from
stringclasses
23 values
text
stringlengths
3
4.12k
اَميرعلى قِ
انسان در بیست سالگی در مرکز جهان می رقصد، در سی سالگی میان دایره پرسه می زند. در پنجاه سالگی روی حاشیه راه می رود و از نگریستن به درون و بیرون پرهیز می کند. پس از آن دیگر اهمیتی ندارد. امتیاز کودکان و سالمندان، نامرئی بودن آنهاست. زن آینده #کریستین_بوبن @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ خوب یا بد، حرف هام رو میخورم. به کسی چیزی نمیگم یا جایی نمی نویسم. نمیدونم چرا. شب ها با یک مشت حرف به خواب میرم. صبح ها با یک مشت حرف از خواب بیدار میشم. انگار روزه ی سکوت گرفته باشی.
اَميرعلى قِ
+ میتونستی پولدار ترین باشی یا قدرتمند ترین آدم. میتونستی خیلی مشهور باشی و بهترین جای زمین زندگی کنی اما دیروز #آخرین روز زندگیت بود. تو از همه ی اتفاق های بالا بیشترش رو داری اگر امروز #زنده ای. اگر الان پیغامم رو میخونی بدون هیچ چیز گرون تر از #سلامتی و #وقت نیست. هیچ چیز.
اَميرعلى قِ
ای جواهر زندگیِ من ای تمام آنچه که می بینم؛ کدام آینه قادر است که تو را آن گونه که هستی نشان دهد؟ ناتوان است آینه؛ از غایتِ زیبایی تو. #سپهر_آهنگی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
من تصور می کردم ادامه دادن بدون او غیرممکن است. اما حالا بعد از چندین سال همه چیز به روال عادی اش بازگشته است. شاید بگویید گذر زمان همه چیز را حل میکند. اشتباه نکنید. موضوع زمان نیست، وقتی عمیقا غمگینید، آنقدر که بار غم شانه هایتان را خم میکند، ناگهان تمایل عمیقی به رها شدن می کنید. این است که وا می دهید. ما با توجیهاتی رفته رفته غم را بی ارزش می کنیم. در واقع سیستم دفاعی پنهانی درون هر شخص است که آرام آرام غم را کمرنگ می کند. توجیهاتی مثل لیاقتم را نداشت... شاید اصلا با او خوشبخت نمیشدم و خیلی چیزهای دیگر. هرچند خوب میدانیم برای ادامه دادن چاره ای جز این نمی ماند. این است که حالا زندگی من به حالت قبلش بازگشته است. میدانید شاید اصلا با او خوشبخت نمیشدم! #فاضله_حسینی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ خونه ی یکی از بهترین دوستامون دعوتیم. بهش قول دادم بله برون حتما شرکت میکنیم و ازت عکس میگیریم حالا که داری عروس میشی! موقعی که داشتم دوربینم رو آماده میکردم یک خانمی گفت دارین از من عکس یا فیلم میگیرین؟ گفتم نه دارم دوربینم رو آماده میکنم. گفت حواستون باشه من به هیچ وجه تو عکسها و فیلمها نیوفتم. پرسیدم چرا؟ گفت بچه هام نمیدونن تو خونه های مردم کار میکنم :)
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت همونقدر که بهم قدرت کلام دادی همونقدر هم بهم قدرت سکوت دادی
اَميرعلى قِ
📝 چند عاشقانه ی واقعیِ واقعی ▫️آقای معارف! گفته بودی داستانمان را بنویسیم و بگوییم از دوست داشتنهایی که توی دلمان ماند که ماند. قصه ی من هم یکی از اینهاست. آخرین سه شنبه ی سال نود و سه، یکی از بارانی ترین روزهای تهران بود. طوری که حتی نمیشد توی پیاده رو راه رفت. خودم را رساندم زیر سایبان یک مغازه و زل زدم به ترافیک قفل شده. همانجا چشمم خورد به تابلوی ساختمان رو به رو: "آکادمی آیلتس". خیلی بداهه و بی برنامه پله های ساختمان را رفتم بالا. نیم ساعت بعد، باران هنوز بند نیامده بود، من ولی تعیین سطح داده بودم! ▫️روزهای آخر تابستان روزهای آخر ترم شش زبان بود. پاییز که آمد، کلاس ما یک مهمان جدید داشت. یک دختر دانشجوی پزشکی که مثل همه، رویای مهاجرت پایش را به کلاس زبان باز کرده بود. چند بار سر چیزهای مسخره حرفمان شده بود و دل خوشی از هم نداشتیم. ولی هرچه زمان میگذشت رابطه مان بیشتر شبیه سریالهای لوس تلویزیون میشد: دو نفر که تمام حواسشان به هم هست ولی مدام به جان هم نق میزنند. یک نفر باید پا روی دلش میگذاشت و پیش قدم میشد. من پا روی دلم گذاشتم و پیش قدم شدم. ▫️چه شروعی بهتر از ابراز علاقه به کسی که به تو بی علاقه نیست؟ یک دعوت ساده به شام و شنیدن "چرا که نه". بعد رابطه مثل یک نهال باریک سر از خاک در می آورد و تو صداقت و مهربانی را خرجش میکنی و سبزتر شدنش را به تماشا مینشینی. داستان ما هم همین شد و روز به روز بیشتر درگیر هم شدیم. یک روز از من خواست کنکور فوق را شرکت کنم. خودم بدم نمی آمد و این رابطه هم انگیزه ام را هزار برابر بیشتر کرده بود. روی حرفش حرف نزدم. ▫️هفت ماه بعد، از جلسه ی کنکور که زدم بیرون واقعا مشتاق بودم که هم را ببینیم. مسیج فرستادم. دو دقیقه بعد جواب داد. یک دو نقطه فرستاده بود و یک پرانتز باز! مصنوعی ترین لبخند دنیا را. شب بهانه آورد که سرش درد می کند و فردایش این مسیج را برایم فرستاد: "هیشکی اندازه من شاهد تلاش تو نبوده، برات آرزوی موفقیت میکنم، خداحافظ" ▫️حالا که اینها را مینویسم درسم هم تمام شده و مدت هاست که سر کار میروم. هنوز گاهی عیدها یا تولدها برای هم پیام تبریک کپی پیست میکنیم. ولی دیگر هم را ندیدیم. نمیدانم چه مدت قبل از کنکور از رابطه دل بریده بود، اما تا شب آخر نقش بازی کرد تا آب توی دلم تکان نخورد. هیچ وقت هیچکداممان را سرزنش نکردم. من بهترینِ خودم بودم، ولی شاید برای او کافی نبودم. هر چه که بود، روزهای بی نظیری برایم خلق کرد و از من آدم دیگری ساخت. بهترینها را برایش آرزو دارم. دو نقطه، پرانتز باز. #بازنویسی_از_پیغام_های_شما @my_story_channel
اَميرعلى قِ
+ انسان به معنای واقعی زندانی افکارشه. گاهی نه تنها زندانی افکار خودش، بلکه زندانی افکار دیگران.
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت از ته دل گفتما؟ از ته دل
اَميرعلى قِ
+ إذا عظُم المطلوب قَلّ المساعد. هرچه راه دشوارتر، ياران كمتر. کلیله و دمنه @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
خیلی چیزها هست که تقصیر تو نیست. یا تقصیرِ من. تقصیر پیشگویی ها هم نیست، یا نفرینها یا دی ان ای، یا پوچی. تقصیر ساختار گرایی یا سومین انقلاب صنعتی هم نیست. همه می میریم و ناپدید می شویم، ولی علتش این است که نظامِ خودِ دنیا را بر پایه ی ویرانی و فقدان گذاشته اند. زندگی ما سایه هایی از این اصل رهنماست. مثلا باد می وزد. می تواند بادی شدید و خشن باشد، یا نسیمی ملایم. اما سرانجام هر بادی فرو می میرد و ناپدید می شود. باد شکل ندارد. فقط حرکت هواست، باید به دقت گوش بدهی، بعد استعاره را می فهمی ... کافکا در کرانه #هاروکی_موراکامی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
اطلاع رسانی: خرید اینترنتی کتاب من سر قولم هستم تنها از طریق وبسایت انتشارات به آدرس: www.360book.ir
اَميرعلى قِ
من گمان مي كنم هر كسي در ته دلش يك باغي دارد كه پناهگاه اوست. هيچ كس از آن جا خبر ندارد، كليدش فقط در دست صاحبش است. آن جا، آدم هر تصور ممنوعي كه دلش مي خواهد مي كند. عشق هاي محال، هر آرزوي ناممكن و هر خواب و خيال خوش، هر چيز نشدني، آن جا شدني است؛ يك بهشت – يا شايد جهنم – خودماني و صميمي كه هر كس براي خودش دارد. اين باغِ اَندروني چه بسا از ديد باغبانش هم پنهان است اما يك روزي و يك جوري آن را كشف مي كند. #شاهرخ_مسكوب #گفت_و_گو_در_باغ @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت تو دردهامو میدونی.
اَميرعلى قِ
وقتی کاسپارف به یک شطرنج باز آماتور باخت! در احوالات کاسپارف استاد بزرگ شطرنج آمده: که در بازی شطرنج به یک آماتور باخت، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند. او اینگونه عنوان کرد، در بازی با او نمیدانستم که او یک آماتور است، برای این، با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت میگشتم، گاهی به خیال خود نقشه‌اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی میکردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم، تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم... آنقدر در پی حرکت‌های او بودم و دنبال رو مسیر او شدم، که مهره‌های خودم را گم کردم،بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکت‌های او از سر مهارت داشتن نبود، او فقط مهره‌ها را حرکت میداد و من از لذت بازی غافل شدم چون به دنبال نقشه‌ای بودم که وجود نداشت، بازی را به این ترتیب باختم! اما درس بزرگ تری یاد گرفتم که، تمام حرکت‌ها از سر حیله نیست، آنقدر فریب دیده‌ایم و نقشه کشیده‌ایم که صادقانه حرکت کردن را باور نداریم و دنبال نقشه‌هایش میگردیم آنجاست که مسیر را گم میکنیم، میبازیم... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
يَا حَبِيبَ مَنْ لا حَبِيبَ لَهُ يَا طَبِيبَ مَنْ لا طَبِيبَ لَهُ يَا مُجِيبَ مَنْ لا مُجِيبَ لَهُ يَا شَفِيقَ مَنْ لا شَفِيقَ لَهُ يَا رَفِيقَ مَنْ لا رَفِيقَ لَهُ يَا مُغِيثَ مَنْ لا مُغِيثَ لَهُ يَا دَلِيلَ مَنْ لا دَلِيلَ لَهُ يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ يَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ يَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ اى دوست آنکس که دوستى ندارد. اى طبیب آن کس که طبیبى ندارد. اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد. اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد. اى رفیق آن کس که رفیق ندارد. اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد. اى راهنماى آنکه راهنمایى ندارد. اى مونس آنکس که مونسى ندارد. اى ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد. اى همدم آن کس که همدمى ندارد. دعای جوشن کبیر - فراز ۵۹ @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ اهدافم رو، اگر براشون نجنبم تبدیل میشه به یک مشت #حسرت و خاطره
اَميرعلى قِ
اگه به تو نمیگفتم حرفامو، اگه نمیگفتم چقد دوست دارم الان بودی... شاید اگه نمیفهمیدی اینو، که تو رو زیادی از حد دوست دارم الان بودی.
اَميرعلى قِ
#تاب_آوری معادل واژه انگليسی Resiliency به معنای توانايی مقابله با شرايط دشوار و پاسخ انعطاف پذير به استرس های زندگی است. تاب آوری، مشكلات زندگی را کم نمی كند، بلكه به افراد قدرت می دهد تا با جريان زندگی حرکت کنند. ویژگی های افراد تاب آور چیست؟ ۱- احساس ارزشمندی: پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند، احترام قائل شدن برای خود و توانایی های خود، سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف و کتمان نکردن آنها. ۲- مهارت حل مسئله: افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی – انتقادی نسبت به توانایی های خود و شرایط موجود دارند، در مقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفت انگیزی در پیدا کردن راه حل های مختلف درباره یک موقعیت یا مسئله خاص دارند. ۳ - مهارت های اجتماعی: افراد تاب آور مهارتهای ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند. ▫️آنها می‌توانند در شرایط سخت هم شوخ طبعی خودشان را حفظ کنند، با دیگران صمیمی شوند و در مواقع بحرانی از حمایت اجتماعی دیگران بهره ببرند، ضمن اینکه می توانند سنگ صبور خوبی باشند. ۴ - خوش بینی: اعتقاد راسخ به این که آینده می‌تواند بهتر باشد و احساس امید و هدفمندی، از ویژگی‌های دیگر افراد تاب آور است. ▫️این افراد باور دارند که می‌توانند زندگی و آینده خود را کنترل کنند. ۵ - همدلی: افراد تاب آور توانایی برقراری رابطه توأم با احترام متقابل با دیگران را نیز دارند. #روانشناسی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
Your last day on the Earth @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ دلت باهات قهر کرده.
اَميرعلى قِ
#تكاليف_زندگی آدلرگرايان پنج تكليف زندگي را كه هر فرد بايد در طول زندگي از عهده آن ها برآيد و آن ها را انجام دهد شرح مي دهند: ١. يادگيري كنار آمدن با خود: اينكه بتوانيم از بودن با خودمان احساس راحتي كنيم، از نقاط قوت خويش لذت ببريم، و ناكامل بودن خود را بپذيريم و در صورت لزوم تصميم بگيريم و اقدامات لازم را به سوي بهتر شدن برداريم. ٢. كنار آمدن با ديگران: دوست شدن با ديگران و حفظ دوستي ها، عشق بورزيم، و مورد عشق ديگران واقع شويم. ٣. كاركردن: هر كسي نيازمند موقعيتي براي خلاق بودن است تا از دستاورد خويش لذت ببرد و گاهي مواقع از جسم خسته اي كه تلاش زيادي كرده، احساس راحتي و خوشبختي كند. ٤. مديريت جنسي: اينكه بتوانيم از رابطه جنسي طبيعي بدون استفاده ابزاري از ديگران و بدون احساس گناه، لذت ببريم. اين تكليف شامل هنر زندگي شادمانه، مهارت مراقبت از ازدواج و فرزندپروري است. ٥. يافته معنايي براي وجود: رابطه بين انسان ها با محيط، طبيعت و جهان هستي را دربر مي گيرد. همه ما نياز داريم براي چگونگي وجودمان، در بلند مدت به قدر كافي به يك چرايي دست يابيم. كتاب تربيت دموكراتيك نوجوانان پرل كاسل/ ريموند جي. كورسيني ترجمه دكتر حميد عليزاده و دكتر مهدي خان آبادي @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ آخه من فقط تو رو دارم
اَميرعلى قِ
بهترین ویدئوهای عمر من، همین هاست که شما با کتابم برام میفرستین.
اَميرعلى قِ
انسانهایی پیدا می‌شوند سی روز ماه رمضان را روزه می‌گیرند، عید که شد برای کفاره گناهانشان گوسفند حنا بسته سر می‌برند، به حج تمتع و عمره می‌روند، روزی پنج‌بار سر به سجاده می‌گذارند، اما دلشان نه جایی برای محبت است، نه جایی برای مرحمت. مرد حسابی، پس برای چه این‌همه زحمت میکشی؟ مگر بدون دوست داشتن و دوست داشته شدن میشود ایمان آورد؟ اگر عشق نباشد، "عبادت" هم کلمه‌ای خشک و خالی میشود. انسان باید با عشق و در عشق ایمان بیاورد؛ باید در رگ‌هایش عشق به خدا و انسان‌ها را حس کند! ملت عشق #الیف_شافاک @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ خوندی؟
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت #نصفه_شبی :)
اَميرعلى قِ
+ میزام بالاخره رسیدن - چی؟! میگم میزهایی که سفارش دادم بالاخره رسید. - بمیری سکته کردم چرا؟! - فکر کردم میگی ویزام اومد! فکر کردم تو هم قراره بری من تنها بمونم
اَميرعلى قِ
بانوی من! آرزو دارم در روزگاری دیگری دوستت میداشتم. روزگاری مهربان تر، شاعرانه تر  روزگاری که شمیم کتاب، شمیم یاسمن و شمیم آزادی را بیشتر حس می کرد.   آرزو می کردم  که دوستت می داشتم در روزگاری که شمع حاکم بود و هیزم و بادبزن های ساخت اسپانیا و نامه ها ی نوشته با پر و پیراهن های تافته‌ی رنگارنگ. نه در روزگار موسیقی دیسکو و ماشین های فراری و شلوارهای جین چل تکه.   آرزو می کردم  تو را در روزگار دیگری می دیدم  روزگاری که گنجشکان حاکم بودند  آهوان، پلیکان ها یا پریان دریایی . نقاشان، موسیقی دان‌ها، شاعران، عاشقان، کودکان و یا دیوانه ها.   آرزو می کردم که تو از آنِ من بودی در روزگاری که بر گل ستم نبود  بر شعر، بر نی و بر لطافت زنان. اما افسوس دیر رسیده ایم  ما گل عشق را می کاویم  در روزگاری که عشق را نمی شناسد. #نزار_قبانی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#رها_کن
اَميرعلى قِ
#الان_بودی #استوری @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ برای جمعست... دلگیر نباش.
اَميرعلى قِ
کوچه هشتم که زندگی می‌کردیم، برای بار اول پای کامپیوتر باز شد به خانه‌مان. همان روز با شروین رفتیم فلکه‌ی آریاشهر و سی‌دی فوتوشاپ خریدیم و نصب کردیم روی کامپیوتر. یک ماه باهاش ور رفتم و بالاخره خم و چمش دستم آمد. یک بار شروین آمد خانه‌مان و یک عکس از کردان ریخته روی فلاپی دیسک و گفت بیا کرم بریزیم توی عکس. کردانِ ابری با درخت‌های کم‌رمق. قشنگی فوتوشاپ این است که آدم می‌تواند هر المانی که دلش بخواهد را مثل یک طلق بی‌رنگ اضافه کند به عکس. لایه روی لایه. همین کار را هم کردیم. اول افتادیم به جان آسمان. یک لایه آسمان آبی اضافه کردیم بهش. بعد هم یک لایه برف اضافه کردیم به تپه‌ها. فک شروین آمد پائین و دائم می‌گفت فوتوشاپ لامصب. بعد مثل کفتر جلد پرید خانه‌شان و با یک فلاپی دیگر آمد. عکس یک دختر بلوند بود که پشت سرش تابلوی دراز هالیوود دیده می‌شد. تاپ قرمز کوتاهی تنش بود با یک دامن چین‌دار. که آن هم دست بر قضا کوتاه بود. کلا توی لباس کم‌کاری کرده بود. شروین صدایش می‌کرد مادونا. دور عکس را بریدیم و مادونا را از لس‌آنجلس آوردیم کردان. یک لایه‌ی جدید. شروین اصرار داشت که لباس‌هایش را دربیاوریم. برایش توضیح دادم که من فقط بلدم لایه اضافه کنم. کم کردن لایه و لباس کار من نیست. به همان وصف‌العیش نصف‌العیش راضی شد. بعد یک لایه چمن اضافه کردیم به زیر پای مادونا. و همین‌طور لایه پشت لایه. فقط این وسط یادمان رفت که دکمه‌ی سیو را بزنیم. نفهمیدم چی شد که برق‌ خانه سکته‌ی خفیفی زد و چراغ‌ها و مانیتور خاموش و روشن شدند. خود کامیپیوتر هم انگار که آروغ بعد از کباب زده باشد، یک لحظه نفسش رفت و ری‌بوت شد. عکس پرید. مبهوت شدیم. کامپیوتر که روشن شد، درست مثل کسی که دنبال عزیزش بگردد، با عجله فوتوشاپ را راه انداختیم و عکس را باز کردیم. یک کردان بی‌رمق ابری. نه مادونا بود. نه آسمان آبی. نه چمن. نه هیچ. همه‌ی لایه‌ها با هم پاک شده بودند. آمدیم دوباره مراحل را تکرار کنیم. نشد. اصلا به خوبی بار اول درنیامد. همه چیز زشت و مصنوعی شد. شروین خیلی دمغ فلاپی‌اش را از شکاف کامپیوتر کشید بیرون و گفت: مادونا رفت. من صد سال بعد از آن هم با فوتوشاپ کار کردم. اول از همه یاد گرفتم که با هر دم و بازدم یک بار عکس را سیو کنم. دوم فهمیدم که چقدر فوتوشاپ شبیه به بودن آدم‌ها در زندگی‌ام است. سال 68 مادربزرگم برای یک ماه با ما زندگی کرد. ناخوش احوال بود. یک شب هم حالش بد شد و پدر و مادرم بردندش بیمارستان گلستان. همان‌جا سکته کرد و دیگر برنگشت خانه. مادرم چند بار ثانیه‌ی آخرش را توصیف کرد که گفته: بگیر من رو... دارم می‌رم. و خب، رفت. آن یک ماهی که با ما بود، مثل فوتوشاپ هزار لایه اضافه کرد به خانه‌مان. جایی که غذا می‌خورد. جایی که موهایش را اصرار داشت شانه کند و ببافد. جایی که نماز می‌خواند و پدرم از پشتِ سر آن‌قدر سربسرش می‌گذاشت تا بالاخره خنده‌اش می‌گرفت ونمازش را می‌برید و به پدرم می‌گفت نکن شیطان نماز‌بُر. همان یک ماه هزار لایه‌ی جور واجور اضافه کرد به زندگی و خانه. بعد هم درست مثل برق آن شب ، رفت. فردا صبح، برگشتیم به خانه‌ای که همه‌ی لایه‌های قشنگش را از دست داده بود. کردانِ ابریِ بدون مادونا. فوتوشاپ به من یاد داد که آدم‌ها با آمدن‌شان و هر ثانیه بودن‌شان یک لایه اضافه می‌کنند به زندگی. و این کار را تا روزی که هستند ادامه ‌می‌دهند. تا این‌که بالاخره یک روز بروند. همه‌ی لایه‌ها تبدیل می‌شوند به خاطره. همه چیز می‌شود کردان ابری. رفتن، کریه‌ترین فعل زبان فارسی است. #فهیم_عطار @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
بسیارند بی‌ خوابانی چون من هر یک در کنج خلوت خویش... #عباس_کیارستمی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
قلب آدم مثه اتاق بایگانیه، پر از پوشه و پرونده س.پرونده های ریز و درشت، پرونده های هزار صفحه ای، و اونایی که فقط دو سه برگه بیشتر ندارن.بعضی از پرونده ها خالی ان، و خودتم نمیدونی چرا اینجان.بعضی از پرونده ها هستن که نمی تونی دست بهشون بزنی، یعنی میتونی ها، اما نمیخوای که بهشون دست بزنی،آخه قلبتو درد میارن، اذیتت می کنن، می رنجوننت.اما میون همه ی این پرونده ها، یه سری پرونده ها هم هست که تا می خوای بازشون کنی، میبینی پوشه شون لوچ و پوچ شده، آب رفته روشون، و هرچی هم توشون نوشته شده، مثه جوهر پخش شده رو برگه هاش،هرچقدم سعی میکنی، نمیتونی بیاد بیاری چی توشون نوشته شده بوده، و تو هیچوقت نمیفهمی کی و کجا اون پوشه ها رو گذاشته بودی اینجا،دلت میگیره، و تا آخر عمر به اون پوشه ها فکر میکنی.. #ﺑﺎبک_ﺯﻣﺎنی @ssaarraaee
اَميرعلى قِ
فلیسه، چرا می‌کوشیم آدم‌ها را تغییر دهیم؟ این درست نیست. " آدم باید یا دیگران را همانطور که هستند بپذیرد، یا همانطور که هستند که حال خودشان بگذارد." آدم نمی‌تواند آنها را عوض کند، فقط توازن‌شان را برهم می‌زند. چون یک انسان از قطعه‌های واحدی درست نشده است که بتوان تکه‌ای را برداشت و بجایش چیزِ دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش، چه بخواهی چه نخواهی، کشیده می‌شود. #فرانتس_کافکا @ssaarraaee
اَميرعلى قِ
#ایام_امتحانات @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
"همیشه مهم تر است که بدانید {چرا} کاری را انجام می دهید تا اینکه {چگونه} انجامش می دهید. بعضی وقت ها {چگونه} پر زحمت است، خسته کننده است یا حتی نا امید کننده است. اگر یک جواب راضی کننده برای {چرا} نداشته باشید، احتمالا به خودتان زحمت سر و کله زدن با {چگونه} را نخواهید داد". دارن هاردی بهترین سال زندگی تو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ فردا امتحان ارشد دارم. دعام کن.
اَميرعلى قِ
​​ماه‌جبین شیران، یکی از معدود زنان شورای استانی بلوچستان در پاکستان است. در یکی از آخرین روزهای ماه آوریل گذشته، ماه‌جبین صبح که بیدار شد تا راهی شورا شود، با دوراهی تلخی مواجه شد که بسیاری از مادران با آن مواجه می‌شوند: پسرک هفت ماهه‌ی او مریض بود، ماه‌جبین کسی را نداشت که از پسرک مریض او مراقبت کند. از سوی دیگر آن روز جلسه‌ی مهمی در شورا بود و ماه‌جبین احساس تعهد می‌کرد که حتما در جلسه شرکت کند، نظرش را بگوید و در رای‌گیری حاضر باشد. مستاصل، بالاخره پسرک‌اش را بغل کرد و تصمیم گرفت آن روز او را با خود به جلسه‌ی شورا ببرد. آن‌چه آن روز بر ماه‌جبین در جلسه‌ی شورای استانی گذشت، نمونه‌ی تلخی از نظام مردسالار و اولویت‌هایی است که این نظام برای مردان در نظر می‌گیرد. زنان و مردان به یکسان از امکانات حمایتی بهره نمی‌برند، نیازهای زنان نادیده گرفته‌ می‌شوند و همراهی و همدلی با مادران جوان وجود ندارد. از همان اول جلسه همه‌ی مردان شروع به متلک انداختن، مسخره کردن و توهین و تحقیر ماه‌جبین کردند. ماه‌جبین مستاصل رو به رئیس شورا کرد و از او خواست تا به این همه بی‌ادبی و بی‌احترامی واکنشی نشان دهد. رئیس شورا چه کرد؟ دستور داد ماه‌جبین جلسه را ترک کند. وقتی ماه‌جبیبن مقاومت کرد، رئیس شورا او را عملا به زور بیرون انداخت و گفت با بچه حق ندارد در جلسه شرکت کند. ماه‌جبین گفت با ناامیدی تمام ایستاد تا شاید یک نفر از اعضای شورا از او حمایت کند و حتا یک نفر هم بلند نشد تا جلوی این بی‌عدالتی را بگیرد. ماه‌جبین که در سال ۲۰۱۸ وارد شورای استانی بلوچستان شد، از همان ماه‌های اول بارها با رئیس شورا حرف زده و خواسته بود اجازه دهند اتاق خالی‌ای در ساختمان شورا را به مهدکودک کوچکی برای بچه‌های کارمندان شورا تبدیل کنند. او می‌دانست بسیاری از زنان دیگر هم که در شورا کار می‌کنند، بارها در موقعیت مشابه بودند. بلوچستان که از استان‌های فقیر پاکستان است، مهدکودک‌های بسیار اندکی دارد و اغلب این مهدکودک‌ها هم خصوصی است و بسیار گران و در عمل بسیاری از افراد هرگز نمی‌توانند از پس شهریه‌ی آن برآیند. ماه‌جبین شیران آن روز خشمگین، دل‌شکسته و غمگین اما مصمم، شورا را ترک کرد. از همان روز سراغ چهره‌های سیاسی مهم همه‌ی احزاب می‌رود، با آن‌ها حرف می‌زند و سعی دارد آن‌ها را قانع و تشویق کند که از برنامه‌ی او حمایت کنند:«لایحه‌ای به شورا که نه تنها شورا را موظف به تاسیس مهدکودک کوچکی برای بچه‌های کارکنان می‌کند، بلکه بودجه‌ای تصویب شود که چندین مهدکودک دولتی در سراسر استان تاسیس شود.» ماه‌جبین شیران هم‌زمان شروع به دیدار با فعالان حقوق زن، زنان پزشک و وکیل و سیاست‌مدار در استان بلوچستان کرده و از همه‌ی آن‌ها می‌خواهد بچه‌های خود را به محل کار ببرند تا هم این تابو را بشکنند، هم دشواری‌های زن و مادر بودن و اشتغال را در نبود امکانات حمایتی و همراهی جامعه پررنگ کنند و هم خواسته‌ی تاسیس مهدکودک‌های دولتی را پیش ببرند. دوسال قبل، پارلمان پاکستان در اسلام‌آباد در نتیجه‌ی سال‌ها اعتراض و کنشگری زنان نماینده و فعالان حقوق زنان بالاخره تن داد تا مهدکودک در ساختمان پارلمان برای بچه‌های کارمندان تاسیس کنند. ماه‌جبین امیدوار است که این کنش را با موفقیت پیش ببرد، دست‌کم تا امروز حمایت‌های از او در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، قوی‌تر و پررنگ‌تر از مخالفت‌ها است. @FarnazSeifi
اَميرعلى قِ
قبل اینکه از راه برسد، نامه های شاملو به آیدا را میخواندمو به همان شکل روی کاناپه خوابم برده بود. «چایی میخوری یا چی؟ - فکر کنم همان چایی!». سراسیمه آبجوش گذاشتم و قوری را از چای کهنه شستم. بعد سه چهار قاشق کوچک، چای تازه ریختم توی صافی و برگشتم به سمت اتاق. شالش را روی شانه هایش انداخته بود و کتاب نامه های شاملو را میخواند - از همان صفحه که خواب رفته بودم - چرا این صحنه برای من عجیب بود؟ اینکه دختری نامه های مردی به معشوقه اش را بخواند. گاهی چه جُرم های تعریف نشده ای‌‌ دارم. در آشپزخانه فکرم به تمام کسانی بود که کتاب نامه های شاملو به آیدا را خریده اند و در خلوت خود خوانده اند. تو میدانی آنها به دنبال کدام گمگشته اند؟ میدانی چرا چشمان کسی که این کتاب را به من هدیه کرد، همیشه غمگین است؟ انگار که در اتاق نباشد. چند بار صدایش کردم. فلانی چایت سرد شد... چایت سرد شد، حواست هست؟ بگو ببینم دختر، میان این نوشته های دلواپس، چه چیز کم داری از آیدا؟ استکان چای را تا دهانش بالا می آورد، و زیر لب زمزمه میکند: «احمد»... و من تا آن موقع هیچوقت، هیچوقت #احمد نبوده ام. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت بیشتر از همیشه دوست دارمت
اَميرعلى قِ
آیدا تپش های قلبم... #احمد_شاملو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
از حرف های دیگران آزرده میشوی؟ ترس از قضاوت شدن داری؟ این اولین مرحله است. تو عادت نداری در مورد خودت انتقاد بشنوی یا ببینی. اما در مرحله ی بعدی و دومین مرحله است که تو تلاش میکنی توجه مثبت جلب کنی. تلاش میکنی که تحسین شوی و دیگران تو را فردی مقبول بدانند. در مرحله ی سوم که خودت را در آن بیشتر پیدا میکنی دیگر برایت توجه مثبت یا منفی مهم نیست... تو انواع آن را مدیریت میکنی و راه خودت را در پیش میگیری تا رشد کنی. حال در این مرحله ریاکار نیستی و چون از مرحله ی دوم گذر کرده ای حرفی به زبان نمی آوری. آدم های زیادی از این مرحله به مراحل قبل باز میگردند اما کسی که وارد مرحله ی چهارم بشود بازگشتی در کار نیست. در مرحله ی چهارم بد، خوب یا عالی، تو #خودت هستی و آدمها بی قید و شرط تو را دوست دارند و دنبال میکنند. میدانی چرا؟ چون آدمهای کمی به این مرحله می رسند. آدم های صاحب سبک و #واقعی. حالا چند نکته در مورد این مراحل بگویم، یک اینکه بودن در هر کدام از این مراحل ارادی نیست. یعنی شما باید مرحله ای را برای رسیدن به مرحله ی بعدی طی کنی. دومین نکته این است که موفقیت آدمها در هر زمینه نشانگر سطح چهارم نیست. آدمهای موفق یا ثروتمند و مشهوری در دنیا هستند که هنوز در سطح یک زندگی میکنند. نکته ی بعدی و آخر این است که اگر شما با این نوشته از خود سوال کردید در کدام مرحله زندگی میکنید، نشان از این دارد که در سطح آخر نیستید. برای سطح چهارم اینکه در چه مرحله ای باشید اهمیت ندارد‌. چون #مقبولیت مهم نیست. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
📝 لطفا من را تغییر نده! ⁦▫️⁩"هنری کلاد" نویسنده و روانشناس معروفی‌ست. از آن آدم‌هایی که وقتی حرف می‌زند تا دو ساعت بعد هنوز مغز آدم درگیر حرف‌هایش باقی می‌ماند. هنری کلاد یک کتاب جالب نوشته به اسم "هرگز به عقب برنگرد". توی این کتاب در مورد کارهایی صحبت می‌کند که افراد موفق هرگز دو بار انجامشان نمی‌دهند! ⁦▫️⁩راستش خود ایده‌ی کتاب شبیه یک آهنربای خیلی قوی آدم را جذب می‌کند. توی این کتاب آدمهای موفق انسانهای بی عیب و نقص و معصومی نیستند که تمام صفات خوب دنیا را یکجا با هم داشته باشند و حالا آنها را به رخ ما معمولی‌ها بکشند. آدمهای موفقِ این کتاب از جنس خود ما هستند که خیلی جاها سرشان محکم به سنگ خورده و به این نتیجه رسیده‌اند که بعضی کارها را نباید دو بار انجام داد! ⁦▫️⁩کتاب می‌گفت آدمهای موفق کاری را که باعث شود که آنها شخصی باشند که نیستند را انجام نمی‌دهند! یعنی اگر بخواهی به خاطر موفقیت کلا یک آدم دیگری بشوی، آخرِ کار نه موفق خواهی بود و نه خودت خواهی بود. اما از این جالب‌تر اینکه کتاب می‌گفت آدمهای موفق هیچ‌وقت سعی نمی‌کنند طرف مقابلشان را به زور عوض کنند. یعنی دستشان آمده که اگر طرف‌حسابت را به زور مجبور به تغییر کنی، به هیچ کدام از چیزهایی که دنبالشان بودی نخواهی رسید و همان بنده‌خدا را هم از دست خواهی داد! ⁦▫️⁩این دو تا جمله خیلی به دلم نشست. شاید ما ایرانی‌ها بیشتر از اکثر آدمهای دنیا از این بابت ضربه خوردیم. ماها معمولا آزادی کمتری داشتیم که "خودمان باشیم" و بارها به خاطر هیچ و پوچ تقاص پس دادیم. اما انگار به نظر می‌آید که مسیر خوشحالی و خوشبختی و موفقیت دقیقا از درون خودِ واقعیِ ما می‌گذرد، نه چیزی که به خاطر خوشایند بقیه مدام مجبور می‌شود رنگ عوض کند. اگر منِ خوشحال و موفق را ترجیح می‌دهی، لطفا من را تغییر نده. حتی شما دوست عزیز! #روزنوشت #مهدی_معارف @my_story_channel
اَميرعلى قِ
+ هم تشکر می کنه هم تحریم. عالیه این بشر.
اَميرعلى قِ
اولین باری که تو زندگیم فیلم تدوین کردم چهارده سالم بود. دوم راهنمایی بودم وقتی مامانم فهمید می خوام برم کلاس حرفه ای تدوین. کلی ناراحت شد و بهم گفت اجازه نداری بری. حتی وقتی از اون موسسه زنگ زدن مامان صریحا بهشون گفت نه. نمیدونم چی تو ذهن مامان بود٬ چی براش خوشایند نبود که اصلا دوست نداشت بفهمه من کارگردانی رو دوست دارم٬ عکاسی رو هم همینطور. مامان دلش میخواست من مهندس بشم٬ مهندس مکانیک. چند سال بعد تو دبیرستان٬ اینطور جا انداخته بودن که زرنگتر ها میرن رشته ریاضی٬ ضعیفتر ها میرن تجربی و بعد به ترتیب انسانی و هنرستان و کار و دانش. من درسم هرسال بدتر میشد٬ ریاضی رو میفهمیدم اما بی علاقه بودم. مامان میگفت فکر میکنی.. دایی هم فلان رشته رو اصلا دوست نداشت. وقتی رفت علاقه مند شد. رشته ی ریاضی رو انتخاب کردم چون احساس میکردم اگر ریاضی بخونم موجود بهتری به نظر میام. به هر سختی ای که بود رسیدم به کنکور. کنکور ریاضی اصلا برام مهم نبود. سال اول عمران قبول شدم٬ سال دوم متالورژی قبول شدم و بابا بهم گفت رشته ی خوبیه همین رو بخون. وارد دانشگاه که شدم فکر میکردم مثل داییم به رشته ای که هیچ چیز ازش نمیدونم علاقه مند میشم اما این اتفاق نیوفتاد. هر ترم بیشتر متنفر شدم. انقدر که سه ترم مرخصی گرفتم و نرفتم دانشگاه. در عوض تو همه ی اون یک سال و نیم که دانشگاه نرفتم به کارهای مورد علاقم پرداختم. موزیک ساختم٬ دوربین گرفتم و عکاسی کردم.. فیلم ساختم و... یک روز یکی از آشناها بهم زنگ زد و گفت یک خبر خوب برات دارم٬ میتونی یک بار رشتت رو بدون اینکه سرباز بشی تغییر بدی.. سریع برو بخون همونی که میخوای رو. جمله ی «همونی که میخوای» من رو چند روزی به هم ریخت. بعد از چندین سال باید با خودم آشتی میکردم و صادقانه تصمیم میگرفتم که چی میخوام از زندگیم. باید بین عکاسی و کارگردانی یک کدوم رو انتخاب میکردم اما چون دوستشون داشتم هیچکدوم رو ثبت نام نکردم. من از بچگی از تکلیف بیزار بودم٬ اگر کاری رو بهم تکلیف میکردن اون کار رو با علاقه ادامه نمیدادم. بعد از چند روز تصمیم قطعیم رو گرفتم و روانشناسی رو ثبت نام کردم. دیگه سر کلاس ها مجبور نبودم فرمول حفظ کنم و هر کلاس و ساعت درسی برام پر از تجربه بود. منی که عادت داشتم ته کلاس بشینم و مدام به ساعتم نگاه کنم٬ حالا جام نزدیک صندلی اساتید٬ اون جلوها بود. امتحان ها برام منفور نبودن و‌شنبه ها برام بهترین روز هفته بود. احساس من از وقتی خودم رو پیدا کردم اینه که از یک غار طویل و تاریک بیرون اومدم و حالا رو به روم پیداست. خیلی طول کشید تا بفهمم هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم جای خودش رو‌ندونه. امروز٬ غصه میخورم وقتی میبینم اسم دانشگاهها باعث میشه آدمها راهشون عوض شه٬ یعنی به قیمت اینکه تو دانشگاه بهتری درس بخونن٬ قید رشته ی مورد علاقشون رو (تو یک دانشگاه سطح پایین تر) میزنن. به خاطر پول و آینده ی کاری از علایقشون دست میکشن. حرفهای آدمها براشون مهمتر از ندای درونشونه٬ و در نهایت این دیگران هستن که براشون تصمیم میگیرن. وقتی دبیرستانی بودم٬ از دوست پدرم که نیویورک زندگی میکرد پرسیدم دانشگاه چه رشته ای بخونم تا توی آمریکا آدم ثروتمندی بشم؟ اون گفت «اینجا مهم‌نیست چی خونده باشی و چیکاره باشی٬ اینجا مهمه که هرچی که هستی #بهترین باشی.» و من اگرچه خیلی دیر٬ اما مسیر #بهترین_بودن رو انتخاب کردم. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
از آدمها در مورد #تقسیم_نشدنی های زندگیشون سوال کردم. میتونی حرف هاشون رو زیر پست آخر بخونی. https://www.instagram.com/p/BzIRal5BLgL/?igshid=1gl0csbrn50qn
اَميرعلى قِ
🎥تفاوت بین عشق سالم و ناسالم #سخنرانی_تد 👈در گفتاری درباره فهم و مشق هنر رابطه‌های سالم،‌ کیتی هود از ۵ نشانه‌ای پرده برمی‌دارد که می‌تواند دال بر بودن شما در یک رابطه ناسالم با یک شریک عشقی، دوست، یا عضوی از خانواده‌تان باشد-- و با شما مواردی را به اشتراک می گذارد که می‌توانید هر روز برای عشقی توام با احترام، مهربانی و شادمانی به کار بندید. او مدعی است: «در حالی که عشق، غریزه و احساس است، توانایی برای بهتر دوست داشتن مهارتی است که همه ما می‌توانیم بسازیم و با گذر زمان بهبود بخشیم.» @psyshortmovies
اَميرعلى قِ
+ زندگی #محدود و #سخت اما زیباست.
اَميرعلى قِ
"بیشتر بدبختی ها،خرابکاری ها و اشتباهات انسانی را کسانی به بار آورده اند که ادعا داشته اند چیزی می دانند..." #ویسواوا_شیمبورسکا @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
‏مایوس نباش! ‏من امیدم را در یاس یافتم ‏مهتابم را در شب ‏عشقم را در سال بد یافتم ‏و هنگامی که داشتم ‏خاکستر می‌شدم ‏گُر گرفتم... ‏ #احمد_شاملو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
روزت مبارک رفیق 🍃 #روز_دختر
اَميرعلى قِ
این نامه را برسانید به یک دختر خانوم! دکتر مجتبی لشکربلوکی این نامه را خطاب به دختری که ندارم، نوشته ام. من هیچگاه دختر نداشته ام. اما شاید مخاطب این نامه نه دختر خیالی من که تمام دختران این سرزمین باشد! و از آن مهم تر برسانید به آقایان محترم، خواندن برخی از بندهای این نامه برای آنان واجب تر است. دخترم سلام! چند اعتراف تلخ پدرانه و چند نکته هست که شاید نتوانم رو در رو و چشم در چشم برایت بگویم اما آن ها را برایت می نویسم. دخترم فریاد بزن! دخترها باید فریاد زدن هم بلد باشند. این اسطوره قدیمی دختر و اشک را تو دور بریز. اگر جایی در حقت بی عدالتی شد، اگر تعرضی به حقت و به جسمت شد، بایست، نترس، با صدایی رسا حرفت را بزن و اگر لازم شد فریاد بزن. «هیس دخترها فریاد نمی زنند» برای دوران ما بود. شما اشتباه ما را تکرار نکنید. دخترم از عاشق شدن نترس! روزی عاشق خواهی شد. از این که عاشق شوی نترس. تو آرزوی پسرکی خواهی بود و آن پسرک تمام رویای تو. شاید شکست عشقی بخوری، شاید حتی فریب بخوری. اما یادت باشد عاشق شدن بخشی از مسیر بزرگ شدن آدمی است. مهم آنست که تو و او حریم ها را رعایت کنید. مهم این است که تا آنجا که می توانی درست انتخاب کنی و فریب نخوری. اما اگر اشتباه کردی و یا فریب خوردی. دوباره بلند شو. دوباره عشق را تجربه کن. اگر در عاشق شدن اشتباه کردی، سعی نکن با پناه بردن به نفرت از خودت و دیگران انتقام بگیری. تو از زندان فرار کن! دخترم! می خواهم اعتراف کنم؛ اعترافی تلخ! من به اندازه کافی شجاع نبودم. اگر به اندازه کافی شجاع بودم تو را به زندان نمی بردم. همان زندانی که خودم در آن بودم. عمر من در زندان گذشت؛ زندان نمره، امتحان، معدل، کنکور، ترم و مدرک. تو زندگی ات را هدر نده. کارنامه ات برای من همه چیز نیست! همه چیز نمره زیست شناسی توان معادله چند مجهولی نیست. برای من مهم این است که بتوانی از زندگی لذت ببری، بتوانی سخاوتمندانه ببخشی و بتوانی جهان کوچک اطرافت را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای، تحویل دهی. از زندان فرار کن! نه اینکه مدرسه نروی، برو؛ حتما برو! اما در زندان نمره، امتحان، معدل، کنکور، ترم و مدرک نمان! علم و مدرک را یکی ندان! به خودت برس! شیک پوش باش! به خودت احترام بگذار! لباس خوب بپوش! سِت هم بپوش! به خودت برس! اما نگذار در حد یک عروسک تنزل پیدا کنی، نگذار طعمه چشم های هرزه شوی. لباس، نشانه شخصیت آدمی است اما نگذار لباس همه شخصیت تو باشد. بین شیک پوشی و ... فاصله ای است که تو خود آن را بهتر دانی. من چیزی نمی گویم! کمتر تلویزیون نگاه و بیشتر روزنامه بخوان! این حرف من خیلی واضح است نیازی به توضیح ندارد، فقط این نکته که شاید در زمان شما، روزنامه به آن معنا نباشد منظور مطالعه اخبار کشور و جهان است آنهم از منابع مختلف. یک دختر امروزی باید جهان-آگاه باشد. دیدن سریال های بی پایان خانوادگی آدمی را خنگ می کند. یکی دوتایش ایرادی ندارد اما .... دخترم پوتین بپوش! دنیایی که تو در آن زندگی می کنی تبعیض آمیز و معمولا به نفع مردان است. برای یک دنیای عادلانه تر بجنگ! اما فراموش نکن که صدها سال پیش اوضاع از این بدتر بود. پس شتابزده عمل نکن. توانت را برای یک جنگ هفتاد ساله تقسیم کن و گرنه نفس کم می آوری. پوتین های محکم بپوش! سواد مالی ات را افزایش بده. در مورد بیمه، مالیات، سرمایه گذاری، بانک و بورس و بازنشستگی بیشتر بخوان و بیشتر بدان. ممکن است بگویی انتظار داشتم حرف های عاطفی تری بزنی. درست است اما داشتن سواد مالی را یک توصیه کاملا پدرانه می دانم. از من قبول کن! مسافر باش! در درون هر انسان حفره ای است، این حفره جز با معنای زندگی پر نمی شود. حتی اگر ثروت مندترین، زیباترین و محبوب ترین دختر روی زمین باشی. چیزی در پشت این دنیا وجود دارد که آن حقیقت زندگی است. نمی شود گفت. نمی شود تدریس کرد. فقط باید رسید و مزمزه کرد. مسافرت کن. رو به آن وسعت بی واژه که همواره تو را می خواند. عبور کن. بگذر تا برسی. تجویز راهبردی: دخترم! برایت چند قطره عشق، فریاد به میزان کافی، رهایی به میزان دلخواه، شیک پوشی، جهان-آگاهی هر روز حداقل نیم ساعت، سواد مالی و از همه مهم تر مسافرت به آنسوی هستی را توصیه می کنم. @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
🔻 سیگار کشیدن 'به چشم‌ به اندازه‌ ریه صدمه می‌زند' 🔸 متخصصان هشدار می‌دهند که میلیون‌ها نفر در بریتانیا با سیگار کشیدن، بینایی خود را به خطر می‌اندازند. با وجود ارتباط روشن میان دخانیات و نابینایی، بنابر نظر‌سنجی انجمن بینایی‌سنجی، فقط یک پنجم افراد از اینکه سیگار کشیدن ممکن است باعث نابینایی شود، آگاهی دارند. اینجا بیشتر بخوانید: https://bbc.in/2JbqFrC @BBCPersian
اَميرعلى قِ
+ میگه فقط یک پنجم آدمها میدونن که ممکنه سیگار کشیدن باعث نابینایی بشه. فروارد کردم شما هم بدونین.
اَميرعلى قِ
اغلبِ آدم‌ ها همیشه همین‌طورند. اگر کسی را پذیرفتند، همهٔ عیوبش را حسن می‌بینند و کوچک‌ترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همهٔ خصلت‌های نیکوی او چشم ‌پوشی می‌کنند و عیوب او را بزرگ می‌نمایانند. روزهای برمه #جورج_اورول @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
هرکسی حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره، این اصلیه که همه قبول دارن . هیچ کس تو این دنیا وصی و قیم لازم نداره. اما یه چیزای دیگه ام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمی کنه. اگه غیر این بود که حرفی نداشتیم، اما دیگرونم هستن، اونایی که آدم به اونا دل بسته س، یا اونایی که به آدم دل بسته ن، به هرصورت دیگرونم باید در نظر گرفت، بی اعتنایی به دیگران، فکر نمی کنم تنها وسیله ی راحتی و رهایی باشه... #غلامحسین_ساعدی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت میدونم زندگی بیشتر از همین نبود و نیست.
اَميرعلى قِ
از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمه‌های پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که می‌خواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمی‌توانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید. از هر حس بیش‌ترین استفاده را ببرید. سه روز برای دیدن #هلن_کلر @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#بازنده @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
یک زمان تاریخ تولد ها را حفظ بودیم. به موعدش که می رسید زنگ می زدیم و یکدیگر را خوشحال میکردیم. دوستی ها عمیق بود، دوست داشتن ها عمیق تر. بعدها فیسبوک آمد، بد عادتمان کرد. هر روز در قسمتی میگفت امروز تولد فلانی ست تبریک نمی گویی؟ ماهم با ذوق برای طرف هزار تا قلب و گل میفرستادیم جوری که انگار قبل آن روز خجسته، در زمین زیست نبود. البته برای آن طرف ماجرا هم‌ گاهی اوضاع قشنگی نساخته بودیم، طرف صد سال چه آنلاین چه آفلاین حال تو را نمی پرسید اما سال به سال تولدت را با غلظت زیادی تبریک میگفت. وایبر و وی چت، صحبت های تایپی را ارزان کردند، شاید هم مستقیما #صحبت ها را. دلیورد اس ام اس جای خودش را به «سین» داد. یعنی ما که با یک پیغام دلیورد تپش قلب میگرفتیم، حالا میتوانستیم زنگ بزنیم به یکی از چند ده معشوقمان و هوار بکشیم که فلانی! حالا کارت به جایی رسیده ما را سین نمیکنی؟! تلگرام که بعدها خانه ی آبی صحبت های ما شد، بعد مدتی به ما این امکان را داد که حرف هایمان را پاک کنیم. یعنی من دوستت دارم را میتوانم پاک کنم... به شما اعتماد دارم را می توانم پاک کنم، گویی هیچوقت نگفتم. امکان تازه ای که اما اخیرا اضافه شده، عجیب ترین در نوع خود است... تو میتوانی حرف طرف مقابلت را هم پاک کنی! من کاربردش را دقیقا نفهمیدم چیست. یعنی مثلا من بگویم دوستت دارم تو میتوانی آن را پاک کنی؟ یک دختری در دانشگاه بود سالها پیش، یک روز که به ایشان ابراز علاقه کردم گفت شما چطور جرات کردی این حرف ها را به من بزنی؟ فکر کنم این امکان مستقیما برای ایشان طراحی شده. بالاخره ما که ساعت ها، طی روز در دنیای مجازی زندگی میکنیم، باید بتوانیم گاهی دستی را مقابل دهانی بگیریم و احساسی را در نطفه خفه کنیم... به این شکل، شاید روزی در آینده، قتل های مجازی را هم پدید آوردیم. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ همین لحظه که توشی #همین_لحظه قدرشو بدون
اَميرعلى قِ
#رابطه #حتما_ببین @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
ویرانه‌ای‌ست این جهان عمر کفاف نمی‌دهد که آباد کنیم و غیرت، رخصت نمی‌دهد که رها کنیم. اینگونه رها کردن نشانه‌ی رذالت است پس آبادسازی یک گوشه‌ی گم جهان به دست ما آبادسازی کل عالم است به دست همگان. کتاب مردی در تبعید ابدی نادر ابراهیمی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ ما به آدمها همیشه از #دور نگاه میکنیم اما خودمون رو‌ از #نزدیک برای همین قضاوت هامون هیچوقت عادلانه نیست.
اَميرعلى قِ
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد... #نجمه_زارع @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#مادر @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
هفت گروهی که در شبکه های اجتماعی آرامشمان را به هم میزنند. http://m.tarjomaan.com/barresi_ketab/9458/
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت برای اینکه زندگی گاهی سرازیری هم داره...
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت من فقط #صبر رو یاد بگیرم ازت برام کافیه.
اَميرعلى قِ
باغ وحش تنها زندانیه که زندانی هاش بی گناهن... #توئیتر_فارسی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
سوزن‌بانان، کودکان را نکشید تصور کنید قطاری در حال حرکت است و می‌تواند در دو مسیر حرکت کند. مسیر اول، به سوی تعدادی کودک می‌رود که روی ریل ایستاده‌اند و قطعاً برخورد قطار آن‌ها را می‌کشد. مسیر دوم، به سمت اتومبیل لوکس شما می‌رود که روی ریل گیر کرده و نتوانسته‌اید آن‌را حرکت دهید. شما سوزن‌بان هستید و می‌توانید مسیر قطار را به سمت یکی از این دو مسیر هدایت کنید. شما قطار را به کدام سمت هدایت خواهید کرد؟ کودکان یا اتومبیل لوکس خودتان؟ شما تا به پاسخ خودتان فکر کنید، داستان مختصر این آزمایش ذهنی را بگویم. این آزمایش ذهنی را پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی، نویسنده کتاب مشهور آزادی حیوانات، و صاحب ایده‌هایی درباره گیاهخواری، آزادی بیان، مخالفت با منع اظهار نظر درباره هولوکاست، اخلاق زیستی و شاید از همه مهم‌تر برای بحث ما، صاحب ایده «دیگردوستی مؤثر» طراحی کرده است. سپاس‌گزار از محمدرضا جلایی‌پور که مرا با این ایده و آزمایش ذهنی آشنا کرد. پاسخ‌تان به پرسش سینگر چیست؟ آیا شما قطار را به سمت خودرو لوکس خودتان هدایت می‌کنید و جلوی کشته شدن کودکان را می‌گیرید؟ اکثریت آدم‌ها احتمالاً همین کار را می‌کنند. این پاسخ پی‌آمد مهمی دارد. ایده پیتر سینگر این است که بسیاری از ما - آن‌ها که توان خرید کالا و خدمات لوکس نظیر خرید ساعت گران‌قیمت، خوردن شام در رستوران بسیار گران، زندگی در خانه‌های اشرافی، سوار شدن بر خودروهای لوکس، استفاده از عینک و لباس برند و ... داریم – در عمل و زندگی روزمره، قطار را به سمت کودکان هدایت می‌کنیم. سینگر حامی ایده استفاده از درآمد مازاد برای نجات کودکان است. ما در حالی که می‌توانیم هزینه‌ای را که برای بسیاری از کارهای لوکس زندگی‌مان هزینه می‌کنیم، برای نجات کودکان در خطر جهان اختصاص دهیم، از خیر مصارف لوکس خودمان نمی‌گذریم. کودکانی هستند که با چند ده یا چند صد هزار تومان از ابتلای آن‌ها به بیماری‌هایی که یک عمر آن‌ها را می‌آزارد نجات می‌یابند. برخی کودکان برای رفع بازماندگی از تحصیل فقط به سالی چند صد هزار تومان نیاز دارند. این حکایت کم‌وبیش در زندگی بسیاری از ما جاری است. پیتر سینگر طرفدار استفاده از درآمد مازاد صاحبان این گونه درآمدها برای مقابله با مرگ و سایر خطراتی است که کودکان در خطر را تهدید می‌کند. جلوگیری نکردن از مرگ کودکان در خطر از نظر او با کشتار انسان‌ها تفاوتی ندارد. این متن را نوشتم تا هر کدام از ما که درآمد مازاد داریم و از آن می‌توانیم برای نجات کودکی استفاده کنیم، یادمان باشد که شاید سوزن‌بانی هستیم که قطار را به سمت کودکان هدایت می‌کنیم. اما نکته مهم‌تری هم هست. من فکر می‌کنم کسانی هستند که از صاحبان درآمدهای مازاد که قطار را به سمت کودکان هدایت می‌کنند، وظیفه اخلاقی سنگین‌تری دارند. حکمرانانی که با توزیع رانت و تداوم ناکارآمدی، دائم بر شمار صاحبان درآمدهای بادآورده مازاد می‌افزایند تا بتوانند زندگی لوکس‌تر فراتر از نیازی داشته باشند، گناه‌شان خیلی سنگین‌تر است. حکمرانانی که قادر نیستند نظام مالیاتی دقیق و سالمی ایجاد کنند که درآمد مازاد ناشی از رانت‌ها را جمع‌آوری کنند، و کفایت ندارند تا نظام حمایتی دقیقی توسعه دهند که فقرا را تحت حمایت همان نظام مالیاتی قرار دهد، خطاکارتر و بسیار قابل سرزنش‌ترند. حکمرانان و مدیرانی که سوزن‌بان ریل‌های نظام سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری هستند و ناکارآمدی موجود را تداوم می‌بخشند، هر روز و هر ساعت، قطاری را به سمت کودکان، بی‌خانمان‌ها، زنان بدسرپرست، فقرای شهری، حاشیه‌ها، توده‌های احساس‌کننده تبعیض، مرزنشین‌های محروم از صدایی در مرکز، قومیت‌های در حاشیه، ناتوانان و صداهای ناشنیده جامعه هدایت می‌کنند. سوزن‌بان اصلی ایشان هستند. هر کس تصمیم می‌گیرد و سیاست وضع می‌کند، سوزن‌بان است؛ و آن‌که سیاست‌گذار مهم‌تری است، سوزن‌بان تعیین‌کننده‌تری است. برخی با تصمیم‌شان یک کودک، برخی ده کودک، دیگرانی هزاران کودک، و برخی کودکان نسل‌ها را می‌کشند. سوزن‌بانان، کودکان را نکشید. محمد فاضلی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
کدام یک گناهکارند؟ «رابرت گارنر» یا «روبرتو گراسیا»؟ در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار می دانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرض‌های ذهنی یا کلیشه‌ها (stereotypes) بود. لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود. نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعت‌های ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمی‌شد. اما اگر قضاوت در ساعت‌های ابتدای بعد از ظهر انجام می‌شد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته می‌شد. یعنی قضاوت‌هایی که در ساعت‌های بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیش‌فرض‌های ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت‌. ۱. زمان‌های طلایی برای قضاوت‌های طلایی: بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشت‌سازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمان‌های طلایی بگیریم. زمان‌هایی که امکان بهره‌گیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است. ۲. تست کردن پیش‌فرض‌ها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم: فرض کنید که می‌خواهیم به درخواست یک ارباب رجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از اینکه تصمیم را نهایی کنیم چند تست ساده انجام دهیم: «اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را می‌دادیم؟» «اگر این فرد با ظاهر آراسته‌تری پیش ما می‌آمد باز هم این پاسخ را می‌دادیم؟» «اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را می‌دادیم؟» این تست‌ها به ما کمک می‌کنند تا میزان تاثیر پیش‌فرض‌های ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقت‌ها یک تصمیم حرفه‌ای‌تر زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد! منبع: Bodenhausen, G. V. 1990. "Stereotypes as Judgmental Heuristics: Evidence of Circadian Variations in Discrimination," Psychological Science (1:5), pp. 319-322. محمد حسین رضازاده مهریزی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ من هم مثل اون ۸۳ درصد گزینه ی دوم رو انتخاب کردم... و ما عجیب با بدن خودمون بی رحمیم.
اَميرعلى قِ
#استوری گاهی کبوترها از اون‌ ور شیشه مارو نمی بینن و ما میتونیم بی سر صدا بهشون نزدیک شیم تا یک دل سیر نگاهشون کنیم. من از دیدن پرنده ها سیر نمیشم... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
خدایا شکرت امروز بیشتر از همیشه #اراده میکنم. بیشتر از روزهای قبل. کمکم کن.
اَميرعلى قِ
یک دیالوگی بود میگفت "من نمیخوام اینجا وایسم و بهت بگم زندگی عادلانه ست، چون نیست". این جوابیه که در پایانِ فکر کردن به همه نابرابریها به خودم میدم. زندگی عادلانه ست؟ نه. دنیا بر اساس انصاف جلو میره؟ نه. همه آدم‌ها قراره به اونچیزی که میخوان میرسن؟ نه. همه قراره عمر طولانی برای رسیدن به آرزوهاشون داشته باشن؟ نه. دردهای آدم‌ها به یک اندازه ست؟ قطعا نه. همه خوشبختی و آرامشو تجربه میکنن؟ نه. دنیا زشتی و جنگ و فقر و بدبختی و نابرابری داره؟ تا دلت بخواد.. ولی این تنها چیزیه که تو داری. یه مهره توی یه بازی شخصیت داره، خارج از بازی چیه جز یه تیکه پلاستیک و چوب؟ چی ای تو خارج از این دنیا؟ تو مسئول این شکلی بودنِ دنیا نیستی. ولی مسئول اون تاثیری که خودت روی دنیا میذاری هستی حتما، طوری که رفتار میکنی، حرفی که میزنی، اخلاقیاتی که رعایت میکنی، دانشی که کسب میکنی و انتقال میدی، کاری که انجام میدی، بچه ای که تربیت میکنی. دنیا عادلانه نیست. خیله خُب! تو اصلا برای اینکه کفه ترازو رو سمت خودت برگردونی کاری کردی؟ کاری کردی که از یک وزنه چندکیلویی سنگین تر باشه و بازم کفه ی ترازو برنگرده؟! #نازنین_هاتفی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت همین که زنده ام و یک روز دیگه زندگی رو می بینم. غم و شادی برای دوست داشتن زندگی نیست، برای #فهمیدن زندگیه.
اَميرعلى قِ
#روانشناسی + امروز توی یک تست شخصیت به اسم MBTI شرکت کردم و نتایجش در مورد خودم بسیار جالب بود. پیشنهاد می کنم برای اینکه بیشتر خودت رو بشناسی توی این تست شرکت کن. Link: 16personalities.com/fa @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#پست_جدید 🍃 https://www.instagram.com/tv/B0tHxlrBZ5i/?igshid=u6vnlurhjexc
اَميرعلى قِ
+ اگه آدمها دوستش داشته باشن، بازم می سازم. بازم می سازم. بازم می سازم.
اَميرعلى قِ
میدونی آدم بی احساس وجود نداره! اما هست آدمی که تصمیم گرفته باشه یک روز، احساسش رو به هر نحوی، از همه قایم کنه! همه چیز به شرایطی که پیش میاد برمیگرده! یکی هیچوقت از اینکه همیشه با احساسش عمل کرده پشیمون نیست، و یکی هرچی کشیده از احساسش کشیده! #امیرعلی_ق از کتاب: من سر قولم هستم @cafeparagraph_mag
اَميرعلى قِ
از کتاب #من_سر_قولم_هستم تصویر: #امیرعلی_ق آهنگساز: آریان بهشت نژاد و میلاد وکیل آزاد گیتار الکتریک: سیاوش مطلبی با نقش آفرینی هیلدا غلامیان و سپاس فراوان از مسعود اهری، حسام صلاحی نژاد @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
هرکسی با میل شدید به یادگیری متولد میشود. نوزادان روزانه مهارتهای خود را گسترش میدهند. نه تنها مهارتهای عادی، بلکه سخت‌ترین کارهای طول عمرشان را، مانند راه رفتن و صحبت کردن را یاد میگیرند، آنها هرگز تصور نمیکنند،که این کارها بیش از حد سخت است یا ارزش تلاش کردن ندارد، نوزادان نگران اشتباه کردن یا تحقیر شدن نیستند ، آنها راه میروند، می‌افتند و بلند میشوند ،آنها فقط به سوی پیشرفت تقلا میکنند. چه چیزی میتواند به این یادگیری پرشور و هیجان پایان دهد؟ طرز فکر ثابت. طرز فکر #دکتر_کارول_دوک @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
عاشق شخصیت دختر کوچولوئه شدم. خیلی مصرانه تصمیم گرفته با همبازیش ازدواج کنه! هرچقدرم پسره جیغ و داد میکنه میگه ببین من ازت نمی ترسم تو باید با من ازدواج کنی! #دوران_کودکی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ امیدوام برای هیچ نتیجه ای امشب، به خودت، به آینده #بد_بین نباشی.
اَميرعلى قِ
+ آدمها به دلایل مختلف رو ناراحتی هاشون پا میذارن. یکی روش نمیشه، یکی روش میشه از نظرش ارزش نداره بیان کنه، یکی میترسه ابراز کنه شخص مقابل رو از دست بده و... وقتی به هر دلیل روی ناراحتی هات پا بذاری و خودت رو نادیده بگیری، ناراحتی تو از اون فرد به مرور، تبدیل به #خصومت میشه. خصومت اما جایی، وقتی صبرت تمومه خودش رو نشون میده و عواقبش به مراتب ناخوشایند تره. اگر از کسی گله ای داری اون رو مطلع کن و بهش فرصت بده تا برات دیدگاهش رو توضیح بده. بعضی وقت ها آدمها خودشون در جریان احساس بدی که ایجاد کردن قرار ندارن یا اصلا از رفتاری که باعث ناراحتی میشه باخبر نیستن. ما با ابراز ناراحتی هامون فقط به خودمون لطف نمی کنیم... به طرف مقابل، به روابطمون کمک میکنیم و احترام می ذاریم.
اَميرعلى قِ
برادر! کتاب‌هایی را برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند؛ هواپیمایی به سلامت فرود می‌آید جراح، لبخندزنان اتاق عمل را ترک می‌کند پسر کور، بینایی‌اش را باز می‌یابد عشاق، سرانجام یکدیگر را یافتند عروسی‌ای در پیش است تشنگان به آب می‌رسند و به نان و آزادی. #ناظم_حکمت @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
پدر گفت: "دوست داشتن كه عيب نيست باباجان. دوست داشتن دل آدم را روشن می‌كند. اما كينه و نفرت دل آدم را سياه می‌كند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم كه شدی آماده‌ی دوست داشتن چيزهای خوب و زيبای اين دنيا هستی. دل آدم عين يك باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت غنچه‌ها را آب دادی باز می‌شوند، اگر نفرت ورزيدی غنچه‌ها پلاسيده می‌شوند. آدم بايد بداند كه نفرت و كينه برای خوبی و زيبایی نيست، برای زشتی و بي شرفي و بی‌انصافی است. اين جور نفرت علامت عشق به شرف و حق است." سووشون #سیمین_دانشور @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ گوش کن
اَميرعلى قِ
وقتي كسي جوان، زيبا، ثروتمند و مورد احترام است، ميپرسيم كه: "ايا شاد هم هست؟" ، تا بدانيم كه خوشبخت است يا نه. ولي اگر شاد باشد ، ديگر فرقي نميكند كه جوان است يا پير ، راست قامت يا گوژپشت، ثروتمند يا فقير؛ چنين كسي شادكام است، و اين اورا بس. روزي در اغاز جواني كتابي كهن را باز كردم كه در ان نوشته بود: "كسي كه بسيار ميخندد، سعادتمند و كسي كه بسيار مي گريد شوربخت است." -گفته اي بسيار ساده لوحانه ، كه با اين همه به علت حقيقت ساده اي كه بيان ميكند، نتوانسته ام فراموشش كنم، اگر چه بسيار بديهي ست. پس بهتر است هرگاه شادي دق الباب ميكند، به جاي اينكه مكرر شك كنيم، كه ايا ورودش جايز است يا نه ، همه ي درها را به سويش بگشاييم ، زيرا شادي هيچگاه بي موقع نميايد. زيرا فقط شادي زمان حال را پر سعادت ميكند و اين امر براي موجوداتي چون ما كه هستي مان لحظه ي كوتاهي ست ميان دو ابديت است، بزرگترين موهبت است. در باب حكمت زندگي #شوپنهاور @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ چند وقت پیش تصمیم گرفتم عادت اشتباهی رو کنار بذارم اما هربار به نحوی فراموشش کردم. اول پیش خودم احساس کردم آدم بی اراده ای هستم اما بعد به این نتیجه رسیدم که برای ترک اون عادت، هدفم رو یادداشت و برنامه ریزی نکردم. اگر برای چیزی اراده میکنی، برنامه ریزی و زمان بندی داشته باش. هر تغییری پله پله ست. پله هاش رو با برنامه ریزی بساز.
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت مراقبمونی.
اَميرعلى قِ
در روی زمین هیچ چیز قطعی نیست و معنای چیزها با وزیدن بادی تغییر می کند و باد دائما می وزد، چه بدانید چه ندانید... ژاک و اربابش #میلان_کوندرا @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
میدانی هر قدر چیزهایی که به دست آورده‌ای مادی باشد کمتر میتوانی حفظ‌شان کنی. می‌پوسد و از میان انگشتانت، که محکم آن‌ها را گرفته‌ای، می‌پَرَد. تو روی زمین می‌پوسی و میگویی به درک؟ مهم نیست؟ ولی برایت مهم است. نمیخواهی فقط یک بار، آن هم به این شکل، زندگی کنی. طوری که در یک جمله‌ی کلی بتوانند بگوید: "اون یه دختر....بود" و نهایتا در ۲۵ کلمه یا کمتر و بیشتر تو را شرح بدهند. میخواهی هر قدر میتوانی زندگی کنی... #خاطرات_سیلویا_پلات #سیلویا_پلات @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ برای من کمی صحبت کن صدات رو بشنوم. @Amiralichannelbot + 🎤
اَميرعلى قِ
+ مقصر دانستن دیگران همیشه خیلی آسان است. میتوانی تمام عمرت را به مقصر دانستن دنیا بگذرانی، اما بِدان مسئولیت تمام موفقیت ها یا شکست هایت فقط با خودت است‌. الف #پائولو_كوئلیو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم... #وحشی_بافقی @Amiralichannel