# ---
stringlengths 5
627
⌀ |
---|
تاکنون تنها یک نظریه تاریخ از قلم یک مورخ حرفهای بیرون آمده است. |
تاریخنویسان فکری مانند هربِرت بَتِرفیلد، اِرنست نُلتِ و جورج مِوسِ از اهمیت ایدهها در تاریخ دفاع کردهاند. |
دانشمندانی مانند مارتین بروسات، ایان کِرشاو و دِتلف پِوکرت سعی کردند زندگی روزمره مردم عادی در آلمان قرن بیستم، به ویژه در دوره نازیها، را بررسی کنند. |
تاریخنویسان فمینیستی مانند جوآن والاچ اسکات، کلاودیا کونز، نتالی زِمون دیویس، شیلا روبوثام، گِیزل بُک، گِردا لِرنر، الیزابت فوکس-ژنووس و لین هانت، از اهمیت مطالعه تجربه زنان در گذشته دفاع کردهاند. |
یکی دیگر از دفاع از تاریخ در برابر انتقادهای پستمدرنیستی، کتاب "قتل تاریخ" (۱۹۹۴) اثر کیث ویندشاتل، مورخ استرالیایی بود. |
حذفهای تاریخی میتوانند به روشهای مختلفی اتفاق بیفتند و میتوانند تأثیر عمیقی بر سوابق تاریخی داشته باشند. |
تاریخ باستان: مطالعه از آغاز تاریخ بشر تا اوایل قرون وسطی. |
تاریخ مقایسهای: تحلیل تاریخی از نهادهای اجتماعی و فرهنگی که محدود به مرزهای ملی نیستند. |
تاریخ فرهنگی: مطالعه فرهنگ در گذشته. |
تاریخ فکری: مطالعه ایدهها در زمینه فرهنگهایی که آنها را تولید کردهاند و توسعه آنها در طول زمان. |
تاریخ مدرن: مطالعهی دوران مدرن، یعنی دورهای که پس از قرون وسطا شروع شد. |
پالئوگرافی: مطالعهی متون باستانی. |
روانتاریخ: مطالعهی انگیزههای روانشناختی رویدادهای تاریخی. |
تاریخ زنان: تاریخ انسانهای زن. |
قرنها و دههها به طور معمول به عنوان دورههای زمانی استفاده میشوند و زمانی که نشان میدهند به سیستم تاریخگذاری مورد استفاده بستگی دارد. |
برای این کار، مورخان اغلب به جغرافیا روی میآورند. |
به عنوان مثال، برای توضیح اینکه چرا مصریان باستان تمدنی موفق ایجاد کردند، مطالعهی جغرافیای مصر ضروری است. |
تاریخ آمریکا تاریخ جمعی شمال و آمریکای جنوبی، شامل آمریکای مرکزی و دریای کارائیب است. |
تاریخ دریای کارائیب با قدیمیترین شواهدی که در آن بقایای 7000 ساله پیدا شدهاند شروع میشود. |
تاریخ اوراسیا تاریخ جمعی چندین منطقهی ساحلی مجزا است: خاورمیانه، جنوب آسیا، شرق آسیا، جنوب شرقی آسیا و اروپا، که توسط توده داخلی استپ اوراسیایی در آسیای مرکزی و اروپای شرقی به هم متصل شدهاند. |
تاریخ شرق آسیا مطالعهی گذشتهای است که نسل به نسل در شرق آسیا منتقل شده است. |
تاریخ جنوب شرقی آسیا به عنوان تعامل بین بازیگران منطقهای و قدرتهای خارجی شناخته شده است. |
تاریخ اجتماعی "قدیمی" قبل از دههی 1960، مجموعهای از موضوعات بدون موضوع مرکزی بود و اغلب شامل جنبشهای سیاسی مانند پوپولیسم میشد که از نظر اجتماعی در خارج از سیستم نخبگان قرار میگرفتند. |
این نوع تاریخ سیاسی، مطالعهی رفتار روابط بینالمللی بین کشورها یا در طول مرزهای دولتی در طول زمان است. |
این نوع تاریخ بعد از دههی 1980 در ایالات متحده، ژاپن و سایر کشورها با این اعتقاد که دانشآموزان به دلیل جهانی شدن به درک گستردهتری از جهان نیاز دارند، محبوبیت یافت. |
با وجود اینکه تاریخ جنسیتی یک حوزه نسبتا جدید است، تأثیر قابل توجهی بر مطالعهی کلی تاریخ داشته است. |
در آکسفورد و کمبریج، بورسیهها دست کم گرفته میشدند. |
معلمین تا بعد از جنگ جهانی دوم بر بحث مسلط بودند. |
بعد از جنگ جهانی اول در ایالات متحده، یک جنبش قوی در سطح دانشگاهی برای تدریس دروس تمدن غرب به وجود آمد تا به دانشآموزان میراث مشترکی با اروپا بدهد. |
بسیاری از این حوزه از هر دو دیدگاه نگاه میکنند. |
در ایالات متحده، کتابهای درسی که توسط یک شرکت واحد منتشر میشوند، اغلب از نظر محتوا از ایالت به ایالت دیگر متفاوت هستند. |
مورخان آکادمیک اغلب با سیاسی شدن کتابهای درسی مخالفت میکردند، گاهی با موفقیت. |
تمدن (یا تمدّن) جامعهای پیچیده است که با توسعهی شهری، طبقهبندی اجتماعی، نوعی دولت و سیستمهای نمادین ارتباط (مانند نوشتن) مشخص میشود. |
در این مفهوم گسترده، تمدن در مقابل جوامع قبیلهای غیرمتمرکز، از جمله فرهنگهای چوپانان عشایری، جوامع نئولیتیک یا شکارچیان و جمعآوریکنندهها قرار میگیرد. با این حال، گاهی اوقات در مقابل فرهنگهای موجود در داخل خود تمدنها نیز قرار میگیرد. |
رسالهی اصلی، کتاب "فرآیند تمدن" (1939) اثر نوربرت الیاس است که اخلاق اجتماعی را از جامعهی درباری قرون وسطا تا دورهی مدرن اولیه ردیابی میکند. |
کلمات مرتبط مانند "ادب" در اواسط قرن شانزدهم توسعه یافتند. |
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، در طول انقلاب فرانسه، "تمدن" در مفرد، هرگز در جمع، استفاده میشد و به معنای پیشرفت بشریت به طور کلی بود. |
فقط در این مفهوم کلی، میتوان از "تمدن قرون وسطایی" صحبت کرد که به معنای الیاس، یک تناقضگویی خواهد بود. |
در اینجا، تمدن، که عقلانیتر و اجتماعیتر است، با طبیعت انسانی کاملا مطابق نیست و "کمال انسان فقط از طریق بازگشت یا تقریب به وحدت طبیعی گفتمانی یا پیش از عقلانی اولیه قابل دستیابی است" (به وحشی نجیب مراجعه کنید). |
تمدنها بر اساس شیوهی معیشت، نوع زندگی، الگوهای استقرار، اشکال دولت، طبقهبندی اجتماعی، سیستمهای اقتصادی، سواد و سایر ویژگیهای فرهنگی از یکدیگر متمایز شدهاند. |
تمام تمدنها برای معیشت به کشاورزی وابسته بودهاند، به جز برخی از تمدنهای اولیهی پرو که ممکن است به منابع دریایی وابسته بودهاند. |
مخصوصا مازاد غلات بسیار مهم بوده است، زیرا غلات را میتوان برای مدت طولانی انبار کرد. |
با این حال، در برخی از مکانها، شکارچیان و جمعآوریکنندهها به مازاد غذایی دسترسی داشتهاند، مانند برخی از مردم بومی شمال غربی اقیانوس آرام و شاید در طول فرهنگ ناتوفی مزولیتیک. |
کلمهی "تمدن" گاهی اوقات به سادگی به عنوان " 'زندگی در شهرها' " تعریف میشود. |
جوامع دولتی از جوامع دیگر طبقهبندی شدهتر هستند. تفاوت بیشتری بین طبقات اجتماعی وجود دارد. |
تمدنها، با سلسله مراتب اجتماعی پیچیده و دولتهای سازمان یافته و نهادی. |
برخی از افراد نیز زمین یا مالکیت خصوصی زمین را به دست میآورند. |
در اوایل عصر آهن، تمدنهای معاصر پول را به عنوان وسیلهی مبادله برای معاملات فزایندهی پیچیده توسعه دادند. |
ممکن است این افراد با یکدیگر آشنا نباشند و نیازهای آنها ممکن است همه در یک زمان رخ ندهد. |
گذار از اقتصادهای سادهتر به اقتصادهای پیچیدهتر لزوما به معنای بهبود سطح زندگی مردم نیست. |
قد متوسط یک جمعیت، معیاری خوب برای اندازهگیری کافی بودن دسترسی آن به ضروریات، به ویژه غذا است. |
مانند پول، نوشتن به دلیل جمعیت شهر و پیچیدگی تجارت آن در میان افرادی که همه با یکدیگر آشنا نیستند، ضروری شد. |
اینها شامل دین سازمان یافته، توسعه در هنر و پیشرفتهای بیشماری در علم و فنآوری است. |
این فرهنگها توسط برخی "بدوی" نامیده میشوند، اصطلاحی که توسط دیگران تحقیرآمیز تلقی میشود. " |
انسانشناسان امروزی از اصطلاح "بدون سواد" برای توصیف این مردم استفاده میکنند. |
اما تمدن نیز به وسیلهی تسلط فنی، مادی و اجتماعی که تمدن ایجاد میکند، گسترش مییابد. |
تمدنها تمایل دارند فرهنگهای پیچیدهای را توسعه دهند، از جمله یک دستگاه تصمیمگیری مبتنی بر دولت، ادبیات، هنر حرفهای، معماری، دین سازمان یافته و آداب و رسوم پیچیدهی آموزش، اجبار و کنترل مرتبط با حفظ نخبگان. |
تمدنی که فرد در آن زندگی میکند، گستردهترین هویت فرهنگی آن فرد است. |
هدف، حفظ میراث فرهنگی بشریت و همچنین هویت فرهنگی، به ویژه در مورد جنگ و درگیری مسلحانه است. |
اوزوالد اسپنگلر، فیلسوف اوایل قرن بیستم، اسپنگلر، اوزوالد، زوال غرب: دیدگاههای تاریخ جهان (1919) از کلمهی آلمانی "کولتور" (فرهنگ) برای چیزی استفاده میکند که بسیاری آن را "تمدن" مینامند. |
اسپنگلر میگوید که تمدن، آغاز زوال یک فرهنگ است، زیرا "از بیرونیترین و مصنوعیترین حالتهایی که یک گونه از انسانیت توسعه یافته قادر به آن است". |
به گفتهی توینبی، تمدنها به طور کلی به دلیل شکست "اقلیت خلاق"، از طریق زوال اخلاقی یا مذهبی، در مواجهه با یک چالش مهم، به جای دلایل صرفا اقتصادی یا محیطی، رو به زوال و سقوط میگذارند. |
به عنوان مثال، شبکههای تجاری، تا قرن نوزدهم، بسیار بزرگتر از حوزههای فرهنگی یا سیاسی بودند. |
در طول دورهی اوروک، گوییرمو آلغاز استدلال کرده است که روابط تجاری مصر، بینالنهرین، ایران و افغانستان را به هم مرتبط میکردند. |
تمدنها و جوامع مختلف در سراسر جهان از نظر اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی به طرق مختلف به یکدیگر وابستهاند. |
تمدن مرکزی بعدا شامل کل خاورمیانه و اروپا شد و سپس با استعمار اروپایی به مقیاس جهانی گسترش یافت و آمریکا، استرالیا، چین و ژاپن را تا قرن نوزدهم ادغام کرد. |
این امر یک انقلاب محصولات ثانویه را تشویق کرد که در آن مردم از حیوانات اهلی شده نه تنها برای گوشت، بلکه برای شیر، پشم، کود و کشیدن گاوآهن و گاری استفاده میکردند - توسعهای که از طریق اکومنهی اوراسیایی گسترش یافت. |
این منطقه به عنوان "الهامبخش برخی از مهمترین پیشرفتها در تاریخ بشریت، از جمله اختراع چرخ، کاشت اولین محصولات غلات و توسعهی خط نستعلیق" شناخته شده است. |
این تغییر آب و هوایی نسبت هزینه به منفعت خشونتهای بومی بین جوامع را تغییر داد، که منجر به رها شدن جوامع روستایی بدون دیوار و ظهور شهرهای دارای دیوار شد، که با اولین تمدنها مرتبط بود. |
انقلاب شهری متمدن به نوبهی خود به توسعهی سکونتگزینی، اهلیسازی غلات و حیوانات، ماندگاری سکونتگاهها و توسعهی سبک زندگی که اقتصاد مقیاس و انباشت مازاد تولید را توسط بخشهای خاص اجتماعی تسهیل میکرد، وابسته بود. |
برخی بر روی مثالهای تاریخی و برخی دیگر بر روی تئوری عمومی تمرکز میکنند. |
به گفتهی گیبون، "زوال روم، نتیجهی طبیعی و اجتناب ناپذیر عظمت افراطی بود. |
تئودور مومسن در کتاب تاریخ روم خود، پیشنهاد کرد که روم با فروپاشی امپراتوری روم غربی در 476 میلادی سقوط کرد و او نیز به تمایل به تمثیل بیولوژیکی "پیدایش"، "رشد"، "پیر شدن"، "فروپاشی" و "فاسد شدن" داشت. |
آرنولد ج. توینبی در کتاب مطالعهای در تاریخ خود، پیشنهاد کرد که تعداد بسیار بیشتری از تمدنها، از جمله تعداد کمی از تمدنهای متوقف شده، وجود داشته است و اینکه تمام تمدنها تمایل داشتند که چرخهی شناسایی شده توسط مومسن را طی کنند. |
در طول مرحلهی میانی، رشد فزایندهی جمعیت منجر به کاهش تولید سرانه و سطوح مصرف میشود، جمعآوری مالیات بیشتر و بیشتر دشوار میشود و درآمدهای دولتی به جای رشد، به دلیل رشد جمعیت تحت کنترل دولت، افزایش مییابد. |
چرخههای سکولار و روندهای هزارهای. |
این واقعیت که روم برای تجهیز و تجهیز مجدد ارتشهایی که برای اولین بار به طور مکرر در میدان نبرد شکست خورده بودند، به درآمدهای بیشتر و بیشتر نیاز داشت، منجر به تجزیهی امپراتوری شد. |
او استدلال میکند که فروپاشی مایا برای تمدن امروزی درسهایی دارد. |
نسبت انرژی مصرف شده به انرژی حاصل شده، در محدود کردن بقای تمدنها بسیار مهم است. |
کنچنی ادعا کرد که تمدنها را نمیتوان به دورگهها، تمدن پایینتر، در صورت داشتن حقوق برابر در داخل یک تمدن بسیار توسعه یافته، آن را غلبه خواهد کرد. |
موریس برمن، مورخ فرهنگی، در کتاب "آمریکای قرون وسطایی: پایان امپراتوری" اشاره میکند که در ایالات متحدهی مصرفگرایانهی شرکتی، همان عواملی که زمانی آن را به سوی عظمت سوق میدادند - فردگرایی افراطی، انبساط سرزمینی و اقتصادی و تعقیب ثروت مادی - ایالات متحده را به سوی آستانهی بحرانیای راندهاند که فروپاشی در آن اجتنابناپذیر است. |
جاکوبس استدلال میکند که فرسودگی این ستونها، به ناهنجاریهای اجتماعی مانند بحران محیطی، نژادپرستی و شکاف رو به رشد بین ثروتمندان و فقرا مرتبط است. |
او استدلال میکند که این نیاز تمدنها به واردات منابع بیشتر و بیشتر، ناشی از بهرهبرداری بیش از حد و کاهش منابع محلی آنهاست. |
(در این نمودار، "Ma" به معنای "میلیون سال پیش" است.) |
قسمت زیادی از زمین به دلیل برخورد مکرر با اجرام دیگر که منجر به آتشفشانی شدید میشد، مذاب بود. |
انسانهای قابل شناسایی در نهایت 2 میلیون سال پیش ظاهر شدند، دورهای بسیار ناچیز در مقیاس زمینشناسی. |
برآورد میشود که 99 درصد از تمام گونههایی که تاکنون در زمین زندگی میکردند، بیش از پنج میلیارد، منقرض شدهاند. |
پوستهی زمین از زمان تشکیل آن، مانند زندگی از زمان ظهور نخستین آن، به طور مداوم تغییر کرده است. |
ماه در این زمان به احتمال زیاد به دلیل برخورد یک سیارهی اولیه به زمین، تشکیل شده است. |
جو از گازهای آتشفشانی و گلخانهای تشکیل شده است. |
باکتریها شروع به تولید اکسیژن میکنند و جو سوم و فعلی زمین را شکل میدهند. |
قارههای اولیه کلمبیا، رودینیا و پانوتا، به ترتیب، ممکن است در این دوره وجود داشته باشند. |
به تدریج، زندگی به زمین گسترش مییابد و اشکال آشنا از گیاهان، حیوانات و قارچها، از جمله کرمهای حلقوی، حشرات و خزندگان، ظاهر میشوند، از این رو نام این دوره، که به معنای "زندگی قابل مشاهده" است. |
این دوره از هیدروژن و هلیوم تشکیل شده بود که اندکی پس از انفجار بزرگ 13.8 میلیارد سال پیش (Ga) ایجاد شد و عناصر سنگینتر توسط ابرنواخترها به بیرون پرتاب شدند. |
وقتی ابر شروع به شتاب گرفتن کرد، حرکت زاویهای، گرانش و اینرسی آن را به شکل دیسک اولیهای صاف در جهت عمود بر محور چرخش آن درآورد. |
پس از انقباض بیشتر، یک ستارهی T Tauri مشتعل شد و به خورشید تکامل یافت. |
زمین حدود 4.54 میلیارد سال پیش (با عدم قطعیت 1٪) به این ترتیب شکل گرفت و در عرض 10 تا 20 میلیون سال به طور کامل تکمیل شد. |
زمین اولیه با انباشت رشد کرد تا زمانی که هستهی آن به اندازهی کافی گرم شد تا فلزات سنگین و دوستدار آهن را ذوب کند. |
از تعداد دهانههای موجود در سایر اجرام آسمانی، نتیجه میشود که دورهای از برخورد شدید شهابسنگها، به نام بمباران سنگین دیرهنگام، حدود 4.1 Ga آغاز شد و در حدود 3.8 Ga، در پایان هادئن به پایان رسید. |
با شروع آرکئن، زمین به طور قابل توجهی خنک شده بود. |