text
stringlengths
13
1.02k
چنین افرادی ممکن است به رغم پاسخ منفی آنها در خود گزارشی مبتلا به اختلال نمایشگری تشخیص داده شوند رفتار نمایشگرانه مکرر شواهد کافی به نفع نمایشگری فراهم میکند ملاک (۸) و در عین حال نشان میدهد که این رفتار نشئت گرفته از پارافیلیا برای دیگران آسیب زا است ملاک (B) نشان دادن مکرر» نواحی تناسلی به افراد بی خبر یعنی قربانیان متعدد هر یک در موقعیتی جداگانه تفسیر میشود؛ این الزام به چند قربانی در موقعیتهای جداگانه بجا است زیرا اعتبار استنتاج بالینی را که فرد با اختلال نمایشگری جنسی برانگیخته می شود افزایش میدهد. تعداد کمتر قربانیان در صورتی برآورده کننده این ملاک تعبیر میشود که یک قربانی در معرض مواجهة متعددی قرار گرفته و یا شواهد اثبات کننده برای تمایل شدید یا ترجیحی برای نمایش نواحی تناسلی به افراد بی خبر وجود داشته باشد. همچنان که قبلاً اشاره شد، وجود قربانیان متعدد شرط کافی برای تشخیص گذاری است اما شرط ضروری نیست بدین ترتیب ملاک بر اساس اقرار و اعتراف فرد به تمایل جنسی شدید به نمایشگری همراه با ناراحتی یا اختلال عملکرد وی احراز میگردد.
شيوع شیوع جمعیتی افرادی که وضعیتشان ملاکهای کامل اختلال نمایشگری را برآورده میکنند نامعلوم است اگرچه این اختلال در زنان بسیار نامعمول است. با این حال اعمال نمایشگری غیر متداول نیستند و اعمال نمایشگری محرک جنسی اغلب در زنان نصف چنین اعمالی در مردان است در یک زمینه یابی اینترنتی و تلفنی کبک شیوع طول عمر رفتارهای نمایشگری ۳۰٫۹ درصد ۳۲٫۶) درصد در مردان و ۲۹٫۴ درصد در زنان گزارش شده است با توجه به یافته های همین بررسی که «تمایل شدید» و «رفتار مستمر با فراوانی کمتر رخ می دهد به ترتیب ۴٫۸ و ۰٫۸ درصد شیوع اختلال نمایشگری احتمالاً بسیار پایین تر است برای مثال طبق یک بررسی سوئدی، شیوع طول عمر اختلال نمایشگری در جمعیت عمومی ۴٫۱ درصد در مردان و ۲٫۱ درصد در زنان بود. بروز و سیر مردان بزرگسال مبتلا به اختلال نمایشگری اغلب گزارش می کنند که اولین بار در طی دوره نوجوانی متوجه تمایل جنسی خود برای نشان دادن نواحی تناسلی به افراد بی خبر شده اند. این دوره زمانی تا حدی پس از پیدایش معمول تمایل جنسی طبیعی فرد نسبت به زنان یا مردان بوده است.
اگرچه حداقل سنی لازم برای تشخیص اختلال نمایشگری تعیین نشده است، اما ممکن است افتراق رفتارهای نمایشگرانه از کنجکاوی جنسی متناسب با سن نوجوانان دشوار باشد در حالی که به نظر می رسد تکانه های نمایشگرانه در طی دوره نوجوانی یا اوایل بزرگسالی ظهور میکنند با وجود این اطلاعات چندانی در مورد پایداری این علائم در طول زمان وجود ندارد طبق تعریف، اختلال نمایشگری مستلزم دخالت عامل یا عوامل زیر است که ممکن است با گذشت زمان با یا بدون درمان تغییر کنند ناراحتی فردی مانند احساس گناه شرم ناکامی شدید جنسی تنهایی؛ تخریب ناشی از اختلال به علاوه عوامل دیگری که ممکن است به طور بالقوه بر سیر اختلال تأثیر بگذارند اختلال روانی افزایش میل جنسی و تکانشگری جنسی علاوه بر این شدت و سیر اختلال نمایشگری احتمالاً در طول زمان تغییر می کنند. همانند سایر ترجیحات جنسی افزایش سن ممکن است با کاهش ترجیحات و رفتار جنسی نمایشگرانه همراه باشد. عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی مزاجی از آنجا که نمایشگری پیش شرط لازم و ضروری برای اختلال نمایشگری است عوامل خطر نمایشگری باید میزان اختلال نمایشگری را هم افزایش دهند.
سابقه رفتارهای ضد اجتماعی اختلال شخصیت ضد اجتماعی مصرف نابه جای الکل و ترجیح جنسی برای بچه بازی ممکن است خطر اعتیاد به ارتکاب جرم جنسی در بزهکاران مبتلا به نمایشگری را بالا یبرد بنابراین در مردان دچار ترجیح جنسی نمایشگرانه ممکن است اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلال مصرف الکل و تمایل به بچه بازی به عنوان عوامل خطر اختلال نمایشگری در نظر گرفته شوند. محیطی بدرفتاری عاطفی و سوء رفتار جنسی دوران کودکی و اشتغال ذهنی با مسائل جنسی افزایش میل جنسی به عنوان عوامل خطر نمایشگری مطرح شده اند با این وجود رابطه علیتی این عوامل با نمایشگری مبهم بوده و میزان اختصاصی بودن آنها نامعین است. تشخیص افتراقی نمایشگری افراد مبتلا به نمایشگری در اثر رفتار نشان دادن اندام تناسلی خود به فردی بی خبر به طور مکرر تحریک جنسی شدیدی را تجربه میکنند تنها در صورتی اختلال نمایشگری جنسی تشخیص گذاری میشود که فرد برپایه این تمایلات با فردی بی خبر وارد عمل شود مثلاً نشان دادن اندام های تناسلی به مسافران حاضر در قطار یا زمانی که با ناراحتی چشمگیر به لحاظ بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم کارکردی همراه باشد.
دوره مانیک اختلال عمده عصبی شناختی اختلال رشدی هوشی، تغییر شخصیتی ناشی از یک بیماری طبی دیگر مسمومیت با مواد و اسکیزوفرنی افراد مبتلا به اختلال عمده عصبی شناختی اختلال رشدی هوشی تغییر شخصیتی ناشی از یک بیماری طبی دیگر یا اسکیزوفرنی یا کسانی که در دوره مانیا هستند یا مسمومیت با مواد را تجربه میکنند ممکن است به لحاظ جنسی مهارگسیخته شوند یا کنترل تکانه یا قضاوت مختلی داشته باشند و به رفتار نمایشگری بپردازند. چنانچه رفتار نمایشگری در موقعیت هایی ذکر شده در بالا رخ دهد نباید تشخیص اختلال نمایشگری جنسی گذاشته شود. اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلال سلوک در نوجوانان و اختلال شخصیت ضد اجتماعی ممکن است با سایر رفتارهای هنجار شکنانه و ضد اجتماعی مشخص شوند اما باید فاقد تمایل جنسی خاص به نمایش نواحی تناسلی خود باشند.
هم ابتلایی هم ابتلایی های شناخته شده اختلال نمایشگری عمدتاً بر پایه تحقیق بر روی افرادی استوار است که به دلیل اعمال بزهکارانه در زمینه نشان دادن نواحی تناسلی به افراد ناراضی محکوم شده اند و تقریباً همگی مرد بوده اند بنابراین ممکن است این هم ابتلاییها برای تمام افرادی که تشخیص اختلال نمایشگری را دریافت میکنند قابل تعمیم نباشد هم ابتلاییهای شایع با اختلال نمایشگری عبارت اند از اختلالات افسردگی دو قطبی اضطرابی و مصرف مواد افزایش میل جنسی اختلال کم توجهی ٫ بیش فعالی سایر اختلالات پارافیلیا و اختلال شخصیت ضداجتماعی اختلال مالش دوستی Frotteuristic Disorder ملاک های تشخیصی . در طول یک دوره زمانی حداقل شش ماهه برانگیختگی جنسی مکرر و شدید ناشی از لمس یا مالش فردی ناراضی که با خیال پردازی ها امیال قوی یا رفتارها تظاهر می یابند. B بیمار بر اساس این امیال قوی جنسی روی فردی ناراضی دست به عمل میزند یا امیال قوی جنسی یا خیال پردازی ها باعث ناراحتی یا تخریب عملکرد چشمگیر بالینی در حوزه های اجتماعی شغلی و یا سایر کارکردهای مهم وی می شوند.
در یک محیط کنترل شده این شاخص عمدتاً برای افرادی قابل کاربرد است که در مؤسسات یا سایر مکانهای نگهداری زندگی میکنند جایی که فرصت تماس یا مالش خود به فردی ناراضی محدود میشود. در فروکش کامل برای مدت حداقل پنج سال از زمان حضور در یک محیط کنترل نشده فرد بر اساس این امیال قوی با فردی ناراضی وارد عمل نشده و هیچ ناراحتی یا اختلالی در عملکرد اجتماعی شغلی یا دیگر حوزه های کارکردی وی وجود نداشته باشد. شاخص ها شاخص در فروکش به تنهایی بر وجود مستمر و یا فقدان مالش دوستی دلالت ندارد چرا که مالش دوستی ممکن است بعد از فروکش ناراحتی و رفتارها هم وجود داشته باشد. ویژگی های تشخیصی ملاکهای تشخیصی اختلال مالش دوستی را میتوان برای دو دسته افراد به کار برد هم افرادی که نسبتاً آزادانه به این پارافیلیا اعتراف میکنند و هم افرادی که هرگونه برانگیختگی جنسی ناشی از لمس یا مالش فردی ناراضی را علی رغم شواهد عینی قابل توجه سرسختانه انکار میکنند اگر افراد معترف دسته اول به دلیل چنین ترجیح جنسی اختلال روانی - اجتماعی را نیز گزارش کنند میتوان تشخیص اختلال مالش دوستی را برای آنها مطرح نمود.
اما برعکس اگر این گونه افراد درباره این تکانه های پارافیلیک خود هیچ ناراحتی را اعلام نکنند یعنی فاقد اضطراب وسواسهای فکری احساس گناه یا شرم باشند و به دلیل این تمایل جنسی در سایر حوزه های مهم عملکردی هم دچار هیچ اختلالی نشده باشند و سوابق روان پزشکی یا قانونی آنها نیز حاکی از هیچ اقدامی بر این اساس نباشد، می توان مطمئن شد که دچار تمایل جنسی مالش دوستانه هستند اما تشخیص اختلال مالش دوستی در مورد آنها کاربرد ندارد. اما افراد غیر معترف به طور مثال شامل افرادی هستند که می دانیم در موقعیتهای جداگانه اقدام به لمس یا مالش فردی ناراضی کرده اند اما هر گونه میل قوی یا خیالبافی درباره چنین رفتار جنسی را منکر میشوند چنین افرادی ممکن است گزارش کنند که موارد برملا شده از لمس یا مالش فردی ناراضی همگی غیر عمدی و غیر جنسی بوده اند برخی نیز ممکن است موارد قبلى لمس یا مالش فردی ناراضی را افشا کنند اما هر گونه تمایل جنسی شدید یا پایدار نسبت به این رفتار را رد کنند.
از آنجا که این افراد منکر هرگونه خیال پردازی یا تکانه درباره لمس یا مالش هستند در نتیجه ممکن است هرگونه احساس ناراحتی یا تخریب عملکرد روانی - اجتماعی ناشی از چنین تکانه هایی را رد کنند به رغم موضع آنها برای عدم افشاء می توان چنین افرادی را مبتلا به اختلال مالش دوستی در نظر گرفت. رفتار مکرر مالش دوستانه تأیید محکمی برای مالش دوستی با احراز ملاک (۸ بوده و در عین حال نشان دهنده آن است که این رفتار نشئت گرفته از انگیزه های پارافیلیک باعث آسیب دیگران میگردد با برآورده سازی ملاک (B) لمس یا مالش مکرر فردی ناراضی به معنای قربانیان متعدد هر یک در موقعیتی متفاوت تفسیر میشود؛ این الزام به چند قربانی در موقعیتهای جداگانه بجا است زیرا اعتبار استنتاج بالینی را که فرد با اختلال مالش دوستی برانگیخته می شود افزایش میدهد تعداد کمتر قربانیان نیز می تواند برای این ملاک در نظر گرفته شود البته به شرطی که یک فرد ناراضی واحد در موقعیتهای متعددی مورد لمس یا مالش قرار گرفته یا شواهد محکمی از تمایل قوی یا خاص برای لمس یا مالش فردی ناراضی وجود داشته باشد.
دقت کنید که وجود قربانیان متعدد شرط کافی برای تشخیص گذاری است اما شرط لازم محسوب نمیشود؛ همچنین در صورتی که فرد به تمایل جنسی شدید مالش دوستانه توام با ناراحتی و یا تخریب کار کرد چشمگیر بالینی خود اذعان داشته باشد می توان ملاک ها را احراز شده فرض نمود. شيوع شیوع جمعیتی افرادی که وضعیتشان ملاکهای کامل اختلال مالش دوستی را برآورده میکند نامعلوم است، اما اعمال مالش دوستی شامل لمس یا مالش جنسی فردی ناراضی ممکن است تا ۳۰ درصد در مردان بزرگ سال در جمعیت عمومی ایالات متحده و کانادا رخ دهد با توجه به یافته های همین بررسی تمایل شدید» و «رفتار مستمر به طور نامتناوب گزارش شده به ترتیب ۳٫۸ و ۰٫۷ درصد شیوع اختلال مالش دوستی مطمئناً بسیار پایین تر است. در موقعیت های سرپایی برای مردان مبتلا به اختلالات پارافیلیک و دارای میل جنسی بالا، تقریباً ۱۰ تا ۱۴ درصد نمای بالینی ای دارند که ملاکهای تشخیصی برای اختلال مالش دوستی را برآورده می کند. شیوع در میان زنان احتمالاً پایین تر است.
بروز و سیر مردان بالغ مبتلا به اختلال مالش دوستی اغلب گزارش میکنند که اولین بار در سالهای پایانی دوره نوجوانی یا شروع دوره بزرگسالی متوجه تمایل جنسی خود برای لمس دزدانه افراد بی خبر شده اند با این همه کودکان و نوجوانان نیز ممکن است سایر افراد را بدون رضایت آنها لمس کرده یا خود را به آنها بمالند بدون آن که تشخیص اختلال مالش دوستی برای آنان مطرح شود. اگرچه هیچ حداقل سنی برای تشخیص گذاری وجود ندارد اما ممکن است در سنین پائین تر افتراق اختلال مانش دوستی از رفتار ناشی از اختلال سلوکی که هیچ انگیزه جنسی ندارد دشوار باشد تداوم مالش دوستی در طول زمان نامعین است. طبق تعریف اختلال مالش دوستی مستلزم وجود یک یا چند عامل از عوامل دخیل ذیل است که ممکن است با گذشت زمان با یا بدون درمان تغییر نمایند ناراحتی فردی مانند احساس گناه ،شرم ناکامی شدید جنسی تنهایی؛ تخریب ناشی از اختلال به علاوه عوامل دیگری که ممکن است به طور بالقوه بر سیر اختلال تأثیر بگذارند ناخوشی روان پزشکی؛ افزایش میل جنسی و تکانشگری جنسی بنابراین شدت و سیر اختلال مالش دوستی احتمالاً در طول زمان تغییر می کنند.
همانند سایر ترجیحات جنسی افزایش سن ممکن است با کاهش ترجیحات و رفتار جنسی مالش دوستانه همراه باشد. عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی مزاجی رفتار ضد اجتماعی غیر جنسی و اشتغال ذهنی با مسائل جنسی افزایش میل جنسی ممکن است عوامل خطر غیر اختصاصی محسوب شوند با وجود این رابطه علت و معلولی این عوامل با مالش دوستی مبهم بوده و میزان اختصاصی بودن این رابطه نامعلوم است. البته مالش دوستی پیش شرط لازم برای اختلال مالش دوستی است بنابراین عوامل خطر مالش دوستی هم احتمالاً میزان خطر اختلال مالش دوستی را بالا می برند. تشخیص افتراقی مالش دوستی افراد دچار مالش دوستی در اثر رفتار لمس یا مالیدن خود به فردی بی خبر به طور مکرر تحریک جنسی شدیدی را تجربه میکنند تنها در صورتی اختلال مالش دوستی تشخیص گذاری میشود که فرد برپایه این امیال قوی با فردی بی خبر وارد عمل شود مثلاً مالیدن اندام تناسلی خود به مسافری در متروی شلوغ یا زمانی که همراه با ناراحتی چشمگیر بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های کارکردی مهم باشد.
دوره مانیک اختلال عمده عصبی شناختی اختلال رشدی هوشی تغییر شخصیتی ناشی از یک بیماری طبی دیگر مسمومیت با مواد و اسکیزوفرنی افراد مبتلا به اختلال عمده عصبی شناختی اختلال رشدی هوشی تغییر شخصیتی ناشی از یک بیماری طبی دیگر یا اسکیزوفرنی یا کسانی که در دوره مانیا هستند یا مسمومیت با مواد را تجربه میکنند ممکن است به لحاظ جنسی مهارگسیخته شوند یا کنترل تکانه یا قضاوت مختلی داشته باشند و به رفتار مالش دوستی بپردازند. چنانچه رفتار مالش دوستی در موقعیتهایی ذکر شده در بالا رخ دهد نباید تشخیص اختلال نمایشگری جنسی گذاشته شود. اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلال سلوک در نوجوانان و اختلال شخصیت ضد اجتماعی ممکن است. با سایر رفتارهای هنجار شکنانه و ضد اجتماعی مشخص شوند اما باید فاقد تمایل جنسی خاص به لمس یا مالش خود به فردی ناراضی باشند.
هم ابتلایی هم ابتلایی های شناخته شده اختلال مالش دوستی عمدتاً بر اساس تحقیق بر روی مردانی استوار است که در زمینه اعمال بزهکارانه در زمینه لمس یا مالش فردی ناراضی با انگیزه جنسی متهم یا محکوم شده اند بنابراین ممکن است این هم ابتلایی ها در سایر افرادی که بر پایه ناراحتی ذهنی از تمایل جنسی خود تشخیص اختلال مالش دوستی دریافت کرده اند صدق نکنند. بیماری هایی که به طور همزمان با اختلال مالش دوستی بروز می کنند عبارت اند از افزایش میل جنسی و سایر اختلالات پارافیلیک به ویژه اختلالات نمایشگری و تماشاگری اختلال سلوک اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلالات افسردگی، اختلالات دو قطبی اختلالات اضطرابی و اختلالات مصرف مواد نیز به طور هم زمان بروز میکنند. اختلال آزار خواهی جنسی Sexual Masochism Disorder ملاکهای تشخیصی . در طول یک دوره زمانی حداقل شش ماهه برانگیختگی جنسی مکرر و شدید ناشی از تحقیر ضرب و شتم به بند کشیده شدن یا سایر روشهای اعمال رنج و درد که با خیال پردازی ها امیال قوی و یا رفتارها تظاهر می یابند.
B خیال پردازیها امیال قوی جنسی و با رفتارها باعث ناراحتی یا اختلال عملکرد چشمگیر بالینی در حوزه های اجتماعی شغلی و یا سایر کارکردهای مهم فرد می گردند. مشخص کنید اگر: توام با خفگی دوستی اگر فرد مبادرت به عملی نماید که باعث شود تا بر اثر محدودیت تنفسی اش به برانگیختگی جنسی دست پیدا کند. مشخص کنید اگر در یک محیط کنترل شده این شاخص عمدتاً برای افرادی قابل کاربرد است که در مؤسسات یا سایر مکانهای نگهداری زندگی میکنند جایی که فرصت انجام رفتارهای آزار طلبانه جنسی محدود میشود. در فروکش کامل برای مدت حداقل پنج سال از زمان حضور در یک محیط کنترل نشده هیچ ناراحتی یا تخریب عملکرد اجتماعی شغلی و یا دیگر حوزه های کارکردی به وجود نیامده باشد.
ویژگی های تشخیصی قرار است ملاکهای تشخیصی اختلال آزار خواهی جنسی برای افرادی به کار برده شود که آزادانه به وجود چنین علائق جنسی نابهنجاری اعتراف میکنند چنین افرادی آشکارا می پذیرند که چنانچه مورد تحقیر ضرب وشتم به بند کشیده شدن یا سایر روش های اعمال رنج و درد قرار بگیرند دچار برانگیختگی شدید جنسی میگردند و این حالت با خیال پردازی ها امیال قوی و یا رفتارها تظاهر پیدا میکند اگر این افراد به دلیل ترجیحات و یا جاذبه های جنسی فوق الذکر دچار مشکلات روانی - اجتماعی هم بشوند ممکن است تشخیص اختلال آزار خواهی جنسی را دریافت نمایند. برعکس اگر این افراد درباره این تکانه های پارافیلیک هیچ گونه ناراحتی مانند اضطراب، افکار وسواسی احساس گناه یا شرم نشان ندهند و این تکانه ها در پیگیری سایر اهداف شخصی ممانعتی ایجاد ننماید میتوان مطمئن بود که این افراد دچار تمایل جنسی آزار خواهی هستند اما نباید تشخیص اختلال آزار خواهی جنسی را برای آنها مطرح نمود.
اصطلاح سلطه پذیری سلطه جویی آزارگری آزار خواهی (BDSM) به طور کلی برای اشاره به طیف گسترده ای از رفتارهایی به کار میرود که افراد با آزار خواهی جنسی و ایا آزارگری جنسی به علاوه سایر افراد با تمایلات جنسی مشابه انجام میدهند مانند مهار یا محدودیت ها تحمیل رفتار زدن به باسن سیلی زدن محرومیت حسی مثلاً استفاده از چشم بند و ایفای نقش سلطه گری سلطه پذیری با مضامینی همچون ارباب برده مالک حیوان خانگی یا آدم دزد قربانی می پردازند. ویژگی های همراه در برخی موارد یک علامت همراه اختلال آزار خواهی جنسی مشاهده فراوان فیلمهای هرزه نگاری مملو از صحنه های تحقیر ضرب و شتم به بند کشیده شدن یا سایر روشهای اعمال درد و رنج بر شریک جنسی است افرادی که به رفتار جنسی آزارگری - آزار خواهی میپردازند ممکن است حساسیت بیش از حدی به درد تجربه کنند اگرچه مشخص نیست که آیا این یافته ها در مورد مبتلایان به اختلال آزار خواهی جنسی قابل اعمال است یا خیر به علاوه اگرچه اغلب فرض میشود که افراد دارای تمایل جنسی آزار خواهانه سابقه تجارب سوء رفتار جنسی در دوران کودکی را دارند شواهد کافی برای حمایت از این ارتباط وجود ندارد.
شیوع شیوع جمعیتی افرادی که وضعیتشان با ملاک های کامل اختلال آزار خواهی جنسی منطبق باشد نامعلوم است. در استرالیا، تخمین زده میشود که در حدود ۲٫۲ درصد از مردان و ۱٫۳ درصد از زنان در طی ۱۲ ماه گذشته در رفتارهای BDSM شرکت داشته اند. بروز و سیر طبق گزارش افرادی از جامعه که دچار پارافیلیا هستند، متوسط سن شروع آزار خواهی جنسی ۱۹٫۳ سالگی است اگرچه آغاز خیال پردازیهای آزار خواهانه در سنین پائین تر از جمله دوران کودکی و بلوغ نیز گزارش شده است. البته درباره استمرار زمانی آن اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد اختلال آزار خواهی جنسی طبق تعریف مستلزم وجود یک یا چند عامل مؤثر زیر است که ممکن است با یا بدون درمان در طول زمان تغییر پیدا کنند. این عوامل دخیل عبارت اند از ناراحتی فردی مانند احساس گناه شرمساری ناکامی شدید جنسی تنهایی تخریب ناشی از اختلال به علاوه عوامل دیگری که ممکن است به طور بالقوه بر سیر اختلال تأثیر بگذارند بیماری روان پزشکی افزایش میل جنسی و تکانشگری جنسی ،بنابراین شدت و سیر اختلال آزار خواهی جنسی احتمالاً در طول زمان تغییر پیدا می کنند.
چنانکه احتمال دارد افزایش سن همانند سایر ترجیحات جنسی بر ترجیحات و رفتار این اختلال نیز اثر کاهنده ای داشته باشد. مسائل تشخیصی مرتبط با فرهنگ افتراق میان رفتارهای خودزنی که در خلال مراسم معنوی و مذهبی مورد پذیرش جمعی رخ میدهد از رفتارهای آزارگری آزار خواهی که برای برانگیختگی جنسی شکل می گیرند حائز اهمیت است. برخی از نمونه های چنین رفتارهایی عبارت اند از تشریفات جمعی در ادیان و جوامع مختلف شامل آویزان شدن از قلاب تازیانه زدن به خود ریاضت کشی و سایر اعمال شاقه دردناک نقش لذت یا برانگیختگی جنسی در این اعمال ارتباط با افکار یا رفتار خودکشی ارتباط اختلال آزار خواهی جنسی با افکار یا رفتار خودکشی نامعلوم است با وجود این بررسی ۳۲۱ بزرگ سال که انجام رفتارهای BDSM را تأیید کردند به ارتباط بین شرمساری و احساس گناه مرتبط با بدنامی با افکار خودکشی دست یافت. پیامدهای کارکردی اختلال آزار خواهی جنسی عواقب کارکردی اختلال آزار خواهی جنسی نامعلوم هستند. افرادی که تمایل جنسی به خفگی دوستی را گزارش میکنند به نظر میرسد که ناراحتی جنسی و ناسازگاری روان شناختی بیشتری را نسبت به جمعیت عمومی تجربه می کنند.
افرادی که به رفتار آزار خواهی جنسی می پردازند در معرض خطر مرگ اتفاقی در حین اجرای خفگی دوستی یا سایر اقدامات خودانگیزی جنسی هستند با وجود این نسبت این افراد فوت شده که تمایلات و رفتار جنسیشان ملاکهای آزار خواهی جنسی را برآورده میکنند نامعلوم است. تشخیص افتراقی آزار خواهی جنسی افراد دچار آزار خواهی جنسی در اثر تحقیر، ضرب و شتم به بند کشیده شدن یا سایر روشهای اعمال رنج و درد برانگیختگی جنسی مکرر و شدیدی را تجربه می کنند. تنها در صورتی اختلال آزار خواهی جنسی تشخیص گذاری میشود که امیال شدید خیال پردازی ها یا رفتارهای جنسی از جمله تحقیر شدن یا مورد درد و رنج قرار گرفتن با ناراحتی چشمگیر بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم کارکردی همراه باشد. هم ابتلایی شناخت هم ابتلایی های اختلال آزار خواهی جنسی عمدتاً بر پایه افراد تحت درمان استوار است.
اختلالاتی که به طور هم زمان با اختلال آزار خواهی جنسی بروز میکنند به طور معمول عبارت اند از سایر اختلالات پارافیلیک مثل مبدل پوشی یادگار خواهانه شواهدی مبنی بر ارتباط اختلال آزار خواهی جنسی با اختلال شخصیت مرزی وجود دارد بر اساس داده های حاصل از یک نمونه بالینی کوچک از زنان با یا بدون اختلال شخصیت مرزی اختلال آزارگری جنسی Sexual Sadism Disorder ملاک های تشخیصی در طول یک دوره زمانی حداقل شش ماهه برانگیختگی جنسی مکرر و شدید از رنج جسمانی و یا روان شناختی فردی دیگر که با خیال پردازیها امیال قوی و یا رفتارها تظاهر می یابند. بیمار این امیال قوی جنسی را با فردی ناراضی ارضا می کند. و یا خیال پردازی ها یا امیال قوی جنسی باعث ناراحتی یا تخریب عملکرد چشمگیر بالینی در حوزه های اجتماعی شغلی و یا سایر کارکردهای مهم وی می گردند. مشخص کنید اگر در یک محیط کنترل شده این شاخص عمدتاً برای افرادی قابل کاربرد است که در مؤسسات یا سایر مکانهای نگهداری زندگی میکنند جایی که فرصت انجام رفتارهای جنسی آزارگرانه محدود میشود.
در فروکش کامل برای مدت حداقل پنج سال از زمان حضور در یک محیط کنترل نشده فرد بر اساس این امیال قوی با فردی ناراضی وارد عمل نشده و هیچ ناراحتی یا اختلالی در عملکرد اجتماعی شغلی و یا دیگر حوزه های کارکردی وی وجود نداشته باشد. ویژگی های تشخیصی ملاکهای تشخیصی اختلال آزارگری جنسی هم برای افرادی که به صراحت اعتراف میکنند که دچار چنین تمایلات نابهنجاری هستند و هم برای افرادی که به رغم شواهد عینی بسیار منکر هرگونه تمایل جنسی به رنج جسمانی یا روان شناختی شخص دیگری هستند کاربرد دارند. افرادی که آشکارا به تمایل جنسی شدید به رنج جسمانی یا روان شناختی دیگران اقرار میکنند به عنوان افراد معترف تلقی می شوند. همچنین اگر این افراد به دلیل جاذبه ها و یا ترجیحات جنسی خود برای ایجاد رنج جسمانی یا روان شناختی در فردی دیگر دچار مشکلات روانی - اجتماعی شده باشند ممکن است مبتلا به اختلال آزارگری جنسی تشخیص داده شوند.
برعکس اگر افراد معترف درباره این تکانه های پارافیلیک خود هیچ گونه ناراحتی برای مثال اضطراب وسواسهای فکری احساس گناه یا شرمساری نداشته باشند و این تکانه ها آنها را از تعقیب سایر اهداف باز ندارد و طبق گزارش فرد و یا تاریخچه روان پزشکی یا قانونی آنها بر اساس این تکانه ها هیچ نوع فعالیتی با فردی ناراضی صورت نگرفته باشد، در این صورت میتوان مطمئن بود که فرد دچار تمایل جنسی آزارگرانه است. اما واجد ملاکهای اختلال آزارگری جنسی نیست. نمونه هایی از افرادی که منکر هرگونه تمایل به درد و رنج جسمانی یا روان شناختی شخص دیگری هستند، عبارت اند از: افرادی که به تحمیل درد یا رنج بر قربانیان متعدد در موقعیت های جداگانه شناخته شده اما هرگونه میل قوی یا خیال پردازی درباره چنین رفتار جنسی را منکر شده و حتی شاید ادعا کنند که دوره های برملا شده تعرض جنسی بدون برنامه ریزی یا غیر جنسی بوده اند برخی دیگر از مبتلایان ممکن است به دوره های قبلی رفتار جنسی توام با اعمال درد یا رنج بر فردی ناراضی معترف باشند اما تمایل جنسی چشمگیر یا مستمر برای ایجاد درد و رنج جسمانی یا روان شناختی در شخص دیگری را گزارش ننمایند.
از آنجا که این افراد میل قوی یا خیال پردازی درباره تحریک جنسی بر اثر اعمال درد یا رنج را منکر میشوند به همین ترتیب ممکن است احساس ناراحتی شخصی یا اختلال عملکرد اجتماعی ناشی از چنین تکانه هایی را هم نپذیرند چنین افرادی ممکن است به رغم عدم خود گزارشی نیز تشخیص اختلال آزارگری جنسی را دریافت نمایند. رفتار تکرار شونده آنها شواهد بالینی به نفع وجود پارافیلیای آزارگری جنسی هستند با احراز ملاک (A و در عین حال نشان میدهد که رفتار ناشی از انگیزه پارافیلیک آنها از نظر بالینی به طرز چشمگیری موجب ناراحتی لطمه یا خطر آسیب به دیگران می گردد با تحقق ملاک (B) آزارگری جنسی راجعه» با افراد ناراضی به شکل قربانیان متعدد هر یک در موقعیتی جداگانه تفسیر می شود؛ این الزام به چند قربانی در موقعیتهای جداگانه بجا است زیرا اعتبار استنتاج بالینی را که فرد با اختلال آزارگری جنسی برانگیخته می شود افزایش میدهد.
البته تعداد کمتر قربانیان نیز میتواند این ملاک را برآورده سازد به شرطی که نمونه های متعددی از اعمال درد و رنج بر همان قربانی وجود داشته باشد یا اگر شواهد محکمی از یک تمایل قوی یا خاص به ایجاد درد و رنج در قربانیان متعددی در دست باشد توجه کنید که وجود قربانیان متعدد چنانکه پیش از این نیز اشاره شد شرط کافی برای تشخیص گذاری است اما شرط لازم محسوب نمی شود چرا که ملاکها در صورت اعتراف فرد به تمایل جنسی آزارگرانه شدید برآورده می شوند. اصطلاح سلطه پذیری سلطه جویی آزارگری - آزار خواهی (BDSM به طور کلی برای اشاره به طیف گسترده ای از رفتارهایی به کار میرود که افراد با آزار خواهی جنسی و یا آزارگری جنسی به علاوه سایر افراد دارای تمایلات جنسی مشابه انجام میدهند مانند مهار یا محدودیت ها تحمیل رفتار زدن به باسن سیلی زدن محرومیت حسی (مثلاً استفاده از چشم بند و ایفای نقش سلطه گری سلطه پذیری با مضامینی همچون ارباب برده مالک حیوان خانگی یا آدم دزد قربانی می پردازند. ویژگی های همراه گاهی اوقات مشاهده زیاد فیلمهای هرزه نگاری در برگیرنده إعمال درد و رنج بر شریک جنسی یک علامت همراه از اختلال آزارگری جنسی است.
شیوع شیوع جمعیتی افرادی که وضعیتشان با ملاک های کامل اختلال آزارگری جنسی منطبق باشد نامعلوم است و عمدتاً بر اساس مجرمین مراجع قضایی تعیین میشود در آمریکا کمتر از ۱۰ از مجرمین جنسی محکوم شده در دادگاه های مدنی دچار آزارگری جنسی هستند. میزان اختلال آزارگری جنسی در میان افرادی که با انگیزه جنسی مرتکب قتل شده اند، حدود یک سوم است. در نمونه های قضایی مبتلایان به آزارگری جنسی تقریباً منحصراً مرد هستند اما طبق گزارش یک نمونة معرف جامعة استرالیا ۲٫۲ درصد مردان و ۱٫۳ درصد زنان اظهار داشته اند که در طی سال گذشته در فعالیتهای BDSM، سلطه جویی - سلطه پذیری آزار خواهی آزارگری شرکت داشته اند. در یک نمونه مبتنی بر جمعیت در فنلاند شیوع طول عمر برای رفتار آزارگری جنسی ۲٫۷ درصد در مردان و ۲٫۳ درصد در زنان بود. بروز و سیر اطلاعات در زمینه نحوه پیدایش و سیر اختلال آزارگری جنسی بسیار اندک است.
در حالی که ترجیحات آزارگری جنسی احتمالاً فی نفسه یک ویژگی مادام العمر است اما اختلال آزارگری جنسی ممکن است بسته به ناراحتی ذهنی فرد یا گرایش وی به آسیب دیگر افراد ناراضی نوسان داشته باشد همانند سایر ترجیحات جنسی افزایش سن ممکن است با کاهش رفتار و ترجیحات آزارگری جنسی همراه باشد با توجه به ترجیح آزارگری جنسی بسیاری از افرادی که به رفتار BDSM می پردازند در سنین نوجوانی متوجه این تمایل شده اند. مسائل تشخیصی مرتبط با فرهنگ وضعیت قانونی رفتار آزارگری جنسی در میان کشورها و جوامع متنوع است که حاکی از وجود تفاوتهای احتمالی در ناراحتی به علت تفاوت در پذیرش فرهنگی و تخریب کار کردی به علت وضعیت قانونی است. ارتباط با افکار یا رفتار خودکشی ارتباط اختلال آزارگری جنسی با افکار یا رفتار خودکشی نامعلوم است. با وجود این بررسی ۳۲۱ بزرگ سال که انجام رفتارهای BDSM را تأیید کردند به ارتباط بین شرمساری و احساس گناه مرتبط با بدنامی با افکار خودکشی دست یافت.
تشخیص افتراقی آزارگری جنسی افراد دچار آزارگری جنسی در اثر اعمال رنج و درد جسمی یا روانی به فردی دیگر برانگیختگی جنسی مکرر و شدیدی را تجربه میکنند تنها در صورتی که امیال قوی جنسی برای ایجاد رنج و درد جسمی یا روانی در مورد فردی ناراضی اعمال شود یا چنانچه با ناراحتی بالینی چشمگیر یا تخریب عملکرد اجتماعی شغلی با سایر حوزه های مهم کار کردی همراه باشد اختلال آزارگری جنسی تشخیص گذاری می شود اکثریت افرادی که در شبکه های اجتماعی درگیر در رفتارهای آزار طلبانه و آزارگرانه جنسی فعال هستند، هیچ نارضایتی از این علائق جنسی خود ابراز نمی کنند و بدین ترتیب رفتار آنها ملاکهای 5-DSM برای اختلال آزار خواهی جنسی را احراز نمی کند. تحمیل درد و رنج جسمی یا روانی در حین ارتکاب یک بزه جنسی افرادی که مرتکب تجاوز به عنف یا سایر تجاوزهای جنسی میشوند ممکن است در اثر عمل براساس تجاوز یا در سیر تحت کنترل در آوردن قربانیان یا به بند کشیدن آنها برای انجام تجاوز جنسی بر قربانیانشان درد وارد کنند.
چنین اعمال ابزاری دردی نباید نشانگر اختلال آزارگری جنسی در نظر گرفته شود مگر اینکه شواهدی موجود باشد که فرد از تحمیل درد و مشاهده رنج حاصل در قربانی احساس لذت کند مثلاً اذعان به تحریک شدن خاص به وسیله درد، شواهدی مبنی بر ترجیح فیلمهای هرزه نگاری با مضامین آزارگری جنسی استفاده مفرط از خشونت منجر به درد که فراتر از چیزی است که در سیر ارتکاب تجاوز جنسی لازم است. اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی افراد مبتلا به اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی ممکن است از نظر جسمی با دیگران سنگدلی کنند و آنها را مجبور کنند تا به فعالیت جنسی بپردازند رفتارهای جنسی اجباری یا آزارگرانه که در بافت اختلال سلوک یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی رخ میدهد اما نشان دهنده الگوی زیربنایی برانگیختگی جنسی از درد و رنج جسمی یا روانی فرد دیگر نباید به عنوان مبنایی برای تشخیص اختلال آزارگری جنسی استفاده شود. در افرادی که ملاکهای تشخیصی برای هر دو اختلال آزارگری جنسی و اختلال سلوک اختلال شخصیت ضد اجتماعی برآورده میشود هر دو تشخیص را میتوان مطرح نمود.
هم ابتلایی هم ابتلایی های شناخته شده توأم با اختلال آزارگری جنسی عمدتاً بر پایه افرادی است که به دلیل اعمال بزهکارانه مشتمل بر اقدامات آزارگرانه علیه قربانیان ناراضی محکوم شده اند (تقریباً کلیه موارد مرد هستند بنابراین ممکن است برای همه افرادی که هرگز در فعالیتی آزارگرانه با یک قربانی ناراضی شرکت نکرده اند اما بر اساس ناراحتی درونی از تمایل جنسی خود واجد شرایط تشخیص گذاری اختلال آزارگری جنسی محسوب شوند.
این هم ابتلاییها صدق نکند اختلالاتی که به طور شایع با اختلال آزارگری جنسی هم ابتلایی پیدا میکنند، عبارت اند از: سایر اختلالات پارافیلیک بر مبنای یک بررسی مبتنی بر جمعیت در فنلاند افرادی که به رفتار آزارگرانه جنسی پرداخته بودند سایر انواع رفتارهای پارافیلیک را نیز انجام داده بودند که به ترتیب درصد هم ابتلایی عبارت اند از آزار خواهی (۶۸٫۸ درصد) تماشاگری ۳۳٫۳) (درصد یادگار خواهی با مبدل پوشی (۹٫۲) درصد و نمایشگری ۶٫۴ درصد) اختلال بچه بازی Pedophilic Disorder ملاک های تشخیصی در طی یک دوره زمانی حداقل شش ماهه برانگیختگی جنسی مکرر و شدید در پی خیال پردازی ها امیال قوی جنسی و یا رفتارهایی که شامل فعالیت جنسی با یک کودک یا کودکان نابالغ معمولاً ۱۳ ساله و یا کوچک تر می شود. B فرد بر اساس این امیال قوی جنسی وارد عمل میشود و یا خیال پردازیها یا امیال قوی جنسی باعث ناراحتی یا مشکل بین فردی بارز میشود. فرد حداقل ۱۶ سال داشته و حداقل ۵ سال بزرگ تر از کودک یا کودکان ملاک A باشد. توجه البته ملاک C شامل فردی نمیگردد که در اواخر دوره نوجوانی است و با فرد ۱۲ یا ۱۳ ساله ای رابطه جنسی فعالی برقرار کرده است.
مشخص کنید اگر نوع انحصاری فقط به سمت کودکان کشیده میشود نوع غیر انحصاری مشخص کنید اگر: از نظر جنسی به مردان جلب میشود از نظر جنسی به زنان جلب میشود از نظر جنسی به هر دو جنسیت گرایش دارد مشخص کنید اگر محدود به محارم باشد. ویژگی های تشخیصی ملاکهای تشخیصی اختلال بچه بازی به گونه ای طراحی شده اند که هم برای افرادی که صراحتاً به این پارافیلیا اذعان دارند به کار رود و هم برای افرادی که به رغم شواهد محکم عینی هرگونه تمایل جنسی نسبت به کودکان نابالغ (معمولاً ۱۳ سال یا کوچکتر را انکار میکنند رهنمود سنی ۱۳ سال یا کوچک تر صرفاً تقریبی است زیرا شروع بلوغ در افراد مختلف متفاوت است و شواهدی وجود دارد که سن متوسط شروع بلوغ در طی زمان کاهش یافته و در بین اقوام و فرهنگ های مختلف متفاوت است. نمونه هایی از اعتراف به این پارافیلیا عبارت اند از: اعتراف صریح به تمایل جنسی شدید نسبت به کودکان و بیان این که تمایل جنسی نسبت به کودکان بیشتر و یا برابر با تمایل جنسی نسبت به بالغین است.
همچنین اگر افراد شکایت کنند که کشش یا ترجیح جنسی آنها نسبت به کودکان موجب ناراحتی بارز یا مشکلات روانی - اجتماعی شده است، میتوان اختلال بچه بازی را تشخیص گذاری نمود با این وجود اگر آنها درباره این تکانه ها احساس گناه شرم یا اضطراب نداشته باشند. و عملکرد آنها هم با این تکانه های نابهنجار محدود نشده باشد بنابه خود گزارشی ارزیابی عینی یا هر دو و سوابق ثبت شده قانونی و خود گزارشی نیز نشان دهنده این باشند که هیچگاه بر اساس این تکانه ها وارد عمل نشده اند آنگاه این افراد دارای گرایش جنسی به بچه بازی در نظر گرفته میشوند و نه مبتلا به اختلال بچه بازی در حین ایجاد تمایز میان مجرم های جنسی کودک مبتلا به اختلال بچه بازی از مجرمهای جنسی کودک بدون اختلال بچه بازی عواملی که تشخیص اختلال بچه بازی را در مجرم جنسی پیشنهاد میکنند عبارت اند از گزارش فرد به تمایل به کودکان استفاده از فیلمهای هرزه نگاری کودک سابقه چندین قربانی کودک قربانیان پسر و قربانیان کودک غیر خویشاوند.
نمونه هایی از افرادی که منکر هرگونه گرایش نسبت به کودکان هستند عبارت اند از افرادی که میدانیم برخورد جنسی با کودکان متعدد در موقعیتهای جداگانه داشته اند اما هر گونه میل قوی یا خیال پردازی درباره چنین رفتار جنسی با کودکان را منکر شده و حتی شاید ادعا کنند که دوره های برملا شده از تماس جسمی همگی بدون برنامه ریزی یا غیر جنسی بوده اند.
سایر افراد ممکن است به دوره های قبلی از رفتار جنسی با کودکان اعتراف کنند اما تمایل جنسی چشمگیر یا مستمر نسبت به کودکان را نپذیرند از آنجا که ممکن است این افراد تجربه ها تکانه ها یا خیال پردازیها درباره کودکان را منکر شوند، احتمالاً احساس ناراحتی شخصی را نیز رد میکنند چنین افرادی ممکن است به رغم فقدان ناراحتی خود گزارشی هنوز هم مبتلا به اختلال بچه بازی تشخیص داده شوند البته به شرطی که شواهدی از رفتارهای مکرر و پایدار برای ۶ ماه ملاک (A) و نیز عمل فرد بر اساس امیال قوی جنسی وجود داشته باشند یا فرد در نتیجه این اختلال مشکلات بین فردی را تجربه نماید (ملاک B) رفتارها عبارت اند از تعاملات جنسی با کودکان با یا بدون تماس فیزیکی (مثلاً برخی افراد مبتلا به اختلال بچه بازی در مقابل کودکان برهنه میشوند استفاده از محتوای آشکارا جنسی که کودکان نابالغ برهنه را به تصویر می کشد به طور معمول در افراد دارای تمایلات جنسی بچه بازی وجود دارد و در نتیجه ممکن است به اطلاعات مهمی در ارتباط با ارزیابی ملاک منجر شود اما چنین رفتاری در غیاب تعاملات جنسی فرد با کودکان یعنی عمل بر مبنای این امیال قوی جنسی برای برآورده شدن ملاک B ناکافی
وجود دارد و در نتیجه ممکن است به اطلاعات مهمی در ارتباط با ارزیابی ملاک منجر شود اما چنین رفتاری در غیاب تعاملات جنسی فرد با کودکان یعنی عمل بر مبنای این امیال قوی جنسی برای برآورده شدن ملاک B ناکافی است.
همچنان که قبلاً اشاره شد وجود قربانیان متعدد برای تشخیص گذاری کافی است اما شرط لازم نیست؛ یعنی تنها با اعتراف فرد به تمایل جنسی شدید یا ارجح نسبت به کودکان باز هم ملاک A برآورده میشود. ویژگی های همراه افراد مبتلا به اختلال بچه بازی ممکن است یک صمیمیت هیجانی و شناختی با کودکان تجربه کنند که گاه به آن همخوانی هیجانی با کودکان گفته میشود همخوانی هیجانی با کودکان میتواند به شکلهای مختلف تظاهر باید از جمله ترجیح تعاملات اجتماعی با کودکان به جای بزرگ سالان احساس اینکه فرد اشتراکات بیشتری با کودکان دارد تا با بزرگ سالان و انتخاب مشاغل یا نقشهای داوطلبانه ای که مستلزم بودن در کنار کودکان است بررسیها نشان میدهند که همخوانی هیجانی با کودکان هم با تمایل جنسی بچه بازی و هم با احتمال تعرض جنسی مجدد در میان افرادی که سابقه تعرض جنسی داشته اند مرتبط است. شیوع شیوع جمعیتی افرادی که وضعیتشان با ملاکهای کامل اختلال بچه بازی منطبق باشد نامعلوم است اما در بررسی های بین المللی احتمالاً کمتر از ۳ درصد در جمعیت مردان است. شیوع اختلال بچه بازی در زنان حتی نامعین تر است اما احتمالاً کسر کوچکی از شیوع در مردان باشد.
بروز و سیر ممکن است مردان بالغ مبتلا به اختلال بچه بازی اشاره کنند که در حوالی زمان بلوغ از تمایل جنسی قوی یا خاص خود نسبت به کودکان آگاه شده اند - همان دوره زمانی که در آن مردانی که بعدها شریک جنسی بالغ را ترجیح خواهند داد، متوجه تمایل جنسی خود نسبت به زنان یا مردان شده اند. تلاش برای تشخیص اختلال بچه بازی در سنی که نخستین بار تظاهر می کند مشکل ساز است چرا که افتراق این اختلال در طی دوره رشد نوجوانی از تمایل جنسی متناسب با سن نسبت به همسالان یا کنجکاوی جنسی دشوار است از این رو بر اساس ملاک C حداقل سن لازم جهت تشخیص گذاری ۱۶ سال بوده و باید فرد لا اقل ۵ سال از کودک یا کودکان مورد اشاره در ملاک A بزرگ تر باشد. به نظر می رسد که بچه بازی فی نفسه یک بیماری مادام العمر است.
با وجود این اختلال بچه بازی لزوماً شامل اجزای دیگری است که ممکن است با یا بدون درمان در طول زمان تغییر پیدا کنند و عبارت اند از ناراحتی فردی مانند هر یک از احساسات گناه شرمساری ناکامی شدید جنسی احساس انزوا یا اختلال روانی - اجتماعی و یا میل به کنش نمایی جنسی نسبت به کودکان یا هر دو ،بنابراین سیر اختلال بچه بازی ممکن است نوسان داشته باشد و شدت آن با افزایش سن افزایش یا کاهش بالغین مبتلا به اختلال بچه بازی ممکن است گزارش کنند قبل از شرکت در رفتار جنسی نسبت به کودکان یا قبل از اینکه خود را بچه باز بدانند از گرایش جنسی خود نسبت به کودکان آگاه بوده اند. البته احتمال دارد که افزایش سن همانند سایر رفتارهای جنسی طبیعی و یا با انگیزش پارافیلیک به طور مشابهی از تواتر رفتار جنسی با کودکان بکاهد. عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی مزاجی به نظر میرسد که بین بچه بازی و صفات شخصیتی ضد اجتماعی مانند سنگدلی تکانشگری و تمایل به خطر پذیری بدون توجه کافی به پیامدها ارتباطی وجود دارد.
چنانکه احتمال کنش نمایی جنسی با کودکان در مردان دارای هر دو دسته صفات مزبور زیادتر است و در نتیجه ملاکهای تشخیصی اختلال بچه بازی برآورده میشود بنابراین اختلال شخصیت ضد اجتماعی ممکن است در مردان مبتلا به بچه بازی عامل خطری برای ابتلا به اختلال بچه بازی در نظر گرفته شود. محیطی مردان بزرگسال مبتلا به بچه بازی گاه گزارش می کنند که در دوران کودکی مورد سوء رفتار جنسی قرار گرفته اند. اما معلوم نیست این ارتباط بازتابی از تأثیر سببی سوء استفاده جنسی دوران کودکی بر بچه بازی دوران بزرگسالی است یا خیر. ژنتیکی و فیزیولوژیکی از آنجا که بچه بازی شرط لازم برای اختلال بچه بازی است هر عاملی که احتمال بچه بازی را افزایش دهد خطر اختلال بچه بازی را هم افزایش میدهد. بر اساس برخی شواهد موجود اختلال رشد عصبی در دوران جنینی احتمال بروز گرایش جنسی به کودکان را بالا میبرد.
مسائل تشخیصی مرتبط با جنس و جنسیت وسایل اندازه گیری آزمایشگاهی تمایل جنسی بر اساس واکنشهای فیزیولوژیکی - روانی به محرک های جنسی ای که کودکان را به تصویر میکشند و گاه برای تشخیص اختلال بچه بازی در مردان مفید هستند الزاماً در تشخیص این اختلال در زنان سودمند نیستند زیرا پژوهشهای بسیار محدودی در زمینه ارزیابی تمایل جنسی بچه بازی در زنان اجرا شده است. نشانگرهای تشخیصی در صورتی که سابقه فرد حاکی از وجود احتمالی اختلال بچه بازی باشد اما هر گونه تمایل قوی یا ارجح نسبت به کودکان را منکر ،گردد گاه ممکن است مقیاسهای فیزیولوژیکی - روانی تمایل جنسی سودمند واقع شوند. در این میان حجم نگاری آلت تناسلی مردانه از همه کامل تر مورد تحقیق قرار گرفته و کاربرد آن سابقه طولانی تری دارد.
با وجود این حساسیت و ویژگی تشخیصی آن ممکن است از مکانی به مکان دیگر متفاوت باشند زیرا معمولاً از محرک ها، روندها و نمره گذاریهای متفاوتی استفاده میکنند البته مدت زمان تماشا که طی آن از عکسهای برهنه یا نیمه عریان افراد به عنوان محرکهای دیداری استفاده میشود نیز جهت تشخیص اختلال بچه بازی به ویژه در ترکیب با مقیاس های خودگزارشی به کار میرود با وجود این در آمریکا افراد حرفه ای در زمینه بهداشت روان باید متوجه باشند که تملک چنین محرکهای جنسی دیداری حتی برای اهداف تشخیصی ممکن است ناقض قوانین آمریکا درباره مالکیت هرزه نگاری از کودکان باشد و آنها را در معرض تعقیب کیفری قرار دهد. گزینه استفاده از محرکهای صوتی توصیف کننده تعاملات جنسی در حجم نگاری آلت تناسلی مردانه نیز در دسترس است. در روشهای روانی فیزیولوژیکی مختلف پاسخ جنسی نسبی به محرکهایی که کودکان را به تصویر میکشند در مقایسه با محرکهایی که بزرگ سالان را نشان میدهند نشانگر تشخیصی به حساب می آید اما پاسخ مطلق به محرکهای کودک نشانگر تشخیصی محسوب نمیشود.
تشخیص افتراقی بچه بازی افراد دچار بچه بازی به طور مکرر خیال پردازی های محرک جنسی یا امیال قوی جنسی شدیدی از جمله فعالیت جنسی با کودک یا کودکان نابالغ را تجربه می کنند. تنها در صورتی اختلال بچه بازی تشخیص گذاری میشود که فرد برپایه این امیال قوی جنسی با یک کودک نابالغ رفتار کند یا چنانچه امیال قوی یا خیال پردازیهای جنسی موجب ناراحتی بارز یا سایر اختلالات پارافیلیک گاه افراد با یک اختلال پارافیلیک متفاوت مراجعه میکنند اما برای یک ارزیابی با توجه به اختلال بچه بازی احتمالی ارجاع داده میشوند (مثلاً هنگامی که فرد با تشخیص اختلال نمایشگری در برابر کودکان و بزرگ سالان برهنه میشود. در برخی از موارد هر دو تشخیص را میتوان به کار برد در حالی که در موارد دیگر ممکن است یک تشخیص اختلال پارافیلیک کافی باشد برای نمونه فردی که خودش را منحصراً برای کودکان نابالغ برهنه میکند ممکن است هم اختلال نمایشگری داشته باشد و هم اختلال بچه بازی اما فردی دیگر که در مقابل قربانیان فارغ از سن آنها برهنه می شود ممکن است تنها تشخیص اختلال نمایشگری دریافت کند.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی برخی از مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی کودکان را مورد سوء استفاده جنسی قرار میدهند که بیانگر این واقعیت است که وجود اختلال شخصیت ضد اجتماعی این احتمال را افزایش میدهد که فردی که عمدتاً به بالغین گرایش دارد، بر اساس دسترسی نسبی از نظر جنسی به کودکی نزدیک شود تشخیص مضاعف اختلال بچه بازی تنها در صورتی باید مد نظر قرار گیرد که شواهدی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه فرد طی یک دوره زمانی حداقل ۶ ماهه در پی خیال پردازیها امیال قوی جنسی یا رفتارهای مشتمل بر فعالیت جنسی با یک کودک نابالغ برانگیختگی جنسی مکرر و شدیدی را تجربه میکند. مسمومیت با مواد اثرات مهار گسستگی رفتاری ناشی از مسمومیت با مواد نیز ممکن است این احتمال را افزایش دهد که فردی که عمدتاً به سوی بالغین جلب میشود، از نظر جنسی به کودکی نزدیک شود.
اختلال وسواسی - جبری معدود افرادی هستند که از افکار و نگرانیهای خود ناهمخوان درباره گرایش احتمالی به کودکان شکایت میکنند به طور معمول مصاحبة باليني فقدان احساسات مثبت درباره این افکار عدم ارتباط بین این افکار و رفتار جنسی مثلاً خودارضایی در اثر این افکار و گاه افکار جنسی مزاحم و خودنا همخوان دیگر مانند نگرانی درباره همجنس گرایی را آشکار می سازد. هم ابتلایی هم ابتلایی روان پزشکی اختلال بچه بازی عبارت اند از: اختلالات مصرف مواد اختلالات افسردگی دو قطبی اضطرابی اختلال شخصیت ضد اجتماعی و سایر اختلالات پارافیلیک با وجود این یافته های مربوط به هم ابتلاییها عمدتاً برگرفته از محکومین به جرائم جنسی در ارتباط با کودکان است که تقریباً تمامی آنها مرد هستند و شاید قابل تعمیم به سایر مبتلایان به اختلال بچه بازی نباشد مانند افرادی که هرگز از نظر جنسی به کودکی دست درازی نکرده اند اما بر پایه احساس ناراحتی فردی واجد شرایط تشخیص اختلال بچه بازی محسوب میشوند.
اختلال یادگار خواهی Fetishistic Disorder ملاکهای تشخیصی در طی یک دوره حداقل شش ماهه برانگیختگی جنسی مکرر و شدید ناشی از استعمال اشیای بی جان و یا تمرکز بسیار خاص بر ناحیه یا نواحی غیر جنسی بدن که با خیال پردازی ها امیال قوی و رفتارها تظاهر می یابند. B خیال پردازیها امیال قوی جنسی و یا رفتارها باعث ناراحتی یا اختلال عملکرد چشمگیر بالینی در حوزه های اجتماعی شغلی و یا سایر کارکردهای مهم فرد میشوند. اشیای یادگاری به تکه های لباس به کار رفته در مبدل پوشی همانند اختلال مبدل پوشی و یا ابرازهایی مثل لرزانه که به طور خاص با هدف تحریک لمسی نواحی تناسلی طراحی شده اند. محدود نمی شوند. مشخص کنید ناحیه (نواحی) بدن اشیای بی جان سایر موارد در یک محیط کنترل شده این شاخص عمدتاً برای افرادی قابل کاربرد است که در مؤسسات یا سایر مکانهای نگهداری زندگی میکنند جایی که فرصت انجام رفتارهای یادگار خواهانه محدود میشود. در فروکش کامل برای مدت حداقل پنج سال از زمان حضور در یک محیط کنترل نشده هیچ ناراحتی یا تخریب عملکرد اجتماعی شغلی و یا دیگر حوزه های کارکردی به وجود نیامده باشد.
شاخص ها اگرچه ممکن است مبتلایان به اختلال یادگار خواهی برانگیختگی جنسی مکرر و شدیدی را با اشیای بی جان و یا بخش خاصی از بدن گزارش کنند اما بروز ترکیبی از این حالات که متقابلاً رد کننده همدیگر نیستند شایع است. بنابراین امکان دارد فرد دچار اختلال یادگار خواهی مرتبط با اشیای بی جان مانند لباسهای زیر زنانه و یا تمرکز صرف بر یک ناحیه شدیداً شهوانی شده از بدن مانند پاها، موها باشد و یا ممکن است تمایل یادگار خواهانه آنان ملاکهای ترکیبات مختلفی از این شاخصها مانند جورابها کفشها و پاها را شامل شود.
ویژگی های تشخیصی در اختلال یادگار خواهی کانون پارافیلیا کاربرد مزمن و مکرر اشیای بی جان و یا وابستگی به آنها و یا توجه بسیار خاص به یک بخش به طور معمول غیر جنسی بدن به عنوان جزء اصلی تحریک جنسی است ملاک (۸) تشخیص اختلال یادگار خواهی منوط به ناراحتی فردی یا اختلال در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم کار کردی فرد است که باید از نظر بالینی هم چشمگیر باشد ملاک (B اشیای رایج در یادگار خواهی عبارت اند از لباسهای زیر زنانه کفشهای زنانه یا مردانه لوازم لاستیکی لباسهای چرمی پوشک یا سایر انواع پوشاک به علاوه در اختلال یادگار خواهی نواحی جسمانی شدیداً شهوت برانگیز عبارت اند از پاها انگشتان پاها موها به طور شایع یادگارهای جنسی شده هر دو دسته اشیای بی جان و نواحی بدن مانند جورابهای کثیف و پاها را شامل میشوند و به همین دلیل اکنون در تعریف این اختلال عضو خواهی یعنی تمرکز صرف بر روی یک ناحیه از بدن ادغام شده است. از نظر تاریخی تا پیش از DSM-III عضوخواهی در طبقه یادگار خواهی قرار داشت و در DSM-IV-TR جزء طبقه اختلال پارافیلیای نامعین قرار گرفت.
بسیاری از افرادی که خود را یادگار خواه می دانند، الزاماً اختلال بالینی ناشی از رفتارهای یادگار خواهانه را گزارش نمی کنند. چنین افرادی را میتوان دارای تمایل یادگار خواهی جنسی یعنی برانگیختگی جنسی شدید و مکرر ناشی از استفاده از اشیای بی جان یا توجه بسیار خاص بر ناحیه غیر جنسی بدن که به شکل خیال پردازیها امیال بسیار قوی یا رفتارها تظاهر میکنند و نه دچار اختلال یادگار خواهی در نظر گرفت. تشخیص اختلال یادگار خواهی مستلزم تحقق هم زمان رفتارهای عنوان شده در ملاک A و نیز ناراحتی یا اختلال عملکرد چشمگیر بالینی اشاره شده در ملاک B است. ویژگی های همراه اختلال یادگار خواهی میتواند تجربه ای باشد که حواس مختلف را درگیر نماید از جمله در دست گرفتن و نگه داشتن چشیدن مالش دادن فرو کردن یا بوئیدن شیء یادگاری به هنگام خودارضایی و یا ترجیح این که شریک جنسی در طی تماس جنسی شیء یادگاری را بپوشد یا مورد استفاده قرار دهد.
باید توجه کرد که بسیاری از افراد دارای تمایلات جنسی یادگار خواهی بدون استفاده از شیء یادگاری هم از تجارب جنسی با شرکای جنسیشان لذت میبرند با وجود این باید توجه کرد که افراد دارای تمایل جنسی یادگار خواهی اغلب می دانند که تجارب جنسی که شامل شی یادگاری هستند بیشتر از تجارب جنسی بدون آن شیء لذت بخش هستند و برای تعداد کمی از افراد با تمایل جنسی یادگار خواهانه شیء یادگاری برای برانگیختگی و یا ارضای جنسی الزامی است. برخی افراد ممکن است مجموعه بزرگی از اشیای یادگاری بسیار دلخواه خود را جمع آوری نمایند. بروز و سیر اختلالات پارافیلیک معمولاً در دوره بلوغ آغاز می شوند، اما تمایلات یادگار خواهی جنسی ممکن است قبل از نوجوانی بروز نماید. پس از تثبیت اختلال یادگار خواهی معمولاً سیر مزمنی داشته و از نظر شدت و تکرار امیال قوی یا رفتار نوسان میکند. مسائل تشخیصی مرتبط با فرهنگ شناخت و دقت مناسب به جنبه های بهنجار رفتار جنسی عوامل مهمی هستند که جهت اثبات تشخیص بالینی اختلال یادگارخواهی و نیز برای افتراق این تشخیص بالینی از رفتارهای جنسی جامعه پسند باید بررسی شوند.
مسائل تشخیصی مرتبط با جنس و جنسیت رفتارهای یادگار خواهانه بیشتر در مردان گزارش شده است اما در زنان نیز رخ میدهد این تفاوت جنسیتی برای خیال پردازی یادگارخواهی کمتر از رفتار یادگار خواهی واقعی است. در نمونه های بالینی این اختلال تقریباً فقط در مردان مشاهده شده است. پیامدهای کارکردی اختلال یادگار خواهی تخریبهای معمول ناشی از اختلال یادگارخواهی عبارت اند از: اختلال عملکرد جنسی در طی روابط عاشقانه دوجانبه هنگامی که شی یادگاری ارجح یا ناحیه بدنی مورد ترجیح در حین معاشقه و یا مقاربت در دسترس نباشد برخی افراد مبتلا به اختلال یادگار خواهی ممکن است حتی با وجود درگیری در یک رابطه عاطفی و جدی دو طرفه باز هم فعالیت انفرادی جنسی همراه با یادگاریهای ارجح خویش را بیشتر بپسندند.
تشخیص افتراقی اختلال مبدل پوشی نزدیکترین تشخیص به اختلال یادگار خواهی اختلال مبدل پوشی است چنانکه در ملاکهای تشخیصی نیز اشاره شد در صورتی که اشیای یادگاری به اقلام پوششی که منحصراً در طی مبدل پوشی پوشیده میشوند محدود شود همانند اختلال مبدل پوشی و یا شیء مورد نظر به دلیل نحوه طراحی آن برای تحریک ناحیه تناسلی کاربرد داشته باشد مانند لرزانه تشخیص اختلال یادگار خواهی گذاشته نمیشود. اختلال آزار خواهی جنسی یا سایر اختلالات پارافیلیک اختلال یادگارخواهی ممکن است با سایر اختلالات پارافیلیک به ویژه رفتار یا تمایلات آزارگری آزار خواهی و مبدل پوشی هم ابتلایی داشته باشد. هنگامی که فردی درباره «میدل پوشی اجباری» خیال پردازی کرده و یا در آن شرکت می کند و عمدتاً با سلطه یا تحقیر ناشی از چنین خیال پردازی ها يا أعمال تکراری از نظر جنسی تحریک میشود و ناراحتی یا تخریب کار کردی را تجربه میکند باید تشخیص اختلال آزار خواهی جنسی را برای وی مطرح نمود.
رفتار یادگار خواهانه چنانچه استفاده از یک شیء یادگاری به منظور تحریک جنسی یادگار خواهی با ناراحتی یا اختلال در نقش اجتماعی - روانی یا سایر عواقب نامطلوب همراه نباشد نمیتوان اختلال یادگار خواهی را تشخیص گذاری نمود چرا که این علامت آستانه لازم برای ملاک B را برآورده نساخته است. مثلاً فردی که شریک جنسی وی نیز علاقه مشترکی به نوازش بوئیدن یا لیسیدن پاها با انگشتان پا دارد و آن رفتارها را به عنوان جزء مهمی از معاشقه میداند یا می تواند با موفقیت چنین اعمالی را انجام دهد مبتلا به اختلال یادگار خواهی تشخیص داده نمیشود به علاوه فردی که بی هیچ ناراحتی یا تخریبی رفتار جنسی انفرادی همراه با پوشیدن لباس های لاستیکی یا چکمه های چرمی را ترجیح میدهد نیز دچار اختلال یادگار خواهی شناخته نمیشود. هم ابتلایی اختلال یادگار خواهی ممکن است هم زمان با سایر انواع اختلالات پارافیلیک و نیز افزایش میل جنسی اتفاق بیفتد. به طور نادر اختلال یادگار خواهی ممکن است از بیماری های عصبی ناشی شود.
اختلال مبدل پوشی Transvestic Disorder ملاک های تشخیصی در طی یک دوره حداقل شش ماهه بروز برانگیختگی جنسی مکرر و شدید در پی مبدل پوشی که با خیال پردازی ها امیال قوی و یا رفتارها تظاهر می یابند. B خیال پردازی ها امیال قوی جنسی و یا رفتارها باعث ناراحتی یا تخریب عملکرد چشمگیر بالینی در حوزه های اجتماعی شغلی و یا سایر کارکردهای مهم فرد میشوند. مشخص کنید اگر توام با یادگار خواهی تحریک جنسی یا منسوجات اجناس یا البسه. توام با خودزن پنداری تحریک جنسی با افکار یا تصاویر ذهنی از خودزن پنداری مشخص کنید اگر در یک محیط کنترل شده این شاخص عمدتاً برای افرادی قابل کاربرد است که در مؤسسات یا سایر مراکز نگهداری زندگی میکنند جایی که فرصت مبدل پوشی محدود میشود. در فروکش کامل برای مدت حداقل پنج سال از زمان حضور در یک محیط کنترل نشده هیچ ناراحتی با تخریبی در عملکرد اجتماعی شغلی و یا دیگر حوزه های کارکردی وجود نداشته باشد. شاخص ها حضور یادگار خواهی احتمال نارضایتی جنسیتی را در مردان مبتلا به اختلال مبدل پوشی کاهش میدهد. برعکس وجود خود زن پنداری احتمال نارضایتی جنسیتی را در مردان مبتلا به اختلال مبدل پوشی افزایش میدهد.
ویژگی های تشخیصی تشخیص اختلال مبدل پوشی درباره تمام افرادی که لباس جنس مخالف را میپوشند حتی اگر به این کار عادت هم کرده باشند صدق نمیکند بلکه برای افرادی به کار میرود که مبدل پوشی آنها یا افکار مربوط به آن همواره یا اغلب اوقات با برانگیختگی جنسی همراه باشد ملاک (A و از نظر عاطفی از این الگو احساس ناراحتی میکنند یا احساس می کنند که عملکرد اجتماعی یا بین فردی آنها را تخریب کرده است ملاک (B) مبدل پوشی ممکن است فقط یک یا دو قطعه لباس مانند در مردان ممکن است این البسه فقط به لباسهای زیر زنانه تعلق داشته باشند یا پوشش کاملی از لباسهای زیر و روی جنس مخالف و در مردان استفاده از کلاه گیسها و آرایش زنانه را شامل شود. تحریک جنسی در بارزترین شکل آن به صورت نعوظ ممکن است به شیوه های مختلفی هم زمان با مبدل پوشی اتفاق بیفتد در مردان جوان تر مبدل پوشی اغلب به خودارضایی می انجامد و متعاقب آن هرگونه البسه زنانه در آورده میشوند. اما مردان مسن تر اغلب آموخته اند که از خودارضایی یا انجام هر کاری که باعث تحریک آلت تناسلی میگردد خودداری کنند تا بتوانند با اجتناب از انزال جلسه مبدل پوشی خود را طولانی سازند.
مردان و زنان گاه جلسه مبدل پوشی خود را با مقاربت با شریک جنسیشان به اتمام میرسانند و برخی از این افراد بدون مبدل پوشی و یا خیال پردازیهای شخصی در زمینه مبدل پوشی در حفظ برانگیختگی لازم برای مقاربت دچار مشکل می شوند. ارزیابی بالینی احساس ناراحتی فرد یا اختلال عملکرد وی همانند ارزیابی بالینی تحریک جنسی ناشی از مبدل پوشی به طور معمول به خود گزارشی فرد بستگی دارد. الگوی رفتاری پاکسازی و گردآوری اغلب نشان دهنده وجود ناراحتی در مبتلایان به اختلال مبدل پوشی است در طی این الگوی رفتاری فردی معمولاً یک مرد که پول بسیار زیادی را برای لباسها و سایر متعلقات زنانه مانند کفشها کلاه گیس ها خرج کرده است در تلاش برای غلبه بر امیال قوی اش برای مبدل پوشی وسایل را دور میریزد یعنی پاکسازی و سپس دوباره به تدریج یک کمد البسه زنانه را گردآوری مینماید.
ویژگی های همراه اختلال مبدل پوشی در مردان اغلب با خود زن پنداری همراه است (یعنی تمایل جنسی نابهنجار یک مرد برای تحریک جنسی با تفکر یا تخیل درباره خود به عنوان یک زن خیال پردازی ها و رفتارهای خود زن پندارانه ممکن است بر ایده نمایش کارکردهای فیزیولوژیکی زنانه مانند شیردهی قاعدگی شرکت در رفتارهای قالبی زنانه مانند بافتنی بافتن یا دستیابی به بدنی زنانه مانند پستانها متمرکز باشد. شیوع شیوع اختلال مبدل پوشی نامعلوم است؛ با وجود این به نظر می رسد که در مردان شیوع بیشتری دارد کمتر از ۳ مردان سوئدی گزارش میکنند که تاکنون با پوشیدن لباس زنانه دچار تحریک جنسی شده اند. بدین ترتیب درصد افرادی که مبدل پوشی توام با برانگیختگی جنسی را بیش از یک بار یا چند بار در طول عمر خود تجربه کرده اند ممکن است حتی پائین تر هم باشد. بروز و سیر در مردان اولین نشانه های اختلال مبدل پوشی ممکن است از دوران کودکی به شکل شیفتگی شدید نسبت به یک مورد خاص از تن پوش زنانه آغاز گردد. قبل از بلوغ مبدل پوشی احساس منتشر هیجانی لذت بخش را ایجاد می کند.
با شروع بلوغ به تدریج پوشیدن البسه زنانه نعوظ را بر می انگیزد و در برخی موارد، مستقیماً به اولین انزال ختم می شود. در بسیاری موارد با افزایش سن فرد مبدل پوشی تحریک جنسی کمتر و کمتری را بر می انگیزد؛ چنانکه در نهایت ممکن است اصلاً هیچ پاسخ قابل تشخیص تناسلی را به وجود نیاورد. البته تمایل به مبدل پوشی به طور هم زمان به همان شدت باقی می ماند و یا حتی شدیدتر میگردد. افرادی که چنین کاهش پاسخ جنسی را گزارش میکنند به طور معمول شرح میدهند که احساس راحتی یا خوشی جایگزین تحریک جنسی ناشی از مبدل پوشی می گردد. در برخی موارد سیر اختلال مبدل پوشی مستمر است و در برخی دیگر از مبتلایان به صورت دوره ای است. نادر نیست که مرد مبتلا به اختلال مبدل پوشی هنگامی که برای اولین بار عاشق زنی میشود و ارتباطی را شروع میکند تمایل خود به مبدل پوشی را از دست بدهد اما چنین فروکشی معمولاً زودگذر است. هنگامی که میل به مبدل پوشی دوباره باز می گردد احساس ناراحتی را نیز با خود به همراه می آورد.
برخی از موارد اختلال مبدل پوشی به سمت نارضایتی جنسیتی پیشرفت میکنند مردان دچار این حالت که ممکن است از سایر مبتلایان به اختلال مبدل پوشی دوره نوجوانی یا اوایل کودکی غیر قابل افتراق باشند به تدریج تمایل پیدا می کنند برای مدت زمان طولانی تر در نقش زنانه باقی بمانند و نیز بدن خود را زنانه کنند طبق گزارش افراد مبتلا بروز نارضایتی جنسیتی معمولاً با کاهش یا رفع تحریک جنسی ناشی از مبدل پوشی همراه است. مبدل پوشی در تحریک جنسی و نعوظ همانند علامت سایر اختلالات پارافیلیک و نیز تمایلات جنسی طبیعی در دوره نوجوانی و اوایل بزرگسالی از بیشترین شدت برخوردار است. شدت اختلال مبدل پوشی در بزرگسالی از همه بالاتر است. هنگامی که بیشترین احتمال بروز تعارض بین سائقهای مبدل پوشی با عملکرد در زمینه آمیزش با جنس مخالف و تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد احتمال مراجعه مردان میانسال و مسن تر دارای سابقه مبدل پوشی با شکایت نارضایتی جنسیتی بیش از اختلال مبدل پوشی است. پیامدهای کارکردی اختلال مبدل پوشی شرکت در رفتارهای مبدل پوشانه ممکن است از روابط دگر جنس خواهی بکاهد و یا ممانعت به عمل آورد.
این مسئله می تواند منبع ناراحتی مردانی گردد که مایل به ازدواج سنتی یا برقراری روابط عاشقانه با زنان هستند. تشخیص افتراقی مبدل پوشی افراد مبدل پوش برانگیختگی جنسی مکرر و شدیدی را در اثر مبدل پوشی تجربه میکنند تنها در صورتی که خیال پردازیها امیال قوی جنسی یا رفتارهای شامل مبدل پوشی با ناراحتی شدید بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های کارکردی همراه شود تشخیص اختلال مبدل پوشی گذاشته میشود. اختلال یادگار خواهی این اختلال ممکن است شبیه اختلال مبدل پوشی به نظر برسد به ویژه در مردان مبتلا به یادگار خواهی که لباسهای زیر زنانه را در هنگام خودارضایی می پوشند. افتراق اختلال مبدل پوشی به افکار خاص فرد در حین چنین فعالیتی مانند آیا هیچ فکری درباره زن بودن شبیه یک زن بودن یا لباس پوشیدن به عنوان یک زن وجود دارد؟ و نیز حضور سایر اشیای یادگاری مانند پارچه های نرم و ابریشمی که یا برای البسه یا محصول دیگری به کار رفته اند بستگی دارد. نارضایتی جنسیتی مبتلایان به اختلال مبدل پوشی بین جنسیت تجربه شده و مورد نظر خود هیچ ناهمخوانی احساس نمی کنند.
به علاوه تمایلی به جنس مخالف بودن هم نشان نمی دهند همچنین به طور معمول سابقه ای از رفتارهای جنس مقابل در دوران کودکی که ممکن است در مبتلایان به نارضایتی جنسیتی وجود داشته باشند ندارند. افرادی که علائم بالینی آنها که همه ملاکهای اختلال مبدل پوشی و نیز نارضایتی جنسیتی را برآورده میسازد باید هر دو تشخیص را دریافت نمایند. هم ابتلایی اغلب اختلال مبدل پوشی با سایر اختلالات پارافیلیک همراه است. شایع ترین هم ابتلایی مبدل پوشی از میان اختلالات پارافیلیک تمایلات یا رفتار یادگار خواهی جنسی و تمایلات یا رفتار آزار خواهی جنسی است یک حالت به ویژه خطرناک از تمایلات یا رفتار آزار خواهی جنسی خفگی حاصل از خودانگیزی جنسی است که در درصد چشمگیری از موارد منجر به فوت با تمایلات یا رفتار مبدل پوشی همراه بوده است.
سایر اختلالات معین پارافیلیک Other Specified Paraphilic Disorder ۴۶۵٫۸۹ این طبقه بندی برای وضعیتی به کار میرود که در آن علائم خاص یک اختلال پارافیلیک وجود دارد و باعث ناراحتی بالینی چشمگیر فرد میگردد یا در کار کرد اجتماعی شغل یا سایر حوزه های مهم عملکردی وی اختلال بارز بالینی ایجاد میکند اما ملاکهای کامل هیچ یک از اختلالات طبقه تشخیصی اختلالات پارافیلیک را تکمیل نمیکنند طبقه بندی سایر اختلالات معین پارافیلیک برای مواردی استفاده میشود که بالینگر مایل است تا علت عدم تطابق علائم با ملاکهای کامل اختلالات اختصاصی پارافیلیک را بیان کند. برای انجام این کار باید پس از ثبت سایر اختلالات معین پارافیلیک، آن علت خاص را ذکر نمود (مانند «حیوان دوستی»).
نمونه وضعیتی که میتوان عنوان سایر اختلالات معین را در موردش به کار برد عبارت اند از برانگیختگی جنسی شدید و مکرر از طریق هرزه گویی تلفنی تماسهای تلفنی مستهجن مرده دوستی (اجساد) حیوان دوستی (حیوانات)، مدفوع خواهی تنقیه خواهی یا ادرار دوستی که حداقل ۶ ماه وجود داشته و باعث ناراحتی بارز گردیده یا در عملکرد ،اجتماعی شغل یا سایر حوزه های مهم عملکردی فرد اختلال ایجاد کرده است البته طبقه مزبور محدود به اختلالات فوق نیست به علاوه می توان تعیین کرد که سایر اختلالات معین پارافیلیک در مرحله فروکش قرار دارد و ٫ یا در یک محیط کنترل شده اتفاق افتاده است.
اختلال نامعین پارافیلیک Unspecified Paraphilic Disorder این طبقه بندی برای وضعیتی به کار میرود که در آن علائم خاص یک اختلال پارافیلیک وجود دارد و باعث ناراحتی بالینی فرد میشوند یا در عملکرد اجتماعی شغل یا سایر حوزه های مهم عملکردی وی اختلال ایجاد میکنند اما ملاک های کامل هیچ یک از اختلالات طبقه تشخیصی اختلالات پارافیلیک را تکمیل نمیکنند طبقه اختلال نامعین پارافیلیک در مواردی قابل استفاده است که بالینگر قصد ندارد تا علت عدم تطابق علائم با ملاکهای اختلالات اختصاصی پارافیلیک را ذکر نماید و شامل وضعیتی میگردد که در آن اطلاعات کافی برای تشخیص گذاری اختصاصی تر آنها وجود ندارد. این فصل به کدهای تشخیصی برای علائم روان پزشکی ای اختصاص یافته است که اختلال روانی محسوب میشوند یعنی علائم به ناراحتی بارز بالینی بیمار یا اختلال در کارکردهای اجتماعی شغلی و سایر حوزه های مهم زندگی وی انجامیده است اما ملاکهای کامل هیچ یک از اختلالهای روانی فصلهای بخش ۲ را تکمیل نمیکنند این کدها امکان ثبت و کدگذاری اختلالات روانی را که به گونه ای دیگر طبقه بندی نشده اند فراهم میکند.
این فصل همچنین که اضافی دیگری را با عنوان فاقد تشخیص یا بیماری در بر دارد که برای موقعیت هایی استفاده میشود که در آنها پس از ارزیابی فرد مشخص میشود که هیچ اختلال روانی یا بیماری طبی وجود ندارد. طبقات (۱) سایر اختلالات روانی معین ناشی از یک بیماری طبی دیگر و (۲) اختلال نامعین روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر برای وضعیتی استفاده میشوند که در آن علائم روان پزشکی برای نمونه علائم گسست پیامد فیزیولوژیکی مستقیم بیماری طبی دیگری است اما ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات روانی ناشی از بیماری طبی دیگر را که در بخش ۲ ذکر شدند برآورده نمیکند برای تشخیص گذاری سایر اختلالات معین و نامعین روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر فهرست بندی و ذکر کد بیماری طبی در درجه اول مانند بیماری B HIV) و متعاقب آن کد مناسب سایر اختلالات معین و نامعین روانی ناشی از بیماری طبی دیگر الزامی است.
طبقات (۱) سایر اختلالات روانی معین و (۲) اختلال نامعین روانی با عنوان طبقات باقیمانده شناخته میشوند و برای مواقعی سودمند هستند که تمام موارد زیر برآورده شده باشند وضعیت روان پزشکی یک اختلال روانی محسوب میشود (یعنی علائم به ناراحتی بارز بالینی یا اختلال در کار کرد اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم زندگی منجر شده است؛ الگوی بالینی ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات روانی اختصاصی ذکر شده در بخش ۲ را برآورده نمی کند؛ نمای بالینی حائز شرایط معرف هیچ یک از طبقات اختلالات روانی معین و نامعین بخش ۲ نیست و نمیتوان هیچ تشخیص اختلال روانی دیگری گذاشت. همانند سایر طبقات معین و نامعین در 5-DSM طبقه معین دیگر زمانی به کار میرود که بالینگر قصد دارد علت اینکه الگوی بالینی حاضر قابل انتساب به ملاکهای هیچ یک از طبقات موجود نیست مشخص کند برای نمونه سایر اختلالات روانی معین ناشی از تشنجات جزئی مرکب همراه با علائم گسست و طبقه نامعین وقتی استفاده میشود که بالینگر تصمیم میگیرد که علت را مشخص نکند.
اختلال معین روانی دیگر ناشی از یک بیماری طبی دیگر Other Specified Mental Disorder Due to Another Medical Condition ۴۰۶٫۸ این طبقه به وضعیتی اطلاق میشود که در آن علائم ویژه یک اختلال روانی ناشی از یک بیماری طبی برجسته دیگر هستند و به ناراحتی بارز بالینی بیمار و یا اختلال در کارکردهای اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم زندگی وی انجامیده اند، اما ملاکهای کامل هیچ اختلال روانی خاصی را که قابل انتساب به بیماری طبی دیگری باشد برآورده نمی کنند. طبقه سایر اختلالات روانی معین ناشی از یک بیماری طبی در شرایطی قابل استفاده است که بالینگر تصمیم میگیرد تا علت اینکه چرا ملاکهای مربوط را نمیتوان به اختلال روانی ناشی از بیماری طبی دیگر منتسب کرد مطرح سازد برای انجام این کار ابتدا نام اختلال ذکر میشود و سپس نام بیماری طبی خاص مسبب به جای بیماری طبی دیگر آورده میشود و در ادامه وضعیت خاص علامت داری که ملاکهای هیچ اختلال روانی معین ناشی از یک بیماری طبی دیگر را برآورده نساخته است، ثبت میشود. علاوه بر این که تشخیصی بیماری خاص طبی باید بلافاصله پیش از کد مربوط به سایر اختلالات روانی معین ناشی از یک بیماری طبی دیگر نوشته شود.
مثلاً علائم گسست ناشی از تشنجات جزئی مرکب باید کدگذاری و به صورت زیر ثبت شود ۰٫۲۰۹ تشنجات جزئی ،مرکب ۴۰۶٫۸ سایر اختلالات معین روانی ناشی از تشنجات جزئی مرکب با علائم گسست. مثالی از وضعیتی که میتوان با استفاده از عنوان «سایر موارد معین مشخص نمود به شرح زیر است: علائم گسست این موارد در برگیرنده علائمی است که مثلاً در حین تشنجات جزئی مرکب بروز می کنند. اختلال نامعین روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر Unspecified Mental Disorder Due to Another Medical Condition F۰۹ این طبقه به وضعیتی اطلاق میگردد که در آن علائم مشخصه یک اختلال روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر برجسته هستند و به ناراحتی بارز بالینی بیمار و یا اختلال در کار کردهای اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های مهم زندگی وی انجامیده اند.
اما ملاکهای کامل هیچ اختلال خاص روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر را تکمیل نمیکنند طبقه اختلال نامعین روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر در حالاتی کاربرد دارد که بالینگر تصمیم میگیرد تا علت عدم احراز ملاک های کامل یک اختلال خاص روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر را مطرح نکند و در برگیرنده وضعیتی است که برای آن اطلاعات کافی برای یک تشخیص گذاری اختصاصی تر وجود ندارد مثلاً در بخش اورژانس در این حالت ابتدا نام اختلال ذکر میشود سپس نام بیماری طبی خاص مسبب در محل بیماری طبی دیگر ثبت میشود. به علاوه باید کد تشخیصی بیماری طبی خاص را بلافاصله پیش از کد مربوط به اختلال نامعین روانی ناشی از یک بیماری طبی دیگر فهرست نمود.
مثلاً علائم گسست ناشی از تشنجات جزئی مرکب باید کدگذاری و به صورت زیر ثبت شود ۰٫۰۹ تشنجات جزئی مرکب ۴۰۹ اختلال نامعین روانی ناشی از تشنجات جزئی مرکب اختلال روانی معین دیگر Other Specified Mental Disorder ۴۹۹ این طبقه به وضعیتی اطلاق میشود که در آن علائم مشخصه یک اختلال روانی برجسته هستند و به ناراحتی بارز بالینی بیمار و یا تخریب کارکردهای اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های کارکردی مهم زندگی وی انجامیده اند اما ملاکهای کامل هیچ اختلال خاص روانی را تکمیل نمیکنند طبقه سایر اختلالات خاص روانی در مواردی به کار میرود که بالینگر تصمیم میگیرد تا علت خاص عدم تطابق وضعیت موجود را با ملاکهای کامل یک اختلال خاص روانی بیان کند این کار با ثبت سایر اختلالات روانی معین و متعاقب آن علت خاص اختلال انجام میشود. اختلال نامعین روانی Unspecified Mental Disorder F۹۹ این طبقه به وضعیتی اطلاق میگردد که در آن علائم شاخص یک اختلال روانی برجسته هستند و به ناراحتی بارز بالینی بیمار و یا تخریب کارکردهای اجتماعی شغلی یا سایر حوزه های کارکردی مهم زندگی وی انجامیده اند اما ملاکهای کامل هیچ اختلال روانی را تکمیل نمی کنند.
استفاده از طبقه اختلال نامعین روانی در مواردی صورت می گیرد که بالینگر تصمیم میگیرد تا علت عدم تطابق وضعیت موجود را با ملاکهای کامل اختلالات اختصاصی روانی مطرح نکند و در برگیرنده وضعیتی است که در آن اطلاعات کافی برای یک تشخیص گذاری اختصاصی تر وجود ندارد مثلاً در بخش اورژانس) کدهای اضافی Z۰۳٫۸۹ فاقد تشخیص این که برای موقعیتهایی استفاده میشود که در آنها بر اساس ارزیابی مشخص میشود که هیچ اختلال روانی یا بیماری طبی وجود ندارد.
اختلالات حرکتی ناشی از داروها در بخش ۲ گنجانده شده اند چرا که در موارد زیر از اهمیتی فراوان برخوردارند (۱) درمان دارویی اختلالات روانی یا سایر بیماری های طبی و (۲) تشخیص افتراقی اختلالات روانی مانند اختلال اضطرابی در مقابل آکاتیژیای ناشی از دارو کاتاتونیای بدخیم شکلی بسیار شدید و بالقوه تهدید کننده از کاتاتونیا در برابر سندرم بدخیم نورولپتیک دیس کینزی دیررس در مقابل کره اگرچه این اختلالات حرکتی برچسب ناشی از داروها را دریافت کرده اند اما برقراری رابطه علت و معلولی بین مواجهه با دارو و پیدایش یک اختلال حرکتی اغلب دشوار است به ویژه به این دلیل که برخی از این اختلالات حرکتی در غیاب مصرف دارو هم بروز می کنند. بیماریها و مشکلات مطرح شده در این فصل اختلالات روانی محسوب نمی شوند. اصطلاح نورولپتیک از رده خارج شده است چرا که توان داروهای ضدروان پریشی در ایجاد حرکات غیر طبیعی را برجسته می سازد و در بسیاری از متون اصطلاح داروهای ضدروان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین جانشین آن شده است.
اگرچه با داروهای ضدروان پریشی جدیدتر احتمال بروز برخی از اختلالات حرکتی ناشی از داروها شاید کمتر باشد اما هنوز هم این اختلالات رخ میدهند داروهای ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین عبارت اند از: داروهای ضدروان پریشی موسوم به متعارف یا «تیپیک»، یا نسل اول مانند کلرپرومازین هالوپریدول فلوفنازین؛ داروهای ضدروان پریشی جدید یا «آتیپیک یا نسل دوم مانند کلوزاپین ریسپریدون الانزاپین کوئتیایین؛ داروهای خاص مسدود کننده گیرنده های دوپامینی که برای درمان علائمی مانند تهوع و گاسترو پارزی فلج معده به کار میروند مانند پروکلرپرازین پرومتازین تری متو بنز امید تی اتیل پرازین متوکلوپرامید و آموکسایین که به عنوان یک داروی ضدافسردگی به بازار عرضه پارکینسونیسم ناشی از داروها ۲۱٫۱۱ پارکینسونیسم ناشی از داروهای ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین ۲۱٫۱۹ پارکینسونیسم ناشی از سایر داروها
پارکینسونیسم ناشی از داروها ۲۱٫۱۱ پارکینسونیسم ناشی از داروهای ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین ۲۱٫۱۹ پارکینسونیسم ناشی از سایر داروها پارکینسونیسم ناشی از دارو (MIP) دومین علت شایع پارکینسونیسم پس از بیماری پارکینسون است و با ابتلا به ناتوانی و عدم پایبندی به درمان به ویژه در افراد مبتلا به اختلالات روان پزشکی همراه است با توجه به اینکه تشخیص اولیه مهم است برای هر مورد جدید پارکینسونیسم باید یک سابقه دارویی جامع تهیه شود این سابقه برای تشخیص MIP ضروری است.
یک رابطه زمانی بین شروع دارو و آغاز پارکینسونیسم باید مشهود باشد تعدادی از داروهایی که برای اختلالات روان پزشکی تجویز میشوند نیز ممکن است موجب پارکینسونیسم شوند اما MIP اغلب در اثر مواجهه با داروهای ضد روان پریشی مسدود کننده گیرنده های دوپامین D دیده میشود. MIP با نرخ بیشتری با داروهای ضد روان پریشی دارای توان بالاتر برای گیرنده دوپامین D رخ می دهد مثل هالوپریدول فلوفنازین و ریسپریدون اما هیچ تفاوتی در ویژگیهای بالینی پارکینسونیسم ناشی از ضد روان پریشی های نسل اول و دوم وجود ندارد.
سایر داروهایی که موجب MIP میشوند عبارت اند از آنتاگونیست های کانال کلسیم برای نمونه فلوناریزین سیناریزین کاهنده های دوپامین برای مثال رزرپین تترابنازین، ضد تشنج ها مانند فنیتوین والپروات لوتیر استام ضد افسردگی ها مثل مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین بازدارنده های مونوآمین اکسیداز)، لیتیوم داروهای شیمی درمانی از قبیل سیتوزین آرابینوزید، سیکلوفسفامید وینکریستین دوکسوروبیسین پاکلیتاکسل اتوپوزید و سرکوب کننده های دستگاه ایمنی همچون سیکلوسپورین تاکرولیموس) مواد سمی برای نمونه ۱ - متیل-۴- فنیل ۶،۳،۲،۱- تتراهیدرو پیریدین (MPTP) آفت کش های ارگانوفسفات ،منگنز متانول سیانید مونوکسید کربن و کربن دیسولفید نیز ممکن است موجب MIP شوند. سیر زمانی ایجاد MIP متغیر است.
به طور معمول MIP چند هفته پس از آغاز یا افزایش دوز داروی مسبب پارکینسونیسم یا پس از کاهش یک داروی ضد پارکینسون برای نمونه یک داروی آنتی کولینرژیک که جهت درمان یا پیشگیری از علائم پارکینسون یا دیستونی ناشی از دارو آغاز میشود هر چند MIP همچنین ممکن است به سرعت پس از آغاز یا افزایش دوز دارو رخ دهد یا پس از چند ماه بعد از مواجهه با دارو یک شروع آرام داشته باشد با داروهای ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده های دوپامین MIP به طور معمول ۲-۴ هفته پس از آغاز دارو و معمولاً ظرف ۳ ماه بعد از آن شروع میشود به طور عمده با مسدود کننده های کانال کلسیم یک قله ثانوی شروع علائم پس از حدود یک سال گزارش می شود.
نرخ گزارش شده MIP تحت تأثیر فقدان ملاک های تشخیصی استاندارد تشخیص اشتباه یا انتساب اشتباه نشانه های MIP به بیماری جسم لویی برای نمونه بیماری پارکینسون یا یک بیماری روان پزشکی و فقدان کلی تشخیص به ویژه در نمونه های بالینی پایین تر است برآوردها حاکی از این هستند که دست کم ۵۰ درصد بیماران سرپایی که تحت درمان بلند مدت با ضد روان پریشی های تیپیک قرار میگیرند در طول سیر درمان خود نشانه ها یا علائم پارکینسونیسم را نشان میدهند.
هیچ ویژگی بالینی معتبری برای تمایز MIP از بیماری پارکینسون وجود ندارد زیرا نشانه ها و علائم حرکتی در بیماری پارکینسون به صورت یک طرفه شروع می شوند و به شکلی نامتقارن ادامه می یابند شروع نیمه حاد پارکینسونیسم دو طرفه طی چند هفته پس از آغاز مصرف یک داروی ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسبب MIP دلالت بر احتمال بالای بروز MIP دارد نشانه های پارکینسونیسم در MIP اغلب متقارن هستند اما الگوهای نامتقارن نیز غیر معمول نیستند و نباید مانع از تشخیص MIP شوند به علاوه سیر و بروز پارکینسونیسم نباید به وسیله پدیده های روان پزشکی از قبیل کاتاتونيا، علائم منفی اسکیزوفرنی یا کندی روانی حرکتی در دوره افسردگی اساسی سایر اختلالات حرکتی غیر پارکینسونی ناشی از دارو سایر بیماریهای عصبی یا طبی مثل بیماری پارکینسون بیماری ویلسون یا بیماری پارکینسون وخیم شده توسط داروی ضد روان پریشی بهتر توجیه شود.
در MIP اغلب سفتی و برادی کینزی دیده میشود در حالی که لرزش کمتر شایع است و احتمال دارد که اصلاً وجود نداشته باشد لرزش پارکینسونی همچنین به لرزش پیل رولینگ موسوم است و یک حرکت نوسانی یکنواخت و موزون (۶۳) چرخه در ثانیه است که در حالت استراحت واضح است و سرعت آن به طور معمول کندتر از سایر لرزشها است. این حرکت ممکن است متناوب یک طرفه یا دو طرفه و یا وابسته به حرکت اندام یعنی لرزش موقعیتی باشد لرزش ممکن است اندامها ،سر ،فک دهان لب سندرم خرگوش یا زبان را درگیر کند با توجه به اینکه این لرزش در هنگام استراحت وجود دارد ممکن است سرکوب شود به ویژه زمانی که فرد تلاش میکند تکلیفی را با اندام دارای لرزش انجام دهد. افراد ممکن است لرزش را به عنوان تزلزل» توصیف کنند و گزارش کنند که گاه با اضطراب استرس یا خستگی تشدید میشود. سفتی پارکینسونی به عنوان خشکی و انعطاف ناپذیری غیر ارادی ماهیچه های اندامها شانه ها گردن یا تنه تجربه شود. سفتی به دو صورت مورد سنجش قرار میگیرد با ارزیابی تون عضلانی یا با میزان مقاومتی که وقتی معاینه کننده اندام بیمار را حول مفصل حرکت میدهد و عضله را میکشد وجود دارد.
در سفتی لوله سربی در مقایسه با اسپاستیسیتی سفتی چاقوی ضامن دار افزایش تون در سرتاسر گستره حرکت یکنواخت است. تصور میشود که سفتی چرخ دنده دار نشان دهنده لرزش ثانوی بر سفتی است. سفتی چرخ دنده دار در مچ دست و آرنج شایع تر است و هنگامی که فردی دیگر عضلات را حول مفصل حرکت میدهد به شکل یک مقاومت موزون و شبیه به چرخ دنده (cogwheeling) تجربه میشود افراد دارای سفتی پارکینسونی ممکن است به علت نرمی یا خشکی کلی عضلانی انقباض اندامها درد عضله یا مفصل درد بدنی یا فقدان انطباق شکایت داشته باشند. برادی کینزی و آکینزی به ترتیب حالت های کاهش یا فقدان قابل مشاهده فعالیت حرکتی خودآیند هستند. کندی کلی و همچنین کندی در شروع و اجرای حرکات وجود دارد. انجام عادی رفتارهای روزمره برای نمونه رسیدگی به خود ممکن است دشوار باشد و احتمال دارد که این رفتارها کاهش یابند. افراد ممکن است از بی علاقگی فقدان خودانگیختگی و سائق یا خستگی شکایت کنند سفتی پارکینسونی و برادی کینزی به شکل ناهنجاریهایی در راه رفتن از جمله کاهش طول قدم ها نوسان بازو یا خودانگیختگی کلی راه رفتن ظاهر شود.
سایر نشانه ها عبارت اند از یک وضعیت قوز کردن با گردن خمیده و شانه های آویزان بروز چهره ای خیره شده و گام های کوچک شبیه به رقصیدن ممکن است در نتیجه کاهش فعالیت حرکتی حلقی و بلعی آب از دهان مبتلایان جاری شود اما به علت ویژگیهای آنتی کولینرژیک این داروها این وضعیت ممکن است در پارکینسونیسم ناشی از داروهای ضد روان پریشی نسبت به سایر داروهای مسبب MIP کمتر شایع باشد. MIP با افزایش کژکاری در راه رفتن زمین خوردن و زندگی در آسایشگاه سالمندان مرتبط است به این ترتیب MIP یک اختلال حرکتی درمان زاد جدی در افراد مسن تر است که امکان شناسایی و تشخیص اولیه را فراهم می کند. علائم رفتاری مرتبط ممکن است شامل افسردگی و وخامت نشانه های منفی اسکیزوفرنی باشد. سایر نشانه ها و علائم پارکینسونیسم شامل ریز نویسی میکروگرافیا کاهش مهارت حرکتی حجم صدای کم هیپوفونیا) کاهش رفلکس حلقی (گگ) دشواری در بلغ دیس فاریا)، بی ثباتی وضعیتی کاهش بروز چهره ای و چشمک زدن و سبوره (seborrhea) هستند.
در حالی که پارکینسونیسم با کاهش شدید فعالیت حرکتی مرتبط است بیماریهای طبی ثانوی بر پارکینسونیسم عبارت اند از انقباض موضعی زخم بستر آمبولی ریوی بی اختیاری ادرار، پنومونی آسپیراسیون کاهش وزن و شکستگی لگن عوامل خطر ثابت عبارت اند از مؤنث بودن سن بالا، تخریب شناختی سایر بیماریهای عصب شناختی هم زمان عفونت HIV، سابقه خانوادگی بیماری پارکینسون و بیماری روان پزشکی شدید MIP ناشی از مصرف ضد روان پریشی در کودکان نیز گزارش شده است. اگر افراد از داروهای آنتی کولینرژیک استفاده کنند خطر MIP کاهش می یابد. تشخیص افتراقی بیماری پارکینسون و بیماریهای پارکینسون پلاس مثل آتروفی سیستم چندگانه فلج فوق هسته ای پیشرونده و بیماری ویلسون به وسیله سایر نشانه ها و علائم شان که همراه با پارکینسونیسم هستند از MIP متمایز میشوند.
برای نمونه بیماری پارکینسون با وجود دست کم سه ویژگی اصلی بیماری پارکینسون پیشنهاد میشود مثلاً لرزش در حالت استراحت سفتی برادی کینزی بی ثباتی وضعیتی و همچنین هیپوسمی اختلالات خواب مثل اختلال رفتار خواب حرکات سریع چشم (REM) و بی اختیاری ادرار و سایر علائم خود مختار شایع بیماری پارکینسون این ویژگی ها با احتمال کمتری در MIP وجود دارند. چنانچه افراد با علل عصبی اولیه پارکینسونیسم تحت درمان با داروهای مسبب MIP قرار گیرند احتمال وخیم تر شدن علائم افزایش می یابد. لرزشهای غیر پارکینسونی به طور معمول ظریف تر برای نمونه دامنه نوسانی کوچک تر و سریع تر ۱۰) چرخه در ثانیه هستند و در هنگام حرکات ارادی تشدید میشوند برای نمونه هنگام دست دراز کردن برای گرفتن یک شیء با محرومیت از ماده به طور معمول هایپر رفلکسی و افزایش نشانه های خود مختار مرتبط رخ میدهد. در بیماری مخچه ای لرزش در زمان رفتار ارادی وخیم تر میشود و ممکن است با نیستاگموس آتاکسی یا تکلم منقطع مرتبط باشد حرکات کره ای شکل همراه با دیس کینزی دیررس فاقد ریتم ثابت یک لرزش پارکینسونی است.
سکته ها و سایر آسیبهای دستگاه اعصاب مرکزی می توانند موجب نشانه های عصبی کانونی یا بی حرکتی ناشی از فلج شل (فلاکسید یا سفت اسپاستیک) شوند که با کاهش توان عضلانی و افزایش تون روی حرکت منفعلانه که موجب فشار بیشتر میشود یعنی سفتی چاقوی ضامن دار مشخص می شود. این سفتی با سفتی لوله سربی و توان عضلانی عادی در MIP متمایز است. جایگزینهای تشخیصی MIP همچنین به وسیله سابقه خانوادگی یک بیماری عصبی ارثی پارکینسونیسم پیشرونده سریع که ناشی از تغییرات روان داروشناسی اخیر یا وجود نشانه های عصبی کانونی برای نمونه نشانه های ترشح پیشانی ناهنجاریهای عصبی جمجمه ای یک نشانه با بنسکی مثبت نباشد پیشنهاد میشوند. سندرم بدخیم نورولپتیک شامل سفتی و اکینزی شدید و همچنین یافته های جسمی و آزمایشگاهی مشخص برای نمونه تب افزایش کراتین فسفوکیناز میشود. کندی روانی حرکتی عدم فعالیت و بی حسی مشاهده شده در اختلال افسردگی اساسی ممکن است از کندی حرکتی یا اکینزی MIP تمایز ناپذیر باشد اما اختلال افسردگی اساسی احتمالاً شامل نشانه های نباتی برای نمونه سحرخیزی، پاس و ناامیدی است.
همچنین ممکن است تمایز علائم منفی اسکیزوفرنی کاتاتونیای همراه با اسکیزوفرنی یا اختلالات خلقی با ویژگیهای کاتاتونیک از آکینزی ناشی از دارو دشوار باشد. سفتی همچنین ممکن است در اختلالات روان پریشی دلیریوم اختلال عصبی شناختی عمده اختلالات اضطرابی و اختلال علامت عصبی کارکردی اختلال (تبدیلی ظاهر شود. در سفتی پارکینسونی مقاومت در برابر حرکت منفعلانه در تمام حرکات ثابت است در حالی که در اختلالات روان پزشکی یا سایر بیماریهای عصبی همراه با سفتی این نوع مقاومت متغیر است. به طور کلی مجموعه نشانه های جسمی همراه در معاینه و علائم مرتبط با لرزش سفتی و برادی کینزی پارکینسونیسم به تمایز برادی کینزی و سفتی مرتبط با MIP از سایر علل روان پزشکی اصلی سفتی و کاهش حرکت کمک میکنند. سندرم بدخیم نورولپتیک ۲۱٫۰ سندرم بدخیم نورولپتیک بیماران عموماً ۷۲ ساعت قبل از پیدایش علائم در معرض یک داروی آنتاگونیست مهار کننده دوپامین قرار گرفته اند.
هیپرترمی درجه حرارت بدن بالای ۳۸ درجه سانتی گراد که حداقل دو بار به روش دهانی اندازه گیری شده است همراه با تعریق شدید یک ویژگی متمایز کننده سندرم بدخیم نورولپتیک است که آن را از سایر عوارض عصبی داروهای ضدروان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین متمایز می نماید. افزایش مفرط دمای بدن که بازتاب اختلال در تنظیم مرکزی دمای بدن است با احتمال بیشتری مؤید تشخیص سندرم بدخیم نورولپتیک است. سفتی عضلانی کل بدن که در شدیدترین حالت به عنوان «لوله سربی توصیف می شود و معمولاً به داروهای ضد پارکینسونی هم جواب نمیدهد یکی از ویژگی های اصلی اختلال بوده و ممکن است با سایر علائم عصبی همراه باشد مانند لرزش آب ریزش از دهان آکینزی دیستونی قفل شدن فک ها میوکلونوس دیزارتری دیس فاژی و رابدومیولیز همراه باشد افزایش کراتین کیناز به میزان حداقل چهار برابر بالاتر از حد طبیعی به طور معمول دیده میشود. تغییرات وضعیت روانی که مشخصه آن دلیریوم یا تغییر سطح هوشیاری از بهت تا اغما است اغلب یک نشانه زودرس سندرم بدخیم نورولپتیک است.
افراد مبتلا ممکن است هوشیار اما گیج و منگ به نظر برسند و واکنشی نشان ندهند که با بهت کاتاتونیک مطابقت دارد. فعال شدن سیستم اتونوم (خودکار) بدن و بی ثباتی آن - که با تاکیکاردی ضربان قلب بالای ۲۵ حد پایه، تعریق افزایش فشارخون سیستولیک) یا دیاستولیک حداقل ۲۵ حد پایه یا نوسان فشارخون تغییر سیستولیک بالاتر یا مساوی ۲۵ میلی متر جیوه یا تغییر دیاستولیک بالاتر یا مساوی ۲۰ میلی متر جیوه در عرض ۲۴ ساعت بی اختیاری ادرار و رنگ پریدگی آشکار میشود ممکن است در هر مرحله ای اتفاق بیفتد اما یک سرنخ زودرس برای تشخیص در اختیار می گذارد. تاکی پنه افرایش تعداد تنفس بالای ۵۰ حد پایه شایع است و دیسترس تنفسی ناشی از اسیدوز متابولیک افزایش متابولیسم محدودیت تحرک دیواره قفسه سینه پنومونی آسپیراسیون یا آمبولی ریوی ممکن است بروز کند و به ایست تنفسی ناگهانی منجر شود.
اگرچه ناهنجاری های آزمایشگاهی متعددی با سندرم بدخیم نورولپتیک همراه هستند اما هیچ ناهنجاری منفردی خاص این تشخیص نیست افراد مبتلا به سندرم بدخیم نورولپتیک ممکن است دچار لکوسیتوز افزایش گلبولهای سفید خون، اسیدوز متابولیک هیپوکسی کاهش سطح اکسیژن خون کاهش غلظت سرمی آهن و افزایش سطح سرمی آنزیم های عضلانی مثل LDH CPK م.) و کاتکولامین ها (مثل HVA- م.) باشند. یافته های آنالیز مایع مغزی نخاعی (CSF) و مطالعات تصویر برداری دستگاه عصبی معمولاً طبیعی هستند، در حالی که الکترو آنسفالوگرافی مغز کندی منتشری را نشان میدهد. یافته های کالبدشکافی در موارد کشنده غیر اختصاصی و متغیر بوده و به عوارض بستگی دارند. شواهد حاصل از بررسی پایگاه داده ها نشان میدهد که میزان بروز سندرم بدخیم نورولپتیک در میان درمان شدگان با ضدروان پریشی ها ۰٫۰۱ تا ۰٫۰۲ درصد است. یک بررسی مبتنی بر جمعیت در هنگ کنگ به خطر بروز ۰٫۱۱ درصد در افراد درمان شده با داروهای ضد روان پریشی دست یافته است. پیشرفت زمانی علائم و نشانه ها سرنخ های مهمی درباره تشخیص و نیز پیش آگهی سندرم بدخیم نورولپتیک ارائه می - دهند.
تغییر وضعیت روانی و سایر نشانه های عصبی به طور معمول مقدم بر نشانه های عمومی اتفاق هستند. زمان شروع علائم از چند ساعت تا چند روز پس از آغاز دارو درمانی متغیر است. برخی موارد در عرض ۲۴ ساعت پس از آغاز دارو درمانی اغلب طی هفته اول و تقریباً کلیه موارد در عرض ۳۰ روز اول رخ میدهند با تشخیص سندرم و قطع داروی ضدروان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین خوراکی سندرم بدخیم نورولپتیک در اکثریت موارد خود به خود بهبود مییابد. متوسط زمان بهبودی پس از قطع دارو درمانی ۷ تا ۱۰ روز است چنانکه اغلب افراد در عرض یک هفته و تقریباً کلیه موارد در طی ۳۰ روز بهبود می یابند. البته در صورت دخیل بودن ضدروان پریشی های طویل الاثر ممکن است این دوره زمانی طولانی تر شود گزارشهایی مبنی بر تداوم نشانه های عصبی باقیمانده تا هفته ها پس از بهبودی علائم حاد افزایش متابولیسم وجود دارند. در اغلب موارد علائم سندرم بدخیم تورولپتیک کاملاً بهبود می یابند؛ با وجود این در صورت عدم تشخیص اختلال میزان کشندگی بین ۱۰ تا ۲۰ درصد گزارش شده است.
اگرچه بسیاری از افراد به هنگام تجویز مجدد داروی ضدروان پریشی دچار عود سندرم بدخیم نورولپتیک نشده اند اما برخی بیماران به ویژه در صورت آغاز مجدد اما زودرس ضدروان پریشی ها پس از یک حمله بازگشت سندرم را تجربه می کنند. سندرم بدخیم نورولپتیک خطری بالقوه در هر فردی است که داروی ضدروان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین برای وی تجویز شده اند. سندرم بدخیم نورولپتیک خاص هیچ تشخیص عصبی روان پزشکی نیست و ممکن است در افراد فاقد یک اختلال روانی قابل تشخیص که آنتاگونیستهای دوپامین دریافت کرده اند نیز رخ دهد. عوامل بالینی عمومی و متابولیک همراه با افزایش خطر سندرم بدخیم نورولپتیک عبارت اند از بی قراری شدید خستگی مفرط دهیدراسیون کم آبی بدن و فقر آهن البته در ۱۵ تا ۲۰ درصد موارد ،شاخص یک دوره قبلی همراه با ضدروان پریشی ها و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین توصیف شده که مطرح کننده آسیب پذیری نهفته در برخی بیماران است؛ با وجود این یافته های ژنتیکی مبنی بر چند شکلی بودن گیرنده ناقل عصبی در همه مطالعات تکرار نشده اند.
تاکنون تقریباً تمام داروهای ضد روان پریشی و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین با سندرم بدخیم نورولپتیک مرتبط بوده اند با وجود این داروهای ضدروان پریشی پر قدرت در مقایسه با داروهای ضعیف الاثر و ضدروان پریشی های آتیپیک جدیدتر خطر بالاتری دارند. ضدروان پریشیهای جدیدتر ممکن است با انواع خفیف تر یا ناقص سندرم بدخیم نورولپتیک همراه باشند با این حال این سندرم حتی با داروهای قدیمی تر نیز از شدت متفاوتی برخوردار است. داروهای مسدود کننده گیرنده دوپامین به کار رفته در طب مثل متوکلوپرامید پروکلرپرازین نیز به عنوان عوامل مسبب مطرح شده اند عوامل افزایش دهنده خطر سندرم بدخیم نورولپتیک عبارت اند از شیوه تجویز تزریقی افزایش سریع مقدار دارو و بالاخره دوز کلی بالاتر دارو با این همه سندرم بدخیم نورولپتیک معمولاً در محدوده دوز درمانی ضدروان پریشی ها و سایر داروهای مسدودکننده گیرنده دوپامین اتفاق می افتد.
تشخیص افتراقی سندرم بدخیم نورولپتیک باید از سایر بیماریهای طبی یا عصبی جدی از جمله عفونتهای دستگاه عصبی مرکزی بیماری های التهابی یا خودایمن استاتوس اپی لپتیکوس صرع بی وقفه ضایعات ساختاری زیر قشری و بیماریهای عمومی مانند فئوکروموسیتوما تیروتوکسیکوز کزاز گرمازدگی افتراق داده شود. به علاوه سندرم بدخیم نورولپتیک باید از سندرم های مشابه ناشی از مصرف سایر مواد یا داروها نیز متمایز شود مثل سندرم سروتونین سندرم هیپرترمی پارکینسونی در پی قطع ناگهانی آگونیست های دوپامینی محرومیت از الکل یا داروهای رخوت زا هیپرترمی بدخیم که البته در طی بیهوشی رخ می دهد؛ هیپرترمی همراه با سوء مصرف مواد محرک و توهم زاها و مسمومیت آتروپینی ناشی از آنتی کولینرژیک ها در موارد نادر مبتلایان به اسکیزوفرنی یا اختلال خلقی ممکن است با کاتاتونیای بدخیمی مراجعه نمایند که شاید از سندرم بدخیم نورولپتیک غیر قابل افتراق باشد. برخی محققان سندرم بدخیم نورولپتیک را نوعی کاتاتونیای بدخیم ناشی از دارو در نظر میگیرند.
دیستونی حاد ناشی از دارو ٢٤٫٠٢ دیستونی حاد ناشی از دارو ویژگی اصلی دیستونی حاد ناشی از دارو انقباض غیر طبیعی و طولانی عضلات افزایش تون (عضلانی و وضعیت هایی است. که در اثر مصرف داروی مسبب دیستونی حاد ایجاد میشوند. هر دارویی که گیرنده های شبه دوپامین را مسدود کند میتواند یک واکنش دیستونیک حاد (ADR) به وجود بیاورد. به طور شایع تر ADRها پس از مواجهه با داروهای ضد روان پریشی ضد تهوع و پیش برنده حرکات دستگاه گوارش روی میدهند. همچنین گزارش شده که طیف گسترده ای از طبقات دارویی دیگر از جمله مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین مهار کننده های کولین استراز افیونها و متیل فنیدیت نیز موجب ADR شده اند.
شدت و مکان واکنشهای دیستونیک بسیار متفاوت هستند و ممکن است کانونی جزئی یا کلی باشند این واکنش ها اغلب بر عضلات سر و گردن تأثیر میگذارند اما ممکن است به اندامهای فوقانی و تحتانی و تنه نیز گسترش یابند یک جلوه شایع دیستونی حاد اوروماندیبولار (فک) است که اعضای زیر را درگیر میکند زبان و دهان همراه با بیرون آمدگی زبان یا باز کردن دهان و وضعیتهای ادا و اطواری که موجب اختلال در تكلم (دیزآرتری و بلغ (دیس فاریا) میشود و ممکن است به قفل شدن فک تبدیل شود درگیری عضلات چشمی بحران اکولوژیریک به شکل انحرافات جفتی غیر ارادی ناگزیر و پایدار چشمها به سمت بالا پایین یا طرفین بروز میکند و ممکن است به مدت چند دقیقه یا چند ساعت ادامه یابد. بلفارو سپاسم جمع شدن پلک نیز ممکن است رخ دهد.
دیستونی سرویکال گردنی به صورت حالات نابهنجار سر و گردن به سمت جلو عقب طرفین یا به شکل چرخشی در ارتباط با کل بدن ظاهر میشود برای نمونه آنتکولیس رتروکولیس، لتروکولیس و تورتیکولیس دیستونی اندام کانونی که معمولاً بیشتر دور از کانون است تا نزدیک، سندرم پیسا (خمیدگی جانبی تنه با گرایش به مایل شدن به یک سمت و خم شدن کمر که ممکن است به اپیستوتونوس خمیدگی رو به عقب سر گردن و ستون فقرات تبدیل شود نیز امکان دارد رخ دهند. دیستونی حلقی حاد تهدید کننده زندگی است و باعث انسداد مسیر هوایی میشود و به شکل یک فشردگی گردن صدای گوش خراش دیسفاژی دیس پنه و دیسترس تنفسی ناشی از عوارض داروها بر تارهای صوتی و عضلات حلقی ظاهر شود.
دست کم ۵۰ درصد افراد ظرف ۲۴ تا ۴۸ ساعت پس از آغاز یا افزایش سریع دوز داروی ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده های دوپامین یا بعد از کاهش داروی مورد استفاده برای درمان یا پیشگیری از علائم خارج هرمی حاد برای نمونه داروهای آنتی کولینرژیک نشانه ها و علائم ADR را بروز میدهند شروع ADRها در تقریباً ۹۰ درصد مبتلایان طی ۵ روز آغاز میشود علائم نباید به وسیله یک اختلال روانی برای نمونه کاتاتونی بهتر توجیه شوند و نباید ناشی از بیماری عصبی اولیه یا سایر بیماریهای طبی یا یک اختلال حرکتی دیررس ناشی از دارو باشند. اغلب ترس و اضطراب با ADRها همراه هستند که بیانگر ماهیت شدید این واکنشها و ناتوانی فرد برای کنترل یا توقف حرکات است. در صورت وجود ترس و اضطراب دشواری در تنفس تکلم یا بلع نیز روی میدهد برخی از افراد درد یا گرفتگیهایی را در عضلات آسیب دیده تجربه می کنند.
افرادی که از احتمال ایجاد یک دیستونی ناشی از دارو ناآگاه هستند ممکن است دچار پریشانی خاصی شوند که احتمال عدم پایبندی به درمان را افزایش میدهد اختلال ،فکر هذیانها یا ادا و اطوارها در فرد مبتلا به روان پریشی ممکن است باعث شود که خود او یا دیگران به اشتباه علائم دیستونیکش را ویژگی بیماری روان پزشکی قلمداد کنند و در نتیجه دوز داروهای سیبی را افزایش دهند خطر ایجاد ADRها در کودکان و در بزرگسالان زیر ۴۰ سال مبتلا به روان پریشی افزایش مییابد و در پسرها و مردان بروز بیشتری دارد سایر عوامل خطر شکل گیری ADRها عبارت اند از واکنشهای دیستونیک پیشین به داروهای ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده های دوپامین و استفاده از داروهای ضد روان پریشی تیپیکال پرقدرت تشخیص افتراقی تمایز بین ADRهای ناشی از دارو و سایر علل دیستونی به ویژه در افراد تحت درمان با ضد روان پریشی ها و سایر داروهای مسدود کننده گیرنده های دوپامین حائز اهمیت است.
یک بیماری اولیه عصبی یا بیماری طبی دیگر بر اساس سیر زمانی و تکامل پدیده دیستونیک (مثلاً دیستونی مقدم بر مواجهه با داروی ضد روان پریشی است یا در صورت عدم تغییر در دارو پیشرفت می کند و احتمالاً سایر شواهد حاکی از نشانه های عصبی کانونی بارز هستند. دیستونیهای کانونی یا جزئی ایدیوپاتیک به طور معمول چند روز یا چند هفته صرف نظر از دارو ادامه می یابند. ممکن است سابقه خانوادگی دیستونی نیز وجود داشته باشد. دیستونی دیررس ناشی از مواجهه با دارو از جمله داروی ضد روان پریشی یا سایر داروهای مسدود کننده گیرنده های دوپامین شروع حاد ندارند و ممکن است در صورت کاهش دوز داروی ضد روان پریشی نمایان شود.
سایر بیماریهای عصبی برای نمونه تشنجات اپی لیتیک عفونتهای ویروسی و باکتریایی سانحه ضایعات فضاگیر در دستگاه اعصاب مرکزی یا دستگاه اعصاب پیرامونی و اندوکرینوپاتیها مانند هیپوپاراتیروئیدیسم نیز ممکن است علائمی همچون تتانی را ایجاد کنند که مشابه دیستونی حاد ناشی از دارو هستند سایر تشخیصهای شبیه به دیستونی حاد ناشی از دارو عبارت اند از آنافیلاکسی دیستونی حلقی دیررس و دیس کینزی تنفسی سندرم بدخیم نورولپتیک می تواند موجب دیستونی شود اما با توجه به اینکه با تب و سفتی عضلانی گسترده همراه است با سایر دیستونی ها متفاوت است. کاتاتونی همراه با یک اختلال خلقی یا اسکیزوفرنی به واسطه رابطه زمانی بین علائم و مواجهه با درمان ضد روان پریشی برای نمونه دیستونی مقدم بر مواجهه با داروهای ضد روان پریشی و واکنش به مداخله دارویی مثلاً عدم پیشرفت پس از کاهش دوز داروی ضد روان پریشی یا در واکنش به دریافت آنتی کولینرژیک افتراق داده شود. به علاوه، افراد مبتلا به دیستونی حاد ناشی از دارو به طور کلی درباره واکنش دیستونیک ناراحت هستند و به طور معمول در جست و جوی مداخله هستند.