خود و مقاومت خود معنا کرد. فرض بفرمایید اینکه قرآن میفرماید «فَلِذالِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم»،(۳) تهدید و تطمیع و فریب در امام اثر نگذاشت؛ نه اینکه تهدید نکردند یا تطمیع نکردند یا به فریب متّصل نشدند؛ چرا، [امّا] در امام مطلقاً اثر نمیگذاشت، ایستادگی او را مخدوش نمیکرد. مهم این است که تلاش دشمن و تهدید دشمن نمیتوانست دستگاه محاسباتی امام را به هم بریزد؛ چون یکی از کارهای مهمّ دشمنان همین است: با شما که مواجه میشود، نیّت شما را که میداند، تصمیم شما را که میداند، در صدد برمی‌آید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهمّ دشمنی در عرصه‌های گوناگون این است. دشمن نمیتوانست دستگاه محاسباتی امام بزرگوار را که به بیّنات دین مبین اسلام متّکی بود، دچار اختلال بکند.  معنای مقاومت چیست؟ معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق میداند، راه درست میداند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است. فرض کنید یک وقت در یک جادّه‌ای انسان به یک مسیلی برخورد میکند، به یک حفره‌ای برخورد میکند، یا در حرکت در کوهستان که میخواهد مثلاً به قلّه‌ی کوه برسد، به یک صخره‌ای برخورد میکند؛ بعضی‌ها وقتی که برخورد میکنند به این صخره یا به این مانع یا به این دزد یا به این گرگ، برمیگردند، از ادامه‌ی راه منصرف میشوند؛ بعضی نه، نگاه میکنند ببینند راه دُور زدن این صخره چیست، راه مقابله‌ی با این مانع کدام است، آن راه را پیدا میکنند یا مانع را برمیدارند یا با یک شیوه‌ی عاقلانه از مانع عبور میکنند؛ مقاومت یعنی این؛ و امام این جوری بود؛ راهی را انتخاب کرده بود و در این راه حرکت میکرد؛ این راه چه بود؟ حرف امام چه بود که بر آن ایستادگی و پافشاری میکرد؟ حرف امام حاکمیّت دین خدا بود؛ حاکمیّت دین خدا و مکتب الهی بر جامعه‌ی مسلمین و بر زندگی عموم مردم؛ این حرف امام بود. بعد از آنکه توفیق این را پیدا کرد که بر موانع غلبه پیدا کند و نظام جمهوری اسلامی را تشکیل بدهد، اعلام کرد که ما نه ظلم میکنیم، نه زیر باز ظلم میرویم؛ ظلم نمیکنیم امّا زیر بار ظلم هم نمیرویم؛ با ظالم کنار نمی‌آییم و از مظلوم حمایت میکنیم؛ این حرف امام بود.  خب این حرف از متن دین گرفته شده است، متن قرآن است. علاوه‌ی بر اینکه قرآن این را تصریح میکند، عقل سالم هم همین را تأیید میکند. با ظلم مقابله کردن، از مظلوم دفاع کردن، با ظالم همکاری نکردن و کنار نیامدن، چیزی است که همه‌ی خردمندان عالم آن را می‌پسندند؛ بر این حرف ایستادگی کرد. خب بدیهی است که این حرف و این مَشی، دشمنان گردن‌کلفتی در عالم دارد. دستگاه‌های استکباری عالم اهل ظلمند. تا آن زمانی که امام، این نهضت عظیم را شروع کرد، بیش از دویست سال بود که دولتهای غربی، ملّتهایی را در گوشه و کنار دنیا -در آسیا، در آفریقا، در کشورهای متعدّد- زیر بار ظلمِ فزاینده‌ی خود قرار داده بودند؛ انگلیس‌ها در هند و کشورهای آن منطقه، فرانسوی‌ها در آفریقا، در الجزایر و کشورهای دیگر، و برخی از کشورهای دیگرِ اروپایی در کشورهای گوناگون، مشغول ظلم واضح و بدون پرده بودند؛ خب معلوم است که اینها از این شعار ناراحت میشوند. [اینکه] یک حکومتی در قلب آسیا، در این نقطه‌ی حسّاس، در ایران به وجود بیاید که شعارش این باشد که با ظلم کنار نمی‌آید، ظلم را قبول نمیکند، با ظالم آشتی نمیکند، از مظلوم حمایت میکند، معلوم است که برای اینها سخت و غیر قابل تحمّل بود؛ لذا از روز اوّل، دشمنی‌ها شروع شد.  دشمنی را کسانی شروع کردند که اهل ظلم بودند، اهل تجاوز بودند، اهل باج‌‌گیری بودند؛ اینها با طبیعت پیام امام بزرگوار یعنی نظام جمهوری اسلامی، طبعاً نمیتوانستند سازگار باشند، [لذا] دشمنی‌ها از روز اوّل شروع شد؛ در دهه‌ی اوّل انقلاب، در زمان حیات مبارک امام بزرگوار یک‌ جور، بعد از رحلت امام هم، در این دو سه دهه‌ی اخیر، یک‌ جور دیگر. امام در مقابل این تهاجم ناجوانمردانه و خباثت‌آلود، از اوّل، فکر مقاومت را، فکر ایستادگی را، فکر گم نکردن راه و هدف را پایه‌گذاری کرد و به عنوان یک درس، به عنوان یک راه، برای ماها، برای ملّت ایران، برای مبارزان، برای مسئولان کشور، این راه را نشان‌دار کرد و گذاشت تا از این راه حرکت کنیم.  این مقاومت بتدریج از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفت. نه اینکه ما بخواهیم این عنوان مقاومت را یا فکر مقاومت را صادر کنیم که بعضی‌ها -از سیاسیّون، از دیگران- در گوشه و کنار اعتراض میکنند که چرا میخواهید انقلاب را صادر کنید. ما انقلاب را صادر نمیکنیم؛ انقلاب، فکر است، اندیشه است، راه است؛ اگر مورد پسند و قبول یک ملّتی قرار بگیرد، به خودیِ خود آن ملّت آن را میپذیرد. ما مگر برای روز قدسِ امسال رفتیم به این کشورها گفتیم که شما بیایید راه‌پیمایی کنید؟ خودشان کردند، خودشان خواستند؛ خود مقاومت مورد قبول ملّتها قرار گرفت. امروز در منطقه‌ی ما، منطقه‌ی غربِ آسیا، کلمه‌ی مشترکِ ملّتها مقاومت است؛ مقاومت را همه قبول دارند. البتّه بعضی جرئت میکنند وارد میدان مقاومت بشوند، بعضی جرئت نمیکنند؛ امّا آن کسانی هم که جرئت میکنند کم نیستند. همین شکستهایی که در این چند سال، آمریکایی‌ها در عراق و در سوریه و در لبنان و در فلسطین و مانند اینها داشتند، محصول مقاومت گروه‌های مقاومت است. جبهه‌ی مقاومت، امروز یک جبهه‌ی قوی است.  البتّه این را ما انکار نمیکنیم که چون ما ملّت ایران، مقاومت را دودستی چسبیدیم و پیش رفتیم و موفّق شدیم، دیگران هم به مقاومت تشویق شدند. این را صاحب‌نظران غیر ایرانی، صاحب‌نظران سیاسیِ بین‌المللی هم گفته‌اند و تصریح کرده‌اند. یک چهره‌‌ی معروف بین‌المللیِ تحلیلگر -که آمریکایی هم هست، همه هم اسم او را شنیده‌اید- میگوید که یکی از مهم‌ترین علل دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی همین است که جمهوری اسلامی مسیر مقاومت را در پیش گرفت و موفّق شد، توفیق پیدا کرد، توانست بر موانع فائق بیاید؛ این یکی از علل دشمنی است. آنها میخواهند ما شکست بخوریم، آنها میخواهند ما منصرف بشویم، آنها میخواهند ما به عنوان تسلیم، دستهای خودمان را بالا کنیم؛ چون نمیکنیم، دشمنی میکنند.  توجّه کنید تا من مطلب لازم و مهمّی را اینجا بگویم. خب، امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. مطلب مهم این است که امام، مقاومت را از روی هیجان‌زدگی انتخاب نکرد، از روی احساسات زودگذر انتخاب نکرد؛ پشتوانه‌ی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانه‌ی منطقی است، پشتوانه‌ی‌ عقلانی است، پشتوانه‌ی علمی است و البتّه پشتوانه‌ی دینی؛ منطق، پشت سرِ ایستادگی امام و مقاومتِ امام وجود دارد؛ حالا من چند جزء از اجزای این منطق را عرض میکنم.  یک جزء این منطق این است که مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است؛ دلیل دیگری لازم ندارد. هر ملّتی که برای شرف خود، برای هویّت خود، برای انسانیّت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یک چیزی را میخواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت میکند، امتناع میکند، ایستادگی میکند؛ خود این، یک دلیل مستقل و قانع‌کننده است؛ این یک.  دوّم: مقاومت موجب عقب‌نشینی دشمن میشود، بر خلاف تسلیم. وقتی که دشمن به شما زور میگوید، اگر شما یک قدم به عقب برداشتید، او جلو می آید؛ بدون تردید. راه اینکه او جلو نیاید، این است که شما بِایستید. ایستادگی و مقاومت کردن در مقابل زیاده‌خواهی دشمن و زورگیری دشمن و باج‌خواهی دشمن، راه جلوگیری از پیش‌ آمدنِ او است؛ پس صرفه با مقاومت است. خود ما هم همین جوری هستیم و تجربه‌ی خود ما در جمهوری اسلامی همین را نشان میدهد. من البتّه موارد زیادی را همین الان در ذهن دارم؛ نمیخواهم وارد بشوم و مثال ذکر بکنم؛ به طور کلّی بگویم: هر جا ما ایستادگی کردیم و مقاومت کردیم، توانستیم پیش برویم؛ هر جا تسلیم شدیم و طبق میلِ طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم. مثالهای واضحی وجود دارد و افراد هوشمند و مطّلع میتوانند مثالهایش را در زندگی چهل‌ساله‌ی جمهوری اسلامی براحتی پیدا کنند. این هم یک بخش دیگری از این منطق.  بخش سوّم از منطق مقاومت، آن چیزی است که من در همین جلسه -یکی دو سال گذشته(۴)- گفتم و آن این است که مقاومت البتّه هزینه دارد، بدون هزینه نیست، امّا هزینه‌ی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه‌ی مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم میشوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، میترسیدند- هم نفت میداد، هم پول میداد، هم باج میداد، هم توسری میخورد! امروز دولت سعودی هم همین جور است؛ هم پول میدهد، هم دلار میدهد، هم بر طبق خواست آمریکا موضع‌گیری میکند، هم توهین می‌شنود؛ به او میگویند «گاو شیرده»! هزینه‌ی سازش، هزینه‌ی تسلیم، هزینه‌ی عدم مقاومت، از هزینه‌ی مقاومت بمراتب بیشتر است؛ هزینه‌ی مادّی هم دارد، هزینه‌ی معنوی هم دارد.(۵) (خواهش میکنم توجّه کنید؛ ما حالا بحث «نبرد» را نمیکنیم، بحث «مقاومت» را میکنیم؛ بحث «نبرد» جداگانه است؛ من دارم ایستادگی و مقاومت و عقب‌نشینی نکردن را میگویم؛ درست توجّه کنید.)  بخش چهارم و عنصر چهارم از منطق مقاومتی که امام بزرگوار پایه‌گذاری کرد در نظام جمهوری اسلامی، این بخشِ قرآنیِ وعده‌ی الهی است. خداوند متعال در آیات مکرّر قرآن این وعده را داده است که اهل حق، طرف‌داران حق، پیروز نهایی‌اند؛ آیات فراوان قرآن بر این معنا دلالت میکند. ممکن است قربانی بدهند امّا در نهایت شکست نمیخورند؛ آنها پیروز هستند در این صحنه؛ قربانی دارند امّا ناکامی ندارند. از مثالهای آیات کریمه‌ی قرآن، من دو سه آیه را اینجا ذکر میکنم؛ جوانهای عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند. اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛(۶) خیال میکنند دارند زمینه‌سازی میکنند، توطئه برای جبهه‌ی حق و مقاومت درست میکنند، [امّا] نمیدانند که توطئه علیه خود آنها دارد چیده میشود طبق طبیعت و سنّت الهی. آیه‌ی دیگر: «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ»(۷) تا آخر آیه. آیه‌ی دیگر: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(۸) آیه‌ی دیگر: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه.(۹) آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید میدهند به آن کسانی که در راه مقاومتند. این هم یک استدلال. یک بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است -ده‌ها آیه است در قرآن کریم- که من حالا سه چهار آیه را خواندم.  نکته‌ی پنجم -که برای منطق مقاومت باید در نظر داشت و امام در نظر داشتند، و ما هم این را میدانیم و میفهمیم و محاسبه میکنیم- این است که مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطه‌ی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که میگویند و تبلیغ میکنند که «آقا! فایده‌ای ندارد؛ چطور میخواهید مقاومت کنید؟ طرف، گردن‌کلفت است، طرف قوی است.» خطای بزرگ، اینجا است؛ خطای بزرگ، این است که کسی تصوّر کند که در مقابل گردن‌کلفت‌های عالَم نمیشود مقاومت کرد، نمیشود ایستاد. من این را یک قدری بیشتر توضیح بدهم؛ چون مطلب مهم و رایج و مورد ابتلائی است؛ الان هم ما داریم کسانی را که زیر کسوت روشنفکری و مانند اینها، در روزنامه، در کتاب، در سخنرانی، اینجا و آنجا این جور القا میکنند که «آقا! فایده‌ای ندارد، نمیشود با اینها درافتاد، نمیشود در مقابل اینها ایستاد، باید قبول کنیم»؛ خلاصه‌اش این است که باید سواری بدهیم؛ سواری بدهیم و خیال خودمان را راحت کنیم. من عرض میکنم که این نگرش که بگویند «ما نمیتوانیم»، ناشی از همان خطای محاسباتی‌ای است که قبلاً اشاره کرده‌ام؛(۱۰) این اشتباه در محاسبه است.  خطای محاسباتی در هر قضیّه‌ای ناشی از این است که ما عوامل گوناگون این قضیّه را درست نبینیم. آنجایی که بحث بر سر یک مقابله است، بر سر یک برخوردِ دو جبهه با یکدیگر است، خطای محاسباتی از اینجا ناشی میشود که ما جبهه‌ی خودمان را هم درست نشناسیم، جبهه‌ی مقابل را هم درست نشناسیم؛ وقتی نشناختیم، در محاسبه اشتباه میکنیم؛ اگر درست شناختیم، محاسبه‌ی ما جور دیگری خواهد بود. من عرض میکنم که ما در محاسباتی که باید در مسئله‌ی مقاومت در مقابل زورگویان عالَم داشته باشیم، باید حقایق مربوط به این زورگویان را درست بدانیم، حقایق مربوط به خودمان را هم بدانیم. یکی از این حقایق، «قدرت مقاومت» است.  ببینید؛ در ادبیّات سیاسیِ بین‌المللی، عنوان «مقاومت به شیوه‌ی امام خمینی» یک عنوان است. آنچه در تعبیرات فرنگی‌ها وجود داشت و بعد از قضیّه‌ی آزادسازی خرّمشهر خیلی این اصطلاح شایع شد، «دکترین مقاومت امام خمینی» است؛ این را مطرح کردند و مقاله‌ها نوشتند. حالا من اینجا یک جمله‌ای را یادداشت کرده‌ام که نوشته‌ی یکی از چهره‌های سیاسی معروف دنیا است که اگر بگویم همه می‌شناسید؛ او آن را در یک مقاله‌ای نوشت؛ نوشته‌ است که «دوران نقش‌آفرینی منحصر به فردِ توان نظامی و اقتصادی در سیطره‌ی جهانی در حال افول است؛ اینکه یک کشوری توان نظامی زیادی داشته باشد و توان اقتصادی زیادی داشته باشد و بتواند به سیطره‌ی خود ادامه بدهد، دیگر در حال افول است؛ دنیا عوض شده»؛ او مینویسد که «در آینده‌ی نه چندان دور شاهد قدرتهای فرامرزی‌ای خواهیم بود که از لحاظ ماشین‌آلات جنگی -مثل بمب اتم- یا سهم در تولید صنعتی جهانی، چندان بالا نیستند امّا با قدرت تأثیرگذاری بر میلیون‌ها انسان، سیطره‌ی نظامی و اقتصادی غرب را به چالش خواهند کشید». این را یک سیاستمدار و صاحب‌نظر سیاسی غربی و آمریکایی میگوید. بعد هم اضافه‌ میکند که «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان، شاهرگهای سیطره‌ی غرب و آمریکا را هدف گرفته است». راز ماندگاری جمهوری اسلامی اینها است؛ این خطّی است که این بزرگوار، این بنده‌ی صالح خدا، در میان ما باقی گذاشت؛ خطّ مقاومت، خطّ ایستادگی، خطّ قدردانی از آنچه داریم.  این را من عرض میکنم که امروز جبهه‌ی مقاومت در منسجم‌ترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته‌ است؛ در منطقه و در مراکزی حتّی فراتر از منطقه؛ این یک واقعیّت است. نقطه‌ی مقابل، قدرت استکباری است؛ قدرت استکباری آمریکا، قدرت فتنه‌انگیزی و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف بمراتب تنزّل کرده‌اند و پایین رفته‌اند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. اینکه در وضع سیاسی آمریکا یا در وضع اجتماعی و اقتصادی آمریکا چه اتّفاقاتی افتاده و دارد می‌افتد، باید در محاسبات ما وارد بشود. این را باز بعضی از خود آمریکایی‌ها گفته‌اند، بعضی‌ها میگویند «افول موریانه‌وار»؛ که این را [یک] نویسنده‌ی آمریکایی میگوید. در مورد افول اقتدار آمریکایی میگوید «افول موریانه‌وار»؛ یعنی مثل موریانه از درون دارد پوک میشود -خود نهادهای درون آمریکا این را میگویند- هم در عرصه‌ی اقتصادی این جور است، هم در عرصه‌ی‌ اجتماعی این جور است، هم در عرصه‌‌ی سیاسی این جور است. آمارهای واضحی وجود دارد در مورد وضع اقتدار اقتصادی آمریکا و تأثیر آمریکا در اقتصاد جهانی که در طول این چندین دهه به شکل عجیبی سقوط کرده که حالا آمارهایش هست، یادداشتش را هم من دارم منتها حالا جزئیّات یادداشت‌ها را لزومی ندارد که عرض بکنم. در بخش سیاسی هم اقتدار آمریکا افول کرده.  برادران و خواهران عزیز! این را من به شما عرض میکنم: افول سیاسی آمریکا اگر یک دلیل -که حالا میگویم- بیشتر نداشته باشد کافی است، و آن دلیل عبارت است از انتخاب فردی با مختصّات آقای دونالد ترامپ در آمریکا. خود این انتخاب، نشانه‌ی افول سیاسی آمریکا است؛ سرنوشت سیصد و اندی میلیون جمعیّت دست یک آدمی با این مختصّات، نشانه‌ی افول سیاسی آمریکا است. کسی که در خود آمریکا نسبت به تعادل روانی او، تعادل فکری او، تعادل اخلاقی او این همه حرف هست، وقتی رئیس یک کشوری میشود، نشان‌دهنده‌ی افول آن کشور است؛ افول سیاسی، افول اخلاقی. از جنایتها و آدمکشی‌ها‌ی رژیم صهیونیستی اینها به طور مرتّب حمایت کردند و دفاع کردند؛ از جنایت مجموعه‌ی چند دولت در یمن و کشتار مردم بی‌گناه یمن اینها حمایت کردند؛ از جنایت حمایت میکنند؛ دیگر سقوط اخلاقی از این بالاتر؟  در داخل خود آمریکا مشکلات فراوان [است]. آن روز به نظرم در یک جلسه‌ای، در اوایل ماه رمضان این را گفتم(۱۱) که وزارت کشاورزی آمریکا رسماً اعلام کرده است که ۴۱ میلیون نفر در آمریکا با مشکل گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند؛ وضع آمریکا این است، وضع اقتصادی آمریکا این است. ۲۲۰۰۰ میلیارد دلار بدهکاری دولت آمریکا است -۲۲ تریلیون- افسانه‌ای است، اصلاً این رقمها، رقمهای غیر قابل تصوّر است. اینها گرفتاری‌هایشان است، آن وقت این آقا برای ملّت ایران دلسوزی میکند، میگوید ما خوشبختی و سعادت و اشتغال ملّت ایران را میخواهیم؛ برو خودت را درست کن، اوضاع خودتان را اگر میتوانید رو‌به‌راه کنید. آمریکا در جرائم همراه با خشونت، در دنیا رتبه‌ی اوّل است؛ در مصرف موادّ مخدّر در دنیا، در رتبه‌ی اوّل است؛ در کشتار مردم خود کشور، در دنیا در رتبه‌ی اوّل است؛ در کشتار مردم به وسیله‌ی پلیس آمریکا، در دنیا در رتبه‌ی اوّل است. آمارهایی که دارند [نشان میدهد که] در همین هشت ‌ماه گذشته ۸۳۰ نفر از مردم آمریکا به دست پلیس در خیابان کشته شده‌اند؛ وضع اجتماعی این دولتی که برای ملّت ایران شاخ و شانه میکشد، اینها است.  یک طرفِ محاسبه هم خود ما هستیم. ما البتّه مشکل داریم؛ ما مشکلات اقتصادی داریم، بارها هم گفته‌ایم، مسئولین هم به قدر توان خودشان دنبال حلّ این مشکلات هستند. مشکل داریم امّا بن‌بست نداریم. مهم این است که ما در کشور بن‌بست نداریم؛ نه در مسائل اقتصادی، نه در مسائل اجتماعی، نه در مسائل سیاسی؛ مشکلاتی داریم که علل مختلفی دارد امّا در کشور بن‌بست نداریم، بعکس پیشرفت داریم. در رأس برجستگی‌های کشور ما، همین ملّت عزیزِ ایرانند؛ همین ملّت پُرشور، همین ملّت بابصیرت. اگر ملّت ما بصیرت نداشتند، این حضور مردمی در آنجایی که حضور آنها لازم است دیده نمیشد؛ حضور مردمی. شما ببینید در بیست‌و‌دوّم بهمن سال ۹۷ یعنی همین چهار پنج ماه قبل از این، چه اجتماع عظیمی در خیابانهای سراسر کشور به راه افتاد! این، بصیرت میخواهد، این همّت میخواهد، این آمادگی میخواهد، این کمربستگی میخواهد؛ ملّت ایران این را دارد: آگاهی را، بصیرت را، قدرت ایستادگی را، اراده‌ی محکم را؛ این بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوّت کشور ما است؛ نقاط قوّت دیگری هم وجود دارد. پس منطق مقاومت اینها است که عرض کردیم. امام با پشتوانه‌ی یک چنین منطقی بود که وارد میدان مقاومت شد.  من چند نکته یادداشت کرده‌ام [که چون] وقت یک مقداری گذشته، بسرعت بگویم. عزیزان من! یک نکته این است که هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطه‌ی بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطه‌ای برسیم که این نقطه بازدارنده باشد، یعنی بتواند جوری خود را نشان بدهد که دشمن را از تعرّض به ملّت ایران در همه‌ی زمینه‌ها منصرف کند؛ دشمن ببیند فایده‌ای ندارد و با ملّت ایران نمیتواند کاری بکند. ما امروز در بخش نظامی تا حدود زیادی به این بازدارندگی رسیده‌‌ایم. این هم که می‌بینید روی مسئله‌ی موشک و مانند این حرفها اصرار میکنند، به‌ خاطر همین است؛ میدانند که ما به بازدارندگی رسیده‌ایم، به نقطه‌ی تثبیت رسیده‌ایم، میخواهند کشور را از این محروم کنند، و البتّه هرگز نخواهند توانست.  مواجهه‌ی ما با مسائلمان و با دشمنانمان باید اوّلاً شجاعانه باشد، مرعوبانه نباشد؛ ثانیاً امیدوارانه باشد، مأیوسانه نباشد؛ ثالثاً عاقلانه و خردمندانه باشد، هیجانی و احساساتیِ سطحی نباشد؛ [رابعاً] مبتکرانه باشد، از روی انفعال نباشد؛ ابتکار کنیم؛ اگر به این کیفیّت حرکت کردیم، اگر این‌ جور حرکت کردیم، بدانید ملّت ایران در مواجهه‌ی با همه‌ی قدرتهای بزرگ توفیق خواهد یافت و خواهد توانست پیش برود.  یک شرط دیگر برای موفّقیّت این است که ما به ترفند دشمن برای تضعیف اندیشه‌ی مقاومت توجّه کنیم. ببینید عزیزان من! اندیشه‌ی مقاومت، قدرتمندترین سلاحِ یک ملّت است؛ پس طبیعی است که دشمن بخواهد این سلاح را از دست ملّت ایران بگیرد؛ [لذا] روی اندیشه‌ی مقاومت شروع میکنند به وسوسه کردن، تردید‌افکنی: «آقا، چه فایده دارد، نمیشود». باید اندیشه‌ی مقاومت از ترفند دشمن مصون بماند و با ترفند دشمن تضعیف نشود.  ترفند دشمن هم اقسام و انواعی دارد؛ گاهی تهدید میکند، گاهی تطمیع میکند، مثل همین مردِ رندیِ اخیرِ این رئیس‌‌جمهور محترم آمریکا که اخیراً ایشان اظهار کرده که «ایران با همین رهبران کنونی هم میتواند به پیشرفتهای بزرگی برسد»! این معنایش این است که رهبران کنونی ایران! ما نمیخواهیم شما را براندازی کنیم، ناراحت نباشید، ما قصد براندازی شما را نداریم، ما شما را هم حاضریم قبول بکنیم. این به ‌اصطلاح یک زرنگ‌بازیِ سیاسی است خطاب به رهبران ایران. البتّه این حرف درست است؛ اگر رهبران کنونی ایران، مسئولان کنونی ایران، دامن همّت به کمر بزنند، آستین‌ها را بالا بزنند، شب و روز نداشته باشند، مجاهدت کنند، هم‌زبانی کنند، هم‌دلی کنند، به ‌نحو مناسب و شایسته‌ای از امکانات مردم استفاده کنند، قطعاً پیشرفتهای بیشتری نصیب خواهد شد؛ در این شکّی نیست امّا شرطش این است که آمریکایی‌ها نزدیک نیایند؛ شرط پیشرفت این است که آمریکایی‌ها نزدیک نیایند. این زرنگ‌بازیِ سیاسی این آقا، مسئولان جمهوری اسلامی را فریب نمیدهد، ملّت را هم فریب نمیدهد. باید آمریکایی‌ها نزدیک نشوند. هر جا آمریکایی‌ها پا گذاشتند، یا جنگ شد، یا برادرکشی شد، یا فتنه شد، یا استثمار شد، یا استعمار شد، یا تحقیر شد؛ قدم آمریکایی‌ها قدم نامبارکی است. [اگر] نزدیک نشوند، خود ما میدانیم چه جوری رفتار کنیم؛ کار خودمان را بلدیم، خدای متعال هم توفیق خواهد داد و ان‌شاءالله پیش خواهیم رفت.  ملّت در میدان حضور دارند و این حضور باید ادامه پیدا کند. برادران عزیز، خواهران عزیز! من به شما عرض کنم که بدانید همین که شما در روز جمعه‌ی آخر ماه رمضان این جور در صحنه حاضر میشوید، کلّی محاسبات دشمن به هم میریزد و اختلال پیدا میکند.(۱۲) خداوند ان‌شاءالله برکاتش را، رحمتش را بر شما نازل کند. بله، ملّت ایران واقعاً آماده هستند.  یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد.  در مسئله‌ی اقتصاد، مسائل اصلی‌ای وجود دارد، عناوین مهمّی وجود دارد که من چند موردش را میگویم: یکی مسئله‌ی رونق تولید است، یکی مسئله‌ی ارزش پول ملّی است، یکی مسئله‌ی بهبود فضای کسب و کار است، یکی مسئله‌ی جدا کردن اقتصاد کشور از فروش نفت خام است -بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببُریم؛ این یکی از مسائل اصلیِ ما است- تبدیل دخالت دولت در اقتصاد به هدایت دولت و نظارت دولت هم جزو مسائل اصلی است، بریدن دست مفسدان اقتصادی یعنی اختلاس‌گر، تروریست اقتصادی، قاچاقچی بی‌رحم که دست اینها را از اقتصاد [باید برید]. ببینید، اینها مسائل اصلیِ اقتصاد کشور است. مسئولین کشور، عمدتاً قوّه‌ی مجریّه و در کنارش قوّه‌ی مقنّنه و در بعضی از مسائل قوّه‌ی قضائیّه باید متّفقاً روی این مسائل کار کنند، این مسائل را حل کنند؛ اینها مسائل اصلی است. روی این متمرکز بشویم، به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم، حاشیه‌سازی نکنیم. همبستگی ملّی بسیار مهم است، کنار گذاشتن دعواهای سیاسی و جناحی بسیار مهم است، و یکی از مهم‌ترین مسائل حفظ ارتباط قلبی با خدای متعال است.  ماه رمضان امسال ماه رمضان خوبی بود. آن طوری که بنده اطّلاع دارم و گزارشهایی از نزدیک به بنده داده شده است، امسال ماه رمضان مجالس دعا و ذکر و مناجات و وعظ و تبیین معارف اسلامی بسیار گرم بوده است. در این شهر تهران در محلّات مختلف، اجتماعات عظیم مردم -عمدتاً جوان- جمع شدند مناجات کردند، اشک ریختند، توسّل و تضرّع کردند؛ اینها خیلی باارزش است. اینها زمینه‌ساز رحمت الهی و هدایت الهی است؛ این را قدر بدانید، این را ادامه بدهید. جوانهای عزیز! دلهای پاکیزه‌ی شما، دلهای نورانی شما میتواند مثل کلید حلّ معضلات بزرگ عمل کند و رحمت الهی را جلب کند. و امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند این ماه رمضان بزرگ را و مهم را که امسال مردم گذراندند، بر ملّت ما مبارک کند. امروز هم آخرین روز ماه رمضان است؛ و الان در ساعات آخر این ماه قرار داریم. خوب است که چند جمله هم دعا کنیم. نسئلک اللّهمّ و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم و بحرمة محمّدٍ و آله یا الله ... یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلوبنا علی دینک.  پروردگارا! ما را در راه خودت ثابت‌قدم بدار. پروردگارا! روح مطهّر امام را که مقاومت را به ما یاد داد، با اولیائش محشور کن. پروردگارا! سایه‌ی یاد امام و یاد شهیدان را از سر این ملّت کم و کوتاه مفرما. پروردگارا! نصرت خودت را بر ملّت ایران نازل کن. پروردگارا! نصرت خودت را بر امّت مسلمان نازل کن. پروردگارا! فتنه‌انگیزان در دنیای اسلام را خوار و زبون و رسوا و مفتضح بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل‌ محمّد حاجات این مردم را که در این جلسات ذکر و دعا بر زبان آوردند یا در دل گذراندند، به کرمت و لطفت روا بفرما. پروردگارا! دعاهای آنها را مستجاب بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ماه رمضان را برای ملّت ایران و برای امّت اسلامی ماه رمضان مبارکی قرار بده. پروردگارا! ما را از کرم خود، از لطف خود، از بخشش خود و مغفرت خود بی‌نصیب مفرما؛ گناهان ما را بیامرز؛ تخلّفهای ما و اسراف ما را بیامرز؛ گذشتگان ما، پدر و مادر ما را بیامرز. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دعای مستجاب ولیّت و حجّتت را شامل حال ما بفرما؛ ما را سربازان او قرار بده؛ مرگ ما را به شهادت در این راه قرار بده. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، آنچه انجام میدهیم برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت از ما قبول کن. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته ۱) سوره‌ی انشراح، آیات ۷ و ۸؛ «پس چون فراغت یافتى، به طاعت درکوش؛ و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور.» ۲) سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۹۶؛ «کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به‌زودى [خداى‌] رحمان براى آنان محبّتى [در دلها] قرار میدهد.» ۳) سوره‌ی شوریٰ، بخشی از آیه‌ی ۱۵؛ «بنابراین به دعوت پرداز، و همان‌گونه که مأمورى ایستادگى کن، و هوسهاى آنان را پیروى مکن. ...» ۴) بیانات در مراسم بیست‌وهشتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (قدّس سرّه الشّریف) (۱۳۹۶/۳/۱۴) ۵) شعار حضّار: «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا» ۶) سوره‌ی طور، آیه‌ی ۴۲؛ «یا میخواهند نیرنگى بزنند؟ و[لى‌] آنان که کافر شده‌اند، خود دچار نیرنگ شده‌اند.» ۷) سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۵؛ «و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم‌ ...» ۸) سوره‌ی محمّد، بخشی از آیه‌ی ۷؛ « ... اگر خدا را یارى کنید یاری‌تان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.» ۹) سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۴۰؛ « ... و قطعاً خدا به کسى که [دین‌] او را یارى میکند، یارى میدهد ...» ۱۰) از جمله، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی (۱۳۹۷/۱۰/۱۹) ۱۱) بیانات در دیدار کارگزاران و مسئولان نظام (۱۳۹۸/۲/۲۴) ۱۲) در پاسخ شعار حضّار: «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده»
2,123
1398/03/08
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42700
در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین. خیلی خوش‌آمدید. حقیقتاً مجلس بسیار مغتنمی است، این جمع عظیم استادان، دانشمندان، متخصّصان، کارشناسان بخشهای مختلف -چه برادران، چه خواهران- یک نعمت بزرگ الهی است برای کشور، و بنده خدا را شاکرم که این توفیق را امسال هم به ما عنایت کرد که بتوانیم در خدمت شماها باشیم.  کار بزرگی بر دوش استادان دانشگاه‌ها و اعضای هیئت عملی دانشگاه‌ها است که حقیقتاً با کمتر شأنی و جایگاهی در کشور قابل مقایسه است. اگر با دقّت به جایگاه استاد دانشگاه و تربیت‌کننده‌ی دانشجو و جوان توجّه بشود، براحتی قابل قبول است که این جایگاه حقّاً و انصافاً یک جایگاه کم‌نظیری است؛ حالا نمیگوییم منحصر به فرد امّا واقعاً کم‌نظیر است. و همین جایگاه حسّاس موجب این است، یعنی اقتضا میکند که هم خود اساتید محترم، هم دستگاه‌های مدیریّت آموزش عالی در این زمینه با دقّت بیشتر، با مراقبت بیشتر حرکت کنند و اقدام کنند و تصمیم بگیرند.  سخنرانی‌هایی که انجام گرفت بسیار خوب بود، موضوعات متنوّعی مطرح شد؛ بنده شخصاً به معنای واقعی کلمه استفاده کردم. بعضی چیزها را انسان ممکن است بداند، امّا شنیدن آن از دیگران در نشان دادن اهمّیّت موضوع به انسان نقش ایفا میکند. ما خیلی از مطالبی را که شما فرمودید، شاید اوّل‌بار شنیدیم، استفاده کردیم؛ هم برادران خوب صحبت کردند و هم این دو خواهر محترمی که صحبت کردند، بسیار خوب صحبت کردند. من سرفصل‌ها را یادداشت کردم، موضوعات را هم ان‌شاءالله دفتر ما طبق معمول دنبال میکنند؛ آن کارهایی که به عهده‌ی ما است ان‌شاءالله انجام میدهیم، آن کارهایی هم که بایستی ارجاع بشود به دستگاه‌ها، ارجاع میکنند. آنچه من میخواهم عرض بکنم، یک بخش از صحبت مربوط به دانشگاه است، و اگر وقتی باقی ماند، یک بخش هم درباره‌ی مسائل بین‌المللی دایر در این روزها چند جمله‌ای عرض میکنیم؛ لکن عمده‌‌ی نظرم به این بخش اوّل است.
2,124
1398/03/01
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42633
در شانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة‌الله فی الارضین.
2,125
1398/02/30
بیانات در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42611
به مناسبت میلاد حضرت امام حسن مجتبیٰ علیه‌السلام(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌الله فی الارضین.
2,126
1398/02/24
بیانات در دیدار مسئولان نظام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42512
در هشتمین روز از ماه مبارک رمضان؛ در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولان محترم! ان‌شاء‌الله که برکات الهی شامل حال همه‌ی شما و همه‌ی ملّت ایران باشد و ماه رمضان به معنای واقعی کلمه برای همه‌ی شما ماه مبارک باشد.  ماه رمضان ماه تقوا است؛ من و شما که مسئولیم -همه‌ی ما- به رعایت تقوا بیش از دیگران نیاز داریم. چند کلمه‌ای، چند دقیقه‌ای در این زمینه عرایضی میخواهم عرض بکنم. خب در آیه‌ی شریفه‌ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون»،(۲) این «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. خب، امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، امید معنی ندارد؛ بنابراین مراد این است که این ماه رمضان را، این تشریع الهی را قرار دادیم تا زمینه‌ای باشد، بستری باشد برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین ماه رمضان، ماه رواج تقوا است.
2,127
1398/02/18
بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42475
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌‌آمدید عزیزان من، برادران، خواهران. این جلسه برای من جلسه‌ی بسیار لذّت‌بخش و شیرینی است؛ هم دیدار شماها، هم این مطالبی که دوستان، اینجا بیان کردند. بسیاری از این فرمایشاتِ آقایان حرفهای دل ما است و میبینم که با تعبیرات خوب، جمله‌بندی‌های خوب، تعبیرات پخته و حاکی از عمق فکری، از زبان جوانان حوزه‌ها، بیرون می‌آید؛ واقعاً انسان لذّت میبرد و من خدا را شکر میکنم.  یکی از آقایان به دوره‌ی جوانیِ من اشاره کردند؛ من عرض میکنم سطح اینهایی که شما گفتید و این حرفهایی که شما زدید، از سطح آنچه ما در جوانی فکر میکردیم، خیلی بالاتر است؛ یعنی واقعاً این ‌جوری است، این را بدون مبالغه عرض میکنم. خب ما هم در دوره‌ی جوانی چرا، یک فکرهایی به ذهنمان میرسید، حرفهایی میزدیم امّا الان سطح کار شما، سطح فکرتان، سطح فرهنگ بیانی‌تان خیلی بالاتر است از آنچه ما در دوره‌ی جوانی بودیم. معنای این چیست؟ معنایش پیشرفت است، معنایش حرکت است. و این حرکت، چیز بسیار مبارکی است. البتّه حرکت باید درون‌جوش، درون‌زا، متّکی به اصالتها باشد. یک شعر خیلی قشنگی یکی از آقایان خواندند که من نشنفته بودم این بیت را و یادداشت کردم: آب طلب‌نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند(۲) این آب طلب‌نکرده، این [چیزی] که از بیرون می‌آورند به ما میدهند، آب هم نیست، آب گل‌آلود است؛ باید از درون بجوشیم؛ باید مثل چشمه بجوشیم و حرکت کنیم و آبیاری کنیم. بنابراین برای من جلسه، جلسه‌‌ی خیلی خوبی است.
2,128
1398/02/16
بیانات در محفل انس با قرآن کریم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42448
در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان؛ در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید! خیلی بهره بردیم، استفاده کردیم از تلاوتهای خوب و از برنامه‌هایی‌ که اجرا کردند. بحمدالله سال‌به‌سال، روز‌به‌روز ملّت ما، جوانهای ما، قرآن‌خوان‌های ما رشد میکنند، پیش میروند و این، مایه‌ی سپاس دائمی ما باید باشد؛ الحمد‌للّه خیلی خوب بود. و خدا را شاکریم که یک بار دیگر توفیق داد، عمر داد، فرصت داد که این مجلس را، این جلسه را، این جمع را زیارت کنیم. خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شما را با قرآن محشور کند.  قرآن یک اثر هنری بی‌نظیر است، یعنی یک جنبه‌ی از عظمت قرآن و اهمّیّت قرآن عبارت است از زیبایی هنری قرآن؛ اتّفاقاً آن چیزی که در درجه‌ی اوّل دلها را مثل مغناطیس به سمت اسلام جذب کرد، همین جنبه‌ی هنری قرآن بود. عربها، هم موسیقی الفاظ را میفهمیدند، هم با زبان ادب آشنا بودند -در آن محیط عربی این جوری بود- ناگهان دیدند یک پدیده‌ای وسط آمد که شبیه آن را نشنیده‌اند؛ نه شعر است، نه نثر است امّا یک پدیده‌ی هنری فوق‌العاده است. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛(۲) «اَنیق» یعنی آن زیبایی شگفت‌آور، آن زیبایی‌ای که وقتی انسان در مقابل آن قرار میگیرد، به حیرت می‌افتد؛ زیبایی در قرآن این جوری است. البتّه ما فارس‌زبانها یعنی غیر عرب‌زبان‌ها و خیلی از عرب‌زبان‌ها این توفیق را ندارند که این زیبایی را درک کنند؛ [ولی] با اُنس زیاد با قرآن میشود درک کرد. وقتی انسان با قرآن اُنس بگیرد، زیاد تلاوت کند، زیاد بشنود، آن وقت میفهمد که غیر از جنبه‌ی معنوی، این زبان، این جملات، چقدر شیوا است، چقدر زیبا است.  خب، این اثر هنری را باید هنری اجرا کرد. یک وقت هست که من و شما در منزل برای خودمان قرآن میخوانیم، خب هر جور خواندیم مانعی ندارد؛ با صوت بخوانیم، بی صوت بخوانیم -البتّه ظاهراً آنجا هم وارد شده است که صدای قرآن از خانه‌ها بیرون بیاید؛ آن برای جنبه‌ی فضاسازی قرآنی در کلّ جامعه است که یک فضاسازی‌ قرآنی‌ای بشود، از خانه‌ها صدای قرآن بیرون بیاید، لکن وقتی انسان تنها میخواند، برای خودش میخواند، فرقی نمیکند که یواش بخواند، بلند بخواند، آهسته بخواند، با صوت بخواند- امّا وقتی شما مخاطبی دارید، مثلاً [قرائت] مجلسی میخوانید، اینجا میخواهید مخاطب را تحت تأثیر قرار بدهید؛ اینجا باید هنر بیاید وسط میدان، اینجا است که هنر بایستی نقش ایفا کند؛ مخاطب را با هنر میشود تحت تأثیر قرار داد. این تلاوتهایی که ما می‌شنویم و گوش میکنیم و تشویق میکنیم و تأیید میکنیم، معنایش این است؛ یعنی شما این اثر فاخر بی‌نظیر هنری را به شکل هنرمندانه اجرا میکنید، به شکل هنرمندانه میخوانید؛ آن وقت نتیجه این میشود که اثرش میشود چند برابر؛ البتّه به شرط اینکه این جنبه‌ی تلاوت هنری درست انجام بگیرد، با دقّت انجام بگیرد. مثلاً فرض بفرمایید بنده بارها به دوستان سفارش میکنم که قرآن را تلاوت از نوع تفهیم معانی [بخوانید]؛ جوری بخوانید که میخواهید معانی را تفهیم کنید. ما این را در شعرخوانی فارسی خودمان مشاهده میکنیم؛ مدّاح می‌آید می‌ایستد، با صدای خوش شعر میخواند؛ دو جور میتواند بخواند: هان ای دل عبرت‌بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه‌ی عبرت دان(۳) میشود این جوری بخواند، میشود هم بگوید: هان ای دل عبرت‌بین! از دیده نظر کن هان! ایوان مدائن را، آئینه‌ی عبرت دان این دو جور خواندن مثل هم است؟ این دو جور خواندن مثل هم نیست. دوّمی این جوری است که شما روی جملات، روی کلمات، تکیه‌ی مناسب میکنید. این کاری است که مثلاً فرض کنید شیخ عبدالفتّاح شعشاعی میکند، مصطفیٰ اسماعیل میکند؛ این کار آنها است؛ یعنی در میان خواننده‌های قدیمیِ مصری هم، همه این جور نیستند، همه این کار را بلد نیستند یا توجّه ندارند، امّا بعضی‌هایشان میفهمند که چه کار دارند میکنند؛ وقتی که قرآن را میخواند، آنجایی که باید تکیه بکند، تکیه میکند؛ جوری حرف میزند که گویا شما مخاطب کلام خدا قرار میگیرید، دل شما جذب میشود. این معنا بایستی در تلاوتهای ما -و بخصوص شماها که الحمدللّه خوش‌صدا هستید؛ میبینم دیگر، الحمدللّه همه‌ی شما خوش‌صدا هستید و صداهایتان و نَفَسهایتان خوب است و مثلاً از جهات گوناگون بلدید- در قرآن خواندن ما در محافل و مجالس وجود داشته باشد.  البتّه آن جنبه‌ی دوّم هم -وَ باطِنُهُ عَمیق- با همین کار هنری ارتباط دارد، ارتباط پیدا میکند؛ یعنی این شیوه‌ی خواندن میتواند تا حدود زیادی ما را به آن باطن رهنمون بشود؛ امّا بایستی توجّه به باطن قرآن پیدا کرد. منظورم از «باطن قرآن» آن بطونی نیست که فقط اهل‌الذّکر، ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام) از آن آگاهند؛ آن کار ما نیست -آن را بایستی برویم یاد بگیریم از روایات، از بیانات ائمّه (علیهم السّلام) و بفهمیم- مراد همین عبارت ظاهر است. [مثلاً] قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۴) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم. [یا مثلاً:] وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصابِرین؛(۵) این خوف چیست؟ جوع‌‌ چیست؟ انسان بایستی تأمّل کند بر روی این کلمات، بر روی این مفاهیم؛ معنای این، همان تدبّر در قرآن است؛ تدبّر در قرآن، اینها است.  بَاطِنُهُ عَمیق؛ این عمق را هر کسی به اندازه‌ی توانایی خودش، به اندازه‌ی آگاهی‌های خودش، مطالعات خودش، فهم و هوش خودش، میتواند پیش برود؛ همه به یک اندازه پیش نمیروند. ما هم میتوانیم بالاخره یک دست و پایی بزنیم؛ این دست و پا را بزنیم یعنی دقّت بکنیم که از قرآن معارف بفهمیم. اینکه گفته میشود «از قرآن درس زندگی بیاموزیم»، معنایش این نیست که مثلاً فرض کنید که بایستی ما قوانین و مقرّرات راهنمایی و رانندگی را هم در قرآن پیدا کنیم؛ نه، قرآن ذهن ما را به معارف عالی مزیّن میکند. وقتی ذهن انسان با معارف عالی بالا رفت، همه‌ی اسرار عالم را میتواند بفهمد؛ حکمت می‌آموزد: آن که در او جوهر دانایی است بر همه کاریش توانایی است(۶)  وقتی شما فهمیدید که معارفِ قرآنی اینها است و اینها مثلاً در ذهن جامعه، در ذهن مجموعه‌ی مجتمعِ در این کشور یا لااقل مجموعه‌ی قرآنی ما تثبیت شد، آن وقت بابهای معارف گوناگون بشری به روی انسان باز میشود.  به نظر من یکی از کارهایی که خیلی مهم است، عبارت است از اینکه ما دوره‌های قرآن را، جلسات قرآن را زیاد کنیم. البتّه توجّه قرآنی در گذشته قابل مقایسه‌ی با امروز نیست؛ نمیشود گفت یک‌صدم، [بلکه] یک‌هزارم هم نبود؛ آن زمانی که ماها در عرصه بودیم و میدیدیم، واقعاً یک‌هزارمِ حالا هم نبود؛ امّا بعضی از عادتهای خوب وجود داشت که حالاها به خاطر تلویزیون قرآن و رادیوی تلاوت و مانند اینها که داریم -که خیلی هم خوب است- این چیزها یک خرده‌ای عقب افتاده که بایستی جبران بشود.  یکی همین دوره‌های خانگیِ قرآن بود، یکی همین قرآن [خواندن] در مساجد یا در حسینیّه‌ها بود. مساجد را پایگاه قرآن قرار بدهید. دو جور هم میشود جلسه‌ی قرآنی تشکیل داد: یکی همین که دُور هم جمع بشوند و یک استادی بنشیند آنجا، بخوانند، قرآنِ افراد را تصحیح کند، نکات را بگوید، تذکّرات را بگوید؛ این یک جور است. یک جور هم این است که جمع بشوند، یک نفر برود روی منبر، بنا کند قرآن خواندن، و نیم ساعت، یک ساعت قرآن بخواند -مثل منبری‌ای که منبر میرود و شما می‌نشینید پای منبرش، قرآن‌خوان، تالی قرآن، تلاوت‌گر برود روی منبر بنشیند و شروع کند به قرآن خواندن- شما هم بنشینید گوش کنید، [قرآن را] باز کنید، از روی قرآن نگاه کنید که این کار البتّه یواش‌یواش معمول شده. من وقتی میبینم در تلویزیون این کاری که در ماه رمضان‌ها در مشهد و قم و در خیلی از شهرهای دیگر راه افتاده است که جمع میشوند داخل صحن و یک جزء از قرآن را میخوانند، همه گوش میکنند، واقعاً لذّت میبرم -که از قم هم این کار شروع شد، دیگران هم یاد گرفتند- خیلی کار خوبی است. این بایستی در مساجد مختلف در طول سال -نه فقط در ماه رمضان- تکرار بشود. مساجد گوناگون پایگاه‌های قرآن باشند؛ اعلان کنند مثلاً فرض کنید که شب پنج‌شنبه، شب جمعه، شب شنبه -یک شبی در هفته؛ اگر هر شب نمیشود- یک نفر خواننده‌ی قرآن بیاید آنجا بنشیند، شما هم بروید آنجا بنشینید و قرآن را باز کنید، او بخواند و شما نگاه کنید؛ و به ترجمه هم مراجعه کنید؛ ترجمه‌های‌ خوب. زمان ما، آن وقتهایی که بنده در مشهد تفسیر میگفتم -دَه‌ها سال پیش- یکی دو ترجمه‌ی قرآن بود، آن هم ناقص؛ الان بحمدالله ترجمه‌های بسیار خوب، متعدّد وجود دارد در دسترس مردم، این ترجمه‌ها را بگیرند نگاه کنند؛ این یک کار.  یک کار دیگر، جلسات تفسیر است؛ تفسیر هم بسیار بسیار مهم است. کسانی که میتوانند، کسانی که بلدند، عمدتاً آقایان روحانیّون محترم، فضلای محترم، کسانی که با قرآن اُنس دارند، مطالعه کنند، فکر کنند، مباحث تفسیری را بیان کنند، سطح معارف جامعه را بالا بیاورند. بالاخره اینکه فرمود: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدى لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(۷) این قرآن «اقوَم» را -«اَقوَم» یعنی استوارتر، بهتر، قوی‌تر، باقوام‌تر- به شما نشان میدهد، شما را به سمت «اقوَم» راهنمایی [میکند]؛ «اقوَم» در چه چیزی؟ «اقوَم» در زندگی دنیایتان، «اقوَم» در کسب عزّتتان، «اقوَم» در ایجاد حکومتتان و «اقوَم» در زندگی حقیقی و حیات اخروی‌تان که آن حیات حقیقی است -لَهِیَ الحَیَوان-(۸) معارف قرآنی وقتی همه‌گیر بشود، این جوری میشود. البتّه امروز ما بحمدالله خیلی پیشرفت کرده‌ایم؛ امّا کم است؛ نسبت به آنچه باید باشد کم است، با اینکه نسبت به گذشته بسیار زیاد است؛ لکن بیشتر از این [باید باشد.] باید جوری بشود که جامعه‌ی ما، مرد و زن ما، جوانهای ما با معارف قرآنی اُنس بگیرند؛ اصلاً معارف قرآنی حاکم بر ذهنها باشد. اگر این شد، قدرت استدلال به وجود می‌آید، قوّت دفاع به وجود می‌آید، ایمانها کامل میشود، حرکتها [به نتیجه میرسد].  در مورد جلسات قرآنی هم [نکته‌ای عرض بکنم:] حالا البتّه شما «الله الله» میگویید و خواننده را تشویق هم میکنید و بعضی‌ها هم یک خرده بالاتر، از روی نوارهای عربها که می‌آید و آنها یک هیاهوهایی انجام میدهند -که طبیعت آنها است، این جور نیست که این جزو لوازم قرآن باشد- [یاد گرفته‌اند و] سعی میکنند همانها را عیناً تقلید کنند که این لزومی ندارد. تشویق هم خوب است، اشکالی ندارد، منتها من میبینم گاهی اوقات بعضی از این خواننده‌های خارجی که اینجا می‌آیند میخوانند -مال کشورهای عربی که بعضی‌شان هم انصافاً خوبند، همه‌شان یک جور نیستند- این حضّاری که در جلسه نشسته‌اند، کأنّه موظّفند بعد از هر آیه‌ای یا نصف آیه‌ای که او میخواند، با صدای بلند تشویق کنند؛ چه لزومی دارد؟ یک عیب بزرگش این است که او میفهمد شما درست نمیفهمید تلاوت را؛(۹) چون او بد میخواند، شما میگویید «الله الله»، او میفهمد که شما ملتفت نیستید؛ نه، شما سعی کنید آنجایی که خوب میخواند [تشویق کنید]. البتّه بچّه‌های خودمان را هر چه تشویق کنید اشکالی ندارد،(۱۰) من با اینها مخالف نیستم امّا وقتی که آن قاری بیرونی اینجا می‌آید و میخواند، این جور نباشد که [مستمع] موظّف باشد که همین طور هر جور [خواند تشویق کند]؛ بخصوص گاهی اوقات با همان آهنگی که او میخواند «الله الله» میگویند؛ اینها لزومی ندارد؛ لکن خب جلسه‌ی گرم قرآنی، بسیار چیز خوبی است که در جامعه [رواج پیدا کند]. پس بنابراین آنچه عرض میکنم این است که قاریِ خواننده‌ی قرآن وقتی که مخاطبی دارد، به آن نکته‌ی جمله توجّه کند و روی آن تکیه کند، برای اینکه این تفهیم مفاهیم قرآنی آسان‌تر و بهتر بشود برای مخاطب.  عزیزان من! ما احتیاج داریم به قرآن؛ این قرآن نیاز امروز ما است؛ نه فقط ما ملّت ایران، جامعه‌ی اسلامی بلکه جامعه‌ی بشری، امروز واقعاً به قرآن نیاز دارند. قرآن است که با استکبار مخالفت میکند، قرآن است که با ظلم صریحاً مخالفت میکند، قرآن است که با کفر بالله صریحاً مقابله میکند، قرآن است که با طغیان و طاغوت با قدرت مقابله میکند: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان؛(۱۱) این لحن قرآن چه قوی است! اینها همین گرفتاری‌های امروز بشر است. اینهایی که می‌بینید عربده میکشند در موضع ریاست جمهوری فلان کشور یا پادشاهی فلان کشور علیه ملّتها، علیه مردم، علیه صلح، علیه آرامش، علیه ثبات حکومتها و کشورها، همانهایی هستند که قرآن بر سر آنها داد کشیده؛ این را باید مردم بفهمند. اینکه قرآن به ما [میگوید]: وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛(۱۲) اعتماد نکنید به ظالمین، این همین گرفتاری امروز مردم دنیا است. اعتماد میکنند، پدرشان درمی‌آید. دیدید در بعضی از این کشورهای عربی یک حرکت خوبی انجام گرفت، یک مبارزه‌ی خوبی به وجود آمد، یک غوغایی به پا شد، یک بیداری‌ای به وجود آمد، منتها مثل شعله‌ای که بیایند روی آن خاکستر بریزند و خاک بریزند، خاموش شد؛ چرا؟ چون «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» را عمل نکردند. رکون(۱۳) کردند به آمریکا، به رژیم صهیونیستی؛ نفهمیدند چه کار باید بکنند، [لذا] این جوری میشود.  اگر چنانچه خدای متعال به یک ملّتی کمکی کرد و آن ملّت قدر آن کمک را ندانستند، کتکش را میخورند، سیلی‌اش را میخورند؛ باید قدر بدانند. ملّت ما بحمدالله از روز اوّل قدر دانست. این حرکت عظیم ملّت ما، این بقای انقلاب، این ایستادگی این ملّت و عزّت روزافزون این ملّت، این پیشرفت فوق‌العاده‌ی این کشور به خاطر همین است که این ملّت به برکت وجود امام بزرگوار به این چند جمله‌ی از آیات قرآن عمل کرد؛ او به ما یاد داد. خود او دلش پُر بود از ایمان به الله، سرشار و لبریز بود از ایمان به خدا و معارف قرآنی؛ به ما یاد داد که چه کار بکنیم و حرکت کردیم؛ و بحمدالله [ملّت] ایستاد. امروز هم راه همین است؛ امروز هم جز ایستادگی در مقابل شیاطین و طواغیت و کفّار راهی برای این کشور وجود ندارد و ان‌شاءالله که خدای متعال هم توفیقات خود و کمکهای خود را به این ملّت خواهد داد.  پروردگارا! ما را از اهل قرآن قرار بده. پروردگارا! ما را با قرآن زنده بدار؛ با قرآن بمیران؛ با قرآن محشور کن. پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد امام بزرگوار ما را با اولیائت محشور کن؛ شهدای گران‌قدر ما را با شهدای کربلا محشور کن. پروردگارا! جوانهای ما را به راه راست هدایت کن؛ عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر بفرما؛ گرفتاری‌ها را برطرف بفرما. رحم‌الله من قرأ الفاتحة مع الصّلوات
2,129
1398/02/11
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42410
به‌مناسبت روز معلم (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جمع بسیار محترم و معزّز. تبریک عرض میکنم روز معلّم را یا هفته‌ی معلّم را به همه‌ی شما عزیزانی که [حاضر] هستید -مسئولین محترم آموزش و پرورش، معلّمین عزیز، کارکنان عزیز، وزیر محترم- و به همه‌ی معلّمان سراسر کشور.  این جلسه از جهات مختلفی اهمّیّت دارد از نظر این حقیر: یکی اینکه درباره‌ِی مهم‌ترین موضوع تمدّنی ما یعنی تعلیم و تربیت است؛ یکی اینکه اساساً روز معلّم به نام شهید و به نام شهادت است؛ و جهات مختلف گوناگونی که در ضمن صحبت عرض خواهم کرد. شهید عزیز ما، مرحوم آقای مطهّری (رضوان ‌الله ‌تعالی‌ علیه) به معنای واقعی کلمه یک معلّم دلسوز بود، خوب فکر میکرد، خوب بیان میکرد، خوب دنبال میکرد؛ صِرف اینکه حرفی بزنیم و تکلیفی اداء کنیم نبود. ما از نزدیک میدیدیم که چگونه دلسوزانه، رسوخ اندیشه‌های عمیق اسلامی خود را در ذهن جوانهای آن دوره -با همه‌ی محدودیّتهایی که وجود داشت- دنبال میکرد و در این راه شهید شد؛ این مهم است؛ این شهادت، امضای قطعی حقّ متعال پای کارنامه‌ی این شهید عزیز است.  خب، قشر معلّم واقعاً یک قشر شریف و محترمی است؛ علّت هم این است که برای یک کشور، برای یک تمدّن، برای یک ملّت، مهم‌تر از همه‌ی سرمایه‌ها، سرمایه‌ی انسانی است؛ یعنی اگر شما پول داشته باشید امّا سرمایه‌ی انسانی درست و حسابی نداشته باشید، به جایی نمیرسید؛ مثل همین کشورهای پول‌داری که می‌بینید پولهایشان کجاها خرج میشود، دست چه کسانی میرود؛ جیبهای گشاد پُرپولشان به صورت بسیار سفاهت‌آمیز در اختیار دستهای خائن به بشریّت قرار میگیرد؛ خب این در نتیجه‌ی چیست؟ [چون] پول دارند، انسان ندارند؛ پول دارند، اندیشه‌ورز ندارند، نیروی انسانی ندارند، سرمایه‌ی انسانی‌شان ضعیف است. اگر منابع زیرزمینی فراوانی داشته باشیم، [امّا] نیروی انسانی نداشته باشیم، فایده‌ای ندارد. کشور ما روی دریای نفت خوابیده بود؛ [ولی] نه خبر داشتیم، نه بلد بودیم؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که آنهایی که خبر داشتند و بلد بودند، آمدند مسلّط شدند به نفت ما. نفت ما را میبردند، تمدّن خودشان را میساختند، کارخانه‌های خودشان را راه می‌انداختند و در دوران جنگی که بود، از این نفت برای پیروزی خودشان استفاده میکردند و یک چیز مختصری هم به ما میدادند؛ زمان طاغوت این جوری بود؛ [این] نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری نکردن بر روی منابع انسانی است. خب، این منابع انسانی را شما الان دارید تولید میکنید؛ ببینید اهمّیّت کار کجا است! شما دارید پرورشش میدهید، شما دارید [آن را] پردازش میکنید. بنده اهل تعارف نیستم؛ آنچه بنده سالهای متمادی درباره‌ی نقش معلّم و دانشجومعلّم و آموزش و پرورش اظهار کرده‌ام، برخاسته‌ی از این احساس است؛ برخاسته‌ی از این باور است که معلّم یک چنین نقشی دارد. در واقع، پایه‌ریز تمدّن نوین، شما هستید؛ چون نیروی انسانیِ شایسته اگر نباشد، تمدّنی به وجود نخواهد آمد. شما جهادگرانی در میدان کارزار با جهل و بی‌سوادی هستید. ببینید! یک جوان را، یک کودک را، یک نوجوان را شما از وادی بی‌سوادی و ظلمات می‌آورید به وادی نور و علم، با جهاد؛ کار سختی هم هست. شما در واقع هویّت‌سازی فرهنگی میکنید. هویّت‌سازی خیلی مهم است؛ هویّت‌سازی برای انسانها در یک جامعه خیلی مهم است؛ [انسانها باید] احساس هویّت کنند. هویّت انسان به فرهنگ او است، به دانسته‌های او است، به سبک زندگی او است. تمدّن، متّکی به فرهنگ است؛ اگر فرهنگ قوی و غنی وجود نداشته باشد، تمدّن به معنای مصطلح و رایجِ خودش به وجود نمی‌آید. فرهنگ چیست؟ مجموعه‌ی عناصر سازنده‌ی فکر و عمل انسان؛ این فرهنگ است. این از کجا ناشی میشود؟ فرهنگ به نوبه‌ی خود متّکی است به فکر، اندیشه و جهان‌بینی؛ [یعنی] نوع تلقّی انسان و مجموعه‌ی انسانی از جهان و عالم وجود و هستی و آفرینش و مانند اینها؛ این است که پایه‌ی اصلی فرهنگ است و پایه‌ی اصلی تمدّن است.  عزیزان من! درست توجّه کنید؛ مخصوصاً مسئولین عزیز و محترمی که تشریف دارند، توجّه کنند. اینجا است که اهمّیّت سند ۲۰۳۰ معلوم میشود. لُبّ کلام و جان کلام در این سند ۲۰۳۰ که فصل مهمّی مربوط به آموزش و پرورش دارد، این است که نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفه‌ی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد؛ این آن لُبّ کلام در سند ۲۰۳۰ است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان متدیّن و علاقه‌مند به کشورتان، علاقه‌مند به آینده‌تان، در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید.(۲) این که روی سند ۲۰۳۰ این قدر اصرار دارند و کار میکنند، آشکار و غیر آشکار سعی میکنند این را تحکیم کنند بر مناسبات کشورها از جمله کشور ما، این معنایش این است؛ چون دستورات و توصیه‌ها و نکات اصلی موجود در این سند برای آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش باید جوری مناسبات فکری شاگردان را تنظیم کند که فلسفه‌ی زندگی‌شان، اساس زندگی‌شان، مفهوم حیات در نظرشان، طبق تفکّر غربی باشد. همین که عرض کردم؛ شما اینجا بنشینید سرباز درست کنید برای انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیّه‌ی این وحشی‌های کراوات‌زده‌ی ادکلن‌زده‌ی ظاهرساز؛ همینهایی که آدم میکشند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، به آدمکش کمک میکنند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند؛ میگویند آقا چرا شما به سعودی کمک میکنید؟ میگویند ما به پولش احتیاج داریم؛ میدانند که در یمن چه ‌کار دارد میکند، در عین حال کمکش میکنند. اینها بنشینند آنجا، ما برای اینها در ایران و در کشورهای آسیا و غرب آسیا و کشورهای اسلامی و مانند اینها، سرباز و پشتیبان و رعیّت تربیت کنیم؛[سند] ۲۰۳۰ این است.  خب، یک نکته‌ای که حتماً باید مورد توجّه باشد این است که جامعه‌ی فرهنگیان -یعنی معلّمین و کارمندان فرهنگی- در این چهل سالِ دوران انقلاب کارهای بزرگی انجام دادند، کارهای ثمربخشی انجام دادند. درست توجّه بفرمایید؛ یک عدّه‌ای میخواهند آموزش و پرورش را به دلایل گوناگون سیاسی بی‌قدر و قیمت کنند؛ این بی‌انصافی است، این خلاف واقع است. من البتّه نواقص موجود آموزش و پرورش را میدانم، بنده فاصله‌ی آموزش و پرورش کنونی را با نقطه‌ی مطلوب میدانم، امّا فاصله‌ی آموزش و پرورشِ موجود با آن وضع اسفباری که قبل از انقلاب داشت، را هم میدانم. آموزش و پرورش در دوره‌ی انقلاب -در این چهل سالِ ‌انقلاب- کارهای بزرگی انجام داده. همین دانشمندان گوناگونی که کشور شما را از لحاظ فنّاوری نانو جزو پنج کشور اوّل دنیا قرار دادند، در آموزش و پرورش تربیت شدند؛ همین نسل سوّم و چهارم انقلاب که نه امام را دیده، نه دوران دفاع مقدّس را دیده، نه شهدای نامدار دوره‌ی هشت‌ساله را دیده، امروز  محکم و استوار در مقابل دشمن می‌ایستد، اصرار میکند که برود از حرم دفاع بکند و میرود دفاع میکند، یکی شهید میشود، ده نفر هم شهید نمیشوند و برمیگردند. این انگیزه‌ی مجاهدت کردن چیز کمی نیست، اینها را چه کسی تربیت کرده؟ آموزش و پرورش تربیت کرده؛ آن هم در این دنیا. [اینکه] در دنیای اینترنت، در دنیای مفاسد گوناگون اخلاقی، در دنیای ماهواره، این جور جوان تربیت کنید، این خیلی هنر است. این اردوهای جهادی را چه کسی تهیّه میکند؟ چه کسی میرود اردوهای جهادی؟ این جوانها میروند؛ اینها را آموزش و پرورش تربیت کرده. این همه کار بزرگ علمی در این کشور انجام گرفته، این همه مظاهر و نشانه‌های حقیقی دین‌داری در جامعه وجود دارد -که بنده بارها گفته‌ام، جوان امروز با قرآن و با دعای ندبه و با ماه رمضان و با گریه و با توسّل و با تضرّع و با پیاده‌روی به کربلا و با اینها زندگی میکند- این حرفها کجا بود، کِی بود؟ این همه شهیدِ دانش‌آموز ما داریم، چندین هزار شهید دانش‌آموز ما داریم، چه تعداد زیادی شهید معلّم داریم، این دانش‌آموزهای شهید را چه کسی تربیت کرده؟ همین معلّمین، همین آموزش و پرورش. دست‌کم نگیرید آموزش و پرورشِ دوره‌ی انقلاب را؛ در دوره‌های مختلف خیلی کار کردند.  البتّه نواقص هست، بنده عرض کردم، نواقص زیاد است، معایب هست، تلاش هم میکنیم و به حول و قوّه‌ی الهی و به تفضّل الهی این نواقص و معایب را برطرف هم خواهیم کرد؛ یعنی ان‌شاء‌الله به آن نقطه‌ی آموزش و پرورش میرسیم؛ یعنی این ملّت میرسد؛ «میرسیم»، نه اینکه امثال حقیر و مانند اینها که کاره‌ای نیستیم [میرسانیم]؛ یعنی این ملّت، این مجموعه، این نظام، آموزش و پرورشش را به آن سطح مناسب میرساند.  خب ببینید، آن وضع مطلوبی که ما میخواهیم این است: آموزش و پرورش باید بتواند انسانهایی تربیت کند دانا باشند، توانا باشند، خردورز باشند، پارسا باشند، پرهیزکار باشند، پاکدامن باشند، کارآمد باشند، مبتکر باشند، شجاع باشند، اهل اقدام باشند، از دشمن نترسند، از تهدید نترسند، خواب‌رفتگی و غفلت پیدا نکنند؛ انسانهای این ‌جوری تربیت کند. این [طور] اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم و گفتم و وعده دادم و ان‌شاء‌الله خواهد شد، خواهد رسید؛ یعنی ما تا چند دهه بعد -آن روز من گفتم تا پنجاه سال که حالا چند سالش گذشته- مثلاً تا پنجاه سال دیگر [به جایی میرسیم که] هر کسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را به دست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسانهایی، یک چنین جوانهایی، پایه‌ی اصلی ایرانِ سربلند فردا است، پایه‌ی اصلی تمدّن نوین اسلامی است.  خب من چند تذکر بدهم؛ تذّکر اوّل راجع ‌به سند تحوّل است که آقای وزیر محترم گزارشی دادند، گزارش مکتوب هم به ما رسید و دیدیم. عزیزان من! سند تحوّل، یک ریل‌گذاری است؛ سند تحوّل میتواند آموزش و پرورش را به آن سرمنزل مورد نظر برساند؛ ما باید کاری کنیم که این اتّفاق بیفتد. خب گفتند ابلاغ کردیم، درست هم هست ابلاغ شده لکن ابلاغ کافی نیست، ابلاغ قدم اوّل است؛ باید کاری کنیم که این سند محقّق بشود. من پارسال گفتم(۳) جوری عمل کنید که بدنه‌ی آموزش و پرورش این سند را بخواند، بشناسد، بنیوشد، بفهمند که چه کار بنا است در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ سند، سند بسیار خوبی است؛ این دنبالگیری میخواهد، کار میخواهد. اوّلین چیزی که لازم است و نیاز اصلی این حرکت است، روحیه‌ی انقلابی است. خداوند نخواهد گذشت از آن کسانی که با قلمشان، با بیانشان سعی میکنند روحیه‌ی انقلابی را در بین مردم ما و جوانهای ما تضعیف کنند؛ خدا از اینها نمیگذرد. این انقلاب به وسیله‌ی جانهای مردمِ همین کشور تحقّق پیدا کرد؛ این انقلاب بود که توانست کشور را از زیر سلطه و بار حکومتی که به وسیله‌ی بیگانگان در این کشور بر سرِ کار آمده بود و برای بیگانگان کار میکرد، خارج کند. عزیزانِ من؛ حکومت پهلوی‌ای که به وسیله‌ی انقلاب بَرافتاد، دو پادشاه داشت: رضا و محمّدرضا؛ رضا را انگلیس‌ها سرِ کار آوردند، محمّدرضا را هم انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها. خب شما ببینید این حکومتی که به وسیله‌ی دستهای بیگانه سرِ کار بیاید، برای مردم خودش چه نسبتی خواهد داشت، برای آن بیگانه چه نسبتی خواهد داشت. رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟ انقلاب آمد این حکومت را سرنگون کرد، انقلاب آمد کشور را از زیر پای این انسانهای حقیر و پست و ظالم بیرون کشید. روحیه‌ی انقلابی جان این ملّت است، روح این ملّت است. آن وقت آن قلمی که این روحیه را در مردم تضعیف کند و تشکیک کند در انقلاب، این را خدا خواهد بخشید؟  برای تحوّل آموزش و پرورش روحیه‌ی انقلابی لازم است. روحیه‌ی انقلابی یعنی ترس نداشته باشید، ملاحظه‌کاری نداشته باشید، محافظه‌کاری نداشته باشید؛ وقتی تشخیص دادید، عمل کنید، اقدام کنید؛ پیش بروید، به توقّف راضی نشوید؛ کارها را تزیینی انجام ندهید. گاهی انسان یک کاری انجام میدهد، حالت تزیینی و تشریفاتی دارد؛ اینها سَم است؛ نخیر، کار را جدّی انجام بدهید؛ اینها تحوّل را عملی میکند، ممکن میکند، تحقّق پیدا میکند. البتّه معنای اینکه من میگویم توقّف نکنید، بروید، حرکت کنید، اقدام کنید، این نیست که اگر نقد عالمانه‌ای به شما شد، گوش نکنید؛ نخیر؛ یکی از حرکتهای انقلابی هم همین است؛ نقد عالمانه را به گوش بگیرید، قدر بدانید، از ناقد و نقّاد استقبال کنید. این یک نکته‌ی اوّلی که عرض کردم.  نکته‌ی دوّم؛ در آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش است، این قلب را گرامی بدارید، اهمّیّت بدهید و حفظ کنید؛ برنامه‌ریزی آموزشی خیلی چیز مهمّی است. متون آموزشی‌ای که در این مرکز، در این سازمان تولید میشود، باید با شیوه‌نامه‌ی همین تحوّل منطبق باشد؛ این کار لازمی است؛ البتّه شنیده‌ام که مشغول شده‌اند؛ گزارش گرفته‌ام، این کار را دارند میکنند منتها باید با سرعت و جدّیّت انجام بگیرد. دوازده سال زمانْ معیّن شده آن طور که به من گزارش کردند؛ نه! دوازده سال قابل قبول نیست. متون آموزشی دوازده سال دیگر با سند تحوّل تطبیق پیدا کند؟ نه! امروز روزی است که «ساعتها» در پیشرفت جوامع نقش دارند، ساعت! دوازده سال؟ نه! زمان معیّن کنید، زمان کوتاه؛ تلاش را، جدّیّت را بیشتر کنید.  آن وقت این متون بایستی جوان را همان‌ جور که عرض کردم بار بیاورد. یکی از چیزهایی که در این متون باید حتماً مورد توجّه قرار بگیرد این است که پیامهای انقلاب و معارف انقلاب در این متون باید گنجانده بشود. معارف انقلاب فقط در کتاب معارف دینی و مانند اینها نیست، یا در کتاب مثلاً ادبیّات و امثال اینها؛ در همه‌ی متون میشود به مناسبت‌هایی معارف انقلاب را، اشاره‌های انقلاب را،‌ درسهای انقلاب را گنجاند. بنده مکرّر گفته‌ام؛ گاهی یک معلّم ریاضی، یک معلّم فیزیک، سرِ کلاس یک کلمه ممکن است بگوید که از یک ساعت سخنرانیِ این حقیر تأثیرش در آن دانش‌آموز بیشتر باشد، این‌ جوری است؛ معارف انقلاب گنجانده بشود؛ این هم یک موضوع. بنابراین مسئله‌ی سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی را جدّی بگیرید، به آن اهمّیّت بدهید، آنجا را غنی کنید از لحاظ انسانهای دانا و آگاه و خوش‌فکر و متدیّن و انقلابی.  یک مسئله‌، مسئله‌ی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی است که آقای وزیر اشاره کردند؛ بله، بنده هم اطّلاع دارم که کمّیّتها بالا رفته؛ باید هم بالا برود، هنوز هم کم است، هنوز هم آموزش و پرورش در معرض بازنشستگی وسیعی است و باید جبران بشود؛ هم کمّیّتها را باز هم باید زیاد کرد، هم کیفیّت‌ها را باید بالا برد، هم نوع کاری که در این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی انجام میگیرد بایستی موجب تربیت دینی و انقلابی معلّمین باشد. کاری کنید که مدرسه و کلاس، از معلّمی بهره‌مند بشود که خود این معلّم به معنای واقعی کلمه معلّم دین و تقوا و پارسایی و انقلاب باشد. فشار این و آن را هم قبول نکنید؛ شنیده‌ام که گاهی اوقات اِعمال فشار میشود از طرف مراکز گوناگون قدرت. زیر فشار [قرار نگیرید]، مرّ قانون را رعایت کنید، بر طبق قانون حرکت کنید.  در همین رابطه، مدارس استعدادهای درخشان است که خیلی مهم است، نخبه‌پروری خیلی مهم است، مدارس استعدادهای درخشان نبایست تضعیف بشود، هر چه میتوانید اینها را تقویت کنید و جایگاه کشور در المپیادهای جهانی بایستی حفظ بشود. البتّه من شنیده‌ام در چند رشته تنزّل پیدا کرده‌ایم؛ در ریاضی، در فیزیک، در رایانه، در شیمی، رتبه‌های ما پایین آمده. باید اینها جبران بشود. یکی از افتخارات کشور، همین بچّه‌های المپیادی هستند که میروند رتبه‌های بالا را در دنیا کسب میکنند و می‌آیند؛ نگذارید رتبه‌ی اینها تنزّل پیدا کند.  یک موضوع دیگر و نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی نشاط و سرزنده بودن در محیط دانش‌آموزی است. بنده این حرف را زیاد تکرار کرده‌ام -چه برای دانشجوها، چه برای عموم جوانهای کشور، چه برای دانش‌آموزها- که بایستی محیطشان محیط نشاط باشد. این را خیلی‌ها بد میفهمند. خیال میکنند وقتی میگوییم «نشاط»، یعنی باید آنجا بزن و بکوب و رقّاصی و [امثال اینها باشد]! نشاط این نیست؛ نشاط یعنی جوان سرزنده باشد، پژمرده نشود؛ با ورزش، با فوق‌برنامه‌های آموزنده و جذّاب، با این چیزها، نه با آن کارهایی که شنیده‌ام در بعضی از مدارس میشود، البتّه اینها را باید شماها مراقبت کنید، دنبال بکنید؛ یعنی مسئولیت مستقیمش به عهده‌ی خود آموزش و پرورش است. شنیده‌ام بعضی از مدارس از این جهت وضع خوبی ندارند؛ به اسم «نشاط» [کارهایی میکنند]. «نشاط» این است که شما کاری کنید که این جوان، سرحال، سرزنده، باامید، باانگیزه، آماده‌ی به کار، پُرانرژی مشغول کار بشود، درس بخواند.  گاهی اوقات فشارهای درسی، ضدّ نشاط است؛ در بعضی از مدارس، آن قدر روی این نوجوان و جوان فشار درسی می‌آورند که آدم میبیند این پژمرده شد، افسرده شد. حالا البتّه نیّتشان ان‌شاءالله خیر است امّا بعضی‌ها میگویند اینها برای این است که [آن] آموزشگاه در کنکور اسم پیدا کند؛ [یعنی] به فکرِ این جوان نیستند، به فکر آموزشگاهند تا بگویند ما فلان قدر در کنکور مثلاً فرض کنید که قبولی داشتیم یا نمره‌ی زیر ۱۰۰ داشتیم و از این قبیل؛ فشار می‌آورند روی جوان و نوجوان، برای نام خودشان. به نظرم باید بنشینید روی اینها فکر کنید؛ همه‌ی اینها چیزهایی است که احتیاج دارد به کار کردن، فکر کردن و بعد دنبال کردن. این هم یک نکته که حائز اهمّیّت است.  مسئله‌ی کنکور را من مطرح کردم. برای کنکور هم یک فکری بکنید. من البتّه هیچ اظهارنظری نمیکنم، یعنی من واقعاً کارشناسِ این قضیّه نیستم لکن کارشناس‌های آموزش و پرورش بنشینند فکر کنند و ببینند واقعاً حالا که دانشگاه‌های ما میگویند: «ما صندلی خالی داریم» -هر سال اعلام میشود کلاس‌های دانشگاه‌ها، صندلی خالی دارند- بودن این کنکور، نبودنش، به همین شکل بودنش، تغییر پیدا کردنش [کدام بهتر است]. بالاخره بنشینید یک فکر صحیح، عمیق و عملی کنید، بعد هم دنبالش اقدام کنید، این قضیّه را حل کنید.  یک مسئله‌ی خیلی مهم، مسئله‌ی معاونت پرورشی است که بنده در همین جلسه در سالهای گذشته بارها روی مسئله‌ی معاونت پرورشی تکیه کردم. یک سیاست نانوشته -و بعضاً نوشته‌ای- وجود داشت برای حذف معاونت پرورشی. خب در سالهای اخیر نه، الحمدلله کارهایی شده است، معاونت پرورشی باز وجود دارد، منتها این مقداری که تا الان تحقّق پیدا کرده به نظر بنده کافی نیست. معاونت پرورشی نقصهایی دارد، هم در ساختار اداری، هم در نیروی انسانی پُرانگیزه و انقلابی، هم در منابع مالی؛ اینها را ان‌شاءالله جناب آقای بطحایی وزیر محترم دنبال کنند تا معاونت پرورشی به معنای واقعی کلمه در سراسر آموزش و پرورش تحقّق پیدا کند.  دو نکته را عرض بکنم و بعد هم یک مطلب کلّی عرض بکنم. یکی از آن دو نکته ‌راجع به مسئله‌ی معیشت معلّمان است که در صحبتهای وزیر محترم هم بود. معلّم محترم، شریف و آبرودار است؛ باید عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند. نوع رفتار با مسئله‌ی درآمدهای مالی معلّمین باید جوری باشد که عزّت نفْس معلم مورد تعرّض قرار نگیرد. افرادی که در مسائل گوناگون جناحی، سیاسی، گاهی [همراه با] دستهای احیاناً بیگانه حرکت میکنند و فکر میکنند، در صددند از این نقطه‌ی ضعف استفاده کنند برای مقاصد خودشان؛ آن یک مسئله است، امّا قطع نظر از آن هم که حساب بکنیم، باید جوری عمل کنید که عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند.  نکته‌ی دوّم راجع به دانش‌آموزان سیل‌زده است؛ نگذارید از لحاظ تحصیلی عقب بمانند؛ هم تعمیر مدارس و ساخت مدارس  -که ان‌شاء‌الله وعده‌اش هم داده شد و باید ان‌شاء‌الله در روال طبیعی خود با جدّیّت دنبال بشود و خیّرین مدرسه‌ساز که انصافاً یک جریان بسیار خوب و مفیدی در کشور هستند، اینها کمک کنند که این کار انجام بگیرد؛ مدارس زیادی ویران شده، ساختن اینها و مجدّداً آباد کردن اینها تلاش زیادی لازم دارد، منابع مالی زیادی هم لازم دارد، این کار به کمک دولت و مردم و خیّرین انجام بگیرد- و هم تا وقتی که این کار انجام نگرفته است، همین دانش‌آموزانی که هستند، چه در مراکز اقامتشان یا اردوگاه‌هایشان، هر کجا که هستند، جوری باشد که از تحصیل عقب نمانند؛ مسئله‌ی تحصیل خیلی مهم است.  مطلب کلّی‌ای که عرض کردم میخواهم عرض بکنم این است که دستگاه‌های علم و آموزش و تحقیق در کشور -که الحمدلله زیادند؛ امروز ما در کشور دستگاه‌های تحقیق و پژوهش و علم و مانند اینها زیاد داریم- افتخار کنند که توانسته‌اند وسوسه‌ی دروغین معارضه‌ی علم و دین را باطل کنند؛ این وسوسه‌ای است که قدرتمندان مادّی دنیا از دو سه قرن قبل روی این کار کردند که اثبات کنند علم و دین با هم نمیسازند؛ امروز در جمهوری اسلامی پرچم دین از همه جا برافراشته‌تر است، از لحاظ علمی هم کشور، یکی از کشورهای پیشرو از لحاظ علمی است. کشورهای سکولار، کشورهای تحت امر آمریکا، کشورهایی که سیاستشان تابع سیاستهای غربیِ آمریکایی است، نه فقط از دین عقب مانده‌اند، از علم هم عقب مانده‌اند. شنیده‌ام یک روزنامه‌نگار عرب خطاب به همان حکّامِ خودشان نوشته بوده است که «فرق شما و ایران این است که ایران رآکتور میسازد، شما کاباره میسازید؛ آنها غنی‌سازی هسته‌ای میکنند، شما شراب توزیع میکنید، مفاسد غربی را در جامعه‌تان ترویج میکنید»؛ این افتخارِ بزرگِ کشور ما است.  امروز هزاران دانشمندِ محقّق و متفکّر -چه در دانشگاه‌ها، چه در مراکز علمیِ دیگر- مشغول تعلیم و تدریس و کارند؛ بنده از روی اطّلاع عرض میکنم؛ غالباً هم جوان، غالباً هم متدیّن، خیلی‌شان [هم] بسیار متعبّد؛ با هویّت دینی و اسلامی، با هویّت ایرانیِ سربلند، در حوزه‌های گوناگون با انگیزه‌ی بالا دارند کار میکنند؛ نوآوری میکنند، آموزش میدهند، تحقیق میکنند؛ هم تولید علم میکنند، هم بر اساس آن علم، در بخشهای مختلف، فنّاوری به وجود می‌آورند. البتّه چون عقب‌افتادگی‌ ما زیاد بوده، این حرکتی که امروز در کشور وجود دارد، باید سالها ادامه پیدا کند؛ حرکتِ خیلی خوب و پرتلاشی است منتها باید ادامه پیدا کند تا اینکه ان‌شاءالله نتایجش کاملاً دیده بشود؛ پس این یک مسئله است.  یک مسئله هم، مسئله‌ی مهارت‌آموزی است که من قبلاً هم روی این تکیه کرده‌ام؛ یعنی یافته‌های علمی را در عمل پیاده‌ کردن و تحقّق ‌دادن و این را به دانش‌آموز و جوان و دانشجو یاد دادن؛ که البتّه مرکز اصلی‌اش آموزش و پرورش است، یعنی از دبیرستان باید شروع بشود، از مدرسه باید شروع بشود. اگر روح مهارت‌یابی در جوان زنده شد، یعنی یاد گرفت که یافته‌ی علمی را بتواند تحقّق عملی ببخشد، آن وقت این خیلی برکات در آینده خواهد داشت.  من آخرین مطلبی که میخواهم به شما عزیزان عرض بکنم، این است که توجّه بکنید، امروز دشمنِ ما از همه‌ی اطراف مشغول تهاجم است؛ از لحاظ اقتصادی که می‌بینید؛ از لحاظ اطّلاعاتی، مشغول برنامه‌ریزی‌اند که نفوذ اطّلاعاتی کنند؛ از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی میکنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند. دشمن است دیگر! دشمن در درجه‌ی‌ِ اوّل یعنی آمریکا و صهیونیسم؛ مخصوص این حکومتِ فعلیِ آمریکا هم نیست، قبلی‌ها هم همین جور بودند، منتها با شکلهای مختلف. کمکی که این شخصی که حالا سرِ کار است به ما کرده -که باید ممنون باشیم- این است که آمریکا را عریان نشان میدهد. قبلی‌ها آن طور که من گفته بودم، دست چدنی را داخل دستکش مخملی میکردند. خیلی‌ها نمیدیدند، اشتباه میکردند؛ [امّا] این بی‌عقلها چدن را کشیدند بیرون، دارند به همه نشان میدهند. حرکتشان، حرکت آشکار است. از همه طرف دشمن وارد شده. مسئولین کشور و آحاد توانا و آحاد مردم باید در مقابله‌ی با این دشمن هر کاری که میتوانند [انجام دهند]. در هر بخشی، در هر رشته‌ای که میتوانند، بایستی خودشان را آماده کنند، وارد میدان باشند. احساس مسئولیّت کنند. آرایش دشمن آرایش جنگی است؛ از لحاظ اقتصادی آرایش جنگی گرفته؛ از لحاظ سیاسی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علی‌الظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامی‌های ما جمع است؛ همان‌ طور که عرض کردم از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ی بخشهای مختلف.  و یکی از اساسی‌ترین کارها حفظ اتّحاد و وحدت کلمه است. آحاد ملّت مراقب باشند به خاطر اختلاف نظرهای کوچک و اختلاف سلیقه‌های کوچک، در مقابل هم قرار نگیرند. بدانند که قدرت این ملّت در اتّحاد است؛ اتّحاد آحاد مردم، اتّحاد گروه‌های اجتماعی گوناگون، اتّحاد اقوام مختلفی که در کشور زندگی میکنند، اتّحاد مسئولین کشور با مردم، مردم با مسئولین کشور؛ این است که به این کشور اقتدار میبخشد و تا حالا اقتدار بخشیده و بحمدالله این اقتدار هست؛ این [اقتدار] را حفظ کنند. و بدانند به توفیق الهی این توطئه‌هایی که دشمن دارد انجام میدهد، همه‌ی این تدبیرهایی که علیه ملّت ایران دارند انجام میدهند، با وجود تبلیغات وسیعی که برای مشوب(۴) کردن ذهنها و مخلوط کردن صحنه دارند، به ضرر خود او تمام خواهد شد.  شما جوانهای عزیز به توفیق الهی شکست آمریکا را خواهید دید؛ به توفیق الهی به زانو در‌آمدن صهیونیسم را خواهید دید؛ به توفیق الهی عظمت و عزّت نهایی ملّت ایران را مشاهده خواهید کرد. رحمت خدا بر امام بزرگوارمان، رحمت خدا بر شهدای عزیزمان، رحمت خدا بر همه‌ی مجاهدان راه حق. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
2,130
1398/02/10
بیانات در جلسه درس خارج فقه در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42428
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای روز سه‌شنبه (۱۳۹۸/۲/۱۰) در جلسه‌ی درس خارج فقه، توصیه‌هایی برای استفاده از فرصت ماه مبارک رمضان و توجه ویژه به عبادت در سحرهای این ماه را بیان کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان متن و فیلم این بیانات رهبر انقلاب را به شرح ذیل منتشر میکند. دریافت و مشاهده فیلم  دوستان عزیز! ماه رمضان فرصت خیلی خوبی است، فرصت بسیار خوبی است. البتّه فرصت تبلیغ است، فرصت تبیین است، فرصت اُنس با مردم است، فرصت کمک به فقرا است لکن از همه‌ی اینها بالاتر، فرصت تعبّد است، فرصت تقرّب است، فرصت روزه‌ای است که میگیرید، فرصت نشستن سر سفره‌ی رحمت الهی،‌ سر سفره‌ی ضیافت الهی است. این سفره‌ی ضیافتی که میگویند، این ضیافت، همین روزه‌ی شما است، همین نافله‌ی شما است، همین نماز شما است که به جا می‌آورید.  البتّه اعمال ماه رمضان خیلی زیاد است؛ شما ملاحظه کنید در اقبال سیّدبن‌طاووس، برای هر شب چقدر اعمال، چقدر نمازهای مختلف و گوناگون [ذکر میکند] که ما واقعاً بعضی‌مان قاصریم، بعضی‌مان [هم] جاهل به اهمّیّت این کارها هستیم -که حالا محلّ [بحث نیست]- لکن یک قدرِ‌‌‌متیقّن‌هایی، یک قدرِ‌اقل‌هایی وجود دارد که اینها را نباید از دست داد.  سحر ماه رمضان همه پا میشوند؛ نباید این سحر را از دست داد؛ سحر فرصت خیلی خوبی است. مکرّر عرض کرده‌ایم که اگر ماها از سحر استفاده نکنیم، در این دنیای شلوغ، وقت دیگری نداریم برای خلوت با خودمان، با دلمان، با خدای خودمان؛ واقعاً وقتی باقی نمیماند. ما گرفتاریم؛ در این ۲۴ ساعت، چند ساعتش که خوابیم، آن ساعتهایی هم که بیدار هستیم، گرفتاریم؛ هر کسی یک مشغولیّتی دارد یا مشغولیّتهای مختلفی دارد. آن فراغتهایی که وجود داشت، امروز وجود ندارد -[البتّه] نقص زمانه نیست، طبیعت زمانه است- بالاخره امروز وسایلی هست و زندگی، یک زندگی ماشینی است. امروز پدیده‌هایی وجود دارد که این پدیده‌ها در گذشته وجود نداشته؛ [لذا] گرفتاری زیاد است. نمیشود در ایّام روز -چرا، [البتّه] اوحدیّ(۱) از مردم، در حال حرکت، در حال معامله، در حال کار فنّی، در حال کار با رایانه، در همه‌ی اوقات با خدای متعال مأنوسند و مشغول ذکرند و ذکر دائم دارند: اَّلَّذینَ هُم عَلی صَلاتِهِم دائِمون؛(۲) بعضی‌ها این ‌جور هستند که دائم در نمازند؛ حالا ما که دستمان به دامن آنها نمیرسد و از آنها دوریم، ولی کسانی آن‌جور هستند- فرصت ما فقط سحر است؛ اگر چنانچه سحر را از دست بدهیم، دیگر واقعاً فرصتی باقی نمیماند.(۳) خداوند ان‌شاء‌اللّه همه‌تان را محفوظ بدارد. والسّلام علیکم و رحمةاللّه  
2,131
1398/02/08
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42381
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز و کارکنان خدوم و زحمت‌کش نیروی انتظامی. خب بحمدالله این خدمتگزاری و زحمت‌کشی نیروی انتظامی امروز برای بسیاری از مردم ما روشن شده. توصیه‌ی من همیشه در طول سالهای گذشته و در دوره‌های مختلف به نیروی انتظامی این بوده که شما یک روی اقتدار دارید، یک روی رحمت، و اینها مکمّل هم‌ هستند؛ اقتدار شما هم به درد این ملّت میخورد، رحمت شما و مهربانی شما هم به درد این ملّت میخورد. این رحمت را خوشبختانه مردم دارند می‌بینند و در بخشهای مختلف هم اقتدار نیروی نظامی مشهود است.  خب واقعاً زحمت میکشید؛ مثلاً ایّام فروردین که همه در حال برگزاری عید و جشن و مانند اینها [به همراه] خانواده هستند، شما مشغول کار و تلاش در جادّه، در شهر، این طرف، آن طرف [هستید]؛ اینها را مردم میفهمند. در این قضیّه‌ِی سیل هم بحمدالله نیروی انتظامی خوش درخشید و هم خدمتگزاری کرد، هم حفظ امنیّت کرد. خب الحمدلله اوضاع نیروی انتظامی خوب است؛ منتها همان‌ طور که فرمانده محترم، آقای اشتری بیان کردند، این، سطح مطلوب و نهایی ما برای نیروی انتظامی نیست؛ خوب است یعنی بهتر از گذشته است، پیش رفته‌اید، حرکت کرده‌اید -خودِ حرکت کردن ارزش دارد؛ سکون و سکوت و عقب‌گرد و تنزّل عیب است؛ حرکت و پیشرفت خوب است- لکن این به معنای این نیست که نیروی انتظامی امروز در سطح مطلوب نظام جمهوری اسلامی قرار دارد؛ باید تلاش کنید به آنجا برسید.  ببینید برادران عزیز! عناصر خیلی خوب، آدمهای خیلی خوب در نیروی انتظامی کم نیستند امّا اگر چنانچه در خلال این عدد قابل توجّهِ خیلی خوب، یک تعداد غیر خوب وجود داشته باشد، همه‌ی این فضیلت‌ها و افتخارات را در چشم مردم زیر سؤال میبرد؛ یعنی اگر فرض کنید مِن‌باب مثال، فلان کلانتری شما یک مأمور ناباب داشته باشد که در یک ساعاتی از شبانه‌روز که او آنجا مأمور است، مراجعین ناراضی و ناراحت برگردند، با سوءظن برگردند، احساس امانت و صداقت و خدمت در آن طرف نکنند، این تعمیم پیدا میکند، یعنی در ذهن آنها تعمیم پیدا میکند. لذا باید تلاش کنید تا آن آخر خط را -فرض کنید یک خطّ عمودی وجود دارد از بالا، [یعنی] فرماندهی تا آن سرپنجه‌ها- زیر نظر داشته باشید، ملاحظه کنید، مراقبت کنید.  یک نکته‌ی مهم به نظر من که اینجا یادداشت کرده‌ام، این است که شما در رابطه‌ی با این «رونق تولید» که ما گفتیم، میتوانید نقش‌آفرینی کنید؛ حالا نقش‌آفرینی، یکی‌ همین است که ایشان گفتند: امنیّت وقتی که بود، تحرّک اقتصادی به طور طبیعی آسان میشود، ممکن میشود؛ اگر امنیّت نباشد، تحرّک اقتصادی، یا مشکل میشود، یا حتّی ناممکن میشود. پس ایجاد امنیّت کمک میکند به اینکه شما به آن خواسته‌ی مطلوبی که عبارت است از رونق اقتصادی کمک کنید؛ این یک راه است لکن فقط این نیست. یکی از مشکلات ما در رونق اقتصادی، قاچاق است، قاچاق؛ [و همین طور] واردات بی‌رویّه -حالا مسئولینش جدا هستند- آن واردات رسمی که از گمرکات و ورودی‌های رسمی و مانند اینها وارد میشوند، یک مسئله است، مسئله‌ی قاچاق یک مسئله‌ی دیگر است. شما میتوانید با قاچاق به معنای واقعی کلمه مبارزه کنید. امروز متأسّفانه قاچاق دوطرفه است؛ یک چیزهایی قاچاقی وارد میشود که تولید را نابود میکند، شکست میدهد؛ یک چیزهایی قاچاقی خارج میشود. همین الان ما گزارش داریم که بعضی از اجناس مورد نیاز مردم، اجناس کشاورزی و مانند اینها را افراد میروند با قیمتهای زیادتر از معمول از آن کشاورز یا از آن تولیدکننده میخرند برای اینکه ببرند یک جای دیگر بفروشند. این صرفاً هم سودطلبی نیست؛ آدم احساس میکند پشت این، یک نقشه‌ای، یک فکری، یک دستی وجود دارد؛ چون یک جاهایی را اینها هدف میگیرند که نشان‌دهنده‌ی این است که یک قصد سوئی وجود دارد؛ فقط این نیست که حالا طرف بخواهد سود بکند. اینها را شما اگر مراقب باشید، به نظر من از جمله‌ِی چیزهای خیلی مهم است.  یک نکته‌ی دیگری که شماها میتوانید نقش ایفا کنید در داخل کشور که دیگر ربطی به این رونق تولید ندارد، مسئله‌ی امنیّت فضای مجازی است. امروز فضای مجازی در زندگی مردم، دیگر مثل پنج سال پیش و ده سال پیش نیست؛ گسترش فضای مجازی یک گسترش بسیار وسیع و عظیمی است. خب، این فضای مجازی منافعی دارد، امکاناتی دارد، خطراتی هم دارد، خطرات بزرگی هم دارد. اگر چنانچه این فضا ناامن باشد برای مردم، ضررش را مردم میبَرند. شما خب -حالا پلیس فتا و مانند اینها هم که هست، کارهایی میکنید- در این زمینه میتوانید به معنای واقعی کلمه، به‌ طور جدّی وارد بشوید و کار کنید که آن وقت، همکاری شما با قوه‌ی قضائیّه، هم در این قضیّه، هم در آن قضیّه‌ی قبلی که مربوط به رونق تولید بود و مسئله‌ی قاچاق، مهم است.  ما بیشتر از خیلی از کشورها، دشمن داریم؛ دشمن هم راه‌های نفوذ را پیدا میکند و یکی از راه‌های نفوذ، همین مسئله‌ی فضای مجازی است. شما هم میتوانید نقش ایفا کنید، نقش مهمّی میتوانید ایفا کنید؛ در این مسئله به ‌طور کامل، به صورت جدّی وارد بشوید.  یک موضوع دیگر، مسئله‌ی خرید و فروش سلاح است. یک جاهایی در دنیا خرید و فروش سلاح به خاطر منافع کمپانی‌های معروف، آزاد است؛ که [خودشان] در آن گیر کرده‌اند. الان در آمریکا سالها است -مال امروز و دیروز نیست- این بحثِ جدّی وجود دارد که آزادی خرید و فروش سلاح را چه کار بکنند. یک عدّه‌ای دلسوزند، علاقه‌مند به سرنوشت جامعه‌شان هستند، اصرار دارند جلویش گرفته بشود، یک عدّه هم با کمپانی‌های تولید سلاح، بند و بست دارند -و واقعاً یک مافیا است- مانع میشوند، نمیگذارند؛ خب آنها در آن گیر [کرده‌اند]. ما بحمدالله این مشکل را نداریم؛ در کشور ما خرید و فروش سلاح ممنوع است امّا این کار انجام میگیرد. هم در فضای مجازی اعلامِ فروش میکنند، هم آدمها میخرند و میفروشند، [هم] در فضای مجازی نشان میدهند. همین قاتل [روحانی] همدان در فضای مجازی عکس خودش را با چند سلاح انداخته و در اینستاگرام پخش کرده که من این سلاحها را دارم -چهار جورش را من دیدم؛ سلاحهای مختلف است- این یک مسئله‌ی مهمّی است، ما چرا باید اجازه بدهیم؟ این کار، کار چه کسی است؟ این کار، کار شما است، یعنی بیش از همه این دیگر به شما مربوط میشود.  به نظر من نیروی انتظامی میتواند نقش ایفا کند، کمااینکه تاکنون هم بحمدالله نقش ایفا کرده. اگر کسی راجع به نیروی انتظامی آن حقایق روشن و مطلوب و شیرین را نبیند بی‌انصافی کرده؛ یعنی نیروی انتظامیِ امروز با نیروی انتظامیِ سالها پیش خیلی تفاوت کرده؛ حالا با پیش از انقلاب که واقعاً قابل مقایسه نیست؛ یعنی پیش از انقلاب را اکثر شما یادتان نیست [امّا] ما یادمان هست، ما برخورد هم داشته‌ایم؛ هم در جامعه میدیدیم، هم به خاطر وضع مبارزات و مانند اینها برخورد با پلیس داشته‌ایم دیگر، میدیدیم که اینها چه کار میکنند، آن که حالا هیچ، مقایسه‌ای با آن وقت نمیخواهیم بکنیم امّا حتّی بعد از انقلاب، سالهای متمادی در مرور زمان یک جاهایی ضعف داشتند، یک جاهایی ناتوانی داشتند، یک جاهایی بدبینی داشتند، یک جاهایی رفتارهای بی‌قاعده و بی‌رویّه داشتند که حالا خیلی از این مسائل اصلاح شده و درست شده و پیشرفت کرده، این را باید واقعاً دید، این یک حقیقتی است؛ منتها همین طور که گفتم، این بخشی از مطلوب است و همه‌ی مطلوب نیست. تلاش کنید، از خدا هم کمک بخواهید، مدد بخواهید و با ابتکارات، با فکر درست، با نیّت صادقانه به سمت یک نیروی انتظامی طراز جمهوری اسلامی ان‌شاءالله پیش بروید. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله ۱) در ابتدای این دیدار، سرتیپ حسین اشتری (فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) گزارشی ارائه کرد.
2,132
1398/02/04
بیانات در دیدار کارگران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42343
به مناسبت هفته‌ی کار و کارگر (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش ‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. جلسه‌ی هر ساله‌ی ما با کارگران از نظر بنده جلسه‌ی مهمّی است. امسال بالخصوص چون سال رونق تولید است و قوام تولید هم از جمله به وجود کارگر و کار کارگر و نیّت کارگر وابسته است، این دیدار به نظر من مهم‌تر است. خوشبختانه جمع حاضر، فضا را با خواندن این اشعار زیبا و معنوی، معنوی کردید، فضا را به سمت گرایش به معنویّات و توسّل به ذیل عنایت پروردگار، ماه شعبان و وجود مقدّس پیغمبر اکرم [بردید]؛ جلسه به نظر بنده حال معنوی پیدا کرد و این برای ما مهم است.  در این شعری که خواندید، اسم بهار را آوردید، راجع به بهار سرودید و خواندید؛ من عرض میکنم کار هم بهار است. همچنان که بهار، استعدادهای زیرزمینی و استعدادهای طبیعی را شکوفا میکند -در بهار درختان میوه میدهند، برگ و بار میدهند، سایه می‌اندازند؛ در بهار طبیعت زنده میشود و استعدادهای درونیِ خودش را بُروز میدهد- کار هم همین جور است؛ کار، همه‌ی استعدادهای باطنی و واقعی را در معرض بُروز و ظهور می‌آورد. اگر علم باشد امّا این علم به کار نیفتد چه فایده‌ای دارد؟ اگر ابتکار و استعداد درونی در افراد باشد امّا کار نباشد و به کار نیفتد، این استعداد سودی به کسی نمیبخشد؛ کار است که استعدادها را، ظرفیّتها را، واقعیّتهای موجود را در منابع انسانی بُروز میدهد، ظهور میدهد و مورد استفاده قرار میدهد؛ خب این اهمّیّت کار است.  یکی از وظایف بزرگ جامعه‌ی اسلامی و مسئولان همین است که ارزش کار را برای افکار عمومی روشن کنند؛ کار بشود یک ارزش، نه فقط یک نیاز. البتّه کار، نیاز است -نیاز جامعه است، نیاز خود فرد است؛ هم نیاز زندگی است، هم نیاز روحی و روانی است؛ [یعنی] کار، نیاز روحی و روانی هم هست- امّا صرفاً یک نیاز نیست؛ کار، یک ارزش والا در جامعه است؛ این را بایستی ما به شکل فهم عمومی و ادراک عمومی مردم دربیاوریم؛ اگر این معنا -به معنای واقعی کلمه- روشن شد، آن وقت ارزش کارگر بالا خواهد رفت. کارگر را در جامعه بایستی ارزشمند معرّفی کرد. فرق هم نمیکند؛ کارگرِ همه‌ی بخشها؛ این بخشهایی که اسم آوردند -که شما دوستان، نماینده‌ی آن بخشها هستید- و بقیّه‌ی بخشها؛ هر جایی که کار هست، هر جایی که تحرّک هست، هر جایی که تولید هست.  رونق تولید به شرایطی متوقّف است که یکی از آنها کار است. این کار باید جهادی باشد؛ کارِ فوق‌العاده باید در کشور انجام بگیرد تا رونق تولید به وجود بیاید؛ اگر رونق تولید به وجود آمد، این خود یکی از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی است. وقتی اقتصاد مقاومتی [محقّق] شد، معنایش این است که جامعه نگران این نخواهد بود که فلان اراذل آمریکایی یا صهیونیستی یا غیره چه تصمیمی درباره‌ی نفت ما میگیرد یا درباره‌ی اقتصاد ما میگیرد یا مواردی مانند اینها. اینکه من روی رونق تولید و وسیع‌تر [از آن] روی اقتصاد مقاومتی تکیه میکنم و روی کالای ایرانی و روی تحرّک کاری در کشور تکیه میشود، برای این است. ملّت به عزّت و استغناء از بیگانگان نیاز دارد. یک ملّت در کنار اصلی‌ترین نیازهای خود، عزّت ملّی را قرار میدهد. ملّتها راضی نیستند تحت نفوذ و تأثیر تصمیم‌گیرانی باشند که یا دوست این ملّت نیستند یا دشمن این ملّتند. امروز بسیاری از این تصمیم‌گیران دنیا در مسائل اقتصادی، دشمنان ملّت ایرانند. البتّه میگویند [فقط] دشمن جمهوری اسلامی هستیم، امّا دشمن ملّت ایرانند، چون جمهوری اسلامی به مدد و کمک ملّت ایران برپا است؛ بدون کمک ملّت ایران، نه جمهوری‌ای بود، نه اسلامی‌ای بود.  دشمن از راه‌های دیگر مأیوس شده. ببینید! شما بحمدالله فرزانگان هستید؛ بسیاری از شماها جزو افرادی هستید که ذهنتان و فکرتان در زمینه‌های گوناگون، مولّد و سازنده و مبتکر و آگاه است؛ میدانید دشمن از اوّلِ انقلاب تا امروز بر روی همه‌ی نقاطی که ممکن است کشور را به هرج و مرج بکشد تکیه کرده، از جمله بر روی مسئله‌ی کار و کارگر -شاید هم بیشتر از بخشی از موارد دیگر، روی این نقطه تکیه کرده- ولی در همه‌ی این موارد، کارگران کشور در مواجهه‌ی با دشمن توی دهن دشمن زده‌اند، دشمن را مأیوس کرده‌اند. این مال امروز فقط نیست؛ چهل سال است که این مسئله وجود دارد؛ جامعه‌ی کارگری جزو وفادارترین جوامع به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و هست. بنابر‌این، دشمن روی این مسئله خیلی تلاش کرده، خیلی کار کرده. مسئولین کشور و صاحب‌اختیارها و سیاست‌گذارها و سیاست‌سازها و مجریان سیاستها باید مراقبت کنند؛ این را قدر بدانند.  مطالبی که آقای وزیر بیان کردند مطالب کاملاً درستی است؛ مخاطب این مطالب، خود مسئولین کشورند، نه فقط وزارت کار، [بلکه] بخشهای مختلف و دستگاه‌های مختلف و گوناگون دولت. مسئله‌ی امنیّت شغلی، مسئله‌ی احترام کارگر، مسئله‌ی مزد کارگر، اینها مسائل اساسی است؛ باید به اینها بدرستی برسند. کسانی هستند که دنبال سوء‌استفاده‌ی خودشان هستند. من اوّلِ سال گفتم،(۲) کارخانه‌ی سرِپا را از دولت میخرد -حالا به چه قیمتی، بحث دیگری است- و کارخانه را از بین میبرد، ماشین‌آلات را به فروش میرساند، کارگر را بیکار میکند، زمین را برج میسازد؛ باید جلوی اینها گرفته بشود، اینها جزو وظایف اساسی دولت اسلامی است؛ دولت، نه فقط قوّه‌ی مجریّه [بلکه] قوّه‌ی مجریّه، قوّه‌ی قضائیّه، قوّه‌ی مقنّنه، همه؛ حمایت از کار یعنی این، حمایت از کارگر یعنی این. همین مسئله‌ی واردات که اشاره کردند، مسئله‌ی بسیار مهمّی است، این همه هم تأکید شده، مقرّرات دولتیِ سفت و سختی هم برای آن گذاشته شده، بایستی در مقام اجرا با قاطعیّت اجرا بشود. خوشبختانه امروز -یعنی این روزها؛ از سال گذشته هم به ما این خبرها میرسید- کسانی هستند که دنبال جنس داخلی میگردند، [امّا] فروشنده به جای جنس داخلی، جنس خارجی را میدهد، میگوید این داخلی است! خلاف میگوید، دروغ میگوید؛ گاهی از این اتّفاقها می‌افتد. خب چیزی که در داخل تولید میشود، از لحاظ کیفیّت، بهتر از مشابه خارجی است، از لحاظ قیمت، کمتر از مشابه خارجی است. نباید بگذاریم با واردات بی‌رویّه، با برخی از سیاستهای غلط، این تولیدکننده‌ی داخلی دچار مشکل بشود؛ او که دچار مشکل شد، تولید میخوابد، کارگر بیکار میشود، کشور، نیازمند باقی میماند.  بارها افراد خیرخواه و دلسوز گفته‌اند و بنده هم تأیید میکنم که تحریم در موارد بسیاری به سود کشور است، به سود ملّت ایران است، این را افراد دلسوز و علاقه‌مند و مطّلع بیان میکنند. بله، تحریم یک مشکلاتی را ایجاد میکند؛ تحریم مبادلات بانکی، تحریم نفتی و غیره ممکن است یک مشکلاتی را به وجود بیاورد امّا در نهایت به نفع کشور است. یکی از مسئولین کشور میگفت که در یک جلسه‌ی خارجی، یک نفر از سیاستمداران خارجی به ما میگفت آقا! شما در دوران تحریم توانستید این همه سلاحهای مدرن تولید کنید؛ خیلی تواناییِ‌ شما بالا است؛ با اینکه تحریم بودید توانستید یک چنین کارهای بزرگی انجام بدهید؛ اگر تحریم نبودید، چه کار میکردید. این آقا میگفت: به او گفتم اگر تحریم نبودیم، این کارها هیچ کدام انجام نمیگرفت؛(۳) درست هم گفته. تحریم موجب میشود که ما به خودمان مراجعه کنیم، دنبال تولید [برای تأمین] نیازها از درون خودمان باشیم، ابتکارات خودمان را شناسایی کنیم، بشناسیم. من به شما عرض میکنم -شما کارگر هستید، کارگرهای سطوح بالا هستید، بسیاری از شما تحصیلات عالیه دارید- قدر بدانید این امکان تولید را، این امکان ابتکار را؛ و مسئولین هم باید این را قدر بدانند، مسئولین هم بایستی این را قدر بدانند.  خب دشمنان از طُرق مختلف علیه ملّت ایران و علیه انقلاب بزرگ ما و علیه نظام جمهوری اسلامی ما که فریاد عدالت را در دنیا سر داده و ملّتها را متوجّه خودش کرده [تلاش میکنند] و میخواهند این را به زانو در بیاورند؛ از طُرق مختلف تلاش کردند و نتوانستند، ناکام شدند؛ حالا به مسائل گوناگون اقتصادی پرداخته‌اند و میگویند میخواهیم فشار اقتصادی بیاوریم تا ایران را به زانو دربیاوریم. بدانند ملّت ایران در مقابل آنها به زانو در نخواهد آمد؛ این حرکت اخیر آمریکا هم همین ‌جور است.  اوّلاً تلاشی که اینها در زمینه‌ی نفت میکنند به جایی نمیرسد، ما آن مقداری که نیاز داریم، آن مقداری که لازم داریم، آن قدری که خودمان اراده کنیم، میتوانیم نفتمان را صادر کنیم؛ حالا آنها به خیال خودشان راه‌ها را مسدود میکنند امّا ملّت فعّال و مسئولین بیدار و هشیار اگر دامن همّت به کمر بزنند، بسیاری از بن‌بست‌ها را میتوانند باز کنند، این هم یکی از آنها است و قطعاً این کار را [میکنند]؛ بنابراین کار آنها به نتیجه نخواهد رسید؛ این یک.  دوّم، دارند دشمنی میکنند، بدانند این دشمنی آنها بی‌جواب نخواهد ماند؛ پاسخ این دشمنی را اینها خواهند گرفت، ملّت ایران ملّتی نیست که بنشیند تماشا کند علیه او توطئه کنند، علیه او کار کنند و او ساکت بنشیند. ثالثاً، همان ‌طور که گفتم، ما اینکه هر چه کمتر به این شکل از فروش نفت وابسته باشیم را، قدر میدانیم؛ این خیلی بهتر است برای ما. مهم این است که ما در داخل به گوهر درونی خودمان آگاه بشویم، آشنا بشویم و بدانیم که توانایی‌های نیروی انسانی‌ در کشور ما و جامعه‌ی ما و منابع انسانی ما بسیار فراتر از آن چیزی است که امروز دارد نشان داده میشود. جوانهای ما ابتکارات زیادی میتوانند بکنند، ما در طول این سالها این را نشان داده‌ایم، هم در قضایای تولید، هم در مسائل گوناگون اجتماعی، هم در مسائل سیاسی، هم در قضایای اقتصادی‌ای که آنها از اوّل انقلاب روی مسائل اقتصادی ما متمرکز شده‌اند؛ این پیشرفتهای گوناگون کشور، این سازندگی‌ها، این تلاشهای فراوان، همه در مقابله‌ی با حرکت دشمن اتفاق افتاده و انجام گرفته است. توانایی‌های ملّت ایران، توانایی‌های خیلی زیادی است. ما باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج کنیم؛ این روحیه‌ی نشستن و ثروت بادآورده را انتظارکشیدن باید از بین برود، این را نباید ترویج کنیم.  دستگاه‌های مختلف، صدا و سیما و دیگران باید متوجّه این معنا باشند که نوع کارهایی از قبیل کارهای بخت‌آزمایی را ترویج نکنند. همین آیاتی که این قاری محترم با لحن بسیار خوبی بیان کردند، اینها به ما درس میدهد: وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ؛(۴) دستاورد واقعی و حقیقی انسان آن چیزی است که محصول سعی او و تلاش او باشد؛ این است. اینکه غذای پخته را جلوی انسان بگذارند، در دهان انسان بگذارند، این انسان را به جایی نمیرساند. آن جایی که ذهن انسان کار میکند، فکر انسان کار میکند، بازوی انسان کار میکند، همّت و اراده‌ی انسان کار میکند، آن است که انسان را، فرد را و جامعه را رشد میدهد. جوامعی هم که در دنیا از لحاظ مادّی رشد کردند، در اثر این تلاش رشد کردند؛ تلاش کردند و رشد کردند. خدای متعال وعده داده که به آن کسانی که برای دنیا هم کار میکنند و به فکر معنویّات و آخرت هم نیستند، کمک میکند تا در همان راهی که هستند بتوانند حرکت بکنند؛ باید تلاش کرد.  منتها نگاه ما فقط مادّی نیست؛ ما دنبال رفاه جامعه، رشد علمی جامعه، رشد مادّی جامعه، رشد فنّاوری جامعه هستیم امّا دنبال معنویّت جامعه و صلاح جامعه و عزّت جامعه و پیشرفت اخلاقی جامعه، دنبال اینها هم هستیم. ما اکتفا نمیکنیم به پیشرفت مادّی و این تلاش لازم دارد. و این تلاش، ممکن است؛ تحقّق آن، کاری است ممکن و بحمدالله شروع هم شده. من نگاه میکنم به مجموعه‌های گوناگون در سراسر کشور، اغلب هم جوان، اغلب هم تحصیلکرده، اغلب هم دارای انگیزه، انگیزه‌های معنوی، میبینم بحمدالله این حرکت شروع شده. اینکه ما گفتیم گام دوم، معنایش این است که همان انگیزه‌ای، همان حرکتی، همان همّت بلندی که توانست این کشور را بعد از سالهای متمادی از زیر لگد استعمارگران و مستکبرین خارج کند -که خیلی همّت بلندی لازم بود و ملّت ایران این همّت را با رهبری امام بزرگوار انجام داد- امروز [هم] وجود دارد برای اینکه بتواند یک حرکت عظیمی را انجام بدهد و ان‌شاءالله این حرکت عظیم به آینده‌ی روشن ملّت ایران منتهی خواهد شد و به توفیق الهی ملّت ایران به آن اوج و قلّه‌ی رفعت و عزّت از لحاظ مادّی و معنوی خواهند رسید. و این کار شما جوانها است؛ این کار جوانهای ما است و امروز جوانهای ما بحمدالله توانایی‌اش را دارند، انگیزه‌اش را دارند، رشد لازم فکری و بلوغ لازم فکریش را دارند، همّتش را هم دارند. دشمن البتّه از این عصبانی است، از این ناراحت است.  ملّت ما خوشبختانه ملّت یکپارچه‌ای هم هست؛ شما ملاحظه کنید، این قضیّه‌ی سیل که اتّفاق افتاد، کسی هم خیلی دعوت نکرد مردم را -ما یک وقتی در قضایای گوناگون اصرار میکنیم، دنبال میکنیم، مردم را دعوت میکنیم، این دفعه اصلاً نیازی به این نبود- مردم خودشان مثل سیل به سراغ سیل‌زده‌ها رفتند. حادثه‌ای که امروز در کشور اتّفاق افتاده در مقابل تهاجم این بلای طبیعی -که سیل یک بلای طبیعی بود- خود این حادثه یک حادثه‌ی عظیمی است، حادثه‌ی مهمّی است، بیش از حادثه‌ی سیل اهمّیّت دارد. جوانها از همه‌ی اطراف کشور راه افتادند رفتند، با محلّی‌ها و جوانهای محلّی همکاری کردند، کمک کردند، اموالی که اهدا کردند، کمکی که اهدا کردند، کمک جسمی‌ای که اهدا کردند، اینها خب چیزهای مهمّی است؛ این حوادث در کشور وجود دارد و همه‌ی اینها نوید‌دهنده‌ی یک آینده‌ی خوب است. دشمنان البتّه این را نمیتوانند ببینند و دارند تلاش خودشان را میکنند. من آن روز گفتم که این تلاشهای دشمن در واقع آخرین نفَسهای دشمنی دشمن است،(۵) امروز هم همین را تأکید میکنم و دشمن بالاخره از دشمنی خسته خواهد شد و ملّت ایران به توفیق الهی خسته نخواهد شد.  رحمت خدای متعال بر امام بزرگوار ما که این راه را در مقابل ما باز کرد، رحمت خدا بر شهدای عزیز ما که توانستند این امنیّت و استقلال را برای ما به وجود بیاورند، رحمت خدا بر شهدای طبقه‌ی کارگر که چه در دفاع ‌مقدّس چه در دورانهای بعدی و چه امروز، در همه‌ی میدانها بحمدالله حضورشان حضور فعّالی بوده، و رحمت و سلام و لطف الهی بر همه‌ی شما عزیزان. و سلام ما را هم به بقیّه‌ی برادران عزیز کارگرمان و خواهران عزیز کارگرمان برسانید. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار آقای محمّد شریعتمداری (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد. ۲) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم مطهّر رضوی (۱۳۹۸/۱/۱) ۳) خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار ۴) سوره‌ی نجم، آیه‌ی ۳۹؛ «و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست». ۵) بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن (۱۳۹۸/۱/۲۶)
2,133
1398/01/31
گزیده‌ای از بیانات به مناسبت میلاد حضرت ولیّ‌عصر (عج)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46922
  عزیزان من! زحمتی بر عهده‌ی شما و بر عهده‌ی همه‌ی آحاد ملّت ایران است، زحماتی هم بر آنها تحمیل میشود و آحاد ملّت رنج میبرند، امّا همه باید بدانند که این زحمات، زحمات موقّت است. شما جوانها یادتان نیست، در دوره‌ی دفاع مقدّس و جنگ تحمیلی، سال اوّل میگفتیم که امسال جنگ تمام میشود، سال دوّم میگفتیم امسال تمام میشود، سال سوّم میگفتیم امسال [تمام میشود]؛ ملّت ایران با پوست و گوشت و استخوانشان زحمات جنگ را لمس میکردند؛ در عین شدّت، در عین فشار، نه مثل فشار حالا؛ فشارهای فوق‌العاده. در همین شهر تهران، مردم در کوچه و خیابان که راه میرفتند، موشک صدّام میخورد وسطشان؛ شهرهای دیگر هم همین جور؛ یک چنین وضعیّتی [بود]، جبهه‌ها هم که وضع خودش را داشت؛ امّا آن سختی‌ها تمام شد. سختی دو جور ممکن است تمام بشود: تمام‌ شدن سختی‌ها با خرسندی، تمام‌شدن سختی‌ها با ناخرسندی. جنگ تحمیلی تمام شد با خرسندی، یعنی با پیروزی ملّت ایران؛ علّتش چه بود؟ علّتش این بود که مشکلات را تحمّل کردند. من به شما عرض میکنم که این زحمات امروز هم تمام خواهد شد و میتواند با خرسندی تمام بشود؛ شرطش چیست؟ شرطش این است که آحاد ملّت ایران -بخصوص مسئولان در رده‌های مختلف- کار خودشان را خوب انجام بدهند. بدانید سرنوشت جمهوری اسلامی اعتزاز و اعتلا است، و بدانید سرنوشت دشمنان جمهوری اسلامی ذلّت و انحطاط است؛ همه‌ی قرائن این را به ما نشان میدهد و برای ما اثبات میکند و این اتّفاق خواهد افتاد. آن روز ممکن است افرادی از ماها نباشیم، امّا ملّت ایران هست، ملّت ایران زنده است، جریان انقلاب زنده است، جریان نظام مقدّس اسلامی زنده و سرحال و بانشاط است، از این روزها آن روز یاد خواهند کرد و خواهند گفت که یک روزی ملّت ایران [چنین بودند:] «مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَ الضَّرّاءُ وَ زُلزِلوا حَتّیٰ یَقولَ الرَّسولُ وَ الَّذینَ ءامَنوا مَعَه مَتیٰ نَصرُ اللهِ اَلا اِنَّ نَصرَ اللهِ قَریب»؛(۱) آن روز مردم از حرکت شما، ایستادگی شما، مقاومت شما، خوب‌ عمل‌ کردن شما تشکّر میکنند، تقدیر میکنند، قدرش را میدانند، همچنان که ما امروز قدر رزمندگان دفاع مقدّس و شهدای دوران دفاع مقدّس را میدانم. ۱) سوره‌ی بقره‌، بخشی از آیه‌ی ۲۱۴؛ «... آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند، تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که به وى ایمان آورده بودند گفتند یارى خدا کِى خواهد بود؟ هشدار که پیروزى خدا نزدیک است.»
2,134
1398/01/28
بیانات در دیدار فرمانده کل ارتش و جمعی از فرماندهان نیروی زمینی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42289
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش ‌آمدید برادران عزیز، فرماندهان زحمت‌کش و خدوم به معنای واقعی کلمه؛ و باید تبریک عرض بکنیم به همه‌ی شما، به فرمانده محترم ارتش، به فرماندهان نیروها، به مسئولان عالی‌رتبه‌ی ارتش جمهوری اسلامی ایران و به یکایک آحاد این ارتش خدوم، روز ارتش را و جلوه‌گری‌های گوناگون ارتش را که بحمدالله در بخشهای مختلف افتخارآفرین بوده. البتّه این تبریک، مخصوص شما نیست، تبریک به خانواده‌هایتان هم هست؛ چون آنها هم زحمت میکشند در کنار شما، بخصوص همسرانتان که اگر آنها با شما همکاری نمیکردند و همدلی نداشتند و با شما همراه نبودند در این کار دشواری که بر عهده‌ی شماها است، شماها نمیتوانستید این توفیقات را به دست بیاورید و لااقل در بخشی از این کارها، این توانایی‌ها لنگ میزدید؛ بخصوص هر چه مسئولیّتها بالاتر میرود، زحمت خانواده‌ها بیشتر میشود. از قول ما به خانمهایتان، به خانواده‌هایتان سلام برسانید، تبریک بگویید، هم روز ارتش را، هم نیمه‌ی شعبان را، هم اعیاد شعبانیّه را و هم عید نوروز را.  خب بیانات جناب سرتیپ حیدری بیانات خیلی خوبی بود و درست تبیین کردند، هم چهره‌ی «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»ی را، هم چهره‌ی «رُحَماّْءُ بَینَهُم»(۱)‌ را؛ این برداشتِ خیلی خوبی بود از واقعیّت امروز ارتش. نیروهای مسلّح، بدون تردید یکی از مظاهر و عناصر اصلی قدرت ملّی هستند؛ البتّه در همه‌ی کشورها این جور نیست، در بسیاری از کشورها نیروهای مسلّح عنصر اقتدار ملّتها نیستند، عنصر اقتدار قدرتها و دیکتاتورها و مانند اینها هستند؛ یک وقت اگر لازم شد که توی سرِ ملّت هم بزنند میزنند؛ حتّی در آن جاهایی که ادّعای آزادی‌خواهی و دموکراسی‌شان گوش فلک را هم کر کرده؛ شما شنبه‌های پاریس را الان ملاحظه کنید! لکن در کشور ما به برکت اسلام، به برکت تعالیم اسلامی -چون این را هم اسلام به ما یاد داده- الجُنودُ بِاِذنِ اللهِ حُصونُ‌ الرَّعیَّة،(۲) شماها حصن ملّتید، حصن آحاد مردمید. این حصن هم فقط در دوران جنگ نیست، در دوران جنگ که خب شما میروید سینه‌تان را سپر میکنید و در مقابل دشمن مهاجم، خطر را میپذیرید، شیوه‌های گوناگون برخاسته‌ی از دانش و تجربه را به کار میبرید برای اینکه دشمن را منکوب کنید، سرکوب کنید، مهاجم را وادار کنید به عقب‌نشینی؛ این مال جنگ است، اینجا پس واقعاً شما حصن و حصار رعیّتید.  در دوران صلح هم همین جور است؛ غیر از این حوادث طبیعی -که [به آنها] خواهم پرداخت- ولو حوادث طبیعی هم نباشد و نیروهای مسلّح، یا در پادگانهایشان، یا در قرارگاه‌هایشان باشند، مایه‌ی اطمینان آحاد ملّتند. وقتی ملّت احساس میکند که یک نیروی زمینی کارآمد، یک نیروی هوایی کارآمد، یک نیروی دریایی کارآمد، یک پدافند کارآمد در کشور حاضر و آماده است، احساس آرامش میکند، احساس اطمینان میکند؛ دشمنان ملّت ایران با این هم مخالفند. می‌بینید، گاهی اوقات چه راجع به ارتش، چه راجع به سپاه، چه راجع به روابط اینها، حرفهایی میزنند برای اینکه با مضطرب نشان دادنِ درون‌‌سازمانی نیروهای مسلّح، مردم را مضطرب کنند؛ مقصود این است. پس در دوران صلح هم استقرار نیروهای مسلّح، آمادگی نیروهای مسلّح، چه در پادگانهایشان، چه در اداراتشان، چه در مراکز استقرارشان مایه‌ی آرامش مردم است.  بعد میرسیم به حوادث طبیعی؛ شما ملاحظه کنید، در زلزله‌ی کرمانشاه حضور ارتش و دیگر نیروهای مسلّح یک حضور حیاتی بود، یعنی واقعاً اگر چنانچه در آن مناطق اساسی زلزله‌زده اینها نبودند و به کمک مردم نمی‌شتافتند، تلفات ما -غیر از ویرانی‌های گوناگون- قطعاً چند برابر میشد؛ این مال زلزله‌ی کرمانشاه. در این سیل اخیر هم، حالا من البتّه به نیروهای مسلّح دستور دادم که بروند امّا من میدانم و اطّلاع دارم که قبل از دستور من هم بخش مهمّی از نیروهای مسلّح -ارتش و سپاه و دیگران- در میدان بودند. ارتش در گلستان، قبل از ستاد بحران حضور پیدا کرد، قبل از اینکه پای ستاد بحران به آنجا برسد، ارتش آنجا حضور داشت؛ «حُصُونُ‌ الرَّعِیَّة» یعنی اینها. فقط هم این حضور، حضور آلات و وسایل و مانند اینها نبود؛ [بلکه] جسمشان، بدنشان، توان جسمانی‌شان در خدمت مردم بود. سرهنگ ارتشی خم میشود که یک پیرمرد پایش را بگذارد روی پشت او، سوار [کامیون] بشود! ببینید اینها چیزهایی است که میماند، در حافظه‌ی تاریخ گم نمیشود؛ این را ملّت ایران دیدند، این «حُصُونُ‌ الرَّعِیَّة» است؛ این یعنی ارتش وقتی میگوید «ارتش فدای ملّت» صادق است در این کلام، دارد کار میکند؛ اینها ارزشهایی است که وجود دارد.  خب، یک نکته‌ی دیگر این است که ارتش جمهوری اسلامی به برکت جمهوری اسلامی صِرفاً ابزارآلات و تجربه و دانش و فن نیست بلکه در بخشهایی از ارتش، یک نمایشگاهِ ارزشهای اسلامی هم هست؛ بسیاری از نقاط ارتش، ویترین ارزشهای اسلامی است: چه در دانشگاه‌هایش، چه در پادگانهایش، چه در مراکز اداری و استقرارش، توجّه به ظواهر دین، توجّه به اَعمال شریعت، توجّه به خدمتگزاری؛ اینها چیزهایی است که در ارتش، خودش را نشان داده؛ من حکم کلّی نمیکنم، همه یک جور نیستند. مهم این است که نمونه‌هایی داشته باشیم که انسان بتواند اینها را سرِ دست بلند کند و نشان بدهد. عبّاس بابایی را یا صیّاد شیرازی را یا امثال اینها را انسان میتواند به یک ملّت نشان بدهد، میتواند به امّت اسلامی نشان بدهد و بگوید اینها، این [طور] بودند؛ آن تعهّدشان، آن فداکاری‌شان، آن تواضعشان، آن گریختنشان از نام و نشان. در یک برهه‌ای، فرمانده‌ نیروی هوایی را میخواستیم انتخاب کنیم، سه گزینه مطرح بود: شهید ستّاری، شهید بابایی و یک نفر دیگر که یادم نیست چه کسی بود؛ مال زمان ریاست جمهوری من است. من به خودشان محوّل کردم، گفتم من انتخاب نمیکنم -به نظرم خواستمشان، حالا یادم نیست، چون خیلی گذشته، سالها گذشته- خودتان بنشینید یکی‌تان را انتخاب کنید؛ نشستند انتخاب کردند. البتّه آن زمان بیشتر رسم بود که فرمانده نیروی هوایی خلبان باشد، شهید ستّاری خلبان هم نبود، نیروی فنّی بود، [ولی] او را انتخاب کردند؛ مثلاً گفتند به این دلیل، به این دلیل. یعنی مثلاً شهید بابایی که حالا یادم هست اسمش را یا آن دیگری که یادم نیست، میتوانست یک اشاره‌ای بکند که آدم بفهمد او مایل است که بشود فرمانده، راحت همین کار اتّفاق می‌افتاد، [چون] بالاخره او خلبان بود و خلبانها آن وقت در نیروی هوایی بیشترین امکانات را داشتند یعنی بیشترین شانس را داشتند برای فرماندهی؛ [امّا اشاره‌ای] نکردند. اینها خیلی مهم است؛ غالباً چشمهای ظاهربین و زبانهای جدا از اندیشه و فکر، این چیزها را نه می‌بینند و نه میگویند؛ امّا هست، وجود دارد. من در ارتش خیلی بوده‌ام، با خیلی از ارتشی‌ها نشسته‌ام، برخاسته‌ام، آزموده‌ام این را، اینها وجود دارد در ارتش، این ارتش خیلی باارزش است؛ ارتش مکتبی یعنی این، این را شماها که فرمانده هستید تقویت کنید.  امروز ارتش، دست بچّه‌های متدیّن و انقلابیِ ارتش است؛ یعنی این آقایان که حالا در فرماندهیِ ارتش هستند، غالباً جوانهای انقلابیِ ارتشند که از ورودی‌های بعد از انقلابند. البتّه تعدادی مال اندکی قبل از انقلاب [هستند] امّا غالباً مال ورودی‌های بعد از انقلابند که در ارتش وارد شده‌اند. امروز زمامِ این تشکیلات بزرگ، این سازمان باارزش دست شما است؛ هر چه میتوانید در این جهت ارتش را تقویت کنید. امروز ارتش ما، هم متدیّن‌تر از همیشه است، هم کارآمدتر از همیشه است، یعنی انصافاً هیچ تردیدی وجود ندارد. حالا آنهایی که عادت کرده‌اند به تحقیر ملّت و تکریم خائنان به ملّت، مرتّب تکرار میکنند که ارتش مدرن را رضاخان تشکیل داد. خب همین ارتش مدرن در مقابل هجوم خارجی‌ها چقدر توانست مقاومت کند؟ چند نفر در آن ارتش مدرن ایستادند پای این مبارزه و جانشان را از دست دادند؟ بشمرند تا ببینیم؛ یک شبانه‌روز نتوانستند مقاومت بکنند؛ [امّا] این ارتش هشت سال در یک جنگ منظّم مقاومت کرد، ایستادگی کرد، فعّالیّت کرد. ما شاهد بودیم، کارهایشان را دیدیم، حرکاتشان را دیدیم، زحمتهایی که متحمّل شدند را دیدیم. این است دیگر. این ارتش، دانشش بهتر است، تجربه‌اش بیشتر است، روحیه‌اش بمراتب بالاتر است، توانایی‌های گوناگونش بهتر است، دینش هم بیشتر است، تعبّدش هم بیشتر است، امانتش هم بیشتر است؛ این به برکت جمهوری اسلامی است؛ این جمهوری اسلامی است که ارتش را این جور بار آورده که بحمدالله مایه‌ی افتخار است.  ارتش و نیروهای مسلّح، امروز فقط به منافع ملّی نمیپردازند؛ منافع ملّی را تأمین میکنند، امّا برکات نیروهای مسلّح ما امروز به بسیاری از کشورهای دیگر هم میرسد. شما فکر کنید اگر چنانچه نیروهای مسلّح ما ــ ارتش و سپاه ــ در مبارزه‌ی با داعش وارد نمیشدند، امروز منطقه چه حالتی داشت؟ البتّه کشورها کارهای خودشان را کردند، منتها نقش نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی را چه کسی میتواند نادیده بگیرد. شما ببینید که اگر وارد نمیشدند، امروز در کشورهای همسایه‌ی ما -همسایگان ما- ملّتها چه جوری بودند و حکومتها دست چه کسانی بود؟ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی برکاتشان را دارند تقسیم میکنند، نعمتهای خدادادی را بین خودشان و دیگران دارند تقسیم میکنند، خیرشان به همه میرسد؛ و امیدواریم این ادامه پیدا کند و خیرتان به دنیا برسد؛ ان‌شاءالله.  یک کار مهمّی هم که در ارتش به نظر من بوده و هست و ان‌شاءالله بیشتر هم تقویتش بکنید -سرتیپ حیدری هم [به آن] اشاره کردند- اتّحاد نیروهای مسلح است؛ یعنی شما و سپاه، دست اتّحادتان از هم جدا نشود. حرکت زیبایی بود این کاری که این آقایان کردند بعد از قضیّه‌ی حرکت زشت آمریکایی‌ها نسبت به سپاه، پا شدند رفتند با سپاهی‌ها دست برادری دادند؛ این بسیار حرکت زیبا و درستی بود که انجام گرفت؛ اینها دشمن را خیلی عصبانی میکند؛ هر کاری که شما بکنید که دشمن را عصبانی کند آن کار خوب است؛ هر کاری انجام بگیرد که به نفع دشمن باشد آن کار بد است؛ هر جور کاری میخواهد باشد؛ چه آدمی که این کار را انجام میدهد مثل من عمامه داشته باشد، چه مثل شما لباس نظامی داشته باشد، فرقی نمیکند؛ دشمن را جَری نباید کرد، روحیه به دشمن نباید داد. یکی از اساسی‌ترین شیوه‌های امروز جنگ در دنیا، جنگ روحیه‌ها است -البتّه همیشه همین جور بوده، امروز دیگر بیشتر- که روحیه‌ی طرف را تضعیف کنند. مردک در کشور خودشان هزاران میلیارد [دلار] بدهکاری و بدبختی و گرفتاری دارند، سیل می‌آید، طوفان می‌آید -[مثل] آن طوفانی که چند سال پیش در کارولینا آمد و تا چند سال اصلاً رسیدگی نتوانستند بکنند- این گرفتاری‌ها را دارند، آن وقت می‌آید می‌نشیند برای جمهوری اسلامی و ملّت ایران و مسئولین کشور بنا میکند لیچار(۳) گفتن و چرند گفتن و چیزهایی که در شأن خودشان هست را به ایران نسبت دادن؛ دشمن این جوری است. او میخواهد روحیه‌ی طرف را ضعیف کند؛ میدانند واقعیّت چیست، گرفتاری‌های خودشان را هم میدانند، بدبختی‌های خودشان را هم میدانند، حرکت عظیم و سریع ملّت ایران را هم می‌بینند. این کاری که الان در مسئله‌ی سیل دارد انجام میگیرد در این چند استان، اینها کارهای فوق‌العاده است؛ واقعاً زبان و بیان، قادر نیست اینها را درست توصیف بکند؛ ارتش یک جور، سپاه یک جور، بسیج یک جور، آحاد مردم یک جور، روحانیّون و طلبه‌ها یک جور؛ چند هزار طلبه رفتند، چند هزار دانشجو راه افتادند رفتند به کمک مردم، با دست خالی؛ خیلی‌هایشان توانایی هم ندارند؛ امکانات مالی‌ای که مردم در اختیار این کار گذاشتند؛ اینها یک چیزهای عجیبی است، اینها در دنیا، یا هیچ نظیر ندارد، یا خیلی کم نظیر دارد؛ اینها نشان‌دهنده‌ی حرکت عظیم ملّت ایران است. اینها را دشمن میبیند، خب مصلحت نمیداند که به رو بیاورد، لذا می‌نشیند یاوه‌سرایی میکند برای تضعیف روحیه. از این طرف شما باید کاری نکنید که روحیه‌ی طرف تقویت بشود، روحیه‌ی خودی ضعیف بشود؛ هیچ کس نباید این جور حرکت بکند. در تبلیغات، در بیانات، در اظهارات، در عملکردها این را باید رعایت کنید.  ارتش بحمدالله ارتش خوبی است؛ امیدواریم روز‌به‌روز کارها را بهتر، تخصّص‌ها را بالاتر، عملکردها را بهتر، تجربه‌ها را متراکم‌تر انجام بدهید و گزارشهایی که به مسئولین بالا داده میشود، گزارشهای دقیق و واقعی باشد. همه‌ی دستگاه‌ها به این توجّه کنند که گزارش را دقیق باید بدهند، چون گزارش تصمیم‌ساز است و تصمیم‌گیر بایستی گزارش درست در اختیارش قرار بگیرد تا بتواند درست تصمیم بگیرد. از همه‌ی شماها متشکّریم؛ ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته  
2,135
1398/01/26
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42253
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة‌الله فی الارضین.  اوّلاً خیلی خرسندم از اینکه یک بار دیگر، یک سال دیگر خداوند متعال این نعمت بزرگ را نصیب ما ایرانی‌ها کرد که در جمع برادران مسلمانمان از کشورهای دیگر به اُنس با قرآن بپردازیم. معنای مسابقات بین‌المللی قرآن، اجتماع جمعی از برادران مسلمان از نقاط مختلف دنیا بر گِرد قرآن و محور قرآن است؛ این را باید قدر دانست. اوّلاً از دست‌اندرکاران این رویداد مطبوع و شیرین تشکّر میکنیم -از سازمان اوقاف و دیگر دست‌اندرکاران- ثانیاً به همه‌ی حضّار محترم، شرکت‌کنندگان محترم، بخصوص میهمانان که از کشورهای دیگر آمده‌اند، خوشامد عرض میکنیم.  آنچه مهم است، این است که ما قدر قرآن را بدانیم. قرآن فقط برای تلاوت کردن نیست؛ تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسانها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل میشود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر میگذارد، هم در ذهن ما اثر میگذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأسها، خیانتهای انسانها به یکدیگر، دشمنی‌های انسانها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت میدهد، هم به ما معرفت میدهد.  قرآن کتاب سعادت بشر است بلاشک سعادت دنیا و آخرت. قرآن فقط برای سعادت آخرت نیست؛ سعادت دنیا را هم قرآن تأمین میکند. سعادت دنیا یعنی برخورداری از نِعَم الهی در این نشئه؛ این را با قرآن میشود تأمین کرد. میشود ملّتها با قرآن، با عمل به قرآن عزّت پیدا کنند، رفاه پیدا کنند، دانش پیدا کنند، قدرت پیدا کنند، وحدت و انسجام پیدا کنند، سبْک زندگی شیرین پیدا کنند؛ اینها همه امور دنیوی است. آخرت هم که حیات معنوی و حقیقی و مستمر و ابدی است، با قرآن حاصل میشود. پس قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است، به شرط آنکه ما به قرآن عمل بکنیم، ببینیم قرآن چه میگوید.  ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همینها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛(۲) پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش میکنیم، میگذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همینهایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار. الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمانها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛(۳) این را قرآن میگوید.  آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر میکنند، میگویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش میشود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛ الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران میشود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمیکند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین»(۴) این است که به یک قسمت از قرآن [عمل میکنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟(۵) حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.  پس تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است، مقدّمه‌ی معرفت است، مقدّمه‌ی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصه‌ی عمل چه کار میتوانیم بکنیم. اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟». به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛(۶) هر کاری انسان میخواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.  [بعد] تقوا؛ هدایت قرآن در اختیار افراد باتقوا است. معنای تقوا هم این است که مراقب خودمان باشیم؛ مراقب خودمان! مثل کسی که از یک جادّه‌ی باریکی عبور میکند که اطرافش پرتگاه است، دو طرفش پرتگاه است؛ اینجا هر قدمی که برمیدارید، زیر پایتان را نگاه میکنید. «تقوا» در روایات تشبیه شده است به راه رفتن در منطقه‌ی خارزار؛ آن منطقه‌ای که پُر از خار است؛ میگویند اینجا مواظبید که این لباسهای شما یا مثل ما قبای بلندتان، عبای بلندتان یا شلوارتان به این خارها گیر نکند یا خار به پایتان فرو نرود؛ مراقبت میکنید. چطور مراقبید! تقوا یعنی این؛ یعنی مراقب باشید که در این خارزار عالم وجود و عالم مادّه که از اطراف، خارها انسان را احاطه کرده‌اند، گیر نکنید. البتّه تقوا مراتبی دارد؛ مرتبه‌ی عالی‌اش مال آن کسانی است که از جانشان گذشتند. رحمت خدا، رضوان خدا بر آن شهید عزیزی(۷) که این کلمه را یاد ما داد که اگر از سیم خاردار نفْس خودت گذشتی، میتوانی از سیم خاردار دشمن هم بگذری. رضوان خدا بر این شهیدان! خیلی چیزها یاد ما دادند.  الان همین حرکتی که شما در امداد به سیل‌زدگان خوزستان و دیگر مناطق می‌بینید، آموزش شهدای ما است؛ امروز حرکت عظیم مردم از سرتاسر کشور به سمت مناطق سیل‌زده یک پدیده‌ی عجیبی است؛ به این توجّه دارید؟ حالا خوزستان یک جور، لرستان یک جور، ایلام یک جور، مازندران یک جور، گلستان یک جور؛ مردم، جوانها میروند آنجا و همراه با جوانهای خود آن محلها، با تنشان، با دستشان، با امکاناتشان، بعضی‌ها با پولشان، با جنسشان، با هدایایشان امداد میکنند؛ حرکت عظیمی راه افتاده؛ اینها در دنیا کم‌نظیر است. حالا در جاهای مختلف دنیا دستگاه‌های موظّف مثل هلال‌احمرها یا مثلاً فرض کنید بعضی از بخشهای دولتی میروند و کارهایی میکنند امّا [اینکه] آحاد مردم این جور سیل‌آسا حرکت کنند بروند، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ این درس شهدای ما است.  جوانهای عزیز! اغلب شماها جوانید، آن روزها را ندیده‌اید؛ در دهه‌ی ۶۰، در دوران دفاع مقدّس، همین جور جوانها با شوق و ذوق حرکت میکردند، فداکارانه میرفتند؛ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلًا؛(۸) عدّه‌ای شهید شدند، خوشا به حالشان! بعضی هم بسلامت برگشتند. آنهایی که بسلامت برگشتند، مراقب باشند سلامتشان را حفظ کنند؛ اینها آموزه‌ی قرآن است، اینها درس قرآن است که جوان را آن جور در آن میدان وارد کار میکند و انسان مؤمن را حرکت میدهد.  عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسان‌تر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(۹) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل»(۱۰) [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(۱۱) این جوری است که بعضی‌ها را از آن طرف میبرد، بعضی‌ها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشن‌تر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.  خدا را شکر میکنیم که بحمدالله ملّت ما به هدایت قرآنی اقبال کرده؛ یک روزی این جور نبود. در دوران طاغوت در کشور ما این خبرها نبود؛ این اُنس با قرآن، این لذّت بردن از تلاوت قرآن، این سعی برای حفظ قرآن، این سعی برای فهمیدن مطالب قرآن، نبود. گاهی یک قاری‌ای هم آن وقت داشتیم که مثلاً فرض کنید قرآن را میخواند [امّا] نمیفهمید؛ امروز الحمدلله جوانهای ما قرآن را میخوانند با فهم؛ میفهمند چه دارند میخوانند. این را روز‌به‌روز باید تقویت کنیم، این حالت را روز‌به‌روز باید تشدید کنیم.  بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت -منتها ظهور دشمنی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است- انجام میدهند، نَفَسهای آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سخت‌تر بگیرند، اراده‌ی ما قوی‌تر خواهد شد؛ هر چه آنها شدّتِ عمل به خرج بدهند، ما قوی‌تر خواهیم شد. هر چه آنها نسبت به پایبندی ما به مفاهیم قرآنی و معارف قرآنی بیشتر عصبانی بشوند، به توفیق الهی تمسّک ما به قرآن بیشتر خواهد شد. تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است، مایه‌ی قوّت ما است، مایه‌ی عزّت ما است؛ و از خداوند متعال میخواهیم که این تمسّک را روز‌به‌روز در ما بیشتر کند و ما را به آن اهدافی که قرآن برای ما معیّن کرده است برساند. و‌السّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، که در پایان سی‌‌وششمین دوره‌ی مسابقات بین‌المللی قرآن کریم برگزار گردید، حجّت‌الاسلام سیّد‌مهدی خاموشی (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه و رئیس سازمان اوقاف و امور خیریّه) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود میبینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند ...» ۳) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۷۱؛ «و مردان و زنان باایمان، دوستان یکدیگرند ...» ۴) سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۹۱؛ «همانان که قرآن را جزء جزء کردند [به برخى از آن عمل کردند و بعضى را رها نمودند].» ۵) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۸۵؛ « آیا شما به پاره‌اى از کتاب [تورات] ایمان مى‌آورید، و به پاره‌اى کفر مى‌ورزید؟» ۶) سوره‌ی احزاب، آیات ۴۱ و ۴۲؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید؛ یادى بسیار؛ و صبح و شام او را به پاکى بستایید.» ۷) شهید علی چیت‌سازیان ۸) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳؛ «از مؤمنان مردانى هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان است‌] صادقانه وفا کردند، برخى از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و به شرف شهادت نایل شدند] و برخى از آنان [شهادت را] انتظار میبرند و هیچ تغییر و تبدیلى [در پیمانشان] نداده‌اند». ۹) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲ ۱۰) اشاره به بیتی از دفتر ششم مثنوی: «در نُبی فرمود این قرآن ز دل / هادی بعضی و بعضی را مضل» ۱۱) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۹۳
2,136
1398/01/19
بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و خانواده‌های آنان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42209
به مناسبت سالروز ولادت امام حسین علیه‌السلام و روز پاسدار بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان عزیز، نوجوانان عزیز که حقیقتاً چشم انسان به مشاهده‌ی شماها روشن میشود. و ما به شما امیدواریم؛ ما به امروزتان و فردایتان خیلی امیدواریم. عیدتان هم مبارک باشد ان‌شاءالله.  دستگاه وسیع و همه‌کاره‌ی سپاه، امروز یک دستگاه برجسته است در کشور؛ اگر مقابله‌ی با دشمن است از لحاظ سیاسی، سپاه جلو است؛ اگر مواجهه‌ی با دشمن است در میدان عملی و نظامی و عملیّاتی، سپاه جلو است؛ اگر این دشمن در داخل مرزهای ما، داخل کوچه و خیابان ما است، سپاه جلو است؛ اگر این دشمن در چند هزار کیلومتر آن‌طرف‌تر در اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) است، باز هم سپاه جلو است.  برای همین است که می‌بینید آمریکایی‌ها چه گربه‌رقصانی‌ای برای سپاه میکنند! البتّه به جایی هم نمیرسد. آنها کید میکنند، آنها به خیال خودشان علیه سپاه و در واقع علیه انقلاب و علیه کشور نقشه میکشند، امّا قرآن میگوید «فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون».(۱) آن که در واقع دارد فریب میخورد، آن که دارد حرکت میکند به خیال اینکه به سمت قلّه میرود در حالی که دارد به سمت حضیض(۲) میرود، او «اَلَّذینَ کَفَروا» است؛ یعنی ترامپ، یعنی همین شیاطین، اشرار و احمقهای دُور و بَر نظام حاکمه‌ی آمریکا؛ اینها هستند. خیال میکنند دارند پیشرفت میکنند، [در حالی که] همین تجربه‌ی چهل‌ساله‌ی قبلی را باز دارند با کمال بی‌عقلی تکرار میکنند. خب بابا، شما در این مدّت فشار سیاسی آوردید، فشار اقتصادی آوردید، تبلیغات فراگیر کردید، حمله‌ی نظامی کردید، حمله‌ی امنیّتی کردید، رژیم صهیونیستی را تقویت کردید، همه فقط به خاطر اینکه بلکه بتوانید جمهوری اسلامی را از بین ببرید؛ توانستید از بین ببرید؟ جمهوری اسلامی یک روز یک مجموعه‌ای بود که نه اقتصاد داشت، نه ارتش داشت، نه امکانات نظامی داشت، نه امکانات دیپلماسی داشت، نه بلد بود -سابقه نداشتیم؛ تازه داشتیم تجربه میکردیم- آن روز شما نتوانستید غلطی بکنید؛ امروز جمهوری اسلامی همه چیز دارد. نگاه نکنید به اینکه قیمت فلان کالا بالا رفته؛ خب بله، از این قضایا اتّفاق می‌افتد -یک مقداری بی‌توجّهی است، یک مقداری نابلدی است، یک مقداری هم خباثت دشمن است، موجب میشود که ناگهان مثلاً شما ببینید قیمت گوشت فلان [قدر] شد؛ اینها اتّفاقات است- امّا حرکت عظیم این انقلاب، حرکت عظیم جمهوری اسلامی، این باز شدنِ دستِ جمهوری اسلامی در منطقه و بلکه در دنیا، اینکه آمریکا با همه‌ِی ادّعایش اعلام میکند میخواهد در مقابل جمهوری اسلامی بِایستید -که می‌ایستد و هیچ غلطی هم نمیتواند بکند- نشان‌دهنده‌ی این است که روشی که آمریکا در این چهل سال در پیش گرفته، روش شکست‌خورده است، [منتها] این بی‌عقل‌ها باز دارند همان روش را تکرار میکنند.  خب، اینکه ما دائماً به اینها میگوییم «بی‌عقل» و میگوییم «احمق» و میگوییم «خبیث» و غیره، مشکلی را حل نمیکند؛ مشکل آن وقتی حل میشود که ما بدانیم چه کار میخواهیم بکنیم و در راهِ آنچه میخواهیم انجام بدهیم، به معنای واقعی کلمه حرکت کنیم و شأن خودمان و نقش خودمان و تأثیر خودمان را بشناسیم و معیّن کنیم و پیش برویم. ما میخواهیم یک نظامی، یک جامعه‌ای، بر اساس احکام الهی به وجود بیاوریم که در آن، هم سعادت دنیا هست، هم سعادت آخرت هست، هم پول هست، هم عزّت هست، هم قدرت مادّی هست، هم سلطه‌ی بر همه‌ی مناطق عمده‌ی دنیا هست، هم معنویّت هست، هم توجّه هست. دیگران سلطه را با بمب اتم، یعنی با وسیله‌ِی جنایت به دست می‌آورند، [امّا] نظام اسلامی بمب اتم را حرام کرده. این احمقها حالا مدام تکرار میکنند «بمب اتم»؛ قبل از اینکه آنها بگویند، خودمان گفتیم ما نمیخواهیم، این خلاف مبانی مذهبی ما و مبانی فقهی ما است. بحث تسلّط ما تسلّط دیگری است. این قدرتی که امروز جمهوری اسلامی پیدا کرده به خاطر بمب اتم است؟ به خاطر غنی‌سازی هسته‌ای است؟ ابداً! مسائل دیگری مطرح است.  دنیای اسلام برای این ملّت احترام قائل است به خاطر فداکاری‌اش، به خاطر ایستادگی‌اش، به خاطر بصیرتش. اینکه میگوییم «بصیرت»، خب ما هشتاد و چند میلیون جمعیّتیم و از این جمعیّت، عدّه‌ای کودک و نوجوانند و وارد مقولات نیستند، از آن عدّه‌ای هم که هستند، بعضی‌هایشان مخالف این راهند؛ معنایش این است که یک مجموعه‌ی در حدّ نصابِ لازم در این کشور وجود دارد که پای این حرف محکم ایستاده؛ معنای ایستادگی ملّت این است. اینکه شما می‌بینید یک نفری یک چرندی در یک روزنامه‌ای مینویسد یا خلاف مبانی حرف میزند یا فلان شبکه‌ی فرض بفرمایید اینترنتی مِن باب مثال یک وسوسه‌ای را القا میکند، این تعیین‌کننده‌ی مسیر ملّت ایران نیست؛ تعیین‌کننده‌ی مسیر ملّت ایران همین حرکت اصلی است که دارد حرکت میکند به سمت جلو، و روزبه‌روز هم پیش‌تر خواهد رفت.  این راه ما است؛ شماها هم نقش دارید در این زمینه، نقش مهمّی هم دارید. همه‌ی سپاه نقش دارد؛ بخشهای مختلف سپاه، هر کدام نقشهایی دارند، دستگاه‌های دولتی و دستگاه‌های نظامی دیگر هم هر کدام نقشهایی دارند. همه‌ی ما بدانیم نقشمان چیست؛ من نقش خودم را تشخیص بدهم و به آن عمل کنم به معنای واقعی، نه برای خاطر اینکه مردم بگویند عمل کرد، [بلکه] برای خاطر خدا. رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ اِسرافَنا فی اَمرِنا!(۳) با خدا ارتباطمان را مستحکم کنیم و قوی کنیم. این راه را اولیای خدا باز کردند، امام باز کرده. امام به معنای واقعی کلمه یک عبد صالح بود، یک ولی بود. امام این جوری بود: مؤمن در راه خدا؛ همه‌ی حقایق حوزه‌ی دین برای دل این مرد واضح بود، روشن بود؛ دل سپرده بود به این راه و حرکت میکرد و میرفت. لذا آن روزی که این خبرها نبود و این همه جمعیّت نبود و حکومتی نبود و دولتی نبود و همه چیز دست دشمنها بود و دست رژیم پهلوی، آن روز رو کرد به رأس رژیم طاغوت، به آن طاغوت اصلی، او را توبیخ کرد، او را ملامت کرد، به او بد گفت؛ یعنی مسئله‌اش مسئله‌ی خدا است. این راه همین جوری پیش خواهد رفت. ان‌شاءالله جوانها نقش خودشان را بیابند، نوجوان‌ها ان‌شاءالله خودشان را آماده کنند، پدرها و مادرها جوانها و نوجوان‌ها را ان‌شاءالله برای آینده آماده کنند و همه خودشان را در صراط مستقیم ثابت‌قدم بدارند.  پروردگارا! ما را در صراط مستقیم ثابت‌قدم بدار. پروردگارا! درجات امام بزرگوار را عالی کن. پروردگارا! ارواح مطهّر شهدا را در برترین و عالی‌ترین مقاماتِ معنویِ عالیِ بهشت قرار بده. پروردگارا! ما را هم به آنها ملحق بفرما. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
2,137
1398/01/14
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42152
در سالروز مبعث پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  عید سعید مبعث را تبریک عرض میکنم به حضّار محترم و میهمانان خارجی حاضر در جلسه و به عموم ملّت ایران و به امّت بزرگ مسلمان؛ اگر چه در این ایّام ملّت عزیز ما به خاطر حوادث سیل دچار گرفتاری است و در بخشی از موارد، مردم مصیبت‌زده‌اند؛ تلفات جانی یا خسارات، که امیدواریم ان‌شاءالله به توفیق الهی، به کمک پروردگار، مسئولین محترم با پشتیبانی‌های عظیم مردمی که بحمدالله تا امروز وجود داشته است، بتوانند بار سنگین این حادثه را از دوش مردم ایران بردارند و به برکت این روز عزیز خداوند ان‌شاءالله تفضّل بفرماید و دل مردم ما را شاد کند.  بحمدالله تلاش مردمی در این قضیّه تلاش خیلی خوبی بود. این، بار اوّل هم نیست؛ در همه‌ی حوادث طبیعی و بلایای طبیعی -که حوادثی [است] که ظاهر بلا دارد، اگر چه باطنش ممکن است نعمت و عطای الهی باشد- ملّت ایران حقیقتاً جانانه وارد میدان میشوند؛ ما این را بارها و بارها آزموده‌‌ایم. این روح همبستگی در میان مردم ما و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت به هم‌میهنان یک چیز استثنائی است؛ مشوّق مسئولین دولت هم هست، کمک‌کار آنها هم هست. در این قضیّه هم همین جور بود؛ هم مردم وارد شدند و کمک کردند از همه‌ی اکناف کشور، هم مسئولین با اتّفاق کلمه، با تمرکز، با وحدت توانستند کارهای ابتدائی را در این مسئله انجام بدهند؛ البتّه کارهای زیادی باقی است که بایستی انجام بگیرد. ما به مسئولین محترم این نکته را تأکید کردیم، خود آنها هم توجّه داشتند و توجّه دارند که کارهای اصلی بعد از این است. این ویرانی‌ها، این خرابی‌ها، تخریب مزارع، تخریب خانه‌ها و از این قبیل ضایعاتی که به وجود آمده است، بایستی ان‌شاءالله جبران بشود، و خواهد شد. و مردم عزیز ما به همکاری‌هایشان با مسئولین ادامه بدهند؛ این کار لازمی است. حضور مردم در صحنه، همکاری آنها، کمک آنها حقیقتاً گره‌گشا است.  در مسئله‌ی مبعث یک نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛(۲) هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛(۳) وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛(۴) نکته‌ی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درس‌آموز نیست. پیغمبری که در جامعه‌ای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة»(۵) هست، «یُزَکّیهِم»(۶) هست امّا همه‌ی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛(۷) اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.  بعثت انبیا برای ایجاد یک جامعه‌ی فاضله است؛ همان طور که اشاره کردند، برای ایجاد یک تمدّن است. خب، این تمدّن همه چیز دارد؛ در تمدّن همه‌ چیز هست؛ هم علم هست، هم اخلاق هست، هم سبْک زندگی هست، هم جنگ هست. جنگ هم هست، کما اینکه شما ببینید در قرآن چقدر از آیات، مربوط به جنگ است. این ‌جور نیست که ما بتوانیم بگوییم که اسلام آمد برای اینکه جنگ را از بین ببرد؛ نه، جهت جنگ مهم است؛ جنگ با چه کسی؟ جنگ برای چه؟ این مهم است. طواغیت عالم میجنگند برای هوای نفْس، برای قدرت‌طلبی‌های خودشان، برای اشاعه‌ی فساد. الان سالها است صهیونیست‌ها دارند میجنگند امّا برای مقاصد خبیث میجنگند؛ در مقابل آنها مؤمنین هم میجنگند -مجاهدین فلسطینی میجنگند، مجاهدین حزب‌الله میجنگند، ملّت عزیز ما در دفاع مقدّس و جنگ هشت‌ساله جنگید- امّا این جنگ، مذموم نیست، ممدوح است، جهاد فی‌سبیل‌الله است؛ اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله؛(۸) این مهم است که مؤمن قتال میکند امّا برای اهداف الهی. وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان.(۹) ببینید، توجّه به نکات تعبیرات قرآنی برای ما دریچه‌هایی را باز میکند.  چرا میگویند بعثت، ارسال رسل، فرستادن رسول؟ خب فرض بفرمایید یک فیلسوفی هم یک وقتی در یک جامعه‌ای به وجود می‌آید، مثلاً فرض کنید افلاطون یا سقراط؛ اینها هم کسانی بودند که به بشریّت چیزهایی یاد دادند امّا آنها «بَعث» نیست؛ انبیا از آن قبیل نیستند؛ انبیا بعثت دارند. بعثت پیامبر مکرّم و معظّم اسلام هم برترین بعثتها، جامع‌ترین بعثتها، کامل‌ترین بعثتها، و ماندگارترین بعثتها است یعنی این بعثت امروز هم هست؛ امروز هم پیغمبر اکرم در حال بعثت است. [یعنی] شما که قرآن را میخوانید، درسی میگیرید، انگیزه‌ای پیدا میکنید و یک حرکت را شروع میکنید، ادامه‌ی بعثت پیغمبر است. ملّت ایران که پشت سر یک شخصیّت عظیمی مثل امام بزرگوار قرار میگیرد، از موانع عبور میکند، سختی‌ها را تحمّل میکند، سختی‌ها را زیر پا لِه میکند و به جلو حرکت میکند، یک بنای پوسیده‌ی طاغوتیِ خبیثِ چندهزارساله را در مهم‌ترین نقطه‌ی منطقه یعنی در ایران به هم میریزد و یک بنای اسلامی درست میکند، همان ادامه‌ی بعثت پیغمبر است. انقلاب، ادامه‌ی بعثت پیغمبر بود، جمهوری اسلامی ادامه‌ی بعثت پیغمبر است؛ حرف ما این است. آن که با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دشمن است، مثل همان دشمنانِ صدر اسلام، با بعثت اسلامی و با حرکت توحیدی دشمن است؛ حرف ما این است.  بعضی‌ها میگویند «آقا، دشمن‌تراشی نکنید»؛ نه، ما دشمن‌تراشی نمیکنیم؛ ما همین حرف پیغمبر و حرف خدا و حرف توحید را بر زبان می‌آوریم و خود همین گفتن، یک عدّه دشمن به وجود می‌آورد. دشمن، به خاطر ایجاد حرکت توحیدی دشمن میشود. رفع دشمنیِ او هم به این است که شما دست از حرکت بردارید و برگردید به همان چیزی که آنها میخواهند، یعنی عبودیّت طاغوت، پیروی طاغوت و مانند اینها؛ آمریکا این توقّع را از ما دارد، نوکرهای آمریکا مثل آل‌سعود -این تَبَعه‌ی منطقه‌ای آمریکا- هم همین جور؛ هرچه آنها میگویند، اینها هم همان را تکرار میکنند؛ در واقع «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت».(۱۰) همین کسانی که دارند برای طاغوت مبارزه میکنند، برای طاغوت حرکت میکنند.  خب، در این مصافی که وجود دارد، این مصاف حق و باطل، مصاف توحید و طاغوت -که ناگزیر چنین مصافی وجود دارد- آن که خدای متعال مقدّر کرده است که پیروز بشود، جبهه‌ی حق است؛ یعنی شما ملّت ایران، اگر همان جور که تا حالا حرکت کرده‌اید، حرکت را ادامه بدهید، قطعاً بر دشمنانتان پیروز خواهید شد؛ یعنی بر آمریکا پیروز [خواهید شد]: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین.(۱۱) هُوَ الَّذیِ اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُـظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛(۱۲) خدای متعال این جور مقدّر فرموده، [امّا] من و شما میتوانیم این نتیجه را عوض کنیم؛ چه جوری؟ کوتاهی بکنیم، همراهی نکنیم، در حرکتی که انجام میدهیم صداقت به خرج ندهیم، از خودمان مایه نگذاریم، مجاهدت و تلاش فی‌سبیل‌الله نکنیم.  بله، اگر این کارها را نکنیم، این جبهه که به‌اصطلاح جبهه‌ی حق است، پیروز نخواهد شد؛ امّا ملّت ایران نشان دادند که این ‌جوری نیستند؛ و هر چه میگذرد، این معنا واضح‌تر میشود. جوانهای امروز ما از ماها که یک دوره‌ای دوره‌ی جوانی‌مان را در خدمت این مبارزه و مانند اینها گذراندیم، انگیزه‌شان بیشتر، معرفتشان بیشتر، آمادگی‌شان بیشتر است. اینکه بنده خطاب به جوانها میکنم و حرف میزنم، به خاطر این است؛ جوانهای ما امروز آماده‌اند، جوانهای ما آماده‌ی حرکتند در جبهه‌های مختلف. [البتّه] این مبارزه و مجاهدت ملّت ایران فقط به معنای این نیست که تفنگ دست میگیرد؛ نه، ما با هیچ کس جنگ نمیکنیم؛ تا وقتی که به ما حمله نشود، ما حمله نمیکنیم معمولاً؛ امّا در جبهه‌های دیگر [مثلاً] در جبهه‌ی علم پیشرفت میکنیم، در جبهه‌ی اخلاق ان‌شاء‌الله پیشرفت میکنیم، در جبهه‌ی سبْک زندگی پیشرفت میکنیم، حرکت میکنیم. انگیزه‌های جوانهای ما امروز خیلی خوب است؛ همین طور قدم‌به‌قدم [پیشرفت میکنیم].  در زمینه‌ی مسائل اقتصادی بایستی همه فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبهه‌ی مسائل فرهنگی همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبهه‌ی حرکتهای سیاسی و آگاهانه همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها. جوانها آماده‌اند و میتوانند فعّال باشند و فعّال هم خواهند بود به توفیق الهی. و فردای این کشور متعلّق است به جوانهای مؤمن و پُرانگیزه‌ای که میتوانند با اراده‌ی قاطع، با نیروی جوانی، با فکر روشن، با ابتکار پی‌در‌پی، این کشور را ان‌شاء‌الله به اوج اعتلاء برسانند؛ این، آن چیزی است که ما توقّع داریم. از بعثت، از عید مبعث، این‌ جور برداشت در ذهن خودمان باید به وجود بیاوریم تا عید مبعث فقط یک خاطره و تجدید خاطره و تجلیل از پیغمبر بزرگوار نباشد، یک چیز زبانی نباشد؛ واقعاً برای ما درس‌آموز باشد.  این راه را بحمدالله ملّت ایران به برکت حرکت امام بزرگوار پیدا کردند و راه را باز کردند و در این راه حرکت کردند. همه‌ی این چیزهایی هم که شما ملاحظه میکنید -فضائل ملّت ایران و مناقب ملّت ایران- به خاطر حضور در این راه است. در قبل از پیروزی انقلاب، این خبرها و این شکل حرکت عمومی مردمی در بخشهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و مردمی و امثال اینها وجود نداشت؛ به برکت انقلاب این حالت به وجود آمده است و امیدواریم که ان‌شاء‌الله روزبه‌روز افزایش پیدا کند؛ و خدای متعال را به حقّ پیامبر اعظم سوگند میدهیم که روح مطهّر امام را و روح شهیدان عزیز ما را که در واقع آنها ما را در این راه هدایت کردند و راهنمایی کردند، با پیغمبر محشور بفرماید. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد. ۲) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۶۴؛ «به یقین، خدا بر مؤمنان منّت نهاد [که‌] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت‌ ...» ۳) سوره‌ی جمعه، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «او است آن کس که در میان بى‌سوادان، فرستاده‌اى از خودشان برانگیخت‌ ...» ۴) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «و در حقیقت، در میان هر امّتى فرستاده‌اى برانگیختیم‌ ...» ۵) از جمله سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۲۹؛ «... و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد ...» ۶) از جمله سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۲۹؛ «... و پاکیزه‌شان کند ...» ۷) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «و در حقیقت، در میان هر امّتى فرستاده‌اى برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید ...» ۸) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶؛ «کسانى که ایمان آورده‌اند، در راه خدا کارزار میکنند ...» ۹) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶؛ «... و کسانى که کافر شده‌اند، در راه طاغوت میجنگند؛ پس با یاران شیطان بجنگید ...» ۱۰) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶؛ «...  در راه طاغوت میجنگند ...» ۱۱) سوره‌ی قصص، آیه‌ی ۵؛ «و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم‌] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین‌] کنیم.» ۱۲) از جمله سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۳۳؛ «او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند ...»
2,138
1398/01/13
گزیده‌ای از بیانات در جلسه ویژه بررسی اقدامات و امدادرسانی‌ها در استان‌های سیل‌زده
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42154
با حضور تعدادی از مسئولان کشوری و لشکری، ستاد مدیریت بحران و دستگاه‌های امدادرسان (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم غرض از این جلسه این است که یک مقداری در جریان آخرین وضعیّت فعّالیّتها قرار بگیریم و نظرات آقایان را از خودشان بشنویم؛ اگرچه بنده اغلب گزارشهایی را که داده شده، نگاه کرده‌ام و خوانده‌ام.  حوادثی که وجود دارد در این روزها -و احتمالاً در روزهای آینده [هم] ممکن است حوادثی باشد- در کوتاه‌مدّت حوادث تلخی است؛ [اگر چه] ممکن است آثار و نتایجی هم برای بلندمدّت داشته باشد که نامطلوب نباشد لکن در کوتاه‌مدّت ویرانی است و خرابی است و مشکلات مردم است و ... سیل چیز خیلی مهیبی است؛ بنده سیل را از نزدیک تجربه کرده‌ام و دیده‌ام. سیل یک حادثه‌ی مهیبی است و آثارش هم آثار سختی است. خب، حادثه جنبه‌های مختلفی دارد و آقایان هم در بیاناتتان جنبه‌های مختلف را بیان کردید؛ یعنی، هم یک برکاتی هست، هم یک صدماتی هست. و آن مقداری که آقایان بیان کردید درست است و مورد تأیید و قبول ما هم هست. و این بخش خدمت‌رسانی‌ای هم که انجام گرفته، واقعاً خیلی برجسته است. همان طور که آقایان همه گفتید، هم حجم خدمات بالا بوده، هم هماهنگی میان بخشهای مختلف برای خدمات خوب بوده، و هم مسئولین بالا که حضور آنها در دل حوادث غالباً موج‌آفرین [است] و ایجاد تحرّک و انگیزه میکند، خوب در مجموعه حضور پیدا کردند؛ خود آقای رئیس‌جمهور، آقای معاون اوّل، آقای وزیر کشور، مسئولین نظامی، الحمدلله خوب آنجا حضور پیدا کردید؛ بنده شاهد [بودم] و از دور میدیدم آنچه را انجام میگیرد. اینها بخشهای مثبت قضیّه است.  ببینید آقایان! آقای اردکانیان [مطلبی] گفتند و درست هم هست که «سیل یک چیز قابل جلوگیری نیست»، چون وقتی که بارندگی بشود، قهراً دنبالش سیل وجود دارد؛ امّا «ویرانی» قابل جلوگیری است. ببینید؛ این مهم است. ممکن است سیل بیاید امّا ویرانی هم انجام نگیرد، تلفات هم انجام نگیرد. خداوند متعال میفرماید: ما اَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِک؛(۲) حسنه از طرف خدا است، [مثل همین] باران. اهمّیّت باران برای آقای وزیر کشاورزی(۳) و آقای وزیر(۴) نیرو طبعاً بیشتر از دیگران مطرح است؛ بخصوص بعد از این خشکسالی؛ [یعنی] یک جاهایی باران آمده  که پانزده سال، شانزده سال خشکسالی بوده -[مثل] منطقه‌ی جنوب خراسان- خب این مال خدا است؛ باران را خدا فرستاده امّا ویرانی را چه کسی درست کرده؟ من این را عرض میکنم که کارهایی را که مانع از ویرانی میشود، قبلاً پیش‌بینی نکردیم و انجام ندادیم. این مطالبی که آقایان بیان کردید، [مثل] مسئله‌ی لایروبی، مسئله‌ی آبخیزداری، مسئله‌ی رودخانه‌های زیر سد و این چیزهایی که شما گفتید، کارهایی است که در طول زمان باید انجام میگرفته، [امّا] انجام نگرفته. خب، مردم واقعاً کمک کردند و ما این را تجربه کردیم؛ حالا هم آقایان اشاره کردید که مردم واقعاً آماده‌اند، واقعاً شور و شوق کمک‌رسانی در مردم وجود دارد؛ این روحیه‌ی بسیج‌شوندگی برای خدمت و کمک، یک چیز فوق‌العاده‌ای است در کشور. این را از سابق بنده تجربه کرده‌ام؛ از همان سالهای اوّلین تجربه‌ی بنده برای کار امداد که سال ۴۷ بود در زلزله‌ی فردوس، که رفتیم و [دیدیم] مردم از اطراف می‌آیند و همین طور بی‌دریغ، جنس و پول و امکانات و همه چیز میریزند آنجا. حالا هم همین جور است. در قضایای دیگر هم همین جور بوده و مردم آماده هستند؛ از مردم کمک بخواهید. خوشبختانه یک همکاری خوبی هم بین مردم و مسئولین دولتی به وجود آمد که این هم جزو نقاط مثبتی است که الحمدلله در این قضیّه تحقّق پیدا کرد. یک نکته هم مسئله‌ی پیگیری است؛ پیگیری بکنید. این جور نباشد که ما حالا که سیل آمده بنشینیم و [صحبت کنیم درباره‌ی] خطر کرخه و خطر کارون و خطر اهواز و خطر سوسنگرد و خطر لرستان و ایلام و اینها -حالا چند روز دیگر  این خطرات تمام میشود ان‌شاءاللّه-  بعد بکلّی همه چیز را فراموش کنید؛ نه، دنبال‌گیری باید بکنید، یعنی باید واقعاً پیگیری بشود. ۱) در ابتدای این دیدار، دکتر اسحاق جهانگیری (معاون اوّل رئیس‌جمهور)، دکتر عبدالرّضا رحمانی‌فضلی (وزیر کشور)، دکتر رضا اردکانیان (وزیر نیرو) و سرلشکر محمّد باقری (رئیس ستاد کل نیروهای مسلّح) گزارشی درخصوص اقدامات انجام‌گرفته ارائه کردند. اسامی مسئولان کشوری و لشکری حاضر در این دیدار به شرح زیر است: - سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری، رییس ستاد کل نیروهای مسلح - امیر سرلشکر عطاءاله صالحی، جانشین ستاد کل نیروهای مسلح - سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران - امیر سرتیپ کیومرث حیدری، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران - امیر دریادار حسین خانزادی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران - سردار سرتیپ پاسدار حسین اشتری، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران - سردار سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب پرور، رییس سازمان بسیج مستضعفین - جناب آقای عبدالعلی علی‌عسگری، رییس سازمان صدا و سیما - جناب آقای اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهور - جناب آقای محمدباقر نوبخت، رییس سازمان برنامه و بودجه کشور - امیر سرتیپ امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح - جناب آقای رضا اردکانیان، وزیر نیرو - جناب آقای عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور - جناب آقای محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی - جناب آقای سعید نمکی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - جناب آقای محمود حجتی سر، وزیر جهاد کشاورزی - جناب آقای محمد مخبر، رییس ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) - جناب آقای محمد سعیدی کیا، رییس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی - جناب آقای سید پرویز فتاح، رییس کمیته امداد امام خمینی(ره) - جناب آقای علیرضا تابش، رییس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی - جناب آقای علی اصغر پیوندی، رییس جمعیت هلال احمر - جناب آقای اسماعیل نجار، رییس سازمان مدیریت بحران کشور ۲) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۹ ۳) مهندس محمود حجّتی ۴) دکتر رضا اردکانیان  
2,139
1398/01/06
بیانات در دیدار جمعی از زوج‌های جوان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43153
به مناسبت یکم ذی‌الحجه، سالروز ازدواج حضرت علی علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را که در دیدار جمعی از زوج‌های جوان در فروردین ۱۳۹۸ ایراد شده، منتشر میکند:
2,140
1398/01/01
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42061
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّةالله فی الارضین. اللهم صلّ على ولیّک علىّ بن موسی‌ الرّضا عدد ما فی علمک صلاة دائمة بدوام ملکک و سلطانک، اللّهم سلّم على ولیّک علىّ بن موسى‌ الرّضا عدد ما فی علمک سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک.  میلاد مبارک پیشوای عدالت و امیر همیشه‌ی مؤمنان در طول تاریخ، حضرت امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابی‌طالب را که نوروز حقیقی است تبریک عرض میکنم. همچنین تبریک عرض میکنم حلول سال نو و عید نوروز را که سلیقه‌ی زیبای ایرانی، این روز را آغاز سال قرار داده است و سال شمسی ایرانی، سال هجری ایرانی از آغاز بهار و از عید نوروز شروع میشود. همچنین ایّام اعتکاف را به دلهای نورانی معتکفین تحیّت و تهنیت عرض میکنم؛ امیدوارم رحمت الهی و تفضّل الهی و اجابت پروردگار عالم به انفاس زکیّه‌ی معتکفینِ ما، شامل حال همه‌ی ملّت ایران و همه‌ی آحاد -بخصوص جوانان ما- بشود. خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق داد یک بار دیگر به مناسبت آغاز سال نو با شما مردم عزیز، مجاوران و زائران در پرتوِ لمعات(۲) بقعه‌ی مبارکه‌ی رضویّه ملاقات کنم.  مطلبی را که امروز من آماده کرده‌ام تا با شما برادران عزیز و خواهران عزیز در میان بگذارم، چهار موضوع است که امیدوارم بتوانم آنها را با اختصار به عرض شما برادران و خواهران برسانم. یک موضوع درباره‌ی سال جاری است یعنی همین سال ۱۳۹۸؛ یک موضوع به مناسبت و درباره‌ی مسائل غرب و مسائل ما با دولتهای غربی است؛ موضوع سوّم درباره‌ی اقتصاد و شعار امسال است که عبارت باشد از شعار رونق اقتصادی؛ و موضوع آخر و چهارم، سخنی است با جوانان عزیزمان درباره‌ی مسائل کشور، مسائل آینده، و مسائل انقلاب.  درباره‌ی مسائل مربوط به سال جاری، انسان میبیند که بعضی از گویندگان یا نویسندگان یا صاحب‌نظران یا اظهار‌نظر‌کنندگان درباره‌ی سال ۹۸ اظهار نظر کرده‌اند که این سال، سال تهدیدها است. بنده مطلقاً این را قبول ندارم؛ من معتقدم سال ۱۳۹۸ به توفیق الهی سال فرصتها است؛ سال امکانات و سال گشایش. البتّه آن کسانی که اظهار نظر دیگری میکنند و دائم تهدید به رخ این و آن میکشند، دانسته یا ندانسته تحت تأثیر رجزخوانی‌های ‌دشمنان این ملّتند. دشمنان این ملّت علاوه بر آنچه در واقعیّت انجام میدهند، جنگ روانی هم دارند، اظهار نظر هم دارند، رجزخوانی هم دارند. این رجزخوانی‌ها باید همان ‌طور که هست، دانسته بشود. اینها درباره‌ی سال ۹۷ هم از همین رجزخوانی‌ها داشتند و سعی میکردند توی دل بعضی‌ها را خالی کنند. یکی از همان احمقهای درجه یک که چند وقت قبل آنها را معرّفی کردم،(۳) در اواسط یا اوایل سال ۹۷ گفت که ما اگر از برجام خارج بشویم -یعنی اگر آمریکا خارج بشود- در خیابانهای ایران شورش اتّفاق می‌افتد، مردم نان هم دیگر نمیتوانند بخرند. یکی دیگر از همین حضرات احمقهای درجه یک، اظهار نظر کرد که در سال ۲۰۱۹ آقایان آمریکایی‌ها کریسمس را در تهران خواهند گرفت.(۴) خب اینها حرفهایی است که زدند. من نمیدانم؛ یعنی واقعاً دو نظر وجود دارد که آیا اینها واقعاً تحلیلشان این قدر نسبت به مسائل منطقه و کشور دور از واقعیّت است که این حرفها را جدّی میزنند یعنی واقعاً گفتن این حرفها [از] حماقت است؟ یا نه؛ قصد جنگ روانی دارند و خباثت میکنند و این حرفها را پخش میکنند در فضای رسانه‌ای عالم به منظور جنگ روانی؟ این برای من روشن نیست؛ ممکن است هر دو باشد، هم حماقت، هم خباثت.  و امّا اینکه گفتیم سال ۹۸ سال فرصتها است، در این باره من مقدار کمی توضیح بدهم: مشکل عمده‌ی کشور ما فعلاً مشکل اقتصادی است و مسئله‌ی معیشت قشرهای ضعیف؛ بخشی از این مشکل مربوط است به تحریم قدرتهای غربی یعنی آمریکا و اروپا؛ بخشی هم مربوط میشود به نقایص درونی خود ما، به ضعفهای مدیریّتی خود ما. هم تحریم میتواند فرصت باشد -که توضیح میدهم- و هم مشاهده‌ی این ضعفها و نقصها میتواند برای ما تجربه‌های گران‌بهایی برای آینده و برای مدیریّت سالهای بعد کشور به وجود بیاورد؛ هر دوی اینها میتواند فرصت باشد.  امّا تحریم میتواند فرصت باشد؛ چرا؟ زیرا تجربه نشان داده است کشورهایی که از منابع طبیعی -مثل نفت- برخوردار هستند، هر وقت درآمدهایشان از ناحیه‌ی این منابع کاهش پیدا میکند، اینها به فکر اجرای اصلاحات اقتصادی می‌افتند، انگیزه پیدا میکنند، انگیزه‌ی اصلاحات پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند که خودشان را از وابستگی نجات بدهند و اقدامات مناسبی را انجام میدهند. این مال وقتی است که درآمد حاصل از آن منابع طبیعی کاهش پیدا میکند؛ بعد که این منابع دوباره به حال اوّل برمیگردد و منابع مالیِ مورد استفاده‌ی آنها افزایش پیدا میکند، از ادامه‌ی کار اصلاحات غفلت میکنند، فراموش میکنند. پس فشارِ کاهش درآمد منابع طبیعی، این حُسن بزرگ را نه ‌فقط برای ما، [بلکه] برای همه‌ی کشورهای مشابه ما دارد که آنها را از وابستگی به این منبع طبیعی، از این تک محصولی بودن، از این اقتصاد نفتی -که یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصاد ما این است که نفتی است، وابسته به نفت است- نجات خواهد داد. واقعاً هم همین ‌جور است؛ الان در کشور، هم در سطوح دولتی، هم در سطوح تحقیقاتی و دانشگاهی، مطالعات وسیعی شروع شده است برای اینکه ما چگونه بتوانیم کشور را با درآمد‌های غیرنفتی اداره کنیم؛ این خیلی چیز مهم و خوبی است. آن وقتی که درآمد نفتی به صورت فراوان در اختیار باشد، نه مسئولین دولتی و نه دیگران طبعاً به این فکر نمی‌افتند. شبیه این را ما به‌ طور محسوس و عینی در باب امکانات دفاعی کشور امتحان کردیم. در سالهای دفاع مقدّس، جنگی که بر ما تحمیل شد، قدرتهای مادّی شرق و غرب، یعنی هم قدرتهای مادّی سرمایه‌داری، و هم قدرتهای مادّی سوسیالیستی و کمونیستی، بهترین امکانات جنگی را در اختیار صدّام قرار دادند ولی دست ما بسته بود. به ما حتّی -آن طوری که مشهور شد و همه دانستند- سیم خاردار هم نمیفروختند؛ البتّه سخت بود امّا همین سختی موجب شد که جوانهای ما، صاحبان فکر، صاحبان استعداد و ابتکار به فکر بیفتند، وضع وابستگی ما را به سلاح بیگانه تغییر بدهند. امروز وضعیّت ما به لطف الهی از لحاظ امکانات دفاعی تقریباً از همه‌ی کشورهای این منطقه بهتر و بالاتر است؛ دشمنهای ما هم روی این دارند تکیه میکنند، آنها هم اعتراف میکنند، برای اینکه این را وسیله‌ی فشاری قرار بدهند؛ که البتّه وسیله‌ی فشار قرار نخواهد گرفت. ما به کوری چشم آنها تقویت بنیه‌ی دفاعی را ادامه خواهیم داد. آن روز در دوران دفاع مقدّس اگر به ما سلاح میفروختند، تانک میدادند، موشک میدادند، امکانات میدادند، ما به فکر نمی‌افتادیم که خودمان تولید کنیم؛ خب [اگر] داشتیم، وابستگی باقی میماند، احتیاج به دیگران از بین نمیرفت؛ مثل خیلی از کشورهای دیگری که در منطقه‌ی ما هستند و می‌شناسید؛ کشورهایشان انبار سلاح است امّا سلاحهای متعلّق به دیگران، وابسته به اراده‌ی دیگران؛ خودشان نه قدرت دارند، نه توان علمی و عملی دارند که از آنها درست استفاده کنند؛ میشدیم مثل آنها؛ امروز به توفیق الهی این جور نیست. پس نیاز برای ما حرکت ایجاد میکند، انگیزه ایجاد میکند. وقتی که دستمان از درآمد نفتی به طور کامل -یعنی درآمد کاملِ نفتی- کوتاه شد، طبعاً راه‌های جایگزین را میگردیم پیدا میکنیم؛ این کاری است که شروع شده و به توفیق الهی به نتیجه خواهد رسید؛ ملّت ایران بعدها ثمره‌ی آن را خواهد چشید، نتیجه‌اش را خواهد دید.  من عرض میکنم ما از تحریم نباید بنالیم؛ از تحریم‌کننده‌ها هم -که آمریکا و اروپا هستند- توقّع زیادی‌ای نباید داشته باشیم؛ حالا من بعداً در بخش [مربوط به] غرب خواهم گفت چرا؛ از اینها نمیشود توقّع داشت. ما باید بنشینیم طرحهای مقابله‌ی با تحریم را بررسی کنیم و به طور جدّی آنها را دنبال کنیم؛ وظیفه‌ی ما این است؛ هم وظیفه‌ی دستگاه‌های دولتی، هم وظیفه‌ی بخشهای تحقیقاتیِ مربوط به قوّه‌ی مقنّنه، و هم وظیفه‌ی جوانهای ما و اصحاب فکر و اندیشه در کشور، بنشینند با آگاهی از مسائل کشور، راه‌های مقابله‌ی با تحریم را بررسی کنند، پ‌‌یدا کنند؛ و راه‌های زیادی وجود دارد برای مقابله‌ی با تحریم و خنثیٰ کردن تحریم ظالمانه و خباثت‌آمیز دشمن. البتّه به من گزارش دادند که مسئولین بالای دولتی دارند این راهکارهای مقابله‌ی با تحریم را تدوین میکنند؛ باید در عمل و در اجرا، جدّی‌تر، فوری‌تر، و عملی‌تر وارد بشوند؛ مسائل را با تأخیر نبایستی انجام داد.  امروز همه قبول دارند که دشمن در حال جنگ اقتصادی با ما است؛ این را همه میدانند. البتّه این را که دشمن در حال جنگ با ما است، همیشه ما تکرار میکردیم، میگفتیم، [امّا] بعضی باور نمیکردند؛ امروز همه باور کرده‌اند؛ همه‌ی مسئولین فهمیده‌اند و قبول کرده‌اند که دشمن در حال جنگ با ما است. جنگ فقط توپ و تفنگ نیست؛ جنگ اقتصادی، جنگ امنیّتی، جنگ اطّلاعاتی، جنگ سیاسی، اینها هم جنگ است؛ گاهی خطرناک‌تر از جنگ نظامی هم هست. دشمن در حال جنگ با ما است؛ خب بُروز و ظهور این جنگ در امر مسائل اقتصادی است؛ این را همه امروز قبول دارند. ما البتّه در این جنگ باید دشمن را شکست بدهیم و به توفیق الهی دشمن را شکست خواهیم داد؛ بله، دشمن را شکست خواهیم داد امّا این کافی نیست. حرف من و مطالبه‌ی من از مجموع فعّالان گوناگون کشور، چه در بخش مسئولین دولتی، چه در بخشهای دانشگاهی، مردمی، عمومی، چیز دیگری است؛ من میگویم ما باید علاوه‌ی بر شکست دشمن، بازدارندگی ایجاد کنیم؛ حرف من این است. گاهی شما دشمن را شکست میدهید امّا دشمن منتظر فرصتی میماند و یک ضربه‌ی دیگری بعداً وارد میکند؛ این فایده‌ای ندارد؛ ما باید به نقطه‌ای برسانیم خودمان را که بازدارنده باشد؛ یعنی دشمن احساس کند که از رخنه‌ی اقتصادی، از معبر مسائل اقتصادی نمیتواند به کشور عزیز ما ضربه وارد کند و به ملّت فشار بیاورد؛ باید به اینجا برسیم؛ بازدارندگی؛ این هم ممکن است، همچنان که -باز اینجا از مسائل نظامی مثال بزنم- در مسائل نظامی خوشبختانه وضعیّت ما این جوری است. یک روزی بود که ما می‌نشستیم و هواپیمای دشمن می‌آمد در ارتفاع بالا و شهرهای ما را بمباران میکرد، ما هم وسیله‌ی دفاعی در این حد نداشتیم، یا [وقتی] موشک میفرستاد وسیله‌ای نداشتیم برای مقابله؛ بعد که امکانات پیدا کردیم، امروز دشمنان ما -حدّاقل در منطقه؛ آنهایی که در منطقه هستند یا در منطقه نیرو دارند- میدانند که جمهوری اسلامی با موشکهای نقطه‌زن و فعّال و دقیق خود در این منطقه با هر دشمنی میتواند مقابله کند و مواجهه کند و او را بکوبد؛ این را فهمیدند. این بازدارندگی است؛ این معنایش این است که دشمنانی که گاهی هوس تهاجم نظامی به سرشان میزند، ملاحظه کنند؛ بفهمند که نه، این جوری نیست، جمهوری اسلامی، مشت محکم و دست قوی‌ای دارد درمقابل؛ این میشود بازدارنده؛ ما در مسائل اقتصادی باید به اینجا برسیم. این بنابراین فرصتی است که در سایه‌ی تحریم دشمنان در اختیار ما است؛ امروز میتوانیم روی این زمینه کار کنیم؛ این بحث اوّل.  گفتم چشممان به غربی‌ها نباشد. وارد بحث دوّم میشوم که مسئله‌ی مواجهه‌ی با قدرتها و دولتهای غربی است؛ در این زمینه، ما خیلی حرف داریم. من میگویم برای اینکه ما در خودمان، این قدرت بازدارندگیِ اقتصادی را به وجود بیاوریم، بکلّی باید از کمک و همراهیِ غربی‌ها چشم بپوشیم، منتظر آنها نباید باشیم. برای خاطر اینکه غربی‌ها نشان دادند که نمیتوان از آنها انتظار کمک داشت؛ انتظار توطئه میشود داشت، انتظار خیانت میشود داشت، انتظار خنجر‌ازپشت‌زدن میتوان داشت، [امّا] انتظار کمک و صداقت و همراهی نمیشود داشت. آنجایی که شما می‌بینید غربی‌ها به یک دولتی، به یک کشوری کمک میکنند، در حقیقت برای خودشان دارند کار فراهم میکنند. بله، غربی‌ها به رژیم طاغوت کمک میکردند امّا این در واقع کمک به او نبود، کمک به فروش سلاح خودشان بود، کمک به تسلّط بی‌قیدوشرط‌شان بر نفت کشور بود، کمک به وجود ۶۰ هزار نیروی مستشار نظامی در کشور بود. آن روزی که انقلاب پیروز شد، حدود ۶۰ هزار نیروی آمریکایی در کشور -عمدتاً در تهران- متمرکز بودند، از بیت‌المال مسلمانها میخوردند و برای خودشان کار میکردند. اگر یک جایی کمکی هم بکنند، در واقع کمک به خودشان است، کفّه‌ی خودشان را دارند سنگین میکنند، از آنها انتظار کمک نمیشود داشت. این مخصوص ما هم نیست، این جور نیست که ما بگوییم غربی‌ها [فقط] با جمهوری اسلامی این جوری‌ هستند یا بگوییم با ایران این جور هستند؛ نه، با همه‌ی کشورهایی که زورشان به آنها برسد، رفتار کشورهای غربی این است؛ ببینید، سه قرن پدیده‌ی استعمار -استعمار کشورهای ضعیف- صدها میلیون جمعیّت را فشرده و پدرشان را درآورده و زیر فشار قرار داده؛ اروپایی‌ها -آن روز، آمریکایی در بین نبود- در آسیا، در آفریقا، در آمریکای لاتین، کشورها را استعمار کردند و مکیدند، منابع آنها را به سود خودشان خالی کردند و بردند و آنها را از پیشرفت علمی و عملی و فنّاوری مانع شدند و عقب انداختند. این پدیده‌ی استعمار، مخصوص ما هم نبود؛ مال همه‌ی کشورهای دیگری بود که زورشان به آن کشورها رسیده بود. در مورد ایران، از اواسط قاجار، اروپایی‌ها به ما ضربه زدند. در جنگهای ایران و روس، انگلیس‌ها به ایران خیانت کردند؛ به عنوان واسطه وارد میدان شدند، امّا از پشت خنجر زدند. در قضیّه‌ی امتیاز تنباکو، در قضیّه‌ی امیرکبیر و رفتاری که با امیرکبیر کردند؛ فشارهای انگلیس‌ها و سفارتخانه‌های اروپایی در تهران بود که پادشاه ابله قاجار را وادار کرد خون امیرکبیر را بریزد و او را که میتوانست ایران را متحوّل کند، کنار بگذارد. [همچنین] رفتار اروپایی‌ها در روی کار آوردن حکومت دیکتاتوری رضاخان، رفتار اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در ساقط کردن دولت مصدّق، رفتار آنها در قضایای گوناگون اقتصادی و سیاسی و امنیّتی ما و رفتار آنها در قضیّه‌ی جنگ تحمیلی و بعد هم رفتار آنها در قضیّه‌ی تحریم؛ اینها را ما نباید از یاد ببریم. غربی‌ها با ما همیشه همین جور رفتار کرده‌اند؛ نمیتوانیم به آنها هیچ امیدی داشته باشیم. در همین قضیّه‌ی اخیر، در قضیّه‌ی برجام، وظیفه‌ی اروپایی‌ها چه بود؟ خب یک قرارداد هفت‌جانبه‌ای بسته شده بود -شش کشور و ایران این طرف؛ هفت کشور- یک طرف که آمریکا است خارج شد؛ وظیفه‌ی طرفهای دیگر چه بود؟ وظیفه‌ی اروپایی‌ها این بود که می‌ایستادند در مقابل آمریکا، میگفتند ما به تعهّد خودمان پایبندیم؛ تعهّد آنها این بود که تحریمها به طور کلّی برداشته بشود؛ باید محکم می‌ایستادند، [امّا] با بهانه‌های مختلف نَایستادند. علاوه بر اینکه در مقابل آمریکا نَایستادند، خودشان هم در عین اینکه مدام به ما تأکید کردند و میکنند که «نبادا از برجام خارج بشوید»، عملاً از برجام خارج شده‌اند؛ یعنی حتّی تحریمهای جدیدی را علیه ایران به وجود آورده‌اند. این رفتار اروپایی‌ها است؛ از اینها میشود توقّع داشت؟ این کانال مالی‌ای هم که اخیراً مدام گفته میشود یک کانال مالی درست کرده‌اند، این به شوخی شبیه‌تر است؛ البتّه شوخی تلخی است. این هیچ معنی‌ای ندارد؛ آن چیزی که وظیفه‌ی آنها است با آنچه آنها دارند مطرح میکنند زمین تا آسمان فرق میکند. در آخرین مسئله‌ی بین‌المللی ما، باز اروپایی‌ها مثل گذشته از پشت خنجر زدند، به ما خیانت کردند. از اینها توقّع نمیشود داشت؛ هیچ توقّعی نمیشود داشت.  ببینید! به طور کلّی من این را به شما عرض بکنم؛ این نتیجه‌ی مطالعات فراوان و مشاهده‌ی تجربیّات خودمان و تجربیّات دیگران است: من عرض میکنم سیاست و قدرت در غرب، در دولتهای غربی اعمّ از آمریکا و اروپا، هم ظالم است، هم زورگو است، هم بی‌منطق است، هم زیاده‌خواه است. اینها هیچ منطقی سرشان نمیشود؛ با منطق واقعاً [بیگانه‌اند]. در باطن، سیاستمداران غربی آدمهایی هستند به معنای واقعیِ کلمه وحشی. تعجّب نکنید؛ بله، کت و شلوار میپوشند، کراوات میبندند، ادکلن میزنند، کیف سامسونت دستشان میگیرند، امّا وحشی‌اند؛ عملاً کارهای وحشی‌ها [را میکنند]. شما ملاحظه کنید در همین قضیّه‌ی اخیر نیوزیلند و کشتار مسلمانان، خب در دو مسجد یک نفری وارد میشود، ده‌ها نفر را به رگبار میبندد، بیش از پنجاه نفرِ آنها را به قتل میرساند، شهید میکند؛ خب این اسمش تروریسم نیست؟ اروپایی‌ها، نه سیاستمدارانشان، نه مطبوعاتشان حاضر نشدند نام حرکت تروریستی روی این کار بگذارند؛ گفتند حرکت مسلّحانه! این حرکت مسلّحانه است؟ پس تروریسم چیست؟ هر جایی که یک حرکتی علیه یک فرد حتّی انجام بگیرد که مورد علاقه‌ی آنها است، آنجا تروریسم و حقوق بشر و همه‌ چیز ردیف میشوند برای مقابله امّا اینجا -به این وضوح- به این حرکت، [حرکت] تروریستی نمیگویند! اینها این جوری‌ هستند.  کشوری در این منطقه و شاید در همه جای دنیا، به بدیِ دولت سعودی من سراغ ندارم؛ دولت سعودی، هم مستبد است، هم دیکتاتور است، هم ظالم است، هم وابسته است، هم فاسد است. برای این دولتِ این جوری، امکانات هسته‌ای فراهم میکنند؛ اعلان کردند که نیروگاه هسته‌ای برایش میسازند، اعلان کردند که مراکز تولید موشک برایش درست میکنند! آنجا اشکالی ندارد؛ آنجا چون وابسته‌ی به آنها است، چون متعلّق به آنها است، اشکال ندارد که بسازند. حالا البتّه دارند اعلان میکنند، اگر هم بسازند، بنده شخصاً ناراحت نمیشوم؛ چون میدانم که اینها ان‌شاءالله در دوران نه چندان دوری، به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.  بنابراین، شرارت و شیطنت، طبیعت قدرتهای غربی است، آمریکا و اروپا هم ندارد؛ البتّه آمریکا شرورتر است، شرارت آمریکا به دلایل مختلف بیشتر است، مخصوص این شخصی هم که حالا در رأس دولت آمریکا است، نیست، [بلکه] سیاستشان این است. به من گزارش دادند که در همین قضایای اخیر، کنگره‌ی آمریکا -این آمار جالبی است- در سالهای ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، یا تصویب کرده، یا ارائه کرده! ۲۲۶ طرحِ ضدّیّت و خباثت علیه جمهوری اسلامی؛ شرارت است دیگر. حالا البتّه اینجا من یک گِله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم: مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثتهای آمریکا ارائه کرده‌اند یا تصویب کرده‌اند؟ خب، پس این قدرتهای غربی این [طور] هستند، از اینها انتظار نمیشود داشت.  البتّه در داخل متأسّفانه بعضی‌ها غرب را بَزک میکنند، بدی‌های غرب را توجیه میکنند، رتوش میکنند، نمیگذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولتهای ظاهر‌الصّلاح -مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران- در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچی‌ها بینشان هست، رسانه‌ای‌ها بینشان هست؛ مثل تقی‌زاده. در دوره‌ی طاغوت، آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقی‌زاده‌های جدید از این حرفها میزنند؛ البتّه به این صراحت نمیگویند امّا مضمون حرفشان این است. آنهایی که افکار غربی را، سبک زندگی غربی را، روشهای غربی را، لغات غربی را به طور پیوسته در داخل، در ادبیّات ما، در افکار ما، در دانشگاه‌های ما، در مدارس ما تزریق میکنند، پمپاژ میکنند، اینها همین تقی‌زاده‌های جدیدند. آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰ -سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی- می‌ایستند، همان تقی‌زاده‌های امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوانهای مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقی‌زاده‌ها حرفشان به کرسی بنشیند.  این نکته را توجّه کنید، چون بعضی‌ها مغالطه میکنند من [این را] بگویم. این حرفهایی که من میزنم به هیچ وجه به معنای قطع رابطه‌ی با کشورهای غربی نیست؛ ارتباط مانعی ندارد. بنده در دولتهای مختلف، در طول این سالها همیشه دولتها را به ایجاد رابطه با کشورهای مختلف تشویق کرده‌ام؛ با همسایگان یک جور، با کشورهای اسلامی یک جور، با حرکتهای مختلف یک جور، با کشورهای اروپایی هم همین جور؛ الان هم معتقدم. ارتباط اشکال ندارد، دنباله‌رَوی اشکال دارد، اعتماد اشکال دارد؛ من میگویم اعتماد نکنید. شاید بسیاری یا لااقل بعضی از مشکلات ما ناشی از این است که به غربی‌ها اعتماد شد؛ در مذاکرات گوناگون، در قراردادهای گوناگون، در تصمیم‌گیری‌های سیاسی گوناگون، به غربی‌ها اعتماد شد. ارتباط مانعی ندارد، ارتباط پیدا کنید، منتها طرفتان را بشناسید؛ با لبخند آنها، با ترفند آنها، با سخن دروغ آنها، راه را اشتباه نکنید، عوضی نروید؛ حرف من این است؛ ارتباط هیچ مانعی ندارد. البتّه امروز خوشبختانه مسئولین دولتی ما به این نتیجه رسیده‌اند که با غربی‌ها نمیشود درست در یک مسیر حرکت کرد؛ این را احساس کرده‌اند؛ شاید در آینده ان‌شاءالله رفتارها و برخوردها -بر اثر این فهم جدیدی که در مسئله پیدا شده- تفاوت پیدا کند.  البتّه حالا که یک مقداری در مورد غرب صحبت کردم این را هم عرض بکنم: ببینید دو گرایش متضاد در مورد غرب هست که هر دو غلط است؛ یک گرایش عبارت است از تحجّر و تعصّب بیجا و ندیدن مثبتات غرب؛ غربی‌ها در دانش، حرکت خوبی کردند، همّت کردند، پیشرفت کردند، دنبال‌گیری کردند؛ در فنّاوری همین جور، در بعضی از خصوصیّات اخلاقی، که من بارها در سخنرانی و غیره اینها را گفته‌ام؛ اینها را نباید رد کرد. ما هر چیز خوب را از هر جای دنیا باید بگیریم. بارها من گفته‌ام، ما حرفی نداریم شاگردی کنیم؛ پیش هر کسی که بیشتر از ما بلد است، ما شاگردی میکنیم، حرفی نداریم؛ منتها سعی‌مان باید این باشد که همیشه شاگرد نمانیم؛ بنابراین تحجّر در مقابل غرب و تعصّب بیجا در مقابل غرب که بگوییم هر چه از غرب می‌آید، هر چه باشد غلط است، نه؛ این را ما نمیگوییم و قبول نداریم. نقطه‌ی مقابلش غرب‌زدگی است؛ غرب‌زدگی خطر بزرگی است. در دل حکومت غرب‌زده‌ی پهلوی، یک روشنفکر ریشه‌دار در مسائل دینی، یعنی مرحوم جلال آل‌احمد که عالم‌زاده و پسر یک روحانی و دارای ارتباطات دینی است -با ما هم بی‌ارتباط نبود، به امام هم اظهار ارادت و علاقه میکرد در دوران تبعید امام- آن روز در سال ۴۲ مسئله‌‌ی غرب‌زدگی را مطرح کرد. امروز مسئله‌ی غرب‌زدگی مسئله‌ی مهمّی است؛ باید فراموش نکنیم آن را. خب پس بنابراین گرایش تعصّب‌آمیز و تحجّرآمیز از سویی، گرایش غرب‌زده از سویی، [هر دو] غلط است؛ نسبت به غرب همان طور که گفتم اعتماد نمیشود کرد؛ ارتباط باید داشت، [ولی] تکیه‌ی به آنها نباید کرد؛ از علم آنها و از مثبتات آنها باید استفاده کرد و[لی] مطلقاً به آنها اطمینان نباید کرد؛ این حرف ما [است]. این [هم] مطلب دوّم.  حالا مطلب سوّم که به این مناسبت وارد مسئله‌ی اقتصاد [میشویم]. حالا [که] به غرب اعتماد نمیکنیم؛ چه کار کنیم برای اقتصاد کشور؟ مسئله‌ی اقتصاد کشور مسئله‌ی مهمّی است. عرض بنده این است: برای شکوفایی اقتصاد کشور، به کاری احتیاج داریم که هم مجاهدانه باشد، هم عالمانه باشد. با تنبلی، با بی‌حالی، کم‌انگیزگی، مسئله‌ی اقتصاد کشور حل نخواهد شد. کار جهادی باید انجام بگیرد، مدیریّتهای جهادی باید بر مسائل اقتصادی کشور احاطه داشته باشند، تصمیم‌گیری کنند؛ کار جهادی. کار جهادی یعنی کاری که هم در آن تلاش هست، خستگی‌ناپذیری هست، هم اخلاص هست؛ [یعنی] انسان میفهمد که برای خودش، برای پُر کردن کیسه‌ی خودش کار نمیکند، دارد برای مردم کار میکند، برای خدا کار میکند؛ هم این، و هم عالمانه؛ یعنی بنشینند و با موازین علمی، با شیوه‌ی دقیق عالمانه راه‌های صحیح را پیدا کنند؛ هم باسواد باشند، کارآمد باشند، هم امکانات گوناگونی داشته باشند؛ اینها بنشینند کار کنند؛ اقتصاد کشور قطعاً شکوفایی پیدا خواهد کرد.  بنده اقتصاددان نیستم امّا حرفهای کارشناس‌ها را میخوانم، مطالعه میکنم، از اینها نظر میخواهم، نظرهای آنها را کاملاً بادقّت میبینم. کارشناس‌های ما معتقدند که ظرفیّتهای کشور برای شکوفایی اقتصاد، ظرفیّتهای بسیار آماده و مستعد و کاملی است. ما کمبود نداریم. ظرفیّت نیروی انسانی ما بسیار خوب است، ظرفیّتهای طبیعی ما بسیار خوب است، ظرفیّت جغرافیایی ما بسیار خوب است که من در بیانیّه‌ی گام دوّم مقداری از این ظرفیّتها را تشریح کردم که این ظرفیّتها وجود دارد؛ بنابراین ظرفیّتها هست، پول هم وجود دارد در کشور. این نقدینگی‌ای که مرتّب گله میکنند و شِکوه میکنند که نقدینگی زیاد شده -و درست هم هست و البتّه نقدینگی اگر مورد توجّه قرار نگیرد ضربه خواهد زد- اگر یک مدیریّت خوبی انجام بگیرد و همین نقدینگی تبدیل بشود به سرمایه‌گذاری، کشور را شکوفا خواهد کرد، اقتصاد را بالا خواهد برد. بنابراین ظرفیّت کاملاً در کشور وجود دارد.  البتّه برخی از دستگاه‌های دولتی خوب عمل کرده‌اند. اینکه بعضی خیال میکنند که هیچ حرکتی انجام نگرفته، نه، این‌ جور نیست؛ بعضی از دستگاه‌های دولتی عمل کرده‌اند، خوب عمل کرده‌اند؛ در بخشهای مختلف -بخش کشاورزی، بخشهای آب، بخشهای خاک، بخشهای رسیدگی به برخی از مناطق، کارهای زیربنایی- کارهای خوبی انجام گرفته. البتّه در بعضی از بخشها هم نه، رخوت و کوتاهی وجود دارد. گاهی در بعضی از موارد کار با تعلّل و تأخیر انجام میگیرد. در یک نامه‌ای به نظرم در سال ۹۳ یا ۹۴ یکی از مسئولین عالی‌رتبه به بنده نوشته بود که ما برای اصلاح امور بانکی کشور، مسئله‌ی بانک، اصلاح موارد بانکی -که یکی از مشکلات اقتصادی ما مشکلات بانکی است- لایحه‌ای داریم تنظیم میکنیم که تا چند ماه دیگر این لایحه به مجلس خواهد رفت. به من گزارش دادند که الان چهار سال از آن وقت میگذرد، هنوز این لایحه به مجلس نرفته! اینها تأخیر است، اینها تعلّل است. آن بخشهایی که خوب کار کرده‌اند باید تشویق بشوند، [به] آن بخشهایی که تأخیر داشته‌اند بایستی تذکّر داده بشود، بنده هم تذکّر داده‌ام؛ این حرفها را آن وقتی بنده در مجمع عمومی و در مقابل آحاد وسیع مردم میگویم که بارها به طور خصوصی به خود حضرات تذکّر داده‌ایم. اینها باید به بخشهایی از افکار عمومی و مطالبات عمومی تبدیل بشود.  به تولید باید کمک بشود. ما گفتیم «رونق تولید». امسال، باید سال رونق تولید باشد. سال گذشته که حمایت از کالای ایرانی را مطرح کردیم، حرکت خوبی انجام گرفت؛ مردم اجابت کردند، بعضی از تولیدکنندگان واقعاً اجابت کردند. ما اطّلاع داریم که خود مردم در مراجعاتشان به فروشگاه‌ها -بسیاری از مردم- مطالبه‌ی جنس ایرانی و کالای ایرانی کردند؛ مشابه خارجی‌اش را آوردند، قبول نکردند؛ یعنی کار پیشرفت کرد. امّا اگر بخواهیم بگوییم به طور کامل به آن عمل شد، نه، این را من نمیتوانم بگویم، گزارشها بر خلاف این است. بنابراین آن شعارِ حمایت از کالای ایرانی همچنان به قوّت خودش باقی است؛ امّا این مسئله‌ی اصلی و اساسی، رونق تولید است. اگر تولید شد، آن وقت در بخشهای مختلفی تحوّل ایجاد خواهد شد؛ اگر رونق تولید وجود داشته باشد، هم تأثیر میگذارد در اشتغال، هم تأثیر میگذارد در کم کردن تورّم، هم حتّی تأثیر میگذارد در وضع توازن بودجه، هم تأثیر میگذارد در بالا رفتن ارزش پول ملّی. ببینید، اینها همه مشکلات مهمّ اقتصادی ما است. صاحب‌نظران و کسانی که مطّلع از مسائل اقتصادی هستند، تصدیق میکنند، تأیید میکنند که اگر تولید در کشور رونق پیدا بکند، مسلّماً یک چنین فواید و نتایجی خواهد داشت. این باید انجام بگیرد و در برنامه قرار بگیرد؛ هم در برنامه‌ی دولت، هم در برنامه‌ی مجلس، هم در برنامه‌ی آحاد مردمی که توانایی ورود در وادیِ تولید را دارند. ما کسانی را داشتیم و می‌شناختیم افرادی را که پول داشتند، امکانات داشتند، میتوانستند این پول را بگذارند در بانک و از منافعش سالها بی‌دردسر استفاده کنند، [امّا] این کار را نکردند، [بلکه] پول را بردند در مسئله‌ی تولید و گفتند میخواهیم کشور پیش برود. اینها پیش خدا اجر دارند؛ این کسانی که این جور عمل میکنند، پیش خدای متعال اجر دارند. بایستی به تولیدکننده کمک بشود، به سرمایه‌گذار کمک بشود، به فعّال اقتصادی باید کمک بشود -فعّال اقتصادی سالم- به کسی که برای کشور ثروت‌آفرینی میکند باید کمک بشود، در بهبود فضای کسب و کار بایستی حتماً تلاش بشود؛ با قوانین لازم، با روشها و رویّه‌های لازم.  یک شرط دیگر هم این است که از سوءاستفاده‌ها غفلت نشود. بعضی‌ها سوءاستفاده کردند؛ سوءاستفاده میکنند؛ سوءاستفاده‌چی وجود دارد؛ انواع و اقسامی هم [دارد]؛ این ابتکار ایرانی، این ذهن مبتکر ایرانی همین جور که در کارهای خوب به درد میخورد، در شیطنت هم گاهی اوقات همین ابتکارها به وجود می‌آید؛ یک روشهای عجیب و غریبی را برای سوءاستفاده انسان میبیند و در گزارشها مشاهده میکند. خب، مسئولین بایست مراقبت کنند؛ هم قوّه‌ی مجریّه، هم قوّه‌ی قضائیّه؛ دستگاه‌های ناظر بایست مراقبت کنند؛ من این را به رئیس‌جمهور محترم گفتم. ایشان در اظهار عمومی گفتند که ما میخواهیم کارخانه‌های فلان جا را بفروشیم؛ من گفتم مراقب باشید؛ [چون] طرف می‌آید کارخانه را از شما میخرد؛ نه به قصد اینکه کار را ادامه بدهد و تولید را ادامه بدهد؛ کارخانه را میخرد، ماشین‌آلات را میفروشد، زمین را هم برج درست میکند، کارگرها را هم بیرون میکند. مراقب یک چنین افرادی باید بود، مراقب این سوءاستفاده‌کن‌ها باید بود. طرف می‌آید بانک ایجاد میکند با استفاده از اجازه‌ی توسعه‌ی بانک‌ها -که یکی از کارهای غلطی که در کشور شد این است که اجازه میدهند همین‌ طور پشت سر هم بانک به وجود بیاید- پولهای مردم را جمع میکنند، بعد شرکتهای صوری درست میکنند، پولهای مردم را به عنوان قرض، وام و تسهیلات بانکی به شرکتهای خودشان میدهند، جیب خودشان را پُر میکنند، از این کارها دارند میکنند، اینها را بایستی مراقبت کرد، از اینها غفلت نباید کرد. اگر جلوی اینها گرفته بشود و در مقابل به کارآفرین سالم کمک بشود و تولید رونق پیدا بکند، کارشناسان میگویند که آن وقت مشکل بیکاری حل میشود، مشکل تورّم حل میشود، مشکل فقر در طبقات ضعیف حل میشود، معضل نظام بانکی حل میشود، مسئله‌ی ارزش پول ملّی حل میشود، حتّی مسئله‌ی کسری بودجه‌ی دولت با رونق تولید حل میشود؛ اینها را میتواند از این طریق حل کند. بنابراین مسئله، مسئله‌ی مهمّی است.  تولید هم که ما میگوییم، فقط تولید صنعتی را نمیگوییم؛ تولید صنعتی، تولید کشاورزی، دامداری، صنایع بزرگ، صنایع متوسّط، صنایع کوچک، حتّی صنایع دستی، حتّی صنایع خانگی، حتّی تربیت دام -چند دام در خانه‌های روستایی- که خود این بمراتب کمک خواهد کرد به گسترش رفاه عمومی در جوامع. اینها را باید بنشینند برنامه‌ریزی کنند؛ البتّه سهم صنایع دانش‌بنیان خیلی زیاد است، باید توجّه بشود.  از واردات بی‌رویّه باید جلوگیری بشود. یکی از بخشهای مهم و بندهای مهمّ اقتصاد مقاومتی که ما مطرح کردیم و دائم دیگران -دوستان؛ مسئولین و غیر مسئولین- مرتّباً از اقتصاد مقاومتی دَم میزنند و شعار میدهند و توضیح میدهند، همین مسئله‌ی تولید داخلی است؛ و شرط رونق تولید داخلی، کنترل واردات بی‌رویّه است. حالا به من گزارش داده میشود که ما داریم برای اقتصاد مقاومتی این کارها را [میکنیم]، این برنامه‌ها را چیده‌ایم و داریم انجام میدهیم؛ بسیار خوب، مطمئنّاً این گزارشها مطابق با واقع است، یعنی کار را کرده اند؛ امّا تحقّق عملی پیدا نکرده، دلیلش این است که واردات می‌آید، انسان میبیند بازار پُر از واردات است؛ تولید داخلی را به شکست میکشانند. چیزی که در داخل تولید میشود، از خارج وارد میکنند؛ این موجب میشود که تولید داخلی شکست بخورد. مسئولین جلوی اینها را باید بگیرند و [اینها] مسائل مهمّی است. آن وقت اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی کلمه انجام خواهد گرفت.  من در یک جمله عرض میکنم که دستگاه‌های دولتی متمرکز بشوند امسال در رونق بخشیدن به تولید و اگر مقرّراتی لازم دارد، از مجلس بخواهند که مجلس اقدام کند، اگر در بخشهایی به حضور قوّ‌ه‌ی قضائیّه و دستگاه‌های نظارتی دیگر نیاز هست، از آنها بخواهند -در همین جلسه‌‌ایی که ما گفتیم، آقایان دور هم جمع میشوند؛ [جلسه‌ی] مسئولین قوا- بخواهند و اقدام کنند و همکاری کنند؛ بالاخره تولید باید در داخل رونق پیدا کند؛ این هم مطلب سوّم.  مطلب پایانیِ امروز من خطاب به جوانان، یعنی خطاب به عموم ملّت است بخصوص جوانان. من اوّلاً باید عرض بکنم که تجاوب(۵) قشرهای مختلف از نخبگان و آحاد جوانان و دانشجویان و روحانیّون و طلّاب و دیگران به این بیانیّه‌ی چهلمین سال، بیانیّه‌ی گام دوّم، بسیار بجا و خرسندکننده بود. این نشان‌دهنده‌ی این است که نیاز به تبیین وجود دارد و آمادگی در کلّ کشور بخصوص در بین جوانها هست؛ از این آمادگی حدّاکثر استفاده را مسئولین کشور باید بکنند. عرض من این است که جوانها باید شانه‌شان را زیر بار مسئولیّتهای دشوارِ کوچک و بزرگ بدهند؛ علاج مشکلات کشور این است. ما در گام دوّم انقلاب بایستی حرکت کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم همچنان که در گام اوّل در دوره‌ی انقلاب هم هدایت را امام میکرد امّا حرکت را و موتور پیشرفت را جوانان روشن میکردند، حرکت را آنها به وجود می‌آوردند. امروز تلاش شما و سعی شما این است که استقلال کشور را و عزّت کشور را تأمین کنید؛ هزینه‌ی این کار را شما امروز دارید میدهید؛ [هزینه‌ی] امروز ملّت ایران و جوانان ما، هزینه‌ی رسیدن به استقلال کامل -در جهات مختلف- و به عزّت ملّی و به جامعه‌ی اسلامی است؛ نسلهای بعد، از این دست‌آورد شما استفاده خواهند کرد؛ همچنان که یک روز جوانها، هزینه‌ی مبارزه‌ی با دستگاه طاغوت را قبول کردند و دادند، زندانش را رفتند، کتکش را خوردند و انقلاب بحمدالله به پیروزی رسید، نظام طاغوت ویران شد؛ یا در دوران جنگ تحمیلی خانواده‌‌‌ها هزینه‌ی دفاع از کشور را دادند و امروز شما در امنیّت دارید زندگی میکنید؛ امروز هم شما باید هزینه‌ی ایستادگی در مقابل دشمن را بدهید تا نسلهای آینده ان‌شاءالله از دست‌آورد شما استفاده کنند.  عرض من این است که آنچه در گام دوّم انقلاب باید اتّفاق بیفتد، اوّلاً شناختن و جدّی گرفتن داشته‌های خود [است]؛ داشته‌ها‌ی خودمان را بایستی بشناسیم و آنها را جدّی بگیریم؛ مزیّتهای خود، ظرفیّتهای خود، مزیّتهای کشور، ظرفیّتهای کشور، اینها را باید بشناسیم، جدّی بگیریم اینها را، اینها را به کار بگیریم و از اینها استفاده کنیم؛ کشور خیلی ظرفیّت وسیعی دارد؛ ثانیاً، آفتها را بشناسیم، فسادها را بشناسیم، راه‌های رخنه‌ی دشمن را بشناسیم و در مقابل آنها به طور جدّی ایستادگی کنیم. امروز گام دوّم انقلاب این است: شناختن ظرفیّتها و مزیّتها و استفاده‌ی از آنها، و شناختن فسادها و رخنه‌ها و کمبودها و مشکلها و سینه سپر کردن برای حلّ آنها. به این توجّه کنید که غرب و آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که اگر ملّت ایران یک چیزی را اراده کند، حتماً به دست خواهد آورد؛ به این نتیجه رسیده‌اند که با اراده‌ی ملّی ملّت ایران نمیشود مبارزه کرد؛ اگر [ملّت ایران] اراده کردند، مانع‌تراشی و سنگ‌اندازی فایده‌ای نخواهد کرد. چه کار میکنند؟ به این نتیجه رسیده‌اند که بایستی کاری کنند که ملّت ایران اراده نکند، اراده‌اش ضعیف بشود؛ در فکر این هستند. امروز در دنیا میلیاردها پول دارد خرج میشود برای اینکه در اعتقادات سیاسی و دینی جوانان ما رخنه ایجاد کنند تا اراده‌ی حرکت، اراده‌ی قیام در اینها از بین برود؛ میخواهند اراده را از بین ببرند، میخواهند شما تصمیم نگیرید. تلاش آنها این است که نگذارند اراده‌ی ملّت ایران برای پیشرفت، برای مقابله، برای ایجاد جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی شکل بگیرد؛ میدانند که اگر این اراده شکل گرفت، بدون تردید تحقّق پیدا خواهد کرد. البتّه قبلها و سالها پیش هم این کار را انجام داده‌اند؛ در دوران رژیم طاغوت به جامعه‌ی جوان کشور این جور تفهیم میکردند که اگر میخواهید به تمدّن و پیشرفت برسید باید دین را کنار بگذارید؛ میگفتند دین و دین‌داری و ایمان دینی با علم و پیشرفت و مانند اینها نمیسازد. امروز بیایند چشمهای کورشان را باز کنند، ببینند که بهترین صنایع ما، پیشرفته‌ترین صنایع بزرگ ما که در رقابت با کشورهای درجه‌ یک دنیا در صدر فهرست قرار داریم، به وسیله‌ی جوانهای دعای کمیل‌خوان و نمازشب‌خوان دارد پیشرفت میکند؛ جوانهای اهل اعتکاف، جوانهای اهل دعای ندبه، جوانهای متدیّن. ما در بحثهای صنایع پیشرفته‌ی امروز دنیا، در نانو، در هسته‌ای، در موشکی، در فنّاوری زیستی و در بقیّه‌ی فنون پیشرفته‌ی دنیا، امروز ما در رقمهای بالا قرار داریم، در صفوف مقدّم قرار داریم؛ عمده‌ی کسانی که این کارها را میکنند، جوانهای متدیّن که ما از نزدیک با خیلی از اینها آشنا هستیم، هستند. جوانها در میدان علم، در میدان فکر و معرفت، در میدان سیاست، در میدان کار باید تلاش خود را مضاعف کنند؛ جوانها به مسائل فرعی و حاشیه‌ها نپردازند؛ به مسائل اختلاف‌افکن نپردازند؛ وحدت را، حرکت متمرکز را، حرکتهای مؤمنانه و مجاهدانه را، جوانها دنبال کنند؛ در همین بخشهایی که گفته شد، مرزهای با دشمن را پُررنگ کنند؛ امّا با خودی، با نیروهای داخلی، به اندک اختلاف سلیقه‌ای مرز ایجاد نکنند. همان طور که امام فرمودند، هر چه فریاد دارند بر سرِ دشمنان و بر سرِ آمریکا بکشند. دولت و مجلس و قوّه‌ی قضائیّه‌ و دیگران هم هر چه میتوانند به جوانهای کشور کمک کنند برای این پیشرفت. و من به شما عرض بکنم -همچنان که بارها گفته‌ایم- به فضل الهی فردای این کشور بسیار بسیار بهتر از امروزِ ما خواهد بود؛ به توفیق الهی و ان‌شاءالله.  پروردگارا! به حقّ محمّد و آل‌محمّد آنچه گفتیم و آنچه انجام میدهیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و آن را از همه‌ی ما قبول بفرما؛ ما را سربازان واقعیِ اسلام و مجاهدان واقعیِ راه حق قرار بده؛ سلام ما را به حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) برسان؛ دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بفرما؛ ارواح طیّبه‌ی شهدا و روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائشان محشور بفرما. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (تولیت آستان قدس رضوی) گزارشی ارائه کرد. ۲) روشنایی‌ها ۳) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم (۱۳۹۷/۱۰/۱۹) ۴) جان بولتون (مشاور امنیّت ملّی آمریکا) ۵) جواب دادن
2,141
1399/12/25
بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملّی چهار هزار شهید استان یزد
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47596
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش‌‌آمدید. هر جایی که یاد شهیدان، نام شهیدان در آن مطرح بشود، برای امثال ماها که محروم از فیوضات عالیِ نازل‌شده‌ی بر آنها هستیم، شیرین و مطلوب خواهد بود. ان‌شاءالله که خداوند به شماها توفیق بدهد.  بسیار کار خوبی کردید که این بزرگداشت را با این شکل، با این فلسفه و مبنائی که آقایان بیان کردند تشکیل دادید. بنابراین بنده از همه‌ی دست‌اندرکاران این بزرگداشت و از همه‌ی کسانی که در این کار سهیم بودند صمیمانه تشکّر میکنم؛ بخصوص که این کاری که شما شروع کردید و انجام دادید، با ابتکارات بسیار جالب و زیبایی همراه است؛ همین مسئله‌ی چهل خدمت به نیابت از ارواح طیّبه‌ی چهار هزار شهید که شما مطرح کرده‌اید و اینها را در سطح استان گسترش داده‌اید، کار بسیار زیبا و پُرمعنا و مفیدی است که انجام داده‌اید؛ که تفصیل این چهل خدمت را جناب آقای ناصری بیان کردند. بنده هم برای اینکه این حرف منتقل بشود و منعکس بشود در فضای عمومی کشور، یک اشاره‌ای میکنم. این چهل خدمت انواع و اقسام خدمات را شامل میشود؛ شما از غرس چهار هزار نهال بگیرید تا تهیّه‌ی جهیزیّه‌ی کامل، تا ایجاد ازدواج آسان، تا نام‌گذاری موالید -که این جزو مسائل مهمّی است که فعلاً خیلی‌ها به آن توجّه ندارند، امّا مسئله‌ی نام‌گذاری موالید، یکی از مسائل مهمّ فرهنگی کشور است، که یک حرکت نادرستی در این زمینه وجود دارد و شما در مقابل آن حرکت در واقع ایستاده‌اید- تا درمان رایگان تا بسته‌های معیشتی، تا بسته‌های فرهنگی، و تا چهار هزار ختم قرآن؛ یعنی همه چیز؛ از مسائل محسوس و مادّی و مربوط به متن زندگی گرفته تا مسائل معنوی و عروج معنوی مثل زیارت عاشورا و ختم قرآن و مانند اینها؛ این ابتکار بسیار برجسته‌ای است. یزدی‌ها اهل ابتکارند؛ این یکی از مهم‌ترین و زیباترین ابتکاراتی است که شما در این زمینه انجام داده‌اید.  در جبهه هم همین‌ جور بود، در جبهه هم ابتکارات یزدی‌ها را همه دیدند؛ بنده بعضی را دیدم، بعضی را هم شنیدم؛ مثلاً فرض کنید که از هنر حفر قنات یزد استفاده‌ کردن و کانال‌هایی زیر زمین درست ‌کردن برای نیاز رزمندگان، یا از زنان فعّال خانه‌دار در داخل یزد برای [خدمت در] خیّاط‌خانه استفاده کردن. خیّاط‌خانه‌های وسیعی در یزد ایجاد شد؛ اوّل در یک مرکز، بعد گسترش پیدا کرد و مرحوم شهید صدوقی(۲) (رضوان ‌الله ‌علیه) تشویق کردند، تقدیر کردند، این کار رواج پیدا کرد که اینها لباس برای رزمندگان فراهم میکردند، تهیّه میکردند و میفرستادند به جبهه. یا در خودِ پادگان یا اردوگاهِ تیپّ الغدیر که بنده [هم] رفتم، یک حمّام ساخته بودند -که بنده داخل آن حمّام رفتم- مثل حمّامهای خیلی خوب شهری: دوشهای متعدّد، سربینه‌ی(۳) حمّام؛ اینها کارهای ابتکاری است، یعنی چیزهایی که انسان جاهای دیگر اینها را مشاهده نمیکرد؛ حالا کار نظامی و خط‌شکنی و مانند اینها به جای خود محفوظ. یزدی‌ها این [جور بودند]. قبل از انقلاب هم همین ‌جور؛ اندکی قبل از انقلاب، این نوحه‌ی معروفی که در یزد خوانده شد، ما در مشهد آن را گرفتیم و شنیدیم -یکی [بود که] جهرمی‌ها خوانده بودند، یکی یزدی‌ها خوانده بودند- مفاهیم و مسائل انقلابی را وارد نوحه‌ی سینه‌زنی کرده بودند و یک گسترش عظیمی به‌ وجود آورده بودند؛ کار بزرگی بود.  یزدی‌ها حقّ عظیمی بر گردنِ خود انقلاب هم دارند و آن همین مسئله‌ی دهم فروردینی است که آقایان اشاره کردند. دهم فروردین در شرایط حسّاسی تشکیل شد؛(۴) یعنی در تبریز کشتار شده بود، حرکت مردم سرکوب شده بود -البتّه قیام تبریز هم قیام فوق‌العاده‌ای بود- در یک چنین شرایطی یزدی‌ها جلسه‌ی اربعین تشکیل دادند و خودِ مرحوم شهید صدوقی شرکت کرد؛ البتّه مرحوم آقای فلسفی(۵) هم بود که منبر نرفت، آقای راشد(۶) و دیگران منبر رفتند و آن حوادث دردناک، امّا از یک نظر بهجت‌آفرین به وقوع پیوست که نشان‌دهنده‌ی حرکت عظیم مردم یزد بود. اینها چیزهایی است که مهم است. البتّه در این زمینه نقش شهید صدوقی نباید فراموش بشود؛ شهید صدوقی فقط یک روحانی فعّال نبود، یک رهبر بود؛ بنده این را از نزدیک در یزد مشاهده کردم. در همان حدود ماه‌هایِ مهر و آبان که بنده از تبعید برمیگشتم، از جیرفت آمدم رسیدم یزد و چند روز منزل آقای صدوقی ماندم، دیدم ایشان چه کار میکند؛ به معنای واقعی کلمه حرکت مردم را رهبری میکرد، فرماندهی میکرد، لحظه به لحظه تصمیم میگرفت؛ من در خانه‌ی ایشان از نزدیک شاهد بودم. البتّه از قبل هم شنیده بودم؛ وقتی در ایرانشهر یا جیرفت در تبعید بودیم، یزدی‌ها به خاطر آقای راشد که آنجا با ما بود می‌آمدند میرفتند، میگفتند وضع شهید صدوقی را؛ لکن آنچه من دیدم از نزدیک، به معنای واقعی کلمه ایشان رهبری میکرد در یزد؛ این نقش فوق‌العاده‌ی ایشان بود. البتّه در دوره‌ی جنگ تا ایشان حیات داشتند، همین حالت وجود داشت که جبهه بیاید، برود، تشویق کند؛ بعد از ایشان هم مرحوم آقای خاتمی(۷) (رضوان ‌ﷲ ‌علیه) با آن سلامت نفْسی که داشت، با آن حقیقتی که در ایشان بود و بنده با ایشان خیلی زیاد مأنوس بودم و از نزدیک می‌شناختم ایشان را، ادامه‌دهنده‌ی همان راه بود. خداوند ان‌شاء‌ﷲ درجات آنها را عالی کند. عزیزان من! یادواره‌ی شهدا برای شنیدن پیام شهید است. شهیدان پیام دارند برای ما، این پیام در قرآن نقل شده است؛ ما در حوادث روزمرّه‌ی زندگی، سرگرمی‌های گوناگون ضروری و غیر ضروری‌ای که ما را احاطه کرده و همین ‌طور جاذبه‌های مختلفی که [ما را] به اینجا و آنجا میکشاند، احتیاج داریم که پیام شهیدان را بشنویم؛ و این کنگره‌ها و این بزرگداشت‌ها میتواند حامل پیام شهید به ما باشد.  شهید هم پیامهای متعدّدی دارد؛ حالا اینکه قرآن -قول صادقِ حضرت حق (جلّ جلاله)- برای ما بیان میکند که «وَ لا ‌تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیاء»، یک نکته این است که اینها زنده‌اند. خب در عالم برزخ خیلی‌ها زنده‌اند؛ اگر چنانچه زنده بودن شهدا هم از قبیل زنده بودن افراد دیگر بود، ذکر این لزومی نداشت که «اَحیاءٌ» بگوید؛ معلوم میشود این یک حیات خاصّی است، یک نوع زنده بودنِ مخصوص شهدا است: عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون؛(۸) در محضر حضرت حقّ متعال قرار دارند و رزق الهی دائماً دارد به اینها میرسد؛ این مطلب اوّل: مقام باعظمت شهدا؛ که [البتّه] این در جواب منافقین است. در همان آیات قبل از این آیه در سوره‌ی آل‌عمران، منافقین میگفتند که «لَو کٰانوا عِندَنا ما مٰاتوا وَ ما قُتِلوا»؛(۹) اگر این جوانها به میدان جنگ نمیرفتند، حالا زنده بودند؛ حالا هم گاهی می‌شنویم، که اگر فلان کار نمیشد، فلان کس زنده بود. قرآن میگوید این‌ جوری نیست که شما خیال میکنید: قُل فَادرَءوا عَن اَنفُسِکُمُ المَوت؛(۱۰) اگر شماها ماندن را وسیله‌ی زنده ماندن میدانید، خب پس خودتان نمیرید؛ شما که اینجا نشسته‌اید، کاری کنید که مرگ به سراغ شما نیاید. بعد میفرماید که اینها زنده‌اند، اینها اموات نیستند؛ مفهوم مرده و زنده در این آیه عوض شده. اینها اصلاً مرده نیستند؛ جسم اینها که زیر خاک دفن میشود، شما خیال میکنید اینها میّتند [لکن] اینها اموات نیستند، اینها زنده‌اند، اینها یک حیات برزخی [خاصّی دارند].  یکی هم این است: فَرِحینَ بِما ءاتیٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه؛ [شادمانند به] آنچه خدای متعال به فضل و رحمت خود به اینها عنایت کرده؛ که [این فضل] بیش از استحقاق است. فضل یعنی آن زیادی‌ای که خدای متعال میدهد؛ شما که یک عملی انجام میدهید، خدا یک ثوابی برای آن معیّن کرده؛ این ثواب در مقابل این عمل است. فضل این است که علاوه‌ی بر آن ثواب، یک چیز دیگر هم به شما میدهند. بعد آن وقت، پیام بعدی [این است]: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون(۱۱) مستبشِرند -مستبشِر به کسی میگویند که یک بشارتی به او میرسد و او خرسند میشود، شاد میشود؛ این میشود مستبشِر- اینها میگویند ما برای شماهایی که به ما ملحق نشده‌اید و در راه ما هستید و حرکت شما به سمت هدف ما است، به خاطر آن سرنوشتی که منتظر شما است خوشحالیم، خرسندیم؛ آن سرنوشت چیست؟ اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون؛ شما بدانید که در آینده برای شما نه بیم وجود دارد، نه اندوه وجود دارد؛ [سرنوشت] شما که در راه ما دارید حرکت میکنید این است. ببینید این پیام شهدا به ما، پیام خیلی مهمّی است؛ یَستَبشِرونَ بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ  وَ فَضل؛ خدا به شما نعمت خواهد داد، خدا به شما فضل خواهد داد؛ وَ اَنَّ اللهَ لا‌یُضیعُ اَجرَ المُؤمِنین؛(۱۲) این حرکتی که شما دارید میکنید، پیش خدا پاداش دارد و خدا این پاداش را ضایع نخواهد کرد؛ اینها دارند به ما میگویند، دارند ما را تقویت میکنند، دارند به ما انگیزه میدهند، دارند ما را در این حرکت تشویق میکنند تا حرکت را محکم‌تر، قوی‌تر، مستدام‌تر، مستمرتر انجام بدهیم. خب حالا شما حرکتهای مؤمنانه انجام داده‌اید؛ چهار هزار، چهارصد، چهل کار مهم انجام داده‌اید؛ اینها همان چیزی است که شهدا را خوشحال میکند، و اینها مستبشِر به این حرکت شما هستند، بشارت کارهای شما آنها را خرسند و خوشحال میکند؛ مستبشرین. خب این پیام شهدا است به من و شما تا بدانیم و حرکت را مراقب باشیم و از دُور نیندازیم و راه را ادامه بدهیم. این پیام شهدا درست نقطه‌ی مقابل آن پیامی است که دنیاطلبان به ما میدهند، وسوسه‌کنندگان به ما میگویند؛ وسوسه میکنند که «آقا چه فایده دارد؟ آخر چرا؟ چه کار دارید میکنید؟ چرا میروید؟»! درست نقطه‌ی مقابل آن، پیام این شهدای عزیز است.  خب من دیدم این کتابهایی را که اینجا گذاشته بودید؛ حالا مجال نگاه کردن که در این فرصت نبود و نیست لکن من عناوین کتابها را که نگاه کردم، و سلیقه‌ای را که در ظاهر کتاب و کتاب‌سازی به کار رفته بود، تحسین میکنم، خیلی خوب بود؛ عکس شهید را روی کتاب درج کردند و کتابها، کتابهای متعدّدی بود و تصویرهای خیلی خوبی دیدم اینجا نصب شده که همه‌ی اینها کارهای ابتکاری و کارهای خوبی است و کارهای دیگری که حالا آقایان اشاره کردند که انجام میگیرد.  یک نکته را حتماً در این مجموعه‌ی کارها در نظر بگیرید و آن نکته، مسئله‌ی انگیزه‌ی شهیدان و هدف شهیدان است؛ [اینکه] شهیدان برای چه به میدان جنگ رفتند که به شهادت آنها منتهی شد؟ این مهم است. خب از نظر من و شما ممکن است واضح باشد؛ انگیزه‌ی آنها انقلاب بود، حمایت از امام بود، زنده نگه داشتن حرکت عظیم جمهوری اسلامی بود که دشمن میخواست آن را از بین ببرد و خاموش کند؛ لکن در این زمینه وسوسه صورت میگیرد، فلسفه‌بافی میکنند، حرف میزنند برای اینکه این را نفی کنند؛ این را تقویت کنید. هدفشان عبارت بود از حمایت از انقلاب، حمایت از امام، حمایت از دین؛ ببینید در بسیاری از این وصیّتنامه‌ها اسم مبارک امام هست، مسئله‌ی حجاب هست، مسئله‌ی انقلاب هست؛ اینها انگیزه‌ی آنها است. و آرمان آنها هم همین است که کشور و جامعه به هدفهای انقلاب اسلامی دست پیدا کند؛ آرمان آنها این است و میروند برای اینکه این کار انجام بگیرد؛ میروند در مقابل این دشمنی که آمده تا خطّ انقلاب را قطع بکند و نظام جمهوری اسلامی را که بر اساس این انقلاب است بر هم بزند، سینه سپر کنند و بِایستند و او را دفع کنند که توانستند، این کار را هم کردند و خودشان هم شهید شدند. این یک نکته است.  یک نکته‌ی دیگر معرّفی چهره‌های پُرافتخار این شهدا به جوانان است؛ خب، من دیدم حالا این نام شهدای بزرگ و برجسته وجود دارد؛ به اینها اکتفا نکنید. آن ‌طور که به من گزارش کردند، در بین شهدای یزد هزار شهید دانش‌آموز هست؛ یعنی از این چهار هزار شهید، هزار نفرشان شهدای دانش‌آموزند؛ این چیز خیلی مهمّی است. [طبق] آنچه به من گزارش کرده‌اند، میگویند متوسّط سنّ شهدای یزد ۲۳ سال است، یعنی حدود نصفِ از اینها سنّشان کمتر از ۲۰ سال بوده؛ نوجوان‌ترین شهید دفاع مقدّس یزدی است؛ یک بچّه‌ی دوازده سیزده ساله؛ اینها مهم است، اینها را برجسته کنید، اینها را نشان بدهید -هزار شهیدِ دانش‌آموز- تا دانش‌آموزِ امروز بفهمد که نسل قبل در این دوره و در این سنین چه هنر بزرگی انجام داده، چه کار بزرگی انجام داده؛ اینها چیزهای مهمّی است که باید به اینها توجّه کرد.  توجّه داشته باشید که دشمن -من که مدام تعبیر دشمن [را بیان] میکنم، یک عدّه‌ای ناراحت میشوند که چرا فلانی مدام میگوید دشمن؛ بله، باید تأکید کرد تا مردم فراموش نکنند که دشمنشان در کمین است- به‌ طور دائم دارد کار میکند برای اینکه جوانها را مأیوس کند، منحرف کند، از راه باز بدارد؛ آنهایی را که معتقد نیستند غرق در فساد کند، و آنهایی را که معتقدند منحرف و زاویه‌دارِ از خطّ انقلاب کند؛ دشمن دائم دارد برنامه‌ریزی میکند. خیلی از برنامه‌های دشمن برای ما -حالا شاید نه همه امّا خیلی‌هایش- گزارش میشود، ما میفهمیم، اطّلاع پیدا میکنیم؛ در مقابلش تلاش شما بایستی این باشد که جوانهایتان را حفظ کنید و میتوانید این کار را بکنید. نگذارید وسوسه‌ی دشمن در جوانها اثر بگذارد و بتواند آنها را سرد کند و در نهایت به خدمت بگیرد.  یک نکته‌ی دیگر هم مسئله‌ِی خاطرات والدین شهدا است. البتّه خیلی از والدینِ شهدای دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس متأسّفانه قبل از اینکه از آنها خاطراتی گرفته بشود از دنیا رفته‌اند لکن بعضی هنوز بحمدالله حیات دارند؛ یا پدر یا مادر. البتّه خاطرات همسران خیلی مهم است، آنها هم بایستی گرفته بشود و خوشبختانه بسیاری از آنها هستند، لکن خاطرات پدر و مادر شهدا بخصوص از این جهت مهم است که فضای داخلیِ خانواده‌ی شهیدپرور را برای ما تصویر میکند. این خانواده‌ای که سه جوانش شهید میشوند -اینجا الان چند کتاب درباره‌ی سه شهید و دو شهید هست؛ این خانواده‌ای که سه جوانش شهید میشوند: یک جوانش اوّل شهید میشود، بعد دوقلوها در یک روز شهید میشوند؛ در یک روز این دوقلوها به دنیا می‌آیند، در یک روز هم شهید میشوند- چه کار میکرد؟ چه جوری اداره میشد؟ پدر و مادر چه کار میکردند که این جور انگیزه و حرکت و هیجان در این جوانها به ‌وجود می‌آید که پا میشوند میروند جبهه؟ این مهم است، و به اینها باید توجّه کرد. خاطرات پدرها و مادرها [مهم است]. البتّه خاطرات همسرها هم بسیار مهم است؛ خصوصیّات خانوادگی و فضای خانوادگی جزو چیزهایی است که بایستی ثبت بشود.  متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایه‌ی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و ۱۸۰ درجه بر خلاف خواسته‌های آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید. ان‌شاء‌الله خدای متعال از شما راضی باشد؛ قلب مقدّس ولیّ‌عصر ان‌شاء‌الله از شماها راضی باشد و مشمول دعای ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) باشید؛ و ارواح طیّبه‌ی این شهدا ان‌شاء‌الله از شماها راضی باشند و شماها را دعا کنند؛ و ان‌شاء‌الله توفیقات الهی در کارهای بزرگ و مهمّی که در پیش روی ما و در پیش پای ما است و باید انجام بدهیم، نصیب همه‌ی ماها بشود. به مردم عزیز یزد هم از قول بنده سلام برسانید. والسّلام علیه و علیکم و رحمةالله ۱) در ابتدای این دیدار حجّت‌الاسلام والمسلمین محمّدرضا ناصری‌یزدی (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه و امام جمعه‌ی یزد)، آقای محمّدعلی طالبی (استاندار یزد) و سرتیپ رضا پورشمسی (فرمانده سپاه الغدیر یزد و دبیر کنگره) گزارشاتی ارائه کردند.
2,142
1399/12/21
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47510
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  تبریک عرض میکنم عید سعید و بزرگ مبعث را به همه‌ی ملّت ایران، به همه‌ی‌ امّت اسلامی و به همه‌ی آزادگان عالم. عید مبعث، عید همه‌ی عدالت‌خواهان جهان است و عید هشدار به امّت اسلامی است. امروز یک مطلبی راجع به بعثت عرض میکنم، یک جمله‌ی کوتاهی هم راجع به مسائل انقلاب عرض خواهم کرد.  در مبعث، در یک چنین روزی، قلب مقدّس پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخزن گران‌بهاترین امانت الهی شد یعنی وحی الهی، و سنگین‌ترین مسئولیّت عالمِ وجود بر دوشهای پُرتوان آن بزرگوار نهاده شد که مسئولیّت هدایت بشر تا آخر عالم است. البتّه این بعثت، هدیه‌ی بزرگی هم بود به همه‌ی بشریّت. بعثت به معنای برانگیختگی است؛ یعنی برانگیختگیِ انسان برگزیده‌ی پروردگار -که رسول الهی است- و این برانگیختگی همراه میشود با اتّصال او به منبع لایزال علم و قدرت الهی؛ که این، حادث شدنِ پدیده‌ی عظیم رسالت و پیامبری است؛ در مرحله‌ی بعد، این برانگیختگیِ شخص پیغمبر به برانگیختگی مجموعه‌های بشری منتهی خواهد شد؛ یعنی پیغمبر اکرم و رسول الهی در هر دوره‌ای -هر یک از پیامبران بزرگ الهی- بعد [از این] که مبعوث میشود و برانگیخته میشود، مجموعه‌های انسانی را او برانگیخته میکند و به راه می‌اندازد و حرکت میدهد به سمت راهی نو، به نیک‌بختی بشر و راهی را در مقابل پای انسان قرار میدهد؛ معنای بعثت این است.  در بعثتِ همه‌ی پیامبران اهدافی وجود داشته است -اهداف الهی- که طبعاً هدف خود پیغمبر هم، به تبع تبعیّت از پروردگار، همان هدف خواهد بود. پس بعثتها هدفهای بزرگی دارند که رأس همه‌ی این هدفها عبارت است از توحید؛ توحید، هدف بزرگ بعثت است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛(۲) توحید خالص، توحید محض؛ که این آیه‌ی شریفه در سوره‌ی نحل است. در سوره‌ی اعراف و همچنین در سوره‌ی هود [هم] از زبان چندین پیغمبر بزرگ مثل نوح، مثل هود، مثل صالح و دیگران این جور گفته میشود که «یٰقَومِ ‌اعبُدُوا اللهَ ‌ما لَکُم ‌مِن ‌اِلٰه غَیرُه».(۳) این توحید، اوّلین هدف بعثت پیامبران است. البتّه میدانید که توحید هم فقط به معنای این نیست که انسان در ذهن خود عقیده پیدا کند که خدا یکی است و دو تا نیست؛ خب بله این هم هست لکن توحید به یک معنای مهمّی است که به معنای حاکمیّت الهی است؛ توحید به معنای حاکمیّت مطلق پروردگار بر عالم تشریع و عالم تکوین -هر دو- است که بایستی امر الهی نافذ دانسته بشود؛ هم در عالم تکوین -در همه‌ی حوادث وجود، «لا حول و لا قوّة الّا بالله»- و هم در عالم تشریع، همه‌ی این حوادث و همه‌ی حالات ناشی از قدرت واحد پروردگار است. خب این، هدف اصلی است.  هدفهای دیگری هم وجود دارد: تزکیه‌ی بشر، یعنی پالایش روحی انسانها از آلودگی‌ها و از پیرایه‌های پست‌کننده و انحطاط‌آور؛ تعلیم انسانها و مقام علمی انسانها را بالا بردن. استقرار عدالت، که جامعه‌‌ی بشری با عدالت اداره بشود: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۴) ایجاد حیات طیّبه: فَلَنُحیِیَنَّه حَیٰوةً طَیِّبَةً؛(۵) این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادّی بشر، امنیّت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همه‌ی اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیّبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. البتّه در اینجا مورد بحث غالباً پیامبران بزرگ الهی هستند، [لکن] پیامبران دیگری هم بودند که به معنای مبلّغِ این حقایق به نقاط مختلف عالم گسیل میشدند.  خب ملاحظه میکنید که این هدفها، هدفهای بسیار بزرگی است، هدفهای دشواری است؛ این هدفها چه جوری به دست می‌آید؟ این طبعاً اوّلاً احتیاج دارد به یک برنامه‌ریزی گسترده برای مناسبات اجتماعی؛ یعنی اگر چنانچه نبیّ اسلام، نبیّ حق، فرستاده‌ی الهی در هر دوره‌ای بخواهد این اهداف را تحقّق ببخشد، ناچار بایستی به تناسبِ این اهداف، مناسبات اجتماعی ایجاد بکند. مطلب دوّم هم قدرت سیاسی است؛ یعنی این مناسبات اجتماعی را یک انسان منزوی یا یک نصیحت‌کننده که فقط مردم را نصیحت میکند نمیتواند به وجود بیاورد؛ قدرت لازم است، قدرت سیاسی لازم است. بنابراین بعثتها، همراه هستند هم با یک قدرت سیاسی بزرگ و هم با یک برنامه‌ریزی وسیع برای تحقّق این اهداف.  پس با آمدن پیغمبر یک نظام سیاسی به وجود می‌آید، یعنی هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید -حالا اینکه کدام پیغمبر توفیق پیدا کرد این کار را بکند و کدام توفیق پیدا نکرد بحث دیگری است، لکن هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید- که بتواند این اهداف را با تشکیل برنامه‌ها و مناسبات اجتماعی و مناسبات گوناگون بشری تحقّق ببخشد. در این نظام سیاسی، آئین حکمرانی از کتاب خدا گرفته میشود و از آنچه خدای متعال بر پیغمبر نازل میکند، که میفرماید: فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنذِرینَ وَ اَنزَلَ مَعَهُمُ  الکتٰبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیه؛(۶) «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم  او است در همه‌ی تنظیم‌های اجتماعی. این در سوره‌ی بقره است، در سوره‌ی مائده [میفرماید]: وَلیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ؛(۷) انجیل حاکم است؛ یعنی دستور حکمرانی از انجیل گرفته میشود برای اهل انجیل؛ و همچنین در [مورد] پیغمبران دیگر که در آیات «وَ مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللهُ فَاُولئٰکَ هُمُ الکافرون»(۸) و «اُولئٰکَ هُمُ الظٰلِمونَ»(۹) و «اُولئٰکَ هُمُ الفسِقونَ»(۱۰) هست، در همه‌ی اینها آن چیزی که منبع و منشأ حکمرانی است و دستور حکمرانی و برنامه‌های حکمرانی از آن گرفته میشود، عبارت است از کتاب الهی که به پیغمبر نازل شده است؛ این اصول و اساس در آن [کتاب] است؛ و همه‌ی برنامه‌های بشری در چهارچوبِ این اصول بایستی گذاشته بشود.  خب این، دستور حکمرانی است لکن این دستور حکمرانی را چه کسی عمل بکند؟ بدون وجود یک مدیریّت و یک فرماندهی که این دستور عملیّاتی نخواهد شد؛ پس یک مدیریّتی لازم است و این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ یعنی پیغمبر اکرم و همه‌ی پیغمبران -نبیّ مکرّم اسلام و قبل از او پیامبران دیگر- مدیران و فرماندهانی هستند که موظّفند حکمرانیِ دینی و الهی در جامعه را که محصول بعثت پیغمبران است و با کتاب الهی ارائه میشود، اجرا کنند و این را تحقّق ببخشند. البتّه این راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام -که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند- گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سوره‌ی بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله»؛(۱۱) مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ قالَ لَهُم نَبِیُّهُـم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا؛(۱۲) طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گرداننده‌ی اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر، که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوّتها کم نیست و زیاد هست. یک وقت دیگر هم این جور است که پیغمبر کسی را معیّن نمیکند لکن خود او دارای موقعیّتی است در دستگاه حکومت که امر او نافذ است؛ مثل حضرت یوسف که امر او هم در دستگاه آن حکومت -که آن حکومت هم بتدریج گرایش به دین حضرت یوسف پیدا کرد- نافذ بود و کارها را انجام میداد، در حالی که حاکم مطلق هم نبود.  بنابراین وضع بعثت به طور خلاصه این جوری است. پس بعثت به معنای برانگیختگی پیغمبر است، این برانگیختگی با ارسال کتاب الهی و دستور حکمرانی الهی که به پیغمبر نازل میشود همراه است و مفاد این حکمرانی را پیغمبر خدا، رسول الهی اِعمال میکند و اجرا میکند و راهبری میکند به شکلهای مختلفی که عرض کردیم. شاید شکلهای دیگری هم وجود داشته باشد که البتّه ما در قرآن از آن اثری ندیدیم؛ امّا ممکن است وجود داشته باشد؛ ما که از همه‌ی حوادث تاریخ مطّلع نیستیم. خب بنابراین دین با این نگاه گسترده چیست؟ دین با این نگاه وقتی که نگاه میکنیم عبارت است از مدیر مجموعه‌ی زندگی انسان؛ یعنی برنامه‌ی جامع؛ نه برنامه‌ی شخصی و برنامه‌های صرفاً عبادی و فردی انسان، که بعضی خیال میکنند دین متکفّل برنامه‌های فردی است و مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره، از حوزه‌ی دین خارج است؛ نه، این نگاه نشان میدهد که دین، جامع است، جامعیّت دارد.  و طبعاً این دین با این نگاه، مورد دشمنی هم قرار میگیرد؛ در همه‌ی زمانها اشرار عالم با یک چنین دینی مخالفت کرده‌اند؛ حالا یا به این صورت که سعی کنند فرو بکاهند این منطقه‌ی عظیم و قلمرو عظیم را به مسائل شخصی یا اینکه علناً در مقابل دین بِایستند؛ که فرمود: وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمین؛(۱۳) که این در سوره‌ی فرقان است؛ هر پیغمبری دشمنانی از مجرمین، گنهکاران، اشرار عالم داشته. در سوره‌ی انعام هم [فرمود]: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۴) بنابراین وقتی که بعثت نبی اتّفاق می‌افتد و نبی مبعوث میشود و این ساز و کار اجرای حکم الهی مطرح میشود، مفسدان و مستکبران و استعمارگران و اخلالگرانِ زندگی بشر، طبعاً با او مخالفت میکنند، غارتگرها با او مخالفت میکنند، ظَلَمه با او مخالفت میکنند. چون ضدّ ظلم است، ضدّ غارت ثروتهای بشری است، ضدّ تسلّط ناحقّ بر آحاد بشر است، اینهایی که اشرار عالم محسوب میشوند، طبعاً در مقابل پیغمبر می‌ایستند. شما امروز هم مشاهده میکنید که در تبلیغات دشمنان، از چیزی به نام «اسلام سیاسی» نام آورده میشود؛ اسلام سیاسی همین است که در نظام اسلامی ایران تحقّق پیدا کرده -که حالا بعد اشاره خواهم کرد به حرکت عظیمی  که امام بزرگوار ما انجام دادند- و آماج حملات آنها، اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی یعنی همین اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاه‌های گوناگون، نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره به وجود بیاورد و یک هویّت دینی و اسلامی را برای یک ملّت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین [میشود گفت]. بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است؛ این را نمیشود فرو کاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض. بنابراین بعثت یک حرکت عظیمی است که برنامه‌ی جامع و نجات‌بخش بشر را در اختیار انسانها میگذارد و آنها را آماده میکند برای یک حرکت بزرگ.  البتّه این جور نیست که برانگیختگی پیغمبر و راهبری او، مردم را از تحرّک در این میدان برکنار کند؛ این جور نیست. همان طور که عرض کردیم، برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسانها منتهی میشود و جامعه را برانگیخته میکند؛ انسانها حرکت میکنند. لذاست که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در آن خطبه‌ی معروف [میفرماید]: وَ واتَرَ فیهِم رُسُلَهُ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛(۱۵) دفینه‌های دانش و خِرد را در وجود انسان زنده میکنند، به حرکت درمی‌آوردند؛ فطرت خفته‌ی آنها را بیدار میکنند و آنها را به حرکت درمی‌آورند. و باز در یک خطبه‌ی دیگر نهج‌البلاغه درباره‌ی پیغمبر میفرماید که «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحمیٰ مَواسِمَه»؛ هم مرهم دارد، هم [مَوْسم] -سابق، روی محلّ زخمها را وقتی که با مرهم خوب نمیشد، یک میله‌ی داغی میگذاشتند و زخم به این وسیله خوب میشد؛ در لغت عرب به این میله‌‌ای که طبیب داغ میکرد و میگذاشت روی زخم، میگویند «مَوْسِم» یا «مِیْسَم»- میفرماید که «قَد اَحکَمَ مَراهِمَه»؛ پیغمبر اسلام، هم مرهمها را آماده کرد، فراهم کرد، «وَ اَحمَیٰ مَواسِمَه»؛ هم آن میله‌های لازم را فراهم کرد که «یَضَعُ حَیثُ یَحتاج»(۱۶) یا «حَیثُ شاء»؛ هرجا لازم است و هر جا مفید است، مرهم، و هر جا لازم است، آن [موسم]. این حدودی که می‌بینید در اسلام هست -حدود و مجازاتها و مانند اینها- همان میله‌های گداخته است که روی زخم میگذارند که زخم را خوب کند؛ این در مورد مسائل مربوط به بعثت.  و امّا راجع به مسائل انقلاب. انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دوره‌ی معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمرّ بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار خود، با شجاعت خود، با اندیشه‌ی بلند خود، با فداکاری خود پُررنگ کند و نمایان کند؛ [این] همان خطّ بعثت است که خب در طول زمان کم‌رنگ بود، امام بزرگوار توانست آن را پُررنگ کند و جامعیّت اسلام را در عمل نشان بدهد ،و نشان بدهد که اسلام یک دین جامع است و شامل همه‌ی زندگی انسان است؛ امام بزرگوار این را برجسته کرد؛ ابعاد اجتماعی و سیاسی دین را که به فراموشی سپرده شده بود، احیا کرد و به یاد آورد: وَ یُذَکِّرُوهُم مَنسیَّ نِعمَتِه؛ و مصداق این جمله قرار داد. خب این انقلاب به پیروی از بعثت نبوی بر ضدّ ظلم بود، بر ضدّ استبداد بود و بر ضدّ استکبار بود، طرف‌دار مظلومان بود از هر آئینی، از هر دینی -مظلومان به معنای حقیقی کلمه- طرف‌دار محرومان بود، طرف‌دار مستضعفان بود از هر ملّتی و با هر دین و مسلکی، و در همه حال هم این انقلاب، عموم بشریّت را به صراط مستقیم اسلام دعوت کرد، و حرکت اساسی انقلاب این است.  خب وقتی که این انقلاب تشکیل شد و نظامی را بر این اساس به وجود آورد که نظام جمهوری اسلامی است، همان حادثه‌ای که برای پیغمبران پیش می‌آمد تکرار شد؛ یعنی اشرار عالم در مقابل این انقلاب صف کشیدند همچنان که در مقابل پیغمبران صف میکشیدند؛ وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ؛(۱۷) مجرمین عالم و اشرار عالم ، مستکبرین عالم در مقابل انقلاب صف کشیدند و مشغول مقابله شدند. این البتّه خلاف انتظار ما هم نبود، ما از اوّل هم توقّع نداشتیم که اینها با انقلاب سازگاری نشان بدهند؛ از اوّل معلوم بود که چنین اتّفاقی می‌افتد: هٰذا ما وَ عَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه؛(۱۸) معلوم بود که با انقلابی با این خصوصیّات، امثال آمریکا و قدرتهای استکباری و شورویِ آن روز مقابله میکنند و می‌ایستند، و همین جور هم شد.  خب، این مقابله قطعاً وجود دارد منتها آنها در این قضیّه‌ی مقابله و معارضه‌ی با جمهوری اسلامی هم مثل همه جا تحریف و دروغ‌گویی را رایج کردند؛ گفتند جمهوری اسلامی با همه‌ی دنیا سر ناسازگاری و سر ستیزه‌گری دارد؛ این درست نیست، این خلاف است. ما از قرآن یاد گرفته‌ایم که با کسانی که با نظام اسلامی دشمنی نمیکنند خوش‌رفتاری کنیم. در سوره‌ی ممتحنه است که «لا یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوِّا اِلَیهِم»؛ این کفّاری که با شما سر ستیزه ندارند، سر جنگ ندارند، عملاً با شما دشمنی نمیکنند، شما به اینها نیکی کنید، با اینها هم به قسط و عدل عمل کنید؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین.(۱۹) اِنَّما یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَاَخرَجوکُم مِن دِیـارِکُم وَ ظاهَروا عَلیًّ اِخراجِکُم اَن تَوَلَّوهُم.(۲۰) بنابراین آیه‌ی قرآن این را میگوید. این جور نیست که میگویند جمهوری اسلامی با همه سر ستیزه دارد؛ نخیر، ما با کسانی که با ما دشمنی نمیکنند -از هر دینی، از هر مذهبی- مشکلی نداریم، به اینها نیکوکاری هم میکنیم. تأکید اسلام مقابله‌ی با دشمنان است، کسانی که دشمنی میکنند، نه کسانی که دینشان با شما یکی نیست. در داخل کشور، یک گروهی از این روشنفکرنماها -البتّه سالها پیش؛ که اخیراً هم گاهی تکرار میشود- عنوان دگراندیش را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دادند. من در یک سخنرانی گفتم که برای ما دگراندیش مسئله‌ای نیست؛(۲۱) اندیشه‌ی شما دیگر است، خب دیگر باشد، چه اشکال دارد؟ ما با اندیشه‌ی شما کاری نداریم [لکن] دشمنی نباید بکنید. قرآن روی دشمن و دشمنی کردن تکیه میکند. در سوره‌ی ممتحنه میفرماید: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیٰاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة؛(۲۲) با کسانی که دشمن من و دشمن شما هستند -هم دشمن خدایند، هم دشمن جامعه‌ی اسلامی‌اند- دوستی نکنید، آنها را همراه خودتان و هم‌پیمان خودتان نگیرید. یا آن آیه‌ی معروف «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل» که در سوره‌ی انفال است، بعد دارد که «تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُم»؛(۲۳) این قوّت ایجاد کردن، اقتدار ایجاد کردن، سلاح تولید کردن و خود را قدرتمند کردن، برای این است که «تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ الله»، دشمن را بترسانید؛ بحث غیر دشمن نیست. بنابراین تکیه‌ی اسلام بر مواجهه‌ی با دشمنِ فعّال است. خب این دشمنان را ما از اوّل انقلاب آزموده‌ایم و تجربه‌ کرده‌ایم. از روز اوّل انقلاب، با اینکه جمهوری اسلامی نسبت به بیگانگان و دیگران خیلی گذشتها کرد، از همان اوایل توطئه‌ها علیه جمهوری اسلامی شروع شد؛ بیش از همه آمریکا، بعد هم دیگران؛ و تا الان هم ادامه دارد.  دو عنصر مهم برای مواجهه با این دشمنی‌ها لازم است -که بنده همیشه توصیه‌ کرده‌ام، باز هم توصیه میکنم- دو خصوصیّت در آحاد مردم لازم است: یکی عبارت است از بصیرت، و دوّمی عبارت است از صبر و استقامت، که اگر چنانچه این دو عنصر وجود داشت دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند، هیچ لطمه‌ای نمیتواند بزند، هیچ توفیقی در مواجهه‌ و مقابله‌ی با نظام اسلامی به دست نمی‌آورد؛ بصیرت و صبر. این همان است که امیرالمؤمنین فرمود: «وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلّا اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبرِ وَ العِلمِ بِمَواضِعِ الحَقّ» که این در خطبه‌ی ۱۷۳ نهج‌البلاغه است.  بصیرت یعنی چه؟ بصیرت یعنی تیزبین بودن و راه درست را شناختن. انسان گاهی اشتباه میکند؛ حالا احتمال اشتباهِ انسانهای ابتدائی و تازه‌کار که بیشتر است، آدمهای قدیمی و مجرّب هم مواردی اشتباه میکنند راه درست را؛ بایستی مراقبت کرد که انسان در شناخت راهِ درست اشتباه نکند؛ در غبارآلودگی فتنه‌ها بتواند راه را پیدا کند و بفهمد راه درست چیست؛ بصیرت به این معنا است.  صبر یعنی چه؟ صبر یعنی استقامت در این راه، زاویه پیدا نکردن با این صراط مستقیم و پای فشردن بر حرکت در این صراط مستقیم؛ این به معنای صبر است. صبر را بد معنا نکنند، صبر را جور دیگری [معنا نکنند]. البتّه غالباً دشمنان یا کسانی که آگاهی درستی ندارند صبر را بد معنا میکنند؛ صبر یعنی اینکه انسان استقامت بِوَرزد، پافشاری کند، ایستادگی کند، راه را ادامه بدهد، متوقّف نشود؛ این معنای صبری است که در مقابله‌ی با دشمنان به کار میرود.  خب اگر این دو خصوصیّت وجود داشته باشد، دشمن غالب نمیشود. یکی از راه‌هایی که این دو خصوصیّت را بتوان در جامعه حفظ کرد، عبارت است از «تواصی»، همان که در سوره‌ی والعصر هست: وَ تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛ مردم یکدیگر را تواصی کنند؛ این زنجیره‌ی تواصی و توصیه کردن به یکدیگر [برقرار باشد]؛ هم توصیه به حق کنند، راه حق را تأکید کنند، هم توصیه‌ی به صبر بکنند؛ این، همه را نگه میدارد. اگر چنانچه تواصی به صبر و تواصی به حق و بصیرت در جامعه وجود داشته باشد، این جامعه به‌آسانی دستخوش تحرّکات دشمن نخواهد شد؛ امّا اگر چنانچه این جریان تواصی که زنجیره‌ی محافظت مؤمنان است، ‌قطع بشود قطعاً خسارت خواهد رسید: اِنَّ ‌الاِنسانَ‌ لَفی‌ خُسر، اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ‌‌ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛(۲۴) اگر این تواصی نباشد، خسارت تحقّق پیدا خواهد کرد. خب، دشمن همین عامل مهم را هدف قرار میدهد.   دشمن دو هدف را به نظرما در جنگ نرم دنبال میکند -حالا یک جنگهای آشکار نظامی و سخت و خشن هست که آنها حکم خودش را دارد، امّا جنگ نرم مشکل‌تر علاج میشود و به یک معنا از جنگ سخت خطرناک‌تر هم هست- دشمن در این جنگ نرم دو حرکت را انجام میدهد: یکی این است که این زنجیره‌ی تواصی به حق و به صبر را قطع کند؛ دوّم اینکه حقایق را وارونه نشان بدهد که تبلیغات فراوانی هم دارند که حقایق عالم را راحت بعکس و بدروغ وارونه نشان بدهند. امّا اینکه رشته‌ی تواصی به حق و صبر را در بین مؤمنان قطع کند، جریان تواصی را قطع کنند، چیز خطرناکی است؛ [اینکه] کاری کنند که مؤمنین به یکدیگر توصیه نکنند، همدیگر را حفظ نکنند، به یکدیگر امید ندهند؛ اگر قطع این جریان، بریده شدن جریان تواصی در جامعه اتّفاق بیفتد، خیلی خطرناک است. این موجب میشود که انسانها احساس تنهایی کنند، احساس نومیدی کنند و اراده‌ها ضعیف بشود، امیدها کمرنگ بشود، جرئت اقدام از دست برود. وقتی تواصی نبود، این اتّفاقات می‌افتد؛ و طبعاً وقتی این جور شد، امیدها کم شد و جرئتها کم شد و اراده‌ها ضعیف شد، قهراً هدفهای عالی و متعالی بتدریج از دسترس دور میشود و کمرنگ میشود و دست‌نیافتنی به نظر میرسد و به دست فراموشی سپرده میشود؛ که این افسران جنگ نرم ما نباید اجازه بدهند این اتّفاق بیفتد. من یک وقتی(۲۵) گفتم جوانهای ما افسران جنگ نرم ما هستند. جوانها نباید اجازه بدهند یک چنین اتّفاقی بیفتد و باید امیدآفرینی کنند، باید توصیه‌ی به ایستادگی، توصیه‌ی به تنبلی نکردن، توصیه‌ی به خسته نشدن کنند؛ اینها کارهایی است که جوانهای ما که گفتیم افسران جنگ نرم هستند بر عهده دارند. البتّه امروز فضای مجازی یک فرصتی است برای این کار. حالا دشمنان از فضای مجازی جور دیگر استفاده میکنند امّا شما جوانهای عزیز این جوری از آن استفاده کنید: از فضای مجازی استفاده کنید برای امیدآفرینی، برای توصیه‌ی به صبر، برای توصیه‌ی به حق، برای بصیرت‌آفرینی، برای توصیه‌ی به خسته نشدن، تنبلی نکردن، بیکاره نماندن و مانند اینها. خب این در مورد این کارِ اوّل دشمن که قطع زنجیره‌ی تواصی و حفاظت از یکدیگر است.  کار دوّمشان را هم که گفتیم وارونه‌نمایی حقیقت است، دروغ‌گویی در باب حقیقت. این ‌قدر هم با جرئت و قاطعیّت این دروغ را میگویند که هر کسی گوش کند، خیال میکند که این راست میگوید. خیلی خونسرد و محکم و قاطع حقیقت را ۱۸۰ درجه وارونه نشان میدهند. حالا مثلاً فرض بفرمایید که الان شش سال است که همدست عربِ آمریکا دارد مردم مظلوم یمن را در خانه‌شان، در خیابانشان، در بیمارستان‌شان، در مدرسه‌شان بمباران میکند، آنها را محاصره اقتصادی کرده، از رسیدن غذا مانع میشود، از رسیدن دارو مانع میشود، از رسیدن نفت به آنها مانع میشود؛ شش سال است که این اتّفاق افتاده و این البتّه با چراغ سبز خود دولت آمریکا اتّفاق افتاد، آن وقت هم دولت دموکرات بر سر کار بود؛ چراغ سبز [نشان] دادند و این دولت قسیّ‌القلب و سنگدل و ظالم عرب متأسّفانه با مردم یمن دارد این جور رفتار میکند. خب این واقعیّت قضیّه است. حالا یمنی‌ها که البتّه مردم خیلی بااستعدادی‌اند -مردم یمن بسیار بااستعدادند- توانسته‌اند با استفاده از برخی از پدیده‌ها برای خودشان وسایل دفاعی به وجود بیاورند -یا تهیّه کنند، یا خودشان بسازند- و به این بمبارانهای شش‌ساله جواب بدهند، به مجرّد اینکه از طرف یمنی‌ها یک کاری انجام میگیرد، فریاد تبلیغات اینها بلند میشود که «آقا حمله شد، آقا ترور شد»! همه‌ی آنها میگویند، سازمان ملل هم میگوید، که واقعاً زشتیِ کار سازمان ملل در این زمینه از کار آمریکا بدتر است. خب آمریکا یک دولت مستکبر ظالم است، سازمان ملل چرا؟ آن [دولت] را به خاطر شش سال بمباران محکوم نمیکنند [امّا] این را برای خاطر اینکه در مواقعی از خودش دفاع کرده و این دفاع کارگر شده، ملامت میکنند و همه روی او میریزند و حمله میکنند. این یک نمونه از دروغ‌گویی. یا بزرگ‌ترین زرّادخانه‌ی اتمی دنیا در آمریکا است؛ بزرگ‌ترین زرّادخانه‌ی اتمی! حالا شاید هزارها -من نمیدانم- بمب اتم اینها در انبارهایشان دارند و این را به کار هم بردند، یعنی تنها دولتی که بمب اتم را تا حالا به کار برده، دولت آمریکا است. آمریکا ۲۲۰ هزار نفر را در یک ساعت، در یک روز قتل‌عام کرده؛(۲۶) این [کار] را این جوری کردند، آن وقت فریاد میزنند که ما ضدّ توسعه‌ی سلاحهای اتمی هستیم! یعنی این جوری است دیگر؛ مدّعی‌اند که ما مخالف سلاح کشتار جمعی هستیم! دروغ میگویند؛ بدترین و خطرناک‌ترین سلاح کشتار جمعی دست آنها است؛ آن را به کار هم برده‌اند، استفاده هم کرده‌اند، در عین حال میگویند ما مخالف سلاحهای کشتار جمعی هستیم. آمریکا از مجرمی که مخالف خودش را با ارّه تکّه‌تکّه میکند -دیگر همه‌ی دنیا فهمیدند؛ سعودی‌ها یک مخالف را با یک شکلی گیر انداختند و با ارّه تکّه‌تکّه‌اش کردند(۲۷)- حمایت میکند و بعد میگوید که من طرف‌دار حقوق بشرم؛ یعنی وارونه‌نماییِ حقیقت تا این حد، با این شکل! داعش را خود آمریکا ایجاد کرد -این را دیگر خود آمریکایی‌ها اعتراف کردند، ما نمیگوییم؛ هم آن که ایجاد کرده بود گفت، هم آن که رقیب او بود، در مقام حمله‌ی به او گفت؛ همه‌ی آنها گفتند و اعتراف کردند که داعش را آمریکا ایجاد کرده- آن وقت به بهانه‌ی وجود داعش، در عراق، در سوریه پایگاه نظامی درست میکنند که ما میخواهیم با داعش مخالفت کنیم! و امکانات رسانه‌ای مدرن در اختیار داعش میگذارند، پول در اختیارش میگذارند، اجازه میدهند که نفت سوریه را از بین ببرند و ببرند و بفروشند و سودش را استفاده کنند، در عین حال هم میگویند ما داریم با داعش مبارزه میکنیم؛ این کارهایی است که اینها میکنند؛ خلاف واقع ‌نمایی. از حضور ایران در منطقه با بغض و کینه یاد میکنند که چرا ایران در منطقه حضور دارد؛ یعنی چرا ایران در سوریه، در عراق، در بعضی جاها حضور دارد؛ در حالی که حضور ما حضور نظامی نیست؛ و آنجایی که نظامی‌های ما هم بودند، حضور مستشاری بوده؛ یک جاهایی هم که اصلاً نظامی‌ها حضور ندارند، صرفاً حضور سیاسی است، این را با کینه و به عنوان یک مشکل بزرگ که موجب بی‌ثباتی و مانند اینها است میگویند، در حالی که منطقه، منطقه‌ی ما است و هر جا هم ما وارد شدیم، برای دفاع از دولت قانونی آنجا وارد شدیم؛ چه در عراق، چه در سوریه، هدف ما دفاع از دولت قانونی بوده و با رضایت و خواست خود آن دولتها وارد شدیم؛ این را این جوری بزرگ میکنند، در حالی که خودشان ظالمانه، بدون اجازه وارد سوریه میشوند، یک منطقه‌ای را اشغال میکنند، پایگاه نظامی درست میکنند یا در عراق چندین پایگاه نظامی درست میکنند. وارونه‌نمایی حقیقت جزو کارهای اینها است؛ و در همه‌ی زمینه‌ها این جوری است. و البتّه حتماً بایستی آمریکایی‌ها عراق را تخلیه کنند که خواست خود عراقی‌ها و قانون آنها است؛ سوریه را حتماً بایستی زودتر تخلیه کنند؛ هر چه زودتر. بنابراین این کار آنها است.  ما باید بدانیم با این بار سنگین امانتی که انقلاب اسلامی بر دوش ما، بر دوش ملّت ایران گذاشته و راه سعادتی که جلوی آنها باز کرده، ما وظایفی داریم؛ از جمله‌ی این وظایف، همین تواصی به حق و به صبر، و شناخت دشمن و ایستادگی در مقابل دشمن، و تسلیم نشدن در مقابل دشمن و اعتماد نکردن به این دشمن غدّار است. این عرض امروز ما.  در آخر فقط یک جمله مجدّداً درباره‌ی مسائل این همه‌گیری بیماری عرض بکنم. سال به پایان رسید و تلاش و مجاهدت مجموعه‌ی درمانی کشور در مقابل بلای کرونا یک سال و بیشتر از یک سال شد، و لازم است هم بنده و هم آحاد مردم، سپاس قلبی خودمان را به این مجموعه ابراز کنیم؛ آنها را دعا میکنیم و از آنها متشکّریم و سفارش میکنم که همه دفاع کنند. امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال توجّهاتش را و رحمتش را و فضلش را شامل حال ملّت کند، برای عید مبعث خدای متعال عیدی مبارکی را ان‌شاءالله به ملّت ایران و به همه‌ی مؤمنین عالم و به امّت اسلامی عطا کند و همه‌ی ما را توفیق بدهد که بتوانیم به وظایفمان عمل کنیم و رضای حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) و دعای آن بزرگوار را شامل حال ما کند و روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح مطهّره‌ی شهدای بزرگوار را ان‌شاء‌الله از ما راضی و خشنود کند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته  
2,143
1399/12/15
بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47444
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. به همه‌ی ملّت عزیز ایران و شنوندگان و بینندگان این برنامه سلام عرض میکنم. بحمدالله مجدّداً فرصتی پیش آمد برای سخن گفتن از درخت و گیاه، و از فضای سبز و محیط‌ زیست؛ خداوند متعال گیاه را و درخت را یک عامل مهمّی در جریان زندگی بشر قرار داده است. گیاه و درخت و سبزه و آنچه از آنها ناشی میشود، در ساخت تمدّن بشری یک پایه‌ی مهم و اساسی است؛ گیاهان و درختان، هم هوا را تصفیه میکنند، هم برای بشر غذا تولید میکنند، هم مایه‌ی تلطیف روح و روان بشری هستند، هم نماد آبادانی و خرّمی محیط زندگی بشر محسوب میشوند، هم بسیاری از داروهای مورد نیاز انسان از گیاهان به دست می‌آید، بعلاوه‌ی منافعی که در چوب و برگ و ریشه و مانند اینها وجود دارد؛ بنابراین می‌بینید که گیاه و درخت و سبزه یک عامل اساسی و مهمّی در زندگی بشر است. علاوه‌ی بر آنچه گفته شد، نگاه ما به درخت و گیاه و سبزه و محیط ‌زیست، یک نگاه معرفتی و معنوی است، نگاه معرفت دینی است؛ این در ادبیّات ما هم کاملاً رواج دارد و آحاد مردم و متفکّرین و همه‌ی کسانی که در زمینه‌ی مسائل بشری حرف میزنند، در این زمینه‌ها نظر داده‌اند و حرف زده‌اند: برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقی دفتری است معرفت کردگار(۱) یعنی نگاه، نگاه معرفتی است. برای همین هم هست که در شرع مقدّس اسلام غرس(۲) کردن درخت و نشاندن نهال یکی از حسنات محسوب شده؛ روایات متعدّدی داریم که ما را تحریص میکنند و ترغیب میکنند به اینکه درخت بنشانید، نهال بنشانید که اینها حسنه است. در قانون اساسی ما هم که برای محیط‌ زیست یک اصل وجود دارد(۳) که اهمّیّت آن را و ضرورت پرداختن به آن را به بهترین بیانی در آنجا بیان کرده. بنابراین، فعّالیّتهایی که در مورد فضای سبز و درخت و گیاه و محیط ‌زیست و جنگل و بقیّه‌ی[این امور] انجام میگیرد، فعّالیّتهای دینی است، فعّالیّتهای انقلابی است؛ و جوانهای عزیز ما نباید گمان کنند که مسئله‌ی محیط‌ زیست یک مسئله‌ی تزئینی و تجمّلاتی و زیادی است؛ نه، یک مسئله‌ی اساسی و مهمّی است که در شرع و قانون آمده. خوشبختانه کشور ما به خاطر تنوّع آب و هوایی‌، تنوّع محیط ‌زیست و تنوّع اقلیمی‌ای که دارد، عرصه‌ی وسیعی برای فعّالیّتهای محیط‌زیست است و میتوان کارهای بزرگی انجام داد؛ و آحاد مردم و جوانهایی که در خدمات گوناگون کشوری بحمدالله حضور دارند -از علمی تا اجرائی تا سیاسی تا اجتماعی- در زمینه‌ی محیط‌ زیست هم میتوانند فعّال بشوند و کار کنند و تلاش کنند. متأسّفانه در جامعه هستند کسانی که محیط ‌زیست را قربانی منافع شخصی خودشان میکنند؛ فدای سودطلبی و منفعت‌طلبی خودشان میکنند. هستند از این کسانی که این‌جوری‌اند، طبیعت را تخریب میکنند، جنگل و کوه را نابود میکنند، مراتع را پایمال میکند، سفره‌های زیرزمینی و آب را به یغما میبرند؛  اینها همه واقعاً بلای بزرگی است که تخریب محیط‌ زیست است و همه باید مقابل آن بِایستند؛ چه مسئولین و چه آحاد مردم. خب اینها در واقع زندگی آینده‌ی بشر را به خطر می‌اندازد؛ آن که کوه‌ها را در واقع وسیله‌ای قرار میدهد برای بالا بردن آهن و فولاد و ساختمان‌سازی و آپارتمان‌سازی و مانند اینها یا مراتع را نابود میکند یا [درختان] جنگلها را میبُرد و تبدیل به یک کاربری‌های مضر میکند، در واقع نسلهای آینده‌ی بشری را دارد از این نعمتها محروم میکند و به خطر می‌اندازد. البتّه یک خطرات طبیعی و بلاهای طبیعی هم هست؛ جنگلها گاهی به خاطر حوادث طبیعی مثلاً آتش میگیرند که اینها قابل پیشگیری است؛ هم [برای] جنگلها، هم تالابها، هم دریاچه‌ها این بلاهای طبیعی وجود دارد، امّا قابل پیشگیری است؛ از اینها بایستی پیشگیری بشود که این به عهده‌ی مسئولین است و اگر نکنند، واقعاً در این مسئله تقصیر کرده‌اند. بنابراین امروز که روز درختکاری در نظر گرفته شده، روز مهمّی است؛ خوب است که همه در کشور، امروز و همیشه به مسئله‌ی محیط‌ زیست و فضای سبز اهمّیّت بدهند. یک جمله هم درباره‌ی مسئله‌ی کرونا عرض بکنیم. سال گذشته مسئولین راجع به کرونا -که مثل امروزی در اوایل کرونا بود- هشدار دادند و گفتند، بنده هم یک کلمه‌ای در همین روز محیط ‌زیست خطاب به مردم عزیزمان عرض کردم(۵) که خوشبختانه حرف دلسوزان اثر کرد و مردم در ایّام عید کاملاً ملاحظه کردند و بلای بزرگی را که در آن ایّام میتوانست متوجّه کشور بشود از سر دور کردند. امسال من احساس میکنم که خطر از سال گذشته بیشتر است؛ امسال خطر را بهتر می‌شناسیم، بیشتر می‌شناسیم و میدانیم که متأسفانه خطر در کشور فراگیر شده؛ سال گذشته به این اندازه نبود؛ بنابراین امسال هم بایستی همه رعایت کنند. هر چه ستاد ملّی کرونا گفت [باید رعایت شود]؛ اگر سفر را ممنوع کردند، [مردم] سفر نروند؛ هر چه را لازم دانستند انجام بدهند. بنده که مثل سال گذشته قطعاً سفر نخواهم رفت؛ و هر چه ستاد ملّی در این زمینه بگوید [رعایت میکنم].  و مسئله‌ی کرونا در وضع معیشت مردم هم مؤثّر است؛ یعنی این را باید بدانیم. می‌بینید که کرونا چه مشکلاتی را برای معیشت مردم فراهم کرده؛ اگر چنانچه این ادامه پیدا کند، همین طور بدتر خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد و مشکلات بیشتر خواهد شد؛ باید هر چه زودتر بتوان کلک این بلای طبیعی بزرگ را کَند. متأسّفانه امروز وضع معیشت مردم خوب نیست؛ این غصّه‌ی بزرگی است برای ما. گرانی‌ها زیاد است؛ شما ملاحظه کنید شب عید، قیمت میوه و مانند اینها خیلی گران است؛ میوه فراوان امّا قیمتها بسیار بالا. متأسّفانه [سود حاصل از] این قیمتها به جیب باغدار هم نمیرود که ما مثلاً بگوییم یک قشر زحمت‌کشی یک سودی میبرند؛ نه، متأسّفانه این سود را دلالها و واسطه‌ها و این دستهای وسط و سودجو میبرند و به باغدار چیزی نمیرسد، به مردم هم که ضرر میرسد؛ بنابراین بایستی مسئولین محترم این مشکل معیشتی مردم و مشکل گرانی را هم حل کنند. و این ممکن است، راه‌حل دارد؛ بنده در جلسات متعدّد این را تذکّر داده‌ام و نظرات و راه‌حل‌هایی که کارشناسان در این زمینه گفته‌اند، مطرح کرده‌ایم و بیان کرده‌ایم؛ راه‌حل دارد؛ ان‌شاءالله که بتوانند اینها را انجام بدهند. امیدواریم که خداوند متعال برای کشور و برای مردم، آینده‌ی نیکی را مقدّر فرموده باشد و قلب مقدّس ولیّ‌عصر از ما راضی باشد، و دعای آن بزرگوار شامل حال ملّت ما و کشور ما باشد. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ۱) سعدی. دیوان اشعار، غزلیّات (با کمی تفاوت)
2,144
1399/12/04
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47396
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید آقایان محترم. تقریباً بعد از یک سال تجدید عهد شد و آقایان را زیارت کردیم؛ منتها دوست میداشتیم که در یک شرایط بهتری دوستان را میدیدیم، از نزدیک با آنها صحبت میکردیم که متأسّفانه شرایط کنونی آن را ایجاب نمیکند. ولادت مولای متّقیان امیرمؤمنان (سلام ‌الله ‌و ‌صلوات ‌الله‌ علیه) را تبریک عرض میکنیم -که یکی دو روز دیگر است- و همچنین ولادت مبارک و ذی‌جود حضرت جوادالائمّه (علیه ‌آلاف‌ الصّلاة‌ و السّلام) را هم تبریک عرض میکنیم. در این فاصله برادران خوبی، دوستان عزیزی، شخصیّت‌های برجسته‌ای از این مجلس از دنیا رفتند، برایشان طلب آمرزش میکنیم. البتّه یک فهرستی به من دادند از همه‌ی درگذشتگان دوره‌ی پنجم که من دیگر وقت را نمیگذرانم، آقای رئیسی هم آن را فرمودند. خداوند ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند و جزای خیر به آنها بدهد و ما را موفّق بدارد که قدر این چهره‌های برجسته‌ی علمی و عملی خودمان را بیشتر بدانیم. بنده دو مطلب را آماده کرده‌ام که عرض بکنم: یک مطلب در مورد یک نیاز فکری جامعه است که حالا شرح خواهم داد، متناسب با این جلسه -به مناسبت حضور علما و فضلا و [مانند] اینها و مخاطب آن هم در واقع حوزه‌های علمیّه و فضلای حوزه و دانشگاه و مانند اینها هستند- یک مطلب هم یک مطلب سیاسی بین‌المللی است که آن را هم عرض میکنم.  
2,145
1399/11/29
بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47366
در سالروز قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال۱۳۵۶(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  به مردم عزیز تبریز و آذربایجان سلام و تحیّت عرض میکنم و روز تاریخی و فراموش‌نشدنی بیست‌ونهم بهمن را که امسال متأسّفانه به خاطر ضرورت به این صورت برگزار میشود گرامی میدارم. ما هر سال در این حسینیّه با حضور شما مردم عزیز و فضای پُرشوری که احساسات آذربایجانی و تبریزی شما ایجاد میکرد دلخوش بودیم و شما را از نزدیک زیارت میکردیم؛ امسال متأسّفانه این [امکان] فراهم نیست؛ و این هم جزو حوادث گوناگون زندگی است؛ هر روزی به یک نحوی است. ان‌شاء‌الله امیدواریم که بزودی این موانع هم برطرف بشود.  حلول ماه رجب را به همه‌ی شما عزیزان، به اهالی تبریز و آذربایجان،و به عموم مردم ایران تبریک عرض میکنم و امیدوارم که همه از برکات معنوی این ماه بهره‌ ببرند. خب بله در این ماه، اجتماعات وجود ندارد و آنچه هر سال برای مردم در اجتماعاتِ عبادی و حال و ذکر و توجّه میسّر بود، امسال نیست لکن در خانه‌ها از دعاهای رجب غفلت نشود؛ دعاهای بسیار خوبی است، و این تعطیلی موقّتِ اجتماعات نبایستی موجب بشود که ما از برکات این ماه و از عبادت و دعا و توسّل به درگاه الهی غافل بشویم. آنچه امروز عرض خواهم کرد، چند کلمه در آغاز در مناقب تبریز و آذربایجان است. با اینکه در این زمینه زیاد صحبت کرده‌ایم امّا تصوّر بنده این است که این حرفها باید تکرار بشود تا ذهن جوانهای عزیزِ ما بخصوص جوانهای عزیزِ آن خطّه با این حقایق بیشتر آشنا بشود؛ چند کلمه در باب یادمان بیست‌ونهم بهمن ۵۶ -این حادثه‌ی تاریخی بسیار مهم- و چند جمله درباره‌ی درسی که امروز باید از این حادثه بگیریم و استفاده کنیم و با بهره‌برداری از این درس بزرگ، ضعفهایی را که امروز داریم باید برطرف کنیم. یک کلمه‌ی کوتاه هم درباره‌ی انتخابات عرض خواهم کرد.  امّا در باب تبریز، خب حادثه‌ی بیست‌ونهم بهمن ۵۶ یک حادثه‌ی پُرافتخارِ جهادی و عملیّاتی بود؛ کار مهمّی بود و واقعاً مایه‌ی افتخار مردم تبریز است، لکن افتخارات آذربایجان و افتخارات تبریز به این کار جهادی و امثال این کار جهادی محدود نمیشود؛ دامنه‌ی افتخارات این شهر و این منطقه بسیار گسترده‌تر است؛ من چند نمونه را عرض میکنم: یکی مسئله‌ی نخبه‌پروری است. منطقه‌ی آذربایجان، بخصوص تبریز هم در علم، هم در هنر، هم در سیاست، یک منطقه‌ی نخبه‌پرور است. در علم، هم علوم دینی و هم علوم طبیعی و مادّی، در این ۱۵۰ سال اخیر -حالا قبل از آن را من خیلی تتبّع نکرده‌ام- این منطقه از لحاظ [پرورش] فقهای بزرگ، از لحاظ حکمای بزرگ، از لحاظ متکلّمین، از لحاظ دانشمندان علوم طبیعی، یک منطقه‌ی ممتاز و حقیقتاً نخبه‌پرور است؛ پس نخبه‌پروری در علم، نخبه‌پروری در هنر [که به عنوان] یک نمونه از شعرای تبریز، هنرمندان تبریز، هنرمندان اقسام هنرها، مرحوم شهریار (رحمة الله علیه) را اسم می‌آ‌ورند و اسم می‌آوریم که بنده هم معتقدم، منتها فقط ایشان نبودند؛ شعرای زیادی در تبریز [بودند] که به فارسی یا ترکی شعر میگفتند. همچنین در سیاست هم آذربایجان شخصیّت‌های برجسته‌ای را در گذشته و امروز تقدیم کرده؛ بنابراین یکی از خصوصیّات این منطقه نخبه‌پروری است که این را باید نگه داشت، باید حفظ کرد.  نکته‌ی دیگر، جریان‌سازی در تحوّلات تاریخی و سیاسی کشور است. باز در همین ۲۰۰ سال اخیر، ۱۵۰ سال اخیر وقتی که نگاه میکنیم، [آذربایجان] یک منطقه‌ی جریان‌ساز بوده است. یک وقت [هست که] کسی به یک ماجرایی ملحق میشود، یک وقت کسی در یک ماجرا، جریان ایجاد میکند، تحوّل ایجاد میکند، در ایجاد آن جریان و تداوم آن جریان تأثیرگذاری میکند؛ تبریز و آذربایجان از این قبیل بوده است. از دوره‌ی فتوای تحریم تنباکوی مرحوم میرزای شیرازی که مرحوم حاج میرزا جواد مجتهد که یکی از برجستگان علمای تبریز و خانواده‌ی معروف مجتهد و مجتهدی هستند در این منطقه اثرگذار بودند؛ خب، میرزای شیرازی در سامرّا بودند؛ اگر علمای بلاد ایران مثل میرزای آشتیانی(۲) در تهران و ایشان در اینجا و بعضی از علمای دیگر در مناطق دیگر نبودند، این فتوا همه‌گیر نمیشد و آن اثر مطلوب را نمیگذاشت. اینجا مرحوم حاج میرزا جواد در این زمینه فعّال وارد میدان شدند. در مشروطه همین طور -که حالا بعد عرض خواهم کرد، اشاره خواهم کرد- پس بنابراین در تحوّلات تاریخی و سیاسی کشور، این منطقه و بالخصوص شهر تبریز و به طور کلّی منطقه‌ی آذربایجان دارای این روحیه‌ی جریان‌سازی بودند.  نکته‌ی بعدی [این است که] آذربایجان دژ استوار ایران در مقابل حملات خارجی بوده؛ یعنی ما با همسایه‌های متعرّض و متجاوز -چه روسیه‌ی تزاری، چه عثمانی سابق، چه شوروی- همواره با حملاتی مواجه بوده‌ایم؛ اگر چنانچه آذربایجان نبود و تبریز نبود و مقاومتها نبود و ایستادگی‌ها نبود و جان‌فشانی‌ها نبود، ممکن بود این تعرّض به مناطق مرکزی کشور هم کشیده بشود. آذربایجان، سد و دژ مستحکمی بوده است که همواره این حملات را پس زده و جلوی آنها را گرفته.  یک نکته‌ی بسیار مهم این است که منطقه‌ی تبریز و آذربایجان دو ویژگی هویّتی ثابت و همیشگی داشته‌اند: یکی عبارت است از دلبستگی عمیق به اسلام و به دیانت اسلامی؛ و دوّمی غیرت و حمیّت شدید نسبت به ایران؛ این همیشه در دورانهای مختلف در آذربایجان وجود داشته که به اسلام و ایران آن‌چنان اهمّیّت داده‌اند و درباره‌ی آن آن‌چنان حمیّت نشان داده‌اند که واقعاً یک برجستگی مهمّی است؛ آذربایجانی‌ها مکرّر در برابر توطئه‌های بیگانگان که میخواستند تجزیه کنند مناطق مختلف ایران را، در این منطقه در مقابل این تجزیه‌طلبی‌ها ایستاده‌اند و یکپارچگی کشور را حفظ کرده‌اند.  یک نکته، نقش‌آفرینی چهره‌ها است. چهره‌های نقش‌آفرین در کلّ مسائل کشور در این منطقه زیادند؛ همین طور که عرض کردم، در ماجرای تنباکو مرحوم حاج میرزا جواد، در اوایل قضایای مشروطه ستّارخان و باقرخان -که باقرخان با پدر ما هم‌محلّه بودند، ایشان دیده بود باقرخان را در محلّه‌ی خیابان- و بعد در یک برهه‌ی دیگر، وقتی که روسها وارد تبریز شده بودند و آنجا بودند، مرحوم ثقةالاسلام(۳) و علمای بزرگ دیگری مجاهدت کردند، مبارزه کردند و به شهادت رسیدند. بعد در یک برهه‌ی دیگر، حرکت شیخ محمّد خیابانی و میرزا اسماعیل نوبری که اینها وارد میدان شدند و کارها کردند که به شهادت خیابانی منتهی شد. در بحث انقلاب، در مسائل مقدّماتی انقلاب، از روز اوّل، یعنی از سال ۴۲ که نهضت شروع شد، جزو علمای دستگیر‌شده‌ی از سراسر کشور سه نفر از علمای معروف تبریز بودند. بعد هم در حوادث گوناگون در روزها و اوقات مُشرف به انقلاب هم حرکت مرحوم قاضی(۴) و دیگران؛ بعد در مسائل خود انقلاب، شهید مدنی و شهید قاضی؛ در دفاع مقدّس، شهید باکری و امثال اینها؛ ده‌ها نفر از این قبیل شخصیّت‌های برجسته هستند که اینها چهره‌های نقش‌آفرینند، اینها چهره‌های فراموش‌نشدنی‌اند. من عرض میکنم نباید گذاشت این تاریخ پُرافتخار به دست فراموشی سپرده بشود؛ این تاریخ را باید حفظ کرد. یقیناً بدون یک روایت درست از تاریخ آذربایجان، هر روایتی از تاریخ ایران ناتمام و ناقص است. در روایت درست مسائل آذربایجان، افرادی که اهل این کار هستند، کسانی که علاقه‌مند هستند، بایستی وارد بشوند. این، چند جمله‌ی کوتاه درباره‌ی آذربایجان و تبریز.  و امّا بیست‌ونهم بهمن سال ۵۶. امام بعد از حادثه‌ی بیست‌ونهم بهمن تبریز پیامی دادند؛(۵) در آن پیام، امام سه خصوصیّت را درباره‌ی مردم عزیز آذربایجان ذکر کردند؛ این کلمه‌ی «عزیز» هم در بیان خود امام هست که میگویند «مردم عزیز آذربایجان». سه خصوصیّت را ذکر کردند: شجاعت، غیرت، تدیّن؛ این سه خصوصیّت را امام بزرگوار در پیامشان برای آذربایجان بیان کردند. حقّاً هر سه خصوصیّت شاخصهای مهمّی هستند برای ارزیابی یک مجموعه‌ی انسانی و برای ارزش‌گذاری به فعّالیّتها و تلاشهایی که این مجموعه انجام میدهد؛ یعنی شجاعت در جای خود، غیرت در مورد خود و تدیّن به همچنین. وقتی که در بیست‌ونهم بهمن مردم تبریز قیام کردند -این به نظر من نکته‌ی مهمّی است که باید به آن توجّه کرد- [حوادث] نوزدهم دی قم را دیده بودند؛ این را که رژیم با چه سبعیّتی وارد میدان خواهد شد و مردم را کشتار خواهد کرد، دیده بودند. و رژیم هم خیال میکرد که بعد از حادثه‌ی قم، برق چشم را از مردم ایران گرفته است و دیگر کسی جرئت ندارد وارد میدان بشود. در چنین شرایطی، مردم تبریز با حجمی چند برابرِ آنچه در قم اتّفاق افتاده بود وارد میدان شدند و ابتکار چهلم گرفتن را ایجاد کردند. اینکه سلسله‌ی چهلمها بعد راه افتاد و منتهی شد به آن حرکات عظیم مردمی، ابتکارش در تبریز اتّفاق افتاد؛ یعنی تبریزی‌ها مبتکر چهلم گرفتن بودند برای شهدای قبل از خودشان. خب این شجاعت آنها بود، ایمان آنها بود، غیرت آنها بود که آنها را به صحنه آورد و این حوادث بزرگ را رقم زد. اعتقاد من این است که اگر حرکت حماسی تبریزی‌ها در بیست‌و‌نهم بهمن نبود، ممکن بود حرکت خونین مردم قم در نوزدهم دی تک بماند و بتدریج به دست فراموشی سپرده بشود؛ مثل حرکت پانزدهم خرداد سال ۴۲ در آن دوران که بتدریج داشت به دست فراموشی سپرده میشد؛ البتّه بعد از انقلاب زنده شد امّا قبل از انقلاب آرام آرام داشت از یاد مردم میرفت که در پانزدهم خرداد ۴۲ چه اتّفاقی در تهران و قم و ورامین و مانند اینها افتاده است. نوزدهم دیِ مردم قم هم ممکن بود در صورتی که تبریزی‌ها به میدان نمی‌آمدند، به همین سرنوشت دچار بشود. مردم آمدند حماسه‌ی بیست‌و‌نهم بهمن را ایجاد کردند و حماسه‌ی قم را زنده نگه داشتند و خونی در رگهای نهضت جاری کردند. خب، همین سه خصوصیّت، یعنی شجاعت و غیرت و تدیّن، در حوادث انقلاب و بعد از انقلاب هم خودش را نشان داد؛ هم در قضایای اوایل انقلاب که دستهای بیگانه دنبال تجزیه‌طلبی بودند، مردم تبریز وارد میدان شدند، هم در دفاع مقدّس؛ که لشکر عاشورا در آن روز یکی از لشکرهای خط‌شکن و شجاع بود و شهید باکری یک چهره‌ی فراموش‌نشدنی است که هرگز یاد او از ذهنها نمیرود و دوستان نزدیک او که با او همراه بودند -البتّه بنده هم ایشان را مکرّر دیده بودم- و آنهایی که با او معاشر و همراه بودند، چیزهایی از نورانیّت او، از معنویّت او، از صفای او نقل میکنند که انسان را واقعاً دچار غبطه میکند. و بعد در فتنه‌ی خلق مسلمان، خود تبریزی‌ها [در صحنه] بودند؛ یعنی کسانی که آن فتنه‌ی خلق مسلمان را راه انداختند، تصوّر میکردند که میخواهند برای تبریز و آذربایجان کاری بکنند [امّا] آن که در مقابل فتنه ایستاد، خود مردم تبریز بودند و آنها بودند که نگذاشتند و امام این را همان وقت گفتند؛ گفتند کسی نمیخواهد دخالت بکند، خود مردم تبریز جواب آنها را خواهند داد. بعد همچنین در سالهای بعد، در فتنه‌ی سال ۸۸، تبریزی‌ها یک روز زودتر از تهران و یک روز زودتر از همه‌ی کشور وارد میدان شدند و آن فتنه را خنثیٰ کردند.  خب، حالا این هم درباره‌ی بیست‌ونهم بهمن سال ۵۶ و اهمّیّت حادثه و عظمت حادثه که هیچ نباید این را فراموش کرد. خب حالا ما چه درسی از این میگیریم؟ بحث عمده‌ی من اینجا است. درس امروز ما از این حادثه چیست؟ خب، انقلاب اسلامی از آغاز با دشمنی ابرقدرت‌ها مواجه شد؛ یک جبهه به وجود آمد. ابرقدرت‌ها که میگوییم، یعنی شوروی آن روز در کنار آمریکا؛ که در صد مسئله با هم اینها اختلاف داشتند امّا در این مسئله‌ی مقابله‌ی با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و نظام برآمده‌ی از امام، این دو ابرقدرت با هم همراه بودند؛ اروپایی‌ها و قدرتهای اروپایی هم همین جور، دنباله‌روانشان -مرتجعین منطقه و دیگران- هم که همین جور؛ یک جبهه‌ای علیه انقلاب اسلامی تشکیل شد. خب، علّت این دشمنی چه بود؟ این یک نکته‌ای است که ما هرگز نباید فراموش کنیم. علّت این دشمنی صرفاً این بود که نظام اسلامی هنجارهای نظام سلطه را رد کرده بود. آنچه بر دنیا حاکم بود، نظام سلطه بود. نظام سلطه یعنی چه؟ یعنی دنیا تقسیم میشود به دو بخش: بخش سلطه‌گر و بخش سلطه‌پذیر؛ سلطه‌گر بایستی مسلّط باشد: هم سیاستش، هم فرهنگش، هم اقتصادش؛ و سلطه‌پذیر باید در مقابل سلطه‌گر تسلیم باشد. کشورهای دنیا تقسیم میشدند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ این یک هنجار جاافتاده‌ی جهانی بود. تقسیم کرده بودند دنیا را؛ یک بخشی از دنیا دست آمریکا، یک بخشی دست شورویِ آن روز، بخشی هم دست قدرتهای درجه‌ی دوّمی که دنباله‌روِ اینها بودند؛ این وضع دنیا بود. جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی، این نظام را رد کرد؛ خب این، رگ حیات استکبار بود؛ هنجارهای نظام سلطه، رگ حیات استکبار بود؛ قوام استکبار به این بود؛ جمهوری اسلامی این را رد کرد، نظام اسلامی این را رد کرد، اینها هم در مقابلش ایستادند. البتّه برای اینکه دستاویزی داشته باشند، همیشه یک بهانه‌هایی جور میکردند: یک روز مسئله‌ی حقوق بشر، یک روز به شکلهای گوناگونی تسلّط بی‌محابای دین زشت جلوه دادن، یک روز مسئله‌ی هسته‌ای، یک روز مسئله‌ی موشکی، یک روز مسئله‌ی حضور منطقه‌ای؛ اینها بهانه است، اصل قضیّه این است که این نظام اسلامی حاضر نیست شریک نظام سلطه‌ی جهانی بشود و در سلطه‌گری و سلطه‌پذیری با آنها همراهی کند. نظام اسلامی ایستاده است؛ با ظلم مخالف است، با سلطه مخالف است.  خب در برابر این دشمنی و این جبهه، این ملّت عزیز و پایدارِ ما نیاز دارند به اینکه هویّت خود را مستحکم کنند؛ شخصیّت و هویّت و عناصر هویّتیِ خودشان را مستحکم کنند و قدرت درونی خودشان را ازدیاد ببخشند؛ این نیاز قطعی است. آنچه به یک ملّت و یک نهضت هویّت میدهد و قدرت میدهد چیست؟ اوّلاً دارا بودن یک زیربنای فکری مستحکم است. علّت اینکه خیلی از کشورهایی که انقلاب کردند و حرکاتی را ضدّ سلطه و ضدّ استکبار و ضدّ ظلم و استبداد به وجود آوردند، بعد از مدّت کوتاهی -بعضی‌ها بعد از پنج سال، بعضی‌ها بعد از ده سال- بکلّی از آن راه برگشتند و رفتند در همان راه اَسلاف(۶) خودشان و مثل آنها شدند، این بود که یک زیربنای فکری محکمی در اختیارشان نبود. اینکه می‌بینید گاهی در بعضی از کلمات بیگانه‌ها -که بعضی داخلی‌ها هم متأسّفانه از آنها تقلید میکنند- ایدئولوژی‌زدایی مطرح میشود معنایش این است. دشمن اصلی برای سلطه‌گران، همین زیربنای فکریِ اصلی است که زیربنای اسلامی است؛ این زیربنا از اسلام گرفته شده؛ در بیانات امام به طور مبسوط این زیربنا توضیح داده شده. اگرمجلّدات متعدّد فرمایشات امام را ملاحظه کنید، این زیربنای فکری اسلامی و زیربنای عقیدتی کاملاً در آنجاها متجلّی است و بیانات گسترده‌ی امام راحل، یک ذخیره‌ی غنی در این زمینه است؛ بعد هم درسهای ارزشمندی از متفکّران انقلابی ما در اختیار ما است، از شهید مطهّری و شهید بهشتی و دیگران تا زمان حاضر که اینها از قرآن و متون اسلامی این زیربنا را گرفته‌اند و تأمین میکنند. البتّه بنده اعتقاد راسخ دارم که نیروهای فکریِ نظام اسلامی بایستی این راه را طی کنند و باز هم ادامه بدهند؛ روزبه‌روز و نوبه‌نو بایستی این فکر را جلوه ببخشند و رونق بدهند؛ مسائل جدیدی که پیش می‌آید، پاسخهای جدیدی لازم دارد، این پاسخها را در اختیار جویندگان و پویندگان و جوانان بگذارند.  خب این مربوط به زیربنای فکری [بود] که این لازم است، امّا در مقام عمل هم یک چیزهایی لازم است، یعنی صِرف وجود این زیربنا کافی نیست. در مقام عمل چه لازم است؟ نترسیدن، خسته نشدن، ناامید نشدن، تنبلی نکردن، ندانسته در نقشه‌ی دشمن وارد نشدن و به او کمک نکردن؛ اینها در عمل لازم است. در جای خود هم آماده‌ی فداکاری بودن؛ اینکه میگوییم در جای خود، یعنی یک مواردی پیش می‌آید که باید فداکاری کرد، باید جان را به کف دست گرفت: نهد جان بر کف دست و رهاند ز ننگ تیره‌روزی کشوری را(۷) مثل شهید سلیمانی که جانش را کف دستش گرفته بود و وارد میدانهای گوناگون [میشد] و دیگر شهدای عزیز، مثل همین شهید باکری خودتان که ایشان در آن عملیّات بسیار مهم و پیچیده و دشوار که آن طرف رودخانه‌ی دجله رفته بود و دوستان خودش را در آن لحظات قبل از شهادت صدا میکرد، میگفت بیایید ببینید اینجا چه خبر است. من نمیدانم او چه میدیده؛ از عالم غیب، از عالم معنوی، از ملکوت عالَم وجود چه چیزهایی در مقابل او ظاهر شده بود که دعوت میکرد از شهید کاظمی و دیگران -که خود اینها میگفتند- که بیایید این طرف ببینید اینجا چه خبر است. خب اینها کسانی هستند که جانشان را کف دست گرفتند و فداکاری کردند. فداکاری در مواقعی لازم است لکن آنچه همیشه لازم است، همانهایی است که عرض کردم: خسته نشویم، ناامید نشویم، به دشمن کمک نکنیم، تنبلی نکنیم و بیکاری و عدم عمل را در زندگی خودمان نفی کنیم.  البتّه ملّت ایران خوشبختانه از این خصوصیّات برخوردارند؛ انصافاً ملّت ایران خسته نشدند، که خب شما نمونه‌هایش را در این تشییع جنازه‌ی عجیب شهید سلیمانی، بعد هم در این بیست‌ودوّم بهمن امسال با این شرایط کرونایی، با ابتکار جدید که چطور وارد میدان شدند و با شور و شوق نگذاشتند بیست‌ودوّم بهمن تعطیل بشود و در قضایای گوناگون دیگر دیده‌اید. در قیام بهمن تبریز هم همین خصوصیّات دیده شد؛ یعنی همین نترسیدن، خسته نشدن، ناامید نشدن، وارد میدان شدن و فداکاری کردن. در روزهای منتهی به بیست‌ودوّم بهمن در تهران و در بسیاری از شهرستان‌ها همین جور [بود]؛ آنجا هم اوّلاً امام (رضوان الله علیه) بود که در جلوی جمعیّت در واقع حرکت کرد. اگر امامْ شجاع نبود، اگر امام میترسید، اگر امام ناامید میشد، اگر امام خسته میشد، اگر امام تنبلی میکرد، این حادثه‌ی به این عظمت اتّفاق نمی‌افتاد. امام در قضایای روزهای آخر نهضت که منتهی به پیروزی انقلاب شد، لحظه به لحظه مراقب حوادث بود و داخل در جریانات بود تا رسید به آنجایی که حکومت نظامی را نفی کرد، مردم را به خیابانها کشاند و قضیّه تمام شد. [ثانیاً] مردم هم شجاعت به خرج دادند و نترسیدند و وارد میدان شدند و به معنای واقعی کلمه حضور پیدا کردند.  هرگاه این مجاهدت باشد، هدایت الهی هم هست؛ یعنی وقتی این مجاهدت شد، این از خودگذشتگی به وجود آمد، خدای متعال وانمیگذارد؛ وَالَّذینَ جٰهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا؛(۸) وقتی مجاهدت بندگانش ظاهر بشود، خدای متعال هم هدایت خودش را به آنها خواهد داد؛ علاوه‌ی بر هدایت الهی، موفّقیّت و پیشرفت هم خواهد بود که فرمود: وَاَن لَوِ استَقاموا عَلَی الطَّریقَةِ لَاَسقَینٰهُم ماٰءً غَدَقًا.(۹) «ماء غدق» یعنی سیراب کردن از آب فروان و آب زلال که مفسّرین میگویند کنایه از حلّ همه‌ی مشکلات زندگی است. اگر در این راه پافشاری کنید، استقامت کنید -استقامت یعنی منحرف نشدن- درست حرکت کنید، در همین طریق مستقیم حرکت بکنید، مسلّماً مشکلات زندگی هم حل خواهد شد، گرفتاری‌ها برطرف خواهد شد، ضعفها برطرف خواهد شد؛ ما باید به این نکته همیشه توجّه داشته باشیم. اهمّیّت راهی که ملّت ایران تا امروز طی کرده بسیار بالا است؛ ما بایستی به این اهمّیّت واقف باشیم.  دستاوردهای انقلاب حقیقتاً دستاوردهای عظیم و شگفت‌آوری است. البتّه متأسّفانه ما کم کار کرده‌ایم در تبیین این دستاوردها؛ گاهی در سخنرانی، گاهی در یک بیان تلویزیونی یک چیزهایی گفته شده منتها خیلی بیش از این، میدان وجود دارد برای اینکه دستاوردهای انقلاب را بگوییم. حقّاً در مهم‌ترین بخشهای حیات اجتماعی، انقلاب دستاوردهای فوق‌العاده و عظیمی دارد که حالا من دو سه موردش را عرض میکنم.  یکی این است که انقلاب چهره‌ی کشور را، چهره‌ی ایران را از یک کشور عقب‌مانده‌ی علمی که بکلّی از لحاظ علمی در آخرین صفهای کشورهای دنیا قرار داشت -کشور عقب‌مانده‌ی علمی، از لحاظ سیاسی طفیلیِ سیاست قدرتهای بزرگ، از لحاظ اقتصاد وابسته‌ی به قدرتهای بزرگ و در اختیار قدرتهای بزرگ؛ یعنی اقتصاد کشور ما در اختیار کشورهای بزرگ مثل آمریکا در یک برهه و انگلیس در یک برهه بود- تبدیل کرد به یک کشور آزاد، کشور مستقل، کشور عزیز، برخوردار از موفّقیّتهای بزرگ علمی در رشته‌های مهمّ حیاتیِ امروز. امروز ایران در رشته‌های مهمّی در بین پنج کشور دنیا، شش کشور دنیا یا حدّاکثر ده کشور دنیا حضور دارد؛ این رشته‌ها، رشته‌های بسیار بااهمّیّتی است. کشور در این قسمتها پیشرفت کرده و کشور مستقل، کشور آزاد، کشور آبرومندی است؛ این یکی از مهم‌ترین کارهایی است که انقلاب انجام داده.  نقطه‌ی دوّم [اینکه] ملّت ایران را از حال خمودگی و بی‌هدفی و دنباله‌رَوی بیرون آورده، به ملّتی پُرتحرّک، پُرنشاط، هدف‌دار، سربلند، آبرومند در دنیا تبدیل کرده. قبل از انقلاب این جوری نبود؛ مردم سرشان پایین بود، مشغول زندگی‌های خودشان [بودند]؛ یک هدف والایی، یک کار بزرگی، یک نگاه گسترده‌ای به مسائل جهان ابداً وجود نداشت؛ یک عدّه‌ی مخصوصی، عدّه‌ی کمی در مجموعه‌ی کشور چنین حالتی ممکن بود داشته باشند، امّا مجموعه‌ی کشور این جور نبود. امروز ملّت یک ملّت شادابی است، ملّت سربلندی است؛ با این همه جوان پُرتحرّک. من در یک صحبتی(۱۰) عرض کردم که هزاران هسته‌ی جوان علمی امروز در کشور وجود دارد؛ مجموعه‌های گوناگون فراوان که مشغول کارهای علمی‌اند، مشغول کارهای فنّی‌اند، مشغول کارهای اجتماعی‌اند که حالا یک نمونه‌اش مثلاً فرض کنید همین حضور جوانان -که آقای امام‌جمعه‌ی محترم بیان کردند- در قضیّه‌ی کرونا، مثلاً در قضیّه‌ی کمکهای مؤمنانه و مواسات با نیازمندان. جوانها وارد میدان میشوند، کار میکنند؛ این چیزها اصلاً در گذشته وجود نداشت؛ ملّت تغییر کرد، ملّت از یک حالت خمودگی به یک حالت نشاط وارد شد. این هم یک بخش.  نکته‌ی سوّم که بسیار مهم است، [اینکه] مدیریّت کشور را از یک حکومت استبدادی پادشاهی و فردی تبدیل کرد به یک حکومت مردمی و جمهوریّت و مردم‌سالاری. امروز حاکم بر سرنوشت ملّت ایران خود مردمند؛ مردمند که انتخاب میکنند؛ ممکن است خوب انتخاب کنند، ممکن است بد انتخاب کنند، امّا مردم انتخاب میکنند؛ این خیلی چیز مهمّی است. آن روز این حرفها وجود نداشت و کشور یک کشور استبدادی بود، همه چیز دست خودشان بود. یکی از این شخصیّت‌های معروف آمریکایی که با محمّدرضا رفیق بود، میگوید که رفتم ایران به محمّدرضا گفتم فلان نخست‌وزیر آدم بی عرضه‌ای است، گفت شما کارَت نباشد، من خودم همه‌ی کارها را دارم انجام میدهم! واقعش هم این جوری بود؛ سررشته‌ی همه‌ی کارها دست یک نفر بود و او تصمیم میگرفت و او [اقدام میکرد]؛ مردم اصلاً هیچ‌کاره‌ی محض بودند. حالا مردم که هیچ، دولتی‌ها هم هیچ‌کاره‌ی محض بودند؛ این هم یک بخش.  بعد، خدمات انقلاب در سازندگی کشور. اصلاً من تعجّب میکنم! بعضی‌ها که حالا یک حرفهای دیگری میزنند، چطور اینها را نمی‌بینند؟ این حادثه‌ی مهمّ خدمت‌رسانی به مردم را در پدید آوردن زیرساخت‌های اساسی. این همه زیرساخت اساسی در کشور به وجود آمده؛ راه، سد، آب‌رسانی، برق‌رسانی، گازرسانی، توسعه‌ی صنعت، نوسازی کشاورزی، گسترش اعجاب‌آور دانشگاه‌ها. در هر شهر کوچکی یک دانشگاه وجود دارد؛ این همه دانشگاه، این همه دانشجو! مثلاً فرض کنید که از ۱۵۰ هزار دانشجو در آن روز، ناگهان برسیم به مثلاً ۱۰ میلیون، ۱۵ میلیون دانشجو؛ که امروز سی برابر، چهل برابر آن روز دانشجو و فارغ‌التّحصیل داریم در دانشگاه‌های گوناگون؛ اینها کارهای زیرساختی است و بسیار مهم است. و این کاری است کارستان که واقعاً اینها را انقلاب انجام داد و یک دولت معمولی، یک حکومت معمولی که انقلابی نبود، نمیتوانست این همه کار را انجام بدهد.  علاوه‌ی بر اینها، تقویت نیروی نظامی و دفاعی کشور است. این کشوری است که در برابر حمله‌ی نیروهای معدود انگلیسی و غیر انگلیسی در جنگ [جهانی] دوّم، چند ساعت بیشتر نتوانست ایستادگی کند [امّا] هشت سال همه‌ی نیروهای قدرتهای جهانی، یعنی آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس، آلمان و دیگران و پولهای دولتهای مرتجع، زیر اسم صدّام با ایران جنگیدند -یعنی یک جنگ بین‌المللی به معنای واقعی کلمه- و بعد از هشت سال هیچ غلطی نتوانستند بکنند و به وسیله‌ی نیروهای نظامی و دفاعی و مردمی ما، از مرزها اخراج شدند؛ این چیز کمی نیست. این مال سالهای اوّل انقلاب است، مال دهه‌ی اوّل انقلاب است که یک چنین حرکت عظیمی انجام گرفت. امروز که خب بحمدالله وضع نیروهای نظامی ما بمراتب [بهتر است]؛ یعنی نمیشود گفت ده برابر؛ ده‌ها برابر از آن روز جلوتر هستند. امروز بحمدالله کشور ما یک قدرت بزرگ منطقه‌ای است از لحاظ دفاعی و یک نیروی پُرتوان از لحاظ دفاعی در نگاه بین‌المللی است.  خب، اینکه روزبه‌‌روز توطئه‌های گوناگونی از طرف رژیم آمریکا و رژیم صهیونیست و بعضی از کشورهای اروپایی علیه کشور انجام میگیرد، به خاطر همین است که می‌بینند کشور توقّف ندارد، انقلاب توقّف ندارد، مدام انقلاب دارد جلو میرود و پیش میرود؛ این موجب میشود که آنها هم هر روز یک توطئه‌ی جدیدی را ساز کنند؛(۱۱) و البتّه ان‌شاءالله قدرت ملّت ایران و قدرت مسئولین و مأمورین کشور، این توطئه‌ها را خنثیٰ خواهد کرد.  خب، اینها دستاوردهای انقلاب است، چیز کمی نیست؛ ما این دستاوردها را باید بشناسیم و بدانیم. البتّه ما هرگز پنهان نکردیم، باز هم پنهان نمیکنیم که در بخشهایی هم عقب‌ماندگی داریم؛ عقب‌ماندگی‌هایی که به هیچ وجه قابل قبول نیست. در این عقب‌ماندگی‌ها مقصّر خود ما هستیم، خود ما مسئولین مقصّریم؛ مردم هم در یک بخشهایی ممکن است دخالت داشته باشند. این عقب‌ماندگی‌ها باید جبران بشود؛ این به خاطر انقلابی عمل نکردن ما است. ما هر جا انقلابی عمل کردیم، عقب‌ماندگی نداشتیم، هر جا از انقلاب کوتاه آمدیم، یک حرکت غیر انقلابی و حرکت ناشی از کسالت و بی‌توجّهی انجام دادیم، عقب‌ماندگی به وجود آمد؛ که در درجه‌ی اوّل، مسئله‌ی معیشت طبقات فقیر است، ما در این زمینه عقب‌ماندگی داریم و اختلاف و شکاف طبقاتی هست. البتّه این را هم بگویم، در همین زمینه‌ای که ما عقب‌ماندگی داریم، در مقایسه‌ی با قبل انقلاب بمراتب جلو هستیم. اینکه کسی خیال کند که وضع قبل از انقلاب مثل وضع امروز بود، اصلاً این جور نیست. آن روزها خب بنده در میدان کار بودم و با طبقات مختلف، طبقات فقیر، در مشهد و در آنجایی که بودیم [ارتباط داشتیم]؛ و از جاهای دیگر هم ما بی‌اطّلاع نبودیم؛ وضع، بسیار با امروز متفاوت بود و بسیار بد بود؛ امروز از آن جهت هم ما پیشرفت کرده‌ایم منتها این [جایی] که ما امروز هستیم باب شأن انقلاب نیست ؛ ما بایستی خیلی بیش از این حرکت میکردیم. شکاف طبقاتی بایستی از بین برود و عدالت اقتصادی به معنای واقعی کلمه بایستی مستقر بشود در کشور؛ این وظیفه‌ی ما است، این کار ما است، بایستی انجامش بدهیم. قبل از انقلاب، جمعیّت کشور ۳۵ میلیون بود، امروز ۸۵ میلیون است؛ آن روز چند برابرِ امروز از درآمد نفت استفاده میکردیم -نفت میفروختیم و استفاده میکردیم -امروز علاوه‌ی بر تحریم که اضافه شده، این مقدار فروش نفت هم هرگز نداشته‌ایم- مثل قبل از انقلاب که آن روز شش میلیون بشکه نفت میفروختند؛ آن طور که معروف بود- و در عین حال خب بحمدالله کارهایی انجام گرفته ولی آن کارها خیلی کم است.  به این توجّه کنید: دشمن روی ناکامی‌های ما تبلیغات میکند، جنگ روانی میکند، روی آنها تکیه میکند؛ ناکامی‌ها را چند برابر بزرگ‌تر از آن مقداری که هست نشان میدهد. البتّه پیشرفتها و بسامانی‌ها را مطلقا نشان نمیدهد و به آنها اشاره‌ای نمیکند و عمداً پیشرفتها را کتمان میکند؛ این برای آن است که جوانهای ما را ناامید کنند، این برای آن است که مردم ما را نسبت به آینده بدبین کنند؛ باید به این توجّه داشت؛ ولی خب از دروغ هم باکی ندارند. البتّه چیزهایی را مبالغه میکنند [ولی] در مواردی هم دروغ میگویند؛ و بعضی از عناصر داخلی خودمان هم از روی غفلت -حالا ممکن است بعضی‌ها هم مغرض باشند امّا غالباً از روی غفلت- همان حرفهای آنها را تکرار میکنند و بازتاب میدهند. ما این نابسامانی‌ها را داریم؛ ناکامی‌هایی وجود دارد که باید برطرف بشود.  مردم ما هم امروز از اوایل انقلاب نسبت به این نابسامانی‌ها حسّاس‌ترند. امروز مردم نسبت به فساد حسّاسند، نسبت به فاصله‌ی طبقاتی حسّاس‌تر از اوّل انقلابند؛ این چیز بدی نیست، این چیز بسیار خوبی است؛ این نشان‌دهنده‌ی آن است که مردم با آرمانهای انقلاب آشنایند و دنبال آن آرمانهایند، لذا اعتراض میکنند؛ به فساد اعتراض میکنند و هر جایی که مبارزه‌ی با فساد باشد، مردم در آنجاها علاقه نشان میدهند و طرف‌داری نشان میدهند و دلگرمی نشان میدهند؛ آنجایی که حرکت به سمت کمک به مردم ضعیف باشد، ایجاد عدالت و استقرار عدالت باشد، مردم طرف‌داری و حمایت نشان میدهند؛ این خیلی مهم است و نشان‌دهنده‌ی گرایش مردم است؛ همین را باید تقویت کرد.  ما وظیفه داریم با دستاوردها، ناکامی‌ها و ضعفها را جبران کنیم. ببینید، این یک نکته‌ی مهمّی است. دستاوردهایی داریم که از جمله‌ی این دستاوردها خودِ همین جوانهای علاقه‌مند و مبتکر و نیروهای انسانی آماده‌‌به‌کارند؛ اینها جزو دستاوردهای ما است. ما با کمک دستاوردها بایستی ناکامی‌ها را جبران کنیم؛ دشمن عکس این را میگوید؛ دشمن ناکامی‌ها را جلو می‌آورد، میگوید نگاهتان به ناکامی‌ها باشد، دستاوردها را فراموش کنید، مسیر انقلاب را رها کنید؛ این حرف دشمن است. ما بعکس، میگوییم که به کمک دستاوردهایمان بایستی ناکامی‌ها و ضعفها را برطرف کنیم و انبوه دستاوردها را ببینیم و از آنها برای کمک به برداشتن ضعفها ان‌شاء‌الله استفاده و بهره‌برداری کنیم. خوشبختانه شور انقلابی در مردم زنده است؛ همان طوری که عرض کردم، آن تشییع جنازه‌ی عجیب و واقعاً بی‌نظیر [را داشتیم]. ما در تاریخ کشورها این جور تشییع جنازه‌ای را که میلیون‌ها نفر در سراسر کشور تشییع کنند ندیده‌ بودیم و بی‌نظیر بود؛ بعد هم قضایای بعدی، و بیست‌ودوّمِ بهمنِ امسال هم که بحمدالله نشان‌دهنده‌ی شور انقلابی مردم بود. بنابر‌این، از گذشته بهره بگیریم برای درست کردن آینده و هموار کردن راه به سوی سرنوشت.  یک جمله [هم] درباره‌ی انتخابات عرض بکنم. انتخابات در کشور ما یک فرصت بسیار بزرگ است؛ این فرصت را نباید از دست داد. البتّه مخالفین جمهوری اسلامی نمیخواهند جمهوری اسلامی از این فرصت استفاده کند. انتخابات این خصوصیّات را دارد: این یک امکان برای ملّت است، یک ظرفیّت بزرگ برای پیشرفت کشور است؛ شور انقلابی مردم را نشان میدهد. وقتی مردم در انتخابات شرکت کنند و شور انقلابی خودشان را نشان بدهند، این موجب امنیّت کشور میشود، این موجب پس زدنِ دشمنان میشود، طمع دشمن را در کشور کم میکند. انتخابات هر چه پُرشورتر، هر چه با اقبال عمومی مردم بیشتر همراه باشد، اثرات و منافعش برای کشور و برای خود مردم بیشتر خواهد بود. و البتّه عرض کردیم دشمنان این را نمیخواهند؛ لذا هر وقت نزدیک انتخابات میشود -در همه‌ی دوره‌ها؛ ما نزدیک چهل انتخابات داشتیم در این سالها- اینها شروع میکنند، گاهی میگویند آزادی نیست، گاهی میگویند دخالتِ فلان است، گاهی میگویند مهندسی است، گاهی میگویند چنین است، برای اینکه مردم را دلسرد کنند از حضور در انتخابات؛ این، کار دشمن است. لکن حقیقت قضیّه این است که انتخابات برای کشور یک افتخار است، یک فرصت است، یک امکان است، یک ذخیره است که اگر شرکت پُرشور مردم باشد، این یقیناً به آینده‌ی کشور کمک خواهد کرد. البتّه اگر این شرکت پُرشور مردم همراه بشود با یک انتخاب درست که حقیقتاً یک نیروی کارآمد و باایمان و پُر‌انگیزه و علاقه‌مند به کار انتخاب بشود به وسیله‌ی مردم، خب این نورٌعلیٰ‌نور است و آینده‌ی کشور را تضمین خواهد کرد. حالا من در باب انتخابات، در ماه‌های آینده که فرصت هست، اگر زنده بودم، حرفهای زیاد دیگری دارم که عرض خواهم کرد؛ امروز همین یک جمله را خواستم عرض بکنم. میخواهم بگویم علاج دردهای مزمن کشور در پُرشور بودن انتخابات و حضور عمومی مردم و بعد، انتخاب اصلح، انتخاب شخصیّت مناسب در انتخابات ریاست جمهوری است.  آخرین مطلب در باب برجام است. خب من درباره‌ی برجام صحبت کرده‌ام، تازه هم صحبت کرده‌ام، زیاد هم صحبت کرده‌ام، سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در باب برجام را مطلقاً گفته‌ایم. حرفهایی زده میشود، وعده‌هایی داده میشود. من میخواهم امروز فقط همین یک کلمه را بگویم؛ بگویم ما حرف و وعده‌ی خوب خیلی شنیده‌ایم که در عمل، آن حرفها و وعده‌ها نقض شده و ضدّش عمل شده. حرف فایده ندارد، وعده فایده ندارد؛ این دفعه فقط عمل، عمل؛ عمل از طرف مقابل را ببینیم، ما هم عمل خواهیم کرد. با حرف و وعده و اینکه «ما این کار را خواهیم کرد، آن کار را خواهیم کرد» جمهوری اسلامی این دفعه قانع نخواهد بود، مثل گذشته نخواهد بود. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، برکات خودت را و لطف و فضل خودت را بر مردم تبریز، بر مردم آذربایجان -آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل- به عموم ملّت ایران نازل بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، روح مطهّر امام بزرگوار را که این راه را به روی ما باز کرد، با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیز را از ما راضی کن. پروردگارا! وجود مقدّس ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی کن و دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که به صورت ارتباط تصویری برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی و امام‌جمعه‌‌ی تبریز) مطالبی بیان کرد.
2,146
1399/11/19
بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47295
در سالروز بیعت تاریخی همافران با امام خمینی(ره) در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش آمدید؛ خرسندم و خدا را شاکرم که یک بار دیگر توفیق پیدا شد که در یک چنین روز مهمّی که تحقیقاً از ایّام‌الله است، شما برادران عزیز و زحمت‌کش و پیشرو را در اینجا زیارت کنم.  حادثه‌ی نوزدهم بهمن ۵۷، یکی از شگفتی‌سازی‌های انقلاب اسلامی است که این شگفتی‌سازی‌ها، یکی دو مورد و صد مورد نیست؛ هزاران شگفتی‌سازی در طول این سالها دیده شده؛ [لکن] جزو اوّلین و مهم‌ترین‌هایش، یکی روز نوزدهم بهمن است. اینکه یک بخش مهمّی از ارتش طاغوت، خودش را از بدنه‌ی ارتش جدا کند و بیاید اظهار تبعیّت از امام و پیوستن به مردم بکند، حادثه‌ی خیلی مهمّی بود؛ این [حادثه] موجب شد که کلّ بدنه‌ی ارتش به پیوستن به جمهوری اسلامی تشویق بشوند. و سرانِ  آن روزِ ارتش هم، وقتی واقعیّت را مشاهده کردند، ناچار در قبال انقلاب اظهار بی‌طرفی کردند؛ در حالی که بی‌طرفی آنها معنی نداشت؛ ارتشِ نظام طاغوت چطور میتواند در دفاع از نظام طاغوت بی‌طرف باشد؟ امّا اظهار بی‌طرفی کردند؛ چاره‌ای نداشتند [چون] دیدند بدنه‌ی ارتش تقریباً به ‌طور مجموع به مردم پیوسته است؛ این شبیه معجزه بود، واقعاً یک کار معجزه‌آسا بود. تکیه‌ی اصلی رژیم طاغوت به ارتش و ساواک بود؛ آنها با مردم که ارتباطی نداشتند، به مردم که متکّی نبودند؛ تکیه‌ی اصلی [آنها] در خارج به آمریکا و در داخل به ارتش و ساواک [بود]؛ و همین تکیه‌گاه و همین نقطه‌ی امیدِ شیاطین به یک عامل مهمّی در زمین ‌زدن شیاطین تبدیل شد؛ این معجزه است دیگر. واقعاً یکی از عوامل قدرتمند پیروزی انقلاب، همین پیوستن ارتش به مردم بود؛ اگر این [طور] نمیشد و میان مردم و ارتش درگیری به وجود می‌آمد، فجایعی رخ میداد. خود این پیوستن ارتش که با پیش‌قراولی نیروی هوایی اتّفاق افتاد، موجب این شد که انقلاب بدون آن مشکلات عجیب و سنگین و غیر قابل محاسبه، بتواند پیروز بشود.  البتّه آمریکایی‌ها تا لحظه‌ی آخر به ارتش امیدوار بودند؛ تصوّر آنها این بود که ارتش میتواند بِایستد و یک کودتایی را طرّاحی کرده بودند -که شاید اینها را در بعضی از منابع دیده باشید، ولی این حرف، حرف قطعی و دقیقی است- که در ماه بهمن باید اتّفاق می‌افتاد؛ این کودتا بایستی سران و پیشروان انقلاب را دستگیر میکرد و با مردم با خشونتی ده‌ها برابرِ [کودتای] بیست‌وهشتم مرداد برخورد میکرد و همه‌ی موانع انسانی‌ای را که در مقابلش بود از سر راه برمیداشت؛ این طرح آمریکا بود. ژنرال هایزر معروف که آن روز جزو برجستگان آمریکاییِ مأمور در ناتو بود و مکرّر به ایران می‌آمد و میرفت، در خاطراتش این‌ جور میگوید که ژنرال بِراون که وزیر دفاع آمریکا در دولت دموکراتِ آن روز بود  -آن روز هم اتّفاقاً دولت حاکم بر آمریکا مال حزب دموکرات بود- به این آقای هایزر مجوّز داده بود که حتّی به قیمت کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم، مانع سقوط رژیم شاه بشود؛ یک چنین کودتایی بنا بود آنجا انجام بگیرد. خب یکی از چیزهایی که این نقشه‌ی شیطانی را باطل کرد، همین‌ حرکت نیروی هوایی بود؛ یعنی این آمدن. شاید خود آن جوانهایی که آمدند و با امام بیعت کردند -که بنده آنجا شاهد بودم و از نزدیک آنها را دیدم- هیچ تصوّر هم نمیکردند که کار اینها این‌ قدر حائز اهمّیّت است.  خب یک نکته‌ی قابل توجّهی در این قضیّه وجود دارد که برای امروز ما و برای فردای ما درس‌آموز است؛ و آن این است که آمریکایی‌ها در قضیّه‌ی ارزیابی وضع کشور ما و مسئله‌ی ارتش و مسئله‌ی مردم، دچار خطای محاسباتی بزرگی شدند؛ این نکته‌ی مهمّی است؛ خطای محاسباتی داشتند. امیدی که آنها به ارتش بسته بودند، ناشی از همین خطای محاسباتی بود که غافلگیر شدند؛ به خاطر همین اشتباهِ محاسبات، غافلگیر شدند. در همین اسنادی که بعد از سالها منتشر شده، اعتراف کردند که تا اندکی قبل از ماه بهمن ۵۷ هیچ برآوردی از سقوط شاه و سلسله‌ی پهلوی نداشتند؛ هیچ! بالاتر از این، پنتاگون تا چند روز قبل از بیست‌و‌دوّم بهمن اعلام میکرد که امکان ندارد رژیم پهلوی سقوط کند؛ یعنی اینها این ‌قدر در اشتباه بودند، در خطای عجیب محاسباتی بودند؛ میگفتند ارتش تسلّط کامل دارد و امکان ندارد. البتّه ارتش ایران، برای آمریکایی‌ها از شخص شاه هم مهم‌تر بود؛ میگفتند شاه یک نفر است، حالا بمیرد، برود، بیاید، یک نفر دیگر را جایش میگذاریم لکن سازمان ارتش برایشان خیلی مهم بود و روی آن خیلی حساب کرده بودند؛ و همین ارتشی که برای آمریکایی‌ها این ‌قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روزها در ایران، در ارتش حضور داشتند، شد عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امیدهای آمریکا در ایران که خدا در قرآن میفرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛(۲) از آنجایی که خیال نمیکردند ضربه خوردند و سیلی خوردند.  البتّه این خطای محاسباتی هنوز ادامه دارد، یعنی تا امروز هم آمریکایی‌ها در زمینه‌ی مسائل ایران دچار خطای محاسباتی‌اند و واقعاً دستگاه محاسباتیِ سیاسی‌شان کار نمیکند؛‌ نمیفهمند، مسائل ما را درک نمیکنند و ملّت ما را نمی‌شناسند؛ ملّت ایران را هنوز نمی‌شناسند و لذا پی‌درپی خطا میکنند. آمریکایی‌ها در قضیّه‌ی فتنه‌ی ۸۸ خطا کردند، رئیس‌جمهور دموکراتِ آن روز آمریکا(۳) رسماً پشت سر فتنه‌ی ۸۸ ایستاد و از آن دفاع کرد، به خیال اینکه همه چیز را تمام خواهد کرد که خب خطای محاسباتی بود. در قضیّه‌ی تحریم هم همین ‌جور است؛ با این تحریمهای شدید و به‌ اصطلاح بی‌سابقه و همه‌جانبه که خودشان میگفتند در تاریخ چنین تحریمی وجود ندارد و راست هم میگفتند، خیال میکردند ایران را از پا درمی‌آورند؛ خب محاسبات غلط بود دیگر؛ خطای محاسباتی بود و امید بیهوده‌ای داشتند. یکی از همان احمقهای درجه‌ی اوّلی که یک وقتی در اینجا به آنها اشاره کردم،(۴) دو سه سال پیش گفته بود(۵) که «ما عید ژانویه‌ی ۲۰۱۹ را در تهران جشن خواهیم گرفت»؛ امیدشان این بود که در عید ژانویه‌ی ۲۰۱۹ بساط [جمهوری اسلامی] جمع شده و آنها می‌آیند اینجا جشن میگیرند. حالا خود آن شخص که به زباله‌دان تاریخ رفت، رئیسش(۶) هم با لگد و با افتضاح از کاخ سفید اخراج شد و هر دو به زباله‌دان تاریخ رفتند [امّا] جمهوری اسلامی بحمدالله سربلند ایستاده است.  خب، ساده‌انگاری نباید کرد. بله، دشمن در محاسبات خودش خطا میکند لکن ما باید مراقب باشیم که صرفاً معیوب بودن دستگاه محاسباتی دشمن نیست که ما را موفّق میکند؛ باید کار کرد، باید تلاش کرد. حضور مردم در صحنه، ایمان مردم به لزوم حضورشان در صحنه، اعتماد به وعده‌ی الهی از سوی مردم و مسئولین، طرّاحی‌های متقابل، همه مؤثّر است و مؤثّر بوده. اگر امام بزرگوار هم در همان روزهای بیست‌ویکم بهمن و بیست‌ودوّم بهمن، فرمان شکستن حکومت نظامی را نمیدادند، وضع جور دیگری میشد. با نشستن و تماشا کردن و به امید خطای دشمن ماندن کار پیش نمیرود؛ بایستی تلاش کرد، باید در میدان عمل حضور داشت، باید کار کرد، باید به خدا اعتماد کرد، باید مجاهدت کرد، باید به طور دائم طرّاحیِ متقابل کرد؛ این وظیفه‌ی مسئولین است. مؤلّفه‌های قدرت ملّی را باید افزایش داد که یکی‌ از آنها همین نیروهای مسلّح است و باید تولید قدرت کرد و این قدرت را در عمل هم بایستی نشان داد. لذاست بنده همواره تأکید کرده‌ام که باید نیروهای مسلّح مؤمن و مردمی‌مان را -که بحمدالله نیروهای مسلّح ما، [اعمّ از] ارتش، سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، هم مؤمنند، هم مردمی‌اند- تقویت کرد؛ این یکی از وظایف مسئولین کشور است که البتّه این تقویت بایستی با نگاه به اقتضائات منطقه و بین‌الملل و پیدا کردن اولویّتها و تمرکز بر روی اولویّتها باشد که این حرفِ همیشه‌ی من با مسئولین نیروهای نظامی و مسئولین کشور بوده و هست.  خب خوشبختانه در این یکی دو ماه اخیر، هم ارتش، هم سپاه، هم وزارت دفاع توانایی‌های برجسته‌ای را در برابر چشم همه قرار دادند: هم مردم خودمان این رزمایشهایی را که انجام گرفت دیدند -شاید حدود ده رزمایش انجام گرفت- هم دنیا دید؛ چشمهای نگران ماهواره‌ها دیدند و تحسین کردند و بعضی‌ها اظهار تعجّب کردند که واقعاً تحسین‌برانگیز هم بود؛ بخصوص در شرایط تحریم. دسترسی‌ ما به اطّلاعات، دسترسی‌ ما به مواد، دسترسی‌ ما به امکانات و تجهیزات خارج از کشور، کاملاً محدود است دیگر؛ در یک چنین محدودیّتی نیروهای مسلّح ما -چه وزارت دفاعمان، چه ارتشمان، چه سپاهمان- توانستند یک چنین کارهای بزرگی را انجام بدهند و به ظهور برسانند. و این در واقع، عمل به دستور امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است که ایشان در فرمان معروف به مالک اشتر فرمود: فَالجُنودُ بِاِذنِ اللهِ حُصونُ الرَّعِیَّة؛ بعد، در چند جمله‌ی دیگر: وَ سُبُل الاَمن؛(۷) نیروهای مسلّح مایه‌ی امنیّت ملّی کشور هستند و چقدر افتخارآمیز است که یک کشوری بتواند امنیّت ملّی خودش را به وسیله‌ی عناصر خودش‌، فرزندان خودش، نیروهای مسلّح خودش تأ‌مین کند و منتظر دیگران نباشد. البتّه توجّه داشته باشید که تقویت نیروهای مسلّح صرفاً‌ با تجهیزات هم نیست؛ تجهیزات بخشی از کار است، سازمان‌دهی بخشی از کار است؛ بخش مهمّی از کار، روحیه و ایمان و قدرت معنوی در دلها است؛ تقویت نیروهای مسلّح یعنی همه‌ی اینها؛ [حتّی] جنبه‌های معنوی.  
2,147
1399/11/15
بیانات در ارتباط تصویری با مداحان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47254
در خجسته سالروز میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک. تبریک عرض میکنم میلاد صدّیقه‌ی طاهره (سلام ‌الله ‌علیها) و ولادت امام بزرگوار و دهه‌ی فجر را به همه‌ی شما عزیزانی که در این جلسه حضور دارید، بخصوص برادران عزیزی که ما را به فیض رساندند که جدّاً استفاده کردیم؛ افسوس که کوتاه بود؛ کاش دو برابر این، سه برابر این، میتوانستیم از شما استفاده کنیم. چند موضوع را یادداشت کردم که البتّه قطعاً در این وقت کم نمیتوان به همه‌ی آنها رسید. چند کلمه درباره‌ی صدّیقه‌ی طاهره (سلام ‌الله ‌علیها) است، یکی درباره‌ی روز زن و روز مادر است که این مناسبت فرخنده را با خوش‌سلیقگی به این نام نامیده‌اند و یک نگاهی هم به پدیده‌ی خوشبختانه روبه‌رشد مدّاحی در کشور است.  درباره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) با همین چشم مادّی ظاهربین که نگاه کنیم -حالا آن چشمهای حقیقت‌بین و واقع‌بین و عرشی جور دیگری ممکن است ببینند، چیزهای دیگری را ببینند- [می‌بینیم که] این بزرگوار از طرفی دختر عالی‌مقام پیغمبر است؛ دختری که پیغمبر دست او را میبوسد، جلوی پای او بلند میشود، در هر سفر آخرین دیدار او از خانه‌ی زهرا است و از آنجا به سفر میرود، از سفر که برمیگردد اوّلین جایی که سر میزند و سلام میکند خانه‌ی زهرا است؛ یک چنین دختری. از طرفی بانویی دارای عصمت است؛ مرتبه‌ی عصمت مرتبه‌ی عجیبی است، منزلت فوق‌العاده‌ای است. از طرفی هم‌تراز علیّ‌بن‌ابی‌طالب است؛ علیّ‌بن‌ابی‌طالبِ با آن عظمت، علیّ‌بن‌ابی‌طالبی که چشم عالَم وجود شبیه او را بعد از پیغمبر مشاهده نکرده؛ فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) همسرِ هم‌تراز یک چنین شخصیّتی است. از طرفی مادر چهار خورشید درخشان است که دو نفرشان امام معصومند و از طرفی سرسلسله‌ی نسل مبارک پیغمبر اعظم است که امروز بحمدالله بعد از ۱۴۰۰ سال، میلیون‌ها انسان در سراسر جهان به این نسبت مفتخرند؛ سرسلسله‌ی این نسبت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است.  تاریخ زندگی این بزرگوار عیناً منطبق با تاریخ رسالت است؛ یعنی اندکی بعد از رسالتِ پیامبر این بزرگوار طلوع میکند، اندکی بعد از رحلتِ رسالت و پیغمبر اکرم غروب میکند؛ یعنی کاملاً زندگی [او] منطبق است با دوران رسالت. در دوران کودکی، محنت شعب ابی‌طالب را احساس میکند و درک میکند، از کودکی وارد میدانهای دشوار زندگی میشود، مادر را از دست میدهد که برای دختری در این سن بسیار دشوار است، امّا او در کنار تحمّل این دشواری کار بزرگی را انجام میدهد و آن غمگساریِ پیغمبر است. پیغمبر که هم خدیجه را، هم جناب ابی‌طالب را از دست داده، نیاز به غمگسار دارد و این دختر است که غمگسار پدر میشود. این غمگساری همین طور ادامه پیدا کرد تا دوران مدینه و در اُحُد و در خندق و در بسیاری جاهای دیگر که آن وقت پیغمبر فرمود: فاطِمَةَ اُمُّ اَبیها؛(۱) مادری کرد برای پیغمبر. بعد، مسئله‌ی هجرت، آزمونهای بی‌نظیر دوران مدینه، همسری با علیّ‌بن‌ابی‌طالب که یک پایش در خانه است، یک پایش در میدان جهاد -تحمّل این سختی‌ها- و بعد تربیت این چهار فرزند بی‌نظیر در دوران تاریخ، بعد هم دادن اوّلین قربانی بعد از رحلت پیغمبر، محسن، و در نهایت شهادت خود او چند ماه بعد از پیغمبر.  این زندگی کوتاه هیجده‌ساله یا اندکی بیشترِ این بزرگوار یک چنین ماجرایی دارد که ماجرای مهمّی است. آن حضرت تجسّم عالی‌ترین مفاهیم انسانی و اسلامی در مورد زن است، که به اینها باید توجّه کرد؛ درس فاطمه‌ی زهرا بیشتر این موارد است. برخی از مفاهیم اسلامی مفاهیم اختصاصی است، مثل مادری، همسری، کدبانویی، تربیت فرزند؛ در همه‌ی اینها اوج قلّه‌ی تصوّر، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است. در عرصه‌ی تربیت فرزند، در عرصه‌ی همکاری با شوهر، در عرصه‌های مشترک و در آن چیزهایی که بین زن و مرد مشترک است، مثل بندگی خدا -وظایف بزرگ مثل بندگی خدا- وضعیّت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) یک وضعیّت فوق‌العاده اعجاب‌انگیز و مهم است. امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) میگوید شب جمعه تا صبح مادرم بیدار بود، عبادت میکرد، هر وقت صدای او را شنیدم، دیدم برای دیگران دارد دعا میکند؛ صبح گفتم مادر! برای دیگران دعا کردی، برای خودت دعا نکردی؛ فرمود پسرم! اَلجارَ ثُمَّ الدَّار؛(۲) این درس است. در قضیّه‌ی [نزول سوره‌ی] هل‌اَتیٰ [آمده است که] «اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله»؛(۳) من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعه‌ی اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد. حسن بصری که از زهّاد ثمانیّه‌ی(۴) معروف است و زاویه هم دارد با اهل‌بیت، میگوید که «ما کان فی هذه الامّة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّی تورّم قدماها».(۵) معنای این تعبیر «ما کان اعبد من فاطمة» این نیست که شبیه او و به اندازه‌ی او تعدادی وجود داشتند؛ نه، در تعبیرات عربی معنایش این است که هیچ کس در امّت، مانند او نبود از لحاظ عبادت. این را حسن بصری میگوید؛ حسن بصری دوران فاطمه‌ی زهرا را درک نکرده، امّا اینکه این طور قاطع این حرف را میزند نشان میدهد این جزو مسلّمات و متواتراتی بوده است که در آن زمان وجود داشته. اینکه وظیفه‌ی عبادت، بعد وظیفه‌ی امر به معروف و مجاهدت، یعنی حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امّت اسلام در آن میدان تعیین بشود و آن حضور طوفانی عجیب فاطمه‌ی زهرا با آن خطبه‌های عجیب. نقشه‌ی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌سبیل‌الله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بنده‌ی خدای متعال. و در نهایت، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبه‌ی عالی عصمت برسد که اینها خصوصیّات این بزرگوار است. توجّه بشود که این خانواده‌ی نمونه و بی‌نظیر -مرد خانه علی، زن خانه فاطمه‌ی زهرا، فرزندان خانه امام حسن و امام حسین و زینب و امّ‌کلثوم، با آن خصوصیّاتی که از اینها می‌شناسیم- آن خانواده‌ای است که قرآن به پیغمبر میفرماید که «قُ‌ـل لاِّ اَسئئَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربیٰ»،(۶) مودّت این خانواده. مودّت یعنی همبستگی، همدلی، همراهی و همکاری؛ این معنای مودّت است. همکاری و همراهی و همدلی با این خانواده، با این شعارها، با این حرکتها، ببینید امّت اسلام را به چه اوجی میرساند. این خدمت مخلصانه‌ای که شعار آنها است، همان چیزی است که ما باید دنبال آن باشیم. من این را عرض بکنم، بعضی از دلها که گاهی در بعضی از امور مضطرب میشوند، نگران میشوند، پریشان میشوند، من میگویم مضطرب نباشید؛ رشحات(۷) این مودّت خوشبختانه در جمهوری اسلامی و در نظام جمهوری اسلامی کاملاً مشهود است. حرکت بسیجی، روحیه‌ی بسیجی، خدمات بی‌ نام‌ و ‌نشان شهدای هسته‌ای، تلاش بی‌وقفه‌ی اردوهای جهادی، تلاش علمی و عملیِ بدون تظاهر هزاران گروه جوان در سراسر کشور در جبهه‌ی فرهنگی، در جبهه‌ی اجتماعی، در جبهه‌ی فنّی، اینها جلوه‌های زیبای همان پیروی از نقشه‌ی خانواده‌ی امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله ‌علیها) است، که در این آخری هم در قضیّه‌ی کرونا یکی از زیباترین جلوه‌ها را در ماجرای گروه‌های پزشکی و پرستاری مشاهده کردیم. خب در مورد مسئله‌ی زن و مادر؛ نگاه و موضع جمهوری اسلامی در باب زن، بکلّی با نگاه رایج غربی متفاوت است که با هزار زبان و با تریبون‌های فوق‌العاده فراگیر سعی میکنند آن را به همه‌ی دنیا گسترش بدهند؛ نه، نقطه‌ی مقابل آن، نگاه جمهوری اسلامی است. نگاه جمهوری اسلامی، نگاه تکریم و احترام زن است؛ نقطه‌ی مقابلِ نگاه رایج غرب به زن که نگاه کالایی و ابزاری است و حرمت زن در منطق غربی و روش غربی و سبک زندگی غربی در هم شکسته. شما دیدید که یکی از عالی‌ترین مقامات دولتی و نظامی زن در همین چند ماه قبل از این اعلام کرد که مورد تعرّض و تجاوز قرار گرفته؛(۸) یعنی حتّی زنانی که به رتبه‌های بالای اداری و اجتماعی و سیاسی میرسند، از آسیب منطق غربی در مورد زن در امان نیستند و بر کنار نمیمانند. نگاه اسلام این است که زن و مرد از لحاظ ارزشهای انسانی برابرند: اِنَّ المُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنینَ وَالمُ‌ـؤمِنٰتِ وَالقٰنِتینَ وَالقانِتٰتِ وَالصٰدِقینَ وَالصّادِقٰتِ وَالصٰبِرینَ وَالصّابِرٰت،(۹) تا آخر؛ مرد مسلمان و زن مسلمان در مورد ارزشهای الهی و انسانی هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. وظایف مشترکی هم هر دو دارند؛ وظیفه‌ی امر به ‌معروف مشترک است، وظیفه‌ی خدمت مشترک است، وظیفه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله [برای] هر کدام به نوعی مشترک است، مربوط به مرد یا مربوط به زن ویژه نیست. هر کدام هم وظایف ویژه‌ای دارند؛ زن وظایفی دارد، مرد وظایف ویژه‌ای دارد که خدای متعال به خاطر اداء همین وظایف ویژه، ترکیب ساختمان جسمی و روحی آنها را هم متناسب با آن وظیفه بنا کرده و خلق کرده. بنابراین این نگاه اسلام و نگاه جمهوری اسلامی به زن است، و ما به این نگاه افتخار میکنیم؛ ما سر تا پا اعتراض به منطق غربی و روش غربی و سبک زندگی غربی در مورد زنیم؛ معتقدیم آنها به زن دارند ظلم میکنند.  تبلیغات پُرحجم غربی وانمود میکنند که با نگاه اسلامی جلوی رشد و پیشرفت زن گرفته میشود؛ این یک دروغ واضح و یک حرف کاملاً‌ مغرضانه است. در کشور ما در هیچ مقطعی از تاریخ، نه در گذشته، نه در دوران غربزدگی، این همه زن تحصیل‌کرده نداشتیم؛ این همه زن فعّال در فعّالیّتهای اجتماعی، در فعّالیّتهای فرهنگی، در فعّالیّتهای علمی نداشتیم؛ این همه بانوی مؤثّر در سرنوشت اجتماعی نداشتیم؛ این همه بانوان دارای فهم سیاسی و تحلیل سیاسی نداشتیم؛ این همه نویسنده‌ی زن، مترجم زن، هنرمند زن، به معنای واقعی کلمه نداشتیم؛ همه‌ی اینها از برکت جمهوری اسلامی و از برکت نگاه اسلام به زن است که نگاه تکریم است. من جا دارد در اینجا حرف و سخن خودم را مزیّن کنم به تکریم از مادران و همسران شهدا در دو نسل: یکی در نوبت دفاع مقدّس، یکی در نوبت دفاع از حرم که همسران شهدا، مادران شهدا چه نقش ماندگار و بی‌نظیری را از خودشان به یادگار گذاشتند و حقّاً باید در برابر آنها سر تعظیم فرود آورد. متأسّفانه نسبت به این عزیزان، این بزرگان، این بزرگواران، فعّالیّتِ تولید هنری خیلی کم شده؛ این ظرفیّت فوق‌العاده برجسته‌ای است و جا دارد که بیشتر از این، کار بشود.  بعضی میگویند حجاب مانع از رشد زن و ترقّی زن است؛ نه بعکس؛ حجاب مانع از آن خودنمایی‌های بی‌موردی است که مانع حرکت زن میشود. ما امروز هزاران بانوی بزرگ و برجسته در صحنه‌های گوناگون علمی و عملی و اجتماعی و سیاسی و فنّی داریم که همه با حجاب کامل در حال زندگی هستند. خب وقتی با این نگاه به زن نگاه کردیم، نقش [زن در] خانواده هم برجسته میشود؛ نقش مادری، نقش همسری، نقش کدبانویی و مانند اینها برجسته میشود؛ این چیزی است که در غرب روز‌به‌روز دارد کم‌رنگ‌تر میشود؛ خانواده در غرب دارد رو به اضمحلال میرود. خانواده یک کانون گرم و پُربرکتی است که قوی‌ترین پایه‌های تربیت انسان در این کانون گذاشته میشود. در کانون خانواده است که اوّلین و مهم‌ترین پایه‌های تربیت روحی و فکری بشر بنا نهاده میشود. خانه بهترین محیط آسایش جسم و جان است، بهترین کانون رفع خستگی تن و روح است، حقیقی‌ترین فضای صمیمیّت است؛ هیچ صمیمیّتی در هیچ محیطی به قدر خانواده و بین مادر، فرزند، پدر، همسران تصوّر نمیشود و وجود ندارد. در چنین کانون مبارکی محور کیست؟ مادر؛ اصل کیست؟ مادر؛ مرکز دایره کیست؟ مادر. مادر، محور خانواده است؛ این را دستگاه‌های تبلیغاتی غربی و متأسّفانه بعضی غربزده‌های خود ما سعی میکنند کم‌رنگ کنند، یا نفهمند، یا نشان ندهند. زنان خانه‌دار، حتّی کسانی که اشتغالات بیرونی ندارند، بزرگ‌ترین خدمات را انجام داده‌اند. لازم است ارزش و ارج خدمات زنانی که خانه‌داری و کدبانویی را ترجیح داده‌اند، فهمیده بشود؛ اگر چه خدمات خارج از خانه هم به عهده‌ی بانوان بوده و هست و خواهد بود و اشکالی هم ندارد، امّا این مهم‌ترین بخش خدمت زنانه است.  خب، اینجا در ذیل خانواده، یک جمله هم در مورد مسئله‌ی ازدواج بهنگام و بدون تأخیر عرض بکنم. اینهایی را که عرض میکنم، شما مدّاحان عزیز که یکی از رسانه‌های بزرگ و ارزشمند کشور ما هستید -که حالا بعد عرض خواهم کرد- باید ترویج کنید؛ این مسائل بایستی ترویج بشود. ازدواج بهنگام و بدون تأخیر یکی از کارهای لازم و واجب است؛ فرزندآوری و تکثیر نسل یکی از آن وظایف مهم و اساسی است که بایستی انجام بگیرد که هر دو‌ی اینها  -هم ازدواج زودهنگام و بهنگام، و هم تکثیر نسل- جزو نیازهای حیاتی امروز کشور و فردای کشور است. خب، این مفاهیم بایستی در مدّاحی شما عزیزانِ مدّاح جایگاه شایسته‌ای را داشته باشد. البتّه خیلی مفصّل‌تر از این بحثهایی که کردم در ذهنم بود و یادداشت کردم، منتها چون وقت کم است و به ظهر نزدیک است، با عجله و سریع از اینها دارم عبور میکنم.  بپردازیم به مسئله‌ی مدّاحی؛ مدّاحی یک پدیده‌ی هنری ویژه و منحصربه‌فرد است که ما هیچ جا شبیه این نداریم. البتّه در کشورهای غربی و غیرغربی، کنسرت و جلسات مانند آن دارند امّا با مدّاحی زمین تا آسمان فرق دارد. اداره کردن هیئت، اداره کردن مدّاحی، یک چیز فوق‌العاده‌ است؛ خوشبختانه بهترین و بیشترین نمونه‌اش هم در کشور ما است؛ البتّه در بعضی از جاهای دیگر هم اندکی کمتر از اینجا وجود دارد لکن خوشبختانه نمونه‌ی عالی آن در کشور ما است. این جامعیّت، این نفوذ رسانه‌ای، این رواج اجتماعی و مردمی که این هنر ویژه دارد، در هیچ جای دیگر به این شکل وجود ندارد. اوّلاً مدّاحی ترکیبی است از چند هنر: هنر شعر، هنر نغمه‌پردازی، هنر مدیریّت جلسه و جلسه را اداره کردن، سخن را به اعماق جان مستمع با سلیقه‌ها و ابتکارهای شخصی رساندن، صدای خوش؛ این یک بخش از کار است که جنبه‌ی هنری مدّاحی است. جنبه‌ی دیگر، جنبه‌ی محتوایی است؛ ترکیبی است از اندیشه، عاطفه و احساسات، اطّلاعات معارفی، اطّلاعات تاریخی، آگاهی‌های اجتماعی و آشنایی با نیاز مخاطبان. شما ملاحظه کردید در همین چند موردِ برجسته‌ی امروز که خوشبختانه مدّاحی‌های بسیار خوبی بود، نگاه به مسائل جهان، نگاه به مسائل کشور، آمیخته‌ی با مفاهیم دینی و اسلامی، برای مدّاح مثل آب روان، آن چنان آسان و در اختیار است که این، برجستگی این کار را در این زمینه هم نشان میدهد.  موضوع کار مدّاح، عالی‌ترین موضوعات یا یکی از عالی‌ترینِ موضوعات است؛ چون موضوع کار مدّاح، ستایشگری نمونه‌های برجسته‌ی عالَم وجود است، یعنی محمّد و آل محمّد (صلوات‌ الله ‌علیهم)، و تکرار درس آنها، تکرار یاد آنها؛ یعنی شما در کاری که انجام میدهید یاد این بزرگواران را مرتّباً تکرار میکنید، نمیگذارید از یادها برود؛ احساسات را به درس آنها، سخن آنها، شیوه‌ی زندگی آنها متوجّه میکنید؛ چه در مورد ولادتشان، چه در مورد شهادتشان؛ بنابراین موضوع کار مدّاح یکی از برجسته‌ترین موضوعات است.  یک کار مهمّ دیگر، فرهنگ‌سازی‌ای است که شما انجام میدهید؛ یعنی همین زنده کردن یاد و نام ائمّه (علیهم‌ السّلام) و پیامبر اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)؛ خود این، یک فرهنگ‌سازی در جامعه و ترویج اندیشه‌های بلند این بزرگواران است که این بسیار خوب است؛ این یعنی گسترش دادن الگوی زیست نبوی و علوی و فاطمی؛ این الگوی زیست آنها را شما با کار خودتان [گسترش میدهید]. بنابراین مسئله‌ی مدّاحی مسئله‌ی بسیار مهمّی است و پدیده‌ی برجسته و باارزشی است و خوشبختانه رو به رشد هم هست؛ یعنی همین طور روزبه‌روز این پدیده در کشور ما رو به گسترش است.  من چند توصیه به شما مدّاحان عزیز دارم که این آخرین عرایض من است. توصیه‌ی اوّل این است که این وظیفه‌ی بزرگ و سنگینی را که عرض کردیم، جدّی بگیرید؛ وظیفه‌ی فرهنگ‌سازی، وظیفه‌ی ترویج، وظیفه‌ی گستردن مبانی فکری و فرهنگی اسلام را جدّی بگیرید؛ این بسیار مهم است؛ اساس کار شما این است؛ محور کار را این قرار بدهید. این توصیه‌ی اوّل که فکر و پند و معرفت و بصیرت را با همین ابزارِ هنریِ برجسته منتشر کنید، با مهارتهایی که هر کسی بالاخره ابتکاراتی دارد و مهارتهایی دارد که به کار میزند.  توصیه‌ی دوّم این است که قالب مدّاحی و آن شکل مدّاحی حفظ بشود. مدّاحی و مدیریّت هیئت را با بعضی از کارهای مشابهی که اینجا و آنجا انجام میگیرد اشتباه نباید گرفت. قالب مدّاحی باید حفظ بشود؛ از همه‌ی ابزارهای هنری مذکور که عرض کردیم -صدای خوش، نغمه‌سازی خوش، نغمه‌پردازی خوب- باید در اینها استفاده بشود، لکن از چیزهایی که بیرون از این قالب مدّاحی است مطلقاً نخواهید استفاده کنید و اجتناب بشود. نگذارید هیئت تبدیل بشود به محیط‌های دیگر؛ هیئت، باید هیئت بماند. این هم نکته‌ی دوّم که ان‌شاءالله عمق این مطلب را مورد توجّه قرار خواهید داد.  توصیه‌ی بعدی اتقان است؛ سعی کنید سخنِ متقن گفته بشود. آنچه باید گفته بشود، چه سیره، چه تاریخ، چه مطالعات معارفی و توحید و امثال اینها، چه ذکر مصیبت، با اتقان گفته بشود؛ یعنی سخن متقن و محکم و متین گفته بشود. این البتّه در مورد شعرایی که برای مجالس مدّاحی شعر میسرایند بیشتر صدق میکند؛ آنها هم بایستی مطالعات معارفی‌شان و تاریخی‌شان بسیار گسترده باشد و سیره و تاریخ و معارف را درست بشناسند.  توصیه‌ی آخر این است که ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید. عزیزان من! یکی از چیزهای بسیار مهم، حفظ ادب اسلامی در سخن گفتن است که متأسّفانه امروز با گسترش فضای مجازی بتدریج این ادب اسلامی دارد کم‌رنگ میشود. بدزبانی، بد‌گویی و مانند اینها بایستی در جامعه جمع بشود. امروز بعضی سعی میکنند یا بی‌توجّهی میکنند و این در جامعه، بخصوص در بعضی از رسانه‌ها -چه رسانه‌های صوتی، چه رسانه‌های تصویری- و بخصوص در فضای مجازی رو به گسترش است. شما بایستی در بیان خودتان، در شیوه‌ی کار خودتان، به نحوی عمل بکنید که گسترش این [بدزبانی و بدگویی] وجود نداشته باشد. مکتب ائمّه‌ (علیهم السّلام) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است. شما نگاه کنید فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) دو خطبه‌ی طوفانی ایراد کرده؛ دو خطبه‌ی به معنای واقعی کلمه طوفانی: یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان، یکی هم خطاب به زنان مدینه که پُر [است] از مطالب بسیار مهم و اعتراضی -اعتراض- و تنبیه نسبت به مفاهیم برجسته‌ی اسلامی که فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) در مورد آنها خطر را احساس میکرد، لکن در این دو خطبه‌ی مهم و بزرگ و پُرشور، یک کلمه‌ی هتک و زشت و توهین‌آمیز وجود ندارد؛ [و همه‌ی کلمات،] کلماتِ محکم و مستحکم،‌ بیاناتِ متین و متقن. باید این ‌جوری عمل کنید؛ در اظهارات، در صحبتها، قول به غیر علم نباید باشد، غیبت نباید باشد، تهمت نباید باشد و بدگویی و بدزبانی نباید باشد. اینها را به مردم یاد بدهید، تعلیم بدهید؛ هم در زبان تعلیم بدهید، هم در عمل تعلیم بدهید و ببینید که چقدر اینها مهم است. امیرالمؤمنین فرمود «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین‌»؛(۱۰) وقتی که در لشکر امیرالمؤمنین خطاب به لشکریان معاویه بعضی‌ها یک مقداری بدزبانی کردند، حضرت فرمود نه، بدزبانی نکنید، بدگویی نکنید، «اِنّی اَکرَهُ لَکُم»، من دوست ندارم شما این جوری باشید. این اخلاقِ فاطمی و علوی است. خوشبختانه امروز دستگاه‌های تبلیغی کشور به سمت تکامل و تعالی دارند حرکت میکنند؛ این را من به شما عرض بکنم. هم در حوزه‌های عمیق و فکری و علمی در حوزه‌های علمیّه، هم در میدانهای دیگر، کارهای خوبی دارد انجام میگیرد در این زمینه و خوشبختانه ما انعکاس این را در بخشهای مدّاحی هم مشاهده کردیم و می‌بینیم؛ در محرّم گذشته که محرّم کرونایی بود و در ماه رمضان که ماه رمضان کرونایی بود، دیدیم که چه جور شما خوب حرکت کردید، با ابتکار حرکت کردید و کارهای زیبایی از شماها سر زد.  امیدواریم که ان‌شاءالله همین‌ جور پیش بروید و کار کنید و معارف را توسعه بدهید و روزبه‌روز ان‌شاءالله موفّق‌تر و مؤیّدتر باشید. بدانید دشمنان در مقابله‌ی با جمهوری اسلامی هیچ غلطی نمیتوانند بکنند؛ همین ‌طور که بعضی از برادرانمان در این صحبتهایشان اشاره کردند، روزبه‌روز بحمدالله اسلام و جمهوری اسلامی رو به قوّت و اقتدارِ بیشتر است و خواهد بود، هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ مادّی. البتّه مشکلاتی وجود دارد؛ این مشکلات فرازونشیب‌هایی است که در زندگی اجتماعی همواره وجود خواهد داشت. افرادی خدمت میکنند، افرادی هم ظرفیّتها را از دست میدهند؛ اینها هستند، لکن جمع‌بندی و سرجمع همه‌ی اینها ان‌شاءالله حرکت به جلو است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسئلت میکنم، شما را دعا میکنم و دعای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را که دعای مستجاب قطعی است، درباره‌ی شما از آن بزرگوار مسئلت میکنم و امیدوارم که شما هم ما را دعا کنید و خدای متعال روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای بزرگوار را از ما راضی و خشنود کند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) کشف‌الغمّه، ج ۱، ص  ۴۶۲ (با اندکی تفاوت)
2,148
1399/10/19
بیانات در سخنرانی تلویزیونی در سالروز قیام ۱۹ دی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47066
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة ‌الله فی الارضین. سلام عرض میکنم به مردم عزیز قم و به حوزه‌ی علمیّه‌ی عظیم‌الشّأن؛ وضع دیدار سالیانه‌ی امسالِ ما متأسّفانه به این شکل است و من از مشاهده‌ی چهره‌های منوّر برادران عزیز قمی محرومم، ولی خب این هم یکی از اَشکال زندگی است، از فراز و نشیب‌ها است؛ زندگی از این کوچه پس‌کوچه‌ها زیاد دارد، مسیر زندگی را باید طی کرد، ان‌شاءالله خواهد گذشت؛ این هم مثل همه‌ی حوادث تلخ و شیرین دیگر گذرا است و ان‌شاءالله به توفیق الهی مسیر زندگی در جادّه‌ی آسفالته قرار خواهد گرفت.  بحث امروزِ من چند کلمه در باب‌ حادثه‌ی مهم و حماسه‌ی مهمّ نوزدهم دی است، و چند کلمه هم در باب برخی از مسائل روزی که در افکار عمومی مطرح است؛ ولی قبل از آنکه موضوع اصلی را شروع کنم، لازم میدانم حمد الهی را به جا بیاورم و از مردم عزیز کشورمان سپاسگزاری کنم به خاطر حرکت عظیم حماسه‌گونه‌ای که در سالگرد شهید عزیزمان سلیمانی،(۱) در کشور به وجود آوردند. شهید سلیمانی و شهید ابومهدی در حرکات خودجوش مردم در سرتاسر کشور بحمدالله تجسّم عینی پیدا کردند و با این حرکت عظیم مردمی، روح تازه‌ای به کالبد کشور و ملّت دمیده شد که با هیچ بخشنامه‌ای، با هیچ دستوری امکان نداشت چنین حرکتی به وجود بیاید؛ این حرکت، ناشی از عواطف مردم، دلهای مردم، بصیرت مردم و انگیزه‌های درست مردم بود؛ همچنین تجمّع بزرگ و شگفت‌انگیزی که در بغداد و در بعضی از شهرهای دیگر عراق برای تکریم و بزرگداشت شهید ابومهدی، فرمانده‌ی برجسته‌ی عراقی و شهید سلیمانی -مهمان عزیز مردم عراق-تشکیل شد. از همه‌ی براداران و خواهرانی که در اینجا و در عراق در این مراسم شرکت کردند، صمیمانه تشکّر میکنم.  لازم میدانم نام شهدای همراه شهید سلیمانی را هم بیاورم؛ چون عظمت شهید سلیمانی موجب شد که نام اینها کمتر آورده بشود و کمتر مطرح بشود: شهید پورجعفری،(۲) شهید مظفّری‌نیا،(۳) شهید طارمی،(۴) شهید زمانی‌نیا(۵) که همه‌ی اینها جزو شهدای عالی‌قدر هستند؛ و همچنین همراهان شهید ابومهدی عراقی که نام آنها را البتّه من در ذهن ندارم.  همچنین لازم میدانم گرامی بدارم یاد شهدای جان‌باخته‌ی در تشییع کرمان و همچنین در حادثه‌ی بسیار تلخ و ناگوار هواپیما در تهران(۶) که حقیقتاً حادثه‌ی تلخی بود، حادثه‌ی ناگواری بود، مسئولین کشور را هم داغدار کرد. و امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال آن شهدا را -چه شهدای کرمان را، چه شهدای تهران را- مشمول لطف و رحمت خودش قرار بدهد و به خانواده‌های آنها صبر و تسلّا و آرامش دل عنایت کند، بفضله و منّه. البتّه مسئولین هم وظایفی دارند که به آنها تذکّر داده شده.  همچنین لازم میدانم به مناسبت چهلمین روز شهادت شهید فخری‌زاده (رضوان الله تعالی علیه) یاد ایشان را هم گرامی بدارم؛ شهید عالی‌قدری بود، شخصیّت بزرگی بود. ما دو چهره‌ی بزرگ علمی را در این اواخر از دست دادیم: یکی شهید فخری‌زاده بود، یکی جناب آقای آیت‌الله مصباح(۸) بود؛ هر دوی اینها چهره‌های علمی برجسته‌ای بودند، هر کدام در منطقه‌ی خودشان و کار خودشان، و از هر دو هم میراثهای ارزشمندی در دستگاهی که تحت نظرشان بود باقی مانده که بایستی با قوّت ان‌شاءالله و به بهترین وجهی ادامه پیدا کند. امّا درباره‌ی نوزدهم دی؛ دو مطلب را در باب نوزدهم دی عرض میکنم: یکی اینکه لازم است ما از یاد نوزدهم دی و حادثه‌ی نوزدهم دی حراست کنیم و نگهبانی کنیم، یکی هم این است که باید از محتوا و مضمون حماسه‌ی نوزدهم دی حراست و نگهبانی کنیم؛ یعنی هم حراست و نگهبانی از خود حادثه به معنای زنده نگه داشتن آن بر ما لازم و واجب است، هم حراست و نگهبانی از مضمون و محتوای این حماسه‌ی بزرگ؛ حالا علّت آن را عرض میکنم. امّا اینکه از خود آن حماسه بایستی حراست کنیم و نگهبانی کنیم، چون این یکی از نقطه‌های اوج حیات ملّت ایران بود. ملّتها نقاط اوج و نقاط حضیض دارند؛ نقاط اوج را بایستی زنده نگه داشت. نقاط اوج، آنهایی هستند که زنده بودن و پای کار بودن و با اراده و عزم بودن یک ملّت را و بصیرت یک ملّت را در این مواقع حسّاس نشان میدهند؛ نوزدهم دی این جوری بود. نقطه‌ی اوج را باید زنده نگه داشت، چون هم به آیندگان روحیه میدهد، هم مایه‌ی افتخار و عزّت ملّی است. این نقطه‌های اوج در تاریخ ثبت میشود و راه آینده را برای آیندگان روشن میکند. بنابر‌این، خود این حادثه را نباید گذاشت کهنه بشود و همین طور که تا امروز بحمدالله این حادثه زنده و پُرنشاط باقی مانده، همچنان باقی بماند. و امّا نگهبانی از محتوای این حادثه. خب هر حادثه‌ای یک مضمونی دارد، یک محتوایی دارد، یک معنایی دارد؛ مضمون این حادثه چه بود؟ ما بایستی این مضمون را درست بشناسیم و از آن حراست کنیم؛ چرا حراست کنیم؟ به خاطر اینکه راویان خائن و تحلیلگران مغرض سعی میکنند محتوای حوادث بزرگ را به سود خودشان و به سود قدرتهای غاصب دنیا تغییر بدهند. این کار از قدیم هم وجود داشته که راوی مغرضِ یک حادثه‌ای که اتّفاق افتاده، آن را جوری تعریف میکند که عکس مقصودِ از آن حماسه به ذهن مخاطب تبادر کند. امروز هم که با گسترش وسایل ارتباط‌جمعی و این امکانات فراوان و وسیعی که هست، این امکان در اختیار قدرتهای مغرض و دستهای خائن وجود دارد که حوادث را تغییر بدهند، محتوای حوادث را عوض کنند و غلط تفسیر کنند و افکار عمومی را منحرف کنند؛ بخصوص افکار نسلهای بعدی و کسانی را که در آن حادثه حضور نداشتند و آن را از نزدیک ندیدند یا در زمان نزدیک نشنیدند و دورند از حادثه، عوض کنند. امروز یکی از کارهای مهمّ دستگاه‌های جاسوسی همین است که می‌نشینند حوادث دنیا را رصد میکنند و بعد نه خودشان مستقیم بلکه به زبان دیگران، از قلم دیگران، با مقاله و تحلیل اشخاص معتبر و معروف، با وسایلی که خودشان دارند -با پول، با تهدید، با تطمیع- آنچه را که در تفسیر یک حادثه مورد نظر خودشان است، منعکس میکنند. من اخیراً یک کتابی را مطالعه کردم که یک آمریکایی این کتاب را نوشته؛ در واقع جمع کرده این کتاب را، چون افراد گوناگونی در نگارش این کتاب دست دارند. این کتاب درباره‌ی تسلّط سازمان جاسوسی سیا(۹) بر مطبوعات و مجلّات عمده‌ی دنیا است؛ اصلاً این کتاب درباره‌ی این است. شرح میدهد که چگونه سازمان سیا در مقالات، در تحلیل‌ها، در نوشته‌ها و در گفته‌های نویسندگان معروف و بعضاً مجلّات معتبر دخالت کردند و تفسیر خودشان را به جای تفسیر واقعی به افکار عمومی القا کردند و آنها را کنترل کردند؛ نه فقط در مطبوعات آمریکا بلکه در سایر کشورها، در اروپا؛ یک مجلّه‌ی معروف فرانسوی را اسم می‌آورد و میگوید در آنجا این کارها را کردند، این‌ جور گفتند، این‌ جور نوشتند؛ یعنی این کار الان در دنیا رایج است و وجود دارد. در واقع سازمان سیا با این کار تحلیل انحرافی خود و تفسیر غلط خود  از مسائل و حوادث را به افکار عمومی منتقل میکند و افکار عمومی را گمراه میکند و این خطری است که همیشه وجود دارد.  خب در مورد نوزدهم دی ما [باید] مراقب باشیم که چنین اتّفاقی نیفتد؛ حالا البتّه به‌ اجمال من عرض میکنم که مضمون و محتوا و معنای حرکت نوزدهم دی در قم که مردم و حوزه‌ی علمیّه مشترکاً آن حرکت عظیم را انجام دادند چه بود. اگر قضیّه‌ی قم در همان شهر قم تمام میشد و به قم منحصر میماند، ممکن بود آدم این را حمل کند بر یک حرکت عاطفی و ناشی از هیجانات مثلاً مذهبی و زودگذر که بگویند: «مردم نترسی بودند، در یک حادثه‌ای قیام کردند و بعد هم سرکوب شد و تمام شد»؛ ممکن است این جور بگویند لکن حادثه‌ی قم این جور نبود. حادثه‌ی قم در قم تمام نشد، به قم منحصر نماند؛ از قم سرایت کرد به تبریز، به یزد، به کرمان، به شیراز، به مشهد، به تهران و تدریجاً به یک قیام عمومی منتهی شد. شروع از قم بود، شروع‌کننده قمی‌ها بودند، امّا حادثه در قم خاتمه نیافت؛ این حادثه در ظرف تقریباً پنج شش ماه تبدیل شد به یک قیام عمومی سراسری در همه‌ی شهرها و تدریجاً در روستاها؛ همه قیام کردند؛ این چه حادثه‌ای است؟ بعد هم بر اساس این قیام، یک انقلاب عظیم مردمی و کم‌نظیر در تاریخ -شاید از جهاتی بی‌نظیر- به وقوع پیوست.  خب با این نگاه دیگر نمیشود حادثه‌ی قم را آن طور ساده‌نگری کرد و تفسیر کرد به یک هیجان؛ نه، این حادثه یک معنای دیگری دارد، یک عمقی دارد، معنای عمیق‌تری پیدا میکند. خب معنای حادثه‌ی نوزدهم دی چیست؟ عبارت است از خشم و شدّت اعتراض مردم به رژیم دیکتاتور، وابسته، فاسد، ضدّ دین، اشرافی و طبقاتی. نارضایی‌های مردم و خشمهای مردم در طول زمان متراکم شده بود و یک پشتوانه‌ی فکری هم از درسهای امام، سخنرانی‌های امام، بیانیّه‌های امام که از قم و از نجف منتشرمیشد پیدا کرده بود؛ این حرکت عظیم، این خشم عمومی مردم، متّکی به آن پشتوانه‌ی فکری‌ای که امام دائماً و پی‌درپی القا میکرد و به وسیله‌ی جوانهای مبارز و بخصوص به وسیله‌ی طلّاب در سراسر کشور منعکس میشد، توانست این قیام عظیم را به وجود بیاورد.  دو نکته‌ی مهم در اینجا باید مورد توجّه قرار بگیرد و تعیین‌کننده است. یک نکته اینکه رهبر این حرکت عمومی یک مرجع تقلید بود؛ یک روحانی بزرگ، یک شخصیّت برجسته‌ی مبلّغ و مروّج مبانی معرفتی دینی. این رهبر بزرگ از روز اوّلِ مبارزه هم مردم را به دین دعوت میکرد؛ از اوّل مبارزه، از سال ۴۱، دعوت امام متّکی به مبانی دینی بود و اگر اعتراض میکرد، اگر پیشنهاد میکرد، همه متّکی بود به مبانی دینی. پس حرکت مردم اساساً یک حرکت دینی بود، به خاطر اینکه با رهبری امام بود، با تعلیم و هدایت و راهنمایی امام بود و امام یک مرجع تقلید بود، یک روحانی برجسته بود و کار امام از اوّل متّکی به مبانی دینی بود؛ این یک نکته که نکته‌ی بسیار مهمّی است.  نکته‌ی دوّم این است که تقریباً یک هفته قبل از قیام مردم قم، رئیس‌جمهور آمریکا -که آن وقت کارتر بود- در تهران، حمایت و پشتیبانی صددرصد خودش را از رژیم پهلوی و محمّدرضا ابراز کرد؛ یک نطقی برایش تنظیم کرده بودند که در مهمانی آن نطق را بخواند، آن نطق را گذاشت داخل جیبش و خودش شروع کرد حرف زدن -بعدها مفسّرینش و همراهانش این را افشا کردند- و تعریف و تمجید و حمایت صددرصد از محمّدرضا و از رژیم پهلوی. بنابراین این حرکت قم، یک حرکت ضدّ آمریکایی بود، یک حرکت ضدّ استکباری بود؛ حرکتی بود ضدّ آن قدرتهای خبیثی که به خاطر منافع خودشان از رژیم دیکتاتور و ضدّ دین و فاسدِ پهلوی حمایت میکردند. حالا در واقع این قیام، هم جنبه‌ی دینی داشت، هم جنبه‌ی ضدّ آمریکایی داشت.  در واقع قیام نوزدهم دی را میتوان اوّلین ضربه‌ی تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ به حساب آورد. این اوّلین [ضربه‌ی] تبری بود که به وسیله‌ی مردم قم به بت بزرگ آمریکا زده شد. بعد از آن هم ادامه پیدا کرد و شما امروز وضع آمریکا را مشاهده میکنید؛ وضع و حال بت بزرگ را امروز شما می‌بینید که این دموکراسی‌شان است؛ این افتضاح انتخاباتی‌شان است؛ این حقوق بشرشان است، حقوق بشری که هر چند ساعت یک بار، یا حدّاقل چند روز یک بار، یک سیاه پوست را بدون دلیل، بدون جرم در خیابان میکُشند، و کشنده و قاتل هم تعقیب نمیشود؛ این ارزشهایشان است که همین طور میگویند ارزشهای آمریکایی، ارزشهای آمریکایی، و امروز این ارزشها مایه‌ی مسخره‌ی همه‌ی دنیا شده، حتّی دوستانشان آنها را مسخره میکنند؛ این هم اقتصاد فلجشان است؛ اقتصاد آمریکا به معنای واقعی فلج است، دَه‌ها میلیون بیکار و گرسنه و بی‌خانمان [وجود دارد]؛ این وضع امروزِ آمریکا است. این البتّه چیز مهمّی است لکن عجیب‌تر از این، این است که یک عدّه‌ای هنوز قبله‌شان آمریکا است،  هنوز امید و آرزویشان به آمریکا است؛ آمریکایی که در یک چنین وضعی است. خب گفتیم قیام عمومی مردم ضدّ آمریکایی بود؛ علّت هم فقط این نبود که حالا رئیس‌جمهور آمریکا آمده و صددرصد [حمایت کرده]؛ این در واقع یک سر باز کردن آن ناراحتی‌ها و خشمهای درونی ملّت بود، وَالّا ۲۵ سال بود که آمریکا در ایران انواع فشار را بر مردم وارد میکرد و به وسیله‌ی رژیم مستبد و فاسد پهلوی، در واقع ایران را پایگاه اصلی خودش قرار داده بود و نتیجه‌اش هم برای کشور ما پیشرفت نبود؛ بلکه بعکس، نتیجه‌ی حضور آمریکا در کشور ما فقر اقتصادی بود، فقر علمی بود، فساد و بی‌ بند و باری فرهنگی بود؛ یک چنین وضعی را اینها به وجود آوردند. حالا یک عدّه‌ای خیال میکنند که اگر با آمریکا تعامل کردیم و اگر آشتی کردیم و رفیق شدیم، اوضاع کشور بهشت برین خواهد شد؛ نه، به قبل از انقلاب نگاه کنید ببینید چه جوری است. به کشورهایی که الان با آمریکا قربان صدقه‌ی هم میروند نگاه کنید ببینید وضعشان چه جوری است؛ آن وضع اقتصادی‌شان، آن وضع علمی‌شان. در همین منطقه‌ی خودمان [هم هستند] که من دیگر اسم نمی‌آورم، خودتان میدانید. البتّه بعد از آن حادثه‌ی انقلاب بزرگ ما هم، آمریکا دست برنداشت. دنبال استمرار همان سلطه‌ی جهنّمی بر کشور ما است؛ نه فقط بر کشور ما، [بلکه] بر ایران و بر کلّ منطقه. اینکه بعضی میپرسند که خب، فرق آمریکا و فلان کشور اروپایی چیست؟ فرق در همین است. آمریکا چون سالها اینجا منتفع بوده و استفاده کرده و جا خوش کرده بود، خودش را هم یک قدرت برتر میداند، دائم در صدد بازگشت به همان وضعیّت گذشته است؛ این، آن چیزی است که ملّت ایران را هشیار میکند و مراقب میکند. البتّه برخی از دولتهای خائن منطقه هم به او کمک میکنند.  این را هم عرض بکنم: آمریکا نفع خودش را، منافع خودش را، در شرایط کنونی در بی‌ثباتی این منطقه میبیند، مگر آن وقتی که به طور کامل خودش را مسلّط بر منطقه بکند؛ تا قبل از آن، نفع آمریکا در بی‌ثباتی منطقه است؛ این را خودشان میگویند، این را خودشان بصراحت ابراز میکنند. یک کارشناس معروف یک اندیشکده‌ی معروف آمریکایی -اندیشکده‌ی‌ اینترپرایز(۱۰)- که اگر اسم بیاورم، خیلی‌ها که دستشان در کار سیاست است او را می‌شناسند، صریحاً این حرف را زد؛ گفت ما خواهان ثبات در ایران و عراق و سوریه و لبنان نیستیم. فقط هم ایران نیست؛ [میگوید] در ایران و عراق و سوریه و لبنان، ما مایل به ثبات و خواهان ثبات نیستیم. مسئله‌ی ‌اصلی، لزوم یا عدم لزوم بی‌ثباتی در این کشورها نیست -یعنی مسلّم است که باید بی‌ثباتی در این کشورها به وجود بیاید- بلکه چگونگی ایجاد بی‌ثباتی مورد نظر است؛ بی‌ثباتی را چه جوری ایجاد کنند. حالا یک وقت در یک جا با داعش، یک وقت [هم] با فتنه‌ی ۸۸ و امثال اینها، و کارهایی که شما می‌بینید در منطقه دارند انجام میدهند. دنبال بی‌ثباتی منطقه‌اند، آن وقت یک یاوه‌گوی آمریکایی درمی‌آید میگوید ایران موجب بی‌ثباتی در منطقه است! نه، ما موجب ثباتیم، ما در مقابل بی‌ثبات‌سازی آمریکا ایستاده‌ایم. در سال ۸۸ آمریکا میخواست ایران را بی‌ثبات بکند؛ همان بلائی که در سال ۹۹ سر خودشان آمد. همان کاری که در واشنگتن انجام گرفت در این چند وقت، بخصوص پریروز(۱۱) که آدمهایی رفتند در کنگره اعضای کنگره را از داخل دالانهای مخفی فراری دادند و [بیرون] بردند، این کار را میخواستند در ایران بکنند؛ اینجا میخواستند ایجاد آشوب بکنند، میخواستند جنگ داخلی راه بیندازند، خداوند متعال موفّقشان نکرد. آنها سال ۸۸ در فکر [آشوب در] اینجا بودند، حالا در سال ۹۹ خدای متعال به سر خودشان آورد.  ما البتّه وقتی مسیر حرکت کشور را و انقلاب را از نوزدهم دی تا امروز نگاه میکینم، [می‌بینیم] حدّاقل ده‌ها برابر -شاید بشود گفت صدها برابر؛ حالا من نمیخواهم الفاظ خیلی بزرگ به کار ببرم- کشور ما قوام و استحکام و عمق و پختگی پیدا کرده، تجربه به دست آورده، مجهّز شده. ما آن روز مجهّز نبودیم، امروز خیلی مجهّزیم؛ هم مجهّز فکری، هم مجهّز عملی، هم مجهّز سیاسی، هم مجهّز نظامی بحمدالله؛ بر خیلی از موانع غلبه پیدا کرده‌ایم. هدف هم ایجاد تمدّن نوین اسلامی است؛ این هدف نهایی ما است. ممکن است یک نسل به این هدف نرسد، امّا این راه ادامه خواهد داشت و ان‌شاء‌الله نسلهای بعدی به این هدف خواهند رسید. و باید غلبه کنیم بر دست‌اندازی‌هایی که سلطه‌گران در راه ما ایجاد میکنند و سیاستهای خباثت‌آلودی که علیه کشورمان به وجود می‌آورند. مواضع ما در مقابل دولت آمریکا ناشی از این تفکّر است، ناشی از این استدلال و این فلسفه است. این راجع به نوزدهم دی.  و امّا راجع به چند مسئله از مسائل مطرح روز؛ از مسائل پُرتکرار در چالش بین جمهوری اسلامی و جبهه‌ی استکبار به سرکردگی آمریکا، یکی مسئله‌ی تحریم است، یکی مسئله‌ی حضور منطقه‌ای ایران است، یکی هم مسئله‌ی توان دفاعی ایران و قدرت موشکی ایران است که دائم آنها یک چیزی میگویند، یک حرفی میزنند، یک نقّی میزنند و این طرف هم یک جوابی به آنها میدهند. البتّه عناصر داخلی و مسئولین داخلی ما جواب جبهه‌ی استکبار را در هر سه مسئله داده‌اند؛ هم مسئولین نظامی ما، هم وزارت خارجه‌ی ما و هم شعارهای مردمی ما؛ جواب آنها داده شده ولی حالا من سخن قطعی و پایانی را در این زمینه عرض میکنم.  امّا در مورد تحریمها؛ جبهه‌ی غرب و دشمنان ما موظّفند که این حرکت خباثت‌آمیز -یعنی تحریم ملّت ایران را- خاتمه بدهند و آن را فوراً متوقّف کنند؛ این وظیفه‌ی آنها است که باید همه‌ی تحریمها را بردارند؛ این یک حرکت خائنانه است، یک حرکت خباثت‌آمیز است، یک دشمنی بزرگ و بی‌جهت است با ملّت ایران؛ نه فقط با نظام جمهوری اسلامی یا با دولت، [بلکه] با ملّت ایران دارند دشمنی میکنند؛ وظیفه‌ی آنها این است که سریعاً این تحریمها را بردارند. البتّه بنده بارها گفته‌ام،(۱۲) باز هم تکرار میکنم که آنها باید تحریم را بردارند، ما [هم] باید اقتصادمان را جوری تنظیم و برنامه‌ریزی کنیم که با وجود تحریم هم بتوانیم کشور را بخوبی اداره کنیم؛ این را من بارها تکرار کرده‌ام، الان هم باز میگویم. ما فرض کنیم تحریم برداشته نخواهد شد -البتّه تحریم بتدریج دارد بی‌اثر هم میشود؛ یعنی دارد به صورت یک چیز لغوی درمی‌آید امّا حالا گیرم که تحریم باقی بماند- ما باید اقتصاد کشور را جوری برنامه‌ریزی کنیم که با رفتن و آمدن تحریم و  با بازیگری‌های دشمن، در امر اقتصاد کشور دچار مشکل نشویم. این هم ممکن است؛ این را من نمیگویم، صاحب‌نظران اقتصادی میگویند، دلسوزان میگویند؛ میگویند این کار ممکن است، ظرفیّتهای داخلی خیلی فراوان است. و ما این را به صورت یک سیاست ابلاغ کردیم(۱۳) که همان سیاست «اقتصاد مقاومتی» است که این باید بشدّت و با جدّیّت دنبال بشود. بنابراین [پاسخ قطعی به] مسئله‌ی تحریم، این است؛ اینکه فلان کار را بکنید، فلان کار را نکنید، اینها حرف بیخودی است؛ تحریم یک خیانت است، یک جنایت در حقّ ملّت ایران است که باید برداشته بشود. این یک مسئله.  در مورد حضور منطقه‌ای ما که مدام میگویند چرا ایران در منطقه حضور پیدا میکند، نظام جمهوری اسلامی موظّف است طوری رفتار کند که دوستانش و هوادارانش در منطقه تقویت بشوند؛ این وظیفه‌ی ما است. حضور ما به معنای تقویت دوستانمان و تقویت هوادارانمان است. ما نباید کاری کنیم که دوستان و وفاداران به جمهوری اسلامی در منطقه تضعیف بشوند؛ این حضور ما یک چنین حضوری است. و حضور ما ثبات‌آفرین است؛ ثابت شده که حضور جمهوری اسلامی موجب برداشته شدن موجبات بی‌ثباتی است؛ [مانند] مسئله‌ی داعش در عراق، مسائل گوناگون در سوریه و امثال اینها که حالا این جزئیّات را ما نمیخواهیم عرض کنیم؛ کسانی که دست‌اندر‌کارند اینها را میدانند؛ بنابراین این حضور منطقه‌ای قطعی است، بایستی وجود داشته باشد و وجود خواهد داشت.  امّا در مورد قدرت دفاعی؛ نظام جمهوری اسلامی حق ندارد وضع دفاعی کشور را جوری قرار بدهد که یک آدم بی‌عُرضه‌ای مثل صدّام‌حسین بتواند بیاید شهر تهران را بمباران کند، موشک بزند و هواپیمای میگ ۲۵ او بیاید روی آسمان تهران حرکت کند و کاری از دست نظام برنیاید. این اتّفاق افتاد؛ در همین شهر تهران یا موشک عراقی می‌آمد -که همین آقایان اروپایی‌ها تقویت کرده بودند وضع موشکی او را که موشکهای او میتوانست از بغداد برسد به تهران؛ حالا شهرهای دیگر به جای خود- یا هواپیمای میگ ۲۵ می‌آمد از ارتفاع بالا بمباران میکرد، کاری هم نمیتوانستیم بکنیم، امکاناتی نداشتیم. نظام اسلامی حق ندارد کشور را به این شکل نگه‌ دارد و ما به توفیق الهی [این جوری] نگه نداشته‌ایم. امروز قدرت دفاعی ما جوری است که دشمنان ما در محاسباتشان ناگزیرند توانایی‌های ایران را به حساب بیاورند. وقتی که موشک جمهوری اسلامی میتواند پرنده‌ی متجاوز آمریکایی را که آمده روی آسمان ایران ساقط کند، یا آن وقتی که موشکهای ایرانی میتوانند پایگاه عین‌الاسد(۱۴) را آن جور در هم بکوبند، آن وقت دشمن مجبور است در محاسبات خودش، در مورد تصمیم‌های نظامی خودش، روی این قدرت کشور و روی این توانایی کشور حساب کند. ما نباید کشور را بی‌دفاع بگذاریم؛ این وظیفه‌ی ما است. نبایستی کاری کنیم که دشمن جرئت کند و در مقابل دشمن از ما کاری برنیاید.  یک مسئله‌ی دیگری که امروز زیاد تکرار میشود در زبان مسئولین و مردم و سیاسیّون و در فضای مجازی و غیر مجازی تکرار میشود، مسئله‌ی برجام و تعهّدات جمهوری اسلامی است که جمهوری اسلامی اعلام کرد و برخی از این تعهّدات را کنار گذاشت، اخیراً هم که [غنی‌سازی] بیست درصد را شروع کرد و مصوّبه‌ی مجلس را دولت به مرحله‌ی عمل درآورد؛ این یکی از بحثهایی است که امروز مطرح است. من در مورد این مسئله‌ی برجام، دو سه نکته‌ را عرض میکنم.  نکته‌ی اوّل این است که بحث میکنند که آمریکا برگردد به برجام یا برنگردد. ما هیچ اصراری نداریم، هیچ عجله‌ای نداریم که آمریکا به برجام برگردد؛ اصلاً مسئله‌‌ی ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد. آنچه مطالبه‌ی منطقی ما و مطالبه‌ی عقلانی ما است، رفع تحریمها است؛ تحریمها باید برداشته بشود. این حقّ غصب‌شده‌ی ملّت ایران است؛ چه آمریکا، چه اروپا -که آویزان به آمریکا و دنباله‌روِ آمریکا است- وظیفه دارند این حقّ ملّت ایران را اداء کنند. اگر تحریمها برداشته شد، خب آن برگشت آمریکا به برجام معنایی خواهد داشت -البتّه مسئله‌ی خسارتها هست که جزو مطالبات ما است و در مراحل بعدی دنبال خواهد شد- امّا اگر چنانچه تحریمها برداشته نشد، برگشت آمریکا به برجام ممکن است حتّی به ضرر ما تمام بشود؛ به نفع ما که نیست، [بلکه]  به ضرر ما هم ممکن است باشد. البتّه بنده به مسئولین، هم در قوّه‌ی مجریّه و هم در قوّه‌ی مقنّنه، گفته‌ام که در این زمینه‌ها با دقّت و رعایت کامل ضوابط پیش بروند و عمل کنند.  مطلب دوّم این [است] که تصمیم مجلس و دولت در باب لغو تعهّدات برجامی، تصمیم درستی است؛ کاملاً تصمیم منطقی و عُقلایی و قابل قبولی است. وقتی طرفِ مقابل، تقریباً به هیچ کدام از تعهّدات خودش در برجام عمل نمیکند، معنی ندارد که جمهوری اسلامی به همه‌ی تعهّدات خودش در برجام عمل کند؛ لذا از مدّتی پیش تدریجاً بعضی از تعهّدات را لغو کردند، اخیراً هم تعهّدات دیگری را کنار گذاشتند. و البتّه اگر چنانچه آنها به تعهّداتشان برگردند، ما هم به تعهّداتمان برمیگردیم؛ بنده از اوّل هم همین را گفتم. از اوّلی که برجام مطرح شد، بنده گفتم که تعهّد در مقابل تعهّد؛ متناظر، کار آنها در مقابل کار ما؛ هر کاری که ما بنا است بکنیم، باید طرف مقابل هم متناظر با آن کار را بکند؛ خب این اوّل کار انجام نگرفت، حالا بایستی انجام بگیرد.  یک موضوع دیگری که بد نیست مطرح بکنم و اینجا یادداشت کرده‌ام، این است که شنیدم سؤال میشود که بنده در یک برنامه‌ی تلویزیونی(۱۵) که ظاهراً اخیراً پخش شده، یک بار گفته‌ام که دولت جوان حزب‌اللهی باید سرِ کار بیاید، یک بار هم گفته‌ام که صلاح نیست از مجرّبین استفاده نشود. بعضی‌ها گفتند چطور؟ اینها با هم نمیسازد. من عرض میکنم نه، اینها با هم میسازد، اینها با همدیگر هیچ منافاتی ندارد. ببینید، من معتقد به تکیه‌ی به نیروهای جوانم [و به این] اعتقاد راسخ دارم؛ مال امروز هم نیست، از قدیم بنده چنین اعتقادی داشتم. معنای اعتماد به نیروهای جوان این است که اوّلاً در برخی از مدیریّتهای مهم کشور از جوانها استفاده بشود و به جوانها اعتماد بشود؛ ثانیاً از ابتکارهایی که انجام میدهند و حرکت اینها و حوصله و نشاط کار اینها استقبال بشود. گاهی اوقات جوانی به همه جا مراجعه کرده، یک کار مهمّی را پیشنهاد کرده که میتواند انجام بدهد، جواب نداده‌اند، مراجعه میکند به ما؛ بعد که میدهیم دست کارشناس، تصدیق میکند، میگوید درست است، این کار، کار مهمّی است و این شخص میتواند این کار را انجام بدهد. خب من معتقدم که کشور بایستی از ابتکارات جوانها، از نشاط جوانها، از روحیه‌ی کار و پُرانگیزه‌ی جوانها حدّاکثر استفاده را بکند؛ اینها بچّه‌های ما هستند، بچّه‌های کشورند و کشور حق دارد که از اینها استفاده کند. بنابراین، هم مسئله‌ی مدیریّتها است، هم این [نکته]. منتها اینکه ما میگوییم در مدیریّتها از اینها استفاده بشود، معنایش این نیست که نسل قبلی را بکلّی بشوریم بگذاریم کنار! نه، بر حسب اقتضا، یک جا مدیریّت یک جوان، یک جا مدیریّت یک فرد مجرّب و کارکشته. از اوّل انقلاب هم همین جور بوده؛ حالا بعضی‌ها گفتند که امام در تهران یک امام جمعه‌ی چهل‌ساله را گذاشتند که این حقیر بودم؛ خب بله، همان وقت در کرمانشاه هم یک امام جمعه‌ی هشتادساله را گذاشتند؛(۱۶) در یزد و در شیراز و در مشهد و در تبریز و مانند اینها، علمای بزرگ، مردانی را که در حدود هفتاد سال سنّشان بود گذاشتند؛ اقتضائات مختلف است. در اوّل انقلاب امام بزرگوار در رأس سپاه یک جوانی را گذاشتند که کمتر از سی سال داشت،(۱۷) در رأس نیروی زمینی ارتش مردی را گذاشتند که حدود شصت سال داشت؛(۱۸) اقتضائات این جوری است. یک جا اقتضا دارد که یک مدیر جوان بر سر کار بیاید، یک جا اقتضا دارد که یک مدیر مجرّب [بر سر کار بیاید]. حالا در مورد دولت جوان حزب‌اللهی ان‌شاءالله بعدها، نزدیک انتخابات، بنده صحبت خواهم کرد؛ یعنی حرفهایی دارم که بعد عرض میکنم؛ امّا اینکه تصوّر بشود اگر ما گفتیم از مجرّبین استفاده بشود، با استفاده‌ی از جوانها منافات دارد، نه، این هیچ منافاتی ندارد. و البتّه این را هم باید توجّه داشت که بعضی از افراد میان‌سال مثل جوانهایند؛ سنّ شهید سلیمانی حدود شصت سال بود، [امّا] دیدید در کوه و دشت و بیابان و همه جا چطور مثل جوانها حرکت میکرد، از هیچ‌ چیز نمیترسید. حالا البتّه از فعّالیّتهای کاری او اطّلاعات کمی دست مردم هست، همینهایی است که در تلویزیون مشاهده شده؛ آنچه بنده میدانم خیلی بیش از اینها است. گاهی اوقات در ۲۴ ساعت، در یک کشوری به قدری تلاش و فعّالیّت میکرد که آدم از خواندنش احساس خستگی میکرد که چقدر تلاش و تحرّک انجام گرفته در ظرف ۲۴ ساعت یا در ظرف ۳۶ ساعت؛ بعضی هم این جور هستند دیگر.  موضوع آخر هم مسئله‌ی کرونا است، که این را هم مجدّداً عرض کنیم. اوّلاً واکسنی که برای کرونا آماده شد مایه‌ی افتخار است؛ این را انکار نکنند؛ این مایه‌ی عزّت یک کشور است، مایه‌ی افتخار کشور است. البتّه از طرق مختلفی دارند دنبال واکسن حرکت میکنند که خب در یک موردی به آزمایش انسانی رسید و موفّق بود. سعی نکنند این را انکار کنند. بعضی هستند هر کار بزرگی را که در کشور انجام میگیرد مستبعد میدانند. وقتی این سانتریفیوژهای هسته‌ای را جوانهای ما درست کرده بودند و بنده چند بار در سخنرانی اسم آوردم و اشاره کردم، چند نفر از این بزرگان علمی به من نامه نوشتند که آقا! نبادا شما گول اینها را بخورید، اینها نمیتوانند چنین کاری بکنند؛ انکار میکردند، میگفتند نمیشود، ولی خب دیدید چه شد و به کجا رسید. عین همین قضیّه در مورد سلّول‌های بنیادی بود؛ وقتی مرحوم کاظمی(۱۹) و این جوانان عزیزی که بحمدالله امروز هم هستند، توانستند سلّول‌های بنیادی را که یک کار بسیار بزرگ در مسائلِ زیستیِ انسانی است انجام بدهند، یک عدّه‌ای باز همان وقت به ما پیغام میدادند یا نامه مینوشتند ــ حالا نامه را یادم نیست ــ که خیلی باور نکنید. بعضی‌ها آمدند اینجا به خود من گفتند؛ گفتند اینها را خیلی باور نکنید، اینها خیلی قابل قبول نیست. نه، قابل قبول بود و باور هم کردیم و آن وقت درست بود، بعد از آن هم ده برابر پیشرفت کرد. الان هم همین جور است؛ این واکسن را درست کردند و تست انسانی شد، ان‌شاء‌الله بهترش را و کامل‌ترش را هم درست خواهند کرد -یعنی روز‌به‌روز کامل‌تر خواهد شد- تا الان موفّق بوده، بعد از این هم ان‌شاء‌الله موفّق خواهد بود. این نکته‌ی اوّل که این مایه‌ی افتخار است. من از همه‌ی دست‌اندرکاران، از وزارت بهداشت و دیگران که دست‌اندرکار تولید واکسن بودند، تشکّر میکنم.  نکته‌ی دوّم در مورد کرونا این است که ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است. این را من به مسئولین هم گفته‌ام، الان هم به طور عمومی میگویم. اگر آمریکایی‌ها توانسته بودند واکسن تولید کنند، این افتضاح کرونایی در کشور خودشان پیش نمی‌آمد. چند روز پیش در ظرف ۲۴ ساعت، اینها چهار هزار نفر تلفات داشتند. اینها اگر بلدند واکسن درست کنند، اگر کارخانه‌ی فایزرشان میتواند واکسن درست کند، چرا میخواهند به ما بدهند؟ خب خودشان مصرف کنند که این قدر مرده و کشته‌‌ی زیاد نداشته باشند. انگلیس هم همین جور. بنابر‌این، به اینها اعتماد نیست؛ من واقعاً اعتماد هم ندارم، نمیدانم، گاهی اوقات هست که اینها میخواهند واکسن را روی ملّتهای دیگر امتحان کنند، ببینند اثر میکند یا نمیکند. بنابر‌این، از آمریکا و از انگلیس [واکسن تهیّه نشود]. البتّه به فرانسه هم من خوش‌بین نیستم، علّتش هم این است که سابقه‌ی آن خونهای آلوده را اینها دارند.(۲۰) [البتّه] از جاهای دیگر اگر بخواهند واکسن تهیّه کنند -که جای مطمئنّی باشد- هیچ اشکالی ندارد.  نکته‌ی سوّم در باب کرونا اینکه مراقبتهای مردمی باید ادامه پیدا کند. حالا یک خرده‌ای تلفات کم شد. البتّه [باز هم] زیاد است؛ صد نفر یا صد و چند نفر در شبانه روز، چیز کمی نیست، خیلی زیاد است؛ امّا حالا [چون] یک مقداری نسبت به قبل کمتر شده، مردم خیال نکنند که حالا دیگر مسئله حل شد و تمام شد؛ نخیر، مراقبتها را ادامه بدهند؛ مسئولین کشور هم که در زمینه‌ی این کار مسئولیّت دارند، وظایفشان را دنبال کنند.  نکته‌ی چهارم در باب کرونا این است که بعضی از افراد، تجربه‌های خوبی در این زمینه انجام داده‌اند و دارویی درست کرده‌اند، این دارو را یک جایی زیر نظر مسئولینی امتحان کرده‌اند و تصدیق شده، تأیید شده که موثّر است؛ با اینها مخالفت نشود. اطراف و اکناف، کسان زیادی هستند که ممکن است یک کار جدیدی بکنند. نه اینکه حالا هر ادّعائی را قبول کنند؛ نه، امّا همان کارهایی را که ادّعا میشود، مورد مداقّه(۲۱) قرار بدهند.  حرف آخر به ملّت عزیزمان و مردم عزیز قم و حوزه‌ی علمیّه‌ی معظّم این است که دیروز، ملّت ایران در سایه‌ی اتّحاد‌، در سایه‌ی عزم راسخ، در سایه‌ی دین‌داری، در سایه‌ی‌ حضور بهنگام، در سایه‌ی مجاهدت توانست این انقلاب عظیم را انجام بدهد، توانست این کار بزرگ را که مسیر تاریخ دنیا و بشر را عوض کرد انجام بدهد؛ امروز همان ملّت، با همان توانایی‌ها و با تجربه‌های بیشتر، با امکانات فراهم‌شده‌ی چندین برابر حضور دارد و میتواند بر همه‌ی موانع فائق بیاید. این ملّت میتواند، هم در زمینه‌ی اقتصادی، هم در زمینه‌ی مسائل تولید و مسائل ارزش پول، هم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی، هم در زمینه‌ی مسائل سیاسی، هم در زمینه‌ی مسائل نظامی و امثال اینها موفّق بشود. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند فضل و لطف خودش را بر این ملّت روزبه‌روز افزایش بدهد. سلام خدا بر ولیّ اعظم خدا بقیّة‌الله ‌‌‌الاعظم حجّة‌بن‌الحسن (ارواحنا فداه) که یاری ایشان همیشه پشتیبان ما است؛ و رحمت و درود پروردگار بر روح مطهّر و مبارک امام بزرگوارمان که این راه را به روی ما باز کردند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در حمله‌ی پهپاد آمریکایی به فرودگاه بغداد در بامداد جمعه‌ی (۱۳۹۸/۱۰/۱۳) به همراه شهید ابومهدی المهندس (از فرماندهان حشدالشّعبی عراق) و ده نفر دیگر از همراهان به شهادت رسید.
2,149
1399/09/30
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46963
بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  روز پرستار را که مزیّن و مشرّف به نام حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) است، به همه‌ی پرستاران عزیز و به گروه پرستاری تبریک عرض میکنم. امیدوارم که خداوند متعال توفیقات خودش را شامل حال همه‌ی شماها بکند و نیک‌روزی و خوش‌عاقبتی و سعادت دنیا و آخرت را نصیب شما پرستاران عزیز و گروه‌های پرستاری بکند. لازم میدانم به خانواده‌های گرامی و عزیزی که در این حوادثِ کرونا عزیزان خودشان را که پرستار بودند از دست دادند تسلیت عرض بکنم و برای آن درگذشتگان فداکار و مجاهد، از خداوند متعال طلب علوّ درجات کنم.   پرستار فرشته‌ی رحمت بیمار؛ هم مددکار پزشک و هم غمگسار مریض  امروز بحمدالله پرستاران در چشم مردم ما از همیشه عزیزتر و شرافتمند‌ترند؛ و این لطف خدا و نعمت خدا است. امیدواریم که همواره به همین شکل باشد و افزایش پیدا کند. پرستار فرشته‌ی رحمت بیمار است؛ این یک تعبیر واقعی است، به هیچ وجه مبالغه‌آمیز نیست؛ هم با جسم بیمار سر و کار دارد، هم با روح بیمار. در مورد جسم بیمار، پرستار در واقع شریک و همکار و مددکار پزشک است. بخش مهمّی از کار بهبودی جسمی بیمار را پرستار انجام میدهد؛ این در مورد جسم مریض. در مورد ارتباط با روح مریض، پرستار در واقع غمگسار و نوازشگر و آرامش‌بخش مریض است؛ این نقش بسیار مهمّی است. پرستاران، هم به جسم بیمار کمک میکنند و بهبودی او را سرعت میبخشند و در مواردی امکان‌پذیر میکنند، و هم اینکه جان او را، روح او را، اعصاب او را آرامش میبخشند؛ با یک لبخند، با یک حرف گرم، با یک حرکت مهربانانه، احساس خوبی را در بیمار به وجود می‌آورند و در روح او اثر میگذارند. نقش مهم و بزرگ پرستار در بهبودی بیمار  آن کمک جسمانی را که عرض کردیم اینها شریک و همکار پزشکند، باید خیلی مهم شمرد؛ چون واقعاً مهم است. حالا آن بیماری که احتیاج به پرستاری ندارد و سرِپا است یا بیماری سبکی دارد، بحثی در او نیست؛ لکن بیماری که نیاز به پرستار دارد، اگر بهترین پزشک [هم] در بالین او حاضر بشود و دستور بدهد و کمک کند امّا پرستاری نباشد که او را حمایت کند و در آغوش محبّت خودش بگیرد، بهبودی بسیار دشوار خواهد شد؛ یعنی نقش پرستاری در بهبودی بیمار نقش مهم و بزرگی است و اگر پرستار نباشد، ممکن است در مواردی معالجه به نتیجه نرسد. غمگساری و مهربانی؛ یکی از ارزشهای والای اسلامی  امّا در باب کمک روحی که گفتیم غمگسار است، روحیه‌بخش است، مهربانی‌کن است، این یکی از ارزشهای والای اسلامی است. در اسلام، شفقت و همدلی و مهربانی یکی از دستورهای عمده است. اینکه در قرآن کریم میفرماید «رُحَماءُ بَینَهُم‌»(۱) یعنی با یکدیگر مهربانند، رحیمند، این فقط مربوط به بیمارها نیست، مربوط به همه است. همه باید نسبت به همدیگر با شفقت باشند، با مهربانی باشند؛ این کاری است که پرستار انجام میدهد. پرستارها برای این کار، خودشان را، روحیه‌شان را آماده میکنند، خسته هم میشوند؛ این کار، خیلی خسته‌کننده هم هست امّا در عین حال تحمّل میکنند؛ آنجایی که باید لبخندی بزنند به بیمار، لبخند میزنند. این یکی از مهم‌ترین ارزشهای اسلامی و از توصیه‌های اسلامی است. واقعاً تلاش برای کاهش آلام یک انسان، جزو زیباترین مناظر زندگی انسانها است. مناظر اعجاب‌انگیز از فعّالیّتهای پرستاران در ماه‌های اخیر  من میخواهم عرض بکنم این زیبایی در این سال کرونایی، در این ماه‌های کرونایی، بیشتر خودش را نشان داد. پرستارهای ما در بیمارستان‌ها، از خودشان حرکاتی را نشان دادند، مناظری را نشان دادند، فعّالیّتهایی را نشان دادند که حقیقتاً اینها مایه‌ی اعجاب انسان میشود. خود پرستاری یک کار دشواری است، کار پُراضطرابی است؛ حالا اگر چنانچه بر این دشواری و بر این اضطراب، این هم اضافه شد که خطر واگیری وجود دارد، خطر ابتلا وجود دارد، این خیلی کار را دشوارتر میکند. پرستاران ما این کار دشوارتر را در این دوران کرونایی انجام دادند؛ با اینکه جان خودشان در خطر بود، با اینکه احتمال میدادند که خودشان مبتلا بشوند، در عین حال این کار را انجام دادند و مجموعه‌ی پرستاری ما، پرستاران عزیز ما، انصافاً کار بزرگی را در این مدّت به ثبت رساندند. دو تکلیف مسئولان: ۱) اجرای قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری  خب، این مجاهدتی که در این مدّت انجام گرفت، پرستارها را در چشم مردم عزیز کرد. تا قبل از این قضایا، مردم خیلی توجّهی به اهمّیّت کار پرستاری نداشتند؛ در این قضیّه‌ی کرونا مردم فهمیدند که پرستاری چه کار بزرگی است، چه کار مهمّی است، چه ارزشهای والایی در درون آن وجود دارد؛ این را مردم فهمیدند. بنابر‌این، به چشم مردم -همان طور که قبلاً هم گفتم- اینها عزیز و شرافتمندتر از همیشه شدند، لکن این کافی نیست؛ من این را میخواهم عرض بکنم، این کافی نیست. بله، شما به چشم ما مردم خیلی عزیزید لکن مسئولان هم تکالیفی دارند، باید تکالیف خودشان را انجام بدهند، باید به فکر باشند. من البتّه در این زمینه نمیتوانم بحث تخصّصی بکنم و این کار بایستی در مراکز تخصّصی انجام بگیرد. شاید یکی از کارهای لازم‌الاجرا که به بنده گزارش دادند عبارت باشد از اجرای قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری که این قانون مدّتها قبل تصویب شده و آن طور که برای من گفته میشود، این قانون به سود پرستارها است و برای آنها مفید است لکن اجرا نشده؛ یک قانونی است بایستی اجرا بشود. البتّه کارهای دیگری هم وجود دارد.   ۲) جدّیّت در استخدام پرستارها  از جمله کارهای خیلی خوب، استخدام پرستار است. من البتّه این را شاید در سه چهار سال پیش یک وقتی به مسئولین محترم گفتم که باید حدود سی هزار پرستار را استخدام کنید؛ مشکلاتی داشتند و مُتعذّر(۲) شدند به آن مشکلات و نشد؛ اخیراً خب یک اقداماتی انجام گرفته. این را باید بشدّت و با جدّیّت دنبال کنند؛ شوخی نیست. وضع پرستارهای ما بایستی آن‌چنان باشد که اینها بتوانند با خیال راحت به کارشان بپردازند؛ خانواده‌هایشان هم بایستی خاطرجمع باشند که این جوانشان، زنشان، مردشان که داخل بیمارستان مشغول به این خدمت بزرگ است، در این کار توفیقاتی خواهد داشت. امیدواریم ان‌شاء‌الله خدای متعال به همه این توفیق را بدهد. خب، من مجدّداً روز پرستار را که روز ولادت حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) است به همه‌ی شما پرستاران عزیز و به گروه‌های پرستاری تبریک عرض میکنم و امیدوارم که ان‌شاءالله همه‌ی شما مشمول لطف و رحمت الهی باشید و ان‌شاءالله شما را دعا خواهم کرد. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹
2,150
1399/09/26
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46944
در آستانه‌ی سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهدای مقاومت(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.  اوّلاً خیلی تشکّر میکنم از برادران و خواهرانی که این ستاد بزرگداشت سالگرد شهید سلیمانی را ترتیب دادند، و همچنین تشکیلات تجلیل و تکریم شهدای حرم و شهدای بزرگ دنیای اسلام را تشکیل دادند؛ همچنین آن مجموعه‌ای که خانواده‌ی محترم شهید عزیزمان تشکیل دادند به عنوان «مکتب سلیمانی»؛ همه‌ی اینها کارهای بسیار لازم و خوب و مفیدی است و ان‌شاءالله بایستی با توانایی، با هوشیاری، با دقّت دنبال بشود؛ و همه‌ی سعی خودتان را بکنید. این را هم توجّه داشته باشید همین طور که سردار بیان کردند، قضایای مرحوم شهید سلیمانی عزیزمان، قضایای مردمی است؛ یعنی بایستی خود مردم -که واقعاً علاقه دارند؛ که خب نشان دادند در تشییع و مانند آن- در بخشهای مختلف، کارهای گوناگون، تلاشهای فرهنگی و غیره، مشارکت و ابتکار داشته باشند؛ [کارها را] منحصر نکنیم در یک مجاری خاصّی.  امّا آنچه من به این مناسبت راجع به شهید سلیمانی عزیزمان، که من یاد او را هرگز فراموش نمیکنم، و همچنین شهید ابومهدی مهندس (رضوان ‌الله‌ تعالی ‌علیهما) میخواهم عرض بکنم، این است که شهادت سلیمانی یک حادثه‌ی تاریخی است، یک حادثه‌ی معمولی نیست که از یاد تاریخ برود؛ این در تاریخ ثبت شد به عنوان یک نقطه‌ی روشن. و شهید [سلیمانی]، هم قهرمان ملّت ایران شد و هم قهرمان امّت اسلامی شد؛ این نکته‌ی اساسی است. ایرانی‌ها هم به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش میکند، مجاهدت میکند، خودسازی میکند، تبدیل میشود به چهره‌ی درخشان و قهرمان امّت اسلامی؛ که حالا من دو سه جمله‌ی دیگر، بعد در این مورد عرض میکنم.  امّا قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید. ایشان هنوز زنده بود و رفت ‌و ‌آمد میکرد -خیلی هم معمولی؛ هیچ پیرایه‌ای هم برای خودش قائل نبود- که من میدیدم در این خیابانها عکسهای او را زده‌اند و به او افتخار میکنند. وقتی شهید شد، فقط انقلابی‌ها نبودند که او را تکریم کردند و بزرگداشت برای او در ذهن و عالم واقع و خارج ایجاد کردند [بلکه] همه‌ی اقشار نسبت به او -حتّی کسانی که انتظار نمیرفت نسبت به یک عنصر انقلابی، این جور ابراز احساسات بکنند- ابراز احساسات کردند؛ چرا؟ به خاطر همین: تبلور ارزشهای فرهنگی ایرانی و ایران بود؛ این خیلی باارزش است. از طرفی دارای شجاعت و روحیه‌ی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. زبونی و عقب‌نشینی و انفعال و مانند اینها ضدّ روحیه‌ی ملّی ما است. آنهایی که ادّعای ملّیّت میکنند و عملاً زبونی از خودشان نشان میدهند، دچار تناقضند. و او مظهر شجاعت بود، مظهر مقاومت بود؛ این را همه مشاهده میکردند و میدیدند. از طرفی دارای درایت و تیزهوشی بود، خیلی تیزهوش بود؛ [در این مورد] خیلی نکات هست. این مسئله‌ی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقه‌ها و علیه‌ مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیش‌بینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم میبینم در وضع دنیای اسلام -اسم آورد از بعضی از کشورها- یک جریانی دارد به وجود می‌آید؛ بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود. در ادا‌ره‌ی اموری که با کشورها ارتباط داشت و او در آنها دخیل بود، با کمال عقل و درایت رفتار میکرد؛ این را بنده کاملاً حس میکردم. خب، ما دائماً در حال ارتباط بودیم در مسائل گوناگون؛ بادرایت بود. این هم یکی از خصوصیّات ایرانی است، یکی از خصوصیّات داشته‌های فرهنگیِ ما ملّت ایران است. از طرفی روحیه‌ی فداکاری و نوع‌دوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوع‌دوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. از طرفی اهل معنویّت و اخلاص و آخرت‌جویی بود؛ واقعاً معنوی بود، واقعاً اهل معنا و اهل اخلاص بود، و اهل تظاهر نبود. خب اینها مجموعه‌ی مکارم اخلاق است، اینها مکارم باارزشی است. این را مردم دیدند؛ این تبلور پیدا کرد در این آدم؛ در بیابانهای فلان کشور و فلان کشور و روی کوه‌ها و در مقابل دشمنان گوناگون رفت، و این ارزشهای فرهنگی ایرانی را در واقع مجسّم کرد، متبلور کرد، نشان داد؛ پس قهرمان ملّت ایران شد.  از طرفی، گفتیم قهرمان امّت اسلامی است؛ چرا؟ چون شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود -شهادتش هم مکمّل این معنا بود- اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. الان در دنیای اسلام هر جایی که بنای مقاومت در مقابل زورگویی استکبار را داشته باشند، مظهرشان و اسم رمزشان شهید سلیمانی است. در کشورهای مختلف او را احترام میکنند، تکریم میکنند، عکسش را میزنند، نامش را پخش میکنند، برایش مجلس درست میکنند. در واقع ایشان نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد، در ملّتها رایج کرد؛ اینها خب نقشهای خیلی مهم و بسیار حسّاسی است؛ لذاست که ایشان به معنای واقعی کلمه، یک شخصیّت برجسته و یک چهره‌ی قهرمانیِ اسلامی است.  شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد؛ اینها ادّعا نیست، اینها چیزهایی است که اثبات‌شده است. در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، دلیلش اینکه رئیس‌جمهور آمریکا(۲) آمد گفت: ما هفت تریلیون دلار خرج کردیم در عراق و هیچ چیز گیرمان نیامد؛ [حتّی] مجبور شد شب تاریک بیاید یک وقتی در یک پایگاه آمریکایی در عراق بنشیند و برود.(۳) این را همه‌ی دنیا قبول کردند که آمریکا در عراق و سوریه -بخصوص در عراق- به مقاصد خودش نرسیده؛ چرا؟ چه کسی در این قضیه فعّال بود؟ قهرمان این کار سلیمانی بود. بنابراین در زمان حیاتِ خودش اینها را شکست داد. پس از شهادت هم دشمنان را شکست داد. این تشییعی که در ایران شد، تشییع عجیب و واقعاً فراموش‌نشدنی‌ای [بود]؛ و همچنین تشییع میلیونی‌ای که در عراق شد؛ در نجف،‌ در بغداد ایشان تشییع شد، تشییع میلیونی عجیبی؛ ایشان و شهید ابومهدی مهندس با همدیگر تشییع شدند. در واقع این تشییع، و بعد بزرگداشت‌ها، ژنرال‌های جنگ نرم استکبار را متحیّر کرد. اینهایی که در جنگ نرمِ استکبار برجسته‌اند و در واقع آنها هستند که دارند فعّالیّت میکنند و ژنرال‌های جنگ نرم آمریکا و استکبار هستند، اصلاً متحیّر ماندند که این چه وضعی است؛ این که بود، این چه بود؛ این چه حرکت عظیمی است که آنها را شکست داد.  البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلی‌ای زدند؛ لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه‌ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند، این یک؛ یکی هم اخراج آمریکا از منطقه است که این همّت ملّتها و سیاستهای مقاومت را میطلبد که بایستی این کار را انجام بدهند؛ این، سیلی سخت است.  البتّه اینها غیر از انتقام از قاتل است؛ اینهایی که گفتیم، مربوط به مجموع استکبار و آمریکا است؛ قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند؛ آن به جای خودش محفوظ است. اگر چه به گفته‌ی یک عزیزی، کفش پای سلیمانی هم بر سرِ قاتل او شرف دارد و سرِ قاتل او هم برود، فدیه‌ی کفش سلیمانی هم نمیشود؛ این هست امّا بالاخره غلطی کردند، بایستی انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر زمان ممکن، هر وقت ممکن شد -ما دنبال وقت ممکن هستیم- باید انتقامشان را پس بدهند.  خب حالا این جلسه، جلسه‌ی خوبی است و مزیّن است به نام شهید سلیمانی. من سه چهار توصیه میخواهم عرض بکنم در این جلسه که این توصیه‌ها خیلی مهم است: اوّلاً به مسئولین کشور و ملّت عزیزمان میخواهم توصیه بکنم سعی کنند قوی بشوند؛ به قول شاعر خراسانی ما: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی».(۴) باید قوی بشوید؛ هم در اقتصاد قوی بشوید، هم در علم قوی بشوید، هم در فنّاوری باید قوی بشوید، هم در دفاع نظامی باید قوی بشوید؛ باید قوی بشوید. تا قوی نشوید، دشمنها به شما طمع خواهند کرد، به شما تعرّض خواهند کرد، تجاوز خواهند کرد. این توصیه‌ی اوّل که توصیه‌ی همیشگی من است و من خودم تا توان دارم و تا توفیق از طرف پروردگار داشته باشم، این قضیّه را دنبال میکنم؛ مسئولین هم موظّفند دنبال کنند.  ثانیاً به دشمن اعتماد نکنید؛ این توصیه‌ی قطعی من است. به دشمن اعتماد نکنید. برای مسیر رفع مشکلات مردم، برای درست شدن آینده‌ی کشور به وعده‌ی این و آن اعتماد نکنید؛ این توصیه‌ی به مسئولین است. این وعده‌ها وعده‌ی خوبان نیست؛ وعده‌ی بَدان و اشرار است امّا آن هم از هر صد تایش یکی وفا نکند! دشمنی‌ها را از یاد نبرید. دشمنی کردند. دیدید که آمریکای ترامپ و آمریکای اوباما با شما چه کرد. [البتّه] این فقط مال ترامپ نیست که حالا مثلاً فرض کنید چون ترامپ رفت، بگویند تمام شد؛ نه، آمریکای اوباما هم با شما بدی کرد، با ملّت ایران بدی کرد و سه کشور اروپایی هم همین جور. این سه کشور اروپایی نهایت بدعملی را انجام دادند و لئامت را و دورویی و نفاق را در مقابل ملّت ایران نشان دادند. این هم توصیه‌ی دوّم.  توصیه‌ی سوّم: اتّحاد ملّی را حفظ کنید. کشور ما احتیاج به اتّحاد دارد؛ اتّحاد ملّت ایران. ملّت ایران در خیلی از امور صدایشان صدای واحد است، خواستشان خواست واحد است، [امّا] مسئولان میتوانند این را از بین ببرند. هنر مسئولان ما این است که این اتّحاد را، این همصدایی را تکّه‌تکّه کنند، ملّت را تکّه‌ِتکّه کنند، اینها را از بین ببرند! مسئولین کشور مراقب باشند که این اتّحاد را زیاد کنند. سه قوّه با همدیگر کار کنند و هم‌افزایی کنند؛ مخصوصاً رؤسای سه قوّه. اگر چنانچه این هم‌افزایی، این اتّحاد، این همکاری انجام بگیرد، مطمئنّاً این اتّحاد ملّی روز‌به‌روز قوی‌تر خواهد شد. خب، مذاکره؛ اختلافاتی وجود دارد، یا ممکن است وجود داشته باشد؛ با مذاکره این اختلافات را حل کنید. مگر شما نمیگویید با دنیا مذاکره کنیم؛ خیلی خب، چطور با دنیا میشود مذاکره کرد، با عنصر داخلی نمیشود مذاکره کرد؟ خب بروید مذاکره کنید، حل کنید. بعضی از حرفهایی که آدم این روزها می‌شنود، حرفهای اختلاف‌افکنی است، حرفهای وحدت‌آفرین نیست.  مطلب چهارم و آخر؛ من قبلاً هم گفته‌ام،(۵) حالا هم تکرار میکنم: رفع تحریم دست دشمن است، و خنثیٰ ‌کردن تحریم دست ما است؛ غیر از این است؟ ما که نمیتوانیم خودمان رفع تحریم کنیم، دشمن باید رفع تحریم کند امّا خودمان میتوانیم این تحریم دشمن را خنثیٰ کنیم. پس این مقدّم است، این درست است؛ بیشتر دنبال این باشیم. البتّه نمیگویم دنبال رفع تحریم نباشیم؛ چرا، واقعاً اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم. البتّه چهار سال است تأخیر شده [یعنی] از سال ۹۵ بنا بوده همه‌ی تحریمها یکباره برداشته بشود [امّا] تا الان نه فقط برداشته نشده، زیاد هم شده. تأخیر شده [امّا] اگر بتوانیم با روش درست، عاقلانه، با روش اسلامی و ایرانی، با روش عزّتمندانه تحریم را برطرف کنیم، باید برطرف کنیم. امّا به این نیندیشید؛ عمده به خنثیٰ کردن تحریم بیندیشید که دست شما است و شما میتوانید این کار را بکنید. و دنبال کنید، با همدیگر کار کنید، تلاش کنید؛ این توصیه‌ی من است. من از مسئولین کشور حمایت میکنم [امّا] شرطش این است که به اهداف ملّت پایبند باشند.  امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی ملّت ایران، به همه‌ی مسئولین کشور توفیق بدهد تا بتوانند کارهای بزرگ را انجام بدهند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار سردار حسین سلامی -فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- گزارشی از برنامه‌ها و فعّالیّتهای ستاد بزرگداشت سردار شهید سلیمانی و شهدای مقاومت بیان کرد.
2,151
1399/09/04
گزیده‌ای از بیانات در جلسه شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46866
تشکیل این جلسه بعد از یک رکود و توقّفی که آقای رئیس‌جمهور هم به آن اشاره کردند، بایستی ان‌شاءاللّه این مژده را ما بدهد که از این پس این جلسه به صورت منظّمی تشکیل بشود. ... من تأکید کردم این جلسه باید تشکیل بشود، به نظر من پی‌درپی هم تشکیل بشود؛ دبیرخانه‌ی فعّالی برایش معیّن کنید و دستورجلسه‌های پی‌درپی. خب حالا برای کسانی که کارمندان دولتی و کارمندان رسمی بودند، یک اضافه‌ای در نظر گرفته شده؛ آنهایی که کارمند رسمی نیستند چطور؟ کارمندند، امّا رسمی نیستند. آنهایی که اصلاً کارمند نیستند چطور؟ آنهایی که مشمول بیمه [نیستند] و پوشش بیمه‌ای ندارند چطور؟ اینها کم نیستند، خیلی زیادند. برخی آمارها، آمارهای خوبی است، منتها حقیقت مطلب در روی زمین را که انسان نگاه میکند [میبیند] این مشکلات باقی است. ... معیشت مردم حقّاً و انصافاً دچار ضیق و تنگی است. مسئله‌ی رفع تحریم را -که مسیر اوّل است- ما رفتیم. ما چند سال مذاکره کردیم، اثر نکرد؛ ملاحظه میکنید دیگر. ... رئیس‌جمهور آمریکا(۱) آن‌ وقت به این شخص واسطه گفته بود [برای رفع تحریمها] هفت هشت ماه وقت میخواهم، که حالا هفت هشت سال بیشتر گذشته از آن وقت و تحریمها کم که نشده، زیاد هم شده. یک مسیر، مسیر خنثیٰ‌ کردن تحریم است. ... در هر صورت، ما بنا را بر این بگذاریم که بنا نیست گشایشی بشود. ... بله، [این مسیر] سختی‌هایی دارد و ممکن است مشکلاتی را برای جامعه و برای مسئولین، در ابتدای کار به وجود بیاورد؛ امّا خوش‌عاقبت است. ... آن طرف مقابلی هم که تحریم کرده، وقتی دید تحریمش بی‌اثر بوده، یواش‌یواش [آن را] برمیدارد. آنچه ما لازم داریم، همّت و شجاعت و اهتمام جدّی و پیگیری است؛ این متأسّفانه در برخی از مسئولین بخشهای مختلف وجود ندارد. ... خیلی کار میتوانیم بکنیم، به ‌شرطی که بخواهیم، به شرطی که همّت کنیم، به شرطی که عزم راسخ داشته باشیم و از ورود در دل مشکلات هراس نکنیم. ... جهش تولید فقط یک آرزو نیست، یک شعار نیست، واقعاً یک چیزی است که کاملاً عملیّاتی است. ... بلای مهم، چشم دوختن به خارج است. آقایان عزیز! من میدانم، میبینم و می‌شنوم ــ گزارش میرسد به ما ــ که بعضی از این کارها انجام نمیگیرد به خاطر اینکه مدیرِ آن قسمتِ مربوطه منتظر گشایشی از بیرون است؛ این کاری را که الان در اختیارش هست و میتواند انجام بدهد، انجام نمیدهد به خاطر اینکه انتظار دارد یک گشایشی از خارج انجام بگیرد. در هر صورت، ما بنا را بر این بگذاریم که بنا نیست گشایشی بشود. فرض کنیم گشایشی از بیرون بشود یا نشود؛ در هر صورت، ما [باید] بنا را بر این بگذاریم که بنا نیست گشایشی بشود، کارها را این ‌جوری برنامه‌ریزی کنیم و کار کنیم. آن کسانی که به اینها چشم امید است، دارند با ما دشمنی میکنند. خب حالا وضع آمریکا که معلوم نیست، «زمانه‌ای است که هر کس به خود گرفتار است»؛(۲) گرفتاری‌شان اجازه نمیدهد که حالا درباره‌ی مسائل بین‌المللی واقعاً یک حرفی بزنند، نظری ابراز کنند که آدم بتواند روی آن برنامه‌ریزی کند؛ امّا می‌بینید که اروپایی‌ها مرتّباً دارند حرف میزنند و علیه ما اظهار وجود میکنند؛ اعلامیّه میدهند که باید موشک چنین بشود و از این قبیل. خودشان بیشترین دخالتهای نادرست را در مسائل گوناگونی که به آنها هیچ ارتباط ندارد میکنند، از جمله مسائل منطقه‌ی ما. در مورد موشک، خودشان موشکهای اتمی مخرّب که عقل و نقل، دین و دنیا آنها را رد میکند، انبار میکنند و دارند -هم انگلیس دارد، هم فرانسه دارد، آلمان هم در صراط این چیزها است؛ حالا دارد یا ندارد خیلی روشن نیست امّا در صراط این چیزها است- [امّا] به ما میگویند موشک عادّی هم نداشته باشید؛ خب به شما چه ربطی دارد؟ شما اوّل خودتان را اصلاح کنید، بعد در این زمینه‌ها اظهار نظر کنید. بنابراین می‌بینید اینها کسانی نیستند که بشود به اینها اطمینان کرد، [یا] بشود به امید گشایشی از ناحیه‌ی اینها نشست. مشکل اقتصاد کشور نداشتن راهکار یا ندانستن راهکار نیست؛ راهکارها را کارشناسان میدانند. من میبینم از دولتی‌ها، از کسانی که در بخشهای دولتی هیچ مسئولیّتی ندارند امّا اقتصاددانند، از دانشگاهی‌ها، همه‌ چیزهای مشترکی را بیان میکنند. هم آن که در دولت است، هم آن که در مجلس است یا آن که در دانشگاه است، وقتی میخواهند راهکار ارائه بدهند، راهکارهای مشترکی را، چیزهای مشترکی را [بیان میکنند]. بنابراین راهکارها معلوم است. ما چه کم داریم؟ آنچه ما نیاز داریم، یک همّت و شجاعت و اهتمام جدّی و پیگیری است؛ این را ما لازم داریم. یکی از پیشنهادهایی که شده و کاملاً عملیّاتی است و همین امروز شما میتوانید اقدام بکنید، این است که بگویید حجمی از مصرف آب و گاز مجّانی است؛ مثل اینکه برق را مجّانی کردید، گفته بشود فلان حجم از مصرف آب و گاز هم مجّانی؛ یک حجمی را مشخّص کنید. ممکن است فرض کنید که این سه دهک، چهار دهک، پنج دهک را شامل بشود؛ خب این از صندوق دولت هم کم نمیکند، یعنی آقای دژپسند(۳) هم ناراحت نباشند از اینکه درآمد خزانه کم  شود، نه. ۱) باراک اوباما ۲) آصفی هروی. دیوان اشعار؛ «تو هم در آینه حیران حُسن خویشتنی / زمانه‌ای است که هر کس به خود گرفتار است» ۳) آقای فرهاد دژپسند (وزیر امور اقتصاد و دارایی)
2,152
1399/08/13
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46771
در سالروز ملّی مبارزه با استکبار جهانی بسم الله الرّحمن الرّحیم  و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌‌‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطیّبین الطّاهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
2,153
1399/08/03
گزیده‌ای از بیانات در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46714
البتّه کشورها در مدیریّت این وضع جورواجورند، همه یک جور نیستند؛ بعضی‌ها بدترین مدیریّت را میکنند مثل آمریکا -که مدیریّتشان نسبت به این قضیّه جزو بدترین مدیریّتها است- بعضی‌ها هم نه، بهترند. ما باید سعی کنیم بهترین مدیریّت را اِعمال کنیم تا بتوانیم از این حادثه عبور کنیم. این حادثه، حادثه‌ی مهمّی است. کاری که در یکی دو هفته‌ی قبل در برخورد با دولت و رئیس‌جمهور و مانند اینها از سوی بعضی‌ها انجام گرفت، ولو بین آنها برادران خوبی بودند و هستند لکن کار، کار غلطی بود. من به طور صریح این را بگویم که انتقاد غیر از هتک حرمت است؛ هتک حرمت جایز نیست، نسبت به هر مسئولی. حالا بین آحاد مردم هم هتک حرمت حرام است و جایز نیست، [لکن] نسبت به مسئولین، بیشتر؛ بخصوص نسبت به مسئولین بالای کشور. ممکن است شما انتقاد داشته باشید، انتقادتان هم وارد باشد، این کاملاً ممکن است، حق هم دارید انتقاد کنید، امّا انتقاد کردن یک حرف است، اهانت کردن یک حرف است، هتک حرمت کردن یک حرف است؛ این نکته‌ی بسیار مهمّی است، همه باید توجّه کنند. این‌ جور کارها، این‌ جور هتک حرمت‌ها کار امثال آمریکایی‌ها است، که خودشان را در دنیا رسوا کردند؛(۱) در مناظراتشان، در برخوردهایشان، در کارهای مطبوعاتی‌شان‌ و رسانه‌ای‌شان. باید کاری کنند که گرفتارها در همان روزهای اوّل و دوّم شناسایی بشوند و معالجه بشوند. از طرف افراد وارد و متخصّص به من گفته شد که اگر این کار انجام بگیرد تلفات به یک‌دهم میرسد؛ خب این خیلی مهم است. ما هر کاری بتوانیم در این زمینه بکنیم باید انجام بدهیم. متأسّفانه گاهی انسان در تصویرهای تلویزیونی مشاهده میکند که در یک قضایائی، در یک جایی، یک جمعی هستند و بعضی از مسئولین اصلاً همین ماسک را، یا نزده‌اند یا درست نزده‌اند و بی‌اعتنائی میکنند،‌ فاصله را رعایت نمیکنند؛ این را بایستی مسئولین رعایت کنند. وقتی مسئولین رعایت نکنند، مردم احساس میکنند که رعایت کردن خیلی لزومی ندارد. کسانی در این قضیّه بیکار میشوند، و بعضی از اینها که بیکار میشوند، بیمه‌ی بیکاری هم ندارند؛ اینجا تأمین اجتماعی وظیفه دارد که در این زمینه وارد بشود. البتّه این هم باز جزو آن جاهایی است که عرض کردیم، خیّرین میتوانند کمک کنند، و یکی از افضل قُربات(۲) و افضل نفقات همین است. همه‌ی این چیزهایی که گفتیم ابزارند؛ آن کسی که به این ابزارها جان میدهد و روح میدهد، خدا است. وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب‌؛(۳) سبب‌ها را تو سبب میکنی. از خدای متعال باید خواست، دعا کرد، تضرّع کرد؛ که اگر ان‌شاءالله نظر لطف پروردگار به ملّت ما باشد -که همیشه بوده؛ در این قضیّه هم قطعاً خوبانی هستند که [اگر] دستشان را به دعا بلند کنند، دعا کنند، از خدا بخواهند، نظر لطف پروردگار باز هم متوجّه این ملّت خواهد شد- در این صورت واقعاً همه‌ی این چیزهایی که گفته شد، این ابزارها، این اسباب، ان‌شاءالله اثر خواهد گذاشت و [نتیجه] تحقّق پیدا خواهد کرد. هم دعا کنیم، هم تضرّع کنیم، هم استغفار کنیم؛ اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَم؛ بعضی از گناهان هست که نقمت(۴) الهی را بر انسانها، بر اجتماعات، بر افراد نازل میکند. اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاءَ اللَهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلاء.(۵) استغفار لازم است؛ استغفار کنیم تا خدای متعال ان‌شاءالله تفضّل کند و از این گردنه عبور کنیم. ۱) اشاره به قضایای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا
2,154
1399/07/21
بیانات در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسل
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46633
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)  الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. هم‌افزایی و تبادل تجارب دانشگاه‌های نیروهای مسلّح؛ یک مژده‌ی بزرگ و ایجاد فرصت  اوّلاً تبریک عرض میکنم دانش‌آموختگی جوانان رشید عزیز کار‌آزموده‌ی خودمان در دانشگاه‌های نیروهای مسلّح را و همچنین ورود جوانان سردوشی‌بگیر در عرصه‌ی دانشگاه و آماده‌سازی خود برای طیّ این مراحل پُرافتخار. همچنین تشکّر میکنم از بیانات کوتاه و مفید و گزارشهای خوب سردار رئیس محترم ستاد کل و فرماندهان دانشگاه‌های سازمانهای نیروهای مسلّح ،و نثر شیوا و فصیح مجری محترم مراسم. اجرای این مراسم که همه‌ی دانشگاه‌های نیروهای مسلّح در زمان واحد و در مکان واحد جمع میشوند، یک مژده‌ی بزرگی همراه خود دارد و آن ایجاد فرصتی است برای نزدیکی دانشگاه‌های نیروهای مسلّح به یکدیگر و استفاده‌ی از تجارب یکدیگر و هم‌افزایی آنها با یکدیگر و کمک آنها به یکدیگر؛ ارتباط آنها یقیناً به سود این دانشگاه‌ها است. محلّ این اجتماع هم دانشگاه خوش‌سابقه‌ی امام علی است که من فراموش نمیکنم در سال ۵۹ در اوایل جنگ تحمیلی، دانشجویانی از این دانشگاه آمدند اهواز، رفتند سوسنگرد و مشغول مبارزه شدند؛ دانشجو بودند، امّا مجاهدت خودشان را از همان دوران دانشجویی آغاز کردند. امنیّت؛ یک ارزش بسیار والا و اساسی و عنصر حیاتی برای کشور  عزیزان من! یکی از چیزهایی که به یک کاری ارزش میبخشد، هدف آن کار است. اگر بخواهیم ارزش کارها را بدانیم، باید هدف آن کارها را بشناسیم. اگر این محاسبه درست باشد -که درست است- تحصیل در دانشگاه‌های نظامی و دانشگاه‌های سازمانهای نیروهای مسلّحِ ما یکی از باشرف‌ترین و باارزش‌ترین کارها است؛ چرا؟ چون با تحصیل در این دانشگاه‌ها جوانان ما وارد نیروهای مسلّحی میشوند که امنیّت کشور را تأمین میکند و امنیّت برای کشور یک ارزش بسیار والا و اساسی و یک عنصر حیاتی است؛ چون بدون امنیّت، همه‌ی ارزشهای مهمّ کشور دچار اختلال خواهند شد؛ هم رفاه، هم عدالت، هم دانش‌ورزی و دیگرِ ارزشهای مهم. بنابر‌این، حضور در این دانشگاه‌ها یک فرصت بسیار مهمّی است، یک کار بسیار باارزشی است. در این دانشگاه‌ها درس خواندن و فارغ‌التّحصیل شدن، شما را آماده میکند برای اینکه بتوانید ان‌شاءالله به یکی از ارزشمندترین کارها مشغول بشوید، که آن حفظ امنیّت کشور و ملّتتان است. خدمات نیروهای مسلّح به ملّت در عرصه‌های مختلف  البتّه نیروهای مسلّح به جز تأمین امنیّت، کارهای مهمّ دیگری هم دارند که یکی از بزرگ‌ترین کارهای نیروهای مسلّحِ ما ارائه‌ی خدمات به ملّت است؛ هم ارتش، هم سپاه، هم نیروی انتظامی و هم بسیج، انواع خدمات را در سالهای گذشته و بخصوص در این برهه‌ی اخیر به ملّت ایران هدیه کرده‌اند: هم خدمات زیربنایی، مثل سد و راه و پالایشگاه و امثال اینها؛ هم در عرصه‌ی بهداشت و درمان، در بخش واکسن فلج اطفال، کار بسیار بزرگی را نیروهای مسلّح کرده‌اند؛ امروز هم در زمینه‌ی مسائل کرونا حقیقتاً نیروهای مسلّح در مِیدانند و انواع کارهای لازم را و خدمات لازم را ارائه میدهند؛ در حوزه‌ی کمکهای معیشتی هم کارهای بسیار خوبی به وسیله‌ی نیروهای مسلّح انجام میگیرد. البتّه اینها را اعلام نمیکنند، تبلیغاتی نمیکنند، ولی کارهای خوبی را دارند انجام میدهند که ما از آنها مطّلعیم. و همچنین در رزمایش همدلی و کمک مؤمنانه، نیروهای مسلّح در این ماه‌های گذشته نقش ایفا کردند. در حوادث سیل و زلزله و امثال اینها هم نقش نیروهای مسلّح نقش واضحی است؛ در سیل اوایل سال ۹۸ و پیش از آن در زلزله‌ی استان کرمانشاه، حقّاً و انصافاً نقش‌آفرینیِ بزرگی را انجام دادند. بنابر‌این، نیروهای مسلّحِ ما بحمدالله آبرومندند، شرافتمندند و ارزشمندند؛ این را همه میتوانند حس کنند. قدرت دفاعی، ثبات اقتصادی، و توانایی فرهنگی؛ سه رکن از ارکان اقتدار ملّی  عزیزان من! قدرت دفاعی یکی از ارکان اقتدار ملّی است. اگر برای اقتدار ملّی ما لااقل سه رکن اصلی را در نظر بگیریم، یکی از این سه رکن استحکام و ثبات اقتصادی است که خیلی مهم است، یکی توانایی و قوام‌یافتگی فرهنگی است که بسیار اساسی است، یکی هم قدرت دفاعی است. قدرت دفاعی برای یک کشور حیاتی است، برای اقتدار یک ملّت حیاتی است. اگر این قدرت دفاعی را ملّتها نداشته باشند، آن کسانی که اهل تجاوز و تعرّض و سوء استفاده و دخالت‌ کردن و دست‌اندازی به دیگر کشورها و ملّتها هستند -که امروز نمونه‌هایش را دارید در دنیا می‌بینید: آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر- آنها را راحت نمیگذارند؛ اگر قدرت دفاعی در یک کشوری وجود نداشته باشد، دیگران آنها را راحت نمیگذارند و به همه چیزِ آنها تعرّض میکنند که امروز می‌بینید به بعضی از کشورها چه تعرّضهایی میشود. مبانی عقلانی و منطقی برای محاسبه‌ی اقتدار  مبنای اقتدار در جمهوری اسلامی یک مبنای «عقلانیّتی» است؛ یعنی ما اقتدار را بر اساس احساسات و عواطف و توهّمات و مانند اینها دنبال نمیکنیم. محاسبه‌ی اقتدار ملّی یک محاسبه‌ی عقلانی است؛ یعنی یک محاسبه‌ِی درست و منطقی. حد و اندازه‌ی قدرت دفاعی، عرض و طول نیروهای مسلّح، چگونگی تقسیم مسئولیّتها میان نیروهای مسلّح و تعیین انواع ابزارهای دفاعی، همه بر اساس محاسبات درست و منطقی است؛ یعنی بر اساس عقلانیّت است. ما اگر بخواهیم عقلانیّت را به کار بگیریم برای مشخّص‌ کردن حد و حدود قدرت دفاعی‌مان، بایستی تهدید را به شکل واقعی خودش ببینیم. دشمنان گاهی تهدید را مخفی میکنند، پنهان میکنند برای غافلگیری، گاهی تهدید را ده برابر بزرگ‌تر نشان میدهند برای ایجاد ترس و رعب در ملّتهای عالم که این کار دوّم را بیشتر ابرقدرت‌ها میکنند؛ تهدید خودشان را، قدرت خودشان را، خیلی‌خیلی بیشتر از آنچه هست نشان میدهند برای اینکه دیگران را وادار به تسلیم بکنند. اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازه‌ی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد(۲) کنند، آن را بسیج کنند، آماده کنند -وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم؛(۳) هر چه میتوانید اِعداد کنید- امکانات خود را اِعداد بکنند و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. اگر ملّت قدرت دفاعی پدیدآمده‌ی از یک چنین محاسبه‌ای را داشته باشد، آن وقت مسئولان طمأنینه پیدا میکنند، مردم آرامش پیدا میکنند و با آرامش خیال مشغول کارهای اساسی‌ای که در یک کشور لازم است میشوند. بنابر‌این، قدرت دفاعی این جوری است. تفاوت عقلانیّت و محاسبه‌ی صحیح، با ترسیدن از دشمن و خالی کردن میدان  ما عرض کردیم که عقلانیّت به معنای محاسبه‌ی درست است؛ محاسبه‌ی صحیح و درست و دستگاه محاسباتی سالم؛ عقلانیّت به این معنا است. بعضی‌ها اسم عقل و عقلانیّت را که می‌آورند، منظورشان از عقلانیّت ترسیدن است؛ وقتی میگویند عاقل باشید، یعنی بترسید، یعنی منفعل باشید، یعنی از مقابل دشمن فرار کنید! نه، [این درست نیست]؛ ترسوها حق ندارند اسم عقلانیّت را بیاورند. ترسیدن و فرار کردن و میدان را خالی کردن، اسمش عقلانیّت نیست، اسمش همان ترس و فرار و مانند اینها است؛ عقلانیّت یعنی محاسبه‌ِی درست. البتّه دشمن سعی میکند عقلانیّت به آن معنای غلط را تلقین کند، بعضی هم نادانسته گاهی حرفهای دشمن را تکرار میکنند.  اینکه شما می‌بینید علیه امکانات موشکی ما، علیه تشکیلات نظامی ما کارهایی میشود، تبلیغاتی میشود و علیه توانایی‌های منطقه‌ای ما که بسیار مهم است و برای قدرت دفاعی ما حائز اهمّیّت است، تبلیغات میشود و علیه اینها حرف میزنند -این یاوه‌گوهای آمریکایی که ملاحظه میکنید دیگر؛ واقعاً اراذلِ یاوه‌گو که هر حرفی به دهنشان می‌آید، بی‌محابا و بی‌محاسبه میزنند، هر جا میروند می‌نشینند علیه جمهوری اسلامی حرف میزنند- اینها به خاطر همین است که این امکانات اساسی ما با محاسبه‌ی دقیق به وجود آمده و ان‌شاءالله پیش خواهد رفت و اینها[تبلیغات دشمنان] ناشی از عقب‌ماندگی آنها در این میدان و ناشی از ترس آنها است. بنابر‌این، مهم این است که دستگاه محاسباتی را حفظ کنیم، سالم نگه داریم، نگذاریم دچار اختلال بشود. اگر دستگاه محاسباتی ما اختلال پیدا کند، بسیاری از امکانات ما هم از دست ما خواهد رفت، شرایط خوب ما تبدیل به شرایط بد خواهد شد.  فقط هم مسئله‌ی نیروهای مسلّح و دستگاه دفاعی و قدرت دفاعی نیست که باید ناشی از عقلانیّت باشد؛ نه، در همه‌ی مسائل مهم برای اداره‌ی یک کشور و بخصوص در جمهوری اسلامی که این همه اسلام بر روی عقل و تعقّل و تفکّر تکیه کرده، اگر بخواهیم کارها درست پیش برود، بایستی بر مبنای عقلانیّت عمل کنیم. ما ظلم‌ستیزی را هم بر اساس عقلانیّت میگوییم، عدالت‌خواهی هم باید بر اساس عقلانیّت باشد، مبارزات اجتماعی ما هم باید بر اساس عقلانیّت و محاسبه‌ی درست باشد؛ گرفتار حاشیه نشویم، اصل و فرع را هم اشتباه نگیریم. قابل حل بودن مشکلات معیشتی و اقتصادی  البتّه ما عرض کردیم که یک رکن از ارکان اقتدار ملّی عبارت است از قدرت دفاعی، یک رکن هم عبارت است از مسائل اقتصادی و ثبات و استحکام اقتصادی، یک رکن هم مسائل فرهنگی. در زمینه‌ی مسائل فرهنگی وقتی که مثلاً‌ فرض کنید بحث تهاجم فرهنگی پیش آمد، دیدیم که دشمن دستپاچه شد و با تبلیغات خودش علیه شعار «مبارزه‌ی با تهاجم فرهنگی» وارد شد؛ یعنی دشمن از اینکه شما بیدار باشید و بفهمید که تهاجم فرهنگی است و باید مقابله کرد، ترسید. در زمینه‌ی مسائل اقتصادی هم همین ‌جور است. البتّه مسائل اقتصادی زیر فشار است؛ الان ما مشکلاتی در زمینه‌های اقتصادی داریم، معیشت مردم دچار مشکلاتی است که همه‌ی اینها قابل حل است. من عقیده ندارم که مسئولین ذی‌ربط در مسائل اقتصادی تلاش نمیکنند؛ نه، تلاشهای زیادی دارد انجام میگیرد، بخصوص در بعضی از بخشها تلاشهای خوبی هست. البتّه در توان مدیریّتی در بعضی از بخشها اشکال هست؛ این را قبول میکنیم که در برخی از بخشهای اقتصادی ما توان مدیریّتی ضعیف است. مصوّبات خوبی هم داریم که این مصوّبات پیگیری باید بشود. این را من اینجا گفتم برای اینکه در کنار مسئله‌ی قدرت دفاعی که یکی از مهم‌ترین مسائل ما است، مسائل اقتصادی مورد غفلت و فراموشی قرار نگیرد و نگاه جامعی به همه‌ی اینها باشد. مدیریّتها بایستی قوی باشند، فعّال باشند، خسته‌نشو باشند. هر جا ما با مدیریّتهایی با این خصوصیّات -یعنی خستگی‌ناپذیری و فعّالیّت و نشاط- مواجه بودیم دیدیم که کار پیشرفت کرده و هر جا که این جور حضورِ لازم و دائم وجود نداشته باشد، البتّه مشکلات پیش می‌آید. تمرکز بر مسئله‌ی تولید، جلوگیری از سقوط پی‌درپی ارزش پول ملّی، و بستن رخنه‌ها  علاج در زمینه‌ی مسائل اقتصاد را ما در این دو سه ساله مرتّباً‌ تکرار کرده‌ایم؛ علاج این است که تکیه کنیم و متمرکز بشویم بر مسئله‌ی تولید و جلوگیری از سقوط پی‌درپی ارزش پول ملّی، و بستن رخنه‌ها. رخنه‌هایی وجود دارد که گاهی کارهای خوبی هم که در کشور انجام میگیرد، این رخنه‌ها مانع میشود؛ مثل قاچاق، مثل واردات بی‌رویّه و بعضی از فسادهای مالی؛ اینها رخنه است. این رخنه‌ها مانع میشود از اینکه این کارهایی که انجام میگیرد به نتایج خودش برسد. باید تلاش بکنند و شبانه‌روز خستگی نشناسند و کار را پیوسته دنبال بکنند، ان‌شاءالله تغییراتی ایجاد خواهد شد. استقامت در برابر تحریمهای خباثت‌آمیز آمریکا  البتّه نقش خباثت آمریکا را نباید نادیده گرفت. این تحریمهای خباثت‌‌آمیز [آمریکا]، جنایت است به معنای واقعی کلمه. حالا ما مقاومت میکنیم، ما می‌ایستیم و ان‌شاءالله این فشار حدّاکثری او به روسیاهی حدّاکثری آمریکا منتهی خواهد شد؛ این کار را ما خواهیم کرد به توفیق الهی و او را پشیمان میکنیم از این کار، امّا اینها جنایت خودشان را دارند میکنند؛ یعنی کاری که آنها میکنند جنایت است. رئیس‌جمهور آمریکا اظهار خوشحالی میکند که بله، ما فشار حدّاکثری اقتصادی و تحریمهای حدّاکثری را اِعمال کردیم و اقتصاد ایران را دچار اختلال کردیم. اوّلاً این کار جنایت است و فقط آدمهای رذلی مثل شماها هستند که به جنایت افتخار میکنند؛ این افتخار ندارد؛ علیه یک ملّت دارید جنایت میکنید، افتخار هم میکنید! این اوّلاً. ثانیاً وضع خود شما خیلی بد است؛ آمریکا امروز با هزاران میلیارد دلار کسر بودجه‌ای که دارد،‌ با ده‌ها میلیون بی‌خانمان و آواره و گرسنه و زیر‌خطّ فقری که در آمریکا وجود دارد -که آمارهای خودشان میگوید- وضع اقتصادی خوبی ندارد، روزبه‌روز هم وضع اقتصادی‌شان بدتر شده، بدهکاری‌هایشان بیشتر شده؛ این هم ثانیاً. و ثالثاً ان‌شاءالله ما به کوری چشم شما مسئولین یاوه‌گو و رذل و خائن و جنایت‌کار آمریکا، با قدرت ایمان و عزم ملّی بر مشکلات فائق خواهیم آمد و اوضاع را ان‌شاءالله سر و صورت خواهیم داد. استفاده از تحریم در جهت مقاوم‌سازی اقتصاد کشور  از همین تحریم هم ما برای مقاوم‌سازی اقتصادمان استفاده خواهیم کرد؛ یعنی همین تحریم ان‌شاءالله موجب خواهد شد که اقتصاد ما مقاوم‌سازی بشود و بتوانیم یک اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی کلمه را در کشور انجام بدهیم.  من این را گفته‌ام، باز هم تکرار میکنم، تا فعّالان بخشهای گوناگونی که در زمینه‌ی اقتصاد و غیر اقتصاد مسئول هستند همه بدانند که علاج همه‌ی مشکلات در داخل کشور است. بسیاری از مشکلات ما مربوط به خارج از کشور است، امّا علاجش در داخل است. هیچ‌ کس علاج مشکلات را در خارج از کشور جستجو نکند؛ ما از خارج از کشور هیچ‌ گونه خیر و بهره‌ای نخواهیم دید؛ علاج در داخل است، علاج در تدبیر داخلی است، علاج در تلاش داخلی است، علاج در نگاه صحیح و محاسبه‌ی درست داخلی به مسائل کشور و مسائل منطقه است و با به‌کار‌گیری نیروی خرد؛ با عزم و اراده‌ی راسخ باید و میتوان ان‌شاءالله از مشکلات فارغ شد و این هارت و هورتی هم که این اراذل مسلّط بر ملّت آمریکا میکنند نبایستی ذهن کسی را مشغول کند. چند توصیه به نیروهای مسلّح: ۱) پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای مقابله با تهدیدهای جدید  خب؛ برگردیم به نیروهای مسلّح. من چند توصیه میخواهم عرض بکنم. یک توصیه‌ی مهم مربوط به دانشگاه‌ها است. یک کار مهم این است که بدانیم تهدیدهای متوجّه به کشورها -کشور ما و دیگر کشورها- دائم در حال تحوّل است. آن چیزی که امروز یک تهدید نظامی شمرده میشود، لزوماً همان چیزی نیست که بیست سال پیش تهدید نظامی شمرده میشد؛ تهدیدهای جدیدی به صورت تهدید نظامی وجود دارد. چون تهدیدها در حال تحوّل است، دانشگاه‌های نظامیِ ما هم باید برای مقابله‌ی با تهدیدهای نوبه‌نو و جدید، برنامه داشته باشند؛ این باید در پژوهشهای دانشگاه‌ها مورد توجّه قرار بگیرد: برای مقابله برنامه داشته باشند. علاوه‌ی بر این، اصلاً تهدیدهای جدید را پیش‌بینی کنند؛ یعنی شما مثلاً فرض کنید امروز تهدیدهای فضای مجازی وجود دارد که ده سال پیش به این صورت وجود نداشت و ممکن است چند سال بعد از این [هم] تهدیدهای دیگری از همین قبیل به وجود بیاید؛ افرادِ بافکرِ ما بنشینند و با استفاده‌ی از خرد جمعی و پژوهشهای دانشگاه‌های ما اینها را پیش‌بینی کنند. این بایستی بخش مهمّی از فعّالیّت دانشگاه‌های ما باشد و دانشگاه‌ها حرف جدّی باید در این زمینه برای گفتن داشته باشند. ۲) اهمّیّت تبدیل تجربیّات دفاع مقدّس به نظریّات در جهت تدریس، تحقیق و پژوهش  نکته‌ی بعدی این است که نیروهای مسلّح ما در دوران دفاع مقدّس و حتّی بعد از دفاع مقدّس، تجربیّات ارزشمندی را به دست آوردند؛ یعنی واقعاً بعضی از تاکتیک‌های نظامی و کارهایی که در میدان جنگ در دوره‌ی هشت‌ساله‌ی دفاع مقدّس انجام گرفت، در دنیا بی‌سابقه بود و خیلی از عملیّات‌های ما متضمّن تجربیّات فوق‌العاده است؛ حالا از عملیّات ثامن‌الائمّه (علیه السّلام) بگیریم تا مثلاً فرض بفرمایید که فتح‌المبین، بیت‌المقدّس، خیبر، والفجر هشت، کربلای پنج و امثال اینها، کارهای فوق‌العاده‌ای در این عملیّات‌های پیروز انجام گرفته؛ در عملیّات‌هایی هم که به پیروزی نرسیده است و موفّق نبوده، مثل کربلای چهار، مثل رمضان و امثال اینها، تجربیّات ارزشمندی وجود دارد؛ از این تجربیّات بایستی استفاده کنیم. امروز البتّه روایت این تجربیّات در دانشگاه‌ها معمول است و این روایت انجام میگیرد و بسیار هم خوب است، لکن کافی نیست؛ بایستی این تجربیّات تبدیل بشود به نظریّات؛ تجربه تبدیل بشود به نظریّه‌ی دفاعی و تدریس بشود و تحقیق بشود و اطراف آنها پژوهش انجام بگیرد و این تجربیّات به‌روز بشود و منطبق با نیازهای روز بشود و ان‌شاءالله از آنها [استفاده بشود]؛ اینها سرمایه‌های بسیار باارزشی است که باید از این سرمایه‌ها استفاده کرد و بسط و تکمیل پیدا کند. ۳) لزوم اهتمام به مسئله‌ی تربیت اخلاقی و آرایش معنوی جوانان  مطلب دیگر هم مسئله‌ی تربیت اخلاقی است. البتّه طبق گزارشهایی که اینجا دادید و گزارشهایی هم که من قبلاً‌ داشتم از جاهای مختلف، کارهای خوبی در دانشگاه‌های ما از لحاظ گرایشهای دینی و ایمانی و اعتقادی و اخلاقی انجام میگیرد؛ لکن من روی مسئله‌ی تربیت اخلاقی بیش از اینها اهتمام دارم؛ دانشگاه‌های ما بایستی [بیشتر] اهمّیّت بدهند. ما باید نفوس جوانهای عزیزمان را صیقل بدهیم. این جوانهایی که اینجا هستند فرزندان عزیز ما هستند؛ اینها ارواح طیّبه و نفوسِ سالمِ اجتماعِ ما هستند؛ این جوانها از جمله‌ی بهترین‌های مردم ما و جامعه‌ی ما محسوب میشوند؛ ما بایست تا آنجایی که میتوانیم وسیله‌ی صیقل دادن نفوس اینها را فراهم کنیم. آرایش معنوی آنها به تقوا است، به اخلاص است، به شجاعت است، به تواضع است، به پایبندی به عهد است، به وفاداری نسبت به قولی است که به نظام و به اسلام و انقلاب داده‌اند؛ اینها آرایشهای معنوی است و جزو واجب‌ترین آنها است. البتّه این چیزها مخصوص جوانهای نیروهای مسلّح نیست؛ همه‌ی نیروهای جوان کشور و بیش از همه نیروهای انقلابی -نیروهایی که خودشان را در خطّ انقلاب، در خطّ تدیّن و تقوا میدانند و قرار میدهند و همین ‌جور هم هست- بایستی به این تقیّدات توجّه بکنند. این جور نباشد که جوان ما اگر وارد یک مسئولیّتی شد، چشم به یک مقام بالایی بدوزد یا چشم به اندوختن مال دنیا داشته باشد. جوان، با اخلاص [کار کند]، مثل همان دوران دفاع مقدّس که واقعاً‌ این جوری بود؛ کسانی که آمدند و خودشان را در این راه در معرض فداکاری قرار دادند، با اخلاص و با فداکاری بود که توانستند کار را پیش ببرند، بعد از آن هم در عرصه‌های مختلف همین‌ جور بوده. این دویدن دنبال موفّقیّتهای دنیایی کار را لنگ میکند. اگر کسانی باشند که کار را انجام بدهند لکن هدفشان اهداف دنیایی و رسیدن به مال و مقام و موقعیّت دنیایی و مانند اینها باشد، این جوری کار پیش نمیرود؛ کار با مجاهدت و اخلاص پیش خواهد رفت. ضرورت ضابطه‌گذاری‌های الزامی در مبارزه با بیماری کرونا  آخرین مطلبی که میخواهم عرض بکنم باز راجع به کرونا است که ما در همه‌ی صحبتهایمان مقیّد هستیم این قضیّه را مطرح کنیم. اوّلاً‌ مجدّداً و برای چندمین بار از مسئولین ذی‌ربط بهداشت و درمان، از پرستاران عزیز، از پزشکان عزیز، از کسانی که دست‌اندر‌کار این مسائل هستند، صمیمانه تشکّر میکنیم. در این موج سوّم که واقعاً خطرناک هم هست، ابتلاء و تلفات برای انسانی که نگاه میکند، خیلی دردآور است. بایستی از اینها تشکّر کرد، [چرا] که اینها واقعاً دارند فداکاری میکنند و کار میکنند. آنچه امروز میخواهم عرض بکنم این است که ضابطه‌گذاری‌ها بایستی حاکمیّتی و الزامی باشد. البتّه این را من از مدّتها پیش به مسئولین محترم، به رئیس‌جمهور محترم و به دیگران هم گفته‌ام؛که بایستی الزام بشود. یک مواردی هست که بعضی از فعّالیّتها بایستی تعطیل بشود، بعضی از سفرها بایستی ممنوع بشود. همچنان که ملاحظه کردید، سفر اربعین را مردم متدیّن و مؤمن ما پذیرفتند که گفتیم نروید به طرف مرز، نرفتند؛ این خیلی مهم است. در قضیّه‌ِی عزاداری‌ها که ستاد ملّی مبارزه‌ی با این بیماری ضابطه معیّن کرد، مردمِ مؤمن و متدیّن که پایبندند، ضابطه را دقیق رعایت کردند. این باید در زمینه‌های گوناگون تسرّی پیدا کند و بایستی اجباری و الزامی بشود. جلوی بعضی از سفرها واقعاً باید گرفته بشود؛ گاهی بعضی از سفرها موجب میشود که شیوع، بی‌محابا و بدونِ قابلیّتِ کنترل انجام بگیرد که واقعاً مایه‌ی تأسّف است. بنابر‌این، هم در زبان، هم در عمل، بایستی همه مراقبت بکنند تا ان‌شاءالله بتوانیم از این بیماری خلاص بشویم و ملّت بتواند ان‌شاءالله خودش را آسوده کند از این ابتلاء عظیمی که وجود دارد.  همه‌ی شما را به خدا می‌سپارم، همه‌ی شما را دعا میکنم؛ امیدواریم که ان‌شاءالله خداوند متعال [نسبت] به همه‌ی شما، به مسئولین، به جوانهای عزیز، به دانشجویان و به فارغ‌التّحصیلان، توفیقات خودش را روزبه‌روز افزایش بدهد. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
2,155
1399/06/31
بیانات در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46525
به مناسبت چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. السّلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتک السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.  امروز را به مناسبت چهلمین سال از آغاز دفاع مقدّس، روز «تکریم و بزرگداشت رزمندگان و پیش‌کسوتان و جلوداران عرصه‌ی دفاع مقدّس» قرار داده‌اند؛ بسیار کار بجا و درستی انجام گرفته. این تکریم، این بزرگداشت و نکوداشت جزو وظایف حتمی ملّی ما است، علاوه بر اینکه توصیه‌ی مؤکّد اسلام هم هست. پیش‌کسوتان و رزمندگان که امروز روز تکریم آنها است، چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که از جان گذشتند، جان را کف دست گرفتند، از آسایش، زندگی خانوادگی، پدر و مادر، همسر، فرزندان، در مواردی، از آینده چشم پوشیدند، صرف نظر کردند و همه‌ی داشته‌های خودشان را به مصاف دشمنی بردند که تشخیص داده بودند بایستی در مقابل او از اسلام و از کشور دفاع کنند. از اسلام دفاع کردند، از انقلاب دفاع کردند، از عزّت ملّی دفاع کردند، از ناموس دفاع کردند؛ برخی از اینها عروج کردند و بعضی هم ماندند و کار را به پایان رساندند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر؛(۲) که این جماعتی که امروز به عنوان رزمندگان، به عنوان پیش‌کسوتان در این جلسه‌ی سراسری کشوری حضور دارند، جزو این کسانی هستند که این افتخار را داشتند که رفتند و این توفیق را داشتند که کار را به پایان رساندند.  ما چه زمانی میتوانیم اهمّیّت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی که عظمت کار معلوم بشود، عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم، آن وقت معلوم میشود اینهایی که رفتند در این میدان و کار کردند چه ارزشی دارند. عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدّس. من در چند جمله‌ی کوتاه، چرایی و چگونگی دفاع مقدّس را امروز شرح میدهم. البتّه اینها مطالبی است که بارها گفته‌ایم، بارها گفته‌اند ،لکن باید تکرار کنیم؛ باید آنچه را حقیقت است، بارها و بارها و هزاران بار بگوییم؛ تحریف، امر جدّی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد.  اوّلاً هدف جنگ‌افروزان، آن کسانی که جنگ تحمیلی را بر ملّت ایران تحمیل کردند، در هم کوبیدن نظام اسلامی بود، در هم کوبیدن انقلاب بود؛ هدف اصلی و نهایی‌شان  این بود. ثانیاً طرف اصلی، صدّام و حزب بعث نبودند؛ اینها وسیله‌ای بودند که پیش‌کرده‌ی آن عناصر اصلی بودند. صدّام را با استفاده از روحیّات او و جاه‌طلبی‌های او پیش انداخته بودند. او هم آمده بود وارد میدان [شده بود] امّا پشت سر و طرف اصلی، دیگران بودند؛ قدرتهایی بودند که بعضی از آن قدرتها مثل آمریکا، از انقلاب ضربه‌ی جدّی خورده بودند. بعضی از طرفها هم کسانی بودند که ولو مثل آمریکا از ایران طرد نشده بودند و نمیشد گفت که آن چنان منفعت کلانی به این صورت از دست داده‌اند، منتها از اینکه یک عنصر جدیدی، یک هویّت جدیدی در این منطقه‌ی حسّاس به وجود بیاید، بر اساس دین، بر اساس اسلام، با خصوصیّاتی که میدانستند و می‌شناختند، نگران بودند و مایل نبودند؛ لذا مقابل جمهوری اسلامی ایستادند. فقط آمریکا نبود، شورویِ آن روز هم بود، ناتو و کشورهای اروپای غربی [هم] بودند؛ حتّی کشورهای اروپای شرقی هم در این عرصه در مقابل ما قرار داشتند. لذا اسنادی که بعداً رو شد و نشان داده شد، ثابت کرد که آمریکا پیش از آغاز جنگ با صدّام توافقهایی داشته؛ همچنان که کمکهای تسلیحاتی و اطّلاعاتی بسیار ذی‌قیمت به طور مرتّب در اثنای جنگ -که حالا من بعداً یک اشاره‌ای به اینها خواهم کرد- به سمت نیروها و قوای صدّام و حزب بعث سرازیر بود؛ کاروان نظامی به صورت پیوسته که این جلوی چشم ما و در دید ما بود. کشتی‌ها در بنادر امارات پهلو میگرفتند و از امارات به صورت متّصل، هرروزه، بدون وقفه میرفتند سعودی، میرفتند کویت، میرفتند عراق و [امکانات را] تحویل نیروهای صدّام‌حسین میدادند. اینکه حالا وضع دشمن و جبهه [بود].  در داخل هم، شرایط کشور جوری بود که دشمن را تشجیع میکرد به اینکه این حمله‌ی نظامی را آغاز کند؛ وضع داخلی کشور، وضع نیروهای مسلّح -که در درجه‌ی اوّل، چشم امید در جنگها به نیروهای مسلّح است- وضع خوبی نبود؛ ارتش تازه از زیر یوغ فرماندهان طاغوتی خارج شده بود و داشت خودآرایی میکرد و حضور انقلابیِ خودش را نشان میداد. البتّه فرماندهان ارتش، بسیاری فرماندهان خوبی بودند امّا امثال شهید فلّاحی(۳) یا مرحوم ظهیرنژاد(۴) که در ارتش شخصیّتی بودند و جایگاه مهمّی داشتند، برای اداره‌ی سازمان عظیمی مثل ارتش آماده نبودند؛ در این کار در واقع تازه‌کار بودند. سپاه هم که اندکی بیش از یک سال بود که تشکیل شده بود. در پایان شهریور ۵۹، سپاه یک نهاد یک سال و چند ماهه بود؛ تازه تشکیل شده بود. این وضع نیروهای مسلّح ما بود.  از لحاظ ابزارهای نظامی هم -این را واقعاً همه باید در یاد داشته باشند- در نهایت شدّت و تنگ‌دستی بودیم؛ اوّلاً ابزارهای نظامی‌مان کم بود، ناقص بود، بسیاری از آنها برای کسانی که مسئولیّت پیدا کرده بودند، شناخته‌شده نبود، و در همان آغاز حمله‌ی دشمن، بعضی‌از آنها از دست ما رفته بود؛ نتیجه این بود که امکانات ما بسیار کم بود. من چند ماه بعد از شروع جنگ که در این یگانها گردش میکردم، میدیدم تیپّ زرهی ارتش که بایستی مثلاً حدود ۱۵۰ فروند تانک داشته باشد، حدود چهل فروند تانک دارد؛ یعنی امکانات ما در این حد بود؛ بقیّه‌ی امکانات هم همین جور بود. سپاه هم که بکلّی فاقد امکانات بود؛ امکاناتش تفنگ و خمپاره‌های سبک و مانند اینها بود؛ ما اصلاً امکانات نظامی‌ای نداشتیم؛ اینها دشمن را تشویق میکرد. اینها را دشمن تا حدود زیادی میفهمید، میدانست و تشویق به حمله میشد.  خب جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما آغاز شد؛ اینجا است که انسان نقش بسیار حسّاس و شگفت‌انگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد. امام در یک چنین شرایطی توانست آغاز جنگ را و بعد تداوم این حرکت را در زیر چشم خود و اراده‌ی خود به پیش ببرد و اداره کند. بعضی‌ها انکار میکنند، اظهار تعجّب میکنند که چطور ممکن است یک روحانی مسنّ پیرمردی در سنین هشتادوچندساله مثلاً بتواند نیروهای مسلّح را در جنگ اداره کند؛ خیال میکنند که مدیریّت جنگی و فرماندهی جنگیِ امام به این بود که برود مثلاً در قرارگاه‌های تاکتیکی مقدّم بنشیند عدّه‌ها را جابه‌جا کند، یگانها را این ور و آن ور بفرستد. مسئله این نبود، مسئله‌ی امام چند چیز دیگر بود: اوّلاً مهم این بود و کار بزرگ امام این بود که از اوّل حجم واقعی این کارزار را شناخت، از اوّل فهمید که معنای این جنگ چیست؛ خیلی از ماها نمیدانستیم، نمیفهمیدیم. خب دو کشور همسایه خیلی اوقات میشود درگیری با هم پیدا میکنند؛ خیلی اهمّیّتی ندارد. امام نه، امام از اوّل فهمید که این یک درگیریِ عادّی بین دو همسایه نیست، دشمن را شناخت و فهمید که دشمن اصلی در این جنگ کیست و تشخیص داد که صدّام یک ابزار است. و امام درباره‌ی جنگ، درباره‌ی دفاع مقدّس متعدّد سخنرانی میکرد؛ در سخنرانی‌ای که مربوط به جنگ بود امام مثلاً میفرمود که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر؛ یعنی تعرّض و خطابش به آن کسانی بود که شناخته بود که اینها عاملان اصلی هستند و پشت صحنه‌ی جنگ در واقع اینها هستند.  ثانیاً یک تشخیص اساسی و حیاتی امام داد و آن این بود که این مسئله‌ی مهم را فقط ملّت ایران میتواند حل کند. این مسئله، صرفاً مسئله‌ی نیروهای مسلّح نیست. ولو نیروهای مسلّح بعد خب وضع بهتری پیدا کردند لکن این کار، کار ملّت ایران است، ملّت باید وسط بیاید؛ همچنان که ملّت ایران انقلاب را به پیروزی رساند، جنگ را هم ملّت ایران باید به پیروزی برساند. امام این را تشخیص داد و بر اساس آن عمل کرد و این حرکت عظیم مردمی را که حالا بعد یک اشاره‌ای خواهم کرد، به وجود آورد. [بعد] شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام که وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشکار بود، میفهمیدند که حقیقت را دارد بیان میکند؛ بعد نگاه تیزبین او که یک اعماقی را مشاهده میکرد که به معنای واقعی کلمه [مصداق] «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند»[بود]. گاهی ماها با مسئولین نظامی در بعضی از مسائل نظامی مراجعه میکردیم به ایشان و امام گاهی یک نکاتی را بیان میکردند که برای انسان واقعاً [مایه‌ی] تعجّب بود که ایشان چطور به این نکات توجّه میکند.  و بعد هم قاطعیّت بی‌نظیر، آن قاطعیّت فوق‌العاده؛ کارهای نشدنی را که به معنای واقعی کلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع  [مثلاً میفرمود] «حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممکن است حصر  آبادان برداشته بشود [امّا] امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود] «خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّه‌ی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به نظر افراد حاضر در آنجا می‌آمد، این را امام به صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشته‌های مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده!  یک نکته‌ی دیگر درباره‌ی نوع مواجهه‌ی امام با این قضیّه عرض بکنم. امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضع‌گیری میکرد و آن نکته‌ی اصلی را بیان میکرد. یک وقت مثلاً فرض کنید، یک قضیّه‌ای پیش آمده بود در صحنه، در میدان که مردم روحیه‌شان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میکردند؛ امام سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند. معنای اینکه [فرمودند] «یک دزدی آمده، یک سنگی انداخته و فرار کرده»،(۵) این است که رزمندگان ما که به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میکنند. روحیه دادن به ملّت. یک وقت لازم بود که از غرور رزمندگان جلوگیری بشود؛ فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یک ماه تلاش کُشنده و فوق‌العاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح کنند -خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود که خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممکن بود غرور ایجاد کند؛ اینجا برای اینکه این غرور به وجود نیاید که ضربه‌اش بر همه‌ی افرادی که دست‌اندرکار در هر نقطه‌ای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»؛ [یعنی] ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به اراده‌ی الهی و قدرت الهی میکند؛ این اینجا لازم است. فرض بفرمایید یک وقت رزمندگان دچار یک مشکلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میکرد از آنها که «بازوی رزمندگان را میبوسم».(۶) یعنی مراقب [بود]؛ مثل یک پدر مهربان و مثل یک مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد. و باید در تحقیقات ما، در کارهایی که انجام میگیرد، حتماً نقش امام روشن بشود.  خب، بنابراین چیستی و چراییِ جنگ تحمیلی، در این چند جمله‌ی کوتاه به نحو اجمال روشن میشود، لکن چند نکته را من در مورد دفاع مقدّس عرض میکنم. البتّه خیلی از اینها بارها گفته شده، تکرار شده، لکن بایست تکرار بشود؛ همین طور که عرض کردم، دست تحریف با انگیزه به دنبال شبهه‌افکنی است.  نکته‌ی اوّل این است که همین ‌طوری که گفتیم، دشمن جنگ را به راه انداخت با هدف اینکه نظام جمهوری اسلامی را، نظام اسلامی را ساقط کند و یک دستگاه حکومت وابسته‌ی ضعیف و زبونی را  بر سر کار بیاورد و سلطه‌ی خودش را بر کشور ایجاد کند؛ و دشمن شکست خورد. یعنی این نکته‌ی بسیار اساسی و مهم که بعضاً شبهه‌افکنی میکنند که آیا ایران در این جنگ پیروز شد یا نشد، [جوابش این است که] اصلاً پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی مثل خورشید روشن است! [اینکه] همه‌ی دنیای قدرتمند آن روز، بریزند سر یک کشور، برای اینکه نظام او را ساقط کنند، برای اینکه بتوانند بر او مسلّط بشوند، برای اینکه بتوانند سرزمین او را تجزیه کنند -یک قسمتهایی از غرب و از جنوب غربی کشور را اینها میخواستند تجزیه کنند- و هشت سال همه‌ی توان خودشان را به کار ببرند، آخرش هم هیچ غلطی نتوانند بکنند، پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی نیست؟ ملّت ایران پیروزی درخشانی به دست آورد.  اوّلاً یک وجب از خاک کشور را نتوانستند جدا کنند؛ ثانیاً نتوانستند انقلاب و نظام را یک قدم به عقب برانند. و نظام بعد از جنگ  و در پایان این هشت سال بسیار قوی‌تر و تواناتر از قبل از شروع جنگ بود و نشاط و توانایی‌اش بیشتر بود؛ اینها پیروزی‌های بزرگی است که اتّفاق افتاد. در جنگهایی که در دوره‌ی پادشاهان، در دوره‌ی طواغیت در این یکی دو قرن اخیر اتّفاق افتاد، ایران همیشه شکست خورده؛ چه در دوره‌ی قاجار، چه در دوره‌ی پهلوی، حتّی در جنگی که ایران اعلام بی‌طرفی کرد. ایران، هم در جنگ بین‌الملل اوّل، هم در جنگ بین‌الملل دوّم اعلام بی‌طرفی کرد و کشور در هر دو جنگ اشغال شد که اوّلی در دوره‌ی قاجار بود، دوّمی در دوره‌ی پهلوی بود. در جنگ دوّم، در همین شهر تهران، نیروهای آمریکایی و نیروهای شوروی در خیابانها رژه میرفتند، راه میرفتند و جلوی چشم مردم فساد ایجاد میکردند؛ بخشهایی از شمال کشور، بخشهایی از جنوب کشور تحت سلطه‌ی اینها قرار گرفت و حضور مستقیم داشتند. سران سه کشور، بدون اجازه، بدون ویزا، بدون اطّلاع سران کشور ایران -[یعنی] پادشاهان بی‌عرضه و اطرافیان نادان و ناتوان [آنها]- آمدند در ایران جلسه [برگزار] کردند،(۷) محمّدرضا شاه ایران، رفت وارد جلسه‌ی اینها شد، تحقیرش کردند؛ یعنی در جلسه‌ای که سه‌نفری نشسته بودند و شاه وارد شد، این دو نفر، یعنی چرچیل(۸) و روزولت(۹) برایش از صندلی بلند نشدند؛ یک صندلی گذاشتند آنجا نشست، فقط استالین(۱۰) بلند شد؛ بعد هم کمونیست‌ها در خاطرات بعدی نوشتند که استالین گفت دید که اینها بی‌اعتنائی میکنند، برای اینکه او را به طرف خودش جذب کند [از جا] بلند شد؛ وضع کشور این بود، یعنی دشمن براحتی می‌آمد. در جنگهای با روسیه، قفقاز از دست رفت؛(۱۱) در شرارتهای انگلیس در بوشهر و جنوب و خلیج فارس، ضربات زیادی بر ما وارد شد؛ همه‌ی [این] جنگها این جوری بود، یعنی پیروزی در آنها وجود نداشت. در جمهوری اسلامی، کشور سربلند ایران توانست در مقابل دنیای قدرتمند مقابل خودش، یعنی شرق و غرب و اروپا و آمریکا و شوروی و مرتجعین و همه‌ بِایستد و بر اینها پیروز بشود؛ این نکته‌ی اوّل که یک نکته‌ی بسیار مهمّی است و بخشی از هویّت ملّی ما است. اینکه گاهی گفته میشود و درست هم هست که «دفاع مقدّس بخشی از هویّت ملّی است»، به خاطر این است که دفاع مقدّس، مظهر بُروز هویّت والا و برجسته‌ی ملّت ایران بود که توانستند جنگ را به پیروزی برسانند.  نکته‌ی دوّم؛ دفاع مقدّس یکی از عقلانی‌ترین حوادث ملّت ایران بود. بعضی‌ها با استناد به یک خطایی که در یک بخشی انجام گرفته یا یک جمعی انجام داده‌اند، مجموعه‌ی دفاع مقدّس را به بی‌تدبیری متّهم میکنند؛ ابداً این جور نیست؛ دفاع مقدّس از اوّل تا آخر مدبّرانه و عُقلائی بود. شروع کار که از سخنرانی‌هایی که اوّل کار انجام گرفت -چه آنچه امام فرمودند، چه آنچه دیگران گفتند- نشان‌دهنده‌ی عقلانیّت ورود در این عرصه بود. بعد فعّالیّتها و همکاری سپاه و ارتش؛ ببینید، این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. آن روز ارتش یک سازمان سنّتی جاافتاده‌ی موجود در کشور، و سپاه یک عنصر جوانِ تازه ‌به ‌میدان ‌آمده‌ی انقلابی، اینها باید با هم کار کنند؛ این آسان نیست، امّا این اتّفاق افتاد. البتّه بعد از آنکه بنی‌صدر فرار کرد این اتّفاق خیلی بهتر و کامل‌تر افتاد، امّا قبل از آن هم بود. بنده خودم در پادگان ابوذر دیدم که مرحوم شهید پیچک جانشینِ فرمانده ارتشیِ آن پادگان بود -که اسم آن فرمانده یادم نیست- آنجا فرمانده پادگان ارتشی بود، جانشینش یک سپاهی بود، با همدیگر کار میکردند، زندگی میکردند؛ در منطقه‌ی غرب، پادگان ابوذر جای حسّاسی بود و یک عرصه‌ی عظیمی از جنگ را اینها اداره میکردند. بعد هم که اوضاع جدید پیشامد کرد و بنی‌صدر فرار کرد و فرماندهی جنگ را خود امام بزرگوار به عهده گرفتند که دیگر همکاری ارتش و سپاه همکاری واضحی بود؛ در عملیّات امام رضا، شکستن حصر آبادان، در فتح‌المبین، در بیت‌المقدّس، بعد عملیّات خیبر و بدر و جاهای دیگر؛ این خیلی کار بزرگی بود. از این عاقلانه‌تر و مدبّرانه‌تر چه کاری را میشود پیدا کرد؟ بعد، انتخاب تاکتیک‌های ابتکاری و شجاعانه که این تاکتیک‌ها واقعاً فوق العاده بود. فرض بفرمایید تاکتیک‌هایی که در فتح‌المبین به کار برده شد؛ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی بتوانند به نحو شجاعانه‌ای سر از پشت جبهه‌ی دشمن دربیاورند و از پشت، دشمن را مغلوب و منکوب کنند. اصلاً این تاکتیک‌ها، تاکتیک‌های ابتکاری بود. در بیت‌المقدّس انواع و اقسام کارهای بزرگ و تاکتیک‌های نو انجام گرفت؛ در پدافند هوایی در والفجر هشت، در ظرف چند روز شهید ستّاری آنجا ابتکار فوق‌العاده‌ای انجام داد؛ در عبور از اروند در همان عملیّات کار بزرگی انجام گرفت. اینها همه کارهای مدبّرانه و بزرگی بود، کارهای عاقلانه بود؛ کمتر نیروی مسلّحی با این توانایی فکری و با این اقتدار معنوی و تدبیر میتواند کار را پیش ببرد. حتّی قبول قطعنامه هم در پایان کار، در آن شرایط که امام از  آن تعبیر کردند به «نوشیدن جام زهر»، این هم مدبّرانه بود. در آن مقطع، این کار، کار مدبّرانه‌ای بود، باید انجام میگرفت. اگر مدبّرانه نبود، اگر عاقلانه نبود، امام انجام نمیداد. ما از نزدیک شاهد بودیم و میدیدیم که چه دارد میگذرد؛ کار، بسیار عاقلانه بود. بنابر‌این، از اوّل تا آخر، مسئله‌ی‌ دفاع مقدّس یک پدیده‌ی عُقلایی و یکی از عقلانی‌ترین حرکات ملّت ایران بود و تحریفها را در این مورد بایستی مراقب بود.  نکته‌ی سوّم؛ در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدل‌سازی جدیدی انجام گرفت. نحوه‌ی حضور مردمی یک نحوه‌ی شگفت‌آوری است و بر اساس این حضور، بُروز استعدادها [است] که حالا من مختصری درباره‌ی هر کدام از اینها عرض میکنم.  اوّلاً همه‌ی آحاد ملّت ایران، آنهایی که مایل بودند در این عرصه شرکت کنند، هر که بود، هر چه بود، توانست در یک شبکه‌ی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. فرض بفرمایید یک رزمنده‌ی سیزده چهارده ساله که حالا مثلاً با دست‌کاری در شناسنامه موفّق شده بود خودش را به جبهه برساند، جایش مشخّص بود؛ یعنی میتوانست جای خود را پیدا کند، بیکار نمانَد؛ فرض بفرمایید که آب بیاورد، خبر ببرد، پیام‌رسان باشد و از این قبیل کارها. یک پیرمرد هفتادساله هم که میرفت جبهه، او هم همین جور؛ او هم میتوانست کار خودش را پیدا کند. توقّعی که از یک پیرمرد در جبهه وجود داشت، کاملاً مشخّص بود، معلوم بود؛ هیچ کس بیکار نمیمانْد؛ نه آن بچّه‌ی سیزده‌ساله بیکار میماند، نه آن پیرمرد هفتادساله بیکار میماند. یا فرض بفرمایید یک دختر دانش‌آموز هشت نُه ‌ساله، ده ساله -دبستانی- که میخواست در این کار، او هم شرکت کند، جای خودش را پیدا میکرد؛ برمیداشت نامه مینوشت به برادر رزمنده‌ی ناشناس و این نامه را در بسته‌های غذایی و هدایای مردمی‌ای که میفرستادند میگذاشت و میفرستاد. مکرّر اتّفاق افتاده بود که رزمنده در میدان جنگ فرض کنید که این بسته‌ی غذایی را باز میکرد میدید یک نامه در آن هست، میخواند میدید بله، یک بچّه‌ای، یک دختر هفت هشت‌ ساله‌ای، ده‌‌ساله‌ای نوشته «برادر رزمنده! خسته نباشید، من دعایتان میکنم و مانند اینها»؛ یعنی یک دختربچّه هم میتوانست در اینجا حضور داشته باشد؛ یک بانوی محترم هم میتوانست با چرخ خیّاطیِ خودش، با وسایل طبخ خودش، با مربّاسازی خودش، با ترشی انداختن خودش، با نان پختن خودش، با لباس شستنِ خودش به پشت جبهه کمک کند. بنده در اهواز رفتم یک نقطه‌ای را دیدم که جمعیّتی از بانوان و زنهای محترم آنجا جمع شده بودند و لباسهای چرک رزمندگان را می‌شستند؛ یعنی همه میتوانستند جای خودشان را پیدا کنند و مشغول بودند. پزشک جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. کاسب جزء، روحانی مسجد، کارگر کارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحب‌کار و ریخته‌گر، کشاورز روستایی، کارمند اداری و انواع و اقسام گروه‌های مردمی میتوانستند در این شبکه‌ی عظیم مردمی حضور پیدا کنند؛ این یک مدل جدید بود. این در دنیا هیچ سابقه‌‌ای ندارد؛ هیچ جا ما [نمونه‌اش را] نخوانده‌ایم و نشنیده‌ایم. [درباره‌ی] جنگهای فراوان، کتابهایشان، فیلم‌هایشان درآمده، ما هم خیلی از این قبیل چیزها را خوانده‌ایم، مطالعه کرده‌ایم [امّا] نمونه‌ی چنین بسیج مردمی عظیمی اصلاً وجود ندارد. این مدل جدید بود؛ مدل‌‌‌‌سازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند هم‌افزایی کنند همه [کمک]میدادند.  بعد، در این حرکت دسته‌جمعی چه استعدادهایی ناگهان پیدا بشود. فرض کنید فلان جوان از روستایی در فلان نقطه‌ی کشور -مثلاً روستایی در کرمان- بیاید داخل شهر و بپیوندد به اینها، بعد بشود مثلاً حاج قاسم سلیمانی؛ یعنی یک چنین حرکت عظیمی [بوده]. فلان جوان دانشجو بدون اینکه حتّی یک بار تفنگ به دست گرفته باشد، داوطلبانه برود جبهه، در کوران حوادث جبهه، مثلاً در طول یک سال و نیم، بشود عضو برجسته و مؤثّر یک قرارگاه نظامی سطح بالا. فرض بفرمایید که جوانی از مجموعه‌ی یک روزنامه، که مشغول فعّالیّت مطبوعاتی است، برود جبهه و بعد از مدّت کوتاهی بشود مثلاً شهید حسن باقری، نابغه‌ی اطّلاعات جنگ؛ و از این قبیل موارد عجیبی و بروز [چنین] استعدادهایی مشاهده شد و چهره‌های ماندگار جنگ و شهدای بزرگی از جنگ از این قبیلند. بعضی از افسران جوان را ما دیدیم ،مثلاً فرض کنید شهید صیّاد که من از اوایل انقلاب ایشان را می‌شناختم و میدیدم، به نظرم آن وقت یک افسر جوانی بود یا ستوان‌یک بود یا سروان بود -که می‌آمد پیش ما و میرفت؛ رفت و آمد داشت- این تبدیل بشود به یک فرمانده‌ مجرّب توانایی که مدّتها توانست نیروی زمینی ارتش را آن جور هدایت کند و آن جور پیش ببرد و در بزرگ‌ترین کارها شرکت کند. شهید بابایی [هم] از این قبیل است، و دیگرانی که بودند. این مدل ابتکاری از حضور مردم همیشه میتواند مطرح باشد. امروز هم ما میتوانیم. اگر همّت بکنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه کنیم، میتوانیم از این مدل استفاده کنیم. البتّه وضع جنگ یک وضع دیگری است، وضع اقتصاد یک وضع دیگری است. صاحبان فکر، صاحبان اندیشه میتوانند به این [مدل] به صورت یک ابزار اقتدار ملّی نگاه کنند و آن را دنبال بکنند. آن وقت نقش پشت جبهه در این مدل به قدر جبهه اهمّیّت پیدا میکرد؛ چون همه که نمیتوانند تفنگ دست بگیرند؛ رغبتها و تمایلات و توانایی‌ها مختلف است؛ بعضی‌ها پشت جبهه میتوانند نقش بیافرینند و نقش آفریدند. اوّلاً کمکهای مالی، آذوقه‌رسانی‌ها که مهم بود و بسیار تأثیر داشت، تا رسیدگی به مجروحان، تا بدرقه‌ی باشکوه شهیدان. بنده بارها گفته‌ام اگر از شهدا یک چنین تکریمی و احترامی نمیشد، شوق شهادت این‌ جور در دلها مشتعل نمیشد، آن ‌طوری که شد. وقتی جنازه‌ی شهید -یا یک نفر یا بیشتر- وارد یک شهر میشد آن حضور مردمی و استقبال مردمی و بدرقه‌ی او تا آرامگاه، خود یکی از حوادث بسیار مهم و مراسم تأثیرگذار بود. حمایتهای فرهنگی و تبلیغاتی، از شعر و شعار تا خنثی‌سازی عملیّات روانی دشمن -که دشمن دائم مشغول عملیّات روانی بود، در شهرهای کشور و روستاهای کشور هم کسانی دائم مشغول خنثی‌سازیِ اینها بودند- تا پذیرایی و اسکان جنگ‌زده‌ها، تا ماندن مردم برخی از شهرهای زیر موشک‌باران دشمن مثل دزفول؛ یکی از موارد افتخارآمیز پشت جبهه، همین ماندن مردم اهالی بعضی از شهرها است؛ چه در کردستان، چه در خوزستان و در سایر استانها؛ در بعضی از شهرها مردم در شهر ماندند با اینکه شهر محل تهاجم شدید پیوسته‌ی دشمن بود.  نکته‌ی چهارم؛ در دفاع مقدّس، عالی‌ترین فضایل اخلاقی بُروز کرد؛ هم فضایل اخلاقی، هم معنویّات و عروج معنوی و تعالی روحی. شبیه این را واقعاً نمیشود سراغ گرفت؛ حالا تک و توک چرا، همه جا هستند امّا با این کثرت جمعیّت و کثرت عدد هیچ جا غیر از جبهه‌ی دفاع مقدّس را بنده سراغ ندارم که این ‌جور فضایل اخلاقی بُروز کرده باشد؛ هم فضایل اخلاقی، هم جنبه‌های تعالی معنوی و روحیّات دینی و مانند اینها. شرحِ‌حال‌هایی که نوشته شده نشان‌دهنده‌ی این خصوصیّات است، وصیّت‌نامه‌هایی که باقی مانده همین جور، حالاتی که نقل میشود از بعضی از رزمندگان [همین جور.] فضایل اخلاقی مثل صداقت، صدق و صفا. خب اصلاً منطقه‌ی جبهه، منطقه‌ی صدق و صفا بود، همه با هم باصفا [بودند]. اخلاص، برای خدا کار کردن؛ آنجا کسانی، هم تمرین اخلاص میکردند، هم اخلاص خودشان برای خدا را آنجا در عمل نشان میدادند. تواضع، خدمت به دیگران. انسان مکرّر در این شرحِ‌حال‌ها میخواند که مثلاً فرض کنید میگویند فلان دسته شب در خیمه خوابیده بودند، صبح که بیدار میشوند، می‌بینند همه‌ی پوتین‌هایشان واکس‌زده است؛ چه کسی واکس زده؟ معلوم نیست. بعد از تحقیق معلوم میشود که مثلاً فرمانده گروهان یا فرمانده‌ دسته، شب آمده و همه‌ی پوتین‌های اینها را واکس‌ زده یا لباسهایشان را که گذاشته بودند بشورند، شسته، یا دست‌شویی‌ها را تمیز کرده؛ اینها چیزهای عجیبی است؛ این تواضع، این خدمت، روحیه‌ی خدمتگزاری، ایثار، ازخودگذشتگی و فداکاری؛ بعد هم که آن حالات معنوی، آن گریه‌های نیمه‌شب، آن سحرخیزی‌ها، آن شور و عشق توحیدی، آن بی‌اعتنائی به زیورهای دنیوی، و در مواردی هم اتّصال به غیب. بعضی از این عزیزان، این جوانهای عارف -عارف به معنای واقعی کلمه؛ عارف واصل- در جبهه کارشان به جایی رسیده بود که آینده را میدیدند، از آینده خبر میدادند، از شهادت خودشان، از شهادت دوستانشان، از حوادثی که ممکن است پیش بیاید؛ اینها در شرح حال رزمندگان هست، و اینها خیلی [مهم است].  البتّه مشخّص است که این نکته بیش از بقیّه‌ی نکاتی که عرض شد، به برکت اسلام است. البتّه اعتلا و درخشندگی نقاط دیگر هم به برکت ایمان دینی بود، امّا این نکته‌ی بالخصوص، مربوط به دل‌ سپردن به خدا و مسئله‌ی اسلام و مسئله‌ی ایمان دینی است که انسان واقعاً متحیّر میمانَد از تأثیر این ایمان عمیق. یا [روحیه‌های] مادرهای شهدا. خب، من و شما حسّ مادری را اصلاً نمیفهمیم، واقعاً هیچ ‌کس نمیتواند حسّ مادری را درک کند غیر از خود مادر؛ آن وقت این مادر، جوانش را بفرستد جبهه، جوان که می‌آید درخواست میکند، میگوید چون برای اسلام میخواهی بروی برو؛ برای اسلام برو. بعد که پیکر همین جوان را می‌آورند، خوشحال است که او را در راه خدا داده؛ میگوید این [جوانم] را در راه خدا دادم. الحمدلله بنده توفیق داشته‌ام با خانواده‌های شهدا‌، با مادران و پدران شهدا نشست و برخاست زیادی داشته‌ام -مکرّر-انسان میبیند که مادرهای شهدا در موارد زیاد که واقعاً «لا تعدّ و لا تحصی»،(۱۲) چه روحیه‌هایی، چه حالاتی، چه گذشتی [دارند]؛ این جز به برکت اسلام و جز برای فداکاری عظیم که یک فصل درخشان از کتاب قطور دفاع مقدّس است نبود. این هم این نکته.  نکته‌ی پنجم؛ دفاع مقدّس برای کشور سرمایه‌سازی کرد و سرمایه‌های ارزشمندی را برای کشور به وجود آورد. آورده‌های دفاع مقدّس خیلی زیاد است. اوّلاً امنیّت کشور به برکت دفاع مقدّس است؛ یعنی دفاع مقدّس نشان داد که هزینه‌ی تعرّض و تجاوز به این کشور خیلی زیاد است. این به برکت دفاع مقدّس ثابت شد؛ این، امنیّت میدهد به یک کشور. وقتی یک ملّت نشان داد که همّت و قدرت دفاع از خودش را دارد و پاسخ کوبنده به متجاوز میدهد، موجب میشود که متجاوز در تجاوز خودش به این کشور و این ملّت تأمّل کند و اگر بخواهد عاقلانه عمل کند، بفهمد که به‌صرفه‌اش نیست، برایش خیلی هزینه دارد؛ این امنیّت مربوط به آن است.  ثانیاً به ملّت ما روحیه‌ی خودباوری داد. این خودباوری در بین جمع کثیری از مردم که خوشبختانه امروز شما در میدان علم و در میدانهای گوناگون  -[یعنی] ساخت‌وساز و دیگر چیزها- گاهی مشاهده میکنید، عمدتاً به خاطر دفاع مقدّس است؛ یعنی فرض کنید که یک جوان بیست‌وچندساله با اقتدار تمام، با اطمینان به نفْس تمام، یک جمعیّتی را ، یک لشکر را دنبال خودش راه می‌انداخت میرفت و به دشمن ضربه‌ی قاطع میزد؛ این به مردم احساس خودباوری میدهد، احساس اطمینان به نفْس میدهد. و دفاع مقدّس توانست ثابت کند که ملّت ایران از ورطه‌هایی مثل ورطه‌ی جنگ تحمیلی میتواند با سربلندی، سر بلند کند.  بعد، این حرکت به سمت نوآوری فنّی و علمی را هم ما در دفاع مقدّس به دست آوردیم؛ چون در دفاع مقدّس نیاز داشتیم به خیلی چیزها و در اختیارمان نبود، امکاناتش را نداشتیم و نیروهای مؤمن، فداکار رفتند به فکر اینکه درست کنند. مثلاً فرض کنید مرحوم شهید حسن [تهرانی]مقدّم در همان اوقات، در یک بخشی این ماجرای موشک‌سازی را به یک شکلی راه انداخته بود که ایشان و دیگران به ما گفتند بیایید بازدید کنید؛ رفتیم آنجا دیدیم که بله اینها شروع کرده‌اند. خب ما احتیاج به موشک داشتیم، موشک هم به ما داده نمیشد، دشمن هم موشک داشت، با موشک میزد، این ما را -یعنی نیروهای مستعدّ ما را- به فکر انداخت که یک کاری بکنند؛ و [این کار را] کردند و خوبش را هم کردند و به بهترین وجهی هم از عهده برآمدند تا امروز که خب مشخّص است. بنابراین، این هم حرکت به سمت نوآوری.  اقدام به کارهای بظاهر نشدنی؛ این هم از چیزهایی بود که دفاع مقدّس به ما یاد داد. دفاع مقدّس این سرمایه را برای ما به وجود آورد که بدانیم بعضی کارها هست که بظاهر نشدنی است امّا در واقع اگر همّت کنیم، شدنی است؛ این را ما در دفاع مقدّس یاد گرفتیم، این هم یکی از سرمایه‌های ما است.  و از این گذشته سرمایه‌های انسانیِ ما را ارتقا داد؛ خوشبختانه از عناصر حاضر در هشت سال دفاع مقدّس، بعدها -[یعنی] امروز و دیروز و ان‌شاءالله در آینده- افراد بی‌شماری در بخشهای مختلف و گوناگون کشور مشغول خدمتگزاری بوده‌اند و هستند که یک نمونه‌اش شهید سلیمانی عزیز ما بود که خب در عرصه‌ی دیپلماسی و بین‌المللی و مانند اینها، در منطقه یک فعّالیّت شگفت‌آوری داشت؛ یعنی واقعاً حالا هنوز دوستان و برادران مؤمن و ملّت عزیز ایران از سعه و گستره‌ی کار شهید سلیمانی مطّلع نیستند؛ از یک چیزهایی [مثل این]که در مثلاً فلان جبهه بوده و حضور داشته آگاهند؛ ریزه‌کاری‌های کار او خیلی بیش از این حرفها است که حالا شاید ان‌شاءالله در آینده این ریزه‌کاری‌ها بتدریج آشکار بشود. این یک سرمایه‌ی انسانی بود که در جنگ درست شد؛ یعنی پایه‌گذاری امثال قاسم سلیمانی‌ها، در جنگ، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. این هم یک نکته.  یک نکته‌ی‌ دیگر در باب دفاع مقدّس این است که ما را با ذات و واقعیّت بزک‌شده‌ی تمدّن غرب آشنا کرد؛ البتّه چون ملّت ایران قبلاً لطمه خورده بود از غربی‌ها -از انگلیس‌ها یک جور، از آمریکایی‌ها یک جور- آشنا بودند تا حدودی امّا نه به قدری که در دفاع مقدّس دیده شد.  البتّه در گذشته صحنه‌های زیادی بوده که ملّت ایران عناد و خیانت دولتهای غربی را از نزدیک دیده بودند؛ مثل همین اشغال بخشهایی از کشور بعد از جنگ جهانی اوّل، اشغال بخشهایی بعد از جنگ جهانی دوّم، شیطنت‌ها و شرارتهای انگلیس‌ها در جنوب، در بوشهر و در خلیج فارس، در قضیّه‌ی جنگ ایران و بعضی از قدرتهای دیگر و همین طور در قضیّه‌ی افغانستان؛ دیده بودند خیانتهای دولتهای غربی را، امّا نه به قدری که در دفاع مقدّس دیده شد. آنچه در دوران دفاع مقدّس دیده شد، اگر نگوییم بیشتر از آن چیزی بود که در گذشته در طول سالیان دراز از غربی‌ها دیده بودیم، کمتر [هم] نبود؛ برابری میکرد یا بیشتر بود. غرب با هر دو وجهش [علیه ما بود]؛ یعنی نه فقط غرب کاپیتالیست، غرب سرمایه‌داری، [بلکه] غرب کمونیست؛ چون کمونیسم هم از فراورده‌های غرب است. در هر دو وجه! یعنی انگلیس علیه ما در دوره‌ی جنگ فعّالیّت کرد، فرانسه علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، آلمان علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، یوگسلاوی هم  که مال بلوک شرق بود علیه ما فعّالیّت کرد، شوروی هم که خب معلوم بود؛ یعنی همه‌ی غربی‌ها ماها را از کمترین امکانات محروم میکردند -واقعاً از کمترین امکانات محروم میکردند- هیچ چیز در اختیار نداشتیم از خارج؛ حتّی سلاح سبک، حتّی مهمّاتِ خیلی آسان در اختیار ما قرار نمیگرفت، [امّا] به طرف مقابل همه چیز میدادند؛ از میراژ برای بمباران تا سوپر‌اِتاندارد برای زدن کشتی‌ها تا اطّلاعات ماهواره‌ای برای آگاهی از مراکز تجّمع نیروها و حرکت نیروهای ما، تا پول، تا تانک و انواع و اقسام، همه چیز در اختیار دشمن قرار دادند، تا سلاح شیمیایی؛ یعنی حتّی سلاح  شیمیایی هم دادند و صدّام سلاح شیمیایی را، هم علیه ما به کار برد، هم  علیه ملّت خودش به کار برد؛ یعنی در حلبچه، صدّام سلاح شیمیایی به کار برد و در کشور ما هم که فراوان؛ یعنی غرب، اروپا، روی همه‌ی ادّعاهای انسان‌دوستانه و حقوق‌بشریِ خودش پا گذاشت، [آنها را] لگد کرد در قضیّه‌ی تعامل با اینها؛ در دفاع از حکومت فاسد و دیکتاتوری ضدّبشری صدّام، همه‌ی ادّعاهای خودش را تکذیب کرد. و این شناخت عمیق برای ما خیلی مغتنم است؛ یعنی واقعاً باید بدانیم و بفهمیم که غربی‌ها این هستند و با توجّه به این آشنایی تصمیم بگیریم و فکر کنیم و کار کنیم.  آخرین نکته‌ای که میخواهم عرض بکنم این است که یک اتّفاق بزرگی در دفاع مقدّس پیش آمد و آن اینکه توانایی‌ها و ظرفیّتهای ملّت ایران را برای دنیا آشکار کرد؛ یعنی رسانه شد. رسانه‌های دنیا همه علیه ما بودند، رسانه‌های دنیا علیه انقلاب بودند؛ البتّه امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. اوایل انقلاب، رسانه‌های رسمی دنیا یا دروغ میگفتند یا نقاط مثبت را کتمان میکردند یا تهمت میزدند [به همه] از شخص امام گرفته تا دولت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و آحاد مردم و قوّه‌ی قضائیّه و همه و همه، تا نیروهای مسلّح، تا دیگران؛ دائم علیه اینها کار میکردند و میخواستند ملّت ایران را در چشم مردم دنیا یک ملّت ناپسندی معرّفی کنند. دفاع مقدّس، رسانه‌ی کاملاً رسایی شد، صدای بلندی شد برای اینکه حقایقی را از ملّت ایران نشان بدهد؛ وجهه درست کرد برای ملّت ایران و شجاعت ملّت را، مقاومت ملّت را نشان داد به همه‌ی دنیا؛ این واقعاً اتّفاق عجیب و مهمّی بود؛ همبستگی ملّی ما را نشان داد، پشتیبانی‌های پشت جبهه‌ی ما را به دنیا نشان داد و اینها را همه فهمیدند، و دروغ‌پردازی‌های دشمن را روشن کرد. این چند نکته در باب دفاع مقدّس.  خب آنچه عرض کردیم نسبت به واقعیّات دفاع مقدّس خیلی کوچک و اندک است؛ بخشهای کوچکی را ما توانستیم تصویر کنیم.(۱۳) دفاع مقدّس یک تابلوی عظیمی است، یک بخشهای کوچکی از این طرف و آن طرف را بنده حالا گفتم و دیگران هم تصویر کرده‌اند؛ ما خیلی بدهکاری داریم [نسبت] به دفاع مقدّس. جنگ به طور طبیعی یک پدیده‌ی سهمگین و خشن است امّا برای ما از این پدیده‌ی سهمگین و خشنِ هشت‌ساله، این برکاتی که من حالا چند موردش را شمردم حاصل شد؛ و [برکات] بیش از اینها است. یعنی ما از جنگ، بشارت به دست آوردیم، پیشرفت به دست آوردیم، طراوت به دست آوردیم؛ این جنگ با همه‌ی سختی‌هایش، با همه‌ی مشکلاتش، با همه‌ی ضایعاتی که در گوشه و کنار برای ما داشت، برای ما آورده داشت؛ حقیقتاً  این جور است.  و ادبیّات جنگ، به طور کلّی ادبیّات بشارتی است؛ ببینید قرآن هم درباره‌ی شهدا میفرماید که «وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون».(۱۴) بشارت میدهند؛ بشارت میدهند به چه؟ که دو آفت مهم را نبایستی داشته باشند و ندارند؛ یعنی نفی این دو آفت را بشارت میدهند: یکی ترس، یکی اندوه؛ هم ترس را، هم اندوه را نفی میکنند. به نظر من اگر ما نشاط اجتماعی میخواهیم، اگر امید و شادابی و سرزندگی میخواهیم، اگر طراوت در نسلهای جوانمان میخواهیم، باید به این گزاره‌ی ملکوتی و قرآنی ایمان بیاوریم؛ این «یَستَبشِرونَ» خیلی مهم است. خوف و حزن دو آفت بزرگ است برای یک ملّت، برای یک جماعت، برای یک انسان. ترس و اندوه دو آفت بزرگ است؛ این دو آفت با بشارت قرآنی برداشته میشود؛ همچنان که اگر مقاومت هم بکنیم، این دو آفت برداشته میشود. آن هم [بیان] آیه‌ی قرآن است: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا؛(۱۵) مقاومت هم همین جور است. اگر میخواهید خوف نداشته باشید، حزن نداشته باشید، مقاومت و استقامت را سرمشق کار خودتان قرار بدهید؛ آن وقت خوف هم نخواهید داشت، حزن هم نخواهید داشت؛ اینها گزاره‌های قرآنی است.  البتّه باید بگویم ما در باب دفاع مقدّس کوتاهی کرده‌ایم؛ البتّه این کارهایی که آقای سردار عزیزمان، رئیس ستاد بیان کردند کارهای بسیار خوب و کارهای بسیار باارزشی است که انجام گرفته امّا در عین حال کم است؛ ما به کارهای زیادی احتیاج داریم. ببینید، ما هر چه از لحاظ زمان از دفاع مقدّس دور میشویم، از لحاظ معرفت باید به دفاع مقدّس نزدیک‌تر بشویم؛ چرا؟ چون تحریف در کمین است، دستهای تحریف‌گر در کمینند. خب شماها که مردان جنگید الان حضور دارید، بالاخره شماها یک چیزی میگویید، یک دفاعی میکنید، امّا بیست سال دیگر خیلی‌ از این جمعیّتی که امروز حضور دارند نیستند، سی سال دیگر عدّه‌ی بیشتری نیستند. دست تحریف، این بخش پُردرخشش تاریخ ما را ممکن است مخدوش کند؛ لذا بایستی کار کنیم، معرفت ما بایستی زیاد بشود، ادبیّات دفاع مقدّس باید تقویت بشود.  ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن میجوشد؛ مثل یک چشمه‌ی جوشنده است که انواع و اقسام ادبیّات را میشود خلق کرد در آن؛ میشود متنهای عالی تاریخی، اجتماعی، سیاسی، عشقی، خانوادگی را از روی ادبیّات دفاع مقدّس و آنچه برای دفاع مقدّس تولید میشود ایجاد کرد. امّا نکته‌ی مهم تولید متن است، ما احتیاج داریم به تولید متن. اگر متن خوب و فاخر تهیّه شد، آن وقت نمایشنامه از روی آن درست میشود، فیلم سینمایی درست میشود، شعر درست میشود. مثلاً فرض کنید که شنیدم از همین کتاب شهید خوش‌لفظ،(۱۶) یکی از شعرای متعهّد کشور ما ده غزل درست کرده؛ خیلی خب اگر شعرای متعهّد وارد بشوند، ده‌ها دیوان از این کتابهای دفاع مقدّس ممکن است شعر درست کنند؛ شعر هنر بزرگی است، همین طور فیلم، همین طور سینما، آثار سینمایی و مانند اینها. در دنیا هم همین جور است. در دنیا شاید بخشی از بهترین آثار سینمایی دنیا اقتباس از نوشته‌ها و متنهای فاخر است؛ از رمان‌های فاخر و نوشته‌های فاخری که قبل از آنها نوشته شده. از روی آنها میسازند. ما هم باید همین کار را بکنیم، باید این متنهای فاخر را تهیّه کنیم، بر اساس این متنها فیلم به وجود بیاید، تئاتر روی صحنه برود و از این قبیل. بنابراین کار مهمّی است. حالا در داخل کشور من شنیدم که مثلاً فرض کنید آثار نویسنده‌های خارجی مثل ویکتور هوگو یا چارلز دیکنز را روی صحنه میبرند، تئاتر اجرا میکنند. خیلی خب، کاری بکنیم که نوشته‌های ما هم در جاهای دیگر دنیا -اوّل در خود اینجا، بعد در جاهای دیگر دنیا- به صورت تئاتر روی صحنه برود و از آنها فیلم ساخته بشود؛ یعنی همّت را باید این جوری بگذاریم روی تولید متنهای فاخر.  یک بحث هم بحث یادواره‌ها است؛ یادواره بحث مهمّی است، کار بزرگی است و این یادواره‌ها موجب میشود که فاصله‌ی نسلی به وجود نیاید و نسلهای جوان [با دفاع مقدّس] آشنا بشوند که خود این تأثیر میگذارد در ساختن افرادی امثال شهید حججی مثلاً یا شهدای عزیز دفاع از حرم که این هم البتّه از برکات و دنباله‌های دفاع مقدّس است.  باز یکی از کارهای بسیار لازم، بزرگداشت و شخصیّت‌پردازی شخصیّت‌ها است. بعضی‌ شخصیّت‌ها البتّه مشاهیرند -مشاهیر ارتشی، مشاهیر سپاهی، مشاهیر نیروی انتظامی و بعضی‌هایشان مشاهیر مبارز که جزو اینها نبودند، بسیجی بودند- امّا بسیاری‌ها از غیر مشاهیرند. خیلی‌ از این شرحِ‌حال‌هایی که نوشته میشود، از افرادی است که هیچ شهرتی ندارند و از این قبیل زیادند امّا کارهای بزرگ انجام دادند، مسائل مهمّی به اینها منسوب است. برای یک شخص، یک بزرگداشت به وجود بیاید و درباره‌ی او بحث بشود، درباره‌ی او تحقیق بشود، مطالعه بشود، سخنرانی بشود و جزئیّات زندگی او [به بحث] گذاشته بشود. البتّه بحث مدافعان حرم که من یک اشاره‌ای کردم، جزو بحثهای حیرت‌انگیز زمان ما است که حادثه‌ی بسیار مهمّی است. رزمنده‌ی سوری و لبنانی و عراقی و ایرانی و افغانی، همه در کنار هم در یک صف واحد و برای یک هدف حرکت میکنند؛ این چیز عجیبی است؛ این جزو پدیده‌های بزرگ زمان ما است و البتّه از همان برکات دفاع مقدّس است.  خب عرایض من تمام شد؛ یک کلمه راجع به مسئله‌ی کرونا بگویم. کرونا را دست کم نگیرید؛ [اینکه] روزی ۱۵۰ هموطن از دست بروند مسئله‌ی کوچکی است؟ بعضی‌ها تقویم(۱۷) مناسبی، ارزیابی مناسبی از این قضیّه ندارند. فرض کنید هر دو روز یک بار یک هواپیمای سیصدنفره سقوط کند و همه‌ی آنها بمیرند؛ این چیز کمی است؟ ما هر روز ۱۴۰ نفر، ۱۵۰ نفر، ۱۷۰ نفر متوفّیٰ داشته باشیم، این چیز کمی است؟ علاج هم دست خودمان است. خب می‌بینید که مسئولین دارند خودشان را واقعاً فدا میکنند؛ از پزشک و از پرستار و از مدیر و [دیگران] دائم دارند تلاش میکنند، کار میکنند. ما مردم بایستی به وظایفمان عمل کنیم؛ این فاصله‌ی اجتماعی، این ماسک [زدن]، این دستوراتی که داده میشود، این شست‌وشوی دست، کارهای لازمی است که باید انجام بگیرد.  حالا بحث اربعین پیش آمده، بعضی‌ها خب عاشق امام حسین هستند، عاشق اربعینند؛ [خب،] معلوم است، همه‌ی ما [هستیم]؛ حالا خیلی از شماها که خودتان رفته‌اید، بنده که محروم بودم و مشتاق هم بودم -گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم-(۱۸) امّا خب رفتن برای راه‌پیمایی اربعین، فقط متوقّف به صلاحدید مسئولان ستاد ملّی مربوط به کرونا است. اگر گفتند نه -که تا الان گفتند نه- باید همه تابع باشند، همه باید تسلیم باشند. اینکه مثلاً فرض کنید ما بلند شویم برویم لب مرز اظهار ارادت به حضرت بکنیم، نه [نمیشود]؛ از داخل خانه اظهار ارادت کنیم. دو سه زیارت مهم روز اربعین وارد است؛ روز اربعین، همه‌ی مردم بنشینند زیارت اربعین را با حال، با توجّه بخوانند و شِکوه کنند پیش امام حسین (علیه السّلام) و بگویند یا سیّدالشّهداء، ما دلمان میخواست بیاییم، نشد، وضع این جوری است تا یک نظری بکنند، یک کمکی بکنند. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال برای ملّت ایران از همه جهت خیر و صلاح مقدّر بکند و رزمندگان عزیز ما را که زحمت کشیدند، تلاش کردند مأجور قرار بدهد؛ درجات شهدای عزیز را عالی کند. خداوند ان‌شا‌ءالله امام بزرگوار ما را که سرحلقه‌ی این حرکت عظیم ملّت ایران بود و هنوز هم هست -هنوز هم امام دارد ما را راه میبرد- با احبّائش و با اولیائش محشور کند و به او اجر بدهد؛ ثواب مناسب این ارزشمندی دوران حیات را به او عنایت کند و شما برادران عزیز را، مسئولان نیروهای مسلّح را، مسئولان دولتی را و مسئولان بخشهای مختلف را ان‌شاءالله در انجام وظایفتان یاری کند و همه‌ی ما را هدایت کند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این مراسم، سرلشکر پاسدار محمّد باقری (رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلّح) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳؛ «... برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین‌] انتظارند ...» ۳) شهید سرتیپ ولی‌الله فلّاحی (رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدّس) ۴) سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد (فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدّس) ۵) صحیفه ی امام، ج ۱۳، ص ۲۲۱؛ پیام رادیو تلویزیونی در آغاز سال تحصیلی (۱۳۵۹/۶/۳۱) ۶) صحیفه ی امام، ج ۱۶، ص ۱۴۳؛ پیام به ملت ایران و رزمندگان (۱۳۶۱/۱/۲) ۷) سران سه کشور آمریکا و انگلیس و شوروی، در تاریخ ششم تا نهم آذرماه ۱۳۲۲ در کنفرانسی موسوم به کنفرانس تهران، در سفارت شوروی در تهران گرد هم آمدند. ۸) وینستون چرچیل (نخست وزیر انگلیس) ۹) فرانکلین روزولت (رئیس جمهور آمریکا) ۱۰) ژوزف استالین (دبیرکلّ شوروی) ۱۱) عهدنامه‌ی گلستان ۱۲) خارج از شمارش و حساب ۱۳) شرح دادن؛ بیان کردن ۱۴) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۷۰؛ «... و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌‌اند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.» ۱۵) سوره‌ی فصّلت، بخشی از آیه‌ی ۳۰؛ «در حقیقت، کسانی که گفتند: "پروردگار ما خدا است" سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‌آیند [و میگویند:] هان، بیم مدارید و غمین مباشید. ...» ۱۶) وقتی مهتاب گم شد ۱۷) برآورد، ارزیابی ۱۸) برگرفته از بیتی از حافظ
2,156
1399/06/11
بیانات در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46388
در آستانه‌ی سال تحصیلی جدید(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم  و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.  السّلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح الَّتى‌ حلَّت بفنائک علیک منّى‌ سلام الله ابداً ما بقیت و بقى اللَیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّى‌ لزیارتک السّلام على الحسین و على‌ علىّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. حرکت عظیم زینب کبریٰ و امام سجّاد (علیهما السّلام)، یک قیام به معنای حقیقی کلمه  امروز روز دوازدهم محرّم است، روز شهادت امام سجّاد (سلام الله علیه) بنا به قولی و به طور واضح و آشکار، در واقع روز شروع قیام زینبی و سجّادی؛ یعنی عاشورا قیام حسینی بود، حوادث گوناگون بعد از عاشورا در واقع قیام زینبی است. حرکت عظیم زینب کبریٰ در درجه‌ی اوّل، و امام سجّاد (علیه السّلام) و بقیّه‌ی زنان باعظمت آل‌الله در این دورانِ یکی دو ماهه‌ی بعد از آن، یک قیام به معنای حقیقی کلمه است. کارهای بزرگی را انجام دادند، کربلا را و این شهادت بزرگ را ماندگار کردند، تثبیت کردند. امیدواریم که ان‌شاءالله خداوند متعال برکات قیام سیّدالشّهداء را برای بشریّت، تا ابد روزبه‌روز افزایش بدهد. تشکّر از ملّت ایران به خاطر حُسن رفتار در دهه‌ی عاشورا  من همین جا از فرصت استفاده میکنم و از ملّت عزیز ایران تشکّر میکنم به خاطر حُسن رفتارشان در دهه‌ی عاشورا. این اتّفاقی که افتاد، واقعاً امسال را -همان‌ طور که بعضی از آقایان دیگر هم در بیاناتشان فرمودند- به عنوان یک پدیده در تاریخ کشور ماندگار کرد؛ وجود محدودیّتهای شدید ناشی از بیماری و انتشار بیماری و مراقبت از اینکه این انتشار انجام نگیرد، در‌ عین حال حفظ شور حسینی و حفظ مجالس -این مجالس عظیمی که تشکیل شد- و حرکت عظیم معنوی‌ای که مردم از خودشان نشان دادند. و همچنین گویندگان محترم، مدّاحان و مرثیه‌خوانان محترم و عزیز؛ من از همه‌ی آنها واقعاً صمیمانه تشکّر میکنم. بنده کسی نیستم که من تشکّر کنم؛ [بلکه] به عنوان یک فرد مرید اهل‌بیت (علیهم السّلام) و مرید عاشورا، بنده هم حقیقتاً متشکّرم. خداقوّت به مجموعه‌ی بزرگ آموزش و پرورش  همچنین لازم میدانم در اوّل صحبت، خداقوّتی بدهم به شما دوستان عزیز و حضّار محترم و مجموعه‌ی بزرگ آموزش و پرورش به خاطر برنامه‌های چندماهه‌ای که اجرا کردید؛ شماها هم خیلی تلاش کردید، خیلی کار کردید. نباید زحمات آموزش و پرورش در این چند ماه دشواری که گذشت، نادیده بماند؛ اداره‌ی مدارس، [مشارکت در] اداره‌ی انتخابات، اداره‌ی امتحانات، اداره‌ی کلاسهای درس، فضای مجازی و بقیّه‌ی برنامه‌هایی که انجام گرفت، بعد هم برنامه‌ریزی برای سال بعد که از نیمه‌ی شهریور شروع خواهد شد. کارهای بزرگی انجام گرفت که کارهای بی‌سابقه‌ای در آموزش و پرورش بود، تجربه‌ای وجود نداشت در این زمینه‌ها، و کار کردید؛ خداوند ان‌شاءالله شماها را موفّق بدارد.  از بیانات آقای وزیر محترم هم تشکّر میکنم؛ گزارش خوبی دادند و مطالبی که ذکر کردند، کارهایی که انجام گرفته، خرسندکننده است و امیدواریم ان‌شاءالله این کارها ادامه پیدا کند، که حالا تذکّراتی هم من عرض خواهم کرد. این کارهایی که گفتید و بیان کردید، کارهای قابل توجّه و مهمّی است و هر چه کار بکنید برای آموزش و پرورش، جا دارد؛ کارهای پخته و سنجیده و با مشاوره‌ی لازم، با ملاحظه‌ی جوانب گوناگون؛ هر چه کار بکنید برای این نیاز عظیم کشور جا دارد. من همین جا این را هم در تشکّرم اضافه کنم؛ کاری که معهود نیست و بنده معمولاً این را متذکّر نمیشدم، امّا لازم میدانم متذکّر بشوم: متنی که ایشان گفتند و خواندند متن فصیح و خوبی بود؛ این خیلی مهم است که ما وقتی بیاناتی را میخواهیم بخوانیم و بنویسیم و بگوییم، رعایت کنیم، هم فارسی بودن را، هم درست بودن را و هم استفاده از تعبیرات شیوا و کلمات زیبا را. متنی که ایشان خواندند، این خصوصیّات را داشت؛ از این جهت هم تشکّر میکنم.  برادران عزیز، خواهران عزیز! درباره‌ی آموزش و پرورش خیلی حرف زده‌ایم، بنده هم تا حالا زیاد صحبت کرده‌ام، دیگران هم زیاد گفته‌اند، شماها هم زیاد گفته‌اید. و خیلی از حرفهایی که قبلاً زده‌ایم، توصیه‌هایی که کرده‌ایم، امروز هم میشود همان توصیه‌ها را کرد؛ یعنی کار به سرانجام و پایان در بسیاری از مواردی که باید برسد نرسیده؛ تلاش شده الحمدلله، لکن کار بایستی ادامه پیدا کند تا به آن مقاصدی که مورد نظرمان است برسد. امروز هم من چند نکته را میخواهم عرض بکنم. انسان‌سازی؛ منطقِ ایجادِ دستگاه عظیم آموزش و پرورش
2,157
1399/06/02
بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46303
 السّلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک علیکم منّی جمیعاً سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
2,158
1399/05/10
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46146
بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  عید سعید قربان را -که یکی از خاطره‌های بزرگ تاریخی همه‌ی متدیّنین جهان است- تبریک عرض میکنم به ملّت عزیز ایران و به همه‌ی مسلمانان و به پیروان ادیان ابراهیمی. خاطره‌ی روز عید قربان، خاطره‌ی بزرگی است؛ اساساً دهه‌ی اوّل ذی‌حجّه، دهه‌ی خاطره‌ها است. در ماه ذی‌حجّه، هر دهه‌ای یک خصوصیّتی دارد؛ دهه‌ی اوّل، هم دهه‌ی خاطره‌های پُرشکوه و مهم و آموزنده است و هم دهه‌ی تضرّع و توجّه و انابه‌ی الی‌الله است. خاطره‌ها از خاطرات مربوط به حضرت موسیٰ (علیه السّلام) شروع میشود که مسئله‌ی «وَ واعَدْنا مُوسی‌ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة»(۱) [است که] چهل شب میعاد حضرت موسیٰ با پروردگار عالم در کوه طور یا همان میقاتی که بود طول کشیده؛ که در تفسیر هست که این چهل شب از اوّلِ شبِ اوّل ذی‌قعده است تا شب عید قربان. و اوّل، قرار سی شب است، بعد ده شب اضافه میشود که همین ده شب ذی‌حجّه است؛ که این [موضوع]، اهمّیّت این شبها را نشان میدهد. رنجهای حضرت موسیٰ در این خاطرات مشخّص است. خب زحمات فراوان حضرت موسیٰ (علیه السّلام) در مصر، درگیری با فرعون و مشکلات عجیب و غریبی که بعد از برگشتن از مدیَن تا بیرون آمدن از مصر برای این بزرگوار پیش آمد -در رابطه‌ی با فرعون، در رابطه‌ی با بنی‌اسرائیل، در رابطه‌ی با سَحَره و دیگران- و بعد از آن معجزه‌ی عظیمی که اتّفاق افتاد، که دریا شکافته شد و دشمنِ بنی‌اسرائیل با همه‌ی نیروهایش جلوی چشم آنها غرق شد، خب این دیگر باید یک ایمان ثابت مستقرّی را در بنی‌اسرائیل به وجود می‌آورد؛ [ولی] این جوری نشد. اوّل که گفتند «اِجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَة»،(۲) که دنبال شرک و بت‌پرستی و مانند اینها [بودند و] دلشان پَر زد برای بت‌پرستی -این اوّل کار بود- بعد هم که قضیّه‌ی گوساله [بود] که این ظاهراً مربوط به همین چهل روز است؛ که این بزرگوار وقتی که از میقات برگشت، دید که اوضاع دگرگون شده و ملّت برگشتند. چه رنج بزرگی است برای یک پیغمبر، یک داعیِ الی‌الله، با این همه زحمت عدّه‌ای را در راه خدا به راه بیندازد و ایمان به اینها تلقین بکند، بعد به یک چیز جزئی اینها از این ایمان برگردند! که در قرآن دارد «وَاَلقَی الاَلواحَ وَاَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیه»،(۳) حضرت این وضع را که دیدند، بشدّت خشمگین، ناراحت، متأسّف شدند، که در قرآن حدّاقل دو جا به این [موضوع] اشاره شده است، که «لا تَکونوا کَالَّذینَ آذَوا موسىٰ»؛(۴) آزار بنی‌اسرائیل به حضرت موسیٰ در اینجا ذکر شده؛ یک جا هم در سوره‌ی صف است که «قالَ موسىٰ لِقَومِهِ یا قَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ أَنّی رَسولُ اللَهِ إِلَیکُم»؛(۵) این نشان‌دهنده‌ی آن است که اذیّت و آزار بنی‌اسرائیل به حضرت موسیٰ خیلی بزرگ بوده؛ این دَه شب خاطره‌ی این واقعات(۶) مهمّ تاریخی است و به ما نشان میدهد که حرکت در راه حق با وجود معجزاتی مثل معجزات موسیٰ چقدر مشکلات دارد و چطور باید با این مشکلات مواجه شد و صبر کرد، که این یک خاطره است. بعد مسئله‌ی روز عرفه است که روز دعا و توسّل و توجّه و اوج توجّه به خدا است که در روایت از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که ایشان فرمودند پدرم، یعنی حضرت باقر، در روز عرفه در عرفات در هوای داغِ آنجا روزه میگرفتند -که لابد روزه‌ی نذری بوده است- و دعا میخواندند و تضرّع میکردند و گریه میکردند در آن هوای داغ کذایی. دعای امام حسین (علیه السّلام) هم که خب روشن است و دعای صحیفه‌ی سجّادیّه هم که دعای فوق‌العاده‌ای است. اینها مربوط به روز عرفه است. امیدواریم ملّت عزیز ما دیروز را که عرفه بود، حظّ وافر برده باشند و ان‌شاءالله همه‌ی دعاهایتان مستجاب باشد. بعد نوبت میرسد به روز عید قربان، این قربانی شگفت‌انگیز و شگفتی‌ساز در تاریخ که بی‌نظیر است. حضرت ابراهیم مأمور میشود که نوجوان خودش را به دست خودش به قتل برساند -امر الهی است، آزمایش الهی است- آن هم فرزندی که سالهای متمادی از وجود او محروم بوده و در پیری اَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الکِبَرِ إِسماعیلَ وَإِسحاق؛(۷) خدای متعال این بچّه را به حضرت ابراهیم داده بود و خب پیدا است چقدر انسان به فرزندِ اواخر عمر و دوران پیری دلبسته است. به این فرزند که حالا «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ»(۸) -یک جوانی و یا نوجوانی شده- گفت میخواهم تو را به قتل برسانم، این دستور خدا است. آن جوان هم گفت: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین.(۹) ببینید اینها حوادث عجیب تاریخ دین، تاریخ دین‌داری، تاریخ ایمان، تاریخ اسلام است. ما در گذشته‌ی خودمان، در سابقه‌ی دین‌داری خودمان اینها را داریم، که پدرِ پیر حاضر است جوان خودش را به دست خودش به خاطر دستور خداوند قربانی کند و جوان هم با کمال میل و طوع و رغبت میگوید: اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین؛‌ خواهی دید که من تحمّل میکنم. این هم خاطره‌ی عید قربان است که خب این دهه‌ی اوّل، دهه‌ی این‌ جور خاطره‌های شکوهمند و پُرمعنا و راهنمایی‌کننده است. دهه‌ی دوّم ذی‌حجّه، دهه‌ی ولایت است و مسئله‌ی غدیر که در روایت هست که «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایة»؛ از همه‌ی احکام الهی، این ولایت جایگاه برتری دارد، چون تأمین‌کننده و تضمین‌کننده‌ی همه‌ی احکام الهی است که خب ماجرای غدیر و آن داستان بسیار مهم [بیانگر آن است]. دهه‌ی سوّم هم باز دهه‌ای است که در آن هم حوادث مهمّی وجود دارد؛ از جمله و شاید مهم‌ترینش داستان مباهله است که آنجا هم مسئله، مسئله‌ی توحید است؛ یعنی بحث پیغمبر با مسیحیان آن روز، نصارای نجران که به مباهله منتهی شد، بحث درباره‌ی حضرت عیسیٰ بود که حضرت میفرمودند حضرت عیسیٰ بنده‌ی خدا و پیغمبر خدا است، آنها چیزهای دیگری میگفتند؛ قرار شد مباهله کنند که بعد در قضایای مباهله که معروف است و شنیده‌اید آنها مجبور شدند عقب‌نشینی کنند. خب امیدواریم ان‌شاءالله که این روز بر شما مبارک باشد؛ این دهه را با مبارکی گذرانده باشید و دو دهه‌‌ی بعد ذی‌حجّه را هم ان‌شاءالله آن چنان که رضای الهی است و آن چنان که خوشبختی ملّت عزیز ما است بگذرانیم. خب یکی از دل‌خوشی‌های بنده، همیشه در طول این سالهای متمادی، دیدارهای با مردم بوده؛ یکی از دلبستگی‌های اینجانب و حوادث پُرجاذبه برای من، دیدار با مردم بوده که یک چیزی بشنوم، یک چیزی بگویم و با طبقات مختلف مردم دیدار کنیم؛ این دشمن حقیر و خطیر یعنی ویروس کرونا -که هم خیلی حقیر و صغیر است، هم خیلی خطرناک و خطیر است- مانع شده است؛ و این را هم مثل خیلی از دلبستگی‌های دیگر، از ما گرفته. قرار بود ما به خاطر محرومیّت از دیدار مردم، [به جای] این برنامه‌ای که الان داریم، با خدمتگزاران وادی سلامت و کمک مؤمنانه و مانند اینها دیدار تصویری داشته باشیم؛ که تعدادی از آنها طبعاً در یک‌ جایی باید جمع میشدند. بعد گفتند که مصوّبه‌ی ستاد ملّی کرونا این است که بیش از ده نفر جمع نشوند؛ آن را هم ما تعطیل کردیم به خاطر این [مصوّبه]، و تبدیل شد به این دیدار امروز که به شکل دورادور با شما مردم عزیز صحبت میکنیم. چند موضوع را من مطرح میکنم. موضوع اوّل، همین مسئله‌ی خدمت و کارهای بزرگی است که در واقع، مجاهدان سلامت و خدمت امروز دارند انجام میدهند و باید ان‌شاءالله ادامه پیدا کند. خب امروز همه‌ی دنیا با یک ابتلاء همگانی مواجهند؛ یعنی مخصوص جای خاصّی نیست؛ امروز همه‌ی دنیا، همه‌ی کره‌ی زمین تقریباً مبتلا به این حادثه‌اند؛ بعضی کمتر، بعضی شدیدتر؛ و شاید در بسیاری از جاها هم افرادی از آحاد مردم هستند که به گرفتارها و مبتلایان و مانند اینها کمکهایی میکنند، کم و بیش یک جاهایی کمکهایی هست لکن هیچ جا گمان نمیکنم مثل کشور ما، مثل ایران عزیز ما باشد که تعداد کسانی که داوطلبانه به یک چنین کمکهایی اقبال میکنند، این همه زیاد باشد؛ بنده سراغ ندارم و نشنیده‌ام و گزارشی ندارم از اینکه در جایی از کشوری از کشورهای دنیا این همه تحرّک مردمی و پشتیبانی‌های مردمی وجود داشته باشد؛ که این از خصوصیّات ملّت ما در ایثارگری است؛ هم در بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله و امثال اینها، هم در بلایای غیر طبیعی مثل تحمیل جنگ. در هشت سال دفاع مقدّس همین حرکت عظیم ایثارگرانه‌ی مردمی بود که این حماسه‌ی بزرگ را به وجود آورد و جبهه‌ها را به آن شکل آراست که تا آخر در تاریخ ما یک دوران برجسته‌ای است. امروز هم همین جور است؛ در همین قضیّه مشاهده شد. خب مجموعه‌های درمانی صفوف مقدّم بودند؛ پزشکان و پرستاران و بقیّه‌ی عوامل درمانی واقعاً فداکاری کردند که دیگر زبان قاصر است از اینکه بخواهد اهمّیّت فداکاری اینها را بیان کند. پشت سر اینها هم داوطلبانی بودند که وارد شدند، در زمینه‌ی مسائل سلامت کمک کردند و کارهایی را که غیر متخصّصین میتوانستند انجام بدهند، بعضی‌ از اینها فرا گرفتند و انجام دادند و کارهای بزرگی در این زمینه انجام گرفت، که باید الان با توجّه به اوج دوباره‌ی این بیماری، همین خدمات و این پشتیبانی‌ها باز هم انجام بگیرد. یک مسئله هم مسئله‌ی کمک مؤمنانه است. عدّه‌ای از مردم در این حوادث بِجِد آسیب دیدند؛ البتّه برای اغلب مردم از لحاظ کسب و کار و درآمد و زندگی و مانند اینها مشکلاتی پیدا شد لکن همه دچار آسیب‌های جدّی نشدند؛ امّا یک عدّه‌ای واقعاً دچار آسیب‌های جدّی شدند و مشکلات فراوانی برایشان پیش آمد. این را باید جبران کرد؛ چه کسی جبران کند؟ مردم. نمیشود همه‌ی بار را بر دوش دولت گذاشت؛ البتّه مسئولین دولتی و شبه‌دولتی وظایفی دارند که باید انجام بدهند و انجام هم میدهند. ما مطّلعیم که دارند کار میکنند لکن اینها کافی نیست و بایستی عموم مردم همچنان که در آن جریان اوّلِ کمک مؤمنانه در آستانه‌ی ماه رمضان وارد شدند و به معنای واقعی کلمه کمک کردند، باز هم همین [کار] انجام بگیرد. این «تسابق الی ‌الخیرات»(۱۰) است. ما در قرآن چند جا داریم که «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْرات»؛(۱۱) یا «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحینَ».(۱۲) یک جا [دارد] «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»؛(۱۳) چند جا [دارد] «فَاستَبِقُوا الخَیرات»،(۱۴) یعنی مسابقه گذاشتن که قرآن به معنای واقعی کلمه به ما میگوید در کار خیر و کمکهای مؤمنانه مسابقه بگذارید؛ یعنی سعی کنید شما جلوتر از دیگران حرکت کنید و [پیش] بروید. و این کار به نظر من مهم است؛ حتّی این اطعامهای محرّم را هم که در آن ایّام بعضی از هیئات، بعضی از مردم که توانایی‌هایی دارند و نذری و اطعام و مانند اینها درست میکنند، میشود به این شکل کمک مؤمنانه به خانواده‌ها و به شکل کاملاً پاکیزه و دور از مشکل سرایت [بیماری] و مانند این حرفها انجام داد. انقلابیگریِ به معنای واقعی کلمه اینها است؛ یعنی اینها جزو مسائل قطعی انقلابیگری است. انقلابیگری با زبان نیست، با عمل است؛ عمل جلوتر از زبان بایستی انسان را راه ببرد؛ و واقعاً کسانی که در این زمینه‌ها فعّالیّت میکنند، کار انقلابی انجام میدهند و این [کارها] انقلابیگری است. البتّه بعضی هم ممکن است که آمادگی نداشته باشند؛ یعنی این جور نیست که همه بتوانند کارهای برجسته‌ای در این زمینه انجام بدهند، لکن وقتی که می‌بینند یک کسانی در آن صفوف مقدّم با پیشتازی و علاقه و شوق حرکت میکنند، اینها هم به شوق می‌آیند و بالاخره در بین صفوف یک جایی برای خودشان پیدا میکنند و آنها هم وارد این میدان میشوند. پارسال -در اوّل سال ۹۸- در سیل خوزستان، شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس، هر دو در کف میدان حضور داشتند و دو طرف مرز را به هم وصل کردند. یعنی شهید ابومهدی موجب شد امکانات و وسایلی را که در خوزستان لازم بود، از آن طرف مرز، از داخل عراق، از بصره و بقیّه‌ی جاها بیاورند داخل کشور؛ که کمک بسیار بزرگی بود. خود این حضور این دو عزیز، دو ستاره‌ی برجسته‌ی میدان مجاهدت، موجب شد که کسان زیادی، هم در این طرف، هم در آن طرف به اینها نگاه کنند و وارد بشوند. البتّه در آن قضایا مردمِ ما امتحان خوبی دادند؛ هم در خوزستان، هم در بقیّه‌ی جاها از همه جا واقعاً شتافتند و کار کردند. دشمنی، امروز با ملّت ایران زیاد است. وقتی دشمنی زیاد شد، از این طرف همکاری باید زیاد بشود، تلاش باید زیاد بشود. وقتی دشمنی حمله میکند، انسان بایستی نیروهای خودش را متمرکز کند و مجتمع کند و کار کند؛ امروز این جوری است -حالا بعد شرح خواهم داد- دشمنها در صددند ملّت ایران را اذیّت کنند. همچنان که بنی‌اسرائیل حضرت موسیٰ را اذیّت میکردند، این دشمنانِ ما هم که بعضی‌شان جزو بنی‌اسرائیلند، میخواهند ملّت ما را که تابع پیغمبر و حضرت موسیٰ و حضرت عیسیٰ و بقیّه‌‌ی پیغمبران است اذیّت کنند. وقتی‌ میخواهند اذیّت کنند، ما باید همه‌ی نیروهایمان را جمع کنیم، متمرکز کنیم، تلاش کنیم و کار کنیم؛ مثل دوران دفاع مقدّس. البتّه یکی از کارهای مهمّی که در این دوران میشود انجام داد کار علمی است؛ که من اطّلاع دارم در بخشهای مختلفی با جدّیّت مشغولند برای شناسایی این ویروس، برای پیدا کردن وسیله‌ی پیشگیری از فعّالیّت این ویروس، برای پیدا کردن درمان بیماری این ویروس. کارهای زیاد علمی دارند انجام میدهند و خود این کارهای علمی‌ای که انجام میگیرد، دارای برکت است؛ یعنی کارهای مهمّی را به طور طبیعی برای ما پیش می‌‌آورد؛ همچنان که در دوران دفاع مقدّس هم همین جور بود؛ مثلاً فرض کنید شهید باقری را که یک جوانی بود در مثلاً یک روزنامه‌ای، در یک مجموعه‌ای مشغول کار و تلاش معمولی بود؛ وقتی که پای او به جنگ، به دفاع مقدّس باز شد، تبدیل شد به یک فرمانده و طرّاح برجسته‌ی نظامی؛ یعنی آن استعداد در او بُروز کرد؛ اینجا هم همین جور است؛ ممکن است کسانی که در کارهای تحقیقاتی هستند، وقتی وارد این میدان میشوند، تبدیل بشوند به یک برجستگان و محقّقین بزرگی که کارهای بزرگی را ان‌شاءالله انجام بدهند. خب این راجع به مسئله‌ی خدمت. مسئله‌ی بعدی که من مطرح میکنم، مسئله‌ی تحریمها است. خب، تحریمی که آمریکایی‌ها علیه ملّت ایران به کار گرفته‌اند، قطعاً یک جنایت است؛ یعنی در این تردیدی نیست، یک جنایت بزرگی است که اینها علیه یک ملّت به کار میگیرند؛ حالا ظاهرش این است که علیه نظام جمهوری اسلامی است امّا در واقع علیه همه‌ی ملّت ایران این جنایت را دارند اینها انجام میدهند. در این باره من چند نکته را میخواهم عرض بکنم؛ یک نکته این است که هدف اینها از این کار چیست؛ یک هدف کوتاه‌مدّت دارند، یک هدف میان‌مدّت دارند، یک هدف بلندمدّت دارند، و یک هدف جانبی. هدف کوتاه‌مدّت آنها این است که مردم را به ستوه بیاورند؛ ملّت ایران به ستوه بیایند، خسته بشوند، آشفته بشوند و در مقابل دستگاه حکومت بِایستند؛ این هدف اوّل آنها است. میخواهند این قدر فشار بیاورند که مردم را به ستوه بیاورند تا موجب بشود مردم در مقابل نظام، در مقابل حکومت و دولت بِایستند. این هدف کوتاه‌مدّت اینها است؛ لذا می‌بینید که هم پارسال گفتند، هم پیرارسال گفتند، هم امسال گفتند: «تابستان داغ»؛ داغ یعنی مردم بیایند در مقابل نظام ایستادگی کنند. حالا خودشان مبتلا به تابستان داغ شده‌اند. هدف میان‌مدّت آنها این است که با این تحریم از پیشرفت کشور مانع بشوند؛ عمدتاً پیشرفت علمی. اینها را گفته‌اند، اینها حدسیّات من و تحلیل من نیست، اینها حرفهایی است که لابه‌لای اظهارات خودشان -چه سیاستمدارانشان، چه آنهایی که در اندیشکده‌ها دارند کار میکنند، اندیشکده‌های سیاسی و امثال اینها- به زبان آورده‌اند، اینها را گفته‌اند. هدف این است که با این تحریم، محدودیّتهایی ایجاد کنند که کشور پیشرفت نکند و بخصوص در زمینه‌های علمی پیشرفت انجام نگیرد. حتّی گفته‌اند و تصریح کرده‌اند که این شهادتهایی هم که انجام گرفت -شهدای هسته‌ای و مانند اینها- برای این بود که پیشرفت علمی کشور ایران عقب بیفتد. این هم هدف میان‌‌مدّت اینها است. هدف بلند‌مدّت‌شان هم به ورشکستگی کشاندن کشور است، به ورشکستگی کشاندن دولت است؛ یعنی متلاشی کردن اقتصاد کشور و فروپاشی اقتصاد کشور، که طبعاً اگر اقتصاد یک کشوری بکلّی از هم فرو پاشید و متلاشی شد، ادامه‌ی حیات برای او ممکن نیست، هدف نهایی‌شان این است و میخواهند این کارها را هم بکنند. هدف جنبی‌ای هم دارند که میخواهند به این وسیله رابطه‌ی جمهوری اسلامی را با دستگاه‌ها و نیروهای مقاومت در منطقه قطع کنند؛ چون میدانند جمهوری اسلامی هر چه بتواند به اینها کمک میکند، حمایت میکند؛ اینها میخواهند این رابطه را قطع کنند. اینها هدفهای دشمن است که اصلاً وارد شده برای اینکه این کارها را انجام بدهد؛ البتّه باید گفت «شتر در خواب بیند پنبه‌دانه»؛ دنبال این است که این سه هدف را -کوتاه‌مدّت، میان‌مدّت، بلند‌مدّت- در کنار هم انجام بدهد که الحمدلله ناکام شده. البتّه تحریم مشکلاتی ایجاد کرده؛ در این شکّی نیست. همه‌ی مشکلات هم مربوط به تحریم نیست؛ مقداری مربوط به ضعفهای ما در مدیریّت کشور است، مقداری هم در این اواخر مربوط به کرونا است، مقداری هم مربوط به تحریم است؛ مشکلات هست؛ [مثل] وضع معیشت مردم که حالا من بعد برمیگردم به این قضیّه. مشکلاتی وجود دارد امّا آنچه آنها میخواستند نشده و نخواهد شد؛ آن چیزی که آنها در ذهنشان بوده نشده، این خواب آشفته‌ی این دشمن خبیث تعبیر نشده. اتّفاقاً همین تعبیر نشدن این خواب و تحقّق نیافتن مقاصد اینها را هم خودشان اعتراف میکنند؛ الان در خبرهای فراوانی که از جاهای متعدّدی -از غرب، از آمریکا، از اروپا- میرسد، و افرادی که در همین اندیشکده‌ها مشغول کارند، دارند اعتراف میکنند و میگویند فشار شدید تحریم و شدّت عملی که آمریکا به خرج داد، به مقصود نرسید و نتوانستند آن کاری که در مورد ایران میخواستند انجام بدهند انجام بدهند. این نکته‌ی اوّل؛ بنابراین تحریم یک جنایتی بود با این هدفها و دشمن به این هدفها بحمدالله نرسیده و نخواهد رسید. نکته‌ی دوّم: به موازات تحریم -این را درست توجّه کنید- یک جریان تحریف هم هست؛ در کنارش یک جریان تحریف هست؛ تحریف حقایق، واژگون نشان دادن واقعیّات؛ چه واقعیّات کشور ما، چه واقعیّات مرتبط با کشور ما؛ این هم یکی از کارهایی است که آنها انجام میدهند. هدف از این تحریف دو چیز است، دو کار را میخواهند انجام بدهند: یکی، ضربه به روحیه‌ی مردم است که حالا من عرض میکنم که چه جوری میخواهند به روحیه‌ی مردم ضربه بزنند؛ یکی [هم] آدرس غلط دادن برای رفع مشکل تحریم است. این تحریف در این زمینه‌ها است و با این دو هدف دارد انجام میگیرد. پول زیادی هم دارند خرج میکنند برای اینکه این حقایق را تحریف کنند. الان هم ملاحظه میکنید که همین رؤسایشان، وزیرشان، رئیسشان، دیگران، خودشان را دارند خفه میکنند از بس به اینجا و آنجا سفر کنند، علیه ایران حرف بزنند، مصاحبه کنند، در هر قضیّه‌ای اسم ایران را یک جوری بیاورند؛ واقعاً دارند خودشان را خفه میکنند، و این جریان تحریف است که وجود دارد. امّا آن مسئله‌ی اوّل که تضعیف روحیه‌ی مردم و ضعیف کردن نشاط و تحرّک و امید مردم است، از اوّل انقلاب بوده. از اوّل انقلاب، خطّ ثابت دشمن همین بود که خطاب به مردم ایران، به وسیله‌ی تلویزیون‌ها، رادیوها -البتّه آن وقت محدودتر بود، حالا که دیگر وسیع هم شده و انواع و اقسام راه‌های ارتباطی وجود دارد- به مردم ایران تفهیم کنند که بیچاره شدید، دیگر مثلاً کارتان تمام است و هیچ کاری از عهده‌ی کسی برای شما برنمی‌آید، اوضاعتان خراب است و غیره؛ از اوّل انقلاب -یعنی از اوایل انقلاب، که حالا یک مقداری اوّل انقلاب گیج بودند، [بعد] به خود آمدند و جریان تبلیغی را علیه کشور پیش گرفتند- یکی از هدفها همین بوده که به مردم ایران بگویند با قطع ارتباط با آمریکا، با گسستن پیوندی که بین ایرانِ استعماریِ دوران پهلوی با آمریکا بود، پدر ملّت ایران درآمده. این را از اوّل [دنبال میکردند]؛ الان هم همین است؛ الان هم دارند همین را دنبال میکنند، اوضاع را بد جلوه میدهند، با صدها زبان، با صدها وسیله. اگر نقطه‌ی قوّتی در کشور باشد که مطلقاً انکار میکنند؛ یا به سکوت برگزار میکنند یا انکار میکنند. خب، کارهای خوبی در کشور دارد انجام میگیرد؛ مطلقاً [حتّی] یکی از اینها در تبلیغات خارجی دشمنان ما منعکس نیست. نقطه‌ی ضعفی اگر وجود داشته باشد، آن را ده‌برابر میکنند، گاهی صدبرابر میکنند که این نقطه‌ی ضعف را بزرگ کنند؛ برای چیست؟ برای این است که روحیه‌ی مردم تضعیف بشود؛ امید مردم، بخصوص امید جوانها؛ چون وقتی امیدوار باشند، تحرّک جوانها، تحرّک فوق‌العاده است، جوانها پیشتازند، پیش‌رانند؛ اگر چنانچه امید از آنها گرفته شد، متوقّف میشوند، مثل ماشینی که بنزینش تمام میشود، این جور [متوقّف] میشوند. اینها هست، هدفشان این است، میخواهند جوانهای ما را ناامید کنند، نشاط را از آنها بگیرند، تحرّک را از آنها بگیرند و جوری بشود که جوانها تحرّک و پیشتازی و پیشگامی خودشان را نداشته باشند. این هدف اینها است و البتّه در بعضی‌ها اثر هم میکند. در داخل هم کسانی همین حرفهای آنها را تکرار میکنند؛ یک خبری را فرض بفرمایید در نوشته یا اظهارات فلان کسی که جزو مجموعه‌های سیاسی است انسان می‌شنود، دو روز بعد میبیند که یا در فضای مجازی، یا در فلان روزنامه در کشور ما همان منعکس میشود. از این کارها متأسّفانه هست در داخل. در آن بخش دوّم، [یعنی] آدرس غلط دادن، آدرس دادن‌شان این جوری است که میگویند «اگر میخواهید تحریم برطرف بشود، در مقابل آمریکا کوتاه بیایید»؛ خلاصه‌ی حرف این است که باید کوتاه بیایید در مقابل آمریکا، باید ایستادگی نکنید، که حالا من بعداً درباره‌ی این، با تفصیل بیشتری صحبت خواهم کرد. این هم جریان تحریف. البتّه من به شما عرض بکنم که بله، بعضی‌ها تحت تأثیر قرار میگیرند، و همان مطلبی را که آنها میگویند تکرار میکنند؛ چه در مورد ضعفهای کشور که ده‌برابر میشود، چه در مورد کم نشان دادن و کوچک نشان دادن نقطه‌قوّت‌ها و پیشرفتهای کشور، چه در مورد آدرس غلط دادن. خب این در بعضی‌ها اثر میکند امّا در اکثر مردم، در غالب ملّت ایران اثر نمیکند. [غالب مردم] شناخته‌اند آمریکا را، شناخته‌اند دشمن را، میدانند که اینها دروغ میگویند، میدانند که اینها مغرضانه حرف میزنند؛ پس جریان تحریف هم به نتایج مورد نظر آنها نرسیده. و من به شما بگویم که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد؛ زیرا که عرصه، عرصه‌ی جنگ اراده‌ها است؛ وقتی جریان تحریف شکست خورد و اراده‌ی ملّت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی ماند، قطعاً بر اراده‌ی دشمن فائق می‌آید و پیروز خواهد شد. این هم نکته‌ی دوّم. نکته‌ی سوّم؛ خب گفتیم شکّی نیست که تحریم یک جنایتی است از طرف آمریکا، ضربه‌ای است که آمریکا حواله کرده به ملّت ایران؛ لکن ایرانی زیرک از این حمله، از این دشمنی حُسن استفاده را کرده و سود برده؛ یعنی کارهایی کرده که به کوری چشم دشمن و بر خلاف نظر دشمن تحقّق پیدا کرده. مردم ما، جوانهای ما، مسئولین ما، دانشمندان ما، فعّالان سیاسی و اجتماعی ما این تحریم را وسیله‌ای قرار دادند برای اینکه اتّکاء به نفْس ملّی را افزایش دهند. میدانید دیگر که تحریمهای ثانویه یعنی آمریکا به همه‌ی شرکتها، به همه‌ی کشورها، به همه‌ی افراد میگوید که شما حق ندارید مثلاً فلان جنسی را که ایران لازم دارد به او بدهید؛ خب طبعاً آن چیزی که ما لازم داریم از خارج بیاوریم، به دست ما نمیرسد؛ این موجب شد که کسانی در داخل، در موارد متعدّد -یک مورد و دو مورد نیست، صدها مورد است- وقتی که دیدند دستشان به خارج نمیرسد، به فکر بیفتند که در داخل تولید کنند. فرض کنید ما در نیروهای مسلّح احتیاج داشتیم به هواپیمای جت آموزشی، خب به ما نمیفروختند؛ ما چه کار کردیم؟ آمدیم هواپیمای جت پیشرفته‌ی آموزشی کوثر را در داخل درست کردیم. اگر به ما هواپیمای جت آموزشی میفروختند، ما امروز تولید جت آموزشی کوثر را در داخل نداشتیم؛ یا بسیاری از ماشین‌های ما، کارخانه‌های ما به قطعات گوناگون احتیاج داشتند؛ این قطعات را دشمن تحریم کرده بود، نمیگذاشت قطعات را وارد کنیم. اوّل گفتند قطعاتی که دوگانه است، یعنی در دو جور کار نظامی و غیر نظامی از آن استفاده میشود [تحریم است]؛ بعد تعمیم دادند، نگذاشتند. این موجب شد که در داخل، نهضت قطعه‌سازی به راه بیفتد. الان در کشور خوشبختانه نهضت قطعه‌سازی به راه افتاده و قطعه‌های گوناگون، قطعات بسیار حسّاس و ظریف برای دستگاه‌های مختلف را در کشور راه می‌اندازند. این [قطعات] را اگر چنانچه به ما میدادند، در داخل کسی به فکر نمی‌افتاد. خب [اگر] کارخانه‌دار احتیاج داشت، میرفت از خارج وارد میکرد و می‌آورد؛ وقتی که نمیشود از خارج وارد کند، می‌آید سراغ دانشگاه، می‌آید سراغ پژوهشکده، پژوهشگاه، از آنها میخواهد، آنها هم تلاش میکنند و برایش درست میکنند. بنابراین ما از همین تحریم هم توانستیم به توفیق الهی و به مدد الهی استفاده کنیم در خدمت شکوفایی علمی کشور؛ این هم نکته‌ی سوّم. نکته‌ی چهارم؛ خب، گفتیم که تحریم اثر نکرد؛ یعنی به اهداف مورد نظر دشمن نرسید؛ دلیلش چیست؟ دلیلش کارهای مهمّی است که در دوران تحریم در کشور انجام گرفت؛ فرض بفرمایید، چند هزار شرکت دانش‌بنیان در کشور درست شد؛ این کار مهمّی است؛ پیدا است که حرکت علمی کشور و حرکت اقتصادی کشور با قدرت بیشتری در جریان است. ما قبل از این تحریمهای شدید، این چند هزار شرکت دانش‌بنیان را نداشتیم؛ یا فرض بفرمایید پالایشگاه ستاره‌ی خلیج فارس که به وسیله‌ی سپاه درست شد؛ کار بسیار عظیمی است، کار بزرگی است؛ این در دوران تحریم انجام گرفت، و با وجود تحریم انجام گرفت، که مردم دنیا تعجّب میکنند؛ یا کارهای بسیار بزرگی که در بخشهای نظامی شده؛ یا کارهای بسیار بزرگی که در پارس جنوبی شده -در پارس جنوبی که منطقه‌ی مهمّ گازی ما است، کارهایی انجام گرفته در حال تحریم- یا طرحهای عظیم اِحیای اراضی خوزستان و ایلام که یکی از کارهای مهم است؛ من نمیدانم اینها چقدر تبلیغ شده، چقدر به مردم گفته شده؛ کارهای بزرگی انجام گرفت در اِحیای زمینهای نیازمند زه‌کشی در ایلام و در خوزستان، عمدتاً در خوزستان و مقداری در ایلام؛ زمینهای زیادی اِحیا شد و مورد استفاده قرار گرفت. این کارها همه در دوران تحریم انجام گرفت. یا طرحهای وزارت نیرو که قبلاً هم من اشاره کردم که طرحهای مهمّی است -هم در زمینه‌ی آب، هم در زمینه‌ی برق- و همچنین طرحهای وزارت راه و بعضی طرحهای دیگر و بالاخره تولیدات شگفت‌آور دفاعی ما که اینها واقعاً عجیب است، اینها را خودشان هم اعتراف کردند که ایران در دوره‌ی تحریم توانست یک چنین مصنوعات دفاعی را به وجود بیاورد. و به نظر من یکی از چیزهایی که در این زمینه در این فهرست میگنجد و قرار میگیرد، عبارت از تمرین جداسازی اقتصاد کشور از نفت است. این خیلی کار سختی است، بنده هم سالها بود این را مدام در دولتهای مختلف تذکّر میدادم، خیلی پیش نمیرفت [امّا] الان به طور طبیعی این جور شده است. نفت ما را خب کمتر میخرند یا خیلی کم میخرند؛ یعنی همه‌ی مشتری‌های قبلی ما ‌به مقدار کافی نفت نمیبرند. این موجب شده که ارتباط اقتصاد کشور با نفت که بسیار ارتباط مضر و زیان‌باری بود، کم بشود و ان‌شاء‌الله این یک تمرینی است که ما بتوانیم این [کار] را بعداً ادامه بدهیم. البتّه منظورم از نفت، نفت خام است وَالّا با نفتی که ارزش افزوده در داخل پیدا کند و محصولاتش صادر بشود، بنده هیچ مخالفتی ندارم. آنچه بنده روی آن تکیه میکنم، صادرات نفت خام است. ان‌شاء‌الله حالا امیدواریم با پیگیری بیشتر دولت و مجلس این [کار] انجام بگیرد و ظرفیّتهای فراوانی در کشور هست که میتواند جایگزین نفت بشود و مشکل بودجه‌ی ما را ان‌شاءالله حل کند. نکته‌ی پنجم این سؤال است که آیا این تحریم قابل علاج است یا نه؟ جواب [اوّل] این است که قطعاً قابل علاج است؛ جواب دوّم این [است] که قطعاً این علاج، این نیست که ما در مقابل آمریکا عقب‌نشینی کنیم. بعضی‌ها این ‌جوری بحث میکنند و این را ترویج میکنند که اگر میخواهید جلوی زیاده‌خواهی و زورگویی آمریکا گرفته بشود، عقب‌نشینی کنید؛ نه آقا، به طور طبیعی وقتی شما در مقابل آن کسی که اهل تجاوز و زیاده‌خواهی است عقب نشستید، او جلو می‌آید؛ این [یک] چیز روشن و قهری است. [اگر] شما عقب‌نشینی کنید، خواسته‌های آمریکا را قبول کنید، او خواسته‌های جدیدی مطرح خواهد کرد. امروز حرف آمریکا با ما این است که شما صنعت هسته‌ای را بکلّی کنار بگذارید؛ امکانات دفاعی‌تان را به یک‌دهم تقلیل بدهید، یعنی همین موشکها و امکانات دفاعی‌ای را که ما داریم و خود این بازدارنده‌ی دشمن است کنار بگذارید و خودتان را بی‌دفاع کنید؛ اقتدار منطقه‌ای خودتان را رها بکنید؛ ما یک عمق راهبردی در منطقه داریم که خیلی از ملّتها و دولتها‌ی منطقه طرف‌دار ما هستند، علاقه‌مند به ما هستند و حاضرند در خدمت هدفهای ما تلاش کنند، این را میگوید کنار بگذارید؛ آمریکا اینها را از ما میخواهد. از اینها صرف‌نظر کردن موجب نمیشود که او عقب‌نشینی کند. وقتی که شما حاضر شدید امکان دفاعی‌تان را کم کنید، حاضر شدید که اقتدار منطقه‌ای‌تان را نابود کنید، حاضر شدید صنعت هسته‌ای را که حیاتی است برای کشور ما، بکلّی کنار بگذارید، او که قانع نمیشود، او یک چیز جدیدی مطالبه خواهد کرد، یک درخواست جدید را مطالبه میکند. و هیچ عقلی حکم نمیکند که ما برای اینکه متجاوز را وادار کنیم به توقّف، خواسته‌ی او را برآورده کنیم. ببینید، یک عدّه‌ای متأسّفانه تحت تأثیر همین حرفهای دشمن میگویند «آقا [انرژی] هسته‌ای به چه درد ما میخورد؟» همینهایی که در روزنامه‌ها و مانند اینها گاهی یک چیزی مینویسند. من [قبلاً] گفتم که [انرژی] هسته‌ای نیاز قطعی فردای کشور ما است.(۱۵) ما تا چند سال دیگر حدّاقل به بیست هزار یا سی هزار مگاوات برقِ ناشی از انرژی هسته‌ای نیاز داریم؛ که این را از راه دیگر نمیتوانیم به دست بیاوریم یا مقرون‌به‌صرفه نیست. خب آن روزی که ما احتیاج پیدا کردیم، چه کار کنیم؟ برویم درِ خانه‌ی چه کسی؟ از آمریکا، از اروپا درخواست کنیم، گدایی کنیم که آقا بیایید به ما برق هسته‌ای بدهید یا بیایید برای ما غنی‌سازی راه بیندازید؟ میکنند؟ ما امروز بایستی فکر فردا را بکنیم. این نیازها، نیازهایی نیست که در ظرف شش ماه و یک سال و دو سال تأمین بشود، اینها را باید از قبل آماده کرد؛ ما این را آماده کرده‌ایم، زمینه‌اش را فراهم کرده‌ایم. خب با اینکه حالا در برجام خسارت فراوانی در این زمینه به ما وارد شد، امّا خوشبختانه اصل این کار محفوظ است و کارهای بزرگ و خوبی هم در این زمینه دارد انجام میگیرد؛ دشمن این را نمیخواهد؛ در زمینه‌ی مسائل دفاعی و موشکی هم همین جور است. اینکه آمریکایی‌ها میگویند بیایید مذاکره کنیم، مذاکر‌ه‌شان سر این چیزها است. خواهش میکنم همه این را توجّه کنند! البتّه من این را بارها گفته‌ام، باز هم ناچارم بگویم، چون بعضی‌ها یا متوجّه نمیشوند یا وانمود میکنند متوجّه نشده‌اند؛ اینکه دشمن میگوید بیایید مذاکره کنیم، یعنی اینکه شما بیایید پشت میز مذاکره بنشینید و ما به شما بگوییم باید شما موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خب پدرتان درآمده؛ یعنی خودتان را بی‌دفاع کرده‌اید؛ اگر قبول نکردید، همین آش است و همین کاسه؛ باز هم دعوا، باز هم تحریم، باز هم تهدید؛ مذاکره یعنی این؛ دلیل اینکه بنده میگویم با آمریکا مذاکره نمیکنیم، این است که این مذاکره [نتیجه ندارد]؛ البتّه او سود میبرد از مذاکره؛ این بنده‌خدا، پیرمردی که الان سرِ کار است در آمریکا، مثل اینکه از مذاکره‌ی با کره‌ی شمالی یک مقدار استفاده‌ی تبلیغاتی کرد؛ این میخواهد استفاده کند، حالا برای انتخابات، برای غیر انتخابات، دنبال استفاده‌ی شخصی خودش است امّا فراتر از اینها، نظام سیاسی آمریکا ادّعای مسائل حیاتی را در مورد جمهوری اسلامی ایران دارد؛ یعنی میگوید شما امکانات دفاعی‌تان را کنار بگذارید، شما اقتدار منطقه‌ای‌تان را کنار بگذارید، شما قدرت ملّی‌تان را کنار بگذارید. خب اینها که نمیشود؛ انسانی که باشَرف است و علاقه‌مند به حفظ مصالح کشور است که زیر بار این حرفها نمیرود؛ مذاکره یعنی این؛ اینکه بنده مخالفت میکنم با مذاکره، معنایش این است؛ وَالّا ما با همه ‌جای دنیا غیر از آمریکا و غیر از رژیم جعلی صهیونیست مذاکره میکنیم؛ با همه ارتباط داریم، مذاکره میکنیم، می‌نشینیم، پا میشویم، مشکلی نداریم؛ مسئله‌ی آمریکا این است. این هم یک مسئله که پس بنابراین تحریم قطعاً قابل علاج است امّا علاجش عقب‌نشینی نیست. علاجش چیست؟ علاج تحریم فقط و فقط تکیه بر توانایی‌های ملّی است. باید این توانایی‌ها را هر چه داریم نگه داریم، دنبال کشف توانایی‌های جدید باشیم -که قطعاً هم توانایی‌های ما زیاد است- و به آنها تکیه کنیم و آنها را اِحیا کنیم، جوانهای خودمان را وارد میدان بکنیم و ارکان اقتصاد مقاومتی را -یعنی درون‌زایی و برون‌گرایی- [دنبال کنیم.] ما، هم امکاناتی در درون داریم، هم امکانات بین‌الملل داریم. ما، هم میتوانیم در داخل تولید کنیم و امکانات فراوان گوناگونِ علمی، اقتصادی و غیره بجوشد از داخل، هم میتوانیم در عرصه‌ی جهان، عرصه‌ی بین‌الملل [فعّالیّت کنیم.] ما دوستان خوبی داریم، با این دوستان میتوانیم کار کنیم. تلاش لازم دارد، مجاهدت لازم دارد. در اقتصاد مقاومتی، درون‌زایی هم هست، برون‌گرایی هم هست و ما در هر دو مورد امکانات فراوانی داریم که میتوانیم آنها را انجام بدهیم. ظرفیّتهایمان واقعاً بی‌پایان است و هر چه پیش برویم ظرفیّتهای جدیدی پیش می‌آید که البتّه باید با مدیریّت جهادی اینها به دست بیاید؛ با تدبیر واقعی و با مدیریّت جهادی اینها به دست می‌آید. ما دوستان مؤثّری در دنیا داریم. البتّه این جور نیست که ما به دولتهای دوست خودمان تکیه بکنیم؛ نه، تکیه‌ی ما به خدای متعال و به خودمان است. ما اگر چنانچه دوستان قدرتمندی هم در دنیا نداشته باشیم، کار خودمان را میکنیم و پیش میرویم. در دوره‌ی دفاع مقدّس، هم جبهه‌ی شرق با ما مخالف بود، هم جبهه‌ی غرب با ما مخالف بود؛ هم شورویِ آن روز ضدّ ما و دشمن ما بود، هم آمریکا و اروپای آن روز ضدّ ما بودند؛ ما بدون اینها توانستیم هشت سال مقاومت کنیم و دشمن را شکست بدهیم؛ توانستیم صدّام را به زانو دربیاوریم و به خاک سیاه بنشانیم؛ این کار را توانستیم بکنیم؛ یعنی تکیه‌ی ‌ما به خدا است، تکیه‌مان به خودمان است ولی خب از امکانات دوستانمان حدّاکثر استفاده را ان‌شاء‌الله میکنیم. و این را هم بدانید که تکیه‌ی به امکانات داخلی، دشمن دارد؛ یک عدّه دشمنهای خارجی‌اند، یک عدّه هم بدخواه‌های داخلی‌اند؛ آن [کسی] که فرض بفرمایید برای منافع خودش ــ چون از واردات یک منفعتی، یک سود حقیری میبرد ــ حاضر است جنسی را که در داخل تولید میشود، برود از خارج بیاورد و رقابت درست کند و کارخانه‌[ی داخلی] را به خاک سیاه بنشاند، دارد خیانت میکند؛ این را به شما عرض بکنم. متأسّفانه با اینکه بنده تأکید کردم و سفارش کردم، باز مشاهده میشود که در مواردی یک جنسی را که در داخل دارد تولید میشود، نوع خوبش هم تولید میشود، در عین حال میروند از خارج آن را وارد میکنند، آن کارخانه‌دار بیچاره‌ای که سرمایه گذاشته و زحمت کشیده و تولید کرده، جنسش روی دستش میماند؛ ما باید حواسمان باشد که این مخالفتها و این دشمنی‌ها در داخل هست. از قدیم هم دشمنی با استقلال داخلی بوده؛ ببینید در [بیش از] ۱۵۰ یا ۱۶۰ سال پیش از این، امیرکبیر بود که میخواست اقتصاد کشور و توانایی‌های حیاتی کشور را مستقل کند؛ سفارت انگلیس با خباثتش، با رذالتش، با وسوسه‌هایی که درست کردند، ناصرالدّین‌شاه را وادار کردند تا او را از صدراعظمی عزل کرد، بعد هم [او را] به قتل رساندند؛ کار انگلیس‌ها بود. همین جور در قضایای ملّی شدن صنعت نفت، که تا ملّت ایران آمد روی پای خودش بِایستد، آن حوادث بیست‌وهشتم مرداد و آن قضایای آمریکا و انگلیس را به وجود آوردند. بعد از انقلاب هم که به طور واضح دارند با همه‌ی مسائل مخالفت میکنند؛ باید توجّه داشت که این هم دشمن جدّی و اساسی دارد. به وعده‌های این و آن هم نباید تکیه کرد؛ من این را عرض کرده‌ام، اینجا هم باز هم عرض بکنم: ببینید، اوایل سال ۹۷ -دو سال قبل از این- که آمریکا از برجام خارج شده بود، مرتّب ما گفتیم باید اروپایی‌ها چنین کنند، چنان کنند؛ آنها گفتند باشد، مثلاً تا سه ماه دیگر صبر کنید، تا چهار ماه دیگر صبر کنید؛ بعد که چهار ماه شد گفتند تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر؛ همین‌ طور ما را عقب انداختند، یعنی اقتصاد کشور را شرطی کردند، اقتصاد کشور را وابسته کردند؛ سرمایه‌گذار ما، تاجر ما، صادرات‌چیِ ما و عناصر فعّال اقتصادیِ ما در داخل معطّل ماندند ببینند بالاخره اروپا یک کاری میکند یا نمیکند؛ این خیلی برای اقتصاد کشور مضر است. به وعده‌های اینها نبایستی اعتماد کرد، اینها تخلّف میکنند. کشور را چشم‌انتظار اقدام این و آن نباید قرار داد؛ باید ما خودمان کار خودمان را بکنیم. اروپایی‌ها هم هیچ کار نکردند؛ آخرین ابتکار آنها یک بازیچه‌ی چرندی به نام اینستکس(۱۶) بود که البتّه آن هم تحقّق پیدا نکرده، آن هم تا الان نشده؛ خلاصه‌ی اینستکس این است که ایران پولهایی را که از جاهای دیگر طلب دارد، بدهد به حضرات اروپایی‌ها -مثلاً فرانسه، انگلیس- که آنها هر جنسی که مصلحت میدانند، بخرند برای ایران بفرستند؛ این معنای اینستکس است؛ که خود این یک چیز مضرّ غلطی است و البتّه همین را هم انجام نداده‌اند و نکرده‌اند. علاج تحریم، فعّال کردن ظرفیّتهای داخلی است؛ البتّه این جِد و جهد میخواهد، مجاهدت میخواهد و بایستی تلاش کرد؛ این هم یک نکته. یک جمله در باب مسئله‌ی اقتصادی کشور عرض میکنم. خب، کشور از لحاظ معیشت عمومی دچار مشکل است؛ یعنی واقعاً معیشت خانوارها دچار مشکل جدّی است و مردم مشکل دارند؛ گرانی‌ها و مانند اینها هست، اینها بایست علاج بشود. البتّه کارهایی که باید انجام بگیرد، ما در جلسات خصوصی به مسئولین گفته‌ایم یا پیغام داده‌ایم؛ بنده با آقای رئیس‌جمهور هم صحبت کرده‌ام و با بعضی از مسئولین دیگر هم دورادور صحبت کرده‌ایم و پیغام داده‌ایم که کارهایی را انجام بدهند؛ حالا این را باز هم میگویم، تأکید میکنم بر اینکه دستگاه‌های مسئول به آن توجّه کنند که در همین زمینه‌ی مربوط به مشکل اقتصادی، یک بخش مسائل فوری ما است، یک بخش هم مسائل بلندمدّت ما یا میان‌مدّت ما است. مسائل فوری عمدتاً مسئله‌ی مهار قیمتها است؛ یعنی تلاشهایی [برای آن] باید کرد. متخصّصین مسائل اقتصادی معتقدند که این کار ممکن است؛ یعنی کسانی که اهل مدیریّتهای اجرائی در زمینه‌ی اقتصادی هستند معتقدند که میشود قیمتها را مهار کرد. البتّه گاهی اوقات که قیمتها بالا میرود به خاطر کمبود کالا است؛ لکن در مواردی هیچ کمبودی وجود ندارد، جنس وجود دارد، زیاد هم هست [امّا] در انبار آن را نگه میدارند، عرضه نمیکنند، که خب با اینها بایستی برخورد کرد؛ یعنی واقعاً اینها را حتماً بایستی دستگاه‌های ذی‌ربط که عمدتاً دستگاه‌های دولتی هستند ــ قوّه‌ی مجریه، و قوّه‌ی قضائیّه هم اگر کمکی از او لازم است ــ وارد بشوند. این یک مسئله است که بازار یک ثباتی پیدا بکند. این حالت که هر روز اجناس یک قیمتی پیدا کند، برای کشور مضر است. بعد هم مسئله‌ی حفظ ارزش پول ملّی است؛ اینکه این ارز همین طور افسار پاره کند و قیمتش روزبه‌روز بالا برود، چیز بسیار بدی است، این جزو کارهای کوتاه‌مدّت است که بایستی [مسئولین] انجام بدهند. البتّه من اطّلاع دارم بانک مرکزی تلاشهای زیادی دارد میکند و ان‌شاء‌الله موفّق هم خواهد شد و این هم به بنده گزارش شده از جاهای مطمئن که این [موضوع] بیش از آنچه دلایل اقتصادی داشته باشد، دلایل امنیّتی -سیاسی دارد -نه اینکه دلایل اقتصادی نداشته باشد امّا [عمده] دلایل امنیّتی و سیاسی است- که خب اگر این [طور] باشد باید جدّاً مقابله بشود؛ کسانی هستند که به این آتش‌افروزی دامن میزنند. یک مسئله‌ی دیگر هم که جزو مسائل لازم است و آن را هم باز اهل فن و کارشناس‌های ذی‌ربط میگویند که ممکن است، مسئله‌ی هدایت نقدینگی به تولید است. من البتّه دو سال قبل از این در نماز عید فطر این را گفتم که نقدینگی برای اقتصاد کشور یک خطر بزرگی است،(۱۷) امّا همین خطر را میشود تبدیل کرد به سود؛ اگر بتوانیم با تدبیرِ درست این نقدینگی را به سمت تولید هدایت بکنیم، نه فقط دیگر ضرر ندارد، بلکه سودمند هم خواهد بود. کارشناس‌ها به ما میگویند که این کار ممکن است، میتوان این کار را کرد؛ برنامه‌ریزی لازم دارد، دنبال‌گیری لازم دارد که ان‌شاءالله بایستی انجام بگیرد. یک موضوع دیگر هم موانع جهش تولید است؛ ما امسال را سال جهش تولید معیّن کردیم و موانعی در اینجا و در سر راه وجود دارد. به من این جور پیشنهاد شده که من حالا مطرح میکنم و آقایان رؤسای محترم سه قوّه این را دنبال کنند، بررسی کنند. پیشنهاد شده که یک کارگروه ویژه‌ای از طرف سران سه قوّه تعیین شود و این کارگروه که نماینده‌ی جلسه‌ی اقتصادی سران سه قوّه است، بروند این موانع را شناسایی کنند و رفع کنند. این را حضرات در جلسه‌شان مطرح کنند و به یک نتیجه‌ای برسند و جدّاً این را دنبال کنند که موانع جهش تولید چیست که شاید یکی از موانع، همین مسئله‌ی واردات بی‌رویّه باشد که بسیار مهم است. اینها کارهایی است که در کوتاه‌مدّت بایست به طور فوری و با اولویّت انجام بگیرد؛ و همه‌ی دستگاه‌ها هم -دستگاه‌های دولتی، دستگاه‌های خصوصی و شبه‌خصوصی- بایستی همه با هم همکاری کنند که این کار انجام بگیرد؛ لکن اصلاحات اساسی، همان چیزی است که ما دو سال قبل از این به همین جلسه‌ی شورای اقتصادی سران سه قوّه ابلاغ کردیم؛ که یکی عبارت است از مسئله‌ی اصلاح ساختار بودجه که خیلی مهم است، یکی مسئله‌ی اصلاح نظام بانکی است، یکی ارتقای سرمایه‌گذاری و اشتغال است. البتّه از سالها پیش متأسّفانه مسئله‌ی سرمایه‌گذاری در کشور تضعیف شده و کار لازم در این زمینه انجام نگرفته؛ از ده دوازده سال پیش، این مشکل وجود داشته در کشور که بایستی جبران بشود؛ این کار جزو کارهای بلندمدّت است. یکی هم بهبود فضای کسب و کار است، که البتّه اینها را ما درخواست کرده‌ایم، آقایان هم تلاش میکنند؛ پیشرفت قابل توجّهی نداشته ولی خب میدانیم چه میخواهیم؛ مهم این است؛ میدانیم دنبال چه هستیم و برنامه اینها است، باید این کارها تحقّق پیدا کند؛ این هم یک چند جمله راجع به بحث اقتصاد. من راجع به آینده هم یک جمله‌ای عرض بکنم. به نظر من برای تأمین آینده احتیاج داریم به صبر و ثبات؛ بایستی گاممان را محکم کنیم؛ رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ إِسرافَنا فی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا؛(۱۸) یکی از چیزهایی که در دعا خواسته شده، همین است که قدمهایمان ثابت باشد؛ صبر و ثبات قدم لازم است؛ که البتّه مردم هم خوشبختانه مردم صبوری هستند؛ ما این را تجربه کرده‌ایم، میدانیم که به خاطر ایمان مذهبی‌ای که دارند، به خاطر اعتمادی که به نظام و کشور و جمهوری اسلامی دارند، ثبات مردم انصافاً ثبات خوبی است؛ مسئولین هم باید با کار جهادی، صبر و ثبات خودشان را نشان بدهند؛ یعنی کار جهادی به نظر من بسیار لازم است؛ تردید، نگرانی، آیا میشود، آیا نمیشود، بکنیم، نکنیم، اینها خیلی مضر است؛ مسئولین به اینها باید توجّه کنند. توجّه داشته باشیم مشکلات بزرگی که امروز حول و حوش دشمن اصلی ما را گرفته -که دشمن اصلی ما نظام آمریکا و رژیم آمریکا است- قابل مقایسه با مشکلات ما نیست، ده‌ها برابر بزرگ‌تر از مشکلات ما است؛ یعنی آمریکایی‌ها الان محصور به مشکلات گوناگون [هستند]: از طرفی افزایش فاصله‌ی طبقاتی به شکل عجیب، از طرفی مشکل تبعیض نژادی که خب بُروز کرده و دارد خودش را نشان میدهد و همه را در مقابل این نظام آمریکا به صف کرده؛ از طرفی مشکلات لاینحلّ اقتصادی. اینکه حالا گفته شد ۴۵ میلیون بیکار [دارند]، چیز خیلی مهمّی است، چیز خیلی عجیبی است در کشور. و مشکلات مدیریّتی که در باب کرونا خودش را نشان داد. اینها مشکلات آمریکا است؛ و رفتار پلیس سنگدل هم نشان‌دهنده‌ی مشکل مدیریّتی است. یعنی مدیریّتهای اجتماعیِ آن کشور جوری است که نمیتوانند مانع بشوند از اینکه یک پلیسی این جور وحشیانه جلوی چشم مردم، داخل خیابان یک نفر را با شکنجه به قتل برساند؛ نمیتوانند مانع این کار بشوند. این نشان‌دهنده‌ی مشکلات سخت مدیریّتی است و همینها موجب شده آمریکا امروز در سطح دنیا منفور است، در سطح دنیا منزوی است، و آتش زیر خاکستر هم شعله کشیده. ممکن است این حرکاتی را که امروز در کف خیابانها در آمریکا در ایالتهای مختلف هست سرکوب کنند، موقّتاً آن را خاموش کنند لکن آتش زیر خاکستر باقی است، از بین نمیرود و شعله میکشد. اینها نظام کنونی آمریکا را از بین خواهد برد. و علّتش هم این است که نظام، نظام غلطی است؛ فلسفه‌ی اقتصادی و سیاسیِ نظام آمریکا فلسفه‌ی غلطی است منتها فلسفه‌های غلط، ظرف ده سال و بیست سال خودش را نشان نمیدهد، در طول مدّت نشان میدهد و دارد الان نشان میدهد؛ و مدیریّت آمریکا خلاصه الان دچار سرگیجه است. البتّه گفتم علیه ما مرتّباً اینجا و آنجا حرف میزنند لکن این ظاهر قضیّه است، این برای آن است که خودشان را از تک و تا نیندازند؛ وَالّا همه‌‌ی آنها گرفتار مشکلات داخلی‌اند، همه‌ی آنها نگران مسائل آینده‌ی خودشان [هستند]. به نظر من آمریکایی‌ها دنبال پیدا کردن دشمنند؛ گاهی اسم ایران را می‌آورند،گاهی اسم چین را می‌آورند، گاهی اسم روسیه را می‌آورند؛ میخواهند دشمن درست کنند. به نظر من آمریکا، دشمنی بزرگ‌تر از ملّت خودش ندارد؛ الان بزرگ‌ترین دشمن رژیم آمریکا، ملّت آمریکا هستند؛ دنبالِ دشمنِ دیگر نگردد؛ همین دشمن هم هست که این رژیم را به زانو درخواهد آورد. و مشکل آمریکا با ما هم این است که نه میتواند ما را حذف کند، نه میتواند ما را تسلیم کند؛ او دنبال این است که یا ما را تسلیم خواسته‌های خودش بکند، یا ما را حذف کند و از بین ببرد، و هیچ کدام را نمیتواند، لذاست که ناراحت است؛ بنابراین به نظر ما صبر و ثبات و ایستادگی و ان‌شاء‌الله کار جهادی وظیفه‌ی ما است. خب این دولت [کنونی ما] هم در اواخر دوران مسئولیّت خودش است؛ در این هفت سال کارهایی انجام داده‌اند و هر چه توانستند تلاش کرده‌اند؛ بعد هم ان‌شا‌ءالله دولت تازه‌نفَس دیگری می‌آید و امیدواریم که ان‌شاء‌الله کارها را با یک جدّیّت بیشتری دنبال بکنند. بعضی از بخشهای دولت در این مدّت هم واقعاً خوب کار کردند؛ حالا نسبت به همه‌‌ی این بخشها نمیشود این را گفت امّا در بعضی از بخشها واقعاً کارهای خوبی انجام گرفته. بنابراین بحول‌الله و قوّته، ان‌شا‌ءالله ما کارها را ادامه میدهیم، راه را پیش میبریم و ملّت ایران پیروز خواهد شد. یک جمله من راجع به محرّم بگویم؛ بحث [در مورد] محرّم زیاد است و همین طور الان مدّتها است که هر کسی یک چیزی راجع به محرّم میگوید. خب عزاداری را بالاخره به یک شکلی [بر پا] میکنند؛ آنچه بنده میخواهم تأکید کنم این است که در عزاداری‌ها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما میگویند؛ [یعنی] ستاد ملّی کرونا. خود بنده شخصاً هر چه آنها لازم بدانند مراعات خواهم کرد. توصیه‌ی من و تأکید من به همه‌ی کسانی که میخواهند عزاداری کنند -هیئات، آقایان حضرات منبری‌ها، صاحبان مجالس، مدّاحها، نوحه‌خوان‌ها و دیگران- این است: هر کاری میکنید، [اوّل] ببینید آنها چه میگویند. یعنی ستاد ملّی کرونا اگر چنانچه یک ضابطه‌ای را معیّن کرد برای عزاداری، همه‌ی ما موظّفیم آن را عمل کنیم. مسئله، مسئله‌ی کوچکی نیست، مسئله‌ی بسیار مهمّی است. الان یک مقداری مراقبت هست و کنترل هست؛ خدای نکرده اگر چنانچه همین مقدار هم شل گرفته بشود و از بین برود، آن وقت فاجعه‌ای به وجود خواهد آمد که دیگر آن سرش ناپیدا است. امیدواریم خدای متعال کمک کند، حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) دست ما را بگیرد، به کمک ما بیاید -همچنان که همیشه [چنین] بوده- و ان‌شاء‌الله ارواح طیّبه‌ی شهدا و روح مطهّر امام راحل (رضوان‌ الله علیه) ما را دعا کنند و موفّقیّت ملّت ایران را از خدا بخواهند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۴۲؛ «و با موسىٰ، سى شب وعده گذاشتیم و آن را با دَه شب دیگر تمام کردیم. تا آنکه وقت معیّنِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد. ...» ۲) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۳۸؛ «... همان گونه که براى آنان خدایانى است، براى ما [نیز] خدایى قرار ده. ...» ۳) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۵۰؛ «... و الواح را افکند و [موى‌] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید. ...» ۴) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۶۹؛ «... مانند کسانى مباشید که موسیٰ را [با اتّهام خود] آزار دادند. ...» ۵) سوره‌ی صف، بخشی از آیه‌ی ۵؛ «... «اى قوم من! چرا آزارم میدهید، با اینکه میدانید من فرستاده‌ی خدا به سوى شما هستم؟ ...» ۶) وقایع ۷) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. ...» ۸) سوره‌ی صافات، بخشی از آیه‌ی ۱۰۲؛ « وقتى با او به جایگاه «سَعْى» رسید. ...» ۹) سوره‌ی صافات، بخشی از آیه‌ی ۱۰۲؛ «... اى پدر من! آنچه را مأمورى بکن؛ ان‌شاء‌الله مرا از شکیبایان خواهى یافت‌.» ۱۰) پیشی گرفتن به خیرات ۱۱) از جمله سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۱۴ ۱۲) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۱۴؛ «... و در کارهاى نیک شتاب میکنند، و آنان از شایستگانند.» ۱۳) سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی ۶۱؛ «آنانند که در کارهاى نیک شتاب مى‌ورزند و آنانند که در انجام آنها سبقت میجویند.» ۱۴) از جمله سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۴۸؛ «... پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید. ...» ۱۵) بیانات در مراسم بیست‌ونهمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) (۱۳۹۷/۳/۱۴) ۱۶) INSTEX یا سامانه‌ی حمایت از مبادلات تجاری ۱۷) خطبه‌های نماز عید فطر (۱۳۹۷/۳/۲۵) ۱۸) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۴۷؛ «... پروردگارا! گناهان ما و زیاده‌روی ما در کارمان را بر ما ببخش و گامهای ما را استوار دار ...»
2,159
1399/04/22
بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46045
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  خدا را شاکر هستیم که این توفیق را به ملّت ایران داد که در موعد مقرّر و معیّن بتوانند مجلس شورای اسلامی را تشکیل بدهند و نمایندگان منتخب خودشان را به این مجمع مهم و تأثیرگذار ملّی بفرستند، و خدا را شاکر هستیم از اینکه امروز به بنده توفیق داد که بتوانیم با توجّه به شرایط جاری کشور، شرایط بیماری و محدودیّتهای موجود، این دیدار را با شما داشته باشیم و عرایضی را عرض بکنیم. از جناب آقای دکتر قالیباف، رئیس محترم مجلس هم تشکّر میکنیم؛ مطالب بسیار خوب و البتّه مهمّی بیان کردند. از خدا میخواهیم که به شما همه -به رئیس و هیئت‌رئیسه و آحاد نمایندگان محترم- این توفیق را بدهد که بتوانید این مطالب مهم و اساسی را ان‌شاءالله از مجاریِ درستِ قانونیِ خودش دنبال کنید و به نتیجه برسانید.  بنده اوّلاً یک جمله‌ای راجع به خود این مجلس شما عرض میکنم، بعد یک چند کلمه‌ای درباره‌ی شرایطِ کلّیِ کشور عرایضی را به شما تقدیم میکنم، بعد از آن هم توصیه‌هایی دارم، عرایضی دارم به شما نمایندگان، آنها را خواهم شمرد و عرض میکنم، در آخر هم اگر وقتی باقی بود، راجع به این مسئله‌ی بیماری جاری کشور  -این کرونا- چند جمله‌ای مجدّداً عرض خواهم کرد.  امّا در مورد اوّل که مربوط به مجلس شما است، یک نکته‌ی مهم این است که این مجلس -مجلس یازدهم- مجلس امید و انتظار مردم است، نقطه‌ی امید مردم و مظهر امید مردم است؛ چرا؟ چون مردم در شرایط سخت اقتصادی پای صندوقها آمدند و به شما نمایندگان محترم رأی دادند؛ در شرایط سخت اقتصادی. علاوه‌ی بر این، امواج تبلیغات گوناگون از اطراف از سوی دشمنان خارجی، بعضاً هم عدّه‌ی قلیلی در داخل [بود]، حرفهایی زده میشد، تبلیغاتی میشد که مأیوس‌کننده بود، ناامیدکننده بود و به طور طبیعی بایستی مردم را از آمدن به عرصه‌ی انتخابات مانع میشد. با همه‌ی این شرایط، مردم با یک درصد قابل قبولی -که باز در دنیا جزو درصدهای خوب است- پای صندوقها آمدند و نمایندگان خودشان را انتخاب کردند و به شماها رأی دادند؛ چرا؟ چون امیدوار بودند. علی‌رغم همه‌ی این عواملی که دست ‌به دست هم داده بود تا مردم را از صندوق و از مجلس و از انتخابات مأیوس کند و ناامید کند، مردم آمدند و امیدوارانه به تشکیل مجلس شورای اسلامی رأی دادند و شماها را انتخاب کردند. پس این مجلس مظهر امید مردم است، مظهر انتظار مردم است؛ این بسیار نکته‌ی مهمّی است.  خوشبختانه مجلسِ تشکیل‌شده یکی از قوی‌ترین و انقلابی‌ترین مجالس دوران انقلاب هم هست. بحمدالله سرشار است از نیروهای پُر‌انگیزه و پُر‌ایمان،‌ نیروهای پُر‌توان، نیروهای جوان. هم جوانان تحصیل‌کرده و انقلابی در بین شماها زیاد هستند -جوانان کاربلد، نه دور از مسائل اجرائی؛ در بین مجموعه‌ی شما جوانانی هستند که هم پُر‌انگیزه هستند، پُر‌توانند، هم کاربلدند- هم مدیران انقلابی دوره‌های گذشته؛ تعدادی از مدیرانی که کار اجرائی کرده‌اند، اجرا را می‌شناسند، عرصه‌ی عمل را کاملاً می‌شناسند، در بین شماها جمعی از اینها هستند که وجودشان مغتنم است؛ و هم بالاخره سابقه‌داران در قوّه‌ی مقنّنه؛ [یعنی] عدّه‌ای که قبلاً در مجلس بودند و شیوه‌های کار مجلس را می‌شناسند. مجموعه‌ی این سه گروه -آن جوانان، و آن مدیران، و این پیشکسوتان و سابقه‌داران- مجموعه‌ی بسیار خوب و کارآمد و به‌دردبخوری را بحمدالله در این مجلس به وجود آورده. بنابر‌این، مجلس، مجلس بسیار خوبی است. خوشبختانه به مسائل انقلاب هم این مجلس حسّاس است. در همین یک ماه و اندی که گذشته، انسان احساس میکند به مسائل انقلاب حسّاسند. سرعت عمل هم به خرج دادید؛ هم در تشکیل هیئت‌رئیسه، هم در تشکیل کمیسیون‌های تخصّصی و تعیین رؤسای این کمیسیون‌ها، و بحمدالله کار را زود پیش بردید و اینها همه‌ در خور تحسین است.  خب! چهار سال شما در پیشِ رو دارید؛ چهار سال زمان کمی نیست، زمان زیادی است. بله؛ شما مجری نیستید، امّا ریل‌گذار اجرا هستید، میتوانید تأثیرات بسیار زیادی در مسائل کشور و پیشرفت کشور و آینده‌ی کشور بگذارید، آن‌ هم در چهار سال؛ چهار سال زمان کمی نیست. وظایف سنگینی بر دوش شما عزیزانی است که امروز مخاطب این حقیر هستید که بعد در بخش بعدی، آن چیزهایی که به ذهنم میرسد به عنوان توصیه، عرض خواهم کرد. این، آن مطلبی که مربوط به این مجلس بود.  امّا در مورد وضعیّت عمومی کشور، خب در کشور مشکلاتی هست که از دید شماها پنهان نیست؛ مشکلات اقتصادی. حالا بحث فرهنگ بحث جداگانه‌ای است که به یک باب واسع دیگری احتیاج دارد؛ من امروز بیشتر روی مسائل اقتصادی تکیه میکنم. مشکلات فراوانی در کشور از لحاظ اقتصادی هست، ولی بنیه‌ی کشور قوی است؛ این خیلی مهم است. بله؛ بیماری هست، امّا بنیه‌ی بیمار قوی است و قدرت دفاعی او زیاد است و توان غلبه‌ی بر بیماری در او وجود دارد. اگر شما کشور را به جسم یک انسان تشبیه بکنید، این مشکلات، همان ‌طور که عرض کردم، به منزله‌ی بیماری است، منتها خطر بیماری نسبت به همه یکسان نیست. خب حالا کرونا در کشور هست، امّا خطر کرونا نسبت به همه یک جور نیست. کسی پیر باشد،‌ ناتوان باشد، توانایی تقویت جسمانی نداشته باشد، دارای بیماری‌های زمینه‌ای باشد، بیماری برای او خطرناک است، خطرآفرین است، پزشک هم وقتی با یک چنین بیماری مواجه میشود خیلی امیدوار نیست؛ لکن اگر چنانچه این بیمار جوان باشد، توانایی جسمی داشته باشد و بیماری‌های زمینه‌ای نداشته باشد، فرضاً ورزشکار و از لحاظ جسمی قدرتمند باشد، این بیماری در او هست، لکن خطر در مورد او زیاد نیست و وقتی طبیب هم با یک چنین بیماری مواجه میشود، با امید بیشتری به سراغ این بیمار میرود. بله؛ کشور بیماری‌هایی دارد، لکن این بیماری‌ها مواجه است با یک توانایی‌هایی که حالا اشاره خواهم کرد.  مشکلات اقتصادی که از آن تعبیر کردیم به بیماری، خب عمده‌ترینش تورّم است، کاهش ارزش پول ملّی است، گرانی‌های بی‌منطق است، مشکلات بنگاه‌های تولیدی است، وجود تحریمهای خارجی است -که نقش این تحریمها را نباید نادیده گرفت- و نتیجه‌ی اینها هم سختیِ معیشتِ طبقاتِ پایین و متوسّط است. این بیماری‌ها هست، لکن بنیه‌ی کشور قوی است. چرا میگوییم بنیه‌ی کشور قوی است؟ به خاطر ظرفیّتهای گسترده‌ای که در کشور وجود دارد، که آقای قالیباف به بعضی از این ظرفیّتها اشاره کردند. بعضی از این ظرفیّتها طبیعی است، بعضی انسانی است. لذا می‌بینید به خاطر همین ظرفیّتها است که در دوران سخت‌ترین تحریمها و فشارهای همه‌جانبه‌ای که علیه کشور در زمینه‌ی اقتصاد به وجود می‌آید، کشور توانسته چند هزار شرکت دانش‌بنیان به وجود بیاورد، صدها طرح زیربنایی ایجاد کند، در همین دوران تحریم و با وجودِ کاهشِ درآمدِ نفت، کار بزرگی مثل ایجادِ پالایشگاهِ ستاره‌ی خلیج فارس را انجام بدهد؛ یک حرکت به این بزرگی، و کارهای فراوان که در زمینه‌ی مسائل نیرو، آب و برق انجام گرفته؛ افتتاحهای فراوانی دارد انجام میگیرد که شما می‌بینید اینها را؛ اینها واقعی است، اینها وجود دارد، دارد کار انجام میگیرد. در زمینه‌ی صنایع نظامی، کارهای حیرت‌انگیز انجام میگیرد، در زمینه‌ی مسائل فضائی [هم] همین ‌جور. دشمنان ما، مخالفین ما، همان کسانی که این تحریمها را تحمیل کرده‌اند و امیدوار بودند که ایران را به خاطر این تحریمها به زانو دربیاورند، همانها دارند اقرار میکنند، اعتراف میکنند که نتوانسته‌اند و کشور سر پای خودش ایستاده؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که بنیه‌ی‌ کشور خیلی قوی است.  این چیزهایی که ما عرض کردیم، بخشی از ظرفیّتهای کشور است. حالا فرض بفرمایید ظرفیّتهای مادّی مثل معادن، جنگلها، موقعیّت جغرافیایی، تنوّع اقلیمی، تا برسیم به مسئله‌ی تاریخ و هویّت ملّی و امثال اینها. اینها همه ظرفیّتهای بسیار مهم و اساسی است که در کشور ما بعضی از این ظرفیّتها اختصاصی است؛ یعنی هیچ کشور دیگری از آنها برخوردار نیست، ما برخورداریم بحمدالله. اینها ظرفیّتهای مادّی است، لکن در کنار اینها ظرفیّتهای معنوی [هم] هست.  من اصرار دارم که به این ظرفیّتهای معنوی توجّه کنیم، از اینها استمداد کنیم، این ظرفیّتها را -آنهایی که نیاز به فعلیّت دارد- به فعلیّت برسانیم. این ظرفیّتهای معنویِ کشورِ ما، غالباً یا تقریباً همه، ریشه در ایمان مذهبی و ایمان انقلابی دارد؛ یعنی ایمان مذهبی و انقلابی مردم زیاد است، ظرفیّتی به وجود می‌آورد، توانایی‌هایی را در کشور به وجود می‌آورد که از این توانایی‌ها میشود استفاده کرد. در طول انقلاب -از اوّل انقلاب تا دوران جنگ تحمیلی تا امروز-  نمونه‌هایش را دیده‌ایم. تازه‌ترین نمونه‌ی این ظرفیّتهای مهمّ ملّی و مبتنی بر ایمان انقلابی و مذهبی، همین حضور به‌هنگام و فداکارانه‌ی ملّت در موج اوّل بیماری کرونا است. این شوخی بود؟ مجموعه‌های درمانی، مبارزان صف مقدّم بودند؛ پشت سر اینها آحاد عظیمی از مردم، جوانها، در جاهای مختلف و به شکلهای گوناگون وارد میدان شدند و خدمت کردند و کار کردند و کار اینها آن روز مؤثّر بود در کاهش آلام ملّت ایران در مقابل این بیماری خطرناک. یا در نهضت کمک مؤمنانه؛ از مردم خواسته شد که وارد عرصه‌ی کمک به آحاد ضعیف جامعه بشوند. البتّه اگر ما هم نمیگفتیم، خود مردم وارد شده بودند؛ قبل از گفتن ما هم وارد شده بودند، بعد هم به شکل فراگیر در همه‌ی کشور، شما دیدید چه کارهای بزرگی انجام گرفت، چه خدمات باارزشی به خانواده‌های ضعیف شد که در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان، این حرکت عمومی مردم انجام گرفت. اینها ظرفیّتهای معنوی کشور است، اینها چیزهای مهمّی است. نمونه‌ی دیگر این ظرفیّت معنوی، اندکی قبل از همین حوادث، مربوط به حرکت خیره‌کننده‌ی مردم در بدرقه‌ی شهید سلیمانی است. شما دیدید ملّت ایران چه کردند؛ چه کردند در تهران، چه کردند در شهرستان‌های مختلف، مردم چگونه با این قضیّه‌ی مهم -شهادت یک سردار برجسته- مواجه شدند. خطا است اگر ما خیال کنیم این فقط یک حرکت عاطفی محض بود؛ بله؛ عواطف هم تأثیر داشت، لکن این حرکت خیلی فراتر از یک حرکت عاطفی محض بود؛ این، ایمان به جهاد مردم را نشان میداد. مردم نشان دادند که به جهاد در میدان مقاومت معتقدند، به مبارزه معتقدند، به مقاومت در مقابل استکبار معتقدند. مردم نشان دادند که به کسی که مظهر اقتدار ملّی و اقتدار جهادی ایران است احترام میگذارند. شهید سلیمانی مظهر این اقتدار بود، در کلّ منطقه اقتدار ملّی ایران را به رخ دشمنان کشور و دشمنان انقلاب میکشید، مظهر این روحیه‌ی اقتدار ملّی بود، مردم به این احترام گذاشتند. این مسئله، مسئله‌ی خیلی مهمّی است؛ یک چنین ظرفیّتی خیلی باارزش است؛ نشان داد که مردم برای قهرمان ملّی خودشان چه اهمّیّتی قائلند؛ مُشتی بود به دهان آن کسانی که درباره‌ی این چهره‌ی درخشان یاوه‌گویی میکنند، حرفهای متناسب خودشان را میزنند، مثل مسئولین آمریکا و امثال اینها در سطح دنیا. نمونه‌های فراوان دیگری هم از این ظرفیّت معنوی و حضور معنوی و آمادگی ملّت ایران وجود دارد که همه‌ی اینها ریشه در ایمان اسلامی و ایمان انقلابی دارد؛ اینها را نمیشود منکر شد؛ اگر کسی منکر بشود، مثل این است که منکر آفتاب در وسط روز شده باشد. شما ببینید در طول این سالها هر جایی که نظام مشکل پیدا کرد، مردم وارد میدان شدند؛ آنجایی که کسانی با تحریک دشمنان -چه در سال ۷۸، چه در سال ۸۸ چه در سالهای بعد- یک حرکتی انجام دادند که برای نظام مضر بود، آن که توانست بیاید وسط میدان و دشمن را مأیوس کند مردم بودند. ظرفیّت از این بالاتر؟ بنیه‌ی قوی از این بهتر؟ این بنیه‌ی قویِ ملّت ایران است. پس بنابر‌این، این واقعیّتها را که انسان میبیند، میفهمد که بنیه‌ی کشور در مقابل این حوادث گوناگون قوی است.  مشکلات ما هم حقیقتاً ناشی از این است که خودمان کم‌توجّهی کردیم: ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس؛(۲) خود ما یک جاهایی بی‌توجّهی کردیم، کم‌توجّهی کردیم. مثلاً فرض کنید به تولید اهمّیّت ندادیم، به سرمایه‌گذاری اهمّیّت ندادیم، ناگهان مواجه شدیم با شکست کارخانه‌جات مِن باب مثال، یا فرض کنید که مشکلات تولید در کشور. خب وقتی انسان کار نکند، نتیجه‌ی کار نکردن مشهود است. آنجاهایی که خود ما مسئولین بی‌توجّهی کردیم، کم‌توجّهی کردیم -در طول سالهای مختلف البتّه- نتایجش این خواهد بود. اگر چنانچه این تفکّر و روحیه‌ی خوداتّکائی و اعتمادبه‌نفْس ملّی -که امروز خوشبختانه عمومیّت پیدا کرده و بخصوص در بین قشر جوان تحصیل‌کرده‌ی با عزم و اراده رشد پیدا کرده- و این اعتماد به نیروی داخلی در اقتصاد به همین شکل پیش برود و امیدهای واهی‌ای که گاهی انسان مشاهده میکند به بیرون از مرزها وجود دارد و اقتصاد کشور را شرطی میکند نسبت به تصمیم‌گیری بیگانگان، اگر چنانچه وجود نداشته باشد یا ضعیف بشود و اعتماد ملّی افزایش پیدا کند، به نظر بنده همه‌ی این مشکلاتی که امروز در اقتصاد وجود دارد قابل رفع و برطرف کردن است. بایستی از این بنیه‌ی قوی کشور استفاده کرد. و حالا [اگر] همین مطالبی را که در بیانات آقای دکتر قالیباف بود و امثال اینها را ان‌شاء‌الله با شدّت و جدّیّت و در حدّ امکانات و مسئولیّتهای مجلس و مجاری قانونی مجلس دنبال کنید، ان‌شاء‌الله مشکلات برطرف خواهد شد؛ خاطر بنده جمع است که همه‌ی این مشکلات قابل برطرف شدن است.  و امّا مسئله‌ی مسئولیّتهای شما نمایندگان عزیز، که بحث اصلی در واقع این است و من اینجا هم البتّه نمیخواهم زیاد صحبت کنم، چند مطلب را به عنوان توصیه عرض میکنم. اوّلین مطلب این است که برادران عزیز، خواهران عزیز! نیّتتان را خالص کنید و برای مردم کار کنید. در پارلمان‌های دنیا به نام مردم خیلی حرف زده میشود، امّا برای مردم کار نمیشود. یک پارلمان منحط آن پارلمانی است که در آن، مسائل شخصی و مسائل جناحی بیشتر از مسائل ملّی و مسائل مردمی تأثیرگذار باشد. اوّلین مسئله این است، اوّلین توصیه این است. برای خدا، یعنی حقیقتاً با نیّت خالص، تصمیم بگیرید برای مردم کار کنید. اسیر جَو و مانند این چیزها هم نشوید. گاهی اوقات میشود جوّی به وجود می‌آید که انسان را میکشاند به یک طرفی؛ نه، نگاه کنید ببینید تکلیف چیست، چه چیزی برای مردم مفید است؛ ولو بر خلاف جوّ حاکم هم باشد، اشکالی ندارد، آن را دنبال بکنید. اسیر جَو نشوید و به تعبیر معروف، جَوزده نشوید.  یک مطلب، مسئله‌ی سوگند شما است. این سوگندی که در آغاز مجلس دسته‌جمعی اداء میشود، یک سوگند شرعی است و به هیچ وجه تشریفات ظاهری نیست؛ این قسم خوردن است، یعنی تعهّد ایجاد میکند. شما در این سوگند تعهّد کردید که پاسدار حریم اسلام باشید، نگاهبان دستاوردهای انقلاب باشید؛ اینها در متن سوگند شما آمده. بایستی بِجِد پایبند این معنا باشید؛ یعنی نگاهبان دستاوردهای انقلاب و پایبند جدّی به این تعهّد و پاسدار حریم اسلام. تخلّف از این سوگند، بازخواست شرعی دارد،‌ بازخواست الهی دارد؛ یعنی روز قیامت خدای متعال از انسان سؤال میکند. این مثل یک قسم معمولی عادّی هم نیست؛ آن هم البتّه تخلّف کردنش کفّاره دارد،‌ آن هم سؤال دارد از طرف خدای متعال، امّا این خیلی فرق میکند با اینکه مثلاً ما یک قسمی بخوریم برای یک کار شخصی؛ این یک مسئله‌ی عمومی است، مسئله‌ی مردمی است، باید جواب داد و این سوگند، سوگند مهمّی است.  توصیه‌ی بعدی ما این است که به مسائل کلیدی توجّه کنید، اولویّت را به مسائل کلیدی بدهید. به مسائل فرعی و درجه‌ی دو گاهی انسان لازم است برسد، لکن جوری برخورد نشود با مسائل درجه‌ی دو که مانع از حرکت جدّی و متمرکز به سمت مسائل کلیدی بشود. مثلاً حالا در مقوله‌ی اقتصاد اگر بخواهیم مسائل کلیدی را مطرح کنیم، مسئله‌ی تولید یک مسئله‌ی جدّاً کلیدی است که ما امسال را گفتیم [سال] «جهش تولید»؛ الان ماه چهارم سال هستیم، بایستی نشان داده بشود در سال که این جهش انجام گرفته. مسئله‌ی اشتغال جزو مسائل کلیدی است که البتّه با تولید ارتباط پیدا میکند. مسئله‌ی مهار تورّم مسئله‌ی جدّاً کلیدی است که علل زنجیره‌ی تورّم و گرانی را شناسایی کنید و بروید سراغ این علل. مدیریّت نظام پولی و مالی جزو مسائل کلیدی است؛ عدم وابستگی اقتصاد کشور به نفت جزو مسائل کلیدی است؛ اینها مسائلِ مهم است. اینها در زمینه‌های اقتصادی.  در مقوله‌ی مسائل اجتماعی و غیره هم مسئله‌ی مسکن یک مسئله‌ی جدّاً مهم و کلیدی است؛ در سبد هزینه‌های خانوار، مسکن سهم بسیار عمده‌ای دارد و مسئله‌ی مسکن خیلی مهم است. مسئله‌ی ازدواج جوانان خیلی مهم است؛ جزو مسائلی است که اصلاً نباید از آن غفلت کرد و راه‌هایی برای تسهیل ازدواج، و امکان ازدواج برای جوانها، باید پیش‌بینی بشود. بعضی از این راه‌ها هزینه‌ی مادّی هم ندارد؛ فقط تصمیم‌گیری لازم دارد، توجّه لازم دارد. مسئله‌ی فرزندآوری و مسئله‌ی نسل بسیار مهم است؛ این موضوعی است که بنده بارها(۳) در این چند سال اخیر تکیه کرده‌ام و تأکید کرده‌ام، [ولی] متأسّفانه حالا که انسان نتایج را نگاه میکند، معلوم میشود که خیلی این تأکیدها تأثیر زیادی نداشته. اینها احتیاج دارد به قانون، احتیاج دارد به دنبال‌گیری جدّی دستگاه‌های اجرائی و بایستی بِجِدْ مسئله‌ی فرزندآوری را مهم دانست و از پیری جمعیّت ترسید. حالا خارجی‌ها را کار نداریم؛ دشمن، دشمن است؛ امّا بعضی کج‌سلیقگی‌ها را متأسّفانه آدم در داخل مشاهده میکند -یک جایی خواندم- که میگویند «آقا! پیری جمعیّت اشکالی ندارد»! چطور اشکالی ندارد؟ یکی از پُرفایده‌ترین ثروتهای یک کشور، جمعیّت جوان در یک کشور است که ما بحمدالله از اوایل انقلاب تا امروز برخوردار بوده‌ایم و اگر بنا باشد بعداً برخوردار نباشیم، یقیناً عقب خواهیم ماند. مسئله‌ی مدیریّت فضای مجازی جزو مسائل مهمّ ما است که این مسئله، مسئله‌ی بلندمدّت هم نیست؛ مسئله‌ی کوتاه‌مدّت و میان‌مدّت و جزو مسائل نزدیک ما است که باید [به آن توجّه بشود] و امثال اینها مسائل کلیدی‌ای وجود دارد. توجّه کنید دچار حاشیه‌ها نشوید، دچار مسائل فرعی و بی‌اولویّت نشوید.  یک توصیه‌ی دیگر مسئله‌ی تعامل و هم‌افزایی با بقیّه‌ی قوا است. نقشه‌ی کلّی تعامل به نظر حقیر این است: از طرف دو قوّه‌ی مجریه و قضائیّه تعاملشان به این است که بایستی موبه‌مو مصوّبات شما را عمل کنند؛ یعنی تعلّل در اجرای مصوّبات مجلس جایز نیست و تعطیل مصوّبات مجلس، و بی‌اعتنائی به آنها، جایز نیست؛ آن دو قوّه موظّفند که مصوّبات شما را عمل کنند. از طرف شما هم تعامل به این است که مصوّبه را با توجّه به ظرفیّتهای کشور تصویب کنید، ایجاد کنید. خیلی چیزها هست که انسان دلش میخواهد تصویب کند، این چیز خیلی خوبی است، امّا ظرفیّت کشور، توانایی کشور، واقعیّتهای کشور پاسخگو نیست. توجّه بشود به ظرفیّتهای قوّه‌ی مجریه و قوّه‌ی قضائیّه و ظرفیّتهای کشور و واقعیّتهای موجود، با توجّه به اینها مصوّبه تولید کنید و این به نظر من میتواند یک تعامل خوبی از دو طرف به وجود بیاورد.  روابط خودتان با دولتمردان را هم [مواظبت کنید]؛ چون شما سر و کار دارید با دولتمردان. یکی از کارهای خوب همین بوده که وزرای محترم آمده‌اند در مجلس و اوضاع بخش مربوط به خودشان را برای شما توضیح داده‌اند؛ یکی‌ از کارهای خوبی که در این یک ماه و اندی انجام گرفته این است. لکن این روابط با دولتمردان بایستی هم با قانون منطبق باشد، هم با شرع؛ هم قانونی باید باشد، هم شرعی. یعنی سؤال، تفحّص و امثال اینها که در قانون آمده، اینها حقّ شما است، بایستی انجام بدهید، امّا توهین نه، دشنام نه، نسبتِ بدون علم نه؛ اینها حقّ شما نیست و بعضی‌اش حرام شرعی هم هست و جایز نیست؛ انسان به وزیر مثلاً توهین کند یا دشنام بدهد یا تهمتی بزند، این مطلقاً جایز نیست. بنابر‌این، تفکیک کنید بین آنچه وظیفه‌ی شما است و آنچه ممنوع است برای شما. شرع و قانون یک چیزهایی را به عنوان کارهای بایدِ شما معیّن کرده، یک چیزهایی را به عنوان نبایدِ شما معیّن کرده؛ هم به بایدها، هم به نبایدها، بایست توجّه بکنید. برخورد احساسی نباید کرد، برخورد غیر منطقی نباید کرد؛ برخورد متین، خردمندانه، قابل توجیه، ولو قوی. گاهی هست که شما حرف طرف مقابل را صددرصد قبول ندارید؛ یعنی صددرصد رد میکنید؛ هیچ اشکالی ندارد، لکن باید جوری نظر و همین رأی مخالف ادا بشود که کسی که از بیرونِ مجلس دارد نگاه میکند، ببیند حق با شما است؛ یعنی با متانت و با خردمندی.  در زمینه‌ی همکاری‌های با قوا و با دولتمردان، دو نکته‌ی دیگر هم هست که آن را هم عرض میکنم. یک نکته اینکه به تجربه در طول این سالهای متمادی ثابت شده که درگیری‌ها و منازعات و مجادلات در صدر، برای افکار عمومی مردم زیان‌بخش است، مردم را ناراحت میکند. بله؛ مردم از شما و از دولت یا قوّه‌ی قضائیّه توقّع دارند که حق را بیان کنید و حق را دنبال بکنید، امّا توقّع ندارند که با هم مجادله کنید و گریبان یکدیگر را بگیرید؛ این را مردم هیچ دوست نمیدارند و تشنّج در رئوس دستگاه‌ها بخصوص، مردم را اذیّت میکند، ناراحت میکند، روی افکار عمومی تأثیر منفی میگذارد.  دوّم اینکه امروز شما ملاحظه میکنید می‌بینید دشمن غدّار،(۴) این جبهه‌ی دشمن -فقط آمریکا نیست؛ آمریکا خبیث‌ترین و قبیح‌ترین‌شان است، وَالّا فقط آمریکا نیست؛ دشمن یک جبهه است- همه‌ِی نیرویش را متمرکز کرده برای اینکه جمهوری اسلامی را بلکه به عقب‌نشینی وادار کند. البتّه این هم جزو افتخارات ما است؛ اینکه جبهه‌های قدرتمند سیاسی و اقتصادی در دنیا همه‌ی توانشان را روی هم بگذارند بیایند مقابل انسان، نشان‌دهنده‌ی اقتداری است که در شما وجود دارد. اگر شما قوی نبودید، اگر شما مقتدر نبودید، آنها لازم نبود این ‌قدر خِیل و رَجِل(۵) جمع کنند، این ‌همه نیرو و سیاهی لشکر دنبال خودشان راه بیندازند بیایند مقابل شما؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که شما قوی هستید. امّا بالاخره واقعیّت این است که دشمن همه‌ی نیرویش را به میدان آورده؛ نیروی اقتصادی را، نیروی سیاسی را، نیروی تبلیغاتی را. می‌بینید؛ شاید بشود گفت هر روز یا لااقل هر دو سه روز یک ‌بار این یاوه‌گوهای آمریکایی، آن وزیر خارجه و آن یکی دیگر و آن رئیسشان، حتماً یک چیزی راجع به ایران میگویند؛ یا در یک مصاحبه یا در یک مجمع مثلاً بین‌المللی یا [اگر] هیچ جا نباشد، لااقل در لابی صهیونیستی، یک چیزی، یک غُری، یک نِقی، یک حرف چرندی علیه جمهوری اسلامی ایران میزنند. خب این نشان‌دهنده‌ی این است که اینها بِجِد تصمیم گرفته‌اند که همه‌ی امکان تبلیغاتی خودشان را هم وارد میدان کنند؛ علاوه بر امکانات اقتصادی، امکانات این ‌جوری را هم وارد میدان کنند. خب در این شرایط، تکلیف ما چیست؟ تکلیف ما اتّحاد داخلی و انسجام داخلی است که نشان‌دهنده‌ی وحدت در مقابل دشمن است. بله؛ اختلاف سلیقه داریم، اختلاف نظر داریم، بعضی افرادمان ممکن است همدیگر را قبول هم نداشته باشیم، امّا در مقابل دشمن، همه با هم دست به دستِ هم میدهیم، یک حرف میزنیم، یک فریاد میکشیم، یک اقدام میکنیم، یک حرکت انجام میدهیم.  من البتّه نقش نظارتی مجلس را خیلی مهم میدانم؛ یعنی واقعاً نقش نظارتی مجلس یک نقش اساسی و حیاتی است و هیچ نبایستی به این نقش نظارتی بی‌توجّهی بشود، لکن معتقدم که این نقش را با متانت ایفا بکنید؛ خردمندانه و با متانت و بدون حاشیه ایفا بشود.  و یک نکته‌ای هم، هم خطاب به شما عرض میکنم، هم به دولتی‌ها؛ مجموعاً توجّه کنید. سال آخر دولتها معمولاً سال حسّاسی است. خب تجربه‌ی بنده دیگر زیاد است در این زمینه. سال چهارم دولتها، بخصوص اگر [سالِ] چهارمِ دوّم باشد، سال بسیار حسّاسی است و معمولاً در این سال اگر چنانچه مراقبت نشود، کارها سست خواهد شد. اوّلاً همه‌ی دولتها موظّفند تا روز آخر تلاش کنند و کار کنند؛ تا لحظه‌ی آخر. بنده اعتقاد راسخ دارم که دولتها بایستی تا آخرین روز مسئولیّتشان تلاش کنند و کار کنند و وظایف خودشان را انجام بدهند، بعد امانت را به دولت بعدی تسلیم کنند، البتّه عقیده‌ام این است که با صورت‌وضعیّت؛ مثل مهندسی که  وسط کار، بنا را به یک مهندس دیگری تحویل میدهد و صورت‌وضعیّت میدهد؛ این کاری است که انجام گرفته، این وضعی است که الان موجود است. بایست تا روز آخر مشغول کار باشند. در این شرایطِ حسّاسِ سالِ آخریِ دولت که سال اوّل شروع کار شما و فعالیّت شما است، بایستی هر دو -هم دولت، هم مجلس- سعی کنند فضا را به نحوی مدیریّت کنند که به کار لطمه نخورد. مراقبت بشود؛ جوری مدیریّت کنید فضا را که به کار مهمّ کشور هیچ ‌گونه لطمه‌ای وارد نشود.  آخرین بحث من در مورد مجلس این است که شما دو مرکز بسیار مهم دارید که هر کدام به نوبه‌ی خود اهمّیّت ویژه‌ی خودش را دارد. یکی مرکز پژوهشها است که مرکز کارشناسی است و بسیار مرکز مهمّی است؛ از این مرکز به بهترین وجه استفاده کنید. در گذشته هم خوشبختانه در موارد زیادی از مرکز پژوهشها خیلی خوب استفاده شده؛ این مرکز گاهی کمک کارشناسی حیاتی به نمایندگان کرده. این مرکز، مرکز بسیار مهمّی است.  مرکز دوّم مرکز نظارت بر رفتار نمایندگان است که چند سالی است راه افتاده؛ این هم خیلی مهم است. شماها البتّه  همه خیلی خوبید، خدا ان‌شاءالله که همه‌ی شما را اجر بدهد؛ امّا خوب بودن یک مسئله است، خوب ماندن یک مسئله‌ی دیگر است؛ باید سعی کنیم خوب بمانیم. همه‌ی ما در معرض اشکال هستیم، ممکن است خدای‌ نکرده لغزشی برایمان پیش بیاید. همه‌ی ما -بنده هم همین جور هستم، شما هم همین جور هستید- در معرضیم، بایستی مراقبت کنیم؛ هم خودمان از خودمان مراقبت کنیم، هم «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَ تَواصَوا بِالصَّبر».(۶) این مرکز نظارت بر رفتار نمایندگان همان «تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَتَواصَوابِالصَّبر» است، همان امر به معروف و نهی از منکر است، همان مراقبت و تکافل(۷) اجتماعی است که در اسلام وجود دارد.  خب؛ صحبت آخر هم مربوط به کرونا است. اوّلاً این گسترش مجدّد کرونا یک غم عمیقی را در انسان به وجود می‌آورد. اینکه انسان تلویزیون را باز کند ببیند میگوید امروز ۱۸۰ نفر، چند روز پیش ۲۲۰ نفر [جان باختند]، انسان خیلی دل‌شکسته میشود، خیلی غصّه‌دار میشود؛ در یک شبانه‌روز این تعداد! ۳۰ نفر هم زیاد بود. آن وقتی که کم شده بود حدود ۳۰ نفر [بود، که] آن هم زیاد بود. این ۳۰ نفر هر کدامشان به‌تنهایی عزیزانی دارند، عزیز کسانی هستند؛ پدر دارند، مادر دارند، همسر دارند، فرزند دارند، برادر دارند، دوستانی دارند، اینها عزادار میشوند. حالا اگر این رقم مثلاً برسد به ۲۰۰ و ۱۸۰ و ۱۵۰ و مانند اینها، خب واقعاً خیلی غم‌انگیز است، حقیقتاً غم‌انگیز است. من خواهش میکنم همه‌ی کسانی که میتوانند نقشی در این زمینه ایفا کنند، به بهترین وجهی نقش خودشان را ایفا کنند.  خب خوشبختانه مجموعه‌های درمانی فداکاری کرده‌اند. دیگر زبان انسان قاصر است از اینکه بخواهد مبلغ فداکاری اینها را بیان کند؛ چه تعدادی از اینها که خودشان مبتلا شدند و تعدادی جان باختند در راه خدمت به مردم! اینها خیلی باارزش است، خیلی مهم است. لکن فقط مجموعه‌ی درمانی نیستند؛ مجموعه‌های گوناگونی که در این زمینه تصمیم‌گیری میکنند و آنهایی که اجرا میکنند، آنهایی که از اینها پشتیبانی میکنند [هم هستند]. عدّه‌ی زیادی از جوانهای ما در آن ماه‌های اوّل وارد میدان شدند، خدمت کردند، پشتیبانی کردند، به اینها کمک کردند، بعد هم آحاد مردم. من وقتی میبینم در تلویزیون نشان میدهد که بعضی‌ها عبور میکنند و همین چیز ساده، همین ماسک را نمیزنند، من از آن پرستار واقعاً خجالت میکشم که آنها آن جور دارند فداکاری میکنند -آن پزشک، آن پرستار- آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان، حاضر نیست یک ماسک بزند اینها باید انجام بگیرد. این عرضِ اوّلِ ما است. من خواهش میکنم همه‌ی کسانی که در این زمینه مؤثّرند، چه مسئولین اجرائی کشور، چه آحادی که میتوانند خدمتگزاری کنند، چه آحاد مردم، همه در این زمینه فعّالیّت کنند تا بتوانیم در ظرف مدّت کوتاهی این زنجیره‌ی سرایت را قطع کنیم و کشور را به ساحل نجات برسانیم. ما اوّلِ کار جزو بهترین کشورها و موفّق‌ترین کشورها بودیم؛ امروز آن جور نیست. حالا امروز هم باز از خیلی از کشورها جلوتریم، بهتریم، لکن آن مقداری که اوّل بود امروز نیست و انسان غصّه‌دار میشود. این یک نکته.  نکته‌ی دوّم این است که در این قضایای کرونا خب به طبقات ضعیف، بلکه طبقات متوسّط واقعاً ضربه خورد از لحاظ زندگی و معیشت و مانند اینها. آن کاری که در آستانه‌ی ماه رمضان شروع شد، آن خدمت مؤمنانه‌ای که همه در آن شرکت کردند، خیلی کار باارزشی بود، توانست غمهای خانواده‌هایی را کم کند. من امروز هم معتقدم که این نهضت تعاون و احسان را مجدّداً مردم عزیز ما شروع کنند. البتّه قطع نشده، لکن لازم است یک مقداری رشد پیدا کند، یک مقداری توسعه پیدا کند و بار دیگر فضای کشور را طراوت بدهید، کودکانی را شاد کنید، خانواده‌هایی را برخوردار کنید، پدرمادرهایی را از دغدغه‌ی معاش فرزندانشان نجات بدهید؛ این کاری است که مردم میتوانند بکنند. حالا کیفیّتش چگونه باشد، چه جوری مدیریّت بشود، اینها قابل مدیریّت متمرکز نیست؛ اینها کارهایی است که در سطح عامّه‌ی مردم، در سطح کشور [انجام میگیرد]؛ خب بحمدالله کشور بزرگ است، مردم هم زیادند، در این سطح گسترده است؛ هر کسی هر مقداری که میتواند، هر جوری که میتواند، به این کار کمک کند. این را هم نگویند که حالا مثلاً به فلان خانواده از دو طریق یا سه طریق فرض کنید که یک چیزی رسید؛ خب برسد؛ بهتر. اگر چنانچه بتوانند با نظم و ترتیبی انجام بدهند که منظّم و مرتّب باشد، البتّه بهتر است، اگر هم نشد، اشکالی ندارد؛ بفرض حالا به یک خانواده از دو جا یا از سه جا [کمک بشود]. ایراد نگیرند که با این وضعی که هست، ممکن است به بعضی‌ها مثلاً دو برابر برسد؛ خب برسد. فقط سعی بشود کسی از قلم نیفتد؛ فقط همین. مراقبت بشود که کسی از قلم نیفتد و مردم بتوانند ان‌شاءالله برخوردار بشوند. این، کشور را طراوت میدهد، به کارها برکت میدهد، لطف و فضل الهی را متوجّه شما میکند.  یکی از چیزهایی هم که من مایلم تأکید کنم -این آخرین عرض بنده است- مسئله‌ی توسّل و دعا است. ما از اوّل هم عرض کردیم که در این قضیّه، توسّل عمومی خیلی چیز مهمّی است. و مخصوص این دعای هفتم صحیفه‌ی سجّادیّه که خب عدّه‌ی زیادی خواندند و عمل کردند نیست؛ دعاهای مختلف. دعا کنید، از خدا بخواهید، تضرّع کنید و طلب کنید از خدای متعال. بخصوص جوانها، بخصوص دلهای پاک و صاف که مثل آب زلال، بعضی از دلها روشنند؛ دعای اینها میتواند کاملاً مستجاب بکند؛ «دعای نیم‌شبی رفع صد بلا بکند» ان‌شاءالله. امیدواریم خداوند همه‌ی شما را موفّق بدارد و خداوند روح مطهّر امام و ارواح طیّبه‌ی شهدا را از ما راضی کند.
2,160
1399/04/07
بیانات در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوه قضائیه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45974
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  پیشاپیش تبریک عرض میکنم ولادت حضرت ابی‌الحسن الرّضا (سلام‌ الله علیه و صلوات الله علیه و علی آبائه و ابنائه المعصومین المطهّرین) را و همچنین به مجموعه‌ی کارکنان و زحمت‌کشان قوّه‌ی قضائیّه هم، هفته‌ی قوّه‌ی قضائیّه را تبریک عرض میکنم. و تشکّر میکنم از بیانات جامع و مفید جناب آقای رئیسی -ریاست محترم قوّه‌ی قضائیّه- که بسیاری از مطالب لازم را که بایستی ما بشنویم و مردم بشنوند و آحاد قوّه‌ی قضائیّه بشنوند، در بیانات امروزشان گنجاندند و بیان کردند؛ من هم به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد.  درود و رحمت پروردگار را درخواست میکنیم برای شهدای هفتم تیر -که حادثه‌ی مهمّی در تاریخ کشور و تاریخ انقلاب بود- و شهدای قوّه‌ی قضائیّه، بخصوص شهید مظلوم مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی و شهید قدّوسی و شهید لاجوردی و شهدای متعدّد و بزرگواری که قوّه‌ی قضائیّه در دوران انقلاب و در طول خدمت چهل‌‌‌‌‌ساله‌ی خود تقدیم کرده.  ما درباره‌ی اهمّیّت و شأن قوّه‌ی قضائیّه خیلی حرف زده‌ایم و تکالیف و وظایف را در طول سالهای متمادی، گفته‌ایم، دوستان گفته‌اند، مسئولان قوّه گفته‌اند و آن مطالب را نمیخواهیم تکرار بکنیم. من امروز چند جمله، چند نکته در باب تحوّل قضائی، و تحوّل در دستگاه قضا عرض میکنم که خب صحبت جناب آقای رئیسی هم عمدتاً در مورد تحوّل بود، که مسئله‌ی بسیار مهم و اساسی‌ای است. چند نکته هم در باب مبارزه‌ی با فساد، که امروز در قوّه‌ی قضائیّه به صورت نمایانی خودش را دارد نشان میدهد، عرض خواهم کرد.  در مورد تحوّل، اوّلاً من شنیدم -ظاهراً در گزارش قوّه‌ی قضائیّه هم بود- که سند تحوّلی که در سال قبل، رئیس محترم قوّه تهیّه کرده بودند و ارائه و ابلاغ کردند، ویرایشِ ارتقا‌یافته‌ای داده شده و آنچه امروز در دسترس قوّه‌ی قضائیّه و مورد اهتمام قوّه‌ی قضائیّه است، سندی است که از لحاظ سطح کار، از سند اوّلی بالاتر و پیشرفته‌تر است؛ این خبر بسیار خوبی است برای ما. آن طور که به من گزارش شد این سند را قوّه‌ی محترم قضائیّه با همکاری نخبگان متعدّدی از حوزه و دانشگاه تهیّه کرده، فراهم کرده که این سبْکِ کار هم، سبْک کاملاً درست و متین و منطقی‌ای است؛ و همچنین با استفاده‌ی از تجربیّات برگزیدگانِ درون قوّه و مجرّبین قوّه، ارتقای این سند فراهم شده. اگر این [سند] ابلاغ نشده، ابلاغ کنید، دنبال کنید و کارنامه‌ی اجرای برنامه‌های مترتّب بر این سند را هم در وقت خود و در زمان خود منتشر کنید که مردم بدانند که این سند و این برنامه‌ها تا چقدر پیش رفته؛ همین طور که امروز بیان کردید که مثلاً حدود هشتاد درصد در مجموع به طور متوسّط پیشرفت کرده، اگر این را با تفاصیل مردم بدانند، قطعاً در امیدواری به قوّه‌ی قضائیّه تأثیر دارد، که این خیلی مهم است.  البتّه تحوّل یک چیزی نیست که متوقّف بشود؛ تحوّل طبعاً در هر برهه‌ای از زمان با افکار جدید، با دریافتهای جدید و ابتکارات تازه مطرح میشود و ان‌شاءالله حرکت تحوّلی همین طور ادامه پیدا خواهد کرد. البتّه قبلاً هم ما این را عرض کرده‌ایم، حالا هم تأکید میکنیم که تحوّل باید بر مبنای اصول و مبانی فکری اسلامی و دینی باشد؛ وَالّا اگر چنانچه تحوّل مبتنی بر یک مبنایی نباشد، تحوّل نیست، تذبذب(۲) و هرج و مرج است. تحوّل، در چهارچوب و قالب یک مبانی متقن و محکمی که از اسلام و از قرآن و مبانی دینی گرفته شده به وجود خواهد آمد. مدیریّت هم در تحوّل لازم است، که مدیریّتش با رئیس محترم قوّه‌ی قضائیّه است.  یک نکته‌ی دیگر این است که تحوّل کار بسیار دشواری است. گفتنِ به زبان آسان است که تحوّل ایجاد کنید؛ لکن تحوّل در عمل خیلی کار مشکلی است؛ علّت هم این است که مقاومتهایی در مقابل تحوّل هست. بعضی مقاومتها از روی سوء نیّت نیست؛ بعضی‌ها حال و حوصله‌ی تغییرات بنیانی را ندارند، بعضی‌ها توانش را ندارند، بعضی‌ هم ممکن است از وضع موجود منتفع باشند و نخواهند این وضع، تغییر پیدا بکند؛ البتّه در بیرون دستگاه قضائی هم شبکه‌ی در‌هم‌تنیده‌ی مجرم و مفسد و مانند اینها هم هست که اینها هم قهراً مخالفند؛ پشت سر همه‌ی اینها هم نگاه دستگاه‌های دشمن و معاند با نظام جمهوری اسلامی است که اصلاً‌ هر حرکت اصلاحی در هر جای جامعه‌ی اسلامی اتّفاق بیفتد، اینها ناراحت میشوند، مقابله میکنند، جوسازی میکنند. اینها مخالفینند؛ مخالفین هم آرام نمی‌نشینند. شما با قوّت، با روحیه، با شجاعت وارد میدان تحوّل میشوید، آنها هم آرام نمی‌نشینند، آنها هم شروع میکنند به مقابله کردن. جوسازی میکنند؛ گاهی اوقات جوسازی‌های رسانه‌ای است، جوسازی‌های پیگیر است، در افکار عمومی مردم وسوسه ایجاد میکنند که واقعاً یکی از مواردِ «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس»(۳) اینجا است. یکی از کارهایی که میتوانند بکنند این است که عزم راسخ سردمداران تحوّل را متزلزل کنند؛ دائماً مشاورتهای گوناگون که «این کار مصلحت نیست»، نگذارند این کار انجام [بشود]. بنابر‌این، مقاومت در مقابل تحوّل، از [جانب] این جناحهای مختلفی که اشاره کردیم فراوان خواهد بود.  راه [مقابله‌ی با اینها] توکّل به خدا است؛ توکّل کنید به خدا. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛(۴) خدای متعال خودش کفایت خواهد کرد، خودش کمک خواهد کرد. راه را درست انتخاب کنید، هدف را درست انتخاب کنید و بعد «فَلِذٰلِکَ فَ‌ادعُ وَ استَقِم کَماِّ اُمِرت»؛(۵) با استقامت جلو بروید؛ راهش این است. در مقابل کارشکنی،‌ در مقابل وسوسه، در مقابل اذیّت کردن و جوسازی کردن و مانند اینها، تنها راه مهم و مؤثّری که وجود دارد عدم انفعال و ادامه‌ی راه و استقامت است؛ این توصیه‌ی بنده است. این هم یک نکته.  یکی از موضوعات مهم در زمینه‌ی تحوّل این است که شما همه‌ی وظایف قوّه‌ی قضائیّه را -که خب وظایف زیادی است؛ در قانون اساسی ذیل پنج شماره وظایف قوّه‌ِی قضائیّه بیان شده که البتّه بیش از پنج اصل است، چون در بعضی از این بندها چند موضوع کنار هم قرار گرفته- باید به صورت متوازن مورد توجّه قرار بدهید و پیش بروید که خوشبختانه میبینم در گزارش جناب آقای رئیسی بود؛ [مثلاً] مسئله‌ی احیای حقوق عامّه که جزو این وظایف است، یا پیشگیری از وقوع جرم که جزو این وظایف مهم است، ایشان به اینها توجّه کردند و اینها وجود دارد. من میخواهم بگویم پیگیری متوازن همه‌ِی وظایف، یکی از مسائلی است که باید مورد توجّه باشد؛ یعنی ما وقتی که به یکی از این وظایف سرگرم شدیم، مشغول شدیم، از بقیّه‌ِی وظایف غافل نمانیم و آنها روی زمین نماند. حالا مثلاً فرض کنید که احیای حقوق عامّه از جمله‌ی این وظایف است که خیلی هم مهم است. احیای حقوق عامّه بسیار چیز مهمّی است؛ یا نظارت بر حُسن اجرای قوانین که این در قانون اساسی، جزو وظایف قوّه‌ی قضائیّه است؛ یا پیشگیری از وقوع جرم یا اصلاح مجرمین؛ اینها همه جزو وظایفی است که در قانون اساسی ذکر شده و هر کدام یک فصل مُشبع(۶) و مهمّی دارد.  احیای حقوق عامّه عمدتاً کار دادستانی‌ها است که البتّه در این برهه‌ی اخیر خوشبختانه مشاهده شد. حالا هم که جناب آقای رئیسی گفتند که ما منتظر دادخواست نمیشویم، وارد میشویم؛ بله، همین‌ جور است، یعنی خود دادستانی‌ها در مواقع متعدّدی، وقتی که احساس میکنند در یک موردی حقوق عامّه دارد تضییع میشود اینجا بایستی وارد میدان بشوند و وارد کار بشوند که [مواردی] دیده شد. در همین قضایای سیل اوایل سال ۹۸، یک مواردی را دادستان‌ها وارد شدند؛ در جاهای دیگر هم وارد شدند؛ در این اواخر هم مواردی مشاهده شد؛ این بسیار درست است.  یا مثلاً پیشگیری بسیار مهم است. در مورد پیشگیری آنچه حائز اهمّیّت است این است که ما بسترهای وقوع جرم و تولید جرم را درست بشناسیم. اگر این بسترها شناخته شدند، دانسته شدند -که من حالا بعد یک نکته‌ای را هم در این زمینه عرض خواهم کرد- آن وقت شما راحت با آشنایی، با بصیرت میتوانید با وقوع جرم مقابله کنید که اصلاً جرم واقع نشود. ما اگر توانستیم پیشگیری را به معنای واقعی کلمه راه بیندازیم هزینه‌ی مقابله‌ی با جرم بشدّت کاهش خواهد یافت. وقتی که بتوانیم پیشگیری را راه بیندازیم اصلاً از لحاظ مواجهه‌ی با جرم و مجرم هزینه‌ِی کشور و هزینه‌ی قوّه‌ی قضائیّه بشدّت کاهش پیدا میکند؛ البتّه این محتاج همراهی همه‌ی قوا است، بخصوص قوّه‌ِی مجریّه باید در این زمینه با قوّه‌ی قضائیّه همراهی کند.  پس بنابراین این هم یک نکته که به همه‌ی این موارد و این وظایف به صورت متوازن توجّه بشود و همه‌ِی اینها ان‌شاءالله مورد توجّهِ تحوّلی قرار بگیرند.  آن نکته‌ای که عرض کردم که مرتبط با این قضیّه است -که این هم یک نکته‌ی مهمی است- [این است که] قوّه‌ی قضائیّه نیاز دارد به بهره‌گیری از دانشها و دانشمندهایی که کارشان فقط دانش قضائی نیست. حالا مثلاً در همین زمینه‌ِی پیشگیری از جرم؛ خب زمینه‌های جرم بعضاً روانشناختی است، بعضاً اقتصادی است، این را کسی که صرفاً دانش قضائی دارد مشکل بتواند بشناسد تا بتواند حل کند؛ در این [مورد] شما طبعاً احتیاج دارید به افرادی که در زمینه‌ی روانشناسی جمعی، روانشناسی فردی دارای دانش باشند، [دارای] آگاهی باشند یا در زمینه‌ی مسائل اقتصادی درست بدانند که چه چیزی بستر وقوع چه حادثه‌ای و چه مشکلی یا چه راه‌حلّی است؛ اگر چنانچه از نخبگان حوزه و دانشگاه در دانشهای دیگر استفاده نشود، طبعاً قوّه‌ی قضائیّه نخواهد توانست کار را آن‌چنان ‌که باید و شاید دنبال کند. یا همین احیای حقوق عامّه که گفته شد؛ خب تعریف حقوق عامّه چیز آسانی نیست، خود این محلّ اختلاف است که حقوق عامّه چیست؛ این را طبعاً کسانی که تخصّص در این بخش از حقوق دارند، میتوانند برای شما تبیین کنند و روشن کنند. البتّه من شنیدم که در جهت ابهام‌زدایی از مفهوم حقوق عامّه، دادستان محترم کل(۷) کارهایی کرده‌اند و مصادیق روشنی را از حقوق عامّه مدوّن کرده‌اند و مشخّص کرده‌اند که اینها به عنوان حقوق عامّه است؛ از جمله مثلاً مسئله‌ی محیط زیست را یا واگذاری بدون دقّت واحدهای تولیدی را، همین کاری که حالا رئیس محترم قوّه دنبال میکنند و بسیار هم کار درست و به‌جایی است که گاهی اوقات میشود که این کار، بظاهر کار فردی است امّا در واقع یک کار جمعی و مربوط به حقوق عامّه است؛ مثلاً واگذاری بنگاه‌های تولیدی با عدم دقّت به آدمهایی که یا ناصالحند، ناشایستند یا اینکه ناتوانند؛ خب این منجر خواهد شد به اینکه ناگهان یک ضربه‌ی اساسی به کلّ تولید در کشور بخورد، این دیگر مربوط به یک نفر و دو نفر نیست، این حقوق عامّه است. بنابراین رسیدگی به این قضیّه یک امر مهم و لازمی است و به نظر من قوّه‌ی قضائیّه از دانشها و دانشمندهای بخشهای مختلف هم در باب تحوّل باید استفاده کند.  یک نکته‌ی دیگری که این را هم خوب است عرض بکنم، این است که حرکت تحوّلی در قوّه‌ی قضائیّه نمیتواند صرفاً متکّی باشد به یک مجموعه‌ی در رأس قوّه -حالا ریاست محترم قوّه خب معلوم است که به معنای واقعی کلمه دنبال تحوّل است- یا عناصر برجسته و صاحبان مناصب بالا؛ [بلکه] باید در کلّ بدنه‌ی قوّه‌ی قضائیّه اعتقاد به تحوّل وجود داشته باشد. خب حالا خوشبختانه ایشان در این گزارشی که اکنون دادند، اشاره میکنند به اینکه این معنا در قوّه‌ی قضائیّه وجود دارد، مایه‌ی خرسندی است، من روی این تأکید میکنم؛ یعنی کاری بشود که مجموعه‌ی قوّه و عناصر گوناگون در قوّه، و بدنه‌ی قوّه معتقد بشوند به اینکه باید به معنای [واقعی] کلمه تحوّل پیشرفت‌گونه به سمت تحقّق اهداف عالی قوّه‌ی قضائیّه انجام بگیرد.  یک نکته هم مسئله‌ی مردمی بودن است که بنده قبلاً هم این را مکرّر گفته‌ام، حالا هم در گزارش جناب آقای رئیسی مسئله‌ی مردمی بودن بود؛ خب، مردمی بودن شقوقی دارد، مصادیقی دارد؛ یک جنبه‌ی مردمی بودن این است که قوّه‌ی قضائیّه خودش را دارای شأن و روحیه‌ی خدمتگزاری به مردم بداند؛ نگاه، از بالا نباشد؛ گاهی نگاه‌های ما به مردم ممکن است [جوری باشد] کأنّه از بالا نگاه میکنیم به مردم؛ نخیر، ما جزو مردمیم، بین مردمیم، خیلی از این مردم از ما بالاتر هم هستند و بنابراین اینکه کسی از موضع بالا به آحاد مردم نگاه کند غلط است؛ بنابراین روحیه‌ی خدمتگزاری [مهم است]. ما باید خودمان را خدمتگزار مردم بدانیم؛ هر کدام ما در هر جایی که هستیم. این یکی از جنبه‌های مردمی بودن است. یک جنبه‌ی دیگر این است که ما کاری کنیم که دسترسی مردم به قوّه‌ی قضائیّه آسان بشود. یکی از کارهای مهم این است که مردم براحتی بتوانند به مراکز مورد نیازشان در قوّه‌ی قضائیّه دسترسی داشته باشند.  یکی دیگر از مسائل مهم این است که مردم، اطّلاعات قضائی پیدا کنند؛ گاهی اوقات کسانی، یک گرفتاری‌ای دارند که اگر چنانچه مثلاً به فلان نقطه‌ی قوّه‌ی قضائیّه مراجعه کنند، این حل خواهد شد؛ [امّا]نمیدانند، مطّلع نیستند و این گرفتاری روی آنها فشار می‌آورد، زندگی‌شان را زیر فشار قرار میدهد و گاهی مشکلات فراوانی درست میکند. بنابراین [باید] اطّلاعات قضائی، آگاهی‌های قضائی مردم هم بالا برود.  یکی هم به معنای حضور در بین مردم است که خب الحمدلله من میبینم مسئولین قوّه‌ی قضائیّه -خود جناب آقای رئیسی و بعضی دیگر- راحت بین مردم حضور پیدا میکنند؛ این خیلی خوب است؛ یعنی با مردم مواجه بشوید، در بین مردم حضور پیدا کنید؛ این هم یک نقطه است. بنابراین اینها جهات مختلف و مصادیق مختلف مردمی بودن است.  یک مصداق  دیگری که این را من یک نکته‌ی جداگانه‌ای قرار داده‌ام و این هم خوشبختانه امروز در بیانات آقای رئیسی بود، این است که مردم به قوّه‌ی قضائیّه کمک کنند. حالا شما دارید با فساد مبارزه میکند، خیلی خب، یکی از عواملی که میتواند شما را در این راه کمک کند گزارشهای مردمی است؛ وقتی مردم به شما گزارش دادند در زمینه‌ی مسائل مربوط به فساد، شما میتوانید از آن استفاده کنید و بهره ببرید که البتّه بعد راجع به این توضیح خواهم داد؛ این نکته‌ای است که مربوط به آن بخش بعدی ما است که مربوط به مسائل فساد است.  یک نکته‌ی دیگری هم در مورد تحوّل عرض کنیم که این نکته‌ی آخر است و آن، فعّالیّت رسانه‌ای و هنری در باب کار قضائی و تحرّکات قضائی است. ببینید، دشمنانِ حرکت عمومی نظام جمهوری اسلامی از همه‌ی راه‌های ممکن برای دشمنی استفاده میکنند و به هر نقطه‌ای از نقاط نظام جمهوری اسلامی که بتوانند، از همین طرق مختلف ضربه میزنند که از جمله‌ی [آنها] مسائل قضائی است. حالا خارجی‌ها را کار ندارم، [امّا] متأسّفانه در داخل هم حتّی با غفلت بعضی از مسئولینِ مربوط به این مسائل کارهایی میکنند، فیلم‌هایی میسازند که اساس و مبانی قضائی جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد و متأسّفانه این فیلم‌ها در بازبینی‌های این نشست‌های عمومی هنری و مانند اینها مورد توجّه قرار نمیگیرد و اینها اکران هم میشود، روی پرده هم می‌آید و پخش هم میشود؛ این خیلی چیز بدی است. قوّه‌ی قضائیّه باید به این مسئله توجّه کند، صرفاً کار تبلیغاتی و رسانه‌ای این نیست که شما بیایید آمار بدهید؛ خب بله، سخنگوی محترم قوّه‌ی قضائیّه می‌آید توضیحاتی میدهد، آماری میدهد، خیلی هم خوب است، اینها لازم هم هست، امّا کافی نیست. این کافی نیست که ما بگوییم آقا ما این کارها را کرده‌ایم؛ نه، برای اینکه ذهن مردم به معنای واقعی کلمه متوجّه به این قضایا بشود، کار هنری لازم است، کار رسانه‌ای به معنای هنری لازم است؛ این را جزو کارهای اساسی باید به حساب آورد.  شما ببینید غربی‌ها در این زمینه چه میکنند؛ خب دادگاه‌های غرب در سینما و فیلم‌هایشان -حالا آن مقداری که بنده دیدم، در فیلم‌هایی که یا آمریکایی‌ها درست میکنند، فیلم‌های هالیوودی، یا اروپایی‌ها درست میکنند- یک نقطه‌ی عدالت خشکِ محضِ این جوری است. اصلاً هیچ تعرّضی، تجاوزی به متّهم ندارند و تا یقین نکنند، حکم صادر [نمیکنند]؛ دادگاه در فیلم‌ها این جوری است، [امّا] بیرون را شما نگاه کنید، الان وضع آمریکا را مشاهده کنید، ببینید چه کار میکنند. هزاران نفر را به صِرف حضور در خیابان میبرند زندان. این آقای رئیس‌جمهور محترم آمریکا(۸) هزاران کودک را از پدر مادرهایشان جدا کرد، در قفس انداخت؛ یعنی روال کارشان این جوری است. میگوید که اگر چنانچه فلان کار را بکنید، دَه سال باید بروید زندان؛ خب این قانون نمیخواهد؟ لازم نیست که مثلاً کسی [طبق قانون عمل کند]؟ میگوید: «من میگویم باید این قدر حکم داده بشود»؛ یعنی قضاوتهایشان این جوری است، دادگاه‌هایشان این جوری است امّا در مقام تبلیغات که شما نگاه میکنید، یک چیز شسته و رُفته و زینت‌کرده‌ و آرایش‌کرده‌ای است که نشان میدهند. خب من البتّه طرف‌دار این نیستم که ما بر خلاف واقع، چیزی را آرایش بدهیم؛ نخیر، امّا همان واقع قضیّه را، آن کاری را که شما دارید انجام میدهید، مشخّص کنید، بیان کنید که متأسّفانه عکسش وجود دارد؛ یعنی گاهی اوقات در کشور ما فیلم‌هایی در مورد مسائل قضائی و آنچه مربوط به مسائل قضائی است ساخته میشود که درست عکس واقعیّت است، یعنی ضدّ واقعیّت است که من دیگر حالا اسم نمی‌آورم. اینها راجع‌ به مسائل تحوّل.  در مورد مسئله‌ی فساد هم چند نکته را عرض میکنیم؛ خب الحمدلله توجّه به قضیّه‌ی فساد در قوّه‌ی قضائیّه اوج گرفته. البتّه قبل از این دوره شروع شده بود ولیکن حالا بحمدالله در اوج است و مورد توجّه است؛ و مردم هم که نگاه میکنند می‌بینند شما برخورد با مفسد میکنید، ملاحظه نمیکنید و قاطع وارد میدان میشوید، واقعاً خوشحال میشوند، امیدوار میشوند؛ چون فساد و مفسد یک ضربه‌ی بزرگی به زندگی مردم و به روحیه‌ی مردم و به ایمان و اعتقاد مردم است. حقیقتاً و انصافاً فساد مالی ــ به همراه فسادهای دیگر که حالا آنچه فعلاً در دستور کار قوّه‌ی قضائیّه است، فسادهای مالی و اقتصادی است ــ گرفتاری بزرگی است، یک ویروس خطرناکی است مثل همین ویروس کرونا؛ و مثل ویروس کرونا واگیردار هم هست؛ بشدّت واگیردار و مسری است؛ یعنی فساد در یک جا، سریع و شدید به جاهای مختلف سرایت میکند. یک مفسد فقط خودش مفسد باقی نمیماند، دیگران را هم به دلایل مختلفی به فساد سوق میدهد؛ و اتّفاقاً در ویروس کرونا که دست آلوده و ناپاک مایه‌ی انتقال ویروس است، در فساد هم دستهای آلوده و ناپاک موجب میشوند که فساد منتقل بشود و دست‌‌به‌دست بشود؛ منتها خب در ویروس کرونا این دست را اگر صابون زدیم و شستیم، مسئله تمام میشود [امّا] آنجا دیگر آن دست با صابون زدن و شستن تمام نمیشود، جز قطع شدن چاره‌ای ندارد. بنابراین مسئله،‌ مسئله‌ی بسیار مهمّی است.  مأموریّت قوّه‌ی قضائیّه مبارزه‌ی با فساد در کلّ جامعه است که این معلوم است؛ یعنی مسلّماً در کلّ جامعه شما میخواهید با فساد مبارزه کنید، لکن در درجه‌ی اوّل، مبارزه‌ی با فساد در داخل خود قوّه است که من این را بارها مکرّر در دیدارهای تقریباً همه‌ساله‌ی با عزیزان قوّه‌ی قضائیّه تأکید کرده‌ام و اصرار بر این ورزیده‌ام. اگر چنانچه فسادی در داخل قوّه‌ی قضائیّه به وجود بیاید، ضررش بسیار بیشتر از فساد بیرون قوّه‌ی قضائیّه است؛ مثل همان «وای به روزی که بگندد نمک»(۹) است؛ یعنی این‌ جوری نیست که بتوانیم مثل بقیّه‌ی فسادها با آن برخورد کنیم؛ نه، ضربه و سنگینیِ این خیلی زیاد است و حقیقتاً برخورد جدّی و کارشناسی لازم دارد. بنابراین در درجه‌ی اوّل، نگاه باید به فساد درون قوّه‌ باشد. البتّه اینکه میگوییم درجه‌ی اوّل، معنایش این نیست که این را تمام کنیم، بعد بپردازیم به بقیّه‌ی بخشها؛ نه، به صورت متوازن همان ‌طور که قبلاً گفته شد، همه‌ی اینها بایستی پیش برود.  نکته‌ی بعد این است که در زمینه‌ی فساد هم، به بسترهای فسادخیز توجّه بشود؛ و این احتیاج دارد به نگاه کارشناسی؛ همان ‌طور که قبلاً اشاره کردند. یعنی بایستی با نگاه کارشناسی، زمینه‌ِی بُروز فساد را و تولید فساد را شناسایی کرد، شناخت و با همان نگاه کارشناسی، به جنگ فساد رفت و برای ریشه‌کنی فساد تلاش کرد و کار کرد. و ملاک قوّه‌ی قضائیّه هم در مبارزه‌ِی با فساد، حق و عدل و قانون است. یعنی هیچ ملاحظه‌ی دیگری را نبایست کرد؛ ملاحظه‌ی حق را باید کرد، ملاحظه‌ی عدالت را باید کرد. و اگر چنانچه در یک موردی مبارزه‌ِی با فساد، منطبق با حق و عدل و قانون است بی‌ملاحظه بایستی حرکت کرد.  البتّه من که اصرارم بر عدم اغماض است، از آن طرف هم اصرارم بر عدم تعدّی است؛ یعنی فقط بر عدم اغماض تکیه نمیکنیم، بر عدم تعدّی هم تکیه میکنیم. خدای نکرده اگر چنانچه کسی که مجرم نیست و مفسد نیست و فاسد نیست، به عنوان مفسد و فاسد شناخته بشود و معرّفی بشود و با او رفتار بشود، این ظلم بسیار بزرگی است؛ یا اگر چنانچه بیش از آن مقداری که مستحقّ مجازات و مستحقّ ملامت است، مجازات و ملامت بشود این هم کاملاً درست نیست؛ یعنی وجود فساد و مفسد، خیلی خطرناک است امّا تعدّی به بی‌گناه به معنای واقعی کلمه از این خطرناک‌تر است؛ این را من تأ‌کید میکنم.  عزیزان و مسئولان قوّه‌ی قضائیّه مراقب باشند -چه آنهایی که در دادسراها مشغول کار هستند، چه آنهایی که در دادگاه‌ها مشغول کار هستند- که بر طبق حق و عدل رفتار کنند. یعنی اگر یک جایی حق و عدل اقتضا میکند شدّت عمل را، بدون ملاحظه اقدام کنند. آنجایی هم که حق و عدل عدم شدّت عمل را اقتضا میکند، جَو‌گیر نشوند که حالا چون جَو این را میگوید، ما مثلاً چنین بکنیم؛ این، هم به عزیزان قوّه‌ی قضائیّه [برمیگردد]، هم به کسانی که بیرونند. تماشاچیان دادگاه‌های شما هم در این زمینه اظهار نظر [میکنند]؛ بخصوص حالا که فضای مجازی یک چیز خیلی رایجی است و خیلی‌ها(۱۰) اظهار نظر میکنند، قضاوت میکنند در فضای مجازی؛ و با بیانهای خودشان، با نوشته‌های خودشان، در واقع در موضع یک قاضی قرار میگیرند و رأی میدهند و بر اساس این رأی عمل میکنند؛ گاهی دشنام میدهند، گاهی تهمت میزنند و کارهایی مانند اینها میکنند؛ همه مراقب باشند، یعنی آنهایی هم که در بیرون قوّه‌ی قضائیّه هستند مراقب باشند که مبارزه‌ی با فساد منتهی نشود به تعدّیِ به کسانی.  من البتّه اینجا این را هم عرض بکنم که در این برهه‌‌ی اخیر، در همین دادگاه اخیری که در قوّه‌ی قضائیّه مطرح است، به بعضی از بزرگانِ پاک‌دستِ قبلی قوّه‌ی قضائیّه اهانت شد و به آنها ظلم شد؛ یعنی واقعاً جفا شد به آنها که نبایستی این کار میشد و نباید بشود. البتّه خطاب من به افراد مؤمن، جوانهای مؤمن است، وَالّا آن کسی که معاند است با او نمیشود کاری‌ کرد. بعضی‌ها هستند که فرض کنید انتقام مواضع محکم انقلابی فلان شخصیّت را وقتی که در آن مقام نیست میخواهند از او بگیرند؛ با آنها من کاری ندارم، خطاب من به مردم مؤمن و مردم متدیّن و جوانهای خوبی است که میخواهند بر طبق حق رفتار بکنند؛ مراقب باشند تعدّی نکنند، جفا نکنند، ظلم نکنند. همین حرکت مبارزه‌ی با فساد که الان بحمدالله به این خوبی در قوّه‌ی قضائیّه خودش را دارد نشان میدهد خب در زمان جناب آقای آملی(۱۱) شروع شد؛ یعنی ایشان شروع‌کننده‌ِی این حرکت بودند؛ هم در داخل قوّه‌ی قضائیّه و هم در بیرون قوّه‌ی قضائیّه؛ اینها نبایستی از نظر دور باشد.  یک نکته‌ی دیگر در مورد این مسئله‌ِی قوّه‌ی قضائیّه و این مبارزه‌ِی با فساد [این است که] یکی از کارهای خوب قوّه‌ی قضائیّه حمایت از تولید و جلوگیری از تعطیلی این واحدها است. اینکه حالا جناب آقای رئیسی در گزارششان گفتند «هزار واحد تولیدی»، این خیلی مسئله‌ی مهمّی است، این خیلی کار مهمّی است. واقعاً هر بخشی از نظام جمهوری اسلامی که میتواند کمکی به حرکت اقتصادی جامعه بکند، وظیفه‌اش را انجام بدهد. مردم از لحاظ معیشت دچار سختی‌اند، یعنی معیشت مردم سخت است؛ هر کسی میتواند به مسئله‌ی اقتصاد کمک کند، بایستی کمک کند و یکی از کمکهای قوّه‌ی قضائیّه هم همین است که جلوگیری کند از تعطیلی واحدهای تولیدی. اخیراً جناب آقای رئیسی ابلاغ کردند که بانک‌هایی که حالا مثلاً بعضی از بنگاه‌های تولیدی را مصادره کرده‌اند یا به عنوان گرو نگه داشته‌اند، حق ندارند اینها را تعطیل کنند؛ بسیار درست است این حرف؛ این کار کاملاً درست است؛ و این قابل تعمیم است؛ یعنی میتوانید به موارد دیگر هم این را تعمیم بدهید. مثلاً فرض کنید که بخش خصوصی از دولت کارخانه‌ای را میخرد، بعد آن کارخانه را معطّل میکند، معوّق میکند، کارگرش را بیرون میکند، ماشین‌آلاتش را حراج میکند، زمینش را هم مثلاً یک ساختمان ۲۰ طبقه یا ۲۵ طبقه میسازد! خب اینها ضربه‌ی به اقتصاد کشور است؛ اینها را میتوانید به معنای واقعی دنبال کنید که ارتباط با معیشت مردم دارد.  یک نکته‌ی دیگر تشکیل دادگاه‌های تجاری است که من قبلاً هم این را برای رفع اختلافات اقتصادی گفته‌ام.(۱۲) یکی از کارهای لازم در مبارزه‌ی با فساد که قبلاً اشاره کردم و گفتم برمیگردم به این، همین نظارتهای مردمی است. خب برای نظارتهای مردمی و گزارشهای مردمی زیرساخت حقوقی در داخل قوّه لازم است؛ یعنی شما باید جایگاه این را در داخل قوّه مشخّص کنید که این گزارشها کجا برود، چه جوری بررسی بشود و صحّت و سُقم این گزارشها شناخته بشود، چگونه دنبال بشود، امنیّت آن گزارشگر هم چگونه محفوظ بماند؛ یکی از مسائل مهم این است. آمر به معروف و ناهی از منکر که از جمله‌ی آنها، همین گزارشگری است که می‌آید راجع به وجود فساد در فلان نقطه، در فلان معامله، در فلان اداره به شما گزارش میدهد، بایستی امنیّتش ــ هم امنیّت مادّی‌اش، هم امنیّت معنوی‌اش ــ حفظ بشود و مورد تعرّض قرار نگیرد. گاهی اوقات میشود مثلاً یک جوان مؤمن حزب‌اللهی متدیّنی از روی احساس وظیفه می‌آید یک گزارشی به شما میدهد، منتها چون قانون‌دان نیست، یک اشتباهی اینجا میکند؛ مثلاً یک اسمی را که نبایستی تصریح میکرد در فلان‌ جا، این را تصریح میکند، یک اشتباهی میکند در این زمینه؛ آن کسی که قانون‌دانِ قانون‌شکن است از همین اشتباهِ کوچکِ این [جوان] استفاده میکند و آن مَفسده‌ی بزرگ را پشت این پنهان میکند، این جوان محکوم میشود، او سالم درمیرود! این چیزها بایستی ملاحظه بشود. این احتیاج دارد به اینکه در داخل قوّه‌ی قضائیّه یک زیرساخت و زیربنای حقوقی‌ای به وجود بیاید که هم امنیّت گزارشگران مردمی را تأمین بکند، هم صحّت و سقم آنها را. ضمناً راه هم برای تهمت‌زنی باز نشود که حالا تا دیدند که یک دستگاهی هست که گزارشهای مردمی را گوش میکند و قبول میکند، هر کس با هر کسی مثلاً یک مختصر خرده‌حسابی دارد، فوراً او را متّهم بکند؛ نه، بایستی پیش‌بینی بشود و ملاحظه بشود که این [طور] هم نباشد. بالاخره آن کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است باید به قوّه‌ی قضائیّه دلگرم باشد، بداند که قوّه‌ی قضائیّه پشتیبان او است. این هم راجع به این [نکته].  من لازم میدانم از همه‌ی قضات و مدیران شریفی که در سراسر قوّه به کارهای دشوار مشغول هستند و وظایفشان را انجام میدهند -در زمینه‌ی تحوّل و وظایف گوناگون دیگر قوّه‌ی قضائیّه- تشکّر کنم. حالا جناب آقای رئیسی اشاره کردند که در دوره‌ی کرونا و مشکلات کم‌ارتباطی و مانند اینها، کار قوّه‌ی قضائیّه همچنان ادامه پیدا کرد و کارها پیشرفت کرد، و بعضی هم در زمینه‌ِی مسائل تحوّلی واقعاً کار میکنند؛ من از همه‌ی اینها تشکّر میکنم، از خانواده‌هایشان هم تشکّر میکنم؛ یعنی نیمی از زحمات آن کسانی که در یک دستگاهی دارند تلاش میکنند و کار میکنند و خدمت شبانه‌روزی میکنند، در واقع مربوط به همسرانشان و خانواده‌هایشان است و اجر الهی هم متوجّه آنها است، از همه‌ی آنها هم تشکّر میکنم.  من در آخر صحبتم یک اشاره‌ای هم بکنم به این مسئله‌ی کرونا. بعضی‌ها خیال میکنند قضیّه‌ی کرونا تمام شد، حل شد؛ نه، مسئله‌ی کرونا ادامه دارد. خوشبختانه، هم در درجه‌ی اوّل، دستگاه‌های درمانی و بهداشتی و بیمارستانی و مانند اینها که واقعاً در صف مقدّم، فداکاری کردند -که دیگر حالا این را عرض کرده‌ایم، باز هم اگر ده بار دیگر بگوییم، زیاد نیست، چون کارشان، کار واقعاً برجسته‌ای بود، هنوز هم مشغولند- بعد هم مجاهدین فی‌سبیل‌الله که به صورت داوطلبانه در میدان وارد شدند، از داخل بیمارستان و از داخل شهرها و تا قبرستان و همه جا افرادی وارد شدند و کار کردند و کمک کردند؛ مردم هم انصافاً خوب برخورد کردند، خوب پاسخ دادند که من در اوایل سال به مناسبت تعطیلی سیزده‌به‌در از طرف مردم، واقعاً تشکّر عمیق و صمیمانه از مردم کردم(۱۳) که تا این حد وارد شدند. خب نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که ما در دنیا به صورت یک کشور موفّق در برخورد با کرونا معرّفی شدیم. بعضی از رؤسای کشورها که با آقای رئیس‌جمهور(۱۴) -ایشان به من گفتند- صحبت میکردند، از ایشان سؤال کرده‌اند که شما چه کار کردید؟ یعنی این نشان‌دهنده‌ی این است که کار ما، توفیقات کشور ما در مسئله‌ی مبارزه‌ی با کرونا در دنیا منعکس شده که مسئولان کشورها از رئیس‌جمهور ما میپرسند شما چه کار کردید؛ این اوّل کار بود؛ حالا که نگاه میکنیم، می‌بینیم که کأنّه آن حرکت اوّلی، آن مجاهدت اوّلی سست شده از سوی بعضی از مردم و بعضی از مسئولین. من میبینم که مسئولین محترم در تلویزیون حضور پیدا میکنند، در حالی‌ که دُوروبَرشان هم آدم هست، ماسک هم نزده‌اند؛ خب حالا من هم الان ماسک ندارم امّا دُوروبَر من کسی نیست؛ اگر چنانچه دو نفر، سه نفر بیایند دُور و بَر من، بنده هم حتماً ماسک میزنم، کما اینکه میزنم در یک مواردی هم، و آدم میبیند این ماسک [زده نمیشود]؛ خب وقتی که شما که مسئول دولتی هستید، در یک اجتماع مردمی ماسک نمیزنید، این جوانی هم که در خیابان دارد راه میرود و حوصله‌ی ماسک ندارد، تشویق میشود که نزند؛ نتیجه چه میشود؟ نتیجه همین میشود که بعد از آنکه تلفات ما دورقمی شده بود و به حدود سی و چند نفر رسیده بود، حالا رسیده به صد و سی و چند نفر؛ این انسان را غصّه‌دار میکند. حدود یک ماه، یک ماه و نیم قبل، در آمارهایی که به ما دادند، از بعضی از استانها نام آوردند که در آنها هیچ تلفاتی نبوده، بنده واقعاً از ته دل خوشحال شدم، خدا را شکر کردم که الحمدلله این تعداد استانهایی هستند که در آنها هیچ تلفاتی وجود نداشته؛ حالا همین اخیراً، [یعنی] چند روز قبل از این گزارشی به من دادند، دیدم بعضی از همان استانهایی که آن روز در گزارش بود که هیچ تلفات نداشتند، تلفات متعدّدی در آنها گزارش کرده‌اند؛ انسان غصّه‌اش میشود، خب نباید این کار را بکنیم، باید ملاحظه کنیم، باید مراقبت بکنیم؛ هم مردم مراقبت کنند، هم مسئولین مراقبت کنند. خوشبختانه مجموعه‌های درمانی همچنان پای کار ایستاده‌اند، نگرانی‌ من از این است که اینها خسته بشوند؛ مجموعه‌های درمانی [تحمّل کرده‌اند]؛ خب تا کِی، چه قدر؟ بایستی ما کاری کنیم که بارِ روی دوش اینها، این قدر سنگین نباشد. خدای نکرده اگر چنانچه پرستار ما، پزشک ما و بقیّه‌ی عناصر مربوط به درمان و بیمارستان و مانند اینها از کار خسته بشوند، خُب واقعاً کارها لنگ خواهد ماند و وضع بدتر خواهد شد.  گفته میشود که مشکلات اقتصادی [ایجاد میشود]؛ بله، همین ‌جور است؛ بایستی وضعی را پیش‌بینی کرد که مشکلات اقتصادی از ناحیه‌ی کرونا، یا پیش نیاید، یا کمتر بشود و سبک بشود، لکن این را هم باید توجّه داشت که اگر خدای نکرده ما بی‌توجّهی کردیم و مجدّداً کرونا شیوع فراوانی پیدا کرد، خُب کار اقتصاد مشکل‌تر خواهد شد، بدتر خواهد شد، مشکلات بیشتر خواهد شد؛ و ما امروز احتیاج داریم به مراقبت از همه‌ی جهات. می‌بینید دشمنی‌ها را، می‌بینید آمریکای خبیث را، انگلیس خبیث را، دولتهای اروپایی را، می‌بینید کارهایی که اینها هر چه از دستشان بر بیاید علیه جمهوری اسلامی کوتاهی نمیکنند، و خدا را شکر که سرشان به سنگ میخورد و نمیتوانند مقاصد خودشان را عملی کنند و هر کار هم که میکنند که با این به قول خودشان «فشار حدّاکثری» ملّت ایران را به زانو در بیاورند، بحمدالله بازخوردش مشت ملّت ایران به سینه‌ی اینها و عقب زدن اینها است و موفّق نیستند؛ این در صورتی است که ما همه به وظایفمان ان‌شاءالله بتوانیم عمل بکنیم.  خیلی متشکّرم از جناب آقای رئیسی، رئیس محترم قوّه‌ی قضائیّه و همکارانشان در هیئت رئیسه، در مجموعه‌ها، معاونین، رؤسای دادگستری‌ها و بقیّه‌ی عناصر مسئول و محترم و آحاد قضّات شریف قوّه‌ی قضائیّه و کارکنان محترمشان؛ از همه‌‌ی آنها متشکّر هستم. ان‌شاءالله که خداوند همه‌ی شما را توفیق بدهد، همه‌ی شما را کمک کند و خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند از این تلاشهایی که شما میکنید و همچنین ارواح مطهّر شهدای عزیز را ان‌شاءالله با پیغمبر محشور کند. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته  
2,161
1399/03/14
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.    امروز مراسم بزرگداشت امام بزرگوارمان به شکلی متفاوت از شکل معمول این مراسم اجرا میشود. چگونگی برگزاری مراسم مهم نیست؛ اصل قضیّه و مهم، گفتگو از امام بزرگوار است که ما [برای] امروزِ کشورمان و فردای کشورمان به این احتیاج داریم. امام بزرگوار سالها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری او در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویّت او و فکر او و انگشت اشاره‌ی او بهره‌مند بشویم و استفاده کنیم.  امروز بنده میخواهم درباره ی یک خصوصیّت مهمّی از خصوصیّات امام بزرگوار بحث کنم؛ البتّه ایشان یک انسان ذوابعاد و دارای خصوصیّات برجسته‌ی متعدّدی بودند؛ این خصوصیّتی که امروز بحث میکنیم، جزو مهم‌ترین و برجسته‌ترین خصوصیّات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیه‌ی تحوّل‌خواهی و تحوّل‌انگیزی امام بزرگوار. امام، روحاً، هم یک انسان تحوّل‌خواه بود، هم تحوّل‌آفرین بود. در مورد ایجاد تحوّل، نقش او صرفاً نقش یک معلّم و استاد و مدرّس نبود؛ نقش یک فرمانده داخل در عملیّات و نقش یک رهبر به معنای واقعی بود. ایشان بزرگ‌ترین تحوّلات را در دوران خودشان، در زمان خودشان در حوزه‌های متعدّدی و در عرصه‌های متنوّع زیادی ایجاد کردند که من به مقداری [از آنها] امروز اشاره میکنم.    اوّلاً روحیه‌ی تحوّل‌خواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحوّل‌خواه بودند که نشانه‌ی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشته‌ای که ایشان در دوران جوانی -‌تقریباً در دهه‌ی ۳۰ از عمرشان- در دفتر مرحوم وزیری‌یزدی نوشته‌اند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دست‌خط ایشان را به من نشان دادند؛ دیده‌ام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلی‌ها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیه‌ی شریفه‌ی «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَ فُرادىٰ»(۱) [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیه‌ای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال کردند و همین طور که اشاره کردم تحوّل‌آفرینی کردند. مِیدانی وارد مسئله‌ی تحوّل شدند، نه فقط گفتاری و دستوری؛ از تحوّل‌آفرینی روحی در یک مجموعه‌ای از طلّاب جوان در قم -که من حالا عرض خواهم کرد شرحش را- تا تحوّل‌آفرینی وسیع در عموم ملّت ایران.    آن مسئله‌ی قم عبارت است از درس اخلاق ایشان. ایشان ده‌ها سال پیش از شروع نهضت، غیر از درس فقه و اصول و معقول، سالها در قم درس اخلاق داشتند، جلسه‌ی اخلاق داشتند. البتّه آن‌ وقتی که ما رفتیم قم، سالها بود که این درس تعطیل شده بود،و وجود نداشت. کسانی که دیده بودند آن درس اخلاق را، نقل میکردند ایشان -هفته‌ای یک بار جلسه‌ای داشتند در مدرسه‌ی فیضیّه‌ و طلّاب جوان جمع میشدند در آنجا- وقتی که صحبت میکردند، جلسه را منقلب میکردند، دلها را منقلب میکردند. این را البتّه ما هم، در درس فقه و اصول دیده بودیم. یعنی ایشان حتّی در همین درسهای فقه و اصولشان در یک مناسبتهایی صحبت اخلاقی میکردند، طلبه‌ها زار زار گریه میکردند؛ وقتی ایشان صحبت اخلاقی میکرد، اشک میریختند؛ بیان ایشان این ‌جور مؤثّر بود و انقلاب روحی ایجاد میکرد. این همان روش پیغمبران است؛ پیغمبران هم آغاز همه‌ی حرکتهای خودشان را از انقلاب روحی افراد شروع کردند. اینکه امیرالمؤمنین میفرماید: لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول،(۲) همین است. «یَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه» یعنی آن سرشت نهفته‌ی انسانی را در اینها بیدار میکردند و آن را وادار میکردند به تحرّک و هدایتگری عملیّات و اقدامات انسانها؛ امام این جوری از اینجا شروع کردند. من البتّه نمیتوانم قاطعاً ادّعا کنم که آن جلسات را ایشان تشکیل میدادند برای اینکه بعدها به نهضت  عظیم سیاسی منتهی بشود؛ این را من نمیدانم. لکن آنچه مسلّم است اینکه این حرکت‌آفرینی، این تحریک غریزه‌های معنوی و فطرت و سرشت انسانی از راه درس اخلاق و تذکّر و آماده کردن دلها، شیوه‌ی امام بزرگوار بود؛ از اینجا ایشان شروع کردند تا ایجاد تحوّل در سطح وسیع یک ملّت؛ چه در دوران مبارزات -که حالا من مقداری از نمونه‌های این تحوّل را عرض میکنم- و چه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به معنای واقعی کلمه در ملّت ایران تحوّل ایجاد کردند.    توجّه کنید که مخاطب ایشان در این تحوّل، عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، مبارزات سیاسی در ایران وجود داشت، ده‌ها سال بود که گروه‌های مختلف [مبارزه میکردند]، منتها حوزه‌ی کار آنها حدّاکثر محدود میشد مثلاً به یک تعدادی دانشجو؛ اینها میتوانستند فرض کنید ۱۰۰ نفر، ۱۵۰ نفر دانشجو را تحت تأثیر قرار بدهند، در یک مراسمی آنها را وارد کنند. بحث امام، بحث یک گروه محدود یا یک جمع محدود یا یک حرفه‌ی معیّن نبود؛ بحث ملّت ایران بود. ملّت مثل یک اقیانوس است؛ به طوفان درآوردن یک اقیانوس کار هر کسی نیست. یک استخر را میشود موّاج کرد امّا موّاج کردن یک اقیانوس، کار عظیمی است. ملّت یک اقیانوس است و امام این کار را انجام داد؛ تحوّلاتی را به وجود آوردند.  یک تحوّل، تحوّل در روحیه‌ی خمودگی و تسلیم ملّت بود. در دوران جوانی ما، در دورانی که ما یادمان هست که این نهضت شروع شد، ملّت ایران یک ملّتی بود که با مسائل اساسیِ سرنوشت خودش هیچ سر و کاری نداشت، مردم تسلیم بودند، خمود بودند، نسبت به زندگی شخصیِ خودشان [بی‌اراده] بودند. این حالت تحرّک میدان‌داری، وارد میدان شدن، مطالبه کردن، آن هم مطالبه‌ی چیزهای بزرگ و مهم، در رفتار ملّت و در خُلق و خوی ملّت ما مطلقاً وجود نداشت؛ این را امام ایجاد کردند؛ همین ملّتِ خمود و تسلیم را تبدیل کردند به یک ملّتِ مطالبه‌گر؛ آن سخنرانی‌های پُرشور و توفنده‌ی امام، آن بیانهای خروشنده‌ی امام، آن چنان تکان داد این ملّت را که این ملّت تبدیل شدند به یک ملّت مطالبه‌گر؛ نمونه‌اش قضایای سال ۴۱ است -که شروع نهضت، سال ۴۱ بود- نمونه‌اش اجتماعات عظیم مردم در شهرهای مختلف است که بعد هم منتهی شد به پانزدهم خرداد، و در پانزدهم خرداد [رژیم] با آن کشتار عظیم نتوانست این حرکت را متوقّف کند. باز هم اجتماعات مردم در طول زمان بود تا پایان دوران مبارزات؛ این یک تحوّل عجیبی بود که ایشان ایجاد کردند.  تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه مردم به خودشان و به جامعه‌شان بود؛ ملّت ایران نسبت به خود یک نگاه حقارت‌پندارانه داشت؛ یعنی اینکه این ملّت بتواند بر اراده‌ی قدرتها، بر اراده‌ی ابرقدرت‌ها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمیکرد. نه فقط حالا اراده‌ی قدرتهای جهانی، حتّی اراده‌ی قدرتهای داخلی، حتّی اراده‌ی فلان مسئول -فرض کنید که- یک اداره‌ی امنیّتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمیکرد که بتوانند غلبه کنند بر اراده‌ی صاحبان اراده‌های تلخ و خطرناک. احساس حقارت میکردند، احساس توانایی نمیکردند؛ امام این را تبدیل کرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفْس، و مردم را از این حالت که حکومت استبدادی را یک امر طبیعی بدانند -که این‌ جور بود؛ آن زمان تصور ماها کأنّه این بود که خب بالاخره یک شخصی در رأس مملکت هست و اراده‌ی او حاکم است؛ خب طبیعت مسئله همین است و اصلاً این را یک امر طبیعی و عادّی میدانستیم- تبدیل کردند به انسانهایی که خودشان نوع حکومت را تعیین میکنند. از شعارهای مردم در انقلاب، اوّل، نظام اسلامی، حکومت اسلامی، بعد هم جمهوری اسلامی بوده؛ مردم خودشان تعیین‌کننده بودند، مطالبه‌کننده بودند؛ بعد هم در انتخابات‌های گوناگون شخص حاکم را، اشخاص مورد مسئولیّت در بخشهای مختلف حکومت را مردم معیّن کرده‌اند؛ یعنی حالت خودحقیرپنداری که در مردم بود، بکلّی تبدیل شد به حالت عزّت و اعتماد به نفْس ملّی. یک تحوّل دیگر، تحوّل در مطالبات اساسی مردم بود؛ یعنی اگر چنانچه فرض کنید آن وقت یک گروهی از مردم یک مطالبه‌ای هم از دستگاه داشتند یا از قدرتمندان آن زمان داشتند این بود که مثلاً این کوچه آسفالت بشود یا این خیابان این جوری کشیده شود؛ مطالبات در این حد [بود]؛ این را تبدیل کردند به مطالبه‌ی استقلال، آزادی؛ یعنی [آرمانهای] عظیم. یا شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ در خواسته‌های مردم آن چنان تحوّلی به وجود آمد که از این چیزهای حقیر، کوچک، محلّی و محدود تبدیل شد به یک امور اساسی، بزرگ، انسانی، و جهانی.  یک تحوّل دیگری که امام به وجود آورد، تحوّل در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیله‌ای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حدّاکثر احوال شخصی میدانستند، فقط برای همین مسئله‌ی نماز و روزه و فرض کنید که وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفه‌ی دین و مسئولیّت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالت نظام‌سازی و تمدّن‌سازی و جامعه‌سازی و انسان‌سازی و مانند اینها تعریف کرد؛ مردم نگاهشان به دین بکلّی متحوّل شد.  یک تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه به آینده بود. در آن دورانی که نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همه‌ی شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروه‌ها و گروهک‌ها میدادند -که خیلی محدود و کوچک هم بودند- در نگاه مردم آینده‌ای دیده نمیشد. یعنی مردم یک افق و آینده‌ای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه کنید، این دست مبارک امام است که این حالت را به وجود آورده؛ مردم دنبال این هستند که تمدّن نوین اسلامی را تشکیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشکیل بدهند. نگاه عامّه‌ی مردم، توده‌ی مردم این است.  در یک حوزه‌ی تخصّصی‌تر، تحوّل در مبانی معرفتیِ کاربردی است؛ امام این را به وجود آوردند؛ که این تخصّصی است، جزو مسائل حوزوی و کسانی است که دستی در کار فقه و در کارِ علم اصول و مانند اینها دارند. امام فقه را وارد عرصه‌ی نظام‌سازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البتّه مسئله‌ی ولایت فقیه، هزار سال [بود که] در بین فقها وجود داشت و مطرح میشد، امّا چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقّق پیدا بکند، هرگز به جزئیّات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمیشد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند. در حوزه‌ی علمیّه‌ی نجف، این را مطرح کردند و درباره‌ی آن بحث کردند؛ بحثهای علمیِ متقنِ محکمِ کاملاً قابل توجّه برای افرادی که صاحب نظر در این زمینه‌ها هستند؛ یا مسئله‌ی مصلحتِ نظام را -که مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست- امام در فقه مطرح کردند. مسئله‌ی معروف اصولی و فقهیِ «تزاحم» و «اهمّ و مهم» را که در مسائل شخصی و مسائل کوچک به کار میرفت، وارد عرصه‌ی میدان عمومی کردند که در عرصه‌ی اداره‌ی کشور، مسئله‌ی مصلحت نظام و مسئله‌ی «اهمّ و مهم» مطرح میشود. یعنی در فقه، ایشان این چیزها را وارد کردند که این، فرصت خیلی بزرگی برای فقه به وجود می‌آورد؛ دست فقه را باز میکند در گستره‌ی تصرّفاتی که میتواند در مسائل گوناگون بکند. به نظر من حوزه‌ها باید از این خیلی قدردانی کنند و استفاده‌ کنند، استقبال کنند. البتّه این کاری که امام در این زمینه‌ی فقهی انجام داده‌اند، کاملاً روشمند و قانونمند است؛ یعنی طبق همان -به تعبیر امام- فقه جواهری است؛ یعنی بدعتی در فقه نیست؛ یک استفاده‌ی صحیح از موازین متعارف فقهی است که در اختیار فقها است.  یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال بشدّت پابند به تعبّد. در آن روز و آن دورانها خب روحانیّونی بودند که در زمینه‌های مسائل روشنفکری وارد بودند و بحث میکردند و حرف میزدند؛ اینها روحانی و عالم و دین‌شناس هم بودند [امّا] یک مقداری تحت تأثیر برخی از شرایط، نسبت به مسائل تعبّدی آن تقیّد لازم را [نداشتند] -در عمل شخصی چرا، مقیّد بودند- ولی در تبلیغاتشان خیلی روی مسئله‌ی تعبّد تکیه نمیکردند. امام آمدند در عین آن نگاه نویی که نسبت به مسائل فقهی و مسائل اسلامی و مسائل دینی و مانند اینها داشتند، روی مسئله‌ی تعبّد محکم ایستادند؛ هم تعبّد در احکام، هم تعبّد در مراسم دینی؛ [مثلاً] این مسئله‌ی تکیه‌ی عجیبی که ایشان بر روی مجالس عزاداری و مراسم عزاداری و مانند اینها کردند، همه‌‌ی اینها نشان‌دهنده‌ی آن پایبندی و تعبّد بزرگ ایشان بود.  یک حوزه‌ی دیگر از تحوّلی که ایشان به وجود آوردند، تحوّل در نگاه به نسل جوان بود؛ نگاه به جوانان. ایشان به فکر و عملِ جوانان اعتماد کردند؛ این به معنای واقعی کلمه یک تحوّل بود. یعنی مثلاً فرض کنید سپاه پاسداران که تشکیل شد، ایشان جوانهای بیست و چند ساله را در رأس سپاه پاسداران پذیرفتند که اینها جوانهایی [بودند] که حدّاکثر مثلاً سی سال سنّشان بود؛ اینها در رأس سپاه پاسداران، فرماندهان لشکرها و فرماندهان کل [بودند]؛ اینها همه جوانهایی بودند که کارهای بزرگ به اینها سپرده شده بود. در زمینه‌های دیگر هم همین‌ جور؛ در بحثهای قضائی، در جاهای دیگر هم ایشان اعتماد عجیبی به جوانهایی که مورد قبولشان بودند [میکردند]؛ ایشان [کارها را] محوّل میکردند و به فکر جوان و به عمل جوان اعتماد میکردند.  البتّه در عین اینکه ایشان ظرفیّتهای غیر جوان را نفی نمیکردند. اینکه حالا ما امروز بحث جوان‌گرایی را زیاد مطرح میکنیم، بعضی‌ها تصوّر میکنند که جوان‌گرایی یعنی انسان پیران را بکلّی از حوزه خارج کند؛ نه، نظر امام مطلقاً این نبود؛ ایشان به جوانها اعتماد میکردند به عنوان یک ذخیره برای نظام، به عنوان یک ثروت برای نظام، به نیروهای غیر جوان هم به همان اندازه اعتماد میکردند. مثلاً فرض کنید ایشان همان وقتی که این حقیر را -که نسبتاً آن وقت خیلی پیر نبودم- به امامت جمعه‌ی تهران منصوب کردند، همان وقت مرحوم آقای شهید اشرفی،(۳) مرد هشتادساله را به امامت جمعه‌ی کرمانشاه یا مرحوم دستغیب(۴) یا [دیگر] شهدای محراب را منصوب کردند؛ اینها همه مردانی بودند در حدود سنین شصت و هفتاد و مانند اینها. یا در نیروهای مسلّح؛ در سپاه مثلاً جوانها را گذاشتند؛ در ارتش شهید فلّاحی(۵) یا فرض بفرمایید که مرحوم ظهیرنژاد،(۶) که اینها افرادی بودند در سنین شصت و بالاتر از شصت؛ امام از اینها استفاده کردند، این جور نبود که وقتی میگوییم به جوانها تکیه کنند، یعنی نیروهای غیر جوان را بکلّی از حوزه خارج کنند. یا ایشان آن ‌وقت در کمیته‌ی امداد مرحوم عسگراولادی(۷) را که خیلی جوان نبود گذاشتند.    پس اینکه میگوییم ایشان به جوانها اعتماد میکردند -و امروز هم ما همین عقیده را داریم که باید به جوانها اعتماد کرد، باید از نیروی جوان در پیشبرد کشور استفاده کرد که من بعد هم به این میپردازم- به معنای این است که این یک ذخیره‌‌ای است، یک ثروتی است برای کشور که از این ثروت باید استفاده کنیم؛ معنایش این نیست که اگر تجربه‌دارها و غیر جوانها که آنها هم یک ثروتی هستند حضور دارند، از اینها استفاده نشود.  خب پس بنابراین این تحولّات [را به وجود آوردند] لکن تحوّل مهم دیگری که به وجود آوردند که شاید از بعضی از این تحوّلات مهم‌تر بود، عبارت است از تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرت‌ها. آن وقت هیچ‌ کس تصوّر نمیکرد که بشود روی حرف آمریکا حرفی زد، بر خلاف اراده‌ی آمریکا بشود حرکتی انجام داد؛ امام کاری کردند که خود رؤسای جمهور آمریکا گفتند که خمینی ما را تحقیر کرد؛ واقعاً هم همین بود؛ امام و کارگزاران امام و جوانهایی که با اشاره‌ی دست امام حرکت میکردند، به معنای واقعی کلمه تحقیر کردند ابرقدرت‌ها را؛ اراده‌ی اینها را شکستند و اینها را از میدان خارج کردند. امام نشان داد که ابرقدرت‌ها ضربه‌پذیرند، شکست‌پذیرند که آینده هم همان را نشان داد؛ دیدید سرنوشت شوروی سابق که آن جور شد، این هم که آمریکای امروز است و این قضایای آمریکا را که ملاحظه میکنید! هیچ وقت تصوّر چنین چیزی نمیشد؛ امام این را از آن روز در دل مردم قرار داد که بدانند اینها شکست‌پذیرند و ضربه‌پذیرند.  خب، نکته‌ی مهم این است امام بزرگوار که این همه تحوّلات را به وجود آورد و به معنای واقعی کلمه امامِ تحوّل بود، امّا اینها را از خدا میدانست؛ امام اینها را به خودش نسبت نمیداد، اینها را از خدا میدانست. همین تحوّل روحی‌ را که در جوانها به وجود آمده بود -‌که در همین صحیفه‌ی امام منتشر شده- ملاحظه کنید، [ایشان] مکرّر در بیاناتشان به آن توجّه میکنند و اظهار تعجّب میکنند، برای ایشان اعجاب‌آور است؛ خود امام این کار را کرده بود، دست خود او در این کار بود امّا آن را از خدا میدانست؛ واقعش هم همین است که از خدا است؛ لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم، همه چیز و هر حول و قوّه‌ای از خدا است. و امام واقعاً این [آیه‌ی] «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت»(۸) را به معنای واقعی کلمه معتقد بود. ایشان به این حرکت جوانها و تحوّل جوانها خیلی اهتمام می‌ورزید، خیلی مُعجب(۹) به این حادثه بود. یک جا ایشان میگویند که تحوّلی که در روحیه‌ی جوانها وارد شده و واقع شده است، از غلبه‌ی بر رژیم طاغوت بالاتر است؛ چون غلبه‌ی بر رژیم طاغوت، غلبه‌ی بر طاغوت بود، این تحوّلی که در جوانها به وجود آمده غلبه‌ی بر شیطان است و شیطان از طاغوت بالاتر است؛ یعنی ایشان این جوری به این قضیّه نگاه میکردند و مُعجب به این معنا بودند. این راجع به این مسئله‌ای که عرض کردیم.  خب، پس بنابراین امام، امامِ تحوّل بود. این بحثی که ما میکنیم، صرفاً نظر بر این نیست که حالا مثلاً فرض کنید یک اطّلاع بیشتری از شخصیّت امام داشته باشیم -که این هم البتّه در جای خود مهم است- این برای درس گرفتن است؛ باید از امام درس بگیریم. هر جامعه‌ی زنده و پویایی به تحوّل احتیاج دارد؛ ما امروز به تحوّل احتیاج داریم، در بخشهای مختلف. البتّه این را عرض بکنم که بعد از رحلت امام، انقلاب و کشور از رویکرد تحوّلی فاصله نگرفته؛ یعنی ملّت ایران بحمدالله توانسته رویکرد تحوّلی امام را دنبال بکند و پیش برود. ما در زمینه‌های گوناگونی به معنای واقعی کلمه، تحوّل پیدا کرده‌ایم و قدرتمندتر از گذشته شده‌ایم و در مواردی سرزنده‌تر از گذشته شده‌ایم؛ اینها هست. همین تحوّل علمی‌ای که به وجود آمده چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است.    ما آن روز از لحاظ علمی در یک وضعی بودیم که اصلاً قابل اعتنا و قابل ذکر نبود؛ امروز در دنیا مطرحیم به عنوان [پیشتاز در] حرکت علمی و تلاش علمی. یا در توانایی‌های دفاعی؛ که امروز توانایی‌های دفاعی ‌ما در حقیقت و در واقع نزدیکِ به حدّ بازدارندگی است؛ این چیز خیلی مهمّی است که کشور توانسته [به آن برسد]. یا در عرصه‌ی سیاست؛ که چهره‌ی باابّهتِ کشور است در دنیا. جمهوری اسلامی، امروز چهره‌ی باابّهت و قدرتمند را در دنیا از خودش نشان میدهد، همه‌ی اینها تحوّلاتی است که اتّفاق افتاده‌ و قابل توجّه است.   در این سی سال، حرکت کشور، حرکت تحوّلی‌ای که امام به وجود آورده‌اند، متوقّف نشده است و پیش رفته؛ در بعضی از موارد هم زیرساخت‌های تحوّلی‌ای به وجود آمده است لکن هنوز به فعلیّت و به تحقّق نرسیده است؛ اینها هست لکن کافی نیست. آنچه من عرض میکنم این است که ما در یک مواردی تحوّل نداشتیم -در موارد مهمّی تحوّل نداشتیم- و در مواردی عقب‌گرد داشتیم، که این خیلی موضوع تأسّف‌بار و ناپسند و غیر قابل قبولی است، و برخلاف طبیعت انقلاب است. زنده ماندن انقلاب به این است که پی‌درپی نوآوری داشته باشد، تحوّل داشته باشد، پیشرفت داشته باشد؛ تحوّل یعنی به حال برتری با شکل واضحی دست یافتن؛ یعنی یک جهش، یک حرکت بزرگ؛ در زمینه‌های مختلف، ما به این احتیاج داشتیم؛ در بعضی از زمینه‌ها مطلقاً توانایی این را نداشتیم.  نقطه‌ی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بی‌اهتمامی‌هایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقب‌گرد؛ این ارتجاع، نقطه‌ی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به اراده‌ی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پس‌رفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سوره‌ی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱۰) که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبه‌ی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود می‌آورد. دوّمی در سوره‌ی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱۱) این جنبه‌ی منفی است، جنبه‌ی عقب‌گرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای کمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم‌؛(۱۲) این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است که ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میکردیم و مراقبت بکنیم که به این حالت دچار نشویم.    پس بنابراین در نظام، این معنا وجود داشته است، بعد از رحلت امام این حرکت تحوّلی وجود داشته است، منتها آن مقداری که وجود داشته، به نظر ما کافی نیست. ما به دلایل گوناگون قادریم که در بخشهای مختلفِ تمدّنی کشور و تمدّنی نظام، تحوّل ایجاد بکنیم. ولیکن خب نکاتی وجود دارد؛ یعنی انتظار من از خودم و از جوانهایمان و از ملّتمان و از نخبگانمان این است که در فکر ایجاد تحوّل در بخشهای مختلفی که نیاز هست باشیم.  حالا این بخشهایی که باید [در آنها] تحوّل ایجاد بشود چیست، این یک بحث جداگانه‌ای لازم دارد، من بعداً یک اشاره‌ای خواهم کرد، لکن در تحوّل نکاتی هست؛ اگر بخواهیم تحوّل به معنای واقعی کلمه و به معنای صحیح کلمه اتّفاق بیفتد، به این نکات بایستی توجّه کنیم؛ یک نکته این است که تحوّل‌خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست بلکه به معنای این است: گرایش مستمر به بهتر شدن؛ تحوّل‌خواهی این است؛ یعنی اکتفا نکردن به داشته‌های موجود؛ منشأ تحوّل میتواند این باشد. البتّه ممکن است منشأ مواردی، اعتراض به وضع موجود باشد امّا همیشه این جور نیست. در موارد زیادی تحوّل به معنای این است که ما به آنچه داریم، به داشته‌هایمان اکتفا نمیکنیم، یک قدمی بالاتر، یک مرحله‌ای جلوتر را دنبال میکنیم. حتماً لازم نیست یک جا احساس شکست کرده باشیم تا بخواهیم تحوّل ایجاد کنیم؛ نه، یک جاهایی احساس شکست هم نمیکنیم. من از اینجا چه نتیجه‌ای میخواهم بگیرم؟ میخواهم عرض بکنم در آنجاهایی هم که ما تحوّل مثبت ایجاد کرده‌ایم -مثلاً فرض کنید در مقوله‌ی علم- دیگر کسی نگوید که خب ما دیگر تحوّل کرده‌ایم و احتیاجی نیست؛ نه، ما به آنچه داریم نباید قانع باشیم، به داشته‌های خودمان نباید قانع باشیم بلکه بایستی باز هم تحوّل را بخواهیم و لازم بشمریم و دنبال کنیم؛ حتّی در همین زمینه‌ای که در آنجا تحوّل هم مثلاً داشته‌ایم یا در زمینه‌های گوناگون دیگری که تحوّلی انجام گرفته. پس بنابراین تحوّل یعنی میل به شتاب گرفتن و سرعت داشتن در حرکت و جهش در حرکت و اجتناب از تحجّر، اجتناب از پافشاری بر مشهورات غلط؛ معنای تحوّل اینها است و در آنجاهایی که حتّی اعتراضی هم وجود ندارد، این معنا کاملاً وجود دارد. بنابراین این یک نکته است.  نکته‌ی دوّم این است که تحوّل صحیح احتیاج دارد به پشتوانه‌ی فکری؛ یعنی هر حرکت بی‌پشتوانه‌ی فکری را نمیشود تحوّل دانست. بعضی از حرکتهای سبُک و سطحی را نمیشود به حساب تحوّل گذاشت؛ تحوّل پشتوانه‌ی فکری [میخواهد]. فرض کنید یکی از مسائلی که امروز باید حتماً تحوّل در آن به وجود بیاید، مسئله‌ی عدالت است. در زمینه‌ی عدالت باید تحوّل ایجاد کنیم و این باید متّکی باشد به یک مبنای فکری که اندیشه‌ی متقن و شکل‌یافته‌ی ما در زمینه‌ی عدالت چیست؛ آن وقت بر اساس آن برویم سراغ تحوّل؛ یعنی این پشتوانه‌ی فکری یکی از چیزهای لازم است که از دارایی‌های معنوی ما است؛ یعنی ما بایستی از دارایی‌های معنوی‌مان در این زمینه استفاده کنیم که عبارت است از احکام اسلام و مقرّرات اسلامی و آیات کریمه‌ی قرآن و کلمات اهل‌بیت (علیهم السّلام)؛ از اینها باید استفاده کنیم و بر اساس اینها باید تحوّل ایجاد بکنیم.     امام هم هر کاری که در زمینه‌ی تحوّلات انجام دادند، متّکی به همین حرکت اسلامی و مبانی معرفتی اسلام بود؛ امام در چهارچوب آن حرکت کردند. اگر چنانچه یک چنین پشتوانه‌ی فکری‌ای وجود نداشته باشد، این تحوّل انسان، غلط خواهد بود و احتمالاً انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالتِ تحوّلی، نخواهد داشت. انسان به یاد بعضی‌ها می‌افتد، ما در انقلاب خودمان داشتیم کسانی را که اینها افراد انقلابی و علاقه‌مند بودند، منتها چون پایه‌‌های فکری‌شان پایه‌های محکمی نبود، پایه‌های ایمانی‌شان، پایه‌های متین و مستحکم و دارای پشتوانه‌های عقلانی محکم و استدلالی محکمی نبود، بعد از اینکه مدّتی گذشت و از سنین جوانی مثلاً یک مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان فسیل‌هایی که اصلاً انقلاب علیه آن فسیل‌ها بود؛ یعنی انقلاب اسلامی در واقع یک عدّه فسیل‌های کج‌رو را کنار زد. بعضی جوانهای انقلابیِ دیروز هم بعد از آنکه وارد مرحله‌های گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع نزدیک شدند -حالا یا بعضی‌ها نزدیک شدند، یا بعضی‌ها تبدیل شدند- به چیزی شبیه آن فسیل‌ها؛ به قول مرحوم امیری‌فیروزکوهی که ایشان در یک شعری میگوید: شباب عمر به دانش گذشت و شیب به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است (۱۳) واقعاً بعضی این جور هستند.  یک نکته‌ی دیگری که خیلی مهم است، این است که تحوّل را نبایستی با استحاله‌ی فکری اشتباه گرفت. اندکی قبل از حکومت پهلوی و بعد، شدّتش در دوران حکومت پهلوی، چیزی به نام تجدّد وارد کشور شد، که این را به عنوان یک تحوّلی در زندگی ملّت ایران به حساب می‌آوردند؛ این تحوّل نبود، این استحاله‌ی ملّت ایران بود، هویّت ملّت ایران را از او سلب کردن بود. یعنی در واقع ملّت ایران، هویّت دینی خود، هویّت ملّی خود، هویّت تاریخیِ عمیق خود را در این تجدّد از دست داد. تجدّدی که [طیّ آن،] در دوران پهلوی، هم یک مقداری به وسیله‌ی رضاخان، هم [به وسیله‌ی] پشتوانه‌ها و به‌اصطلاح روشنفکرهای غرب‌زده و طلسم‌شده‌ی زمان رضاخان -که او را وادار میکردند، هدایت میکردند، کمک میکردند و توجیه میکردند کارهای او را- در واقع هویّت ملّت ایران سلب شد، یعنی [ملّت ایران] از آن هویّت واقعی خارج شد؛ این استحاله است، این تحوّل نیست. تحوّل باید رو به جلو باشد، این رو به عقب رفتن بود. ملّتها اگر چنانچه هویّتِ خودشان را از دست بدهند، داشته‌های معنوی خودشان را از دست بدهند، در واقع یک مرگ تمدّنی برای آنها به حساب می‌آید؛ این یک مرگ تمدّنی است، کما اینکه برای کشور ما هم متأسّفانه همین جور هم بود؛ یعنی در بحثهای علمی، بحثهای اجتماعی، بحثهای دانشگاهی، کار را به جایی رساندند که مثلاً حرف یک دانشمند غربی به عنوان قول فصل(۱۴) شمرده میشود؛ بحث که میکنند، [میگویند] فلان دانشمند غربی این جوری گفته؛ وقتی او این جوری گفته، پس دیگر بحث تمام است. معنای این، آن است که ما راه فکر را ببندیم. وقتی تقلید پیش آمد، مسئله‌ی تقلید از دیگران پیش آمد و اینکه انسان جرئت نداشته باشد در فلان مسئله‌ی علوم انسانی یا امثال آن، روی حرف دانشمند غربی حرف بزند، معنایش این است که باید فکر را گذاشت کنار، اجتهاد را باید گذاشت کنار، باید تقلید کرد؛ این درست نقطه‌ی مقابل آن تعلیم انبیا است که «یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول‌»؛(۱۵) آن دفینه‌های عقل را، دفینه‌های اندیشه را در انسانها زنده کردن، شوراندن و به ظهور رساندن؛ این نقطه، درست نقطه‌ی مقابل آنها است؛ این هم یک نکته.  یک نکته‌ی دیگر این است که تحوّل لزوماً یک حادثه‌ی دفعی نیست؛ گاهی تحوّل تدریجاً انجام میگیرد؛ بی‌صبری نباید کرد. اگر چنانچه هدف‌گیری و نشان‌گیری درست انجام گرفته باشد و حرکت به معنای واقعی اتّفاق بیفتد، اگر چنانچه به هدفِ تحوّل هم دیر برسیم ایرادی ندارد؛ عمده این است که راه را برویم، حرکت را انجام بدهیم، و بی‌صبری نباید کرد؛ اینکه تصوّر کنیم که بایستی حتماً دفعتاً یک کاری انجام بگیرد، نه، این ‌جوری نیست.    و اشکال این تجدّدی که حکومتهای دست‌نشانده به ما دادند این بود که یک دست هدایت‌گری نداشت؛ یکی از اشکالاتش این بود. بایستی در این تحوّلی که تدریجاً بنا است انجام بگیرد، یک دست هدایت‌گرِ مورد اطمینانی بالاسر این تحوّل وجود داشته باشد و بایستی دستهای مطمئن و قابل اعتماد هدایت کنند این حرکتهای تحوّلی را؛ وَالّا اگر هدایت نکردند، مثل آن وضعی میشود که آن روزها وجود داشت. این هم یک نکته.  یک نکته‌‌ی دیگر این است که تحوّل را نباید با یک سلسله کارهای سطحی و دم‌دستی اشتباه گرفت. بعضی از کارهای سطحی، که متهوّرانه، عجولانه یک کاری انجام میگیرد؛ اینها تحوّل نیست؛ گاهی اوقات برای فرونشاندن هوسِ یک کار، این کارها انجام میگیرد که اینها خیلی ارزشی ندارد. تحوّل، کار عمقی است، کار اساسی است که بایستی اتّفاق بیفتد. سرعت البتّه مهم است لکن سرعت با شتابزدگی فرق دارد. خب حالا اینها یک نکاتی بود در مورد تحوّلی که باید ما دنبالش باشیم، ملّت ایران، بخصوص جوانهای ما باید دنبالش باشند؛ این نکات را بایستی توجّه کرد.  خب حالا تحوّل در چه زمینه‌هایی باید انجام بگیرد؟ عرض کردم این موضوع یک بحث طولانی دیگری است که بایستی مشخّص بکنیم در چه زمینه‌هایی ما کمبود داریم و بایستی در اینها تحوّل به معنای واقعی کلمه انجام بدهیم؛ لکن به صورت یک فهرست مثالی، چند نمونه و چند مثال میشود گفت: مثلاً در زمینه‌ی اقتصاد تحوّل به این است که ما بتوانیم بند ناف اقتصاد کشور را از نفت قطع کنیم؛ یعنی بتوانیم اقتصادِ بدون نفت را به وجود بیاوریم؛ این یک تحوّل به معنای واقعی کلمه است. یا فرض بفرمایید در زمینه‌ی بودجه‌بندی‌های دولتی، دولت و مجلس بودجه را جوری ببندند که به معنای واقعی کلمه ناظر به موضوع، ناظر به مسئله، ناظر به عملکرد باشد؛ به تعبیری «بودجه‌‌ی عملیّاتی»؛ البتّه ادّعا میشود، دولتها غالباً ادّعا میکنند که بودجه عملیّاتی است ولی نیست. بودجه‌ی کشور به معنای واقعی کلمه اگر چنانچه درست بودجه‌بندی بشود، یک تحوّل در امر اقتصاد [میتواند] به وجود بیاورد. یا فرض کنید در زمینه‌ی مسائل آموزش؛ در زمینه‌ی مسائل آموزشی ما واقعاً احتیاج داریم به تحوّل. تحوّل در زمینه‌ی مسائل آموزش این است که ما آموزشهای دانشگاهی و دبیرستانی را، حتّی دبستانی را، آموزشهای عمقی قرار بدهیم؛ عمقی، کاربردی، نه صرفاً حفظی؛ درسها و بحثهای فایده‌محور را مطرح بکنید.  بعضی از درسها در مدارس ما یا در دانشگاه‌های ما تدریس میشود که برای آن کسی که دارد این را میخواند، هیچ فایده‌ای تا آخر عمرش نخواهد داشت! چون در این زمینه تخصّص هم پیدا نمیکند، اطّلاعش هم در این زمینه اطّلاع آن چنان کارآمدی نیست؛ مثل اطّلاعات عمومی یک چیزی یاد میگیرد که هیچ فایده‌ای ندارد، وقت او را هم میگیرد. یعنی در زمینه‌ی آموزش اگر بخواهیم به معنای واقعی کلمه تحوّل ایجاد کنیم، تحوّل به این است که درس، فایده‌محور باشد، عمقی باشد، کاربردی باشد؛ که حالا همین برنامه‌ی تحوّلی که برای آموزش و پرورش تهیّه شده،(۱۶) اگر اجرا بشود و عمل بشود، بخشی از این را به عهده خواهد داشت.  یا در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، مثلاً مسئله‌ی تأمین عدالت، یا حلّ قطعی مشکلاتی مثل اعتیاد؛ اینها خب واقعاً یک مشکلات اجتماعی است؛ اینها را باید ما حل کنیم؛ یا در زمینه‌ی مسائل خانواده به معنای واقعی کلمه باید تحوّل ایجاد کنیم. امروز خبرها و گزارشهای متقن به ما میگوید که کشور ما بسرعت به سمت پیری دارد پیش میرود؛ این خبر خیلی دهشتناکی است، خبر بدی است؛ از جمله‌ی چیزهایی است که آثار آن در وقتی ظاهر خواهد شد که هیچ گونه علاجی برایش متصوّر نیست؛ خب اینها را با تحوّل بایست انجام داد؛ در این زمینه‌ها باید تحوّل انجام بگیرد.  خب، یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنی‌ها است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛(۱۷) از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّه‌ای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت میکند. امروز با حضور فضای مجازی، نوع مخالفتها هم غالباً نوع برخورد‌کننده و تیز و آزار‌دهنده است؛ اگر چنانچه یک حرکت مهمّ صحیحِ متقنِ محاسبه‌شده‌ای انجام میگیرد، باید ملاحظه‌ی اینها را نکنند. ملاحظه‌ی دشمن خارجی را هم نباید بکنند؛ هر گونه حرکتی را که در کشور به سمت صلاح انجام بگیرد، یک جبهه‌ی وسیعی از دشمن وجود دارد که اینها نشسته‌اند دارند دائم فکر میکنند که ضربه‌ها بزنند، هم در زمینه‌های سخت‌افزاری، هم در زمینه‌های نرم‌افزاری؛ نرم‌افزاری‌شان همین است که اینها تصمیم‌های مهم و درست و منطقی را که در کشور گرفته میشود، با تبلیغات وسیعی که دارند، زیر سؤال ببرند و با این امپراتوری تبلیغاتی‌ای که دست صهیونیست‌ها هست، این را بکوبند و نابود کنند و از بین [ببرند]. باید از اینها نترسید، باید حرکت کرد؛ و به نظر من راهش هم این است که نیروهای جوان حضور داشته باشند؛ آن که ملاحظه نمیکند و نمیترسد و بدون ملاحظه حرکت میکند نیروی جوان است. [البتّه] حضور نیروهای جوان با همان شکلی که قبلاً عرض کردیم، به معنای استفاده‌ی از فکر جوان و از روحیه‌ی جوان و از حالت اقدام و جسارت و حرکتی که جوان میکند؛ نه به معنای نفی حضور ذخیره‌های غیر جوان؛ شرطش این است که این کار انجام نگیرد.  خوشبختانه وقتی که کشور به خدا اعتماد میکند، نتیجه همین میشود که ملاحظه میکنید. یکی از بخشهای جبهه‌ی دشمن، شوروی بود که آن شکل را پیدا کرد؛ یکی از بخشها این بخش آمریکا است که شما امروز، وضع آشفته‌ی آمریکا را دارید مشاهده میکنید. آنچه امروز در شهرهای آمریکا و ایالتهای آمریکا مشاهده میشود، بُروز یک واقعیّاتی است که همیشه پنهان نگه داشته میشد. اینها چیزهای جدیدی نیست، اینها بُروز واقعیّتها است؛ که آن لجنِ ته حوض می‌آید بالا خودش را نشان میدهد؛ این حالت این جوری است. اینکه مثلاً فرض بفرمایید یک پلیسی با خونسردی تمام، زانویش را بگذارد روی گردنِ یک سیاه‌پوستی و همین طور نگه دارد و فشار بدهد تا او جان بدهد -او التماس کند، استغاثه کند، این هم خونسرد بنشیند روی او و فشار بدهد- چند پلیس دیگر هم بِایستند تماشا کنند و هیچ اقدامی نکنند، یک چیزی نیست که جدیداً به وجود آمده باشد؛ طبیعتِ آمریکایی این است؛ این کاری است که آمریکایی‌ها با همه‌ی دنیا تا حالا میکردند. با افغانستان همین کار را کرده‌اند، با عراق همین کار را کرده‌اند، با سوریه همین کار را کرده‌اند؛ با خیلی از کشورهای دنیا [از جمله] قبلها با ویتنام همین کارها را کرده‌اند؛ این اخلاق آمریکا است، این طبیعتِ حکومت آمریکا است؛ امروز این جوری خودش را نشان میدهد. اینکه حالا مردم شعار میدهند که «بگذارید ما نَفَس بکشیم» یا «نمیتوانیم نَفَس بکشیم»، که در ایالت‌ها و تظاهرات‌های وسیع شهرهای مختلف، امروز شعار مردم آمریکا شده است، این در واقع حرف دل همه‌ی ملّتهایی است که آمریکا در آنجا ظالمانه وارد شده و اقدام کرده؛ این‌ جوری است.  و به هر حال به توفیق الهی، به لطف الهی، آمریکایی‌ها با رفتارهای خودشان رسوا شدند؛ آن، مدیریّتشان در قضیّه‌ی کرونا، که آنها را در دنیا رسوا کرده و الان هم این رسوایی ادامه دارد؛ با اینکه دیرتر از خیلی از کشورها اینها ابتلا پیدا کردند و میتوانستند از تجربه‌های دیگران استفاده کنند و میتوانستند آمادگی‌های لازم را به وجود بیاورند، ضعف مدیریّت در آن کشور موجب شده که امروز تلفاتشان چندین برابر تلفات کشورهای دیگر است و ابتلائاتشان هم همین جور. نتوانستند مدیریّت کنند و نمیتوانند مدیریّت کنند؛ به خاطر همین خصوصیّات فسادی که در دستگاه حاکمه‌ی آمریکا وجود دارد. این هم وضع اداره‌ی مردم، این هم برخورد با مردم؛ زبانشان هم دراز است؛ مردم را میکُشند و با جنایت واضح و آشکار، خودشان را نشان میدهند و عذرخواهی هم نمیکنند؛ در عین حال زبانشان هم دراز است، میگویند حقوق بشر! آن مرد سیاهی که آنجا کشته شد، ظاهراً بشر نبود و حقوقی نداشت؛ این جوری است.    به هر حال به نظر من ملّت آمریکا -من قبلاً هم یک وقت گفتم، الان هم میگویم- احساس خجلت و سرافکندگی میکند از حکومتهای خودش؛ و واقعاً جا دارد که ملّت آمریکا از این حکومتی که امروز در آمریکا هست احساس سرافکندگی کند. آن کسانی هم که -چه در کشور ما، [یعنی] ایرانی‌هایی که داخل کشورمان هستند، چه بعضی ایرانی‌هایی که خارج از کشور هستند- شغلشان حمایت از آمریکا و دفاع از آمریکا و بزک کردن آمریکا بود، آنها هم به نظر من دیگر سرشان را نمیتوانند بلند بکنند با این وضعی که الان پیش آمده.  امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند متعال حوادث عالم را به نفع ملّت ایران پیش ببرد و اقتدار جمهوری اسلامی را روز‌به‌روز بیشتر کند و روح مطهّر امام بزرگوار را و شهدای عزیز را و شهید عزیز اخیر ما، شهید سلیمانی را با اولیائش ان‌شاء‌الله محشور کند. والسّلام علیکم و ‌رحمةالله     ۱) سوره‌ی سبأ، بخشی از آیه‌ی ۴۶؛ «بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو به دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید ...» ۲) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱ ۳) شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی‌اصفهانی، پنجمین شهید محراب ۴) شهید آیت‌الله سیّدعبدالحسین دستغیب، سوّمین شهید محراب ۵) شهید سرتیپ ولی‌الله فلّاحی ۶) مرحوم سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد ۷) حبیب‌الله عسگراولادی ۸) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۱۷؛ «... و چون [ریگ به سوى آنان] افکندى، تو نیفکندى ...» ۹) آنچه موجب شگفتی شود. ۱۰) سوره‌ی رعد، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «... در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. ...» ۱۱) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۵۳، «این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند ...» ۱۲) مصباح‌المتهجّد، ج۲، ص ۸۴۴ ۱۳) غزلیّات، غزل شماره‌ی ۹۱ ۱۴) سخن نهایی صحیح و متقن ۱۵) نهج‌البلاغه، خطبه ۱ ۱۶) سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش ۱۷) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۷؛ «... و از مردم میترسیدى، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى‌ ...
2,162
1399/03/02
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45665
آخرین جمعه از رمضان المبارک ۱۴۴۱ بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. به همه‌ی برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان درود میفرستم و قبولی طاعات آنان در ماه مبارک رمضان را از خداوند مسئلت میکنم و پیشاپیش فرا رسیدن عید سعید فطر را به آنان تبریک میگویم و پروردگار کریم را بر نعمت حضور در این ماه ضیافت الهی، سپاس میگویم.  امروز روز قدس است؛ روزی که با ابتکار هوشمندانه‌ی امام خمینی (رضوان الله علیه) همچون حلقه‌ی وصلی برای هم‌صداییِ مسلمانان درباره‌ی قدس شریف و فلسطین مظلوم تعیین شد؛ و در این چند دهه، در این ‌باره نقش‌آفرینی کرد و از این پس نیز خواهد کرد؛ ان‌شاءالله. ملّتها از روز قدس استقبال کردند و آن را همچون نخستین کار واجب، یعنی برافراشته نگهداشتن پرچم آزادی فلسطین گرامی داشتند. سیاست عمده‌ی استکبار و صهیونیسم، کمرنگ کردن مسئله‌ی فلسطین در ذهنیّت جوامع مسلمان و به سَمت فراموشی راندن آن است. و فوری‌ترین وظیفه، مبارزه با این خیانتی است که به دست مزدوران سیاسی و فرهنگی دشمن در خودِ کشورهای اسلامی صورت میگیرد. و حقیقت آن است که مسئله‌ای به عظمت مسئله‌ی فلسطین چیزی نیست که غیرت و اعتماد به نفْس و هوشمندی روزافزون ملّتهای مسلمان، اجازه‌ی فراموش شدن آن را بدهد؛ هر چند آمریکا و دیگر سلطه‌گران و پادوهای منطقه‌ای آنان همه‌ی پول و توان خود را برای آن به کار گیرند.  اوّلین سخن، یادآوری بزرگیِ فاجعه‌ی غصب کشور فلسطین و تشکیل غدّه‌ی سرطانی صهیونیستی در آن است. در میان جنایات بشری دورانهای نزدیک به زمان حاضر، هیچ جنایتی در این حجم و با این شدّت وجود ندارد. غصب یک کشور و بیرون کردن مردم برای همیشه از خانه و کاشانه و سرزمین اجدادی خود، آن هم با فجیع‌ترین انواع قتل و جنایت و هلاکِ حَرث و نسل و ده‌ها سال تداوم این ستم تاریخی، حقیقتاً یک رکورد جدید از سَبُعیّت و شیطان‌صفتی بشر است.  عامل و مجرم اصلی این فاجعه، دولتهای غربی و سیاستهای شیطانی آنها بود. آن روزی که دولتهای فاتح جنگ اوّل جهانی، منطقه‌ی غرب آسیا، یعنی قلمرو آسیایی حکومت عثمانی را به عنوان مهم‌ترین غنیمت جنگی، میان خود در کنفرانس پاریس تقسیم میکردند، نیاز به یک پایگاه امن در قلب این منطقه را برای تضمین سلطه‌ی دائمی خود بیش از پیش احساس کردند. انگلیس از سالها پیش از آن، با طرح بالفور زمینه را آماده کرده و با همفکری زرسالاران یهودی بدعتی به نام صهیونیسم را مهیّای نقش‌آفرینی کرده بود؛ و اکنون زمینه‌های عملی آن فراهم میشد. از همان سالها مقدّمات را بتدریج در کنار هم چیدند و سرانجام پس از دوّمین جنگ جهانی با استفاده از غفلت و گرفتاری‌ دولتهای منطقه، ضربه‌ی خود را وارد آوردند و رژیم جعلی و دولتِ بدون ملّتِ صهیونیست را اعلام کردند. آماج این ضربه در درجه‌ی اوّل ملّت فلسطین و در درجه‌ی بعد همه‌ی ملّتهای این منطقه بودند.  نگاه به حوادث بعدی منطقه‌ نشان میدهد که هدف اصلی و نزدیک غربی‌ها و کمپانی‌داران یهودی از ایجاد دولت صهیونیست، بنای یک پایگاه حضور و نفوذ دائمی برای خود در غرب آسیا و امکان دسترسی نزدیک برای دخالت و تحمیل و تسلّط بر کشورها و دولتهای این منطقه بود. از این رو رژیم جعلی و غاصب را به انواع امکانات قدرت‌آفرین -چه نظامی و چه غیر نظامی- حتّی تسلیحات اتمی مجهّز کردند و رشد این غدّه‌ی سرطانی را در پهنه‌ی نیل تا فرات در برنامه‌های خود گنجاندند.  متأسّفانه اغلب دولتهای عرب پس از مقاومتهای نخستین که برخی از آنها تحسین‌برانگیز بود، بتدریج تسلیم شدند و بخصوص پس از ورود ایالات متحدّه‌ی آمریکا به عنوان متولّی مسئله، هم وظیفه‌ی انسانی و اسلامی و سیاسی، و هم غیرت و نخوت عربی خود را به فراموشی سپرده و با امیدهای واهی به هدفهای دشمن کمک کردند. «کمپ دیوید» مثال روشنی از این حقیقت تلخ است.  گروه‌های مبارز نیز پس از برخی مجاهدتهای فداکارانه در سالهای نخست، بتدریج به راه بی‌فرجام مذاکره با اشغالگر و حامیانش کشانده شدند و خطّ سیری را که میتوانست به تحقّق آرمان فلسطین منتهی شود، رها کردند. مذاکره با آمریکا و دیگر دولتهای غربی و نیز با مجامع بی‌خاصیّت بین‌المللی، تجربه‌ی تلخ و ناموفّق فلسطین است. نشان دادن شاخه‌ی زیتون در مجمع عمومی سازمان ملل، نتیجه‌ای جز قرارداد خسارت‌بار «اُسلو» نداشت و سرانجام هم به سرنوشت عبرت‌انگیز یاسر عرفات منتهی شد.  طلوع انقلاب اسلامی در ایران، فصل جدیدی در مبارزه‌ی برای فلسطین گشود. از اوّلین قدمها یعنی بیرون راندن عناصر صهیونیست که ایرانِ دورانِ طاغوت را یکی از پایگاه‌های امن خود میشمردند و سپردن محلّ سفارت غیر رسمی رژیم صهیونیست به نمایندگی فلسطین و قطع جریان نفت، تا کارهای بزرگ و فعّالیّتهای گسترده‌ی سیاسی، همه موجب پدید آمدن «جبهه‌ی مقاومت» در کلّ منطقه شد و امید به حلّ مسئله در دلها شکفت. با ظهور جبهه‌ی مقاومت، کار بر رژیم صهیونیستی سخت و سخت‌تر شد -و البتّه در آینده بسی سخت‌تر هم خواهد شد ان‌شاءالله- ولی تلاش حامیان آن رژیم و در رأس آنان آمریکا در دفاع از آن هم بشدّت افزایش یافت. پیدایش نیروی مؤمن و جوان و فداکار حزب‌الله در لبنان و تشکیل گروه‌های پُرانگیزه‌ی حماس و جهاد اسلامی در درون مرزهای فلسطین نه تنها سردمداران صهیونیست بلکه آمریکا و دیگر ستیزه‌گران غربی را هم مضطرب و سراسیمه کرد و یارگیری از درون منطقه و از درون جامعه‌ی عربی را در صدر برنامه‌های آنان پس از پشتیبانی‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری از رژیم غاصب قرار داد. نتیجه‌ی کار پُرحجم آنان، امروز در رفتار و گفتار بعضی سردمداران دولتهای عربی و برخی فعّالان خائن سیاسی و فرهنگی عرب، آشکار و جلویِ چشم همه است.  امروز از هر دو سو، فعّالیّتهای متنوّعی در صحنه‌ی مبارزه ظهور میکند، با این تفاوت که جبهه‌ی مقاومت رو به اقتدار و امیدِ فزاینده و جذب روزافزون عناصر قدرت پیش میرود و بعکس، جبهه‌ی ظلم و کفر و استکبار روز به روز تهی‌تر و مأیوس‌تر و کم‌توان‌تر میشود. نشانه‌ی روشن این مدّعا آن است که ارتش صهیونیست که یک روز ارتشی شکست‌ناپذیر و برق‌آسا شمرده میشد و ارتشهای بزرگ دو کشور مهاجم را در ظرف چند روز متوقّف میکرد، امروز در برابر نیروهای مبارز مردمی در لبنان و غزّه مجبور به عقب‌نشینی و اعتراف به شکست میشود. با این حال عرصه‌ی مبارزه بشدّت خطیر و تغییرپذیر و نیازمند مراقبت دائمی است و موضوع این مبارزه، بسی مهم و سرنوشت‌ساز و حیاتی است. هر گونه غفلت و سهل‌اندیشی و خطا در محاسبات اساسی، زیانهایی سنگین وارد خواهد کرد.  بر این اساس به همه‌ی کسانی که دل در گرو مسئله‌ی فلسطین دارند چند توصیه میکنم:  ۱) مبارزه برای آزادی فلسطین، جهاد فی سبیل الله و فریضه و مطلوب اسلامی است. پیروزی در چنین مبارزه‌ای تضمین شده است، زیرا فرد مبارز حتّی در صورت کشته شدن هم به اِحدی الحُسنیین دست یافته است. بجز این، مسئله‌ی فلسطین یک مسئله‌ی انسانی است، بیرون کردن میلیون‌ها انسان از خانه و مزرعه و محلّ زندگی و کسب خود، آن هم با قتل و جنایت، هر وجدان انسانی را آزرده و متأثّر میکند و در صورت داشتن همّت و شجاعت به مقابله وادار میسازد. پس محدود کردن آن به یک مسئله‌ی صرفاً فلسطینی و حدّاکثر عربی، خطایی فاحش است. آنها که سازش چند عنصر فلسطینی یا حکّام چند کشور عربی را مجوّز عبور از این مسئله‌ی اسلامی و انسانی میشمرند، بشدّت دچار خطا در فهم مسئله و احیاناً دچار خیانت در تحریف آنند. ۲) هدف این مبارزه، آزادی همه‌ی سرزمین فلسطین -از بحر تا نهر- و بازگشت همه‌ی فلسطینیان به کشور خویش است. فروکاستن آن به تشکیل دولتی در گوشه‌ای از این سرزمین، آن هم به شیوه‌ی تحقیرآمیزی که در ادبیّات صهیونیست‌های بی‌ادب از آن یاد میشود، نه نشانه‌ی حق‌جویی است و نه نشانه‌ِی واقع‌بینی است. واقع آن است که امروز میلیون‌ها فلسطینی به مرتبه‌ای از اندیشه و تجربه و اعتماد به نفْس رسیده‌اند که بتوانند این جهاد بزرگ را وجهه‌ی همّت سازند و البتّه به نصرت الهی و پیروزی نهایی مطمئن باشند، که فرمود: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه، اِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ؛(۱) بی‌شک بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان آنها را یاری و با آنان همدردی خواهند کرد ان‌شاءالله. ۳) هر چند بهره‌ گرفتن از هر امکان حلال و مشروع در این مبارزه مُجاز است و از جمله حمایتهای جهانی، ولی مؤکّداً باید از اعتماد به دولتهای غربی و نیز مجامع جهانیِ ظاهراً یا باطناً وابسته‌ی به آنها پرهیز کرد. آنها با هر موجودیّت اثرگذار اسلامی دشمنند؛ آنها به حقوق انسانها و ملّتها بی‌اعتنایند؛ آنها خود عاملِ بیشترین خسارتها و جنایتها به امّت اسلامی‌اند؛ هم اکنون کدام نهاد جهانی یا کدام قدرت جنایت‌کار پاسخگوی ترورها، قتل‌عام‌ها، جنگ‌افروزی‌ها، بمبارانها، و قحطی‌های مصنوعی در چندین کشور اسلامی و عربی است؟  امروز دنیا یک به یک تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان میشمارد، امّا هیچ کس نپرسیده و نمیپرسد قاتل و مسئول صدها هزار شهید و اسیر و مفقود در کشورهایی که آمریکا و اروپا در آن آتش جنگ را روشن کرده‌اند کیست؟ مسئول این همه خون بناحق ریخته در افغانستان، یمن، لیبی، عراق، سوریه و دیگر کشورها کیست؟ مسئول این همه جنایت و غصب و تخریب و ظلم در فلسطین کیست؟ چرا هیچ کس این میلیون‌ها کودک و زن و مردِ مظلوم در جهان اسلام را شمارش نکرد؟ چرا کسی قتل‌عام شدن مسلمانان را تسلیت نمیگوید؟ چرا میلیون‌ها فلسطینی باید هفتاد سال از خانه و کاشانه‌ِی خود دور بوده و در تبعید به سر برند؟ و چرا قدس شریف -قبله‌ی اوّل مسلمانان- باید مورد اهانت قرار گیرد؟ سازمان به اصطلاح ملل به وظیفه‌ی خود عمل نمیکند و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُرده‌اند. شعار «دفاع از حقوق کودک و زن» شامل کودکان و زنان مظلوم یمن و فلسطین نمیشود. این ‌چنین است وضع قدرتهای ظالم غربی و مجامع وابسته‌ی جهانی؛ وضع برخی دولتهای دنباله‌رو آنان در منطقه هم در بی‌آبرویی و رسوایی بدتر از آن است که به بیان آید. پس جامعه‌ی مُسلمِ غیور و دیندار باید به خود و نیروی درونی‌اش تکیه کند؛ دست قدرتمند خود را از آستین بیرون آوَرَد و با توکّل و اعتماد به خداوند از موانع عبور کند. ۴) نکته‌ی مهمّی که نباید از نظر نخبگان سیاسی و نظامی جهان اسلام دور بماند، سیاست آمریکا و صهیونیست‌ها در انتقال درگیری‌ها به پشت جبهه‌ی مقاومت است. راه‌اندازی جنگهای داخلی در سوریه، و محاصره‌ی نظامی و کشتار شبانه‌روزی در یمن، و ترور و تخریب، و تولید داعش در عراق، و قضایای مشابه در برخی دیگر از کشورهای منطقه، همگی ترفندهایی برای سرگرم کردن جبهه‌ی مقاومت و فرصت دادن به رژیم صهیونیست است. برخی سیاستمداران کشورهای مسلمان نادانسته و برخی دانسته در خدمت این ترفندهای دشمن قرار گرفته‌اند. راه جلوگیری از اجرای این سیاست خباثت‌آمیز، عمدتاً خواست و مطالبه‌ِی جدّی جوانان غیرتمند در سراسر جهان اسلام است. جوانان در همه‌ی کشورهای اسلامی بویژه کشورهای عربی، نباید توصیه‌ی امام خمینی عظیم را از نظر دور بدارند که فرمود: هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا -و نیز البتّه دشمنِ صهیونیست- بکشید. ۵) سیاست عادّی‌سازی حضور رژیم صهیونیستی در منطقه یکی از عمده‌ترین سیاست‌های ایالات متّحده‌ی آمریکا است. برخی دولتهای عربی منطقه که نقش پادوی آمریکا را ایفا میکنند، در این ‌باره به تهیّه‌ی مقدّمات لازم آن، از قبیل ارتباطات اقتصادی و امثال آن پرداخته‌اند؛ این تلاشها یکسره عقیم و بی‌نتیجه است. رژیم صهیونیستی زائده‌ای مهلک و زیان‌بخش برای این منطقه است و بیقین ریشه‌کن و ازاله خواهد شد، و بی‌آبرویی و سیه‌رویی برای کسانی خواهد ماند که امکانات خود را در خدمت این سیاست استکباری نهاده‌اند. برخی برای توجیه این رفتار زشت، استدلال میکنند که رژیم صهیونیستی واقعیّتی در منطقه است، بی‌آنکه به یاد آورند که با واقعیّتهای مهلک و زیان‌بخش باید مبارزه کرد و آن را ازاله کرد. امروز کرونا یک واقعیّت است و همه‌ی انسانهای باشعور، مبارزه با آن را واجب میدانند. ویروس دیرپای صهیونیسم، بی‌گمان از این پس دیری نمیپاید و به همّت و ایمان و غیرت جوانان از این منطقه ریشه‌کن خواهد شد. ۶) اصلی‌ترین توصیه‌ی اینجانب، توصیه به تداوم مبارزه و سامان بخشیدن به سازمانهای جهادی و همکاری آنان با یکدیگر و گسترش عرصه‌ی جهاد در همه‌ی سرزمین‌های فلسطینی است. همه باید ملّت فلسطین را در این جهاد مقدّس یاری کنند. همه باید دست مبارز فلسطینی را پُر، و پشت او را محکم کنند. ما با افتخار، هر چه در توان داشته باشیم در این راه انجام خواهیم داد. یک روز تشخیص ما این شد که مبارز فلسطینی، دین و غیرت و شجاعت دارد و تنها مشکل او دستِ تهی از سلاح او است. به هدایت و مدد الهی برنامه‌ریزی کردیم و نتیجه این است که موازنه‌ی قدرت در فلسطین دگرگون شد و امروز غزّه میتواند در برابر تهاجم نظامی دشمن صهیونیست بایستد و بر آن پیروز شود. این تغییر معادله در بخش موسوم به سرزمین‌های اشغالی خواهد توانست قضیّه‌ی فلسطین را به گامهای نهایی نزدیک کند. تشکیلات خودگردان در این امر، تکلیفی بزرگ برعهده دارد. با دشمن وحشی جز با اقتدار و از موضع قدرت نمیتوان سخن گفت، و زمینه‌ی این اقتدار بحمدالله در ملّت شجاع و مقاوم فلسطین آماده است. جوانان فلسطینی امروز تشنه‌ِی دفاع از کرامت خویشند. حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و حزب‌الله در لبنان، حجّت را بر همه تمام کرده‌اند. دنیا فراموش نکرده و نخواهد کرد آن روزی را که ارتش صهیونیست، مرزهای لبنان را شکست و تا بیروت پیش آمد و آن روزی را که قاتل جنایت‌کاری به نام آریل شارون در صبرا و شتیلا حمّام خون به راه انداخت، و نیز فراموش نکرده و نخواهد کرد آن روزی را که همین ارتش در زیر ضربات کوبنده‌ی حزب‌الله چاره‌ای جز این نیافت که با دادن تلفات فراوان و با اعتراف به شکست، از مرزهای لبنان عقب‌نشینی کند و برای آتش‌بس به التماس بیفتد؛ دست پُر و موضع قدرت یعنی این. حال بگذار فلان دولت اروپایی که باید به خاطر فروش موادّ شیمیایی به رژیم صدّام تا ابد شرمسار باشد، حزب‌اللهِ مجاهدِ سرافراز را غیر قانونی بداند. غیر قانونی، رژیمی مثل آمریکا است که داعش را تولید میکند و رژیمی مثل آن دولتِ اروپایی است که هزاران نفر در بانه‌ی ایران و حلبچه‌ی عراق بر اثر موادّ شیمیایی‌اش به کام مرگ میروند. ۷) سخن آخر آن است که فلسطین متعلّق به فلسطینیان است، و باید با اراده‌ی آنان اداره شود. طرح همه‌پرسی از همه‌ی ادیان و اقوام فلسطینی -که از نزدیک به دو دهه‌ی پیش از این ارائه کرده‌ایم- تنها نتیجه‌ای است که باید بر چالشهای امروز و فردای فلسطین مترتّب شود. این طرح نشان میدهد که ادّعای یهودی ستیزی که غربیان با بوقهای خود آن را تکرار میکنند، بکلّی بی‌اساس است. در این طرح، فلسطینیانِ یهودی و مسیحی و مسلمان، در کنار هم در یک همه‌پرسی شرکت و نظام سیاسی کشور فلسطین را تعیین میکنند؛ آنچه قطعاً باید برود نظام صهیونیستی است و صهیونیسم، خود بدعتی در آئین یهود و کاملاً بیگانه از آن است.  در پایان، یاد شهیدان قدس، از شیخ احمد یاسین و فتحی شقاقی و سیّد عبّاس موسوی، تا سردار بزرگ اسلام و چهره‌ی فراموش نشدنی مقاومت، شهید قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ عراقی، شهید ابومهدی المهندس و دیگر شهدای قدس را گرامی میدارم و به روح امام خمینی عظیم‌الشّأن که راه عزّت و جهاد را به روی ما گشود، درود میفرستم، و نیز برای برادر مجاهد، مرحوم حسین شیخ‌الاسلام که سالیانی در این راه تلاش کرد، رحمت الهی را مسئلت میکنم. در پایان به همه‌ی بینندگان عزیز و شنوندگان عزیز عرض میکنم، روز قدس امسال اوّلین [روز] قدسی است که در آن قاسم سلیمانی عزیز ما حضور ندارد؛ برای شادی روح او، همه یک حمد و یک قل‌هوالله بخوانید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمانِ الرَّحِیمِ ﴿۱﴾ اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِینَ ﴿۲﴾ الرَّحمانِ الرَّحِیمِ ﴿۳﴾ مَالِکِ یَومِ الدِّینِ ﴿۴﴾ إِیَّاکَ نَعبُدُ وَ إِیَّاکَ نَستَعِینُ ﴿۵﴾ اِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿۶﴾ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿۷﴾ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمانِ الرَّحِیمِ قُل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾ والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۴۰
2,163
1399/02/28
بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45639
دیدار رمضانی دانشجویان بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.  خدا را شکر میکنم و خرسندم از اینکه در شرایط کنونی هم که شرایط نامساعدی است، این جلسه بحمدالله تشکیل شد، ولو به این نحو. البتّه دیدار حضوری شما جوانها برای بنده شوق‌آفرین‌تر بود، لکن این شکل هم یک شکلی است و امیدواریم که این جلسه هم جلسه‌ِی مفیدی باشد برای جامعه‌ی جوان، برای کشور، و برای خود این حقیر.  بحثهایی که دوستان انجام دادند، چند خصوصیّت داشت که من فی‌الجمله اشاره کنم: اوّلاً بحثها پخته و سنجیده و خوب بود. انصافاً سطح بحثهای امسال از آنچه قبلاً در این جلسات مطرح میشد، به نظر من بالاتر بود؛ فکر شده بود، کار شده بود و این خیلی باارزش است؛ از این جهت من متشکّرم. سؤالهایی که شد، خب سؤالهای فراوانی است؛ اگر بخواهیم حتّی بعضی از این سؤالها را جواب بدهیم، وقت زیادی را از ما خواهد گرفت. شاید این توقّع من به‌جا باشد که دوستان ما -نمایندگی در دانشگاه‌ها و بعضی از بخشهای مرتبط با دانشجویان و دانشگاه‌ها در دفتر- متعهّد بشوند این سؤالها را پاسخ بدهند. این سؤالها جوابهای روشنی دارد، کما اینکه بعضی از ابهامها و شبهه‌هایی که مطرح میشود، توضیحهای قابل قبولی دارد و میتوان اینها را مطرح کرد و میتوان [درباره‌ی آنها] گفتگو کرد. درباره‌ی پیشنهادهایی که شد، این پیشنهادها، خب پیشنهاد است؛ این جور نیست که هر پیشنهادی حتماً بتواند عملیّاتی بشود. بعضی از این پیشنهادها ناشی از عدم احاطه‌ی به شرایط موضوع بحث است؛ این را من دارم مشاهده میکنم و میبینم و اگر بخواهیم درباره‌ی این پیشنهادها تصمیم‌گیری بکنیم -یا بنده تصمیم‌گیری کنم، یا دستگاه‌ها تصمیم‌گیری کنند- احتیاج به کار بیشتری دارد و امیدواریم که این توفیق را خدای متعال به ما بدهد.  البتّه الان سفارش من به دفتر این است که این پیشنهادها را بگیرند، بررسی کنند، روی جزء جزء این پیشنهادها کار کنند. و این را هم عرض بکنم که برخی از اشکالاتی که به دستگاه‌ها در بیانات شما عزیزان وجود داشت، اشکالات واردی نیست؛ بعضی وارد است لکن بعضی هم وارد نیست. وارد نبودن اشکال هم به خاطر این است که از شرایط موجود آن موضوع اطّلاع زیادی ندارید؛ از این جهت است که این اشکال طبعاً به ذهن می‌آید؛ و هر کسی در این وضع باشد، این اشکال را دارد. به هر حال میتواند این سؤالها، این ابهامها، این اشکالها در گفتگوهای رو در رو برطرف بشود. در عین حال خیلی از مطالبی که گفته شد مطالب درستی بود و گفتن اینها در این عرصه و در این برنامه طبعاً به ایجاد یک گفتمان در این زمینه‌ها کمک خواهد کرد و من استقبال میکنم از اینکه در برخی از این زمینه‌ها گفتارهای عمومی به وجود بیاید و ذهنهای عامّه‌ی مردم در جامعه و در کشورمان به این سَمت شکل بگیرد.  سؤال شد که نظر این بنده‌ِی حقیر درباره‌ی جزء جزء حرفهایی که زده میشود یا پیشنهادهایی که داده میشود چیست. خب، برخی از اینها البتّه در اظهارات عمومی بنده قابل فهمیدن است؛ فرض بفرمایید که حالا در زمینه‌ی مسائل عدالت‌خواهی گله میکنید که چرا یک گروهی به تندروی‌های برخی از کسانی که در زمینه‌ی عدالت‌خواهی بحث میکنند، اعتراض دارند؛ خب خود شما هم اعتراض داشتید به بعضی از تندروی‌هایی که در این زمینه انجام میگیرد. نظر من در مورد مسائل مربوط به عدالت‌خواهی نظر روشنی است و مفصّل در این زمینه‌ها صحبت کرده‌ام، بحث کرده‌ام. در برخی از مسائل دیگر هم میتوان اظهار نظرهایی را کرد که باز آن هم به نظر من به عهده‌ی همین دوستانی است که در دفتر ما یا در نمایندگی دانشگاه‌ها مرتبط با بخشهای دانشگاهی و دانشجویی هستند. من البتّه دیگر وارد بحث نمیشوم؛ چون اگر بخواهیم در زمینه‌ی این مسائلی که گفته شد صحبت کنیم، بحثهای طولانی‌ای را در پیش خواهیم داشت.  یک مسائلی را من یادداشت کرده‌ام که آنها را عرض میکنم که به نظرم قابل توجّه است. جلسه البتّه دانشجویی است لکن مخاطب این جلسه صرفاً دانشجویان نیستند؛ ما البتّه چهار میلیون دانشجو داریم که عدد بالایی است لکن تعداد کسانی که مخاطب این موضوعاتی که عرض میکنیم خواهند بود، بیشترِ جوانان هستند؛ جوان دانشجو، جوان طلبه، جوان فارغ‌التّحصیل، جوان شاغل؛ مجموعه‌ی جوانان مخاطب این بحثها هستند. اینکه ما اصرار داریم که با جوانها حرف بزنیم و بحث کنیم و از آنها بشنویم و چیزی به آنها عرض بکنیم، متأثّر از یک پیش‌فرض قطعی است و آن پیش‌فرض این است که آینده در اختیار جوانها و متعلّق به این جوانها است. شکّی نیست که در آینده‌ی میان‌مدّت، بعضاً در آینده‌ی کوتاه‌مدّت، مسئولیّت بسیاری از همین موضوعاتی را که امروز شما دارید مطرح میکنید، متوجّه به شما جوانها و مجموعه‌ی جوانهایی که امروز مخاطب این حرفها هستند خواهد شد و مدیریّتها در اختیار آنها قرار خواهد گرفت و اداره‌ی کشور به دست آنها خواهد افتاد؛ در این تردیدی نیست. لذاست که بحث با جوانها و صحبت با جوانها و شنیدن از آنها و گفتن با آنها برای ما مهم است. هر کسی به آینده‌ِی کشور علاقه‌مند است، ناگزیر بایستی به جوانها کمک کند برای اینکه بتوانند این آینده را به بهترین وجهی ان‌شاءالله بسازند.  بخش دیگر از منطق گفتگو با جوانها هم عبارت است از نگاه به طبیعت جوانی. خب همان طور که امروز هم در بیانات شما عزیزان مشاهده شد و همیشه در مورد جوانها این قضاوت را بنده دارم طبیعت جوان، با امید، با ابتکار، با صراحت، با خطرپذیری، با خستگی‌ناپذیری همراه است و اینها برای اداره‌ی جامعه عناصر ذی‌قیمتی هستند؛ بخشی از مشکلات ما ناشی از خطرپذیر نبودن یا خسته شدن، یا عدم وجود ابتکار، یا عدم صراحت، یا ناامید بودن است؛ اینها در جوانها نیست، لذاست که ما مایلیم با این مجموعه‌ی جوان که طبعاً دارای این طبیعت هستند، بیشتر گفتگو بشود و بحث بشود.  البتّه مسئله در شرایط کنونی کشور ما اهمّیّت بیشتری دارد و این ناشی است از موقعیّت کنونی کشور که به نظر من برای هر گونه تصمیم‌گیری و هر گونه اقدام بایستی به موقعیّت کنونی کشور توجّه کرد که موقعیّت بسیار مهم و حسّاسی است. من حالا یک مختصری در زمینه‌ی این موضوع، یعنی مسئله‌ی موقعیّت کنونی کشور عرض میکنم. از سه زاویه و نگاه کلّی به موقعیّت کشور میشود نگاه کرد:  یک زاویه عبارت است از اینکه یک حقیقت روشنی وجود دارد و آن اینکه جمهوری اسلامی امروز طرف یک مبارزه‌ی وسیع و عظیمی در سطح جهانی است؛ یک مبارزه‌ی جدّی که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی است، یک طرف جبهه‌ی کفر و ظلم و استکبار است؛ جمهوری اسلامی امروز درگیر یک چنین مبارزه‌ی عظیم و وسیعی است؛ در این هیچ تردیدی نباید داشت. جبهه‌ی مقابل سعی دارد که جمهوری اسلامی را از میدان خارج کند با انواع شیوه‌ها و ترفندهایی که در اختیار دارد و امکاناتی که در اختیار دارد؛ که اگر چنانچه موفّق بشود ــ که قطعاً هم ان‌شاءالله موفّق نخواهد شد ــ برای آینده‌ی کشور بسیار گران تمام خواهد شد که جمهوری اسلامی در مواجهه‌ی با این جبهه‌ی ظلم و کفر و استکبار عقب‌نشینی کند و تسلیم بشود و از میدان خارج بشود.  از طرف دیگر، مبارزه‌ی جبهه‌ی کفر و استکبار با جمهوری اسلامی برای این است که یک الگو به وجود نیاید. ما بسیاری از مشکلاتی هم که تا امروز داریم، به خاطر همین است؛ [یعنی] کارشکنی‌هایی شده برای اینکه آن الگوی جذّاب برای ملّتها به وجود نیاید. ما از این کارشکنی‌ها نمیتوانیم صرف نظر کنیم، یا اینها را ندیده بگیریم؛ اینها وجود داشته، الان هم وجود دارد. بنابراین یکی از زاویه‌های دید ما نسبت به موقعیّت کشور، به این قضیّه بر میگردد که بدانیم جمهوری اسلامی درگیر یک چنین نبرد سیاسی، نبرد فکری، نبرد نرم و جنگ نرم و احیاناً برخوردهای سخت با جبهه‌ی وسیع ظلم و کفر و استکبار است.  زاویه‌ی دید دیگر به موقعیّت کشور این است که ما توجّه کنیم، ظرفیّت کشور برای مقابله بالا است؛ ما برای مقابله‌ی با همین جبهه‌ی وسیعی که قدرتمند هم هست، و از قدرتهای ظاهری برخوردار است، از ظرفیّتهای بسیار بالایی برخورداریم؛ این را تجربه‌ها به ما نشان میدهد؛ ما تجربه‌ی زیادی در این زمینه، در این سالها داریم که این تجربه‌ها به ما ثابت میکند که ما ظرفیّت برخورد و مواجهه و مقابله‌ی با این جبهه‌ی عظیم را داریم؛ هم تجربه‌ی مجاهدت نظامی داریم، سالهای دفاع ‌مقدّس و قضایای گوناگونی که بعد از آن وجود داشته است و مسائل منطقه‌ای که بعضی از شماها در قالب اظهار ارادت به شهید عزیزمان، شهید سلیمانی به آنها اشاره کردید؛ هم جهاد علمی که در دنیا اعتراف شد که سرعت حرکت جمهوری اسلامی در زمینه‌ی پیشرفت مسائل علمی چندین برابر سرعت متوسّط دنیا است که این خیلی موضوع مهمّی بود و خوشبختانه هنوز هم ادامه دارد؛ و هم جهاد فرهنگی.  ببینید، علی‌رغم همه‌ی این ظواهری که [شما] دوستان اشاره کردید، بنده هم به آنها توجّه دارم و اذعان دارم، یک واقعیّتی وجود دارد؛ علیه کشور ما در زمینه‌ی هجوم فرهنگی خیلی کار دارد میشود؛ مال امروز هم نیست، حالا امروز هم که فضای مجازی آمده است و حجمْ چند برابر شده، لکن از سابق هم به وسیله‌ی رادیوها، به وسیله‌ی تلویزیون‌ها، با وسایل گوناگون علیه مسائل فرهنگی در جمهوری اسلامی تلاش میشده و کار میشده. علی‌رغم همه‌ی اینها یک مجموعه‌ی عظیم جوان -نه یک مجموعه‌ی کوچک، نه یک اقلّیّت-  پایبند به مبانی دینی، به مبانی اعتقادی و مبانی فرهنگی جمهوری اسلامی‌اند؛ این نشان‌دهنده‌ی آن است که ما در جهاد فرهنگی هم از دشمن قوی‌تر هستیم. مسائل گوناگونی [هست] که بعضی از آنها را شماها اشاره کردید، بعضی را هم اشاره نکردید. تظاهرات دینی‌ای که این سالها دارد انجام میگیرد -مسئله‌ی راه‌پیمایی اربعین، مسئله‌ی اعتکاف، مسئله‌ی عزاداری‌های حسینی، بعد در این اواخر مسئله‌ی تشییع عظیمِ بی‌نظیر شهید عزیزمان، شهید سلیمانی، و از این قبیل چیزها- همه نشان‌دهنده‌ی این است که جمهوری اسلامی در نبرد و مبارزه‌ی فرهنگی هم با جبهه‌ی استکبار با همه‌ی تلاشی که او دارد میکند، عقب‌مانده نیست و کارهای بزرگی انجام شده و پیشرفتهای بزرگی صورت گرفته؛ بنابراین در مجاهدت فرهنگی هم همین‌ جور است. در جهاد اجتماعی هم همین‌جور است؛ [مثل] همین حجم خدماتی که در این قضایای اخیر یا در سیل سال گذشته، یا در زلزله‌ها یا در حضور همین گروه‌های جهادی در روستاها مشاهده شد و حرکت عظیمی که در این زمینه به راه افتاد؛ که اینها همه نشان‌دهنده‌ی این است که در جهاد اجتماعی هم کارکرد ما، کارکرد کشور و ظرفیّت کشور بسیار بالا بوده و حتماً از این بیشتر هم هست در مناطق محروم و مانند اینها.  خب حالا همین جا [به یک مطلب] اشاره کنم؛ اشاره کردند به فعّالیّتهایی که دستگاه‌های خدماتی مرتبط با رهبری دارند کار میکنند؛ من به شما عرض بکنم: اعتقاد دارم که از اکثر این فعّالیّتها شما خبر ندارید؛ یعنی این هم یک مقداری به همین شفاف نبودن که جزو اعتراضهای شما است، برمیگردد؛ یعنی از خیلی از کارهای عظیمی که اینها دارند انجام میدهند، اغلب خبر ندارند. کارهای خوبی در زمینه‌ی خدمات اجتماعی دارد انجام میگیرد، در زمینه‌ی جهاد فکری هم همین ‌جور؛ در باب جهاد فکری هم کارهای فکری، زیاد شده؛ پایبندی به شعارهای انقلاب، خوب شده؛ همین بحثهایی که شما میکنید نشان‌دهنده‌ی عمق و پیشرفت کار فکری است.  البتّه ممکن است کسانی بگویند «آقا ۴۰ سال یا به قول یکی از آقایان ۴۲ سال از پیروزی انقلاب گذشته»؛ بله ۴۲ سال برای این گونه مسائل عمومی و کلان، زمان زیادی نیست، زمان کوتاهی است. خیلی از این کارها در طول زمان بتدریج انجام میگیرد، بخصوص با مشکلاتی که در کشور ما وجود داشته. بنابراین ما به موقعیّت کشور اگر بخواهیم از این زاویه‌ی دید نگاه کنیم، باید اعتراف کنیم و قبول بکنیم که ظرفیّت کشور برای مواجهه‌ی با دشمن -چه در زمینه‌ی مسائل نظامی، چه در زمینه‌ِی مسائل علمی، چه در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، چه در زمینه‌ی مسائل فرهنگی و غیره- ظرفیّت بسیار بالایی است و ما راحت میتوانیم با این جبهه مواجهه و مقابله کنیم و بر او پیروز بشویم؛ یعنی این امید به پیروزی یک امید موهومی نیست، یک امید متّکی به این واقعیّت روشن است.  یک زاویه‌ی دید دیگر هم وجود دارد و آن احساس قدرت و عزّتی است که در کشور نهادینه شده، که این خیلی چیز مهمّی است؛ یعنی در کشور یک احساس نهادینه‌شده‌ای در عموم تقریباً وجود دارد. حالا بعضی‌ها منفی‌بافی میکنند و ضعفهایی را که در وجود خودشان هست، به کشور، به جامعه، به نظام جمهوری اسلامی نسبت میدهند لکن واقعیّت قضیّه این است که خوشبختانه در کشور یک احساس عمومی عمیقی وجود دارد و آن، احساس عزّت و قدرت است.  ببینید، من یک توضیحی اینجا عرض بکنم: یکی از چیزهایی که در برخورد استبدادی و استعماری با ملّتها خیلی اهمّیّت دارد این است که قدرتهای استعمارگر و سلطه‌گر سعی‌شان در ایجاد حسّ حقارت در آن ملّتهایی است که میخواهند بر آنها تسلّط پیدا کنند؛ یعنی یک مقدّمه‌ی لازم برای آنها این است که آن ملّت را تحقیر کنند، در او احساس حقارت به وجود بیاورند، احساس ناتوانی را به او تزریق کنند، به او تفهیم کنند که او چیزی نیست، هویّتی ندارد، کسی نیست و اهمّیّتی ندارد؛ این یکی از کارهای اساسی است. و این کار متأسّفانه در ایران انجام گرفت؛ یعنی از اواخر دوره‌ی قاجار شروع شد؛ هم استبداد داخلی سلاطین آخری قاجار، هم سیاستهای مداخله‌گر بسیار خطرناک و متنفّذی که در کشور بودند -عمدتاً سیاست انگلیس- به این معنا دامن زدند. البتّه آن وقت روس و انگلیس هر دو تسلّط داشتند، منتها روس‌ها به دلایل گوناگونی که حالا جای بحثش نیست، یک مقداری عقب نشستند؛ عمده انگلیس‌ها مسلّط بر مسائل کشور بودند که یک نمونه‌اش آن قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدّوله‌ی معروف است(۱) -قرارداد استعماری معروف- یعنی این حالت تحقیر را و حقارت عمومی را و بیکاره‌ بودن و هیچ‌کاره بودن ملّت را تحقّق بخشیدند در کشور، و همین زمینه شد برای روی کار آمدن کسی مثل رضای پهلوی و ادامه‌ی حکومت او و بعد روی کار آمدن محمّدرضا پسر او، که این یک حادثه‌ی فاجعه‌باری در کشور ما بود که دشمنان انجام دادند و ملّت تماشاچی بود؛ در زمینه‌ی روی کار آمدن رضاخان پهلوی ملّت یک تماشاچی‌ای بود و اصلاً تأثیری نداشت، حضوری نداشت، «لا» و «نَعم»ی نداشت؛ [همین جور] نگاه کردند، یک اتّفاقی افتاد، یک کودتایی شد؛ نه دنبالش گشتند که ببینند که بود، چه بود، نه اظهار نظری کردند، نه ایستادگی کردند، و دچار عواقب سختش هم شدند؛ یعنی آن به‌اصطلاح استبداد و دیکتاتوری پنجاه‌ساله را ملّت ایران تحمّل کردند به خاطر همان احساس حقارت و تحقیری که اوّل شده بودند.  درست نقطه‌ی مقابل این در انقلاب اسلامی اتّفاق افتاد. در انقلاب اسلامی جوانهای کشور احساس کردند که قادرند یک کار نشدنی را که همه در قضاوتهایشان میگفتند این کار نشدنی است -و آن، تکان دادن حکومت پهلوی بود- به بهترین وجهی انجام بدهند؛ و نه اینکه حکومت را تکان بدهند بلکه ریشه‌کن کنند. حکومتی که خارجی‌ها بجدّ در پشتیبانی او تلاش میکردند و کار میکردند. آمریکایی‌ها همان ‌طور که امروز می‌بینید از بعضی از دولتها دفاع میکنند، به ‌طور قاطع از حکومت پهلوی دفاع میکردند، سینه سپر میکردند، ایستاده بودند، منتها دفاع آنها از حکومت پهلوی بیشتر بود از آنچه امروز از بعضی از حکومتهای وابسته‌ی به خودشان حمایت میکنند و دفاع میکنند.  و سخت‌گیری‌های داخلی هم که خب فوق‌العاده بود؛ یعنی آن کاری که در آن زمان با مردم، با مبارزین، با مخالفین، با معترضین صورت میگرفت، برای جوان امروز قابل حدس نیست؛ یعنی آن کاری که آن روز انجام میگرفت، اصلاً از ذهن شما بسیار دور است؛ فرض بفرمایید که داشتن یک کتاب، یا یک نیم‌سطر نوشته در یک دفتر، موجب میشد که طرف، مدّتها متحمّل زندان بشود، علاوه بر شکنجه‌هایی که قبل از محکومیّت متحمّل میشد؛ یعنی چیز فوق‌العاده‌ای است دیگر و اصلاً حالا قابل بحث نیست در این زمینه. جوان ایرانی و ملّت ایران مجموعاً توانستند با اراده‌ی خود، با قدرت خود، این حکومتِ این چنین را ریشه‌کن کنند، یک کار نشدنی را انجام بدهند و دنیا را متحیّر کنند؛ یعنی وقتی که نظام جمهوری اسلامی بر روی کار آمد و حکومت وابسته‌ی پادشاهی در کشور از بین رفت، دنیا متحیّر شد؛ یعنی مدّتی در بهت فرو رفتند که این چه اتّفاقی است که دارد می‌افتد؛ به معنای واقعی کلمه یک زلزله در دنیا به وجود آمد. بعد از آن هم تا امروز عوامل احساس عزّت و احساس قدرت پی‌درپی در کشور به وجود آمده و سطح اقتدار ملّی را خوشبختانه به اینجا رسانده؛ یعنی کشوری هستیم که در مقابل زورگویی، با قدرت با صراحت می‌ایستیم، نه اینکه فقط یک نفر یا دو نفر در دستگاه حکومت چنین حالتی را داشته باشند؛ نه، ملّت به طور عموم این احساس را دارند، این احساس قدرت را دارند، این احساس عزّت را دارند. حالا البتّه کسانی هم هستند که منفی‌بافی میکنند و بسیار اندک و در اقلّیّت و منزوی هستند، [امّا] عموم ملّت این احساس قدرت و عزّت را دارند.  البتّه دشمن سیاست تلاش برای تحقیر ملّت را ادامه میدهد؛ یعنی امروز هم همان سیاستها را دارند [ادامه میدهند؛] یعنی دشمن مأیوس نشده است از اینکه بتواند در روحیات مردم تأثیر بگذارد. این نکته را بایستی همه‌ی ما در تحلیل‌هایمان، در اظهارنظرهایمان، در اعتراضهایمان در نظر بگیریم که دشمن امروز در صدد این است که این احساس عزّت را، احساس قدرت را، اطمینان به نفسْ ملّی را مخدوش کند و از بین ببرد. البتّه دشمن تلاش میکند، خدای متعال هم عکس این را تقدیر کرده. همین حادثه‌ی کرونا موجب شد که مردم احساس عزّت بیشتری پیدا کنند؛ خب شما ملاحظه کنید، در غرب، در کشورهای غربی، در آمریکا چه خبر است. همین حادثه‌ که اینجا هم آمد، آنجا هم رفت؛ آنجا ببینید وضع چه‌ جوری است، اینجا وضع چه‌ جوری بود: مدیریّتی که شد، حضوری که مردم پیدا کردند، کارهای بزرگی که در این زمینه انجام گرفت. یا [مثلاً] پرتاب ماهواره، یا کارهای علمی‌ای که الان دارد انجام میگیرد برای شناخت همین ویروس. اینها همه حوادثی است که خدای متعال [مقدّر کرده]؛ یا این نهضت عظیم کمک مؤمنانه و خدمتی که انجام گرفت. پس شرایط کشور، اینها است. آن جبهه‌بندی هست، آن دشمنی هست، آن ظرفیّتها هست و این احساس عزّت و قدرت هم در کشور وجود دارد.  خب حالا با توجّه به این، [در مورد] مسائل مربوط به جوانها و آنچه من به نظرم میرسد که به جوانها عرض بکنم، چیزهایی یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم. البتّه خوشبختانه بر اثر تأکیدهایی که شده و تکراری که شده است، توجّه به مسئله‌ی جوان پیدا شده؛ حالا در بیانات دوستان، شاید اظهارات مأیوسانه وجود داشت لکن به نظر من این‌ جور نیست، توجّه به حضور جوانها در بخشهای مختلف پیدا شده و در این زمینه دارد کار میشود. حالا این هم که مقصود ما از «جوان‌گرایی» چیست، از همان جمله‌ی سؤالهایی است که پاسخ آن را بایستی دوستان در بخشهای دانشگاهی و مانند اینها بدهند. توجّه پیدا شده است به حضور جوانها و اهمّیّت داده میشود به حضور جوانها، به ورود آنها در مدیریّتهای میانی، به اظهار نظرهای آنها و مانند اینها.  بیشتر و عمدتاً خود محیط‌های دانشجویی هم خوشبختانه کارهای خوبی را انجام داده‌اند. در همین یک سال گذشته، یعنی از سال گذشته [هنگام] تشکیل این جلسه تا امروز کارهای خوبی انجام گرفته. یکی از این کارهای بسیار خوبی که در محیط دانشجویی و همچنین در حوزه‌ی علمیّه صورت گرفته، موضوع «مسئله‌محوری» در بحثها و در کارها است که این جزو توصیه‌های ما بود، خوشبختانه دنبال شده و مسائل خاصّی، مسائل مهمّی به طور مسئله‌محور مطرح شده و روی آن کار شده، به نظرات خوبی رسیده‌اند. یا پرداختن به مسائل بین‌المللی که این هم جزو توصیه‌های ما بود. خوشبختانه من در طول این یک سال مشاهده میکنم که به مسائل متعدّدی در زمینه‌ی موضوعات بین‌المللی توجّه شده، که من البتّه نمیخواهم اسم بیاورم. حالا اعتراض شد به اینکه «چرا فلان موضوع را دنبال نکردند»؛ خب اطّلاع ندارید، دنبال کردند. یک موضوع بخصوصی را یکی از برادرها اسم آوردند که چرا این قضیّه دنبال نشد؛ دنبال شد، جدّی هم دنبال شد؛ منتها خب آن نتایج مطلوب به دست نیامد، ولیکن کار بجدّ دنبال شد؛ یک سرِ کار دست ما بود، یک سرِ کار دست دیگران بود و طبعاً نمیتوانست به نتیجه برسد. به ‌هر حال در مسائل بین‌الملل جوانها کار کردند، یعنی فکر کردند؛ بحث فعّالیّتهای جهادیِ واقعاً شگفت‌انگیز که حقیقتاً بنده با اینکه بارها تشکّر عرض کرده‌ام، باز هم لازم میدانم تشکّر کنم و خدا را شکر کنم که الحمدلله جوانهای ما را این ‌جور آماده کرد. این گله‌ای هم که دوستان جهادی دارند، گله‌ی به‌جایی است که چرا در مجامع تصمیم‌گیری برای مسائل، از اینها دعوت نمیشود یا چرا برای تدوین خدماتی که صورت میگیرد از اینها نظرخواهی نمیشود و صرفاً به عنوان نیروی کار و به‌اصطلاح خدمتگر از اینها استفاده میشود؛ اینها خب اشکالات واردی است که درست است.  پرداختن مسائل مربوط به واگذاری‌ها که یکی از کارهایی بود که امسال در مجموعه‌ی جوانی انجام گرفت؛ البتّه در این زمینه‌ها ممکن است بعضی از تندروی‌ها بوده، لکن نفْس دنبال کردن این موضوعات به نظر ما خوب بود، مسئولین را متوجّه مسئولیّتهایشان کرد. حالا آن اشکالی که یکی از دوستان کردند که دانشجوها کار میدانی در این زمینه انجام دادند و موافق نیستند، آن قابل بحث است لکن به‌ هر حال نفْس دنبال کردن این موضوعات به نظر ما خوب بود؛ که یک تشکّلهای خودجوشی هم به وجود آمد. پیگیری مسائل خانواده و مسائل زن که خوشبختانه اینجا هم حالا اشاره شد که به نظر این حقیر جزو مسائل مهم است و باید دنبال بشود و یقیناً در این زمینه کم‌کاری صورت گرفته؛ و هر چه در این زمینه گفته بشود و اعتراض بشود، من قبول دارم و معتقدم کم‌کاری جدّی‌ای در این زمینه انجام گرفته. [این] خوشبختانه یکی از مباحثی بود که دیدم در بحثهای دانشجویی وجود دارد.  خب حالا توصیه‌هایی که بنده عرض میکنم با توجّه به همه‌ی آنچه گفته شد؛ چند مطلب را من یادداشت کرده‌ام. توصیه‌ی اوّل من به شما جوانهای عزیز، چه دانشجو و چه بقیّه‌ی جوانهایی که از آنها اسم آوردم، مسئله‌ی خودسازی است؛ خودسازی خیلی مهم است؛ هم در ابعاد فردی، هم در ابعاد جمعی. هم شخص خود شما باید خودسازی کنید، هم جمعتان باید به عنوان یک جمع خودسازی کند؛ خودسازی خیلی مهم است. فرصت ماه رمضان فرصت خوبی است؛ اگرچه به اواخر ماه رسیدیم لکن همین چند روزی که باقی مانده، فرصت خوبی است [برای] دعا، مناجات، اُنس با قرآن؛ و رها نکردن کار ارتباط معنوی با تمام شدن ماه رمضان؛ یعنی این جور نباشد که ماه رمضان حالا چون روزه هستید و مثلاً شرایط دعا و مناجات و حال و حضور آماده است، کارهایی انجام بگیرد، ماه رمضان که تمام شد بکلّی رها بشود؛ نه، اُنس با قرآن، ارتباط با قرآن، نماز با حضور، نماز در اوّل وقت، توجّه به ادعیه- که حالا من به بعضی از ادعیه هم اشاره کردم، به بعضی هم اشاره میکنم -مواردی است که به نظر من برای خودسازی لازم است. این کمک میکند به شما که از لغزشگاه‌ها راحت عبور کنید، بسلامت عبور کنید. لغزشگاه‌هایی وجود دارد؛ ترس، یک لغزشگاه است، تردید، یک لغزشگاه است، احساس ضعف، یک لغزشگاه است، انگیزه‌های ناسالم، یک لغزشگاه است؛ لغزشگاه‌های زیادی سر راه ما وجود دارد، بخصوص برای فعّالان مسائل اجتماعی؛ لذا اینها بیشتر به خودسازی احتیاج دارند و نیاز دارند که بُنیه‌ی روحی و معنوی خودشان را قوی کنند. به نظر من وقتی بُنیه‌ی روحی‌ و معنوی‌ شما قوی شد، هم در زمینه‌ی فکر، هم در زمینه‌ی تصمیم‌گیری، هم در زمینه‌ی عمل، توانایی‌های بیشتری پیدا خواهید کرد و ما در نسل جوان به اینها نیاز داریم؛ این توصیه‌ی اوّل ما و عرض اوّل ما به شما جوانان عزیز است؛ و شما به معنای واقعی کلمه مثل فرزندان من هستید و همان چیزی را برای شماها دوست دارم که برای فرزندان نسلی خودم دوست دارم و آنچه را عرض میکنم، به معنای واقعی کلمه برای شما مفید میدانم که عرض میکنم؛ این توصیه‌ی اوّل. توصیه‌ی دوّم تقویت مبانی معرفتی است؛ این خیلی مهم است. الحمدلله در شماها خوش‌فکر خیلی زیاد است و در زمینه‌های مختلف فکر میکنید، کار میکنید، منتها محیط‌های جوان از جمله دانشگاه از قدیم آماج آسیب‌هایی بوده، از جمله دو آسیب بزرگ متوجّه محیط‌های جوان بوده که این دو آسیب یکی انفعال است، یکی انحراف است. انفعال یعنی احساس دست‌بسته بودن، بی‌فایده بودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت، که این با آن توصیه‌ی قبلی برطرف میشود؛ یعنی معنویّت که تقویت شد، انفعال مطلقاً به وجود نخواهد آمد. انحراف -انحراف فکری، انحراف در مبانی معرفتی- با این توصیه برطرف میشود. ببینید ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود، پایه‌های معرفتی‌شان محکم نبود -حالا به هر دلیلی محکم نبود- اینها جذب گروه‌های التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلام‌طلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی هم‌میهن خودشان اسلحه کشیدند، جوان را، پیر را، کاسب بازاری را هدف قرار دادند و آماج حمله‌ی خودشان قرار دادند و آن فجایع را، آن جنایات را به وجود آوردند؛ به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروه‌های ناسالم شدند و به این راه‌ها کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند؛ یعنی آخرش هم کارشان به اینجا رسید؛ منشأ همه‌ی اینها همان عدم استقرار فکری بود. کسان دیگری در همان زمان بودند -ما می‌شناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این افراد آشنا بودم در همین مجموعه‌های گروهی و مانند اینها- که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکری‌شان درست بود، با کتابهای شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکّرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرفهای مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتی‌شان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود و متأسّفانه رفتند. یا بعدها در اوایل انقلاب کسانی کارهای انقلابی کردند و بعد از مدّتها جزو پشیمانها شدند -جمع پشیمانها- که یکی از مسائل انقلاب ما عبارت از همین مسائل حضرات پشیمان است که یک روز انقلابی بودند و بعد، از انقلابی‌ بودن پشیمان شدند.  این به خاطر این است که مبانیِ معرفتی ضعیف است دیگر؛ یعنی وقتی مبانیِ معرفتی ضعیف بود، طبعاً نمیتواند آنها را در مقابل حوادث، در مقابل سؤالها، در مقابل ابهامها حفظ کند و در صراط مستقیم نگه دارد. لذاست که به نظر من به مسائل ایمانی و مسائل اعتقادی و معرفتی بپردازید. ببینید، این دعا که عرض کردم -دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیّه، دعای معروف مکارم‌الاخلاق- این جوری است: اَللَهُمَّ بَلِّغ بِایمانی اَکمَلَ‌ الایمانِ وَ اجعَل یَقینی اَفضَلَ الیَقین؛ میگوید یقین را دارم امّا بهترین یقین قرار بده یقین من را. وَ انتَهِ بِنیَّتی اِلى اَحسَنِ النِّیّات وَ بِعَمَلی اِلى اَحسَنِ الاَعمال‌، تا آخر این دعا. دعا البتّه دعای عجیبی است. من توصیه میکنم که عزیزان، جوانها با این دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیّه آشنا بشوند. البتّه دعاهای صحیفه فوق‌العاده است؛ یعنی صحیفه‌ی سجّادیّه بحث یک دعا و دو دعا نیست. حالا دعای بیستم را من عرض کردم، دعای بیست‌ویکم هم به یک نحو دیگر دعای عجیبی است و دعاهای گوناگون دیگری که در این کتاب فوق‌العاده باارزش وجود دارد. حالا این دعای بیستم را که دعای مکارم‌الاخلاق است بخوانید، به آن توجّه کنید. خوشبختانه ترجمه‌های خوبی از صحیفه‌ی سجّادیّه انجام گرفته که من سه چهار مورد از این ترجمه‌ها را دیده‌ام، انصافاً ترجمه‌های بسیار خوبی است و مورد اعتماد است؛ به اینها مراجعه کنید، از آنها استفاده کنید. این هم توصیه‌ی دوّم ما است به شما عزیزان.    توصیه‌ی سوّم این است که این پرچم آرمان‌خواهی و مطالبه‌گری را زمین نگذارید؛ همه‌ی این بحثها و صحبتی که در این مدّت یک ساعت و نیم شما دوستان در اینجا [بیان] کردید، مطالبه‌گری بود دیگر؛ مخاطب مطالبه‌گری هم گاهی خود این حقیر بودم، گاهی دستگاه دفتر ما بود، گاهی مجموعه‌های دیگر بودند؛ این بسیار چیز باارزشی است؛ این مطالبه‌گری را از دست ندهید، این آرمان‌خواهی را از دست [ندهید]. اینها آرمان‌خواهی است؛ ممکن است بعضی از این چیزهایی که شما مطالبه میکنید عملی نباشد که واقع قضیّه هم همین است؛ یعنی وقتی انسان وارد عمل شد مشکلات کار میدانی برای او بیشتر آشکار میشود، معلوم میشود که همه‌ی آن چیزهایی که میخواستیم، یا نمیتوانسته عملی بشود یا نمیتوانسته به این زودی عملی بشود؛ لکن خودِ این آرمان‌خواهی باارزش است؛ برای اینکه اگر آرمان‌خواهی وجود نداشته باشد راه را گم میکنیم؛ این آرمان‌خواهی موجب میشود که ما راه را گم نکنیم و وسط راه، کج و راست و به چپ و راست حرکت نکنیم. این آرمان‌خواهی را داشته باشید؛ این آرمانهای مهم را: عدالت، استقلال، رفع فساد، در نهایت تمدّن اسلامی. آرمان اصلی و واقعی و نهایی، ایجاد تمدّن اسلامی است؛ اینها را از دست ندهید و اینها را مطالبه کنید و بخواهید روی آن فکر کنید؛البتّه مطالبه‌گری بایستی با شکلهای منطقی باشد که حالا در این زمینه هم ممکن است مطالبی عرض کنم.    دو نکته را در زمینه‌ی مطالبه‌گری من یادداشت کرده بودم که بگویم که به نظرم خوب است که توجّه بشود. نکته‌ی اوّل این است که مطالبه طبعاً با نوعی اعتراض همراه است. خب، بله مطالبه به معنای این است که یک نقصی وجود دارد و ما میخواهیم رفع آن نقص را مطالبه کنیم -طبعاً مطالبه این است- بنابراین با اعتراض همراه است؛ نگذارید این مطالبه‌ی شما و اعتراض شما اعتراض به نظام اسلامی تلقّی بشود؛ این مهم است؛ دشمن منتظر این است. گاهی اوقات ممکن است شما فرض کنید به مسئله‌ی بورس -مِن ‌باب مثال- اعتراض دارید یا مثلاً به مسئله‌ی پراید اعتراض دارید، اعتراض را ذکر میکنید؛ [امّا] دشمن از نحوه‌ی اعتراض شما اعتراض به نظام را تلقّی میکند یا القا میکند که این اعتراض به نظام بود؛ این را نگذارید؛ این را جدّاً مانع بشوید و نگذارید که دشمن چنین فرصتی پیدا کند که از مطالبه‌ی شما، از اعتراض شما یک چنین تلقّی‌ای به دست بیاورد یا چنین تلقّی‌ای را بتواند به مخاطب القا کند.  نکته‌ی دوّم اینکه پرچم مطالبه‌گری را اگر شما در دست داشته باشید، خوب است؛ [امّا] اگر شما این پرچم را زمین گذاشتید، کسانی ممکن است این پرچم را بردارند که هدفشان رفع مشکلات مردم نیست؛ [بلکه] هدفشان معارضه و مبارزه‌ی با اسلام و با جمهوری اسلامی و با نظام اسلامی است؛ این را نگذارید؛ یعنی این باید اتّفاق نیفتد. البتّه جریان چپ مارکسیستی که همیشه دنبال این مسائل بوده امروز در دنیا آبرویی ندارد؛ این جریان چپ مارکسیستی دچار فقر شدیدند؛ هم از لحاظ اندیشه‌ورزی ــ به قول خودشان، از لحاظ تئوری ــ واقعاً ضعیفند و حرف گفتنی‌ای ندارند، هم از لحاظ سیاسی؛  تمامیِ رؤسا و بزرگانشان رفتند تسلیم آمریکا شدند، تسلیم رژیم صهیونیستی شدند، تسلیم گروه‌های سلطنت‌طلب شدند؛ بنابراین، هم فقر معرفتی دارند، هم فقر سیاسی دارند، هم فقر میدانی دارند؛ یعنی آدم فعّالِ کارآمدِ از‌خود‌گذشته‌ای که در این زمینه‌ها وارد میدان بشود، ندارند؛ بنابراین اینها کاره‌ای نیستند، لکن به ‌هر حال همیشه کسانی هستند که از شعارهای خوب و شعارهای درست بخواهند سوء استفاده کنند؛ شما اگر چنانچه این شعارها را رها کنید ممکن است آنها بگیرند؛ این هم یک نکته.  نکته‌ی چهارم، [اینکه] مطالبه‌گری فقط انتقاد نیست، مطالبه‌گری فقط اعتراض نیست، اگر چه در آن، اعتراض هم وجود دارد. انتقاد در کنار پیشنهاد؛ امروز البتّه پیشنهادهایی شد، خوب هم هست، بعضی از این پیشنهادها، پیشنهادهای قابل قبولی است، بعضی هم قابل بررسی است، لکن مجموعه‌ی جوانی که این سخن را میشنوند و در این عرصه‌ها فعّال هستند توجّه کنند اینکه ما صرفاً انتقاد کنیم، صرفاً اعتراض کنیم، این کار را پیش نمیبرد، این مطلقاً فایده‌ی جدّی و ماندگاری ندارد؛ حالا ممکن است یک فواید کوچکی اوّل کار داشته باشد؛ آنچه فایده دارد عبارت است از پیشنهاد. ببینید در اسلام هم نهی از منکر با امر به معروف همراه است، نهی از منکر همان اعتراض است، امر به معروف یعنی پیشنهاد، ارائه‌ی راه حل، ارائه‌ی کاری که باید انجام بگیرد و میتواند انجام بگیرد؛ اینها با هم هستند؛ بنابراین مطالبه‌گری را حتماً با ارائه‌ی راه حل و دادن راه حلهای خوب و قابل قبول همراه کنید. و ضمناً مطالبه‌گری را با پرخاش و بدگویی هم همراه نکنید؛ خواهش من این است. البتّه شما امروز خیلی خوب، محترمانه با بنده صحبت کردید، خیلی متشکّرم. من البتّه سابقها، چه در دوران ریاست جمهوری چه حتّی قبل از ریاست جمهوری که دانشگاه میرفتم، گاهی اوقات با برخوردهای پرخاشگر هم مواجه میشدم و اهمّیّتی برایم نداشت، یعنی من با آن برخوردها هم میتوانستم کنار بیایم و بالاخره در مصاف بین این حقیر که آنجا روی سکو نشسته‌ بودم و آن جمعی که انتقاد میکردند، آن که مغلوب میشد بنده نبودم.  امروز هم که خب الحمدلله همه‌ی شما خیلی خوب صحبت کردید؛ لکن گاهی اوقات مسئولین می‌آیند در دانشگاه‌ها یا در مجامع دانشجویی و مجامع جوانی شرکت میکنند برای گفت ‌و شنود لکن تخریب میشوند. اینکه شما حالا اعتراض کردید که فلانی و فلانی و فلانی نیامدند در محیط دانشگاهی با اینکه دعوت شدند، بله، بنده هم مکرّر به مسئولین توصیه کرده‌ام که بروند با [دانشجویان در] دانشگاه‌ها صحبت کنند، توجیه کنند، حرف بزنند؛ عقیده‌ی من هم همین است منتها آنها در جواب میگویند که وقتی ما میرویم، هدف این جوانهایی که آنجا جمع میشوند، فهمیدن مسائل و روشن شدن مسائل نیست، هدفشان تخریب کردن است؛ به خاطر همین نمی‌آیند. من خواهش میکنم که فضای گفتگو را مسدود نکنید؛ یعنی وقتی که بحث تخریب و اهانت و بدگویی و مانند اینها پیش آمد، طبعاً فضای گفتگو مسدود میشود؛ نگذارید که این جوری بشود. مستدل و با منطق صحبت بکنید. البتّه ممکن است بعضی از حرفها تند باشد؛ اشکالی هم ندارد؛ حرف تند زدن منافات ندارد با اینکه در آن، پرخاش و اهانت و مانند این چیزها وجود نداشته باشد.  نکته‌ی پنجم گفتمان‌سازی است که من در اوّل صحبت اشاره کردم؛ یکی از برکات این جلسه‌ای که امروز ما با شما داریم و جلساتی که با جوانها داریم و داشتیم ــ لااقل سالی یک بار در این اواخر و قبلها بیشتر -گفتمان‌سازی بود؛ یعنی همین که شما یک مطلبی را میگویید، پخش میشود، مجموعه‌ی جوانی و غیر جوانی آن را می‌شنوند، بتدریج ذهنیّت درست میکند. این ذهنیّتها همان گفتمان است؛ یعنی یک به اصطلاح جهت‌گیریِ فکری مشخّصی در جامعه به وجود می‌آورد که این چیز باارزشی است. خواهش من این است که جریانهای دانشجویی به گفتمان‌سازی اهمّیّت بدهند. مسائل نظام را استخراج کنید، فکر کنید، راه‌حل‌های سنجیده و قوی پیش‌بینی کنید، اینها را مطرح کنید.  البتّه رسانه‌ی ملّی باید کمک کند، بدون تردید رسانه‌ی ملّی باید کمک کند. حالا امروز یعنی در این دوره‌ی اخیر، رسانه‌ی ملّی بخشهای جوان و شاداب و انقلابی هم دارد که خب دوستان آنها را مورد توجّه قرار ندادند. بالاخره بایستی به این نظرات جوانها و مطالبی که جوانها فراهم میکنند، توجّه بشود و گفتمان‌سازی بشود در جامعه. وقتی گفتمان‌سازی شد، جلب اقبال عمومی به مجموعه‌های جوان و پیشرو حاصل خواهد شد؛ یعنی اقبال عمومی به وجود می‌آید، آن وقت اثر خودش را در انتخاب مدیریّتها و امثال اینها به جا میگذارد.  من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفته‌ام- به دولت جوان و حزب‌اللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ  پا و بانشاط و آماده‌ای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضی‌ها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر دَه سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانه‌ی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به ‌هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزب‌اللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راه‌های دشوار عبور بدهد.  نکته‌ی بعدی، توصیه‌ی بعدی که اینجا یادداشت کرده‌ام و به نظرم [توصیه‌ی] ششم میشود، [اینکه] جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر درباره‌ی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت میدهید معتقدند، در فلان مسئله‌ی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید، از دایره‌ی انقلابی‌گری خارج بدانید. هر چه میتوانید جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البتّه منظورم جذب منافق نیست، جذب آدم بی‌اعتقاد نیست؛ جذب آدم معتقدی است که با شما اختلاف سلیقه دارد.  نکته‌ی بعدی -که نکته‌ی هفتم است- این است که در نقطه‌ی مقابل این حالت طرد و رد، یک حالت دیگری هست که آن هم غلط است: بعضی‌ها هستند همه‌ی سعی‌شان این است که در مبانی انقلاب ایجاد تردید کنند و نشانه‌های پیشرفت کشور را انکار کنند؛ با اینها با قوّت و با صراحت حرف بزنید، یعنی مرزتان را با اینها مشخّص کنید. من هیچ توصیه نمیکنم با کسی که مبانی انقلاب را قبول ندارد و ایجاد تردید در این مبانی میکند و دشمن را تزئین میکند و راه غلط را در مقابل پای ما میگذارد، با مماشات رفتار کنیم؛ نخیر، آنجا با صراحت رفتار کنید، با قوّت رفتار کنید. و این [هم] که تردید ایجاد کنند، این ستون فقرات کار فرهنگی دشمن است؛ این، آن لُبّ جنگ نرم دشمن است که ایجاد تردید کنند. اگر کسی هم در مجموعه‌ی کشور، داخل کشور همین کار دشمن را انجام میدهد، طبعاً باید در مقابل او ایستاد. بالاخره کسانی به دشمن کمک میکنند؛ یعنی تزئین میکنند دشمن را.  من میخواهم این را عرض بکنم که آمریکا علی‌رغم هزینه‌ی سنگینی که در طول سالهای متمادی انجام داده برای اینکه از کشور آمریکا یک موجود جذّاب برای همه‌ِی دنیا به وجود بیاورد، امروز جامعه‌ی آمریکایی نه فقط جذّابیّت ندارد، بلکه کشور آمریکا، جامعه‌ِی آمریکایی و نظام آمریکایی به یک معنا یک موجود منفور در بخش مهمّی از دنیا شده؛ این واقعیّتی است. اینکه پرچم آمریکا را در خیلی از کشورها آتش میزنند حتّی در خود آمریکا -چندی پیش گزارش روشنی وجود داشت که پرچم آمریکا را یک عدّه‌ای در خود آمریکا آتش زدند- [نشان میدهد که] ملّتها متنفّرند؛ حتّی رؤسای همین دولتهایی که با آمریکا همراهی میکنند در بسیاری از مسائل، آن وقتی که به حرف می‌آیند و حرف دل خودشان را بیان میکنند، آدم میبیند که نسبت به مجموعه‌ی دولتمردان آمریکا و حکومت آمریکا حالت نفرت و حالت بی‌اعتمادی و بی‌اعتنائی دارند. البتّه این منفور بودن و مطرود بودن در این سالهای اخیر، یک مقدارش به برکت وجود این آقایانی است که آنجا سرِ کار هستند، یک مقدار مربوط به اینها است، [یعنی] این آقایان محترمی که در رأس کشورند؛ آن از رئیس جمهورشان که [درباره‌اش] گفتند: «دکتر ترامپ»! یک برنامه‌ای جوانهای طنّاز ما اجرا میکردند [به نام] «دکتر سلام»؛ آدم به یاد آن می‌افتد. آن از وزیر خارجه‌ی بسیار کم‌مایه و مهمل‌گو  و پُر حرف که دائماً همین‌ طور اینجا و آنجا حرفهای بی‌حساب و بی‌کتاب و بی‌ربط و و حرفهای بی‌منطق و مهمل [میزند]؛ اینها البتّه تأثیر دارد؛ وجود این حضرات در نفرت ملّتها و حتّی مسئولان کشورها از آمریکا تأثیر دارد، لکن فقط این نیست؛ عملکرد بلندمدّت آمریکا، جنگ‌افروزی آمریکا، عملکرد آمریکا در بسیاری از کشورها، در افغانستان، در عراق، در سوریه،  [هم تأثیر دارد.] صریحاً اعلام میکنند که ما در سوریه در فلان جا نیرو پیاده میکنیم برای اینکه نفت در آنجا وجود دارد؛ یعنی با صراحت این را اعلام میکنند؛ وقاحت تا این حد. البتّه آمریکایی‌ها نه در سوریه و نه در عراق ماندنی نیستند و باید خارج بشوند و قطعاً خارج خواهند شد، در این تردیدی نیست، یعنی اخراج خواهند شد لکن خب رفتارشان این [طور] است؛ برادرکشی، جنگ‌افروزی، کمک به دولتهای مستبد و بدنام، دولتهایی که به معنای واقعی کلمه در دنیا بدنامند، جنایتهایی که کردند، جنگ‌افروزی‌هایی که کردند، تروریسم‌پروری‌هایی که کردند، حمایت بی‌دریغی که از ظلم روزافزون رژیم صهیونیستی انجام دادند و بی‌عدالتی‌ها و اخیراً هم مدیریّت افتضاحشان در قضیّه‌ی کرونا، چیزهایی است که موجب نفرت از آمریکا است؛ حالا همین آمریکا را بعضی‌ها سعی میکنند که در نظرها جلوه‌ بدهند.  نکته‌ی بعدی که نکته‌ی هشتم است، مسئله‌ی پیشرفت علمی است. مسئله‌ی پیشرفت علمی را که بنده سالها است روی آن تکیه میکنم، همچنان مورد تکیه است. باز هم عرض میکنم: العِلمُ سُلطان،(۲) علم اقتدار است، علم قدرت است و باید دنبال علم بود. محیط‌های دانشگاهی، محیط‌های تحقیقاتی و پژوهشی حتماً بایستی به مسئله‌ی علم توجّه کنند. ضمناً توجّه بکنید، اینکه من تأکید میکنم روی مسئله‌ِی علم، [برای این است که] علم برای پیشرفت کشور است، علم برای گشایش افق آینده است، علم برای همان چیزی است که من سالها پیش گفتم که پنجاه سال بعد باید ما به جایی برسیم که هر کسی خواست از تازه‌های علمی دنیا بهره ببرد، مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد؛ علم با این نیّت، با این هدف. آن کسانی هم که در دنیا علم را پیش بردند، کسانی هستند که با این‌ جور هدفها وارد شدند، وَالّا [اینکه] دنبال کار علمی باشیم برای سود شخصیِ نقد کوتاه‌مدّت خودمان، نه، این ارزش زیادی ندارد؛ عمده نگاه کردن به علم با آن نگاه افق‌گشای این ‌جوری است.  توصیه‌ی نهم، مسئله‌ی حجاب و حیای اسلامی است در دانشگاه‌ها که من نسبت به این مسئله دغدغه دارم و من خواهش میکنم که هم مسئولان دانشگاه‌ها و رؤسای دانشگاه‌ها، هم مدیران وزارتهای مربوط به دانشگاه‌ها، هم خود دانشجوها -بخصوص دخترخانم‌ها- به مسئله‌ی حجاب، به مسئله‌ی فاصله‌گذاری بین زن و مرد که در اسلام وجود دارد توجّه کنند، به آن اهمّیّت بدهند، موازین شرعی را در دانشگاه رعایت کنند.  آخرین نکته این است که هم خود جوانان و هم کسانی که با مسائل جوانان و سازمانهای مرتبط با آنها سر و کار دارند باید بدانند همچنان که ما به مسئله‌ی جوان اهمّیّت میدهیم برای آینده‌ی کشور و پیشرفت کشور، دشمن ما هم برای تخریب کشور و برای به زانو در آوردن انقلاب، به مسئله‌ی جوان اهمّیّت میدهد، او هم نقش جوان را میداند. همه به این توجّه داشته باشند که آنها هم روی جوان ما کار میکنند، آنها هم سعی میکنند که از جوان ما سوء استفاده کنند، آنها هم همه این را دنبال میکنند و برای این برنامه‌ریزی میکنند؛ یک جاهایی به عواملی در داخل کشور احتیاج دارند، روی جوان داخل کشور کار میکنند؛ یک جاهایی به عنصر تبلیغاتی و تحلیل‌گر و عنصر  سیاسی و مانند اینها احتیاج دارند، روی او کار میکنند؛ یک جاهایی هم به این احتیاج دارند که یک جوانی را وادار کنند که مثلاً پشت به کشور بکند و برود که دیده‌ایم اتّفاق می‌افتد؛ هنرپیشه، ورزشکار، طلبه‌ی نیمه‌سواد، دانشجو را به یک نحوی با سر و صدا وادار میکنند که از کشور خارج بشوند؛ از این قبیل کارها از طرف دشمن روی جوانها دارد انجام میگیرد. همه به این توجّه داشته باشند و مراقب باشند که به سربازگیری دشمن از جامعه‌ی جوان کشور کمک نشود.  امیدوارم که خدای متعال به همه‌ی شماها لطف و تفضّل کند. بنده برای جوانها به طور مرتّب، بدون تعطیل، یعنی هر شبانه‌روزی لااقل، یک مرتبه دعا میکنم؛ برای شما جوانها و برای همه‌ی جوانهای کشور دعا میکنم که خداوند کمکشان کند، خدا هدایتشان کند، خدا سعادتمند‌شان کند، خدا مشکلاتشان را برطرف کند؛ مشکلات شغل، مشکلات ازدواج، مشکلات گوناگونی که دارند برطرف کند. باز هم دعا خواهم کرد ان‌شاءالله؛ و امیدواریم که ان‌شاءالله خداوند این دعاها را مستجاب کند و مستجاب هم میکند. مطمئنّاً وضع جامعه‌ی جوان ما فردا از امروز بهتر خواهد بود به توفیق الهی و به‌ برکت تفضّلات حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه). توسّل به این بزرگوار را هم همیشه در یاد داشته باشید و از این بزرگوار هم کمک و شفاعت و دعا بخواهید، و ان‌شاءالله خدای متعال دل آن بزرگوار را به شما، به ما، به همه‌ی ملّتهای مسلمان و ملّت عزیز ما مهربان کند و مهربان نگاه بدارد و ما را لایق این مهربانی قرار بدهد و به روح مطهّر امام بزرگوارمان و به روح شهدای عزیزمان درود میفرستیم و رحمت و مغفرت الهی را برای آنها مسئلت میکنیم. (انگشترهایی هم که آقایان فرمودند و آن خانم اشاره کردند، همچنین چفیه و قرآن و مانند اینها را که گفتند، ان‌شاءالله همه را تقدیم خواهم کرد.) والسّلام علیکم و‌ رحمةالله و برکاته     ۱) به موجب این قرارداد، تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلیس‌ها قرار میگرفت و امتیاز راه‌آهن و راه‌های شوسّه‌ی ایران نیز به آنها واگذار گردید. ۲) شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج۲۰، ص ۳۱۹
2,164
1399/02/21
بیانات در ارتباط تصویری با ستاد ملی مبارزه با کرونا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45562
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.  سلام عرض میکنم به همه‌ی حضّار محترم، آقای رئیس‌جمهور محترم و آقایانی که در این جلسه حضور دارند و کسانی که می‌شنوند این صحبت را. گزارشهایی که داده شد، بخصوص گزارش جامع جناب آقای رئیس‌جمهور لازم بود، خوب بود، روشنگر بود و ما همه احتیاج داریم به دانستن و شنیدن این گزارشها و این خصوصیّات. غرض بنده از این جلسه و تشکیل این برنامه در درجه‌ی اوّل عبارت بود از خداقوّتی به دست‌اندرکاران محترم، به شما برادران عزیز و همین‌ طور که اشاره کردید، مدّتها است تقریباً شبانه‌روزی برادران مشغول زحمت و کار هستند، و هم ابراز شکرگزاری نزد خداوند متعال به خاطر توفیق بزرگی که به ملّت ایران و مسئولین کشور عنایت کرد.  قبل از اینکه عرایضم را عرض بکنم، لازم میدانم تسلیت عرض بکنم به همه‌ی مصیبت‌دیدگان در این حادثه، کسانی که عزیزانشان را از دست دادند، و برای مبتلایان به این بیماری و بیماری‌های دیگر دعا کنیم و از خدای متعال شفای آنها را مطالبه کنیم، و برای درگذشتگان، رحمت الهی را و بخصوص برای کسانی که در حرکت جهادی در این راه به شهادت رسیده‌اند، درجات عالی را از خداوند متعال مسئلت کنیم.  چیزی که حقیقتاً باید برای آن شکرگزاری کنیم، توفیقی است که خدای متعال به ملّت ایران و به مسئولین در این حادثه داد؛ کار بزرگی انجام گرفت، جهاد عظیمی در کشور به وجود آمد و به معنای واقعی کلمه یک تلاش جهادی بود، یک حرکت جهادی بود. و این باید در تاریخ ثبت بشود؛ بایستی بازخوانی بشود که حالا من بعداً اشاره‌ای هم به این خواهم کرد. این جهاد عظیم در یک عرصه‌ی متنوّع و وسیعی اتّفاق افتاد؛ هم در زمینه‌ی درمان و انواع خدمات پزشکی و پرستاری و سایر خدمات درمانی که واقعاً کار خیلی بزرگی در این زمینه انجام گرفت و مجاهدتهایی اتّفاق افتاد، هم در زمینه‌ی مسئله‌ی پیشگیری و غربالگری و بهداشت محیط و بهداشت عمومی و ضدّعفونی کردن مسیرها و خیابانها و مراکز اجتماع مردم و مانند اینها که من در این مورد، یک جمله‌ای را در آخر عرایضم عرض خواهم کرد.  هم در زمینه‌ی تولید لوازم و تجهیزات به وسیله‌ی شرکتهای مختلف، که هم به وسیله‌ی شرکتهای بخصوص دانش‌بنیان، هم دستگاه‌های گوناگون و مختلف، هم به وسیله‌ی آحاد مردم، در سطح کشور کاری که انجام گرفت -با این سرعت، تجهیزات مورد نیاز، لوازم مورد نیاز مردم تهیّه شد، در اختیار گذاشته شد که در موارد بسیاری به صورت مجّانی این کار انجام گرفت- این هم یک عرصه‌ی دیگر است که حقیقتاً افتخارآمیز است. و هم در زمینه‌ی خدمات رفاهی و نیکوکاری، که از لحاظ گستردگی و تنوّع این حرکتِ مؤمنانه، این کاری که در کشور شروع شد، به معنای واقعی کلمه حیرت‌انگیز است. از شرق تا غرب کشور، از شمال تا جنوب، در اغلب شهرها، شاید در همه‌ی استانها، آحاد مردم، این حرکت عظیم کمک را شروع کردند؛ [همچنین] مسئولین، نیروهای مسلّح، بسیج، همه‌ی دستگاه‌های گوناگون ذی‌ربط. و [در مورد] آحاد مردم، ملاحظه میکنید و نشان میدهند این خدمت عظیمی را که مردم در این مساجد دارند میکنند؛ این هم واقعاً یک کار بزرگی بود که جز به اراده‌ی الهی، جز به دست قدرت الهی این کار امکان نداشت و نمیشد این جور مردم را وارد صحنه کرد.  هم در زمینه‌ی حضور نیروهای داوطلب در کارهای سخت و همراه با خطر؛ خب ما از پرستارها و پزشکان عزیزمان مکرّر تشکّر کردیم، جای تشکّر هم دارد لکن در کنار اینها نیروهای داوطلبی وارد شدند؛ فلان جوان، فلان بسیجی، فلان طلبه وارد بیمارستان بشود و همکاری داوطلبانه در این کار سخت و خطرناک را به عهده بگیرد؛ یا همین‌ طور که بعضی از دوستان در گزارششان گفتند، در زمینه‌ی کفن و دفن که کار بسیار سختی بود؛ آن وقتی که حالا بعضی‌ها پیشنهاد میکردند که اموات و جان‌باختگان این حادثه را بدون کفن و غسل دفن بکنیم، کسانی وارد شدند و این کار بزرگ را و کار سخت را و خطرناک را به عهده گرفتند. هم در زمینه‌ی علمی و تحقیقاتی در مراکز دانشگاهی و در برخی از شرکتهای دانش‌بنیان برای اینکه ویروس را بشناسند، این ویروس متقلّب را که آن طور که متخصّصین میگویند شناختش خیلی دشوار است، راه‌های مبارزه‌ی با آن را پیدا کنند؛ و من امیدوارم ان‌شاءالله در این زمینه ما مثل بسیاری از زمینه‌های دیگر بتوانیم هنر استعداد ایرانی را به دنیا نشان بدهیم و جوانهای ما بتوانند واقعاً این ویروس را هر چه زودتر بشناسند و واکسن مقابله‌ی با آن را فراهم کنند، داروی درمان‌کننده‌ی بیماری را به دست بیاورند.  خب، این کارها در زمینه‌های متعدّدی بود امّا در زمینه‌ی برنامه‌ریزی و مدیریّت هم حقیقتاً خیلی خوب عمل شد، یعنی همین ستاد شما، وزارت بهداشت و درمان، حقیقتاً در مورد برنامه‌ریزی و اداره‌ی امور بسیار خوب عمل کردند. اینها افتخارات ملّی است، به معنای واقعی کلمه اینها افتخارات است، و جلوه‌هایی از فرهنگ اسلامی و انقلابی را هم نشان داد؛ این رزمایش عمومی‌ای که در بخشهای مختلف انجام گرفت، [این کارها] در بسیاری از موارد به معنای واقعی کلمه یک کار اسلامی و خدایی بود، این افتخارات باید ثبت بشود، باید بماند. حسّ بسیاری از فعّالان این جبهه‌ی وسیع، همان حسّ دوران دفاع مقدّس بود؛ یعنی کسانی که اینها را از نزدیک دیده‌اند، میگویند که رایحه‌ی خوش خدمات و پشتیبانی‌ها در دوران دفاع مقدّس را در اینجا هم حس کردند.  من حالا این را میخواهم عرض بکنم -که این هم یک مطالبه‌ی جدّی و یک آرزو است، ان‌شاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت کنند ؛ همچنان ‌که شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیده‌های هنری.  خب، ملّت ایران البتّه در یک بخش دیگری هم درخشید. یعنی اینها که عرض کردیم، میدانهای حضور ملّت ایران و مسئولین بود لکن در یک جنبه‌ی دیگری هم ملّت ایران انصافاً خودش را بخوبی نشان داد و آن متانت و سراسیمه نشدن بود. وقتی که یک چنین حادثه‌ای پیش می‌آید، طبیعی است که نگرانی‌هایی برای مصارف زندگی و مسائل عمومی پیش می‌آید که نمونه‌هایش را شما در تلویزیون مشاهده کردید و در کشورهای دیگر حمله‌ی به فروشگاه‌ها و خالی کردن فروشگاه‌ها و پُر کردن انبار منازل دیده شد [امّا] در کشور ما مطلقاً این معنا دیده نشد و مردم متانت به خرج دادند و صبر و حوصله به خرج دادند، سراسیمه نشدند؛ این خیلی با ارزش است.  ضمناً نقش خانواده هم مشخّص شد در این دوران خانه‌نشینی -تقریباً میشود گفت خانه‌نشینی عمومی- اینجا نقش خانواده و حضور خانواده اثر خودش را نشان داد. در آن کشورهایی که خانواده پایه‌ی درستی ندارد، معنای درستی ندارد، این خانه‌نشینی‌ها به این شکل اتّفاق نمی‌افتد یا لااقل به این شکلِ قابل تحمّل و قابل فهم و قابل قبول نیست. اینجا خانواده دُور هم جمع شدند؛ بخصوص باید به نقش زن خانواده تکیه کرد و تأثیر بسیار زیادی را که صبر و حوصله و زحمت‌کشی و حلم زنِ خانواده ایفا میکند در اداره‌ی خوب خانواده، حتماً بایستی از نظر دور نداشت.  غربی‌ها در این آزمون بین‌المللی انصافاً شکست خوردند! این هم یک نکته‌ی مهمّی است که بنده اصرار دارم این نکته مورد غفلت قرار نگیرد و ناگفته نماند. غربی‌ها در این امتحان بزرگی که در همه‌ی دنیا -از شرق و غرب دنیا- پیش آمد، در چند عرصه شکست خوردند: اوّلاً در توانایی‌های مدیریّتی‌شان شکست خوردند. با اینکه کشورهای غربی یعنی کشورهای اروپا و آمریکا دیرتر -بعضی از کشورها یک ماه یا مثلاً بیش از یک ماه دیرتر- از کشور ما و بعضی از کشورهای دیگر ابتلا پیدا کردند و فرصت داشتند برای اینکه آماده‌سازی کنند و خودشان را مهیّا کنند برای مواجهه، در عین حال نتوانستند مواجهه را آن‌چنانی که باید و شاید ترتیب بدهند.  می‌بینید آمار جان‌باختگان در آمریکا چقدر بالا است، در بعضی از کشورهای اروپایی چقدر بالا است؛ آمار مبتلایان چقدر بالا است؛ مشکلات گوناگون زندگی در این کشورهایی که از لحاظ ثروت و توانایی‌های گوناگون خیلی در سطح بالایی هم هستند امّا اینها در زمینه‌ی گرفتاری‌های زندگی برای مردم -چه بیکاری‌ها، چه ابتلای به بیماری، چه جا پیدا نکردن در بیمارستان‌ها و پشت در بیمارستان خوابیدن- مشکلات فراوانی پیدا کردند؛ یعنی بنابراین دولتهای غربی در توانایی‌های مدیریّتی شکست خوردند.  در فلسفه‌ی اجتماعی هم شکست خوردند؛ فلسفه‌ی اجتماعی غرب -یعنی در واقع و در روح و محتوا، فلسفه‌ی مادّی که همه چیز را با پول محاسبه میکند- با نوع نگاهشان به سالمندان، به پیران، با نوع نگاهشان به کسانی که فایده‌ی مالی‌ای برای کشورشان و برای جامعه ندارند، افراد مریض، افراد معلول، افراد عقب‌مانده، اینها را در دنیا انگشت‌نما کرد. در بعضی از کشورها خانه‌های سالمندان مغفولٌ‌عنه ماندند که عدّه‌ای از آنها به خاطر بی‌اعتنائی جان باختند یا افرادی از پیرمردها و سالمندان و عقب‌مانده‌ی جسمیِ اجتماعی را راه ندادند؛این نشان‌دهنده‌ی شکست آن فلسفه‌ی اجتماعی حاکم بر این کشورهای غربی است که ادّعایشان هم خیلی زیاد است. در این کشورها پول معیار است ، همه چیز با پول محاسبه میشود؛ خب وقتی این جور شد، طبعاً به پیرمردی که برای جامعه پول تولید نمیکند نباید اعتنا کرد، به آن پیرزن فرسوده‌ی کهن‌سال نباید اعتنا کرد، و اعتنا نمیکنند؛ این شکست آن فلسفه‌ی اجتماعی است.  در نمایش اخلاق عمومی هم شکست خوردند؛ یعنی با همه‌ی ادّعاهایی که میشود و بعضی از غرب‌زدگان در غیر کشورهای غربی -از جمله متأسّفانه در کشورِ خودمان- نسبت به مسائل اخلاقی غربی، مبالغات و مانند اینها میکنند، در این هم اینها شکست خوردند؛ که خب ملاحظه کردید نمونه‌اش همین خالی کردنِ فروشگاه‌ها است. ‌آقای رئیس‌جمهور برای من نقل کردند که در یکی از کشورهای اروپایی -که ایشان اسم بردند؛ من حالا اسم نمی‌آورم- ساعت اوّل صبح کامیون می‌آید دم فروشگاه جنس را آنجا خالی میکند، یک ساعت بعد فروشگاه خالی است. مردم میریزند جنس را میبرند، کجا میبرند؟ داخل انبارهای خانه؛ از دسترس عموم در واقع دور میکنند؛ این یک شکست اخلاقی است، این یک نمایش منفی اخلاق عمومی است در این کشورها. البتّه عرض کردیم خود غربی‌ها و جریانهای غرب‌زده نمیخواهند اینها دیده بشود، ولی لازم است که دیده بشود، لازم است که ببینیم، بدانیم؛ برای ملّتها انتخاب سرنوشت‌های مهمّ‌شان به این دانستن‌ها بستگی دارد.  خب من عرایضم را تمام میکنم. فقط دو نکته را میخواهم در پایان عرایضم عرض بکنم: یک نکته این است که میخواهم بگویم به شبکه‌ی بهداشتی ـ درمانی اهمّیّت بدهید؛ این نکته‌ای است که آقای وزیر محترم -آقای دکتر نمکی- به این مقوله خوب آشنا هستند، چون خود ایشان سالهایی مسئول این شبکه‌ی بهداشتی ـ درمانی وزارت بهداشت و درمان بودند. این شبکه خیلی مهم است. اگر چنانچه آن طوری که حدس زده میشود و مکرّر گفته شده، یک باز‌تولید این ویروس را در یک برهه‌ی دیگری از زمان داشته باشیم، حتماً این شبکه‌ی بهداشتی ـ درمانی خواهد توانست بار کشور را سبک کند و در همین قضیّه‌ هم خیلی کمک کردند، البتّه از اواسط وارد شدند، بسیج هم کمک کرد، دستگاه‌های مختلف هم کمک کردند؛ این شبکه شبکه‌ی مهمی است، به آن اهمّیّت داده بشود؛ این یک نکته است.  نکته‌ی دوّم هم یک سؤال بی‌پاسخی وجود دارد در مورد مراسم دعا و نماز و عبادت؛ من البتّه هیچ پیشنهادی را در مورد مساجد و مراکز دعا و مانند اینها به ستاد ملّی ارائه نمیکنم؛ یعنی من تابع نظر کارشناسی و تشخیص کارشناسی ستاد ملّی هستم لکن میخواهم این را بگوییم که مسئله‌ی دعا و عبادت بخصوص در ماه رمضان، بخصوص در شبهای قدر که در پیش است، یکی از نیازهای حتمی و اساسی مردم است؛ این با نیازهای مادّی از یک نظر تفاوتی ندارد، از یک نظر بالاتر از نیازهای مادّی مردم است. مردم احتیاج دارند به اینکه بخصوص در مسائل مهم، در قضایا یا حوادث مهم بتوانند این توسّل و این توجّه و این ارتباط با خدا و خواستن از خدا را داشته باشند؛ یک فکری برای این بشود. من حتّی معتقدم که اگر قواعد سخت‌گیرانه‌ای هم در این زمینه گذاشته بشود، وضع بشود، مردم مؤمن و مسجدی ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند؛ یعنی به مردم مؤمن واقعاً اگر گفته بشود مثلاً فرض کنید که در صحنها یا در مراکز یا در مساجد یا در حسینیّه‌ها به این شکل میتوانند حضور پیدا کنند، عقیده‌ی من این است که اینهایی که اهل مسجدند، بدقّت مراقبت میکنند. من همان‌ طور که گفتم، پیشنهادی ندارم، نظر کارشناسی و بررسی‌شده‌ی ستاد را معتبر میدانم منتها توصیه‌ام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند، اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیم‌گیری کنند؛ هر چه تصمیم‌گیری کردند، بر عهده‌ی من و همه‌ی مردم است که بر طبق آن تصمیم‌گیری‌ها ان‌شاءالله عمل بشود.  امیدواریم ان‌شاءالله خداوند به شما کمک کند. من به آقای رئیس‌جمهور محترم خسته نباشید میگویم، به همه‌ی شما دوستان خداقوّتی عرض میکنم، ان‌شاءالله که خداوند به شما کمک کند بتوانید این کاری را که شروع کرده‌اید، به بهترین وجهی به پایان برسانید و همین طور که عرض کردیم، یک نقطه‌ی ماندگار تاریخی در افتخارات ملّت ایران ان‌شاءالله ثبت کنید و مشکلات گوناگونی را هم که در حواشی این قضیّه پیش می‌آید -مثل مشکلات مالی و امثال اینها- با تدبیر لازم ان‌شاءالله برطرف کنید. از همه‌ی شما متشکّرم، از حضور در این جلسه هم متشکّرم، از گزارشهایی هم که دوستان دادید متشکّرم و استفاده کردیم. والسّلام علیکم و‌ رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این ارتباط تصویری، حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس جمهور)، سرلشکر محمّد باقری (رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلّح)، دکتر سعید نمکی (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) و آقای عبدالرّضا رحمانی‌فضلی (وزیر کشور) گزارشهایی ارائه کردند.
2,165
1399/02/17
بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45517
به مناسبت هفته‌ی کارگر(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة ‌الله فی‌ الارضین.  برنامه‌ای که امروز دوستان ترتیب دادند، بسیار برنامه‌ی شیرین و جذّابی بود. بنده، هم از کسانی که برنامه را تنظیم کردند و زحماتش را به عهده گرفتند و هم از مدیران محترم و دیگر عزیزانی که گزارش دادند، تشکّر میکنم. گزارشها بسیار خوب بود و من اصرار دارم بر اینکه این گزارشها منتشر بشود. من خواهش میکنم فقط به انتشار عرایض ما اکتفا نشود و آنچه را دوستان، مدیران محترم، کارگران محترم، مسئولان دستگاه‌های اجرائی و مجریان بیان کردند، همه پخش بشود، در اختیار مردم قرار بگیرد تا مردم استفاده کنند؛ که حتماً در نگاه عمومی مردم نسبت به آینده‌ی کار و تلاش کشور تأثیر خواهد گذاشت.  اوّلاً هفته‌ی کارگر را تبریک عرض میکنم به همه‌ی کارگران و امیدوارم با مطالبی که گفته شد و اقدامهایی که در این هفته و در این روزها انجام گرفته و انجام میگیرد، بخشی از مشکلات قشر زحمت‌کش کارگر ان‌شاءالله برطرف بشود؛ [چون] مشکلاتی هست و یکی از مسائل مهمّ ما، رفع مشکلات جامعه‌ی کارگری است که بایستی [به آن] اهتمام کنیم. دو مطلب را من در اینجا عرض میکنم: چند جمله‌ای راجع به مسائل کارگر و کارگری؛ و یک مقدار هم راجع به بحث «جهش تولید» که شعار امسال بود و هست، عرض میکنم.  کار در اسلام به دو معنا، یک مفهوم شناخته شده است: هم کار به معنای عام، یعنی شامل کار معنوی، دنیایی، اخروی، اقتصادی، فکری، جسمی، بدنی و در مجموع کار، [یعنی] عمل؛ هم کار به معنای خاصّ اقتصادی که امروز، مسئله‌ی کار و کارگر به معنای ویژه‌ی خود در دنیا مطرح است؛ کار به هر دو معنا در اسلام مطرح است.  امّا در آن معنای اوّل که معنای عمومی است که «لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ»،(۲) درآیه‌ای که تلاوت کردند در اوّلِ همین محفل شریف، یا اینکه امیرالمؤمنین فرمود: العَمَلَ العَمَلَ ثُمَ‌ النِّهایَةَ النِّهایَة.(۳) کار، کار؛ این شعار است، این شعار دادن امیرالمؤمنین است: کار، کار؛ و آنگاه «اَلنِّهایَة»؛ یعنی به سرانجام رساندن کار. یکی از مشکلات ما این است که کار را گاهی شروع میکنیم ولی نیمه‌کاره میماند. امروز در کشور، یکی از مسائل ما، مشکلات ما، طرحهای نیمه‌تمام ما است؛ کار را به نهایت نرساندن، یکی از عیوب کار ما است. اینجا امیرالمؤمنین میفرماید کار و به سرانجام رساندن کار. بنابراین، این معنای عمومی کار است، این مخصوص کار به معنای اقتصادی آن نیست؛ کارِ عملی است، کارِ دینی است، کارِ دنیایی است، کارِ دسته‌جمعی است، کارِ سیاسی است، کارِ جهادی است؛ این عمل، همه‌ جور کاری را شامل میشود؛ که در قرآن هم شما ملاحظه میکنید «عَمِلُوا الصّالِحٰت» چقدر تکرار شده؛ الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰت؛(۴) وَ عَمِلَ صالِحًا. راجع به «عمل» در قرآن تکرار شده و بحث عمل در قرآن به طور مکرّر آمده است.  خب، اینجا تکیه‌ی بر روی این معنای از کار، نقطه‌ی مقابل مفت‌خواری است. یعنی توجّه بکنیم به اینکه انتظار نداشته باشیم به طور مفت چیزی گیر ما بیاید؛ چه در زمینه‌ی مسائل دینی و پاداش اخروی، چه در زمینه‌ی مسائل دنیایی، چه در مقوله‌ی مسائل مهمّ کشوری، مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، باید کار کرد، دنبال کار باید بود، نتیجه‌ی کار را باید مطالبه کرد؛ مفت‌خواری و مفت‌جویی غلط است؛ پس تکیه‌ی بر عملِ به این معنا به خاطر این خصوصیّت است.  و امّا تکیه‌ی به کار به معنای دوّم -که معنای اقتصادی است- هم در اسلام مطرح است. اینکه پیغمبر اکرم دست کارگر را میگیرد و میبوسد، این خیلی چیز مهمّی است. یا پیغمبر اکرم میفرماید که «وَ لَکِنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبداً اِذا عَمِلَ عَمَلاً اَحکَمَه»؛(۵) خدای متعال آن کسی را که عمل انجام میدهد، کار انجام میدهد و آن کار را به طور محکم و متقن انجام میدهد، با احساس مسئولیّت انجام میدهد، دوست میدارد. بنابراین در اسلام مقوله‌ی کار به هر دو معنا مطرح است، منتها من امروز راجع به این معنای دوّم چند جمله‌ای را عرض میکنم.  خب هدف اقتصاد کشور چیست؟ هدف اقتصاد عبارت است از تولید ثروت و تقسیم عادلانه‌ی آن. یک اقتصاد سالم این ‌جور اقتصادی است که بتواند ثروت را در کشور تولید کند و آن را به نحو عادلانه، به نحو صحیح بین آحاد مردم کشور تقسیم کند؛ این اقتصاد، اقتصاد سالمی است. برای رسیدن به این اقتصاد سالم دو سه ستون اصلی وجود دارد؛ یک ستون اصلی عبارت است از ستون کارگر؛ بنابراین یکی از عاملهای درجه‌ی اوّلِ تولید ثروت در کشور عبارت است از کارگر؛ البتّه کارگر هر چه ماهر باشد، نوآور باشد، خلّاق باشد -همچنان که امروز در این گزارش دیده شد که کارگرها از خودشان خلّاقیّت و نوآوری و مهارت نشان میدهند- طبعاً نتیجه‌ی کار برتر و بالاتر است. لذاست که یکی از وظایف ما در زمینه‌ی مسائل کارگری این است که بتوانیم دانش و مهارت نیروی انسانی‌مان را ارتقا بدهیم ؛ این یکی از وظایف است که حالا دیدم بعضی از بنگاه‌های اقتصادی به این نکته توجّه دارند و در گزارششان بود. یکی از وظایف بنگاه‌های اقتصادی این است که بتوانند دانش و مهارت نیروی کار را، نیروی انسانی موجود را افزایش بدهند و ارتقا بدهند؛ این میتواند نتیجه‌ی مطلوبی ببخشد.  در نقطه‌ی مقابل هم کارگر است که طبعاً با مهارت بیشتر، با احساس مسئولیّت بیشتر -که آن احساس مسئولیّت، همان «فَاَحکَمَه» یا «فَاَتقَنَه» در روایت است- کار را محکم‌کاری کند، متقن انجام بدهد، درست انجام بدهد، سهل‌انگاری نکند؛ این وظیفه‌ی مشترکی است بین کارگر و کارفرما.  یک همکاری دوجانبه‌ی واقعی میان نیروی کار، و سرمایه‌گذار که اصطلاحاً به او کارفرما گفته میشود میتواند تولید و ارزش افزوده را افزایش بدهد؛ یک همکاری مشترک از سوی کارگر و از سوی کارفرما یا سرمایه‌گذار. نیروی کار و کارگر مهارتش را، احساس مسئولیّتش را افزایش بدهد، دقّتش را افزایش بدهد و با مسئولیّت بیشتر کار بکند، کارفرما [هم] سهم نیروی کار را از عواید بنگاه اقتصادی افزایش بدهد؛ این یکی از چیزهایی است که لازم است.  دیدم دوستانی شکایت میکنند از بعضی از مصوّباتی که نظرات کارگر در آنها ملاحظه نشده. خیلی خب، این مقرّرات بایستی حتماً با نگاه عادلانه تنظیم بشود و مسئولین بنگاه‌ها هم به این نکته توجّه بکنند. بنابراین ما در سیاستهای اقتصاد مقاومتی همین را گفتیم، یعنی همکاریِ این دو را؛ که آن وقت در این صورت این دو، یعنی هم کارگر و هم کارفرما مشترکاً ستون اصلیِ ایجاد رشد اقتصادی و پیشرفت اقتصادی را تشکیل میدهند.  یکی از نکاتی که در باب کارگران و به مناسبت هفته‌ی کارگر خوب است روی  آن تکیه بشود، مسئله‌ی رعایت حقّ نیروی کار است. حقوق طبیعی نیروی کار باید رعایت بشود؛ یعنی دستمزد عادلانه، پرداخت منظّم و بدون تأخیر، ثبات اشتغال یعنی امنیّت شغلی که بنده روی این امنیّت شغلی هم سالهای قبل تأکید کرده‌ام که این یکی از مسائل بسیار مهم است. بعضی از آقایانی که صحبت کردند، اشاره کردند که هیچ نیروی کاری را در این مدّت از کار منفک نکردند؛ این بسیار کار خوبی است، بسیار روش خوبی است؛ امنیّت شغلی. مسئله‌ی بیمه، مسئله‌ی آموزش، مسئله‌ی خدمات رفاهی، مسئله‌ی بهداشت و درمان، اینها چیزهایی است که جزو حقوق کارگران است و این وظایف طبیعی کارفرما است. البتّه اگر اهتمام بیشتری نسبت به کارگر انجام بگیرد مثل اینکه نیازهای خانواده مورد مراعات قرار بگیرد یا آموزش فرزندان یا ازدواج و امثال اینها، طبعاً تأثیر بیشتری در ارتباط و التیام بین کارگر و کارفرما خواهد داشت که امر مبارک و خوبی است.  به همین مناسبت این تذکّر را من عرض بکنم که در دنیای کنونی تحوّلات فنّاوری لحظه‌ای است -حالا اگر تعبیر مبالغه‌آمیز نباشد- یعنی بسرعت این تحوّلات دارد انجام میگیرد؛ بنابراین چون این تحوّلات پی‌درپی فنّاوری هست، یکی از ضرورتها برای بنگاه‌های صنعتی و کشاورزی و بنگاه‌های اقتصادی یادگیری مداوم است؛ حالا این یادگیری هم به معنای یادگیری آموزشی، و هم به معنای یادگیری تجربه است. گاهی هست که کسانی که تجربه‌ی کار دارند، فواید اینها برای نسل بعدِ خودشان از آموزشهای جدید هم بیشتر است. فرض بفرمایید حالا همین خانواده‌ی کشاورزی که اینجا گزارش دادند از خراسان، یقیناً سودی که آن نسل سوّم از دانش جدید و معلومات جدید برده، بیشتر نیست از سودی که از تجربه‌ی پدران خودش و تجربه‌ی دو نسل قبل از خود برده. بنابر‌این، هم از دانش استفاده بشود، هم از تجربه‌ی نیروهای مجرّب استفاده بشود.  یک نکته‌ی دیگر هم این است که اگر بهره‌وریِ نیروی کار ارتقا پیدا کند، کیفیّت کار ارتقا پیدا خواهد کرد. همین مسئله‌ی آموزشی که عرض کردیم، اگر چنانچه تحقّق پیدا کند -که قهراً نیروی کار بهره‌وریِ بیشتری خواهد داشت- قیمت تمام‌شده یا هزینه‌ی کار کمتر خواهد شد، این طبعاً کیفیّت را ارتقا میدهد؛ کیفیّت وقتی ارتقا پیدا بکند، قدرت رقابت بیشتر میشود و رواج و رونق اقتصادی به وجود می‌آید، بخصوص در زمینه‌ی صادرات.  یک نکته‌ی دیگر در مورد کارگران این است که در دو قرنِ گذشته کارگران در عرصه‌ی سیاسی تأثیرگذار بودند. در همه‌ جای دنیا؛ هم در اروپا، هم در کشورهای دیگر، در عرصه‌ی سیاسی کارگران تأثیرگذار بودند. در کشور ما هم کارگران تأثیرگذار بودند به معنای واقعی کلمه. در پیروزی انقلاب -همان طور که اشاره کردند در اوّل این جلسه- کارگرها، کارگرهای شرکت نفت و بعضی مناطق دیگر، حقیقتاً تأثیر گذاشتند در وضع پیشرفت انقلاب.  بعد هم در دوران جمهوری اسلامی یکی از برترین قشرها در همراهی با اهداف جمهوری اسلامی کارگرها بودند؛ چه در دوران دفاع مقدّس، چه در دورانهای بعد و در حوادث گوناگون همواره کارگرها جلو بودند، تلاش کردند، کار کردند به نفع نظام، و در خدمت نظام قرار داشتند. بنابراین پیوند میان نظام جمهوری اسلامی و کارگران یک پیوند دائمی است و امیدواریم ان‌شاءالله این پیوند ادامه پیدا کند؛ و این البتّه وظایف مسئولان نظام را نسبت به کارگران افزایش میدهد؛ و وظایف فراوانی همه نسبت به جامعه‌ی کارگری دارند؛ از مسئولین گوناگون در سه قوّه و آحاد مردم تا کارفرمایان و صاحبان صنایع و مناطق کشاورزی.  راجع به جهش تولید؛ خب ما امسال را اعلام کردیم به عنوان سال «جهش تولید»؛ الان هم در اردیبهشت ماه هستیم، هنوز اوّل سال هستیم، یعنی فرصت و امکان برای اینکه به معنای واقعی کلمه در امسال جهش تولید انجام بگیرد هست؛ یعنی ما در ضیق وقت قرار نداریم. الان فرصت خیلی خوبی هست -ده یازده ماه مجال هست- دستگاه‌های مختلف میتوانند به وظایفی که به جهش تولید منتهی میشود، ان‌َشاءالله عمل بکنند. لذا من چند نکته را در باب جهش تولید عرض میکنم:  اوّلاً درباره‌ی تولید خیلی صحبت کردیم؛ بنده هم زیاد صحبت کرده‌ام، مسئولینی هم که دلسوز بودند، علاقه‌مند بودند گفته‌اند. من میخواهم این را بگویم که تولید را میتوان به سیستم ایمنی و دفاعی بدن تشبیه کرد؛ این روزها که مسئله‌ی کرونا هم مطرح است، نقش سیستم دفاعی بدن در مواجهه‌ی با ویروس‌ها، با میکروب‌ها و مهاجمهای ضدّسلامت نقش خیلی مهمّی است. همین ویروس کرونا بلاشک وارد خیلی از بدنها شد، لکن آنها مریض نشدند؛ چرا؟ به خاطر اینکه یک سیستم دفاعی سالمِ خوبی داشتند که توانست دفاع کند و امنیّت بدن را تأمین بکند. اگر ما در اقتصاد کشور، اقتصاد را به یک بدن انسان تشبیه بکنیم، سیستم دفاعی و امنیّت‌ّبخشِ اقتصاد عبارت از تولید است؛ یعنی آن چیزی که میتواند ویروس‌های مهاجم و میکروب‌های مهاجم به اقتصاد را خنثیٰ بکند و آن را سالم نگه دارد تولید در کشور است. اگر ما همواره تولید خوب و مناسب و شایسته و رو به ‌رشد در کشور داشته باشیم، در مقابل این ویروس‌هایی که طبیعتاً وجود دارند -که البتّه اقتصاد ما متأسّفانه دچار میکروب‌ها و ویروس‌های طبیعیِ متعدّدی است؛ ویروس‌های دست‌ساز هم هستند، مثل تحریم، مثل همین مسئله‌ی قیمت نفت؛ اینها حوادثی هستند که به اقتصاد ضربه میزنند- میتوانیم مقاومت بکنیم.  مسئله‌ی تولید یک نقش تأثیرگذار عجیبی به این شکل دارد، که طبعاً بایستی آن را مهم شمرد و به آن توجّه کرد. اگر ما بتوانیم این سیستم دفاعی و ایمنیِ پیکره‌ی اقتصاد کشور را تأمین کنیم و از همه جهت، آن را آماده نگه بداریم، بلاشک این مشکلات، این تکانه‌های گوناگون بین‌المللی و تکانه‌های مختلف اقتصادی نخواهد توانست به کشور صدمه‌ی اساسی و مهمّی وارد کند.  خب، تولید میتواند یک اقتصاد ملّی قوی را در کشور تشکیل بدهد؛ یعنی در ساخت یک اقتصاد قوی، تولید نقش اوّل را دارد؛ یک تأثیر حیاتیِ غیر قابل انکاری را در اداره‌ی کشور دارد. آن [طور] که من تصوّر میکنم، به اعتقاد بنده مسئله‌ی تولید فقط مسئله‌ی اقتصاد هم نیست؛ البتّه تولید برای اقتصاد، حیاتی است؛ تولید داخلی برای اقتصاد کشور و اقتصاد سالم، حیاتی است، لکن فقط این نیست. تولید از لحاظ سیاسی، یک کشور را دارای اعتماد به نفْس میکند، ملّت را دارای احساس عزّت میکند. اینکه ملّت احساس کنند که نیازهایشان در داخل کشورِ خودشان به وسیله‌ی خودشان تأمین میشود، برای یک ملّت خیلی مایه‌ی عزّت و افتخار است؛ تا اینکه ببینند هر چه لازم دارند، بایستی از دیگران بگیرند؛ بایستی از دیگران آن را التماس بکنند؛ [دیگران هم] گاهی بدهند، گاهی هم ندهند؛ و انواع و اقسامش را بدهند؛ یعنی گاهی خوبش را بدهند، گاهی بدش را بدهند؛ اینکه خود یک ملّت بتواند تولیدکننده و تأمین‌کننده‌ی نیازهای خودش باشد، به او اعتماد به ‌نفْس میدهد، به او احساس عزّت میدهد؛ پس می‌بینید مسئله‌ی تولید، ابعادی فراتر از ابعاد اقتصادی محض دارد. علاوه بر اینکه تولید میتواند بر روی کلّیّه‌ی شاخصهای اقتصادی کشور اثر بگذارد؛ یعنی تولید میتواند در شاخصهای گوناگون مثل تولید ناخالص داخلی، مسئله‌ی اشتغال -که بسیار مسئله‌ی مهمّی است- مسئله‌ی عرضه‌ی کالا و خدمات، مسئله‌ی رفاه عمومی جامعه، مسئله‌ی صادرات و تأثیرگذاری فکری و فرهنگی‌ای که صادرات میتواند بکند، اثر بگذارد. بعلاوه همان طور که عرض کردیم، تولید داخلی مایه‌ی افتخار ملّی است، به افراد جامعه اعتماد به نفْس میدهد و مانند اینها. بنابراین بیش از این، انسان در باب اهمّیّت تولید چه بگوید؟ تولید داخلی واقعاً حیاتی است برای کشور.  خب حالا ما گفتیم جهش تولید؛ چرا میگوییم جهش تولید؟ به خاطر اینکه ما از لحاظ تولید عقبیم. این کارهایی که دوستان اشاره کردند که انجام گرفته، کارهای بسیار برجسته و خوبی است، منتها اینها کافی نیست و ما نیاز به توسعه‌ی بیشتر تولید و تقویت بیشتر تولید و پیشرفت بیشتر تولید داریم که حالا من نکاتی را در این زمینه عرض میکنم.  نکته‌ی اوّل این است که این را بدانیم که قوی‌ترین دولتها هم قادر نیست بدون مشارکت مردم موتور اقتصاد جامعه را به راه بیندازد؛ هیچ دولتی بدون مشارکت مردم نمیتواند اقتصاد کشور را سامان بدهد. بعضی از ساز و کارهای فکری، سیاسی، اقتصادی، مثل نوعی از سوسیالیسم‌ها -البتّه نه همه‌ی انواع سوسیالیسم- این فکرها را کردند که بتوانند دولتها را متصّدی کار اقتصاد کنند [امّا] شکست خوردند. امکان ندارد و بدون مشارکت مردم هیچ دولتی نخواهد توانست اقتصاد کشور را سامان بدهد و موتور اقتصاد را [راه بیندازد]. بنابراین یکی از مسائل مهمّ ما باید این باشد که استعدادهای مردم، ابتکارهای مردم، ظرفیّتهای گوناگون مردم را وارد میدان اقتصاد کشور بکنیم.  خب، در عین حال که این کار، کار مردم است، دولت هم وظایف مهمّی دارد. دولت که میگوییم، منظور سه قوّه است، نه فقط قوّه‌ی مجریّه؛ یعنی هم قوّه‌ی مجریّه، هم قوّه‌ی مقنّنه، و هم قوّه‌ی قضائیّه، به عنوان دولت جمهوری اسلامی، اینها وظایفی دارند که وظایف مهمّی است؛ از جمله‌ی این وظایف -که اگر این وظایف را دولت عمل نکند و مسئولین کشور عمل نکنند، جهش تولید صورت نخواهد گرفت- این است که دولت بایستی از تولید و تولیدکننده حمایت بکند.  در یک جمله میتوان این طور خلاصه کرد: حمایت دولت. خب این حمایت به چه معنا است؟ بعضی تا میگوییم «حمایت»، خیال میکنند باید تزریق نقدینگی کرد. خب بله، یک جاهایی ممکن است تزریق منابع مالی هم لازم باشد [امّا] یک جاهایی هم مضر است. منظور از حمایت، تزریق منابع مالی صرفاً نیست بلکه میدان را باز کردن است. اگر نیروی کار مردمی را، سرمایه‌گذار را، مهندس را، صاحب‌فکر را، کارگر را به عنوان یک دونده‌ی پُرشتابی فرض کنیم، شما لازم نیست به او یاد بدهید چه کار کند، او خودش شوق و میل حرکت دارد. شما میدان را باز کنید، موانع را بردارید، زمین را صاف کنید، اجازه بدهید او حرکت خودش را انجام بدهد. اگر چنانچه این کار از سوی دولت انجام بگیرد -که بسیار کار مهمّی است و حالا من به بعضی از نمونه‌هایش هم اشاره خواهم کرد- آن وقت این حرکت به صورت صحیحی انجام خواهد گرفت. بنابراین حمایت که میگوییم، یعنی برداشتن موانع. برداشتن موانع مثل چه؟ مثل برداشتن مقرّرات دست‌وپاگیر. بعضی از مقرّرات هست که هیچ فایده‌ای ندارد و ضرر هم دارد؛ وجود این مقرّرات مانع از این است که دستگاه تولیدکننده و دستگاه اقتصادیِ فعّال و مفید بتواند کار خودش را انجام بدهد.  یکی از حمایتها که بسیار مهم است، مبارزه با قاچاق است؛ یعنی واقعاً قاچاق یک آفتی است برای کشور که باید به معنای حقیقی کلمه با این آفت مبارزه کرد.  یکی از کارهای لازم ،منع جدّی واردات بی‌رویه است. این همه بنده تأکید کردم بر روی مسئله‌ی واردات؛ باز هم انسان میبیند به بهانه‌های مختلف یک جاهایی واردات [صورت میگیرد]. به ما نامه مینویسند و شکایت میکنند؛ یک دستگاهی میگوید که ما مثلاً این وسیله را با زحمت زیادی درست کردیم به نصف قیمت، به یک سوّم قیمت، [امّا] فلان دستگاه دولتی که به این وسیله احتیاج دارد، میرود با تولیدکننده‌ی خارجی قرارداد میبندد، وارد میکند؛ خب این کار نباید بشود. اگر چنانچه این کار در یک موارد مهمّی انجام بگیرد، باید اسمش را گذاشت جنایت، خیانت. البتّه همیشه این جور نیست، و از روی غفلت گاهی انجام میگیرد، امّا گاهی هم واقعاً جنایت و خیانت است.  یکی از حمایتها مبارزه‌ی جدّی با فساد مالی است. ببینید این دستگاه‌هایی که امروز گزارش دادند -و صدها دستگاه از قبیل اینها- در کشور دارند با سلامت، کار اقتصادی انجام میدهند. اگر شما بخواهید این کسانی که دارند کار سالم اقتصادی انجام میدهند، بتوانند به مقصود برسند، بایستی با آن کسی که از راه فساد، از راه رشوه، از راه اختلاس کار را پیش میبرد، مبارزه‌ی جدّی بکنید. با فساد باید مبارزه کرد؛ هم فساد اداری، یعنی فساد کسی که در دستگاه دولتی و مرتبط با مسائل اقتصادی است و هم فساد آن کسی که در کار تولید و در کار فعّالیّت اقتصادی است.  یکی از مسائل، مقابله‌ی جدّی با کارشکنی‌های اداری است. بنده سراغ دارم؛ در طول این سالهای متمادی، مکرّر این را مشاهده کرده‌ایم که مسئول دستگاه، مدیر عالی دستگاه، با کمال علاقه و اخلاص دنبال یک چیزی است، یک کاری را میخواهد انجام بدهد امّا آن کار انجام نمیگیرد؛ دستور هم داده میشود، جلسه هم برگزار میکنند، اقدام هم میکنند امّا خروجی صفر است؛ علّت این است که آن وسط کارشکنی صورت میگیرد. همین که امیرالمؤمنین فرمود «ثُمَّ النِّهایَةَ النِّهایة»، معنایش این است؛ یعنی صرف اینکه شما مدیر دستگاه هستید و علاقه‌مندید کافی نیست؛ باید کار را دنبال کنید تا از این کارشکنی‌های میانه‌ی راه حتماً جلوگیری بشود.  یک مسئله‌ی مهم، رعایت حقوق مالکیّت است که این از وظایف قوّه‌ی قضائیّه است. یک مسئله‌ی مهم پرهیز از کمک به سفته‌بازی و سوداگری‌های زیان‌بخش است که این، قانون لازم دارد و مربوط به مجلس شورای اسلامی است؛ بایستی در قوانینی که وضع میکنند، مراقبت بکنند که به این گونه سوداگری‌ها کمک نشود، بلکه در نقطه‌ی مقابل به فعّالیّتهای صحیح کمک بشود. در یک مواردی معافیتهای مالیاتی لازم است، همچنان که در نقطه‌ی مقابل، در یک مواردی وضع مالیات لازم است؛ مثل ثروتهای بادآورده. حالا من البتّه نمیخواهم اینجا بشمرم؛ موارد زیادی وجود دارد و مشاغلی وجود دارد که اینها ثروتهای بادآورده‌ای را به دست می‌آورند، مالیات هم نمیدهند؛ باید بر اینها مالیات معیّن کرد. متقابلاً در مواردی باید مالیات را حذف کرد یا کم کرد. در خیلی از مواردِ تولیدی باید از این قبیل به اینها کمک کرد. بنابراین حمایت واقعی از تولید، که گفتیم دولت باید حمایت بکند، این چیزها و امثال اینها است.  و خب مشاهده کردید در همین قضیّه‌ی کرونا خوشبختانه دولت حمایت کرد از مردم، یعنی میدان را باز کردند. اگر دولت میگفت که «هر کس میخواهد مثلاً از این ماسک تولید کند، باید بیاید از ما اجازه بگیرد»، همین یک کار کوچک را اگر انجام میدادند، کافی بود برای اینکه ماسک در کشور تولید نشود؛ [امّا] میدان را باز کردند، گفتند هر کس میتواند ماسک تولید کند، تولید کند. [لذا] دستگاه‌ها تولید کردند، کارخانه‌ها تولید کردند، ستاد اجرائی تولید کرد، بنیاد مستضعفان تولید کرد، در خانه‌ها مردم تولید کردند، در مساجد تولید کردند؛ جوری شده که ما الان ماسک زیادتر از اندازه‌ی نیاز در کشور داریم و میتوانیم به دیگران بدهیم؛ این به خاطر آن بود که دولت مانع را برطرف کرد. اگر از این قبیل کارها در بخشهای مختلف انجام بگیرد، بلاشک کمک خواهد کرد.  نکته‌ی سوّم، مسئله‌ی بهبود فضای کسب و کار است؛ که بنده‌ روی این مسئله‌ی بهبود فضای کسب و کار بارها تأکید کرده‌ام(۶) و همین چیزهایی هم که الان در این بخش دوّم عرض کردم [راجع به] حمایت، کم کردن قوانین و مانند اینها، اینها در واقع مصداقهای بهبود فضای کسب و کار است. من دیدم بررسی‌های کارشناسی‌ای را که برای من نقل کردند که از وزارت اقتصاد برای دفتر ما فرستادند؛ با بررسی‌های کارشناسی که کردند، آنها میگویند که اگر دو اقدام در زمینه‌ی مسائل اقتصادی انجام بگیرد، جایگاه کشور از لحاظ شاخص کسب و کار چهل رتبه تا پنجاه رتبه ارتقا پیدا خواهد کرد؛ این را کارشناسان وزارت اقتصاد میگویند.  یکی از این دو کار عبارت است از «ایجاد پنجره‌ی واحد صدور مجوّز»؛ یک وقتهایی بنده در جلسه‌ی با دوستان در همین دولت، دو سه سال پیش گفتم -الان درست یادم نیست- که کسی که میخواهد مجوّز برای یک کار اقتصادی به دست بیاورد، به نظرم حدود سی چهل جا بایستی مراجعه بکند تا بتواند یک مجوّز بگیرد؛ آن وقت کاری که باید در ظرف یک روز انجام بگیرد، شش ماه طول میکشد یا گاهی هم تا آخر اصلاً انجام نمیگیرد. یکی از دو کار این است: ایجاد پنجره‌ی واحد صدور مجوّزها؛ یعنی همه‌ی دستگاه‌ها بیایند در یک نقطه تجمّع داشته باشند و کسی که [مجوز] میخواهد، در ظرف نصف روز بتواند مجوّز خودش را تحصیل کند و زمان را کوتاه بکند و برود دنبال کارش.  دوّم، «تشکیل دادگاه‌های تجاری برای رفع اختلافات اقتصادی» که این هم باز مربوط به قوّه‌ی قضائیّه است؛ گفته‌اند اگر همین دو کار انجام بگیرد، رتبه‌ی کشور از لحاظ فضای کسب و کار، چهل رتبه یا پنجاه رتبه به بالا ارتقا پیدا خواهد کرد؛ خب اینها مهم است.  نکته‌ی چهارم مسئله‌ی ممنوعیّت واردات است، که قبلاً اشاره کردم. [البتّه] ما با واردات مخالف نیستیم، این را خب همه میدانند، میفهمند؛ مراد [مخالفت با ] آن وارداتی است که [مشابهش] یا در کشور تولید میشود یا در کشور امکان تولیدش هست؛ من این را میخواهم بگویم؛ نه فقط آنهایی که تولید میشود [بلکه] آنهایی [هم] که امکان تولیدش هست. یعنی میتوانیم با جلوگیری از واردات، به نیروی فعّال و مبتکرِ داخل کشور کمک کنیم که او شروع کند این کار را انجام بدهد. اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، به نظر من این کمک بسیار زیادی خواهد کرد به اینها.  گاهی دستگاه‌های اجرائی به بهانه‌هایی راهِ واردات را بی‌مورد باز میکنند؛ فرض بفرمایید مسئله‌ی رقابت. مثلاً فرض کنید که وقتی گفته میشود چرا اجازه دادید خودروهای خارجی به این شکل بیایند، میگویند آقا رقابت. من میگویم خب شما که میخواهید به وسیله‌ی رقابت، کیفیّت را بالا ببرید، تلاش را بگذارید روی بالا بردن کیفیّت از یک راه دیگر؛ وَالّا شما بیایید تولید داخلی را مشمول زیان مضاعف بکنید به خاطر اینکه میخواهید مثلاً کیفیّت را بالا ببرید، این به هیچ وجه درست نیست. جهش تولید، به معنای جهش کمّیّت هم هست، [و البتّه] به معنای جهش کیفیّت هم هست، هر کدام هم راه‌هایی دارد؛ این را از طریق واردات نخواهید تأمین بکنید. بعضی هم البتّه مقاصد دیگری دارند، که واقعاً گاهی اوقات میشود که تولید به خاک سیاه می‌نشیند به خاطر واردات بی‌رویّه‌ای که نمونه‌های فراوانش را ما داریم؛ کسانی هستند که به ما مراجعه میکنند، البتّه ما به دستگاه‌های مختلف اینها را ارجاع میدهیم و دنبال میکنیم که ان‌شاءالله تحقّق پیدا کند. پس بنابراین نکته‌ی بعدی هم مسئله‌ی ممنوعیّت واردات بود در کالاهایی که در کشور تولید میشود، یا امکان تولید دارد.  مسئله‌ی بعدی مسئله‌ی جهش کیفیّتی است که اشاره کردیم؛ این هم یک اصل مهم است. اگر ما جهش کمّی داشته باشیم، [امّا] جهش کیفی نداشته باشیم، پیش نخواهیم رفت؛ یعنی اگر جهش کیفی وجود نداشته باشد، در بحث مصرف داخلی هم درمیمانیم؛ یعنی مصرف‌کننده‌ی داخلی وقتی دید که محصول داخلی کیفیّت ندارد، به ‌طور طبیعی کشانده میشود به سمت محصول خارجی؛ وقتی مصرف‌کننده وجود داشت، واردکننده هم لامحاله و بدون تردید وجود خواهد داشت و دولت هم معلوم نیست بتواند جلوگیری کند. باید کاری کنیم که مصرف‌کننده‌ی داخلی قانع بشود به اینکه این کیفیّت، کیفیّت مطلوبی است. خوشبختانه بسیاری از محصولات ما امروز همین ‌جور است؛ یعنی کیفیّت تولید داخلی محصولات صنعتی ما در بخشهای مختلف -که من نمیخواهم حالا اسم بخشها را بیاورم، امّا میدانیم و می‌شناسیم بخشهای مختلف را- از خارجی بهتر است و در عین حال یک مواردی در این [کالاها]، واردات هست. خب پس بنابراین مسئله‌ی جهش در کیفیّت هم خیلی مهم است؛ این در مصرف داخلی تأثیر دارد، در مصرف صادراتی هم تأثیر مضاعف دارد؛ یعنی اگر بخواهیم جنس ما در خارج از کشور رقابت‌پذیر باشد، بایستی کیفیّت را بالا ببریم و این خیلی موضوع مهمّی است. این هم یک نکته.  نکته‌ی بعدی اینکه ما باید امید به کار و تلاش را در کشور روزبه‌روز افزایش بدهیم. اینکه من عرض میکنم این برنامه پخش بشود تا مردم ببینند، به خاطر این است که یک عدّه‌ای دائم دارند مثل زمزمه‌های خطرناک و مضر به گوش مردم میخوانند که فایده‌ای ندارد، نمیتوانیم، امکان ندارد؛ در حالی که امکان دارد، ما خیلی کارهای بزرگ را میتوانیم انجام بدهیم. ببینید، من این را میخواهم عرض بکنم که ما وقتی میتوانیم یک ماهواره‌بر با این کیفیّت درست کنیم که بتواند با این سرعت، یعنی ۷۵۰۰ متر بر ثانیه حرکت بکند -یعنی در یک ثانیه هفت‌ونیم کیلومتر- وقتی میتوانیم ماهواره‌ی خودمان را در مدار مورد نظرمان قرار بدهیم، پس باید بتوانیم خیلی از کارهای دیگر را هم انجام بدهیم. آن کسی که امروز این ماهواره‌بر را تولید میکند و این ماهواره را به فضا میرساند، همین آدم، همین نیّت، همین دست خواهد توانست چند صباح دیگر همین ماهواره را به مدار ۳۶ هزار کیلومتری برساند که مورد نظر ما است؛ ما میخواهیم ماهواره به مدار ۳۶ هزار کیلومتری [برسد]؛ این قطعاً خواهد شد، این امکان قطعاً وجود دارد.  یعنی همین نیّتی، همّتی، دستی که امروز [ماهواره را] به فاصله‌ی مثلاً فرض کنید ۴۰۰ کیلومتری یا ۴۵۰ کیلومتری میرساند، همین همّت خواهد توانست فردا [آن را] به ۳۶ هزار کیلومتر هم برساند. یعنی وقتی امید بود، وقتی احساس پیشرفت بود، وقتی احساس توانایی بود، این پیش می‌آید؛ عرض من این است. حالا بعضی‌ها میگویند که مثلاً فرض کنید «آقا! اینکه شما اظهار خوشوقتی میکنید که ماهواره پرتاب کردید یا فلان، موجب این نیست که [کشور امنیّت پیدا کند.] ماهواره و سلاح و مانند اینها نمیتواند کشور را امنیّت بدهد و عمده مسائل اقتصادی است.». خب این کارها را، این حرفها را ما میدانیم، اینها را بلدیم، نه اینکه این را ندانیم. حرف من این است: من میگویم وقتی که میتوانیم در بخش نظامی یا فرض کنید در بخش پرتاب ماهواره‌ی فضائی یک چنین حرکت بزرگی را انجام بدهیم، چرا نتوانیم اتومبیلی، خودرویی تولید کنیم که در صد کیلومتر مثلاً پنج لیتر بنزین لازم داشته باشد؟ دائم متوقّف بشویم در اتومبیلی یا خودرویی که مثلاً فرض کنید دوازده لیتر یا ده لیتر یا هشت لیتر مصرف میکند. یعنی این توانایی وقتی در ما وجود دارد، این روحیه‌ی ابتکار وقتی در ما وجود دارد، در همه‌ی بخشهای کشور وجود خواهد داشت؛ هم در بخش صنعتی، هم در بخشهای گوناگون دیگر [نظیر] کشاورزی و خدماتی. حرف ما این است.  نکته‌ی دیگر این است که در این جهش تولید، برخی از بخشها، بخشهای پیشرو هستند، به اینها باید اولویّت داده بشود. من چند بخش را اینجا ذکر کرده‌ام: مثلاً در بخش نفت، توسعه‌ی ظرفیّت پالایشگاهی؛ از قبیل همین پالایشگاه میعاناتی که در بندرعبّاس افتتاح شد و مراحل بعدی هم دارد که این مراحل بعدی طبعاً ثروت بیشتری را نصیب کشور خواهد کرد. یا مجتمع پالایشگاهی سیراف که ذکر کردند که این مجتمع مهمّی است، تأثیرات زیادی خواهد داشت. یا اجرای طرحهای پتروشیمی که گفتند اگر این طرحها انجام بگیرد -آن ‌طور که به من گزارش دادند- محصول ۵۰ میلیون تُن، اوّل به ۱۰۰ میلیون تُن، بعد به ۱۳۰ میلیون تُن ارتقا پیدا خواهد کرد و از لحاظ ارزش به سه برابر افزایش پیدا خواهد کرد؛ که این مسئله‌ی مهمی است. بخصوص در شرایط کنونی کشور و نیازی که به ارز وجود دارد، این طبعاً چیز بسیار با ارزشی خواهد بود. یا در مورد طرحهای کشاورزی برای افزایش خودکفایی در محصولات اساسی؛ یکی از کارهایی که در بخش کشاورزی حتماً بایستی انجام بگیرد، دنبال خودکفایی بودن در محصولات اساسی است؛ بله، گاهی اوقات ممکن است که قیمت خرید گندم [ارزان‌تر باشد]؛ البتّه امروز این جور نیست، امّا یک وقتی بود که قیمت خرید گندم از بیرون ارزان‌تر تمام میشد برای کشور تا تولید؛ امّا در همان شرایط هم تولید اولویّت دارد، کمااینکه در دنیا همین کار را میکنند؛ یعنی نمیگذارند که کشورشان از لحاظ گندم محتاج بیرون از کشور باشد. مثلاً فرض بفرمایید مثلِ امروزِ این عناصر خبیث آمریکا که یک چیزهایی را ممنوع کرده‌اند، آمدیم و طرف مقابل ممنوع کرد؛ خب میکنند دیگر؛ شما باید بتوانید کشور را اداره کنید. پس محصولات اساسی باید در داخل کشور حتماً تولید و خودکفایی بشود. البتّه امروز مشکل آب را نداریم بحمدالله. یک وقتی مدام میگفتند آب نیست و مشکل آب داریم و کم‌آبی داریم؛ خوشبختانه امروز مشکل کم‌آبی را نداریم، هم نسبت به دِیم، هم نسبت به کشت آبی. بنابر‌این، باید دنبال محصولات اساسی باشیم، مثل گندم، مثل دانه‌های روغنی، مثل گیاهان دارویی، مثل علوفه، مثل آبزیان؛ اینها چیزهایی است که بایستی حتماً دنبالشان باشیم؛ همچنین در کشاورزی، آبیاری مدرن، آبخیزداری، آبخوان‌داری و امثال اینها این هم یکی از بخشهای قابل توجّه و جزو بخشهای پیشرو است.  یکی دیگر از بخشهای پیشرو که توجّه ویژه به آنها لازم است، مسئله‌ی زیرساخت‌ها است. خب بحمدالله کشور امروز از لحاظ زیرساخت‌ها خیلی پیشرفته است بلاشک؛ یعنی امروز از لحاظ زیرساخت‌های کشور، مثل بندر، مثل جادّه، بزرگراه، سد، و امثال اینها، وضع ما اصلاً قابل مقایسه‌ی با قبل از انقلاب نیست و پیشرفتش فوق‌العاده است؛ لکن در عین حال هنوز احتیاج داریم، هنوز نیاز به زیرساخت‌ها هست؛ مثل بندر، مثل برق، مثل حمل و نقل، و مخصوصاً حمل و نقل ریلی که بسیار بسیار مهم است.  یک بخش دیگر پیشرو، مسئله‌ی قطعه‌سازی است که خوشبختانه در گزارشهای امروز هم بخشهای قطعه‌سازی وجود داشت. گاهی اوقات میشود یک ماشین بزرگ به خاطر یک قطعه‌ی کوچک معطّل میشود که ما آن قطعه را باید از خارج مثلاً فرض کنید که وارد کنیم. ما روی مسئله‌ی قطعه‌سازی در بخشهای مختلف قطعه [باید کار کنیم]. حالا این گزارشی که داده میشد، به نظرم عمده [مربوط به] قطعات خودرو بود، امّا در همه‌ی قطعاتِ همه‌ی ماشین‌آلات و دستگاه‌های بزرگ، قطعه‌سازی یک مسئله‌ی بسیار مهمّی است.  یا مسئله‌ی بخش معدن، که ما در بخش معدن خیلی عقبیم و یکی از بخشهایی که حتماً نیاز است که به آن توجّه بشود، بخش معدن است؛ یا بخش دارو و واکسن، که شنیدم خوشبختانه کارهای خوبی هم در زمینه‌ی تولید دارو برای این ویروس جدید انجام گرفته یا تحقیقاتی برای واکسن دارد انجام میگیرد. حالا در دنیا تبلیغ میکنند که واکسن تا فلان مدّت -تا یک سال، تا شش ماه، بعضی میگویند تا فلان مدّت- امکان ندارد؛ هیچ معلوم نیست؛ دانشمندان خوب ما، دانشمندان جوان ما، محقّقین کارآمد ما بنشینند، روی مسئله‌ی واکسنِ همین ویروس کرونا و تولید واکسن‌های مختلف کار کنند؛ ای بسا که خیلی زودتر از آنها به واکسن دست پیدا کنند و بتوانند از آن استفاده کنند. یکی از بخشهای مهم، این مسئله‌ است.  یا زنجیره‌ی پوشاک و کفش و لوازم خانگی که این هم جزو مسائل پیشرو هست، و کشور در این زمینه البتّه خوشبختانه توانایی‌های زیادی دارد امّا در عین حال با وجود اینکه ما در زمینه‌ی پوشاک از خیلی قدیم، جزو کشورهای پیشرو بودیم و توانایی‌های خیلی خوب و زیادی داشتیم، در زمینه‌ی کفش همین جور، در زمینه‌ی لوازم خانگی در طول این سالها پیشرفتهای خیلی زیادی داشتیم، متأسّفانه باز بحث واردات در اینجا چیز مضرّی است؛ به نظر من در این بخشها، جلوی واردات جدّاً باید گرفته بشود و به این بخش هم به عنوان یک بخش پیشرو و مهم توجّه بشود. و خوشبختانه می‌بینیم ما که در همین [یکی دو] سال گذشته، یعنی سال ۹۸ و همچنین سال ۹۷، که احتیاج پیدا کردیم به یک تعدادی کاپشن پسرانه، دخترانه، بچه‌گانه؛ من گفتم اصلاً از بازار نخرید، بدهید درست کنند، تولید کنند، بدوزند. رفتند جنس را تهیه کردند، خیّاط را تهیه کردند، مبالغی تولید کردند؛ قطعاً از انواع خارجی‌اش بهتر بود؛ یعنی زیباتر، محکم‌تر و بهتر. خب در داخل این دارد تولید میشود، وقتی که میتوانیم ما در داخل تولید کنیم چرا از خارج وارد کنیم؟ خود من دو تا کاپشن داشتم که گاهی کوه که میرفتیم استفاده میکردم، اینها خارجی بود و سوغاتی برای من آورده بودند؛ اینها را دادم رد شد و گفتم از این داخلی‌ها تهیّه بشود.  حالا این را هم من اینجا بگویم، متأسّفانه تولید پوشاک داخلیِ ما که یک تولید سابقه‌دار و قدیمی و ریشه‌داری است در کشور و الحمدلله خیلی خوب است، این عیب بزرگ را دارد که رویش بدروغ مارک‌های خارجی را میزنند؛ این کار غلط است. همین کاپشنی که گفتم برای من خریده بودند، من دیدم که روی آن یک چیزی زده‌اند که این تولید خارجی است که دروغ بود؛ خیّاطش را می‌شناختیم، میدانستیم چه کسی درست کرده و کِی درست کرده، و گفتیم کندند آن را. بنابراین، یکی از بخشهای پیشرو هم همین بخش تولید پوشاک است.  بنابراین حرکت تولید در کشور بحمدالله آغاز شده؛ ولیکن میخواهم این را عرض بکنم: ما با حرکت معمولی به جایی نمیرسیم، جهش لازم است، حرکت مضاعف لازم است؛ و زمینه‌ی این حرکت مضاعف خوشبختانه در کشور وجود دارد. عناصر بسیار خوبِ مبتکر، جوانهای آماده‌ی به کار، جوانها‌ی تشنه‌ی کار در کشور وجود دارند، میتوانیم از وجود اینها استفاده کنیم و تولید را به معنای واقعی کلمه جهش بدهیم، و جهش تولید خواهد توانست اقتصاد کشور را احیا کند.  من مجدّداً از دوستانی که امروز زحمت کشیدند و این برنامه را تنظیم کردند و کسانی که صحبت کردند و گزارش دادند، و همچنین از همه‌ی کسانی که در بخش مسائل اقتصادی مشغول فعّالیّت هستند تشکّر میکنم. امیدوارم که ان‌شاء‌الله به برکت ادعیه‌ی زاکیه‌ی مردم عزیزمان در ماه مبارک رمضان، تحوّلات اساسی و مهمّی در بخشهای مورد نیاز کشور از جمله بخش اقتصادی انجام بگیرد. و با این وضعی که در قضیّه‌ی این ویروس کرونا پیش آمد و مردم یک تکانی خوردند، یک وضع جدید و فوق‌العاده‌ای به وجود آمد -این تعطیلی‌ها، این نیازها، این تأمین نیازها، این همکاری‌ها که به معنای واقعی کلمه این همکاری‌ها خیلی با ارزش بود- امیدواریم ان‌شاء‌الله این خودش یک مقدّمه‌ای و سرآغازی باشد برای کارهای نو و جدید و تحوّلاتی در زمینه‌های مختلف از جمله در زمینه‌ی اقتصادی؛ و خداوند کمک کند، برکت بدهد، دعاها را مستجاب کند. ما هم دعاگوی همه‌ی مسئولین و متصدّیان و فعّالان بخشهای مختلف کشور، چه بخشهای اقتصادی، چه بخشهای فرهنگی و بخشهای گوناگون دیگر هستیم. امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند به همه‌‌ی آنها توفیق بدهد و همه‌ی آنها را مشمول لطف و رحمت و برکات خودش قرار بدهد. من مجدّداً از همه‌ی شماها تشکّر میکنم و سلام و درود خودم را به روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای عزیز اهدا و تقدیم میکنم. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این برنامه، ارتباط تصویری با هفت مجموعه‌ی تولیدی فعّال برقرار شد که مدیران و کارگران مربوطه، مطالبی را بیان کردند. ۲) سوره‌ی نجم، بخشی از آیه‌ی۳۹؛ « ... براى انسان جز حاصل تلاش او نیست.» ۳) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۷۶ ۴) از جمله سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۹ ۵) از جمله سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۶۲ ۶) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان کشور (۱۳۸۹/۶/۱۶)
2,166
1399/02/06
سخنرانی تلویزیونی در پایان محفل انس با قرآن کریم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45426
اول رمضان المبارک ۱۴۴۱ بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
2,167
1399/01/21
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45317
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین  عید سعید نیمه‌ی شعبان بر همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز، بر همه‌ی ملّت ایران، بر همه‌ی مسلمانان جهان و همه‌ی آزادی‌خواهانِ سطحِ دنیا مبارک باد. بنده متأسّفانه توفیق دیدار نزدیک شما را ندارم و ناچار از دور با شما حرف میزنم، لکن این هم تجربه‌ای است. امروز چند جمله درباره‌ی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض میکنیم، چند جمله هم درباره‌ی این مسئله‌ی جاری کشور با ملّت عزیزمان صحبت میکنیم. اوّل سلامی عرض بکنیم خدمت حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه): اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا  بَقیَّةَ اللهِ فی اَرضِهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعدُ غَیرُ مَکذوب.(۱) سلام بر تو ای ذخیره‌ی الهی در زمین، بقیّةالله؛ سلام بر تو ای عهد و میثاق استوار خداوندی؛ سلام بر تو ای وعده‌ی تضمین‌شده‌ی پروردگار، ای پرچم بر‌افراشته، ای دانشِ از آسمان ‌فرو باریده. دنباله‌ی این زیارت شریف آل‌یاسین، عاشقانه است: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقومُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقعُدُ السَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَقرَأُ وَ تُبَیِّن»(۲) تا آخر.  شاید در تاریخ بشر کمتر دوره‌ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعه‌ی بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند -چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی؛ در کمتر دوره‌ای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد. امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحله‌های(۳) فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرال‌دموکراسیِ رایج در دنیا؛ با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند؛ بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرت‌آور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند؛ بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بی‌عدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛ بشر دچار سوءاستفاده‌ی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از توانایی‌های استخراج‌شده‌ی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجات‌بخش کنند.  میلیاردها انسان در دنیا گرفتارند؛ بعضی ممکن است آسایش داشته باشند، لکن همانها هم آرامش ندارند؛ بشر دچار نگرانی است، دچار اضطراب است و این پیشرفتها و این تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختی ببخشد. البتّه خرد انسانی، نعمت بزرگی است؛ تجربه، نعمت بزرگی است؛ [اینها] نعمتهای خدا است و میتواند بسیاری از مشکلات حیات را حل کند، لکن برخی از گره‌ها هست که با اینها باز نمیشود. فرض کنید همین مسئله‌ی عدالت؛ عدالت به وسیله‌ی علمِ پیشرفته‌ی امروز و فنّاوریِ پیشرفته‌ی امروز قابل حل شدن نیست؛ گره‌اش بازشدنی نیست. امروز بی‌عدالتی در دنیا از علم تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت  بی‌عدالتی است، در خدمت جنگ‌افروزی است، در خدمت تصرّف سرزمین‌های دیگران است، در خدمت سلطه‌ی بر ملّتها است؛ پس علم این گره‌ها را دیگر نمیتواند باز بکند؛ اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، قدرت الهی، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند این کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموریّت بزرگ حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛(۴) مأموریّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است. در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارتها به این معنا اشاره شده است: ایجاد قسط و عدل؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین حضرت بقیّةالله بیرون می‌آید، امکان‌پذیر نیست. این عدلی هم که انتظار است حضرت به وجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، عدل در همه‌ی شئون زندگی است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در همه‌ی ابعاد زندگی؛ اینها چیزهایی است که انتظار است که به وسیله‌ی حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و ان‌شاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد.  آحاد بشر -چه آنهایی که نخبه هستند و حوادث را میتوانند تشخیص بدهند، چه توده‌ی مردم در سطح دنیا، در کشورهای مختلف که بعضی‌ها گرفتارِ زندگی‌اند، غافلند- همه این احساس نیاز را دارند، منتها بعضی آگاهانه، بعضی غیر آگاهانه. و البتّه در همه‌ی ادیان هم این وعده داده شده است؛ در همه‌ی ادیان وعده‌ی یک فرج و یک حرکت عظیم الهی در پایان و انتهای تاریخ -که البتّه این هم پایان تاریخ نیست؛ دنیای واقعی و زندگی واقعی بشر از زمان حضرت ولیّ‌عصر شروع میشود، لکن در انتهای این وضع زندگی‌ای که امروز ما داریم- [آمده،] همه وعده‌ی آن‌چنان عاقبتی را داده‌اند.  پس این نیاز هست، لکن برای اینکه این نیاز جهت پیدا کند و مفید فایده‌ باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفته‌اند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آینده‌ی قطعی‌ای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا  یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم. در توقیع شریف حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) به ابن‌بابویه -علیّ‌‌بن‌بابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛(۵) یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید. در یک روایتی از موسی‌بن‌جعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج.(۶) معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛(۷) انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّ‌عصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همه‌ی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش می‌آید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش می‌آید، انسان در مواجهه‌ی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسی‌بن‌جعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛(۸) خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت  محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثه‌ای از حوادث زندگی دچار یأس و نا‌امیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.  خب، انتظار، به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویّت است، جامعه‌ی معرفت است، جامعه‌ی برادری و اخوّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی عزّت است.  یک نکته در باب انتظار فرج این است که انتظار فرج غیر از بی‌صبری و مدّت معیّن کردن است که انسان یک زمانی را در نظر بگیرد که در فلان تاریخ مثلاً بایستی این حادثه تمام بشود یا این شدّت به پایان برسد یا حضرت ظهور کنند که انسان بی‌صبری کند، پا به زمین بکوبد؛ انتظار فرج این نیست. انتظار فرج یعنی آماده‌سازی خود؛ بی‌صبری کردن، عجله کردن، جزو چیزهایی است که ممنوع است. در یک روایتی دارد که «اِنَّ اللهَ لایَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِباد»؛(۹) اگر شما عجله میکنی، شتاب‌زدگی به خرج میدهی، معنایش این نیست که حالا خدا هم تابع عجله‌‌ی شما تصمیم بگیرد و عجله کند؛ نه، هر چیزی قراری دارد، وقت معیّنی دارد، حکمتی دارد، بر اساس آن حکمت انجام میگیرد.  این نکته‌ی دیگر را هم عرض کردیم که مراد از انتظار فرج، هم فرج نهایی است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشّدّة است؛ یعنی فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همه‌گیر، مثل همین حوادثی که امروز در دنیا وجود دارد که خیلی‌ها را مأیوس میکند، خیلی‌ها را وادار به خودکشی میکند، لکن وقتی که انتظار فرج وجود دارد، انسان میداند که این حادثه بلاشک تمام خواهد شد.  خب، یک نکته‌ی دیگر هم اینجا وجود دارد و اینکه این آرامش روانیِ ناشی از انتظار فرج، این اطمینان نفْسی را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، میشود افزایش داد؛ به وسیله‌ی دعا، به وسیله‌ی استغاثه، به وسیله‌ی مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(۱۰) این دعاهایی که وارد شده است -حالا ما الان در ماه شریف شعبان هستیم، بعد هم در ماه رمضان- دعاهای فراوان، مناجاتهای گوناگون و تکلّم با خدای متعال بدون واسطه خیلی مهم است؛ یا راز و نیاز کردن با ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام) که نزدیک‌ترین آحاد عالَم وجود به پروردگار متعال هستند، به انسان امکان اطمینان و آرامش میدهد. یاد خدای متعال گشایش به انسان میدهد، بهجت به انسان میدهد و رحمت الهی را هم جلب میکند که قطعاً میلیون‌ها دستِ به‌دعابرداشته‌شده،آثار و برکاتی خواهد داشت. دیشب میلیون‌ها نفر موفّق شدند که دلهایشان را با خدا آشنا کنند، متّصل کنند و دست به دعا بردارند و با خدا حرف بزنند؛(۱۱) بلاشک این [کار] آثارِ خوبِ خودش را، هم در خود آنها و هم در کلّ جامعه نشان خواهد داد و برکات زیادی خواهد داد. این چند جمله‌ای است که درباره‌ی مسئله‌ی ظهور و فرج و قیام حضرت بقیّة‌الله خواستیم عرض کنیم؛ البتّه حرف در این زمینه‌ها خیلی زیاد است  و من به همین مقدار بسنده میکنم.  امّا در مورد این حادثه‌ی رایج کشور که حادثه‌ی کرونا است؛ خب این یک ابتلای عمومی است، یک آزمون است؛ آزمون برای دنیا است؛ هم برای دولتها، هم برای ملّتها؛ دولتها هم در این حادثه امتحان میشوند، ملّتها هم در این حادثه امتحان میشوند؛ آزمون عجیبی است. البتّه در مورد آمارها و اقدامهای بسیار خوبی که انجام گرفته است و توصیه‌هایی که مسئولین میکنند، حرف زیاد زده شده و به قدر کافی مطالبی را گفته‌اند؛ صدا و سیما هم انصافاً در این زمینه بسیار خوب عمل کرده و خوب کار کرده است؛ من در این زمینه‌ها عرضی ندارم، لکن چند نکته را میخواهم عرض بکنم.  یک نکته این است که ملّت ایران در این آزمون، خوش درخشید؛ ملّت ایران در آزمون کرونا، در این بیماری عمومی که در واقع باید گفت این وبای مدرن، خوب درخشیدند. اوّلاً اوج این افتخار ملّی متعلّق است به مجموعه‌ی درمانی کشور که من بارها گفته‌ام، باز هم باید تکرار کنم عظمت کار اینها و ارزش فداکاری‌ اینها را؛ چه پزشکان، چه پرستاران، چه متخصّصین علوم آزمایشگاهی، چه رادیولوژی، چه بِهوَرزانِ خانه‌های بهداشت، چه بخشهای خدمات، چه بخشهای تحقیقات، چه مدیریّتهایی در خودِ وزارتخانه و حول ‌و ‌حوش وزارت بهداشت که در این زمینه فعّالند؛ اوج این افتخار، متعلّق به اینها است؛ اینها جان خودشان را و سلامت خودشان را در خدمت مردم قرار داده‌اند؛ این خیلی بااهمّیّت و باعظمت است. رنج دوری از خانواده را تحمّل کردند؛ حتّی در نوروز و تعطیلات نوروزی هم خیلی از اینها به خانواده‌هایشان سر نزدند؛ دچار بی‌خوابی، دچار مشکلاتِ فشارهای عصبیِ ناشی از برخورد با بیمار بدحال [شدند و] همه‌ی اینها را به جان خریدند و این [به عنوان] یک خاطره‌ی خوشی از دستگاه و مجموعه‌های درمانی کشور در ذهن این ملّت خواهد ماند؛ این یک خاطره‌ی خوشی است و در این دوره، جامعه‌ی پزشکی و پرستاری و جامعه‌ی درمانی کشور از خودش یادگار خوبی و خاطره‌ی خوبی را به جا گذاشت.  در کنار اینها، داوطلبان، آن کسانی که جزو مجموعه‌های درمانی هم نبودند، امّا داوطلبانه آمدند وارد این میدان شدند؛ طلّاب جهادی، دانشجویان جهادی، هزاران بسیجی پُرتلاش در بخشهای مختلف کشور، و آحاد مردم، خدمات باارزشی را که واقعاً از توصیف بالاتر است ارائه کردند که انسان را حقیقتاً خرسند میکند از سویی و ممنون و متشکّر میکند از سوی دیگری.  در کنار اینها نیروهای مسلّح که انصافاً نیروهای مسلّح از همه‌ی توان سازندگی خود و ابتکار خود استفاده کردند؛ حتّی در زمینه‌ی علمی، حتّی در زمینه‌ی مسائل کشفیّات و ساخت‌ و ساز و تولید امکانات بهداشتی و درمانی ــ از بیمارستان‌ها تا نقاهتگاه‌ها تا بقیّه‌ی وسایلی که در اختیار نیروهای مسلّح بود ــ بهترین بخشهای خود را در خدمت این کار گذاشتند؛ توان سازندگی‌شان، توان ابتکارشان را در عرصه‌ی علم و عمل [گذاشتند]. بعد ظرفیّتهای جدیدی کشف شد، پیدا شد؛ معلوم شد ظرفیّتهای بسیار زیادی در داخل نیروهای مسلّح و همچنین بیرون نیروهای مسلّح وجود دارد که این ظرفیّتها را ما نمی‌شناختیم. این جوانهایی که می‌آیند در تلویزیون توضیح میدهند کارهایی را که کرده‌اند، چیزهایی را که ساخته‌اند، اینها را غالباً ما نمی‌شناختیم؛ این ظرفیتّهای کشف‌شده‌ی جدید است.  و مردم؛ انصافاً مشارکتهای مردمی هم، مشارکتهای بسیار زیبا و صحنه‌های جالب و شگفت‌انگیزی را به وجود آورده که در همه جا هست؛ من چند مورد را بخصوص اسم می‌آورم. این به معنای این نیست که این چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اینها به بنده گزارش شده، اینها را من عرض میکنم: مثلاً در سبزوار، طرح «هر محلّه یک قربانی» شروع شده؛ اهل محل جمع میشوند یک گوسفند قربانی میکنند، به نیازمندانِ همان محل گوشت میدهند؛ این خیلی چیز لازم و مهم و کار جالبی است که اینها انجام میدهند برای اِطعام نیازمندان. یا در یزد، مادر شهیدی با همکاریِ جمعی از بانوان که همراه کرده با خود عدّه‌ای از بانوان را، خانه‌های خودشان را تبدیل کرده‌اند به خیّاط‌خانه که در این خیّاط‌خانه‌ها ماسک تولید میکنند و مجّانی در اختیار مردم میگذارند. یا در نهاوند، گروهی از بانوان که در زمان دفاع مقدّس نان میپختند و برای جبهه میفرستادند، فعّال شده‌اند برای مهار بیماری و کمک میکنند. در خوزستان، طلّاب قرارگاه تشکیل داده‌اند و حتّی داخل خانه‌های مردم را هم ضدّعفونی میکنند. در شیراز، معتمدین محلّی با صاحبان املاک -صاحبان خانه‌ها و مغازه‌ها- صحبت میکنند که اجاره نگیرند یا تخفیف بدهند یا مهلت بدهند و کمک بشود به کاسب. در تبریز، رئیس حوزه‌ی علمیّه خودش وارد شده و به شکل میدانی مشغول فعّالیّت است. در یکی از شهرها، نامزد حزب‌اللهی‌ای که در انتخابات رأی نیاورده، ستاد خودش را تعطیل نکرده و نگه داشته و فعّالان را در خدمتِ حرکتِ جهادی و مبارزه‌ی‌ با کرونا سازمان‌دهی کرده. اینها البتّه گزارشهای محدودی است که بنده حالا علی‌العجاله در اختیار داشتم؛ ولیکن صدها مورد شبیه این، بلکه هزارها مورد شبیه این در سرتاسر کشور به شکلهای گوناگون وجود دارد که من به بعضی از اینها هم در صحبت قبلی(۱۲) اشاره کرده‌ام. این مهم است که توجّه کنیم اینها نشانه‌ی عمق فرهنگ اسلامی و رسوخ فرهنگ اسلامی در مردم ما است، در دل مردم ما است. بر خلاف خواسته و ادّعای کسانی که بخصوص در این یکی دو دهه‌ی اخیر متأسّفانه تلاش کردند که فرهنگ ایرانی تحقیر  کنند، فرهنگ اسلامی ـ ایرانی را تحقیر کنند، برای اینکه مردم را متوجّه فرهنگ غربی و سبک زندگی غربی بکنند، خوشبختانه این احساس تفکّر اسلامی و فرهنگ اسلامی و زنجیره‌ی ارزشهای اسلامی در مردم بسیار احساس قوی و راسخی است.  متقابلاً، فرهنگ و تمدّن غربی هم محصول خودش را نشان داد؛ آنچه در کشورهای غربی، در اروپا و آمریکا اتّفاق افتاد -که خب بعضی از آنها را تلویزیون ما گفت، لکن بعضی از آنها هم در تلویزیون گفته نمیشود و اطّلاعاتی است که به ما میرسد و ما میدانیم- محصول تربیت خود را نشان داد. یک دولتی ماسکِ متعلّق به یک دولت دیگر را، دستکشِ متعلّق به یک دولت دیگر را سرِ راه مصادره کند و به طرف خودش ببرد که این در مورد چند دولت در اروپا و در آمریکا اتّفاق افتاد. یا مردم هر روز در ظرف مدّت کوتاهی، در ظرف یک ساعت یا دو ساعت فروشگاه‌ها را تخلیه کنند، حرص بزنند برای خرید بیشتر که بروند یخچالها و فریزرهای خانه‌ی خودشان را پُر کنند و دکّانها خالی بشود که قفسه‌های خالی را در تلویزیون‌های دنیا نشان دادند، و تلویزیون ما هم از آنها نقل کرد؛ یا کسانی برای چند دستمال توالت به جان هم بیفتند، یا کسانی برای خرید اسلحه صف بکشند، نشان داد که مردم صف کشیده‌اند بروند اسلحه بخرند، چون احساس خطر میکنند در این ایّام که باید اسلحه داشته باشند؛ یا برای بیمارها اولویّت قائل بشوند، بیمار پیر را معالجه نکنند؛ میگوید لزومی ندارد ما زحمت بکشیم و با این محدودیّت، بیمار پیر و از کارافتاده و دچار مشکلات اساسی را معالجه کنیم؛ اینها حوادثی است که در آنجا اتّفاق افتاده. بعضی‌ها از ترس کرونا خودکشی کرده‌اند، از ترس مرگ خودکشی کرده‌اند؛ اینها رفتارهایی است که برخی از ملّتهای غربی از خودشان نشان داده‌اند. این البتّه نتیجه‌ی منطقی و طبیعی فلسفه‌ی حاکم بر تمدّن غربی است؛ [یعنی] فلسفه‌ی فردگرایی، فلسفه‌ی مادّیگری‌، فلسفه‌های غالباً بی‌خدایی که اگر اعتقادی هم به خدا هست، آن اعتقاد توحیدی صحیحِ عمیقِ معرفت‌زا نیست. این هم یک مسئله است.  من اینجا این را هم عرض بکنم که یکی از سناتورهای غربی در همین چند روز گفته بود که غربِ وحشی زنده شده؛ این حرف آنها است. وقتی که ما میگوییم در غرب یک روح وحشی‌گری وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلن‌زده و کراوات‌بسته‌اش منافاتی ندارد، بعضی‌ها تعجّب میکنند و انکار میکنند؛ این را حالا خودشان میگویند که این، نماد زنده شدن غربِ وحشی است.  یک بُعد دیگری که در مورد این حادثه وجود دارد، رفتار عمومی ملّت عزیز ما است در به کار بستن توصیه‌ها که انسان واقعاً مشاهده میکند مردم آنچه را ستاد ملّی مبارزه [با کرونا] به صورت قاطع بیان میکند عمل میکنند. بله، ممکن است یک وقتی یک چیزی را به صورت مردّد بیان کنند، مردم به این نتیجه نرسند که باید این کار را کرد، امّا آنجایی که به صورت قاطع مطلبی گفته میشود و احساس میکنند که این کار باید انجام بگیرد، مردم با مصوّبات مسئولین همراهی میکنند؛ یک نمونه‌اش روز سیزدهم فروردینِ امسال بود؛ انسان باور نمیکرد که مردم سیزده‌بِدر را تعطیل کنند امّا تعطیل کردند؛ مردم سیزده‌بِدر نرفتند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که مردم به معنای واقعی کلمه یک نظم عمومی را در مواجهه‌ی با این حادثه پذیرفته‌اند که البتّه باید ادامه پیدا کند؛ این نظم عمومی بایستی وجود داشته باشد، باید تصمیم‌های ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] -که در این زمینه، مسئول درجه‌ی اوّل است- جدّی گرفته بشود و بر طبق آنها  عمل بشود.  یک بُعد دیگر در این قضیه این است که البتّه امروز کرونا برای بشریّت یک مشکل بزرگ و یک ابتلای بزرگ و خطرناکی است که به آنها رو آورده، لکن این مشکل در مقایسه‌ی با بسیاری از مشکلات، مشکل کوچکی به حساب می‌آید؛ ما مشکلات فراوانی را در دنیا و در کشور خودمان مشاهده کرده‌ایم و داشته‌ایم که از این حادثه کمتر نبود، بلکه بیشتر بود؛ از جمله، [اینکه] درست در ۳۲ سال قبل از این، در همین ایّامی که کرونا به منطقه‌ی ما وارد شد، هواپیماهای صدّام موادّ شیمیایی را در یک بخشهایی ریختند و هزاران نفر از مردمِ ما و مردمِ خودشان را  با گاز خردل و مانند اینها کشتند؛ این اتّفاق افتاد. البتّه همه‌ی قدرتهای دنیا هم آن روز از صدّام حمایت میکردند، به او کمک میکردند؛ بعضی از همین کشورهای متمدّن و مترقّی -[البتّه] در ادّعا- موادّ شیمیایی را به او دادند، سلاح شیمیایی را در اختیار او گذاشتند و تا امروز هم اَحدی از آنها حساب پس نداده، جواب نداده که چرا این جنایت را اینها انجام دادند. و آن جنایت‌کار، [یعنی] صدّام، با مردمِ ما این جور عمل کرد، با مردمِ خودش در حلبچه هم همین جور عمل کرد؛ به خاطر اینکه احساس کرده بود که ممکن است مردم حلبچه با رزمندگان جمهوری اسلامی همکاری داشته باشند، آنجا هم [موادّ شیمیایی] ریخت و مردم را در کوچه و خیابان به کام مرگ کشاند؛ اینها هست.  در جنگهای بزرگ دنیا، در دو جنگ جهانی میلیون‌ها نفر کشته شدند؛ حالا در قضیّه‌ی کرونا گفته میشود که مثلاً تا حالا یک میلیون و خرده‌ای در سطح دنیا مبتلا(۱۳) شده‌اند. در جنگ اوّل و دوّم [جهانی] که با فاصله‌ی حدود بیست سال در اروپا اتّفاق افتاد، چندین میلیون [نفر] -حالا الان دقیق یادم نیست، امّا میدانم بیش از ده میلیون جمعیّت- به قتل رسیدند؛ در جنگ ویتنام که آمریکا به آنجا حمله کرد همین جور؛ و در جنگهای گوناگون دیگر. در همین اواخر به وسیله‌ی عوامل آمریکا، در حمله‌ی به عراق عدّه‌ی زیادی کشته شدند، به شهادت رسیدند؛ و امثال اینها فراوان اتّفاق افتاده. پس ما وقتی که راجع به این قضیّه فکر میکنیم از بقیّه‌ی حوادث مهمّی که در دنیا همواره وجود داشته نبایستی غفلت بکنیم و بدانیم که همین حالا هم میلیون‌ها انسان زیر فشار ظلم و ستم دشمن و دشمنی‌های دشمنان و قدرتمندان رنج میبرند؛ مردم در یمن، مردم در فلسطین و در بسیاری از نقاط دیگر جهان زیر فشار هستند. پس مسئله‌ی کرونا ما را از توطئه‌ی دشمنها غافل نکند، از توطئه‌ی استکبار غافل نکند؛ [چون] دشمنی استکبار هم با اصل نظام جمهوری اسلامی است. اینکه کسی خیال کند که ما دشمنی نکنیم تا با ما دشمنی نکنند، این نیست؛ اصل نظام جمهوری اسلامی، اصل مردم‌سالاری اسلامی از نظر آنها قابل قبول نیست، قابل فهم نیست و قابل تحمّل نیست. این هم یک نکته.  ما عرض میکنیم که مسئولان در ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] به طور جدّی مشغول کارند و گزارشهایش به ما داده میشود و اطّلاع پیدا میکنیم. و برای برخی از قشرهای ضعیف هم فکرهایی کرده‌اند که من توصیه میکنم، تأکید میکنم که این برنامه‌هایی را که مسئولین دولتی برای برخی از قشرهای ضعیف در نظر گرفته‌اند، هر چه سریع‌تر، هر چه بیشتر، هر چه بهتر ان‌شاء‌الله به اجرا در بیاورند؛ لکن در کنار این، مردم هم وظیفه دارند. عدّه‌ای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگی‌شان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم: وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ‌ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ ... وَ اَحیَیتَنی‌ تَحتَ‌ ظِلِّک؛(۱۴) یعنی این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گسترده‌ای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطره‌ی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنه‌ها و جلوه‌هایی از جامعه‌ی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم که عرض کردیم، جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط و عدل است و جامعه‌ی عزّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی مواسات و برادری است؛ اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم، به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند.  نکته‌ی آخری که عرض میکنم، این است که در غیاب جلسات عمومی ماه رمضان -که این جلسات عمومی، جلسات دعا، جلسات سخنرانی، جلسات توسّل، بسیار مغتنم بود و امسال علی‌القاعده محرومیم از این جلسات- از عبادت و تضرّع و خشوع در تنهایی غفلت نشود؛ ما میتوانیم در اتاق خودمان، در خلوت خودمان، در میان خانواده و فرزندان خودمان، همین معنا را، همین توجّه را، همین خشوع و خضوع را به وجود بیاوریم و البتّه در برنامه‌های تلویزیون مواردی هم پخش میشود که از آن هم میشود استفاده کرد و بایستی این کارها را انجام بدهیم.  یک توصیه هم به مسئولین عرض میکنیم -هم مسئولین و هم فعّالان جوان در عرصه‌ی علم و فنّاوری- که دو چیز فراموش نشود: یکی مسئله‌ی جهش تولید است که این حیاتی است برای کشور و ما بایستی به هر قیمتی که هست، مسئله‌ی تولید را دنبال کنیم و به معنای واقعی کلمه جهش برای تولید به وجود بیاوریم؛ یکی هم مسئله‌ی ساخت ‌و ساز و کار آزمایشگاهی و تولید نیازهای فراوانی است که جوانها در بخشهای آزمایشگاهی این را ان‌شاءالله دنبال میکنند.  از خداوند متعال سعادت ملّت ایران را مسئلت میکنیم؛ خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند، ارواح طیّبه‌ی شهیدان عزیز را با پیغمبر محشور کند و ان‌شاءالله آنچه را آرزوهای بزرگ ملّت ایران است، تحقّق ببخشد و فرج ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را ان‌شاء‌الله نزدیک کند. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ۱) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶
2,168
1399/01/03
سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45227
به مناسبت آغاز سال نو و عید مبعث پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله و سلم بسم الله الرّحمن الرّحیم  و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد (صلّی الله علیه و آله) و علی اهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی علیّ بن موسی الرّضا ولیّک عدد ما فی علمک صلاة دائمة بدوام ملکک و سلطانک. اللهمّ سلّم علی ولیّک علیّ بن موسی الرّضا عدد ما فی علمک سلاماً دائماً بدوام ملکک و سلطانک و جبروتک.  ما هر سال مراسم اوّل سال را در زیر سایه‌ی حریم حضرت علیّ بن موسی الرّضا (سلام الله علیه) برگزار میکردیم در خدمت مردم عزیز مشهد و زوّار عزیزی که از سراسر کشور در مشهد حضور داشتند؛ نوروزمان با این دیدار مزیّن میشد، امسال محرومیم. گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی(۱)  به نظرم بهتر این است که هر کدام هر جا هستیم، از راه دور صلوات مخصوصه را عرض کنیم: اَللَهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلیٰ‌ عَلیِّ‌ بنِ‌ موسَی‌ الرِّضَا المُرتَضَی الاِمامِ التَّقیِّ النَّقیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَن فَوقَ الاَرضِ وَ مَن تَحتَ الثَّرَی الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً نامیَةً زاکیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِن اَولِیائِک.(۲)  عید سعید مبعث را تبریک عرض میکنم؛ امروز جزو بزرگ‌ترین اعیاد اسلامی ما است. همچنین مجدّداً عید نوروز و حلول بهار را به همه‌ی ملّت عزیزمان تبریک عرض میکنم.  مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم، بدانیم. مبعث پیغمبر اسلام حادثه‌ و واقعه‌ای است که خداوند متعال از پیغمبرانِ دیگر نسبت به این واقعه میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است. وَ اِذ اَخَذَ اللهُ‌ میثاقَ‌ النَّبِیّینَ لَما ءاتَیتُکُم مِن ‌کِتٰبٍ‌ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاٰءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم ‌لَتُؤمِنُنَّ بِه! وَ لَتَنصُرُنَّه؛(۳) [طبق] این آیه‌ی شریفه، خدای متعال از پیامبرانِ بزرگِ طولِ تاریخ تعهّد گرفته است که به پیغمبر اسلام که مثل امروزی مبعوث میشود، هم ایمان بیاورند، هم او را یاری کنند. خب ایمان که معلوم است. یاری به معنای این است که او را به کسان خودشان، به امّت خودشان، به پیروان خودشان معرّفی کنند و از آنها بخواهند که به او بگروند و ایمان بیاورند؛ حدّاقلّ نصرت پیغمبران این است؛ خداوند این را از اینها پیمان گرفته. لذا شما ملاحظه میکنید در یک آیه‌ای از قرآن [میفرماید]: اَلَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیل؛(۴) یعنی نام و نشان و خصوصیّات پیغمبر ما، در تورات و انجیلِ تحریف‌نشده وجود داشته است. یا در یک آیه‌ی دیگر، خداوند از قول حضرت عیسیٰ میفرماید: وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یٰبَنی اِسراءیلَ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّوریٰةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُه اَحمَد؛(۵) حضرت عیسیٰ اسم این بزرگوار را هم بیان میکنند. این بنابراین یک حادثه‌ی این چنینی است که در نهج‌البلاغه هم به همین اشاره شده، که حضرت میفرمایند: اِلی اَن بَعَثَ اللَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَهِ صلّی الله علیه و آله لِاِنجازِ عِدَتِه وَ تَمامِ نُبُوَّتِه مَأخُوذاً عَلَی النَّبیّینَ مِیثاقُه؛‌(۶) یعنی از پیغمبران خدای متعال میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است که با او این گونه رفتار بکنند.  خب این بعثت محتوای عظیمی داشت. من راجع به این محتوای بعثت مختصری میگویم و این مسئله را متّصل میکنم، مرتبط میکنم با وضع خودمان و امروز خودمان که برای ما از لحاظ عملی و کاربردی هم دارای تأثیر است، صرف اعتقاد نیست.  بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید. حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پُرفایده و مطلوب، حیات پاکیزه؛ پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد، شیرین باشد، انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همه‌ی زیبایی‌ها و نیکویی‌ها باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیّبه است. اگر دلها به این معارف، به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند، حیات طیّبه قطعاً در انتظار آنها است.  خب یک بخش این حقایق عبارتند از منظومه‌ی معرفتیِ اسلام، که منظومه‌ی معرفتی اسلام یعنی نظر اسلام درباره هستی، درباره‌ی انسان، درباره‌ی نقش انسان در عالَم، درباره‌ی ذات اقدس پروردگار، درباره‌ی صفات و اسمای الهی که در دعای کمیل میخوانیم: مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیء، یا در دعای ماه رجب میخوانیم: بِهِم مَلَأتَ سَمائَکَ وَ اَرضَک، که درباره‌ی مسیر انسان در دنیا و پس از مرگ و امثال اینها حقایق بسیار مهمّی هست و اینها سلسله‌ی معرفتی اسلام، منظومه‌ی معرفتی اسلام هستند؛ اینها را به بشریّت تعلیم میدهد و انسانها را هشیار میکند و بیدار میکند.  یک بخش دیگر از این حقایق، منظومه‌ی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگی‌ساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسله‌ی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّه‌ای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربی‌ها یاد گرفته‌اند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربی‌ها که اینها را مطرح کرده‌اند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکرده‌اند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همه‌جانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همه‌ی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است.  یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌ی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ی ارزشها و سلسله‌ی معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی  و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ی به صعود در این راه است. خب، این مجموعه‌ای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد.  حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰)  این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.  بیعت یعنی اینکه شما تحت امر ما هستید، ما می‌آییم آنجا به این شرط؛ بعد هم که پیغمبر اکرم وارد شد به مدینه، اوّل‌کاری که کرد، تشکیل قدرت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی تشکیل حکومت داد؛ این بنابراین یکی از لوازم کار نبوّت است. البتّه پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(۱۱) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند.  خب، حرف امروز من این است: من میخواهم عرض بکنم این همان نسخه‌ای است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این نسخه عمل کرد؛ عیناً نسخه‌ی بعثت پیغمبر است؛ معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق این احکام، احتیاج داشت به یک ایمان قوی، به یک همّت بلند، به یک دلِ «متوکّل علی الله»؛ همه‌ی اینها در امام جمع بود و ایشان اقدام کرد، خدای متعال هم کمک کرد و این حرکت انجام گرفت. البتّه امام میدانستند که ایمان اسلامی در اعماق جان و ارتکاز(۱۲) ملّت ایران خیلی رسوخ دارد، مردمِ مؤمنی هستند؛ که حالا خود این، بحث جداگانه‌ای دارد و کاملاً اثبات‌شده است که مردم ایران، هم آن روز و هم امروز، علی‌رغم برخی از ظواهر، قدرت ایمانی‌شان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است؛ یکی از خصوصیّات ملّت ما بحمدالله این است.  امام این را میدانستند و لذا مسئله‌ی اسلام را، حکومت اسلامی را، نظام اسلامی را مطرح کردند و زمینه‌اش هم فراهم بود و امام این زمینه را هم شناخت؛ زمینه‌اش عبارت بود از ظلم گسترده و فساد بی‌پایان رژیم پهلوی؛ که هم وابسته بودند، هم فاسد بودند، هم ظالم بودند، هم معرفت حقیقی انسانی در اینها نبود، و این سرریز میشد به مردم، همه میدیدند وضع آن رژیم فاسد و ظالم را؛ این هم زمینه‌ی خوبی بود، از این زمینه امام بزرگوار استفاده کردند و معجزه‌ی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به وقوع پیوست. حقیقتاً تحقّق انقلاب اسلامی و تحقّق جمهوری اسلامی مثل یک معجزه بود که اتّفاق افتاد؛ این به برکت همین حرکت عظیم بود.  جامعه‌ی نخستین اسلامی -یعنی آن جامعه‌ای که پیغمبر در مدینه به وجود آورد از چند هزار نفر مردم مدینه؛ مردمی که در مدینه زندگی میکردند، شاید هفت، هشت، ده هزار نفر مثلاً از اوّلی که تشکیل شد بیشتر نبودند- به برکت ارشاد پیغمبر، به برکت احکام پیغمبر و معارفی که پیغمبر هدیه کرده بود، با وجود اینکه در این خلال بعد از پیغمبر یک اشکالات اساسی‌ای هم به وجود آمد امّا در عین حال آن چنان این حرکت، حرکت ریشه‌دار و مستحکمی بود که روز‌به‌روز به طرف قوّت پیش رفت، روز‌به‌روز قوی‌تر شد. به طوری که -آن طوری که این در تاریخ جزو مسلّمات است- در قرن چهارم هجری، یعنی سیصد سال بعد از بعثت پیغمبر و پس از ظهور جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی اسلامی از لحاظ سیاسی وسیع‌ترین جامعه در دنیا بود؛ از لحاظ نظامی قوی‌ترین ارتش دنیا را داشت؛ از لحاظ دانش و فرهنگ پیشرفته‌ترین سطح علمی و فرهنگی را داشت در همه‌ی دنیا؛ یعنی سه قرن بعد از بعثت، این جامعه‌ی اسلامی این جور حرکتی کرد که از لحاظ نظامی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی و فرهنگی به این رتبه رسید. این تازه مربوط به زمانی است که خلفای ناباب و فاسدی مثل بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس سرِ کار بودند. اگر چنانچه به جای اینها ائمّه‌ی هدایت سرِ کار میبودند یا کسان منصوبِ آنها سرِ کار میبودند، قطعاً پیشرفتها ده‌ها برابرِ آن چیزی میشد که اتّفاق افتاد. حرکت اسلام این است؛ طبیعت این حرکت، طبیعت پیشرفت کردن و قوی شدن است. نسخه‌ی امروز هم همین جور است. ما امروز اگر چنانچه صادقانه حرکت بکنیم، عمل بکنیم، تنبلی نکنیم، کوته‌بینی به خرج ندهیم، ساده‌نگری نکنیم، میتوانیم ایران را به همان قلّه برسانیم. البتّه رساندن ایران به قلّه‌ی علمی و فرهنگی و صنعتی و نظامی و سیاسی و امثال اینها هدف نزدیک ما است؛ هدف دور، تمدّن اسلامی است که آن مطلب دیگری است.  و نباید هم تعجّب کنیم از دشمنی‌ها؛ خب ما دشمن زیاد داریم، تعجّب نباید کرد. عرض کردم در قرآن خدای متعال میفرماید که «وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا»؛(۱۳) هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند؛ سیستم‌های اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند؛ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا. لذا بود که در اوّل اسلام در جنگ احزاب وقتی که همه‌ی نیروهای دشمنِ پیغمبر از قبایل عرب، از انواع و اقسام قبایلی که در مکّه بودند، در طائف بودند، در جاهای دیگر بودند، دُور هم جمع شدند، با همدیگر همدست شدند، یهودی‌ها را هم که در نزدیک مدینه بودند دیدند و با خودشان همراه کردند، خب این خیلی حادثه‌ی عجیبی بود برای مسلمانها [امّا] مسلمانها تعجّب نکردند. قرآن میفرماید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ  وَ رَسولُه؛ یعنی وقتی که دیدند دشمنان را که این جور علیه آنها حرکت کردند، گفتند همین وعده را خدای متعال داده بود که شما دشمنانی خواهید داشت و می‌آیند و به شما حمله میکنند، حالا آمده‌اند؛ پس این حرکت دشمن موجب شد که اعتقاد ما بیشتر بشود، چون «صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه»؛ این پیشگوییِ خدای متعال و پیغمبر خدا تحقّق پیدا کرد؛ وَ ما زادَهُم ‌اِلّاٰ ایمانًا وَ تَسلیما.(۱۴)  امروز البتّه خبیث‌ترین دشمن ما و دشمن جمهوری اسلامی آمریکا است. البتّه ما دشمن کم نداریم امّا آن که از همه خبیث‌تر و عنودتر است، عبارت است از آمریکا. مسئولان آمریکایی، هم دروغ‌گو هستند، پشت‌هم‌انداز هستند، وقیحند، طمّاعند، شارلاتانند -حرکتهایشان، حرفهایشان را شما بشنوید، [می‌بینید] شارلاتانی حرف میزنند؛ یعنی انواع و اقسام خصوصیّات زشت اخلاقی- و هم البتّه در کنارش ظالمند، سنگدلند، بشدّت بی‌رحمند، تروریستند؛ یعنی آنچه خوبان همه دارند، اینها به‌تنهایی همه را دارند! یعنی این جور دشمنی در مقابل ما امروز وجود دارد.  خداوند برای مقابله‌‌ی با دشمنی‌ها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سوره‌ی مدّثّر که جزو همان سوره‌های اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛(۱۵) صبر کن برای خدای خودت. در سوره‌ی مزّمّل که آن هم جزو همان سوره‌های اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون».(۱۶) در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛(۱۷) استقامت کن؛ هم در سوره‌ی هود هست، هم در سوره‌ی شوریٰ هست. بنابر‌این، دستورالعمل وارد شده.  حالا صبر یعنی چه؟ صبر به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و انتظارِ نتایج و حوادث را کشیدن نیست؛ صبر یعنی ایستادگی کردن، مقاومت کردن، محاسباتِ درست خود را و محاسباتِ دقیق خود را با خدعه‌گریِ دشمن تغییر ندادن؛ صبر یعنی پیگیریِ اهدافی که برای خودمان ترسیم کرده‌ایم؛ صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است. اگر چنانچه این ثابت‌قدم بودن و مقاومت کردن، با عقل و تدبیر و مشورت همراه بشود -همچنان که در قرآن هست «اَمرُهُم شوریٰ بَینَهُم»(۱۸)- قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. بنده البتّه با قاطعیّت عرض میکنم که ملّت ایران ملّت صبوری است؛ نشان داده‌اند که صبر دارند. ما مسئولین البتّه گاهی بی‌صبری کرده‌ایم، ولی ملّت نه؛ ملّت کاملاً صبور بوده‌اند؛ این چهل سال برای ما نشانِ این معنا است به طور روشن. بعضی از روشنفکرنماهای ما هم متأسّفانه بی‌صبری از خودشان نشان دادند، بعضی از آنها بی‌صبری را به مرز همکاری و هم‌زبانی با دشمن هم رساندند؛ البتّه بعضی‌ها این جور بودند. نقطه‌ی مقابلش هم جوانهای مؤمنی هستند که بحمدالله عدّه‌شان خیلی زیاد است و روزبه‌روز هم ان‌شاءالله زیادتر میشود؛ در عرصه‌ی فرهنگ، در عرصه‌ی علم، در عرصه‌ی فنّاوری، در عرصه‌ی سیاست، در فهمِ بین‌المللیِ مسائل -یعنی مسائل بین‌المللی را درست درک کنند و فهم کنند- در مقابلش این جور جوانها هم هستند که عرض کردم بحمدالله روزبه‌روز زیاد میشوند. پس صبر کردن یعنی تسلیم نشدن، دچار ضعف نشدن، دچار تردید نشدن، با شجاعت و عقل جلوی دشمن را گرفتن و دشمن را مغلوب کردن، که آن وقت در قرآن میفرماید: اِن یَکُن‌ مِنکُم‌ عِشرونَ‌ صٰبِرونَ‌ یَغلِبوا مِائَتَین؛(۱۹) ده نفرِ شما با صد نفر و بیست نفرِ شما با دویست نفر از آنها میتوانید روبه‌رو بشوید و غلبه کنید؛ این در یک شرایطی است؛ در یک شرایطی ده برابر، در یک شرایطی دو برابر، میتوانید شما با آنها مواجه بشوید.  من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کرده‌ام که کشور بایستی قوی بشود؛(۲۰) قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخه‌ی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. حالا این قوّت در وهله‌ی اوّل، در نگاه اوّل، ممکن است قوّت نظامی به نظر برسد، لکن ظاهراً خیلی وسیع‌تر از دامنه‌ی قوّت نظامی است. ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است؛ ابعاد اقتصادی دارد، قوّت اقتصادی، قوّت علمی، قوّت فرهنگی، قوّت سیاسی -که زمینه‌سازِ قوّت سیاسی، استقلالِ سیاسی است- و قوّت تبلیغی. با گذشت زمان، عرصه‌های دیگری برای تقویت کشور و ملّت به وجود می‌آید. فرض کنید امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است؛ اینکه بنده زیاد روی موالید تکیه میکنم، به خاطر این است. کشور ما امروز کشور جوانی است؛ اگر چنانچه موالید در این کشور به قدر لازم و به قدر کافی تولید نشوند -که الان به قدر کافی نیست- چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کمیاب خواهد شد. آن وقت کشوری که در آن جوان کم است، پیشرفتش [هم] کم است. یکی از ابزارهای قدرت حفظ اکثریّت جوان در جامعه است. یا امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه‌ی دنیا؛ و یک عدّه‌ای همه‌ی کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوّت در این [زمینه] حیاتی است. یا مثلاً قوّت در زمینه‌ی بهداشت و درمان حیاتی است؛ که بحمدالله در این زمینه محقّقین‌مان و پزشکانمان و کسانی که در این راه خبره هستند کار زیادی انجام داده‌اند.  و «جهش تولید» هم که بنده امسال مطرح کردم، در واقع از ابزارهای قدرت است. تولید [باید] جهش پیدا بکند؛ نه ‌فقط رونق تولید که سال گذشته گفتیم. رونق تولید یعنی در تولید یک حرکتی به وجود بیاید که این انجام گرفته است امّا این کافی نیست. ما احتیاج به خیلی بیش از این داریم؛ جهش تولید. البتّه جهش تولید لوازمی دارد؛ فقط مسئله این نیست که صاحب سرمایه یا صاحب کارگاه همّت بکند برای تولید بیشتر؛ این احتیاج دارد به اینکه تمام دستگاه‌های ذی‌ربط کار خودشان را انجام بدهند؛ جلوی قاچاق گرفته بشود، جلوی واردات بی‌رویه گرفته بشود، به تولید‌کننده مشوّقهایی داده بشود، با کسانی که از کمکهای مالی دولتی سوء استفاده میکنند برخورد جدّیِ قضائی بشود. امثال اینها کارهای زیادی است که اگر این کارها انجام بگیرد -که ان‌شاء‌الله امسال باید این کارها انجام بگیرد- جهش تولید تحقّق پیدا خواهد کرد.  البتّه ما این روزها مواجه هستیم با عارضه‌ی یک بیماری وسیعِ همه‌گیرِ بین‌المللی؛ این ویروس تقریباً در همه‌ی کشورهای دنیا مشغول گرفتن تلفات و [در حال] پیشرفت است. حالا بعضی‌ها میگویند که چه اتّفاقی در کشورشان می‌افتد، بعضی‌ها هم پنهان میکنند؛ انسان از بعضی اظهارات میفهمد که این اظهاراتی که میکنند خیلی مطابق با واقع نیست؛ این ویروس دارد کار میکند. این [بیماری] مصداق این آیه‌ی شریفه است: وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرٰت؛ هم با خودش خوف می‌آورد و یک عدّه‌ای واقعاً میترسند، هم مسئله‌ی مشکل اقتصادی را به وجود می‌آورد، هم نقص اموال و انفس و ثمرات را همراه دارد؛ لکن بعدش خداوند میفرماید: وَ بَشِّرِ الصّٰبِرین؛(۲۲) اینجا هم صبر لازم است. صبر در اینجا یعنی کار درست انجام دادن، کار عاقلانه انجام دادن؛ که البتّه افراد مسئولین محترم ذی‌ربط در این کار دستوراتی داده‌اند، و ان‌شاءالله این دستورات را بایستی عمل کرد؛ همه باید عمل کنند این دستورات را؛ این برای حفظ جان خودشان و حفظ جان [مردم] کشور و کنترل این بیماریِ خطرناک است؛ بنابراین همه باید عمل کنند.  از جمله‌ی موضوعات مربوط به کرونا که بد نیست من این را اینجا بگویم، این است که سران آمریکا چند بار تا حالا گفته‌اند که ما حاضریم از لحاظ درمان و دارو به شما کمک کنیم؛ چند بار تکرار کرده‌اند که فقط شما از ما بخواهید تا به شما از لحاظ دارو و درمان کمک کنیم. این جزو آن حرفهای بسیار عجیب است که به ما میگویند که از آنها درمان بخواهیم و دارو بخواهیم. اوّلاً خودتان دچار کمبودید؛ الان خبرهایی که از آمریکا میرسد، یعنی حرفهایی که خود آمریکایی‌ها میزنند، شهردار فلان شهر، رئیس بهداری فلان نقطه، رئیس بیمارستان فلان ایالت، خودشان دارند صریحاً میگویند که دچار کمبودهای وحشت‌آوری هستند؛ هم از لحاظ وسایل پیشگیری در بُروز بیماری، از ابتلای به بیماری، هم در دارو و مانند اینها. اگر چیزی دارید و دستتان باز است صرف خودتان بکنید. ثانیاً شما آمریکایی‌ها متّهمید به اینکه این ویروس را شما تولید کرده‌اید؛ من نمیدانم چقدر این اتّهام حقیقی است، امّا وقتی این اتّهام وجود دارد کدام عاقلی به شما اعتماد میکند که شما بیایید برای او دارو بیاورید؛ ممکن است داروی شما یک وسیله‌ای باشد برای اینکه این بیماری را بیشتر گسترش بدهد. هیچ اعتباری ندارید؛ به شما اعتمادی نیست. ممکن است یک دارویی را شماها تجویز کنید، یا وارد کشور بکنید که این ویروس را ماندگار کند و مانع تمام شدنش بشود؛ یعنی اگر چنانچه این تهمت درست باشد و شما این ویروس را به وجود آورده باشید، این کارها از شماها بر می‌آید. یا اگر کسی را به عنوان درمان‌کننده و پزشک بخواهید بفرستید، ممکن است او بخواهد بیاید اینجا، اثر عملی سمّی را که تولید کرده‌اند را از نزدیک ببیند؛ چون گفته میشود که با استفاده‌ی از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، یک بخشی را بالخصوص برای ایران درست کرده‌اند؛ خب این ممکن است بخواهد بیاید ببیند که اثرش چگونه شد؛ اطّلاعات خودشان را تکمیل کنند و دشمنی خودشان را بیشتر کنند؛ بنابراین این حرفی نیست که کسی از ملّت ایران این را قبول کند.  آخرین عرض من به ملّت عزیزمان این است: عزیزان من! تجربه‌ی چهل‌ساله به ما نشان میدهد که کشور ظرفیّت مقابله‌ی با مسائل و چالشها را در هر سطحی دارا است؛ یعنی کشور ظرفیّتهای فوق‌العاده‌ای دارد برای اینکه با همه‌ی مسائل و مشکلات و چالشهایی که پیش آمده است، یا ممکن است پیش بیاید مواجه بشود و بر آنها غلبه بکند. ظرفیّت کشور خیلی زیاد است؛ مهم این است که این ظرفیّت به وسیله‌ی مسئولین شناسایی بشود و در همه‌ی بخشها افراد مؤمن، جوانهای باانگیزه به کار گرفته بشوند؛ عناصر جوان و باانگیزه و مؤمن و متشرّع؛ چون کسی که متشرّع است، احتمال خیانت در او خیلی کمتر از کسی است که به دین باور ندارد. این آن چیزی است که ما را به هدفمان نزدیک میکند.  و من توصیه میکنم مجدّداً که این دستوراتی را که مسئولین ستاد ملّی مبارزه‌ی با کرونا پخش کرده‌اند و گفته‌اند و اعلام کرده‌اند، ان‌شاء‌الله همه عمل بکنند. حتّی اجتماعات دینی را تعطیل کرده‌اند که خب این در طول تاریخ ما به این شکل بی‌سابقه است که همه جا حتّی مثلاً حرمهای مطهّر و نمازهای جمعه و جماعت تعطیل بشود؛ این بی‌سابقه است، ولی خب چاره‌ای نبوده‌ است؛ این جور مصلحت دانسته‌اند و این جوری عمل کرده‌اند؛ اینها را رعایت بکنند تا ان‌شاءالله خدای متعال هر چه زودتر این بلا را از سر ملّت ایران و همه‌ی ملّتهای مسلمان و همه‌ی بشریّت کم و کوتاه کند. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ۱) حافظ. غزلیّات
2,169
1400/12/19
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49769
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش ‌آمدید آقایان محترم، برادران عزیز! این برای بنده جای خرسندی و خوشوقتی است که بحمدالله این جلسه‌ی بسیار مهم در موعد مقرّر تشکیل میشود و همه‌ی دوستان شرکت میکنید و آن طور که جناب آقای رئیسی گزارش کردند، بحثها با جدّیّت دنبال میشود. خداوند ان‌شاءالله به شما کمک کند و این زحمات را از شما قبول کند. تبریک عرض میکنم اعیاد شعبانیّه را، بخصوص عید نیمه‌ی شعبان را که روز شکوفایی آرزوهای همه‌ی بشریّت در طول تاریخ است، که امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال آن روز را، روز فرج را، روز ظهور را به ما نشان بدهد و هر چه زودتر ان‌شاءالله اتّفاق بیفتد. ماه شعبان با قطع نظر از این اعیاد هم ماه بسیار مهمّی است؛ اَلَّذى‌ کانَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَداَبُ فى‌ صیامِهِ‌ وَ قیامِهِ فى‌ لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخوعاً لَکَ فى‌ اِکرامِهِ وَ اِعظامِهِ اِلىٰ‌ مَحَلِّ‌ حِمامِه؛ پیغمبر تا آخر عمر با این ماه این‌ جور رفتار میکردند. بعد هم [از خدا میخواهیم] که «فَاَعِنّا عَلَى الاِستِنانِ بِسُنَّتِهِ فیه».(۲) خود این مناجات شورانگیزی هم که روایت شده است و نقل شده است در این ماه، شاهد بر عظمت این ماه است. این فقراتی که در این مناجات شریف و عزیز وجود دارد، در کمتر [جایی هست]. البتّه همه‌ی دعاهای در اختیار ما که مأثور از ائمّه (علیهم‌ السّلام) است، دعاهای پُرمضمونِ پُرمحتوای فوق‌العاده است، همه فوق‌العاده است ــ آنهایی که حالا مأثور است و معلوم است ــ لکن مثل این مناجات انصافاً کم داریم. من یک وقتی از امام (رضوان ‌الله ‌علیه) سؤال کردم، گفتم شما در بین این دعاهایی که هست، به کدام دعا بیشتر علاقه دارید یا بیشتر اُنس دارید ــ حالا تعبیر خودم یادم نیست؛ یک سؤالِ این‌ جوری کردم ــ ایشان یک تأمّل مختصری کردند، گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیّه. اتّفاقاً این دو دعا ــ ‌دعای کمیل هم واقعاً یک مناجات عجیبی است ــ خیلی نزدیکند به هم از لحاظ مضامین، حتّی از لحاظ بعضی از فقرات خیلی به هم نزدیک هستند؛ خود این دعا هم واقعاً یک فرصتی است. اِلٰهی هَب لی‌ قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یَرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه. واقعاً این ‌جور حرف زدن با خدای متعال و عرض حاجت کردن و عرض شوق کردن به حضرت حقّ متعال، چیز خیلی فوق‌العاده‌ای است، خیلی عالی است؛ یا این فقره‌ی «اِلٰهی بِکَ عَلَیکَ اِلّا اَلحَقتَنى‌ بِمَحَلِّ اَهلِ طاعَتِکَ وَ المَثوَى الصّالِحِ مِن مَرضاتِک»؛ یا این فقره‌ی اوج این دعا که امام (رضوان ‌الله‌ علیه) مکرّر این فقره را در بیاناتشان ذکر میکردند: اِلٰهى‌ هَب لى‌ کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّى‌ تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور.(۳) ماها واقعاً چه جوری میتوانیم اینها را بگوییم؟ جلوی ما حجب ظلمانی هم یکی پس از دیگری هست؛ آن وقت درخواست این دعا این است که: حَتّىٰ‌ تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور. خب حالا اینها دیگر یک معالم(۴) فوق‌العاده‌ای است که خوشا به حال آن کسانی که دسترسی دارند و فهمشان، قلبشان، روحشان آشنای با این مضامین است و درست درک میکند این مفاهیم را؛ خوشا به حالشان! خداوند ان‌شاءالله به ما هم بدهد. به ‌هر حال این ماه پُربرکتی است و ان‌شاءالله بتوانیم از این ماه هر چه میتوانیم و تا هر جایی که ممکن است استفاده کنیم. مجلس خبرگان یکی از نهادهای قانونی‌ای است که در استحکام نظام اسلامی نقش فراوانی دارد؛ البتّه همه‌ی نهادهای قانونی ــ دولت، مجلس، نیروهای مسلّح، مجمع تشخیص، شورای نگهبان و امثال اینها؛ همه‌ی اینها ــ هر کدام به نحوی در استحکام نظام اسلامی نقش دارند، لکن [نقش] بعضی بیشتر است، بعضی کمتر است. به نظر من مجلس خبرگان جزو آن دارای نقش‌ترین نهادها در نظام جمهوری اسلامی است که البتّه شرط تأثیرگذاری همه‌ی این نهادهای قانونی این است که طبق ضابطه، طبق حدودی که در قانون اساسی برایشان معیّن شده عمل کنند؛ شما هم همین‌ جور؛ یعنی واقعاً باید همان چیزهایی که از مجلس خبرگان خواسته شده، چه نسبت به کسی که فعلاً در جایگاه رهبری است، چه نسبت به کسی که بعدها به وسیله‌ی شما انتخاب خواهد شد و وارد این میدان خواهد شد، و آن ضوابط دقیق قانونی را درباره‌ی اینها رعایت بکنید؛ مجلس هم همین ‌جور، دولت هم همین ‌جور. دولت حدود قانونی مشخّصی دارد؛ از همه‌ی قوانین مجلس باید تبعیّت کند؛ مجلس حدود قانونی مشخّصی دارد؛ در کار اجرا مطلقاً نباید دخالت کند و وارد بشود؛ باید قانون‌گذاری کند؛ و امثال اینهایی که وجود دارد. خب ضرورت این استحکام نظام که عرض کردیم که این مجلس و سایر نهادها تأثیر دارند در استحکام نظام، از آنجا است که اگر این استحکام وجود داشته باشد، «قدرت ملّی» و «قوّت ملّی» تحقّق پیدا خواهد کرد؛ قدرت ملّی و قوّت ملّی. و قدرت ملّی برای یک ملّت حیاتی است؛ یعنی یک ملّت اگر چنانچه بخواهد مستقل باشد، سرافراز باشد، از منابع حیاتی خودش به میل خودش و به سود خودش استفاده کند، رأی خودش را در مسائل اساسی خودش به کار ببندد و مجبور به پیروی از رأی این و آن نباشد، نگران طمع‌ورزی بیگانگان نباشد، همیشه در ترس و لرز زندگی نکند، اگر این چیزها را یک ملّتی بخواهد، باید چه کار کند؟ باید قوی باشد. قدرت ملّی و قوّت ملّی حیاتی است برای یک ملّت. اگر چنانچه قدرت ملّی نبود و ملّتی قوی نبود، این چیزهایی که عرض کردیم که اینها اساسی‌ترین و مهم‌ترین مسائل یک ملّت است، برایش تحقّق پیدا نخواهد کرد؛ همیشه نگران، همیشه در حال ضعف و ذلت، بیگانگان مسلّط [بر او] و امثال اینها. خب پس بنابراین استحکام نظام لازم است؛ قدرت ملّی و قوّت ملّی لازم است. قدرت ملّی که میگوییم یک امر مرکّب است، یک مجموعه است؛ یک مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته است. قدرت ملّی را در یک نقطه‌ی خاصّی، در یک جریان و حرکت خاصّی نباید دید، [بلکه] یک امری است که مجموعه‌ای از عناصر وجود دارد که اگر اینها جمع شد، قدرت ملّی به وجود می‌آید که حالا من چند مورد از اینها را ذکر میکنم. یک رکن قدرت ملّی، علم و فنّاوری است؛ یعنی یک بخشی از این [قدرت] علم و فنّاوری است. یک رکن، فکر و اندیشه‌ورزی است. دارای فکر بودن فرق میکند با دارای علم بودن؛ باید فکر باشد. این آزاد‌فکری که ما شعارش را میدهیم و هر کس شعارش را بدهد ما قبول میکنیم، اثرش همین پیشرفت فکری است؛ یعنی اگر پیشرفت فکری نباشد، علم و مانند اینها هم اگر گیر یک ملّتی بیاید، به دردش نخواهد خورد؛ فکر باید کار کند، حرکت کند و پیشرفت داشته باشد در مجموعِ ملّت، که این هم جز با آزادی فکر اصلاً امکان‌پذیر نیست؛ یعنی بدون آزادی فکری، پیشرفت فکری امکان‌پذیر نیست. یک عنصر دیگر، امنیّت و قدرت دفاعی است؛ یک ملّت بتواند خاطرجمع باشد که در مواقع اضطرار میتواند از خودش دفاع کند. یک بخش دیگر، مسئله‌ی اقتصاد و رفاه عمومی است؛ این هم بسیار مؤثّر است که مردم از لحاظ معیشت دچار آسایش خاطر باشند. یک رکن دیگر، سیاست و قدرت چانه‌زنی سیاسی و دیپلماسی است؛ این هم یک بخشی از قدرت ملّی است که یک کشوری و یک ملّتی برگزیدگان و خبرگانی داشته باشد که در میدانهای سیاست و دیپلماسی بتوانند چانه‌زنی کنند، مذاکره کنند، منافع ملّت را تثبیت کنند و به دست بیاورند. یک رکن دیگر، فرهنگ و سبک زندگی است؛ این هم یک رکن قدرت است. اگر چنانچه [یک ملّت] از لحاظ سبک زندگی، تابع و اسیر دیگران و تابعِ بدونِ رأی و نظرِ دیگران باشند و فرهنگ مستقرّ خودشان را نداشته باشند، طبعاً این ضعف شدیدی در قدرت ملّی است. یک رکن دیگر، منطق جذّابی است که روی ملّتهای دیگر اثر بگذارد و عمق راهبردی برای کشور درست کند. اینکه شما یک منطق جذّابی در جمهوری اسلامی داشته باشید که این را وقتی بدون حاجب و واسطه با ملّتهای دیگر مطرح کنید، برای آنها جذّاب است و کشش دارد و قبول میکنند، این میشود عمق راهبردی شما. همه‌ی این چیزها جزو مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته‌ی قدرت ملّی است. البتّه عناصر دیگری هم هست که حالا من به بعضی از آنها که مورد بحث ما است، بعداً باز برمیگردم و اشاره میکنم. هیچ کدام از این بازوهای قدرت نباید به نفع بازوهای دیگر قطع بشود؛ به این توجّه داشته باشید. ما حق نداریم هیچ کدام از این عناصر قدرت را به خیال اینکه مثلاً با فلان عنصر دیگر منافی است، قطع کنیم؛ نخیر، همه‌ی اینها باید با همدیگر به پیش برود که این هم ممکن است. واقعاً ناشیانه است اگر کسی پیشنهاد کند که ما قدرت دفاعی‌مان را کم کنیم که دشمنها روی ما حسّاس نشوند! به نظر بنده دیگر از این ناشیانه‌تر و ساده‌لوحانه‌تر چیزی نیست که آدم یک چنین حرفی بزند که برای اینکه روی ما حسّاس نشوند، ما قدرت دفاعی خودمان و توان امنیّت خارجی خودمان را کم کنیم یا کاهش بدهیم. یا فرض بفرمایید که حضور در مسائل منطقه نداشته باشیم برای اینکه فلان قدرت بزرگ بدش نیاید یا علیه ما بهانه‌گیری نکند؛ نه، این حضور در مسائل منطقه، عمق راهبردی ما است؛ خود این، وسیله‌ی استحکام نظام است، وسیله‌ی قدرت نظام است؛ چطور این را ما از دست بدهیم وقتی یک چنین چیزی را میتوانیم داشته باشیم و باید داشته باشیم؟ یا انصراف از پیشرفت علمی! که بعضی‌ها [میگویند] «آقا، مسئله‌ی هسته‌ای را کنار بگذارید؛ مسئله‌ی هسته‌ای این همه حسّاسیّت درست کرده یا مشکل درست کرده». خب مسئله‌ی هسته‌ای یک مسئله‌ی علمی است؛ مسئله‌ی پیشرفت علمی و فنّاوری آینده‌ی ما است. ما بزودی ــ نه خیلی دیر ــ تا چند سال دیگر نیازمند محصول انرژی هسته‌ای خواهیم بود؛ یعنی به طور کامل نیازمند خواهیم بود؛ به چه کسی مراجعه کنیم؟ کِی شروع کنیم که بتوانیم [به دست بیاوریم]؟ بنابراین صرف‌نظر کردن و بی‌اعتنائی کردنِ به اینها [درست نیست]. یا مثلاً کوتاه آمدن در مقابل آمریکا یا هر قدرت دیگری برای اینکه از تحریم مصون بمانیم! یعنی آن بازوی سیاست خودمان و چانه‌زنی سیاسی را قطع کنیم، در مقابل اینها کوتاه بیاییم تا مثلاً فرض کنید که نبادا اگر یک خرده‌ای سرسختی کردیم، تحریم را بر ما تحمیل کنند. اینها به نظر من خطاهایی است، اشتباهاتی است که البتّه بعضی‌ها گفته‌اند؛ این چیزها را در طول زمان داشته‌ایم؛ با استدلالهای سست، با استدلالهای قابل خدشه و دارای ایراد به ‌صورت فکرپردازی در روزنامه و اینجا و آنجا از این حرفها گاهی زده شده؛ با اینکه همه‌ی استدلالهای اینها ابطال‌پذیر بود و ابطال شد و اصرارشان فایده‌ای نداشت. اگر در طول این سالها اجازه داده میشد به کسانی که میخواستند برخی از این بازوهای قدرت را قطع کنند که این کار را بکنند، امروز کشور مواجه با یک خطرات بزرگی میشد. خدای متعال اراده فرمود و کمک کرد و امکان پیدا نکردند که این کارها را انجام بدهند. این هم این مطلب. خب حالا من گفتم که به بعضی از این ارکان اقتدار ملّی برمیگردم. یک رکن مهمّ اقتدار ملّی، آن چیزهایی است که به طور مستقیم به توده‌ی ملّت برمیگردد؛ مثل اتّحاد ملّی، مثل اعتماد ملّی، مثل امید ملّی، امید عمومی، مثل اعتماد به نفْس ملّی. یک وقت هست جنابعالی که مسئول فلان بخش دستگاه اداره‌ی کشور هستید، آدم دارای اعتماد به نفْسی هستید امّا یک کاری میخواهید انجام بدهید که احتیاج به کمک مردم دارد؛ [اگر] مردم این اعتماد به نفْس را نداشته باشند، شما نمیتوانید این کار را انجام بدهید؛ که بنده مفصّل راجع به این اعتماد به نفْس ملّی یک وقتی صحبت کردم.(۵) یا استحکام ایمان ملّی؛ یک اصولی وجود دارد که ملّت ما به این اصول مؤمن است؛ این ایمان موجب شد که در آن وقتی که در دست مردم هیچ اسلحه‌ای نبود، حتّی سنگ هم خیلی اوقات نبود، توانستند در مقابل گلوله‌ی نظامیان رژیم طاغوت بِایستند و او را سرنگون کنند؛ [این] بر اثر ایمان بود. این ایمان ملّی خیلی سرمایه‌ی ارزشمندی است؛ حفظ ایمان ملّی، یکی از این سرمایه‌ها است که به مردم ارتباط پیدا میکند. یا مسئله‌ی معیشت عمومی یا مسئله‌ی روان بودن مسائل اجتماعی. حالا آقای رئیس‌جمهور شرح دادند بیانات شما آقایان را. یکی از مسائل مهم در اداره‌ی کشور و زندگی عمومی مردم این است که مسائل مردم روان باشد؛ دچار مشکل و عایق و مانع [نباشد]؛ مثل همین که حالا اخیراً مسئولین محترم تصمیم گرفتند که پنجره‌ی واحدی برای سرمایه‌گذاری و مانند اینها باز کنند؛(۶) شبیه این چیزها؛ کارها روان انجام بگیرد، آسان انجام بگیرد. اینها یک چیزهایی است که به مردم مرتبط میشود. اگر این چیزها تأمین شد، حضور مردم در صحنه تأمین خواهد شد؛ یعنی اگر ما توانستیم این مسائلی را که مستقیم به خود مردم ارتباط پیدا میکند تأمین کنیم، حضور مردم در صحنه صد درصد خواهد بود. البتّه بحمدالله الان هم با اینکه ما در بعضی از این مسائل مشکل داریم [مردم در صحنه‌اند]. حتّی در دهه‌ی ۶۰، در دوران دفاع مقدّس هم [با اینکه] مشکلات زیادی وجود داشت، مردم حضور داشتند در صحنه، در این تردید نیست امّا اگر چنانچه این چیزها تأمین باشد، مردم یکپارچه در صحنه حضور خواهند داشت و وقتی مردم حضور داشته باشند، یک کشور و یک ملّت هیچ غمی نخواهد داشت، هیچ هراسی از کسی نخواهد داشت. لذا به همین دلیل که چون حضور مردم بسیار مهم است و حضور مردم هم وابسته‌ی به این چیزها است، شما می‌بینید که شیاطین کوچک و بزرگ در صدد اغوای مردمند؛ [همان جور] که رئیسشان گفت «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»،(۷) دائم مشغول اغواء [هستند]؛ به وسیله‌ی این رسانه‌هایی که امروز دیگر خیلی آسان کرده رساندن هر حرفی را، هر دروغی را و تزیین کردن و توجیه کردن هر حرف غلطی را، دائم به اعماق ذهنیّات جامعه چیزهایی را میرسانند. اغواء میکنند دیگر؛ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین؛ برای اینکه بتوانند مردم را از آن ایمان، از آن اعتماد، از آن امید، از آن اعتماد به نفْس، از این چیزهایی که گفتیم منصرف کنند و آنها را مأیوس کنند، اعتماد به نفْس آنها را سلب کنند، اعتماد به مسئولین را از آنها سلب کنند، اتّحاد ملّی را تضعیف کنند؛ دائم در حال یک چنین کارهایی هستند؛ و این کاری است که دشمن میکند. البتّه هدف این است که توده‌های مردم مورد اغوا قرار بگیرند امّا وسیله‌ی اغوای توده‌های مردم، اغوای خواص است. امروز یکی از کارهای مهم، اغوای خواصّ جامعه است، [یعنی] کسانی که عنوانی دارند و امکانی دارند و احیاناً سوادی دارند و مانند اینها. چون وقتی خواص اغوا شدند، اگر به این خواصّ اغواشده فرصت داده بشود و امکان داده بشود، راحت توده‌ی مردم را اغوا خواهند کرد. یکی از سنگین‌ترین جنگهای نرم تاریخ کشور ما امروز در همین زمینه در جریان است. دارند دائم با مزدورپروری، با حرام‌خوارسازی، با لطایف‌الحیل افرادی را حرام‌خوار میکنند؛ وقتی حرام‌خوار شد، مثل حیوان جلّال،(۸) دیگر خیلی مشکل میشود او را از حرام‌خواری دور کرد. و مزدورپروری میکنند؛ بعضی‌ها را با تهدید، بعضی‌ها را با تطمیع و انواع و اقسام این چیزها. خب بنابراین الان یک جنگ نرم سختی وجود دارد. البتّه من این را عرض بکنم: چرا امروز جنگ نرم علیه ما این‌ قدر سخت است؟ علّت، این است که ما قوی شده‌ایم؛ ما قوی شده‌ایم. امروز جبهه‌ی حق از لحاظ زیرساخت‌‌ها، از لحاظ امکانات قوی شده. امروز چالش دشمن با جبهه‌ی حق آسان نیست، کار دشواری است؛ لذاست که به جنگ نرم متوسّل میشوند و همه‌ی تلاش خودشان را میکنند که ذهنیّات را خراب کنند؛ این به خاطر قدرت و قوّت ما است. البتّه گفتیم خواص آماجند لکن در بین خواص عدّه‌ی زیادی، مجموعه‌های عظیمی از خواص بحمدالله امروز هستند ــ از پروردگانِ حوزه و دانشگاه، بخصوص جوانها ــ که اینها هم بابصیرتند، هم پُرانگیزه هستند و میتوانند به معنای واقعی کلمه یک ستونی باشند، یک استوانه‌ی مستحکمی باشند. البتّه دشمن هم بشدّت در حال تلاش است، بشدّت در حال اثرگذاری و نفوذ است. خب حالا چه کار کنیم در مقابل این حرکت دشمن؟ جهاد تبیین؛ همین که شماها هم در بیاناتتان در این دو روز، مکرّر گفتید؛ بنده هم قبلاً چند بار تا حالا تکرار کرده‌ام و بحث جهاد تبیین را گفته‌ام. خب حالا چرا میگوییم جهاد، جهاد تبیین؟ این گرفته شده است از کلام امیرالمؤمنین (علیه‌ السّلام)؛ امیرالمؤمنین در آن وصیّت معروف خودشان به حَسنین (علیهما ‌السّلام) ــ که خطاب به آنها است، منتها میفرمایند «وَ مَن بَلَغَهُ کِتَابِی»؛ یعنی بنده و شما هم مخاطب این وصیّت هستیم ــ از جمله‌ی چیزهایی که میفرمایند [این است]: «وَ اللَهَ اللَهَ فِی الجِهَادِ بِاَموَالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فِی سَبِیلِ اللَه»؛(۹) جهاد با السنة.(۱۰) حالا خوشبختانه [از میان] ملّت ما، کسانی که میتوانستند، وارد بودند، با اموالشان، با انفسشان جهاد کردند؛ الان هم دارند جهاد میکنند؛ با السنه هم باید جهاد کرد که کسانی در این بخش هم میتوانند واقعاً فعّال باشند و جهاد کنند.  
2,170
1400/12/15
بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49725
به مناسبت روز درختکاری و هفته‌ی منابع طبیعی بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله‌ الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. اوّلاً عید سعید ولادت حضرت اباعبدالله‌الحسین (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) را به همه‌ی ملّت ایران و همه‌ی کسانی که این سخن ما را می‌شنوند تبریک عرض میکنم. وجود شریف حسین‌بن‌علی (سلام ‌الله ‌علیه و صلوات الله ‌علیه) کانون عشق ملّت ایران و همه‌ی ملّتهای مسلمان، اعمّ از شیعه و غیر شیعه است و امیدواریم این روز برای ملّت ایران روز مبارکی باشد و ان‌شاءالله نبیّ مکرّم اسلام و امیرالمؤمنین و صدّیقه‌ی طاهره (سلام ‌الله ‌علیهم) به ملّت ایران و همه‌ی ملّتهای مسلمان، امروز عیدی بدهند. خب امروز روز درختکاری است؛ بحمدالله توفیق پیدا کردیم، مثل سالهای دیگر دو اصله نهال غرس کنیم و این کاری را که از ما در این مورد برمی‌آمد، انجام بدهیم. این را همه‌ی برادران و خواهران عزیز ما بدانند که کاشت درخت یک حرکت دینی و انقلابی است؛ کاری است که منشأ دینی دارد و منشأ انقلابی دارد و امروز هر کسی که در این زمینه فعّال است، بداند که دارد یک کار انقلابی انجام میدهد و یک کار دینی انجام میدهد. البتّه کاشتن، مرحله‌ی اوّل کار است، نگهداری هم مرحله‌ی بعدی است؛ یعنی نگهداشتن درختان و حفظ درختان هم بسیار مهم است که بایستی رعایت بشود. خدای متعال گیاه زنده را منبع رزقِ همه‌جانبه‌ی آحاد مردم قرار داده؛ یعنی گیاه، هم منشأ خوراک است، هم منشأ دارو است، هم منشأ تنفّس است، هم منشأ جمال و زیبایی طبیعت و چشم‌نواز و دلنواز است؛ آسایش‌دهنده‌ی روح و نگهدارنده‌ی جسم انسان است؛ گیاه این [طور] است. بنابراین ایجاد گیاه زنده و حفظ گیاه زنده یک وظیفه‌ی عمومیِ همه‌ی انسانها است، چون انسانها همه به گیاه وابسته هستند. به همین جهت است که تأکید میکنیم، همیشه هم تأکید کرده‌ایم که تخریب جنگلها، تخریب محیط ‌زیست و نابود کردن رویشهای گیاهی و درخت و سبزه‌ی روی زمین، تخریب منابع ملّی است و ضربه‌ی به منافع عمومی جامعه است؛ همه بدانند، این که یک بخشی از جنگل را تخریب کنند، ویران کنند برای اینکه فرض کنید یک ساختمانی، یک مرکزی بسازند، این قطعاً به ضرر است. در یک موارد اضطراری البتّه اشکال ندارد، امّا به طور طبیعی این بدون شک ضرر به ملّت و ضرر به منافع ملّی است. این را باید همه توجّه داشته باشیم که مسئله‌ی محیط ‌زیست یک مسئله‌ی تشریفاتی و تزئینی نیست؛ بعضی خیال میکنند مسئله‌ی محیط ‌زیست یک مسئله‌ی تزئینی است و در حاشیه‌ی کارهای بعد و در درجه‌ی دوّم کارهای اساسی کشور است؛ این ‌جور نیست. حفظ محیط ‌زیست جزو اساسی‌ترین و لازم‌ترین کارهای کشور و مؤسّسات کشور است. یکی از کارهای جدّیِ حفاظت از محیط ‌زیست، مسئله‌ی آب و خاک است. خیلی‌ها غافلند از اینکه آب و خاک دو ثروت عظیم ملّی است، دو ذخیره‌ی حیاتی همه‌ی ملّتها است در همه‌ی کشورهای عالم؛ نباید با اینها مسرفانه برخورد کرد و نباید خاک را تخریب و نابود کرد. بنابراین، رفتار مسرفانه‌ی با آب و خاک مطمئنّاً ضربه‌ی به منافع ملّی است. البتّه سیاستها و روشهای فراوانی وجود دارد برای استفاده‌ی بهینه‌ی از آب و استفاده‌ی بهینه‌ی از خاک؛ اینها معلوم است برای اهلش؛ کسانی که در این زمینه سررشته دارند بایستی مسئولین را هدایت کنند، کمک کنند و مسئولین به این مسئله توجّه کنند. یک موضوع دیگری که در باب حفاظت از محیط زیست مورد نظر است، مسئله‌ی حفاظت از حیات وحش است. اینکه نسبت به حیات وحش و حیواناتی که در سرتاسر کشور در جنگلها، در بیابانها، در دشتها متفرّقند، بی‌تفاوت باشیم، قطعاً به ضرر منافع ملّی است. مسئله‌ی شکار غیر قانونی را باید جدّی گرفت. در شرع مقدّس اسلام، شکار فقط در صورتی که کسی برای تغذیه نیاز به شکار داشته باشد مجاز است؛ در غیر این مورد، اصلاً شکار مجاز نیست، شرعاً اجازه‌ی شکار داده نشده. شما در کتابهای فقهی که نگاه کنید، میگویند نماز در سفری که برای شکار انجام میگیرد تمام است؛ یعنی سفر، سفر حرام است؛ معنایش این است دیگر؛ یعنی این کار یک کار خلاف است. این را باید توجّه کرد؛ بحث حیات وحش بسیار مهم است. یک نکته‌ی دیگری که باز آن هم مربوط به سازمان حفاظت محیط زیست است، جلوگیری از تبدیل زمینهای کشاورزی است که شنفته میشود در یک موارد زیادی زمینهای کشاورزی را در اطراف شهرها، در نزدیکی شهرها، در بعضی از دشتها تبدیل میکنند به بناهای دیگری؛ جلوی این [کار] باید گرفته بشود، این قطعاً به زیان منافع ملّی است. باید زمینهای کشاورزی توسعه داده بشود که این البتّه فقط کار [سازمان حفاظت] محیط زیست نیست؛ وزارت کشاورزی و بعضی دستگاه‌های دیگر هم در این [قضیّه] تأثیر دارند. یک موضوع دیگری که آن هم مربوط میشود به محیط زیست، توسعه‌ی انرژی‌های غیر فسیلی است؛ یعنی انرژی‌هایی که متّکی به نفت نیستند، مثل انرژی هسته‌ای که امروز در دنیا روزبه‌روز بیشتر دارد رواج پیدا میکند و در اطراف ما کشورهای مختلف دارند به سمت انرژی هسته‌ای حرکت میکنند. انرژی خورشیدی، انرژی بادی و مانند اینها چیزهای لازمی است که البتّه محیط زیست در این زمینه تأثیر دارد، لکن دستگاه‌های دیگر مثل وزارت نیرو و دیگران هم نقش بسیار مهمّی در این مورد دارند که همه بایستی به این وظیفه عمل کنند. بنابراین، کار در زمینه‌ی مسائل مربوط به محیط زیست یک کار اساسی است، یک کار کشوری است، کاری است مربوط به منافع ملّی و وظیفه‌ی همه است، مسئولین دولتی هم [باید] به این توجّه کنند که ان‌شاءالله این کار را خواهند کرد. البتّه همه‌ی کارهای مهم با پشتیبانی ملّت انجام میگیرد. حالا امروز روز درخت‌کاری است که آحاد ملّت میتوانند در این زمینه تأثیر داشته باشند به معنای واقعی کلمه؛ یعنی درخت بکارند و درخت را حفظ کنند و از محو درختها و محو باغهایی که در شهرها یا اطراف شهرها هست جلوگیری کنند و کمک کنند به اینکه گیاه‌ها و روییدنی‌های سبز و مفید برای کشور ان‌شاءالله روزبه‌روز گسترش پیدا کند. این کار، کار مردم است؛ میتوانند کاملاً شرکت کنند، کاملاً به دولت و مسئولین کمک کنند و ان‌شاءالله که این کار را انجام بدهند. مجدّداً روز عید را به همه‌ی مردم عزیزمان، به همه‌ی مخاطبان این سخن و شنوندگان این سخن تبریک عرض میکنم، و سلامت همه را از خدای متعال مسئلت میکنم. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
2,171
1400/12/10
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680
بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة ‌الله فی الارضین. تبریک عرض میکنم عید سعید و بسیار بزرگ مبعث رسول اکرم را به همه‌ی امّت بزرگ اسلامی و به ملّت عزیز ایران و به همه‌ی آزادگان جهان. روز مبعث و شب مبعث، روز و شبی است که بزرگ‌ترین هدیه‌ی عالم وجود -که از آن تعبیر شده است در دعای شب مبعث به «بِالتَّجَلِّی ‌الاَعظَم»(۱)- به نبیّ مکرّم اسلام، برترین بنده‌ی خداوند، اعطا شد و هدیه داده شد. البتّه بعثت نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هدیه‌ی به همه‌ی بشریّت هم هست. اگر ما در میان ارزشهای فراوان اسلام، سلسله‌ی ارزشهای اسلامی -که مجموعه‌ی ارزشهای اسلامی خیلی گسترده است-  فقط دو ارزش را در نظر بگیریم، یعنی عنصر «گسترش عقلانیّت» و عنصر «پرورش اخلاق» را که دو عنصر برجسته از این ارزشها است، اگر همین دو عنصر را در نظر بگیریم که اسلام نسبت به آنها چه تأکیدی کرده، تصدیق خواهیم کرد که اسلام عالی‌ترین هدیه را و وسیله‌ی سعادت را به بشریّت عطا کرده. اینکه اسلام به عقلانیّت و گسترش عقلانیّت دعوت میکند، چیز خیلی مهمّی است. در قرآن ده‌ها مورد، و اگر کسی بشمرد شاید نزدیک به صد مورد وجود دارد که خدای متعال، با تعابیر مختلف، با تعبیر «تَعقِلون»، با تعبیر «تَتَفَکَّرون»، با تعبیر «اُولِی‌الاَلباب»، با تعبیر «یَتَدَبَّرون»، مخاطبان را و آحاد مردم را به تفکّر و اندیشه و عقل دعوت کرده. در مورد گسترش مفاهیم اخلاقی و پرورش اخلاقی هم همین بس که در چند جای قرآن در صدر اهداف بعثت، اخلاق و تزکیه را ذکر کرده: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم؛(۲) اوّل، تزکیه است؛ هم چنین در آیات دیگر: لَقَد مَنَّ اللَهُ عَلَى المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً مِن اَنفُسِهِم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم.(۳) چند جای دیگر هم در قرآن هست که هدف بعثت را «تزکیه» معیّن کرده است؛ در رأس اهداف [بعثت ]، تزکیه است. پس بنابراین اسلام این دو ارزش متعالی و بی‌نظیر را هدیه کرده به بشریّت و تحریص(۴) بر آن کرده و مؤمنینِ به خود را و به تبعِ آنها همه‌ی آحاد بشر را دعوت به تعقّل و تفکّر و تزکیه و مانند اینها کرده که این بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که اسلام میتواند به بشریّت اعطا کند و اعطا کرده. خب چند نکته در باب بعثت را به طور اختصار عرض میکنم، بعد هم یک نکته‌ای در باب قضایای جاری روز عرض خواهم کردم.  
2,172
1400/11/28
بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49633
به مناسبت سالگرد قیام بیست‌ونهم بهمن مردم تبریز در سال ۱۳۵۶(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. ای کاش امکان میداشت نَفَس گرم شما عزیزان تبریزی و آذربایجانی را مثل سالهای گذشته در این حسینیّه احساس میکردیم! امسال هم نتوانستیم شما را از نزدیک زیارت کنیم. امیدواریم خدای متعال به شما توفیق بدهد، کمک کند و تفضّلاتی را که بر مردم آذربایجان و مردم تبریز در طول زمان مبذول داشته است، به بهترین وجهی ادامه بدهد. این جلسه به مناسبت بیست‌ونهم بهمن سال ۵۶ است که این دیدارِ همه‌ساله‌ی ما و شما است و این روز در واقع روز درخشش تبریز در تاریخ انقلاب است؛ روز بیست‌ونهم بهمن یک روز پُرافتخار و مایه‌ی درخشش تبریز است در طول تاریخ انقلاب ما. قبل از اینکه وارد صحبت به مناسبت این بزرگداشت و یادبود بیست‌ونهم بهمن بشوم، چون امروز روز نیمه‌ی رجب و روز عمل و عبادت و تضرّع است، مناسب میدانم که عرض کنم جوانهای ما، عزیزان ما، به تقویت بنیه‌ی معنوی نیاز دارند؛ همه‌ی ما نیاز داریم، جوانها بیشتر و بهتر جذب میکنند عوامل معنویّت را. ممکن است اعمال امروز را یک کسی مثل بنده هم انجام بدهد، امّا وقتی یک جوان  انجام میدهد، فیضی که او میبرد و استفاده‌ای که او میکند از فیضی که امثال این حقیر میبریم بسیار بیشتر است؛ این خاصیّت جوانی است. جوانها را توصیه میکنم که فرصت ماه رجب را مغتنم بشمرند، فرصت امروز را که نیمه‌ی ماه رجب است مغتنم بشمرند. البتّه اعمال امروز را متوقّف دانسته‌اند یا همراه کرده‌اند با سه روز روزه، لکن بدون روزه هم به قصد رجاء میشود عمل امّ‌داوود را به جا آورد. این ارتباط با خدا به زندگی شما برکت میبخشد، به کشور هم برکت میبخشد، به آینده‌ی انقلاب هم برکت میبخشد. امّا درباره‌ی بیست‌ونهم بهمن، اوّلاً بیست‌ونهم بهمن برای تبریز و برای همه‌ی ما روز شکرگزاری است؛ بحث من مربوط به همین مقوله است که حالا ان‌شاءالله ادامه خواهم داد. روز شکرگزاری است؛ چرا شکرگزاری؟ زیرا حادثه‌ای که در این روز در تبریز به وجود آمد موجب ثمردهی انقلاب شد؛ این حادثه موجب شد که انقلاب و فعّالیّتها و تلاشهای میدانی و سیاسی قبل از انقلاب به ثمر بنشیند؛ این خاصیّت حادثه‌ی بیست‌ونهم بهمن تبریز بود؛ چرا؟ زیرا این حرکت، حرکت ابتکاری‌ای بود، حرکت مهمّی بود که استمرار قیام نوزدهم دی قم را به همه یاد داد و نشان داد. اگر تبریز در روز بیست‌ونهم بهمن آن حرکت عظیم را انجام نمیداد، سنّت چهلم‌گیری و استمرار مبارزه برای ملّت ایران راه نمی‌افتاد و باب نمیشد. وقتی که چهلم شهدای قم در تبریز با ابتکار تبریزی‌ها به وجود آمد، این شد سرمشق. در شهرهای گوناگون دیگر -در یزد، در کرمان، در شهرهایی از استان فارس و در مناطق گوناگون دیگر- این حرکت به راه افتاد و این جریان، آحاد مردم را به میدان مبارزه و انقلاب کشاند و همین شد که [حضور مردم] به پیروزی انقلاب منتهی شد. پیروزی این انقلاب به خاطر حضور مردم در عرصه و در میدان و در خیابان بود؛ این انقلاب نه با تفنگ، نه با سیاسی‌کاری، نه با حزب‌بازی پیروز نشد؛ با حضور مردم پیروز شد. حضور مردم ناشی از همین حرکتها بود، سرآغاز این حرکتها هم در تبریز انشاء شد و ابتکار شد. بنابراین، ما همه، از جمله خود شما تبریزی‌های عزیز، بایستی خدا را شکر کنیم که این حرکت شما برکت پیدا کرد و به ثمردهی انقلاب منتهی شد. خب، روز بیست‌ونهم بهمن یک حادثه است. آذربایجان حوادث گوناگونی را گذرانده است و در طول تاریخ، از چند قرن پیش به این طرف -حالا  آن مقداری که میتوان بجرئت گفت، از سه چهار قرن پیش به این طرف- آذربایجان پیش‌ران وحدت ملّی و ایستادگی ملّی بوده؛ یعنی آذربایجان و تبریز یک نقطه‌ی اساسی برای ایجاد اتّحاد ملّت ایران و یک مرکز مهم برای تعلیم ایستادگی مردم ایران در مقابل حوادث گوناگون، بوده. این افتخاراتی را برای این شهر و این استان به وجود می‌آورد و برای خود این استان و این شهر هم البتّه افتخار بزرگی است. یکی از امتیازات بزرگ آذربایجان که این را هم خوب است عرض بکنیم، این است که همیشه پرچم ارادت به اهل‌بیت در دست مردم آذربایجان بوده؛ یعنی در این چند قرنی که اشاره کردم، هیچ وقت این پرچم در دست مردم آذربایجان از اهتزاز نیفتاده است. در بسیاری از شهرهای دیگر هم همین جور است، لکن آذربایجان در این مسئله یک خصوصیّتی دارد که این هم جزو افتخارات بزرگ آذربایجان است. پس حرکت بیست‌ونهم بهمن شد [موجب] استمرار مبارزه؛ من امروز میخواهم روی این «استمرار» چند جمله‌ای عرض کنم. استمرار یک حرکت، کلید پیروزی آن حرکت است؛ اگر چنانچه حرکتی آغاز بشود و نتواند استمرار پیدا کند، نتواند گامهای بعدی را مرتّب بعد از گام اوّل بردارد، این حرکت عقیم خواهد ماند، باطل خواهد شد، بی‌اثر خواهد شد. ما نهضتها و انقلابهایی را در دنیا سراغ داریم که اینها خوب شروع شدند، گامهای مهمّی هم برداشتند، منتها به پیروزی دست پیدا نکردند؛ چرا؟ چون اصحاب نهضت -حالا «اصحاب نهضت» یا سردمداران نهضت هستند یا پیروان و آحاد مردمی که دنباله‌روِ آنها بودند- از راه رفتن و از ادامه‌ی مسیر منصرف شدند؛ یا خسته شدند یا ناامید شدند یا سرگرم به بازیچه‌های مادّی شدند یا دچار یأس شدند یا دچار ترس شدند و یا دچار اختلافات داخلی شدند، بالاخره نتوانستند گامهای بعدی را بردارند، لذا نهضتشان به پیروزی نرسیده. لذا ما این جور میگوییم که ادامه‌ی حرکت و استمرار حرکت، رمز پیروزی هر حرکتی است. ماجرای بیست‌ونهم بهمن پایه‌گذار استمرار نهضت میدانی مردم است. مردم تبریز کاری کردند که حرکت میدانی مردم آغاز شد. خب مبارزه از سالها قبل از آن بود، انواع و اقسام مبارزات در گوشه و کنار کشور وجود داشت، امّا حضور میدانی مردم از قم شروع شد و اگر چنانچه حادثه‌ی تبریز نبود، مسئله‌ی قم فراموش میشد؛ تبریزی‌ها استمرار را به همه یاد دادند و حرکت بیست‌ونهم بهمن آغاز استمرار و ادامه دادن حرکت عظیمی بود که شروع شده بود. این ابتکار به مردم جرئت داد که بتوانند بیایند در میدان، این موجب شد که فریاد رسای امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) بلندتر از همیشه به گوش همه‌ی مردم ایران برسد -در همین قضیّه‌ی تبریز، امام حدّاقل دو پیام دادند خطاب به مردم و ملّت ایران و خطاب به مردم تبریز و آذربایجان(۲)- و مسیر انقلاب روشن شد؛ معلوم شد که اگر این انقلاب بخواهد ادامه پیدا کند، چه کار باید کرد. این را بیست‌ونهم بهمن به همه یاد داد، نشان داد که باید این جور حرکت کرد، باید آمد وسط میدان و از زَرق و بَرق دستگاه طاغوت که در واقع پوک بود و توخالی بود، باید نترسید. خب؛ این مسئله‌ی استمرار که گفتیم مسئله‌ی مهمّی است، در منطق امام بزرگوار هم یکی از امّهات سیاستهای انقلابی امام بود. بعد از پیروزی انقلاب و بعد از شکل‌گیری نظام اسلامی، همه‌ی همّت امام عظیم‌الشّأن این بود که این حرکت استمرار پیدا کند. بیانات روشنگر امام، پی‌درپی به همه روحیه میداد، راه را نشان میداد، هدفها را به یاد مردم می‌آورد که فراموش نکنند هدف این مبارزه و هدف این حرکت چیست و همه را به حرکت درمی‌آورد؛ یعنی امام، در همان اوّلین گامهای بعد از پیروزی انقلاب، از این نکته‌ی مهم غفلت نکردند؛ حتّی بعد از آنکه امام دچار بیماری شدند و بیمارستان افتادند و محدودیّتهای فراوان جسمی پیدا کردند، این مسئله‌ی قدمهای پی‌در‌پی و استمرار حرکت انقلابی را از یاد نبردند و به طور پیگیر دنبال کردند؛ این موجب شد که ترفندهای دشمنان خنثی بشود و انقلاب زنده نگه داشته بشود. من باز یک نمونه از تبریز مثال بزنم. در اواسط سال ۵۸، تبریز با حمله‌ی ضدّانقلاب مواجه شد؛ با یک تدابیری، با یک مقدّماتی که حالا در بعضی جاها ثبت هم شده، نوشته شده و خیلی‌ها هم میدانند، قدیمی‌ها هم یادشان هست، تبریز مواجه شد با یک حرکت ضدّانقلابی. در خود تبریز تعداد معدودی عناصرِ ناباب بودند، لکن عمده از بیرون ریختند داخل تبریز، تبریز را شلوغ کردند و از مرکز هم به نحوی به آنها کمک میشد، از طرف بعضی‌ها به آن اخلالگران کمکهایی انجام میگرفت. بعضی‌ها نگران بودند؛ ما در شورای انقلاب، آن وقت این قضیّه را مطرح میکردیم، بحث میکردیم، بعضی‌ها بشدّت نگران بودند؛ امام فرمود که خود مردم غیور تبریز این را علاج میکنند، لازم نیست هیچ کس دخالت کند؛ منطق امام این بود. در سخنرانی هم امام این را بیان کردند؛(۳) گفتند تبریز احتیاج به دخالت دیگران ندارد، خود تبریز غائله را خواهد خواباند، و خواباند. شهید مدنی که آن روز بعد از شهید قاضی (رضوان الله علیهما) امام‌جمعه‌ی تبریز بودند، آن روز وسط میدان بود؛ خود شهید مدنی وسط میدان بود، جوانها هم دُورش لحظه‌به‌لحظه زیاد شدند، هزاران جوان همراه او [آمدند] و توانستند بر این توطئه غلبه بکنند. این حرکت امام، این نگاه امام، این نوع رفتار امام موجب شد که یک چنین موفّقیّت بزرگی به وجود بیاید، که این یک گام بود؛ طبیعت کار امام این بود. یک نمونه‌ی بسیار مهم از تدابیر امام در باب استمرار حرکت و تداوم حرکت انقلاب، آن تدابیری بود که در دوران دفاع مقدّس از امام مشاهده میشد و صادر میشد. از همان روز اوّلی که حمله‌ی صدّام آغاز شد به بعضی از فرودگاه‌ها و مناطق، تا روز آخر هشت سال جنگ و قبول قطعنامه، امام پی‌درپی نَفَس تازه میداد و روحیه میداد به رزمندگان، به مردم، به پشتیبانی‌کنندگان، به مسئولان کشور ؛ و در واقع امام از جنگی که بر ملّت ایران تحمیل شده بود، یک وسیله‌ای برای اقتدار ملّت به وجود آورد. خب آن روز دست ما در داخل کشور انصافاً خالی بود؛ از سلاح، از امکانات، از یک سازمان‌دهیِ منظّمِ مرتّب در مواجهه‌ی با دشمن، دستمان خالی بود؛ یعنی امکاناتمان خیلی ضعیف بود؛ اوایل انقلاب بود، مشکلات خیلی زیاد بود. در یک چنین وضعی، امام از جنگ برای یک ملّت انقلابی فاقد امکانات یک وسیله‌ای ساخت برای اقتدار و اعتبار ملّی و بین‌المللی. جنگ را دشمنان طرّاحی کرده بودند که انقلاب را نابود کنند، امام جنگ را وسیله‌ای قرار داد برای اینکه انقلاب را تقویت کند و آن را استمرار ببخشد و این تهدید را به یک فرصت تبدیل بکند. مسئله‌ی «استمرار» در سیاستهای امام این است. خب، باز من از تبریز مثال بزنم. بنده شهید باکری را قبل از انقلاب دیده بودم؛ یک دوست مشهدی که در دانشگاه تبریز تحصیل میکرد، مرحوم آقا مهدی باکری را آورد مشهد، من ایشان را دیدم؛ یک دانشجوی معمولی بود. امام از یک دانشجوی دانشگاه، یک شخصیّت بزرگ، یک فرمانده بزرگ، یک الگو به وجود آورد و خلق کرد؛ این کار امام بود. امثال مهدی باکری و شهید قاسم سلیمانی را امام تولید کرد، امام اینها را به وجود آورد. حرکت تداوم انقلاب این جوری است؛ جوانها را پی‌درپی به شخصیّت‌های انقلاب، به مردان انقلاب، به پیشروان انقلاب تبدیل میکند و پیش میبرد. بنابراین، مسئله‌ی استمرار و تداوم حرکت انقلابی -که گفتیم ماجرای بیست‌ونهم بهمن پیش‌ران این استمرار انقلابی بود- یکی از مهم‌ترین مقوله‌های جذّاب زندگی امروز و فردای کشور ما است؛ این را باید همواره در نظر داشته باشیم، این را دنبال کنیم، روی این فکر کنیم، روی این کار کنیم. و این درس را البتّه همه از امام آموختند؛ این را همه‌ی ما از امام یاد گرفتیم. خب، حالا «استمرار حرکت انقلابی» یعنی چه؟ نمونه‌هایی عرض کردیم، امّا به شکل کلّی مصادیق این استمرار حرکت چیست؟ «استمرار حرکت انقلابی» یعنی اینکه ما هدفهای انقلاب را در نظر داشته باشیم، در مدّ نظر قرار بدهیم و همه‌ی نیازهای امروز و فردا، نیازهای اکنون و آینده را که ما را به آن هدفها میرساند، در نظر بگیریم و این نیازها را به هر شکلی که میتوانیم تأمین کنیم؛ معنای این، استمرار انقلاب است؛ هدفهای انقلابی در نظر گرفته بشود. و برای رسیدن به این هدفها طبعاً نیازهایی وجود دارد که این نیازها بعضی‌اش مربوط به کوتاه‌مدّت است، مربوط به اکنون است، بعضی از این نیازها مربوط به آینده است، مربوط به فردا است که از امروز باید برای فردا آن را آماده کرد. این نیازها را در حدّ توانِ خودمان تلاش کنیم به وجود بیاوریم؛ این، حرکتِ تداومِ انقلاب و استمرارِ انقلاب را به وجود می‌آورد که حالا من نمونه‌هایی را عرض خواهم کرد. حالا «هدفهای انقلاب» که گفتیم، یعنی چه؟ یعنی پیشرفت کشور، عدالت اجتماعی در کشور، اقتدار کشور، تشکیل جامعه‌ی اسلامی در کشور و در نهایت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی و تمدّن بزرگ اسلامی؛ هدفهای انقلاب اینها است. باید دید برای رسیدن به این هدفها، برای رسیدن به عدالت اجتماعی، برای رسیدن به پیشرفت واقعی کشور -نه پیشرفتهای پوشالی و ادّعایی؛ پیشرفتهای همه‌جانبه، مادّی و معنوی- و برای رسیدن به جامعه‌ی اسلامی که احکام اسلام به معنای واقعی در آن پیاده بشود و مردم بهره‌مند بشوند از تحقّق این احکام و در نهایت برای رسیدن به تمدّن نوین اسلامی، چه کارهایی لازم است، آن کارها را در حدّ توانمان [انجام بدهیم]؛ هر کسی در حدّ توان خودش؛ بنده یک جور، آن مسئول یک جور، آن دانشجو یک جور و امثال اینها که حالا عرض خواهیم کرد. بنابراین، من حالا مصداقهایی را عرض میکنم. تلاش دانشمندان و پژوهشگران؛ تلاشی که دانشمندی میکند و پژوهشگری انجام میدهد، این یک حرکتی است برای تداوم انقلاب. تلاش علمای حوزه و دانشگاه، تدریس علمای حوزه و دانشگاه. فعّالیّت کارآفرین و کارگر، از صنعت و کشاورزی و خدمات و امثال اینها؛ اینها همه جزو چیزهایی است که وقتی با نگاه به هدفهای انقلاب انجام بگیرد، مصداقهای استمرار بخشیدن به انقلاب است. کوشش جوان دانش‌پژوه، چه در دانشگاه، چه در حوزه؛ فعّالان عرصه‌ی خدمات اجتماعی فعّالان میدان کمکهای مؤمنانه که موارد زیادی‌اش را در این یکی دو سه سال اخیر در قضایای مختلف، ملّت ایران به بهترین وجهی انجام دادند و شاهد بودند؛ فعّالان حوزه‌ی دفاع نظامی؛ فعّالان جهاد تبیین؛ همین چیزهایی که جناب آقای آل‌هاشم الان در سخنرانی‌شان گفتند و گزارش دادند که دارد انجام میگیرد. کارکنان خدوم حکومتی؛ در مجموعه‌ی حکومت، در سه قوّه، کارکنانی که مشغول خدمت صادقانه و مخلصانه هستند. روشنگری‌های روشنگران عرصه‌ی سیاسی؛ بسیاری از افراد هستند که در عرصه‌ی سیاسی روشنگری میکنند، حقایق را برای مردم در رسانه‌های مختلف [روشن میکنند] و امروز خوشبختانه در فضای مجازی، این کار به صورت خوبی از طریق افرادی که احساس مسئولیّت میکنند در حال انجام است، و همچنین در مطبوعات و عمدتاً در رسانه‌ی ملّی. کمک به مراکز مقاومت؛ آن کسانی که مراکز مقاومت در منطقه‌ی ما و دنیای اسلام را کمک میرسانند، اینها در حقیقت برای تداوم انقلاب و برای استمرار انقلاب دارند کار میکنند. و همین ‌طور کسانی که آماده‌ی حضور در میدانها هستند در حوادث گوناگون؛ فرض کنید قضیّه‌ی دفاع از حرم پیش می‌آید، کسانی می‌آیند وارد میدان میشوند؛ گاهی مسائل گوناگونی در داخل به‌ وجود می‌آید، مثلاً نهم دی -که البتّه در تبریز هشتم دی، یک روز زودتر از همه وارد میدان شدند- کسانی می‌آیند وارد میدان میشوند. همه‌ی این حرکتها، حرکتهای استمرار انقلابند؛ همه‌ی اینها اجزای یک حرکت عمومی هستند که ما اسم آن حرکت را میگذاریم «حرکت تداوم انقلاب و استمرار انقلا‌ب» که همه با نگاه به هدفهای بزرگ انقلاب و هدفهای بلند انقلاب انجام میگیرد. البتّه این تلاشها دو جور هستند؛ بعضی از این تلاشها مربوط به امروزند، مسائل نقد امروزند، بعضی‌ها مسائل مربوط به آینده‌اند. نیازهای اکنون را، نیازهای نقد را، معمولاً آحاد ملّت بزودی تشخیص میدهند یا با اندک‌اشاره‌ای تشخیص میدهند و بی‌محابا وارد میدان میشوند. در دفاع مقدّس این‌ جور بود؛ یک اشاره‌ی امام بزرگوار، سیل جمعیّت را روانه میکرد به سمت میدانهای نبرد؛ در این قضایای اخیر هم همین جور بود، در قضایای دفاع از حرم هم همین جور بود. البتّه در این باب، هوشیاری ملّت ایران واقعاً خیره‌کننده است! چطور در مواقع لازم، هوشیارانه وارد میدان میشوند که مثال بارز آن، همان طور که عرض کردم، در دهه‌های گذشته مسئله‌ی حضور در جبهه بود، حضور در مقابله‌ی با ضدّانقلاب بود، همان قضیّه‌ی تبریز در سال ۵۸ یک نمونه است و از این نمونه‌ها در سایر نقاط کشور هم وجود داشت و فعّالیّتهای گوناگون [دیگر]. نهم دی یکی از این فعّالیّتها بود؛ مردم، به صورت خودجوش، خودشان آمدند وارد میدان شدند، احساس نیاز کردند و این نیاز را برآورده کردند. فعّالیّتهای علمی مورد نیاز کشور همین‌ طور است. فرض کنید در این قضیّه‌ی کرونا، دانشمندان جوان کشور بلافاصله مشغول فعّالیّت شدند؛ خب ما از نزدیک مطّلع بودیم که چه کار دارند میکنند. به مجرّد اینکه این مسئله مطرح شد که یک واکسنی برای این باید تولید بشود، از جاهای مختلف، در بخشهای مختلف، مشغول کار شدند که حالا می‌بینید محصولش انواع واکسن‌ها در داخل کشور است که مردم استفاده کردند و کشور بی نیاز شد از اینکه دست حاجت به سمت این و آن دراز کند و دیگران منّت بگذارند چند عدد واکسن را یا بدهند یا ندهند، که نمیدادند اگر چنانچه خودمان تولید نمیکردیم. این همان نیاز نقد است که احساس میکنند نیاز کشور است، آن را تولید میکنند. تازه‌ترینِ این قبیل کارهای نقد، حضور همین چند روز قبل است در مراسم بیست‌ودوّم بهمن. امسال بیست‌ودوّم بهمن، بیست‌ودوّم بهمنِ عجیبی بود؛ واقعاً یک حرکت خودجوش بود؛ واقعاً به معنای حقیقی کلمه حرکت خودجوشی بود که مردم انجام دادند و حقّاً تحسین‌برانگیز بود؛ حقّاً این حرکت تحسین‌برانگیز بود. با این مشکلاتی که مردم را احاطه کرده -کرونا از یک طرف، مشکلات معیشتی از یک طرف، لجن‌پراکنی‌های بیگانگان از یک طرف، کمکهای متأسّفانه بعضی از عناصر داخلی به همان لجن‌پراکنی‌ها از یک طرف- در محاصره‌ی این همه موانع و مشکلات، ملّت این راه‌پیمایی عظیم را انجام میدهد که آن کسانی که معمولاً معیار جمعیّت دستشان هست و هر سال گزارش میدهند، با دوربین و مانند اینها میتوانند با تقریب به واقع جمعیّت را حدس بزنند، به ما گزارش دادند که در همه‌ی استانهای کشور، جز دو یا سه استان، امسال جمعیّت از سال گذشته بیشتر بود؛ بعضی‌ها دو برابر سال گذشته بود، بعضی‌ها پنجاه درصد بیشتر بود، بعضی چهل درصد بیشتر بود؛ همه جا این جوری بود. این حرکتِ مردم هوشمندیِ عجیبی است؛ اینها واقعاً تحسین‌برانگیز است و این حرکت بسیار پُرمعنا است. خب اینها مربوط به نیازهای اکنون است که مردم تشخیص میدهند و خودشان وارد میدان میشوند و ابتکار میکنند. یک چیزهایی هم هست که نیازهای آینده است؛ اینها را خیلی‌ها تشخیص میدهند و انجام میدهند، بعضی‌ها هم غفلت میکنند. مراد من از این نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید؛ اگر امروز به فکرش نباشید، فردا مشکل برای شما درست میشود. مثلاً تربیت دانشمند و محقّق از این قبیل است. امروز اگر ما محقّقین را تربیت نکنیم، یک حرکت علمی بزرگ و یک نهضت علمی به راه نیندازیم، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر، دانشمندان برجسته‌ای که بتوانند با دنیا برابری کنند یا از خطوط مقدّم علم دنیا جلو بزنند دیگر نخواهیم داشت. امروز این کار -تربیت محقّقین و دانشمندان- یک کار بلندمدّت است. مسئله‌ی فرزندآوری و تکثیر نسل که من این همه روی آن تأکید میکنم، از این قبیل است. امروز اگر ما به فکر تکثیر نسل نباشیم، مسئله‌ی فرزندآوری را امروز اگر چنانچه برایش فکر نکنیم، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر، دیر خواهد بود؛ کشوری خواهیم شد که عنصر لازم برای حرکت پیشرفت را، یعنی جوان را، به قدر کافی در اختیار نخواهد داشت. امروز باید به فکر فردا بود. یا همین مسئله‌ی انرژی هسته‌ای که دنیا روزبه‌روز دارد به انرژی هسته‌ای وابسته‌تر میشود، ما هم دیر یا زود نیاز مبرم پیدا میکنیم به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز. امروز اگر چنانچه به فکر نباشیم، امروز اگر دنبال نکنیم، فردا دیر خواهد بود، دستمان خالی خواهد بود. آن وقتی که دنیا مسلّط بر تمام زوایای این مسئله باشد، آن روز برای ما حرکت کردن و پیش رفتن مشکل خواهد بود. لذا شما ملاحظه کنید ببینید جبهه‌ی دشمن روی مسئله‌ی انرژی هسته‌ای ما چه تکیه‌ی ظالمانه‌ای دارد میکند! تحریم، به خاطر انرژی هسته‌ای که میدانند هم صلح‌‌آمیز است. حالا اسم می‌آورند که [ایران] تا تولید بمب، فلان قدر فاصله دارد! اینها حرفهای مهمل و بی‌معنا است؛ خودشان میدانند که ما دنبال این قضیّه نیستیم، دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم، ما دنبال بهره‌مندی صلح‌آمیز از [انرژی] هسته‌ای هستیم؛ این را فهمیده‌اند، تشخیص میدهند. نمیخواهند ملّت ایران به این پیشرفت بزرگ و چشمگیر علمی دست پیدا کند و فشار می‌آورند، چون ملّت فردا به این احتیاج خواهد داشت و میخواهند این حرکت استمرار پیدا نکند. اگر ما در این مسائل مربوط به آینده و مربوط به بلند‌مدّت، امروز کوتاهی کردیم، فردا مشکل خواهیم داشت. در قضایای برجام، در سال ۹۴ و ۹۵، ایرادی که بنده میگرفتم این بود که یک نکاتی باید در برجام رعایت میشد که مشکلات بعدی پیش نیاید؛ اعتراض من عمدتاً به این بود؛ من میگفتم این نکات را باید در نظر بگیرید، در تذکّرات هم آن را مکرّر [میگفتم]. خب بعضی از اینها در نظر گرفته نشد، مورد توجّه قرار نگرفت، این مشکلات بعدی پیش آمد که همه مشاهده میکنند. بنابراین، نگاه کردن به آینده و آماده شدن برای آینده مهم است. خب، یک نکته‌ی مهم را من اینجا عرض کنم و آن، این است که در این چهار دهه‌ای که از پیروزی انقلاب گذشته، فعّالیّتهای بسیار زیادی برای استمرار انقلاب انجام گرفته، آن هم فعّالیّتهای ثمربخش؛ حالا بعضی فعّالیّتهای خودجوشِ مردمی بوده، بعضی فعّالیّتهای دولتی بوده. کارهای بزرگی در این چند دهه انجام گرفته که بعضی میخواهند این را انکار کنند، میخواهند بپوشانند. من چند روز قبل از این هم در یک صحبتی گفتم ما نباید بگذاریم مشکلات نقدی که حالا در کشور وجود دارد، گرد و غبار بنشاند روی این همه فعّالیّت مهم و بزرگی که در این سالها انجام گرفته؛(۴) اینها را نبایست ندیده گرفت. ما پیشرفتهای زیادی داشتیم، نمونه‌های متعدّدی داشتیم؛ یک قلم، پیشرفت علم است. ما در این سالهای بعد از انقلاب، از لحاظ پیشرفت علمی، از همه‌ی دنیا جلوتر بودیم. این قضاوت من نیست، قضاوت مراکز بین‌المللی است؛ یعنی سرعت ما و شتاب پیشرفت علمی ما چندین برابرِ متوسّطِ جهان است که حالا بعضی گفته‌اند دَه برابر، بعضی گفته‌اند سیزده برابر . خب علم خیلی مهم است: اَلعِلمُ سُلطان؛(۵) علم به معنای واقعی کلمه قدرت است. این شعرِ معروفِ «توانا بود هر که دانا بود»(۶) حرف درستی است. «توانا بود هر که دانا بود»؛ دانش برای یک کشور توانایی می‌آورد، اقتدار می‌آورد. ما در بخشهای مختلف علمی پیشرفتهایی کردیم که در اوّل انقلاب تصوّرش را هم نمیکردیم. ماها خودمان در میدانهای مقدّم انقلاب حضور داشتیم؛ اصلاً باورمان نمی‌آمد که ما در قضیّه‌ی انرژی هسته‌ای، در قضیّه‌ی نانوتکنولوژی، در قضیّه‌ی بیوتکنولوژی، در قضایای گوناگون پزشکی‌های پیچیده، عملهای جرّاحی بسیار دشوار، در قضیّه‌ی ناباروری، در قضیّه‌ی سلّول‌های بنیادی و بخشهای مهمّ علمی گوناگون، بتوانیم این جور پیشرفت بکنیم که بحمدالله پیشرفت کردیم؛ جوانهای ما همّت کردند، حرکت کردند، پیشرفت کردند. زیرساخت‌های اساسی؛ حالا یک قلم مسائل علمی بود، یک قلم زیرساخت‌های کشور است. البتّه من بنا ندارم اینها را مقایسه بکنم؛ کسانی که اهل آمار هستند مقایسه کنند، مقایسه‌اش هم اتّفاقاً جالب و شیرین است. در زمینه‌ی راه‌های امن، بزرگراه‌ها، آزاد‌راه‌ها، راه ریلی، مسئله‌ی سد، مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی آب و برق و گازرسانی به نقاط مختلف کشور، در این قضایا پیشرفتهایی که در این ده‌ها سال انجام گرفته پیشرفتهای شگفت‌آوری است، پیشرفتهای بسیار مهمّی است که قطعاً اگر چنانچه انقلاب نبود و حرکت انقلابی و حرکت جهادی نبود، این پیشرفتها به دست نمی‌آمد. [مثلاً] ایران شد محور خدمات سلامت و پزشکی منطقه. [قبلاً] برای کوچک‌ترین عمل جرّاحی، کسانی که میتوانستند و پولش را داشتند میرفتند خارج؛ امروز از کشورهای منطقه برای پیچیده‌ترین جرّاحی‌ها افراد می‌آیند ایران. برخی از این خدماتی که انجام گرفته و پیشرفتهایی که شده واقعاً ده‌ها برابرِ آن چیزی است که قبل از انقلاب وجود داشته و اینها خیلی مهم است؛ خب این کارها انجام گرفته، اینها خدماتی است که نبایست اینها را [ندیده گرفت]. حتّی در زمینه‌ی اقتصاد هم همین جور است. حالا خود بنده جزو کسانی هستم که در مسائل اقتصاد همیشه به خودمان انتقاد میکنم؛ در زمینه‌ی عدالت اجتماعی، در زمینه‌ی توزیع عادلانه‌ی ثروت، در زمینه‌ی نابرخورداری طبقات ضعیف و امثال اینها، بنده در گفتارهای گوناگون انتقاد دارم؛ لکن در همین مقوله‌ی اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخصهای مهمّی از شاخصهای اقتصاد، نسبت به قبل پیشرفتهای مهمّی کرده، گامهای بزرگی را برداشته و حرکات بزرگی انجام گرفته. علاوه‌ی بر اینها، خودکفائی ما در تولید بسیاری از چیزها و اعتماد به نفْس تولیدکننده‌ی ایرانی [هم حاصل شده]  که اینها بایست منعکس بشود. البتّه رسانه‌ی ملّی در این زمینه تکلیف بزرگی دارد که اینها را منعکس بکند، [امّا] آن چنان که باید و شاید منعکس نکرده‌اند؛ باید بکنند؛ این جزو کارهای لازمی است که بر دوش رسانه‌ی ملّی است. همه‌ی فعّالانی که در این بخشها کار کرده‌اند به استمرار انقلاب کمک کرده‌اند، به تداوم انقلاب کمک کرده‌اند. و البتّه کم‌کاری داشته‌ایم، غفلت داشته‌ایم در بین این سالهای متمادی، احیاناً سوء نیّتهایی هم وجود داشته، از این چیزها هم بوده است، داشته‌ایم، امّا این کارهای بزرگ هم انجام گرفته که البتّه اگر این غفلتها نبود، وضع بهتر بود. من میخواهم عرض بکنم با همین حرکت تداوم انقلاب و استمرار انقلاب، امروز بحمدالله انقلاب، هم زنده است، هم زاینده و تولیدکننده است. اینکه شما می‌بینید جبهه‌ی استکبار این جور در مقابل انقلاب و در مقابل ملّت انقلابی ایران می‌ایستد و این جور دشمنی میکند، به خاطر این است که انقلاب زنده است. اگر انقلاب نبود، اینها داعی(۷) نداشتند این قدر خباثت و ملعنت به خرج بدهند در مقابل ملّت ایران. حالا «زنده بودن انقلاب» یعنی چه؟ یعنی دلبستگی نسلهای جدید کشور به آرمانهای انقلاب. امروز مردم دلبسته‌ی همان آرمانهایی هستند که انقلاب مطرح کرد؛ یعنی استقلال ملّی، عزّت ملّی، رفاه ملّی، عدالت اجتماعی، تحقّق جامعه‌ی اسلامی و در نهایت، همان طور که عرض کردیم، ایجاد تمدّن نوین اسلامی؛ اینها هدفهای بزرگ انقلاب است. مردم ما امروز به این هدفها دلبسته‌اند، علاقه‌مندند؛ کاری از دستشان بربیاید -هر کسی بتواند کاری انجام بدهد- واقعاً انجام میدهند؛ یعنی یک اکثریّت عظیمی از کشور این [دلبستگی] را دارند. حالا افرادی هم ممکن است گوشه‌کنار وجود داشته باشند که یک مقداری کُند باشند در حرکت یا در حرکت داخل نشوند، لکن ملّت ایران عموماً دلبسته‌ی به این آرمانها است. ملّت دلبسته است، انقلاب زنده است و دلیل زنده بودن انقلاب هم یکی همین دشمنی جبهه‌ی استکبار است که به خاطر ایستادگی نظام بر سر این هدفها است. البتّه انسان از بعضی می‌شنود که انقلاب از هدفهای خودش دور شده؛ نه، این جور نیست. اگر کشور از هدفهای انقلاب دور شده بود، دشمنان انقلاب این ‌قدر دشمنی با نظام کشور و جمهوری اسلامی و ایران اسلامی نمیکردند؛ خود این دشمنی‌ها نشانه‌ی این است که کشور و نظام اسلامی به هدفها وفادار بوده و پایبند به این هدفها بوده. حالا انسان می‌شنود که افرادی میگویند نظام از هدفهای انقلاب دور شده؛ میخواهند نشان بدهند که به انقلاب دلبسته‌اند. من قبول ندارم این حرف را؛ من دلبستگی آنها به انقلاب را هم قبول ندارم. کسی که زندگی اشرافی را دنبال میکند و اصلاً حرکتش حرکت اشرافی است، نمیتواند شعار حمایت از پابرهنه‌ها را قبول داشته باشد. شعار انقلاب شعار حمایت از مستضعفین و حمایت از پابرهنه‌ها است؛ افرادی که دنبال زندگی اشرافی هستند و حرکتشان حرکت اشراف‌منشانه است، نمیتوانند به این شعار وفادار باشند. شعار انقلاب مقابله‌ی با استکبار است، مقابله‌ی با حرکت استکباری و قدرتهای استکباری است؛ این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست. و خدا را شکر میکنیم که به ملّت ایران منّت نهاده و این ملّت را دارای استقامت کرد که ایستادگی کردند و استقامت کردند و توانستند کشور را به اینجا برسانند و ان‌شاءالله روزبه‌روز این استقامت باید ادامه پیدا کند. نه فقط در داخل کشور، بلکه در منطقه [هم] استقامت ملّت ایران اثر گذاشت؛ امروز شما می‌بینید حرکت مقاومت در کشورهای منطقه روبه‌رشد است و ابّهت آمریکا، ابّهت استکبار در منطقه شکسته است، ملّتها جری شده‌اند، زبان ملّتها باز شده است علیه آمریکا و علیه حرکت اینها. خب ما باید این را قدر بدانیم و این حرکتِ استمرارِ انقلاب را ادامه بدهیم. سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه‌ی مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. با نگاه من، آن ‌طور که بنده اوضاع را مشاهده میکنم، دشمن ملّت را هدف گرفته، افکار عمومی را هدف گرفته، فکر جوانها را هدف گرفته؛ میلیاردها دلار دارند خرج میکنند، در این اتاقهای فکرشان -به اصطلاحِ خودشان اتاقهای فکر و گروه‌های اندیشه‌ورز- دارند تلاش میکنند برای اینکه ملّت ایران را و  بخصوص جوانها را از این راه برگردانند. و وسیله‌ای که آنها دنبال میکنند فعلاً دو وسیله است: یکی فشارهای اقتصادی است برای اینکه مردم را به تنگ بیاورند و از نظام اسلامی جدا کنند، یکی هم لجن‌پراکنی است؛ لجن‌پراکنی‌ها، دروغ‌پردازی‌ها، تهمت زدن‌ها، که به ارکان انقلاب تهمت میزنند، به ابعاض(۸) انقلاب تهمت میزنند، به مراکزی که در پیشرفت انقلاب تأثیر دارند تهمت میزنند. یک روز به مجلس شورای اسلامی، یک روز به شورای نگهبان، یک روز به سپاه؛ امروز نوبت سپاه است، به سپاه تهمت بزنند، لجن‌پراکنی کنند و در ضمن به شهید بزرگ و بزرگواری مثل شهید سلیمانی. اگر جرئت میکردند، از خشم مردم و عکس‌العمل مردم نمیترسیدند، به امام هم اهانت میکردند؛ منتها خب جرئت نمیکنند و میدانند که عکس‌العمل مردم تند است در مقابل این. بنابراین، این دو وسیله در اختیار دشمن است برای جدا کردن مردم از نظام؛ برای دست‌کاری کردن فکر مردم و اندیشه‌ی مردم، دشمن این دو راه را در پیش گرفته: فشار اقتصادی -که یکی از طرقش همین تحریم و مانند اینها است- یکی هم لجن‌پراکنی و دروغ‌پردازی‌های رسانه‌ای؛ یعنی دشمنیِ اقتصادی، دشمنیِ رسانه‌ای. جوانها در مقابل اینها باید بِایستند؛ ملّت ایران باید در مقابل این دو حرکت بِایستد. فشار اقتصادی را با تلاش درونی، تلاش داخلی و با خنثی کردن تحریمها و البتّه تلاش دیپلماسی -همان طور که مشغولند برادران خوب ما- [باید خنثی کرد]؛ برادران انقلابی ما در زمینه‌ی از بین بردن تحریمها و مجاب کردن طرف مقابل هم مشغول کارند که این هم خوب است، لکن کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی. این دانش‌بنیان‌ها خیلی مهمّند و حقیقتاً این حرکت اقتصاد دانش‌بنیان و شرکتهای دانش‌بنیانی که تولید شده‌اند، حرکت مهمّی است؛ باید این را توسعه بدهند و گسترش بدهند. این از طرفی، و خنثی کردن حرکت رسانه‌ای دشمن و لجن‌پراکنی‌های دشمن [از طرف دیگر]. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به ملّت ایران روز‌به‌روز توفیقاتش را، تفضّلش را، برکاتش را افزایش بدهد، ملّت ایران را ان‌شا‌ءالله موفّق کند، بتوانند قلّه‌ها را طی کنند، شهدای عزیز ما را خداوند با پیغمبر محشور کند و امام بزرگوار ما که سلسله‌جنبان این حرکت عظیم است، با پیغمبر خدا و اولیای الهی محشور بشود و اجر و ثواب بزرگ خودش را ببرد و ملّت ایران و مردم آذربایجان و مردم تبریز ان‌شاءالله مشمول الطاف پی‌در‌پی الهی باشند. امیدوارم ان‌شاءالله همه‌ی شما موفّق باشید. از برنامه‌هایی که اجرا کردید، تلاوت قرآن، این سرود بسیار خوب و بیانات جناب آقای آل‌هاشم و ذکر مصیبتی که آن برادر عزیزمان کردند، از همه‌ی اینها متشکّرم. ان‌شا‌ء‌الله خداوند همه‌ی شما را موفّق بدارد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
2,173
1400/11/19
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49572
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.  
2,174
1400/11/10
بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49494
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز و خواهران عزیز؛ و من بخصوص به مسئولین محترمی که در جلسه حضور دارند، جناب آقای مخبر(۲) معاون اوّل محترم و وزرا و معاونین رئیس‌جمهور محترم تأکید میکنم که نکاتی را که در بیانات این دوستان بود -برادران محترمی که صحبت کردند و خواهر محترمی که صحبت کردند- مورد توجّه قرار بدهند. یکی از مهم‌ترین فواید این جلسه همین است که شما مسئولین محترم بدون واسطه از زبان فعّالان اقتصادی مشکلاتشان را، موانع راهشان را بشنوید و من آن طور که حالا به طور اجمالی از مجموع حرفها به دست می‌آورم، در واقع دو کار اصلی بر عهده‌ی مسئولین است که خواهش میکنم جناب آقای مخبر و دوستان به این توجّه کنند: یکی مسئله‌ی ایجاد یک نقشه‌ی راهبردی برای مجموع صنعت کشور و بخصوص بعضی از صنایع است، یکی هم مدیریّت متمرکز و هدایت. البتّه نظر من را همه میدانند؛ من با دخالت دولت و دستگاه‌های دولتی در فعّالیّتهای اقتصادی موافق نیستم امّا با هدایتشان، نظارتشان، کمکشان چرا؛ این باید حتماً انجام بگیرد. بنابراین نقشه‌ی راهبردی و مدیریّت جامع یکی از کارهای لازم است. دوستانی هم که از دفتر ما اینجا هستند، نکاتی را که دوستان خطاب به من گفتند و از ما و از دفتر ما خواستند، آنها را یادداشت کنند و به من بدهند که ان‌شاءالله دنبال کنیم. خب، ما در آبان سال ۹۸، یک جلسه‌ی مشابه این جلسه در همین ‌جا داشتیم. اخیراً در همین هفته‌های اخیر بعضی از آن دوستانی که در آن جلسه صحبت کرده بودند و حضور داشتند و شرح فعّالیّتهایشان را داده بودند، به من نامه نوشتند و هم توفیقاتی را که در این دو سال به ‌دست آوردند به ما منعکس کردند، هم ناکامی‌هایشان را. در این دو سالی که از آن جلسه تا حالا گذشته، بحمدالله آن مجموعه‌های آن جلسه توفیقات خوبی داشته‌اند، پیشرفتهای خوبی داشته‌اند، ناکامی‌هایی هم داشته‌اند؛ این ناکامی‌ها بعضی مربوط میشود به همراهی نکردن دستگاه‌های اجرائی، [یعنی] کمکی دستگاه‌های دولتی که باید میکردند، نکردند؛ لذا آن فعّال اقتصادی نتوانسته کاری را که در نظر داشته و میتوانسته انجام بدهد انجام بدهد؛ بعضی هم به عوامل دیگری مربوط است از قبیل قاچاق و مانند اینها؛ البتّه مسئله‌ی تحریم هم در جای خودش تأثیرات قابل توجّهی در عایق ‌شدن در برابر موفّقیّتها داشته. خب، من عرایضم را این ‌جور شروع میکنم که اقتصاد کشور ما در سال ۹۰ دچار یک جنگ بسیار مهم و بزرگی بود؛ یعنی ما جنگ اقتصادی داشتیم. کسی که نقطه‌ی مقابل ما قرار داشت، عمدتاً دولت آمریکا بود و بعضی از همراهانش در اروپا و در نقاط دیگر؛ رسماً اینها با جمهوری اسلامی جنگ شروع کردند، اعلان جنگ هم کردند که البتّه از سال ۹۷ این معارضه و مبارزه از طرف دشمن شدیدتر شد. هدف آنها از این جنگ، فروپاشی اقتصاد ایران بود؛ قصدشان این بود. البتّه حالا فروپاشی اقتصاد یک مقدّمه بود برای اینکه با نابود کردن اقتصاد ایران، مردم را در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار بدهند و مقاصد سیاسی خباثت‌آمیز خودشان را از این طریق عملی کنند؛ هدف دشمن این بود. محاسبه‌شان غلط بود؛ البتّه به من این ‌جور گفتند -من خودم تحقیق نکردم- که آمریکایی‌ها برای این فروپاشی، زمان هم معیّن کرده بودند؛ شش ماه؛ فکر میکردند در ظرف شش ماه خواهند توانست اقتصاد ایران را از بین ببرند -من البتّه این را دنبال نکردم و نمیدانم، [امّا] این‌ جور گفتند- دشمن نتوانست. بجای شش ماه، ده سال گذشته، و در این ده سال هم روزبه‌روز شدّت این جنگ بیشتر شده امّا سنگر تولید و اقتصاد کشور بحمدالله پابرجا است، زنده است. آن لشکری که در مقابل دشمن ایستاد، شماها بودید؛ افسران این دفاع مقدّس، کارآفرینان و مدیران شایسته‌ی اقتصادی بودند؛ رزمندگانش هم کارگران بودند؛ کارگران، رزمندگان بااخلاص و باصفای این میدان بودند. همه‌ی شماها و همه‌ی فعّالان اقتصادی در این افتخار -افتخار حفظ اقتصاد کشور- شریکند؛ البتّه آسیب‌هایی وارد شده که حالا من بعداً یک اشاره‌ی مختصری به آنها خواهم کرد. به نظر من اگر در این سالها مسئولان دولتی همراهی بیشتری میکردند، رعایت بیشتری میکردند، ما افتخارات بیشتری به دست می‌آوردیم، وضعمان از این چیزی که امروز هست، قطعاً بهتر بود و تعدادی از این آسیب‌هایی که در این سالهای متمادی پیش آمد، با کمک مسئولین حکومتی و دولتی پیش نمی‌آمد. من اینجا تأکید کنم که خوب است که این موفّقیّتهایی را که شما اینجا ذکر کردید، مردم بشنوند؛ یکی از کارهای دشمن تلاش روانی و جنگ روانی است. در کنار این جنگ اقتصادی، جنگ واقعی و حقیقی، دشمن یک جنگ روانی هم میکند، در همه‌ی زمینه‌های گوناگون از جمله زمینه‌های اقتصادی؛ خوب است مردم بدانند این موفّقیّتهای شما را؛ رسانه‌ی ملّی از زبان خود تولیدکنندگان [پخش کند]؛ حالا از زبان مسئولین دولتی چیزهایی پخش میشود لکن بهتر این است که از زبان خود تولیدکنندگان، خود فعّالان اقتصادی چیزهایی گفته بشود، حقایقی بیان بشود و مردم از آنها مطّلع بشوند. امّا گفتم آسیب‌ها. آمارهای اقتصادی دهه‌ی ۹۰ -آمارهای اقتصاد کلان کشور- حقّاً و انصافاً خرسندکننده نیست: آمار مربوط به رشد تولید ناخالص داخلی، آمار مربوط به تشکیل سرمایه در کشور، آمار مربوط به تورّم، آمار مربوط به رشد نقدینگی؛ اینها خرسند‌کننده نیست. آمار مربوط به تأمین ماشین‌آلات به هیچ ‌وجه مطلوب نیست، یا مسکن و امثال اینها. اینها حقایقی است که اگر مسئولین میتوانستند وضعیّت را در جهت این آمارها به شکل بهتری هدایت کنند، یقیناً وضع اقتصاد کشور امروز خیلی بهتر بود. خب، آثار این حقایق در زندگی مردم هم نمود پیدا کرده. اینکه درباره‌ی معیشت مردم اظهار نگرانی میکنیم، مربوط به همین چیزها است. عامل این مشکلات هم صرفاً تحریم نیست؛ البتّه تحریم بلاشک مؤثّر بوده امّا صرفاً تحریم نیست؛ بخش مهمّی ناشی از برخی تصمیم‌گیری‌های غلط یا کم‌کاری‌ها و امثال اینها است؛ میتوانست این‌ جور نباشد. به گفته‌ی همه‌ی صاحب‌نظران -چه صاحب‌نظران داخل کشور و چه صاحب‌نظران اقتصادی خارجی- کشور ما از ظرفیّت بزرگ اقتصادی برخوردار است؛ یعنی ما از لحاظ اقتصادی میتوانیم وضعی را که امروز داریم چندین برابر بهتر داشته باشیم. این امکانات وجود دارد، ما سرمایه‌‌ها و ذخیره‌های فراوانی داریم، ظرفیّتهای فراوانی هست که بایستی مدیران کارآمد و پُرکار و دلسوز از این ظرفیّتها استفاده کنند. نمونه‌های موفّق هم در اقتصاد هستند؛ همین شماها، این کسانی که آمدند صحبت کردند، دوستانی که صحبت کردند، اینها نمونه‌های موفّقند دیگر؛ اینها از همین ظرفیّتهای موجود کشور استفاده کردند؛پس نمونه‌های موفّق بحمدالله داریم. و بنگاه‌هایی که منتظر رفع تحریم نماندند. یکی از نکاتی که در این صحبتها شما میتوانستید استفاده کنید -اگر چه [خودشان] تصریح نکردند امّا واقعیّت این است- [این است که] اینها هیچ کدام برای پیشرفت منتظر نماندند که تحریمها برداشته بشود یا مذاکرات فلان ‌جا به یک نتیجه‌ای برسد؛ نه، کار خودشان را کردند، تلاش خودشان را کردند و به این نتایج خوب هم رسیدند. این همان حرفی است که من همیشه تکرار میکنم که اقتصاد کشور و فعّالیّتهای اقتصادی کشور را شرطی نکنید؛ متوقّف به فلان قضیّه‌ای که در اختیار ما نیست نکنید؛ همّت خودمان را، نیاز خودمان را به کار ببندیم. و بحمدالله از این جهت ما ظرفیّتهای بسیار خوبی داریم. خب، توصیه‌هایی که در این زمینه بنده عرض کردم به مسئولین و مانند اینها، توصیه‌های زیادی است که حالا نمیخواهیم آن توصیه‌ها را تکرار کنیم. بنده از نظر مشاوره‌ایِ متخصّصان و کارشناسان همیشه حدّاکثر استفاده را میکنم؛ یعنی برای کارشناس و متخصّص در زمینه‌های گوناگون -از جمله حالا زمینه‌ی مسائل اقتصادی- ارزش قائلم؛ گوش میکنم به حرفشان و آنچه از نظر کارشناسان استفاده میشود، آن را به مردم، به آحاد جامعه، به مسئولین کشور منعکس میکنم. حالا مثلاً فرض کنید در باب بهبود فضای کسب و کار، حذف مقرّرات غیر ضرور و مزاحم، آسان‌سازی دریافت مجوّز -مجوّزهای اشتغال- ایجاد پنجره‌ی واحد برای اخذ مجوّز -که حالا یک مقداری، تا یک حدودی اینها انجام گرفته لکن آن ‌جور که باید و شاید انجام نشده- یا ثبات قوانین، قابل پیش‌بینی کردن اقتصاد -جوری بشود که فعّال اقتصادی بتواند محاسبه کند، بتواند پیش‌بینی کند- امنیّت سرمایه‌گذاری، تأکید بر سیاستهای تشویقی برای فعّالیّتهای مولّد، تأکید مکرّر بر دانش‌بنیان کردن زنجیره‌ی تولید در کشور، مبارزه با فساد، حمایت از صنایع داخلی، جلوگیری قاطع از قاچاق که این یکی از آن کارهای لازم است که من به مسئولین تأکید میکنم، جدّی بگیرید این قضیّه را؛ جدّی بگیرید؛ مبارزه‌ی با قاچاق باید کاملاً قاطع و بی‌رحمانه باشد. ملاحظه کنید که حالا این جنس فلان است، بیاوریم استفاده کنیم؛ نه، من گفتم جنس لوکس وارد‌شده را که [به صورت] قاچاق وارد کرده، بیندازید زیر دستگاه خُردکننده، خُردش کنید! وَالّا اگر چنانچه آن را به صورت دیگری وارد بازار کردید، همان میشود؛ صنعت داخلی لطمه میخورد؛ و از این قبیل. ایجاد بازارهای بین‌المللی جدید برای تولیدات خودمان، و بحث کسر بودجه، انضباط مالی دولت؛ این حرفهایی که همیشه تکرار کرده‌ایم. خب برخی از این توصیه‌ها مورد عمل قرار گرفته و نتایجی هم داشته، بعضی هم نه، مورد توجّه قرار نگرفته. بحث [کاهش] مقرّرات و مانند اینها واقعاً مورد توجّه قرار نگرفته؛ [مثلاً] یک آماری به من دادند که از سال ۹۷ تا ۱۴۰۰، فقط در بخش گمرک ۱۵۰۰ بخشنامه صادر شده! خب به کدامش عمل کنند؟ کدام را بخوانند؟ بایستی جدّاً با این چیزها مقابله کرد، مواجهه کرد. خب حالا حرف ما درباره‌ی تولید؛ ما در این چند سال اخیر روی تولید خیلی تکیه کرده‌ایم و معتقدم تولید خیلی تأثیر دارد که حالا شماها خوب میدانید، من هم اجمالاً خواهم گفت. آنچه من حالا در مرتبه‌ی اوّل میگویم این است که تولید یک جهاد است: اَشهَدُ اَنَّک جَاهَدتَ‌ فِی‌ اللهِ‌ حَقَّ‌ جِهادِه؛(۳) این را به ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم ‌السّلام) خطاب میکنیم و همیشه میگوییم؛ جهاد! امروز تولید جهاد است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در معنای جهاد مکرّر گفته‌ایم که جهاد عبارت است از آن تلاشی که ناظر به حمله‌ی دشمن و تحرّک دشمن باشد؛ در مقابل دشمن باشد. هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجّه به حمله‌ی دشمن است، این جهاد است. خب، امروز دشمنیِ دشمنان در مورد اقتصاد کشور از این واضح‌تر؟ دشمن از دو طرف وارد شد که تولید کشور را به زانو در بیاورد: یکی از جهت نفت و گاز بود که خب مهم‌ترین منبع ارزی کشور محسوب میشد؛ یکی هم از ناحیه‌ی مبادلات بود؛ یعنی چیزی عاید کشور از ناحیه‌ی نفت و گاز که منشأ مهم و منبع مهمّ ارزی است، نشود؛ مبادلات با دنیا هم محدود بشود، مشکل درست بشود، دچار تحریم بشود. یعنی در واقع تولید به زمین بخورد، به زانو دربیاید، بکلّی از بین برود؛ معنایش این است دیگر. وقتی شما ارز نداشتید، مشتری خارجی هم نداشتید، دیگر تولید معنا ندارد؛ هدفشان این بود. خب در مقابل این هدف، در مقابل این دشمنی صریح، هر کسی که اقدام بکند، جهاد کرده؛ شما تولیدگرها در این زمینه دارید عمل میکنید؛ این جهاد است. بنابراین به این نکته توجّه کنید که یک کار این جوری است. اگر نیّت شماها خدمت به کشور، خدمت به مردم برای خاطر خدا باشد، این بزرگ‌ترین عبادتها است که دارید انجام میدهید. البتّه دشمن خوشبختانه نتوانست سنگر تولید را به شکست بکشاند و فتح بکند؛ نتوانست؛ بله، به معیشت مردم مشکل وارد شد، ضربه‌هایی وارد شد، امّا نتوانست در این چند سال [سنگر تولید را به شکست بکشاند] که نمونه‌اش را شماها دارید عملاً نشان میدهید. خب خوشبختانه امروز خود آن دشمن اعتراف میکند که سیاست فشار حدّاکثری به شکست خفّت‌بار آمریکا منتهی شد؛ اینها تعبیرات وزارت خارجه‌ی آمریکا است که سخنگویشان همین چند روز قبل از این اعلام کرد؛ گفت سیاست فشار حدّاکثری علیه ایران به شکست خفّت‌بار آمریکا منتهی شد؛ این تعبیر او است. الحمدلله؛ این به خاطر تلاشی بود که در کشور بحمدالله انجام شد. این شکست را در واقع شما کارآفرینان و کارگران بر دشمن تحمیل کردید. یک نکته این است که من سال گذشته اعلام کردم «جهش تولید».(۴) جهش تولید اهمّیّت دارد چون اگر واقعاً تولید را بتوانید جهش بدهید، همه‌ی شاخصهای اقتصادی مهمّ کشور تغییر پیدا میکند، تحوّل پیدا میکند؛ تولید این جوری است؛ یعنی اشتغال پایدار به وجود می‌آید، بیکاری کاهش پیدا میکند، صادرات رونق پیدا میکند، درآمد ارزی برای کشور فراهم میشود، نرخ تورّم کاهش پیدا میکند؛ علاوه‌ی بر اینها استقلال اقتصادی در کشور به وجود می‌آید و این موجب عزّت ملّی است -کشورها با استقلال اقتصادی، با توانایی‌های اقتصاد داخلی‌شان افتخار میکنند و سربلند میشوند- عزّت و امنیّت ملّی را تأمین میکند، اعتماد به نفْس ملّی را بالا میبرد و اقتصاد کشور را در مقابل تکانه‌هایی که از بیرون تحمیل میشود یا در داخل به وجود می‌آید حراست میکند و حفظ میکند، که البتّه در سیاست اقتصاد مقاومتی که اعلان شد،(۵) همه‌ی اینها در نظر گرفته شده و گفته شده. یک نکته در این باب، مسئله‌ی کیفیّت است. ما که به تولید تکیه میکنیم، مسئله‌ی ما فقط انبوه‌سازی نیست؛ کیفیّت مسئله‌ی اساسی است. کیفیّت تولید باید حتماً به ‌عنوان یک اصل مورد توجّه باشد؛ این غیر قابل اغماض است. اگر شما ملاحظه میکنید که از تولیدات داخلی حمایت میشود -حالا چه حمایت عملی [مثل] این حمایتهای تعرفه‌ای و تسهیلات بانکی و امثال اینها، و چه حمایتهای تبلیغاتی، [مانند] تأکیدی که بنده کردم و بعضی مسئولین کردند روی مسئله‌ی حمایت از تولید داخلی که اثر هم دارد و داشته- این باید به ارتقای کیفیّت و همچنین ارتقای فنّاوری منتهی بشود. مسئله‌ی فنّاوری هم بسیار مهم است، لکن حالا فعلاً من تکیه‌ام روی مسئله‌ی کیفیّت است که باید به ارتقای کیفیّت محصولات منجر بشود. ما در برخی از محصولات داخلی متأسّفانه شاهد این هستیم که به کیفیّت توجّه نمیشود؛ این خیلی بد است. این همه‌ حمایت در این طول این سالها از صنعت خودرو در کشور شده، [امّا] کیفیّت خودرو خوب نیست، مردم ناراضی‌اند، درست هم میگویند، حق با مردم است؛ یعنی اعتراض مردم به‌جا است. ‌این صنعت نتوانسته رضایت مشتری را جلب کند؛ باید شما بتوانید رضایت مشتری را جلب کنید. لذا مسئله‌ی کیفیّت در درجه‌ی اوّل است. حالا اگر از این فضای حمایتی، هم برای ارتقای کیفیّت استفاده نشود و هم سوءاستفاده بشود برای بالا بردن قیمت، این هم یک مشکل دیگر است؛ قیمت را بالا ببرند، کیفیّت بالا نرود و ارتقا پیدا نکند امّا این حمایت دولتی و تبلیغاتی و بانکی و غیره و جلوگیری از مثلاً رقابتهای خارجی موجب بشود که قیمت بالا برود؛ این خیلی چیز بدی است. حالا من گلایه میکنم از دوستانی که مسئولان کالاهای خانگی و لوازم خانگی هستند؛ ما از اینها حمایت کردیم و اسم آوردیم؛ شنیدم بعضی از اقلام دو برابر ارتقای قیمت پیدا کرده؛ چرا؟ این‌ جور نبایستی با حمایتها برخورد بشود. خب اگر این‌ جور ما کیفیّت را بالا نبریم، چطور انتظار داریم که بازارهای خارجی را فتح کنیم؟ کیفیّت خیلی مؤثّر است؛ این یک نکته. یک نکته‌ی دیگر در باب تولید این است که کشور به تولید اشتغال‌آفرین توجّه ویژه‌ای بکند؛ بعضی از تولیدات کشور، تولیدات اساسی و مهمّی است و نیاز حیاتی کشور است؛ مثلاً فرض کنید صنعت نفت، صنعت فولاد و امثال اینها، لکن اینها از لحاظ اشتغال‌آفرینی آن چنان که برخی از صنایع دیگر اشتغال‌آفرینی دارند، اینها ندارند. البتّه توجّه به این صنایع اصلی لازم است، ضروری است، واجب است لکن غفلت از صنایع اشتغال‌آفرین یک مشکل بزرگی است، نبایستی این معنا پیش بیاید.‌ دستگاه‌های دولتی، دستگاه‌های بانکی [باید] کاری بکنند که تولید به معنای واقعی کلمه در جهت ایجاد اشتغال باشد؛ چون مسئله‌ی اشتغال یک مسئله‌ی حیاتی است برای کشور. و همین صنایع مهم هم در حول‌ و ‌حوش خودشان میتوانند یک زنجیره‌ای از صنایع اشتغال‌آفرین، صنایع پایین‌دستی که غالباً هم اشتغال‌آفرین است به‌ وجود بیاورند. مثلاً حالا در ذیل صنعت نفت، این صنایع پایین‌دستی انبوهی که وجود دارد که یک نمونه‌اش همین پتروپالایشگاه‌ها است که قانونش هم در مجلس در سال ۹۸ تصویب شد و به دولت وقت هم ابلاغ شد؛ منتها متأسّفانه دنبال‌گیری نشده، باید دنبال‌گیری بشود. اینها، هم سرمایه‌های متوسّط مردم را وارد میدان اشتغال میکند، هم اشتغال‌آفرین است؛ از این نمونه‌ها در صنایعی از قبیل صنایع فولاد و غیره هم وجود دارد. حمایتهای بانکی، تسهیلات باید به این سَمت حرکت بکند که به صنایع اشتغال‌آفرین بیشتر توجّه بشود. یک نکته‌ی دیگر این است که ما در این چند سال به صنایع دانش‌بنیان تکیه کردیم؛ بارها و بارها تکرار شده، گفته شده، حمایت شده؛ خب خوب هم بوده، یعنی چند هزار صنعت دانش‌بنیان و بنگاه دانش‌بنیان به وجود آمده، و تلاشهای خوبی در این زمینه انجام گرفته، واحدهای کوچک و متوسّط ایجاد شده؛ آنچه مورد غفلت قرار گرفته این است که ما صنایع بزرگ خودمان را دانش‌بنیان کنیم. صنعت نفت [باید] دانش‌بنیان بشود. ما در زمینه‌ی صنعت نفت دچار عقب‌ماندگی فنّاوری هستیم. برخی از کشورهای منطقه از لحاظ نوع استخراج نفت و فنّاوری‌ای که در این جور جاها به کار میرود از ما خیلی جلوترند؛ ما در این زمینه عقب‌ماندگی داریم. خب این عقب‌ماندگی را چه کسی باید جبران کند؟ از چه کسی کمک بگیریم؟ حتماً باید یک شرکت خارجی بیاید برای ما فنّاوری بیاورد؟ نه، من [به این] عقیده ندارم. خب می‌بینید شرکتهای خارجی چه جوری عمل میکنند؛ نمی‌آیند یا می‌آیند [ولی] امانت‌دارانه عمل نمیکنند، یا می‌آیند [امّا] به یک بهانه‌ای وسط کار رها میکنند، یا می‌آیند [ولی] سوءاستفاده میکنند. من البتّه با آمدن شرکت خارجی به طور کلّی مخالف نیستم لکن بایستی انتخاب کنیم. عقیده‌ی من این است که مجموعه‌های کارآمد داخلی میتوانند این کار را برای ما انجام بدهند؛ عقیده‌ی من این است. به نظر من اگر حالا مثلاً [مسئولین] صنعت نفت از جوانها درخواست کنند و نظرات آنها را بگیرند و کمکهایی را که لازم دارند، منعکس کنند به جوانهای دانش‌آموخته و دانشمند و خوش‌استعداد و علاقه‌مند ما، قطعاً [اینها] میتوانند مشکلات زیادی را برطرف کنند. نمونه‌های معدودی از آن را ما از نزدیک مشاهده کرده‌ایم؛ مثلاً یک جمع جوان آمدند پیش من گفتند ما فلان کارها را در زمینه‌ی نفت میتوانیم انجام بدهیم؛ ما اینها را متّصل کردیم به وزارت نفت -مال یکی دو سال قبل است؛ قبل از کرونا- و کارهای مهمّی را انجام دادند و مسئولین آن روز وزارت نفت تشکّر کردند، گفتند اینها کارهای بزرگی را برای ما توانستند انجام بدهند. نباید گمان کنیم که ارتقاء فنّاوری در صنایع گوناگون ما، از قبیل مثلاً فرض کنید همین صنعت نفت و غیره، فقط به وسیله‌ی کمپانی‌های خارجی باید انجام بگیرد؛ نه، از جوانهای دانشمند کار بخواهید، آنها را به حمایت خودتان دلگرم کنید، خواهید دید که از آنها کار برمی‌آید، برای شما بهترین فراورده‌ها را فراهم میکنند؛ به نظر من این جور است. هر جایی که به جوانهای ما اعتماد شد و از آنها کار خواسته شد، واقعاً درخشیدند؛ به معنای واقعی کلمه درخشیدند؛ در همه‌ی بخشها، از واکسن کرونا بگیرید تا موشک نقطه‌زن. در مورد واکسن کرونا بهترینش را فراهم کردند، در مورد موشک نقطه‌زن هم دقیق‌ترینش را تولید کردند، در مورد صنعت نانو جزو ردیفهای اوّل قرار گرفتند، در زمینه‌ی سلّول‌های بنیادی، آن روزی که در دنیا کشورهایی که این کار را داشتند نادر بودند، خودشان را توانستند در ردیفهای جلو قرار بدهند در این دانش مهم و فنّاوری بسیار مهمّ زیستی؛ در زیست‌فنّاوری به طور کلّی کارهای برجسته‌ای را انجام دادند. جوانهای ما میتوانند کار انجام بدهند. به نظر من میتوانند. این استعدادها را قدر بدانیم و از آنها کار بخواهیم؛ چرا نتوانند در زمینه‌ی استخراج نفت کارهای مهم را انجام بدهند؟ چرا؟ میتوانند، قطعاً میتوانند؛ [اگر] از آنها کار خواسته بشود، به آنها کمک بشود، حمایت بشوند، میتوانند کار انجام بدهند. یک نکته‌ی دیگر که البتّه این را هم قبلاً ما مکرّر گفته‌ایم امّا حالا که مسئولین محترم دولتی اینجا هستند باز هم تأکید میکنم که اعتبارات بانکی را به سمت تولید هدایت کنید؛ این را از بانک‌ها بخواهید؛ بانک‌ها را موظّف کنید؛ بانک مرکزی میتواند در این زمینه به طور جدّی فعّال بشود. فاصله‌ی بین رشد نقدینگی در کشور و رشد تولید ناخالص ملّی ما یک فاصله‌ی نجومی است؛ چرا؟ چرا باید اعتبارات جوری مصرف بشود که به این انبوه نقدینگی بینجامد و در رشد تولید کشور تأثیری نداشته باشد؟ این وضع باید تغییر پیدا کند؛ این دیگر کار مسئولین محترم دولتی است؛ این از جناب آقای مخبر که خب الحمدلله ایشان فرد توانایی هستند و دیگر مسئولین اقتصادی کشور انتظار هست که این کار را دنبال کنند؛ یعنی تعامل با بانک‌ها را متوقّف کنید به همین موضوع که اعتباراتی که داده میشود به سمت تولید برود؛ نظارت بانک مرکزی بر این کار قطعاً تأثیر خواهد داشت؛ این مسئله‌ی کلیدی مهمّی است. این هم یک مطلب. یک مطلب دیگر هم درباره‌ی مسائل مربوط به کشاورزی است. خب اینجا کشت گلخانه‌ای را گفتند، تصویرهایی هم که نشان دادند، تصویرهای جالب توجّهی بود؛ مطالبی که گفته شد مطالب خوبی بود. البتّه این کشتهای گلخانه‌ای و مانند اینها مهم هم هست، لکن با کشت گلخانه‌ای کشور را نمیشود اداره کرد. ما خاک داریم، زمین داریم، آب داریم؛ بایستی نوع مصرف بهینه را پیدا کرد. از نابود شدن خاک باید جلوگیری کرد؛ از هدر رفتن آب باید جلوگیری کرد؛ آب هدر میرود. من می‌شناسم افرادی را که در همین زمینه‌ی استفاده‌ی از آب و خاک طرحهایی دارند که حدّاقلّش این است که قابل آزمودن است؛ باید به اینها گوش کرد؛ باید از اینها همکاری خواست تا ما بتوانیم کشاورزی کشور را رونق بدهیم؛ دانش‌بنیان کنیم کشاورزی را. ما فارغ‌التّحصیل کشاورزی کم نداریم در کشور. من یک وقتی به یکی از شهرستان‌ها که مسافرت کرده بودم، آنجا به من گفتند که در این شهر هیچ دانش‌آموخته‌ی کشاورزی بیکار نیست؛ و زیاد هم بودند؛ گفتند ما تعداد زیادی دانش‌آموخته‌ی کشاورزی داریم که هیچ کدام بیکار نیستند؛ همه‌ی اینها در مزارع و در کشتزارهای گوناگون و کارهای کشاورزی به کار گرفته شده‌اند و کشاورز از نظراتشان استفاده میکند؛ یعنی فایده‌اش را میبیند، مشاهده میکند و فایده‌ برایش نقد است. کشاورزی را فنّاورانه کنیم و صرفه‌جویی در آب را به معنای جدّی کلمه دنبال کنیم. این هم این مسئله. آن مطلبی هم که اوّل گفتم راجع به نقشه‌ی راهبردی، نقشه‌ی کلان راهبردی صنعت، خیلی چیز مهمّی است؛ این را دنبال کنید. ما نیاز داریم به این که سندی تهیّه بشود؛ در این زمینه باید سند نقشه‌ی راهبردی صنعتی کشور را تهیّه کنید و این را تصویب کنید. یکی از دوستان اشاره کردند که با رفت و آمد دولتها و تغییر دولتها، [برنامه] نباید تغییر پیدا کند. اینها اگر چنانچه به صورت یک سندِ مصوّبِ قانونیِ مستمرّی در دسترس باشد، از آن در طول سالهای متمادی استفاده میشود. خب حرفهای دیگری هم هست، [امّا] دیگر جلسه یک قدری طول کشیده، زمان هم تمام شده. امیدوارم ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی شماها توفیق بدهد، کمک کند. من از همه‌ی دوستانی که در زمینه‌ی تولید و فعّالیّتهای تولیدی اقتصادی تلاش میکنند، صمیمانه تشکّر میکنم و از برادرانی که در دولت مسئول هستند، مسئول بخشهای مختلف هستند یا در مجلس، برادرانی که در مجلس در کمیسیون‌های ذی‌ربط فعّال هستند درخواست میکنم به این مسئله‌ی مهم، [یعنی] مسئله‌ی تولید در کشور توجّه ویژه بکنند، عنایت خاص بکنند، مزاحمتها و موانع را برطرف کنند. امسال ما گفتیم «پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها»؛(۶) حالا پشتیبانی یک مقوله است، به نظر من مانع‌زدایی از پشتیبانی هم بالاتر است؛ یعنی این موانعی را که وجود دارد در راه تولید، برطرف کنید؛ میتوانید برطرف کنید و خب بحمدالله مسئولین دولتی کار میکنند؛ من میبینم تلاشِ حقیقتاً مستوفایی انجام میدهند؛ این تلاش را ادامه بدهید، با واقعیّات جامعه آن تلاش را منطبق کنید، این موانع را برطرف کنید. ان‌شاءالله بعد از گذشت مدّت نه چندان طولانی آثارش در زندگی مردم محسوس خواهد بود. از خداوند متعال برای همه‌ی شما توفیق مسئلت میکنم و لطف و رحمت الهی را برای روح مطهّر امام بزرگوارمان و شهدای بزرگوارمان از خداوند متعال طلب میکنم و فیض الهی را برای کشور ایران، ملّت ایران و مسئولین کشور مسئلت میکنم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱)در ابتدای این دیدار چهارده نفر از فعّالان بخشهای مختلف تولید به بیان نظرات و دیدگاه‌های خود پرداختند. ۲)آقای محمّد مخبر ۳)مصباح‌المتهجّد و سلاح‌المتعبّد، ج ۲، ص ۷۳۸ ۴)بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۹۹/۱/۱) ۵)ابلاغ سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی (۱۳۹۲/۱۱/۲۹) ۶)بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۹۹/۱۲/۳۰)
2,175
1400/11/05
بیانات در دیدار اعضای همایش گام دوم از نگاه قرآن و حدیث
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49755
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. کاری که ]شما[ دوستان در مورد گام دوّم و نگاه به برنامه‌ریزی چهل‌ساله‌ی دوّم انقلاب کردید، کار باارزشی است، کار بسیار مهمّی است. از اساس هم هدف همین بود که ما بتوانیم یک چشم‌انداز ترسیم کنیم. یکی از مهم‌ترین کارها در انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ترسیم چشم‌انداز است، تا معلوم بشود که ما کجا میخواهیم برویم. یک وقت است که در مقام فکر و تئوری و این قبیل چیزها حرف میزنیم، خب انسان خیلی حرفها دارد و دستمان پر است الحمدلله، امّا ما الان در وسط میدانیم؛ بحث ما از بحث تئوری و بیان ذهنی و فکری گذشته؛ عبور کرده‌ایم. ما الان داریم وسط میدان حرکت میکنیم؛ باید مشخّص کنیم که چه کار داریم میکنیم، کجا داریم میرویم، هدفمان چیست؛ این یک مسئله‌ی مهمّی است. شماها دارید به این کمک میکنید؛ این بسیار خوب است. یعنی یکی از فواید مهمّ این گردهمایی و این کاری که شما انجام میدهید، همین است که چشم‌انداز را تثبیت میکنید، تصویر میکنید، روشن میکنید که ما کجا داریم میرویم و استنادمان چیست. یک نکته‌ی دیگری که در باب نگاه به چهل‌ساله‌ی دوّم مطرح است، این است که ما اگر در اوّل انقلاب -البتّه در واقع فرضِ نشدنی است- این فرصت را میداشتیم که بنشینیم یک نگاهِ گام اوّل برای چهل سال ترسیم بکنیم، قطعاً وضعمان از وضع فعلی بهتر بود، علی‌الظّاهر جلوتر بود. البتّه اراده‌ی الهی و کمک الهی و مانند اینها مسائلی است که همیشه وجود دارد، لکن به حسب موازین، از حالا جلوتر بودیم. اگر میتوانستیم فکر کنیم و مثلاً فرض کنید که تهاجم نظامیِ یک همسایه‌ی ناباب ]مثلاً[ صدّام را، پیش‌بینی کنیم -[چون] پیش‌بینی نمیکردیم؛ یعنی آن وقت، گاهی بعضی‌ها میگفتند که ممکن است حمله‌ای، تهاجمی [بشود، امّا] غالب دست‌اندرکارها که خود ماها آنجا آن زمان فعّال بودیم، استبعاد میکردیم، میگفتیم چنین چیزی نمیشود؛ اصلاً این به ذهنمان نمیرسید- یا مسئله‌ی تحریم که از همان روزهای اوّل شروع شد، یا مسئله‌ی تجزیه‌طلبی‌ که از همان روزهای اوّل شروع شد، اگر چنانچه [پیش‌بینی] اینها انجام میگرفت، میتوانست بر اساس آن برنامه‌ریزی بشود؛ و اگر برنامه‌ریزی میشد، آن وقت کارها بهتر پیش میرفت. بنابراین خود این نگاه به یک فرصت چهل‌ساله، نگاه به این آینده‌ی چهل‌ساله، در واقع میتواند یک پایه‌ای بشود برای برنامه‌ریزی، برای پیش‌آگهی، تا بدانیم که چه اتّفاقاتی ممکن است برای ما بیفتد؛ پیش‌بینی‌ها و آماده‌سازی‌ها؛ هم پیش‌آگهی است برای اینکه بدانیم چه اتّفاق می‌افتد، هم آماده‌سازی است برای اینکه بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم و کار را انجام بدهیم؛ که البتّه این کار را امروز حتماً باید انجام بدهیم و این حرکت شما کمک بزرگی میکند به مسئولین کشور که در این زمینه فعّال بشوند. البتّه این نگاه حتماً بایستی علمی باشد، حتماً بایستی مستند به معارف اسلامی باشد یعنی دینی باشد، و حتماً بایستی دلسوزانه باشد یعنی از طرف کسانی باشد که دلسوز باشند، و حتماً بایستی از طرف کسانی باشد که به هدف انقلاب و هدف نظام اسلامی ایمان کامل داشته باشند؛ وَالّا الان شما در مطبوعات و در نوشته‌ها و در این قبیل چیزها می‌بینید که گاهی اوقات کسانی که مثلاً از بعضی از منابع نامطمئن و غیر دلسوز الهام میگیرند و به آن منابع تکیه میکنند، آینده را جور دیگری تصویر میکنند؛ در حالی که شما اگر چنانچه یک جمع دانای عاقلِ علاقه‌مندِ مؤمنِ اهل‌فکرِ متّکی به مبانی دینی را بگمارید به اینکه آینده را تصویر کنند، آینده‌ی روشن و خوبی را تصویر خواهند کرد؛ مشکلاتش را فکر خواهند کرد، پیش‌بینی خواهند کرد، و پیش‌آگهی خواهند داد به مسئولین و کارگزاران کشور. خیلی ممنونیم از اینکه شما برادران عزیز به این فکر افتادید، و خدا را شکر میکنیم که الحمدلله این مایه‌های قوی در حوزه‌ی علمیّه‌ی قم وجود دارد و شماها حقیقتاً فعّالید، کار میکنید، تلاش میکنید. آرزوی ما در مورد قم همیشه این بود که بتواند کارهای عمقی و کارهای به‌روز و متناسب با نیازهای روز انجام بدهد، که امروز بحمدالله انسان تا حدود زیادی این را مشاهده میکند. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
2,176
1400/11/05
بیانات در دیدار اعضای همایش بین‌المللی حضرت حمزه سیّد‌الشّهدا (علیه ‌السّلام)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49537
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. حقیقتاً خیلی متشکّرم از شما آقایان محترم که به این فکر افتادید و این اقدام بزرگ را انجام دادید. البتّه این یک مقدّمه است؛ یعنی این اقدام شما و این بزرگداشت جناب حمزه (سلام الله علیه) یک زمینه‌سازی و منبع‌سازی است برای کارهای بعدی. کار اصلی را بایستی هنر انجام بدهد و حتماً بایستی هنرهای نمایشی، هنرهای زبانی و تجسّمی به کار برود برای این قضیّه تا مقصود از تکریم و بزرگداشت شخصیّتی مثل جناب حمزه حاصل بشود؛ وَالّا با صِرف بزرگداشت [به نتیجه نمیرسد]، خب حالا ممکن است چون در رسانه‌ها پخش میشود، یک برهه‌ای از زمان اسم این بزرگوار پخش بشود؛ لکن آن کاری که شما میخواهید انجام بدهید و میخواهید فرهنگ‌سازی بکنید و الگوسازی بکنید، جز با کار هنری به طور کامل انجام نمیگیرد و ناقص خواهد ماند. بنابراین، کارتان بسیار خوب است. هر چه میتوانید ــ همان طور که اشاره هم کردید و درست است ــ بر اتقان تکیه کنید و کیفیّت را بالا ببرید؛ این موجب میشود که آن کسی که میخواهد کار هنری بکند، منابع لازم و مستندات لازم را در اختیار داشته باشد. امّا چند جمله‌ای درباره‌ی جناب حمزه (علیه السّلام). واقعاً ایشان یکی از اصحاب غریب رسول‌الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آن هم با آن نقشی که ایشان داشته است. در هنگام ایمان آوردنش، آن کیفیّت ایمان آوردن این بزرگوار است که علناً فریاد میزند من مسلمان شدم و اعلامِ اسلام میکند، بعد از آنکه به گفته‌ی ابن‌اثیر یک کتک مفصّلی به ابوجهل میزند ــ در اُسدالغابة،(۲) ابن‌اثیر این جوری میگوید ــ بعد، مسئله‌ی هجرت، ورود در مدینه و تأثیراتی که شخصیّت ایشان داشته در بنای این عمارت باشکوه اسلامی که پیغمبر میخواهد در آن محیط کوچک انجام بدهد؛ بعد، بنا بر یک روایت، اوّلین سریّه‌ای که پیغمبر میفرستند سریّه‌ی جناب حمزه است که برای او پرچم میبندند و او را میفرستند به جنگ؛ بعد هم در جنگ بدر و آن حرکت عظیمی که ایشان و آن دو بزرگوارِ دیگر انجام دادند و بعد هم در جنگ اُحد. وقتی که جناب حمزه میجنگید، یک علامتی با خودش داشت؛ در لباسش و هیئتش یک علامتی داشت ــ ظاهراً در جنگ بدر است ــ یکی از آن اسرا میگوید صاحب آن علامت چه کسی بود؟ گفتند حمزةبن‌عبدالمطّلب بود؛ گفت هر چه به سر ما آمد به وسیله‌ی او آمد؛ او بود که در بدر پدر لشکر کفّار را درآورد! یعنی یک چنین شخصیّتی بود؛ با این وضعیّت، این بزرگوار ناشناخته است، اسمش مطرح نیست، شرح حالش مطرح نیست، خصوصیّاتش مطرح نیست، ایشان واقعاً غریب است. و واقعاً خدا رحمت کند مصطفیٰ عقّاد را و باید تشکّر کنیم از او که در فیلم «الرّسالة»(۳) این شخصیّت بزرگ را در قالب یک اثر فاخر ــ انصافاً فاخر است؛ بخصوص بخش مربوط به حمزه‌اش که خب بازیگرش هم بازیگر فوق‌العاده معروف و مهمّی است،(۴) حقیقتاً یک جلوه‌ای دارد ــ توانسته تا حدودی زندگی این بزرگوار را به تصویر بکشد؛ البتّه تا حدودی. و این کار بایستی انجام بگیرد. البتّه این کار در مورد دیگر صحابه‌ی پیغمبر هم باید انجام بگیرد: در مورد عمّار همین کار باید بشود؛ در مورد جناب سلمان باید بشود؛ در مورد جناب مقداد [باید بشود]. مقداد را چه کسی می‌شناسد؟ چه کسی میداند که او چه کرد؟ حتّی درباره‌ی بعضی از اصحاب درجه‌ی یک دارد که بعد از پیغمبر «حاصَ حَیصَة»،(۵) مگر مقداد؛ فقط او بود که هیچ تکان نخورد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها را بایستی زنده کرد، احیا کرد. یا جناب جعفربن‌ابی‌طالب همین جور؛ بخصوص که زندگی جناب جعفر، ظرفیّت هنری و ــ به تعبیر خودشان ــ ظرفیّت درامی‌اش خیلی زیاد است؛ آن سفر به حبشه و کیفیّت آن و رفتن و برگشتن و مانند اینها؛خیلی کار باکیفیّتی است و از لحاظ هنری میشود [روی آن] پرداخت خوبی انجام داد. بنابراین آنچه در درجه‌ی اوّل میشود گفت، این است که این بزرگوار انصافاً غریب است. علاوه‌ی بر این کارها، به نظر من آن فرمایش امیرالمؤمنین (علیه‌ السّلام) و آن روایت درباره‌ی جناب حمزه که نورالثّقلین از خصال نقل میکند ــ من البتّه در نورالثّقلین دیدم، به خصال مراجعه نکردم ــ روایت مهمّی است. حضرت امام باقر (علیه ‌السّلام) از امیرالمؤمنین (علیه ‌السّلام) نقل میکند این را ــ روایت مفصّل است و یک تکّه‌اش این است ــ لَقَد کُنتُ‌ عَاهَدتُ‌ اللهَ‌ تَعالی وَ رَسولَهُ اَنا وَ عَمّی حَمزَةُ وَ اَخی جَعفَرٌ وَ ابنُ عَمّی عُبَیدَة. همین عبیدةبن‌حارث که اصلاً کسی نمی‌شناسد این بزرگوار را؛ یکی از آن سه نفر بود که در جنگ بدر [به میدان] رفت، بعدها هم به شهادت رسید. هیچ کس اصلاً از ایشان خبری ندارد؛ حضرت امیر اسم او را می‌آورد [و میفرماید]: من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمویم عبیده، عَلى اَمرٍ وَفَینا بِهِ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه؛ بر یک موضوعی با هم توافق کردیم، با خدا و پیغمبرش معاهده کردیم؛ یعنی نشسته‌اند قرار گذاشته‌اند. امیرالمؤمنینِ جوان، با عموی مسنّش جناب حمزه ــ که دو سال یا بنا به روایتی چهارسال از پیغمبر بزرگ‌تر بوده و ضمناً برادر رضاعی پیغمبر هم هست ــ با آن برادر و با آن پسر عمو نشسته‌اند و قرارداد بسته‌اند بر یک امری که قاعدتاً «جهاد حتّی الشهادة» است؛ یعنی ما در این راه، در این حرکت، بی‌محابا میرویم تا لحظه‌ی شهادت.(۶) بعد حضرت میفرماید: فَتَقَدَّمَنی اَصحابی؛ این رفقا، [این] سه نفر از من جلو افتادند؛ وَ تَخَلَّفتُ بَعدَهُم لِما اَرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَنزَلَ اللهُ فینا: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ‌ نَحبَه» تا آخر آیه. بعد میفرماید: حَمَزةُ وَ جَعفَرٌ و عُبَیدَة؛ این سه نفر «قَضى‌ نَحبَه»(۷) هستند؛ وَ اَنا وَاللهِ المُنتَظِر.(۸) خب، اینها خیلی مهم است؛ اینکه از زبان امیرالمؤمنین، این جور شخصیّت‌ها تمجید بشوند و بزرگ بشوند و به رخ کشیده بشوند، نشان‌دهنده‌ی عظمت این موضوع و عظمت این شخصیّت‌ است. خود پیغمبر اکرم به نظر میرسد که از همان لحظه‌ی اوّل که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند؛ اینکه پیغمبر به او لقب «سیّدالشّهدا» دادند؛ و بعد [وقتی] وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار گریه میکردند، ناله میکردند، زاری میکردند ــ چون در جنگ اُحد ۷۰ نفر شهید شدند که ۴ نفر از مهاجرین بودند و ۶۶ نفر از انصار به شهادت رسیده بودند ــ  پیغمبر یک قدری گوش کرد، بعد فرمود که حمزه گریه‌کننده ندارد. این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد.(۹) پیغمبر وادارشان کرد دیگر؛ یعنی وادار کرد همه‌ی مدینه را [بر او گریه کنند]؛ پیغمبر غوغا درست کرد همه‌ی مدینه را برای جناب حمزه. معنای این چیست؟ این [یعنی] پیغمبر میخواهد حمزه را برجسته کند. او سیّدالشّهدا است، و کسی است که همه باید بر او گریه کنند. این الگوسازی است و برای آن روز هم فقط نیست؛ برای همیشه‌ی تاریخ است و برای همه‌ی مسلمین است؛ بنابراین کار شما [تنها] مربوط به داخل کشور و ایران نیست؛ کاری دارید میکنید که اگر ان‌شاءالله خوب از آب دربیاورید ــ که من امیدوار هم هستم که کارتان خوب از آب دربیاید ــ آن وقت خدمتی خواهد بود به همه‌ی کشورهای اسلامی؛ کشورهای عربی،‌ کشورهای با زبانهای دیگر که اینها همه باید استفاده کنند و استفاده خواهند کرد و شاید هنرمندان آنها پیش‌قدم بشوند و کارهای بزرگی را انجام بدهند. خب، حالا کاری که ما باید بکنیم، [این است که] عناصر تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت حمزه را باید مشخّص بکنیم؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ این است که چه شد و چه خصوصیّتی [بود] که این شخصیّت را در این حد، عظمت بخشید؛ به نظر من این یکی از کارها است. آن وقت اینها الگو بشود برای ماها که هم خودمان و هم دیگران از آن استفاده کنیم. و به نظر من دو مورد از این عناصر مهمّ تشکیل‌دهنده‌ی شخصیّت او، یکی «عزم راسخ» است و یکی «قدرت شناخت» که اینها را ما بایستی هر چه میتوانیم ترویج کنیم. عزم راسخ؛ گاهی اوقات انسان از یک چیزی مطّلع است، یک چیزی را قبول هم دارد، اعتقاد هم دارد، منتها به خاطر ضعف نفْس بر طبق آن عمل نمیکند؛ اراده‌ی قوی و عزم راسخ اینجا یک عنصر تعیین‌کننده است که این آدم با عزم راسخ [عمل کند]. آن روزی که جناب حمزه اسلام آورد ــ جناب حمزه سال هشتم بعثت اسلام آورد که این، مستند به منابع معروف است؛ یعنی اُسدالغابة(۱۰) و دیگران، سال هشتم گفته‌اند ــ جزء سخت‌ترین اوقات پیغمبر بود؛ چون اسلام علنی شده بود، از اطراف و اکناف به پیغمبر حمله میکردند، به اصحاب پیغمبر حمله میکردند. البتّه این هست که جناب حمزه قبل از آن که مسلمان هم بشود از پیغمبر به طور جدّی دفاع میکرد؛ از اوّل دفاع میکرد؛ و این [هم] هست که مثلاً آن وقتی که جناب ابوطالب مشکلاتی داشت و حضرت امیرالمؤمنین را پیغمبر قبول کرد، ایشان [هم] جناب جعفر را از بچّگی [به خانه‌ی خود آورد]؛(۱۱) یعنی از این قبیل چیزها در زندگی جناب حمزه هست که اینها مال قبل از اسلام است.  این سختی‌هایی که شنیده‌ایم، مال همین سالها است که در یک چنین شرایطی که مسلمانها در نهایت محنت زندگی میکنند، این آدم در مسجدالحرام، کنار کعبه فریاد میزند که من مسلمان شدم و همه بدانید من به دین او ایمان آوردم. اینها خب آن شجاعت و آن عزم راسخ و تشخیص درست را [نشان میدهد]؛ و این تشخیص درست خیلی مهم است. یاد بدهیم خودمان را و مردممان را به اینکه روی مسائل درست فکر کنیم و درست تشخیص بدهیم. وَ قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما کُنّا فی اَصحابِ السَّعیرِ* فَاعتَرَفوا بِذَنبِهِم؛(۱۲) اینکه نشنویم، فکر نکنیم، تأمّل نکنیم، گناه است؛ قرآن این جوری با صراحت این را بیان میکند. و خب حالا این بزرگوار بنا به فرمایش امیرالمؤمنین، به نقل امام باقر (علیه ‌الصّلاة و السّلام) مصداق «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله»(۱۳) است؛ آن وقت این «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله» ــ یعنی صادقانه با معاهده‌ی الهی رفتار کردن ــ چه‌ جوری است؟ شکل تمام و کاملش عبارت از این است که شخص از خودش مصداقی بسازد برای معارف الهی و برای دستورات الهی و برای راهی که خدا معیّن کرده و پیش پا گذاشته؛ یعنی خودش را مصداق آن قرار بدهد؛ این را ان‌شاءالله یاد بگیریم. و اگر خواصّ جامعه همّت کنند برای تولید یک چنین شخصیّت‌هایی‌، هر یک از اینها خواهد توانست جامعه را در مواقع حسّاس نجات بدهد؛ واقعاً این جوری است. ما اکتفا نکنیم به همین که حالا کسانی را تربیت کنیم، یا موعظه‌ کنیم، یا از این کارها، که حالا بالاخره باری‌به‌هرجهت، یک چیزی را قبول کنند؛ نه، سعی دستگاه‌ها بر این باشد ــ بحمدالله جامعةالمصطفیٰ در این زمینه‌ها میتواند مرکز فعّالی باشد؛ در قم، مراکزی که اخیراً مدیریّت کارآمدِ حوزه بحمدالله به وجود آورده میتواند یک چنین چیزهایی را تمهید کند؛ بعضی از دستگاه‌های تبلیغی هم در این زمینه خوب کار میکنند ــ شخصیّت‌هایی را درست کنیم که این شخصیّت‌ها خودشان مصداق باشند برای معارف الهی، معارف اسلامی و احکام اسلامی. اگر یک چنین شخصیّت‌هایی درست بشوند، آن وقت دیگر تشکیل تمدّن اسلامی یک چیز قطعی خواهد بود؛ یعنی دیگر مورد تردید نخواهد بود. خداوند ان‌شاءالله به شماها اجر بدهد، شماها را موفّق کند که بتوانید این کار را و کارهای بعدی را ان‌شاءالله با بهترین وجهی انجام بدهید. بنده هم به سهم خودم از همه‌ی شما آقایانی که دست‌اندرکار این قضیّه هستید تشکّر میکنم. والسّلام‌علیکم‌و‌رحمة‌الله   ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین علی عباسی (رئیس جامعة المصطفی العالمیّة) و حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی‌محمّدی (مسئول همایش بین‌المللی حضرت حمزه‌ی سیّد‌الشّهدا) مطالبی بیان کردند. ۲) اسدالغابة، ج ۱، صص ۵۲۸ تا ۵۲۹ ۳) این فیلم در ایران با نام محمّد رسول الله به نمایش درآمده است. ۴) آنتونی کوئین ۵) بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۳۹ ۶) گریه‌ی معظّمٌ‌له ۷) کسانی که صادقانه به عهدشان وفا کردند. ۸) تفسیر نورالثّقلین، ج ۴، ص ۲۵۸ ۹) اسدالغابة، ج ۱، صص ۵۳۰ ۱۰) اسدالغابة، ج ۱، ص ۵۲۸ ۱۱) مقاتل‌الطّالبیّین، ص ۴۱ ۱۲) سوره‌ی ملک، آیه‌ی ۱۰ و بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «و گویند: «اگر شنیده [و پذیرفته‌] بودیم یا تعقّل کرده بودیم در [میان‌] دوزخیان نبودیم.‌ پس به گناه خود اقرار مىکنند ...» ۱۳) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳
2,177
1400/11/03
بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49448
به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها)(۱)   بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. خیلی خوش‌ آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز؛ بعد از دو سال جمعی از شما را در این حسینیّه مجدّداً زیارت میکنیم. یکی از بهترین جلسات ما و شیرین‌ترین خاطرات اجتماعی و جلساتی ما جلسه‌ی روز ولادت حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است که هر سال با شما عزیزان داشته‌ایم؛ گمان میکنم الان ۳۵ سال است که این جلسه هست. تبریک عرض میکنم ولادت سیّدة‌‌النّساء (سلام ‌الله ‌علیها)، صدّیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) را و همچنین ولادت امام بزرگوارمان را. درباره‌ی حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) چند جمله‌ای عرض میکنم به عنوان عرض ارادت، بعد هم چند جمله‌ای درباره‌ی مسئله‌ی مهمّ مدّاحی و هیئت. البتّه روز ولادت، روز زن هم هست، روز مادر هم هست؛ بانوان محترم از ما گلایه میکنند که این روز را باید به بانوان اختصاص میدادیم؛ حق هم با آنها است، منتها این جلسه، جلسه‌ی ریشه‌دار و سابقه‌داری است و نمیشود این جلسه را دست کم گرفت؛ باید یک روزی را برای دیدار خانمها هم ان‌شاءالله معیّن کنیم. درباره‌ی عظمت شأن زهرای اطهر، صدّیقه‌ی طاهره (سلام ‌الله ‌علیها) زبان ماها خیلی قاصر و ناقص است؛ قرآن و حدیث صحیح درباره‌ی این بزرگوار سخن دارد، مدیحه دارد که برای ذهن ما و فکر کوته ما فهم این مدیحه‌ها هم احتیاج به تأمّل و دقّت دارد. این روایت را که امام بزرگوار هم یک وقتی نقل کردند که جبرئیل بعد از وفات و رحلت پیغمبر بر حضرت زهرا می‌آمد و نازل میشد، روایت صحیحی است؛ به سند این روایت ما نگاه کردیم؛ سند معتبر و در نهایت اعتبار است و جای هیچ تردیدی نیست که جبرئیل می‌آمد. عبارت این است: وَ کانَ یَأتیها جَبرَئیلُ علیه السّلام فَیُحسِنُ عَزاءَها عَلَی اَبیها؛ به زبان امروز ما، مرتّب می‌آمد به حضرت زهرا برای رحلت پیغمبر تسلیت میگفت؛ وَ یُطَیِّبُ نَفسَها؛ آرامش میداد به آن بزرگوار؛ وَ یُخبِرُها عَن اَبیها وَ مَکانِه؛ خبر میداد که پیغمبر در چه وضعی است، در چه حالی است؛ در عالم برزخ، در محضر حیّ ودود، مقامات عالی پیغمبر را نشان میداد و برای فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) تصویر میکرد؛ وَ یُخبِرُهَا بِما یَکونُ بَعدَها فِی ذُرِّیَّتِها؛ ماجراهای فرزندان حضرت را هم که در آینده پیش می‌آید -ماجرای امام حسن، ماجرای کربلا، ماجرای ائمّه (علیهم ‌السّلام) و ماجرای حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را- برای حضرت نقل میکرد؛ وَ کَانَ عَلیٌّ علیه ‌السّلام یَکتُبُ ذَلِک؛(۲) امیرالمؤمنین هم می‌نشست، اینها را مینوشت؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. بنا به نقل قرآن، جبرئیل یک بار در طول تاریخ بر غیر پیغمبری نازل شده: اَرسَلنا اِلَیها روحَنا ‌فَتَمَثَّلَ‌ لَها بَشَراً سَوِیّا؛(۳) اگر مراد از روح -که البتّه این هم محلّ اختلاف است- در ماجرای حضرت مریم، جناب جبرئیل (علیه ‌السّلام) باشد، خدای متعال [فقط] یک بار بر [کسی] غیر پیغمبر جبرئیل را فرستاده؛ بقیّه‌ی ملائکه نازل شده‌اند و مکرّر اتّفاق افتاده که ملائکه آمده‌اند؛ [امّا] جبرئیل فقط یک بار؛ امّا برای حضرت زهرا: وَ کانَ یَأتیها جَبرَئیل؛ بحث یک بار و دو بار نیست، [بلکه] جبرئیل مرتّب می‌آمد و شرفیاب میشد خدمت حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها). [مدح حضرت] در قرآن، در سوره‌ی «هل أتیٰ» هست، در آیه‌ی تطهیر هست، در آیه‌ی مباهله هست. اینهایی که حالا تقریباً صریح است درباره‌ی حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) این آیات است، وَالّا آیات دیگری هم هست که اشاره دارد به آن بزرگوار. اینکه در سوره‌ی «هل أتیٰ» خدای متعال میپردازد به کار فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله‌ علیها) و خانواده‌اش، خیلی چیز مهمّی است؛ این یک پرچمی است که قرآن بر‌می‌افرازد، برافراشته میکند بر سر درِ خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله ‌علیها): اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللَهِ لا نُرِیدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکورا؛(۴) کار برای خدا، اخلاص،‌ خدمت بی‌منّت؛ به چه کسی؟ به یتیم و فقیر و اسیر؛ این اسیر، یعنی اسیر مسلمان بوده؟ بعید است آن وقت اسیر مسلمان [بوده باشد]. خدمت بی‌منّت؛ این درس است، پرچم فاطمه‌ی زهرا این است؛ یعنی قرآن این را بزرگ میکند. یا در آیه‌ی مباهله: وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم؛(۵) در حالی که اطراف پیغمبر زنان زیادی بودند -همسران پیغمبر بودند، نزدیکان دیگر پیغمبر بودند، شاید آن وقت بعضی از دختران دیگر پیغمبر [هم] بودند- امّا «نِساءنا» فقط فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله‌ علیها) است؛ برای چه؟ برای مواجهه‌ی جبهه‌ی حق با جبهه‌ی باطل؛ این [طور] است. فاطمه‌ی زهرا مظهر این حقایق والا و فوق‌العاده است. فضائل حضرت زهرا اینها است. پیغمبر اکرم در مورد حضرت زهرا تعبیر «سَیِّدَةُ نِسَاءِ العالَمین»(۶) دارد، و «سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة»؛(۷) که این مهم‌تر است: سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة. همه‌ی زنهای بهشتی: جناب ساره، جناب آسیه، جناب حوّا، جناب مریم، همه‌ی این زنهای بزرگ تاریخ «نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» هستند دیگر؛ زنهای بهشتند؛ این بزرگوار «سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» است. این [جور] است. اصلاً زبان انسان چطور بچرخد تا بتواند اینها را بیان کند و حقّش را ادا کند! اصلاً ذهن ماها هم خیلی احتیاج به تأمّل و تدقیق دارد تا این حقایق را درک کند. خب اینجا ضمناً برجسته‌ترین خصوصیّات معلوم شد؛ در آن آیه‌ی شریفه بحث طهارت و آیه‌ی تطهیر است که یک مسئله‌ی فراتر از این حرفها است؛ در آیه‌ی «هل ‌أتیٰ» مسئله‌ی خدمت بی‌منّت است؛ در آیه‌ی مباهله مسئله‌ی مقابله‌ی جبهه‌ی حق و جبهه‌ی کفر و باطل است؛ اینها است؛ اینها نشانه‌های مهمّ فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله ‌علیها) است. و من میخواهم این را عرض بکنم که به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمه‌ی زهرا نسبت به قبل از انقلاب -که ما یادمان هست- نمیشود گفت ده برابر، شاید ده‌ها برابر، صد برابر تکرار میشود و برده میشود؛ یعنی جامعه، جامعه‌ی فاطمی است؛ اثر آن را هم در جامعه داریم مشاهده میکنیم؛ همین خدمت بی‌منّت را، همین حرکت بسیجی را، همین کار بدون مزد و منّت را شما در دوران دفاع مقدّس یک جور مشاهده میکنید، در دوران حرکت علمی یک جور مشاهده میکنید: کسی نام شهید فخری‌زاده‌ها،(۸) شهدای هسته‌ای، دانشمند بزرگ مرحوم کاظمی‌آشتیانی(۹) را نشنفته بود؛ خیلی‌ها هنوز هم نمی‌شناسند کاظمی کیست؛ این بزرگانی که در وادی علم وارد شدند کسانی‌ هستند که بدون مزد و منّت، میدانهای بزرگ علمی را در این کشور برای این مردم و برای اسلام و جمهوری اسلامی فتح کردند. بعد شما ملاحظه کنید در پیشامدهای طبیعی مثل سیل، مثل زلزله مردم چطور مشتاقانه می‌شتابند؛ کجا چنین چیزهایی وجود دارد؟ این همان روش فاطمی است؛ این همان حرکت در جهت انگشت اشاره‌ی سیّدة نساء العالمین است. لا نُریدُ مِنکُم جَزآءً وَ لا شُکورا؛ این اشاره‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است. و در این دو سال اخیر در مسئله‌ی کرونا چه کارها شد، چه خدماتی انجام گرفت و بدون اینکه نام کسی مطرح باشد، کارهای بزرگی انجام گرفت. این حرکتهای جهادی، این اردوهای جهادی که در دوره‌ی سال در جریان است و جوانها بدون اینکه نامی از خودشان باقی بگذارند میروند، بی ‌مزد و منّت حرکت میکنند، باید این روش ادامه پیدا کند؛ باید فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله‌ علیها) اسوه باشد، الگو باشد در همه‌ی جهات، از جمله در حرکت بزرگ اجتماعی و انقلابی و مبارزاتی ما. خب درباره‌ی هیئت و بحث مدّاح؛ در این زمینه بحث زیاد هست، بنده هم در سالهای مختلف صحبتهای زیادی در این زمینه عرض کرده‌ام خدمت مدّاحان عزیزمان. حالا خوشبختانه الان که می‌آمدم، دیدم اینجا [بین] این کتابهایی که شما منتشر کرده‌اید، چند جزوه درباره‌ی هیئت هست؛ این خیلی خوب است، من ندیده بودم این را که درباره‌ی هیئت بحث بشود، صحبت بشود؛ خیلی حرف هست در مورد هیئات حسینی. من حالا یک جمله‌ی کوتاهی امروز در این زمینه عرض میکنم. هیئت یک واحد اجتماعی است، یک مجموعه‌ی اجتماعی است که بر محور مودّت اهل‌بیت شکل میگیرد؛ محور این اجتماع کوچک یا بزرگ، مودّت اهل‌بیت (علیهم السّلام) و هدایت به سمت اهداف اهل‌بیت است؛ حقیقتِ هیئت این است، ماهیّت هیئت یعنی این. ریشه‌ی این پدیده هم مال زمان خود ائمّه است؛ صحبت امروز و دیروز نیست؛ هیئت را اصحاب ائمّه تشکیل دادند و آنها شروع کردند؛ بعد از حادثه‌ی کربلا دُور هم جمع میشدند. امام صادق (علیه ‌السّلام) از راوی سؤال میکنند: تَجلِسونَ وَ تُحَدِّثون؟(۱۰) می‌نشینید دُور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم؛ یعنی همین مجموعه‌ی هیئات. بعد حضرت میفرمایند: اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها؛ من دوست میدارم این مجالس را. قربان آن دل! [میفرماید] مجالس شما را دوست میدارم. اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها و اَحیوا اَمرَنا؛(۱۱) مسئله‌ی ما را زنده نگه دارید. «اَمرَنا» در کلمات ائمّه زیاد تکرار میشود؛ یعنی مسئله‌ی ما -به آن موضوع اساسی و محوری‌ای که ما بر اساس آن حرکت میکنیم، میگویند امر- حالا ما اگر بخواهیم با تعبیرات امروزی مثلاً عرض بکنیم، اگر چه یک مقداری از آن معنای حقیقی فروکاسته میشود، مثلاً بگوییم راه ما، مکتب ما؛ «اَحیوا اَمرَنا» یعنی راه ما را زنده نگه دارید، مکتب ما را زنده نگه دارید. در یک روایت دیگر که این هم در کافی هست، میفرماید که «تَزَاوَروا وَ تَلَاقَوا وَ تَذاکَروا اَمرَنا وَ اَحیُوه‌»؛(۱۲) این هم همین ‌جور است؛ احیای امر است. خب بنابراین تاریخچه و ریشه‌ی این هیئت مال آن زمان است و در تاریخ تشیّع، در طول تاریخ ادامه پیدا کرده، لابد شکلهای مختلفی گرفته -که حالا اگر کسانی اهل تحقیق تحقیق کنند، میتوانند جزئیّات بیشتری را پیدا کنند- تا رسیده به زمان ما و در یک برهه‌هایی کارایی بزرگی هم از خود نشان داده؛ مثل دوران انقلاب. شما جوانها یادتان نیست؛ هیئتها در دوران انقلاب خیلی اثر داشتند؛ [مثل] این نوحه‌خوانی‌های عجیب و غریب که در نوارها در سرتاسر کشور پخش میشد؛ فرض کنید در جهرم یا در یزد نوحه‌خوان، نوحه خوانده بود، این نوحه غوغا به پا میکرد. نوحه‌ی امام حسین [بود] امّا همه درباره‌ی انقلاب، درباره‌ی امام؛ اینها مردم را، انقلاب را حرکت میداد، به انقلاب جان میداد؛ این هیئتها بودند که این کار را انجام میدادند. این در دوران انقلاب بود. بعدها در دوره‌ی جنگ هم خب خیلی از شماها یادتان هست؛ هیئتها در دوران دفاع مقدّس چه میکردند! این جنازه‌ی شهدا که می‌آمد یا جوانها که میخواستند به سمت جبهه حرکت کنند، میدان‌دار اصلی و واقعی، هیئتهای حسینی بودند؛ امروز هم بحمدالله هیئات به صورت تکثیرشده‌‌ای در کشور ما وجود دارند. این، اصل هیئت. یک نکته‌ی مهمّی در باب هیئت هست و آن این است که امام -همان ‌طور که عرض کردم- در این دو روایت میفرمایند: اَحیوا اَمرَنا؛ مسئله‌ی ما را، مکتب ما را زنده نگه دارید یا زنده کنید. خب، امروز برای شما که در محیط شیعی، در محیط جمهوری اسلامی، در کشور مسلمان و شیعه نشسته‌اید، شاید اصلاً خیلی مفهوم نیست آن وقتی که امام صادق میگویند «اَحیوا اَمرَنا»، یعنی چه. در آن دوره‌ای که امام صادق فرمودند: اَحیوا اَمرَنا، احیای امرِ اهل‌بیت جزو سخت‌ترین و خطرناک‌ترین کارها بود؛ یک جهاد عظیم بود. حالا آن زمانهایی که ما در این زمینه زیاد بحث میکردیم، کار میکردیم -که آن حرفهای چهل پنجاه سال قبل ظاهراً چاپ شده و در اختیار افراد هست- [توضیح داده‌ایم.] زندگی مبارزاتی ائمّه و مبارزه‌ی اصحاب ائمّه جزو خطرناک‌ترین‌ها بود؛ چطور است که همه‌ی ائمّه به شهادت میرسند؟ چرا امام جواد در ۲۵ سالگی، امام عسکری در ۲۸ سالگی به شهادت میرسند؟ چرا اینها را میکُشند؟ چرا موسی‌بن‌جعفر (علیه السّلام) را چند سال به زندان می‌اندازند و در زندان به شهادت میرسانند؟ زندگی، زندگی مبارزه بود. در یک چنین شرایطی امام میفرماید: اَحیوا اَمرَنا؛ شما که می‌نشینید در آن جلسات هیئتی، احیای امر ما را بکنید؛ یعنی امام بزرگ‌ترین مبارزات را، خطرناک‌ترین مبارزات را، از اینها مطالبه میکند. پس هیئت جای چیست؟ جای جهاد. هیئت، کانون جهاد است؛ هیئت، کانون جهاد است؛ جهاد فی‌سبیل‌الله، جهاد در راه احیای مکتب اهل‌بیت، مکتب امام حسین (علیه السّلام)، مکتب شهادت. خب ائمّه (علیهم السّلام) چه جور جهادی میکردند؟ ائمّه جهاد نظامی که نمیکردند؛ جز معدودی -فقط حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن‌ مجتبیٰ و حضرت امام حسین با شمشیر جنگیدند- بقیّه‌ی ائمّه که با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان چه بود؟ «جهاد تبیین»؛ همین که بنده مکرّر(۱۳) تکرار میکنم تبیین یا جهاد تبیین، تبیین کنید، روشنگری کنید. هیئت، محلّ جهاد تبیین است. به نظر من از این «اَحیوا اَمرَنا» این نکته‌ی بسیار مهم استفاده میشود. یک نکته‌ی دیگر در باب هیئت این است که هیئت یک ساختاری است که هم دارای مغز و معنا است، هم دارای تحرّک و پویایی است؛ فقط فکر و معنویّت و درس و تعلیم نیست، تحرّک و پویایی هم در هیئت وجود دارد. مغز و معنا همان مکتب است؛‌ تبیین مکتب. در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود. طبیعت هیئت این است: هیئت محلّ تبیین است، محلّ بیان است، محلّ بیان مهم‌ترین مفاهیم معارف اسلامی و معارف علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است. امروز جوانهای ما سؤالهای گوناگونی دارند؛ درباره‌ی سبْک زندگی سؤال دارند، درباره‌ی مسائل اصولی سؤال دارند، سؤال [هم] به‌جا است. راه مواجهه‌ی با سؤال، اندیشیدن و پاسخ دادن است؛ این کار باید در هیئات انجام بگیرد؛ مرکز مهمّ این کار همین هیئات است؛ پاسخ به سؤالات فراوان متعدّدی که روزبه‌روز به وجود می‌آید. سؤال ایرادی ندارد، منتها کسی که سؤال دارد بداند که این جهل او و بی‌اطّلاعی او است که سؤال را به وجود می‌آورد و ممکن است این را تبدیل کرد به دانش، به علم، به دانایی. کسی که سؤال دارد، این سؤال موجب این نشود که خیال کند همه چیز وارونه است؛ نه، سؤال باید مطرح بشود، اشکالی هم ندارد، باید پاسخ داده بشود و پاسخش باید در هیئتها باشد، در مراکز علم و معرفت باشد؛ این، مغز و معنای هیئت است. پویایی و تحرّک [هم یعنی] استفاده‌ی از هنر و استفاده‌ی از مخاطبه‌ی با مخاطب به صورت نقد. فرق هنر شما و خیلی از هنرهای دیگر این است که شما با مخاطبتان به صورت نقد مواجه میشوید؛ شما با او حرف میزنید، او احساساتش را به شما منتقل میکند؛ یعنی متقابل، به صورت دائم با همدیگر ارتباط دارید؛ این، پویایی هیئت است. یک پویایی دیگر حرکت کردن در خیابان و کوچه و بازار است با این دسته‌هایی که راه می‌افتد. به قول یکی از برادران اهل ذوق، این حرکت دسته‌های حسینی، در واقع نماد حرکت امام حسین است از مکّه به کربلا که دارد حرکت میکند؛ حرکت برای جهاد، حرکت در راه خدا. نکته‌ی بعدی در باب هیئت این است که گفتیم جهاد تبیین؛ خب پس بنابراین قوام هیئت به جهاد است؛ جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی تلاش در مقابله‌ی با دشمن؛ هر تلاشی جهاد نیست. خیلی‌ها تلاش میکنند، تلاشهای علمی زیادی میکنند، تلاشهای اقتصادی میکنند که خوب و به‌جا است، امّا جهاد نیست. جهاد یعنی تلاشی که هدف‌گیری در مقابل دشمن در آن وجود داشته باشد؛ این جهاد است. در اصطلاح اسلامی و منطق اسلامی، جهاد این [کاری] است که در مقابل دشمن انجام میگیرد. شما [اگر] کار اقتصادی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ کار علمی و تحقیقی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ حرف بزنید، تبیین کنید برای خنثی ‌کردن وسوسه‌ی دشمن، میشود جهاد؛ اینها همه جهاد است. پس مهم این است که ما عرصه‌ی جهاد را تشخیص بدهیم که در هر زمانی در چه عرصه‌ای باید جهاد کرد؛ این خیلی مهم است. اشتباه نکنیم! گاهی اوقات بعضی‌ها -بنده مکرّر مثال زده‌ام- مثل کسی که در یک سنگری قرار گرفته، بعد خوابش میبرد، بعد از مدّتی از خواب بیدار میشود، نمیداند دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، تفنگ را میگیرد طرف دوست؛ گاهی اوقات این جوری است؛ عرصه‌های جهاد را بعضی‌ها نمی‌شناسند؛ نمیدانند کجا باید حرکت کرد و اصلاً دشمن کدام طرف است، به کدام طرف بایستی نگاه کرد و کجا را آماج حمله باید قرار داد؛ مهم این است. یک روز میدان، میدان نظامی است مثل دوران دفاع مقدّس، دوران دفاع از حرم؛ اینجا میدان، میدان نظامی است؛ آن روز خیلی‌ها وظیفه را تشخیص دادند و حرکت کردند و رفتند و وظیفه‌شان را انجام دادند -البتّه واجب کفائی بود؛ واجب عینی نبود- که البتّه در همین جا هم هیئتها سنگ تمام گذاشتند که قبلاً عرض کردیم، و بسیاری از این رزمندگان ما و شهدای ما بچّه‌های هیئتها بودند که رفتند و به شهادت رسیدند؛ یک روز عرصه‌ی علم است و جهاد، جهاد علمی است، باید علم را بالا برد؛ یک روز عرصه‌ی فعّالیّتهای اجتماعی است؛ یک روز عرصه‌ی خدمات اجتماعی است و خدمت به مردم. آن روزی که دشمن سعی میکند جامعه را در فشار اقتصادی قرار بدهد برای اینکه مردم را در مقابل اسلام، در مقابل نظام اسلامی قرار بدهد، آن روز اگر شما خدمت اقتصادی و اجتماعی به مردم بکنید، جهاد کرده‌اید در مقابل دشمن؛ لکن از همه‌ی اینها مهم‌تر عرصه‌ی تبیین و روشنگری است. اگر روشنگری بود، همه‌ی این عرصه‌های گوناگون در وقت خود و جای خود وضعشان روشن خواهد شد و مردان خودشان را پیدا خواهند کرد. این را من از روی اطّلاع عرض میکنم که امروز انبوهی از رسانه‌ها -نمیشود شمرد، بخصوص با این وضع فضای مجازی- با هزاران متخصّص: متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند؛ برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند؛ این [جور] است. حالا دیگران برای کشورهای دیگر چه کار میکنند، آنها بحثهای دیگری است؛ این مطلبی که من عرض میکنم، هدفی است متوجّه به کشور ما، مردم ما، جمهوری اسلامی ما، باورهای ما، اعتقادات ما. هزاران دستگاه دارند در این زمینه کار میکنند با پولهای گزاف و پشتیبانی‌های گوناگون. خب، این یک حرکت شیطانی است و جبهه‌ی شیطان است. مقابل این جبهه‌ی شیطان چیست؟ جبهه‌ی جهاد فی سبیل‌الله؛ جبهه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله. خب شما در هیئتید دیگر؛ از هیئت خودتان سؤال کنید که در این جهاد کجا قرار دارد؟ عرض ما این است. این نکته‌ی دوّمی که عرض کردیم این است: ما از خودمان سؤال کنیم که ما در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بی‌امانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟ این را باید مشخّص کنیم برای خودمان و خاطر خودمان را جمع کنیم. کجا ایستاده‌ایم؟ البتّه در تبیین، گسترش آرمانها مورد نظر است؛ آرمانها، اصول، مبانی اصلی، بیّنات انقلاب؛ اینها بیشتر از همه مورد نظر است، منتها مسائل خُرد سیاسی و اجتماعی هم داخل در این جبهه است و بایستی دنبال کرد. خب، یک نکته‌ی دیگر در هیئتها، عنصر منبر، عنصر مدّاحی، عنصر مستمع و مخاطب است؛ اینها از عناصر اصلی‌اند. دو ستون مهم و پایدار هیئت عبارت است از آن منبری و واعظ و این مدّاح. حالا در مورد منبر و منبری، ما عرایضی داریم که جایش اینجا نیست، در وقت خود با مخاطبین خودش عرض خواهیم کرد. در مورد مدّاحی دو سه نکته من عرض میکنم که مربوط به شما عزیزان ما است: یکی اینکه همین‌ طور که عرض کردیم مدّاحی یک هنر منحصربه‌فرد است؛ یعنی ما شبیه این را نداریم در جاهای دیگر. جاهای دیگر، ابتهال و از این چیزها هست امّا با مدّاحی فرق دارد؛ مدّاحی یک هویّت دیگر و یک حقیقت دیگری است و گفتیم نوع رابطه‌ی مخاطب این هنر و هنرمند، یک نوع خاصّی از رابطه است؛ دل را صفا میدهد؛ دل مخاطب را صفا میدهد و روشن میکند دل او را؛ این اشکی که می‌بینید جاری میشود، این اشک از دل برمیخیزد. اشک از دل: خاکِ دل آن روز که می‌بیختند شبنمی از عشق در او ریختند دل چو به آن قطره غم‌اندود شد بود کبابی که نمک‌سود شد دیده‌ی عاشق که دهد خونِ ناب هست همان خون که چکد از کباب(۱۴) این اشکها از دل برمیخیزد، مال دل است، دل را صفا میدهد. بعد مستمع را به عمق تاریخ میبرد، مستمع را در حال حاضر نگه نمیدارد؛ مدّاح میبرد این دل را به عمق تاریخ، حقایق تاریخی را برایش مشخّص میکند. بعد به او معرفت دینی و اخلاقی و سیاسی میبخشد؛ یعنی مدّاح همه‌ی این کارها را انجام میدهد. [پس مدّاحی] هم معرفت دینی است، هم معرفت اخلاقی است، هم معرفت سیاسی است. مکرّر عرض کرده‌ایم این شعرهایی که اوّل منبر میخوانید، اگر شعرهای اخلاقی باشد، خیلی باارزش است؛ هم شعرهای معرفتی و هم شعرهای اخلاقی [باشد؛] مثل بعضی از غزلیّات صائب -و نه همه‌اش- اینها باارزش است. امروز هم بحمدالله شعرای آئینی ما در کارند. من این را هم عرض بکنم که شما و شعرای آئینی به هم کمک میکنید؛ یعنی شما که مدّاح هستید موجب اعتلای شعر آئینی میشوید؛ یعنی شما وقتی شعر را تکرار میکنید و میخوانید، شاعر را به هیجان می‌آورید، حقیقتاً شاعر را وادار میکنید شعر را بالا میبرد. بنابراین، شما به شاعر کمک میکنید، شاعر هم به شما کمک میکند؛ وقتی شما شعر خوب را در منبر میخوانید، در حقیقت جایگاه خودتان را ارزشمند میکنید. خب این حرکت مهم -بردن به عمق تاریخ و جلا دادن و صفا دادن به دلها- احتیاج به هنر و هنرنمایی دارد. این هنرنمایی در مدّاحی‌های ما صدا است، آهنگ است، هندسه‌ی خوانندگی است؛ این سه چیز را حتماً لازم دارد؛ یعنی هم باید اهل صوت باشد، هم بایستی خوانندگی و ‌آهنگ -که به عربی میشود لحن- داشته باشد، هم هندسه‌ی خوانندگی که البتّه این هندسه‌ی خوانندگی را بعضی‌ها دارند، بعضی‌ها ندارند؛ مهم است که از اوّل در ذهن خودتان مشخّص کنید که چه کار میخواهید بکنید با این جلسه. صورت مدّاحی را اینها تشکیل میدهد؛ یعنی صدای خوب، آهنگ خوب، مهندسیِ خوبِ این خواندن، صورت است؛ این صورتها نباید بر محتوا غلبه کند. این صورتها همه وسیله است برای محتوا؛ نبادا جوری حرکت بشود، جوری اقدام بشود که محتوا گم بشود! آن هدایت،‌ آن محبّت، آن چیزی که حرکت جامعه را در واقع جهت میدهد از درون هیئت و از کانون هیئت، نبایستی تضعیف بشود و گم بشود. این هم یک نکته در مورد مدّاحی. یک نکته‌ی دیگر [اینکه] در مدّاحی هم مثل همه‌ی کارهای دیگر ابتکار و نوآوری لازم است؛ می‌بینید جوانها نوآوری هم میکنند. در کار مدّاحی نوآوری خوب است، نوآوری ایرادی ندارد، منتها توجّه بکنید که این نوآوری به هنجارشکنی منتهی نشود. مدّاحی یک هویّت خاصّی است؛ این هویّت عوض نشود. این نوآوری شما نبایستی حرکت شما و اجرای برنامه‌ی شما را بلغزاند به سمت یک چیزهایی که مدّاحی نیست؛ گاهی این جوری دیده میشود. حالا آن مقداری که معلومات محدود بنده اقتضا میکند، یک مواردی گاهی گوشه‌کنار هست که صورت و همان ابتکار، آن چنان نیست که هویّت مدّاحی را حفظ کرده باشد؛ باید توجّه کنید این هویّت حفظ بشود؛ مدّاحی موسیقی پاپ نیست. یک نکته‌ی دیگر این است که مدّاحان در قضایای مهم خوش درخشیدند؛ در دفاع مقدّس خوش درخشیدید، در دفاع از حرم خوش درخشیدید، در فتنه‌ی ۸۸ خوش درخشیدید، در قضایای گوناگون همین طور؛ مدّاحها امتحان خوبی دادند در همه‌ی اینها و واقعاً به معنای واقعی کلمه، مجاهدپروری کردند این جلسات، شهیدپروری کردند این جلسات. در جنگ رسانه‌ای میان ما و دشمن، در این پیکار و کارزار فرهنگی و رسانه‌ای که وجود دارد بین جمهوری اسلامی و بین دشمنان، صدای رسای مدّاحان انقلابی کارساز بود؛ کارهای بزرگی را توانست انجام بدهد؛ این گذشته‌ی چهل‌و‌چند‌ساله‌ی مدّاحان ما در انقلاب این جوری است. من عرضم این است -نکته‌ی چهارم این است- که نگذارید این صدای رسا خاموش بشود؛ نگذارید. شما امتحانهای خیلی خوبی در گذشته دادید، امروز هم ما با جبهه‌ی وسیع دشمن مواجه هستیم؛ آن روز صدای رسای شما خیلی کار کرد، امروز هم باید کار کند. نکته‌ی بعدی این است که مدّاحان عزیز ما دلشان میخواهد که جوانان را به این جلسه‌ی هیئت جذب کنند؛ فکر خوبی است؛ یعنی واقعاً جذب جوانها به این جلسات میتواند اصلاً برای بعضی از جوانان نجات‌بخش باشد و آنها را نجات بدهد؛ میتواند برای بعضی‌ها تعالی‌بخش باشد. بنابراین یکی از اهداف جلسات مدّاحان ما و در ذهن مدّاحان ما، جذب جوانان است؛ این بسیار کار خوبی است، منتها من این را میخواهم عرض بکنم که مواظب باشید جذب جوانها به هر قیمتی نباشد؛ این جور نباشد که برای اینکه این جوان خوشش بیاید، ما فلان آهنگ نامناسب را مثلاً فرض کنید در شعر مدح یا شعر مصیبت به کار ببریم. جذب لازم است، واجب است، مفید است، امّا با حفظ ساختار صحیح. مراقب باشید که به مناسبت اینکه انسان میخواهد جوانها را جذب کند، ترکیب مدّاحی و آن حقیقت و هویّت مدّاحی از بین نرود. نکته‌ی آخر هم مسئله‌ی حرفهای متقن است. هم در روضه‌خوانی، هم در مدیحه‌گویی، هم در مطالبی که بیان میشود، مطالب متقن و مستند را مطرح کنید. مطالعه کنید، کار کنید، کتاب بخوانید که البتّه میدانم بسیاری از مدّاحان عزیز ما این کار را میکنند؛ مطالعه میکنند، کتاب میخوانند، دیوانهای شعر برجسته را میخوانند؛ هم به ادبیّات مسلّط میشوند، هم معرفت دینی‌شان بالا میرود و خب از آنها در جلساتشان تراوش میکند. مواظب باشید که این حالت، عمومی بشود، همه‌گیر بشود؛ چون حرف سست، خطرناک است. گاهی اوقات میشود که یک حرف سست، یک بیان نارسا و غلط، دستاویز دشمن قرار میگیرد، اصل تشیّع را زیر سؤال میبرند. یک وقت هست که ما یک حرف غلطی میزنیم، به ما حمله میکنند؛ خب اهمّیّتی ندارد، [امّا] یک وقت هست که یک چیزی میگوییم که موجب بشود به اسلام حمله کنند، به تشیّع حمله کنند، به معارف اسلامی ما حمله کنند یا به علمای بزرگ ما؛ این دیگر جایز نیست. خیلی مراقبت کنید. بنابراین حرف محکم، مستند و متقن جزو چیزهایی است که باید در برنامه‌ی کاری مدّاحان عزیز ما قرار بگیرد. خب، امروز جلسه‌ی خوبی بود، بهره بردیم، استفاده کردیم. از دوستانی که اینجا برنامه اجرا کردند تشکّر میکنم؛ از دوستانی هم که از شهرستان‌ها آمده بودند -از زاهدان، از اردبیل- و از کشورهای عربی -این برادر بحرینی‌مان- بخصوص تشکّر میکنم، و از آقای واعظی(۱۵) که از مشهد ‌آمدند؛ و کسانی که از این شهرهایی که اسم بردم یا از جاهای دیگری که اسم نبردم آمدند، خواهش میکنم سلام بنده را هم به مردم عزیزمان در این شهرها برسانید و امیدوارم که ان‌شاءالله همیشه در زیر سایه‌ی الطاف ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) زنده باشید، باقی باشید، موفّق باشید. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، نعمت یاد امام حسین را روزبه‌روز در کشور ما فراوان‌تر و مستدام‌تر بفرما. پروردگارا! زبانهایی که با مدیحه‌ی حسین‌بن‌علی و خاندان پیغمبر حرکت میکنند، مورد لطف و برکت خودت قرار بده. پروردگارا! هیئتهای ما را، هیئتهای امام صادق‌پسند قرار بده؛ ما را سربازان جهادِ عظیمِ این روزگار که «جهاد تبیین» است، قرار بده. پروردگارا! ارواح طیّبه‌ی امام عزیز ما و شهدای بزرگوار ما را با ارواح طیّبه‌ی اهل‌بیت (علیهم السّلام) محشور بفرما؛ قلب مقدّس فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی کبریٰ (سلام الله علیها) را از ما راضی و خشنود کن؛ دل مبارک امام زمان، ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی و خشنود کن؛ سلام ما و تحیّات ما را به آن بزرگوار برسان و رضایت آن بزرگوار از ما را، شامل حال ما قرار بده. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
2,178
1400/10/19
بیانات در ارتباط تصویری با مردم قم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49361
در سالروز قیام نوزدهم دی(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. السّلام علیک یا سیّدتی یا فاطمة المعصومة یا بنت موسی بن جعفر و رحمة الله و برکاته. دیدار جمع پُرشور مردم عزیز قم برای این حقیر همیشه فرصت مغتنمی بود؛ دو سال است که محروم بودیم، امروز تجدید دیداری با جمع حاضر میکنیم و به همه‌ی مردم عزیز قم سلام و درود و اظهار ارادت خودمان را ابلاغ میکنیم. صحبت امروز درباره‌ی حادثه‌ی مهم و تاریخی نوزدهم دی ‌ماه ۱۳۵۶ است. بعضی از حوادث تاریخی که دارای مضمونهای عمیق هستند و پیامهای بلندی را به مردم نسلهای بعد میرسانند، باید زنده بمانند؛ درباره‌ی اینها بایستی بحث بشود، صحبت بشود؛ نباید بگذاریم غبار فراموشی بر روی این حوادث بزرگ بنشیند. حادثه‌ی نوزدهم دی از این قبیل است. البتّه حادثه‌ی نوزدهم دی را وقتی بحث میکنیم، در واقع این حادثه و دنباله‌های این حادثه -[چون] این حادثه منشأ یک حرکت سلسله‌واری شد که همان حرکت هم به پیروزی انقلاب انجامید؛ بنابراین، نگاه صرفاً به یک حادثه‌ی محدود در یکی دو روز نیست؛ نگاه به این حادثه به عنوان سرمنشأ یک تحوّل عظیم است- نشانه‌ی عمق اعتقاد دینی مردم است؛ ما روی این نکته تکیه میکنیم، تأکید میکنیم؛ [این] جزو واضحات و بیّنات انقلاب است، منتها تبلیغات کسانی که کینه‌ی انقلاب همچنان در دل آنها هست، بتدریج موجب میشود که حتّی بیّنات انقلاب هم مورد تردید قرار بگیرد. من تأکید میکنم که حادثه‌ی نوزدهم دی ‌ماه در قم و همچنین دنباله‌های آن حادثه نشان‌دهنده‌ی عمق اعتقاد دینی مردم است. ربط این حادثه به یک مرجع دینی، به مرجع تقلید، این حادثه را به وجود آورد؛ یعنی اگر محور این حادثه شخص امام راحل (رضوان الله علیه) به عنوان یک مرجع و به عنوان یک رهبر روحانی و عالِمِ مبارز نمیبود، این حادثه پیش نمی‌آمد، و چیزی از قبیل این حادثه پیش نمی‌آمد؛ هیچ شخص دیگری، هیچ جریان دیگری، نمیتوانست کاری کند و وضعی داشته باشد که یک شهر را، بعد یک شهر دیگر را، بعد همین طور شهرهای متعدّد دیگر را و در نهایت یک ملّت را این جور به حرکت وادار کند. شما میدانید در رژیم طاغوت صدها نفر از بزرگان و شخصیّت‌های جریانهای مختلف سیاسی که بعضی‌شان یا اکثرشان اهل مبارزه هم بودند، از چپ، راست، مارکسیست و دیگران، مورد تهدید قرار گرفتند، زندان افتادند، شکنجه شدند، اعدام شدند، و مورد اهانت قرار گرفتند، آب از آب تکان نخورد؛ یعنی نتوانست هیچ تأثیری در محیط اجتماعی مردم بگذارد امّا برای امام بزرگوار چهار خط در روزنامه نوشتند، این حادثه‌ی عظیم در قم پیش آمد؛ این به معنای آن است که این حادثه با مرجع تقلید، با عالِم روحانی، با دین و با مسائل دینی ارتباط دارد. و من به شما عرض بکنم که اغلب قضایای مهمّی که در این ۱۵۰ سال اخیر در کشور ما واقع شده، از این قبیل است؛ تقریباً در همه‌ی حوادث تاریخی، حوادث اجتماعی، حوادثی که مردم وارد میدان شدند و توانستند یک کاری را به ثمر برسانند و انجام بدهند -یعنی تا آنجایی که بنده در ذهنم هست- پای یک مرجع دینی، یک عالِم دینی و عالِم شجاع، مبارز و سیاست‌شناس در میان است. مثلاً فرض بفرمایید که در قضیّه‌ی تنباکو، میرزای شیرازی است؛ در مشروطه مراجع نجفند، علمای بزرگ تهران و تبریز و اصفهان و جاهای دیگرند؛ در مسئله‌ی حادثه‌ی مهمّ مسجد گوهرشاد، مرحوم حاج آقا حسین قمی (رضوان الله علیه) و علمای مشهدند؛ در سی‌ام تیر، مرحوم آیت‌الله کاشانی است؛ در پانزدهم خرداد سال ۴۲، امام بزرگوار و برخی از بزرگان و علمای دیگر هستند؛ یک روحانی شجاع، مبارز و سیاست‌شناس در همه‌ی این حوادث حضور دارد، و این حضور او است که سرمنشأ تحرّک مردمی است. بله، ممکن است مثلاً یک شخصی، یک آدم بانفوذی بتواند یک تعدادی از مردم را یک جایی وادار به یک عکس‌العملی، به یک تحرّکی بکند لکن حرکت عظیم مردم، تکان دادن و به موج درآوردن این اقیانوس عظیم، فقط کار عالِم دینی است، فقط کار مرجع روحانی است؛ و از اینجا میشود راز دشمنیِ قدرتهای مستکبر عالم را با علمای دین، علمای سیاسی، با دین سیاسی، با فقه سیاسی، با عالِم سیاسی فهمید که چرا دشمنند؛ چون حضور اینها، حضور ضدّ استکباری و ضدّ استعماری است و این قضایای بزرگ را به وجود آورده؛ اینها میدانند، لذا با عالِم سیاسی مخالفند، با مرجع سیاسی مخالفند، با فقه سیاسی مخالفند، با دین سیاسی و اسلام سیاسی صریحاً میگویند مخالفند؛ و این حقیقتی است که باید [به آن] توجّه داشت. ضمناً دشمنی و کینه‌ورزی عمیق آمریکا با نظام جمهوری اسلامی ایران هم از همین‌ جا فهمیده میشود. نظام جمهوری اسلامی، مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته‌ی از دین به مسائل جاری جهان و کشور است؛ از این جهت رأس استکبار که آمریکا است، با جمهوری اسلامی مخالف است. اینکه حالا بعضی‌ها بگویند چرا شما با آمریکا مخالفت میکنید، چرا میگویید «مرگ بر آمریکا»، به نظر ما ظاهربینانه است، سطحی‌نگری است؛ عمق قضیّه همین است که طبیعت استکبار، با پدیده‌ای مثل جمهوری اسلامی که همه چیزش از دین است، مربوط به تفسیر علمای دین و یک حرکت دینی است، طبیعتاً مخالف است. این یک مطلب و یک نکته در مورد مسئله‌ی نوزدهم دی. یک نکته‌ی دیگر این است که نقش غیرت دینی مردم را در این قضیّه نبایستی نادیده گرفت. علّت اینکه من روی این تکیه میکنم این است که انسان میبیند تبلیغ میشود و در واقع تلاش فرهنگی وسیعی انجام میگیرد برای اینکه چیزهایی که ناشی از غیرت دینی است، به بی‌منطقی و خشونتهای  بی‌منطق متّهم کنند. من میخواهم عرض بکنم که نه، قضیّه این جور نیست؛ غیرت دینی، در آنجایی که  خودش را نشان میدهد و تأثیرگذار است، همراه با عقلانیّت است؛ و غیرت دینی اساساً ناشی از بصیرت است، که بصیرت یک شعبه‌ای از عقلانیّت است و نشان‌دهنده‌ی عمق دین‌داری است و در اغلب موارد این غیرت دینی وقتی شما نگاه میکنید، می‌بینید که با عقلانیّت همراه است. شخصیّت‌هایی که بیشترین غیرت دینی را دارند، اینها غالباً دارای عقلانیّت بالا هستند؛ نمونه‌اش شخص امام بزرگوار؛ اوج غیرت دینی بود، واقعاً هیچ‌ کس را ما ندیدیم و نشناختیم که از لحاظ غیرت نسبت به دین و فرهنگ دینی و زندگی دینی و سبْک زندگی دینی و احکام دینی مثل امام بزرگوار باشد؛ در عین حال در اوج عقلانیّت بود؛ خردمند، عاقل و دانشمند. و من خوب است در این مناسبت یاد کنم از فقیه و فیلسوف معاصرمان، مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی که ایشان هم همین ‌جور بودند؛ ایشان هم انصافاً شاگرد شایسته‌ی امام بود و هم در غیرت دینی در اوج بود، هم در عقلانیّت، یک فیلسوف به معنای واقعی کلمه بود. قیام نوزدهم دی یک ترکیب درخشانی است از غیرت و عقلانیّت. حالا من یک مختصر توضیحی عرض میکنم تا روشن بشود که چقدر در زمینه‌ی عقلانیّت، این قیام توفیق به دست آورده است. هدف طاغوت این بود -یعنی مسئله‌ی نوشتن آن مقاله در [روزنامه‌ی] اطّلاعات(۲) یک چیز دفعی و آنی نبود که آناً تصمیم‌گیری کرده باشند؛ این یک هدف بزرگی را تعقیب میکرد- که قدسیّت امام را بشکنند؛ آن عظمتی را که امام در چشم مردم داشت و به فرمان او حرکت میکردند، بشکنند و از بین ببرند. ‌میدیدند نفوذ روزافزون امام را در افکار مردم، در اذهان مردم؛ این را مشاهده میکردند؛ میخواستند جایگاه امام را تنزّل بدهند در بین مردم؛ لذا شروع کردند به این کار. اگر چنانچه مشت محکم مردم قم در روز نوزدهم دی به سینه‌ی طاغوت نمیخورد، این کار ادامه پیدا میکرد؛ فقط همان یک مقاله نبود؛ مقالات متعدّد، کتاب، داستان مینوشتند، فیلم و غیره درست میکردند برای اینکه امام را و جایگاه امام را در چشم مردم تنزّل بدهند، و در واقع مرکزیّت نهضت را از بین ببرند؛ چون امام محور این حرکت عظیم مردم که روز‌به‌روز گسترش پیدا میکرد [بود] و دستگاه‌های امنیّتی طاغوت میدیدند و میفهمیدند این حقیقت را، [لذا] میخواستند این محور حرکت را و مرکز نیروبخش این حرکت را با این کار از بین ببرند. پشت طاغوت هم به آمریکا گرم بود؛ یعنی خاطرش جمع بود که هر حرکتی که در این زمینه انجام بدهد و دنباله‌هایش امام را به یک امر مثلاً افراطی و خشونت‌زایی متّهم کنند و بنا بگذارند بر اینکه هر کسی را که طرف‌دار این بزرگوار است، مورد فشار قرار بدهند، آمریکا پشت سر او است و عکس‌العمل جهانی، واکنش ‌بین‌المللی و امثال اینها پیدا نمیکند. میدانید در همان روزها در ژانویه‌ی آن سال، [یعنی] دهم دی سال ۵۶، کارتر در تهران بود و جشن ژانویه‌شان را در تهران با شاه گرفتند؛ آنجا یک نطقی‌ کرد که و گفت که ایران -ایران پهلوی- جزیره‌ی ثبات است. از غلط‌هایی و اشتباهاتی که کرد و واضح شد چقدر محاسبات اینها اشتباه است -هنوز هم محاسبات آمریکایی‌ها اشتباه است- یکی‌اش همین حرف بود که گفت ایران جزیره‌ی ثبات است. پس بنابراین طاغوت -محمّدرضا- احساس میکرد که موقعیّت کاملاً مناسب است برای اینکه نهضت را با کوبیدن امام بزرگوار [خاموش کند]؛ که حالا جسمش از دسترس آنها دور بود، [چون] امام در نجف بودند، ولیکن میتوانستند ذکر امام، یاد امام، حرمت امام را مورد خدشه و مناقشه و توهین قرار بدهند؛ دیدند فرصت، فرصت خوبی است و این کار را شروع کردند. پس کار، کار یک محاسبه بود، یعنی آنها روی مسئله محاسبه کرده بودند و نشسته بودند و نقشه کشیده بودند. مردم قم این محاسبه را به هم زدند؛ یعنی در واقع این کار مردم قم محاسبه‌ی دشمن را به هم زد؛ فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛(۳) آنها توطئه چیدند امّا این توطئه علیه خودشان تمام شد؛ یعنی میخواستند امام را بشکنند، [امّا] موجب شد که امام مستحکم‌تر، پُرفروغ‌تر در صحنه ظاهر شد؛ میخواستند رابطه‌ی مردم را با امام ضعیف کنند، این رابطه مستحکم‌تر شد؛ میخواستند نهضت را تضعیف کنند، این نهضت قوی‌تر شد؛ در واقع حرکت مردم متضمّن یک چنین محاسبه‌ای بود. نمیگوییم تک‌تک آحاد مردمی که آمدند به خیابان این محاسبه را کرده بودند، امّا پشت این حرکت جمعی، که در واقع خدای متعال این حرکت را به مردم الهام کرده بود، یک محاسبه‌ی مهمّی بود که این محاسبه، محاسبه‌ی دشمن را به هم زد، نابود کرد نقشه‌ی دشمن را؛ یعنی همان کسی که در این روز -دهم دی سال ۵۶- ایران را جزیره‌ی ثبات نامیده بود، یعنی خود این کارتر، سال بعد در دی سال ۵۷ مجبور شد که هایزر(۴) را بفرستد تهران برای اینکه نهضت را به هر وسیله‌ای که هست و هر جور که ممکن است خاموش کند -با کودتا، با کشتار، با قتل‌عام مردم، این کار را بکند- که البتّه در این کار هم بحمدالله ناموفّق ماند و نتوانستند جلوی حدوث انقلاب را بگیرند. این محاسبه‌ی غلط آمریکا در دستگاه‌ محاسباتی‌شان همین طور ادامه دارد؛ الان هم همین جور است؛ الان هم درباره‌ی مسائل گوناگون، یک محاسبه‌ای میکنند، [ولی شکست میخورند؛] نمونه‌اش همین مسئله‌ی تازه باقی ماندن شهادت شهید عزیزمان، شهید سلیمانی است؛ چه فکر میکردند، چه شد! آنها فکر میکردند که با از بین بردن شهید سلیمانی، نهضت و حرکت عظیمی که او نماینده‌اش بود، نمودارش بود و نمادش بود خاموش خواهد شد؛ می‌بینید که بیشتر شده. امسال در سالگرد دوّم شهادت شهید سلیمانی، این حرکت عظیم کار چه کسی بود؟ دست چه کسی بود؟ چه کسی میتواند ادّعا کند که این کار را من کردم و ما کردیم؟ جز کار قدرت الهی و دست قدرت الهی نبود. در ایران، در خارج از ایران، این حرکت عظیم، این اظهار ارادت و اخلاص عمومی نسبت به شهید سلیمانی را دشمن نمیتوانست محاسبه بکند و نمیتواند محاسبه کند این چیزها را؛ دستگاه محاسباتی دشمن حقّاً و انصافاً غافل و خراب است؛ نمیتوانند حقایق مربوط به جمهوری اسلامی را آن چنان که هست دریابند. وقتی محاسبه‌ی وضعیّت موجود غلط بود، تصمیم‌ها هم غلط خواهد بود؛ تصمیم غلط هم موجب میشود که ناکام بمانند، که تا حالا مانده‌اند، بعد از این هم ان‌شاءالله ناکام خواهند ماند. خب، عزیزان من! آن روزها گذشت؛ نوزدهم دی هم فراموش نخواهد شد؛ بحمدالله تا امروز زنده است، بعد از این هم فراموش نخواهد شد. بعد از حادثه‌ی نوزدهم دی قم نهضت اوج گرفت؛ خدا حرکت قمی‌ها را برکت داد، این نهضت اوج گرفت، به انقلاب منتهی شد، به روزهای بزرگ انقلاب منتهی شد، امام عظیم‌الشّأن پیروزمندانه به کشور برگشت، انقلاب به پیروزی رسید و جمهوری اسلامی-که نظام مردم‌سالار دینی است- برپا شد و به وجود آمد. ۴۳ سال از آن روز دارد میگذرد و این ۴۳ سال با جهاد، با اُفت و خیز، با انواع و اقسام تحرّکات همراه بوده. این حوادث، حوادث گذشته‌ی ما است که باید از آنها عبرت بگیریم و درس بگیریم، لکن یک ملّت زنده فقط به گذشته نگاه نمیکند؛ یک ملّت زنده، در هر مقطعی از تاریخ خود، به اقتضائات زمان خود و وظیفه‌ای که در این لحظه بر عهده‌ی او است و به قدم بعدی -که بعد بایستی چه کار کند- و به چشم‌انداز هم نظر دارد. ما بایستی وظیفه‌ی لحظه‌ی کنونی را بشناسیم، بایستی گامهای خودمان را برای آینده مشخّص کنیم، بایستی چشم‌انداز را روشن کنیم، به آن چشم‌انداز چشم بدوزیم و با همه‌ی قدرت و همه‌ی توان باید به سوی آن حرکت بکنیم؛ این جوری این نهضت به معنای واقعی کلمه کامیاب خواهد شد، به پیروزی نهایی خواهد رسید که عبارت است از حیات طیّبه‌ی ملّت ایران در درجه‌ی اوّل -حالا دیگران هم درس گرفتند، آن بحث دیگری است؛ الگو شد، موضوع دیگری است- به سعادت و زندگی اسلامی که حیات طیّبه است و در آن، هم دنیا هست، هم دین هست، هم رفاه هست، هم جسم هست، هم روح هست و تأمین همه‌ی اینها وجود دارد، ان‌شاءالله دست پیدا کنیم. الان وسط راهیم. البتّه تا امروز مبالغی از راه طی شده است، ملّت ایران کار کرده، تلاش کرده‌ و یک مقداری ما جلو آمده‌ایم، لکن بایستی امروز وظیفه‌مان را بدانیم و وظیفه‌ی فردا و چشم‌اندازمان را هم بدانیم. حالا گاهی اوقات انسان میبیند مثلاً فرض کنید یک نظرسنجی‌هایی را درباره‌ی نظرات مردم ابراز میکنند، [امّا] اینها حقیقت ملّت ایران را نشان نمیدهد؛ حقیقت ملّت ایران را جریان تشییع شهید سلیمانی نشان میدهد؛ اینها است که نشان میدهد ملّت ایران چه حال و هوایی دارند، چه روز و روزگاری را میگذرانند، احساساتشان چیست، باطنشان چیست؛ یعنی یک عرصه‌ای به عظمت و پهنای کشور ایران و ملّت ایران لازم است که بتواند حقیقت این ملّت را و باطن این ملّت را نشان بدهد. این نظرسنجی‌هایی که حالا بعضی باغرض یا بی‌غرض در گوشه و کنار انجام میدهند، نمیتواند ملاک باشد. خوشبختانه امروز فکر جوانهای حزب‌اللهی مؤمن در کشور گسترده است. ما خوشبختانه امروز همراه هستیم با فکر انقلابی و مؤمن، فکر زاینده، فکر پیش‌رونده از سوی جمع کثیری از جوانها. بنابراین، بر این اساس من چند تذکّر را عرض میکنم. البتّه تذکّرها زیاد است، [امّا] اقتضای این جلسه این نیست که انسان وسیع صحبت کند؛ [لذا] یک تعدادی از تذکّرات را عرض میکنم. تذکّر اوّل این است: عزیزان من، کسانی که این سخن را از این بنده‌ی حقیر می‌شنوید! غیرت دینی را حفظ کنید؛ غیرت دینی را حفظ کنید. عامل نجات کشور در بزنگاه‌های مختلف، غیرت دینی ملّت ایران بوده. غیرت دینی است که تهدیدها را به فرصت تبدیل میکند. یک نمونه‌اش جنگ تحمیلی و دفاع هشت‌ساله که یک تهدید بزرگ بود، [امّا] غیرت دینی مردم، غیرت دینی جوانها، غیرت دینی پدران و مادران و همسران موجب شد که جوانهای ما بروند به جبهه و در این جنگِ در واقع بین‌المللی، ‌که آمریکای آن روز، شوروی آن روز، ناتوی آن روز، ارتجاع منطقه در آن روز، همه با هم همدست شده بودند که ایران را شکست بدهند و امام را به زانو در بیاورند و نهضت را نابود بکنند، همه‌ی اینها را شکست داد و توانست پیروز بشود. منشأ این، غیرت دینی بود. حالا این، دفاع مقدّس؛ در سالهای بعد هم حوادث گوناگونی وجود داشته. در همین برهه‌ی کنونی خودمان، شهادت همین شهید عزیزمان، شهید سلیمانی. واقعاً شهادت شهید سلیمانی یک حادثه‌ی تاریخی و عجیب شد؛ هیچ‌ کس فکر نمیکرد، دوستان هم فکر نمیکردند که این حادثه این‌ جور عظمت پیدا بکند و خدای متعال به این حادثه برکت بدهد تا بتواند هویّت دینی و انقلابی مردم را جلوی چشم همه قرار بدهد و همه ببینند. ملّت ایران ، زیر تابوت شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه هویّت خودش را نشان داد، وحدت خودش را نشان داد. خب در تهران تشییع، در کرمان تشییع، در تبریز تشییع، در مشهد تشییع، در شهرهای مختلف [ایران] تشییع، در عراق آن تشییع عظیم؛ اگر چنانچه بنا بر این بود که مثلاً این پیکر شهید و مقدّس را به سوریه و لبنان ببرند، آنجا هم همین حادثه به وجود می‌آمد؛ اگر پاکستان هم میبردند، آنجا هم این حادثه همین‌ جور به وجود می‌آمد. یعنی این حرکت عظیم ملّت مسلمان را نشان داد؛ این حادثه، حادثه‌ی عظیمی بود. یعنی شهادت یک شخصیّت بزرگی مثل شهید سلیمانی از نظر دشمن و از نظر همه، یک تهدید محسوب میشد امّا غیرت ملّت مسلمان، ملّت ایران، این تهدید را تبدیل کرد به فرصت و یک فرصتی شد. ما از این قبیل [حوادث] در تاریخ گذشته‌مان داریم؛ حادثه‌ی نهم دی هم از همین قبیل است. حادثه‌ی نهم دی سال ۸۸ هم همین‌ جور است؛ آنجا هم یک تهدید بزرگی راه افتاد، چند ماه هم طول کشید امّا غیرت مردم روز نهم دی به میدان آمد و آن حادثه را از بین برد، بلکه آثار سوء را هم از بین برد، آن تهدید را تبدیل کرد به فرصت. این یک نکته که عامل اصلی این پیروزی‌ها، این موفّقیّت‌ها، این تبدیل شدن تهدیدها به فرصت، غیرت دینی مردم بوده؛ این را بایستی حفظ کرد. گویندگان، نویسندگان، افراد مؤثّرِ در فضاهای ذهنی و فکری مردم به این نکته توجّه کنند. البتّه معلوم است که مخالفین و دشمنان هم کار خودشان را در این زمینه انجام میدهند؛ به همین عرایض بنده هم در این زمینه ایراد خواهند کرد، حرف خواهند زد، امّا حقیقت همین است؛ حقیقت این است که بایستی این غیرت دینی در مردم محفوظ بماند، و به توفیق الهی محفوظ خواهد ماند. تذکّر دوّمی که عرض میکنم این است: توجّه کنید که یکی از کارهایی که امروز بشدّت در برنامه‌ریزی‌های دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، عبارت است از حسّاسیّت‌زدایی نسبت به اصول و بیّنات و مبانی انقلاب. مردم حسّاسند دیگر؛ مردم نسبت به مسائل اساسی انقلاب حسّاسند؛ کسی به این مبانی تعرض بکند، مردم موضع میگیرند. میخواهند این حسّاسیّت را بتدریج کم کنند؛ این هم باز از راه همین تبلیغات وسیعی است که این روزها در فضای مجازی، در رسانه‌های جمعی بیگانه به انواع مختلف انجام میگیرد. گاهی حرف بعضی افراد گوناگون را، آدمهایی را که خیلی ارزشی هم ندارند ــ نه حرفشان، نه فکرشان ــ برجسته میکنند و بزرگ میکنند افراد کم‌مایه و پُرمدّعایی هستند که همین مبانی انقلاب را، اصول انقلاب را زیر سؤال میبرند. اصول انقلاب در درجه‌ی اوّل، مثل حاکمیّت دین. اصلاً جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی برای حاکمیّت دین خدا تشکیل شد؛ اصلاً برای این است که جامعه با شکل و هندسه‌ی دینی زندگی کند و تنظیم بشود. حکومت با هندسه‌ی دینی تنظیم بشود و حرکت کند و پیش برود و اقدام کند؛ این جزو بیّنات انقلاب بود. مردم جان دادند، خون خودشان را تقدیم کردند، نثار کردند برای اینکه این اتّفاق بیفتد؛ این جزو اصول انقلاب است؛ این را تضعیف میکنند. یا مثلاً عدم تسلیم در برابر دشمن مستکبر؛ این جزو اصول انقلاب است. تسلیم نباید شد؛ زورگویی دشمن را نباید تحمّل کرد؛ اینکه ما با دشمن مِن‌باب‌مثال یک وقتی مذاکره کنیم، صحبت کنیم، تعامل کنیم، این یک حرف دیگر است. انقلاب به ما میگوید که در مقابل زورگویی و حرف زور دشمن، نباید تسلیم شد؛ تا حالا هم به توفیق الهی تسلیم نشده‌ایم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این جزو اصول است. این را تضعیف میکنند، [میگویند] مثلاً «آقا چرا، چه مانعی دارد، چه اشکالی دارد؟» یعنی کمرنگ کردن یک چنین اصول برجسته‌ای. یا استقلال کشور، یا مبارزه‌ی با فساد، مبارزه‌ی با بی‌عدالتی و امثال اینها؛ اینها اصول انقلاب است. اینها بخشی از یک جنگ نرم وسیع و متنوّع دشمن است که این را دنبال میکنند. بایستی به این توجّه داشت و در مقابل این حسّاسیّت‌زدایی باید ایستاد. اهل فکر، اهل قلم، اهل بیان، اهل فعّالیّتهای گوناگون اجتماعی، اهل فعّالیّت در فضای مجازی، آن کسانی که میتوانند و دستشان باز است، در این زمینه مسئولیّت دارند؛ و نگذارند که دشمنان بتدریج این حسّاسیّت و حمیّت مردمی را کمرنگ کنند. این را هم ضمناً بدانیم که تصوّر اینکه این اصول برای مردم، برای کشور و برای آینده سودمند نیست، تصوّر بسیار غلط و خلاف واقعی است؛ بی‌انصافی محض است. ما در کشورمان در این ۴۳ سال هر جایی که پیشرفتی داشته‌ایم، حرکت موفّقی داشته‌ایم، و دست بازی داشته‌ایم، آنجایی بوده است که افراد انقلابی با روحیه، با مجاهدت فعّال شده‌اند، وارد میدان شده‌اند، کار کرده‌اند، پیش رفته‌ایم. ما در زمینه‌ی پیشرفت علمی، در زمینه‌ی پیشرفتهای صنعتی، پیشرفتهای فنّی، پیشرفتهای سیاسی، بخشهای گوناگون، آنجایی که افراد مؤمن، آگاه، وارد، انقلابی، وارد میدان بودند، توانسته‌ایم پیشرفت کنیم؛ [امّا] هر جا کار زمین مانده، انسان نگاه که میکند، میبیند پای فرصت‌طلبی‌ها در میان است، پای فساد، اشرافی‌گری و نگاه‌های غیر انقلابی، حرکتهای غیر انقلابی [در میان است]؛ اینها است که موجب میشود که کارها روی زمین بماند و پیشرفت نکند. بنابراین پایبندی به اصول انقلاب، مسلّماً یکی از مهم‌ترین وسایل و ابزارهای پیشرفت کشور و پیشرفت ملّت است؛ این هم یک تذکّر که به این توجّه داشته باشید. تذکّر بعدی که به نظر من این هم بسیار مهم است، مسئله‌ی حفظ وحدت در کشور است. ما عوامل تفرقه را هر چه میتوانیم باید کم کنیم. البتّه اختلاف سلیقه‌ها وجود دارد، اختلاف نظرها وجود دارد، اختلاف روشها و منشها وجود دارد؛ اینها هست، منتها نباید بگذاریم که اینها به جبهه‌گیری در مقابل یکدیگر بینجامد؛ آن انسجام عمومی مردم با این چیزها نبایستی از بین برود؛ نباید بگذاریم این اختلافها اوج پیدا بکند. البتّه به طور طبیعی بعضی‌ هستند که می‌ایستند در مقابل انقلاب، و انقلاب چاره‌ای ندارد که در مقابل آنها بِایستد؛ امّا اگر بحث بر سر اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف دیدگاه هست، [اگر] این اختلافها وجود داشته باشد در جامعه، نباید موجب شود که انسجام ملّی از بین برود؛ یعنی تصمیم جمعی برای دفاع از کشور، برای پیشرفت کشور، برای امید بخشیدن به جوانها در کشور، و مانند اینها، بایستی باقی بماند. این را ما باید همیشه در نظر داشته باشیم که در میان جبهه‌ی دشمنی ما در دنیا، دشمنانی هستند که تخصّصشان ایجاد اختلاف است؛ تخصّصشان «تفرقه بینداز و حکومت کن یا سیادت کن» است؛ این جزو چیزهای قدیمی‌ای است که مربوط به بعضی از همینها است؛ اینها بلدند این کار را انجام بدهند؛ و انسان میبیند هر جا توانسته‌اند، این کار را هم انجام داده‌اند؛ از جمله اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی؛ نباید بگذاریم که این چیزها در کشور رخ بدهد یا اوج پیدا بکند. خب در کشور، شیعه و سنّی در کنار هم قرنها است زندگی کرده‌اند، سالها است زندگی کرده‌اند، مشکلی نداشته‌اند. ما گاهی اختلاف در بین اقوام داشته‌ایم، درگیری در بین اقوام مختلف، قومیّتهای مختلف داشته‌ایم [امّا] در بین شیعه و سنّی درگیری و اختلاف نداشته‌ایم؛ حالا [نباید] یک بهانه‌ای به وجود بیاید، یک چنین چیزهایی به وجود بیاید، که البتّه خوشبختانه بحمدالله چنین چیزی پیش نیامده امّا نباید بگذاریم پیش بیاید، باید مراقبت بکنیم. حالا این را که یک کسی یک حرف غلطی میزند، یک نفر هم احساس تکلیف میکند در مقابل او، نباید کش داد، نباید ادامه داد. بنابراین بایستی همه این انسجام را حفظ بکنند. شما ملاحظه کنید، خب حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت اسلامی است و پرچمش پرچم تشیّع است امّا الان در کشورهای اسلامی‌ای که در آنها اهل‌سنّت زندگی میکنند، گاهی اوقات انسان از آنها نسبت به جمهوری اسلامی بشدّت اظهار علاقه و ابراز علاقه و تعصّب و همکاری و پشتیبانی مشاهده میکند؛ در کشورهای متعدّدی از شرق آسیا تا غرب آفریقا، هستند کسانی که این جوری برخورد میکنند با جمهوری اسلامی، شیعه هم نیستند. بنابراین در دنیای اسلام، امروز جمهوری اسلامی مظهر اسلام است، مظهر امّت اسلامی است، مظهر حاکمیّت امّت اسلامی است. عرض کردم، شما دیدید در همین سالگرد شهید سلیمانی، در کشورهای مختلف، که خیلی از آنها اهل‌سنّت هم بودند، آن تظاهرات عظیم و مانند اینها را به وجود آوردند. بایستی تصوّر نکرد که امروز ما حق داریم که با این مسئله‌ی انسجام ملّی با بی‌توجّهی رفتار بکنیم. البتّه تذکّرات دیگری هم هست که بارها گفته شده: تقویت امید و چشم‌انداز به آینده؛ این یکی از مسائل مهمّ امروز ما است. کسانی هستند که سعی میکنند امید را در جوانها تضعیف کنند و جوانها را نسبت به آینده ناامید و بی‌اعتماد کنند، تا چشم‌اندازی در مقابل آنها وجود نداشته باشد؛ این وظیفه‌ی ما است که این امید را در دلها تقویت بکنیم. [تقویت] این امید فقط هم با حرف زدن نمیشود؛ با تلاش، با حرکت [باید باشد]. و مسئولین کشور، دولتمردان کشور که خب بحمدالله مشغول کار و فعّالیّتند، به این نکته توجّه کنند که بسیاری از کارهای مثبت آنها میتواند دل جوانها را پُر از امید کند، لبریز از امید بکند و اینها را امیدوار بکند. وقتی که جوان امید داشت، در میدانهای مختلف خوب کار میکند، خوب تلاش میکند، خوب درس میخواند، خوب تحقیق میکند. یکی این است که نگذارید بعضی با وسوسه‌های خود در فضای مجازی و غیر فضای مجازی در جهت مخالفِ امیدوار کردن جوانها حرکت بکنند. یک نکته‌ی دیگر و تذکّر دیگر هم این است که ما باید نگذاریم که موفّقیّتهای جمهوری اسلامی مکتوم بماند؛ این یکی از مسائل واقعاً مهم است. خب ما امروز در مسائل اقتصادی مشکلاتی داریم؛ فرض کنید مسئله‌ی تورّم، مسئله‌ی گرانی بعضی از اجناس، معیشت مردم بخصوص طبقات ضعیف، مشکلات بانکها، مشکلات مالیاتی و امثال اینها؛ خب اینها مشکلات ما است. بعضی، این مشکلات را آن چنان بیان میکنند که گویا هیچ موفّقیّتی در جمهوری اسلامی اتّفاق نیفتاده و [آنها را] مکتوم میکنند. ده‌ها موفّقیّت در بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی وجود دارد که بنده در بیانیّه‌ی گام دوّم(۵) به بعضی از اینها اشاره کرده‌ام. ما بایستی این موفّقیّتهای بزرگ نظام جمهوری اسلامی را بگوییم و به یاد مردم و به یاد کسانی که غفلت میکنند بیاوریم. بنابراین این هم یک نکته است که بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. یک نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی مردمی بودن است. خب بحمدالله دولتی که امروز بر سر کار است، ارتباطاتش با مردم خوب است؛ به میان مردم میرود، در بین مردم حضور دارد؛ یک حرکت مردمی، گرایش مردمی محسوس است که این را باید تکمیل کرد؛ اوّلاً ادامه پیدا کند. حالا بعضی همین را هم زیر سؤال میبرند که [باید] به اینها اعتنا نشود. واقعاً حضور در بین مردم ولو برای دولتمردان خسته‌کننده است -این کار سختی است، کار آسانی نیست- امّا بسیار مؤثّر است، بسیار خوب است و این ادامه پیدا کند. ثانیاً به وعده‌هایی که به مردم داده میشود عمل بشود؛ باید در موعد خود به این وعده‌ها عمل بشود که مردم بدانند جدّیّت هست. آنجایی که عمل به این وعده امکان‌پذیر نیست -مواردی پیش می‌آید که یک وعده‌ای داده شده ولی در عمل، امکانات فراهم نمیشود- آنجا، بروند برای همان مردمی که به آنها این وعده داده شده، صریح، واضح توضیح بدهند، بگویند علّت اینکه این کار را نتوانستیم بکنیم این است و ان‌شاءالله مثلاً خواهیم کرد؛ این هم این [مورد] که عمل به وعده‌ها است. یکی دیگر این است که گاهی اوقات صاحب‌نظران و متخصّصین که جزو مردمند، نظراتی، شیوه‌هایی را برای کار در بخشهای مختلف به دولتمردان ارائه میدهند، [مسئولین] یک ساز و کاری را پیش بگیرند که بتوانند از این نظرات استفاده کنند که در حقیقت مردم را در تصمیم‌سازی‌های دستگاه‌های مسئول کشور شریک کنند؛ این یک. و برای این هم که از ظرفیّتهای مردمی هم در عمل چگونه بایستی استفاده کرد، ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند. کسان زیادی هستند که مایلند به دولت در بخشی از کارها کمک برسانند و کمک کنند؛ راهش باید مشخّص بشود که طریقه‌ی اتّصال کمک مردمی مثلاً به این بخش این است؛ اینها را باید بنشینند فکر کنند؛ اینها احتیاج دارد به فکر کردن، مطالعه کردن و مانند اینها. و از ظرفیّت مردمی هم برای نظارت عمومی استفاده کنند. در گوشه و کنار کشور مواردی هست که فساد هست، ویژه‌خواری هست که ممکن است از چشم مسئولین ذی‌ربط دور مانده باشد، پنهان مانده باشد؛ اینها را مردم مشاهده میکنند، می‌بینند؛ از ظرفیّت مردم در این زمینه هم استفاده بشود. بنابراین مردمی بودن یکی از کارهای بسیار اساسی است و باید دولتمردان این را به همین شکلی که اجمالاً عرض شد دنبال بکنند. و به طور کلّی در مقابل این توصیه‌هایی که به مردم عزیزمان میکنیم، مسئولین محترم کشور هم باید خودشان را موظّف بدانند که واقعاً با همه‌ی وجود کار کنند. البتّه امروز آن چیزی که من مشاهده میکنم، این است که بحمدالله مسئولین محترم -از صدر تا ذیل- مشغول کارند، تلاش میکنند و زحمت میکشند؛ تا آنجایی که ما چشممان مشاهده میکند و میبیند، دارند تلاش میکنند، واقعاً زحمت میکشند؛ این زحمتها ان‌شاء‌الله مورد برکت الهی قرار بگیرد. این مجاهدتها را ادامه بدهند، برای مردم کار کنند، نیّتشان را خالص کنند برای خدا، که این حرکت آن‌ وقت عبادت بزرگی هم خواهد بود. من عرایضم را پایان میدهم. از خداوند متعال میخواهم که ملّت ایران را در همه‌ی عرصه‌ها و صحنه‌ها موفّق کند؛ بر دشمنانش پیروز کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند و با اولیائش محشور کند و او را از ما راضی و خشنود کند و بتوانیم شرمنده‌ی امام بزرگوارمان نباشیم؛ ارواح طیّبه‌ی شهدا را از ما راضی کند و آنها را با اولیای خودش محشور کند و ما را در مقابل آنها شرمنده نکند. مجدّداً به مردم عزیز قم و به شما حضّار محترم این جلسه، عرض سلام و اخلاص میکنم و امیدوارم ان‌شاءالله خداوند همه‌ی شما را مشمول لطف و رحمت و برکات خودش قرار بدهد. والسّلام ‌علیکم‌ و رحمةالله ‌و برکاته    
2,179
1400/10/11
بیانات در دیدار خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49260
در آستانه دومین سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله رب العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. رحمت خدا، رضوان خدا بر شهید عزیزمان که ماجرای شهادتِ این عزیز بزرگوار یک حادثه‌ی ملّی، بلکه یک حادثه‌ی بین‌الملل اسلامی شد. و خب دوّمین سالگرد است و مردم دارند این کارهارا [در تجلیل او] میکنند که حالا من به این مسئله‌ی مردم برمیگردم. ما در حقیقت دنبال مردم حرکت میکنیم و نشست ما و حرف زدن ما و امثال اینها در واقع به دنبال آن حرکت ابتکاری مردمی‌ای است که دارد در سراسر کشور انجام میگیرد. ما یک جمله عرض کردیم، گفتیم «مکتب سلیمانی».(۲) شهید سلیمانی یک مکتب شد یا یک مکتب بود و در مورد این مکتب، من حالا دیدم بحمدالله کتابهای متعدّدی چاپ شده که ندیده بودم این کتابها را. اگر بخواهیم آن چیزی را که اسمش را میگذاریم «مکتب سلیمانی»، در یکی دو جمله‌ی کوتاه تبیین کنیم، باید بگوییم این مکتب عبارت است از «صدق» و «اخلاص». این دو کلمه در واقع عنوان و نماد و نمایه‌ی مکتب سلیمانی است. «صدق» یعنی همان چیزی که در آیه‌ی شریفه‌ی «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه»(۳) است که حالا مختصری توضیح عرض میکنم. «اخلاص» هم همین است که در آیات متعدّد قرآن از جمله این آیه‌ی شریفه «قُل اِنّی اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللهَ مُخلِصًا لَهُ الدّین» [آمده]؛(۴) این دو عنوانِ قرآنی، تشکیل‌دهنده‌ی حرکت شهید سلیمانی بود. این حرکت بابرکت، که هم زندگیِ این مرد سرتاپا برکت شد، هم شهادت او -ما در زیارت ائمّه (علیهم السّلام) عرض میکنیم: وَ قَبَضَکَ اِلَیهِ بِاختیارِه وَ اَلزَمَ اَعداءَکَ الحُجَّة؛(۵) جان تو را خدا گرفت، قبض روح دست خدا است امّا این قبض روح موجب شد که حجّت علیه دشمنان تو و دشمنان خدا اقامه بشود؛ اینجا هم همین جور است؛ خب، جانها دست خدا است؛ همه باید از دنیا بروند و هر کسی یک جور از دنیا میرود؛ شهید هم از دنیا رفت- و کیفیّت شهادت او حجّت را تمام کرد بر دشمن و بر همه‌ی بینندگان. خب، حالا «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه» یعنی چه؟ یعنی با هدف، با عهد الهی، با آرمانها برخورد صادقانه داشته باشند. مشکل ما این است دیگر؛ در موارد زیادی مشکل ما اینجا است که پای صدق در حرکت ما و در تعامل ما با آرمانهای اسلام و انقلاب میلنگد. این مرد به معنای واقعی کلمه صادقانه عمل کرد و عمل میکرد در زندگی‌اش، تا آنجایی که ما این زندگی را از نزدیک دیدیم و شناختیم؛ چه در دفاع مقدّس، چه بعد از دفاع مقدّس تا مسئولیّت نیروی قدس، و چه در نیروی قدس. رنج مجاهدت را در راه آرمانها بر خود هموار کردن؛ این معنای «صادقانه» است. وفادار ماندن به اسلام و به انقلاب؛ با همه‌ی وجود به اسلام و انقلاب وفادار ماند؛ به عهدی که با خدا و با امام بسته بود وفادار ماند؛ به وظیفه‌ای که در قبال ملّت ایران داشت و در قبال امّت اسلامی داشت، با کمال دقّت در عمل و با همه‌ی وجود وفادار ماند؛ هم وظیفه در قبال ملّت ایران، هم وظیفه در قبال امّت اسلامی. بعضی‌ها سعی میکنند یک دوگانه‌ی ملّت و امّت درست کنند؛ ریشه‌ی این کار در اختیار دشمن است و آنها دارند این کار را میکنند. البتّه بعضی‌ها هم اشتباه میکنند و غافلانه همین خط را میروند. در داخل هم گاهی اوقات می‌بینیم که آن کسی که برای امّت اسلامی کار میکند، دیگر نگاهش لزوماً به سمت ملّت ایران نیست؛ یا بعکس. شهید عزیز ما، شهید سلیمانی، ثابت کرد که هم میتوان ملّی‌ترین چهره‌ی کشور بود، هم میتوان امّتی‌ترین چهره‌ی کشور بود؛ در آنِ واحد ملّی‌ترین و امّتی‌ترین بود. ملّی‌ترین بود؛ از کجا معلوم؟ از تشییع جنازه‌ی او! کدام اجتماع را ما در این سالهای متمادی در دوران انقلاب -که دوران اجتماعات عظیم است- داریم مثل تشییع ده‌هامیلیونیِ شهید سلیمانی؟ اینها چه کسی بودند؟ ملّت، این است دیگر. ملّت را در توهّمات که نمیشود تصویر کرد؛ ملّت این واقعیّت موجود است. ده‌ها میلیون [نفر] این مرد را بعد از شهادتش تشییع کردند؛ پس ملّی‌ترین است. امّتی‌ترین هم هست به خاطر اینکه در این دو سال، نام و یادِ روزافزون او در دنیای اسلام نفوذ بیشتری دارد پیدا میکند. مرتّباً نام شهید سلیمانی و یاد شهید سلیمانی در دنیای اسلام دارد تکرار میشود، و دائم دارد افزایش پیدا میکند؛ این را انسان دارد مشاهده میکند و میبیند. حقیقتاً مظهر صدق بود: صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه. آن [طور] که ما از نزدیک کار او را دیدیم، واقعاً مظهر تلاش بود؛ کار خستگی‌ناپذیر؛ خستگی‌ناپذیر. گاهی اوقات که مثلاً به یک کشوری میرفت، برمیگشت و برای ما گزارش میفرستاد، من وقتی میخواندم این گزارش را، حیرت میکردم از حجم کار عظیمی که در این مثلاً چند روز اتّفاق افتاده. من از تعدادی از این گزارشها یک نسخه برداشته‌ام برای نگهداریِ پیش خودم؛ روی آن هم نوشته‌ام که این را من نگه میدارم برای اینکه در آینده دیده بشود، معلوم بشود که این مرد چقدر کار انجام میداده. الان چند نسخه -دو سه گزارش را- از این قبیل دارم. کار خستگی‌ناپذیر. همراه با شجاعت؛ یعنی کاری که کار معمولی نیست و احتیاج به شجاعت دارد، احتیاج به شهامت دارد؛ و متّکی به عقلانیّت؛ هم شجاعت، هم عقلانیّت؛ هر دو در حدّ تحسین‌برانگیز؛ با تدبیر. هم دشمن را درست می‌شناخت، هم ابزارهای دشمن را هم میدانست؛ یعنی این جور نبود که شهید سلیمانی نداند امکانات دشمن که میشود از آن امکانات استفاده کند و ضربه بزند چیست؛ امکانات دشمن را هم کاملاً می‌شناخت امّا در عین حال با کمال شهامت و قدرت وارد میدان میشد. از دشمن بیم نداشت و راهِ‌ کار را با تدبیر انتخاب میکرد. من در جمع بعضی از مسئولین سطح بالای کشور که خود شهید هم بود -هم در حضور خودش، هم در غیاب خودش- چند بار این حرف را زدم که کار را با تدبیر انجام میداد. شجاعتش یک جور، که قضایای کارهای شجاعانه‌ی او حالا میبینم سر زبانها است؛ کارهایی را که با تدبیر انجام میداد، با دقّت [بود]! «صدق» این است؛ «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله» یعنی اینها.   امّا اخلاص او؛ صدق و اخلاص. اگر اخلاص نباشد کار بی‌برکت میشود؛ اینکه می‌بینید کار برکت پیدا میکند، به خاطر اخلاص است. اخلاص او را از کجا میشود فهمید؟ از اینجایی که اصلاً دنبال دیده شدن نبود؛ یک ذرّه‌ای هم از دیده شدن فرار میکرد. او از دیده شدن فرار میکرد، حالا جوری شده که همه‌ی دنیا دارند او را می‌بینند؛ همه‌ی دنیا دارند او را می‌بینند. کار را برای خدا میکرد، تظاهر نداشت، لاف‌زنی نداشت؛ اوّلین پاداش دنیایی‌ای که خدای متعال به این اخلاص او داد، همین تشییع دَه‌ها میلیونی بود. این تشییع، اوّلین جزای اخلاص او در دنیا بود؛ حالا جزای آخرت که به جای خود محفوظ؛ این رواج اسم شهید سلیمانی و رواج شخصیّت او، یاد او و نام او در دنیا، جزای دنیوی [او بود]. در این دو سال هزاران هزار بار نام شهید سلیمانی بر زبان افراد، ‌بر قلم افراد جاری شده. امسال هم مردم به طور خودجوش دارند بزرگداشت درست میکنند -که گفتم به آن برمیگردم- این بر اثر اخلاص این عزیز است. شهید سلیمانی الگو شد؛ یکی از حقایق بسیار برجسته این است که شهید سلیمانی تبدیل شد به یک الگو. امروز بسیاری از جوانان در دنیای اسلام -بخصوص در این منطقه، آنچه من اطّلاع دارم مربوط به این منطقه است- تشنه‌ی حضور قهرمانهایی مثل شهید سلیمانی‌اند؛ امروز تشنه‌اند. هر چه یاد سلیمانی بیشتر منتشر میشود، علاقه‌ی اینها، تشنگی اینها به حضور قهرمانهایی از این قبیل در کشورهای خودشان بیشتر میشود. امروز شهید سلیمانی در منطقه‌ِی ما نماد امید و اعتماد به نفْس است،‌ نماد رشادت است، رمز استقامت و پیروزی است. این کارها را خدا میکند؛ اینها دست کسی نیست؛ با هیچ تدبیری ماها بلد نیستیم از این جور کارها بکنیم. این کارها، کار خدا است.  یک نفری گفته بود که شهید سلیمانی برای دشمنانش خطرناک‌تر از سردار سلیمانی است؛ درست فهمیده بود؛ واقعاً‌ همین ‌جور است. آنهایی که دو سال پیش شهید سلیمانی را و شهید ابومهدی عزیز را و دیگر همراهانشان را به شهادت رساندند، فکر میکردند کار تمام شد؛ فکر میکردند که زدیم اینها را و تمام شد، خلاص شد. امروز وضع آنها را نگاه کنید ببینید در چه وضع و وضعیّتی‌اند. وضع آمریکا را ببینید! از افغانستان آن جور فرار میکند و در عراق ناچار است که تظاهر به خروج کند -البتّه باید برادران عراقی هوشیارانه مسئله را دنبال کنند- مجبور است که بگوید که من بعد از این نقش مستشاری ایفا خواهم کرد؛ یعنی اقرار کند به اینکه آنجا حضور نظامی نمیخواهد داشته باشد و نمیتواند داشته باشد. مسئله‌ِی یمن را ملاحظه کنید، مسئله‌ی لبنان را نگاه کنید.   جریان ضدّاستکباری در منطقه، جریان مقاومت در منطقه، امروز از دو سال پیش، پُررونق‌تر و شاداب‌تر و امیدوارتر دارد حرکت میکند و کار میکند. در سوریه هم اینها زمین‌گیر شدند، در سوریه هم هیچ امیدی برای آینده‌شان نیست؛ اینها برکات این خون عزیز و خون مظلومانه است. از قول شهید نقل شد، در یک سخنرانی گفته بود که کسی که شهید زندگی کند، شهید میشود؛ و آن جور زندگی کرد؛ واقعاً شهید زندگی کرد؛ شهیدانه زندگی کرد. برخی از خصوصیّات اخلاقی شهید هم [قابل توجه است]. من حالا یک کتابی را دارم میخوانم در همین شرح وضع اخلاقی و زندگی شهید -«سلیمانی‌ای که من می‌شناسم»؛(۶) به نظرم یک چنین عنوانی [دارد]- که یک چیزهای جالبی آنجا هست. از قول یکی از دوستان قدیمی ایشان نوشته که نوه‌ی یکی از دوستان شهیدش را میخواستند عمل جرّاحی کنند،(۷) رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچّه گفت که خب حاج آقا عمل تمام شد، دیگر بروید به کارتان برسید؛ گفت نه، پدر تو -یعنی پدربزرگ این بچّه- به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا می‌ایستم؛ ایستاد تا بچّه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد، بعد رفت. رفتارش با خانواده‌ی شهید این جوری است، رفتارش با اشرار و با مفسدین هم آن جوری است؛ در بیرون کشور یک‌ جور، در داخل کشور یک ‌جور، در جنوب کرمان و آن منطقه‌ی جیرفت و آن کارهایی که آن سالها انجام داد یک ‌جور.(۸) آن قدرتی که نشان میداد و حرکت قاطع و پُرشدّتی که انجام میداد، جوری بود که وقتی به یک جایی وارد میشد و میفهمیدند که آمده، خودِ ورود او روحیه‌های دشمن را ضایع میکرد، زایل میکرد. امروز هم مستکبران از نام او وحشت دارند، از یاد او وحشت دارند؛ ببینید در فضای مجازی ــ لابد بیشتر از من ‌اطّلاع دارید دیگر؛ ــ با اسم او چه برخوردی دارند میکنند؛ این هم یک تنبیه دیگری است، تنبّه بیشتری است برای ما و مسئولین فضای مجازی کشور که بفهمند چه کار باید بکنند، تا دشمن نتواند هر جور دلش میخواهد، با هر جایی که دلش میخواهد رفتار کند. و خب فضای مجازیِ موجود دنیا زیر کلید مستکبران است دیگر؛ از اسمش هم میترسند و از تکثیر او وحشت دارند؛‌ الگو یعنی این؛ میترسند که تکثیر بشود. به‌ هر حال شهید سلیمانی ماندنی است، تا ابد زنده است؛ آنهایی که او را شهید کردند ــ ترامپ و امثال او ــ جایشان زباله‌دان تاریخ است و جزو فراموش‌شدگان تاریخ خواهند بود در زباله‌دان، امّا او تا ابد زنده است؛ شهید این جوری است و دشمنان او گم و گور خواهند شد. البتّه ان‌شاءالله بعد از آنکه تقاص دنیوی‌شان را بدهند، گم و گور خواهند شد. شماها هم، هم خانواده‌ی محترمشان،‌ هم دوستان و هم‌رزمانشان، هم آقای سردار قاآنی،(۹) که الحمدلله ایشان خیلی خوب دارد کار میکند، حرکت میکند، همه‌ی شما ان‌شاءالله این خط را دنبال کنید، پیش بروید. و خدای متعال به ما وعده‌ی پیروزی داده: اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا؛(۱۰) وعده‌ی دفاع داده. خب ما داریم در راه اراده‌ی الهی و اهداف الهی حرکت میکنیم و ملّت برای اسلام کار میکند؛ این دفاع، بعد هم نصرت: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۱۱) اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم.(۱۲) امیدواریم ان‌شاءالله همه‌ی شما موفّق و مؤیّد باشید. کارهایی هم که این خانم ذکر کردند، کارهای خوبی است؛ ان‌شاءالله که به بهترین وجهی همه‌ی اینها ادامه پیدا کند. والسّلام‌علیکم‌ورحمةالله‌وبرکاته
2,180
1400/09/21
بیانات در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49192
به مناسبت ولادت حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و روز پرستار(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین. ولادت حضرت زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها) و روز پرستار را تبریک عرض میکنم به یکایک شما عزیزان، برادران، خواهران عزیز و فعّالان محترم و سرافراز عرصه‌ی پزشکی و درمان و سلامت. این جلسه فرصت خوبی است برای اینکه راجع به مدافعان سلامت و پرستاران عزیز جملاتی بیان بشود، مطالبی و حقایقی گفته بشود و عرض خواهم کرد؛ لکن قبل از آن مناسب میدانم عرض ارادتی بکنیم به بانوی عظیم‌الشّأن کربلا، حضرت زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها). درباره‌ی زینب کبریٰ خب خیلی حرف، بحث، تمجید، تعظیم و تکریم شده در بیانات و در کلمات، که بسیار هم به‌جا و درست بوده، لکن دو نکته‌ی مهم در زندگی این بزرگوار هست، که حالا من هر دو را عرض خواهم کرد. نکته‌ی مهم‌تر و اوّل، این نکته‌ای است که عرض میکنم؛ و آن این است که زینب کبریٰ (سلام‌ الله‌ علیها) توانست به همه‌ی تاریخ و همه‌ی جهان نشان بدهد ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را؛ این خیلی مهم است. به کوری چشم آن کسانی که چه در آن زمان، چه در دوره‌ی ما هر کدام به نحوی جنس زن را تحقیر میکردند و میکنند، زینب کبریٰ توانست نشان بدهد علوّ مرتبه‌ی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را؛ که من حالا یک مختصری توضیح خواهم داد. اینکه عرض کردیم امروز تحقیر میکنند، یک واقعیّتی است که حالا وارد بحث نمیشویم؛ بیشتر از همه هم همین غربی‌ها دارند زن را به شکل خطرناکی تحقیر میکنند. این بزرگوار، زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها)، دو نکته را نشان داد: یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ دوّم اینکه زن میتواند قلّه‌ی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر؛ اینها را عملاً زینب کبریٰ (سلام الله علیها) نشان داد؛ نه فقط به آن عدّه‌ای که در کوفه و شام بودند؛ به تاریخ نشان داد، به همه‌ی بشر نشان داد. در مورد صبر و تحمّل؛ صبری که زینب کبریٰ کرد و تحمّلی که زینب کبریٰ کرد مصیبت‌ها را، اصلاً قابل توصیف نیست. اوّلاً صبر در برابر شهادتها. تقریباً در یک نصفه‌روز یا یک روزِ ناقص، هجده نفر از عزیزان و نزدیکانش شهید شدند که یکی از این جمع، برادر عظیم‌الشّأن او، حجّت خدا، حضرت سیّدالشّهدا (سلام ‌الله ‌علیه) بود؛ جلوی چشمش اینها شهید شدند؛ دو فرزند خودش هم شهید شدند؛ صبر کرد. کوه متلاشی میشود در مقابل یک چنین مصیبتی؛ زینب کبریٰ توانست صبر کند؛ صبر کرد و توانست با قدرت روحی خود کارهای بعد را انجام بدهد. اگر بی‌صبری میکرد، اگر ضجّه میکرد، اگر بی‌تابی نشان میداد، این سخنرانی‌ها و این حرکت عظیم و مانند اینها را نمیتوانست انجام بدهد؛ پس صبر در برابر شهادتها. صبر در برابر اهانتها. بانویی که از اوّل عمر با عزّت زندگی کرده، و از دوران خردسالی تا بزرگی همه با چشم عظمت به او نگاه کرده‌اند، از طرف اراذل و اوباش لشکر اموی آن ‌‌جور مورد اهانت قرار میگیرد، [امّا] صبر میکند و نمیشکند. صبر در برابر مسئولیّت سنگین جمع‌آوری فرزندان یتیم و زنهای داغدار؛ این کار عظیمی است. توانست این ده‌ها زن و کودک داغدار و آسیب‌دیده و مصیبت‌زده را جمع ‌و جور کند، نگه دارد و بتواند اینها را در این سفر دشوار اداره کند؛ اینها کار زینب بود؛ صبر. حقیقتاً زینب کبریٰ اقیانوسی از صبر و آرامش را نشان داد؛ یعنی جنس زن میتواند به اینجا برسد؛ به این نقطه‌ی عظیم از قدرت روحی و معنوی برسد. در کنار این چیزهایی که عرض کردیم، پرستاری از حجّت خدا، پرستاری از حضرت سجّاد (سلام الله علیه) که این هم صبر میخواست، و توانست و به بهترین وجهی انجام داد؛ این در مورد صبر. امّا در مورد خردمندی، رفتار خردمندانه و قدرت عقلانی و تدبیر. این رفتاری که در دوران اسارت کرد حقیقتاً شگفت‌آور است؛ عقیده‌ی من این است که روی جزء‌جزء این رفتار بایستی ما مطالعه کنیم، تأمّل کنیم، بنویسیم، بگوییم، اثر هنری تولید کنیم؛ شوخی است؟ [همچنین] در برابر حکّام مغرور و متکبّر، مظهر ایستادگی و اقتدار روحی است. در کوفه وقتی که ابن‌زیاد زبان شماتت را باز میکند که مثلاً «هان! دیدید چه شد، دیدید شکست خوردید»؛ در جوابش میگوید «مَا رَاَیتُ اِلَّا جَمیلا»؛(۲) هر چه دیدم زیبایی بود؛ زد تو دهن آن مرد متکبّر خبیثِ مغرور؛ این در مقابل [ابن زیاد]. در مقابل یزید وقتی که آن حرفهای مُهمل و چرند را یزید بر زبان آورد و آن کارها را کرد، حضرت بیاناتی را بیان کردند و این جمله را که واقعاً تاریخی است [فرمودند که] «کِد کَیدَکَ وَ اسعَ سَعیَکَ ... فَوَاللهِ لا تَمحو ذِکرَنا»؛(۳) به زبان امروز ما این ‌جوری میشود که هر غلطی میتوانی بکن، هر کاری میتوانی انجام بده، والله نخواهی توانست یاد ما را از آفاق ذهن مردم دور کنی. این را به چه کسی میگوید؟ به یزید متکبّر مغرورِ مستبدّ خونخوار؛ این، قدرت روحی یک زن را نشان میدهد؛ این چه قدرتی است؟ این چه عظمتی است؟ [اینها] نشان‌دهنده‌ی تدبیر و خردمندی است. این حرفها با محاسبه بیان شده. امّا در مقابل مردم وقتی قرار میگیرد، آنجا جای اظهار اقتدار نیست، جای تنبیه است، جای تبیین است، جای سرزنش مردمی است که نمیدانند چه کار کرده‌اند و چه کار باید میکردند. در کوفه، در خطبه‌ی حضرت زینب، بعد که مردم شروع کردند های‌های گریه کردن، حضرت زینب (سلام الله علیها) [فرمودند]: اَ تَبکون؟ گریه میکنید؟ اَلا فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفرَة؛ گریه‌ی شما هرگز بند نیاید؛ این چه گریه‌ای است که شما میکنید؟ میدانید چه کردید؟ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ الَّتی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثا؛(۴) شماها کاری کردید که همه‌ی زحمات گذشته‌ی خودتان را نابود کردید. این جوری حرف میزند؛ و بنده احتمال قوی میدهم یکی از عوامل مهمّ حرکت توّابین که بعد در کوفه سر بلند کردند و قیام کردند و آن حادثه‌ی بزرگ را راه انداختند، همین فرمایش حضرت زینب و همین خطبه‌ی حضرت زینب بود. بنابراین، این نکته‌ی اوّل درباره‌ی شخصیّت حضرت زینب که خلاصه‌اش این است که زینب کبریٰ (سلام الله علیها) با رفتار خود و با بیانات خود، ظرفیّت معنوی و عقلانیِ جنس زن را نشان داد. جوری حرف میزند مثل اینکه امیرالمؤمنین دارد حرف میزند؛ جوری می‌ایستد مثل اینکه پیغمبر در مقابل کفّار می‌ایستد. این ظرفیّت زن است. نکته‌ی مهمّ دیگر در زندگی این بزرگوار که آن هم باز نشانه‌ی تدبیر است، این است که این بزرگوار جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) از حادثه‌ی عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعه‌ی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثه‌ی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفه‌ی جوانهای ما است. خب حالا وارد مسئله‌ی پرستارها بشویم. در مورد پرستاران، اوّلاً آنچه من عرض خواهم کرد نگاهی به ارزشهای پرستاری است؛ این یک مطلب است که چند جمله‌ای در این زمینه عرض میکنم. بعد، نگاهی به سختی‌ها و تلخی‌های پرستاری است که ماها اینها را باید بفهمیم، ملّت ایران باید اینها را بفهمد که جامعه‌ی پرستاری چه چیزهایی را دارد تحمّل میکند با این کار. مطلب دیگر هم مطالبات پرستاران است؛ مطالباتی دارند. خب حالا الحمدلله مسئولین هم در جلسه تشریف دارند، اجمالی از مطالبات پرستاران را -و نه همه‌ی آنها را- من عرض خواهم کرد. امّا در مورد ارزشها، یک نقطه‌ی اصلی وجود دارد و آن، کمک به انسان نیازمند است؛ یعنی پرستار کسی است که کمک میکند به انسانی که در همه چیز محتاج کمک است؛ آب میخواهد، غذا میخواهد، آرامش در شب برای خوابیدن میخواهد، تسکین درد میخواهد، دارو میخواهد و بقیّه‌ی حوائج گوناگون که پرستار [در رفع] این حوائج، مثل فرشته‌ی نجات به این انسانی که در نهایت احتیاج و نیازمندی است کمک میکند. خب کمک به نیازمند در همه‌ی فرهنگها یک ارزش والا است؛ آن هم نیازمندترین [فرد]، یعنی بیمار. این یک نکته‌ی مهمّ برجسته است که عبارت شد از کمک به نیازمند. این را هم من به شما عرض بکنم که یکی از دستورات اهل سلوک و اهل مسیر توحیدی و اخلاق و مانند اینها که برای حرکت سلوکی دستوراتی میدهند، کمک به نیازمندِ کمک است؛ یعنی شما که پرستار هستید، وقتی مشغول حرفه‌ی خودتان هستید، دارید یکی از دستورات مهمّ سلوک توحیدی را به عمل می‌آورید و اجرا میکنید. این اهمّیّت این [کار] است، این ارزش بسیار والایی است. این یک. ارزش بعدیِ پرستاری این است که کار سختی است؛ کارهای سخت اجر بیشتری دارد، ارزش بیشتری دارد. آن کاری که با دشواری انجام میگیرد، انسان برای آن تحمّل سختی میکند، در میزان الهی دارای ارزش والاتری است؛ چون این کار با سختی همراه است که حالا اجمالی از سختی‌هایش را بعد عرض خواهیم کرد؛ بنابراین ارزش پرستاری یک ارزش مضاعفی است، بیش از کمکهای دیگر است؛ چون کار سختی است. نقطه‌ی ارزشیِ دیگر اینکه این حرکت پرستاری مایه‌ی امنیّت خاطر است؛ امنیّت خاطرِ چه کسی؟ اوّلاً خود بیمار، که یک خاطرجمعی‌ای دارد؛ وقتی پرستار بالای سر بیمار هست، خاطرجمعی دارد. ثانیاً کسان بیمار که میدانند پرستار در بیمارستان کنار تخت مریضشان هست، خیالشان راحت است؛ اگر این پرستار نباشد دچار اضطراب و نگرانی خواهند شد. ثالثاً همه‌ی مردم؛ خب همه‌ی‌ وجدانها به خاطر رنج و زحمت کسانی که رنج میکشند، دچار ناراحتی و نگرانی است دیگر؛ ماها اگر بدانیم که بالای سر بیماری که درد میکشد، رنج میکشد، گرسنه است، تشنه است، کسی نیست، پرستار نیست، طبعاً وجدانمان ناراحت میشود، دچار نگرانی میشویم، امّا چون میدانیم پرستار آنجا است، خیالمان راحت است. پرستار مایه‌ی امنیّت است؛ هم برای بیمار، هم برای کسان بیمار، هم برای بقیّه‌ی مردم که آزردگیِ وجدانی من و شما را پرستارها برطرف میکنند. پس بنابراین با این حساب، جامعه‌ی پرستار نه فقط حقّ بر بیمار پیدا میکند، حقّ بر من هم پیدا میکند، حقّ بر کسانی هم که با آن بیمار هیچ رابطه‌ای ندارند پیدا میکند؛ برای خاطر اینکه به آنها امنیّت خاطر میدهد. یک ارزش مضاعف هم برای پرستاری در ایران اسلامی هست و آن، این است که دشمنان مستکبر، مستکبرین عالم، از رنج ملّت ایران خوششان می‌آید! باور ندارید؟ دشمنان از رنج ملّت ایران خوششان می‌آید؛ دلیلش چیست؟ دلیلش بمباران‌های شیمیایی دوران دفاع‌ مقدّس؛ هزاران جوان با بمباران شیمیایی دچار بیماری‌های صعب‌العلاج و غیر قابل علاج و دردناک شدند. گاهی حتّی خانواده‌هایشان، فرزندانشان [مبتلا شدند]. بله، این بمباران‌های شیمیایی را صدّام کرد امّا چه کسی آن بمب را به او داد؟ چه کسی آن مادّه‌ی شیمیایی را داد؟ چه کسی با اجازه و با رضایت نگاه کرد؟ احتمال وجود سلاح شیمیایی در یک کشور موجب میشود که همه‌ی آنها هیاهو کنند، [امّا] این جلوی چشمِ همه بمباران شیمیایی میکرد و آمریکا، انگلیس، فرانسه، دیگران تماشا میکردند، تحسین هم میکردند، کمکش هم میکردند! خب پس بنابراین آنها از رنج ملّت ایران خوششان می‌آید. یا همین تحریم دارویی؛ خدا رحم کرد که دانشمندان جوان ما توانستند واکسن کرونا را تولید کنند. آنها دیدند اگر در بسته بماند و واکسن وارد نشود، خب خود ایران بیشتر تولید میکند. اگر چنانچه جوانهای ما، دانشمندان ما این واکسن را تولید نکرده بودند، معلوم نبود این واکسن چه جوری به دست ملّت ایران و مسئولین میرسید؛ از رنج ملّت ایران لذّت میبرند. خب شما که پرستار هستید، اگر بتوانید در یک چنین فضائی یک لبخندی بر لب بیمار و کسان بیمار بنشانید، در واقع یک مجاهدت در مقابل استکبار کرده‌اید. اینجا است که پرستاری به معنای مقابله و مواجهه‌ی با استکبار هم هست. جامعه‌ی پرستاری [دارای] یک چنین وضعی است، ارزشهای فراوانی [دارد]. حالا من فقط چند نکته را اشاره کردم، بیش از اینها میشود حرف زد در این زمینه. این در مورد ارزشهای پرستاری. سختی‌ها و تلخی‌ها؛ طبیعتِ کار پرستاری سختی است، تلخی است. اینکه انسان مشاهده کند رنج بیماران را، درد کشیدن بیماران را، ناله‌های بیماران را، بی‌خوابی‌های بیماران را، انسان این را دائماً جلوی چشمش ببیند، خب این تلخ است دیگر، این خیلی سخت است، این جزو سخت‌ترین چیزها برای انسان است. [اینکه] پی‌درپی این نیازهای جسمی بیماران را انسان جلوی چشم خودش مشاهده کند و به اینها برسد -نه اینکه انسان تماشا کند و عبور کند- درد میکشد، درد کشیدنش را علاج کند؛ گرسنه است، تشنه است، علاج کند؛ مشکلات گوناگون دیگر دارد، آنها را علاج کند؛ شبانه‌روز از بیمار مراقبت کند، اینها سختی‌های پرستاری است. بنابراین طبیعت کار پرستاری یک طبیعت سختی است. در مواقعی این سختی چند برابر میشود، مثل دوره‌ی کرونا، و همچنین در دوره‌ی دفاع مقدّس. در دوره‌ی دفاع مقدّس هم همین جور بود؛ اغلب شماها جوان هستید، یادتان نیست؛ آن کسانی که آن وقت بودند و در میدان بودند میدانند؛ ما در دوره‌ی دفاع مقدّس بیمارستان‌هایی داشتیم که با خطّ مقدّم فاصله‌ی زیادی نداشت. خود بنده از نزدیک این بیمارستان‌ها را دیده بودم. در این بیمارستان‌ها پزشک هم بود، پرستار هم بود؛ زیر بمباران! خود بنده در یکی از این آسایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها بودم که بمباران شد، خودم آنجا حضور داشتم؛ بنده دیدم بمبارانِ شدیدی را که انجام گرفت. امدادگرها تا دل آتش و خون جلو میرفتند، یعنی در دوره‌ی دفاع مقدّس هم اینها بود و چند برابر بود. دوره‌ی کرونا هم همین جور [بود]؛ در دوره‌ی کرونا هم انصافاً کار به طور مضاعف سخت شد، ساعتهای کار افزایش پیدا کرد، مرخصی‌ها کاهش پیدا کرد. در تعطیلات نوروزی، پرستار به خانواده‌ی خودش، به فرزند خودش، به همسر خودش، به پدر و مادر خودش نتوانست برسد؛ اینها خیلی معنا دارد، اینها خیلی مهم است. در اوقاتی که همه استراحت میکنند، همه مشغول زندگی و التذاذ از زندگی هستند، این پرستار در بیمارستان مواجه با تلخی، مواجه با بیماری [است] و به خانه سر نمیزند؛ اینها سختی‌ها است. بعد هم مشاهده‌ی مرگ‌و‌میرها؛ خب مگر انسان چقدر طاقت دارد که مردن اشخاص را مشاهده کند؟ در دوره‌ی کرونا چقدر این پرستارها در بیمارستان‌ها شاهد جان دادن انسانها ــ پیر، جوان، زن، مرد ــ بودند! اینها سخت است؛ خیلی سخت است. در کنار اینها، فوت همکاران خودشان [را دیدند]. چقدر همکاران خودشان از دنیا رفتند. تا دیروز، پریروز همکارشان پهلوی آنها بود، حالا دچار کرونا شد و از دنیا رفت. اینها خیلی سخت است! این سختی‌ها را به نظر من بایستی ملّت ایران ببینند، بفهمند، ارزش‌گذاری کنند جامعه‌ی پرستاری را. آن وقت در کنار همه‌ی این خطرات، خطر ابتلای خود پرستار به بیماری مهلک هم هست. دائم در انتظار این خطر است دیگر؛ چقدر پرستارها مبتلا شدند! هر پرستاری احتمال میدهد که امروز دارد با سلامت کار میکند، فردا بیماری گریبان او را هم بگیرد؛ خطرِ بسیار مهمّی است. ما در گذشته شنیده بودیم در ابتلائات عمومی مثل وبا و طاعون و مانند اینها که سابق می‌آمد، افرادی بودند میرفتند سراغ بیمارها مثلاً کمک میکردند، مراقبت میکردند، تیمار میکردند، خودشان مبتلا میشدند و از دنیا میرفتند؛ مواردی به صورت معدود [این جور] پیش می‌آمد؛ اینها را به صورت انبوه در زمان خودمان از نزدیک مشاهده کردیم. یک نکته‌ای در اینجا وجود دارد که من این را عرض بکنم: ما در کنار پرستارها عناصر غیر پرستار هم داشتیم که با اینها همکاری میکردند؛ طلبه، دانشجو، جوانهای گوناگون میرفتند به بیمارستان‌ها و یک چیز مختصری یاد میگرفتند [و کمک میکردند] یا هر کاری از دستشان برمی‌آمد انجام میدادند؛ دوران دفاع مقدّس هم همین ‌جور بود، افرادی که حرفه‌ای نبودند برای کمک به پرستارها وارد میدان میشدند، احساس وظیفه میکردند، به بیمارستان می‌آمدند، هر چه میتوانستند، هر جور که میتوانستند به مجموعه‌های درمانی از جمله به پرستاری کمک میکردند. به نظر من این [کار]، حامل یک حقیقت مهم و درخشانی در کشور عزیز ما و برای ملّت عزیز ما است: این، نشان‌دهنده‌ی هویّت پُرنشاط و پُرتحرّک و باوجدان ملّت ایران است؛ نشان‌دهنده‌ی این است که این حرکت در ملّت ایران، عمومی است که البتّه در بلایای عمومی دیگر هم دیده شده؛ حالا من بخش پرستاری‌اش را [اشاره کردم]. این یک رشته‌ی پیوسته است؛ از قبل از انقلاب، از مبارزات دوران ستم‌شاهی بگیرید تا حوادث انقلاب، تا حوادث دفاع مقدّس، تا حوادث بعد از آن، تا کرونا؛ در همه‌ی اینها این هویّت متعهّد و دارای احساس مسئولیّت در ملّت ایران خودش را نشان داده؛ همان طور که در دوران مبارزات ستم‌شاهی بود، در دوران دفاع ‌مقدّس بود، در دوران بعد بود، در دوران کرونا و در حرکت علمی عظیم کشور، یک جریان مهمّی است که نشان‌دهنده‌ی [هویّت] ملّت ما است. این، هویّت ملّت ما را نشان میدهد؛ این حرکت، حرکت هویّت‌ساز است برای ملّت؛ این همان چیزی است که قهرمانانی مثل شهید سلیمانی، مثل شهید فخری‌زاده، مثل شهید شهریاری، از درون این هویّت بیرون می‌آیند؛ این یک حقیقت است که به شکلهای مختلف و به جلوه‌های گوناگون، خودش را نشان میدهد: هویّت ملّت ایران؛ این حقایق هویّت‌ساز و نشانه‌های هویّت؛ هم نشانه‌ی هویّت است، هم خودش تقویت‌کننده‌ی هویّت و سازنده‌ی هویّت ملّت ایران است. این هم مربوط به سختی‌ها. من اینجا یک خطابی به هنرمندانمان بکنم. ما یک کمبودی در زمینه‌ی روایت هنری این حوادث داریم؛ همین حوادث بیمارستانی، همین که حالا من گفتم. این سختی‌های پرستارها و دشواری‌هایی که اینها با آن مواجه هستند، اینها مایه‌های هنری دارد؛ به تعبیر فرنگیِ رایج در زبان هنری‌ها، اینها مایه‌های دراماتیک دارد، و میشود از اینها برنامه‌های هنری جذّاب به وجود آورد. بیایند در میدان، با انواع هنرها؛ چه هنرهای نمایشی، چه هنرهای تجسّمی، چه شعر، چه ادبیّات. اینها را بیاورند [در آثار هنری]. اینها سرمایه‌ی عظیم فرهنگی است؛ همه باید از اینها استفاده کنند و آن کسی که میتواند این سرمایه‌ها را نقد کند، هنرمندان ما هستند. الحمدلله هنرمند متعهّد و مسئول هم کم نداریم؛ بیایند وارد میدان بشوند. خب، این هم مربوط به سختی‌ها و تلخی‌ها که چند جمله‌ای گفتیم. البتّه از این بیشتر است و میشود بیشتر حرف زد. امّا مطالبات. مطالبه‌ی عمده‌ی جامعه‌ی پرستاری، تقویت جامعه‌ی پرستاری است. اگر بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم، جامعه‌ی پرستاری از همه‌ی ما و بخصوص از دستگاه‌های مسئول -که وزیر محترم هم اینجا حضور دارند- توقّع دارد که جامعه‌ی پرستاری را تقویت کنند. حالا ما اگر چنانچه جامعه‌ی پرستاری را تقویت نکنیم، در بزنگاه‌ها ضربه خواهیم خورد، که قضیّه‌ی کرونا این را نشان داد؛ آنجایی که نیازمندیم، ضربه خواهیم خورد. جامعه‌ی پرستاری را باید تقویت کرد برای روز مبادا. ممکن است انسان همیشه به آن صورت احساس نیاز نکند -که البتّه میکنیم؛ چون ما همین حالا مشکل داریم در مورد تعداد [نیروها] که حالا خواهم گفت و خیلی چیزهای دیگر- امّا اگر چنانچه بفرض حالا هم مشکل نداشته باشیم، اگر تقویت نکردیم، در بزنگاه‌هایی مثل همین قضیّه‌ی کرونا ضربه خواهیم خورد. به طور مشخّص، یکی از مطالبات اینها تعرفه‌گذاریِ خدمات پرستاری است که البتّه این یک مطالبه‌ی اصلی است؛ بنده سال گذشته هم همین را گفتم،(۵) روی آن هم تأکید کردم، متأسّفانه آن کسانی که باید [کاری] بکنند نکردند! قانون تعرفه‌گذاری از سال ۸۶ تهیّه شده، که تا روزهای آخر دولت قبل، آئین‌نامه‌ی این [قانون] نوشته نشده بود؛ یعنی تقریباً چهارده سال این قانون بود، بدون اینکه آئین‌نامه‌هایش تنظیم بشود و تهیّه بشود! خب چرا؟ من اصرار دارم وزارت بهداشت همین مسئله‌ی تعرفه را به طور جدّی در این دولت دنبال کند. این یک درخواست مهمّ پرستاران است؛ یک مطالبه‌ی واقعی است. یک مطالبه‌ی بعدی موضوع کمبود پرستار است، به  آن مقداری که مورد نیاز است. حالا در آمارهایی که به ما نشان میدهند، مقایسه‌ِی با متوسّط جهانی است؛ من به آن کاری ندارم؛ ممکن است متوسّط جهانی درست باشد، ممکن است غلط باشد؛ من نیاز را کار دارم.‌ ما به آن تعدادی که امروز نیاز تختهای بیمارستانی ما است، پرستار نداریم. حالا بعضی میگویند صد هزار [نفر]، بعضی میگویند کمتر، بعضی میگویند [بیشتر]؛ من عدد معیّن نمیکنم چون به طور دقیق خبر ندارم، امّا میدانم که ما کمبود پرستار داریم. بایستی سرانه‌ی پرستار نسبت به آنچه نیاز هست تکمیل بشود؛ خیلی پایین است. البتّه این، از جمله‌ی کارهایی که در ظرف یک ماه و دو ماه انجام بگیرد نیست؛ یک مقدار زمانبر است امّا در همان زمان مناسب باید این کار ان‌شاءالله انجام بگیرد. یک مطالبه‌ی دیگر، مسئله‌ی امنیّت شغلی است. در سالهای گذشته اتّفاق افتاده، در همین قضیّه‌ی کرونا هم اتّفاق افتاد که فراخوان دادند برای کسانی که آمادگی دارند که بیایند مشغول کار بشوند؛ آمدند قراردادهای کوتاه‌مدّت با اینها بستند، بعد که نیازشان برطرف شد گفتند بفرمایید بیرون! خب این آدم که امنیّت شغلی ندارد، با چه دلگرمی‌ای بیاید کار بکند و پرستاری کند؟ بنابراین امنیّت شغلی هم یکی از مسائل گوناگون است. به پرستار، نگاه کارگرِ فصلی نداشته باشید که امروز بیاوریم، فردا بگوییم لازم نیست، بروید؛ نه، امنیّت شغلی! البتّه اینها ساز و کارهایی دارد که اهل فن میدانند. البتّه مطالبات دیگری هم هست که دیگر حالا وقت گذشت، من ادامه نمیدهم. دوستان بخصوص در وزارت بهداشت و درمان اینها را دنبال کنند. دو نکته خارج از مسئله‌ی پرستارها، مربوط به قضایای سلامت میخواهم عرض بکنم، که این دو نکته هم مهم است. یک نکته درباره‌ی شبکه‌ی بهداشت کشور است که بنده باز قبلاً روی این شبکه‌ی بهداشت تکیه کرده‌ام.(۶) در یک برهه‌ای در سالهای دهه‌ی ۶۰ و تقریباً اوایل [دهه‌ی] ۷۰، تکیه‌ و تمرکز دولت و دستگاه‌ها بر روی بهداشت بود، بر روی پیشگیری بود که آثار بسیار خوبی هم داشت؛ ما باید این را دنبال بکنیم، این مهم است. پیشگیری بهتر از درمان است؛ درمان لازم است، نه اینکه به درمان بی‌اعتنائی کنیم امّا به پیشگیری بی‌اعتنائی نکنیم. لازمه‌اش این است که این شبکه‌ی بهداشت را که قبلاً به وجود آمده بود و برکاتی داشت، کارهای زیادی داشت، بازسازی کنیم؛ هست، [امّا] ضعیف است، مورد توجّه نیست؛ [باید] تقویت بشود، بازسازی بشود. اگر واقعاً شبکه‌ی بهداشت فعّال بشود، با هزینه‌ی کمتری میتواند کارهای بزرگی را صورت بدهد. موضوع دوّم، موضوع توزیع عادلانه‌ی پزشک است؛ توزیع عادلانه. حالا [اینکه] آیا پزشک کم داریم، کم نداریم، بنده وارد این مقولات نمیشوم، این را خود اهلش میدانند که کم داریم یا نداریم؛ امّا آنچه بنده میدانم این است که توزیع پزشک عادلانه نیست. در یک نقاطی از کشور -در نقاط دوردست- کمبودهایی وجود دارد؛ به توزیع عادلانه‌ی پزشک بایستی توجّه بشود. این [هم] عرایض ما. از خدای متعال کمک بخواهید، به خدای متعال توکّل کنید؛ در همه‌ی امور کشور، در همه‌ی امور زندگی باید از خدا مطالبه کرد، درخواست کرد، تضرّع کرد و به خدا توکّل کرد؛ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛(۷) هر کسی به خدا توکّل کند، خدا او را کفایت میکند؛ این را بدانید. [البتّه] معنای توکّل به خدا این نیست که کار نکنیم؛ واضح است؛ یعنی با اعتماد به وعده‌ی الهی که فرموده اگر کار کنید برکت میدهم، کار کنیم؛ اعتماد کنیم به وعده‌ی الهی. امیدواریم ان‌شاءالله که فردایتان بهتر از امروزتان باشد و آینده‌تان بهتر از گذشته‌تان باشد؛ و ان‌شاءالله ملّت ایران از زحمات و خدمات شما بهره‌مند بشوند و خدای متعال به همه‌ی شماها اجر بدهد، به پرستاران اجر بدهد؛ و ملّت ایران را در عرصه‌ی مواجهه‌ی با دشمنان -همه‌ی عرصه‌های مواجهه- ان‌شاءالله پیروز و سربلند کند. والسّلام ‌علیکم‌ و رحمةالله ‌و برکاته  
2,181
1400/08/30
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ شهدای استان ایلام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49118
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین. خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. جدّاً تشکّر میکنم از اینکه این بزرگداشت را اقامه کردید و این حرکت بسیار مفید را انجام دادید. قبل از آمدن به داخل حسینیّه دیدم نمایشگاه را؛ خدماتی که انجام گرفته، خدمات بسیار خوبی است. البتّه از این کارهای جنبی و حاشیه‌ای خیلی در این کنگره‌ها باید انجام بگیرد و ان‌شاءالله موفّق باشید که انجام بدهید. استان ایلام در دوران دفاع مقدّس، یک دژ مستحکم بود. درست است که بعضی از شهرها و بعضی از مناطق این استان بین دو طرف جنگ، و یک برهه‌ای به دست خبیث منافقین دست‌به‌دست شد ، لکن این استان مثل کوه، مثل همان قلّه‌ی میمک -که بنده رفتم روی آن قلّه و از نزدیک دیدم کار رزمندگان عزیزمان را- در مقابل دشمنِ صدّامیِ خبیث ایستاد. اوّلاً از همه‌ جای کشور زودتر در معرض جنگ قرار گرفت؛ همان‌ طور که آقایان هم گفتند. دشمن قبل از اینکه به تهران و جاهای دیگر به طور رسمی حمله بکند، به ایلام حمله کرد. اوّلین شهید هم که همان شهید «شنبه‌ای»(۲) است که ایشان گفتند؛ قبل از شروع جنگ در ایلام به شهادت رسید، یعنی کلّ استان ایلام جزو اَلسّابقون در دفاع مقدّس است. بعد هم حوادث کم‌نظیری در استان ایلام به وقوع پیوست که متأسّفانه مردمِ خودمان هم خبر  ندارند، چه برسد به دیگران و خارج و ملّتهای دیگری که مشتاقند حوادث کشور ما را بدانند؛ آنها که هیچ، حتّی مردمِ خودمان هم از خیلی از این قضایا خبر ندارند. یکی همین قضیّه‌ی بمباران مسابقه‌ی فوتبال بچّه‌ها است در سال ۶۵ -بیست‌وسوّم بهمن ۶۵- که این جوانهای ایلامی، دو تیم ایلامی برای بزرگداشت و به یادبود هفتمین سال پیروزی انقلاب، یک مسابقه‌ای به این عنوان درست کردند و تعدادی از مردم هم جمع شدند، تماشا میکردند؛ هواپیمای عراقی آمد بالای سر، از نزدیک یعنی با توجّه به اینکه اینجا چه [برنامه‌ای] هست -نه اینکه همین ‌طور بمب بیندازند و تصادفاً بخورد به زمین فوتبال؛ نه، با توجّه- اینجا را زد و ده‌ بازیکن شهید شدند، داور شهید شد، چند بچّه شهید شدند، بعضی از تماشاچیان شهید شدند؛ این حادثه‌ی کوچکی نیست، این حادثه‌ی بزرگی است؛ جا دارد که این‌ جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود، گفته بشود، تکرار بشود. این پیامِ مظلومیّتِ شهدای ورزشکار ما است؛ جرمشان این بوده است که برای [سالگرد پیروزی] جمهوری اسلامی و برای انقلاب، مسابقه تشکیل دادند. صدّام خبیث به پشتوانه‌ی کدام قدرت، یک چنین جنایات صریحی را بی‌پروا انجام میداد؟ چه کسانی پشتیبانش بودند؟ همان کسانی که این گرگ خونخوار را آن روز پشتیبانی میکردند، امروز دَم از حقوق بشر میزنند، امروز خودشان را متولّی حقوق بشر در همه‌ی دنیا میدانند!‌ این ‌قدر بی‌حیائی و بی‌شرمی در کار این قدرتها هست! چه کسی باید آنها را رسوا کند؟ چه کسی باید این حقایق را بیان کند؟ هنرمندان ما، نویسندگان ما بار سنگینی بر دوش دارند، وظیفه‌ی سنگینی بر عهده دارند. اینها بایستی در قالبهای هنری عرضه بشود به دنیا؛ باید فیلم بسازند. برای همین قضیّه‌ی ورزشگاه باید داستان، فیلم، کتاب، خاطره تولید بشود؛ این کارها باید انجام بگیرد. یکی از خصوصیّات کم‌نظیر استان ایلام عبارت است از اینکه خانواده‌های دو شهید و سه شهید و چهار شهید و پنج شهید، همین‌ طور تا ده شهیدی که گفتند، در این استان هستند، حضور دارند؛ یک خانواده با ده شهید، یک خانواده‌ با نُه شهید، یکی با هشت شهید، چند خانواده با پنج شهید، با شش شهید؛ اصلاً گفتن اینها در زبان آسان است؟ تصوّرش هم انسان را دچار حیرت میکند. ایلام این ‌جوری است؛ از این خانواده‌ها حضور دارند که خب حالا گفتند که بعضی از کسانِ این خانواده‌ها در این جمع هم حضور دارید که خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شما را مشمول رحمت و لطف الهی بکند. یکی از خصوصیّات دیگر ایلام، حضور همه‌جانبه‌ی همه‌ی قشرها بود؛ از عالِم برجسته‌ی فاضل آنجا، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن حیدری (رحمة الله ‌علیه) -که در آن بالای میمک هم با ما بود؛ ما که آمدیم، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن در همه‌جا [با ما بود]؛ بنده چند بار آمدم ایلام؛ چه قبل از ریاست جمهوری، چه بعد از آن، ایشان بودند- که تا حیات داشت در میدان جنگ بود، اسلحه می‌بست و به معنای واقعی کلمه آماده‌ی رزم بود، تا عشایر متعدّد ایلام، و مردم عادی ایلام؛ عدّه‌ای که اهل جنگ بودند در میدان حضور داشتند؛ عامّه‌ی مردم هم مقاومت [میکردند]. این را که یکی از آقایان گفتند که [مردم] از شهر مهاجرت نکردند، بنده به چشم خودم در شهر ایلام دیدم؛ هواپیماهای دشمن در یک موعد معیّنی می‌آمدند پشت سر هم شهر را بمباران میکردند، در آن وقت ایلام خلوت بود، کسی نبود، مردم میرفتند به  این بیابانها و جنگلهای اطراف و آنجا بودند، بعد که تمام شد، برمیگشتند به شهر. یعنی این رفتن بیرون شهر و برگشتن به شهر برای مردم یک کار عادی روزمرّه شده بود؛ امّا شهر را ترک نکردند، استان را، خانه را ترک نکردند، ایستادند. آن وقت در زیر همین بمبارانها و در همین شرایط سخت است که یک نخبه‌ی نابغه‌ای مثل شهید رضایی‌نژاد(۳) تربیت میشود. شهید رضایی‌نژاد، شهید علم، شهید هسته‌ای که آن‌چنان رتبه‌ی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایه‌ی ترقّی و تعالی است و باید او را از بین ببرند؛ می‌آیند جلوی همسر و دختر خردسالش او را شهید میکنند. این دانشمند جوان دوره‌ی کودکی‌اش را  در همین بمبارانها و در همین شرایط سخت در ایلام گذرانده؛ یعنی فشار دشمن و فشار جنگ نتوانسته از بُروز استعدادهای این مردم چیزی کم کند؛ این خیلی مهم است. امثال این شهید رضایی‌نژاد عزیز که شهید علمند و مقامات علمی دارند، اینها مقامات معنوی هم دارند؛ دلیلش هم خود شهادت است؛ چون شهادت را به کسی ارزان نمیدهند. این [کسی] که شهید شد، این که این رتبه‌ی شهادت به او داده شد، این یک مقدّماتی در وجود انسان، در باطن انسان، در عمل انسان لازم دارد که بدون این به انسان نمیدهند این رتبه را؛ و این جوان دانشمند این مقام معنوی را داشت که شهید شد؛ بدون آن نمیشد شهید بشود. یک نکته‌ی مهم این است که خب، گفته میشود که استان ایلام سه هزار و اندی شهید تقدیم کرده و استانهای دیگر هم هر کدام به فراخور جمعیّت و وضعیّت خودشان شهدای زیادی را تقدیم کرده‌اند. مفهوم شهادت را بایستی ما درست درک کنیم. درباره‌ی مفهوم شهادت [باید درک کرد که] شهادت فقط قربانیِ جنگ شدن نیست؛ خب در دنیا کسان زیادی هستند که در جنگهای کشورهایشان شرکت میکنند و کشته میشوند؛ بسیاری از آنها هم مثلاً برای دفاع از مرزهای جغرافیایی کشورشان، به‌ عنوان یک انسان میهن‌دوست و میهن‌پرست این کار را میکنند -البتّه بعضی مزدورند امّا عدّه‌ای هم به این عنوان [کشته میشوند]- شهید ما این جوری نیست؛ مسئله‌ی رزمنده‌ی ما که وارد میدان جنگ میشود و حالا یا [کارش] به شهادت یا به جانبازی منتهی میشود یا نمیشود، فقط دفاع از مرز جغرافیایی نیست؛ او در دفاع از مرزهای عقیده، مرزهای اخلاق، مرزهای دین، مرزهای فرهنگ، مرزهای هویّت، در دفاع از این مرزهای مهمّ معنوی وارد میشود؛ البتّه دفاع از مرزهای جغرافیایی کشور هم چیز باارزشی است و ارزش محسوب میشود؛ امّا آن کجا و توأم شدن آن معنا با این معانی مهم و والای دیگر کجا! [مسئله‌ی] شهدای ما این است. از این بالاتر اگر بخواهیم به مسئله‌ی شهادت نگاه کنیم، شهید ما در واقع مصداق و مظهرِ «اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة»(۴) است؛ یعنی جان خودش را دارد با خدا معامله میکند؛ شهید این است. یا آن آیه‌ی شریفه‌ی «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِر»؛(۵) اینها با عهد خود، پیمان خود، با خدای متعال صادقانه رفتار کردند؛ شهید این است؛ یعنی [این] پیمان بستن با خدا است، معامله کردن با خدا است؛ لذا شما می‌بینید که رزمنده‌ی در میدان جهاد فی‌سبیل‌الله با رزمنده‌های متعارف دنیا فرق دارد. در میدان جنگ آن کسانی از شماها که بودید و آن وقت دیدید، حتماً مشاهده کردید، بعضی‌ها هم در کتابها خوانده‌اید که رزمنده‌ی مؤمن در دوره‌ی دفاع ‌مقدّس، همچنین در برخی از خطوط دفاعی دیگر مثل دفاع از حرم یا امثال اینها، وقتی که در حال مجاهدت در میدان جنگ است، اخلاصش بیشتر از حالت معمولی است، توکّلش بیشتر است، تواضعش بیشتر است، مراقبتش از حدود الهی بیشتر است. در دنیا معمول است که وقتی یک لشکری پیروز میشود در یک شهری، برایشان غارت و چپاول و ظلم و این چیزها یک چیز عادّی است؛ اینجا نخیر؛ اینجا رزمنده‌ی مجاهد فی‌سبیل‌الله در میدان جنگ اگر پیروز هم بشود، اخلاصش و رعایت حدود الهی‌اش اندکی کم نمیشود، بلکه در حال پیروزی، به خاطر شکرانه‌ی پیروزی، این رعایتها بیشتر هم میشود. رزمندگان ما از دشمن که اسیر میگرفتند، همان دشمنی که اسیر ما را از وقتی که گرفته بود تا داخل آن اردوگاهی که اینها را نگه میداشتند، چند بار کأنّه اینها را میکشتند و زنده میکردند، از بس آنها را آزار میکردند -آنجا هم که خب معلوم بود در اردوگاه چه میکنند با آنها- همان آدمها وقتی که اسیر ما میشدند، اگر مجروح بود، رزمنده‌ی ما او را درمان میکرد؛ اگر تشنه بود، به او آب میداد؛ مثل خودش با او رفتار میکرد؛ اینها واقعاً یک چیزهای مهمّی است. سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجسته‌ای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکته‌ی الهام‌بخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانه‌ای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمنده‌ی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند. این یادبودی که شما فراهم کرده‌اید، بایستی گوش ما را به پیام شهیدان باز کند. شهیدان به ما میگویند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۶) این راه، راهی است که خوف و حزن ندارد، ترس و اندوه ندارد؛ راه خدا است دیگر؛ در این راه بایستی ثابت‌قدم بود، در این راه بایستی با قدرت حرکت کرد، در این راه باید با وسوسه‌های دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن پیام شهیدان باید اتّحاد خود، اتّفاق خود، انگیزه‌ی خود، تلاش خود را بیشتر کند؛ پیام شهیدان به ما این است. مسئولین جمهوری اسلامی با شنیدن پیام شهیدان در این بزرگداشتها، بایستی احساس مسئولیّت بیشتری نسبت به آن امنیّتی بکنند که این شهدا برای ما فراهم کردند و در اختیار ما گذاشتند؛ همه باید احساس مسئولیّت بکنند و همه هم توجّه بکنیم که بدون تلاش، بدون مجاهدت فی‌سبیل‌الله، بدون تحمّل بسیاری از سختی‌ها هیچ ملّتی به جایی نمیرسد؛ حالا [برای] ما هم اگر چنانچه سختی‌هایی هست، ان‌شاءالله تحمّل این سختی‌ها ملّت ایران را به اوج خواهد رساند، به قلّه خواهد رساند. امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال همه‌ی شماها را موفّق و مؤیّد بدارد و شهدای عزیز ایلامی و همه‌ی شهدای کشور را مشمول رحمت و مغفرت خودش بکند و امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما باز کرد و این هدایت عمومی را در کشور به وجود آورد، ان‌شاءالله با اولیائش، با هادیان بزرگ دوران تاریخ، انبیا و ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) محشور کند و شماها را هم ان‌شاءالله خداوند موفّق کند. این مطالبی هم که آقایان بیان کردند -این پیشنهادها و درخواست‌ها- البتّه عمدتاً کارهای دستگاه‌های اجرائی است، باید به آنها سفارش کرد؛ خود شما ان‌شاءالله دنبال کنید، ما هم سفارش میکنیم. والسّلام ‌علیکم‌ و رحمةالله ‌و برکاته
2,182
1400/08/26
بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49011
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خوشحالم که بحمدالله امسال این دیدار تحقّق پیدا کرد؛ البتّه سالهای قبل، هر سال با نخبگان دیدار میکردیم، [امّا] سال گذشته این توفیق را نداشتیم. و جلسه‌ی امروز هم برای من جلسه‌ی مفیدی بود؛ یعنی از مطالبی که دوستان و عزیزان ما، پسرها و دخترها اینجا بیان کردند، من جدّاً استفاده کردم. حالا قضاوت ‌کردن در مورد دقّت، عمق و صحّت بیانات مطلب بعدی است؛ باید انسان بیشتر تأمّل کند روی آنچه شما گفتید، امّا علی‌العجاله آن چیزی که من اینجا شنیدم برای من قابل استفاده بود و بهره بردم. خیلی متشکّرم از دوستانی که زحمت کشیدند بیاناتی را بیان کردند. چند نکته در باب نخبگی و نخبگان به شما عرض میکنم. اگر مجال شد و وقت بود، چند کلمه هم راجع به شرکتهای دانش‌بنیان در پایان عرایضم خواهم گفت. نکته‌ی اوّل این است که عزیزان من! نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است و نعمت الهی را باید شکر کرد؛ اوّل‌چیزی که در ذهن شما قرار میگیرد این باشد که این نعمت را شکرگزاری کنید. «وَ اشکُروا نِعمَتَ اللهِ اِن کُنتُم اِیّاهُ تَعبُدون»(۲) در سوره‌ی نحل است؛ چند جای دیگر قرآن هم این «وَ اشکُروا نِعمَتَ الله» هست؛ این وظیفه‌ی همیشگی است. کیفیّت شکر را بعداً در یکی از شماره‌های بعدی که عرض میکنم، عرض خواهم کرد. این نکته‌ی اوّل که به فکر شکر نعمت نخبگی باشید و این موهبت الهی را شکرگزاری کنید. نکته‌ی دوّم؛ آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، صرفاً استعداد و ظرفیّت ذهنی نیست. خیلی‌ها هستند استعداد دارند، ظرفیّت ذهنی هم دارند و این ضایع میشود، اصلاً بُروز پیدا نمیکند یا از آن هیچ استفاده‌ی مناسب و شایسته نمیشود و تبدیل به نخبه نمیشود. آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، علاوه‌ی بر استعداد و ظرفیّت ذهنی، قدرشناسی از این حقیقت و از این نعمت است؛ از این [نعمت] قدرشناسی بشود و بر اساس آن، کار و تلاش انجام بگیرد. یک انسان بااستعداد و پُرظرفیّت اگر این ذهن را به کار نیندازد، از این ظرفیّت استفاده نکند، با تنبلی، بی‌حالی، بی‌توجّهی و غفلت بگذراند، مسلّماً تبدیل به نخبه نخواهد شد. نخبه آن کسی است که قدرشناسی میکند؛ قدر استعداد را میداند، آن را به کار می‌اندازد و با همّت بالا و قبول زحمت و قبول مجاهدت، خودش را به یک نخبه تبدیل میکند. حالا این قدرشناسی اوّلاً به عهده‌ی خود او است، ثانیاً به عهده‌ی محیط است. «محیط» یعنی مجموعه‌ی حکمرانی، مجموعه‌ی مسئولین، در یک برهه‌ای پدر و مادر، در یک برهه‌ای معلّم یا استاد دانشگاه؛ اینها باید قدردانی کنند، [امّا] عمده‌ی قدرشناسی باید به وسیله‌ی خود نخبه انجام بگیرد. البتّه این در مورد شخص نخبه است؛ در مورد کلان کشور هم همین ‌جور است. کشور ما از لحاظ استعداد ذهنی از متوسّط جهان بالاتر است؛ این ادّعا نیست، این چیز ثابت‌شده و مسلّمی است؛ یعنی ملّت ما بالقوّه نخبه است. یک بخش مهمّ جنگ نرم استعمارگران، هم امروز و هم همیشه -امروز هم هست، در گذشته هم بیشتر بوده- عبارت است از اینکه ملّت ما را یا هر ملّتی را که دارای استعدادی است، از استعدادِ خودش غافل کنند، او را بی‌اعتنا کنند به آن استعداد یا حتّی به وضعی برسانند که خود او منکر این استعداد بشود؛ این ‌قدر بگویند نمیتوانی، نمیتوانی، نمیتوانی که باورش بشود نمیتوانم و خودش بگوید نمیتوانم؛ این یکی از کارهایی بوده که رایج بوده. از اوّلی که استعمار وارد کشورها شد، یکی از کارها همین بوده. در آفریقا تمدّنهای بزرگی وجود داشته -در بخشی از آفریقا، در غرب آفریقا، در نقاط دیگر- که اینها بکلّی نابود شده، از بین رفته. نهرو(۳) در این خاطراتش، در [کتاب] نگاهی به تاریخ جهان، میگوید که قبل از اینکه انگلیس‌ها وارد هند بشوند، هند از لحاظِ صنایعِ داخلیِ خودش-صنایع آن روز، اوایل قرن نوزدهم- یک کشور خودکفا بود؛ انگلیس‌ها که وارد شدند، اوّل کمپانی هند شرقی، بعد هم دولت انگلیس، وضع را به جایی رساندند که هندی‌ها احساس میکردند که جز با مصنوعات انگلیسی و خارجی امکان زندگی وجود ندارد؛ انکار توانایی‌های یک ملّت. در کشور خود ما هم همین ‌جور است؛ ما تقریباً بیش از دویست سال به این بلیّه مبتلا بودیم، تا قبل از انقلاب اسلامی. شنیده‌اید که وقتی بحث ملّی شدن نفت مطرح شد که ایرانی‌ها نفت دارند و خودشان نفت را اداره کنند و مانند اینها، نخست‌وزیرِ دوره‌ی طاغوت در مقام انتقاد از این فکر میگفت که ایرانی‌ها بروند لولهنگ بسازند!(۴) لولهنگ را شماها ندیده‌اید؛ لولهنگ یعنی آفتابه‌ای که حتّی با حلبی ساخته نمیشود، با گِل ساخته میشود. آن قدیمها، زمان نوجوانی و بچّگی ما، هنوز لولهنگ بود؛ آفتابه‌ای که با گِل درست میشود. [میگفت] ایرانی‌ها بروند لولهنگ درست کنند! یعنی یک ملّت را به اینجا میرسانند. وقتی که غفلت از تواناییِ خود بر ملّتی حاکم شد، غارت آن ملّت آسان میشود. ببینید، غفلت و غارت مکمّلِ هم‌ هستند؛ غفلت مقدّمه‌ی غارت است، غارت افزایش‌دهنده‌ی غفلت است؛ غفلت و غارت با همدیگر همراهند. این در مورد کشورهایی که مستقیم تحت استعمار بودند صدق میکند، در مورد جایی مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم هم نشده صدق میکند؛ لذاست که میخواهند غافل باشیم. در قرآن، بحث غفلت چیز جالبی است؛ کاملاً صریح مسئله‌ی غفلت مطرح شده. در این مسئله‌ی صلاة خوف [آمده که] «وَدَّ الَّذینَ کَفَروا لَو تَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم وَ اَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَةً واحِدَة»؛(۵) دشمن میخواهد شما غافل بشوید از سلاحتان و از دارایی‌هایتان. بحث پهپاد و موشک و مانند اینها را که می‌بینید این روزها چطور در دنیا به عنوان یک مسئله‌ی اساسی و مهم مطرح میشود؛ [دشمن] میخواهد شما از اینها غفلت کنید، از این توانایی چشم بپوشید تا بتواند راحت به شما حمله کند. این مربوط به این قضیّه. خب حالا مسئله‌ی موشک ما را از مسئله‌ی نخبه‌ها دور نکند. نکته‌ی بعدی در مورد نخبگی و نخبگان، بحث احساس مسئولیّت نخبگان است؛ احساس مسئولیّت. البتّه دستگاه حکمرانی کشور نسبت به وضع نخبه مسئولیّتهای مهمّی دارد -در این تردیدی نیست و امیدواریم که ان‌شاء‌الله مسئولین کشور، خود بنده و دیگران، بتوانیم به این مسئولیّتمان به بهترین وجهی عمل بکنیم- لکن شخص نخبه و جوان نخبه هم در قبال مسائل کشور باید احساس مسئولیّت بکند و گاهی لازم است که جوان نخبه با سختی‌ها هم بسازد؛ این یکی از آن نکات اخلاقی بسیار مهم است که باید مورد توجّه باشد. این برداشت که همه چیز باید آماده باشد و در جای خود باشد تا نخبه بتواند کار بکند، برداشت درستی نیست؛ گاهی بایستی با موانع مبارزه کنید، که در حرفهای بعضی از دوستان هم بود. البتّه نامهربانی‌هایی دیده میشود؛ در دستگاه‌های مختلفِ اداره‌ی کشور و حکمرانیِ کشور، نسبت به نخبگان گاهی نامهربانی میشود؛ این را ما میدانیم، مطّلعیم، امّا اینها نبایستی نخبه را از ادامه‌ی راه و از فعّالیّت و از تلاش منصرف بکند و نباید دلسرد بشوند. بعضی‌ها میگویند که «آقا! فلان اداره رفتیم، فلان دانشگاه رفتیم، با ما این جوری برخورد کردند»؛ اینها نباید نخبه را دلسرد کند؛ باید احساس مسئولیّت کند، تلاش کند، دنبال کند. این همان شکری است که اشاره کردم؛ شکر نعمت نخبگی از جمله همین است. بایستی شکر کند؛ شکر عملی این است که تلاش کند، فعّالیّت کند. البتّه بخش دیگری از شکر هم این است که توجّه داشته باشد که این نعمت نخبگی را خدای متعال به او داده و هر نتیجه‌ای که بر نخبگی مترتّب میشود، [باید] در جهت اراده‌ی الهی و در جهت رضای الهی قرار بگیرد که البتّه این خیلی مهم است و جهت‌دهی میکند به حرکت نخبه. یک نکته‌ی دیگری که در باب نخبگان وجود دارد این است که نخبه‌ی علمی -حالا بحث ما سر نخبگان علمی است- بایستی به آن آینده‌ و افقی که برای علم در کشور ترسیم شده چشم بدوزد و به آن توجّه داشته باشد. ما گفتیم که باید جوری حرکت بکنیم که در یک فاصله‌ی معقول زمانی -بنده چند سال قبل(۶) گفتم پنجاه سال بعد-  ایران در دنیا منبع علم محسوب بشود؛ یعنی اگر کسانی بخواهند به جدیدترین یافته‌های علمی دست پیدا کنند، ناچار بشوند فارسی یاد بگیرند. این یک آینده‌ی ممکنی است؛ این را تعجّب نکنید. یک روزی در دنیا همین جوری بوده؛ دانشمندان ما یک روزی، در یک برهه‌ای از تاریخ، در قلّه‌ی دانش دنیا قرار داشتند؛ کتابهای آنها در همه‌ی دانشگاه‌های دنیا، در دانشگاه‌های غرب و دانشگاه‌های شرق -یعنی هند و چین و مانند اینها که آن وقت دانشی هم داشتند- مورد توجّه و مورد استناد قرار میگرفته. ما باید چشم به این افق [بدوزیم]. البتّه مراحلی دارد. مرحله‌ی اوّل این است که ما امروز فاصله‌ی خودمان را با مرز دانش جهان پُر کنیم؛ ما فاصله داریم. ما البتّه در آمارهایمان که متّکی به آمارهای جهانی است، پیشرفت علمی خودمان را ستایش میکنیم، قابل ستایش هم هست و واقعاً پیشرفت داشته‌ایم، منتها فاصله‌مان با خطوط مقدّم علم در دنیا زیاد است. دویست سال ما را عقب نگه داشتند؛ بعد از پیروزی انقلاب یک حرکتی انجام گرفته، از حدود دو دهه قبل یک حرکت سریع‌تری شروع شده و پیشرفتهای خوبی کرده‌ایم، لکن هنوز فاصله‌مان زیاد است؛ مرحله‌ی اوّل این است که این فاصله را پُر کنیم. مرحله‌ی دوّم این است که از خطوط دانش جهانی و مرز دانش جهانی عبور بکنیم؛ یعنی بتوانیم خدمات جدید علمی و کشفیّات جدید علمی را به دنیا عرضه بکنیم که حالا در مورد این، من یک نکته‌ای هم بعداً عرض خواهم کرد. و مرحله‌ی بعد هم این است که دنبال تمدّن نوین اسلامی باشیم. یقیناً یکی از پایه‌های مهمّ هر تمدّنی علم است -علم نافع- و ما که تکرار میکنیم «تمدّن نوین اسلامی»،(۷) قطعاً یکی از پایه‌هایش پیشرفت علمی است؛ ما خودمان را آماده کنیم برای آن. اگر چنانچه چشم شما به عنوان نخبه به این افق باشد، قهراً حرکت علمی شما جهتِ درست خواهد داشت و همین مشکلاتی که گاهی گفته میشود -بحث مقاله و این چیزها که دوستان ذکر کردند- اینها دیگر از بین خواهد رفت؛ یعنی جهت صحیح مشخّص خواهد بود و پیشرفت درستی پیدا خواهد شد. و امّا آن نکته‌ای که گفتم اشاره میکنم، بحث آفرینش علمی است؛ این مهم است. امروز کارهای علمی زیادی در کشور میشود، امّا این کارها غالباً متفرّعات بر آفرینش علمی دیگران است؛ فرض بفرمایید که نیروی انرژی هسته‌ای را مثلاً‌ کسی کشف کرده، ما امروز داریم روی این کار میکنیم. آنچه نیاز هست و بایستی انجام بگیرد آفرینش علم است؛ باید خلّاق باشید، باید تولید کنید علم را که غالباً‌ از کشف یک نیرویی در طبیعت به وجود می‌آید؛ یعنی نوآوری در علم ناشی از این است که یک ناموسی را، یک قانونی را که در طبیعت وجود دارد و تا امروز کشف نشده، شما کشف میکنید، بر اساس آن تولیدِ علم میشود، بر اساس آن فنّاوری‌های متعدّدی به وجود می‌آید. باید دنبال این باشیم؛ یعنی جوان نخبه‌ی ما باید دنبال این باشد: خلّاقّیت در دانش. فرض بفرمایید که مثلاً نیروی جاذبه وجود داشت -حالا مثالهای قدیمی‌اش اینها است دیگر؛ از قدیم این مثالها را میزدیم- یکی این را کشف کرد و بر اساس آن دانشهایی به وجود آمد. نیروی الکتریسیته در طبیعت عالم وجود داشت، کسی آن را نمی‌شناخت، یک کسی کشف کرد، بر اساس آن، این عرصه‌ی عظیم علم و فنّاوری به وجود آمد. یا در بخشهای بعدی و در مسائل جدید، نانو از این قبیل است، مسئله‌ی سلّول‌های بنیادی از این قبیل است، مسئله‌ی انرژی هسته‌ای از این قبیل است. کشف یک حقیقتی در طبیعت، کشف یک سنّتی، یک ناموسی، یک عنصری در طبیعت الهی و صنع الهی موجب میشود که شما به یک نکته‌ی علمی پی ببرید، آن نکته علم خواهد بود، تدوین میشود، گسترش پیدا میکند، منتهی میشود به فنّاوری و مانند اینها. یک نکته‌ی دیگری که در باب نخبگان وجود دارد و من قبلها هم یک وقتهایی به این اشاره کردم،(۸) این است که یکی از هدفهای جامعه‌ی علمی کشور -نه فقط نخبگان، [بلکه] همه‌ی جوامع علمی؛ البتّه در مورد نخبگان این بیشتر مورد نیاز است- این است که باید به مسائل کشور فکر کنند، مسئله‌محور کار کنند؛ مسئله‌محوری مهم است. کشور مسائل اساسی‌ای دارد؛ باید به اینها توجّه کرد، اینها بایستی از طرق علمی و با روش علمی حل بشوند؛ راه ‌حل دارد. الان همین جا دوستان ما چند مورد از این مسائل را مطرح کردند و برایش راه ‌حل ذکر کردند. [البتّه] عرض کردم که داوری در مورد این راه ‌حل‌ها احتیاج به تأمّل و دقّت دارد، امّا میتوان برای همه‌ی مشکلات کشور راه‌ حلّ علمی پیدا کرد که بتوان با اطمینان دنبال حلّ مسئله و حلّ مشکل بود. از باب مثال، از موضوعات مبتلابهِ امروزِ ما فرض بفرمایید مسئله‌ی آب در کشور است؛ یک مسئله است دیگر. مسئله‌ی کشور، مسئله‌ی آب است و مسئله‌ی آب در آینده‌ی خیلی نزدیکی به مسئله‌ِی مهم‌تری هم در سطح دنیا تبدیل خواهد شد. خب برای این یک فکر علمی باید بشود. یا مسئله‌ی محیط‌زیست و حتّی مسئله‌ی ترافیک؛ مسئله‌ِی ترافیک، یک مشکلی در زندگی است. شما از یک گوشه‌ی تهران حرکت میکنید تا یک قسمت دیگر، باید یک ساعت، یک ساعت و ربع سوار ماشین باشید با این گرفتاری‌ها؛ خب این راه ‌حل دارد؛ باید از طریق علم راه‌ حلّ این را پیدا کرد. آسیب‌های اجتماعی، مسئله‌ِی اعتیاد، مسئله‌ی طلاق، مسئله‌ی حاشیه‌نشینی، مسئله‌ی هجرت از روستاها و تخریب روستاها، اینها همه راه‌ حل دارد. یک وقت هست که مدیری دلسوزی ندارد، اصلاً نمیخواهد به این مسائل نگاه کند، آن محلّ بحث نیست؛ امّا وقتی فرض بر این است که مدیران میخواهند مسئله را حل بکنند، خب برای این باید راه حلّ علمی پیدا کرد و قطعاً راه‌ حل دارد. یا مسائل اداره‌ِی کشور، مشکلات نظام پولی، نظام مالی، مشکل نظام مالیاتی، مشکل بانک‌ها، موانع رشد تولید که ما امسال گفتیم «برداشتن موانع»،(۹) راه‌ حلّ علمی دارد؛ اینها بایستی از طریق علم روشن بشود -که من بعداً یک اشاره‌ای هم باز به این خواهم کرد- و ده‌ها مسئله‌ی دیگر؛ یعنی روی مسئله فکر کنید. یک گزارشی به من دادند گفتند در بعضی از کشورهای پیشرفته‌ی دنیا دانشگاه‌ها غالباً غیر دولتی است، دانشگاه‌ها خصوصی است، ولی همین دانشگاه‌های غیر دولتی بودجه‌ی فراوانی از دولتها میگیرند؛ چه‌ جور؟ نه اینکه بیایند همین ‌طور فلّه‌ای پول بدهند برای دانشگاه؛ نه، مسئله تعریف میکنند برای دانشگاه و از آن دانشگاه جواب مسئله را میخواهند، هر مقداری که آن دانشگاه توانست این مسئله را برای آنها حل کند، درآمد مالی از ناحیه‌ی دولت و حاکمیّت خواهد داشت. خب این خیلی خوب است؛ یعنی مسئله‌محوری در زمینه‌ی کارهای علمی و کارهای نخبگان، چیز مهم و لازمی است. خب من در ذیل این مسئله‌محوری که عرض کردیم، اتّفاقاً بحث هوش مصنوعی را نوشته‌ام که امروز یکی از دوستان دربار‌ه‌ی آن صحبت کردند؛ من پیشنهاد میکنم یکی از مسائلی که مورد تکیه و توجّه و تعمیق واقع میشود، مسئله‌ی هوش مصنوعی باشد که در اداره‌ی آینده‌ی دنیا نقش خواهد داشت؛ حالا یا در معاونت علمی رئیس‌جمهور یا در دانشگاه باید کاری کنیم که ما در دنیا حدّاقل در [بین] ده کشور اوّل در مورد هوش مصنوعی قرار بگیریم که امروز نیستیم؛ امروز کشورهایی که درجه‌ی اوّل در مسئله‌ی هوش مصنوعی هستند، حالا غیر از آمریکا و چین و مانند اینها که در رده‌های بالا هستند، بعضی از کشورهای آسیایی هم هستند، بعضی کشورهای اروپایی هم هستند [امّا] ما نیستیم؛ البتّه کشورهای آسیایی ظاهراً بیشتر هم هستند؛ در آن ده‌ رتبه‌ی اوّل، تعداد کشورهای آسیایی بیشتر است. باید کاری کنیم که حدّاقل به ده کشور اوّل دنیا در این مسئله برسیم. یک نکته‌ی دیگری که در باب نخبگان وجود دارد بحث مهاجرت است که امروز هم در یکی از صحبتها یک اشاره‌ای شد. خب یک وقت هست که یک دانشجویی بر اساس نیازهایش، بر اساس نیازهای فکری‌اش یا بحث خانوادگی‌اش مایل است برود در یک کشوری تحصیل کند؛ این اشکالی ندارد؛ یعنی بنده بارها گفته‌ام که این مانعی ندارد؛ عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخوانند و برگردند بیایند؛ لکن آن چیزی که اشکال دارد مهاجرفرستی است. به بنده گزارش داده‌اند -البتّه مال امروز هم نیست، مدّتها است یک چنین چیزی وجود دارد- که در بعضی از دانشگاه‌ها عناصری هستند که جوان نخبه را به ترک کشور تشویق میکنند؛ من صریح میگویم که این خیانت است؛ این دشمنی با کشور است؛ دوستی با آن جوان هم نیست. امروز در کشور ما جوانهای نخبه میتوانند رشد کنند و در برهه‌هایی هم میتوانند بروند از یک کشور دیگر استفاده کنند و برگردند امّا اینکه ما یک جوانی را نسبت به آینده‌ی کشور ناامید کنیم، دلسرد کنیم، آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند، این را من واقعاً یک خیانتی میدانم که بایستی دنبال کنیم. [در مورد] مسئله‌ی مانع‌زدایی از تولید -که گفتم اشاره خواهم کرد و شعار امسال هم هست- آنچه من اینجا یادداشت کرده‌ام این است که مهم‌ترین موانع تولید، بیش از موانع عملیّاتی و مادّی و مانند اینها، موانع فرهنگی است؛ یعنی احساس ناامیدی، احساس ناتوانی، احساس بی‌آینده بودن، بی‌حوصلگی، بی‌همّتی، سرگرمی‌های مضر؛ یعنی اینها چیزهایی است که واقعاً‌ مانع پیشرفت کار تولید است. یعنی جوان ما که میتواند فرضاً یک شرکت دانش‌بنیان به وجود بیاورد و یک بخش مهمّی از کارها را انجام بدهد، هم خودش درآمد پیدا کند، هم به کشور فایده برساند، به جای اینکه بیاید دنبال کار و تلاش و زحمت و این حرفها، میرود سراغ سرگرمی‌های زائد؛ خیلی‌ها سرگرم به رایانه و مانند اینها میشوند؛ غالباً الان شب تا صبح یا صبح تا شب، تا هر چه بتوانند در اینترنت بیخودی، بی‌فایده، بی‌هدف میگردند؛ بدون اینکه هیچ سودی عاید بشود. راحت‌طلبی، نداشتن همّت، نداشتن خطرپذیری؛ اینها چیزهایی است که مانعهای اساسی تولید است. [امّا] راجع به شرکتهای دانش‌بنیان؛ خب خوشبختانه رشد خوبی داشته. البتّه من در آمارها حدود شش هزار شرکت در ذهنم بود، امروز آقای دکتر ستّاری(۱۰) گفتند هفت هزار شرکت؛ خیلی خوب است، بحمدالله این کار مهمّی است که انجام گرفته، باید افزایش هم پیدا کند، منتها در مورد [ضوابط] افزایش، گمان میکنم بنده قبلاً هم در همین جلسه گفته‌ام، که سخت‌گیری بشود در رعایت ضوابطِ دانش‌بنیان بودن؛(۱۱) یعنی این جور نباشد که خیلی آسان کمّیّت را بالا ببریم و کیفیّت کار مورد توجّه نباشد؛ دانش‌بنیان بودن ضوابطی دارد، این ضوابط بایستی رعایت بشود. البتّه صنایع بزرگ ما در کشور دانش‌بنیان نیستند، این عیب بزرگی است. افرادی که ظاهراً‌ صاحب صلاحیّتند، به من این جور گفتند که این شرکتهای دانش‌بنیانِ کوچک میتوانند تأثیر بگذارند و آن صنایع بزرگ کشور مثل صنایع خودروسازی و امثال اینها را هم دانش‌بنیان کنند؛ اگر این کار ممکن باشد، حتماً بایستی انجام بگیرد. یک شرط لازم برای رشد و تقویت شرکتهای دانش‌بنیان، این است که ما بتوانیم محصولات آنها را در داخل کشور رایج کنیم -حالا بحث خارج کشور و صادرات را هم بعد عرض میکنم- و در داخل خود کشور مصرف بشود؛ راهش [هم] این است که تولیدی که او میکند، دیگر واردات نداشته باشد. باز یک عدّه‌ای مثل قضیّه‌ی لوازم خانگی، جنجال نکنند که چرا شما گفتید که مثلاً‌ فرض کنید لوازم خانگیِ فلان کشور را نیاورند؛ نه، لازمه‌ی رشد شرکتهای داخلی و تقویت آنها، که بتوانند روی پای خودشان بِایستند، این است که ما برای اینها بازار در داخل [درست کنیم]. بازار داخل، بازار کوچکی نیست؛ این بازار را در اختیار تولید داخلی باید گذاشت؛ بخصوص دولتها و سازمانهای بزرگ که بزرگ‌ترین مشتری اینها هستند. دولتها که بیشترین مصرف‌کننده‌ی این به‌اصطلاح صنایع و تولیدات صنعتی و مانند اینها هستند، از این دانش‌بنیان‌ها تهیّه کنند و تولیدات داخلی را استفاده کنند، تا دیگر واردات کمر اینها را نشکند. البتّه وقتی که ما میگوییم جلوی واردات گرفته بشود، در واقع برای کمک به کارخانه‌ی داخلی و بنگاه داخلی داریم حرف میزنیم؛ آن بنگاه داخلی هم وظایفی دارد، آنها هم باز قیمتها را گران نکنند، کیفیّت را پایین نیاورند تا بکلّی آن توصیه‌ای که شده بی‌فایده بشود. پس بنابراین یک مسئله، مسئله‌ی بازارهای داخلی است، یک مسئله هم مسئله‌ی صادرات است؛ اگر چنانچه صادرات وجود نداشته باشد، پیشرفتی آن چنان که باید، پیش نخواهد آمد. و در مورد صادرات، هم خود آن شرکتها میتوانند فعّالیّت کنند و بیشتر، دولتها میتوانند فعّالیّت کنند؛ وزارت خارجه، وزارت صمت و بقیّه میتوانند در این زمینه کمک کنند و بازارهای خارجی را [پیدا کنند]. صدا و سیما میتواند کمک کند؛ بعضی از کشورها هستند که از ایران خاطره‌های خوبی دارند امّا اگر بگویند دو محصول ایرانی را اسم بیاورید نمیتوانند اسم بیاورند. صدا و سیما در بخش خارجی، این محصولات را تبلیغ کند و گفته بشود. پس بنابراین این هم یک مسئله است. و یک مسئله‌ی دیگر هم این است که به بنده گفته شد از قول آقای دکتر ستّاری که سهم شرکتهای دانش‌بنیان از تولید ناخالص ملّی کمتر از یک درصد است؛ خب این خیلی کم است. حتماً بایستی این سهم از تولید داخلی افزایش پیدا کند. حالا در طول سه سال، چهار سال، اقلّاً به پنج درصد برسد؛ این کار را باید همّت کنند که ان‌شاء‌الله تلاش بشود. و امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند به همه‌ی شما کمک کند. (نزدیک اذان است و من هم عرایضم را تمام میکنم.) امیدوارم ان‌شاء‌الله خداوند به شماها توفیق بدهد. آینده مال شما است؛ این را بدانید. این کشور متعلّق به شماها است؛ شما هستید که فردای این کشور را میسازید، و مدیران فردای کشور هم شماها هستید. خودتان را آماده کنید و کشور را هم آماده کنید؛ میتوانید. من البتّه برای استفاده‌ی از جوانهای نخبه‌ به مسئولین، وزرا [سفارش میکنم]؛ من به دولت قبل هم خیلی سفارش میکردم -که در یک مواردی هم بی‌تأثیر نبود- به این دولت هم همین‌ جور، که از جوانها در مدیریّتهای گوناگون -همان مدیریّتهای میانی و مدیریّتهای پایین که نقش‌ مهمّی هم دارد و یکی از دوستان [هم] اینجا گفتند- استفاده بشود؛ حتّی در مدیریّتهای سطح بالا هم همین ‌جور. من سفارش میکنم و ان‌شاء‌الله این کار تحقّق پیدا کند، منتها شما هم خودتان را باید آماده کنید، جای خودتان را پیدا کنید؛ خودتان پیدا کنید که در پیشرفت کشور چه نقشی میتوانید ایفا کنید. نخبگی شما اینجا هم باید خودش را نشان بدهد که مشخّص کنید جایگاه شما کجا است؛ در آن جایگاه قرار بگیرید و تلاش کنید و کار کنید.  امیدواریم ان‌شاء‌الله خدای متعال شماها را حفظ کند؛ شماها نور چشمان کشور و ملّت هستید و فرزندان عزیز ملّت هستید؛ ان‌شاء‌الله خداوند شما را برای این کشور نگه دارد. ان‌شاء‌الله ارواح طیّبه‌ی شهدای بزرگوارمان و روح مطهّر امام بزرگوارمان  از ما راضی باشند، و همه‌ی شما و ما مشمول ادعیه‌ی زاکیه‌ی حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) باشیم. والسّلام ‌علیکم‌ و رحمةالله ‌و برکاته  
2,183
1400/08/02
بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891
به مناسبت ایام هفته وحدت و ولادت نبی مکرم اسلام (ص) (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. خیلی خوش‌‌آمدید حضّار محترم، و من به همه‌ی شما خوشامد عرض میکنم؛ مخصوصاً به میهمانان عزیز نشست وحدت اسلامی و برادرانی که از کشورهای دیگر به اینجا تشریف آورده‌اند. تبریک عرض میکنم میلاد باسعادت حضرت نبیّ مکرّم و رسول اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و ‌آله ‌و ‌سلّم) را و همچنین ولادت باسعادت حضرت امام صادق (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) را که در سال ۸۳ هجری، منطبق با روز ولادت نبیّ مکرّم اتّفاق افتاده است.
2,184
1400/07/24
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان زنجان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48908
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اوّلاً به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز خوشامد عرض میکنم، بخصوص به افراد خانواده‌های شهیدان که اینجا تشریف دارند؛ مادر بزرگوار سه شهید(۲) و همه‌ی دست‌اندرکاران این بزرگداشت با‌اهمّیّت. و تشکّر میکنم و واقعاً متشکّرم از همه‌ی شماها به خاطر اینکه این کار باارزش را شروع کردید و انجام دادید و ان‌شاءالله ادامه بدهید و به پایان برسانید. به دوستانی که آقایان گفتند به من سلام رسانده‌اند، چه جوانها، چه هیئتی‌ها، سلام بنده را هم صمیمانه خدمتشان عرض بکنید.
2,185
1400/07/11
بیانات در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48783
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. السّلام علی الحسین و علیٰ علی بن الحسین و علیٰ اولاد الحسین و علیٰ اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام.  
2,186
1400/07/05
بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48746
بسم الله الرّحمن الرّحیم سلامٌ علیکم و رحمة الله. از خدای متعال خیلی سپاسگزارم و متشکّرم که این توفیق را داد تا امروز هم مثل سالهای قبل به نحوی در خدمت شما جوانهای عزیز باشیم و از نفَس گرم شما و دلهای پاک و روشن شما در این جلسه ان‌شاءالله بهره‌مند بشویم. السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالی‌تلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّ‌کلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقره‌ی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة»  اتّفاق نمی‌افتاد. این حرکت عظیم، این صبر فوق‌العاده‌ی خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و امام سجّاد (علیه السّلام) بود که توانست حادثه‌ی کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمّل آن فداکاری بود. من از این جمله استفاده کنم برای بیان این مطلب که شما جوانان عزیز و دانشجویان عزیز که به معنای واقعی کلمه میوه‌ی دل ملّت و امید آینده‌ی این کشورید، به مسئله‌ی «تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراه‌کننده‌ای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثی‌کننده‌ی این توطئه‌ی دشمن و این حرکت دشمن است. هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ میتوانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهام‌آفرینی‌ها را در این فضا با استفاده‌ی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البتّه اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوه‌ی اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضی‌ها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقاله‌ها و اینجا و آنجا انجام میدهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه میشوند، باید بشدّت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق قوی، سخن متین و عقلانیّت کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و به‌کارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همه‌‌ی ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم. امیدوارم ان‌شاء‌الله خدای متعال همه‌ی شماها را موفّق کند. جوانهای ما امروز بحمدالله مجهّزند؛ مجهّز به فکر، مجهّز به عقلانیّت، مجهّز به آگاهی‌های فراوان، و میتوانند در این زمینه‌ها خیلی تلاش کنند. خودتان را آماده کنید، این تجهیزات را در خودتان افزایش بدهید و به معنای واقعی کلمه خودتان را مجهّز کنید و در این میدان وارد بشوید: در میدان تبیین و افشاگری، یعنی راهی که زینب کبریٰ (سلام‌ الله‌ علیها) در این چهل روز انجام داد. عظمت این چهل روز به خاطر کاری است که این بزرگوار و حضرت سجّاد (سلام ‌الله ‌علیه) و بقیّه‌ای که اطراف اینها [بودند] انجام دادند و سختی‌ها را تحمّل کردند، و [اگر بخواهیم] با زبان روضه‌خوانی حرف بزنیم، در واقع در روز اربعین، زینب کبریٰ آمد گزارش کار به امام حسین (علیه‌ السّلام) داد که این کارها را کردیم، این جور رفتیم، این جور تحمّل کردیم و این جور بیان کردیم و تبیین کردیم. امیدوارم ان‌شاء‌الله خدای متعال همه‌تان را موفّق بدارد. راه امام حسین راه مبارکی است، راه شیرینی است، راه موفّقی است، راهی است که به نتیجه‌ی قطعی میرسد. ان‌شاء‌الله خواهید توانست با الهام از حرکت حسینی و استفاده‌ی از معارف حسینی این کشور را به قلّه‌های سعادت به معنای واقعی کلمه -هم سعادت معنوی، هم سعادت مادّی- برسانید؛ راه این است؛ راه این است. راه درست، حرکت در پرتو راهنمایی‌های حسینی و ائمّه‌ی هدی (علیهم ‌السّلام) و قرآن و عترت است. ان‌شاء‌الله که موفّق باشید و خداوند ان‌شاء‌الله به شماها توفیق بدهد؛ از شما قبول بکند؛ این اشکهای زلال و دلهای پاک و روشن را ان‌شاء‌الله مورد الطاف خودش قرار بدهد و ما را هم از برکات وجود شما جوانها ان‌شاءالله بهره‌مند کند و این کشور را ان‌شاء‌الله مزیّن به حرکات مجاهدانه و منطقی و متین شما جوانها کند. خوشحالم از این که امروز هم توانستیم در خدمت شما باشیم و از خداوند متعال برای روح مطهّر امام و ارواح طیّبه‌ی شهیدان و شهید عزیزمان شهید سلیمانی و همراهانش، و عالِم ارزشمند تازه‌گذشته، مرحوم آقای حسن‌زاده (رضوان ‌الله‌ علیه) رضوان الهی را مسئلت میکنم. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته ۱) تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۱۳ (زیارت اربعین)
2,187
1400/06/27
بیانات در دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک ایران در بازی‌های ۲۰۲۰ توکیو
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48666
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.  خیلی خوش ‌آمدید همه‌ی شما؛ از دیدن شما انسان احساس خرسندی و سربلندی میکند. قهرمانی در مسابقات ورزشی بخصوص در سطح بین‌المللی، حامل یک پیام مهمّی است؛ آن پیام عبارت است از پیام توانایی، نشاط، همّت، قدرت اراده؛ یعنی همه احساس میکنند که این کسی که توانست قهرمان بشود و روی سکّو‌ی قهرمانی بِایستد، همّت کرده، اراده کرده، توانایی خودش را بالفعل کرده، نشاط به جامعه میبخشد؛ این پیام مهمّ قهرمانی در صحنه‌های بین‌المللی ورزشی است؛ در واقع قهرمانها آموزگاران ایستادگی و امید و نشاطند.  شماها با قهرمانیِ خودتان اثبات میکنید که کارهایی که بظاهر نشدنی است، در واقع شدنی است؛ این برای کشور ما خیلی آورده‌ی مهمّی است؛ این پیام برای دوران ما بسیار ارزشمند است. دستگاه‌های زیادی مشغول برنامه‌ریزی‌اند، در کارند برای اینکه جوان ایرانی را از امید و نشاط دور کنند، دچار افسردگی کنند، دچار ناامیدی کنند. شما در یک چنین فضائی این پیام امید را تزریق میکنید به کلّ جامعه؛ این بسیار ارزشمند است.  بنده اگر در پی قهرمانی‌های گوناگون ورزشکارانمان یک پیام کوتاهِ دوکلمه‌ای عرض میکنم، بدانید از عمق جان است؛ چون قدر این حرکت شما را انسان میداند. خب، بسیاری از شماهایی که توانستید سکّوهای جهانی را فتح کنید و پرچم کشورتان را در مقابل چشم همه‌ی مردم دنیا بالا ببرید، امکانات بسیار محدودی داشتید، امکانات کمی داشتید، امکاناتتان ناچیز بود -بخصوص در بعضی از مناطق کشور که امکانات محدودتری دارند- امّا همّتتان بالا بود، اراده‌تان قوی بود، عزمتان راسخ بود؛ این برای جوانان کشور پیام است؛ و همان طور که عرض کردیم، خنثی‌کننده‌ی تلاش کسانی است که دوست دارند امید را سلب کنند و فضای ناامیدی در کشور به وجود بیاورند.  البتّه باید خدای متعال را شکر کنیم که این قهرمانی و امیدآفرینی صرفاً در عرصه‌ی ورزش نیست؛ ما در عرصه‌ی علم هم همین جور هستیم، در عرصه‌ی فنّاوری هم همین جور هستیم، در عرصه‌ی ادب هم همین جور هستیم؛ کارهای بزرگی دارد انجام میگیرد در کشور؛ که یکی از وظایف مسئولینِ ما نشان دادن صادقانه و واقعی این کارها است؛ که خب این کار بدرستی انجام نمیگیرد. ما خیلی موفّقیّت داریم در عرصه‌ی علم، در عرصه‌ی ادبیّات، در عرصه‌ی فنّاوری، در عرصه‌ی هنر و عرصه‌های گوناگون دیگر.  یک نکته در باب قهرمانی ورزش این است که قهرمانی و مدال‌آوری هم مثل خیلی از چیزهای دیگر عالم درست و نادرست دارد، سالم و ناسالم دارد. بعضی از قهرمانی‌ها یا مدال‌آوری‌ها سالم نیست، ناسالم است؛ ارزشمند نیست. شما نمونه‌های این را در دنیا خیلی دیده‌اید؛ از ناداوری‌ها و بند ‌و ‌بست‌های سیاسی و رشوه ‌دادن‌هایی که در برخی از میادین ورزشی بین‌المللی اتّفاق افتاده بگیرید تا کاری که یک ورزشکار ممکن است بکند، از موادّ نیروزا، دوپینگ و مانند اینها استفاده کند، تا آنجایی که یک ورزشکار به مدد وطن‌فروشی یا به مدد خودفروشی به مدال دست پیدا میکند؛ این مدال هیچ ارزشی ندارد، این قهرمانی ارزش ندارد؛ این ضدّ ارزش است؛ این قهرمانی آن قهرمانی ارزشمند نیست.  امّا جلوه‌های ارزشمند را شما نشان دادید؛ شما، هم در این میدان بین‌المللیِ امسال، هم در برخی از میدانهای گذشته ارزشهای انسانی والایی را توانستید ارائه بدهید. من آنچه را در تلویزیون دیدم -تا آنجایی که فرصت کردم، یا بعضی چیزها را شنیدم، خودم توفیق پیدا نکردم ببینم امّا اطّلاع پیدا کردم- عرض میکنم. این رفتار اخلاقی و جوانمردانه‌ای که شماها همراه با معنویّت نشان دادید: نام‌گذاری کاروان ورزشی به نام شهیدان و بخصوص به نام شهید سلیمانی، یک کار بسیار ارزشمند است؛ اهدای مدال از سوی چند نفر از قهرمانها به شهیدان خاص که اسم آوردند این مدال به آن فلان شهید اهدا میشود، اینها خیلی ارزش است؛ استفاده از چفیه به عنوان نماد ایثار و مقاومت و سجده‌ی خدا بر روی چفیه؛ اینها ارزش است؛ اینها معنویّت را در سطح افکار عمومی جهان و احساسات جهانی میپراکند و منتشر میکند که خیلی باارزش است؛ حجاب بانوان ورزشکار که این دختر عزیزمان گفتند، واقعاً ارزش بزرگی است؛ پوشش چادر قهرمان طلائی این مسابقات در جایگاه پرچمداری با چادر، لباس ایرانیِ زن مسلمان را در مقابل چشم مردم دنیا نشان دادن؛ صحنه‌ی ابراز عشق و محبت به پرچم عزیز ایران و اشک شوق، اشک غیرت در مقابل پرچم که دارد بالا میرود؛ صحنه‌ی نماز خواندن، صحنه‌ی در آغوش گرفتن حریف مغلوب، صحنه‌ی احترام تیم والیبال به مادر شهید بابایی(۲) که من سالها پیش به این خانواده‌ی محترم در منزلشان ابراز احترام و ارادت کردم و به منزلشان رفتم؛ می‌شناسم مرحوم بابایی را و این خانم را. اینها تجلّی ارزشهای اسلامی و انقلابی است؛ اینها معرّف ایران است.  ورزش قهرمانی آن وقتی ارزش دارد که هویّت یک ملّت را نشان بدهد. آنهایی که از ورزشکارهای اجاره‌ای و خریداری‌شده استفاده میکنند، آنها نمیتوانند هویّت ملّتشان را نشان بدهند؛ از یک جای دیگری، از یک کشور دیگری یک ورزشکاری اجاره بشود،‌ پول به او بدهند که بیا برای تیم ملّی ما ورزش کن، این نمیتواند هویّت یک ملّت را نشان بدهد. شماها با این رفتارهایتان هویّت ملّت ایران را نشان دادید؛ نشان دادید که جوانمردی وجود دارد، معنویّت وجود دارد.  زنهای ورزشکار ما در این نوبتِ مسابقات جهانی -و نوبتهای قبل هم همین‌ طور- ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش نیست کمااینکه ما در میدان سیاست هم این را ثابت کردیم،‌ در میدان علم هم این را ثابت کردیم، در میدانهای مدیریّتی هم این را ثابت کردیم؛ در میدان ورزشی هم شما ثابت کردید که حجاب مانع درخشش زنان نیست، بر خلاف تبلیغات دشمنان و فریفتگان به حرفهای دشمنان که راجع به حجاب چیزهایی را میگفتند و میبافتند و منتشر میکردند. این حجاب شما به زنهای کشورهای مسلمان دیگر هم روحیه داد. من شنیدم در این سالها، زنهای ورزشکارِ بیش از ده کشور مسلمان دیگر با حجاب در میادین بین‌المللی ورزش ظاهر شده‌اند؛ این کارها معمول نبود، این کار را شما کردید؛ بانوان قهرمان و ورزشکار ایرانی این کار را کردند و این راه را باز کردند.  خب یک نکته‌ی مهم در باب ورزشهای بین‌المللی موضوع رژیم جنایتکار صهیونیستی است؛ این خیلی چیز مهمّی است. رژیم سفّاک و نسل‌کش و نامشروع سعی میکند با حضور خود در میدانهای ورزشی بین‌المللی برای خودش مشروعیّت دست ‌و پا کند؛ برای این کار از میدانهای ورزشی استفاده میکند و مستکبرین جهانی و وابستگان آنها هم کمک میکنند و از او پشتیبانی میکنند. در این حوزه من به شما -هم به مسئولین محترم ورزش، هم به خود ورزشکارها- عرض میکنم، به ‌هیچ ‌وجه منفعل نشوید؛ به هیچ وجه منفعل نشوید. البتّه آنها اقدامات مقابله‌ای انجام میدهند؛ این وظیفه‌ی وزارت ورزش، وزارت امور خارجه، دستگاه‌های حقوقی است که از راه‌های حقوقی و از راه‌های دیپلماسی از ورزشکار حمایت کنند و نگذارند به او ظلم بشود. ورزشکار آزاده‌ی سربلند ما نمیتواند به خاطر یک مدال با نماینده‌ی یک رژیم جنایتکار در میدان ورزشی دست بدهد و او را عملاً‌ به رسمیّت بشناسد.  [البتّه] این کار سابقه هم دارد. حالا امروز برای رژیم صهیونیستی جنجال میکنند امّا در گذشته رژیم سابق آپارتاید آفریقای جنوبی همین ‌جور بود؛ خیلی از ورزشکارهای دنیا با [ورزشکاران] او مسابقه نمیدادند؛ آن رژیم از بین رفت و نابود شد، این هم از بین خواهد رفت؛ این هم نابود خواهد شد. بنابراین مسئله‌ی خیلی مهمّی است که باید دستگاه‌ها از حقوق ورزشکار ایرانی و حتّی ورزشکارهای غیر ایرانی که به خاطر مواجه نشدن با نماینده‌ی رژیم صهیونیستی دچار محرومیّت و مانند اینها شده‌اند -مثل همین ورزشکار الجزایریِ این دفعه- دفاع کنند، باید از اینها حمایت بکنند.  یک نکته‌ی دیگر که قبلاً هم این را من گفته‌ام و [روی آن] تکیه کرده‌ام، مسئله‌ی کیفی‌سازی ورزش بین‌المللی است. تکیه کنید بر اعزام در رشته‌های مدال‌آور -ما در برخی از رشته‌ها استعدادهای خیلی خوبی داریم و مدال‌آوری‌مان خیلی خوب است- و نیز بر ورزشکاری که احتمال مدال‌آوری‌اش وجود دارد؛ یعنی واقعاً تیم ملّی را، مجموعه‌ی ورزشهای بین‌المللی را که از ایران عازم میشوند، با کیفیّت بالا بفرستید. کمیّتها را هر چه بتوانید کمتر کنید بهتر است، امسال ظرفیّت کاروان پارالمپیک ما خیلی کمتر از دفعه‌ی قبل بود امّا مدال‌آوری‌شان خیلی خوب بود، توانستند کار کنند؛ این مسئله‌ِی [حضور] باکیفیّت را اینها یک مقداری بیشتر رعایت کردند؛ این را دنبال کنید و این یک نکته‌ای است که به نظر من مهم است.  یک مأموریّت مهم برای دستگاه‌های ورزشی این است که رتبه‌ها را در المپیک بالا ببرید. حالا اشاره کردند که ما در آن یک‌چهارمِ اوّل قرار داریم، لکن ایران کشور سرافرازی است؛ ما هر چه بتوانیم رتبه‌ها را بالا ببریم، بهتر است. رتبه‌ی بیست‌وهفتم [شدیم]؛ رتبه‌ی مناسب با کشور عزیز ما بیش از اینها است، بالاتر از اینها است. برنامه‌ریزی کنید برای این؛ برنامه‌ریزی کنید که بتوانید ان‌شاءالله رتبه‌ی کشور را بالا ببرید. البتّه امسال رتبه‌ی پارالمپیک خوب بود [امّا] نسبت به سالهای گذشته بالاترین نبود -این دفعه سیزدهم شدند، [امّا] به نظرم یک دوره ظاهراً یازدهم شدند؛ این جور به ذهنم هست- به هر حال خوب بود. هر چه میتوانید این کار را دنبال کنید.  یک نکته‌ی قابل توجّه این است که از تولیدکنندگان تجهیزات ورزشی در داخل کشور حمایت کنید. من شنیدم که امسال از لباس ورزشی‌ای که محصول تولیدی کشورمان بود، چندین کشور استفاده کردند؛ این نشان ایرانی در دنیا درخشید؛ خب در واقع توانستند با این کار، انحصار کلیشه‌ایِ بعضی از نشانهای بین‌المللی را بشکنند؛ این خیلی باارزش است؛ این را حمایت بکنید؛ هم از این تولیدی حمایت بشود، هم بقیّه‌ی ابزارهای ورزشی در داخل تولید بشود و همان طور که اینجا در مورد لباس توانستید این برتری را به دست بیاورید، در مورد بقیّه‌ی ابزارهای ورزشی هم احتمالاً [موفّق] خواهید بود.  یک ]نکته[ هم سفارش به ورزشهای اصیل ایرانی ]است[؛ بنده بارها در گذشته هم تأکید کرده‌ام. حالا مثلاً فرض کنید چوگان یک ورزش ایرانی است؛ اصلاً مال ما است، [امّا] دیگران دارند از چوگان استفاده میکنند، و ما خیلی کم. در حالی که چوگان مال شما است و اینها از لحاظ جذب جهانگرد و مانند آن هم میتواند جذّاب باشد. این جور ورزشها خیلی خوب است. و همچنین استفاده از مربّیان ایرانی که این برادر عزیزمان هم اشاره کردند، این هم جزو توصیه‌های همیشگی ما است که تا آنجایی که ممکن است از مربّیان ایرانی استفاده کنید. از خدای متعال میخواهیم شماها را موفّق بدارد، شماها را سالم بدارد.  یک نکته‌ی اساسی‌ای که در صحبتهای حضرات هم بود، این بود که از لحاظ اشتغال، از لحاظ مشکلات زندگی و معیشتی به این قهرمانانی که دچار مشکلاتی از این [قبیل] و در این زمینه‌ها هستند، به معنای واقعی کلمه رسیدگی بشود؛ یعنی این عدالت ورزشی در همه جا، هم از لحاظ جغرافیایی، هم از لحاظ نوع ورزشها یک عدالتی بیش از آنچه امروز دارد اِعمال میشود، بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد؛ سربلند کردید کشورتان را، ملّتتان را، ان‌شاءالله خداوند شماها را سربلند بدارد و بخصوص جانبازان و معلولین عزیزمان مشکلات جسمی‌شان ان‌شاءالله کمتر بشود و بر این مشکلات فائق بیایند و بتوانند ان‌شاءالله بیش از این بدرخشند همچنان که تا امروز هم درخشیده‌اند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، آقای سیّدحمید سجّادی (وزیر ورزش و جوانان)، خانم هاشمیه متقیان و جواد فروغی مطالبی بیان کردند.
2,188
1400/06/06
بیانات در نخستین دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت سیزدهم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48588
به مناسبت هفته‌ی دولت(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌ الله فی الارضین.  
2,189
1400/05/20
پیام تلویزیونی درباره وضعیت بیماری کرونا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48469
بسم الله الرّحمن الرّحیم السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. قصد سخنرانی ندارم. لازم بود چند نکته‌ی لازم درباره‌ی طغیان بیماری همه‌گیر کرونا را به مسئولین و به مردم عزیزمان عرض بکنم.  خب بیماری وحشی طغیان کرده، نه فقط در ایران بلکه در همه‌ی جهان تقریباً یک دوران طغیانی را دارد میگذراند. طبیعتاً وقتی که بیماری، ویروس، دشمن شکل جدیدی پیدا میکند، آرایش دفاعی ما و شیوه‌ی کار ما هم بایستی تغییر پیدا کند؛ او با شیوه‌ی جدیدی وارد میشود، ما هم بایستی شیوه‌نامه و روشهای جدید و مستحکم و مواضع محکم را برای مقابله‌ی با این بیماری که امروز یک خطر عمده است اتّخاذ کنیم. و مسئله‌ی بیماری کرونا، به نظر من امروز مسئله‌ی اوّل کشور است؛ مسئله‌ی فوری و فوتی کشور است که بایستی دنبال بشود.  خب ابتلائات و تلفات حقیقتاً بسیار دردناک است؛ به زبان آسان است لکن در واقع وقتی نگاه کنید، این که در یک روز بیش از پانصد خانواده داغدار بشوند یا ده‌ها هزار نفر در یک روز ابتلا پیدا کنند، چیز کمی است؟ چیز کوچکی است؟ مشکل فقط داغدار شدن نیست که البتّه بسیار دردناک و مهم است؛ بیمار شدن هم مشکل است؛ اینهایی که بیمار میشوند، مبتلا میشوند، برای دارو، برای درمان، برای آزمایش، برای مشکلات گوناگون چه سختی‌هایی را متحمّل میشوند! واقعاً دل هر مسلمانی، دل هر هم‌میهنی وقتی که به این وضع نگاه میکند حقیقتاً میسوزد، آتش میگیرد. بنابراین [ما] وظایفی داریم.  خب خوشبختانه رئیس‌جمهور محترم چند روز قبل از این یک ضرب‌الاجل یک‌هفته‌ای را معیّن کردند که این بسیار کار خوبی بود برای اینکه همه‌ی مسئولین اهمّیّت موضوع را درک کنند و فکر لازم و پیشنهاد لازم را برای تصمیم‌گیری و اقدام بیاورند. و من حالا اینجا عرض میکنم که همه‌ی مسئولین در رأس این ضرب‌الاجل، سر این یک هفته، حتماً با تصمیم قاطع، اقدام خودشان را -هر اقدامی که [تصمیم] گرفته‌اند، هر چه فکر کرده‌اند مصلحت است و میتوانند انجام بدهند- انجام بدهند و با دقّت جوانب قضیّه را بسنجند و هر کاری که لازم است انجام بدهند.  من ابتلائات را گفتم که یک طرف قضیّه ابتلائات و تلفات و مصیبت‌هایی است که وارد میشود، [امّا] این طرف دیگر قضیّه هم مسئله‌ی خستگی شدید مجموعه‌های درمانی است؛ این هم حقیقتاً یک نگرانی بزرگی است. در این هوای گرم تابستان، در این بیمارستان‌ها، شب و روز مواجه بودن با این مشکلات حقیقتاً یک مسئله‌ی مهمّی است؛ فشارهای جسمی و روحی بر اینها وارد میشود و واقعاً مجموعه‌های درمانی، پزشک، پرستار و امثال اینها دارند جهاد میکنند. بنده حقیقتاً باید از صمیم قلب از اینها تشکّر کنم که البتّه تشکّر ما اهمّیّتی ندارد؛ عمده، تشکّر خدای متعال است که شاکرٌ علیم(۱) است و زحمات اینها را میبیند.  چند نکته را من میخواهم تذکّر بدهم به مسئولین و چند نکته را به مردم. آنچه به مسئولین عرض میکنم این است که در اوّل جریان کرونا، آزمایشهای بیماریابی عمومی رایج شد و این بسیار کار خوبی بود؛ این کار بایستی انجام بگیرد؛ یعنی به معنای حقیقی، هم شبکه‌ی بهداشت، هم کمک بسیج، در این زمینه فعّالیّت کنند و بتوانند آزمایش تشخیص بیماری را به صورت رایگان، به صورت وسیع برای همه فراهم کنند. امروز برای همه فراهم نیست، مشکلاتی هست، ظاهراً هزینه‌هایی هم برای افراد دارد، برای بعضی هزینه‌های سنگینی هم دارد. جوری باشد که بیماریابی و آزمایشهای مربوط به تشخیص بیماری برای همه‌ی مردم باشد. البتّه بیمه‌ها باید کمک کنند، دولت هم باید کمک کند که این قضیّه پیش برود و انجام بگیرد.  نکته‌ی بعدی مسئله‌ی واکسن است. خب خوشبختانه در داخل، تولید واکسن انجام گرفت و تولید داخلی به نحوی موجب شد که واردات خارجی هم آسان‌تر بشود، همین طور که مسئولین این را بر زبان آوردند و گفتند؛ یعنی مسئله‌ی واردات، این جوری بود که دولت و وزارت بهداشت مبالغی واکسن از بعضی جاها خریده بود -از بعضی کشورها و از این کواکس(۲) و غیره- و حتّی بهای واکسن‌ها را هم پرداخته بود، بدعهدی کردند و ندادند. بعد از آنکه واکسن خودمان وارد بازار شد و مردم شروع کردند به استفاده کردن، این بهتر شد یعنی راه واردات باز شد. به هر حال، هم برای واردات، هم برای تولید داخلی، باید تلاش مضاعف بشود و بتوانند واکسن را هر جور که ممکن است، برای همه‌ی مردم برسانند، [چرا که] میلیون‌ها واکسن بایستی در اختیار قرار بگیرد.  نکته‌ی بعدی مسئله‌ی دارو است که می‌شنویم دارو در داروخانه‌ها یا بیمارستان‌ها نیست یا کم است یا به زحمت به دست می‌آید امّا در بازار آزاد با چند برابر قیمت [هست]؛ اگر این معنا راست است، این نشان‌دهنده‌ی مشکل اساسی در شبکه‌ِی توزیع است؛ بایستی حتماً با این مسئله برخورد بشود و جلوی آن گرفته بشود. دارو باید در اختیار مردم قرار بگیرد.  یک نکته‌ی بعد مسئله‌ی کمک نیروهای مسلّح است. در ماه‌های اوّل و در اوایل کار، نیروهای مسلّح -چه ارتش، چه سپاه- بِجِد وارد شدند و کارهای مهمّی انجام دادند، بسیج [هم] حضور خیلی خوب و قوی‌ای داشت. اگر چه الان هم مشغولند و کارهایی انجام میدهند، امّا به نظر من الان هم هر چه میتوانند بایستی توانشان را در این مسئله مصرف کنند و به کمک مردم بیایند.  اینها کارهایی است که مربوط به مسئولین بود و لازم بود. هیچ ملاحظه‌ای نکنند. حالا من در مورد لزوم تعطیلی یا عدم لزوم تعطیلی اظهارنظر نمیکنم، چون مسئله‌ی تخصّصی است و بایستی در ستاد ملّی کرونا بررسی بشود؛ امّا اگر چنانچه به یک نتیجه‌ای رسیدند، آن نتیجه را به طور قاطع بایستی اجرائی و عملی بکنند.  امّا در مورد مردم؛خب مردم عزیزمان مواجه با این حادثه‌ی تلخ و این مشکل هستند لکن بخشی از مشکل ناشی از رعایت نکردن شیوه‌نامه‌ها از سوی عدّه‌ای از مردم است. یک جاهایی گفته میشود که مقدار ملاحظه‌ی مردم ۴۰ درصد یا ۳۵ درصد است! خب این خیلی کم است؛ مردم باید صد درصد رعایت بکنند. حالا اگر یک تعدادی هم مشکلاتی دارند که نمیتوانند ماسک و فاصله و مانند این چیزها را درست رعایت کنند، لااقل اکثریّتِ قاطعِ مردم باید این را رعایت بکنند. این مشکلی است که به خود ما برمیگردد؛ ما اگر چنانچه رعایت نکنیم، هم جان خودمان و سلامت خودمان را به خطر می‌اندازیم، هم سلامت دیگران را، بخصوص نزدیکانمان را و اطرافیان را به خطر می‌اندازیم. بنابراین، بخشی از مشکل ناشی از این عدم رعایتها است. همان حسّاسیّتی را که مردم در ماه‌های اوّل به خرج دادند و واقعاً رعایت کردند، همان حسّاسیّت‌ها را باز هم بایستی مراعات کنند.  این طور که افراد صاحب‌نظر میگویند، اگر چنانچه مردم دو سه ماه به خودشان فشار بیاورند و اینها را رعایت کنند، این بیماری فروکش خواهد کرد؛ و مجموعه‌های درمانی هم نَفَسی میکشند و دستگاه‌ها میتوانند کار را به بهترین وجهی انجام بدهند. و واکسن هم ان‌شاء‌اللّه به وضع اطمینان‌بخشی خواهد رسید؛ به توفیق الهی تا چند ماه دیگر ان‌شاء‌اللّه واکسن به بهترین وجه در اختیار قرار خواهد گرفت -اگر همّت بشود، که ان‌شاء‌اللّه خواهد شد- و آن وقت خطر کم خواهد شد؛ ممکن است ابتلا باشد امّا بحران و خطر مرگ‌ومیر و مصیبت‌زده ‌شدنِ خانواده‌ها دیگر وجود نخواهد داشت و اگر چنانچه [مردم] چند ماه -یک ماه، دو ماه، سه ماه- کامل رعایت بکنند، ان‌شاء‌اللّه مشکل کم خواهد شد یا برطرف خواهد شد.  یک مسئله هم، مسئله‌ی مجالس حسینی و مجالس عزای عاشورا است که بسیار مهم است. البتّه این مجالس مایه‌ی برکت است، مایه‌ی رحمت الهی است، مایه‌ی توجّه برکات الهی به کشور و ملّت است؛ ما به این مجالس احتیاج داریم، این مجالس باید باشد منتها با کمال دقت و شدّت بایستی این شیوه‌نامه‌ها مراعات بشود؛ یعنی واقعاً هم مسئولینی که مجالس را ترتیب میدهند، هم آقایان منبری‌ها و وعّاظ یا مدّاحانی که مجلس را اداره میکنند، هم آحاد مردمی که در این مجالس شرکت میکنند، بایستی ملاحظه‌ کنند تا با دقّت شیوه‌نامه‌ها رعایت بشود، فاصله‌ها رعایت بشود. نگذارند که این مجالس خدای نکرده وسیله‌ی شیوع بشود تا مخالفین و دشمنان بتوانند این مجالس را طعن کنند و بگویند مجالس حسینی موجب شیوع شد؛ نباید بگذارید یک چنین اتّفاقی بیفتد. [این موارد] در این مجالس، بدقّت بایستی رعایت بشود. این یک مطلب.  و مطلب بعد هم کمکهای مردمی است؛ بعضی  از مردم حقیقتاً به کمک احتیاج دارند. این نهضتِ احسانِ عمومی، نهضت مواسات که در بخشی از این یک سال و نیم، بخصوص در آن اوایل به بهترین وجهی انجام گرفت و حقیقتاً افراد خیّر، افرادی که علاقه‌مند بودند کمک کردند، وارد میدان شدند -چه کمک با جسم خودشان، چه کمک با مال خودشان- و انواع و اقسام کمکها را کردند به افرادی که مستحِقّ کمک بودند، بایستی ادامه پیدا کند. باید این نهضت مجدّداً اوج بگیرد؛ کسانی هستند که ناچار شغلشان تعطیل میشود -چه تعطیلی باشد، چه نباشد، بعضی از مشاغل واقعاً دچار مشکل تعطیلی است- خب اینها مشکل پیدا میکنند. به نظر من مرکز هم بایستی مساجد باشد؛ میتوان مرکز کمک و همیاری با مردم و احسان و مواسات را در مساجد قرار داد. در هر مسجدی افراد نیازمندِ آبرومند را -افرادی هستند که واقعاً آبرومندند امّا در عین حال نیازمندند- شناسایی کرد، به اینها کمک رساند و مردم میتوانند کمک کنند و کمک هم میکنند. این تذکّرات من است.  و تذکّر آخر من هم مسئله‌ی دعا و توسّل و تضرّع است. همه‌ی این چیزهایی که گفتیم اسباب و سبب هستند، مسبّب‌الاسباب خداوند قادر و حکیم است، که «تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب».(۳) بایستی از خدای متعال درخواست کرد. این مجالس عزاداری هم جای خوبی است، زمینه‌ی خوبی است برای تضرّع، برای توسّل، برای توجّه به پروردگار و خواستن از خدا. دعا کنیم، استغفار کنیم و از خدای متعال لطفش را طلب کنیم؛ ان‌شاءالله خدای متعال هم لطف خواهد کرد.  ان‌شاءالله خدا ملّت ایران را مشمول عنایات و الطاف خودش قرار بدهد، و ان‌شاءالله بزودی ملّت ایران و همه‌ی مؤمنین و همه‌ی انسانها در سراسر جهان را از این بیماری خبیث و پُرمشکل نجات بدهد و شرّ آن را از سر آحاد مردم جهان ان‌شاءالله کم کند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) حق‌شناس و دانا (برگرفته از قرآن کریم؛ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۵۸)
2,190
1400/05/12
بیانات در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48413
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌ الله فی الارضین.  از خداوند متعال متضرّعانه مسئلت میکنیم که این سرآغاز را برای مردم، برای کشور مبارک بفرماید؛ بخصوص که در روزهایی هستیم که متعلّق به اهل‌بیت (علیهم السّلام) است؛ چند روز پیش عید غدیر بود، فردا روز مباهله است، روز نزول آیه‌ی ولایت -«اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُه»(۲)- است، روز نزول آیه‌ی ‌تطهیر است؛ این ایّام متعلّق به ائمّه (علیهم السّلام) است که ان‌شاءالله به برکت همراهی آنها، دعای آنها، و شفاعت آنها  این روز برای ملّت ایران مبارک باشد.  اوّلاً بایستی از خداوند متعال تشکّر کنیم که این توفیق را به ملّت ایران عنایت کرد و توانستند یک بار دیگر این حرکت کاملاً پُرمعنای انتخابات را که نشانه‌ی مردم‌سالاری دینی است با موفّقیّت انجام بدهند؛ و از مردم تشکّر کنیم، و به دولت دوازدهم -رئیس‌جمهور محترم [دولت] دوازدهم و همکارانشان- خسته‌نباشید بگوییم و برای جناب آقای رئیسی و دولتشان و همکارانشان از خداوند متعال طلب توفیق و کمک و عنایت ویژه بکنیم.  این مراسم تنفیذ که متّکی است به قانون اساسی و به رسمی که امام بزرگوار در کشور بنیان‌گذاری کردند، در طول این چند دهه بارها تکرار شده است و مظهری است از جابه‌جایی مسئولیّت بسیار مهمّ قوّه‌ی مجریّه که در واقع مدیریّت کشور است، به شکل عقلانی، به شکل آرام و متین که این بسیار مسئله‌ی مهمّی است. معمولاً در بسیاری از کشورها، این جابه‌جایی با کشمکش و مانند اینها انجام میگیرد؛ اینجا بحمدالله در طول دوره‌های مختلف این جابه‌جایی با آرامش و با امنیّت انجام میگیرد؛ به فضل الهی این دوره هم همین جور [که]، هم نشانه‌ی عقلانیّت و آرامش و سکینه و طمأنینه‌ی عمومی حاکم بر کشور و مسئولین و مردم است و هم نشانه‌ی تنوّع سیاسی است -دولتهایی که پی‌درپی آمده‌اند و قدرت را  دست‌به‌دست کرده‌اند، گرایشهای مختلف سیاسی داشته‌اند؛ [لذا] نشان‌دهنده‌ی تنوّع است- و طبعاً این تنوّع، نشانه‌ی آزادی انتخابات و سلامت انتخابات است؛ اینها خیلی چیزهای مهمّی است. انسان بایستی این مضامین را در این حوادث ببیند.  بحمدﷲ انتخابات در سلامت کامل، با امنیّت کامل برگزار شد. بنده تشکّر میکنم؛ هم از برگزارکنندگان انتخابات در بخشهای مختلف، هم از تأمین‌کنندگان امنیّت انتخابات که کار بسیار مهمّی بود، و هم بخصوص از حضور مردم. از مدّتی پیش، در محافل سیاستگذاری دشمنان کشور و دشمنان جمهوری اسلامی، یک توطئه‌ی تحریم انتخابات طرّاحی شده بود که در داخل هم بعضی از روی غفلت، بعضی هم شاید از روی غرض این سیاست را دنبال میکردند؛ مردم پاسخ قاطعی دادند و شرکت کردند. شرکت مردم هم خوب بود؛ با توجّه به اوضاع و احوالی که وجود داشت، شرکت مردم، شرکت خوبی بود و نشان‌دهنده‌ی حضور مردم در عرصه بود. خدا را شکر میکنیم و از مردم هم تشکّر میکنم.  یک نکته این است که این جابه‌جایی قدرت، امیدآفرین است؛ چون کسان جدیدی وارد میدان میشوند که ابتکارهای جدیدی دارند، چهره‌های جدیدی هستند، اراده‌های تازه‌ای وارد میدان میشوند.  این برای همه‌ی کسانی که انگیزه‌ی خدمت دارند، امیدواری ایجاد میکند؛ بخصوص برای جوانها ایجاد امید میکند؛ این چیز خیلی مغتنمی است، چیز خیلی مهمّی است؛ به کسانی که صاحب ‌نظرند، صاحب فکرند در مسائل گوناگون، فرصت میدهد که دقّت کنند در گذشته، خطاهای گذشته را جستجو کنند، پیدا کنند، آنها را تصحیح کنند، تذکّر بدهند.  خوشبختانه در بیانات رئیس‌جمهور محترم، جناب آقای رئیسی، در تبلیغات انتخابات و غیره، تکیه بر روی ارزشهای اساسی انقلاب، مکرّر انجام گرفت -ایشان بر ارزش عدالت، مبارزه‌ی با فساد و امثال اینها تکیه کردند- این مسیر درستی است؛ توصیه‌ی مؤکّد ما این است که همین مسیر را دنبال کنند، که خب حالا هم در بیاناتشان بر روی این [ارزشها] تأکید کردند. آن مسیری که کشور را، ملّت را به حقوق اساسیِ خودش میرساند، کشور را در جایگاه اساسیِ خود قرار میدهد، همین تمسّک به ارزشهای اساسی انقلاب است. این ارزشها هم چیزهای ندانسته و موهومی نیست؛ در بیانات امام که ملاحظه کنید، [می‌بینید] کاملاً واضح و روشن و جزو بیّنات فرمایشات امام (رضوان الله علیه) است؛ اینها را باید ملاک قرار بدهند و دنبال بکنند. و نفْس پیگیری این اهداف موجب این میشود که مردم هم همّت کنند و وارد میدان بشوند و مسائل را دنبال کنند.  و مسئله‌ی اصلی، کلید اصلی، اینجا است: حضور مردم در همه‌ی مسائل، حل‌کننده‌ی مشکلات است. آن چیزی که حضور مردم را تأمین بکند، مردم را تشویق به حضور در عرصه و در میدان بکند -میدانهای مختلف مورد ابتلای کشور- مغتنم است. و حضور مردم هیچ جایگزین دیگری ندارد؛ هنر اصلی انقلاب هم همین بود؛ هنر اصلی انقلاب این بود که جمهور مردم را از یک مجموعه و توده‌ی منفعل و مصرفی و فاقد یک نگاه ملّی و عمومی، تبدیل کرد به یک مجموعه‌ی پُرانگیزه، علاقه‌مند، همّت‌دار، هدف‌دار، آرمان‌خواه، و وارد میدان کرد؛ کار بزرگ انقلاب این بود.  ما قبل از انقلاب زندگی کردیم، تنفّس کردیم؛ حقیقتاً همین جور بود. ملّت یک مجموعه‌‌ی از‌هم‌گسیخته‌ای [بود] که هر کسی به فکر خودش بود؛ امر ملّی‌ای در کشور مطرح نبود؛ مسئله‌ی عمومی در کشور مطرح نبود. گوشه‌کنار کسانی ممکن بود حرفی بزنند که مورد توجّه و اعتنای عموم مردم قرار نمیگرفت. امام بزرگوار با آن حرکت الهی و معنوی خودش توانست این توده‌ی متفرّق و پراکنده را به یک مجموعه‌ی واحد و به معنای حقیقی کلمه به یک جمع متّحد تبدیل کند و وارد میدان کند و این کار عظیم تاریخی یعنی ریشه‌کن کردن نظام مستبدّ پادشاهی را در کشور انجام بدهد. هر چیزی که بتواند ملّت را به یک جمعیّت متّحد، پُرشور، پُرانگیزه، واردِ میدان تبدیل بکند و کمک به این قضیّه بکند، چیز مغتنم و مهمّی است. به نظر ما حرکت بر اساس ارزشهای انقلاب این خاصیّت را دارد.  یک توصیه به رئیس‌جمهور محترم این است که در شعارهای ایشان مسئله‌ی مردمی بودن و از مردم شنیدن و در میان مردم بودن تکرار شده؛ این را از دست ندهند؛ این چیز بسیار مهمّی است. «دولت مردمی» را که شعار ایشان بود، در واقعیّت محقّق کنند و به معنای واقعی کلمه با مردم، در کنار مردم، در میان مردم باشند. مردم یعنی همه‌ی مردم؛ بدون امتیازهای طبقاتی و گروهی. البتّه حضور در میان مردم -که سابقه‌ی این کار را هم ایشان دارند- نباید افراد را از ارتباط با نخبگان غافل کند. ارتباط با نخبگان هم در جای خود یک حرکت بسیار لازم و مفید است؛ تبادل نظر با نخبگان، و استفاده‌ی از نظر نخبگان.
2,191
1400/05/06
بیانات در آخرین دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت دوازدهم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48356
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة‌ الله فی الارضین.  عید سعید غدیر بر همه‌ی مسلمانها، بر همه‌ی مؤمنین، بر شما دوستان و بر ملّت ایران ان‌شاءالله مبارک باشد. [عید غدیر] عید بسیار مهمّی است. حادثه‌ی غدیر جزو حوادث و وقایع تردید‌ناپذیر است؛ حالا در جزئیّات و گوشه‌کناره‌هایش در طول تاریخ بعضی از نویسندگان و تاریخ‌نویسان و امثال اینها سعی کرده‌اند یک تردیدهایی ایجاد بکنند -که همه‌ی اینها پاسخ داده شده- لکن در اصل این واقعه و اینکه رسول مکرّم (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله ‌و سلّم) در این حادثه امیرالمؤمنین را با این عنوان «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه»(۲) معرّفی کرد هیچ تردیدی نیست و این جزو وقایع تردیدناپذیر است؛ نه اینکه حالا این را ما بگوییم؛ این را علمای بزرگ اهل سنّت، نویسندگان، روشنفکران [میگویند]. مثلاً آن نویسنده‌ی معروف مصری محمّد عبدالغنی حسن که یکی از تقریظ‌‌نویس‌های بر الغدیرِ علّامه‌ی امینی است، از جمله‌ی چیزهایی که میگوید [این است که] «هیچ تردیدی در واقعه‌ی غدیر نمیشود داشت»؛ [بنابراین عید غدیر] یکی از مسائل مهم است.  
2,192
1400/05/01
بیانات پس از دریافت نوبت دوم واکسن ایرانی کرونا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48322
بسم الله الرّحمن الرّحیم بحمدالله نوبت دوّم واکسن را هم توانستیم تزریق کنیم. من بعد از تزریق نوبت اوّل مطلقا هیچ عارضه‌ای نداشتم و بحمدالله خیلی خوب تمام شد؛ نه درد و تب و از این چیزهایی که گفته میشود مطلقاً نبود. و من لازم است تشکّر کنم اوّلاً از آقایان محترمی که زحمت کشیدید اینجا تشریف آوردید، بخصوص از دانشمندان و محقّقین عزیزی که زحمت کشیدند در این مدّت و توانستند این واکسن تولید داخل را به سامان برسانند و همچنین از مجموعه‌های پزشکی و پرستاری و مجموعه‌ی بهداشت و درمان که در این مسئله، در این مدّت طولانی حقیقتاً زحمات زیادی کشیدند و خودشان را در معرض خطر قرار دادند و مجاهدت کردند؛ ما صمیمانه از همه‌ی آنها تشکّر میکنیم. اختلالی در برخی از موارد در مسئله‌ی تقسیم واکسن بین مردم به وجود آمد که البتّه عمدتاً ناشی از بدقولی کسانی بود که قول داده بودند واکسن را به ما بفروشند و بدقولی کردند. خب این یک بار دیگر به ملّت ایران و مسئولین کشور یادآوری میکند که ما بایستی در همه‌ی مسائل بتوانیم روی پای خودمان بِایستیم و تکیه‌ی به دیگران مشکلاتی به وجود می‌آورد، کما اینکه در این قضیّه هم مشکلاتی به وجود آورد. البتّه چاره‌ای نداشتیم و در کنار تولید داخلی ناچار بوده‌ایم و هستیم که از تولیدات کشورهای دیگر هم تا آن حدّی که قابل اطمینان است استفاده کنیم و استفاده خواهیم کرد؛ لکن تلاش را باید گذاشت روی تولید داخل و مردم نبایستی منتظر و معطّل بمانند. ان‌شاءالله تقسیم این واکسن با آسانی و روانیِ کامل در بین همه‌ی مردم صورت بگیرد که ان‌شاءالله مسئولین محترم به این نکته توجّه خواهند کرد. و یک مطلب دیگر هم من عرض بکنم و آن خطاب به مردم عزیز است برای مراعات شیوه‌نامه‌ها. با این جهشهایی که پی‌درپی در نوع این ویروس به وجود می‌آید که  تا حالا پنج شش جهش به وجود آمده، طبعاً خطرات باقی است. نباید چون مدّت، یک مقداری طول کشیده -یک سال و نیم مثلاً- این موجب بشود که قضیّه‌ی رعایت شیوه‌نامه‌ها عادّی جلوه کند و بتدریج  حسّاسیّت مردم کم بشود؛ نه، باید شیوه‌نامه‌ها حتماً رعایت بشود. حالا مراسم گوناگون مذهبی و غیر مذهبی و مانند اینها هم وجود دارد؛ [امّا] بایستی حتماً اصل را بر رعایت شیوه‌نامه‌ها قرار داد و فاصله‌ای که باید وجود داشته باشد و ماسکی که باید زده بشود و بقیّه‌ی جهاتی که لازم است رعایت بکنند که مسئولین محترم بهداشت و درمان مکرّر توصیه کرده‌اند، باز هم باید توصیه بکنند، مردم هم بایستی حتماً رعایت بکنند، چون این حقیقتاً خطر است. ما اگر چنانچه این سختی را تحمّل کنیم -مردم مجموعاً- و یک برهه‌ای به طور کامل این زحمات را به خودمان تحمیل کنیم، خب ریشه‌ی این بیماری کَنده میشود یا لااقل شیوعش متوقّف خواهد شد؛ خب این بهتر است یا اینکه همین ‌طور هم تلفات جانی، هم خسارات مالی، تعطیل‌ها و امثال اینها ادامه پیدا کند؟ بایستی بالاخره برخورد کرد با این مسئله؛ هم مسئولین که با جدّیّت باید مشغول باشند، هم مردم که بایستی با دقّت ان‌شاءالله این قضیّه را دنبال بکنند و دستگاه‌های دولتی هم بِجِد از تولید داخلی حمایت کنند، یعنی حالا همین [واکسن] برکت را یا آنچه مربوط به بقیّه‌ی مراکز است مثل انستیتو پاستور و مرکز رازی و امثال اینها، اینها را بایستی حتماً پشتیبانی کرد و دنبال بشود که بتوانند کار را به بهترین وجهی انجام بدهند. یک مطلب دیگر را هم من از این فرصت استفاده کنم و اینجا بیان کنم. در این هفت هشت روز اخیر یکی از نگرانی‌های ما مسئله‌ی خوزستان و مسئله‌ی آب مردم و مشکلات مردم بود. واقعاً دردآور است برای انسان که انسان مشاهده بکند در استان خوزستان با این مردم وفاداری که در این استان هستند، با این همه امکانات و استعدادهای طبیعی‌ای که در این استان وجود دارد، با این همه کارخانه‌جاتی که در این استان وجود دارد، وضع مردم به جایی برسد که آنها را ناراضی کند و مسئله‌ی آبشان، مسئله‌ی فاضلابشان آنها را ناراحت کند. اگر چنانچه توصیه‌هایی که نسبت به آب خوزستان و فاضلاب اهواز [شده بود] -که این همه تأکید شد برای فاضلاب اهواز و مسائل آب- مورد توجّه قرار میگرفت، حالا مسلّماً این اشکالات را نداشتیم. خب حالا که مردم ناراحتی‌شان را بُروز دادند و اظهار کردند، هیچ گِله‌ای نمیشود از مردم داشت؛ خب ناراحتند. مشکل آب مشکل کوچکی نیست، آن هم در آن هوای کذایی خوزستان، آن هم [برای] مردم خوزستان. مردم خوزستان مردم بسیار باوفایی هستند؛ در دوران هشت سال دفاع مقدّس آنهایی که لب خطّ مقدم مشکلات بودند مردم خوزستان بودند و انصافاً ایستادند؛ من از نزدیک شاهد بودم. من از نزدیک دیدم که مردم خوزستان چقدر باوفا و بااهتمام جوانهایشان را فرستادند، مردهایشان را فرستادند، زنهایشان کمک کردند و این مردم باوفا و علاقه‌مند نبایستی دچار این مشکلات باشند. خب واقعاً نمیشود ملامت کرد مردم را و بایستی به کار مردم رسیدگی بشود، و باید رسیدگی میشد. اگر رسیدگی‌های لازم در وقت خود انجام میگرفت، مسلّم این وضعیّت برای مردم پیش نمی‌آمد. حالا هم که الحمدلله دستگاه‌های مختلف، دولتی و غیر دولتی و همه مشغول کار شدند، این کارها را با جدّیّت دنبال کنند و دولت بعد هم که خواهد آمد، ان‌شاءالله به این مسئله بِجِد بپردازند. و البتّه مردم هم مراقبت کنند؛ دشمن از هر چیز کوچکی میخواهد استفاده کند علیه کشور، علیه انقلاب، علیه جمهوری اسلامی، علیه مصالح عمومی مردم؛ مراقب باشند تا دشمن سوءاستفاده‌ای نکند و بهانه‌ای دست دشمنان داده نشود. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال خودش تفضّلاتش را بر این ملّت نازل کنند و رحمت و لطف خودش را شامل حال این ملّت که مستحقّ لطف و رحمت الهی هستند ان‌شاءالله عنایت کند. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
2,193
1400/04/07
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48211
به مناسبت سالروز شهادت آیت‌الله بهشتی و روز قوه‌ی قضائیه(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش‌‌آمدید برادران عزیز! بنده لازم میدانم به مناسبت هفته‌ی قوّه‌ی قضائیّه سلام و خداقوّتی عرض بکنم به همه‌ی عناصر فعّال و دلسوزی که در این قوّه‌ی مهم مشغول خدمت هستند، مشغول کار هستند؛ هم شما، هم هزاران نفری که در اینجا تشریف ندارند؛ ما به همه‌ی شما خداقوّتی عرض میکنیم و سلام عرض میکنیم؛ ان‌شاءالله که خدماتتان مورد توجّه پروردگار قرار بگیرد.  یک حقّ بزرگی شهید بزرگوارمان، شهید بهشتی بر گردن کشور و ملّت دارند و آن پایه‌گذاری دادگستری اسلامی است.
2,194
1400/04/04
بیانات پس از دریافت نوبت اول واکسن ایرانی کرونا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48172
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) خیلی متشکّرم از همه‌ی کسانی که تلاش کردند و دانش و تجربه و کوشش علمی و عملی خودشان را به کار انداختند برای اینکه بتوانند کشور را از این امکان بزرگ و آبروبخش، یعنی واکسن ضدّ کرونا برخوردار کنند. از آقای دکتر نمکی، وزیر محترم و مجموعه‌ی درمانی و بهداشتی و همه‌ی متعلّقین این مجموعه‌ی کار مجدّداً تشکّر میکنم. از آقای مخبر به خاطر زحماتی که کشیدند و تلاشی که کردند تشکّر میکنم؛ ایشان در این قضیّه هم مثل بقیّه‌ی قضایایی که وارد شدند، بحمدالله کارشان با توفیق همراه بود و نشان دادند و ثابت کردند که هم دلسوز و علاقه‌مندند، هم توانا هستند، هم دارای ابتکار عملند در بخشهای مختلف. از آقای دکتر مرندی و آقای دکتر سجّادی هم به خاطر مراقبتهایی که همیشه نسبت به وضع مزاجی بنده داشته‌اند صمیمانه تشکّر میکنم و امیدوارم که ان‌شاءالله همه‌ی آقایان موفّق و مؤیّد باشند. به من اصرار میشد از مدّتی پیش -از چند ماه قبل از این- که من از واکسن استفاده کنم؛ من اوّلاً مایل نبودم که از واکسن غیر ایرانی استفاده کنم و به دوستان هم گفتم -هم به کسانی که اصرار میکردند، هم به بعضی از دوستان دیگر- که منتظر میمانیم تا ان‌شاءالله واکسن داخل کشور تولید بشود و از واکسن خودمان استفاده کنیم؛ این افتخار ملّی را به معنای واقعی کلمه پاس بداریم. این خیلی مهم است که ما وقتی امکان پیشگیری یا امکان علاج در داخل کشور داریم، چرا باید از آن استفاده نکنیم؟ حالا یک وقت هست که در کنار واکسن داخلی، واکسن‌های خارجی هم مورد استفاده است، مورد نیاز است، ایرادی ندارد، من اشکالی به آن ندارم؛ امّا بالاخره باید به واکسن ایرانی احترام بگذاریم و به این زحمتی که کشیدند. دانشمندانی که آقای مخبر از این دانشمندها استفاده کردند، غالباً جوانند و پُرتلاش و‌ فعّال، زحمت کشیدند این کار را کردند. همچنین از بقیّه‌ی مراکزی که چند مرکز دیگر هم الان در مراحل مختلف مشغول تولید واکسن هستند، باید تشکّر کنیم. اوّلاً از این جهت من قبول نکردم واکسن بزنم، بعد هم گفتم بالاخره مایلم که در وقت خود، یعنی آن وقتی که به حسب تقسیم طبیعیِ واکسن در کشور، نوبت به ما میرسد آن وقت بزنم؛ خب الحمدلله پیرمردهای هم‌سنّ ما -هشتاد سال به بالا- اغلبشان واکسن زده‌اند -حالا ممکن است بعضی نزده باشند- ما هم در ردیف آنها واکسن بزنیم؛ این بود که تا امروز تأخیر افتاد و حالا هم که الحمدلله زحمت کشیدید و ایشان هم زحمت کشیدند و واکسن را تزریق کردند. امیدواریم همه چیز به خیر و خوشی و عافیت باشد و آقای دکتر مرندی هم هر چه زودتر سلامت خودشان را به دست بیاورند به حقّ محمّد و آل محمّد. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته بیانات معظم‌له پس از ارائه گزارش جناب آقای مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام رحمه‌الله: یک نکته‌ای به من گفته شد و آن، این است که شما این واکسن را که بحمدالله این‌جور قوی و خوب و سریع و به‌موقع فراهم کردید، هم اسناد علمی‌اش را، هم مقاله‌هایی که درباره‌اش باید نوشته بشود فراهم بکنید که دنیا ببیند آنها را؛ این چیز مهمّی است؛ این را حتماً انجام بدهید. ۱) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (جمعه) دُز اول واکسن کوو ایران برکت را دریافت کردند. این واکسن که محصول تلاش محققان و دانشمندان جوان ایرانی است به تازگی مجوز مصرف را با اتکا به دانش بومی دریافت کرد و ایران به یکی از ۶ کشور تولیدکننده واکسن کرونا در جهان تبدیل شد. پیش از بیانات رهبر انقلاب، آقایان دکتر سعید نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، محمد مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام خمینی رحمه‌الله و آقای دکتر سیّد جمال‌الدین سجادی به ارائه گزارش پرداختند.
2,195
1400/03/28
بیانات در گفت‌وگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات ۱۴۰۰
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48098
خبرنگار: بسم الله الرّحمن الرّحیم. محضر مبارک و شریف رهبر معظّم، معزّز و فرزانه‌ی انقلاب اسلامی عرض سلام و ادب و احترام دارم. معظّمٌ‌له: علیکم السّلام و رحمة الله. خبرنگار: صبح حضرت مستطاب‌عالی به خیر و نیکی و قرین به صحّت و سلامت و عافیت ان‌شاءالله. اجازه میخواهم که پیشاپیش فرا رسیدن سالروز میلاد ولی‌نعمت‌مان حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) را به محضر شریف حضرتعالی و ملّت بزرگ ایران در این روز مبارک تبریک و تهنیت عرض بکنم. حضرت آقا! بسیاری از هموطنان عزیزمان هم‌اکنون از طریق شبکه‌های مختلف رسانه‌ی ملّی -از طریق تلویزیون و رادیو و از طریق شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی- شنونده‌ی صدا و بیننده‌ی تصاویر زنده‌ی حضور حضرتعالی در پای صندوق رأی هستند. جزو سنّت‌های همیشگی‌ حضرت مستطاب‌عالی حضور در پای صندوق رأی در نخستین دقایق آغاز فرایند اخذ رأی بوده. خواهش میکنم در این لحظات آغازین اخذ رأی در سیزدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری که همزمان است با ششمین دوره‌ی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و میان‌دوره‌ای پنجمین دوره‌ی خبرگان رهبری و میان‌دوره‌ای یازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی، اگر برای ملّت شریف ایران توصیه‌ای دارید بفرمایید. معظّمٌ‌له: بسم الله الرّحمن الرّحیم. و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطاهرین. روز انتخابات، روز ملّت ایران است. امروز میدان‌دار و صحنه‌گردان اصلی مردمند. مردم هستند که با حضور در کنار صندوقهای رأی و با دادن رأی، در واقع تکلیف کلّی و اساسی کشور را برای سالهای آینده معیّن میکنند. امروز متعلّق به مردم است و هر کاری که ملّت ایران امروز تا شب انجام بدهند، از حضور در کنار صندوق رأی و دادن رأی، سازنده‌ی آینده‌ی آنها و تعیین‌کننده‌ی سرنوشت چندساله‌ی آنها است. درست به همین دلیل است که عقل حکم میکند، خِرد انسان حکم میکند که همه در این آزمون بزرگ ملّی و سراسری شرکت‌ کنند. اینکه ما مکرّر دعوت میکنیم مردم را به حضور در انتخابات، اوّلین اثر و نتیجه‌ی این حضور به خود مردم برمیگردد. البتّه با حضور مردم، کشور و نظام جمهوری اسلامی هم امتیازات بزرگی را در عرصه‌ی بین‌المللی به دست می‌آورد لکن آن که اوّل منتفع میشود از این رأی دادن، خود مردمند. بیایید و تشخیص بدهید و انتخاب بکنید و رأی بدهید. این چیزی است که برای آینده‌ی کشور و برای آینده‌ی یکایک مردم دارای اهمّیّت است. یک رأی هم مهم است. هیچ کس نگوید که حالا با یک رأی من چه اتّفاقی خواهد افتاد؛ نه، یک رأی هم قطعاً دارای اهمّیّت است و همین رأی‌ها است -یک رأی یک رأی است- که آراء میلیونی ملّت را تشکیل میدهد. به اعتقاد من با نیّت خدایی وارد بشوید، ثواب ببرید و این کار را انجام بدهید. توصیه‌ی من این است که این کار مهم و لازم را هر چه زود‌تر انجام بدهید؛ این توصیه‌ی همیشگی من است. الان اوّل وقت است و تا آخر وقت ساعات زیادی وجود دارد لکن هرچه زودتر این وظیفه را و تکلیف را انجام بدهید، بهتر است. ان‌شاءالله امیدواریم خدای متعال به آراء شما مردم برکت بدهد و بتوانید ان‌شاءالله با آراء خودتان آینده‌ی خوبی را برای کشورتان و برای یکایک آحاد ملّت تهیّه ببینید. امیدواریم ان‌شاءالله به برکت علیّ بن موسی الرّضا (سلام الله علیه) که این ایّام ،ایّام متعلّق به این بزرگوار است، امروز برای ملّت ایران یک جشن باشد و همین هم خواهد شد؛ ان‌شاءالله به توفیق الهی همین طور هم خواهد شد و ملّت از این انتخابات ان‌شاءالله خیر خواهد دید به توفیق پروردگار. از همه‌ی دست‌اندرکاران مجدّداً تشکّر میکنم. تأکید میکنم در هر نقطه‌ی کشور، کار را با اتقان کامل انجام بدهند. به شما خبرنگاران و عکّاسان محترم هم سلام عرض میکنیم و به شما خسته‌نباشید و خداقوّتی میگوییم. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
2,196
1400/03/26
سخنرانی تلویزیونی در آستانه برگزاری انتخابات
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48061
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی علیّ بن موسی الرّضا المرتضی ولیّک عدد ما فی علمک صلاة دائمة بدوام ملکک و سلطانک. دهه‌ی مبارکه‌ کرامت و میلاد حضرت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا (صلوات الله و سلامه علیه) را تبریک عرض میکنم به همه‌ی ملّت عزیزمان، به همه‌ی مشتاقان زیارت آن بزرگوار که متأسّفانه مدّتها است که همه از این فیض بزرگ محروم مانده‌ایم. امیدواریم که خداوند متعال به برکت دعا و شفاعت این بزرگوار رحمت و لطفش را بر این ملّت روزبه‌روز افزون کند و برکات مجاورت ملّت ایران با این قبر مطهّر ان‌شاءالله روزبه‌روز افزایش پیدا کند.  بحث امروز من صرفاً درباره‌ی انتخابات است. کمتر از ۴۸ ساعت دیگر یک رویداد سرنوشت‌ساز در کشور اتّفاق خواهد افتاد و آن عبارت است از انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شوراهای شهر و روستا. قطعاً سرنوشت کشور در یک برهه‌ی زمانی، در همه‌ی زمینه‌ها -در زمینه‌ی اقتصاد، مسائل فرهنگی، امنیّت، سلامت، غیره- وابسته‌ی به عملی است که شما مردم ایران روز جمعه ان‌شاءالله انجام خواهید داد؛ یعنی شما با حضور خودتان، با رأی خودتان، در واقع سرنوشت کشور را در همه‌ی ‌مسائل عمده رقم میزنید. کار بزرگ مردم در روز جمعه اوّلاً اصل مشارکت، ثانیاً نوع مشارکت و نوع انتخاب خواهد بود که امیدواریم خدای متعال همه‌‌ی دلهای ما را، دلهای ملّت ایران را هدایت کند تا بتوانیم به بهترین وجهی در این عرصه ظاهر بشویم.  در یکی از سخنرانی‌های اخیر(۱) به ملّت ایران عرض کردیم که حضور مردم در نظام جمهوری اسلامی دارای یک اصل محکم و یک سند متقنِ فکری است؛ صرفاً یک مسئله‌ی سیاسی نیست؛ البتّه فواید سیاسی حضور مردم خیلی زیاد است لکن علاوه‌ی بر اینها و مهم‌تر از اینها اصل فلسفه‌ی حضور مردم در نظام جمهوری اسلامی است؛ یعنی در جمهوری اسلامی، «جمهوری» یک بخش و «اسلامی» یک بخش ]است[، که اگر جمهور حضور نداشته باشند، جمهوری اسلامی تحقّق پیدا نمیکند؛ البتّه از جنبه‌های سیاسی و آثار سیاسی هم ثمرات و برکات فراوانی دارد که به بعضی از آنها بعداً اشاره خواهم کرد. دقیقاً به همین دلیل هم هست که همه‌ی مراکز قدرتهای شیطانی در همه‌ی عالم، آنهایی که با جمهوری اسلامی دشمنی میکنند و مخالفت میکنند، با انتخابات هم به طور ویژه مخالفت و معارضه میکنند. در همه‌ی انتخابات‌های ما در طول این ده‌ها سال همیشه این جور بوده که ابزارهای رسانه‌ای‌ آنها، ابزارهای سیاسی‌ آنها در خدمت تخریب ذهنی مردم نسبت به انتخابات و اگر بتوانند به نحوی دخالت در انتخابات بوده؛ برای اینکه نگذارند آن شُکوه و شوکت انتخابات ایران خودش را نشان بدهد. البتّه به کوری چشم آنها در طول این سالهای متمادی، همه‌ی انتخابات‌ها سر وقت انجام گرفته؛ نه تعطیل شده، نه یک روز عقب افتاده؛ مردم در پای صندوقها حاضر شدند و رأی دادند. البتّه تبلیغات سوء آنها وجود داشته؛ از مدّتی قبل از انتخابات تا بعد از انتخابات این تبلیغات همیشه ادامه داشته. شاید در هیچ نقطه‌ای از عالم نتوانیم کشوری را پیدا کنیم که انتخاباتش این همه مورد تهاجم دشمنان قرار داشته باشد. و در همین انتخابات پس‌فردای ما -روز جمعه‌- الان چند ماه است که رسانه‌‌های آمریکایی، رسانه‌های انگلیسی و آن مزدورهایی که زیر پرچم اینها و در این رسانه‌ها مشغول کارند، دارند خودشان را میکُشند برای اینکه شاید بتوانند انتخابات را زیر سوال ببرند، حضور مردم را کم‌رنگ کنند و انتخابات جمهوری اسلامی را به نحوی مورد اتّهام قرار بدهند؛ انواع و اقسام حرفها را هم در این زمینه میزنند.  خب هدف آنها این است که این انتخابات به آن صورت مطلوبِ جمهوری اسلامی انجام نگیرد؛ یعنی چه؟ یعنی مردم از نظام فاصله بگیرند؛ چون عدم حضور مردم در انتخابات طبعاً فاصله‌گیری مردم از نظام جمهوری اسلامی است؛ این هدف آنها است. البتّه مردم به حرف آنها گوش نکرده‌اند؛ حالا به بعضی از گروه‌های خاص کار نداریم که در مطبوعات یا این روزها در رسانه‌های فضای مجازی همان حرفهای آنها را هم تکرار میکنند، لکن تجربه نشان داده و متن مردم نشان داده‌اند که هر چه دشمن خواسته، عکسش را انجام داده‌اند؛ هم در مورد انتخابات، هم در مورد راه‌پیمایی‌ها و مسائل گوناگون دیگر. این ‌دفعه هم ان‌شاءالله به توفیق الهی همین جور خواهد شد؛ مردم ان‌شاءالله حضور پیدا خواهند کرد و آبرو خواهند داد به نظام جمهوری اسلامی. این نکته را من بگویم که حقیقت این است که در عالم سیاست -سیاستهای نظام جمهوری اسلامی، سیاستهای کشور و همچنین حوادثی که رنگ و بوی سیاسی دارند- بعضی از حقایقی هست که باید نگاه به آنها برتر و فراتر از سلیقه‌ها و نزاعهای سیاسی باشد؛ فرض کنید مثلاً تشییع جنازه‌ی شهید عزیز بزرگوارمان شهید سلیمانی، خب یک حادثه‌ی بزرگی بود؛ اینجا دیگر مسئله‌ی سلیقه‌ی سیاسی و مذاق سیاسی مطرح نبود، همه شرکت کردند؛ انتخابات از این قبیل است. در انتخابات بحث سلایق سیاسی مطرح نیست؛ همه باید شرکت کنند، همه باید حضور پیدا کنند؛ چون نظام اجتماعی کشور به این حضور نیازمند است و تأثیر میگذارد که حالا بعضی از تأثیرات را عرض خواهم کرد.  من چند نکته درباره‌ی اهمّیّت حضور مردم عرض بکنم؛ لکن قبل از اینکه این نکات را بگویم، مایلم به این آیه‌ی شریفه‌ای که در سوره‌ی مبارکه برائت است -آیه‌ی ۱۲۰- اشاره کنم، که جزئی از این آیه و تکّه‌ای از این آیه، این قسمتی است که میخوانم: وَلایَطَئونَ مَوطِئًا یَغیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهٖ عَمَلٌ صٰلِح؛ مضمون این دو فقره‌ای که از این آیه خواندم، به طور خلاصه این است که هر عملی و اقدامی از شما که دشمن از آن ناخشنود باشد، در پیشگاه پروردگار یک عمل صالح است. می‌بینید که دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان ایران با انتخابات شما بشدّت مخالفند، بنابراین اقدام به انتخابات یک عمل صالح است. همه‌ی کسانی که دنبال عمل صالحند -اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰت- (۲) میخواهند عمل صالح انجام بدهند، بدانند حضور در انتخابات یک عمل صالح از طرف اینها است.  و امّا آن نکاتی که مورد نظر من است؛ چند نکته را عرض میکنم. مهم‌ترین نکته این است که انتخابات نشان‌دهنده‌ی حضور مردم در صحنه است. «حضور مردم در صحنه» یعنی چه؟ یعنی نظام جمهوری اسلامی پشتوانه‌ی مردمی دارد. این، در اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران و اقتدار کشور تأثیر بی‌نظیری دارد؛ یعنی هیچ چیزی، هیچ ابزار قدرتی به اندازه‌ی حضور مردم، قدرت‌افزا برای کشور نیست. بله، ما ابزارهای نظامی، ابزار‌های سیاسی، ابزارهای اقتصادی را قدرت‌افزا و قدرت‌زا میدانیم برای کشور، امّا هیچ کدام به اندازه‌ی حضور مردم نیست؛ حضور مردم، نظام جمهوری اسلامی را به معنای واقعی کلمه قدرتمند میکند. خب آن کسانی هم که حرفهای سفسطه‌آمیزی در مورد انتخابات میزنند -می‌بینید دیگر بعضی از این بیاناتی که متأسّفانه بعضی‌ها ]مطرح[ میکنند در خلال حرفها در روزنامه‌ها و در فضای مجازی- و با سفسطه‌گویی‌های گوناگون درباره‌ی انتخابات حرف میزنند برای اینکه دلسرد کنند مردم را از حضور در انتخابات، اینها در واقع دنبال تضعیف نظامند و دشمنان خارجی و بیرونی هم که صریحاً با انتخابات درمی‌افتند، دنبال این هستند که نظام را تضعیف کنند؛ آنها میدانند که اگر چنانچه حضور مردم ضعیف بشود و کشور ضعیف بشود، آن وقت میتوانند کشور را دچار ناامنی کنند، دچار تروریسم کنند، کشور را جولانگاه تروریست‌ها قرار بدهند؛ این در صورتی است که کشور ضعیف بشود، و پشتوانه‌ی حضور مردم در کشور کم‌رنگ بشود. البتّه این را تصریح نمیکنند، امّا در گوشه‌کنارِ حرفهایشان این معنا کاملاً شنیده میشود و دیده میشود که دنبال همین هستند؛ میخواهند حضور مردم نباشد تا نظام ضعیف بشود، تا بتوانند در کشور اخلال کنند، تا بتوانند دخالت کنند، تا بتوانند کشور را جولانگاه مزدوران خودشان قرار بدهند؛ این را انسان میبیند.  یک نکته‌ی دیگر این است که اگر ما کاهش حضور مردم را داشته باشیم، از آن طرف افزایش فشارهای دشمن را خواهیم داشت؛ یعنی اینها با همدیگر به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند. اگر چنانچه ما در کشور افزایش [حضور] مردم را کم داشته باشیم، از آن طرف افزایش فراوان فشار دشمنان را خواهیم داشت. اگر ما بخواهیم فشارهای دشمنان [از قبیل] فشارهای اقتصادی مثل تحریم و امثال اینها از بین برود یا کاهش پیدا کند، راهش این است که حضور مردم در کشور افزایش پیدا کند و پشتوانه‌ی مردمی به رخ دشمنان کشیده بشود.  یک نکته‌ی دیگری که این هم مهم است، این است که آن رئیس‌جمهوری که روز جمعه انتخاب خواهد شد اگر با رأی بالا انتخاب بشود، پشتیبانی محکمی خواهد داشت، رئیس‌جمهور قوی و قدرتمندی خواهد بود، و کارهای بزرگی میتواند انجام بدهد. کشور بحمدالله دارای توان بالا است -من حالا بعداً در پایان هم یک جمله‌ای در این زمینه عرض خواهم کرد- کشور توانایی‌های زیادی دارد، امکانات و فرصتهای فراوانی در کشور ما هست؛ استفاده‌ی از این فرصتها احتیاج دارد به انسانهای قوی، فعّال، پُرکار، خسته‌نشو و قدرتمند. این «قدرتمندی» را رئیس‌جمهور -غیر از جنبه‌های شخصی- بیشتر از ناحیه‌ی پشتیبانی مردم به دست می‌آورد. اگر چنانچه حضور مردم دارای نصاب مطلوبی باشد و رئیس‌جمهور با رأی بالا ان‌شاءالله انتخاب بشود، این موجب خواهد شد که قدرت پیدا کند بتواند از این ظرفیّتها درست استفاده کند.  یک نکته‌ی بعدی مسئله‌ی سلامت انتخابات است؛ من قبلاً هم عرض کرده‌ام، الان هم تأکید میکنم، خوشبختانه در طول این سالهای متمادی، همیشه انتخابات‌های ما انتخابات‌های سالمی بوده. اینهایی که اعتراض میکنند، [بله،] ممکن است یک گوشه‌ای یک اختلالی در یک بخشی داشته باشد امّا مجموع انتخابات، سالم و قوی بوده. یک شاهد روشن و دلیل متقن این است که در طول این ده‌ها سال، در انتخابات‌های ریاست جمهوری، رؤسای جمهوری آمده‌اند سر کار که مذاقهای کاملاً متفاوتی با هم داشتند، سلایق سیاسی متفاوتی داشتند؛ خب این نشان‌دهنده‌ی این است که انتخابات، سالم انجام گرفته؛ یعنی این جور نبوده است که انتخابات تابع یک فکر سیاسی خاص یا یک مذاق سیاسی خاصّی باشد؛ نه، طبق قانون انجام گرفته؛ گاهی رئیس جمهوری با یک مذاق سیاسی سر کار آمده، گاهی رئیس‌جمهوری با مذاق سیاسی کاملاً متفاوت با او سر کار آمده. بنابراین انتخابات‌ها انتخابات‌های سالمی است.  و اینکه گفته میشود رقابتی [نیست]، بحمدالله رقابتی هم هست؛ خب دیدید مناظره‌ها را -حالا من درباره‌ی مناظره‌ها عرایضی دارم که اگر زنده بودیم، بعد از انتخابات عرض خواهم کرد- ملاحظه کردید که در مناظرات، نامزدهای محترم نشان دادند که کاملاً رقابتی حرکت میکنند؛ یعنی معارضات فکری، و معارضات زبانی در بین نامزدها وجود داشت که هر کدام هم بالاخره طرف‌داران خودشان را دارند. این هم بالاخره از جمله‌ی آن حقایق مسلّم انتخابات‌های ما است. البتّه دشمنان، همیشه از اوّل انقلاب تا امروز، از روزی که رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد با ۹۸ و اندکی بالاتر رأی [مثبت مردم] تا امروز، آراء مردم را زیر سؤال برده‌اند؛ همه‌ی انتخابات‌ها را زیر سؤال میبرند. خب از دشمن، آدم انتظار هم ندارد که اعتراف کنند که انتخابات‌های ما صحیح است. جالب این است که بعضی از کشورها هستند که در میانه‌ی قرن بیست و یکم، اداره‌ی قبیله‌ای میشوند؛ یعنی در زیر حکومت یک قبیله دارند مدیریّت میشوند و اداره میشوند که اصلاً بوی انتخابات هم به این کشورها نرسیده؛ مردم این کشورها اصلاً نمیدانند صندوق رأی چه هست؛ فرق صندوق رأی و صندوق میوه را اصلاً نمیدانند! [نمیدانند] صندوق رأی اصلاً چیست. اینها هم تلویزیونِ بیست‌وچهار ساعته راه می‌اندازند که علیه انتخابات ما صحبت کنند بگویند انتخابات ایران دموکراتیک نیست! این هم جزو مسائل جالب این روزهای ما است.  یک نکته‌ی دیگری که وجود دارد و به نظر من قابل توجّه است این است که بعضی از کسانی که اظهار تردید میکنند در امر شرکت در انتخابات، [یعنی] مردّدند یا دلسردند، اینها قشرهای ضعیف جامعه‌اند؛ قشرهای محروم جامعه. این را من اطّلاع دارم؛ از نظرخواهی‌ها و نظرسنجی‌ها میدانیم. بعضی از قشرهای محروم جامعه هستند که اینها خب توقّعات به‌جایی دارند و گلایه دارند از اینکه این توقّعات برآورده نشده؛ مسئله‌ی معیشت، مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی اشتغال، که خب واقعاً بایستی مسئولین کشور به این مسائل برسند و باید میرسیدند به این مسائل؛ اینها گلایه‌مندند، لذا دست‌ودلشان به انتخابات نمیرود؛ میگویند خب حالا مثلاً شرکت کردیم چه فایده! به نظر من گلایه‌ی اینها بجا است امّا تصمیم‌گیری‌شان بجا نیست؛ بله، گلایه‌شان گلایه‌ی درستی است، بایستی به این گلایه‌ها رسیدگی میشد و دولت آینده حتماً بایستی در صدر برنامه‌های خودش، رسیدگی به این قشرها را قرار بدهد؛ امّا بحث سر این است که این نرفتن پای صندق رأی و قهر کردن با صندوق رأی، مشکل را حل نمیکند؛ این مشکلات اگر بنا است حل بشود، به این صورت حل میشود که جمعیّت‌ها بروند، همه‌ی ما برویم پای صندوق‌ رأی و رأی بدهیم به یک کسی که معتقدیم میتواند این مشکلات را حل بکند؛ این مشکل را حل میکند؛ وَالّا اینکه ما چون گِله داریم، پس رأی ندهیم، به نظر من درست نیست. این هم نکته‌ی مهمّی است. بنابراین من گلایه‌ها را قبول دارم ولیکن شرکت نکردن به خاطر این گلایه‌ها را قبول ندارم. حتماً دولت آینده هم باید در این زمینه کار لازم خودش را انجام بدهد.  یک نکته‌ی دیگر مربوط به جوانها است. خب بنده خیلی اعتقاد به جوانها دارم و معتقدم جوانها در همه‌ی مسائل عمده‌ی کشور پیشرو و پیشرانند؛ هم خودشان جلودار و پیشرو قضیّه هستند، هم دیگران را به جلو حرکت میدهند؛ در انتخابات هم باید همین جور باشد. بنده انتظارم از جوانها -جوانهای عزیز کشور- این است که حرکت به سمت صندوقهای رأی را و شرکت مردم را هر چه میتوانند ترغیب کنند و در این زمینه فعّالیّت بکنند؛ بخصوص رأی‌اوّلی‌ها که عدّه‌ی کثیری رأی‌اوّلی داریم. در هر دوره‌ای از دوره‌های انتخابات ریاست جمهور، بخش بزرگی رأی‌اوّلی هستند. حضور اینها در انتخابات در واقع برای اینها مثل جشن تکلیف سیاسی است؛ در واقع یک جشن تکلیفی است که [به آن] وارد میشوند.  آخرین نکته‌ای که میخواهم عرض بکنم و عرایضم را به پایان برسانم، این است که من میبینم بعضی‌ها با تحلیل‌های غلط میخواهند روح یأس و ناامیدی را در مردم تزریق کنند، مردم را ناامید کنند. حالا از دشمن انتظاری نیست؛ متأسّفانه در داخل هم بعضی‌ها با بدبینی، با تحلیل‌های ضعیف، به معنای واقعی کلمه تحلیل‌های ضعیف، حرفهایی میزنند که در واقع میخواهند مردم را ناامید کنند، مأیوس کنند؛ یا نمیخواهند [این جور بشود] لکن عملاً مردم را مأیوس میکنند؛ من میگویم این غلط است؛ یأس و ناامیدی در کشور ما مطلقاً موردی ندارد. ملّت ما، ملّت قدرتمندی است، ملّت بااراده‌ای است، بنیه‌ی کشور ما قوی است. ما کشور قدرتمندی هستیم. بنده در بیانیّه‌ی گام دوّم توضیح دادم، در صحبتهای گوناگون هم توضیح دادم؛ ما ملّت بزرگی هستیم، ما کشور قدرتمندی هستیم، توانایی‌های زیادی داریم و این توانایی‌ها از چشم دشمنان ما هم پوشیده نیست. همه میدانند.  در بخشهای مختلف، هر جایی که ملّت ما همّت کرد، توانست کارهای بزرگ انجام بدهد؛ اصل انقلاب از این قبیل بود، تشکیل نظام جمهوری اسلامی از این قبیل بود، مسائل جنگ تحمیلی از این قبیل بود؛ آخرین قضیّه، و آخرین مورد، همین مسئله‌ی واکسن کرونا است. خب جوانهای ما منتظر نماندند که دستهای بخیل خارجی‌ها به ما واکسن بفروشند، که دیدید مسئولین گفتند که واکسن را از فلان مرکز جهانی خریده‌اند، پولش هم داده‌اند و او نمیدهد واکسن را؛ یعنی دنیا این جوری است. جوانهای ما منتظر این معنا نماندند. از همان روزهای اوّل شروع کردند به تلاش کردن، کار کردن؛ از طرق مهمّی در زمینه‌ی واکسن کار کردند تا رسیدند به واکسن. دیروز پریروز اعلام شد، به من هم کتباً گزارش دادند که واکسن داخلی را به وجود آوردند و ما شدیم جزو پنج شش کشوری در دنیا که میتواند واکسن کرونا را تولید کند و زیرساخت‌های خوبی هم دارد. به من گفتند که میتوانند در ماه، گمانم حدود پنجاه میلیون، سی میلیون، این جور چیزی -حالا الان یادم نیست- واکسن تولید کنند(۳) و بین مردم تقسیم بشود. حالا یکی از واکسن‌هایی که تولید شده که همین روزها اعلام شد این تعداد را دارد، و واکسن‌های دیگر هم در مراکزمتعدّد دیگری هم دارند تولید میکنند، آنها هم پی‌در‌پی ان‌شاء‌الله خواهد رسید. این توانایی ملّت را نشان میدهد. قبل از این هم همین جور بود؛ چند سال قبل از این ما برای رادیوداروهای خودمان احتیاج پیدا کردیم به اورانیوم غنی‌شده‌ی بیست درصد؛ مدام وعده و وعید و میدهیم و نمیدهیم [کردند] و بالاخره ندادند؛ خب در یک مدّت کوتاهی، ظرف چند ماه، جوانهای خود ما همّت کردند و بدون اینکه نیازی به آنها باشد بیست درصد را ساختند. حالا آنها دارند داد و فریاد میکنند که چرا بیست درصد ساختید. حالا شصت درصد را [هم] برای مصارف گوناگون دیگر دارند میسازند. البتّه همه‌ی مصارف هسته‌ای ما صلح‌آمیز است.  در زمینه‌ی ابزارهای دفاعی هم همین طور؛ ما احتیاج به ابزارهای دفاعی‌ای داشتیم و به ما نمیفروختند که بنده بارها این را گفته‌ام؛ خود جوانهای ما شروع کردند، امروز خوبش را، بهترش را، مؤثّرتر از آنچه میخواستیم از آنها تهیّه کنیم در کشور داریم. این ملّت را با این توانایی‌ها، با این همّت، با این بنیه‌ی قوی نمیشود مأیوس کرد؛ و بیخودی تلاش میکنند؛ و به نظر من آن کسانی که تحلیل‌های بی‌مورد میکنند که آثار آن تحلیل‌ها یأس‌آفرینی است، کار غلطی را انجام میدهند؛ این ملّت بحمدالله توانایی‌هایش خوب است.  خب عرایض من در مورد انتخابات تقریباً تمام شد و فقط میخواهم به دست‌اندرکاران انتخابات، البتّه ضمن خسته نباشید سفارش کنم که اوّلاً تمهیدات لازم را برای سلامت مردم در هنگام حضور در پای صندوقهای رأی حتماً ملاحظه کنند و پیش‌بینی کنند؛ چون مردم میخواهند شرکت کنند [لذا] باید جوری باشد که این شرکت مردم و این حضور مردم پای صندوق‌ رأی به سلامت جامعه مطلقاً صدمه‌ای نباید بزند که این کار احتیاج به تمهیداتی دارد. البتّه مسئولین اعلان کردند که در این قضیّه دارند تلاش میکنند؛ بنده هم تأکید میکنم که حتماً تلاش کنند.  ثانیاً مشکل کمبود برگه‌های تعرفه است که یکی از مشکلاتی که ما در انتخابات‌ها مکرّر با آن مواجه شده‌ایم و دائم به ما شکایت کرده‌اند این است که گاهی از یک نقطه‌ای میگویند که آقا تعرفه نیست، یا فرض کنید ساعت ۸ یا ۷ انتخابات شروع میشود و تعرفه هنوز نرسیده؛ این مشکل را برطرف کنند؛ نگذارند که جایی بدون برگه‌های تعرفه‌ی رأی بماند، یا دیر برسد، یا نرسد، یا کمبود داشته باشد؛ این هم مطلب دوّم که باید پیشاپیش به این فکر بشود.  ثالثاً در گزارشهای مربوط به خارج از کشور به بنده گزارش شده است که در برخی از کشورها -شاید تعداد زیادی از کشورها- آمادگی‌های لازم به نحو مطلوب فراهم نشده؛ این جور میگویند. من از وزارت کشور و وزارت خارجه جدّاً مطالبه میکنم و میخواهم که این قضیّه را دنبال کنند و چون وقتی باقی نیست، نگذارند که در این کشورها، آن ایرانی‌هایی که علاقه‌مندند در رأی‌گیری شرکت کنند [معطّل] بمانند؛ این هم نکته‌ی بعدی.  و رابعاً با هر تخلّفی هم برخورد کنند. این عرایض ما است. از خداوند متعال میخواهیم که دلهای ما را هدایت کند. پروردگارا! دلها در اختیار تو و در دست تو است؛ همه‌ی این دلها را به آنچه صلاح این کشور و صلاح این ملّت در آن است، هدایت کن. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته  
2,197
1400/03/14
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47991
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. چهاردهم خرداد دیگری فرا رسید و فضای عمومی کشور آکنده شد از یاد و خاطره‌ی آن شخصیّت عظیم، آن مرد بزرگ، آن رهبر بی‌جایگزین، آن دل عطوف، آن اراده‌ی پولادین، آن عزم سرشار از صلابت، آن ایمان عمیق و روشن، آن خردمند حکیم و دور‌اندیش. ملّت ما و کشور ما امروز و تا آینده‌های دور به نگاهبانی از این یاد و خاطره‌ی عزیز احتیاج دارد.  صحبتی که من میخواهم امروز عرض کنم به ملّت عزیزمان، بحثی است درباره‌ی مهم‌ترین ابتکار امام بزرگوار. امام ابتکارات زیادی داشتند لکن این مهم‌ترین ابتکار امام است، و آن عبارت است از «جمهوری اسلامی»؛ این ابتکار امام بزرگوار بود؛ این همان مردم‌سالاری دینی است که زیر عنوان جمهوری اسلامی رسمیّت پیدا کرد و عنوان نظامِ برخاسته‌ی از فکر و اراده‌ی ملّت ایران و رهبریِ امام بزرگوار شد.  بحث را من از اینجا شروع میکنم که در بین نظامهای عالم -نظامهای انقلابی و نظامهایی که تشکیل شده در این یکی دو قرن اخیر- بنده هیچ نظامی را سراغ ندارم که به قدر جمهوری اسلامی درباره‌ی آن، پیش‌بینی زوال و نابودی و فروپاشی شده باشد. از روز اوّلی که جمهوری اسلامی تشکیل شد، بدخواهان، دشمنان، کسانی که نمیتوانستند این پدیده‌ی عظیم را هضم کنند و تحمّل کنند -در داخل کشور، خارج کشور- [گاهی] میگفتند جمهوری اسلامی تا دو ماه دیگر، گاهی میگفتند تا شش ماه دیگر، گاهی میگفتند تا یک سال دیگر بیشتر نمیتواند باقی بماند و از بین خواهد رفت. خب صلابت امام بزرگوار، قاطعیّت امام بزرگوار و بعد، پیروزی‌های عظیم ملّت ایران در جنگ هشت‌ساله و حوادث گوناگون دیگر، این همهمه‌ها را فرو نشاند؛ یعنی بتدریج کم شد و کم شد و تقریباً در اواخر عمر امام تمام شد و این همهمه‌ها دیگر وجود نداشت، لکن بعد از رحلت امام، دوباره بدخواهان جان پیدا کردند، امید پیدا کردند و شروع کردند آرزوهای خود را به صورت پیشگویی تکرار کردن و همان حرفها را بار دیگر گفتن. یک حزب فرسوده‌ی قدیمی(۱) و البتّه خیلی پُرمدّعا در سال ۶۹ یک بیانیّه‌ای داد و در آن بیانیّه اعلام کرد که جمهوری اسلامی در لبه‌ی‌ پرتگاه است؛ تعبیرش این بود که جمهوری اسلامی در لبه‌ی پرتگاه است؛ یعنی یک تکانِ دیگر بخورد، جمهوری اسلامی ازبین‌رفته و ساقط‌شده است؛ این ]در[ سال ۶۹ [بود]. چند سال بعد هم، باز یک گروهی و یک دسته‌ای -که آنها متأسّفانه مسئول هم بودند، جزو نمایندگان یکی از دوره‌ها‌ی مجالس شورای اسلامی بودند(۲)- در یک نامه‌ای اعلام کردند که فرصتی اندک برای جمهوری اسلامی باقی مانده؛ یعنی جمهوری اسلامی دیگر همین روزها [باقی] است و بایستی از بین برود. این هم یک گروه دیگر که البتّه تمایلات اینها هم تقریباً شبیه تمایلات همان حزب بود، یا تا یک حدودی به آن گرایش داشت. قبل از اینها و بعد از اینها هم، هم افراد، اشخاص، هم گروه‌ها و دسته‌ها -چه در داخل کشور، چه در خارج کشور زیر سایه‌ی بیگانگان و دشمنان جمهوری اسلامی- از این حرفها میزدند، در رادیوها و مانند اینها پخش میشد و فروپاشی جمهوری اسلامی را به هم نوید میدادند؛ یعنی آرزوی خودشان را به صورت خبر و تحلیل و مانند اینها بر زبان می‌آوردند و به هم نوید میدادند. آخر کار هم همین یکی دو سال پیش بود که آمریکایی‌های بزرگوار(!) حرف آخر را در این زمینه زدند؛ یک مقام عالی‌رتبه‌ی آمریکایی(۳) با قاطعیّت اعلام کرد که جمهوری اسلامی چهل‌سالگی خودش را نخواهد دید. این پیشگویی‌ها و پیش‌بینی‌ها در مورد جمهوری اسلامی است. من یادم نمی‌آید در هیچ نظام دیگری این قدر و این همه از اوّل [تشکیل] تا سالها بعد، پیشگویی برای زوال و فروپاشی و نابودی شده باشد. البتّه این کسانی که این جور پیشگویی‌ها را میکردند، نگاهشان به خیلی از انقلابها و نظامهای برآمده‌ی از انقلابها بود؛ چون بسیاری از حرکتها و نهضتها و انقلابها -چه در شرق و جنوب شرقی آسیا، چه در غرب آسیا، چه در آفریقا، چه حتّی در اروپا، مثلاً انقلاب کبیر فرانسه- بعد از سالهای کوتاهی بعد از اینکه به وجود آمده بودند از بین رفتند؛ شروع شوق‌انگیزی داشتند و پایان زهرآگینی داشتند. انقلاب کبیر فرانسه که علیه سلطنت بود، تقریباً پانزده سال بعد از آنکه به وجود آمد، دچار یک سلطنت استبدادی محکمی شد که همان [حکومت] ناپلئون بناپارت باشد؛ و جاهای دیگر هم همین جور؛ در سراسر دنیا از این جور نظامها اتّفاق افتاده بود. در ایران خود ما هم اتّفاق افتاده بود. نهضت مشروطه در ایران با آن همه سر و صدا و هیاهو و شوق و فتوا و دیگر چیزها به وجود آمد، پانزده سال بعد از آنکه فرمان مشروطیّت امضا شد، یک کسی مثل رضاخان سر کار آمد، با آن دیکتاتوری عجیب، با آن استبداد سیاه که از استبداد دوران قاجار بمراتب بدتر بود. بعد هم باز در سال ۲۹ و ۳۰ که سالهای نهضت ملّی است، یک نهضتی به وجود آمد و مردم به خیابانها آمدند و نفت ایران را به اصطلاح ملّی کردند یعنی از دست انگلیس‌ها درآوردند؛ [امّا] یکی دو سال بعد کودتای انگلیسی و آمریکایی به وجود آمد و محمّدرضا یک استبداد دیکتاتوری پیچیده‌ی بسیار خطرناک و سختی را برای مدّتهای طولانی باز مجدّداً آغاز کرد. یعنی این حوادث در دنیا اتّفاق افتاده؛ اینکه اینها انتظار میکشیدند، با نگاه به این‌گونه حوادث بود. ولی بحمدالله انقلاب و نظام امام خمینی نه تنها فرو نپاشید و نه تنها متوقّف نشد بلکه روز‌به‌روز قدرتمندتر شد؛ تسلیم نشد، جا نزد، روزبه‌روز استقلال خودش را بیشتر روشن کرد، آشکار کرد، توفیقات بزرگ به دست آورد، بر موانع غلبه کرد؛ چقدر موانعی بر سر راه این انقلاب و این نظام پی‌درپی به وجود آوردند؛ انواع و اقسام: سیاسی، اقتصادی، امنیّتی، و غیره. بر همه‌ی اینها غلبه کرد، پیش رفت. امروز جمهوری اسلامی، هم توسعه‌یافته‌تر از اوّل کارِ چهل سال پیش است، هم پیشرفته‌تر است و از همه جهت جلوتر است به فضل الهی.  خب، این سؤال پیش می‌آید که راز این ماندگاری چیست، راز این پیشرفت چیست. چرا جمهوری اسلامی با وجود این همه دشمنی، به سرنوشت نظامها و انقلابهای دیگر دچار نشد؟ علّت چیست و رازش چیست؟ من عرض میکنم راز پُرشکوه و افتخاربخشِ این نظام و ماندگاریِ این نظام همین دو کلمه است: یعنی «جمهوری» و «اسلامی». همراهیِ این دو کلمه با هم؛ و موجودی که از این دو کلمه تشکیل شده، باید هم پایدار بماند؛ هم جمهوری و هم اسلامی؛ مردم و اسلام؛ جمهوری یعنی مردم، اسلامی هم که یعنی اسلام؛ مردم‌سالاری دینی.  کار بزرگ امام بزرگوار ما این بود که این فکر را، این نظریّه را -نظریّه‌ی جمهوری اسلامی را- خلق کرد، آن را وارد میدان نظریّه‌های سیاسی گوناگون کرد -که در آن دوره نظریّات مختلف سیاسی، شرقی، غربی در عرصه‌ی مسائل سیاسی و ذهنیّتهای سیاسی با هم برخورد [داشت]- بعد به آن تحقّق بخشید، عینیّت بخشید. صِرف ایجاد یک نظریّه نبود بلکه آن را تحقّق داد و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد. کار بزرگ امام این است.  خب، امام (رضوان الله تعالی علیه) انسان بزرگی بود از جهات مختلف، از جمله از لحاظ دانش و معرفت دینی. پشتوانه‌ی ایجاد این نظریّه و تحقّقِ این نظریّه، از سویی معرفت عمیق او به اسلام [بود] -اسلام را می‌شناخت و میدانست که حاکمیّت اسلامی مربوط به پیام اصلی اسلام است- و [از سوی دیگر] اعتقاد عمیق او به مردم؛ امام بزرگوار به مردم خیلی اعتقاد داشت؛ به توانایی‌های مردم، به عزم مردم، به وفاداری مردم؛ و ما خاطره‌ها داریم [از این]، ایمان عجیب ایشان، یعنی سال ۴۱ که همان اوّل شروع نهضت [بود]، امام در درس یک روز بحث را کشاندند به مسائل سیاسی و همان مسئله‌ی جاری، اشاره کردند به بیابان قم و گفتند اگر ما دعوت کنیم، مردم این بیابان را پُر خواهند کرد! سال ۴۱ که هیچ کس تصوّر نمیکرد که بتوان مردم را در یک چنین حرکتی همراه کرد و وارد کرد. و هر دو بخشِ این نظریّه، یعنی نظریّه‌ی جمهوری اسلامی را -هم بخش اسلامی‌اش، هم بخش جمهوری‌اش را- امام مربوط به اسلام میدانست، از اسلام گرفته بود و تسلّط او بر مبانی اسلامی و معرفت عمیق او و جامعیّت او در فهم مسائل اسلامی این نظریّه را در ذهن این بزرگوار به وجود آورد.  خب مخالفانی هم داشت، این را هم عرض بکنیم. هر دو طرف قضیّه، هم مسئله‌ی اسلامی بودن حکومت و حاکمیّت اسلام، هم جنبه‌ی مردمی بودن حکومت و مردم‌سالاری، مخالفین سرسختی داشت از روز اوّل؛ تا امروز هم البتّه مخالفینی هستند که نظراتی دارند و من حالا اشاره میکنم.  در مورد حاکمیّت اسلام که نظام کشور، و نظام زندگی، باید با ارزشهای اسلامی، با موازین اسلامی، با خطوط اسلامی و احکام اسلامی اداره بشود؛ در این مورد مخالفین سرسختی وجود داشتند؛ البتّه این مخالفین، یک‌جور نبودند: یک دسته همین غیر مذهبی‌های سکولار بودند که از اصلاً معتقد بودند که دین چنین حقّی ندارد، چنین شأنی ندارد که بخواهد وارد مسائل اجتماعی بشود، و سیاست کشور، نظام اجتماعی کشور و مدیریّت کشور را به عهده بگیرد؛ دین اصلاً چنین شأنی ندارد؛ حالا اگر کسی به دین هم معتقد باشد، دین برای نماز و روزه و کارهای شخصی و مسائل قلبی و مانند این چیزها است؛ یعنی اصلاً اعتقاد به حاکمیّت دین نداشتند. حالا بعضی‌هایشان هم که اصلاً دین را افیون جامعه میدانستند، میگفتند دین مضرّ برای جامعه است؛ نه فقط فایده ندارد، ضرر هم دارد. اینها حالا یک دسته از مخالفین حاکمیّت اسلام بودند. یک دسته هم معتقدین به دین بودند و از موضع دفاع از دین میگفتند که آقا، دین وارد سیاست نباید بشود، دین آلوده‌ی به سیاست نباید بشود، دین بایستی کنار بنشیند، تقدّس خودش را حفظ کند و وارد میدان سیاست که میدان درگیری و بگو مگو و دعوا و مانند اینها است نباید بشود؛ که اینها هم اگر آدم بخواهد درست درباره‌‌شان قضاوت کند، سکولارهای مذهبی‌اند؛ مذهبی‌اند امّا در واقع سکولارند؛ یعنی هیچ اعتقادی به دخالت دین در شئون زندگی ندارند. اینها مخالف حاکمیّت اسلام بودند.  مخالفان حاکمیّت مردمی، یعنی مردم‌سالاری هم باز دو جبهه بودند: یک جبهه لیبرال‌های سکولار بودند که معتقد به مردم‌سالاری بودند، منتها میگفتند مردم‌سالاری به دین اصلاً ربطی ندارد، اصلاً در عرصه‌ی جمهوریّت و مردم‌سالاری باید لیبرال‌ها، مردان فن‌سالار و به تعبیر خودشان تکنوکرات، بیایند وارد بشوند؛ بنابراین مردم‌سالاری دینی، و جمهوری اسلامی، بی‌معنی است؛ پس با بخش جمهوری اینها مخالف بودند. یک عدّه هم کسانی بودند که باز معتقد به دین بودند، [منتها] میگفتند آقا حاکمیّت دین به مردم ربطی ندارد، مردم چه‌کاره هستند، باید دین حکومت بکند، حاکمیّت بکند؛ اینها هم یک عدّه‌ای بودند که حالا نمونه‌های این نظر دوّم را این اواخر به شکل افراطی‌اش در این حضرات داعش ملاحظه کردید که اینها به‌اصطلاح به خیال خودشان معتقد به حاکمیّت دین بودند، منتها مردم را هیچ‌کاره میدانستند.  امام با توکّل به خدا، با ایمان به مردم و با استناد به آن معرفت عمیقی که از دین داشت، محکم ایستاد و این نظریّه را پیش برد و این نوآوری بزرگ را در محیط جامعه تحقّق بخشید. خب من این را باید حتماً کوتاه عرض بکنم که این یک استنباط عالمانه است، این یک امر احساساتی نیست؛ اینکه دین باید حاکمیّت کند و در این حاکمیّت باید مردم حضور داشته باشند، یعنی مردم‌سالاری دینی، این از متن اسلام برمی‌آید.  حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. از طرفی قرآن اعلام میکند، آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی نساء است که «مٰا اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(۴) پیغمبران را فرستادیم برای اینکه مردم از اینها اطاعت کنند؛ خب در چه چیزی اطاعت کنند؟ موضوع اطاعت پیغمبران چه چیز‌هایی است؟ صدها آیه‌ی قرآن این موضوع را بیان میکند؛ مثلاً آیات جهاد؛ آیات مربوط به اقامه‌ی قسط، آیات مربوط به حدود و مجازاتها، آیات مربوط به معاملات و قراردادها، آیات مربوط به قراردادهای بین‌المللی -وَ اِن نَکَثوا اَیمٰنَهُم(۵)- تا آخر؛ اینها یعنی حکومت؛ این آیات نشان میدهد که در این موارد بایستی از رسول اطاعت بشود؛ در مسئله‌ی دفاع از کشور، در مسئله‌ی اجرای حدود، در مسئله‌ی معاملات و قراردادهای اجتماعی، در مسئله‌ی قرارداد با کشورهای دیگر، در مسئله‌ی اقامه‌ی قسط و اقامه‌ی عدل، ایجاد عدل در جامعه؛ در اینها باید از پیغمبر اطاعت بشود؛ این یعنی حکومت؛ معنای حکومت غیر از این نیست. حاکمیّت اسلام با این وضوح در قرآن منعکس و روشن است. و البتّه در سنّت و حدیث و کلمات پیغمبر و کلمات معصومین هم که الی‌ما‌شاء‌الله [هست]. خود رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله‌ و سلّم) آن وقتی که نمایندگان مردم یثرب آمدند مکّه برای اینکه پیغمبر را دعوت کنند به یثرب -که بعد شد مدینة‌النّبی- و با پیغمبر صحبت کردند در عقبه‌ی منیٰ، همین پیمان را از اینها گرفت؛ گفت من می‌آیم [لکن] بایستی دفاع کنید، باید تا پای جان حمایت کنید؛ و آنها قبول کردند، قول دادند. بعد هم وقتی پیغمبر وارد مدینه شد، حکومت اسلامی را تشکیل داد، حاکمیّت را به وجود آورد؛ این حاکمیّت مربوط به پیغمبری او بود، یعنی مسئله‌ی دیگری نبود؛ چون پیغمبر بود، چون به او ایمان آورده بودند، این بود که حاکمیّت را تشکیل داد. بعد از رحلت پیغمبر هم، با وجود اختلافاتی که در مورد جانشینی بود -که خب میدانید در مسئله‌ی جانشینی پیغمبر اختلاف وجود داشت- لکن احدی از مسلمانها و از همان کسانی که در باب جانشینی اختلاف داشتند، شک نداشت که هر حکومتی تشکیل بشود، بایستی بر اساس دین و بر اساس قرآن باشد. بنابراین مسئله‌ی حاکمیّت دین، حاکمیّت اسلام، یک امر خیلی روشنی است و لازمه‌ی اعتقاد به اسلام است. یعنی اگر کسی به اسلام اعتقاد دارد، اگر چنانچه درست در مبانی معرفتی اسلام دقّت کند، باید به حاکمیّت اسلام در جامعه هم اعتقاد داشته باشد.  امّا مسئله‌ی جمهوریّت، مردم‌سالاری، و اعتبار رأی مردم؛ این هم مسئله‌ی خیلی مهمّی است. از دو منظر هم باید به این مسئله نگاه کرد: یک منظر، این منظرِ جنبه‌ی دینی قضیّه است، جنبه‌ی اعتقادی قضیّه است که مسئله‌ی مسئولیّت و حق است؛ یک منظر دیگر، منظر امکان عملیِ تحقّق حاکمیّت دین است، که بدون مردم امکان‌پذیر نیست. آن بخش اوّل -که حضور مردم، یک حضور قطعی در باب حکومت اسلامی است- از مسئولیّت انسانها فهمیده میشود. در قرآن کریم و در روایاتِ ما درباره‌ی مسئولیّت مردم نسبت به سرنوشت جامعه مطالب روشن و فراوانی هست: کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه،(۶) یعنی همه‌ی آحاد جامعه مسئولند نسبت به وضع جامعه. مَن اَصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛(۷) امور مسلمین یعنی همین امور جامعه‌ی اسلامی که همه‌ی امور را شامل میشود. یا در این خطبه‌ی معروف صفّین، که مطالب زیادی در باب حکومت در این خطبه وجود دارد، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یک عبارتی دارند که به نظر من خیلی مهم است: وَ لَکِن مِن واجِبِ حُقوقِ اللَهِ سُبحانَهُ‌ عَلَى عِبادِهِ النَّصیحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَ التَّعاوُنُ عَلَى اِقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم‌؛(۸) جزو مهم‌ترین و لازم‌ترین حقوق پروردگار این است که: اَلتَّعاوُنُ عَلىٰ اِقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم؛ باید همکاری کنند تا حق در جامعه اقامه بشود، بر پا بشود؛ یعنی این مسئولیّت مردم است دیگر؛ مردم مسئولند، بایستی کمک کنند که در کشور، حکومت حق بر پا بشود، حکومت خدا بر پا شود. وظیفه‌ی امر به معروف؛ این یک وظیفه‌ی عمومی است که یکی از مهم‌ترین معروفها حکومت حق و عدل است. در جامعه بایستی حکومتِ عادلانه باشد، حکومتِ حق باشد؛ باید مردم امر کنند به این [معروف]؛ مسئولیّت مردم را نشان میدهد. یا مسئله‌ی لزوم مبارزه‌ی با انحرافات جامعه که امیرالمؤمنین در خطبه‌ی شقشقیّه، یکی از دلایل قبول حکومت را این قرار داد: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلیٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛(۹) یعنی خدای متعال این پیمان را از علما گرفته -که حالا ]بعد[ درباره‌ی علما عرض میکنم- که به شکاف اجتماعی، به فاصله‌های اجتماعی تن ندهند و قبول نکنند فاصله‌های اجتماعی را که یکی از سیری مُشرف به موت بشود، یکی از گرسنگی. حالا «علما» که فرمود، یا به خاطر این است که علما یک طبقه‌ی ممتازی هستند که این حق درباره‌ی اینها بیشتر وجود دارد و این مسئولیّت درباره‌ی اینها بیشتر است، یا به خاطر این است که علما به معنای دانایان است؛ یعنی هر کسی که مطّلع میشود؛ کسی که مطّلع نیست، طبعاً مسئولیّت ندارد؛ کسی که مطّلع میشود، طبعاً مسئولیّت دارد. خب پس بنابراین این مسئولیّت همگانی است. حالا چه‌ جوری این مسئولیّت اِعمال بشود، این در زمانهای مختلف، مختلف است؛ امروز با انتخابات است، ممکن است یک روزی با یک وسیله‌ی دیگری باشد؛ [بنابراین] این مسئولیّت وجود دارد. این «مسئولیّت» از یک سو، و از یک سو «حق»؛ [یعنی] حقّ تعیین سرنوشت ]وجود دارد[. انسانها آزادند؛ لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ لَقَد خَلَقَکَ اللهُ حُرّا؛(۱۰) فرمایش امیرالمؤمنین است؛ تو برده و دنباله‌رو دیگران نباش، خدا تو را آزاد آفریده، خودت انتخاب کن، خودت تعیین کن سرنوشت خودت را؛ این جزو مسلّمات اسلام است. پس بنابراین مسئله‌ی حاکمیّت مردم و مردم‌سالاری، متّکی به این معارف دینی است؛ هم قرآن در آن هست، هم حدیث در آن هست، هم نهج البلاغه در آن هست و هم رفتارهای زمانهای رفتار پیغمبر و امیرالمؤمنین در آن هست که امیرالمؤمنین در همان خطبه‌ی صفّین میفرماید: لا تَکُفّوا عَن مَشوِرَةٍ بِحَقٍّ أو مَقالَةٍ بِعَدل؛(۱۱) یعنی خودداری نکنید، به من بگویید؛ در کار من، در روش من و شیوه‌ی کار من دخالت کنید، نظر بدهید؛ این ]طور [است. بنابراین مسئولیّت مردم و حقّ مردم مسلّماً از متن اسلام برمی‌آید؛ این منظر اوّل.  منظر دوّم که منظر پشتیبانی و نیاز به پشتوانه‌ی مردمی است، این هم چیز واضحی است. حکومت، نه حالا حکومت دینی، [بلکه] حکومتهای دیگر هم اگر چنانچه بدون پشتوانه‌ی مردمی باشند، و مردم طرف‌دار اینها نباشند، مجبورند با شمشیر و شلّاق زندگی کنند؛ یعنی امکان ادامه‌ی حکومت نیست. حالا حکومت اسلامی و قرآنی که اهل ظلم و شمشیر و شلّاق بیخودی بر سر مردم نیست، بنابراین نمیتواند بدون پشتوانه‌ی مردم حرکت کند. بنابراین نه امکان داشت بدون پشتوانه‌ی مردم جمهوری اسلامی به وجود بیاید، نه بعد که به وجود آمد، امکان داشت که ادامه پیدا کند. [حالا] بحمدالله ادامه پیدا کرده، بعد از این هم همین ]طور[ خواهد بود.  خب، پس بنابراین مردم‌سالاری دینی که عنوان جمهوری اسلامی به خود گرفت و رسمیّت پیدا کرد و از سوی امام خمینی مطرح شد، این یک طرح ناب و خالص دینی است؛ یعنی هیچ تردیدی در این نباید داشت. اینکه حالا بعضی‌ها گفتند که امام انتخابات را، مردم‌سالاری را و امثال اینها را از غربی‌ها به ملاحظه و رودربایستی و مانند اینها گرفت، حرف بسیار بی‌مبنائی است. امامی که ما شناختیم و سالها با او همکاری کردیم و مردم دیدند امام را، کسی نبود که به خاطر رودربایستی با این و با آن و با این حرفها، از حکم خدا منصرف بشود؛ نه، اگر چنانچه مردم‌سالاری در دین نبود، از دین نبود و خدایی نبود، امام کسی نبود که به آن تن بدهد. امام نظر قاطع خودش [را میگفت.] در زندگی امام ملاحظه کرده‌اید، آن روزی که امام مسئله‌ی حجاب را مطرح کردند -یک الزام که زنها در محیط اجتماعی باید حجاب داشته باشند- خیلی‌ها مخالف بودند، حتّی افراد نزدیک به خود امام. یکی از نزدیکان امام آن روز آمد پیش من میگفت که آقا! این چه حرفی است که آقا دارند میزنند؟ این چه حرفی است که امام دارند میزنند؟ و شماها مثلاً بروید به امام بگویید منصرف بشوند، که البتّه عقیده‌ی ‌خود ما هم عقیده‌ی امام بود؛ یعنی خیلی‌ها مخالف بودند، [امّا] نظر امام این بود و به طور قاطع مسئله‌ی حجاب را مطرح کردند که حرف درستی هم بود؛ و مانند اینها.  خب امام بزرگوار این نواندیشی دینی را انجام دادند. این مکتب مترقّی و نو را، این برداشت زیبا و شگفت‌انگیز از اسلام را که متّکی به آن فکر روشن و معرفت عمیق بود، ارائه دادند و با این طرح استوار و منطقی توانستند ملّت ایران را که قرنها با استبداد خو گرفته بود، به وسط صحنه بیاورند، صاحب‌اختیار کشور کنند و کاری کنند که ملّت ایران خودش را باور کند. برای شما جوانهای عزیزی که دوره‌ی قبل از انقلاب را ندیدید، خیلی سخت است برایتان که بدانید چه جوری بود؛ ما آنجا زندگی کردیم، نَفَس کشیدیم در آن دوران؛ در آن دوران مردم هیچ‌کاره‌ی محض بودند؛ اصلاً اگر کسی به مردم میگفت که شما حق دارید یا میتوانید در مسائل کشور دخالت کنید، این حرف برای آحاد مردم قابل باور نبود؛ مردم بکلّی در حاشیه؛ هیچ‌کاره‌ی محض بودند؛ بخصوص در دوران سیاه استبداد پهلوی که حالا ما اواخر آن را -یعنی بیست سی سال آخرش را- درک کردیم، این مردم این جوری بودند؛ با اختناق زندگی کرده بودند. امام با یک حرکت جهشی، این ملّت را، این مردم را به میدان آورد، جوانها خودشان را باور کردند، ملّت خودش را باور کرد، ظرفیّت عظیم توانایی و اراده‌ی ملّت را امام به کار گرفت و آن را با رهبری و هدایت خود توانست به مرحله‌ای برساند که کارهای بزرگی را انجام بدهند، سلطنت چندهزارساله را ساقط کنند، مردم را به وسط میدان بیاورند و کاری کنند با دین مردم، با معرفت مردم، با فهم مردم، که مردم بِایستند و مقاومت کنند و روز‌به‌روز قوی‌تر بشوند. یک روز جمهوری اسلامی یک نهال باریکی بود، امروز یک شجره‌ی طیّبه‌ی تنومند و تناوری است که هیچ طوفانی هم نمیتواند او را از جا دربیاورد. حوادث سهمگینی [پیش آمد]؛ این ملّت توانست خودش را در این حوادث سهمگین نگه دارد، پیش ببرد؛ مثل جنگ هشت‌ساله. هشت سال همه‌ی قدرتهای بزرگ دنیا پشت یک دولتی ایستادند که به ما حمله کند؛ به او تجهیزات دادند، اطّلاعات دادند، به او تاکتیک یاد دادند، کمک مالی کردند -همه و‌ همه- که بتوانند جمهوری اسلامی را نابود کنند؛ ملّت ایران با قدرت ایستاد و آنها را به زانو درآورد و به کوری چشم آنها خودش تسلیم نشد و به زانو درنیامد و حوزه‌ی اقتدار و عزّت خودش را توسعه داد.  امام این دو کلمه‌ی جمهوری و اسلامی را گره‌گشای مشکلات کشور میدانست. گره‌گشای همه‌ی مشکلات کشور را همین میدانست که ما اسلام را رعایت کنیم و مردم در صحنه حضور داشته باشند؛ نظر امام این بود. اینکه ایشان فرمود «نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد»، یک کلمه کم یعنی جمهوری بدون اسلامی یا اسلامی بدون جمهوری؛ این معنا ندارد. امام [فرمود] جمهوری اسلامی. یعنی حاکمیّت اسلام و حاکمیّت مردم که اینها با همدیگر درهمند و با هم هیچ گونه منافاتی ندارند. حاکمیّت اسلام یعنی محتواها و ارزشها و جهت‌گیری‌ها را اسلام معیّن میکند، حاکمیّت مردم یعنی شکل اداره‌ی حکومت را مردم تشکیل میدهند. حاکمیّت اسلام، حاکمیّت مردم؛ اراده‌ی مردم، مؤثّر، احکام اسلام هم دارای تأثیر؛ این را امام مشکل‌گشا [میدانست]؛ واقع قضیّه هم همین است که گره‌گشای همه‌ی کارهای کشور همین است. ما هر جایی که مردم را به کار گرفتیم و رعایت اسلام را کردیم، پیش رفتیم؛ هم در دوران امام و هم در این ده‌ها سال بعد از رحلت امام تا امروز؛ بنده این را به طور قاطع میگویم و شواهد فراوانی را هم که جلوی چشم مردم هست میتوان ارائه کرد. هر جا ما مردم را وارد میدان کردیم، هر جا ما اسلام را معیار و میزان اصلی کار خودمان قرار دادیم پیش رفتیم؛ هر جا که یکی از این دو تا لنگ شد پیش نرفتیم. مثلاً فرض کنید مردم را ما در مسائل اقتصاد وارد میدان کنیم؛ اینکه بنده چند سال است تکرار میکنم که کارگاه‌های متوسّط و کوچک صنعتی را توسعه بدهیم و کمک کنیم و رشد بدهیم، این معنایش این است که این کارگاه‌های کوچک و متوسّط میلیون‌ها انسان را تغذیه میکنند، مربوط به میلیون‌ها انسان است -اینها حضور مردم است دیگر- اگر چنانچه ما این را تقویت کرده بودیم، امروز وضع اقتصاد بهتر از این بود. در مسائل گوناگون دیگر هم همین جور است. اگر چنانچه در [میان] مسئولین محترم کشور این موضوع جا بیفتد که هم مسائل اسلامی را در نظر داشته باشند یعنی آن حدود اسلامی را به طور کامل رعایت کنند -چه در مسائل داخلی، چه در مسائل خارجی، چه در مسائل اقتصادی، چه در مسائل فرهنگی و سیاسی و غیره- و حضور مردم را هم تأمین کنند یعنی ساز و کارهایی را به وجود بیاورند که اراده‌ی مردم، حضور مردم، خواست مردم بتواند دخالت داشته باشد، همه‌ی مشکلات کشور حل خواهد شد.  خب این اصل مسئله [بود]؛ بیانات امام هم مهم است. بیانات عجیبی دارند که من یک جمله‌ی کوتاهی اینجا یادداشت کرده‌ام از فرمایشات امام که اینها را بگویم. امام هم در مورد اسلام و هم در مورد مردم‌سالاری بیانات روشن و محکم و قاطعی دارند. امام در مورد اسلام، اسلام متحجّرین و اسلام التقاطیّون را به طور قاطع رد میکنند. از سویی متحجّرین را رد میکنند، از سویی التقاطی‌ها را، یعنی کسانی که به اسم اسلام حرفهای دیگران را به خورد مخاطبین خودشان و به خورد جامعه میدهند؛ اینها را امام به طور قاطع رد میکند. اسلام در نظر امام یک اسلامی است که عدالتخواه است، ضدّ استکبار است، ضدّ فساد است؛ اینها در بیانات امام روشن و واضح است؛ هم در وصیّت‌نامه هست، هم در این حدود بیست و چند جلد بیانات امام که چاپ شده؛ ملاحظه کنید. حالا ما که خودمان مستقیماً از زبان خود امام شنفته‌ایم؛ آنهایی که نبودند و ندیدند، اینها به این بیانات مراجعه کنند؛ متن فرمایشات امام روشن است. اسلامی که امام به آن معتقد است ضدّ استکبار است؛ یعنی ضدّ آمریکا است؛ ضدّ سلطه‌طلبی بیگانگان است، ضدّ دخالت بیگانگان و قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور است؛ ضدّ زانو زدن در مقابل دشمن است. اسلامِ ضدّ فساد؛ اسلامی که امام به آن معتقد است اسلام ضدّ فساد است، ضدّ ویژه‌خواری است؛ و این چیزهایی که مشخّص میشود در زمینه‌های حضور فساد در بعضی از بخشها، قطعاً اینها نقطه‌ی مقابل اسلام است. اسلام، اسلامی است که با فساد مبارزه کند؛ دولتی اسلامی آن دولتی است که با فساد مبارزه کند. ضدّ تحجّر؛ ]یعنی[ افکار عقب‌مانده‌ی قدیمیِ این جوری را وارد میدان زندگی کردن، از فکر نو اسلامی و فکر نو امام بزرگوار فاصله گرفتن. اسلام، ضدّ اشرافی‌گری است؛ اسلام طرف‌دار محرومان است. اسلام ضدّ اختلاف طبقاتی است، ضدّ فاصله‌های ]بین[ فقیر و غنی است. امام در یکی از نامه‌هایشان به یک مسئولی -که این مربوط به همین اواخر عمر مبارک امام بزرگوار است؛ چند ماه قبل از رحلتشان- این جور مینویسند: «شما باید نشان دهید که مردم ما بر علیه ظلم و بیداد و تحجّر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمّدی را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یک کلام، اسلام آمریکایی کردند»؛(۱۲) این مربوط به دی‌ماه سال ۶۷ است، این جور نیست که بگوییم مال مثلاً دوران شور و نشاط انقلابی اوایل کار است؛ نه، امام چند ماه قبل از رحلتشان این را مرقوم فرمودند. خب، بنابراین نظر امام در مورد اسلام این جوری است.  در مورد مردم‌سالاری که امام انتخابات را مظهر مردم‌سالاری میدانست -و همین جور هم هست؛ یعنی امروز مردم‌سالاری و حضور مردم به وسیله‌ی انتخابات امکان‌پذیر است؛ ممکن است یک دورانی در آینده بیاید که انتخابات بی‌معنی بشود، شکلهای دیگری به وجود بیاید برای حضور مردم و اظهار نظر مردم؛ امروز انتخابات است، زمان امام هم انتخابات بود- درباره‌ی انتخابات، امام بیانهای مهمّی دارند: انتخابات را فریضه‌ی دینی میدانستند؛ تصریح کردند امام به تعبیر «فریضه‌ی دینی» درباره‌ی انتخابات. در وصیّت‌نامه‌ی امام یک عبارت بسیار هشداردهنده‌ای هست که میفرمایند: «عدم حضور در انتخابات، در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در رأس گناهان کبیره»؛(۱۳) یعنی درباره‌ی انتخابات نظر امام این است. یا در یک بیان دیگر میفرمایند: «کوتاهی در مشارکت -یعنی مشارکت در انتخابات- دارای پیامدهای دنیوی، چه بسا تا نسلها بعد و مستلزم بازخواست الهی است»؛ این فرمایشات امام است که با همین بیانات و با همین محکم‌کاری‌ها جمهوری اسلامی را استوار کردند، پابرجا کردند. و بحمدالله بعد از رحلت امام هم ملّت ایران این عطیّه‌ی الهی را -یعنی این مردم‌سالاری دینی را که عطیّه‌ی الهی بود و به دست امام بزرگوار به ملّت ایران اهدا شد- حفظ کردند.  ملّت ایران در مقابل توطئه‌ی دشمنان ایران و دشمنان ایرانی که انواع تلاشها را کردند، و انواع توطئه‌ها را انجام دادند که مردم را از این نظام جدا کنند، و به اسلام و به مردم‌سالاری دینی بی‌اعتقاد کنند، محکم ایستادند و این توطئه‌ها را خنثی کردند؛ و آنها هر بار و به هر شکلی که وارد شدند با سدّ پولادین ملّت ایران مواجه شدند. امروز هم همین جور است؛ امروز هم دشمنان کمین گرفته‌اند، چشم گشوده‌اند تا بلکه بتوانند بین ملّت ایران و نظام اسلامی فاصله بیندازند امّا با سینه‌ی ستبرملّت ایران و سدّ پولادین ملّت ایران مواجهند؛ هم توطئه‌ی امنیّتی کردند، هم توطئه‌ی سیاسی کردند، هم دشمنی‌های واضح اقتصادی کردند، هم تهاجم فکری کردند؛ و البتّه در همه‌ی اینها ناکام ماندند.  متأسّفانه کسانی هم بوده‌اند و هستند که حرف دشمنان را به یک نحوی در داخل تکرار میکنند؛ این ایدئولوژی‌زدایی که گاهی می‌بینید در بعضی از تعبیرات هست، همان حرف مخالفین است؛ ایدئولوژی‌زدایی یعنی اسلام و تفکّر اسلامی را در باب جمهوری اسلامی و مردم‌سالاری دینی کنار بگذاریم، و برویم سراغ همان تفکّرات لیبرال‌دموکراسی فاسد و منحرف که امروز مردم دنیا را بیچاره کرده. بعضی‌ها هم از یک راه دیگری وارد میشوند که قداست دین به این است که کنار بگیرد؛ [این] همان حرفی است که در اوّل انقلاب گفته میشد؛ این هم حرف دشمن است و همان تکرار حرفهای قبل از پیروزی انقلاب و اوایل شروع انقلاب است. اینکه باز بعضی این جور وانمود کنند که «اگر بخواهیم ضوابط اسلامی را رعایت کنیم، با مردم‌سالاری قابل جمع نیست»، جزو حرفهای دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه ممکن است کسانی از روی غفلت این حرفها را بزنند. بنده متّهم نمیکنم که هر کسی این حرفها را میزند، حتماً پیش‌کرده‌ی دشمن است؛ نه، گاهی از روی غفلت است امّا بدانند این حرف، حرف دشمن است و دشمن میخواهد ریشه‌ی اسلامیّت را بزند. حالا بعضی‌ها دلسوزی میکنند برای مردم‌سالاری که «آقا! مردم‌سالاری از بین رفت» [امّا] اینها در واقع خیلی برای مردم‌سالاری دلسوزی نمیکنند، اینها میخواهند ریشه‌ی اسلامیّت را بزنند، اسلام را کنار بزنند تا وجود نداشته باشد؛ و واقعاً خطای بزرگی است اگر ما مردم‌سالاری را از تفکّر اسلامی و روح اسلامی بیگانه کنیم. خب قانون اساسی هم تکلیف را روشن کرده. ملاحظه میکنید در قانون اساسی، رجال سیاسی و مذهبی را به عنوان رئیس‌جمهور، رئیس دولت، رئیس قوّه‌ی مجریّه، یعنی همه‌کاره‌ی مسائل کشور قرار داده. این قید «رجال سیاسی و مذهبی» برای چیست؟ برای این است که در میدان سیاست بتواند مصلحت کشور را در نظر بگیرد، در میدان اعتقادات مردم و دین مردم هم بتواند مردم را هدایت کند و کمک کند و در هر دو مورد خردمندانه عمل بکند؛ یا این مسئله‌ی تقوا و امانت که باز در قانون اساسی بر آن تکیه شده، مسئله‌ی بسیاری مهمّی است که در قانون اساسی روی آن تکیه شده.  البتّه بعضی کسانی هستند -چون این روزها روزهای انتخابات است و نزدیک به انتخابات هستیم و خب خوشبختانه محیط انتخابات در حال گرم‌تر شدن است بحمدالله- که با بهانه‌های واهی میخواهند وظیفه‌ی مشارکت در انتخابات را کنار بگذارند و ندیده بگیرند. این، عمل به خواست دشمنان است؛ دشمنان ایران، دشمنان اسلام و دشمنان مردم‌سالاری دینی. و باید هر دو رکن به طور کامل دیده بشود؛ هم مردم‌سالاری، هم اسلامی بودن و هر کدام از این دو رکن تضعیف بشود، قطعاً اسلام و ایران هر دو سیلی میخورند، ضربه میخورند از طرف دشمن.  خب چند جمله هم درباره‌ی انتخابات کنونی عرض بکنیم. گفته میشود که برخی به خاطر فشارهای معیشتی‌ای که وجود دارد و همه میدانیم و همه آن را لمس میکنیم، مردّدند که آیا در انتخابات شرکت بکنند یا نکنند؛ یا بعضی‌ها مثلاً میگویند «ما در دوره‌های مختلف به یک کسی با شوق رأی دادیم، بعد منجر شد به دلخوری، و در آخر دوره دلخور شدیم؛ پس بنابراین خوب است شرکت نکنیم در انتخابات»؛ بعضی از این حرفها زده میشود. به نظر میرسد که اینها استدلالهای درستی نیست. نبایستی این چیزها ما را دلسرد کند از مشارکت در انتخابات. اگر نابسامانی‌ای وجود دارد، اگر ناکارآمدی‌ای وجود دارد، ما باید آن را با انتخاب درست و انتخاب خوب جبران کنیم، نه با عدم انتخاب. خب اگر چنانچه واقعاً یک ضعفی وجود دارد در مدیریّتها، راه چاره‌اش چیست؟ راه چاره‌اش این است که ما اصلاً در مدیریّتها دخالت نکنیم، یا راه چاره‌اش این است که دخالت کنیم و یک مدیریّت درست و حسابی، مدیریّت به معنای واقعیِ کلمه اسلامی و مردمی به وجود بیاوریم؟ راهش این است دیگر؛ یعنی اگر چنانچه دلخوری‌ای وجود دارد، این دلخوری را این جوری بایستی جبران بکنیم، نه با وارد نشدن در منطقه‌ی انتخابات.  البتّه در انتخاب بایستی دقّت کرد. من تأکید میکنم که به وعده و حرف نمیشود اطمینان کرد. ما نسبت به دیگران هم همین حرف را میزنیم؛ نسبت به خارجی‌ها که مدام حرف و وعده تحویل ما میدهند، من به مسئولین محترم در همین قضایای هسته‌ای‌ که در جریان است، همیشه همین را میگویم که به حرف و وعده اعتماد نکنید: به عمل کار برآید؛(۱۴) به حرف زدن و به گفتن و به وعده دادن نمیشود اعتماد کرد؛ در مسائل مهمّ کشور هم همین جور است. خب حرف، آسان است؛ هر کسی می‌آید یک ادّعایی میکند، یک وعده‌ای میدهد، یک حرفی میزند؛ به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ باید نگاه کرد و دید که آیا یک عملی در گذشته‌ی این شخص وجود دارد که این وعده را تأیید کند و تصدیق کند، یا نه؛ اگر چنانچه وجود داشت میشود به او اعتماد کرد، وَالّا نه. بنابراین کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد.  من یک توقّعی هم از خود نامزدهای محترم دارم که عرض بکنم: وعده‌هایی را که مطمئن نیستند میتوانند آنها را انجام بدهند، ندهند؛ این وعده‌ها به ضرر کشور است؛ چرا؟ برای اینکه شما یک وعده‌ای میدهید، بعد اگر بفرض به ریاست جمهوری رسیدید آن وعده را عمل نمیکنید، مردم را دلسرد می‌کنید، مردم را نسبت به نظام دلسرد میکنید، مردم را نسبت به انتخابات دلسرد میکنید؛ بنابراین دادنِ وعده‌هایی که نامزدها مطمئن نیستند که بتوانند این وعده‌ها را عمل کنند، جایز نیست؛ البتّه وعده‌هایی را که قطعاً روشن است، مسلّم است، واضح است و اهل فن تأیید میکنند که قابل تحقّق است بدهید، امّا اینکه ما فلان کار را انجام میدهیم، و مانند اینها -که حالا من دیگر نمیخواهم تصریح بکنم- این وعده‌هایی را که پشتوانه‌ی عملی ندارد نباید داد؛ چون بعداً موجب دلسردی مردم خواهد شد و این گناه است.  یک توقّع دیگر هم من عرض بکنم از نامزدهای محترم؛ شعارهایی بدهند که به آن اعتقاد دارند. خب ما می‌شناسیم افراد را، میدانیم که خیلی در دل ممکن است به این شعار اعتقادی نداشته باشند؛ این درست نیست؛ با مردم باید صادق بود؛ خدای نکرده شعارهایی که به معنای بی‌اعتقادی به آن حرفی است که خود انسان دارد میزند، نبایستی گفته بشود.  یک توقّع دیگری از نامزدها هست که آن را هم عرض بکنم؛ نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند اوّلاً به عدالت اجتماعی، به کاهش فاصله‌ی فقیر و غنی متعهّد بدانند؛ یعنی این کار را جزو اساسی‌ترین کارهای خودشان بدانند. ثانیاً مبارزه‌ی با فساد؛ بدون رودربایستی، بدون ملاحظه، خودشان را متعهّد بدانند به این که با فساد مبارزه کنند؛ خودشان را متعهّد بدانند به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کرده‌ایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کرده‌ام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزه‌ی با قاچاق، مبارزه‌ی با واردات بی‌رویّه، مبارزه‌ی با کسانی که جیب خودشان را از طریق واردات پُر میکنند و نمیخواهند بگذارند که با تولید داخلی، واردات متوقّف بشود و کمر تولید داخلی را با واردات میشکنند، این مبارزه را جزو مسائل اصلی خودشان بدانند و این را متعهّد بشوند. این آقای نامزدِ امروز، خودش را متعهّد کند به این، و تصریح کند که متعهّد به این است، تا اگر چنانچه انتخاب شد و به این تعهّد عمل نکرد، دستگاه‌های نظارتی بتوانند از ایشان سؤال کنند و بپرسند و جلوی ایشان بِایستند بگویند آقا چرا عمل نکردی.  من قبلاً، هفته‌ی پیش(۱۵) یک صحبتی با نمایندگان محترم مجلس کردم؛ آنجا من یک جمله‌ای گفتم، گفتم کسانی که سخن نافذی دارند، مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند؛ این را آنجا گفتم؛ من حالا میخواهم علاوه‌ی بر آن عرض بکنم که این مخصوص افراد دارای سخن نافذ نیست؛ [بلکه] همه‌ی آحاد مردم، تک‌تک آحاد مردم خودشان را موظّف بدانند که علاوه بر اینکه در انتخابات شرکت میکنند دیگران را هم به شرکت در انتخابات دعوت کنند؛ این، تواصی به حق است: «وَ تَواصَوا بِالحَق»(۱۶) که در قرآن کریم هست؛ این، توصیه کردن به حق است؛ این وظیفه است و این کار را انجام بدهند؛ افراد خانواده، دوستان، همکاران، معاشرین، آحاد مردم و کسانی که با آنها سر و کار دارید را به [شرکت در انتخابات] دعوت کنید.  عرایض من تمام شد. یک تذکّر ضروری‌ای وجود دارد که من در آخر صحبت میخواهم بگویم، که یک امر دینی و انسانی است، و آن تذکّر این است: در جریان عدم احراز صلاحیّت، به بعضی از کسانی که صلاحیّتشان احراز نشده بود جفا شد، ظلم شد؛ یا به خودشان یا به خانواده‌هایشان نسبت‌هایی داده شد که واقعیّت نداشت؛ به کسانشان نسبت‌هایی داده شد و خانواده‌های محترم و عفیف، دچار مواجهه‌ی با یک چنین نسبت‌هایی شدند. خب گزارشهای خلافی بود، غلطی بود؛ بعد هم ثابت شد که خلاف است، معلوم شد که خلاف است، منتها خب در دهان مردم پخش شد و متأسّفانه در فضای مجازی -اینکه من میگویم فضای مجازی رها است، یک نمونه‌اش همین است- بدون هیچ قید و بندی این چیزها را منتشر کردند. حفظ آبروی انسانها جزو مهم‌ترین مسائل است، جزو بالاترین حقوق انسانها است. خواهشم این است و مطالبه‌ام از دستگاه‌های مسئول این است که جبران کنند. مواردی که یک گزارشی خلاف واقع داده شده مربوط به فرزند کسی، مربوط به خانواده‌ی کسی، بعد هم معلوم شده که خلاف واقع است، این را جبران کنند و اعاده‌ی حیثیّت کنند. خدای متعال ما را از گناه، از ظلم، از هتک حرمت مؤمن محفوظ بدارد. خدای متعال ما را از تخلّف از وظایفمان محفوظ بدارد. خدای متعال ان‌شاءالله به فضل و رحمت خودش، امام بزرگوار ما را مشمول رحمتهای گسترده‌ی خودش قرار بدهد، او را با اولیای بزرگ خودش محشور کند در برزخ و در قیامت، و او را از ما راضی کند. خداوند ان‌شاءالله ارواح مطهّر شهدا را از ما راضی کند، ما را به آنها ملحق کند به فضل و رحمت خودش. و خداوند ان‌شاءالله برای ملّت ایران خیر مقدّر کند، و این انتخابات را برای ملّت مبارک قرار بدهد و جزو انتخابات‌های دشمن‌شکن قرار بدهد ان‌شاءالله؛ و به فضل الهی همین ‌جور هم خواهد شد ان‌شاءالله‌‌الرّحمن. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) نهضت آزادی ایران
2,198
1400/03/06
بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47927
در اولین سالگرد آغاز به کار مجلس یازدهم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم  و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق داد در پایان یک سال فعّالیّت مستمرّ شما نمایندگان محترم مردم، این دیدار را داشته باشیم؛ اگر چه دلچسب‌تر و شیرین‌تر این بود که شما را از نزدیک میدیدیم لکن شرایط متأسّفانه این ‌جور است که دورادور با شما باید حرف بزنیم و بشنویم. در صحبت امروز، بنده یک مطلبی درباره‌ی مجلس عرض میکنم؛ چند کلمه هم در باب انتخابات عرض خواهم کرد.  بحمدالله مجلس در یک سالی که گذشت نشان داد که هم پُرتلاش است، هم دارای همّت بلند است، هم کارآمد است. مواردی که رئیس محترم مجلس در این نطق گویا و پُرمطلب بیان کردند، حقیقتاً انسان را خرسند میکند؛ البتّه گزارشهای دیگری هم در این زمینه ما داشتیم که مؤیّد همین معانی است. بحمدالله حضور نیروهای جوان و پُرتوان در کنار نیروهایی که یا سوابقِ تقنینی دارند یا سوابق اجرائی دارند، موجب شده است که این مجلس بحمدالله توفیقات خوبی را به دست بیاورد؛ هم در زمینه‌ی تصویب تعداد معتنابهی از لوایح و طرحها در موضوعات مهم و هم در زمینه‌ی حضور مردمی؛ حضور در میان مردم و دیدن صحنه‌های واقعی زندگی مردم که این سفرهای استانی رئیس محترم مجلس و رؤسای کمیسیون‌ها و بعضی از نمایندگان محترم حقیقتاً حرکت و اقدام بسیار خوبی است و باید ان‌شاءالله ادامه پیدا کند. عزیزان من! حضور در کنار مردم را ترک نکنید. یکی از موفّقیّتهای بزرگ این است که بتوانید در کنار مردم باشید و در کنار مردم بمانید.  خب از آغاز شروع کار این مجلس یک عدّه‌ای برنامه‌ی خودشان را این قرار دادند که یک تصویر منفی از مجلس نشان بدهند؛ اظهاراتی کردند و باز هم میکنند؛ در فضاهای رسانه‌ای گوناگون که امروز در اختیار همه است، اظهاراتی میکنند که انسان بوی دلسوزی را از این اظهارات نمی‌شنود. یک وقت کسی انتقاد میکند به قصد اصلاح و تکمیل؛ یک وقت نه، بر اساس احساسات یا نظرات خاص و بدون دلسوزی [انتقاد میکند]. انسان احساس میکند که در این حرکات دشمنانه نشانه‌های اخلاص وجود ندارد؛ انسان این را میبیند. من میخواهم به شما عرض بکنم که شما اعتنا نکنید و خودتان را مشغول نکنید؛ شما کار خودتان را دنبال کنید و برنامه‌های مفید را تعقیب کنید؛ مردم خودشان تشخیص میدهند، جامعه‌ی نخبگانی تشخیص میدهند، جوانها تشخیص میدهند، میفهمند که چه کسی دارد چه کار میکند. تبلیغات بدون نیّت خیر غالباً دیر یا زود افشا خواهد شد و خلاف واقع بودن آنها روشن میشود. منتها آن توصیه‌ای که من میخواهم بکنم، این است که شما مراقب باشید که با عمل خودتان یا با گفتار خودتان به مخالفین خودتان کمک نکنید؛ توصیه‌ی مؤکّد بنده این است. رفتار و گفتار در درون مجلس یازدهم باید جوری باشد که حرف و رویکرد مخالفین این مجلس را تأیید نکند. حالا بر این اساس من چند توصیه را عرض میکنم.  یک توصیه که توصیه‌ی مهمی است، این است که شما که بحمدالله ویژگی‌های خوبی دارید: انقلابی هستید، پُرتلاش هستید، پُرتوان هستید، دنبال کار هستید؛ این ویژگی‌ها را حفظ کنید، این ویژگی‌ها را تا آخر دوره نگه دارید. حالا «تا آخر عمر» باید گفت، امّا لااقل تا آخر دوره این ویژگی‌ها را نگه دارید. خیلی‌ها بودند که در اوّلِ کار همین جور خصوصیّات را داشتند، انقلابی بودند، پُرتوان بودند، پُرانرژی بودند، با حرارت حرف میزدند، با حرارت کار میکردند، لکن به مرور زمان نتوانستند در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کنند؛ وسوسه‌ی مال، وسوسه‌‌ی مقام، وسوسه‌ی شهرت، وسوسه‌ی نام و نشان. نتوانستند مقاومت کنند، راه کج شد، رفتار عوض شد، گاهی به ۱۸۰ درجه اختلاف با اوّل کار منتهی شد. لذا می‌بینید خدای متعال در قرآن میفرماید: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَة؛(۱) تنزّل ملائکه‌ِی رحمت الهی مال آن کسانی است که می‌ایستند پای این حرف: ثُمَّ استَقاموا؛ استقامت میکنند، می‌ایستند. بِایستید پای این ویژگی‌های خوب. خب حالا برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه‌ی بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حساب‌کشی کنیم از خودمان. مراقبه‌ی دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم، مراقب خودمان باشیم. این مراقبت، در اصطلاح قرآنی و اسلامی، اسمش تقوا است؛ تقوا یعنی همین مراقبت دائمی از خود که دامن انسان گیر نکند به این خارهای دُور و بَر. خب، یک توصیه‌ این بود که به نظر من توصیه‌ی اصلی همین است.  توصیه‌ی بعدی این است که شما عناصر انقلابی هستید -یعنی [این جوری] شناخته شده‌اید؛ مجلس، مجلس انقلاب است، مجلس انقلابی است، دشمنی بعضی‌ها هم به خاطر همین است- این مجلس انقلابی که دارای رویکرد انقلابی و اقبال به ارزشهای انقلاب است، باید نشان بدهد که باکفایت است، برای اداره‌ی امور تقنینی مجلس دارای کفایت و کارآمدیِ لازم است، میتواند درست ریل‌گذاری کند. البتّه این خبرهایی که داده شده، گزارشهایی که بنده دیده‌ام یا شنیده‌ام و آن چیزی که امروز رئیس محترم مجلس گفتند، اینها خوب است، همین چیزها خیلی خوب است لکن ریل‌گذاری برای اصلاح امور کشور کارهای فراتری را نیاز دارد؛ زیاد باید کار کرد، زیاد باید تلاش کرد. اگر بخواهیم این خصوصیّت در مجلس باشد، این احتیاج دارد به عقلانیّت و طمأنینه‌ی لازم. باید در مجلس، آن حالت سکینه‌ی لازم و آرامش عقلانی لازم وجود داشته باشد. اینکه من عرض میکنم آرامش ناشی از عقلانیّت، این در مقابل کارهای هیجانی است؛ کارهای هیجانی، احساسی، تصمیم‌گیری‌های دفعی، اینها نبایستی وجود داشته باشد. مجلس یکی از مظاهر عمده‌ی خِرد جمعی در کشور است. خب اگر مجلس مظهر خِرد جمعی است، پس احتیاج دارد به رفتار خردمندانه در کارهایی که انجام میگیرد. بعضی‌ها در این زمینه دچار اشتباهند؛ شما باید مراقب باشید این‌ جوری نشوید -من اشاره‌ام به داخل مجلس نیست؛ در بیرون مواردی داشته‌ایم، در گذشته هم داشتیم، امروز هم داریم- انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی اشتباه میگیرند، با حرفهای غیر مسئولانه اشتباه میگیرند؛ نه، انقلابی‌گری این نیست؛ انقلابی‌گری آن روحیه‌ی اقدام صحیح، عازم،‌ و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت برخاسته‌ی از روحیه‌ی انقلابی‌گری ترسیم شده. ببینید؛ امام بزرگوار ما الگو است؛ امام از همه انقلابی‌تر بود؛ خب ماها از اوّل کار در خدمت این قضیّه بودیم؛ واقعاً ماها کم می‌آوردیم، [امّا] امام هیچ ‌وقت کم نیاورد؛ از همه انقلابی‌تر امام بود، از همه عاقل‌تر هم امام بود؛ از همه عاقل‌تر بود، از همه پخته‌تر و سنجیده‌تر کار میکرد و حرف میزد؛ پس این هم یک مطلب. یعنی کارکرد مجلس یک کارکرد خردمندانه، پخته، سنجیده و حساب‌شده بایستی باشد.  توصیه‌ی بعدی من این است: عزیزان من! مجلس شورای اسلامی به طبیعت حال یک آسیب‌هایی دارد که حالا من عرض خواهم کرد؛ این آسیب‌ها را بشناسید و خودتان را از این آسیب‌ها دور نگه دارید؛ خطرناک است؛ بنده در مجلس بوده‌ام؛ مدّتها که در مجلس بودیم، بعد هم سالها است با مجالس گوناگون بنده ارتباط دارم؛ مجلس آسیب‌هایی دارد، این آسیب‌ها اگر شناسایی نشود و انسان دچار این آسیب‌ها بشود، آن وقت وضع مجلس فرق خواهد کرد، حرکت مجلس جور دیگری خواهد شد. این آسیب‌ها انواع متعدّدی دارد، حالا من دو سه‌ موردش را عرض میکنم:  یکی از این آسیب‌ها این است که نماینده از توانایی‌هایی که قانون برایش فراهم آورده به نفع مسائل شخصی خود یا مسائل گروهی خود یا مسائل قومی خود استفاده کند؛ این توانایی‌ها چیست؟ استیضاح، سؤال، تحقیق و تفحّص؛ اینها توانایی‌های شما است، اینها به نماینده‌ی مجلس قدرت میدهد؛ از اینها فقط‌و‌فقط در جهت مرّ قانون و حقیقت باید استفاده کرد. یکی از آسیب‌ها این است که نماینده‌ی مجلس خدای نکرده وسوسه بشود از این توانایی‌ها استفاده کند برای مسائل دیگری.  یکی از آسیب‌ها ورود نمایندگان در مسائل اجرائی است؛ فرض بفرمایید وارد شدن در اینکه مدیرکلّ فلان تشکیلات در شهر ما یا در استان ما مثلاً فرض کنید که چه کسی باشد، چه کسی نباشد؛ استاندار، فرماندار و از این قبیل. حالا یک وقت در مواردی یک حالت اضطراری ممکن است رخ بدهد که آن موارد استثنائی را من کاری ندارم امّا به طور معمول نمایندگان محترم از این مسائل اجرائی باید کناره بگیرند، وارد شدن در این مسائل و با مسئول اجرائی در این زمینه گفتگو کردن و توافق کردن و امثال اینها خطراتی دارد؛ از این بایستی اجتناب بشود.  یکی از آسیب‌ها بی‌احتیاطی در استفاده‌ی از تریبون و بلندگویی است که در اختیار شما است. فرمایشات شما به طور مستقیم پخش میشود در کشور، یا بعداً به وسیله‌ی رسانه‌ها منتشر میشود؛ این امکان در اختیار همه نیست، در اختیار نماینده است؛ مراقب باشید که در استفاده‌ی از این امکان بی‌احتیاطی نشود و در [ارائه‌ی] نقدهای خود، نظرات خود [دقّت کنید]. گاهی انسان نظرات تندی هم دارد که این نظرات را میشود در یک جلسه‌ی دونفره، سه‌نفره، پنج‌نفره گفت امّا اگر این را در سطح عموم مردم گفتید، ممکن است به جای فایده ضرر داشته باشد. بعضی خیال میکنند که هر نظر انتقادی‌ای نسبت به هر جایی دارند باید این را اعلان کنند و به اطّلاع عموم برسانند، در حالی که به اطّلاع عموم رساندن، گاهی فایده ندارد و گاهی علاوه‌ بر نداشتن فایده ضررهای فراوانی دارد. بنابراین در استفاده‌ی از این رسانه‌ها بایستی مراقبت بشود و بی‌احتیاطی نشود.  یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند -که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان [مسئول] بشود- نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]؛ اینها آسیب‌ها است، مجلس از این قبیل آسیب‌ها دارد. عزیزان من! مراقب باشید؛ شما هنوز اوّل کارتان است بحمدالله، تازه وارد شده‌اید و این آسیب‌ها ان‌شاء‌الله به سراغ شما نیامده و نخواهد آمد [امّا] مراقب باشید. در این زمینه بایستی هیئت نظارت فعّال باشد؛ هیئت نظارتی که نظارت [دارد] بر رفتار نمایندگان بایستی در این زمینه فعّال باشد؛ امّا بیش از نظارت، آن تقوای درونیِ خود شما و مراقبتهای درونی خود شما است که میتواند کارآمد باشد و شما را از این آسیب‌ها محفوظ بدارد. خب این هم یک توصیه.  یک توصیه‌ی دیگر، تأکید بر کار کارشناسی است؛ که البتّه من قبلاً هم مکرّر این را [گفته‌ام]؛ به نظرم به شما هم گفته‌ام، به مجالس قبل هم که مکرّر گفته‌ام. کار کارشناسی خیلی مهم است. سطح کیفی قوانین باید بالا برود؛ باید قانون جوری باشد که سالهای متمادی، مجریان رغبت داشته باشند از این قانون استفاده کنند و به آن پایبند باشند. [بالا بودن] سطح کیفی قانون، هم به قوّت قانون است، هم به واقع‌بینانه بودن قانون است، هم به عملی بودن قانون است، هم به صریح و روشن و بی‌ابهام بودن قانون است، هم به تأویل‌ناپذیر بودن قانون است؛ کیفی شدن قانون به این صورت است. این هم با کارشناسی به وجود [می‌آید]؛ سطح کارشناسی را باید بالا برد. خب خوشبختانه مجلس، مرکز پژوهشها را دارد که یک مرکز خوبی است، جای کارشناسی خوبی است. خود کمیسیون‌های تخصّصی، مرکز کارشناسی است امّا علاوه‌ی بر اینها خودِ نماینده بایستی کار کند؛ باید مطالعه کنید. روی آن طرح یا آن لایحه که در اختیار شما قرار میگیرد، بنشینید مطالعه کنید، فکر کنید؛ احیاناً اگر چنانچه دسترسی دارد، با افرادی که صاحب‌نظرند مشورت بکنید تا این سطح کارشناسی بالا برود. البتّه در یک مواردی -در مسائل حسّاس و مهم- ترجیح این است که به جای طرح، لایحه مطرح بشود. چون خصوصیّت لایحه این است که امکان تواناییِ کارشناسی دولت هم پشتوانه‌اش است؛ چون دولت هم دستگاه کارشناسی وسیعی دارد. لوایح خب از این هم برخوردار است؛ [یعنی] علاوه بر اینکه شما کارشناسی میکنید، در دولت هم کارشناسی شده؛ بعلاوه وقتی که لایحه باشد، چون مجری دولت است و او میخواهد اجرا کند، طبعاً با موافقت بیشتری اجرا خواهد شد؛ این هم یک مطلب.  یک توصیه‌ی دیگر رعایت اولویّتها و مسائل اساسی کشور است که من در دیدار سال گذشته برخی از آنها را به صورت فهرست به شما عرض کردم؛(۲) خوشبختانه در برنامه‌های شما هم اینها واقع شده و مجلس یازدهم دنبال این موارد رفته و همان ‌طور که در گزارشها بود، دنبال کرده‌اید. آن اولویّتها را جدّاً توجّه کنید، رعایت کنید. حالا امسال ما شعار را رفع موانع تولید و پشتیبانی از تولید قرار دادیم که این نکته‌ی مهمّی است. به نظر من تولید، آن محور اساسی اقتصاد در کشور است که اگر ما توانستیم تولید را زنده کنیم، اقتصاد کشور جان خواهد گرفت و رو خواهد آمد. خیلی چیزها به تولید وابسته است. موانع تولید و مانند اینها باید برطرف بشود و پشتیبانی از تولید باید انجام بگیرد؛ این را در برنامه بگذارید.  یک توصیه‌ی دیگری که باز این را هم من مکرّر به مجالس گوناگون عرض کرده‌ام، علاج مشکل «تراکم قوانین» است. ما قوانین زیادی داریم که اینها همین ‌طور بر روی هم متراکم است؛ بعضی‌ها تاریخ‌مصرف‌گذشته است، بعضی‌ها تکراری است، بعضی‌ها متعارض و متناقض است؛ یک فکری باید برای این قوانین بشود. وقتی قوانین این ‌جور متراکم شد، آن کسی که میخواهد از زیر قانون مصوّب شما فرار کند، میگردد در آن قوانین، یک راه فراری پیدا میکند؛ این است دیگر. یکی از مضرّات قوانین گوناگون همین است که اگر کسی بخواهد از زیر کار در برود -[قبلاً من] گفته‌ام:(۳) قانون‌دان‌های قانون‌شکن-میگردند یک راه فراری پیدا میکنند. این قوانین، دست و پاگیر است و نمیگذارد کار پیش برود. یکی از کارها به نظر من این است که یک زمانی را معیّن کنید، یک مهلتی بگذارید، یک گروهی را مشخّص کنید، بنشینند قوانین را تهذیب کنند و کم کنند.  خب حالا اینها مسائلی بود که راجع به مجلس در ذهن ما بود که عرض کردیم. من مطلب آخرِ مربوط به مجلس را سخن پُرمغز امام بزرگوارمان قرار میدهم. امام (رضوان ‌الله ‌تعالی ‌علیه) درباره‌ی مجلس خب بیاناتی دارند؛ یکی از جملات ایشان این است که فرمودند: «مجلس عصاره‌ی فضایل ملّت است»؛(۴) یعنی چه؟ یعنی باید عصاره‌ی فضایل ملّت باشد؛ معنایش این است دیگر، وَالّا این ‌جور نیست که به طور طبیعی مجلس عصاره‌ِی فضایل [ملّت باشد]. باید مجلس را جوری ترتیب داد که عصاره‌ی فضایل ملّت باشد؛ فضایل ملّت چیست؟ ملّت ما الان چه فضایلی دارند؟ مجاهدت، عزّت نفْس، اعتماد به نفْس، امید، ایثار، قدرت و توانایی ایستادگی در مقابل مشکلات؛ اینها توانایی‌های ملّت ما است؛ از این قبیل توانایی‌ها ملّت خیلی دارد. این توانایی‌ها را ملّت ما در طول این چهل و یکی دو سال انقلاب نشان داده؛ در جنگ تحمیلی نشان داده، در مقابل تحریم نشان داده، در مقابل زورگویی قدرتهای غربی و غیر غربی نشان داده؛ اینها فضایل ملّت است. باید شما عصاره‌ِی فضایل ملّت باشید. امام در واقع با این یک کلمه برنامه‌ی کار همه‌ی مجلسهای ما را تا آخر مشخّص کردند: مجالس ما موظّفند خودشان را عصاره‌ی فضایل ملّت قرار بدهند. خب این راجع به مسائل مربوط به مجلس عزیز. البتّه حرف زیاد است دیگر؛ حالا نمیخواهیم وقت را زیاد بگیریم؛ همین مقدار کافی است.  راجع به انتخابات؛ حدود سه هفته به انتخابات باقی است. بنده جدّاً امیدوارم که با همّت ملّت ایران این انتخابات بر خلاف خواسته‌ِی دشمن مایه‌ی آبروی ایران بشود. دشمنان ما از همه‌ی امکانات، استفاده میکنند؛ هم دشمنانمان، هم کسانی در داخل که دانسته یا ندانسته دنبال حرف آنها را میگیرند و تکرار میکنند، و تلاش میکنند که این انتخابات را مایه‌ی سرشکستگیِ ملّت قرار بدهند. بنده امیدوارم مردم همّت کنند و خدای متعال لطف کند و این انتخابات مایه‌ی سربلندی کشور، مایه‌ی عزّت کشور ان‌شاءالله باشد.  خب، نامزدها مشخّص شدند. شورای محترم نگهبان بر طبق وظیفه‌ی خودش آنچه را باید انجام بدهد و لازم میدانست انجام داد، نامزدها را مشخّص کرد. من اوّلاً لازم میدانم از همه‌ی کسانی که وارد عرصه‌ی نامزدی شدند، تشکّر کنم. بسیاری از این افراد یقیناً به خاطر احساس مسئولیّت، به خاطر اینکه فکر میکردند میتوانند برای کشور یک کمکی باشند و خدمتی بکنند به کشور، وارد میدان شدند. بنده از همه‌ی آن کسانی که وارد میدان نامزدیِ انتخابات شدند، لازم است تشکّر کنم. ثانیاً از آن کسانی هم که شورا صلاحیّتشان را تشخیص نداد و احراز نکرد و اینها نجیبانه با این مسئله برخورد کردند، تشکّر مضاعف باید بکنم. برخوردشان برخورد نجیبانه بود، حتّی بعضی مردم را تحریض(۵) کردند و تحریص(۶) کردند که در انتخابات شرکت کنند، پای صندوقها بروند. بسیار کار خوبی بود، کار خداپسندی بود که اینها انجام دادند. البتّه عدم احراز صلاحیّت به معنای بی‌صلاحیّتی نیست. معنای عدم احراز صلاحیّت این است که شورای نگهبان نتوانسته تشخیص بدهد که این آقا صلاحیّت دارد، نه اینکه تشخیص داده که صلاحیّت ندارد؛ نه، ممکن است صلاحیّت بالایی هم داشته باشد امّا حالا گزارشها، امکانات، آشنایی‌های شورای نگهبان نتوانسته این را تشخیص بدهد؛ بنابراین [عدم احراز صلاحیّت] دلیل بر بی‌صلاحیّتی نیست. خب، به شورای نگهبان در این زمینه یک مقداری تحامل(۷) انجام گرفت و بعضی‌ها اعتراض کردند. اعتراضهایی که شده، انگیزه‌ی مشترکی ندارد، انگیزه‌ها مختلف است: بعضی‌ها از این جهت به شورای نگهبان اعتراض میکنند که میگویند با این وضعیّت مشارکت کم میشود؛ دلسوزی میکنند برای مشارکت که من حالا یک نکته‌ای را بعداً در این مورد عرض خواهم کرد. بعضی‌ها این جور هستند. مسئله‌ی بعضی‌ها این است که یکی از نامزدها به نظرشان دارای صلاحیّت بوده و او احراز صلاحیّت نشده؛ ناراحتند که چرا آن کسی را که ما میدانیم صلاحیّت دارد، شورای نگهبان احراز صلاحیّت نکرده. به اینها هم به نظر من ایرادی نمیشود داشت، بالاخره گله‌مندند. البتّه اینها هم یک جور نیستند، چند نفر ممکن است زید را دارای صلاحیّت بدانند، عمرو را دارای صلاحیّت ندانند -که این زید و عمرو مثلاً احراز صلاحیّت نشدند- آن دیگری ممکن است بعکس، زید را دارای صلاحیّت نداند، عمرو را دارای صلاحیّت بداند؛ بنابراین نقطه‌ی مقابل هم‌ هستند امّا در این جهت هر دو شریکند که از اینکه نامزد مورد نظرشان احراز صلاحیّت نشده ناراحتند. خب، این هم [مشکلی] نیست؛ لکن یک گروه دیگری هستند که با اصل شورای نگهبان مخالفند، این فرصت را مغتنم شمرده‌اند برای اینکه انتقام بگیرند از شورای نگهبان؛ اینها باید پیش خدا جواب بدهند. انسان میبیند؛ بنده، هم فضای مجازی را میبینم و مطّلعم، هم در بعضی از مطبوعات و رسانه‌ها انسان مشاهده میکند که میخواهند انتقام بگیرند از شورای نگهبان. شورای نگهبان دشمنانی دارد، دشمنان جدّی‌ای دارد، این حالا یک فرصتی شده که انتقام بگیرند. خدای متعال از این افراد نخواهد گذشت.    امّا در مورد مسئله‌ی مشارکت، که بعضی نگرانند مشارکت کم خواهد شد. بنده به نظرم این جور میرسد که در مشارکت مردم -حالا گروه‌های خاص را کار نداریم؛ یک گروه ممکن است دنبال فلان اسم یا فلان جناح یا فلان عنوان باشند؛ اینها را کار نداریم- عامّه‌ی مردم و عموم مردم دنبال اسم این و آن نیستند؛ عامّه‌ی مردم دنبال این هستند که ببینند چه کسی دارای یک مدیریّتی است، [دارای] یک قوّت عمل یا قوّت اراده‌ای است، [دارای] یک کارآمدی‌ای است که میتواند مشکلات کشور را از میان بردارد؛ دنبال این هستند. اینکه حالا چه کسی با چه نامی، با چه عنوانی و از چه جناحی وارد میدان بشود، برای عموم مردم مطرح نیست؛ برای گروه‌های خاص چرا، امّا برای عموم مردم نخیر. اگر نامزدهایی که امروز در صحنه‌اند بتوانند بیان کنند و به مردم نشان بدهند که دارای این کارآمدی هستند، مردم پای صندوقها هم میروند و مشارکت بالایی هم خواهد بود ان‌شاءالله به توفیق الهی. مهم این است که نامزدها بتوانند مردم را قانع کنند، مردم را به این نتیجه برسانند که این آقا یا این اشخاص میتوانند کشور را اداره کنند، مدیرند، مدبّرند، باصداقتند؛ باید صداقت افراد شناخته بشود و کسانی باشند که دردهای جامعه را بشناسند.  من شنیدم گفته شده که نامزدها در مناظرات و در گفتگوها نظر خودشان را در باب فضای مجازی بگویند یا در باب سیاست خارجی بگویند؛ نه آقا، مسئله‌ی اصلی مردم فضای مجازی و سیاست خارجی و ارتباط با این دولت و آن دولت نیست؛ مسئله‌ی اصلی مردم چیزهای دیگر است؛ مسئله‌ی اصلی مردم بیکاری جوانها است، مسئله‌ی اصلی مردم معیشت طبقات ضعیف جامعه است، مسئله‌ی اصلی مردم مافیای وارداتی است که کمر تولید داخلی را میشکند، مسئله‌ی اصلی مردم سیاستهای غلطی است که فلان جوان مبتکر را که میتواند کار انجام بدهد مأیوس میکند. [اینها را] می‌شنویم؛ بنده گزارشهای متعدّدی دارم که یک شخصی یا یک جمعی با انگیزه وارد میشوند، یک کار مهمّی را شروع میکنند، یک تولیدی را انجام میدهند، بعد به جای اینکه این تولید تشویق بشود و محصول خریداری بشود، ناگهان می‌بینیم که درِ واردات باز شد و مشابه این تولید وارد شد! اینها را بیچاره میکنند. اینها کشاورز را بیچاره میکنند. من همین روزها به مسئولین محترم تذکّر دادم؛ [مثلاً] کشاورزِ تولیدکننده‌ی پیاز یا تولیدکننده‌ی سیب‌زمینی زحمت میکشد، بعضی از اشخاص و سیاستها او را به خاک سیاه می‌نشانند؛ سود زحمت او را دلّال میبرد، به او چیزی نمیرسد. مسائل اصلی مردم اینها است؛ کسانی باید بیایند با اینها مقابله کنند. کشور به معنای واقعی کلمه سعادتمند خواهد شد اگر چنانچه زمامدار قوّه‌ی مجریّه کسی باشد که بتواند این مسائل را حل و فصل کند. البتّه مسائل فرهنگی و سیاسی هم در جای خود دارای اهمّیّت است که باید به آنها هم برسند، [امّا] فعلاً مسئله‌ی فوری و اصلی کشور مسائل اقتصادی است که بایستی با جدّیّت دنبال بشوند و نامزدهای محترم به این زمینه بپردازند، با مردم حرف بزنند، مردم را قانع کنند، مردم بدانند که چه اتّفاقی خواهد افتاد.  البتّه دشمنان با انتخابات ما مخالفند. از اوّل، [در طول] سالهای متمادی؛ حالا در زمان امام (رضوان‌ الله ‌علیه) یعنی در دهه‌ی شصت، وضعِ ترکیبِ دولت -ریاست جمهوری و نخست‌وزیری- جوری بود که این مسائل خیلی در آنجا نمودی پیدا نمیکرد امّا بعد از آنکه قانون عوض شد و ریاست جمهوری رئیس دولت و رئیس اجرائی دولت شد، تا حالا همیشه این جور بوده است که قبل از اینکه انتخابات بشود، تبلیغات دشمن متوجّه به این است که مردم شرکت نمیکنند، در انتخابات ممکن است تقلّب بشود، دست برده بشود و کارهایی مانند اینها بشود. تبلیغات [میکنند] برای اینکه مردم شرکت نکنند، بعد از آنکه مردم شرکت میکردند و انتخابات پُرشوری انجام میگرفت، آنها میگفتند که خب معلوم است، مهندسی‌شده است، معلوم است که چه کسی از صندوق بیرون می‌آید؛ این همیشه بوده، و فقط مال امروز نیست. همیشه همین حرفها را میزدند نسبت به اشخاص مختلف. بعد از آنکه یک نفری انتخاب میشده، حالا یا آن کسی که آنها حدس میزدند یا غیر از او، میگفتند چه فایده، اختیار که ندارد؛ رئیس‌جمهور که اختیاری ندارد. سیاست تبلیغاتی دشمن در طول سالها این بوده، امروز هم همین است. امروز هم دارند کاری میکنند که اگر بتوانند، مشارکت مردم را کاهش بدهند؛ اگر چنانچه مردم مشارکت کردند، بگویند که خب این مشارکت شما فایده‌ای ندارد، معلوم است که مثلاً چه کسی انتخاب خواهد شد؛ بعد از آن هم که یک کسی که از صندوق بیرون آمد -حالا هر کسی- چه مطابق پیش‌بینی آنها، چه غیر مطابق پیش‌بینی آنها، خواهند گفت که خب این فایده‌ای ندارد. این را دشمن دارد دنبال میکند، متأسّفانه در داخل [تکرار آن حرفها را] من میبینم. آدم‌ها را می‌شناسم؛ من ۴۲ سال است که با این افرادی که امروز سر زبانها هستند مراوده دارم، با اینها کار کرده‌ام، می‌شناسم آدمها را، میبینم که حرفهای دشمن را بعضی‌ها دنبال میکنند. همین حرفها را به شکل -به قول خودشان- تئوریزه‌شده، در رسانه‌ها، در رسانه‌های مجازی و غیر مجازی منتشر میکنند. خب، وظیفه‌ی ما این است که ببینیم خدای متعال از ما چه میخواهد، رضای الهی چیست، آن را دنبال بکنیم. ان‌شاء‌الله همه دنبال کنند و دنبال میکنند؛ کسانی که مسئولند دنبال تکلیف شرعی‌اند، دنبال جواب دادن به خدا هستند، دینشان را برای خواست این و خواست آن و دعوای این و خوشامد او حاضر نیستند بفروشند و کنار بگذارند. بالاخره ان‌شاء‌الله همه بتوانیم آنچه وظیفه‌مان است، انجام بدهیم. من چند توصیه میکنم؛ هم به نامزدهای انتخاباتی توصیه دارم، هم به طرف‌دارانشان توصیه دارم، هم یک کلمه به مردم عزیزمان عرض میکنم.  امّا [توصیه] به نامزدها. انتخابات را صحنه‌ی جنگ قدرت قرار ندهید. نگاه نکنید به آن چیزی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی معمول است که برخوردهای اهانت‌آمیز آبرویشان را برد. ما در گذشته هم هر وقتی که نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضرر کرد؛ در گذشته هم این جور بوده. این جوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد. میدان انتخابات، میدان مسابقه‌ی خدمت است. قرآن به ما دستور میدهد: فَاستَبِقُوا الخَیرٰت؛(۸) دنباله‌ی کار نیک با هم مسابقه بدهید و پیش بروید؛ با این نگاه بایستی به انتخابات نگاه کنند. نفرت‌پراکنی و اتّهامات چنین و چنان [نباشد]. شعارهای غیر واقع‌بینانه هم داده نشود. شعارهای غیر واقع‌بینانه گاهی ممکن است فریب مردم تلقّی بشود. با توجّه به امکانات کشور و واقعیّات کشور بایستی شعار داد و وعده داد؛ این جوری بایستی عمل کرد. ملاحظات اخلاقی جدّاً رعایت بشود؛ یعنی واقعاً اگر چنانچه نامزدهای انتخابات ما، هم در مناظراتشان، هم در مصاحبه‌هایی که با آنها میشود، سؤال و جواب‌هایی که با آنها میشود، اخلاق اسلامی را رعایت بکنند، این سرریز میشود در جامعه، آحاد مردم ملاحظات اخلاقی را یاد میگیرند و رعایت میکنند؛ این سرمشقی برای آنها خواهد شد. و هنجارشکنی هم نکنند. بعضی‌ها برای اینکه بیشتر دیده بشوند، بیشتر شنیده بشوند، راه‌حلّ‌شان این است که هنجارشکنی کنند، خطوط قرمز نظام را به قول خودشان بشکنند؛ نه، نظام جمهوری اسلامی یک نظام مستقر و پابرجا است، یک نظام جاافتاده است، خطوط اصلی نظام مشخّص است. اینها مربوط به شخص این حقیر و امثال بنده هم نیست؛ اینها کار خدا است، متّکی به آحاد مردم است؛ با تکیه‌ی به همین استقرار بوده که جمهوری اسلامی توانسته در مقابل این همه دشمنی در این سالها مقاومت بکند. این جور نباشد که سعی کنند با شکستن این حدود و ثغورِ(۹) مهمّ نظام جمهوری اسلامی، برای خودشان یک موقعیّتی دست و پا کنند؛ که دست و پا هم نمیشود، موقعیّت هم به دست نمی‌آید. نیّتشان را خدایی کنند. امّا توصیه به طرف‌دارها. طرف‌دارها در طرف‌داری از هر کدام از نامزدها که انتخاب میکنند، اگر نیّتشان را خدایی کنند، خدای متعال به کارشان برکت خواهد داد. حالا یا این است که آن کسی که مورد نظرشان است موفّق خواهد شد و پیروز خواهد شد یا اگر نشود، خدای متعال از آنها راضی است و این کار برای آنها مبارک خواهد بود. گاهی اوقات طرف‌دارها یک تعارضهایی را به وجود می‌آورند که خود نامزدها از آن تعارضها اصلاً خبر ندارند؛ یعنی گاهی اوقات در مواردی، به تعبیری کاسه‌ی داغ‌تر از آش به وجود می‌آید؛ من خواهش میکنم طرف‌داران محترم نامزدها مراقب این جهات باشند. برنامه‌ی مخالفین هم -که ما تا حدودی اطّلاع داریم- به جان هم انداختن طرف‌دارها است؛ طرف‌دار این نامزد با طرف‌دار آن نامزد، این علیه او بد بگوید، او علیه این بد بگوید. و آنها از فضای مجازی دارند به این وسیله استفاده میکنند؛ یعنی در فضای مجازی از زبان یک نفری در این ستاد، علیه یک کسی در آن ستاد، و از زبان او علیه این بدروغ یک حرفی منتشر میکنند و اینها را به جان هم می‌اندازند؛ این برنامه است، توجّه داشته باشید. انگیزه‌های دشمنان برای اخلال و ایجاد اختلال انگیزه‌های خیلی عمیقی است و دنبال این مسئله هستند. و خب در فضای مجازی یک چیزهایی برجسته میشود که اینها لزوماً بازتاب خواست مردم نیست. این جور نیست که هر چه در فضای مجازی برجسته شد، حتماً خواستِ مردم است؛ نخیر، گاهی یک چیزی را برجسته میکنند، بزرگ میکنند. و همه هم ملتزم بشوند بین خود و خدا که نتیجه‌ی انتخابات هر چه شد، همه آن را نجیبانه بپذیرند و تسلیم بشوند. این جور نباشد که اگر انتخابات به نفع ما شد، بگوییم قبول داریم؛ یعنی جمهوریّت را تا وقتی قبول داریم که به نفع ما تمام بشود؛ اگر جمهوریّت به نفع [فرد] دیگری تمام شد، ما قبول نداریم جمهوریّت را، که این متأسّفانه یک آزمون تلخی است که در تاریخ انتخابات ما از سال ۸۸ ماند. امّا توصیه به عموم مردم. به مردم عزیزمان عرض میکنم ملّت عزیز ایران! انتخابات در یک روز انجام میگیرد امّا اثر آن در چند سال باقی میماند. در انتخابات شرکت کنید، انتخابات را متعلّق به خودتان بدانید -که متعلّق به شما است- و از خدا کمک بخواهید، هدایت بخواهید که شما را هدایت کند به آنچه درست و حق است و بروید پای صندوق رأی و به کسی که شایسته است رأی بدهید. به حرف این کسانی که ترویج میکنند -چه از داخل، چه از خارج- که «فایده‌ای ندارد، ما نمیرویم پای صندوق، نروید» اعتنا نکنید؛ اینها دلسوز مردم نیستند. اگر اسم مردم را هم می‌آورند، بیخود می‌آورند، دروغ میگویند، دلسوز مردم نیستند. کسی که دلسوز مردم است، مردم را از رفتن پای صندوق انتخابات منع نمیکند. آخرین مطلب هم اینکه انتخابات شوراها را فراموش نکنید، انتخابات شوراها بسیار مهم است. حالا همه سرگرم انتخابات ریاست جمهوری هستند، انتخابات شوراها در مدیریّت شهر و روستا و زندگیِ شهر و روستا تأثیر خیلی زیادی دارد و آن فراموش نشود ان‌شاءالله. امیدواریم خدای متعال هدایت کند مردم را، همه‌ی ما را هدایت کند تا ان‌شاءالله بتوانیم به وظیفه‌مان عمل کنیم. کسانی که صاحبان سخن نافذ هستند و میتوانند روی مردم اثر بگذارند، وظیفه‌شان این است که از این نفوذ سخن استفاده کنند در جهت ترویج انتخابات؛ همه، اصناف مختلف مردم، هر کسی که سخن نافذی دارد باید حتماً از این استفاده کند ان‌شاءالله تا خدای متعال را راضی کند. پروردگارا! دلهای ما را متوجّه خودت کن؛ مطلوب ما را رضای خودت قرار بده؛ ما را در راه کسب رضای خودت موفّق بگردان؛ جمهوری اسلامی را ان‌شاءالله روزبه‌روز آبرومندتر و سربلندتر قرار بده. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته  
2,199
1400/02/21
بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47834
دیدار رمضانی دانشجویان؛ در بیست و هشتمین روز از ماه مبارک رمضان(۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوشوقتم و حقیقتاً خرسندم از اینکه بحمدالله امسال هم توفیق پیدا کردیم این جلسه را با دانشجویان عزیز داشته باشیم. اگر چه میل ما، آرزوی ما این بود که بتوانیم در یک جلسه‌ی رویاروی، شما را از نزدیک ببینیم و صحبت کنیم و بشنویم، ولی خب شرایط این‌ جور اقتضا کرده، ما هم حرفی نداریم؛ و این شرایط بلاشک یک روزی عوض خواهد شد. خداوند توفیق بدهد تا بتوانیم آنچه وظیفه‌مان است، در هر شرایطی انجام بدهیم.  جلسه‌ی امروز، جلسه‌ی بسیار خوبی بود. من البتّه در مقام قضاوت و نقد درباره‌ی مسائلی که گفته شد نیستم ولیکن سطح این جلسه‌ی امروز ما از گذشته بالاتر بود؛ مطالب خیلی خوبی بیان شد. و به نظر من نفْس انتشار این نظرات دانشجویی و راه‌حل‌هایی که ارائه میدهید -که البتّه در این اظهاراتِ امروز خیلی راه‌حل نبود لکن کلّیّاتی بود که بسیار مفید بود- و نقدی که نسبت به اوضاع در ذهن مجموعه‌ی دانشجویی هست، برای افکار عمومی بسیار مفید است و ذهنّیت جامعه را پیش میبَرد و بالا میبَرد. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به شماها خیر بدهد، به این جلسه برکت بدهد و ما را در آنچه رضای او است موفّق بدارد.  خب به روزهای آخر ماه رمضان رسیده‌ایم؛ من این را طلیعه‌ی عرایضم قرار میدهم که به شما عرض بکنم ماه رمضان، ماه ضیافت الهی است، ماه رحمت الهی است، ماه هدایت الهی است؛ با اعمالی که در ماه رمضان انجام میدهید و انجام میدهیم، بایستی آثار این رحمت الهی را در خودمان حس کنیم و علاوه‌ی بر آن، این آثار را، این حالات را در بقیّه‌ی ماه‌ها، در ادامه‌ی زندگی پُربرکتتان ان‌شاءالله نگه دارید و حفظ کنید. این سلوک رمضانی و حال رقّت و توجّه و حضوری که در ماه رمضان به روزه‌گیر و میهمان خداوند دست میدهد، بایستی در رفتارهای شخصی ما اثر کند، تأثیر داشته باشد؛ هم در رفتارهای عمومی و اجتماعیِ ما بایستی اثر بگذارد، هم در رفتار علمی ما، رفتار دانشگاهی ما، رفتار حکومتی ما، رفتار سیاسی ما بایستی تأثیر بگذارد، و تقوا و معنویّت اثر خودش را در همه‌ی این عرصه‌های مهم نشان بدهد. و همان ‌طور که عرض کردم، این حالت و این باب رحمت، گشوده بماند تا بعد از ماه رمضان. در صحیفه‌ی سجّادیّه دعائی [است] که امام سجّاد (علیه ‌السّلام) در روز اوّل ماه رمضان، در ورود ماه رمضان میخواندند -و توصیه میشود که آن دعا خوانده بشود- حضرت در آخر آن دعا میفرمایند: اَللٰهُمَّ وَ اجعَلنا فی سائِرِ الشُّهورِ وَ الاَیّامِ کَذٰلِکَ ما عَمَّرتَنا؛ این دعای حضرت در اوّل ماه رمضان است؛ یعنی در بقیّه‌ی ماه‌ها هم همین حالت را، همین روحیه را برای ما نگه دار، وَ اجعَلنا مِن عِبادِکَ الصّالِحین. (۲)  من برای امروز یک بحثی را آماده کرده‌ام و البتّه سعی میکنم کوتاه بیان کنم که خوشبختانه موافق با همان چیزی است که در بعضی از بیانات دوستان تکرار شده بود؛ بحث درباره‌ی مسئله‌ی «تحوّل‌خواهی و تحوّل‌گرایی» است و یک نکاتی را در این زمینه عرض میکنم. لکن قبل از ورود در بحث، لازم میدانم که این دو حادثه‌ای خونین را که در دنیای اسلام در این چند روز اتّفاق افتاد تذکّر بدهم و تأثّر خودم و احساس تأسّف و ناراحتی خودم را از این دو حادثه بیان کنم. یکی حادثه‌ی تلخ و گریه‌آور افغانستان است و شهادت این نوگلان و غنچگان مظلوم که بدون هیچ گناهی مورد تهاجم قرار گرفتند و پَرپَر شدند، و خانواده‌هایشان را داغدار کردند. لعنت خدا بر آن کسانی که جنایت را تا این حد گسترش میدهند و برای خودشان مباح میدانند که این تعدادِ بزرگِ دخترِ نوجوان را بی‌گناه به خاک و خون بکشند! و همچنین حوادث مربوط به مسجدالاقصیٰ و فلسطین و قدس شریف که خباثت صهیونیست‌ها جلوی چشم مردم جهان است و واقعاً وظیفه‌ی همه است که موضع بگیرند و محکوم کنند حرکت خبیثانه و جنایت‌کارانه و وحشیانه‌ و ظالمانه‌ی صهیونیست‌ها را در قضیّه‌ی روزهای اخیر. البتّه خوشبختانه فلسطینی‌ها بیدارند و عازمند، باید هم دنبال بکنند. جز با زبان قدرت با این جنایت‌کارها نمیشود حرف زد؛ بایستی خودشان را قوی کنند و بِایستند و مقابله کنند و طرف را مجبور کنند به اینکه از جنایت کوتاه بیاید و تسلیم حق و انصاف بشود. عرض کردم یک مسئله، مسئله‌ای است که با عموم جوانان و دانشجویان مطرح میکنم -که عرض خواهم کرد- در چند جمله هم با تشکّلهای دانشجویی چند تذکّر را میخواهم مطرح کنم.  آنچه با جوانها و بخصوص دانشجوها میخواهم مطرح کنم مسئله‌ی تحوّل‌خواهی و تحوّل‌آفرینی است؛ اوّلاً بگوییم مقصود ما از تحوّل‌خواهی چیست و تحوّل یعنی چه؛ ثانیاً تبیین کنیم که نیاز به تحوّل به چه دلیل است و چرا ما نیاز داریم به اینکه تحوّل به وجود بیاید؛ ثالثاً منطق این تحوّل را مشخّص کنیم، گفتمان این تحوّل را مشخّص کنیم که تحوّل با چه هدفی بایست انجام بگیرد و به چه سمتی باید ما را حرکت بدهد. چند نکته در این زمینه‌ها عرض میکنیم. خوشبختانه ذهن شماها آماده است و امروز من در بیانات شماها بسیاری از این نکاتی را که مورد نظر بود دیدم وجود دارد که مایه‌ی خشنودی و خوشحالی است.  امّا مقصود ما از تحوّل، ایجاد یک حرکت جهشی و جهادی است در همه‌ی بخشهای اداری کشور و بخشهای حکمرانی کشور و همچنین در بخشهایی از سبک زندگی عمومی -که حالا بعد نمونه‌هایی را عرض خواهم کرد- و به طور خلاصه، حفظ و تقویت اصول و خطوط اساسی انقلاب و نوآوری در شیوه‌ها و روشها و کارکردها.  البتّه تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلی‌ها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضی‌ها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوه‌های غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. می‌بینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّی‌سازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض(۳) میکنند و تحریص(۴) میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار می‌آورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمه‌ی تحوّل کافی نیست. مراد از تحوّل در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوه‌های نو و با نوآوری و ابتکار.  در مورد این نیاز که «چرا باید تحوّل انجام بگیرد» -که واقعاً بایستی به این نیاز هم اعتقاد داشته باشیم- لذا لزوم این حرکت به [خاطر] این است که در کنار پیشرفتهای کشور و موفّقیّتهای کشور که زیاد است -در بیان دوستان که اینجا صحبت کردید، بعضی از اظهارات بود که نشان‌دهنده‌ی وجود پیشرفتها است، لکن آنچه در واقع در کشور از لحاظ پیشرفتهای گوناگون در زمینه‌های مختلف اتّفاق افتاده خیلی وسیع‌تر و گسترده‌تر از این حرفها است- لکن در کنار این پیشرفتها ما در جاهایی عقب‌ماندگی داریم و مشکلات مزمن‌شده داریم که این مشکلات بایستی حل بشود. در حوزه‌ی اقتصاد، ‌در حوزه‌ی عدالت، به طور جدّی مشکل داریم؛ در زمینه‌ی آسیب‌های اجتماعی مشکلات اساسی داریم که بعضی از اینها حقیقتاً به صورت بیماری مزمن هم درآمده و نیاز به راه‌‌حل‌های جدّی دارد؛ علاوه‌ی بر اینکه این عقب‌ماندگی‌ها وجود دارد و ناشی از غفلتهای ما است -یعنی در طول زمان، در طول این ده‌ها سال، در مواردی غفلتهایی انجام گرفته- بعضی از غرض‌ورزی‌ها هم موجب زاویه‌دار شدن با خطّ انقلاب و تدریجاً پشت کردن به انقلاب شده و بنابراین این وضعیّت ایجاب میکند که ما به فکر یک حرکت تحوّلی باشیم.  علاوه‌ی بر اینها بر اثر همین غفلتهای ما، بسیاری از ظرفیّتها معطّل مانده. ظرفیّتهای بسیاری در کشور وجود دارد، فرصتهای به معنای حقیقی کلمه فراوان بلکه بی‌شمار در کشور هست که اینها بدون استفاده مانده و این مایه‌ی خسارت برای منافع ملّی است. خب این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار اداره‌ی حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوق‌العاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است. باید نوآوری وجود داشته باشد و این کار باید انجام بگیرد. این جزو مسلّماتِ این دوره‌ی از انقلاب است برای گام دوّم. البتّه در گذشته و در طول زمان در زمینه‌های تحوّلی در بخشی از جاها یک کارهایی انجام گرفته لکن یک حرکت کلّی‌تر و عمومی‌تر و جامع‌تری در این زمینه باید انجام بگیرد.  [در مورد] حوزه‌ی تحوّل هم که این تحوّل در کجاها باید انجام بگیرد، همان طور که قبلاً اشاره کردم، هم در بخشهای گوناگون حکمرانی و بخشهای مدیریّتی کشور است که خب در زمینه‌های اقتصاد، در زمینه‌های مسائل اجتماعی، در زمینه‌های مسائل فکری، مشخّص است کم‌کاری‌هایی وجود دارد و رفت و برگشت‌های اداری، کاغذبازی‌ها و دیوان‌سالاری‌های زائد و مقرّرات غیر مفید و گاهی مضر، مانع از تلاش است -هم در زمینه‌ی اقتصاد که خیلی واضح است و هم در زمینه‌های دیگر- بنابراین یک حوزه‌ی مهم برای تحوّل، همین بخشهای مدیریّتی کشور است؛ یک بخش هم در مورد زندگی عمومی مردم است که در این زمینه‌ها هم به معنای واقعی کلمه در بعضی از بخشها بایستی تحوّلی حرکت کرد. عادات غلطی در بین ما مردم وجود دارد که با اینها بایستی برخورد کرد. با نصیحت و توصیه و راه‌حل‌های جزئی نمیشود کار کرد، یک کار تحوّلی لازم است؛ مثلاً فرض کنید قضیّه‌ی اسراف. در کشور ما اسراف وجود دارد؛ اسراف آب، اسراف موادّ غذائی، اسراف برق. مسابقه‌ی تجمّل؛ که حالا ما اشرافیگری را نفی کردیم و زشت شمردیم که به جای خود مطلبِ کاملاً درستی است لکن مشکل اینجا است که ریخت‌و‌پاش‌های اشرافی‌گرانه به طبقات غیراشرافی هم در واقع سرایت کرده و متأسّفانه مسابقه‌ی تجمّل در ازدواجها، در خانواده‌ها و کارهای گوناگون وجود دارد و باید با آن مبارزه کرد. یا بالا رفتن سنّ ازدواج، یا پیری جمعیّت کشور و همین مسائلی که در بیانات بعضی از دوستان هم بود. خب پس همه‌ی اینها حوزه‌های لزوم تحوّل است، در همه‌ی اینها بایستی تحوّل به وجود بیاید.  منطق تحوّل چیست؟ یعنی ما میخواهیم تحوّل ایجاد بشود تا بعد به چه وضعیّتی برسیم؟ اگر چنانچه این منطقْ مشخّص و روشن و محاسبه‌شده نباشد، کار به بلبشو و هرج ‌و‌ مرج کشیده خواهد شد؛ لذا در اوّل سال شما میگویید: حَوِّل حالَنا اِلیٰ اَحسَنِ الحال؛ تحوّل بایستی ما را به وضع اَحسن برساند، به وضع بهتر برساند. بعضی در زمینه‌ی مسائل تحوّلی میگویند «تغییر» امّا تغییر به کجا مشخّص نیست. صِرف تغییر یک ارزش محسوب نمیشود؛ تغییر به سمت بهتر شدن ارزش است، تحوّل به سمت سطحِ بالا رفتن ارزش است وَالّا مطلق تحوّل نه. پس بنابراین بایستی احسن‌الحال را پیدا کرد. احسن‌الحال به نظر ما همان تقویت خطوط اصلی انقلاب  و روان شدن حرکت به سمت آرمانها است؛ یعنی آرمانهای انقلاب مثل عدالت، مثل استقلال، مثل اسلامی شدن جامعه، اینها آرمانهای بزرگ و اساسی است؛ باید حرکت به سمت این آرمانها آسان بشود و روان بشود. الان ما دشواری‌های زیادی در این زمینه داریم، احتیاج به یک حرکت تحوّلی وجود دارد. حالا این آرمانها که البتّه باید متوجّه به این آرمانها باشیم و حرکت به سمت اینها بکنیم، سطوح مختلفی دارند و ان‌شاءالله شماها بایستی در جلسات دانشجویی، در جلسات بحث و بررسی دانشجویی روی اینها کار کنید و به جزئیّات آنها برسید و این را برای مردم تبیین کنید.  حالا من به طور کلّی عرض میکنم: بعضی از آرمانها، آرمانهای کلان نظام جمهوری اسلامی‌اند، آرمانهای بلندمدّت و میان‌مدّت هستند و البتّه آرمانهای اساسی هستند که باید به آنها توجّه کرد؛ مثل تشکیل جامعه‌ی اسلامی یا استقرار عدالت اجتماعی یا مسئله‌ی استقلال، مسئله‌ی آزادی و مانند اینها؛ اینها آن آرمانهای اساسی است. بعضی از این آرمانها در سطوح خُردتری هستند و در واقع اجزای تشکیل آن آرمانهای سطح بالا محسوب میشوند؛ مثل مثلاً فرض کنید پیشرفت علمی؛ یک آرمان است -یکی از آرمانهای ما قطعاً پیشرفت علمی است- منتها جزئی از مجموعه‌ای است که جامعه‌ی اسلامی را تشکیل خواهد داد یا استقلال ما را مثلاً تشکیل خواهد داد. یا فرض کنید که اقتدار در سیاست خارجی که به معنای بیرون نگه داشتن کشور و نظام سیاسی از شبکه‌ی اقماری قدرتهای مستکبر و نظام سلطه است -اقتدار در سیاست خارجی به این معنا است که در اوّل انقلاب در شعار «نه شرقی، نه غربی» متبلور بود که آن روز یک ابرقدرت شرقی داشتیم که نظام کمونیست و جامعه‌ی کمونیستی دنیا بود، و یک نظام سرمایه‌داری؛ شعار این بود که جمهوری اسلامی بایستی خودش را از ورود در شبکه‌ی اقماری این قدرتهای بزرگ حفظ کند و حفظ هم  کرد بحمدالله- خب این هم یک آرمانی است؛ بایستی این آرمان حفظ بشود و دنبال بشود و تعقیب بشود و روزبه‌روز برتر بشود. یا خودکفائیِ اقتصادی که در واقع یکی از آرمانهای خُرد نسبت به آن آرمانهای عمده است.  بعضی دیگر از این آرمانهایی که دنبالش هستیم و باید دنبالش باشیم و در این تحوّل به آنها توجّه بکنیم، درواقع سیاستهایی هستند در جهت اداره‌ی کشور و امنیّت بخشیدن به انقلاب، و انقلاب را حفظ کردن؛ مثل نهادسازی‌هایی که شد: تشکیل سپاه، تشکیل جهاد سازندگی، تشکیل بسیج که اینها هم جزو سیاستهایی است که در بدنه‌ی آن آرمانهای اساسی قرار دارند؛ یا اسلامی شدن دانشگاهها مثلاً فرض کنید؛ یا تبدیل صدا و سیما به یک دانشگاه عمومیِ آن روز چهل میلیونی، و امروز هشتاد میلیونی؛ این جزو آرمانها بوده، جزو مسائلی است که در پی آن بوده‌ایم و باید باشیم و بایستی این آرمان را دنبال بکنیم و امثال اینها. بنابراین همین طور که ملاحظه میکنید، خطوط اصلی نظام جمهوری اسلامی که باید حفظ بشود و حرکت به سمت آنها آسان‌سازی و روان‌سازی بشود، در سطوح مختلفی قرار دارند: از تشکیل جامعه‌ی اسلامی و آن آرمانهای برتر بگیرید تا آرمانهای میانی مثل پیشرفت علمی و امثال اینها، تا این حرکتها و سیاستهای اجرائی از این قبیل که گفته شد.  خب، نسل اوّل انقلاب که عمدتاً فعّالان دهه‌ی ۶۰ و یکی دو سال از دهه‌ی ۵۰ هستند، در همه‌ی این بخشها -چه بخشهای بالادستی، چه بخشهای خُرد و پایین‌دستی- کارهایی را انجام دادند؛ کارهای خوبی با هدایت امام بزرگوار انجام گرفت. حادثه‌ی دشوارِ جنگ تحمیلی به این تجربه‌آموزی کمک کرد، و کمک کرد تا بتوانند در این زمینه‌ها تجربه‌هایی به دست بیاورند؛ یا تحریمهایی که از همان روز اوّل گذاشته شد، یا حوادث خونینی که در اوایل انقلاب پیش آمد، اینها همه مجموعه‌ی نسل اوّل انقلاب را آماده میکرد و هدایت به سمت محقّق کردن این مقاصد اصلی انقلاب و مقاصد اصلی جمهوری اسلامی؛ ولیکن یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به این آرمانها با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگی‌های زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگی‌ها توجّه نداشتیم؛ آن روز ما مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسان‌گیری میشد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها و گردنه‌های سرِ راه.  حالا مثلاً‌ من به عنوان مثال یک مورد را مثال میزنم؛ مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها. خب امام (رضوان الله علیه) روی مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها اصرار داشتند. ایشان برای دانشگاه‌ خیلی اهمّیّت قائل بودند و معتقد بودند بایستی دانشگاه‌ها را اسلامی کرد و حرکتهایی هم انجام گرفت، کارهای زیادی انجام گرفت؛ خود من هشت سال در دوره‌ی ریاست جمهوری، رئیس شورای انقلاب فرهنگی بودم که مخصوص کارهای دانشگاهی بود که کارهای فراوانی انجام گرفت، لکن در همه‌ی این دوره‌هایی که ما کار میکردیم و خود من جزو فعّالان این مجموعه بودم، آن ظرافتهای لازم، آن دشواری‌های موجود،‌ آن پیچیدگی‌هایی که این کار دارد مورد توجّه ماها نبود و کار را با نگاه ساده نگاه میکردیم.  خب دانشگاه در کشور ما، در واقع در دوران تسلّط سیاستهای غربی به وجود آمد؛ یعنی برای اینکه دشواری‌های کار معلوم بشود و روشن بشود، من این را عرض میکنم. دانشگاه در دوران حاکمیّت برگزیدگان و در واقع دست‌نشاندگان غربی‌ها‌ اتّفاق افتاد. دانشگاه در زمان رضاشاه که به وسیله‌ی انگلیس‌ها سر کار آمده بود، پایه‌گذاری شد؛ به دست عوامل غربی‌ها هم پایه‌گذاری شد، یعنی آن کسانی که اوّل‌بار دانشگاه کشور را ایجاد کردند، کسانی بودند که دلباخته‌ی غرب بودند. من نمیگویم عامل نفوذی غرب بودند، یعنی این را آدم نمیتواند قاطعاً ادّعا کند امّا بلاشک دلباخته و فریفته‌ی فرهنگ غربی بودند و مطیع غرب بودند و در واقع هیچ رأیی در مقابل آراء غربی‌ها نداشتند و ارائه نمیکردند. بنابراین دانشگاه را برابرِ برنامه‌های غربِ استعمارگر به وجود آوردند؛ اصلاً برنامه‌ی دانشگاه در کشور ما، برنامه‌های [آن] غربی بود که آن روز در اوج استعمارگری بود -بعدها خب کشورهای استعماری یکی‌یکی خارج شدند امّا آن روز اوج استعمارگری غربی‌ها بود- اینها در مورد تشکیل دانشگاه در کشورهای اقماری خودشان یک برنامه‌ی مشخّصی داشتند. برنامه‌ی آنها این بود که در این کشورها نخبه‌هایی تربیت کنند که این نخبه‌ها مطیع غرب باشند و مصرف‌کننده‌ی غرب باشند؛ نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده. هدف دانشگاه‌ها این بود که نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده تربیت کنند. مصرف‌کننده یعنی چه؟ یعنی سرریز دانشِ تولیدشده و البتّه کهنه‌شده‌ی در غرب را فرا بگیرد و بتواند جامعه‌ی خودش را به بازار مصرف محصولات غربی تشویق کند و جامعه را تبدیل کند به بازار مصرف محصولات غربی؛ یعنی یک نخبه‌ی مصرف‌کننده‌ای را تولید میکردند که آن نخبه‌‌ی مصرف‌کننده‌، یک جامعه‌ی مصرف‌کننده را به وجود بیاورد؛ اصلاً هدف این بود؛ که حالا این برنامه -برنامه‌ی ایجاد دانشگاه- هم در کشورهای استعماری‌ای که آن روز رسماً‌ در استعمار انگلیس -عمدتاً‌- و بعضی کشورهای دیگرِ غربی بودند اجرا میشد و هم در کشورهایی که رسماً مستعمره نبودند؛ مثل کشور خود ما که مستعمره‌ی رسمی نبود امّا کاملاً تحت نفوذ و تحت سلطه‌ی سیاسی غرب قرار داشت؛ دانشگاه این جوری به وجود آمد. البتّه تفکّر اسلامی در همین دانشگاه هم توانست نفوذ کند، که این به خاطر قدرت نفوذ تفکّر اسلامی بود لکن شیب عمده‌ی این دانشگاه به سمت همان تفکّر غربی و غربی‌سازی فکر و عمل نخبگان کشور بود؛ که نخبه‌ای تربیت کنند که غربی فکر کند، غربی عمل بکند، برای غربی‌ها کار بکند و جامعه‌ی مصرف‌کننده بسازد؛ که همان نخبه‌ها طبعاً به مقامات حکومتی هم میرسیدند. خب این دانشگاه را نظام اسلامی بخواهد تبدیل کند به دانشگاه اسلامی، کار ساده‌ای است؟ کار آسانی است؟ دانشگاهی که مثلاً پنجاه سال با آن شکل حرکت کرده و با آن ترکیب و برنامه‌ریزی اداره شده، تبدیل آن به یک دانشگاه اسلامی کار ساده‌ای نیست. آن روز ما به پیچیدگی این کار بدرستی توجّه نمیکردیم؛ [لکن] خب بعدها بتدریج خود عناصر دانشگاهی به نکات مهمّی در این زمینه برخورد کردند، تذکّر دادند، عمل کردند، یک مقداری بهتر شد، امّا همچنان این قضیّه، یک قضیّه‌ی مهمّ روی دست نظام اسلامی است و بایستی تحقّق پیدا کند  و جز با یک تحوّل امکان‌پذیر نیست. حالا این یک مثال بود که من زدم و خب در بقیّه‌ی بخشها هم همین‌ جور است؛ در بخش مسائل اقتصادی و جریان اقتصادی کشور، جریان علمی کشور و امثال اینها همین وجود دارد. لذا شما می‌بینید که ما در خلال این سالها گاهی کارهای خوبی را شروع کرده‌ایم که نیمه‌کاره مانده و به نتیجه نرسیده؛ این به خاطر همین است که یک ساده‌نگری‌هایی در مشاهده‌ی مسائل وجود دارد که بایستی اینها را با نگاه دقیق تصحیح کرد و به جهت درست رساند.  البتّه امروز جامعه‌ی نخبگانی کشور، تجربه‌های زیادی دارد. من به طور قاطع عرض میکنم که امروز جامعه‌ی نخبه‌ی متدیّن و معتقد به دین و انقلاب، فهمشان، درکشان از مسائل بمراتب از نخبگان صدر انقلاب -و حالا به طریق اولیٰ قبل از انقلاب- بالاتر است. یعنی همین مطالبی که شما دانشجویان امروز بیان کردید، که در ذهن شماها هست و در محافل شماها مطرح میشود، آن روز در سطوح بالای دانشگاهی هم مورد توجّه نبود و به آنها پرداخته نمیشد، و به آنها دسترسی پیدا نمیشد؛ یعنی ذهنها جور دیگری بود. پس امروز جامعه‌ی نخبگانی و انقلابی کشور، هم تجربه‌ی زیادی دارد، هم ناکامی‌ها را دیده، تلخی‌ها را دیده، دشواری‌ها را دیده، مانع‌تراشی‌ها را دیده، معارضه‌ها را دیده -یعنی اینها را در طول زمان، این جامعه‌ی نخبگانی ما مشاهده کرده‌اند- و نگاهش به مسائل اساسی کشور نگاهی است همراه با توجّه به این مشکلات. پس بنابر‌این، برنامه‌ریزی هم میتواند برنامه‌ریزی پیچیده‌تر و قوی‌تری باشد از آنچه در گذشته انجام میگرفته، و باید همین جور باشد؛ یعنی واقعاً راهبری‌های عملیّاتی بایستی با در نظر گرفتنِ این مشکلات و موانع انجام بگیرد. علاوه بر این، مسائل جدیدی هم هست که در گذشته نبود؛ حالا از جمله مثلاً فرض کنید فضای مجازی، که یک مسئله‌ی جدیدی است، پدیده‌ی تازه‌ای است و قبلاً این [پدیده] وجود نداشته. بنابر‌این، برای پیشگیری از مشکلات ناشی از این پدیده -بالاخره هر پدیده‌ای یک مشکلاتی دارد، یک منافعی دارد- و برای اینکه کشور و جامعه از مشکلاتش و ضررهایش و آسیب‌هایش مصون بماند، امروز به فکرهای جدید و راه‌های ابتکاری و در واقع دانش و فکر نو نیاز هست. یا مثلاً در بالا رفتن سنّ ازدواج و امثال اینها، احتیاج داریم به روشهای نو، روشهای بدیع و روشهای تازه. و به نظر من کشور میتواند در این زمینه‌ها حرکت کند و این نخبگان انقلابی و مؤمن هستند که بایستی دست کشور را پُر کنند و فکر تولید کنند و دانشِ حرکت در این راه را بایستی تولید کنند. این تحوّلی است که باید اتّفاق بیفتد. این تحوّلی که میگوییم، باید ما را به این سمت حرکت بدهد و پیش ببرد.  خب حالا چه جوری این تحوّل انجام بگیرد؟ به نظر من راه منحصربه‌فرد آن جوانهایند. جوانهای زبده و خوبی داریم؛ چون در جوان، هم فکر نو هست، هم [تواناییِ] یافتنِ شیوه‌های نو هست، هم نیرو و توانِ لازم هست، هم جرئت اقدام هست؛ اینها همه در جوانها جمع است و خیلی مغتنم است؛ یعنی ابزار لازم برای یک حرکت تحوّلی همینها است: فکر نو، ابتکار، جرئت حرکت، میل کامل به این حرکت. اینها از لوازم حتمی یک حرکت تحوّلی است و این هم در جوانها وجود دارد، [لذا] بایستی برای یک چنین کاری دنبال جوانهای نخبه رفت.  البتّه من این را هم به شما بگویم: خود شما جوانهای عزیزی هستید که من به شماها خیلی هم علاقه دارم -یعنی بنده عمر طولانی‌ای را در کنار جوانها و با جوانها گذرانده‌ام و کاملاً می‌شناسم جوانها را و دوست میدارم جوانها را- [امّا] در کنار این تمجید و تعریفی که من از جوانها میکنم کارِ جوانها نواقصی هم دارد، کمبودهایی هم در کار جوانها هست که ما مشاهده میکنیم این کمبودها را، در طول زمان هم دیده‌ایم، الان هم می‌بینیم. حتّی همین اظهار‌نظرهایی که آقایان میکنید که خیلی هم مغتنم و برای بنده شیرین است امّا خب در کنار آن شیرینی ضعفهایی در همین اظهارنظرها و همین ارائه‌ی فکرها وجود دارد. پس بنابر‌این، بایستی کارآزمودگان و دنیادیدگان و مجرّبین هم در کنار جوانها قرار داشته باشند. این، آن حرفی است که من بارها گفته‌ام. ما که گفتیم «دولت جوان انقلابی»،(۵) بعضی تصوّر کردند یک دولتی که مثلاً فرض کنید عمرشان یکدست باید بین ۳۰ و ۳۵ و مانند اینها باشد! قضیّه این نیست؛ حضور جوانها چیز لازمی است و حتماً بدون حضور جوانها کاری صورت نمیگیرد امّا معنایش این نیست که مجرّبین و کارآزمودگان و دنیادیدگان در کنار جوانها نباشند. شرط اساسی و اصلی در همه‌ی اینها -چه آن جوان، چه آن که از جوانی عبور کرده و به میانسالی یا کهنسالی رسیده- این است که ایمان و انگیزه‌ی صادقانه و انقلابی در آنها وجود داشته باشد که به نظر من یک دولت جوان انقلابی -همان طور که گفتیم- میتواند جامع همه‌ی اینها باشد.  البتّه دولت فقط مثلاً بیست وزارتخانه و بیست وزیر نیست -[البتّه] مجموعه‌ی هیئت دولت حدود بیست ‌و ‌چند نفرند- دولت فقط اینها نیست؛ دولت یک مجموعه‌ی وسیعی است که صدها مدیریّت مؤثّر و تعیین‌کننده در آن وجود دارد و همه‌ی اینها میتواند به‌اصطلاح میزبان جوانهای مؤمن و نخبه و انقلابی ما باشد که باید بتوانند در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و اجرا حضور داشته باشند؛ یعنی بایستی بعضی‌ جوانها در بخشهای تصمیم‌گیری، بعضی در بخشهای تصمیم‌سازی، بعضی هم در بخش اجرا حضور داشته باشند و بتوانند عمل بکنند و به نظر من این کاری است کاملاً شدنی؛ یعنی اگر واقعاً یک دولتی سر کار بیاید که مسئولین بالای دولت اعتقاد به جوانها داشته باشند، اطمینان به جوانها داشته باشند، همچنان که امام بزرگوار داشت و کار را با جوانها پیش برد، اگر یک چنین دولتی سر کار بیاید، به نظر من مشکلات خیلی زود حل خواهد شد؛ همه‌ی این مشکلاتی که امروز جلوی چشم ما است و با همه‌ی دشواری‌ها و پیچیدگی‌ها و مانعها و مانع‌تراشی‌ها و دشمنی‌هایی که از خارج و بعضاً از داخل صورت میگیرد، به نظر من همه‌ی این کارها، همه‌ی این آرمانها و خواسته‌ها و مطالیب،(۶) قابل تحقّق است. در گذشته هم جوانها کارهای کارستان کردند؛ هم در انقلاب، هم در دفاع مقدّس و در جهاد سازندگی مثلاً جوانها بودند دیگر؛ آنها هم جوانهای دانشجو بودند که بعضی رفتند در سپاه، بعضی در جهاد، بعضی در کمیته‌های انقلاب، و مشغول کار شدند و کارهای بزرگی را انجام دادند. امروز خوشبختانه کشور از لحاظ پرورش نیروی انسانی مؤمن و انقلابی و دارای اعتماد به نفْس و متخصّص بحمدالله  وضع خوبی دارد؛ یعنی ما از لحاظ نیرو کمبود نداریم؛ نیروهایی هستند که باید شناسایی بشوند. اگر میل به حضور جوانها نبود، شناسایی جوانها هم انجام نمیگیرد و دولت و مجموعه‌ی نظام، مجموعه‌ی حکمرانی کشور هم از منافع وجود آنها محروم میماند. از من سؤال شد که آیا در این شوراها -شوراهایی که مربوط به رهبری است، مثل شورای انقلاب فرهنگی- نمیخواهید جوانها را بگذارید. چرا، از مدّتی پیش من این معنا به ذهنم رسیده بود؛ موانعی در کار بود و ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت و عدّه‌ای جوان را ما ان‌شاءالله در این شوراها منصوب خواهیم کرد که باشند و تصمیم‌گیری کنند و حرکت کنند و ان‌شاءالله عمل بکنند.  خب، پس بنابراین خلاصه‌ی بحث ما در باب تحوّل این شد: اوّلاً تحوّل لازم است و نیاز امروز ما است؛ ثانیاً تحوّل ممکن است؛ ثالثاً راه ایجاد تحوّل عبارت است از تشکیل یک دولت معتقد به تحوّل و معتقد به عنصر تحوّل‌آفرین، یعنی عنصر جوان نخبه‌ی مؤمن انقلابی؛ یعنی شرطش این است که مؤمن باشد و انقلابی باشد؛ وَالّا اگر جوان بود با همان خصوصیّات جرئت و توانایی و ابتکار، لکن ایمان در او وجود نداشت، خب فایده‌ای ندارد؛ آن جوان با همان نیرو، راه غلط را خیلی سریع‌تر و تندتر از پیرها و سالخورده‌ها خواهد رفت؛ اگر با ایمان نباشد فایده‌ای ندارد؛ اگر انقلابی نباشد، کشور را به سمت یک حرکت تحوّلیِ درست هدایت نخواهد کرد؛ پس بایستی، هم جوان باشد، هم مؤمن باشد، هم انقلابی باشد؛ یعنی این عناصر بایستی در مجموعه‌ی دولت جمع باشد. پس بنابراین، هم تحوّل لازم است، هم تحوّل ممکن است، هم شرطش حضور یک دولتی است که معتقد به جوانها باشد و جوانها را به کار بگیرد و این کار انجام خواهد گرفت. این عرض ما در مورد مسئله‌ی تحوّل‌خواهی.  چند تذکّر در مورد دانشگاه‌ها بدهم که این تذکّرات، تذکّرات جزئی است لکن مهم است در مورد وضع کنونی دانشگاه‌ها، و بعد آن وقت چند کلمه با تشکّلها عرض دارم. یک تذکّر در مورد یادگیری‌ها در دوران کرونایی است. من نگرانم، وضعی که از دانشگاه‌ها نقل میشود برای ما از استاد و دانشجو، موجب نگرانی است. این وضعی که وجود دارد، ممکن است واقعاً‌ یادگیری‌ها را ناقص و معطّل بکند. خواهش من این است که مسئولان آموزش عالی در بخشهای مختلف -چه آن وزارت، چه وزارت بهداشت، چه دانشگاه آزاد- به این مسئله توجّه کنند. خب حالا یک سال و چند ماه از شروع کرونا گذشته، نمیدانیم هم کِی تمام خواهد شد. ان‌شاءالله امیدواریم خیلی طول نکشد امّا بالاخره نمیدانیم کِی تمام خواهد شد؛ مسئله‌ی یادگیری‌ها خیلی مهم است، من نگرانم، نگذارید یادگیری‌ها اُفت پیدا کند.  یک مسئله، مسئله‌ی این دستگاه‌های یادگیری مجازی است که هم در آموزش ‌و‌ پرورش، هم در دانشگاه‌ها رایج شده و  شنیدم عیوب و نواقصی دارد که کار را مشکل میکند. این عیوب را حتماً بایستی برطرف کنند که مخاطب این هم مسئولین دولتی هستند. شنیدم سوءاستفاده‌کننده‌هایی هستند که کانال‌های تقلّب درست میکنند و گروه‌های متقلّب راه انداخته‌اند. این امتحانات را بی‌اعتبار میکند، حتماً با این پدیده‌ی زشت برخورد بشود. اگر واقعیّت دارد و چنین چیزی وجود دارد، حتماً با آن برخورد بشود. به من گزارش شده که چنین چیزی هست.  یک نکته‌ی مهم در باب دانشجوها [این است که] تبلیغات انبوه و حساب‌شده‌ای میشود برای اینکه دانشجویان ما را ناامید کنند؛ یا به طور کلّی ناامید کنند از آینده که به افسردگی و سرنوشت‌های بدتر از افسردگی منتهی میشود، یا ناامید کنند از ادامه‌ی کارشان در کشور که به پشت کردن به کشور و رفتن از کشور و مانند اینها می‌انجامد. این خیلی چیز بدی است. البتّه همیشه بوده، امروز هم این حرکت را تند کرده‌اند؛ و من حالا از شما دوستان عزیز خواهش میکنم که به مسئله‌ی امیدآفرینی توجّه بکنید. [از سوی] خود دانشجوهای مؤمن و فعّال در همین اظهاراتی که انجام گرفت و گفته شد، بعضی از نکاتی وجود داشت که ممکن است منتهی به آن معنا بشود، بعضی از اظهارات دوستان هم کاملاً امیدآفرین و امیدبرانگیز بود، به نظر من این جنبه را تقویت بکنید. مسئولین هم همین جور؛ نگذارید دانشجو -چون دانشجو عنصر ارزشمندی است برای کشور- افسرده بشود و از کارافتاده بشود و ناامید بشود.  یکی از کارهای لازم دولت، زمینه‌سازی برای اشتغال دانشجویان است از دوران دانشجویی. البتّه در زمینه‌ی دانشجویان فنّی، سالها پیش(۷) بنده ارتباط صنعت و دانشگاه را مطرح کردم. خوشبختانه اگر چه دیر امّا سرانجام یک تشکیلاتی برای ارتباط دانشجویان با مسائل فنّی و مانند اینها راه افتاد در معاونت ریاست جمهوری و کارهایی انجام گرفته که خوب است و بیشتر هم باید بشود و این کارها هم باید تقویت بشود لکن در بخشهای دیگر، مسئله‌ی اشتغال مسئله‌ی بسیار مهمّی است. یکی از کارهای اساسی برای مسئولین دولتی این است که فکر کنند ببینند این دانشجو بعد از اتمام تحصیلات در چه بخشی -چه بخش دولتی، چه بخش خصوصی، چه بخشی که ایجاد خواهد شد به خاطر یک چنین مجموعه‌ی دانشجویی‌ای- باید مشغول به کار بشود.  مسئله‌ی سربازی هم که دوستان چند نفر اشاره‌ کردند، یک مسئله‌ی مطرحی است؛ این قضیّه جزو همان قضایای پیچیده است، این‌جور ساده و آسان نیست. البتّه طرحهایی داده‌اند، به ما هم داده‌اند و مجموعه‌هایی مشغول بررسی این قضیّه هم هستند امّا قضیّه را با شعار نمیشود تمام کرد. قضیّه، قضیّه‌ی پیچیده‌ای است، باید فکر کرد، جوانبش را دید و ان‌شاءالله به تصمیم درستی برسیم.  امّا مسئله‌ی تشکّلها؛ چند جمله‌ای در باب تشکّلها عرض بکنم. اوّلاً وجود تشکّلهای دانشجویی یکی از فرصتهای بزرگ کشور است. البتّه حالا بعضی‌ها میگویند که تشکّلها خیلی متعدّدند؛ به نظر من هیچ ایرادی ندارد. یک مجموعه‌هایی با یک مذاق سیاسی، با یک سلیقه‌ی خاص در امر دانشگاه، در امر سیاست، در امر کشور مشغول کار میشوند، یک مجموعه‌ای [هم] با یک اندک‌تفاوتی [مشغول کار میشود]؛ هیچ اشکالی ندارد که مجموعه‌های متعدّدی باشند؛ خود این تشکّلها یک فرصت بزرگی است برای کشورها. این تشکّلها میتوانند مرکزی باشند برای تولید فکر؛ ما به این احتیاج داریم؛ تولید فکر در این مجموعه‌ها؛ یا خود این تشکّلها میتوانند پیشران حرکتهای دانشجویی باشند و حرکت جهادی و تحوّلی را که گفتیم، میتوانند ایجاد کنند؛ یعنی خود این تشکّلها میتوانند عامل مهمّی باشند برای ایجاد همان حرکت جهادی و تحوّلی که قبلاً بحثش را کردیم. میتوانند هدایت‌کننده‌ی فعّالیّتهای گوناگونِ حرکتهای اجتماعی و حتّی حرکتهای علمی باشند؛ کما اینکه در همین اواخر دیدیم که در زمینه‌ی حرکتهای اجتماعی، تشکّلها انصافاً نقش آفریدند.  در سال گذشته آن طور که به من گزارش شد و من مستقیم هم بعضی از اینها را در رسانه‌ها و غیره دیدم و مشاهده کردم، اقدامات خوبی به وسیله‌ی تشکّلها انجام گرفت؛ از جمله جزو آخرینها و مهم‌ترین‌هایش حضور در میدان کرونا [بود]. حقاً و انصافاً این بچّه‌های جهادی، جوانهای جهادی کار کردند؛ که این ورود در میدان کرونا فقط یک کار و یک تحرّک جهادی نیست بلکه نشان‌دهنده‌ی آمادگی برای ورود در کارهای پُرخطر است؛ این مهم است؛ مثل میدانهای مثلاً فرض کنید که جهادی و دفاع مقدّس و مانند اینها که کارهای پُرخطری بود، جوانها وارد میشدند. اینکه در میدان کرونا وارد بشوند، این پیدا است که آماده هستند برای اینکه به مسائل پُرخطر و میدانهای پُرخطر هم وارد بشوند. همچنین در مورد مشکلات خصوصی‌سازی‌ها فعّالیّتهای خوبی از طرف تشکّلهای دانشجویی انجام گرفت که بعضاً به نتیجه‌هایی هم رسید و ان‌شاء‌الله بیشتر هم به نتیجه خواهد رسید؛ و این حرکتی که جوانها و تشکّلها در مورد مشکلات خصوصی‌سازی انجام دادند خیلی خوب بود. البتّه در باب خصوصی‌سازی در این اظهارات آقایان نظراتی بود که ممکن است ما با بعضی‌ از آنها موافق باشیم، با بعضی‌ از آنها هم موافق نیستیم! خصوصی‌سازی کار بسیار خوبی است به شرطی که خوب عمل بشود؛ مشکلات، ناشی از خوب عمل نشدن است، نه اینکه خود سیاست خصوصی‌سازی سیاست غلطی بوده. پس بنابراین حرکت دانشجویی و حرکت تشکّلها به نظر من یک حرکت بسیار خوبی است. در زمینه‌ی مسائل خارجی هم [دانشجوها] حضور نسبتاً خوبی داشتند؛ در موضوعات بین‌المللی، در قضیّه‌ی برخورد با ماجرای روزنامه‌ی توهین‌کننده‌ی فرانسوی،(۸) دانشجوها خوب وارد شدند؛ در مورد انفجار دانشگاه کابل که چندی پیش اتّفاق افتاد دانشجوها انصافاً حرکت خوبی انجام دادند، و در زمینه‌ی مسائل یمن و فلسطین و مانند اینها هم بایستی حتماً فعّالیّتهای دانشجویی ادامه پیدا کند. در زمینه‌ی اف‌اِی‌تی‌اف(۹) مثلاً اظهارنظر کردند، موضع‌گیری کردند؛ من حالا کار ندارم به اینکه موضع‌گیری‌ها چه [بود]، به ‌هر حال نفْس موضوع‌گیری خیلی به نظر من خوب بود، نشان‌دهنده‌ی سعه و گستره‌ی نگاه دانشجویی به مسائل گوناگون بود؛ یا به این قانون راهبردی مجلس(۱۰) توجّه کردند، تأیید کردند، تقویت کردند که خب همه‌ی اینها خیلی خوب است و موجب میشود که هویّت تشکّلی این تشکّلها هم تقویت بشود؛ یعنی وقتی که شما وارد میدانهای اظهار نظر و موضع‌گیری و اقدام و مانند اینها میشوید و در واقع جریان‌سازی میکنید، خود این کمک میکند به اینکه هویّت تشکلی شما هم تقویت بشود.  خب حالا انتظاراتی وجود دارد؛ من اوّلین انتظاری که از تشکّلها دارم، این است که بنیه‌ی دینی و انقلابی‌تان را تقویت کنید؛ از این مسئله آسان عبور نکنید؛ این خیلی مهم است؛ تقویت فکری، تقویت دینی. حالا گفتند که من کتاب یا آدم معرّفی کنم برای مراجعه؛ به نظر من میتوانید خودتان با افراد زیادی در حوزه‌ی قم آشنا بشوید. حالا در حوزه‌ها، از جمله عمدتاً حوزه‌ی [علمیّه‌ی] قم خوشبختانه در این چند سال اخیر کارهای بسیار خوبی و حرکتهای خوبی انجام داده‌اند؛ شخصیّت‌هایی هستند که میتوانند مرجع و مشاور امینی در مسائل فکری و اسلامی و دینی برای شما باشند. و از جمله تهذیب نفْس؛ من خواهش میکنم به مسئله‌ی خودسازی و تهذیب نفْس توجّه کنید. از قول امام نقل کردند که ایشان فرموده بودند آنهایی که از آمریکا میترسند، به خاطر این است که تهذیب نفْس نکرده‌اند؛ و به نظر من واقعش هم همین است. آن روز امام در یک قضیّه‌ای پرسیدند که از آمریکا میترسید؟ جواب داده شد که نه؛ گفتند خیلی ‌خب، پس فلان کار را انجام بدهید؛ یک کار مهمّی را گفتند که حالا تفاصیلش زیاد است. غرض این است که تهذیب نفْس تأثیر زیادی حتّی در مبارزات اجتماعی دارد؛ یعنی صرفاً این نیست که انسان آدم خوبی میشود؛ نه، این آدمِ خوب شدن در عرصه‌های گوناگون مبارزاتیِ اجتماعی، بین‌المللی، و انقلابی تأثیر خودش را میگذارد. یک عبرتی ما از گذشته داریم؛ بعضی از تشکّلها در دهه‌ی ۶۰، نوک پیکان انقلاب محسوب بودند؛ به قول شما جوانها آخرِ انقلابی‌گری بودند؛ یعنی واقعاً مثلاً با ماها که سابقه‌ی انقلابی بیشتری از آنها داشتیم وقتی برخورد میکردند، طلبکارانه برخورد میکردند. البتّه بعضی از آنها؛ بعضی رفتند جهاد کردند، شهید شدند، کارهای بزرگی انجام دادند، در همان خطّ صحیح و انقلابی واقعاً‌ پافشاری کردند و ماندند؛ بعضی هم ۱۸۰ درجه تغییر مسیر دادند؛ این به خاطر این بود که آن فکر در ذهنشان عمیق نبود، آن ایمان از مرحله‌ی شعار خیلی بالاتر نرفته بود. وقتی ایمان فقط شعاری شد و عمق فکری نداشت، خب این خطرها وجود دارد؛ بایستی به اینها توجّه کرد. میدانید از همان اوّل انقلاب -یعنی قبل از اینکه رئیس‌جمهور [بشوم]، سال ۵۸- دانشجوها به سفارش امام آمدند سراغ بنده و با دانشجوها مرتبط شدم و کار کردم؛ من کاملاً به عمق کارهای دانشجویی و فعّالیّتهای دانشجویی آشنا هستم و میدانم که وضع چه جوری است و چه جوری بود، و چه جور شد که بعضی‌ از آنها زاویه پیدا کردند؛ اوّل زاویه پیدا میکنند، بعد یواش‌یواش منحرف میشوند، که گاهی اوقات بعضاً به مقابله -۱۸۰ درجه- می‌انجامد. اگر ایمان باشد، تقوا باشد، دیگر واقعاً مشکلی وجود نخواهد داشت، یعنی دانشجو به سراغ مخالفین انقلاب و دشمنان انقلاب نخواهد رفت؛ لذا خداوند متعال در قرآن به پیغمبرش امر میکند: فَاستَقِم کما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛(۱۱) هم تو ایستادگی کن و استقامت کن، هم آن کسانی که با تو هستند ایستادگی کنند؛ این خیلی مهم است. و اگر این ایستادگی بود، تشکّل و افراد آن تشکّل عاقبت‌به‌خیر میشوند؛ اگر چنانچه این ایستادگی نبود، این تقوا و ایمان عمیق و فکر منطقی و عمیق وجود نداشت، آن وقت دیگر در مورد عاقبت، مشکل است [ختم به خیر شود]؛ به قول حافظ، «حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است».(۱۲)  خب، یک نکته‌ی دیگری که تذکّر به دانشجویان و تشکّلها است، این است که یک فرصت مهمّی شما دارید که این فرصت، تکلیف‌آفرین است؛ آن فرصت هم عبارت از این است که شما در میان خیل عظیم دانشجویان هستید؛ این تشکّلهای دانشجویی با مجموعه‌های میلیونی دانشجویان مواجهند؛ و این یک فرصت خیلی بزرگی است، یعنی بایستی تلاش شما برای همفکر کردن و همراه کردن مجموعه‌ی دانشجویان، یک تلاش جدّی، برنامه‌ریزی‌شده و اساسی باشد. هیچ لزومی ندارد که آنها بیایند جزو تشکّل شما بشوند امّا لزوم دارد که تحت تأثیر تفکّر شما قرار بگیرند و تلاش حدّاکثری برای اثرگذاری فکری و دینی و باز کردن گره‌های فکری آنها [انجام شود]؛ که حالا اشاره شد در بیانات بعضی‌ها به گره‌های فکری، بله یک گره‌های فکری‌ای وجود دارد که اینها بایستی برداشته بشود؛ و حالا مجموعه‌های نمایندگی(۱۳) هم، در این زمینه تکلیف مهمّی دارند و کارهای بزرگی بر عهده‌ی آنها است که بایستی در این زمینه تلاش بیشتری بکنند. در همین انتخابات هم، کار اساسی و دم دستی‌ که شما دارید، این است که همه را از جمله دانشجویان را و دیگران را به مشارکت تشویق کنید. بعضی از این اظهاراتی که امروز شد که به عنوان دلسوزی گفته شد، واقعاً‌ هم درست است امّا این جور نباشد که همین اظهارنظر دلسوزانه موجب بشود که کسانی از مشارکت دلسرد بشوند؛ به این باید توجّه کرد.  حالا که بحث مشارکت شد، یک کلمه هم در مورد انتخابات عرض بکنم. انتخابات پُرشور برای کشور از همه جهت مهم است. هم از جهت حضور مردم و تحقّق مردم‌سالاری به معنای واقعی کلمه مهم است؛ این را دستِ‌کم نگیریم، نگوییم چون در فلان حرکت دولتی، مردم حضور نداشتند پس مردم‌سالاری نیست؛ نه، نفْس حضور مردم برای انتخاب مسئولان کشور، از صدر تا ذیل، یک مسئله‌ی مهمّی است؛ مسئله‌ی انسانی مهمّی است، مسئله‌ی تمدّنی بسیار مهمّی است؛ مردم‌سالاری است. بعد هم همین طور که میدانید، حضور مردم در انتخابات، بر توانایی‌ها و قوّت آن دولت منتخب تأثیر زیادی دارد؛ بالاخره یک دولتی انتخاب خواهد شد، یک رئیس‌جمهوری انتخاب میشود و دولتی تشکیل میدهد؛ هر چه پشتوانه‌ی او بیشتر باشد، قوی‌تر باشد، قطعاً بهتر است و قدرت بازدارندگی کشور را بالا میبَرد، امنیّت میدهد به کشور، برای کشور آبرو ایجاد میکند. بنابراین مشارکت، خیلی مهم است.  پس بنابراین در درجه‌ی اوّل، مشارکتِ بالا است، بعد انتخاب مطلوب و انتخاب خوب است تا دولتی تشکیل بشود که دارای کفایت باشد، مدیریّت لازم را داشته باشد، باایمان باشد، مردمی باشد، لبریز از امید باشد. مسئولین دولتی باید خودشان ناامید نباشند. اگر یک آدم ناامید و افسرده‌ای را ما در رأس یک کاری گذاشتیم، خب پیدا است که این کار پیش نخواهد رفت؛ باید لبریز از امید باشند. معتقد به توانمندی‌های داخلی باشند. آن که معتقد است که چه از لحاظ دفاعی، چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ تولید و امثال اینها کاری در کشور نمیشود انجام داد، واقعاً لایق فرمانروایی و حکمرانی بر این مردم نیست؛ بایستی کسانی بر سر کار بیایند که معتقد به مردم باشند، معتقد به جوانها باشند، عقیده‌ی به جوانها داشته باشند، واقعاً عنصر جوان را قدر بدانند، [دارای] عملکرد انقلابی باشند و حقیقتاً عدالت‌خواه باشند؛ نه اینکه به لقلقه‌ی زبان اسم عدالت آورده بشود؛ به معنای واقعی کلمه عدالت‌خواه باشند و ضدّفساد باشند. «عدالت» هم البتّه فقط عدالت اقتصادی نیست؛ اگر چه رقم مهمّش عدالت اقتصادی است امّا در بخشهای گوناگون، عدالتْ ساری و جاری است. و یک چنین دولتی ان‌شاءالله اگر به وجود بیاید، آن وقت میتواند صدها مدیر جوان و مؤمن را در بخشهای گوناگون از صدر تا ذیل بگمارد و ان‌شاءالله کار کشور سامان خوبی پیدا کند؛ دنبال این باید باشید.  بنده البتّه در مورد انتخاب اشخاص هیچ دخالتی نمیکنم. در دوره‌های گذشته کسانی که میخواستند نامزد بشوند می‌آمدند مثلاً از من میپرسیدند که «شما موافقید؟»، من میگفتم من نه موافقم، نه مخالفم. در دوره‌های گذشته این جور بود؛ هر کس از من سؤال میکرد که «آیا من وارد میدان انتخابات بشوم یا نه؟»، من در جواب میگفتم که من نه موافقم، نه مخالفم؛ یعنی نظر ندارم. امسال گفتم من همین را هم نمیگویم؛ اگر کسی پرسید که «شما موافقید؟»، همین را هم که «من نه موافقم، نه مخالفم» نخواهم گفت. بالاخره بررسی کنند، خودشان ملاحظه کنند، بین خودشان و خدا اگر احساس کردند شایستگی دارند و ورودشان منطبق با قانون است وارد میدان بشوند، وَالّا نه؛ مردم هم برنامه‌ها را ببینند و انتخاب کنند. الحمدلله حرفهای خوبی زدید در مورد انتخاب شعاری و مانند اینها؛ اینها هم باید ان‌شاءالله اصلاح بشود. امیدواریم که خداوند متعال شماها را موفّق بدارد. شماها جوانهای عزیز، ذخیره‌ی انقلاب هستید و مایه‌ی روشنی چشم مسئولین هستید، بنده هم که سالها است با شماها رفیقم و شماها را دوست میدارم، برایتان دعا میکنم. هیچ شبانه‌روزی نیست که من مرتّب بالخصوص برای جوانهای کشور دعا نکنم و بخصوص جوانهای فعّال؛ ان‌شاءالله باز هم دعا خواهم کرد. و خداوند به شما کمک کند، ان‌شاءالله مشمول ادعیه‌ی زاکیه‌ی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) باشید و روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیزمان از شما راضی باشند. والسّلام علیکم و‌ رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، تعدادی از نمایندگان تشکّلهای دانشجویی مطالبی بیان کردند. ۲) صحیفه‌ی سجّادیّه، دعای ۴۴ ۳) برانگیختن تمایل یا انگیزه، تحریک کردن ۴) حریص و مشتاق کردن ۵) از جمله، بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکّلهای دانشجویی (۱۳۹۹/۲/۲۸) ۶) مطلوبها ۷) از جمله، بیانات در دیدار اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر (۱۳۷۹/۱۲/۹) ۸) نشریه‌ی فرانسوی شارلی ابدو در حرکتی موهن اقدام به انتشار کاریکاتورهایی از پیامبر اکرم (ص) نموده بود. ۹) FATF ۱۰) قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملّت ایران» که در جهت تأمین شروط نه گانه‌ی مقام معظم رهبری در خصوص توافق هسته‌ای از سوی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و الزاماتی را برای سازمان انرژی اتمی ایران در خصوص افزایش میزان و سطح غنی‌سازی در نظر گرفت. ۱۱) سوره‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۱۱۲ ۱۲) حافظ. غزلیّات؛ «حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است / کس ندانست که آخر به چه حالت برود» ۱۳) دفاتر نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه‌ها