text
stringlengths
300
261k
داستان انگیزشی - شرط گاوی داستان انگیزشی - شرط گاویمرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: "برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد."مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: "منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد."سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.
فریدون شاه و ضحاک ماردوش جمشید پادشاهی بود که مدتی عدالت را در سرتاسر ایران گستراند و دست اهریمن را از آن دور کرد ، اما ناگهان اوضاع تغییر کرد . ثروت و قدرت بیش از اندازه او قلب پاک و‌مهربانش را سیاه کرد بطوریکه عدالت از میان رفت . جمشید دیگر به اوضاع مردمش اهمیت نمی‌داد و فقط به فکر قدرت بود . مردم مدت‌ها گوش به فرمان او بودند اما جمشید قانونی دیگر طرح کرد که سرشار از خودخواهی و جهل بود . او می‌گفت که حتی از پادشاهان روم و چین و . بهتر است و همه باید بی چون و چرا از فرمان هایش اطاعت کنند و دلیل صلح و آرامش سرزمین ایران و جهان را وجود خودش می‌دانست ، اما مردم هم چاره‌ای جز اطاعت نداشتند . بالاخره هم خداوند از او رو برگرداند .اما در گوشه دیگری از این دنیا ، در سرزمینی که امروزه ما آن را عربستان می‌مینامیم پادشاهی به نام مرداس حکومت می‌کرد که فرد مومن و پاکی بود‌. اما مرداس فرزند ناپاکی به نام ضحاک ماردوش داشت که فقط به فکر خوشگذرانی و شکار بود و به خاطر همین مردم به او بیوراسب می‌گفتند . روزی ابلیس در شمایل مردی نیکخواه به نزد ضحاک آمد و او را فریب داد تا پدرش را بکشد و تاج و تخت را به دست بگیرد . به این بهانه که فرد پیری چون پدر او لیاقت پادشاهی ندارد‌. اما ضحاک از آن کار سرباز زد ولی ابلیس به او هشدار داد که اگر این کار را نکند در نزد همگان خوار و ذلیل خواهد شد و پدرش گرانمایه و ارجمند . پس فریب ابلیس را خورد و با کمک او گودالی حفر کرده و آن را با برگ و خاک پوشاندند . وقتی که مرداس برای عبادت به باغش میرفت درون آن گودال افتاد و کشته شد . بدین طریق ضحاک تاج و تخت را بدست گرفت و تاج شاهی بر سر گذاشت . مرداس در گودال می‌افتد و کشته می‌شود .روزی دیگر ابلیس خود را به شکل جوانی زیبا درآورد و به نزد ضحاک رفت و از او خواست تا به عنوان یک آشپز در خدمت او باشد و ضحاک برای او جایگاهی شایسته آماده کرد . در آن زمان چیزی برای خوردن کشت نمی‌شد و به جز گیاهان و میوه‌ها چیز دیگری برای خوردن نبود . اما ابلیس بد سرشت به بهانه این که پادشاه را دلیر و مانند شیر بگرداند ، پیشنهاد کشتن جانوران را داد و از هر مرغ و چهارپایی خورش ساخت و به ضحاک داد . وقتی چند روز گذشت ، ضحاک از ابلیس خواست تا هرچه اومی خواهد برآورده کند . اهریمن بدخو از ضحاک خواست تا بر دو کتفش بوسه زند و همین اتفاق افتاد . ناگهان از جای دو بوسه ابلیس دو مار سیاه درنده بیرون آمد و ابلیس ناپدید شد . همه هراسان از سویی به سوی دیگر می‌رفتند . همه پزشکان تلاش خود را کردند اما نتوانستند مار‌ها را از میان ببرند . اما ابلیس به به شکل پزشکی درآمد و به ضحاک گفت که باید از مغز انسان‌ها روزی دو مرتبه به غذا تهیه کند و به مار‌ها بدهد و این قانون طرح شد . در همین زمان بود که ایرانیان شکایتشان از جمشید را به سوی ضحاک بردند و او هم سپاه بزرگی آماده کرد و به نبرد ایرانیان رفت و آن‌ها را شکست داد و بر ایران حکومت کرد‌. جمشید هم از ترش جانش از ایران فرار کرد . اما او را پس از مدتی در دریای چین یافتند و نزد ضحاک بردند و به دستور او جمشید را کشتند . جمشید توسط یاران ضحاک کشته می‌شود .بدین ترتیب ظلم و جور همه جا را فرا می‌گیرد و عدالت از میان می‌رود و هر روز جوانان زیادی برای مار‌ها قربانی می‌شدند . دو نفر به نام‌های ارمایل و کرمایل برای اینکه از این رسم جلوگیری کنند انسان‌ها را آزاد می‌کردند و به جایش مغز گوسفندان را به مار‌ها می‌دادند . این داستان ادامه دارد .
راز ماندگاری تمدن ایران چیست؟ "پیر لوتی" جهانگرد معروف فرانسوی در کتاب سفرنامه اصفهان هنگامی که از مزار شیخ سعدی در شیراز دیدن می‌کند اینطور می‌نویسد:این ایران که هیچ چیز آن - نه شکل اندیشه‌هایش و نه زبانش - تغییر نمی‌کند و هیچ موضوعی در آن فراموش نمی‌شود، برای شاعران جایگاهی مطلوب و دلپسند است. در کشور ما - جز ادبا و نویسندگان - هیچ یک از مردم عادی، از شعرای قرون وسطی که با سعدی همزمان بوده‌اند، یاد نمی‌کند. چه کسی از شاعر گرانقدر ما "رونسار" سخنی بر زبان می‌آورد؟منظور آقای لوتی این است که چرا حتی کودکان ایرانی اشعار سعدی را درک می‌کنند و آن را زمزمه می‌کنند، اما در کشور فرانسه شعرایی که همزمان با سعدی بوده‌اند به تاریخ پیوسته‌اند و باید آثار آنها را مانند خط میخی به زبان امروزی ترجمه کرد. البته آقای لوتی در اینجا مرتکب یک بی‌انصافی شده است. سعدی سیصد سال قبل از رونسار زندگی می‌کرده است و چیزی که مد نظر آقای لوتی است بسیار بغرنج‌تر است. هر چند زیاد فرقی ندارد و ما آثار بزرگانی را که دویست سیصد سال قبل از سعدی می‌زیسته‌اند هم می‌توانیم به خوبی درک کنیم. مانند فردوسی و رودکی.در ایران سرعت تغییرات فرهنگی، لااقل تا زمان ناصرالدین‌شاه که پیر لوتی از آن دیدن کرده، کم بوده است. اما این سرعت کم به چه معناست. در جهان تمدن‌های کمی وجود دارند که پیوسته و مداوم بوده باشند. یعنی به مدت هزاران سال دوام آورده باشند. مثلا تمدن مصر با آن عظمتش مدت‌ها پیش از ورود اسلام به این کشور مضمحل شده بود. در مشرق‌زمین تنها از سه تمدن می‌توان به عنوان تمدن‌های پیوسته تاریخی نام برد: چین، هند، و ایران. و در سایر نقاط جهان هم شاید از تمدن روم بتوان به عنوان تنها نمونه پیوسته تمدن یاد کرد.اما تفاوتی بزرگ میان تمدن ایران با دیگر تمدن‌های باستانی وجود دارد. یک نظریه معروف در مورد شکل‌گیری تمدن‌ها این است که همه تمدن‌ها در حاشیه رودخانه‌های بزرگ شکل می‌گیرند. این رودخانه‌ها آبرفتی را از کوهستان‌ها همراه خود حمل می‌کنند و جلگه‌های اطراف را در فصل طغیان با خاک جدید پر می‌کنند. در واقع بخش‌های مهمی از فرایند کشاورزی شامل خاک ریختن روی بذر، کودرسانی و آبیاری آن را به طور خودکار انجام می‌دهند. در حاشیه رود فرات، کشاورز کافی بود تا بذر گندم را روی زمین بریزد و بدون انجام هیچ کاری بهترین محصول را برداشت کند. اما در ایران چنین امکانی وجود ندارد، یا حداقل به حدی نیست که بتواند تمدنی بزرگ را تشکیل دهد. منطقه بین‌النهرین که تا پیش از اسلام جزو ایران بوده است محل شکل‌گیری و مرکزیت یافتن تمدن ایرانی نیست. رودخانه‌های فلات ایران مانند کارون، هیرمند و زاینده‌رود نمی‌توانسته‌اند تمدن‌های عظیمی مانند تمدن مصر را به وجود آورند. حجم آب رودخانه، طول آن، وجود آب و هوای مناسب که باید نسبتا گرم باشد و چندان متغیر نباشد، در این رودخانه‌ها کافی نیست. حجم آبرفت‌هایی که حکم کود را برای زمین دارد در این رودخانه‌ها شاید یک صدم نیل هم نباشد. البته در حاشیه همین رودخانه‌ها تمدن‌های باستانی پیش از آریایی‌ها وجود داشته است اما به آن درجه از ثبات نمی‌رسیده است که بتواند مدت‌های مدیدی تداوم داشته باشد.پس با این حساب راز شکل‌گیری تمدن ایران چیست؟ویل دورانت می‌نویسد زندگی ایرانیان به سیاست و جنگ بیشتر وابسته بود تا مسایل اقتصادی، و ثروت ایران بر پایه قدرت بود، نه بر پایه صنعت و منابع طبیعی. بنیاد شاهنشاهی عظیم هخامنشی بر پایه قدرت بود. جمعیت پارس و ماد در آن روزگار دو میلیون نفر تخمین زده می‌شود، و جمعیت کشورهای تحت سلطه چهل میلیون نفر. که در مقایسه با جمعیت 110 میلیون نفری جهان آن روز عدد بزرگی است. حکومت‌های ایرانی به لحاظ سیاسی و اداری بسیار موفق بودند و به طور مثال گفته می‌شود مردم فلسطین و سوریه و مصر از اینکه یکی از استان‌های ایران به حساب بیایند راضی بوده‌اند. یعنی اینطور تصور می‌کرده‌اند که اگر کشوری مستقل باشند وضعشان بهتر نخواهد شد.می‌توان اینگونه گفت که سرزمین ایران فاقد شرایطی است که بتواند تمدنی پایدار و بزرگ را فراهم آورد، اما به دلیل برتری سیاسی و نظامی توانسته تمدن‌های کوچک را در هم ادغام کند و تمدنی بزرگ بیافریند. موقعیت جغرافیایی ایران که در مرکز جهان قدیم و مابین تمدن‌ها قرار داشته به این امکان کمک می‌کرده است. این تمدن بزرگ تا پیش از حمله اعراب حداقل هزار سال دوام یافته و به اوج خود رسیده است. یعنی نقطه اوجی که تمدن غرب هنوز به آن نرسیده، یا شاید تا به حال به آن رسیده باشد، در ایران مدت‌ها پیش سپری شده است.حال به پرسش دیگر می‌رسیم. راز ماندگاری تمدن ایران در این 1100 سال پیش از اسلام چه بوده است؟هگل در فلسفه تاریخش تمایز این سه تمدن شرقی را روشن کرده است. به عقیده او، این سه تمدن، در شکل ابتدایی تکامل تمدن‌ها قرار دارند، که بعد از آن با تمدن‌های یونانی، رومی، و بالاخره ژرمنی - مسیحی به تکامل نهایی خود می‌رسد. در واقع تمدن‌های آسیایی حالت دوران کودکی تمدن را دارند. در تمدن‌های شرقی، کشور وجود دارد، اما در شاه تجلی پیدا می‌کند. به تعبیر هگل، آگاهی در شرق در رییس کشور تجسم می‌یابد و از این فراتر نمی‌رود. کشور به وجود می‌آید ولی بر بنیاد خانوادگی قرار دارد و شیوه اداره آن سرپرستی به شکل پدرانه است. در این تمدن‌ها، آنچه کل جامعه را به هم پیوند می‌زند صرفا ترس از سرزنش و مجازات است.هگل می‌گوید این کشورها نمی‌توانند خود را دگرگون کنند، بلکه در ارتباط با یکدیگر تغییر می‌کنند. یعنی همیشه با هم در حال جنگ هستند. هر نظام تازه‌ای که جایگزین قبلی می‌شود، باید به نوبه خود فروبریزد و ویران شود. به همین خاطر هیچ پیشرفتی حاصل نمی‌شود. و در تاریخی بی‌تاریخ به سر می‌برند. هند با این همه آثار غنی فکری که قدمت آن به هزاران سال می‌رسد، فاقد تاریخ است.با این حال هگل معتقد است که در بین این سه ملت، تنها ایران است که توانسته جریان تکامل تاریخ را هدایت کند و آن را به دست غربی‌ها برساند. در واقع اگر ایران نبود، تمدن بشر در همان حالت اولیه‌اش باقی می‌ماند. در چین و هند، انسان‌ها همچنان در بند طبیعت هستند و نتوانسته‌اند به آن یگانگی انتزاعی دست پیدا کنند. در هندوستان، نظام طبقاتی کاست مردم را به دسته‌هایی طبقه‌بندی می‌کرده است. یعنی هر کسی که متولد می‌شد دارای طبقه خاصی بود که از سوی طبیعت به او تحمیل شده، و فرد نمی‌تواند فراتر از آن باشد یا آن را تغییر دهد. در چین هم نظام پدرشاهی وجود داشته، به این معنی که انسان آزاد نیست و امر اخلاقی صرفا چیزی است که پادشاه بگوید. مانند فرزندانی که هر چه پدر بگوید، مستقل از خوب و بد بودنش، باید اطاعت کنند.اما در ایران، برای اولین بار در تاریخ بشر، انسان از بند طبیعت رها می‌شود. منشاء این رهایی در تعالیم زرتشت است یعنی همان روشنایی که به معنی نیکی است، و برای همه انسان‌ها از هر قومیت و نژاد و مذهبی یکسان است. به عقیده هگل، این جهان‌بینی زرتشتی به خوبی در روش پادشاهی کوروش و شاهان هخامنشی نمود پیدا می‌کند و باعث استقلال انسان‌ها از قید و بند‌های طبیعی می‌شود:با امپراطوری ایران، نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته می‌گذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی‌اند، ایران نخستین امپراطوری از میان رفته تاریخ است. در حالیکه هند و چین در وضعی ثابت مانده‌اند و تا زمان ما همچنان به شیوه گیاهی و طبیعی زیسته‌اند، تنها ایران میدان آن رویدادها و دگرگونی‌هایی بوده است که از وضع زیستن تاریخ حکایت دارد. اگر امپراطوری‌های هند و چین جایگاهی در تاریخ داشته‌اند، تنها از دید خودشان بوده است. ولی از ایران است که نخستین بار آن پرتوی که از پیش خود می‌درخشد و پیرامونش را روشن می‌کند سر بر می‌زند. زیرا روشنایی زرتشت، به جهان‌آگاهی، به روح، به عنوان چیزی جدا از خود متعلق است. در جهان ایرانی، یگانگی ناب و والایی را می‌یابیم که هستی‌های خاصی را که جزو ذات آنند، به حال خود آزاد می‌گذارند، همچون روشنایی که تنها نشان می‌دهد که اجسام به خودی خود چه هستند. این یگانگی تنها از آن رو بر افراد فرمان می‌راند که ایشان را برانگیزد تا خود نیرومند شوند و راه تکامل در پیش گیرند و فردیت خویش را استوار سازند.روشنایی هیچگونه فرقی میان هستی‌ها نمی‌گذارد. بر پارسا و گنهکار و بلند و پست یکسان می‌تابد، و بر همه، به یک اندازه بهروزی و برکت ارزانی می‌دارد. روشنایی تنها هنگامی جانبخش است که با چیزی جز خود، و جدا از خود، پیوند یابد و بر آن تاثیر کند و آن را بپرورد. روشنایی ضد تاریکی است، و این تضاد، اصل کوشندگی و زندگی را بر ما آشکار می‌کند. اصل تکامل با تاریخ ایران آغاز می‌شود. پس آغاز تاریخ جهانی، به معنای درست از اینجاست.در ادامه هگل روشن می‌کند که چرا امپراطوری ایران توانست برای مدت حداقل 1100 سال تداوم یابد:در امپراطوری ایران برخلاف چین و هند، مردم فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه می‌دارند. این امپراطوری نه پدرشاهی، نه ایستا و بدون جنبش، نه زودگذر، و نه بنیادش بر ستمگری است. بلکه ملت‌های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگاه می‌دارند، به کانون یگانگی بخشی وابسته‌اند که می‌تواند آنان را خشنود کند. به همین خاطر امپراطوری ایران روزگاری دراز را پشت سر گذارده است.شکوه‌های پیامبران یهود و نفرین‌هایشان بر اوضاع موجود پیش از گشوده شدن بابل به دست کوروش، از سیه‌روزی و تباهکاری و آشفتگی حال آنها خبر می‌داد و نیز از سعادتی که کوروش بر سراسر آسیای غربی ارزانی داشت. آسیایی‌ها تا قبل از آن عادت نداشتند که طعم استقلال و آزادی را با تمدن، و در زیر سایه امن یک امپراطوری بچشند.زمین و آب تنها چیزی بود که داریوش و خشایارشا از یونانیان می‌خواستند. ولی شاه فقط به معنای انتزاعی حق حاکمیت داشت، و هرگونه حق بهره‌برداری از مملکت، به خود اقوام زیردست تعلق داشت. البته سوای از تعهداتی که در قبال پرداخت هزینه‌های دربار و حکومت وجود داشت.اما رمز ماندگاری تمدن ایران بعد از اسلام چیست؟پس از حمله اعراب، به جز مناطقی که به مرکز خلافت نزدیک بوده‌اند، مانند مناطق شرقی کشور امروزی عراق، در سایر نقاط تمایل به بازگشت به آن وضعیت پایدار که هگل توصیف کرد وجود داشته است. این تمایل به بازگشت معمولا در قیام‌های ایرانیان علیه اعراب جنبه افراطی به خود می‌گیرد. اما نهایتا چیزی که پایدار می‌ماند همان حالت میانه است. یعنی تمدن قدیم ایران به شکل جدید ایرانی - اسلامی استحاله پیدا می‌کند که نمود فرهنگی آن در شاهنامه، و نمود سیاسی آن در سلسله‌هایی مثل سامانیان (به طور ناقص) یا صفویه (به طور کامل) به خوبی پدیدار می‌شود.اگر در ایران رودخانه‌ای مانند نیل وجود داشت، هرگز این تمایل به بازگشت شکل نمی‌گرفت. چون در چنین وضعیتی پیوسته منابعی که برای تشکیل تمدن نیاز است وجود دارد، و دلیلی ندارد انسان گذشته خود را یادآوری کند. عظمت تمدن مصر مدیون نیل بود، و نیل بعد از اسلام با پیش از اسلام هیچ تفاوتی نکرده بود. اما وقتی چنین منابعی وجود نداشته باشد، یاد نوستالژیک آن انسان را وامی‌دارد تا به آرامشی که قبلا داشته، یا لااقل در خاطره جمعی قوم باقی مانده، فکر کند. و تصور می‌کنم دلیل پایداری تمدن ایران همین خاطره جمعی است که باعث بازگشت مردم به گذشته می‌شود.
آمازون 1 میلیون نفر استخدام می‌کند مدیر عامل کمپانی موفق Amazon ، جف بزوس به تازگی از یک پروژه جدید پرده برداری نموده که خبر بسیار بزرگی برای کشور هند است. او در آخرین مصاحبه خود اعلام نموده که می‌خواهد در آینده نزدیک یک میلیون شغل در هند ایجاد کند که می‌تواند خبر بسیار جذابی برای اقتصاد این کشور و همین طور مردم هند باشد. او در ادامه اضافه نموده است که این یک میلیون شغل طی یک برنامه 5 ساله سرمایه گذاری مداوم در نقاط مختلف هند ایجاد خواهد گردید. در ادامه خبر " آمازون 1 میلیون نفر استخدام می‌کند " با ما همراه باشید.جف بزوس در بیانیه خود اضافه نموده است که این شغل‌ها بصورت مستقیم و غیر مستقیم در هند ایجاد خواهند گردید و اضافه بر 700 هزار شغلی است که در 6 سال گذشته توسط آمازون در این کشور ایجاد گردیده است. آمازون در حال سرمایه گذاری بر روی شبکه‌های فناوری و لجستیک خود است و می‌گوید موقعیت‌های جدید موقعیت‌های شغلی بسیاری از جمله مهندسی IT ، محاسبات ابری، خرده فروشی و ساخت را در بر می‌گیرد.این بیانیه مهم دقیقا چند روز پس از سفر جف بزوس به هند صورت گرفت که او در آن سفر یک تصمیم بزرگ نیز اتخاذ نمود و اعلام کرد که تا سال 2025 مبلغ یک میلیارد دلار برای کمک به 10 میلیون شغل کوچک و متوسط که مرتبط با حوزه کسب و کار آنلاین در سراسر هند است، اختصاص خواهد داد.او در بیانیه خود اعلام نمود که مشارکت کارکنان و همین طور خلاقیت خارق العاده‌ای که در مشاغل کوچک در هند مشاهده نموده او را بر این داشته تا این سرمایه گذاری بزرگ را انجام دهد.آمازون همچنین در کنفرانسی جداگانه اظهار داشته که از سال 2014 تعداد پایه افراد مرتبط با این کمپانی را تا 4 برابر افزایش داده و سال گذشته هم پردیس بین المللی تکنولوژی خود را در شهر حیدر آباد تاسیس نموده که بزرگترین ساختمان این شرکت در سراسر جهان است و 15000 نفر در آن مشغول به کار هستند. این کمپانی اما از ارایه جزییات استخدام‌های این شرکت و زمان این امر خودداری نموده است
بازار سرپوشیده زنجان/تجلی تاریخ،اصالت وزیبایی دریک مکان بازار زنجان، نمادی زیبا و بی بدیل از هنر و معماری است که در طول تاریخ، همواره اصالت و زیبایی خود را حفظ کرده است.زهرا مقدمی: در استان زنجان آثار و ابنیه تاریخی هستند که پسوند "ترین‌ها" به آنها افزوده می‌شود که بازار زنجان از جمله این آثار ارزشمند تاریخی است که طولانی‌ترین بازار سرپوشیده ایران نامید می‌شود. بازار زنجان که از مجموعه‌ای تاریخی تشکیل شده است، در مرکز بافت قدیمی این شهر که روزگاری مشرف به دروازه قلتوق بود، قرار دارد.بازار زنجان را طولانی‌ترین بازار ایران می‌نامند. این بازار که بر اساس اسناد تاریخی ساخت آن در سال 1205 قمری و در دوران آقامحمد خان قاجار آغاز شده، در سال 1213 قمری در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار به بهره برداری رسید و بعدها چندین سرا، مسجد، گرمابه و . به مجموعه بازار بالا که مشتمل بر بازار قیصریه، بازار بزازها، حجت الاسلام، امامزاده و عبدالعلی بیک است، افزوده شد.بازار زنجان از نظر تولید و نوع فعالیت به 8 راسته تقسیم می‌شود که عبارتند از: راسته زرگرها، کفاش‌ها، بزازها، سراج‌ها و . .این بازار دارای راسته‌ها، سراها، میادین، تیمچه‌ها، بازارها، دالان‌ها، مساجد، حمام‌ها، تکیه‌ها است و در خود 1000 باب مغازه جای داده است.مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری استان زنجان از بازار زنجان و بافت پیرامونی آن به‌عنوان بافت‌های تاریخی ارزشمند تاریخی یاد کرد و گفت: بازار زنجان مجموعه بناها و آثار ارزشمند تاریخی شهر زنجان را شکل می‌دهند.نام بازار زنجان در فهرستی قرار گرفت که بناست پس از سال 2018 برای ثبت در میان آثار جهانی به یونسکو معرفی شوندیحیی رحمتی با بیان اینکه بازار زنجان در لیست اولویت‌های ثبتی سازمان میراث فرهنگی ایران برای ثبت در آثار میراث جهانی یونسکو قرار گرفت، گفت: نام بازار زنجان در فهرستی قرار گرفت که بناست پس از سال 2018 برای ثبت در میان آثار جهانی به یونسکو معرفی شوند.وی از تدوین اسنادی برای ثبت جهانی بازار زنجان خبر داد و افزود: فهرست آثاری که بناست تا سال 2018 به ثبت جهانی برسند از سال‌های قبل مشخص شده است و مطابق با اثر استاد کریم پیرنیا به عنوان یک مرجع مهم در حوزه معماری اسلامی، بازار زنجان طولانی‌ترین بازار سرپوشیده کشور محسوب می‌شود.رحمتی با بیان اینکه مذاکرات اولیه برای ثبت جهانی بازار زنجان به نتیجه رسیده است، گفت: بازار زنجان بعد از بازار تهران و تبریز سومین بازار زنده کشور بوده و حجم مراجعات مردمی به آن قابل توجه است.مدیر کل میراث فرهنگی استان زنجان با بیان اینکه بازار تاریخی زنجان یک بازار زنده و دارای شاخص‌های معماری مهمی است، افزود: پرونده ثبت بازار تاریخی زنجان به استناد اطلاعات کتاب معماری اسلامی استاد کریم پیرنیا تدوین شده و مراحل اولیه موافقت را نیز گذرانده است.برنامه هایی برای احیای بافت‌های تاریخی شهر زنجان داریم، احیای جداره‌ها و بدنه‌های تاریخی و تملک خانه‌های واجد شرایط معماری در شهر زنجان مورد تاکید قرار داردرحمتی با بیان اینکه برنامه هایی برای احیای بافت‌های تاریخی شهر زنجان داریم، افزود: احیای جداره‌ها و بدنه‌های تاریخی و تملک خانه‌های واجد شرایط معماری در شهر زنجان مورد تاکید قرار دارد.مدیر کل میراث فرهنگی استان زنجان از تلاش برای تملک پنج خانه واجد شرایط تاریخی خبر داد و گفت: تلاش می‌شود با تملک این خانه‌ها در راستای احیای بافت‌های تاریخی برآییم.رحمتی از برخی مداخلات غیراصولی طی سالیان گذشته در بافت‌های تاریخی خبر داد و گفت: بعضا این نوع مداخلات و اقدامات غیرکارشناسی موجب بروز مشکلات زیادی شده است.راسته‌های اصلیراسته اصلی بازار زنجان از خیابان سعدی شروع شده و پس از قطع آن توسط خیابان فردوسی ، در خیابان اصغریه به پایان می‌رسد و در حدود یک کیلومتر درازا دارد. در بدو شروع بازار از سمت شرق، دو راسته به موازات یکدیگر شکل می‌گیرند که هر یک به سراهای مختلفی مرتبط می‌گردند این دو راسته، راسته امامزاده و راسته عبدالعلی بیک نام دارند.راسته‌های فرعیتنوع مشاغل و گردش در جهت استقرار صنوف همسان باعث تشکیل راسته‌های تخصصی و فرعی در اطراف راسته اصلی می‌شود که در بیشتر موارد به عرضه نوع خاصی از اجناس یا خدمات اشتغال می‌یابند. راسته‌های حاج حسن، ترابی، حاج حیدر، انگورانی، صباغ‌ها، رستمخانی و آقا از جمله راسته‌های فرعی بازار زنجان محسوب می‌شوند. مهمترین شاخه فرعی بازار، راسته حجه الاسلام است که بموازات راسته اصلی بوجود آمده و به قیصریه متصل می‌شود.بازار قیصریهبازار قیصریه یا راسته قیصریه محل ارایه اجناس ظریف و پر بها است. در حال حاضر قیصریه زنجان محل فروش اجناس لوکس می‌باشد. موقعیت قیصریه زنجان که از راسته‌های اصلی منشعب می‌شود و آن را به خیابان امام خمینی و سبزه میدان متصل می‌کند باعث تقویت این محور شده و در حال حاضر یکی از فعالترین محور‌های بازار است.سراهاکاروانسراهای بازار زنجان یا بعبارت دیگر سراهای آن از ارزشمند‌ترین عناصرتجاری و معماری این بازار به حساب می‌آیند. سراها غالبا محل استقرار تجارتخانه‌ها بوده‌اند و همگی دارای حیاط مرکزی هستند. نکته مهم در مورد سراها چگونگی ارتباط آنها با راسته و نحوه حر کت در داخل آنهاست.سراهای ملک، حاج شعبان، حاج فتح الله، حاج جواد، نهالی، شاطرعلی، حاج رحمان قربانی، حاج کلبعلی، حاج شامی، بالاو پایین از جمله سراهاب یک حیاطی بازار زنجان هستند. میادیندر حوالی دروازه‌های شهر، کاروانسراهایی ساخته می‌شدند که برای اطراق کاروان‌های تجاری یا مسافری مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در مجاورت این کاروانسراها در داخل یا خارج شهر میدان‌هایی بوجود می‌آمدند که محل داد و ستد و مبادلات تجاری بوده‌اند و جود این میادین باعث می‌شد تا فرو شندگان دوره گرد، روستاییان و بازرگانانی که بین شهرها آمد و شد داشتند بتوانند در این فضا‌ها به خرید و فروش بپردازند.نزدیکی این میدان‌ها با کاروانسراهای عمده شهر سبب رونق و احیاء آنها می‌شد. نحوه استقرار میادین آهنگران و میدان ورکچی‌ها در شرق و غرب بازار زنجان در مجاورت کاروانسراهای عمده بازار و شهر زنجان بیانگر نقش این فضاها در کالبد بازار است.تیمچه‌هاتیمچه‌های بازار زنجان علاوه بر خصوصیات کالبدی ویژه‌ای که دارند از نقاط عطف حرکت‌های پیاده راسته بازار به شمار می‌روند به عنوان مثال تیمچه‌های چهار دری در قسمت شرقی بازار، جمع کننده حرکتهای ورودی بازار و هدایت کننده آن در مسیر راسته اصلی است.ویژگی‌های معماری بازار تاریخی زنجانگستردگی جغرافیایی بازار از یک سو و تنوع راسته‌ها، تعدد سراها و کاوانسراهای درون شهری در راسته‌های فرعی که هرکدام به نامی و به فعالیتی خاص اختصاص یافته از سوی دیگر ،همچنین وجود مساجد فراوان گویای پویایی این مجموعه فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و هنری در طول زمان و به فراخور اوضاع و شرایط حاکم بوده است.هر سمت بازار و هر سرا و رسته‌ای حال و هوای خاص خود را دارد. با توجه به دوره تاریخی بازار زنجان که متعلق به دوره قاجار است شرایط معماری حاکم بر زمان در آن کاملا نمود دارد. راسته‌ها، حجره‌ها، چهار سوق‌ها، مساجد، سراها و کاروانسراهای درون شهری، گرمابه‌ها به شکل زیبا اجرا شده است.فنون زیبایی که در شکل‌گیری بازار نقش بی بدیلی بازی می‌کنند کاربرد انواع طاق و قوسهای هلالی، جناغی و ضربی، و گهواره‌ایدر راسته‌های اصلی و فرعی است که مزین به آجر چینی هایی با طرحهای مختلف هندسی خفته، راسته، و حصیری، و بکارگیری آجر و کاشی به سبک قدیمی، و کاشیکاری به رنگها و طرحهای قاجاری درسطوح خارجی و داخلی بنا‌ها، طاقنماها، طاق و قوسها و همچنین ستون نماهای گلدانی.اوج این سبک‌های معماری و شیوه‌ها و نو آوری‌های تزیینی در اجزا و ارکان مساجد تاریخی زنجان مخصوصا مسجد جامع زنجان به ظهور رسیده است.مجموعه بازار زنجان 56 راه ورودی اصلی و فرعی به شبکه ارتباطی کل شهر دارد و با دارا بودن حدود 1000 باب مغازه جایگاه فعالیت 10 نوع شغل است. بازار زنجان نه تنها از لحاظ تجاری بلکه از نظر معماری نیز دارای اهمیت زیادی بوده و کاملا از سبک معماری دوره قاجاریه پیروی کرده است.این مجموعه باتوجه به ویژگی‌های معماری و هنری آن ، پیوسته به عنوان کانون مهم تجاری، تاریخی، فرهنگی مورد توجه بازدید کنندگان شهر زنجان قرار گرفته است.کاروانسراهای بازار زنجان یا به‌عبارت دیگر سراهای آن از ارزشمندترین عناصر تجاری و معماری این بازار به حساب می‌آیند. سراها غالبا محل استقرار تجارتخانه‌ها بوده‌اند و همگی دارای حیاط مرکزی هستند.نکته مهم در مورد سراها چگونگی ارتباط آنها با راسته و نحوه حرکت در داخل آنهاست. سراهای ملک، حاج شعبان، حاج فتح الله، حاج جواد، نهالی، شاطرعلی، حاج رحمان قربانی، حاج کلبعلی، حاج شامی از جمله سراهای یک حیاطی بازار زنجان هستند.مجموعه بازار قدیمی زنجان در سال 1374 از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با شماره 1440 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید."حاج داداش" نمادی باشکوه از معماری ایرانیگرمابه "حاج داداش" از بناهای تاریخی ارزشمند در دل بازار تاریخی زنجان است که امروز صاحبان این بنا با تغییر کاربری آن، فضای مفرح و دلنشینی در قالب سفره خانه سنتی پدید آورده‌اند که آرامش و ذوق هنر ایرانی را نشان می‌دهد.این بنا نیز که به سفره خانه‌سنتی تبدیل شده است، در قلب بازار قدیمی زنجان واقع‌است. این بنا حدود 100 سال پیش بعنوان حمام احداث شد و هم‌اکنون با حفظ بافت قبلی و با انجام اندکی تغییر و تزیینات زیبای سنتی بعنوان سفره‌خانه برای پذیرایی گردشگران و اهالی شهر مورد استفاده قرار می‌گیرد.گنبد اصلی حمام حاجی داداش که یکی از قدیمی‌ترین بناهای تاریخی شهر زنجان و تنها حمام ستون سنگی زنجان است بر روی چهار ستون سنگی قرار گرفته که این ستون‌ها در زمان خود توسط هنرمندان همدانی تراشیده شده است.زیباترین بخش این حمام سنتی فضای بینه آن است. در این بخش طاق اصلی بر روی چهار ستون سنگی مزین به سر ستون‌های مکعبی شکل و بدنه مارپیچی (از نوع ستون‌های ترکیبی) قرار دارد. این بنا اکنون به عنوان چایخانه سنتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.این بنا که قدمت آن بطور تقریبی به 150 الی 200 سال پیش می‌رسد توسط معماری که حمام به نام او منسوب است، در وسط بازار زنجان که از دوران صفویه به بعد مرکز داد و ستد و فرهنگ بومی و محلی بوده و این مرکزیت را تاکنون حفظ کرده واقع شده است. این بنا درست مقابل مسجد آیت الله قایمی که یکی از مساجد قدیمی و مهم زنجان است واقع شده استاز سمت شرق مجاور به سرای ملک بوده که هم اکنون میراث فرهنگی استان مشغول بازسازی و احیاء آن است و از سمت شمال به خانه‌های مسکونی محلی محدود می‌شود. از طرف غربی نیز به آزمایشگاه پرفسور حسابی و کوچه سیدلر منتهی می‌شود.این بنا به مسافتی در حدود 400 مترمربع زیربنا در زمینی بالغ بر 2500 مترمربع واقع شده که از سه نقطه می‌توان به آن رفت و آمد کرد که یکی از آنها از طرف درب اصلی که روبروی مسجد آیت الله قایمی است و دیگری از طرف مغازه‌ای که قبلا محل سوخت رسانی حمام بوده و هم اکنون به مغازه تبدیل شده و در حدود 25 متر ضلع شرقی درب اصلی واقع شده که این مغازه با حمام مذبور دارای یک سند به پلاک‌های ثبتی 3985 و 3995 است.از سازنده اصلی بنا اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی به گفته بعضی از سالخوردگان فردی به نام حاج داداش بانی بنا است که از همان موقع حمام فوق به نام حاج داداش مشهور می‌شود. سرای ملکسرای ملک در بازار پایین زنجان قرار دارد. سرای ملک به مساحت 82 / 2811 متر مربع با داشتن یک حیاط وسه دالان ورودی ویک دالان عمود بر دالان ورودی جنوبی که از سمت شرق دارای یک ورودی دیگر است که در یک طبقه بنا شده است.این بنا از الگوی سراهای رواق دار تبعیت کرده که امروزه رواق‌های آن مسدود و به حجره‌ها اضافه شده است.حیاط دارای معماری چهار ایوانه با پلان مربع است که دور تا دور آن دارای 20 حجره چهار راهروی دسترسی بین حجره‌های شرقی - غربی است.به نظر می‌رسد ستون‌های رواق‌ها به صورت مستطیل با نیم ستونی گرد اجرا شده است. ایوان شمالی این سرا از همه مرتفع‌تر است.این سرا در جبهه شمالی راسته بازار پایین قرار گرفته است در ضلع غربی آن حمام حاجی داداش و در روبروی آن سرای گلشن قرارگرفته، این سرا دارای 5 ورودی است که ورودی اصلی آن در راسته بازار پایین قرار دارد و 2 ورودی به کوچه شرقی بنا و 2 ورودی دیگر به فضای باز ومتروک در سمت غرب بنا (پشت حمام حاجی داداش) باز می‌شود.حجره‌های اطراف این سرا به دلیل متروکه شدن بیش از سایر سراها در معرض تخریب وخطرات جدی قرار دارد. فرو ریختن بخش هایی در نمای جنوب شرقی سازه‌های طاقی را در معرض عوامل جوی مخرب قرار داده است. در نمای شرقی نیز مورد مشابهی به صورت خفیف‌تر وجود دارد. این سرا امروزه کاربری بازارچه صنایع دستی دارد.بازار زنجان
فروش گاوصندوق گنجینه فروش گاوصندوق گنجینه تحقیقات گسترده در این زمینه حاکی از آن است که به دلیل عدم وجود وسیله‌ای جهت حفظ آثارهنری و دست نوشته‌ها ، دسترسی به فرهنگ وتمدن اقوام و ملل گذشته سخت و گاهی غیر ممکن بوده است .حفاظت از آثار ارزشمند هنری و آنچه که نشانگر قدمت و تمدن ملیت‌های گوناگون می‌باشد، دربرابر حوادث طبیعی، یک معزل بود. پیگیری یافتن راه حلی برای این معزل منجربه ظهور اولین صندوقچه‌های فلزی از جنس آهن در سال 1830 شد .در سال 1835 دو مخترع انگلیسی به نام‌های چارلز چاب و ژرمی چاب درولورهمپتون انگلیس گاوصندوق را اختراع کردند و شروع به تولید محصولاتی ایمن ومقاوم کردند.برادران چاب، از سال 1818 به تولید قفل‌های متعدد اشتغال داشتند ."قفل‌های چاب " تا سال 2000 تحت عنوان یک شرکت مستقل کار میکرد تا اینکه به" آسا آبلوی" فروخته شد .در دوم نوامبر سال 1886 مخترعی به نام " هنری براون" ، اختراعی را به نام (صندوقچه‌ای برای ذخیره سازی و نگهداری اسناد ) به ثبت رساند . این جعبه بدلیل آنکه از فلز ساخته شده بود دربرابر آتش و ضربات احتمالی مقاوم بود .این جعبه کاملا امن وحافظ محتویات درونش بود با کمک یک قفل و کلید . همچنین قادر به سازماندهی و چیدمان بوسیله ارایه بخش‌های متفاوت برای ساماندهی اسناد مهم بود. اگریک بازنگری به گذشته داشته باشید متوجه خواهید شد که صندوقچه‌های محافظی که توسط پیشینیان مورد استفاده قرار میگرفت چیزی جز جعبه باریک فلزی نبوده است .!!!!استفاده از گاو صندوق برای امنیت خانواده شما بسیار مهم است .چرا پیشنهاد میدهیم که از گاوصندوق استفاده کنید ؟دلایلی که پیشنهاد میدهیم تا از گاو صندوق استفاده کنید :اغلب گاو صندوق‌ها طراحی شده‌اند تا محتویات درونشان را که شامل : جواهرات ،سکه‌های طلا ،اسناد بانکی ومعتبر شامل( سند ملک، اوراق بهادار ،سفته ) مدارک شناسایی ، پاسپورت ، برگه‌های مالیاتی وعکس‌های خانوادگی و هر آنچه که برای شما ارزشمنداست را ، از گزند دزد، آتش، سیل ،زلزله ، وسایر حوادث طبیعی حفظ کنند .یکی از مهم‌ترین دارایی‌های زندگی آرامش است .ذهنمان زمانی در آرامش خواهد بود که با اطمینان بدانید جای تمامی متعلقات ارزشمند کاملا محافظت شده است .برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید
نفوذ اسراییل در کردستان عراق (قسمت دوم) کردستان عراقزیستگاه قوم کرد به طور کلی شامل بخش هایی از غرب و شمال غرب ایران، شرق و جنوب شرق ترکیه، شمال و شمال شرق عراق و سوریه و نیز غرب قفقاز است. قومی که میان پنج کشور ایران، عراق، ترکیه، سوریه و ارمنستان تقسیم شده‌اند. در این بین چیزی که مهم است پیوند زبانی، نژادی و فرهنگی کردستان عراق با سه کشور استراتژیک یعنی ایران ، عراق و سوریه است.کردستان عراق با وسعت 74000 کیلومتر مربع، 20 % عراق را تشکیل می‌دهد و با جمعیت شش میلیونی خود دارای مناطق نفت خیز و آبی و یا مشرف به آن است. با این وجود این منطقه از جهت ژیوپلوتیکی بسیار آسیب پذیر است. چرا که ارتباطات جهانی و پیرامونی آن منوط به همکاری کشورهای همسایه‌ای مثل ایران و ترکیه است.بعد از فروپاشی حزب بعث، مشکلات دولت و ملت سازی کردهای عراق حل شده و اکنون در حیات سیاسی و امنیتی کل عراق، حضور و نفوذ دارند. چیزی که برای سه کشور ایران، عراق و ترکیه نوعی تهدید محسوب می‌شود. در مقابل این وضعیت جدید، برای رژیم صهیونیستی نوعی فرصت است تا دشمنان و مخالفان خود را تحت فشار قرار دهد.ترکیه و کردستان عراقکشور ترکیه به شدت از تجزیه عراق و تشکیل یک حکومت کرد مستقل در شمال عراق بیم دارد. چون با توجه به اشتراکات نژادی، فرهنگی و تاریخی که کردهای عراق با کردهای جنوب ترکیه دارند، احتمال قیام و جدایی طلبی کردهای ترکیه زیاد خواهد شد. با این وجود ترکیه یکی از اصلی‌ترین دشمنان کردستان مستقل عراق است که مخالف هرگونه بهبودی و سامان وضعیت کردها در منطقه است.جدای از این دولت ترکیه نسبت به بخشی از کردستان عراق از جهت ارضی، ادعاهایی دارد. 1 با این حال گمرک "ابراهیم خلیل" در شمال کردستان عراق یکی از شاهرگ‌های اقتصادی منطقه کردستان عراق است که کامیون‌های حاوی مواد غذایی، پوشاک و . از آنجا به منطقه کرد سرازیر می‌شود. ترکیه نیز از این موضوع به عنوان اهرام فشار استفاده می‌کند تا در صورت بروز هرگونه بحران، کردها را تحت فشار قرار دهد.البته تهدیدات ترکیه تنها در این امر خلاصه نمی‌شود. به طور مثال زمانی که در اکتبر 2004 م کردها بر آمریکا و دولت مرکزی فشار می‌آوردند تا ماده هشت ( TAL ) که مربوط به مس له کرکوک بود را تصویب کنند، ترکیه تهدید کرد در صورت اجرایی شدن این ماده، نیروهای خود را به شمال عراق اعزام کرده و ظرف 18 ساعت کرکوک را اشغال می‌کند.در واقع ترکیه به دولتی در عراق نیازمند است که ضعیف باشد تا نتواند در مقابل تجاوزات او به شمال عراق مقاومت کند و در عین حال در برابر کردهای عراق قوی باشد تا مانعیدر برابر استقلال آنان باشد.سوریه و کردستان عراقکشور سوریه همچون ترکیه با توجه به جمعیت دو میلیون نفری نژاد کرد، دیدگاه خوشایندی نسبت به آن‌ها ندارد. سوریه به علت رشد پان عربیسم، به کردها تابعیت سوری نداده و از دادن حق شهروندی و حق مالکیت به آنان نیز خود داری نموده است. در حقیقت چیزی که سوریه و سایر کشورهای کردنشین را ناراحت می‌کند، موضوع طرح "فدرالیسم" برای کردستان عراق است. 2 فدرالیسم در ظاهر شکلی از حکومت است که در یک سرزمین خاص، قدرت را پخش کرده و از متمرکز شدن قدرت و اختیار در عده‌ای خاص جلوگیری می‌کند. به شکلی که اختیارات و قدرت میان دو سطح از حاکمیت یعنی حکومت‌های محلی (ایالت و استان) و حکومت مرکزی (فدرال) تقسیم می‌شود. طرحی که به ظاهر امکان هم زیستی اقوام و نژادهای مختلف در کنار هم را فراهم می‌کند. 3 اگرچه بحث ما درباره نوع حاکمیت و بهترین شیوه آن نیست اما باید اذعان داشت انتخاب شیوه حکومت و اداره یک جامعه متناسب با موقعیت‌های قومی، نژادی، فرهنگی، مذهبی و .. صورت بگیرد. بنابراین به صرف اینکه یک شیوه خاص از اداره جامعه مثلا "فدرالی" در یک نقطه و یا چند نقطه دنیا موفق بوده البته اگر موفق بوده باشد، درست نیست آن را برای تمام قومیت‌ها و ملیت‌ها تجویز کنیم.تنها یکی از اشکالات این شیوه از حکومت داری مبتلاء شدن یک جامعه به تزلزل، تجزیه و جنگ داخلی است. به طور مثال زمانی که طرح فدارلیسم کردستان عراق در 2003 م مطرح شد، کردهای سوری شروع به اعتراض کردند که طی آن 15 نفر کشته، 2500 نفر زندانی و عده زیادی زخمی شدند.در حقیقت بیان طرح‌هایی همچون فدرالیسم برای کشورهای منطقه غرب آسیا با توجه به تنوع نژادی و مذهبی آن هم از سوی کشورهای استعمارگر و یا وابستگان آنان، نتیجه‌ای جز تجزیه طلبی برای استعمار و استثمار راحت‌تر این مناطق و این اقوام نیست. مثل همان طرح فدرالی کردن ایران که از سوی رییس دولت اصلاحات بیان شد. 4 چرا که با توجه به وضعیت کشور ایران از جهت قومی مذهبی و دشمنان داخلی و خارجی، بیان چنین طرحی واقعا چه نتیجه‌ای جز تجزیه طلبی، جنگ داخلی و نفوذ می‌تواند داشته باشد!ادامه دارد ..پی‌نوشت: 1 - فصلنامه مطالعات خاورمیانه، تعارض ژیوپلوتیکی کردستان عراق با میدان‌های منطقه‌ای، جذب اسراییل در میدان مغناطیسی کردستان عراق، عبدالله پور، محمدرضا، تابستان 1390 ، شماره 65 ، ص 106 - 85 ٫ 3 - - - ir / iran / a - 48708123
شجاعت حیرت انگیز دوچرخه سواران در جنگ جهانی اول اگرچه افسانه جبهه غربی و قایق‌های U آلمانی در تاریخ ماندگار شده‌اند، اما کمتر کسی از نقش دوچرخه سواران جسور در این واقعه حماسی خبر دارد.در 21 آگوست 1914 ، یک سرباز هفده ساله انگلیسی به نام جان هنری پار ( John Henry Parr ) به همراه چند دوچرخه سوار دیگر به یک م موریت اکتشافی - شناسایی در جبهه جنوبی بلژیک فرستاده شدند تا درباره موقعیت ارتش آلمان اطلاعاتی را به دست آورند. آنها توانستند با شناسایی موقعیت نیروهای نازی، خط آتش نیروهای متفقین برای کوبیدن آنها را پیشنهاد دهند، اما جان در هنگام برگشت سوار بر دوچرخه مورد اصابت قرار گرفت و کشته شد تا بدین ترتیب نام خود را به عنوان اولین سرباز انگلیسی کشته شده در این جنگ بزرگ ثبت کند. طی چهار سال بعد، بیش از 700 هزار نفر به او پیوستند. اینکه اولین کسی که کشته شد یک دوچرخه سوار بود، به خودی خود عجیب نبود زیرا دوچرخه‌ها به دلیل سرعت، سکوت و ظرفیت نسبیشان برای م موریت‌های خطرناک شناسایی، انتقال پیام‌ها و همچنین حمل و نقل‌های پزشکی به کار گرفته می‌شدند.این امر چنان ت ثیرگذار بود که در آغاز جنگ بیش از چهارده هزار بریتانیایی به عنوان دوچرخه سواران ارتش استخدام شدند و به زودی تعداد آنها به بیش از صد هزار نفر رسید. در نیروهای فرانسوی و برزیلی این رقم حدود صد و پنجاه هزار بود. در پایان قرن نوزدهم تقریبا ارتش همه کشورهای اروپا هم مانند ایالات متحده شامل یک یگان ضربت دوچرخه سوار بود. در واقع دوچرخه به جزء جدایی ناپذیر این ارتش‌ها تبدیل شد و به تدریج جایگزین سواره نظام‌ها گردید.دلایل موفقیت دوچرخه سوار در ارتش چندان دور از ذهن نیست نخست باید بدانیم که سرباز دوچرخه سوار، بر خلاف سواره نظام، می‌تواند مسیرهای سربالایی را بدون تولید هیچگونه صدایی پیش برود. این امر، برتری بسیاری را نسبت به دشمن پر سر و صدایش به او می‌بخشد. اما سکوت تنها مزیت استفاده از دوچرخه نیست بلکه سرعت، دیگر ویژگی مهمی است که می‌تواند بسته به شرایط، هم در زمان حمله و هم در هنگام عقب نشینی مورد استفاده قرار گیرد. قابلیت استتار دوچرخه هم یکی دیگر از امتیازت مهم دوچرخه است که می‌تواند منجر به شکست را به پیروزی تبدیل کند. دوچرخه سوار گاه میتواند در جاده‌های هموار به نحوی مستتر شود که عملا مثل موجودی نامریی به نظر برسد.به علاوه بسیاری از استراتژیست‌های نظامی می‌گویند که دوچرخه برخلاف اسب، نیازی به استراحت، تغذیه و آب نوشیدن ندارد و همین امر سبب میشود که به مقدار زیادی در هزینه‌های دوچرخه و آموزش سربازان صرفه جویی شود و سوار شدن و راندنش نیز به سرعت و آسانی صورت پذیرد. ماجرای زیر یکی از بهترین نمونه‌های ت ثیرگذاری سربازان دوچرخه سوار است که طی آن چند دوچرخه سوار بریتانیایی توانستند جان صدها نفر از متحدان خود را نجات دهند:شایعه‌ای وجود داشت که در جنگلی نزدیک سنگرهای آلمان یک نیروی پیاده نظام آلمانی با تجهیزات و تسلیحات فراوان پنهان شده است. یک گروهان کمکی فرانسوی در امتداد یک راه متروکه در حال پیشروی بودند که ناگهان به آنها هشدار داده شد که مورد حمله قرار خواهند گرفت و کشته خواهند شد. چه کسی به آنها هشدار داده بود؟ از پشت درخت‌ها یک انگلیسی با لباس نظامی خاکی سوار بر دوچرخه به همراه یک نفر دیگر در حال که فرد سومی را حمل میکرد ظاهر شدند . آنها در حالی که سرشان را بر روی فرمان خم کرده بودند با نهایت سرعت خود را از تیررس دشمن دور کردند و موفق شدند پیام هشدار را به گروهان فرانسوی برسانند.با این حال استفاده از دوچرخه برای سفر کردن سریع و بی سر و صدا کار چندان ساده‌ای نیست. اگرچه تلاش‌ها برای نصب مسلسل بر روی فرمان در نهایت به شکست انجامید اما به طور کلی دوچرخه‌ها در جنگ قابلیت سازگاری زیادی دارند. فرانسوی‌ها کوشیدند دوچرخه‌های تاشونده بسازند تا قابلیت فرار سریع، نقل و انتقال و استقرار در کوتاه‌ترین زمان ممکن را داشته باشد. دوچرخه‌های آمبولانس هم از طریق جوش دادن دو دوچرخه به هم و قرار دادن یک برانکارد میان آن دو ساخته شد. دوچرخه‌های دونفره نیز امکان نشستن یک نفر راننده اصلی در جلو و یک نفر توپچی در عقب را فراهم کردند. برخی از دوچرخه‌ها هم به دو مسلسل اتوماتیک و یک توپخانه کوچک مجهز می‌شدند. هرچند دوچرخه هایی با دو نشیمنگاه در عقب و جلو و جای تفنگ و تجهیزات دیگر با استانداردهای امروزی ناکارآمد و حتی دست و پاگیر به حساب میآمدند، اما به طرز شگفتآوری در جنگ ت ثیرگذار بودند. جان فرنچ ( John French )، فرمانده ارشد اعزامی بریتانیا در کاخ اعیان بریتانیا در سال 1915 گفت: من با در نظر داشتن کارهای مهمی که دوچرخه سواران در لشکرکشیها کرده‌اند، مشتاقانه اعلام میکنم اعزامها و انتقال پیامها در هر ساعت از شبانهروز و در هر نوع آب و هوایی و در شرایطی که جادههای بسته مانع حمل و نقل میشوند، با بهرهوری فوقالعاده همراه بوده و موفقیت چشمگیری داشته است. البته آنها تلفاتی هم داشته‌اند اما این مسایل در حدی نبوده که باعث شود هم قطارانشان به خطر بیفتند. با توجه به مقوله سرعت و تکامل فناوریهای نظامی در طول قرن اخیر، اصلا عجیب نیست اگر دوچرخه‌ها به زودی به حاشیه رانده شده و نقششان کمرنگ شود. امروزه تجهیزاتی ساخته شده‌اند که ظرفیت حمل بالایی دارند و قدرت شلیکشان هم چند برابر است و برای حفاظت از یگانهای رزمی به کار می‌روند. با این حال، هنوز هم دوچرخه‌ها گاهی به عنوان یک سلاح چریکی درگیری‌های غیر متعارف از جمله در سریلانکا و ویتنام به کار می‌رفتند یعنی اهدافی مشابه آنچه در جنگ جهانی اول مطرح بود.آخرین ارتشی که یگان دوچرخه سوار خود را به طور رسمی منحل کرد، ارتش سوییس در سال 2003 بود. با این حال برخی از این نظامیان دوچرخه سوار معتقد هستند که این تصمیم یک کوتاه اندیشانه بود و هنوز هم دوچرخه‌های کوچک در میدان جنگ کارایی دارند.جولیان وافری ( Julian Voeffray )، دوچرخه سوار ارتش سوییس، در سال 2001 گفت: "هیچ کس نمی‌تواند درک کند که چرا می‌خواهند ما (یگان دوچرخه سوار ارتش) را کنار بگذارند. ما برای فاصله‌های کوتاه بسیار سریع عمل می‌کنیم، حتی بسیار سریعتر از واحد موتوری. ما میتوانیم به خوبی مسلح شویم و در مقابل تانک عملکرد خوبی داشته باشیم". قراینی وجود دارد مبنی بر اینکه سایر نیروهای نظامی نیز مانند وافری فکر می‌کنند.یک گروه هلندی معروف به عاشقان دوچرخه سواری در طول مدت استقرارشان در افغانستان از دوچرخه استفاده می‌کردند و احساس می‌کردند که این کار امنیت بیشتری نسبت به استفاده از وسایل نقلیه زره پوش دارد. در یک منطقه جنگی وقتی پایان جنگ نزدیک است، تمرکز، بیشتر روی برقراری ارتباط با مردم است تا به آتش بستن آنها. آنها احساس می‌کردند که دوچرخه‌ها باعث می‌شوند این روابط با مردم محلی سریع‌تر شکل بگیرد و صمیمیت بیشتری ایجاد شود.مجله دوچرخه و طبیعت
سابقه داستان در ایران و جهان تاریخچه داستان نویسی در ایرانتاریخ داستان نویسی در ایران به قرون اولیه بازمی گردد. زیرا ادبیات کهن ما با انواع و اقسام مختلفی از افسانه‌ها، تمثیل‌ها، حکایت‌ها و روایت‌ها در هم آمیخته است. اما داستان نویسی به سبک و سیاق امروزی از اروپا وارد ایران شده است.یکی از اشکال کمال یافته داستان نویسی قالب رمان است که با تقابل جهان بینی نو و کهنه در فاصله زمانی اندکی در اروپا و در زمینه‌های مختلفی همچون فلسفه، دانش، هنر و ادبیات آغاز شد. اغلب نقطه شروع رمان به شکل نوین در ادبیات را کتاب دن کیشوت اثر سروانتس که تاریخ نگارش آن به سال‌ها 1616 - 1547 بازمی گردد، می‌دانند. این حرکت در داستان نویسی ادامه یافته و با ظهور افرادی هچون دانیل دفو، دیکنز، الیوت، بالزاک، فلوبر، هنری جیمز، داستایوسکی و تولستوی در نقاط مختلف جهان، رمان به اوج اقتدار خود می‌رسد.داستان نویسی در ایران در قرون گذشته و به اشکال افسانه، حکایت، روایت، قصه و مثل رایج بوده است. داستان‌های فارسی اغلب جنبه‌های نمادین و تمثیلی داشته و برای تعلیم و تبیین مسایل اخلاقی، فلسفی و عرفانی به کار گرفته می‌شدند. حکایات سیاست نامه، قابوس نامه و گلستان سعدی از این قبیل هستند. همچنین برخی داستان‌ها همچون بوستان سعدی و مثنوی مولوی به نظم سروده شده‌اند. از دیگر نمونه‌های داستانی می‌توان به سمک عیار، داراب نامه،اسکندرنامه اشاره کرد.رمان و رمان نویسی به سبک امروزیرمان و رمان نویسی بک سبک امروزی آن تا پیش از ترجمه داستان‌های غربی در ایران سابقه نداشت. نخستین ترجمه‌ها اغلب دساتان‌های حادثه‌ای و سرگرم کننده بودند. زیرا مترجمان آن‌ها طبقه‌ای از اشراف بودند که تنها امکان یادگیری زبانی دیگر داشته و چندان با ادبیات غنی آشنا نبودند. از این رو کتاب‌های نویسندگان معروفی همچون بالزاک، داستایوسکی و تولستوی چندان مورد توجه این افراد قرار نمی‌گرفتند.متاسفانه داستان نویسی جدید در ایران شباهت چندانی به گذشته ندارد و در کمتر داستانی رد پای ادبیات کهن به چشم می‌خورد. از این رو بسیاری از افراد از ادبیات کهن ایرانی بی اطلاع بوده و ادبیات را با شکل جدید آن می‌شناسند.یکی از پیشروان نثر نوین ادبی پس از طالبوف و مراغه‌ای، محمدباقرمیرزا خسروی کرمانشاهی است که رمان شمس و ظغرا را در سال 1287 نوشت و در آن حمله مغول به ایران را ترسیم کرد. اگرچه این اثر زمینه‌ای تاریخی دارد اما نویسنده در آن به ماجرایی عاشقانه نیز پرداخته است.مشفق کاظمی از نویسندگانی بود که در زمینه داستان نویسی اجتماعی پیش قدم شده و اولین رمان خود را با نام تهران مخوف به چاپ رساند. این رمان اوضاع نابسامان کشور در آستانه کودتای 1299 را روایت می‌کند.داستان نویسی به سبک مدرندر دوران مشروطه نیز برخی نویسندگان به مسایل اجتماعی و انتقاد از استبداد پرداختند. ادبیات این دوره کاملا مثاتر از فرهنگ غرب بود. کتاب‌های ستارگان فریب خورده اثر میرزا جعفر قراجه داغی در سال 1253 ، سیاحت نامه ابراهیم بیک در سال 1274 ، از این قیبل رمان‌ها هستند که می‌خواستند سنت شکن باشند اما همچنان با شگردهای ادبی قدیمی در پیوند بودند.داستان نویسی مدرن در ایران که قدمت آن به حدود یک قرن می‌رسد، با مجموعه قصه‌های کوتاه یکی بود یکی نبود اثر محمدعلی جمالزاده آغاز شد. این کتاب یکی از مهمترین حوادث ادبی تاریخ ادبیات ایران را رقم زد. در همان دوران حسن مقدم نیز به داستان کوتاه نویسی روی آورد اما داستان نویسی را جدی نگرفته و به نمایشنامه نویسی پرداخت. اما جمالزاده نخستین نویسنده یارانی بود که با آگاهی کامل و به دور از مقاله نویسی به نگارش داستان کوتاه پرداخت. اگرچه پیش از جمازاده نیز افرادی همچون دهخدا، علی عمو و کریم کشاورز دستی در نوشتن داستان واره‌های کوتاه و مضامین زندگی داشته‌اند.پس از جمالزاده نویسندگانی همچون صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، به آذین، جلال آل احمد و ابراهیم گلستان نیز پا به عرصه گذاشته و راه او را ادامه دادند. این افراد آثار بسیاری ارزشمندی از خود به جای گذاشته‌اند که از این میان می‌توان به بوف کور، چشمهایش، تنگسیر، دختر رعیت، زن زیادی و آذر ماه آخر پاییز اشاره کرد.
"گاو نر" اثر پابلو پیکاسو - درسی در انتزاع سری "گاو نر" از پابلو پیکاسو تشکیل شده از یازده لیتوگراف که در سال 1945 خلق شده است. این سری یک گاو نر را به تصویر می‌کشد که در مراحل اول به شکل واقعی با جزییات دقیق ترسیم شده است و در ادامه رویکردی انتزاعی پیدا کرده و تنها در چند خط خلاصه شده است.اولین لیتوگراف در این مجموعه سبک و خودجوش به نظر می‌رسد، گویی که به سرعت با قلم‌مو و جوهر ترسیم شده است. اجزا نسبتا دقیق ترسیم شده و سایه‌ها به قسمت‌های مختلف بدن گاو حالتی واقع‌گرایانه داده است.در ادامه اما این گاو نر فرمی اسطوره‌ای به خود می‌گیرد و با شاخ‌های بزرگ‌نمایی شده و بدنی عضلانی بیشتر به هیولایی از دوران باستان شباهت پیدا می‌کند. سایه‌ها نیز تاریک و تحمیل کننده هستند.هر چقدر که در این سری جلوتر می‌رویم گاو نر با آثار پیکاسو شباهت بیشتری پیدا می‌کند. برای مثال خطوط و اشکال انتزاعی به آن اضافه شده و اجزاء با رویکرد منحصر به فرد پیکاسو ترسیم می‌شوند.پیکاسو در ادامه به ساده کردن هر چه بیشتر فرم می‌پردازد و تمامی خطوط برآمده و منحنی‌دار را با خطوط صاف جایگزین می‌کند.لیتوگراف نهایی چیزی نیست جز یک خط ساده برای به تصویر کشیدن گاو نر.یکی از مهم‌ترین نکات هنر تبدیل کردن اجسام پیچیده به خطوط ساده و انتزاعی است. بسیاری بر این باورند که هنر به منظور دیدن بیشترین جزییات بکار گرفته می‌شود، در صورتی که هدف کاستن از این جزییات است. دیدن الگوهای اساسی در میان "سر و صدا" دیدن فرم‌های پایه در میان مجموعه‌ای از اشکال پیچیده دیدن جزییات مهم که بیشتر معنی را منتقل می‌کنند. پیکاسو با قرار دادن تصویری از یک گاو اسطوره‌ای در میان واقعیت و انتزاع کمی به جلوتر رفته است. این بیانگر برداشت اغراق آمیز از گاو نر است. ادراک همان چیزی است که به همه اجازه می‌دهد دنیا را به روشی منحصر به فرد تجربه کنند و به همین دلیل هنر بسیار متنوع است. 5 نکته جالب درباره‌ی پیکاسو بخوانیدگردآوری و ترجمه: علیرضا محسنیبرای خواندن مطالب بیشتر پیرامون دنیای هنر به وبسایت مراجعه کنید.منبع:
خلاصه کتاب گاو بنفش اثر ست گادین مقدمه کتابچند سال پیش برای تعطیلات تابستانی با خانواده به هلند سفر کرده بودیم. برای 60 دقیقه وارد یک جاده با نمایی بی نظیر شدیم جاده پر بود از گاو‌های قهموه‌ای هلندی زیبا. همسرم و فرزندانم با هیجان به آنها نگاه می‌کردند و از دیدن این همه گاو لذت می‌بردن.بعد از 20 دقیقه همه از دیدن این منظره خسته شده بودیم دیگر علاقه‌ای به دیدن این یکنواختی نداشتیم. من داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر خوب می‌شد اگر یک گاو بنفش در جاده می‌دیدیم احتمالا خانواده‌ام با دیدن یک گاو بنفش دوباره هیجان زده می‌شدند.خلاصه کتاب گاو بنفش اثر ست گادیندر مورد ست گادینست گادین سخن گوی ملی و نویسنده چند کتاب پرفروش جهانی است. گادین نویسنده مجله‌ی "فست کمپانی" است. علاوه بر این‌ها مشاور شرکت‌های بزرگی بوده است.حرف اصلی کتاب گاو بنفشتبلیغات به شدت در حال گسترش است و حجم تبلیغاتی که هر روزه به مردم نمایش داده می‌شود به شدت افزایش یافته و همین باعث شده تا تبلیغات اثرگزاری گذشته را نداشته باشد.گادین یک راهکاری ارایه داده است تا تبلیغات ما شبیه گاو‌های قهوه‌ای درون جاده برای مردم کسل کنند نباشد. او می‌گوید ایده‌های تبلیغاتی همانند ویروس عمل می‌کنند به جای اینکه این ویروس را در بین همه مردم با صرف هزینه‌های تبلیغاتی پخش کنید یک گروه از مردم (عطسه کنندگان) را مورد هدف قرار دهید. عطسه کنندگان ویژگی خاصی دارند آنها ویروسی را که خاص نباشد عطسه نمی‌کنند. یک یا چند برجستگی برای برند و تبلیغات خود ایجاد کنید تا عطسه کنندگان ده‌ها بار شما را برای دوستان و آشنایانشان بهتر از بازاریاب‌ها معرفی کنند. اگر گاو بنفش باشید ماندگار خواهید بود .نکات مهم کتاب گاو بنفشباید چشمگیر باشید، مثل گاوی بنفشروش‌های قدیمی بازاریابی منسوخ شده‌اند و گادین شما را ترغیب می‌کند به تجارت خود مطمین نباشد و خطر کنید.بقای محصول شما در بازار پر ازدحام تنها با توقف تبلیغات و آغاز نوآوری امکان پذیر است.در کتاب گاو بنفش گروه بازاریابان ست گادین مصرانه از همه درخواست می‌کنند با طراحی، آفرینش و فروش محصولات جدید به رونق بازار خود بیندیشند.نظر من در مورد گاو بنفشکتاب پر از مثال‌های تجربیات برند‌های موفق جهانی در ساخت گاو بنفش. در کل این کتاب مانند کتاب‌های دیگر ست گادین یک پیام سخت برای مدیران، صاحبان کسب و کار و بازاریابان که اگر به آن عمل نشود خواندن این کتاب فایده چندانی ندارد.
ورقه‌ای که شرمسار تاریخ است پنج‌شنبه اول اسفند 1206 شمسی زیر چادری در قریه ترکمان‌چای در نزدیکی شهر میانه بعد از چندین روز مذاکره ورقه‌ای به دو زبان روسی و فارسی آماده شد و در مقابل عباس‌میرزا ولیعهد و نایب‌السلطنه و سردار سپاه ایران و ژنرال ایوان فیودورویچ پاسکویچ فرمانده لشگر روسیه گذاشته شد تا امضا کنند. این ورقه عهدنامه صلح شانزده ماده‌ای میان دولت شاهنشاهی ایران و دولت تزاری روسیه بود که به بیست و پنج‌سال جنگ میان ایران و روسیه پایان می‌داد و در تاریخ به عهدنامه ترکمان‌چای معروف است.حتی بسیاری از ما تا پاییز امسال کمتر می‌دانستیم که ترکمان‌چایی که مهمترین شاهد این امضا بود جایی در داخل سرزمین ایران در خاک آذربایجان است. شهرستانی که زلزله 5 ٫ 9 ریشتری 17 آبان 1398 زمینش را زیرو رو کرد.امروز اول اسفند 1398 خورشیدی 192 سال از امضای عهدنامه ترکمان‌چای می‌گذرد عهدنامه صلحی که بدنام‌ترین عهدنامه تاریخ ایران لقب گرفته است. در این 192 سال هرگاه قرار بود میزان بدی یک امضا را مثال بزنند از ترکمان‌چای مایه می‌گذارند. اما نکته قابل توجه این است که بسیاری از کسانی که برای هر قراردادی از این امضا نام می‌برند نمی‌دانند این عهدنامه چند بند دارد و در چه شرایطی امضا شده است.جنگ‌های ایران و روس یک دوره 25 ساله جنگ بود که یکی از سال 1182 تا 1192 شمسی طول کشید و یک رشته جنگ بود که با شکست سنگین و تحقیرآمیز سپاه ایران در نهایت به امضای قرارداد گلستان منجر شد که روی کاغذ حدود 220 هزار کیلومتر مربع خاکی و 120 هزار کیلومتر مربع آبی را به روسیه واگذار شد.شکست در جنگ‌های اول و امضای قرارداد صلحی که این وسعت از خاک ایران را از آن جدا کرد تحقیر زیادی را برای ایرانیان به همراه داشت. این حس تحقیر آن قدر زیاد بود که عباس‌میرزا مدتی بعد از امضای قرارداد گلستان در گفتگو با نماینده ناپلیون این به این تحقیر اشاره کرد و مهمترین سوال تاریخ معاصر ایران را مطرح کرد که:" ای اجنبی به من بگو چه چیز تو را بر من برتری داده است؟"در کنار این حس تحقیر با وجود امضای عهدنامه گلستان مرزهای ایران و روسیه مرزهای بین دو کشور باعث ایجاد تنش‌هایی میان دو کشور شد. اما آن جرقه دوره دوم جنگ‌ها بعد از 12 سال حکم جهاد علمای شیعه در ایران روشن کرد. روحانیان شناخته شده آن زمان در یک اقدام همزمان در سال 1204 حکم جهاد سراسر برای دفاع در برابر کفار روسیه را صادر کردند و نیروهای ایران به مرزهای روسیه تاختند و ایران را وارد جنگی دو ساله برد. نیروی نظامی ایران هنوز بعد از 12 سال ترمیم نشده بود و خزانه ایران زیر بار غرامت عهدنامه گلستان کمر راست نکرده بود. سپاه روسیه به فرماندهی پاسکوویچ به راحتی گنجه را گرفتند و از قره‌باغ و روس ارس گذشتند. آن‌ها با ترکمانان یموت مصالحه کردند و به سمت مواضع تازه‌ای در داخل ایران کنونی پیش رفتند. روس‌ها در کمتر از دو سال با گرفتن تلفات زیادی از ایرانیان تا نزدیکی قزوین پیش رفت. عباس‌میرزا سرخورده از شکست‌های پی‌در پی آخرین نیروهای خود را در سردار آباد متمرکز کرد و در سال پاییز 1204 با قوای روسیه به نبردی سخت پرداخت اما نرسیدن آذوقه و جیره و مواجب سپاهیان از تهران باعث تضعیف و متزلزل شدن روحیه سربازان ایرانی شد و سردارآباد به تصرف نیروهای پاسکویچ درآمد. سپاه ایران به سمت آذربایجان رفت. روس‌ها اردبیل را گرفتند و بخشی از گنجینه‌های بقعه شیخ صفی را غارت کردند و به سمت تبریز رفتند و بعد از تصرف آن به سمت دهخوارقان رفتند. عباس‌میرزا افسرده از شکست‌های پشت هم و بیمار، می‌دانست نه سپاهی برایش مانده است و نه پولی و نه آ‌ذوقه‌ای برای سپاه از جان افتاده‌اش. از تهران خبر می‌امد شعاع‌الدوله و قهرمان‌میرزا برادرانش در گوش پدر تاجدارشان می‌خواندند که عباس صلاحیت و لیاقت اداره کشور را ندارد و نتوانسته است در مقابل روس‌ها بیاستد. فتحعلی‌شاه هم به نظر می‌آمد که تحت تاثیر حرف پسرانش هست. به نظر می‌آمد راهی برای عباس‌میرزا نمانده است و او فتحعلی خان رشتی را نزد ژنرال پاسکوویچ فرستاد و آمادگی ایران را برای امضای قراداد صلح اعلام کرد.ران پاسکوویچ که از سوی روس‌ها اختیار تام و تمام داشت شرایط سختی را جلوی عباس‌میرزا گذاشت. این شرایط آن قدر سخت بود که فتحعلی‌شاه به عباس‌میرزا پیغام داد که راضی به قبول شرایط نیست. خبر به گوش انگلیسی‌ها رسید که ایران حاضر به قبول کردن شرایط روسیه نیست. مک دونالدسفیر انگلستان در تهران که از پیشروی سپاه روسیه بسیار نگران شده بود، بر عقاید خود پافشاری کرد و شاه را بر خلاف نظر اولیه‌اش به قبول شرایط صلح واداشت. پس از وساطت سفیر انگلیس از سوی ایران الهیارخان آصف‌الدوله و میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی (ایلچی) به همراه عباس‌میرزا به روستای ترکمان‌چای در نزدیکی اردوی روس‌ها رفتند و بعد از چندین روز مذاکره عهدنامه‌ای در 16 فصل و یک قرارداد تجاری الحاقی در 9 فصل میان نمایندگان دو نفر امضا شد. براساس این قراداد 30 هزار کیلومتر مربع از ایران شامل ارمنستان به وسعت 20 هزار کیلومتر و 5 هزار کیلومتر از خاک ترکیه کنونی شامل منطقه آرارات و ایغدر که در آن زمان از خانات ایروان بود به خاک روسیه الحاق شد و خطوط مرزی ایران و روسیه نیز به طور دقیق مشخص شد.همچنین براساس توافق نمایندگان دو کشور ایران موظف به پرداخت ده کرور تومان (پنج میلیون تومان) به عنوان غرامت جنگی به روسیه شد. همچنین ایران اجازه حرکت کشتی در دریای خزر در صورت موافقت دولت روسیه نداشت. اعطای حق کنسولی یا همان کاپیتولاسیون نیز به روسیه در ایران داده شد و ایران متعهد به امضای قراردادهای تجاری با روسیه شد. براساس توافق دو کشور قرار بود اسیرانی که در طی دو جنگ در دو کشور بودند را به کشورهایشان بازگردانند. این بندی بود که در نهایت یک سال بعد در 10 بهمن سال بعد جان الکسی گریبایدوف وزیر مختار روسیه را گرفت. اتفاقی که نزدیک بود باعث راه افتادن جنگ سوم شود. اما هیات عذرخواهی ایران به سرپرستی خسرو میرزا 13 ساله نه تنها از این اتفاق جلوگیری کرد که باعث بخشیدن آن ده کرور تومان هم شد.اما در میان بندهای عهدنامه ترکمان‌چای یک بندی وجود دارد که با باقی بندها در تضاد است. بند هفتم تصریح می‌کند:"چون اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه برای این که از میل‌های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می‌کند که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملکت می‌داند."این بندی بود که به درخواست عباس‌میرزا در عهدنامه ترکمان‌چای افزوده شد. عباس‌میرزا که بشدت نگران آینده به قدرت رسیدنش بود و احتمال عزلش از نایب‌السطنگی و ولیعهدی و سرداری سپه را دور نمی‌دانست برای تثبیت موقعیت خودش این بند را به عهدنامه ترکمان‌چای افزود.(درباره این بند و بحران ولیعهدی مقاله‌ای در سالهای گذشته نوشتم که در پستی جداگانه می‌گذارم)اما عهدنامه ترکمان‌چای در هیچ بندی زمان ندارد. این عهدنامه از عهدنامه‌های موسوم به پایدار است. بعد از سقوط دولت تزاری ایران از روسیه درخواست لغو بندهایی از عهدنامه ترکمان‌چای بخصوص در زمینه محدودیت دسترسی ایران به دریای خزر و کاپیتولاسیون می‌شود. هیات ایران در زمان برگزاری جلسات عهدنامه صلح پاریس بعد از جنگ جهانی اول با اشاره به تلگراف‌های زیادی از سوی مردم مناطق جداشده در عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای برای پیوستن به ایران از روسیه خواستند که این سرزمین‌ها را به ایران الحاق کنند. درخواستی که به گفته فروغی یکی از اعضای هیات ایرانی مطالبه حداکثری و به حق اما در آن زمان غیر معقول بود. او در یادداشت‌هایش نوشت:" در باب دعاوی ارضی پرده‌پوشی نمی‌کنم که این یک ادعای زیادی بود که ما کردیم. این شکل هم کردیم مبالغه‌آمیز بود،‌مخصوصا نقشه هم که کشیدیم مزخرف بود."این طرح در نهایت با شکست مواجه شد و در نهایت از آن بخش‌هایی که از ایران جدا شده بود در سال 1990 حداقل سه کشور ارمنستان، گرجستان و آ‌ذربایجان از شوروی مستقل شدند. وضعیت کشتی‌رانی در دریای خزر نیز در قرارداد 1301 بین ایران و روسیه براساس حق 50 - 50 توافق شد اما این معنای سهم برابر نداشت. موضوع سهم ایران از دریای خزر همچنان مهمترین مساله میان ایران و همسایه و همسایگان شمالی‌اش است.
گذری بر شاهنامه ایوان هفتم/ تابستان 99 / روایتی از داستان‌های شاهنامه آمیخته به شعر/ علیرضا رحیم‌پور ورودی 97 مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریفدرمتن پیشین، پس از شرح کوتاهی درباره ساختار شاهنامه و دوره‌های آن به بررسی داستان خلقت پرداختیم. پادشاهی کیومرث را از زبان فردوسی شنیدیم و تا کشته شدن سیامک و گرفته‌شدن انتقام وی به دست فرزندش هوشنگ پیش‌رفتیم. در ادامه این متن ابتدا به بررسی داستان هوشنگ می‌پردازیم.هوشنگ 1 دومین پادشاه اساطیری و فرزند سیامک است. درباره نام این پادشاه باستانی دو نظر مشهور وجود‌دارد: فردوسی، نام هوشنگ را حاصل هم نشینی "هوش" و "فرهنگ" می‌داند:خجسته سیامک یکی پور داشت که نزد نیا جاه دستور داشتگران‌مایه را نام هوشنگ بود تو گفتی همه هوش و فرهنگ بوددکتر کزازی، استاد برجسته ادبیات، اما چنین می‌گوید: "قسمت اول، "هیو"، به معنی نیک، قسمت دوم "شنگه" به معنی سرای است". از این رو هوشنگ را می‌توان به معنی "کسی که منازل خوب فراهم سازد" یا "بخشنده خانه‌های خوب" گرفت. در ادامه و با بیان داستان پادشاهی هوشنگ سخن دوم شایسته‌تر به نظر می‌رسد.هوشنگ پس از شکست خروزان دیو و گرفتن انتقام پدر به جای نیا بر تخت می‌نشیند و با خود عهد می‌بندد که در سراسر جهان داد و دهش برقرار کند.به فرمان یزدان پیروزگر به داد و دهش تنگ بستم کمراولین اتفاق مهم در دوران پادشاهی او کشف آهن از سنگ و استخراج آن است.نخستین یکی گوهر آمد به چنگ به آتش ز آهن جدا کرد سنگسر مایه کرد آهن آبگون کزان سنگ خارا کشیدش بروناتفاق تاثیرگذار دیگر کشف آتش و پایه گذاری جشن سده است که بنا بر گفته فردوسی در حادثه‌ای بدین شرح رخ می‌دهد. 2 یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس هم‌گروهپدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیره‌تن و تیزتازنگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگبه زور کیانی رهانید دست جهانسوز مار از جهانجوی جستبرآمد به سنگ گران سنگ خرد همان و همین سنگ بشکست گردفروغی 3 پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ 4 نشد مار کشته ولیکن ز راز ازین طبع سنگ آتش آمد فرازپس از این حادثه هوشنگ آتش را به فال نیک گرفته و فروغ و روشنایی از جانب پروردگار می‌داند. شاه پس از شکرگذاری پروردگار همان شب در کوه آتشی روشن می‌کند و با دیگران به ستایش خداوند می‌پردازد. بدین سان هوشنگ پایه گذار جشن سده 5 می‌شود.شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروهیکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کردبا دستیابی به فناوری استخراج آهن، ابزار آلات آهنی تولید شده و تمدن بشری پیش‌رفت چشم‌گیری می‌کند. هوشنگ آبیاری و ساخت آبراه‌ها را رونق می‌بخشد و از این گذر کشاورزی رواج می‌یابد. حیوانات در این دوره اهلی می‌شوند و چرم تنپوش مردم را تشکیل می‌دهد:ز پویندگان هر چه مویش نکوست بکشت و به سرشان برآهیخت پوست 6 چو روباه و قاقم 7 چو سنجاب نرم چهارم سمورست کش موی گرم 8 برین گونه از چرم پویندگان 9 بپوشید بالای گویندگان 10 بدین سان پادشاهی هوشنگ بعد از چهل سال 11 به پایان آمده و پس از او فرزندش تهمورث دیو بند به شاهی می‌رسد.قبل از بیان داستان تهمورث ذکر یک نکته خالی از لطف نیست و آن این‌که پیرامون نگارش صحیح نام و معنی اسم این پادشاه سخنان بسیاری آمده که از حوصله این بحث خارج است. خلاصه آن‌که اگرچه پیرامون بخش دوم اختلاف نظر هست، بخش اول اسم را از ریشه "تهم" (مانند تهمتن) و به معنای نیرومند دانسته‌اند. از این نگاه، تهمورث بر طهمورث برتری دارد.تهمورث در ابتدای پادشاهی با خود عهد می‌بندد که جهان را از بدی پاک کند و دست دیوان از همه جا کوتاه گردد:ز هر جای کوته کنم دست دیو که من بود خواهم جهان را خدیو 12 شاهنامه ریسیدن نخ، گسترش ساخت چرم، بافتن فرش و اهلی کردن بسیاری از حیوانات و پرندگان را از دستاورد‌های دوران این پادشاه می‌داند:پس از پشت میش و بره پشم و موی برید و به رشتن نهادند رویبه کوشش ازو کرد پوشش به رای به گستردنی 13 بد هم او رهنمایشاه که از کمک وزیر پرهیزگارش شهرسپ نیز بهرمند است به اهریمن حمله برده و او را اسیر می‌کند. بر اهریمن زینی نهاده و گرداگرد جهان می‌گردد.برفت اهرمن را به افسون ببست چو بر تیزرو بارگی 14 برنشستزمان تا زمان زینش برساختی همی گرد گیتیش برتاختی 15 دیوان که وضعیت را چنین می‌بینند، گرداگرد یک‌دیگر جمع شده و تصمیم می‌گیرند که با تهمورث بجنگند. تهمورث از این موضوع مطلع شده و به نبرد آنان می‌رود. دیوان چون شکست می‌خورند از او می‌خواهند تا بگذارد در مقابل جانشان هنری بدو بیاموزند:که ما را مکش تا یکی نو هنر بیاموزی از ما کت آید به بر 16 پادشاه دیوان را آزاد می‌کند و در مقابل آنان خواندن و نوشتن سی خط مختلف را بدو می‌آموزند:نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختندنبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی 17 و چه پارسیچه سغدی 18 چه چینی و چه پهلوی ز هر گونه‌ای کان همی بشنویفردوسی با بیان این‌که پادشاهی تهمورث سی سال به طول می‌انجامد داستان را به پایان می‌برد و بدین سان، نوبت به جمشید می‌رسد:جهاندار سی سال ازین بیشتر چه گونه پدید آوریدی هنر 19 برفت و سرآمد برو روزگار همه رنج 20 او ماند ازو یادگاراغراق نیست اگر جمشید را مشهورترین پادشاه اساطیری شاهنامه بدانیم. شاید تصور بسیاری از خوانندگان تا پیش از این چنین بوده که آغاز شاهنامه با پادشاهی جمشید است. اگرچه در دوران این پادشاه اتفاقات بسیاری رخ می‌دهد، اما جمشید با غرور و سرگشتی، که ناشی از فر ایزدی بود و در آخر او را از پای درآورد شناخته می‌شود. تفاوت عمده داستان این پادشاه با سایرین در سرانجام اوست که به دست ضحاک کشته شده و مردم را به بدبختی می‌کشاند. سرانجامی که نشان می‌دهد آفت خودبرتربینی تا چه اندازه هلاکت بار است.پیش از روایت داستان به مانند سایر اساطیر به ذکر ریشه نام جمشید می‌پردازیم. جمشید را متشکل از دو واژه "جم" و "شید" می‌دانند که اولی در اوستا به معنی هم‌زاد و دومی به معنی نور است. پس می‌توان جمشید را به معنی "هم‌زاد نور" یا "کسی که فر ایزدی بسیار دارد" گرفت.نخستین اقدام جمشید شکل دهی آهن و استفاده از آن برای ساخت ابزارآلات جنگی و زره می‌باشد:به فر کیی 21 نرم کرد آهنا چو خود و زره کرد و چون جوشناچو خفتان و تیغ و چو برگستوان 22 همه کرد پیدا به روشن روانبه بیان فردوسی این اقدام جمشید پنجاه سال طول می‌کشد. وی سپس در اندیشه بهبود پوشش مردم فرو می‌رود و با گذشت پنجاه سال دیگر موفق می‌شود به آنان بافتن پارچه، دوختن لباس و شست‌و‌شوی آن را بیاموزد. اقدام بعدی او طبقه بندی مردم به چهار گروه است. نخست پرستش کنندگان و مردان خدا که در کوه زندگی می‌کردند و مشغول عبادت بودند، دوم جنگندگان و مردان سپاه، دیگری کشاورزان و برزگران و آخرین گروه کارگران و پیشه‌وران است.تصویر هوشنگ در شاهنامه طهماسبیپنجاه سال دیگر نیز این چنین سپری می‌شود و پس از آن نوبت به ساختمان سازی و بهبود وضع مسکن می‌رسد. جمشید دیوان را که در اختیار او بودند وادار می‌کند تا با ترکیب آب و خاک گل درست کرده و از آن خشت ساخته و ساختمان سازی کنند. بدین ترتیب مسکن مردمان گسترش یافته و کاخ‌ها و گرمابه‌ها و ایوان‌ها . برپا می‌گردند. چو گرمابه و کاخ‌های بلند چو ایوان که باشد پناه از گزندپس از این، جمشید که هم اکنون نیاز‌های بدوی انسان را ت مین ساخته در پی آرایش و زینت دهی به زندگی انسان‌ها بر می‌آید. او از دل سنگ یاقوت و سیم و زر بر می‌آورد و از گل‌ها و سایر مواد خوش‌بو کننده‌هایی چون گلاب و عنبر و مشک و کافور حاصل می‌کند. با حصول این مواد پزشکی نیز گسترش یافته و سلامتی و طول عمر مردم افزون می‌گردد. پس از اتمام این اقدامات شاه دست به کشتی سازی زده و با تسلط بر دریا‌ها سرزمین‌های ناشناخته کشف می‌شوند. گذر کرد ازان پس به کشتی برآب ز کشور به کشور گرفتی شتابپنجاه سال دیگر نیز می‌گذرد . چنین سال پنجه برنجید نیز ندید از هنر بر خرد بسته چیز 23 جمشید به کمک دیوان با تخت خود به آسمان می‌روددر ادامه فردوسی چنین روایت می‌کند که جمشید تختی را به گوهر‌های گوناگون مزین ساخته و به کمک دیوان و پرندگان به آسمان می‌رود. چون شاه به اوج آسمان می‌رسد مردمان، جملگی از فر و اقبال او متحیر، بر گرد تخت او جمع می‌شوند. بزرگان این اتفاق را به فال نیک می‌گیرند و جمشید آن روز را نوروز می‌نامد که همان اول فروردین است:همه کردنی‌ها چو آمد به جای ز جای مهی برتر آورد پایبه فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه 24 بدو گوهر اندر نشاخت 25 که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون 26 به گردون 27 برافراشتیچو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمانرواجهان انجمن شد بر آن تخت او شگفتی فرومانده از بخت اوبه جمشید بر گوهر افشاندند مران روز را روز نو خواندندسر سال نو هرمز 28 فرودین برآسوده از رنج روی زمینبزرگان به شادی بیاراستند می‌و جام و رامشگران خواستندچنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگاربدین ترتیب سیصد سال می‌گذرد و مردم در این دوران به دور از مرگ و غم زندگی می‌کنند:چنین سال سیصد همی رفت کار 29 ندیدند مرگ اندر آن روزگارز رنج و ز بدشان نبد آگهی میان بسته 30 دیوان بسان رهی 31 در ادامه، جمشید که هم اکنون بر تخت شاهی نشسته خود را برتر از دیگران می‌بیند و گرفتار غرور می‌گردد:یکایک به تخت مهی بنگرید به گیتی جز از خویشتن را ندیدمنی کرد آن شاه یزدان شناس ز یزدان بپیچید و شد ناسپاسجمشید مهتران و سپاهیان را فرا خوانده و در مقابل آنان از خود به تمجید می‌پردازد. او جهان را متعلق به خود و آسایش و خواب و خوراک مردم را حاصل تدبیر خویش می‌داند.جهان را به خوبی من آراستم چنانست گیتی کجا 32 خواستمخور و خواب و آرامتان از منست همان کوشش و کامتان از منست 33 موبدان در مقابل شاه سکوت کرده و هیچ کدام بدو اعتراضی نمی‌کنند. بدین ترتیب فر ایزدی او از دست می‌رود و جهان پر از هرج و مرج می‌گردد. فردوسی در این جا انسان را به بندگی خداوند فرا خوانده و با تعبیر "تیره‌گون گشتن روز" داستان را به پایان می‌برد. چو این گفته شد فر یزدان از وی بگشت و جهان شد پر از گفت‌وگوی 34 منی چون بپیوست با کردگار شکست اندر آورد و برگشت کارچه گفت آن سخن‌گوی با فر و هوش چو خسرو شوی بندگی را بکوشبه یزدان هر آن‌کس که شد ناسپاس به دلش اندر آید ز هر سو هراسبه جمشید بر تیره‌گون گشت روز همی کاست آن فر گیتی‌فروزپاورقی: 1 . در اوستا هیوشینگه 2 . یک اشکال داستان هوشنگ در شاهنامه این است که استخراج آهن قبل از کشف آتش رخ می‌دهد در حالی که برای انجام اولی، دومی مورد نیاز است. 3 . در این‌جا جرقه 4 . آتش 5 . جشنی که ایرانیان قدیم در روز دهم بهمن می‌گرفتند و در شب دهم بهمن آتش بسیار می‌افروختند و بر گرد آن شادی می‌کردند. 6 . برکشیدن 7 . جانوری گوشت‌خوار شبیه سمور و به اندازه گربه، با پاهای کوتاه، دم دراز، و پوست نرم زرد یا قهوه‌ای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست می‌کنند. 8 . که موی گرمی دارد. 9 . جانوران 10 . انسان ها 11 . در نوروزنامه، اثری منسوب به خیام، پادشاهی هوشنگ را 970 سال ذکر کرده‌اند. 12 . پادشاه 13 . آنچه بر زمین پهن کنند. 14 . اسب 15 . بر او زینی نهاده و بر روی زمین همواره سوار بر او می‌تاخت. 16 . برای تو نیکی به ارمغان آورد. 17 . عربی 18 . زمان منسوب به مردمان سغد که شهری باستانی در آسیای مرکزی بود. 19 . پادشاهی که سی سال حکومت کرده چگونه می‌تواند بیش‌تر از این کاری انجام دهد؟ 20 . زحمت 21 . کیانی،پادشاهی 22 . پوشش جنگی انسان یا اسب 23 . از فنونی که در ذهن قابل تصور بود هیچ چیز غیرقابل انجام دادن نبود. 24 . چه بسیار 25 . نشاند،نصب کرد 26 . دشت 27 . آسمان 28 . روز اول ماه 29 . بدین ترتیب سیصد سال گذشت. 30 . دربند 31 . بنده و چاکر 32 . که 33 . دسترنج‌تان به من تعلق دارد. 34 . هرج و مرج، آشوب
جهل، ره‌آورد بریتانیایی‌ها برای هندیان! - ? wmsAuthSign = eyJhbGciOiJIUzI1NiIsInR5cCI6IkpXVCJ9 . eyJ0b2tlbiI6IjY1NTNlOTkyZmQ3ZTVjNzJiNTA4M2I3Zjg2Mzc2ZjgxIiwiZXhwIjoxNTQ2Mjc2NTczLCJpc3MiOiJTYWJhIElkZWEgR1NJRyJ9 . rmBltaZyQ7wdQI0lUB6s5kKcdpmjy2Do6X - 7kpAj794 در سال 1841 میلادی، کمپانی جان یا کمپانی هند شرقی بریتانیا، که علاوه بر تجارت و بازرگانی، به نوعی در هندوستان حکومت میکرد، در راستای منافع انگلستان، اقدام به ساخت راه آهنی در هند جهت جابجایی نفرات و کالا و تجهیزات نمود.در بین مسیر، خطوط راه آهن میبایست از میان یکی از معابد ماها لاکشمی عبور میکرد. مردم محلی با تخریب معبد مخالفت نمودند و درگیری بین نیروهای نظامی و بومی‌های محلی بوجود آمد.مقامات بریتانیایی کمپانی هند شرقی برای آنکه بومیان محلی را آرام کنند با آنان شرطی گذاشتند. به این امید که بومیان نتوانند از عهده آن برآیند و ادامه ساخت راه آهن به سهولت انجام گیرد.حدود دویست سنگ نارگیل شکل که به وسیله کاهنان اعظم در طول تاریخ تقدس یافته بود در حیاط معبد ماها لاکشمی وجود داشت. بریتانیایی‌ها شرط گذاشتند که اگر بومیان بتوانند این سنگ‌ها را بر روی سر خود بشکنند، در عوض کمپانی هند شرقی بودجه بیشتری صرف خواهد نمود و مسیر خط آهن را تغییر خواهد داد.در کمال ناباوری بومیان محلی موفق به انجام اینکار شدند و نه تنها در آن زمان سنگ‌ها را بر سر خود شکستند بلکه از آن تاریخ به بعد هرساله مراسم یادبودی برگزار میکنند و افرادی که میخواهند گناهانشان بخشیده شود و مورد عفو قرار گیرند و یا بیماری‌هایشان علاج یابد، در این مراسم شرکت میکنند و کاهن اعظم، نارگیل‌هایی را بر سر عبادت کنندگان می‌شکند تا یاد آن واقعه زنده نگاه داشته شود و گناهکاران آمرزیده شوند!منابعکمپانی هند شرقی و دین، پنلوپه کارسونآنچه بریتانیا با هندیان کرد، ششی تورور
تبدیل تاریخ‌های شمسی، میلادی، قمری با یار نحوه تبدیل تاریخ تقویم میلادی به شمسیبرای تبدیل تاریخ تقویم میلادی به شمسی اگر تاریخ مد نظرتان بین اول ژانویه تا 21 مارس باشد باید از عدد 622 و اگر تاریخ تان بین 22 مارس تا اخر دسامبر باید باید از عدد 621 استفاده کنید تا بدین صورت از سال میلادی کسر شود. برای تبدیل تاریخ تقویم میلادی به شمسی ابتدا بهتر است روزهای اول هر دو سال را بدانید. برای مثال سال میلادی اول ژانویه است که تقریبا برای ما در 10 دی ماه می‌باشد. بنابراین در تبدیل تقویم میلادی به شمسی اولین روز فروردین ماه بد نیست بدانید که 79 روز با آغاز سال میلادی فاصله داریم.در بررسی تقویم میلادی به شمسی برای این که بفهمیم سال کبیسه می‌باشد یا نه باید از یک شرط استفاده کنیم. در این شرط برای محاسبه تبدیل تاریخ تقویم میلادی به شمسی سال میلادی باید هم بر 100 و هم بر 400 بخش پذیر باشد یا این که بر 100 بخش پذیر نباشد اما اگر بر عدد 4 بخش پذیر باشد یعنی سال کبیسه داریم. برای محاسبه تاریخ میلادی به شمسی کلا دو حالت بیشتر وجود ندارد که در حالت اول فاصله روز تا روز اول سالی که در آن قرار داریم از 79 بیشتر است. در این حالت قطعا در ماه‌های بعدی فروردین قرار داریم که برای محاسبه تاریخ دقیق آن ماه کافی است در مرحله اول 79 روزمان را کم کنیم تا درست در اول فروردین قرار بگیریم.در مرحله بعدی باید بتوانید شش ماه اول را از شش ماه دوم جدا کنید چون در شش ماه اول ما یک شش ماه 31 روزه بدون کاستی داریم. برای همین اگر روز ما کمتر از 31 × 6 بود در شش ماه اول سال است و اگر اینگونه نبود در شش ماه دوم سال می‌باشیم. در تقویم میلادی به شمسی محاسبه روز و ماه آن بسیار ساده می‌باشد اما باید به این نکته توجه داشته باشید که فاصله سال میلادی و سال شمسی 621 سال است. به همین دلیل فاصله روز مان تا روز اول سالی که در آن قرار داریم از عدد 79 کمتر است. حتی اگر سال قبل میلادی کبیسه بوده باشد فاصله سال جاری تا اولین روز دی ماه 11 روز است و بدین گونه است که می‌توانید تبدیل شمسی به میلادی و و میلادی به شمسی را به راحتی انجام دهید.تبدیل تاریخ شمسی به قمریبرای اینکه به سراغ نحوه تبدیل تاریخ شمسی به قمری برویم باید بدانید که هر سال قمری 10 روز و 21 ساعت از سال شمسی کوتاه‌تر است. از این رو می‌توانیم در تبدیل تاریخ شمسی به قمری نتیجه بگیریم که مبنای محاسبه سال قمری از مبدا تاریخ اسلام یعنی هجرت حضرت رسول اکرم (ص) تاکنون در مقایسه با سال شمسی 41 سال بیشتر گذشته است و به تعبیر دیگر هر 33 سال شمسی 34 سال قمری است.به همین دلیل در ادامه برای اینکه به راحتی بتوانید تبدیل تاریخ شمسی به قمری را انجام دهید به شما پیشنهاد می‌کنیم از عدد‌های 33 و 34 استفاده کنید که در ادامه همراه با روش تبدیل تاریخ شمسی به قمری برایتان مطرح کرده‌ایم. 1414 = 41 + 1373 41 = 33 : 1373 1373 = 41 - 1414 41 = 34 : 1414 منبع :
خیام عزیز چنین فرمود : همه‌چیزدان، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای ایرانی در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش "حجهالحق" بوده‌است، ولی آوازه وی بیشتر با انگیزه نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آن‌که رباعیات خیام را به بیشتر زبان‌های زنده برگردان نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی برگردانده است که مایه شهرتر وی در مغرب زمین شده‌است. یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان سروسامان دادن و سرپرستی محاسبات گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دوره پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی ( 426 490 هجری قمری) بود،
متن کامل قرارداد ترکمانچای هو الله دیباچه عهدنامه ایران و روس الحمدالله الوافی و الکافی بعد از انعقاد عهدنامه مبارکه گلستان و مبادلات و معاملات دوستانه دولتین علیتین و ظهور آداب کمال مهربانی و یکجهتی حضرتین بهیتین به مقتضای حرکات آسمانی برخی تجاوزات ناگهانی از جانب سرحد داران طرفین به ظهور رسیده که موجب سنوح غوایل عظیمه شد و از آن جا که مرآت ضمایر پادشاهانه جانبین از غبار این گونه مخاطرات پاک بود اولیای دولتین علیتین تجدید عهد مسالمت را اهتمامات صادقانه و کوشش‌های منصفانه در دفع و رفع غایله اتفاقیه به ظهور رسانیده عهدنامه مبارکه جدید به مبانی و اصولی که در طی فصول مرقومه مذکور است مرقوم و مختوم آمد به مهر وکلای دولتین علیتین و در ماه شوال در سال هزار و دویست و چهل و نه هجری به امضای همایون شرف استقرار و استحکام پذیرفت. بر اولیای دولتین لازم است که از این پس در تحصیل موجبات مزید دوستی و موافقت اهتمامات صادقانه مبذول دارند و اسباب استحکام و استقرار معاهده مبارکه را به مراودات دوستانه متزاید خواهند و اگر در معدات تکمیل امور دوستی قصوری بینند به امضای خواهش‌های منصفانه تدارک آن را لازم بشمارند و دقیقه از دقایق دوستی را مهمل و متروک نگذارند. بسم الله الرحمن الرحیم چون اعلیحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم والاجاه، امپراطور اکرم شوکت دستگاه، مالک بالاستحقاق کل ممالک روسیه و اعلیحضرت کیوان رفعت خورشید رایت، خسرو نامدار پادشاه اعظم با اقتدار ممالک ایران، چون هر دو علی السویه اراده و تمنای صادقانه دارند که به نوایب و مکاره جنگی که بالکلیه منافی ر ی والای ایشان است نهایتی بگذارند و سنتهای قدیم حسن مجاورت و مودت را ما بین این دو دولت بواسطه صلحی که متضمن دوام باشد و بواعث خلاف و نفاق آتیه را دور کنند در بنای مستحکم استقرار دهند، لهذا برای تقدیم این کار خجسته آثار اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه جناب ژان پاسکویچ‌‌، جنرال آنفاندری، سردار عسکر جداگانه قفقاز، ناظم امورات ملکیه گرجستان و ولایات قفقاز و حاجی ترخان، مدیر سفاین حربیه بحر خزر، صاحب حمایلات الکسندر نویسکی مقدس مرصع به الماس، به آن مقدس مرتبه اول مرصع به الماس، ولادیمیر مقدس مرتبه اول و گیورگی مقدس مرتبه دویم و صاحب دو شمشیر افتخار یکی طلا موسوم "برای شجاعت" و دیگری مرصع به الماس و صاحب حمایلات دول خارجه مرتبه اولین عقاب سرخ‌پیکر پروسیه، هلال دولت عثمانی و نشان‌های دیگر و جناب "الکسندر اوبرو سکوف" صاحب حمایلات مقدسه ثالث ولادیمیر، مرتبه ثانی سن استانیسلاس لهستان، مرتبه دوم سن ژان بیت، و از طرف اعلیحضرت قویشوکت پادشاه ممالک ایران نواب مستطاب والا شاهزاده نامدار عباس میرزا را وکلای مختار خود تعیین کردند و ایشان بعد از آن که در ترکمنچای مجتمع شدند و اختیار نامه خود را مبادله کرده و موافق قاعده و شایسته دیدند، فصول آتیه را تعیین و قرارداد کردند. فصل اولبعد الیوم ما بین اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران و ولیعهدان و اخلاف و ممالک و رعایای ایشان مصالحه و مودت و وفاق کاملی الی یوم ال بد واقع خواهد بود.فصل دویم چون جدال و نزاعی که فیما بین عهدکنندگان رفیع الارکان واقع شد و امروز بسعادت منقطع گردید، عهود و شروطی را که بموجب عهدنامه گلستان، بر ذمت ایشان لازم بود موقوف و متروک می‌دارد، لهذا اعلیحضرت کل ممالک روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران چنین لایق دیدند که به جای عهدنامه مزبوره گلستان، عهدنامه دیگر به این شروط و عهود و قیود قرار دهند که ما بین دو دولت روس و ایران بیشتر از پیشتر موجب استقرار و انتظام روابط آتیه صلح و مودت گردد.فصل سیماعلیحضرت پادشاه ممالک ایران از جانب خود و از جانب ولیعهدان و جانشینان به دولت روسیه واگذار می‌کند تمامی الکای نخجوان و ایروان را - خواه این طرف روس باشد یا آن طرف. و نظر به تفویض، اعلیحضرت ممالک ایران تعهد می‌کند که بعد از امضاء این عهدنامه، در مدت شش ماه، همه دفتر و دستورالعمل متعلق به اداره این دو دولت مذکوره باشد به تصرف امرای روسیه بدهند.فصل چهارم دولتین علیتین معاهدتین عهد و پیمان می‌کنند که برای سر حد فیما بین دو مملکت بدین موجب سر حد وضع نمایند: از نقطه سر حد ممالک عثمانی که از خط مستقیم به قله کوه آغری کوچک قرب است. ابتدا کرده، این خط تا به قله آن کوه کشیده می‌شود و از آنجا به سر چشمه رودخانه مشهور به قرا سوی پایین که از سراشیب جنوبی آغری کوچک جاری است فرود آمده، به متابعت مجرای این رودخانه تا به التقای آن رودخانه ارس در مقابل شرور ممتد می‌شود. چون این خط به آن جا رسید به متابعت مجرای ارس تا به قلعه عباس‌آباد می‌آید و در تعمیرات و ابنیه خارجه آن که در کنار راست ارس واقع است نصف قطری بقدر نیم آغاج که عبارت از سه ورس و نیم روسی است رسم می‌شود و این نصف قطر در همه اطراف امتداد می‌یابد. همه اراضی و عرصه که در این نصف قطر محاط و محدود می‌شود بالانفراد متعلق به روسیه خواهد داشت و از تاریخ امروز در مدت دو ماه با صحت و درستی کامل معین و مشخص خواهد شد و بعد از آن از جایی که طرف شرقی این نصف قطر متصل به ارس می‌شود خط سر حد شروع و متابعت مجرای ارس می‌کند تا به مسیر یدی بلوک و از آن جا از خاک ایران به طول مجرای ارس امتداد می‌یابد با فاصله و مسافت سه آغاج که عبارت است از بیست و یک ورس روسی. بعد از وصول به این نقطه خط سر حد به استقامت از صحرای مغان می‌گذرد تا به مجرای رودخانه موسومه بالهارود به محلی که در سه فرسخی واقع است که عبارت است از بیست و یک ورس روسی پایین‌تر از ملتقای دو رودخانه کوچک موسوم به آدینه بازار و ساری قمیش و از آن جا این خط به کنار چپ بالهارود تا به ملتقای رودخانه‌های مذکور آدینه بازار و ساری قمیش صعود کرده به طول کنار راست رودخانه آدینه بازار شرقی تا به منبع رودخانه و از آن جا تا به اوج بلندی‌های جگیر امتداد می‌یابد، به نوعی که جمله آبهایی که جاری به بحر خزر می‌شوند متعلق به روسیه خواهد بود و همه آبهایی که سراشیب و مجرای آنها به جانب ایران است تعلق به ایران خواهد داشت. و چون سر حد دو مملکت این جا بواسطه قلل جبال تعیین می‌یابد، لهذا قرار داده شد که پشته‌هایی که از این کوهها به سمت بحر خزر است به روسیه و طرف دیگر آنها به ایران متعلق باشد. از قله‌های بلندی‌های جگیر خط سر حد تا به قله کمر قویی به متابعت کوه‌هایی می‌رود که طالش را از محال ارشق منفصل می‌کند. چون قلل جبال از جانبین مجرای میاه را می‌دهند، لهذا در این جا نیز خط سر حد را همان قسم تعیین می‌کند که در فوق در باب مسافت واقعه بین منبع و آدینه بازار و قلل جگیر گفته شد و بعد از آن خط سر حد از قله کمر قویی به بلندی‌های کوه‌هایی که محال زوند را از محال ارشق فرق می‌دهد متابعت می‌کند تا به سر حد محال ولکیج همواره بر طبق همان ضابطه که در باب مجرای میاه معین شد، محال زوند بغیر از آن حصه که در سمت مخالف قلل جبال مذکوره واقع است از این قرار حصه روسیه خواهد بود. از ابتدای سر حد محال ولکیج خط سر حد ما بین دو دولت به قلل جبال کلوتوپی و سلسله کوه‌های عظیم که از ولکیج می‌گذرد متابعت می‌کند تا به منبع شمالی رودخانه موسوم به آستارا پیوسته به ملاحظه همان ضابطه در باب مجرای میاه و از آن جا خط سرحد متابعت مجرای این رودخانه خواهد کرد تا به ملتقای دهنه آن به بحر خزر و خط سر حد را که بعد از این متصرفات روسیه و ایران را از هم فرق خواهد داد تکمیل خواهد نمود.فصل پنجم اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای اثبات دوستی خالصانه که نسبت به اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اخلاف و ولیعهدان سریر سلطنت ایران تمامی الکا و اراضی و جزایری را که در میانه خط حدود معینه در فصل مذکوره فوق و قلل برف دار کوه قفقاز و دریای خزر است و کذا جمیع قبایل را چه خیمه‌نشین چه خانه‌دار، که از اهالی و ولایات مذکوره هستند واضحا و علنا الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روسیه می‌داند.فصل ششماعلیحضرت پادشاه ممالک ایران به تلافی مصارف کثیره که دولت روسیه را برای جنگ واقعه بین الدولتین اتفاق افتاده و همچنین به تلافی ضررها و خسارت‌هایی که به همان جهت به رعایای دولت روسیه رسیده تعهد می‌کند که بواسطه دادن مبلغی وجه نقد آنها را اصلاح نماید و مبلغ این وجه بین الدولتین به ده کرور تومان رایج قرارگرفت که عبارت است از بیست میلیون مناط سفید روسی، و چگونگی در موعد و رهاین فصول این وجه در قرارداد علاحده که همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت که گویا لفظا به لفظ در این عهدنامه مصالحه حالیه مندرج است، معین خواهد شد.فصل هفتمچون اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه برای این که از میل‌های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می‌کند که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملکت می‌داند.فصل هشتمسفاین تجارتی روس مانند سابق استحقاق خواهند داشت که به آزادی بر دریای خزر به طول سواحل آن سیر کرده به کناره‌های آن فرود آیند و در حالت شکست کشتی در ایران اعانت و امداد خواهند یافت و همچنین کشتی‌های تجارتی ایران را استحقاق خواهد بود که به قرار سابق در بحر خزر سیر کرده، به سواحل روس آمد و شد نمایند و در آن سواحل در حال شکست کشتی به همان نسبت استعانت و امداد خواهند یافت. در باب سفاین حربیه که علم‌های عسکریه روسیه دارند چون از قدیم بالانفراد استحقاق داشتند که در بحر خزر سیر نمایند، لهذا همین حق مخصوص کما فی السابق امروز به اطمینان به ایشان وارد می‌شود، به نحوی که غیر از دولت روسیه هیچ دولت دیگر نمی‌تواند در بحر خزر کشتی جنگی داشته باشد.فصل نهمچون مکنون خاطر اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران است که من کل الوجوه عهودی را که به این سعادت و میمنت ما بین ایشان مقرر گشته مستحکم نمایند، لهذا قرارداد نمودند که سفراء و وکلا و کارگزارانی که از جانبین به دولتین علیتین تعیین می‌شود - خواه برای انجام خدمت‌های اتفاقی یا برای اقامت دایمی - به فراخور مرتبه و موافق ش ن دولتین علیتین و بملاحظه مودتی که باعث اتحاد ایشان گشته به عادت ولایت مورد اعزاز و احترام شوند و در این باب دستورالعملی مخصوص و تشریفاتی قرار خواهند کرد که از طرفین مرعی و ملحوظ گردد.فصل دهمچون اعلیحضرت امپراطور کل روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران استقرار و افزایش روابط تجارت را ما بین دو دولت مانند یکی از نخستین فواید ملاحظه کردند که می‌بایست از تجدید مصالحه حاصل شود، لهذا قرارداد نمودند که تمامی اوضاع و احوال متعلقه به حمایت تجارت و امنیت تبعه دو دولت را به نوعی که متضمن مرابطه کامله باشد معین و منتظم و در معاهده جداگانه‌ای که به این عهدنامه ملحق و ما بین وکلای مختار جانبین مقرر و مانند جزو متمم او مرعی و ملحوظ میشود مضبوط و محفوظ دارند. اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای دولت روس کما فی السابق این اختیار را مرعی می‌دارد که در هر جا که مصلحت دولت اقتضا کند کونسولها و حامیان تجارت تعیین نمایند و تعهد می‌کند که این کونسولها و حامیان تجارت را که هر یک زیاده از ده نفر اتباع نخواهد داشت فراخور رتبه ایشان مشمول حمایت و احترامات و امتیازات سازد و اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه از جانب خود وعده می‌کند که درباره کونسولها و حامیان تجارت اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران به همین وجه مساوات کامله مرعی دارد. در حالتی که از جانب دولت ایران نسبت به یکی از کونسولها و حامیان تجارت روسیه شکایتی محققه باشد، وکیل و یا کارگزار دولت روس که در دربار اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران متوقف خواهد بود و این حامیان و کونسولها بلاواسطه در تحت حکم او خواهد شد، او را از شغل خود بیدخل داشته به هر که لایق داند اداره امور مزبور را بر سبیل عادیه رجوع خواهد کرد.فصل یازدهمهمه امور و ادعاهای تبعه طرفین که به سبب جنگ به ت خیر افتاده بعد از انعقاد مصالحه موافق عدالت به اتمام خواهد رسید و مطالباتی که رعایای دولتین جانبین از یکدیگر یا از خزانه داشته باشند به تعجیل و تکمیل وصول پذیر خواهد شد.فصل دوازدهمدولتین علیتین معاهدتین بالاشتراک در منفعت تبعه جانبین قرارداد می‌کنند که برای آنهایی که مابین خود به سیاق واحد در دو جانب رود ارس املاک دارند موعدی سه ساله مقرر نمایند تا به آزادی در بیع یا معاوضه آنها قدرت داشته باشند، لکن اعلیحضرت امپراطور کل روسیه از منفعت این قرارداد در همه آن مقداری که به او تعلق و واگذار می‌شود، سردار سابق ایروان حسین خان و برادر او حسن خان و حاکم سابق نخجوان کریم خان را مستثنی می‌دارد.فصل سیزدهمهمه اسیرهای جنگی دولتین خواه در مدت جنگ آخر باشد یا قبل از آن و همچنین تبعه طرفین که به اسیری افتاده باشند از هر ملت که باشد همگی بغایت چهار ماه به آزادی مسترد و بعد از آنکه جیره و سایر تدارکات لازمه به آنها داده شد به عباس آباد فرستاده می‌شوند تا اینکه به دست مباشرین جانبین که در آن جا م مور گرفتن و تدارکات فرستادن ایشان به ولایت خواهد بود تسلیم شوند. دولتین علیتین در باب همه اسیرهای جنگ و تبعه روس و ایران که به اسیری افتاده و به علت دوری مکان‌هایی که در آن جا بوده‌اند یا به علت اوضاع و اسباب دیگر بعینه مسترد نشده باشند، همان قرارداد را می‌کنند و هر دو دولت ای وقت کان اختیار بی حد و نهایت خواهند داشت که آنها را مطالبه کنند و تعهد می‌کنند که هر وقت اسیر خود به دولت عرض نماید یا ایشان را مطالبه کنند از جانبین مسترد سازند.فصل چهاردهمدولتین علیتین معاهدتین جلای وطن کنندگان و فراریان را که قبل از جنگ یا در مدت آن به تحت اختیار جانبین گذاشته باشند مطالبه نمی‌کنند ولیکن برای منع نتایج مضره جانبین که از مکاتبات و علاقه خفیه بعضی از این فراریان با هم ولایتیان یا اتباع قدیم ایشان حاصل می‌تواند شد، دولت ایران تعهد می‌کند که حضور و توقف اشخاصی را که الحال یا بعد از این باسمه به او مشخص خواهد شد از متصرفات خود که مابین ارس و خط رودخانه مرسوم به جهریق و دریا و حد ارومی و رودخانه مشهور به جیقتو و قزل اوزن تا التقای آن به دریا واقع است رخصت می‌دهد. اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه از جانب خود همچنین وعده می‌کند که فراریان ایران را در ولایت قراباغ و نخجوان و کذالک در آن حصه ولایت ایروان که در کنار راست رود ارس واقع است اذن توطن و سکنی ندهد، لیکن معلوم است که این شرط مجری و معمول نبوده و نخواهد بود، مگر در باب اشخاصی که صاحب مناصب ملکیه یا مرتبه و ش ن دیگر باشد، مانند خوانین و بیک‌ها و ملاهای بزرگ که صورت رفتارها و اغواها و مخابرات و مکاتبات خفیه ایشان درباره همولایتیان و اتباع و زیر دستان قدیم خود موجب یک نوع رسوخ و ت ثیر به افساد و اخلال تواند شد. در خصوص رعایای عامه مملکتین مابین دولتین قرارداده شده که رعایای جانبین که از مملکتی به مملکت دیگر گذشته باشند، یا بعد از این بگذرند م ذون و مرخص خواهند بود که در هر جایی که آن دولت که این رعایا به تحت حکومت و اختیار او گذاشته باشند مناسب داند سکنی و اقامت کنند.فصل پانزدهماعلیحضرت پادشاه ممالک ایران به این حسن اراده که آرام و آسایش را به ممالک خود باز آورد و موجبات مکاره را که اکنون به سبب این جنگ و خصومت بر اهالی مملکت روی آورده و به جهت انعقاد این عهدنامه که به فیروزی تمام سمت انجام می‌پذیرد از ایشان دور کرده، همه رعایا و ارباب مناصب آذربایجان عفو کامل و شامل مرحمت می‌فرمایند و هیچ یک از ایشان بدون استثنای مراتب و طبقات به جرم عرضه‌ها و عملها و رفتارهای ایشان که در مدت جنگ یا در اوقات تصرف چند وقت قشون روسیه از ایشان ناشی شده نباید معاقب شوند و آزار ببینند.
ماجراهای من و حافظ (قسمت سوم) - حافظ چه شکلی است؟ سوال‌هایی وجود دارد که هر گز از خود نپرسیده‌ایم، اما وجودشان را هم نمی‌شود انکار کرد. وقتی فیلم "حافظ مردم" را می‌ساختم متوجه شدم که یکی از این سوال‌ها سال‌ها است که در درونم وجود دارد و من ناخودآگاه به دنبال پاسخش می‌گشته‌ام. مشکل این بود که این سوال هرگز از ناخودآگاه به خودآگاه نیامده بود وتمرکز من روی حافظ در زمان ساخت فیلم عاقبت من را با این نکته درگیر کرد: حافظ چه شکلی است؟از بچگی انواع مینیاتورهای کوچه‌بازاری را در کنار غزل هایش دیده بودم: مرد لاغری که جامی را بالا گرفته بود تا ساقی زیبایی برایش می‌بریزد و حافظ چون عاشقی زار مقابل ساقی یا زیبارویی دیگر خم شده بود. اما در مدرسه به ما گفته بودند که این می‌واقعی نیست و مجازی است و نتیجه‌ی میگساری حافظ سرمستی از عشق الهی است و آن معشوق هم خدا است.بعد هم که خودم حافظ خوان شدم، قدرت هم‌ذات کردن خود با غزل‌هایش برای مخاطب اینقدر بالا بود که خودم را حافظی می‌پنداشتم که معشوقش:دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بودتا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بودرسم عاشق کشی و شیوه‌ی شهرآشوبیجامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بودهنگام ساخت فیلم حافظ، به موزه‌ی مردم‌شناسی فارس رفتم. مجوز نداشتم. در نقش یک گردشگر خواستم که اجازه دهند فیلم بگیرم. موزه‌ی جالبی بود. مجسمه‌ی کسانی را دیدم که فقط اسمشان را شنیده بودم: شاه شجاع، حلاج، ملاصدرا، داریوش هخامنشی، کریمخان زند، باباکوهی، سعدی، شهید دستغیب، شهید عباس دوران خلاصه همه‌ی مشاهیر و مفاخر فارس از قدیم و جدید جمع بودند اما وقتی به حافظ رسیدم با کمال تعجب دیدم که مجسمه‌ای در کار نیست و فقط دیوان شعرش را گذاشته‌اند.موزه‌ی مردم شناسی فارس(زینت‌الملک)موزه‌ی مردم شناسی فارس(زینت‌الملک)با کمک "جواد دبیری" مجسمه‌سازی به نام آقای "هدایت الله یوسفی" را یافتم که دوبار تلاش کرده بود، حافظ را بسازد. از او خواستم که برای بار سوم جلوی دوربین من سعی کند حافظ را بسازد. نتیجه جالب بود.(ویدیو را ببینید).در پژوهش‌هایم به این نتیجه رسیدم که جامعه‌ی ما به علت تنوع و تعدد برداشت‌هایش از شعر حافظ نتوانسته در مورد شخصیت او به به یک تلقی یکسان برسد تا تخیل جمعی ایرانیان یک صورت را به عنوان حافظ تصور کند.آقای یوسفی و ساخت سومین مجسمه‌ی حافظامروز که تقریبا هشت سال از آن روزها گذشته است، به این نتیجه رسیده‌ام که حافظ نه فقط در شعرهایش از رندی دم می‌زد که در نهایت خودش در تمام این سال‌ها از موضع قدرت و قوت شعرش را به چنان درجه‌ای رساند که مخاطب در هر مقام و مرتبه‌ی فکری و عملی که باشد این قدرت را پیدا می‌کند که شعر را برای خودش بازآفرینی کند و خودش را در جایگاه سراینده‌ی شعر بنشاند پس نیازی ندارد که به حافظ فکر کند، بنایی که او ساخته است این قابلیت را دارد که هر بار بدون خراب شدن بازسازی شود و کسی در کمال راحتی در آن زندگی کند و این نهایت رندی حافظ است. من که می‌گویم لقب "رند اعظم" برازنده‌اش است.در گفتار متن فیلم "حافظ مردم" قسمتی بود که حذف شده بود اما یادم رفته بود از انتهای نوشته پاکش کنم. وقتی "هومن برق‌نورد" همه‌ی متن را برای فیلم خواند، خواست آن را هم بخواند که گفتم نیازی نیست. او گفت که به نظرم این مهم است، بگذار بخوانم و بعد اگر صلاح دیدی استفاده کن. آن چند جمله این‌ها بودند:"تا حالا وقت راه رفتن به ماه نگاه کردید؟ ماه با شما راه می‌یاد. حافظ هم همینطوره با همه راه می‌یاد"و من این را در انتهای فیلم استفاده کردم و موثر بود.پانوشت: در ویدیوی این یادآوری جواد دبیری را کنار آقای یوسفی می‌بینید. رفیق خوبی است و من مدیون خودش و همسرش هستم. خدا هر جا هست حفظش کند.
" آتش بدون دود "، تاریخ یا رمان!؟ اخیرا دوستی به من گفت که آقای نادر ابراهیمی کتابی نوشته‌اند به نام "آتش بدون دود"، چاپ 1358 ، انتشاراتی روزبهان، که وقایع این داستان سال‌های قبل و بعد از 1320 در ترکمن صحرا رخ داده‌اند. در صفحه 89 جلد چهارم این کتاب مطالب سراسر کذب و توهین‌آمیزی در مورد محمد آخوند گرگانی (جرجانی) نوشته‌اند. من که فرزند محمد آخوند جرجانی می‌باشم بر خود وظیفه دانستم که در رد گفته‌های آقای ابراهیمی مطلبی بنویسم. در ابتدا باید ذکر کنم که: محمد آخوند ( 1346 - 1261 ) ده دوره یعنی دوره های 6 و 7 و از 9 تا 16 نماینده‌ی دشت یموت یا ترکمن صحرا در مجلس شورای ملی بوده است. سخنرانی‌های ایشان در مطبوعات مجلس و بعضی روزنامه‌های آن زمان موجود می‌باشد. آقای ابراهیمی در داستان خود به نقل از مردی به نام توماج توی قلی ساکن گنبد می‌نویسد: "آن کس که در صحرای ترکمن حزب توده را بنیان گذاشت و سخنرانی کرد، و نعره کشید، و سینه درید، و جز صدای سیاه خویش هیچ صدایی را نشنید، محمد آخوند جرجانی بود." و ادامه می‌دهد: "اگر بدانید که او در روزگار رضاخان جلاد، رضاخانی شد، به مجلس شورا رفت، به سود رضاخان جوشید، علیه مدرس نعره کشید، صحرا را تضمین کرد که نوکر دست به سینه رضاخان باشد و بماند، پس از رفتن رضاخان نیم دایره چرخید، در برابر خود قرار گرفت، یک روز به گنبد آمد و گفت: ما آمده‌ایم تا اولین حزب اشتراکیون را این جا پایه‌گذاری کنیم: حزب توده را و ."این مطالب سراسر کذب بوده و محمد آخوند نه تنها بنیان‌گذار یا عضو حزب توده نبوده که مخالف آن حزب نیز بوده است. و هیچ سندی یا مدرکی برای اثبات این نظر وجود ندارد. اتفاقا برعکس، حزب توده محمد آخوند را مخالف خود می دانسته و آقای غایب بهلکه از فعالین سرشناس حزب توده در ترکمن صحرا در آن زمان مطلبی علیه محمد آخوند در روزنامه‌ی ندای گرگان تاریخ 25 شهریور 1325 نوشته، که واکنش طرفداران محمد آخوند را برانگیخت و آن ها طی نامه سرگشاده ای حمایت خود را از محمد آخوند و اقدامات او بیان داشته اند. اسامی 84 نفر از اهالی ترکمن صحرا در ذیل این نامه سرگشاده قید شده است. که سند آن موجود می باشد.بی شک کسی که نامی از او در تاریخ مانده باشد بارها مورد ارزیابی و قضاوت دیگران قرار خواهد گرفت. محمد آخوند هم از این قاعده مستثنی نیست. کسی که 20 سال در یکی از حساس ترین دوران سیاسی ایران یعنی زمان رضاشاه و اوایل سلطنت محمدرضاشاه نماینده مجلس بوده است، این که کارنامه سیاسی او مثبت یا منفی بوده، به عهده محققین تاریخ سیاسی است و طبیعی است که او را نقد کنند و نقاط ضعف و قوتش را بیان کنند. اما هیچ محققی نمی تواند بدون سند و مدرک مطلبی را ارایه کند. محقق باید بدون حب و بغض و پیش داوری کار کند.شولوخف نویسنده نام‌دار روسی جمله‌ای دارد که: "تاریخ رمانی است که اتفاق افتاده است. اما رمان تاریخی است که ممکن است اتفاق افتاده باشد." در واقع تاریخ اتفاق افتاده و زاییده تخیل نویسنده نیست، اما رمان زاییده تخیل نویسنده است. ممکن است از وقایع تاریخی الهام گرفته باشد، اما به هر حال ساخته ذهن نویسنده است. به همین خاطر بسیاری از نویسندگان متعهد و شریف، در ابتدای رمان های تاریخی خود می نویسند: "قهرمانان این داستان زاییده تخیل نویسنده هستند و هر گونه شباهت احتمالی با آدم ها یا حوادث واقعی تصادفی است."حال در نظر بگیرید آقای نادر ابراهیمی در رمان خود که ساخته ذهن خودشان است، از یک شخص حقیقی نام می برد و سند و مدرکشان هم این است که به قول فلان شخص ترکمن محمد آخوند جرجانی بنیان گذار حزب توده در ترکمن صحرا می باشد و تحت این عنوان چهره‌ای غیرواقعی از ایشان به نمایش می‌گذارند.آقای نادر ابراهیمی! که مت سفانه مرحوم شده اید و ان‌شاءالله خداوند از گناهانتان بگذرد، "و ای کاش من شما را در قید حیاتتان ملاقات می کردم"، اگر نویسنده ای داستانی بنویسد و در آن این موضوع را بگنجاند که: به قول فلان شخص تهرانی نادر ابراهیمی که در خانه یک سرهنگ شاهنشاهی بزرگ شده شاه دوست بوده و با ساواک همکاری می کرده، اما بعد از انقلاب اسلامی نیم دایره ای چرخید و علیه رضاخان و رژیم پهلوی داستان نوشت. آیا به شما برنخواهد خورد؟ قطعا برخواهد خورد، چون او داستان نوشته است و در داستان نویسنده اخلاقا نباید از اشخاص حقیقی نام ببرد. در عین حال زندگینامه نویسان می‌توانند در مورد زندگی شما بدون حب و بغض تحقیق کنند و منتقدان می‌توانند کتاب های شما را نقد کنند و این بار این کار به شما برنخواهد خورد.احمد گرگانی - فرزند محمد آخوند گرگانی (جرجانی)به نقل از صحرا 414 - دوشنبه 29 خرداد 1391
دره پر از گنج نمایی از گنج دره در شهرستان هرسین استان کرمانشاهکاوش‌ها در تپه گنج دره در 7 کیلومتری شهرستان هرسین استان کرمانشاه از کهن‌ترین استقرار بشر حدود 8500 سال قبل از میلاد در دوره نوسنگی خبر می‌دهد، نخستین کاوش در گنج دره در سال 1344 شروع و تا 1348 زیر نظر دکتر اسمیت (باستان شناس کانادایی) انجام شد و در 5 آذر 1380 به عنوان آثار ملی در ایران به ثبت رسید. قدمت این محوطه به 11 هزار سال قبل از میلاد می‌رسد.آزمایش بر روی خاک و معماری یافت شده در این محوطه نشان می‌دهد که حدود 8500 سال قبل از میلاد انسان در این محوطه استقرار یافته است.در طبقات زیرین نیز شواهدی از ابزار سنگی وجود دارد، در هزاره نهم انسان در این منطقه پیشرفت کرده و سفال‌ها را در کوره می‌پختند و نقاشی می‌کردند، از هزاره هشتم به بعد نیز شاهد تندیس‌های خدا گونه و الهه‌های باستانی هستیم در هزاره هشتم نیز شواهدی نیز از اهلی کردن حیوان مثل بز نیز یافت شده است.منابع: 1 - وبسایت - عیسی بهنام، مجله هنر و مردم، شهریور 1352 ، از صفحه 2 تا 7
نقدی بر نوشتار "عدم مشارکت جدی هندی‌ها در توسعه بندر چابهار" اخیرا خبرگزاری مرین‌پرس، در یادداشتی با نویسندگی محمد مونسان از عدم مشارکت جدی هندی‌ها در توسعه بندر چابهار انتقاد کرده است. لینک این نوشتار به نقل از منبع در زیر آمده است.عدم مشارکت جدی هندی‌ها در توسعه بندر چابهارنگارنده ضمن تقدیر از دغدغه‌مندی اشخاص مختلف، جسارت کرده و به نقد این مقاله خواهد پرداخت.در این نوشتار در همان بند اول در خصوص توسعه سواحل مکران گفته شده است که: " . البته اقدامات ارزشمندی در این مدت از سوی سازمان‌های متولی مانند سازمان بنادر و دریانوردی و وزارت نفت و نیرو و سپاه پاسداران انجام شده است ." این در حالی است که توسعه سواحل مکران در همان ابتدا به ارتش سپرده شد و از جمله آن ایجاد و تقویت پایگاه‌های نیروی دریایی راهبردی ارتش در سواحل مکران (پایگاه دریایی جاسک و بندر کنارک) بود. در این خصوص لازم است که اینفوگرافیک‌هایی که توسط آجامدیا، رسانه ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است را نگاه کنیم. در این نوشتار همچنین گفته شده است: " .هند متعهد شده بود که نیم میلیارد دلار در بندر چابهار و حدود یک و نیم میلیارد دلار در راه‌آهن چابهار و زیرساخت‌های پسکرانه‌ای سرمایه‌گذاری کند که تاکنون فقط در حدود 85 میلیون دلار! سرمایه گذاری کرده‌اند." به نظر می‌رسد هنگام جست وجو در گوگل با ارقام کاملا متفاوت به مواجه می‌شویم. نمونه‌هایی از این دست:پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی: فاینانس 150 میلیون دلاری هند برای بندر چابهار سازمان بنادر و دریانوردی: برنامه‌ریزی هند برای سرمایه‌گذاری 235 میلیون دلاری هند در بندر چابهارایلنا: سرمایه‌گذاری هند در چابهار به 150 میلین دلار افزایش پیدا می‌کندمیزان: سرمایه‌گذاری 20 میلیارد دلاری هند در چابهارشفافیت مهمترین اصل بوده لذا این قرارداد که هرگز طبقه‌بندی نبوده است باید به اطلاع عموم و به طور شفاف اطلاع رسانی شود. بر فرض الان مشخص نیست این قرارداد بین دو دولت ایران و هند یا ملت ایران و هند بوده یا بخش خصوصی هند با سازمان بنادر و دریانوردی و وزارت راه و یا طرفین چه تعهداتی مالی به هم دارند. متاسفانه در ایران هیچگاه نیز این مسایل را نمی‌توان پیگیری کرد و سازمان و وزارتخانه مربوطه نیز خود رو موظف به اطلاع رسانی صحیح نمی‌داند. لذا در حالیکه متن سند برجام که بسیار راهبردی بوده و جهت شفافیت منتشر می‌شود انتشار این سند هم جهت اطلاع به عموم باشد منتشر شود.همچنین در این نوشتار آمده است: " .در مجموع می‌توان گفت که هند در قواره و اندازه یک شریک صنعتی و اقتصادی شایسته برای فعال کردن پتانسیل‌های سواحل مکران نیست و عملکرد هندی‌ها در توسعه بندر چابهار شبیه یک "مسخره‌بازی تلخ" بوده است تا یک مشارکت اقتصادی جدی ." بر کسی پوشیده نیست که هند با جمعیت کلان آن نقش مهمی در اقتصاد دنیا بازی خواهد کرد. همچنین باید دانست قطعا هندی‌ها از توسعه بندر چابهار منافع بسیاری خواهند برد اما یک نکته بسیار مهم که باید در نظر داشت شرایط غیرنرمال و پرریسک سیاست خارجه در ایران است که اقتصاد ایران را کاملا تحت تاثیر قرار داده‌است. متاسفانه در طی چند دهه گذشته، تمایل سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ایران به شدت افت کرده و بسیاری از کشورها با وجود تمایل شدید به سرمایه‌گذاری تنها به دلیل ترس از عواقب تحریم‌های ظالمانه آمریکا ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را نمی‌کنند.همچنین در این نوشتار آمده است:هندی‌ها در دوره ترامپ، به گونه‌ای عمل کردند که این تصور پیش آمد که شاید هندی‌ها هنوز هم مستعمره انگلیس یا آمریکا هستند!به نظر می‌رسد نویسنده محترم در جریان حجم تجارت هند و آمریکا نیست! فقط در سال 2018 ، هند و آمریکا بیش از 142 میلیارد دلار حجم تجارت داشته‌اند. دنیای امروز دنیای اقتصاد است و نه دنیای ایدیولوژی سیاسی! باید بدانیم در روابط بین‌الملل اقتصاد مقدم بر سیاست است.میزان حجم تجارت هند و آمریکاباید بدانیم هیچ کشوری منافع اقتصادی خود را به خاطر منافع کشور دیگر به خطر نمی‌اندازد و روابط اقتصادی خود را بر اساس برادرخواندگی و ایدیولوژی بر پا نمی‌کند. این را هم باید دانست به خاطر خود حضور هندی‌ها در بندر چابهار بود که آمریکا این بندر را از تحریم‌ها معاف کرد وگرنه بندر چابهار نیز همچون بنادر دیگر خالی از رفت و آمد خطوط بین‌المللی کشتیرانی بود.در مجموع باید قرارداد حضور هندی‌ها در بندر چابهار به طور شفاف منتشر شود تا مردم و نخبگان نظرات خود را بیان کنند و اگر کوتاهی و قصوری از سوی طرف خارجی صورت گرفته است باید به جد پیگیری شود و این به مطالبه مردم و رسانه‌ها تبدیل شود.
تفاوت حکومت‌های تاریخ ایران با جوامع غربی منبع این نوشتار، مقاله "فره ایزدی و حق الهی پادشاهان" از کتاب "تضاد ملت و دولت" نوشته دکتر محمدعلی کاتوزیان است. در این مقاله کاتوزیان توضیح می‌دهد که ماهیت حکومت‌های تاریخ ایران، نه از نوع دیکتاتوری غربی، بلکه بر مبنای استبداد ایرانی است که ریشه در پراکندگی و وسعت سرزمین ایران، کمبود آب به عنوان مولد تولید، و وجود قدرت‌های نظامی متحرک دارد، یعنی ایلات و عشایر، که قابلیت متمرکز کردن ثروت‌های پراکنده را داشته‌اند و بخش عمده‌ای از تاریخ ما را همین ایلات اداره کرده‌اند.در ایران فیودالیسم اروپایی هرگز پدید نیامد. چون زمین‌ها در دست دولت بود و به اراده دولت به زمین‌داران بزرگ اجاره داده می‌شد. در نتیجه دولت هر زمان که اراده می‌کرد می‌توانست زمین یک مالک بزرگ را تصرف کند یا به شخص دیگری انتقال دهد. این ویژگی سبب شد که برخلاف اروپا، طبقه آریستوکرات پدید نیاید که نسل اندر نسل مالک و جزو طبقه اشرافی بودند. البته چیزی شبیه به فیودالیسم در ایران وجود داشته اما نه به شکلی که در اروپا بوده. در ایران هم خاندان‌های اصیلی را می‌توان یافت که صدها سال در منطقه خاصی صاحب قدرت بوده‌اند. اما همین خاندان‌ها ممکن بود در اثر غضب یک شاه کاملا نابود شوند. و شبیه فیودالیسم اروپایی نبوده که حتی خود شخص ارباب نتواند جانشین خود را تعیین کند. بلکه جانشینی همیشه به پسر اول می‌رسید. از طرفی تا پیش از برافتادن نظام ارباب و رعیتی در ایران، عمده افراد اندیشمند جامعه، اعم از روشنفکر و روحانی، یا جزیی از اشراف بودند و یا وابسته به آنها. از مشخصات دیگر فیودالیسم اروپایی این است که شاه متعلق به طبقه فیودال‌ها بوده است. یعنی شاه فیودال‌ها، و نه شاه همه مردم. اما در ایران با اینکه شاهان معمولا از سران قبایل و طوایف بوده‌اند، اما وابسته به طبقه خاصی نبوده و شاه همه مردم تلقی می‌شده‌اند. قدرت شاهان اروپایی محدود به قانون بود، زیرا هم شاهان و هم طبقه فیودال، از اعضای طبقه نجیب‌زاده بودند و با هم هیچ تفاوتی نداشتند. در نتیجه شاهان برتری خاصی پیدا نمی‌کنند و نمی‌توانند هر فرمانی را صادر کنند، یا فیودالی را بدون ضابطه قانونی عزل کنند.مشروعیت دولت در ایران تنها به واسطه قدرت بوده است. در ایران برخلاف اروپا، تا قبل از مشروطه، قانون وجود نداشته است. یعنی چارچوبی که تصمیمات دولت به حدود آن محدود باشد. توجه کنید که این تعریف با دیکتاتوری متفاوت است. دیکتاتوری مختص جوامع طبقاتی اروپایی است، ولی در ایران، فقدان قانون به معنی استبداد است. یعنی نظر دولت هر لحظه ممکن است به هر شکلی که پیش‌بینی‌ناپذیر است، تغییر کند. و به تبع آن می‌توانم بگویم که دموکراسی نیز، نقطه مقابل دیکتاتوری اروپایی است، نه استبداد ایرانی. استبداد متکی به شخص است، اما دیکتاتوری متکی به طبقه است، و وضعیتی سیستماتیک دارد، یعنی ستمی که روا داشته می‌شود، جنبه قانونی دارد. چه بسا انسان‌ها در یک نظام استبدادی آزادتر از نظام دیکتاتوری باشند. چون استبداد به عقیده من همه جنبه‌های زندگی انسان را شامل نمی‌شود. در ایران، رعایا آزادانه زندگی می‌کردند، اما نه به آن حد آزاد که بتوانند قدرتی برابر شاه داشته باشند. ولی در نظام دیکتاتوری غربی اینگونه نیست، و همه جوانب آزادی افراد تحت تاثیر قرار می‌گیرد، مثلا اینکه چه مطالبی را باید بخوانند یا نخوانند.در ایران، همه حقوق و وظایف در دولت خلاصه می‌شود. از آن طرف، چون مردم حقی در برابر دولت نداشتند، وظیفه‌ای هم در قبال حفظ حکومت برای خود قایل نبودند و دولت را از خود نمی‌دانستند. در نتیجه زمانی که شاهی سرنگون می‌شد، همه مردم از سرنگونی او پشتیبانی می‌کردند، یا لااقل دفاعی در برابر آن نمی‌کردند. تنها وضعیت بدتر بود که ممکن بود باعث شود مردم به دفاع از شاه بپردازند. مثلا هجوم یک قوم بیگانه، و شروع هرج و مرج. چیزی که برای مردم روشن بود این بود که وجود یک شاه در راس کشور، هر چند که مستبد باشد، بهتر از هرج و مرج است. در نتیجه شاهی می‌رفت و شاهی می‌آمد، بدون آنکه استبداد تغییری کند.نظام فیودالی در اروپا اولا باعث ظهور کاپیتالیسم شد. کاپیتالیسم در ایران هرگز نمی‌توانست شکل بگیرد. زیرا انباشت ثروت نیاز به گذراندن چند نسل دارد، که با نبود حق مالکیت و امنیت ناشی از قانون، امکان‌پذیر نیست. دومین ویژگی این است که در یک نظامی فیودالی، هر کسی نمی‌تواند شاه و وزیر و فرمانده و استاندار شود. اما در ایران چنین نبود. در ایران هر کس با هر جایگاه اجتماعی می‌توانست سلسله مراتب ترقی را طی کند و وزیر و صدراعظم شود. و البته این وزیر، هیچ ضمانتی برای حفظ جان و مال و خاندان خود نداشت، و ممکن بود به یکباره نسل او از صفحه روزگار محو شود. جای دیگری در سفرنامه اوژن فلاندن خواندم که هیچ کشوری مانند ایران نیست که هر کسی از هر طبقه اجتماعی بتواند به سرعت پیشرفت کند و به طبقه اشراف نایل آید. و البته فلاندن تاکید می‌کند که این طبقه نوکیسه، نمی‌توانستند خوی اشرافی‌گری شبیه نجیب‌زاده‌های اروپایی داشته باشند، مثلا به شکل خاصی صحبت کنند، و با فرودستان تنها در لباس تفاوت داشتند.گفتم که در نظام دیکتاتوری مدل اروپایی، ستمی که به مردم می‌شود سیستماتیک است. اما در نظام استبدادی، اینکه مردم در رفاه و آسایش باشند یا در تنگنا، تنها به شخص اول مملکت مربوط می‌شود. شاه ممکن است بخشنده و دادگر باشد، یا سفاک و ستمگر، اما همه اینها تحت عنوان استبدادی دسته‌بندی می‌شوند، چون همه چیز حول اراده یک شخص جریان دارد.در ایران منشاء مشروعیت شاهان، و توجیه کننده قدرت آنها، فره ایزدی بوده است. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، به روشنی برای ما بیان می‌کند که منظور از فره ایزدی چیست. در داستان اردشیر، می‌گوید که زمانی که اردشیر از کاخ اردوان گریخت، اردوان شهر به شهر او را تعقیب می‌کند. تا اینکه جایی، کدخدایی به اردوان می‌گوید او را دنبال نکند، زیرا بخت (یا فره) همراه اوست و تو به او نخواهی رسید. و بعد از طی مسافت دیگری به اردوان می‌گویند که بره بزرگی را در پشت اسب اردشیر دیده‌اند. و وقتی از مشاور خود می‌پرسد که بره چه معنایی دارد، متوجه می‌شود که فره ایزدی به شکل جسمانی پشت اردشیر قرار گرفته است، که در واقع تجسم اراده یزدان است. در این تلقی از اراده خدا، کسی که دارای فره ایزدی است، حکومتش را از عالم بالا دریافت کرده است، نه از زمینیان. زمانی که کیخسرو عزم کناره‌گیری از پادشاهی می‌کند، لهراسب را به جانشینی برمی‌گزیند، و طبیعتا با اعتراض گودرز مواجه می‌شود که چرا شخصی را که دارای ژن خوب نیست به شاهی انتخاب کرده‌ای (مطابق رسوم فرنگی در دوره فیودالی). و کیخسرو در پاسخ می‌گوید:که یزدان کسی را کند نیکبخت / سزاوار شاهی و زیبای [زیبنده‌ی] تختکه دین دارد و شرم و فر و نژاد / بود راد و پیروز و از داد شادمرا گفت یزدان بدو کن تو روی / نکردم من این جز به فرمان اویکه می‌رساند که شاه با خداوند ارتباط مستقیم دارد و به نوعی برگزیده خداست.فردوسی در مقدمه داستان پادشاهی کیخسرو، پادشاه ایده‌آل و آرمانی را از نظر خود اینگونه توصیف می‌کند که اول باید فره‌ی ایزدی داشته باشد، دوم اصل و نسب، سوم آمادگی برای آموختن از دیگران، و چهارم "خرد" به معنی تمیز نیک از بد:اگر پادشاهی بود در گهر / بباید که نیکی کند تاجورسزد‌گر گمانی برد بر سه چیز / کزین سه گذشتی چهار است نیزهنر با نژاد است و با گوهر است / سه چیز است و هر سه به بند اندر استگهر آنکه از فر یزدان بود / نیازد به بد دست و بد نشنودنژاد آنکه باشد ز تخم پدر / سزد کاید از تخم پاکیزه برهنر آنکه آموزی از هر کسی / بکوشی و پیچی ز رنجش بسیاز این هر سه گوهر بود مایه دار / که زیبا بود خلعت کردگارچو این هر سه یابی خرد بایدت / شناسنده نیک و بد بایدتچو این چار با یک تن آید به هم / برآساید و از آز و از رنج و غماز مشخصات فره ایزدی این است که وابسته به دین و سرزمین خاصی نیست و خواجه نظام‌الملک طوسی در سیاست‌نامه آن را اینطور توصیف می‌کند:ایزد تعالی اندر هر عصری و روزگاری، یکی از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه ستوده و آراسته گرداند، و مصالح جهان و آرام بندگان بدو بازبندد و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند و هیبت و حشمت او را در دل‌ها و چشم خلایق بگستراند تا مردمان اندر عدل او روزگار می‌گذرانند و ایمن همی باشند و بقای دولت او می‌خواهند.از دیدگاه ایرانی، شاه برگزیده خداست و تنها در برابر او مسیول است، نه در برابر مردم. و بدیهی است که در چنین وضعیتی، موجودیتی فراتر از قانون دارد. یعنی از هر کسی که بخواهد می‌تواند بگیرد و به هر که بخواهد بدهد. حرف او قانون است و قانون، حرف او. چه قانون یزدان، چه فرمان شاه.اما واقعیت این است که گاهی مردم در برابر این شاه می‌شوریدند. در اینجا نظریه ایرانی توجیهی که می‌آورد این است که فره ایزدی از شاه برمی‌گردد، یا "از کف فرو هشتن شاه فره ایزدی را". یعنی اگر مردم بتوانند شاهی را سرنگون کنند، به این معنی است که فره ایزدی پیش‌تر از آن شاه رویگردان شده است. از شاهنامه حکیم طوس چنین برمی‌آید که فره ایزدی در دو صورت از شاه رویگردان می‌شود. یکی تمرد مستقیم در برابر خداست، یعنی ادعای خدایی کردن شاه (برای نمونه، جمشید)، و دیگری تمرد غیرمستقیم در برابر خداست، یعنی بیدادگری به خلق. زیرا شاه به عنوان نماینده پروردگار، موظف به دادگری است. معنای داد از دیدگاه فردوسی، آراستن و نواختن لشکر (ایجاد امنیت)، گزیدن افراد شایسته در اداره امور کشور، نظارت دقیق بر کار بزرگان لشکری و کشوری، آباد کردن کشور، و ستم نکردن شخص شاه به رعایاست. در نتیجه از دیدگاه فردوسی، عصیان مردم نشانگر بیدادگری شاه است، و بیدادگری شاه مصادف است با برگشتن فره ایزدی از او.
جشن پوریم: عید یهودیان یا رقص یهود در هولوکاست ایرانی بسم الله الرحمن الرحیم.سلام.قبل از شروع، یه نقشه به شما بدم برای پیدا کردن کل مقاله‌های من در ویرگول، به صورت دسته‌بندی شده.انتشارات قلمبه‌ستیز: مقاله‌های اصلی و جدی خودم توی این انتشارات هستن و شاید 90 % از کسایی که لطف میکنن و مطالب من رو میخوانن، مطالب این انتشارات رو دیدن و من رو با این انتشارات میشناسن.انتشارات جنگل: اینجا هم مطالب خود هست، منتها بیشتر مطالبی که زیاد جدی نیستن و بیشتر شاید در دستهء "شخصی" یا "دل‌نوشته" یا غیره، قرار بگیره.انتشارات آشغال‌دانی ذهن: صرفا راجب معرفی کتاب‌ها و کلا هر صحبتی که مربوط به کتاب‌ها باشه.انتشارات 5 خطی: این هم مطالب خودم هست و ایده‌ای هست برای اینکه بتانم مطالب کوتاه‌تر رو اینجا در قالب 5 پاراگراف کوتاه منتشر کنم.انتشارات فلسفه‌لوژی: شناخت، نقد و بررسی فلسفه و سایر موارد مربوطه.انتشارات صوفی‌لوژی: نقد و شناخت تصوف و عرفان و انحرافاتی که دارن.انتشارات یهودولوژی: این‌ها اکثرا مقالات خود من نیستن و بیشتر بازنشر مقالات اندیشکدهء مطالعات یهود هستن و هدفش هم شناخت و آگاهی راجب یهود و صهیونیسم و موارد مربوط به اینها هست.انتشارات بهاییلوژی: این‌ها هم غالبا مطالب خودم نیستن و بازنشر از منابع دیگه هستن و هدفش هم نقد و شناخت و آگاهی راجب بهاییت و انحرافات اونها هست.توضیح کوتاه راجب این مقالهنسخهء اصلی این مقاله در این لینک، توسط اندیشکده مطالعات یهود منتشر شده. این نوشته از من نیست و بچه‌های اندیشکده این متن رو نوشتن.ان‌شاءالله که بخوانیم و آگاه بشیم.شروع مقالهجشن پوریم یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود هست که در دهه‌های اخیر و بعد از تشکیل رژیم جعلی اسراییل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خودش گرفته. این به‌اصطلاح جشن، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایرانه که با توطیه و دسیسهء دو یهودی نفوذی توی دربار خشایارشا، کشته شدن.در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده:شاه ایران زمین که در پایان جشن 180 روزه از باده‌نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو وشتی را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط می‌کند و او را به دست جلاد می‌سپارد.یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌کردند و این استنکاف موجب شده بود که هامان صدراعظم خشایارشا علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر کند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: مردخای که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند.یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام استر را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند و به او نیز توصیه می‌کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.فاحشه‌گری حلال در یهودیتدر سال 2010 یک خاخام یهودی در اسراییل با اشاره به واقعهء پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هرگونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند همان‌گونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشا) ازدواج کرد و با این کار، ملت یهود را نجات داد.استر در حضور خشایارشا، هامان رو متهم می‌کنه.این‌مورد یکی از موفق‌ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می‌رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت‌های جنسی، توطیه‌های قوم یهود را اجرا کردند و می‌کنند.شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی‌گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده مردخای رهبر مذهبی یهودیان ایران است. استر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های مردخای عموی خود، صدراعظم خشایارشا یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌کند و به همراه 10 پسرش به مرگ محکوم می‌کند.یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که‌هامان در نزد مردخای توبه کرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند.یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77 هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان عید یهودیان زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و. گرامی می‌دارند.اما در سرزمین‌های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.واقعه تاریخی هولوکاست ایرانیان به دست یهودیاندر زمان خشایارشا، یهودیان جزء اقلیت‌های مذهبی ایران بودند و همواره سعی در نفوذ در دربار شاه ایران داشتند. هامان صدراعظم خشایارشا بدلیل نافرمانی یهودیان از دستورات و قوانین پادشاهی، از عدم پرداخت مالیات و سرپیچی از فرمان پادشاه این قوم ابراز نگرانی می‌کند و پادشاه را در جریان توطیه‌های یهودیان قرار می‌دهد و از پادشاه می‌خواهد تا پیش از آنکه این قوم علیه تاج و تخت شاه اقدامی کنند، با توطیه این قوم مقابله کند.مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه‌های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشا برای نمایان کردن زیبایی‌های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می‌کند.با ورود استر، دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه‌های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می‌کند. هامان نیز شاه را از توطیه مردخای آگاه می‌سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می‌کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خاین جلوه دادن هامان و اینکه وی توطیهء کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می‌کنند.توطیه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی‌پذیرد و آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می‌گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می‌شوند.اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش، آنجا بیشتر آشکار می‌شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن‌ها را در شهر بر دار می‌کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خودکشی می‌کند.کشتار نیمی از جمعیت ایرانپس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می‌زنند. در 127 استان ایران آن‌زمان، طی دو (یا 3 ) روز بیش از 77 هزار ایرانی و به روایتی دیگر 500 هزار نفر کشته می‌شوند.استر و مردخای در حال نگارش داستان پوریمدر کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می‌کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده‌اند.در آن‌زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می‌شوند.یهودیان با حمله به خانه‌های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن‌ها را نیز غارت می‌کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل‌عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می‌کنند و آن را از افتخارات خود می‌دانند.!!پوریم عید یهودیان سراسر جهانپوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین‌های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه‌های مختلفی در این دو روز جشن می‌گیرند.اوج این جشن‌ها در اسراییل است. جایی که صهیونیست‌ها سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بدمستی یکی از سنت‌های مرسوم آنان در این روز است.خاخام‌های یهودی در این جشن‌ها مراسم ویژه‌ای برگزار می‌کنند. خاخام‌های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می‌کنند. معمولا افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان‌های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بی‌هوش و بی رمق به زمین می‌خورند.در آموزه‌های تلمود یهودیان، در یکی از بخش‌ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است:در روز پوریم هر فرد یهودی مکلف است به حدی شراب بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد. Megillah ( 7b ): Rava said : A person is obligated to drink on Purim until he does not know the difference between cursed be Haman and blessed be Mordechai خط و نشان صهیونیست‌های آدمخوار برای ایرانیاناز دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می‌شود، رژه زامبی‌ها در اسراییل است. در این رژه صهیونیست‌ها با گریم خود به شکل زامبی‌ها آدمخوارها اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خون‌خواهی و کشتار ایرانیان، بر دهان می‌گیرند.نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است.پوریم در لس‌آنجلس پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنان‌شانمت سفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و این‌که زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می‌گیرند.کنیسه نصح، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس‌آنجلس را تشکیل می‌دهند. کنیسه نصح از جمله مکان‌هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می‌نشینند.لینک اعلام برگزاری جشن پوریم 2012 در کنیسه نصح: - 5efe - 4398 - 9069 - 2dd1ba369884 "هامان سوزان" و شیرینی "گوش هامان" نمادهای درنده خویی قوم یهوداز دیگر مراسمی که یهودیان در این روز برگزار می‌کنند، مراسم هامان سوزان است. آن‌ها هامان و ده پسرش را نماد دشمنان قوم یهود دانسته و بطور سمبلیک در مراسمی، نمادی و یادبودی از هامان، وزیرالوزاری خشایارشا را در آتش می‌سوزانند.همچنین یهودیان با پختن شیرینی به نام گوش هامان، بر دار کردن وزیر ایرانی را جشن می‌گیرند.خمیر این شیرینی سه‌گوش از بذر خشخاش است و میان این شیرینی با آلو یا مربا پر شده است. این شیرینی بیشتر توسط یهودیان اشکنازی درست می‌شود، البته تعدادی از کلیمیان ایران هم به این شرینی علاقه‌مند هستند. اسم این شرینی گوش هامان است. یهودیان در جشن قتل عام ایرانیان، این شیرینی‌ها را می‌خورند و همراه خوردن این شرینی، شعری اهانت‌آمیز نسبت به ایرانیان و وزیرالوزاری ایرانی خوانده می‌شود.پوریم در ایراندر داخل ایران نیز، اقلیت‌های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده‌اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می‌گیرند.مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان‌هاییست که یهودیان آن‌را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت‌ها جشن‌های خود را در آن برگزار می‌کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن‌ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.مقبره استر و مردخای، به ادعای یهودیان، پس از غصب مسجدالاقصی، دومین مکان مقدس این قوم به شمار می‌رود.نتانیاهو مردم ایران را به پوریمی دوباره وعده داداما به جز مقدس بودن این روز برای یهودیان، با ظهور پدیدهء منحوس صهیونیسم، پوریم وجهی سیاسی نیز به خود گرفته و سران رژیم صهیونیستی گاه با اشاراتی به آن واقعه، تلویحا ایران و ایرانیان را به تکرار کشتاری مشابه تهدید می‌کنند.در روزهای پایانی سال 1390 اتفاقی جالب در عرصه سیاست رخ داد. در 7 مارس، نتانیاهو در دیدار با اوباما نسخه‌ای از کتاب استر ( Esther ) را به او هدیه داد. کتاب استر ( ) یکی از بخش‌های عهد عتیق یا همان تورات است و از دیدگاه تاریخی این هدیه بسیار پرمعناست.خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسراییلی نقل می‌کند:نتانیاهو به باراک اوباما گفته است: "آن‌ها (ایرانی‌ها)، آن زمان هم می‌خواستند ما را نابود کنند." یکی از قسمت‌های این کتاب می‌گوید: ". و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنان‌شان با آنان می‌کردند." به گزارش رویترز، نتانیاهو با این هدیه، تلویحا ایران را به نازی‌ها تشبیه نموده که مدعی هستند در جنگ جهانی دوم 6 میلیون یهودی را کشته‌اند. 2500 سال تهدید و کشتار رمز پوریمبسیاری از اعمال و سیاست‌های صهیونیست‌ها پس از 2500 سال از واقعه پوریم، همچنان حاوی نمادهایی از این کشتار بوده و یادآور روزی است که از هر 11 ایرانی، یک نفر به دست قوم یهود کشته می‌شود.مقبره استر و مردخای در همدانتهدیدهای مقامات اسراییل، اهدای کتاب استر به اوباما در هنگام مذاکره در مورد ایران، تهدید به حمله به ایران به بهانه اینکه ایران قصد دستیابی به سلاح کشتار جمعی و نابودی اسراییل را دارد و این توهم که کشورهای اسلامی تلاش می‌کنند با دستیابی به سلاح کشتار جمعی یهودیان را نابود کنند. اینها همگی یادآور توطیه‌های مردخای و زمزمه‌های استر با خشایارشا در مورد ایرانیان و دشمنان آن زمان یهودیان بود که در نهایت به هولوکاست ده‌ها هزار نفری تبدیل شد.مقایسه رفتار یهودیان با هولوکاستی که خود رقم زده‌اند و استفاده از هولوکاستی جعلی که مدعی هستند 6 میلیون یهودی طی دو سال کشته شده‌اند، نمایانگر اوج فتنه‌گری و پلیدی صهیونیست‌ها در رسیدن به اهداف شومشان در تسلط بر جهان است. آن‌جا که اجازه سخن‌گفتن درباره یکی داده نمی‌شود و دیگری به عنوان عیدی مقدس بزرگ داشته می‌شود و هر دو در راستای هدفی بزرگ‌تر است.به کانال تلگرام من هم سر بزنید (کانال برای سرگرمی و مطالب جالب و هدر دادن وقت، نیست). برای ارتباط با من هم میتانید از این ID تلگرامی استفاده کنید.مخلص،یا علی.منابع و مآخذ: - Code - Ten - Sons - Haman - bin / mt / mt - ? blog _ id = 1 & amp ; amp ; amp ; amp ; tag = esther & amp ; amp ; amp ; amp ; limit = 20 - gives - Obama - the - Book - of - Esther . - Biblical - parable - for - nuclear - Iran - usa - israel - gift - idUSTRE82500O20120306 - world / israeli - rabbi - honey - pot - sex - is - kosher - for - female - mossad - agents - 1 ٫ 317288 - news - and - politics / 63673 / persian - gulf - Purim - Drunk . htm - jewish - holiday - of - purim - is - celebrated - in - israel ? lite ; amp ; amp ; amp ; version = NASB ; amp ; amp ; amp ; version = NASB - 5efe - 4398 - 9069 - 2dd1ba369884 - % D9 % BE % D9 % 88 % D8 % B1 % DB % 8C % D9 % 85 - % D8 % AA % D8 % B1 % D8 % A7 % DA % 98 % D8 % AF % DB % 8C - % D8 % BA % D9 % 85 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 86 - of -
ملل کوچک و قدرت‌های بزرگ: مطالعه‌ی کشمکش قومی - سیاسی در قفقاز حدود یک ماه پیش بعد از خواندن مقاله‌ای در ویکی‌پدیا و مقایسه با نسخه انگلیسی‌اش، متوجه شدم که با هم تناقض دارن. به محض اینکه قسمت‌هایی از ترجمه انگلیسی رو اضافه کردم، کاربری که به نظر میرسه مدت زیادی هست که در ویکی پدیا فعال هستند معترض شدند (ویکی‌پدیا را با جای دیگر اشتباه گرفته‌اید) و من هم از صرافت ویرایش مقاله‌ی مربوط افتادم. بعد از چند روز متوجه شدم که کاربر دیگری که خوشبختانه منطقی به نظر می‌رسیدند و اهل بحث و گفتگو بودند، پیام دادند و 16 سپتامبر از من خواستند که در ویرایش مقاله مشارکت کنم. این مساله باعث شد مطالعه‌ای انجام بدم و قسمت‌هایی از کتب مربوط رو ترجمه کنم. این ترجمه‌ها را در اینجا هم منتشر می‌کنم. توجه به این نکته حایز اهمیت هست که یکی از روش‌های بقای نظام‌های توتالیتر ایجاد تفرقه بین آحاد مختلف ملت است و متاسفانه همانطور که دیده می‌شود، نظام توتالیتر مذکور (حکومت روسیه تزاری) از بین رفت ولی تفرقه‌ای که مقامات این حکومت برای بقای خود ایجاد کردند، بعد از نابودی حکومت مورد اشاره هم به حیات خود ادامه داد.در اواخر قرن هجدهم، توسعه ارضی روسیه در قفقاز به گرجستان رسید و فرمانداری گرجستان یا قیمومیت گرجستان در سال 1801 پدید آمد که تاییدی بر پیوستن گرجستان به قفقاز بود. همزمان اولین مناطق آذری نشین - خانات کازاک و شامشادیل - به روسیه ملحق شدند. در سال‌های اولیه قرن نوزدهم، روسیه سعی می‌کرد که تسلط خود بر این خانات را تحکیم کند و قره باغ یکی از اولین خاناتی بود که حاکمیت روسیه را پذیرفت. با این حال شورش‌هایی علیه حاکمیت روسیه رخ داد و تسلط روسیه بر این مناطق چندان پایدار نبود.تلاش روسیه جهت اعمال حاکمیت خود بر منطقه، منجر به فتح خانات جدید بی سال‌های 1806 تا 1809 شد و سرانجام اولین جنگ ایران - روس ( 1812 - 1813 ) را رقم زد. عهدنامه‌ی گلستان که در پایان این جنگ امضا شد در حقیقت پایانی بر حاکمیت اسمی ایران بر قره باغ بود.تنها ده سال بعد، شورش‌های جدیدی در قره باغ و دیگر خانات رخ داد. زیرا خوانین یا فرزندان آنان بازگشتند و تلاش کردند که از نارضایتی عمومی علیه حاکمیت روسیه استفاده کنند و مناطق از دست رفته را باز پس گیرند. این جنبش‌ها مورد حمایت ایران بود و لذا منجر به جنگ دوم ایران و روس، شکست مجدد ایران و معاهده ترکمانچای 1828 شد. این اتفاق در رابطه با قره باغ اهمیت دارد، زیرا بلافاصله پس از معاهده، روسیه شروع به سازماندهی جابه جایی جمعیتی نمود. بنابراین جمعیت بسیاری از ارامنه ایران و عثمانی را ترک کرده و در قفقاز روسیه مستقر شدند و در مقابل جمعیت زیادی از مسلمانان قفقاز جنوبی را ترک و در مناطق تحت تسلط ایران یا عثمانی سکنی گزیدند. بنابر گزارشات سرشماری روسیه، ارامنه قره باغ 9 درصد از جمعیت را در سال 1823 تشکیل می‌دادند و 91 درصد باقی به عنوان مسلمان در این گزارش‌ها ثبت شده‌اند. این درصد به 35 در سال 1832 و در 1880 به اکثریت 53 رسید. البته این اطلاعات چندان مورد توجه نیست زیرا در سرشماری روس‌ها کل خانات قره باغ شامل قره باغ پایین منظور شده است. از این رو ارقام مربوط به قره باغ کوهستانی مجهول است. با این حال مسلم است که افزایش کلی جمعیت ارامنه در نتیجه مهاجرت فزاینده‌ی آنان به قره باغ کوهستانی یا خروج مسلمانان از منطقه بوده است.این فرآیند پس از هریک از جنگ‌های روسیه - عثمانی ( 1855 - 1856 و 1877 - 1878 ) شدت یافت زیرا روس‌ها آذریها را به علت وابستگی‌های زبانی - قومی متخد بالقوه ترک‌ها می‌دیدند و در مقابل ارامنه متحد طبیعی روس‌ها در منطقه، وفاداران به تزار و قابل اعتماد تلقی می‌شدند. بنابراین ارامنه مورد حمایت مقامات قرار گرفته و حتی به مناصب مهمی در اداره‌ی منطقه رسیدند. طبیعتا در ترکیه خلاف این صادق بود و در آنجا ارامنه ستون پنجم بالقوه روس‌ها تلقی می‌شدند که منجر به کشتارهای 1890 شد. حتی بیش از اینکه ارامنه ترکیه را ترک کنند، آذری‌های بسیاری خصوصا سنی از قفقاز به امپراطوری عثمانی مهاجرت کردند. در اواخر قرن جاری، 1200000 ارمنی در قفقاز جنوبی و در مناطقی که امروزه جهت تمایز با ارمنستان غربی در ترکیه، ارمنستان شرقی نامیده می‌شود، زندگی می‌کردند. جمعیت ارامنه در قسمت غربی مورد مناقشه است. منابع ترکیه کمتر از یک میلیون و منابع ارمنی اغلب چند میلیون را ذکر می‌کنند.در نیمه دوم قرن نوزدهم ، رونق نفت باکو منجر به تمرکز ارامنه در باکو شد و مناصب بالای صنعتی و مدیریتی را اشغال کردند. از آنجایی که ارمنی‌ها کاملا در بهره مندی از ثروتهای نفتی مورد حمایت حاکمان روسی بودند، تنش با بومیان به وجود آمد: با اینکه این دو گروه تاکنون علی رغم جابجایی‌های جمعیتی در صلح بودند اما اینکه ارامنه از این موقعیت جهت خرید زمین‌های آذربایجانی‌ها استفاده می‌کردند، منجر به مشکلات شد.این تنش‌ها تا انقلاب اول روسیه در سال 1905 که به زودی در قفقاز جنوبی گسترش یافت ، پنهان ماند. آشفتگی‌ها ابتدا در باکو ، نخجوان و ایروان رخ داد اما خیلی زود به شوشا در قره باغ غربی ، که اولین تنش‌های‌های بین قومی فوران کرد، گسترش یافت. هنوز هم در مورد چگونگی شروع درگیری‌ها و اینکه چه کسی آغازگر بوده است اختلاف نظر وجود دارد. با این حال ، توجه به این نکته مهم است که - مانند سالهای اخیر ، عدم مداخله مقامات مرکزی امپراتوری منجر به گمانه زنی هایی شد که مقامات یا مشوق خشونت بوده‌اند یا حداقل دلیلی نمی‌دیدند که از خشونت جلوگیری کنند، زیرا نزاع بین دو گروه آنان را از تعقیب اهداف آزادیخواهانه منحرف می‌کرد.منابع ارمنی یا طرفدار ارمنی مانند داسنابدیان و واکر معتقدند که آذربایجانی‌ها (که او آنان را تاتار می‌نامد) شروع کننده درگیری‌ها بوده و منجر به واکنش شدید ارمنی‌ها و سرانجام آنچه او پیروزی می نامد، شده است. داسنابدیان ادعا می‌کند که آذربایجانی‌ها - جنگ علیه ارامنه را به وضوخ با قصد قتل عام، غارت و نابودی آغاز کردند. بر این اساس ، "تاتارها" ارمنی‌های غیرمسلح را در فوریه 1905 در باکو قتل عام کردند، و سپس به سمت سایر شهرها از جمله قره باغ حرکت کردند. در پاسخ ، داشناک‌ها به گفته داسنابدیان موفق به "متوقف کردن ضربت اصلی اوباش مسلح و مخرب آذربایجان" و حتی "ضد حمله و گاه مجازات شدید" آذری‌ها شدند. واکر ادعا می‌کند که "تاتارها جهت قتل عام آزاد و مصون از مجازات بوده‌اند." از سوی دیگر به گفته فیگل اقدامات تروریستی داشناکسیون - مشابه امپراطوری عثمانی - علیه اکثریت آذری ساکن شوشا، باکو و گنجه باعث فوران خشونت شد. بر این اساس ، در باکو ، بیشتر قشر پیشرو آذربایجان حذف شدند. در سوشا خانه‌های آذری ویران شد و 500 آذری و 40 ارمنی کشته شدند. در کل ، فیگل ادعا می‌کند که، 158 روستای آذری در این مدت ویران و بیش از 10 ، 000 آذری کشته شده‌اند. با این حال ، هیچ یک از این نویسندگان هیچ مرجعی برای ت یید ادعاهای خود ندارند. علاوه بر این ادعای آنان از از این جهت که تلاش دارند یکی از طرفین را کاملا مقصر و دیگری را قربانی قلمداد کنند و حتی یک مورد از قساوت‌های انجام شده توسط طرف مقابل را ذکر نمی‌کنند، فاقد اعتبار است.به گفته ون دره لیو ، این آشوب‌ها با کشته شدن یک دانش آموز آذری و یک مغازه دار در باکو ، در اوایل فوریه 1905 آغاز شد. این واقعه درگیری‌های خونین به دنبال داشت و اوباش آذری به محله ارمنی باکو تاختند. طی جهار روز 126 آذری و 218 ارمنی کشته شدند. در ماه آگوست خشونت در شوشا آغاز شد و مانیفست داشناک خواهان پاکسازی تمامی عناصر ترک و ایرانی از ارمنستان مقدم شد. بنابر گرارشات صدها آذری کشته شدند و در پایان ماه آگوست خشونت‌ها آرام گرفت. با این وجود اخبار شوشا به باکو رسید و در آنجا آذری‌ها به صنایع ارمنی حمله کردند. بار دیگر خشونت در تابستان 1906 در قره باغ آغاز شد ، و نزاع بزرگی بین ارامنه و آذری‌ها در گرفت.در نتیجه شهر شوشا به دو بخش متخاصو ارمنی و آذری تقسیم شد. سوییتچوفسکی به نقل از منابع ارمنی می‌نویسد که 128 روستای ارمنی و 158 روستای مسلمان نشین نابود یا غارت شدند و این نشان می‌دهد که خشونت دو طرفه بوده است. شمار کشته شدگان بین 3 ، 100 تا 10000 نفر متغیر است. طبق گفته سوییتچوفسکی ، همه داده‌ها حاکی از آن است که طرف آذری‌ها تلفات بیشتری نسبت به ارمنی‌ها متحمل شده است. این ناشی از این واقعیت است که آذربایجانی‌ها سازمان یافتگی مناسبی نداشتند، در حالی که یگان‌های مسلح داشناک که بیشترین نبردها را از طرف ارامنه انجام می‌دادند ، بسیار موثرتر بودند ، واقعیتی که تقریبا همه تحلیلگران می‌گویند. داسنابدیان ، در کتاب خود،تاریخ داشناکسیون، با افتخار ادعا می‌کند که - به لطف نقش تعیین کننده آن در . تقابل‌های ارمنی - تاتار 1905 ، اعتبار داشناکسیون در قفقاز و جاهای دیگر به طرز چشمگیری افزایش یافت.مطابق با نوشته‌های سویتوچوسکی، رویدادهای 6 - 1905 در شکل‌گیری هویت ملی آذری‌ها بسیار مهم بوده است: "جنگ تاتار و ارمنی باعث وحدت مسلمانان به دلایلی فراتر از وفاداری‌های محلی و فرقه شد و چنین تقسیماتی که تا آن‌زمان مانعی جدی برای اقدام سیاسی بودند، از میان رفتند." احساس هویت مشترک در آذربایجان ایران نیز رشد کرد و حتی به تهدیدی جدی انتقام جویی علیه ارامنه در تبریز تبدیل شد که مجبور شدند علنا از اقدامات هم‌قومی‌های خود در قفقاز فاصله بگیرند. وقایع انقلاب اول روسیه اهمیتی اساسی در نزاع ارامنه و آذربایجانی‌ها دارد، در درجه اول به این دلیل که نخستین موارد درگیری مسلحانه سازمان یافته بین دو جامعه در این دوره رخ داد. مفهوم نمادین "خون اول" نزاع در این دوره ریخته شد. علاوه بر آن، این وقایع در پدید آمدن یک ملت خودآگاه آذربایجانی موثر بوده و مطمینا باعث تسریع فرآیند شکل‌گیری هویت ملی شده است.منبع: کتاب Small Nations and Great Powers : A Study of Ethnopolitical Conflict in the Caucasus صفحات 53 تا 56
سرگذشت چوگان در ایران دکتر علی نیکوییچوگان دیرگاهی است در سرزمین ایران برپاست راه به بی‌راهه نمی‌رویم اگر بگوییم چوگان برای ایران است بیاییم چوگان را کنکاش کنیم در گذر تمدن چندهزار ساله‌امان.در تورق صفحات ضخیم تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین دیرگاهی است چوگان در ادبیات و تلمیحات عارفانه و عاشقانه‌ی این مردمان خانه کرده‌است.خسروا گوی فلک در خم چوگان تو بادساحت کون و مکان عرصه‌ی میدان تو باد (حافظ)در این مقال بر آن نیستیم جایگاه چوگان را در ادبیات غنی پارسی بررسی کنیم آمده‌ایم هرچند کوتاه رگه‌های چوگان را از امروز تا دیروز تاریخی‌مان در بستر زمان بیابیم. بنا به شهادت تاریخ اولین قومی که اسب را رام کرد و خود را بر گرده‌ی آن نشاند، آریاییان بودند که این حیوان را وارد کار و زار و جنگ نمودند و الگوی دیگر اقوام شدند پس خاستگاه اقوام آریایی ایران شد که خود از دو جز (ایر) به معنی آریایی و(آن)پسوند مکان و معنی ترکیبی آن یعنی سرزمین آریایی است.اولین نشان چوگان در منابع تاریخی، کارنامه‌ی اردشیر بابکان است که این منبع در ایران باستان جز آیین‌نامک‌ها می‌دانند که اعراب پس از سلطه به ایران و معنی باقی‌مانده‌ی به تاراج نرفته‌ی آن به عربی آن‌ها را سیرالملوک عجم نامیدند که امروز در ادبیات فارسی به آن شاه‌نامه می‌گوییم در ایران ساسانی کتبی با مضامین گاه‌نامک، خودای نامک و آیین‌نامک بسیار بوده، در این نامک‌ها اطلاعات زیاد در مورد نحوه‌ی کشورداری جنگ و رعیت‌پروری و حتا ورزش‌های مفید بوده شاه‌نامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی ترجمه‌ی همین گاه‌نامک‌ها از فارسی پهلوی به فارسی میانه بوده‌است به زبان شعر، شاه‌نامه‌ی فردوسی که حاوی بسیاری از سنت‌های ایران باستان است که در تمام این آداب و سنت‌ها عمل‌کردی بدون دلیل نیست.گذرا به داستان گذر سیاوش از آتش بنگریم سیاوش پور جوان شاه متهم می‌شود از جانب پدر تاج‌دار به تهمت زن هاماورانی شاه به بی عفتی.موبد برای برای اثبات پاکی سیاوش مراسم حکمیت آتش را برمی‌گزیند و "سیاوش سیه را به تندی بتاخت" آتش هرگز او را نسوزاند.تنگ تاریخی چوگان در 23 کیلومتری شهر کازرون و مقابل شهر باستانی بیشاپور قرار گرفته و دارای حجاری‌های عصر ساسانیان است.و اما داستان چوگاناردشیر بابکان اولین خسروی ساسانی پس از پیروزی بر اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی وی را کشت و دخترش را به زنی گرفت خسروی پیروز"اردشیربابکان"شب اول را هم‌بستر دختر شاه نگون بخت می‌گردد و بامدادان دختر برای شاهنشاه پیاله‌ی شراب می‌آورد اما پیاله از دست شاه می‌افتد و جانداری لبی از شراب ریخته برزمین‌تر می‌کند حیوان می‌میرد زیرا شراب زهرآگین بود شاه دستور مرگ زن را صادر می‌کند و او را به موبد می‌سپارد برای اجرای حکم در راه زن به موبد چنان می‌گوید که شبی با شاه هم بستر بوده و از شاه در رحم نطفه دارد موبد به فکر می‌رود و همان روز بیضه‌های خود را می‌کشد و آن را در کیسه‌ای زرین به گنج‌خانه‌ی سلطنتی می‌سپارد تا آن را تاریخ‌گذاری و حفظ نمایند بدون آن‌که بدانند چیست.زن پسری از شاه در خانه‌ی موبد می‌زاید، موبد کودک را پسرشاه(شاهپور)می‌نامد. سال‌ها می‌گذرد در اجلاسی شاه پیر با امرای لشکر و کشور که فرزندانشان هم بودند حاضر می‌شود و از روی غم به موبد چنان می‌گوید که مرا پسری نیست تا وارث تاج و تخت باشد موبد به خزانه‌دار اشاره می‌نماید تا کیسه را بیاورد تا پاک بودن خود را گواه دهد و بعد نوید پسرس رشید بر شاه می‌دهد و داستان را بازگو می‌کند شاهنشاه شرط قبولی سخن موبد را در میدان چوگان می‌گذارد و موبد را دستور می‌دهد پسرش را با چندین پسر هم سالش به میدان چوگان بفرستد از میان آن‌ها او که توانست گوی را از شاه برباید پور شاه است و تنها کسی که گوی را می‌رباید شاهپور است.چوگان برای شاهپور چون آتش برای سیاوش است، آتش بی‌گناه را نمی‌سوزاند و چوگان پاک نژاد را گواه می‌دهد شاید چنین پیش‌زمینه‌ای چوگان را به زیباترین تلمیحات ادبی ما مبدل کرده‌است.گذرا چوگان را در تاریخ ادامه می‌دهیم، چوگان در دربار ساسانی میان شاه‌زادگان و سپاهیان بازی می‌شد علتش پرواضح است سواره نظامی شمشیرزنی که دشمنش روم است و امپراتور روم اسیر می‌کند در صلح هم باید ورزیده باشد چون روز رزم با چوگان است که سوار و اسب هر دو در اوج می‌مانند.با حمله‌ی اعراب به ایران تمام داشته‌های ایران به فنا می‌رود از کتابخانه‌ها،درفش‌ها،کاخ‌ها تا چوگان. گویا چوگان فراموش می‌شود چون ایران فراموش شده‌است. استیلای انیرانی چون اعراب و بعد مغول و بعد ترک بازهم در این دوران از چوگان‌بازی حکومتی ایرانی صحبت نمی‌توان کرد و چوگان چون خسرو و شیرین به اشعار می‌رود چون رستم و کاوه چون سیاوش، چوگان به خاطر تقدسش در افکار ایرانی به تلمیحات و استعاره‌های بدیع چون خم گیسوی یار و گوی‌اش چون ماه مبدل می‌شود.آری حقیقت این است چون مردمانی قوی خود و سرزمین خود را در بند اسارت بیگانه می‌بینند داشته‌های پرطمطراق خود را به هیچ وجه مایل به از دست دادن نمی‌دانند آنان را در پس زمینه‌های ذهنی خود با اسطوره‌های ماندگار رنگ و لعاب می‌دهند و زیباتر می‌پرورانند تا شرایط احیا مجدد خود را بیابند.دوره‌ی فطرت تاریخی ایران با مرگ خسرو یزدگرد سوم در مرو به سال 651 میلادی آغاز می‌شود و 851 سال ایران از نقشه‌های جهانی حذف می‌شود و ایران می‌میرد زیر سلطه‌ی امویان و عباسیان و مغول و ایلخانان و ترکان بدون آن‌که ایرانی مرده باشد تا در تبریز در سال 1502 میلادی پسر ایرانی این بوم شاه اسماعیل صفوی تاج بر سر می‌گذارد و حکومت ایران دوباره احیا می‌شود شاهان صفوی به برانگیختن سنن ایران باستان می‌پردازند و کارچنان می‌شود که چوگان فضای پیاده شدن می‌یابد نقش جهان اصفهان شاهد است که چگونه شاه عباس به چوگان بازی افسران و سپه سالاران خود می‌نگریست و گویا باز روی خوش به ایران و چوگان نبود اصفهانی که در قرن 16 نیمی از جهان بود و نسبت به بسیاری از شهرهای اروپا سر و گردنی افزون‌تر در گرسنگی و فقر که ره‌آورد مهاجمین افغان بود، دست و پای می‌زد تا نادری پیدا شود و بعد آشفتگی، کریم خانی اوضاع را آرام کند باز آشفتگی تا قاجاری هویدا شود.چون همیشه میان ایران و هند تعاملات فرهنگی - نظامی بود از تبادل تخته‌نرد با شطرنج در زمان ساسانیان تا حمله‌ی نادر به هند در زمان افشار این بار نوبت به چوگان رسید راهش را از پاکستان آغاز نمود تا به هندوستان رسید و در قرن نوزدهم میلادی استعمارگران انگلیسی شیفته‌ی این بازی شدند که در هند دیده بودند و میان نظامیان خود به این مهم پرداختند و در سال 1862 میلادی باشگاه چوگان کلکته را افتتاح و در سال 1871 میلادی اولین بازی چوگان در انگلیس انجام یافت و از آن‌جا به تمام جهان معرفی شد و برای ما تنها خاطره‌اش ماند، اشعارش و یادش.باشد که این فرزند دوباره به خانه‌اش بازگردد.
اقامت کشور یونان سرزمین یونان از قدیمی‌ترین تمدن‌های بشر است. کشور یونان در قاره اروپا واقع شده است و از فرهنگی غنی برخوردار است. یونان به لحاظ فرهنگ و هنری که دارد در دنیا شهرت بسیار زیادی دارد. مردم یونان دارای زبان رسمی یونانی هستند. واحد پول در این کشور یورو است. یونان دارای حکومتی از نوع دموکراسی پارلمانی می‌باشد. این کشور دارای جزایر بسیار زیبایی است. حدود 3000 جزیره در یونان وجود دارد. آب و هوا در یونان مدیترانه‌ای بوده و زمستان‌های معتدل و تابستان‌های گرم و مرطوبی دارد.شهر آتن پایتخت این کشور به عنوان پرجمعیت‌ترین شهر این کشور شناخته شده است. آثار تاریخی و مکان‌های دیدنی متعددی در یونان وجود دارد که از معروف‌ترین آنها معبد آکروپولیس، موزه آکروپولیس، معبد دلفی و جزیره سانتورینی است. هزینه‌های زندگی در یونان نسبت به دیگر کشورهای اروپایی بسیار مناسب است. در یونان ورزش دارای ریشه‌ای قدیمی بوده و ورزشگاه المپیک این کشور که در شهر آتن قرار دارد، معروف‌ترین ورزشگاه یونان است. از مهمترین اطلاعات کلی یونان باید به موارد زیر اشاره کنیم:پایتخت: آتنامید طول عمر: 76 سالدین: مسیحیزبان رسمی: یونانزبان دوم: انگلیسیواحد پول: یورونوع حکومت و ساختار سیاسی: جمهوری‌پارلمانیپیش شماره تلفن: 0030 تعداد کشورهای بدون نیاز به ویزا: 165 پایتخت: آتنجمعیت: حدود 11 میلیون نفرمنطقه زمانی: GMT + 3 چرا کشور یونان مکان مناسبی برای زندگی است؟کشور یونان کشوری است که نخستین تمدن پیشرفته اروپا در آن شکل گرفته است. مرکز این کشور شهر آتن می‌باشد. این کشور دارای فرهنگی غنی است و شهرت آن در دنیا مربوط به هنر به خصوص هنر تیاتر می‌باشد. از ویژگی‌های مهمی که این کشور دارد، این است که یونان اولین کشور آغاز کننده بازی‌های المپیک بوده است. بنابراین یونان مهد بسیاری از رشته‌های ورزشی از جمله دو و میدانی می‌باشد. این کشور دارای ویژگی‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی است که سبب شده تا گردشگران بسیاری از نقاط مختلف جهان برای بازدید از یونان راهی این کشور شوند. واحد رسمی پول این کشور یورو می‌باشد. زبان رسمی مردم یونان زبان یونانی می‌باشد و زبان دوم اکثر مردم این کشور زبان انگلیسی است. کشور یونان در منطقه زمانی GMT + 2 قرار گرفته است.موقعیت جغرافیایی یونانیونان در جنوب شرقی اروپا واقع شده و محل اتصال سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا است. 80 درصد این کشور را کوه‌ها تشکیل می‌دهند به علاوه با وجود 16 هزار کیلومتر ساحل، یونان طولانی‌ترین خط ساحلی اروپا را دارد. این سرزمین با کوه‌ها، جنگل‌ها و دریاها فرش شده ولی آنچه این کشور را در نوع خود منحصر به فرد کرده است، وجود جزایر متعدد آن است.کشور یونان با مساحت 131940 کیلومتر مربع از یک شبه جزیره و شش هزار جزیره تشکیل شده است. یونان از شمال با آلبانی، مقدونیه و بلغارستان و از شرق با ترکیه مرز مشترک زمینی دارد. یونان که به عنوان مهد تمدن غرب نیز شناخته می‌شود، در دوران باستان در زمینه هایی همچون هنر، فلسفه، سیاست و ورزش پیشرو بود.لذت زندگی در آب و هوای دلپذیر یونانکشور یونان دارای آب و هوای مدیترانه‌ای می‌باشد. روزهای تابستان در این کشور گرم و خشک بوده و غالبا بادهایی که در غروب می‌وزند اندکی از گرمای هوا کم می‌کنند. در شمال جزیره‌ها و مناطق ساحلی معمولا بادهای بیشتری وزیده می‌شود. در شهر آتن در فصل تابستان و ماه جولای هوا گرم و خفه کننده می‌شود و درجه هوا گاهی تا 40 درجه سانتی گراد نیز می‌رسد.در فصل زمستان در قسمت جنوب این کشور هوا معتدل شده و در مناطق کوهستانی هوا بسیار سرد خواهد بود. معمولا در مناطق کوهستانی بارش برف زیاد بوده و دمای هوا به زیر صفر درجه می‌رسد. در ماه‌های نوامبر تا مارس بارش باران به ویژه در جزایر ایونی رخ می‌دهد. در ماه‌های ژوین تا سپتامبر آب دریا برای شنا کردن گرم و مناسب می‌شود. بهترین فصل‌ها برای پیاده روی و دوچرخه سواری در کوهستان‌های یونان فصل بهار و پاییز می‌باشد. در فصل بهار گل‌های وحشی در مناطق روستایی و حومه شهرها در یونان همه جا را رنگی خواهد کرد. در فصل پاییز درختان این کشور رنگ حنایی به خود می‌گیرند.در هر فصلی به یونان سفر کنید می‌توانید اوقات خوشی را در این کشور داشته باشید. جشن‌ها و رویدادهای فرهنگی، هنری، ورزشی متعددی در طول سال در یونان برگزار می‌شوند که هر کدام به گونه‌ای جالی و هیجان انگیز هستند و توجه گردشگران زیادی را به خود جلب می‌کند. بهترین زمان سفر، اوایل خرداد تا آخر شهریور است. تابستان‌ها گرم و آفتابی( حدود 30 درجه سانتیگراد) و زمستان‌ها بارانی و برفی است. آب و هوا و شرایط جوی در کشور یونان از اوایل بهار تا تابستان متناسب است. قسمت‌های شمالی کشور در طول زمستان سرد و مناطق جنوبی ملایم‌تر هستند.اگر در جولای و آگوست به یونان سفر کنید، از تفریحات مختلف در فضای باز به خصوص تفریحات آبی مانند قایق سواری، جت اسکی، چتر بازی و . لذت می‌برید. چنانچه به طبیعت علاقمندید در ماه مارچ به یونان سفر کنید زیرا با بارش باران‌های زودهنگام ماه مارچ، گل‌های وحشی را در سراسر کشور خواهید دید. دمای هوا از ماه مارچ کم کم گرم می‌شود.
آتشکده آتشکوه این آتشکده در نزدیکی روستای آتشکوه نیمور جای (قرار) دارد و پیشینه (تاریخ) ساخت (ایجاد) آن به دوران ساسانیان باز می‌گردد (مربوط است). ساختمان (بنای) چهار طاقی آن در برگیرنده (شامل) ستون‌های سنگی استوانه‌ای گونه (شکل) است که بر روی هم استوار شده‌اند.ساختمان (بنای) آتشکده نیمور تا سده (قرن) چهارم سال تازی (هجری) درست و بر پا (سالم) بوده است و ابن فقیه همدانی در آن زمان سازه (بنای) نیمور را هم رده (طراز) ایوان کسری، قصر شیرین و معبد کنگاور دانسته و می‌نویسد : هیچ سازه‌ای (بنایی) از خشت و گل خوش چشم انداز‌تر (خوش منظرتر) از سازه (بنای) نمیور نیست.جایگاهی (محلی) که این آتشکده در آن جای (قرار) دارد، کوی (منطقه) سرسبز و پردار و درخت (مشجری) است. در نزدیکی این آتشکده درخت چنار بسیار کهنسالی جای (قرار) دارد که از ریشه آن چندین چنار تنومند دیگر سر بر آسمان کشیده است. - eran - shahr /% D8 % A2 % D8 % AA % D8 % B4 % DA % A9 % D8 % AF % D9 % 87 - % D8 % AC % D8 % A7 % D9 % 88 % DB % 8C % D8 % AF % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % A7 % D9 % 84 % DA % AF % D9 % 88 % DB % 8C - % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % D9 % 87 - fg2a0ysdu53v
میراث عیلامیان به هخامنشیان دوران هخامنشیان یکی از دوره‌های درخشان تاریخ ایران است، اما میراثی که عیلامیان برای هخامنشیان به جا گذاشته‌اند، قابل توجه است. اطلاعات ما در مورد تاریخ عیلام جسته و گریخته است. زیرا مدارک مکتوب ما از عیلام محدودند. دو محوطه عیلامی شوش (پایتخت فرودست یا دشتی) و محوطه انشان یا تل ملیان امروزی (پایتخت کوهستانی عیلامی‌ها) محوطه‌هایی هستند که بیشترین مدارک را در مورد عیلامیان در اختیار ما گذاشته‌اند. در این سخنرانی به ت ثیری که عیلامیان بر هخامنشیان گذاشته‌اند، پرداخته می‌شود و برنامه با پرسش و پاسخ به پایان می‌رسد.در این نشست که ویژه باستان شناسان است، به زبانی ساده، پیوند میان هخامنشیان و عیلامیان (ایلامیان) را بازگو می‌کنند. آغاز نشست به تندیس منتسب به کوروش بزرگ، می‌پردازد و اینکه تندیس چیست و منسوب به کیست را به کمک جامه و ردا کنده کاری شده بررسی می‌کند.سپس به کمک منشور کوروش بزرگ، خاندان و نیاکان کوروش را از زبان خود کوروش بررسی می‌کند که کوروش گفته است من شاه انشان، پسر کمبوجیه شاه انشان، پسر کوروش شاه انشان و پس چیشپش شاه انشان هستم. سپس سخنران این تبارنامه را با تبارنامه داریوش بررسی می‌کند و اینگونه برداشت می‌کند که کوروش خودش نامی از هخامنش نبرده است و نیای خود را تا چیشپش نام برده.ایلامیان و پارس‌ها، دو قوم با دو زبان بودند که سالیان در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند و انشان و شوش دو شهری هستند که پادشاهان ایلامی خود را شاه شوش و انشان نامیده‌اند، از این رو سخنران تلاش دارد تا بگوید پیوندی میان دوران آغازین هخامنشیان و ایلامیان است به گونه‌ای که بسیاری از سنگ نوشته‌های پیدا شده در خزانه هخامنشیان، به زبان و دبیره ایلامی بوده است. - depot / iranianhht / abdi - 1396 - 09 - 11 . mp4 - abdi - 1396 - 09 - 11 / این سخنرانی که در تاریخ 11 آذرماه سال 1396 در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، بخش دوم رویداد "گذر از پادشاهی عیلام به شاهنشاهی هخامنشی" است. بخش اول با سخنرانی محمدتقی عطایی را اینجا ببینید. درباره سخنران، کامیار عبدیکامیار عبدی در سال 1348 در تبریز به دنیا آمد. او دانش‌آموخته کار‌شناسی و کار‌شناسی ارشد باستان‌شناسی از دانشگاه تهران، دانش‌آموخته کار‌شناسی ارشد زبان‌ها و تمدن‌های باستانی شرق نزدیک ( Near Eastern Languages and Civilizations ) از موسسه شرقی ( Oriental Institute ) دانشگاه شیگاگو و دانش‌آموخته دکتری انسان‌شناسی از دانشگاه میشیگان است. او مدتی در کالج دارتموت در ایالات متحده به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به ایران تدریس در دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات را آغاز کرد و در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مشغول به پژوهش شد.از عبدی مقالات پرشماری در نشریات تخصصی بین‌المللی و داخلی منتشر شده که عموما در روشن ساختن پاره‌ای پرسش‌های باستان‌شناسی عصر مس و سنگ و آغاز دوره تاریخی ایران بسیار موثر بوده‌است. وی همچنین تاکنون چند کتاب منتشر کرده که از جمله آنها جشن‌نامه ویلیام سامنر با نام ذوق‌ورزانه "یکی بود یکی نبود" است. او سردبیر مجله باستان‌شناسی و تاریخ (مرکز نشر دانشگاهی) و نیز مجله بین‌المللی انجمن علمی باستان‌شناسی ایران ( International Journal of the Society of Iranian Archaeologists ) است. وی از سال 1388 تاکنون عضو گروه تخصصی واژه‌گزینی باستان‌شناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز هست.علایق پژوهشی عبدی تحولات حد فاصل آغاز روستانشینی و تولید مواد غذایی و تغییرات اجتماعی و اقتصادی مرتبط به آن (حدود 8000 ق‌.م.) تا ظهور قدرت‌های سیاسی در اوایل عصر مس‌وسنگ (تمرکز بر حوالی 3500 ق‌.م.) است. تشکیل نخستین شاهنشاهی‌های ایرانی در هزاره یکم ق‌.م. تا ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، خصوصا دوره ماد و هخامنشی از دیگر زمینه‌های تحقیقاتی اوست.کامیار عبدی پژوهش‌ها، کاوش‌ها و بررسی‌های میدانی چندی را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد مانند: بررسی در دشت اسلام‌آباد، کاوش چغاگاوانه، کاوش ملیان و کاوش زیویه.
ایران، مرد چاق پول‌دار نگاهی به نحوه‌ی مدیریت منابع آب در ایرانمحمدجواد هاشمی/ دبیر مطالعات محیط زیست/ دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریفایران با قرارگیری در نوار بیابانی نیم‌کره‌ی شمالی، در گروه مناطق کم‌باران جهان قرار می‌گیرد و از این رو تنوع زیستی و گسترش جوامع بشری در این سرزمین تحت ت ثیر مستقیم نوسان‌های بارش قرار دارد. پژوهش‌های اخیر نشان داده است که از زمان شکل‌گیری اولین تمدن‌ها در فلات ایران، یعنی از حدود پنج‌هزار سال پیش تا به امروز، پیدایش و افول تمدن‌ها در سرزمین ایران با شرایط اقلیمی و میزان بارش ارتباط مستقیم داشته است. این ارتباط تا به حدی اثرگذار و تنگاتنگ بوده که برخی از بزرگ‌ترین فرمانروایان این سرزمین از خداوند می‌خواستند تا ایران را از خشکسالی در امان نگاه دارد.در طول تاریخ دانشمندان ایرانی بهترین راه‌حل‌ها را برای بحران آب پیدا کرده‌اند. سرامد همه‌ی آن‌ها هم دانشمند سده‌ی پنجم هجری قمری ابوبکر محمد بن حسن کرجی بوده است. کسی که هم دوره‌ی بوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و زکریای رازی بوده و نویسنده‌ی جمله‌ی "کروی بودن زمین" است. کرجی پانصد سال قبل از گالیه و کپلر و ششصد سال قبل از نیوتن با اطمینان و دانش کامل، بدون حضور در دادگاه تفتیش عقاید در اولین جمله‌ی فصل اول کتاب "انباط المیاء الخفیه" که ترجمه‌ی فارسی آن می‌شود "استخراج آب‌های پنهانی" نوشته بود: "پس از این می‌گوییم، زمین با تمام کوه‌ها و دشت‌ها و پستی‌ها و بلندی‌هایش کروی شکل است".اما کمتر کسی از او چیزی شنیده و جالب است بدانیم تخصص اصلی او ریاضیات، مهندسی آب و هیدرولوژی (آب‌شناسی) بوده است. کتاب "استخراج آب‌های پنهانی" مرجع کاملی است که اصول اولیه‌ی مهندسی آب را توضیح داده. جریانات آب، منابع آبی و محاسبات مورد نیاز برای ساختن قنات، سطح تراز و بعضی از اصول دیگر نقشه‌برداری در این کتاب وجود دارد و حتی تقسیم‌بندی منابع آب در آن طوری‌است که به نوعی منابع تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر آب قابل درک است و در این کتاب می‌توان نتیجه گرفت برداشت بی‌رویه از منابع تجدیدپذیر توانایی ایجاد بحران را دارد.قرن چهارده هجری در ایران علاوه بر اتفاقات سیاسی و اجتماعی فراوان، یک اتفاق مهم دیگر را نیز در خود جای داده‌است در این قرن با بهبود وضعیت اقتصادی، ایران کم‌کم شروع به صنعتی‌شدن کرد، تعداد کارخانه‌ها روز به روز افزایش پیدا کردند، جمعیت مردم زیاد شد و نیاز به آب و غذا در ایران فزونی یافت. با ورود علم مهندسی و فناوری‌های جدید، ایرانیانی که در طول تاریخ همواره زندگی خود را بر مبنای خشکی و کمی آب بنا کرده‌بودند، امکان استفاده از آب‌های زیرزمینی را با کمک حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق آن‌هم در تعداد بسیار و استفاده‌ی شدید از آب‌های سطحی به واسطه‌ی ساخت سدها و تونل‌های انتقال آب پیدا کردند. با شروع دهه‌ی بیست تا قبل از سال پنجاه‌وهفت در ایران نوزده سد به بهره‌برداری رسیده‌بود و بعد از آن تا کنون تعداد سدهای ایران به حدود 175 سد رسیده‌است.اولین تونل انتقال آب بین حوضه‌ای در ایران در سال 1333 با نام تونل کوهرنگ یک به بهره‌برداری رسید. بعد از انقلاب اسلامی، به ترتیب تونل‌های کوهرنگ دو و سه، قم‌رود و گلاب به بهره‌برداری رسیدند و همچنین طرح‌های بهشت‌آباد و ونک - سولقان نیز وارد فاز اجرایی شدند اما به دلیل مشکلات زیست‌محیطی فعلا متوقف مانده‌اند.مشکلات فعلی کمبود آب هم در ایران با این طرز تفکر کاملا قابل درک است، دولت‌ها و حکومت‌به جای انجام کارهای سخت، اما اصولی و علمی به دنبال جراحی‌ها و قرص‌های غیر علمی و زودبازده بودند و هستند تا مشکلات کمبود آب را حل کنند.در نگاه اول حفر چاه، احداث سد و انتقال آب بین حوضه‌ای به نظر راه مناسبی برای جبران کمبود آب در مناطق کم‌آب به نظر می‌آید، اما متاسفانه با اجرای این پروژه‌ها فرهنگ مصرف آب در ایران نیز تغییر کرد مردمی که در طی قرن‌ها با مصرف کم آب زندگی کرده بودند، ناگهان در طی چند دهه به یکی از پرمصرف‌ترین مردم جهان تبدیل شدند. زیرا اجرای طرح‌های سازه‌ای اعم از حفر چاه، احداث سد و تونل‌های انتقال آب متاسفانه بدون مکانیزم کنترل مصرف و بدون ترویج فرهنگ صرفه‌جویی انجام گرفت که این خود باعث مصرف بیشتر آب شد. به طور کلی و با توجه به نظر کارشناسان برای حل کمبود آب در یک منطقه باید گام‌هایی را برداشت که به ترتیب اولویت عبارتند از: مدیریت منابع آبی، مدیریت و کنترل مصرف آب، بازچرخانی و تصفیه آب و فاضلاب و در گام آخر اجرای طرح‌های سازه‌ای.فکر کنید شخصی دارای اضافه وزن شدید است و به پزشک مراجعه می‌کند، پزشک به او توصیه می‌کند که ورزش کند و رژیم‌های خاص غذایی داشته باشد تا بعد از سپری‌شدن مدتی به وزن دلخواه برسد، اما آن فرد چاق که علاقه‌ای به ورزش‌کردن ندارد و نمی‌تواند نخوردن غذا را تحمل کند، بدون توجه به توصیه‌ی پزشک، برای حل سریع مشکل خود به دنبال قرص‌های لاغری و جراحی می‌رود که شاید در کوتاه‌مدت مشکل خود را حل کرده باشد. اما در طولانی‌مدت گرفتار مشکلات زیاد خواهد شد. مشکلات فعلی کمبود آب هم در ایران با این طرز تفکر کاملا قابل درک است دولت‌ها و حکومت‌به جای انجام کارهای سخت، اما اصولی و علمی به دنبال جراحی‌ها و قرص‌های غیرعلمی و زودبازده بودند و هستند تا مشکلات کمبود آب را حل کنند. علاوه براین باید به توسعه‌ی نامتوازن اقتصادی و صنعتی‌نبودن اقتصاد کشور و نبود قوانین شفاف در حوزه‌ی حکمرانی آب نیز اشاره کرد.کرجی در بغداد با حمایت خلیفه عباسی سال‌ها تحقیق و نگارش می‌کرد. وی با ضعیف‌شدن خلافت وقت عباسی به طبرستان مهاجرت کرد اما در مقدمه‌ی کتاب شاهکارش به نام "استخراج آب‌های پنهانی" نوشته: "چون به سرزمین عراق وارد شدم و مردم آن دیار را از کوچک و بزرگ دوستدار دانش دیدم، دریافتم که دانش و اهل دانش را بزرگ و محترم می‌شمارند. در مدتی که درآنجا بودم تصنیفی در حساب و هندسه پرداختم. سرانجام وقتی به سرزمین جبل (مازندران) بازگشتم، مطالبی که از اوضاع عراق تصنیف کرده بودم در جبل گم شد و ناپدید گشت شعله‌ی اشتیاق تصنیف فرونشست و طبع آماده به تالیف فروافسرد."معمولا نویسنده در مقدمه‌ی کتاب محتوای کلی مطالب را می‌نویسد و اگر این چنین باشد شاید بتوان گفت برای حل بحران آب در ایران باید ابتدا مشکل بزرگ فرهنگی در ایران حل شود مشکل فرهنگی که باعث می‌شود مدیران ایرانی بحران را نپذیرند و درپی راه‌حل‌های کوتاه‌مدت باشند. افسوس که هنوز هم داستان کرجی در ایران تکرار می‌شود و اگر او امروز هم به ایران می‌آمد بعید نبود با همان رفتار روبرو شود. شاهد این مطلب هم رفتاری است که با بسیاری از نخبگان علمی در ایران شده است.برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی "داد" کلیک کنید.
پیامبر اسلام موثرترین چهره‌تاریخ(کتاب صد:رتبه بندی) به نام خداکتابی به قلم مایکل هارت است که در سال 1978 منتشر شد و در سال 1992 ویرایش دوم آن به چاپ رسید. این کتاب رتبه بندی 100 شخص می‌باشد، که بر طبق نظر هارت، موثرترین افراد تاریخ بشریت هستند. در این کتاب محمد پیامبر اسلام رتبه نخست را دارد.خلاصه توضیح مایکل هارت در مورد انتخاب پیامبر اسلام به عنوان ت ثیر گذارترین شخصیت در تاریخ بشریت:"انتخاب من، به عنوان بالاترین جایگاه در این لیست جهانی (یعنی محمد) ممکن است بعضی افراد را شگفت زده کند و همچنین ممکن است مورد پرسش دیگران واقع شود، اما او تنها مرد تاریخ است که در ابعاد معنوی و مادی به شکل خارق‌العاده‌ای موفق ( Supremely Successful ) بوده‌است. محمد یکی از بزرگترین ادیان تاریخ را پایه‌گذاری و ترویج کرد و رهبر سیاسی ت ثیرگذاری شد. امروز، سیزده قرن پس از وفاتش، نفوذ او همچنان نیرومند و فراگیر است.قرآن بنابراین، به صورت بسیار نزدیک، بسیاری از عقاید و آموزه‌های محمد را به‌طوری‌که به صورت قابل توجهی به کلام دقیق خود پیامبر نزدیک است، بیان می‌کند.هیچ گردآوری مفصلی مانند این (قرآن) از تعلیمات عیسی مسیح باقی نمانده‌است.از این گذشته، محمد (بر خلاف عیسی)، رهبری سکولار بود، همچنان که رهبری مذهبی هم بود.این ترکیب بی‌مانند اثرگذاری سکولار و مذهبی است که باعث شده من احساس کنم که محمد مستحق قرار گرفتن به صورت انفرادی به عنوان ت ثیر گذارترین شخص تاریخ بشریت باشد."(% DA % A9 % D8 % AA % .
داستان ساخته شدن سروده افغانی بیا بریم به مزار ملاممدجان - rafiee / idx2hohuyrxq درحدود 850 خ در دوره حکومت سلطان حسین بایقرا تیموری، در هرات که زادگاه سلطان بود و پایتخت تیموریان، مدارس متعددی تاسیس شد و جوانانی از سراسر قلمرو تیموریان جهت فراگیری علوم و فنون به این مدارس آمدند..سلطان حسین بقدری به این مدارس توجه داشت که هرساله مبالغی از خزانه را به ازدواج دانش آموختگان برگزیده اختصاص میداد..جوانی با نام ملامحمد که در یکی از مدارس هرات مشغول تحصیل بود همه روزه بعد از کلاس، تا چشمه قلمفور که در همان نواحی و در کنار آرامگاه جامی شاعر مشهور بود، رفته و در آنجا درس‌های خود را مرور میکرد..عایشه دختر سیف‌الدین میرزا یکی از کارگزاران دربار سلطان حسین، در یکی از همین روزها با جمعی دیگر از دختران جهت برداشتن آب به کنار چشمه قلمفور میروند. باد روسری عایشه را از سرش جدا کرده و به نزدیکی ملامحمد می‌اندازد. عایشه به دنبال روسری‌اش با ملامحمد چشم در چشم میشود و هر دو دلباخته یکدیگر میگردند..ملامحمد، عایشه را از پدرش خواستگاری میکند. اما از آنجا که سیف‌الدین میرزا جزو عوامل درباری بود و ملامحمد هم جوانی بی‌چیز، این وصلت سر نمیگیرد و خانواده عایشه دست رد بر سینه ملامحمد میزنند..به باور برخی آرامگاه علی بن ابی طالب امام اول شیعیان در مسجد کبود در مزارشریف افغانستان است و نه در نجف. این دو عاشق دلشکسته نذر میکنند که اگر ازدواجشان میسر شد مدتی به این مسجد رفته و آرامگاه امامشان را خاکروبی نمایند..روزها میگذرد و هجر یار، دختر و پسر را بی‌تاب و غمگین میکند. پس از مدتی عایشه از سوز عشق و درد فراق شعری میسراید و آنرا هرروز بر سر چشمه زمزمه میکند.بیا بریم به مزار ملاممدجانسیل گل لاله‌زار با ما دلبرجانبه دربار سخی‌جان گله دارمیخن پاره ز دست تو نگارمسیل=دیدنسخی = بخشندهگله = شکایتیخن = یقه، گریبان.روزی عایشه با حالی نزار درکنار چشمه مشغول خواندن سروده‌اش بود که امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین با جمعی از درباریان از آنجا میگذشت. وزیر صدای غمگین دخترک را میشنود و به سمتش میرود‌و قول میدهد که اگر عایشه حقیقت را بگوید به او کمک نماید. عایشه ابتدا از روی شرم پاسخی نمیدهد اما وقتی محبت پدرانه امیر علیشیر را میبیند لب به سخن باز کرده و درد خود را به وزیر میگوید و درمان میجوید..روز بعد وزیرسلطان بعنوان پدر ملامحمد به منزل سیف‌الدین رفته و عایشه را خواستگاری میکند. سیف‌الدین به احترام وزیر میپذیرد و وزیر نیز تمام مخارج ازدواج و عروسی این دوجوان را متقبل میگردد..منابعموسیقی و تیاتر در هرات،نصرالدین سلجوقیتاریخ هرات درعهد تیموریان،طبیبی
با من سفر کنید در پاییز رنگارنگ،پادشاه فصل‌ها انتخاب مقصد مناسب سفر در پاییز رنگارنگ ایران زمینایران کشوری 4 فصل، به‌طوری‌که در هر فصل از سال می‌توانید با من سفر کنید به هر نقطه ایران و از طبیعت زیبا و کشف نشده ایران لذت ببرید.در پاییز رنگارنگ،ایرانگردی حال و هوای دیگری دارد. چهره پاییزی طبیعت در کنار خلوتی و سکوت بی‌مثال آن بهانه خوبی برای ماجراجویان علاقه‌مند به سفر، دوست‌داران طبیعت کردی و عکاسان است.گزینه اول کویر نوردی در ایران : کویرها و شهرهای گرمسیری ایران اولین مقصد سفر در فصل پاییز و زمستان هستند. حدود یک‌چهارم ایران را مناطق کویری تشکیل می‌دهند و حد فاصل میان رشته‌کوه‌های شمالی یا البرز، رشته مرکزی و کوه‌های شرقی قرارگرفته‌اند.ایران‌گردی | با من سفر کن به شهرهای جنوبی ایرانبهترین زمان برای سفر به شهرهای جنوبی ایران که آب‌و هوای گرم و مرطوب دارند در فصل پاییز و زمستان است. سالانه گردشگران داخلی و خارجی بسیاری در پاییز و زمستان به قشم و کیش سفر می‌کنند اگر اهل ماجراجویی و تجربه‌های جدید در سفر هستید، می‌توانید از روستاها و شهرهای مختلف در کرمان، یزد، زاهدان، بندرعباس، قسمت‌های جنوبی اصفهان و شیراز دیدن کنید.مکان مناسب برای ایران‌گردی جنوب و مرکز ایران در پاییز: 1 . میبد یزد 2 . جزیره هنگام، هرمز 3 . جندق 4 . کویر ورزنه 5 . کویر مرنجاب 6 . کویر خارتوران یا افریقای ایران 7 . نایبند طبس 8 . کویر ابوزیدآباد 9 . دریاچه نمک 10 . قلعه الموت 11 . روستای قلات شیرازمکان مناسب ایران‌گردی در پاییز، شمال ایران: 1 . روستای یوش 2 . اولسبلنگاه در ماسال 3 . تالاب کردخورد 4 . دریاچه جنگلی چورت 5 . جنگل‌های دو هزار وسه هزار 6 . جنگل ابر 7 . پارک ملی گلستان 8 . جنگل‌های اسالم خلخال 9 . روستای ماسال 10 . جنگل‌های درفک 11 . دریاچه شورمست و آبشار ورسک 12 . جنگل انجیلیبا من سفر کن به 20 چشمه آب گرم معروف در ایران: 1 . چشمه آب گرم لاویج 2 . چشمه آب گرم لاریجان در آمل 3 . چشمه آب گرم فردوس 4 . چشمه‌های آب گرم اردبیل ( 118 چشمه آب گرم در این استان قرار دارد) . 5 . چشمه‌های سیرچ و لاله‌زار در کرمان 6 . چشمه‌های گنو، خورگو و خمیر در هرمزگان 7 . چشمه ورتون اصفهان 8 . چشمه آبگرم دهلران 9 . چشمه نیلو در بوشهر 10 . آبگرم فردوس 11 . چشمه آب گرم کهنه در قوچان 12 . آبگرم فلکده در تنکابن 13 . چشمه‌های آبگرم معدنی دهلران 14 . چشمه آبگرم خرقان (ارشیا) در قزوین 15 . چشمه آب گرم کندی در شهرستان کلیبر 16 . چشمه آب گرم کریز در خراسان رضوی 17 . چشمه آب گرم چالدران در ارومیه 18 . چشمه آبگرم مرتضی علی در طبس 19 . چشمه آب گرم چشمه آبگرم علی داشی در گردنه حیران و جاده آستارا 20 . چشمه آبگرم بزمان در سیستان و بلوچستانامیدوارم که از این اطلاعات بتونید بهترین استفاده را ببرید.سخن آخر - امروز گشتی زدیم در فصل پاییز ایران زیبا و به تماشا نشستیم. - به نظر شما بهترین جای ایران برای لذت بردن از پاییز کجاست؟ - شما هم تجربه سفر به سایر مکان‌های دیدنی ایران در پاییز را داشته‌اید؟ کجا و کدام شهر؟ارادتمند سفر دوستان عزیزمهدی نوروزی
مروری بر تاریخ رنساس در اروپا - قسمت 2 نمی‌توان پدیده رنسانس را برای تمام کشورهای اروپایی به سده‌های پانزدهم و شانزدهم محدود کرد. مثلا از آنجاییکه رنسانس در ایتالیا بدون پترارکا ( Petrarca ) و بکاچیو (‌Boccacio ) قابل تصور نیست، باید تاریخ شروع آن را برای این کشور نیم قرن جلوتر یعنی حوالی 1350 میلادی تصور کرد. در عوض برای کشوری مانند اسپانیا عصر طلایی رنسانس قسمت زیادی از قرن هفدهم را در بر می‌گیرد. همین امر برای انگلستان نیز صادق است. در مورد کشورهای اروپای شرقی پیدایش دیر رس جنبش اومانیسم پایان رنسانس را تا اواسط قرن هفدهم یعنی پایان سلطنت الیزابت اول به تاخیر می‌اندازد. هر چند تاریخ تولد دقیقی را نمی‌توان برای رنسانس تصور نمود اما دو رویداد عمده را می‌توان به عنوان مبدا آن در نظر گرفت:سقوط کنستانتینوپل (قسطنطنیه) در 1453 و کشف قاره آمریکا در 1492 میلادی برخی نیز همانطور که پیشتر ذکر شد ظهور پترارکا را مبدا شروع رنسانس قرار می‌دهند، زیرا هم او بود که پیدایش قرون وسطی را نتیجه‌ی گسست اروپا از فرهنگ باستانی خود دانست و به اروپاییان توصیه نمود تا خود را از فرهنگ قرون وسطی جدا سازند. از سویی برخی دیگر از تاریخ شناسان هنر آغاز رنسانس را تا زمان پیدایش جیوتو و دانته یعنی حوالی 1300 میلادی جلو می‌آورند. تعدادی نیز پا را فراتر نهاده و شروع رنسانس در قرن سیزدهم را با عصر زندگی "جیمابویه" ( Cimabue ) نقاش و طراح کاشی ایتالیایی مقارن می‌دانند. سقوط رم توسط ارتش چارلز پنجم در 6 می 1527 ، رنگ و روغن، نقاش ناشناس، تاریخ اثر 1600 میلادی، akg - images پایان رنسانس نیز به همین میزان مساله ساز است. ویرانی رم در 1530 ، پیدایش سبک هنری - ادبی "تکلف گرایی" (منیریسم) در 1527 ، پایان سیستم تک مذهبی در فرانسه در حوالی 1560 میلادی، آغاز پروسه صلح بین مذاهب در پی صدور فرمان نانت توسط هنری چهارم و سرانجام پیدایش مکتب باروک در حدود سال 1620 را می‌توان به عنوان نقاط پایان عصر رنسانس در نظر گرفت. رفرنس‌ها: ذیل قسمت اول
در استراتژی ترکیه ایران مهم‌ترین رقیب است شرق: این هفته موج جدیدی در ایران و نگرانی از برخی رفتارهای تجزیه‌طلبانه در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های ایرانی اوج گرفت. اگرچه بهانه شعرخوانی رجب‌طیب اردوغان، رییس‌جمهور ترکیه، از رود همیشه‌ایرانی ارس در باکو بود اما همین موضوع به‌مثابه بازکردن جعبه‌ای است که مسایل متفاوت قومی و نژادی در آن وجود دارد و در دیگر سو، چالش‌های بزرگی در منطقه پرستیز خاورمیانه دارد و هم‌زمان در نبردی بین‌المللی با ایالات متحده آمریکا به سر می‌برد.همه اینها می‌تواند با هم نگرانی‌ها را تشدید کند. گفت‌وگو با "صادق ملکی"، کارشناس سیاسی را که سال‌ها بر محور مسایل ترکی تمرکز داشته، از انگیزه اصلی آقای اردوغان آغاز کردیم و به چالش‌های بزرگ‌نگران‌کننده ایران پرداختیم. این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.بر سر شعرخوانی اردوغان در باکو، واکنش‌های متفاوتی در ایران ایجاد شد اما گذشته از این موج گذرا، وقت این است که به این نکته بپردازیم که او چه راهی را در رابطه با ایران رفته که اکنون به اینجا رسیده و شعری می‌خواند که ایران را نگران تمامیت ارضی خود می‌کند. درحالی‌که در همه این سال‌ها، کارشناسانی نگران مواضع بسیار نرم ایران در مواجهه با ترکیه بودند.سیاست نگاه به شرق و تقویت جریان پان‌ترکیسم، تنها سیاست اردوغان یا حزب عدالت و توسعه در ترکیه نبوده است. تمام احزاب در ترکیه، احزابی که اساس و بنیاد ترکی دارند، به‌جز احزاب کردی رگه‌هایی از پان‌ترکیسم داشته و کم‌وبیش از این نگاه و سیاست حمایت می‌کنند.این احزاب شامل احزاب فعلی و گذشته مانند احزاب جمهوری‌خلق، مام میهن، حتی حزب دموکراتیک چپ مرحوم اجویت و حزب رفاه مرحوم اربکان است. امروز نگاه پان‌ترکیسم به‌ویژه با به‌حاشیه‌رفتن رویکرد کردی، ایتلاف غیراعلامی حزب عدالت و توسعه با حزب حرکت ملی‌گرا و تحولات پیرامونی بیشتر نمود یافته و اظهارات اردوغان تجلی این تمنیات است.این‌احزاب همگی و امروز حزب عدالت و توسعه البته نه در سیاست اعلامی‌شان، بلکه در سیاست غیراعلامی‌شان آرزوی‌شان به‌نوعی تجزیه ایران و الحاق آذربایجان به ترکیه و تشکیل ترکستان بزرگ بوده است. ترک‌های جوان هم در اوایل قرن بیستم حرکتی را در این راستا انجام دادند و شکست سختی خوردند اما چرا امروز این حرکت بطنی اردوغان ظهور و بروز بیشتری پیدا کرده است؟برای اینکه اردوغان امروز با اردوغان دیروز فرق دارد. اردوغان دیروز اردوغان ضعیفی بود که بر ارتش و قوه قضاییه تسلط نداشت و اقتصاد نسبتا ضعیفی داشت. الان با تغییر سیستم پارلمانی به ریاست‌جمهوری، اردوغان عملا قدرت مطلق را در ترکیه به دست گرفته است. با اینکه الان در بحران اقتصادی است و لیر ارزشش را از دست داده، نسبت به اوایل سال‌های 2000 اقتصاد پرتوان و توسعه‌یافته‌ای است.قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی و قدرت نظامی، توانسته ابتکار عملی را به اردوغان بدهد که نه‌تنها در یک جبهه، بلکه در چندین جبهه منافع ترکیه را پیگیری کند. شما الان اردوغان را در گستره جغرافیایی مدیترانه شرقی، تا لیبی، تا سوریه، تا عراق حتی تا درگیری با یونان می‌بینید، بعضی وقت‌ها با اروپا به چالش می‌افتد یا با آمریکا به چالش می‌افتد. این اردوغانی است که سیاست و رویکردش، سیاست و رویکرد نوعثمانی‌گرایی است که این نوعثمانی‌گرایی با عثمانی‌گرایی سابق فرق می‌کند.عثمانی‌گرایی سابق، نگاهش به دروازه‌های وین و به غرب بود. این نوعثمانی‌گرایی نگاهش به شرق است. در شرق کدام کشور می‌تواند در مقابل ترکیه بایستد یا مانع است؟ آن کشور ایران است بنابراین در استراتژی ترکیه همیشه ایران مهم‌ترین رقیب ترکیه بوده است که این رقابت بعضی وقت‌ها با تعاملات مثبت، شرایط مثبتی را ایجاد می‌کرده و گاهی وقتی تعارض‌ایجاد می‌شده، به دشمنی‌هایی منجر می‌شده است.به‌نوعی می‌توانیم بگوییم جنگ نیابتی در سوریه، تجلی تبدیل رقابت به دشمنی بوده که ما در سوریه شاهدش بوده‌ایم. شعری که اردوغان در ارتباط با ارس در باکو خواند، نیات واقعی او را نشان می‌دهد. حتی در ملاقات‌های رسمی، ترک‌ها مطرح می‌کنند که بعد از استانبول، پرجمعیت‌ترین نقطه ترک‌نشین جهان، تهران است. در‌صورتی‌که ترک‌های ایرانی، بنیان‌گذار ایران نوین‌اند. نگاه آنها ناشی از نگاه و هویتی زبانی است.اردوغان و همفکرانش، این درک را ندارند یا خود را به ندانستن می‌زنند که از نظر هویتی ترک‌های ایرانی، از نظر نژاد ایرانی هستند. این نگاه، توهمی در ذهنیت اردوغان و همفکرانش ایجاد کرده است. این توهم رویکرد پان‌ترکیستی ترکیه را از نگاه و سیاست غیراعلامی در اتفاقاتی مانند جشن پیروزی در باکو علنی می‌کند ازاین‌رو چیزی که ما در باکو شاهدش بودیم، نشان‌دهنده عقبه ذهنی اردوغانی است که به‌دنبال تجزیه ایران است. هرچند اردوغان این را به زبان نمی‌آورد، اما آن شعری که می‌خواند، نشان‌دهنده نقشه راهی است که در آینده دور یا نزدیک به دنبال آن است و آن را هدف‌گذاری کرده است.خیلی‌ها معتقد‌ند این نگرانی و تحلیل وجود دارد که اردوغان و ترکیه با حزب عدالت و توسعه به دنبال احیای امپراتوری عثمانی است. اگر ما این نگرانی و این بحث را در ظرف زمانی فعلی بررسی کنیم، با توجه به قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای که وجود دارد، با توجه به بحث کاهش ارزش لیر که شما اشاره کردید، با توجه به وضعیت قومیت ترک در ایران اصلا این نگرانی چقدر جدی است؟این سوال، سوالی راهبردی است و خیلی به مسایل ترکیه ارتباط ندارد. خاورمیانه، سه قدرت ایران، مصر و ترکیه را دارد. اینها هیچ‌کدام قدرت تمام‌کننده نیستند یعنی خاورمیانه آتلانتیک نیست که کشوری به نام آمریکا داشته باشد که نقش تمام‌کننده در منازعات آن‌جا داشته باشد یا شرق دور نیست که کشوری به اسم چین داشته باشد که به‌عنوان قدرت تمام‌کننده در منازعات عمل کند یا اوراسیا نیست که قدرتی به اسم روسیه داشته باشد که حرف آخر را بزند.خاورمیانه سه کشور ایران، ترکیه و مصر را دارد که اینها اگر قدرت‌شان توازن داشته باشد، در خاورمیانه صلح برقرار می‌شود. لازم به ذکر است که حتی آمریکا، روسیه و چین هم خیلی مایل نیستند توازن قدرت در خاورمیانه تغییر کند. پس نوعثمانی‌گرایی یک رویاست، یک رویا است اما وقتی سیاست‌مداری می‌آید و تاریخ را مبنای سیاست روز خود می‌کند، دچار همین توهماتی می‌شود که الان اردوغان شده و این توهمات باعث شده سوریه و عراق به این وضعیت دربیاید و در ارتباط با ایران هم نشانه‌هایی از خودش نشان می‌دهد اما یک نکته دیگری را هم به شما بگویم.به‌هرحال ترکیه الان اقتصادی قوی دارد و ما به‌خاطر درگیری‌هایی که‌داریم، هر روز تحلیل می‌رویم. من بارها در نوشته‌های خودم در 10 ، 15 سال گذشته گفته‌ام ترکیه مترصد فرصت درگیری ما با آمریکاست و اگر ما با آمریکا درگیر شویم، حتما ترکیه به مناطق شمالی ما ورود خواهد کرد، به بهانه حمایت از پان‌ترکیسم، به بهانه حمایت از هم‌تباران خود.همان بهانه‌ای که در رابطه با موصل به کار برد، همان بهانه‌ای که درباره ترک‌های سوریه به کار برد و مداخله نظامی کرد. درست است که ترکیه نمی‌تواند امپراتوری عثمانی را احیا کند، ولی قدرت برهم‌زدن نظم موجود را دارد. قدرت ایجاد چالش را دارد. همان‌طورکه الان اگر عراق یا به‌ویژه سوریه به خرابه‌ای تبدیل شده است - در بخشی از آن ما نیز نقش داریم -‌ولی در بخش عمده‌اش که اعزام داعش، پشتیبانی داعش و سازمان‌دهی داعش بوده، ترکیه نقش اساسی و اصلی را داشته است.پس این ترکیه، شاید نتواند نوعثمانی‌گرایی را در قالب عثمانی زنده کند، اما می‌تواند در خاورمیانه نقش تخریبی ایفا کند و دیده‌ایم که این نقش را ایفا کرده است. چیزی که الان عده‌ای درباره برخی اهداف ترکیه مطرح می‌کنند این است که ترکیه نمی‌تواند به این اهداف دست یابد، اما ما شاهد هستیم در بخش‌هایی از این کشور توانسته اهداف خود را محقق کند.در سال‌های اخیر یکی از مسایل ژیوپلیتیکی که محل رقابت و چالش بین ایران و ترکیه بود، مسیر ترانزیت انرژی بود. ما در پی ترانزیت انرژی از مسیر عراق و سوریه به مدیترانه بودیم. این مسیر با نگاهی به وضعیت منطقه الان به محاق رفته است. اتصال نخجوان به آذربایجان، مزیت‌های استراتژیک انرژی ما را نه‌تنها به حاشیه برده است، بلکه با جایگزینی آن، حتی شاید بعدها، در ترانزیت زمینی نیز دیگر ترکیه (و بخوانید قفقاز و آسیای میانه) نیازی به ما نداشته باشند.ترکیه در بخش‌هایی ضمن اینکه مزیت‌های استراتژیک ما را از بین می‌برد، با بسیاری از همسایگان دور و نزدیک که ادعا دارد با آنها پیوندهای قومی دارد، پیوندهای اقتصادی، سیاسی و حتی بعضا نظامی قوی برقرار کرده که این پیوندها کمک بزرگی برای دستیابی این کشور به اهداف خود است.از همه مهم‌تر ترکیه با سیاست غیرایدیولوژیک، منافع‌محور و حرکت بر مبنای واقعیت‌های حاکم بر صحنه قدرت در بازی بین‌المللی، در لیگ بزرگان بازی می‌کند. هم با روسیه و هم با آمریکا کار می‌کند. با اسراییل رابطه خوب دارد و مورد حمایت نسبی در نظام بین‌الملل هم هست. بنابراین وقتی شرایط منطقه را نگاه می‌کنید، مشاهده می‌کنید که ترکیه در تحولات و تعاملات دست بالاتری دارد و این دست بالاتر را هم ما در تحولات جنگ قره‌باغ دیدیم. در جنگ قره‌باغ که آذربایجان پیروز شد، ترکیه نقش اساسی داشت.وقتی ما تحولات را ارزیابی می‌کنیم، باید در بازخوانی پرونده‌های باز و نیمه‌باز منطقه‌ای، نگاه و عملکرد خود را بازخوانی کنیم. اگر بتوانیم عملکردمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، بخشی از رفتار ترکیه را به‌عنوان رقیب، طبیعی می‌بینیم و باید در بخشی به اصلاح و خودانتقادی بپردازیم. ما باید به‌عنوان ایران، تغییر رفتار بدهیم تا بتوانیم در تحولات و مسایل منطقه منافع خودمان را حفظ کنیم.شما به رفتارهای منطقه‌ای ایران و ترکیه اشاره‌کردید، اما این سوال را می‌توان مطرح کرد که این خودانتقادی مربوط به رفتار ایران که هر روز منجر به موفقیت بیشتر ترکیه به‌عنوان یک رقیب و ضعیف‌شدن ایران به‌عنوان بازیگر منطقه‌ای می‌شود را در چه چیزهایی دسته‌بندی می‌کنید؟باید سیاست‌ها و رفتار ما تغییر کند. تا رویکردهای ما تغییر نکند، بازنده خواهیم بود. برای تغییر رفتار هم باید ذهنیت و نگاه ما عوض شود. ما خوانش صحیحی از روابط بین‌الملل نداریم. ما چیدمان قدرت در نظام بین‌الملل را درک نکرده‌ایم یا اگر درک کرده‌ایم، چشم‌هایمان را بر واقعیت‌های زمینی بسته‌ایم و در آسمان‌ها و رویاها به سر می‌بریم. واقعیت بین‌المللی می‌گوید آمریکا قدرت برتر جهان است و این آمریکا خیلی از خواسته‌هایش را به قدرت‌هایی مثل روسیه و چین تحمیل می‌کند.حالا ما 40 سال است انرژی خودمان را داریم صرف مبارزه‌ای می‌کنیم که نتیجه‌اش می‌شود برجام.‌در نگاه واقع‌بینانه حتی برجام در بعدی به ما تحمیل شده است. ما بایستی ذهنیت‌مان را تغییر بدهیم. تا زمانی که ذهنیت‌مان را تغییر ندهیم، رفتارمان هم تغییر نخواهد کرد. اگر رفتار و ذهنیت‌مان را تغییر دهیم، می‌توانیم روابط بین‌الملل را درک کنیم. رفتاری کنیم که قواعد جهانی حکم می‌کند.آن زمان ما می‌توانیم منافع کشور را حفظ کنیم.‌ما برای خودمان بزرگ‌تر از ظرفیت‌مان نقش تعریف کرده‌ایم. وقتی در سیاست خارجی برای خود ظرفیت‌هایی را تعریف می‌کنید که کشش و ظرفیت آن را ندارید، دچار شرایطی می‌شوید که الان شده‌اید. الان برای ما امارات، بحرین، کشورهای ذره‌بینی در منطقه، شاخ شده‌اند. وقتی برویم منافع‌مان را‌در جاهای دیگر جست‌وجو کنیم، از بیخ گوشمان کشور شیعه آذربایجان غافل می‌شویم.کشوری که تاریخش تاریخ ایران است، مردمش هم‌نژاد ما هستند. چندان مهم نیست آنها تاریخ‌سازی و هویت‌سازی می‌کنند ولی آن مردم ریشه‌هایشان ریشه‌های ایرانی است و تاریخ‌شان هم تاریخ ایرانی است. خب ما از اینها غافل می‌شویم و ترکیه می‌رود آنجا کار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می‌کند و این می‌شود که ارتش ترکیه به جایگاهی می‌رسد که می‌روند آنجا در مراسم رژه شرکت می‌کنند و رییس‌جمهورشان هم دچار توهم شده، شعر خوانده و غیرمستقیم نیات‌خودش را نشان می‌دهد.بنابراین به عقیده من دیر‌شده و نباید گذاشت دیرتر شود. ما فرصت زیادی هم نداریم. الان اسراییل از جنوب و شمال با ما همسایه شده و این فاجعه است. ما به خاطر مسیله عربی - اسلامی، با اسراییل درگیریم و اعراب و اسراییل با هم علیه ما شده‌اند. من فکر می‌کنم اصلا لازم نیست کسی کارشناس سیاسی باشد، سواد ابتدایی روزنامه‌خواندن داشته باشد و بتواند روزنامه بخواند هم اینها را می‌فهمد.اینها حرف‌هایی است که در کوچه و بازار هم می‌شود شنید. بنابراین ما باید تغییر رفتار بدهیم. الان ترکیه استقلال ندارد؟ استقلال نسبی است. هیچ کسی صددرصد استقلال ندارد. بله، آمریکا مهم‌ترین مشکلش با ایران استقلال عمل ایران است.‌این کشوری که روی دریای منابع خوابیده، نیروی انسانی قوی دارد، همه چیز دارد ما در خاورمیانه استعداد آلمان‌شدن را داریم. ترکیه هیچ منابعی ندارد. ترک‌ها در مذاکرات همیشه حسرت منابع گاز و نفت ایران را می‌خورند.الان ترکیه با یک حجم اقتصادی بزرگ، دیگر از حد رقیب اقتصادی برای ما گذشته و قدرت منطقه‌ای شده است و ما هنوز بیدار نشده‌ایم. بنابراین به عقیده من کسانی که سیاست‌گذاری می‌کنند، باید نسبت به سیاست‌ها دوباره‌اندیشی کنند و در این بازبینی اندیشه، حتما ذهنیت و نگاه‌شان را به جهان، به روابط بین‌الملل و روابط منطقه‌ای تغییر بدهند و بر اساس ظرفیت‌شان گام برداشته و سیاست‌سازی کنند.اگر این تغییر صورت گیرد ما هم می‌توانیم در یک پروسه 10 ساله خرابی‌ها را تعمیر کنیم و این عقب‌ماندگی را با توجه به منابع و نیروی انسانی که داریم جبران کنیم. من شرایط را در‌‌بخش‌ها نامطلوب می‌بینم.‌بالاخره واقعیت این است که ما یک کشور چندقومی هستیم. وقتی اقتصاد قوی نباشد و مردم را به‌عنوان مهم‌ترین پشتیبان نظام، از دست بدهیم، خب همه به این کشور طمع می‌کنند.‌نباید بگذاریم به این مرحله برسد که مردم‌قهر کنند. نباید بگذاریم کشور به این مرحله برسد.بحث دیگری که باید مطرح کنم، در ماجرای مناقشه با آذربایجان گفته می‌شد طرف آذربایجان را گرفتیم و حالا استدلال‌هایی بود و تقریبا ارمنستان را در این رابطه از دست دادیم. اما این تنش با حمایت قوی ترکیه از آذربایجان به پایان رسید و از آن سو بحث دوستی اسراییل با آذربایجان هم مطرح است و با قومیت هم‌مرز ترکی که در منطقه وجود دارد، خطر تقویت دیدگاه‌های تجزیه‌طلبانه در منطقه شمالی توسط جمهوری آذربایجان و ترکیه و بحث‌های امنیتی که می‌تواند در بستر آذربایجان از سوی اسراییل اعمال شود. شما این نگرانی را جدی می‌بینید یا فکر می‌کنید که کمی غلو در آن هست؟دقت کنید این نگرانی هست ولی بیشتر از اینکه به رفتارهای بیرون‌مرزی بستگی داشته باشد، به رفتارهای درون‌مرزی ما بستگی دارد یعنی الان شما نکته‌ای را می‌گویید که ما از آذربایجان حمایت کردیم ارمنستان را از دست دادیم. ببینید ارمنستان و آذربایجان همسایه‌های ما هستند ولی عقبه‌هایی که در داخل دارند، دارای دو وزن اجتماعی متفاوت‌اند. چه تحلیلگری به این توجه کرده است.وقتی می‌گوییم آذربایجان سر ایران است، وقتی می‌گوییم آذربایجان بنیان‌گذار ایران نوین است، این فقط آذربایجان ما که نیست، آن آذربایجان هم هست. یعنی به قول علی‌اف اگر قرار است آذربایجانی‌ها به هم بپیوندد، قرار است آن دست، به تن که مام میهن یعنی ایران هست، بپیوندد. بنابراین حمایت ما از آذربایجان به خاطر این بدنه اجتماعی است که احساس تعلق راجع به موضوع در قفقاز می‌کند.ما ادبیات حسرت در ایران و در آذربایجان داشتیم. مگر ایرانی‌ها همیشه دردمند جدایی قفقاز نبودند؟ خب طبیعی است که در درگیری قره‌باغ بدنه اجتماعی ایران و بدنه اجتماعی آذربایجان ایران به‌طور مضاعف در کنار آذربایجان باشد. سیاست ایران نسبت به قره‌باغ اتفاقا به عقیده من یک سیاست هوشیارانه‌ای بود که حتی رهبری هم در اظهارات خود اشغال قره‌باغ را محکوم کرده و ضمن ت کید بر حفظ تمامیت ارضی آذربایجان بر ضرورت عدم تغییرات ژیوپلیتیکی ت کید داشتند‌.نکته دوم اینکه بله اسراییل با آذربایجان روابط حسنه‌ای دارد و این مطلوب ما نیست. ولی باز چرایی‌اش با ماست. اسراییل دشمن ماست، آذربایجان در بعدی رقیب ماست یا در بعدی آن هم تحت ت ثیر جریانات پان‌ترکیست دنبال مطامع و رویاهایی در ایران است، ولی آذربایجان دارای این ظرفیت‌ها نیست که بتواند در برابر ایران با این قدمت تاریخی و قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی عملی را انجام دهد.اینکه شما می‌گویید آذربایجان آن‌قدر قوی نیست، بحث من هم همین است. اینکه آذربایجان خودش کشوری است که الان نیازمند پول و سرمایه است، برای اینکه همین مناطقی را که تصرف کرده دوباره احیا و از آن خود کند، ولی در این میان مسیر انرژی را به دست آورده با ترکیه و نکته اینجاست که یک رفیق‌دارد مثل ترکیه و یک رفیق دیگر مثل اسراییل و خب روسیه را هم در نزدیکی‌اش دارد. اگر نگاهمان را به 10 سال آینده معطوف کنیم، فکر نمی‌کنید که از بستر آذربایجان تحرکات علیه ایران شروع بشود؟چرا! همان‌طور که گفتم، آذربایجان نفت دارد، منابع دارد، گاز دارد. اصلا در جنگ قره‌باغ آذربایجان را چه پیروز کرد؟ اقتصاد و نفتش. الان هم که به شما می‌گویم آذربایجان نمی‌تواند، این تضمینی ندارد برای سه یا 10 سال دیگر. یعنی ما اگر تغییر رفتار ندهیم، همان‌طور که الان بحرین و امارات و کشورهای ذره‌بینی خلیج‌فارس برای ما شاخ‌وشانه می‌کشند، آذربایجان هم می‌تواند بشود.در تحولات منطقه اگر ما رفتارمان را تغییر داده و بر اساس قدرت مبتنی‌بر ظرفیت خویش، سیاست‌های خود را تنظیم کنیم شرایط به نفع ما تغییر خواهد کرد. حالا این حرف مورد انتقاد قرار می‌گیرد ولی شما با کدخدا ببندید دیگر مسایلتان اگر کاملا حل‌وفصل‌نشود ولی خیلی کاهش می‌یابد. حل مشکلاتمان با آمریکا به معنای تمام‌شدن مشکلاتمان نیست. ولی به معنای این است که با شرایط بهتری می‌توانیم مشکلاتمان را مدیریت کنیم.ترکیه مگر الان با آمریکا مشکل ندارد؟ در رابطه با کردها مشکل دارد در رابطه با علوی‌ها مشکل دارد در رابطه با حقوق بشر مشکل دارد در رابطه با زندانی‌کردن خبرنگاران مشکل دارد در رابطه با یک‌کاسه‌کردن قدرت مشکل دارد ولی چون در لیگ جهانی تا حدودی قوانین و نرم‌ها را رعایت می‌کند به او میدان هم می‌دهند.چون ترکیه حرفه‌ای بازی می‌کند. ما کشوری هستیم که نفت و انرژی و نیروی انسانی داریم و اگر در صحنه بین‌الملل حرفه‌ای بازی کنیم یک قدرت بزرگ منطقه‌ای می‌شویم. علایمی که الان در بحرین، در امارات، در آذربایجان و در اظهارات اردوغان می‌بینید، علایم این است که ایران دارد کشور ضعیفی می‌شود، پس می‌شود برایش چالش ایجاد کرد و این خطر است برای ما چون ما آن زمان در چند جبهه درگیر می‌شویم.و در این شرایط بحث چندقومیتی‌بودن‌و ترکیب قومیتی‌می‌تواند یکی از پاشنه آشیل‌ها باشد؟‌حتما از این استفاده خواهند کرد. "خراسان بزرگ" را که افغانستانی‌ها دارند. جریان خوزستان هم همین‌طور. بلوچ‌ها هم همین‌طور. به‌هر‌حال ما یک واقعیت موجود هم داریم. من اعتقاد داشته و دارم که آمریکا به دنبال تجزیه ایران نیست. آمریکا به دنبال این نیست که ایران آن‌قدر تضعیف شود که ترکیه در قدرتی بالاتر از ایران قرار بگیرد. آمریکا به‌دنبال خاورمیانه‌ای است که توازن قوا در آن برقرار باشد.در روابطی که ما می‌توانیم بر اساس برد - برد و برمبنای تعریف ظرفیتمان با آمریکا داشته باشیم، اگر بتوانیم این تعریف و تعامل را ایجاد کنیم، به عقیده من، هم ترکیه، هم آذربایجان، هم ریاض و همه کشورهای منطقه، رفتارشان تنظیم می‌شود. شما الان در نقشه نگاه می‌کنید، بزرگی ایران را می‌بینید.این نقشه مورد حسرت همه است. یک کشور چهار فصل با منابع، با فرهنگ و تاریخ غنی، کمتر کشوری با این ویژگی‌ها در خاورمیانه داریم. نمی‌خواهم خودستایی کنم. خدایی‌نکرده نمی‌خواهم دیگران را تحقیر کنم و خودمان را بالا ببرم ولی ما می‌توانیم واقعا جزء سه قدرت اصلی خاورمیانه باشیم. ضمن اینکه از نظر رفاه و اقتصاد حتما از همه بالاتر خواهیم بود، اگر بتوانیم خوب مدیریت کنیم و با تغییر رفتار و تغییر سیاست‌های راهبردی و ساختاری می‌شود اقتدار و شکوه ایران را احیا کرد.اگر بخواهم گفت‌وگو و نظر شما را جمع‌بندی کنم، شما معتقدید که راه‌حل اصلی این است که ما هم رابطه صحیح و براساس اصول با همه کشورها داشته باشیم و هم چالش‌های اصلی‌مان را با جهان و قدرت‌های بزرگ جهان حل کنیم.بله ببینید ما اصلی‌ترین چالشمان با آمریکاست. اگر این چالش را بتوانیم با تعامل و نگاه مثبت و همان برد - برد بر اساس ظرفیت‌هایمان حل کنیم، بسیاری از مشکلات حل می‌شود. در آغاز کار آقای روحانی و در روند برجام یادتان است. چه نگرانی‌هایی در منطقه ایجاد شد؟ آن نگرانی‌ها ایجاد شد برای اینکه ایران داشت به ظرفیت و جایگاه اصلی‌اش باز‌می‌گشت. اگر این اتفاق بیفتد درست است که اولش یک شوک در منطقه ایجاد می‌شود ولی وقتی شما پیامت صلح و دوستی باشد و رفتارت هم در نظام بین‌الملل رفتار مقبولی باشد، حتما مسایلت حل‌وفصل می‌شود. من در یکی از مقالاتم گفتم که حتما آلمانی‌ها، ویتنامی‌ها و ژاپنی‌ها کینه بیشتری از آمریکا نسبت به ما دارند، چون بلایی که آمریکا سر آنها آورد سر ما نیاورده است.ولی آنها راه دیگری را انتخاب کردند. چطور ما از تجربه مشترک بشری در اختراعات و همه‌چیز استفاده می‌کنیم اما در سیاست نمی‌توانیم استفاده کنیم. خب از آن تجربه استفاده کنیم. مگر آلمانی‌ها یادشان رفته است؟ مگر ژاپنی‌ها هیروشیما و ناکازاکی یادشان رفته است؟مگر ویتنامی‌ها یادشان رفته است؟ ولی در رویکرد جدید الان شما می‌بینید آلمان با دو جنگ نتوانست اروپا را بگیرد ولی الان با صلح توانسته قدرت مسلط اروپا باشد. نه‌تنها در اروپا، بلکه قدرت سوم جهان باشد. پس ما هم با صلح، با تغییر روش حتما می‌توانیم بسیاری از کاستی‌های امروزمان را جبران کنیم و هم کشور و هم مردم را به جایگاه شایسته خودشان در خاورمیانه برسانیم.
معرفی کتاب انسان خردمند تاریخ انسان مجموعه وقایعی است که در طول زمان برای انسان‌های روی کره زمین اتفاق افتاده‌است. تاریخ انسان باستان با اختراع خط آغاز شده که به صورت مستقل از یکدیگر، در بسیاری از نقاط زمین رخ داده‌است و امکان ثبت و انتقال خاطرات و تجربیات بشری و راهی برای ارتباط با یکدیگر را فراهم ساخت تا زمینه‌ساز رشد دانش شود. با این حال درک بهتر تاریخ بشری، نیازمند مراجعه به دوران ماقبل تاریخ است. تاریخ بشر توسط یک رشته پیوسته و تدریجی از اکتشافات، نوآوری‌ها و اختراع‌ها مشخص شده‌است. همچنین تاریخ گاه شامل جهش‌ها و انقلاب‌هایی است که دوره‌های جدیدی در تاریخ بشری ایجاد کرده‌اند. انقلاب کشاورزی یکی از این نقاط عطف تاریخی است. بین 8500 تا 7000 سال پیش از میلاد، در هلال حاصلخیز، انسان شروع به پرورش سیستماتیک گیاهان و حیوانات کرد. این شیوه زندگی از یک سو به سرعت به مناطق همسایه گسترش و توسعه یافت، و از سوی دیگر به صورت مستقل در نقاط دیگر زمین به وجود آمد تا سرانجام هوشمندترین زندگی‌های یکجانشینی به عنوان کشاورزی در مناطق نزدیک به آب پدید آمد. با گسترش راه‌های ارتباطی میان جوامع و پیدایش مفهوم تجارت و حمل و نقل، این واحدهای کوچک و جداگانه به مرور به یکدیگر پیوسته و واحدهای بزرگتری را تشکیل دادند. چنین رشدی در سایه امنیت نسبی و افزایش تولید ناشی از گسترش کشاورزی ممکن شد. افزایش تولید محصولات کشاورزی به مرور باعث افزایش تقسیم کار، بالا رفتن سطح آسایش، و توسعه شهرها شد و پیدایش تمدن‌ها را ممکن ساخت. پیچیدگی رو به رشد جوامع انسانی سیستم‌های حسابداری را غیرقابل اجتناب ساخت چنین نیاز و تکاملی سبب اختراع خط و آغاز نوشتن انسان شد. اختراع خط به صورت تقریبا هم‌زمان و مستقل از یکدیگر در نقاط گوناگون زمین روی داد که این سبب شده تا بسیاری از این نقاط خود را "گهواره تمدن" بشری بخوانند. تمدن‌ها در آغاز و به ناچار در نزدیکی رودخانه‌ها گسترش یافتند. 3000 سال پیش از میلاد مسیح، اولین تمدن‌های خاورمیانه در منطقه بین‌النهرین (حدفاصل رودخانه‌های دجله و فرات)، اولین تمدن مصری در ساحل رودخانه نیل و دره ایندوس، و در نهایت اولین تمدن‌های چینی در امتداد رودخانه‌های بزرگ چین پدید آمدند. تاریخچه جهان معمولا تقسیم می‌شود به:عهد عتیق: خاورمیانه باستانی، دوران کلاسیک حوضه دریای مدیترانه، چین و هند باستان تا حدود قرن 6 میلادی قرون وسطی: از قرن 6 تا قرن 15 میلادیدوران پیش مدرن: که شامل رنسانس در اروپا بوده و از قرن 16 تا حدود سال 1750 میلادی است.عصر مدرن: از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی اروپا در سال‌های 1750 تا کنوندر اروپا معمولا سقوط امپراطوری روم ( 476 میلادی) به عنوان پایان دوره باستان و آغاز قرون وسطی در نظر گرفته می‌شود. هزار سال بعد، در اواسط قرن 15 میلادی، اختراع یوهانس گوتنبرگ در صنعت چاپ مدرن انقلابی در ارتباطات به وجود آورد و کمک کرد تا قرون وسطی به پایان رسیده و رنسانس اروپا و انقلاب علمی پدید آیند. در قرن 18 ، انباشت دانش و فناوری در اروپا به حدی رسید که جرقه‌های انقلاب صنعتی زده شد. در مقاله امروز قصد دارم کتابی را به شما معرفی کنم که تاریخ انسان را از زمان فرگشت انسان باستان در عصر سنگ تا قرن بیست و یکم مرور می‌کند.خلاصه : تاریخ مختصر بشر کتابی نوشته یووال نوح هراری است که برای اولین بار در سال 2011 به زبان عبری در اسراییل و در سال 2014 به زبان انگلیسی منتشر شد. ترجمه فارسی این کتاب را نشر نو باترجمه نیک گرگین در سال 1396 منتشر کرد و بلافاصله هم مورد توجه قرار گرفت و طرفداران بسیار زیادی پیدا کرد به طوری که خیلی سریع چاپ یازدهم آن در سال 1397 به چاپ رسید.هراری از کتاب اسلحه میکروب و فولاد ( 1997 ) به عنوان یکی از منابع الهام بخش خود نام می‌برد که نشان داد "می‌شود سوال‌های بزرگ پرسید، و به صورت علمی به آن‌ها پاسخ داد". باراک اوباما و بیل گیتس دیگران خواندن این کتاب را توصیه کرده‌اندکتاب "انسان خردمند" روایتی تاریخی و علمی از پیدایش و تکامل انسان است. نویسنده با بررسی‌زیست‌شناسی و تاریخی انسان صدهزار سال پیش تا انسان امروزی، درک ما را از انسان و بشریت افزایش می‌دهد. دکتر یووال نوح هراری، دانش‌آموخته دانشگاه آکسفورد و استاد تاریخ جهان دانشگاه اورشلیم است و این کتاب را در سال 2014 منتشر کرد. انسان خردمند تاکنون به بیش از چهل زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز است.نویسنده در این کتاب سیر تحول زیستی و فکری انسان را به چهار بخش تقسیم می‌کند: انقلاب شناختی که انسان خودش و پیرامونش را شناخت. انقلاب کشاورزی که بین 8500 تا 9500 سال پیش از میلاد رخ داد و انسان را یکجانشین کرد. بخش سوم در مورد وحدت بشر است، که نشان می‌دهد چطور به تدریج سازمان‌های سیاسی تحکیم یافتند و به سمت یک امپراتوری جهانی حرکت کردند. در بخش چهارم کتاب، به موضوع انقلاب علمی می‌پردازد و اینکه چگونه این تحول باعث شد انسان‌ها با نابودی بقیه گونه‌ها خود را به سلطه‌گران این دنیا تبدیل کنند.هفتادهزار سال پیش، "انسان خردمند" موجودی کم‌اهمیت بود که بیش از جاندارن دیگر، تاثیری بر محیط نداشت. او می‌کوشید تنها حیات خود را در میان موجودات دیگر حفظ کند اما براثر تحولات زیستی و تغییرات تطبیقی دیگر با محیط مانند کشف آتش، کار گروهی، ساختن ابزار و . به ر س هرم جانداران صعود کرد. ضرورت تطبیق سریع با محیط‌زیست، احساس ترس، حس غلبه‌جویی بر محیط و سایر موجودات، او را بسیار بی‌رحم، تهاجمی و خطرناک کرد و اکنون او خود را خدا و ارباب جهان می‌داند.هراری در انتهای کتاب موضوع ادعای خدایی انسان را مطرح می‌کند و می‌گوید با این که انسان تا کنون کارهای شگفت‌انگیزی کرده است، همچنان ناخشنود و ناراضی است و نمی‌داند با این قدرتی که دارد چه کند. ما تبدیل به خدایان خودساخته‌ای شده‌ایم که به دنبال چیزی جز آسایش و شادی خود نیستیم و تازه هرگز هم به رضایت خاطر نمی‌رسیم. آیا چیزی خطرناک‌تر از خدایان ناخشنود و ولنگار که نمی‌دانند چه می‌خواهند وجود دارد؟ این اثر برای تمامی پژوهشگران تاریخ و علاقه‌مندان به مباحث جدید تاریخ بشر نگاشته شده و البته برای تمام کسانی که می‌خواهند بدانند انسان‌ها از کجا آمدند و آینده‌شان چه خواهد شد.قسمتی از متن : "پیدایش کشاورزی پدیده‌ای بسیار تدریجی بود که صدها و هزاران سال به درازا کشیده. وقتی انسان جنگل‌ها و بیشه‌ها را می‌سوزاند این هم به رشد گندم کمک می‌کرد. این انسان نبود که گندم را اهلی کرد بلکه این گندم بود که انسان را اهلی کرد. چون طبق اصول تکاملی، موفقیت یک گونه گیاهی و جانوری در افزایش تعداد آن است و گندم نیز چند هزار سال پیش یک گونه محدود بود که به طور وحشی در مناطق بسیار کمی می‌رویید اما به لطف انقلاب کشاورزی امروزه میلیون‌ها هکتار از اراضی در کره زمین محل رشد این گونه گیاهی شده است."این کتاب را به افرادی پیشنهاد می‌کنم که می‌خواهند: اسطوره‌های مشترک با توانایی ایجاد واقعیت‌هایی خیالی قانون‌ها، مثل حقوق بشر، پول، ملت، باعث همکاری گروه‌های بزرگ بیشتری می‌شوند. همانطور که در سطرهای بالایی اشاره شد این اتفاق ناشی از انتخاب سرمایه داری به عنوان یک سبک زندگی است. در کتاب "انسان خردمند" نوشته دکتر هراری داستان به وجود آمدن این اسطوره‌های مشترک به واسطه پول، انقلاب کشاورزی، انقلاب علمی و صنعتی، امپراتوری‌ها، ادیان، خط، عدالت، سرمایه‌داری، معنای زندگی و تاریخ خوشبختی و فرجام انسان خردمند به شکل بسیار جذاب روایت شده است. این کتاب برای افرادی که می‌خواهند افکار و اعمال و اقتدارشان را به چالش بکشند بسیار مناسب است.ممنونم که تا انتهای این مقاله با من همراه بودید ... برای خرید این کتاب به همراه ارسال رایگان و پراخت درب منزل با شماره تلفن 09128866626 تماس بگیرید ..
کاپیتالاسیون چینی در دوران مذاکره هسته‌ای، جلسه کارشناسی غیر رسانه‌ای و محرمانه را با حضور آقای ظریف برگزار کردیم. در آن جلسه آقای ظریف به مانع تراشی روس‌ها و چینی‌ها در روند مذاکرات و اشتیاق فرانسه و آمریکا برای رسیدن به نتیجه پرداخت خلاف تصور افکار عمومی.حال امروز با شیوع کرونا و توقف نشدن پروازهای ایران و چین، گفته‌های سخنگوی وزارت بهداشت، واکنش سفیر چین و موضع گیری مسیولان داخلی که به جای دفاع از خودی، از وزیر خارجه گرفته تا نیروی‌های نظامی علیه‌اش موضع گیری می‌کنند و از سفیر چین و مقاماتش دلجویی می‌کنند، صحبت‌های آقای ظریف بیشتر قابل درک شد.تاریخ روابط سیاسی ایران و چین و حتی ایران و روسیه بیانگر این است که آنها هیچ وقت نه متحد استراتژیک و نه حتی به طور جدی از ایران نیز حمایت کردند. آنان صرفا تا آنجا که توانستند با کارت ایران بازی کردند.در پی افزایش فشارهای بین المللی علیه ایران، ما به شرق پناه بردیم تا از انزوا خارج شویم. چون غیر از چین و شاید روسیه دیگر کشوری برایمان نمانده. ما در شعار " نه شرقی، نه غربی"، فقط " نه غربی اش " را عملی کردیم. ما با انزوایی که برای خود ایجاد کرده‌ایم، مجبور شدیم، " استقلال " را نادیده بگیریم و به چینی‌ها باج بدهیم و آنها هستند که دست بالا را دارند و قواعد بازی را به ما دیکته می‌کنند.چین اقتصاد کشور را با سوء استفاده از کلاف تحریم‌های غرب گرو گرفته و روسیه نیز در حوزه سیاست نیز همین گونه با ایران عمل کرد. وابستگی اقتصاد ایران به چین سبب شده که هر جا ما تحت فشار قرار بگیریم به چین پناه ببریم ولی چین، چنین وابستگی به ما ندارد. ما در حال باج دادن به چین هستیم که علیه تحریم‌های ما کاری بکند. در مقابل چین می‌داند اگر ایران از انزوا خارج شود دیگر خبری از باج نیست و بر همین اساس انگیزه‌ای برای رفع تحریم‌های ایران ندارد.حدود یک سال قبل وزیر اقتصاد از ظرفیت‌های سرمایه گذاری چین و همچنین خط اعتباری در کشور ما صحبت کرد و وزیر خارجه نیز از یک نقشه راه چند ساله با چین سخن گفت که هیچ کدام عملیاتی نشد. اما در همین زمان چین 60 میلیارد دلار در پاکستان سرمایه گذاری کرد. چین می‌داند نیاز ما به حمایتش‌، مثل نیاز تشنه‌لبان بیابان به آب است ( پارادوکس الماس و آب ).آری.یک دست جام باده (چین) و یک دست جعد یار (روسیه )
انقلاب سفید ایران چه بود!! انقلاب سفید" که بعدها به "انقلاب شاه و ملت" مشهور شد، مجموعه‌ای از برنامه‌های اصلاحی اجتماعی و اقتصادی محمدرضا پهلوی در اوایل دهه 1340 بود اصلاحاتی شامل اصلاحات ارضی و پنج برنامه دیگر که در ششم بهمن‌ماه 1341 ، به رفراندوم گذاشته شد و به گفته دستگاه تبلیغات رژیم وقت، 9 / 99 درصد از واجدین شرایط به آن رای مثبت دادند. انقلابی که بازیگران اصلی‌اش، شاه، علی امینی، حسن ارسنجانی و دولت کندی بودند. انقلابی که قرار بود برای روستاها ارمغان عدالت و پیشرفت و رونق باشد، جغد شوم مهاجرت و شوربختی روستاها شد. انقلابی که عامل اصلی آن نه دهاتی‌ها بودند، نه شهری‌ها، نه ملت، نه مجلس و نه دولت. تنها یک نفر: شخص شاهنشاه آریامهر! پدیده‌ای نوظهور که در آن به جای اینکه طرف توسری‌خورده، زجرکشیده، محروم‌شده و خشمگین انقلاب کند، دستگاهی انقلاب کرد که خود یگانه حامی نظام ارباب‌رعیتی و فیودالیته بود و ضارب خوش‌زبان مدافع مضروب بی‌زبان شد! انقلابی از بالا که همچون کودتای 28 مرداد، ردپای آمریکایی‌ها در آن پاک‌نشدنی است و توسط دولت جان اف‌کندی برای مقابله با خطر کمونیسم طراحی و به دست شاه اجرا شد.بعد از گذشت بیش از نیم‌قرن از انقلاب سفید، انتقادهای فراوانی بر آن وارد شده و از مناظر گوناگون به آن نگریسته شده است. برخی انقلاب سفید و مخصوصا اصلاحات ارضی را به عنوان اصلاحات خیرخواهانه شاه مورد تحسین و تمجید قرار می‌دادند و برخی آن را مورد نقد قرار می‌دادند. چپگرایان اغلب آن را طرحی آمریکایی می‌دانند که هدف از آن توسعه سرمایه‌داری وابسته در جهان سوم و به‌خصوص ایران بود و روحانیون و مبارزان مذهبی، آن را توطیه شیطان بزرگ می‌نامند که در نتیجه آن تولید کشاورزی رو به نقصان گذاشت و کشور به گندم و ارزاق آمریکایی وابسته شد. اما آنچه مسلم است این است که انقلاب سفید و به‌خصوص برنامه اصلاحات ارضی دهه 40 باعث فقیرتر شدن دهقانان و مهاجرت به شهرها شد و یکی از عوامل بروز انقلاب 1357 را رقم زد. شمارش معکوس از همان روز آغاز شد 15 خرداد 1342 ، روزی که فریاد "مرگ بر دیکتاتور" در مقابل کاخ مرمر، دیوارهای پوشالین کاخ 2500 ساله شاهنشاهی ایرانی را به لرزه درآورد. انقلابی که قرار بود سفید باشد، نه برای پادشاه سفید بود که آغاز نواختن ناقوس مرگ شاهنشاهی 2500 ساله‌اش بود و نه برای روستاها که تنها برایشان "نفرین زمین" را به یادگار گذاشت. انقلاب سفید برای امینی و ارسنجانی و مدافع آمریکایی‌شان هم چندان سفید نبود.اتحاد برای پیشرفتدر آستانه سومین دهه سلطنت دومین شاه پهلوی، جنگ‌های دهقانی، جابه‌جایی نیروی پیش‌برنده انقلابی از کارگران به دهقانان در نظریه انقلابی، رواج نظریه مبارزه چریکی و چالش‌های انقلاب کوبا، هراس از انقلاب قریب‌الوقوع دهقانی در جهان سوم را اشاعه می‌داد. در تصویر آمریکایی از واقعیت، کشورهای جهان سوم تنها دو راه پیش‌رو داشتند: اصلاحات ارضی از بالا یا انقلاب دهقانی از پایین. از همین رو دولت‌های آمریکایی و به‌خصوص جان اف‌کندی، طی دو دهه 1330 و 1340 ، درصدد بودند جهت جلوگیری از نفوذ و سلطه خطر کمونیسم، کشورهای کمتر توسعه‌یافته را به انجام اصلاحات ارضی معتدل ترغیب کنند. کارشناسان و نظریه‌پردازان آمریکایی و در راس همه آنها والت وایتمن روستو اقتصاددان و مشاور امنیتی جان اف‌کندی، پیشنهاد کرد به‌سرعت، اصلاحاتی از بالا، در زمینه‌های گوناگون اجتماعی، رفاهی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی صورت پذیرد تا ضمن تقویت موقعیت حکومت‌های وابسته، دامنه نارضایتی‌های عمومی را به‌حداقل کاهش دهد. در این میان جان باولینگ کارشناس و تحلیلگر امور سیاسی ایران در وزارت امور خارجه آمریکا، ضمن ارزیابی موقعیت شکننده رژیم پهلوی در برابر مخالفان سیاسی و خطراتی که موجودیت آن را تهدید می‌کرد، جهت مواجهه با این وضعیت و تقویت موقعیت حکومت، طرحی 14 ماده‌ای تنظیم و پیشنهاد کرد که شاه ایران را مقید به اجرای تمام و کمال آن می‌کرد. همه این طرح‌ها در چارچوب تز کلی "اتحاد برای پیشرفت" صورت عملی به خود می‌گرفت که مقرر بود، جهت جلوگیری از نفوذ کمونیسم و وقوع انقلاب قهرآمیز در کشورهای اقماری، انجام اصلاحاتی به‌اصطلاح از بالا به پایین در دستور کار قرار گیرد.متعاقب این سیاست، ایالات متحده، به طور دایم ضرورت انجام اصلاحات ارضی را به شاه گوشزد می‌کرد. شاه که از تشویق آمریکایی‌ها دلگرم شده بود، با صدور یک فرمان حدود سه هزار روستا از اراضی سلطنتی را میان دهقانان تقسیم کرد. برنامه تقسیم اراضی سلطنتی که به پروژه سی ( Project thirty ) شناخته شده بود، از سال‌های 1331 تا 1339 از اصل چهار، کمک‌های فنی و مالی دریافت می‌کرد. کودتای 1958 عراق، و شدت گرفتن تبلیغات شوروی بر ضد رژیم شاه، سیاستگذاران آمریکایی را به آنجا سوق داد که به شاه برای اجرای یک برنامه اصلاحات در ایران فشار بیاورند. یک سناریو که ناکام ماند، کودتای نافرجام تیمسار ولی‌الله قرنی در سال 1338 بود تا به آن وسیله یک دولت اصلاح‌گرای موثر در ایران بر سر کار بیاید. کوششی دیگر که با موفقیت روبه‌رو شد، فشار آوردن به شاه برای انتصاب دولت اصلاح‌گرای امینی در سال 1339 بود.آرمین مایر، سفیر وقت آمریکا در ایران، انتصاب دکتر علی امینی به نخست‌وزیری را به توصیه دولت آمریکا می‌داند و می‌نویسد: دولت کندی سخت نگران اوضاع ایران بود و لزوم اقدامات فوری را تاکید می‌کرد. ترس اضمحلال ایران در میان بود. بیشتر سیاستگران بر این اعتقاد بودند که ایران در شرف نابودی است، مگر آنکه ایالات متحده اقدام فوری و موثری به عمل آورد. نتیجه مذاکرات به اینجا رسید که به سفیرمان توصیه کنیم به ازای واگذاری 35 میلیون دلار کمک به ایران، برنامه پیشرفت و توسعه مورد نظر واشنگتن انجام شود، همچنین کاندیدای ما که برای اجرای رفرم پیشنهاد‌شده شایستگی کافی دارد، به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شود.?اوضاع داخلی نیز چندان بر وفق مراد شاه نبود انتخابات قلابی تابستان 1339 مجلس پیش از خاتمه باطل شد، اقبال در شهریورماه از نخست‌وزیری استعفا داد، شاه، جعفر شریف‌امامی را به نخست‌وزیری برگزید به این امید که یار دیرینش نیکسون رییس‌جمهور آمریکا می‌شود و او را از مهلکه نجات می‌دهد، اما حزب دموکرات به رهبری سناتور جان اف‌کندی پیروز انتخابات نوامبر 1960 آمریکا شد. دو رقیب سرسخت شاه یعنی جبهه ملی و گروه سیاستمدارانی که به دور علی امینی گرد آمده بودند، جانی تازه گرفته بودند. تعداد کثیری از دانشجویان در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در اعتراض به انتخابات متحصن شدند، و شاید از همه اینها مهم‌تر، در اردیبهشت‌ماه 1340 ، معلمان برای افزایش حقوق‌شان در میدان بهارستان تهران اعتصاب کردند، و این اعتصاب در پی تیراندازی یک سرهنگ شهربانی به سوی جمعیتی که در بیرون مجلس گرد آمده بودند، به خون کشیده شد و یکی از معلمان به قتل رسید.در این اثنی رکود اقتصادی تشدید می‌شد و این بیشتر ثمره کاهش اضطراری هزینه‌های عمومی و سیاست انقباض اعتبارات و افزایش تعرفه‌های وارداتی بود که در دوران نخست‌وزیری شریف‌امامی وضع شده بود. کاهش چشمگیر قیمت زمین‌های شهری ضربه سختی به زمین‌خواران وارد آورد شماری از بانک‌های کوچک که در دوره رونق پیشین تاسیس شده بودند، و بازرگانان فعال در بخش صادرات و واردات در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند و وضع مالی بازاریان به وخامت گرایید. عدم اطمینان به آینده و نارضایتی عمومیت یافته بود. به همه اینها باید افزایش آگاهی عمومی، رایج شدن رسانه در میان مردم و شمار بالای دانشجویان ایرانی در خارج را نیز اضافه کرد.شاه برای آرام‌تر کردن اوضاع، در تردید انتخاب میان علی امینی و جبهه ملی، اگرچه از امینی متنفر بود، اولی را برگزید. چرا که امینی هم از طرف آمریکایی‌ها حمایت می‌شد و هم در انتخابات سال 1339 ، مجلس شورا، اصلاحات ارضی بخشی از برنامه مبارزه انتخاباتی علی امینی علیه دولت دکتر منوچهر اقبال و حزب ملیون او بود. در حالی که جبهه ملی علاوه بر اینکه در مورد روابط خارجی، اصلاحات ارضی و حزب توده، مواضع چندان روشنی نداشت، با وجود پایگاه مردمی قدرتمند و سایه کاریزماتیک دکتر محمد مصدق، تصویری موهوم از آینده برای شاه به تصویر می‌کشید.یک نمایش و هزار بازیگراصلاحات ارضی در ایران تحت فشار دولت کندی، از بالا طرح‌ریزی و اجرا شد. در آغاز اصلاحات ارضی، نه دهقانان از پایین و نه بورژوازی از سطح میانی در آن مشارکت نجستند. اجرای اصلاحات ارضی گزینه‌ای سیاسی بود که از خارج از جامعه ایرانی سرچشمه می‌گرفت، اما چگونگی روند آن طرح‌ریزی نشده بود و هریک از بازیگرانش از منظری متفاوت به آن می‌نگریستند. امینی به برنامه تدریجی اصلاحات ارضی اعتقاد داشت که 10 تا 15 سال به طول بینجامد، و شامل حدی بر مالکیت ارضی بزرگ‌اربابان، بهبود قابلیت مدیریتی کشاورزان، و بهره‌برداری بهینه اقتصادی باشد. این رویکرد به اصلاحات ارضی هم برای شاه و هم برای دولت کندی جالب بود. علایق شاه در اصلاحات ارضی، علاوه بر جلب رضایت دولت کندی و عادی ساختن روابط با ایالات متحده آمریکا، نابود کردن پایگاه قدرت طبقه زمیندار و کسب حمایت دهقانان از رژیم خود، و نیز تحت‌الشعاع قرار دادن و سردرگم کردن نیروهای مخالف شهری اعم از جبهه ملی و گروه‌های چپگرا بود. دولت کندی از برنامه اصلاحات ارضی امینی از آن بابت پشتیبانی می‌کرد تا مانع از وقوع یک انقلاب دهقانی شود. با این همه، فهم ارسنجانی از اصلاحات ارضی به طور بنیادی متفاوت بود. او که در خانواده‌ای دهقان و با نفرت از فیودالیسم رشد یافته بود، اصلاحات را در هییت یک انقلابی پیگیری می‌کرد، و در سخنرانی‌های پرشورش، فیودال‌ها را "جنایتکار" و دهقانان را "عزیز" خطاب می‌کرد. در نتیجه روند و پیامد اصلاحات ارضی از عقاید شخصی حسن ارسنجانی تاثیر گرفت، که با غنیمت دانستن موقع، به عنوان طراح اصلاحات ارضی ایران ظهور کرد. ارسنجانی در اردیبهشت 1340 ، در مقام وزیر کشاورزی به کابینه اصلاح‌گرای علی امینی که مورد حمایت آمریکا بود، پیوست و اجرای برنامه اصلاحات ارضی به او محول شد.?امینی که با وجود حمایت آمریکایی‌ها روی کار آمده بود، با مخالفت‌ها و کارشکنی‌های قابل‌توجهی از سوی دربار و برخی جریان‌های سیاسی مواجه و در تیرماه 1341 برکنار شد. با سقوط امینی و تضعیف جبهه ملی، شاه مهره‌ای وفادار را در راس کابینه قرار داد و اسدالله علم را به نخست‌وزیری برگزید. علم استراتژی سیاسی خود را بر سه هدف استوار ساخت: اول برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی به شیوه دلخواه شاه پس از یک دوره طولانی فترت، دوم اجرای اصلاحات تحت رهبری مستقیم شاه و تعدیل شعارهای تند اصلاحات ارضی به منظور جلب اعتماد طبقات زمیندار و محافظه‌کار و سوم برقراری محدودیت‌های سیاسی جدید علیه رهبران جبهه ملی.محمدرضا شاه پس از انتصاب علم به نخست‌وزیری، با تسلط بر ارتش، ساواک و نیروهای انتظامی، درصدد برآمد برنامه رفرم مورد نظر واشنگتن را زیر نظر خود پیاده کند و با عنوان رهبر اصلاحات اجتماعی و سیاسی ایران به رویاهای بی‌پایه‌اش، جامه عمل بپوشاند. از اواسط سال 1341 و در حالی که کمتر از سه ماه از آغاز نخست‌وزیری علم سپری می‌شد، اخبار و اطلاعاتی در ارتباط با تصمیم حکومت برای انجام پاره‌ای اصلاحات در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نشریات و رسانه‌ها راه یافت و در این میان طرح لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و تغییری که مقرر بود در قانون انتخابات داده شود، بیش از سایر موارد اصلاحی حساسیت‌برانگیز شده و بالاخص علما و اسلامگرایان خیلی زود به آن واکنش نشان داده و چالشی جدی میان حکومت و روحانیون بروز کرد، که فقط با عقب‌نشینی هر چند موقت دولت و حکومت اندکی فروکش کرد. اما، این پایان ماجرا نبود و موضوع اجرای اصلاحات یاد شده، طرح یا تصمیمی داخلی نبود که حاکمیت بتواند برای مدتی طولانی اجرای آن را به تعویق اندازد یا اساسا از دنبال کردن آن منصرف شود. بنابراین، آگاهان به امور در آن روزگار تردیدی نداشتند که اصلاحات در آینده‌ای نه چندان دور، ناگزیر دوباره در دستور کار حکومت قرار خواهد گرفت که چنین هم شد.مقدمه انقلاب سفید، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. بر اساس این طرح که در قانون اساسی مشروطیت پیش‌بینی شده بود، بخشی از تصمیم‌گیری‌ها، سیاستگذاری‌ها و امور اجرایی از حالت متمرکز موجود خارج شده و به عهده مردم گذاشته می‌شد. این لایحه در 16 مهرماه 1341 به تصویب هیات دولت رسید. در پی تصویب این لایحه، مطبوعات رسمی کشور تیترهای درشتی چون "تفویض حق رای به زنان" را درج کردند. این لایحه در ظاهر اقدامی خلاف شرع و قانون به نظر نمی‌رسید، اما در میان بندهای مفصل آن یکی حذف شرط اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان و دوم سوگند به کتاب آسمانی در مراسم تحلیف به جای قرآن کریم بود. از همین رو، با واکنش شدید علما و روحانیون مواجه شد و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ناکام ماند.با برنامه‌ریزی‌ها و پیش‌بینی‌های امنیتی - انتظامی و تبلیغاتی انسجام‌یافته‌تری شاه موضوع اصلاحات را پی گرفت و نهایتا در 19 دی‌ماه 1341 در همایشی با حضور جمعی از مقامات کشور و تعدادی از کشاورزان، طی سخنانی، خطاب به ملت ایران، با یادآوری رسالت سنگینی که بر دوش گرفته و نیز سوگندی که برای حفظ استقلال و اعتلای میهن یاد کرده، اصول شش‌گانه انقلاب سفید را اعلام و تاکید کرد که اصول فوق را مستقیما به رفراندوم یا به‌اصطلاح تصویب ملی خواهد گذاشت.ماموریتی برای وطن!محمدرضا پهلوی در کتاب "پاسخ به تاریخ" هدف خود را از انقلاب سفید این‌گونه بیان می‌کند: "من یک هدف بیشتر ندارم و هرگز آن را پنهان نکردم و آن سازندگی ایرانی مترقی و توانا بود که مردمش هم از مواهب و مزایای تمدن مادی برخوردار باشند و هم از اعتلای معنوی و اخلاقی و فرهنگی.?در سال 1322 ، من هدف‌های اصلی سیاست اقتصادی و اجتماعی کشورم را در پنج موضوع خلاصه کردم: نان، مسکن، پوشاک، بهداشت و آموزش برای همگان بر اساس پنج اصل فوق و به تناسب تدریجی جامعه ایرانی و نیازهایش، اندک‌اندک اصول و مبانی دیگری برای سیاست اقتصادی و اجتماعی کشور اعلام کردم، که دستاورد آنها اصول انقلاب سفید ایران است که عبارتند از:اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی ملی کردن جنگل‌ها و مراتع تبدیل کارخانه‌های دولتی به شرکت‌های سهامی و فروش سهام آنها جهت تضمین اصلاحات ارضی مشارکت کارگران در سود خالص کارخانه‌ها تجدیدنظر اساسی در قانون انتخاب به منظور اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان ایجاد سپاه دانش، به منظور سوادآموزی و اشاعه فرهنگ در روستاها".شاه ابتدا این شش اصل را به عنوان اصول انقلاب سفید بیان و به تدریج 13 اصل دیگر به آن اضافه کرد که هر یک به اقتضای تحول جامعه و توسعه امکانات ملی و پیدایش نیازها و مقتضیات جدید ارایه شد که عبارت بودند از:سپاه بهداشت سپاه ترویج و آبادانی خانه‌های انصاف در روستاها ملی کردن تمام منابع آب‌های زیرزمینی کشور نوسازی شهرها و روستاها انقلاب اداری و آموزشی تامین امکان فروش سهام واحدهای بزرگ صنعتی به کارگران مبارزه با تورم و گران‌فروشی آموزش رایگان و اجباری در هشت سال اول تحصیل تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدارس تعمیم بیمه‌های اجتماعی به همه ایرانیان مبارزه با معاملات سوداگرانه اراضی و اموال غیرمنقول مبارزه با فساد.اعلام این طرح از سوی محمدرضا شاه، با استقبال خوب دولت‌ها و رسانه‌های خارجی مواجه شد. دولت ایالات متحده آمریکا، از اعلام اصول شش‌ماده‌ای انقلاب سفید شاه با رضایت کامل استقبال و از اقدام محمدرضا شاه، در زمینه "رفع مخاطرات احتمالی علیه رژیم از سوی نیروهای عوام‌فریب و ضد‌غربی" پشتیبانی کرد. در داخل کشور نیز تبلیغات گسترده و سازمان‌یافته‌ای در دفاع از آن و فراخوانی توده‌های وسیع ملت جهت مشارکت در همه‌پرسی ششم بهمن‌ماه به راه افتاد. میتینگ‌ها، سخنرانی و مصاحبه‌های فراوانی صورت گرفت و نیروهای انتظامی برای برخورد احتمالی با مخالفان به حالت آماده‌باش درآمدند.در یادداشت سری معاون وزارت خارجه آمریکا، به تاریخ 21 ژانویه 1963 (پنج روز قبل از رفراندوم) به اهمیت نقش ایالات متحده در پشتیبانی از اقدامات سیاسی اقتصادی محمدرضا شاه اشاره شده است: " .در تعقیب اقدامات مثبت ایالات متحده آمریکا در سال 1961 و گام‌هایی که در جهت مقابله با تهدید بحران اقتصادی ایران برداشته شد، شاه را تشویق نمود که فراتر از نقش خود در قانون اساسی عمل کند و با کاهش حجم نیروهای نظامی، قدرت و کارایی آن را افزایش دهد. همچنین با اجرای برنامه رفرم اجتماعی و اقتصادی، مخاطرات احتمالی براندازی رژیم را، که ناشی از هرج و مرج و منجر به فزایندگی قدرت عوام‌فریبانه نیروهای ضدغربی خواهد شد، دفع کند."به‌رغم تداوم مخالفت‌ها، حکومت در فضایی امنیتی - پلیسی و در حالی که شمار زیادی از مخالفان دستگیر شدند یا تحت فشار قرار داشتند، در روز 6 بهمن 1341 رفراندوم وعده داده شده را برگزار و اعلام کرد اکثریت قاطع رای‌دهندگان آن را تایید کرده‌اند. محل صندوق‌ها خلوت بود ولی ایستگاه تبلیغاتی رژیم اعلام داشت که اصول پیشنهادی شاهنشاه با استقبال پرشور و بی‌نظیر روبه‌رو شده و با پنج میلیون و 600 هزار رای موافق در مقابل 4150 رای مخالف به تصویب ملت رسید. کندی بلافاصله پیروزی را به شاه تبریک گفت، سفیر انگلیس هم مراتب رضایتمندی ملکه انگلیس را به علم اعلام داشت. رادیو مسکو هم در همان روز برنامه اصلاحی شاه را ستود و مخالفان آن را عوامل غرب و ارتجاع نامید.توطیه فیودال‌هاهنگام اعلام "انقلاب سفید" ظاهرا همه چیز بر وفق مراد محمدرضا شاه بود، از واشنگتن "کارت بلانش" گرفته بود. به شوروی‌ها نزدیک شده بود و در شهریور 1341 ، به آنها قول داده بود به غرب اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نخواهد داد. در مقابله با مخالفان داخلی، رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی را به زندان انداخته بود. حزب توده که قدرت و اعتباری نداشت، با مشاهده بهبود روابط شوروی و ایران، دچار سرگشتگی شده بود. گرایش سنتی مذهبی با گفتار و پخش اعلامیه‌های پراکنده، علیه اصلاحات ارضی و حقوق و آزادی، در برابر تبلیغات وسیع و پر سر و صدای رژیم، کاربرد نداشت. شاه به همه حرکت‌های مخالف، برچسب "ارتجاع سیاه"، "توطیه فیودال‌ها" و "ناسیونالیسم منفی" زده بود. بدین‌سان همه راه‌ها را برای یکه‌تازی خود هموار کرده بود. تداوم سراسر گسترش‌یابنده شیوه استبدادی و سرکوبگرانه حکومت که در تمام سال‌های دهه 1340 و تا اواسط دهه 1350 بی‌وقفه پی گرفته شد، مخالفت با حکومت را به‌لایه‌های عمیق‌تر اجتماعی هم تسری روزافزونی داد. طی ماه‌های پیش‌رو تنش‌ها میان حکومت و مخالفان گسترش بی‌سابقه‌ای پیدا کرد. اما، این بار حکومت مصمم بود ولو با سرکوب شدید مخالفان برنامه‌های اصلاحی مذکور را به مورد اجرا بگذارد.?روحانیون از مهم‌ترین مخالفان این اصلاحات بودند. پس از پخش خبر تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در کابینه علم، مقاومت و مبارزه روحانیون، با تلگرام چند تن از علمای قم به شاه، در اعتراض به تصویب‌نامه مزبور در روز 17 مهرماه 1341 و سپس تلگرام آیت‌الله خمینی به نخست‌وزیر در 28 مهرماه اوج گرفت که در آن تاکید کرده بود علمای اعلام ایران و عتبات مقدسه، در امور مخالف با شرع ساکت نخواهند ماند. علت عمده مخالفت روحانیون علیه این اصلاحات، نفوذ آمریکا و استبداد پهلوی بود. متعاقب این تلگرام، آیت‌الله خمینی در تاریخ 15 آبان 1341 ، طی تلگرامی به شاه، اسدالله علم نخست‌وزیر را به باد انتقاد گرفت.علم یک ماه و نیم بعد، تلگرامی برای سه تن از علمای قم (گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری) فرستاد و از پاسخ به تلگرام آیت‌الله خمینی خودداری کرد. در پیام علم گفته شده بود: نظریه دولت در مساله شرط اسلامیت برای انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان انجمن‌های ایالتی و ولایتی، همان نظریه علمای اعلام است. در مساله شرکت بانوان در انجمن‌های ایالتی و ولایتی، دولت نظر آقایان را به مجلسین تسلیم می‌کند و منتظر تصمیم مجلسین است.روز دوم بهمن 1341 ، آیت‌الله خمینی طی اعلامیه‌ای که در تهران و شهرستان‌ها پخش شد، رفراندوم را خلاف اصول و قانون، و اجباری دانست و آن را تحریم کرد. در این بیانیه گفته شده بود: "در قوانین ایران رفراندوم پیش‌بینی نشده است و تاکنون سابقه نداشته جز یک‌مرتبه، آن هم از طرف مقاماتی غیرقانونی اعلام شد. چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است؟"روز 4 بهمن، شاه به عنوان زیارت و در حقیقت برای قدرت‌نمایی وارد قم شد و پس از انجام مراسم زیارت، در فلکه آستانه، نطقی ایراد کرد و مخالفان مذهبی را مورد حمله قرار داد. او در بخشی از سخنانش گفت:" .یک عده قشری که مغز آنها تکان نخورده، همیشه سنگ در راه ما می‌انداختند . ارتجاع سیاه اصلا نمی‌فهمد . او فکر می‌کند زندگی عبارت از این است که چیزی یا مالی به ظلم و بیکاری و بطالت یا از این قبیل به دست آورد و غذایی بخورد و سر به بالین بگذارد . ولی مفت‌خوری دیگر از بین رفته است. در لوایح شش‌گانه برای همه فکر مناسبی شده است . اما چه کسانی با این مسایل مخالفت می‌کنند؟ ارتجاع سیاه . مخربین سرخ تصمیم‌شان روشن است و اتفاقا کینه من نسبت به آنها کمتر است. او علنا می‌گوید من می‌خواهم مملکت را تحویل خارجی بدهم. دروغ و ریا در کارش نیست ."روحانیون در اعتراض به این وضعیت و سخنان شاه به پیشنهاد آیت‌الله خمینی تصمیم گرفتند ماه رمضان آن سال را که از روز بعد از رفراندوم شروع می‌شد به عنوان اعتراض به دولت، از رفتن به مساجد خودداری کنند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان مساجد تعطیل شود، این پیشنهاد مورد مقامات روحانی قم قرار گرفت.سران نهضت آزادی ایران، انقلاب سفید را "تلاشی برای حفظ رژیم، از طریق باز کردن سوپاپ‌های اطمینان" تعبیر کردند و روز سوم بهمن، اعلامیه‌ای تحت عنوان "ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ!" منتشر و در آن تاکید کردند: "این انقلاب، یک پدیده نوظهور تاریخ است! زیرا معمولا انقلاب دو طرف دارد و انقلاب‌کننده، آن طرف توسری‌خورده زجرکشیده، محروم شده، خشمگین شده مظلوم اجتماع است و انقلاب را در برابر طبقه قاهر غاصب که تا دیروز، خود از طریق ارباب‌ها و مالک‌ها و ماموران دولت، یگانه حامی نظام ارباب‌رعیتی و فیودالیته و وکیل‌ساز و برخوردار از اقتصاد و اجحاف مالکیت و سرمایه‌داری بود و در مرحله نهایی عامل تمام فشارها و فسادها که بر رعایا و بر ملت وارد می‌آمد، محسوب می‌شد . اگر رفراندوم، با مراجعه به آرای عمومی کار مجاز و صحیحی است، پس چرا همین دستگاه . دکتر مصدق را به جرم رفراندوم محکوم و محبوس کرد و دکتر اقبال، نوکر جان‌نثار ملیون ایران را به اتهام رفراندومچی بودن از حق نماینده شدن محروم می‌کرد؟ اگر این کار بد و خلاف قانون است، پس چطور شاه مملکت رفراندومچی می‌شود؟ این چه بام و دو هوایی است؟!"محمدرضا شاه آن زمان از لحاظ سیاسی و نظامی در موضع استواری قرار داشت. او همه مخالفان و نیروهای اپوزیسیون را، جز جامعه سنتی مذهبی و روحانیون، از صحنه خارج کرده بود و اکنون درصدد سرکوب این گروه برآمده بود. شاه در طول 22 سال زمامداری خود، هیچ‌گاه با جامعه روحانی و مذهبی درگیر نشده بود. او با تظاهر به دینداری و شعایر اسلامی، و نیز به طرق مختلف، با مراجع و علمای مذهبی کنار آمده بود، حتی در مواردی مورد تایید و حمایت برخی از آنها قرار گرفته بود.ولی شاه با همه مهارتش در اعمال سیاست فریب و سکوب، در ارزیابی عامل مذهب و درجه نفوذ آن در جامعه ایران اشتباه کرده بود، همچنین شایستگی، قدرت و مهارت آیت‌الله خمینی را در بسیج و رهبری مردم و به حرکت درآوردن توده‌ها دست‌کم گرفته بود.از آغاز سال 1342 بحران روابط بین دولت و جامعه مذهبی قم شدت یافت. روز دوم فروردین، گروهی از ماموران پلیس و ساواک به مدرسه فیضیه قم یورش بردند و جمعی از طلاب را مضروب و مجروح ساختند، چند تن نیز کشته شدند. سخنان توهین‌آمیز شاه در مورد روحانیت و حمله به فیضیه در دوم فروردین 1342 پیوند شاه و روحانیت را برای همیشه از هم گسست.تا این زمان مراجع از انتقاد به شخص شاه خودداری می‌کردند و لبه تیز حمله‌های خود را متوجه نخست‌وزیر و دولت می‌ساختند، ولی در روز 13 خرداد 1342 به مناسبت عاشورای 1383 قمری، آیت‌الله خمینی در معیت چند تن از روحانیون، سخنرانی معروف خود را در مدرسه فیضیه ایراد کردند و برای نخستین بار شخص شاه را مورد حمله قرار دادند. بازداشت امام پس از این سخنرانی به اعتراض‌های گسترده مردمی و قیام 15 خرداد منجر شد و این نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران بود، روزی که محمدرضا پهلوی آشکارا برای مقابله با مردمش، اسلحه به دست گرفت.اصول انقلاب سفید در ظاهر اصول خوبی به نظر می‌رسید ولی از آنجا که این اصول توسط آمریکا طراحی و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برنامه‌ریزی شده بود، حاوی جنبه‌های ضدمذهبی بود و به دلیل تامین منافع بیگانگان، استقلال کشور را خدشه‌دار و امنیت و منافع ملی ایران را نقض می‌کرد. این اصلاحات هیچ‌گاه در راستای اهدافی که حکومت و حامیان خارجی آن پیش‌بینی کرده و انتظارش را داشتند پیش نرفت و چه‌بسا فاصله میان حکومت و منتقدان و مخالفان سیاسی را افزایش کم‌سابقه‌ای داد و آغازی شد بر پایان یک شاهنشاهی 2500 ساله. میراث انقلاب سفید برای روستاها نیز جز بیکاری، نقصان محصولات کشاورزی، مهاجرت به شهرها و گسترش حاشیه‌نشینی در شهرها نبود.منابع: 1 - انقلاب سفید، محمدرضا پهلوی، بی نا 2 - تاریخ 25 ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، انتشارات رسا 3 - تحولات سیاسی اجتماعی ایران از 1320 تا 1357 ، به اهتمام مجتبی مقصودی، انتشارات روزنه 4 - پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، به کوشش شهریار ماکان، انتشارات شهرآب 5 - طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، احمد اشرف، علی بنوعزیزی، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، انتشارات نیلوفر 6 - مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی)، جان فوران، ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا
پاسخ ترور پیشتر گفته بودیم که دسترسی به فناوری هسته‌ای اساسا در راستای حفاظت از امنیت ملی است. فناوری "صلح آمیز" هسته‌ای همیشه و در تمام جهان پوششی بوده برای دستیابی به فناوری هسته‌ای که نهایتا کاربرد نظامی دارد. ممکن است کشوری که دارای این فناوری و ظرفیت است مستقیما اقدام به تولید بمب نکند. اما همین که ظرفیت تولید آن را دارد کافیست تا در معادلات نظامی بعنوان یک قدرت هسته‌ای در نظر گرفته شود.همچنین گفته بودیم که تخاصم میان ایران و اسراییل به دلیل شعارهای بی نزاکتانه در نماز جمعه‌های تهران و قم نیست، بلکه هراس آمریکا و اسراییل از ظرفیت‌های ایران است که پتانسیل تبدیل شدن به قدرت هژمون منطقه‌ای را دارد. نیازی نیست کشوری واقعا هژمون منطقه‌ای باشد. همین که ظرفیت تبدیل شدن به آن را داشته باشد در معادلات ژیواستراتژیک یک تهدید بالقوه محسوب می‌گردد. لذا سیاست آمریکا و اسراییل در جهت پیشگیری از تبدیل شدن ظرفیت‌های ایران از بالقوه به بالفعل قرار می‌گیرد.بنابراین منافع ملی ایران دستیابی به انرژی هسته‌ای را ایجاب می‌کند تا از این طریق توازن قوا علیه اسراییل بعنوان یک قدرت هسته‌ای در منطقه برقرار شود، قدرتی هسته‌ای که منافع ملی آن متقابلا در جهت تضعیف و تجزیه ایران است. همچنین منافع ایالات متحده نیز در جهت تضعیف و تجزیه ایران و نتیجتا همسو و همگرا با رژیم صهیونیستی است. زیرا سیاست کلی و جهانی ایالات متحده از زمان فروپاشی شوروی به اینسو، جلوگیری از شکل گیری هر گونه هژمون منطقه‌ای در جهان بوده است.اهمیت برنامه هسته‌ای به اندازه‌ای بود که حتی محمدرضا شاه اهمیت ویژه‌ای به آن داده و پایه‌های اولیه آن در زمان حکومت وی پی ریزی شد. در آن زمان، اولویت سیاست خارجی آمریکا مقابله با اتحاد جماهیر شوروی بود که دومین ابرقدرت جهان شناخته می‌شد. به همین دلیل تجهیز ایران به فناوری هسته‌ای با منافع آمریکا همخوانی داشت. اما پس از فروپاشی شوروی معادلات جهانی تغییر نمود و سیاست آمریکا در جهت جلوگیری از ظهور مجدد یک هژمون منطقه‌ای که بتواند اقتدار مطلق آمریکا را در جهان به چالش بکشد قرار گرفت.بنابراین پس از فروپاشی شوروی از یک سو برای ایران دستیابی به فناوری هسته‌ای جنبه حیاتی پیدا کرد، و از سوی دیگر فشارها و محدودیت‌های آمریکا در جلوگیری از دستیابی ایران به این فناوری افزایش یافت.آمریکا در راستای پروژه "قرن آمریکایی" لشکر کشی به خاور میانه را آغاز نمود. ابتدا افغانستان اشغال شد. هدف بعدی ایران بود، اما اشغال ایران به بعد از استقرار نیروهای نظامی آمریکا در عراق موکول شد. عراق در سال 2003 اشغال شد. بلافاصله پس از آن حمله به ایران در دستور کار قرار گرفت. همانطور که حمله به عراق با بهانه "سلاح‌های کشتار جمعی" صورت پذیرفته بود، در مورد ایران هم مساله پرونده هسته‌ای مطرح شد و زمینه سازی‌های رسانه‌ای و دیپلماتیک برای مشروعیت سازی جهت تهاجم تمام عیار نظامی به ایران آغاز شد. در همین حین، معمر قذافی در لیبی پس از مشاهده سقوط صدام در عراق، خودش را باخت و کلیه تاسیسات هسته‌ای و تسلیحات شیمیایی خود را تسلیم نموده و امکان بازدید بازرسان بین المللی از نقاط حساس لیبی را فراهم کرد.برعکس، ایران در برابر فشارها مقاومت کرد و شیوه بازدارندگی نظامی را انتخاب نمود.نتیجه تحرکات نظامی ایران در عراق این شد که نه تنها آمریکا نتوانست به ایران حمله کند، بلکه در سال 2011 ناچار شد از عراق هم عقب نشینی نماید.در مقابل، نتیجه سیاست لیبی این شد که در سال 2011 آمریکا و متحدانش به لیبی حمله کردند و مرفه‌ترین و ثروتمندترین و امن‌ترین کشور آفریقایی به کشوری ویرانه و یکی از نا امن‌ترین نقاط جهان تبدیل شد.پافشاری بر پیگیری برنامه هسته‌ای موضعی اساسی بود که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد اجرا می‌شد. ایران گامهای عملی بلندی به سوی دستیابی به توان بازدارندگی هسته‌ای برداشت. از آنجا که دشمنان ایران، بخصوص آمریکا و اسراییل، توان تقابل نظامی با ایران را نداشتند، ترور دانشمندان هسته‌ای در دستور کار رژیم صهیونیستی قرار گرفت. یکی از اهداف ترور، دکتر فریدون عباسی بود. دکتر عباسی فقط دانشمند نبود. بلکه همچنین یک پاسدار رزم آزموده بود که تجربه حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی را با خود داشت. همین تجربه باعث شد تروریستهای اسراییلی در عملیات ترور شکست بخورند. پس از آن دکتر عباسی به ریاست سازمان انرژی اتمی منصوب گشت. اما نهایتا ضعف‌های دولت احمدی نژاد از یک سو، و همچنین سوء استفاده و فرصت طلبی و فشار همه جانبه مافیای اقتصادی داخلی که همسو با آمریکا و غرب بوده است از سوی دیگر، باعث شدند تا با پایان دولت احمدی نژاد، دولت روحانی با شعار "مذاکره و تعامل" (بخوانید تسلیم و سازش) روی کار بیاید. دکتر عباسی از سمت ریاست سازمان انرژی اتمی برکنار شد و برنامه هسته‌ای ایران نه تنها ادامه پیدا نکرد، بلکه بسیاری از دستاوردهای قبلی هم بر باد داده شد. دولت روحانی ذخایر استراتژیک اورانیوم و آب سنگین را حتی پیش از موعد مقرر در توافق برجام به خارج از کشور منتقل کرده و ادعا می‌کرد "ما به صادر کننده اورانیوم تبدیل شده‌ایم". وقتی دکتر عباسی نسبت به این لاف‌های گزاف دولت اعتراض کرد، سازمان انرژی اتمی تحت مدیریت دولت روحانی طبق روال معمول این جریان سیاسی، بیانیه‌ای صادر کرد که با لحن دهن کجی، دکتر عباسی را به "تقوا و پرهیز از حسادت" دعوت می‌کرد.موضع تسلیم طلبانه دولت روحانی شباهت زیادی به سیاست قذافی داشت. لذا دیدیم که آمریکا قرارداد برجام را پاره کرد و تا مرز درگیری نظامی مستقیم با ایران هم پیش رفت. فرمانده پر آوازه سپاه قدس، سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی قربانی سیاست مذاکره و تعامل شد. و عجبا و حیرتا که خون این سردار شهید چنان موج عظیمی از سوگواری و حمایت در سراسر ایران بلند کرد که هراس و لرزه بر اندام آمریکا و متحدانش انداخت. بطوریکه با وجود پاسخ موشکی ایران، آمریکاییها ترجیح دادند زد و خورد را ادامه ندهند.به شمشیر تیز آن سر تاجداربه زاری بریدند و برگشت کاربکندند موی و شخودند رویاز ایران برآمد یکی‌های‌و هویسر سرکشان گشت پرگرد و خاکهمه دیده پر خون همه جامه چاکنگهبان ایران و شاه جهانسر تاجداران و پشت مهانسرت افسر از خاک جوید همیزمین خون شاهان ببوید همیگیایی که روید بران بوم و برنگون دارد از شرم خورشید سرهمی داد خواهیم و زاری کنیمبه خون پدر سوگواری کنیمنشان فریدون بدو زنده بودزمین نعل اسپ ورا بنده بودبه زاری و خواری سرش را ز تنبریدند با نامدار انجمنهمه تیغ زهرآبگون برکشیدبه کین جستن آیید و دشمن کشیدو دشمن از تیغ‌های برکشیده ما به هراس و لرزه افتاد، نه "مذاکره و تعامل"!در نهایت عمر دولت ترامپ به سر رسیده، اما ایران هنوز آنطور که هدفگذاری کرده بودند خرد و متلاشی نشده است. در عوض، دولت روحانی و جریان سیاسی مذاکره و تعامل به شدت بی آبرو و بی اعتبار شده‌اند. بنابراین صهیونیستها می‌دانند دولت بعدی در ایران بعید است به اندازه دولت فعلی منافع آنان را دنبال نماید.پس از نگاه صهیونیست‌ها شرایط فعلی فرصتی است که نباید از دست بدهند. اولا هنوز دولتی ضد ملی در ایران روی کار است. به همین دلیل ایران در اوج ضعف خود است. اما با تغییر دولت در شش ماه آینده این وضعیت می‌تواند به کلی تغییر نموده و به قول معروف سوراخ‌های امنیتی ایران ترمیم شوند. ثانیا، احتمال زیادی وجود دارد که دولت آینده ایران برنامه هسته‌ای را با جدیت از سر بگیرد. لذا باید تا زمانی که ایران در اوج ضعف است آنچه در توان دارند به کار برند تا جلوی هسته‌ای شدن ایران گرفته شود.نتیجه این می‌شود که مهمترین و ارشدترین و کلیدی‌ترین فرد در صنایع هسته‌ای و دفاعی کشور را در خاک خودمان و در روز روشن زدند و به شهادت رساندند.و چه مردی. دانشمند ارشد در فیزیک هسته‌ای، مدیری توانمند، هم در حوزه صنعت هسته‌ای و هم صنایع دفاعی و موشکی. تا اینجای کار یعنی یکی از نخبگان اساسی در دو حوزه کلیدی که اتفاقا باید در مقطعی با هم ادغام شوند تا کشور به بالاترین میزان بازدارندگی نظامی دست پیدا کند. گذشته از عرصه دفاعی، تحت مدیریت همین مرد، برنامه تولید واکسن ایرانی برای مقابله با ویروس کورونا پیش میرفت. اما این مرد دانشمند و مدیر از آن دسته‌ای نبود که در تمام عمر چیزی سنگین‌تر از خودکار و مداد بلند نمی‌کنند. سوابق حضور در جبهه در دوران جنگ تحمیلی، مشارکت در عملیات‌های بزرگ ایران در جنگ، و رویارویی مستقیم با دشمن در صحنه کارزار نظامی، سند غیرت و مردانگی و دلاوری و سلحشوری او بود. ایرانیان از دیرباز مردمانی سلحشور و جنگاور بوده‌اند. اما ترکیب سلحشوری و خرد در یک انسان همیشه مورد نادری بوده و این معمولا صفت پادشاهان محسوب می‌شده است. پس حقیقتا شهید فخری زاده از تخم سیاووش و کیخسرو و دارا بود. پس کشتن او کار آسانی نبود. اما وقتی در بالاترین سطوح اجرایی و امنیتی کشور نفوذی داشته باشیم، رستم دستان هم باشد با نیرنگ و مکر شغاد از پا در خواهد آمد.که دارد به یاد این چنین روزگارکه داند شنیدن ز آموزگارکه چون رستمی پیش بینم به خاکبه گفتار روباه گردد هلاکاما نخبگی در بالاترین تراز عرصه علمی و فنی و مدیریتی و اجرایی و همچنین رشادت و دلیری در عرصه نظامی و رزمی یک طرف، از طرف دیگر شهید بزرگوار مهدی فخری زاده مانوس با اشعار و غزلیات حافظ بود.اوج جلال و شکوه فرهنگ و تمدن ایرانی در شعر فارسی متجلی است. و حافظ یکی از پر نور‌ترین ستارگان در آسمان فرهنگ و ادب و هنر ایرانی است. گویی ششصد سال پیش این غزل را در وصف امروز سروده بود.بنال بلبل اگر با منت سر یاریست که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق که مست جام غروریم و نام هشیاریست خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال هزار نکته در این کار و بار دلداریست قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن کس که از هنر عاریستبر آستان تو مشکل توان رسید آری عروج بر فلک سروری به دشواریست سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ که رستگاری جاوید در کم آزاریستاین که حافظ می‌گوید "قلندران حقیقت به نیم جو نخرند // قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست" همان معناست که سعدی هم گفته بود:نمرد آن که ماند پس از وی به جایپل و خانی و خان و مهمان سرایهر آن کاو نماند از پسش یادگاردرخت وجودش نیاورد باروگر رفت و آثار خیرش نماندنشاید پس مرگش الحمد خواندچو خواهی که نامت بود جاودانمکن نام نیک بزرگان نهانچه سعادتی بالاتر از اینکه در تاریخ ایران نامت به نیکی جاودانه شود؟ کسی که عمر پر برکتش خاری شد در چشم دشمنان ایران، فقدانش برای ایرانیان درد آور است و این خون جگر ما، خود اثبات جایگاه رفیع آن شهید است. زبان حال ما را فردوسی طوسی به زیبایی بیان کرده بود:زمانه شد از درد او با خروشتو گفتی که هامون برآمد به جوشکسی نیز نشنید آواز کسهمه بومها مویه کردند و بسبه باغ اندرون دخمه‌ای ساختندسرش را به ابر اندر افراختندبرابر نهادند زرین دو تختبران خوابنیده گو نیکبختهرانکس که بود از پرستندگاناز آزاد وز پاکدل بندگانهمی مشک باگل برآمیختندبه پای گو پیلتن ریختندهمی هرکسی گفت کای نامدارچرا خواستی مشک و عنبر نثارنخواهی همی پادشاهی و بزمنپوشی همی نیز خفتان رزمنبخشی همی گنج و دینار نیزهمانا که شد پیش تو خوار چیزکنون شاد باشی به خرم بهشتکه یزدانت از داد و مردی سرشتدر دخمه بستند و گشتند بازشد آن نامور شیر گردن‌فرازچه جویی همی زین سرای سپنجکز آغاز رنجست و فرجام رنجبریزی به خاک از همه ز آهنیاگر دین‌پرستی ور آهرمنیتو تا زنده‌ای سوی نیکی گرایمگر کام یابی به دیگر سرایحالا از یک سو می‌شنویم که عده‌ای می‌گویند این ترور نقشه اسراییل است برای اینکه ایران را به جنگ بکشاند و ما باید هیچ واکنشی نشان ندهیم تا نقشه‌های دشمن نقش بر آب شود! این همان خطی است که دموکراتهای آمریکا می‌دهند. یکی از سناتورهای دموکرات آمریکا در توییتی اظهار کرد که "ترور دانشمند هسته‌ای ایران نگرانی‌های اسراییل در مورد توافق آمریکا با ایران را برطرف کرده و نتیجتا راه برای تعامل و توافق آمریکا با ایران باز می‌شود". یعنی در ظاهر به اسراییل می‌گوید حالا که اینقدر بی تربیت بودی و دست به ترور زدی، حالا ما هم با خیال راحت با ایران وارد تعامل می‌شویم تا دماغت بسوزد! اما در واقع این موضع بطور تلویحی این مفهوم را می‌رساند که پیش شرط مذاکره و تعامل آمریکا با ایران، از میان رفتن کلیه ظرفیتها و سرمایه‌های انسانی، علمی، فنی و مدیریتی است که می‌تواند موجب دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای شود. یعنی حق رژیم صهیونیستی در اقدام به ترور محفوظ است.از سوی دیگر هم می‌شنویم عده‌ای می‌گویند باید به حیفا حمله کنیم و حماسه موشکباران عین الاسد را تکرار کنیم. چون اگر نزنیم دشمن گستاخ‌تر شده و خسارات بیشتری بر ما وارد خواهد کرد.در واقعیت اما دشمن حساب هر دو طرف را کرده. اقدام دشمن در ترور شهید فخری زاده برای آنان یک بازی دو سر برد بود. اگر ما بلافاصله واکنش نشان دهیم، نتیجه می‌شود درگیری و جنگی که برای ما هیچ سودی ندارد. در اوج ضعف و در حالی که همچنان متعهد به برجام هستیم، ضرباتی به دشمن می‌زنیم و آنها هم ضربات دقیقی به تاسیساتی می‌زنند که امکان از سر گیری برنامه هسته‌ای را باز هم کمتر و دشوارتر خواهد کرد.اگر هم اقدامی نکنیم، اعتبار و اقتدار دشمن که در جریان موشکباران عین الاسد و موشکباران تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان به شدت زیر سوال رفته بود احیا می‌شود.پس در هر دو صورت دشمن دستاوردهای قابل توجهی به دست آورده است. پس واقعا چه باید کرد؟به نظر می‌رسد نظر سرداران و فرماندهان سپاه و آن بخش از بدنه نظام که هنوز ماهیت ملی دارد خروج کامل ایران از معاهده منع توسعه سلاح‌های هسته‌ای NPT است. سردار سرتیپ پاسدار احمد وحیدی، اولین فرمانده سپاه قدس ایران، طی مصاحبه‌ای تلویزیونی تلویحا به این موضع اشاره کرد. همچنین دکتر عباسی که هم اکنون یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی است صراحتا موضع خود را به این صورت اعلام کرد که عقلانی‌ترین کار خروج گام به گام ایران نه تنها از برجام، بلکه حتی از معاهده NPT است. با این قید که در این راه باید برای همه چیز برنامه ریزی کنیم و حتی آماده جنگ هم باشیم.و چنانچه خروج ایران از NPT آنچنان دشمن را به هراس افکند که دست به اقدام نظامی بزنند، چنان جنگی و در چنان موقعیتی با جنگی که امروز بخواهیم در پاسخ به ترور شهید فخری زاده وارد آن شویم زمین تا آسمان تفاوت خواهد داشت. جنگ امروز هیچ دستاوردی برای ما ندارد، اما برای دشمن دارد. اما جنگی که با برنامه ریزی قبلی ما و پس از خروج از معاهده NPT آغاز شود به ضرر دشمن و به سود ما خواهد بود.کلیه تحریمهای سازمان ملل در نتیجه پذیرش پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای توسط ایران بوده‌اند. روزی که ما از این پیمان خارج شویم، به لحاظ حقوقی هیچ محدودیتی در این حوزه نخواهیم داشت. یعنی حتی اگر بمب اتم هم بسازیم به لحاظ حقوقی کسی نمی‌تواند اعتراض کند. می‌ماند تحریم‌های یک جانبه آمریکا که آن هم بالاتر از سیاهی رنگی نیست. وقتی با وجود پذیرش NPT و بعلاوه پذیرش برجام، باز تحریم‌های حداکثری را علیه ما وضع کردند، دیگر چه باک از تحریم؟ لااقل با خروج از NPT دیگر مجبور نخواهیم بود دست جاسوسان آمریکا و اسراییل را که تحت پوشش بازرسان آژانس وارد ایران می‌شوند باز بگذاریم. با از میان رفتن اشراف کامل اطلاعاتی دشمن بر کلیه تحرکات ما، هم میزان بازدارندگی نظامی به مراتب بیشتر خواهد شد، و هم در صورت درگیری نظامی میزان کارایی نیروهای ما افزایش و کارآمدی نیروهای دشمن کاهش خواهد یافت.ضمن اینکه انتهای این راه دستیابی ما به فناوری هسته ایست که برای همیشه کشور را در مقابل تجاوز تمام عیار خارجی بیمه خواهد کرد. بعلاوه، تهدید کلاهک‌های اتمی اسراییل هم خنثی خواهد شد.لذا تا زمانی که شعبه موساد در ایران زمام امور اجرایی کشور را در اختیار دارد، هیچ پاسخی به این ترور نمی‌توانیم بدهیم. دولتی که بزرگترین دستاوردش قرارداد ننگین برجام بوده تفاوت چندانی با دولت بنی صدر ندارد. لذا پیش از اقدام به پاسخ در مقابل این ترور، ابتدا باید تکلیف آرایش سیاسی در داخل کشور مشخص شود.گام اول تغییر دولت است. گام دوم خروج از برجام. گام سوم خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای. و بلافاصله پس از آن غنی سازی مقدار کافی اورانیوم بیست درصد بعنوان عامل بازدارنده در برابر دشمن.چرا دانشمندان روسی، چینی، هندی، پاکستانی، یا کره شمالی ترور نمی‌شوند؟ چون اینها قدرت‌های هسته‌ای هستند و کسی با قدرتهای هسته‌ای شوخی پشت وانتی نمی‌کند. از این میان روسیه و چین عضو NPT بوده، و سه تای دیگر خارج از این پیمانند. امنیت و منافع ملی ما ایجاب می‌کند تمام توان خود را بکار بندیم تا به قدرت هسته‌ای چهارم بیرون از این پیمان تبدیل شویم. در غیر اینصورت مصیبت هایی که تا امروز دیده‌ایم و کشیده‌ایم تازه ابتدای راه هستند. اصل داستان زمانی خواهد بود که مانند لیبی به دموکراسی برسیم!
در جستجوی آب نگاهی کوتاه به وضعیت آبی ایران و اشتباه‌های مصرفی آب در کشورامین نوید/ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریفآب، ماده‌ای حیاتی است که زندگی همه‌ی موجودات زمینی به آن وابسته است حتی موجوداتی که در خشک‌ترین نقاط کره‌ی زمین زندگی می‌کنند پیوند محسوسی با این ماده‌ی ارزشمند دارند. هزاران سال پیش انسان در جست‌وجوی آب، تمدن‌های مختلفی را پدید آورد و به نوعی قدرت و بقای خود را در کنار این ماده‌ی حیاتی یافت به گونه‌ای که نخستین تمدن‌ها در سومین هزاره‌ی پیش از میلاد و در کنار رود‌های دجله، فرات، نیل و سند و کمی دیرتر در در کنار رود زرد پدیدارشد و بسیار دیرتر چرخش دیگری در کنار رود‌ها و جویبار‌های شمال انگلستان رخ داد و برای کارخانه‌های صنعتی نیرو تامین کرد [ 1 ]. به دلیل کمبود منابع آب‌های سطحی در فلات ایران، ساکنین باستانی این فلات برای کنترل آب به اقداماتی نظیر حفر چاه‌های سطحی و قنات روی آوردند به گونه‌ای که قدیمی‌ترین آثار قنات کشف شده دنیا را به قناتی در شمال ایران منسوب می‌کنند که ساختمان آن به 3000 سال پیش بازمی‌گردد [ 2 ]. بعد از انقلاب صنعتی با روی‌کارآمدن تجهیزات مدرن، انسان برای دستیابی راحت‌تر به آب، به سراغ چاه‌های عمیق رفت. دوران بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی در ایران از سال 1325 شروع شد. اقدامی خوشایند که حقیقت "میزان بارش برابر با یک‌سوم میانگین جهانی در اقلیم ایران" را کمرنگ کرد ولی به دلیل سال‌ها توسعه‌ی نامتوازن، توجه به جنبه‌ی اقتصادی توسعه و غفلت از وجوه اجتماعی و زیست‌محیطی آن و همچنین تحمیل بار توسعه بر دوش منابع طبیعی، وضعیت سفره‌های زیرزمینی به گونه‌ای شده‌است که به گفته‌ی آقای "قاسم تقی‌زاده خامسی"، معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا، مخازن سفره‌های زیر زمینی با وجود ترسالی امسال، 130 میلیارد مترمکعب کسری آب دارند. این آمار در کنار آماری مانند متوسط شرب و بهداشت در ایران و یا ردپای آب مجازی 1 در صادرات وضعیت را وخیم‌تر نیز نشان می‌دهد. متوسط شرب و بهداشت در مقیاس جهانی 140 لیتر به ازای هر نفر است در حالی که در ایران به 210 تا 250 لیتر نیز رسیده‌است. به عبارت دیگر هزینه‌ی هر مترمکعب آب شرب در کلان‌شهرها به نقل از نیرونیوز 1500 تومان است در حالی که مشترکان به ازای هر مترمکعب 600 تومان پرداخت می‌کنند که این یارانه‌ی غیرهدفمند باعث شده مشترکان علاقه‌ی چندانی به صرفه‌جویی نداشته باشند. با وجود این حجم از مصرف آب شرب در مصارف خانگی، سهم سالانه‌ی مصارف خانگی در سال 2014 از آب شیرین، 645 / 6 درصد از مصارف کل آب کشور را در برمی‌گیرد درحالی که این نسبت در جهان 491 / 11 % بوده است! بخش عمده‌ی برداشت آب در ایران در بخش کشاورزی است که حدود 18 / 92 درصد از حجم کل برداشت آب در کشور را شامل می‌شود و تنها 179 / 1 درصد از آب شیرین برداشت‌شده در بخش صنعت استفاده شده‌است در حالی که به ترتیب متوسط برداشت جهانی برای کشاورزی و صنعت در سال 2014 برابر 863 / 69 و 62 / 18 درصد بوده‌است [ 3 ]. توجه به مفهوم آب مجازی برای کشور ایران که 85 % مساحت آن اقلیم خشک و نیمه‌خشک است مسیله‌ای حیاتی است به گونه‌ای که با نادیده‌گرفتن ردپای آب در صادرات محصولات کشاورزی و با صادرات بی‌رویه، آب شرب کشور را به قیمت کم به فروش رسانیم.از طرفی بر اساس مطالعات انجام‌شده، به ازای هر مترمکعب آب در کشور 9 / 0 کیلوگرم محصول کشاورزی تولید می‌شود اما در جهان به ازای هر مترمکعب آب 2 تا 5 / 2 کیلوگرم محصول تولید می‌گردد. البته از دیدگاه مصرف‌کنندگان آب کشاورزی این بخش تقریبا 6 / 0 اعلام شده است و ریشه‌ی این تفاوت را می‌توان در عدم پایش میزان آب تحویل‌داده‌شده سر مزرعه و تلفات آب از منابع تنظیم مبادی توزیع جست‌وجو کرد.‌آآ این درحالی است که بازده کل آبیاری در کشورهای توسعه‌یافته 65 %، در کشورهای در حال توسعه 45 % و در ایران بین 33 تا 37 درصد قرار دارد [ 4 ]. واقعیت این است که در واردات و صادرات محصولات کشاورزی و صنعتی به صورت پنهان آب نیز مبادله می‌شود. به این صورت که برای تولید یک محصول، مقداری آب مصرف می‌شود که با مبادله‌ی آن محصول همان آب مصرف‌شده نیز مبادله می‌شود. به همین دلیل در هنگام تجارت محصولات جریانی از آب مجازی بین ملل و جوامع برقرار می‌شود. به همین دلیل در سال 2002 مفهومی به نام "رد پای آب" معرفی شد تا هر کشور تحت تاثیر اقلیم خود و میزان تولیدات و واردات و صادرات کالا، الگوی مصرف هر یک از مناطقش را متناسب با شرایط آن منطقه محاسبه کند. به عبارت دیگر آب مجازی، مقدار آبی است که یک کالا از لحظه‌ی شروع تا پایان فرآیند تولید مصرف می‌کند که با توجه به شرایط اقلیمی هر منطقه، فرهنگ و هنجار مردم، میزان آن برای هر محصول تفاوت دارد. توجه به مفهوم آب مجازی برای کشور ایران که 85 % مساحت آن اقلیم خشک و نیمه‌خشک است، مسیله‌ای حیاتی است به گونه‌ای که با نادیده‌گرفتن ردپای آب در صادرات محصولات کشاورزی و با صادرات بی‌رویه، آب شرب کشور را به قیمت کم به فروش رسانیم! به عنوان مثال میانگین آب استفاده‌شده برای هر کیلو هندوانه 235 لیتر است که ایران با تولید سالانه بیش از دو میلیون تن هندوانه در رتبه‌ی چهارم جهان قرار دارد که سالانه بیش از صد هزار تن به عراق، امارات متحده‌ی عربی و کویت صادر می‌شود [ 4 ] که کشورهایی با منابع آب محدودند.لیست آب مجازی مصرف شده در پایگاه waterfootprint . org به منظور جلوگیری از واردآمدن فشار مضاعف بر ذخایر و منابع آبی کشور، واردات آب مجازی در چارچوب مصالح کشور در کنار راهکار اصلاح روش آبیاری، گزینه‌هایی موثر و سازنده خواهند بود. مفهومی که ایران قصد دارد در برنامه‌ی ششم توسعه به آن بپردازد. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که گسترش شیوه‌ی نوین آبیاری ممکن است در مقیاس محلی و منطقه‌ای باعث کاهش مصرف آب و افزایش بهره‌وری شود اما چه بسا نهایتا باعث افزایش میزان مصرف آب شود زیرا کشاورزان تمایل دارند با اضافه آب سطح زیر کشت خود را افزایش دهند. به عنوان مثال در دشت مشهد با به‌کارگیری شیوه‌های نوین مصرف آب 28 % کاهش یافت ولی سطح زیر کشت 36 % افزایش داشته است. [ 5 ]پاورقی‌ها: 1 - Waterfoodprint مراجع: پیامدهای زیست محیطی سدهای بزرگ"رود‌های خاموش"، پتریک مک کالی، ترجمه فاطمه ظفرنژاد، 1386 چاههای آب نمادی از تاریخ و تمدن نگاهی به چاه قدیمی محوطه باستانی کلک شهرستان پلدختر، کمال ظاهری و مرتضی گراوند، 1389 بررسی وضعیت آب در ایران و جهان، شورای نویسندگان،نشریه فناورد، شماره دوم، فروردین 97 ردپای آب، شورای نویسندگان، نشریه فناورد،شماره دوم، فروردین 97 تالاب‌ها و توسعه پایدار منابع آب، دکتر ساناز مقیم زاده، نشریه فناورد،شماره دوم، فروردین 97 برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی "داد" کلیک کنید.
موضوع انشا: طاریخ - نویسنده یک دانش آموز چندین هزار سال پیش، وقتی که هنوز مصری‌ها اهرام ثلاثه رو نساخته بودند، خبری از یونانی‌ها ی لخت و پتی و رمی‌های پر فیس و افاده هم نبود، یک گروه از مردم نجیب و با مرام، که آریایی نامیده می‌شدند، از سرزمین‌های سردسیر و بی حاصلی که ساکنش بودند، به امید زندگی بهتر، راه افتادند و به سرزمینی که بعدها به اعتبار نام این مردم ایران، یعنی سرزمین آریایی‌ها، نامیده شد مهاجرت کردند. این مردم نجیب و با مرام با همت و تلاش زیاد ایران رو تبدیل به یکی از بزرگترین قدرت‌های زمان خودش کردند و در خیلی از کارها سرآمد وزبانزد تاریخ شدند. از آن زمان تا حالا بیش از چند هزار و چند صد سال گذشته باورتون می‌شه؟ما تقریبا چند هزار و چند صد سال پیش بزرگترین قدرت جهان محسوب می‌شدیم و بروبیایی داشتیم برای خودمون و شاهد این ادعا هم در 1000 کیلومتری تهران حی و حاضره منظورم تخت جمشیده. اگر یه موقعی گذارتون به تخت جمشید افتاد با کمی دقت به بناها و ذره‌ای توجه به صحبت‌های راهنما‌های تورها، خودتون متوجه این مسیله می‌شین. می‌دونم به چی فکر می‌کنین نه منظورم اونی که شما فکر می‌کنین نیست من یه منظور دیگه‌ای دارم الکی چشماتونو تنگ و گردنتو کج نکنین." تو با رخ چون بهار چونی بی من"همیشه، یعنی بیشتر وقتا، اگه قراربشه در باره کشور عزیزمون چیزی نوشته یا گفته بشه به تاریخ پر افتخار کشورمون اشاره می‌کنن، البته فقط بخشی از تاریخ کشورمون پر افتخاره اینو همه می‌دونن، از رفتار بی نظیر کوروش بزرگ یاد می‌کنن، همین طور یادی می‌کنن از مدیریت و تدبیر داریوش بزرگ که نظم و انسجام بی نظیر به امپراطوری ایران بخشید و همین طور یادی می‌کنن از چند تا پادشاه دیگه که کارهای مهمی کردن و من فعلا به دلیل سطح اطلاعاتم خیلی از سرگذشتشون خبری ندارم.البته بعضی‌ها هم از یه زاویه دیگه به سرزمین مون نگاه می‌کنن اونا می‌گن کشور ما شرایط جغرافیایی بی نظیری داره همه جور آب و هوایی توش پیدا می‌شه کوه داره، دشت داره، جلگه داره، بیابون داره، دریا داره، اقیانوس داره، برف داره، بارون داره خلاصه همه شرایط لازم برای یه زندگی خوب رو داره که همه این حرفا هم درسته و هم من و هم شما قبولش داریم بحثی هم توش نیست. خوب لابد می‌پرسین بحث تو چیه؟راستشو بخواین بحثی نیست فقط یه سوال کوچیکی به ذهنم رسیده که اگه یه کم صبر کنین براتون می‌گم. ما تاریخ پرافتخاری داریم، تقریبا نصف بیشتر دنیا یه موقعی در اختیار ما بود، ما دانشمندان بزرگی داشتیم که نه فقط در زمان خودشون بلکه همین حالا هم اهمیت و اعتبار زیادی دارن. در مورد شعر و ادب هم که خودتون بهتر می‌دونین و لازم نیست اشاره‌ای کنم، چون دست کم از هر صد نفر ایرانی یک نفر می‌تونه شعر بگه، یعنی شعر تو خون ما ایرانی هاست و بزرگترین شاعران دنیا ستایشگر شعر و شاعر ایرانی هستن. در فلسفه و حکمت هم حکیمان و فلاسفه بزرگی به جامعه بشری معرفی کردیم خلاصه در همه زمینه‌ها ما آدم‌های مهمی داشتیم. حالا با این تاریخ درخشان و فرهنگ غنی تکلیف ما چیه؟ یعنی ما که به قول بزرگ ترها آینده کشور دستمونه، یعنی دست کم نیمی از آینده کشور به ما مربوط می‌شه، چه جوری باید از تاریخ و فرهنگ مون درس بگیریم تا در آینده روم به دیوار بچه هامون از آرامش و آسایش بیشتری برخوردار بشن؟ آیا ما ادامه دهندگان خوبی برای گذشتگان مون هستیم؟همیشه، یعنی خیلی وقتا، این فکر ذهنمو به خودش مشغول می‌کنه که فایده این تاریخ درخشان چیه؟ یعنی اگر ما این تاریخ درخشان رو نداشتیم چی می‌شد؟ بود و نبود این تاریخ درخشان چه تاثیری در شرایط زندگی ما داره؟ آیا ما از این تاریخ درخشان درسی گرفتیم که به درد امروزمون بخوره؟"با زلف تو قصه‌ایست مشکل ما را"توی اقوام ما یه آدمی هست که امروز حال و روز خوبی نداره ولی در گذشته شرایط خوبی داشته و به خوبی زندگی می‌کرده. این شخص خاطرات خوشی از گذشته داره که هر جا می‌شینه این خاطرات رو نقل می‌کنه و نقل این خاطرات و شیرینی یادآوری شون آرامشی بهش می‌ده که می‌تونه سختی روزگار فعلی رو تحمل کنه و به روی خودش نیاره، دست کم توی جمع که اینجوری یه. اگه قراره تاریخ درخشان گذشته ما هم یه همچین نقشی در زندگی ما داشته باشه به نظر شما این تاریخ ،که ما در بوجود آوردنش هیچ نقشی نداشتیم، بهش بی احترامی نمی‌شه؟من که فکر می‌کنم همون طور که ما باید به تاریخ گذشتمون افتخار کنیم، همون طور هم باید سعی کنیم خودمون تاریخ ساز بشیم بله ما می‌تونیم تاریخ ساز بشیم. باور کنین شوخی نمی‌کنم برای حرفام دلیل دارم. ببینین، آدمایی که توی همین سرزمین زندگی کردن تونستن این کارو بکنن و از نظر من هیچ دلیلی نداره که ما نتونیم این کارو بکنیم مگه کوروش، داریوش، ابن سینا، ابوریحان، حافظ، سعدی و خیلی‌های دیگه توی همین سرزمین با همین شرایط آب و هوایی زندگی نکردن؟ مگه توی همین سرزمین مدرسه و دانشگاه نرفتن، خوب ما چی مون از اونا کمتره؟ تازه خیلی چیزامون هم بیشتره. ما مدرسه غیردولتی و دانشگاه آزاد داریم که اونا اون موقع نداشتن. ما موبایل و تلفن و رایانه واینترنت و اسمشو نبر رو داریم که اونا اصلا خوابشم نمی‌دیدن. خلاصه اینکه از همه نظر شرایط ما بهتر از اوناست از هر نظر که فکرشو بکنین. خوب پس چرا ما نتونیم؟ بیاین از امروز تصمیم بگیریم که تاریخ ساز بشیم. لابد الان همتون می‌پرسین چه جوری؟ فکر می‌کنم باید اول بفهمیم که رمز موفقیت اونا چی بوده یعنی باید اول برای این سوال جواب پیدا کنیم. خوب حالا حتما می‌پرسین جواب این سوآل چیه؟ ببخشید جواب این سوآل رو دیگه خودتون باید پیدا کنین من که علامه دهر نیستم هستم؟ من یه دانش آموزم یادتون نره. - % DA % A9 % D9 % 87 - % D9 % BE % D8 % B1 % DB % 8C - % D8 % B7 % D9 % 84 % D8 % A8 - % DA % A9 % D9 % 86 % D8 % AF - % DA % 86 % D9 % 87 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % AE % D9 % 88 % D8 % AF - % D8 % A8 % D8 % AF % D9 % 88 - % D9 % 86 % D9 % 85 % D8 % A7 - euptuzy5iurb
ریشه واژه پرگار زبان اوستایی از کهن‌ترین زبان هایی است که در میان مردمان ایرانشهر بدان سخن گفته می‌شده است و بسیاری از واژگان امروزی ریشه در این زبان دارند. برای نمونه واژه دین امروزی، در زبان اوستایی daena یا دینه گفته می‌شده و در زبان پهلوی اشکانی (پهلویک) و پهلوی ساسانی (پارسیگ یا پارسی میانه) دین ( d n ) گفته می‌شده است.پرگار ابزاری است برای کشیدن پرهون (به چم دایره یا هر چیز گرد میان تهی) که ریشه آن در زبان اوستایی است. این نوشته بر پایه نسک داستان ایران از استاد فریدون جنیدی و بر گرفته از تلگرام بنیاد نیشابور برداشته شده است.نگاره پرگارپرگار در زبان اوستایی پیری کر خوانده می‌شود. واژه پیری کر دارای پیشوند پیری به چم (معنی) پیرامون است. ریشه کر که همان ریشه گرد و گردش و گردون باشد. این دو بر روی هم پیرامون گرد به زبان فارسی است. این واژه به پهلوی، پرگار و به فارسی امروزی نیز پرگار روان گردیده است.چه برگاه دیدش چه بر پشت زین بیاورد قرطاس و پرگار چین نگار سکندر چنان هم که بودنگارید وز جای برگشت زود.هرچند جهان سخت فراخست و بزرگست پیش دل او تنگتر از نقطه پرگار.که اندرعلم اشکال و مجسطی که چون رانم بر او پرگار و مسطر.پارسی‌گویان باستان زبان خویش را چه می‌نامیدند؟آرایش و پیرایشزبان‌های ایرانیچهار سوی جغرافیایی در فارسینخستین نوشته به نام یزدان
دهقانان ایرانی در اسلام دهقانان یا اشرافیت زمین‌دار #ساسانی در تقسیمات اداری #دوره_اسلامی نیز به عنوان نمایندگان دولت در مناطق روستایی املاک و اراضی سابق خود را همچنان نگه داشتند. وظیفه اصلی دهقانان جمع خراج از کشاورزان و تحویل آن به #بیت_المال مسلمانان بود. البته خراج زمین تنها از طبقات وابسته به زمین اخذ می‌گردید و برآورد میزان سهم هر یک از روستاییان برعهده دهقان بود. بدین ترتیب در دوره حکومت اسلام نیز همانند عصر ساسانی کشاورزان موظف به کار در زمین و ادای مالیات به حکومت بودند. منبع تاریخ ایران کمبریج جلد: چهارم ( از اسلام تا سلاجقه) گرد آورنده: ریچارد نلسون فرای مترجم: حسن انوشه صفحه: 43 بند سوم_____________________________
اورارتو‌ها تمدن، معماری و باورهای دینی تمدن اورارتویکی از تمدنها و حکومتهایی که طی سالیان متمادی با ایرانیان همسایگی داشته اورارتو یا نیاکان اقوام ارمنی کنونی بوده است که با بررسی فرهنگ و هنر آنها و مقایسه آن با فرهنگ و هنر ایرانیان باستان میتوان شواهدی انکارناپذیر دال بر ت ثیرگذاری اورارتوها بر فرهنگ و هنر تمدنهای ماد و هخامنشی یافت.در باب علل تمدن صخره‌ای اورارتوها می‌توان چنین گفت که: انسان در دوران کهن با کندن صخرههای طبیعی در دامنه کوهها و ایجاد حفره از یک فضای کوچک به تدریج به فضای بزرگی می‌رسید و از آن به منزله خانه یا آرامگاه استفاده میکرد. این مبارزه انسان با صخرههای سنگی را معماری صخرهای یا دخمهای می‌نامند به عبارتی، معماری صخرهای از مصالح آزاد و معمولی ساختمان به وجود نمی‌آید بلکه از صخره طبیعی ایجاد میشود.[ 1 ]با توجه به ساختار این معماری و ویژگیهای آن میتوان آثار معماری صخرهای را به منزله مجموعه‌ای تاریخی مورد مطالعه قرار داد چراکه ایجاد این نوع حجاری نه تنها از نظر تاریخ هنر و باستانشناسی بلکه برای شناخت تاریخ تمدن، تاریخ ادیان و روابط فرهنگی بین اقوامی که دارای این معماری هستند نیز شایان توجه است.[ 2 ]به نظر می‌رسد در برخی از فرهنگهای باستانی کوه نمادی مقدس بوده که در آیینها و مناسک مذهبی و نیایشی کاربرد داشته است. بنابراین، بررسی این نوع معماری نوع باورها و مراسم مذهبی وجهان بینی اقوام باستان را نیز مشخص میسازد. افزون بر این، اهمیت دفاعی معماریهای صخرهای نیز در برابر حوادث و عوامل طبیعی انکارناپذیر است.[ 3 ]تقریبا مسلم است که آرامگاهها و دخمه‌های موجود در تمدن ماد به نیمه دوم قرن هشتم تا اواخر نیمه قرن هفتم پیش از میلاد بازمیگردد و برخی نیز برآن اند که این آرامگاه‌ها از آرامگاه‌های آسیای صغیر یا اورارتوها تقلید شده که احتمال درست بودن این فرض نیز وجود دارد.[ 4 ]بنابراین، به طور حتم فرهنگهای بومی شمالغرب ایران نیز در فاصله سالهای 900 - 700 پیش از میلاد تحت ت ثیر فرهنگ و تمدن اورارتوها بودهاند. این نوع معماری در تمدن مادها با اندکی تفاوت، به لحاظ اعتقادات و باورهای دینی و سپس به طور تکامل یافتهتر در معماری نقش رستم در دوره هخامنشی متجلی شده است.آثار باستانی و پژوهشهای تاریخی در این زمینه نشان میدهد که سرزمین اورارتو از نظر قومی و فرهنگی و باورهای دینی سرزمینی مرکب با روابط قومی و فرهنگی میان خود و سرزمینهای مجاور و در ارتباط و تبادل متقابل با این سرزمینها بوده است.سرزمین اورارتو، که در متون باستانی با نام خالدی نیز آمده، تقریبا همان حیطه جغرافیایی ارمنستان امروزی و ناحیه دریاچه وان در ترکیه‌ی کنونی را شامل میشود. این تمدن در میانه سده نهم پم شکوفایی خاصی داشته است.[ 5 ]بر اساس مدارک آشوری در این دوران مادها در جنوب شرقی و پارسها در مغرب و جنوب غربی دریاچه ارومیه مستقر بوده‌اند و تمدن اورارتو در بخش شمالی دریاچه ارومیه نفوذ داشته و به دنبال جهانگشایی فرمانروایان اورارتویی شمال غرب ایران به مدت سه قرن تحت سیطره‌ی آنها بوده. بنابراین، فرهنگ و تمدن و معماری اورارتو ت ثیراتی بسزا بر این ناحیه داشته است.[ 6 ]‌اورارتو دولتی مقتدر بود که از سده نهم پ م در برابر آشور قد برافراشت. این دولت دشمن و رقیب سرسخت آشور بود و در جنگ‌ها گاه بر آنها غلبه می‌کرد. دولت اورارتو در اوج قدرت توانست همه نواحی واقع در بالای دجله را از آشور بستاند و حتی سرزمینهای تحت نفوذ و تابعیت آشور مانند سرزمین ماننا، در جنوب دریاچه ارومیه، را نیز به تصرف درآورد.[ 7 ] اورارتو در کتیبه هاسرزمین اورارتو در 714 پ م جزو مناطق زیر سلطه آشوریها قرار گرفت و سپس، پس از غلبه فرمانروایان ماد بر آشوریان سرزمین اورارتو نیز جزو استانهای تابع ماد در آمد. با اینکه در 600 پم فرمانروایان ماد سرزمینهای اورارتوها را به تصرف درآوردند نام اورارتو تا مدتی پس از آن نیز در کتیبه‌ها ذکر شده است. نام اورارتو آخرین بار به شکل اوراشتو در متن بابلی کتیبه داریوش، در بیستون (حدود 520 پم) به چشم می‌خورد، حال آنکه در متن فارسی به جای آن (ارمنیا) نوشته شده است.[ 8 ]‌در نوشته‌های شلمنصر یکم، پادشاه آشور، از لشکرکشی به سرزمین اورارتو و تصرف هشت استان آن سخن رفته. این سرزمین در شمال آشور در ناحیه وان جای داشته و بلاد ناییری در فاصله این دو سرزمین واقع بوده است. ناییری در جنوب دریاچه وان، که آشوریان آن را‌دریای ناییری می‌نامیدند، جای داشته و چنین می‌نماید که اورارتو نیز در حلقه اتحاد کشورهای ناییری بوده و اورارتی یک اسم جمع است. از زمان آشور نصیرپال ( 883 - 859 پ م) منطقهای واقع در میان دریاچه وان، ارومیه و رود فرات تا اردبیل اورارتو نام گرفت.[ 9 ]کتیبه‌ای که در 45 کیلومتری جنوب ارومیه - حاشیه راه ارتباطی اشنویه، در کنار چند چشمه پرآب - به دست آمده و نخستین بار دایسون امریکایی در 1971 م آن را شناسایی و معرفی کرده بر تخته سنگی در کوه احداث شده و مستقیما مشرف بر چشمه هاست. به نظر می‌رسد در این کتیبه یکی از شاهان اورارتو به نام‌منوآ با القاب شاهی همچون قدرتمند، بزرگ، شاه شاهان، شاه شهر توشبا، که نامی از شهرهای اورارتویی است، لقب داده شده.[ 10 ]در میانه‌ی گردنه‌ی کوهی که اشنویه را از رواندوز عراق جدا میسازد نیز ستونی به دست آمده که دارای کتیبه‌ای دو صفحه‌ای است که بر روی هر سطح آن خطوطی به زبان آشوری و اورارتویی حک شده. مفاد یکی از صفحات آن شامل دعا و نیایش برای ربالنوع شهر و متن صفحه دیگر شرح عملیات جنگی است. این ستون سنگی در مرز ایران و عراق، در یکی از معابر کوهستانی، بر میله‌ی مرزی نصب و حفظ شده است. این سنگ کتیبه دار در موزه ارومیه نگهداری میشود.[ 11 ] باستان شناسان بر این عقیدهاند که این ستون در 814 پ م به دست اشپونی( 825 - 810 پ م)، پادشاه اورارتو، در این محل نصب شده است.[ 12 ]پیوتروفسکی براین اعتقاد است که نخستین سنگنبشته‌ی اورارتویی، که به خط میخی آشوری در وان به دست آمده، متعلق به پادشاه اورارتو، ساردوری ( 834 پ م) است، که دومین پادشاه اورارتو محسوب می‌شود و پس از آرامو، نخستین فرمانروای اورارتو، به قدرت و سلطنت رسیده.[ 13 ] خط و زبان اورارتونوشته‌های رسمی سلطنتی اورارتو تا سده نهم پ م با لهجه‌ی آشوری و به خط اکدی نگاشته می‌شد اما در 830 پ م به جای آن خط اورارتویی به کار رفت. کشفیات جدید نشان می‌دهد که خط اورارتویی از رسوم و سنت مکاتبات رسمی حوری در هزاره دوم پ م نشیت گرفته است.[ 14 ]زبان اورارتویی تا سده‌ی هفتم پ م با خط میخی آشوری جدید نوشته می‌شد اما اورارتوییان یک خط تصویری هم داشتند. آنها خط و کتابت را از آشوریان آموختند اما از شمار علایمی که در کتیبه‌های آشوری دیده می‌شود کاستند. مجموع حروف اورارتوها، به جز ارقام، از 230 علامت پدید آمده و این به مراتب کمتر از شمار علایم کتیبه‌های آشوری است.[ 15 ] قابل توجه است که زبان دربار اورارتو حوری بوده اما مردم اورارتو به زبان دیگری نیز سخن می‌گفتند که ویژگیها و قواعد زبان اورارتویی را داشته. این زبان برای امور دینی و حکومتی به کار می‌رفته است.در سالهای 1893 و 1896 م، نیکوکسکی به ترجمه و تفسیر کلیه‌ی نوشته‌های اورارتو، که تا آن زمان در اراضی روسیه به دست آمده بود، پرداخت. در 1900 م نیز صندلچیان، دانشمند ارمنی، مطالبی درباره متون اورارتو منتشر ساخت و زبان اورارتو را از زبانهای هند و اروپایی شمرد.[ 16 ] موقعیت جغرافیایی اورارتوهااین تمدن در قرن نهم پیش از میلاد در شرق و جنوب شرقی ترکیه امروزی، به دنبال فروپاشی قدرت هیتی، یک دولت مستقل به وجود آوردند که حاصل آن اتحاد اقوام آناتولی بود.[ 17 ]اطلاعات فوق نشان می‌دهد که حدود جغرافیایی این تمدن همان منطقه پیرامون دریاچه وان (در ترکیه امروزی) است. بنابراین، فرهنگ و برخی اندیشه‌ها و به ویژه آثار معماری آنها شمال غرب فلات ایران را نشان می‌دهد. اوضاع اجتماعی و حکومتی اورارتوهاسخن شاهان اورارتویی در کتیبه‌ها اینگونه آغاز می‌شود: "شاه میگوید". این شیوه‌ی سخن گفتن صدها سال بعد مورد تقلید شاهان هخامنشی قرار گرفت. حتی عنوان شاه شاهان در شمال و جنوب بینا النهرین و درمیان شاهان بابل به کار رفته است. شاید بتوان گفت که عناوین شاهی با کاربرد زیاد و تکراری نخستین بار در کتیبه‌های اورارتویی ظاهر شده است که به تقلید از اورارتوها در عناوین شاهان پارسی نیز به چشم می‌خورد. این امر که به شاه القابی چون شاه شاهان، شاه شهر، قدرتمند و بزرگ داده می‌شده بیانگر وجود نظام پادشاهی و رعیتی در میان اورارتوهاست. چنانکه درکتیبه‌های اوراتویی به چشم می‌خورد جهان بینی غالب درمنطقه خاور نزدیک و به طبع‌در دولت اورارتو جهانبینی دینی بوده و سیاست نیز از دین و اعتقادات و باورهای دینی تبعیت داشته است.[ 18 ] .روسا، پسر آرگیشتی، این معبد را برای خالدی برپا کرد .. همانطوری که خالدی به من فرمان داده است من دراینجا بنا ساختم و آن را شهر روسا نامیدم.[ 19 ]در اندیشه‌ی دولتها وحکومتهای بینالنهرین چنین ادعا میشد که شهر ازآن خدایان است و اراده آنها به دست شخصی برگزیده بر مردم اعمال میشود. در کتیبه منوآ‌، در اشنویه و در کتیبههای مشابه از جمله کتیبه روسا، در بسطام، چنین می‌خوانیم که از عظمت خالدی هست منوآ، شاه بزرگ، شاه قدرتمند" که بیانگر وجود کارگزاری از جانب خدایان است که مسیولیت و اختیاراتی از جمله برقراری نظم، عدالت، قانونگذاری و . را برعهده دارد و بنابراین، به او لقب شاه جهانیان و شاه شاهان اعطا شده است.[ 20 ] دین اورارتوها اورارتوها دایما با همسایه خود، آشور، در جنگ بودند. هنگامی که یکی از پادشاهان آشور به نام سارگون در 714 پ م موسی سیر، از شهرهای اورارتو، را غارت کرد دستور داد تا از اشیا موجود در معبد شهر فهرستی تهیه شود اما در میان این اشیا ذکری از مجسمه و تصویر خدایان نیست. در معابدی که اورارتوها در آن اقامت داشته‌اند، علامتهایی در بالای بام دیده میشود که در دو طرف معبد قرار دارد و به صورت نیزه است. در نبردها این علامت پیشاپیش سپاهیان حرکت داده می‌شد. علامت تندیس همسر خالدی نیز به دست آمده است. ترجیح دادن یک علامت و نشانه به جای تصویر خدا، که درمیان آشوریها نیز رواج پیدا کرده بود، یکی از آثار نفوذ فرهنگی و دینی کاسیان بوده و اندیشه‌ی بی تصویر بودن خدا به ادیان اولیه هند و ایرانی، گاتها و ریگ ودا بازمی گردد.[ 21 ]اما از میان خدایان متعددی که در تمدن اورارتو وجود داشته سه خدا از اعتبار و مقام بالاتری برخوردار بودند: 1 . خالدی: که بالاترین خدایان محسوب می‌شد و به نظر می‌رسد که خدای آسمان، نظم و خورشید بوده. کتیبه‌ی روسای دوم ( 685 پم)، پسر یکی از پادشاهان اورارتو، به نام آرگیشت نیز برای پرستشگاه خدای خالدی، خدای بزرگ اورارتو، کنده شده، سنگنبشته نیز گویای همین مطلب است.[ 22 ] 2 . تشه با: خدای جنگ و تجسم طوفان بر روی زمین. 3 . شیوینی: خدای زمین، منبع زندگی بخش و خدای مهر و آب رودخانه.[ 23 ] در میان خدایان اورارتویی تشه با، با نماد گاو نر و خدای خالدی، با نماد شیر، در کوهها حجاری شده است. در منابع از خدایان دیگری نیز سخن به میان آمده اما به نظر می‌رسد که این خدایان برای اوراتویی‌ها اهمیت کمتری داشته‌اند. آنها برای این خدایان کم اهمیت تصاویری بر روی کوه حک کرده‌اند. در نقوش مربوط به صحنه‌های مذهبی در دین اورارتویی تصاویر خدایانی دیده می‌شود که بر روی کوه ایستاده‌اند یا انسانی که نیمه‌ای از بدنش به شکل گاو نر است و با دو دست آسمان را حمل میکند.شیوینی از خدایان هیتیان گرفته شده و قرص بالدار خورشید ت ثیر فرهنگ مصری و سوری را نشان می‌دهد. غیر از این سه خدا، که خدایان اصلی اورارتو بودند، برروی کمربندی یک گاو بالدار یا شیری بالدار با سر انسان تصویر شده که هنر آشوری را به خاطر می‌آورد.[ 24 ]این نقوش یا از هنر حوری (که اورارتو را از جنوب غربی و شرقی دربر میگرفت) اقتباس شده یا، به دلیل وجود فرهنگ قومی مشترک، حاصل ت ثیرپذیری هنر اورارتو از هنر و دین ایرانیان، آشوریان، هیتی‌ها و مصری هاست. بر روی تصویر کمربندی مفرغی، که در محل کارمیربلور (تپه قرمز) - درجنوب غربی ایروان - پیدا شده، تصویر خدای خالدی به صورت شیر، تشهبا به صورت گاو نر و شی وی نی، که زانو زده و حامل قرص خورشید بالدار است، دیده می‌شود. در حجاریهای آشوریان یا در آثار هنری آسیای صغیر، خدایانی دیده می‌شوند که برروی حیوانات ایستاده‌اند. این اشکال و مجسمه‌های گاوهای بالدار با چهره انسانی یا بدن انسان از تمدن آشور به تمدن اورارتو انتقال یافته است. ارواح بالداری که گاه با سر حیوانات تصویر شده‌اند و درخت مقدس را حفاظت میکنند با تصاویر خدایان آشوری در رابطه‌اند.[ 25 ]در خصوص باورهای مذهبی و دینی اورارتوها می‌توان گفت که جهانبینی غالب در کل خاور نزدیک و به طبع در دولت اورارتو جهانبینی دینی است یعنی، نزد آنها دین و سیاست با هم مرتبط بودند زیرا چنانکه در کتیبه‌های به جامانده به چشم می‌خورد پادشاهان و امیران نمایندگان و جانشینان خدایان و عملکرد ایشان عملکرد خدایان برروی زمین بود. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد در تمدن اورارتو نیز، همانند سایر تمدنهای بینا النهرین، جهان دارای نظمی از پیش تعیین شده نبوده است بلکه عرصه برخورد ارادههای متعدد و گاه متفاوت خدایان بوده و تحتت ثیر کنش و واکنش مثبت و منفی آنها به وجود آمده است. خدایان هر یک در حوزه هایی فعالیت می‌کردند و ثمره فعالیت آنها در زمین بروز می‌کرده است.[ 26 ] معماری صخرهای و فلسفه پیدایش آنپیدایش و فراگیر شدن معماری صخرهای بیشتر در هزاره اول پیش از میلاد به وقوع پیوسته است. ازجمله می‌توان به معماری صخرهای مادها، مانناها و اورارتوها از سده هشتم پیش از میلاد در نواحی شمال غرب ایران اشاره کرد. به علت فراموش شدن دو تمدن ت ثیرگذار دوران باستان، یعنی تمدن اورارتو و ماننا، تا سده‌های اخیر تصور می‌شد که همه معماری صخرهای موجود متعلق به تمدن مادهاست.در معماری صخرهای دوران ماد و ماننا، بخش بیرونی کوه را می‌تراشیدند و درگاه نامتناسب مستطیل شکلی به وجود می‌آوردند. بعدها، در طی روند تکامل فنی و هنری درگاه بیرونی آثار کنده شده با مقیاس انسانی و متناسبتر همراه با سرستون‌های آزاد و ایوان در نما ایجاد شد. این روند تکاملی در دوران هخامنشی به اوج خود رسید.ظاهرا این نوع معماری، که به معماری صخرهای مشهور است، ریشه در فرهنگ و سنت هر منطقه دارد. بنابراین، تجلی آن را به صورتهای متفاوت میتوان مشاهده کرد برای مثال، در برخی مناطق در خدمت اعتقادات مذهبی بوده، در برخی دیگر بنابر عادات مرسوم از آن استفاده میشده و در مکان و زمانی دیگر برای سکونت و کاربردهای دفاعی از آن بهره میبرده‌اند. بنابراین، استفاده از آن به عوامل مکانی و زمانی بستگی داشته. به همین دلیل، دارای جلوه‌های متعدد و تنوع بسیار بوده است.دلایل جغرافیایی، مذهبی و نظامی از جمله علل وجودی معماری صخرهای است. این نوع معماری در سرزمین، فرهنگ و هنر ایران از قدمت بسیار برخوردار است. شاید علت مهم ناشناخته ماندن این معماری افزون بر موقعیت جغرافیایی در فلسفه وجودی آن نهفته باشد که در این صورت نیازمند بررسی و مطالعات وسیع برای روشن و مشخص شدن ابعاد آن است. در یک دید کلی معماری صخرهای دارای ویژگیهای زیر است : در معماری صخرهای نیازی به مصالح ساختمانی نیست. در معماری صخرهای، همانند معماری‌های متعارف، نیازی به بنا نیست و مسایل ایستایی و دیگر اصولی که در معماری متعارف به کار می‌رود در اینجا کاربرد ندارد زیرا همه آنها از ابتدا در صخره، که قشری سخت و بهم پیوسته است، به کار رفته است. معماری صخرهای استحکام و در نتیجه حالت تدافعی قابل ملاحظهای دارد. در معماری صخرهای روش کار بسیار ساده اما اجرای آن مشکل است.[ 27 ] گوردخمه‌های اورارتوهااورارتوها در نواحی متصرفی و همچنین در قلمرو اصلی خود آثار معماری صخرهای عظیمی به یادگار گذاشته‌اند برای مثال، قلعه بسطام، در آذربایجان غربی، دارای دیوارهای قطوری است که قطر آنها به پنج متر می‌رسد و صخرهای دامنه شرقی کوه در وسعتی عظیم تراشیده و تخت شده‌اند و در نتیجه، به صورت پله پله درآمده‌اند. این قلعه به سده هشتم و هفتم پیش از میلاد تعلق دارد و از لحاظ شکل مهندسی و موقعیت استقرار در مرحلهای ابتدایی به نظر می‌رسد.[ 28 ]علاوه بر این قلعه آثار صخرهای شگفت انگیز دیگری، با نظام آبیاری و تصفیه بسیار پیشرفته، از این تمدن باقی مانده معماری صخرهای، در نواحی گوناگون اطراف دریاچه وان در ترکیه و غرب دریاچه ارومیه، بیانگر مهارت این تمدن در ساخت چنین بناهایی است. آرامگاههای اورارتوییها در آذربایجان غربی، که مورد بررسی‌های باستانشناختی قرار گرفته، از راستای رودخانه ارس تا نواحی شمالی سلدوز نقده، در قسمتهای غرب دریاچه ارومیه، به چشم می‌خورد. این آرامگاهها، که طی بررسی‌های موضعی سالهای 1360 - 1363 ش مورد شناسایی قرار گرفتهاند، در کوههای آهکی و رسوبی و در مجاورت روستاهای شدی ازتوابع پلدشت، سنگر نزدیک ماکو (شمال سیه چشمه)، چی یا چره از توابع قریه ضیاءالدین، ملحم قرای نزدیک سلماس، اسماعیل آقا در دره نازلو، سیدوک یا سیرک در دره‌ی باراندوز چای، خان دره سی در دره‌ی معروف به شهدا و ناناز از توابع سلدوز نقده واقع شده و در یک تقسیمبندی کلی در شمال، مرکز و جنوب غربی ارومیه قرار گرفته‌اند. بر اساس باورهای عامیانه محل اغلب این اماکن تاریخی را اتاق فرهاد می‌نامند. در زبان کردی مهابادی، با واژه ترکیبی برد (سنگ فرهاد) بردکند (سنگ سوراخ ) یا له شکوت به مفهوم غار نیز از این مکانها یاد می‌شود.[ 29 ]در ذکر ویژگیهای این گورهای صخرها باید گفت که برای مقبره سازان استفاده از یک جهت معین مورد توجه نبوده زیرا سردر سنگی و ورودی این آرامگاهها در منطقه هر یک رو به جهتی دارد اما ایجاد سقف به شکل مسطح موردی است که در کلیه آنها و بدون استثنا به طور یکسان مراعات شده. گاهی استفاده از پله یا فضای کوچک چهارگوش مقابل مقبره به منزله‌ی حیاط و بعضا تلفیق این هر دو با گور صخرهای معمول بوده و در برخی موارد نیز آرامگاه‌ها به صورت بسیار ساده در دل کوه ایجاد شده است. معماران این گوردخمه‌های سنگی برای ایجاد یک فضای روحانی از پله استفاده می‌کردند.[ 30 ]مقبرههای صخرهای بررسی شده در سطح منطقه به شرح زیر است: 1 . مقبرههای صخرهای مستقل یا تک واحدی: این مقبرهها تنها شامل یک اتاقک به شکل چهارگوش یا مدور هستند. مقبره صخرهای شمال سیه چشمه و تمام مقبرههای واقع در قارنی یا روک جزو مقبرههای مستقل یا تک واحدی به حساب می‌آیند. 2 . مقبره‌های صخرهای تک واحدی پیوسته:‌این آرامگاه‌ها دارای دو اتاقک یا ترکیب اتاقک با حیاط چهارگوش هستند و معمولا اتاقک دوم در پشت اتاقک اول تعبیه یا به طور جانبی در کنار آن ساخته شده است. در هر دو مورد ارتباط اصلی به وسیله‌ی سردر سنگی از طریق اتاقک اول است. مقبره‌های صخرهای شدی، مقبرههای صخرهای در اسماعیل آقا و مقبره‌های سنگر و خان درسی در این گروه جای می‌گیرند. 3 . مقبره‌های صخره‌ای چند واحدی: در این نوع گورهای صخرهای اتاقک چهارگوش به منزله محوطه‌ای مشترک برای اتاقک‌های اصلی در نظر گرفته شده و مقبره‌های صخرهای در پشت آن و در مجاورت یکدیگر با ورودی‌های مستقل از هم ساخته شده‌اند و تمام ورودیهای مقبرهها به این اتاق باز میشوند. از این نوع مقبره سازی تنها یک نمونه در هدر دیده می‌شود.[ 31 ]آرامگاههایی که در این گروه جای می‌گیرند عبارتاند از: سنگر در نه کیلومتری شمال ماکو، ورهرام در مرز ایران و نخجوان، قوشچی بین سلماس و ارومیه، قلعه اسماعیلآقا در 32 کیلومتری غرب ارومیه، قارنی یاروک در جنوب غرب سلماس، ارومیه - اشنویه در 37 کیلومتری ارومیه، زنجیر قلعه در چهارده کیلومتری سلماس و ارومیه، شاهتپه در 25 کیلومتری میاندوآب، شیطان آباد در ده کیلومتری شمال میاندوآب و گوجر قلعه در 48 کیلومتری شرق مراغه.از گوردخمه‌های تک واحدی اورارتوها، که معمولا دارای یک اتاقک چهارگوش هستند، به منزله مقبره‌های مستقل یا منفرد یاد می‌شود. در قارنی یاروک، در پانزده کیلومتری جنوب غربی سلماس، گوردخمه هایی مشاهده می‌شود که ساختمان آن در صخرهای سنگی کنده شده. مقبره دارای یک اتاق مستطیل شکل، سقفی مسطح و ابعاد 225 × 550 × 1010 سانتیمتر است. مشابه این آرامگاه در مقبره صخرهای منفردی در قوشچی وجود دارد که از دوره اورارتوها باقی مانده و باستانشناسان آن را متعلق به این دوران می‌دانند. این گوردخمه دارای یک اتاق مقبره است که به عقیده‌ی کلایس مدفن یک اورارتویی بوده که از وطن خود دور مانده و در اینجا دفن شده است.[ 32 ]اما در برخی از گوردخمه‌های اورارتویی به معماری متفاوتی برمی خوریم که دیگر نمی‌توان از آنها به منزله مقبره‌های منفرد یاد کرد. معماری این دخمه‌ها به صورت تک واحدی پیوسته است. در این نوع گوردخمه‌ها دو اتاقک در مجاور هم یا به صورت جانبی در کنار هم تعبیه شده‌اند یا اتاقک دوم پشت اتاقک اول قرارگرفته گوردخمهاسماعیل آقا، در 32 کیلومتری غرب ارومیه، نیز دخمهای متشکل از دو اتاق است که به یکدیگر مرتبط هستند و در امتداد یکدیگر قرار دارند. در منطقه ارومیه - اشنویه نیز گوردخمه‌ای اورارتویی مشاهده می‌شود متشکل از دو اتاق که اتاق دوم در پشت اتاق اول تعبیه شده است. بیشتر گوردخمه‌های شناسایی شده در تمدن اورارتو قابل دست رسی اند زیرا ساخت پله در معماری صخرهای اورارتوها متداول بوده و این مسیله راهیابی به این دخمه‌ها را میسر ساخته است. از جمله این گوردخمه‌ها میتوان به گوردخمه‌ی سنگر اشاره کرد که راهیابی به داخل آن از طریق سی پله مهیا شده است. در نزدیکی مرز ایران و نخجوان، نیز گوردخمه‌ی ورهرام چنین وضعیتی دارد. این گوردخمه شامل سه قبر است. قبر شماره 2 درکنار دیوار قرار گرفته و پلهای به عرض 240 سانتیمتر راهیابی به مقبره را میسر ساخته.[ 33 ]در گوردخمه‌های اوراتویی به عنصر دیگری برمی خوریم که طاقچه نام دارد. طاقچه از جمله عناصر معماری است که اورارتوها در دخمه‌های خود بسیار از آن بهره برده‌اند برای مثال در گوردخمه سنگر پنج طاقچه در اتاق‌ها دیده می‌شود: دو طاقچه در دیواره شرقی اتاق و دو طاقچه در دیواره غربی و یک طاقچه بزرگ با 1 متر ارتفاع در دیواره‌ی شمالی.در ناحیه ورهرام در قبر شماره 2 ، در اتاق اول، هفت طاقچه گزارش شده که در هرکدام ظرفی قرار داشته است. در ناحیه ارومیه - اشنویه هم در اتاق دوم طاقچه بزرگی به شکل مستطیل وجود دارد و در کنار آن یک طاقچه کوچکتر کنده شده است. فلسفه استفاده از طاقچه، که بر روی هریک از آنها ظرفی قرار داشته، به احتمال زیاد به خاطر انجام مراسم آیینی و تدفین مردگان بوده که در داخل گوردخمه‌ها صورت می‌گرفته.[ 34 ]دکتر علی نیکوییپانویس:[ 1 ] سرفراز و فیروزمندی 1373 : 66 [ 2 ] سرفراز و فیروزمندی 1373 : 94 - 93 [ 3 ] حاتم 1381 : 107 [ 4 ] گریشمن 1371 : 81 [ 5 ] پیوتروفسکی 1348 : 81 [ 6 ] خطیب شهیدی 1355 : 45 [ 7 ] آورزمانی، 1376 : 86 [ 8 ] پیوتروفسکی 1348 : 63 [ 9 ] پیوتروفسکی 1348 : 24 - 23 [ 10 ] حاجی زاده 1374 : 86 [ 11 ] افشار سیستانی 1369 : 350 [ 12 ] رییس نیا 1368 : 177 [ 13 ] پیوتروفسکی 1348 : 25 [ 14 ] دیاکونوف 1371 : 15 [ 15 ] پیوتروفسکی 1348 : 77 - 76 [ 16 ] حاجی زاده 1374 : 15 [ 17 ] کارگر 1368 : 103 [ 18 ] آورزمانی 1376 : 79 [ 19 ] رییسی نیا 1368 : 170 [ 20 ] مشکور 1342 : 42 [ 21 ] اصغرپور سارویی 1390 : 35 [ 22 ] رییسی نیا 1368 : 170 [ 23 ] حاجی زاده 1374 : 82 [ 24 ] حاجی زاده 1374 : 66 [ 25 ] حاجی زاده 1374 : 68 [ 26 ] اصغرپور سارویی 1390 : 38 [ 27 ] همایون 1354 : 67 - 66 [ 28 ] شکاری 1371 : 18 [ 29 ] کارگر 1368 : 52 [ 30 ] کلایس 1348 : 230 [ 31 ] کارگر 1368 : 56 - 55 [ 32 ] کارگر 1368 : 55 [ 33 ] کارگر 1368 : 56 - 55 [ 34 ] گروهی از نویسندگان 1354 : 62 - 61
درباره معماری کاخ آشوریان بیشتر بدانید حقایقی جالب درباره ویژگی‌های معماری کاخ‌های دوران آشور نودولت آشور در بین النهرین باستان (مکانی بین سوریه و عراق امروزی) در هزارهء دوم ق.م شکل گرفت. موسس حکومت آشوریان در سده‌های ابتدایی هزارهء دوم ق.م (حدود 1800 ق.م) توانست بین اربیل و نینوا اتحادی را شکل بدهد به طوری که چند دوره بعد چیزی حدود 1420 ق.م پادشاهی آشوریان را تشکیل داد.داده‌های تاریخی نشان میدهد که تشکیل و گسترش حکومت سومریان همواره با خشونت همراه بوده است. آشوریان نوظهور در همان ابتدا با حکومت‌های مقتری چون ایلام، سومر، اکد، و بابل، فینیقیه و مصر در ازراف خود مواجه بودند به همین دلیل سازوکار سخت و زندگی جنگجویانه‌ایی را در پیش گرفتند و زود توانستند بر بسیاری از نواحی اطراف تاخت و تاز کرده و آنها را به تسلط خود دربیاورند.دولت نوظهور آشور در چهار شهر اطراف رود دجله(در نزدیکی آشور و اربیل) توسعه پیدا کردند. نام آشور از خدای این سلسله که آوشر نام داشت، گرفته و رواج پیدا کرد. آشوریان در ابتدا زبان و هنر سومریان را دریافتند و با تغییر این دو توانستند از لحاظ زبانی و هنر خود را به بابلیان بسیار نزدیک کنند.شاخصه‌های معماری آشوریان تحت تاثیر فرهنگ و روحیه جنگاوری آنها بوده است. مطالعات انجام شده درباره فرهنگ و هنر آشوریان بیشتر برروی نقش برجسته‌ها و دستیافته‌های هنری آنها تمرکز داشته و کمتر درباره معماری آنها بحث شده است.در این مقاله از ایوان قصد داریم که به بررسی آثار هنری به جای مانده از تمدن آشوریان به خصوص کاخ‌های دوران آشور نو بپردازیم. شاخصه‌های معماری بناهای باستانی معمولا بر مبنای ابعاد، فضاهای مجاور، میزان نفوذ پذیری، نحوه دسترسی، ارتفاع دیوارها و کف، میزان نورگیری، نوع مصالح به کار رفته در ساختار فضا و کمیت و کیفیت تزیینات تعریف می‌شوند.معماری در طول دوران آشوریان بیشتر از هر منبع دیگری از جمله کتیبه‌ها، سنگ نوشته‌ها و غیره بازتاب بازتاب کننده حقایقی از دگرگونی‌های بشری و ناگفته‌های تاریخی هستند. نه تنها انسان بر روی معماری بلکه معماری نیز بر روی انسان و رفتارهای وی تاثیر می‌گذارد. عناصر معماری در هر فضا میتواند تا حد زیادی بر روی رفتار و اندیشه‌های ساکنان آن فضا را تاثیر بگذارد. در جوامعی با سلسله مراتب قدرت، کاخ به عنوان ساختمان حکومتی، در بالاترین درجهء شکوه و عظمت معماری ساخته می‌شد. از نظر مکانی کاخ‌ها در بهترین و بالاترین نقطه بنا می‌شدند و تنها محل زندگی و یا حکومت پادشاه نبودند، بلکه مرکز اصلی قدرت و تصمیم‌گیریهای سیاسی و حکومتی نیز به حساب می‌آمدند.در پلان معماری تمامی کاخ‌های به جای مانده از دوران آشوریان علاوه بر محل سکونت پادشاه، تالار و اتاق‌های متعدد برای سکونت کارکنان در نظر گرفته می‌شد. سلسله مراتب اجتماعی حتی در طراحی پلان معماری داخلی کاخ‌ها نیز تاثیر می‌گذاشت. مثلا افرادی با سلسله مراتب اجتماعی بالاتر مانند اطرافیان پادشاه، اتاق‌های اقامتی متفاوتری از نظر ابعاد و شکل ظاهری نسبت به سایرین داشتند.از نظر معماری دوران آشور نو دارای آثار معماری غنی است که در این مقاله به بررسی 5 کاخ به جای مانده از این دوران و از منظر معماری خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است که یکی از بزرگترین سرزمین های که در دوران آشورنو، آشوریان از آنها به عنوان دشمن خود یاد میکردند، سرزمین مادها یعنی فلات ایران بوده است. آشوریان از مادها به عنوان دشمن امدایه در کتیبه‌های خوشان یاد می‌کنند. 1 .بررسی عناصر معماری کاخ حصار دوران آشور نوطبق بررسی‌های باستان‌شناسی کاخ حصار در حدود 400 متری شرق معبد نبو در نقطه مرتفعی و در کنار استحکامات جنوبی شناخته شده است. نوع پلان معماری این بنا نشان از سکونت یکی از اعای بلندمرتبه آشوریان در این کاخ است. پلان معماری این بنادارای دو بخش مجزای شرقی و غربی است. تالار بزرگی در این کاخ وجود دارد که به تالار تخت معروف است که در شمال مجموعه قرار دارد که از طریق یک در شمالی میتوان به آن وارد و از آن خراج شد. جای‌گذاری اتاق‌های این مجموعه همانند تمام کاخ‌های آشوری در اطراف تالار اصلی است.احتمالا این کاخ، تنها کاخ اقامتی برای پادشاه وقت در قرن هفتم ق.م میلاد بوده است. تزیینات معماری به کار رفته در این کاخ احتمالا در دیوارهای گچ اندود همراه با نقاشی خلاصه کرد. در این نقاشی‌ها از رنگهای سیاه، سفید، قرمز و آبی کبود استفاده شده است. با استناد به نام آشور بانی‌پال بر روی پیکیرهء یک پرنده در این کاخ احتمالا کاخ متعلق به آشور بانی‌پال بوده است. 2 . بررسی عناصر معماری کاخ سارگن دوم آشوریسارگن پادشاه مقتدر آشوری بوده که در زمان وی آشوریان در اوج قدرت و عظمت به سر میبردند. وی در بین سالهای 705 تا 722 ق.م فرمانروایی میکرد و پایتختی که وی در بین سالهای 707 تا 722 میلادی به نام دورشرکین بنا کرد یک ویژگی برجسته داشت آنهم کاخ منحصر به فرد سارگن در این شهر بود. کاخ وی بر فراز تپه‌ایی طبیعی در دورشرکینبه همراه معابد شش گانه، زیگورات و در اطراف آن بناهای عمومی ساخته شد.در نزدیکی کاخ بناهای اداری و عمومی ساخته شد و در اطراف آن نیز حصار دفاعی که از ویژگی‌های شهرسازی آشوریان بود ساخته شد. پلان معماری کاخ سارگن شباهت زیادی به کاخ دو پادشاه مقتدر دیگر آشوریان از جمله آشور نصیرپال دوم و شلمانصر در شهر نمرود دارد. ویژگی برجسته این کاخ تزیینات معماری آن است که استفاده از عناصری مانند مجسمه‌های سنگی مانند لاماسوهای سنگی و نقاشی بر روی دیوارهای این کاخ مشهود استابعاد اصلی این تالار تخت 10 * 45 است که صحنه‌های تقریبا تکراری از موضوعات مرتبط با جنگ و نزاع همانند کاخ آشور نصیرپال تزیین شده است. صحنه‌های جنگ و نزاع بیشتر با عناصر جادویی و مافوق مرتبط است که قدرت جادویی شاه را نشان میدهد. تاتر تخت به یک اتاق راستگوش مرتبط می‌شود. این اتاق در واقع هشتی ارتباطی بین تالار تخت و حیاط اندرونی است. 3 . بررسی پلان معماری معروف به کاخ j در دوران آشور نویکی از کوچکترین و دور از دسترسترین ساختمان‌های عمومی نهادهای ارگ سلطنتی خوروس آباد آشوریان است. این ساختمان در پشت معبد نبو است و توسط حصار ارگ محصور شده است. حیاط بیرونی، تالار پذیرایی و صحن مرکزی این کاخ همانند سایر ساختمان‌های مسکونی در ارگ ساخته شده‌اند. به توجه به عدم رعایت سلسله مراتب اجتماعی در این کاخ میتوان حدس زد که توسط افرادی با سلسله مراتب اجتماعی پایین‌تر اشغال شده است. 4 . بررسی پلان معماری کاخ F خوروس آبادیکی دیگر از کاخ‌های مهم دوران آشوریان از نظر معماری کاخ معروف به کاخ F خروس آباد است. احتمالا این کاخ متعلق به یکی از ولیعهدان امپراطوری آشوریان یعنی سانخریب وبده است. دیوارهای کاخ به سادگی گچ اندود و تزیین شده‌اند و هیچگونه نقش برجسته‌ایی بر روی آن وجود ندارد. تالار تخت این کاخ بزرگترین قسمت آن است که به صحن مرکزی را دارد. ورودی اصلی این کاخ از تزیینات و عناصر معماری شاخصی مانند استفاده از دو جرز عظیم و استفاده از از در پیکیره گاو بالدار از سنگ مرمر بهره برده است. در تالار تخت این کاخ سکوی سنگی که بخشی از نقوش سنگی حجاری شده استفاده کرده‌اند، ایجاد شده است. رو به روی سکوی سنگی اتاق شاه نشین و در پشت این اتاق راه‌پله‌ایی طراحی شده است. اتاق آیینی یکی از بخش‌های این کاخ است. کفپوش این بنا از جنس سنگ آهک است و از معدود بناهای باستانی است که کفپوش آن تا به امروز حفظ شده است.تالار اصلی این کاخ با ورودی‌های سه گانه با صحن بیرونی ارتباط پیدا می‌کنند. دیوار اصلی سکوی شاهی مزیین به تزیینات معماری و صحنه‌های جنگ است. در ضلع شمالغربی تاتر تخت یک ورودی عریض به همراه 22 اتاق وجود دارد که نهایت به یک راه پله منهی میشود.در جنوب غرب تالار دو اتاق بزرگ ساخته شده که احتمالا یکی از آنها کاربری حمام داشته است. 5 . بررسی عناصر معماری کاخ ارسلان تاش دوران آشوریانیکی دیگر از کاخ‌های مهم در دوران آوشریان در شمال سوریه و در فاصله حدود 160 کیلومتری شهر حلب در مرز ترکیه و سوریه امروزی واقع شده است. پلان این کاخ همانند تمام کاخ‌های آشوری بر بلندای تپه‌ایی و در بخش شمالی شهر ساخته شده است. الگوهای به کار برده شده در پلان کاخ همانند سایر کاخ‌های آشوری است. در این کاخ دو صحن اصلی ساخته شده که توسط فضاهای اصلی به هم ارتباط پیدا میکنند. صحنها طوری طراحی شده‌اند که به اتاق خدماتی ارتباط برقرار میکنند. بزرگترین فضای کاخ که همان تالار تخت باشد در جانب شرقی صحن ساخته شده است.از جمله تزیینات معماری این تالار نقاشی‌های دیواری ، تالار پذیرایی آن است. در انتهای تالار تخت این کاخ فضای کوچکی وجود دارد که توسط پله به طبقه بالا راه پیدا میکند. سکوی سنگی شاه نشین در این کاخ در سمت راست واقع شده و این در حالی است که در تمام کاخ‌های آشوری سکوی سنگی در سمت چپ واقع شده است. - % D9 % 85 % D8 % B9 % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % B1 % DB % 8C / 94 - % D9 % 85 % D8 % B9 % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % B1 % DB % 8C - % DA % A9 % D8 % A7 % D8 % AE % E2 % 80 % 8C % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D8 % A2 % D8 % B4 % D9 % 88 % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 86
واژه‌های چرخیدن، گردونه، ارابه، راه، ارتشتار، چرخ و ماشین گردونه ابزاری است که می‌گردد و می‌چرخد و از کنش (فعل) گردیدن برآمده است. در زبان پهلوی، واژه گردیدن، ورتیتن ( vart tan ) و واژه گردونه به گونه ورتین یا ورتن ( vart n ) گفته می‌شود. در نسک یادگاران زریران که کهن‌ترین سوگنامه ایرانی است، آمده است که:پیلوان پد پیل روند اود ستوربانان بر ستور روند اود ورتین دار پد ورتین روند - eran - shahr /% DB % 8C % D8 % A7 % D8 % AF % DA % AF % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % B2 % D9 % 8E % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - % DA % A9 % D9 % 87 % D9 % 86 - % D8 % AA % D8 % B1 % DB % 8C % D9 % 86 - % D8 % B3 % D9 % 88 % DA % AF % D9 % 86 % D8 % A7 % D9 % 85 % D9 % 87 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 86 - w0zyvwtalhff در زبان اوستایی واژه وش ( va ) به چم چرخ است. در زبان‌های آریایی، ش به رت دگرگون می‌شود، همچون گذاشت و گذارد. از این رو وش اوستایی به ورت پهلوی و از آن ورتین و از روی این، گردون یا گردونه امروزی ساخته شده است.در زبان پهلوی واژه‌های وشتن ( va tan ) و ورتیدن ( vart tan ) به چم چرخیدن است. واژه گشتن امروزی از وشتن پهلوی باشد (؟) و می‌بینید که در همین وشتن پهلوی، واژه اوستایی وش است. همچنین واژه گردیدن امروزی در زبان پهلوی ( gart tan ) بوده است.در زبان پهلوی تن پسوند گون (صفت) ساز است که امروزه به دن دگرگون شده است. وش+تن به چم چرخیدن است.گردونه در ایران باستان ارابه‌ای سبک بوده با دو چرخ و تندرو و کاربردهای جنگاورانه و همتازی (مسابقه‌ای) داشته است.ارابه سرباز هخامنشی این اثار باستانی هم اکنون در موزه‌ای در بریتانیا نگه داری می‌شودواژه ارابه در زبان عربی واژه عربه یا عرابه است و در ترکیه آن را آرابا می‌گویند.در زبان‌های باستانی همچون اوستایی و پارسی باستان، واکه (حرف) ث امروزی بوده است. در زبان پارسیگ این واکه نیست و امروزه تنها در اندک واژه هایی همانند کیومرث مانده است و ما س و ث را به یک گونه می‌خوانیم. در آوا نویسی زبان‌های باستانی، به واکه ث و s به س اشاره دارد.واکه (حرف) ث خواندن آن همانند th انگلیسی است که زبان میان دندان‌های بالایی و پایینی می‌نشیند.در زبان اوستایی واژه رثیه ( ra aya و بخوانید ر ث ی) به چم راه امروزی است. در زبان پهلوی واژه راس ( r s ) و همچنین واژه راه ( r h ) به چم راه امروزین هستند.در زبان اوستایی واژه رث ( ra a ) به چم گردونه است بنابراین واژه ra a (راه) جایی است که ra aya (گردونه) از آن می‌گذرد.رث (راه) جای گذشتن رثیه (گردونه) است زیرا اسبان و چارپایان نیازی به راه ندارند و از هر جایی می‌توانند بگذرند.واش ( v ) یا واخش ( v x ) واژه‌های دیگر برای گردونه در اوستایی هستند که این واژه هم در زبان پارسی میانه به صورت ورتی - یون ( vartiyun ) درآمده که ریشه خود واژه گردونه می‌باشد.ارتشتار دومین رسته (طبقه) ایران باستان بوده است.واژه ارتشتار در زبان اوستایی به گونه رث اشتر یا رثشتر ( ra a tar ) یا رث اشتا یا رثشتا ( ra a t ) است. به هر روی ra a tar یا ra a t ، هر دو از واژه ra a (همان گردونه) و t به چم ایستادن، ساخته شده‌اند، که روی هم به چم ایستاده بر گردونه هستند.در زبان اوستایی واژه اشتا یا شتا ( t ) و در زبان پهلوی واژه استاتن ( st tan ) به چم ایستادن امروزی هستند.بنابراین واژه‌های ra a tar یا ra a t در اوستایی و واژه ورتن - دار یا ورتین - دار ( vart n - d r ) در پهلوی به چم ایستنده بر گردونه و گردونه ران هستند.در زبان اوستایی واژه چر* ( ar ) یا چار ( r ) به چم رفتن و گذشتن است. از واژه چر واژه چرخ بر می‌آید. در زبان پهلوی واژه چخر ( axr ) همانی است که امروزه چرخ می‌گوییم.آوای دیگر چر ( ar )، کر ( car ) است که در فارسی امروزی به‌گر دگرگون شده و در واژه هایی مانند گرد، گردونه، گاری، گردش و گردیدن هست.واژه‌های Cart و Chariot انگلیسی به چم ارابه از همین واژه کر با ریشه اوستایی گرفته شده‌اند.بسیار آشکار است که واژه Car انگلیسی نیز ریشه در زبان اوستایی دارد. همانگونه که گفتیم کر آوای دیگری از چر به چم رفتن و گذشتن است.در زبان پهلوی واژه کارتاک یا کارتاگ ( k rd k ) به چم مسافر امروزی است. آیا مسافر و مسافرت رفتن، جر رفتن و آمدن و گذشتن است.همچنین واژه کر در دیگر زبان‌ها مانند karrer آلمانی و karra و karro در آلمانی کهن، در carrus زبان لاتینی و واژه چار در واژه‌های la charette و la charrue فرانسوی هست.این نوشته برگرفته از:نسک حقوق ایران در جهان باستان - فریدون جنیدینام شنانسی و ریشه واژه هانسک داستان ایران - دفتر نخست، از آغاز تا خاموشی دماوند - فریدون جنیدی* نسک فرهنگ واژگان اوستا - احسان بهرامی و فریدون جنیدیارتشتار - ویکی پدیا فارسی که خود از دانشنامه ایرانیکا گرفته شده است.وشتن - واژه نامه آپادیس - eran - shahr /% D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % DA % A9 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B3 % D8 % B1 % D8 % A7 - % D9 % 87 % D9 % 86 % D8 % B1 - % D9 % 88 - % DA % A9 % D9 % 88 % D8 % B4 % D8 % B4 - vss0ebo4yh70 - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % B2 - pdoawfh2xolu - eran - shahr /% D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D8 % B3 % D8 % B1 % D8 % AE - lixqapcylkid - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - q6vwoikywuxb - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D9 % BE % D8 % B2 % D8 % B4 % DA % A9 - % D9 % 88 - % DA % AF % D9 % 88 % D9 % 86 % D9 % 87 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D9 % BE % D8 % B2 % D8 % B4 % DA % A9 % DB % 8C - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % AA % D9 % 85 % D8 % AF % D9 % 86 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - jk6b0itmsdgm - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D8 % AF % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % AF - % D9 % 88 - % D8 % A8 % D8 % B1 % D8 % AE % DB % 8C - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % DA % AF % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B2 % D8 % AF % DB % 8C % D8 % AF - % D8 % AF % D9 % 88 - % D9 % 86 % D9 % 81 % D8 % B1 - ugl7jflcbovm - eran - shahr /% D9 % 85 % D9 % 8F % D8 % B1 % D8 % AF % D8 % A7 % D8 % AF - % D9 % 86 % D9 % 87 - % D8 % A7 % D9 % 8E % D9 % 85 % D8 % B1 % D8 % AF % D8 % A7 % D8 % AF - % D8 % A2 % D8 % B1 % DB % 8C - blhnapqvbkeh - eran - shahr /% D8 % A7 % D9 % 90 % D8 % B3 % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B4 - % D9 % 81 % D8 % B6 % D8 % A7 - % D8 % A8 % D9 % 87 - % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C - uu5niod2njb1 - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D9 % BE % D9 % 8E % D8 % B1 % DA % AF % D8 % A7 % D8 % B1 - yojscomrpy6e - eran - shahr /% DA % A9 % D9 % 88 % D9 % 81 - % D9 % 88 % D9 % 8E - % D8 % A8 % D9 % 8E % D8 % BA - lc54dbnmdifo - eran - shahr /% D8 % A2 % D8 % B1 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B4 - % D9 % 88 - % D9 % BE % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B4 - dtxsttwjnn5m - eran - shahr /% DA % 86 % D9 % 87 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % B3 % D9 % 88 % DB % 8C - % D8 % AC % D8 % BA % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 81 % DB % 8C % D8 % A7 % DB % 8C % DB % 8C - % D8 % AF % D8 % B1 - % D9 % 81 % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C - viawknsa4u7z
پیش‌بینی‌های ویل دورانت ویل دورانت کتاب تاریخ تمدن را طی 46 سال یعنی از سال 1929 تا 1975 میلادی نوشته است. خود او در کتاب خاطراتش تحت عنوان دو زندگینامه می‌گوید که اگر می‌دانست، که این کار 11 جلد خواهد شد و 46 سال طول خواهد کشید، چه بسا روی برمی‌گرداند. اما او این کار را شروع کرد. برای نوشتن هر جلد کتاب پانصد جلد کتاب خواند و در مسافرت به کشورهای مختلف روحیات خاص هر ملتی را از نزدیک دید. همسر او آریل نیز از جلد ششم به بعد به او کمک کرد.کتاب با مقدمه‌ای بسیار آموزنده تحت عنوان پیدایش تمدن شروع می‌شود. و در آن از عوامل اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، و عوامل عقلی و روحی تمدن بحث می‌کند، از انسان وحشی یا اولیه شروع می‌کند و چگونگی تکامل انسان اولیه و تبدیل به انسان متمدن را بررسی می‌کند. انسان‌هایی که برای امرار معاش، با شکار و جمع‌آوری میوه و دانه شروع کردند و به کشاورزی و دامپروری رسیدند، آتش را کشف و صناعت را آغاز کردند، چگونه خانواده، دین، دولت و حکومت و . بوجود آمدند، تکلم چگونه آغاز شد و چه تحولی در رشد و تعالی انسان بوجود آورد.این مقدمه 130 صفحه‌ای، مرجع خوبی به علاقمندان به مطالعه چگونگی زندگی انسان‌های ماقبل تمدن می‌باشد.بعد از این مقدمه، ویل دورانت در کتاب اول تحت عنوان خاور نزدیک به بررسی تمدن‌های کهن: سومر، مصر، بابل، آشور، یهود، پارس، هند، چین و ژاپن می‌پردازد. بعضی از این تمدن‌ها در تاریخ دفن شده‌اند و دیگر نامی از آن‌ها نیست. همچون، سومر، بابل و آشور. چگونگی بررسی ویل دورانت در مورد این تمدن‌ها در حوصله‌ی این نوشته نیست.اما او از میان آنها 4 تمدن را تا قرن 19 و اوایل قرن 20 ادامه می‌دهد: تمدن مصر، هند، چین و ژاپن.به تمدن مصر در عصر حاضر اشاره‌ای ناامیدانه می‌کند و می‌گوید: "اکنون نیز در جهان جایی هست که به نام مصر خوانده می‌شود و . آنچه امروز مسلم است، حالت انحطاطی است که در مصر وجود دارد."سال‌هایی که ویل دورانت کتاب مشرق زمین گاهواره تمدن یعنی جلد اول تاریخ تمدن را می‌نوشته "سال‌های اول دهه 1930 م"، هند تحت استعمار بریتانا بوده است. وی کتاب‌های زیادی در مورد هند مطالعه می‌کند. انواع مذاهب از بودا تا برهمنان و . تاریخ، هنر و ادبیات هند، اقتصاد و . مردم هند را بررسی می‌کند، علاوه بر مطالعه کتاب‌های زیاد، طی مسافرتی از نزدیک مردم هند را می‌بیند، از فقر و گرسنگی و برهنگی مردم ملول و افسرده می‌شود. سعی می‌کند با گاندی ملاقات کند اما موفق نمی‌شود. او 260 صفحه از کتاب را به هند اختصاص می‌دهد.حال با توجه به فقر وحشتناک، فراوانی مذاهب، در حالی که هند تحت استعمار بریتانیا بوده و هند 17 سال بعد یعنی سال 1947 م به استقلال می‌رسد، ویل دورانت در مردم هند چه دیده است که در آخر فصل اینگونه درمورد آن پیش بینی می‌کند: "درست است که هند حتی در حصار هیمالایا، ره‌آورد‌های تردید‌پذیری نظیر دستور زبان و منطق، فلسفه و فابل (افسانه)، هیپنوتیسم و شطرنج، و بالاتر از همه اینها، ارقام و سلسله اعشاری برای ما فرستاده، اما اینها جوهر روح هند نیستند، اینها در مقایسه با آنچه ما شاید در آینده از او بیاموزیم، بسیار نا چیز است. هنگامی که اختراع، صنعت، و تجارت قاره‌ها را به هم بپیوندد، با این مستحدثات ما را ناگهان به زد و خورد با آسیا بکشانند، ما تمدن‌های آنرا دقیق‌تر مورد مطالعه قرار خواهیم داد، و حتی در حال مخاصمت نیز برخی از راه و رسم‌ها و اندیشه‌های آنرا جذب خواهیم کرد. شاید هند در پاسخ کشورگشایی و خودبینی و تاراج، تساهل و ملایمت مردان پخته، خرسندی و رضای روح وارسته، آرامی روانی روشن بین، و عشقی الفت‌پذیر وصفا بخش نسبت به همه موجودات زنده را به ما بیاموزد "آیا بنظر شما پیش بینی ویل دورانت درست از آب در نیامده است؟"می‌دانیم که هند با روشی بنام عدم خشونت به استقلال رسید. روشی که گاندی بنیان‌گزار آن بود. و این در زمانه‌ای بود که روش‌های خشونت‌آمیز، انقلاب‌های چپ‌گرایانه، در دنیا برای جنبش‌های استقلال طلبی و عدالت‌خواهانه، جذابیتی ویژه داشت. جدا از جنبش‌های اجتماعی و انقلابی، برای خودسازی و رسیدن به آرامش درونی، هند، پیغام‌رسان روشی و شاید روش‌هایی همچون، یوگا، مدیتیشن یا مراقبه و . هست. که در تمام دنیا طرفداران زیادی دارد.اما اعجاب برانگیزترین پیش بینی ویل دورانت در مورد چین است، وی 174 صفحه از کتاب را به چین اختصاص داده است. بعد از آن که طبق معمول به تاریخ، فرهنگ، ادیان و . چین طی چند هزار سال می‌پردازد، به تاریخ معاصر نگاهی می‌اندازد. در نظر بگیریم، زمانی که این کتاب نوشته می‌شد، چین، چندین مرحله خفت‌بار را از سر گذرانده است، شکست در جنگ تریاک، اشغال هنگ‌کنگ توسط انگلیسی‌ها، اشغال منچوری توسط ژاپن، اختلاف بین کمونیست‌ها و طرفداران چیانکایچک، حکومت بسیار فاسد چیانکایچک، که در تاریخ بعنوان فاسد‌ترین رژیم‌ها ثبت شده، و .درست در چنین زمانی که غرب چهار نعل بسوی صنعت و تمدن نوین پیش می‌رفت، ویل دورانت از جانب چینی‌ها این سوال را می‌کند که: چگونه می‌توانیم تمدن نو را آنگونه جذب کنیم که با تمدن ساخته دست خودمان سازگار آید و به همراه آن دوام یابد؟و بعد، ناامیدانه پاسخ می‌دهد: از ظواهر احوال چین، چنین بر می‌آید که کشور آسمانی قادر به حل این مشکل نخواهد بود. ویرانی مزارع بی‌آب یا سیل‌زده، نابودی جنگل‌ها، سستی برزگران نیمه‌جان، مرگ و میر فراوان اطفال، مشقات توانفرسای بردگان کارخانه‌ها، کلبه‌های ویران بیماری‌خیز، خانه‌های خراج‌زده‌ی شهرها، داد و ستد آلوده به فساد، تسلط بیگانگان بر صنایع، تباهی حکومت، ضعف توان دفاعی، و تفرقه شدید مردم . این عوامل ما را به طرح این سوال می‌کشاند که آیا چین بار دیگر به عظمت خواهد رسید و بیگانگان را در خود مستهلک خواهد کرد و حیات خلاق خود را ازسر خواهد گرفت؟اگر از ظواهر جامعه چین فراتر رویم، چین را واجد عواملی که برای بهبود و احیای جامعه ضرورت دارد، خواهیم یافت. این سرزمین پهناور و پر تنوع قادر است که با ذخایر معدنی خود کشور صنعتی عظیمی گردد، شاید چین آن اندازه که ریختوفن می‌پنداشت غنی نباشد، ولی مسلما غنی‌تر از آنست که از بررسی‌های مقدماتی کنونی بر می‌آید. با توسعه صنایع، معادنی که امروز در خیال کسی نمی‌گنجد کشف خواهد شد. همچنانکه یک قرن پیش کسی معادن کنونی عظیم آمریکا را به خواب نمی‌دید.اکنون این ملت، پس از سه هزار سال فرا شدن و فرو افتادن، پس از مرگ‌ها و رستاخیزهای مکرر، از همان نیروی مادی و معنوی که در خلاق‌ترین اعصار آن دیده شده است، بارور است، در جهان، هیچ قومی نیست که چنین زنده و هوشمند باشد. به این آسانی با اوضاع سازش کند، این اندازه در مقابل امراض مقاومت ورزد، این‌چنین، بعد از رنج و بلا، قوام اصیل خود را بازیابد. و این‌گونه از تاریخ درس آزمایش و تاب آوری و بردباری و بهبود پذیری بیاموزد. از آمیختن منابع مادی و معنوی و انسانی چنین قومی با وسایل فنی صناعت جدید، نتایجی که از تصور بیرون است، به دست خواهد آمد. بسیار محتمل است که چین تولید ثروت را به حدی که حتی آمریکا هم بیاد ندارد برساند و در پرتو آن بار دیگر مانند گذشته، در عرصه تجمل و هنر زیستن رهبر جهان شود.دوستان عزیز توجه کنید که این کتاب هشتاد سال پیش نوشته شده است.هم اکنون چین دومین قدرت اقتصادی دنیا بعد از آمریکا است. ویل دورانت در پس آن وضع اسفناک چین در آن زمان چه چیزی در مردم چین دیده است که توانسته چنین پیش‌بینی درستی بکند؟ژاپن تا قبل از سال 1867 میلادی بصورت ملوک الطوایفی اداره می‌شد. مردم از طریق کشاورزی و ماهی‌گیری امرار معاش می‌کردند، روشی که طی هزاران سال اندک تغییری کرده بود. درسال 1853 میلادی بر اثر ورود یک کشتی آمریکایی، و بعد مبادلات تجاری بین آنها با دنیای پیشرفته آشنا می‌شوند. امپراطور عده‌ای را جهت تحقیق به اروپا می‌فرستد، آنها متوجه عقب‌ماندگی خود می‌شوند و تصمیم می‌گیرند کشور را صنعتی کنند. کارشناسان زیادی از اروپا می‌آورند و با پشتکار خود در مدت کوتاهی کار را از آنها می‌قاپند. بطوریکه بعد از 15 از استادان خارجی بی‌نیاز شده، حقوق آنان را پرداخته و به کشورهایشان گسیل می‌دارند. ژاپن در مدت کوتاهی به یکی از کشورهای بزرگ صنعتی دنیا تبدیل می‌شود، کارگران با پشتکار، منظم و با انضباط، قانع و صمیمی کار می‌کنند. در سال 1933 میلادی یک دختر ژاپنی 25 دستگاه ریسندگی را اداره می‌کند، در حالی که در همان زمان یک مرد انگلیسی تنها 6 دستگاه را اداره می‌کرده است. تعداد کارخانه‌ها و تولید زیاد می‌شود. بطوری که به عنوان مثال، در سال 1933 از پنج میلیارد متر پارچه پنبه‌ای دنیا، دو میلیارد متر آن در ژاپن تولید می‌شده است. توسعه صنعتی، افزایش تولید، ژاپن را به بازارهای جهانی نیازمند می‌کند. رقابت با دیگر کشورهای تولید کننده و صادر کننده آغاز می‌شود و از همین جاست که ویل دورانت چنین پیش بینی می‌کند:"هرگاه دو ملت برای ضبط بازارها به رقابت پردازند، آن ملتی که در عرصه رقابت اقتصادی شکست خورد، اگر از لحاظ منابع و تجهیزات جنگی نیرومند باشد، دست به اسلحه می‌برد. "این کتاب در سال 34 - 1933 میلادی نوشته شده و می‌دانیم که ژاپن چند سال بعد وارد جنگ جهانی دوم شد. پس این پیش بینی ویل دورانت هم درست از آب در آمد.یکشنبه 03 اردیبهشت 1391
جمهوری اسلامی یا پهلوی سلام امروزه سوال هایی ذهن همه ما را مشغول میکند و شاید این سوال به ذهن شما هم آمده باشد که جمهوری اسلامی از پهلوی بهتر است یا پهلوی از او ما میخواهیم به این سوال با معلومات خودمان و تاریخ ایران جواب بدهیم در دوران قاجار‌ها ایران قدرت زیادی نداشت و مناطقی از ایران یا فروخته شد و یا در جنگ هایی از دست رفت مردم از حکومت قاجار‌ها خوششان نمی‌آمد بعد از محمد علی شاه احمد شاه به پادشاهی رسید و در آن زمان رضا خان میر پنج که بعد از کودتا خود را رضا شاه پهلوی خواند در دولت قاجار قدرت زیادی داشت و همه کاره کشور بود او توانست با کودتا کشور را به دست بگیرد رضا شاه شروع کرد به امن کردن راه‌ها و شهر‌ها در دوره قاجار ایران ناامن شده بود و رضا شاه از قاجار‌ها بهتر بود از کار‌های خوب رضا شاه میشود به درست کردن راه آهن و ارتش منظم و شناسنامه دار کردن مردم و خدمات زیاد به ایران و زبان فارسی در جامعه امروز میگویند که راه آهن که رضا شاه ساخته باعث فتح ایران در جنگ جهانی دوم شد که اصلا درست نیست نمیشود که راه آهن نساخت که روزی به ایران حمله میشود و از آن راه آهن استفاده شود رضا شاه کار‌های بدی هم داشت مثلا در جنگ جهانی دوم نیرو‌ها رو به داخل تهران آورد و منتظر شوروی و انگلیس ماند که کار درستی نبود یا خرج نکردن پول برای خرید تجهیزات نظامی که اگر این کار را میکرد ممکن بود سرنوشت ایران تغیر کند اما مقایسه رضا شاه و خمینی رضا شاه کنترل قیمت‌ها و مستقیم حرف زدن را دارا بود او با متخلف‌ها برخورد میکرد و خوبی‌های خمینی خمینی در آرام کردن مردم و جمع کردن جوانان به دور خود بیشتر از رضا شاه کار کرد و درست کردن بسیج برای کمک به مردم و جنگ کار‌های خوب او بود ولی بر خلاف گفته‌های هم رسانه‌های جمهوری اسلامی و هم رسانه‌های خود پهلوی رضا شاه و محمد رضا شاه با همدیگر فرق زیادی داشتند محمد رضا پهلوی بعد از تبعید رضا شاه به شاهی رسید محمد رضا شاه اقتصاد خوبی را برای ایران آورد و در دوره او شرکت‌های ماشین سازی و غیره در ایران سرمایه گزاری کردند مثل بنز در دوره او نفت ملی شد و او اوپک را بدست گرفت ولی دلیل این که رضا پهلوی با محمد رضا شاه فرق داشتند این است که رضا شاه خارجی‌ها را از ایران بیرون کرد و در دوره پسرش آمریکا یی‌ها در ایران بودند و یکی از دلیل‌های برندازی پهلوی همین بود بهر حال حکومت در دست جمهوری اسلامی و خمینی افتاد مقایسه کلی این دو بدین شکل است دستاورد‌های جمهوری اسلامی :: 1 رسیدگی به مردم 2 درست کردن سپاه و بسیج برای امنیت 3 افزایش قدرت نظامی از یک کشور مستعمره به یک قدرت نظامی 4 نفوظ در منطقه 5 بریدن دست کشور‌های دیگر بعد از سه قرن 6 امن کردن کشور کاملا ظعف‌های جمهوری اسلامی :: 1 خام بودن قانون‌ها 2 گرانی 3 فساد مالی 4 تحریم 5 رییس جمهور‌های نا لایق 6 شفاف نبودن دستاورد‌های پهلوی:: 1 قدرت نفتی در جهان 2 قیمت‌های یک نرخی 3 دوستی با جهان 4 کم کردن دست کشور‌های استعمار‌گر 5 برداشتن رعیت و ارباب‌ها 6 خرید جنگ افزار ظعیف‌های پهلوی :: برخورد 1 نا درست با مردم ساواک 2 دادن بحرین 3 دادن اروند رود 4 خرج زیاد شاه 5 در خدمت آمریکا بودن در جنگ‌ها 6 مجبور کردن مردم به نداشتن حجاب در نهایت شما میگویید که کدام بهتر است اگر اشتباهی داشتیم ببخشید زنده باد ایران
مازگه پرزلا، اسپی مزگت، دزگامزگت و واژه Mosque چندی پیش در یوتیوب فیلمی درباره روستای زیبای ابیانه می‌دیدم، در فیلم یک تابلو بر روی دیواری نشان داده شد، که در آن دو نوشته فارسی بود. نگاره زیر آن تابلو را نشان می‌دهد.مازگه پرزلامسجد پرزلامسجد پرزله یکی از مسجدهای کهن ابیانه است که پیشینه ساخت آن دست کم به آغاز سده (قرن) هشتم هجری قمری باز می‌گردد. سنگ نبشه‌ای بر درب جانب خاوری (غربی) مسجد، زمان 701 هجری قمری را نشان می‌دهد که شاید این درب پس از ساخت سازه مسجد در آن نصب شده باشد و بدینگونه دیرینگی (قدمت) سازه بی گمان (قطعا) به پیش از سده هشتم باز می‌گردد.کهن‌ترین یادگار ابیانه آتشکده‌ای است که مانند دیگر سازه‌های ده در سراشیبی جای (قرار) گرفته‌است. آتشکده ابیانه را نمونه‌ای از نیشگاه‌های (معابد) زرتشتی دانسته‌اند که در همبودهای (جوامع) کوهستانی ساخته می‌شده است.مردم ابیانه مسلمان شیعه هستند ولی با نگرش به (با توجه به) دیرینگی روستا و با بودن آیین‌های کهن در میان مردمان روستا، این باور هست که هنوز آیین‌های کهن پیش از اسلام و زرتشتی میان مردمان رواگ (رواج) دارد.ابیانه در روزگار ساسانی دارای سه آتشکده بوده است که امروزه تنها یکی از آنها پابرجا است. هارپاک که آتشکده‌ای به ریخت (شکل) چهار تاقی است و در محله میان ده در مسیر اصلی (راشتا) جای دارد. به محله‌ای که آتشکده جای دارد برآزه به چم برآذرگاه گفته می‌شود.پیرنگ باسازی شده آتشکده ابیانهدیواره آتشکدهنیایشگاه باستانی اسپی مزگت یا ایسپیه مزگتاسپی یا ایسپی یا ایسپیه در زبان تالشی به چم سپید و سفید است.نیایشگاه باستانی اسپی مزگت (مسجد سفید) وابسته (مربوط) به دوره ساسانیان است و در 80 کیلومتری باختر شهر رشت و 22 کیلومتری اواخشتر (جنوب) شهر تالش و در دهستان دیناچال پره‌سر در کناره راست رودخانه دیناچال جای دارد.سنگ نبشته بازمانده روی دیوارسنگ نوشته‌های سازه (بنا) آن وابسته به سده چهارم و آغاز سده پنجم هجری و سفال‌های یافت شده همگی وابسته به سده هشتم هجری (دوره ایلخانی) هستند. این نیایشگاه روزگاری آتشکده بوده است. دزگامزگتدر اپاختر (شمال) ایران، در استان مازندران مسجد دیگری به نام دزگامزگت هست.واژه مزگتمزگت ( mazgat ) واژه‌ای پارسیگ است که از زبان آرامی وارد پارسیگ شده است.همچنان در میان مردمان کردستان ایران و عراق و ترکیه و سوریه واژه مزگت یا مزگوت کاربرد دارد.واژه انگلیسی Mosque برگرفته از واژه پارسیگ مزگت است که گفتیم خود این از زبان آرامی گرفته شده است. واژه ارمنی نو و میانه مزکیت ( mzkit یا ) نیز از ریشه‌های ایرانی است.همسان این واژه در آرامی هخامنشی، سریانی و مندایی مسگداء ( masged ) است.مسجد پرزله و نگاره‌های درون این نوشتهابیانه - ویکی پدیا فارسیابیانه - تحقیق میدانیروستای 1500 ساله‌ای به نام viuna یا ابیانههمچنین پاسخی از تلگرام گروه پارسیگ
ملکه اعتضادی، مو طلایی شهر ما نسخه صوتی چیست؟ الو، الو، اینجا تهران! الو، الو، اینجا تهران!مردم خبر بشارت آمیز، خبر بشارت آمیز!چند دقیقه دیگر سرلشگر زاهدی، نخست وزیر، پیام شاهنشاه را برای شما قرایت می‌کند: مردم شهرستان‌های ایران بیدار و هوشیار باشید. مصدق خاین فرار کرده است. هزاران نفر را امروز مصدق خاین به مسلسل بسته است.مردم شهرستان‌ها، من که با شما سخن می‌گویم میراشرافی، نماینده مجلس شورای ملی هستم. مردم، امروز در تهران، ملت قیام کرده‌و خانه مصدق، روزنامه اطلاعات، روزنامه کیهان، روزنامه باختر را آتش زده‌اند. مردم، حسین فاطمی را قطعه قطعه کردند.کمتر کسی می‌داند زمانی که این صدا از رادیو در 28 مرداد سال 1332 پخش شد، زنی که پشت سر میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی فریاد زد: "جاوید شاه" چه نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشت."ملکه اعتضادی" زنی که در فرانسه تحصیل کرده بود و از اولاد اعتضاد السلطنه قاجار بود، با ظاهری آراسته، معشوقه‌ی افسران و درباریان شاهنشاهی بود. ملکه همیشه موقعیت‌های مناسب و رجال مرفه و متمول را همراهی می‌کرد و حتی زمانی معشوقه سرلشگری زاهدی بود ملکه اعتضادی که در پس زمینه و لابلای خبرهای جنجالی و سیاسی روز مطبوعات، چهره‌ی محبوب و پرحاشیه زمانه‌ی خود بود، "مو طلایی" نام‌گرفت و چنان شهرتی برای خود دست‌وپا کرد که پرخواننده‌ترین پاورقی‌های مطبوعات دهه 30 و 40 را به خود اختصاص داد. همان داستان‌های عام‌پسند حسین قلی مستعان که با عنوان "مو طلایی شهرما" در تهران مصور به چاپ می‌رسید.ملکه اعتضادیملکه اعتضادی ملکه قلعهپا گرفتن "قلعه" و یا همان "شهر نو" بدون شک مرهون حضور ملکه اعتضادی بود. "شهر نو" منطقه‌ای در تهران که با حصاری از محله‌های مجاورش چون قلعه‌ای جدا شده بود، 135 هزار متر مربع مساحت داشت و مرکز تجمع تن‌فروشان، قاچاقچیان و معتادان بود و در عین حال در اطراف آن ده‌ها کافه، سینما، کاباره و تماشاخانه از جمله کاباره‌ی مشهور شکوفه نو مستقر بود.ملکه اعتضادی در روز کودتای 28 مرداد، چهارهزار و پانصد نفر( 4500 ) از روسپیان شهر نو را به خیابان‌ها آورد.محله شهرنوآغاز کودتا ساعت 8 صبح روز 28 مرداد سال 1332 اوباش از اقصی نقاط تهران به خیابان‌ها ریختند و عملیات آغاز شد. دسته‌ای که غالبا با چوب و چماق راهی خیابان‌ها شده بودند جلوی ماشین‌ها را می‌گرفتند و آن‌ها را مجبور به روشن کردن چراغ‌ها و قرار دادن عکس شاه روی شیشه اتومبیل می‌کردند. بعد از رسیدن جمعیت به خیابان‌های نادری و شاه آباد عده‌ای از زنان شهرنو به سرکردگی ملکه اعتصادی به آن‌ها پیوستند.رروسپیان، در حالی که عکس شاه را در دست داشتند به تحریک بیشتر آشوب‌گران پرداخته و ملکه اعتصادی که چادر به کمر بسته بود، بر روی جیپی ایستاده بود و به تهییج بیشتر جمعیت پرداخت و چاقوکش‌ها را تحریک می‌نمود که با زدن شاهرگ مخالفان شاه هر یک از زنان شهر نو را که می‌خواهند، برای خود انتخاب کنند و با معرکه‌ای که ملکه اعتضادی برپا کرد چند هزار نفر بیکاره به دور آن‌ها جمع شدند و بر تعداد آشوب‌گران افزوده شد. چنان که خود روزولت درباره‌ی نحوه‌ی ورود این گروه از زنان معتقد است:عده‌ای زن‌های ولگرد، چاقوکش و متخلفین با دریافت 50 تومان حاضر به شرکت در این برنامه شدند، اما آنچه مسلم است این گروه از زنان بدکاره صرفا مهره‌ای در دست خانم رییس‌ها بودند.کودتای 28 مردادتسخیر رادیو، نقطه عطف کودتا ساعت 15 : 30 روز 28 مرداد سال 1332 دستور از بالا بود، تسخیر رادیو با درایت‌ترین حرکت کودتا‌چیان بود و به سرکردگان اعلام شد که تظاهرکنندگان را به سوی تصرف رادیو هدایت کنند، چرا که تصرف رادیو نه تنها بر موفقیت در پایتخت مهر تایید می‌زد، بلکه در همراه نمودن سایر شهرها به دولت جدید موثر می‌شد و سرانجام پیام کودتا پخش شد میراشرافی پشت بلندگو و در کنارش ملکه اعتضادی و دیگران!زاهدی همانجا سخنرانی‌ای مبنی بر سقوط حکومت مصدق و برنامه‌های آینده خود در پست نخست‌وزیری ادا کرد و بعد از آن این ملکه اعتضادی بود که به سخنرانی بر علیه مصدق و تعریف و تمجید از شاه پرداخت و این ملغمه تا ساعت 16 : 30 روز 28 مرداد در ساختمان رادیو ادامه یافت. (نکته جالب اینجاست که هیچ سند و یا صدایی از ملکه در اینترنت و آرشیو رادیو موجود نیست و فقط صدای میراشرافی نماینده مجلس ملی در دسترس است)تسخیر رادیو توسط کودتاچیانتصرف خانه دکتر مصدق 28 مرداد سال 1332 هنوز ادامه داشتگروهی از اراذل و اوباش با همراهی زنان شهرنو به سمت شمال شهر و تسخیر منزل مصدق به راه افتادند و در میانه راه به غارت چندین ساختمان دولتی و همچنین چند دفتر روزنامه از جمله باختر امروز و دفتر مرکزی حزب ایران که جزوه طرفداران مصدق بود پرداختند.کودتا 28 مردادمحمد اقبال که در کودکی شاهد ماجرا بوده می‌گوید: ماشین‌هایی از خیابان رد می‌شدند و از طرف جنوب (چهارراه گمرک) به سمت شمال می‌رفتند. برخی از آنها کامیونهای رو باز بودند و برخی جیپهای ارتشی رنگ شده یا به همان رنگ نظامی. روی ماشینها یک عده مرد در حال نواختن آلات موسیقی بودند و چند زن در حال رقص. آنچه به خاطرم مانده است این است که بسیاری از سرنشینان چوبهایی در دست داشتند که بعدا فهمیدم همان "چماق" است.در همین بحبوحه یک خودروی سواری کوچک آمد که چند مرد روی آن سوار بودند و یک زن چادر به سر و چماقدار نیز در رکاب ماشین ایستاده بود و داد و فریاد می‌کرد و مرگ بر مصدق و زنده باد شاه می‌گفت. پدرم به اصغر آقا گفت ایناهاش ملکه اعتضادی اینه! من از پدر پرسیدم ملکه اعتضادی کیه؟ او با کمی درنگ با عصبانیت به من پاسخ داد همه‌شون فاحشه‌اند!!ا ولین بار بود این کلمه را می‌شنیدم، از پاپاجان (ما او را این طور خطاب می‌کردیم) سوال کردم "فاحشه یعنی چی"؟ جواب نداد. کمی گذشت مجددا سوال کردم: پاپاجان فاحشه یعنی چی؟ باز جواب نداد. بچه سمجی بودم و ول نمی‌کردم. یادم نیست چند بار سوال کردم، فقط این یادم مانده که آخرین بار همین که سوال کردم پاپاجان در اقدامی غیر منتظره یکی خواباند توی گوشم!! و من فهمیدم که پاپاجان جلوی بقیه از این سوال من خجالت کشیده است و نباید سر این سوال زیاد اصرار می‌کرده‌ام!! خدا پاپاجان را رحمت کند.بعدها فهمیدم که این خودروها به سمت میدان ارک می‌رفتند و ملکه اعتضادی همراه با اسدالله میراشرافی و چند تا از لات و لمپن‌ها و باج بگیرهای تهران مسیولیتشان اشغال رادیو بوده است.حدود ساعت 5 بعداز ظهر جمعیت خود را به خیابان کاخ رسانده و به سمت منزل مصدق هجوم بردند و با مقاومت اندک گارد محافظین مصدق، به خانه رسیدند. ساعت هنوز 8 شب هم نشده بود که منزل نخست وزیر مورد غارت اوباش و اهالی شهرنو قرار گرفت، به طوری که حتی شیرآلات آب، کاشی‌ها و سیم‌های برق را غارت کردند.مصدق که با اصرار اطرافیان به خانه مجاور رفته بود، در نهایت خود را تسلیم دولت زاهدی کرد.شعبان جعفری پشت در خانه مصدقکودتای 28 مرداد اتحاد لات‌ها و فواحشکودتای 28 مرداد نتیجه اتحاد لات و فاحشه‌ها بود.در کنار شعبون بی مخ، این شهرنویی‌ها بودند که توانستند جماعتی را با خود همراه کنند تا خیابان‌های خالی قلب پایتخت را در عرض چندین ساعت بگیرند.عاملین کودتا، از زاهدی که به نخست وزیری منصوب شد، تا اوباش و فواحش، هر یک به نحوی به پاداش خود رسیدند. با نفوذ ملکه، اهالی شهرنو مورد التفات جناب نخست وزیر زاهدی قرار گرفتند چنانچه زاهدی در 31 مرداد به دیدار اهالی جنوب شهر تهران رفت و قول مساعدت و بهبود اوضاع زندگانی آنان را داد.کودتای 28 مرداددادگاه دکتر مصدق منارجنبان اصفهاندر روزهایی که دکتر محمد مصدق را در دادگاه محاکمه می‌کردند، تنها کسانی به عنوان تماشاچی به دادگاه می‌رفتند که مجوز شرکت در آن را داشتند. در یکی از همین جلسات، ملکه اعتضادی هنگامی که دکتر مصدق باشور سخن می‌گفت و دستهای مرتعشش را حرکت می‌داد، از جا برخاست و با صدایی بلند، رو به دکتر مصدق گفت: پیرمرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده، نباید در دادگاهی که به خیانت‌های او رسیدگی می‌کند، بترسد و بلرزد.دکتر مصدق، رو به عقب برگرداند و گفت: خانم! منارجنبان اصفهان، قرن‌هاست می‌لرزد و هنوز پابرجاست. دکتر مصدق در دادگاه نظامی و حالا تنها ردی که از ملکه اعتضادی وجود دارد این است که، پیش از انقلاب به اسراییل گریخته و همانجا درگذشت. کتاب "اعترافات من" ، داستان زندگی و خاطرات ملکه اعتضادی است که نسخه اندکی از آن موجود است.زنان بدون تاریختاریخ وقتی از کودتای 28 مرداد یاد می‌کند، شعبان جعفری (شعبون بی‌مخ)، یا طیب حاج رضایی و هفت کچلون را بیشتر به خاطر می‌آورد، تا ملکه اعتضادی. اما بی‌شک اگر نقش ملکه بیشتر از هیچ‌کدامشان نبوده باشد، کمتر نیست. زنی که 4500 روسپی را به خیابان‌ها آورد.حالا بعد از گذشت 67 سال از کودتای 28 مرداد با پرسه زدن در محله گمرک و پرسش از اهالی محل راجع به ملکه، دیگر حتی کسی نام او را به خاطر ندارد. گویی شرمساری حضور او در ذهن مردم، از خود کودتا بیشتر باشد.شهربازی متروک پارک رازی - شهرنو سابق
پیشینه نام نیشابور و نام خداوند پیشینه نام نیشابور را می‌توان از دو زمینه پیشنه گی (تاریخی) و دینی بدانیم. از دید پیشنه گی، نام‌های نیشابور، دربرگیرنده دژ سنگی، ریونت، ابرشهر، نیشاپور و شادیاخ و از دید دینی دربرگیرنده نام‌های ریونت و مدینهالرضا می‌شود.دژ سنگی ( De - e Sangi )، نام نیشابور نخستین و کهندژ (قهندز) باستانی این شهر در دوران اساطیری است که آن را به عربی، قلعه حجریه گویند. چنان‌که در تاریخ نیشابور حاکم آمده‌است کهندژ نیشابور نخستین، به دست انوش پور شیث پور آدم بر روی سنگ بزرگ سفید مدور و املس، بنیان نهاده شد و آن را دژ سنگی نامیدند.این قلعه کهن یا کهن‌دژ در دوران شخصیت‌های اساطیری دیگر همچون ذوالایکه، افراسیاب، ایرج پور فریدون و منوچهر، بازسازی گردید یا بر گسترده، استحکامات و امکانات آن افزوده شد.[ 20 ] بر پایه نوشتار حمدالله مستوفی تهمورث دیوبند را در شمار بنیانگذاران نیشابور نخستین باز می‌شناسیم:[ 21 ] او سومین فرمانروای پیشدادی است که پس از هوشنگ، سی سال پادشاهی کرد آهن، از سنگ برآورد جشن سده را برپای ساخت و سنگ بنای نیشابور را نهاد.ریونت ( ra vant و بخوانید ر ا ونت) نام اوستایی بوم نیشابور است که اوستا، کهن‌‌ترین دفتر ایرانی، آمده است.واژه اوستایی ریونت در زبان پهلوی ریوند (و بخوانید ر ی ونت) یا رایومند ( r y mand ) خوانده می‌شود.این واژه‌ها به چم (معنی) شکوه و فروغ هستند.رایومند یکی از نام‌های خداوند در دین مزدیسنا است.پس از نام ریونت برای نام شهر نیشابور، نام ابر شهر یا اپر شهر و به زبان پهلوی اپر شتر ( apar atr ) یا اپرک شتر ( apar k atr ) پدیدار شده است.واژه شهر امروزی در زبان پهلوی شتر ( atr ) گفته می‌شده است. همانند واژه اران شتر که به چم ایران شهر یا شهر و کشور ایرانیان است.از دوران ساسانی بدین سو، فرایند دگرگونی این نام را بدین‌گونه می‌توان نشان داد: نیو شاهپوهر نیوشاپور نیشاپور نیشابور نشابور.واژه نیو شاهپوهر ( niv hpuhr ) یا نو شاهپور ( n v hpuhr ) نام دیار نیشابور در دوره ساسانی و پس از آن که با دگرگونی‌هایی، نام این شهر و بوم در دوران کنونی نیز به جای مانده است.بر پایه نوشته شهرستان‌های ایران‌شهر به زبان پهلوی (پارسیگ - پهلوی ساسانی) شاپور ادرشیران (شاپور فرزند اردشیر بابکان بنیانگذار دودمان ساسانی) پس از پیروزی بر پهلیزک تور، فرمانروای تورانی، به همان‌جا دستور داد که شهر نیشابور را بسازند.نیوشاهپور که به چم شهر زیبای شاپور یا شاپور خوب است× در کنار دژ سنگی این دیار، بنا نهاده شد و به آن متصل گردید.واژه دیگر، نیشاپور ( ni pur ) یا نیوه‌شاهپور یا نیوشاپور در زبان پهلوی ساسانی است که در دوره ساسانی، کانون استان ابرشهر (بخش خاوری (غربی) خراسان بزرگ) بود و فرمانروای آن، دارای پاژنام یا لقب کنارنگ داشت.نوشته بالا، همگی از ویکی پدیا فارسی برداشته شده است و برای آگاهی بیشتر می‌توانید دنباله این نوشته را از همان بخوانید. نام کهن نیشابور، ریونت، در شاهنامه به گونه ریونیز یاد شده است، و چنین پیداست که در یکی از نبردهای میان ایرانیان و تورانیان، ویران گشته است، و در هنگام شاپور پسر اردشیر بابکان ساسانی، دوباره آنرا ساخته‌اند و گواهی آن، نامه شهرستان‌های ایران است.نگاره بالا بخشی از نامه شهرستان‌های ایران شهربه زبان و دبیره ساسانی را نشان می‌دهد. واژه که نشان داده‌ایم، همان نیوشاپوهر است.شتریستان ی نیوشاپوهر، شاپوهر ی ارتخشیران کرت، پت (یاد پد) هان گاه، که - ش پهلیزک ی تور، ازت، اوش هم گیواک فرموت کرتن شهرستان نیشابور (را)، شاپور اردشیران کرد (ساخت)، بر زمان که پهلیزک تو را کشت (یا شکست داد). و به همان جای فرمود کردن (ساختن)ش.اما این روشن است که شهر ریونت جایگاه پارتیان بود، و پارتیان فرمانروایی نیکشان که استوار فرمانروایی همه تیره‌ها و دودمان‌ها بوده بر دست اردشیر پارسی (اردشیر بابکان بنیان گذار ساسانیان) از میان رفت، از چیرگی وی خشنود نبودند و نیز با آنکه نام پسر اردشیر بر شهرستان بماند همر ی نبودند، و بدین روی، برای این شهر، صنعتی اندیشیدند که "ابرشهر" بوده باشد به چم شهر برین، شهر بالاتر، و از آنجا که در نوشته‌های پهلوی این نام به گونه‌ی اپرشهر آمده است، می‌توان در این داوری بی‌گمان بود که این صفت در همان زمان ساسانیان بدان داده شده باشد، به گونه‌ای همان نام پیشین را که دارنده‌ی شکوه بوده باشد، زنده نگاه دارند!در نوشته‌های پس از اسلام نیز بیش از آنکه نام نیشابور آید، ابرشهر آمده و برخی از نویسندگان این هنگام نیز در چم (معنی) آن گفته‌اند که چون زمین نیشابور از دیگر شهرها بلندتر است و به ابر نزدیکتر، آنرا "ابر شهر" نامیده‌اند و پسانگاه ابرشهر خوانده شد! و اگر چه این داوری درست نیست، اما مفهوم بلندی و برتری در آن نهفته است!"نوشته بالا از پایتخت‌های ایران، به کوشش محمد یوسف کیانی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1374 ، رویه 327 و 328 واژه ریونتاین واژه اوستایی به چم دارنده شکوه و فروغ است.این واژه در نوشته‌های دیگر، به گونه هایی همچون رایومند، ریوند، ریون و ریویوته (بخوانید ر ا و او ت) آمده است.واژه ریونت از دوش بخش ری (بخوانید ر ا) و ونت ساخته شده است. ری به چم بخشندگی و ونت پسوند داشتاری (مالکیت) است، پس روی هم دارنده بخشندگی خواهد بود.واژه ونت را امروزه وند می‌خوانیم و در وازه هایی همچون دماوند، الوند و راوند دیده می‌شود.واژه اوستایی ریونت در زبان پهلوی رایومند گفته می‌شود.واژه پهلوی رایومند یکی از گون‌های (صفت‌های) خداوند است و در سر آغاز بیشتر نوشته‌های پهلوی به چشم می‌خورد. پت نام ی داتار اهرمزد ی رایومند ی خوره امند ( pat n m i d t r hrmazd i r y mand i xvarrah mand ) که در فارسی امروزی، به نام دادار اورمزد رایومند فرهمند گفته می‌شود.نگاره زیر،، همین پد نام ی دادار اهرمزد ی رایومند ی خوره اومند را به هام دبیره ساسانی نوشته است. این نگاره از فرهنگ هزوارش‌های استاد فریدون جنیدی برداشته شده است.واژه پد (پت) همان است که امروزه آن را به می‌گوییم و امروزه در واژه‌ای همچون پدرام به چم به آرام (آرامش) همچنان هست. - eran - shahr /% D9 % 86 % D8 % A7 % D9 % 85 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D8 % AE % D8 % AF % D8 % A7 % D9 % 88 % D9 % 86 % D8 % AF - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 88 % D8 % B1 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B3 % D8 % AA % D8 % A7 % D9 % 86 - djs73xrvnhut - eran - shahr /% D8 % A2 % D9 % 85 % D9 % 88 % D8 % B2 % D8 % B4 - % D8 % B2 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % BE % D9 % 87 % D9 % 84 % D9 % 88 % DB % 8C - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % A8 % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % A7 % D8 % AF - % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % B4 % D8 % A7 % D8 % A8 % D9 % 88 % D8 % B1 - fcazjjvs7arm - eran - shahr /% D8 % B2 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C - obouerblwlrc - eran - shahr /% D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C % DA % AF % D9 % 88 % DB % 8C % D8 % A7 % D9 % 86 % D9 % 90 - % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B3 % D8 % AA % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % B2 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 86 % D9 % 90 - % D8 % AE % D9 % 88 % DB % 8C % D8 % B4 - % D8 % B1 % D8 % A7 - % DA % 86 % D9 % 87 - % D9 % 85 % DB % 8C % D9 % 86 % D8 % A7 % D9 % 85 % DB % 8C % D8 % AF % D9 % 86 % D8 % AF - mkzkpxla5smr - eran - shahr /% D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % A8 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B3 % D8 % AA % DA % AF % DB % 8C % D9 % 90 - % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C % DA % AF - % D8 % A2 % DA % AF % D8 % A7 % D9 % 87 % DB % 8C - uktv0oif8izg
واحد شمارش گاوصندوق چیست ؟ یکی از جالب‌ترین سرچ هایی که در گوگل مشاهده کردم عبارت "واحد شمارش گاوصندوق چیست" بودش!خب مگه میشه کسی ندونه که واحد شمارش گاوصندوق‌ها عدد هست.تو دو خط بهتون پرسشی که دنبالش بودید رو دادم و الان انتظار دارم مرامی تا آخر مطلب رو بخونید :)بیاید یکم در مورد گاوصندوق و تاریخچش صحبت کنیم :قبل از پرداختن به مقوله تاریخچه گاوصندوق مثالی می‌زنیم تا درک راحت‌تری را نسبت به این موضوع داشته باشید.در طی قرون مختلف مردمان از سرزمین‌های مختلف به روش‌های متفاوت به دنبال راهی برای حفظ آثار و نوشته‌ها و آثار ارزشمند خود از شر آب ، آتش یا دزدی‌ها بودند به عنوان مثال :مصری‌ها وسایل خود را در اهرام پنهان می‌کردند.آشوری‌ها مدارک خود را در نقاط مختلف چال می‌کردند.یونانی‌ها اطلاعات خود را بر روی عاج فیل می‌تراشیدند.اما هیچ کدام از این روش‌ها روشی امن و مطمین برای نگهداری از مدارک انسان‌ها نبود ، به همین خاطر آن‌ها به دنبال درست کردن یک وسیله‌ای برای حفاظت از وسایل خود با قابلیت بسیار بالای امنیتی رفتند.جولیو سزار گنجینه‌های خود را در یک صندوق محکم که از آهن ساخته شده بود نگهداری می‌کرد.اربابان فیودال محل‌های زیرزمینی ساختند که با نگهبانان محافظت می‌شد.بازرگانان از قرن 15 شروع به توسعه صندوق‌هایی از جنس بلوط که با آهن پوشیده شده بود کردند.اولین گاوصندوق ساخته شده بر خلاف تصور رایج به قرن 13 قبل از میلاد برمی گردد در مقبره فرعون رامسس دوم پیدا شد که از چوب ساخته شده بود و از یک سیستم قفل شبیه به قفل مجهز به پین مدرن استفاده شده بود.تاریخچه گاوصندوق به زبان رومی‌ها بر می‌گردد.در طی زمان‌های مختلف بین تجار رومی استفاده از قفل و صندوقچه‌های قفل دار افزایش قابل ملاحظه‌ای پیدا کرد جالب است بدانید تجار رومی برای افزایش امنیت وسایل خود از شر دزد‌ها شکاف‌های هر قفل را منحصر به فرد می‌ساختند تا فقط خود بتوانند با کلید مشخص آن ، صندوقچه هایی که پر از وسایل ارزشمند بود را باز کنند و از شر راهزن‌ها در امان بماند،برای آن زمان این یک نوآوری و امنیت خارق العاده بود.در قرن 16 با اینکه گسترش ساخت و ساز و معماری به طور چشمگیری افزایش یافت و هم چنین شاهد خلاقیت هایی در صنعت امنیت و قفل بودیم اما در صنعت گاوصندوق پیشرفت چشم گیری را شاهد نبودیم ولی موضوع امنیت برای مردم نسبت به گذشته اهمیت فوق العاده زیادی پیدا کرد.با آمدن قرن 18 ایده هایی خلاقانه در صنعت امنیت به وجود آمد ، حروف و رمز نگاری‌های عددی ، سیستم‌های زنگ هشدار و هم چنین قفل‌های عددی و رمزنگاری‌های عددی و حتی قفل‌های چرخشی مکانیکی همه در این دوره به وجود آمدند.سر انجام برای پیدا کردن راه حلی امن برای در امان نگه داشتن وسایل خود به صورت امن اولین صندوقچه‌های فلزی از جنس آهن ساخته شد.در سال 1835 دو مخترع انگلیسی به اسم چارلز چاب و ژرمی چاب در انگلیس گاوصندوق به شکل و شمایل تقریبا امروزی را اختراع کردند و شروع به تولید و فروش این گاوصندوق‌های محکم زدند.این دو برادر از سال 1818 شروع به طراحی و ساخت قفل‌های متعدد با اشکال مختلف کردند بعد از تلاش‌های فراوان موفق به ساختن صندوقی امن شدند که با کلید‌های مخصوص قابل باز گشایی بودند ،قفل‌های چاپ تا سال 2000 تحت عنوان یک شرکت مستقل کار می‌کرد تا اینکه توسط آسا آبلوی فروخته شد.در ادامه هنری براون در سال 1886 گاوصندوقی به شکل و شمایل امروزی ساخت و نام آن را صندوقچه‌ی امن گذاشت و برای محاظت از اسناد ساخته شد و به خاطر استفاده بیشتر از آهن نسبت به گاوصندوق‌های براردان چاب ، مقاومت بیشتری در برابر ضربه و آتش داشتند.چرا اسم گاوصندوق رو روش گذاشتن ؟حیوانات با توجه به استفاده‌ای که از آنها می‌شد و فوایدی که داشتند به آنها بها داده می‌شد و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ داشتند و برخی از آنها که فایده زیادی داشتند و حالت مقدسی پیدا می‌کردند.مقدس بودن گاو در فرهنگ هندی و آریایی نیز ریشه در این موضوع دارد هزاران سال پیش این حیوان مقدس جان انسان را از مرگ نجات داده بود ، استفاده از شیر ، گوشت و پوست این حیوان برای انسان فوق العاده با اهمیت بود و زندگی بدون گاو بسیار سخت و مشکل بود و برای همین کم کم شروع به پرستیدن گاو کردند و گاو را نمادی مقدس برای خود کردند و به احتمال فراوان قرار دادن کلمه گاو در کنار کلمه گاوصندوق به این دلیل است.در آن زمان مردم به هر صورتی که شده می‌خواستند وسایل خود را امن نگه دارند و از دست غریبه پنهان کنند صندوق‌های چوبی ایجاد شدند و وسایل ارزشمند خود را در آن نگه می‌داشتند از این رو گاوصندوق برای مردم اهمیت زیادی پیدا کرد و کلمات صندوق و صندوق امن جای خود را به گاوصندوق دادند.خب امیدوارم از مطالعه این مطلب لذت برده باشید، در صورتی که بارها قصد خرید گاوصندوق کرده‌اید اما نمی‌دانید که در خرید آن باید چه مواردی را در نظر بگیرید بهتره که مقاله راهنمای خرید گاوصندوق خانگی رو مطالعه کنید.
زیباترین شهر ایران کدام است زیباترین شهر ایران کدام است؟سوالی بسیار چالش برانگیز را مطرح می‌کنیم؟ سوالی که هر فردی برایش پاسخی و نظری جداگانه متفاوت دارد. به نظر زیباترین شهر ایران کدام است؟ تصور کنید که یک توریست خارجی به ایران سفر کرده است و از شما می‌خواهد قشنگ‌ترین شهر ایران را به او معرفی کنید. تنها هم می‌توانید نام یک شهر را بگویید. از چه شهری نام می‌برید؟هر یک از شهرهای ایران زیبایی خاص خود را دارند و کسانی که به این سوال فکر می‌کنند، به سختی یک پاسخ برای آن پیدا می‌کنند. شاید اگر بپرسیم اولین نامی که به ذهنتان رسید بگویید،( دوربین مخفی کوچک ) راحت‌تر باشید. در پاسخ می‌توانید دلیل انتخاب زیباترین شهر در ایران را بگویید. در کامنت‌ها پاسخ این سوال را بدهید.البته در مجله‌ی گردشگری الی گشت تعدادی از زیباترین شهر‌های ایران را به شما معرفی می‌کنیم. شهرهایی که هر یک با عناوینی همچون سرسبزترین، پرآب‌ترین، بهترین، جذاب‌ترین و معروف‌ترین شناخته می‌شوند. برای هر عنوان می‌توان مثال‌های بیشماری زد که به عنوان نمونه یک شهر را به عنوان شهر زیبای ایران نام می‌بریم.?در میان شهرهای زیبای ایران کدام را می‌پسندید؟بیایید کمی خودخواهانه صحبت کنیم. به راستی که ایران زیباترین کشور جهان مخصوصا برای بیشتر ما ایرانی هاست. دوستی هلندی داشتم که چند سالی را ایران زندگی کرده بود و ایران را بسیار زیبا تعریف می‌کرد. عاشق پستی و بلندی طبیعت ایران بود. از اینکه می‌توانست با دو ساعت رانندگی خود را از کوه دماوند به کویر مرنجاب برساند. یا از شهری شلوغ مانند تهران به جنگلی سرسبز با یک ساعت رانندگی برود، تعجب می‌کرد. ساحل جنوب و چابهار را بسیار دوست داشت و ایرانگردی قهار بود.این احساس را بسیاری از ایرانیان به هنگام ایران گردی و سفر به جاهای دیدنی ایران دارند. غروری که از دیدن زیباترین مناطق ایران به ما دست می‌دهد. شهرهای دیدنی ایران لیست بلند بالایی دارند. زیباترین شهر غرب کشور را می‌توان کرمانشاه یا درود یا شهرهای استان کردستان دانست. پلنگان یکی از معروف‌ترین شهرهای ایران است که زیبا ساخته شده است. با شهرهای بالای ابرها در مطلب "معرفی اقیانوس‌های ابری ایران" آشنا شوید.?زیباترین شهر ایران برای مسافرتاز آنجایی که جواب‌های متفاوتی به سوال زیباترین شهر ایران کجاست؟ می‌توان داد به سراغ دیگر سایت‌ها و نظرسنجی‌های آن‌ها رفته‌ایم. سایتی مانند Culturetrip زیباترین شهرهای ایران به ترتیب سفر را اینطور بیان می‌کند. این سایت 8 شهر زیبای ایران را نام برده است.اصفهانشیرازپاسارگاد و پرسپولیسیزدکاشانتهرانجزیره قشماهواز?عروس شهرهای ایران، رامسردر میان شهرهای شمال کشور و استان مازندران، به رامسر لقب عروس شهرهای ایران داده‌اند. شهری که دریا، جنگل، طبیعتی سرسبز، آبشارها و دریاچه‌ها و خلاصه هر آنچه که زیباست دارد. زیباترین روستاهای ایران و سرسبز‌ترین شهر‌های ایران را در این شهرستان پیدا می‌کنید. مکان هایی مانند جواهرده، جنگل‌های دالخانی، صفارود و بسیاری دیگر را اینجا خواهید یافت. بزرگترین تله کابین ایران را در این شهر خواهید یافت. تله کابینی که از بالای جنگل‌های سرسبز مازندران می‌گذرد.( دوربین مخفی کوچک ) تماشای گله‌های اسب رها شده در دشت‌های سبز جواهر ده در هوایی مه آلود، می‌تواند زیباترین منطقه ایران باشد. با معروف‌ترین و بهترین شهرهای شمال در مطلب "معرفی کامل شهرهای شمالی ایران" آشنا شوید.?بهترین و زیباترین شهر ایران برای زندگیاگر از شما بپرسند زیباترین شهر در ایران برای زندگی کدام شهر است، چه پاسخی می‌دهید؟ بیایید کمی با توجه به آمار جهانی پاسخ این سوال را بدهیم. سازمان ملل با در نظر گرفتن فاکتورهای بسیار، شهر تبریز را در رتبه اول قرار داده است. رتبه اول را به عنوان زیباترین شهر ایران هم برای زندگی و هم برای سفر تبریز از آن خود کرده است. شهری با مساجد، میادین، پارک‌ها، آب و هوای تمیز، بازاری پر رونق و غذاهای محلی عالی که برای زندگی مناسب است. همین طور بیشتر گردشگران اروپایی این شهر را به خاطر آب و هوایی که دارد، دوست دارند. پس از تبریز، 5 شهر زیبای ایران برای زندگی به ترتیب زیر هستند. گفته شده است که استاندارد زندگی در این شهرهای ایران بالاتر از دیگر شهرهاست. برای رزرو بلیط هواپیما به هر یک از شهرهای زیبای ایران می‌توانید روی نام آن کلیک کنید.تهراناصفهانمشهدقمارومیه?زیبا‌ترین شهر ایران از نظر گردشگران خارجیاگر در این باره نظر گردشگران خارجی را بپرسید به دو یا 3 جواب می‌رسید. به طور مثال اگر سایت‌های خارجی همچون Tripadvisor را بگردید، به نام شیراز به عنوان زیباترین شهر ایران می‌رسید. قطعا همه ایرانیان با این موضوع موافقند که یکی از زیباترین شهرهای ایران شیراز است. اما اگر به سایت‌های دیگر بروید، نام‌های جدیدی را در اول لیست شهرهای زیبای ایران پیدا می‌کنید. یکی از سایت‌های خبری مطرح دنیا سی ان ان، لیستی از زیبا‌ترین مناطق ایران را منتشر کرده است. در این لیست، اولین رتبه به عالی قاپو اصفهان اختصاص داده شده است.پس از آن، مناطق زیباترین شهرهای ایران به ترتیب آورده شده‌اند. قشنگترین جاذبه‌های ایران که هر یک در زیباترین شهرهای ایران قرار گرفته‌اند. نام آن‌ها را با شماره در جدول زیر می‌خوانید.
ماه‌های سال به انگلیسی جدول زیر ماههای سال مورد استفاده در کشورهای انگلیسی زبان و بسیاری از مناطق دیگر جهان را نشان می‌دهد. این لیست ترتیب ماه‌ها را نشان می‌دهد ، از ژانویه (ماه 1 ) شروع می‌شود.اختصارات یا فرم‌های کوتاه نشان داده شده رایج‌ترین هستند ، اما اختصارات دیگر نیز ممکن است ، به عنوان مثال: Ja ./ Fe ./ Ma . یا J ./ F ./ M .ستون days تعداد روزهای ماه را نشان می‌دهد. همه ماه‌ها 30 یا 31 روز دارند ، به جز فوریه که 28 روز دارد ( 29 در یک سال کبیسه).هر چهارمین سال ، ماه فوریه به جای 28 روز 29 روز دارد. امسال "سال کبیسه" نامیده می‌شود و روز 29 فوریه "روز کبیسه" است. یک سال کبیسه به جای 365 روز معمول 366 روز دارد. بیشتر سالهایی که می‌توان به طور تقسیم بر چهار تقسیم کرد ، سال کبیسه است. به عنوان مثال 2016 ، 2020 و 2024 سال کبیسه هستند.منبع : ماه‌های سال به انگلیسی لینگوتاک
من و خیام و بایزید و شیخ ابوالحسن کمی تا قسمتی سفرنامهبه گمانم سال نود و سه بود که از گیلان راه افتادم به سمت خراسان. بعد از گرگان به سرم زد مسیر را عوض کنم و از سمت شاهرود بروم به نیشابور. دلم خواست یک شب را کنار آرامگاه خیام چادر بزنم و از همان‌نقطه‌ای که او به اختران نگاه می‌کرد، چشم بدوزم به دل شب و سحرآمیزی هنوز کهکشان راه شیری. چه جاده‌ی زیبایی بود. جنگل‌های توسکستان، پیچ‌های سرپانتین و درخت‌های سبز و زرد و نارنجی و قرمز. بوته‌های رسیده‌ی زرشک با طعم ترش‌وتلخ گس. مسیری رویایی و جذاب. از این مسیر جنگلی و کوهستانی به شاهرود رسیدم و بدون توقف به سمت نیشابور حرکت کردم. این بخش از جاده بی آب و علف و بیابانی بود. جاده‌ای خلوت و دیدرس تا انتهای دور، تا افق تا آن‌سوی بیابان. از فاصله‌ی دور یک بنای خشتی بزرگ کنار جاده دیده می‌شد. نزدیک‌تر که رفتم تابلوی کاروان‌سرای شاه‌عباسی را دیدم. در واقع یکی از بزرگ‌ترین کاروان‌سراهای شاه‌عباسی کشور بود. سر فرمان را گرفتم آن‌سوی جاده و ماشین را پارک کردم. انگار خالی و متروکه، اما نه، درش باز بود. داخل شدم. حیاط بسیار بزرگ و دیوارها و باروهای بلندی داشت. دورتادور دیوار بلند حجره‌حجره بود. ظاهرا برای کاروان‌هایی که در قدیم در آن‌جا اتراق می‌کردند. آن زمان به کاروان‌سرا می‌گفتند "رباط" و به زبان خودشان "بیتوته" می‌کردند. کف حیاط درندشت سنگ‌ریزه بود و وسطش یک آب‌انبار بزرگ زیرزمینی داشت که پله‌پله‌پله می‌رفت در دل تاریکی و خنکی. سمت چپ کاروان‌سرا یک هشتی داشت که به جای آبادتری می‌رسید. سازمان میراث فرهنگی این بخش کوچک را مرمت کرده بود تا محل فروش بلیط باشد و چند اتاقی که برای مهمانان تعمیر و تجهیز شده بود. در همان ورودی یک تابلو روی دیوار بود که به نستعلیق رویش نوشته بود:"هرکه در این سرا آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. چه آن‌کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد."این جمله در آن فضا و در آن زمان بدجور فکرم را آتش زد. توی دلم گفتم: "این شیخ ابوالحسن کیست؟ این جمله مال چه سالی است؟ وضعیت کفر و ایمان و تعصبات در آن‌زمان چه‌طور بوده؟" توی همین افکار بودم که متصدی کاروان‌سرا رسید و سلام داد. از او درباره‌ی تابلو پرسیدم، گفتم شیخ ابوالحسن خرقانی، مال روستای "خرقان نو" است. چند کیلومتر بعد از بسطام می‌توانی روستایش را پیدا کنی. گفتم امشب باید کنار خیام باشم. چند روز بعد برمی‌گردم و سراغ شیخ ابوالحسن را می‌گیرم. تا نیشابور رفتم. هوا تاریک شده بود که رسیدم. کنار خیام چادر زدم و شب را گذراندم. روز بعد هم از مزار خیام و عطار و کمال‌الملک دیدن کردم. کمی شعر خواندم و بعد به روستای چوبی رفتم. روزهای بعد در مشهد گذشت اما آن جمله‌ی شیخ ابوالحسن لحظه‌ای از ذهنم خارج نمی‌شد. در راه برگشت از شاهرود پیچیدم سمت بسطام و در میدان شهر بسطام تابلوی آرامگاه بایزید را دیدم. یاد مولانا افتادم و باز مسیرم عوض شد و رفتم سراغ بایزید. چه حال و احوالی بود. حس‌های کهن در من می‌جوشید و دلم می‌خواست آن سفر یکی دوماه دیگر طول بکشد و من همان‌جاها پرسه بزنم و شعر بخوانم. یا اتاقکی، مهمان‌سرایی، در بسطام اجاره کنم و هر روز صبح قدم بزنم تا آرامگاه بایزید و آن‌جا شعر بخوانم. از دور که آرامگاه را دیدم ذکر بایزید بسطام را از تذکره‌الاولیا زیر لب خواندم:"به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین‌تر شده بود. چنانچه پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد."و پای اندیشه‌ی من داشت به چاهی عمیق فرو می‌شد. در محوطه یک قبر بود از آن بایزید که باید سر خم می‌کردی و می‌رفتی داخل اتاقک شیشه‌ای‌اش و یک دریچه‌ی باریک و عجیب که باید کاملا می‌نشستی تا بتوانی بروی داخل اتاقکش. داخل آن‌اتاق، یک اتاقک دیگر بود بسیار کوچک با گچ‌بری‌های شگفت‌انگیزش. گچ‌بری‌هایی انگار از معماری سلجوغی سراسر خط و نوشته. آن‌جا اتاقک نیایش بایزید بسطام بود. نشستم و با دقت نگاه کردم. توی دلم گفتم اگر یک آدم بخواهد به اندازه‌ی بایزید بزرگ شود، همین یک اتاقک کوچک که به زور می‌شود داخلش شد برایش کافی است. یاد جمله‌ای از او افتادم که گفته بود: "دوازده سال آهنگر نفس خویش بودم."چندساعتی گذشت تا خودم را که گم شده بودم، دوباره در آن مکان پیدا کردم. دوباره حرکت کردم به سمت روستای خرقان نو. به گمانم نیم‌ساعتی طول کشید تا رسیدم. روستای کوچکی بود اما مجموعه‌ای که برای شیخ ابوالحسن ساخته بودند بزرگ و جذاب بود. یک باغ با یک پیاده‌روی بلند و پله‌پله، دورتا دورش درخت، که می‌رسید به بنایی که در آن سنگ قبر شیخ ابوالحسن خرقانی بود. همان جمله‌ای را که چند روز قبل در کاروان‌سرای شاه‌عباسی دیده بودم، در یک قاب بزرگ‌تر روی دیوار اتاق بود. و در سنگ قبر زیبا از مرمر کف آن‌جا را مزین کرده بود. این مرد چه مناجات‌های عجیبی داشت. در تذکره‌الاولیا آمده:"آوازی شنید که هان! ابوالحسن خواهی تا آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند!؟ شیخ گفت: بار الها! خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می‌دانم و می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ‌کس سجودت نکند؟! آواز آمد: نه از تو، نه از من!"یا این روایت:"جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه‌ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ، خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد شد.دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده‌ای گل‌آلود می‌رفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی شیخ که جماعتی از پی تو خواهند لغزید."کاش می‌شد نه یک‌ماه، که یک عمر همان حوالی بمانم و آهنگر نفس خویش باشم.
تا هفتم آبان( 2 ): رویارویی ساختگی تاریخ هزاران ساله‌ی ایران، دوره‌های گوناگون دارد. از یک نگاه، تاریخ ایران را به دو دوره‌ی پیش و پس از اسلام تقسیم می‌کنند. هر یک از این دو دوره ویژگی‌ها، فراز و فرودها و برجستگی‌های خود را دارد.برای نمونه:در دوره‌ی ایران باستان(پیش از اسلام) حکومت‌ها و امپراتوری‌های بزرگ و طولانی در ایران استقرار داشته‌اند. به‌گونه‌ای که هخامنشیان را نخستین امپراتوری جهانی خوانده‌اند.در دوره‌ی پس از اسلام شاهد ظهور دانشمندان و اندیشمندان بزرگی هستیم که برخی از آن‌ها هم‌چون ابن‌سینا و رازی و ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی و مولوی، چهره‌های شناخته‌شده و معتبر جهانی هستند.بنابراین در یک روند علمی و پژوهشی می‌توان و باید ویژگی‌های دو دوره را شناخت و ارزیابی کرد.اتفاقی غیرعلمی، عوامانه و جانب‌دارانه که در سطح جامعه افتاده این است که برخی به هر علت و دلیل و با هر انگیزه، این دو دوره را در برابر هم تصور کرده و از درون تصور خویش گونه‌ای از رویارویی ساختگی را برداشت و تبلیغ می‌کنند.بزرگداشت کورش و هفتم آبان نیز گاهی به‌عنوان زمینه و بهانه‌ای برای ترویج این رویارویی ساختگی مورد استفاده قرار گرفته است.در حقیقت آن‌ها که به نام بزرگداشت کورش و ایران باستان به مقابله با تاریخ ایران پس از اسلام می‌پردازند و آن‌ها که به نام طرفداری از اسلام، تاریخ ایران باستان را نادیده انگاشته یا یکسره محکوم می‌کنند، نیازمند شناخت بیشتر از تاریخ و کنار گذاشتن نگاه یک‌سویه و جانب‌دارانه هستند.از نگاه تاریخی، جامعه‌ی ایران ترکیبی است از دو بخش پیش و پس از اسلام. هر یک از این دوره‌ها که از نظر زمانی حدود نیمی از سه‌هزار سال اخیر این سرزمین را به خود اختصاص داده‌اند، ویژگی‌هایی دارند غیرقابل انکار و آثار و ت ثیری ماندگار، چنان‌که در زندگی امروز هیچ‌یک را نمی‌توان نادیده انگاشت و یا به سود و زیان دیگری فروکاست و بالا کشید.روی دیگر این سخن آن است که نه می‌توان به نام ایران باستان و هخامنشیان و ساسانیان چشم بر میراث گران‌سنگ تمدن اسلامی فروبست و نه می‌توان به نام اسلام، تمدن ایران باستان را به هیچ انگاشت. خواه ناخواه این دو حضوری همزمان در سطوح گوناگون جامعه دارند. این حضور چنان ژرف و دیرپاست که جز با رعایت تعادلی معقول میان این دو، استمرار جلوه‌های زندگی و تمدن در این دیار متصور نخواهد بود.ترکیب زیبای عید نوروز و دعای تحویل سال، نیز ترکیب یلدا و حافظ، گواه روشن بطلان این رویارویی ساختگی است.
شناساندن کتاب" شترها باید بروند" شترها باید بروند .نام کتابی است از سر ریدر بولارد، سفیر انگلستان در ایران و سر کلارمونت اسکراین، مامور تبعید رضاشاه. نام این کتاب برگرفته از یک ضرب‌المثل انگلیسی است. این ضرب‌المثل در مواقعی بکار می‌رود که کاری بایست الزاما صورت پذیرد. داستان این ضرب‌المثل چنین است. قرار بود در زمان جنگ جهانی اول، یک کاروان شتر حامل سلاح برای کمک به امیر فیصل اعزام شود. سرگرد انگلیسی خطاب به افسر عرب که مرتبا برای این اعزام بهانه می‌آورد گفت: تو حق داری، امیر فیصل حق دارد، من حق دارم و شترها هم حق دارند، ولی به هرحال. شترها باید بروند!!!این کتاب همواره به عنوان یک مرجع دست اول برای محققان و نویسندگان تاریخ معاصر ایران، به کار می‌رفته‌است. بولارد درست اندکی پیش از وقوع جنگ جهانی دوم به سفارت ایران رسید و بسیاری او را تصمیم گیرنده اصلی خلع رضاشاه از سلطنت و جایگزینی محمدرضا پهلوی می‌دانند.ازسویی تبعید رضاشاه به سادگی صورت نپذیرفت. او با خفت و تحقیر کامل ابتدا دور اقیانوس هند گردانده شد و سپس به محل تبعید دایمی خود در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی رسید. خاطرات اسکراین که مامور انجام این کار بوده‌است، بسیار خواندنی است.
قتل و کشتار محکوم است {نگاهی به علل و موضع‌گیری‌های جنایت نیوزلند) من قتل نفسا بغیر نفس و فساد فی ال رض فک نما قتل الناس جمیعا ومن حیاها فک نما حیا الناس جمیعا . (سوره مبارکه مایده آیه 32 ) ترجمه: هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. قتل و کشتار از جانب هر دین و آیین و مسلکی باطل و محکوم است با هر نام و عنوانی که بخواهیم به آن بدهیم، کشتار بیگناهان با هیچ منطق و استدلالی پذیرفتنی نبوده و نیست. اما حقیقت تبلیغات کنونی جامعه غربی به این سو سوق یافته و گام بر می دارد که مسلمانان پیوسته محکوم بوده و هستند حتی در حادثه اخیر مسجد نیوزلند، و در این باره افراد به دو دسته تقیسم می‌شوند. اول: گروهی که دیده و دانسته در راستای اهداف خود تبلیغات و هیاهوی رسانی‌ای علیه اسلام و مسلمین راه انداخته و راه می‌اندازند، و این امر از نان شب برایشان مهمتر گردیده و تمام وجودشان در گروه‌همین است. و پیوسته مسلمانان را محکوم می‌کنند، اگر مسلمان نمایی عملی زشت و خارج از دایره اسلام انجام دهد تنها وجهه مسلمانی وی را خواهند دید حتی اگر آن نام و عنوان تنها ماسک و صورتکی باشد که از طرف شخص خاطی یا کوبندگان رسانه‌ای بدو داده شده است اما در این میان تنها اسلام محکوم میشود و در وجهه دیگر همچون اتفاق اخیر در نیوزلند و یا قتل و کشتار مسلمانان در سایر کشورها که سالهاست ادامه دارد همچون چین و میانمار و یا حوادث روسیه و آفریقای مرکزی اما بازهم مسلمانان محکومان این حوادث قلمداد می‌گردند.اکنون هم ملت اسلامی در مظلوم‌ترین حالت خود واقع گردیده‌اند اما باز هم محکومان این میدان هستند، چرا؟جواب این سوال و دهها سوال دیگر در این زمینه را میتوان از تاریخ اسلام حاصل نمود و بخصوص از دوران که در غرب با عنوان عصر تاریکی غرب، عصر جهالت، عصر نادانی تلقی میگردد اما در جهان بعنوان عصر تمدن طلایی اسلامی یاد می‌شود عصری که همان غرب مدعی را به اعتراف خودشان حداقل 500 سال جلو انداخت، درباره آن عصر همینقدر بدانیم، که آنان هنوز صابون جای خود، استحمام را نمی‌شناختند در تمدن طلایی ما در جای جای ممالکمان حتی حمام عمومی راه انداخته بودند، آنان علم و دانش را جهالت و تسخیر شیاطین میدانستند اما در ممالک ما هزاران دانشگاه و کتابخانه و . وجود داشت، دورانی که آنان جویندگان دانش و مطرح کنندگان سوال را به عنوان شیاطین و ساحرین زنده به آتش می‌کشیدند و جوهر وقلم ابزار شیاطین و ساحین قلمداد می‌گردید. گوستاولوبون این باره می‌نویسد: "بعضیها [ از اروپاییان] عار دارند که اقرار کنند که یک قوم کافر و ملحد [ یعنی مسلمانان] سبب شده اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد، و لذا آن را مکتوم نگاه می‌دارند، ولی این نظریه درجه‌ای بی اساس و تاسف آور است که به آسانی می‌توان آن را رد نمود . نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام، آن قوم وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، داخل در طریقت آدمیت نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن بکلی بی خبر بودند را روی آنها باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاییان بودند ". منبع: تمدن اسلام و عرب [چاپ چهارم]، ص 751 به نقل از انسان و سرنوشت تالیف مرتضی مطهری چاپ سی و هفتم ،تیرماه 1389 ، انتشارات صدا، تهران، صص 10 و 11 .و یا ویل دورانت در اثر مشهورش {تاریخ تمدن} می‌نویسد: " پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است . اسلام طی پنج قرن، از سال 81 هجری تا 597 هجری، از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی [احترام به عقاید و افکار دیگران] و ادبیات و تحقیق علمی و علوم طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود.". و دورانت در ادامه می‌گوید: دنیای اسلام در جهان مسیحیت نفوذهای گوناگونی داشت. اروپا از دیار اسلام غذاها و شربتها و دارو و درمان و اسلحه و نشانهای خانوادگی ، سلیفه و ذوق هنری، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانین و رسوم دریانوردی را فرا گرفت و غالبا لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد . علمای عرب [مسلمانان] ریاضیات و طبیعیات و شیمی و هی ت و طب یونانی را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و میراث یونان را که بسیار غنی‌تر شده بود، به اروپا انتقال دادند . فلسوفان عرب[مسلمانان] مولفات ارسطو را برای اروپای مسیحی حفظ و ضمنا تحریف کردند. ابن سینا و ابن رشد از مشرق بر فلاسفه مدرسی اروپا پرتو افکندند و صلاحیتشان چون یونانیان مورد اعتماد بود . این نفوذ [اسلام] از راه بازرگانی و جنگهای صلیبی و ترجمه هزاران کتاب از عربی به لاتین و مسافرتهای دانشورانی از قبیل گربرت و مایکل اسکات و ادلارد باثی به اندلس اسلامی انجام گرفت.". و دورانت همچنین میگوید :: " تنها در دورانهای طلایی تاریخ، یک جامعه می‌توانسته است در مدتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینه سیاست و تعلیم و ادبیات و لغت و جغرافیا و تاریخ و ریاضیاتو هی ت و شیمی و فلسفه و طب و مانند آنها که در چهار قرن اسلام، از هارون الرشید تا ابن رشد بوده‌اند، به وجود آورد. قسمتی از این فعالیت درخشان از میراث یونان مایه گرفت اما قسمت اعظم آن، بخصوص در سیاست و شعر و هنر، ابتکارات گرانبها بود ." منبع: تاریخ تمدن تالیف ویل دورانت ج 11 صص 317 - 320 ، به نقل از انسان و سرنوشت تالیف مرتضی مطهری چاپ سی و هفتم ،تیرماه 1389 ، انتشارات صدا، تهران، صص 11 و 12 . بیشتر فعالیت‌های گروه اول جهت پوشاندن آن وحشی‌گیر و خفت‌های تاریخی است که در مانیفست گروه حمله کننده به مسجد النور نیوزلند هم به وضوح قابل مشاهده بود. و رسانه‌ها و شخصیت‌های خاصی که هنوز آن اقتدار را خار در چشمان خود می‌بینند به این مطالب اذعان کرده‌اند اما فراموش کرده‌اند به لطف تمدن طلایی و میراث اندلس اسلامی بود که آنان الان به عنوان انسان با ادعای تمدن همان طور که گوستالوبون گفته بود، شناخته می‌شوند.و اما گروه دوم: گروهی مسلمان زاده یا معاند اسلام که تحت تاثیر رسانه‌ها قرار گرفته و با جهالت تام قدم به جلو می‌گذارند، آنان تحت تاثیر عوامل مختلف که حتی توان تحقیق و بررسی آنان و مطلب دریافتی را ندارند واقع گردیده و راه به کجراهه می‌برند، این دسته به دو دلیل دست به تحقیق نمی‌زنند اول آنکه می‌ترسید دانسته‌های آنان دچار تغییر شود و این تفکراتشان که مطابق میل درونیشان است دگرگون و باطل گردد و یا آنکه نمی‌توانند و یا توان مطالعه و بررسی ندارند[که این بهانه است] در هر صورت هر دو دسته مملوء از ترس و هراس نسبت به تفکراتشان هستند. عمده افراد زیرمجموعه گروه دوم که جاهل به حقایق هستند را می‌توان در صفحات مجازی فارسی زبانان و از ایرانیان خودمان بیابیم، که وضعیت آنان مشخص و مبرهن است، کما اینکه از موضع‌گیریشان درباره حادثه‌ی اخیر روشن می‌گردد. نگارنده: میثم بارانی شنبه - 25 اسفند 1397 ( 1397 / 12 / 25 ) السبت - 9 رجب 1440 ( 1440 / 07 / 09 ) Saturday - 2019 16 March ( 2019 - 03 - 16 ) لینک مطلب به صورت کامل و تصاویر در سایت: http :// m -
درآمدی بر طبیعت‌گرایی در باور ایرانیان باستان نسخه صوتی چیست؟ دکتر علی نیکوییدر اسطوره‌های ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند، در هیچ اسطوره‌ای نیست که باد و آب و خاک و آتش بی‌تاثیر باشد. در کنار اساطیر ما، طبیعت در ادبیات ما هم نقش دارد بیت معروف "ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری"، تنها معنای معیشت ندارد! حتما یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطوره‌ای به آنها می‌دهد. شاید اشاره به آن دارد که تصمیم در مورد زندگانی مختص در اختیار من انسان نیست و شاید عناصر مقدس طبیعی چون خورشید در این مهم تصمیم گیر باشند! آب که یک نوع منبع زندگی و نشاط و حیات است در سراسر اسطوره‌های ما هم نقش زندگی آفرین و هم نقش مرگ‌زا دارد. برای اینکه اسطوره‌ها معمولا دو جنبه متضاد دارند. در ابیات شاعران ما مثل منوچهری و فردوسی فراوان می‌بینید که عناصر طبیعی ازاین نوع موارد که یا جنبه زندگی بخش دارد یا مفهوم مرگ‌آفرین. در اساطیر ایران طبیعت و همه موجودات، از انسان گرفته تا هر حیوان دیگری، خرد و شعور و اراده دارند. اسطوره‌های دیرینه و باورهای پیشینه با شاهنامه فردوسی مطرح‌تر و برجسته‌تر شده‌اند. روزگاری که علم امروزین به معنای امروز در کار نبود این چهار عنصر را به عنوان سازنده حیات و قوام زندگی می‌شناختند و به همین چهارتا بسنده‌می‌کردند. اینها را مخلوق یک موجود مافوق بشر که چه اساطیر باشد و چه خداوند باشد، می‌دیدند و به همان علت یک نوع تقدس برای آنها قایل بودند در بسیاری از اسطوره‌ها و قصه‌ها یک نوع ستایش از چهار عنصر مقدس طبیعی مطرح است. یعنی آب، باد، خاک و آتش را می‌ستایدند. در برخی از آثار به جای مانده از قدیم، درختان، کوه‌ها، دریاها، رودها، پرندگان و جانوارن شخصیت و روح داشته‌اند و انسان‌ها برای خشنودی و بقای آنها، در آیین‌های مشخصی قربانی می‌کردند. اسطوره‌های مقدسی که از نیروی تشخیص نیک از بد و خردمندی برخوردار بودند و با طبیعت یگانه می‌شدند. شاید علت این خوف از آن جهت بود که مبادا تجاوز شود به این عناصر و در اثر آن آتش، تبدیل به حریق شود، ممکن است آب به توفان تبدیل شود، همیشه یک مواردی بود که برای آن اگر نگوییم یک نوع تقدس، احترام قایل بودند آنطور که تاریخ و اسطوره‌های ایران نشان می‌دهد، هزاران سال پیش، حفاظت از محیط زیست بخش جدایی‌ناپذیر امنیت ملی محسوب می‌شده است. نشانه‌قوی‌اش، کتیبه داریوش کبیر در تخت جمشید است که دعا و آرزو اوست به عنوان شاهنشاه ایران با این مضمون که از اهورامزدا خواسته، کشور را از سپاه دشمن، دروغ و خشکسالی حفظ کند و یا نام تعداد زیادی رودخانه در اوستا موجود است از جمله هفت رود که رود هیرمند را می‌ساختند و در حوزه زندگانی زرتشت بوده و ارتباط معنوی زردشت با این رودها که دلالت بر تقدس و اهمیت این عنصر طبیعی دارد، در داستان جنگ‌های اسکندر مقدونی مقابل داریوش سوم گفته شده که اسکندر وقتی به شوش رسید و خواست از شوش به پاسارگاد بیاید، تمام این فاصله را در جنگل راه می‌رفت که امروز بیش از دو سوم این جنگل‌های از میان رفته است و دلیل وجود آن حجم از درخت و جنگل حفاظت ایرانیان از درختان و طبیعت به عنوان عناصر مقدس می‌بوده است.
غار وشنوه - جاهای دیدنی قم غار وشنوه کجاست؟اکثر مردم کشورمان شهر و استان قم را با حرم مطهر حضرت معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران می‌شناسند اما باید دانست قم جاذبه‌های طبیعی و تاریخی دیگری را نیز در خود جای داده است که هرساله هزاران گردشگر را راهی آن می‌کند. از جمله جاذبه‌های طبیعی این استان می‌توان به غار وشنوه قم اشاره کرد که در این مقاله به بیان مشخصات آن خواهیم پرداخت. این غار حدود 60 کیلومتر از شهر قم فاصله دارد و در نزدیکی روستای وشنوه در کوهستانی به نام اردهال واقع شده است. در این کوهستان 3 غار دیگر نیز وجود دارد.عکس غار وشنوه قمهمانطور که ذکر شد نام غار وشنوه در قم از روی روستایی با همین نام گرفته شده است. همچنین برسی‌های انجام شده نشان می‌دهد قدمت این غار به حدود 5 هزار سال پیش برمی گردد و در گذشته دور مردم در آن به معدن کاری و ذوب فلزات مشغول بوده‌اند. علاوه بر این در این غار چندین اثر تاریخی و سفال هایی با قدمت بیش از 3 هزار سال یافت شده است. در اطراف چاله غار وشنوه مناطق ییلاقی قرار دارد که به یکی از مکان‌های تفریحی مردم قم تبدیل شده است و در روزهای تعطیل پذیرای طبیعت دوستان می‌باشد.لازم به ذکر است که در اطراف این غار 21 معدن مس نیز وجود دارد که در آنها نیز سفال‌های تاریخی با قدمت‌های طولانی کشف شده است. همچنین این غار دارای منابع غنی آب می‌باشد که این آب‌ها از چشمه‌های کوهستان وارد آن می‌شوند. اگر قصد بازدید از این غار را دارید پیشنهاد می‌کنیم یا با تیم‌های غارنوردی همراه شوید و یا تجهیزات کامل غار نوردی به همراه خود داشته باشید.غار وشنوه در قم به عنوان یکی از جاذبه‌های تاریخی این استان در تاریخ 25 آبان 1387 با شماره ثبت 23649 به فهرست آثار ملی کشور اضافه شده است.آدرس غار وشنوه : استان قم، 27 کیلومتری جنوب شرقی کهک، روستای وشنوه، کوهستان اردهال
تبدیل تاریخ شمسی به میلادی و برعکس در دیتابیس اوراکل بنده قصد داشتم در دیتابیس اوراکل با وارد کردن تاریخ شمسی مانند ' 09 : 23 : 12 1399 / 06 / 20 ' تاریخ میلادی معادل را داشته باشم پس از جستجو و تلاش به این نتیجه رسیدم: SELECT TO _ CHAR ( TO _ DATE (' 1399 / 06 / 20 09 : 23 : 12 ',' YYYY / MM / DD HH : MI : SS ',' NLS _ CALENDAR = persian ') ,' YYYY / MM / DD HH : MI : SS ',' NLS _ CALENDAR = GREGORIAN ') as mdFROM dual خروجی اجرای کویری برای تبدیل تاریخ میلادی مانند ' 09 : 23 : 12 2020 / 09 / 10 ' به شمسی نیز از این دستور می‌توان استفاده کرد: SELECT TO _ CHAR ( TO _ DATE (' 2020 / 09 / 10 09 : 23 : 12 ',' YYYY / MM / DD HH : MI : SS '),' YYYY / MM / DD HH : MI : SS ',' NLS _ CALENDAR = persian ') as TARIKHFROM DUAL خروجی اجرای کویری
روستای سه مقدمهروستا از رستن به معنای رویش گرفته شده است، پس واژه روستا را نیز می‌توان با توجه اطلاق آن بر مکتنی خاص، به معنی محل رویش و رستنگاه تعبیر و تعریف نمود. در فرهنگ‌های فارسی روستا را غالبا در معنای ده و قریه به کار بردند، چنانکه در فرهنگ معین نیز روستا به همین معنا تعریف شده است. در زبان پهلوی به روستا روستاک می‌گفتند و رزداق، رسداق، یا رستاک، ناحیه‌ای بود در خارج از شهر، مشتمل برچند ده و مزرعه که در آن تولید روستایی صورت می‌گرفت.شکل گیری روستا در ایران به هزاره‌های قبل از میلاد می‌رسد و متاسفانه اطلاعات دقیقی از تشکیل اولین روستاها در ایران دردست نیست ولی با نظر عده‌ای از جامعه شناسان روستایی می‌توان هم عقیده شد که ده از روزی پدیدار شد که گروه‌های کوچ نشین انسانی که پیش از آن به شکار و احیانا دامپروری اشتغال داشتند، به کشاورزی آگاهی یافتند و به این ترتیب سکونت را بر حرکت ترجیح دادند و در قطعه زمینی سکونت نمودند، که بدین ترتیب شاید اولین هسته یکجانشینی و تشکیل اجتماعات انسانی به وجود آمد. بنابراین با استقرار انسان و به دنبال آن ظهور و رواج کشاورزی ترکیب‌های اجتماعی و روابط افراد و نوع فرهنگ جامعه تغییر نمود، زیرا قبل از استقرار انسان یگانه علقه‌ای که انسان‌ها را به هم می‌پیوست علقه قبیله‌ای بود، که اعضا قبیله‌ها و گروههای در حال حرکت را به هم پیوند میداد. ولی ده نشینی رابطه مکانی را به جود آورد و روابط اجتماعی با علقه‌های خویشاوندی درهم آمیخت و محیط‌های روستایی با ویژگی‌های اجتماعی و قومی به وجود آمد. شاید بتوان اظهارنظر کرد که بعد از آشنایی انسان با کشاورزی به علت فقدان و ابتدایی بودن وسایل تولید کشاورزی افراد مجبور بودند که به صورت دسته جمعی و از طریق پیوستن به گروههای بزرگتر و در نتیجه برخورداری از امنیت بیشتر زندگی کنند و در چنین شرایطی تفکیک شغلی نمیتواند وجود داشته باشد ولی با گذشت زمان و متحول شدن ابزار در میان انسانها جدایی شغلی به صورت خیلی ساده و ابتدایی به وجود آمد. در هزاره سوم قبل از میلاد که مصادف با ظهور قوم ماد در ایران میباشد،به علت توسعه کشاورزی و رشد نیروهای مولد و تعالی صنایع فلزی و سفال سازی، مراکز روستایی در ایران گسترش و توسعه میابد زیرا که روستاییان ماد با پیشرفت در زندگی کشاورزی و بهره برداری از امکانات طبیعی و پرورش اسب و بهره گیری از نیروی گاو توانستند با افزایش ارتباطات تجاری و اجتماعی به قدرت اقتصادی زیادتری در زمینه‌های کشاورزی و تجاری دست یابند و بر اثر این تلاش بود که اولین قوم در ایران به حکومت می‌رسد ..با روی کار آمدن صفویان تغییراتی در امور روستاها به وجود می‌آید .با احداث راهها و قنوات و نگهداری آنها و فراهم آوردن تسهیلاتی برای کاروانیان،تجارت رونق میگیرد و بالطبع تاثیر بسزایی در کشاورزی و در نهایت در روستاها به جا میگذارد و در زمان افشاریه املاک دیوانی توسعه میابد. در زمان قاجاریه مناسبات اجتماعی شکل خاصی می‌پذیرد و قبایل کوچ نشین در مواردی بر جامعه روستایی تفوق می‌پذیرد،گردانندگان امور سیاسی را اکثرا روسای قبایل و کوچ نشینان تشکیل میدهند. بطورکلی تا این دوره قوانین مدون و روشنی درمورد روستاها وجود نداشته و در صورت وجود برخی از قوانین به ندرت به مرحله اجرا در نمی‌آمده است .. تا اینکه در سال 1274 شمسی اداره کل فلاحت مورد تصویب قرار میگیرد و متعاقب آن در قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام در سال 1284 شمسی برای اولین بار از کدخدا نام برده می‌شود و او را مانند حاکم و نایب الحکومه اداره نظمیه شهری به حساب می‌آورد و ادراه کردن ده به عهده کدخدایی که با رضایت ساکنان ده و تایید مالک و تصویب نایب الحکومه باشد واگذار می‌گردد. با روی کار آمدن رضاخان به عنوان سردار سپه در سال 1299 تغییرات در اوضاع کشور حاصل شد منجمله اینکه رضاخان دستور داد که نسبت به عمران و آبادی دهات مخصوصا دهات خالصیه که عواید آن صرف قشون می‌گردید اقدام شود .. اقدامات قابل ذکر در دوران حکومت پهلوی در دهه 1330 به خصوص در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق اتفاق می‌افتد و در این دوره توجهاتی به مسایل روستایی به عمل می‌آید.پیشینه سکونت انسان در سطح استان اصفهانبراساس آنچه تا امروز کشف شده است،قدمت سکونت انسان در استان اصفهان به بیش از 42 هزار سال قبل میرسد.آثار بدست آمده از انسانهای نخستین در غارهای قلعه بزی( حسن آباد )واقع در شهرستان مبارکه موید این امر است که در آن زمان،انسانهای ساکن در این غارها به شکار گورخر، کرگردن،اسب و گاو وحشی و دیگر حیوانات می‌پرداختند. گفتنی است چندین منطقه در قسمت‌های دیگر استان وجود دارد که قدمت آنها به 5 تا 7 هزارسال تخمین زده میشود. برخی از این محوطه‌ها متعلق به دوره نوسنگی (زمانی بین 8 تا 10 هزار سال قبل ) است که حکایت از استقرار گروههای متعدد انسانی در مناطق مختلف استان دارد. بیشتر این مکانها مربوط به هزاره 4 تا هزاره 6 قبل از میلاد و برخی دیگر مانند تپه‌های سیلک کاشان، محوطه باستانی اریسمان در شهرستان نطنز (هزاره چهارم ق.م)، سبا در ورزنه (هزاره سوم ق.م)، تپه جوزک تیران و کرون (هزاره چهارم ق.م)، تل شاهی سمیرم (هزاره چهارم ق.م)، تپه‌های ننادگان فریدن (هزاره چهارم ق.م) و بسیاری تپه‌های باستانی در استان است.اسلام از سال 23 هجری قمری وارد استان اصفهان شد. مردم این استان همانند دیگر ایرانیان از دین اسلام استقبال کردند. وجود بقاع سادات و امامزادگان در جای جای این استان، نشان ازعشق و ارادت دیرینه‌ی این مردم نسبت به پیامبر بزرگوار اسلام و خانواده گرانقدر آن حضرت دارد.سکونت گاههای روستاهای استان اصفهاناز گذشته‌های دور تا کنون روستاهای استان اصفهان با طبیعت زیبای خود به عنوان یکی از مهمترین مراکز تولیدات اقتصادی و فرهنگی به شمار می‌آیند و به رغم توسعه شهرنشینی همچنان اهمیت خود را حفظ کرده‌اند. روستاهای استان اصفهان را میتوان بر اساس ملاکهای متفاوت از جمله قابلیت‌های طبیعی و شرایط آب و هوایی و تراکم جمعیت و پراکندگی جغرافیای تقسیم بندی کرد.انواع روستاالف) با توجه به شکل روستاهای استان از نظر محل استقرار در سه ناحیه پراکنده شده‌اند : 1 - روستاهای ناحیه کوهستانی و کوهپایه‌ای: این ناحیه شامل روستاهایی است که در کوهپایه‌ها و رشته کوههای زاگرس و مرکزی واقع شده‌اند. روستاهای شهرستانهای فریدن، فریدونشهر، سمیرم، نطنزو چادگان و . به شکل متمرکز با بافتی پلکانی، خطی و گاهی بی نظم در این ناحیه دیده می‌شوند.بارش نسبتا مناسب،زمین‌های حاصلخیز در بعضی مناطق و وجود مراتع مناسب به گسترش زراعت آبی و دیم،باغداری و دامداری در این ناحیه کمک کرده است. علاوه بر این، مردم این روستاها غالبا در زمینه صنایع دستی و پرورش دام و زنبور عسل نیز فعال اند. زمستان‌های سرد و طولانی در برخی از روستاهای ناحیه کوهستانی استان به تعطیلی بخشی از فعالیت‌های کشاورزی می‌انجامد و این امر سبب افزایش مهاجرت فصلی روستاییان به ویژه جوانان به شهرها شده است . 2 - روستاهای ناحیه حاشیه زاینده رود: این ناحیه از غرب به شرق در امتداد زاینده رود کشیده شده است. روستاهای شهرستان‌های چادگان، تیران و کرون، خمینی شهر، زرین شهر، فلاورجان، نجف آباد و اصفهان در این ناحیه واقع شده‌اند. آب و هوای مساعد، آب فراوان و خاک حاصلخیز، زمینه ایجاد بزرگترین هسته‌های جمعیت روستایی و فعالیت‌های کشاورزی استان را در این ناحیه فراهم آورده است. روستاهای این ناحیه به شکل متمرکزند و آن روستاهایی که در امتداد زاینده رود قرار دارند،غالبا بافت خطی به خود گرفته‌اند. کشت انواع محصولات کشاورزی مانند برنج، گندم، جو، پنبه، انواع میوه‌های هسته دار، سبزی و صیفی جات در این ناحیه نقش مهم اقتصاد کشاورزی این ناحیه را نشان میدهد.استقرار مرکز صنایع سنگین و گسترش زیاد سرمایه گذاری صنعتی در بخشی از این ناحیه به اشتغال زایی و افزایش درآمد روستاییان کمک کرده است. 3 - روستاهای ناحیه بیابانی: این روستاها در شرق، شمال، شمال شرق و جنوب شرق استان گسترده شده‌اند.در مناطق خشک و بیابانی شرقی و شمال شرقی استان به علت شرایط نامساعد محیطی از جمله کم آبی و فقدان خاک کشاورزی،سکونتگاه‌های روستایی از هم جدا و پراکنده انداما هرقدر از مناطق گرم و بیابانی به طرف مناطق معتدل نزدیک میشویم، توانمندی‌های محیطی بیشتر و پراکندگی روستاها کمتر می‌شود علاوه بر این بر تراکم جمعیت نیز اضافه می‌شود. در همین راستا نقاط سکونت گاهی واقع در حاشیه زاینده رود از جمله شهرستان‌های فلاورجان و زرین شهر و مبارکه توانسته‌اند از سطح توسعه اجتماعی و اقتصادی مناسبتری برخوردار شوند.ب) روستاهای استان اصفهان را میتوان از نظر شکل و بافت به انواع زیر تقسیم نمود: 1 - روستاهای خطی: روستاهایی که در امتداد زاینده رود به صورت طولی گسترش یافته‌اند. 2 - روستاهی دایره‌ای: روستاهایی که در نقاط کوهستانی یا دره‌های سرسبز کوهپایه‌ای مناطق غربی و یا کوهستان‌های مرکزی استان شکل گرفته‌اند. 3 - روستاهای پراکنده: روستاهایی که لحاظ مشکلات محیطی بطور منفرد و پراکنده شکل گرفته‌اند مانند روستاهای مناطق بیابانی در شرق استان . 4 - روستاهای پلکانی: به صورت مطبق در نواحی کوهستانی به وجود آمده‌اند به طوری که بام یک خانه در بعضی مواقع حیاط خانه بعدی محسوب میشود. در نقاطی همچون کاشان (قهرود - قزان) ابیانه و نطنز از این روستاها بیشتر دیده می‌شود.مصالح ساختمانی به کار گرفته شده در روستاها غالبا خشت و گل چوب سنگ آهن آجر و . میباشد. منابع درآمد روستاییان نیز عمدتا بر زراعت باغداری، دام داری و صنایع دستی استوار است.گروه بندی روستاهای کشور بر اساس عوامل انسانیبر اساس مصوبات وزارت کشور تا سال 1365 سکونتگاههایی که بیش از 5000 نفر جمعیت داشته باشد و سکونتگاههایی که کمتر از 5000 نفر جمعیت داشته باشد روستا نامیده میشوند که البته در سرشماری 1370 این عدد به 10000 افزایش یافته است ..بر اساس سرشماری 1345 در بین روستاهای تخلیه نشده روستاهایی که بین 500 - 100 جمعیت داشته‌اند بالاترین درصد فراوانی‌ها یعنی 2 / 33 درصد، در سرشماری 1355 همین طبقه با 29 % و در سال 1365 با 1 / 24 % در گروه جمعیتی فوق قرار داشتند و در عین حال بالاترین درصدهای جمعیتی را نیز داشتند. از اطلاعات به دست آمده در بررسی میتوان نتیجه گرفت که جمعیت 500 - 100 نفر در روستاها یک شاخص قابل قبول میباشد،به عبارت دیگر محیط روستاها بیش از این مقدار جمعیت را به سختی تحمل مینماید ولی در سرشماری 1365 این درصد بالای جمعیت روستایی در روستاهای 2500 - 1000 نفر تجمع نموده ولی درصد روستاهای خالی از جمعیت بیشترین تعداد و یا بالاترین درصد فراوانی‌ها را نشان می‌دهد، که این مورد بیانگر کاهش جمعیت در روستاهای کم توان بوده است.روستای سهمشخصاتروستای سه از توابع بخش مرکزی شهرستان شاهین شهرو میمه، با مختصات جغرافیایی 51 درجه 27 دقیقه طول شرقی و 23 درجه و 26 دقیقه عرض شمالی می‌باشد. این روستا در 94 کیلومتری شمال شهر اصفهان و جنوب شهر کاشان قرار دارد. در غرب و شرقش نیز شهرهای میمه و نطنز هستند.روستای سه یکی از روستاهای تاریخی کشور ایران با معماری بومی است که در قسمت شمال شرقی استان اصفهان و در منطقه نیمه بیابانی ایران و در مجاورت روستای ابیانه قرار گرفته است.این روستا در ارتفاع 2350 متری از سطح دریا قرار گرفته و آب و هوای معتدل تابستانی و سرد زمستانی دارد. روستای سه از جنوب شرقی به کوه فارسجار، از شمال به تپه کوپه شکار و از شرق به تپه اسپیدرد محدود می‌شود و رودخانه فصلی سه در شمال شرقی آن جریان میابد.احاطه شدن روستا توسط کوههای مرتفع و وجود رودخانه در قسمت غربی باعث به وجود آمدن محلاتی با خصوصیاتی متفاوت و با بافتی کاملا خودجوش و فاقد ساختار منظم هندسی در روستا شده که این بافت در اغلب نقاط به صورت فشرده و مترکم و درحاشیه رودخانه دارای کوچه باغ‌ها و خانه باغ‌های متعددی است.راههای دستیابی به روستابه علت قرار گرفتن روستا در دامنه رشته کوههای کرکس، راههای دستیابی به روستا محدود می‌باشند. راه اصلی ورود به روستا از جاده تهران به اصفهان ( 65N ) است. در فاصله 60 کیلومتری از شهر اصفهان، مابین شهر میمه و روستای مورچه خورت، مسیری 30 کیلومتری وجود دارد که به سه می‌رسد. در این مسیر رباط شاه عباسی و روستاهای دهلر و بیدشک نیز هستند. از راههای فرعی نیز می‌توان به شهر نطنز و میمه و روستای ابیانه رسید.از آنجا که روستای سه در دوره صفویه در مسیر ارتباطی و تجاری بوده است، در کتب مختلف قدیمی از آن نام برده شده است و جهانگردان و تاجران حین سفرهای خود از این روستا یاد کرده‌اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:"راه‌های کاشان به اصفهان: همچنین برای رفت و آمد مابین کاشان و اصفهان نیز دو شاهراه عمومی مورد استفاده بود.یکی جاده کوهستانی قهرود و سو در فصل گرما و تابستان که به منزله شاهراه عمومی شمرده می‌شد و چنان که شاردن فرانسوی آنرا وصف نموده:"به دستور شاهنشاه صفوی جاده خوبی در این حدود برای تسهیل عبور و مرور مسافرین ساخته شده است". بعد از قهرود چون منزلگاه معمولی کاروانها در قریه سه یا (سو)بود در آنجا نیز به امر شاه عباس کاروانسرای معتبری ساخته بودند. ولی در طول این جاده کوهستانی که در فصل سرما غالبا پوشیده از برف می‌باشد چندین کاروانسرای دیگری هم وجود داشته. مسافران و جهانگردان عهد صفویه اغلب از جاده کوهستانی قهرود و سه که تا اواسط دوره قاجاریه به منزله شاهراه جنوب ایران بود آمد و شد می‌نمودند."" .یقینا قبل از دوره مستوفی مسافرینی که کمتر شتابزده و کمتر نگران پیدا کردن بهترین محل آب بوده‌اند، از "سه" یا " چاه قاده" می‌پیچیدند. سومین خط سیر مورچه خورت سه قهرود: به طرف شمال این یک راه فرعی است که اصولا در قرن 14 میلادی به وسیله سواران و یا با تخت روان از آن استفاده میشد. این راه مسافرتی طویل‌تر و مطبوع‌تر بوده است. از موچه خورت تا 18 کیلومتری از جاده می‌روند که عینا همان راه قدیم است که قبلا گفتیم در روی این مسیر کوچک از چند کاروانسرای گلی که در بالا ذکر شده می‌توانستند استفاده کنند، یک راه مستقیم به طرف روستای دهلر می‌رفته که قبیله کوچکی در آنجا اسکان شده‌اند. در این محل آب و هوا مطبوع و بسیار عالی است. در امتداد دره که کشت شده از بیدشت[منظور بیدشک امروزی است]می گذرند تا به سه برسند، اینجا محلی است که به مقدس بودن اشتهار دارد و اعضاء کلنی انگلیسی اصفهان تا سالهای اخیر دوست می‌داشتند فصل شدت گرما را در آنجا بگذارنند. "سه" یک روستای کهن و دارای دو امامزاده از عهد مغول است. در آنجا بخصوص یک کاروانسرای بزرگ عهد قاجاریه که تقلیدی از یک بنای صفوی است در وسط مجموعه بنا شده است. از سه مستقیما می‌توانند به مراوند و بعد به قهرود برسند و یا من غیرمستقیم، امتداد در چاه قاده مراوند را انتخاب کنند و یا از خط سیر صفوی چاه قاده قهرود بروند "وجه تسمیه روستاسهدر شهرستان برخوار و میمه و دهستان مورچه خورت قرار دارد. برخوار جلگه وسیعی است که از این پیش بسیار حاصلخیز و وسیع و دلاویز بوده است و همچنین دارای قنات‌های بزرگ و دیه‌های بنام که اینک دستخوش بلای آسمانی کم آبی شده و از مقام خود تنزل پیدا کرده است.واژه شناسی: امروز در تداول عامه این نامواژه را "سه" تلفظ می‌کنند، ولی باید دانست که هیچ ارتباطی با عدد سه( 3 ) ندارد و در حقیقت ترکیب آن چنین است که حرف "س" به حرف "ه" بدل می‌شود و "ه"آخر همان مبدل از "و" است و بنابراین با حذف یک صورت تلفظی از "هو" به صورت "سه" درآمده است و "هو" یعنی خوب جای ممتاز.نام روستا از کلمه سهی یا سهی گرفته شده که به معنای بلندی ی ارتفاع می‌باشد و به نظر می‌رسد به دلیل موقعیت کوهستانی روستا به آن اطلاق گشته است.قدمت روستای سهدر حدود صدها میلیون سال قبل (شاید هم بیشتر ) فلات ایران به شکل دو خلیج مجزا بوده است که توسط رشته کوههای زاگرس از هم جدا می‌شدند. درواقع خلیج بالایی شامل کویرهای لوت و نمک امروزی بوده است و قسمتی ازخلیج پایینی هم خلیج فارس کنونی می‌باشد. قله کوهها که به شکل جزایری در خلیج به وجود می‌آمدند، سوه (سه) نام دارند.یکی از سوه هایی که در بالا از آن ذکر شد در واقع همان کوه خواجه یا شهر شیطان یا کوه دیوانه است که در حاشیه دریای هامون امروزی است.با توجه به مدارک و شواهد موجود در روستای سه و اطراف آن، اینطور به نظر می‌آید که میلیونها سال قبل، این منطقه به شکل دریای وسیعی بوده که طی گذشت زمان و رویدادهای مختلف زمین شناسی به حالت خشک کنونی تبدیل شده است همچنین در ناحیه‌ای به نام سرمرغ ( به سمت شمال و کوههای کرکس) نشانه هایی از خانه‌های قدیمی(غارنشینی)دیده می‌شود. اگر از میمه به سمت روستای سه حرکت کنید به راحتی کوه میل امامزاده دیده می‌شود که این مطلب می‌تواند بیانگر علت نامگذاری روستا به سه (به معنای مرتفع ) باشد.برای تخمین قدمت و سابقه روستا، اسناد و مدارکی در دست نیست اما آنچه که از شواهد و قراین موجود بر می‌آید قدمت آن را بیش از 2000 سال نشان می‌دهد.از جمله این شواهد می‌توان به قلعه گبریها، قلعه نچفت و قلعه‌های موجود در روستا، آتشکده، سنگ آسیاب وغیره که اکنون تنها خرابه‌ای از آنها باقی است، اشاره کرد. از گفته‌های اهالی و معماری خاص آن اینگونه برداشت می‌شود که سابقه قلعه میان(یا به لهجه سهی‌ها قلعه میون)بیش از 2000 سال باشد.به نظر می‌آید قلعه‌های گبری در اطراف روستا زیاد بوده و تلفظ و لهجه آنها از زبان زردتشتی است. هم اکنون نیز لهجه اهالی روستا اینگونه می‌باشد.سابقه‌ی سکونت و استقرار انسانی روستا قدمتی کهن دارد اما آثار بجا مانده آن عمدتا به دوره‌های صفوی و قاجاری مربوط است. حمام‌های قدیمی، بقعه‌ی امامزاده، کاروانسرا، عمارت کلاه فرنگی و آسیاب‌های آبی، از جمله آثار بجا مانده در این روستا هستند.وجود آثار تاریخی متعدد به جا مانده از دوره‌های مختلف تاریخی حکایت از تمرکز جمعیت در این منطقه در سالیان متمادی میکند. وجود کاروانسرای عباسی که ازدوره حکومت صفویان در این روستا بجا مانده نشان می‌دهد که این روستا بر سر راههای مهم و اصلی منطقه قرار داشته است.روستای سه، در مسیر ارتباطی و تجاری دوره صفوی قرار داشته و از موقعیت ممتازی برخوردار بوده است. روستای سه حداقل 6 قرن قدمت دارد.هسته اولیه روستا در جنوب غربی شکل گرفته که بافت قدیمی محله، وجود بقایای قلعه و حمام موجود حاکی از قدمت آن است که به زمان پیش از اسلام بر میگردد. به تدریج با افزایش جمعیت و نیاز ساکنین به مسکن، محلات روستا گسترش یافته و سیمای کلی روستا شکل گرفته است.
شاعران و بزرگان شیرازی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی ابومحمد مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف، متخلص بهسعدی ( 606 690 هجری قمری)، شاعر و نویسنده پارسی‌گویایرانی است. اهل ادب به او لقب استاد سخن، پادشاه سخن، شیخ اجل و حتی به‌طور مطلق، استاد داده‌اند. او در نظامیه بغداد که مهم‌ترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به حساب می‌آمد تحصیل و پس از آن به‌عنوان خطیب به مناطق مختلفی از جملهشام و حجاز سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود، شیراز، برگشت و تا پایان عمر آنجا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده‌است که به سعدیه معروف است.حافظ شیرازیخواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی (زاده 727 هجری قمری درگذشته 792 هجری قمری در شیراز)، نامدار بهلسان‌الغیب، ترجمان الاسرار، لسان‌العرفا و ناظم‌الاولیاء، شاعر سده هشتم هجری ایران است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوه سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است. او از مهم‌ترین اثرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی، اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او به گونه‌ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ 20 مهرماه مراسم بزرگ‌داشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. مطابق تقویم رسمی ایران این روز روز بزرگ‌داشت حافظ نامیده شده‌است.کریمخان زند(وکیل الرعایا)کریم‌خان زند (زاده 1086 خورشیدی در روستای پری، ملایر درگذشته 1157 در شیراز) فرمانروای ایران از ( 1163 تا 1193 ه .ق) و بنیان‌گذار دودمان زندیه بود. پس از مرگ نادر شاه افشار جانشینان او نزاع‌های فراوانی نمودند. کشور ایران وارد مرحله‌ای از عدم ثبات سیاسی و اقتصادی شدیدی گردید و به دلیل عدم قدرت دولت مرکزی خوانین و حکام نواحی طغیان نموده و در صدد کسب قدرت بیشتر و رسیدن به منصب پادشاهی برآمدند. علی قلی خان، ابراهیم خان، شاهرخ و سلیمان دوم هر کدام مدت کوتاهی سلطنت کردند.احمدشاه درانی از سرداران افغانی نادر در شرق ایران،محمدحسن‌خان قاجار در استرآباد و آزادخان افغان در نواحی شمال ایران در صدد تشکیل حکومت و کسب قدرت بودند. در این آشفتگی‌ها، کریم خان زند نیز در صدد کسب قدرت برآمد. او نواحیتویسرکان و کزاز را تصرف کرد و توانست محمد علی خان حاکمهمدان و حسنعلی خان حاکم اردلان را شکست دهد و حامیانی پیدا کند. کریم خان پس از پیروزی بر دشمنان خود شهرت عظیم کسب نمود و عنوان "کریم خان" یافت. کریم خان بعد از پیروزی‌های متعدد و کسب شهرت با علی‌مردان خان بختیاری متحد شد و بنا بر پیشنهاد علی‌مردان‌خان تصمیم گرفتند به ابوالفتح‌خان بختیاریحاکم اصفهان و عراق که منصوب شاهرخ‌میرزا افشار بود، حمله کرده و او را شکست دهند. متحدین توانستند ابوالفتح را شکست دهند، اما آن‌ها بعد از این پیروزی پیمان اتحاد سه جانبه‌ای منعقد نمودند تا برای نجات ایران از هرج و مرج چاره‌ای بیندیشند. متحدین ابوتراب نوه مادری شاه سلطان حسین را با نام شاه‌اسماعیل سوم بر تخت نشاندند و مناصب را بین خود تقسیم کردند. علی‌مردان‌خان به علت سن کم شاه جدید نایب السلطنه او شد و همچنین کریم خان زند سردار کل سپاه و ابوالفتح خان نیز حاکم اصفهان شد. بعد از این پیمان کریم خان عازم فتح نواحی غربی ایران شد. هنگامی که وی مشغول فتوحات بود، علی‌مردان‌خان با استفاده از غیبت وی ابوالفتح خان حاکم اصفهان را کور و مقتول نمود و عمویش باباخان بختیاری را حاکم اصفهان نمود و خود عازم دفع صالح خان حاکم شیراز شد. علی‌مردان‌خان خود را پادشاه واقعی ایران می‌دانست و شاه اسماعیل سوم برایش آلت دستی بیش نبودکورش کبیر کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، که کورش هم نوشته می‌شود، بنیان‌گذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که به مدت سی سال، در بین سال‌های 559 تا 529 پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیاحکومت می‌کرد. کوروش در استوانه خود که در بابل کشف شده، خودش را "فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نواده کوروش، شاه بزرگ انشان، نواده چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است" معرفی می‌کند. به گفته هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته‌است و به‌جز کتسیاس، دیگر نویسندگان یونانی،ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانسته‌اند و گزارش داده‌اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بوده‌است. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر می‌دانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند که رواج این روایت ریشه‌های سیاسی داشته‌است و هدفش این بوده که از بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه‌مادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارس‌ها آشتی دهد و اصولا رابطه‌ای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قایل نیستند و آن را افسانه می‌دانند. درباره کودکی و جوانی کوروش و سال‌های نخستین زندگی او، روایت‌های گوناگونی، وجود دارد اگرچه هر یک، سرگذشت زاده شدن وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند اما شرحی که آن‌ها درباره ماجرای زایش کوروش ارایه داده‌اند، بیشتر، شبیه افسانه است. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند ولی فقط یکی از آن‌ها را معتبر می‌داند. طبق نظر کسنوفون از سده پنجم تا سده چهارم پیش از میلاد مسیح، سلسله داستان‌های متفاوتی درباره کوروش، نقل می‌شده‌استقاآنی شیرازی قاآنی در 1223 قمری در شیراز و در خانواده‌ای با ریشه ایل زنگنه کرمانشاه، چشم به جهان گشود. در هفت سالگی یتیم گردید و تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز فرا گرفت و در اوایل جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد و میدان تازه‌ای برای کسب معاش پیدا کند. پدر قاآنی، گلشن کرمانشاهی است و برادرزاده‌اش هم آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی مشهور به میرزای دوم شیرازی است. پسر قاآنی نیز شاعری با تخلص "سامانی" بوده که در 1285 ق از دنیا رفته است.میرزای شیرازیتنهاعکسی که از میرازی شیرازی موجود است سید محمدحسن حسینی شیرازی ( 4 اردیبهشت 1194 شیراز، محله درب شاهزاده - 15 بهمن 1273 سامرا) مشهور به "میرزای شیرازی" ومیرزای مجدد، مرجع تقلید شیعه ایرانی (مرجعیت عام شیعیان در سال 1243 ) و صاحب حکم تحریم تنباکو بود.ملاصدرا اول خرداد سالروز ملاصدرا است صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به ملاصدرا وصدرالمت لهین (درگذشته 1045 قمری[ 2 ])، مت له و فیلسوف شیعهایرانی سده یازدهم هجری قمری و بنیان‌گذار حکمت متعالیه است. کارهای او را می‌توان نمایش دهنده نوعی تلفیق[ 3 ] از هزار سال تفکرو اندیشه اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد.وصال شیرازیمحمدشفیع شیرازی( 1197 1262 ه . ق/ 1783 1846 م) فرزند محمد اسماعیل، داماد رحمتعلیشاه شیرازی ملقب به متخلص به وصال و کنیه‌اش ابومحمد و ابواحمد، از شعرا، ادیبان و خوشنویسان معروفشیرازی در سده سیزدهم هجری بود.[ 1 ] او گاهی آثار خوشنویسی خود را با امضاء "میرزا کوچک" و گاهی با نام "وصال شیرازی" رقم می‌زد.شوریده شیرازیشاعرنابینا شوریده شیرازی شوریده شیرازی، حاج محمد تقی، ملقب به فصیح‌الملک، متخلص به شوریده، پدرش عباس پیشه‌ور از اعقاب اهلی شیرازی، شاعرمعروف عهد صفویه است. زادروز او به تاریخ ( 1276 هجری قمری) درشیراز بود. او در روز پنج‌شنبه ( 21 مهر 1305 خورشیدی) برابر با ششم ربیع‌الثانی ( 1345 هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.بیژن سمندربنیانگذار شعر به گویش شیرازیبیژن سمندر (زاده 11 خرداد 1320 در شیراز، در گذشته 17 دی 1397 درسنتا مونیکا در ایالات متحده آمریکا) شاعر، ترانه‌سرا و نوازنده تاراهل ایران بود. او را بنیان‌گذار سرودن شعر به گویش شیرازی می‌دانند.این بود گزیده‌ای از شاعران بزرگ شیراز
تله‌ی پیشرفت و فروپاشی تمدن‌ها دنیا نسبت به آخرین برنامه‌ای که در کتاب باز صحبت کردم خیلی تغییر کرده است، یعنی در آن زمان اصلا هیچ کدام ما فکر نمی‌کردیم این چنین فاجعه و بحران و داستان‌ها و و عواقبی بخواهد ما را این گونه درگیر کند. اما حالا به لطف سری پنجم کتاب باز در ماه رمضان می‌خواهم درباره‌ی این اتفاق‌ها صحبت کنم و البته اینجا به صورت مکتوب منتشر خواهد شد.در برنامه اول کتاب باز راجع به ریشه‌هایی که فکر می‌کنم باعث این فاجعه شده است صحبت می‌کنم، که در ادامه خواهید خواند. در برنامه‌ی بعدی راجع به اخبار و آثار و لطماتی که روی سلامت روان ما دارد صحبت می‌کنم و بعد در دو قسمت راجع به تیوری انتخاب ویلیام گلاسر حرف خواهم زد.تله‌ی پیشرفت (پژوهشی در زمینه زیست محیطی فروپاشی‌تمدن‌های باستانی 1 - معرفی کتاب: تله‌ی پیشرفت (پژوهشی در زمینه زیست محیطی فروپاشی تمدن‌های باستانی)، نوشته رونالد رایت، ترجمه محسن صفاری، نشر چشمه.هم رونالد رایت یک محقق زیست شناس خیلی خوب است و هم این کتاب شگفت‌انگیز. به خصوص اکنون که کرونا جهان را درگیر کرده، نویسنده تحلیل خیلی جالبی ارایه کرده است. کتاب سال 2005 نوشته شده ولی به صراحت پیش‌بینی کرده که بلایی مثل کرونا در آینده، ما را زمین گیر خواهد کرد و به صراحت و دقیق می‌گوید که ویروسی که یا دست ساز بشر است و یا به دلیل فرآیندهای پیچیده‌ی طبیعی پدید‌آمده، همه‌ی جهان را گرفتار می‌کند.می‌خواهم در مورد کتابی صحبت کنم که در سال 2005 ، یعنی 15 سال قبل، پیش بینی‌ای کرد که واقعا شگفت انگیز است و این فقط اولین چیزی بود که در مورد این کتاب واقعا من را شوکه کرد.کتاب با جمله‌ی درخشانی شروع می‌شود:تنها پس از آنکه آخرین درخت افتاد آخرین رودخانه سمی شد و آخرین ماهی به دام افتاد آن گاه در میابیم که نمی‌توانیم پول بخوریم. در کتاب چهار تمدن باستانی را که در اوج شکوه خود بودند، مثل تمدن اکنون ما، را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که چطور این ایده‌ی پیشرفت، این ایده بیشتر، این ایده‌ی رشد، دستیابی، استخراج منابع و ثروت باعث شد این تمدن‌ها سقوط کنند و پیش بینی کرده وقتی چهار بار این اتفاق در تاریخ جهان و در گذشته بشر رخ داده است، اصلا دور نیست که یک بار دیگر این اتفاق به همان دلایل تکرار شود.نویسنده با این شروع می‌کند که تمام ملل جهان مدرن در قرن گذشته فارغ از اینکه کمونیستی اداره شدند و یا با نظام سرمایه‌داری، در یک نکته مشترک بودند و آن هم ایده پیشرفت است. یعنی چه شوروی استالین، چه چین مایو، و چه جهان غرب و سرمایه داری یک ایده و یک مسیله برای همه‌شان مهم بوده است اینکه چطور بیشتر و بیشتر پیشرفت کنند، حالا با هر روشی که اداره‌بشوند. می‌گوید همین بیشتر و بیشتر و همین پیشرفتی که ما نمی‌توانیم جلویش را بگیریم همان تله‌ای است که اتفاقا باید از آن بترسیم. یک مثال بزنم: وقتی اجداد ما نیاکان ما در جهان باستان یک ماموت را شکار می‌کردند اوضاع خوب بود، وقتی توانستند دوتا ماموت شکار کنند، پیشرفت کرده بودند، اما وقتی یاد گرفتند چطور یک گله 200 تایی ماموت را به سمت دره هدایت کنند تا از دره سقوط کنند و از بین بروند، زیادی پیشرفت کرده بودند. آنها آنقدر پیشرفت کرده بودند که ماموت‌ها را منقرض کردند و حتی حیات خودشان را به طور جدی در خطر انداختند. نویسنده ایده‌ی جالبی دارد، توضیح می‌دهد که به طور مثال انگل‌ها میدانند برای زنده ماندن خود، نباید میزبان را بکشند، یعنی انقدر آگاهی دارند که بدانند مرگ میزبان به منزله‌ی مرگ خودشان است، ولی ما انسان‌ها در واقع حتی گاهی به اندازه بعضی از این انگل‌ها هم آگاهی نداریم. ما داریم میزبان خود، یعنی مام طبیعت و زمین را سلاخی می‌کنیم. امروزه زمین در شب از فضا مانند یک گلوله آتش است. به خاطر چراغ‌هایی که ما روشن می‌کنیم و با منابع عظیم انرژی که استخراج می‌کنیم مثل توپی به نظر می‌رسد که آتش گرفته است و این موضوع قطعا بی پاسخ نمی‌ماند. در واقع رفتار ما با طبیعت سبب بسیاری از اتفاقات شده است، مثل کرونا، مثل آتش سوزی جنگل‌های استرالیا، مثل بزرگترین خشکسالی قرن در آمریکا که شروع شده و . و . و .. همه‌ی اینها تبعات خیلی جدی‌ای برای تمدن بشر خواهد داشت.می‌دانید در تاریخ بشر از نخستین سنگی که تراشیده شد، تا نخستین آهنی که گداخته شد و وارد عصر آهن شدیم 3 میلیون سال فاصله است، اما از نخستین آهنی که گداخته شد تا نخستین بمب هیدروژنی که انسان تولید کرد، فقط 3 هزار سال زمان برد. سرعت پیشرفت ما خیلی زیاد و غیرقابل کنترل شده، انقدر سریع که ما در 30 سالگی جهان را تجربه می‌کنیم که از زمان تولدمان کاملا عوض شده و حتی فرزندان ما از دنیای دیگری هستند.موآی مجسمه‌های جزیره ایستربگذارید داستان یکی از این تمدن‌ها و قصه‌ی سقوط آن را بررسی کنیم، که واقعا داستان تلخ و عجیبی اید. یک جزیره‌ای در اقیانوس آرام به نام جزیره ایستر وجود دارد که در قرن 18 توسط هلندی‌ها کاملا بی آب و علف کشف شد. جزیره تقریبا خشک بود، بومیان جزیزه گرسنه بودند و هیچ چیزی نبود، اما عجیب‌ترین چیزی که در این جزیره کشف کردند تعداد زیاد مجسمه‌های سنگی در این جزیره بود. به این مجسمه‌ها می‌گویند موآی. این مجسمه‌های سنگی ستون‌های خیلی بزرگ هستند که ظاهر انسانی دارد. داستان این است که بومیان این جزیره‌از خاندان‌های مختلفی بودند و از یک جایی به بعد به ذهن اینها رسید که هر خاندان برای ارواح گذشته و پدران و نیاکانش مب‌تواند مجسمه‌ای برای یادبود بسازد تا برای حاصلخیزی خاک به خانواده کمک کند. اول مجسمه‌ها را خیلی کوچک می‌ساختند، اما رقابت در این خاندان‌ها باعث شد مجسمه‌ها را هربار بزرگتر بسازند و به خاطر چشم و هم‌چشمی احمقانه، این مجسمه‌ها بزرگ و بزرگ‌تر شد. تا جایی که مثلا بعضی از این به مثلا 5 یا 6 متر ارتفاع رسیدند. برای این که این مجسمه‌ها را بتراشند و در جزیره‌جابه‌جا کنند و در نقاط مختلف بگذارند، درختان جزیره را قطع می‌کردند. درخت‌ها را قطع می‌کردند و مجسمه را روی تنه‌ی آن قرار می‌دادند و قلش می‌دادند و به این ترتیب درخت‌هایی که می‌توانستند برای ساختن سرپناه از آن استفاده کنند و یا با آن قایق ماهیگیری بسازند و با آنها نیازهای انسانی و واقعی خود را با پاسخ دهند، صرف ساختن شکوه و عظمت و تمجید ارواح نیاکان خود کردند. این قدر این کار ادامه پیدا کرد، این قدر رقابت این خاندان‌ها برای بیشتر و بیشتر افزایش یافت، که دیگر هیچ درختی در جزیره باقی نمانده بود. انسانی که آخرین درخت را قطع می‌کرد می‌دانست این آخرین درخت است ولی باز این کار را کرد. دانیل کانمن در کتاب تفکر، سریع و آهسته، خود می‌گوید این که ما فکر می‌کنیم آدم‌های منطقی‌ای هستیم و منطقی تصمیم می‌گیریم و می‌توانیم همه چیز را در تصمیم‌گیری به حساب بیاوریم و تصمیمات درست بگیریم، کاملا غلط است. اهالی ایستر آنقدر درخت‌ها را قطع کردند که وقتی قایق‌های ماهیگیری‌شان پوسید، وقتی کلبه‌هایشان خراب شد و همه چیز‌هایشان از بین رفت، شروع کردند بمیرند. وقتی هلندی‌ها جزیره را کشف کردند به ازای هر مجسمه دو نفر زنده بود. آدم‌هایی که اصلا زنده نبودند و باید برای بقا می‌جنگیدند، آدمهای لاغر و نزار. و همه‌ی اینها حاصل انتخاب‌هایی بود که کرده بودند. از این داستان به چه می‌خواهم برسم؟ همان طور که جزیره ایستر درگیر چیزی شد، درگیر تله‌ای شد که در بطن خود آن تمدن بود، برای تمدن‌های جدیدی مثل ما هم می‌شود این اتفاق رخ دهد.کتاب باز - سری پنجم 99 / 02 / 11 ما در همان لحظه‌ای هستیم که ساکنان جزیره ایستر می‌توانستند به این فکر کنند که آخرین درخت را قطع نکنند و به بقای خود فکر کنند و تصمیمات عاقلانه بگیرند، اما آیا ما این کار را خواهیم کرد و دست نگه خواهیم داشت تا درست فکر کنیم؟ من فکر نمی‌کنم!کتاب چند تا تمدن دیگر را هم مثال می‌زند، مثلا امپراطوری روم که در اوج شکوفایی خود فرو ریخت، مثلا امپراتوری سومر که اولین تمدن مهم بشری است و برای هزار سال قدرتمندترین قدرت بود و در بین‌النهرین و جنوب عراق قرار داشت و به سادگی فرو ریخت. چرا؟ به خاطر استخراج بیش از حد از خاک، به خاطر آبیاری اشتباه زمین. آنها به قدری به زمین فشار آوردند که تبدیل به نمک‌زار شد و 5 هزار سال بعد از آن هم هنوز این منطقه نمک‌زار است. در کتیبه‌هایی که پیدا شده به صراحت نوشته شده: "زمین دارد سفید می‌شود و شور می‌شود." ولی آنها این فرآیند را متوقف نکردند و آنقدر از خاک استفاده کردند که با رخ دادن یک دوره‌ی خشکسالی و با فرصت طلبی اقوام و حمله به سومری‌ها، این تمدن بزرگ فروریخت. و مثلا تمدن مایاها در آمریکای جنوبی، برای همه‌ی آنها داستان به همین گونه است.با مرور داستان‌این تمدن‌ها به این نتیجه خیلی تلخ رسیدند که پیشرفت برای همه‌ی آنها آن چنان هاله‌ی مقدسی پیدا کرده بود و آنقدر پیشرفت کردند و این فرآیند را متوقف نکردند و این پیشرفت را عاقلانه طی نکردند که همین پیشرفت شد دلیلی برای از بین رفتن و فنای آنها . به قول مولانا:تیغ دادن در کف زنگی مستبه که آید علم ناکس را به دست.دانشی که نادان بدون آگاهی دارد، در واقع مثل دانش ابزاری که یاد گرفته چطور با آن منابع طبیعت را استخراج می‌کند، خیلی خطرناک است. رونالد رایت در این کتاب می‌گوید که سه نشانه‌ی مشترک در تمام این تمدن‌هایی که به دلیل رفتارشان با طبیعت فروریختند، مشترک است.اولین نشانه: قطار بی ترمز. یعنی پیشرفت آنها به جایی رسیده بود که توقف ناپذیر شده بود. پیشرفتی که گویا ترمز بریده است، مثل همین الان ما. اما آیا هیچ کدام از این رهبران کشورهای جهان در این درنگی که پیش آمده با خود فکر می‌کنند که رفتار ما با جهان و با طبیعت و با مردم درست بوده است و یا نه؟ متاسفانه نه و همه‌ی آنها منتظرند کرونا از بین برود و برای پیشرفت شدیدتر از قبل به جان طبیعت بیافتند. دومین نشانه مشترک: دایناسورها. دایناسورها نمی‌دانستند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و نمی‌دانستند دارند منقرض می‌شوند. ما آدمها هم هیچ فضیلتی بیش از آنها نداریم. ندیدن فاجعه و نفهمیدن وخامت اوضاع، این وضعیت دایناسورها پیش از انقراض است.سومین نشانه: خانه‌ی پوشالی. اینکه علی‌رغم تمام زرق و برق تمدن‌هایشان، با یک اتفاق ساده، مثلا برای ما با یک ویروس، همه‌ی جلوه‌های تمدن پوشالی آنها فروریخت. همینطور که برای تمدن روم، اهالی جزیره ایستر و مردم سومر رخ داد و اکنون هم تمدن ما در لحظه‌ای تاریخی است و کافی است نگاهش کنیم تا بینیم تمام ابهت و تمام اعتماد به نفسی که نسبت به کنترل همه چیز داشتیم و این حس که می‌توانستیم به همه چیز پاسخ دهیم، با یک ذره‌ی کوچک در دو ماه فروریخت. رونالد رایت می‌گوید بیش از نیمی از برندگان نوبل که باهوش‌ترین و آگاه‌ترین افراد هستند، صراحتا در سخنرانی‌های خود هشدار دادند که ما تنها یک دهه و یا کمی بیشتر وقت داریم تا از فروپاشی جهان جلوگیری کنیم. یعنی باهوش‌ترین آدم‌ها و دانشمندان در هر حوزه‌ای بیش از نیمی از آنها این قدر صریح توضیح و هشدار داده‌اند و ما هنوز در خوابیم.چند تا آمار در ادامه می‌گویم که از بیان آنها می‌خواهم به این نتیجه برسم که برخورد ما فقط در مقابل طبیعت ایراد ندارد، برخورد ما و نوع ساماندهی اقتصادی جهان دچار ایراد است. این هم می‌تواند بمب بعدی و دینامیت بعدی باشد که منفجر می‌شود: هر روز 25 هزار نفر بر اثر مصرف آبهای آلوده میمیرند. هر ساله 200 میلیون کودک در جهان به سبب سوء تغذیه دچار نارسایی ذهنی و مغزی می‌شوند. هر شب در جهان، در این سیاره که این قدر شیک‌وپیک شده ، 850 میلیون نفر شبها گرسنه می‌خوابند. امروز شمار مردمی که در فقر مطلق زندگی می‌کنند به اندازه شمار تمام جمعیت جهان در سال 1901 است. این آمارها عجیب است و عجیب‌ترین آن این است: سالانه هزینه‌ای که آمریکایی‌ها برای برنامه‌های لاغری پرداخت می‌کنند، به اندازه هزینه مورد نیاز برای ریشه‌کن کردن گرسنگی در جهان است. ببینید چه طنز تلخی است که ما در یک سو مشکل چاقی داریم و در یک سو مشکل گرسنگی داریم. این سیاره زمین درست اداره نمی‌شود. این نظام و این سیستم اداره‌س جهان به نظر من یک ماشین خودکشی است و کرونا یکی از علامت‌هایی است که به ما هشدار می‌دهد که یک چیزی اینجا خیلی غلط است. به تازگی درباره وضعیت کرونا در هند خانم نویسنده‌ی هندی گفته است: جمعیت خیلی زیادی در هند اصلا نمی‌دانند که ضدعفونی و تمیزی به چه معناست. فقط فهمیدند که الان از کار بیکار شدند و هیچ جایی راهشان نمی‌دهند، به طوری که اکنون در جاده‌ها سرگردانند. با یکی از این افراد صحبت کردند و گفته: شاید نخست وزیر از وضعیت زندگی ما مطلع نیستند. خانم نویسنده می‌گوید این مایی که می‌گوید وضعیت 650 میلیون نفر است و این چیز خیلی ترسناکی است. 2 - معرفی کتاب: 50 واقعیتی که باید جهان را تغییر دهد، نوشته جسیکا ویلیامز، ترجمه غلامعلی کشانی، نشر نگاه معاصراخیرا این هم خیلی کتاب خوب را خواندن. در کتاب 50 فکت از دنیا آورده شده و در مورد چیزهایی که باید تغییر کنند، صحبت کرده است. در انتها می‌گوید چرا ما اینها را می‌شنویم و عکس العملی نشان نمی‌دهیم؟یک زمانی هیتلر با شادی گفته بود چه اقبالی دارند حاکمان، که مردم نمی‌اندیشند. دوستان آدمهایی دارند دنیا را اداره می‌کنند، یک کشتی نوح برای خودشان ساخته‌اند. بسیاری از این آدمها مدیرانی هستند که شرکت‌های چند ملیتی را می‌چرخانند که خود این شرکت‌ها هم داستان‌های تلخی از استثمار بشر دارند و باید در مورد آن زماتی صحبت کنم، بسیاری از آنها که تصمیم‌های مهم سیاسی و نظامی جهان را می‌گیرند اگر فاجعه‌ای رخ بدهد، مثل همین کرونا، اصلا در گیر نمی‌شوند و سوار کشتی امن خود خواهند شد و برای ما غرق شده‌گان دست تکان خواهند‌داد. امیدوارم ما مثل اهالی ایستر آخرین درخت خود را قطع نکنیم. کرونا با همه‌ی بدی‌هایی که داشت فرصتی به ما داده تا در مورد روال امور در جهان فکر کنیم و ببینیم که آیا این اتفاقات درست است؟
تحصیل داروسازی در هند تحصیل داروسازی در هند در مقاطع مختلف امکان‌پذیر است و متقاضیان می‌توانند برای پذیرش از دانشگاه‌ها و موسسات خصوصی این کشور اقدام کنند. برخلاف کشورهای پیشرفته دنیا، تحصیل داروسازی در هند رویکرد صنعتی دارد و فارغ التحصیلان این رشته می‌توانند پس از تحصیل وارد صنعت داروسازی شوند. برای ورود به این صنعت به عنوان یک داروساز، حداقل مدرک دیپلم داروسازی بعلاوه 2 سال واحد تیوری و کار عملی به مدت 500 ساعت الزامی است. گذراندن واحدهای عملی برای افراد با مدرک دیپلم داروسازی از اهمیت بسیاری برخوردار است. مقاطع بالاتر نیز شرایط خاص خود را دارند که در ادامه به آن می‌پردازیم.کارشناسی رشته داروسازی در هندمتقاضیان تحصیل داروسازی در هند در مقطع کارشناسی یا B . Pharm می‌بایست دارای مدرک دیپلم دبیرستان در رشته‌های تجربی یا ریاضی باشند. بالا بودن نمرات دروس زیست، فیزیک، شیمی و ریاضیات برای اخذ پذیرش دوره کارشناسی داروسازی بسیار مهم است. علاوه بر این، برخی از دانشگاه‌های این کشور برای پذیرش متقاضیان آزمون ورودی برگزار می‌کنند.دوره کارشناسی داروسازی هند شامل دوره عمومی و دوره تخصصی و در مجموع 4 ساله است دوره عمومی داروسازی یک سال طول می‌کشد و متقاضی در این دوره دروس بیولوژی، فیزیولوژی، آناتومی، شیمی، شیمی آلی، شیمی تجزیه و کامپیوتر را می‌گذراند. اما دوره تخصصی داروسازی 3 سال است که در آن دروس تخصصی از جمله مقدمات داروسازی، شیمی دارویی، سم شناسی، داروسازی صنعتی تدریس می‌شود.متقاضیان ایرانی تحصیل داروسازی در هند باید توجه داشته باشند که با کسب مدرک کارشناسی داروسازی از هند نمی‌توانند در ایران به عنوان دکتر داروساز مشغول به کار شوند بلکه این افراد پس از قبولی در آزمون ارزشیابی مدارک داروسازی می‌توانند کار خود را به عنوان تکنسین یا مسول فنی داروخانه آغاز کنند.کارشناسی ارشد رشته داروسازی در هندمتقاضیان تحصیل داروسازی در هند در مقطع کارشناسی ارشد داروسازی یا M . Pharm باید مدرک کارشناسی داروسازی داشته باشد. این متقاضیان برای پذیرش از دانشگاه‌های هند در دوره کارشناسی ارشد داروسازی باید در آزمون GPTA شرکت و نمره لازم را کسب کنند. متقاضیانی که نمره لازم را در این آزمون کسب می‌کنند، نه تنها در دوره کارشناسی ارشد داروسازی پذیرش می‌شوند بلکه این فرصت را دارند که از بورسیه‌های تحصیلی نیز برخوردار شوند. دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه‌های هند 2 سال طول می‌کشد و فارغ‌التحصیلان ایرانی با ارایه مدرک کارشناسی ارشد داروسازی از هند در صورت تطابق طول دوره و ارایه پایان نامه تحقیقی، می‌توانند در ایران مشغول به کار شوند.دکترای ناپیوسته رشته داروسازی در هندبرای دریافت مدرک دکترای داروسازی در هند، دو راه ناپیوسته و پیوسته وجود دارد. متقاضیان تحصیل داروسازی در هند در مقطع دکترای ناپیوسته یا D . Pharm باید مدرک کارشناسی ارشد داروسازی خود را در دست داشته باشند. طول دوره دکترای ناپیوسته داروسازی 3 سال است که به دو بخش تقسیم می‌شود. دو سال از این دوره به ارایه دروس در کلاس تخصص دارد و سال آخر برای کارآموزی در بیمارستان درنظر گرفته شده است. فارغ‌التحصیلان ایرانی تحصیل داروسازی در هند می‌توانند پس از ارزشیابی مدرک، به عنوان دکتر داروساز مشغول به کار شوند.دکترای پیوسته رشته داروسازی در هندراه دوم برای دریافت مدرک دکترا از هند، شرکت در دوره دکترای پیوسته است. متقاضیان تحصیل داروسازی در هند برای پذیرش در دوره دکترای پیوسته یا Pharm . D شرایط سخت‌تری را در پیش دارند زیرا هزینه‌های تحصیل در این دوره نسبت به دوره‌های دیگر بالاتر و پذیرش دانشجویان به صورت محدود است. مدت تحصیل در دوره دکترای پیوسته 6 سال است و متقاضیان می‌بایست برای پذیرش، مدرک کارشناسی داروسازی خود را ارایه دهند. دانشجویان دوره دکترای پیوسته داروسازی نیز باید یک دوره یک ساله کارآموزی در بیمارستان را بگذرانند تا بتوانند مدرک دکترای خود را دریافت کنند. فارغ‌التحصیلان این دوره می‌توانند پس از موفقیت در آزمون ارزشیابی ایران، به عنوان دکتر داروساز مشغول به کار شوند.آزمون ورودی رشته داروسازی در هندثبت نام سال اول تحصیل داروسازی در هند برای مقطع کارشناسی از طریق آزمون ورودی مشترک ( JEE ) انجام می‌شود. این آزمون توسط موسسه تکنولوژی هند IITs برگزار می‌شود و نمره قبولی آن برای بسیاری از دانشگاه‌ها حایز اهمیت است. برخی از مراکز علمی بر نمره آزمون ورودی تاکید زیادی دارند و آن را تنها ملاک برای تحصیل داروسازی در هند می‌دانند. اما معیار پذیرش برخی دیگر از مراکز که شامل تعدادی از دانشگاه‌های خصوصی نیز می‌شوند، نمرات مقطع دبیرستان است. در این میان، اکثر موسسات دولتی یک حد وسط را برای پذیرش در نظر گرفته‌اند هم نمرات دبیرستان و هم نمره آزمون ورودی را بررسی می‌کنند.بیشترین تقاضا برای تحصیل داروسازی در هند به مقطع کارشناسی ارشد اختصاص دارد. همانطور که اشاره شد، برای پذیرش مقطع کارشناسی ارشد در رشته داروسازی، متقاضیان باید در آزمون ورودی GPAT شرکت کنند. البته عملکرد تحصیلی و در واقع نمرات مقطع کارشناسی این رشته نیز در حین ثبت نام بررسی می‌شود. نمره قبولی آزمون برای پذیرش از برخی دانشگاه‌ها الزامی و برای برخی دیگر اختیاری است به همین دلیل متقاضی باید شرایط پذیرش دانشگاه‌ها را به خوبی مطالعه کند. پذیرفته‌شدگان در آزمون GPAT واجد شرایط بورسیه تحصیلی نیز خواهند شد و می‌توانند در طول تحصیل از این فرصت استفاده کنند. آزمون GPAT شامل 100 سوال چند گزینه‌ای است که 100 نمره دارد. مدت زمان آزمون حدودا 3 ساعت است و در آن استعداد و دانش متقاضی تحصیل داروسازی در هند ارزیابی می‌شود.دانشگاه‌های مورد تایید برای تحصیل داروسازی در هنددانشگاه‌های هند از سطح علمی نسبتا خوبی برخوردار است و مدارک صادر شده از این دانشگاه‌ها در برخی از کشورها معتبر هستند. متقاضیان تحصیل داروسازی در هند می‌توانند برای پذیرش در مقاطع مختلف تحصیلات عالی اقدام کنند. توصیه اکید این است که متقاضیان بهترین دانشگاه‌ها را انتخاب کنند و این کار مکر با مطالعه در باره سطح علمی دانشگاه، شرایط پذیرش و بررسی اعتبار مدرک آن انجام نخواهد شد.متقاضیان ایرانی که قصد تحصیل در در رشته داروسازی را دارند و می خواهند پس از تحصیل به کشور بازگردند، حتما باید از از مورد تایید بودن دانشگاه مورد نظر خود در ایران اطمینان حاصل کنند. خوشبختانه برخی از دانشگاه‌های هند که رشته داروسازی را اریه می‌دهند ،مورد تایید وزارت بهداشت ایران قرار دارد و مدارک تحصیلی فارغ‌التحصیلان پس از بازگشت، برای ارزشیابی پذیرفته می‌شوند. پس از این ارزشیابی، افراد می‌توانند در زمینه داروسازی در ایران مشغول به کار شوند. دانشگاه‌های هندی مورد تایید وزارت بهداشت ایران عبارت است از: Banaras Hindu University Jamia Hamdard University Aligarah Muslim University Manipal Academy of Higher Education Panjab University Jadavpur University Indian Institute Technology Madras All Indian Institute Med New Delhi هزینه‌های تحصیل و زندگی در هندهزینه‌های تحصیل داروسازی در هند به نسبت دیگر کشورها کمتر و از این لحاظ مورد توجه است. این هزینه با توجه به مقطع و دانشگاه محل تحصیل متفاوت است. هزینه‌های تحصیل مقطع کارشناسی داروسازی در هند در حدود 300 تا 1200 یورو در سال تخمین زده شده است. در مقطع کارشناسی ارشد داروسازی نیز هزینه تحصیل به صورت سالانه حدود 800 تا 1100 یورو و در مقطع دکترا در حدود 2500 تا 4500 یورو برآورد شده است. هزینه‌های زندگی در هند نیز با توجه به شهر محل اقامت و سبک زندگی دانشجو متفاوت است. البته دانشجویان این امکان را دارند که در حین تحصیل با دریافت مجوز کار دانشجویی به مدت 20 ساعت در هفته مشغول به کار شوند و تا حدودی هزینه‌های تحصیل و زندگی خود را تامین کنند.تحصیل رایگان داروسازی در هندبه طور کلی می‌توان گفت که تحصیل رایگان در این کشور وجود ندارد اما دانشجویان این فرصت را دارند که از بورسیه‌های تحصیلی هند استفاده کنند. دانشگاه‌های هند به دو صورت بورسیه‌های تحصیلی خود را به دانشجویان اعطا می‌کنند. این فرصت شامل بورسیه تحصیلی کامل و کمک هزینه تحصیلی است که دانشجویان برای برخورداری از آن باید پس از تمام شدن ترم اول تحصیلی اقدام کنند. دانشجویان دانشگاه‌های هند با برخورداری از بورسیه تحصیلی، کمک هزینه دانشجویی، وام تحصیلی و کار دانشجویی می‌توانند هزینه‌های تحصیل و زندگی خود را تامین کنند.مزایا و محدودیت‌های تحصیل داروسازی در هندتحصیل داروسازی در هند یک گزینه بهینه برای دانشجویان با بودجه پایین است. با توجه به رشد صنعت داروسازی در این کشور، شرایط کار پس از تحصیل نیز برای فارغ‌التحصیلان داروسازی فراهم است و افراد می‌توانند با تبدیل ویزای تحصیلی خود به ویزای کاری، در زمینه تحصیلی خود مشغول به کار شوند. با جمع‌بندی مطالب گفته شده می‌توان مزایای زیر را برای تحصیل در هند عنوان کرد: هزینه تحصیلی پایین کیفیت و امکانات آموزشی مطلوب امکان کار حین تحصیل امکان کار پس از تحصیل بهره‌مندی از بورسیه‌های تحصیلی و کمک هزینه‌های دانشجویی عدم نیاز به ارایه مدرک زبان انگلیسی مورد تایید بودن برخی از دانشگاه های هند از نظر وزارت بهداشت ایران رواج زبان انگلیسی در میان مردم نزدیکی جغرافیایی به ایران پایین بودن هزینه زندگی و محل اقامت در کنار مزایای گفته شده، محدودیت‌ها یا معایبی نیز برای تحصیل در این کشور وجود دارد که اطلاع از آن می‌تواند متقاضی را برای اخذ تصمیم درست راهنمایی کند. این محدودیت‌ها عبارتند از: کیفیت و امکانات آموزشی پایین‌تر در مقایسه با کشورهای اروپایی پایین بودن اعتبار مدرک تحصیلی دانشگاه‌های این کشور در مقایسه با کشورهای اروپایی رقابت شدید برای پذیرش دانشجویان با توجه به آزمون‌های ورودی رقابت شدید برای دریافت بورسیه‌های تحصیلی پایین بودن امکانات زندگی
مرگ تدریجی آقای وزیر (درباره عبدالحسین تیمورتاش) تیمورتاش به همراه همسر و فرزندان در نخستین سال‌های حکومت رضاشاه، عبدالحسین تیمورتاش ملقب به سردار معظم خراسانی، به عنوان قدرتمندترین شخص کشور پس از رضاخان شناخته می‌شد. تیمورتاش از رابطه خوبی با رضاشاه بهره می‌برد و مورد اعتماد رضاشاه پهلوی بود، به‌طوری که رضاشاه در مورد او گفته بود: "قول تیمور قول من است". اما این صمیمیت و نزدیکی چندسالی بیشتر دوام نداشت و در پایان عمر تیمورتاش، به‌قدری روابط آن‌دو تیره و تار شد که حتی رضاشاه سفارش کرد در زندان مثل دیگر زندانیان با او رفتار کنند و هیچ‌گونه امکاناتی در اختیار او قرار ندهند. در این‌جا با سنجش عملکرد او در دو حوزه سیاست داخلی و روابط خارجی، فراز و فرود در همکاری این‌دو را ریشه‌یابی می‌کنیم. تیمورتاش که با اعتماد به نفس در فکر فزونی اقتدار خویش بود این گفته خود را که رضاخان "حتی از هوایی که استنشاق می‌کند هراسناک است" فراموش کرده بود و هرچه بر قدرتش می‌افزود از اعتماد رضاشاه به خود می‌کاست و زمینه حذف شدن خویش را فراهم می‌کرد. سیاست داخلی عبدالحسین تیمورتاش، متولد 1260 خورشیدی، شیفته سیاست و قدرت بود و برای پیشرفت در این زمینه کوشش فراوانی کرد. او که درکودکی برای تحصیل به روسیه رفته بود پس از آن‌که به ایران بازگشت، در بدو ورود به عرصه سیاست به تاثیر زبان و سخنوری در سیاست ایران پی برد و به سرعت زبان فارسی را با همه فنونش فراگرفت. او به حدی در ادبیات فارسی خبره شد که شعر می‌سرود و گفته می‌شود بیش از ده هزار بیت شعر فارسی را حفظ بود. او هنگام ورود به دومین دوره مجلس شورای ملی تنها 28 سال داشت و به عنوان نماینده نیشابور وارد مجلس شد ولی در پایتخت، آن‌چنان شناخته شده نبود. تیمورتاش اما می‌دانست باید از اعتباری که به واسطه‌شهرت پدرش داشت برای نمایندگی نیشابور استفاده کند و در مجلس ماندگار شود. با همین فرض او در دوره‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم مجلس شورای ملی انتخاب شد و مسیر محکمی برای حضورش در صحنه سیاست باز کرد. در این دوران نگاه تیمورتاش متوجه برقراری ارتباطی موثر با سیاست‌مداران پرنفوذ کشور بود و اعتقادی به جامعه و رسانه‌ها نداشت. به‌طور مثال در سال 1297 خورشیدی وقتی از طرف وثوق‌الدوله مامور سرکوب نهضت جنگل شد، نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه با خشونتی که به‌کار گرفت نفرت مردم منطقه را نسبت به خود و حکومت بیشتر کرد. پس از این نیز، در دوران حکومت رضاشاه، در سانسور روزنامه‌ها و انحلال احزاب سیاسی نقش مهمی داشت. از طرفی، همانطور که گفته شد او برای نزدیکی به سیاست‌مداران، برنامه داشت تیمورتاش که پس از مرگ پدرش لقب معززالملک را هم گرفته بود در آغازین‌سال‌های حضورش در عرصه سیاست در انتشار مجله "دانشکده" با ملک‌الشعرای بهار همکاری داشت و مقالاتی هم برای آن می‌نوشت. همین رابطه در دوران حضورش در مجلس شورای ملی به کمکش آمد و از وجود ملک‌الشعرای بهار در مجلس بهره برد. تیمورتاش که سخنوری باهوش بود در مجلس میدان‌داری می‌کرد و فضا را با سخنانش به دست می‌گرفت. در همین راستا زمانی که قرار بود خلع سلاح ستارخان تصویب شود صداهای مخالفی در مجلس شنیده می‌شد. از همین‌رو تیمورتاش با بیان گیرا و ذکاوتش جو مجلس را به سود خلع سلاح تغییر داد و این طرح به راحتی تصویب شد. تیمورتاش که به همراه دو یار قریبش علی‌اکبر داور و نصرت‌الدوله فیروز روزبه‌روز نفوذ خود را در مجلس گسترش می‌داد تا جایی پیش رفت که نایب رییسی مجلس چهارم شورای ملی را به دست آورد. تیمورتاش به آینده رضاخان امید داشت و پیش‌بینی می‌کرد رضاخان به اریکه قدرت نایل آید به همین سبب سعی داشت مسیر را برای رضاخان پهلوی هموار کند. او در مجلس پنجم طرح خلع قاجاریه از سلطنت را کارگردانی کرد و پس از شروع سلطنت رضاخان، به پاس تلاشش در سال 1304 وزیر دربار پهلوی شد. تیمورتاش که پیش از این وزیر عدلیه و وزیر فواید عامه و تجارت نیز بود با رسیدن به وزارت دربار جهش بزرگی در افزایش قدرت خود انجام داد. او در مراسم تاجگذاری رضاخان، حامل تاج پهلوی بود در حالی که مرسوم نبود وزیر دربار چنین کاری را انجام دهد. با شروع انتخابات ششمین دوره مجلس شورای ملی، همه امور به طور کامل در اختیار تیمورتاش بود به گونه‌ای که تیمورتاش افراد را براساس همراهیشان با برنامه‌های خویش برای حضور در انتخابات تایید می‌کرد. این قدرت و نفوذ به اندازه‌ای قد کشیده بود که انتخاب وزیران، مسیولان دربار، استانداران و سایر مناصب مهم کشور با نظر تیمورتاش صورت می‌گرفت و حتی در سال 1306 مخبرالسلطنه با هدف اجرای برنامه‌های تیمورتاش به سمت نخست‌وزیری رسید و عملا هم تنها مجری دستورات تیمورتاش بود. تیمورتاش که با اعتماد به نفس در فکر فزونی اقتدار خویش بود این گفته خود را که رضاخان "حتی از هوایی که استنشاق می‌کند هراسناک است" فراموش کرده بود و هرچه بر قدرتش می‌افزود از اعتماد رضاشاه به خود می‌کاست و زمینه حذف شدن خویش را فراهم می‌کرد. رابرت کلایو، نماینده انگلیس در تهران، در جریان مذاکرات در نامه‌ای این‌گونه می‌نویسد: " . تیمورتاش اکنون در تعیین خط مشی سیاست‌های داخلی و خارجی چنان مطلق‌العنان گشته که متاسفانه تا زمانی که وی در مسند کار باشد، امیدی به بهبود شرایط موجود نیست".روابط خارجی سردار معظم خراسانی عبدالحسین‌خان که پس از تصویب قانون لغو القاب و درجات نظامی در فروردین 1304 ، نام خانوادگی "تیمورتاش" را برای خود برگزیده بود از همان ابتدای ورودش به صحنه سیاست ارتباط خوبی با سفارتخانه‌های خارجی به‌خصوص سفارت روسیه داشت. تیمورتاش که تحصیلات نظامی را در روسیه گذرانده بود در دوران تصدی وزارت فواید عامه، شرایط واگذاری شیلات شمال به روس‌ها را فراهم کرده و در دوران وزارت دربار پهلوی برای چندین قرارداد اقتصادی با روسیه به توافق رسیده بود. این نزدیکی به روسیه برای انگلیس که در جنوب ایران نفوذ بالایی داشت نگران‌کننده بود، به علاوه اینکه تیمورتاش تلاش زیادی کرد تا از شرکت نفت که در دست انگلیس بود مالیات اخذ کند. نیاز ایران به تعامل با انگلیس در مسایل جنوب و نگرانی انگلیس از قدرت گرفتن روسیه در ایران، باعث شد تیمورتاش نوعی سیاست موازنه را برای توافق با انگلیس در پیش گیرد. تیمورتاش در چندین نوبت با نماینده‌های انگلیس درباره مسایل گوناگونی مذاکره کرد که می‌توان به این موارد اشاره نمود: 1 ) تعیین تکلیف ادعای ایران بر مالکیت بحرین و باسعیدو و جزایر هنگام و ابوموسی و تنب 2 ) توافق بر سر شرکت نفت ایران و انگلیس 3 ) به رسمیت شناختن حاکمیت ایران بر منطقه آبی ایران در خلیج‌فارس 4 ) چشم‌پوشی انگلیس از بدهی‌های قبلی ایران 5 ) تامین امنیت انگلیس در خلیج‌فارس. 6 ) تعیین تعرفه گمرکی. و چندین مورد دیگر. تیمورتاش در جریان این مذاکرات فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه کرد. در مقطعی از حاکمیت ملی ایران به‌خوبی دفاع کرد. در پاره‌ای موارد از مواضع خود قدری کوتاه آمد و در عوض در مرحله‌ای از مذاکرات با مطرح کردن خواسته‌های بسیار، مسیر مذاکرات را از رسیدن به توافق دور کرد. انگلیس هم که حاضر به دادن امتیازات فراوان به ایران نبود از توافق بر سر موارد پیشنهادی امتناع می‌کرد. هرچند که در مواردی جزیی توافق حاصل شده بود اما سرسخت بودن دو طرف مذاکره باعث شد این مذاکرات چندین سال به درازا بکشد. انگلیس که به خطر افتادن منافعش در ایران را برنمی‌تافت مانع اصلی بر سر رسیدن به خواسته‌هایش را تیمورتاش می‌دانست. رابرت کلایو، نماینده انگلیس در تهران، در جریان مذاکرات در نامه‌ای به تاریخ 22 آوریل 1931 / 1 اردیبهشت 1310 این‌گونه می‌نویسد: " . تیمورتاش اکنون در تعیین خط مشی سیاست‌های داخلی و خارجی چنان مطلق‌العنان گشته که متاسفانه تا زمانی که وی در مسند کار باشد، امیدی به بهبود شرایط موجود نیست". این نارضایتی عاملی می‌شود تا نماینده‌های انگلیس در چند نوبت به دیدار رضاشاه بروند و از او در مورد عدم حصول توافق گلایه کنند. از طرفی رضاشاه به تیمورتاش دستور داده بود برای خرید ادوات جنگی به روسیه برود. تیمورتاش در این سفر موفقیتی کسب نمی‌کند و به رضاشاه نامه می‌نویسد که روسیه قادر به تامین سفارش‌های نظامی ایران نیست و بهتر است این سلاح‌ها از اروپا تهیه شود. در این‌جا نقش آلمان پررنگ می‌شود. آلمان به ایران سلاح‌های جنگی می‌فروشد و رابطه خوبی با تیمورتاش برقرار می‌کند. همین رابطه مشخص می‌کند که چرا تیمورتاش پیشنهاد جایگزینی بانک ملی با بانک شاهنشاهی که زیر نظر انگلیس بود را در مذاکرات با انگلیس مطرح می‌کند، چرا که بانک ملی با همکاری آلمان تاسیس شده بود. ناکامی‌های تیمورتاش در روابط با انگلیس و روسیه در سال‌های پایانی عمرش باعث می‌شود رضاشاه از عملکرد او رضایت کافی را نداشته باشد. از طرفی انگلیس که تیمورتاش را سرسخت و غیرقابل مهار تصور می‌کرد در مطبوعات خود با تمجید از تیمورتاش سعی داشت او را خطری برای سلطنت رضاشاه و فرزندش توصیف کند. اخبار روزنامه‌های خارجی توسط محمدحسین‌خان آیرم، رییس مقتدر شهربانی، که از قدرتمندی تیمورتاش برحذر بود، به رضاشاه می‌رسید. با پروپاگاندا و فضاسازی رسانه‌ای و اقامت طولانی‌مدت تیمورتاش در آخرین سفرش به روسیه، زنگ خطر مهمی برای رضاشاه که بقای سلطنتش بیش از هرچیز اهمیت داشت به صدا درآمد. رضاخان پهلوی قبلا هم از ارتباط تیمورتاش با کشورهای خارجی خشنود نبود و زمانی که قصد انتخاب تیمورتاش به سمت وزارت دربار را داشت در مورد او این‌گونه گفت: "تیمورتاش بد نیست ولی حیف که با خارجی‌ها زیاد رفت و آمد دارد". اتهامی هم مبنی بر جاسوسی تیمورتاش برای روسیه مطرح شده که چون اثبات نشده و مناقشه بر سر آن بسیار است از آن صرف نظر کردیم. فرجام تلخ تیمورتاش سرانجام تیمورتاش در سوم دی‌ماه 1311 عزل و راهی زندان شد. اما این برای رضاشاه کافی نبود. بنابراین دستور قتل او صادر شد و در تاریخ نهم مهرماه 1312 به دست احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی، به قتل رسید. تیمورتاش در واقع مسیری را در سیاست پیش گرفت که خود هم قربانی آن شد. ویژگی‌های شخصیتی او از جمله خشونت، سرکوب، فرمانبرداری، عدم تمکین در برابر قانون، تلاش برای گرفتن اختیارات فراقانونی و . - که در انتخابش به عنوان وزیر دربار پهلوی هم موثر بود - بیش از آن‌که به دوام او منجر شود مقدمات حذف او را فراهم می‌کرد. او خود نیز به این مساله واقف بود چرا که در یادداشتی که در زندان نوشت پذیرفته بود که نباید در چنین حکومتی انتظار برگزاری دادگاه برای خویش را داشته باشد. اما اگر در طول دوران حضورش در مجلس به دنبال تشکیل حکومت جمهوری بود و یا در سمت وزارت دربار ضوابط و قوانین را بر هر امری برتری می‌داد، شاید سرنوشت بهتری برایش رقم می‌خورد. منتشر شده در شماره 5510 روزنامه نسل فردا به تاریخ 11 مهرماه 1396
نقش زن در خانواده ایده‌آل اروپای قرن نوزدهم و ایران در دوران پهلوی و تاثیر صنعتی شدن بر آن در اروپای قرن نوزدهم، ایدیولوژی زندگی خانگی، تعریفی مشخص از خانواده ایده‌آل ارایه می‌داد که بر اساس شرایط اروپای در حال تغییر، از پیشاصنعتی به صنعتی بود. شرایطی که در آن، کارخانه‌ها و نیز شهرها در حال رشد بودند و بخصوص در طبقه بورژوا نقش زن و مرد در خانواده در حال بازنگری و تعریف دوباره بود. خانواده ایده‌آل آن زمان به آرامی به خانواده ایده‌آل همه اقشار و طبقات جامعه تبدیل شد(هال، 1992 ). تاثیر صنعتی شدن و رشد شهرها در ایران دوره پهلوی و بعد از آن سبب شده است تا تعریف خاصی از نقش زن در خانواده و خانواده ایده‌آل ارایه شود. با توجه به مشابهت‌های ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی با اروپای قرن نوزدهم در فرایند صنعتی شدن، این پژوهش به تعریف و مقایسه خانواده ایده‌آل قرن نوزدهم اروپای صنعتی بخصوص انگلستان و همین مفهوم و مشابهت‌های آن در ایران دوران پهلوی می‌پردازد و تاثیر حرکت به سوی صنعتی شدن در برابر تاثیرات ملی - مذهبی را مورد بررسی قرار می‌دهد و به دنبال آن است که این تغییرات چگونه بر تعریف و نقش زن در خانواده تاثیر گذاشته است.جامعه پیشاصنعتی اروپا، جامعه‌ای تعریف شده با صنایع کوچک خانگی و نیز پدرسالارانه بوده است. در این خانواده‌ها، ابزار تولید در دست پدر بود، بقیه اعضای خانواده زیر نظر او به تولید می‌پرداختند و بسیار متداول بود که زنان و دختران مجرد یا متاهل و نیز کودکان حتی پیش از نوجوانی کار کنند. وبر جامعه پیشاصنعتی را جامعه‌ای متشکل از گروهی معمولا بر اساس شالوده اقتصادی و خویشاوندی سازمان یافته و در قالب خانوار، با اقتدار فردی خاص و با حاکمیت قطعی وراثت معرفی می‌کند که با حاکمیت پدر همراه بود. الیس کلارک معتقد است در این خانواده‌ها ازدواج به زنان مرتبه‌ای از نظر اقتصادی هم پایه مردان می‌داد (هال، 1992 ). رایش و انگلیش ( 1979 ) معتقدند که این جامعه پدرسالار در عین حال زن محور نیز بوده است به این معنا که در آن مهارت‌های سنتی تولیدی خانگی زنان (مانند تهیه البسه خانواده یا فراوری محصولات حیوانی و گیاهی) برای ادامه بقای خانواده‌ها و حتی کل جامعه حیاتی بوده است. با این حال همانطور که ذکر شد با توجه به اینکه مرد ابزار و عایدات تولید را در دست داشته و بقیه افراد خانواده زیر نظر او فعالیت و زندگی می‌کرده‌اند، این خانواده‌ها همچنان پدرسالار بوده تحت سلطه پدر قرار داشت.با آغاز دوران صنعتی، بسیاری از مشاغل که به طور سنتی به زنان تعلق داشت از میان رفت. زن که داروهای گیاهی را می‌شناخت و سلامت خانواده را به عهده داشت، شمع‌های دست سازش روشنی بخش و صابون ساخته او ضامن نظافت خانه و خانواده بود، نخ می‌ریسید، پشم و کاموا تهیه می‌کرد و لباس می‌دوخت، حالا باید همه این کارها را به کارخانه‌هایی می‌داد که آنها را انجام می‌داند (رایش و اینگلیش، 1978 ). در این انتقال از جامعه پیشاصنعتی به صنعتی، آنچه به عنوان مسیله زنان در عصر ویکتوریایی خوانده می‌شد، افکار جدیدی درباره زنان و نقش آنها در خانواده را پروراند که با عنوان ایدیولوژی زندگی خانگی، برای زنان و مردان، هرکدام جایگاه مجزا و ویژه‌ای بخصوص در میان طبقه متوسط تعریف کرد. بر این اساس کار از درون خانه به بیرون خانه منتقل شد. زنان باید در خانه، جایی که فضایی محافظت شده نسبت به خطرات خارج از آن یعنی جایی که شوهرانشان ساعات زیادی را در آن می‌گذرانند، باشند به این ترتیب سپهر خصوصی مختص زنان شد و مرد از آن بیرون رفت. از طرفی سپهر عمومی به مردان اختصاص یافت. آنها باید تمام وقت کارکنند تا بتوانند منابع مالی مورد نیاز برای اداره خانواده را تامین کنند(بارنت، 2001 ).بر اساس این تعریف دخالت زنان در کار تولیدی از بین رفت و از مردان به طور کامل مستقل شدند. زنان بورژوا درگیر زندگی پوچی شدند که از آن با عنوان قفس طلایی یاد شده است. زنان طبقه فرودست که مجبور به کار بودند نیز آینده ناخوشایندی پیش رو داشتند زیرا مشاغل متناسب با زنان درآمدی بسیار اندک داشت و در خور احترام اجتماعی اندکی بود و سرانجام این زنان را به تنگدستی مبتلا و نیازمند کمک و صدقه می‌کرد. ایدیولوژی زندگی خانگی بیان می‌کرد که خارج از خانه محلی پلید است که برای زنان مناسب نیست. به همین دلیل زن باید در خانه بماند. ماندن در خانه به این معنا است که او باید کارهای خانه را انجام دهد تا همسرش بتواند خارج از خانه کار کند و مخارج مورد نیاز خانواده را تامین نماید این تعریف البته به مرور به ایده غالب در بقیه اقشار اجتماعی تبدیل شد(هال، 1992 ).ازدواج و مادربودن تنها نقش قابل قبول بخصوص از نظر اجتماعی، برای دختران بالغ در ایدیولوژی زندگی خانگی بود و در صورتی که دختران نمی‌توانستند ازدواج کنند، آنها را دختر ترشیده خطاب می‌کردند و دخترانی که شوهر مناسب نمی‌یافتند، باید به عنوان خدمتکار در خانه‌ها کار می‌کردند و اغلب با مشکلات معیشتی نیز دست به گریبان بودند زیرا امکان کار مناسب برای ایشان فراهم نبود. کار زنان جامعه صنعتی نگه‌داری از اطفال(به عنوان مادر یا پرستار)، فراهم کردن غذای خانواده، نظافت منزل و شستن لباس‌ها و در نهایت تهیه تنقلات و دوختن لباس بچه‌ها و در مجموع خانه‌داری بود (بارنت، 2001 ). ولسون کرافت از نظریه پردازان فمنیسم لیبرال زن را در این دوران به پرنده خوش خط و خالی تشبیه می‌کند که در قفس خانه نشسته و به آراستن پر و بال خود مشغول است. او که زن طبقه متوسط را توصیف می‌کند، کاری برای او جز فخر فروشی با زینت دادن به پر و بال خود نمی‌بیند و آن را نقد می‌کند (تانگ، 1989 ) . باید توجه داشت که زن در ساختار پیشاصنعتی در خانه به دنیا می‌آمد، رشد و ازدواج می‌کرد، کار می‌کرد، پیر می‌شد و از دنیا می‌رفت و اینها همه در سایه خانواده‌بود که پیوندی عمیق با او داشت. با ورود جامعه صنعتی این پیوند گسسته شد و زن حالا اگر از خانواده‌ای متول نبود مجبور به کار می‌شد و با توجه به دستمزد کم زنان، زندگی دردناکی در انتظار او بود (رایش و اینگلیش، 1979 ).پارسونز از نظریه پردازانی است که این شکل از خانواده را به عنوان شکل مناسب برای خانواده پذیرفته است. او با تاکید بر قابلیت‌های زیستی زنان برای بارداری (که مردان فاقد آن هستند) استدلال می‌کند که زنان برای ایفای نقش نگهداری از کودکان و مردان برای کارهای خارج از خانه مناسب هستند. او معتقد است که این شکل از تقسیم کار در خانواده به حفظ انسجام در آن کمک می‌کند (بارنت، 2001 ). در همین دوران است که نظریه پردازان فمنیست لیبرال مانند کرافت، میل و تیلور دست به نظریه پردازی می‌زنند و موضوع کار زنان را مد نظر قرار داده از آن سخن می‌گویند. از نظر آنها زن به خانه تعلق ندارد و باید به کار بیرون از خانه مشغول شود (تانگ، 1979 ). ایدیولوژی زندگی خانگی گویا پایه‌گذار فمنیسم می‌شود. البته این موضوع بعدتر به دفعات در نظریات مختلف مورد بازنگری قرار می‌گیرد. نظریه‌پردازان فمنیسم اعم از لیبرال، مارکسیسم یا رادیکال به موضوع کار زنان می‌پردازند و آن را بررسی و نقد می‌کنند.لازم است در اینجا نقش و عملکرد زنان در خانواده در جامعه ایران را در اواخر قاجار و اوایل دوره پهلوی مورد بررسی قرار دهیم. این دوران با توجه به شرایط ملتهب اجتماعی و تغییرات گسترده‌ی آن به واسطه اصلاحات انجام شده بخصوص توسط رضاشاه و حرکت به سمت جامعه صنعتی و مدرن و به واسطه آن، بروز تغییرات اجتماعی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. جهت ایجاد تصویری روشن‌تر از وضعیت زن در خانواده در ایران پیش و پس از صنعتی شدن، خانواده شهری و روستایی هرکدام را جداگانه بررسی خواهیم کرد.تا پیش از تغییرات گسترده اجتماعی که از اواخر دوران قاجار و بخصوص اوایل دوره پهلوی در ایران آغاز شد، و با توجه به آمار موجود از ساخت جمعیت ایران که جمعیتی عمدتا روستایی و کشاورز بوده‌اند، خانواده گسترده و پدرسالار، شکل مرسوم خانواده ایرانی تلقی می‌شده است. پدر به عنوان مرکز قدرت در خانواده شناخته می‌شده که می‌توان آن را به عنوان وجه مشترکی با اروپا دانست و مادر در رتبه دوم قرار داشته است. پس از آن فرزندان بخصوص پسر بزرگ‌تر قرار می‌گرفته‌اند. در این خانواده معمولا والدین پدر به همراه عروس‌ها و نوه‌ها با یکدیگر زندگی می‌کرده‌اند. از آنجا که کار اصلی خانواده کشاورزی بوده است، پسران نقش مهمی در خانواده و بقای آن ایفا می‌کرده‌اند (سلطان‌محمدی، 1396 ).مشاغل خانگی را در خانواده گسترده ایران نمی‌توان به شکل اروپایی آن دنبال کرد زیرا چنین مرحله گذاری در ایران وجود ندارد (این مرحله بدلیل حرکت از صنایع سبک به سنگین در اروپا بوجود آمد) اما اعضای خانواده مانند آنچه در خانواده اروپایی دیده می‌شود، همگی به فعالیت اقتصادی در خانواده مشغول بودند. از این منظر می‌توان تشابهی ساختاری میان خانواده در این دو جامعه را شاهد بود چنانکه مرد در راس خانواده قرارداشت و ابزار و عایدات تولید در دست او بود و سایر اعضای خانواده موظف به اطاعت از دستورات او بودند. به این ترتیب ساختاری پدرسالارانه بر خانواده حاکم بود. در اواخر دوره قاجار، بافتن پشم و کتان در خانه و کارخانه، زنان بسیاری را به خود مشغول کرده بود. زنان به طور گسترده در تولید کتان و ابریشم برای بازارهای گیلان و مازندران، اصفهان، کاشان و یزد و نیز مصارف خانگی شرکت داشتند. تا پیش از اکتشاف نفت در ایران، بیشتر صادرات ایران را محصولاتی نظیر محصولات کشاورزی، صنایع دستی و تولیدات زنان تشکیل می‌داد که نشان از نقش پررنگ زنان در صادرات در ایران دارد. از طرفی فرش ایران به عنوان یکی از محصولات پرطرفدار و پرفروش صادراتی در قرن نوزدهم به طور عمده در خانه‌ها و توسط زنان تولید می‌شد هرچند سودی از آن عاید زنان نمی‌شد و زنان قالی‌باف در تنگدستی زندگی می‌کردند(مقدم، 1395 ). در خانواده‌های معمولی زنان علاوه بر پرورش کودکان به وظایف دیگری چون آشپزی، نظافت منزل، دوخت و دوز لباس‌های افراد خانواده و خرید خارج از منزل را نیز به عهده داشتند. آنان در کنار این مسیولیتها به کارهای دیگری چون قالی‌بافی، پشم‌ریسی و دیگر هنرهای دستی نیز می‌پرداختند (سلطانی مقدم، 1393 ).زنان شهری بخصوص زنان طبقه ضعیف یا کارگر در عهد قاجاریه، خواه از طریق تولید برای خانواده و خواه تولید برای امرار معاش نقش مهمی در معیشت خانواده ایفا می‌کردند. یکی از عرصه‌های اشتغال رایج زنان خدمتکاری آنها با عناوین متفاوتی چون گیس‌سفید و دایه در نزد خاندان‌های متمول بود. زنان علاوه بر مشاغل خدماتی به طبابت سنتی با تکیه بر گیاهان دارویی می‌پرداختند. آنها در یکی از تکایای تهران آن روزگار، بیمارستان و یا درمانگاه عمومی تشکیل داده بودند و از مراجعان که اکثر بانوان بودند، معاینه به عمل می‌آوردند. زنان عهد قاجار در مبادلات تجاری و بازار نیز در سطح بسیار محدودی سهیم بودند بدین صورت که یا مانند فروشندگان دوره‌گرد به فروختن پارچه در منازل می‌پرداختند و یا اینکه در خیابانها مشغول دست فروشی می‌شدند. جالب است بدانیم که زنان در اواخر دوران قاجار و در زمان سلطنت احمدشاه وارد نظمیه می‌شدند و به عنوان پلیس مخفی در مکان‌هایی که به وجود آنان نیاز بود به خدمت می‌پرداختند(سلطانی‌مقدم، 1393 ).به این ترتیب زنان در حیطه اجتماعی و اقتصادی نقشی کمرنگ در جامعه ایفا می‌کرده‌اند. آنها بیشتر در چهارچوب خانواده و تحت سرپرستی مرد در آن به کار مشغول بوده اگر هم سهمی از کار خود می‌برده‌اند، میزان آن بسیار اندک بوده است. فعالیت‌های اجتماعی آنها محدود و منحصر به خدماتی برای زنان بوده اگر بیش از آن کاری انجام می‌داده‌اند مانند پلیس مخفی، در خفا و پنهانی و به دور از انظار عمومی صورت می‌گرفته است. نباید فراموش کرد که آنچه زنان انجام می‌داده‌اند کارهای پست با درآمدی پایین بوده و در نهایت همانند زن شاغل اروپایی با مشکل معیشتی روبرو بوده‌اند.زنان در روستاها نیز همانند زنان در قرن نوزدهم، علاوه بر نقش همسری و مادری، نقش مشارکتی در مدیریت واحدهای بهره‌برداری مانند تصمیم‌گیری درخصوص واحد بهره‌برداری و پذیرش نقش مرد در هنگام غیاب او، فعالیت‌های زراعی مانند مشورت و تصمیم گیری درباره کاشت محصولات کشاورزی و نیز بر عهده گرفتن برخی مراحل کاشت و برداشت، انجام فعالیت‌های اقتصادی بخصوص در امور خانه مانند شیردوشی، تهیه سوخت، تهیه فراورده‌های لبنی و پخت نان و گردآوری مواد اولیه غذاهای زمستانی و در نهایت کمک به فروشی برخی از مواد تولیدی کشاورزی و لبنی در بازار محلی را به عهده داشته‌اند هرچند امکان تصمیم‌گیری‌های مهم مانند آینده فرزندان و ازدواج ایشان یا بهره‌گیری از عایدات کار خود را در اختیار نداشتند. (طالب، 1394 ).با پیشروی مدرنیته در ایران و شکل‌گیری و گسترش شهرها به مفهوم امروزی آن، خانواده و مفهوم آنها نیز دستخوش برخی تغییرات شد. خانواده هسته‌ای به مرور جایگزین خانواده گسترده شد. شکل خانواده غالب در شهرها در ایران بر اساس سرشماری 1345 خانواده گسترده با وسعتی در حدود پنجاه درصد خانواده‌های شهری بوده‌است اما خانواده مستقل زن و شوهری با ملحقات اعم از پدر و مادر پیر و خانواده هسته‌ای مستقل نیز از دیگر انواع شایع خانواده شهری در ایران در ابتدای دوره پهلوی در شهرها بوده‌است (بهنام، 1347 ). همچنین میزان فرزندآوری بخصوص در دوره پهلوی دوم رو به کاهش گذارد. با گسترش صنایع نقش مردان به عنوان وزنه اقتصادی در محیط سپهر عمومی پررنگ و نقش زنان به عنوان مادر و نیز مدیرخانه (خانه‌دار) در سپهر خصوصی حایز اهمیت دانسته شد. مرد نان‌آور و زن خانه‌دار را می‌توان در توصیف خانواده ایده‌آل در ایران با وضوح بیشتر دید و به گفته روحانی‌مشهدی( 1393 ) در این تعریف تفاوت مرد و زن حاکی از نوعی تقسیم‌پذیری مسیولیت‌هاست که از یک سو وظیفه حمل و نگه‌داری و تربیت فرزند را به عهده زن سپرده و از سویی مسیولیت سنگین مراقبت، حفاظت و تامین نیازهای معیشتی و اقتصادی خانواده را بر دوش مرد نهاده است.در حال حاضر در حدود 90 درصد جمعیت ایران در خانواده‌های هسته‌ای زندگی می‌کنند. از طرفی تنها 10 درصد از زنان شاغل هستند و این درحالی است که 60 درصد مردان مشغول به کارند. تغییر شکل خانواده از گسترده به هسته‌ای و میزان بسیار زیاد زنان به عنوان خانه‌دار، ما را به یاد ایدیولوژی زندگی خانگی عصر ویکتوریایی می‌اندازد[ 1 ].با مقایسه ایران در دوران پهلوی و اروپای قرن نوزدهم، می‌توان مشاهده نمود که تشابهات بسیاری در مفهوم زن و کارکرد او در خانواده به چشم می‌خورد. ایران از زمان پهلوی و اروپای قرن نوزدهم با حرکت در مسیر صنعتی شدن تغییراتی را بخصوص در حیطه خانواده شاهد بوده‌اند که می‌توان آنها را به طور خلاصه اینگونه دسته بندی کرد. زندگی شهرنشینی رونق گرفت و جایگزین زندگی روستایی شد. شهرها با جمعیت بیشتر خود زمینه را برای تغییرات دیگر آماده کردند. همچنین خانواده گسترده جای خود را به خانواده هسته‌ای داد. به این ترتیب خانواده‌در شهرها به نسبت قبل از نظر اندازه کوچکتر شد. خانواده کوچک هسته‌ای به عنوان یک واحد تولیدی (کارگاه خانگی در اروپا و کشاورز در ایران) کارکرد خود را از دست داد و بخصوص با انتقال مردان به سپهر عمومی، محیط کار و خانواده تفکیک شدند. در حیطه اقتصادی، مسیولیت تامین معاش خانواده بر عهده مردان گذاشته و از دوش زنان برداشته شد و در تربیت فرزندان مسیولیت رسیدگی و تربیت به مادر داده و مسیولیت پدر که به عنوان حرفه‌آموز شناخته می‌شد، به دلیل جدایی کار از خانه، در این زمینه محدودتر شد. شکل استاندارد خانواده با تفکیک نقش‌ها و تعریف سپهر عمومی و سپهر خصوصی همراه شد و این شکل از خانواده به عنوان شکل منطقی و مناسب آن ریشه دواند. به این ترتیب زن به کلی از مرکز فعالیت در خانواده کنار رفت، همه مسیولیت‌ها و توانمندی او در تولید و کمک به خانواده از او سلب شد و برای زن تعریفی کارکردی مبتنی بر این اصل که زن و مرد تفاوتی طبیعی با یکدیگر دارند که سبب می‌شود زن در خانه بماند و مرد به کار بیرون از خانه شاغل شود ارایه شد. وجوه مردسالارانه خانواده پررنگ‌تر از پیش شد و زن عملا هیچ دسترسی به منابع مالی نداشته از نظر اقتصادی کاملا به مرد وابسته شد. به این ترتیب زن اهمیت خود در خانواده و به صورت کلان در جامعه را از دست داد.نتیجه‌گیری:می‌توان مشاهده نمود که تغییر در شکل جوامع از پیشاصنعتی به صنعتی، سبب تغییر شکل در خانواده، بازتعریف نقش زن و مرد و تعریف سپهر خصوصی و عمومی و در نتیجه آن ایجاد تغییر در نقش و کارکرد زنان در خانواده شد. شاید عوامل دیگر مانند مذهب، ملیت یا فرهنگ اجتماعی نیز در میان نقش داشته‌اند، اما روند صنعتی شدن و تغییر شکل خانواده نقش بسیار پررنگی در تعریف نقش و کارکرد زنان در خانواده و به دنبال آن در جامعه داشته است. به این ترتیب با صنعتی شدن و رشد مظاهر جوامع مدرن، جوامع سنتی دستخوش تغییرات عمده در حوزه فرهنگ شده‌اند (شکربیگی، 1388 ). نظامی که روزی در تولید خانوادگی زن محور بود حالا از دست زن گرفته شده و به بازار و صنعت داده شده است. زن اعتبار و ارزش خود را از دست داده و به موجودی تبدیل شد که وابستگی او به خانواده و خانواده به او گسسته شد و اگر مجبور به کار، بیرون از خانه می‌شد باید زندگی دردناکی را تجربه می‌کرد که در جهان پیشاصنعتی هرگز چنین نبود. سپهر عمومی قدرت اقتصادی را به مردان داد، آنها را از خانه بیرون برد، آنها را به دست بازار بدون احساس و عاطفه سپرد و خانه را ازوجودش خالی کرد و سپهر خصوصی هر آنچه را در که در توان و اختیار زن بود از او گرفت و به صنعت داد، احساس و عاطفه را به او اختصاص داد، در خانه تنهایشان گذاشت و زندگی بیهوده‌ای را به ایشان تحمیل کرد.اروپای قرن نوزدهم با حرکت به سمت صنعتی شدن، شاهد تغییراتی در حوزه خانواده بود. این تغییرات به بازتعریف نقش زن و مرد در خانواده و در زندگی زناشویی منجر گردید و برای هرکدام وظیفه و مسیولیتی خاص تعریف کرد. به این ترتیب فرآیند صنعتی شدن به تعریف مفاهیم مرتبط با جنسیت و نقش هر جنس در جامعه پرداخت. این رویداد در ایران در ابتدای دوره پهلوی و حرکت به سوی ایران مدرن نیز رخ داد و سبب شد زن خانواده ایده‌آل از نظر خصوصیات نزدیکی بسیاری به زن در خانواده ایده‌آل قرن نوزدهم اروپا بخصوص انگلستان پیدا کند. می‌توان دریافت که آنچه خصوصیات ملی و مذهبی شناخته می‌شود، در واقع می‌تواند تاثیرات مدرنیزاسیون یا صنعتی شدن بر ساختار جوامع و به همراه آن زن و نقش وی در ساختار خانواده باشد.منابع 1 . بهنام، جمشید ( 1347 ) نظری به انواع خانواده در ایران، نامه علوم اجتماعی، 92 ، 70 - 782 . تانگ، رزمری ( 1396 ) درآمدی جامع بر نظریه‌های فمنیستی. ترجمه نجم‌عراقی، منیژه. نشر نی. تهران 3 . روحانی‌مشهدی، فرزانه ( 1393 ) نقش اجتماعی زنان در مقایسه با مردان: ازنگاه قرآن و روایات، زن در فرهنگ و هنر، 4 ، 445 - 4604 . سلطان محمدی، حسین ( 1396 ) نمایش یک خانواده سنتی ایرانی، هنر و تجربه، 2 ، 60 - 615 . شکربیگی، عالیه ( 1388 )، تجددگرایی، سرمایه اجتماعی و خانواده ایرانی، علوم رفتاری، 1 ، 139 - 1546 . طالب، مهدی و عنبری، موسی ( 1394 ) جامعه شناسی روستایی، چاپ چهارم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 7 . مقدم، والنتین ( 1395 ) پنهان در تاریخ زنان و نقش اقتصادی آنان در ایران عصر قاجار و پهلوی، ترجمه قریشی کرین، سید حسن. پهلوانی، خدیجه، فصلنامه تاریخ نو، 16 ، 79 _ 1278 . هال، استوارت. گیبن، برم ( 1992 )، درآمدی بر فهم جامعه مدرن، ترجمه متحد، محمود. مخبر، عباس. مرتضوی، حسن. مهاجر، مهران. نبوی، محمد. انتشارات آگه. تهرانمنابع اینترنتی: 9 . سلطانی مقدم، سعیده ( 1393 ) زن در دوره قاجار، به روز رسانی شده در تاریخ 24 آبان 1393 . - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % AF % D9 % 88 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D9 % 82 % D8 % A7 % D8 % AC % D8 % A7 % D8 % B1 __ a - #_ ftn7 بازیابی شده در تاریخ 8 مرداد 1398 ٫ 10 . مرکز آمار ایران( 1395 ) نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395 ، بازیابی شده در 10 مرداد 1398 منبع انگلیسی: 11 . Barnett , R . C . and Hyde , J . S ., 2001 . Women , men , work , and family : An expansionist theory . American psychologist , 56 ( 10 ), p . 781 ٫ 12 . Ehrenreich , B . and English , D . 1979 . For Her Own Good . New York .
نگاهی به زندگی جمشید مشایخی جمشید مشایخی از آغاز کار تا پایان راهتصویر جمشید مشایخی پیش از انقلاب اسلامی جمشید مشایخی در 6 آذرماه سال 1313 در جنوب تهران بدنیا آمد. ابتدا به مدرسه نظام رفت ولی خیلی زود بازیگری تیاتر را پی گرفت.او کار تیاتر حرفه‌ای را از سال 1336 با بازی در نمایش وظیفه پزشک آغاز کرد و بعد از آن در نمایش‌های بسیاری از جمله "آی بی کلاه، آی با کلاه" اثر غلامحسین ساعدی، "لونه شغال و افعی" اثر علی نصیریان و "مرده‌های بی کفن و دفن" اثر ژان پل سارتر به کارگردانی حمید سمندریان بازی کرد.او مدتی کارمند اداره هنرهای دراماتیک بود و زمانی که دانشکده هنرهای دراماتیک ت سیس شد، به تحصیل در این دانشکده پرداخت که در میانه آن را رها کرد.مشایخی در سال 1342 با بازی در فیلم کوتاه "جلد مار" بازیگری در سینما را آغاز کرد. اما نخستین اثر مهم او بازی در نقش خان دایی در فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی بود. از این پس نقش مردان جا افتاده تیپی برای او شد که در فیلم‌های متعددی تکرار شد.جوان‌تر که بود نقش مردان مقتدر میانسال را بازی می‌کرد (سوته دلان، ماه عسل) و در میانسالی نقش پیرمردها را (پدر بزرگ و آوار) و هنگام پیرانه سری انگار که همیشه به همین هیبت بوده.چهره‌اش در سال‌های حضور در سینمای ایران - بجز اینکه گرد پیری بر سر و رویش نشست - تغییر چندانی نکرد و در بیشتر نقش‌هایش سبیل همیشگی را بر صورت داشت، اما تنوع نقش‌هایش (از ناصرالدین شاه تا رفتگر شهرداری، از شاهزاده قاجاری تا رضا تفنگچی) و توانمندی او در اجرای آنها، در سینمای ایران مثال زدنی است.همکاری با فیلم‌سازانی که به فیلم‌سازان پیشرو معروف شدند چون داریوش مهرجویی (فیلم گاو)، بهمن فرمان آرا ( شازده احتجاب)، علی حاتمی (سلطان صاحبقران، سوته دلان) و ناصر تقوایی (نفرین) عاملی شد که در آثاری بازی کند که با جریان روز سینمای ایران در پیش از انقلاب تفاوتی آشکار داشت.جمشید مشایخی حضور پر رنگی در سینمای پیش از انقلاب داشت. اما شهرتش هیچگاه به پای ستاره‌های آن زمان نرسید کسانی چون بهروز وثوقی، محمد علی فردین و یا ناصر ملک مطیعی.شاید علت این بوده که بازیگرانی چون او یا در فیلم‌هایی بازی می‌کردند که در مورد پسند عامه نبود و تماشگر خاص خود را داشت و یا با حضور در فیلم‌های تجاری در سایه بازیگران نقش اول فیلم قرار می‌گرفتند که ستاره‌های سینمای آن زمان بودند.پس از انقلاب ایران در سال 1357 در سینما نیز مانند دیگر هنرها، تغییراتی بنیادی رخ داد.آذرماه 85 بزرگذاشتی به پاس 50 سال فعالیت هنری مشایخی در عرصه بازیگری تیاتر و سینما در تهران برگزار شد.سیاست‌های مخالف ستاره‌سازی در سینمای جمهوری اسلامی که عملا حضور ستاره‌های سینما را غیر ممکن می‌ساخت، راه را برای بازیگرانی که سابقه بازیگری موفقی چه در سینما و چه بر روی صحنه داشتند ولی به هر دلیلی زیر سایه ستاره‌ها بودند، باز می‌کرد.بسیاری از ستاره‌های سینمای ایران به تدریج از حضور بر روی پرده نقره‌ای محروم شدند. تعداد کمی در همان بحبوحه انقلاب مهاجرت کردند (بهروز وثوقی و پرویز صیاد)، اما برای بیشتر آنها با آنکه ماندند و در یکی دو فیلم بازی کردند، به علت نقش آفرینی در فیلم‌هایی که "طاغوتی و مروج فساد" خوانده می‌شدند، کم‌کم امکان ادامه کار از میان رفت و خانه‌نشین شدند (فردین، ایرج قادری و ناصر ملک مطیعی) و‌برای عده‌ای کمتر‌، دهه‌ها طول کشید تا امکان بازگشت برای بازیگری فراهم شد، هرچند که دیگر نتوانستند ستاره‌های پرفروغ سینمای ایران بشوند. (سعید راد و سعید کنگرانی).فیلم‌سازان ایرانی سراغ بازیگرانی رفتند که پیش از انقلاب هم فعال بودند اما سیاست‌گذاران فرهنگی مشکلی با چهره آنها نداشتند. عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، داود رشیدی، علی نصیریان و چندین هنرپیشه معتبر سینما و تیاتر ایران - با وجود سابقه طولانی در سینما و تیاتر پیش از انقلاب - چهره‌های جدید سینمای ایران شدند.از این میان جمشید مشایخی در سال‌های اول پس از انقلاب و سپس عزت الله انتظامی بیش از بقیه درخشیدند. آثار علی حاتمی که همیشه پر بازیگر بود، پس از انقلاب نیز عرصه‌ای بود برای هنرنمایی این دسته از بازیگران.اما نقش جمشید مشایخی در مجموعه تلویزیونی "هزار دستان" و فیلم "کمال الملک" پر رنگ‌تر از نقش دیگر همکارانش بود. "خانه عنکبوت" (علیرضا داود نژاد) هم از این نمونه بود.با گرم‌تر شدن بازار فیلم‌سازی و مجموعه‌های تلویزیونی در اواسط دهه 1360 ، فعالیت این بازیگر کهنه کار سینما نیز بالا گرفت. در مقطعی سه چهار فیلم در سال بازی می‌کرد و همزمان در مجموعه‌های تلویزیونی هم حضور داشت. برای همین انتقاد بسیاری را برانگیخت که چندان در انتخاب‌هایش سختگیری نمی‌کند.رضا تفنگچی / خوشنویس ( هزار داستان)، کمال الملک، حبیب آقا ظروفچی (سوته دلان) و شازده احتجاب از جمله به یاد ماندنی‌ترین نقش‌های این بازیگر بود.جمشید مشایخی در ششمین دوره چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار سینمای ایران برگزیده شد و در آبان ماه سال 85 در پاریس به خاطر 5 دهه فعالیت هنری از او تجلیل به عمل آمد.آذرماه 85 هم بزرگداشتی به پاس 50 سال فعالیت هنری او در عرصه بازیگری تیاتر و سینما در تهران برگزار شد.از وی سه فرزند به نام‌های نادر، نغمه و سام بجا مانده است که نادر از شناخته شده‌ترین آهنگسازان ایران است و رهبری ارکستر سمفونیک تهران را نیز بر عهده داشته است.او روز سیزدهم فروردین ماه 1398 و در حالی که به علت بیماری ایام نوروز را در بیمارستان عرفان تهران سپری کرده بود در سن 85 سالگی درگذشت.
نیروهای دفاعی اسراییل ( IDF ) (قسمت دوم) حضور اقلیت‌های قومی در ارتشجالب است بدانید که خدمت اجباری سربازی شامل اقلیت‌های قومی مثل "دروزی‌ها" 1 و "چرکس‌ها" 2 نیز می‌شود. این افراد ابتدا در غالب یگان ویژه‌ای با نام " The Minorities unit " فعالیت می‌کردند که بعدها به "واحد 300 " تغییر پیدا کرد.برخی از یهودیان نیز در این دسته جای می‌گیرند که بیانگر تبعیض نژادی در میان خود یهودیان است. تا 1988 م حضور این افراد در نیروی هوایی، اطلاعاتی و رده‌های بالا ممنوع بود که با اعتراض این افراد به دستور "گادی آیزنکوت" امکان رشد و ارتقاء فراهم شد. 3 در ارتش اسراییل پذیرش اعراب مسیحی و مسلمان اجباری نیست 4 اما نسبت به دیگر اقلیت‌ها مثل "دروزی‌ها" جریان فرق می‌کند. به طور مثال طبق آمار 83 % پسران "دروزی" در ارتش حضور دارند که این امر باعث اعتراض آنان به این جریان شده است. 5 روز "یوم هزیکارون""یوم هزیکارون" 6 روز یاد بود ارتش و جنش استقلال است که در چهارمین روز از ماه ( iyar ) از تقویم عبری برگزار می‌گردد. در اسراییل برای اجرای چنین مراسمی تمام مغازه‌ها، مکان‌های تفریحی، رستوران‌ها و . باید از ساعت هفت غروب روز قبل در خود را ببندند.همکاری نظامی ارتش با سایر دولت‌هاارتش اسراییل با کشورهای مختلفی مثل آمریکا، فرانسه، انگلیس، چین 7 ، آلمان 8 ، روسیه، قبرس و . همکاری نظامی و تسلیحاتی گسترده‌ای دارد. همین امر سبب شده تا صنایع نظامی این رژیم یکی از مدرن‌ترین و پیشرفته‌ترین نمونه خود در جهان باشد. با این وجود در هنگام وقوع جنگ، پیشرفته بودن تسلیحات یک از معیارهای پیروزی است. در حقیقت این رژیم از جهات دیگر مثل نیروی انسانی، وسعت راضی و موقعیت ژیوپلوتیکی با محدودیت‌های جدی مواجه است.سایت( IDF )سایت ارتش اسراییل دارای چهار بخش عمده است. در بخش اول آن به معرفی ارتش اسراییل و تاریخچه آن می‌پردازد. بخش دوم درباره فعالیت‌های IDF است که به چهار قسمت "جنگ و عملیات"، "همکاری‌های نظامی"، "آموزش و آماده سازی" و "م موریت‌های بشر دوستانه" تقسیم می‌شود. نکته جالب بخش دوم آن است که ارتش اسراییل با آن سابقه طولانی در جنایت و کشتار مردم بی‌گناه فلسطین اعم از زن و کودک، در درون خود چنین قسمتی را قرار داده. این رژیم در کل 27 م موریت بشر دوستانه در سراسر دنیا انجام داده است. 9 کشورهایی مثل چین، هایتی، ترکیه، نپال، مصر و .البته باید توجه داشت که رژیم اسراییل با توجه به جنایت خود در منطقه غرب آسیا در میان مردم جهان از چهره‌ای منفور و مردود برخوردار است. جدای از این، نوع فعالیت‌های این رژیم در کشورهای مختلف علاوه بر فریب اذهان عمومی، شامل مس له نفوذ، جاسوسی، قاچاق اعضاء 10 و انسان 11 نیز می‌شود.بخش سوم سایت تحت عنوان "ترور و تهدیدات" است که دشمنان درجه یک این رژیم را معرفی می‌کند. جالب است بدانید که این بخش به چهار قسمت به نام‌های "حماس"، "حزب الله"، "ایران" و "تروریسم فلسطینی" تقسیم شده که بیانگر دشمن درجه یک بودن آن‌ها برای این رژیم است. 12 آن‌ها در هر یک ازاین قسمت‌ها با عکس و فیلم تمام تلاش خود را می‌کنند تا چهره بدی از آنان در ذهن مخاطب خود به تصویر بکشند.بخش پایانی یا همان بخش چهارم هم تحت عنوان "مرکز مطبوعات" به ارایه گزارشات و اخبار از فعالیت های روزانه IDF می‌پردازد.سایت ( FIDF ) 13 سایت ( FIDF ) یا "دوستان نیروهای دفاعی اسراییل" در 1981 م توسط گروهی از بازماندگان هولوکاست تحت رهبری "جان کلین زل" 14 ت سیس شد. این نهاد خود را یک سازمان غیر سیاسی و نظامی معرفی می‌کند که وظیفه خود را حمایت و تحت پوشش قرار دادن سربازان ( IDF )، مجروحین و خانواده‌های آنان می‌داند. اما باید گفت که ( FIDF ) دارای نمایدگی از جانب ارتش اسراییل در سراسر آمریکا و پاناما بوده و در جهت سیاست‌های رژیم صهیونیستی و تقویت آن گام بر می‌دارد. بنابراین نمی‌توان گفت که این نهاد، غیر سیاسی و یا غیر نظامی است.م موریت این سازمان ارایه برنامه‌ها و امکانات آموزشی، فرهنگی، تفریحی و خدمات اجتماعی است تا از زندگی سربازانی که در حال حفاظت از اسراییل و یهودیان در سراسر جهان هستند، پشتیبانی کنند. 15 پی‌نوشت: 1 دروزیه، فرقه‌ای مذهبی، از مهم‌ترین انشعابات اسماعیلیه که در نیمه اول سده پنجم هجری، بر مبنای اعتقاد به الوهیت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی شکل گرفت. با اینکه جامعه دروز بسته است، اما اهتمام آنان به وجوب تقیه و سری نگه داشتن عقاید باعث شده است تا با پیروان ادیان دیگر زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشند. دروزیان به طور کلی در مناطق کوهستانی زندگی می‌کنند و امروزه غالبا در مناطقی از سوریه، لبنان و فلسطین ساکنند و هر کدام رهبری مستقل دارند. 2 - چرکس نام قومی قفقازی هم‌ریشه با گرجی هاست که در جمهوری آدیغه روسیه و ترکیه ساکن هستند. چرکس‌ها به زبان چرکسی از گروه زبان‌های قفقازی شمال غربی سخن می‌گویند و بیشتر آن‌ها مسلمان سنی‌مذهب و پیرو مکتب حنفی هستند. در حال حاضر تعداد چرکس‌ها در رژیم صهیونیستی چیزی حدود چهار تا پنج هزار است. 3 - Gelber , Yoav ( 1 April 1995 ). " Druze and Jews in the war of 1948 . ( Israel - Arab War of 1948 49 )". Middle Eastern Studies . Archived from the original on 28 May 2007 ٫ 4 - " IDF Human Resources site " ( in Hebrew ). Retrieved 10 June 2010 . و" Israel Promotes First Female Christian Arab to Combat Commander ". The Algemeiner . 18 October 2012 . Retrieved 21 October 2012 ٫ 5 - Larry Derfner ( 15 January 2009 ). " Covenant of blood ". The Jerusalem Post . Retrieved 10 June 2010 ٫ 6 - Yom Hazikaron7 - Yaakov Katz ( 5 July 2012 ). " Security and Defense : The Chinese connection ". Jerusalem Post . 8 - Lappin , Yaakov ( 17 November 2008 ). " Israel , Germany develop nuclear warning system ". The Jerusalem Post . Retrieved 10 June 2010 . و Defense & Security Intelligence & Analysis : IHS Jane ' s | IHS ". . Retrieved 20 July 2013 ٫ 9 - - missions / 10 - ٫ 11 - ٫ 12 - - and - threats / 13 - Friends of the Israel Defense Forces . 14 - John klein zl15 - - fidf .
دانلود رایگان کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری pdf دانلود کتابدانلود خلاصه کتابدانلود پی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری رایگان دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم pdf کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید خرید کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری جدید نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری کتاب کامل تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیریخرید اینترنتی کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر محمد نصیری و قیمت انواع کتاب چاپی نشر معارف از فروشگاه آنلاین دیجی‌کالا. جدیدترین مدل‌های کتاب چاپی نشر کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری نشر معارف شامل 7 فصل با عناوین می‌باشد: - مباحث مقدماتی تاریخ - جهان در آستانه بعثت - تاریخ پیامبر اسلام ولادت محمد نصیری. انتشارات: دفتر نشر معارف انقلاب. زبان: فارسی. جلد: شومیز. قطع: وزیری. قیمت محصول: 220 , 000 ریال. افزودن به سبد خرید. افزودن. دیوار این محصول.خرید اینترنتی و آنلاین کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری از نشر معارف ،در فروشگاه آنلاین صانعی دروس عمومی دانشگاه وکتابهای مرتبط دانشگاهی،خبرنامه دانشجویان ایران: در ادامه دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری آمده است. به گزارش خبرنگار صنفی - آموزشی "خبرنامه دانشجویان تاریخ تحلیلی صدر اسلام (ویراست دوم). دکتر محمد نصیری، امیرعباس رجبی، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی. ناشر : دفتر نشر معارف. کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام (مطابق با سرفصل جدید)اثر محمد نصیری بوده و چاپ 1 آن در سال 1384 توسط انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، معارف کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلاماثر محمد نصیری، سیدسعید روحانی بوده و چاپ 53 آن در سال 1396 توسط انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، معارفتاریخ تحلیلی صدر اسلام نویسنده: دکتر محمد نصیری انتشارات: نشر معارف از بانک کتاب یکتابوک و ارسال کتاب به سراسر ایران.دانلود پی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دکتر محمد نصیری ویراست دوم 313 صفحه. pdf . سپتامبر 23 , 2020 . حجم فایل: 32MB . راهنمای دانلود. نویسنده: پروژه تاریخ تحلیلی صدر اسلام ~محمد نصیری، سیدسعید روحانی (ویراستار) - نشر دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها) - بزرگترین تاریخ تحلیلی صدر اسلام. مولف: محمد نصیری فصل اول کتاب به مباحث مقدماتی تاریخ و نیز تاریخ نگاری اسلامی اختصاص یافته است . فصل دوم ،به وضعیت جهان کاملترین و جامع‌ترین مجموعه شامل خلاصه نویسی دقیق، نکات مهم امتحانی ، نمونه سوالات امتحانی و جواب سوالات کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری ویراست دوم. کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری می‌باشد. ویراست دوم این کتاب 312 صفحه دارد و به عنوان منبع دروس عمومی دانشگاه تدریس می‌گردد.تاریخ تحلیلی صدر اسلام ویراست دوم - محمد نصیری - معارف فروشگاه اینترنتی کتاب آروین ثبت خرید پرداخت فروش سفارش آنلاین.تاریخ تحلیلی صدر اسلام. دفتر نشر معارف. امتیاز این کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام. ناشر : دفتر نشر معارف. نویسنده : محمد نصیری. افزودن به سبد. کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته دکتر محمد نصیری برای دروس عمومی تمامی رشته‌ها. ناشر: نشر معارف. موجود بودن: موجود نیست. لذت خرید مطمین; 7 روز ضمانت خرید کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر دکتر محمد نصیری نشر معارف ، لیست قیمت کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر دکتر محمد نصیری نشر معارف ، ارزانترین نام کتاب : تاریخ تحلیلی اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 273 . فهرست عناوین. پیش‌گفتار. 5 . مقدمه. 17 . فصل اول : مباحث مقدماتی تاریخ. 21 . دانلود پی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری رایگان دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم pdf کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید خرید کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری جدید نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری کتاب کامل تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیریدانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری به صورت pdf به همراه نمونه سوالات امتحانی ویژه شب امتحان باکیفیت بالا.دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی تالیف صدر اسلام محمد نصیری با بهترین کیفیت در قالب pdf به انضمام نمونه سوالات دانشگاه پیام نور همراه با پاسخنامه که توسط وب سرفصل مطالب کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید به اختصار به شرح زیر می‌باشد: مباحث مقدماتی تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی; وضعیت جهان در آستانه نام کتاب : تاریخ تحلیلی صدر اسلام (ج) مولف کتاب : محمد نصیری مترجم : ناشر : دفتر نشر معارف. اخطار: موجودی این کتاب رو به اتمام است! تاریخ در دسترس بودن تاریخ تحلیلی صدر اسلام. معارف اسلامی بر اساس نیازسنجی دانشجویان و صاحب نظران و تبدیل .عنوان فایل: دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوع فایل: PDF شرح مختصر: دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در تاریخ انتشار: 26 اردیبهشت ماه 1399 . حجم فایل: 4 MB . فرمت فایل, PDF . نسخه: 1 ٫ 0 . لایسنس: ندارد. هماهنگی با: کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام ویراست دوم محمد نصیری سرشناسه, : ن ص ی ری‌،م ح م د ، 1343 - . عنوان و نام پدیدآور, : تاریخ تحلیلی صدر اسلام/ محمد نصیری تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها ، معاونت پژوهشی دانشگاه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر محمد نصیری - . 22 , 000 تومان. اشتراک گذاری; پیگیری قیمت; نمودار قیمت راهنمای خرید. 0 . 0 . shd دانلود رایگان(کند) رو بزنید 25 ثانیه صبر کنید. تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری ppt کاربران گرامی ،این فایل حاوی مطالعه پاورپوینت کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری می‌باشد که در 140 اسلاید کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام, محمد نصیری, معارف دارای 6 فصل است. فصل اول :به مباحث مقدماتی تاریخ و نیز تاریخ نگاری اسلامی اختصاص یافته است، تا با ارایهپی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری دانلود پی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری رایگان دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم pdf کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید خرید کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری جدید نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری کتاب کامل تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیریکتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری pdf ثبت شده است دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری همراه خلاصه و تست.خرید اینترنتی کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته دکتر محمد نصیری از انتشارات معارف، توسط فروشگاه اینترنتی آژانس کتاب امکان پذیر است. کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در فصل دوم: جهان در آستانه بعثت; فصل سوم: تاریخ پیامبر اسلام کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام / محمد نصیری در گروه خرید و فروش ورزش فرهنگ فراغت کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام از محمد نصیری ویراست دوم را برای شما دانشجویان آماده کرده است.دانلود: دانلود جزوه چکیده خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام pdf word پاورپوینت ویراست دوم محمد نصیری,دانلود تست و سوالات رایگان کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام خریداینترنتی|فروش|دانلود|قیمت کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام، ویراست دوم - محمد نصیری |انتشارات معارف|کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری pdf - تماشا.مجموعه نمونه سوالات تاریخ تحلیلی صدر اسلام با کد درس 1220285 شامل تمامی آزمون‌های پیام نور درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام در یک کتاب باسلام، سوالات مربوط به کتاب تاریخ تحلیلی محمد نصیری هستن? 1396 / 9 / 4 . با سلام کاربرگرامی. درس فوق همراه با نمونه سوالات پیام نور کتاب تاریخ تحلیلی اسلام دکتر محمد نصیری. + خلاصه کتاب. + پاسخ پرسش‌های آخر فصل کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام جلد 1 بخش 1 صفحه 3 . در حال بارگذار مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. وبلاگ | قوانین و مقررات | راهنما | درباره ما | ارتباط با دانلود تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری سوالات تاریخ تحلیلی محمد نصیری دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ 99 دانلود رایگاندر باهوک هر آنچه از کتاب تاریخ، رمان، دانشگاهی، سیاسی، شعر، حقوق، هنر، کودک، آموزش زبان ابزار نقاشی و کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام. پدیدآورنده: محمد نصیری مشخصات/خریدمشخصات خلاصه کتابنظرات. خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام (محمد نصیری رضی) و نمونه سوالات امتحانی. کدام فایل را انتخاب می‌کنید؟ دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری,کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری,دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام,دراین فصل مبعوث شدن حضرت محمد(ص) به پیامبری، اسلام آوردن اطرافیان پیامبر، مخالفت‌های کفار، هجرت پیامبر به مدینه و تغییر قبله از بیت المقدس به مکه مکرمه با سلام خدمت شما دوست گرامی فایل قابل دانلود مورد نظر دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری به همراه نمونه سوال می‌باشد و پس از مطالعه آن در .خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری یکی از فایل‌های ارجاعی ارایه شده در لاین 25 - دایرکتوری جامع فایل است که می‌توانید آن را پس از کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری 313 صفحه ویراست دوم. خلاصه کتاب در قالب پاور پوینت و در 171 اسلاید. شامل بیش از 500 دانلود پی دی اف کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری رایگان دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم pdf کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید خرید کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری جدید نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری کتاب کامل تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیریکتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر دکتر محمد نصیری نشر معارف. مشاهده قیمت و خرید کتاب جستارهایی در تاریخ اسلام و ایران اثر محمد کاظم رحمتی. مشاهده قیمت و خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری در قالب PDF دارای 197 صفحه تاریخ در لغت به معنای شناساندن وقت است و از ماده ارخ یا ورخ به معنای تعیین وقت توجه : اکثر سوالات به صفحه اصلی کتاب جهت مطالعه عمیق‌تر ارجاع داده شده‌اند . برچسب‌ها : دانلود نمونه سوال تستی تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری,سوالات تستی خرید اینترنتی کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر محمد نصیری و قیمت انواع کتاب چاپی نشر معارف. جدیدترین مدل‌های کتاب چاپی نشر نمونه سوالات تاریخ تحلیلی صدر اسلام پیام نور,دانلود نمونه سوالات تاریخ تحلیلی صدر اسلام پیام نور,نمونه سوالات تستی تاریخ تحلیلی.کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام, محمد نصیری, نشر معارف, کتاب تاریخ تحلیلی نصیری, تاریخ تحلیلی محمد نصیری, کتاب تاریخ تحلیلی نشر معارف, کتاب تاریخ کتاب‌های تالیفی. محمد نصیری. "تاریخ تحلیلی صدر اسلام قم: نهاد نمایندگی مقام رهبریدفتر نشر معارف، 1384 . محمد نصیری. "تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع).مشخصات ، قیمت و خرید کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نصیری نشر معارف با تخفیف | خرید اینترنتی و آنلاین از بانک کتاب مارکا انتشارات. معارف. نویسنده. محمد نصیری. سال چاپ. 1398 . تعداد صفحه. 312 عنوان جزوه: خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام; تعداد صفحات: 37 ; فرمت: پی دی اف ( pdf ); حجم فایل: 5 مگابایت ( mb ); نویسنده: محمد نصیری; زبان: کتاب مورد استفاده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته دکتر محمد نصیری در دانشگاه آزاد . دسته بندی: کتاب هاتوسط محمد جهانگیری دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری زبان فارسی نسخه پی دی اف. جزییات بیشتر / دانلود. آموزش دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری تاریخاین فایل خلاصه به صورت دقیق نکات کلیدی و مهم کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دکتر محمد نصیری را پوشش می‌دهد لذا مطالعه آن برای کلیه دانشجویان دانشگاهی اعم از درباره محصول. کتاب دانشگاهی تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری می‌باشد. این کتاب دست دوم، چاپ نوزدهم و از نظر فیزیکی سالم و داخل آن فاقد علامتگذاری نمونه سوالات تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری پیام نور دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام ویراست دوم,دانلود رایگان کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری.دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری+ نمونه سوالات تستی (از نیمسال اول 90 - 91 محمد نصیری,سوالات تاریخ تحلیلی صدر اسلام,پاسخ تاریخ صدر اسلام.دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام + تست در قالب فایل پی دی اف که توسط فایلار برای شما دانشجویان تهیه شده.این بسته شامل کتاب کامل تاریخ تحلیلی کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری همراه خلاصه و تست دانشجویان عزیز در این بخش نسخه کامل کتاب کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دانشجویان عزیز در این بخش نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری در قالب فایل PDF مشتمل بر 258 صفحه بهمراه خلاصه مطالب کتاب تاریخ کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثر محمد نصیری و نشر توسط دفتر نشر معارف انقلاب. کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره پاورپوینت تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری. دانلود پاورپوینت تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیریفرمت فایل: پاورپوینت تعداد اسلاید: کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام، به نویسندگی محمد نصیری در نشر معارف به چاپ رسیده است. تاریخ از نظر لغت به معنای تعیین و شناساندن وقت است. چیستی علم دانلود خلاصه تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری,دانلود رایگان خلاصه تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری Pdf ,دانلود خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام خرید کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام اثری از دکتر محمد نصیری انتشارات معارف, تحلیل تاریخ اسلام, مذهبی, دانشگاهی.دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری pdf کتاب تاریخ تحلیلی اسلام دانشجویان و کاربران گرامی محتوای فایل نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری در قالب فایل pdf و در حجم 258 صفحه می‌باشد.دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری. حجم اصلی حجم متوسط حجم پایین تاریخ. راهنمای دانلود. نظر و شرکت در نظرسنجی فراموش کتاب,تاریخ تحلیلی صدر اسلام,محمد نصیری, pdf ,نمونه سوال,خلاصه,جزوه; عنوان فایل: دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف محمد نصیری ویراست دوم نوع فایل: دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام این کتاب شامل هفت فصل به شرح زیر است : فصل اول: مقدمه (اهمیت تاریخ و شناسایی اعتبار منابع تاریخی) فصل دوم: جهان در آستانه کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری نشر معارف شامل 7 فصل با عناوین می‌باشد: - مباحث مقدماتی تاریخ - جهان در آستانه بعثت - تاریخ پیامبر اسلام ولادت .دانلود تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری سوالات تاریخ تحلیلی محمد نصیری دانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ 99 دانلود رایگان کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری ویراست دوم (چاپ جدید) به همراه سوالات تاریخ تحلیلی محمد نصیری و پاسخ پرسش‌های اخر هر فصل و دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدراسلام محمدنصیری فرمت: pdf تعداد صفحات: 258 دانلود فایل دانلود رایگان کتاب تاریخ تحلیلی اسلام ویراست دومکتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام، محمد نصیری تحت نشر معارف از جمله کتاب‌های است که در سطج دانشگاه‌ها در زمینه درس عمومی تاریخ تحیلی صدر اسلام دانلودکتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دکتر محمد نصیری ویراست دوم با مستقیم کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام عنوان کتابی است نوشته محمد نصیری که در بیشتر دانشگاه‌های کشور برای تدریس مبحث بررسی تاریخ دوره پاسخ پرسش‌های آخر فصل‌های کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری نمونه سوالات تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری فصل اول: 1 - کدامیک از دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری چاپ جدید فروشگاه کتاب مژده - نام کتاب:تاریخ تحلیلی صدراسلام (محمدنصیری/و 2 /معارف)، ناشر:معارف (نهاد رهبری/ قم)، نویسنده:محمدنصیری، تعداد صفحه: 312 ،دانلودکتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام دکتر محمد نصیری ویراست دوم با دانشجویان عزیز در این بخش نسخه کامل کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام نوشته محمد نصیری در قالب فایل PDF مشتمل بر 258 صفحه بهمراه خلاصه مطالب کتاب تاریخ بیش از 250 نمونه سوال تستی و تشریحی (با پاسخ و بدون پاسخ) از کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف دکتر محمد نصیری در دو فرمت ورد و PDF کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیریدانلود کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ 97 کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری چاپ جدید خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری خرید کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم خلاصه کتاب تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری ویراست دوم دانلود رایگان تاریخ تحلیلی اسلام محمد نصیری pdf متن کتاب تاریخ تحلیلی اسلام کتاب تاریخ تحلیلی محمد نصیری pdf
تاریخچه‌ی استفاده از گل و گل آرایی در دنیا بی‌شک قدمت استفاده انسان از گل، چیزی در حدود عمر گونه‌ی انسانی بر روی زمین است. چه زمانی که از ریشه‌ی گیاهان و گل‌ها به عنوان غذا یا دارو استفاده می‌کرده و چه زمانی که از آن برای زیبایی یا عطرش بهره می‌برده است.تاریخچه استفاده از گل و گل آراییدوران باستاناستفاده از گل‌ها توسط انسان به زمان‌های دور برمی‌گردد. حتی در دوران پارینه سنگی هم آثاری در مورد استفاده‌ی انسان از گل وجود دارد.باستان‌شناسان اسکلت‌هایی را درعراق کشف کرده‌اند که در کنار آن‌ها گل‌هایی قرار داشته است و با بررسی قبرهای مربوط به عصرچهارم زمین شناسی، به این نتیجه رسیده‌اند که احتمالا انسان‌ها روی قبرها گل‌های خاصی می‌گذاشتند.در نتیجه این احتمال وجود دارد که انسان‌ها در آن زمان هم برای نشان دادن احساسات، زیباترکردن محل زندگی و یادبود مراسم شان از گل استفاده می‌کرده‌اند. 2800 سال قبل از میلاداولین تاریخ مکتوب استفاده از گل توسط انسان به 2800 سال قبل از میلاد و مصر بر‌می‌گردد. استفاده از گل در مصر باستان بیشتر جنبه سنتی داشته و اغلب برای رویداد‌های خاص، در معابد و دکوراسیون اشراف و برای زیبایی و آیین‌های مذهبی بوده است.مصری‌ها به صورت حرفه‌ای کار گل آرایی را انجام می‌دادند و از گل، برگ و میوه در آیین‌های مذهبی و برای تزیین گلدان و سبدها، میزهای غذا و معبدها استفاده می‌کردند.در میان گل‌های مختلف، گل نیلوفر آبی برای مصریان بسیار مقدس و قابل احترام بوده است و معمولا آن را به عنوان گل مرکزی به همراه سایر گیاهان برگ‌دار، برگ نخل، گل زنبق و گل نرگس در دسته گل‌ها به کار می‌برده‌اند.گل‌های مورد استفاده در این دوره بیشتر نارسیس (نرگس)، خشخاش، گل رز و نیلوفر آبی بوده است.مطلب مرتبط: مفهوم و تاریخچه گل رزنقاشی دسته گل نیلوفر در دستان مصریان 600 سال پیش از میلاددر یونان قدیم نیز از گل‌ها، برای طراحی دکوراسیون و زیباسازی خانه‌ها، تاج‌ها، لباس‌ها استفاده می‌شده است و زن‌ها از آن برای آراستن موی خود استفاده می‌کرده‌اند که بیشتر مختص به طبقه‌ی اشراف بود.همچنین در این دوره رسم بر این بود که در رو‌زهای جشن، اغلب مردم در طبقه‌ی اشراف تاج گل بر سرشان می‌گذاشتند.گل‌های مورد استفاده در این عصر هم بیشتر از جنس بنفشه، رز و سنبل بوده است.دوره‌ی هخامنشیان در ایرانایرانیان نیز با گل و گل‌آرایی بیگانه نبوده‌اند و در کتیبه‌ها و نگاره‌هایی که از دوران باستان به ویژه دوره‌ی هخامنشیان برجا مانده، تصاویری از دسته گل‌در دستان افراد دیده می‌شود.گل آرایی و استفاده از گل در نقوش تخت جمشید به وضوح قابل مشاهده است. استفاده از گل نیلوفر یا همان لتوس که مظهر دوستی و صلح است، در نقوش معماری کاخ پرسپولیس استفاده شده است.مطلب مرتبط: آموزش تصویری گل آرایی در گلدانزرتشتیان نیز همچون مصریان گل نیلوفر را گلی مقدس می‌دانسته‌اند.دسته گل نیلوفر در نگاره دوره‌ی هخامنشی 300 میلادیبعد از افول یونانیان و قدرت گرفتن رومیان، در روم نیز استفاده از گل کم کم رواج یافت و در طراحی‌ها و فضاسازی‌خود از گل‌ها بهره بردند.در این دوره علاوه بر زیبایی گل، عطر آن‌هم مورد توجه قرار گرفت و از گل برای معطر کردن فضا نیز استفاده شد.در قرون وسطی نیز بیشترین استفاده از گل‌ها برای تزیینات کلیسا، ساخت تاج و خوشبو کردن هوا بود و حتی مصرف خوراکی گل‌ها هم مورد توجه قرار گرفت.گل‌های مورد استفاده در آن زمان، مینا، لیلیوم و میخک بود.چین و ژاپندر فرهنگ ژاپن گل آرایی به شیوه‌ی آکیبانا ( ikebana ) از سال‌ها پیش نسل به نسل به امروز منتقل شده است.قدیمی‌ترین کتاب گل‌آرایی کشف‌شده متعلق به کشور ژاپن است که در سال 1445 میلادی نوشته شده است. سادگی و فرم خطی، دو ویژگی اصلی آکیبانا است، که ت ثیر بسزایی بر نحوه‌گل‌آرایی در غربی‌ها از اواخر قرن نوزدهم میلادی داشته است.گل آرایی به‌عنوان یک هنر توسط بودیست مانک‌ها ( Buddhist Monks ) به ژاپن آورده شد. مانک‌ها هنر گل آرایی را در چین فراگرفته بودند.در چین باستان، آراستن گل یک هنر بسیار ظریف و با ارزش بود، چینی‌ها بر این اصل باور داشته‌اند که آنچه زنده است، مقدس است و گل‌ها هم نیز چون زنده هستند مقدس هستند، بنابراین گل‌چیده شده باید به دقت آراسته می‌شد.در چین باستان، آراستن گل یک هنر بسیار ظریف و با ارزش بود، چینی‌ها بر این اصل باور داشته‌اند که آنچه زنده است، مقدس است و گل‌ها هم نیز چون زنده هستند مقدس هستند، بنابراین گل‌چیده شده باید به دقت آراسته می‌شد.قرن 15 و 16 میلادیدر این زمان، مردم از دسته گل‌های بلند، انبوه و رنگارنگ و مدل‌های گل آرایی حجیم استفاده می‌کردند و آویزان کردن حلقه‌های گل به دیوار و سقف کلیساها رایج شد.گل‌های مورد استفاده در این دوره شامل رز، پامچال، مینا، لیلیوم، موگه، بنفشه و قرنفل بود.قرن 17 و 18 میلادیدر این دوره هم هنوزعطر گل‌ها، مفهوم و تعداد آن‌ها اهمیت بیش‌تری نسبت به ظاهر و زیبایشان داشت و نوع استفاده از آن‌ها از همه چیز مهم‌تر بود.در این زمان گل به بخش جدایی ناپذیر مهمانی‌ها تبدیل شد و ثروتمندان با سفارش مقداری زیادی از گل‌های بزرگ، ثروت خود را در میهمانی‌ها به رخ می‌کشیدند.اما در قرن 18 استفاده از دسته گل‌های کوچک و سبک رایج شد.نقاشی باغ‌های لاله اثر ژان - لیون ژرومقرن 19 میلادیملکه ویکتوریا، ملکه‌ی پادشاهی متحد بریتانیای کبیر به گل‌ها علاقه‌ی زیادی داشت تا جایی که به جای تاج‌های مرسوم از تاج گل استفاده می‌کرد.او مراسم عروسی خود را با مقدار زیادی گل آراسته کرد و بعد از آن زمان بود که کم کم استفاده از گل در تزیینات مراسم عروسی در میان مردم عادی مرسوم و گل‌آرایی به عنوان یک هنر شناخته شده در مدارس تدریس شد.در این دوره، از گل‌ها برای تزیین میز غذا در گلدان‌هایی با دهانه گشاد همراه با شاخ و برگ زیاد استفاده می‌شد و گونه‌های جدید گل داوودی، آزالیا، گلایل، فریزیا، شمعدانی و کوکب در تزیینات به کار گرفته شد.
معماری مدرن ایرانی معماری نوین ایرانیمعماری مدرن ایرانیمعماری قاجار پیش‌درآمدی برای شکل‌گیری معماری مدرن ایرانی است، زیرا منجر برتری یافتن اصول و مدل‌‌های سنتی ایران شده و در این دوره فضاهای نوآورانه‌ای جسورانه‌ای معرفی شدند و اولین نسل جدید از معماران ایرانی، تحولات مدرن در معماری ایرانی به وجود آوردند. در اوایل قرن بیستم پس از جنگ جهانی اول مصادف با تاسیس سلسله پهلوی گذر به معماری مدرن ایرانی آغاز شد. اصول معماری سبک‌های مدرنیست با ظهور آثار معمارانی آغاز شد که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و تحت تاثیر آرت نوو و مدرنیست بودند. برخی ازچهره‌های شاخص که در شکل‌گیری معماری مدرن در ایران نقش داشتند وارطان هوانسیان ، گابریل گورکان، محسن فروغی بودند و برخی از آثار معماری مدرن ایران عبارتند از ساخت ایستگاه قطار تهران، بانک ملی، مدرسه دارلفنون، کاخ شهربانی، آرامگاه فردوسی و سعدی. در دوران پهلوی دوم، دو گرایش در معماری غالب شدند: ترویج سبک مدرن و گفتگو بین سنت و مدرنسیم و رابطه‌ی سبک معماری جدید با تاریخ، هویت و معماری بومی.روند شکل گیری تفکر مدرن(نوگرایی) در معماری ایرانتفکرات مدرن از اواخر دوره قاجار(حکومت ناصرالدین شاه به بعد) و با تاسیس دارالفنون و فرستادن دانشجویان برای تحصیل به فرنگ در ایران شکل گرفت. البته تلاش‌های کمی نیز توسط عباس میرزا برای شروع نوگرایی در ایران صورت گرفت که بیشر در زمینه نظامی تاثیر گذار بود.این تلاش‌ها برای پیشرفت و حرکت به سوی مدرنیته در ایران روی به سوی تقلید ظاهری از جوامع اروپایی گذاشت.علت بروز این تقلید صرف را می‌توان در از خودباختگی سران کشور در برابر ظواهر بیگانه و عدم پذیرش تفکر مدرن به صورت نقادانه و آگاهانه دانست.در این مسیر مطمینا معماری وسیله‌ای بسیار خوب برای تقلید از بیگانگان به شمار می‌آمد .در این دوره طرح‌های معماری غربی با امکانات ، مصالح و سبک معماری سنتی در ایران اجرا شد و معماران سنتی ایرانی که حتی تا به حال یک بار فرنگ را نیز ندیده بودند بنا به در خواست شاهان و شاهزادگان دربار مجبور به تقلید و اجرای این طرح‌ها حتی فقط از روی کارت پستال‌های خارجی می‌شدند که نتیجه، ایجاد و بروز یک معماری کارت پستالی در این دوره بود.در دوران پهلوی اول( 1300 تا 1320 )معماری ایران صرفا به تقلید از گذشته ایران، به خصوص معماری قبل از اسلام پرداخت.در دوره پهلوی دوم معماران اکثرا از مصالح نوین مانند آهن و سیمان و نهایتا بتن آرمه استفاده نمودند. در این دوران ساختمان هایی چون بانک سپه توسط هوشنگ سیحون با بتن و بدون تزیینات،مجلس سنا توسط فروغی،ساختمان مرکزی شرکت ملی نفت ایران توسط فرمانفرماییان (که در آن از تکنولوژی دال بتنی استفاده شد)ساخته شد که نشانه تاثیرات سبک بین المللی بر معماری ایران بود.در سال‌های پایانی پهلوی دوم نوعی تاریخ گرایی بر معماری ایران سایه انداخت و معماران سعی در استفاده از موتیف‌های ایرانی_اسلامی در طراحی بناها داشتند.در این دوره آثاری چون تیاتر شهر توسط سردار افخمی،موزه هنر‌های معاصر توسط کامران دیبا و برج آزادی توسط امانت با نگرشی اینچنینی ساخته شد.ساختمان مجلس سنا (مهندس فروغی و غیاثی)ساختمان مجلس سنا (مهندس فروغی و غیاثی)بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از بزرگان معماری ایران این خاک را ترک نمودند. از این میان می‌توان به هوشنگ سیحون(از اولین اساتید دانشگاه هنر‌های زیبای تهران)،کامران دیبا و حسین امانت و . اشاره داشت.در این دوران معماران سعی در استفاده از المان‌های تاریخی(به خصوص اسلامی) و منطقه گرایی(استفاده بهینه از اقلیم) داشتند.پس از انقلاب بجز برگزاری مسابقات فرهنگستان‌های جمهوری اسلامی مسابقات بزرگ دیگری در معماری و شهرسازی کشور انجام نپذیرفت و این امر به راکد ماندن معماری ایران و نبود رقابت و خلاقیت در میان دفاتر معماری بر خلاف دفاتر معماری دنیا، شدت بخشید.یکی از پیامد‌های مهم این مسیله از بین رفتن طرح مسایل نظری و علمی نو و جدید در معماری معاصر ایران بود.روش‌های معماری مدرن داخلیمشخصه‌های معماری مدرن از تزیینات زیاد، خطوط پیچیده،منحنی و اشکال مختلف که در خانه‌های سنتی و تاریخی متداول بوده به شدت اجتناب کرده است. در مقابل، خطوط تمیز و مستقیم و سیلویت‌‌های کنسول شده از مشخصه‌های معماری مدرن هستند.اهمیت نور طبیعی در طراحی داخلی منزل یکی از اصول مهم در طراحی داخلی مدرن است. پنجره‌های بزرگ، نورگیرها،‌پنجره‌های سرتاسری از کف تا سقف نه تنها نور طبیعی را به عنوان پس‌زمینه‌ای در طراحی داخلی تعریف بلکه ورود نور فراوان به فضای داخلی امکان‌پذیر کرده است.مبلمان معاصر سبک هستند نه از لحاظ وزن بلکه از لحاظ ظاهر هم. مصالح مدرن و سنتی در طراحی مبلمان مدرن به نحوی ترکیب شده‌اند که به نظر شیک و مد روز می‌آیند.با رشد و پیشرفت معماری سبز و استفاده از مصالح طبیعی در طراحی داخلی مصالح ارگانیک جای خود را به مصالحی در معماری داخلی و طراحی نمای خارجی داده است که دیگر به مصالح چوبی محدود نیستند بلکه طیف گسترده‌ای از مصالحند از جمله چرم، پشم، کتان، سنگ که در ایوان‌های منازل و انواع دکورهای فضاهای درون و برون معاصر دیده می‌شوند.
نقشه‌ی تجزیه کشورهای خاورمیانه برنارد لوییس کد خبر 404210 تاریخ انتشار: 25 فروردین 1394 - 23 : 27 27 نظر چاپگزارش‌ویژهژنرال‌های جنگ نرم/ 21 برنارد لوییس از نظریه "برخورد تمدن‌ها" تا طراحی نقشه "تجزیه ایران" ? بدلیل نفوذ نومحافظه‌کاران در دولت جرج بوش، دیدگاه‌های آخرالزمانی لوییس به سیاست خارجی وحشتناک بوش در خاورمیانه کمک کرد تا جایی که وال‌استریت ژورنال تنها دلیل حمله به عراق را "دکترین لوییس" نامید. Error loading player : No playable sources found دریافت 0 bytes گروه گزارش ویژه مشرق - برنارد لوییس مورخی آمریکایی انگلیسی است که حوزه تخصصی‌اش شرق‌شناسی می‌باشد. وی دستی نیز در تفسیر سیاسی دارد. او استاد کلیولند ای. داج[ 1 ] و استاد افتخاری رشته مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه پرینستون[ 2 ] است. او متخصص در زمینه تاریخ اسلام، تعاملات میان اسلام و غرب می‌باشد. اما لوییس بیشتر به خاطر آثارش در مورد امپراطوری عثمانی در محافل آکادمیک شهرت یافته است.[ 3 ]?نقشه برنارد لوییس برای تجزیه کشورهای خاورمیانهیکی از مشهورترین نظریات لوییس که به "دکترین لوییس" شهرت یافته است، موضوع برخورد تمدن‌ها و تجزیه ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه است. از این طریق، با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، خاورمیانه جدید متشکل از کشورهایی خواهد بود که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقه‌ای آمریکا را نخواهند داشت و به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود.او در دوران جنگ جهانی دوم و پیش از آنکه به امور خارجه فرستاده شود، در ارتش سلطنتی انگلستان و واحدهای اطلاعاتی این کشور خدمت می‌کرد. پس از جنگ، لوییس به دانشکده مطالعات آفریقا و شرق‌شناسی‌در دانشگاه لندن بازگشت و به او سمت ریاست بخش مطالعات خاورمیانه و خاورنزدیک داده شد.در ادامه، نظریات این ژنرال یهودی جنگ نرم را دقیق‌تر بررسی خواهیم کرد. مورخ و شرق‌شناس مشهور یهودی استاد بازنشسته دانشگاه پرینستون[ 4 ] در زمینه مطالعات خاور نزدیک دریافت کننده جایزه ایروینگ کریستول[ 5 ] از موسسه امریکن انترپرایز در سال 2007 تاریخ تولد: 31 می‌1916 مذهب: یهودیتحصیلات: دارای درجه دکترا از دانشگاه لندن[ 6 ] ( 1939 )سوابق علمی و اجرایی: صاحب امضاء در کمیته صلح و امنیت در خاورمیانه[ 7 ]خدمات دولتی: عضو مهمان کمیته مشورتی هی ت سیاستگذاری دفاعی[ 8 ] در نوزدهم و بیستم سپتامبر سال 2001 آثار و ت لیفات: ریشه‌های اسلام گرایی ( 1940 )[ 9 ] رساله عربی سیاسی و دیپلماتیک ( 1947 )[ 10 ] اعراب در تاریخ ( 1950 )[ 11 ] پیدایش ترکیه مدرن ( 1961 )[ 12 ] استانبول و تمدن‌های دولت عثمانی ( 1963 )[ 13 ] حشاشین: فرقه‌ای رادیکال در اسلام ( 1967 )[ 14 ] قرایت کمبریج از تاریخ اسلام ( 1970 )[ 15 ] ویراستار کتاب اسلام: از حضرت محمد (ص) تا فتح قسطنطنیه ( 1974 )[ 16 ] تاریخ آنچه یادآوری می شود، آنچه بازآفرینی می شود، آنچه جعل می شود ( 1975 )[ 17 ] نژاد و رنگ در اسلام ( 1979 )[ 18 ] مسیحیان و یهودیان در امپراطوری عثمانی: عملکرد جامعه پلورالی ( 1982 )[ 19 ] یهودیان اسلام ( 1984 )[ 20 ] سامی ها و سامی ستیزی ( 1986 )[ 21 ] اسلام از محمد (ص) تا فتح قسطنطنیه ( 1987 )[ 22 ] زبان سیاسی اسلام ( 1988 )[ 23 ] نژاد و برده داری در خاورمیانه: تحقیقی تاریخی ( 1990 )[ 24 ] اسلام و غرب ( 1993 )[ 25 ] اسلام در تاریخ ( 1993 )[ 26 ] شکل‌دهی به خاورمیانه مدرن ( 1994 )[ 27 ] فرهنگ‌ها در تعارض ( 1994 )[ 28 ] خاورمیانه: تاریخ 2000 سال گذشته ( 1995 )[ 29 ] آینده خاورمیانه ( 1997 )[ 30 ] هویت های چندگانه خاورمیانه ( 1998 )[ 31 ] موزاییک خاورمیانه: بخش‌هایی از زندگی، نامه‌ها و تاریخ ( 2000 )[ 32 ] صدای طبل از راه دور: اشعار کلاسیک عربی، فارسی، ترکی و عبری ( 2001 )[ 33 ] کشف اروپا توسط مسلمانان ( 2001 )[ 34 ] اشتباه کجا بود؟: برخورد اسلام و مدرنیته در خاورمیانه ( 2002 )[ 35 ] بحران اسلام: جنگ مقدس و ترور نامقدس ( 2003 )[ 36 ] از بابل تا مترجمین: تحلیل خاورمیانه ( 2004 )[ 37 ] اسلام: مذهب و مردم ( 2008 )[ 38 ] ایمان و قدرت: مذهب و سیاست در خاورمیانه ( 2010 )[ 39 ]لوییس یکی از کارشناسان خاورمیانه و یکی از پژوهشگران برجسته غربی در این حوزه است.[ 40 ]توصیه‌های او به‌شدت از سوی سیاست‌گذارانی همچون جرج بوش پیگیری می‌شوند.[ 41 ] دردایره‌المعارف مورخان و نگارش تاریخی[ 42 ]، مارتین کرامر، که استاد راهنمای رساله‌اش لوییس بود، می‌نویسد: لوییس با بیش از 60 سال کار تحقیقی، موثرترین و برجسته‌ترین مورخ اسلام و خاورمیانه در دوران پس از جنگ می‌باشد.[ 43 ] لوییس به خاطر انکار نسل‌کشی ارامنه نیز شهرت دارد.[ 44 ] وی در زمینه‌های دیگری نیز معروف است مثلا به خاطر مناظره‌اش با ادوارد سعید بر سر کتاب سعید با عنوان شرق‌شناسی ([ 45 ] ( 1978 . سعید در این کتاب به شدت بر لوییس می‌تازد.بیوگرافی?برنارد لوییس در خانواده‌ای یهودی در شهر استوک نیویینگتن لندن به دنیا آمد. لوییس در سال 1936 از دانشکده مطالعات شرق‌شناسی[ 46 ] دانشگاه لندن با مدرک لیسانس - رشته تاریخ با گرایش خاورمیانه و خاور نزدیک - فارغ‌التحصیل شد. وی مدرک دکترای خود را سه سال بعد از همین دانشکده و در رشته تاریخ اسلام دریافت داشت.[ 47 ] لوییس همچنین به سمت حقوق نیز رفت اما در میانه راه، باز به مطالعه تاریخ خاورمیانه بازگشت. وی تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه پاریس پی گرفت. وی مطالعات خود را در آنجا زیر نظر مستشرقی به نام لوییس ماسینیون[ 48 ]، پیش برده و در سال 1937 مدرک عالی خود را در زمینه "مطالعات سامی"[ 49 ]کسب کرد.[ 50 ] وی در سال 1938 به دانشکده شرق‌شناسی و مطالعات آفریقا بازگشته و در آنجا به عنوان دستیار استاد در رشته تاریخ اسلام مشغول به فعالیت شد.در سال 1974 و در سن 57 سالگی کرسی مشترک دانشگاه پرینستون و موسسه مطالعات پیشرفته[ 51 ] را پذیرفته و به نیوجرسی پرینستون نقل مکان نمود. پذیرش وی در آنجا به نحوی بود که تنها یک ترم تدریس کرده و از مسوولیت‌های اجرایی آزاد بوده و باقی سال را همچون قبل به تحقیقاتش اختصاص می‌داد. آمدن وی به پرینستون آغاز دوره بسیار پربار آکادمیک لوییس بود. چراکه در آن دوره وی مقالات و کتاب‌های بیشماری را بر اساس اطلاعاتی که در سال‌های پیش جمع‌آوری کرده بود به چاپ رسانید.[ 52 ] همچنین آمدن او به آمریکا باعث شده تا در میان عموم به عنوان یک روشنفکر معروف گردد. با بازنشستگی لوییس از دانشگاه پرینستون در سال 1986 ، وی تا سال 1990 به دانشگاه کرنل[ 53 ] رفت.[ 54 ]برنارد لوییس از سال 1982 شهروند آمریکا شد. وی با روث هلن اوپنهایم[ 55 ] در سال 1947 ازدواج کرده و در سال 1974 طلاق گرفت. حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر بود.[ 56 ]لوییس در سال 1966 یکی از بنیانگذاران جامعه دانشمندان[ 57 ] و مجمع مطالعات خاورمیانه آمریکای شمالی[ 58 ] بود. او در سال 2007 این مجمع را رها کرده و به جای آن مجمع مطالعات خاورمیانه و آفریقا[ 59 ] را برای مبارزه با مجمع مطالعات خاورمیانه آمریکای شمالی بنا نهاد چراکه به نوشته نیویورک سان[ 60 ]، "مجمع آمریکای شمالی را دانشمندانی فراگرفته بود که منتقد سیاست‌های اسراییل و آمریکا در خاورمیانه بودند."[ 61 ]?در سال 1990 ، بنیاد وقف ملی علوم انسانی[ 62 ] وی را به دلیل دستاوردهایش در علوم انسانی به عنوان سخنران در جلسه اعطای جایزه جفرسون[ 63 ]، انتخاب کرد. عنوان سخنرانی او تمدن غرب: از دید شرقیان[ 64 ] بود.[ 65 ] این سخنرانی مورد بازنگری قرار گرفته و در ماهنامه آتلانتیک[ 66 ]تحت عنوان ریشه‌های خشم مسلمانان[ 67 ] به چاپ رسید.[ 68 ] سخنرانی 2007 وی به هنگام اعطای جایزه ایروینگ کریستول[ 69 ] نیز که در موسسه امریکن انترپرایز[ 70 ] ایراد شد، تحت عنواناروپا و اسلام[ 71 ] به چاپ رسید.تحقیقاتنفوذ لوییس از سطح آکادمیک فراتر رفته و به سطح عمومی نیز رسیده است. وی از طلایه‌داران حوزه تاریخ اقتصادی و سیاسی خاورمیانه بوده و به خاطر تحقیقات گسترده‌اش در زمینه آرشیوهای عثمانی شهرت زیادی کسب کرده است.[ 72 ] وی تحقیقاتش را با مطالعه تاریخ اعراب در قرون وسطی، بویژه سوری‌ها، آغاز کرد.[ 73 ] نخستین مقاله وی که به اسلام دوران قرون وسطی پرداخته بود، در این حوزه، به مدت 30 سال موثق‌ترین منبع برای ارجاع بود.[ 74 ] پس از تاسیس اسراییل در سال 1948 ، دانشمندان یهودی برای تحقیق در کشورهای عربی کار دشواری پیش رو داشتند، چراکه به آنها به دید جاسوس نگریسته می‌شد. بنابراین لوییس حوزه مطالعاتی خود را تغییر داده و به تحقیق درباره امپراطوری عثمانی پرداخت و در کنار آن از آرشیوهای عثمانی که اخیرا به روی محققین غربی باز شده است استفاده کرده و به تاریخ اعراب دست یافت.[ 75 ]به اعتقاد لوییس خاورمیانه عقب مانده است و دلیل افولش فرهنگ و مذهب خودش است. او با دیدگاه پسااستعماری نیز مخالف است دیدگاهی که ادعا می‌کند مشکلات منطقه به دلیل توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی می‌باشد. توسعه‌نیافتگی‌ای که ناشی از استعمار اروپا در قرن 19 بود. وی در کتاب خود تحت عنوان کشف اروپا توسط مسلمانان ([ 76 ] ( 1982 می‌نویسد جوامع مسلمان نمی‌توانستند پابه‌پای غرب پیش بروند و "موفقیت در جنگ‌های صلیبی ارتباطی به ضعف مسلمانان نداشت."[ 77 ] به باور او، زوال جوامع اسلامی که از قرن 11 شروع شد، بیش از آنکه مربوط به فشارهای خارجی همچون جنگ‌های صلیبی باشد، ناشی از مشکلات داخلی‌این جوامع، همچون "استبداد فرهنگی" بود که مانع اقتباس‌های خلاقانه از فرهنگ‌های دیگر می‌شد.[ 78 ]?با ظهور اتحاد جماهیر شوروی و تلاش‌های اعراب برای مشروعیت زدایی از اسراییل و معرفی این رژیم به عنوان دولتی نژادپرست، او کتاب سامی و سامی‌ستیزی را به چاپ رساند.[ 79 ] در آثار دیگر، لوییس خشونت اعراب نسبت به اسراییل را با تراژدی‌ها و بی‌عدالتی‌های دیگر موجود در جهان اسلام، بی‌تناسب و نامتجانس می‌داند: حمله شوروی به افغانستان و کنترل اکثریت بزرگی از مسلمانان آسیای مرکزی، جنگ‌های خونین و ویرانگر در خلال شورش حما[ 80 ] در سوریه ( 1982 )، جنگ شهری در الجزایر ( 1992 - 1998 ) و جنگ ایران و عراق ( 1980 - 1988 ).[ 81 ]در کنار آثار آکادمیک، وی کتاب‌های تاثیرگذاری نیز برای استفاده عموم نوشته و به چاپ رسانیده است: اعراب در تاریخ ( 1950 )، خاورمیانه و غرب ( 1964 )، خاورمیانه ( 1995 ).[ 82 ]پس از حملات 11 سپتامبر علاقه و اشتیاق به آثار لوییس - بالاخص مقاله 1990 وی تحت عنوانریشه‌های خشم مسلمانان - به یکباره افزایش یافت - بالاخص مقاله 1990 وی تحت عنوانریشه‌های خشم مسلمانان. سه کتاب او که پس از 11 سپتامبر به چاپ رسیدند از این قرارند:اشتباه کجا بود؟ (پیش از 11 سپتامبر نوشته شده بود) که به بررسی دلایل هراس دنیای اسلام (و گاها دشمنی‌اش) با مدرنیسم می‌پردازد بحران اسلام و اسلام: مذهب و مردم (که در سال 2009 چاپ شد).دیدگاه‌ها و تاثیر وی در سیاست معاصردر اواسط دهه 1960 ، لوییس در کسوت مفسر مسایل خاورمیانه مدرن مطرح شد و تحلیل‌هایش درباره مناقشه اسراییل و فلسطین و مساله ظهور اسلام مبارز وی را مشهور ساخت. مورخ آمریکایی یایل بینین[ 83 ] او را "سخنورترین و عالم‌ترین حامی صهیونیست در آمریکای شمالی و در جامعه محققین خاورمیانه نامید."[ 84 ] برش وی در سیاست‌گذاری‌ها مرهون اعتبار آکادمیک وی است.[ 85 ] دیک چنی طی اظهاراتی عنوان کرد: "در قرن جدید، سیاست‌گذاران، دیپلمات‌ها، محققین و رسانه‌های خبری پیوسته به دنبال بهره گرفتن از دانش برنارد لوییس هستند."[ 86 ]لوییس که یکی از منتقدان سرسخت اتحاد جماهیر شوروی است، سنت لیبرال خود را در مطالعات تاریخی اسلامی نیز ادامه داد. اگرچه وی در کتاب نخست خود، "ریشه‌های اسلام‌گرایی"، دارای دیدگاه‌هایی مارکسیستی بود اما بعدها از این اندیشه دست کشید. آثار بعدی او در واقع عکس‌العملی به جریان چپ‌گرای جهان سوم‌گرا بود که در مطالعات خاورمیانه به جریان برجسته‌ای تبدیل شده است.[ 87 ]?لوییس از روابط هرچه نزدیکتر غرب با اسراییل و ترکیه استقبال می‌کرد، چرا که این اقدام را در تحدید نفوذ شوروی در خاورمیانه موثر می‌دانست. ترکیه مدرن به دلیل تلاش‌هایش برای غربی شدن، از دیدگاه لوییس جایگاه ویژه‌ای دارد. وی عضو افتخاری موسسه مطالعات ترکیه[ 88 ] است.از نظر لوییس، تمدن‌های اسلامی و مسیحی از زمان ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی تاکنون در جدالی دایمی بوده‌اند. وی در مقاله خود با عنوان ریشه‌های خشم در اسلام، می‌نویسد: کشمکش میان غرب و اسلام روزبه روز در حال تشدید شدن است.بر اساس یک منبع، اصطلاح "بنیادگرایی اسلامی" در آمریکای شمالی برای نخستین بار در این مقاله و توسط لوییس مطرح گردید.[ 89 ] این مقاله با ابداع عبارت "برخورد تمدن‌ها" بدان اعتبار بخشیده و سامویل هانتینگتون نیز نام کتاب خود را از همین اصطلاح برگرفت.[ 90 ] بر اساس یک منبع دیگر برای نخستین بار لوییس اصطلاح برخورد تمدن‌ها را در جلسه‌ای در واشنگتن و به سال 1957 بر زبان آورده است.[ 91 ]در سال 1998 لوییس مقاله‌ای در روزنامه القدس العربی نوشت که در آن ادعایی مبنی بر به راه افتادن جنگی علیه آمریکا توسط اسامه بن لادن مطرح شده بود. لوییس در مقاله‌اش تحت عنوانمجوزی برای کشتن[ 92 ]، ادبیات بن لادن را "ایدیولوژی جهاد" نامیده و هشدار داد که بن لادن تهدیدی برای غرب خواهد بود.[ 93 ] این مقاله زمانی به چاپ رسید که دولت کلینتون و جامعه اطلاعاتی آمریکا جستجوها برای یافتن بن لادن را نخست در سودان و سپس در افغانستان آغاز کرده بودند.لوییس و برادران محافظه‌کارشبرنارد لوییس که در سال 2006 به سن 90 سالگی رسید، اکثر سیاست‌های دولت بوش در زمینه تغییر خاورمیانه و جنگ جهانی علیه ترور را تغذیه فکری کرده است. لوییس، از شخصیت‌های محبوب نومحافظه‌کار است که در انگلستان متولد شد و در سال 1982 به تابعیت ایالات متحده در آمد. او در سال 2007 جایزه سالیانه ایروینگ کریستول را از موسسه امریکن انترپرایز دریافت نمود.دیک چنی[ 94 ]، رابرت بورک[ 95 ]، دیوید پاکارد[ 96 ]، جین کرک‌پاتریک[ 97 ]، رونالد ریگان، مایکل نواک[ 98 ]، کلارنس توماس[ 99 ] و نورمن پودهورتز[ 100 ] جایزه سالیانه این موسسه را در گذشته دریافت کرده‌اند. به گزارش روزنامه وال استریت ژورنال از جشن اهداء جوایز (این موسسه)، لوییس "مهاجرت مسلمانان به اروپا را، حمله اسلام به جهان غرب توصیف کرد و به دفاع از جنگ های صلیبی به عنوان "تقلیدی ناموفق و محدود از جهاد" که به گسترش اسلام در اکثر نقاط دنیا انجامید پرداخت. وی با "حمایت علنی از جنگ‌های مذهبی که سرنوشت شومی به همراه داشت" به این نکته اشاره کرد که این جنگ‌ها، هرچند خشونت‌بار بوده‌اند، با این وجود واکنش مناسبی به یورش اسلامی در قرن‌های گذشته بوده و عذرخواهی بابت این مساله مسخره به نظر می رسد".[ 101 ]برنارد لوییس معتقد است مسلمانان در حال تسخیر اروپا و غرب هستند. وی جنگ‌های صلیبی را برای کاهش قدرت تمدن اسلامی لازم می‌دانست?این اولین باری نبود که برنارد لوییس جنگ‌های صلیبی را تلاشی لازم و هرچند ناموفق برای کاهش قدرت تمدن اسلامی می‌دانست. چندی پس از حملات یازده سپتامبر، لوییس در مقاله‌ای در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: "جنگ‌های صلیبی را بدرستی واکنشی محدود، دیر و در یک تحلیل نهایی، عکس‌العملی بی‌ت ثیر در برابر جهاد توصیف کرده‌اند"[ 102 ].?مارک گرشت[ 103 ]، عضو سابق موسسه امریکن انترپرایز، در نشریه ویکلی استاندارد[ 104 ] لوییس را یک "مرجع تقلید" دانست.[ 105 ] شکی در این نیست که کتاب‌های بسیار وی در زمینه تاریخ و سیاست خاورمیانه، لوییس را در متن مناظرات سیاسی و تخصصی خاورمیانه قرار داده است. مت سفانه بخاطر نفوذ نومحافظه‌کاران در دولت جرج بوش در دور اول ریاست جمهوری وی و همچنین گرایشات افراطی ایدیولوژیک او، دیدگاه‌های آخرالزمانی لوییس نه تنها وارد محافل عمومی شد بلکه به سیاست خارجی وحشتناک جرج بوش در خاورمیانه کمک کرد.تحلیلی جالب از روابط سیاسی لوییس بعد از حوادث یازده سپتامبر در مقاله‌ای که توسط لن بروما[ 106 ] تحت عنوان گم‌شده در ترجمه[ 107 ] به نگارش درآمد، در سال 2004 بوسیله نشریه نیویورکر به چاپ رسید. بروما در این مقاله اینگونه به توصیف لوییس می‌پردازد: "برنارد لوییس، مشاور هنری اسکوپ جکسون[ 108 ] در اوایل دهه 1970 و دوست چندین تن از نخست وزیران اسراییل، بطور ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر مورد توجه قرار گرفته است".?کارل راو[ 109 ] او را برای سخنرانی به کاخ سفید دعوت نمود. ریچارد پرل و دیک چنی نیز از وی تمجید کرده‌اند. لوییس دوست خود، احمد چلبی را به این دلیل که مهمترین نقش را در خاک عراق ایفا کرده، مورد حمایت قرار داده است. پر فروش ترین کتاب لوییس با عنوان چه چیز زوال یافت؟درباره انحطاط تمدن مسلمین، در برخی جوامع به عنوان رساله‌ای در زمینه جنگ علیه تروریسم اسلامی مورد توجه قرار گرفت. و نهایتا اینکه، لوییس شخصیتی کاملا سیاسی است و اگر قرار باشد کسی بازوی فکری سیاست‌های اخیر آمریکا در خاورمیانه باشد، آن فرد لوییس خواهد بود.[ 110 ]بروما همچون سایر منتقدین عنوان کرد: "نوشته‌های لوییس این تصور را ایجاد کرده است که امپریالیسم انگلستان و فرانسه، مداخلات آمریکا و ستم اسراییل بر مردم فلسطین در واقع بهانه‌هایی برای شکست‌های سیاسی منطقه هستند."منتقدین اعتقاد دارند که به علت تمرکز لوییس بر تاریخ ماقبل استعمار به عنوان چارچوبی برای تحلیل امور خاورمیانه، وی به نقش مداخلات خارجی در ایجاد رخدادهای فعلی این منطقه اهمیت چندانی نمی‌دهد.موضع وی در جنگ عراقجاکوب ویسبرگ[ 111 ] می‌گوید لوییس احتمالا برجسته‌ترین و تاثیرگذارترین دانشمندی بود که از حمله به عراق حمایت‌نمود.[ 112 ]مایکل هرش[ 113 ]، دبیر ارشد نشریه نیوزویک[ 114 ]، در ماهنامه واشنگتن[ 115 ] شدیدا از لوییس انتقاد کرد.[ 116 ] وی معتقد بود: "برداشت اشتباه آمریکا از جهان عرب و بدشانسی ما در خاک عراق از سال 1950 شروع شده است." در آن سال لوییس به ترکیه مسافرت کرد و در ضمن مطالعه "چشم‌انداز یک دموکراسی عربی غرب‌گرا و سکولار که موانع قرون وسطایی اسلام را کنار می زند و در نهایت وارد فضای مدرنیته می‌شود" را در سر می‌پروراند. همانطور که هرش عنوان می کند مهمترین استدلال دولت آمریکا برای حمله به عراق بعد از ناکامی از یافتن سلاح‌های کشتار جمعی، همان بود که وال استریت ژورنال آن را "دکترین لوییس" نامید. حمله به عراق بجای اینکه به "ت سیس حکومتی شبیه به مدل‌های غربی با استفاده از اعمال فشار از بالا شبیه کاری که کمال آتاتورک در ترکیه انجام داد، منتهی شده و این کشور را به خاکریزی برای دفاع از امنیت آمریکا و الگویی برای منطقه تبدیل کند". ولی آنچه که با تجاوز به عراق، در این کشور پیاده شد: "انتقال از یک جامعه سکولار به جامعه‌ای شدیدا اسلامی و رادیکال بوده است."?درحالیکه تعداد اندکی از ناظران امور خاورمیانه درباره این تصور به بحث و گفت‌وگو می‌پردازند که یک خاورمیانه دموکراتیک و سکولار مطلوب خواهد بود، با این حال منتقدین معتقدند شرایط ناشی از تجزیه امپراطوری عثمانی به ترکیه منحصر شده و عواملی نظیر شکل‌گیری اسراییل، قطب‌بندی بعد از جنگ جهانی دوم، مداخلات خارجی در امور خاورمیانه (بویژه با توجه به مسیله نفت)، سیاست‌های عصر جنگ سرد و شکست دولت‌های ملی‌گرای خاورمیانه توسعه سیاسی خاورمیانه را به شدت پیچیده ساخته است. بعلاوه منتقدین، لوییس و طرفداران نومحافظه‌کار وی را که معتقدند نیروهای خارجی، با استراتژی‌های دموکراسی‌سازی و تغییر رژیم خود (بویژه آمریکا)، کارگزاران موثر و مطمین انتقال سیاسی دموکراتیک خواهند بود، مورد نقد قرار می‌دهند.همانطور که پیش‌تر هم گفته شد هر چند اصطلاح برخورد تمدن‌ها[ 117 ] را در ابتدا برنارد لوییس به کار برد اما این اصطلاح با سامویل هانتینگتون[ 118 ]، کارشناس محافظه‌کار و نویسنده کتاببرخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی[ 119 ] مرتبط است. در کتابی که هانتینگتون در سال 1996 به نگارش درآورد و عمدتا به عنوان روزنه‌ای برای تحلیل حوادث یازده سپتامبر مورد توجه قرار گرفت، نویسنده به نقل‌قول مهمی از مقاله سال 1990 لوییس با عنوان ریشه‌های خشم مسلماناناشاره می کند: "این مساله کمتر از برخورد تمدن‌ها نیست شاید منطقی به نظر نرسد اما قطعا ناشی از یک رقابت قدیمی و واکنشی دیرینه به میراث یهودی مسیحی، دستاورد سکولار ما و گسترش جهانی هر دوی آنهاست".برنارد لوییس با تفسیر حملات یازده سپتامبر به عنوان بخشی از نظریه برخورد تمدن‌ها که از عمر آن بیش از هزار سال می گذرد در ایجاد جنگ علیه تروریسم به عنوان جنگی علیه اسلام‌گراها حمایت کرد. هرش این پرسش را مطرح کرد که "آیا تحلیل‌های اشتباه برنارد لوییس، دولت بوش را به سمت یک اشتباه خطرناک استراتژیک هدایت کرد؟" . اگر نگاه برنارد لوییس به مردم عرب اشتباه باشد در نتیجه آمریکا شانس از بین بردن تهدیدی مانند القاعده را که در واقع در حواشی جهان اسلام قرار دارد، از دست داده است.لوییس روابط نزدیک خود با اردوگاه سیاسی نومحافظه‌کاران آمریکایی را بعد از دهه 1970 میلادی افزایش داده است.ریول مارک گرشت عضو سابق موسسه امریکن انترپرایز و عضو فعال بنیاد دفاع از دموکراسی عنوان می کند: "لوییس سال ها در روابط عمومی بوده است. در سال 1970 ، ریچارد پرل، کارمند جوان سناتور هنری اسکوپ جکسون از ایالت واشنگتن، لوییس را در حال سخنرانی مشاهده کرد و سواد تاریخی و فصاحت بیان لوییس، او را متحیر ساخت."?برنارد لوییس و عبدالله عبدالله وزیر خارجه دولت موقت افغانستان - 2002 لوییس مشاور دولت بوش پدر و پسر نیز بوده است. در اول ماه می‌سال 2006 ، دیک چنی در یک سخنرانی در شورای امور جهانی[ 120 ] در فیلادفیا به تحسین وی پرداخت. چنی یادآور شد لوییس به واشنگتن آمده بود تا بلافاصله بعد از تجاوز عراق به خاک کویت به وزیر دفاع وقت آمریکا که "در حال عزیمت به خاورمیانه" بود مشاوره بدهد. چنی در ادامه گفت: "در آن روز به این نتیجه رسیدم که لوییس، همان فردی است که می خواستم با وی ارتباط داشته باشم، و کسی است که کارهای وی را در سال‌های آینده باید بدقت دنبال کنم." وی در ادامه می‌افزاید: "بعد از آن اغلب با هم ملاقات می‌کردیم، بویژه در طول چهار سال و نیم گذشته و (در این چند سال) برنارد با پرزیدنت بوش ملاقات‌های بسیار خوبی داشته است".[ 121 ]در سال 1998 ، لوییس نامه‌ای را که از طرف کمیته صلح و امنیت در خاورمیانه برای پرزیدنت بیل کلینتون[ 122 ] ارسال شد (و مرکز سیاست‌های امنیتی[ 123 ] آن را طراحی کرده بود) امضاء کرد. طی این نامه از بیل کلینتون خواسته شده بود که "با یک استراتژی جامع نظامی سیاسی، صدام و رژیم وی را سرنگون سازد." سایر افرادی که این نامه را امضاء کردند اغلب افرادی بودند که در ت سیس موسسه قرن آمریکایی جدید[ 124 ] دست داشتند از این میان می توان به چهره‌هایی نظیر ریچارد پرل، جان بولتون[ 125 ]، دونالد رامسفلد[ 126 ]، فرانک گافنی[ 127 ]، پاول ولفوویتز[ 128 ]،ویلیام کریستول[ 129 ]، رابرت کیگان[ 130 ]، الیوت آبرامز[ 131 ]، داگلاس فیث[ 132 ] و زلمای خلیل زاد[ 133 ] اشاره کرد.در نوزدهم و بیستم سپتامبر سال 2001 ، هی ت سیاست‌گذاری دفاعی پنتاگون که کمیته‌ای مشورتی محسوب می‌شود، جلسه‌ای محرمانه با هدف اقدام نظامی علیه عراق برگزار کرد. ریچارد پرل، مدیر این جلسه، از لوییس برای شرکت در این جلسه در کنار احمد چلبی[ 134 ]، مدیر کنگره ملی عراق[ 135 ] که بوسیله آمریکا ت سیس شد، دعوت به عمل آورد. این کنگره گروهی متشکل از تبعیدیان عراق بود که برای سالیان متمادی از سرنگونی صدام حمایت می کردند و روابط گرمی با پرل و سایر شخصیت‌های برجسته نومحافظه‌کار داشتند. لوییس به این هی ت اعلام کرد که آمریکا باید از اصلاح‌طلبان دموکراتیک منطقه خاورمیانه " همچون دوست من احمد چلبی که در این جلسه حضور دارد" حمایت به عمل آورد.[ 136 ]ادعای تهدید هسته‌ای از جانب ایراندر سال 2006 لوییس نوشت ایران 15 سال است که بر روی تسلیحات هسته‌ای کار می‌کند. در آگوست 2006 در مقاله‌ای به این مساله پرداخت که آیا جهان می‌تواند بر استفاده از مفهوم "نابودی دوجانبه" به عنوان عاملی بازدارنده‌علیه ایران، در تعاملات خود با این کشور، بر آن تاکید کند. لوییس همچنین در این مقاله که در وال‌استریت‌ژورنال به چاپ رسید، توجه‌ها را به اهمیت روز 22 آگوست 2006 در تقویم اسلامی جلب کرد. رییس جمهور ایران گفته بود در آن تاریخ به خواست‌های آمریکا در ارتباط با توسعه توان هسته ای ایران، پاسخ خواهد داد این روز مصادف بود با 27 رجب 1427 هجری قمری روزی که مسلمانان معتقدند [حضرت] محمد [ص] از اورشلیم [بیت المقدس] به عرش عروج کرده و بازگشت. لوییس نوشت: "این تاریخ، همان موعد پایان کار اسراییل و شاید جهان است."[ 137 ]به اعتقاد لوییس نابودی دوجانبه در مورد ایران نمی‌تواند به عنوان عامل بازدارنده عمل کند چراکه رهبر ایران قایل به دیدگاه شبیه پایان تاریخ بوده و نیز شاهدیم خودکشی یا شهادت نیز آفت جهان اسلام شده است. وی بر همین اساس احتمال حمله هسته‌ای به اسراییل را در تاریخ 22 آگوست 2006 مطرح می‌کند. هرچند آن روز بخصوص بدون هرگونه اتفاق خاصی سپری شد، اما با این‌حال گفته‌های لوییس در باب این روز خاص پوشش رسانه‌ای زیادی داشت.[ 138 ]?خوان کول[ 139 ] در کتاب 2009 خود نوشت: "هیچ سندی دال بر اینکه ایران 15 سال، بی‌وقفه بر روی تسلیحات اتمی کار کرده است، در دست نمی‌باشد." وی همچنین در خصوص ادعای لوییس مبنی بر احتمال به کارگیری این سلاح‌ها توسط احمدی‌نژاد بر ضد اسراییل در روز 22 آگوست 2006 ، اینطور می‌نویسد:"عقاید لوییس درباره ایران از باورهای احمدی‌نژاد نسبت به اسراییل هم عجیب‌تر است. اما متاسفانه دولت بوش تنها، صدای او را می‌شنود. البته از این غیب‌گویی مسخره لوییس بیش از آنکه درباره واقعیت سیاسی ایران چیزی دستگیرمان شود، شاهد نگرانی‌های غیرمنطقی صهیونیست‌های افراطی غربی هستیم."[ 140 ]انتقادات ادوارد سعید به لوییسلوییس به خاطر مشاجراتش با ادوارد سعید نظریه‌پرداز فلسطینی - آمریکایی نیز مشهور است. سعید با رشته شرق‌شناسی مخالف بوده و می‌خواست این رشته برچیده شود. او که استاد دانشگاه کلمبیا بود، در کتاب خود با عنوان شرق‌شناسی[ 141 ]( 1978 )، آثار لوییس را نمونه بارز این نگاه می‌داند. بهتعتقاد ادوارد سعید، رشته شرق‌شناسی عقل‌گرایی را سیاسی کرده و بر مطالعات عینی استوار نمی‌باشد [ 142 ] همچنین شکلی دیگر از نژادپرستی و ابزاری برای تسلط امپریالیسم است.[ 143 ] وی همچنین بی‌طرفی محققان خاورمیانه برجسته‌ای همچون برنارد لوییس را نسبت به اعراب ، زیر سوال می‌برد. وی در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه الاهرام اظهار داشت که دانش لوییس درباره خاورمیانه بشدت جهت‌دار است و نباید به آن توجه کرد. او گفت":"برنارد لوییس 40 سال است که پای خود را به خاورمیانه و کشورهای عربی نگذارده است. او اطلاعاتی درباره ترکیه دارد ولی درباره دنیای عرب هیچ نمی‌داند."[ 144 ]?سعید می‌گوید لوییس جهان اسلام را موجودیتی واحد درنظر می‌گیرد و به تنوعات ظریف جمعیتی، نیروهای محرک و پویای داخلی و پیچیدگی‌های تاریخی آن توجهی نمی‌کند. سعید، لوییس را به "عوام‌فریبی و جهل مطلق" متهم کرد.[ 145 ]انتقادات نوآم چامسکی به لوییسدر سال 2002 ، چامسکی، زبان‌شناس و فعال سیاسی، طی مصاحبه‌ای با برنامه "هات تایپ[ 146 ]"شبکه سی‌بی‌سی[ 147 ]، مجموعه‌ای از مطالبی از دوران زمامداری آیزنهاور که دیگر محرمانه نیستند و در معرض استفاده عمومی قرار گرفته‌اند، را بازگو کرد:"آیزنهاور در یک جلسه خصوصی با مقامات دولتی‌خود اظهار داشت: "در خاورمیانه، نفرتی روزافزون علیه ما در جریان است و منشا این نفرت از جانب دول آن منطقه نیست بلکه از سوی مردم آن منطقه می‌باشد." سازمان ملل متحد این مساله را به بحث گذاشت و اعلام کرد، "بله این مساله صحت دارد و دلیل آن هم، این تصور در میان مردمان آن مناطق است که آمریکا از حکومت‌های محافظه‌کار و حامی حفظ وضع موجود در آنجا حمایت می‌کند. حکومت‌هایی که مخالف دموکراسی و توسعه می‌باشند و به تبع آن این طور متصور می‌شوند که آمریکا نیز در منطقه به دنبال منافع خود بوده و تنها خواهان نفت خاورمیانه می‌باشد. باید گفت بسیار سخت است که بتوان با این طرز تلقی مخالفت کرد. چون واقعا صحت دارد."[ 148 ]چامسکی ادعا نمود لوییس اسنادی که حاکی از نقش غرب در عقب‌ماندگی منطقه [خاورمیانه] است را حذف می‌کند.نگاهی به کتب لوییسلوییس، بیش از بیست کتاب پیرامون خاورمیانه ت لیف کرده است از جمله کتاب‌های وی باید به اعراب در تاریخ، پیدایش ترکیه مدرن، قرایت مسلمانان از اروپا، اشتباه کجا بود؟، برخورد میان اسلام و مدرنیته در خاورمیانه مدرن و بحران اسلام: جنگ مقدس و ترور نامقدس اشاره کرد.برنارد لوییس علاوه بر نوشتن کتاب، مقالاتی را نیز در صفحه نظرات آزاد نشریات محافظه‌کار، خصوصا روزنامه وال استریت ژورنال که در آن جنگ علیه عراق و رویکرد سختگیرانه نسبت به ایران را طراحی کرده است، منتشر می کند. بعد از یازده سپتامبر، مقالات دنباله‌داری در صفحه نظرات آزاد این روزنامه نوشت که تحت عناوین جنگ پایان‌دهنده[ 149 ]، زمان سرنگون‌سازی[ 150 ] چاپ شد. وی در این سلسله مقالات، پیگیری استراتژی تغییر رژیم در عراق را خواستار شده بود.در کنفرانس بیلدربرگ[ 151 ]، لوییس پیشنهاد نمود که ایران را به قطعات قومی گوناگون تجزیه کرده و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند. (پروژه‌های کردستان بزرگ، پشتونستان بزرگ و آذربایجانبزرگ).?دکترین لوییس علاوه بر تجزیه ایران، تجزیه دیگر کشورهای خاورمیانه که استعداد تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای دارند را نیز شامل می‌شود. از جمله این کشورها عراق، ترکیه، عربستان و حتی یمن نیز هست که هریک باید به سه تا چهار کشور تقسیم شوند تا خاورمیانه جدید متشکل از خرده‌کشورهایی باشد که ضمن موازنه یکدیگر، توان برتری و تبدیل شدن به هژمون منطقه‌ای و در پی آن ایجاد تهدید برای منافع آمریکا را نداشته باشند. آنچه که هم‌اکنون در کشورهای غرب‌آسیا و شمال آفریقا به عنوان تروریسم و افراط‌گری با حمایت آمریکا در جریان است، همان ادامه سیاست‌های جرج بوش در اجرای دکترین لوییس به سمت تضعیف و تجزیه کشورهای قدرتمند خاورمیانه است.[ 1 ] Cleveland E . Dodge [ 2 ] Princeton University [ 3 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 4 ] Princeton University [ 5 ] Irving Kristol Award [ 6 ] University of London [ 7 ] Committee for Peace and Security in the Middle East [ 8 ] Defense Policy Board Advisory Committee [ 9 ] The Origins of Ismailism ( 1940 )[ 10 ] A Handbook of Diplomatic and Political Arabic ( 1947 )[ 11 ] The Arabs in History ( 1950 )[ 12 ] The Emergence of Modern Turkey ( 1961 )[ 13 ] stanbul and the Civilizations of the Ottoman Empire ( 1963 )[ 14 ] The Assassins : A Radical Sect in Islam ( 1967 )[ 15 ] The Cambridge History of Islam ( 1970 )[ 16 ] Islam : From the Prophet Muhammad to the capture of Constantinople ( 1974 , editor )[ 17 ] History Remembered , Recovered , Invented ( 1975 )[ 18 ] Race and Color in Islam ( 1979 )[ 19 ] Christians and Jews in the Ottoman Empire : The Functioning of a Plural Society ( 1982 )[ 20 ] The Jews of Islam ( 1984 )[ 21 ] Semites and Anti - Semites ( 1986 )[ 22 ] Islam from the Prophet Muhammad to the Capture of Constantinople ( 1987 )[ 23 ] The Political Language of Islam ( 1988 )[ 24 ] Race and Slavery in the Middle East : an Historical Enquiry ( 1990 )[ 25 ] Islam and the West ( 1993 )[ 26 ] Islam in History ( 1993 )[ 27 ] The Shaping of the Modern Middle East ( 1994 )[ 28 ] Cultures in Conflict ( 1994 )[ 29 ] The Middle East : A Brief History of the Last 2 , 000 Years ( published in U . K . as The Middle East : 2 , 000 Years of History from the Rise of Christianity to the Present Day ) ( 1995 )[ 30 ] The Future of the Middle East ( 1997 )[ 31 ] The Multiple Identities of the Middle East ( 1998 )[ 32 ] A Middle East Mosaic : Fragments of Life , Letters and History ( 2000 )[ 33 ] Music of a Distant Drum : Classical Arabic , Persian , Turkish , and Hebrew Poems ( 2001 )[ 34 ] The Muslim Discovery of Europe ( 2001 )[ 35 ] What Went Wrong ?: The Clash Between Islam and Modernity in the Middle East ( 2002 )[ 36 ] The Crisis of Islam : Holy War and Unholy Terror ( 2003 )[ 37 ] From Babel to Dragomans : Interpreting the Middle East ( 2004 )[ 38 ] Islam : The Religion and the People ( 2008 , with Buntzie Ellis Churchill )[ 39 ] Faith and Power : Religion and Politics in the Middle East ( 2010 )[ 40 ] James L . Abrahmson , & quot ; Will the West - and the United States - Go the Distance ?& quot ; , American Diplomacy , 8 June 2007 . Retrieved 6 March 2008 .[ 41 ] & quot ; AEI &# x27 ; s Weird Celebration & quot ;. Slate ( magazine ). March 14 , :// Retrieved 2008 - 02 - 29 .[ 42 ] the Encyclopedia of Historians and Historical Writing [ 43 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 . - lewis % 2F & amp ; date = 2010 - 11 - 13 .[ 44 ] The Banality of Denial : Israel and the Armenian Genocide , Yair Auron , 2003 , Transaction Publishers , ISBN 0 - 7658 - 0834 - X , p . 235 and Revolution and Genocide : On the Origins of the Armenian Genocide and the Holocaust , Robert Melson , University of Chicago Press , 1992 , ISBN 0 - 226 - 51990 - 2 , p . 289 [ 45 ] Orientalism [ 46 ] the School of Oriental Studies ( SOAS )[ 47 ] & quot ; Bernard Lewis Cleveland E . Dodge Professor of Near Eastern Studies , Emeritus & quot ;, Department of Near Eastern Studies , University of Princeton , retrieved May 26 , 2006 .[ 48 ] Louis Massignon [ 49 ] the " Dipl me des tudes S mitiques "[ 50 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 . - lewis % 2F & amp ; date = 2010 - 11 - 13 .[ 51 ] Institute for Advanced Study [ 52 ] Lewis ( 2004 ), pp . 6 7 [ 53 ] Cornell University [ 54 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 55 ] Ruth H l ne Oppenhejm [ 56 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 57 ] the learned society [ 58 ] Middle East Studies Association of North America ( MESA )[ 59 ] Association for the Study of the Middle East and Africa ( ASMEA )[ 60 ] New York Sun [ 61 ] Group Formed To Improve Middle East Scholarship , Annie Karni , New York Sun , November 8 , 2007 [ 62 ] the National Endowment for the Humanities [ 63 ] the Jefferson Lecture [ 64 ] Western Civilization : A View from the East [ 65 ] Jefferson Lecturers at NEH Website . Retrieved January 22 , 2009 .[ 66 ] The Atlantic Monthly [ 67 ] The Roots of Muslim Rage [ 68 ] Bernard Lewis , & quot ; The Roots of Muslim Rage ,& quot ; The Atlantic Monthly , September 1990 .[ 69 ] Irving Kristol [ 70 ] American Enterprise Institute [ 71 ] Europe and Islam [ 72 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 73 ] Ibid .[ 74 ] Humphreys , R . Stephen ( May / June 1990 ). & quot ; Bernard Lewis : An Appreciation & quot ;. Humanities 11 ( 3 ): 17 20 .[ 75 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 76 ] Muslim Discovery of Europe [ 77 ] Lewis , Bernard , Muslim Discovery of Europe , Norton Paperback , 2001 , p . 22 [ 78 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 79 ] Ibid .[ 80 ] Hama [ 81 ] Lewis , Bernard , The Crisis of Islam : Holy War and Unholy Terror , Modern Library , 2003 , p . 90 - 91 , 108 , 110 - 111 [ 82 ] Kramer , Martin ( 1999 ). " Bernard Lewis ". Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 83 ] JOEL BEININ [ 84 ] Beinin , Joel . " Review of : Semites and Anti - Semites : An Inquiry into Conflict and Prejudice by Bernard Lewis , MERIP Middle East Report , No . 147 , Egypt ' s Critical Moment ( Jul ., 1987 ), pp . 43 - 45 .[ 85 ] Humphreys , R . Stephen ( May / June 1990 ). " Bernard Lewis : An Appreciation ". Humanities 11 ( 3 ): 17 20 .[ 86 ] & quot ; Remarks by Vice President Cheney at the World Affairs Council of Philadelphia Luncheon Honoring Professor Bernard Lewis & quot ;. May 1 , 2006 . http :// georgewbush - - 3 . html .[ 87 ] Kramer , Martin ( 1999 ). & quot ; Bernard Lewis & quot ;. Encyclopedia of Historians and Historical Writing . Vol . 1 . London : Fitzroy Dearborn . pp . 719 720 .[ 88 ] Institute of Turkish Studies [ 89 ] Amber Haque , " Islamophobia in North America : Confronting the Menace ," in Barry van Driel , ed ., Confronting Islamophobia in Educational Practice ( Trentham Books , 2004 ), ISBN 1 - 85856 - 340 - 2 , p . 6 , excerpt available online at Google Books .[ 90 ] Ajami , Fouad ( May 1 , 2006 ). & quot ; A Sage in Christendom : A personal tribute to Bernard Lewis & quot ;. OpinionJournal . Retrieved 2006 - 05 - 23 .[ 91 ] Ruthie Blum Liebowitz , [& quot ; One on One : When defeat means liberation ,& quot ; Jerusalem Post , March 6 , 2008 ( interview with Bernard Lewis ).[ 92 ] A License to Kill [ 93 ] Ajami , Fouad ( May 1 , 2006 ). & quot ; A Sage in Christendom : A personal tribute to Bernard Lewis & quot ;. OpinionJournal . Retrieved 2006 - 05 - 23 .[ 94 ] Dick Cheney [ 95 ] Robert Bork [ 96 ] David Packard [ 97 ] Jeane Kirkpatrick [ 98 ] Michael Novak [ 99 ] Clarence Thomas [ 100 ] Norman Podhoretz [ 101 ] Wall Street Journal , March 8 , 2007 [ 102 ] Bernard Lewis , " Jihad vs . Crusade : A historian ' s guide to the new war ", Wall Street Journal , September 27 , 2001 .[ 103 ] Reuel Marc Gerecht [ 104 ] Weekly Standard [ 105 ] Reuel Marc Gerecht , " The Last Orientalist ", Weekly Standard , June 5 , 2006 .[ 106 ] Lan Buruma [ 107 ] Lost in Translation [ 108 ] Henry ( Scoop ) Jackson [ 109 ] Karl Rove [ 110 ] Ian Buruma , " Lost in Translation : The Two Minds of Bernard Lewis ", New Yorker , June 14 , 2004 .[ 111 ] Jacob Weisberg [ 112 ] & quot ; Bernard Lewis Revisited & quot ;, Washington Monthly , November 2004 . Retrieved April 26 , 2007 .[ 113 ] Michael Hirsh [ 114 ] Newsweek [ 115 ] Washington Monthly [ 116 ] Michael Hirsh , " Bernard Lewis Revisited ", Washington Monthly , November 2004 .[ 117 ] clash of civilizations [ 118 ] Samuel Huntington [ 119 ] The Clash of Civilizations and the Remaking of the World Order .[ 120 ] World Affairs Council [ 121 ] Office of the Vice President , May 1 , 2006 .[ 122 ] Bill Clinton [ 123 ] Center for Security Policy [ 124 ] Project for the New American Century [ 125 ] John Bolton [ 126 ] Donald Rumsfeld [ 127 ] Frank Gaffney [ 128 ] Paul Wolfowitz [ 129 ] William Kristol [ 130 ] Robert Kagan [ 131 ] Elliott Abrams [ 132 ] Douglas Feith [ 133 ] Zalmay Khalizad [ 134 ] Ahmed Chalabi [ 135 ] Iraqi National Congress : این نهاد گروه اپوزسیون عراقی بود که مدیریت آن را احمد چلبی بر عهده داشت. این نهاد با کمک مستقیم دولت ایالات متحده آمریکا به دنبال جنگ خلیج فارس ایجاد شد. هدف از ت سیس این نهاد سرنگونی رژیم صدام بود.[ 136 ] Vanity Fair , May 2004 .[ 137 ] [ 138 ] J . Cole , " Engaging the Muslim World ", Palgrave MacMillan , 2009 , p . 205 [ 139 ] Juan Cole [ 140 ] Said , Edward , Orientalism ( Vintage Books : New York , 1979 ) ISBN 978 - 0 - 394 - 74067 - 6 Pg 12 [ 141 ] Orientalism [ 142 ] Keith Windschuttle , & quot ; Edward Said &# x27 ; s & quot ; Orientalism revisited ,& quot ; The New CriterionJanuary 17 , 1999 . Retrieved January 19 , 1999 [ 143 ] Said , Edward ." Resources of hope ," Al - Ahram Weekly April 2 , 2003 . Retrieved April 26 , 2007 .[ 144 ] Said , Edward .& quot ; The Clash of Ignorance ,& quot ; The Nation October 22 , 2001 . Retrieved April 26 , 2007 .[ 145 ] Lewis , Bernard , Islam and the West , Oxford University Press , 1993 , p . 12 [ 146 ] Hot Type [ 147 ] cbc [ 148 ] Solomon , Evan ( May 17 , 2002 ). & quot ; Hot Type : Bernard Lewis Interview : What Went Wrong ? Western Impact and Middle Eastern Response & quot ;. CBC News . Archived from the original on April 30 , 2008 .[ 149 ] A War of Resolve [ 150 ] Time for Toppling [ 151 ] Bilderberg
بی اعصابی کامل، رد سخنان "نقادان تاریخ باستان ایران" در مورد پارسیان هند ورودی "مانکجی ست آگیاری"، یکی از قدیمیترین آتش کده‌های زرتشتیان هند، بمبییآقا، امروز اعصاب در حدی که باید باشه نیست مزه هاتون می‌زارید دمه در، میان میشینید مثل آدم می‌خونید آخرشم لایک فراموش نشه.آقا یه چندسالیه که در رسانه‌های اجتماعی مد شده تاریخ باستان ایران رو بکوبن یه طرفدارایی جمع کنن و آخرش هم بگن:"به به چه حالی کردیم". به دنبال همین جنبش، یک سری سایت درپیت، اومدن از یک آدم بسیار پرت به اسم "دکتر"!!!!!! عبدالله شهبازی نقل می‌کنند با یک تیتر فریبنده به اسم "افسانه مهاجرت پارسیان از ایران به هند، امشب از شبکه 3 "، می‌گن:" آقا! پارسی هند نمیدونم زبان فارسی در هند چیه؟؟ دروغه آقا دورغ مغزاتونو با دروغ پر کردند" حالا من با این بخش کاری ندارم که در هر صورت این سایت‌های درپیت می‌خوان یه حالی بکنن این وسط ولی، ولی وقتی یه مشت آدم هیچی ندان میان از همین بی سوادها یاد میگیرن میان توی اینستاگرام و تلگرام و . مثل طوطی تکرار میکنن، دیگه اعصاب برای من بیچاره نمیمونه که.خلاصه، هی گفتم:"امیر خان ولشون کن جوانان بی تجربه هستن بذار خوش باشن" دیدم نمیشه واقعا نمیشه گفتم اینجا یه حالی به اینا بدم که دیگه جریت نکن جلوی من چرت و پرت بگن. خلاصه من اعصاب ندارم امروز همه رو میخوام تیکه تیکه کنم.منشاء تمام این چرت و پرتا، یه سایت خیلی پرت به این آدرسه و از این سایت هم بقیه کپی پیست کردن حالا من می‌خوام از اول تا آخر متن اینا رو نقد و بررسی کنم و همه رو با کلی منبع رد کنم آدرس رو هم گذاشتم برید خودتون بخونید ببینید من سر شما رو کلاه نمیزارم کل متن رو رد می‌کنم.عبدالله شهبازیعبدالله شهبازیکل حرف‌های این سایت از روی یک مقاله از جناب عبدالله شهبازی نقل شده به نام "اقبال لاهوری، نریمان پارسی و صعود سلطنتی". در آن مقاله از صفحه بیست تا بیست و دو درمورد قصه سنجان تعریف می‌کنه و به اصطلاح آن را ساختگی می‌خواند. خیلی خوب اول از همه جناب شهبازی. آقای شهبازی در دورانی که شور انقلابی داشت عضو حزب توده بود بعد هم تا سال 1361 مسیول شعبه کل انتشارات، معاون شعبه مرکزی آموزش، مسیول شعبه آموزش تهران و مسیول نشریه داخلی تیوریک حزب توده ایران بود. بعد از یه مدت دستگیر میشه بعد آیت الله خمینی عفو می‌کنه ایشون را. از اون زمان برای خودش ول میگشته از سال 93 هم دیگه معلوم نیست چرا فعالیت خود را قطع کرده.حالا من هرچی گشتم هیچ منبعی پیدا نکردم که تحصیلات دانشگاهی آقای شهبازی را گفته باشه بعد این سایت به ایشون گفته دکتر. واقعا هم معلوم نیست آیا ایشون اصلا تحصیلات دانشگاهی دارن یا نه.در حقیقت آقای شهبازی یک نسخه دیگر از مرحوم ناصر پورپیرار است. هردوی این عزیزان زمانی آمدند حرف هایی زدند حالا یکی مرده ولی اگه زنده بود بازهم مستند‌های عجیبش را ادامه می‌داد، این یکی هم محبوبیتش از بین رفته وگرنه ادامه می‌داد. چرا در سال 1399 حرف‌های منسوخ این آقا در یک سایت میشه منبع؟ادعای افسانه بودن قصه سنجانسنجان شهری در گجراتاین سایت از آقای شهبازی نقل می‌کنه که آقای شهبازی هم از یکی به اسم "نریمان" نام میبره که ادعا داره که چون قصه سنجان در سال 1599 میلادی توسط بهمن کی‌قباد نوشته شده پس کاملا افسانه و دروغی بیش نیست. خیلی خوبمن خیلی سعی کردم این آقای نریمان مرموز را پیدا کنم ولی در آخر رسیدم به سر تمولجی بیکاجی نریمان که یک زرتشتی نیکوکار بود و اولین بیمارستان مدرن بمبیی را درست کرد. من نمیدانم منظور آقای شهبازی از نریمان کی بوده احتمالا ایشون زاییده ذهن نویسنده است و اصلا همچین آدمی وجود نداره.بعد میگه این آقای نریمان مرموز در کتابی به نام "قصه سنجان دروغی آشکار" این حرف را زده ولی این کتاب وجود خارجی نداره مگه اینکه نسخه خطی این کتاب دست آقای شهبازی بوده.این آقای نریمان مرموز سه دلیل برای دروغ بودن قصه سنجان میاره من میخوام هر سه تای آن‌ها را رد کنمیک سکه کوشانی 1 ببخشید ولی این خیلی خنده داره. چون ساسانیان در بخشی از هند که تازه خود هند هم نبوده بلکه بلخ، سغد و شمال غربی هند بوده حکومت می‌کردند، رو دلیل وجود جمعیت زرتشتی در هند می‌گویند. آقاجان می‌خوای تاریخ تحریف کنی، اولش تاریخ بخون. بر اساس تاریخ طبری، کوشانشاهیان دو دوره داشتند و در طول این دو دوره این دولت دست نشانده ساسانیان بود. هم زمان با فروپاشی ساسانیان این حکومت نیز از بین رفت باور بر این است که یکی از جمعیت‌های مهاجر، بازماندگان کوشانشاهیان بودند ولی اینکه بخاطر این حکومت زرتشتیان در هند سکونت یافته بودند، چرنده. 2 "پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، هیچ نوع فشار دینی بر ایرانیان زرتشتی اعمال نمی‌شده است." آره باشه تو راست میگی. فقط چندنمونه نام می‌برم زرتشتیان کافر ذمه خوانده می‌شدند (برخورد آیین زرتشت با اسلام، فلسفه شرق و غرب نوشته دکتر واقعی رشته تاریخ، ماریتا استپانیانتس یکی از پایه گذاران یونسکو) کسانی که جزیه پرداخت می‌کردند توسط جمع‌کنندگان مالیات مورد توهین و تحقیر قرار می‌گرفتند (زرتشتیان: عقاید و اعمال دینی آنها نوشته مری بویس پژوهشگر و نویسنده) اسیران زرتشتی به عنوان برده فروخته می‌شدند (دولت در اسلام قرون وسطایی نوشته پروفسور آن لمبتون، پروفسور ایران شناسی در دانشگاه لندن) دیگه از تجاوز به دختران زرتشتی هم نگم که از فجایع تاریخی می‌باشید. حالا دوستان عزیز در کدام نقطه‌ی جهان در کدام گیتی این حرکات آزار نیست؟ البته باز هم آدم هایی هستند که میگویند این حرف‌ها الکیه و مسلمانان مثل برادر با زرتشتیان رفتار کردند.قلمروی صورتی رنگ، پادشاهی گوجارا - پراتیهارا که تا گجرات وسعت داشت 3 جادی رانا، نامی بوده که زرتشتیان برای شاه هندو مذهب، ناگاباتا یکم استفاده می‌کردند.(تاریخ فرهنگ مردم هند نوشته پروفسور آر.سی. ماجومدار متخصص تاریخ هند و تاریخ هند باستان: نخستین زمان‌ها تا 1000 میلادی نوشته رادهی شام چوراسی دکترای تاریخ هند) او پادشاه سلسله گوجارا - پراتیهارا بوده که در آن زمان یکی از قدرت‌های بزرگ هند بوده و اتفاقا گجرات هم یکی از مناطق تحت حکومت آنها بوده. همچنین او و چندتن از دگر مهاراجه‌های هند، عملا امویان را شکست دادند و بدین دلیل است که در قصه سنجان او یک چهره حامی دارد، چون زرتشتیان او را کسی می‌دانند که جلوی عرب هایی که سرزمین مادریشان را تصرف کردند را گرفته درنتیجه سلطان نشین سنجان نامی برای پادشاهی گوجارا - پراتیهارا بوده و جادی رانا نیز شخصیتی واقعی بوده.در خود مقاله آقای شهبازی مطلبی است در مورد سنجان که آقای شهبازی این شهرک را ساخته دست پرتغال می‌داند (آخر سر پرتغال یا انگلیس؟) می‌داند و دلیل آن را ساختار نام سنجان می‌گوید بدین گونه که سن+جان=جان مقدس! به به دیگه از این چی بهتر؟ شاید آقای شهبازی نداند ولی سنجان نام یک شهر در محدوده خراسان بزرگ بوده اصلا سنجان را بیخیال چه توضیحی در مورد نوساری دارید دیگر شهر زرتشتی نشین؟ هدف آقای شهبازی این است که به زور پارسیان را به ماسون‌ها و از طریق ماسون‌ها به اردشیر ریپورتر متصل کند و بدین گونه یک تیوری توطیه علیه ایران و ایرانی بسازد. مشکل این است که الان من باید بشینم اینجا برای شما ثابت کنم که این ادعای سایت‌های درپیت و آقای شهبازی کاملا رد است.در آخر هم آقای شهبازی از یک پژوهشگر دروغین دیگر به اسم بهرامشاه ناسیک والا نام میبرد که او هم وجود خارجی نداشته و از زبان یک فرد فرضی می‌گوید "چرا نهصد سال پس از وقوع حادثه باید داستان آن گفته شود؟!" خیلی خوب.قصه سنجان در سال 1599 میلادی نگاشته شده است و قبل از آن حتما منابع دیگری بوده ولی از بین رفته (چند واقعه در اوایل تاریخ پارسیان و تاریخ آنها نوشته دکتر سر جیوانجی جمشیدجی مودی ( Jivanji Jamshedji Modi ) نویسنده و پژوهشگر). در دانشنامه ایرانیکا نوشته شده که یکی از دلایلی که قصه سنجان توسط پژوهشگران مورد قبول است، اشاره‌های تاریخی این کتاب است. یعنی نویسنده خوانده یا شنیده درمورد پارسیان اولیه هند و بعد بعضی از نکات را بر اساس برداشت خودش نوشته مثل جادی رانا که همان ناگاباتا یکم بوده.آقای شهبازی بعد از اینهمه حرف میگه "عجیب است اینگونه افسانه‌های مشکوک از سوی نویسندگان غربی نشر می‌یابند." که من همین یکی دو خط بالا گفتم چرا این کتاب برای محققان و پژوهشگران منبع است.خاتمهدوستان ببخشید دیگه خیلی با سرعت نوشتم اگر ایراد املایی دیدید به خوبی خود ببخشید. لطفا هرچه درمورد تاریخ می‌خونید و می‌شنوید را باور نکنید. من خودم حس میکنم وقتمو هدر دادم ولی این رو نوشتم چون از طرف پژوهشگران و بزرگان تاریخ پژوهی ایران، کسی به اینا جوابیه نداده بود. و من اگر از این چرت گویی‌ها ببینم، باز هم مقاله می‌نویسم با لحن خودشون هم به اینا جواب می‌دم.نمیدونم چه مرضی در بین بعضی از هموطنان عزیز رشد کرده که فکر میکنن باید زرتشتیان را نابود کنند. غیر از این مطلب من حتی یک نوشته خوندم در مورد سنگسار!!!! یک بچه 14 ساله زرتشتی به خاطر نبستن شال گردن! یه روزی من سکته می‌کنم از دست این آدما راحت می‌شم. پیروز باشید بدرود.
سانسور توییت‌های انتقاد از مدیریت بحران کرونا در هند سلام به شما دوستان عزیز و گرامی حالتون چطوره ؟ توییتر به درخواست دولت هند، بیش از 50 توییت را که حاوی انتقاد از عملکرد هند در مدیریت بحران کرونا بودند حذف کرده است. این شرکت همچنین از پنهان کردن محتوای برخی حساب‌ها برای کاربران هندی خبر می‌دهد.توییتر ( Twitter ) به‌تازگی بیش از 50 توییت انتقاد از نحوه‌ی مدیریت همه‌گیری ویروس کرونا توسط دولت هند را حذف کرده است. آن‌طور که ورج می‌نویسد، حذف این توییت‌ها به‌درخواست مستقیم دولت هند انجام شده است.طبق گزارش‌ها، دولت هند جمعه‌ی گذشته "دستوری اضطراری" به توییتر برای سانسور 52 توییت فرستاده است. در حساب‌های کاربری سانسور شده نام یکی از اعضای پارلمان هند، دو فیلم‌ساز، یک بازیگر و وزیر ایالت بنگال غربی دیده می‌شود.فردی به نمایندگی از توییتر می‌گوید اگر توییت‌ها قوانین محلی هند را نقض کنند، توییتر ممکن است دیده شدن برخی توییت‌های خاص توسط افراد ساکن در هند را غیر ممکن کند. توییتر می‌گوید پیش از پنهان کردن محتوای حساب‌های کاربری، به صاحب حساب‌ها اطلاع داده است که این اقدام در پی درخواست قانونی دولت هند انجام می‌شود.نماینده‌ی توییتر در ایمیلی به ورج می‌گوید: "وقتی درخواست قانونی معتبری به ما می‌رسد، آن را در چارچوب قوانین شبکه‌ی اجتماعی توییتر و قوانین محلی بررسی می‌کنیم. اگر توییت قوانین توییتر را نقض کند، از این شبکه‌ی اجتماعی حذف می‌شود. اگر تشخیص داده شود که توییت در حوزه‌ی قضایی خاصی ناقض قوانین است اما در تضاد با قوانین توییتر نیست، ممکن است دسترسی به محتوای توییت را صرفا در هند غیر ممکن کنیم. در تمامی شرایط، وضعیت را مستقیما به صاحب حساب کاربری توضیح می‌دهیم تا بداند دستور قانونی در ارتباط با حساب کاربری دریافت کرده‌ایم."این نخستین باری نیست که توییتر تن به خواسته‌ی دولت هند می‌دهد. در جریان تظاهراتی که کشاورزان هند در زمستان سال گذشته انجام دادند، توییتر بیش از 500 حساب کاربری را به‌طور دایمی مسدود و دسترسی به شماری دیگر از حساب‌های کاربری را در داخل هند غیر ممکن کرد.نیویورک تایمز در آن زمان گزارش داد دولت هند به توییتر به دلیل ناهماهنگی با قوانین محلی این کشور اخطار داده است و اگر توییتر درخواست دولت را قبول نمی‌کرد، ممکن بود کارمندان این شبکه‌ی اجتماعی در هند زندانی شوند. از بین حساب‌های کاربری که زمستان گذشته مسدود شدند می‌توانیم به The Caravan (مجله‌ی خبری هندی) اشاره کنیم البته بعدا این حساب کاربری به توییتر بازگردانده شد.هند انتشار مقاله‌هایی که به زعم این کشور، حاوی اتهامات ناروا هستند ممنوع اعلام کرده است. همچنین مقاله‌هایی با محوریت تحریک خشونت اجازه‌ی انتشار ندارند.ظاهرا یکی از توییت‌هایی که به‌تازگی در هند سانسور شده اما هنوز در خارج از این کشور قابل‌دسترس است، این توییت از مولوی گاتاک بوده. گاتاک در این توییت نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند را به "کوچک شمردن جدی بودن همه‌گیری ویروس کرونا" متهم کرده است.گاتاک در توییت خود نوشته است: "هند هیچ‌گاه نخست‌وزیر نارندا مودی را به‌خاطر اینکه نقش خود را در وضعیت کرونا به‌خوبی ایفا نکرد و به خاطر سوء مدیریتش این همه آدم فوت کردند، نمی‌بخشد. در دورانی که هند وارد بحران سلامت شده است، نخست‌وزیر تصمیم می‌گیرد میلیون‌ها واکسن را به کشورهای دیگر صادر کند."آمار نشان می‌دهد وضعیت ابتلای مردم به کرونا و مرگ‌و‌میر ناشی از این ویروس در هند بسیار وخیم شده به‌حدی که نظام سلامت هند را در هم‌کوبیده است. گفته می‌شود ونتیلاتور، دارو و اکسیژن در هند بسیار کمیاب است. بر اساس ادعای مرکز تحقیقاتی جانز هاپکینز، روز جمعه 346 , 786 نفر مبتلا به ویروس کرونا در هند شناسایی شده است که رکورد جدیدی به‌حساب می‌آید. مرگ 2624 نفر در همان روز نیز رکورد جدیدی محسوب می‌شود. تاکنون کمتر از 1 ٫ 5 درصد از کل جمعیت هند واکسینه شده‌اند.
قتل خشایار شاه،پرونده بسته نشده " آرتابانوس ( Artabanos ) فرمانده گارد محافظ خشایارشا و از افراد با نفوذ در دربار که در نواحی دریای خزر متولد شده بود در سال 4 / 465 قبل از میلاد تصمیم می‌گیرد که پادشاه هخامنشی را بقتل برساند و قدرت را در دست بگیرد. آرتابانوس خواجه حرمسرا دربار ، Mithridates ، را که مورد اطمینان خشایارشا بود از تصمیم خود آگاه می‌سازد. خواجه حرمسرا که خویشاوند آرتابانوس نیز بود از طرح قتل خشایارشا پشتیبانی می‌کند. خواجه امکان ورود آرتابانوس به خوابگاه خشایارشا را مهیا می‌سازد. آرتابانوس پس از به قتل رساندن خشایارشا بنزد پسران پادشاه می‌رود. داریوش ، پسر بزرگ خشایارشا ، و اردشیر در کاخ سلطتنی حضور داشتند. پسر سوم ،گشتاسپ، در استان تحت حکومت خود، در باختران ( بلخ ) بود. آرتابانوس به اردشیر اطلاع می‌دهد که داریوش خشایارشا را بقتل رسانده است و قصد دارد خود پادشاه شود. ارتابانوس به اردشیر گوشزد می‌کند که او بی تفاوت نماند ، خود را برده نکند و نگذارد داریوش بقدرت برسد. آرتابانوس به اردشیر هم چنان توصیه می‌کند که داریوش بجرم قتل پدر می‌بایست مجازات بشود. آرتابانوس به اردشیر قول می‌دهد که برای مجازات داریوش گارد محافظ را در اختیار او بگذارد. اردشیر حرف‌های آرتابانوس را باور می‌کند و با کمک گارد محافظ برادر خود ، داریوش، را بقتل می‌رساند. آرتابانوس که از پیشبرد طرح خود خشنود بنظر می‌رسید پسران خود را احضار و به آن‌ها می‌گوید که امکان به پادشاهی رسیدن او وجود دارد. سپس ارتابانوس با شمشیر به اردشیر حمله می‌کند ، اما اردشیر که مجروح شده بود توانست از خود دفاع کند و آرتابانوس را به قتل برساند. با اینکه انتظار نمی‌رفت که اردشیر جان بسلامت ببرد توانست انتقام پدر خود را بگیرد و پادشاه ایران شود. اردشیر چهل سال بر ایران حکومت کرد."با اینکه اسناد موجود در باره قتل خشایارشا اندک هستند - به غیر از Diodor و یک نوشته بخط میخی ، نویسنده رمی Pompeius Trogus ، نویسنده یونانی Ktesias ، ارسطو که از به قتل رسیدن خشایارشا خبر می‌دهند و یک خبر اختر شناسی - این امکان وجود دارد به این سووال جواب داده شود که چرا و به دست چه فردی پادشاه هخامنشی در تابستان سال 465 قبل از میلاد کشته شد. آیا خبر Diodor صحت دارد و یا فرد دیگری خشایارشا را به قتل رسانده است . نوشته‌ای بخط میخی تاریخ قتل خشایارشا را 11 آگوست سال 465 تعیین می‌کند ، اما به عقیده Wieseh fer ، استاد تاریخ در دانشگاه کیل ( آلمان )، قتل چند روز زودتر ( چهارم آگوست ) بوقوع پیوسته است و نویسنده بابلی خط میخی خبر قتل خشایارشا را در 11 آگوست دریافت کرده است. خبر قتل خشایارشا که در سال 480 به یونان حمله کرده بود شگفتی یونانیان را بر انگیخت و خیلی زود ادبیات مختلفی از چگونگی این قتل در یونان اشاعه یافت. با وجود تفاوت‌ها مختلف در خبرهای Diodor ، Ktesias و Pompeius Trogus ، محتوی این اخبار یک وجه مشترک با یک دیگر نیز دارند. نویسندگان یونانی انگیزه چنین اخباری را از ادبیات قهرمانی سرزمین خود اقتباس می‌کردند و در رابطه با توطیه و قتل در دربار هخامنشیان مورد استفاده قرار می‌دادند. مضمون این ادبیات بدین گونه بیان می‌گردند که یک توطیه‌گر بلند پایه دولتی با کمک یک همدست در دربار به اطاق خواب پادشاه که توسط گارد شاهنشاهی محافظت نمی‌شود وارد می‌شود و پادشاه را به قتل می‌رساند. اما سرانجام توطیه‌گر بدست یکی از اعضای خانواده سلطنتی کشته می‌شود و پسر پادشاه به سلطنت می‌رسد. به همین علت نیز می‌بایست محتاطانه چنین اسنادی را مورد بررسی قرار داد .با این وجود ما می‌توانیم خبر Diodors باور کنیم که خشایارشا به غیر از فرزندان متعدد از زنان مختلف سه پسر از ملکه آمستریس نیز داشت. Pompeius Trogus اطلاع می‌دهد که در زمان قتل خشایارشا داریوش در سنین جوانی بود و اردشیر یک کودک. اما بیشتر این نظریه مورد قبول است که گشتاسب ( حکمران بلخ ) جوان‌تر از داریوش ،اما بزرگتر از اردشیر بود و بر علیه تاج گذاری اردشیر نیز قیام کرد. این نظریه Diodors که آرتابانوس مستقل عمل کرده و قصد دست یافتن به تخت پادشاهی را داشته مورد سووال است و این به سه دلیل: اول اینکه در تاریخ سلسله هخامنشیان آرتابانوس اولین فردی است که به خانواده سلطنتی تعلق نداشته و ادعای سلطنت کرده است. دوم هیچ سند بابلی از آرتابانوس بعنوان جانشین خشایارشا یاد نکرده است. سوم ، مهم‌ترین دلیل، یک سند اختر شناسی خبر می‌دهد که شاهزاده‌ای خشایارشا را بقتل رسانده است. این امکان وجود دارد که آرتابانوس در توطیه قتل خشایارشا دست داشته است ( بطور قطع ثابت نشده است ). اما کدام از سه پسر خشایارشا مسیول قتل پدر است. نخست اینکه داریوش ، ولیعهد خشایارشا، در دسیسه قتل پدر کشته می‌شود،در صورتیکه اردشیر که بنا به اخبار غربیان اشتباها با کشتن داریوش انتقام مرگ پدر را می‌گیرد نقش مهمی در قتل خشایارشا ایفا کرده است. آیا اردشیر نقشه قتل خشایارشا را طرح ریزی کرده بود و بدین ترتیب نبوغ خود را در این توطیه با کشتن شریک جرم ، آرتابانوس ، نیز به اثبات رسانده است.تمام تاریخ نویسان غربی از شجاعت و انسان دوستی اردشیر خبر داده‌اند. اما آیا این تصویری که غریبان از اردشیر ارایه داده‌اند واقعیت دارد. نوشته اختر شناسی یکی از پسران خشایارشا را قاتل معرفی می‌کند و نه آرتابانوس را. از آن جاییکه گشتاسب در بلخ بود پس یکی از دو پسر دیگر ، اردشیر و یا داریوش ، خشایارشا را بقتل رسانده‌اند. نویسندگان غربی داریوش را بی گناه در قتل خشایارشا می‌شناسند. داریوش که ولیعهد هم نیز بود دلیلی نداشت که پدر خود بکشد. بطور قطع داریوش برای اینکه زودتر تاج سلطنت را بر سر بگذارد تصمیم به کشتن پدر خود را نمی‌گرفت و از طرف دیگر قتل خشایارشا موجب اعتراض شدید دو برادر دیگر و دربار را به دنبال داشت. بیشتر ارزیابی‌ها نشان می‌دهند که اردشیر پدر خود را بقتل رسانده است. اردشبر بعنوان کوچک‌ترین پسر خشایارشا امکان دست یابی به تخت سلطنت را نداشت. نویسنده خبر اختر شناسی اطلاع داشته است که یکی از پسران خشایارشا پدر را کشته است ، اما یا اینکه اسم پسر را نمی‌دانسته و یا نمی‌توانسته است و یا قصد نداشته که قاتل را معرفی کند. دیگر نویسندگان رمی و یونانی ( Diodor ) به دام روایت دربار اردشیر در باره چگونگی قتل خشایارشا افتادند ، روایتی که از توطیه آرتابانوس خبر می‌دهد. قیام گشتاسب در باختران بر علیه اردشیر بعد از مرگ پدر و برادر نیز نشان می‌دهد که گشتاسب هم قصد انتقام دو قتل را و هم بعنوان برادر بزرگتر ادعای سلطنت را داشت. بطور قطع می‌بایست نقشه برجسته از گنج خانه تخت جمشید ( عکس بالا ) را در رابطه با قتل خشایارشا در سال 465 قرار داد. محققان بدرستی نتوانستند تعیین کنند که کدام پادشاه و ولیعهد در این نقشه برجسته کنده کاری شده‌اند ،آیا این نقس داریوش بزرگ و خشایارشا را نشان می‌دهد و یا خشایارشا و داریوش را. اما اگر شناسایی تصاویر در این نقش امکان پذیر نیست می‌توان بطور مطمین به ثبوت رساند که چه مقامی این نقش برجسته را به گنج خانه انتقال داده است: اردشیر. باستان شناس ، Ann Britt Tilia ،که در تخت جمشید در سال‌های 60 قرن گذشته حفاری کرده است جایگاه اولیه این نقش را در قسمت شمالی و شرقی بنای پله‌ها در کاخ آپادانا تعیین کرده است. این کنده کاری پادشاه را که بر تخت نشسته است نشان می‌دهد. پشت پادشاه ولیعهد و خدمان دربار و اعضای گارد محافظ دیده می‌شوند و در مقابل پادشاه فرمانده گارد محافظ که دست خود را می‌بوسد و گارد محافظ. اما چرا اردشیر دستور انتقال این نقش برجسته از قسمت بنای پله‌ها در کاخ آپادانا به گنج خانه را داده است ؟. آیا نقش برجسته خشایارشا و ولیعهد ، داریوش ، را نشان می‌دهد و بعد از کشته شدن ولیعهد اردشیر می‌بایست این تصویر را از بنای پله‌ها دور می‌کرد ؟.قتل خشایارشا اولین واقعه خونین در دربار هخامنشیان بود که برای تعیین جانشینی پادشاه رخ داد. تمام اختلافات خشنونت آمیز بعدی در دربار این حقیقت را آشکار می‌سازند که تا قبل از حمله اسکندر مقدونی هخامنشیان از خارج تهدید نمی‌شدند، بلکه در گیری‌ها بیشتر ما بین افراد خانواده سلطنتی بوقوع می‌پیوست. بخاطر بیآوریم از درگیری اردشیر دوم با برادرش کورش جوان در آواخر قرن 5 قبل از میلاد. Xenophon تاریخ نویس یونانی از این درگیری که خود شاهد آن بوده در کتاب Anabasis خبر می‌دهد. نویسندگان رمی و یونانی خبر می‌دهند که بحرانی‌ترین شرایط در دربار هخامنشیان زمان مابین مرگ پادشاه و بر تخت سلطنت نشستن جانشین او بوجود می‌آمد. در این زمان ، زمان مرگ پادشاه و تعیین جانشین، تمام قوانین حاکم بر امپراطوری لغو می‌شدند. به همین علت نیز اطرافیان شاه در زمان جنگ تمام کوشش خود را بکار می‌گرفتند که شاه در میدان جنگ کشته نشود. مشاوران نزدیک داریوش سوم در Issos و Gaugamela در زمان حمله اسکندر مقدونی این آخرین پادشاه هخامنشی را از صحنه جنگ خارج کردند و فرار داریوش سوم به علت ترس این پادشاه از ارتش یونانیان نبود. هم چنین به ظاهر بی تفاوتی و غیر فعال بودن خشایارشا در جزیره سلامیس در جنگ با یونانیان نیز می‌بایست در این رابطه - شاه درجنگ شرکت نکند و کشته نشود - مورد توجه قرار بگیرد. بر خلاف خشایارشا تاریخ نگاران غرب - Plutarch , Diodor - با نظر مثبت عمل کرد‌های اردشیر را مورد بررسی قرار دادند . بنا به اخبار تاریخ نویسان اردشیر زیبا سیاست صلح جویانه‌ای را با همسایه غربی ، با یونان ،تعقیب می‌کرد .با اینکه اردشیر خیلی زود مورد تایید اقوام ساکن در امپراطوری قرار گرفت ، اما می‌بایست به قیام گشتاسب در بلخ و کوشش مصری‌ها به رهبری Inaros که از شهروندان لیبی بود برای خود مختاری نیز اشاره کرد. با وجود کمک آتن به مصر جنبش مصری‌ها در سال 454 قبل از میلاد توسط ارتش اردشیر سرکوب گردید. اردشیر توانست قبرس را که آتن قصد تسلط بر این جزیره را داشت دوباره به امپراطوری بازگرداند. اما در سال 449 اردشیر با امضاء یک سند تقاضای آتن مبنی بر تایید سرحدات امپراطوری هخامنشیان و آتن را بر آورده کرد. به عقیده Wieseh fer ساختار واقعی قدرت و ثبات در دوره هخامنشیان نه در زمان داریوش بزرگ و نه در زمان خشایارشا ، بلکه با به قدرت رسیدن اردشیر مستحکم گردید. در تاریخ سلسله هخامنشیان , بعد از اردشیر , چهار شاهزاده نام اردشیر را انتخاب کردند و فقط دوبار نام داریوش و یک بار نام خشایارشا انتخاب شده است. کتیبه بابلی خبر می‌دهد :" پادشاه اردشیر آگاه می‌سازد: از این کاخ خشایارشا ، پدر من ، پایه‌ها را قرار داد، تحت حفاظت آهورا مزدا من ، پادشاه اردشیر ، این پایه‌ها را بنا و کامل کردم."
هند، کاریکاتور توسعه هند، کاریکاتور توسعهبیزنس اینسایدر در گزارشی از فرار ثروتمندان هندی از این کشور با جت‌های شخصی خبر میدهد.سخنگوی شرکت خدمات چارتری هند گفته میزان علاقه به هواپیماهای شخصی کاملا دیوانه وار بوده است. روزانه صدها درخواست برای جت شخصی دریافت میشود و تقاضا آنقدر زیاد است که برخی شرکتها مجبور به سفارش هواپیماهای بیشتر از خارج شده‌اند.هند با طغیان هولناک ویروس کرونا مواجه شده است. فیلم تکان دهنده‌ای از بی بی سی افرادی را نشان می‌داد که در حالی که در خارج از بیمارستان منتظر کمک بودند ، بر روی برانکارد می‌میرند. گفته می‌شود در دهلی نو که بشدت اوضاع وخیم است در هر چهار دقیقه یک نفر در اثر بیماری COVID - 19 می‌میرد.این اتفاقات در حالی است که هند طبق آمارها رتبه چهارم اقتصاد جهان را داراست و رشد چشمگیرش همواره مورد تایید و تشویق سازمان‌های بین المللی بوده است.هند از سال 1991 به اقتصاد آزاد و اجرای قواعد سرمایه داری روی آورد، سیاستی که طبق گفته آمار و ارقام اقتصاد هند را رشد داد و حتی در سال 2015 در تولید ناخالص ملی از چنین پیشی گرفت. اما حاصل چنین توسعه‌ای، چیزی است که امروز می‌بینیم، جامعه‌ای شکافته و فردگرا، با طبقه کوچکی بشدت ثروتمند و چند صد میلیون انسان در فقر مطلق.هند بیشترین فقیران جهان، بیشترین گدایان جهان و اکنون بیشترین کشتگان کرونا در جهان را دارد.ثروتمندان هیچ نسبتی میان خود و فقرا نمی‌بینند و در مواقع سختی و بروز فاجعه راهشان را از یک میلیارد هموطن در معرض خطر خود جدا میکنند. همان کسانی که دولتهای نیولیبرال بیشترین حمایت را از آنها میکنند و بیشترین سود و منفعت را از کشور کسب کرده‌اند.اقتصاد هند رشد کرد اما توده مردم از آن بهره‌ای نبردند. بردگانی در دستان ثروتمندان بودند و اکنون هم اینگونه میان سرنوشت آنان و سرنوشت ثروتمندان تفاوت وجود دارد.این عاقبت پذیرفتن ایدیولوژی سرمایه داری است که جامعه‌ای شقه شده، با هویتهای مجزا و منفعت طلب بدون در نظر گرفتن خود جمعی میسازد.جهان بینی که اجتماع را از بین میبرد و تنها خودیت فردی ایجاد میکند.هند امروز که از یک سو اکسیژن برای میلیونها انسان در حال مرگ وارد میکند و از سوی دیگر جت برای فرار ثروتمندان، آیینه تمام نمای مسلک سرمایه داری است.سیده فاطمه حبیبیواحد سیاسی و دشمن شناسی ( نجوا ) موسسه مصاف ایرانیان
کتاب اندیشه‌های میرزا آقا خان کرمانی نوشته فریدون آدمیت، معرفی کتاب همانگونه که از نام کتاب اندیشه‌های میرزا آقا خان کرمانی بر می‌آید موضوعی در خصوص تفکرات میرزا آقا خان کرمانی از شخصیت‌های سیاسی جنبش مشروطه ایران دارد. این کتاب توسط فریدون آدمیت نوشته شده است. میرزا آقاخان را می‌توان در کنار فتحعلی آخوندزاده از بنیان‌گذاران ناسیونالیسم نوین ایرانی دانست. د مجموع آثاری از میرزا آقاخان کرمانی در دسترس نیست و یکی از مهم‌ترین منابع موجود در این خصوص کتاب اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی نوشته‌ی فریدون آدمیت است که از این جهت این کتاب برای پژوهشگران از اهمیت بالایی برخوردار است.کتاب اندیشه‌های میرزا آقا خان کرمانیمیرزا آقاخان کرمانی را می‌توان اندیشمند شوریده و بی‌قراری دانست که در مدت کوتاه عمر خود، فراز و فرودهای بسیاری طی کرد، مطالعات گسترده‌ای داشت و با دغدغه‌ی رشد و پیشرفت ایران لحظه‌ای از پای ننشست. زندگی او را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد، دوره‌ی نخست قبل از سفر استانبول و آشنایی با اندیشه‌های فلاسفه‌ی غرب، که در این دوره در فضای فکری و مذهبی ایران رشد و نمو یافت و در کنار تمام مسایل سیاسی و اجتماعی، برای دین اسلام نیز اهمیت ویژه قایل است، دوره‌ی دوم، بعد از سفر استانبول و قرار گرفتن در فضای فکری غرب، که در این دوره از دین فاصله می‌گیرد، و ایران باستان‌گرایی او نوعی عرب ستیزی به دنبال می‌آورد. - % d8 % a7 % d9 % 86 % d8 % af % db % 8c % d8 % b4 % d9 % 87 - % d9 % 87 % d8 % a7 % db % 8c - % d9 % 85 % db % 8c % d8 % b1 % d8 % b2 % d8 % a7 - % d8 % a2 % d9 % 82 % d8 % a7 - % d8 % ae % d8 % a7 % d9 % 86 - % da % a9 % d8 % b1 % d9 % 85 % d8 % a7 % d9 % 86 % db % 8c - 2 /
جشن سپندارمذگان چیست؟ اگر به تقویم ایران باستان نگاهی کنید، در تمامی فصول سال جشن‌های متعددی وجود دارد که هر کدام را با یک نام می‌خوانند. ایرانیان نیز در این روز‌ها به جشن و شادی می‌پردازند. یکی از این جشن‌ها که از دیرباز در کشور ما برگزار می‌شده ولی هم اکنون به دست فراموشی سپرده شده است، جشن سپندارمذگان است. به صورتی که با جایگزینی آیین و رسوم ولنتاین کشور‌های غربی، به گونه‌ای همراه بوده‌ایم و این جشن ایرانی را فراموش کرده‌ایم.سپندارمذگان چیست؟ اهمیت کسب اطلاعات از تاریخ هر رویداد چیست؟ تفاوت ولنتاین و سپندارمذگان چیست؟ حکمت واقعی سپندارمذگان (روز عشق) چیست؟ در ادامه به پاسخ این سوالات پی‌پردازیم.سپندارمذگان چیست؟ابتدا باید دانست روز سپندارمذگان چه روزی است! سپندارمذگان یکی از جشن‌های بزرگ ایران باستان است. این جشن در زمان‌های خیلی دور در روز پنجم اسفند ماه هر سال برگزار می‌شده. در تمدن‌ایران باستان طبق سنت‌های دیرینه و اصیل، جشنی برگزار می‌شده است. سپندارمذگان را با نام‌های متفاوتی چون اسپندگان یا اسفندگان نیز می‌توان نام برد. این جشن امروزه کمتر در یادها مانده و بسیار کمرنگ شده است. امروزه برای تبریک روز عشق ایرانی از فرهنگ‌های غربی تقلید می‌کنیم و در روز ولنتاین، که تاریخ روز عشق غربی‌ها است را جایگزین سپندارمذگان که روزعشق به زن و زندگی نامیده می‌شود، کرده‌ایم. اما اگر کمی به فرهنگ با ارزش کشور خودمان روی بیاوریم، خواهیم دانست که روز عشق ایرانیان، سپندارمذگان نام دارد. سعی کنید که همچنان به فرهنگ، آداب و رسوم خود پایبند باشید و برای آن‌ها ارزش قایل شوید.مردم کشور ما ایران، افراد با فرهنگ و با اصالتی هستند و در تمامی مناسبت‌هایی که وجود دارد، شرکت می‌کنند و به طور هماهنگ و همگانی، تمامی افراد در رابطه با رسوم برگزاری هر جشن اطلاعات کسب میکنند و آن را برگزار می‌کنند. پرداختن به جشن، سرور و شادی از گذشته در فرهنگ ما بوده است. البته گاهی پیش می‌آید جشن‌هایی که در آیین و رسوم گذشتگان ما وجود داشته است را، به دلیل کمرنگ شدن آن ،درحال حاضر فراموش کرده باشیم. هم اکنون در اینجا تفاوت ولنتاین و سپندارمذگان را بررسی می‌کنیم تا درک کامل ارزشمندی فرهنگ غنی خودمان را پیدا کنیم و بعد از این، از فرهنگ پرشکوه خودمان حمایت کنیم تا فرهنگ‌های غربی و اروپایی جایگاهی در تغییر آیین و رسم و رسوم ما نداشته باشند.تفاوت ولنتاین و سپندارمذگان چیست؟همان‌طور که می‌دانید، چندین روز قبل از بیست و پنج بهمن ماه، همه صحبت از روز ولنتاین می‌کنند. جالب است که به جهت پر زرق و برق بودن این رویداد، به هیچ عنوان فراموش نمی‌شود. حال به نظر شما روز ولنتاین در فرهنگ ملل مختلف رسوخ کرده است و هم اکنون نیز به دست فراموشی سپرده نشده است؟ به دلیل اینکه در قرن سوم میلادی، در روم باستان، هنگامی که ساسانیان در ایران حکومت می‌کردند، پادشاهی به نام کلادیوس بود. کلادیوس معتقد بود که سرباز وطن باید با دل وجان بجنگد وزندگی خود را فدای کشورش کند و بنابر همین نظریه، قانونی وضع کرده بود. به این صورت که تمامی سربازان به هیچ عنوان حق ازدواج ندارند و باید تا پایان وظیفه خود مجرد باقی بمانند. او دستور داده بود که ازدواج برای آن‌ها مناسب نیست و اگر ازدواج می‌کردند، باید کشته می‌شدند. تمامی سربازان از ترس جانشان و گوش دادن به فرمان کلادیوس، تن به ازدواج نمی‌دادند. در آن زمان کشیشی وجود داشت که نام او والنتاین بود. والنتاین به طور پنهانی تمامی سربازانی را که عاشق معشوقشان بودند، به عقد هم درآورد و باعث ازدواج آن‌ها شد. وقتی کلادیوس متوجه این عمل اوشد، حکم حبس و اعدام والنتاین را اعلام کرد. والنتاین نیز مدت زمانی که در زندان گرفتار شده بود، عاشق دختر کور زندان بان شد و درست زمانی که می‌خواستند او را به دار بیاویزند، نامه‌ای رابه معشوقش (دختر زندان‌بان) نوشت. او روی نامه نوشته بود: از طرف والنتاین تو. همین امر باعث شد که برای گرامی داشت نام این کشیش، روزی را به نام روز عشق ولنتاین بنامند و این روز را جشن بگیرند.روز ولنتاین ایرانی در کشور ما ایران، درست از بیست قرن پیش شکل گرفته است. در صورتی که در میان فرهنگ روم باستان، سه قرن بعد از میلاد، این موضوع مورد توجه مردم قرار گرفت. در تقویم ما ایرانیان سپندارمذگان بیست و نه بهمن ماه است و زمان آن‌، چهار روز بعد از ولنتاین میلادی است. در فرهنگ ایران باستان، این روز را به نام سپندارمذگان نامگذاری کرده بودند .علت نامگذاری این روز، این بود که می‌خواستند روز عشق و بزرگداشت مقام زن را پاس بدارند.منبع:مقاله جشن سپندارمذگان چیست؟
گودی نسخه صوتی چیست؟ با گودی سفر می‌کنیم به هند، کلکته، تالی گانج و رودآیلند. با تراموا و ریکشا در خیابان‌های شلوغ هند می‌گردیم و زن‌ها را با ساری‌ها و چوریدار‌های رنگارنگشان می‌بینیم. در زمان سفر می‌کنیم، به سلطنت تیپو سلطان و حمله انگلیسی‌ها به قصر او، به جنبش ناکسالباری( محل سرکوب قیام دهقانان در این شهر در سال 1967 )، به جشنواره‌ی دورگاپوجو( جشنی به احترام الهه دورگا در آیین هندوییسم).گودی تراژدی زندگی دو برادر است که زندگی چند نسل از یک خانواده را با نثری گویا و روان روایت می‌کند. روایتی پر احساس، پر تعلیق از مهاجرت، تنهایی، تولد و مرگ.رمان شخصیت پردازی قوی دارد و خواننده به خوبی با شخصیت‌ها همراه می‌شود، فضاسازی و پرداخت به جزییات داستانی بسیار هوشمندانه و با قدرت است.خواننده پس از خواندن این کتاب به خوبی با فضای هند و شهرهای مختلف آن و رودآیلند در آمریکا آشنا می‌شود.در این رمان با دو فرهنگ مختلف در هند و آمریکا مواجه هستیم و تفاوت‌های فرهنگی و اعتقادی آدم‌ها چه در سبک زندگی و نوع پوشش مشهود است.گودی روایتی است از تاریخ و جغرافیای کلکته تا رودآیلند. داستان زندگی دوبرادر که یکی از آنها به حزب مارکسیست لنینیست می‌پیوندد و دیگری به آمریکا می‌رود تا فارغ از این درگیری‌ها درس بخواند.داستان زنان، زنانی با جهان بینی‌های متفاوت، با دغدغه‌های مختلف، داستان انتخاب، اختیار، آزادی و مسیولیت.گودی داستان مهاجرت است، داستان درگیری‌های آدم‌ها در طول زمان، احزاب و عقاید مختلف، تحمیل و استثمار، فقر و ثروت، راحتی و عذاب، گذشته و آینده.داستان دو جهان متفاوت در یک جهان! بیشتر آدم‌ها به آینده اعتماد داشتند، فرض را بر این می‌گذاشتند که نسخه مطلوب خودشان از آینده به تدریج رخ خواهد داد. کوکورانه برایش برنامه می‌ریختند، چیزهای بی ربطی را تصور می‌کردند. اراده اینجوری کار می‌کرد، همین بود که به دنیا هدف و جهت می‌داد، نه چیزی که بود، بلکه چیزی که نبود.#مریم_جعفری_تفرشی کپی با ذکر منبع
آشوب‌ها و خشونت‌های عراق چه پیامی برای ما دارد؟ جمعه گذشته بود که جنبش عصایب هل الحق خبر شهادت دو تن از اعضایش را در استان میسان در جنوب عراق تایید کرد. جنبش شیعه عصایب در بیانیه‌ای اعلام کرد که وسام العلیاوی، رییس‌دفتر عصایب هل الحق در استان میسان به همراه برادرش عصام العلیاوی در حمله افراد مسلح به شهادت رسیدند. خوشبختانه بر اساس گزارش‌ها ، بنظر میرسد که نیروهای ویژه عصایب موفق شده‌اند که قاتل شهید العلیاوی را دستگیر کنند ولی نکته اسف بار اینجاست که اکثر افراد در دو طرف درگیری شیعه هستند و خشونت‌ها علیه گروه‌هایی که به طور تاریخی به ما نزدیک بوده‌اند افزایش می‌یابد. سوالی که برای ما در ایران باید مطرح باشد این است که چگونه می‌توانیم از این برادرکشی‌ها و خون ریزی‌ها جلوگیری کنیم و در ضمن چگونه میتوانیم طوری عمل کنیم که آتش خشم عراقی‌ها، دامان ما را نگیرد؟متاسفانه درگیرها در استان‌های شیعه نشین عراق ادامه دارد و تحلیل یک پارچه‌ای هم از علت اصلی گسترش آشوب‌ها وجود ندارد. حمله به نیروهای حشد‌الشعبی و اعتراضات ضد ایرانی اما بسیار ناگوار و ناامیدکننده است. برخی علت اصلی آشوب‌ها را توطیه‌های خارجی می‌دانند و برخی در ایران، عراقی‌ها را متهم به نمک نشناسی و فراموش کردن کمک‌های ما می‌کنند، ولی باید مراقب بود که با اینگونه تحلیل‌ها، دچار ساده‌نگری نشویم و اصل مشکل که فساد عمیق در دستگاه دولتی عراق است را نادیده نگیریم. در واقع فساد دولتی در عراق نارضایتی‌های گستردهای را میان اقشار مختلف چه شیعه و چه سنی ایجاد کرده و البته فتنه گران هم از همین خشم فروخورده مردم استفاده می‌کنند و این خشم را به سمت گروه‌های مختلف سوق می‌دهند. در این میان، ورود حشدالشعبی به حوزه سیاسی هم باعث بغرنج‌تر شدن موضوع شده و متاسفانه باعث شده که این گروه هم بیش از گذشته هدف خشم مردم قرار بگیرد.علاوه بر توطیه‌های خارجی، برخی در عراق معتقدند که ریشه درگیرها، دشمنی‌ها میان گروه‌های شیعه و دعواهایی است که از سوی جریانهای نزدیک به مقتدی صدر هدایت شده. گزارش‌ها حاکی است نماینده ایتلاف سایرون که رهبری آن را مقتدی صدر برعهده دارد، پس از شهادت برادران العلیاوی به قتل رسیده است. سوای اینکه تا چه میزان افراد نزدیک به مقتدی صدر در افزایش آتش خشم مردم علیه حشدالشعبی مقصر هستند، باید توجه داشت که نفس اینکه بسیاری در عراق بر دست داشتن صدری‌ها در ناآرامی‌ها تاکید می‌کنند، نشان از بحرانی بودن وضعیت دارد. در همین حال به علت نزدیکی حشد‌الشعبی به ایران، گروه‌هایی که پروژه ایران هراسی را پیگیری می‌کنند، کمال استفاده را از وضعیت کنونی می‌برند و آب به آسیاب دشمنان می‌ریزند.حملات علیه حشدالشعبی و گروه‌های نزدیک به ما نمی‌تواند کاملا تصادفی باشد و در این میان، شایعاتی که بین مردم پخش می‌شود هم هدفمند است. زمانی که اعتراض‌های مردمی به جلوی دفتر سازمان بدر در دیوانیه رسید و دفتر بدر به آتش کشیده شد، گفته شد که 12 جنازه کشف شده است که البته خبر خیلی مشکوکی بود. در ضمن برخی منابع درعراق، میگویند که سازمان بدر، صدری‌ها را مسیول این حمله می‌داند. در مقابل، بسیاری از تحلیلگران در عراق تاکید می‌کنند که این حمله دقیقا از پیش برنامه ریزی نشده بوده و اقدامی سمبلیک بوده تا مردم خشم خود را از اوضاع کشور و نارضایتی از ارتباط گروه‌های نظامی با ما نشان دهند. حمله و آتش کشیدن خانه قاسم الاعرجی که از نمایندگان بدر در مجلس عراق است و همچنین قتل فجیع عقیل ابورغیف نیز در همین راستا تحلیل شده.هنوز نمی‌توان به تحلیل کاملا دقیقی از وضعیت عراق رسید ولی در یک نگاه کلی می‌توان گفت که گروه‌هایی همچون حشدالشعبی به علت ورود به سیاست مورد خشم و غضب مردم قرار گرفته‌اند. گزارش‌های مختلف حاکی است علاوه بر دفاتر سازمان بدر، مقر دیگر گروه‌های شیعه همچون کتایب سید الشهداء (ع)، سرایا الخراسانی، مجلس اعلای اسلامی عراق، حزب الدعوه اسلامی هم هدف قرار گرفته‌اند (برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به این لینک و این لینک و این لینک مراجعه کنید).حالا سوالی که برای ما طرح می‌شود این است که ما چه موضوعی در قابل تحولات در عراق باید بگیریم؟ متاسفانه رسانه‌های ما در داخل، نگاه واقع بینانه‌ای به تحولات عراق ندارند و تمامی اغتشاشات به حضور عده‌ای نفوذی و عوامل بیگانه ربط می‌دهند (برای مثال به این لینک و این لینک مراجعه کنید) هرچند نمیتوان توطیه‌ها و نقش نفوذی‌ها را منکر شد، ولی نباید خشم واقعی و فروخورده مردم را نیز انکار کرد و باید مراقب بود که این خشم، ما را هدف قرار ندهد. همانطور که پیشتر هم در "صدای مدافعان" نوشته بودیم، ما فداکاریهای زیادی در منطقه عراق و شام کرده‌ایم ولی در همین حال، حضور پررنگ ما در عراق، همچون یک چاقوی دو لبه عمل میکند و ضمن ایجاد امنیت در این کشور، یک نوع حساسیت را هم نسبت به ما ایجاد نموه است. اکنون برخی در عراق این احساس را دارند که ما نگاهی برتری جویانه به آنها داریم و گویی که کشورشان را اشغال کرده‌ایم. این ذهنیت و رویحه بچه‌هایی که در عراق و شام جنگیدند نبوده و نباید آرمان‌های این عزیران با جاه طلببی‌های برخی سیاستمدارن ایرانی و عراقی زیر پاگذاشته شود.اظهارات بسیاری از چهره‌های سیاسی و اجتماعی عراق که ما را به دخالت در امور داخلی کشورشان متهم می‌کنند، تصویر واقع بینانه‌تری به ما می‌دهد. اگر این اظهارات را در کنار حملات اخیر به مراکز گروه‌های نزدیک به ایران قرار دهیم، می‌توانیم درک درست‌تری از ذهنیت و روحیه عراقی‌ها نسبت به حضور ایران پیدا کنیم. البته توطیه‌های دشمنان در راستای ایجاد دشمنی میان دو ملت ایران و عراق را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی به هر حال ما باید مراقب باشیم که این احساس در عراقی‌ها تقویت نشود که در حال کنترل دولت و یا گروه‌های نظامی این کشور هستیم. ما در کنار مردم عراق علیه تکفیر و ترور مبارزه کردیم، برای مردم عراق نه برای حمایت از دولت یا گروه‌های نظامی یا شبه نظامی خاص.
تاریخ ایران باستان ( 5 ) رسیدن آریایی‌ها به فلات ایران . از شواهد و قرآینی که در تاریکی و خلاهای استنادهای دقیق تاریخی قرار دارد می‌توان انگآشت که از اوایل هزاره‌ی سوم پیش از میلاد هجرت آریایی‌ها به ایران آغاز شد و گروه‌های بزرگ و کوچک به شکل‌های متفاوت طی دوهزار سال به فلات ایران سرازیر شدند اقوام آریایی در این مهاجرت در نقاط مختلف پراکنده و با اقوام بومی وصلت می‌نمودند و در ایشان مستحیل گردیدند و این زیستن آریاییان در کنار بومیان بر زندگی و فرهنگ اجتماعی بومیان آثار چشمگیر نهاد تا آنکه سرانجام در هزاره‌ی اول پیش از میلاد مسیح آریاییان در سه گروه متمایز مادی، پارتی و پارسی منسجم گردیدند و غرب، شرق و جنوب ایران را در برگرفتند، اولین حکومت آریایی‌ها به نام ماد در غرب ایران تشکیل یافت.همانگونه که پیشتر گفته شد در غرب فلات ایران حکومت‌های مهمی وجود داشتند، آریایی‌ها هنگام مهاجرت و ورود خود آرام‌آرام اما مستمر و مدام وارد قلمروی این حکومت‌ها شدند، ابتدا این اختلاط چنان نمود بارزی نداشت و آریایی‌ها در فرهنگ بومی جذب می‌گشتند و به زندگی می‌پرداختند اما بتدریج بر اثر ازدیان نیروی انسانی ایشان و ضعف حکومت‌های کهن غربی فلات ایران اثر آریایی‌ها در بین مردم بومی و حکومت‌ها مشاهده گشت تا آنکه جابجایی شگفت‌انگیز و بزرگ رخ داد و مخدومان آریایی جای خود را به خادمان بومی دادند و به علت زیادی جمعیت، نیروی جسمانی تبدیل به نژاد فایق در این فلات گردیدند و این بار بومیان آسیایی را بلعیدند و به نابودی کشاندند.از شواهد تاریخی چنین استنباط می‌گردد که مهاجرت اقوام آریایی‌که دسته‌های بزرگ و کوچک را شامل می‌گشت، گروه بزرگی را می‌توان تشخیص داد به نام "هند و اروپایی[ 1 ]" که به نام دیگر "هند و ژرمنی[ 2 ]" شهره شده‌اند این نام از این جهت بر ایشان اطلاق گردید که آنان منطقه‌ای وسیع از هندوستان تا اسکاندیناوی را فرا گرفته‌اند و امروزه محققان در حوزه‌ی فرهنگ، تمدن، زبان و نژاد مردمان این گستره‌ی وسیع جغرافیایی اشتراکات فراروانی یافته‌اند. اما سرزمین این اقوام آریایی پیش از مهاجرت کجا بوده است باید گفت: سرزمین اولیه این اقوام در نواحی جنوب‌غربی استپ‌های روسیه بوده است یعنی جایی کمی پاینتر از دریاچه‌ی آرال و صحرای قراقوم و رشته کوه‌های آلتایی و هندوکش که مرز طبیعی میان فلات ایران و آسیای مرکزی است، نام این سرزمین در متون کهن آریایی‌ها "ایرانویچ" بوده است. اقوام هند و اروپایی از سرزمین‌های شمال شرقی فلات ایران حرکت کردند، آریاییان از رود سیحون گذشتند و خوارزم و سغد را در نوردیدند و سپس از فراز رود جیحون رد شدند و بلخ آمدند در بلخ یک گروه بزرگ به دو شاخه‌ی غربی و شرقی تقسیم شدند، آن دسته‌ی غربی با گذر از شمال و غرب دریای خزر و قفقاز و دور زدن دریای سیاه داخل شبه جزیره‌ی آناطولی (آسیای صغیر) شدند، ایشان در ابتدای ورود در میان اقوام بومی "هوری" که حکومتی مهم داشت رخنه نمودند و چنانکه پیشتر آمد بتدریج از جهت زیادی جمعیت، نژاد غالب گردیدند و بدین ترتیب حکومت "میتانی" که آریایی نژآد بود را در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد تشکیل دادند .. (ادامه دارد)[ 1 ] Indo - European [ 2 ] Indo - Germanic
سلاطین بیابان گرد مقدمههمه ما با تمدن اسلامی ، تمدنی که ردی از اسلام در آن مشاهده میشد، کم و بیش آشناییم .تمدنی که میتوان گفت در کنار تمدن چین سرامد‌های عصر خویش بودند .تمدنی که وسعتش به اندازه نیمی از جهان کشف شده آن روز بود .هنگامی که صحبت از تمدن میشود به هیچ عنوان از یک خاندان سلطنتی یا یک پادشاه یا حتی عده‌ای متفکر صحبت نمیشود .تمدن فراتر از همه این هاست .تمدن روح حاکم بر همه مناسبات زندگی جمعی انسان هاست .فیلسوف و پادشاه و متفکر و هنرمند همگی در تمدن حل میشوند و در عین حال میتوانند در تمدن اثر گذار باشند و این روح را حرکت دهند.در این متن میخواهیم به اختصار به تاثیرات متقابل تمدن اسلامی و قبایل صحرا گردی که در گذشته در آسیای مرکزی زندگی میکردند بپردازیم .منظور از ساکنین قدیم آسیای مرکزی چه کسانی هستند.در گذشته در مناطقی مابین ایران ، چین، سیبری و هند مردمی صحرا گرد زندگی میکردند .مردمی غیر متندن که نه در تمدن چین نه ایران نه هند جایگاهی نداشتند .این مردم از قوم‌های مخالفی از تشکیل مشدند که میتوان از ترک‌ها ، مغول‌ها ، هون‌ها و تاتار‌ها به عنوان معروف‌ترین این اقوام نام برد .گفته میشود شغل آنها دامداری بوده است و مردمانی بسیار شجاع و جمگ آور بوده‌اند .وجود چنین مردمانی برای برای تمدن‌های قدرتمند پیرامون خطری مهم به حساب می‌آمد .این تمدن‌های قدرتمند همواره تلاش میکردند این قبایل را از خود دور نگه دارند و حملات پیشگیرانه‌ای به آن‌ها میکردند .این حملات و دلایلی همچون خشک شدن زمین‌های آن منطقه باعث کوچ کردن این اقوام از آسیای میانه به سایر نقاط شد .این اقوام همانطور که گفته شد شروع به مهاجرت به سار نقاط کره زمین کردند و به دلیل قدرت نظامی بسیار بالا در ممالکی که حکومت مرکزی مقتدری وجود نداشت دست به قتل و غارت زدند و در بعضی ممالک حکومت را به دست گرفتند .اما به دلیل نداشتن فرهنگ قوی مستقل به سرعت در فرهنگ مناطقی که آنجا را فتح میکردند حل میشدند و بعد از مدتی دیگر نه خبری ازخوی وحشی‌گری در آن‌ها نبود و نه دیگر بیگانه به حساب می‌آمدندبرای مثال دو گروه از هون‌ها سکونت گاه‌های خود را رها کردند و به هند و اروپای مرکزی مهاجرت کرند .در آن زمان در هند و اروپا ، گوپتا‌ها و امپراطوران روم از قدرت کافی در خوردار نبودند و هون‌ها در این دو منطقه ترس و وحشت فراوانی آفریدند . در هند هون‌های سفید به مدت پنجاه سال در شمال هند امپراطوری تشکیل دادند . و در اروپا به رهبری آتیلا و کمک اقوام دیگر اروپایی امپراطوری روم غربی را منقرض کردند .اما پس از مدتی هون‌ها در اروپا به آیین مسیحیت گرویدند ، با سایر مردم اروپا در آمیختند و در اروپا پراکنده شدند .هون‌ها ب هند هم به چنین عاقبتی دچار شدند .یک چنین وضعیتی پس از اسلام برای ترک‌ها و مغول‌ها و تمدن اسلامی بهوجود آمد که در این متن سعی در بررسی این مورد داریم .وضعیت تمدن اسلامی پیش از ورود ترک‌ها .سردمداران حکومت‌های اسلامی از ابتدا اعراب بودند .بعد از امویان عباسیان بر همه جای جهان اسلام به جز آندلس تسلط یافتند .درواقع اندلس تحت حکومت امویان مانده بود و دنتیجه در آن زمان دو خلیفه در جهان اسلام به طور موازی خلافت میکردند .از زمان عباسیان هوش و فراست ایرانی‌ها مورد توجه فراوان خلفا قرار گرفت مثلا هارون الرشید برای اداره حکومت اسلامی از برمکیان کمک گرفت و برمکیان وزرا هارون شدند .با آغاز قرن سوم هجری کم کم حکومت هایی در ایران به استقلال نسبی دست یافتند .اکثر این حکومت‌ها با شورش و کنار زدن حکومت محلی قبلی شکل میگرفتند و برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت خود مجبور بوندند مورد تایید خلیفه بغداد باشند .از قرن دوم تا اوایل قرن پنجم حکومت‌های قدتمندی در ایران و عراق از جمله صفاریان ، سامانیان آل بویه و . در ایران به وجود آمدند و توسط حکومت بعدی نابود شدنددر بین این حکومت‌ها حکومت‌های بسیار قوی ای وجود داشتند که میتوانستند به راحتی دستگاه خلافت را برچینند اما به دلیل عدم وجود نظریه مشروعیت بخش دیگری همگان به خلافت خلیفه تن میدادند .این وضعیت در قسمت شرق تمدن اسلامی قبل از ورود ترک‌ها برقرار بود .در سال 297 مدعیان جدیدی مستقل از خلفای بغداد و آندلس ظهور کردند .فاطمیان که شیعیان اسماعیلی بودند در سال 358 مصر را به طور کامل فتح کردند و باعث شدند در جهان اسلام همزمان سه امیرالمومنین نامشروع داشته باشیم !!دولت فاطمی شهر قاهره را تاسیس کرد و تشیع را دین رسمی اعلام کرد .در سال 450 قدرت دولت فاطمی به حدی زیاد شد که در بغداد به نام آن‌ها خطبه میخواندند و همه چیز برای تحویل خلافت به فاطمیان و انقراص عباسیان مهیا بود . با به قدرت رسیدن فاطمی‌ها در بغداد تشیع میتوانست بسیار زود‌تر و سریع‌تر رشد کند اما در این زمان از سمت شمال شرق فرشته نجات عباسیان از راه رسید .ترک هاپیشینه ترک‌ها به همان ساکنین آسیای مرکزی بر میگردد و خیلی از ویژگی‌های آن‌ها را دارا بودند با ظهور اسلام و گسترش تمدن اسلامی طوایف مختلف ترک‌ها وارد سرزمین‌های اسلامی شدند و پس از مدتی اسلام آورده و در قسمت‌های مختلف ساکن شدند .ترک‌ها از ابتدا به دلیل جنگ آموری و زیبایی ظاهر مورد توجه خلفا بودند و پس از آن مورد توجه سلطنت‌های ایرانی قرار گرفتند در این دوران آن‌ها جایگاه مهمی در حکومت داشتند اما در خود توان تشکیل سلسله را نمیدیدند . اما کم کم با فهم بیشتر مسال سیاسی و کسب هویت فرهنگی قوی توانستند به سمت تشکیل سلسله مستقل بروند .با حضور ترک‌ها بعد از عرب و فارس که سومین قوم قدرتمند در تمدن اسلامی بودند عرصه سیاست متحول شد و تمدن اسلامی تغییراتی کرد .اولین سلسله مستقل ترک‌ها غرنویان( 344 ه .ق 583 ه . ق) بوندبیشتر ما غزنویان را با حملات سلطان محمود به هند میشناسیم سلطان محمود معتقد بود جهاد با کفار کفاره جنگ‌های مسلمین با یکدیگر است . و به نام اسلام و جهاد با کفار در هند به قتل و غارت مشغول میشد .اما باید اذعان داشت که وی تنها از نام اسلام برای پیشبرد نقشه‌های خود استفاده میکرد و میتوان گفت بسیار قبل‌تر از این که ماکیاولی کتاب شهریار را بنویسد سلطان محمود بر اساس آن عمل میکرد.سلطان محمود یک سنی بسیار متعصب بود و رابطه خوبی با خلیفه هم داشت با ارسال هدایایی از هند توانست اعتماد خلیفه را جلب کند .به این ترتیب نام خلفا را در مناطق خراسان دوباره زنده شدهمچنین محمود غزنوی بسیار با اسماعیلیلیان ، شیعیان و معتزله مخالف بود و آن‌ها را میکشت برای مثال پس از فتح ری عده زیادی از علمای شیعه را قلع و قمع کرد .پس از غزنویان دومین سلسه ترک قدرتمند سلجوقیان بودند .سلجوقیان ترک هایی بودند از تیره اغوز‌ها که در سده دوم هجری به از آسیای مرکزی به سمت غرب مهاجرت کردند .سلجوقیان کهرهبری آن‌ها را سه تنار نوه‌های سلجوق به عده داشتند ابتدا در ماورا النهربه عمرای محلی کمک میکردند و پس از ضعف غزنویان شرایط برای قدرت نمایی آن‌ها فراهم شد .سلجوقیا به زودی توانستند اکثر ایران وعراق و بخش هایی از روم شرقی را تصرف کنند .سلجوقی‌ها سنیان متعصبی بودند و با توجه به رشد روز افزون شیعیان ، خلیفه عباسی در مسجد به نام طغرل (اولین پادشاه سلجوقی) خطبه خواند و اورا به بغداد دعوت کرد با ورود طغرل به بغداد شرایط دوباره برای شیعیان بسیار سخت شد همچنین نفوذ دولت فاطمی در بغداد کاملا از بین رفت پس از طغرل آلب ارسلان جانشین وی شد .از اقدامات آلب ارسلان رساندن خواجه نظام الملک به منسب وزارت بود . پس از آلب ارسلان فرزند او ملک شاه به حکومت دست یافت . در دوران ملک شاه بود که نظام الملک مدارس نظامیه را تاسیس نمودمدارس نظامیه از نظر فقهی شافعی و از نظر اعتقادی تابع اشعری بودند و هیچ اعتقاد دیگری در آن‌ها راه نداشت .نظام الملک هم که یک سنی متعصب بود بر شیعیان بسیار سخت میگرفت اما برای سادات احترام قایل بوددر دوران سلجوقیان همانطور که دیدیم عباسیان از انقراض نجات یافتند و و تشیع بار دیگر به حاشیه رفت .در همین زمان بود که جنگ‌های صلیبی آغاز گشت .بیشتر بار مبارزه با صلیبیون بر دوش دولت فاطمی بود و اختلافات فراوانی که بین عباسیان سلجوقیان و فاطمیان و مور‌ها وجود داشت باعث شد در سال 492 بیت المقدس به دست صلیبیون بیفتدپس از مدتی اختلافات بین طوایف مختلف سلجوقی بالا گرفت و زمینه ساز ظهور خوارزم شاهیان شد .خوارزم شاهیان به دلیل نفوذ سلجوقیان در بغداد نمیتوانستند مشروعیت خود را دریافت کنند تا این که خلیفه بعد از فتح همدان و خوزستان در سال 595 مجبور به دادن مشروعیت شد .مغول‌ها وزوال تمدن اسلامیهمانگونه که تاحدودی از صحبت‌های قبلی بر می‌آید پیش از حمله مغول اتحادی در تمدن‌های اسلامی وجود نداشت و هر حاکم محلی تلاش میکر مناطق خود را گسترش دهد و نا آرامی نسبتا زیاد شده بود . همچنین از تسلط اهل سنت بر ایران و عراق گفتیم . تسلطی که در اوایل قزن پنج در اوج قدرت آل بویه و فاطمیان ، با نابودی دستگاه خلافت میتوانست از بین برود اما ترک‌ها ، علی الخصوص سلجوقیان جان تازه‌ای به آن بخشیدند .در سال 567 در آسیای مرکزی چنگیز خان رهبر بیشتر مغول‌ها شد . مغول‌ها مردمی صحرا گرد و بسیار فقر بودند .و انگیزه اصلی آن‌ها از جهانگشایی کسب غنایم جنگی بود .مغول‌ها پس از تصرف چین به دلیل سیاست‌ها بسیار نادرست خوارزم شاهیان و تحریک صلیبیون به ایران حمله کردند . در ایران با مقاوت بدون پشتوانه مردم مواجه شدند که تنها با عث ریخته شدن خون‌های بسیار شد .سر انجام هولاکو خان در سال 655 بغدا را تصرف کرد و دستگاه خلافت عباسیان را بر چید .در این زمان علما از ایران و عراق به هند و مصر که از حمله مغول‌ها در امان بود مهاجرت کردند . و در ایران عراق اولین حاکمان مغول که از صلیبیون هم تاثیر گرفته بودند بر مسلمانان سخت میگرفتند .فرهنگ مغول‌ها ضعیف بود و این باعث میشد هر جا میرفتند به آیین مردم آنجا گرایش پیدا میکردند .برای مثال به مرور مغول‌های چین بوایی ، مغول‌های ایران مسلمان شدند .با مسلمان شدن غازان خان فشار از روی مسلمین برداشته شد . در ایران و عراق چون بساط خلافت برچیده شده بود و برای حاکم مشروعیت گرفتن از خلیفه دیگر موضوعیتی نداشت اهل سنت عملا تسلط و برتری بلامنازع خود را از دست داد .در این شرایط زمینه‌های رشد تشیع و متصوفه فراهم آمد .در این زمان علمای شیعه میتوانستند آزاده سخن بگویند و گرایش به اهل بیت در نواحی مختلف ایران زیاد شد .اوجلایتو که بعدا به سلطان محمد خدابنده مشهور شد شک کرد که کدام مذهب را مذهب رسمی اعلام کند . برای همین همه علمای مذاهب مختلف را جمع کرد و مناظرات آن‌ها را مدت‌ها گوش داد و بالاخره مذهب تشیع را برحق دانست وتشبع را مذهب رسمس اعلام کرد .پس از این شورش علیه مغول‌ها در جایجای ایران وعراق آغاز میشود .حکومت هایی که تشکیل مشدند بیشتر رنگ و بوی تشیع داشتند مانند سربه داران ، مرعشیان ، مظفریان و .پایان این حکومت‌ها و شورش‌ها حمله تیمور بود .تیمور یک بار دیگر تمامم ایران و عراق را شخم زد همچنین به هند که مغول‌ها از کنار آن گذشته بودند هم یورش برد و آنجا را نیز غارت کرد .پس از تیمور جانشین‌های او خیلی دوام نیاوردند و دوباره قیام‌ها و حکومت‌های محلی شکل گرفتندهمانگونه که گفته شد با این که فرهنگ اسلامی آسیب جدی ندید اما به دلیل انحطاط تمدنی اسلام که ناشی از نابودی دستگاه خلافت و از بین رفتن شور و شوق تولبد فکر و علم جدید ،بود تمدن اسلامی آسیب فراوان دیداز اواسط قرن هفتم (حمله مغول‌ها) تا اوایل قرن دهم (تسلط صفویه بر ایران) وضعیت ایران وضعیت آشفته‌ای بود اما در دل این آشفتگی و بر ویرانه‌های تمدن اسلامی ، همانگونه که گفته شد فرهنگ شیعی در حال گسترش بود .این فرهنگ زمینه ساز تمدن جدیدی بر پایه تشیع در زمان صفویان شد .همچنین عثمانی‌ها که سنیان متعصبی بودند در نواحی دیگر جهان اسلام با بازسازی تفسیری ظاهری از اسلام سنی دوباره تمدنی اسلامی را احیا کردند .به صورت جمع بندی شده میتوان گفت تمدن اسلامی پس از زوال در قرون 7 و 8 و 9 به دو شکل جدید بر پایه تشیع و تسنن احیا شد . در این متن بیش از این در مورد صفویان وعثمانیان که هر دو ترک بودند صحبت نمیکنیم .جمع بندیهمانگونه که قص آن را داشتیم تاثیر فراوان ساکنین گذشته آسیای مرکزی در تمدن اسلامی را بررسی کردیم .غزنویان ، سلجوقیان ، خوارزم شاهیان ، مغول‌ها و جانشنین آن‌ها ، تیمور و . همگی را میتوان جز مردمی دانست که ریشه آن‌ها به آسیای میانه بر میگردد .علاوه بر این‌ها صفویان ، عثمانی‌ها ، آقیونلو‌ها ، قراقیونلو‌ها و . میز میتوانند در این دسته بندی جای بگیرند اما به دلیل این که این‌ها قبل از تاثیر گذاری خود قرن‌ها در سرزمین‌ها اسلامی زندگی کرده و به طور کامل در اسلام هضم شمده بودند و در احیای تمدن اسلامی نقش ویژه‌ای داشتند میتوان آن‌ها را از گروه قبلی جدا نمود .
آیا انحلال سپاه پاسداران می‌تواند کشور را آباد کند؟ بطور تاریخی، ظهور نظام سرمایه داری در جهان بر بستر روابط تجاری استعماری شکل گرفت. به این ترتیب که در دوران مرکانتیلیسم (یا تجارت گرایی) تعدادی از حکومت‌های اروپایی بر سایر مناطق جهان احاطه و تسلط پیدا کرده و قوانین تجاری انحصاری خود را به طرق مختلف بر مستعمرات تحمیل می‌کردند. نمونه‌های بی شماری می‌توان یافت از صنایعی که در جوامع مستعمره وجود داشته و حتی از صنایع مشابه در جوامع استعمارگر پیشرفته‌تر و مستحکم‌تر بودند، اما در نتیجه تسلط استعمار این صنایع به تدریج نابود شدند. بعنوان مثال، پل باران در کتاب معروف خود "جهان سوم و مسایل و مشکلات آن" به صنعت نساجی اشاره می‌کند که در هندوستان وجود داشت و از صنعت نساجی انگلیس پیشرفته‌تر هم بود. اما سیاستهای استعماری انگلیس منجر به صنعت زدایی در هند شد، و لذا امکان رشد و توسعه بیشتر برای صنایع نساجی انگلیس فراهم شد. و البته می‌دانیم که همین صنعت نساجی پایه و بنیان اولیه‌ای بود که در آینده به توسعه صنایع انگلیس و تبدیل شدن آن به یک قطب صنعتی جهانی منتهی شد.اما این سیاست‌های استعماری که از طریق اعمال قوانین تجاری انحصاری دنبال می‌شد، با گسترش صنایع در جوامع غربی به تدریج اهمیت خود را از دست می‌داد. زیرا بطور طبیعی اقتصاد جوامع مستعمره در اقتصاد جوامع استعمارگر ادغام می‌شد، و حتی با برداشتن قوانین انحصاری هم این وابستگی اقتصادی بطور طبیعی بازتولید می‌شد. بعنوان مثال، وقتی صنعت خودرو سازی در جامعه‌ای بسیار پیشرفته و در جامعه دیگری بکلی غایب باشد، تمایل عمومی این است که جامعه دوم نیاز خود به مصرف خودرو را از طریق واردات آن از جامعه اول برآورده کند. با توجه به میزان پیچیدگی تکنولوژی خودروسازی، و همچنین بازار مصرف بزرگی که در اختیار جامعه دوم است، جامعه اول در یک نظام تجاری برپایه تجارت آزاد، هرگز توان دستیابی به تکنولوژی مشابه و رقابت با صنعت خودروسازی در جامعه اول را پیدا نمی‌کند. بنابراین وقتی جوامع استعمارگر به درجه بخصوصی از رشد و توسعه صنعتی دست پیدا کردند، سیاست "بازار آزاد" و "تجارت آزاد" جای خود را به انحصار در تجارت داد.البته قوانین انحصاری همچنان در اشکال مختلف وجود داشته و هنوز هم دارند، اما کیفیت نظام سرمایه داری بگونه‌ای متحول شد که ظاهری برابری خواهانه‌تر پیدا کرد. به این ترتیب که بجای توسل مستقیم به قوانین انحصاری، تمایل به سمت استفاده از انحصار طبیعی در ظاهر تجارت آزاد پیدا کرد.مرحله بعدی، گذار از تولید ملی به برندهای جهانی بود. تا پیش از دهه 1970 ، روی هر کالایی نام کشور تولید کننده آن کالا نوشته می‌شد، و مصرف کنندگان با توجه به نام کشور تولید کننده اعتبار و کیفیت هر محصولی را درک می‌کردند. مثلا جنسی که در آلمان ساخته شده بود را از جنسی که در تایوان تولید شده بود برتر می‌پنداشتند. و جنسی که در آمریکا تولید شده بود را در بالاترین حد کیفیت تصور می‌کردند. اما از دهه 1970 به اینسو تولید ملی به آن مفهوم به تدریج رنگ باخت و خطوط تولید جهانی شکل گرفتند. به اینصورت که هر قطعه‌ای از یک محصول در یک گوشه از جهان ساخته شده و نهایتا در کشوری دیگر همه روی هم مونتاژ و سوار می‌شدند. و اما مصرف کننده نام برندی که روی محصول نهایی می‌خورد را می‌بیند. لذا با وجودیکه اکثر گوشی‌های اپل و بسیاری دیگر از محصولات عمدتا در چین تولید می‌شوند، مصرف کننده اینها را به عنوان محصولات آمریکایی می‌شناسد. و با وجودیکه در همان چین کالاهایی با برند چینی هم تولید می‌شود که کیفیتی بالاتر از مشابه برند آمریکایی دارد، اما قیمت برند آمریکایی می‌تواند حتی ده برابر بیشتر باشد، چون در نظر مصرف کننده برند آمریکایی یعنی کیفیت و ارزش بالاتر.این ساز و کار جدید که در آن جوامع غربی دارای نوعی برتری ذاتی هستند، یکی از خصوصیات نظام نولیبرالیسم است. طرفداران این نظام را بین الملل گرا ( globalist ) می‌نامند. بین الملل گرایان در هر دو سوی جهان، یعنی هم جوامع غربی و هم جوامع جهان سوم، حضور پررنگ و قدرتمندی دارند. یکی دیگر از خصایل نولیبرالیسم که به شدت مورد پسند بین الملل گرایان است، همان توزیع به شدت نابرابرانه ثروت است که از طرفی موجب شکل گیری یک اقلیت ثروتمند شده، و از طرف دیگر فقر را در سطوح وسیعی در سطح جامعه گسترش می‌دهد.این نابرابری اجتماعی ناشی از ذات نظام نولیبرالیسم جهانی است که مانند یک سانتریفوژ عظیم عمل کرده، ثروتهای جهان را از سراسر جهان جمع آوری و در جوامع غربی متمرکز می‌نماید. پیشرفت برای انسانهای جهان سوم در نظام نولیبرال به معنی آبادانی جوامع و کشورهای ایشان نیست. بلکه به معنی فراهم بودن امکان مهاجرت و مسافرت به جوامع غربی است که باید همیشه سمبل آبادی و عمران و شکوه و جلال باشند. در نظم نولیبرال، هر ملتی و هر کشوری و هر جامعه‌ای باید در یک زمینه بخصوص "تخصصی" شود. مثلا یکی می‌شود تولید کننده نفت خام، یکی تولید کننده برنج، یکی تولید کننده روغن پالم، یکی تولید کننده متخصصین آی تی و فناوری اطلاعات، یکی تولید کننده زن‌های فاحشه، یکی تولید کننده مردان مخنث و مفعول، الخ.لذا همیشه اقلیت کوچکی که در راس روابط تجاری با جوامع غربی قرار می‌گیرند صاحب ثروتهای کلان و بادآورده و عظیم می‌شوند، و در مقابل بخش وسیعی از جمعیت به دلیل صنعت زدایی و تخریب ساختارها و نظم اجتماعی سنتی به لشکر عظیم نیروی کاری می‌پیوندد که هیچ فرصت اشتغالی در داخل ندارد. بنابراین، از طرفی انگیزه مهاجرت به جوامع غربی پررنگ شده و دایما بازتولید می‌شود، و از طرف دیگر با گسترش لشکر نیروی کار متخصصی که در اختیار جوامع غربی است، امکان قدرت گرفتن مجدد اتحادیه‌های کارگری در این جوامع از بین می‌رود. - % D9 % 86 % D9 % 88 % D9 % 84 % DB % 8C % D8 % A8 % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 84 % DB % 8C % D8 % B3 % D9 % 85 - % D8 % AA % D8 % A6 % D9 % 88 % D8 % B1 % DB % 8C - % D8 % AA % D9 % 88 % D8 % B7 % D8 % B9 % D9 % 87 - % D8 % A7 % D8 % B3 % D8 % AA - llpvxvlnn0w0 این دقیقا همان وضعیتی بود که در روسیه پس از فروپاشی شوروی اتفاق افتاد. از طرفی عده کمی توانستند از طریق ایتلاف با آمریکا یک شبه ثروتهای هنگفتی را تصاحب کنند و تبدیل به الیگارش‌های روسیه شوند، و از طرف دیگر بخش اعظم جمعیت روسیه در گرداب فقری هولناک فرو رفتند، بطوریکه چیزی حدود شش میلیون روس از گرسنگی جان باختند. و عده کثیری از نیروهای متخصص و کارگران ماهر و حرفه‌ای روس به جوامع غربی کوچ نمودند. اگر مدتی در آمریکا یا دیگر جوامع غربی زندگی و کار کنید، متوجه می‌شوید تقریبا تمام روس تبارها به شدت ضد روسیه و طرفدار آمریکا و ارزشهای غربی هستند. در ظاهر اینها شیفته آزادی و مخالف دیکتاتوری معرفی می‌شوند. اما در باطن اینها همان بین الملل گرایان هستند. یعنی قشری که در نظام نولیبرال منافع ایشان تامین شده است. لذا گرایشات سیاسی ایشان هم در جهت تداوم و گسترش نولیبرالیسم است و نه بازسازی و توسعه و اقتدار روسیه یا دیگر جوامع جهان سوم.وضعیت مشابهی در چین هم وجود داشت. همزمان با فروپاشی شوروی، جناحی سیاسی در چین به قدرت رسید که طرفدار گسترش روابط با غرب بود. در اثر فشار و سیاستهای مورد نظر این جناح، چین به سمت پذیرش قوانین و اصول نظام نولیبرال پیش رفت. در نتیجه عده‌ای در چین به سرعت ثروتمند شدند. تمایل به فرهنگ غربی گسترش پیدا کرد و یک مافیای اقتصادی در چین شکل گرفت که منافع خود را در تداوم و گسترش نظم نولیبرال می‌دید. بین الملل گرایان چینی همانند بین الملل گرایان روسی بیش از اینکه به توسعه چین فکر کنند به دنبال منافع خود در نظام جدیدی بودند که علی الظاهر چیزی فراتر از ملی گرایی بود.دقیقا همین وضعیت در ایران هم رخ داد. اما ورود نولیبرالیسم به ایران نه به سرعت و شدتی بود که در روسیه رخ داد، و نه حتی مانند مدل چینی موفق شد صنایع و فناوری غربی را وارد ایران کند. چیزی بوده است مابین این دو، که البته در دوره ریاست جمهوری روحانی به مدل روسی خیلی نزدیکتر شده است. - % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 87 % DB % 8C % D8 % AA - % D9 % 86 % D9 % 88 % D9 % 84 % DB % 8C % D8 % A8 % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 84 % DB % 8C % D8 % B3 % D9 % 85 - % DA % 86 % D9 % 87 - % D8 % B3 % D9 % 88 % D8 % AF % DB % 8C - % D8 % A8 % D9 % 87 - % D8 % AD % D8 % A7 % D9 % 84 - % DA % A9 % D8 % B4 % D9 % 88 % D8 % B1 - % D9 % 85 % D8 % A7 - % D8 % AF % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % AF - zrpx8paclnt0 اما نکته جالب ماهیت واکنشی است که هر کدام از این کشورها در مقابل فجایع ناشی از نولیبرالیسم نشان دادند.در هر سه کشور، مافیای اقتصادی صرفا در حوزه اقتصاد شکل گرفت و از رسوخ به بدنه نیروهای نظامی عاجز بود. ارتش در هر دو کشور چین و روسیه دارای ساختاری بود که بر پایه نیازهای حکومتی انقلابی و ضد استعماری شکل گرفته بود. بی اعتمادی به غرب و ماهیت ملی هم در ارتش آزادیبخش چین وجود داشت و هم در ارتش سرخ شوروی که بخش اعظم آن به ارتش روسیه تبدیل شد. در روسیه، در نتیجه وخامت حاد اوضاع اقتصادی و اجتماعی، با پشتیبانی نظامیان، ولادیمیر پوتین به قدرت رسید و آغاز بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی در روسیه هم دقیقا از همان نقطه بود. عده‌ای از الیگارش‌های روسیه به دستور پوتین بازداشت و به زندانهای طویل المدت محکوم شدند. عده‌ای هم به خارج از روسیه گریختند، و آنچه با خود نبرده بودند توسط دولت روسیه مصادره شد. نظم و ثبات به روسیه بازگشت، و به تدریج روسیه به عنوان یک قدرت جهانی به عرصه بین المللی بازگشت.در چین هم در اثر اجرای سیاست‌های نولیبرال و گسترش نابرابری، یک بی اعتمادی شدید از سوی توده جمعیت چین نسبت به حزب کمونیست و نیروهای حاکم شکل گرفته بود. یعنی وضعیتی شبیه به امروز در ایران. تداوم این سیاست‌ها می‌توانست موجب فروپاشی اقتدار داخلی حزب کمونیست و سپس فروپاشی کشور چین شود (یعنی دقیقا آرزو و هدف آمریکا). اما در حدود سال 2010 ، با روی کار آمدن شی جینپینگ با حمایت نیروهای نظامی، ورق در چین برگشت. صدها هزار نفر از اعضای حزب کمونیست تصفیه شدند. همچنین هزاران نفر از اعضای مافیای اقتصادی چین توسط حزب کمونیست از اقصی نقاط جهان به چین بازگردانده شده و اعدام شدند.با درهم کوبیده شدن مافیای اقتصادی، چین به سرعت به سمت رشد اقتصادی حرکت کرد. ظرف کمتر از یک دهه، حدود 700 میلیون نفر از فقر مطلق بالا کشیده شدند، و چین به بزرگترین قطب صنعتی جهان تبدیل شد.و جالب اینجاست که واکنش آمریکا و متحدین غربی آن نسبت به این سیاستها کاملا خصمانه بوده است. روسیه از سال 2014 مجددا به وضعیت دوران جنگ سرد بازگردانده شد، و چین از زمان ریاست جمهوری اوباما در مرکز توجه ماشین جنگی آمریکا قرار گرفت. و البته از دوران ریاست جمهوری ترامپ دشمنی با چین به مرحله بارزتری وارد شده است.وضعیت در ایران مشابه همان وضعیتی است که در روسیه و چین وجود داشت. ما شاهد شکل گیری یک مافیای قدرتمند اقتصادی بوده‌ایم که در بسیاری از بزنگاه‌های تاریخی ماهیت غربگرا و بین الملل گرا و ضد ملی خود را بطور شفاف نشان داده است. و در مقابل، ما هم مانند روسیه و چین صاحب یک نهاد نظامی هستیم که ماهیتی انقلابی و ضد استعماری دارد. - % D8 % B3 % DB % 8C % D8 % A7 % D8 % B3 % DB % 8C - % D9 % 88 - % D8 % A7 % D9 % 82 % D8 % AA % D8 % B5 % D8 % A7 % D8 % AF % DB % 8C - % D9 % 88 - % D8 % A7 % D8 % AC % D8 % AA % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % B9 % DB % 8C - % D9 % 81 % D8 % B9 % D9 % 84 % DB % 8C - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - ikxupoj9sedi تنها راهی که امکان دارد ایران خود را از چنبره مافیای اقتصادی وابسته به غرب رها کند، از طریق مداخله مستقیم و قدرتمندانه همین نهاد نظامی است.مزیت عمومی نیروهای نظامی آن است که حتی در شرایطی که جامعه هیچ انسجامی نداشته باشند، نیروهای نظامی همیشه دارای سلسله مراتب فرماندهی هستند که توان حرکت منسجم و هدفمند را به آنها می‌دهد. حمزه علوی، دانشمند و جامعه شناس برجسته انگلیسی - پاکستانی، اینطور مشاهده کرد که در نبود طبقات اجتماعی همگرا، ارتش و بوروکراسی دولتی توان اداره جوامع واگرا را دارند. اما ارتش‌ها دو دسته هستند. یک دسته ارتش‌های وابسته و استعماری که فاقد ماهیت ملی هستند. بعنوان مثال ارتش شیلی از این دسته بود که به دستور آمریکا علیه حکومت ملی شیلی به رهبری سالوادور آلنده کودتا کرد. همچنین ارتش شاهنشاهی ایران که علیه حکومت دکتر مصدق کودتا کرد. ارتش هایی که بخش اعظم نیروهای کادر آن توسط قدرت‌های خارجی تربیت شده باشند، یا مستقیما از یک نیروی خارجی کمک‌های مالی دریافت کنند ماهیت وابسته و غیر ملی پیدا می‌کنند.دسته دیگر ارتش‌های ملی هستند. اینها نیروهای نظامی هستند که بطور مستقل آموزش دیده، و همچنین هیچ وابستگی مالی به منابع فراملی ندارند. ارتش‌های چین و روسیه از همین دسته بوده‌اند.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارای چند خصوصیت مهم است: 1 - سپاه نهادی انقلابی است که از صفر تا صد در داخل کشور پدید آمده. اولین نطفه آن پس از انقلاب بسته شد، و همواره تحت امر و فرماندهی رهبرانی بوده که منافعی در خارج از ایران نداشته‌اند. 2 - سپاه یک نیروی منسجم نظامی است که قابلیت مدیریت و اجرای پیچیده‌ترین ماموریت‌ها را دارد. 3 - درست مانند ارتش آزادیبخش خلق چین، سپاه پاسداران تجربه فعالیتهای اقتصادی کلان را دارد. 4 - سپاه تنها نهاد در کشور است که از نظر امنیتی لااقل در سطوح کلان غیرقابل نفوذ بوده است.لذا جای تعجب نیست اگر می‌بینیم که نوک پیکان دشمن امروز متوجه سپاه است. قرار دادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی، انواع تحریم‌ها، و همچنین بیشترین حجم تبلیغات علیه سپاه، همگی به دنبال هدف واحدی هستند. ورود تمام عیار سپاه به عرصه مدیریت کشور می‌تواند همان معجزه اقتصادی را ایجاد کند که در چین اتفاق افتاد.و در مقابل، انحلال سپاه به معنی از دست رفتن آخرین بارقه امید برای احیای اقتصاد و اقتدار ایران خواهد بود. - % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B2 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % A2 % D8 % B2 % D8 % A7 % D8 % AF - % D9 % 88 - % D9 % 84 % D8 % A7 % D8 % B4 % D8 % AE % D9 % 88 % D8 % B1 % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 84 % DB % 8C - yc79zeeeolii
جنگ جهانی دوم به روایت تصویر جنگ جهانی دوم ( WW2 ) از اول سپتامبر 1939 تا دوم سپتامبر 1945 به طول انجامید. در این جنگ کشورهای مختلفی، در دو جبهه متحدین و متفقین، به جان هم افتادند. نتیجه آن، کشته شدن 85 میلیون نفر نظامی و غیرنظامی، بی‌خانمان شدن میلیون‌ها نفر و خرابی‌های گسترده‌در چندین کشور دنیا بود. در ادامه، توضیحاتی کوتاه به همراه تصاویری از این جنگ خواهید دید (تعدادی از عکس‌ها مناسب افراد زیر 18 سال نیست!)یوزف گوبلس، وزیر تبلیغات هیتلر، آغاز جنگ با اتحاد جماهیر شوروی را در رادیو اعلام می‌کند. نگرانی را می‌توان در چشمانشان دید ( 22 ژوین 1941 / اول تیرماه 1320 ):مردم مسکو منتظر شنیدن اعلام جنگ هستند ( 22 ژوین 1941 ):بزرگترین درگیری تاریخ بشر آغاز می‌شود. 4 میلیون سرباز با 600 هزار وسیله نقلیه و 750 هزار اسب، خط مقدمی به طول 3000 کیلومتر تشکیل می‌دهند. اولین حمله غافلگیرانه از سوی آلمان صورت گرفت. این حمله، تلفات سنگینی برای شوروی در پی داشت. طی 9 روز اول جنگ، 1400 هواپیما در هوا و 3200 فروند در زمین، توسط جنگنده‌های لوفتاوای آلمان نابود شدند که این تعداد 40 درصد نیروی هوایی شوروی را تشکیل می‌داد. در این نبرد، آلمانی‌ها فقط 330 هواپیما از دست دادند که افتخار بزرگی بود. تصویر پایین، جنگنده‌های منهدم شده I - 16 شوروی را در فرودگاهی نزدیک مینسک (پایتخت بلاروس) نشان می‌دهد. (ژوین 1941 ) تا اواسط اوت، شوروی‌ها 3300 تانک از دست دادند در حالی که آلمانی‌ها فقط 220 تانک یعنی با نسبت عجیب 15 به 1 . در تصویر پایین تانک BT - 2 روسی را با خدمه مرده آن می‌بینید. (جولای 1941 )اما بیشترین تلفات، در بعد انسانی بود. تا دسامبر 1941 ، 2 میلیون و 700 هزار سرباز شوروی کشته و 3 میلیون و 300 هزار نفر اسیر شدند. سربازان تسلیم شده شوروی (جولای 1941 ، بلاروس):چیزی جلودار تانک‌های آلمانی نبود. آن‌ها طی 7 روز اول، 300 کیلومتر در خاک شوروی نفوذ کردند یعنی یک سوم فاصله تا مسکو.حملات رعدآسای آلمان به خوبی جواب داده بود. سربازان آلمانی از موفقیت‌های پیاپی خوشحال بودند. در این تصویر یک سرباز آلمانی را می‌بینید که روی سر استالین ژست گرفته است.شوروی‌ها بالاخره از خواب بیدار شدند. تلفات آلمان، کم‌کم شروع شد. ارتش آلمان که تا آگوست 1941 فقط 46000 نفر تلفات داده بود، ظرف چند ماه، یعنی تا دسامبر همان سال 25 درصد نیروی نظامی خود را به صورت کشته و زخمی از دست داد.تصویر یک سرباز آلمانی درست در لحظه مرگو این هم یک سرباز روسی در لحظه مرگدر نوامبر سال 1941 ، روسیه در مخمصه بدی افتاد. هیتلر با 2 میلیون اسیر شوروی، 22000 غنیمت توپخانه‌ای، 18000 تانک منهدم شده و 14500 هواپیمای بمباران شده، پیروزی جنگ را اعلام کرد. ارتش آلمان فقط 16 کیلومتر تا مسکو فاصله داشت و شوروی‌ها تنها 150 تانک و 90 هزار نفر نیرو داشتند. استالین این پیروزی را طی یک رژه نظامی جشن گرفت.اما روسیه خود را با شرایط موجود وفق داد. آن‌ها سگ‌هایی تربیت کردند که با رفتن به زیر تانک دشمن، عملیات انتحاری انجام می‌دادند! (مسکو، 1941 )در دسامبر 1941 ، دمای هوا به منفی 35 درجه سانتی‌گراد رسید که حتی برای روس‌ها غیرقابل‌تحمل بود. ارتش آلمان آمادگی مقابله با این سرما را نداشت، طوری که با یخ زدن 130 هزار نیرو، عملا پیشروی در جنگ با مشکل مواجه شد.با حمایت ژاپن، نیروهای تازه‌نفس شوروی، آلمانی‌ها را 100 تا 200 کیلومتر از خاک خود بیرون راندند. این نخستین شکست بزرگ آلمان بود و البته 1 میلیون سرباز جانشان در نبرد مسکو از بین رفت.تسلیم سربازان آلمانی (مسکو، ژانویه 1942 )ارتش آلمان به صورت همزمان، به شمال لنینگراد، دومین شهر بزرگ شوروی با 3 میلیون و 300 هزار نفر جمعیت حمله کرد. با توجه به اینکه فاصله آلمانی‌ها تا شهر چیزی حدود 19 کیلومتر بود، در این نبرد شهر به توپ بسته شد. لنینگراد شدیدا تحت کنترل نیروهای آلمانی قرار گرفت. هیتلر تصمیم گرفت با طولانی کردن محاصره، گرسنگی را بر مردم چیره کند. آغاز محاصره، 25 سپتامبر 1941 بود. در آن زمان، لنینگراد، غذای کافی تنها برای 20 روز داشت. در ماه دسامبر با وجود کاهش جیره غذایی، غذا فقط برای 2 روز باقی مانده بود. تصویر پایین جیره غذایی روزانه را در لنینگراد نشان می‌دهد: 125 گرم نان که حاوی 50 درصد خاک اره بود.طی این محاصره، 600 هزار تا 1 میلیون غیرنظامی جان باختند. مردم هر چیزی که گیرشان می‌آمد از سگ و گربه، پرنده و موش‌ها را خوردند. مردم حتی به آدم‌خواری رو آورده بودند.اجساد یخ‌زده مردم گرسنه در خیابان‌های لنینگراد (زمستان 1942 )مشکل اصلی، 400 هزار کودکی بودند که تحمل گرسنگی نداشتند از جمله این کودک مظلوم که روی پله‌های خانه‌اش از فرط گرسنگی جان داده است. بسیاری از بچه‌ها که والدین خود را به خاطر گرسنگی و بمباران از دست داده بودند تحت سرپرستی واحدهای نظامی ارتش روسیه قرار گرفتند.تنها راه ورود غذا، دریاچه یخ‌زده لادوگا بود. این جاده یخی به "جاده زندگی" معروف شد. گذر از آن بسیار خطرناک بود طوری که در هفته اول 40 کامیون غرق شدند. درب خودروها عمدا باز است تا راننده در صورت شکستن یخ بیرون بپرد.محاصره لنینگراد 900 روز به طول انجامید و سرانجام در 27 ژانویه 1944 ، تحت فشار ارتش سرخ روسیه، آلمانی‌ها مجبور به عقب‌نشینی شدند و سرانجام محاصره شکسته شد. در مجموع حدود 1 میلیون نفر در این محاصره جان خود را از دست دادند. بیشتر مرگ‌ومیرها به خاطر سرما و گرسنگی بود نه بمباران.با بازگشت آلمانی‌ها، مردم به‌خصوص ساکنان اوکراین شرقی و کشورهای منطقه بالتیک که از حاکمیت کمونیست به ستوه آمده بودند، استقبال گرمی از آن‌ها کردند.در شروع اشغال، بسیاری از سربازان آلمانی، چهره خوبی از خود نشان دادند. در تصویر پایین افسر آلمانی را می‌بینید که به یک دخترچه شکلات می‌دهد. اما دیری نگذشت که با جایگزین شدن نیروهای وفادار SS که در اجرای سیاست‌های اشغال‌گرانه هیتلر از هیچ کاری فروگذار نمی‌کردند، شرایط به کلی عوض شد. نیروهای اس اس، کارشان را با کشتار یهودیان آغاز کردند.نازی‌های آلمان، اسلاوها را آدم حساب نمی‌کردند. به اعتقاد آن‌ها این افراد یا باید برده شوند یا از بین بروند. در تصویر پایین دختر 18 ساله‌ای را می‌بینید که بعد از شکنجه و بریدن سینه چپ، به دار آویخته‌اند. ( 1941 ، روسیه) 5 میلیون جوان در شوروی دستگیر و به آلمان آورده شدند تا به عنوان برده در مزارع و کارخانه‌ها کار کنند. نیمی از این افراد مردند. (اوکراین، 1942 ) در طول اشغال، سربازان اس‌اس، مردم زیادی را اعدام کردند. اعدام 2 نوجوان به خاطر کمک به سربازان اسیر شوروی (بلاروس، 26 نوامبر 1941 )اعدام مردم با هدف ترساندن آن‌ها انجام می‌شد ولی ظاهرا نتیجه عکس داد. بسیاری از مردم به جنبش چریکی پارتیزان‌ها پیوستند و در برابر زورگویی آلمانی‌ها مقاومت مسلحانه کردند طوری که نهایتا به بزرگترین جنبش چریکی تاریخ تبدیل شدند. گرچه تعداد دقیق مشخص نیست ولی 250 هزار تا 600 هزار پارتیزان برای آزادسازی سرزمین‌های اشغال شده شوروی نبرد کردند.یک خانواده پارتیزان بلاروسی ( بلاروس، 1942 )دیری نپایید که پارتیزان‌ها به معضل اصلی آلمان تبدیل شدند. در آگوست 1943 ، پارتیزان‌ها به منظور تضعیف آلمان در نبرد کورسک، حملات هماهنگی به خطوط ریلی آلمان ترتیب دادند که به "جنگ ریل‌ها" مشهور شد. عملیات انجام شده، بسیار اثرگذار بود. پارتیزان‌ها 230 هزار ریل و 1000 قطار را نابود کردند. با این کار ظرفیت نظامی آلمان تا 40 درصد کاهش یافت.در سال 1942 ، استالین انتظار داشت آلمانی‌ها حمله به مسکو را ادامه دهند و به همین خاطر 50 درصد نیروهایش را در این شهر مستقر کرد. اما او اشتباه می‌کرد. هیتلر تمرکزش را به قسمت نفت‌خیز جنوب شوروی معطوف کرده بود. آلمان در 3 ژوین 1942 عملیات "نبرد آبی" را آغاز کرد. در ابتدا موفقیت‌های زیادی به همراه داشت طوری که در عرض چند روز توانستند خط دفاعی شوروی را در هم بشکنند. روس‌ها به شدت در تلاش بودند تا حرکت آلمانی‌ها را کند کنند. این یکی از مشهورترین تصاویر جنگ جهانی دوم است که یک افسر جوان روسی دستور حمله می‌دهد. او درست چند ثانیه بعد از ثبت این عکس کشته می‌شود.در ماه آگوست، نیروهای شوروی کاملا از نفس افتاده بودند. حملات مکرر آلمانی‌ها از یک سو و فرار و عقب‌نشینی نیروهای خودی از سوی دیگر، قدرت دفاعی روسیه را به شدت تضعیف کرده بود. در 28 جولای، استالین فرمان 227 را به اجرا گذاشت. به موجب این دستور، بخشی به نام واحد مسدودسازی موظف بود در صورت عقب‌نشینی نیروها، آن‌ها را به گلوله ببندد. این دستور آنچنان اثر منفی روی سربازان گذاشت که بسیاری از فرماندهان از انجام آن سرباز زدند. تصویر پایین م موران اطلاعاتی NKVD را در حال استقرار مسلسل پشت خط دفاعی نشان می‌دهد. (آگوست 1942 )در 17 جولای 1942 ، نیروهای آلمانی به استالینگراد رسیدند شهری با 400 هزار نفر جمعیت، در کنار رودخانه ولگا، که قرار بود خونین‌بارترین نبرد تاریخ در آنجا رقم بخورد. تصویر این شهر را قبل از حمله و 6 ماه بعد از حمله می‌بینید.قبل از حمله 6 ماه بعد از حملهصدها هزار سرباز در این خرابه‌ها با دشمن وارد یک جنگ سخت و طاقت‌فرسا شدند. امید به زندگی سربازان، در استالینگراد 1 روز بود. در طول دفاع از شهر هر 25 ثانیه یک سرباز جان خود را از دست می‌داد.در 19 نوامبر 1942 ، روس‌ها عملیات غافلگیرانه "اورانوس" را به منظور محاصره سربازان آلمانی مستقر در استالینگراد انجام دادند. در عرض 4 روز، شهر محاصره شد و 265 هزار سرباز آلمانی داخل شهر به دام افتادند. تلاش برای شکست محاصره بی‌نتیجه بود و سربازان آلمانی شدیدا از سرما، گرسنگی و خستگی رنج می‌بردند.نهایتا در 31 ژانویه 1943 ، ارنست پاولوس، فرمانده ارتش آلمان در استالینگراد، برخلاف دستور صریح هیتلر مبنی بر جنگ تا آخرین نفس یا خودکشی عزتمندانه، و با وجود ترفیعات نظامی فراوان، قافیه جنگ را باخت و تسلیم شوروی‌ها شد. در پی این اقدام، 3 روز عزای عمومی در آلمان اعلام شد.نبرد استالینگراد یکی از خونین‌بارترین جنگ‌های تاریخ بشر بود که در جریان آن چیزی حدود 2 میلیون نفر کشته شدند. برای اولین بار آلمانی‌ها تقریبا به اندازه روس‌ها تلفات دادند. در این درگیری 25 درصد ارتش آلمان در جبهه شرقی نابود شد. نبرد استالینگراد نشان داد که آلمانی‌ها استراتژی درستی برای ادامه جنگ نداشتند. این نبرد نقطه عطفی در جنگ جهانی دوم بود. 107 اسیر آلمانی را می‌بینید که 8 سال بعد فقط 6 هزار تن از آن‌ها سالم به خانه رسیدند. هیتلر در پی انتقام از شکست قبلی، تصمیم گرفت تا عملیات تهاجمی گسترده‌ای در تابستان 1943 نزدیک شهر کورسک ترتیب دهد. طرفین جنگ، خود را برای یک مبارزه تمام عیار آماده کرد بودند. آلمانی‌ها با 900 هزار سرباز، 2700 تانک، 2 هزار هواپیما و 10 هزار اسلحه آمدند. از آن سو، ارتش سرخ با 1 میلیون و 300 هزار سرباز، 3400 تانک، 2900 هواپیما و 19 هزار اسلحه، آماده کارزار شدند. دو طرف جنگ، سلاح‌های جدیدی به کار بستند. آلمانی‌ها با نیروهای زرهی ارتقاء یافته برگشتند که شامل نابودگر قدرتمند تانک (فردیناند) و 2 تانک جدید تایگر و پانزر بود. تصویر تایگر را می‌بینید که شاید پیشرفته‌ترین و گران‌ترین تانک جنگ جهانی دوم بود. به ازای نابودی هر تایگر 8 تانک روسی نابود می‌شد. در مقابل، اتحاد جماهیر شوروی نیز، با سلاح‌های جدیدی آمده بود. نابودگر تانک SU - 152 ، با یک اسحله قدرتمند کالیبر 152 ، شکارچی حیوانات نام گرفت چون قادر بود تانک‌های پیشرفته تایگر و پانزر را در یک چشم به هم زدن ناک اوت کند.روس‌ها همچنین مینی‌بمب‌های ضدتانک PTAB را ساختند که با وزن 2 ٫ 5 کیلویی خود، قادر به نفوذ به زره تانک‌های آلمانی بود. این بمب‌ها در ترکیب با هواپیمای جنگی ایلوشین ایل 2 ، بسیار کشنده بودند طوری که به آن‌ها لقب تانک‌های پرنده داده بودند. IL - 2 یک هواپیمای جنگنده منحصر به فرد بود که قسمت پایین بدنه آن از زره بسیار محکم ساخته شده بود تا خلبانان بدون ترس از ضدهوایی، بتواند در ارتفاع پایین (در حد 6 متر) به مواضع دشمن حمله کنند.روس‌ها با تجربه‌ای که از کورسک به دست آوردند، مجبور شدند تانک‌های T - 34 را به طور قابل ملاحظه‌ای ارتقاء دهند تا بتوانند آلمانی‌ها را مغلوب خود نمایند.کورسک، آخرین عملیات بزرگ آلمان در جبهه شرقی بود. قدرت تهاجمی آلمانی‌ها در این عملیات شکسته شد و هرگز به حالت قبل بازنگشت.در اصطلاحات نظامی آمریکا، به روزی که قرار است یک عملیات بزرگ حمله آغاز شود D - Day گفته می‌شود ولی بیشتر از همه، روز عملیات باگریشن در خلال جنگ جهانی دوم به این نام شهرت یافت. این عملیات بزرگ‌ترین عملیات آبی - خاکی تاریخ محسوب می‌شود و فرماندهی آن برعهده ژنرال دوایت دیوید آیزنهاور بود. عملیات باگریشن در 22 ژوین 1944 ، دقیقا در سومین سالگرد تهاجم آلمان به روسیه، آغاز شد و بدترین شکست را برای آلمانی‌ها رقم زد. در این نبرد بخش عمده ارتش آلمان در هم کوبیده شد و راه به برلین باز شد. موشک‌های کاتیوشا در حال شلیک به مواضع آلمانکاتیوشا، سلاحی منحصر به فرد بود که می‌توانست در عرض 25 ثانیه، 325 موشک، مجموعا حامل 1 ٫ 6 تن مواد منفجره را شلیک کند و هر چیزی را در مساحت 200 تا 400 متر نابود کند. آلمانی‌ها به شدت از این سلاح هراس داشتند. در تصویر پایین حال و روز یکی از کاروان‌های نظامی آلمان را بعد از موشکباران کاتیوشا می‌بینید.طی عملیات باگریشن، 300 هزار آلمانی اسیر شدند. استالین دستور داد همه اسرای آلمانی به خط شوند و رژه بروند تا هم‌پیمانانش این افتخار بزرگ را باور کنند.شوروی و بریتانیا پس از حمله به ایران و اشغال آن، از راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی از جنوب ایران به پشت جبهه شوروی استفاده کردند. ستونی از کامیون‌های استودبیکر را می‌بینید که در حال حرکت به سوی شوروی هستند ( 1943 )شوروی‌ها پس از پیروزی در نبرد برلین، بالاخره پیروزی جنگ را جشن گرفتند.سربازان و مردم به خانه بازگشتند! البته یک سوم شوروی با خاک یکسان شده بود. 70 هزار روستا، 1700 شهر، 32 هزار کارخانه، 64373 کیلومتر خطوط ریلی نابود شده بود و 25 میلیون نفر بی‌خانمان شده بودند. 15 سال طول کشید تا شوروی بتواند قسمت شرقی خود را بازسازی کند. زنی به همراه فرزندانش که به خانه خود برگشته‌اند! ( 1944 ، بلاروس) 400 هزار زن روسی در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند که بسیاری از آن‌ها داوطلبانه به جبهه جنگ پیوسته بودند.حتی کودکان در پیروزی شوروی سهیم بودند. این کودک 13 ساله روسی، به مدت 3 سال، 12 ساعته در کارخانه تولید موتور تانک کار می‌کرد.و البته 60 هزار سگ که در ارتش سرخ انجام وظیفه کردند. آن‌ها 700 هزار مجروح را از میدان‌های نبرد حمل، 4 میلیون معدن را کشف و 300 تانک را نابود کردند. تصویر پایین معروف‌ترین سگ جنگ جهانی دوم را نشان می‌دهد که به تنهایی در طول جنگ توانست 7468 معدن کشف کند. این اولین سگی بود که توانست مدال نظامی بگیرد. در پایان جنگ به خاطر مجروحیت نمی‌توانست راه برود و سربازان به پاس زحماتش، در جشن پیروزی واقع در میدان سرخ مسکو، او را بر دست‌های خود حمل کردند.بدون شرح، از گوشه‌وکنار جنگ جهانی دوم: منبع
سردار دل‌ها که شمیمش در عالم پیچید سردار دل‌ها به هیچ دین و نژاد و ملیتی، محدود نمی‌شودسالار رشید و سردار شهید ما حاج قاسم سلیمانی، به حد غیر قابل تصوری دلربا و خواستنی‌ست. او بر جان‌ها حکومت می‌کند و قلمرو این حکومت بیرون از مرزهای کشور و در گستره گیتی‌ست. سردار عزیز ما می‌تواند مدعی شود در حیطه فرمانروایی او آفتاب غروب نمی‌کند!این روزها مظلومیت و خون به ناحق ریخته سیدالشهدای جبهه مقاومت، همچون عاشورای ارباب بی‌کفنش، کشوری را به تعطیلی کشانده و به سوگ نشانیده و عطر معنویت و روحانیتی کم‌سابقه‌را در فضای میهن منتشر ساخته است. محبوبیت بی‌حد سردار، صبر و شکیب از دل‌ها ربوده و فراق تلخ و گرانش اشک‌های فراوانی از چشمان خلایق ستانده است. صحنه‌های عواطف ملت‌های جهان در فقدان این شخصیت جذاب، غیر قابل وصف است.سردار دل‌ها به هیچ دین و نژاد و ملیتی، محدود نمی‌شود. او متعلق به بشریت است و معمای عشقش، راز سر به مهری است که تنها قرآن از آن رمز گشایی می‌فرماید: "ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، خدای مهربان برای آنها محبتی در دل‌ها قرار خواهد داد"(سوره مریم آیه 96 )خداوند، ثمره ایمان و عمل صالح را محبت و مودتی می‌داند که خودش در دل‌ها قرار خواهد داد. و این، آغاز اعجاز خداوند ا‌ست که انسان‌های کره خاکی با فرهنگ، زبان، نژاد و مذاهب گوناگون به ناگاه در یک نقطه به هم می‌رسند و گم شده خود را در یک چیز می‌یابند. قرآن کریم شرط محبوبیت فراگیر را دو مقوله مرتبط به هم معرفی می‌کند:"ایمان و عمل صالح". ما اینک درصدد نیستیم در باره این دو کلیدواژه بحث کنیم بلکه تیمنا و به ایجاز، مصداق‌هایی از رفتارهای منطبق با این دو مفهوم را از زندگی سردار پرآوازه اسلام مطرح می‌کنیم.ایمان: ایمان سردار سلیمانی در تعهد و اخلاص او تبلور داشت. او یک‌پارچه شور بود و سوز. حاج قاسم سرشار ازایمان و باورهای قلبی بود و به گونه‌ای اسطوره‌ای، نستوه و خستگی‌ناپذیر. سیمای درخشان ایمان سردار در ویژگی‌های رفتاری او کاملا مشاهده می‌شد. ساده‌زیستی، مردمی بودن، دین‌مداری، شهادت‌طلبی، رشادت، اخلاص، تقوا، آرامش و اطمینان قلبی، درایت و تدبیر، عشق مفرط به خاندان عصمت و طهارت(ع)، ولایتمداری، حیای زاید‌الوصف، کتمان اعمال نیک، قیامت‌باوری، شهرت‌گریزی و دوری از ریا، همه از آثار ایمان سردار مظلوم و محبوب اسلام حاج قاسم سلیمانی است. دوستان و اطرافیان سردار، خاطرات فراوانی از جلوه ایمان و باورهای اعتقادی او به یاد دارند.عمل صالح: عمل صالح چشمه‌ای‌زلال است که از ایمان نشات می‌گیرد و هرچه ایمان قوی‌تر باشد این چشمه، خروشان‌و قدرتمندتر خواهد بود. عمل صالح به مثابه نمودار و طلیعه شخصیت مومنان است که به وسیله آن شناخته و تشخیص داده می‌شوند. برخی از شاخص‌های عمل صالح در سردار دل‌ها را می‌توان چنین برشمرد: - خلق خوش: اولین و بدیهی‌ترین ویژگی اهل ایمان، خلق خوش و مهربانی با خلایق است که حاج قاسم به حد وافری از آن بهره‌مند بود. مصاحبت با حاج قاسم، غنیمتی به شمار می‌آمد که به آسانی دست نمی‌داد و نیاز به توفیق خداوندی داشت. او اهل مدارا، لبخند، مهر و عاطفه بود و در رفتارش سختگیری دیده نمی‌شد. سکوتش همراه با وقار بود و کلامش درس. از رفتارش امید می‌بارید و وجودش دلگرمی و قوت قلب اطرافیان بود. صفات ممتاز انسانی از او فرشته‌ای در کالبد انسان ساخته بود. - خدمت: سردار سلیمانی خدوم بود و به نیاز اطرافیان توجهی کامل داشت. او رفع نیاز انسان‌ها را توفیقی می‌دانست که خداوند در سر راه وی قرار داده است. حاج قاسم چه در دوران حیات پدر و مادر خویش و چه پس از آن به زادگاه خود، روستای قنات ملک از توابع شهرستان رابر کرمان رفت و آمد داشت و به رفع حوایج مردم می‌پرداخت. با آن که زندگی او بسیار معمولی و در سطح متوسط قرار داشت اما در طول خدمت خود هیچ‌گاه از حق ماموریت استفاده نکرد.خیران بسیاری با او در ارتباط بودند و با در اختیار گذاشتن پول او را امین خود برای کمک به نیازمندان و مستمندان قرار می‌دادند. او هرگز برای خود چیزی نخواست و تنها به عشق مردم زیست و روح خستگی‌ناپذیر او به شکلی شگفت‌انگیز از خدمت سیراب نمی‌شد. در واقعه سیل فروردین ماه 98 که به 20 استان کشور آسیب وارد شد، سردار، خاضعانه و مشتاقانه به کمک هموطنان شتافت. وصف خدمات 40 ساله سردار چگونه در این مختصر می‌گنجد؟ - ایثار و جهاد: جهاد، حریمی ویژه است که هر کسی را در سراپرده آن بار نیست. امام علی علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: "ان الجهاد باب فتحه الله لخاصه اولیایه جهاد دری‌ست که خداوند آن را برای بندگان خاص خود گشوده است". سردار شجاع اسلام سپهبد سلیمانی، مجاهدی واقعی و مبارزی نستوه بود که با تدبیر و رزم باشکوهش، جهان از فتنه گروه‌های آدمخواری چون داعش، آسوده و ایمن گردید. آن شیر بی‌باک عرصه‌های نبرد با اقتدا به مولایش امیرالمومنین علیه‌السلام پشت به دشمن نمی‌کرد و شنیدن نامش دشمنان را در رعب فرو می‌برد. استراتژی سردار آسمانی ما با سپاه تحت فرمانش: "بیا" بود و نه "برو"! و این یعنی خودش پیشتاز جبهه‌ها بود و در خط مقدم می‌جنگید.امام علی علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: "اغزوا تورثوا ابنایکم مجدا بجنگید تا برای فرزندانتان مجد و سرفرازی را به میراث بگذارید". سردار عزیز اسلام چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در جبهه مقاومت و در مبارزه با اسراییل، آمریکا، داعش، طالبان و گروه‌های تروریستی منطقه، آنچنان جهادی از خود به یادگار گذاشت که آثار فراوان آن را مردم جهان دیدند و از آن بهره‌مند گردیدند.امیدواریم هنرمندان متعهد و آزاده در عرصه‌های مختلف هنری، از تلاش‌ها و فتوحات درخشان سردار شهید سلیمانی، آثار فاخری خلق کرده و تلاش‌های این اسوه صبر و جهاد را در برابر عالم بشریت به نمایش درآورند. انسان‌ها به جهت فطرت الهی خود، میل به زیبایی‌ها و خوبی‌ها دارند و شخصیتی مانند سردار حاج قاسم سلیمانی محبوب ملت‌هاست. زیرا نماد انسانیت و صفات و کمالات و ارزش‌های الهی است و هر انسانی که به فطرت خود مراجعه می‌کند، به طور غریزی به سوی او جذب می‌شود.و سخن آخرخداوند در انتهای سوره رعد به پیامبر خود سخنی بدین مضمون می‌فرماید: "کافران می‌گویند که تو فرستاده خدا نیستی! به آنان بگو شاهد و گواه رسالت من اولا "خداست" و سپس "آن کسی که علم‌الکتاب دارد". مفسران در باره "کسی که علم‌الکتاب دارد"، فرموده‌اند مقصود علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. اما چرا خداوند آن حضرت را به عنوان گواه رسالت پیامبر اکرم(ص) معرفی فرموده و اساسا معرفی ایشان به عنوان شاهد، چه مشکلی را در اثبات رسالت پیامبر حل می‌کند؟اهل تفسیر در اینجا چنین پاسخ داده‌اند که اگر منکران رسالت به عظمت امیرالمومنین(ع) پی ببرند و اوصاف مافوق بشری ایشان مانند علم بیکران، شجاعت، زهد، عبادت، فصاحت و . را بررسی کنند، آنگاه در یابند که آن بزرگوار با همه شکوه و کرامت غیر قابل وصفی که دارد، خود را شاگرد و بنده‌ای از بندگان پیامبر اکرم(ص) به شمار می‌آورد، به حقانیت اسلام معترف خواهند شد. زیرا مکتبی که شاگردش شخصیتی چون امیرالمومنین(ع) باشد، رهبر و استاد آن مکتب از چه جایگاه بلندی برخوردار خواهد بود؟!سخن از سردار سلیمانی است. مرد سلحشوری که ملت‌های جهان را شیفته خود ساخته و شهادت مظلومانه‌اش به دست کثیف‌ترین و جنایتکارترین دولت جهان، همه را سوگوار نموده است. این سردار رشید و دلاور با آن سرمایه عظیم از صفات والای انسانی، خود را سربازی از سربازان خامنه‌ای عزیز می‌دانست و تمام جهدش در اطاعت از فرمان رهبر خلاصه می‌شد. او سمبل ولایتمداری و پیروی از ولی فقیه بود.اما امام خامنه‌ای کیست؟ او کسی است که سی سال تمام، دشمنان را در رسیدن به خواسته‌هایشان ناکام و بی‌نصیب گذاشته است. رهبری که با امدادهای غیبی، سکان کشور را در دست دارد و در دریای پر آشوب منطقه آن را به پیش می‌برد. درایت و راهبرد او سیاستمداران کهنه‌کار جهان را شگفت‌زده نموده و محاسباتشان را به هم ریخته است. او شاگرد مکتب خمینی کبیر است!تفکر خمینی و مکتب آن عزیز فقید، امروز به عنوان تنها دکترینی که نجات‌بخش بشریت است در جهان مطرح می‌باشد. امام خمینی با نهضت خود بنیانی در عالم افکند که یکی از محصولات آن شهید حاج قاسم سلیمانی است. امروز ملت‌های جهان چه بخواهند و چه نخواهند در برابر خمینی کبیر سر تعظیم فرود آورده و عملا او را ستوده‌اند. امام همچون انبیا با دل‌ها سر و کار داشت و درون انسان‌ها را متحول ساخت.سید ابوالحسن موسوی طباطبایی سامانه دایرکتوری و فروشگاه اینترنتی شکا eshoka .
پیامبرهای زمانه انسان به وسعت جهانکتاب تاریخ در هر عصر انسان هایی را با اندیشه‌هایی که از آنها پیامبران زمانه ساخته، ثبت کرده است. آنانی که به قول سید مرتضی آوینی مصداقی بودند از " انما انت مذکر " .انسان‌هایی که در مقیاس یک ملت یا یک تاریخ بودند. انسان هایی که تاریخ‌ساز شدند.انسان هایی که روحشان را وسیع کرده‌اند، فکر و کنش‌گری شان را چنان بزرگ کرده‌اند که اثرهای بزرگی ساخته‌اند.مخاطبانشان نه یک گروه اندک بلکه گونه‌ی انسانی است. حرف‌شان برای جهانیان برش دارد مثل امام موسی صدر که حتی در کلیسا هم هوادار داشت.انسان‌هایی که نقطه مشترکشان تعریفی اصیلشان از آدمیت بوده. آدم هایی که خط کش جریان تاریخ بوده‌اند.آدم هایی که فهم‌شان اقلیمی و ملی نبوده بلکه فهم جهانی داشتند، فهم تمدنی!تبعا اثرگذاری‌شان هم در سطح یک ملت که نه در سطح جهان بوده.این آدم‌ها هر کدام درون‌شان را در جامعه مدنی خود و با رسالت خود متجلی کردند.در تمدن غرب کسانی مثل دکارت، نیچه، فوکویاما .در ایران کسی مثل مولانا، حافظ .در تاریخ حیات باطنی بشر به تعبیر شهیدآوینی، کسانی مثل امام، رهبر، سلیمانی‌ها، امام موسی صدر .شاید سه سالی می‌شود که غوطه ور در افکار پیامبر‌های زمانه‌ام، به اینکه چطور و از کجا شخصیتی مثل امام برمی‌خیزد که فکرش جهانی است، که به کودک مظلوم فرسنگ‌ها دورتر فکر می‌کند، که اندیشه‌اش به وسعت کل تاریخ است، به وسعت سیر تاریخی انسان‌از گذشته تا آینده.شهید آوینی درباره امام خمینی میگوید: بزرگان تاریخ که حضرت امام یکی از آنهاست معماران خانه حقیقت وجود بشر هستند. حضرت امام بت‌های ظاهر و باطن را شکست و با انقلاب اسلامی خانه حقیقی را بنیان نهاد که کعبه دل‌های ناس است، بیت عتیق است و اسوه قیام ناس که نه شرقی است و نه غربی.متفکرانی مثل شهیدآوینی که اندیشه هایش، جنسی متفاوت دارند، حرف هایی نو دارند، از جنس حقیقت انسان.بزرگترین علامت‌های سوال این روزهای من فکر کردن به وسعت این انسان هاست و اینکه چطور اینچنین نگاه دقیقی را پیدا کردند.تاریخ خواندن هم یک راه است برای پیداکردن راه،‌برای پیدا شدن،‌من می‌گویم تاریخ خواندن یک راه برای هدفگذاری است.ما در هر زمانه انسان هایی را داریم که لحظه به لحظه زندگی شان پر از تفاوت است با شاخصه‌های عصری که در آن زندگی می‌کردند و نزدیک است به اصالت بشریت. انسان هایی که در معادلات جهان وزن زیادی داشتند و حتی مرگ این آدم‌ها تمدن‌ها را دچار غرش کرده، درحالی که خیلی از زندگان کوچکترین اثری بر لوح تاریخ نداشته‌اند.من در یک کلام می‌خواهم بگویم که ما در نهایت همان چیزی می‌شویم که در زندگی دیده‌ایم و به دنبالش دویده‌ایم و همان‌قدر بزرگ می‌شویم که بزرگ فکر کنیم و اندیشه هایمان بزرگ باشند. خواندن تاریخ و خواندن زندگی کسانی که اسمشان در لوح تاریخ مانده چه خوب و چه بد، قطب نمای زندگی ما خواهند شد. انسان‌هایی که نه برای عصر خود بلکه برای سال‌های بعد از خود هم حرف تازه داشتند و شخصیت‌شان الهام بخش است. اگر نگاهمان به تاریخ خطی نباشد باید بنشینیم و انسان‌ترین انسان‌ها را از دل تاریخ بیرون بکشیم و سعی کنیم اصیل ترینشان را پیدا کنیم و شبیه ترینشان شویم.
ناظم اتریشی برای نسق دارالخلافه آشفته پس از اول شورش مردمی در دارالخلافه، طهران به بهانه گرانی نان بود که ناصرالدین‌شاه به فکر تاسیس پلیسی تازه در پایتخت افتاد. بعد از آن در سفرهایش به فرنگ، چشم خریدار به نظم و نسق شهری آن‌ور آب‌ها داشت و همین چشم‌چرانی موجبات آشنایی با کنت دمونت فرت در اتریش و بعد از آن استخدام او برای اداره انتظامات دارالخلافه که مشیرالدوله "نظمیه"اش خوانده بود پا به ایران گذاشت. کنت که از اعضای قشون اتریش بود سابقه شرکت در چندین جنگ را داشت و آمده بود تا با اصول جنگ، صلح و آرامش را به کوچه‌پس‌کوچه‌های پایتخت برگرداند.کنت تا پا به شهر چنارها گذاشت، چهارصد پلیس پیاده و شصت پلیس سواره درخواست و تابلوی شهربانی تهران را کوفت. مضمون تابلو چنین بود: "اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه"‌"نظم‌الملک" لقبی بود که در انبوه القاب ناصری در دامن کنت افتاد و ناصرالدین‌شاه هم در اعطای اختیارات تام و تامه به کنت کم نگذاشت.بعدتر کتابچه قانون کنت بود که نظم و نسق را جوری تازه به شهر دیکته کرد. من بعد با جرایم به اتکای متن برخورد می‌شد و البته بیشتر بی‌نظمی‌ها را این کتاب پیش‌بینی کرده بود. اما کنت بی‌خبر از چم و خم جامعه ایرانی مشغول به کار و کوشش بود که از گوشه و کنار پایتخت توطیه‌ها جان می‌گرفت.اول روحانیون بودند که بر نمی‌تابیدند یک غیرمسلمان بر مسلمین حکم براند بعد لوطی‌های متنفذ در لایه‌های زیرین مردم شهر که احکام کنت دستشان را بسته بود. از طرفی هم مردم تهران عمدتا بیسواد بودند و نمی‌دانستند قانون را با قاف می‌نویسند یا غین و شاید فرق قاف و غین را هم اساسا بلد نبودند!در امیریه که امروز آنرا خیابان ولیعصر می‌خوانند کامران میرزا، حاکم طهران و پسر شاه حرص پیشرفت کنت را می‌خورد و پیوسته در حال زدن زیرآب طفلک بی‌خبر فرانسوی‌الاصل بود. پس آنقدر او و دار و دسته‌اش زیر سبیل ناصرالدین‌شاه بد کنت را گفتند تا بالاخره نظر همایونی از کنت برگشت و رفیق سالها بدل شد به آشنایی غریبه. پس ناصرالدین‌شاه کنت را برکنار کرد. دسیسه‌چینی‌ها موفق افتاد و کنت بعد از چهارده سال برای ابد نظمیه طهران را رها کرد.تصویری کهنه از کنت دومونت فرتمی‌گویند همیشه کت نیم‌تنه‌ی سرمه‌ای رنگی با یقه بلند و بسته با دکمه برنجی شیر و خورشید به تن داشت شلوار آبی کم‌رنگی به پا می‌کرد و کلاهی از پوست با ز به سر می‌کرد. با این‌همه به لطف سیاه و سفید بودن عکس‌ها همیشه تصویر او را بی‌رنگ می‌بینیم.
شهر ممنوعه زمانی خانه‌ی امپراطوران چین بوده، و برای مدت پنج قرن قلب تپنده‌ی کشور بوده، و حتی همین حالا هم کشش قدرتمندی در ذهن مردم چین داره. به این دلیل شهر ممنوعه نام گرفته که یک بازدید غیرمجاز از کاخ، سریعا منجر به مرگ فرد بازدیدکننده می‌شده. ارگی محاصره شده در دیوارهایی به طول 3 ٫ 5 کیلومتر، درست در قلب پکن! این بنا از جمله معماری‌های باستانی در چین هست که به بهترین شکل حفظ شده و نمیشه از دیدنش چشم پوشید! انقدر بزرگ که می‌تونه به راحتی سالانه 16 میلیون بازدیدکننده را جذب خودش کنه! این کاخ ماورایی، مملو از آیین‌های کسالت بارش، خانه دنجی برای دو سلسله از امپراطوران مینگ و چینگ بوده.در بین سال‌های 1402 تا 1420 به دستور امپراطور یونگله و توسط یک میلیون کارگر ساخته شد. این مجموعه‌ی بسیار وسیع شامل بیش از 900 ساختمان و 9000 اتاق است که در فضایی 720 ٫ 000 مترمربعی گسترده شده‌اند. و یک تیم مرمت به صورت مداوم و تمام وقت، مشغول رنگ آمیزی، تعمیر و بازسازی این مجموعه است. این کاخ موزه _با تاریخی طولانی‌تر از آنچه فکرش را بکنید_ اولین بار در سال 1925 به روی همگان باز شد. تنها یک سال پس از کناره گیری پویی ( Puyi )، آخرین امپراطور ( Last Emperor )، از سلطنت، توسط دادگاه داخلی به تصرف درآمد.ستون هایی از چوب درخت نانمو ( Nanmu , ) از جنگل‌های جنوب غرب چین به سمت پایتخت آورده شده بودند، در حالی که بلوک‌های سنگی استخراج شده در زمستان، از طریق جاده‌های یخ زده مبتکرانه، به سمت پایتخت کشانده می‌شدند. علی رغم قدمت آن، بیشتر بناهایی که در حال حاضر بازدیدکنندگان می‌بینند، مربوط به قرن هجدهم است. آتش، همیشه یک تهدید برای این کاخ‌های چوبی بوده و به طور مکرر هم در این کاخ‌ها آتش سوزی اتفاق می‌افتاده. متهمان ردیف اول این آتش سوزی‌ها شامل: جرقه‌های مربوط به نمایش آتش بازی، فانوس‌های واژگون شده و خواجه‌های عصبانی دربار، بودند. بنابراین در سراسر مجموعه، خمره‌های برنزی حاوی آب می‌گذاشتند که از آن‌ها برای خاموش کردن آتش استفاده میشد.اما کاخ فقط مجموعه‌ای از ساختمان نیست، در واقع موزه‌ای بزرگه شامل بزرگترین مجموعه از گنجینه‌ی امپراطوری در سراسر کشور، از جمله: تخت اژدهای باشکوهی که امپراطور روی اون می‌نشسته و مجسمه‌های بودا که با انواع فلزات گرانبها و جواهرات قیمتی تزیین شده‌اند.با وجود چپاول ژاپنی‌ها و ملی گراها در قرن گذشته، هنوز هم تعداد بسیار زیادی آثار هنری باقیمانده که در هر بار بازدید، فقط می‌توان تعداد اندکی از آن‌ها را دید. بیشتر این آثار را می‌توان در کوشک‌ها و عمارت‌های جانبی مجموعه که در حال حاضر به گالری، موزه و نمایشگاه تبدیل شده‌اند، دید.حتی حیاط هایی که ساختمان‌ها را از هم جدا میکنند هم به همان اندازه زیبا هستند. حیاط هایی که مکان مناسبی برای اندیشیدن به شکوه و جلال کاخ و زندگی ساکنان آن هستند. چهارده نسل از سلسله‌ی مینگ و ده نسل از سلسله‌ی چینگ شهر ممنوعه را خانه‌ی خودشان می‌دانستند و چه بسیار فتنه‌ها، رسوایی‌ها و عاشقانه‌های این کاخ که الهام بخش فیلم‌ها و کتاب‌های فراوانی بوده‌اند.ارتش بزرگی از پیشخدمت‌ها، آشپزها، صیغه‌ها، خواجه‌ها، مقامات درباری و سربازها در خدمت خانواده‌ی امپراطوری بودند. که در عین حال که به سروران خود خدمت می‌کردند، برای بهبود موقعیت خود نقشه‌ها می‌کشیدند. جای تعجب نیست، امپراطورانی که خود را به زندگی تجملاتی داخل قصر محدود کرده بودند و ذره‌ای از شرایط وخیم مردم عادی آن سوی دیوارهای کاخ اطلاعی نداشتند، این گونه سقوط خود را رقم بزنند.ورود به شهر ممنوعهورود افراد عادی به داخل شهرممنوعه برای مدت 500 سال قدغن بود. اما امروزه هرکسی که تمایل به پرداخت هزینه‌ی ورودی داشته باشد، میتواند این قصر خارق العاده را تجربه کند. این بنا ابتدا تحت حمایت امپراطور Yongle در بین سال‌های 1406 تا 1420 ساخته شد و تا زمان سقوط سلسله‌ی چینگ در سال 1911 این مجموعه‌ی گسترده، مقر دولت چین بود.علی رغم اینکه فقط نیمی از این مجموعه به روی بازدیدکنندگان باز است، اما هنوز آنقدر گسترده است که به راحتی می‌توان چندین روز در آن جستجو کرد.نمای کلی شهرممنوعهاین شهر دارای چهار دروازه‌ی بسیار بزرگ است، از جمله دروازه‌ی صلح آسمانی ( Gate of Heavenly Peace ) که پرتره‌ی بزرگ مایوزدونگ بر روی دیوار آن آویزان است. امروزه گردشگران از دروازه‌ی جنوبی ( Meridian Gate ) وارد مجموعه می‌شوند، یک درگاه عظیم U شکل که سابقا مخصوص ورود امپراطور بوده. صدای طبل‌ها و ناقوس‌ها نشانه‌ی رفت و آمد امپراطور بود، در حالی که افراد معمولی‌تر از درهای کوچک‌تر استفاده می‌کردند: ارتش از دروازه‌ی غربی، غیرنظامیان از دروازه‌ی شرقی، خدمتکاران هم از دروازه‌ی شمالی. امپراطور همچنین از دروازه‌ی جنوبی ارتش خود را بررسی می‌کرد، در مورد زندانیان حکم می‌داد و به شلاق خوردن وزرای دردسرسازش نظارت می‌کرد. Gate of Heavenly PeaceMeridian Gate از طریق دروازه‌ی جنوبی وارد حیاط وسیعی می‌شویم و از روی نهر طلایی ( , Golden Stream ) عبور می‌کنیم، از روی پل‌های پنجگانه‌ی مرمری که شبیه کمان‌های تاتاری ند و ما را به دروازه‌ی عالی هارمونی هدایت می‌کنند. دروازه‌ای که در آن سوی خود حیاطی به گنجایش 100 ٫ 000 نفر از شرفیابان امپراطور را دارد. , Golden Stream گشت روی دیوار کاخاز سال 2018 بازدیدکنندگان می‌توانند از دیوار مجموعه واقع دربخش شرقی دروازه‌ی مریدین بالا رفته، به سمت برج شرقی رفته، سپس به سمت شمال مجموعه حرکت کنند تا به دروازه‌ی شرقی ( East Prosperity Gate ) برسند. این مسیر شامل گالری معماری تاریخی، با فضاهای نمایشگاهی در برج شرقی و دروازه‌ی باشکوه شرقی است. در کل حدود سه چهارم دیوار 3 ٫ 5 کیلومتری قابل پیمایش است، راه خوبی برای پشت سر گذاشتن جمعیت و گرفتن عکس‌های عالی.گالری‌های جانبیقبل از عبور از دروازه‌ی عالی هارمونی برای رسیدن به جاذبه‌ی اصلی شهرممنوعه، راه خود را به سمت غرب حیاط کج کنید و از تالار سلحشوری نظامی ( Hall of Martial Valour ) بازدید کنید، جایی که امپراطور وزرا می‌پذیرفت. این مکان مجموعه‌ای متفاوت از نمایشگاه‌ها را در خود جا داده است. تنها در سمت جنوب گالری مبلمان واقع شده که فضایی معروف به انبارهای جنوبی ست و اولین بار در سال 2018 افتتاح شد. مجموعه تالار درخشش ادبی ( Hall of Literary Brilliance ) در شرق دروازه‌ی مریدین، سابقا به عنوان محل اقامت ولیعهد مورد استفاده قرار می‌گرفت. این بنا پس از تخریب دراثر آتش سوزی در سال 1683 بازسازی شد. Hall Of Literary Glory And Hall Of Military Eminence سه تالار بزرگسه تالار بزرگ ( ; S n D di n )، قلب باشکوه شهرممنوعه‌اند، که همگی بر روی یک تراس مرمر سه طبقه _به شکل کلمه‌ی چینی امپراطور ( ; w ng )_ ساخته شده‌اند. The Hall of Supreme Harmony تالارعالی هارمونی ( The Hall of Supreme Harmony ) بزرگترین و مهم‌ترین بنای کاخ است، که زمانی بلندترین بنای پایتخت بوده. بزرگترین رویدادهای دربار امپراطوری از جمله جشن تاجگذاری و تولد امپراطور و مراسم انتصاب رهبران نظامی در این بنا برگزار میشد. درون تالار دو Luduan (موجودی خوش یمن در افسانه‌های چین باستان ترکیبی از بدن گوزن و پوشش سبزرنگ، دم اسب و تک شاخ روی سر که قادر به تکلم به تمام زبان هاست و توانایی تشخیص حرف راست و دروغ) در حال نگهبانی از تخت سلطنتی پرآذین ( ; L ngy ) هستند، تختی که امپراطور از روی آن به مقامات ترسان و لرزان نگاه می‌کرد. کل دربار درحضور امپراطور می‌بایست 9 بار سجده می‌کرد (عمل چسباندن پیشانی به زمین که به kowtow معروف است). در پشت تخت سلطنتی، کوه مقدس Xumishan (بهشت بوداییان) به نشانه‌ی برتری امپراطور حکاکی شده. امروزه فقط می‌توان از بیرون آن را بازدید کرد، البته با یه مقدار هل و فشار مثل مسابقه‌ی راگبی!نمونه هایی از Luduan تخت سلطنتی و شومیشان در پشت آنپشت تالارعالی هارمونی، تالارهارمونی میانی ( The Hall of Middle Harmony ) قرار گرفته که به نوعی ترانزیت لانژ امپراطور محسوب میشد، جایی که امپراطور قبل از ورود به تالارعالی هارمونی در آنجا توقف می‌کرد، سخنرانیش رو آماده می‌کرد و با وزرای دربار مشورت می‌کرد. درون تالار دو تخت روان مربوط به سلسله‌ی چینگ در معرض نمایش گذاشته شده که به نوعی روش حمل و نقل امپراطور در شهر ممنوعه محسوب میشده. آخرین امپراطور چینگ، پویی، از دوچرخه استفاده می‌کرد، برای همین بخش هایی از محوطه‌ی کاخ را تغییر داده بود تا رفت و آمد با دوچرخه راحت‌تر شود.سومین تالار بزرگ، تالار حفظ هماهنگی ( The Hall of Preserving Harmony ) است که برای برگزاری ضیافت‌های دولتی و بعدها برای آزمون‌های سلطنتی استفاده میشد. این تالار هیچ ستون پشتیبانی ندارد و در پشت تالار یک مسیر 17 متری مخصوص کالسکه با حکاکی‌های اژدها و ابرها به ورودی تالار منتهی می‌شود. این مسیر از مرمر 250 تنی ساخته شده، که به روش هوشمندانه‌ای در زمستان روی یخ‌ها کیلومترها هل داده شده تا به کاخ رسیده. ساختمان‌های پیرامون اطراف سه تالار بزرگ، برای حفظ و نگهداری طلا، نقره، ابریشم، فرش و سایر گنجینه‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت و اکنون نمایشگاه‌های موزه را در خود جای داده‌اند.مسیر مرمری 250 تنی Hall of Preserving Harmony تالارهای مرکزی کوچکترپیکربندی اصلی سه تالار بزرگ در ساختمان هایی که بعد از دروازه‌ی پاک بهشتی ( Gate of Heavenly Purity ) بنا شده‌اند هم منعکس شده است. به طور سنتی این دروازه، خط تقسیم بین محوطه‌ی تشریفاتی بیرونی و محوطه‌ی اندرونی (که در شمال مجموعه قرار دارد) بود، جایی که امپراطوران و اطرافیان آن‌ها زندگی و کار می‌کردند. هرچند که این ساختمان‌ها از لحاظ مقیاس کوچک‌تر بودند اما بسیار مهم‌تر بودند. چون قدرت واقعی در این ساختمان‌ها حضور داشت. همان طور که در چین سنتی قدرت واقعی آن سوی درهای پشتی قرار داشته. Gate of Heavenly Purity اولین سازه بعد از این دروازه، کاخ پاک بهشتی ( The Palace of Heavenly Purity ) است که محل اقامت امپراطوران مینگ و اوایل سلسله‌ی چینگ بوده، که بعدها به تالار شرفیابی ( Audience Hall ) تغییر کاربری داد. جایی که در آن سفیران و سایر شخصیت‌های برجسته مورد استقبال قرار می‌گرفتند.بلافاصله پشت آن تالار اتحادیه ( Hall of Union ) است که درون آن یک ساعت آبی قرار گرفته، این ساعت آبی در سال 1745 با پنج ظرف برنزی ساخته شده که با دقت بالایی کالیبره شده است. اینجا همچنین می‌توان ساعتی مکانیکی ساخته‌ی سال 1797 و مجموعه‌ای از مهرهای یشمی امپراطور را دید.ساعت آبی تالار آرامش زمینی ( The Palace of Earthly Tranquility ) هم خوابگاه عروسی یا حجله‌ی زوج‌های سلطنتی بود که مرکز عملیات حرمسرای کاخ محسوب میشد. Palace of Earthly Tranquility باغ سلطنتیدر منتهی الیه شمالی شهرممنوعه، باغ سلطنتی ( Imperial Garden ) قرار گرفته، نمونه‌ای از یک باغ کلاسیک چینی با 7000 متر مربع از باغ آرایی زیبا شامل سنگ باغ‌ها، مسیرهای پیاده روی، کوشک‌ها و درخت‌های سرو قدیمی. در مرکز باغ بنای صلح امپراطوری ( Hall of Imperial Peace ) با سقفی دو طبقه، و در نزدیکی آن هم کلبه‌ی تذهیب معنوی ( Lodge of Spiritual Cultivation ) قرار گرفته که سر رجینالد جانستون ( Sir Reginald Johnston ) معلم بریتانیایی پویی (آخرین امپراطور)، به او زبان انگلیسی درس می‌داد. Hall of Imperial PeaceLodge of Spiritual Cultivation گالری گنجینه هادر لبه‌ی شمال شرقی مجموعه، بنایی قرار دارد که خودش یک شهرممنوعه‌ی کوچک است. کاخ طول عمر با آرامش ( Palace of Tranquil Longevity ) در سال 1771 ساخته شد، که قرار بود امپراطور سلسله‌ی چینگ Qianlong ، دوران بازنشستگی خود را در اینجا سپری کند، هرچند که او هرگز به آنجا نقل مکان نکرد. اما امروزه گالری گنجینه را در خود جای داده است. گالری گنجینه یکی از مهم‌ترین کالکشن‌های اشیاء زینتی کاخ است، هنرها و صنایع دستی ساخته شده از طلا، نقره، یشم، زمرد، مروارید و سایر جواهرات قیمتی و نیمه قیمتی در این گالری نگهداری می‌شود. برای ورود به این مجموعه از سمت جنوبی است که از گالری ساعت‌ها خیلی هم دور نیست. درست در ورودی این مجموعه دیوار لعابی زیبای 9 اژدها ( Nine Dragon Screen ) را می‌بینیم که از روی مدل اولیه‌اش در پارک Beihai نمونه برداری شده است. Palace of Tranquil LongevityNine Dragon Screen نمونه اولیه‌ی طرح نه اژدهااگر از آنجا به سمت شمال برویم، می‌توانیم قبل از خارج شدن از دروازه‌ی شمالی مجموعه، سالن‌ها و حیاط‌های مختلفی را بازدید کنیم. در مسیر، به دنبال عمارت ترانه‌های خوش ( Pavilion of Cheerful Melodies ) بگردیم، ساختمان اپرای چوبی سه طبقه که زمانی بزرگترین تماشاخانه‌ی کاخ بوده و اینکه چطور دریچه‌های جالب آن باعث می‌شدند هنرپیشگان ورود پرشوری به صحنه داشته باشند. Pavilion of Cheerful MelodiesPavilion of Cheerful Melodies کاخ‌های غربی و شرقیدر ضلع غربی و شرقی تالارهای مرکزی کوچکتر، ده‌ها محوطه، حیاط و کاخ وجود دارد. عمارت هایی که (به سبک s h yu n‌های هوتونگ در پکن) شامل یک حیاط در وسط و تالارهایی در چهارطرف میشد و اکثر امپراطوران و ملکه‌ها اینجا اقامت داشتند. بیشتر این ساختمان‌ها، به ویژه آن هایی که در غرب قرار دارند، با وسایل سلطنتی تزیین شده‌اند.جاذبه‌های دیگربخش هایی از کاخ که قبلا محدودیت بازدید داشتند، الان باز شده‌اند. در غرب دروازه‌ی پاک بهشتی، مجموعه‌ای از تالارها و باغ‌ها قرار دارد که محل اقامت ملکه‌ها و صیغه‌های امپراطوران مرحوم بوده و معروف است به کاخ مهربانی و آرامش ( Palace of Compassion and Tranquility ) که دهه‌ها بعد از سال 1925 به منظور انبار استفاده میشد و امروزه گالری مجسمه‌ها را درخود جای داده است که شامل مجسمه‌های بودایی، جنگجویان سفالین، نقش برجسته‌های سنگی نفیس و . از دوره‌ی ایالات متخاصم به بعد می‌شود. Garden of Compassion and Tranquility در بخش جنوبی کاخ، باغ مهربانی و آرامش ( Garden of Compassion and Tranquillity ) قراردارد که ملکه‌های بیوه و صیغه‌های سلطنتی در اینجا بودا را پرستش می‌کردند، خود را سرگرم می‌کردند و به استراحت می‌پرداختند.در سمت غربی آن، کاخ طول عمر و سلامتی ( Palace of Longevity and Health ) است که برای مادر امپراطور Qianlong ساخته شده بود ..زیبایی‌های این مجموعه بسیاره، من سعی کردم تو این پست به صورت کلی قسمت‌های اصلی شهرممنوعه رو توضیح بدم. همه می‌دونیم که شهری با این قدمت چقدر جزییات، آداب و رسوم، فرهنگ، هنر، باور و اعتقادات و . داره. در آینده در مورد جزییاتش بیشتر باهم خواهیم خوند. و در انتها،اگر به خواندن سفرنامه ی چین علاقمندید، لطفا حساب من در اینستاگرام را دنبال کنید.
7 مکان از بهترین جاهای دیدنی تهران تهران بیش از 232 سال است که به عنوان پایتخت ایران انتخاب شده است. اگر چه به نسبت طبیعت گردی در شمال و جنوب ایران و همچنین در مقایسه با تاریخ گردی در تبریز و اصفهان و شیراز، استان تهران، ظرفیت‌های چندانی ندارد، اما اگر شما قصد دارید ایرانگردی خود را از تهران آغاز کنید، پیشنهاد‌های هیجان انگیزی برای شما به خصوص در زمستان و نوروز داریم. خبرگزاری مهر در این پست چند پیشنهاد خوب به شما ارایه میدهد و همچنین سایت جاذبه‌ها در این مطلب نسبتا طولانی حدود 100 جای دیدنی تهران را بصورت کامل و مفصل به شما معرفی مینماید.طبیعت اطراف تهران، طبیعتی سر سبز، خنک و با طراوت در فصل بهار و تابستان است. معمولا گردشگران خارجی که به تهران سفر می‌کنند، فرصت زیادی برای طبیعت گردی در اطراف تهران ندارند. اما اگر قصد چنین کاری داشتید، سفر به فیروزکوه و فشم و لواسان و کرج را به شما توصیه می‌کنیم.بام تهرانبرای گردشگرانی که عاشق پیاده روی در مناطق شمالی و کوهستانی شهر هستند، بام تهران که در شمال شهر تهران واقع شده است، انتخاب خوبی خواهد بود. اگر آخر هفته به بام تهران بروید، شاهد حضور هزاران گردشگر ایرانی خواهید بود که از نقاط مختلف شهر به این نقطه آمده‌اند تا پیاده روی در کنار کوهستان را تجربه کنند و البته از هوایی به نسبت خوب بهره مند شوند. حتی در زمستان هم بام تهران، مشتریان فراوانی دارد. چه برسد به نوروز!تهران جاهای زیادی برای پیاده روی و استفاده از هوای تمییز دارد که بام تهران قطعا یکی از پر طرفدار‌ترین این مکان‌ها است. جایی که رستوران‌های متنوع سنتی و فرنگی، در کنار بازی‌های هیجان انگیز، اوقات خوشی را برای گردشگران شهری به ارمغان می‌آورد. یکی از جاهایی که توصیه میکنم اگر فرصت کافی در تهران داشتید به آن جا سفر کنید و چند ساعتی را در دل طبیعت شهر باشید و از مناظر جذاب تهران استفاده کنید، بام تهران خواهد بود که شب هایش مثل پل طبیعت، دیدنی است.پل طبیعتقبلا هم گفتیم. اینجا هم تاکید میکنیم! یکی از مقصدهای گردشگری شبانه تهرانی‌ها به خصوص در شب‌های بلند زمستان، پل طبیعت است. پل طبیعت ، نور پردازی شبانه فوق العاده‌ای دارد.پل طبیعت، یکی از جذاب‌ترین مقصدهای گردشگری تهران است که هم در شب زیبایی‌های جذاب فراوان دارد و هم در طول روز، سلایق مختلفی از طبیعت گردهای شهری را به سمت خود می‌کشاند. پلی که روی اتوبان مدرس تهران بنا شده و یکی از جدید‌ترین و خلاقانه‌ترین سازه‌های شهری بوده که در سال 2009 توسط بانویی جوان به نام لیلا عراقیان طراحی شد. این پل، پارک طالقانی را به پارک آب و آتش متصل می‌کند.باغ پرندگانبرای گردشگرانی که عاشق طبیعت و حیوانات هستند، باغ پرندگان تهران، انتخاب خوبی است. [البته باغ وحش هیچ وقت یکی از مقصدهای تفریحی من نبوده و نخواهد بود!] باغ پرندگان پارک شهر بخشی از این پارک بزرگ و قدیمی تهران است که گونه‌های مختلفی از پرنده‌ها در آن نگهداری می‌شوند. اگرچه دیدن این پرنده‌ها در قفس کمی باعث ناراحتی همه ما می‌شود، اما دیدن زیبایی آن‌ها باعث می‌شود تا هر بیننده‌ای مبهوت دیدن آن‌ها شده و از دیدن این‌همه رنگ و زیبایی لذت ببرد.وجود باغ پرندگان در شهرها باعث می‌شود تا کسانی که وقت، فرصت و بودجه برای پرنده‌نگری حرفه‌ای را ندارند هم بتوانند از دیدن پرنده‌های مختلف لذت ببرند و با آن‌ها بیشتر آشنا شوند. پرنده‌ها رها از قفس باغ پرندگان تهران با وسعتی حدود 23 هکتار، فضای مناسبی را برای نگهداری انواع پرندگان ایجاد کرده است. هم‌اکنون بیش از 6500 پرنده از 55 گونه متفاوت در اینجا نگهداری می‌شوند.عکس از الی گشتدریاچه خلیج فارسیکی از جدید‌ترین ظرفیت‌های گردشگری تهران که در غرب این کلانشهر شلوغ قرار گرفته است، دریاچه‌ای مصنوعی موسوم به خلیج فارس است. برای ایرانی‌ها اهمیت بسیاری دارد که خلیج فارس، خلیج فارس نامیده شود و البته اعراب از واژه خلیج عربی بعضا استفاده می‌کنند که با اعتراض شدید دولت و ملت ایران معمولا مواجه می‌شود. بزرگ‌ترین دریاچه مصنوعی خاورمیانه، فرصتی برای انجام برخی از ورزش‌های آبی مثل قایقرانی است.همچون پل طبیعت، شب‌های دیدنی دارد. تفریحات هیجان انگیزی بسیاری در منطقه دریاچه خلیج فارس در اختیار گردشگران است که با کافه‌ها و رستوران‌های ایرانی و فرنگی، فضای جذابی را برای شما به وجود می‌آورد. دریاچه‌ای در 130 هکتار با اسکله قایقرانی، پارک آبی، شهر بازی و خدماتی رفاهی. البته ناگفته نماند که طبق آمار تهرانی‌ها هر روز اندازه همین دریاچه آب مصرف میکنند.برج میلادچند سالی است که یکی از جذاب‌ترین مقصدهای گردشگری غیر تاریخی و غیر طبیعی در تهران، چه برای گردشگران ایرانی و چه گردشگران بین المللی، برج میلاد تهران شده است. بلند‌ترین برج ایران و یکی از 10 برج بلند مخابراتی جهان. جایی که میتوان شهر تهران را از ارتفاع 300 متری به نظاره نشست. برج میلاد تهران امکانات تفریخی و خدماتی بسیاری دارد که جذاب‌ترین آن، رستوران گردان است که بزرگ‌ترین رستوران گردان جهان است و در راس برج قرار دارد. دلفیناریوم، انواع و اقسام فروشگاه و رستوران و کافه، از جمله ظرفیت‌های این برج هستند که بازدید از آن برای کسانی که میتوانند چند ساعت از وقت خود را در این منطقه شهر اختصاص دهند، پیشنهاد می‌شود.کاخ سعد آبادجاذبه گردشگری شمار 1 در تهران. کاخ سعد آباد، یکی از 3 کاخ معروف ایران است. جایی که بخشی از تاریخ معاصر ایران را از اواخر دوره قاجار تا امروز روایت می‌کند. کاخ و موزه سعد آباد، در شمالی‌ترین و خوش آب و هوا‌ترین منطقه تهران در زمینی به مساحت 110 هکتار بنا شده است و ییلاق شاهان سلسله قاجار و پهلوی بود. پذیرایی از مهمانان خارجی دولت جمهوری اسلامی و همچنین مراسم استقبال رسمی از سران کشورهای جهان که به تهران سفر میکنند در این کاخ برگزار می‌شود.موزه ایران باستانموزه ایران باستان یا موزه موزه ملی ایران، مهم‌ترین موزه ایران است. بیش از 5 هزار سال تاریخ تمدن بزرگ ایران زمین را میتوانید در سالن‌های این موزه که قدمتی بیش از 80 سال دارد، تماشا کنید. موزه‌ای که به دستور رضا شاه کبیر و توسط معمار معروف فرانسوی، آنده گدار ساخت شد.برخی از آثاری که در این موزه به نمایش گذاشته شده‌اند، یادآوری آثاری است که در سالن ایران موزه لوور پاریس قرار گرفته است. این موزه تا کنون با برخی از موزه‌های دنیا، برگزاری آثار تاریخی مشترک را انجام داده است و معمولا در طول هفته، مملو از گردشگران داخلی و بین المللی است.از دوره‌های پارینه سنگی میانی و دوران نوسنگی تا چند هزار سال پیش، آثار جالب توجه‌ای در سالن موزه به چشم می‌خورد که بین دویست هزار تا حدود دوازده هزار سال قدمت دارند. از دوره پارینه سنگی میانه که همزمان با حضور انسان نیاندرتال در ایران است ابزارهای ساخته شده از سنگ آتش زنه و بقایای سنگواره جانوران مربوط به غارهای منطقه زاگرس و فلات مرکزی ایران از جمله غارهای بیستون و خرم‌آباد به نمایش درآمده است.
فنیقیه سرزمین فرزندان خدا: نفیلیم، آنوناکی، فنیقیان و طوفان بزرگ.نفیلیم، که از طوفان بزرگ نجات یافته بودند، به فنیقیه بازگشتند(کتاب مقدس به بازگشت آنها اشاره کرده است.) و به مدت 33 سال و 33 روز در کنار فنیقیان، در شهرهای صور، صیدا، جبیل و بعلبک، زندگی کردند.عدد 33 ٫ 33 نشان از دوران Tana - wir (تن‌- ویر) یا Tanwir (تنویر، به معنای روشنگری) دارد.برای فنیقیان، 33 ٫ 33 در علوم غریبه، معماری و علم اعداد مبدل به مهمترین و اسرارآمیزترین عدد شد چراکه مرتبط است با مکان اصلیشان، کوه حرمون(در لبنان)، که درست در 33 ٫ 33 درجه شرقی و 33 ٫ 33 درجه شمالی قرار دارد.همچنین در آیین ماسونی، که هیرام یکم (پادشاه فنیقی شهر صور) با مشارکت شاه سلیمان آن را پدید آورد، عدد 33 دارای اهمیت است. ارتباط میان این عدد با پرگار و گونیا، که خدایان آنوناکی آن‌ها را به عنوان هدیه به فنیقیان دادند، بسیار زیاد است و این مشخص می‌سازد که چگونه و چرا فنیقیان باستان در ساخت کشتی‌ها، مسیریابی و ترسیم نقشه‌های خشکی‌ها‌و دریاها سرآمد بودند.گفتنیست که مجسمه‌ی ابوالهول در مصر را فنیقیان باستان، نفیلیم‌ها و سپاهی از جنیان(از مخلوقات آنوناکی) در حدود 11 هزار سال پیش از میلاد مسیح و قبل از طوفان بزرگ‌ساختند.کوه حرمون (جبل‌الشیخ) در لبنان، مکانی بود که نخستین خدایان فرازمینی در آنجا فرود آمدند و مدت کوتاهی بعد راهی شهر صور و دیگر شهرهای فنیقیه شدند. در آن زمان، این شهرها *مینیزی نداشتند. (* مینیز یا مانس در آیین روم باستان خدایان یا ارواح نیاکان درگذشته‌ی‌محبوب مردم بودند. م)کوه حرمون را همچنین با نام‌های بعل حرمون، سیون، سنیر، سیریون و جبل‌التلج می‌شناسند. فلاویوس ژوزفوس (تاریخ‌نگار یهودی - رومی) نیز آن را کوه لبنان نامگذاری کرد. بلندترین قله‌این کوه به ارتفاع 9230 فوت است.پیامبران و کاتبان دوران باستان همچون انسان‌های اولیه، آنوناکی، نفیلیم و رفاییم را به عنوان خدایان می‌پنداشتند. پس انکی مبدل شد به یهوه. و پیش از شکل‌گیری یهوه در ذهن ابراهیم، فرازمینیان و فنیقیان در فنیقیه، اوگاریت و ارواد در سوریه در کنار هم زندگی می‌کردند.در آن دوران، باستانیان می‌دانستند که فنیقیه سرزمینی بود که فرزندان خدا در آن‌جا فرود آمدند بخشی از پیدایش - فصل 6 به آن‌ها اشاره دارد. بر اساس تاریخ و روایات شفاهی آن‌ها، فنیقیه نخستین مکانی بود که در آن‌جا خدایان از آسمان‌به زمین آمدند و با زنان زمینی درآمیختند و حاصل این رابطه نخستین نسل دورگه‌ی انسان و فرازمینی بود.عبرانیان باستان با عنوان "فرشتگان هبوط یافته" به آن‌ها اشاره می‌کردند و آن‌ها را نفیلیم می‌خواندند(در زبان عبری یعنی آنانی که هبوط کردند).نخستین بار آن‌ها بر جبل‌الشیخ (کوه حرمون در فنیقیه) فرود آمدند. بسیاری از آن‌ها در طوفان بزرگ نابود شدند و نجات‌یافتگانشان در شهرهای صیدون(صیدا)، صور، بیروت، انفه، عمشیت، جبیل‌و بعلبک در فنیقیه به زندگی خود ادامه دادند.طبق عهد عتیق، پیدایش 6 ، خدا، به دلیل ارتباط آن‌ها با دختران آدم، برای مجازاتشان، طوفان بزرگ را فرستاد.برخی از ساخته‌های آن‌ها هنوز بر روی زمین وجود دارد. مجسمه ابوالهول و سازه‌های عظیم فلات بعلبک نمونه‌هایی عالی از آن‌ها هستند. مجسمه‌ابوالهول را فنیقیان باستان، نفیلیم و سپاهی از جنیان(از مخلوقات آنوناکی) در حدود 11 ، 300 سال پیش از میلاد مسیح و قبل از طوفان بزرگ ساختند.به گفته‌ی عالم Bukhtiari ، برخی از ساختمان‌ها و معابد عظیم در دوران باستان، همچون اهرام مصر، ساخته‌ی دست بشر نبوده، بلکه آن‌ها را وجود‌های ماورایی‌بزرگ جثه و جنیان (از مخلوقات آنوناکی) ساخته‌اند.تصویری از مجسمه ابوالهول مربوط به قرن 19 . فرسایش آبی مجسمه ابوالهول نشان‌دهنده آن است که این مجسمه، حدود 11 ، 600 تا 13 هزار سال پیش، در شرایط جوی مرطوب قرار داشته است.تصویر ماهواره‌ای از هرم بزرگ جیزه در مصر.هرم بزرگ و همچنین مجسمه ابوالهول را فنیقیان باستان، نفیلیم‌ها و سپاهی از جنیان، که از مخلوقات آنوناکی بودند، حدود 11 ، 600 تا 13 هزار سال پیش و قبل از طوفان بزرگ ساختند.
مغزهای کوچک غربزده! بعد از فروپاشی شوروی، استراتژی جهانی آمریکا از سیاست توازن قوا میان دو قطب، که با عنوان دیتانت ( Detente ) شناخته می‌شد تغییر نموده و در راستای برقراری نظم جهانی تک قطبی قرار گرفت. این استراتژی شامل نمایش قدرت مهیب از طریق برتری تکنولوژیکی و اشراف اطلاعاتی بود و یکی از مولفه‌های آن دکترین جنگی "شوک و بهت" ( Shock & Awe ) بود. روزنامه نیویورک تایمز بعدها بخشهایی از این استراتژی را که پل ولفویتز طراحی کرده بود منتشر و فاش کرد.بعد از شکست در جنگ ویتنام، هیمنه ابرقدرتی آمریکا به شدت زیر سوال رفته بود. اما فروپاشی شوروی فرصت بزرگی بود تا آمریکا خود را در جایگاه فاتح جنگ سرد نشان داده و سیطره و نظم نوین جهانی را در دستور کار قرار دهد. بعلاوه، با گسترش یافتن نظم سرمایه داری نولیبرال جهانی، جایگاه آمریکا بعنوان یگانه ابرقدرت جهان اهمیت مضاعفی پیدا می‌کرد. پس لازم بود نمایش قدرتی عظیم در عرصه جهانی ترتیب داده شود تا لااقل در یکصد سال آتی برتری هژمونیک آمریکا در افکار عمومی و عرف جهانی تثبیت و پذیرفته شود.اولین فرصت خودنمایی نظامی اندکی قبل از فروپاشی شوروی در عراق پدید آمده بود. عملیات هوایی گسترده علیه ارتش عراق و وادار کردن صدام به عقب نشینی از کویت، طوری با دقت مورد پوشش خبری قرار گرفت تا تصویر آمریکا بعنوان ابرقدرتی بلامنازع را به افکار عمومی جهان انتقال دهد.دومین فرصت جنگ کوزوو بود که اندکی بعد از فروپاشی شوروی اتفاق افتاد. علیرغم اطمینان هایی که آمریکا قبلا به روسیه داده بود و ادعا کرده بود هرگز نیروهای ناتو وارد محدوده پیمان ورشو (حوزه نفوذ روسیه) نخواهند شد، اما در جنگ کوزوو با بهانه حمایت از حقوق بشر این اتفاق افتاد و اینبار هم نیروهای آمریکایی ظاهری مهیب و شکست ناپذیر داشتند. نکته جالب اینجا بود که نه تنها روسیه در آن مقطع با وجود مخالفت نتوانست اقدامی در مقابله با آمریکا انجام دهد، بلکه آمریکاییها سفارت چین را هم تعمدا بمباران کردند تا چین هم در عرصه جهانی تحقیر شود. و البته چین هم ساکت ماند و اعتراضی نکرد.اما همه این موارد عملیات‌های کوچک و محدودی بودند. در راستای استراتژی‌های کلان آمریکا، لازم بود یک نمایش قدرت عظیم و مهیب در سطح جهانی اجرا شود.بنا به دلایلی، حوزه جغرافیایی این عملیات بزرگ در منطقه غرب آسیا (خاور میانه) و شمال آفریقا بود. - % D8 % AF % D9 % 84 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D9 % 88 - % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D8 % AA % D8 % AE % D8 % A7 % D8 % B5 % D9 % 85 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 88 - % D8 % A2 % D9 % 85 % D8 % B1 % DB % 8C % DA % A9 % D8 % A7 - cnpwc9qptsd9 حادثه یازدهم سپتامبر در سال 2001 فرصتی طلایی بود برای کلید زدن این عملیات گسترده و بزرگ. عملیاتی که در صورت موفقیت، تسلط کامل آمریکا بر جهان را لااقل تا یک قرن بعد از آن تضمین می‌نمود.اولا، با تسلط آمریکا بر منابع نفت این منطقه، قدرت اقتصادی چین مهار می‌شد.ثانیا، تسلط نظامی آمریکا بر این منطقه حلقه محاصره روسیه را کامل می‌کرد.ثالثا، احتمال ظهور قدرتهای نوخاسته‌ای مانند ایران خنثی شده و چالشگران سنتی مانند لیبی از صحنه حذف می‌شدند. تمثیلی که پل ولفویتس (معاون اسبق وزیر جنگ آمریکا) بکار برد این بود که "ما اژدهای بزرگ را از پا در آورده‌ایم. حالا وقت آن است که مارهای سمی کوچک را نابود کنیم." منظور از اژدهای بزرگ، اتحاد جماهیر شوروی بود و منظور از مارهای سمی هم کشورهای کوچکتر مانند افغانستان و عراق و ایران و لیبی و سوریه و لبنان و غیره بود.بنابراین، آمریکا وارد مرحله اجرایی پروژه بزرگ خود شد. اشغال هفت کشور در پنج سال. یکی از هفت کشوری که باید اشغال می‌شد ایران بود. - % D8 % A8 % D9 % 88 % D8 % AF - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 87 % D9 % 85 - % D8 % A7 % D8 % B4 % D8 % BA % D8 % A7 % D9 % 84 - % D8 % B4 % D9 % 88 % D8 % AF - % D8 % A7 % D8 % B4 % D8 % BA % D8 % A7 % D9 % 84 - % D9 % 87 % D9 % 81 % D8 % AA - % DA % A9 % D8 % B4 % D9 % 88 % D8 % B1 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D9 % BE % D9 % 86 % D8 % AC - % D8 % B3 % D8 % A7 % D9 % 84 - onba2mboahxw اولین کشوری که مورد حمله و اشغال نظامی قرار گرفت، شرقی‌ترین کشور در لیست آمریکا، یعنی افغانستان بود که در همان ماه‌های پایانی سال 2001 صورت پذیرفت. بعد از افغانستان نوبت ایران بود.در سال 2002 ، ارتش آمریکا یک عملیات مانور بزرگ نظامی محرمانه و 250 میلیون دلاری در منطقه خلیج فارس اجرا نمود. نام این عملیات "چالش قرن" ( Millennium Challenge ) بود. هدف از مانور، بررسی نتایج حمله به ایران بود. در حقیقت قبل از حمله واقعی، یک بار حمله بصورت فرضی مورد آزمایش قرار می‌گرفت تا از نتایج آن اطمینان حاصل شود.نیروهای آمریکا به دو تیم قرمز و آبی تقسیم شدند. تیم آبی نقش ارتش آمریکا را بازی می‌کرد و تیم قرمز "یک نیروی نظامی که عمدتا از قایق‌های تندرو و نیروی موشکی تشکیل شده بود". بوضوح تیم قرمز نوعی شبیه سازی نیروی نظامی ایران بود. - parsi - war - with - iran _ n _ 5abd46fde4b055e50acc2e82 ? guccounter = 1 & guce _ referrer = aHR0cHM6Ly93d3cuYmluZy5jb20v & guce _ referrer _ sig = AQAAANjjMWlNj9t1IedUoW - kTisMk00VBefao54xOl82NRiV7E _ G0v9ukHKvjmWTMDd6nyQUnquUXxHslqbf - wpdSww18ZWD _ 5b885w5vQX2SyF27Cq1NYpZtIvNlAkuUE0R2ZMImS4K1CE65zxOjdWcJ33r09ZUwOhYc9w1Xx5J91SN طی این مانور، تیم قرمز (ایران) تعداد 16 ناو تیم آبی (آمریکا) را در همان ساعت‌های اولیه عملیات غرق نمود. در میان 16 ناو آمریکایی غرق شده، یک ناو هواپیمابر هم بود.فرماندهان آمریکایی با دستپاچگی عملیات مانور را متوقف کرده و پارامترهای تعریف شده را طوری تغییر دادند که به هر قیمتی شده نیروهای آمریکایی پیروز شوند!به یاد بیاوریم تحلیل‌های برخی اساتید علوم سیاسی در دانشگاه‌های دولتی خودمان را، از جمله دکتر سریع القلم که آمریکا را فاتح بی چون و چرای هر جنگی ارزیابی می‌کرد، چون تعداد ناوهای آمریکا از دیگر کشورها بیشتر است و مثلا اگر روسیه و چین و فرانسه هر کدام یک ناو هواپیمابر دارند، آمریکا ده ناو هواپیمابر دارد.فرمانده تیم قرمز، سپهبد پل ک. ون رایپر ( Lt . Gen . Paul K . Van Riper )، در سال 2008 در روزنامه نیویورک تایمز فاش کرد که وقتی نیروهای متخاصم در تعداد زیاد حمله ور می‌شوند، قادرند پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی آمریکا را بی اثر کنند. نقطه ضعف بزرگ ارتش آمریکا اینجاست که قادر به تحمل تلفات سنگین نیست، در صورتیکه دکترین رزمی نیروهای ایران بیشینه کردن تلفات دشمن است، نه به حداقل رساندن تلفات خودشان.البته ژنرال سه ستاره آمریکایی که چنین حرفی زده حتما از روی بی سوادی بوده! ژنرال‌های آمریکایی باید بیایند سر کلاس درس اساتید علوم سیاسی در دانشگاه‌های دولتی ایران بنشینند تا تحلیل نظامی درست را بیاموزند! - % D8 % A7 % D8 % A8 % D8 % B1 % D9 % 82 % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % AA - % DB % 8C % D8 % A7 - % D9 % 84 % D8 % B4 % DA % A9 % D8 % B1 - % D8 % A7 % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % AF % D9 % 87 - % D9 % 88 - % D8 % A7 % D8 % AC % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % AF % D9 % 87 - vdwlhlqqc65a نتیجه عملیات "چالش قرن" این بود که طرح حمله به ایران از دستور کار ارتش آمریکا خارج شد، و در عوض حمله به عراق در دستور کار قرار گرفت.استراتژیست‌های آمریکایی به خوبی می‌دانستند که حکومت صدام حسین بزرگترین عامل بازدارنده در مقابل گسترش نفوذ هژمونیک ایران در کل منطقه غرب آسیاست. لذا با سقوط صدام، دست ایران در منطقه بسیار بازتر شده و قدرت آن هم افزایش می‌یافت. اما با این وجود تصمیم به ساقط کردن صدام گرفتند، چون هدف این بود که بلافاصله بعد از عراق، ایران هم اشغال شود.و البته می‌دانیم که هرچند عراق تقریبا به سادگی در برابر آمریکا شکست خورده و اشغال شد، اما 90 % از تلفات نیروهای آمریکایی بعد از اشغال عراق و بطور غیر مستقیم توسط نیروهای ایرانی وارد شد. بطوریکه نهایتا آمریکا وادار به عقب نشینی از عراق شده و آن چیزی که از آن وحشت داشتند اتفاق افتاد! اکثریت جمعیت عراق شیعه و متمایل به ایران است. عراق بطور تاریخی بخشی از خاک ایران بوده. با سقوط صدام، عراق عملا به حوزه نفوذ ایران بدل شده و ارتباط ایران با سوریه و لبنان بطور مستقیم برقرار شده است.از زمان سقوط صدام تا امروز، قدرت آمریکا روز به روز رو به زوال یافته و تضعیف گردیده و در مقابل، قدرت نظامی ایران روز به روز افزایش یافته است. امروز دغدغه و هدف آمریکا دیگر نه حمله مستقیم و اشغال ایران، بلکه از میان بردن نفوذ منطقه‌ای ایران است.نتیجه تقابل نظامی آمریکا با ایران، در حقیقت شکست آمریکا و پیروزی ایران بوده است. اهمیت این مساله خصوصا از آن جهت است که شکست آمریکا نه فقط در برابر ایران، بلکه شکست استراتژی و برنامه آمریکا برای تسلط بر جهان بوده است. در شرایطی که نه روسیه و نه چین توان رویارویی مستقیم با آمریکا را نداشتند، ایران یک تنه در منطقه غرب آسیا با آمریکا گلاویز شد. در نتیجه مقاومت ایران بود که روسیه فرصت یافت بر مشکلات داخلی خود غلبه نموده و مجددا جرات ورود در عرصه جهانی و تقابل با آمریکا را پیدا کند، که اوج آن را در کارزار سوریه دیدیم.همین مساله در مورد چین هم صادق است. دیدیم که در جریان حمله آمریکا و متحدانش به لیبی، روسیه و چین موضعی انفعالی داشتند. اما در جریان جنگ سوریه، برای اولین بار روسیه و چین بطور همزمان قطعنامه‌های آمریکا را در شورای امنیت سازمان ملل وتو کردند.با این وجود هنوز بسیاری از هموطنان ما جهان را وارونه و از درون قاب تصویر رسانه‌های غربی می‌بینند. عده‌ای تصور می‌کنند چون مثلا آمریکا فلان هواپیمای جنگنده پیشرفته را در اختیار دارد و ایران آن را در اختیار ندارد، پس حتما آمریکا قادر به شکست دادن ایران در جنگ نظامی است!رمز موفقیت ایران در برابر آمریکا، استفاده از استراتژی نامتقارن بوده است. آمریکا بیش از 7 تریلیون دلار هزینه کرد تا بر منطقه غرب آسیا مسلط شود. اما ایران با کمتر از هفت میلیارد دلار هزینه موفق شد رشته‌های 7 تریلیون دلاری آمریکا را پنبه کند.دنیای امروز دنیای جنگ‌های متعارف و سنتی و تمام عیار نیست. در دنیای امروز قدرت‌های بزرگ اصلا وارد درگیری نمی‌شوند. اگر درگیری هست در سه نوع جنگ رخ می‌دهد: 1 - جنگ هایی که یک نیروی استعماری (مانند آمریکا) بطور برق آسا و سریع یک نیروی ضعیفتر را مغلوب کرده و بدون تلفات یا با تلفات بسیار جزیی درگیری را خاتمه می‌دهد. مانند جنگ کوزوو، حمله به لیبی، و حمله به عراق. 2 - جنگ‌های نامتوازنی که در آنها یک نیروی ضعیفتر با استفاده از تاکتیک‌های جنگ نامتقارن، یک نیروی نظامی بزرگتر و مجهزتر و ظاهرا قدرتمندتر را شکست داده و وادار به عقب نشینی می‌کند. نمونه‌های شاخص جنگ 33 روزه حزب الله علیه اسراییل و درگیری ایران و آمریکا هستند. 3 - درگیری دو کشور کوچک که هر دو قدرت نظامی محدودی دارند. مانند جنگ هایی که هر از گاهی میان کشورهای آفریقایی رخ داده، یا جنگ اخیر در قره باغ.در حال حاضر ایران به درجه‌ای از اقتدار نظامی رسیده است که جنگ‌های نوع سوم بکلی منتفی هستند. تمامی همسایه‌های ایران می‌دانند درگیری با ایران هم خسارات فراوانی به آنها خواهد زد و هم اساسا توان غلبه بر ایران را در خود نمی‌بینند.از طرف دیگر، آمریکا در دهه اول قرن بیست و یکم به دنبال جنگی از نوع اول با ایران بود. اما این استراتژی شکست خورد و مشخص شد هرگونه درگیری با ایران از نوع دوم خواهد بود. این معنای همان تعبیر "دوران بزن و دررو تمام شده" است.مرحله بعدی برای ایران، تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی است. گام‌های بزرگی که در راستای تکامل فناوری موشکی و ساخت موشک‌های بزرگ و قادر به خروج از جو زمین همراه با سر جنگی چندصد کیلوگرمی برداشته شده، در کنار گسترش فناوری هسته‌ای می‌تواند ایران را وارد این مرحله نماید.بدون اقتدار هسته‌ای، نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا محدود خواهد ماند. اما تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته‌ای، راه را برای ورود فعال ایران در معادلات قدرت جهانی باز خواهد نمود. بزرگترین مانع و چالش برای گذار به این مرحله، نه قدرت و فشارهای سیاسی و اقتصادی و نظامی آمریکا، بلکه نفوذ نرم آمریکا در افکار عمومی ایرانیان و حضور نیروهای نفوذی و ستون پنجم آمریکا در بدنه نظام جمهوری اسلامی است. بخشی از جامعه و بخشی از بدنه نظام این را مطابق با منافع خود نمی‌بیند که هیمنه ابرقدرتی آمریکا از بین برود. به همین دلیل، هر بار اتفاقی می‌افتد که اعتبار آمریکا را زیر سوال می‌برد، بلافاصله لشکر نیروهای نفوذی و مغزهای کوچک غربزده ماله به دست به میدان می‌آیند.این اواخر هم تواتر این فعالیت‌ها افزایش یافته و هم شدت بیرون زدن رگهای گردنهای آمریکا پرستان. این را در موارد متعددی مشاهده کردیم. بعنوان مثال پس از حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه‌های آمریکایی، خط تبلیغاتی این بود که ایران از ترس قبلا به آمریکا خبر داده که قصد حمله دارد و پایگاه‌ها تخلیه شده بودند و هیچ تلفاتی نداشته. حتی مواردی ادعا می‌کردند ایران بلافاصله بعد از حمله، تعمدا هواپیمای مسافربری اوکراینی را هدف قرار داده تا به آمریکا پیام بدهد "ما خودمان خودزنی می‌کنیم، جان مادرت تو تلافی نکن"!!یا در مورد افتضاحی که در انتخابات آمریکا به بار آمد عده‌ای گفتند انتخابات آمریکا بسیار پر شور بوده!!یا زمانی که دموکراتها اراذل و اوباش را اجیر کرده بودند تا بعنوان حمایت از جان سیاهپوستان، خیابان‌های آمریکا را به آشوب بکشند و از این طریق ترامپ را زیر فشار قرار دهند و نوعی عملیات انقلاب مخملی را در خود آمریکا پیاده می‌کردند، عده‌ای در ایران می‌گفتند این نشاندهنده اوج آزادی و دموکراسی در آمریکاست که مردم آزادانه به حکومت اعتراض می‌کنند!!یا وقتی نظام بهداشت و درمان و فرهنگ نامتمدن آمریکا و نظام حکومتی دموکراتیک و غیرعقلانی آمریکا در جریان پاندمی کورونا آمریکا را به بزرگترین قربانگاه کورونا در جهان تبدیل کرد، هنوز عده‌ای در ایران ادعا می‌کنند کورونا فقط در ایران قربانی می‌گیرد و در بقیه دنیا کسی نمی‌میرد!!!باید دید بالاخره عقلانیت و خرد ملی در این کارزار پیروز خواهد شد یا هوچیگری‌های وطن فروشانه مغزهای کوچک غربزده. - % D8 % B3 % DB % 8C % D8 % A7 % D8 % B3 % D8 % AA - % D8 % AF % D9 % 85 % D9 % 88 % DA % A9 % D8 % B1 % D8 % A7 % D8 % AA % D9 % 87 % D8 % A7 - % D9 % 88 - % D8 % AC % D9 % 85 % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % B1 % DB % 8C - % D8 % AE % D9 % 88 % D8 % A7 % D9 % 87 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D9 % 82 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 84 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - x6ljy6soek5u
سردار اسماعیل قاآنی کیست؟ درپی شهادت سردار پرافتخار حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا با صدور حکمی سردار سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی را به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کردند.متن حکم فرمانده معظم کل قوا به شرح زیر است:بسم الله الرحمن الرحیمدرپی عروج شهید عالی‌مقام سردار پرافتخار حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه، فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به سردار سرافراز سرتیپ اسماعیل قاآنی که در شمار برجسته‌ترین فرماندهان سپاه در دفاع مقدس بوده و در طول سالیان متمادی در نیروی قدس در کنار سردار شهید در منطقه خدمت کرده است می‌سپارم. برنامه‌ی آن نیرو عینا همان برنامه‌ی دوران فرماندهی شهید سلیمانی است. از همه‌ی همکاران آن نیرو حضور و همکاری آنان را با سردار قاآنی خواهانم و توفیق و ت یید و هدایت الهی را برای ایشان مس لت میکنم.سید علی خامنه‌ای 13 دی ماه 1398 به گزارش فارس، سردار سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی پیش از این جانشین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس سپاه بود.فرماندهی لشکرهای 21 امام رضا و 5 نصر و معاونت اطلاعات ستاد مشترک سپاه از جلمه سوابق سردار قاآنی است.مهمترین صحبت‌های سردار سرلشکر قاآنی* آمریکایی‌ها خوش‌خیال‌اند اگر فکر کنند انقلاب اسلامی رهایشان خواهد کرد. امریکایی‌ها خیلی دارند ما را اذیت می‌کنند، ولی خودشان بیش از ما دارند اذیت می‌شوند.*بسیار مودب، با معرفت و با اخلاقیم، ولی کسی مثل امریکا و اسراییل بخواهد پایش را از گلیمش درازتر کند، باید بفهمد اینجا جمهوری اسلامی و مملکت امام زمان(عج) است. وجب به وجب خاک این سرزمین احترام دارد. اگر یک موجود نجس اسراییلی و امریکایی بخواهد تعرضی به این آب و خاک کند، پدرش در می‌آید. * جنگ ما ویژگی‌های برجسته‌ای داشت. اول اینکه از اول تا آخرش دفاعی بود، منتهی به سبک خودمان دفاعی حمله می‌کردیم. وقتی گفته می‌شود دفاع آنچه به ذهن متبادر می‌شود یعنی کسی جایی ایستاده است و می‌خواهند به سرش بزنند و او با دستش مانع می‌شود.اولین اظهار نظر رسمی سردار بعد از جانشینی شهید حاج قاسم سلیمانیسردار قاآنی فرمانده جدید نیروی قدس سپاه در اولین واکنش به ترور شهید سپهبد سلیمانی، وعده داد که بقایای اجساد نیروهای آمریکایی در خاورمیانه را خواهید دید.انتهای پیام/
اژدری که رها شد هشتم دی ماه 1294 شمسی ( 1916 ) درست در میانه جنگ جهانی اول اژدری از سوی یک زیر دریایی به سمت کشتی که راه خود را در مدیترانه طی می‌کرد اصابت کرد و سرنشینانش را در دل دریا در خود کشید. اژدری که باعث ساخته شدن یکی از قدیمی‌ترین مدارس تهران شد. یکی از مسافران این کشتی پسری جوان بیست ساله بود که در خلال تحصیلاتش در انگلستان تصمیم گرفت به هندوستان پیش خانواده‌اش برود. نام این جوان فیروز بود فیروز پسر بهرام‌جی پیکاجی از معتبرترین و سرشناس‌ترین اعضای جامعه زرتشتیان هند موسوم به پارسیان هند. اقوام فیروز جوان هزاران سال پیش بعد از ورود اعراب مسلمان به ایران و سخت شدن فضای زندگی‌اشان به هند رفته بودند و در آن جا جامعه پارسیان هند را بنیان گذاشته بودند. جامعه‌ای که پنجاه و چند سالی بود که به خاطر تلاش‌های خودشان توانسته بودند وضعیت همکیشانشان در ایران را سامان بدهند و تجارتشان را هم گسترش بدهند. بهرام‌جی پیکاجی یکی از همین افراد بود که اتفاقا دست خیری هم داشت. او دو سال پیش از این حادثه در سفری به ایران به درخواست ارباب کیخسروشاهرخ مبلغی را برای ساخت آدریان تهران در خیابان قوام‌السلطنه کمک کرده بود و توانسته بود کمک تعداد دیگری از پارسیان هند را بگیرد. مرگ فیروز جوان در این حادثه او را بسیار غمگین کرد. فیروز متولد اول شهریور 1274 بود و برای تحصیل به انگلستان رفته بود. او یکی از سرنشینان آن کشتی مسافربری بود.این حادثه کمر بهرام‌جی را خم کرد. او چند سال بعد در سفر به ایران باز با ارباب کیخسرو شاهرخ دیداری کرد. ارباب کیخسرو شاهرخ که ماجرای فیروز را شنیده بود از بهرام‌جی سیوال کرد آیا دهشی برای شادی روحش کرده است. بهرام‌جی گفت که قصد دارد از طریق دختر و دامادش مدرسه‌ای در افغانستان بسازد. ارباب کیخسرو با یادآوری این که او ایرانی‌الاصل است بهرام‌جی را راضی کرد که بیست‌هزار روپیه به انجمن زرتشتیان ایران کمک کند تا این مدرسه را در تهران بسازند. در آن زمان تهران مدرسه‌ای برای زرتشتیان نداشت.مراسم کلنگ زنی این دبیرستان در 18 اردیبهشت 1311 خورشیدی با برپایی جشنی بر روی زمین انجمن زرتشتیان برگزار شد و سنگ بنای آن به دست نیرالملک هدایت که در آن زمان وزیر معارف بود، گذاشته شد. در این مراسم دینشاه ایرانی (رییس وقت رییس پارسیان هند) و رابیندارنات تاگور (شاعر و فیلسوف هندی) و چند تن از وزرا و بزرگان زرتشتی حضور داشتند. بهرام‌جی گمان کرده بود که این مدرسه ابتدایی خواهد بود. اما معلوم شد که مدرسه متوسطه است. با پنجاه‌هزار روپیه بیشتر بخش ابتدایی نیز به مدرسه اهدا شد. او همچنین خیرات بانو راتبایی تاتا را برای ساخت مدرسه‌ای برای دختران گرفت.ساختمان دبیرستان فیروزبهرام با سرپرستی اردشیر کیامنش با معماری جعفرخان معمارباشی و با راهنمایی ارباب کیخسرو شاهرخ در کمتر از 9 ماه ساخته شد و در 2 دی 1311 گشایش یافت. این دبیرستان در آغاز دخترانه بود، و پس از ساخته شدن دبیرستان انوشیروان دادگر در سال 1318 و انتقال دانش‌آموزان دختر به آن، به یک دبیرستان پسرانه تبدیل شد.در ورودی راهروی دبیرستان، سنگ بنایی به طول تقریبی 1 / 5 متر و عرض 1 متر از جنس مرمر نصب شده‌و در آن متن زیر از قول ارباب کیخسرو شاهرخ با خط نستعلیق حک گردیده‌است:اهورااین دبیرستان که از دهش رادمنش بهرام‌جی بیکاجی بیادگار فرزند روانشادش فیروز که در آغاز شهریور 1274 خورشیدی برابر 22 اوت 1895 میلادی در بمبیی زاییده شده و در هشتم دیماه 1294 برابر با 29 دسامبر 1915 جهان را بدرود گفته‌است، بنام دبیرستان فیروز بهرام در 18 اردیبهشت 1311 خورشیدی بر روی زمین انجمن زرتشتیان پایه‌گذارده شده و به سرپرستی نیک‌اندیش اردشیر کیامنش ساخته و به رهنمونی و دستیاری این بنده آغاز و انجام و در دوم دیماه 1311 خورشیدی گشایش یافته برای برخورداری نونهالان و پاس و پایندگی جاویدانی به انجمن زرتشتیان تهران برگزار شد.در بخش غربی دبیرستان، ساختمانی 2 طبقه با 4 اتاق وجود دارد که در سال 1325 توسط شخصی بنام اردشیر آذرگشسب به یاد فرزندش اسفندیار که در 14 سالگی بر اثر حادثه‌ای در مدرسه فوت کرده، ساخته شد تا برای آموزش دانش آموزان بکار گرفته شود. این بنا، ساختمان اسفندیار نام دارد که در حال حاضر جزیی از دبیرستان فیروز بهرام بوده و به آن متصل است.این مدرسه تا امروز محل تحصیل چهره‌های سرشناسی چونابراهیم ویکتوری (پژوهشگر فضایی، نویسنده)، احمدشاملو،‌انوشیروان هدایت پایه‌گذار بخش جراحی بیمارستان شریعتی،‌ایرج افشار، بیژن جلالی، پرویز ثابتی، دکتر پرویز شهریاری ، تورج نگهبان، حسنعلی و جواد منصور، حمید عنایت، رستم شهرزادی(موبدموبدان)، داوود هرمیداس باوند،‌سپهبد خاتم، سبکتکین سالور، سیدحسین نصر، سروش حبیبی، عبدالرضا انصاری، عزت‌الله فولادوند،‌عزت‌الله نگهبان، غلامحسین صالحیار،‌فریدون رهنما،‌لوریس چکناورایان، محمد نوری، دکتر محمدسریر، لوون هفتوان،‌منوچهر انور، مهرداد پهلبد، دکتر مهرداد بهار، هاشم‌رضی،‌هانیبال‌الخاص، هوشنگ نهاوندی و یحیی ذکا بود.
توافق ایران و چین از نگاه رسانه‌های غیر ایرانی همه ما خبرهایی از توافق‌نامه غیرالزامی بین ایران و چین، خوانده‌ایم. فارغ از تحلیل‌هایی که کارشناسان حوزه روابط خارجی و سیاستمداران از این توافق‌نامه دارند، بد نیست نگاهی به رسانه‌ها و روزنامه‌های کشورهای مختلف و نظراتشان پیرامون این اتفاق بیندازیم. معمولا رسانه‌هایی که از مکان‌های خاص تغذیه می‌شوند تا بر مخاطبان خاص اثر بگزارند نمی‌توانند جانب بی‌طرفی را رعایت کنند لذا بهتر است به رسانه‌های بی‌طرف کشورها که سعی دارند تحلیل درست‌تر و واقع‌بینانه‌تر در جهت منافع ملی خود دارند نگاهی بیندازیم. چون این رسانه‌ها بیشتر در صدد هستند که اطلاعات دقیق‌تری در اختیار جامعه خود بدهند. فروش 3 برابری نفت ایرانروزنامه واشنگتن‌تایمز نسبت به این توافق‌نامه این‌گونه واکنش نشان داده است. افسار تحریم ایران از دست آمریکا دررفته است در ادامه این تحلیل می‌خوانیم: نشانه‌های واضحی از فروپاشی تحریم‌ها وجود دارد. 3 برابر شدن خرید نفت ایران از سوی چین از زمان روی کار آمدن بایدن، به تهران یک راه نجات مالی و اهرم جدید برای دفع فشار بیرونی داده است. چین اکنون آشکارا این تحریم‌ها را به بازی گرفته است و تهران نیز این جسارت را دارد تا خواسته بایدن برای اینکه اول ایران به تعهدات برجامی بازگردد را نادیده بگیرد. روزنامه ر ی الیوم در گزارشی از توافق ایران و چین نوشت: اگر بخواهیم به میزان اهمیت توافق راهبردی ایران و چین پی ببریم باید به واکنش خشم‌آلود عامیر یارشالوم، کارشناس نظامی اسراییلی نسبت به آن توجه کنیم.او در واکنش به این توافق، آن را گامی در راه تشکیل خاورمیانه‌ای جدید دانست که می‌تواند محاصره ایران توسط آمریکا را در هم بشکند. نیاز چین به 10 میلیون بشکه نفت در روزباتوجه‌به نیاز روزانه چین به 10 میلیون بشکه نفت ایران می‌تواند 90 درصد این نیاز را ت مین کند و سطح تولید خود را به همین منظور به بیش از 8 میلیون بشکه در روز برساند.این توافق، قوی‌ترین واکنش چین به خصومت‌های آمریکا و جنگ تجاری آمریکایی که پکن را هدف قرار داده است هم محسوب می‌شود و از همه مهم‌تر پایداری ایران را از طریق نجات اقتصاد، توسعه صنایع نظامی و همکاری‌اش با ابر قدرتی همچون چین که تجارب زیادی در این زمینه دارد، تقویت می‌کند. اقدام متقابل ایران و چین ضد جنگ اقتصادی آمریکادر همین زمینه نیویورک‌تایمز در گزارشی تحلیلی، برنامه جامع 25 ساله همکاری‌های ایران و چین را اقدامی در جهت تضعیف برنامه ضدایرانی دولت ترامپ برای انزوای ایران دانست و در ادامه آورد برنامه همکاری با سرمایه گذاری چینی‌ها می‌تواند ضمن جاری کردن خون تازه در رگ‌های اقتصاد ایران، موجب خشم آمریکا شود. منافع قرارداد 25 ساله برای ایران از نگاه مجله آمریکایی نیوزویک 1 .ایجاد بازار صادرات با ثبات برای ایران. 2 .سرمایه‌گذاری خارجی 500 میلیارد دلاری در اقتصاد ایران. 3 . به نمایش گذاشتن قدرت ایران در شکستن تحریم‌های آمریکا 4 . هم‌افزایی دو کشور در مقابله با هژمونی آمریکا.
کاوش در شهر شوش فرانسوی‌ها کار کاوش در شوش را در 1259 شروع کردند ناصرالدین شاه در 1274 انحصار کامل کاوش در شوش را به فرانسه داد مظفرالدین شاه در 1279 تمامی آثار باستانی کشف‌شده در شوش را به فرانسه بخشید رضاشاه در 1306 با تصویب قانونی انحصار کاوش توسط فرانسوی‌ها در شوش را لغو کرد.کاوش‌های دور اول فرانسوی‌ها به سرپرستی زوج باستانشناس، ژان دیولافوا و اوگوست دیولافوا در کاخ آپادانای داریوش در شوش بود متاسفانه ستون‌ها، سرستون‌ها و آجرهای لعاب‌دار و طرح دار دیوارهای این کاخ مورد تخریب قرار گرفت و در شرایطی نامناسب و با آسیب فراوان به فرانسه منتقل شد.مسیول هییت کاوش بعدی فرانسوی‌ها، بین سال‌های 1276 تا 1291 خورشیدی، ژاک دمورگان بود. وی در طول 15 سال اکتشاف، آثار بی‌مانندی چون کتیبه قانون حمورابی، ده‌ها اثر ارزشمند طلایی و نقره‌ای و برنزی و نیز تندیس‌های کم مانندی از دوران ایلامی و هخامنشی کشف کرد.دمورگان نیز همچون پیشینیان خود، اکثریت آثار کشف شده، از جمله آثار ارزشمند یافت شده در کاخ داریوش بزرگ را به فرانسه منتقل کرد متاسفانه کاوشگران فرانسوی با تخریب و جدا کردن آثار باستانی از بافت باستان‌شناسی خود صدمات جبران‌ناپذیری را به مطالعات باستان‌شناسی ایران وارد آوردند.این رشتو توسط Vahid Bahman وحید بهمن منتشر شده است.
زبان‌های ایرانی زبان‌های ایرانی به گروهی از زبان‌های خویشاوند گفته می‌شود که از نظر میعارهای زبان شناختی دارای ویژگی‌های همسان هستند، نه از نظر مرزهای جغرافیایی و سیاسی. در جهان باستات، زبان‌های ایرانی محدوده جغرافیایی گسترده‌ای را در بر می‌گرفته است.در قفقاز در شمال غربی تا خلیج فارس زبان آسیدر جنوب شرقی زبان بلوچیدر جنوب تا شبیه جزیره مسندم زبان کومزاریدر غرب و از شمال رود فرات زبان کردی، زازاو تا هندوکش و پامیر در شرق زبان سریکولیگویش می‌شده است. حتی پیش از قوم‌های ترک به سرزمین‌های غربی، زبان‌های گسترده بسیار بزرگتری را در می‌گرفته‌اند.از غرب به کرانه‌های شمالی و غربی دریای سیاه زبان سکاییتا شمال مغولستان و مرزهای چین زبان سغدیگویش می‌شده است. ولی در زبان شناسی، زبان‌های فارسی رابه سه دسته زیر گروه بندی می‌کنند.دوره باستان زبان‌های ایرانیاز جمله زبان‌های این گروه: زبان‌اوستایی که بیشتر از نوشته‌های اوستا به ما رسیده‌است فارسی باستان که بیشتر از سنگ نوشته هخامنشی به ما رسیده‌استسکایی باستان، و مادی که تنها چند واژه آن، آن هم از چند وام‌واژه در فارسی باستان و چند واژه گفته شده در منابع یونانی و میان‌رودانی به دست ما رسیده‌استبنابراین این دوره تا پایان دودمان هخامنشی و به دو دسته فارسی باستان و اوستایی دسته بندی می‌شود.دوره میانه زبان‌های ایرانیاین زبان‌ها از سال 331 پیش از میلاد (پس فروپاشی دودمان هخامنشی) تا پایان دودمان ساسانی کاربرد داشته است. زبان‌های ایرانی میانه به دو دسته زیر گروه بندی می‌شوندگروه ایرانی میانه غربی، شامل پارتی (پهلوانی) و پارسی میانه (یا پارسیگ)نوشته‌ای به دبیره پهلوی دوران ساسانیگروه ایرانی میانه شرقی، شامل سغدی، سکایی (یا ختنی)، خوارزمی و باختری (یا بلخی)برگی از متون سغدی مانویآنچه که امروز در ایران با آن سخن می‌گوییم بازمانده پهلوی ساسانی یا پارسیک است. دوره نو زبان‌های ایرانیزبان شناسان برای دوره نو زبان‌های ایرانی، زمانی را از میانه سده سوم قمری (برابر با سده نهم میلادی) تا کنون در نظر گرفته‌اند. این زبان به دسته‌های زیر گروه بندی می‌شوند.زبان فارسی دری که دنباله زبان پهلوی ساسانی است.زبان پشتو در افغانستانزبان آسی در استیای شمالی و جنوبی در گرجستانزبان تاجیکی در تاجیکستان، ازبکستان و افغانستانزبان یغنابی در یغانب نزدیک بخارا و سمرقندزبان کردی (کوردی) ایران، ترکیه، عراق و سوریهزبان بلوچی ایران، پاکستان و افغانستانزبان تالشی در شمال غربی ایران و جمهوری آذربایجانزبان تاتی در آذربایجان و داغستانزبان پامیری در تاجیکستان و بدخشان افغانستان و شمال غربی چین مانند سین کیانگ. در سین کیانگ زبان سریکلی رایج است. زبان‌های پامیر یک تقسیم به گروه منطقه‌ای، از زبان‌های ایرانی شرقی است، که توسط مردمان کوه‌های پامیر و حوالی رودخانه پنج و آبریزهای آن تکلم می‌شود. در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیایی ایران‌زمین، یعنی در ناحیه کوهستانی مجاور پامیر، که اکنون جز دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی در آن سوی مرز این کشورها با چین است، گویش‌های متعدد ایرانی به نام زبان‌های پامیری هنوز بر جا مانده‌استزبان‌های پامیر گروه‌های زبانی - گویشی متفاوتی را شامل می‌شوند که به صورت زبان‌های مجزا شناخته می‌شوند. هرچند که همبستگی میان آن‌ها زیاد است:شاخه شوغنیشاخه روشنیشاخه برتنگیشاخه سریکلیشاخه یزغلامیشاخه شکاشمیشاخه وخیاین نوشته از منبع‌های زیر گرفته شده استزبان و دبیره اوستاییزبان‌های ایرانزبان پامیری
بحث بر سر یک دوگانه (متن اول) به پیشنهاد نشریه "میدان انقلاب" دو نشریه‌ی "داد" و "میدان انقلاب" طی یک همکاری قصد دارند دو دیدگاه متفاوت پیرامون دوگانه‌ی مذاکره و مقاومت ارایه دهند. در اینجا ابتدا نوشته‌ی یکی از اعضای نشریه‌ی "میدان انقلاب" در دفاع از مقاومت قرار می‌گیرد.حکم است استقامتبعد از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، نظام سیاسی جهان به سرعت به سوی تبدیل‌شدن به دوقطبی بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و بلوک غرب به رهبری آمریکا حرکت کرد. در نیمه‌ی دوم قرن بیستم کمتر کشوری را می‌شناسیم که نتوان آن را در یکی از دو بلوک یادشده قرار داد و یا حداقل آن را به یکی از آن دو نزدیکتر ندانست. اما در سال‌های پایانی این جنگ پدیده‌ای به نام انقلاب اسلامی در ایران رخ می‌دهد که معادلات سیاسی دنیا را تغییر می‌دهد. ایران، کشوری که پیشتر در کنار اسراییل رسما نماینده‌ی آمریکا در غرب آسیا به شمار می‌آمد در اثر این پدیده ناگهان تبدیل می‌شود به نقطه‌ی مقابل آن. برای اولین بار در این نظام دوقطبی ملتی ظهور می‌کند که با هر دو قطب نسبتی مشابه دارد. این پدیده متکی به پشتوانه‌ی دینی خود، ریوس هر دو قطب را طاغوت می‌خواند و علنا دشمنی خود را با هردو اعلام می‌کند. تنها ظهور چنین پدیده‌ای می‌توانست آمریکا و شوروی را در مقابل یک کشور در کنار هم قرار دهد و تناقضی عجیب و ناسازگار با نظام سیاسی جهان رقم زند.برای انقلاب اسلامی هم مانند هر انقلاب و تحول اجتماعی دیگری، ارزش‌ها و ضدارزش‌هایی مطرح است و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، چالش‌ها برای دفاع از آن ارزش‌ها و مقابله با ضدارزش‌ها آغاز می‌شود. جمهوری اول فرانسه که مولود انقلاب کبیر بود، تنها دوازده سال دوام آورد و ناپلیون پانزده سال پس از نخستین جرقه‌های انقلاب به قدرت می‌رسد و نظام حکومتی فرانسه به پادشاهی باز می‌گردد. انقلاب اسلامی ایران نیز از روز اول تا همین امروز با چالش‌های متناسب با اهداف و ارزش‌های خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. ابرقدرت‌های سیاسی که از ده‌ها سال پیش از پیروزی انقلاب، متوجه خطر اسلام برای اهدافشان شده بودند با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت اسلام در قالب یک حکومت به عرصه‌ی سیاست بین‌المللی پس از حدود چهارده قرن، وارد مرحله‌ی جدیدی از مبارزه با اسلام ظلم‌ستیز و حامی مظلوم شدند. در این شرایط انقلاب اسلامی با هر گامی که در راستای اهدافش برمی‌دارد با دوراهی و دوگانه‌ای روبه‌روست که معمولا از آن به عنوان دوراهی "سازش" و "مقاومت" یاد می‌شود.با توجه به مقدمه‌ای که گفته شد، لازم است این دو واژه را بار دیگر برای خود تعریف و تبیین کنیم تا گرفتار خوانش‌های متفاوت و بعضا سیاست‌زده از این دو واژه که زیاد به گوشمان می‌خورد، نشویم.در منطق اسلامی و قرآنی مقاومت به این معناست که انسان راهی را که معتقد به درستی آن است انتخاب کند و در راه آن حرکت کند بدون این که موانع و سختی‌ها او را از ادامه‌ی راه منصرف سازد. طبیعی است که افراد و گروه‌هایی هستند که منافعی متعارض با اهداف اسلام دارند و در برابر این حرکت ساکت نمی‌مانند و علیه آن اقدام می‌نمایند.در این منطق کوتاه‌آمدن از ارزش‌ها و اهداف مسیر صحیح در برابر فشارها و موانع سازش خوانده می‌شود.سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا نقطه‌ی میانی‌ای وجود ندارد؟ یعنی نمی‌شود پای برخی از ارزش‌ها ایستاد و برای کمترشدن آزارواذیت دشمن از خیر برخی ارزش‌ها گذشت؟ پاسخ قرآن به این سوال منفی است. قرآن در آیه‌ی 150 سوره‌ی نساء، کسانی را که می‌خواهند راهی میان کفر و ایمان انتخاب کنند، کافر می‌خواند و در آیه‌ی هشتادوپنج سوره‌ی بقره، سرنوشت چنین ایمان نصفه‌ونیمه‌ای را - که در حقیقت کفر است - خواری در حیات دنیا می‌داند. خلاصه اینکه دین همه‌ی دین است و اسلام همه‌ی اسلام است و با اسلام ناقص نه به دنیا خواهیم رسید نه آخرت. از سویی قرآن پایان دشمنی دشمنان و راضی‌شدن آن‌ها از ما را در گرو گذشتن از برخی ارزش‌ها نمی‌داند، بلکه طبق آیه‌ی 120 سوره‌ی بقره، آن‌ها تنها زمانی از ما راضی می‌شوند و به دشمنی خود پایان می‌دهند که کاملا از اهدافمان دست برداشته باشیم و از آن‌ها پیروی کنیم.البته قرآن به هیچ وجه از خطرات و مشکلات مقاومت غافل نیست، اما همیشه در کنار ذکر موانع به مقاومت‌کنندگان بشارت می‌دهد و پیروزی آنان را حتمی می‌داند.جدا از پشتوانه‌ی دینی و قرآنی، مقاومت واکنش طبیعی هر ملت آزاده و شرافتمند در برابر ظلم و زورگویی است. اگر تهدیدی متوجه استقلال و شرف ملتی باشد، هیچ عقل سالمی نیست که فارغ از هر ایدیولوژی، مقاومت و ایستادگی در برابر تهدید را رد کند.با بررسی مقدماتی معنای سازش و مقاومت و بررسی پشتوانه‌ی دینی و عقلی مقاومت، به صحنه‌ی امروز درگیری انقلاب اسلامی با دشمنانش می‌رسیم. آمریکا در چهل سال گذشته پرچمدار مبارزه با انقلاب اسلامی بوده است. زیرا از طرفی بزرگترین خطری است که متوجه اهداف ظالمانه‌اش است و از طرف دیگر مقاومت جمهوری اسلامی باعث تخریب هژمونی سیاسی و حتی نظامی آمریکا و پایان‌دادن به افسانه‌ی شکست‌ناپذیری آن و ترغیب دیگر ملت‌های ستم‌دیده به مقاومت در برابرش شده است.برای یافتن هدف دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی نیازی به محاسبات سیاسی و یا استفاده از منطق قرآنی که پیشتر گفته شد نیست، زیرا سران آمریکا بارها و در دوره‌های مختلف سیاسی صراحتا هدف خود را نابودی حکومت اسلامی ایران ذکر کرده‌اند و تنها ایرانی را می‌پسندند که با اسلام سیاسی بیگانه و حامی و مدافع منافع آمریکا در منطقه باشد و نباید انتظار داشته باشیم تا قبل از تبدیل شدن به چنین ایرانی دست از دشمنی با ما بردارند. چیزی شبیه به حکومت ایران پیش از انقلاب اسلامی و یا حکومت فعلی عربستان، که هم بخش قابل توجهی از بودجه‌اش صرف اهداف مدنظر آمریکا می‌شود، هم طبق خواسته‌های آمریکا موضع‌گیری می‌کند و هم هر چند وقت یک بار توهین و تمسخر جدید از کاخ سفید می‌شنود.هر از چند گاهی سخنانی در کشور شنیده می‌شود که تا کی می‌خواهیم با دنیا دایما در مبارزه و تقابل باشیم؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید دید که منظور از دنیا چه کسانی هستند؟ اگر منظور کشورهایی‌اند که هدف خود را نابودی انقلاب اسلامی نمی‌دانند به جر ت می‌توان گفت که در کشور هیچ کسی نیست که مخالف ارتباط و تعامل سازنده با آن‌ها باشد. اما اگر منظور کشورهایی مثل آمریکا هستند که تا عقب‌نشینی ما از همه‌ی ارزش‌ها و اهدافمان دست از مبارزه با ما برنمی‌دارند و با هر گام عقب‌نشینی ما جری‌تر می‌شوند، بدیهی است که همانطور که گفته شد باید به پشتوانه‌ی عقل و دین با تمام توان از خود دفاع کنیم و ذره‌ای عقب نشینی نکنیم که تجربه نشان داده است که آغاز عقب‌نشینی در برابر آمریکا و دنباله‌روهایش شاید با ما باشد اما توقف آن دیگر با ما نیست و پایانی جز دست‌کشیدن از تمام اهدافمان نمی‌توان برای آن متصور شد."فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم الاعلون و الله معکم"(محمد/ 35 )سست نشوید و به سازش دعوت نکنید که شما برترید و خدا با شماست.
جدایی خیانت‌بار جدایی بحرین از ایران و پایان مناقشه دیرینه ایران و انگلستان بر سر حاکمیت بر این مجمع‌الجزایر، از جمله حوادث مهم تاریخ معاصر ایران در قرن چهارده شمسی است که حوادث و تجربیات تلخی را از گذشته تاریخی ایرانیان، یادآوری می‌کند. اما ریشه این منازعات چه بود؟ چگونه این جدایی رخ داد و چه عواملی سبب شد که ایران از حق تاریخی خویش بر جزایر بحرین دست بشوید؟ این نوشتار سعی دارد به شکلی مجمل به این پرسش‌ها پاسخ دهد.پیوستگی باستانیبحرین از جمله سرزمین‌های باستانی متعلق به گستره ایران‌زمین است. آن‌گونه که فریدون آدمیت در اثر "جزایر بحرین" نشان داده، از دوره هخامنشی و اقتدار دریایی ایرانیان بر خلیج فارس تا زمان حمله اعراب به ایران، بحرین تحت حاکمیت ایران قرار داشته است. در دوران پس از اسلام و تشکیل دولت‌های ملی در ایران، این حاکمیت توسط پرتغال با اشغال هرمز و جزایر مرتبط با آن، دچار دوره‌ای فترت شد اما حکمرانان صفوی به کمک انگلیسی‌ها، جنوب ایران را از اشغال خارج ساختند. در دوران نادر نیز، این حاکمیت مجددا تثبیت شد.در زمانه درگیری میان لطفعلی‌خان و آقامحمدخان قاجار، خاندان خلیفه، از قبیله عتوبی، به بحرین یورش بردند اما این هجوم به معنای جداسازی بحرین از ایران نبود چرا که خاندان خلیفه، به واسطه هم‌نژادی ساکنان بحرین با مردم ایران، به فتحعلی‌شاه ابراز وفاداری کردند و در بحرین، سکه‌های قجری رواج داشته است.اما در آغاز قرن نوزدهم، با توجه به نقش حیاتی خلیج فارس برای انگلستان به جهت دسترسی به هند، این کشور به دنبال ایجاد امنیت و به تبع آن، مانع از دسترسی دول اروپایی به هند شود. بر این اساس، عهدنامه اساسی در 1820 ، قراردادی میان انگلستان و امرای شیخ‌نشین حوزه خلیج فارس، منعقد شد. این قرارداد، با حاکمیت ایران بر بحرین در تضاد بود و به واسطه اعتراضات ایران، دولت بریتانیا در چند مکتوبات، حق ایران بر بحرین را به رسمیت شناخته‌اند چنان‌که ویلیام بروس و شاهزاده حسنعلی‌میرزا فرمانفرما در مکتوبات خود به این موضوع اشاره نموده‌اند.اما با گسترش قدرت بریتانیا، این کشور در پی ثبیت قدرت خویش در این منطقه و به دنبال امضاء قرارداد تحت‌الحمایگی با حاکم بحرین، شیخ محمد بن خلیفه بود اما از آن‌جا که شیخ خود را تابع ایران می‌دانست، مکاتباتی با دربار ناصرالدین‌شاه می‌نماید اما به جهت ضعف دولت مرکزی ایران، این طلب مساعدت راه به جایی نمی‌رود و این قرارداد در 1861 ، منعقد می‌گردد. در دوران استقرار مشروطیت در ایران، مسیله بحرین مجددا به عنوان مطالبه مطرح می‌شد. در سال 1301 ، جمعی از متنفذین ایرانی بحرین به مجلس نامه و تلگرافاتی گسیل نمودند و در آن، از فشارهای اکثریت اعراب و ستیزه‌جویی بریتانیا با فرهنگ ایرانی گله کردند. مجلس چهارم نیز بر این اساس، یک کرسی به بحرین اعطا نمود اما این راهبرد به منصه ظهور نرسید. در مجموع در دوره قاجاریه، ایران یازده‌بار در خصوص بحرین به انگلستان اعتراض نمود که عایده درخوری نداشت اما همچنان ایران دست از حاکمیت خویش بر بحرین نکشید.پیشنهاد فروشدر دوران رضاشاه، در مجموع دو دعاوی از سوی ایران به جامعه ملل در خصوص موضوع بحرین ارایه شد نخست، بحث پیمان جده و حمایت عربستان از منافع بریتانیا در بحرین و دیگری، بحث حضور شرکت‌های نفتی در بحرین که ایران خواهان حق خویش از استخراج نفت بحرین بود. در این مکاتبات، ایران بر اساس اسناد پذیرش حاکمیت ایران از سوی بریتانیا به دنبال اثبات حق خویش بود و بریتانیا نیز وجود چنین حقی را منکر می‌شد. اما آن‌چه در میان این مکاتبات حایز اهمیت است، مذاکرات میان ایران و بریتانیا جهت مصالحه بر سر بحرین بود جایی که ایران، نخستین‌بار بیان کرد که "می‌تواند" از حق خود بر بحرین چشم‌پوشی کند.در دی‌ماه 1307 ، تیمورتاش در مذاکره با سفیر بریتانیا در ایران، دیوی کلایو، دو پیشنهاد در خصوص مصالحه مطرح کرد نخست، ارجاع منازعه به یک دادگام صالحه و تمکین طرفین به ر ی دادگاه و دیگری، سازوکار انتقال بحرین به ایران بود که مشتمل بر سه مرحله که در ابتدا بریتانیا حق ایران بر بحرین را به رسمیت بشناسد، سپس این حق را به بریتانیا بفروشد و در انتها، بریتانیا این حق خود را به عنوان مالک به هر فرد ثالثی تفویض نماید. این پیشنهاد، مورد موافقت وزیر امور خارجه بریتانیا واقع نشد و آنان به دنبال این مسیله بودند که ایران تصدیق کند که هیچ‌گونه حقی بر بحرین ندارد و روابط میان بحرین و بریتانیا را بپذیرد. سپس تیمورتاش پیشنهاد دیگری مبنی بر پذیرش هم‌زمان استقلال شیخ بحرین از سوی دولتین در ازای دریافت عدوات و تجهیزات نظامی را مطرح ساخت که مجددا با مخالفت بریتانیا روبه‌رو شد. واگذاری دختردر دوران پهلوی دوم، رفته‌رفته قوت بریتانیا به واسطه جنگ جهانی دوم، کاسته شده و جنبش‌های ملی‌گرا نیز در ایران در حال سرکشیدن بود. مسیله بحرین، در دهه 20 و 30 به شکل دستاویزی برای حفظ وجهه دولت ایران و کسب منفعت سیاست‌پیشگان مطرح می‌شد. در دوران نهضت ملی‌شدن، مصدق مسیله بحرین را مسکوت نهاده بود. اما در دهه 30 ، به واسطه کودتا، قضیه بحرین شکلی نوین پیدا کرد. بازگرداندن بحرین به ایران، می‌توانست به وجهه دولت پس از کودتا نزد مردم کمک کند. چنین، در آبان 1336 ، مجلس بحرین را به عنوان استان چهاردهم ایران معرفی و دو کرسی نیز به آن اعطا نمود. در همین سال، منوچهر اقبال، نخست‌وزیر وقت، بیان کرد که با دولت‌های طرف پیمان با بحرین، قطع ارتباط خواهد نمود. اما این سخنان هیچ جنبه عملی نداشت و بیشتر موجب استهزاء مردم و بیگانگان بود چنان‌که سفیر وقت شوروی در مرداد 40 خطاب به وزیر امور خارجه می‌گوید با وجود تمامی اقدامات فوق، چرا ارتش بریتانیا همچنان در خاک شما قرار دارد؟در دی‌ماه 1346 ، دولت بریتانیا اعلام کرد که نیروهای نظامی خویش را از خلیج فارس، خارج خواهد کرد. در این مقطع، ایران بر خلاف زمان‌های گذشته، از موقعیت بهتری برای اثبات حقانیت خویش برخوردار بود چرا که بریتانیا خواستار خروج از منطقه بود، ایران روابط مناسب و گرمی با آمریکا داشت و همچنین می‌توانست از سازوکار حقوقی سازمان ملل استمداد جوید. در زمستان 1347 ، ورق به شکل عجیبی بازگشت. شاه در دهلی نو، در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص بحرین اظهار کرد: "اگر اهالی بحرین نمی‌خواهند به کشور من ملحق شوند، ایران ادعای ارضی خود را پس می‌گیرد و خواسته اهالی بحرین را اگر از نظر بین‌المللی مورد قبول قرار گیرد، می‌پذیرد". این سخن شاه، این فرصت را از ایران گرفت. بنا به قول امیرخسرو افشار، دلایل شاه برای بیان آن سخن، به اجمال چنین است: عرب‌زبانی مردم منطقه، به‌صرفه‌نبودن صید مروارید، ذخایر نفت اندک، هزینه‌بر‌بودن نگه‌داری از بحرین و نیاز به اقدام نظامی برای این امر. به درستی مشخص نیست که چه کسی این دلایل را به شاه القا نموده، از خاطرات علم بر می‌آید که او پاره‌ای از این دلایل را به وی بیان کرده است، از طرفی، برخی دولت بریتانیا را مسیول القای این نظرات می‌دانند. این دلایل، به نظر چندان متقن نمی‌آیند چرا که ذخایر نفت بحرین اکنون بالغ بر 80 میلیارد بشکه نفت تخمین زده شده است، امکان بازپس‌گیری آن از طریق امور حقوقی نیز وجود داشته است، چنانکه در سال 1334 ، فریدون آدمیت در کتاب جزیره بحرین، مبانی تاریخی و دیپلماتیک این حق را به خوبی شرح داده بود. علاوه بر همه این مسایل، اهمیت استراتژیک و ژیوپولتیکی بحرین، بر همه مضار احتمالی آن می‌چربد. از سویی، نفی بازپس‌گیری نظامی بحرین نیز بعدها رنگ‌می‌بازد، چنان‌که ایران در خصوص جزایر سه‌گانه تهدید به اشغال نظامی این جزایر می‌کند و در عمل نیز چنین کرد و پیش‌آمدن آن در مورد بحرین نیز می‌توانست با حمایت قدرت‌های وقت از جمله آمریکا همراه باشد. دودلی شاه از اقدام خویش، بعدها خود را نشان می‌دهد در فروردین 1348 ، شاه خطاب به علم می‌گوید که از نظر وی، قضاوت تاریخ چیست: " .آیا فکر می‌کنی در آینده ما را خاین خواهند گفت یا خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم .".در اسفند 1348 ، ایران از سازمان ملل خواست تا نظر مردم بحرین را اخذ کرده و تکلیف بحرین را روشن سازد. شیخ بحرین با برگزاری رفراندوم مخالف بود و سازمان ملل به رهبری ویتوریو گیچیاردی، اقدام به برگزاری نظرخواهی کرد بدین معنی که از برخی خاندان بحرینی در مورد وضعیت آتی بحرین پرسش شد. در نهایت او به سازمان ملل گزارش کرد که اکثریت مردم بحرین، به جز اندک اشراف ایرانی، خواهان استقلال از ایران و بریتانیا هستند. در اردیبهشت 1349 این گزارش از سوی سازمان ملل ت یید و مجلسین ایران نیز در 21 اردیبهشت با مخالفتی اندک، آن را تصویب کردند. دولت شاه، با بکارگیری اکثریت جراید وقت در پی القای این مسیله بود که بحرین اندک اهمیتی نداشته و از‌دست‌رفتن آن نیز مسیله حایز توجهی نیست.البته ترس از تظاهرات نیز در دل داشتند. در همان روزها، ایران بر اسراییل در مسابقه فوتبال پیروز شد، علم نوشت: "شاه شانس آورد که کسی از فرصت استفاده نکرد تا در مورد بحرین تظاهرات کند". در اردیبهشت 1350 ، هویدا در جلسه خصوصی حزب ایران‌نوین، جدایی بحرین از ایران را به جدایی "دختر از مادر و رفتن به خانه شوهر" تشبیه و هدف اصلی ایران از این اقدام را صلح‌طلبی در منطقه اعلام کرد. در نهایت، بحرین در 23 مرداد 1350 ، رسما اعلام استقلال کرد.
ساز سرخپوستی پن فلوت را بشناسید برخی مواقع پیدا کردن یک ساز برای آغاز نواختن موسیقی چالشی است برای افرادی که تازه میخواهند وارد دنیای موسیقی و نت‌ها و نواها شوند. برای برخی از افراد قدیمی و تاریخی بودن، برای برخی گستره صدایی، برای افرادی نیز مدرن بودن یک ساز یا خاص بودن آن ویژگی تعیین کننده‌ای است که آن‌ها را به سمت یادگیری آن می‌کشاند. پن فلوت یکی از سازهایی است که بسیاری از علاقمندان به موسیقی طنین زیبای آن را شنیده و با آن به آرامش رسیده‌اند اما شاید ندانند این آوای زیبا متعلق به چه سازی است و احتمالا آن را با انواع دیگر فلوت‌ها اشتباه گرفته‌اند. در این مقاله قصد داریم شما را با ساز پن فلوت ، یکی از باستانی‌ترین سازهای بادی بومی جهان آشنا کنیم.تاریخچه پن فلوت در اساطیر یوناندر اساطیر یونان باستان "پن" نام یکی از خدایان بوده است که بدن انسان و شاخ، دم و پاهای بز داشته است. خدای پن در دشت‌ها سازی را می‌نواخته است که از لوله‌های کنار هم ساخته شده بود و یه همین دلیل امروزه به این ساز پن فلوت می‌گویند.در اسطوره‌های یونان، پن (به یونانی: ) یا آن طور که در برخی متون فارسی گفته شده پان، خدای چوپانان، گله‌ها و حیات وحش طبیعت کوه‌ها و همدم نیمف‌ها(الهه هایی به شکل دختران زیبا) به شمار می‌رفت، که در آرکادیای یونان قدیم، بسیار محبوبیت داشت.مجسمه الهه پن با پن فلوتی در دستپن اوقات خود را به شادی و رقص و آواز می‌گذراند. ساز پن فلوت را از اختراعات وی می‌دانند که به یاد عشقش سرینکس دختر خدای رودخانه می‌نواخته است. شکل ظاهری پن به مانند مردی دارای شاخ، پاها و دمی شبیه به بز، انبوهی از ریش، بینی پهن و کوتاه و گوش‌هایی نوک تیز به تصویر کشیده شده‌است. او اغلب در کنار ایزدان روستایی یکی از همراهان دیونیسوس به شمار می‌رفت. او به شکل بزی در جنگل‌ها و کوه‌ها، حوری‌ها را دنبال می‌کرد. در جنگ بزرگ میان خدایان و تایتان‌ها، زمانی که تایتان‌ها در حال پیروز شدن بودند، پن فریاد جنگی سر داد که باعث ایجاد ترس در تایتان‌ها شد و عده‌ای از آن‌ها را فراری داد، به همین دلیل است که کلمه‌ی پنیک ( Panic ) به معنی ترس، ریشه از نام او دارد. او همچنین ایزد باروری، شهوت، تمایلات نفسانی و نیروی تولیدی نرینه است. پن مورد پسند دیگر ایزدان یونانی نبود.علی معتمدی نوازنده ایرانی پن فلوتدر اساطیر آمده است که سرینکس دختر خدای رودخانه علاقه‌ای به پن نداشت و از دست وی فرار کرد. پن او را دنبال کرد تا به رودخانه رسیدند و دخترک راه فراری نداشت و دعا کرد تا زیوس خدای خدایان وی را از دست پن نجات دهد و زیوس او را به دسته‌ای از نی تبدیل کرد. پن با دیدن این صحنه خشمگین شد و نی‌ها را شکست و شروع به بوسیدن آنها کرد و متوجه شد نفس‌های او با ورود به نی صدایی حزن آلود تولید می‌کند که سبب شد سازی بسازد که امروز به نام این خدای اساطیری یونان به نام پن فلوت می‌شناسیم.پن یکی از الهه‌های تنها در اساطیر یونان بود زیرا اخلاق خوبی نداشت و تندخو بود و شاید همین تنهایی او، صدای ساز پن فلوت را تا این حد سوزناک و جذاب کرده است. و باز هم نکته جالب این است که پن خدای محافظ گله‌ها و چوپان‌ها بوده و معروف‌ترین قطعه پن فلوت چوپان تنها نام دارد.در دنیای واقعی، انسان‌های اولیه با دمیدن در لوله‌های نی بامبو و یا استخوان حیوانات تولید صدا را تجربه کردند و این اتفاق سبب شد تا انسانها بتوانند علاوه بر صداهایی که از حنجره خود تولید می‌کردند، صداهای جدید، جذاب و متفاوتی ایجاد نمایند. تفاوت صداهای ایجاد شده از هر کدام از این ادوات و همچنین تفاوت صدای لوله‌های با ابعاد متفاوت، انسان هوشمند را به این فکر انداخت که سازی از آنها بسازد به مرور با کنار هم قرار دادن نی‌های لوله‌ای شکل بامبو، ساز پن فلوت اولیه ساخته شد.پن فلوت‌های اولیه در اروپا، آفریقا، هند، چین و حتی ایران هم وجود داشته است. اما بقایای متعددی از آن در تمدن اینکاها یافت شده و موسیقی‌های فولکلور متعددی از آن موجود است و به این جهت به آن سازدهنی سرخپوستان نیز می‌گویند.در قرنهای نوزدهم و بیستم، کشورهای آمریکای جنوبی به ویژه کشورهایی چون پرو، بولیوی و رومانی در پیشرفت این ساز، هم از نظر ساختار و هم از نظر نوازندگی بسیار تاثیر گذار بوده‌اند تا جایی که به پن فلوت، سازدهنی سرخپوستان نیز اتلاق می‌شود و می‌توان آن را به طور کامل یک ساز بومی قلمداد کرد.پن فلوت از کنار هم قرارگیری لوله هایی از جنس بامبو، نی، چوب، پلاستیک و حتی شیشه ساخته می‌شود که انتهای آنها با ماده‌ای نظیر موم یا چوب پنبه مسدود شده است و از نظر فیزیکی لوله صوتی یک سر باز محسوب می‌شود. تعداد لوله‌ها معمولا از 12 تا 30 عدد متغیر است اما اکثر سازهای حرفه‌ای بین 19 تا 22 لوله دارند.پن فلوت رومانیاییفانیکا لوکا نوازنده سرشناس پن فلوت با سفر به کشورهای انگلستان، لهستان و فرانسه ت ثیر بسیاری در پیشرفت این ساز داشته است. وی تا قبل فوتش در سال 1968 نوازندگان زیادی را تربیت کرد که بعضی از نوازندگان شاخص از بین آنها عبارتند از : گیورگ زامفیر، دامیا لوکا، رادو سیمیان و نیکلا پیروا .پن فلوت با نام‌های مختلفی ازجمله پن پایپ، سیکو، روندورا، آنتارا و زامپونیا شناخته می‌شود و امروزه این ساز صرفا یک ساز فولکلوریک نیست و قابلیت اجرای انواع قطعات کلاسیک و پاپ را دارد.نحوه نواختن پن فلوتبرای ایجاد صدای مناسب در پن فلوت، باید لب‌ها بسته بوده و حالت لبخند داشته باشند. دندان‌های پایین به پشت لب پایین فشار بیاورد و کمی فک به طرف جلو حرکت کند تا لب پایین به دهانه لوله بچسبد و همچنین دندان‌های بالا به پشت لب بالا فشار می‌آورد ولی با لوله تماس پیدا نمی‌کند و با زبان عبارت " Tu " تلفظ می‌شود. توجه کنید که لبها به همدیگر فشار می‌آورند تا هوا به صورت سوزنی (سریع و کم حجم ) وارد ساز شود. هر چند که در ابتدا نیاز به فشار زیادی برای تولید صوت است ولی با گذر زمان با حداقل فشار، صوت ایجاد می‌شود.دسته بندی ظاهری پن فلوتپن فلوت‌های دو ردیفه: در این مدل از پن فلوت دقیقا ساختار قرارگیری نت‌ها از پیانو تبعیت می‌کند و نواختن آن ساده‌تر است و بیشتر در آمریکای جنوبی مورد استفاده قرار می‌گیرد.پن فلوت‌های تک ردیفه: این مدل معمولا در گام سل ماژور کوک می‌شود و برای نواختن برخی از نت‌ها باید در زاویه دمیدن هوا تغییر ایجاد کرد.پن فلوت دو ردیفهپن فلوت منحنی: جذاب‌ترین تغییری که رومانیایی‌ها در ساختار پن فلوت ایجاد کردند، منحنی کردن بدنه ساز بوده است این کار علاوه بر زیبا کردن ظاهر ساز، به آسان شدن نواختن و حرکت دست و لب روی ساز کمک شایانی کرده است.چیدمان لوله‌ها در پن فلوتچپ چین: به سازی گویند که بم‌ترین یا بلندترین لوله در سمت چپ قرار دارد. بدیهی است که برای تولید صداهای زیرتر باید به سمت راست و لوله‌های کوتاه‌تر حرکت کنیم.راست چین: این ساز دقیقا بر عکس ساز چپ چین است و بم‌ترین لوله آن در سمت راست قرار دارد.پن فلوت‌های راست چین معمولا در اروپا مورد استفاده قرار میگیرند و در آسیا با الهام گیری از قرارگیری نت‌ها در پیانو اغلب پن فلوت‌ها چپ چین هستند البته معمولا نوازندگان برجسته (خصوصا رومانیایی‌ها) از ساز راست چین استفاده می‌کنند.منبع: مقاله پن فلوت آکادمی موسیقی گاتبرای خرید و یادگیری ساز پن فلوت می‌توانید به آکادمی موسیقی گات به ادرس تهران میدان فاطمی جنب متروی جهاد پلاک 12 واحد 6 مراجعه کنید.تلفن 02188941368
سال کبیسه امروز، آخرین روز هفته‌ستدر بهاری گرمتو را پیدا کردمصبحم را با قهوه‌ای تلخبه یاد تو آغاز می‌کنمشب‌ها را با صدای توبه خواب عمیقی می‌روماین روزها هر آواییتو را به یادم می‌آوردچهچه پرندگان پشت پنجره اتاقتیک تاک ساعت روی میزتپش قلبم از دوری‌اتبانگ اذان مغرب و عشااز انتهای کوچه تاریکمن بدنبال توامدر تمام روزهای تقویمحتی اگر سال کبیسه باشیمن را در " باورهای یک نویسنده " دنبال کنید