text
stringlengths
13
1.02k
در مقابل افراد با نوع دیررس کاتاتونی معمولاً ساکت و کناره گیر هستند و پریشانی ذهنی درباره بیماری شان نشان نمی دهند. ناآرامی (آکاتیژیای حاد ناشی از دارو ٢٥٫٧١ ناآرامی (آکاتیژیای حاد ناشی از دارو ویژگیهای اصلی آکاتیژیای حاد ناشی از دارو شکایات ذهنی از بی قراری و دست کم یکی از حرکات قابل مشاهده زیر هستند حرکات همراه با بیقراری یا تکان دادن پاها در هنگام نشستن این پا و آن با شدن یا «وول خوردن در زمان ایستادن قدم زدن برای تسکین بی قراری یا ناتوانی برای آرام نشستن یا ایستادن به مدت حداقل چند دقیقه افرادی که شدیدترین شکل آکاتیژیای حاد ناشی از دارو را تجربه میکنند ممکن است نتوانند برای بیشتر از چند ثانیه وضعیتی را حفظ کنند.
شکایت های ذهنی عبارت اند از یک حس بی قراری درونی اغلب در پاها احساس اجبار برای حرکت دادن پاها هنگامی که از وی خواسته شود پاهایش را تکان ندهد پریشان میشود؛ و ملال و اضطراب علائم به طور معمول ظرف ۴ هفته پس از آغاز یا افزایش دوز داروی مسبب آکاتیژیا رخ میدهند این داروها عبارت اند از داروهای ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین ضد افسردگیهای سه حلقه ای مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین آگونیستهای دوپامین و مسدود کننده های کانال کلسیم این اختلال گاه در پی کاهش داروی مورد استفاده برای درمان یا پیشگیری از علائم حاد خارج هرمی مانند داروهای آنتی کولینرژیک روی دهد. علائم به وسیله یک اختلال روانی مثل اسکیزوفرنی ترک مواد سرآسیمگی ناشی از یک دوره افسردگی اساسی یا دوره مانیا بیش فعالی در نقص توجه بیش فعالی بهتر توجیه نمیشوند و ناشی از یک بیماری عصبی یا بیماری طبی دیگر مثلاً بیماری پارکینسون کم خونی فقر آهن نیستند.
ناراحتی ذهنی ناشی از آکاتیژیا چشمگیر است و ممکن است به عدم پایبندی به درمان با داروهای ضد روان پریشی یا ضد افسردگی بینجامد آکاتیژیا ممکن است با ملال تحریک پذیری پرخاشگری یا تلاش برای خودکشی همراه باشد. و خامت علائم روان پریشی یا عدم کنترل رفتاری ممکن است به افزایش دوز دارو منجر شود و مشکل را تشدید کند آکاتیژیا گاه به سرعت پس از آغاز یا افزایش داروی سببی ایجاد میشود. به نظر می رسد که پیدایش آکاتیژیا وابسته به دوز است و اغلب با داروهای ضد روان پریشی پر قدرت خاص یا داروهایی که تجانس بیشتری با گیرنده های مرکزی دوپامین دارند، مرتبط است. آکاتیژیای حاد معمولاً تا زمان استفاده از داروی سببی باقی میماند اگرچه شدت آن ممکن است در طول زمان نوسان داشته باشد شیوع گزارش شده آکاتیژیا در میان افراد تحت درمان با داروی ضد روان پریشی و سایر مسدود کننده های گیرنده دوپامین بسیار متفاوت است ۲۰ تا ۷۵ درصد) تفاوت ها در شیوع گزارش شده ممکن است قابل انتساب به فقدان انسجام در تعریف شیوه تجویز ضد روان پریشی طرح پژوهش و ویژگیهای جمعیت شناختی جامعه تحت بررسی باشند.
تشخیص افتراقی اکاتیژیای حاد ناشی از دارو ممکن است به لحاظ بالینی از سندرم های بی قراری ناشی از بیماریهای عصبی معین یا سایر بیماریهای طبی یا ناشی از سرآسیمگی ظاهر شده به عنوان بخشی از یک اختلال روانی (مثلاً دوره مانیا غیر قابل تمایز باشد. آکاتیژیای بیماری پارکینسون و کم خونی فقر آهن از نظر پدیدار شناختی مشابه آکاتیژیای حاد ناشی از دارو است. ظهور ناگهانی و مکرر بی قراری بلافاصله پس از آغاز یا افزایش دارو به طور معمول از آکاتیژیای حاد ناشی از دارو متمایز است. داروهای ضد افسردگی مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین ممکن است آکاتیژیایی را تولید کنند که شبیه به پدیدارشناسی و پاسخ درمانی به آکاتیژیای ناشی از داروی ضد روان پریشی یا سایر مسدود کننده های گیرنده دوپامین به نظر برسد.
دیس کینزی دیررس همچنین اغلب یک مؤلفه بی قراری کلی دارد که ممکن است همراه با آکاتیژیا در فرد تحت درمان با داروهای ضد روان پریشی یا سایر مسدود کننده های گیرنده دوپامین وجود داشته باشد آکاتیژیای حاد ناشی از ضد روان پریشیها و سایر مسدود کننده های گیرنده های دوپامین به وسیله ماهیت حرکات و رابطه آنها با شروع درمان از دیس کینزی دیررس ناشی از داروهای ضد روان پریشی و سایر مسدود کننده های گیرنده های دوپامین متمایز میشود. سیر زمانی بروز علامتی مرتبط با تغییرات دوز دارویی ممکن است به این تمایز کمک کند افزایش در داروی ضد روان پریشی بیشتر اوقات آکاتیژیا را وخیم تر میکند در حالی که اغلب به طور موقت علائم دیس کینزی دیررس را تسکین میدهد. آکاتیژیای حاد ناشی از دارو باید از علائمی که به وسیله یک اختلال روانی بهتر توجیه میشوند متمایز شود. مبتلایان به دوره های افسردگی دوره های مانیا اختلال اضطراب فراگیر طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روان پریشی، نقص توجه بیش فعالی اختلال عصبی شناختی عمده دلیریوم، مسمومیت با مواد مثل کوکایین یا محرومیت از مواد مثلاً از یک افیون هم ممکن است سراسیمگی نشان دهند که تمایز آن از آکاتیژیا دشوار است.
برخی از این افراد میتوانند آکاتیژیا را از اضطراب بی قراری و سراسیمگی مشخصه یک اختلال روانی متمایز کنند این تمایز با توجه به تفاوت ادراک شده بین آکاتیژیا و احساسات تجربه شده قبلی صورت میگیرد سایر شواهد حاکی از اینکه بی قراری یا سراسیمگی میتواند به وسیله یک اختلال روانی بهتر توجیه شود عبارت اند از شروع سراسیمگی پیش از مواجهه با داروی طبی عدم افزایش بیقراری با افزایش دوزهای داروی سببی و تسکین نیافتن با مداخلات دارویی (مثلاً عدم بهبود پس از کاهش دوز داروی سببی یا درمان با داروی دیگر برای درمان آکاتیژیا).
دیسکینزی دیررس ٢٤٫٠١ دیسکینزی دیررس ویژگیهای اصلی دیس کینزی دیررس عبارت اند از حرکات نابهنجار غیر ارادی ،زبان فک تنه یا رفتارهای افراطی که همراه با استفاده از داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین پس سیناپسی مثل داروهای ضد روان پریشی نسل اول و نسل دوم و سایر داروها از قبیل متوکلوپرامید برای اختلالات گوارشی ایجاد میشوند حرکات طی یک دوره حداقل ۴ هفته ای ظاهر میشوند و ممکن است ماهیت کره ای شکل سریع ناگهانی غیر تکراری آنتوئید کند نوسانی مداوم یا نیمه موزون (مثلاً حرکات قالبی داشته باشند؛ هر چند حرکات به طور متمایزی از لرزشهای موزون (۳) تا ۶ هرتز مشاهده شده در پارکینسونیسم ناشی از دارو متفاوت هستند. نشانه ها یا علائم دیس کینزی دیررس در حین مواجهه با داروی ضد روان پریشی یا سایر مسدود کننده های گیرنده دوپامین و یا طی ۴ هفته محرومیت از داروی خوراکی یا ظرف ۸ هفته محرومیت از داروی تزریقی طولانی (الاثر ایجاد میشود باید سابقه مصرف داروی تهاجمی به مدت دست کم ۳ ماه یا ۱ ماه در افراد بزرگتر از ۶۰ سال) وجود داشته باشد.
اگرچه تعداد زیادی از بررسی های همه گیرشناسی به رابطه سیبی بین مصرف داروی مسدود کننده دوپامین و دیس کینزی دیررس دست یافته اند، هر دیس کینزی در افراد تحت درمان با داروی ضد روان پریشی لزوماً دیس کینزی دیررس محسوب نمی شود. حرکات دهانی صورتی نابهنجار از واضح ترین نمودهای دیس کینزی دیررس هستند و در اغلب افراد مبتلا به دیس کینزی دیررس مشاهده شده است؛ هر چند، تقریباً در نیمی از افراد ممکن است اندام درگیر شود و در حداکثر یک چهارم آنها ممکن است دیس کینزی محوری گردن شانه یا تنه رخ دهد. درگیری سایر گروه های عضلانی مثلاً ماهیچه های حلقی دیافراگم شکمی به ویژه در غیاب دیس کینزی منطقه دهانی صورتی اندام ها یا تنه ممکن است روی دهند اما شایع نیستند. دیس کینزی اندامی یا تنه ای بدون درگیری دهانی صورتی ممکن است در افراد جوان تر شایع تر باشد در حالی که دیس کینزی دهانی صورتی در افراد مسن تر متداول تر است.
به طور معمول علائم دیس کینزی دیررس به وسیله داروهای محرک محرومیت از داروهای ضد روان پریشی و مصرف داروهای آنتی کولینرژیک مثل بنزودیازپین که معمولاً برای مدیریت پارکینسونیسم ناشی از دارو مصرف می شود تشدید می شوند و ممکن است در اثر برانگیختگی هیجانی استرس و حواس پرتی در حین انجام حرکات ارادی در بخشهای آسیب ندیده بدن به طور موقت وخیم تر شوند. حرکات نابهنجار دیس کینزی به وسیله آرام سازی و پرداختن به حرکات ارادی در بخشهای آسیب دیده بدن به طور گذرا کاهش می یابند. این حرکات به طور کلی در خلال خواب رخ نمیدهد. ممکن است با افزایش میزان مصرف داروی ضد روان پریشی دیس کینزی دست کم به طور موقت شیوع کلی دیس کینزی دیررس در افراد تحت درمان با داروهای ضد روان پریشی طولانی الاثر از ۲۰ تا ۳۰ درصد متغیر است بروز کلی در میان افراد جوان تر از ۳ تا ۵ درصد در سال متفاوت است به نظر میرسد که افراد میان سال و مسن تر بیشتر به دیس کینزی دیررس مبتلا میشوند و به طور میانگین پس از یک سال مواجهه با داروهای ضد روان پریشی شیوع تا ۵۰ درصد و بروز بین ۲۵ تا ۳۰ درصد گزارش شده است.
شیوع همچنین با توجه به موقعیت متفاوت است بدین ترتیب که دیس کینزی دیررس معمولاً در میان افرادی که به مدت طولانی بستری بوده اند شایع تر است. تفاوتها در شیوع گزارش شده ممکن است ناشی از فقدان انسجام در تعریف شیوه استفاده از داروهای تجویزی ضد روان پریشی طرح پژوهش و ویژگی های شناختی جامعه تحت بررسی باشند. هیچ تفاوت جنسیتی واضحی در آسیب پذیری به دیس کینزی دیررس وجود ندارد اگرچه ممکن است خطر ابتلا در زنان پس از یائسگی تا حدودی بیشتر باشد. افزایش میزان تجمیعی داروهای ضد روان پریشی و ایجاد زودهنگام عوارض جانبی خارج هرمی حاد مثل پارکینسونیسم ناشی از دارو دو مورد از عوامل خطر ثابت برای دیس کینزی دیررس هستند. مشخص شده که اختلالات خلقی به ویژه اختلال افسردگی اساسی بیماریهای عصبی و اختلال مصرف الکل در برخی از افراد عامل خطر هستند ضد روان پریشی های نسل دوم در مقایسه با ضد روان پریشیهای نسل اول با بروز نسبتاً کمتر دیس کینزی دیررس ارتباط دارند اما این تفاوت به اندازه ای که پیش تر تصور میشد زیاد نیست به ویژه زمانی که دوز ضد روان پریشیهای نسل اول در نظر گرفته شود؛ سن و مواجهه تجمیعی مهمترین عوامل خطر هستند.
شروع دیس کینزی دیررس ممکن است در هر سنی رخ دهد و تقریباً همیشه ناگهانی است نشانه ها به طور معمول در هنگام شروع ناچیز تا خفیف هستند و فقط یک مشاهده گر تیزبین میتواند آنها را تشخیص دهد. در بسیاری از موارد دیس کینزی دیررس به طور عینی خفیف است اما اگرچه به عنوان یک مشکل سطحی در نظر گرفته شده است ممکن است با پریشانی بارز و اجتناب اجتماعی همراه باشد در موارد شدید احتمال دارد که این اختلال با عوارض طبی مثلا زخم در گونه ها و زبان از دست دادن دندانها ماکرو گلوسیا بزرگی زبان دشواری در راه رفتن بلع یا تنفس تکلم با صدای آهسته؛ کاهش وزن افسردگی افکار خودکشی همراه باشد در افراد مسن تر احتمال تشدید یا گسترده تر شدن دیس کینزی دیررس با تداوم مصرف داروی ضد روان پریشی بیشتر است. پس از قطع مصرف داروهای ضد روان پریشی برخی از افراد بهبود علائم را در طول زمان تجربه میکنند اگرچه برای گروهی دیگر دیس کینزی دیررس ممکن است پایدار باشد.
تشخیص افتراقی تمایز میان پارکینسونیسم ناشی از دارو و دیس کینزی دیررس ضروری است زیرا درمانهای رایج برای مدیریت پارکینسونیسم ناشی از دارو یعنی داروهای آنتی کولینرژیک ممکن است حرکات نابهنجار همراه با دیس کینزی دیررس را وخیم تر کنند. به علاوه درمانهای مورد استفاده برای اداره دیس کینزی دیررس یعنی بازدارنده های (VMAT2 ممکن است علائم پارکینسونیسم ناشی از دارو را بدتر کنند. دیس کینزی ای که در خلال ترک داروی ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین ظاهر میشود ممکن است با تداوم ترک دارو فروکش کند اگر دیس کینزی به مدت دست کم ۴ هفته ادامه یابد میتوان نسبت به تشخیص دیس کینزی دیررس اطمینان یافت دیس کینزی دیررس باید از سایر علل دیس کینزی بدنی و دهانی صورتی متمایز شود.
این بیماریها عبارت اند از بیماری هانتینگتون بیماری ویلسون کره سیدنهام (روماتیک) لوپوس اریتماتوز ،عمومی، تیروتوکسیکوز مسمومیت با فلزات سنگین اندازه نامناسب دندانهای مصنوعی دیس کینزی ناشی از سایر داروها از جمله ال دوپا یا بروموکریپتین و دیس کینزی زودرس عواملی که می توانند در ایجاد تمایز سودمند باشند حاکی از آن هستند که علائم بر مواجهه با داروی ضد روان پریشی یا سایر مسدود کننده های گیرنده های دوپامین مقدم هستند یا اینکه نشانه های عصبی کانونی دیگری وجود دارند باید توجه کرد که سایر اختلالات حرکتی ممکن است هم زمان با دیس کینزی دیررس وجود داشته باشند. با توجه به اینکه دیس کینزی زودرس احتمالاً در بیش از ۵ درصد افراد رخ دهد و در افراد مسن تر شایع است اثبات ایجاد دیس کینزی دیررس با داروهای ضد روان پریشی در فرد ممکن است دشوار باشد. دیس کینزی دیررس باید از علائم حاصل از یک اختلال حرکتی ناشی از دارو مثلاً پارکینسونیسم، دیستونی حاد آکاتیژیای حاد ناشی از دارو متمایز شود.
دیستونی حاد و اکاتیژیای حاد ممکن است به سرعت ظرف چند ساعت تا چند روز ایجاد شوند و پارکینسونیسم ناشی از دارو ظرف چند هفته پس از آغاز یا افزایش دوز یک داروی ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین یا کاهش دوز داروی مورد استفاده برای درمان علائم خارج هرمی حاد شکل بگیرد. از سوی دیگر دیس کینزی دیررس به طور کلی پس از مواجهه طولانی مدت با داروهای ضد روان پریشی چند ماه تا چند سال ایجاد میشود و احتمال دارد که پس از محرومیت از داروی ضد روان پریشی ظاهر شود. کمینه سابقه مواجهه مورد نیاز برای تشخیص دیس کینزی دیررس مصرف داروی ضد روان پریشی به مدت دست کم ۳ ماه یا ۱ ماه در افراد میان سال و سالمندان است. دیستونی دیررس ناآرامی (آکاتیژیای دیررس ٢٤٫٠٩ دیستونی دیررس ۲۵٫۷۱ ناآرامی (آکاتیژیای دیررس این طبقه برای سندرم های دیررس شامل سایر انواع مشکلات حرکتی مثل دیستونی یا ناآرامی است که با پیدایش دیررس در روند درمان و احتمال ادامه آنها برای ماه ها تا سالها، حتی به رغم قطع داروی ضدروان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین یا کاهش مقدار آنها متمایز می گردند.
لرزش وضعیتی ناشی از دارو ٢٥٫١ لرزش وضعیتی ناشی از دارو ویژگی اصلی این بیماری لرزش ظریفی است که در هنگام تلاش برای حفظ یک وضعیت بروز کرده و در پی مصرف دارو پدید آمده است. داروهایی که با آنها چنین لرزشی ممکن است همراه باشد عبارت اند از لیتیوم داروهای بتا آدرنرژیک مثل ایزوپروترنول محرکها مانند آمفتامین داروهای دوپامینرژیک داروهای ضد تشنج همچون اسید والپروئیک داروهای ضد افسردگی و متیل زانتینها از قبیل کافئین و تئوفیلین لرزش یک نوسان منظم و موزون اندام ها (عمدتاً دست ها و انگشتها سر دهان یا زبان معمولاً با فراوانی بین ۸ و ۱۲ چرخه در ثانیه است لرزش زمانی که بخش آسیب دیده بدن در یک وضعیت پایدار نگه داشته شود مثل دستهای کاملاً گشوده، دهان باز ساده تر مشاهده میشود. وقتی بخش آسیب دیده به طور ارادی حرکت داده شود ممکن است لرزش شدیدتر شود لرزش جنبشی یا عملی هنگامی که فرد لرزشی را توصیف میکند که با لرزش وضعیتی همخوان است اما بالینگر به طور مستقیم آن را مشاهده نمی کند خلق مجدد موقعیتی که در آن لرزش رخ میدهد مثلاً نوشیدن از فنجان یا نعلبکی میتواند سومند باشد. بیشتر اطلاعات موجود به لرزش ناشی از لیتیوم مربوط است.
لرزش لیتیوم یک عارضه جانبی شایع، معمولاً خوش خیم و قابل تحمل ناشی از دوزهای درمانی لیتیوم است هر چند این وضعیت ممکن است موجب شرمساری اجتماعی مشکلات شغلی و عدم پایبندی به درمان در برخی از افراد شود زمانی که میزان سرمی لیتیوم به سطح سمی برسد. لرزش ممکن است ناهنجارتر شده و با تکانهای ناگهانی ماهیچه ها پرش عضلانی یا آتاکسی همراه شود. لرزش لیتیوم غیر سمی ممکن است به طور خود به خودی در طول زمان بهبود یابد. عوامل متعددی میتوانند خطر لرزش لیتیوم را افزایش دهند مثل افزایش سن سطوح بالای سرمی لیتیوم هم زمانی داروی ضد افسردگی یا ضد روان پریشی یا یک داروی مسدود کننده گیرنده های دوپامین مصرف بیش از حد کافئین سابقه فردی یا خانوادگی لرزش وجود اختلال مصرف الکل و اضطراب همراه به نظر میرسد که فراوانی شکایات درباره لرزش با دوره زمانی درمان لیتیوم کاهش مییابد عواملی که ممکن است لرزش را تشدید کنند عبارت اند از اضطراب استرس خستگی هیپوگلیسمی تیروتوکسیکوز، فئووکروموسیتوما، هیپوترمی و محرومیت از الکل لرزش همچنین ممکن است یک ویژگی اولیه سندرم سروتونین باشد.
لرزش وضعیتی ناشی از دارو باید از لرزش از پیش موجودی که ناشی از اثرات دارو نیست متمایز شود عواملی که به اثبات اینکه لرزش از پیش وجود داشته کمک میکنند عبارت اند از رابطه زمانی آن با شروع دارو فقدان ارتباط با سطوح سرمی دارو و تداوم پس از قطع مصرف دارو اگر یک لرزش از پیش موجود که ناشی از دارو نیست وجود داشته باشد مثل لرزش اساسی و با دارو بدتر شود چنین لرزشی نباید لرزش وضعیتی ناشی از دارو در نظر گرفته شود عوامل توصیف شده فوق که ممکن است بر شدت لرزش وضعیتی ناشی از دارو تأثیر بگذارند مثل اضطراب استرس ،خستگی هیپوگلیسمی تیروتوکسیکوز فئوکروموسیتوما ،هیپوترمی محرومیت از الکل احتمال دارد که نظر از دارو یکی از علل لرزش باشند. اگر لرزش به وسیله پارکینسونیسم ناشی از دارو بهتر توجیه شود نباید تشخیص لرزش وضعیتی ناشی از دارو را گذاشت. لرزش وضعیتی ناشی از دارو به طور معمول در حالت استراحت وجود ندارد و زمانی که از بخش آسیب دیده کار گرفته شود یا در یک وضعیت ثابت نگه داشته شود تشدید می شود.
در مقابل لرزش مرتبط با پارکینسونیسم ناشی از دارو معمولاً فراوانی کمتری دارد (۳) تا ۶ هرتز در حالت استراحت بدتر میشود و در خلال حرکت ارادی از بین میرود و به طور معمول همراه با سایر علائم پارکینسونیسم ناشی از دارو مثل اکینزی سفتی عضلانی رخ میدهد. اختلال حرکتی ناشی از سایر داروها ٢٥٫٧٩ اختلال حرکتی ناشی از سایر داروها این طبقه مختص اختلالات حرکتی ناشی از داروها است که در هیچ یک از اختلالات خاص فهرست شده در بالا ثبت نشده است. مثالها عبارت اند از (۱) وضعیتی شبیه سندرم بدخیم نورولپتیک ناشی از داروهایی به جز ضدروان پریشی ها و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین و (۲) عوارض دیررس ناشی از سایر داروها سندرم قطع داروی ضدافسردگی T٤٣٫٢٠٥٨ برخورد اولیه T٤٣٫٢٠٥ مواجهه بعدی ١٤٣٫٢٠٥ پیامدها علائم قطع ممکن است در پی درمان با تمام انواع ضد افسردگیها رخ دهد بروز این سندرم به دوز و نیمه عمر داروی مصرفی و همچنین سرعت قطع آن بستگی دارد. چنانچه به جای قطع تدریجی مصرف داروهای با نیمه عمر کوتاه این داروها به طور ناگهانی قطع شوند یا زمانی که دوز به طرز چشمگیری کاهش یابد ممکن است خطرات بیشتری داشته باشد.
ضد افسردگیهای کوتاه اثر پاروکستین و ونلافاکسین داروهایی هستند که بیشتر از همه با علائم قطع همراه هستند. سندرم قطع ضد افسردگی ممکن است در اثر عدم پایبندی متناوب به درمان رخ دهد و در نتیجه احتمال دارد که به طور نامنظم در برخی از افرادی که واقعاً مصرف دارو را قطع نکرده اند وجود داشته باشد. این وضعیت به ویژه برای داروهای با نیمه عمر بسیار کوتاه مثل ونلافاکسین صادق است در مقابل داروهای با نیمه عمر طولانی مانند فلوکستین به ندرت عوارض قطع چشمگیری ایجاد میکنند. برخلاف سندرم های محرومیت از مواد افیونی الکل و سایر مواد مورد سوء مصرف سندرم قطع داروی ضدافسردگی از علائم مشخص کننده برخوردار نیست در عوض، علائم معمولاً مبهم و متغیر هستند و معمولاً در عرض ۲ تا ۴ روز پس از آخرین مقدار مصرفی داروی ضدافسردگی آغاز میشوند. در قطع مصرف داروهای مهار کننده انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) علائمی همچون احساس گیجی احساس صدای زنگ در گوشها حسهایی شبیه به شوکهای الکتریکی در سر» بی خوابی و اضطراب حاد گزارش شده اند.
البته نباید مصرف داروی ضدافسردگی قبل از قطع باعث هیپومانیا یا حالت مختلط شده باشد یعنی باید این اطمینان وجود داشته باشد که سندرم قطع حاصل نوسانات خلقی ناشی از درمان قبلی نیست برای ضد افسردگیهای سه حلقه ای قطع ناگهانی با علائم گوارشی گرفتگی عضلات حاکی از فعالیت بیش از حد کولینرژیک پس از قطع یک ضد افسردگی سه حلقه ای آنتی کولینرژیک و عود هیپومانی مرتبط بوده است. سندرم قطع داروی ضدافسردگی صرفاً بر عوامل دارو شناختی استوار است و به اثرات تقویتی داروی ضدافسردگی مربوط نیست برخلاف قطع مواد دارای اثرات تقویتی مانند افیون ها وسوسه مواد رخ نمیدهد به علاوه در صورت تقویت داروی ضدافسردگی با یک محرک قطع ناگهانی داروها ممکن است در عوض سندرم قطع داروی ضدافسردگی شرح داده شده در اینجا به علائم محرومیت از محرک منجر شود محرومیت از محرک در فصل اختلالات اعتیادی و مرتبط با مواد را ببینید).
شیوع سندرم قطع داروی ضدافسردگی نامعین است اما به نظر میرسد که بر حسب مقدار داروی مصرفی پیش از قطع درمان نیمه عمر یعنی شیوع بیشتر با داروهای دارای نیمه عمر کوتاه و میل ترکیبی دارو برای پیوند با گیرنده (مثلاً وقوع محتمل تر با داروهای مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین و احتمالاً سرعت سوخت و ساز دارو که تحت تأثیر عوامل ژنتیکی فرد قرار دارد متغیر است بنابراین واکنشهای قطع به طور متناوب تری با داروهای دارای نیمه عمر کوتاه رخ می دهند اما همچنین ممکن است تحت تأثیر وضعیت سوخت و ساز سریع یا فوق سریع آنزیم های سیتوکروم قرار گیرند که ضد افسردگی را متابولیز میکنند. سیر بالینی سندرم قطع داروی ضدافسردگی به دلیل فقدان مطالعات طولی چندان شناخته شده نیست البته به نظر می رسد که با کاهش بسیار تدریجی مقدار دارو علائم با گذشت زمان فروکش میکنند علائم به طور معمول کوتاه مدت هستند و بیشتر از ۲ هفته دوام ندارند و به ندرت بیشتر از ۳ هفته پس از قطع مصرف باقی می مانند.
تشخیص افتراقی تشخیص های افتراقی سندرم قطع داروی ضدافسردگی عبارت اند از عود اختلالی که برای آن دارو مصرف می شده (مثل افسردگی یا اختلال وحشت زدگی اختلال علامت جسمی اختلال دوقطبی I و II با ویژگیهای مختلط، اختلالات مصرف مواد میگرن یا ضایعه مغزی عروقی علائم قطع اغلب شبیه به علائم یک اختلال اضطرابی پایدار یا بازگشت علائم جسمی افسردگی است که در ابتدا برای آن دارو تجویز شده است. ایجاد تمایز بین سندرم قطع با عود اختلال افسردگی یا اضطراب اولیه که برای آنها دارو تجویز شده بود حائز اهمیت است. تفاوت سندرم قطع ضد افسردگی با محرومیت از مواد در این است که ضد افسردگیها فاقد اثر تقویتی یا سرخوشی هستند. افراد معمولاً دوز دارو را به طور خودسرانه افزایش نمی دهند و به طور کلی برای دست یابی به داروی بیشتر به رفتار جست و جوی دارو نمی پردازند. ملاکهای اختلال مصرف مواد نیز برآورده نمی شوند. سایر عوارض جانبی داروها T٥٠٫٩٠٥٨ برخورد اولیه ٢٥٠٫٩٠٥ مواجهه بعدی ٢٥٠٫٩٠٥٥ پیامدها این دسته بندی برای کاربرد اختیاری بالینگر در دسترس قرار گرفته است تا عوارض جانبی دارویی به جز علائم حرکتی که کانون اصلی توجه بالینی شده اند کدگذاری شوند.
نمونه ها عبارت اند از افت شدید فشارخون بی نظمی های ضربان قلب و پریاپیسم نعوظ دردناک طولانی این بخش حالات و مشکلات روانی اجتماعی یا محیطی را پوشش میدهد که ممکن است کانون توجه بالینی باشد یا به شکلی دیگر بر تشخیص سیر پیش آگهی یا درمان اختلال روانی بیمار تأثیر بگذارد. این بیماریها بر اساس کدهای معادل آنها از ICD-10-CM معمولاً) کدهای (2) معرفی شده اند. یک حالت یا مشکل مطرح شده در این فصل را تحت شرایط زیر می توان کدگذاری نمود (۱) اگر علت مراجعه فعلی بیمار باشد؛ (۲) اگر در توضیح نیاز بیمار به یک آزمون روند تشخیصی یا درمان کمک کننده باشد؛ (۳) اگر در آغاز یا وخامت یک اختلال روانی نقش داشته باشد؛ یا (۴) اگر مشکلی را شکل دهد که باید در طرح مدیریت کلی مد نظر قرار گیرد. حالات و مشکلات فهرست شده در این فصل اختلال روانی محسوب نمی شوند بنابراین هدف از گنجاندن آنها در DSM TR- جلب توجه به گستره ای از دیگر مشکلاتی بوده است که بالینگر در حین کار معمول بالینی ممکن است با آنها مواجه شود. به علاوه گنجاندن این موارد فهرست بندی منظمی را فراهم می سازد که میتواند در ثبت این معضلات سودمند باشد.
برای ارجاع سریع به تمام کدهای این بخش طبقه بندی - DSM را ببینید.
بیماریها و مشکلاتی که ممکن است کانون توجه بالینی باشند به ترتیب زیر در بخش بعدی فهرست شده اند ۱ رفتار خودکشی به طور بالقوه رفتار خود آسیبی با قصد ناچیز برای مردن و خودزنی غیر انتحاری آسیب عمدی معطوف به بدن خود بدون قصد خودکشی سوء رفتار و غفلت مثل بدرفتاری کودک و بزرگ سال و مشکلات غفلت از جمله سوء رفتار جسمی، سوء رفتار جنسی غفلت و سوء رفتار روان شناختی مشکلات ارتباطی مثل مشکل ارتباطی والد کودک مشکل ارتباطی همشیرها پریشانی ارتباطی با همسر یا شریک صمیمی اختلال به وسیله جدایی یا طلاق .۴ مشکلات تحصیلی مثل بی سوادی یا کم سوادی در دسترس نبودن مدرسه یا عدم دسترسی مردود شدن در امتحانات مدرسه موفقیت کم در مدرسه ه مشکلات شغلی مثل بیکاری تغییر شغل تهدید از دست دادن شغل برنامه شغلی پراسترس اختلاف با رئیس و همکاران) مشکلات مسکن مثل بی خانمانی؛ مسکن نامناسب اختلاف با همسایگان مستأجر یا صاحب خانه مشکلات اقتصادی مثل فقدان غذای کافی یا آب آشامیدنی ایمن فقر شدید درآمد پایین مشکلات مرتبط با محیط اجتماعی مثل مشکل مرتبط با تنها زندگی کردن مشکلات فرهنگ پذیری محرومیت یا طرد اجتماعی). .
مشکلات مرتبط با تعامل با سیستم قانونی مثل محکومیت در دعاوی کیفری دستگیر شدن یا سایر انواع حبس مشکلات مرتبط با آزاد شدن از زندان مشکلات مرتبط با سایر موقعیت های قانونی ۱۰ مشکلات مرتبط با سایر موقعیت های روانی اجتماعی فردی و محیطی مثل مشکلات مرتبط با بارداری ناخواسته قربانی جنایت قربانی تروریسم ۱۱ مشکلات مرتبط با دسترسی به خدمات طبی و سایر مراقبتهای بهداشتی مثل عدم دسترسی یا در دسترس نبودن امکانات خدمات بهداشتی ۱۲ موقعیتهای سابقه فردی مثل سابقه فردی سانحه روان شناختی خدمت نظامی ۱۳ سایر تماسها با خدمات بهداشتی برای مشاوره و توصیه طبی مشاوره جنسی سایر مشاوره ها یا مشورت ها ۱۴ بیماری ها یا مشکلات دیگری که ممکن است کانون توجه بالینی باشند مثل سرگردانی مرتبط با یک اختلال روانی داغدیدگی پیچیده مشکل مربوط به مرحله زندگی) رفتار خودکشی و خودزنی غیر انتحاری نکته کدگذاری برای رفتار خودکشی ICD-10-CM منحصراً برای کدهای T بایستی رقم ششم را به شرح زیر کدگذاری نمود برخورد اولیه - زمانی به کار میرود که فرد در حال دریافت درمان فعال برای بیماری است مثل تماس با بخش اورژانس ارزیابی و درمان به وسیله یک بالینگر جدید؛ یا
برخورد اولیه - زمانی به کار میرود که فرد در حال دریافت درمان فعال برای بیماری است مثل تماس با بخش اورژانس ارزیابی و درمان به وسیله یک بالینگر جدید؛ یا مواجهه بعدی - برای تماسهای بعد از دریافت درمان فعال برای بیماری و زمانی که فرد برای بیماری در خلال درمان یا مرحله بهبودی مثلاً سازگاری دارویی سایر مراقبت ها و ملاقاتهای پسینی و پیگیری مراقبت منظم دریافت میکند.
رفتار خودکشی این طبقه ممکن است برای افرادی استفاده شود که رفتارهایی انجام میدهند تا به طور بالقوه به خود آسیب بزنند و تا حدودی قصد برای مردن در نتیجه اقدام دارند شواهدی از قصد برای پایان دادن به زندگی ممکن است بارز باشد یا از رفتار یا موقعیتها استنباط شود اقدام به خودکشی ممکن است به خودزنی واقعی منجر شود یا نشود اگر فرد به وسیله شخص دیگری منصرف شود یا پیش از آغاز رفتار نظرش را تغییر دهد. تشخیص این طبقه اعمال نمی شود. رفتار خودکشی فعلی ۱۸٫۱٤ برخورد اولیه اگر رفتار خودکشی بخشی از تماس اولیه با علائم بالینی باشد ١٤٫٩١ مواجهه بعدی اگر رفتار خودکشی بخشی از مواجهه های بعدی با علائم بالینی باشد ٩١٫٥١ سابقه رفتار خودکشی اگر رفتار خودکشی در طول زندگی فرد رخ داده باشد خودزنی غیر انتحاری این طبقه برای افرادی به کار میرود که به نوعی به آسیب عمدی معطوف به بدن خود می پردازد که احتمالاً باعث خونریزی کبودی یا درد مثلاً بریدن سوزاندن چاقو زدن ضربه زدن مالیدن بیش از حد بخشی از بدن در غیاب قصد خودکشی میشود.
R٤٥٫٨٨ خودزنی غیر انتحاری کنونی اگر رفتار خودزنی غیر انتحاری بخشی از علائم بالینی باشد ٥٢٫۹۱ سابقه خودزنی غیر انتحاری اگر رفتار خودزنی غیر انتحاری در طول زندگی فرد رخ داده باشد سوء رفتار و غفلت بدرفتاری از سوی عضوی از خانواده مانند مراقب شریک جنسی (بزرگسال یا یک غریبه ممکن است کانون توجه بالینی فعلی و یا عامل مهمی برای ارزیابی و درمان بیماران مبتلا به اختلالات روانی یا اختلالات طبی دیگر محسوب شود. البته به دلیل عواقب قانونی ناشی از سوء رفتار و غفلت در ارزیابی این شرایط و تعیین کدهای آنها باید با دقت عمل نمود. وجود سابقه قبلی از سوء رفتار و یا غفلت ممکن است در تعدادی از اختلالات روانی بر تشخیص و پاسخ درمانی اثر گذاشته و همراه با تشخیص نیز ثبت شود. در طبقات زیر علاوه بر فهرست کردن موارد اثبات شده یا مورد ظن وقوع سوء رفتار یا غفلت کدهای دیگری نیز ارائه شده اند که در مراجعه بالینی فعلی فرد به سیستم بهداشت روان بسته به اینکه فرد مراجع قربانی یا مرتکب سوء رفتار یا غفلت است به کار برده میشوند به علاوه یک کد جداگانه نیز جهت تعیین وجود سابقه قبلی از سوء رفتار یا غفلت در نظر گرفته شده است.
نکته کدگذاری ICD-10-CM برای شرایط سوء رفتار یا غفلت منحصراً برای کدهای باید رقم هفتم را به شرح زیر کدگذاری نمود برخورد اولیه هنگامی باید به کار برده شود که بیمار برای بیماری خود مانند درمان جراحی مراجعه به بخش اورژانس ارزیابی و درمان از سوی یک بالینگر جدید درمان فعال دریافت مینماید؛ یا D مواجهه بعدی باید برای مراجعات پس از درمان فعال بیمار به جهت بیماری اش و یا هنگامی که بیمار در طی مرحله بهبودی یا نقاهت مراقبت معمول برای بیماری اش را دریافت مینماید مانند تعویض یا برداشت گچ برداشت دستگاه داخلی یا خارجی تثبیت ،استخوانی تنظیم یا تغییر دارویی سایر ملاقاتهای مراقبت بعدی و پیگیری به کار برده شود. بدرفتاری با کودک و مشکلات ناشی از غفلت سوء رفتار جسمانی با کودک این طبقه زمانی استفاده میشود که بدرفتاری جسمی با کودک کانون توجه بالینی باشد.
سوء رفتار جسمانی با کودک کودک - آزاری جسمی عبارت است از جراحت عمدی به کودک در طیفی از کبودی های کوچک تا شکستگیهای شدید یا مرگ که در پی مشت کتک لگد ،گاز گرفتگی تکان پرتاب کردن چاقوزدگی خفگی ضربه زدن با دست ترکه شلاق یا سایر اشیاء سوزاندن یا هر روش دیگری اتفاق می افتد و از سوی والد مراقب یا فرد دیگری که مسئولیت کودک را بر عهده دارد اعمال شده است. چنین آسیبی صرف نظر از نیت و قصد مراقب سوء رفتار تلقی میشود. البته تنبیه جسمانی مثل ضربه زدن به باسن یا به آرامی با چوب زدن مادامی که منطقی استفاده شده و آسیب جسمانی کودک را باعث نشود سوء رفتار محسوب نمی شود.
کودک آزاری جسمی اثبات شده T٧٤٫١٢ برخورد اولیه ٧٤٫١٢XD مواجهه بعدی کودک آزاری جسمی مشکوک مورد ظن T٧٦٫١٢ برخورد اولیه ٧٦٫١٢XD مواجهة بعدي سایر شرایط مرتبط با کودک آزاری جسمی ٦٩٫٠١٠ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی سوء رفتار از سوی والد ٦٩٫٠٢٠ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی سوء رفتار از سوی غیر والد ٦٢٫٨۱۰ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از سوء رفتار جسمانی در دوران کودکی ٦٩٫٠١١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان والد مرتکب سوء رفتار با کودک ٦٩٫٠٢١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان غیر والد مرتکب سوء رفتار با کودک سوء رفتار جنسی با کودک کودک آزاری جنسی این طبقه زمانی به کار میرود که سوء رفتار جنسی با کودک کانون توجه بالینی باشد کودک آزاری جنسی به هرگونه عمل جنسی با یک کودک به منظور تأمین لذت جنسی والد مراقب یا فرد دیگری که مسئولیت کودک را برعهده دارد، اطلاق میشود.
سوء رفتار جنسی شامل فعالیتهایی مثل نوازش آلت تناسلی یک کودک دخول زنای با محارم تجاوز رابطه جنسی از راه مقعد و عورت نمایی میشود سوء رفتار جنسی همچنین در برگیرنده بهره کشی غیر تماسی یک کودک از سوی والد یا مراقب مانند اجبار دوز و کلک اغفال تهدید یا فشار به کودک - برای شرکت در اعمالی است که با هدف ارضای جنسی دیگران انجام میشود بدون آن که تماس جسمانی مستقیمی بین کودک و فرد مرتکب سوء رفتار وجود داشته باشد.
کودک آزاری جنسی اثبات شده T٧٤٫٢٢٨ برخورد اولیه ١٧٤٫٢٢XD مواجهه بعدی کودک آزاری جنسی مشکوک T۷۶٫۲۲۸ برخورد اولیه ٧٦٫٢٢XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با کودک آزاری جنسی ٦٩٫٠١٠ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی سوء رفتار جنسی از سوی والد ۷۶۹٫۰۲۰ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی سوء رفتار جنسی از سوی غیر والد ٦٢٫٨۱۰ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از سوء رفتار جنسی در دوران کودکی ٦٩٫٠۱۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان والد مرتکب سوء رفتار جنسی از کودک ٦٩٫٠٢١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان غير والد مرتكب سوء رفتار جنسی از کودک غفلت از کودک از این طبقه زمانی استفاده میشود که غفلت از کودک کانون توجه بالینی باشد.
طبق تعریف غفلت از کودک به هرگونه اقدام یا عدم اقدام فاحش اثبات شده یا مورد ظن از سوی والد کودک یا مراقب دیگر تلقی میشود که کودک را از نیازهای اساسی متناسب با سن وی محروم میدارد و در نتیجه به آسیب جسمانی یا روان شناختی کودک منجر شده یا منطقاً می تواند به چنین آسیبهایی ختم شود غفلت از کودک شامل موارد زیر است ترک کودک عدم نظارت کافی کوتاهی و قصور در رسیدگی به نیازهای ضروری هیجانی یا روان شناختی کودک و بالاخره، عدم فراهم سازی آموزش مراقبت پزشکی غذا، سرپناه و یا پوشاک لازم برای کودک غفلت از کودک اثبات شده T٧٤٫٠٢ برخورد اولیه ٢٧٤٫٠٢XD مواجهة بعدى غفلت از کودک مشکوک مورد ظن T٧٦٫٠٢ برخورد اولیه ٧٦٫٠٢XD مواجهة بعدي سایر شرایط مرتبط با غفلت از کودک ۶۹٫۰۱۰ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی غفلت والد ۰۲۰٫٦٩ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی غفلت غیر والد ٦٢٫٨۱۲ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از غفلت در دوران کودکی ۷۶۹٫۰۱۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان والد مرتکب غفلت از کودک ۷۶۹٫۰۲۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان غیر والد مرتکب غفلت از کودک
۷۶۹٫۰۱۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان والد مرتکب غفلت از کودک ۷۶۹٫۰۲۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان غیر والد مرتکب غفلت از کودک سوء رفتار روان شناختی با کودک کودک آزاری روانی این طبقه زمانی به کار میرود که سوء رفتار روان شناختی با کودکان کانون توجه بالینی باشد بدرفتاری روان شناختی با کودک اعمال نمادین یا اظهارات شفاهی عمدی از سوی والد یا مراقب کودک است که به آسیب چشمگیر روان شناختی کودک منجر شده و یا منطقاً میتواند به چنین آسیبی منجر شود.
کودک آزاری جسمی و جنسی در این گروه قرار نمی گیرند.
نمونه هایی از سوء رفتار روان شناختی با کودک عبارت اند از پرخاشگری انتقاد یا تحقیر کودک تهدید کودک صدمه زدن رها کردن افراد یا اشیایی که برای کودک اهمیت دارند یا ابراز اینکه مقصر مورد ادعا به چنین افراد یا اشیایی صدمه خواهد زد ٫ یا آنها را رها خواهد کرد؛ زندانی کردن کودک با بستن دستها یا پاهای کودک به همدیگر یا بستن کودک به وسایل منزل یا سایر اشیا یا حبس کردن کودک در یک محیط سربسته کوچک مانند کمد سپر بلا کردن آشکار کودک اجبار کودک برای اعمال درد بر خودش و تادیب مفرط کودک با روشهای جسمانی و غیر جسمانی ،یعنی با تکرار یا مدت زمان بسیار زیاد حتی اگر در حد بدرفتاری جسمانی با کودک نباشد کودک آزاری روانی اثبات شده T٧٤٫٣٢٨ برخورد اولیه ١٧٤٫٣٢XD مواجهه بعدی کودک آزاری روانی مشکوک T٧٦٫٣٢٨ برخورد اولیه T٧٦٫٣٢XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با کودک آزاری روانی 2٦۹٫۰۱۰ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی بدرفتاری روان شناختی از سوی والد ۰۲۰٫2٦٩ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی بدرفتاری روان شناختی از سوی غیر والد ٦٢٫٨١١ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از بدرفتاری روان شناختی در دوران کودکی
۰۲۰٫2٦٩ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان کودک قربانی بدرفتاری روان شناختی از سوی غیر والد ٦٢٫٨١١ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از بدرفتاری روان شناختی در دوران کودکی مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان والد مرتکب بدرفتاری روان شناختی با کودک ٦٩٫٠٢١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان غیر والد مرتکب بدرفتاری روان شناختی با کودک بدرفتاری با بزرگسال و مشکلات ناشی از غفلت خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جسمانی این طبقه باید هنگامی مورد استفاده قرار گیرد که خشونت جسمی از سوی همسر یا شریک زندگی کانون توجه بالینی باشد.
خشونت جسمانی از سوی همسر یا شریک زندگی اعمال عمدی قدرت جسمانی است که منجر به آسیب جسمانی شریک جنسی صمیمی یا باعث ترس شدید شریک جنسی شده یا منطقاً بتواند به این حالات منجر شود مواردی از اعمال عمدی قدرت جسمانی عبارت اند از هل دادن سیلی زدن کشیدن موها نیشگون ،گرفتن مهار ،فیزیکی تکان دادن پرت کردن گاز گرفتن لگد زدن مشت زدن یا ضربه زدن با یک شیء سوزاندن مسموم کردن اعمال فشار بر گلوی فرد قطع جریان هوا نگهداشتن سر در زیر آب و استفاده از سلاح گرم یا سرد البته اعمالی که با هدف محافظت فیزیکی از خود یا شریک جنسی انجام می شوند، لحاظ نمی شوند.
خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جسمانی اثبات شده T٧٤٫١١٨ برخورد اولیه XD ٧٤٫١١ مواجهه بعدی خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جسمانی مشکوک T٧٦٫١١٨ برخورد اولیه ٧٦٫١١XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با خشونت همسر یا شریک زندگی جسمانی ٦٩٫١١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان قربانی خشونت جسمانی همسر یا شریک جنسی ٩١٫٤١٠ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از خشونت جسمانی همسر یا شریک زندگی ٦٩٫١٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب خشونت جسمانی همسر یا شریک جنسی خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جنسی از این طبقه هنگامی استفاده میشود که خشونت جنسی از سوی همسر یا شریک زندگی کانون توجه بالینی باشد. خشونت جنسی از سوی همسر یا شریک زندگی ممکن است شامل قدرت جسمانی یا جبر روان شناختی باشد که برای مجبور کردن شریک جنسی به تن دادن به یک عمل جنسی برخلاف تمایل و رضایت وی زن یا مرد مورد استفاده قرار می گیرد صرف نظر از اینکه عمل مورد نظر انجام شده است یا خیر به علاوه، اعمال جنسی با شریک جنسی صمیمی که قادر به رضایت دادن نباشد هم در این گروه منظور میشوند.
خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جنسی اثبات شده T٧٤٫٢١٨ برخورد اولیه ٧٤٫٢١XD مواجهة بعدي خشونت از سوی همسر یا شریک زندگی جنسی مشکوک T٧٦٫٢١XA برخورد اولیه T٧٦٫٢١XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با خشونت همسر یا شریک زندگی جنسی ٦٩٫٨۱ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان قربانی خشونت جنسی همسر یا شریک زندگی ٩١٫٤١٠ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از خشونت جنسی همسر یا شریک زندگی ٦٩٫١٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب خشونت جنسی همسر یا شریک زندگی غفلت از همسر یا شریک زندگی این طبقه هنگامی به کار میرود که غفلت از همسر یا شریک زندگی کانون توجه بالینی باشد. طبق تعریف غفلت از همسر یا شریک جنسی به هرگونه اقدام یا عدم اقدام آشکار از سوی طرف مقابل تلقی میشود که شریک جنسی وابسته را از نیازهای اساسی اش محروم داشته و در نتیجه به آسیب جسمانی یا روان شناختی شریک جنسی وابسته منجر شده، یا منطقاً بتواند به چنین آسیبهایی منجر شود.
این طبقه در زمینه روابطی کاربرد دارد که یکی از طرفین برای مراقبت یا کمک برای گذران امور معمول روزمره به دیگری فوق العاده وابسته است مثلاً یک نفر از زوجین به دلیل ضعفهای چشمگیر جسمانی روان شناختی ،هوشی یا فرهنگی قادر به مراقبت از خویشتن نیست مانند ناتوانی در برقراری ارتباط با سایرین و مدیریت امور روزمره به دلیل زندگی در فرهنگی خارجی غفلت از همسر یا شریک زندگی اثبات شده ٢٧٤٫٠١٨ برخورد اولیه ٢٧٤٫٠١XD مواجهه بعدی غفلت از همسر یا شریک زندگی مشکوک T٧٦٫٠١ برخورد اولیه ٧٦٫٠١XD مواجهة بعدي سایر شرایط مرتبط با غفلت از همسر یا شریک زندگی ٦٩٫١١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان قربانی غفلت همسر یا شریک زندگی ٩١٫٤١٢ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از غفلت همسر یا شریک زندگی ٦٩٫١٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب غفلت از همسر یا شریک زندگی سوء رفتار با همسر یا شریک زندگی روان شناختی این طبقه زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که سوء رفتار روان شناختی با همسر یا شریک زندگی کانون توجه بالینی باشد.
بدرفتاری روان شناختی با همسر یا شریک جنسی اعمال نمادین یا اظهارات شفاهی عمدی از سوی یکی از زوجین است که به آسیب چشمگیر روان شناختی طرف مقابل منجر شده و یا منطقاً بتواند به چنین آسیبی ختم شود انواع بدرفتاری های روان شناختی عبارت اند از پرخاشگری یا تحقیر قربانی؛ سوال پیچ کردن قربانی محدود سازی توانایی رفت و آمد آزادانه قربانی ممانعت از دسترسی قربانی به کمک مانند اجرای قانون امکانات قانونی محافظتی یا طبی؛ تهدید قربانی به آسیب فیزیکی یا تجاوز جنسی آسیب یا تهدید به آسیب افراد یا اشیای مورد علاقه قربانی محدودیت بی دلیل قربانی از دسترسی به منابع مالی با استفاده از این منابع جداسازی قربانی از خانواده دوستان یا منابع حمایت اجتماعی؛ تعقیب قربانی و تلاش برای اینکه قربانی متقاعد شود دیوانه است پدیده «چراغ گاز»).
بدرفتاری با همسر یا شریک زندگی روان شناختی اثبات شده ۳۱٫T٧٤ برخورد اولیه ٢٧٤٫٣١XD مواجهه بعدی بدرفتاری با همسر یا شریک ،زندگی روان شناختی مشکوک T٧٦٫٣١٨ برخورد اولیه T٧٦٫٣١XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با بدرفتاری با همسر یا شریک جنسی روان شناختی ٦٩٫١١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان قربانی بدرفتاری روان شناختی همسر یا شریک زندگی ٩١٫٤١١ سابقه شخصی تاریخچه قبلی از بدرفتاری روان شناختی همسر یا شریک زندگی ٦٩٫١٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب بدرفتاری روان شناختی با همسر یا شریک زندگی بدرفتاری با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی هنگامی این طبقه بندی به کار میرود که یک بزرگسال از سوی فرد بزرگسال دیگری که شریک جنسی صمیمی وی نیست مورد بدرفتاری قرار گیرد و این بدرفتاری کانون توجه بالینی باشد.
چنین بدرفتاری ممکن است شامل بدرفتاری جسمانی سوء رفتار جنسی یا هیجانی باشد نمونه هایی از بدرفتاری با فرد بزرگسال عبارت اند از اعمال عمدی قدرت جسمانی مانند هل دادن انداختن ناخن کشیدن و خراشیدن سیلی زدن پرتاب شیء که میتواند آسیب زننده باشد مشت زدن گاز گرفتن که به آسیب فیزیکی یا ترس شدید ختم شده و یا منطقاً بتواند به چنین آسیبهایی منجر شود؛ برقراری رابطه جنسی با اعمال زور یا اجبار و اعمال نمادین یا اظهارات شفاهی با احتمال ایجاد آسیب روان شناختی مانند پرخاشگری یا تحقیر فرد؛ سؤال پیچ کردن فرد محدودسازی توانایی رفت و آمد آزادانه فرد؛ ممانعت از دسترسی فرد به کمک تهدید فرد؛ آسیب یا تهدید به آسیب افراد یا اشیای مورد علاقه فرد؛ محدود سازی دسترسی فرد به منابع مالی و یا استفاده وی از این منابع جداسازی فرد از خانواده دوستان یا منابع حمایت اجتماعی تعقیب فرد؛ و تلاش برای رساندن فرد به این باور که دیوانه است اعمالی که به منظور محافظت فیزیکی از خود و یا فرد دیگری انجام می شوند در این طبقه جای نمی گیرند.
بدرفتاری جسمانی با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی اثبات شده T٧٤٫١١٨ برخورد اولیه ٧٤٫١١XD مواجهه بعدی بدرفتاری جسمانی با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی مشکوک T٧٦٫١١XA برخورد اولیه T٧٦٫١١XD مواجهه بعدی سوء رفتار جنسی از بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی اثبات شده T٧٤٫٢١٨ برخورد اولیه ٧٤٫٢١XD مواجهه بعدی سوء رفتار جنسی از بزرگسال از سوی فردی به جز همسر مشکوک T٧٦٫٢١٨ برخورد اولیه ٧٦٫٢١XD مواجهه بعدی بدرفتاری روان شناختی با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی اثبات شده T٧٤٫٣١٨ برخورد اولیه T٧٤٫٣١XD مواجهه بعدی بدرفتاری روان شناختی با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی مشکوک T٧٦٫٣١٨ برخورد اولیه T٧٦٫٣١XD مواجهه بعدی سایر شرایط مرتبط با بدرفتاری با بزرگسال از سوی فردی به جز همسر یا شریک زندگی ٦٩٫٨١ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان قربانی بزرگسال بدرفتاری از سوی فردی به جز همسر یا شریک جنسی ٦٩٫٨٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب بدرفتاری با بزرگسالی به جز همسر یا شریک جنسی مشکلات ارتباطی
٦٩٫٨٢ مراجعه به سیستم خدمات بهداشت روان به عنوان مرتکب بدرفتاری با بزرگسالی به جز همسر یا شریک جنسی مشکلات ارتباطی روابط کلیدی به ویژه روابط صمیمانه زوجین بزرگسال و والدین مراقب کودک اثر ژرفی بر سلامت طرفین رابطه بر جای می گذارند.
این روابط میتوانند اثرات ارتقادهنده و حفاظت کننده ای روی سلامت داشته باشند و یا اثرات آنها خنثی یا زیان بخش باشد در موارد شدید این روابط نزدیک ممکن است با بدرفتاری یا غفلتی همراه باشند که برای فرد آسیب دیده عواقب طبی و روان شناختی چشمگیری در بر خواهند داشت. یک مشکل ارتباطی ممکن است به عنوان علت جستجوی مراقبت بهداشتی از سوی فرد و یا به عنوان مشکلی که بر سیر پیش آگهی یا درمان اختلال روانی یا طبی دیگر بیمار تأثیر می گذارد مورد توجه بالینی قرار گیرد. مشکلات ارتباطی والد کودک ٦٢٫٨٢٠ والد - فرزند زیستی ٦٢٫٨٢١ والد - فرزند خوانده ٦٢٫٨٢٢ والد - فرزند ناتنی ٦٢٫٨٩٨ مراقب دیگر - کودک در این طبقه واژه والد به کار رفته تا به یکی از مراقبین اصلی کودک اشاره داشته باشد که ممکن است والد زیستی فرزند پذیرفته یا ناتنی و یا یکی دیگر از بستگان باشد مثل پدر بزرگ مادر بزرگ که چنین نقشی را برای کودک ایفا میکند.
این طبقه باید هنگامی به کار رود که یا کانون اصلی توجه بالینی رسیدگی به کیفیت ارتباط والد کودک باشد و یا کیفیت این ارتباط بر سیر پیش آگهی یا درمان یک اختلال روانی یا طبی دیگر مؤثر باشد به طور معمول مشکل ارتباطی والد کودک با اختلال عملکرد در حوزه های رفتاری شناختی یا عاطفی همراه است. نمونه هایی از مشکلات رفتاری عبارت اند از: کنترل نظارت و محبت ناکافی والد محافظت بیش از حد والد؛ فشار مفرط والد؛ جر و بحثهایی که تا تهدید به خشونت فیزیکی بالا میگیرند و اجتناب بدون حل و فصل مشکلات مشکلات شناختی ممکن است شامل موارد زیر باشد بدبینی نسبت به نیات سایرین ستیزه جویی نسبت به دیگری یا سپر بلا کردن وی و احساسی غیر موجه از بیگانگی مشکلات عاطفی ممکن است در برگیرنده احساس غم بی احساسی یا خشم نسبت به طرف مقابل این ارتباط باشد. البته بالینگران باید نیازهای رشدی کودک و بافت فرهنگی را مدنظر قرار دهند.
٦٢٫٨٩١ مشکل ارتباطی همشیرها برادر و (خواهران) این طبقه هنگامی باید به کار رود که کانون توجه بالینی الگویی از تعامل بین همشیرهاست که با تخریب چشمگیر در عملکرد فرد یا خانواده یا پیدایش علائم در یک یا چند همشیر همراه است یا مشکل ارتباطی همشیرها بر سیر پیش آگهی یا درمان اختلال روانی یا اختلال طبی دیگر یکی از آنها مؤثر است. میتوان این طبقه را هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به کار برد البته به شرطی که توجه بر رابطه همشیرها متمرکز باشد. در این زمینه همشیرها عبارت اند از خواهر و برادرهای تنی ناتنی رضاعی (شیری) و افرادی که به فرزندی پذیرفته شده اند. ٦٣٫٠ ضعف ارتباطی با همسر یا شریک زندگی چنانچه کانون اصلی ارتباط بالینی رسیدگی به کیفیت یک رابطه صمیمانه با همسر یا شریک زندگی باشد و یا وقتی که کیفیت این رابطه بر سیر پیش آگهی یا درمان یک اختلال روانی یا یک اختلال طبی دیگر تأثیر گذار باشد، این طبقه باید به کار رود به طور معمول ضعف ارتباطی با اختلال عملکرد در حوزه های رفتاری ،شناختی با عاطفی همراه است.
نمونه هایی از مشکلات رفتاری عبارت اند از دشواری در حل و فصل تعارض گوشه گیری یا درگیری بیش از حد مشکلات شناختی ممکن است به صورت بدبینی مزمن درباره نیات طرف مقابل یا فراموش کردن رفتارهای مطلوب همسر بروز یابند. مشکلات عاطفی ممکن است شامل احساس مزمن ،غمگینی بی احساسی و ٫ یا خشم نسبت به طرف مقابل باشند. مشکلات مرتبط با محیط خانوادگی ٦٢٫٢٩ پرورش به دور از والدین کاربرد این طبقه هنگامی لازم میشود که کانون اصلی توجه بالینی در برگیرنده مشکلات مربوط به کودکی است که دور از والدین خود بزرگ میشود و یا هنگامی که این پرورش جداگانه بر سیر پیش آگهی یا درمان اختلال روانی یا بیماری طبی کودک تأثیر گذار است. کودک ممکن است تحت حضانت دولت بوده و در منزل اقوام زندگی کرده یا به فرزند خواندگی پذیرفته شده باشد. به علاوه ممکن است کودک در منزل یکی از اقوام و یا دوستان زندگی کند اما این نحوه زندگی بنابه حکم یا مجوز دادگاه نباشد. این طبقه مشکلات مرتبط با زندگی کودک در یک خانه گروهی یا پرورشگاه را نیز شامل میشود. مشکلات مربوط به کد ۵۹٫۳ کودکان ساکن در مدارس شبانه روزی در این طبقه قرار نمی گیرند.
٦٢٫٨٩٨ کودک متأثر از مشکلات ارتباطی والدین با یکدیگر چنانچه اثرات نامطلوب ناشی از اختلاف در رابطه والدین مانند سطوح بالای کشمکش و تعارض ناراحتی یا تحقیر بر کودک أن خانواده و از جمله تأثیر بر اختلالات روانی یا اختلال طبی دیگر کودک کانون توجه بالینی قرار بگیرد کاربرد این طبقه الزامی می گردد. ٦٣٫٥ فروپاشی خانواده در پی جدایی یا طلاق هنگامی باید از این طبقه استفاده نمود که طرفین یک رابطه صمیمانه در بزرگسالی به دلیل مشکلات ارتباطی جدا از هم زندگی میکنند یا روند طلاق را پشت سر می گذارند. ٦٣٫٨ سطح بالای ابراز هیجانی در خانواده هیجان ابراز شده مفهومی است که به عنوان مقیاسی کیفی برای «میزان هیجان به نمایش گذاشته شده در محیط خانوادگی به ویژه ستیزه جویی درگیری هیجانی بیش از حد و انتقاد معطوف به عضوی از خانواده که بیمار تشخیص داده شده است به کار میرود کاربرد این طبقه هنگامی ضروری است که سطح بالای ابراز هیجانی یک خانواده کانون توجه بالینی قرار گرفته و یا بر سیر پیش آگهی یا درمان اختلال روانی یا دیگر اختلال طبی عضوی از خانواده تأثیر گذار است.
مشکلات تحصیلی کاربرد این طبقه هنگامی الزامی است که مشکل تحصیلی یا آموزشی فرد کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر تشخیص درمان یا پیش آگهی وی تأثیر میگذارد مشکلات مورد نظر عبارت اند از بیسوادی یا کم سوادی؛ فقدان تحصیلات به دلیل عدم وجود یا عدم دسترسی به مدرسه مشکلات مربوط به عملکرد تحصیلی مانند شکست در امتحانات مدرسه کسب نمره های ردی یا مردود شدن در یک مقطع تحصیلی یا افت تحصیلی کسب نمراتی پائین تر از حد انتظار با توجه به ظرفیت هوشی فرد ناسازگاری با معلمان کارکنان مدرسه یا سایر دانش آموزان مشکلات مرتبط با تدریس ناکافی و سایر مشکلات مرتبط با تحصیل و یا سواد. ٥٥٫٠ بی سوادی و کم سوادی 2٥٥٫١ عدم وجود یا عدم دسترسی به مدرسه ٢٥٥٫٢ عدم موفقیت در امتحانات مدرسه ٥٥٫٣ افت تحصیلی 2٥٥٫٤ ناسازگاری تحصیلی و اختلاف با معلمان و دانش آموزان ٥٥٫٨ مشکلات مرتبط با تدریس ناکافی ٥٥٫٩ سایر مشکلات مرتبط با تحصیل و سواد مشکلات شغلی این طبقات ممکن است زمانی استفاد شود که مشکل شغلی کانون توجه بالینی است یا بر درمان با پیش آگهی فرد تأثیر بگذارد.
حوزه هایی که باید مد نظر قرار گیرند عبارت اند از مشکلات استخدامی یا مشکل در محل کار از جمله مشکلات مرتبط با وضعیت کنونی خدمت نظامی بیکاری؛ تغییر جدید شغل تهدید از دست دادن شغل برنامه کاری پراسترس؛ عدم اطمینان درباره گزینه های شغلی آزار جنسی در شغل سایر ناسازگاری ها با رئیس ،ناظر همکاران یا سایرین در محل کار محیطهای شغلی ناخوشایند یا خصمانه سایر فشارهای جسمی یا روانی مرتبط با شغل و سایر مشکلات مرتبط با اشتغال و یا شغل. ۷۵۶٫۸۲ مشکل مرتبط با وضعیت کنونی خدمت نظامی این طبقه باید هنگامی استفاده شود که مشکل شغلی فرد که مستقیماً با وضعیت خدمت نظامی وی در ارتباط است کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر تشخیص درمان یا پیش آگهی وی تأثیر گذار است. واکنشهای روان شناختی نسبت به خدمت نظامی در این گروه جای نمیگیرد؛ شاید بهتر باشد که چنین واکنشهایی به عنوان یک اختلال سازگاری یا یک اختلال روانی دیگر ثبت شوند.
2٥٦٫٠ بیکاری ٥٦٫١ تغییر شغل ٥٦٫٢ تهدید از دست دادن شغل ٥٦٫٣ برنامه کاری پراسترس ٧٥٦٫٤ ناسازگاری با رئیس و همکاران 2٥٦٫٥ محیط کاری ناخوشایند ٧٥٦٫٦ سایر فشارهای جسمی و روانی مرتبط با کار ٢٥٦٫٨١ آزار جنسی در شغل ٥٦٫٩ سایر مشکلات مرتبط با اشتغال مشکلات مسکن ٥٩٫٠١ بی خانمانی دارای سرپناه این طبقه ممکن است زمانی به کار رود که بی خانمانی دارای سرپناه بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر می گذارد. فردی بی خانمان دارای سرپناه در نظر گرفته میشود که اقامتگاه شبانه اصلی وی پناهگاه بی خانمانها گرم خانه پناهگاه خشونت دیدگان خانگی متل یا یک مکان زندگی موقت یا گذرا باشد. ٥٩٫٠٢ بی خانمانی بی سرپناه این طبقه باید هنگامی به کار رود که بی خانمانی بدون سرپناه بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر میگذارد.
فردی بی خانمان بی سرپناه در نظر گرفته میشود که در مکانی زندگی میکند که برای زندگی انسانها مناسب نباشد مانند فضای عمومی (مثل تونل ایستگاه وسائط نقلیه مرکز خرید ساختمانی غیر مسکونی مانند بنایی متروکه کارخانه بلاستفاده ماشین غار کارتن مقوایی یا برخی مکانهای مسکونی موقت ٥٩٫١ مسکن نامناسب هنگامی که فقدان مسکن مناسب بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر گذار است باید از این طبقه استفاده کرد. نمونه هایی از شرایط مسکونی نامناسب عبارت اند از فقدان گرما در هوای سرد یا برق فراوانی حشرات یا جوندگان لوله کشی و تسهیلات بهداشتی ناکافی ازدحام جمعیت فقدان فضای کافی برای خواب و سروصدای بیش از حد در نظر گرفتن هنجارهای فرهنگی قبل از به کارگیری این طبقه حائز اهمیت است. ٥٩٫٢ اختلاف با همسایه مستأجر یا صاحبخانه این طبقه باید هنگامی استفاده شود که اختلاف با همسایه ها مستأجرین یا صاحبخانه کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر گذار است.
٥٩٫٣ مشکل مرتبط با زندگی در آسایشگاه هنگامی که مشکل و یا مشکلات مربوط به زندگی در آسایشگاه کانون توجه بالینی بوده یا بر درمان یا پیش آگهی فرد مؤثر باشد کاربرد این طبقه بندی ضروری می گردد. البته واکنشهای روان شناختی نسبت به تغییر محل زندگی در این گروه قرار نمیگیرند؛ چنین واکنشهایی بهتر است به عنوان یک اختلال سازگاری ثبت شوند. ٥٩٫٩ سایر مشکلات مربوط به مسکن این طبقه زمانی به کار میرود که مشکلات مرتبط با شرایط مسکن وجود دارد اما در طبقات اختصاصی فوق قرار نمی گیرند. مشکلات اقتصادی این طبقات هنگامی استفاده میشوند که یک مشکل اقتصادی کانون توجه بالینی است یا بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر گذاشته است.
حوزه های مورد نظر عبارت اند از فقدان غذای کافی غذای نا ایمن یا آب آشامیدنی سالم، فقر شدید درآمد پایین بیمه بهداشتی یا اجتماعی یا حمایت رفاهی ناکافی یا هر نوع مشکل اقتصادی دیگر ٥٩٫٤١ غذای نا ایمن 2٥٨٫٦ فقدان آب آشامیدنی سالم 2٥٩٫٥ فقر شدید ٥٩٫٦ درآمد پائین ٥٩٫٧٪ بیمه بهداشتی یا اجتماعی ناکارآمد یا حمایت رفاهی ناکافی این طبقه برای افرادی کاربرد دارد که واجد شرایط حمایت اجتماعی یا مالی هستند اما چنین حمایتی را دریافت نمی نمایند یا حمایت دریافتی در حد کافی جوابگوی نیازهای آنان نیست یا به گونه ای به بیمه یا برنامه های حمایتی مورد نیاز دسترسی ندارند مثالها عبارت اند از عدم برخورداری از مستمری به دلیل فقدان اسناد مناسب و مدارک کامل یا عدم وجود نشانی پستی ناتوانی در کسب بیمه بهداشتی کافی به دلیل سن یا بیماری قبلی و عدم اعطای مستمری به دلیل سطح درآمد یا سایر الزامات بیش از حد دشوار ٥٩٫٩ سایر مشکلات اقتصادی چنانچه مشکل مرتبط با محل سکونت یا شرایط اقتصادی فرد به جز موارد معین فوق الذکر است باید از این دسته بندی استفاده نمود.
مشکلات مرتبط با محیط اجتماعی ٢٦٠٫٢ مشکل مربوط به تنها زندگی کردن چنانچه مشکل ناشی از تنها زندگی کردن کانون توجه بالینی قرار بگیرد یا بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر بگذارد کاربرد این طبقه ضروری میگردد نمونه هایی از چنین مشکلاتی عبارت اند از احساس مزمن تنهایی انزوای اجتماعی و فقدان نظم در انجام فعالیتهای زندگی روزمره مانند برنامه نامنظم خواب و خوراک بی ثباتی در انجام امور منزل ٢٦٠٫٣ مشکل فرهنگ پذیری این طبقه زمانی باید به کار رود که دشواری فرد در تطبیق با یک فرهنگ جدید مثلاً متعاقب مهاجرت کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر درمان یا پیش آگهی وی اثر گذار است. ٢٦٠٫٤ طرد یا تحریم اجتماعی عدم تعادل در قدرت اجتماعی که به طرد یا تحریم اجتماعی مکرر فرد از سوی دیگران منجر شود کاربرد این طبقه را الزامی می سازد. نمونه های طرد اجتماعی عبارت اند از قلدری تمسخر و تهدید از سوی دیگران هدف تحقیر و فحاشی دیگران قرار گرفتن محرومیت عامدانه از فعالیتهای همسالان همکاران یا دیگران حاضر در محیط اجتماعی فرد.
٦٠٫٥ هدف تبعیض یا آزار و اذیت ناخوشایند ادراک شده قرار گرفتن در صورت ادراک یا تجربه تبعیض یا گزند و آسیب بر پایه عضویت یا عضویت تصوری فرد در یک گروه خاص باید از این طبقه استفاده شود به طور معمول چنین گروه هایی عبارت اند از جنسیت یا هویت جنسی ،نژاد ،قوم ،مذهب گرایش جنسی کشور زادگاه عقاید سیاسی وضعیت از کار افتادگی طبقه وجهه و منزلت اجتماعی ،وزن و ظاهر فیزیکی ٦٠٫٩ سایر مشکلات مرتبط با محیط اجتماعی کاربرد این طبقه بندی هنگامی الزامی است که مشکل مرتبط با محیط اجتماعی فرد مشکلی به جز موارد معین فوق الذکر باشد.
مشکلات مرتبط با درگیری با سیستم قضائی از این طبقات زمانی استفاده میشود که مشکل مرتبط با درگیری با سیستم قضایی کانون توجه بالینی باشد یا بر درمان یا پیش آگهی فرد اثر بگذارد حوزه های مورد توجه عبارت اند از محکومیت در دعاوی کیفری دستگیر شدن یا سایر انواع حبس مشکلات مرتبط با آزادی از زندان و مشکلات مرتبط با سایر شرایط قانونی مثل دادخواهی مدنی حضانت یا حمایت از کودک یا دعاوی حمایتی 2٦٥٫٠ محکومیت در دعاوی کیفری بدون زندانی شدن 2٦٥٫١ زندانی شدن یا سایر انواع حبس ٢٦٥٫٢ مشکلات مرتبط با آزادی از زندان ٦٥٫٣ مشکلات مرتبط با سایر شرایط قانونی مثل دادخواهی مدنی حضانت یا حمایت از کودک یا دعاوی حمایتی مشکلات مرتبط با سایر شرایط روانی اجتماعی فردی و محیطی ۷۲٫۹ مشکل مرتبط با سبک زندگی هنگامی که مشکل شیوه زندگی کانون خاص درمان قرار گرفته یا مستقیماً بر سیر پیش آگهی یا درمان یک اختلال روانی یا طبی دیگر اثر میگذارد باید از این طبقه استفاده کرد.
نمونه هایی از مشکلات سبک زندگی عبارت اند از عدم تحرک جسمانی رژیم غذائی نامناسب رفتار جنسی پرخطر و بهداشت خواب نامطلوب البته مشکل قابل انتساب به علامتی از یک اختلال روانی نباید در این طبقه کدگذاری شود مگر این که آن مشکل کانون خاص درمان قرار گرفته یا به طور مستقیم بر سیر پیش آگهی یا درمان فرد اثر گذار باشد. در چنین مواردی باید هم اختلال روانی و هم مشکل سبک زندگی را کدگذاری نمود. ٢٦٤٫٠ مشکلات مرتبط با بارداری ناخواسته ٦٤٫١ مشکلات مرتبط با چند قلوزانی ٦٤٫٤ اختلاف با تأمین کننده خدمات اجتماعی از جمله مامو تعلیق مراجع گردان یا مددکار خدمات اجتماعی 2٦٥٫٤ قربانی جنایت ٦٥٫٤ قربانی ترور یا شکنجه مشکلات مرتبط با دسترسی به مراقبت طبی و سایر خدمات بهداشتی هنگامی از این طبقات استفاده میشود که مشکل مرتبط با دسترسی به مراقبت طبی و سایر خدمات بهداشتی کانون توجه بالینی است یا بر درمان یا پیش آگهی فرد تأثیر بگذارد.
Z٧٥٫٣ فقدان یا عدم دسترسی به امکانات مراقبت بهداشتی ٧٥٫٤ فقدان یا عدم دسترسی به سایر مؤسسات خدماتی شرایط تاریخچه فردی ٩١٫٤٩ سابقه فردی از ضربه روانی - اجتماعی ۹۱٫۸۲ سابقه فردی در خدمت نظامی سایر مراجعات خدمات بهداشتی جهت مشاوره و نظرخواهی پزشکی ٣١٫٥ مشاوره ژنتیک این طبقه برای افرادی به کار میرود که برای آشنایی با خطرات پیدایش یک اختلال روانی با مؤلفه ژنتیکی بارز (مثلاً اختلال دو قطبی در خودشان و سایر اعضای خانواده از جمله فرزندان فعلی و همچنین فرزندان آتی در پی مشاوره ژنتیکی هستند. ۷۰٫۹ مشاوره جنسی این طبقه باید هنگامی به کار رود که فرد درصدد مشاوره ای است که مرتبط با آموزش جنسی رفتار جنسی گرایش جنسی نگرشهای جنسی احساس شرمندگی خجالت، رفتار یا گرایش جنسی سایرین مانند همسر شریک جنسی فرزند، لذت جنسی یا هرگونه مشکل دیگر مرتبط با مسائل جنسی است. ۷۱٫۳ مشاوره تغذیه این طبقه زمانی استفاده میشود که فرد به دنبال مشاوره مرتبط با مسائل رژیمی مانند مدیریت وزن است.
۷۱٫۹ سایر موارد مشاوره یا نظر خواهی کاربرد این طبقه زمانی است که ارائه مشاوره یا جستجوی توصیه نظر خواهی برای مشکلی است که در بالا یا جای دیگری در این فصل تعیین نشده است مثل مشاوره در زمینه پیشگیری از سوء مصرف مواد در نوجوانان سایر شرایط یا مشکلاتی که ممکن است کانون توجه بالینی باشند ۹۱٫۸۳ سرگردانی ناشی از یک اختلال روانی این طبقه برای مبتلایان به یک اختلال روانی کاربرد دارد که تمایل آنان به پرسه زدن به نگرانی قابل توجه در زمینه کنترل بالینی یا ایمنی بیمار منجر میشود مثلاً افراد مبتلا به اختلالات عمده عصبی شناختی یا عصبی رشدی ممکن است اشتیاقی توام با بی قراری برای پرسه زدن را تجربه نمایند که آنان را در معرض خطر زمین خوردگی و سقوط قرار داده یا باعث میشود تا مکانی را که در آن تحت نظر هستند بدون همراهی لازم ترک نمایند. این گروه شامل افرادی نمیشود که نیت آنان فرار از یک محل اقامتی ناخواسته است مانند کودکان فراری از خانه بیمارانی که دیگر تمایلی برای ماندن در بیمارستان ندارند یا به دلیل آکاتیژیای ناشی از دارو به راه رفتن یا قدم زدن روی می آورند.
نکته کدگذاری ابتدا اختلال روانی همراه را کدگذاری نمائید مانند اختلال عمده عصبی - شناختی اختلال طیف اوتیسم و . سپس کد ۹۱٫۸۳ سرگردانی همراه با اختلال روانی خاص را وارد نمائید. ٦٣٫٤ داغدیدگی بدون عارضه این طبقه را زمانی میتوان به کار برد که کانون توجه بالینی واکنشی طبیعی نسبت به مرگ فرد مورد علاقه باشد. البته برخی افراد سوگوار به عنوان بخشی از واکنش نسبت به چنین فقدانی علائم شاخص یک دوره افسردگی اساسی مانند احساس غمگینی و علائم همراه مثل بیخوابی کم اشتهایی و کاهش وزن - را نشان میدهند فرد داغدار به طور معمول خلق افسرده را «طبیعی» در نظر میگیرد با وجود این ممکن است برای رفع علائم همراه مثل بیخوابی یا بی اشتهایی درصدد دریافت کمک حرفه ای برآید در بین گروههای فرهنگی مختلف مدت زمان و نحوه ابراز داغدیدگی «طبیعی» به میزان قابل توجهی متفاوت است. رهنمودهای بیشتر جهت افتراق سوگواری از یک دوره افسردگی اساسی و از اختلال سوگ پایدار در متون مربوط به این اختلالات گنجانده شده اند.
٦٠٫٠ مشکل مرحله زندگی این طبقه باید هنگامی مورد استفاده قرار گیرد که مشکل فرد در سازگاری با یک گذار در چرخه زندگی یک مرحله تحولی خاص کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر درمان یا پیش آگهی وی مؤثر است. نمونه هایی از چنین گذارهایی عبارت اند از ورود به یا فارغ التحصیلی از مدرسه خارج شدن از کنترل والدین ازدواج شروع یک کار جدید پدر یا مادر شدن کنار آمدن با «آشیانه خالی پس از این که فرزندان منزل والدین را ترک می کنند و بازنشستگی ٦٥٫٨ مشكل مذهبی یا معنوی هنگامی که کانون توجه بالینی یک مشکل مذهبی یا معنوی است میتوان از این طبقه استفاده کرد مثالها عبارت اند از تجارب ناخوشایند در زمینه از دست دادن ایمان یا شک در مذهب مشکلات مربوط به گرویدن به یک مذهب جدید یا تردید در ارزشهای معنوی که ممکن است الزاماً به یک کلیسای سازمان یافته یا مؤسسه مذهبی مربوط نباشد.
۷۲٫۸۱۱ رفتار ضد اجتماعی فرد بزرگسال کاربرد این طبقه زمانی امکان پذیر است که کانون توجه بالینی رفتار ضد اجتماعی یک بزرگسال است که از اختلالی روانی مانند اختلال سلوک اختلال شخصیت ضد اجتماعی نشأت نمی گیرد نمونه ها شامل رفتار برخی دزدان حرفه ای کلاهبرداران یا قاچاقچیان مواد غیر مجاز میشود. ۷۲٫۸۱۰ رفتار ضد اجتماعی کودک یا نوجوان هنگامی میتوان از این طبقه استفاده کرد که آن رفتار ضد اجتماعی کودک یا نوجوان که کانون توجه بالینی قرار گرفته است ناشی از یک اختلال روانی مانند اختلال انفجاری متناوب اختلال سلوک نباشد. نمونه ها عبارت اند از معدود اعمال ضد اجتماعی که از کودکان یا نوجوانان بدون الگوی رفتار ۹۱٫۱۹ عدم تبعیت از درمان طبی کاربرد این طبقه هنگامی الزامی است که عدم تبعیت از یک جنيه مهم درمان یک اختلال روانی یا یک بیماری طبی دیگر کانون توجه بالینی است دلایل چنین عدم پیروی ممکن است.
عبارت باشند از ناراحتی ناشی از درمان مانند عوارض دارویی مخارج درمان باورهای فرهنگی یا عقاید مذهبی یا قضاوت های ارزشی فرد درباره درمان پیشنهادی ضعف جسمانی وابسته به سن و وجود یک اختلال روانی مانند اسکیزوفرنیا، اختلال شخصیت این طبقه فقط زمانی باید مورد استفاده قرار گیرد که شدت مشکل به حدی است که لزوم توجه بالینی مستقل را توجیه نماید و به علاوه ملاکهای تشخیصی عوامل روان شناختی مؤثر بر سایر بیماریهای طبی را هم احراز نکند. ٤٦٦٫٩ اضافه وزن یا چاقی هنگامی میتوان از این طبقه استفاده کرد که اضافه وزن یا چاقی کانون توجه بالینی قرار گرفته است.
٧٦٫٥ تمارض جلوه اصلی تمارض تولید عمدی علائم جسمی یا روان شناختی دروغین یا آشکارا اغراق آمیز است که از دلایل بیرونی مثل اجتناب از خدمت سربازی گریز از کار کردن دستیابی به غرامت مالی فرار از تعقیب کیفری یا بالاخره تهیه مواد انگیزه می گیرد البته در برخی شرایط تمارض ممکن است نشان دهنده رفتاری انطباقی باشد مانند تظاهر به بیماری به هنگام اسارت در چنگ دشمن در زمان جنگ اگر هرگونه تلفیقی از موارد زیر وجود داشته باشد باید قویاً به تمارض شک نمود: زمینه طبی - قانونی تظاهر به علائم (مثلاً فرد از سوی یک وکیل جهت معاینه به بالینگر ارجاع شده است یا فرد خود مراجع کرده است در حالی که شکایت یا اتهامات جنایی در جریان هستند ناهماهنگی بارز بین استرس یا ناتوانی مورد ادعای فرد با یافته ها و مشاهدات عینی فقدان همکاری فرد در طی ارزیابی تشخیصی و نیز در پیروی از رژیم درمانی تجویز شده وجود اختلال شخصیت ضد اجتماعی تفاوت تمارض با اختلال ساختگی در انگیزه تظاهر به علائم ست، چنانکه در تمارض یک دلیل بیرونی مطرح است، در صورتی که ر اختلال ساختگی چنین دلیل خارجی وجود ندارد.
ایجاد عمدی لائم و وجود دلایل بیرونی آشکار همراه با تمارض وجه افتراق آن از ختلال علامت عصبی کارکردی اختلال (تبدیلی و اختلالات روانی رتبط با علائم جسمانی است. در صورت وجود شواهد قطعی از جعل بلائم مثل شواهد آشکار از فقدان کار کرد در طی معاینه و نه در حیط منزل اگر هدف واضح فرد پذیرش نقش بیمار باشد میتوان شخیص اختلال ساختگی را مطرح کرد و اگر هدف دستیابی به گیزه هایی مثل پول باشد میتوان تشخیص تمارض را گذاشت. ٤١٫٨١ افت شناختی مرتبط با سن بن طبقه زمانی به کار میرود که کانون توجه بالینی یک افت شناسایی شده عینی در عملکرد شناختی در نتیجه فرایند افزایش من باشد که با توجه به محدوده سنی بیمار طبیعی در نظر گرفته میشود. افرادی که چنین وضعیتی را دارند ممکن است. شکلات یادآوری اسامی یا قرارهای ملاقات را گزارش کنند یا حتمال دارد که در حل مسائل پیچیده با دشواری مواجه شوند. ین طبقه را تنها پس از آن باید در نظر گرفت که مشخص شده خریب شناختی به وسیله یک اختلال روانی اختصاصی بهتر وجیه نمیشود یا قابل انتساب به یک بیماری عصبی نیست.
۱٫۸۳ عملکرد هوشی مرزی کاربرد این طبقه زمانی امکان پذیر است که عملکرد هوشی مرزی فرد کانون توجه بالینی قرار گرفته یا بر درمان یا پیش آگهی وی تأثیر میگذارد افتراق عملکرد هوشی مرزی از ختلال رشد هوشی خفیف کم توانی ذهنی مستلزم ارزیابی قیق عملکردهای هوشی و انطباقی فرد و ناهماهنگی های بین نها است به ویژه در حضور اختلالات هم زمان روانی مانند سکیزوفرنیا یا اختلال کم توجهی بیش فعالی توأم با نکانشگری شدید که ممکن است بر همکاری بیمار برای شرکت در آزمونهای استاندارد اثر بگذارند.