Datasets:
en
stringlengths 1
1.4k
| fa
stringlengths 1
1.26k
|
---|---|
We'd better talk. | بهتره حرف بزنیم |
Let me sample your cake. | بذار از کیکت نمونه بگیرم |
He was conspicuous in his suit | در کت و شلوارش مشخص بود |
She doesn't take after her mother at all | اصلا دنبال مادرش نمی رود |
We can't worry about that right now. | ما نمی توانیم در حال حاضر نگران این موضوع باشیم. |
If Grace had not studied so hard, she would surely have failed the test | اگر گریس اینقدر سخت مطالعه نمی کرد، مطمئناً در این آزمون مردود می شد |
I've seen it happen. | من آن را دیده ام. |
This is the lady who wants to see you. | این خانمی است که می خواهد شما را ببیند. |
Why don't we sit? | چرا نمیشینیم؟ |
How much are the grapes? | انگور چنده؟ |
I wonder if you can help me find Tom. | نمیخواهم به من کمک کنید تام را پیدا کنم. |
I need someone now. | الان به یکی نیاز دارم |
Come over here and help me | بیا اینجا و کمکم کن |
Let's not argue. | بحث نکنیم |
I've never seen them so busy | من هرگز آنها را اینقدر شلوغ ندیده بودم |
I need Internet. | به اینترنت نیاز دارم |
Do you want kids? | بچه میخوای؟ |
Your conduct is absolutely shameful. | رفتار شما کاملا شرم آور است |
I think I understand the pressures you are under | فکر می کنم فشارهای شما را درک می کنم |
He doesn't watch TV at all. | او اصلا تلویزیون نگاه نمی کند. |
A relationship based on total honesty is bound to fail | رابطه ای که مبتنی بر صداقت کامل باشد، ناگزیر است که شکست بخورد |
Take me there | منو ببر اونجا |
Maybe it's better that we don't know | شاید بهتر باشد که ما ندانیم |
We didn't get it | ما آن را نگرفتیم |
So, what'll you give me? | خب، چه چیزی به من می دهی؟ |
The criminal has not been caught yet. | جنایتکار هنوز دستگیر نشده است. |
Tom drives a black car, doesn't he? | تام یک ماشین سیاه میراند، اینطور نیست؟ |
I'm seeing them tonight | امشب دارم میبینمشون |
Tom has been trying to avoid Mary. | تام سعی کرده از مری دوری کند. |
I want to thank everyone for their prayers. | من می خواهم از همه برای دعاهایشان تشکر کنم. |
Can you speak French? | آیا می توانید فرانسوی صحبت کنید؟ |
I have forgiven him already. | من قبلاً او را بخشیدم. |
I came near being drowned, trying to rescue a boy | نزدیک غرق شدم و سعی کردم پسری را نجات دهم |
Math is my least favorite subject | ریاضی کم علاقه ترین درس من است |
I have taught my dog to sit up and beg. | من به سگم یاد داده ام که بنشیند و التماس کند. |
You like Tom, don't you? | تو تام را دوست داری، نه؟ |
Nobody's getting out of here alive | هیچ کس زنده از اینجا خارج نمی شود |
Can I spend the night? | آیا می توانم شب را بگذرانم؟ |
The shoe doesn't fit me. It's too small | کفش به من نمی خورد. خیلی کوچک است |
Tom and Mary were tired of waiting | تام و مری از انتظار خسته شده بودند |
English has spread all over the country. | زبان انگلیسی در سراسر کشور گسترش یافته است. |
You're scared to go home, aren't you? | از رفتن به خانه می ترسی، نه؟ |
According to the papers, there was a big fire in the town | طبق گزارشات، آتش سوزی بزرگی در شهر رخ داده است |
I intend to carry this project thorough to completion. | من قصد دارم این پروژه را تا پایان تکمیل کنم. |
That would help. | این کمک خواهد کرد. |
Draw a line from A to B. | یک خط از A به B بکشید. |
It's clear Tom and Mary want to spend time together | واضح است که تام و مری می خواهند با هم وقت بگذرانند |
Nobody I know ever paid sticker price for a car. | کسی را که می شناسم تا به حال قیمت برچسبی برای یک ماشین پرداخت نکرده است. |
We'll be there in three hours. | سه ساعت دیگه اونجا هستیم |
Don't disappoint me the way you did the other day. | مثل روز قبل من را ناامید نکن. |
Tom never wants to see Mary again. | تام دیگر هرگز نمی خواهد مری را ببیند. |
The man that you'll get a letter from is on holiday now. | مردی که از او نامه می گیرید اکنون در تعطیلات است. |
Have you seen Tom yet? | تا حالا تام رو دیدی؟ |
Tom has already left. | تام قبلاً رفته است. |
There's no doubt that Sharon is capable | شکی نیست که شارون توانایی دارد |
It looks like someone is waving a white flag. | به نظر می رسد که کسی پرچم سفیدی را تکان می دهد. |
She grabbed a shower. | دوش گرفت. |
It's unlikely that Tom will ever return home | بعید است که تام هرگز به خانه بازگردد |
We have a big problem | ما یک مشکل بزرگ داریم |
I take it you decided not to go | قبول دارم تصمیم گرفتی نروی |
I don't recognize him | من او را نمی شناسم |
Tom never told me exactly how he and Mary met each other | تام هرگز دقیقاً به من نگفت که او و مری چگونه یکدیگر را ملاقات کردند |
I'm the captain of this ship | من ناخدای این کشتی هستم |
Tom had a car accident | تام تصادف کرد |
If there was no sun, we would not be able to live | اگر خورشید نبود، نمی توانستیم زندگی کنیم |
I don't understand either. | من هم نمی فهمم |
They found the stolen money | پول های سرقتی را پیدا کردند |
I made an appointment to see the doctor at four o'clock. | ساعت چهار وقت دکتر گرفتم. |
Unfortunately, I believed all the lies that Tom was telling. | متأسفانه تمام دروغ هایی را که تام می گفت باور کردم. |
Please remember what Tom said | لطفا به یاد داشته باشید که تام چه گفت |
He resembles his mother. | او شبیه مادرش است. |
You should always keep a broad perspective on the work you do | شما باید همیشه دیدگاه گسترده ای نسبت به کاری که انجام می دهید داشته باشید |
From here, I can't see it. | از اینجا، من نمی توانم آن را ببینم. |
Does this book go in any special place? | آیا این کتاب جای خاصی دارد؟ |
The child was permitted two pieces of candy. | به کودک اجازه دو تکه آب نبات داده شد. |
Clearly you are mistaken | واضح است که شما در اشتباه هستید |
You are very good at sewing. | تو خیاطی خیلی خوبه |
Tom's sobs could be heard from the next room. | صدای هق هق تام از اتاق بغلی به گوش می رسید. |
I shouldn't have gotten so angry | من نباید اینقدر عصبانی می شدم |
Tom usually sits in the back pew | تام معمولاً در نیمکت عقب می نشیند |
The girl, who had her head on the boy's shoulder, looked around in surprise. | دختری که سرش را روی شانه پسر گذاشته بود با تعجب به اطراف نگاه کرد. |
People who drive cars should wear seat belts | افرادی که رانندگی می کنند باید کمربند ایمنی ببندند |
I love rock | من عاشق راک هستم |
Will you have a cup of tea? | آیا یک فنجان چای می خورید؟ |
When I got home, I found your letter waiting for me | وقتی به خانه رسیدم، نامه شما را در انتظارم دیدم |
They figured it out on their own | آنها خود به خود متوجه شدند |
I didn't know that. | من این را نمی دانستم. |
The ice on the lake couldn't bear his weight | یخ روی دریاچه تحمل وزن او را نداشت |
I thought Tom might be in jail | من فکر کردم تام ممکن است در زندان باشد |
We're not married. | ما ازدواج نکردیم |
In my article, I referred to your book a great deal. | در مقاله خود به کتاب شما بسیار اشاره کردم. |
My colleague filled in for me while I was sick. | وقتی مریض بودم، همکارم برایم جایش را پر کرد. |
I really have missed you. | واقعا دلم برات تنگ شده بود |
Can't you talk any sense into Tom? | نمی تونی با تام حرف بزنی؟ |
Just give me a little privacy | فقط کمی به من حریم خصوصی بده |
You've got to give it time | باید بهش وقت بدی |
You know nothing about me. | تو هیچی از من نمیدونی |
Tom isn't ready. | تام آماده نیست |
I thought Tom had convinced Mary not to buy that. | فکر می کردم تام مری را متقاعد کرده است که آن را نخرد. |
It is supposed to rain today, isn't it? | قرار است امروز باران ببارد، اینطور نیست؟ |
End of preview. Expand
in Dataset Viewer.
README.md exists but content is empty.
Use the Edit dataset card button to edit it.
- Downloads last month
- 53