text
stringlengths 300
261k
|
---|
هوش مصنوعی داروهای جدید را طراحی یا کشف میکند؟ منتشر شده در: forbes به تاریخ 26 نوامبر 202 لینک مطلب اصلی: Does Artificial Intelligence Design New Drugs Or Discover Them ?کشف چیست؟ در ریاضیات، این سوال قدیمی وجود دارد که آیا ریاضیات جدید کشف و یا اختراع شدهاست. منطقی به نظر میرسد که همان سوال را در مورد کشف داروهای مدرن بپرسید. زمانی که از هوش مصنوعی برای شناسایی کاندیدهای دارویی استفاده میکنید، آیا این کاندیدهای جدید دارویی در حال توسعه هستند، یا به سادگی در معرض فرآیند محدود کردن احتمالات با استفاده از ریاضیات و علوم قرار میگیرند؟ آیا این نامزدهای جدید دارو کشف یا طراحی شدهاند؟ یا شاید این یک تمایز بدون تفاوت است.پیشرفت سریع در زمینه شناسایی واکسن COVID19 ، تکنیکهای خودکار جدیدی را برای کشف دارو با استفاده از هوش مصنوعی به وجود آوردهاست. برای مثال، هوش مصنوعی در شرکتهای دارویی مانند هوش مصنوعی برای یافتن کاندیدهای دارویی در میان داروهای موجود به کار میرود. از نظر درمانی، هوش مصنوعی تکاملی 6 مولکول را کشف کرد که وارد فرآیند تایید بالینی شدند. علاوه بر کشف داروهای جدید، شرکتهایی مانند Innoplexus , Deargen , Gero , Cyclica , Healx , VantAI و دیگران از هوش مصنوعی برای استفاده مجدد از داروهای موجود برای مصارف جدید استفاده میکنند. شرکتهایی مانند Insilico Medicine , Exscientia , SRI International , Iktos و دیگران در حال اختراع داروهای جدید با استفاده از هوش مصنوعی هستند. شرکتهای زیست دارویی در سراسر جهان در حال حاضر در حال اتخاذ استراتژیهای هوش مصنوعی برای ادغام فرآیند کشف خود هستند. برای مثال، Atomwise فرآیند کشف مولکول برای سرطانهای کودکان را با اجرای الگوریتمهای یادگیری عمیق و پلتفرمهای ابرکامپیوتر الاستیک برای پیشبینی داروهای بالقوه تسریع میکند. هدف اصلی آنها کاهش زمان لازم برای شناسایی و توسعه روشهای درمانی مناسب است. مثال دیگر، پروژه MELOD است، که یک راهحل مبتنی بر زنجیره بسته است که هدفش توسعه یک پلتفرم یادگیری ماشینی است که میتواند از هزاران مجموعه داده اختصاصی تولید شده در طول فرآیند کشف دارو یاد بگیرد. این پروژه، پس از توسعه کامل، میتواند شناسایی مولکولهای کوچک که بیشترین امید را برای تحقیقات آتی دارند را آسانتر کند. این شرکتها بخشی از تغییر گسترده شرکتهای بیشتر و بیشتری هستند که از یادگیری ماشینی برای یافتن کاربردهای جدید برای مواد مخدر و داروهای جدید برای امتحان استفاده میکنند. وقتی الگوریتمها میتوانند کشف دارو را انجام دهند، منطقی به نظر میرسد که بپرسیم: کشف دارو واقعا به چه معناست؟بینشهایی که از نظر پنهان شدهاند؟برای پاسخ به این سوال، بهتر است نگاهی دقیقتر به کاربردهای هوش مصنوعی در کشف دارو و حوزههای مرتبط با آن بیندازید تا درکی از مفاهیم عملی و تجاری این تکنولوژی جدید به دست آورید. هوش مصنوعی کاربردهای زیادی در کشف دارو دارد، و آزمایشگاههای تحقیقاتی پیشرفت خود را براساس کار اولیه با این تکنیکها، کشف فصل مشترک توسعه دارو و الگوریتم هایی که میتوانند یاد بگیرند، به مرحله تجاری ترجمه کردهاند. حتی NVIDIA هم وارد عمل شد. یک روش محاسباتی است که در آن بسیاری از ترکیبات مولکولها در کامپیوتر "آزمایش" میشوند. رویکرد دیگر، کشف بینشهایی است که از نظر پنهان است، و بسیار فراتر از عرصه کشف دارو محبوب است. تجزیه و تحلیل دادههای بزرگ به مجموعهای جدید و هیجانانگیز از تکنیکها برای تقطیر بینشهای جدید از دادههای موجود تبدیل شدهاست. برای مثال، اخیرا یک روش جالب در Nature منتشر شد که ارزیابی میکرد چگونه ویژگیهای شیمیایی مختلف مواد با متن مجموعه داده بزرگ مقالات تحقیقاتی مرتبط است. در آن کار توسط محققان آزمایشگاه ملی UC Berkeley و Lawrence Berkeley ، به جای جستجو در دادههای مولکولی روی این مواد، کشف شد که استفاده از یادگیری بدون نظارت برای نمایش دانش علم مواد موجود در متون علمی میتواند برای معرفی مواد برای کاربردهای کاربردی چند سال قبل از کشف آنها استفاده شود. این ایده که دانش جدید در یک دید پنهان شدهاست، برای کشف دارو بسیار جالب است. در سال 2017 ، یک محقق از دانشگاه چیو در توکیو یک تکنیک متقاعد کننده دیگر را در طبیعت منتشر کرد که مجموعهای از ژنها و ترکیبات را شناسایی کرد که به طور قابلتوجهی با تعاملات ژن و دارو همپوشانی داشتند. محققان از این تکنیک برای شناسایی دو ژن امید بخش درمانی - هدف استفاده کردند و برای محصولات پروتیینی شان، آنها یک داروی کاندید امیدوار کننده برای سیروز (یک بیماری شایع با چند گزینه درمانی خوب) را شناسایی کردند.کلان دادهبراساس گزارش اخیر Deloitte ، موارد استفاده از هوش مصنوعی در صنعت کشف دارو میتواند هزینه چرخه کشف دارو را سرعت بخشیده و کاهش دهد. معمولا، این چرخه 5 تا 6 سال از شروع مرحله تحقیق و اکتشاف تا آزمایش پیش بالینی طول میکشد. به طور متوسط 10 تا 12 سال و تقریبا 2 میلیارد دلار برای هر دارو، فقط برای راهاندازی و تولید. با این حال، با توجه به Deloitte ، زمانی که این داروی جدید به بازار میرسد، بازده مورد انتظار سرمایهگذاری زیر 2 % است. اگر اکتشافات خودکارانهتر باشند، صنعت دارو سودآورتر خواهد بود و هزینه راهاندازی داروهای جدید به بازار را کاهش خواهد داد. هوش مصنوعی یک راهحل امیدوار کننده برای حمایت از توسعه اولیه داروهای جدید است. با توجه به گزارش Deloitte ، راهحلهای هوش مصنوعی میتوانند زمان صرفشده در مراحل کشف دارو را کاهش داده و مهمترین جنبههای آن که عبارتند از خود کشفی و مراحل پیش بالینی را با ضریب 15 سرعت بخشند. این نوع پروژه به دادههای زیادی نیاز دارد، و قطعا نیازمند تنظیم خوبی است که باعث میشود فرآیند بیشتر شبیه علم و اکتشاف به نظر برسد تا مهندسی و طراحی. شاید حقیقت واقعا جایی در میانه باشد.کشف یا طراحی؟با نگاهی به استفاده از نرمافزار در یک پروژه مقیاس بزرگ مانند پروژه ژنوم انسان، فرآیند کشف دارو، و سرعتی که شرکتها از هوش مصنوعی برای کشف و تحقیق دارو استفاده میکنند، نمیتوان گفت که تا سال 2030 ، فرایندهای کشف دارو عمدتا توسط نرمافزار هوش مصنوعی هدایت خواهند شد. زمانبندی از غربالگری تا پیش بالینی به طور قابلتوجهی کاهش خواهد یافت و داروهای جدیدی که قادر به درمان آسیبهای بسیار خاص هستند به حالت نرمال جدید تبدیل خواهند شد.بنابراین سوال اصلی در اینجا این است که آیا روشهای هوش مصنوعی واقعا داروهای جدید را کشف میکنند یا صرفا آنها را از طریق فرآیند بهینهسازی طراحی میکنند؟ آن واقعا اولی (یعنی کشف) است نه دومی (یعنی طراحی). هوش مصنوعی برای کشف دارو تماما به شانس مربوط میشود. این رویکردها در حال بهینهسازی هستند، اما برای رسیدن به یک راهحل "درست" به شانس زیادی نیاز دارند. استفاده از هر پیچگوشتی در جعبهابزار تا زمانی که یکی از آنها با پیچ هماهنگ شود، شبیه اختراع یک پیچگوشتی جدید نیست. حالا دوباره این سوال را میپرسیم: آیا این اختراع یا اکتشاف است؟ در این مورد، ما میتوانیم داخل ماشین را ببینیم که گزینههای دارویی جدیدی تولید میکند و در واقع از دادهها یاد میگیرد و گزینههایی را که مناسب یک الگو هستند، انتخاب میکند. کشف است. و این حوزه تازه شروع شدهاست. آینده روشن است.ترجمه این مقاله با استفاده از ربات ترجمه آنلاین مقالات هوش مصنوعی انجام شده و بصورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است. در نتیجه ممکن است دارای برخی اشکالات ترجمه باشد. |
کامپیوتر کوانتومی Zuchongzhi چین قدرتمندترین کامپیوتر در جهان است شکل 1 . کامپیوتر کوانتومیمنتشر شده در stealthoptional به تاریخ 6 جولای 2021 لینک منبع China ' s Zuchongzhi Quantum Computer is the most powerful in the world رویای علمیتخیلی محاسبات کوانتومی سالها است که واقعی است. در سال 2019 ، گوگل با ناسا همکاری کرد تا یک کامپیوتر کوانتومی بسازد که محاسبات را بسیار سریعتر از کامپیوترهای شخصی سنتی انجام دهد.در دو سال پس از اینکه کامپیوتر کوانتوم گوگل به صورت زنده به کار گرفته شد، یک تیم تحقیقاتی چینی به رهبری جیان - وی پن، آنتی را پرورش دادهاست. سال گذشته، این تیم با استفاده از کیوبیتهای فوتونی مبتنی بر نور به جای کیوبیت ابررسانای فعلی، تلاشهای گوگل را بهبود بخشید. با این حال، آنها در حال حاضر در آن طراحی با زوچونگزی بهبود یافتهاند.فهرست محتوا 1 . کامپیوتر کوانتومی زوچونگزی چین 2 . مشخصات زوچونگزی 3 . یک جهش کوانتومیکامپیوتر کوانتومی زوچونگ زی چینتیم تحقیقاتی چین بار دیگر به رهبری محقق جیان - وی پن، سریعترین کامپیوتر کوانتومی جهان را ایجاد کردهاند. هدف، ایجاد یک کامپیوتر با "مزیت کوانتوم" بر روی ابر کامپیوتر گوگل بود. این بدان معنی است که دستگاه جدید آنها قادر به حل محاسبات پیچیدهای خواهد بود که تکمیل آن سالها طول خواهد کشید.با توجه به مطالعه منتشر شده از طریق ArXiv ، این تیم موفق شد. این تیم که با پردازنده کوانتومی خود، زوچونگزی، تجهیز شده بود، یک محاسبه را در 1 ٫ 2 ساعت انجام داد که "برای قویترین ابرکامپیوتر حداقل هشت سال طول میکشید".مشخصات زوچونگزیمشخصات محاسبات کوانتومی بسیار متفاوت از محاسبات سنتی هستند. با این گفته، زوچونگزی به عنوان یک "کامپیوتر قابلبرنامهریزی 2 بعدی" توصیف میشود که میتواند به طور همزمان از 66 کیوبیت استفاده کند.نمایشی که در تحقیق تیم ارایه شد تنها از 56 مورد از 66 مورد موجود برای حل کار نمونهگیری آنها استفاده کرد. با این حال، مشکلی که حل شد به عنوان "حدود 100 برابر" پیچیدهتر از نمایش ابرکامپیوتر سیکامور گوگل توصیف میشود. سیکامور در مقایسه با 56 Zuchongzhi از 54 کیوبیت استفاده کرد. با این حال، واضح است که زوچونگزی چند فرسنگ جلوتر است.یک جهش کوانتومیدنیای محاسبات کوانتومی به صورت نمایی در حال تکامل است. رهبری کنونی زوچونگژی بر روی این فنآوری، گامی عظیم بر فراز آنچه که پیش از این رخ دادهاست، میباشد. برتری عظیم چین تنها به رقابت خشن منجر خواهد شد. .در این گزارش، مزیت محاسباتی آنها به شرح زیر است:"کار ما یک مزیت محاسباتی کوانتومی بدون ابهام را ایجاد میکند که برای محاسبه کلاسیک در مدت زمان معقول غیرقابل اجرا است. پلتفرم محاسبات کوانتومی با دقت بالا و قابلبرنامهریزی، دری جدید را برای کشف پدیدههای جدید many - body و پیادهسازی الگوریتمهای کوانتومی پیچیده باز میکند."تنها در عرض دو سال، این تیم تلاشهای ترکیبی گوگل و ناسا را درهم کوبید. آیا این رهبری ادامه خواهد یافت؟این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
شارژ باتریهای هیبرید جدید در چند ثانیه باتری هیبرید جدیدبرخی از خودروهای برقی هستند که با باتریهای هیبریدی کار میکنند، در این خودروها یک پیل سوختی به همراه باتری و چند ابرخازن کمک میکنند تا مجموعه عملکرد بهتری را ارایه دهد. از مزیتهای خودروهای هیبرید میتوان به موارد زیر اشاره کرد :چگالی توان بالاراهانداز ی سریعبهبود پاسخ دینامیکیدر خودرویی که با باتری هیبرید کار میکند شما علاوه بر موارد بالا میتوانید بهبود عملکرد نیروی محرکه را مشاهده نموده و ببینید که تا چه میزان تحت ت ثیر نحوه کنترل و توزیع توان بین منابع انرژی وابسته است. همانطور که گفته شد این خودروها تازه ابتدای مسیر تکنولوژی هستند و زمانی خواهد رسید که برق و هیدروژن منبع اصلی ت مین انرژی یک خودرو خواهد شد.به همین دلیل توسعه دهندگان و باتری سازها به دنبال باتری هایی هستند که بتواند این دو منبع حیاتی را در باتریهای هیبرید جدید استفاده نمایند.طی خبرهایی که در این روزها همه جا شنیده میشود، به این امر مهم پی بردیم که محققان و پژوهشگران دانشگاه گلاسو سعی کردند اولین باتری هیبریدی را طراحی کنند که از نانومولکولهای معلق در یک مایع را به دو نوع انرژی تبدیل میکنند که این دو انرژی عبارتند از :انرژی برقانرژی هیدروژنخبر خوب این است که این طرح به میزان زیادی موفق بوده و راهای پیشرفت در این زمینه هموار است.باتری هیبریداین باتریها علاوه بر توان بالایی که دارند، به طرز معجزه آسا و شگفت انگیزی به سرعت شارژ میشوند و با استفاده از این باتریها زمان شارژ چند ساعته تنها به چند ثانیه ختم خواهد شد و همین موضوع باعث میشود، نگاهها همه از روی خودروهای برقی و هیدروژنی تکان نخورد و این بهبود زمان شارژ گیری را یک نقطه مثبت در نظر بگیرند.تلاش مهندسان شیمی برای ساخت باتریهای هیبرید از نانومولکول :البته این اولین باری نیست که یک نفر تلاش به ساخت باتری هیبرید نانو میکند و در چند دهه قبل شاهد تلاشهای مهندسین شیمی در زمینه ساخت باتری هایی که به سرعت شارژ شوند و بتوانند نیاز خودروهای برقی هیدروژنی را بدهند، بودهایم.باتری نانومولکول هیبریدی جدید از دو مخزن پرشده از یک مایع سیال تشکیل شده است که دو الکترود نیز در آنها شناور استو در بین این دو الکترود یک پوسته قرار گرفته که کمک میکند یونها جریان پیدا کند و تولید برق امکان پذیر شود. روش این شارژ شدن این است که برای شارژ مجدد و سریع باتری بایذ مایعی که قبلا استفاده شده تخلیه و با یک مایع جدید جایگزین گردد.جالب است بدانید نانومولکولهای موجود در این باتری هیبرید جدید هم مانند یک باتری کوچک عمل میکنند.پژوهشگران اعلام کردهاند این باتری دارای ذخیره سازی انرژی بالایی میباشد.این باعث میشود با هر بار شارژ یک خودرو هیبریدی بتواند مسافت زیادی را طی نماید.البته هنوز زمان دقیقی برای ارایه و عرضه این باتری در بازار عمومی و برای مردم سخنی به میان نیامده است.شما میتوانید نظر خود را در مورد باتریهای هیبریدی جدید با ما در میان بگذارید. |
وجود خود را بشناسید گذاری بر شناخت وجود خودشاید برایتان جالب باشد ، اگر بدانید هر مولکول و هر سلول موجود در بدن شما ، دارای غریزهی به خصوصی است ، و جالبتر از آن اینکه میداند چه زمان هایی باید شروع به فعالیت کند و چه زمان هایی باید از فعالیت دست بکشد . همان طور که در پست کوانتوم برای شما مثال زدیم ، اسپرمها زمانی که در بدن مرد هستند هیچ گونه فعالیتی را از خود نشان نمیدهند ، اما به محض اینکه وارد رحم میشوند ، به یک باره اسپرم فعال میشود و هر سلول تنها برای بقای خود میجنگد تا اینکه خود را به مقصد برسانند .پس با توجه به توصیفهای بالا ، تک تک مولکولها و تک تک سلول هایی که در بدن ما انسانها وجود دارند ، دارای شعور و منطقی خاص هستند .حال اگر به شما بگویم بعضی از سلولهای بدن با یکدیگر به طور گروهی در ارتباط مستقیم هستند چه ؟علت ترتیب در ضربان قلببر پایه اثباتهای علمی هر مولکول در اطراف خود ، میدانهای انرژیکی و مغناطیسی خاصی را ایجاد میکنه .و یک سوال ؟ به نظر شما ، چه چیزی باعث ایجاد نظم در ضربان قلب شما میشه ؟ اصلا چه چیزی باعث انقباض و انبساط لحظهای قلب شما میشود ؟ حقیقت این است که ، ضربان قلب ما انسانها توسط مولکولهای اطراف قلب کنترل میشود ، مولکولهای و سلولهای اطراف قلب ، با ایجاد یک میدان مغناطیسی خاص به یکدیگر اعلام آمادگی و سپس با ایجاد یک میدان الکتریکی ، یک شک الکتریکی به قلب وارد میشود ، که نتیجه این هماهنگی ، انقباض و انبساط لحظهای در عضلات قلب است.اگر بخواهیم خود را بیشتر بشناسیم .در دوران کودکی ام،اگر از من این سوال را میپرسند که چه کسی هستم ، میتوانستم خودم را به راحتی معرفی میکنم . میتوانستم آرزوهای خود را یک به یک عنوان کنم ، بدون هیچ گونه شک و دو دلی . اما اگر حالا از من بپرسند که تو چه کسی هستی ، پاسخ به این پرسش برای من خیلی خیلی سخت است . زیرا حال میدانم جواب این سوال ، تنها به نام من منتهی نمیشود .اگر زمانی که رو به روی آینه قرار میگیرید ، با چهرهی خود غریبه هستید و ظاهری نا آشنا رو به روی شما قرار دارد ، این به معنی است که با من حقیقی خود دوست نیستید . من حقیقی شما کیه؟من حقیقی شما یعنی هر آنچیزی که در شما وجود دارد و شما از آن بی اطلاع هستید . که این میتواند روح ، ذهن ، ضمیر نا خود آگاه ، نیمهی تاریک وجود و . باشد .روح یا بعد معنوی :هر چه در مورد خصوصیات روح بگوییم ، کم گفتهایم ،زیرا روح ذرهای از ذات الهی است که در ما دمیده شده است ، جاودانه است ، از ازل بوده است و تا ا بد خواهد بود . برای اینکه با روح خود بیشتر آشنا شویم ، باید به نیازهای آن رسیدگی کنیم ، اگر همان طور که به جسم خود روزی سه وعده غذا میدهیم ، به روح خود نیز رسیدگی کنیم ، اگر او را به عنوان بخشی از خود بپذیریم و نیازهای آن را برطرف نماییم ، آن گاه آن را بهتر میشناسیم . البته این بهترین تعبیر در مورد روح نیست . بلکه اگر بخواهیم کمی واقع بینانهتر به موضوع نگاه کنیم ، ما باید خودمان را به عنوان یک روح بپذیریم نه یک جسم ، آنگاه باید از جسم خود مواظبت کنیم ، مواظب اعمال و رفتاری که جسم ما انجام میدهد باشیم ، زیرا ما یک نماینده از جانب خداوند هستیم ، ما یک روح هستیم ، یک ذات مقدس .ذهن :ذهن یک واسطه ما بین روح و مغز است ، ذهن وظیفهی دریافت ، فیلترینگ ، و ارسال اطلاعات به مغز را بر عهده دارد ، البته ذهن دشمن ما نیست ، ذهن تجربه میکند و مغز تجربه را ثبت میکند . ذهن دارای مراتب مختلفی است ، هر آنچیزی که به آن میاندیشیم ، هر آنچیزی که از آن خاطره داریم ، همه و همه در ذهن ما نقش بستهاند . ذهن ماهیت فیزیکی ندارد .ضمیر نا خود آگاه :شما این مطلب رو میخوانید ، شما روی میز مینشینید ، شما میبینید ، تمام اینها از طریق ضمیر خود آگاه شما انجام میشه . شما به موضوعی بدون هیچ دلیل قانع کنندهای برای خود ،یا به رنگی خاص علاقه دارید ، شما به یکباره عصبانی میشوید بدون اینکه کنترلی روی خشم خود داشته باشید . شما در دیداریهای روزانه با مردم ، از بعضی از انسانها بنا به ظاهر آنها خوشتون میاد و از بعضی از چهرهها متنفر هستید . این خصلتهای خوب یا بد ، مربوط به ضمیر نا خود آگاه شماست . ضمیر نا خود آگاه، بر تمامی رفتارهای شما سلطه دارد بدون اینکه شما اطلاع یا تصرفی در آن داشته باشد . بلکه شما تنها از آن رفتارهای خوب یا بد پیروی میکنید .به این مثال توجه کنید : یکی از دوستان ، بعد از اطلاع از مسیر معنوی به خودش قول میده که همه انسانها را ببخشه . این کار را هم انجام میده ، اما با گذشت زمان متوجه میشه زندگیش هنوز تغییر چندانی نداشته ، به روان پزشک مراجعه میکنه و روان پزشک به ایشون میگه که تو هنوز نتونستی همهی اون افرادی که بهت بدی کردن رو ببخشی ، ایشون میگه نه ، من همه رو بخشیدم ، اما روان شناس همچنان بر گفتهی خودش پا فشاری کرده بوده و گفته بود تو هنوز یک یا چند نفر رو نبخشیدی ، برو و با تمرینات ارتباط با ضمیر نا خود آگاه ، اون اشخاص رو پیدا کن و اونها رو ببخش . دوستمون با انجام تمرینات متوجه میشه که ضمیر نا خود آگاهش هنوز یک نفر رو نبخشیده ، اون فرد چه کسی بوده ؟ پدر . بعد از کمی دقت متوجه میشه دقیقا همینطور بوده . ایشون هنوز نسبت به رفتارهای بد پدرش حساس هست و هنوز هم از بعضی از اعمال پدرش تنفر داره ، که با تصحیح کردن این موارد در ضمیر ناخود آگاهش تونسته بود پدرش رو ببخشه .کثرت یا وحدت ؟آن چه در بالا مطالعه کردید ، کثرت بود ، کثرت یعنی فراوانی ، یعنی ازدیاد . شنیدهاید که میگویند کاری میکنم که کارت به اسفرو سافرین بیفته ؟ این یعنی اینکه کارت به جایی بیفته که به هزار چیز منتهی بشه ، انتهایی نداشته باشه ، مدام دور خودت بچرخی و به جایی نرسی ، در پاراگراف بالا ما یک انسان بودیم با بخشهای متفاوت ، حال فرض کنید هر بخش از وجود ما به طور جداگانه فعالیت داشته باشه ، به عنوان مثال : روح به سمت خدا شناسی بره ، جسم به سمت نفسانیات تمایل پیدا کنه ، ذهن مدام ما رو به گذشته و آینده ببره ، ضمیر نا خود آگاه به طور کامل جسم ما را کنترل کنه و ما را تبدیل به انسانی نفوذ نا پذیر کند .با وجود چنین شرایطی نتیجهی قابل قبولی از حضور در مسیر معنوی ، عاید ما نخواهد شد ، مگر اینکه ما تمام بخشهای وجودی خودمون رو به یگانگی دعوت کنیم ، یعنی حرف جسم ما ، همان حرف روح ما باشه ، حرف روح ما همان حرف وجدان ما باشه ، افکار ذهن ما با خواستهی قلبی ما یکی باشه و ضمیر نا خود آگاه ما برای ما شناخته شده باشه و تحت کنترل ما باشد و اگر بتوانیم کثرت در وجود خود را به وحدت تبدیل کنیم ، آن وقت میتوانیم با تمام بخشهای وجودی خود ،در کمترین زمان ممکن ، آن یگانه عالم هستی یعنی خداوند متعال را درک و حس کنیم .اگر توجهی به این نکات نکنیم چه ؟آن وقت تبدیل به انسانی میشیم که کارش به همون اسفرو سافرین افتاده ، چون انسانی هستیم با چندین بخش مجزاء که هر بخش از وجود ما داره راه خود را طی میکنه . در همین راستا نه تنها تعادل در بعد معنوی ما از بین میره ، بلکه تعادل انرژیکی و مغناطیسی سلولهای بدن هم دچار اختلال خواهد شد و مخصوصا اگر از شخصی کینهای در دل داشته باشیم ، از اخلاقها و یا رفتارهای افرادی که در نزدیکی ما زندگی میکنند بدمون بیاد (چون باعث میشه هر روز اعصاب ما خورد بشه) ، اگر خود را فردی ضعیف و سرخورده حس کنیم ، اگر خواستههای ضمیر نا خود آگاه خود را ندانیم ، آن گاه نه تنها در طول زندگی ، زندگی توام با آرامش را تجربه نمیکنیم ، بلکه رفته رفته و مخصوصا در زمان پیری شاهد بیماریهای قلبی ، آلزایمر ، شیزوفرنی و . در خود خواهیم بود .تیکهای عصبی :بعضا مشاهده میکنیم که عدهای از افراد دچار تیکهای عصبی هستند ، به عنوان مثال پلکهای چشم آنها مدام در حال پرش است ، یا در قسمت شانه و گردن دچار پرش و گرفتکی عضلات میشوند . علت اینگونه تیکها چیست ؟علت اینگونه تیکها ، انسداد انرژی در قسمت هایی از بدن است ، ما با سرکوب کردن افکار ، علاقهها ، احساسات و عواطف خود باعث انسداد انرژی در نقاطی از بدن خود میشویم .نتیجه گیری :هدف از نگارش این پست برای شما عزیزان ، این بود که شما را با بخشهای وجودی خود بیشتر آشنا کنیم ، نیازی به این نیست که ترسی را در دل راه دهید ، بلکه خواسته ما از شما این است که روزمرگی و عدم آگاهی را از زندگی خود حذف کنید و با شناخت بخشهای وجودی خود و نحوهی کارایی آنها ، آرامش ، عشق ، تازگی و همچنین معنویت را به وجود خود و اعضای خانواده خود هدیه کنید .شاید به مباحثی که در این پست گفته شد اعتقادی نداشته باشید ، اما همین عدم اعتقاد نسبت به مسایل خاص ،یکی از رفتارهای منفی ضمیر ناخود آگاه شماست ، پس در مورد تک تک مباحثی که ارایه شد ، خودتان تحقیقاتی را به عمل آورید و اگر متوجه شدید ضعف هایی در شما هست که درمانش ، این راه حلها ، هستند . دریغ نکنید . زیرا این شما هستید که میتوانید زندگی خود را تغییر دهید . شما میتوانید ، این حق شما است که بهترین زندگی را داشته باشید ، این حق شما است که با عشق و آرامش در کنار خانواده خود زندگی کنید . دانستههای خود را عملی کنید .این راز موفقیت شماست . |
منطقه 51 ، ترمینال آدم فضاییها یا مرکز تست یوفوها؟ نمای پایانی فیلم "برخورد نزدیک از نوع سوم" به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، محل ارتباط فضاییها با انسانها در منطقه 51 تابستان امسال (ژوییه 2019 ) کمپینی در فیسبوک به راه افتاد که از مردم تقاضا میکرد روز 20 سپتامبر ( 29 شهریور 1398 ) در محل ورودی منطقه 51 جمع شوند و از آنجا وارد این منطقه فوق سری شوند ( Storm Area 51 ). در مقابل، نیروی هوایی ایالات متحده از مردم خواست که "بیخودی شلوغش نکنند! اینجا پادگانی برای آموزش پرسنل نیروی هوایی است و آنها از تجهیزات خود دفاع میکنند و بهتر است به آن نزدیک نشوید". درحالی که این کمپین را 2 میلیون نفر در فیسبوک دنبال میکردند، 1 / 5 میلیون نفر هم گفتند که به این کار علاقهمند هستند، اما در روز قرار حدود 2 هزار نفر به یک فستیوال روستایی در نزدیکی منطقه 51 رفتند و از آن جمع 150 نفر به سمت ورودی این ناحیه حرکت کردند و سرانجام 40 نفر جلوی در جمع شدند که در نهایت، آجودانهای نیروی هوایی، 5 نفر را که قصد ورود به این منطقه داشتند، دستگیر کردند! رازآمیز بودن منطقه 51 و این همه توهم توطیه ( Conspiracy Theories ) درباره آن، نه تازگی دارد و نه انگار قرار است متوقف شود. تابستان سال 2013 ، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده ( CIA ) حدود 400 صفحه سند درباره یکی از رازآمیزترین نقاط دنیا، منطقه 51 منتشر کرد. انتشار این اسناد، پاسخی بود که براساس قانون آزادی اطلاعات ( FOI ) به درخواست تعدادی از شهروندان درباره ماهیت این مکان که در سال 2005 ارایه شدهبود. در آن زمان، گزارش مفصلی در روزنامه بهار دراینباره نوشتم که در اینجا از بخشهایی از فکتهای آن گزارش استفاده کردهام.منطقه 51 که در شمال غربی لاسوگاس در ایالت نوادا واقع شده، همیشه همراه با افسانه و شایعات بودهاست: از هواپیماهای عجیب، سلاحهای آزمایشی و کنترل آب وهوا (چیزی شبیه به شایعات پیرامون پروژه هارپ) گرفته تا مشهورترین شایعات که مربوط به فرودگاه و دروازه ارتباطی دولت آمریکا با موجودات فضایی میشد. حتی زمانی شایع شدهبود که اینجا پایگاهی است که در آن نیروی هوایی ایالات متحده درحال مهندسی معکوس فناوریهاییست که آنها را از فضاییها گرفتهاست. مدعیان این توطیه میگفتند که فضاییها، این فناوریها را با نمونههای انسانی برای آزمایش تاخت زدهاند!قلب صحرای خشک و سوزان نوادا جایی است که گویی امکان حیات و فعالیت را نمیدهد اما در کنار دریاچه خشک شده گروم ( Groom Lake ) در اعماق همین صحرای خشک و بیآب و علف، منبع شایعات درباره یکی از اسرارآمیزترین مناطق جهان است جایی به اسم منطقه 51 . ناحیهای که نام آن اولین بار 46 سال قبل در یک سند سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده دیده شد. در آن سند به یک پایگاه نظامی اشاره شده بود که در بخش کوچکی از جنوب صحرای نوادا قرار گرفتهاست.تابلو اخطار منطقه 51 دولت آمریکا تا سالها از پذیرش وجود چنین پایگاهی سر باز میزد تا اینکه دولت فدرال نوادا، به صورت رسمی پذیرفت که بستر خشک دریاچه گروم آزمایشگاه نیروی هوایی آمریکاست اما طبیعت تحقیقات طبقهبندی پروازی، مرموز و پر از شک و ابهام است. آیا این منطقه جایی است که به راستی به فضاییها، یوفوها و پدیدههای غیرزمینی مربوط است؟رازول، منبع شایعاتاگر سریال Futurama را دیدهباشید در اپیزود اول فصل چهار، تکلیف واقعه "رازول" ( Roswell ) را بهخوبی روشن میکند و ماهیت آن را توضیح میدهد! اما فارغ از این داستان پارودی، ماجرا به یک روز گرم تابستانی در 72 سال پیش برمیگردد. ژوییه 1947 ، یک شیء ناشناس در دهکده کوچک رازول از ایالت نیومکزیکو با زمین برخورد کرد. "مک برازل" مزرعه دار محلی، گزارش اصابت این شیء ناشناس را به نیروهای هوایی داد. نیروی هوایی بلافاصله منطقه را محاصره و بقایای این تصادف را از منطقه جمع آوری کرد.رییسجمهوری ژنرال دوایت آیزنهاور در برابر نمونه مهندسی معکوس از بندر بندینگ رودریگویز (سریال فیوچراما - S04E01 )خیلی زود شایعاتی شروع شد که طبق آنها شی سقوط کرده یک یوفو ( UFO ) بوده. طرفداران این نظریه مدعی شدند که چند سرنشین یوفو مرده پیدا شده. آنها حتی ادعا کردند که چند تا از آنها زنده دستگیر شده بودند اما ارتش در اطلاعیهای اعلام کرد شیء برخورد کرده به زمین، یک بالن بلند پرواز نیروی هوایی بودهاست. البته آنها هیچ توضیحی ندادند که چرا برای جمع کردن یک بالن، نیاز به قشونکشی و محاصره این منطقه بودهاست. بههمین دلیل کسی این حرفها را باور نکرد. شایعات دهان به دهان پیچید و بعد از رونق گرفتن پایگاه منطقه 51 ، عدهای این منطقه را محلی برای مطالعه روی یوفوها و همین طور بقایای پیداشده در آن حاثه میدانند. آنها مدعیاند آمریکاییها در این منطقه مشغول مطالعه روی فضاییها و تکنولوژی یوفوهای آنها هستند تا از راز آنها سردر بیاورند. حتی عکسهایی از این حادثه روی اینترنت منتشر شده و دست به دست میچرخد. دهکده کوچک رازول به خاطر این حاثه امروز تبدیل به شهری شده که بنیاد و موزه یوفوشناسیش سالانه میزبان میلیونها توریست و بازدیدکننده است.یوفو، چه زمینی چه فضاییسالها گزارشهای زیادی از رصد اشیای عجیب در اطراف منطقه 51 وجود دارد موجودات پرنده ناشناختهای که دولت آمریکا هیچ واکنشی به آن نشان نمیداد. به همین دلیل عدهای میگفتند بیگانهها سالها پیش با زمینیها رابطه برقرار کردهاند و با آمریکاییها دادوستد دارند، بنابراین از این منطقه به عنوان ترمینال زمینی استفاده میکنند. تنها شاهد آنها، دیدهشدن اشیای پرنده عجیب و غیرمعمول در اطراف این منطقه بود. در این بین سکوت مقامات رسمی بیشتر به این شایعات دامن میزد. آنها در جواب پرسشهای گاه و بیگاه خبرنگاران تنها پاسخ میدادند که این منطقه محل آزمایشهای هوایی ارتش است و هیچ توضیح دیگری نمیدادند.مخالفان این نظر، حتی اگر موضوع را مربوط به فضاییها ندانند اما باز هم میگویند پای فضا در میان است. طرفداران فیلمهای تخیلی، این منطقه را مربوط به تحقیقات سفر در زمان و توسعه سفرهای فضایی با روشهای غیرمعمول میدانند. تحقیقات روی سیستمهای پیشرانه و موتورهای خاص، درست چیزی مثل پروژه " آیورورا" یا طراحی موتوری هستهای برای هواپیما یا فضاپیماهای نسل جدید.یکی از عکسهایی که در نزدیکی منطقه 51 از یک شی ناشناس پرنده ( UFO ) گرفته شده آیورورا ( Aurora ) آنطور که درباره آن صحبت میکنند، پروژهای است که هدفش ساختن نسل بعدی هواپیمای SR71 است. پرندهای عجیب که براساس شایعات SR91 خوانده میشد و یک هواپیمای مافوق صوت است. این موضوع از زمانی داغ شد که وزارت دفاع انگلیس در گزارشی که از اسناد محرمانه سالها قبلش منتشر کرد به طرح یک هواپیمای مافوق صوت اشاره کردهبود. البته قبل از آن یک مجله آمریکایی به بندی از بودجه وزارت دفاع آمریکا اشاره کردهبود که در آن برای طرحی به اسم آیورورا بودجهای معادل 455 میلیون دلار اختصاص یافتهبود. از قرار معلوم آیورورا هواپیمایی است بدون سرنشین که سرعت آن تا شش برابر سرعت صوت بوده و میتواند در صورت لزوم از جو خارج شده و بعد از انجام ماموریت دوباره به زمین برگردد.آنچه مشخص است دریاچه گروم یک پایگاه هوایی معمولی نیست. چون دولتمردان آمریکایی با موضوع این پایگاه مثل بقیه پایگاهها برخورد نمیکنند. آنها تا حد امکان سعی میکردند چنین پایگاهی را مخفی نگه دارند اما بالاخره ماجرا لو رفت. اولین بار ماهوارههای جاسوسی اتحاد شوروی در اوج دوران جنگ سرد توانستند عکسهایی از این پایگاه هوایی به دست بیاورند. بعد سایر ماهوارههای غیرنظامی توانستند عکسهایی با وضوح از این پایگاه بگیرند، البته عکسهایی که در آنها چیز زیادی مشخص نبود.تصویر هوایی منطقه 51 در این عکسها تنها باندهای فرود و آشیانههای هواپیما دیده میشوند و چیز دیگری در آنها به چشم نمیآید. با همه پیشرفتها و عکسهای ماهوارهای، هنوز هم از این پایگاه در نقشههای عمومی آمریکا اثری دیده نمیشود. در نقشههای توپوگرافی سازمان زمینشناسی آمریکا تنها نشانهای از معدن تعطیلشده گروم دیده میشود. جدول ناوبری منتشرشده از سوی اداره حمل و نقل ایالت نوادا این منطقه را برای هواپیماها غیرقابل عبور تعیین کردهاست. این سازمان منطقه 51 را جزیی از سایت پروازی نوادا درنظر گرفته و علت ممنوعیت را همین موضوع اعلام کردهاست. همچنین در نقشههای سازمان هوانوردی که دریاچه گروم را نشان میدهند، باند پرواز و آشیانهها از قلم افتادهاند. اوضاع حتی در اطلس ملی آمریکا هم به همین صورت است. در این اطلس، سایت دریاچه گروم بهطور کامل مشخص شده اما هیچ تفاوتی بین این سایت و مناطق اطرافش دیده نمیشود. با همه این مطالب به نظر میرسد هیچ منطقهای در جهان برای آمریکاییها از نظر امنیتی مهمتر از منطقه 51 نیست.پرندگان سرزمین رویابراساس مدارک منتشرشده در سال 2013 ، سازمان سیا مدعیست که منطقه 51 صرفا سایتی آزمایشی برای هواپیماهای جاسوسی بوده و که مهمترین آنها هواپیمای U2 بود. این هواپیما سال 1957 توسط لاکهید - مارتین ساخته شد.منطقه 51 اواسط دهه 1950 شکل گرفت زمانی که با اوج گرفتن روحیات خصمانه جنگ سرد سازمانهای جاسوسی آمریکا وسواسی شدید نسبت به درز اطلاعات پیدا کردهبودند. در این زمان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) درگیر برنامهای بود موسوم به اکواتن که هدفش تکمیل و توسعه هواپیمای جاسوسی بلند پرواز و فوق محرمانه U2 بود. اما به دلایل امنیتی، سیا نمیخواست هواپیمای جاسوسی جدید در پایگاههای آزمایشی معمول نیروی هوایی همچون ادواردز و زیر چشمان کنجکاو جاسوسان اتحاد شوروی به پرواز درآید. همین موضوع مقدمه پیدایش منطقه 51 شد.کلارنس جانسون، رییس بخش طرحهای پیشرفته لاکهیدمارتین و طراح U2 که یکی از نوابغ صنعت هوانوردی در آن زمان بود از سوی سیا ماموریت یافت تا جایی مناسب برای ساخت تاسیسات آزمایشی محرمانه پیدا کند. جانسون پس از دو هفته جستوجو در میان بیابانهای آریزونا، کالیفرنیا و نوادا جایی در نزدیکی دریاچه خشکشده گروم را پیدا کرد. فرودگاه متروکهای در نزدیکی محوطه تمرینات تیراندازی نیروی هوایی که زمانی پروازهای مرتبط با آزمایشهای هستهای نوادا از آنجا انجام میشد و به قول جانسون سرزمینی آن قدر مسطح که بیشتر به میز بیلیاردی وسیع و طبیعی میمانست و این تازه شروع داستان منطقهای بود که از آن پس نامهای بسیاری به خودش دید. جانسون در آغاز این منطقه را مزرعه بهشت میخواند به همین خاطر هم U2 بعدها به استعاره "فرشتهای از بهشت" نامیده میشد و پایگاه محرمانه هم عموما به یاد زادگاه رییس وقت سازمان سیا آلن دالس، به واترتون استریپ معروف بود.اژدها بانو ( U2 )، هواپیمای جاسوسی بلند پروازی با بدنه آلومینیومی که میتوانست با پرواز در ارتفاع بیش از 20 کیلومتری، دور از دسترس جنگندهها، موشکهای پدافند هوایی و حتی رادارهای اتحاد شوروی، از مناطق حساس دشمن عکاسی کند. عملیات طراجی این هواپیما، دلیل اصلی پیدایش منطقه 51 بود.اما نام معروف منطقه 51 سه سال بعد به آن اطلاق شد زمانی که کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده در حال تقسیمبندی سایتهای آزمایشهای اتمی نوادا بود. این نام در دهه 1970 به لطف هالیوود به سرعت بر سر زبانها افتاد. پایگاه کارش را با پرواز اولین نمونههای اژدها بانو ( Dragon Lady - نام مستعار U2 ) فرزندان بلند پرواز و سیاهپوش لاکهید مارتین آغاز کرد درحالی که ظرف کمتر از یک سال ناوگانی از این پرندههای فوق محرمانه از همین پایگاه آماده پرواز عملیاتی بودند.در طول چند سال بعد که سه سال آن در پناه آزمایشهای اتمی گسترده گذشت جو پایگاه شدیدا در سایهای از سکوت و رخوت فرورفت تا آنکه به دنبال پیشرفت موشکهای پدافند هوایی شوروی و ناکام ماندن U2 در برابرشان نام برنامه اوکسکارت ( OXCART ) به میان آمد. برنامه فوق محرمانه دیگری که هدفش ساخت جتی به حد کفایت سریع و آن قدر پنهان کار بود که بتواند با قال گذاشتن سیستم راداری شوروی اطلاعات مورد علاقه سیا را از تاسیسات استراتژیک موشکی ارتش سرخ جمعآوری کند. این برنامه موجب شد تا بسیاری از شرکتهای هوایی طرف قرارداد با نیروی هوایی ایالات متحده، ناچار شوند برای ساخت بخشهای مختلف هواپیما تاسیساتی در منطقه 51 ایجاد کنند. در سالهای آخر دهه 1960 ، منطقه 51 به محلی مناسب به دور از چشمان نامحرم برای کار روی پروژههای فوق محرمانه تبدیل شدهبود.هواپیمای SR71 محصول برنامه اوکسکارتاز این زمان به بعد پایگاه نام مستعار جدیدی هم پیدا کرد "سرزمین رویا" نامی که از یکی از اشعار ادگار آلن پو به همین نام که دریاچهای رویایی را توصیف میکرد گرفته شدهبود. با گسترش ساختوسازها و ایجاد تاسیسات آزمایش رادار و تجهیزات مورد نیاز برای آزمایش بال و بدنه در طول پنج سال منطقه 51 به شکلی شبیه به قیافه امروزی آن درآمد شکلی که تقریبا به فاصله هر 10 سال مجددا بازسازی شده و گسترش پیدا کرد در حالی که از سال 1958 با طبقهبندی اطلاعاتی و محرمانه شدن اخبار پایگاه، شایعات پیرامون هواپیماهای بدون نام نشانی که همراه صدها نفر (پژ<هشگران و مهندسان هوافضا) هر هفته لاس وگاس را به سوی قلب بیابان ترک میکردند، اوج گرفت.از طرفی هم با گسترش حضور تیمهای تحقیقاتی در پایگاه، خودبهخود سوخت مورد نیاز این شایعات هم فراهم میشد بهخصوص از اواخر دهه 1960 که سرزمین رویا رسما به پایگاه جنگندههای فراری ارتش شوروی نیز تبدیل شدهبود جنگنده هایی همانند میگ 17 ، میگ 21 ، میگ 23 ، سوخو 17 و سوخو 22 که طی عملیاتهای فوق محرمانهای که سیا با همکاری سرویسهای امنیتی اروپایی و اسراییلی از طریق تشویق خلبانان کشورهای مرتبط با بلوک شرق همچون عراق و سوریه یا حتی خود اتحاد شوروی بهدست آوردهبود.این جنگندهها پس از انتقال به آمریکا عموما برای بررسی تکنولوژی و آزمایش توانایی آنها در نبردهای هوایی برای پیداکردن یافتن ضعف یا طراحی تاکتیکهای مناسب برای استفاده در میادینی مانند ویتنام مورد استفاده قرار میگرفتند که این خود به شایعات مشاهده هواپیماهای نامشخص و حتی بشقاب پرندهها دامن میزد. از طرف دیگر پس از برنامه اوکسکارت برنامههای تحقیقاتی گستردهای در منطقه 51 روی طراحی و ساخت هواپیماهای رادار گریز و موشکهای دوربرد شروع به کار کرد که حاصل آنها عموما هواپیماهایی با شکل ظاهری نامعمول بود. در نتیجه عجیب نبود اگر یکی از این هواپیماهای فوق محرمانه وقتی نزدیک منطقهای مسکونی دچار سانحه میشدند از آنها به عنوان سفینههایی از سیاراتی دیگر برداشت شود که دولت سعی در پنهان کردنشان دارد.پایان شایعات؟تا اواخر دهه 1980 ماهیت برنامهها و حتی مکان منطقه 51 همچنان یک سوال بود. هیچ کس حتی مردم محلی، اطلاعات چندانی از منطقه نداشتند. سیا و نیروی هوایی رسما این منطقه را یک محوطه آزمایش راداری اعلام میکردند اما حجم پرسنل و تجهیزات به حد کفایت سوال برانگیز بود تا حتی جاسوسان شوروی را به جنب و جوش برای یافتن اطلاعات وادارد. با این حال حتی نزدیک شدن به فاصله 20 کیلومتری منطقه برای هر شخصی میتوانست حداقل به قیمت چندین شب بازجویی و بازداشت تمام شود تا سرانجام در اواخر دهه 1980 ، اتحاد شوروی تصاویر ماهوارهای از منطقه دریاچه گروم منتشر کرد تصاویری که به سرعت از سوی مجلات علمی همچون پاپیولار ساینس مورد توجه قرار گرفتند. به این ترتیب بسیاری فرصت کردند برای اولین بار نگاهی هرچند دورادور به سرزمین رویایی که در قلب بیابان خوابیده بود داشته باشند سرزمینی بدون مرز و حصار که با چشمانی نامریی شبانه روز کنترل میشد.پس از پایان جنگ سرد، آرام آرام اسناد منطقهای که حتی نام ثبت شدهای در اسناد دولتی نداشت، هویدا شد. هرچند بسیاری از اسناد به بهانه حفظ امنیت ملی و حراست از تکنولوژیهای حساس همچنان محرمانه باقی ماندهاست اما منطقه پس از جنگ سرد چندان هم بیکار نبود. در سالهای اخیر به خصوص باز هم گسترش پیدا کرده و همچنان هم در حال گسترش ساخت و ساز است هرچند محدوده امنیت هوایی پایگاه کمتر شدهاست. در نتیجه منطقه 51 این روزها دیگر به محرمانگی دوران اوجش نیست اما هنوز هم سوالات زیادی پشت درهای آن خوابیده است. شاهین شب ( F117 )، اولین جت رادارگریز عملیاتی جهان، که طرح آن اواخر دهه 1980 پس از آزمایشهای میدانی در منطقه 51 تکمیل شد اما تا 10 سال بعد و زمان عملیات توفان صحرا (جنگ اول خلیج فارس) هیچ کس از وجودش اطلاعی نداشت. F117 برخلاف بیشتر هواپیماهای رادارگریز امروزی طرح بدنهای چندضلعی و فوق العاده پیچیده داشت که ساختش را بسیار پیچیده میکرد. درمقابل بازتاب راداری هواپیما به حدود یک پنجم جنگندههای معمول آن زمان کاهش مییافت. برای جلوگیری از بازتاب فروسرخ گرمایی، موتورهای هواپیما، پسسوز نداشتند و در نتیجه نایت هاوک توان پرواز فراصوتی نداشت. سیستم جنگ افزاری F117 آن قدر دقیق بود که زدن هدف یک متری از ارتفاع 8 کیلومتری را ممکن میکرد.اما یک فروند نایت هاوک در جنگ کوزوو هدف موشک پدافند هوایی صربستان قرار گرفت و با ساقط شدنش به این سادگی، بسیاری را بهت زده کرد. هرچند بعدها عذرهای زیادی برای ماجرا آورده شد اما هیچ کدام نتوانست این موضوع را روشن کند که واقعا یکی از رادارگریزترین هواپیماهای جهان چگونه هدف سیستم پدافند هوایی که دست کم 30 سال قبل از آن تکمیل شده، قرار گرفتهاست. F117 سال 2008 بازنشسته شد. بسیاری از تکنولوژیهای نظامی امروز ایالات متحده، حاصل تحقیقاتی بودند که در این پایگاه انجام شد. بمبافکن B2 ، جنگنده F22 و F35 قسمت زیادی از تکنولوژی پنهانکاریشان را مدیون تحقیقات اولیه روی برنامههایی مثل هوو بلو هستند که ساخت اولین جنگنده بمبافکن پنهانکار دنیا F117 را نتیجه داد. در عین حال بسیاری از پیشرفتهای مرتبط با هواپیماهای بدون سرنشین، تجهیزات راداری و موشکی حاصل همین تحقیقات هستند.بعید نیست باز هم در آینده نه چندان دور خبرهای بیشتری از این منطقه شنیده شود به خصوص که اخباری از ساخته شدن پناهگاههایی بزرگتر از آنچه پیشتر در این پایگاه وجود داشته شنیده میشود که میتواند اولین گامها برای برنامههایی مانند B3 یاجنگندههای بیسرنشین رادارگریز فراصوت باشد. خدا را چه دیدید، شاید هم روزی رسید که واقعا نشانی قابل تایید از ترمینال موجودات فضایی از این پایگاه به بیرون منتشر شد! فرشته سیاه ( Aurora ) سریعترین و بلند پروازترین جت نظامی جهان با سرعت سه برابر صوت که به عنوان جانشین U2 تکمیل شد و میتوانست با پرواز در ارتفاعی بالاتر از U2 از 24 کیلومتری، محوطهای در حدود 260 هزار کیلومتر مربع را با چشمان تیزبینش تحت نظر بگیرد. امروزه این ماجراها داستان هایی کهنه هستند، اما زمانی که سازمان سیا برای نخستین بار برنامه U2 را سری اعلام کرد و تصمیم گرفت تا منطقه 51 را به صورت یک راز نگاه دارد، فناوری این هواپیماها بسیار پیشرفته بود و منطقه 51 هم محل مهمی برای جمعآوری اطلاعات سری بود. با تمام این اوصاف، خارج شدن مدارک مربوط به منطقه 51 از حالت طبقهبندی شده، باعث جازدن توطیه پردازان نشدهاست: افرادی که گمان میکنند دولت آمریکا ماشینهایی ساخته که ذهن افراد را کنترل میکنند! از نظر این افراد، تردیدی وجود ندارد که دولت آمریکا مدارک را جعل کرده تا روی شواهد مربوطه نیز سرپوش بگذارد.منابع:پادکست توهم توطیهقسمتهای: 3 ، 4 ، 40 و 41 |
فلسفه هستی شناسی وعلوم به نام خدادرآغاز زندگی بشر که خردمندی راآغاز نمود تنها فلسفه بود که ازان نام برده میشد. هنوز دانشی شناخته شده نبود .همه علوم در فلسغه اندرون بود. ولذا آنرا مادر علوم مینامیدند چرا که بمرور با انشعاب هر علمی فرزندی از مادر جدا میشد . بمرور آن قدر فرزندان زاییده شدند تا مادر دیگر امکان زایش نداشت وآنگاه از فلسفه تنها هستی یا وجود ماند وهستی شناسی تنها بازمانده آن فلسفه دیرین است .وجود یا هستی عامترین مفهوم گیتی است وپایه همه علوم واین بار همه علوم موجود نیاز بمادر خود دارند وتا موقعیت خودرا در هستی شناسی مشخص نکنند ابترند. حتی خداشناسی ومعرفت شناسی بی آشنایی با هستی شناسی ابتر استهر علمی موضوعی دارد و مشخص ومحدود اما موضوع هستی شناسی نا محدود است در این دانش وجود وانواع واقسام آن بررسی میشود اعم از مادی مجرد ماهوی واعتباری مستقل یا وابسته و ..امروزه کسی نمیتواند از هستی شناسی بگریزد .ممکن است هیچ تخصصی نداشته باشد اما هستی شناسی تخصص نیست بلکه زندگی وهستی است وما همه موجودید |
آزمایش کرونا آزمایش کرونا یا آزمایش تشخیصی کووید - 19 برای فهمیدن این است که آیا شما در حال حاضر به ویروس SARS - CoV - 2 ، که عامل بیماری کرونا میشود ( COVID - 19 ) آلوده هستید یا خیر؟سازمان غذا و داروی ایالات متحده ( FDA ) دو نوع آزمایش برای تشخیص COVID - 19 را تایید کرده است:آزمایش مولکولیآزمایش آنتی ژنآزمایش مولکولی تشخیص کرونااین تست تشخیصی که تست PCR نیز نامیده میشود، با استفاده از یک روش آزمایشگاهی به نام واکنش زنجیرهای پلیمراز ( PCR )، مواد ژنتیکی ویروس COVID - 19 را تشخیص میدهد.یک کارشناس مراقبتهای بهداشتی مایعات را از طریق سواب بینی یا گلو یا بزاق جمع میکند. نتایج این تست در صورت تجزیه و تحلیل در محل در عرض چند روز و در صورت ارسال به آزمایشگاه مجهز، ممکن است در عرض چند دقیقه تشخیص و اعلام شود.آزمایشهای مولکولی در صورت انجام صحیح توسط یک متخصص مراقبتهای بهداشتی بسیار دقیق هستند، اما اختمال دارد به دلیل سرعت انجام برخی از عفونتها را از دست بدهد.تست آنتی ژن تشخیص کرونااین آزمایش تشخیصی پروتیینهای خاصی که بخشی از ویروس کرونا COVID - 19 هستند را به سرعت شناسایی میکند. در این نوع آزمایش نیز با استفاده از یک سواب بینی یا گلو مایعات نمونهگیری بعمل میآید، که آزمایشهای آنتیژن میتوانند در عرض چند دقیقه نتیجه را اعلام نمایند.از آنجا که این آزمایشات سریعتر و هزینه کمتری نسبت به آزمایشات مولکولی دارن ، برخی از کارشناسان آزمایشات آنتی ژن را برای استفاده در تعداد و کمیت زیادی از افراد عملیتر میدانند.یک نتیجه مثبت آزمایش آنتی ژن بعنوان نتیجه بسیار دقیق در نظر گرفته میشود ، اما احتمال نتایج منفی کاذب هم وجود دارد. بنابراین آزمایشهای آنتی ژن به اندازه آزمایشهای مولکولی حساس نیستند. لذا ممکن است بسته به شرایط، پزشک آزمایش مولکولی را برای ت یید نتیجه آزمایش منفی آنتی ژن توصیه کند.در دسترس بودن آزمایش تشخیصی COVID - 19 و محل آزمایش ممکن است بسته به محل زندگی شما و توصیههای مقامات بهداشت عمومی محلی شما متفاوت باشد.آزمایشگاه پاتوبیولوژی مایسا نمونه گیری با کارشناسان مجرب خدمات نمونهگیری کرونا را در منزل یا محل کار شما انجام و با بلاترین دقت آزمایش و در سریعترین زمان پاسخدهی خواهد داشت.تست تشخیص کروناپزشک ممکن است به دلایل زیر نیاز ببیند که شما آزمایش تشخیصی کرونا COVID - 19 را انجام دهید:شما علایم کرونا COVID - 19 را مانند تب ، سرفه ، خستگی یا تنگی نفس داشته باشید.شما با شخصی که آزمایش ویروس کرونا COVID - 19 مثبت داشته یا با فرد مشکوک به ابتلا به ویروس تماس نزدیک داشتهاید.گروههای خاصی برای آزمایش تشخیصی از اولویت بالایی برخوردار هستند. این افراد بیشتر در معرض علایم و نشانههای کرونا کووید - 19 هستند:در یک مرکز مراقبتهای بهداشتی یا اولین پاسخدهندگان محل کار باشند.ادامه در سایت آزمایشگاه مایسا |
انسلادوس جایی برای بازی اسکیت! نگاه جدید به دادههای قدیمی از مدارگرد کاسینی ناسا نشان میدهد که مولکولهای آلی پیچیده بصورت یخ در انسلادوس (قمر سیاره زحل) در حال فوران هستند. محققان میگویند، فضاپیمایی که قرار است به زودی پرتاب شود ، آنچه که کشف جدید درباره احتمال زندگی بدلیل ترکیبهای حاوی هیدروژن در قمرهای یخی مانند انسلادوس میگوید را بررسی خواهدکرد.مقدمهانسلادوس ششمین قمر بزرگ از قمرهای زحل در سال 1789 و توسط ویلیام هرشل کشف شد. کاوشگرهای ویجر در دهه 1980 بر سطح آن یخ یافتند که این باعث میشود تا تمام پرتوهای تابیدهشده از خورشید را بازتاباند. انسلادوس با قطر تنها 505 کیلومتر است که یعنی این قمر انقدر کوچک است که در آریزونا جا میشود.یخ فشانها در انسلادوسدر سال 2005 بود که فضاپیمای کاسینی به سوی زحل پرتاب شد و بخش هایی از یخفشان های عظیم در نیم کره جنوبی قمرکه بخار آب و ذرات یخی را از انسلادوس فوران میکردند ، کشف کرد. هرچند هنوز خاستگاه چنین پدیدهای بهدرستی مشخص نشده، اما به احتمال زیاد این فورانها ریشه در لایهای درونی از آب مایع دارند که وجود یک اقیانوس غول پیکر پنهان شده در زیر پوسته یخ زده ماه را نشان می داد.تصویر 1 : نمایشی از درون و یخفشان های انسلادوسدانشمندان حدس میزنند که فشار گرانشی اعمالشده از جانب زحل، درون خاموش این قمر را بار دیگر زنده ساخته و بدین واسطه بخشی از اقیانوس زیرسطحی و یخبسته انسلادوس را ذوب کردهباشد.از آنجا که روی زمین تقریبا در هر جایی که آب باشد زندگی وجود دارد ، این یافتهها نشان میدهد که زندگی ممکن است در انسلادوس نیز وجود داشته باشد.پروفسور دیوید روثری ( David Rothery ) از دانشگاه اپن انگلستان میگوید: اگر ما بدانیم که حیات به طور مستقل، در دو نقطه از منظومه شمسی کوچک ما شکل گرفته است، آنگاه میتوانیم با اطمینان زیاد بگوییم که حیات در دهها سیاره از میلیاردها سیاره و قمر موجود در کهکشان راه شیری شکل گرفته است. اقیانوسهای مایع، کیلومترها زیر سطح انسلادوس قرار گرفتهاند. به همین دلیل برای پی بردن به آنچه که در درون آنها میگذرد، بایستی فورانهایی که از شکافهای سطح، به بیرون میریزند را مورد مطالعه قرار داد.ناسا در ماه اکتبر 2015 ، فضاپیمای کاسینی را وادار کرد تا از نزدیکی سطح انسلادوس و از میان یکی از همین فورانهای زیرسطحی عبور کند. طی این عبور، کاسینی موفق به کشف هیدروژن و کربن دی اکسید شد.در گزارشی از این یافته که امروز در مجله ساینس science چاپ شده است، گفته شده که تنها دلیل وجود هیدروژن در این فورانها، واکنش آبهای گرم با صخرههای موجود در کف اقیانوسها بوده است. باید این را اضافه کرد که هیدروژن موجود، میتواند با کربن دی اکسید واکنش داده تا متان را شکل دهد. مادهای که توسط میکروبهای کف اقیانوسهای زمین به مصرف میرسد.بنابراین این فورانها، نشانگر واکنش بین آب و صخرههای سنگی هستند. هیدروژن کشفشده، به احتمال خیلی زیاد، نتیجه واکنش بین صخرههای حاوی مواد معدنی کاهشیافته و مواد ارگانیک است.دانشمندان برای مدتهای زیاد، بر این گمان بودند که در زیر سطح یخزده انسلادوس، اقیانوسی از آب وجود دارد. چرا که نیروهای کشندی فوقالعاده قوی از سوی سیاره زحل، میتوانست انرژی لازم برای مایع بودن لایههای زیرین را فراهم آورد.کاسینی مشاهده کرد که قمر انسلادوس ، طی چرخش به دور زحل، دچار انحرافاتی میشود. متخصصان با بررسیهای دقیقتر نتیجه گرفتند که تنها وجود اقیانوسی از آب در زیر سطح یخی انسلادوس میتواند چنین انحرافاتی را توجیه کند. پس دیگر سطح انسلادوس تا هسته آن یخزده نبود. بلکه جهانی پویا میتوانست در بخشهای پایینی آن وجود داشته باشد.پس از آن تلاش برای یافتن نشانههای دیگر از حیات بیگانه در انسلادوس به طور جدیتری آغاز شد. تا اینکه نتایج جدید بدست آمدند. کشفی که نشان میدهد در صورت شکلگیری حیات در این محیط کاملا مستعد، گونههایی چون اکتروموفیلها، میتوانند در آن در حال زندگی باشند.حیاتی که در این قمر میتواند شکل گرفته باشد، نیاز به اکسیژن و نور خورشید ندارد و ممکن است حیات روی زمین نیز در ابتدا به همین صورت آغاز شده باشد.اکنون انسلادوس دورترین جرم صخرهای از خورشید است که میتواند میزبان حیات باشد. برخی میگویند قمر اورانوس نیز ممکن به همین صورت باشد. اما هنوز شواهدی از درستی این احتمال یافت نشده است.هرچند این یافته تایید نمیکند که حیات بیگانه در انسلادوس به طور قطع وجود دارد. اما برای یافتن حیات احتمالی، این مهمترین گامی بود که باید برداشته میشد.چهار عنصر اصلی شکلگیری حیات، عبارتند از: آب مایع، واکنشهای شیمیایی مناسب، منبع انرژی و زمان کافی. حال که میدانیم سه مورد از این چهار مورد کنار هم جمع شدهاند، پس دور از ذهن نیست که تصور کنیم حیات در این قمر یخی به واقع شکل گرفته باشد.ناسا گفته است که این کشف بمعنای آن نیست که حیات در انسلادوس وجود دارد اما ممکن است شرایط مساعد برای زندگی وجود داشته باشد.ترکیبات آلی و پیچیدگی بیولوژیکی در انسلادوسدانشمندان تنها ترکیبات آلی ساده (مبتنی بر کربن) ، هر کدام کمتر از حدود 5 اتم کربن است را در ستونهای دود در انسلادوس تشخیص داده بودند. اکنون محققان مولکولهای آلی پیچیدهای ازاین قمر را کشف کردهاند ، از جمله ترکیبی باحداقل 15 اتم کربن.فرانک پستبرگ ، نویسنده اصلی تحقیق ، دانشمند سیارهها در دانشگاه هایدلبرگ در آلمان ، به سایت اسپیس گفت: "این اولین کشف ارگانیسمهای پیچیده است که از دنیای آبهای فرازمینی به وجود آمده است." دانشمندان داده هایی را که کاسینی هنگام پرواز از ستون دود انسلادوس جمع آوری کرده بود ، و همچنین از زمانی که کاوشگر از حلقه E زحل عبور کرد ، تجزیه و تحلیل کردند. محققان دانههای یخ پر شده با مواد آلی پیچیده را هم در ستون غبار وهم در حلقه E کشف کردند. محققان حدس میزنند که این مواد آلی درون هسته داغ ، سنگی و قطعه قطعه شده انسلادوس پخته میشوند که پژوهش قبلی نشان میداد که آب در حفرههای آن جاری است. پستبرگ گفت: "سپس مواد آلی به همراه آب داغ از طریق چشمههای اب گرم به اقیانوس بسیار خنک وارد میشوند." "سپس ، آنها میتوانند روی دیوارهایی از حباب گاز به سطح اقیانوس منتقل شوند." پستبرگ خاطرنشان کرد: بیشتر ذرات یخ با ترکیبات آلی که محققان دیدند در حلقه E زحل بودند. این ممکن است نشان دهد که این مولکولهای آلی پیچیده در انسلادوس تولید نمیشوند ، بلکه در عوض ناشی از واکنشهای شیمیایی ناشی از نور خورشید در فضا هستند. پستبرگ گفت: "با این حال ، ما بیشترین تعداد این ترکیبات الی پیچیده را در حلقه E جوان داخلی نزدیک به انسلادوس مشاهده میکنیم ، که در مقایسه با حلقه E قدیمی و بیرونی E بسیار دور از انسلادوس هستند." علاوه بر این ، ما همچنین میتوانم ترکیبات الی پیچیده را مستقیما در ستونهای غبار آن مشاهده کنیم. " محققان هشدار دادند که این یافتههای جدید شواهد قطعی برای زندگی نیستند ، زیرا واکنشهای بیولوژیک تنها منابع بالقوه مولکولهای الی پیچیده نیستند. مرحله بعد این است که به زودی به انسلادوس برگردیم و ببینیم که آیا زندگی فرازمینی وجود دارد یا خیر؟!پستیبرگ بیان داشت: در هیچ کجای دیگر نمیتوان زیستگاه اقیانوسی که به طور بالقوه قابل سکونت است را به راحتی توسط یک م موریت فضایی مورد آزمایش قرار دهیم. وی افزود: آژانس فضایی اروپا در حال حاضر م موریت هایی با نامهای اروپا کلیپر و جویس دارد که قرار است در سال 2022 راه اندازی شود و از اروپا و گانیمد ، قمرهای یخی مشتری که دارای اقیانوسهای زیرسطحی هستند بازدید کند. این م موریتها میزان سکونت در آنها را بررسی میکند. tiger - stripes تحقیقات جدید برخی از رازهای نوارهای راه راهی شکل را بر روی انسلادوس ماه زحل نشان میدهد. این قمر از زمانی که به تفصیل توسط فضاپیمای کاسینی ناسا مشاهده شد ، مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. دانشمندان با دادههای کاسینی ، یک اقیانوس یخی زیرسطحی یخی قمر و نشانهای عجیب و غریب و tiger - stripes در قطب جنوب ان کشف کردند که برخلاف هر چیز دیگری در منظومه شمسی است. مواد یخی از اقیانوس انسلادوس از طریق این نوارها یا شکافها در سطح ماه به فضا پرتاب میشود.داگ همینگویوی در بیانیهای گفت: "اولین بار توسط م موریت کاسینی به زحل دیده شد ، این نوارها مانند هیچ چیز دیگری در منظومه شمسی شناخته شده نیستند. آنها به موازات و به فاصله مساوی ،بطول حدودا 130 کیلومتر و به فاصله 35 کیلومتر ازهم قرار دارند. آنچه که آنها را به خصوص جالب میسازد این است که آنها به طور مداوم یخ فوران میکنند. هیچ سیاره یا قمر یخی دیگر چیزی شبیه به آنها ندارد." در مطالعه جدید ، همینگوی و همکاران ماکس رودولف از دانشگاه کالیفرنیا ، دیویس و مایکل مانگا از UC برکلی از مدلهایی برای کشف نیروهای فیزیکی روی قمر استفاده کردند که باعث شکل گیری این شکافها و نگه داشتن آنها میشود. این تیم همچنین مشتاق بود که بفهمد چرا این ترکها به طور مساوی و فقط در قطب جنوبی انسلادوس قرار گرفتهاند. این قمر جامد یخ زده نیست ، زیرا تغییرات گرانشی ناشی از مدار خارج از مرکز آن در اطراف زحل ، آن را کمی بیرون میکشد. این شکل تغییر شکل باعث میشود ورقهای یخ در قطبها نازکتر و مستعد از هم باز شدن شوند. این باعث شد آنها نتیجه بگیرند که شکافهایی که این نوارها را تشکیل میدهند میتوانند بر روی قطب شمال قمر و همچنین قطب جنوبی ان شکل گرفته باشند ، اما قطب جنوب در ابتدا ترک خورده است. آنها همچنین دریافتند که نوارها موازی هستند زیرا ، پس از تقسیم نخستین نوار (که بغداد نامگذاری شده است) ، باز ماند. بنابراین آب اقیانوس از آن بیرون آمد و همین باعث شد که سه ترک موازی دیگر به صورت یخ و برف در امتداد لبههای اولین شکاف ایجاد شود که قندیلهای یخی به سمت پایین سقوط کردند. وزن انها فشار ایجاد کرده و باعث ایجاد ترکهای جدید شده است. رودولف در بیانیه گفت: "مدل ما فاصله منظم ترکها را توضیح میدهد." وی همچنین توضیح داد که وزن مواد یخی که در لبههای اولین شکاف اویزان شده "باعث شد ورق یخ به اندازه کافی خم شود تا یک ترک موازی در حدود 35 کیلومتر دورتر ایجاد شود." بعلاوه آنها دریافتند که این ترکها به دلیل اثر جزر و مد گرانش زحل که با گردش عجیب قمر تغییر میکند ، دایما فوران میکنند. شکافها همچنان گستردهتر و باریک میشوند و آب به آنها وارد میشود. این مانع از بسته شدن آنها میشود. همینگوی گفت: "از آنجا که به لطف این شکافها ما توانستهایم از اقیانوس زیرزمینی انسلادوس که مورد علاقه اخترشناسان است ، نمونه برداری و مطالعه کنیم ، ما فکر کردیم درک نیروهایی که آنها را تشکیل داده و آنها را حفظ کردهاند بسیار مهم است. "مدل سازی ما براساس اثرات فیزیکی است که توسط پوسته یخی قمر بدست امده و به دنبالهای منحصر به فرد از وقایع و فرآیندهای اشاره دارد که میتواند امکان وجود این نوارهای متمایز را فراهم کند."انسلادوس یک نیروگاه بسیار قویدادههای حاصل از طیف سنج مادون قرمز کامپوزیتی کاسینی در قطب جنوب انسلادوس ، که با شکافهای خطی مشخص شده است ، نشان میدهد که قدرت داخلی تولید شده توسط گرما حدود 15 ٫ 8 گیگاوات است ، تقریبا 2 ٫ 6 برابر قدرت خروجی کل چشمههای آب گرم در منطقه یلو استون ، یا حدود 20 نیروگاه با سوخت ذغال سنگ.به گفته کارلی هووت ، نویسنده اصلی تحقیق ، که یک محقق فوق دکترا در موسسه تحقیقات Southwest در بولدر ، کولو و یکی از اعضای تیم طیف سنج مادون قرمز است : این بیش از چیزی است که دانشمندان پیش بینی کرده بودند. هووت گفت: "مکانیزم قادر به تولید توان داخلی مشاهده شده بسیار بالاتر همچنان یک معما است و مدلهای پیشنهادی فعلی تولید حرارت طولانی مدت را به چالش میکشد." یک مطالعه در سال 2007 پیش بینی کرد که گرمای داخلی انسلادوس ، اگر به طور عمده توسط نیروهای جزر و مد ناشی از تشدید مداری بین انسلادوس و ماه دیگر یعنی دیون ایجاد شود ، نمیتواند بیش از 1 ٫ 1 گیگاوات در دراز مدت باشد. گرمایش ناشی از رادیواکتیویته طبیعی در داخل 0 ٫ 3 گیگاوات دیگر اضافه میکند. آخرین تجزیه و تحلیل ، که شامل اعضای تیم طیف سنج مادون قرمز مرکب از جان اسپنسر در موسسه تحقیقات Southwest و جان پرل و مارسیا سگورا در مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا در گرینبلت ، MD بود ، از مشاهدات گرفته شده در سال 2008 استفاده میکند که کل قطب جنوب را پوشش میدهد. آنها درجه حرارت سطح انسلادوس را محدود کردند تا خروجی فوق العاده زیاد منطقه را تعیین کنند. یک توضیح احتمالی از جریان گرمای زیاد مشاهده شده این است که رابطه مداری انسلادوس با زحل و دیون با گذشت زمان تغییر میکند ، و اجازه میدهد دورههای گرم شدن جزر و مدی شدیدتر ، با دورههای آرامش بیشتر جدا شود. این بدان معنی است که کاسینی ممکن است آنقدر خوش شانس باشد که انسلادوس را در حالت غیرمعمول فعال ببیند. هووت خاطرنشان کرد: تعیین جریان دمای جدید و بالاتر باعث میشود آب مایع زیر سطح انسلادوس وجود داشته باشد. اخیرا ، دانشمندان در حال مطالعه ذرات یخ خارج شده از این ستونها کشف کردند که برخی از این ذرات غنی از نمک هستند و احتمالا قطرات منجمد شده از اقیانوس آب شور در تماس با هسته سنگی غنی از مواد معدنی انسلادوس هستند. وجود یک اقیانوس زیرسطحی ، یا شاید یک دریای قطبی جنوب بین پوسته یخ خارجی ماه و فضای داخلی سنگلاخی آن ، با اجازه دادن به تحریفات جزر و مدی بیشتر پوسته یخ ، باعث افزایش کارایی گرمایش جزر و مدی میشود. هووت گفت: "احتمال وجود آب مایع ، منبع انرژی جزر و مدی و مشاهده مواد شیمیایی آلی (غنی از کربن) در ستون انسلادوس ، ماهواره را به مکانی با علاقه شدید از نظر نجومی تبدیل کرده است." مریم جزیمنابع:[ 1 ] - by - saturns - moon - enceladus /[ 2 ] - for - life - found - on - saturns - moon - enceladus /[ 3 ] - moon - enceladus - tiger - stripes - [ 4 ] [ 5 ] - huygens / - / organic - compounds - in - enceladus - ice - grains [ 6 ] - huygens / - / 58881 - the - south - pole - of - enceladus - in - microwaves |
سن جهان تولد جهاناز آنجا که ابزار و ادوات کنونی به اخترشناسان امکان اینکه به زمان تولد جهان بازگردند را نمیدهند، بیشتر آنچه ما در مورد نظریه مهبانگ میدانیم نتیجهی فرضیات و مدلهای ریاضیاتی هستند. با این حال، ستارهشناسان میتوانند "پژواک" انبساط را از طریق پدیدهای به نام تابش زمینه کیهانی ببینند. عبارت "نظریه مهبانگ" قدمتی دهها ساله در بین اخترفیزیکدانان دارد اما محبوبیت عمومی آن از سال 2007 که برنامه کمدی با همین نام از شبکه CBS پخش شد، ترویج پیدا کرد. برنامه مورد نظر داستان زندگی شخصی و کاری چند محقق (شامل یک اخترفیزیکدان) را دنبال میکند. در لحظه اول تشکیل جهان، انبساط کیهانی با سرعتی بیشتر از سرعت نور رخ داده است. این ایده هیچ خللی در نظریه محدودیت سرعت انیشتین وارد نمیکند چرا که انیشتین بیان میدارد سرعت نور، بیشترین حد سرعت هر چیزی است که در کیهان حرکت میکند و این مورد شامل انبساط خود کیهان نمیتواند باشد. لحظه اول و تولد نور بر اساس تحقیقات ناسا، در لحظه اول آغاز جهان، دمای محیطی در حدود 10 میلیارد درجه فارنهایت ( 5 ٫ 5 میلیارد درجه سلسیوس) بوده است. کیهان شامل مجموعهای از ذرات بنیادین مانند نوترونها، الکترونها و پروتونها بوده است. همان طور که جهان سرد میشد، این عناصر دچار تلاشی یا ترکیب شدند. سوپ اولیه غیر قابل رویت بوده است، زیرا نور قادر به عبور از درون آن نبوده است. ناسا در این رابطه اظهار داشته است: الکترونهای آزاد ممکن است سبب پراکندگی نور (فوتونها) شده باشند همانند پراکندگی نور خورشید در ابرها که توسط قطرات آب رخ میدهد. اما با گذشت زمان، الکترونهای آزاد با هسته جمع شدند و اتمهای خنثی را به وجود آوردند. این رخداد به نور اجازه داد تا در زمانی در حدود 380000 سال بعد از مهبانگ شروع به درخشش کند. نور اولیه که گاهی پستاب مهبانگ نیز خوانده میشود با بیان صحیحتر، همان تابش زمینه کیهانی ( CMB ) است. این پدیده برای اولین بار در سال 1948 توسط رالف آلفر و دیگر دانشمندان پیشبینی شد، اما یافتنش، آن هم به طور تصادفی، 20 سال دیگر زمان میطلبید. در 1965 آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون، از آزمایشگاه تلفن بل در مورای هیل در حال ساخت گیرندهای رادیویی بودند که مشاهده کردند دمای گیرنده بیشتر از حد انتظارشان بالا میرود. ابتدا آنها گمان کردند این به هم ریختگی به خاطر کبوترها و مدفوع آنها است. اما حتی پس از پاک کردن گیرنده و کشتن کبوترهایی که میخواستند گیرنده را آشیانه خود کنند، همچنان این اتفاق رخ میداد. در همان زمان، تیمی تحقیقاتی در دانشگاه پرینستون (به رهبری رابرت دیک) که سعی در یافتن مدارکی دال بر وجود CMB داشتند دریافتند که پنزیاس و ویلسون به طور اتفاقی به این تابش دست یافتهاند. هر دو تیم مقاله شان را در مجله اخترفیزیک در سال 1965 چاپ کردند. شناسایی سن جهان تابش زمینه کیهانی در بسیاری از ماموریتها مشاهده شده است. یکی از شناخته شدهترین موارد ماموریتهای اینچنینی مربوط میشود به ماهواره کاوشگر تابش زمینه کیهانی ناسا ( COBE ) که آسمان را در دهه 1990 رصد میکرد. ماموریتهای متعدد دیگری قدم در مسیر COBE قرار دادند مانند: آزمایشات بومرنگ BOOMERanG (مشاهدات میلیمتریک پرتوهای فراکهکشانی و ژیوفیزیک از طریق بالون)، کاوشگر آنیزوتروپی میکروویو ویلکینسون ناسا ( WMAP ) و ماهواره پلانک آژانس فضایی اروپا. رصدهای ماهواره پلانک در سال 2013 منتشر شد، این اطلاعات با جزییات بسیار خوبی تابش کیهانی را تصویر کرده و مشخص ساختند جهان از آن چه قبلا تصور میشد ( 13 ٫ 7 میلیارد سال) سن بیشتری دارد ( 13 ٫ 82 میلیارد سال). اما از طرفی نقشههای حاصل موارد مبهم جدیدی را ایجاد کردند، مانند این که چرا نیمکره جنوبی کمی قرمزتر (گرمتر) از نیمکره شمالی است؟ در حالی که نظریه مهبانگ بیان میدارد که تابش زمینه کیهانی باید تقریبا مشابه باشد و اهمیتی ندارد از کجا بدان نگریسته شود. همچنین آزمایشات بر روی تابش زمینه کیهانی سرنخهایی به دانشمندان در مورد ترکیب جهان داده است. محققان گمان میکنند بیشتر کیهان از ماده و انرژیای ساخته شده است که با ابزار مرسوم و کنونی قابل شناسایی نیست و عبارات ماده تاریک و انرژی تاریک نیز از همینجا منشا گرفتهاند. تنها 5 درصد از جهان از موادی مانند سیارات، ستارهها و کهکشانها تشکیل شده است. کیهان نه تنها انبساط پیدا میکند بلکه به موازات آن، سریعتر نیز میشود. این مساله بدین معنا است که زمانی میرسد که دیگر هیچ کسی قادر به دنبال کردن و رصد دیگر کهکشانها، از زمین یا نقاط دیگری در کهکشان خودمان، نخواهد بود. مجادلات بر سر امواج گرانشی از هنگامی که اخترشناسان قادر به تماشای آغاز جهان شدند، آنان همچنین به جستجوی مدارکی دال بر انبساط سریع کیهان پرداختند. بر طبق نظریات در لحظه اول تشکیل جهان، انبساط کیهانی با سرعتی بیشتر از سرعت نور رخ داده است. که البته این ایده هیچ خللی در نظریه محدودیت سرعت انیشتین وارد نمیکند چرا که انیشتین بیان میدارد سرعت نور، بیشترین حد سرعت هر چیزی است که در کیهان حرکت میکند و این مورد شامل انبساط خود کیهان نمیتواند باشد. در سال 2014 ، اختر شناسان اعلام کردند توانستهاند به شواهدی از تابش زمینه کیهانی مربوط به حالت B که نوعی قطبش در نتیحه انبساط جهان و تولید امواج گرانشی است، دست یابند. تیم محققین این مدارک را به وسیلهی تلسکوپی در قطب جنوب به نام "تصویربرداری زمینهی قطبش فراکهکشانی کیهان" ( BICEP2 ) تهیه کردند. جان کوواچ محقق ارشد مرکز اخترفیزیک هاروارد اسمیتسونین در مارچ 2014 اعلام کرد: ما بسیار مطمینیم سیگنالی که دیدهایم واقعی است و در آسمان وجود دارد. در ماه ژوین، همان تیم تحقیقاتی اعلام کرد یافتههایشان ممکن است به واسطه قرارگیری غبار کهکشانی در مسیر میدان دیدشان تغییر کرده باشند. کوواچ در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد: نتایج اصلی تغییری نکرده است ما اطمینان بالایی به نتایجمان داریم. اما اطلاعات جدیدی که از ماهواره پلانک به دست آمده است نشان میدهد در مورد غبار، پیشبینیهای قبلی بسیار کمتر از واقع بودهاند. نتایج حاصل از رصدهای ماهواره پلانک در ماه سپتامبر به صورت آنلاین در اختیار قرار گرفت. در ژانویه 2015 ، محققان هر دو تیم که به صورت مشترک کار میکردند تایید کردند که بیشتر سیگنال دریافتی از Bicep ، اگر نگوییم کل آن، تنها غبار ستارهای بوده است. انبساط سریعتر، تعدد کهکشانی و ترسیم آغاز کیهان نه تنها انبساط پیدا میکند بلکه به موازات آن، سریعتر نیز میشود. این مساله بدین معنا است که زمانی میرسد که دیگر هیچ کسی قادر به دنبال کردن و رصد دیگر کهکشانها، از زمین یا نقاط دیگری در کهکشان خودمان، نخواهد بود. در مدل "چند جهانی"، جهانهای متعدد به مانند حبابهایی که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. در اولین رخداد بزرگ تورم، بخشهای متفاوتی از فضا - زمان با نرخهایی متفاوت رشد کردند، که ممکن است منجر به ایجاد بخشهای متفاوت، جهانهای متفاوت، با احتمال بالقوهی قوانین متفاوت فیزیک شده باشد. اخترشناس دانشگاه هاروارد آوی لویب میگوید: ما میبینیم که کهکشانهای دوردست از ما فاصله میگیرند، اما سرعت آنها متناسب با زمان در حال افزایش است. در نتیجه، اگر به اندازه کافی صبر کنید، نهایتا خواهید دید که کهکشانی در دوردست به سرعت نور خواهد رسید. معنای این رخداد این است که دیگر حتی نور نیز قادر نخواهد بود فاصلهی حاصل شده بین ما و آن کهکشان را پل بزند و ارتباطی برقرار کند. هنگامی که کهکشان مورد نظر نسبت به ما با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کند، دیگر راهی برای موجودات فرازمینی در آن کهکشان وجود ندارد که بتوانند از طریق آن با ما ارتباط برقرار کنند یا سیگنالی ارسال کنند که به ما برسد. بعضی فیزیکدانان همچنین پیشنهاد میدهند این جهانی که ما آن را تجربه میکنیم تنها یکی از تعداد بسیاری است. در مدل "چند جهانی"، جهانهای متعدد در کنار یکدیگر وجود دارند، به مانند حبابهایی که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. این نظریه پیشنهاد میدهد که در اولین رخداد بزرگ تورم، بخشهای متفاوتی از فضا - زمان با نرخهایی متفاوت رشد کردند، که ممکن است منجر به ایجاد بخشهای متفاوت، جهانهای متفاوت، با احتمال بالقوهی قوانین متفاوت فیزیک شده باشد. آلن گاث فیزیکدان نظری از دانشگاه MIT در کنفرانسی مربوط به اکتشاف امواج گرانشی در مارچ 2014 گفت: سخت است بتوان مدلهایی از انبساط ساخت که منجر به چندجهانی نشوند. غیرممکن نیست و در نتیجه من فکر میکنم هنوز به انجام تحقیقات بیشتری نیاز است. اما بیشتر مدلها منتج به چندجهانی میشوند و مدارک موجود در تایید انبساط، ما را به این سمت هدایت میکنند که ایده چندجهانی را جدی بگیریم. جهانی که ما میشناسیم چگونه شکل گرفته است؟ ممکن است در نتیجه شناخت وآگاهی ما نسبت به این مساله، این ایده حاصل شود که مهبانگ اولین دوره انبساطی نبوده است که جهان تجربه کرده است. بعضی دانشمندان بر این عقیدهاند که ما در کیهانی زندگی میکنیم که چرخههای منظم انبساط و فروکش در آن صورت میگیرد و تنها اتفاقی که برای ما افتاده است، این است که در یکی از این فازها زندگی کنیم. |
علم چیست تفکیک علم از غیر علم یا به عبارتی آنچه که بعنوان شبه علم شناخته میشود، سرفصلی فوق العاده با اهمیت در " فلسفه علم" است. علم در فرهنگ ما در قبال معانی متفاوتی چون آگاهی، ادراک، شناخت، فهم و معرفت به کار میرود، و به دلیل وجود معانی مختلف ، ابهاماتی نیز در فهم این واژه وجود دارد. "علم" از واژه لاتین ( science ) مشتق شده است. علم در معنای اصطلاحی روشی است نظام مند درباره نگرش انسان به طبیعت که با روشهای معین بدست میآید و هدف آن برقراری رابطه ثابت بین پدیدارهاست. امروزه شاید بتوان پنج تعریف از ماهیت " علم" ارایه داد: 1 - علم به مثابه کار دانشمند 2 - علم به مثابه تکنولوژی 3 - علم به مثابه خیر و خوبی 4 - علم به مثابه نهاد 5 - علم به مثابه کار آزمایشگاهیتعریف نخست، علم را ذیل عنوان کار دانشمند تعریف میکند و به نوعی پاسخ به این پرسش است که " دانشمند کیست؟" واضح است که دانشمند کسی است که به کار علم مشغول است. این تعریف ارزش خاصی ندارد، چرا که برای ارایه تعریف علم، مفهوم دانشمند را پیش کشیده و برای تعریف دانشمند، مفهوم علم را. بنابراین، این تعریف دوری ( circular ) است و هیچ معرفت جدیدی به ما نمیدهد.در نظرگاه دوم، هیچ تمایزی میان علم و تکنولوژی وجود ندارد. علم، پلها، قرصهای ویتامین، سفرهای فضایی و بمبهای هستهای است. به واقع ابهتی که علم داراست، آمیزهای است از تحسین رفاه و آسایشی که دانش علمی به ارمغان آورده و دلهره از آن سنخ ویرانگری که ممکن است همین دانش پدید آورد. حقیقتی که در این تصور از دانش نهفته، این است که به علم بعنوان ناجی بشریت یا ویرانگری محتمل میتوان نگاه کرد. علم سیطره و درک بی سابقهای از طبیعت را به انسان داده است. بین علم و تکنولوژی تمایزات مهمی وجود دارد. تکنولوژی نمایانگر کاربرد داشن علمی در صنعت، هنر و همه گونه مسایل علمی است. در واقع با داشتن حداقل دانش علمی، برخورداری از تکنولوژی کاملا ممکن است. اما علم و تکنولوژی الزاما دو روی سکه نیستند و بخش بزرگی از علم هیچ گونه کاربرد عملی یا تکنولوژی عاجلی ندارد. نه فقط بین دانش علمی و تکنولوژی بلکه میان نظریه علمی از یک سو و دانش علمی از سوی دیگر باید تمایز قایل شد.در تعریف سوم علم به مثابه هر آنچه درست و نیکوست، هر آنچه خیر است و صحیح مطرح میشود. در نزد عامه هم این تعریف بسیار معمول است. بارها شنیدهام که حتی افراد دور از دانش نیز برای تایید پندارها و اعتقادات خودشان بر علمی بودن آنها تاکید میکنند و اصرار دارند که اخبار و گفتهها و محصولاتشان علمی است. آنها نمیخواهند گفته هایشان غیر علمی باشد چرا که در نظر عامه مردم واژه غیر علمی واژه نادرستی است. از همین رو که حتی فروشنده مهره مار یا فروشندگان سنگ ماه تولد هم اصرار دارند که محصولاتشان مورد تایید علم است. بیشتر مجریان برنامههای فریب عمومی این معنای ضمنی را در نظر دارند که وقتی میگویند فلان چیز علمی است، صرفا مرادشان اسن است که آن چیز خوبی است. بارها شنیدهام که باورمندان به تواناییهای فرا طبیعی، اصرار دارند که کارشان علمی است و علم هم اعمال و باورهای آنان را تایید میکند.چهارمین تعریف، علم را همچون نهاد میداند. علم حمایت دولتها، منابع مالی سازمانهای اقتصادی و تسهیلات دانشگاههای بزرگ و سازمانهای آموزشی دیگر را بدست آورده است. به واقع این نتیجه نهادی شدن علم در فرهنگ جوامع انسانی است. معنای نهادی شدن علمی بسیار فراتر از اینهاست. این به آن معناست که پژوهش علمی، کاری مشترک شده که حمایت دانشمندان بسیاری را لازم دارد. معیارهای مشترک در جامعه علمی، پیامدهای تکنولوژیکی احتمالی، به ویژه از نظر بودجه عمومی علم، همه و همه سبب شده که یک تعریف از علم مبتنی بر علم به مثابه نهاد در نظر گرفته شود.طبق آخرین تعریف، آنچه که علم را از دیگر فعالیتها متمایز میکند این است که علم در آزمایشگاه دنبال میشود. حتی جایی که آن آزمایشگاه ممکن است لبه آتشفشان ، ژرفای اقیانوس، یا فضای بیرون زمین باشد. دانشمندان در شرایط کنترل شدهای در آزمایشگاهها کار میکنند و امور واقع طبیعت را بررسی میکنند. شاید گمراه کنندهترین بینش به علم، از همین درآمیختگی علم با آزمایشگاه ناشی میشود، ولی با تمام این تفاسیر این مدل هم به نوعی تعریفی از علم ارایه میدهد، هرچند که این تعریف اساسا نیازمند شرح و بسطی به مراتب بیش از اینهاست. |
آیا شبکه عصبی کوانتومی میتواند منجر به جاودانگی انسان شود؟ شکل 1 . شبکه عصبی کوانتومی منتشر شده در thenextweb به تاریخ 10 می2021 لینک منبع Could quantum neural networking lead to human immortality ?هیچ مدرکی وجود ندارد که شما خواهید مرد. این را اشتباه نگیرید شواهد زیادی وجود دارد. اما دلیل آن ریاضی است، و مرگ تنها در نگاه به گذشته قطعی است. به همین دلیل است که هر تحقیقی که مرزهای آنچه را که ما میتوانیم مشاهده کنیم، آزمایش کنیم، و تکثیر کنیم در مورد جهان پرهرجومرج مکانیک کوانتومی جابهجا میکند، هیجانانگیز است. عمل عجیبوغریب در فاصلهای دور میتواند بلیط ما به سوی جاودانگی باشد.یک تیم بینالمللی از محققان به تازگی کاری را منتشر کردهاند که درگیری کوانتومی در یک مقیاس کلان بیسابقه را نشان میدهد.طبق یک گزارش از دیوید نیلد Science Alert : ابعاد مورد بحث هنوز هم از دیدگاه ما بسیار کوچک هستند - این آزمایشها شامل دو استوانه آلومینیومی کوچک یک پنجم عرض موی انسان است - اما در حوزهی فیزیک کوانتوم آنها بسیار بزرگ هستند.اتصال، ویژگی مکانیک کوانتومی است که در آن میتوان یک ذره را برای پاسخ به تحریک ذره دیگری ساخت که در آن با فاصله از هم جدا شدهاند. به عبارت دیگر: اگر دو ذره را به هم وصل کنید و یکی از آنها را قلقلک دهید، هر دو میخندند. نکته جالب در اینجا این است که محققان موفق شدند طبلهای آلومینیومی کوچک را به هم وصل کنند. آنها درگیری در سراسر طبلها را با اندازهگیری ارتعاشات مشاهده کردند.در واقع، یک درامر در یک صحنه طبل خود را مینواخت و صدا به طور همزمان به درامی در آن طرف صحنه از راه دور منتقل میشد. این چیزی است که فیزیکدانان امیدوارند با شبکههای ارتباطی کوانتومی انجام دهند: ارتباط فوری و غیرقابل اتصال از طریق تلهپورت.شکل 2 . طبلهای آلومینیومی کوچک این کار راه درازی را به سمت پر کردن شکاف بین فیزیک کوانتومی و کلاسیک طی میکند. اگر به افزایش مقیاسی که در آن میتوانیم شاهکارهای قابلمشاهده مکانیک کوانتومی را انجام دهیم، ادامه دهیم، در نهایت به طور کامل از قلمرو کلاسیک خارج میشویم.وقتی به جایی رسیدیم که مثلا میتوانیم کل سیارات را در هم گره بزنیم، به سختی میتوان بین فیزیک کلاسیک و کوانتوم تفاوت قایل شد.اما قبل از اینکه به تکنولوژی تلهپورت در مقیاس سیاره دست یابیم، به احتمال زیاد کاربردهای جالب دیگری برای گرفتار شدن پیدا خواهیم کرد. ایده اصلی در اینجا این است که، از لحاظ نظری، اطلاعات را میتوان بین هر تعداد شی درگیر در هر فاصله ارسال کرد.این سوال را ایجاد میکند: آیا دو شبکه عصبی میتوانند درگیر شوند؟ اگر ما به طبلهای آلومینیومی در تحقیق فوق نگاه کنیم، ممکن به نظر میرسد. به دو کیت درام گره خورده با تعداد زیادی طبل و سنجش متفاوت فکر کنید، که همه آنها توسط یک طبلزن نواخته میشوند.اگر این کیتهای درام تنها شبکههای عصبی کوچکی باشند که برای تولید مربا مورد استفاده قرار میگیرند، پس میتوانیم تصور کنیم که آنها تا میلیاردها و میلیاردها طبل مقیاسگذاری شدهاند. تصور میشود مغز انسان یک شبکه عصبی ارگانیک باشد. دانشمندان بر این باورند که این شبکه بسیار شبیه به شبکههای عصبی است که توسعهدهندگان AI برای تقلید از هنر یا ایجاد DeepFakes از آن استفاده میکنند.البته مغز ما بسیار پیچیدهتر است. اما دلیل آن این است که اگر ما میتوانیم یک سیاره یا یک شبکه عصبی را تصور کنیم: چرا نمیتوانیم مغز خود را با یکدیگر یا با یک شبکه عصبی مصنوعی متحد کنیم؟چه اتفاقی میافتد اگر شما بتوانید آگاهی خود را در شبکههای مختلف به اشتراک بگذارید؟ در نهایت، اگر یکی از آن شبکهها خراب شود یا رایانهای که در آن کار میکند دیگر متوقف شود، آیا نمیتوانید فقط آن دستگاه را تعویض کرده و به مبادله ادامه دهید؟یا چه میشد اگر میتوانستیم از درگیری کوانتومی استفاده کنیم تا ذهن خود را با مغز دیگران، مانند یک ذهن ووکلان، گره بزنیم؟ شاید ما حتی بتوانیم مغزهای خالی پرورش دهیم تا هوشیاری خود را از طریق گرفتار شدن در موردی که اولین عملکرد معیوب مغز ما رخ میدهد، تکرار کنیم.متاسفانه این حدس و گمان در واقعیت ریشه ندارد. واقعیت این است که ما کاملا فیزیک کلاسیک و کوانتومی را یکپارچه نکردهایم. دانشمندان بر این باورند که یکی از ویژگیهای مکانیک کوانتومی به نام دیکورژی، مانع بزرگی را برای حفظ آگاهی در قلمرو کوانتومی ایجاد میکند.این نکته را شولد و همکارانش متذکر شدند، در سال 2014 در یک مقاله از پیش نوشته شده در مورد شبکههای عصبی کوانتومی ( QNNها) بحث کردیم: اگرچه QNNها نزدیک به بحث در مورد "شبه بودن مغز" بالقوه هستند، اما قصد ندارند عملکرد مغز ما را از نظر مکانیک کوانتوم توضیح دهند.نورونها اشیاء ماکروسکوپی با پویایی در مقیاس زمانی میکروثانیه هستند، و یک قرآن که به صورت نظری دو حالت کوانتومی را معرفی کرده است، به فرآیندی اشاره دارد که شامل میلیونها یون در یک فضای محدود است، که منجر به تخمین زمان تجزیه به ترتیب 10 13 ثانیه و کمتر میشود، بنابراین بعید به نظر میرسد که اثرات کوانتومی در پردازش اطلاعات عصبی نقش داشته باشند.این بدان معنا نیست که این کار ممکن نیست، اما چیزی بیش از مقیاسگذاری آزمایشهای کوانتومی برای فهمیدن این که چگونه ذهنهایمان را به مغزهای یدکی و یا بر روی تراشه تبدیل کنیم، لازم است.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله تکنولوژی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
ترمیم دی ان ای - مقالههای اتحاد نور دی ان ای لیرایی:با نابودی گهواره لیرا در جنگهای تمدن لیرایی با گروههای اوریون، سطح آگاهی آواتار در ماتریکس زمان کیهانی ما نابود شد. این جنگهای کهکشانی باعث آسیب و نابودی دی ان ای لیرایی شد که این دی ان ای در واقع تجلی ماتریکس سیلیکات بود و ظرفیت زندگی به عنوان انسان آواتار کریستال را داشت. این خط زمانی در نابودی سیارههای لیرا در واقع جایی بود که بذر جنگهای کهکشانی کاشته شد، جنگهایی بر علیه دی ان ای و آگاهی انسان، جنگهایی که در آنها، آگاهی ضد مسیح برعلیه آگاهی کریستوس در این سیستم کیهانی شورش کرد. دی ان ای اصلی که در طول جنگهای لیرایی با گروههای اوریون و متعاقبا نژادهای خزنده از بین رفته بود در حال بازیابیست. شبکه درخت 12 شاخه توسط تمدنهای لیرا - سیریوس طراحی شد تا به بازیابی آواتار کریستوس ماتریکس سیلیکات اصلی انسان در جهانهای هارمونیک کمک کند. برای انجام این کار لزوما باید به خطوط زمانی گذشته برگشت تا کدها بازیابی شوند و آسیبهای جنگهای اوریون از خطوط زمانی آینده ترمیم شود.یکپارچه سازی هویتهای مختلف:به مرور که بیدار میشویم، به یک آگاهی چندبعدی دست پیدا میکنیم و سطوح مختلف آگاهی را درک میکنیم. ما انسانها تنها محدود به شخصیتهای روی زمین نیستیم. در واقع در بعد سوم گیرافتادهایم و بر روی حواس پنجگانه متمرکز شدهایم. حواس بالاتر ما توسط یک شبکه الکترومغناطیسی نامریی قفل شده که در حال حاضر با برداشته شدن این حصارهای فرکانسی، حواس بالاتر در حال فعالسازی هستند.( دیدن نور، جرقه، هاله، موجودات چندبعدی و .. از نشانههای این فعالسازی هست). این شبکهها در واقع یک توهم برای انسانها ایجاد میکردند و از این طریق آگاهی انسانها کنترل میشد. این شبکهها احساسات را کنترل میکردند و باعث میشدند که انسانها درک اشتباهی از خودشان داشته باشند. و از این طریق ما در بعد سوم گیر میافتیم و تنها پهنای باند محدودی از واقعیت را درک میکنیم.ما تنها محدود به زندگی روی زمین نیستیم، ما در واقع موجودات چندبعدی هستیم که در هر یک از ابعاد وجود داریم. اساسا تعداد ابعاد نامحدود هستند. ما انسانها از چندین هویت مختلف در ابعاد مختلف ساخته شدهایم، و در هر بعدی فقط دارای یک جنبه از آگاهی کلی هستیم. مثلا اگر ابعاد را به 12 بعد محدود کنیم، در بعد دوازدهم ما هویت شخصی نداریم و از خود تجربهای جدا از کل نداریم و در این بعد، در واقع جزیی از یک کل هستیم. اما در بعد سوم، خودمان را به عنوان یک موجود فیزیکی متراکم تجربه میکنیم که در یک دنیای فیزیکی زندگی میکند.در سطوح و ابعاد دیگر، ما یک تجسم فیزیکی و شکل کاملا متفاوتی از چیزی که هم اکنون روی زمین هستیم داریم، یعنی در هر بعدی با توجه به سطح فرکانس، دارای یک بدن متفاوت هستیم. در حال حاضر داریم از یک خواب خلصه گونه بیدار میشویم و شروع میکنیم به سفرهای اختری و تجربه این ابعاد مختلف و دسترسی به انرژی هویتهای مختلف در ابعاد گوناگون. با انجام این سفرها، اجازه میدهیم تا این فرآیند تبدیل و تغییر انجام شود. در واقع این پروسه باعث یکپارچگی هویتهای چندبعدی میشود که "تناسخ کامل" نام دارد.ما میتوانیم در حین مراقبه، رویا یا رقص، تجربه هایی از هویتهای چندبعدی خود داشته باشیم. مراقبه، رویا یا رقص در واقع حالتهایی هستند که در آنها ذهن منطقی خاموش شده و این فرصت را به ما میدهد تا با ارتباط با ابعاد دیگر، با جنبههای مختلف روحمان ملاقات کنیم. به مرور که هویتهای مختلف را یکپارچهسازی میکنیم، تاریخچه مختصری از هرکدام از هویتها به ما داده میشود و قادر میشویم تا به روحمان وصل شیم و از آن اطلاعات دریافت کنیم. با ادامه این روند، یک سری کدها که در دی ان ای مخفی شده بودند، فعال میشوند. اغلب در حین مراقبه با اشکال ستاره مانند برخورد میکنیم که در واقع همان کدها در بدن نوری هستند. این کدهای ستارهای شکل، شبیه به الگوهای پیچیده دانههای برف هستند که از طریق امواج فوتونیک نوری به ما میرسند. با فعال شدن کدهای ستارهای، دی ان ای فعال میشود و اطلاعات روح بازیابی میشوند، و ما قادر به ساخت یک بدن نوری میشویم که میتواند همه کدهای ستارهای مربوط به همه هویتهای چندبعدیمان را حمل کند. هستی و هرچیزی که درونش هست، در یک مسیر تکاملیست و یک هماهنگسازی وسیع برای کسانی که آماده هستند وجود دارد. قسمت بزرگی از این آماده سازی، شامل ترمیم و ایجاد تعادل در کیهان میشود. ما فراخوانده شدیم تا هرچیزی که از تعادل خارج شده را به سمت هارمونی ببریم تا تکامل مسیر خودش را طی کند. 21 دسامبر 2012 :تا قبل از این تاریخ، زمین یک سیاره زندانی بود. در واقع یک مانع فرکانسی در اطراف زمین وجود داشت که مانع از رسیدن اطلاعات و آگاهی از ابعاد و جاهای مختلف کیهان به زمین و انسانها میشد. این مانع، یک حصار فرکانسی است که موجودات فرازمینی با جهت گیری منفی در زمان سقوط آتلانتیس در اطراف زمین قرار دادند تا ماتریکسی که ما در آن زندگی میکنیم را کنترل کنند. به دلیل این مانع فرکانسی، انسانها در یک حالت خلسه هیپنوتیزمی قرار داشتند و تحت کمترین آگاهیها عمل میکردند. اما از تاریخ 21 دسامبر 2012 , پالسهای کهکشانی از مرکز کهکشان در حال از بین بردن این مانع هستند و این مسیله باعث شده اطلاعات خیلی بیشتری به ما برسد. به همین دلیل هست که شاهد بیداری انسانهای زیادی بعد از 2012 هستیم.بدن نوری همان هاله انرژی انسان است که آگاهی را از قالبی هولوگرافیک عبور میدهد و باعث ایجاد تظاهرات مادی در واقعیت زندگی ما میشود. بدن نوری متشکل است از لایههای درهم تنیدهی فرکانسهای الکترومغناطیسی بیشماری ( امواج نور و صدا) که هویتهای هوشی آگاهی عامل در هر یک از لایههای چندبعدی موجود در Universal Time Matrix را میسازند. بدن نوری، هویت و حافظه آگاهی ما را در طول زمان نگه داشته و کدهای نوری زندهی طرح ساختار ما را حفظ کرده و ارتباط و اتصال مستقیم ما را با خود برتر یا منبع ایجاد میکند. بدن نوری دارای سه سطح اصلی است: 1 - شبکه درخت دوازده شاخهای و بدنهای سه گانه افقی 2 - کلیدهای کریستال چاکرا، خطوط محوری، ساختار نادی 3 - سیستم چاکراماتریکس نوری:ما در حال تجربه فعالسازی منشورهای نوری هستیم که در مرکز هر کدام از سلولهای بدن وجود دارد. با فعالسازی این منشورهای نوری، یک سیستم عصبی جدید ایجاد میشود و این به شکل همزمان تحت تاثیر تغییرات شبکه زمین قرار میگیرد. وقتی که این پروسه کامل شود، همه سیستمهای سیاره زمین با یک نور فرکانس بالا تحریک و برانگیخته میشوند (یعنی از نور تغذیه میکنند). این عامل باعث ایجاد یک ماتریکس نوری در داخل کالبد فیزیکی انسان و سیاره زمین میشود. با کامل شدن این ماتریکس، تغییر بزرگی در واقعیت چندبعدی بوجود میاد.با رسیدن انرژیهای جدید از مرکز کهکشان به چاکراهای زمین، و انتقال آنها به کالبدهای انسانی، این انرژیها به شکل الهامات ناگهانی متجلی میشوند و باعث ایجاد تغییرات فکری، احساسی و حتی فیزیکی میشوند. حتی گاهی اوقات این انرژیها به سمت یک فرد خاص متمرکز هستند و باعث ایجاد تغییرات بزرگی در میدان آگاهی فرد میشوند. الهامات ممکن است به شکل رویاها، دریافتها یا تفکرات خلاقانه خودانگیخته متجلی شوند.تغییر ماتریکس کالبد انسانها در پروسه صعود:در پروسه صعود، آگاهیهای برتر از ابعاد بالا به ما کمک میکنند تا بتوانیم تغییرات را بهتر انجام بدهیم. به همین دلیل ممکن است گهگاهی حضورهایی را حس کنیم. ممکن است احساس سوزش در فرق سر داشته باشیم. انرژی این آگاهیها بسیار ظریف است و برای ما سخت است که در محیطی با پارازیتهای مختلف بتوانیم متوجه آنها بشویم. در واقع این آگاهیها مشغول ایجاد ماتریکس جدیدی برای ما هستند. آنها میدانند که ماتریکس بدن ما نیاز به ترمیم، ارتقا و بازطراحی دارد و این کار را از طریق ابزارهای اثیری انجام میدهند. با طراحی دوباره کالبدهای اثیری و همراستا کردن آنها با ماتریکس نوری، ما میتوانیم در سطح زیراتمی وارد وحدت شویم. اساسا بدنهای جدیدی برای ما طراحی میشود که با استفاده از آنها ما میتوانیم با ارتعاشات نور هماهنگ شویم. ماتریکس نوری، به شکل غیرفعال در سلولهای بدن ما وجود دارد و از این طریق فعال میشود. ما قادر خواهیم بود از طریق این کالبدها در سرعت نور، ارتعاش کنیم. در حال حاضر در موقعیتی هستیم که همه چیز در حال تغییر و دگرگونیست، هم در جنبههای فردی و هم جمعی و سیارهای و دلیل همه این تغییرات در واقع اتمام چرخه قبلی و شروع چرخه جدید و وارد شدن زمین به یک دوره جدید است و با رسیدن انرژیها و آگاهیهای جدید اساسا همه چیز تحت تاثیر قرار میگیرد.پروسه بیداری و صعود در حقیقت یک فرآیند پیچیده کوانتومی است که حرکت آگاهی از طریق فضا و زمان را کنترل میکند. آگاهی در واقع انرژیست، همانطور که انرژی در واقع آگاهی هوشمند است. وقتی که انرژی تغییر میکند، آگاهی ما هم دچار تغییر میشود. فضا و زمانی که ما روی زمین میشناسیم هم دچار تغییر میشود و ما بسمت خط زمانی آینده حرکت میکنیم. وقتی تدریجا در معرض فرکانسهای فعالسازی کالبدهای اختری قرار بگیریم، سیاره ما به بعد بالاتر و سطوح فرکانسی بالاتر منتقل میشود مدل چند بعدی واقعیت را میتوانیم از طریق مطالعه ماتریکس زمان جهانی و درخت زندگی کیهانی تصور کنیم. تغییر در فرکانس همه موجودات سیاره باعث تغییر فرکانس خود سیاره شده و سیاره با تاثیر جمعی انرژیهای درحال تغییر هماهنگ میشود. و در این میان آشنایی با اتفاقات و تغییراتی که هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ جمعی و سیارهای میافتد، لازم و ضروریست.ساخت درخت زندگی از طریق نردبان چندبعدی:وقتی هر کدام از هویتها و کدهای ستارهای مربوط به آن، در بدن نوری قرار میگیرند، میبینیم که "درخت زندگی" در حال تشکیل است. هر کدام از هویتها در یکی از چاکراها قرار میگیرند و کدهایی را به بدن نوری منتقل میکنند و باعث میشوند که چاکراها تغییر کنند و از شکل یک انرژی در حال چرخش که مدام از طریق میدان هاله هدر میرود، تبدیل بشوند به یک کریستال جواهر مانند. هر چاکرا از لحاظ هندسی شبیه به یک منشور پیچیده میشود. در نتیجه هرکدام از هویتهای ما تبدیل میشود به یک نور در درخت زندگی، در حالیکه هنوز خاموش هستند. برای روشن کردن این هویتها ما به یک منبع نیاز داریم، یک بار الکتریکی که بتواند این وسیله نوری را روشن کند و این منبع همان انرژی کندالینی است.میدانهای مورفوژنتیک:میدان مورفوژنتیک در واقع نقشه ایست که شکل و فرم را به شکل اطلاعات در خودش نگه میدارد و شامل ساختارهای آگاهی به شکل نور و صدا هست و مشخص میکند که هر شکلی از آگاهی، چطور متجلی میشود و هم در سطح زیراتمی و هم در سطح کیهانی وجود دارد و اساسا قسمتی از مکانیزم خلقت است. همه اشکال ماده و آگاهی، که شامل کالبدهای انسانی و سیارهای میشود، از طریق این میادین متجلی میشوند که معماری و ساختار این تجلی، شبکه 12 شاخه ایست. این شبکه اساسا کیفیت کریستالی ماده_ انرژی را که شامل الگوهای خاص فرکانس هست، مشخص میکند. پس نقشه کالبد ما، همان میدان مورفوژنتیک است و این نقشه هم در سطح سیارهای، هم در سطح کهکشانی، هم در سطح کیهانی و هم در سطح فراکیهانی وجود دارد. " همه سطوح این نقشه 12 تایی یعنی سطوح انسانی، سیارهای، کهکشانی، کیهانی و . درهم تنیدهاند و بهم اتصال دارند".در طول 5000 سال گذشته سیاره ما تحت یک سیستم بسته bi _ wave یا دو موجی عمل میکرده است. سیستم بسته به معنی اینست که سیاره به یک منبع محدود انرژی دسترسی داشته است. به دلیل همین سیستم بسته و منبع انرژی محدود، دزدی انرژی از انسانها و روابط انگلی در سیاره زمین بسیار افزایش پیدا کرد. این عدم تعادل انرژتیک توسط کنترل کنندههای زمین، عامدانه برنامهریزی شد تا روابط ارگانیک بین الکترون و پروتون و نرخ اسپین آنها، تحریف شود. این کنترل کنندههای زمین، انرژی حیاتی را از طریق "سرقت کد خلقت" و معماری غیر ارگانیک به وسیله هندسه دو قطبی Vesica Pisces مهار میکردند. این معماری به سرقت رفته، در اختیار مکانیزم بیگانگان منفی قرار گرفت و این دو قطبی روی سیاره ما قفل شد، تا کد "تثلیث" یا اتحاد قطبیتها از دسترس خارج شود، این امر باعث بوجود آمدن الگوهای اسپین معکوس شد که آگاهی ما را در ابعاد مختلف دچار شکاف کرد. اما اکنون زمان مهار هندسه وسیکا پایسیس رو به اتمام است و ما مشغول یادگیری این هستیم که چگونه " موج سه گانه " را از طریق ادغام انرژیهای مونث و مذکر خلق کنیم و به انرژیهای میدان منبع دست پیدا کنیم.از فوریه 2009 " زوجهای بذر ستارهای" مکلف شدهاند تا در پیشرفت معماری میدان سیاره کمک کنند تا میدان دوقطبی مهار وسیکا پایسیس را منحل کنند و برنامه شبکه معکوس سازی نفیلیم که مقر آن در پادشاهی متحده انگلستان است، منحل شود. در واقع استفاده این ساختارها روی سیاره برای جمع آوری و مکیدن و انتقال انرژی حیاتی و جنسی از انسانها و ارتقای برده داری و بدبختی جنسی بوده است. برای فایق آمدن بر این تحریف قطبیتی افراطی، این "زوجهای بذر ستارهای" سکویی میسازند برای خلق "میدان موج سه گانه" که اجازه میدهد وحدت تانتریک قلبی، حقیقتا اتفاق بی افتد. مکاشفه مستتر در این "ازدواجهای مقدس" شگفت انگیز است، زیرا از جنبهها و ابعاد مختلفی به فرآیند صعود کمک میکند.تاثیر میدان کوانتومی بر فضا - زمان:در حال حاضر، کالبد سیاره ما در حال انجام یک بازسازی در تاروپود فضا - زمان است و خوب این مسیله طبیعتا باعث ایجاد تغییرات و بی نظمی هایی خواهد شد که میدانهای کوانتومی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. در نتیجه این تغییرات، الگوهای جدیدی از اختلالات الکترومغناطیسی، موانع یا آشفتگی در میدان جمعی بوجود میآید. میدان کوانتومی، که به عنوان "فضا - زمان داخلی" هم شناخته میشود، این تاثیرات را بر لایههای ساختار طرح اصلی منعکس میکند. ساختار طرح اصلی، در واقع ماتریس طرح اولیه است که لایههای میدانهای مورفوژنتیک را در زمین ایجاد میکند. گرید ورکرها اطلاع دارند که ساختار طرح اولی در میدان سیاره با تغییر تایم لاین کاملا در حال دگرگونیست، و به نظر میرسد که یک اتفاق خیلی متفاوت، فوقالعاده و در عین حال عجیب و غریب در میدان سیاره در حال انجام هست. به نظر میرسد یک طرح جدید آگاهی انسانها را در بر خواهد گرفت. تغییرات طرح اولیه، بر روی ساختار ماده تاریک اثر میگذارند، و این مسیله نتیجتا به تغییر و دگرگونی عناصر زمین و ساختار عنصری کالبد زمین منجر خواهد شد. این مسیله از طرف دیگر واسط و مدیوم آگاهی ما را در حالیکه هنوز روی سیاره هستیم، تغییر میدهد، و ما را وادار میکند تا تطابق پیدا کنیم و راههای جدیدی برای ارتباط با زمین و اتصال با خانواده ستارهای پیدا کنیم. تغییرات ساختاری به پرتالهای زمین هم گسترش مییابد و این تغییرات از طریق پرتالها به ساختارهای فراسیارهای منظومه شمسی و فراتر از آن هم میرسد. همه سیستمهای ارتباطی که به این سطوح معماری سیاره متصل هستند، تحت نوسان و تغییر و بازآرایی قرار میگیرند، و در واقع ارتباطهای بین ستارهای بازسازی میشوند، این ارتباطها پرتالهای زمین را متصل میکند تا زمین با سیستمهای ستارهای چندگانه و اجرام آسمانی همراستا شود. بعضی از این پلتفورمها به این منظور ساخته شدهاند تا انسانهایی که در نواحی مختلف فضا - زمان روی زمین هستند به جاهای دیگر منتقل شوند، و نتیجتا این پلتفورمها در انتهای چرخه زمان کیهانی، تحت بازسازی ساختار فضا - زمان قرار خواهند گرفت. ذرات زیراتمی در مواد عنصری، تحت ساختار اتمی جدید، بازآرایی میشوند، در واقع این ذرات برای تطابق با تغییر کالبد سیارهای به دنیای هارمونیک بعدی، بازسازی و بهینه میشوند. ذرات زیراتمی از اتمها بسیار کوچکتر هستند، و در واقع بازسازی و تغییر و تبدیل ذرات در مقیاس کوانتومی، توسط ذرات زیراتمی توضیح داده میشود. پس ذرات زیراتمی، مثل الکترونها، پروتونها و نوترونها، اتمها را میسازند و اتمها هم بلوکهای مواد را تشکیل میدهند. وقتی ذرات زیراتمی بازسازی و بروز رسانی میشوند، این مسیله باعث تحریک فرآیند یونیزاسیون اتم هایی میشود که انرژی الکتریکی و یک سری از واکنشهای شیمیایی را در بدن تولید میکنند. بدن انسان وقتی در معرض سیگنالهای الکترومغناطیسی قوی قرار میگیرد، یا در اثر فعالسازی کندالینی، قادر میشود تا پروسه یونیزاسیون بیولوژیکی را انجام بدهد که این مسیله باعث شکل گیری میدانهای پلاسما میشود. در فرآیند صعود کالبد انسان، یونیزاسیون باعث تولید نور پلاسمای فرکانس بالا شده تا فرآیند ساخت کالبد روحی پلاسمای مایع ادامه پیدا کند. به تدریج تا نقطهای پیش خواهیم رفت که از سطح تنظیمات چاکرا در بدن نوری در قلمروهای پایین خلقت عبور کرده و ساختار بدن نوری پلاسما را میسازیم. این ساختار ( مرکابا)، در واقع یک وسیله نقلیه به شکل یک کالبد کرویست که میتواند میزبان آگاهی پلاسمای بالاتر شود. این حالت از ساختار بدن نوری، چاکراها یا کالبد کروی، در واقع دلالت دارد بر تفاوت بین تناسخ در تراکمهای پایین فضا - زمان، و یا آزاد شدن از ساختارهای فضا - زمان سطح پایین و توانایی پرواز از طریق کالبد آگاهی به ورای منظومه خورشیدی.کیهان شناسی ابعاد:هدف اصلی ما وصل شدن به جنبههای ارتعاشی بالاتر خود از طریق قصد کردن برای ارتباط با کالبد نوری توسط افزایش آگاهی در مدیتیشن است. پس وقتی به روح و خود برتر و به جنبههای مختلف هویتهای انرژتیک - روحی خود فکر میکنیم، در واقع اینجاست که میتوانیم درکی از کیهانشناسی ابعاد و طیفهای فرکانسی ابعادی که وارد آگاهی ما میشوند، داشته باشیم. وقتی ما طیف امواج ابعاد را درک کنیم، و از چاکراها به عنوان یک مدل پایه استفاده کنیم، این مسیله به ما کمک خواهد کرد تا عملکرد هفت چاکرای اولیه را بهتر بفهمیم. پروسه صعود در واقع جمع کردن هویتهای مختلف از ابعاد مختلف هست و متمرکز کردن آنها در لحظه حال. ابعاد بالاتری که ما در حال دسترسی به آنها هستیم، در واقع مشخص کننده خطوط فضا - زمان آینده هستند. همینطور که وارد میدانهای انرژی بالاتر میشویم، از درون هر یک از فرکانسهای ساب هارمونیک در هر بعد عبور میکنیم.عبور از ابعاد پایین به ابعاد بالا: فرآیند حل کردن انرژیهای لایههای ابعاد پایین در میدان آگاهی و تبدیل ذرات آنها به فرکانسهای ابعاد بالاتر، فعالسازی ستارهای نامیده میشود و قسمتی از پروسه صعود است. این دینامیک صعود انرژیست که باعث تکامل آگاهی به ابعاد بعدی میشود. این فعالسازی ستارهای در واقع قسمتی از پروسه تکامل نور تلقی میشود.کیهانشناسی زمان جهانی در دوازده بعد همزمان:هر دنیای هارمونیک معادل سه تا از هویتهای روحی است، به این شکل:آگاهی ما از طریق شخصیت در ابعاد 1 , 2 , 3 از طریق روح در ابعاد 4 , 5 , 6 از طریق خود برتر در ابعاد 7 , 8 , 9 و از طریق آواتار کریستوس در ابعاد 10 , 11 , 12 و آگاهی Founder در ابعاد 13 , 14 , 15 تکامل پیدا میکند.ابعاد:ابعاد مختلف در واقع گروههای مختلف انرژی در قالب فرمهای هندسی فضا - زمان هستند و بر پایه واحدهای آگاهی کریستال صوت و نور ساخته شدهاند که به آنها میدانهای مورفوژنتیک یا ساختارهای متبلور شبکه درخت 12 شاخهای گفته میشود. یک بعد در واقع یک فضای پر از یک فرکانس خاص و توالیهای تکرار شوندهای از امواج است._ 12 بعد دنیای ما ( که به عنوان کالبد سیارهای هم شناخته میشود)_ هر بعد به یکی از لایههای بدن ما مرتبط است_ هر بعد به یکی از شاخههای دی ان ای وصل است، که در طول پروسه صعود و دریافت فرکانسهای جدید، به تدریج شاخهها فعال میشوند._ هر چاکرا در بدن ما به یکی از لایههای نوری موجود در کالبد ما و در کالبد سیارهای متصل است._ ابعاد 13 , 14 , 15 مربوط به جهانهای ترانس هارمونیک خارج از فضا - زمان هستند.آواتار:آواتار به آگاهی بعد دوازدهمی انسان گفته میشود، بالاترین تجلی آگاهی ساختار اصلی معنوی انسان. حالتی که انسان به میدان آگاهی کیهانی ( دی ان ای 12 شاخهای یا ماتریکس سیلیکات) دست پیدا میکند. همه ما دارای یک شکل آواتار Christos (نور ابدی درونی) هستیم و میتوانیم این جنبه از هویتمان را در طی پروسه صعود فرا خوانی کنیم. این آگاهی متجلی، در واقع شکل سه گانه سطوح ماتریکس ذهن در ابعاد 10 , 11 و 12 است. همچنین به عنوان سطح جهانی آگاهی شناخته میشود. برای ارتباط با فرکانس آواتار در روی زمین، ما باید محافظ بعد دوازدهمی را بسازیم و اشعه بعد دوازدهمی را از طریق شبکه درخت 12 شاخهای، به داخل بدن نوری جذب کنیم. وقتی ما تجسم آواتار را کامل کردیم، مرحله بعد Hieros Gamos (رستاخیز کامل بدن به نور ابدی christos و آگاهی کیهانی) میباشد، که باعث اتصال آگاهی داخلی Christos و آگاهی سوفیا Sophia در طی ازدواج مقدس با منبع ابدی آگاهی میشود. آواتار، عقل کل واحد است. آواتار، واقعیت انرژتیک واحد به عنوان میدان آگاهی، عقل کل خورشیدی، و نور ابدی درونیست و با فعال شدن آواتار تغییرات زیر انجام میشود:با فعال شدن آواتار، آگاهی کیهانی و اطلاعات حافظه سلولی بیدار میشود. ارتباط با آگاهیهای فرا زمینی و بهره مند شدن از قانون وحدت ( طبق قانون وحدت همه چیز از انرژی هوشمند ساخته شده و جزیی از کل واحد است). تکنولوژی آواتار شروع به ترمیم ژنتیکی انسانها و غیر انسانها میکند. مسایل مربوط به ماتریکسهای خلقت مثل مهندسی هولوگرافیک، واسطی بین بدن و عملکرد آگاهی میشوند. کامل شدن آگاهی دوگانه/قطبی که در دنیاهای پایینتر وجود دارند ( درک کاملی از حیله و فریب حاصل میشود). نابودی سطوح آگاهی آواتار در ماتریکس زمان کیهانی ما در زمانی انجام شد که گهواره تمدن لیراها ( اجداد انسانها) توسط جنگها و تجاوزات گروه اوریون با لیراها، نابود شد. این جنگهای کهکشانی، دی ان ای لیراها را که در واقع تجسم ماتریکس سیلیکات بود و ظرفیت زندگی به شکل آواتار انسانگونه کریستال را داشت، نابود کرد. این خط زمانی در نابودی سیاره Lyra (سیاره تمدن لیرا )، زمانی بود که بذر جنگهای کهکشانی کاشته شد که در واقع جنگهایی بر علیه آگاهی دی ان ای انسان بودند، جنگهایی که در آنها آگاهی ضد کرایست بر علیه آگاهی ابدی درونی الهی یورش برد. پروسه کاشت بذر توسط نژادهای ریشه در سیاره زمین در حال بازسازی دی ان ای اصلی بوده، و اصلاح و ترمیم قسمتهایی که در طول جنگهای لیراها با گروه اوریون و نژادهای رپتیلیان، آسیب دیدهاند. شبکه درخت 12 شاخهای توسط گروه لیرا - سیریوس طراحی شد تا به بازسازی ماتریکس سیلیکات آگاهی درونی آواتار اصلی انسان در جهانهای هارمونیک پایین کمک کند. لزوما برای انجام این پروسه و بازیابی کدهای دزدیده شده و آسیب دیده در جنگ اوریون، برای ترمیم خرابیهای دی ان ای در تایم لاینهای آینده، باید به تایم لاینهای گذشته برگشت.بسیار مهم : شناخت و به یاد آوردن تاریخ کیهانی و مرور این جنگها و درک آنها توسط انسانها در ترمیم دی ان ای، بسیار مهم است.خواص کریستالی بدن:کالبد زمین و کالبد بدن انسان، درست مانند ساختار دی ان ای، دارای خواص و ویژگیهای یک کریستال است.( کریستال دارای خواص دریافت و تقویت امواج است) ساختار کریستالی اصلی بدن انسان، در واقع همان سختار دی ان ای ماتریکس سیلیکات است، که از طریق اتصال با نور هیدروپلاسما ( کریستال مایع) در بدن فعال میشود. میدان انرژی بدن انسان شامل آرایه هایی از مراکز انرژی در حال ارتعاش است که در داخل یک ساختار چندبعدی کریستال قرار گرفته و دقیقا مانند یک شبکه کریستالی عمل میکند. همه لایههای مرتبط بهم در ماتریکس فیزیکی، مثل اندامها و سیستم غدهای، و همچنین ساختار اسکلت بدن، دارای خواص فیزوالکتریک ( یعنی خواصی که طبق آنها انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی تبدیل میشود) و کریستالیست. اساسا ساختار استخوانهای ما، یک ساختار جامد کریستالیست که به عنوان یک " دستگاه گیرنده فرکانسی " در سرتاسر ماتریکس بدن عمل میکند. اهمیت این توضیحات در اینست که برای بازیابی تعادل انرژتیک و سلامتی باید درک کنیم که ما باید میزان زیادی از نیروی حیاتی را ذخیره کنیم تا این نیرو و انرژی بتواند در ساختار فیزیکی ما چرخش کند، که این میسر نمیشود مگر اینکه بفهمیم ما در واقع یک موجود کریستالی هستیم که از طریق خواص کریستالی با انرژیها سروکار داریم. اهمیت موضوع در اینست که هرچیزی در اطراف ما، از لحاظ انرژتیکی روی تعادل انرژتیکی ما تاثیر دارد. به این معنی که بدن انسان اساسا و دقیقا مانند یک کریستال، توانایی دریافت، جذب، تقویت و ذخیره طیفی از انرژیهای ارتعاشی را دارد که در سلامتی روحی و فیزیکی خیلی مهم است.ماتریکس سیلیکات:طرح ژنتیکی اصلی انسان طوری طراحی شده تا یک دی ان ای 12 شاخهای را بسازد و در آن صورت باعث سفرهای بین ابعاد میشود و این مسیله بدون آسیب به فرم بیولوژیکی انجام میشود. به این ساختار دی ان ای 12 شاخهای، دی ان ای خورشید کریستال یا الماس گفته میشود.آلبیون: Albion آلبیون ساختار دوجنسی انسان است که از دوازده کره درخت زندگی ساخته شده است، این ساختار در طول دوره تجاوز به سیاره و سقوط انسان، آسیب دید و در ابعاد پایینتر میدان زمین دفن شد و اکنون در حال بیدار شدن است. این ساختار اولیه و اصلی در کالبد زمین قرار دارد، و از نقشه اصلی کیهانی (نقشهای که مایاها به آن اشاره کردهاند) بوجود آمده است. این نقشه در واقع طرح و برنامه و مسیرالهی را برای صعود انسانها به ماتریکس سیلیکات مشخص کرده و حاوی اطلاعات آسمانی و الهی برای تکامل انسان از طریق منظومه شمسی است. بیداری ساختار آلبیون در طی چند مرحله انجام میشود و اطلاعاتی که اخیرا از ستاره سیریوس و کانوپوس به زمین مخابره شده به نحوی هوشمندانه طراحی شده تا فعالسازی ذهن برتر در سراسر کالبد آلبیون در زمین را تحریک کند. این مسیله به آرامی تغییر در کالبد ذهنی زمین را شتاب میدهد تا منعکس کننده آگاهی ذهن برتر باشد که در واقع در مراحل پروسه بیداری آلبیون نمود پیدا میکند.بذرهای زمینی و بذرهای ستارهای:در تبار ژنتیکی انسانهای زمین، هفت نژاد ریشه و پنج نژاد اضافی وجود دارد که در خزانه ژنتیکی زمین قرار داده شدهاند. این هفت نژاد ریشه، به نام بذرهای زمینی شناخته میشوند. هرکدام از این نژادهای ریشه بذر زمینی، از طریق چرخههای تکامل، به توسعه یکی از پنج شاخه اول دی ان ای در ساختار اصلی دی ان ای 12 شاخهای انسان کمک میکنند. پنج نژاد بعدی به نام نژادهای Cloister شناخته میشوند. وظیفه آنها اینست که پتانسیل دی ان ای 12 شاخهای را برای کل بشریت حفظ کنند و نمایانگر پیشرفت تکامل انسان باشند. نژادهای Cloister به نام استارسیدها شناخته میشوند. بنابراین بذرهای زمینی قسمتی از چرخه تکاملی سیاره هستند که شاخههای اول تا پنجم دی ان ای را فعال کرده و سپس در هر شاخه، سطوحی از اطلاعات چندبعدی را برای نژادهای انسان روی زمین لنگر میکنند. و در مقابل، بذرهای ستارهای قسمتی از چرخه تکاملی سیاره هستند که شاخههای هفتم تا دوازدهم دی ان ای را حفظ میکنند تا ساختار الهی انسان از طریق چرخههای تکامل، دست نخورده باقی بماند. با وجود اینکه این شاخههای دی ان ای به شکل خفته هستند، اما پتانسیل ساختار الهی و خصوصیات روحی انسان را در قالب آواتار دی ان ای 12 شاخهای نگهداری میکنند. هر شاخه دی ان ای که فعال میشود در واقع ارتباط دارد با میدانهای چندبعدی آگاهی قابل دسترس برای روح هنگامی که در قالب فیزیکی انسان تناسخ میکند. دی ان ای میتوکاندریال (مادری):دی ان ای میتوکاندریال بخش کوچکی از دی ان ای سلول است. بیشتر این دی ان ای در هسته سلول یافت میشود. در بیشتر گونههای روی زمین، از جمله انسان، دی ان ای میتوکاندریال فقط از طریق مادر به ارث میرسد. میتوکاندریا حاوی ماده ژنتیکی خاص خودش است، و از مکانیزمهای خاص خودش برای تولید RNAها و پروتیینهای جدید بهره میگیرد. به این فرایند بیوسنتز میگوییم. بیوسنتز پروتیین فرایندی است که طی آن سلولهای زیستی سری پروتیینهای جدیدی تولید میکنند. در فقدان عملکرد مناسب دی ان ای میتوکاندریال، بشر نمیتواند پروتیینهای جدید برای سنتز DNA تولید کند، و نیز نمیتواند سطح مناسب ATP (آدنوزین تریفوسفات) ذخیره کند، که برای تولید نور از سلول برای دربرگرفتن آگاهی روحانی مان نیاز است. بنابراین، به دلیل آسیب دیدن DNA میتوکاندریال بشریت به نحو فاجعه باری به مصرف کردن هر آنچه در دنیای خارج مییابد میپردازد تا بتواند خل انرژی موجود درون سلول هایش را پر کند. به این دلیل که اطلاعات تاریخی و حافظه ما پاک شده است، از کار افتادگی دی ان ای میتوکاندریال از ما مخفی مانده است. این امر نتیجه مستقیم به سرقت رفتن دی ان ای مادرانه میتوکاندریال و ساختار پروتونی از زمین و جایگزین شدن نسخه ساختگی آن توسط بیگانههای منفی است که به آن "مادر سیاه" میگویند. بشریت از مادر حقیقی خود بر روی زمین محروم مانده است و این فقدان، اثرش را بر دی ان ای میتوکاندریال سلولهای ما گذاشته است. این رویداد، تجاوز اتحادیه بیگانگان منفی NAA به لوگوس سیارهای از طریق سلطه بر میادین مغناطیسی و magnetosphere محسوب میشود. هستی و وجود هر چیزی برمبنای اصل جنسیتی خلقت است. قانون طبیعی قطبها، و این الگو مطلقا در همه انرژیها و اشکال مادی وجود دارد. با به تعادل رساندن اصل جنسی که ذات آفرینش است، و درون هرچیز وجود دارد، اصل مادرانه و تعادل انرژیها از طریق میادین مغناطیسی به هسته زمین باز میگردد. قدم بعدی ترمیم دی ان ای میتوکاندریال انسان خواهد بود.ساخت موج سه گانه وسیکا پایسیس:الگوی 12 : 12 ، معماری " الکتریکی اسپین ساعتگرد مردانه افقی ارگانیک" است که بایستی با معماری "مغناطیسی زنانه پادساعتگرد عمودی" ادغام شود. این ساختار عمودی زنانه، سیزدهمین مدار بیولوژیک است که فرکانس "کمان مادر" شناخته میشود.ماتریکس مایکل قبلا با ساختار پایه 11 : 11 اسپین داشت و همچنین 10 : 10 معکوس، که این ساختار در ادغام میان الکترون و پروتون تداخل ایجاد میکرد و اجازه نمیداد انرژیهای مردانه و زنانه روی زمین به وحدت برسند. کنترل کنندگان زمین از این عدم تعادل میان نرخ اسپین الکترون و پروتون از طریق معماری غیر ارگانیک ( هندسه دوقطبی وسیکا پایسیس) بهره گرفتند. این معکوس سازی الگوهای اسپین و ایجاد الگوهای شکاف به طور دایم آگاهی ما را قطعه قطعه کردند. این شکاف جنسیتی مربوط به برنامههای بیچارگی جنسی sexual misery و شبکه معکوس سازی نفیلیم است که در میدان زمین قرار داده شدهاند تا نژاد بشر را به لحاظ ژنتیکی تغییر دهند.از آنجا که کد منبع یک " موج ترینیتی یا سه گانه" است و از طریق وحدت قطبیتها در دسترس قرار میگیرد، یعنی ادغام انرژیهای زنانه و مردانه، اتصال ما به منبع توسط "سرکوب پیوند مقدس زن و مرد" تعطیل شده است. پیوند مقدس، حق ذاتی و الهی ماست و این معماری ارگانیک حالا دارد به سیاره و نژاد ما باز میگردد که به آن Hieros Gamos میگویند. کریستالا، نامی است که به دوازده میدان مرکابای دوجنسی پایه کریستوس سوفیا اطلاق میشود که دستورالعمل همه میادین مرکابا در تمامی خطوط زمانی و تراکمها در تمام دنیاها را تشکیل میدهد. اسپیرال مرکابای بعددوازدهمی، در واقع اصل کریستالای مذکر است که در میادین خارجی توسط اسپیرال اصلی کریستالای مونث درونی، تولید میشود. که این اصل توسط "کمان مادر مقدس" به رنگ آکوامارین در دروازه سیزدهم تولید میشود. این دروازه، پرتال آکوا است که پنجره نوترونی را باز میکند و دریچهای است به سوی هفت قلمروی بالاتر از طریق آندرومدا.مفهوم پلاسما در پروسه صعود:پلاسما در واقع یک سیستم الکترومغناطیسی است که از تعدادی ذره تشکیل شده و این مجموعه ذرهای، در حالت بار الکتریکی صفر قرار دارد. یا به عبارت دیگر گاز یونیزه شده ایست که از لحاظ الکتریکی در حالت خنثی قرار دارد، و از ذرات مثبت و منفی ای تشکیل شده که در قید همدیگر نیستند. پلاسما به شدت رساناست و جریانهای الکتریکی را جابجا میکند و میدانهای مغناطیسی ایجاد میکند. به عنوان چهارمین حالت ماده شناخته میشود، نوعی گاز که شامل یونها و الکترونهای آزاد است.پلاسما با حرارت دادن یک گاز با انرژی بالا مثلا با سیگنالهای الکترومغناطیسی قوی بوجود میآید و این حرارت دادن باعث کاهش یا افزایش تعداد الکترونها میشود و باعث ایجاد ذرات باردار مثبت یا منفی میشود.با سرد شدن پلاسما، یونهای مثبت و الکترونها باهم ترکیب میشوند تا اتمها را شکل داده و در نهایت پلاسما تبدیل میشود به یک گاز معمولی. پلاسما دارای حرارت بالایی بوده و وقتی سرد میشود، بار الکتریکی خود را از دست میدهد و حالتش عوض میشود.بدن انسان از اتمها و یونها تشکیل شده است. بنابراین قادر است تا پروسه یونیزه کردن بیولوژیکی را انجام بدهد و وقتی در معرض نیروهای خاصی قرار میگیرد، پلاسما تولید میکند.مهم: در طول پروسه صعود، بدن انسان تحت تغییراتی قرار میگیرد و یک نور پلاسمای داخلی تولید میکند. به این طریق ساختار بدن نوری اثیری شکل میگیرد. ما در دنیای مادی باید انرژی ذخیره کنیم تا بتوانیم آگاهی خود را گسترش بدهیم. به این طریق میتوانیم با منبع، تبادل انرژی داشته باشیم. در هنگام مدیتیشن و ایجاد انرژی درونی، میتوانیم به تعادل برسیم و از نشت و هدر رفتن انرژی جلوگیری کنیم. از این طریق با ارتباط مستقیم با منبع میتوانیم انرژی درونی را برای ایجاد نور پلاسما بکار بگیریم. ساختار دی ان ای ماتریکس سیلیکات در واقع نقشه کریستال اصلی انسان است که وقتی اتصال با نور پلاسما انجام میشود، در بدن فعال خواهد شد.در فیزیک، پلاسما به عنوان یک ماده جامد شناخته نمیشود. گرچه وقتی ذرات با پلاسما مخلوط میشوند، میتوانند حالتهای ماده القایی جامد پلاسمیک ایجاد کنند. اساسا این شرایط در پروسه گسترش آگاهی و صعود کالبدهای انسانی روی زمین هم انجام میشود. پلاسماها میتوانند از طریق اعمال نیروهای الکترومغناطیسی گرما و انرژی که توسط عملکرد طبیعی بیولوژیکی_زیستی بدن تولید میشوند، به ماده جامد تبدیل شوند.پلاسما وقتی در معرض میدانهای مغناطیسی قرار میگیرد، ساختارهای رشته مانند یا تار مانند ایجاد میکند که آنها یک پیوستگی ایجاد میکنند و این مسیله باعث میشود با حالتهای دیگر ماده ارتباط نهادینه داشته باشند. بنابراین در پروسه صعود، وقتی انسان به تدریج توانایی تجلی نور پلاسما را گسترش میدهد، این رشتهها مستقیما به عنوان خطوط اتصال نوری ( مثل فیبرهای نوری) به همه چیز و همه کس وصل میشوند و تجلی کننده قانون وحدت میشوند.بدین طریق ما پلاسمای جامد ایجاد میکنیم، که از طریق پروسه شگفت انگیز کیمیاگرانه صعود انسان انجام میشود. با افزایش آگاهی و انرژی، ذرات بدنمان را به نور پلاسما وصل میکنیم، تا الکترونها جذب ذرات شوند و شروع کنند به ساخت یک ساختار کریستالی پلاسمیک که رشتههای نوری را تشکیل میدهند و با همه چیز در ارتباط مستقیم قرار میگیرند.مسیله مهم اینست که یونها هم از طریق روشهای فیزیکی و هم شیمیایی در فرآیند یونیزاسیون تولید میشوند. پس بدن انسان وقتی در معرض سیگنالهای الکترومغناطیسی قوی یا همان کندالینی فعال شده قرار میگیرد، قادر میشود تا فرآیند یونیزاسیون بیولوژیکی را انجام داده و پلاسما تولید کند. در پروسه صعود، فرآیند یونیزاسیون، فرکانسهای بالای نور پلاسما را ایجاد میکند تا نهایتا بدن روحی پلاسمیک مایع ساخته شود.صعود:در مدل صعود، ما با 15 موج از طیفهای فرکانسی مختلف سروکار داریم که مستقیما با اشعههای کیهانی و ابعاد زمان مرتبط هستند، و مراکز انرژی ما که چاکرا نام دارند، به این ابعاد زمان که در جهانهای چندبعدی قرار دارند، متصل هستند. 9 لایه اول طیف فرکانسی، که جریانهای کندالینی نامیده میشوند، شامل سطوح جریانهای ذرات پایین هستند که جهان مادی فیزیکی را میسازند. بعد از این 9 بعد، ابعاد ضد ذره وجود دارند، که در واقع فرمهای ساختار نور پلاسمای مایع یا جریانهای هیدروپلاسما هستند. مقدار انرژی ذخیره شده در جریان کندالینی فرد، وابسته به ظرفیت کد ژنتیکی است و برای نگهداری انرژی آگاهی بالاتر است. انرژیهای روحی ای که نمیتوانند برای فعالسازی، بخشی از دی ان ای شوند، در داخل مرکز کندالینی که در انتهای ستون فقرات قرار دارد ذخیره میشوند. در طول دورانهای مختلف حمله اتحادیه بیگانگان منفی و آسیب به DNA که از طریق تجاوز و سواستفاده هوشهای مصنوعی و انواع مختلف آزار و اذیت از طریق کنترل ذهن و جنگهای ضد کرایست صورت گرفته، بیشتر انرژی کندالینی در میدان انرژی انسانها خفته و غیر فعال شده است. صعود و تعالی روحی در واقع افزایش گسترش آگاهی و دسترسی و پایین آوردن انرژیهای روحی بدنهای ابعاد بالاتر به داخل بدن فیزیکی است که این دو همزمان انجام میشود. این اتفاق از طریق فرآیند بیداری کندالینی در انتهای ستون فقرات انجام میشود، که این انرژی را از مرکز ستون فقرات به چاکرای تاجی میفرستد. صعود در واقع یک تغییر در طیف فرکانسیست که از طریق بیداری بیولوژیکی کندالینی انجام میشود و یک تغییر در تمرکز آگاهی را به دنبال دارد. صعود یعنی حرکت آگاهی از یک واقعیت به واقعیتی دیگر، و از آنجاییکه که واقعیت همان بعد است، چیزی که ما در طول فرآیند صعود تجربه میکنیم در واقع یک تغییر بعد کامل است. برای انجام این تغییر آگاهی، ما باید روش فکر کردن را با اهداف روحی و ذات آسمانی هماهنگ کنیم. وقتی که ما از چگونگی کارکرد بدن نوری و میدانهای انرژی و طیف فرکانسی ای که بر آگاهی تاثیر دارد مطلع میشویم، این مسیله به ما کمک میکند تا بفهمیم که هر چیزی که در اطراف ما و درون ما وجود دارد، در واقع اشکال انرژی و کیفیتهای ارتعاشی و فرکانس هستند. جریان انرژی نیروی حیاتی که فرآیند ساخت ابعاد در 9 بعد اول را بر عهده دارد، انرژی کندالینی یا اسپیرال (مارپیچ حلزونی) کندالینی نامیده میشود.چاکراهای ضد ذره: بدن فیزیکی دارای هفت چاکرای ذره اولیه میباشد که با چاکراهای ضد ذره از طریق اتحاد با بدن مونادیک و روحی ترکیب میشوند که این عمل در واقع پروسه صعود روحی را شکل میدهد.این چاکراهای ضد ذره بنام چاکراهای مورفوژنتیک شناخته میشوند که اصولا در حالت غیر فعال هستند تا وقتی که در طی مراحل پروسه صعود از طریق فعالسازی چاکرای تاجی یا در هنگام کار با سپر محافظ 12 بعدی، بیدار شوند.لیزا رنیاتحاد نور |
ژن اول | کرونا و ژنتیک EP01 کرونا ویروسی که ریتم زندگی همه رو چهار فصله که تغییر داده!ژن کست در این اپیزود از ژنتیک ما انسانها و نقش اون در ابتلا به این بیماری ویروسی،حرف میزنه.از نحوهی نفوذ ویروس به سلولهای بدنمون از ژن هایی که با ابتلا به این بیماری رابطهی مستقیم دارن که شش تاشون روی یه مکان یعنی روی کروموزوم سه قرار دارناسم هاشون به ترتیب زیره: Slc6a20 , lztfl1 , ccr9 , fyco1 , cxcr6 و xcr1 از HLA ها گفتیم دسته ژنهای مهم تو سیستم ایمنی بدنمون که سرنخ هایی از نقش سه نوع یا سه هاپلوتایپ از اونها در مسیر ابتلا به Covid19 به دست اومده،اسم اون هاپلوتایپها هست: HLA _ A11 : 01 341HLA _ B 51 : 01HLA _ C14 : 02 که این ارقام و حروف برای اینه که دسته بندی رو برای زیست شناسها و متخصصا راحتتر کنه.بهتره که خودتون قسمت اول پادکست و بخشهای جذاب این اپیزود رو بشنوین.در انواع اپلیکیشنهای پادگیر جستجو کنید: ژن کست |
فیزیک نوین : پارادوکسهای کوانتومی? چند معمای ساده هرکسی که این نام را میشنود حتما با خودش فکر میکنه الان قرار کل فلسفه رو اینجا پیاده کنم. ولی چیز هایی میخواهم بگویم که واقعا سادهاند و تنها به یکم فکر نیاز دارن ،یک زمان در دو مکان : فرض کنید یک فرد بخواهد از میان دو خانه یکی را انتخاب و وارد آن شود. شما نمیدانید که ان وارد کدام میشود. و در ضمن احتمال اینکه ان فرد وارد یکی از هر کدام از این خانهها شود 50 % (پنچاه درصد) است. تا این جا هیچ اتفاقی نیفتاده است. حال بیاین یکم سختش کنیم، اگر ان فرد وارد یکی از ان خانهها شود و شما ندانید که ان دقیقا وارد کدام خانه شده احتمال اینکه ان فرد در هر کدام یک از خانهها باشد پنچاه در صد است. پس اگر احتمال بودن ان فرد در یک از خانهها پینچاه درصد باشد او در هر دو خانه به یک درصد احتمال بودن دارد . او حتما در یکی از خانههای معین نیست پس یک جورایی نصف در یک خانه و نصف در یک خانه دیگر است . پس در هر دو خانه در یک زمان وجود دارد.هم زنده و هم مرده (گربه شرودینگر) :اینو دیگه تقریبا همه شنیدن ، فرص کنید یک گربه رو توی یک جعبه قرار دبدیم همراه یم بمب(بیچاره گربه!). احتمال ترکیدن بمب پنچاه درصد است. پس احتمال مردن گربه هم پنچاه درصد است. فرض کنید بعد از یک کدت اتفاقی بیفتد (نترکیدن بمب هم جزو اتفاق حساب میکنیم) ما نمیدانیم که بمب ترکیده با نه . و نمیدانیم که گربه زنده است یا نه . احتمال زنده بود گربه پنچاه درصد است (نصف) پس گربه نه مرده است نه زنده و در وضعیتی بین این دو قرار دارد . ما نمیتوانیم بگویم گربه زنده است یا مرده . پس گربه هم زنده است و هم مرده.معلم خطا کار : این ابداع خودمه ، فرض کنید در یک ازمون که تنها یک سوال دارد معلم از شما بخواهد یک مثال بزنید که احتمال اتفاق افتادن ان صد درصد یاشد (یعنی حتما اتفاق میافتد) مثل اینکه هیچ چیزی نمیتواند از سرعت نور سریعتر حرکت کند، حلا خود توجه کنید : اگر شما در ان ازمون بنویسید که من در این ازمون نمره نمیگیریم. اگر معلم جواب رو از شما قبول کند و به شما نمره بدهد شما غلط نوشتهاید (من نمره نمیگیرم) و اگر معلم جواب را از شما نپذیرد و به شما نمره کامل را ندهد شما درست نوشته اید(من نمره کامل را نمیگیرم) در این صورت معلم هر کاری که بکند غلط و اشتباه است ! اینو روی معلموتون امتحان کنید (اگه نمره دوست ندارید!). در اخر میخواهد بگویم مرسی که این متن را خواندید و شما هم میتوانید از این جور پارادوکسها پیدا کنید.به طبیعت عمیق نگاه کنید. پس از آن همهچیز را بهتر درک خواهید کرد.البرت انیشتین نوشتههای دیگر ما را هم بخوانید : |
آسمانها از چه زمانی 7 طبقه بودند در سدهی شش پیش از میلاد، فیثاغورث معتقد بود که ستارگان به اجسام شفاف قوسی چسبیدهاند. این اجسام شفاف قوسی را فلک یا آسمان نامیده میشدند که اطراف زمین در حال گردش بودند (دقت کنید که افلاک در حال گردش بودند). همچنین فرض بر این بود که هر یک از اجرام شناخته شدهی سماوی آن روز یعنی ماه، خورشید، عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل در یک فلک مخصوص به خود بودند که با گردش فلک خود، قهرا به گرد زمین در حال گردش بودند. از اینرو در این مدل کیهانی، ما با 7 آسمان یا فلک سروکار داریم.در سدهی پنجم و چهارم پیش از میلاد، افلاطون معتقد بود که زمین مرکز عالم است و هفت سیاره در هفت آسمان به گرد آن میگردند. او معتقد بود که فلک هشتمی را نیز باید متصور شد که در آن ثوابت (ستارگان) قرار دارند.شاگرد افلاطون یعنی ارسطو در قرن 4 پیش از میلاد مسیح ضمن اعتقاد به دیدگاه استاد خویش مبنی بر مرکزیت زمین، با عنایت به شکل سایهی زمین در حین خسوف، زمین را کروی میدانست.در این برهه، نظریات جسته و گریختهی دیگری نیز وجود داشت که کیفیت حرکت سیارات، خسوف، کسوف و . را توضیح میداد. تا اینکه بالاخره در قرن 2 پیش از میلاد نوبت به جناب بطلمیوس رسید ( 400 سال پیش از محمد پیامبر اسلام). وی در کتابی تحت عنوان المجسطی که مبسوطترین کتاب ستاره شناسی یونان قدیم است، تمامی اندیشههای پیش از خود را به صورت یک مدل کیهانی سامان داد که تا قرن 16 میلادی یعنی قریب به 2000 سال معتبرترین مدل کیهانی محسوب میشد. در این مدل زمین مرکز عالم بود و 8 طبقه مثل لایههای پیاز آن را در بر میگرفتند که 7 لایهی اول حاوی 7 جرم سماوی شناخته شدهی آن روز و طبقهی هشتم مربوط به جایگاه ثوابت بود. الذی خلق سبع سماوات طباقا (ملک/ 3 ) دقت کنید که در مدل بطلمیوس، فلک یک جسم کروی صلب و نامریی مشابه شیشه است که در مرکز آن زمین قرار دارد و یک جرم سماوی به محیط آن محکم بسته شده است. بنابراین با چرخش فلک به دور زمین، آن جسم سماوی نیز به دور زمین گردش میکند!مدل بطلمیوسدر دوران کهن، نیروهای اثر از راه دور (مانند نیروهای الکتریکی و مغناطیسی) به خوبی شناخته نشده بودند و بعلاوه گرانش به صورت یک باور مذهبی، نه به عنوان یک نیرو بلکه به عنوان یک تمایل جهت سقوط اجسام به مرکز عالم (یعنی زمین) شناخته میشد. بنابراین در آن دوران تنها نیرویی که میتوانست سبب حرکت اجرام آسمانی شود تنها و تنها نیروی کشش و فشار بود. از این رو آن چنان که اشاره کردیم در کیهان شناسی یونانی از اجسام صلب و نامریی ای به نام فلک سخن گفته میشد که مانند پوسته هایی در اطراف زمین قرار داشتند و اجرام آسمانی را هل میدادند و سبب حرکت آنها به گرد زمین میشدند. دو ویژگی مهم برای هر فلک وجود داشت. نخست اینکه هر فلک به شکل یک کرهی کاملا متقارن ریاضی بود و دوم اینکه سرعت هر فلک مقدار ثابت و مشخصی بود. این مدل در عصر خود یک نظام علمی کاملی بود که ضمن توصیف جهان، به پیش بینیهای موفقی نیز دست یافت. با ورود این مدل کیهانی به بلاد اسلامی، ضمن بسط و گسترش آن، ایراداتی نیز بر آن وارد شد برخی از دانشمندان مسلمان معتقد بودند که تعدادی از فلکها بر خلاف فرض اساسی مدل بطلمیوس به صورت یکنواخت حرکت نمیکنند. آنان در اصل با اصول نظام بطلمیوسی همراه بودند ولی در برخی محاسبات پیچیده ریاضی اشکال وارد میکردند. برخی دیگر از ستارهشناسان دوره اسلامی از زمان ابن هیثم به تناقضات فیزیکی و فلسفی موجود در مدل بطلمیوس پی برده و تلاشهای بسیاری برای حل آن از خود نشان داده بودند. خواجه نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی و مویدالدین عرضی از جمله کسانی بودند که در رصدخانه مراغه به تهیه و تنظیم مدلهای جدید غیربطلمیوسی برای حل این مشکلات پرداختند. این مدلها توسط کسانی مانند ابن شاطر دمشقی در قرون بعدی به اوج خود رسید. اگر چه تمام این مدلها همچنان زمین مرکزی بودند، ولی تناقضات مدل بطلمیوسی را حل مینمودند.کوپرنیکاما سرانجام این نیکولاس کپرنیک بود که در سال 1543 در کتاب انقلابی خود یعنی "ناراتیو پریما" خورشید را مرکز منظومهی شمسی دانست و تیوری زمین محوری را برای همیشه از اندیشهی بشر خارج کرد!کپرنیک در قرن شانزدهم نظریهی خورشید مرکزی خود را ارایه داد. این نظریه قرنها قبلتر از او در هندوستان و حتی قرنها قبلتر در یونان باستان مطرح شده بود. کپرنیک این فرضیهی خام را در قالب فرمول بندی دقیق ریاضی عرضه کرد و نظریهی منسجمی را بنیان نهاد. در مورد مدل کپرنیک باید به دو نکتهی اساسی دقت کرد.نخست اینکه تمامی مشاهدات کیهانی آن روزگار کاملا با نظریهی بطلمیوس قابل توصیف بود و در واقع هیچ مشکل رصدی خاصی در نظام بطلمیوسی وجود نداشت، بلکه برتری اصلی مدل کپرنیک سادگی و نظم و ترتیب بیشتری بود که از خود بروز میداد. البته بعدها با اختراع تلسکوپ توسط گالیله ت ییدات رصدی و تجربی ای نیز برای مدل کپرنیک پیدا شد. دوم اینکه در مدل کپرنیک مفهوم فلک کماکان به قوت خود باقی ماند. در واقع تنها تفاوتی که این مدل با مدل بطلمیوس داشت این بود که خورشید جای زمین را در مرکز عالم اشغال مینمود!چند سال پس از کپرنیک، یک منجم دانمارکی به نام تیکوبراهه در رصدخانهی مجلل خود به این نتیجه رسید که فرض وجود فلک نامقعول و غیرعلمی است. وی با رصد اختلاف منظر ستارگان دنباله دار متوجه شد که آنها به زمین نزدیک میشوند. ولی اگر این اجرام به زمین نزدیک شوند، معنیاش آن است که افلاک جامد را سوراخ میکنند. بنابراین تیکوبراهه فلک را کنار گذاشت. اما جالب اینجا بود که او کماکان معتقد به زمین مرکزی عالم بود! |
پالتو پوشاک زمستانی محبوب پالتو از مهمترین پوششهای فصل زمستان است که افراد را در برابر سرما محافظت میکند.پالتو یا اورکت، یک نوع کت بلند است که به عنوان بیرونیترین لایه پوشاک، پوشیده و در زمستان برای حفظ گرمای بدن استفاده میشود. قد آن معمولا تا زیر زانو میرسد. در اکثر مواقع، پالتو با روپوشهای کوتاه یا کاپشنهای بالای زانو اشتباه گرفته میشود. پالتو از پارچههای ضخیم مانند چرم، خز و پشم تولید میشود. با شروع فصل زمستان انتخاب پالتوی مناسب محل کار یا مهمانی یکی از دغدغههای ما است. در این بخش از مجله دلتا هر چیزی که باید در مورد پالتو بدانید به شما خواهیم گفت.اندازه پالتوپالتوهای بلند و کلاسیک هیچ وقت از مد نمیافتند. داشتن یک پالتوی بلند در کمد لباسها، به شما کمک میکند استایل خاص خود را داشته باشید. برای آگاهی از ترندهای روز، سری به فروشگاههای پوشاک بزنید و مدلهای مختلف پالتو را نگاه کنید متوجه میشوید پالتوهای کوتاه زیاد شدهاند. اما فراموش نکنید این مدل، زودگذر است و برای مدت کوتاهی باقی خواهد ماند زیرا شما را در برابر سرما به خوبی محافظت نخواهد کرد. اما پالتوهای بلند هم چنان بالای لیست پر طرفدارترینها قرار دارند.طول مناسب پالتو، به قد شما بستگی دارد. اگر قد کوتاهی دارید، اندازه روی زانو یا کمی بالاتر برای شما مناسب است. در حالیکه برای افرادی با قد بلندتر پالتوهای زیر زانو نیز به شیک پوش دیده شدن، کمک خواهد کرد. در نهایت پالتوهای روی زانو برای افرادی با قد متوسط پیشنهاد میشود. اگر به پالتوی بازیگران در فیلمهای قدیمی دقت کرده باشید، خواهید دید پالتوی آنها تا روی قوزک پا ادامه دارد. این سایز، ظاهری قدیمی و سنگین به شخص میبخشد. البته خیلی مطابق مد روز نیست.جنس پالتومتاسفانه حتی پالتوهای گران قیمتی که از الیاف طبیعی تولید شدهاند، کاملا طبیعی نیستند و پارچه آنها از تلفیق الیاف مصنوعی ساخته شده است. زیرا به این شکل، هزینه تولید آن کاهش مییابد و مقرون به صرفهتر خواهد بود. استفاده از پارچه هایی با الیاف نایلونی پلی استر دوام لباس را افزایش میدهد. اما الیاف مصنوعی، برخلاف ترمه، پشم و پوست، عایق دمایی خوبی نیستند. به همین دلیل پیشنهاد ما به شما، انتخاب پالتوهای طبیعی و با کیفیت است. با پرداخت هزینه بیشتر برای یک پالتوی با کیفیت، به جای خرید چند پالتوی ارزان، میتوانید سالها از آن استفاده کنید. برای تنوع بخشیدن به ظاهر خود، شال گردن، کلاه، دستکش، کمر بند و سایر پوشیدنیها را با آن ست کنید و هر بار با ترکیب رنگهای مختلف، استایلی متفاوت داشته باشید.پالتو زنانهپالتوهای زنانه در مدلهای بسیار گوناگونی تولید میشوند. بهتر است با توجه به فرم اندام خود، مدل پالتو را انتخاب کنید. پالتوهای کوتاه و مدل هایی که کمربند دارند برای خانمهای کوتاه قد مناسب نیست. پالتوهای بلند و بدون چین، فرد را کشیدهتر نشان میدهد. توجه داشته باشید طرح پارچه نیز تاثیر مستقیمی در پوشش ظاهری شما خواهد داشت. پالتوهایی با راههای عمودی، در لاغر دیده شدن موثرند. در حالیکه خطوط عمودی باعث میشود کوتاهتر به نظر برسید.پالتو مردانهپالتوهای مردانه معمولا یقه بزرگی دارند و میتوان زیر آن لباسهای یقه اسکی پوشید. پالتوی مردانه باید اندازه بدن باشد یعنی نه زیاد تنگ، نه خیلی گشاد. برای انتخاب صحیح، سایز پالتو را با پوشیدن کت و پیراهن در نظر بگیرید. بیشتر مردان ترجیح میدهند آستین پیراهن آنها از زیر پالتو دیده شود که دلیل اصلی این کار، جلوگیری از ورود سرما از آستین پالتو است.پالتو دخترانهکودکان به سرعت رشد میکنند و قد آنها در حال افزایش است. بنابراین پالتویی را که برای آنها خریداری میکنید نمیتوانند چند سال بپوشند پس اجازه دهید هر مدلی که خود آنها علاقه دارند، انتخاب کنند. مطمین شوید پالتوی مورد نظر، دمای بدن را حفظ میکند و سایزی را در نظر بگیرید که بتوانند زیر آن لباسهای گرم بپوشند.نکات انتخاب پالتوی مناسبپالتویی انتخاب کنید که دکمه داشته باشد، تا بتوانید در صورت وزش شدید باد، دکمهها را ببندید و خود را گرم نگه دارید.برای اینکه ظاهری جذاب داشته باشید پالتوی خود را همراه با ترکیبی از شال گردن و دستکش به تن کنید.پالتوها در رنگهای متنوعی از جمله قهوهای، مشکی، طوسی، سفید، آبی، صورتی و . تولید میشوند. رنگی را انتخاب کنید که به پوست شما میآید و به آن علاقه دارید. در نظر داشته باشید که رنگهای روشن شما را چاقتر و رنگهای تیره لاغر نشان خواهد داد.نظر شما در مورد استفاده از پالتو در زمستان چیست؟ کاپشن را ترجیح میدهید یا پالتو؟ مشتاقانه منتظر خواندن نظرات شما هستیم.برای مشاهده مطالب بیشتر از مجله مد و زیبایی دلتا دیدن نمایید |
باتری لیتیوم یونی و عملکرد آن باتری لیتیوم یونی یکی دیگر از باتریهای قابل شارژ در صنعت باتری سازی باتریهای لیتیوم یونی است که میتواند میزان زیادتری انرژی را در خود ذخیره نماید. باتریهای لیتیوم یون قابل شارژ از ترکیب لیتیوم متصل شده استفاده میکنند و دیگر خبری از لیتیوم فلزی به عنوان الکترود نیست.از ویژگیهای این باتریها این است که خیلی سبکتر از باتریهای قبلی میباشند و باتریهای لیتیوم یونی را در واقع مناسب برای وسایل الکترونیکی قابل حمل ساختهاند. برخی از دستگاه هایی که از این باتریها برای ت مین انرژی بهره میبرند عبارتند از :پی دی آآی پادتلفن همراهلپ تاپ اتومبیلها دوربینهای دیجیتالی و .طرز کار باتریهای لیتیوم یونی :همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم باتریهای لیتیوم یونی معمولا ظرفیت بیشتری دارند و در واقع انرژی که در خود ذخیره میکنند، یک انرژی الکتروشیمیایی است. این باتریها به علت وزن کمی که دارند در وسایل الکتریکی قابل حمل نیز استفاده میشوند. همچنین از آنجایی که تولید انرژی الکتریکی در این باتریها به وسیله واکنشهای شیمیایی انجام میشود در نتیجه از دست دادن انرژی در آنها به آرامی صورت میگیرد.در باتریهای لیتیوم یونی هم مثل بقیه باتریها عملکرد باتری به الکترودها و الکترولیت وابسته است.در این باتریها هم انرژی الکتریکی توسط کاتد و آند هدایت میشود. که بار منفی را آند و بار مثبت به کاتد متصل میباشد.الکترودها یا همان کاتد و آند در الکترولیت قرار گرفته است و در واقع الکترولیک یک مایع است که حرکت یونها را راحتتر میکند. در واقع میتوان الکترولیت را به عنوان یک بافر در نظر گرفت که در جهت واکنشهای شیمیایی کمک میکند.به عبارت سادهتر میتوان گفت حرکت الکترودها در الکترولیت و جریان آن بین الکترودها باعث میشود جریان الکتریکی به وجود بیاید.اجزاء باتری لیتیوم یونعملکرد باتریهای لیتیوم یونی :آند در این باتریها از جنس کربن و کاتد از جنس اکسید لیتیوم میباشد. علاوه بر این جنس الکترولیت از نمکهای لیتیوم میباشد که در حلالهای آلی حل شده و محلول الکترولیت را ساخته است. در این باتریها معمولا آند را از گرافیت میسازند اما کاتد میتواند از جنسهای مختلفی باشد که برخی از آنها عبارتند از :اکسید کبالت لیتیم ( LiCoO2 )فسفات لیتیم آهن ( LiFePO4 )اکسید منگنز لیتیم ( LiMn2O4 )جن الکترولیتهای استفاده شده در باتریهای لیتیوم یونی از مواد زیر میباشد:نمک لیتیم مانند لیتیم هگزافلوروفسفات ( LiPF6 )لیتیم تترافلویوروبات ( LiBF4 )لیتیم پرکلرات ( LiClO4 ) و .حلالهایی که در الکترولیت باتریهای لیتیوم یونی استفاده میشوند مواد عالی هستند که نامهای آنها عبارتند از: اتیلن کربنات کربنات دی متیل دی اتیل محلول کربنات البته بد نیست بدانید این الکترولیت از محلولهای غیر آبی تشکیل شده است، زیرا در محلولهای آبی، لیتیوم با آب واکنشهای شدید و خطرناکی نشان میدهد.زمانی که باتریهای لیتیوم یونی در حال شارژ هستند، در واقع لیتیوم از سوی کاتد به سوی آند حرکت خواهد کرد و در آن ذخیره میشود. یونهای لیتیوم برای جریان پیدا کردن از الکترولیت کمک میگیرند. حال در زمان تخلیه دقیقا فرایند برعکس رخ میدهدو یونهای لیتیوم از آند آزاد شده و به طرف کاتد حرکت میکنند. در زمان شارژ شدن باتری جریانهای الکترونی مخالف بوده و به سمت یونهای لیتیوم است که در مدار بیرونی اتفاق میافتد.اجزاء مختلف باتری :مدارهایی که در یک باتری وجود دارند، عبارتند از :کنترلکننده IC (مدار مجتمع) که کنترل کننده ولتاژ و سطح جریان در باتری است.کنترل کلید با دریافت سیگنال از کنترل کننده شارژ یا دشارژ را متوقف مینماید.فیوز در هنگام جریان بیش از حد و گرمای زیاد جریان را قطع میکند. ترمیستور جریان جاری در باتری را کنترل میکند.سوییچ مثبت ضریب دما میتواند هم شبیه به ترمیستور عمل کند و هم از گرم شدن باتری جلوگیری نماید.باتریهای لیتیوم یونی دارای ظرفیت بالایی هستند و میتواند برای مدت زمان زیادی شارژ را نگه دارد و همچنین حجم کمتری را در دستگاه اشغال نماید.بیشتر بدانیم .باتری لیتیوم هوا چیست و دارای چه مشخصاتی میباشد ؟باتری لیتیوم سولفور چیست و ساختار آن چگونه است ؟ |
مانیفست خوداگاهی مانیفست است در باب نظریه خوداگاه تاریخی در هزاره سوم بر اساس یک نهاد پیش فرض بر هر کس که خود را اهل نظر میداند واجب است که تمام ده بند مانیفست را به دقت بخواند و به شکل سالبه یا ایجابی به پروسه تکست این نوشتار بپیوندد این امر بر اساس اصل تخاطب اشکل میگیرد دوستان به وسیله کانال تلگرام نام خود را به من اعلام کنید که من این مانیفست را بر اساس تکستینگ به واسطهی اصل تخاطب در حیطه شبکهای از نامها که به عنوان مولف این مانیفست ساختار دهماهمیت این موضوع در دل خود مانیفست که اساسا همین پروسه را اساس خوداگاه یا عدم ان در تاریخ عنوان میکند رویکرد دوستان به این مانیفست اساسا به کیفیت خوداگاهی نزد ایرانیان این نسل اشارت دارداصل صفر: - ): - ): - ): - ): - )دیالکتیک ارباب و بنده بی شک پایه نظریه خوداگاه تاریخی انسان به شمار میرود جر که انسان به واسطهی دیگری خصیصهی مشخصهی خود را به عنوان موجودی که سویهای مازاد بر حیوانیت خود در است که او را به لحاظ وجودی از سطح فنومن به غیاب اندیشی نومن فرا میبرد : - )به راستی این مازاد به واسطهی اقتصاد لیبیدویی انسان و به واسطه میل به دیگری صورت گرفته است .میل انسان به انسان دیگر بر اساس رابطهای که اساس ان در پدیدار شناسی روح هگل صورت بندی شده است در حیطه مفاهیمی چون تاریخیت مفاهیم و مسیله خوداگاهی که به شکل ساختاری با تاریخ نوشتار مکتوب همگام است نهایتا مناسباتی بین انسانها رقم زده که ریشه در غیاب اندیشی نومن دارد و در حیطه کنش اجتماعی انسان به عنوان فنومن تاریخ مستقر میشود این مسیله اساسا وجه اصیل فردی را رقم میزند و مفهوم فردی را در مناسبات انسانی شکل میدهد به واسطهی میلی که در حیطه نومن فرد را در حیطه مفهومی غیاب اندیشانه در حیطه مناسبات بین افراد معنی میدهد به معنایی وجهی غیاب اندیشانه به مانند متن که در فنومن کتابهای کتابخانه مستقر نمیشود بل در حیطه نومن روان در مناسبات بیانی که در کتابهای کتابخانه سیال است درک میشود اری بعد روحانی انسان به عنوان بعدی از انسان که در بین انسانها سیال است به واسطه پروسه دیالکتیک میل به دیگری سازمان مییابد .مسیله خوداگاهی به حقیقت در حیطه کنش عقل رقم نمیخورد در بادی امر بلکه بر اساس خوانش گوژو که دلالت در دنیای امروز بسیار رواج دارد خوداگاه به واسطه مسیله میل که مناسبات بین ارباب و بنده زا شکل میدهد اساس مفهوم دیالکتیک خوداگاه را رقم میزند و بی شک روشن است که خوداگاهی در دنیای رانبینسون کروز معنا ندارد بل که نهایتا حداقل به حضور جمعه در مفهوم انسانیت و وجه مشخصه ان نام فردی انسانها احتیاج است که دیالکتیک اولیه میل را شکل دهد که منجر به خوداگاهی در تاریخ میشود پس در اینجا ما حیطه خوداگاهی تاریخی را در حیطه دیالکتیک میل به دیگری صورت بندی میکنیم پیش از هر نظریه کشفی علمی در حیطه نورو ساینس این نظریه را به عنوان یک فهم روش مند نسبت امری است که در افق حقیقت فهم انسان قرار دارد مطرح میکند جالب این است از کشف این فنومن علمی بیش از دو سال نگذشته است ..مسیله نورونهای اینهای یک حقیقت برای حیطه دیالکتیک میل و شکل گیری تمام تواناهای انسان در حیطه مناسبات بین انسانی بی شک بسیاری از نظریههای گذشته را در این حیطه به عنوان پرسش اساسی در حیطه تمام مفاهیم انسانی مطرح میکند. نورونهای اینهای کاملا حیطه تواناییهای زبانی را در رودی تخاطبی در ذهن معنی میکند که یک فرایند مدام در حیطهی روابط دو ذهن فراتر از نظام مشترک زبانی مفهوم میبخشد و مهمتر مسیله خلاقیت را به عنوان عملکردی که به واسطهی این نورونها معنایی دگرگون به واسطه اصلی که من انا اقتصاد خوان میخوانم شکل میگیرد ..از تمام این مفاهیم که بگذریم نورونهای اینهای اساسی هستند برای فراروی از نظریه دیالکتیک میل بر اساس نظریه ارباب و بنده .در این معنی مفهوم دیگری برای شکل گیری مفهوم فرد اساسی است چرا که تمام فهم ویژهی پدیدار شناسی هرمنوتیکی انسان به واسطه نورونها اینهای رقم میخورد و نهایتا خود به عنوان جوهری که در مناسبات با دیگری از یک دیالکتیک ریشهای در صورت فیزیولوژی لوژیک مغز انسان که اساسا میل به دیگری پدیدار شناسی هرمنوتیکی را تماما تعریف میکند و نهایتا این پروسه دیالکتیکی که در حیطهی نورنها به عنوان فرایندی از انسانیت حیطه غیاب اندیشانهای که در بین انسانها روان است پیوند فهم را به حیطه نوم گسترش میدهد که همانا بعد روحانی است جر که نهایتا به واسطه همین عملکرد نرونها اینهای است که ما به مفهوم کل پیوند میخوریم مفهومی که من انا به عنوان امر تکستوالیته قابل دستیابی میدانم بند صفر عبارتنداز مفهوم دیالکتیک میل که فرایندی اساسی در مغز به. واسطهی نورونهای اینهای به عنوان امر تکستوالیته شکل میدهد که اساسا امری است که جایی مستقر نمیشود بل که به واسطه مناسباتی که در ان جاری است تجلی مییابداین امر تکستوالیته مفهومی شبکهای به انسان به معنای خاص وجه فردی ان میدهد چرا که پدیدار انسان به واسطهی مناسبات و دیالکتیک میل با دیگری تجلی میکند ..بر این اساس رخداد انسانی در حیطه تاریخیت امور به واسطه همین فرایند تکستوالیته شکل میگیرد فرایندی که عقلانیت و پروسه فهم را به واسطه تاویل بر اساس اقتصاد لیبیدویی صورت بندی میکند و نهایتا کشورش فنون نزد انسان تا غیاب اندیشی نومن اهمیت مییابد تمام این مفاهیم که ما اجرا خوداگاه تاریخی به عنوان امری که تاریخ را تالیف میکند تمام مولفیتش بر پایه مسیله دیگری و دیالکتیک میل سازمان مییابد. دوستانی که در این پروسه احساس مسولیت میکند بیانیه صفر را با صورت بندیبهتر مفاهیم بازنویسی کنند این امر نشان از دیالکتیک اسا سی میل در حیطه خوداگاهی یعنی امر تخاطب و مضاعف سازی گفتمان قرار دارداصل یک: - ): - ): - ): - )اصل یک مسیله اساسی یعنی دیگری و رسمیت یافتن فردیت انسانی در حیطه بازشناسی فرد توسط دیگری مهمترین اصل خوداگاه است پس اصل یک درک مفهوم فردیت در حیطه رخداد اجتماعی است در دهه هشتاد وقتی که تاچر نمادهای دنیای نیولیبرالیزم و سرمایه داری نظم سوم را در سخنان خود باز نمایی میکرد در یک نطق معروف گفت جامعه وجود ندارد هر چه است فرد است مسی از این رویکرد در این سالیان پرسش نکرده است که چگونه فرد را فهم میکنند در حیطه مناسبات اقتصادی ازاد از هر بند اجتماعی بر اساس دست پنهان بازار این فقط به عملکرد اقتصادی فرد بر اساس منافع فرد معنی مییابد اما شما هر گونه مفهوم از فردی انسان بخواهید مستقر کنید بی شک این مفهوم فردی به واسطهی رویکردی که در حیطه تکستچر دیگری نسبت به امور پیدا میکند مستقر میشود اتفاقا شاید مناسبت فرد با جامعه شکلی سالبه پیدا کند و تمام مناسبات مستقر را نمیکند امابه هر حال ما با دیالکتیک میل به دیگری به واسطه فرایند مدام نورونهای اینهای روبرو هستیم پس به واسطه نورونهای اینهای اصل میل انسانی به واسطهی دیگری سامان مییابد .نهایتا در شکل جسمانی ان چنانچه ما فصل ممیز بدن خود را از بدن دیگری در حیطه نورونهای اینهای در یک ازمایش عملا از دست میدهیم نشان از ان دارد که اگاهی از بدن خود در حیطه عصب به واسطه درک بدن دیگری صورت گرفته است اساسا من این مبحث را در حیطه نشانه شناسانه شدن بدن زنانه در حیطه منقسم شدن مدام سوژه مطرح کردم .اصل یک .در. مانیفست ما به لحاظ بنیادیترین عرصه خوداگاهی نقشمندی زیادی برای درک چگونگی خوداگاه نزد ایرانیان و در نتیجه هدف مانیفست در حیطه عمل احتیاج به محاکات در باب مفهوم دیگری در ایرانیان و چگونکی مناسبات دیالکتیک میل در حیطه رخدادها و استعارات عینی که کلا دیالکتیک میل در حیطه مستقر شدن فردی به واسطه مناسبات بینا انسانی بسیار اهمیت مییابد در حیطهی دیالکتیک میل مسیله سرکوب دیگری عملا رخدادی در فرایند پروسه یاز شناسی به عنوان تابع رهیافت دیگری در حیطه تخاطب اهمیت دارد به هر حال به لحاظ روش شناسانه امر تکستوالیته به عنوان مفهوم کل که به نوعی تابعی از مناسبت را صورت بندی میکند من به حیطه مفاهیم روزمره به عنوان مقوله بندی شاخص دیگری برای مستقر شدن فردیتی که خوداگاه صفت ان است رجوع میکنم مقوله هایی که در حیطه روش شناسی تحقیقاتی فلسفی خود در این دو دهه به اهمیت مستقر شدن خوداگاه در تا یخ و نهایتا مسیله بعد روحانی که دقیقا مفهومی روان در مناسبات بینا انسانی مستقر میشود که در نظریه الهیات صفر خود اجرا حیطهی زمانیت که به سوژهی بدون مذکر و دال استعلایی نظریه من که امری خط خورده است به اساس نظر ورزی در حیطه طرح امر کل که انرا به عنوان تکستوالیته به عنوان هستی که در پدیدار شناسی هرمنوتیکی معطوف اگزیستانسیالیسم که فرایند شدن یا شوند انسان را به عنوان استقرار در مفهوم خوانه )اسم مصدر خواندن به واسطه ارجاع به تلفظ خانه محل غیاب اندیشانهای که روح در خارج از ظرف مفهومی سوبژکتیو ان در نظریات ایده الیسمی و مفهوم ازاین هرمنوتیکی پدیدار شناسانه وجهی بسیار عمیقتر میبخشد به جهتمحقق شدن اگزیستانسیالیسم موجودیت انسان در حیطه مفهوم دازاین به شکل اساسی رودر وایستی را کنار میگذارد و زمینه حقیقتی به عنوان الهیات صفر را صورت بندی نظری میکند که بسیار در در روند فلسفه هزار سوم زمینهی نظریه ورزی در شرایط خاص دوران را متحقق میکند تا پیش از رسیدن به تحلیلهای پدیدار شناسانهای که متافیزیک غیاب اندیش را محال اندیشی تصورات پیشین را ممکن میکند نهایتا کاری که ویژگی خوانه که موجودیتی غیاب اندیشانه دارد یعنی در حیطه در ک غیاب گون ان حیطه استعاره فلسفی و نظری ان درک شدم است اساسا فعل خواندن و مکانیت اصطلاح بسیار قابل تعمق را در حیطهی فرایند روان امر تکستوالیته که ما انرا به کلی که تجلی رخدادی در حیطه حجاثب برافکندن به واسطه مستقر شدن در مکانی لامکان به عنوان خوانه که از جنس زمانیت است که پدیدار شناسی هرمنوتیکی را به عنوان وجه اگزیستانسیالیسم تحقق وجود انسانی در حیطهی مناسباتی که خارج از انسان به واسطه مناسبت با دیگری دقیقا به مانند مفهوم وجودی الکترون انسان را به عنوان امری شوند انگاه که به واسطه مناسبات با دیگری از بعد پدیداری به واسطه غیاب اندیشی خوانه که این پدیدار را مرتبا در نسبت با نومن صورت بندی میکند این مفهوم کانت اما در تکستچر نظری الهیات صفر بسیار مفهومی انقلابی برای الهیات که به واسطه کیفیت صفر یا هیچ و از این گذشته با وجود حقیقت کلی امر تکستوالیته که امری با اعتماد به نفس کامل تیو انتولوژیک انرا معرفی میکنم اساس فقدان و مازاد ا پایه تمام انچه گفته شد به عنوان الهیات که به واسطه هرمنوتیکی غیاب اندیشانه در خوانه حقیقتی کاملا فیزیکال از عدد جادویی فرا کمی و کیفی صفر ارایه میدهد به عنوان صفت اساسی الهیات .. چرا که فقدان و مازاد موتور محرک اقتصاد لیبیدویی که منجر به باز شناسی دیگری از طریق موجودیت که در رابطه با میل به ان دیگری کل ماجرا رقم میزند اما مفهوم فرا کمی صفر انجا یی است که یک پاندول هیچ گاه به لحاظ تعادل خود نقطه صفر را نشانه نمیگیرد همیشه این فقدان منطقه تعادل صفر با مازاد هم همراه است و دلیلش از ان مسایلی است که دانشمندان از ان فرار میکنند بله این وجه خاص صفر به عنوان خواستگاه فرهنگی که در هند داشته اما به لحاظ الهیاتی در شکل یک توجیه الهیاتی انوگوستیک برای رد الهیات پیش پا افتادهای که فیزیک نظری گاهی مدعی میشود اهمیت دارد شما اگر. به شکل معکوس رخدادهایی به لحظه اولیه افرینش حکم میکند بر پایه نمودار عددی بخواهید در نموداری صورت بندی کنید در این نمودار اعداد به شکل معکوس به مرحله صفر به عنوان محل شدن از هیچ نگاه میتوانند مفهومی حداقلی بیان کنند انگاه است که شما بتوانید یک عدد به عنوان نزدیکترین رخداد به مرحله صفر وضع کنند و این در حالی است که شما هر عدد را که مستقر کنید باز امکان این است که بتوانید اجرا نصف کنید و عددی دیگر به عنوان رخداد نزدیکتر و این جریان تا بی نهایت ادامه دارد و هیچ گاه فهم کمی ما نمیتواند از شدن از هیچ الگوی رخدادی متصور شود این مسیله محال اندیشانه بودن گذر از صفر و استقرار مفهوم پدیدار است .اساسا مسیلهی حقیقتی بر پایه کلیت تکستوالیته که خوانه به عنوان مکانی غایب که امری زمانی دار است مسیلهای خاص که برای انسان هستی را خاص میکند فنومن را مرتبا به واسطه همین مسیله فقدان و مازاد. در رابطهای از نومن تجلی میدهد ..تکستوالیته به واقع به عنوان کل که چیزی خارج از موجودیت نمییابد کل ساختاری که این نظریه را دلالت بخش میکند به سمت مفهوم الهیات صفر فرایندی در حیطه نوشتار که به شکل عمودی و افقی تجربیات. زیسته بشری را در جریان مناسبات اجتماعی به سوی مفهوم مد نظر مانیفست ما یعنی خوداگاهی رهنمون میشودانسان امروز بی خوانه مان است یعنی برای عناصر ویژه زندگی خودشان هیچ تفسیر ندارد به عبارتی خوانه یک سویه هستی شناسانه در زندگی انسان است که به واسطهی خوانشی از دنیای برون برای شکل دهی درون انجام میدهد در جهان بودی او رقم میخورد به عبارتی ان هرمنوتیکی به لحاظ زمانمندی بعد ویژهای را برای اگزیستانس انسان رقم میزند که دو سویه دارد و همیشه ان یا لحظهای که انسان در ان مستقر است به عنوان وضعیت صفر معنا میدهد .این ویژگی مکان غیاب اندیشانهی خوانه است که به جهت همین وضعیت صفر روح به عنوان بعد قدسی وجود انسان از بعد سوژگانی انسان به مثابه امرتکستوال عبور میکند . این مباحث را باید مرحله به مرحله دلالت شان روشن شود .اما شیوه نظری الهیات صفر بر اساس اغاز مکرر یک مبحث از خوانهای دیگرگونه است پس در روند خوان مباحث مفاهیم در صورتبندی دیگری هم باز خوانی میشود پس اساسا بر فهم تمام و کمال مفاهیم تاکید نکنید بیشتر در جریان خواندن مباحث باشید..برای نمونه در پاراگراف بعدی مبحث از خوانهای دیگر اغاز خواهد شد برای دلالت بخشی به خوانه .دویم . .ویژگی الهیاتی انسان در الهیات صفر به واسطه مبحثی کاملا ریاضیاتی در باب ویژگی حقیقت نهایی در حیطهی فرایندی تکستوالیته به هرحال صفر خواهد بود ..به طبع ان هرمنوتیکی یا به عبارتی لحظهای که بودن در جهان در ان رقم میخورد به عنوان یک ان اگزیستانس انسانی در ویژهترین وجه بدون هیچ مفهوم مازاد بر موجودیت انسان تعریف میشود پس بر اساس بعد خاصی که برای ان هرمنوتیکی به عنوان اگزیستانس انسانی تعریف میکنیم در واقع بعد قدسی وجود بشری را هم مطرح میکنیم به واسطه خواندن امور پیرامون متصل به دو سویه گذشته ان بودن در جهان انسان و از سوی دیگر سویه معکوسی از اینده به سوی ان هرمنوتیکی جاری است لحظهی بودن در جهان به عنوان ان هرمنوتیکی مطرح میشود چون یک ان با حسی از سوی تولد به عنوان تجربه گذشته به سوی ما میاید و تفسیر خاصی برای لحظهی زیستن شکل میدهد و ان را با دلالت مازاد همراه میکند که اساسا وجود انسانی به واسطهی همین مفهوم مازاد من به عنوان امری مستقل از طبیعت در بادی امر شکل گرفته است و اساسا خود اگاهی به عنوان وجه ابتدایی و عمومی ان انسان را از سایر موجودات مجزا کرده است پس در اینجا ان هرمنوتیکی به واسطهی مازاد از مفهوم وجود به واسطه زمانمندی که خاطره گذشته در بادی امر شکل میدهد صورت میگیرد به عنوان بعد اگزیستانس انسانی اما این مسیله از یک جهت به عنوان وجودی مازاد لحظهی بودن انسان را تعریف نمیکند به وجهی معکوس ما به عنوان هرمنوتیکی که از سوی اینده صد البته از انسوی مرگ نه اینکه به جهت مرگ به عنوان رخدادی در اخر یک تفسیر مازاد برای وجود لحظهای انسان مرتبا به سوی او جاری است ..اما نکتهای که به لحاظ الهیات صفر اهمیت دارد به واسطهی فرمول پایهای که در این دیدگاه حقیقت الهی همیشه وضعیت صفر است که به واسطه یک بعد سالبه در برای بعد ایجابی همیشه مرتبا موقعیتی صغر را برای دلالت خود مستقر میکند پس از این جهت اگر گذشته را به عنوان بعدی ایجابی برای رخدادها به لحاظ علیت بخشی انها و جهت آنها مستقر کنیم همیشه برای حقیقت یک ان حضوری در ازای ان بعد جریان هرمنوتیکی که از اینده به سوی یک لحظه مستقر میشود کل انرا را به وضعیت صفر به لحاظ هر دلالتی به عنوان امر نمادین مستقر میرساند . ار ی اساسا این. قانون در امر تکستوالیته جاری است که به ازای هر مرکزیت ساختاری برای دال استعلایی امر نمادین امکانی برای مرکزیت زدایی از ان دال استعلایی و بی دلالت کردن امر نمادین وجود دارد پس امر تکستوالیته اساس نظری الهیات صفر است که بعد روحانی به واسطهی ان تعریف میشود در کنار بعد جسمانی و روانی بشر .و این امر در دنیای جدید اهمیت ویژه تیوریک دارد که به شکل مشخص به بعد روحانی با صورت بندی مقبول جامعه علمی نظریه پردازی شود و از جهتی تکستوالیته به واسطه اگزیستانس انسان امر الهی و قدسی را متجلی میکند به عبارتی در الهیات صفر محل تجلی امر قدسی حیطه فرایند تکستوالیته به عنوان امر کلی که چیزی خارج از ان وجود ندارد اهمیت مییابدسیم .پس خوانه به عبارتی متصور شدن ان هرمنوتیکی است که مرتبا در جریان شدن به سوی اینده در غیاب مفهوم مییابد و حقیقت صفر برای مفهوم موجودیت انسان را به عبارتی در خوانهای که مکانی از جنس گذر زمان است برای این به جهت بعد مکانی غیاب اندیشانه تعریف میشود وضعیت حقیقی برای وجود به عنوان صفر خوانه را به عنوان وجهی کلی تکستوالیته که فرایندی جاری است برای مکان استقرار روح مطلق به گونهای ویژه که به عنوان کل در جز حاضر میشود از این جهت که فرایندی است در حال عبور از انسانها و به جه بین اذهان میتوان اجرا دلالت بخشید چرا که برامده از تکستوالیته است و اساسا تکستوالیته به عنوان فرایندی به واسطه امکان زبانی دلالت مییابدتو به سمت افق به سوی خورشید میدوی و به اندازه حرکت تو خورشید در افق از تو دور میشود دقیقا به یک نسیت ریاضیاتی فرایند شدن در وضعیت صفر قرار دارد به راستی به اندازه هر وجه ایجابیه دقیقا وجهی سالبه مستقر است که همیشه وضعیت صفر را یاد اور میشود به مثابه عدد حقیقت .اما افق به واسطه پرسپکتیو خاص دیده تو مرتب از تو دور میشود اساسا افق دید تو این رخداد را شکل میدهد تو بر روی زمین کروی مکان استقرار خود را میتوانی تفسیر کنی و مستقر کنی اساسا اگر مبنا را بگذاریم افتاب از سواحل شرقی محل زندگیت کانادا طلوع میکند انزمان کانادا کشوری بود شرقیتر از ژاپن به ما در کرمان ..در مبحث تاریخ ادبیات امریکا رخداد مسیله ساز مطرح کردم که ایا اگر یک ژاپنی از ان طرف بر سواحل کالیفرنیا برای اولین بار بجای کرسیتف کلمب پا گذارده بود که او دقیقا بر سواحل سمت نیویورک اولین بار مستقر شده بود و بعد انگلیسیهای مهاجر سالیان زیادی طول کشید که به غرب امریکا توجه کنند زمان ایا شرق از کجا شروع میشد جغرافیای سیاسی طلوع خورشید از چه کشوری بر اساس هرمنوتیک رخداد مبنا قرار میگرفتار حقیقت این است که در ایماژ تو از خود رخت برافکنده نهایتا تمام اینها بر پایه تفسیر ما از زندگی است اساسا حقیقت در فرایند ان هرمنوتیکی که انسان در خوانهای مستقر میشود در نظرگاه من تعریف میشود تمام اینها زا برای تجلیل. از تجربهی بیانی ات گفتم که بدانی ان هرمنوتیکی خود را و ان خوانهای که در ان مستقر میشوی اساس حقیقت بدانی و لاغیر چون وضعیت صفر نهایتا مبنا اصلی است . . .مباحثی از الهیات صفر برای آنها که زیبا میاندیشند ..این حرکت من به سمت هدفی است که هنوز رخ نداده است[ ] در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد[ ] مسیله پرسش از هستی در اساس حیطهی تحلیل اگزیستانسیال در یک رخداد اغازین .[ ] این رخداد اغازین شدن انسان را تا دقیقه اکنون و بسوی اینده مانند افق شدن که رخداد اغاز هر ان مستقر میشود و در عین حال به فقدانی حوالت داده میشود زمانمندی انچه به عنوان بعد روحانی انسان من خوانه نام نهادهام مانند کره زمین بر روی خود بسته است و زخداد اغازین در افقهای غایب مرتبا با حوالت به جایی دیگر شدن را در حیطهی نگاه اگزیستانسیالیستی خوانه مقدم بر هر گونه ذات انسانی یا الهی مفهوم میبخشد [ ] اری حقیقت امر همانی است که حافظ گفته است ..در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد .البته با تاکید بر پیشینهی میترایی تفکر حافظ ما رخداد اغازین را تجلی هستی برای انسان باید فرض کنیم و صد البته با استعارات میترایی بدن زنانه محل تجلی اغازین هستی است [ ] انگاه که بدن انسان به عنوان رخداد اغازین و تجلی هستی به جهت دریافتن او از بدن خود به عنوان امری که میتواند جلوهگری کند در رفتار اغواگرایانه زن . به واسطه تذکار زن به معشوق خود در رفتاری به واسطهی نشانه شناسانه کردن بدن خود بر اساس ویژگیهای خاص بدن انسان دو پا .. بر پایهی الگوهایی که استعارات اساسی ان در خوانه که در گفتمان ر دلالت بر میل جنسی مرد امر زنانه .اما بدن زن به عنوان استعارهای از حقیقت که در یک رفتار جنسی به واسطه بیانگری اولیه زن از اعضای گوناگون بدنش .در واقع نشانه شناسانه کردن اعضای گوناگون بدن فراتر از عضو جنسی ..مرکزیت این مفهوم را به عپایه نوان دلالتی مازاد در حیطه دالهای گوناگونی که چه به عنوان اعضایی که به واسطه تحریک پذیری مازاد دلالت میل جنسی را شکل میدهد چه به واسطه رفتاری که ریتم و ضرباهنگ اغواگرایانه 4 / 5 بدن که تجلی وجودی ان به عنوان بیان خود منجر به اکسپرسیونی میشود که سراغاز اگزیستانس انسانی که عطف به ما سبق اسنس از این جهت قرار میگیرد که اکسپرسیون بدن زنانه سکسوالیته را که بعد عریزی و فیزیو لوژیک دارد با دلالتی مازاد بر خود همراه میکند[ ] همین نشانه شناسانه شدن بدن زنانه منجر میشود که در بسیاری از تمدنها که پایه کشاورزی و اسکان دارند بدن زنانه به عنوان استعاره از حقیقت و مکان شدن و اغاز پایه اساطیری را شکل دهد که در پروسه زمان متنی را که گذر دالها به یگدیگر به عنوان نهاد روان یشری که سر منشا خواستهها بجای ساخت ثابت و ابژکتیو غریزی با محوریت میل جنسی ()که ناخوداگاهی که روانکاوی یونگی بدان اشارت دارد از این زمینه شکل میگیرد .[ ] .اما انگاه که بدن زنانه به مثابه رخدادی که حقیقت استعاره ان است چون تجلی زیبایی به واسطه رانههای میل جنسی و نورولوژی خاص که علم مدرن هم در ان زمینه ناگفته هایی دارد مسیله را در رابطه با مفهوم ابژه میل مردانه بودن زن مطرح میشود که ایا برای مردان بدن زن ابژهای است که تجلی میکند و سازمان نهاد را شکل میدهد این مسیله انگاه مطرح میشود که سوژه مردانه را به واسطه طرح گفتمان روانکاوانه برای ناخوداگاهی اساس قرار دهیم در حالی که ما با مطرح کردن اگزیستانسیالیستی این مفهوم در واقع به مسیله بعد تاریخی مفاهیم که به واسطه فانتزی هایی که مازاد میل به شکل سمبل نهاد را تشکیل میدهند که میتواند مرجع شهود و تجلی استعاری حقیقت باشد که رویا در سطح گوناگون بدان اشارت دارد و این مسیله چون به توانایی انسان به واسطه زبان که دقیقا در حیطه مفهوم مازاد و فقدان امری که بدن زنانه جانشین ان است و به واسطه امری فرا سوژگانی بر انسان تجلی میکند پس بر این اساس در این معنی در بادی امر مفهوم سوبژکتیو در برابر امر ابژ کتیو کاملا در مسیله اقتصاد[ ] رفتار اغواگرایانه سراغاز شناخت بدن توسط انسان بود رفتاری به واسطهی نشانه شناسانهمانیفست خوداگاهی .مانیفست است در باب نظریه خوداگاه تاریخی در هزاره سوم بر اساس یک نهاد پیش فرض بر هر کس که خود را اهل نظر میداند واجب است که تمام ده بند مانیفست را به دقت بخواند و به شکل سالبه یا ایجابی به پروسه تکست این نوشتار بپیوندد این امر بر اساس اصل تخاطب اشکل میگیرد دوستان به وسیله کانال تلگرام نام خود را به من اعلام کنید که من این مانیفست را بر اساس تکستینگ به واسطهی اصل تخاطب در حیطه شبکهای از نامها که به عنوان مولف این مانیفست ساختار دهماهمیت این موضوع در دل خود مانیفست که اساسا همین پروسه را اساس خوداگاه یا عدم ان در تاریخ عنوان میکند رویکرد دوستان به این مانیفست اساسا به کیفیت خوداگاهی نزد ایرانیان این نسل اشارت دارد |
هوش زیستی و ماشینی ( bami ) نگاهی بیولوژیک به هوش مصنوعیقرن بیست و یکم نقطه عطفی در تکامل انسان است. ما در حال حل این راز هستیم که مغز چگونه کار میکند و شروع به ساختن ماشینهایی میکنیم که بر روی همان اصول مغز کار میکنند. ما در عصر هوش ماشینی هستیم که انفجار کاربردهای مفید و پیشرفتهای علمی را ممکن میسازد. اغلب افراد به طور مستقیم ارزش درک نحوه کار مغز انسان را میبینند. به راحتی میتوان دید که تیوری مغز چگونه میتواند منجر به درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی شود و یا چگونه میتواند منجر به روشهای بهتر برای آموزش کودکان ما شود. این فواید عملی، تلاشهای اساسی در جریان برای مهندسی معکوس مغز را توجیه میکنند. با این حال، این مزایا فراتر از کوتاهمدت و عملی است. مغز انسان گونههای ما را تعریف میکند. در بیشتر جنبهها ما یک گونه غیر برجسته هستیم اما مغز ما منحصر به فرد است. اندازه بزرگ مغز ما و طراحی منحصر به فرد آن دلیل این است که انسانها موفقترین گونه روی سیاره ما هستند. در واقع، مغز انسان تنها چیزی است که ما در جهان میشناسیم که میتواند دانش را ایجاد و به اشتراک بگذارد. مغز ما قادر به کشف گذشته است، آینده را پیشبینی میکند و اسرار زمان حال را کشف میکند. بنابراین، اگر بخواهیم بدانیم که چه کسی هستیم، اگر میخواهیم دانش خود را از جهان گسترش دهیم، و اگر میخواهیم مرزهای بهرهبرداری را ازسر بگیریم، باید درک روشنی از این که چگونه میدانیم، چگونه یاد میگیریم، و چگونه ماشینآلات هوشمند بسازیم تا به ما کمک کند تا دانش بیشتری به دست آوریم داشته باشیم. وعده نهایی نظریه مغز و هوش ماشینی کسب و انتشار دانش جدید است. در طول مسیر منافع متعددی برای جامعه به وجود خواهد آمد. تاثیر مفید هوش ماشین در زندگی روزمره ما برابر خواهد بود و در نهایت از کامپیوترهای قابلبرنامهریزی فراتر خواهد رفت. اما ماشینهای هوشمند دقیقا چگونه کار خواهند کرد و چه خواهند کرد؟ اگر به یک فرد غیر متخصص پیشنهاد دهید که روش ساخت ماشینهای هوشمند در ابتدا درک نحوه کار مغز انسان و سپس ساخت ماشینهایی است که بر روی همان اصول مغز کار میکنند، آنها به طور معمول میگویند: "قابل درک است". با این حال، اگر شما همین مسیر را به هوش مصنوعی و دانشمندان یادگیری ماشین پیشنهاد کنید، بسیاری با آن مخالفت خواهند کرد. معمولترین پاسخی که میشنوید این است که "هواپیماها بال خود را به هم نمیزنند"، و این نشان میدهد که مهم نیست مغز چگونه کار میکند، و یا بدتر از آن این است که مطالعه مغز شما را به سمت مسیر اشتباه راهنمایی میکند، مانند ساختن هواپیمایی که بالهایش را باز میکند. این قیاس هم گمراهکننده است و هم سو تفاهمی در تاریخ. برادران ( رایت) و دیگر پیشگامان حمل و نقل هوایی تفاوت میان اصول پرواز و نیاز به نیروی محرکه را درک کردند. بالهای پرنده و بالهای هواپیما بر روی همان اصول آیرودینامیک کار میکنند و این اصول باید قبل از اینکه برادران ( رایت) بتوانند هواپیما بسازند، درک شوند. در واقع، آنها مطالعه کردند که چگونه پرندگان اشکال بال را در تونلهای باد لغزانند و تست کردند تا اصول بالابر را یاد بگیرند. بال زدن متفاوت است استفاده از این روش در ساخت ماشینهای پرنده از اهمیت کمتری برخوردار است. با توجه به اینکه تنها نمونههایی که ما از سیستمهای هوشمند داریم مغز است و اصول هوش مشخص نیستند، ما باید مغز را مطالعه کنیم تا از آنها یاد بگیریم. با این حال، ما هم مثل هواپیماها و پرندگان نیازی به انجام هر کاری که مغز انجام میدهد نداریم و نیازی به اجرای اصول هوش به همان روش مغز نداریم. ما منابع زیادی در نرمافزار و سیلیکون داریم تا ماشینهای هوشمند را به روشهای جدید و هیجانانگیز ایجاد کنیم. هدف از ساختن ماشینهای هوشمند، تکرار رفتار انسان و یا ساختن مغز و یا ایجاد ماشین برای انجام کاری که انسانها انجام میدهند نیست. هدف از ساخت ماشینهای هوشمند، ایجاد ماشینهایی است که بر روی همان اصول ماشینهای مغزی کار میکنند که قادر به یادگیری، کشف و انطباق با روشهایی هستند که کامپیوترها نمیتوانند و مغز میتواند. در نتیجه، اصول هوش ماشین که در این کتاب توصیف میکنیم از مطالعه مغز مشتق شدهاند. ما از اصطلاحات علوم اعصاب برای توصیف بیشتر این اصول استفاده میکنیم و توضیح میدهیم که چگونه این اصول در مغز اجرا میشوند. اصول هوش را میتوان به خودی خود و بدون اشاره به مغز درک کرد اما برای آینده قابلپیشب اصول هوش را میتوان به تنهایی و بدون ارجاع به مغز درک کرد اما برای آینده قابلپیشبینی، درک این اصول در زمینه مغز آسانتر است زیرا مغز به ارایه پیشنهادها و محدودیتها در مورد راهحلهای بسیاری از مسایل باز ادامه میدهد.برای مطالعه کامل این کتاب به صورت ترجمهشده به این لینک مراجعه فرمایید. |
استفان هاوکینگ و راز سیاه چالهها استیون هاوکینگ " Stephen William Hawking " ، این مغز متفکر که در جهان گم شده است، در خانهاش در افقهای دور گیتی سیر میکند.این مغز، هیجانانگیزترین تفکر کیهانشناسی تمام اعصار را پدید آورده است. کل تصویری که ما از کیهان داشتیم در دوران هاوکینگ متحول شده است.تصویری که او و همکارانش ایجاد کردهاند تصویری بدیع و مانند یک اثر هنری زیبا است. مانند یک رویا "غیرممکن" است و در فراسوی درک عادی قرار دارد.هاوکینگ نظرات جدید هیجانانگیزی در مورد سیاهچالهها، "نظریه همه چیز" و مبد جهان پدیده آورده است. اما برخی در همه این موارد تردید کردهاند.برای مشاهده کامل روی تیترهای مقاله کلیک کنید:فهرست مطالبمستند سفر به اعماق جهان با استیون هاوکینگزندگی استیون هاوکینگمتولد شدن هاوکینگ در سیصدمین سالروز مرگ گالیلهفرانک و ایزابل هاوکینگنقل مکان به سنت آلبانستحصیلات استیون هاوکینگورود به آکسفوردبیماری ALS آشنایی با جینازدواج استیون هاوکینگسیاه چاله هانسبیت, ناتوان در توضیح سیاه چاله هاپیش بینی جان میچل درباره سیاه چاله هاکارل شوارتزشیلد و استفاده از نسبیتنظرات انیشتینلولاندایو، فیزیکدان نظری یهودی تباراپنهایمر و اشنایدرویلر و ترکیب نسبیت با فیزیک کوانتومنظریه هویلورود استیون هاوکینگ به صحنه کیهان شناسیراجر پنروزافق رویدادشروع و پایان جهانگسترش نظریه استیون هاوکینگگسترش شهرت استیون هاوکینگسیاه چالههای کوچکپایان علم!قضیه بی مودعوت به کالتکشهود در رختخوابزندگی استیون هاوکینگاستیون هاوکینگ در روزهای غمانگیز جنگ جهانی دوم متولد شد. پدر و مادر او خانهای در هایگیت لندن شمالی داشتند. شب پر بود از صدای جیغ آژیر حمله هوایی، باریکه نور پرتوافکنها، درخشش و غرش بمبهای آلمافرانک و ایزابل، برای اطمینان از تولد بیخطر فرزند اول خود، تصمیم گرفتند پیش از تولد او موقتا به آکسفورد بروند.آلمانها موافقت کرده بودند که آکسفورد و کمبریج را با آن ساختمانهای بینظیر بمباران نکنند و در مقابل متفقین نیز قول داده بودند که شهرهای دانشگاهی تاریخی آلمانی، هایدلبرگ و گوتینگن را بمباران نکنند.ایزابل هاوکینگ گفته بود: "جای ت سف بود که نمیشد این اقدامات متمدنانه را به مناطق بیشتری بسط داد" .منبع: - hawking / |
وایسا پیری! من پیاده میشم بچه که بودم مادربزرگم آروم تو گوشم میگفت " الهی پیر بشی ننه" یا "من به تو نمیرسم ولی تو به من میرسی". من از همه جا بی خبر! چرا باید پیر بشم؟ کی به کی میرسه؟ اما با گذشت روزگار فهمیدم پیر شدن برای همه اتفاق میافته و راه گریزی نداره. از اون بدتر تو جمع دوستانه تو هر سنی که بودیم با کوچکترین نقطه ضعفی تک بیت معروف " سن که رسید به پنجاه نیروی وارد بر سطح به صورت همه جانبه زیاد میشه " بی رحمانه اجرا میشد. همیشه برای من این موضوع سوال بود که چطور میتونیم پیر نشیم یا روند این پدیده طبیعی رو کند بکنیم. اوایل به نظرم غیر ممکن بود ولی خوشبختانه من اشتباه میکردم و تونستم به نتیجه دلخواه برسم. تو این بلاگ درباره این دغدغه عمومی که معمولا از سن حدود 30 سال پیش میاد و راهکار مناسب و تایید شده به کمک شما میام.آشنایی با مفهوم پیری ( Aging )پیری یعنی افت تدریجی عملکرد اعضا بدن بر اثر گذشت زمان مثل چین و چروک پوست، ریزش مو (داره میریزه!)، کاهش بینایی و شنوایی، کاهش تراکم استخوان (پوکی استخوان) ، خمیدگی و کم شدن توده عضلانی (پارکینسون و آب رفتن!)، اختلال و آشفتگی در حافظه و ادراک (آلزایمر معروف!)، اختلال در جهت یابی (نمیدونی داری میری یا داری میای!)، کاهش ظرفیت و کارایی ریهها (هر نفسی که فرو میرود بر نمیآید!). اصلیترین دلیل پیر شدن صدمه به سلولها توسط رادیکالهای آزاده پس استفاده از مکملهای ضد رادیکال آزاد میتونه باعث کاهش التهاب و همچنین تخریب سلولی و در نهایت کاهش سرعت فرآیند پیری بشه.عواقب پیری خواهی نخواهی در سنین مختلف با شدت و تاثیر گذاری متفاوت برای همه پیش میاد. یکی تو سن 30 سالگی صورتش چروک میشه ولی هرچی میخوره چاق نمیشه ولی یکی دیگه تا 60 سالگی صورت بچگانه یا Baby face داره با 120 کیلو پوست و استخوان! علاوه بر شرایط سنی و عوامل ژنتیکی عوامل محیطی هم نقش دارن مثل آلودگی هوا ، استرس ، میزان تحرک ، کیفیت و مقدار خواب ، تنهایی ، تغذیه ، چاقی ، استفاده از محصولات فراوری شده و کنسروها و ...الان سوال اکثریت شما شاید این باشه" امکانش هست پیر نشیم؟" خبر بد اول اینکه ما همه پیر میشیم و خبر بد دوم اینکه اگر دیر اقدام کنیم پیری منتظر ما نمیمونه و به نقطه بی بازگشت نزدیک میشیم. خبر خوب اول اینکه برای کم کردن سرعت و شدت پیری راه وجود داره و خبر خوب دوم اینکه ما در شرکت سالم زیست در کنار شما هستیم و با استفاده از مکملهای غذایی به جنگ زمان میریم پس با ذهنیت مثبت درباره واقعیت با هم بریم با مکملهای غذایی آشنا بشیم.مکملهای غذایی 1 - زردچوبهزردچوبه ماده موثری داره به نام کورکومین( Curcumin ) که تاثیر فوق العادهای بر سلولها داره. این ماده پروتیین هایی رو فعال میکنه که باعث تقسیم سلولها و افزایش طول عمرشون میشه و از این طریق عملکرد بافتهای میزبان سلول بهبود پیدا میکنه. 2 - اپیگالوکاچین ( Epigaloctechin )این ترکیب با اسم عجیبش تو چای سبز پیدا میشه و خواصی مانند کاهش ریسک سرطان و بیماریهای قلبی داره. این ترکیب میتونه باعث افزایش عملکرد بدن در حذف اجزای آسیب دیده سلولها بشه و از این طریق تو سلول خونه تکونی میکنه! 3 - زنجبیلبا خاصیت ضد التهاب بودن میتونه به درمان بیماری هایی مثل التهاب مفاصل کمک بکنه و به دلیل انرژی زا بودن به افزایش گردش خون و در نتیجه دسترسی اعضا بدن به مواد مغذی کمک میکنه. 4 - کوانزیم Q10 این ترکیب توسط بدن ساخته میشه و به تولید انرژی در بدن و حفاظت سلولها در برابر آنتی اکسیدانها کمک میکنه اما با افزایش سن تولیدش کم میشه و متابولیسم بدن به مشکل میخوره. گوشت گاو ، کلم بروکلی ، آجیل و پرتقال از منابع تامین این ترکیب حیاتی هستن. 5 - کلاژناین ترکیب به صورت طبیعی تو بدن ساخته میشه و کارش استحکام و حفظ ساختار پوست در مقابل چین و چروکه اما با گذشت زمان تولید این ماده تو بدن کم میشه و چین و چروک سراغمون میاد از زیر چشم گرفته تا دست و پا. منابع پروتیین حیوانی ، سبزیجات با برگ سبز تیره و مرکبات منابع مناسبی برای تامین کلاژن یا کمک به تولیدش تو بدن هستن. 6 - کروسین ( Crocin )ترکیب ضد سرطان ، ضد التهاب و ضد عوارض دیابت که تو زعفران پیدا میشه. این ترکیب به انجام فرایند تقسیم سلولی کمک میکنه و در کاهش تاثیر عوامل مخرب حافظه نقش داره. 7 - نیکوتینامید ( Nicotinamide )با این اسم یاد سیگار میافتیم ولی نه! این ترکیب تو همه سلولها پیدا میشه و نقش مهمی تو ترمیم DNA ، میزان حساسیت سلولی به جذب انسولین ، متابولیسم و تولید انرژی و تولید پروتیینهای پیام رسان توسط ژنها داره. این ترکیب تو در رژیم غذایی قرار بگیره.مواد پروتیینی بخصوص گوشت قرمز و سویا پیدا میشه. به دلیل محلول بودن در آب باید به طور روزمره قرار بگیره. 8 - کلسیمعنصر شناخته شده در ساختار استخوان و دندان و همچنین نقش موثر در انقباض عضلانی ، انعقاد خون و تنظیم عملکرد سیستم ایمنی بدن که در منابع حیوانی و گیاهی پیدا میشه. 9 - رزروراتول ( Reserveratol )یک ترکیب آنتی اکسیدانی که با از بین بردن رادیکالهای آزاد از سلولهای بدن ما در برابر بیماریهای مزمن محافظت میکنه ، از تشکیل لخته در خون جلوگیری میکنه و با کاهش فاکتورهای التهابی و کلسترول بد خون ریسک بیماریهای قلبی و عروقی رو کم میکنه. این ترکیب تو میوههای قرمز بخصوص انگور وتوت قرمز پیدا میشه. 10 - فیستین ( Fiestin )این ترکیب در جلوگیری از کاهش حافظه و ریسک سرطان بخصوص سرطان پروستات تاثیر داره و میوههای مانند توت فرنگی ، خیار و خرمالو منبع خوبی برای تامین این ترکیب هستن. 11 - سیرخاطرات شمال محاله یادم بره! ماده موثر آلیسین ( Allicin ) نقش موثری در پیشگیری از سرطان ، التهاب مفاصل و سخت شدن شریانها دارد. این ترکیب با داشتن خاصیت آنتی بیوتیک میتونه با تقویت سیستم ایمنی بدن در پیشگیری از بیماریهای عفونی نقش موثر داشته باشه. 12 - امگا 3 یکی از اسیدهای چرب که در پیشگیری از سرطان ، سلامتی مغز و بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن نقش مهمی داره و متاسفانه تو بدن به صورت طبیعی ساخته نمیشه. 13 - ال - کارنیتین ( L - Carnitine )یک ترکیب پروتیینی که در بدن به صورت طبیعی تولید میکنه و در تولید انرژی و بازسازی عضلات نقش داره. با افزایش سن تولید این پروتیین تو بدن کم میشه و باید برای تامین مقدار مورد نیاز از لبنیات و گوشت استفاده کردچی بخورم؟برای اینکه تمام مکملهای لازم از طریق وعدههای غذایی به میزان لازم و در زمان مناسب به بدن برسه شاید لازم باشه روزی 2 کیلو گوشت گوساله ، 20 تا دونه سیر خوشبو ، 10 گرم زعفران ارزون ، 25 تا گوجه فرنگی و 3 کیلو انگور قرمز بخوریم و با 20 لیتر چای سبز کل سیستم گوارش رو شستشو بدیم! مقدار این مکملها تو مواد غذایی خیلی ناچیزه و برای جذب میزان مورد نیاز باید مقدار زیادی از مواد غذایی رو مصرف کنیم. هم از نظر هزینه و زمان لازم برای آماده کردن این حجم از مواد غذایی و هم از نظر ضررهایی که این مقدار میتونه برای بدن داشته باشه مصرف این مقدار امکان پذیر ، اقتصادی و درست نیست و باید دنبال راه بهتر ، ارزانتر و بی ضرر باشیم.راه حلشرکت سالم زیست (نماینده شرکت Forever Young تولید کننده مکملهای غذایی) با اخذ مجوزهای وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی محصولات مکمل غذایی این شرکت سوییسی رو در ایران عرضه میکنه. محصولات این شرکت شامل انواع مکملهای خوراکی به صورت کپسول عرضه میشه. بخش مشاوره و معاینه شرکت سالم زیست با به خدمت گرفتن پزشکان متخصص ، فیزیوتراپیست، متخصص تغذیه و تربیت بدنی آمادگی داره تا به صورت رایگان با بررسی وضعیت بدنی (معاینه بدنی ، تست ورزش و آزمایش خون) و شرایط زندگی شما موثرترین ترکیب رو به شما پیشنهاد بکنه و در ادامه با پایش وضعیت شما در طول 6 ماه از شروع مصرف مکملها(به عنوان مرحله اول) از طریق اپلیکیشن سالم زیست تاثیرات به وجود آمده رو به اطلاع شما برسونه. البته کیفیت بدنی و ظاهرتون به مرور زمان طوری تغییر میکنه که دوستان و همکاران زودتر از خودتون متوجه این تغییرات مثبت میشن به طوری که " سن که رسید به پنجاه خوش میگذره به چند جا".با مشارکت هفتگی از طریق پاسخگویی به سوالات اپلیکیشن و گرفتن شرح بالینی کسانی که با اعتماد به ما به سلامتی و آینده خودشون اهمیت میدن ، به متخصصان شرکت سالم زیست برای بهینه کردن روند و کوتاه کردن زمان لازم برای دیدن نتیجه کمک میکنید.با پیاده شدن از قطار بی توقف و تندرو پیری در ایستگاه امروز قبل از اینکه این قطار فردا به ایستگاه جدید برسه به حفظ شادابی و کیفیت بدن خودتون کمک میکنید و نتایج این کار برای سالها با شما همراه میمونه. برای تعیین وقت مشاوره و معاینه تخصصی منتظر تماستون با شرکت سالم زیست هستیم. |
درمان سلولیت با کرایولولیپولیز یا کربوکسی تراپی چه فرقی دارد؟ دراین مقاله میخواهیم دو روش کربوکسی تراپی و کرایولیپولیز را با هم مقایسه کرده و مزایا و معایب انها را شرح دهیم . بسته به نوع چربیها ونیاز شما با مقایسهی این دو روش میتوانید به راحتی متوجه شوید که کدام روش برای شما موثرتر خواهد بود پی با این مقاله همراه شوید.در ابتدا راجع به کربوکسی تراپی برایتان شرح مختصری میدهیم تا با این روش بیشتر اشنا شوید . کربوکسی تراپی چیست؟؟؟کربوکسی نام علمی گاز دی اکسید کربن بوده و در کربوکسی تراپی گاز دی اکسید کربن زیر پوست تزریق میشود. بدن این مورد را به عنوان کمبود اکسیژن تلقی میکند و جریان خون در این منطقه افزایش مییابد. این افزایش گردش خون سبب رسیدن مواد مغذی به این منطقه شده، ترمیم سلولی اتفاق میافتد . باید بدانید که به تزریق گاز کربنیک زیر پوست کربوکسی تراپی میگویند که برای برطرف سازی مشکلات زیبایی و درمان سلولیت میتوان از این روش استفاده کرد. استفاده از دی اکسید کربن در پزشکی، روش جدیدی نیست و قرنها در درمانهای پزشکی مورد استفاده قرار گرفته است.جالب است بدانید که کربوکسی تراپی، در فرانسه مورد استفاده قرار گفته و آنان پی بردند که آب استخرهای غنی شده با دی اکسید کربن باعث بهبودی زخم و جراحات میشود. این تکنیک توسط متخصصین قلب برای درمان مبتلایان به بیماری انسداد شریانی و همچنین سایر اختلالات ناشی از گردش خون و تجمع چربی در شریانها مورد استفاده قرار گرفت. زمانی که اصطلاح ابداع شد، محبوبیت آن در زمینه زیبایی شناسی و به ویژه درمان جوان سازی پوست افزایش یافت. در واقع، مطالعات نشان دادهاند که سی تی سبب افزایش کشش پوست، افزایش گردش خون بدن و در نتیجه بهبود ظاهر پوست میشود. از این تکنیک به منظور جوانسازی، ترمیم سیاهی و گودی زیر چشم ،کاستن از چروکها وترکهای پوستی، بازتولید کلاژن و کاهش سلولهای چربی یا سلولیتها استفاده میشود. اساسا، کربوکسی تراپی، تزریق پوستی دی اکسید کربن برای دستیابی به این اهداف درمانی است. دستگاه دارای یک مخزن گاز دی اکسید کربن بوده که توسط بخش الکترونیک، خروجی دستگاه تنظیم میشود. سرعت و میزان گاز خروجی با توجه به محل درمان و بیماری، توسط پزشک مشخص و گاز دی اکسید کربن از طریق یک سوزن نازک زیر پوست تزریق میگردد.در ناحیه پلک پس از تزریق گاز، متورم و طی ده دقیقه بعد گاز جذب شده و ظاهر فرد طبیعی میشود. در اسکار و ترکهای پوستی احساس کمی سوزش وجود دارد. برای درمان سلولیت و بافت چربی موضعی چون حجم گاز بیشتری تزریق میشود یک حس کشش و فشار در موضع، بدلیل افزایش جریان خون احساس خواهد شد.فواید و معایب کربوکسی تراپی کربوکسی تراپی میتواند گفت که بهترین درمان برای از بین بردن سلولیت است . همچنین از بین بردن رسوبهای چربی بعد از لیپوساکشن در قسمتهای بالای زانو این روش باعث عدم آسیب به بافتهای بدن یا اعصاب میشود و باعث از بین بردن چربیها وکمک به بازسازی کلاژن و ضخیم شدن و صاف شدن پوست میکند همچنین برای درمان سلولیت بسیار موثر است . در همهی کشورهای پیشرفته برای درمان سلولیت از این روش استفاده میشود . دربارهی معایب و مشکلات کربوکسی تراپی باید بدانید که به طور معمول عارضهای ندارد. درد و قرمزی خفیف در محل تزریق، احساس گرما و صدای خش خش در پوست و گاهی کبودی در محل تزریق از عوارض گذرای این روش درمانی است که معمولا ظرف چند ساعت و به ندرت چند روز بطور کامل برطرف میشونداما کرایولیپولیز و نابودی سلولیت : میدانید که این دستگاه از طریق ایجاد دمای زیر صفر باعث کریستالیزه شدن سلولهای مولد چربی شده و اکثر سلولهای چربی در اثر این سرما از بین رفته و سپس به دنبال این اتفاق چربیهای موضعی شروع به ریزش کرده و چربی بافت مورد نظر روز به روز تحلیل میرود. و بعد از انجام کرایو یا فریز بافت چربی، نوبت به تخلیه چربیها از موضع فریز شده فرد فرا میرسد و از آنجایی که هر بافت مردهای در بدن موجود زنده به عنوان جسم خارجی شناخته شده پس باید توسط گلبولهای سفید فاگوسیتها که از ارگانلهای لنفاوی میباشد و وظیفهی آن بیگانه خواری و هضم لاشههای سلولهای مرده است خورده شده و پس از تجزیه از طریق کبد به سیستم گوارشی فرد رفته به همراه مدفوع از بدن دفع شود لازم به ذکر است که عرق کردن و ادرار نیز به دفع این چربی کمک میکند.عملکرد دستگاه از بین بردن سلولهای مولد چربی از طریق انجماد است دمای سرمایش: 10 - الی 5 - سانتی گراد دمای گرمایش 30 الی 35 درجه سانتی گراد برای جلوگیری از انجماد پوست و برای تسریع جریان خون در موضع لاغری و حصول نتیجه موثرتراست .درمان سلولیت با کرایولیپولیز : می دانید که سلولیت فقط همان سلول عادی چربی زیر پوست شماست. چیزی که باعث ناصاف و گرهدار بودن آن میشود، فشار این سلولهای به بافت همبند است که باعث میشود پوست قرار گرفته روی آن چروکیده شود. به همین خاطر است که چه لاغر باشید و چه اضافه وزن داشته باشید، ممکن است دچار سلولیت شوید. احتمال بروز این عارضه در زنان بیش از مردان است. عوامل دیگری که ممکن است باعث ایجاد سلولیت بشوند عبارتند از : رژیم غذایی نامناسب رژیم غذایی سفت و سخت و غیرعلمی متابولیسم کند کمبود فعالیت بدنی تغییرات هورمونی کمبود آب بدن مجموع چربی بدن ضخامت و رنگ پوست سلولیت در پوستهای تیره کمتر به چشم میآید. بهترین راه مبارزه با سلولیتها کاهش وزن است البته دستگاه هایی مانند کرایولیپولز میتوانند در درمان سلولیت بسیار موثر و مفید باشند .کرایو باعث از بین رفتن سریع چربیهای مقاوم میشود از این تکنیک معمولا برای فرم دادن به بدن استفاده میشود اما از بین بردن چربی به کاهش اثرات سلولیت هم منجر خواهد شد. برای مشاهده نتیجه باید انتظار حدود سه بار درمان و 3 تا 4 ماه زمان را داشته باشید. کربوکسی تراپی هم برای درمان سلولیت استفاده میشود اما این روزها درهمه جای دنیا مخصوصا امریکا از کرایولیپولیز برای درمان سلولیتها استفاده میشود. شما میتوانید با مشورت با پزشک تان از هر دو روش استفاده کنید اما کرایو روش درمانی تایید شده در امریکا و اروپا است و همهی کسانی که از کرایو استفاده کردهاند نتیجهی عالی و موثر ان را تایید کردهاند . |
فیزیک کوانتوم به همراه یک کارمند کچل سبیلو! وقتی سرعت حدی در جهان حدود 30 کیلومتر بر ساعت باشد!سالها پیش، بسیار پیشتر از گوگل و اینترنت، در اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد، مجلهی "اطلاعات علمی" در کنار مجلهی "دانشمند"، یکی از معدود منابع علمی برای نوجوانان نرد ( Nerd ) و خورهای مثل من بود.این مجله (با قیمت 50 ریال!) شامل مقالاتی دربارهی علوم پایه اخبار روز علمی و از همه مهمتر (برای من!) داستانهای علمی/تخیلی بود که در آن زمان بسیار نایاب بودند.اطلاعات علمییکی از پاورقیهای محبوب من در این مجله، سری داستانهایی بود با عنوان "ماجراهای آقای تامپکینز" نوشتهی فیزیکدان شهیر روس، "جرج گاموف" که توانایی شگفتی در سادهسازی مفاهیم پیچیدهی علمی برای عموم داشت. "گاموف" را پیش از این با کتابی دربارهی "اخترفیزیک" میشناختم اما داستانهای آقای "تامپکینز"، من نوجوان دوازده سیزده ساله را مفتون فیزیک جدید کرد و این شیفتگی تا به امروز به قوت خود باقی است.جرج گاموفبنابراین میتوانید حدس بزنید چه حس و حال خوشی داشتم وقتی چند روز پیش با کتابی شامل مجموعه داستانهای آقای "تامپکینز" در کتابفروشی روبرو شدم!و از آن مهمتر این که خوشبختانه فیزیکدان دیگری به نام "راسل استنرد" پنجاه سال پس از "گاموف"، با ایجاد تغییرات لازم، داستانها را با کشفیات جدیدتر دانش فیزیک در نیم قرن اخیر هماهنگ کرده است."ماندانا فرهادیان" ترجمهی قابل قبولی از این کتاب ارایه کرده است و کیفیت چاپ و کاغذ "نشر هنوز" نیز رضایتبخش است.کاش همهی هفتههایمان هفتهی "کتاب و کتابخوانی" باشد و با این "یار مهربان" آشتی کنیم .آشنایی با مفهوم ابعاد نسبیتی در سرعتهای نزدیک به سرعت حد |
خودروهای بدون راننده، علم پزشکی،تبدیل گفتار به متن و دهها کاربرد دیگر با کامپیوترهای کوانتومی شکل 1 . کوانتوم بریلیانس منتشرشده در به تاریخ 5 آوریل 2021 لینک منبع Diamond - Based Quantum Accelerator Puts Qubits in a Server Rack سازندگان آن، این دستگاه را در حال رشد تا 50 کیوبیت و نصب بر روی وسایل نقلیه خودران ماهوارهای میبینند. یک کامپیوتر کوانتومی به اندازه یک کارت گرافیکی PC ؟ یک شرکت نوپای استرالیایی - آلمانی میگوید که آنها در حال کار بر روی یک تکنولوژی هستند که ممکن است در عرض پنج سال آن را تحویل دهد.البته امروزه کامپیوترهای کوانتومی معمولا به بزرگی پردازندههای مرکزی هستند. با این حال، بریلیانس شروع کوانتومی از کامپیوتر کوانتومی مبتنی بر الماس و آماده بازار، تنها اندازه یک ماژول قفسه سرور را آشکار کرده است. آنها میگویند که دستگاههای گرافیکی آنها تا سال 2026 میتوانند یک ماهواره خانگی و وسایل نقلیه مستقل پیدا کنند.شاید به مطالعه مقاله آیا منتظر محاسبات کوانتومی هستید؟ محاسبات احتمالات را امتحان کنید! علاقمند باشید.درحالیکه کامپیوترهای کلاسیک، ترانزیستورها را به صورت روشن یا خاموش تغییر میدهند تا دادهها را به صورت صفر یا یک نشان دهند، کامپیوترهای کوانتومی از کیوبیتهای کوانتومی استفاده میکنند که به دلیل ماهیت سوریال فیزیک کوانتومی، میتوانند در یک حالت از برهم نهی که در آن هر دو به صورت همزمان 1 و 0 هستند، وجود داشته باشند. این امر اساسا به هر کیوبیت اجازه میدهد تا دو محاسبه را به طور همزمان انجام دهد.اگر دو کیوبیت به صورت کوانتومی - مکانیکی به هم متصل شده باشند، میتوانند به انجام 2 ^ 2 یا 4 محاسبه به طور همزمان کمک کنند سه کیوبیت، 2 ^ 3 یا 8 محاسبه و غیره. در نظریه، یک کامپیوتر کوانتومی با 300 کیوبیت میتواند محاسبات بیشتری را در یک لحظه نسبت به اتم موجود در جهان قابلمشاهده انجام دهد.اشکال بسیاری از کامپیوترهای کوانتومی این است که آنها نیاز به دماهای سردتر از دماهای یافتشده در فضای عمیق و همچنین سیستمهای پیچیده برای کنترل آنها دارند. به این ترتیب، آنها امروزه به طور معمول به شکل کابینتهای به اندازه پردازندههای مرکزی بزرگ و حجیم هستند - و تنها به حل دشوارترین و در غیر این صورت رامنشدنیترین مشکلات میپردازند، که شاید از طریق ابر به صورت آنلاین در دسترس قرار گیرند.حال بریلیانس کوانتومی میگوید که آنها یک کامپیوتر کوانتومی تجاری در دسترس را بر اساس الماس مصنوعی توسعه دادهاند که میتواند در دمای اتاق عمل کند. مارکوس دوهرتی، فیزیکدان کوانتوم و افسر ارشد علمی در دانشگاه کیاوشان میگوید: "این اندازه یک کامپیوتر رومیزی یا یک قفسه 19 اینچی است."فنآوری بریلیانسی کوانتومی بر اساس نقص در الماسها است که هر کدام منجر به یک اتم کربن از دست رفته در کریستالها، با یک اتم نیتروژن سرکش واقع در همان نزدیکی میشود. این مراکز به اصطلاح "مراکز جای خالی نیتروژن" به عنوان کیوبیت عمل میکنند و الماس به حفاظت از آنها در برابر اختلالات حرارتی و ناخالصیهای مغناطیسی کمک میکند و عملیات را در دمای اتاق ممکن میسازد.دوهرتی میگوید: "محاسبات کوانتومی الماس از سال 2001 وجود داشته است." اما در سال 2015 به مانعی برخورد کرد که فراتر از چند بیت بود. قدرت کوانتوم در حال حاضر در حال غلبه بر این مانع است. به جای پردازندههای مرکزی کوانتومی، هدف از علم کوانتومی ساختن چیزی است که آن را "شتابدهندههای کوانتومی"، کامپیوترهای کوانتومی فشرده و قوی، شبیه به شتابدهندههای گرافیکی در کامپیوترهای شخصی مینامد. در ماه مارس، بریلیانس کوانتومی اعلام کرد که اولین شتابدهندههای کوانتومی خود را در ماه ژوین در مرکز ابرمحاسبات پاولی در پرت استرالیا نصب خواهد کرد.دوهرتی میگوید: "به جای یک کامپیوتر کوانتومی بزرگ با کیوبیتهای بسیار، میتوان به کامپیوترهای کوانتومی کوچک اما بسیار زیادی فکر کرد که ممکن است به اندازه یک پردازنده بزرگ کوانتومی کیوبیت نداشته باشند، اما هنوز هم میتوانند یک مزیت کوانتومی برای انتخاب وظایف فراهم کنند." او اضافه میکند: برنامه پایونیر کوانتومی شرکت محاسبات عالی Pawsey در حال توسعه نرمافزاری برای این کامپیوترهای کوانتومی است.نسل اول شتابدهندههای کوانتومی بریلی کوانتومی کوانتوم تنها میزبان 5 کیوبیت است. دوهرتی میگوید: "با این حال، در پنج سال آینده به اندازه یک کارت گرافیکی با بیش از 50 قطعه خواهد بود." گوگل با 53 کیوبیت ادعا کرد که در مقایسه با کامپیوترهای کلاسیک به یک مزیت کوانتومی دست یافته است، و کامپیوتر کوانتومی سیکامور آن محاسبات را تنها در 200 ثانیه انجام میدهد که شرکت تخمین زده است که این ابر کامپیوتر اجلاس 10 هزار سال طول میکشد. دوهرتی میگوید: "ما پیشبینی میکنیم که با 14 کیوبیت، قادر خواهیم بود یک پردازنده مدرن CPU را در یک کامپیوتر رومیزی در همان وظیفه اجرا کنیم."مجموعهای از کاربردها تصویر بهره کوانتومی برای دستگاههای آن شامل چیزی است که محاسبات کوانتومی بسیار موازی را با بسیاری از شتابدهندههای کوانتومی که با هم بر روی یک مسیله کار میکنند، گسترش میدهد. برای مثال، با انواع شبیهسازیهای دینامیک مولکولی که اغلب برای کشف داروهای جدید مورد استفاده قرار میگیرند، "یک کامپیوتر کوانتومی با تعداد نسبتا کم کیوبیت میتواند عملکرد بهتری نسبت به سرور فردی در قفسه یک ابرکامپیوتر داشته باشد - این یک افزایش سرعت چشمگیر است." "با اضافه کردن بسیاری از این کامپیوترهای کوانتومی به یکدیگر، شما میتوانید یک سیستم شیمیایی پیچیده را شبیهسازی کنید، با هر کامپیوتر کوانتومی یک مولکول را در یک سیستم شیمیایی پیچیده حاوی تعداد زیادی مولکول شبیهسازی کنید."ممکن است مطالعه مقاله انقلاب رایانش کوانتومی برای شما جالب باشد.مجموعه دیگری از کاربردها برای تکنولوژی سریلی کوانتومی کوانتوم شامل شتابدهندههای کوانتومی موبایل در چیزی است که در آن شرکت محاسبات کوانتومی لبه را گسترش میدهد. دوهرتی میگوید: "تصور کنید که ماهواره دارید و میخواهید پردازش تصویر یا سیگنال را با آن انجام دهید." ماهوارهها مقدار زیادی از سیگنالها یا تصاویر را جمعآوری میکنند و در نتیجه اغلب توان محاسباتی کافی برای پیش فیلتر کردن یا پردازش آن دادهها وجود ندارد. گردش حجم عظیمی از دادهها نیز به دلیل ارتباطات محدود، یک مشکل است. بنابراین یک چیزی که کامپیوترهای کوانتومی به خوبی انجام میدهند دستهبندی احتمالات ترکیبی است، که دقیقا همان چیزی است که در شناسایی ویژگی و ردیابی ویژگی در پردازش تصویر و سیگنال انجام میشود. محاسبات کوانتومی میتواند جریان کار بر روی یک ماهواره یا دیگر محیطهای محدود مانند وسایل نقلیه مستقل را فیلتر کند.دوهرتی میگوید، وقتی صحبت از وسایل نقلیه مستقل و دیگر سیستمهای مستقل میشود، شتابدهندههای کوانتومی "میتوانند از تصمیمگیری نیز پشتیبانی کنند." کامپیوترهای کوانتومی در کاوش در مورد توالیهای احتمالی رویدادها و شناسایی آنچه که محتملترین و خطرناکترین توالی رویدادها هستند، بسیار خوب هستند. بنابراین اگر شما یک شبکه عصبی یا شبیهساز دیگری داشته باشید که بتواند وضعیت فعلی را تحلیل کند و آینده احتمالی را شبیهسازی کند، یک شتابده کوانتومی میتواند از طریق آن جستجو کند و محتملترین و خطرناکترین آینده را کشف کند.دوهرتی میگوید: "کاربرد دیگر برای محاسبات کوانتومی لبه، پردازش زبان طبیعی مانند گفتار به متن است." در حال حاضر دستگاههای لبهای که گفتار را برای متن اجرا میکنند، خطاهای زیادی دارند، زیرا تراشهها همبستگی بین دو بیت سخن، دو بیت کلمه، را از دست میدهند. یک شتابدهنده کوانتومی میتواند به کاهش این خطاها کمک کند، بنابراین در همان بازه زمانی، شما میتوانید یک گام تغییر در دقت به دست آورید.دوهرتی میگوید: "یک کاربرد دیگر برای لبه، تصویربرداری پزشکی است، که در آن محدودیتهایی به غیر از محدودیتهای توان محاسباتی وجود دارد - به عنوان مثال، در زمینه انتقال اطلاعات پزشکی بر روی ابر، محدودیتهایی در حریم خصوصی وجود دارد." "شما میتوانید یک کامپیوتر کوانتومی را برای پردازش تصویر با امآرآی و سیتیاسکن در محل نصب کنید."پردازندههای مرکزی کوانتومی ممکن است در زمان اجرای نوع الگوریتمهای کوانتومی که تنها برای اجرا در کامپیوترهای کوانتومی طراحی شدهاند، عملکرد بهتری نسبت به شتابدهندههای کوانتومی داشته باشند. وقتی شما کامپیوترهای کوانتومی کوچک زیادی دارید که روی چنین الگوریتمهای کوانتومی خالص کار میکنند، توان محاسباتی آنها به صورت خطی افزایش مییابد، اما وقتی شما یک کامپیوتر کوانتومی بزرگ با همان تعداد کیوبیت دارید که همگی درهم گره خوردهاند، "شما یک رشد نمایی در توان محاسباتی میبینید."با این حال، بسیاری از کاربردها برای محاسبات کوانتومی در واقع شامل کامپیوترهای کوانتومی است که با کامپیوترهای کلاسیک در الگوریتمهای کوانتومی هیبریدی کار میکنند. دوهرتی میگوید: "در این موارد، این واقعیت که شتابدهندههای کوانتومی کوانتوم ممکن است عمیقا با کامپیوترهای کلاسیک ادغام شوند، میتواند مقدار کل زمان تبادل اطلاعات بین دو نوع مختلف کامپیوتر را کاهش دهد تا عملکرد بهتری از یک پردازنده بزرگ کوانتومی داشته باشد. "این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله تکنولوژی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
متیل ترت - بوتیل اتر متیل ترت - بوتیل اتر (به انگلیسی: Methyl tert - butyl ether ) با فرمول شیمیایی C5H12O یک ترکیب شیمیایی با شناسه پابکم 15413 است. که جرم مولی آن 88 ٫ 15 g / mol میباشد.بررسی اثر متیل ترشیو بوتیل اتر ( MTBE ) بر DNA سلولهای خونی ماهیمتیل ترشیو بوتیل اتر( MTBE ) سبب افزایش میزان اکسیژن سوخت میشود و میزان مونواکسید کربن و آلودگی هوا را کاهش می دهد. MTBE در خاک بسیار متحرک است و حرکت آن در آب تابع قوانین حرکت آب در خاک است. MTBE مقاومت زیادی به تخریب زیستی دارد و نیمه عمر آن در آب بالاست. جذب آن توسط ذرات خاک ضعیف، دارای حلالیت بالایی در آب و بسیار متحرک است. این تحقیق به منظور بررسی میزان اثر این آلاینده بر روی DNA سلول های خونی ماهی کلمه دریای خزر که در معرض غلظت های 50 ، 100 و 150 میلی گرم بر لیتر MTBE به مدت 7 ، 14 و 21 روز قرار گرفته بودند انجام شد. میانگین درجه حرارت آب 1 19 ، اکسیژن آب 2 / 0 6 / 7 میلی گرم در لیتر و شوری صفر در نظر گرفته شد. تعداد 220 عدد ماهی کلمه دریای خزر با متوسط طول بدن 30 150 میلی متر و وزن 3 15 گرم از کارگاه تکثیر سیجوال واقع در بندر ترکمن در استان گلستان تهیه شد و توسط کیسه های حاوی آب ( 3 / 1 ) و اکسیژن ( 3 / 2 ) به آزمایشگاه منتقل شد. بعد از دوره آداپتاسیون تعداد 13 عدد ماهی در آکواریوم های 50 لیتری قرار داده شد که مجموع آکواریوم های شاهد 3 عدد و تعداد آکواریومهای تیمار 9 عدد بود. در هفته اول، دوم و سوم آزمایش، سه ماهی به صورت تصادفی از هر آکواریوم برداشت و خون ماهیان گرفته شد و پس از انجام مراحل تعیین شده خون ماهیان بر روی لام تثبیت و برای مشاهده با میکروسکوپ فلورسانس لام ها در یخچال نگه داری شدند. در این مطالعه برای بررسی میزان تخریب DNA از نرم افزار Casp 1 ٫ 2 . 3b1 استفاده شد. در این نرم افزار چند مورد از مشخصات کامت قلیایی به صورت داده استخراج می شود. نتایج تحقیق حاضر نشان داد، که اختلاف معنی داری بین شاهد و سایر تیمارها از لحاظ میزان تخریب DNA وجود دارد. همچنین با افزایش زمان در معرض قرارگیری، میزان آسیب DNA به طور معناداری افزایش یافته است ( 01 / 0 > p ).منبع : شیمی اریا |
درب پشتیای که به سیستم ایمنی اجازه میدهد مغز را پایش کند شکل 1 . مغز انسان منتشرشده در quantamagazine به تاریخ 28 آوریل 2021 لینک منبع A Backdoor Lets the Immune System Monitor the Brain صدها سال پیش، دانشمند ژاپنی، وای شیرای، یک یافته مرموز را منتشر کرد: وقتی شیرای بافت تومور را به بدن موش پیوند زد، بافت توسط سیستم ایمنی آن نابود شد. اما وقتی تومورها در نقاط مختلف مغز موش پیوند شدند، رشد کردند. به نظر میرسید که تومورها میتوانند با خیال راحت در مغز پنهان شوند و از اخطار سیستم ایمنی فرار کنند. نتایج مشابهی به زودی انباشته شدند و اجماع علمی مغز را به عنوان "امتیاز ایمنی" - نوعی جدایی از سیستم ایمنی - پذیرفت.این فکر تا حدی منطقی به نظر میرسید. سلولهای ایمنی، در جریان مبارزه با عفونتها، میتوانند به بافت سالم آسیب بزنند یا آن را نابود کنند. حفاظت از نورونها در برابر این آسیب بسیار مهمتر از حفاظت از سلولهایی مانند آنهایی است که در کبد یا پوست هستند، زیرا نورونها معمولا نمیتوانند دوباره تولید شوند. جاستین روستنفون، یک ایمونولوژیست در دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس گفت: "اگر آنها بمیرند، میمیرند." "ما توانایی بسیار ضعیفی برای جایگزین کردن آنها داریم."مطالعه مقاله 5 شغلی که میتوانند آینده مراقبتهای بهداشتی و سلامتی باشند. توصیه میشود.با این حال، در چند دهه اخیر، ایده امتیاز ایمنی در مواجهه با شواهد رو به افزایشی که نشان میدهد مغز و سیستم ایمنی با یکدیگر تعامل دارند، از بین رفتهاست. محققان عبور سلولهای ایمنی از جریان خون به سیستم عصبی در حیواناتی که بیماری مغزی دارند را ردیابی کردهاند، برای مثال، آنها نقصهای شناختی را در موشهایی مشاهده کردهاند که فاقد سلولهای ایمنی خاص هستند.اکنون، روستوون و همکارانش شناسایی کردهاند که چگونه تکامل به یک عمل متعادلکننده میرسد، و خطرات پاسخهای ایمنی در سیستم عصبی مرکزی را محدود میکند، درحالیکه هنوز هم حفاظت از بیماری را فراهم میکند. محققان اخیرا در مجله سل گزارش دادهاند که سیستم ایمنی از راه دور عمل میکند تا به طور مداوم مغز را به خاطر نشانههای مشکل بررسی کند. سلولهای ایمنی، به جای اینکه خودشان را در خانه در سراسر مغز قرار دهند، در حاشیه گشت میزنند تا اینکه یک تهدید را تشخیص دهند.نظارت ایمنی مغز صورت میگیرد. یک همکار نویسنده به نام جاناتان کیپنیس، که در آزمایشگاهش در دانشگاه واشنگتن این تحقیق صورت گرفت، گفت: "این کاملا طبیعی است، مانند هر بافت دیگری." "تنها استثنا این است که به جای این اتفاق در بافت، مغز تمام فعالیتهای سیستم ایمنی خود را به مرزهای خود هل داده است." با استفاده از چندین نوع تصویربرداری و ردیابی، محققان طراحی حرکات سلولی را دنبال کردند که این سیستم نظارتی را تشکیل میدهد. آنها دریافتند که آنتیژنها - مواد خارجی، مانند تکههای پاتوژنها - در جریان مایع مغزی نخاعی از مغز شسته شدند. این مایع از میان شبکهای از رگها که آزمایشگاه کیپنیس چند سال پیش آنها را شناسایی کرده بود، جاری شد و آنتیژنها را باخود برد تا آنها در پشت مغز جمع شوند. در اینجا، در ناحیه اطراف سینوسهای سختشامه - کانالهای در مرز مغز که مایع را به سمت بدن تخلیه میکنند - آنتیژنها به سلولهای ایمنی نزدیک میشوند. رستنهوون گفت: "همه چیز واقعا در آن یک موقعیت ویژه بسیار متمرکز است."ثابت شد که این رگهای خمیده در پشت مغز، مرکز فعالیت سیستم ایمنی هستند. محققان آنتیژنها و مواد دیگری که از سد آراکنویید عبور میکنند را ردیابی کردند، مانعی که به خاطر نفوذناپذیری آن شناخته شده است، اما متوجه شدند که در این منطقه خاص نشت کرده است. سلولهای ایمنی آنجا منتظر هستند. وقتی این سلولها یک آنتیژن نگرانکننده پیدا میکنند، مانند آنتیژن که بیماری را نشان میدهد، آنها یک واکنش زنجیرهای را آغاز میکنند که یک پاسخ ایمنی ایجاد میکند.شکل 2 . سلولهای ایمنی (زرد و بنفش) که در اطراف یک سینوس( teal ) در پشت مغز قرار گرفتهاند، اگر آنتیژنهای نگرانکننده را تشخیص دهند، یک پاسخ ایمنی را آغاز میکنند.جاستین روستنفور / دانشگاه واشنگتن سامانتا داندو، استاد میکروبیولوژی بالینی در موسسه فنآوری کویینزلند در استرالیا گفت: "این کار اصول جزمی را که قبلا حفظ شده بود به چالش میکشد." آزمایشگاه کیپنیس از اولین آزمایشگاه برای بررسی امتیاز ایمنی دور است، اما داندو گفت که این مقاله جدید با نشان دادن این که چگونه سیستم ایمنی در واقع بر مغز نظارت دارد، پیشرفت زیادی کرده است. او گفت که این کار شکاف دانش دیرینه در این زمینه را پر کرده است.ممکن است به مطالعه مقاله چرا DNA خودبهخود تغییر میکند؟ علاقمند باشید.مایکل شوارتز، استاد نوروایمونولوژی در موسسه علوم ویزمن در اسراییل گفت: ایده اصلی مصونیت ایمنی کاملا بیپایه نبود. تعریف این اصطلاح نیاز به تجدید نظر داشت. سیستم ایمنی مغز را به طور متفاوت از بافتهای دیگر کنترل میکند اما هنوز هم آن را بررسی میکند. شوارتز گفت: اکنون که میدانیم مغز کاملا از سیستم ایمنی جدا نشده است، سوالات جدیدی مطرح میشوند. بیماریهای عصبی ممکن است به دلیل سو عملکرد در ارتباط بین مغز و سیستم ایمنی به جای مشکلات درون مغز ایجاد شوند. به گفته روستون، سینوسهای سختشامه هر دو مکان را برای مطالعه بیماریهایی مانند مولتیپل اسکلروزیس یا حتی بیماری آلزایمر و هدف بالقوه برای درمان ارایه میکنند.تنها در صورتی که: همه اینها در انسانها درست باشد. تیم دانشگاه واشنگتن نیز مانند شیرای و بسیاری از محققان حوزه ایمنیشناسی، آزمایشهای خود را بر روی موشها انجام داد. اما محققان بسیاری از یافتههای کلیدی خود را در بافت انسانی پس از مرگ تایید کردند. و آنها اشاره کردند که ساختاری که مایع مغزی نخاعی را از مغز انسان به بیرون منتقل میکند بسیار شبیه ساختار موش است. اسکات مولر، میکروبیولوژیست و ایمونولوژیست در دانشگاه ملبورن، موافق بود که حرکات و نقشهای انواع سلولهای ایمنی به طور کلی در دو پستانداران هم سو هستند.یافتههای جدید به روشنشدن جزییات مطالعه موش 1921 شیرای کمک میکند که هرگز به خوبی در کنار مفهوم ساده امتیاز ایمنی ننشست. شیرای دریافت که تومورها زمانی که در برخی نقاط مغز موشها کاشته میشوند، زنده میمانند و رشد میکنند. اما وقتی شیرای تومورها را درست کنار بطنها قرار داد - جایی که مغز مایع تولید میکند که آنتیژنها را به سلولهای ایمنی میبرد - تومورها زنده نماندند. مطالعه جدید به توضیح این موضوع کمک میکند که چرا: تومورهای نزدیک به بطنها تعداد زیادی از آنتیژنها را به لبههای مغز میپاشند که باعث پاسخ ایمنی قوی میشود. هر چه تومورهای دورتر، آنتیژنهای کمتری را جذب کنند، که باعث واکنش ضعیف سیستم ایمنی میشود، چیزی که تومور میتواند بر آن غلبه کند.به عبارت دیگر، نظارت سیستم ایمنی بر مغز کمی مهم است - یک حرکت نزولی از عمل تعادل بخشی که تکامل به آن دست یافته است. رستهوون گفت: "شاید این یک توافق ضروری باشد."این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله علوم زیستی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
موتور گازسوز چیست؟ موتور گازسوز چیست؟ هر ژنراتور گازسوز ، یک موتور دارد. موتور ژنراتور گازسوز، دستگاهی با قابلیت تبدیل یک انرژی یا یک سوخت به انرژی مکانیکی است. موتور گازسوز یا به عبارتی همان ژنراتور گازی ترکیبی است از یک موتور گازسوز و یک ژنراتور که برای تولید برق استفاده میشود.در این نوع موتور برق ، ورودی موتور، گاز CNG یا LPG است که با ایجاد احتراق در سیلندرهای موتور خروجی موتور را به انرژی مکانیکی تبدیل کرده و باعث ایجاد چرخش شفت موتور میشود. که با اتصال آن به ژنراتور (آلترناتور) سبب تولید برق میشود.بطور خلاصه با ترکیب یک موتور گازسوز و یک ژنراتور، یک موتور برق یا ژنراتور گازسوز ساخته میشود که برق تولید میکند. این روال چه در ژنراتور گازسوز صنعتی و چه در یک ژنراتور خانگی یکسان است.کاربرد موتور برق گازیاین نوع از موتور برقها در مکان هایی که دسترسی به لوله کشی گاز دارند مانند پشتیبانی UPS منازل، ویلاها و مجتمعهای مسکونی در مواقع قطع برق، بسیار مورد استفاده بوده است. در صورت استفاده از موتور برق گازی و عدم دسترسی به لوله کشی گاز کاربردیترین راه استفاده از کپسول گاز میباشد. موتور برق گازسوز به دلیل نوع سوخت آن کم مصرف و کم هزینه است و آلودگی کمتری نسبت به دیگر موتور برقها از جمله موتور برق دیزلی و بنزینی دارد.نحوه عملکرد موتور برق گازسوزعملکرد و مکانیزم موتورهای گازی مانند موتورهای بنزینی است. یعنی مکانیزم عملکرد محفظه احتراق به وسیله شمع انجام میشود. این چرخه چهار زمانه مانند موتور بنزینی با مکش آغاز شده و هوا و سوخت وارد میکسر گاز میشود و بعد از متراکم شدن آن با بالا آمدن پیستون توسط جرقه شمع مشتعل میشود.حرکت رفت و برگشت پیستون در موتور تبدیل به حرکت دورانی میل لنگ شده و در نهایت این حرکت دورانی جهت به حرکت در آوردن ژنراتور و تولید برق به کار میرود. همان طور که گفته شد نوع عملکرد موتور برق بنزینی با گازی یکی است فقط با این تفاوت که در موتورهای بنزینی مخلوط سوخت (بنزین و اکسیژن) در کاربراتور ترکیب میشود ولی در موتور برق گاز سوز مخلوط سوخت و اکسیژن یا هوا در میکسر گاز انجام میگردد.در این نوع از موتورها طبق سوخت به کار گرفته شده که بر پایه گاز نیز میباشد، فقط کافی است موتور برق خود را توسط شیلنگ به لوله کشی گاز شهر یا کپسول گاز مایع وصل نمایید و در نتیجه یک مولد برق با سوختی ارزان و بدون آلایندگی محیطی خواهیم داشت.اجزا موتور گازسوزفیلتر روغن: از فیلتر روغن برای پیشگیری از مواد آلاینده به داخل روغن موتور استفاده میشود که باعث تمیز ماندن روغن موتور برق میشود.روغن خنک کننده: در زمان کار موتور، گرما و حرارت زیادی از اشتعال مواد سوختنی ایجاد میشود. بنابراین در ژنراتور گازی از روغن خنک کننده برای کاهش دمای بدنه و موتور استفاده میکنند.فیلتر هوا: فیلتر هوا از جنس مواد فیبری ساخته شده و باعث تمیز کردن هوا از آلودگی هایی مثل ذرات گرد و غبار و آلودگی میشود. فیلتر هوا مانند یک کاتالیزور عمل میکند و باعث میشود ذرات آلاینده حذف شوند.گاورنر: گاورنر مقدار سرعت و دور موتور را کنترل میکند.رگولاتور گاز: جهت تنظیم فشار گاز استفاده میشود و فشار خروجی را با توجه به میزان فشار ورودی کنترل میکند که موجب عملکرد بهتر موتور ژنراتور گازی میشود.شیر برقی گاز: مانند یک شیر آب ساده است با این تفاوت که با برق کار میکند، طرز کار شیر برقی اینست که وقتی شیر برقی باز باشد آب عبور کرده و اگر بسته باشد آب پشت لوله میماند.شیلنگ گاز: از قطعات و وسایل مهم برای حفظ ایمنی ژنراتور گازی است و جهت عبور گاز به موتور استفاده میشود.شمع: به وسیله برق باتری، در زمان استارت جرقه میزند و باعث میشود ژنراتور گازی روشن شود. |
همهی ما در جهان داروین زندگی میکنیم این نوشته برای اولین بار در شمارهی اول مجلهی داخلی کانون سلام با نام "رهپویان" در اردیبهشت 1388 چاپ شد. این نوشته ترجمهای است از مقالهی We All Live in Darwin ' s World از Karen Wright که در فوریه 2009 در بخش مقالات عمومی سایت مجلهی دیسکاور منتشر شده است. دیدگاه نویسندهی این مطلب لزوما منطبق با دیدگاه مترجم یا منتشرکنندگان آن نیست و این ترجمه صرفن به علت موضوع مهمش انتشار یافته است.ترجمه: احسان فرح بخش"بقای اصلح"[ 3 ] نه تنها ما را در فهمیدن منشا بشر، بلکه عشق و سیاست و حتی کیهان نیز یاری می کند. (کارن رایت)عکس: جان گولد، تازی شکاری پا کوتاه دریاییشما میتوانید هلن فیشر را به عنوان ارتباط دهندهی داروینپردازان بدانید. این مردمشناس تقدیر شده از دانشگاه روتگرز نویسندهی پر فروشترین کتاب های عاشقانه هم هست. او همچنین سرپرستی بخش راهنمای علمی سایت را بر عهده دارد. این وب سایت، از پرسش نامهای که پس از سال ها تحقیق فیشر بر روی جاذبه خیالی[ 4 ] به دست آمدهاست، استفاده میکند. این پرسش نامه چهار نوع از شخصیت های متداول مبتنی بر زیستشناسی را که ممکن است پرسششونده دارای آن ها باشد، پیش روی او قرار می دهد، و به شناسایی سازگاری ها با علم شیمی مغز کمک می کند. در طراحی پرسش نامه، فیشر بر اصول روانشناسی تکاملی تکیه کرده است، زمینه ای که از بینش چارلز داروین الهام می گیرد. او حتی از این اصول برای ارتقا جایگاه داروین استفاده کردهاست (او [داروین] یک مرد "اهل گفتمان" ، "خیال پرداز و نظریه پرداز"، بی ادعا، کم توقع، دانشمند تجربی و متاهل بود. افسوس که حال مرده است).کار فیشر فقط بر روی یکی از بی شمار انشعاب های نظریهی بزرگ داروین در مورد زندگی است. در 150 سالی که از انتشار کتاب "نگاهی بر منشا بشر"[ 5 ] می گذرد به نظر می رسد هیچ مجموعهای از تفکرات یا فعالیت های انسانی نبودهاست که بیتاثیر از تحلیل داروین باشد.نظریهی تکاملی[ 6 ] از صافی علم جامعهشناسی گذشتهاست (علمی که در آن برای توضیح سیاست های انسانی و عادت های جاری انسان ها استفاده میشود). نظریهی داروین - الهامدهندهی الگوریتم های حل مسیله [ 7 ] - موجب دگرگونی علم کامپیوتر شدهاست که این مورد موجب سازگاری هر چه بیش تر مسایل زندگی با انسان و تغییر این مسایل می شود. فیزیکدان نظریهپرداز برجستهای نظریهای را مطرح کردهاست که بر اساس آن تکامل به شکلدادن قانون کیهان کمک کرد. یک عصب شناس مشهور، ایدههای انتخاب [ 8 ] را به عنوان توضیحی برای بهبود اتصالات بین سلول های مغزی می داند. منتقدان ادبی زمینهها، قالب ها و شخصیت های رمان ها را با توجه به قواعد داروینپردازان تحلیل می کنند. حتی دین [مسیحیت]، که در تقابل با داروین است، اکنون مدعی مسیحیت تکاملی است.فیشر می گوید: "تفکر داروین پردازان کمی شبیه به جاذبه است. این جاذبه همه چیز را متلاطم کردهاست".اصول نظریهی داروین (انتخاب طبیعی و بقای اصلح) انتظار جهانی را از این نظریه پاسخ می گوید. حالت های اصول آن که موجودات را در بهترین شرایط همسانسازی با پیشامدها قرار می دهد، یکی از محتمل ترین راه های بازتولید، پخشکردن ویژگی های تطابقی و بیرونراندن از رقابت است. انتخاب طبیعی یک پویایی، تغییر همیشگی در زندگی موجودات یک ناحیه، حرکت به سوی بازگشایی تفاوتهای ژنتیکی، انطباق با محیط های متفاوت، رقابت برای منابع پایانپذیر و همکاری بین افراد است. انتخاب طبیعی توضیح می دهد که چگونه از شروعی ساده، تنوع و پیچیدگی چیزها در زندگی پدید میآید.دیوید سلون ویلسون از دانشگاه بینگهامتون نیویورک که یکی از طرفداران نظریهی تکامل است، می گوید: "اصل انتخاب طبیعی در حقیقت، راه سوم فکر کردن است". او در کتاب خود به نام "تکامل برای همه" این سخن را از تفکر الهی (سرچشمه گرفته از خدا) و تفکر با ساختمان خاص (بخش های مجموعه، موجب کار کردن آن مجموعه در این راه می شوند.) متمایز می سازد. ویلسون می گوید: "انتخاب طبیعی منبعی از بینش و دارای قدرتی باور نکردنی است". و قدرت آن محدود به علوم زندگی نیست. نمونهی مشابه انتخاب می تواند افزایش پیچیدگی در سامانههای بیجان را توضیح دهد: فروشگاههای ذخیرهسازی و برنامهریزی گذرا. گرچه دیگر مدل های ریاضی هم توانایی شبیهسازی پدیدههای پیچیده را دارند ولی فقط نظریهی داروین بیان می کند که چگونه سیستم های پیچیدهی معین به وجود نیامدهاند، بلکه با گذشت زمان تحت فشارهای محیط (مانند سامانههای زیستی) تعدیل شده اند.یکی از زیست شناسان طرفدار نظریهی تکامل، ماسیمو پیگلیوسی از دانشگاه استونی بروک نیویورک، می گوید: "تنها روندی که برای شناخت تولید پیچیدگی انطباقی شناختهشدهاست، انتخاب طبیعی است." همچنین بیان می کند: "همکاری بنیادی، دیدگاه اصلی داروین بود. اما آن چه که امروز ما انجام می دهیم، بسیار فراتر از آن چیزی است که داروین تصورش را می کرد".داروین برای مثال، کار فیزیک دانی به نام لی سمولین از موسسهی پریمتر بر روی فیزیک نظری در واترلوی انتاریو را نمیتوانسته پیش بینی کند. سمولین از مفاهیم داروین برای شکلدادن نظریهای در مورد جهان به نام "انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان"[ 9 ] استفاده کرد. او در نظریهی خود، وجود شمار زیادی از جهانهای غیر قابل مشاهده را فرض می کند که هر یک در اثر فروپاشی یک سیاهچال به وجود آمدهاند. وضعیت هر یک از این فروپاشیها به عواملی بنیادی مانند وزن اجزای مختلف زیر اتمی بستگی دارد. درست مانند حیاتهای گوناگون زمینی، نشانههای چند گانه در نظریهی سمولین از نمونههای ابتدایی، آغاز و به اجتماع گوناگون و پیچیدهای از جهانها که هر یک نشاندهندهی مشخصه هایی هستند، ختم میشوند.هنر نیز مزیتی انتخابی دارد. زیرا رفتارهای دستهجمعی را سازماندهی می کند. ایدهای مشابه نیز در مورد دین وجود دارد."انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان" میتواند به حل یکی از معماهای اصلی فیزیک کمک کند: ارزش های اختیاری ظاهری در اصول پایدار جهان ما. برای مثال چرا نیوترون (ذره ی بدون بار الکتریکی) با این که سنگینتر از یک پروتون است، بیشتر میچرخد؟ اگر تعداد زیادی از جهانها شامل خصوصیات یکتا وجود داشتهباشد، سمولین میگوید، آنگاه نظر ما دور از ذهن و بعید به نظر نمیرسد. در حقیقت "انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان" به طور خاص جهانها را (مانند جهان ما) مورد توجه قرار میدهد که در آن ستارههای عظیم چگونه به وجود میآیند و به سیاهچالهای جدید تبدیل میشوند "با استفاده از نظریهپردازی داروین من میتوانم توضیحی در مورد پیچیدگی غیرمحتمل جهان، ارایه کنم".کاربرد دیگر از نظریهی تکامل به جز زیستشناسی در زمینهی روش برنامهنویسی کامپیوتر است که به عنوان الگوریتم ژنتیک[ 10 ] شناخته میشود. این نظریه، راهحلهایی نوین ارایه میکند، که به وسیلهی نسل جدید این راهحلهای ارایه شده و آزمایش آنها با محدودیتهای تعیینشده، با تفکر تکبعدی مقابله میشود. درست مانند کاربرد انتخاب طبیعی در زندگی جانداران - برای مشخص کردن موجودات زندهای که کاملا با محیط زندگیشان برای زندهماندن و تولید دوباره سازگار هستند - ، الگوریتمهای ژنتیکی راهحلهای نامناسب را غربال میکنند و آن دسته از راهحلهایی را که بهتر کار مورد نظر را انجام میدهند، بهبود میبخشند. یک مثال خیلی خوب، متصدیان طراحی موتور جت بوییگ 777 هستند که از الگوریتم ژنتیک برای طراحی این دستگاه استفادهکردهاند. مورد دیگر محققانی هستند که در دانشگاه ایالت نیو مکزیکو برنامهای برای تحلیل و شناسایی چهرهی تبهکاران طراحی کردند که خصوصیات مربوط به چهره را بازسازی میکند تا چهرهای که شاهد عینی به خاطر آورده با چهرهی مجرم، تطبیق دادهشود. دیوید ای گلد برگ رییس آزمایشگاه الگوریتم ژنتیک ایلینویز اوربنا چمپین میگوید: "ما از ایدههای داروین برای سریعتر دویدن و بلندتر پریدن استفاده میکنیم".جان هلند پروفسور روانشناسی و علوم کامپیوتر در دانشگاه میشیگان به عنوان پدر الگوریتم ژنتیک شناخته شدهاست. او اکنون بر روی نسل جدید ابزارهای نرمافزاری کار میکند که نه تنها در طراحی بهینهسازی شدهاند، بلکه به گونهای طراحی شدهاند که میتوانند محدودیتهایی را که به عنوان اجزایی از سیستم دارند، تغییر دهند. این گونه برنامهها قادر خواهندبود تا سیستمهای انطباقی - بورس کالا، گفتگو یا ترافیک اینترنت - را شبیهسازی کنند، در این سیستمها رفتار اجزا از قوانین ثابتی تبعیت نمیکند . در مدلهای هلند شباهت سیستمهای زیستی مبهم نیست بلکه صریح و واضح است.تاکنون نزدیکترین مدل به مدل زیست شناسی، کار بزرگ نوبل گرالد ادلمن رییس موسسه علوم عصب در سن دیگو بوده است. او در 1960 از نظریهی تکامل برای توضیح چگونگی ایجاد سرعت در تولید پادزهر توسط سیستم ایمنیای که برخوردی با عوامل بیماری نداشتهاست، استفاده کرد. او فهمید که یک نوسان در DNA سلولهایی که پادزهرها را تولید میکنند، موجب تغییر در نوع سلولهایی که هر یک دارای نوع یکتایی از پادزهر بر روی سطح خود هستند، میشود. در موقع رقابت سیستم امنیتی با یک سم یا عفونت، این سیستم، سلولها را برای تطبیق با پادزهر مناسب، غربال میکند، سپس به سرعت دستهای از سلولهای جنسیای تکثیر میشوند که قادر به تطبیق با پادزهر هستند. استفاده کردن از نوعی انتخاب طبیعی، ایمنی را بر آن میدارد که دسته سلولهایی را انتخاب کند که به طور کامل آمادهی رقابت محیطی هستند. ادلمن میگوید: "یکی از مهمترین نظریههایی که داروین داشت، هوش جمعی بود". وی هم چنین بیان میکند که: "این دو قدم افراد معتقد به نظریهی داروین است: نوسان و انتخاب، نوسان و انتخاب، و الی آخر، تا به نسل ختم شود".در 1980 ادلمن نحوهی مشابه این تفکر را در شبکهی مغز به کار برد، این کاربرد نشان میدهد که چگونه حافظه میتواند تولید شود هنگامی که برهمکنشها با محیط ترجیحا روابط بین دستهی خاصی از سلولهای عصبی را محکم میکند. روابطی که از بین نمیروند. او نظریهی داروینگرایی عصبی را مطرح کرده و میگوید: "به نظر میرسد که تمام دورهی زندگی من به وسیلهی افکار داروین احاطه شدهاست" (به مصاحبهی Discover با گرالد ادلمن از شمارهی فوریهی 2009 مراجعه شود).کارهای ادلمن کاربرد پذیری قابل توجه ایدههای داروین را در تمام جنبههای زندگی اثبات میکند. داروین در مورد چگونگی شکلدادن سرنوشت همهی موجودات زنده به وسیلهی تکامل نوشت، اما اصول این نظریه شامل سلولهای انفرادی نیز میشود. برای مثال سلولهای سرطان با سلولهای بومی بر سر منابع بدن رقابت میکنند و آنهایی که بهتر از بقیه تطبیق دادهشوند، به سرعت رشد میکنند و به تومور تبدیل میشوند. راندلف نس از دانشگاه میشیگان پیشگام در زمینهی پزشکی تکاملی میگوید: "سرطان در بدن ما بنا به اصول دیکتهشده در انتخاب طبیعی به وجود میآید". افراد شاغل در پزشکی تکاملی الگوهای بیماری و ناخوشی را با توجه به قدمت و گذشتهی گونههای ما تحلیل میکنند.از این چشمانداز مشخص میشود که بشر در معرض چاقی قرار دارد، زیرا بدن ما در محیطی استثنایی رشد کردهاست. جایی که در آن به اندازهی زیادی غذا با انرژی بالا مصرف میشود، راهبردی برای بقا است. (نه به اندازهی یک رستوران غذای آماده) همچنین یک چشم انداز تکاملی بیان میکند که چرا به طور متوسط مردها 7 سال زودتر از زنها میمیرند: عواملی که موفقیتهای تناسلی آنها را افزایش میدهد، مانع سلامتی دراز مدت آنها میشود. نس میگوید: "بدون زمینهی تکاملی، شما واقعا نمیتوانید بفهمید که چرا بدن بهتر طراحی نشده است. این زمینه به شما اجازه میدهد تا به سوالاتی پاسخ دهید که در غیر این صورت هرگز نمیتوانستید پاسخ دهید مثل "چرا پیری وجود دارد؟" و "چرا جنسیت وجود دارد؟""طبق نظر هلن فیشر و دیگر طرفداران روانشناسی تکاملی، نظریهی تکامل به آنها کمک میکند تا به سوالاتی چون "عشق چیست؟" و "چرا ما به راهی که میرویم، معتقدیم؟" پاسخ گویند. بسیاری از روانشناسان طرفدار نظریهی تکامل معتقدند که ساخت شناختی [ 11 ] و احساسی بشر انطباق ما با اجدادمان را نشان میدهد. زیستشناسی به نام ادوارد ا ویلسون از دانشگاه هاروارد شاخهای علمی را در یک فصل کوتاه در کتابش به نام "زیستشناسی: سنتز جدید" [ 12 ] در سال 1975 منتشر کرد، که بیان میکرد بینشهای رفتار حیوانات به وسیلهی نظریهی تکامل شامل انسانهایی حیوانی نیز میباشد.امروزه چشم انداز جهانی نظریهی تکاملی به تحلیل اقتصاد و سیاست، به خوبی رفتار جفتگیری بسط یافتهاست. این نظریه مدل "انتخاب عقلانی" [ 13 ] را که به مدت طولانی مورد حمایت اقتصاددانان برای توضیح رفتار انسانها در بازار بوده، غنی کردهاست. مدلهای سنتی اقتصادی فرض میکنند که مردم منحصرا بر اساس سلایق خودشان رفتار میکنند درست مانند نظریهی سنتی تکامل که رقابت بین افراد را توضیح میدهد. اما همدستی و تمایلات نوع دوستانه به طور معمول در مطالعهی رفتارهای روزمرهی اقتصادی خود را نشان میدهد. برای مثال مردمی که مخالف مالیات تصاعدی هستند، ممکن است به آن رای دهند. هربرت گینیتس از موسسه سانتا ف در نیو مکزیکو میگوید: "شما نمیتوانید پیش بینی کنید که مردم چگونه به درآمد توزیع مجددی که بر پایهی درآمدشان است، علاقه نشان میدهند؟"گینیتس و دیگر اقتصاد دانان متذکر شدهاند که آخرین جزییات از ایدههای طرفداران داروین میتواند همکاری را به خوبی رقابت در صحنهی اقتصادی توضیح دهد و آنها در حال بهینهسازی انتخاب عقلانی بر این مبنا هستند. قالب رفتار تعاونی از به اصطلاح "گروه انتخاب"، میآید، که این ویژگیها میتواند در یک گروه حتی اگر آنها بتوانند به طور جدی یک مزیت از گروه را ببخشند، پافشاری کند و انتشار یابد. رفتار از خود گذشتگی میتواند یک چنین جوامع بهینهشدهای را به وجود بیاورد که افراد خودپسند را از عرصهی رقابت با دیگران حذف کنند. در منظر تکاملی، انتخاب گروهی، تمایلات یک جامعهی پیشرفته را همچون صداقت، قابلیت اعتماد، غرامت، وفاداری - ویژگیهایی که برای پیشرفتهای بعدی تمدن، مفید و یا نیاز است - پرورش میدهد.کشش انتخابی بین سلایق شخصی و رفاه گروهی موجب ثبات در دعواهای علوم سیاسی میشود. لاری آرنهارت نظریهپرداز در دانشگاه ایلینویز شمالی میگوید: "خیلی از مناقشههای نظریههای سیاسی در طول تاریخ سرانجام به یک مناقشه حول طبیعت انسان ختم میشود". در وبلاگ آرنهارت (سیاست محافظهکاری طرفداران داروین) او از اصول تکاملی برای تجدید نظر در مسایل سیاسی مانند موارد مصوب در کنگرهی سال قبل استفاده میکند. اگر انسانها وحشیان رام شده به وسیلهی طبیعت به سوی خوبی هستند، آنگاه دولت باید دقت کند تا خیال رفیع ما را خراب نکند. اگر ما در قلب خود فاسد میشویم، آنگاه دولت باید به گونهای عمل کند که تحرکات ابتدایی ما را کنترل کند. به دلیل کارکرد زیستی فردی و انتخاب گروهی، زیستشناسی تکاملی بیان میکند که ما ترکیبی از هر دو آنها هستیم. آرنهارت میگوید: "تعداد زیادی از دانشمندان سیاسی به علم زیستشناسی به چشم وسیلهای برای هدایت سیاست، نگاه میکنند".در بین گروههای برگشتکننده به ایدههای داروین دو دسته بر خودداریهای برجستهای باقی ماندهاند: هنرمندان و معتقدان به دین. دیوید سلوان ویلسون در "تکامل برای همه" مینویسد: "هنرمندان احتمالا به دید عمومی، به علم و به دید خاصی به تکامل مینگرند، به طوری که آن را بیارتباط به دلبستگیهایشان و تهدیدی برای هر آن چه نزد آنها عزیز است، میدانند". در سال 2005 ویلسون "ادب حیوانی" [ 14 ] را که مجموعهای است از مقالاتی که شامل مفاهیم نظریهی داروین به ادب حیوانی بوده، ویرایش کرد. او میگوید: "ادبیات، فسیل تکامل فرهنگی است. اگر شما یک تکاملگرا هستید و علاقه به خواندن دارید، هر بار که یک رمان را بر میدارید، مطالبی تکاملی خواهیدخواند". آمیزش، مرگ، خویشاوندی، فداکاری و رقابت.ویلسون میگوید: "وجود خواستههای هنری به وسیلهی اصطلاحات تکاملی توضیح داده میشوند". باورهای هنری تمام نشانههای حجم ژنتیکی را شامل میشود: این باورها در ابتدای زندگی به وجود میآیند، به خودی خود لذتبخش است، در تمام فرهنگها وجود داشتهاست و با مسیر عصبی قدیمیای در مغز واقع شدهاست. روانشناس تکاملگرا، جفری میلر از دانشگاه نیومکزیکو میگوید: "هنر به عنوان راهی برای نشان دادن خود به جفت خود به کار میرود" (رجوع شود به ستون 5 سوال با جفری میلر از شمارهی فوریهی 2009 مجلهی Discovery ).ویلسون فکر میکند هنر - به خصوص دستهای از آن که در فرهنگ سنتی معمول است - دارای مزیت انتخاب طبیعی است. زیرا کمک میکند تا رفتارهای تعاونی را بشناسیم. دلیل مشابهی برای دین نیز وجود دارد که او در این باره نیز بحث میکند.انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان میتواند کمک کند تا ارزشهای دلخواهی از ثابتهای اصول بنیادی توضیح دادهشود.ویلسون مینویسد: "ساز و کار معلوم پیروان یک دین در محیط خودشان، آنها را قادر میسازد تا با فعالیتهای گروهی آنچه را که به تنهایی و یا با هم بدون دین نمیتوانند به آنها دست یابند، به دست آورند" و "فواید اولیهی دین در این دنیا واقع است نه در دنیای بعدی". ویلسون میگوید: تکیهی دینی بر باور جهان دیگر است زیرا توضیحات ماورایی به نظر میرسد که همبستگی انسانها از وابستگی آنها بهتر است. در یک چشم انداز تکاملی، مهم نیست که به چه چیزی معتقدید، بلکه مهم است که تا چه اندازه برای شما کار مفید انجام میشود.مهار کردن ابعاد ماورایی، باور در تکامل میتواند خود شامل یک نوع دین شود. شاهد بر این مدعا مورد مایکل دود یک خدمتکار دورهگرد است که خود را واعظ تکاملی میداند و موعظههای سیر مقدس را از تکامل بیان میکند. او در وبسایتش مینویسد که "من ازخدا برای 14 میلیارد سال حماسهی هستی، ظهور زیستشناسی و انسان متشکرم. به طعنه، تکامل به ما معنا و مفهوم ارتباط شخصی با خدا را رساند زیرا خدا خیلی دور، غیرطبیعی و ضعیف نیست. و راه فکرکردن در مورد دین و کمک به درک چرایی تفاوت ادیان را ارایه میکند. و این که چگونه با وجود تفاوت در دین و نژاد، یاریرسان یکدیگر باشیم تا با یکدیگر جهانی پییشرفته بسازیم. هر دو اینها، در ذهن من اعتقادات واقعا خوبی هستند".در علم نافذ با یک احساس درک شخصی، "داود" به "پیر تیل هارد چاردین" کشیش یسوعی و دیرینهشناسی که تصور میکرد که بشر و جهان بشری در راستای خداوند هستند، شبیه است، هوشیاری پیچیدهی نامحدودی که او نقطهی امگا مینامید. اما دو گروه بسیار کمیاب عبارتند از: دینداران معتقد به علم ( science ) که با نگاه به هدف زندگی، اعتقاد دارند این نظریه، دقت علمی را زیر سوال برده است. بر خلاف دود و تیل هارد چاردین، ویلسون به دین سکولار معتقد است. با این که خیلی از دینداران معتقد به علم، مخالف نتیجهی سکولاریسم هستند، این متفکران داروینی در مفاهیم با آنها موافقند.ویلسون میگوید: "جانداران تکامل مییابند و در نهایت ما هم جز جانداران هستیم" و "شما هرگز نمیتوانید این مساله را انکار کنید".[ 2 ] Discover : [ 3 ] Survival of the fittest [ 4 ] romantic attraction [ 5 ] On the Origin of Species [ 6 ] Evolutionary [ 7 ] problem - solving algorithms [ 8 ] ideas of selection [ 9 ] cosmological natural selection [ 10 ] genetic algorithms [ 11 ] cognitive [ 12 ] Sociobiology : The New Synthesis [ 13 ] rational choice [ 14 ] Literary Animal |
ای موج تو مگر عاشقی؟! در باب پدیده emergence ! در این رشته نوشتار که به دنبال فهم بهتر "از - درون - خود - آگاهی" هستیم، سعی میکنیم همه چیز را در سادهترین حالت خودش نگه داریم و تا جای ممکن مفاهیم و اصطلاحات پیچیده را وارد کارمان نکنیم. با این حال برخی مفاهیم به ما کمک میکنند که درک بهتر و عمیقتری پیدا کنیم و راه را سریعتر برویم و گریزی از آنها نیست.اینجا میخواهیم در مورد مفهومی به نام emergence صحبت کنیم. خلاصهاش اینست که مواد، خواصی بروز میدهند که با مشاهده مولکولهای آنها قابل درک نیست. یک مثال ساده "خیسی" آب. مولکول آب ( H 2O ) خاصیت خیسی ندارد. حتی آب وقتی یخ میزند با آنکه مولکول هایش همان مولکولها هستند، دیگر خیس نیستند. این آرایش تعداد زیادی H 2O به گونهای خاص است که خاصیت "خیس" بودن را ایجاد میکند.یک مثال پیچیده هم بزنیم. اگر ما مولکولهای کربن و هیدورژن و اکسیژن و سایر مولکولهای تشکیل دهنده یک سلول را کنار هم بگذاریم، این کار یک سلول زنده را نمیسازد. یا یک سلول وقتی زنده است با وقتی میمیرد تغییری از نظر مواد تشکیل دهنده نمیدهد. این تنها یک آرایش بسیار خاص از همان مواد هستند که تغییر میکنند و یک پدیده به عنوان "حیات" را ایجاد میکنند.و شاید بهترین مثال که درک ما را کامل میکند: "موج".به گمانم اولین برخورد همه ما با "موج" زمانی بوده که سنگی را در آب انداختهایم و امواج دایرهای آب را حول آن دیدهایم که به اطراف حرکت کردهاند. بعدتر شاید معروفترین موجی که همه بشناسیم موج مکزیکی در استادیومها فوتبال بوده است! موج انفجار، موج دریا، امواج صوتی، امواج رادیویی، . دیگر هم قطارها آن اولیها هستند که در احتمالن به گوشمان خورده است.امواج بر روی سطح آباما این موجها چی هستند؟ آیا موج ماده است یا انرژی یا چی؟بگذارید از چیزهایی که میدانیم شروع کنیم. میدانیم که هر موجی حتمن در یک بستر مادی وجود دارد. مثلن در بستر آب، هوا، افراد داخل استادیوم و حتی در بستر زمین. دلیل اصلی زلزله امواجی ست که در اثر آزاد شدن انرژی در لایههای زمین ،در بستر زمین تشکیل میشود. دقیقن مثل امواج روی آب.چیزی که جالب است اینکه همه این امواج، در هر بستری منتشر شوند، از یکسری قوانین واحد پیروی میکنند. مثلن شما میتوانید دامنه موج را پیش بینی کنید یا زمانی که طول میکشد یک موج از یک جای ماده به جای دیگر برسد. و این قوانین مستقل از بستر موج هستند. (بستر موج تنها یک ضریب ثابت در معادلات موج وارد میکند.)جهت حرکت موج با جهت حرکت مادهای که بستر موج است متفاوت استوقتی موج مکزیکی در ورزشگاه راه میافتد و از یک سمت به سمت دیگر میرود، هیچ کدام از آدمها از یک سمت به سمت دیگر نمیروند. آنها فقط در جای خود مینشینند و بلند میشوند. جهت انرژی که افراد مصرف میکنند عمود بر زمین است، در حالیکه موج افقی حرکت میکند. همین طور مولکولهای آب تقریبن فقط بالا و پایین میشوند (دقیقترش اینست که در یک دایره کوچک میچرخند) ، اما شما با چشم خودتان میبینید که موج موازی سطح آب حرکت میکند.موج مکزیکی - حرکت بالا و پایین تماشاگران یک موج به سمت چپ/راست ایجاد میکند.در واقع موج وجود خارجی ندارد! موج فقط یک مفهوم است که به شکل خاصی از آرایش ماده اطلاق میشود. اگر همان آدمها در ورزشگاه به طور تصادفی بلند شوند و بنشینند، موجی ایجاد نمیشود در حالیکه همان قدر انرژی صرف شده و همان ماده حرکت کرده است. این تنها یک نوع آرایش خاص از همان ماده است که اسم آن را میشود موج گذاشت و خاصیت هایی دارد که صرفن با دانستن حتی همه ویژگیهای آن ماده نمیتوان آن را توصیف کرد.پدیده هایی مثل این (خیسی، موج، فراکتالها، الگوهای موجود در طبیعت، حیات، و حتی خودآگاهی .) که نمیتوان آنها در سطح میکروسکوپیک توضیح داد، و باید در سطح ماکروسکوپیک آنها را بررسی کرد را emergent phenomena مینامند. نمونه هایی از emergent phenomena در طبیعت این پدیدهها: 1 - به عنوان یک ویژگی یا پدیده جدید بر روی یک سیستم موجود ایجاد (ظاهر: emerge ) میشوند 2 - از آن سیستم که بر روی آن ایجاد میشوند مستقل هستند. یعنی مستقل از بستر مادی که در آنها بروز میکنند، وجود، خواص و قوانین خودشان را دارند. انگار کاری به کار آن بستر ندارند. شاید حتی اگر از یک موج بپرسی که تو در چه بستری وجود داری، نداند!از این دو ویژگی بعدن استفاده مهمی خواهیم کرد.همین پدیده "از - درون - خود - آگاهی" هم یک emergent phenomena ست. شما نمیتوانید با مشاهده تک تک نورونها و سیناپسها یا مولکولهای مغز بفهمید که ترکیب اینهمه سلول قرار است چیزی مانند تجربه آگاهانه ( Subjective Experience ) ایجاد کند. اگر خواستید بیشتر در مورد emergent phenomena بدانید میتوانید به این دوره در CourseEra سر بزنید. دوره جمع و جور، ولی مفیدی ست که دیدگاههای جالبی در مورد انواع این پدیدهها ارایه میکند. از بررسی معمای فوم (اینکه فوم ریش شما بالاخره مایع است یا جامد!) تا پدیدهای آشوبی و الگوهای ایجاد شده در طبیعت.پانوشت: اگر میخواهید از ابتدا مطالب من را در مورد خودآگاهی دنبال کنید:چرا ما از درون خودمان آگاهیم؟اختلالات مغزی و دودی که از ما بیرون میآید!مغز داستان پرداز ماآزمون Libet آیا حافظه مختص انسان است؟ای موج تو مگر عاشقی؟! در باب پدیده emergence ! |
حسین خاوری IPCC ) میگوید تغییرات جوی که در سراسر جهان مشاهده میشود به احتمال خیلی زیاد ناشی از عواملی است که بشر در آنها دست دارد.[ 8 ] آکادمی ملی علوم آمریکا نیز فعالیت انسانها و تولید گازهای گلخانهای را علت اصلی این پدیده معرفی میکند.[ 4 ]دانشمندان با استفاده از دادههای جمعآوری شده از گیاهان، یخچالها و سایر نمونهها به این نتیجه دست یافتهاند و معتقدند که این تحقیقات بهطور قطعی ت یید میکند که فعالیتهای انسانی بر آب و هوا ت ثیر میگذارد.[ 9 ]ولی برخی دانشمندان معتقدند که افزایش حرارت در سالهای اخیر را میتوان به فعالیتهای خورشیدی و تابش آن نسبت داد. این گروه میگویند تصاعد دیاکسیدکربن و سایر گازهای گلخانهای کمتر از آن است که تغییرات مشاهده شده را توجیه کند.همچنین نابودی و آتشسوزی جنگلها به عنوان یکی از دلایل گرم شدن دمای زمین مطرح شدهاست.[ 10 ] درحقیقت درختان با جذب دیاکسید کربن، آن را ذخیره میکنند و در اثر سوختن نیز آزاد میشود بنابراین آتشسوزی در جنگلها میتواند بهعنوان یکی از دلایل افزایش میزان دیاکسید کربن در اتمسفر و در نتیجه گرم شدن زمین مورد توجه قرار بگیرد. شایان ذکر است که رویداد النینیو میزان گرمای زمین را بهطور موقت افزایش میدهد.بیشک انسان در آنچه امروزه به عنوان گرم شدن جهانی از آن یاد میشود، نقش موثری داشتهاست. دخالت و برداشت بی حد و حصر نوع بشر در طبیعت باعث دگرگونی عظیمی شده که نمیتوان آن را انکار کرد. اما در طول تاریخ مسکونی شدن زمین این اولین باری نیست که این سیاره آبی به شدت گرم میشود. دورههای بیاندازه گرم یا سرد زمین نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عوامل متعددی است که از قلب این سیاره آغاز شده و تا عمق فضا پیش میرود. از جمله عوامل طبیعی گرم شدن زمین میتوان به دورههای فعالیت خورشیدی، فوران آتشفشانهای بزرگ، چرخههای میلانکوویچ، گردش دماشوری اقیانوس و برخورد سیارکها یا دنبالهدارها اشاره کرد.[ 11 ]اثر گلخانهای[ویرایش]تحقیقات نشان میدهند بین افزایش میزان گازهای گلخانهای موجود در اتمسفر با گرم شدن کره زمین ارتباط مستقیمی وجود دارد.?نمودار میزان غلظت کربن دیاکسید و میزان دمای زمین دمای زمین با میزان غلظت کربن دیاکسید رابطه مستقیم دارد.زمین مقداری از انرژی خورشید را جذب و باقی آن را منعکس میکند. در طی این فرایند طول موج نور تغییر پیدا میکند. بعضی از گازهای موجود در جو زمین، این تابش خروجی را جذب میکنند. این تابش عمدتا در محدوده فروسرخ است. مولکول گازهای گلخانهای، بسیار بیشتر از سایر گازها نور مادون قرمز را جذب میکند. جذب انرژی توسط مولکولهای گاز سبب جنبش مولکول و افزایش انرژی آن میشود. وقتی این اتفاق در مقیاس بزرگ رخ دهد، مانند این است که زمین را با یک پتو پوشاندهایم. دمای کل نواحی زمین افزایش مییابد. این پدیده اثر گلخانهای و گازهایی که در آن موثرند، گازهای گلخانهای نامیده میشوند.[ 12 ]دامداری صنعتی[ویرایش]سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فایو) در سال 2006 با انتشار گزارشی با نام سایه بلند احشام عنوان نمود که پرورش دامها جهت استفاده بشر، عامل ایجاد 18 % از مجموع آلایندهها و گازهای گلخانهای است. درصد مزبور، رقمی بیش از سهم وسایل نقلیه در سرتاسر جهان در تولید آلایندهها و گازهای گلخانهای را به خود اختصاص میدهد،[ 13 ][ 14 ] |
علم بیخودی علم خودت رو هدر نده فایدهی علم کارآمدیش برای زندگیته تا ازش استفاده کنی برای منافع خودت استفاده نکردن ازش نشونهی جهلته یا علمی که داری علم نیست و نشات گرفته از جهل علم گونست که پایهی شک داره.بعد از بکارگیری علم توی زندگیت، اونو آزمایش میکنی و درحیطهی عمل قرارش میدی و میفهمی به کارت میاد یا نه چون علم در حد علم یا فرضیهی ذهنی با کارآمدیش در واقعیت تفاوت داره. زندگی با امتحان هایی که برات فراهم میکنه و تو ازش خبر نداری (قضا و قدر) علمت رو به چالش میکشه. اگر علمت تونست نجاتت بده یقینا خوبه و درسته. |
تخریب یک ستاره توسط ابر عظیم سیاهچاله متصل به منابع قوی انرژی جهان شکل 1 . نابودی ستاره توسط سیاهچاله منتشرشده در scitechdaily به تاریخ 8 مارس 2021 لینک منبع : Star ' s Destruction by Supermassive Black Hole Linked to Origin of Universe ' s Highest - Energy Particles این کشف، که در مجله ستارهشناسی طبیعت گزارش شده است، منابع جدیدی از مسیرهای کیهانی با انرژی فوقالعاده بالا - که بالاترین ذرات انرژی در جهان هستند - را روشن میسازد. این کار، که شامل زحمت محققان بیش از بیست موسسه، از جمله دانشگاه نیویورک و مرکز تحقیقات طراحی آلمان بود، بر ذرات نوترینوها زیراتمی که تنها در زمین در شتابدهندههای قدرتمند تولید میشوند، تمرکز داشت.شکل 2 . نمایی از صفحه اشتعالی در اطراف سیاهچاله ابر پرجرم، با ساختارهای جت مانند که از دیسک دور میشوند. جرم شدید سیاهچاله فضا - زمان را خم میکند و اجازه میدهد که سمت دورتر دیسک افزایشی به عنوان یک تصویر در بالا و پایین سیاهچاله دیده شود. نوترینوها - و همچنین روند ایجاد آنها - به سختی شناسایی میشوند و کشف خود را به همراه مسیرهای جهانی انرژی فوقالعاده بالا ( UHECRها)، قابلتوجه میسازند. سجورت ون ولزن، یکی از نویسندگان اصلی این مقاله و یک دانشجوی فوقدکترا در دپارتمان فیزیک دانشگاه نیویورک در زمان کشف، توضیح میدهد: "منشا نوترینوهای پرانرژی کیهانی ناشناخته است، عمدتا به این دلیل که ثبت آنها بسیار دشوار است." "این نتیجه تنها دومین بار است که نوترینوهای پرانرژی به منبع خود باز میگردند."شاید به مطالعه مقاله به دنبال تاریکیها برای کشف سیاهچالهها علاقمند باشید.فیلمی که توسط ناسا ساخته شده است، یک همکار تحقیقاتی در زمینه نجوم طبیعی است که این یافتهها را با جزییات بیشتر شرح میدهد (منبع ویدیو: مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا). تحقیقات قبلی توسط ون ولزن، که در حال حاضر در دانشگاه لیدن هلند است، و گلن فارار، فیزیکدان دانشگاه نیویورک، که یکی از نویسندگان مقاله جدید ستارهشناسی طبیعت است، برخی از شواهد اولیه از سیاهچالهها را یافتند که ستارگان را در آنچه که امروزه به عنوان رویدادهای فروپاشی تدی ( TDEs ) شناخته میشوند، نابود میکنند. این یافتهها مرحلهای را برای تعیین اینکه آیا TDEs میتواند مسیول تولید UHECRها باشد، تعیین کردند.تحقیقی که در علم نجوم طبیعت گزارش شدهاست، از این نتیجهگیری پشتیبانی میکند. پیش از این، رصدخانه نوترینو IceCube ، یک آشکارساز مورد حمایت بنیاد علوم ملی واقع در قطب جنوب، کشف نوترینو را گزارش کرده بود، که مسیر آن بعدا توسط ساختمان ناپایدار Zwic در رصدخانه پالعمر Caltech ردیابی شد. بهطور خاص، اندازهگیریهای آن انطباق فضایی یک نوترینو با انرژی بالا و نور منتشر شده پس از یک TDE - ستارهای که توسط یک سیاهچاله مصرف میشود را نشان داد.ون ولزن توضیح میدهد: " این نشان میدهد که این رویدادهای خرد کردن ستاره به اندازه کافی قدرتمند هستند تا ذرات با انرژی بالا را سرعت بخشند."فرر که در مقالهای در سال 2009 پیشنهاد کرد که UHECRها میتوانند در TDEs شتاب بگیرند، افزود: "کشف نوترینوهای مرتبط با TDEs یک پیشرفت در درک منشا نوترینوهای اخترفیزیکی پرانرژی است که توسط آشکارساز IceCube در قطب جنوب شناسایی شدهاند که منابع آنها تاکنون مبهم بودهاند." تصادف نوترینو - TDE نیز یک مشکل چند دههای را روشن میسازد: منشا مسیرهای کیهانی فوق بلند انرژی.شکل 2 : بعد از این که سیاهچاله ابر پرجرم ستاره را از هم پاشید، تقریبا نیمی از بقایای ستاره به فضا پرتاب شد، درحالیکه بقیه یک دیسک درخشان در اطراف سیاهچاله تشکیل دادند. این سیستم در طول بسیاری از طولموجها به روشنی میدرخشید و تصور میشود که جریانهای خروجی جت مانند و پرانرژی را به صورت عمود بر صفحه افزایشی تولید کرده است. یک موتور مرکزی و قدرتمند نزدیک صفحه تولید، این ذرات زیراتمی سریع را بیرون داد. این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله نجوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
بازنویسی قوانین علت و معلول توسط ماهیت کوانتومی شکل 1 . راز نظم علی نامحدود، نظم وقایع را نامعلوم باقی میگذارد. منتشرشده در quantamagazine به تاریخ 11 مارس 2021 لینک منبع Quantum Mischief Rewrites the Laws of Cause and Effect آلیس و باب، ستارههای بسیاری از تجربیات فکری، در حال پختن شام هستند وقتی که اتفاقات ناگوار رخ میدهد. آلیس به طور تصادفی یک بشقاب را میاندازد صدای آن باب را که خودش را روی اجاق میسوزاند و فریاد میزند، شگفتزده میکند. در روایت دیگری از وقایع، باب خودش را میسوزاند و فریاد میزند، و باعث میشود که آلیس یک بشقاب بیندازد.در طول دهه گذشته، فیزیکدانان کوانتومی به بررسی مفاهیم ضمنی یک درک عجیب پرداختهاند: در اصل، هر دو نسخه داستان میتوانند در یک زمان اتفاق بیفتند. به عبارت دیگر، حوادث میتوانند در یک ترتیب علی نامحدود رخ دهند، که در آن هم علل A و هم علل B به طور همزمان درست هستند.کازو بروکنر، فیزیکدان دانشگاه وین، اعتراف کرد: "این کار ظالمانه به نظر میرسد." این احتمال از پدیده کوانتومی که تحت عنوان برهم نهی شناخته میشود، پیروی میکند، که در آن ذرات تمام واقعیتهای ممکن را به طور همزمان تا لحظهای که اندازهگیری میشوند، حفظ میکنند. در آزمایشگاههای اتریش، چین، استرالیا و جاهای دیگر، فیزیکدانان نظم علی نامحدود را با قرار دادن یک ذره نور (که فوتون نامیده میشود) در یک برهم نهی دو ناحیه مشاهده میکنند. سپس آنها یک شاخه از برهم نهی را برای فرآیند A که با فرآیند B دنبال میشود، موضوع قرار میدهند و شاخه دیگر را به B که با A دنبال میشود، موضوع قرار میدهند. در این روش، که به عنوان سوییچ کوانتومی شناخته میشود، خروجی A بر آنچه در B اتفاق میافتد تاثیر میگذارد و بالعکس فوتون هر دو ترتیب علی را به طور همزمان تجربه میکند.در طول پنج سال گذشته، یک جامعه در حال رشد از فیزیکدانان کوانتومی در حال پیادهسازی سوییچ کوانتومی در آزمایشها بر روی میز و بررسی مزایایی است که نظم علی نامحدود برای محاسبات کوانتومی و ارتباطات ارایه میدهد. جولیا روبینو، محققی در دانشگاه بریستول که نخستین نمایش تجربی سوییچ کوانتومی را در سال 2017 رهبری کرد، گفت: "این واقعا چیزی است که میتواند در زندگی روزمره مفید باشد."اما استفاده عملی از این پدیده تنها مفاهیم عمیق را حادتر میکند.فیزیکدانان از مدتها پیش احساس کردهاند که تصاویر معمول از رویدادها که به عنوان توالی علل و تاثیرات آشکار میشوند، ماهیت اساسی چیزها را نشان نمیدهند. آنها میگویند که این دیدگاه علی احتمالا باید برود اگر ما تا به حال منشا کوانتومی جاذبه، فضا و زمان را بفهمیم. اما تا همین اواخر، ایدههای زیادی در مورد این که فیزیک پس رویدادی ممکن است چگونه کار کند، وجود نداشت. بروکنر، که یکی از رهبران در مطالعه علیت نامحدود است، گفت: "بسیاری از مردم فکر میکنند که علیت در درک ما از جهان آنقدر اساسی است که اگر ما این مفهوم را تضعیف کنیم، قادر به ایجاد نظریههای منسجم و معنادار نخواهیم بود."این در حالی تغییر میکند که فیزیکدانان در مورد آزمایشها جدید تغییر کوانتومی و همچنین آزمایشها فکری مرتبط که در آنها آلیس و باب با عدم قطعیت سببی ایجاد شده توسط ماهیت کوانتومی جاذبه مواجه هستند، فکر میکنند. حسابداری برای این سناریوها محققان را مجبور به توسعه فرمالیسمهای ریاضی جدید و روشهای تفکر کرده است. بروکنر گفت: "با چارچوبهای در حال ظهور، ما میتوانیم بدون داشتن علیت به خوبی تعریفشده، پیشبینیهایی انجام دهیم."ممکن است مطالعه مقاله چگونه تراشههای سیلیکونی استاندارد میتوانند برای محاسبات کوانتومی مورد استفاده قرار گیرند؟برای شما مفید باشد.همبستگی، نه نسبتپیشرفتهای اخیر سریعتر شده است، اما بسیاری از متخصصان منشا این خط حمله به مسیله گرانش کوانتومی را تا 16 سال پیش توسط لوسین هاردی، یک فیزیکدان نظری بریتانیایی - کانادایی در موسسه پریمتر برای فیزیک نظری در واترلو کانادا دنبال کردند. بروکنر گفت: "در مورد من، همه چیز با مقاله لوسین هاردی شروع شد."هاردی در آن زمان به خاطر اتخاذ یک رویکرد مفهومی معروف توسط آلبرت انیشتین و به کار بردن آن در مکانیک کوانتوم معروف بود. انیشتین فیزیک را نه با فکر کردن به آنچه که در جهان وجود دارد، بلکه با در نظر گرفتن آنچه که افراد میتوانند اندازهگیری کنند، متحول کرد. به طور خاص، او افرادی را در حرکت با قطارها تصور میکرد که با خطکش و ساعتاندازهگیری میکردند. با استفاده از این رویکرد "عملیاتی"، او توانست به این نتیجه برسد که فضا و زمان باید نسبی باشند.در سال 2001 هاردی از همین روش برای مکانیک کوانتومی استفاده کرد. او همه تیوری کوانتومی را از پنج اصل عملیاتی بازسازی کرد. او سپس شروع به اعمال آن به یک مسیله بزرگتر کرد: مسیله 80 ساله چگونگی آشتی دادن مکانیک کوانتومی و نسبیت عام، نظریه حماسی جاذبه انیشتین. هاردی در "زوم" این زمستان به من گفت: "من از این ایده ناشی میشوم که شاید روش عملیاتی تفکر در مورد نظریه کوانتوم را بتوان در گرانش کوانتومی به کار برد."شکل 2 . لوسین هاردی مطالعه علیت نامحدود را به عنوان مسیری برای درک ماهیت کوانتومی گرانش آغاز کرد. گابریلا سکارا / موسسه پریمتر سوال عملیاتی این است: در گرانش کوانتومی، در اصل، چه چیزی میتوانیم مشاهده کنیم؟ هاردی در مورد این حقیقت فکر کرد که مکانیک کوانتومی و نسبیت عام هر کدام یک ویژگی بنیادی دارند. مکانیک کوانتومی به طور مشهور غیرقطعی است ابر موقعیتهای آن امکان احتمالات همزمان را فراهم میکند. نسبیت عام، در عین حال، نشان میدهد که فضا و زمان انعطافپذیر هستند. در نظریه انیشتین، اشیا عظیم مانند زمین، "متریک" فضا - زمان را گسترش میدهند - اساسا فاصله بین علامتهای درهم روی یک خطکش، و مدتزمان بین تیکتاک ساعتها. مثلا هرچه به یک شی عظیم نزدیکتر باشید، ساعت شما کندتر تیک میزند. سپس متریک، "مخروط نور" یک رویداد مجاور را تعیین میکند - منطقه فضا - زمانی که رویداد میتواند به طور علی بر آن تاثیر بگذارد.هاردی گفت: وقتی شما این دو ویژگی بنیادی را با هم ترکیب میکنید، دو احتمال کوانتومی همزمان متریک را به روشهای مختلف بسط میدهند. مخروطهای روشن رویدادها نامشخص میشوند - و در نتیجه، خود علیت نیز همین طور.بیشتر تحقیقات بر روی گرانش کوانتومی یکی از این ویژگیها را حذف میکند. به عنوان مثال، برخی محققان تلاش میکنند تا رفتار گراویتونها، واحدهای کوانتومی گرانش را توصیف کنند. اما محققان بر این باورند که گراویتونها در مقابل زمان زمینه ثابت واکنش نشان میدهند. هاردی اشاره کرد: "ما بسیار به تفکر در مورد تحول جهان در طول زمان عادت داریم." با این حال، او استدلال میکند که جاذبه کوانتومی قطعا ویژگی بنیادی نسبیت عام را به ارث خواهد برد و فاقد زمان ثابت و علیت ثابت است. فیزیکدان جدی و آرام گفت: "بنابراین ایده این است که به باد هشدار دهید و واقعا این وضعیت وحشی را در آغوش بگیرید که در آن هیچ ساختار علی مشخصی ندارید."در زوم، هاردی از یک پروژکتور خاص برای فیلمبرداری از یک تخته سفید استفاده کرد، که در آن او آزمایشهای فکری مختلفی را طراحی کرد، که با یکی از آنها شروع شد و به او کمک کرد تا ببیند چگونه دادهها را به طور کامل بدون ارجاع به ترتیب تصادفی رویدادها توصیف کند.او یک ردیف از کاوشگرها را تصور کرد که در فضا شناور بودند. آنها در حال ضبط دادهها هستند، مثلا، نور قطبیده از یک ستاره انفجاری یا ابرنواختر در آن نزدیکی بیرون میزند. هر ثانیه، هر پویشگر مکان خود، جهتگیری قطبیکننده خود را ثبت میکند (دستگاهی مانند عینک آفتابی قطبی که یا اجازه عبور یک فوتون را میدهد و یا بسته به قطبش آن را مسدود میکند) ، و اینکه آیا یک آشکارساز، در پشت پلاریزر واقع شده است یا نه، یک فوتون را تشخیص میدهد. این کاوشگر این اطلاعات را به مردی در یک اتاق ارسال میکند، که آن را بر روی یک کارت چاپ میکند. بعد از مدتی، اجرای آزمایشی به پایان میرسد مرد داخل اتاق همه کارتها را از همه کاوشگرها به هم میریزد و یک دسته را تشکیل میدهد.پروبها سپس پولاریزرهای خود را میچرخانند و یک سری جدید از اندازهگیریها را انجام میدهند، و یک دسته جدید از کارتها را تولید میکنند، و این فرآیند را تکرار میکنند، به طوری که مرد حاضر در اتاق در نهایت دستههای بسیاری از اندازهگیریهای خارج از ترتیب را به هم زدهاست. هاردی گفت: "کار او این است که سعی کند از کارتها سر در بیاورد." این مرد میخواهد نظریهای را طراحی کند که تمام همبستگیهای آماری در دادهها را در نظر بگیرد (و، به این ترتیب، ابرنواختر را توصیف میکند) بدون هیچگونه اطلاعاتی در مورد روابط علی دادهها یا نظم زمانی، زیرا آنها ممکن است جنبههای اساسی واقعیت نباشند.این مرد چگونه میتوانست این کار را انجام دهد؟ او ابتدا میتوانست کارتها را با موقعیت مکانی مرتب کند، کارتهای هر دسته را پخش کند به طوری که کارتهای مربوط به فضاپیما در یک منطقه خاص از فضا در یک دسته قرار گیرند. در انجام این کار برای هر دسته، او میتوانست متوجه همبستگی بین کپهها شود. او ممکن است توجه داشته باشد که هر زمان که یک فوتون در یک منطقه تشخیص داده میشود، احتمال تشخیص بالایی در منطقه دیگر وجود دارد، تا زمانی که پولاریزرها در هر دو مکان به صورت یکسان زاویهدار شوند. (چنین همبستگی به این معنی است که نوری که از این مناطق عبور میکند گرایش به تسهیم یک پلاریزاسیون مشترک دارد.) هاردی گفت: "سپس او میتوانست احتمالات را با عبارات مربوط به مناطق مرکب بزرگتر ترکیب کند، و به این ترتیب، او میتوانست اشیا ریاضی را برای مناطق بزرگتر و بزرگتر از مناطق کوچکتر بسازد."چیزی که ما به طور معمول به عنوان روابط علی در نظر میگیریم - مانند فوتونهایی که از یک منطقه از آسمان به منطقه دیگر حرکت میکنند، همبستگی اندازهگیریهای انجامشده در منطقه اول با اندازهگیریهای انجامشده در منطقه دوم - در فرمالیسم هاردی، مانند فشردهسازی دادهها عمل میکنند. یک کاهش در مقدار اطلاعات مورد نیاز برای توصیف کل سیستم وجود دارد، زیرا یک مجموعه از احتمالات، دیگری را تعیین میکند.هاردی فرمالیسم جدید خود را چارچوب "علیالویید" نامید که در آن علیالویید یک شی ریاضی است که برای محاسبه احتمالات نتایج هر اندازهگیری در هر منطقه استفاده میشود. او چارچوب کلی را در یک مقاله متراکم 68 صفحهای در سال 2005 معرفی کرد، که نشان داد چگونه نظریه کوانتومی را در چارچوب فرمولبندی کند (اساسا با کاهش عبارات احتمال کلی آن به مورد خاص بیتهای کوانتومی تعاملی).هاردی بر این باور بود که باید بتوان نسبیت عام را در چارچوب علیت نیز فرمولبندی کرد، اما نمیتوانست به خوبی ببیند که چگونه پیش برود. اگر او میتوانست این کار را انجام دهد، در مقاله دیگری نوشت: "از این چارچوب میتوان برای ساخت یک نظریه گرانش کوانتومی استفاده کرد."مطالعه مقاله دانشمندان ساختار کوانتومی اولیه جهان ما را شبیهسازی کردند. توصیه میشود.سوییچ کوانتومچند سال بعد، در پاویا ایتالیا، نظریهپرداز اطلاعات کوانتومی، جولیو چیریبلا و سه تن از همکارانش در حال بررسی یک سوال متفاوت بودند: چه نوع محاسباتی ممکن است؟ آنها کار قانونی چارچ آلونزو دانشمند علوم کامپیوتر نظری را در ذهن داشتند. چارچ مجموعهای از قوانین رسمی را برای توابع ساختمان توسعه داد - ماشینهای ریاضی که ورودی را میگیرند و خروجی را تولید میکنند. ویژگی قابلتوجه کتاب قوانین چارچ این است که ورودی یک عملکرد میتواند عملکرد دیگری باشد.چهار فیزیکدان ایتالیایی از خود میپرسیدند: به طور کلی چه نوع کارکردی ممکن است، فراتر از آنچه که کامپیوترها در حال حاضر قادر به انجام آن هستند؟ آنها به روشی رسیدند که شامل دو تابع A و B بود که در یک تابع جدید مونتاژ شدند. این تابع جدید - چیزی که آنها سوییچ کوانتومی مینامند - یک برهمنهی دو گزینهای است. در یکی از شاخههای برهم نهی، ورودی تابع از A و سپس B عبور میکند و سپس از B و سپس از A عبور میکند.آنها امیدوار بودند که این تغییر کوانتومی " بتواند پایه و اساس مدل جدیدی از محاسبات باشد، که از یکی از گفتههای چارچ الهامگرفته شده باشد." چیریلا به من گفت. در آغاز، انقلاب به اوج خود رسید. فیزیکدانان نمیتوانستند تصمیم بگیرند که آیا سوییچ کوانتومی عمیق یا بدیهی بود، یا اینکه قابل تحقق بود یا صرفا فرضی.مقاله آنها چهار سال طول کشید تا منتشر شود. تا زمانی که سرانجام در سال 2013 منتشر شد، محققان شروع به دیدن چگونگی ساخت سوییچهای کوانتومی کردند. به عنوان مثال، آنها ممکن است از یک فوتون به سمت یک دستگاه نوری به نام شکافدهنده پرتو عکس بگیرند.با توجه به مکانیک کوانتومی، فوتون یک شانس 50 - 50 دارد که منتقل یا منعکس شود و بنابراین هر دو را انجام میدهد. نسخه انتقالی فوتون به سمت دستگاه نوری پرتاب میشود که جهت قطبش نور را به روشی که به خوبی تعریف شده است، میچرخاند. فوتون بعدی با یک دستگاه مشابه مواجه میشود که آن را به شیوهای متفاوت میچرخاند. بیایید این دستگاهها را به ترتیب A و B بنامیم.شکل 3 . گیلیا رابینو، فیلیپ والتر و همکارانشان اولین مجسم سازی تجربی سوییچ کوانتوم را در دانشگاه وین در سال 2017 را به نمایش گذاشتند. والریا ساگیو در همین حال، نسخه منعکسشده فوتون ابتدا با B مواجه میشود، سپس نتیجه نهایی قطبش در این مورد متفاوت است.ما میتوانیم به این دو احتمال فکر کنیم - A قبل از B ، یا B قبل از A - به عنوان نظم علی نامحدود. در شاخه اول، A به صورت علی بر B تاثیر میگذارد به این معنا که اگر A رخ نداده باشد، ورودی و خروجی B کاملا متفاوت خواهد بود. به همین ترتیب، در شاخه دوم، B به طور علی بر A تاثیر میگذارد که در آن فرآیند دوم نمیتوانست در غیر این صورت اتفاق بیفتد.بعد از اینکه این رویدادهای سببی جایگزین رخ دادند، یک شکافدهنده پرتو دیگر دو نسخه از فوتون را دوباره به هم متصل میکند. اندازهگیری پلاریزاسیون آن (و بسیاری از فوتونهای دیگر) منجر به گسترش آماری نتایج میشود.بروکنر و دو همکار، روشهایی را برای آزمایش کمی اینکه آیا این فوتونها واقعا یک نظم علی نامحدود را تجربه میکنند یا نه، ابداع کردند. در سال 2012 ، محققان سقف را در مورد اینکه چگونه نتایج پلاریزاسیون میتواند با چرخشهای اجرا شده در A و B در صورت رخ دادن چرخشها در یک ترتیب علی ثابت، همبستگی آماری داشته باشد، محاسبه کردند. اگر ارزش از این "نابرابری علی" فراتر رود، آنگاه تاثیرات علی باید در هر دو جهت باشد ترتیب علی باید نامحدود باشد.روبینو که در سال 2015 به درون خود پرید، گفت: "ایده نابرابری علی بسیار جالب بود و بسیاری از مردم تصمیم گرفتند که در این زمینه روی آورند." او و همکارانش یک نمایش برجسته از سوییچ کوانتومی در سال 2017 ارایه کردند که تقریبا مانند نمونه بالا عمل میکرد.آنها با استفاده از یک آزمون سادهتر که توسط بروکنر و شرکت طراحی شده بود، تایید کردند که نظم علی نامحدود است. توجه به کاری معطوف شد که میشد با عدم قطعیت انجام داد. چیریبلا و همکاران استدلال کردند که اطلاعات بسیار بیشتری را میتوان از طریق کانالهای پرسروصدا هنگامی که از طریق کانالها به ترتیبی نامحدود فرستاده میشوند، منتقل کرد.محققان در دانشگاه کویینزلند و جاهای دیگر از آن زمان این مزیت ارتباطی را نشان دادهاند. در "زیباترین آزمایش" که تاکنون انجام شده است، طبق نظر روبینو، جیان - وی پن در دانشگاه علم و فنآوری چین در هیفی در سال 2019 نشان داد که دو طرف میتوانند رشتههای بلند بیتها را به صورت نمایی با انتقال بیتها در هر دو جهت در یک زمان به جای یک ترتیب علی ثابت مقایسه کنند - مزیتی که توسط بروکنر و همکاران نویسنده در سال 2016 پیشنهاد شده است. یک گروه دیگر در هیفی در ماه ژانویه گزارش دادند که درحالیکه موتورها معمولا نیاز به یک مخزن گرم و سرد برای کار دارند، با یک سوییچ کوانتومی آنها میتوانند گرما را از مخازن با دمای یکسان استخراج کنند - یک کاربرد شگفتانگیز که یک سال پیش توسط نظریهپردازان آکسفورد پیشنهاد شد. بلافاصله مشخص نیست که چگونه این کار تجربی را برای بررسی گرانش کوانتومی گسترش دهیم. تمام مقالات در مورد سوییچ کوانتومی در ارتباط بین جاذبه کوانتومی و علیت نامحدود سر تکان میدهند.اما ابر موقعیتهای اشیا عظیم - که متریک فضا - زمان را به چندین روش در یک زمان گسترش میدهند - به سرعت فرو میریزد به طوری که هیچکس به این فکر نکرده است که چگونه فازی بودن روابط علت و معلولی را تشخیص دهد.بنابراین در عوض محققان به آزمایشها فکری روی میآورند.شاید مطالعه مقاله زمانی که محاسبات کوانتومی، با رایانش ابری ملاقات میکند. برای شما جذاب باشد.اصل معادلات کوانتومیشما آلیس و باب را به یاد میآورید. تصور کنید که آنها در سفینههای آزمایشگاهی جداگانه نزدیک زمین مستقر شدهاند. زمین به طرز شگفتانگیزی (اما نه به طور غیرمحتمل) در یک برهمنهی کوانتومی از دو مکان مختلف قرار دارد.شما به یک سیاره کامل برای برهمنهی جاذبه برای ایجاد عدم قطعیت سببی نیاز ندارید: حتی یک اتم، وقتی که در یک برهمنهی دو مکان قرار دارد، متریک را به دو روش به طور همزمان تعریف میکند. اما وقتی در مورد آنچه که در اصل قابلاندازهگیری است صحبت میکنید، ممکن است بزرگ شوید. در یک شاخه از این وضعیت، زمین به آزمایشگاه آلیس نزدیکتر است، و بنابراین ساعت او آهستهتر تیکتاک میکند. در شاخه دیگر، زمین به باب نزدیکتر است، بنابراین ساعت او آهستهتر تیکتاک میکند.شکل 4 . مجله سامویل ولاسکو / کوتانا اول، یک فوتون توسط یک شکافدهنده پرتو به دو مسیر ممکن تقسیم میشود و به سمت آزمایشگاه آلیس و باب میرود. راهاندازی به گونهای است که در شاخه برهمنهی جایی که ساعت آلیس آهستهتر تیک میزند، اول فوتون به آزمایشگاه باب میرسد او قطبش آن را میچرخاند و فوتون را به آلیس میفرستد، که بعد چرخش خود را انجام میدهد و فوتون را به شخص سومی، چارلی، در آزمایشگاه سوم دوردست میفرستد. در شاخه دیگر این برهمنهی، فوتون ابتدا به آلیس میرسد و از او به باب و چارلی میرود. درست مانند مثال کلید کوانتومی، این "کلید کوانتومی گرانشی" یک برهمنهی از A و B و سپس A ایجاد میکند.سپس چارلی دو مسیر فوتون را کنار هم میآورد و قطب آن را اندازهگیری میکند. آلیس، باب و چارلی آزمایش را بارها و بارها انجام میدهند. آنها دریافتند که چرخشها و نتایج اندازهگیری آنها به قدری از نظر آماری همبسته هستند که چرخشها باید در یک ترتیب علی نامحدود رخ دهند.به منظور تجزیهوتحلیل عدم قطعیت علی در سناریوهایی مانند این، محققان وین یک روش رمزگذاری احتمالات برای مشاهده نتایج مختلف در مکانهای مختلف بدون ارجاع به یک زمان پسزمینه ثابت، مانند روش علت و معلولی هاردی توسعه دادند. "فرمالیسم ماتریس فرآیند" آنها میتواند به احتمالاتی رسیدگی کند که به طور علی یکدیگر را در هیچ جهتی، یک جهت یا هر دو را در یک زمان تحتتاثیر قرار نمیدهند. بروکنر گفت: "شما به خوبی میتوانید شرایطی را تعریف کنید که تحت آن میتوانید این احتمالات را حفظ کنید اما فرض نکنید که احتمالات قبل یا بعد از آن هستند."در همین حال، هاردی به هدف خود در فرمولبندی نسبیت عام در چارچوب علیت در سال 2016 دست یافت. در اصل، او راهی خیالی برای دستهبندی دسته کارتهای خود پیدا کرد. او نشان داد که شما میتوانید هر اندازهگیری را که ممکن است بر روی یک فضای انتزاعی عاری از فرضیات علی انجام دهید، ترسیم کنید. برای مثال، ممکن است یک قطعه کوچک از جهان را بررسی کنید و هر چیزی را که میتوانید در مورد آن اندازهگیری کنید - چگالی اکسیژن، مقدار انرژی تاریک، و غیره. سپس شما میتوانید اندازهگیریهای این قطعه را به عنوان یک نقطه منفرد در یک فضای انتزاعی با ابعاد بالا ترسیم کنید، نقطهای که دارای یک محور متفاوت برای هر کمیت قابلاندازهگیری است.هر چند قطعه فضا - زمان را که میخواهید تکرار کنید. بعد از اینکه محتویات فضا - زمان را در این فضای دیگر نگاشت کردید، الگوها و سطوح شروع به ظاهر شدن میکنند. طرح تمام همبستگیهایی که در فضا - زمان وجود داشتند را حفظ میکند، اما در حال حاضر هیچ حسی از زمان پسزمینه، یا علت و معلول وجود ندارد.سپس میتوانید از چارچوب علی برای ایجاد عباراتی برای احتمالات مربوط به مناطق بزرگتر و بزرگتر نمودار استفاده کنید. این چارچوب مشترک برای مکانیک کوانتومی و نسبیت عام ممکن است زبانی را برای گرانش کوانتومی فراهم کند و هاردی مشغول بررسی مراحل بعدی است.ممکن است به مطالعه مقاله کامپیوتر کوانتومی نوری قابلبرنامهریزی دیر اما پربار به بازار میآید! علاقمند باشید.شکل 5 . کازو بروکنر از دانشگاه وین، ماگدالنا زیچ از دانشگاه کویینزلند و دیگر نظریهپردازان، چارچوبهای ریاضی جدیدی را برای تجزیهوتحلیل شرایطی که در آن جاذبه، علیت نامحدود را ارایه میدهد، توسعه دادهاند. با کسب اجازه از ماگدالنا زیچ یک مفهوم وجود دارد که هم او و همنظریهپردازان وین اخیرا به عنوان یک پل بالقوه برای آینده شناسایی شدهاند، فیزیک پس از علی: یک "اصل برابری کوانتومی" مشابه با اصل برابری که، یک قرن پیش، راه را برای نسبیت عام به انیشتین نشان داد. یکی از راههای بیان اصل تعادل انیشتین این است که با وجود اینکه فضا - زمان میتواند به شدت کشیده و منحنی شود، تکههای محلی آن (مانند داخل یک آسانسور در حال سقوط) تخت و کلاسیک به نظر میرسند، و فیزیک نیوتنی اعمال میشود. هاردی گفت: "اصل برابری به شما اجازه داد تا فیزیک قدیم را در فیزیک جدید پیدا کنید."" این کار به اندازه کافی به انیشتین کمک کرد." این اصل مشابه است: گرانش کوانتومی به متریک فضا - زمانی اجازه میدهد تا به طور همزمان به چندین روش منحنی شود. این بدان معنی است که هر رویدادی چندین مخروط نور ناهمخوان خواهد داشت - به طور خلاصه، علیت نامحدود است. اما هاردی اشاره میکند که اگر به معیارهای فضا - زمانی مختلف نگاه کنید، میتوانید راهی برای شناسایی نقاط پیدا کنید به طوری که مخروطهای نور، حداقل به صورت محلی، با هم مطابقت داشته باشند. نکاتی که در آینده یک مخروط نوری وجود دارند، در آینده مخروط دیگر نیز وجود دارند، بنابراین ساختار علی محلی آنها با این موضوع موافق است.اصل تعادل کوانتومی هاردی ادعا میکند که همیشه چنین نکاتی وجود خواهند داشت. او گفت: "این راهی برای مقابله با سستی ساختار علی نامحدود است." انیشتین در سال 1907 با اصل همارزی خود مطرح شد و تا سال 1915 طول کشید تا نسبیت عام را به کار گیرد هاردی امیدوار است مسیر مشابهی را در تعقیب گرانش کوانتومی ترسیم کند، اگرچه اشاره میکند که "من به باهوشی انیشتین نیستم و جوان هم نیستم."بروکنر، فلامینینیا جیاکومینی و دیگران ایدههای مشابهی را در مورد چارچوبهای مرجع کوانتومی و اصول تعادل دنبال میکنند. هنوز مشخص نیست که رویکرد عملیاتی این محققان نسبت به گرانش کوانتومی چگونه با تلاشهایی مانند نظریه ریسمان و گرانش کوانتومی حلقه، که در آن دو مورد به طور مستقیم به دنبال کوانتیزه کردن گرانش به واحدهای گسسته هستند، برخورد میکند ("رشتهها" یا "حلقههای" کوچک نامریی). بروکنر اشاره میکند که این رویکردهای اخیر "پیامدهای عملیاتی فوری ندارند". او نیز مانند هاردی ترجیح میدهد " تلاش کند تا مفاهیم درگیر را روشن سازد و سعی کند آنها را به چیزهایی که ما میتوانیم، در اصل، رعایت کنیم، مرتبط سازد."اما در نهایت گرانش کوانتومی باید به طور خاص پاسخ دهد نه فقط به این سوال که چه چیزی را میتوانیم مشاهده کنیم؟به گفته زیچ، تحقیق بر روی ساختارهای علی نامحدود به جستجو برای یافتن نظریه کامل گرانش کوانتومی به دو روش کمک میکند: با ارایه یک چارچوب ریاضی، و با اطلاع از توسعه نظریههای خاص، زیرا استدلال باید در هر رویکردی به کوانتش گرانش باقی بماند. او گفت: "ما در حال ساختن شهود در مورد پدیده مرتبط با ویژگیهای کوانتومی نظم موقتی و علی هستیم، که به ما کمک خواهد کرد تا در یک نظریه جاذبه کوانتومی کامل به این مسایل بپردازیم."هاردی در حال حاضر در همکاری تحقیقاتی بزرگی به نام Qiss شرکت میکند که هدف آن، جوامع باروری متقابل محققانی مانند او، با پسزمینههایی در مبانی کوانتومی و اطلاعات کوانتومی، با دیگر جوامع محققان گرانش کوانتومی است. کارلو روولی، یک نظریهپرداز گرانش کوانتومی حلقه شناختهشده در دانشگاه اکس - مارسی در فرانسه که QISS را رهبری میکند، هاردی را "یک متفکر دقیق" میداند که به مسایل "از دیدگاهی متفاوت و با زبانی متفاوت" میپردازد که روولی آن را مفید میداند.هاردی فکر میکند که چارچوب علت و معلولی او ممکن است با حلقهها یا رشتهها سازگار باشد، به طور بالقوه نشان میدهد که چگونه آن نظریهها را به شیوهای تدوین کند که اشیا در حال تکامل در برابر زمان پسزمینه ثابت را تصور نکند. او گفت: "ما در تلاشیم تا مسیرهای مختلفی را در بالای کوه پیدا کنیم." او گمان میکند که مطمینترین مسیر برای گرانش کوانتومی مسیری است که " این ایده ساختار علی نامحدود را در قلب خود دارد."این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
فونی شاپ: مشخصات باتری آیفون 6s باطری تقویت شده مارک ( Mark ) آیفون 6 اس iPhone 6s باتری تقویت شده مارک آیفون 6 اس با توجه به ظرفیت بیشتر خود، عملکرد نسبتا بهتری از باتری اصلی آیفون 6s از خود نشان میدهد. طول عمر این باتری در مقایسه با باتریهای هم سطح خود مناسب است هرچند به دلیل مشکلات سخت افزاری، مصرف شارژ آن در حالت عادی بالاست و نمیتوان آن را با گوشیهای پیشرفتهتر مقایسه کرد. اپل با وجود وعدههای خود مبنی بر بهبود کیفیت باتریها، در این نسل نیز نتوانسته تغییرات مثبت محسوسی ایجاد کند. از نکات مثبت گوشی آیفون 6s میتوان وجود قابلیت مشاهده برنامههای پرمصرف را ذکر کرد این آیتم در بخش Settings کمک بسزایی در تنظیم طول عمر باتری به شما خواهد کرد.بررسی فنی باتری آیفون 6s ظرفیت باتری تقویت شده مارک آیفون 6s بیشتر از باتری اصلی آن بوده و 2270 میلی آمپر ساعت عنوان شده است. توان مصرفی این باتری نیز چندان زیاد نبوده و 6 ٫ 91 وات ذکر شده است. در ساخت باتری آیفون 6 اس از فناوری لیتیومی استفاده شده است. این باتری همانند اکثر باتریهای دیگر آیفون جدانشدنی بوده و تعویض آن نیازمند دقت و مهارت بالایی است. استفاده از تراشه A9 به دلیل عدم هماهنگی سخت افزاری بخشهای مختلف گوشی نتوانسته کارایی بالایی در افزایش طول عمر باتری از خود نشان دهد. امکان ذخیره انرژی در گوشی iPhone 6s موجود است.طول عمر باتری آیفون 6 اساپل هر ساله هنگام معرفی آیفونهای خود، آماری کلی از میزان دوام باتریهای آنها در شرایط مختلف اعلام میکند. باتری آیفون 6 اس نیز با توجه به ایراداتی که ذکر شد نتوانسته انتظارات را برآورده کند. باتری iPhone 6s هنگام مکالمه 3G تا 14 ساعت دوام میآورد. این میزان دوام، باتری آیفون 6 اس را در میان باتری هایی با استقامت نسبتا مناسب قرار میدهد. باتری اصلی آیفون SE 2020 در این شرایط تا 12 ساعت شارژ نگه میدارد.طبق آمار رسمی اپل، باطری آیفون 6s در حالت استندبای میتواند تا 240 ساعت شارژ نگه دارد. این باطری در این شرایط استقامت مناسبی از خود نشان نمیدهد. همان طور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، باطری هایی با ظرفیت پایینتر در حالت استندبای بیشتر از این مقدار دوام میآورند. میزان دوام باتری اصلی آیفون 7 در این شرایط برابر با باطری آیفون 6 اس است.منبع: - 6s - mark - battery / |
کارکرد مغز انسانها به چه صورتی است؟ رسپینامد در این مطلب به بررسی نحوه کارکرد مغز انسان پرداخته است. حتما اگر در این زمینه نظری دارید برای ما کامنت بگذارید.همه ما به طور کلی میدانیم که تفاوت اصلی بین گونه بشر با سایر گونهها در نوع کارکرد مغز انسان است. یکی از جنبههای عمدهای که میتوان به سادگی این تفاوت را درک کرد در مبحث یادگیری است.انسان از زمان خلقت تا به امروز پیشرفتهای بسیاری داشته است، پیشرفت هایی که نه تنها زندگی خود را تحت تاثیر قرار داده است، بلکه همه طبیعت را درگیر تغییرات عمده کرده است.این توانایی درگیر کردن سایر گونههای طبیعی و حیوانی چیزی است که در هیچ یک از موجودات دیگر دیده نمیشود، از این رو به نوعی انسان را برترین موجود روی کره زمین میتوان دانست. اما این برتریت ناشی از چیست؟در ادامه قصد داریم کارکرد مغز انسان را از جنبه یادگیری نگاه کنیم. وقتی بتوانیم با نوع توانایی و کارکرد مغز انسان در بخش یادگیری آشنا شویم کم کم میتوانیم روشهای عملیتر و کاربردیتری برای سیستم آموزشی پیدا کنیم تا یادگیری سریعتر و عمیقتر اتفاق بیفتد.کارکرد مغز انسان در مقایسه با حیواناتمسلما تا کنون چندین بار فیلمهای مستند حیوانات را دیدهاید. این فیلمها که به شکل آیینهای از زندگی حیوانات برای ما هستند به خوبی نشان میدهند که این موجودات از زمان تولد تا زمان مرگشان از روشهای خاص و مختص به خودشان استفاده میکنند.میمونها به زندگی گروهی علاقه خاصی دارند و در این زندگی گروهی، هر کدام از آنها دارای مرتبه خاصی است. اما وقتی یک میمون کودک تازه متولد شده به این گروه اضافه میشود، هیچکس به او توضیح نمیدهد که باید چگونه در گروه زندگی کند و چه جایگاهی در اینجا دارد. خود نوزاد میمون میتواند به سرعت جایگاه خود را پیدا کرده و بر اساس ویژگیهای جایگاه خود رفتار کند.حال به رفتار نوزاد انسان در هنگام تولد دقت کنید. این نوزاد حتی از بیان و نشان دادن نیاز خود عاجز است. در حالی که بچه آهو بلافاصله باید بتواند بعد از تولد روی پای خود بایستد و همپای مادرش آماده فرار باشد.بنابراین با توجه به مطالب گفته شده به خوبی اولین و عمدهترین تفاوت کارکرد مغز انسان با حیوانات کشف میشود، تفاوتی که کمتر به آن پرداخته میشود و عموما آن را از یاد میبریم.حیوانات هنگام تولد نسبت به انسان از مغزهای پیشرفتهتری برخوردار هستند. به بیان بهتر مغز انسان با توانایی نزدیک به صفر متولد میشود و چندان نیروی غریزی خاصی را پشتیبانی نمیکند، اما مغز حیوانات بسته به شرایط زندگی آنها آماده است از همان لحظه اول درست مانند یک حیوان چند ساله رفتار کند.این واقعیت شاید کمی تعجب برانگیز باشد. احتمالا تا امروز فکر میکردیم مغز انسان رقیبی ندارد و حتی تصور نمیکردیم برای لحظاتی با حیوانات برابری داشته باشیم، چه برسد به این که بخواهیم قبول کنیم ابتدای شروع فعالیت و کارکرد مغز انسان نسبت به حیوانات بسیار ضعیفتر بوده است.کارکرد مغز انسانجنبه یادگیری در کارکرد مغز انسانبرای درک موضوع گفته شده در بالا بهتر است موضوع را از آخر به اول نگاه کنیم. وقتی توانایی ذهنی یک حیوان چند ساله با نوزاد همانگونه برابری دارد، یعنی یک جای کار این ذهن درست نیست و در جایی ضعف عمده دارد.این اتفاقی است که ما در کارکرد مغز انسان نمیبینیم. به هیچ عنوان نمیتوانیم بگوییم یک انسان 20 ساله ذهنی برابر با نوزاد تازه متولد شده دارد. این نشان میدهد که کارکرد مغز انسان راهی جدا از حیوانات را پیش گرفته است تا نه تنها ضعف اولیه خود را پوشش دهد بلکه پیشرفت قابل ملاحظهای داشته باشد.کارکرد مغز انسان به صورتی است که با کمترین تواناییهای ذاتی زاده میشود، حتی توانایی هایی مانند صحبت کردن و برقراری ارتباط را درست برعکس چیزی که فکر میکنیم، به شکل ذاتی ندارد.اما مغز انسان به ازای تمام این تواناییهای ذاتی که ندارد، برای پوشش نقطه ضعف خود یک توانایی عمده و بزرگ دارد. توانایی که در سایر گونهها وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد، بسیار ضعیف و غیر کارآمد است. این توانایی در کارکرد مغز انسان، توانایی یادگیری است.همین توانایی یادگیری اصلیترین و عمدهترین دلیل تفاوت و پیشرفت انسان نسبت به سایر حیوانات شده است. انسان با فوق العادهترین توانایی یادگیری در کارکرد مغز انسان به دنیا میآید. اما همه چیز به همین سادگی نیست.وقتی به اعمال عادی و روزمره خود نگاه میکنیم متوجه میشویم که کارکرد مغز انسان در یادگیری، فرایند پیچیدهای را در پیش میگیرد. کارهایی مثل راه رفتن و حرف زدن و خوردن و . از جمله اعمالی است که کمتر به آنها فکر میکنیم و معمولا آن را به بخش غیر ارادی مغز میسپاریم، در حالی که تمام این عمال روزی یادگرفته شده است و برای یادگیری آن تلاش کردهایم.حال چگونه این یادگیری تبدیل به بخشی از اعمال غیر ارادی ما میشود؟ پاسخ به این سوال میتواند گامی موثری در بهبود یادگیری داشته باشد.عادت و تاثیر آن بر کارکرد مغز انسان و یادگیرییکی از بزرگترین امکان کارکرد مغز انسان در یادگیری این است که مغز انسان این توانایی را دارد که بتواند بدون این که قسمت خودآگاه مغز را درگیر کند، کارهایی را صورت دهد.در کلام بهتر توانایی و کارکرد مغز انسان به شکل عمومی توسط دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه صورت میگیرد. یادگیری یک عمل، زمانی به شکل کامل صورت میگیرد که آن عمل از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه انسان راه پیدا کند.به طور مثال یک تایپیست میداند و یاد گرفته است که چگونه سرعت تایپ بالایی داشته باشد، انواع تاکتیکهای آن را فراگرفته است و از طریق این تکنیکها سرعت خود را بالا برده است.اما نکته جالب اینجاست که این تایپیست هنگام تایپ یک مطلب به هیچ عنوان به این تکنیکها فکر نمیکند و تنها به مطلبی که تایپ میکند فکر میکند. حال اگر او بخواهد به تکنیک تایپ در این بین فکر کند، مسلما سرعت پایینتری خواهد داشت و آن سرعت بهینه را از دست خواهد داد.فرق بین یادگیری سنتی با نوین نیز در همین مفهوم قرار دارد. در یادگیری سنتی بدون توجه به کارکرد مغز انسان تلاش میشد اطلاعاتی به مخاطب یا دانش آموز داده شود و در روزی معین این اطلاعات مورد بازخواست قرار میگرفت و نشان یادگیری این بود که دانش آموز بتواند این اطلاعات را عینا پیاده کند.اما در آموزش نوین این داستان مد نظر قرار گرفته است که یادگیری به بخش ناخودآگاه ذهن انسان رسوخ کند و این امکان پذیر نیست مگر با توجه به بخش عادت در کارکرد مغز انسان.آموزش و تحصیلاتبه بیان بهتر، همه ما دوران ابتدایی به خصوص چند سال اول تحصیل را به نوعی پایهایترین و اصلیترین آموزشهای زندگی خودمان میدانیم. این نه به خاطر این است که این تحصیلات اولین نوع آموزش بود که ما با مفهوم یادگیری درگیر شدهایم بلکه علت اصلی این تاثیر گذاری در این است که ما در این سالها چیزهایی را فرا گرفتهایم که ناچار به استفاده از آن بودهایم.ما باید نوشتن و خواندن و چند عمل ریاضی را همیشه انجام دهیم و از آن استفاده کنیم. این استفاده باعث شد که آموزش به مرحله عادت برود و این گونه مرحله یادگیری کامل در این زمینه رسیدهایم. اما هرچه آموزش بیشتر رو به جلو پیش رفت از قسمت عملی آن کمتر شد و بیشتر رنگ و بوی تیوری به خود گرفت. این معضلی است که هنوز هم گریبان سیستم آموزشی را گرفته است.با توجه به کارکرد مغز انسان، بهترین نوع یادگیری و آموزش برای محصلین در هر پایه تحصیلی این است که آموزش را برای آنها کاربردی کنیم.کاری کنیم که این آموزش مورد استفاده قرار بگیرد و آنها ناچار به استفاده مکرر از آن باشند. همان زمانی که یک آموزش به جنبه عمل پا میگذارد، در ذهن انسان رسوخ میکند و ذهن ناخودآگاه انسان مسیولیت اجرای آن را برعهده میگیرد.اما این که چگونه یک آموزش را برای دانش آموزش خود بر اساس کارکرد مغز انسان عملی کنیم، بیشتر بستگی به معلم و تعلیم دهنده آن دارد.یک معلم و استاد باید فراتر از کتاب بیندیشد و کتاب درسی را تنها کمکی در مسیر آموزش ببیند. معلم خلاق میتواند مثال هایی از آموزش داده شده در دنیای واقعی پیدا کند و از این طریق از دانش آموزهای خود بخواهد که به این نمادهای واقعی دقت کنند و سعی کنند از آنها در مسیر زندگی استفاده ببرند.نتیجه گیری و جمع بندیاصلیترین بحث در یادگیری و کارکرد مغز انسان این است که بتوانیم مباحث آموزشی را به مرحله عمل در بیاوریم. مرحله عمل به این معنی نیست که با نشان دادن چند عکس یا اجرای یک آزمایش کار را تمام کنیم.بهترین نوع عمل این است که نمادی از دنیای واقعی و جامعهای که روزانه با آن سروکار داریم برای دانش آموز خود پیدا کنیم. این گونه دانش آموز ناچار است این آموزش را یاد بگیرد و آن را به مرحله عمل دربیاید.منبع: - % D9 % 85 % D8 % BA % D8 % B2 - % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B3 % D8 % A7 % D9 % 86 / |
قانون آووگادرو هنگامی که آووگادرو در سال 1811 قانون خود را پیشنهاد کرد ، اطلاعات کمی در مورد اتمها وجود داشت. آووگادرو پی برد که قانون گیلوساک برای اثبات اینکه یک اتم یا مولکول دو چیز متفاوتند راهی را ارایه داده است . او میگفت ذراتی که گاز است از آنها تشکیل شده است (و اکنون مولکول نامیده میشوند) از دو اتم ترکیب شده است. به این ترتیب مولکول ازت N2 و به همین ترتیب مولکول هیدروژن H2 است. وقتی یک حجم (یک مولکول) ازت با سه حجم (سه مولکول) هیدروژن ترکیب میشود دو حجم ( دو مولکول) امونیاک NH3 تولید میشود. با این وجود مفهوم مولکولی که از دو یا چند اتم به هم پیوسته تشکیل شده است، از جانب شیمیدانان آن زمان فهمیده نشد .قانون آووگادرو به فراموشی سپرده شد تا اینکه در سال 1858 استانیسلایو کانیرارو لزوم تمیز گذاری بین اتم و مولکول را توضیح داد از قانون آووگادرو میتوان نتیجه گرفت که تعداد مساوی مولکولهای گازها در فشار و دمای مشابه حجم برابری دارند. این تعداد اکنون به روش تجربی تعیین شده است : مقدار آن عبارت است از 6 / 0221367 ضرب در ده به توان 23 و آن را عدد آووگادرو(یا ثابت آووگادرو) مینامیم. هر دانشجوی رشته شیمی این سنگپایه شیمی را میداند. هرچند قانون آب و گاز را صحیح بود و مدت پنجاه سال از دید همتایانش پنهان ماند. |
دنیا بر روی یک یویو جهان درحال انبساط است. یعنی اگر دیواری فرضی دور کل کاینات و اجرام کیهانی فرض کنیم، این دیوار از تمام جهات درحال عقب رفتن است. این انبساط که شروع و انرژی اولیه اون از بیگ بنگ میباشد موجب شده اجرام آسمانی از ابتدا تا کنون در حال فاصله گرفتن از هم باشن. در اینجا میتونید توضیحات بهتر و تکمیلتری از این انبساط دریافت کنید.حالا انبساط تا کجا؟ تا کی؟ این حرکت اجرام آسمانی و انبساط یک نیروی مخالف هم داره که همون گرانش تک تک ذرات و مخصوصا سیارات است. جهان در حال بزرگ شدن است و هنوز متاثر از بیگ بنگ. اما نیروی اولیه حاصل از بیگ بنگ که موجب حرکت اجرام و انبساط جهان شده در جایی برابر با نیروی گرانش سیارات خواهد شد. فرض کنید توپی را به سمت بالا پرتاب میکنید پرتاب شما حکم بیگ بنگ را خواهد داشت. توپ به سمت بالا رفته و نیروی گرانش در جایی نیروی اولیه پرتاب را خنثی خواهد کرد که همان لحظه سکون توپ در هوا خواهد بود. اما بعد از اون چی میشه؟ درسته. توپ به سمت زمین برمیگرده. به زبون ساده بگم: وقتی نیروی اولیه بیگ بنگ تموم بشه ناگهان حرکت اجرام از حرکت قبلشون متفاوت خواهد بود و به شروع میکنن به نزدیک شدن به نزدیکترین جسم بزرگتر از خودشون. این تغییر ناگهانی مسیر برای سیاراتی که بر مدار خود گردش میکنند متفاوت خواهد بود و از سیاره و یا ستاره مرکزی تاثیر خواهد گرفت. خلاصه که این گرانشها باعث میشه تمام اجسام به هم نزدیک بشن، به هم بچسبن، فشرده بشن، فشرده و فشردهتر تا اینکه اندازه یک توپ میشه. جهانی در یک توپ. آشنا نیست؟ این همون توپی خواهد بود که بیگ بنگ ازش شروع شد. تراکم و گرمای حاصل از اون این توپ رو به یک بمب کیهانی تبدیل میکنه که منشاء کیهان بعدی خواهد بود.اما سوال اصلی چیه؟ سوال اینجاست که ما تا بحال چند تا از این بیگ بنگها داشتیم؟ بعد از ما چند بیگ بنگ و کیهان دیگه خواهد بود؟ سرنوشت موجودات هوشمند در سیارات کیهانهای قبلی چه بوده؟ قطعا جواب این سوالها رو نخواهیم فهمید، اما فکر کردن به اونها و تصور اون میتونه نگاه ما رو به دنیا تغییر بده.حالا با این دید به دنیات نگاه کنپینوشت: این نوشتارها صرفا جهت شستشوی چشمان مبارک شماست تا مثل من دوباره با دیدی دیگر به دنیا نگاه کنید. اگر مایل بودید نقد کنید، تایید کنید، بازنشر کنید یا حتی مواردی هم شما اضافه کنید. اینها اعتقادات باوری من نیست و فقط تلنگری برای تفکر میباشد. |
همه چیز درباره مرگ مرگ در زیستشناسی پایان چرخه زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشتناپذیر علایم حیاتی است و در متنهای دیگر رشتهها، ممکن است به نابودی کامل یک روند، یک وسیله یا یک پدیده اشاره کند. عوامل و شرایط گوناگونی میتوانند به مرگ جاندارها بینجامند از جمله بیماری، تخریب زیستگاه، پیری، سوء تغذیه و استرس و تصادفات. در کشورهای پیشرفته، عامل اصلی مرگ انسانها، پیری و بیماریهای مربوط به کهولت سن است. سنتها و اعتقادات در رابطه با مرگ، یکی از مهمترین قسمتهای فرهنگ انسانها محسوب میشود. با توجه به پیشرفتهای روزافزون علم پزشکی، توضیح پدیده مرگ، جزییات لحظه مرگ و همچنین درک واقعی، پیچیدگیهای بیشتری پیدا کردهاست.پس از توقف علایم حیاتی و قلب، هوشیاری تمام حواس بهکلی از دست میرود و موجود زنده (انسان و جانوران) هیچ چیزی را احساس نمیکند و نمیشنود و نمیبیند و حس نمیکند زیرا این امور متعلق به بدن او و اعصاب و تجزیه و تحلیل آن توسط مغز است که از بین رفته و رهسپار آرامشی طولانی (همانند قبل از تولد) میشود. پس از مرگ در مغز در حدود یکدقیقه پس از قطعشدن ورود اکسیژن به آن، واکنشهای شیمیاییای در مغز انجام شده که باعث از بین رفتن سلولهای مغزی(نورونها) میشود. سپس جسد به حالت تونوس و خشکشدگی ماهیچهها در میآید و اصطلاحا (جمود نعشی) میشود و عوامل میکرو ارگانیسمی مانند: باکتری بیهوازی از بیرون بدن و درون آن شروع به فعالیت کرده و بافتهای بدن را تجزیه کرده و پس از گذشت چیزی حدود بیست سال بافت نرم بدن از بین رفته و فقط اسکلت (استخوان) و دندان و مو و ناخن به دلیل داشتن پروتیین کراتین تجزیه بسیار کندتری نسبت به بافت نرم خواهند داشت.مرگ از دیدگاه پزشکی قانونی یا Forensic Medicine عبارت است از: ختم حتمی و طبیعی زندگی که بعد از تغییرات زنجیری که در روند حیات پدیدار میشود به صورت تدریجی به وقوع میپیوندد. همچنین مرگ از نظر پزشکی قانونی به دودسته تقسیم میشود:الف) مرگ از نظر نوع مشتمل است بر: مرگ جبری (در اثر عوامل خارجی ایجاد میشود)مرگ غیر جبری (عبارت است از مرگی که بر اثر کهولت سن (فیزیولوژیک) یا بر اثر بیماری (پتالوژیک) به وقوع میپیوندد.ب) مرگ از نظر جنس مشتمل است بر قتل، خودکشی، مرگ تصادفی (نوعی مرگ جبری است که در وضعیتی خاص رخ میدهد).مرگ طبیعیاعداماتانازیدرگذشتخودکشیقربانی کردندر ادیان ابراهیمی مرگ جدا شدن روح از بدن دانسته میشود. بنابه این آموزه روح افراد در عالم برزخ وارد شده و در آنجا زندگی دارند. برزخ در زبان عربی سدی است که بین دو چیز حایل شده باشد و در اصطلاح شرع، عالمی را گویند که بین دنیای مادی و فرا مادی قرار دارد و انسان پس از مرگ تا روز قیامت در آن خواهد ماند. پس از مرگ روح انسان هوشیار بوده و بر تمام حوادث درک دارد. از دیدگاه اسلام و قرآن: مرگ عصاره کل زندگی دنیوی است که آنرا به ما میدهند و همه باید بخورند (کل نفس ذایقه الموت).این همان مصداق ضرب المثل "آشی که خودت پختی بفرما یک قاشق بزن" میباشد.اگر انسانی زندگی کرده باشیم عصارهای شیرین و گوارا خواهیم نوشید( حلا من العسل)و اگر نه، مرگ تلخ و عذاب آور و چندش آوری را تجربه خواهیم کرد.مرگ سنتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچکس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید. دون خوان ماتوس : مرگ هرگز توقف نمیکند . فقط گاهی چراغهایش را خاموش میکند.چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار؟ - که رخت عمر ز کی باز میبرد طرارچرا ز خواب و ز طرار مینیازاری؟ - چرا ازو که خبر میکند کنی آزار؟منبع: ویکی پدیادرود بر انسانیتپستهای مرتبط: - % DA % 86 % DB % 8C % D8 % B2 - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % B2 % D9 % 86 % D8 % AF % DA % AF % DB % 8C - % D9 % BE % D8 % B3 - % D8 % A7 % D8 % B2 - % D9 % 85 % D8 % B1 % DA % AF - zjmhqgwzqoc2 - % DA % 86 % DB % 8C % D8 % B2 - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % AE % D8 % AF % D8 % A7 - xajpliamk3pt |
کوانتوم فایننس - Quantum Finance اگر درست به خاطر بیاورم اولین آشناییم با کلمه کوانتوم وقت مطالعه مقالات فلسفی در مورد زمان در فلسفه اسلامی و نقل قولهایی از نیلز بور بود، نقلقولهایی مانند اینکه در صحنه نمایش جهانی ما هم بازیگریم و هم تماشاگر و تعابیر عامهفهم از عدم قطعیت هایزنبرگ. برخورد بعدی با کوانتوم همزمان بود با فرصت و امکانی که ابهامها و گنگیهای فیزیک کوانتوم در اختیار تعابیر عرفانی و صوفیانه و آموزههای ادیان شرقی میگذاشت. جهانهای موازی، تلهپاتی و گربه شرودینگر و عدم قطعیت و کوتاهی دست ما از رسیدن به حقیقت و تاثیر ناظر بر نتیجه آزمایش و . مراتع دستنخوردهای برای رها کردن اسب خیال بود.برخورد دیگر این بار در دنیای سینما و نمایش بود ولی تفاوت ماهوی با برخورد عرفانی و تخیلی نداشت و تنها نحوه ارایه و نمایش آن تفاوت داشت.برخورد بعدی کمی دانشگاهیتر بود. جهان به سه قلمرو تقسیم میشد. دنیای روزمره که تحت سیطره قوانین نیوتنی بود. جهان اجرام بزرگ و ستارگان و کهکشانها که حوزه استحفاظی نظریه نسبیت بود و جهان زیراتمی که ابتدای حکمرانی مطلق نظریه کوانتوم پس از شکست تلاشهای معقول نیوتنی بود. نه کهکشانها و نه جهان زیر اتمی، مساله من و ما نبود و طبیعتا چندان مورد توجه و علاقهام نبود. جهانی که فیزیک کوانتوم توصیف میکرد بسیار دورتر از زندگی ماکروسکوپی روزانه ما موجودات زمینی بود.احتمالا برخورد بسیاری از ما هم ترکیبی از یک یا چند مواجهه بالا بوده است. فیزیک کوانتوم از ما دور و بیارتباط با ما بود. اما چندی قبل با مشاهده مستند درخشان 2 قسمتی پروفسور جیم الخلیلی به نام The Secrets of Quantum Physics اسرار فیزیک کوانتوم، نگاهم به فیزیک کوانتوم به طور کلی دیگرگون شد. بویژه قسمت دوم مستند که کاربرد و حضور فیزیک کوانتوم در نزدیکی ما را شرح میداد تاثیر خارقالعادهای داشت. حضور و تبین فتوسنتز، دگردیسی قورباغه، مسیریابی سینهسرخ و . با فیزیک کوانتوم برایم باور کردنی نبود. اساسا با شاخهای به نام زیستشناسی کوانتومی یا Quantum Biology ناآشنا بودم. بعدتر با استفاده از روشهای مکانیک کوانتوم در کشف داروها آشنا شدم.موفقیت فیزیک کوانتوم در شاخههای گوناگون به حوزه اقتصاد هم رسیده است. قبلتر البته شاخهای به نام Econophysics یا فیزیکاقتصاد یا اکونوفیزیک در میانه دهه 90 شروع به شکلگیری کرده بود و حالا با گسترش و ارزانتر شدن قدرت پردازش استفاده از فیزیک کوانتوم در حوزه مالی یا Finance عملی شده است. در حوزه بازارهای مالی مانند بیشتر شاخههای دانش، نگاه نیوتنی نگاه غالب است. بسیاری از نشانگرهای (اندیکاتورها و اوسیلاتورها) بورس یا سایر بازارهای مالی، پشتوانه فیزیک نیوتنی دارند. این اندیکاتورها یا اوسیلاتورها قصد دارند سرعت، قدرت، تکانه، شتاب و . تغییرات قیمت را محاسبه کنند و با کمک آنها در مورد روند تغییرات قیمت پیشبینی کنند.استفاده از معادلات و ریاضیات مکانیک کوانتوم در تعیین تورم و نرخ بهره تجربه شده و تجربه موفقی نیز بوده است.کوانتوم فایننس بطور خلاصه دانشی بین رشتهای است که قصد دارد از ریاضیات و مدلهای کوانتومی و نظریه میدان کوانتومی Quantum Field Theory برای مدلسازی و در نهایت پیشبینی بازارهای مالی استفاده کند.در کوانتوم فایننس سعی در برقراری مشابهتهای میان بازارهای مالی و اصول فیزیک کوانتوم مانند اصل دوگانگی موج - ماده یا عدم قطعیت هایزنبرگ و . انجام میشود. مدل مفهومی کوانتوم فایننستصویر بالا مدلی از کوانتوم فایننس است. لایه درونی یا هسته، میدان کوانتومی قیمت را ارایه میدهد.لایه دوم، لایه شبکه عصبی آشوبناک یا Chaotic Neural Network Layer است و شامل دینامیک عصبی کوانتوم فاینسس است و اوسیلاتورهای عصبی و شبکه عصبی آشوبناک را ارایه میدهد.لایه سوم، لایه هوش مصنوعی فینتکی است و ابزارهای هوش مصنوعی برای فناوری مالی، منطق فاری، الگوریتمهای ژنتیک، نظریه آشوب، فرکتالها و ماشین بردار پشتیبانی را ارایه میدهد.لایه بیرونی، لایه کاربردی است و سطوح قیمت کوانتومی، پیشبینی کوتاه مدت قیمت، پیشبینی بلند مدت روند و سیستمهای چند عاملی برای معامله را ارایه میدهد.این نوشته تنها برای آشنایی اولیه و ابتدایی با موضوع Quantum Finance بود و برای مطالعه بیشتر به کتابهایی مانند Quantum Finance - Intelligent Forecast and Trading Systems میتوان مراجعه کرد. |
تحلیل سیگنالهای مغزی تو این پست میخوام فرآیند تحلیل و پردازش سیگنالهای مغزی رو توضیح بدم. ممکنه یک قسمتهایی از این پست نیاز به دانش تخصصی داشته باشه ولی سعی میکنم تا جایی که میشه ساده و روان توضیح بدم که روشن و قابل فهم باشه. امیدوارم تا آخر این پست رو دنبال کنید.مغز ما از سلولهای عصبی ساخته شده است که به آنها نرون گفته میشود. برای انجام فعالیتهای مختلفی که ما در طول روز انجام میدهیم این نرونها هستند که با هم ارتباط برقرار میکنند و ارتباط آنها با هم معانی مختلفی دارد. اولین چیزی که باید در تحلیل رفتار سلولی مغز بدانیم مفهومی است به نام Action Potential که به آن Spike هم گفته میشود. حال این Spike چیست؟فعالیتهای مغزی از دو نوع الکتریکی و شیمیایی میباشد. سلولهای عصبی توسط یک لایه چربی مانند محافظت میشوند که روی آن یک سری کانال وجود دارد. در اطراف این سلولها مایعهایی متشکل از یونهای مختلف وجود دارد که به دلیل اختلاف غلظت این یونها در داخل و خارج سلول عصبی، یک اختلاف بار الکتریکی و در نتیجه یک اختلاف پتانسیل بین داخل و خارج سلول عصبی وجود دارد. در حالت عادی این مقدار اختلاف پتانسیل تقریبا مقدار ثابت و مشخصی دارد. حال اگر به دلیل یک محرک قرار باشد که این سلول عصبی فعال شود، این فعال شدن با تغییرات اختلاف پتانسیل انجام میشود. اینکه این تغییرات اختلاف پتانسیل چگونه ایجاد میشود کمی پیچیدگی دارد که در این پست در مورد آن صحبت نمیکنم. در شکل زیر یک تصویر از تغییر رفتار الکتریکی یک نرون رو مشاهده میکنیم.تغییرات ولتاژ دو سر غشای سلول عصبی هنگام ایجاد یک Spike همانطور که در شکل بالا مشاهده میشود، زمانی که یک Spike اتفاق نیافتاده است ولتاژ دو سر غشای نرون حدود منفی 70 میلی ولت میباشد. با تحریکهای که به نرون وارد میشود این اختلاف پتانسیل کمی تغییر میکند. یک مقدار آستانهای وجود دارد که در شکل بالا منفی 55 میلی ولت میباشد. اگر میزان تحریکات باعث شود که اختلاف پتانسیل دو سر غشای نرون از منفی 55 میلی ولت مثبتتر شود، ناگهان نرون به اصطلاح fire میکند و یک Spike اتفاق میافتد. در طول Spike ولتاژ تا حدود مثبت 40 میلی ولت افزایش پیدا میکند و بعد به سرعت به حالت اول باز میگردد. تمام این فرآیند اتفاق افتادن یک Spike تقریبا حدود 1 میلی ثانیه طول میکشد. هر سلول عصبی دارای Spike هایی با شکل مختص به خود است. ممکن است این شکلها خیلی به هم نزدیک باشد ولی هر سلول به دلیل تفاوتهای جزیی شیمیایی و فیزیکی که دارند دارای شکلهای Spike مختص خود هستند. برای مثال در شکل زیر چند شکل از Spikeهای مختلف را مشاهده میکنیم.شکلهای مختلفی از Spike هااین سیگنالی که آن را Spike نامیدهایم برای یک سلول عصبی است. برای اینکه بتوانیم این سیگنالها را مشاهده کنیم باید به کمک الکترودهای الکترونی اختلاف پتانسیل داخل و خارج سلول را مانیتور کنیم تا بتوانیم این Spikeها را مشاهده کنیم. این کار نیاز به تکنولوژی بسیار بالایی دارد. حال کسانی که در علوم شناختی فعالیت میکنند به دنبال پیدا کردن ارتباط بین محرکها خارجی و مشاهده تاثیر آن محرک بر روی مغز و رفتار خروجی میباشند. به همین دلیل برای انجام آزمایش نیاز دارند که شخص آزمایش کننده به هش باشد و هوشیار تا بتواند یک سری عمل شناختی را انجام دهد و همزمان بتوان از فعالیتهای مغزی او تصویربرداری کرد. به این خاطر بسیاری از روشهای تصویر برداری قابل انجام نیست چون نیاز به شکافتن مغز دارد. یکی از روشهای بسیار محبوب و بدون آسیب در تصویر برداری مغز، روش EEG نام دارد. در این روشتعداد زیادی الکترود به سر آزمایش شونده میچسبانند و بعد شروع به تصویر برداری میکنند. چیزی که این الکترودها ثبت میکنند مجموعهای از میدانهای الکتریکی است که به دلیل فعالیتتعداد بسیار زیادی نرون ایجاد میشود. برای مثال ممکن است ولتاژی که یک الکترود در EEG ثبت میکند برآیند فعالیت چند میلیون نرون باشد. میزان دقت مکانی این روش بسیار کمتر از تصویربرداری سلولی است ولی میتوان با روشهایی دقت این روش را نیز بالا برد. در تصویر زیر نمونهای از سیگنالهای دریافتی از الکترودهای EEG را مشاهده میکنید.نمونهای از سیگنالهای دریافت شده از الکترودهای EEG حال در ادامه میخواهم نحوهی پردازش این سیگنالهای ثبت شده مغزی را توضیح دهم. این پروسهای که در ادامه بررسی میکنیم Spike Sorting Method نام دارد. در این فرآیند هدف این است که از درون یک سیگنال ثبت شده Spikeها و الگوی ایجاد آنها را استخراج کنیم و بتوانیم بر اساس فعالیت شناختی که انجام شده این دادههای بدست آمده را لیبل گذاری کنیم.شکل زیر دادهی یک دقیقه از یک الکترود EEG است که با فرکانس 32 کیلوهرتز نمونهبرداری کرده است.یک دقیقه از داده ثبت شده توسط الکترود EEG هر سیگنالی که توسط الکترودهای EEG ثبت میشود دارای دو طیف فرکانسی هستند. ساختار اصلی سیگنال که دارای فرکانسهای پایینتر از 300 هرتز هستند که به آنها LFP گفته میشود. و فعالیتهای Spike که دارای فرکانس بالاتر از 300 هرتز هستند. به همین دلیل زمانی که یک سیگنال EEG را دریافت میکنیم، برای مطالعه فعالیتهای Spike باید ابتدا سیگنالها را از فیلترهای فرکانسی پایینگذر و بالاگذر عبور دهیم. نتیجهی انجام این کار دو شکل زیر خواهد بود که یکی نتیجه عبور از فیلتر پایینگذر که خروجی آن سیگنالهای LFP است و دیگری نتیجه عبور از فیلتر بالاگذر که خروجی آن فعالیتهای Spike است.خروجی عبور سیگنال از فیلتر پایینگذر( LFP ) خروجی عبور سیگنال از فیلتر بالاگذر ( Spike )خروجی فیلتر بالاگذر که آن را Spike نامیدهایم از مجموع نویزها و فعالیتهای بسیار کوچک سلولی بدست آمده است. پس برای اینکه بتوانیم فقط Spikeها را از درون آن بیرون بکشیم، باید به کمک یک ولتاژ آستانه جاهایی از سیگنال که Spike دارد را پیدا کرده و بعد آنها را نشان دهیم. برای این کار بر روی سیگنال حرکت میکنیم. هرکجا که مقدار سیگنال بیشتر از مقدار آستانه که ما در اینجا 0 ٫ 000045 ولت در نظر گرفتیم بیشتر شد یک پنجره 1 ٫ 5 میلی ثانیهای از آن سیگنال را ذخیره میکند. خروجی این کار تعداد بسیار زیادی سیگنال Spike میباشد که اگر آنها را روی هم رسم کنیم به صورت شکل زیر خواهد بود.پنجره 1 ٫ 5 میلی ثانیهای از تمامی Spikeهای تشخیص داده شده در سیگنالحالا بر اساس شکل سیگنالهای Spike بدست آمده میتوان آنها را کلاستر یا خوشهبندی کرد. برای این کار من از الگوریتم Kmeans با تعداد خوشهی 3 استفاده کردم. بعد از اینکه سیگنالهای مختلف در خوشههای مختلف قرار گرفتند، برای هر خوشه یک سیگنال میانگین به عنوان نماینده آن سیگنال تولید کردیم که آن را در شکل زیر مشاهده میکنیم. در شکل زیر 3 سیگنال مشاهده میشود که هر کدام میانگین سیگنالهای هر خوشه است.سیگنال میانگین نشاندهنده هر خوشههمانطور که مشخص است دوتا از سیگنالها از نظر ساختار شکلی خیلی نزدیک به هم هستند. ولی یک سیگنال از نظر ساختار شکلی تفاوت زیادی دارد. این موضوع نشان میدهد که به احتمال خوبی سیگنالهای ثبت شده توسط یک الکترود EEG برآیند فعالیت 3 نوع مختلف از نرونها بوده است. اگر بخواهیم این دسته بندی را در یک فضای دو بعدی نشان دهیم میتوانیم به کمک PCA ابعاد داده را کم کرده و آن را به دو بعد کاهش دهیم و بعد آن را در فضای دو بعدی نشان دهیم. نتیجه این کار شکل زیر میباشد.نحوهی توزیع دادههای Spike در 2 بعد بر اساس مهمترین ویژگیهااین روش Spike Sorting که توضیح داده شد، یکی از روشهای بسیار مهم برای مطالعات سیگنالهای مغزی میباشد و در بین دانشمندان علوم شناختی بسیار طرفدار دارد و دقت بسیار خوبی دارد. زیرا هم میتوان به کمک EEG از یک آزمونشونده هوشیار بدون آسیب فیزیکی نمونه برداری انجام دهیم، آن هم در حین انجام یک عمل شناختی و هم میتوانیم الگوی فعالیتهای مغزی را بر اثر فعالیتها به کمک روش بالا بدست بیاوریم. |
درباره "علمآفرین"ها : آنها که میدانند چگونه "تولید علم" کنند آرمان ذاکری | ? برگرفته از شماره هشتم نشریه "انکار"? "علمآفرینها" معمولا از خاستگاههایی میآیند که پیوند سفت و محکمی با منابع قدرت ندارند. رانتخوار و فاسد نیستند و فقط سهم خودشان را از این دنیا طلب میکنند. آنها نمیخواهند معمولی و بازنده باشند. در جهانی که منابع محدود است و اکثریت بازنده، آنها تن به دریای رقابتهای سهمگین میدهند، حتی سخت میجنگند تا بتوانند خود را نجات دهند. 1 .به دقت فرآیندهای بوروکراتیک کسب مشروعیت علمی را میشناسند. میدانند چگونه باید از نردبانهای علم بالا رفت و "تولید علم" کرد. همیشه سرگرم شمردن امتیازات و اضافهکردن تعداد مقالات و انتشاراتند. آنها بسیار آدمهای با عرضهای هستند. در رشتههای فنی و تا حدی علوم پایه بیشتر رویت میشوند در علوم انسانی کمتر. هر چند آنجا هم دارند تکثیر میشوند. مقالات ISI آنها خیلی زود سر به فلک میگذارد. تسلطشان به زبان خارجی معمولا انگلیسی خوب است و به سرعت قادر به برقراری ارتباطات بینالمللیاند. ایده مهاجرت معمولا پس ذهن خیلی از آنها وجود دارد. با افول جهان وطنی متاثر از گفتارهای چپ، آنها اغلب مروجین نوعی جهان وطنی جدیداند. هر جا امکان موفقیت بیشتری باشد، آنها همانجا حاضرند. آنها جز برای موفقیت شخصی، فداکاری نمیکنند. 2 .با دو تجربه شخصی "علمآفرینها" را بهتر توصیف میکنم. سالهای ابتدایی دهه 90 ، زمانی که در انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس فعال بودم، با یکی از فعالان علمی از یکی دیگر از رشتهها آشنا شدم و قرار شد با هم برنامه مشترکی برگزار کنیم. در اولین قرار و به محض آغاز صحبت، آن فرد شروع به سخن گفتن از "نوع برنامه" کرد. اگر فقط اساتید دانشگاه باشند نامش فلان خواهد بود و 3 امتیاز دارد، اگر از بیرون از دانشگاه هم کسی را دعوت کنیم 2 امتیاز دیگر هم اضافه خواهد شد، اگر از شهرستانها هم کسانی حاضر باشند، حداقل از سه استان و یک مصوبه هم از فلان نهاد بگیریم نشستمان ملی خواهد بود و 5 امتیاز دیگر نیز اضافه خواهد شد و از همه مهمتر کافی است حواسمان را جمع کنیم و برنامه را جوری برگزار کنیم که بتوانیم از یک استاد خارجی هم در برنامه استفاده کنیم. آن وقت برنامه بینالمللی خواهد شد و 5 امتیار دیگر هم به ما اضافه خواهد شد. مطمینا رقم امتیازها و نام نشستها و سلسلهمراتب امتیازات درست در ذهنم باقی نمانده است. رقمها و نامها مهم نبودند. رقابتی جدی برای بالا بردن امتیازات در جریان بود برای طی سلسلهمراتب موفقیت. چند روز بعد پارچهنوشتههایی را دیدم که ماموران تجلیل از فتحالفتوحها، به دیوار زده بودند تا "نمونه بودن" نمونهها را به رخ "معمولیها" بکشند.تجربه دوم به زمانی بر میگردد که به واسطه شغل یکی از دوستانم در سازمان دانشجویان وزارت علوم با چیزی به اسم "دانشجوی نمونه" آشنا شدم. جشنوارهای که هر سال با طی مراحل دقیقی انجام میشد و دانشجویان نمونه کشور را انتخاب میکرد. آییننامهای عریض، با داوری دقیق و پیچیده عهدهدار تعیین دانشجوی نمونه است. از فعالیت تحقیقاتی و معدل دوره گرفته تا حفظ قرآن و عضویت عادی و فعال در بسیج و عضویت در سایر تشکلهای مجوزدار دانشگاه و عضویت در هلال احمر و شوراهای صنفی و همکاری با نهاد رهبری و چاپ و ترجمه کتاب و تجاری سازی علم و تالیف و ترجمه در موضوعات قرآنی و مشارکت در نشریات دانشجویی و کسب مقام در المپیادهای علمی و هزار و یک چیز باربط و بی ربط دیگر امتیازات دانشجوی نمونه را رقم میزند. دوست من تعریف میکرد که چگونه "نمونه"ها، رزومه در دست در اغلب این حوزههای متکثر و بیربط "امتیاز" داشتند و "گواهی" میآوردند که این چنین و آن چنان بودهاند تا "نمونه" شوند. 3 .علمآفرینها" به دنبال موفقیتاند. تمایز میجویند و جایگاهی متفاوت طلب میکنند و منزلت میخواهند. "نخبه"، "فعال علمی"، "نمونه"، "برتر" "برجسته". آنها نه متقلباند و نه ناتوان توانشان را برای کسب موفقیت در میدان علم هزینه کردهاند، بی هیچ قید دیگری. آنها همیشه از فضای ایران ناراضیاند. هیچ فرقی نمیکند چه دولتی سر کار باشد. امکانات لازم، هیچوقت برای تولید علم آنها کافی نیست، همیشه با نخبگان دیگر کشورها که تاج سرند خود را مقایسه میکنند و از تنگناهای مالی و فقدان امکانات و وسایل برای "تولید علم" گله میکنند. معمولا ساختارهای موجود ضروریات اولیه تولید علم را هم برای آنها فراهم نمیکند. با اینهمه آنها ادامه میدهند و میسوزند و میسازند. 4 ."علمآفرینها" معمولا سه مسیر احتمالی پیش روی دارند. یا مهاجرت میکنند یا به تجاری سازی علم میپردازند و به "کارآفرینان علمی" بدل میشوند یا در دانشگاهها جذب میشوند و استاد دانشگاه میشوند. آنها ترکیبی از موفقیت مالی و منزلت علمی را با هم طلب میکنند. 5 ."علمآفرین"ها از سیاست پرهیز میکنند. سرشان به کار خودشان است. این دولت باشد یا آن دولت، آنها حضور دارند. نه چندان انقلابیاند و نه چندان غیر انقلابی. موقعیتها گاه انقلابیترشان میکند و گاه غیر انقلابیتر. انقلابی بودن به کنار آنها میتوانند روی هر موضوعی کار کنند و خیلی زود آن را بدل به "تولید علمی" کنند. مهم نیست موضوع و مسیله چه باشد، آنها راهش را بلدند. بنیاد ملی نخبگان، معاونت علمی ریاست جمهوری، پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد و شرکتهای دانش بنیان پاتوقهای خیلی از آنهاست. 6 ."علمآفرینها" معمولا از خاستگاههایی میآیند که پیوند سفت و محکمی با منابع قدرت ندارند. رانتخوار و فاسد نیستند و فقط سهم خودشان را از این دنیا طلب میکنند. آنها نمیخواهند معمولی و بازنده باشند. در جهانی که منابع محدود است و اکثریت بازنده، آنها تن به دریای رقابتهای سهمگین میدهند، حتی سخت میجنگند تا بتوانند خود را نجات دهند. آنها از کنار ساختار قدرت میگذرند، به ساختار باج میدهند و امکاناتی هم نه آنچنان که چنگی به دل زند - از ساختار دریافت میکنند. آنها به راحتی از فیلترهای سیاسی رد میشوند و در ردههای میانی بوروکراسی جا خوش میکنند، هر چند به دلیل فقدان شبکه روابط سیاسی و خاندانی و مذهبی قدرتمند سخت میتوانند مراتب بالای بوروکراسی را از آن خود کنند. نه آنها زیاد روی ساختار قدرت حساب باز میکنند و نه ساختار قدرت اهمیت چندانی برای آنها قایل است. هر چه باشد "انقلابیگری" "علمآفرین"ها معمولا میلنگد. به هر حال اما آنها تا جایی که در ساختار حضور دارند، موتلف نانوشته "رانتخوار"ها هستند. جزیی از نمایشی که تداوم حیات "رانتخوار"ها را تضمین میکند. 7 ."علمآفرینها" بخشی از محصولات یک ساختار معین اجتماعی سیاسیاند. در جامعهای که نه فقط هزینههای فعالیت سیاسی و ابراز عقاید سیاسی مستقل، که هزینه اشکال مختلف فعالیت جمعی ولو خیریهای بسیار بالاست، افراد توانمند و باهوشی که نه میخواهند و نه میتوانند رانتخوار و وابسته به شبکه روابط قدرت شوند و نه توان و یا میل پرداختن هزینههای فعالیت سیاسی و جمعی را دارند، در بسیاری موارد خود به خود به این مسیر رانده میشوند: ساختارها مسیر را برای آنها ریلگذاری کردهاند مسیر بدل شدن به سوژه جهانوطن موفقیتجوی بیاعتنا به جامعه. 8 .ترکیبی از فضای بسته فرهنگی سیاسی و هژمونی سوژه نولیبرال - سوژه موفقیتجوی بیاعتنا به جمع - "علمآفرین"ها را "علمآفرین" میکند. آنها از همان دوران دانشجویی یاد میگیرند به جای "سوختن" در فعالیتهای سیاسی و صنفی، در "جشنواره حرکت" و "جشنواره دانشجوی نمونه" و "بنیاد ملی نخبگان" و . برای رسیدن به "موفقیت"، "رقابت" کنند و انجمنهای علمی را در مسیر تجاریسازی علم برانند و استارتآپ و شرکت دانشبنیان درست کنند. آنها الزامات چنین رقابتی را هر چه باشد فراهم میکنند و به تکنیسینهای مقالهنویسی و ثبت اختراع و اخذ این گواهینامه و آن مدرک و تاسیس این شرکت و آن مرکز بدل میشوند، بیآنکه ربطی با مسایل جامعه و کشور برقرار کنند. نسل قدیمیتر آنها، - اگر مهاجرت نکرده باشند - حالا بخشی از صاحبان شرکتهای دانشبنیان یا قسمتی از ساختار اعضای هییت علمی دانشگاههای کشورند. در جهان علم، آنها موتور رشد علمیایاند که همهساله میزان آن با مقالات ISI و ثبت اختراعات و نظایر آن سنجیده میشود. در چنین نمایشی که همه ساله از رشد علمی کشور ارایه میشود و عدد تولیدات علمی دانشگاههای کشور به دقت محاسبه میشود آنها لازماند. 9 ."علمآفرینها" محصول ساختاریاند که پیشاپیش تصمیمات خود را در اصلیترین حوزههای حیات اجتماعی اتخاذ کرده است و به همین دلیل "پژوهشهای مستقل" کمکی به حل مسایلش نمیکنند. اقلیتی از پژوهشها که در گوشه و کنار و با هزار و یک مصیبت و به شکل تصادفی انجام میشوند به کنار در این ساختار اغلب پژوهشها به سه کار میآیند : نخست بازاریاند که عدهای از آن سود میبرند دوم به نیاز ساختار بوروکراتیک برای "علمینمایی" پاسخ میدهند و سوم بار ناتوانی ساختار در اتخاذ تصمیمات اساسی که روندهای موجود را تغییر دهد به دوش میکشند. آنها متهمهای مناسبیاند. 10 .به بیان خیلی ساده ساختار نمیخواهد مسایل اصلی را حل کند "علمآفرینها" دست به پژوهشهایی میزنند که مسایل اصلی را حل نمیکند و در نهایت ساختار با همین پژوهشها هم مدام نمایش میدهد که چهقدر پیشرفت علمی کرده است و هم مدام به آنها سرکوفت میزند که نمیتوانند مسایل اصلی را حل کنند. "علمآفرینها" اما سرشان را پایین میاندازند، پولشان را میگیرند و باز پژوهش میکنند و ISI بر ISI میافزایند. پژوهشهایی که به کار حل مسیله میآیند حاشیهنشین میشوند و پژوهشگرانی که به دنبال حل مسیلهاند، مخاطب خود را خارج از فضای رسمی دانشگاه مییابند و در جهانی به مراتب سیاسیتر با جامعه مدنی پیوند میخورند. به این ترتیب، دانشگاه هر چه بیشتر سرزندگی اجتماعی و ارتباطش را با اساسیترین مسایل حیات اجتماعی از دست میدهد. دانشگاهی سیاستزدوده، فاقد تشکلیابی و جمعگرایی، بیپیوند با مسایل جامعه و دردهای مردم، ساکت و بیسر و صدا هم مطلوب "رانتخوارها"ست و هم خواسته "علمآفرین"ها. روند حاکمیت "علمآفرین"ها در اتحادی نانوشته با "رانتخوار"ها تازه آغاز شده است.? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب شماره هشتم نشریه انکار، میتوانید به لینک کانال تلگرامی نشریه انکار مراجعه کنید. |
از سیر تا پیاز استون تاریخچه، خواص، کاربردها شاید اولین باری که اسم استون را شنیدید، کودکی بودید که مادرتان از شما خواسته بود تا لاک پاک کن را برای او بیاورید. استون با فرمول شیمیایی CH3 ) 2CO ) مادهای آلی است که توسط متابولیسم بدن به طور طبیعی تولید شده و تقریبا در هر خانهای به عنوان ماده اولیه لاک پاککن پیدا میشود با این وجود استفاده اصلی آن در صنعت به عنوان حلال و پاک کننده در آزمایشگاهها است. استون یا پروپانون مایعی بیرنگ، فرار و آتشگیر است، و به عنوان سادهترین و کوچکترین کتون موجود شناخته میشود.جالب است بدانید که افراد دیابتی استون بیشتری از افراد معمولی تولید میکنند و در آزمایشگاهها از استون به جای آب برای شستن ظروف آزمایشگاهی استفاده میشود و مهمتر از آن زندگی بدون استون در جامعه امروزی تقریبا غیرممکن است. شیمی بازار به عنوان بورسی برای فروش و خرید مواد شیمیایی، قصد دارد تا با یادداشتی مختصر ولی جامع در مورد این ماده شیمیایی آلی، امکان خرید استون را به صورت آگاهانه برای خریداران فراهم نماید. برای نیل به این منظور ابتدا تاریخچه استون را بررسی و سپس طبق روال به بررسی خواص استون پرداخته و پس از بیان نحوه تهیه و تولید استون، به بیان خلاصهای از کاربردهای آن خواهیم پرداخت.تاریخچه استوناولین شواهد تاریخی کشف استون یا دی متیل کتون به ابتدای قرن هفدهم در فرانسه بر میگردد. ژان بگوین دانشمند و یاترو شیمیست فرانسوی که مدرسه داروسازی را در سال 1600 در پاریس تاسیس کرده بود، اقدام به نوشتن کتابی به زبان لاتین با عنوان شروع شیمی ( Tyrocinium Chymicum ) کرد. در این کتاب که در سال 1610 منتشر شد، او تهیه استون از استات سرب را به روش تقطیر جامد (پایرولیز) توضیح داده و محصول تولید شده را روح زحل نامیده است، زیرا سرب در ستارهشناسی آن زمان سمبل سیاره زحل بود.جان گلاابر شیمیست و کیمیاگر هلندی - آلمانی نیز به روش پایرولیز از استات سرب و استات روی در اواسط قرن هفدهم موفق به تهیه استون شد و آنها را روح سرب و روح روی نامید و بیان کرد که هر دو تاثیر یکسانی بر روی بیماریها خواهند داشت.در سال 1671 سباستین مت لا فاوق شیمیست و داروساز فرانسوی از استون به عنوان حلالی برای استحصال اجزای فعال تریاک استفاده کرد. در ابتدای قرن هجدهم ریچارد چنویکس شیمیست و مینرالوژیست ایرلندی پایرولیز بسیاری از استاتها را مورد مطالعه قرار داد. او اسید استیک را فقط از استات سیلور و استون را از استات باریوم تهیه کرد و اسید حاصل را روح پایرو استیک نامید.هر چند دانشمندان بسیاری بیش از دو قرن روی دی متیل فرمالدهید (استون) کار کردند، اما در نهایت دو دانشمند فرانسوی و آلمانی به نامهای ژان بتیست آندره دوما و یوستوس فریهر فون لیبیش در سال 1832 موفق به ارایه فرمول تجربی دی متیل کربونیل (استون) شدند. در سال 1833 آنتونی الکساندر بروتوس باسی شیمیست و داروساز فرانسوی اسم استون را برای این ماده شیمیایی با دادن پسوند - ون به است (گرفته شده از استیک) پیشنهاد داد که مورد قبول همگان واقع شد. در سال 1852 نیز شیمیست انگلیسی - اسکاتلندی الکساندر ویلیام ویلیامسون مشخص کرد که استون متعلق به خانواده استیلها است.در سال 1885 میلادی فریدریش آگوست ککوله فن اشترادونیتس شیمیست آلمانی ساختار مدرن فرمول استون را ارایه کرد و در نهایت حییم عزراییل وایزمن ( Chaim Azriel Weizmann ) بایوشیمیست روس که اولین رییس جمهور رژیم صهیونیستی و نیز به همراه آلبرت انیشتین، زیگموند فروید و مارتین بویبر، عضو هییت علمی دانشگاه اورشلیم بود،در اواسط قرن بیستم موفق به کشف فرآیندی برای ساخت استون به طور اقتصادی شد که امروزه نیز این پروسه به نام فرآیند وایزمن شناخته میشود.اما از سال 1964 این فرآیند نیز متروک گشته و جای خود را به فرآیندهای واکر، واکر - هوخست و هوک (کیومین) داد. جالب است بدانید که استون در خون و ادرار همه انسانها وجود دارد ولی خوردن آن موجب مسمویت میگردد.خواص استوناستون مایعی بیرنگ با طعمی شیرین و بویی میوهای تند و خشن است که با فرمول شیمیایی CH3 ) 2CO ) شناخته میشود، این ماده شیمیایی در 56 , 05 درجه سانتیگراد میجوشد و در منفی 94 ٫ 07 درجه سانتیگراد ذوب خواهد شد. استون با وزن مولکولی 58 ٫ 08 گرم بر مول، 4 اتم سنگین و یک پیوند کووالانسی دارد. دی متیل کتون در آب با هر غلظتی بر خلاف بیشتر مواد شیمیایی آلی حل شده و با ویسکوزیتهای برابر 0 ٫ 32 سنتی پوآز، بسیار روان است. شکل فضایی مولکولی استونتری گونال بوده و دانسیته آن در دمای 25 درجه سانتیگراد 0 ٫ 7845 گرم بر سانتیمتر مکعب میباشد.استون در بنزن، دی اتیل اتر، متانول، کلروفرم و اتانول حل شده و نقطه اشتعال آن در منفی 16 , 99 تا منفی 20 درجه سانتیگراد توسط منابع مختلف گزارش شده است. دانسیته نسبی بخار آن برابر 2 گرم بر سانتیمتر مکعب و فشار بخارش 180 میلیمتر جیوه در 20 درجه سانتیگراد است و در 465 درجه سانتیگراد به خودی خود آتش خواهد گرفت.نحوه تهیه استوناستون هم مانند سایر کتونها از اکسیداسیون الکلهای نوع دوم به دستمیآید، اما به سه روش کلی قابل تولید است که در این میان روش واکر - هوخست از سال 1964 به یکی از فرآیندهای صنعتی غالب برای تولید استون تبدیل شده است. این سه روش را به ترتیب مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.فرآیند واکر - هوخستدر این روش پروپن با اکسیژن هوا در مجاورت کلیرید پالادیوم دو ظرفیتی (کاتالیزور) در فاز مایع و در دمای 110 تا 120 درجه سانتیگراد و فشار 10 تا 14 بار به طور مستقیم اکسید شده و استون تولید میکند. CH3CH = CH2 + 0 , 5O2 CH3COCH3 معمولا به دلایل اقتصادی این فرآیند به صورت دو مرحلهای صورت میپذیرد زیرا میتوان از پروپن و گاز پروپان به طور همزمان استفاده کرد. استون در دو مرحله تقطیر از ترکیبهای با نقطه جوش پایینتر و بالاتر جدا خواهد شد.روش واکر یا اکسید کردن ایزوپروپیل الکلدر این روش در دمای 400 تا 600 درجه سانتیگراد و در حضور کاتالیزورهای نقره یا مس و همچنین در دمای 300 تا 400 درجه با حضور اکسید روی یا در دمای 500 درجه و فشار 3 بار در حضور کاتالیزورهای مس و یا برنج، تهیه استون از ایزوپروپیل انجاممیشود.چون دمای مورد نیاز برای استفاده از اکسید روی به عنوان کاتالیزور کمتر از دو حالت دیگر است و همچنین اکسید روی ارزانتر از کاتالیزورهای دیگر خواهد بود. فرآیند استفاده از اکسید روی اقتصادیتر بوده و به صورت زیر انجام میگیرد:( CH3 ) 2CHOH + 0 , 5O2 CH3COCH3 + H2O ( CH3 ) 2CHOH CH3COCH3 + H2 همچنین در صورت استفاده از کرومیت مس به عنوان کاتالیزور، متیل ایزوبوتیل کتون نیز به عنوان محصول جانبی تولید خواهد شد و امکان تولید پر اکسید هیدروژن در کنار استون وجود خواهد داشت. دمای مورد نیاز برای این فرآیند بین 90 تا 140 درجه سانتیگراد و فشار موردنیاز برابر با 3 تا 4 بار خواهد بود.تولید استون به عنوان محصول جانبی در فرآیند هوکدر این روش که به روش کیومن نیز مشهور است استون از پروپیلن به صورت غیر مستقیم تهیه میشود. تقریبا 83 درصد استون جهان به این روش در حال تولید است. در این روش بنزن توسط پروپیلن، آلکالی شده و کیومن تولید میکند. کیومن در مجاورت هوا اکسید گردیده و استون در کنار فنول تولید خواهد شد.البته روشهای قدیمیتری نیز برای تولید استون وجود دارد، قدیمیترین این روشها که در قرن هفدهم نیز مورد استفاده قرار میگرفت پایرولیز (تقطیر خشک) استاتها بود. در زمان جنگ جهانی اول با روش وایزمن از تخمیر اتانول - بوتانول - استون در حضور باکتری کلستریدیوم آستو بیتلکوم، تولید استون انجام میگرفت. این فرآیند اقتصادی بود ولی با ظهور روشهای جدید با درصد خلوص بیشتر و قیمتی تقریبا یکسان این روش به فراموشی سپرده شد. همانطور که ذکر شد در متابولیسم بدن انسان نیز مقدار کمی استون با کربن زدایی از ترکیبات کتونی بدن تهیه میشود و در هنگام گرسنگی یا در بیماران دیابتی این مقدار تولید بالاتر خواهد بود.کاربردهای استوناستون یکی از حلالهای آلی بسیار پر کاربرد در صنعت است. حدود یک سوم از کل خرید استون در جهان صرف استفاده به عنوان حلال شده و یک چهارم از خرید استون در جهان صرف تولید سیانوهیدرین استون و متیل متاآکریلیت میگردد.استون حلال بسیار خوبی برای بسیاری از پلاستیکها و بعضی از فیبرهای مصنوعی و رزینهای طبیعی است و از آن برای رقیق کردن رزین پلی استر، پاک کردن ابزار و حل کردن اپوکسیهای دو قسمتی و کریستالهای سیانور قبل از سخت شدن استفاده میشود. استون به عنوان یکی از مواد فرار رنگها و نیز ورنیهای روی چوب نیز کاربرد دارد. همچنین استون به عنوان یکی از مواد اصلی پاک کننده در آماده کردن فلزات قبل از رنگ نقش بزرگی بر عهده گرفته است. از استون به عنوان ضد زنگ فلزات نیز میتوان استفاده کرد.مقدار زیادی از خرید استون توسط صنعت داروسازی انجام میگیرد، زیرا برای ساخت داروهای مختلف میتوان از خاصیت حلالی آن استفاده کرد. با اینکه خود استون قابل اشتعال است، اما از آن برای حمل استیلن که قابلیت اشتعال بسیار بالاتری دارد به عنوان حلال استفاده میشود. جالب است بدانید که یک لیتر استون در فشار 10 بار قابلیت حل 250 لیتر استیلن را در خود دارا است.حدود 20 درصد از خرید استون در جهان تنها برای تولید بیسفنول ای صورت میپذیرد. این ماده شیمیایی پایهای برای ساخت بسیاری از پلیمرها مانند پلی کربناتها، پلی اورتانها و رزینهای اپوکسی است. همچنین چند میلیون تن استون برای تولید متیل ایزوبوتیل کتون و متیل ایزوبوتیل الکل مصرف میشود.تقریبا تمام آزمایشگاهها از استون برای شستن ظروف آزمایشگاهی استفاده میکنند که علت اصلی آن قیمت ارزان استون و فراریت آن است. استون به عنوان حلالی قطبی و پروتونی در بسیاری از واکنشهای آلی نقش داشته و علاوه بر این از استون به عنوان عامل ترسیب پروتیینها نیز استفاده میشود.استون کاربرد وسیعی در ساخت بسیاری از مواد آرایشی و پزشکی داشته و همچنین به عنوان یک افزونه غذایی پذیرفته شده است. از استفادههای صنعتی استون که رد شویم، رایجترین استفاده خانگی استون که در ابتدای این یادداشت هم به آن اشاره شد، به عنوان ماده اولیه لاک پاککن میباشد. گریمورها از استون به عنوان پاک کننده چسب وسایلی مثل سبیل مصنوعی استفاده میکنند. همچنین برای برق انداختن لوازمی که با پرینتر سه بعدی ساخته شدهاند بخار استون به کار گرفته میشود.منبع : شیمی بازار |
انتقال اطلاعات کوانتومی محمد دادگر انتقال اطلاعات کوانتومی شیوه نوین انتقال اطلاعات است که مبتنی بر پدیدههای فیزیکی مانند در هم تنیدگی کوانتومی میباشد. در هم تنیدگی کوانتومی نوعی همبستگی در سطح کوانتومی است به گونهای که دو ذره در هم تنیده به طور آنی تحت تاثیر یکدیگر میباشند و رفتار یکی بر دیگری تاثیر میگذارد. از جمله تفاوتهای انتقال کوانتومی و کلاسیک در واحدهای اطلاعاتی میباشد. در سیستمهای کلاسیک واحد محتوای اطلاعاتی بیت میباشد که دارای تنها یک حالت از دو حالت صفر و یک است. اما واحد محتوای اطلاعات در سیستمهای کوانتومی، "کیوبیت" میباشد که میتواند در هر لحظه صفر، یک، هر دوی آنها یا هر عددی بین آنها را اختیار کند. یک کیوبیت ممکن است یک فوتون در یک کامپیوتر کوانتومی نوری خطی، یک یون در یک کامپیوتر کوانتومی یون به دام افتاده، مجموعهای بزرگ از اتمها مانند یک کامپیوتر کوانتومی ابررسانا باشد. بهترین آنها در حال حاضر برای ارتباطات مسیر طولانی، انتقال از راه دور اطلاعات کوانتومی از طریق فوتونها میباشد. از جمله مزایای استفاده از روش کوانتومی سرعت انتقال و پردازش بسیار بالای اطلاعات است. برای مثال محققان شرکت گوگل در مقالهای در نشریه نیچر اعلام کردهاند با دستیابی به فناوری جدید کوانتومی انجام محاسبه هایی با پیشرفتهترین رایانه حال حاضر جهان 10000 سال طول میکشد، در 3 دقیقه و 20 ثانیه امکان پذیر شده است. از دیگر مزایای انتقال اطلاعات با سیستمهای کوانتومی میتوان به امنیت بسیار بالای آنها اشاره کرد. علت آن هم به در هم تنیدگی کوانتومی و سازوکارهای میان کیوبیتها بر میگردد که موجب میشود هک و لورفتن دادهها تقریبا غیر ممکن شود. سیستمهای کوانتومی معایبی هم دارند. برای مثال با توجه به ناپایداری سیستمهای کوانتومی و عدم امکان کپی کردن حالتها، ذخیره اطلاعات کوانتومی بسیار دشوارتر از ذخیره اطلاعات کلاسیک است. همچنین به دلیل محدودیتهای سخت افزاری امکان انتقال دادهها تا فواصل محدودی امکان پذیر است. در سال 2014 که پژوهشگران برای اولین بار موفق به این نوع انتقال شدند، برد این انتقال تنها 3 متر بود. اما به مرور این برد افزایش یافت تا اینکه هم اکنون پژوهشگران چینی موفق شدهاند این برد را تا 1200 کیلومتر افزایش دهند و انتظار میرود در سالیان آینده با توسعهی طرحهای تحقیقاتی این مقدار افزایش یابد. فناوری نوپای کوانتومی با اتکا به فیزیک و مهندسی نویدبخش آینده بهتری برای بشر میباشد و به وسیله انتقال و پردازش امن و سریع اطلاعات بستر رشد بسیاری از شاخههای فناوری را فراهم آورده و موجب انقلاب فناوری در آیندهای نه چندان دور خواهد شد. |
پایان دنیا، چطور و چگونه؟ "هر روز طوری زندگی کنید که گویی آخرین روز از عمرتان است." آیا تا به حال به این جمله فکر کردهاید؟ این جمله فقط مفهوم ادبی و یا دینی ندارد چون هر لحظه ممکن است دنیا به پایان برسد. جدا از این جمله آیا یادتان هست که در سال 2012 به آخر دنیا نزدیک شده بودیم؟! اما این اعتقاد شکست خورد. دلتان را به این شکست خوش نکنید زیرا تیوری هایی وجود دارد که هر آن ممکن است دنیا به آخر خودش برسد.شهاب سنگ 65 میلیون سال از زمانی که بارش شهاب بر دایناسورها گرفت و نسل این پستانداران منقرض کرد، میگذرد. بله درست مثل اتفاقی که میلیونها سال پیش برای دایناسورها افتاد اتفاق دوباره آن نیز چندان غیرممکن نیست. دانشمندان معتقدند که تنها یک شهاب به عرض 15 کیلومتر برای پاک کردن نسل بشر از روی کره زمین کافی است با تخمینی که دانشمندان زدهاند این اتفاق هر 10 میلیون سال میتواند به وقوع بپیوندد.طوفان خورشیدیطوفان خورشیدی با قطراتی که دایما از لایه بیرونی خورشید بیرون میریزد در بسیاری از نقاط کهکشان اتفاق میافتد. این طوفانها به قدری سریع هستند که باد شعلههای خورشیدی نور درخشانی را تولید میکند که میتواند به پایان دنیا منجر شود. آخرین بار کره زمین در سال 1859 یک طوفان خورشیدی را تجربه کرد. یعنی زمانی که هیچ شبکه برقی وجود نداشت. اما اگر این اتفاق امروز در این جامعه مدرن امروزی متکی به تکنولوژی میافتاد میتوانست آسیبهای باور نکردنی به کره زمین برساند.جنگ بیولوژیکیجنگ بیولوژیکی نیز میتواند دنیا را به پایانش نزدیک کند. بیماریها و عفونتهای زیادی در دنیا وجود دارد اما واقعیات این دنیای ویرانگر کمی به نظر تخیلی میآید. فقط کافی است مبتلا به بیماری آنتراکس یا سیاه زخم شوید. این بیماری از طریق گرد و غبار و ذرات معلق در هوا منتقل میشود و قادر است به آسانی 90 درصد جمعیت انسانها را از بین ببرد. بعضی از دانشمندان نیز معتقدند که بیماری به نام engineered flu میتواند به همین اندازه ویرانی بیولوژیکی در دنیا به بار بیاورد.جنگ هسته ایفرض بر این است کشورهایی که مجهز به سلاح هستهای هستند از حملات دیگر کشورها در امان هستند اما داشتن سلاحی که قادر است تمامی جمعیت انسانهای روی زمین را از بین ببرد به هیچ وجه هوشمندانه نیست. اما این دنیایی است که ما در آن زندگی میکنیم. دنیایی که کره شمالی مرتبا موشک هایی را به هوا پرتاب میکند و انسانها اشتیاق زیادی برای استفاده از این این سلاح خطرناک نشان میدهند. در واقع بر اساس مقالهای که در مجله Physics Today منتشر شده است 100 بمب هستهای در طول 1000 سال دمای زمین را به پایینترین درجه میرساند و در نهایت همه انسانها را از بین میبرد.انفجار ابر آتشفشان یلو استونابر آتشفشانها یلو استون قدرتی هزار برابر آتشفشانهای معمولی دارند اما بسیار کمیاب هستند که فعال شدن آن ممکن است به پایان دادن دنیا منجر شود. آخرین انفجار این ابراتشفشانها 27 هزار سال گذشته در نیوزیلند رخ داده است. به عنوان مثال اگر ابرآتشفشان یلواستون در وایومینگ آمریکا منفجر شود میتواند حدود 90 هزار نفر از ساکنین نزدیک به خودش را از بین ببرد و خیلی قبل از انفجار، دود و خاکستری که از آن بلند میشود دو سوم آمریکا را در بر میگیرد و منجر به مرگ و میرهای بیشماری میشود. به علاوه گاز سولفوریک خارج شده از انفجار باعث وقوع زمستان آتشفشانی میشود و بیشتر مناطق کشور غیرقابل مسکونی میشوند.شبیه سازی کامپیوتریدرست است که بسیاری از مردم به واقعی بودن این دنیا شکی ندارند اما برخی از دانشمندان معتقدند دنیایی که در آن زندگی میکنیم یک دنیای شبیه سازی شده کامپیوتری است که روزی خاموش خواهد شد. این نظریه از سه گانه ماتریکس به دست آمده است. اما خیلیها هم معتقدند که دنیای ما فضایی با زندگی فرازمینی بود تکنولوژیهای امروزی زودتر از اینها کشف میشد.منبع: مجله اینترنتی کاج درخشان |
کرمچالهها راهی برای احیای اطلاعات سیاه چاله در آزمایشگاه ایجاد میکنند منتشرشده در: مجله Quanta Magazine در تاریخ 27 فوریه 2020 نویسنده: Philip Ball لینک مقاله اصلی: - reveal - a - way - to - manipulate - black - hole - information - in - the - lab - 20200227 /با مطرح شدن طرحهای تجربی، قطعا این طرح فاقد بلندپروازی نیست. اول، یک سیاه چاله را در نظر بگیرید. حالا یک سیاهچاله دوم درست کنید که به صورت کوانتومی با آن گره خورده باشد که به این معنی است که هر چیزی که برای یکی از سیاهچالهها اتفاق میافتد به نظر میرسد بر دیگری تاثیر خواهد گذاشت بدون توجه به این که چقدر از هم فاصله دارند. بقیه کمی سادهتر به نظر میرسند، اما بسیار عجیبتر. اطلاعاتی را در اولین سیاهچاله که در یک ذره کوانتومی کد شده، جمع آوری کنید. زمانی که از افق رویداد فراتر میرود، نقطهای که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند، به سرعت در سرتاسر سیاهچاله پخش میشود و به نظر میرسد که از یادآوری آن عاجز است. اما صبر داشته باشید اگر دو سیاهچاله را به روش درست پیوند دهید، بعد از یک انتظار کوتاه، اطلاعات کوانتومی از دومی بیرون خواهد آمد، کاملا متمرکز به شکل قابل خواندن. برای رسیدن به آنجا، از طریق یک میانبر در فضا - زمان سفر خواهد کرد که دو شی را با کرمچاله متصل میکند. این حداقل چیزی است که فیزیکدانان پیشبینی کردهاند. در حال حاضر گروهی به رهبری سپهر نظامی از موسسه فنآوری کالیفرنیا نشان دادهاند که چگونه این آزمایش فوقالعاده را واقعا انجام دهند و شروع به کار با همکاران خود میکنند تا این ایده را به آزمایش بگذارند. اگر پیشبینیها برآورده شوند، این کار میتواند سرنخهایی در مورد اینکه کجا باید به دنبال مبهمترین نظریه در فیزیک بود، ارایه دهد: نظریهای که مکانیک کوانتومی را با نظریه نسبیت عام که گرانش را توصیف میکند متحد میکند. و برای اندازهگیری خوب، از این ایده حمایت میکند که فضا - زمان یک پسزمینه اساسی نیست که جهان در برابر آن بازی میکند بلکه خودش از ارتباطات بین ذرات توضیح دادهشده توسط درهمتنیدگی کوانتومی بافته شدهاست. مرگ و رستاخیز اطلاعات این آزمایش، همان طور که ممکن است حدس زده باشید، به سیاهچالههایی به معنای معمول نیاز ندارد، یعنی ستارههای عظیمی که با جاذبه خود به یک حجم بینهایت کوچک سقوط کردهاند. محققان میگویند که این کار را میتوان تنها با استفاده از چند اتم یا یون بر روی یک نمونه آزمایشگاهی انجام داد. در عین حال، این ایده ناشی از تحقیقات نظری در مورد سیاهچالههای نجومی است که برای حل یک سوال عمیق و نگرانکننده تلاش کردهاند: آیا این هیولاهای همهخوار اطلاعات را به طور انکار ناپذیری نابود میکنند؟ به طور گسترده تصور میشود که اطلاعات، مانند انرژی، باید از قانون حفاظت پیروی کنند: مقدار کل اطلاعات در جهان همیشه یکسان خواهد ماند. به نظر میرسد مکانیک کوانتومی بدین معنا باشد: توابع موجی که ماهیتهای کوانتومی را توصیف میکنند، همیشه به روش حفظ اطلاعات به آرامی تکامل مییابند و نمیتوانند به طور ناگهانی از بین بروند. اما به نظر میرسد سیاهچالهها اطلاعات را از جهان حذف میکنند. اگر، مثلا، یک بیت کوانتومی، یا "کیوبیت" در یک سیاهچاله بیفتد، دیگر از خارج از افق رویداد قابلمشاهده نیست. یک راهحل ممکن از این "پارادوکس اطلاعات سیاهچاله" را میتوان در اشعهای یافت که سیاهچالهها از افقهای رویداد خود منتشر میکنند. تابش هاوکینگ، که توسط استفان هاوکینگ در دهه 1970 پیشبینی شد، باعث از دست رفتن انرژی گرانشی و در نتیجه جرم یک سیاهچاله خواهد شد. در واقع سیاهچالهها ابدی نیستند. به آرامی تبخیر میشوند. هاوکینگ در ابتدا معتقد بود که حتی اگر یک سیاهچاله کاملا تبخیر شود، اطلاعاتی که مصرف کردهاست برای همیشه از دست خواهند رفت. اما یک ایده معروف به تناظر AdS / CFT نشان میدهد که چگونه فوتونهای تابش هاوکینگ ممکن است بتوانند اطلاعات مربوط به داخل سیاهچاله را رمزگذاری کنند و در نتیجه آن اطلاعات را به طور گسترده به جهان حمل کنند. تناظر AdS / CFT توسط یک فیزیکدان نظری به نام خوان مالدسینا در سال 1997 مطرح شد، و به طور گسترده به عنوان یکی از امید بخشترین جهات برای دنبال کردن نظریههای گرانش کوانتومی در نظر گرفته میشود. این نشان میدهد که ساختار فیزیکی فضا - زمان در چهار بعد برابر با عملکرد نظریه کوانتوم در یک مرز سهبعدی است. این ارتباط عجیب، عمیق و شگفتانگیز است. این نظریه میگوید که اگر شما یک فضا - زمان با نوع خاصی از انحنا ( و در نتیجه جاذبه) را به عنوان یک فضای ضد دو سیتر که بخش AdS است بسازید، توصیف ریاضی معادل با توصیف نوعی از نظریه میدان کوانتومی به نام نظریه میدان همدیس است که بخش CFT در یک بعد کمتر است. به عبارت دیگر، این تناظر مانند یک هولوگرام عمل میکند که تمام اطلاعات در فرافکنی فضا - زمان ابعاد بالا در تعاملات کوانتومی با بعد پایینتر کدگذاری میشوند. این "اصل هولوگرافیک" برای اولین بار توسط جرارد هوفت برنده جایزه نوبل فیزیک پیشنهاد شد و مکاتبات AdS / CFT مالدازنا اولین تصویر عینی از نحوه کار آن برای یک شکل خاص از فضا - زمان را فراهم کرد. در این دیدگاه، چیزی که شبیه به فضای پیوسته در جهان AdS است، در دیدگاه کوانتومی CFT به عنوان درهمتنیدگی وابستگی بیتهای کوانتومی نشان داده میشود. مالدازنا گفت: " در اینجا انتظار میرود که ظهور فضا - زمان در سیستمهایی با تعداد زیادی کیوبیت که بسیار درهم و برهم هستند رخ دهد. " به عبارت دیگر، درهمتنیدگی کوانتومی میتواند یک فضا - زمان تولید کند که به نظر میرسد در آن جاذبه وجود دارد. میتوان گفت که جاذبه از اثرات کوانتومی به وجود آمدهاست. پیشروندگان سریع این چه ربطی به سیاهچالهها دارد؟ پارادوکس اطلاعات سیاهچاله از اطلاعاتی که به درون یک سیاهچاله پرتاب میشوند میپرسد چه اتفاقی میافتد. تناظر AdS / CFT یک جزء کلیدی از یک راهحل پیشنهادی است، چرا که ابزاری را فراهم میکند که بوسیله آن درهمتنیدگی کوانتومی میتواند اطلاعات مربوط به تشعشعات هاوکینگ را منتشر کند و مانع از دست رفتن قطعی آن شود. در سال 2004 هاوکینگ خودش توضیح داد که چگونه، با فرض اینکه حدس AdS / CFT درست باشد، ما میتوانیم این اطلاعات را با ثبت هر تک فوتون هاوکینگ یک سیاهچاله در طول عمر آن قبل از تبخیر کامل، بازیابی کنیم. همانطور که نورمن یایو از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی آن را چنین توصیف کرد: " اگر شما خدا بودید و تمام این فوتونهای هاوکینگ را جمع کردید، در اصل محاسبات بی شرمانهای وجود دارد که میتوانید برای استخراج مجدد اطلاعات در هر کیوبیت [خورده شده] انجام دهید. تا نیمه راه تبخیر یک سیاهچاله، اطلاعات داخل آن مخفی میماند. اما بعد از آن، سیاهچاله شروع به آشکار کردن اطلاعات خود در تابش هاوکینگ خود میکند. پس باید خیلی صبر کنید تا بتوانید به آن برسید. و سپس با توجه به بحثی که در سال 1993 توسط دان پیج فیزیکدان دانشگاه آلبرتا انجام شد، به تدریج و با نرخ ثابتی خارج خواهد شد. اما در سال 2007 ، پاتریک هایدن و جان پرسکیل این تصویر را بازبینی کردند و نشان دادند که در واقع، پس از نیمه راه، اطلاعات سریعتر از آن ظاهر میشوند. یایو گفت: به اندازه کافی عجیب است که وقتی نیمی از سیاهچاله بخار شده باشد، هر ذره اطلاعات کوانتومی بیشتری به درون آن پرتاب میشود "به معنای واقعی کلمه به عقب برمی گردد". این به این دلیل است که سیاهچاله در آن مرحله به قدری با تابش هاوکینگ که قبلا منتشر کردهاست، گره کوانتومی پیدا کردهاست که هر اطلاعات بیشتری که بلعیده است به طور موثر در هر تابش دیگری که ساطع میکند ثبت میشود. هایدن و پرسکیل گفتند: سیاهچاله، بعد مثل یک "آینه اطلاعات" عمل میکند. هایدن و پرسکیل به ارتباط بین ترمودینامیک سیاهچاله و نظریه اطلاعات کوانتومی که پدیدهای به نام درهمآمیختگی کوانتومی را احضار میکند، پرداختهاند. این اثر تا حدی شبیه روشی است که گرما به طور یکنواخت در یک سیستم در طول زمان در حال تعادل توزیع میشود، فرآیندی به نام تعادل حرارتی ( Thermalization ). یایو گفت: تصور کنید، دو سیستم حاوی بستههای محلی انرژی ایجاد کنید و سپس آنها را در تماس با یکدیگر قرار دهید. انرژی در هر دو سیستم گسترش خواهد یافت تا اینکه " آنها حافظه آن حالت اولیه را از دست بدهند و شما دیگر نتوانید آنها را تشخیص دهید. پیش روندگی در اصل مشابه، اما بسیار قویتر است: شما نمیتوانید دو سیستم درهم و برهم را تشخیص دهید حتی اگر نه تنها به صورت محلی بلکه به همبستگی بین هر دو سیستم نگاه کنید. یایو گفت: " پیش روندگی نوع بسیار قوی تعادل حرارتی است." " این پراکندگی اطلاعات کوانتومی است. " آدام براون، یک فیزیکدان در گوگل و دانشگاه استنفورد، میگوید: " این یک آنالوگ کوانتومی از حرکت کردن است. اگر با یک بسته سفارش دادهشده کارت شروع کنید، میگویید که اگر به کارتها نگاه کنید و بگویید هیچ الگوی مشخصی در آنها باقی نمانده است، بر زده میشود. این مثل این نیست که بگوییم کاملا تصادفی ساختهاید - به اندازه کافی پیچیده است که بدانید تصادفی نیست. این اتفاق خیلی زودتر از تصادف واقعی رخ میدهد. او افزود: " تقریبا همه سیستمهای کوانتومی بدن در نهایت دچار مشکل خواهند شد." اما سیاهچالهها خاص هستند. همانطور که نرخی که در آن یک دسته کارت بر زده میشود به تکنیکی که استفاده میکنید بستگی دارد، نرخ درهم رفتن یک سیستم به جزییات چگونگی تعامل ذرات در آن سیستم بستگی دارد. این جزییات به صورت ریاضی توسط یک تابع به نام هامیلتونین توصیف میشوند. و هامیلتونین حاکم بر سیاهچالهها به این معنی است که آنها اطلاعات کوانتومی را با سریعترین سرعت ممکن به دست میآورند. و این چیزی است که به نتیجهگیری هایدن و پرسکیل منجر میشود. سیاهچالهها مانند مدارهای شارشی کوانتومی سریع عمل میکنند، بنابراین هنگامی که آنها به اندازه کافی درگیر تابش هاوکینگ خود میشوند، هر اطلاعات جدیدی که به آنها وارد میشود به سرعت در این تابش ظاهر میشود. با این حال، شما باید منتظر بمانید تا سیاهچاله و تابش هاوکینگ آن به اندازه کافی گرفتار شوند، به این معنی که قبل از این که این اتفاق بیفتد نصف آن تبخیر شود. اما یک جایگزین سریعتر برای گرفتن اطلاعات وجود دارد: به حداکثر رساندن درگیری سیاهچاله با چیز دیگری - مانند یک سیاهچاله دیگر. این طرح پیشنهادی در سال 2016 توسط پینگ گایو و دانیل جفریس از دانشگاه هاروارد ارایه شد، که با آرون وال در موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، نیوجرسی همکاری میکند. آنها گفتند: اگر بتوانید یک جفت سیاهچاله را به این شکل وارد کنید، یک کیوبیت که توسط اولین سیاهچاله بلعیده میشود در دیگری ثبت میشود. گایو و همکارانش نشان دادند که چگونه، با اضافه کردن کوپلینگ بیشتر بین سیاهچالهها، میتوانید انتقال اطلاعات کوانتومی بین آنها را به طور رسمی مشابه فرآیندی که تله پورت کوانتومی نامیده میشود، انجام دهید. در اینجا درهمتنیدگی بین دو ذره برای انتقال حالت کوانتومی یکی از آنها به دیگری استفاده میشود. ذره هدف با ظاهر شدن مشابه با ذره اولیه، هیچ راه معنیداری وجود ندارد که بگوییم آن یک ذره نیست، از یک بخش از فضا ناپدید شده و در بخش دیگر دوباره تشکیل شدهاست. یایو گفت: " گرفتاری آنها مانند پلی برای اطلاعات عمل میکند." یایو توضیح داد: " سیستمهایی با دینامیک سیاهچالهها، اجازه از راه دور شدن در سریعترین زمان ممکن را میدهند. این به این دلیل است که هر اطلاعاتی که وارد یکی از آنها میشود به سرعت در میان همه ذرات آن به اشتراک گذاشته میشود و در نتیجه به دلیل درهمتنیدگی با دومین سیاهچاله، به سرعت با آن یکی نیز به اشتراک گذاشته میشود. انتقال کوانتومی چندین بار به صورت تجربی نشان داده شدهاست و از آن برای ارسال اطلاعات رمزنگاری شده ایمن بین دستگاههای کوانتومی استفاده میشود. با این حال، به شما اجازه نمیدهد که فورا پیغام بفرستید، چون نمیتوان سیگنال را رمز گشایی کرد، بدون اطلاعات اضافی ارسالشده توسط برخی مکانیزمهای کلاسیک، که به این معنی است که نمیتواند سریعتر از نور حرکت کند، تصادفی به نظر میرسد. نظامی، دانشجوی سابق دکترای هایدن، توضیح داد که به همین دلیل است که طرحی مانند طرحی که توسط گایو و همکارانش پیشنهاد شده، به ابزارهای اضافی، فراتر از درهمتنیدگی، برای جفت کردن سیاهچالهها نیاز دارد. او گفت: " نقش جفت شدن ارسال دادههای کلاسیک ضروری است که با کمک درهمتنیدگی، سیگنال را از یک سیاهچاله به سیاهچاله دیگر منتقل میکند."این حداقل چگونگی مشاهده فرآیند توسط یک نظریهپرداز اطلاعات کوانتومی است. اما طبق تناظر AdS / CFT ، کانال بین سیاهچالههایی که توسط درهمتنیدگی ایجاد شدهاند، در توصیفی مبتنی بر نسبیت عام، معادل یک کرمچاله در فضا - زمان است که آنها را به هم متصل میکند. در این نما، کیوبیتها وارد یک سیاهچاله میشوند و به سمت سوراخ دیگر میروند. به طور معمول، چنین کرمچاله هایی در حالی که با نسبیت عام مجاز هستند، غیرقابل عبور تلقی میشوند: در واقع شما نمیتوانید چیزی را به پایین بفرستید. اما گایو، جافریس و وال نشان دادند که چگونه میتوان از نظریه اطلاعات کوانتومی و دیپورت ( در تصویر AdS / CFT ) برای ایجاد یک کرمچاله که قابل گذر است استفاده کرد. کرم چالههای تجربی اگر تناظر AdS / CFT واقعی باشد، امکان تغییر اساسی در چشمانداز را فراهم میکند. در اصل، محققان میتوانند سیستمهایی را ایجاد کنند که کاملا معادل با سیاهچالهای متصل به کرمچاله با اتصال مدارهای کوانتومی به روش درست و ارسال کیوبیتها بین آنها باشد. نظامی و براون، که با لیونارد ساسکیند از استنفورد، برایان سونگل از دانشگاه مریلند، کالج پارک، و دیگران کار میکنند، اکنون یک پیشنهاد عملی برای چگونگی انجام این کار ارایه کردهاند. آنها میگویند چیزی که شما نیاز دارید این است که یک گروه از ذرات کوانتومی مانند یک سیاهچاله در این زمینه عمل کنند، این است که تعاملات آنها را یک هامیلتونی مشخص کنید که باعث میشود آنها به سرعت از هم باز شوند. در حقیقت حرکت کوانتومی تنها برای اولین بار در سال گذشته بدون ابهام نشان داده شد. کریستوفر مونرو با تصویب یک پیشنهاد تجربی توسط یایو و همکارش بنی یوشیدا در مریلند و همکارانش، یک مدار کوانتومی ایجاد کرد که از یونهای به دام افتاده الکتریکی ساخته شدهبود که وضعیتهای کوانتومی آنها گرفتار شده بود. در سیستمهای واقعی مانند این، تشخیص درهمریختگی میتواند در میان فرآیندهای آشفته دیگر مانند نویز کلاسیک و به خصوص رمزگشایی کوانتومی دشوار باشد. همانند درهمریختگی، بازتعریف از تعامل و درهمتنیدگی بعدی ذرات ناشی میشود اما در این مورد، آنها ذرات در محیط اطراف خود سیستم کوانتومی هستند. همانطور که رمزگشایی پیش میرود، اطلاعات به محیط نشت میکنند و اساسا برای خوبی از دست میروند. اجتناب از تکرار به طور کامل غیر ممکن است، که آن را به لولوی کامپیوترهای کوانتومی تبدیل میکند: هر محاسبه کوانتومی باید قبل از رمزگشایی اطلاعات را تصادفی کند. معمولا رمزگشایی تمایل دارد سریعتر از تقلا کردن اتفاق بیفتد، بنابراین خیلی سخت است که دومی را به وضوح ببینیم. تیم مونرو کشف کرد که چگونه این دو را با استفاده از یک الگوریتم دیپورت کوانتومی که در یک مدار ساختهشده از هفت یون ایتربیوم کوپل شده که هر کدام به صورت یک کیوبیت عمل میکنند، تشخیص دهد. این فرآیند - یک محاسبه کوانتومی، در اثر - یک کیوبیت واحد را از یک سر ردیف به سر دیگر منتقل میکند. برای اندازهگیری میزان حرکت، محققان فرآیند از راه دور را با الگوریتم به جلو و سپس معکوس مقایسه کردند ( انگار که در زمان به عقب حرکت میکند) . بدون تلاش، دو فرآیند همبسته باقی میمانند. اما با پراکنده کردن اطلاعات که در ابتدا در بخشهای خاصی در میان دیگر بخشها کد گذاری شده بود، نتایج محاسبات رو به جلو و عقب ارتباط کمتری با هم پیدا کردند: سیستم از حالت اولیه خود تغییر کردهاست، و بنابراین ارسال از راه دور نمیتواند به طور دقیق معکوس شود. مونرو گفت: " اگر آنها همبسته باشند، اتفاق زیادی نمیافتد." اما اگر تقلا کنیم، همبستگی به صفر میرسد. این چیزی است که آنها با پیشرفت زمان دیدند. براون و همکارانش اکنون نشان میدهند که مدارهای کوانتومی بسیار شبیه اینها میتوانند برای ساخت یک آنالوگ ساده از وضعیت پیشبینی شده توسط گایو، جافری و وال برای یک کرمچاله قابل گذر که میتواند یک کیوبیت را از راه دور ارسال کند، مورد استفاده قرار گیرند. در نسخهای که آنها تصور میکنند، هر یک از دو سیاهچالهها از چند تکه تشکیل شدهاند که همه آنها به طور بیشینه با هم گره خوردهاند. پروتکل آنها تعامل بیشتر بین این دو گروه از کیوبیتها را معرفی میکند که به عنوان کانال اضافی مورد نیاز گایو و همکارانش برای تکمیل فرآیند انتقال از راه دور عمل میکند. شهود به ما میگوید که یک دسته یون در یک تله الکترومغناطیسی چیزی شبیه یک ستاره فرو ریخته نیست که هیچ نوری نمیتواند از آن فرار کند. اما این چیزی است که ذهن را به خود مشغول کردهاست: اگر تناظر AdS / CFT درست باشد، این آزمایشها بیشتر شبیه آزمایشگاه یک سیاهچاله خواهند بود. دو نوع سیستم به طور کامل معادل هستند. یونهای جفت شده دقیقا همان چیزی هستند که در فضای AdS ، یک سیاهچاله ( بسیار کوچک) به نظر میرسند. این مثالی از این است که چطور، اگر حدس و گمانهای مالدسینا چیزی واقعی در مورد نحوه تشکیل جهان به ما میگوید، شم ما در مورد چیستیها ممکن است از بین بروند. ارتباطات جدیددر گفتگویی با همکار مریلند خود مونرو در اکتبر گذشته، سونگل مدار کوانتومی کرممانند خود را توصیف کرد. مونرو متوجه شد که این دقیقا همان مداری است که تیم او برای نشان دادن حرکت کوانتومی از آن استفاده کرده بود. اگر چه مونرو از ایدههای هایدن و پرسکیل در مورد استفاده از درهمتنیدگی کوانتومی برای بازیابی اطلاعات کوانتومی از یک سیاهچاله آگاه بود، او گفت که تیم او مدار خود را به سادگی برای نشان دادن درهمتنیدگی کوانتومی، بدون اینکه واقعا به ارتباط با جاذبه فکر کند، انتخاب کرده بودند. اگر مدار طراحیشده توسط سویینگل و همکارانش را بتوان واقعا ساخت، باید جستجو برای تاثیری که پیشبینی میکنند ساده باشد. آیا میتوان این کار را کرد؟ مونرو گفت: " قطعا." چیزی که انتظار دیدن آن را داریم این است که اول، یک ذره کوانتومی از اطلاعات تغذیه شده در یکی از دو سیستم کیوبیت نوع سیاهچاله به هم ریخته میشود و ناپدید میشود. اما بعد از یک زمان قابلپیشبینی، باز هم بدون تقلا از سوراخ بیرون میپرید. شگفتی چندان زیاد نیست که اطلاعات منتقل شود - به هر حال این دو سیستم با هم جفت شدهاند. این بدان معناست که اطلاعات به شکل قابل خواندن ظاهر میشوند و نیازی به رمزگشایی ندارند، حتی اگر اولین "سیاهچاله" کاملا آن را به هم ریخته باشد. در این مرحله، آزمایشها با استفاده از مدارهای کوانتومی میتواند تنها به ایجاد یک مدل اسباببازی ساده شده از فضا - زمان که در آن ساکن هستیم، امید داشته باشد. "اگر هدف به دست آوردن زمان - فضایی است که توسط معادلات انیشتین کنترل شود، پس تنها سیستمهایی که برای تولید آن شناخته شدهاند بسیار خاص هستند و احتمالا ساخت آنها در آزمایشگاه دشوار است. اما هدف این نویسندگان ایجاد سیستمی است که به اندازه کافی پیچیده باشد تا برخی ویژگیهای جاذبه داشته باشد ( هرچند نه همه آنها) ، اما به اندازه کافی ساده باشد که بتوان آن را واقعا انجام داد."اگر نتایج چنین آزمایشی پیشبینیهایی را نشان دهد، آیا تطابق AdS / CFT درست اثبات خواهد شد؟ این بستگی به نقطهنظر شما دارد. هیچ چیزی در تحلیل نظری این مدارهای کوانتومی وجود ندارد که کاملا با نظریه کوانتوم استاندارد سازگار نباشد. اما توصیف آنچه در زبان جاذبه اتفاق میافتد سادهتر و اقتصادیتر است: به عنوان گذرگاهی در امتداد یک کرمچاله. براون گفت: "در حالی که شما میتوانید همه چیز را با استفاده از معادله شرودینگر توضیح دهید، توضیح بسیار سادهتری وجود دارد که سیاهچالهها را احضار میکند."و آیا هدف فیزیک این نیست که به دنبال چنین اقتصادی بگردد و یک واقعیت معنیدار را به این توصیف نسبت دهد؟ برای مثال، شما میتوانید شرایط ابررسانایی توابع موج الکترونی را توصیف کنید. برای مثال، شما میتوانید ابررسانایی - یک پدیده کوانتومی دیگر - را صرفا از نظر توابع موج الکترونی توصیف کنید. اما استفاده از تصویر "شبه ذرات" بسیار سادهتر است: در نظر گرفتن جفت الکترونهای به اصطلاح کوپر. ما واقعیت این شبه ذرات را زیر سوال نمیبریم - و پس چرا باید واقعیت افلاکهای کیوبیت را انکار کنیم؟ مونرو میگوید: "به همین دلیل، از روی مشاهدات اتمها، میتوانیم در مورد چیزی یاد بگیریم که هیچ ارتباطی با اتمها ندارد" یعنی، سیاهچالهها. و نسخههای بلند پروازانهتر آزمایش با استفاده از سیستمهای کیوبیتی میتواند ویژگیهای جالب خود فضا - زمان را آشکار کند. اگر این آزمایشها را بتوان انجام داد، ممکن است ایجاد سیستمهای پیچیده بیشتر و بیشتری امکان پذیر شود که بتوانند جنبههای بیشتری از ظهور فضا - زمان از سیستمهای کوانتومی را آزمایش کنند." او اضافه کرد: "یک آزمایش پیچیده از این نوع میتواند حتی یک کاوشگر تجربی از ریاضیات نظریه ریسمان ارایه دهد. "سویینگل در مورد چشمانداز چنین آزمایشی گفت که او در حال صحبت با آزمایشگران مختلف در مورد استفاده از مدارهای کاوش کوانتومی در یک آزمایش مستقیم از این ایدههای دور از ذهن است، اگر چه طرحهای واقعی هنوز وجود دارند. اما خود گفتگوها نقطه عطف هستند. براون گفت: "در اینجا ما فیزیکدانان نظری از گرانش کوانتومی داریم که با فیزیکدانان تجربی اتمی صحبت میکنند." او گفت: " از نظر تاریخی، آنها تقریبا به اندازه هر دو گروه دیگر در دپارتمان فیزیک فاصله داشتهاند. پس این یک چیز جدید است، و عالی است."این مقاله توسط ربات ترجمه مقاله تخصصی ترجمیار و به صورت خودکار ترجمه شده و مورد بازبینی و ویرایش محدود انسانی قرار گرفته است. |
تا نابودی جهان هستی چقدر زمان باقیست نظریات نابودی جهان مدتهای زیادی است که بحث داغ دانشمندان نجوم و علوم فیزیک است. یکی از نظریات قابل توجه در این مورد، نظریهی گسیختگی جهان است. طبق این نظریه، جهان هستی آن قدر منبسط میشود تا روزی به طور کامل از هم گسسته شده و اصطلاحا گسیخته میشود و تمامی مواد موجود در آن از بین میروند. نظریهی گسیختگی جهان هستی جزو مهمترین نظریات نابودی جهان است که بحثها و تحقیقات زیادی را در بین دانشمندان به راه انداخته است. طبق این نظریه، جهان هستی که در حال منبسط شدن است، زمانی به حد نهایی انبساط میرسد و در نتیجه تمامی فواصل جهان هستی به بینهایت تبدیل میشوند و تمامی مواد موجود از بین میروند.با توجه به مطالعاتی که روی سوپرنوا انجام شد، نظریهی انبساط جهان هستی ثابت شده است. سرعت این انبساط همواره در حال افزایش است و احتمالا روزی به حد نهایی خود برسد. دلیل این انبساط، انرژی سیاه است که دانشمندان به فرمولهایی برای محاسبهی آن دست یافتهاند. طبق محاسبات دانشمندان که با توجه به فرمولهای انرژی سیاه و نرخ انبساط جهان هستی انجام شده است، اگر نظریهی گسیختگی جهان درست باشد، این اتفاق در حدود 2 ٫ 8 میلیارد سال دیگر (یعنی 1 ٫ 2 برابر عمر کنونی جهان هستی) اتفاق خواهد افتاد. محاسبات قبلی زمانی حدود 22 میلیارد سال را تخمین زده بودند. این زمان قبل از زمان تخمین زده شده برای مرگ خورشید در 5 میلیارد سال آینده یا زمان 4 میلیارد سالی تا برخورد کهکشان راه شیری با کهکشان همسایه یعنی آندرومدا است.اتفاق افتادن یا نیفتادن این نظریه، به مقدار انرژی مرموز سیاه بستگی دارد. اگر این انرژی در حال افزایش باشد، امکان گسیختگی جهان هستی بالا است وگرنه باید به نظریات دیگری مانند فشردگی بزرگ که حرکتی برخلاف انفجار بزرگ یا Big Bang است بپردازیم. البته نظریهی پارگی جهان نیز ممکن است هیچگاه اتفاق نیفتد و جهان هستی به انبساط خود تا بینهایت ادامه دهد. اما این انبساط بیش از حد ممکن است به پدیدهی دیگری برای پایان جهان منجر شود که نام آن مرگ گرما است. طبق نظریهی مرگ گرما، جهان آنقدر منبسط میشود که دیگر هیچ ستارهی جدیدی برای تولید گرما شکل نمیگیرد.با در نظر گرفتن هر یک از نظریات گفته شده، زمان زیادی تا نابودی جهان هستی باقی است و ساکنان زمین با اطمینان بیشتری میتوانند به زندگی ادامه دهند. البته نظریاتی مانند برخورد سیارههای کشنده که زمان آنها قابل پیشبینی نیست نیز باید مد نظر باشند. به نظر شما کدامیک از این نظریات در پایان جهان اتفاق خواهد افتاد؟ |
بیگ بنگ " انفجار بزرگ " به طور رایج تصور میشود که بیگ بنگ آغاز همه چیز بوده است: حدود 13 ٫ 8 میلیارد سال پیش، جهان قابل مشاهده متولد شد و به چیزی که امروزه شاهد آن هستیم انبساط پیدا کرد. اما قبل از بیگ بنگ چه بود؟ به گزارش بیگ بنگ، پاسخ کوتاه: نمیدانیم. پاسخ طولانی: چیزهای زیادی میتوانست وجود داشته باشد که هر کدام به شیوه خود دارای پیچیدگیهای ذهنی خاصی است. در آغاز اولین چیزی که باید درک کنیم این است که بیگ بنگ واقع چه بوده است. شان کارول، فیزیکدان نظری در موسسه فناوری کالیفرنیا و نویسنده کتاب "تصویر بزرگ" منش حیات، معنا و خود جهان" گفت: "بیگ بنگ یک لحظه در زمان است" بنابراین، تصویر یک ذرهی کوچک ماده که ناگهان به خل منفجر میشود را دور بیندازید. به گفته کارول، ممکن است جهان در لحظه بیگ بنگ به شدت کوچک بوده باشد. قطع هر چیزی در جهان قابل مشاهده امروز یک کره با قطر تقریبی 93 میلیارد سال نوری حداقل حاوی 2 تریلیون کهکشان است. اما چیزهای زیادی در خارج از جهان قابل مشاهده وجود دارد که زمینیها قادر به مشاهده آنها نیستند، زیرا از لحاظ فیزیکی برای نور امکانپذیر نیست که ظرف 13 ٫ 8 میلیارد سال خیلی دور سفر کرده باشد. به گفتهکارول، از این رو، این امکان وجود دارد که جهان در لحظه بیگ بنگ خیلی کوچک یا خیلی بزرگ بوده باشد زیرا هیچ روشی برای مشاهده چیزهایی در گذشته که حتی امروزه قادر به مشاهدهآنها نیستیم وجود ندارد. تنها چیزی که واقع میدانیم این است که همه چیز خیلی خیلی متراکم بوده و این تراکم به سرعت کاهش پیدا کرد. در نتیجه، واقع هیچ چیزی در خارج از جهان وجود ندارد زیرا طبق تعریف، جهان همه چیز است. بنابراین، در لحظهی بیگ بنگ، همه چیز متراکمتر و داغتر از الان بود اما "بیرون" بیگ بنگ بیشتر از چیزی که امروز میبینیم نبود. کارول گفت که میتوانید یک نگاه الهی اتخاذ کرده و تصور کنید که میتوانستید در خل بایستید و به جهان نوزاد سرگردان درست قبل از بیگ بنگ نگاه کنید ،اما این کار غیرممکن است. جهان در فضا انبساط پیدا نکرد بلکه خود فضا انبساط پیدا کرد. وی افزود: "مهم نیست شما در کجای جهان قرار دارید، اگر به 14 میلیارد سال پیش بازگردید، به نقطهای به شدت داغ، متراکم و با سرعت در حال انبساط خواهید رسید." هیچکس دقیق نمیداند که تا یک ثانیه پس از بیگ بنگ چه اتفاقی افتاده است، یعنی وقتی جهان به اندازهای خنک شد که پروتونها و نوترونها با هم برخورد کرده و به هم چسبیدند. بسیاری از دانشمندان تصور میکنند که جهان در آن ثانیه اول، در فرآیند انبساط نمایی به نام تورم درگیر شده است. این کار تار و پود فضا - زمان را تشکیل داده و میتواند توضیح دهد که چرا ماده به این اندازه یکنواخت در جهان امروزی پراکنده شده است. قبل از بیگ بنگ این امکان وجود دارد که قبل از بیگ بنگ، جهان در کشش بینهایت یک ماده متراکم به شدت داغ درگیر بوده باشد که در یک حالت ثابت بوده و بدین ترتیب بیگ بنگ رخ داده است. این جهان به شدت متراکم با مکانیک کوانتومی (فیزیک در مقیاس به شدت کوچک) اداره میشد، سپس بیگ بنگ لحظهای را نمایش داد که فیزیک کلاسیک محرک اصلی تکامل جهان بود. از نظر استیون هاوکینگ، این لحظه تمام چیزی است که برایمان اهمیت دارد: قبل از بیگ بنگ، رویدادها غیرقابل اندازهگیری بودند و در نتیجه نمیتوان آنها را تعریف کرد. هاوکینگ آن را فرضیه بدون مرز مینامند: او گفت که فضا و زمان محدود است، اما هیچ مرز یا نقاط آغاز و پایانی ندارد، همانطور که سیاره زمین محدود است، اما هیچ لبهای ندارد. به گفته وی: "از آنجاییکه رویدادهای قبل از بیگ بنگ هیچ پیامد قابلمشاهدهای ندارند، میتوان آنها را از نظریه خارج کرد و گفت که زمان در لحظه بیگ بنگ، آغاز شده است." یا شاید چیز دیگری قبل از بیگ بنگ وجود داشته که ارزش پرداختن را داشته باشد. یک ایده این است که بیک بنگ آغاز زمان نبوده، بلکه یک لحظه از تقارن بوده است. در این ایده، قبل از بیگ بنگ، یک جهان دیگر وجود داشته که شبیه این جهان بوده، اما آنتروپی بجای آینده به سمت گذشته افزایش پیدا کرده است. به گفته کارول، افزایش آنتروپی یا افزایش بینظمی در یک سیستم ضرورت "پیکان زمان" نام دارد، بنابراین در این جهان آینهای، زمان مخالف با زمان در جهان مدرن طی میشود و جهان ما در گذشته خواهد بود. طرفداران این نظریه همچنین بیان میکنند که خواص دیگر جهان در این جهان آینهای منعکس شده است. برای مثال، فیزیکدان دیوید اسلوان در وبلاگ علمی دانشگاه آکسفورد نوشت: "عدمتقارندر مولکولها و یونها (به نام کایرالیتی) در جهتهای مخالفی با عدمتقارندر جهان ما قرار دارند." یک نظریه دیگر در این زمینه بیان میکند که بیگبنگ آغاز همه چیز نبوده است، اما فقط یک لحظه از زمان بوده که جهان از دوره انقباض به دوره انبساط تغییر پیدا کرده است. مفهوم "جهش بزرگ" بیان میکند که با انبساط، انقباض و مجدد انبساط جهان، ممکن است بیگ بنگهای نامحدودی رخ داده باشد. مشکل این ایدهها این است که هیچ توضیحی برای علت یا چگونگی برخورد جهان در حال انبساط و بازگشت به حالت آنتروپی پایین وجود ندارد. کارول و همکارش جنیفر چن دیدگاه پیش ازبیگ بنگ خاص خودشان را دارند. در سال 2004 ، فیزیکدانان بیان کردند که شاید جهان فرزند یک جهان مادر بوده باشد که کمی از فضا - زمان از آن جدا شده باشد. کارول گفت که شبیه فروپاشی یک هسته رادیواکتیو به نظر میرسد: وقتی یک هسته فروپاشی میشود، یک ذره آلفا یا بتا را بیرون پرتاب می کند. جهان والد نیز میتواند همین کار را انجام دهد، به استثناء اینکه به جای ذرات، جهانهای نوزاد را شاید به طور بینهایت به بیرون پرتاب میکند. این جهانهای نوزاد جهانهای موازی هستند و با یکدیگر تعامل برقرار نمیکنند یا بر هم ت ثیر نمیگذارند. ممکن است تمام این گفتهها توهم باشند بخاطر اینکه دانشمندان هنوز راهی برای بازگشت به نوزاد بیگ بنگ نیز پیدا نکردهاند. اگرچه به گفتهی کارول هنوز فضا برای کاوش وجود دارد. کشف امواج گرانشی ناشی از برخوردهای کهکشانی قدرتمند در سال 2015 این احتمال را به وجود میآورد که این امواج برای حل اسرار بنیادی درباره انبساط جهانها در آن ثانیهاول قابل استفاده باشند. فیزیکدانان نظری نیز سعی کردند پیشبینیهای دقیقتری درباره عملکرد نیروهای کوانتومی مثل گرانش کوانتومی انجام دهند. کارول گفت: "ما حتی نمیدانیم به دنبال چه چیزی میگردیم، مگر اینکه یک نظریه داشته باشیم." |
تو فضا چی بپوشیم؟ ایستگاه فضایی، اپیزود هفتملباس فضانوردان، داستان اپیزود شماره هفت پادکست ایستگاه فضایی است. لباسی کمنظیر که مرزهای فناوری و دانش بشر را درهم میآمیزد تا تداوم حیات انسان را در ماورای زمین امکانپذیر کند. همچنین در این اپیزود فیلم پرماجرای ماموریت فالکون و کپسول فضایی دراگون را بررسی میکنیم. ایستگاه فضایی کاری ازسیاوش صفاریان پور با همکاری مجله نجوم است.در لینک زیر میتوانید نسخه صوتی این متن را بشنوید: آریا در حال نصب بازوی رباتیکی بود که به دلیل رسیدن بادهای خورشیدی به راهپیمایی فضایی پایان داد و داخل ایستگاه فضایی شد. اما منظور از بادهای خورشیدی چیست؟ ذرات باردار که از لباس و حتی بدن فضانوردان میگذرد و تشعشعات بالایی دارند را بادهای خورشیدی در نظر میگیرند. فرض کنید شما را به درون یکی از اتاقهای تصویربرداری تشعشعات هستهای بگذارند و تمام این تشعشات از بدن شما عبور میکند و تاثیرات مرگ باری دارد. بنابراین تا این حد خطرناک است. حتی اگر لباس به تن داشته باشیم از لباس هم عبور میکند، مخصوصا زمانی که حجم آن از یک میزان زیادی هم بیشتر شود.طوفان خورشیدی چیست؟ مگر خورشید باد ایجاد میکند؟ مگر جریان هوا جا به جا میشود؟محمدصالح تیمار پاسخ میدهد: خورشید ستارهای است که از موادی تشکیل شده و مواد داخل این ستاره جریان دارند و یک واکنشهای هستهای داخل آن در حال انجام است. در نتیجهی این واکنشهای هستهای گاهی اوقات ما میبینیم که ذره هایی از سطح خورشید جدا میشوند و به سمت سیارهها و فضای داخلی منظومه شمسی حرکت میکنند و این ذرات، ذرات بارداری هستند که انرژی بالایی دارد و این انرژیها میتواند آسیب زننده باشد.محمدصالح تیمار: روایت تخیلی این را در فیلم چهار شگفت انگیز دیدیم که این طوفان خورشیدی باعث میشود که فیزیولوژی هر کدام از آنها به شکلی تغییر کند، یکی از بدن سنگی بشود و دیگری از دستش آتش پرتاب کند. اگر فضانوردی مشغول به راهپیمایی فضایی باشد شبیه به آریا که مشغول نصب بازوی رباتیکی برای ایجاد ارتباطات جدید بود چون این طوفان هر دقیقهای ممکن است اتفاق بیفتد، فضانوردان در هر لحظه در خطر هستند.در این قسمت در مورد لباس فضایی و لباسی که جناب وزیر ارتباطات در مورد آن در توییتر عکسی منتشر کرد و بسیار جای حرف داشت و آن جای دوختی که از قبل روی آن بوده و پرچم ایران هم دارد، صحبت خواهیم کرد و البته این لباس فضایی به آن لباس فضایی بسیار تفاوت دارد.در فضا چند دست لباس داریم؟ با خودمان در چمدان چند دست لباس میتوانیم ببریم؟آریا جواب میدهد: در حقیقت زمانی که تمرینها را شروع کرده بودیم فکر میکردم، چند دست لباس میتوان برد ولی اصلا این طور نیست و هر چیزی حساب شده است. ما چندین دست لباس از پیش آماده شده داریم که هر کدام برای موقعیت خاصی استفاده میشوند و اتفاقا برخی از آنها هیجان انگیزند و خب البته در درون ایستگاه لباسهای معمولی شلوار و تی شرت برای کارهای روزانه معمولی میپوشیم.البته تا قبل از آن چون در اینجا جاذبه خیلی خیلی کم وجود دارد، قلب هم در نیمه بالایی بدن وجود دارد و قسمت زیادی از خون در بالا در ناحیه سر و گردن وجود دارد. در زمین که جاذبه وجود دارد این خون به قسمتهای پایینی بدن هم میرسد و به نوعی تعادل وجود دارد. اما در فضا اینگونه نیست. اصلا به طور کلی اگر ما در فضا به دنیا میآمدیم این سیستم گردش خون بر اثر جاذبه متفاوت میشد و اینجا جاذبهای نداشتیم و از نظر فیزیولوژی همه چیز متفاوت میشد حتی استخوان بندی بدن هم تغییر میکرد.در فضا شلوارهایی وجود دارد به نام چیپس که تعداد زیادی فنر یا کش دارد که موقعی که میپوشیم پای ما را ماساژ میدهد به طوری که خون را از بالا به سمت پایین و به سمت پاهای ما میکشد. در صورتی که اگر دقت کنید در زمین ما هراز گاهی پاهای خود را به سمت بالا نگاه میداریم که خون به سمت بالای بدنمان برود. البته چیز جالبی که وجود دارد این است که اگر کسی فشار خون بالایی داشته باشد و این شلوار را به او هدیه بدهید بسیار از این هدیه خوشحال میشود چون خون را پایین میکشد و جریان خون در بدن آن به حالت عادی میرسد.در صورتی که در فضا چون خون در قسمت بالایی بدن وجود دارد و جاذبهای وجود ندارد که خون را به سمت پایین بکشد، خون زیادی در پشت مویرگهای چشمها و در سر قرار میگیرد و به شدت برای فضانوردان چشم درد ایجاد میکند به حدی که به کوری موقت میرسند. این پدیده کوری موقت در فضا برای فضا نوردان ممکن است 24 تا 70 ساعت پیش آید. اگر در فیلمها و عکسهای فضایی دقت کنید فضانوردان چشمهای خونی و صورتهای پف کردهای دارند.لباس دیگری هم در فضا وجود دارد به اسم لباس پنگوینی. این لباس دستها را در بدن جمع میکند و نمیگذارد راحت بتوانی دستهایت را باز کنی دقیقا مثل پنگوین که دستهایش در کنارش قرار دارد. این لباس به بدن فشار وارد میکند که آن فشاری که در فضا نیست را جبران کند تا بدن شما، عضلات و استخوانها افت نکند در صورتی که در زمین چون جاذبه وجود دارد و فشار وارد میشود این تراکم استخوانی را در زمین داریم.در صورتی که فرض کنید این فشار نبود، بدن شما درون آن یک اتمسفر فشار دارد و بیرون فشار هر چه کمتر باشد فشار درونی بیشتر میشد و رگهای شما بزرگتر میشد یک انبساط صورت میگرفت تا زمانی که انفجار صورت بگیرد.فیلم پرتاب فالکون 9 در مورد لباسهای فضایی و هم چنین پرتوهای کیهانی که میتواند روی سلامت انسان آسیب بگذارد صحبت کردیم و اینکه ایستگاه فضایی یک فضای امنی برای فضانوردان در فضا است. به سراغ فیلم هیجان انگیزی که در زمان خودش سر و صدای زیادی داشت، برویم. فیلم پرتاب فالکون 9 که دوفضانورد را درمدار زمین به ایستگاه فضایی بین المللی برد. در فیلم موشکی را میبینید که از حرارت بالا داغ شده و در قسمت بالای آن یک موجود زندهای شبیه به موش میبینید که در حال حرکت بود. حالا آیا موش بود یا خطای انسانی یا چیز دیگر؟ برای این سوال به سراغ آریا میرویم. داستان چیست؟ به نظرتون ارتفاع آن در چه حد بود؟موشک در ارتفاع بالای 100 کیلومتری زمین بود و البته موتور مرلین هم آن موقع روشن شده بود و حرارت بالایی روی موتور است و خب امکان ندارد با این میزان داغی روی موتور موجودی به این راحتی روی آن حرکت کند. تازه در شرایطی وارد میشدیم که شرایط بی وزنی بود و واقعا میشود گفت موجود زندهای آن لحظه نمیتوانست باشد اما خب پس چه بوده؟ موش نبوده؟ پس باید از دیگر فیلمهای پرتاب موشک استفاده کرد. جالب است که در دیگر فیلمهای پرتاب هم اجسام متحرک وجود دارد.از نظر صالح که شاید این فیلمها ساختگی باشد و همچنان فکر میکند ساختگی باشد. به دلیل اینکه خیلی راحت موش روی آنجا بازی میکند.خلاصه سوال بود که آیا این موش بود یا زباله فضایی یا یک تکه از فویلهای محافظ است یا پوستههای حرارتی که معمولا از جنس طلا ( آلیاژهای مختلف) ساخته میشود.چقدر احتمال داردکه یک موجود زندهای درون محفظه قرار بگیرد؟میتوان گفت تقریبا صفر. چون انقدر پروسه پک کردن این سیستمها و پروسهی در تشعشع قرار دادن پکها دقیق است که نا خواسته حتی باکتری از طریق انسان وارد فضا نشود و تمام این پروسه خیلی خوب و دقیق انجام میشود اما وقتی فیلمهای دیگری از پرتاب موتور موشکها را میبینیم شاهد آن هستیم که تکههایی در آن اطراف حرکات عجیب غریب انجام میدهند.برخی از آنها تکههایی هستند که از اتصال بخشهای قبلی باقی ماندهاند و وقتی که این انفجارها و رهایشها اتفاق میافتد روی آن تکه اولیه باقی ماندند و امکان دارد حرکت کنند. بخشهایی از سوخت خود موشک است که امکان دارد که در آنجا به صورت رشتههای باقیمانده باشد و از بین برود و این فقط یک ثانیه یک تصویر تصادفی هست از اتفاق خیلی معمول در پرتاب فضاپیماهای مختلف و هیچگونه موجود زندهای در آن فشار بسیار کم ( خلا) نمیتواند باشد.اصلا فرض کنید موش باشد، در ارتفاع بیش از 100 کیلومتری در جایی که هم حرارت موتور و هم فشار است و وضعیت جاذبه زمین متفاوت است، اصلا موجودی بدون لباس فضانوردی که فشار درون بدن آن بسیار بیشتر از فشار بیرونی هست (حالت خلا) میتواند آن جا باشد؟ بنابراین تنها تردد در آنجا باعث میشود سیستم رگها و مویرگها در درون بدن دچار یک انفجارشود.بعد به این فکر کنید که آن موجود زنده طبیعتا اگر رو به خورشید باشد یعنی جایی که تابش مادون قرمز خورشید باشد و به یک دمای بسیار بالا میرسد و اگر در جایی سایه باشد شروع به یخ زدن میکند. تقریبا یک چیزی در حدود 7 تا 9 دقیقه برای یک انسان طول میکشد که تقریبا تمام خون داخل بدنش یخ بزند و پودر شود و یا بستگی دارد کدام سمت باشید شاید به جوش بیاید. خلاصه اتفاق بسیار وحشتناکی است شاید بهتر باشد به آن فکر نکنید.گنبد آسمان نما و احمد کریمیاینجا آسمان نمای خیالی است روی صندلی هاش لم دادیم و به گنبدی که بالای سرمان قرار دارد نگاه میکنیم. قرار است زیر این گنبد پر ستاره به دیدار جلوههای طبیعت فراموش شدهای برویم که بسیار حیرت انگیز و پر شورند و حیف است که در مورد آنها نگوییم و نشنویم.رصد سیارههای پرنور منظومه شمسی یکی از آسانترین کارهایی است که در یادگیری و شناخت آسمان شب میتوانیم انجام دهیم. در اپیزودهای قبلی گفتیم که مشتری، زحل و مریخ را در حوالی نیمه شب در شرق آسمان میبینیم. دو نقطه نورانی کنار هم یکی مشتری و دیگری زحل است. مشتری پر نورتر از زحل دیده میشود و اگر با یک تلسکوپ یا دوربین دوچشمی کوچک به آن نگاه کنید چهار قمر گالیله آن را میبینید که مثل نقاطی کوچک و کم نور به چشم میآید.این قمرها اروپا، گانیمد، کالیستو و آیو نام دارد. اگر از زحل 50 درجه به سمت شرق بریم مریخ را میبینیم که مثل ستاره سرخ رنگ میدرخشد و اینچنین رازآمیز خودش رو به نمایش میگذارد. مریخی که از پشت تلسکوپها و دوربینهای دوچشمی کوچک به چشم کم تجربه ترها مثل یک نقطه بدون جزییات به چشم میآید و برای باتجربهترها پر از جذابیت و زیبایی است.در اپیزودهای بعدی راجع به این جزییات بیشتر خواهیم گفت تا سعی کنیم حتی با تجربههای اندک به دیدار این جزییات فریبنده برویم.از همه اینها که بگذریم زهره بعد از مدتی غیبت دوباره به آسمان برگشته. سیارهای درخشانی که اندکی پیش از طلوع خورشید در رصد گاهی با افق شمال شرقی باز طبق معمول دل هر ناظری را خواهد برد. در اپیزود 5 مفهوم جدایی زاویهای را معرفی کردیم مثلا اگر این شبها زیر آسمان شب بروید و یک دستتان را به سمت زحل و یک دست دیگرتان را به سمت مریخ دراز کنید زاویهای که راس آن بدن شماست و اضلاعش دستانتان است تقریبا 50 درجه است.همچنین گفتیم این زاویه را میتوانیم با روشهای سادهتر و بدون کمک هیچ ابزاری اندازه بگیریم برای این کار کافی است، دستانتان را به عنوان ابزار زاویه سنجی استفاده کنیم. ابزارهایی که در اختیار ماست مانند وجبمان، مشتمان و قرار دادن سه انگشت وسطمان کنار هم یا هر ترکیب دیگری از انگشتهای ما میتوانند به عنوان زاویه سنج عمل کنند.برای این کار باید دستمان را اصطلاحا کالیبره کنیم. مثلا من میدانم که دو وجب متوالی من روی کره آسمان فاصلهای بین زحل و مریخ را در این شبها پر میکند و این یعنی هر وجب من 25 درجه است. همین زاویه بین مریخ و زحل با پنج مشت من پر میشود و این نشان میدهد هر مشت من 10 درجه است. اما این کار را نمیشود همین طوری سر خود انجام داد و باید از یک رویه مشخص پیروی کنیم تا کارمان دقیق انجام شود. مثلا همین امشب بروید زیر آسمان و سعی کنید جدایی زاویهای زحل و مریخ را با مشت و وجبتان اندازه بگیرید. زیر آسمان بایستید و دستتان را کاملا دراز کنید و فاصله بین این دو سیاره را وجب بزنید. در حالی که یکی از چشمانتان باز و چشم دیگر را بستهاید دقت کنید این رویه را برای همه شبهای رصد حفظ کنید تا کم کم دقتتان بالا برود.هر چیزی که در بالا گفته شد مهم است و هر منجم آماتور باید این مهارت را به مرور در خودش تقویت کند مثلا در مورد رویت هلال و همچنین وقتی که شما مثلا یک شهاب درخشان در آسمان میبینید میخواهید که طول دم آن را گزارش کنید از این ابزار مشت و وجب میتوانید استفاده کنید.برای کسانی که برایشان مهم است به صورت خیلی جدی نجوم آماتوری را پیگیری میکنند و برای دیدن دنباله دارها، برای دیدن فاصله بین یک ستاره با یک ستاره دیگر برای آدرس دادنها همه اینها را یاد بگیرند.همراه با محمد جواد ترابی و آریا و شهرزاد میرسلطانی در مورد لباس فضانوردان صحبت میکنیم داستان و پرونده موش فضایی به اینجا رسید که به نظر میآید که باید مهر غیر واقعی روی این پرونده بزنیم و این داستان داستان واقعی نیست بر اساس دلایل مختلفی که وجود دارد که اصلیترین دلیل اینکه یک موجودی در چنین ارتفاعی با چنین وضعیتی و شتاب و سرعت حرکت نمیتواند قرار بگیرد. در واقع سرعت خود فالکون که حداکثر به 27 هزار کیلومتر برساعت میرسد. فکر کنید که بر روی قطاری با این سرعت میتوانید بابستید؟ قطعا نه.هر ماموریت فضایی که انجام میشود تعداد زیادی رقبای خارجی غیر از افرادی که در آن کشور هستند مسیول نظارت فضایی هستند و از شبکه علمی شان استفاده میشود تا بتوانند جایگاه این فضاپیما را در فضا چک کنند.زمین به دور خودش میچرخد و زمانی که این فضا پیما پرواز میکند و از 100 کیومتر دور میشود زمین حرکت کرده برای همین مثلا اگر یک پایگاهی در آمریکا این پرواز را رصد میکرد حالا یک پایگاه دیگر در چین ژاپن روسیه و جاهای مختلف وارد این پروسه رصد بشود تا این پرواز را ببیند بنابراین نیاز به شبکههای عظیم آنتن است که برای کنترل ماموریت با هم کار میکنند و شما سر هیچ کدام را با توجه به اسناد قوی که دریافت میکنند را نمیتوانید کلاه بگذارید.فرهنگستان زبان و ادب نجومیکی از مهمترین مشخصههای هر ابزار اپتیکی، توان بزرگنمایی آن ابزار است و در نگاه اول به نظر میرسد که جذابترین و اتفاقا مهمترین پارامترهای آن ابزار اپتیکی محسوب شود، در حالی که اینطور نیست. بزرگنمایی یک ابزار اپتیکی به معنای این است که این ابزار چقدر میتواند سوژهای که ما میخواهیم رصد بکنیم را به ما نزدیک کند و بتوانیم آن را بزرگتر از آنچه که چشمان ما میتواند نشان بدهد مشاهده کنیم.اجازه دهید که ابتدا بگویم بزرگنمایی یک ابزار اپتیکی چطور به دست میآید؟ هر ابزار اپتیکی از دو اپتیک اصلی تشکیل شده، اولین بخش اپتیک آن بخشی است که نور را دریافت میکند و آن را یک نقطه کانونی میکند. بخش دوم بخشی است که تصویر را از محل نقطه کانونی شده تشکیل میدهد و به چشم ما منتقل میکند.در تلسکوپهای شکستی و گالیلهای اپتیک اصلی که نور را جمعآوری میکند یک عدسی است که در ابتدای دهانه لوله قرار گرفته و وقتی نور به آن برخورد میکند، نور را به سمت انتهای لوله کانونی میکند. در تلسکوپهای بازتابی یا نیوتنی اپتیک اصلی یک آیینه است که چون آیینه، نور را بازتاب میکند بنابراین آینه را در انتهای لوله تلسکوپی قرار میدهند و وقتی نور به آن برخورد میکند به سمت دهانه تلسکوپ کانونی میشود. به محل نقطه کانونی شدهی نور تا اپتیک اصلی اصطلاحا فاصله کانونی میگوییم و به فاصله آن نقطه تا اپتیک ثانویه که یک عدسی چشمی است و ما چشممان را پشت آن میگذاریم و تصویر را مشاهده میکنیم فاصله کانونی چشمی میگوییم. بنابراین به حاصل تقسیم فاصله کانونی عدسی شییی به فاصله کانونی عدسی چشمی بزرگنمایی آن ابزار میگوییم.وقتی که یک تلسکوپ ساخته میشود عدسی یا آینه اصلی آن را ما نمیتوانیم دست کاری کنیم و بنابراین فاصله کانونی آن را که در صورت این کسر قرار میگیرد نمیتوانیم تغییر دهیم. اما اگر بخواهیم بزرگنماییهای متغیر داشته باشیم میتوانیم مخرج این کسر را که فاصله کانونی عدسی چشمی است را تغییر دهیم چرا که عدسی چشمی باز میشود و میتوانیم یک عدسی چشمی دیگری قرار بدهیم با فاصله کانونی بیشتر یا فاصله کانونی کمتر تا بتوانیم حاصل آن تقسیم را کم و زیاد بکنیم و بزرگنمایی دلخواه خود را به دست آوریم.اما هر بزرگنمایی زیادی مطلوب رصدگران نیست این طور نیست که ما هرچقدر بزرگنمایی را بتوانیم بیشتر کنیم در تلسکوپ تصویر بهتری ببینیم اتفاقا از یک حدی وقتی تصویر بزرگنمایی آن بیشتر شود و آن را بزرگتر کنیم دچار افت کیفیت و عدم وضوح میشویم.اما حد بزرگنمایی مطلوب برای هر ابزار را چطور محاسبه میکنیم؟ فرض بر این میگذاریم مثلا یک تلسکوپی که بر حسب اینچ صدا میکنیم مثلا میگوییم 4 اینچ، 5 اینچ یا 6 اینچ به چه صورت است؟ به ازای هر اینچ قطر دهانه تلسکوپ 50 برابر بزرگنمایی منطقی و معقول است و افت چندانی در تصویر ایجاد نمیکند هر اینچ حدود 25 میلیمتر است اگر بر حسب میلیمتر به کار بگیریم بایستی بگویم که به ازای هر میلیمتر قطر دهانه تلسکوپی قطر آینه و عدسی اصلی آن دو برابر بزرگنمایی برای ما منطقی است.اگر یک تلسکوپ 5 اینچ دارید 5 تا 50 برابر یعنی 250 برابر بزرگنمایی از تلسکوپ بگیرید منطقی و معقول است تصویر شارب و واضحی دارید بدون این که تصویر افت کند. بنابراین دقت کنید از این به بعد وقتی میخواهید یک ابزار اپتیکی خریداری کنید حتما توجه کنید که بزرگنمایی منطقی برای ابزارتان چقدر است و فریب اعداد اغوا کنندهای که بعضا به عنوان تبلیغ روی تلسکوپ مینویسند را نخورید و خودتان بزرگنمایی منطقی تلسکوپتان را حساب کنید.عاشقانههای فضاییصدای بنانو میشنوم که این غزل حافظو میخونه دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم و حالا هم که روی تو صورت ماهتو در نظرم جلوه میکنه دارم از دور بوسه بر رخ مهتاب میزنم شما که خورشیدی و من دنباله دار از دور دستها به سمت خودت میکشی، آخه چقدر میشه جاذبه بیپایان باشه چی شد که این کشش خواستنت این دنبالهدار و وارد مسیر خورشیدش کرده.خیلیها میگن تو رو چه به خورشید خیلیها میگن میسوزیا نرو از ما گفتن. اما توی اتفاقا توی این بالا و پایین زندگی این خود اتفاق نیست که مهمه مهم طرز فکر کردن ماست نسبت به این اتفاق و همین که ماها را از هم متمایز میکنه. میدونی حالا که این عاشق دنبالهدار میخواد بیاد و دورت بگرده خورشید خانوم بدون که با اینکه قلبش پر از چاله و حفره با اینکه بدی کم ندیده اما هنوزم همین قدر قلب پر از شوق رسیدن به توعه. حالاهم میزون میشه توی آغوش خورشیدی شما و میخوام اینقدر به شما نزدیک بشم که دیگه معلوم نباشه که هستم یا نیستم که اگه این جور بشه همه چی جور جوره و من خوشبختترین دنباله دار هستی میشم. فقط این بخش میانی ما که هدیه شماست همین گیسو رو میگم مراقبش باش چون به قول حافظ در حلقه ما همیشه قصه گیسوی شما بوده و هست. من دارم نزدیک میشما میخوام بیام دورت بگردم و میون غوغای بادهای خورشیدی برات بخونم بیا گیس گلابتون چه خوشگلی خاتون. نکنه نسبتی داره ماه شب چهارده باهاتون.فقط یه چیزی هم بهت بگم من مثل دنباله دار هالی نیستم هر 76 سال یه بار پیدا میشه بیام یه چیزی بگم و برم.ادیسههای کیهانیبه سرعت به زمین سری خواهیم زد و به سراغ محسن ایرجی در کنار غار برویم و از ادیسهی کیهانی برای ما بگوید. این بار پیشنهاد من این است که به سراغ صورتهای فلکی برویم در واقع به یادگار دوران اساطیر در دوره نجومی که ما هم به آسمان نگاه میکنیم و من فکر میکنم که یادگارهای هستند گاهی برای عبرت گرفتن گاهی هم در واقع نمادهای درخشانی برای راهگشایی این جاده سخت زندگی بشریت است.صورت فلکی محبوب اکثر منجمان جبار است، اما صورت فلکی برساوش با آن بارشهای شهابی در شبهای تابستانی هم میتواند بسیار جذاب باشد. هم چنین صورت فلکی رای الغول با داستانی که در واقع سربریدهای است در دست یک قهرمان که یک جدال تاریخی را حکایت میکند.داستانهای صورتهای فلکی فوق العاده است. اگر به آسمان نگاه کنیم و صورتهای فلکی و مرزبندی هایشان را در نجوم امروزی در نجومی که علاقمندان به آسمان که منجمان آماتور هستند بپردازیم، اینگونه است که هنوز از همان داستانهای افسانهای داریم برای مرزبندیها استفاده میکنیم برای اینکه حدود آسمان را مشخص کنیم و اینکه بتوانیم ستارههای پر نور هر محدوده را شناسایی کنیم با تغییر فصلها و اتفاقات نجومی که میافتد مثل بارشهای شهابی مقارنه برجهای فلکی و مسیر حرکت خورشید و ماه و سیارات منظومه شمسی و چیزهای دیگری از این دست.پس این صورتهای فلکی ریشه در گذشته و افسانهها و خیالپردازی بشر نسبت به توضیح و تفسیر از جهان پیرامون داشته است. وقتی به آسمان نگاه میکنیم، موزهای است از خیال پردازی انسان در دورانهای مختلف باستان و بعضی داستانها جدیدتر است حتی داستانهایی داریم که نزدیک به دوران معاصر است. مثل صورت فلکی تلسکوپ، صورت فلکی میکروسکوپ که بعد اختراع تلکسوپ نام گذاری شدند و . در دورههای مختلف و از اسطورههای مختلف صورت فلکی داریم. یعنی هم در دورههای مختلف و هم در فرهنگهای مختلف.آنهایی که ماندگار شدند به نظر من یا نمادی از تباهی بودند یا یک نماد درخشانی از امید در زندگی بودند.برخی از صورتهای فلکی مثل دب اکبر و دب اصغر دو یا چندین اسم دارند. مثلا به صورت فلکی دب اکبر آبگردان هم میگویند. برخی از آنها اسمهای دوگانهای دارند و به نوعی داستانهای دیگری را به نوعی روایت میکند که به نظر میرسد داستان آن را بردیم و به آسمان سپردیم، در واقع جایگاه امنی یافتیم و آنها را جاودانه میکنیم.با صورتهای فلکی در اصل نقشه کشی کردیم که آدرسها را پیدا کنیم و قراردادهای فرضی برای ما هستند و هم چنان منجمان از آنها استفاده میکنند. با 88 صورت فلکی که تقسیم بندی کردیم در آسمان یک تصویر سازی ذهنی برای خودمان ایجاد کردیم که آدرسها را پیدا کنیم. وقتی که ما داریم در مورد ناحیه از صورت فلکی جبار صحبت میکنیم یک منجم آماتور میداند در چه فصلی به کدام منطقه آسمان نگاه کند و آسمانی که برای افراد غیر آشنا( تازه ورود) فقط یک تعداد ستاره کم نور و پر نوراست و در شب های رصد از افراد حرفه ایتر میپرسند که شما از کجا میدانید چه چیزی کجا است؟ وقتی صورتهای فلکی را یاد میگیریم در واقع بلوک و مناقطی را در آسمان برای خودمان با تصویر و داستان نشانه گذاری میکنیم که به راحتی فراموش نمیشود. بنابراین صورتهای فلکی همان تصاویر ذهنی که قراردادعمومی شده است. مانند قرار داد چکمه در نقشه زمین که مربوز به ایتالیا است یا ایران که به صورت گربه است، صورت فلکی هم به نوعی آدرسهای سماوی هستند برای منجمان که بتوانند قرارداد مشترکی داشته باشند برای یافتن چیزهایی که در پیرامون این صورتهای فلکی است.طبق گفتههای بالا یکی از دلایلش این است که در دوره معاصر صورتهای فلکی را حفظ کردیم برای آدرس دهی در نجوم آماتوری، دلیل دیگرش وقتی شما داستانهای اسطورهای رو میفهمید که در موردش میخوانید و ارتباط بین آنها را میبینید خیلی هیجان انگیزه یعنی این ارتباط برقرار کردن با تمدنهای کهن و فرهنگهای مختلف کره زمین در اصل یکی از جنبههای هیجان انگیز آن است.بازگشت به فضادر مورد لباس فضانوردان صحبت میکنیم و داستان به اینجا رسید که هر مرحله از ماموریت فضایی لباس مخصوص به خودش را طلب میکند و حتی درواقع مقاطع آغاز م موریت با پایان م موریت لباسهایی که عروق و جریان خونی را هدایت کند و به نوعی تنظیم میکند.بهتر است یکم جزییتر نگاه کنیم، ما چند تا کار در فضا انجام میدهیم، یکی سوارسفینه میشویم و میریم تا ایستگاه فضایی بعد وارد ایستگاه فضایی میشویم، آنجا زندگی میکنیم و کارهایمان را انجام میدهیم. آنجا فضایی شبیه به داخل هواپیما درست کردند که فضای پایدار و ایمنی است.حالا گاهی به راهپیمایی فضایی میرویم یعنی به فضای سخت و کشنده بین ایستگاه و زمین میرویم به نوعی فضا را در آغوش گرفتیم و کارهای روزمره حرفهای انجام میدهیم. برای فضانوردان کار روزمره است و برای ما یک کار عجیب و غریب و سخت است، بنابراین در راهپیمایی فضایی هم لباس مخصوص نیاز داریم.اصلیترینها را گفتیم، مورد دیگری که هست موقع برگشت به زمین یک لباس دیگر مانند آن که موقع آمدن از زمین استفاده کردیم میپوشیم و با یک فضا پیمای دیگر به زمین بر میگردیم.اگر بخواهیم مرور کنیم یک لباس که میپوشیم و به فضا میآییم و لباس به نسبت راحتتری از لباس راهپیمایی فضایی است. در این لباس تحرک بیشتری میتوان داشت. 3 تا لوله دارد برای دم و بازدم و لولهی دیگر برای کار شماره یک ( ادرار).البته که پوشک برای بزرگسالان هم هست و به این قسمت هم میرسیم. داخل لباسها سنسورهایی است که پارامترهای حیاتی بدن انسان را میسنجد. مثلا ضربان قلب، فشار خون، دی اکسید کربن آزاد شده و دمای بدن. این لباسها در اصل زیاد کار حفاظت از ما را انجام نمیدهد در اصل همین کپسولهای فضایی مه درونآن هستیم مثل دراگون، شاتل و . محاظ ما فضانوردان در برابر تشعشعات فضایی است.وقتی وارد ایستگاه میشویم عملیات الحاق را داریم. الحاق کپسول فضایی به ایستگاه فضایی. مثل بستن در زودپز قفلها وصل میشوند، چفت و محکم و با دقت بالا. البته در گذشته این الحاق به صورت دستی بود و خلبانها با دقت بالا این کار را میکردند و خیلی سخت و وحشتناک بود.وقتی که این الحاق اتفاق افتاد ما وارد این دریچه هواوند میشویم، یکم که ماندیم و شرایط بدنی و فشار هوا در انجا عادی شد، کم کم لباسها را در میاریم و لباسهای عادی میپوشیم. لباس هایی مثل لباس کار. البته اروپاییها راحتتر میپوشند.همهی لباسها متناسب با ابعاد و تعداد آنها متناسب با مدت زمان ماموریت در بسته بندی هایی برایشان آماده میکنند که قبلا توسط یک فضاپیمای باری به اسم پروگرس آن جا قرار داده شده است. همه چیز خیلی مرتب و منظم است. حالا بعد وارد ایستگاه که شدند شلوار چیپس را داریم همان شلواری که برای تنظیم فشار خون است. بعد لباس پنگوینی را داریم که اگر گاه گاه نپوشیم استخوانهای بدن به دلیل نبود فشار بیرونی افت پیدا میکند و کمک میکند که بدن شما رو فرم باشد.برخی از فضانوردان ممکن است بر اثر ماموریتشان نیاز باشد و به راهپیمایی فضایی بروند. آن وقت به دریچه هواوند میرود و با یک لباس دیگر به راهپیمایی میرود. این لباسها مثل یک سفینه دیگری هستند بدن را از تشعشات حفظ میکند و وقتی روبه خورشید هستند دمای آن بالا نمیرود این لباس همیشه دمان بدن انسان را پایدار 22 تا 25 درجه نگه میدارد. هم چنین یک فیلتر هم برای تابش نور خورشید دارد. لایههای زیادی دارد که ما را از تمام اشعهها و پرتوها حفظ میکند. هم چنین فشار یک اتمسفر درون این لباس وجود دارد. یک مورد دیگری که هست اینکه شیشهای که جلوی صورت هست اطلاعاتی را جلوی چشم نمایش میدهد. در پشت این لباس هم یک چیزی مثل کوله وجود دارد که به بخشی از آن جت پگ میگویند. مقدار زیادی محموله دارد و میتواند اکسیژن را هم تامین و دی اکسید کربن را جذب کند. هم چنین اگر بند محافظ از ایستگاه فضایی جدا شود این جت پگ یک دستهای دارد و با فشار هوا باعث میشود فضانورد را از حالت معلق در بیارد تا خودش را به جایی گیر بدهد و از مرگ نجات داد. به مدت 8 ساعت بیشتر نمیتوان این لباس را پوشید. بعد 8 ساعت حالت گاز گرفتگی پیدا میکنیم.حالت خواب آلودگی و بعد هم مرگ چون دیگر نمیتواند دی اکسید کربن را تخلیه کند. در لباس راهپیمایی فضایی فقط میتوان آب خورد و چیز دیگری نمیشود با خود برد، البته نکه بتوان آب خورد در حدی که بتوان لب و دهان راتر کرد. در این مدت راهپیمایی فضانوردان از پوشک استفاده میکنند.داستان پاکت فلزی به روایت شهرزاد میر سلطانیصدایی که از رادیو فلزی بود قطع شد سر جام خشکم زده بود راستش دیگه ترس، هیجان، تعجب هیچکدوم از کلمه هایی که در نوشتههام برای بیان احساسات ازشون استفاده میکردم به کارم نمیومدند. بعد از شنیدن صدا احساس خاصی داشتم توی وضعیتی به سر میبردم که به سختی میتونم با کلمهها براتون توصیف کنم فقط کافیه یک لحظه خودتون رو جای من بگذارید تا احساسم رو درک کنید. هر چقدر میگذشت ماجرای پاکت فلزی پیچیدهتر میشد و هیجان من در کنار کلی سوال و البته احساس ترس بیشتر.اما نه دیگه بعد از پشت سر گذاشتن این همه ماجرا باید به احساساتم غلبه میکردم و با عقل و منطق پیش میرفتم تا جایی که من میدونستم هیچ بچهای به فضا نرفته بود و امکان سفر به فضا برای بچهها وجود نداشت پس صدایی که از رادیو فلزی شنیده بودم چه معنی داشت؟یه دختر بچه توی ایستگاه فضایی؟ اصلا کدوم ایستگاه فضایی؟ نکنه تمام چیزایی که از رادیو فلزی شنیدم واقعی باشه؟ و این یک پروژه محرمانه و سری باشه و سازمانهای فضایی بی سر و صدا و بدون اینکه به دنیا خبر بدن در حال فرستادن بچهها به فضا باشن انگار دوباره باید کارگاه فضایی میشدم و تحقیقاتمو شروع میکردم. میدیدم ردپایی از بچهها در سفرهای فضایی و برنامههای سازمانهای فضایی دنیا وجود داشت یا نه. طبق صدایی که از رادیو فلزی شنیده بودم، 17 ساعت و 42 دقیقه و 33 ثانیه وقت داشتم. اینطوری بهترم بود، چون میخواستم گوش به زنگ رادیو فلزی بشینم و هیچ کاری نکنم تا بالاخره دوباره صدایی ازش در بیاد زمان خیلی سخت و آروم میگذشت. سر و کله زدن با پاکت فلزی و مواجه شدن با اون همه داستان عجیب و غریب حسابی خستم کرده بود قبل از اینکه کامپیوترمو روشن کنم و به سراغ کتابهام برم و میون اونها سرنخی پیدا میکنم یا نه نیاز داشتم کمی استراحت کنم. رو تختخوابم دراز کشیدم و چشمام رو بستم.میدونید ذهن آدمها مثل بال پرواز براشون میمونه با اون به هر جا که دلشون میخواد میتونن سفر کنن. آدما توی ذهنشون هر ناممکنی را میتونند ممکن کنن. درست مثل قصههای علمی تخیلی که خیلی وقتها اول تو ذهن و خیال آدمها بودند و بعد کم کم به واقعیت تبدیل شدند. مثلا همین ایستگاه فضایی که خواب و خوراک از من گرفته خیلی قبلتر از اینکه عصر فضا شروع بشه و انسانها بتونند دست ساته هاشونو شروع کنن به فضا بفرستند تو سال 1869 ایده ساخت چیزی شبیه به اون تو داستانهای علمی تخیلی مطرح میشد.از اون زمان کلی سال میگذرد تا عصر فضا شروع میشه و بعدتر از اون ایستگاههای فضایی در فضا ساخته میشه. در حقیقت تبدیل به اقامتگاههایی برای انسانها میشن.حالا من دوست دارم مثل اون نویسندهها خیال کنم تمام چیزایی که از رادیو فلزی شنیدم واقعی باشه و یه بچه الان تو ایستگاه فضایی وجود داره. اما زندگی تو فضا با زندگی تو زمین خیلی تفاوت داره و فضانوردان قبل از اینکه به فضا برند روی زمین دورههای مختلف پشت سر میگذارند و ماهها آموزش میبینند، حتی ساعتهای زیادی رو تو استخر زیر آب تمرین میکنند. اره درست شنیدید استخر چون شرایط حرکت کردن توی فضا که شبیه به شرایط حرکت کردن تو اعماق آبه. برای همین کلی از آموزشها و تمرینهای فضانوردان اونجا انجام میشه.حالا با وجود این یعنی یه بچه تمام این آزمایشات علمی رو پشت سر گذاشته و به فضا رفته. مگه میشه اصن بعدشم مهمتر از همه اینا اصلیترین تفاوت زندگی تو فضا با زندگی رو زمین یه چیز مهمه. جاذبه یا نبود جاذبه. جاذبه نیرویی از سمت زمین هست که به همه چیز وارد میشه و همه چیز رو سفت و محکم سر جاشون نگه میداره.اما خارج از زمین میشه گفت تو فضا جاذبه وجود نداره و همه چی واسه خودشون اونجا در حال پرواز کردن و شناور بودنه. نبودن جاذبه تو فضا کلی شرایط زندگی آدمها رو عوض میکنه و در واقع سختتر میکنه. تمام کارهایی که به خصوص برای بچهها هم مهمه و حسابش عوض میشه مثلا غذا خوردن و فضانوردا نمیتونن هر غذایی که دلشون میخواد رو اونجا بخورن چون معمولا به صورت کنسرو شده یا بعضی وقتا خشک شده هست و باید با آب قاطی کنن و بخورن.خوب با خودم دارم فکر میکنم یه بچه چقدر به فضا و سفر به فضا باید علاقه داشته باشه تا بتونه از این همه غذای لذیذ و خوراکیهای خوشمزه روی زمین دل بکنه یا حتی خوابیدن. معمولا بچهها دوست دارند روی تخت گرم و نرمی و حسابی و خوب بخوابن اما چون خبری از جاذبه نیست هیچ خبریم از تخت خواب توی هیچ ایستگاه فضایی هم نیست و فضانوردان کیسه خوابهای دارند که به دیوارهای ایستگاه فضایی وصل میشه و محکم میچسبه و فضانوردان میرن داخل اونا میخوابن.تو همین فکرا بودم و رو تختم دراز کشیده بودم داشتم تو فکرم سبک سنگین میکردم اگه واقعا این دختر تو ایستگاه فضایی باشه چه جوری از پس این همه قصه براومده. با خودم تصویری از اون دختر رو تو ذهنم مجسم کردم دختربچهای تو کیسه خواب خودش توی ایستگاه فضایی به دور از زمین و شلوغیاش نزدیک پنجرهای که پشت اون ستاره هایی از فضا مثل دونه هایی از الماس میدرخشند آروم بخواب رفته بود با این تصویر تو ذهنم ناخودآگاه به خواب رفتم عقربههای ساعت 17 ساعت و 42 دقیقه و 33 ثانیه را سریعتر پشت سر میگذاشتند تیک تاک ساعت این بار من را به شنیدن پیام دیگری از مگان نزدیکتر میکرد. |
چگونه در حالی که هنوز زنده هستید بخشی از مغز خود را به علم اهدا کنید اد لین به مطالعه بافت زنده انسان میپردازد تا بفهمد مغز انسان بالغ چگونه کار میکند.اهدا بخشی از مغز به تحقیقات بیومدیکال هرگز آسانتر نبوده است. دانشمندان یک برنامه اهدا کننده زنده موفق را توسعه دادهاند که در آن بیمارانی که تحت عمل جراحی مغز قرار میگیرند میتوانند بخشی از مغز خود را که در غیر این صورت دور انداخته میشود، در تحقیقات علمی سهیم کنند. محققان - به رهبری دانشمند علوم عصبی اد لین در موسسه علوم مغز آلن - رویکرد خود را دیروز در جلسه سالانه انجمن علوم مغز که به مجله Science آن را چاپ میکند، ارایه کردند.در اینجا به برخی از بزرگترین سوالات ما پاسخ داده میشود:یک تکه از مغز چگونه از اتاق عمل به آزمایشگاه میرود؟لین میگوید: این اتفاق خیلی سریع میافتد. تمام نمونههایی که او با آنها کار میکند، از اهداکنندگانی هستند که برای درمان صرع یا برداشتن تومورهای عمیق تحت جراحی اعصاب قرار میگیرند. هنگامی که جراحان نمونههای به ابعاد قند - مکعبی را جدا میکنند، محققان باید آنها را به سرعت به آزمایشگاه منتقل کنند و آنها را در یک محیط با مواد مغذی نگه دارند تا زنده بمانند. لین و تیمش حدود 50 نمونه مغز در سال میگیرند.چرا این نمونهها اینقدر ارزشمند هستند؟لین میگوید:"مغز به شدت پیچیده است، اما در عین حال محدود و غیرقابلتعریف است" اگر هر نوع سلول در مغز بتواند به طور دقیق شناسایی و توصیف شود، دانشمندان مغز میتوانند نقش هر نورون را درک کنند. او میگوید که کشتهای سلولی و مطالعات جوندگان اطلاعات زیادی در مورد آنچه که در مغز در سلامتی و بیماری اتفاق میافتد، ارایه میدهد اما برای درک این که دانشمندان مغز انسان باید روی بافت انسان آزمایش کنند. نمونههای پس از مرگ روش خوبی برای مطالعه آناتومی مغز هستند اما بافت زنده به دانشمندان مغز اجازه میدهد تا سه ویژگی عملکردی کلیدی نورونها را درک کنند: آنها چه شکلی هستند، چگونه شلیک میکنند و ژنهای آنها چه میکنند. لین میگوید: "این "ویژگیهای سهگانه" به محققان کمک میکند تا نحوه رفتار نورونهای انسان در زمان واقعی را بررسی کنند، که برای درک مدارهای مغزی که بر شناخت و رفتار تاثیر میگذارند، مهم است. در نهایت، او میگوید، دانشمندان میتوانند از این بافت زنده مغز نیز برای درک بیماری و توسعه روشهای درمانی جدید استفاده کنند.سلولهای زنده مغز انسان به دانشمندان مغز امکان مطالعه دقیق مغز انسان را میدهند.چه چیزی مغز انسان را متفاوت از مغز موش میکند؟لین میگوید: "از یک طرف، همه چیز واقعا مشابه است. هر نوع سلول بسیار شبیه به هم به نظر میرسد. اما از سوی دیگر، جزییات این نوع سلولها در گونههای مختلف بسیار متفاوت است."یکی از تفاوتهای عمده در ژنهای گیرنده سروتونین است که لین و تیم او در سال گذشته یافتتند. سروتونین در افسردگی عمده دخیل است و هدف داروهای ضد افسردگی است. این بیماری همچنین در اضطراب و بسیاری از اختلالات دیگر دخیل است. لین میگوید: "به نظر میرسد گیرندههایی که توسط سروتونین روشن میشوند در میان بدترین حفظشدگی بین موش و انسان قرار دارند." این میتواند دلیل اصلی شکست برخی داروهای جدید در مطالعات پایه در موشها در آزمایشها بالینی باشد.اهدای یک تکه از مغز چقدر آسان است؟کارن رومل فنگر، متخصص اعصاب در دانشگاه اموری میگوید: "در آمریکا یک راه مشخص و یگانه برای اهدای مغز یا بخشی از آن وجود ندارد." اما او میگوید "اگر اهدا کنندگان بخواهند این کار را انجام دهند، باید بتوانند. آنها احساس میکنند که این راهی برای کمک به دیگران است."رومل فنگر همچنین به این نکته اشاره کرد که بیماران باید "واقعا داوطلب شوند" و در مورد نحوه استفاده پژوهشگران از بافتهای خود نیز اظهار نظر کنند. "این چیزی است که مانع از آن میشود که انسان به ذخیره بافت، اعضا و اعضای بدن مایل شود."حتی کمکهای پس از مرگ نیز بسیار چالش برانگیز هستند. اگر مردم اهدا کننده عضو باشند، میتوانند اعضا خود را بعد از مرگ اهدا کنند اما این شامل مغز نمیشود. لین اضافه میکند: "این واقعا یک فرآیند طاقتفرسا است." محققان باید برای رضایت با خانواده ارتباط برقرار کنند و سعی کنند با بازرسان پزشکی کار کنند تا به نمونههای کالبد شکافی دسترسی داشته باشند.به علاوه، در برخی از فرهنگهای آسیای شرقی، یک جسد باید با یک مغز سالم دفن شود، رومل فنگر اشاره میکند، بنابراین محققان باید سنتهای فرهنگی را نیز در نظر بگیرند. "خود بافت یک معنای بصری یا یک معنای فرهنگی دارد."رومل فنگر میگوید، کسانی که میخواهند به تحقیقاتی که لین انجام میدهد کمک کنند، باید بخشی از یک برنامه ویژه باشند و باید برای جراحی آماده شوند. دیگر موسسات تحقیقاتی در سراسر جهان که این جراحیهای مغزی را انجام میدهند شروع به توسعه برنامههای اهدای بافت زنده خود کردهاند.چاپشده در: مجله Science به تاریخ 15 فوریه 2020 نویسنده: Rodrigo P rez Ortega لینک مقاله اصلی: - donate - piece - your - brain - science - while - you - re - still - alive این مقاله توسط مترجم هوشمند مقالات تخصصی - علمی و به صورت خودکار و با حداقل بازبینی انسانی ترجمه شده و میتواند به صورت محدود دارای اشکالات ترجمه باشد. |
ما میتوانیم تغییر ایجاد کنیم!!! همانطور که میدانید مغز پیچیدهترین اندام بدن است. این بخش از بدن دارای بیش از 100 میلیارد نورون یا سلول مغزی است و وزن آن حدود 1 ٫ 4 کیلوگرم است.این اندام دو درصد از وزن انسان را به خود اختصاص داده اما 20 درصد از انرژی بدن را مورد استفاده قرار میدهد. نیمکره چپ و راست مغز به وسیله تعداد زیادی از تارهای عصبی به هم وصل شدهاند. در یک مغز سالم، دو قسمت به خوبی با هم ارتباط دارند.عملکردهای نیمکره راست و چپ مغز: هر چند لازم نیست این دو نیمکره به طور مداوم با هم ارتباط داشته باشد. اگر فردی دچار آسیب شود و دو نیمکره مغزش از هم جدا گردد باز هم میتواند کارهای خود را به طور طبیعی انجام دهد.نتایج به دست آمده از تحقیقات اخیر نشان میدهد افراد از دو نیمکره خود استفاده میکنند و هیچ کدام از آنها بر دیگری تسلط و برتری ندارد.بر اساس مطلبی که برونو دوبوک، عصب شناس دانشگاه مک گیل مونترال در پایگاه اینترنتی THE Brain from Top to Bottom منتشر کرد، بطور کلی نیمکره چپ مغز شما قسمت راست بدن و نیمکره راست، قسمت چپ بدن شما را کنترل میکند. اما کنترل بینایی اندکی تفاوت دارد. عصبهای قسمت چپ هر دو چشم به نیمکره چپ و عصبهای قسمت راست هر دو چشم به نیمکره راست متصل میشوند.در قرن 19 میلادی، دو عصب شناس(دکتر پییر پل بروکا و دکتر کارل ورنیک) متوجه شدند افرادی که در پردازش زبان مشکل داشتند قسمتهای مشخصی از نیمکره چپ مغز آنها آسیب دیده بود. محققان دریافتند این دو محل مربوط به پردازش زبان بوده و به دنیا اعلام کردند که زبان در نیمکره چپ مغز قرار دارد. مسیر عصبی چیست؟همانطور که قبلتر گفته شد ما آدمها در مغز خود 100 میلیارد سلول عصبی به نام نورون داریم و هنگامی که میخواهیم چیزی را یاد بگیریم این سلولها همدیگر را پیدا کرده و در کنار هم قرار میگیرند اما به هم نمیچسبند و هنگامی که یادگیری اتفاق میافتد باید جهش الکتریکی شیمیایی بین سلولها اتفاق بیافتد.هر چند که فاصله این سلولها خیلی کم است اما این جهش برای دفعات اول برای سلولها خیلی سخت است این همان زمانی است که کودک نه ماهه ما میخواهد راه رفتن را یاد بگیرد اما مدام به زمین میخورد و این دقیقا همان زمانی است که یک دانش آموز کلاس اولی تازه میخواهد نوشتن را یاد بگیرد اما مدام اشتباه میکند.اگر ما کوتاه نیامده و ادامه دهیم این مسیر بهتر و قویتر ساخته میشود طوری که بعد از مدتی آن کار را به راحتی انجام میدهیم که اصطلاحا به این روند شکل گیری مسیر عصبی میگوییم و به هنگام یادگیری هر مهارتی باید مسیر عصبی آن در مغز ما ساخته شود و دانستن این موضوع میتواند دید خیلی خوبی به ما برای یادگیری مهارتها را بدهد.ممکن است در مغز هر فرد میلیونها و حتی میلیاردها مسیر عصبی برای کارهای مختلف وجود داشته باشد. روند ساختن مسیر عصبی نیاز به زمان و تکرار فعالیتی دارد که مسیر عصبی برای آن ساخته میشود.برای همین است که خیلیها وقتی کاری را شروع میکنند وقتی میبینند کار برایشان سخت است جا میزنند اما اگر فرد در ادامه کار سماجت بورزد هرروز مسیر عصبی جدید برای مغز شناخته شدهتر میشود و پیامهای عصبی راحتتر مخابره میشوند در نتیجه فعالیت مورد نظر راحتتر انجام میشود.یک دلیل اصلی موفقیت و عدم موفقیت افراد همین مسیر عصبی است افرادی که یک کار را بارها انجام دهند مسیر عصبی برای مغزشان جا میافتد و پس از مدتی کاری را که زمانی سخت بود بسیار سادهتر و با مهارت بیشتر انجام میدهند، شما دوست عزیز از حالا به بعد که روند ایجاد مسیر عصبی را میدانید میتوانید برای به کار گیری آن در زندگی خود از آن استفاده کنید. این موضوع را یادتان نرود که هرچه قدر تمرین بیشتری انجام دهید مسیر عصبی شما قویتر میشود و هیچ مهارتی نیست که توان یادگیری آن را نداشته باشید چون شما مسیر عصبی را میشناسید. مسیر عصبی برای ساخت عادتهای جدید میتواند خیلی به شما کمک کند پس آن را جدی بگیرید. |
3 دستگاه لاغری کاربردی برای از بین بردن چربی مقاوم در دنیای مدرن امروز لاغر کردن قسمتهای مختلف بدن که دارای چربیهای مقاوم هستند کار سادهای شده است . امروزه در علم پزشکی دستگاه لاغری ساخته شده است که میتوان بدون ریسک و در سلامت کامل و در زمانی کوتاه از شر این چربیهای مقاوم خلاص شد میدانید که لاغری موضعی با ورزش و رژیم هم حاصل نمیشود زیرا چربیهای مقاوم به سادگی از بین نمیروند امااین دستگاهها امروزه کار را برایمان راحت کردهاند با رژیم گرفتن از کل چربیهای بدن کم میشود و نمیتوان تضمین داد فقط یک منطقه خاص از بدن کوچک میشود و با انجام ورزش هایی مانند دراز و نشست تنها عضلات قسمت شکم را تقویت میکنید.چربیها به یک اندازه در کل بدن تقسیم نشدند بلکه بیشتر در قسمت شکم و پهلو، ران و باسن، غبغب و بازو قرار دارند که برای رفع آنها بهتر است به سراغ لاغری موضعی برویم. امروزه با استفاده از این دستگاههای لاغری خطر عملهای جراحی و امبولی و مشکلات بعد ازجراحی و درد و التهاب به کلی از بین رفته است و شما به راحتی و در کمترین زمان از شر این چربیهای بد شکل و مقاوم خلاص میشود با ما همراه شوید تاشمارا با این دستگاههای مفید و موثر بیشتر اشنا کنیم .دستگاه لاغری کرایولیپولیز یکی از بهترین روشهای از بین بردن این چربیهای مقاوم استفاده از کرایولیپولیز است که امروزه در امریکا و اروپا هم بسیار کاربرد دارد . کرایولیپولیز سلولهای چربی را تجزیه میکند، اما بافت اطراف آن را تجزیه نمیکند. پس از خنک کاری، سلولهای چربی تحت آپوپتوز قرار میگیرند که مرگ سلولی را کنترل میکند. هنگامی که آپوپتوز اتفاق میافتد، دیواره سلولی چربی تجزیه شده و باعث میشود که لیپیدها که همان چربیها هستند از سلولها آزاد شوند. این لیپیدها توسط سیستم تخلیه لنفاوی حمل میشود تا از طریق بدن شما به همان شیوهای که چربی از غذای شما حذف میشود، از طریق بدن دفع شود. این فرایند بسیار تدریجی است، به این معنی که خطری برای سیستم لنفاوی شما وجود ندارد و از این بابت نگرانی نداشته باشید.خوب است بدانید که در روش دستگاه لاغری کرایولیپولیز آن دسته از سلولهای چربی که سطحیتر هستند در اثر سرما دچار مرگ سلولی شده و به آهستگی در طی یک تا چهار ماه از بدن دفع میشوندو به همین علت اثر سویی روی کبد و آنزیمهای کبدی ندارد. در کرایولیپولیز به طور موثر چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان حذف شده و نتایج برجسته و قابل توجهی از کاهش بافت چربی و سلولهای چربی را در منطقه تحت درمان نشان میدهد . آنچه کرایولیپولیز را از روشهای درمان دیگر متمایز میسازد استفاده از تکنولوژی سرما همراه با خلا و فشار منفی ، وکیوم چربی جهت کاهش سایز منطقه مورد نظر ,حذف سلولهای چربی , تعداد جلسه کم (یک جلسه) , برگشت ناپذیری و غیر تهاجمی بودن آن است.در این عمل سلولهای چربی زیر پوست خنک میشوند که باعث ایجاد لیپولیز و تجزیه سلولهای چربی بدون آسیب رساندن به بافتهای اطراف یا پوست میشود. کرایولیپولیز به منظور کاهش چربی در مناطق خاص بدن بخصوص سر معده و پشت استفاده میشود. کرایولیپولیز میتواند راه حل دایمی باشد میتواند سلولهای چربی را که در حال حاضر وجود دارد تا حدی کاهش دهد و میتواند مانع از افزایش تعداد باقی مانده سلولهای چربی در بدن شود، به طوری که فرد باید از طریق ترکیبی از رژیم غذایی و ورزش و یا سایر روشهای کرایولیپولیز، میزان چربی خود را ثابت نگه دارد. تقریبا هیچ زمان بهبود یا عوارض جانبی همراه با کرایولیپولیز وجود ندارد. به دنبال این روش، چربی طی یک دوره دو تا چهار ماه کاهش مییابد و باعث کاهش وزن کاملا طبیعی میشود .از بین بردن چربیهای مقاوم با دستگاه کویتیشن : می دانید که امروزه کاهش وزن و کاهش سایز تبدیل به صنعت شده است. به همین دلیل است که پیدا کردن خدمات مناسب برای کاهش وزن میتواند بسیار دشوار باشد. یکی از خدمات صنعت کاهش وزن کاهش وزن با امواج اولتراسونیک دستگاه کویتیشن است. اما کویتیشن چیست و چگونه برای رسیدن به اهداف کاهش وزن کمک میکند؟ کویتیشن معروف به لیپوساکشن بدون جراحی، روشی موثر و ایمن برای کاهش سایز است که از امواج فراصوت استفاده میکند. در اثر برخورد این امواج به آب میان بافتی، حباب هایی در اطراف سلولهای چربی ایجاد میشود. این حبابهای لرزان باعث شکسته شدن سلولهای چربی میشوند بدون اینکه آسیبی به سایر سلولها وارد کنند.در نهایت محتوای سلولهای چربی از طریق مجرای ادرار و سیستم لنفاوی دفع میشود. حدود 1 تا 2 روز بعد از انجام کویتیشن، دفعات ادرار افزایش پیدا میکند و نیاز به مصرف آب بیشتری است . در طول انجام روش اولتراسونیک کویتیشن، دستگاه کویتیشن غیر تهاجمی با طول موجهای کوتاه نقاط مدنظر را هدف قرار میدهد و در بعضی مواقع ساکشنی خفیف نیز در کنارش انجام میشود. این فرآیند لایه سلولهای چربی زیر پوست را گرم و به لرزش در میآورد. سرانجام روش اولتراسونیک لیپوساکشن موجب میشود سلولهای چربی به مایع تبدیل شوند و محتوای خود را به جریان خون منتقل کنند. ابداع کنندگان این روش اعتقاد دارند بعد از انجام کویتیشن بدن قادر به پردازش این اسید چربیها از طریق سیستم لنفاوی است . باتوجه به سابقه سلامتی شخص و نوع بدن ممکن است نسبت به دیگران کمتر یا بیشتر وزن کم کنید. این شاخصها نه تنها روی میزان تاثیرگذاری بلکه روی مدت ماندگاری نیز تاثیر میگذارند. بعد از انجام این روش با استفاده از متر خیاطی و یا نگاه کردن خود در آینه متوجه نتیجه میشوید. البته فراموش نکنید این روش تنها در بعضی نقاط بدن جواب میدهد و قرار نیست یک شبه جواب بگیرید. صبور باشید چون بهترین نتایج خود را هفتهها یا ماهها پس از درمان نشان میدهند.از بین بردن چربیهای مقاوم با رادیو فرکانسی : باید بدانید که این روش نیز از دیگر روشها برای کاهش سایز بدون جراحی است که از امواج رادیوفرکانسی استفاده میکند. دستگاه آر اف با ایجاد حرارت در سلولهای چربی مشابه کویتیشن عمل میکند. روش ار اف معمولا توسط متخصصان پوست برای افرادی استفاده میشود که روی بدنشان نقاط چربی اضافی دارند. در این روش به صورت کنترل شده روی سلولهای چربی گرما تابیده میشود و این گرما موجب مرگ این سلولها بدون تحت تاثیر قرار دادن عضلات یا پوست اطرافشان میشود. در این روش نه تنها از چربیها کم میشود بلکه بدن به تولید کلاژن تحریک میشود و کلاژن به جمع شدن پوست شل نیز کمک میکند. رفع افتادگی پوست، درمان سلولیت و رفع ترکهای سطحی پوست از کاربردهای دیگر کویتیشن و آر اف هستند که سبب شده طرفداران زیادی پیدا کند . |
زیباترین آزمایشهای تاریخ علم هنگامی که رابرت پی. کریس، عضو گروه فلسفهی دانشگاه ایالتی نیویورک و مورخ آزمایشگاه ملی بروکهان از جمعی از فیزیکدانان خواست تا زیباترین آزمایشهای کل تاریخ علم را نام ببرند، مشخص شد که ده گزینهی نخست، بیشتر به طور انفرادی کار کردهاند و دستیاری نداشتهاند.اغلب آزمایشهایی که در شمارهی سپتامبر 2002 مجله "دنیای فیزیک" ( Physics World ) فهرست شدهاند را میتوان روی یک میز کار معمولی انجام داد و به ابزارهای محاسبهای پیشرفتهتر از خطکش و ماشین حساب نیاز ندارند! چیزی که در همهی این آزمایشها مشترک است، همان چیزی است که دانشمندان از آن به عنوان "زیبایی" نام میبرند یعنی سادگی منطقی دستگاههای مورد استفاده و سادگی منطقی تجزیه و تحلیل.به عبارت دیگر، پیچیدگی و دشواری پدیدهها، به طور موقت به کناری گذاشته میشود و نکته تازهای از راز و رمزهای طبیعت کشف میشود. فهرست چاپ شده در این مجله به ترتیب امتیازدهی رتبه بندی شده است:اراتوستن: اندازه گیری محیط زمیندر ظهر انقلاب تابستانی در یکی از شهرهای مصر ،که امروزه آسوان نامیده میشود، خورشید مستقیم میتابد: اجسام هیچ سایهای ندارند و نور خورشید تا انتهای یک چاه عمیق نفوذ میکند. اراتوستن که کتابدار کتابخانه اسکندریه در قرن سوم پیش از میلاد بود، هنگامی که این مطلب را خواند، دریافت که اطلاعات لازم برای محاسبه محیط زمین را در اختیار دارد. وی همان روز و همان ساعتی که در بالا گفته شد، آزمایشی ترتیب داد و مشاهده کرد که پرتوهای خورشید در اسکندریه تا حدودی مایل بوده و حدود هفت درجه از خط عمود انحراف دارد.حالا دیگر فقط محاسبههای هندسی باقی مانده بود.فرض کنید زمین گرد است، در این صورت محیط دایره آن 360 درجه است. با این تفسیر اگر دو شهر از یکدیگر 7 درجه دور باشند، میتوان گفت به اندازه هفت سیصد و شصتم یا یک پنجاهم یک دایره کامل از هم فاصله دارند. با اندازه گیری فاصله دو شهر، مشخص شد که این دو 5 هزار استادیوم (واحد طول حدود 185 متر) از یکدیگر دورند. اراتوستن نتیجه گرفت که محیط زمین 50 برابر این فاصله یعنی 250 هزار استادیوم است. از آن جا که دانشمندان در مورد طول واقعی یک استادیوم یونانی اختلاف نظر دارند، غیر ممکن است بتوانیم دقت این اندازهگیری را تعیین کنیم. اما بر پایهی برخی از محاسبهها گفته میشود خطای این اندازه گیری حدود 5 درصد بوده است!گالیله : آزمایش چیزهای در حال سقوطتا حدود سالهای 1500 میلادی، مردم فکر میکردند چیزهای سنگین سریعتر از اجسام سبک سقوط میکنند. هر چه باشد، این سخن ارسطو است!این که یک دانشمند یونان باستان توانسته بود، همچنان سلطه خود را حفظ کند، بیانگر این است که علم طی قرون وسطی چقدر تنزل کرده بود.گالیلیو گالیله که استاد کرسی ریاضیات در دانشگاه پیزا بود، آن قدر جسارت داشت که دانش پذیرفته شده را با چالش روبه رو کند. این داستان از جمله ماجراهای معروف تاریخ علم است: گفته میشود وی دو چیز با وزنهای مختلف را از بالای برج کج پیزا در ایتالیا رها کرد و نشان داد که آن چیزها در یک زمان به زمین میرسند. به چالش طلبیدن باورهای ارسطو ممکن بود برای گالیله به قیمت از دست دادن شغلش تمام شود، اما وی با این کار نشان داد که داور نهایی در موضوعهای علمی، رویدادهای طبیعی است نه اعتبار افراد.گالیله:آزمایش سقوط توپها از سطح شیبدارگالیله به بازپیرایی باورهای خود در مورد چیزهای در حال حرکت ادامه داد .وی یک تخته که حدود 6 متر طول و 25 سانتی متر عرض داشت را انتخاب کرد و شیاری را در مرکز آن طوری حفر کرد که تا جایی که امکان دارد، صاف و مستقیم باشد. وی سطح را شیبدار کرد و توپهای برنجی را درون این شیارها غلتاند و زمان سقوط را با یک ساعت آبی اندازهگیری کرد. ساعت آبی یک مخزن بزرگ آب بود که آبش از لولههای نازک به یک ظرف منتقل میشد.وی پس از هر بار آزمایش و رها کردن توپ میزان آب تخلیه شده را وزن میکرد.گالیله با وزن کردن مقدار آب تخلیه شده، زمان را اندازه گرفت و آن را با مسافتی که گلوله طی کرده بود، مقایسه میکرد. ارسطو پیش بینی کرده بود که سرعت گلولههای غلتان ثابت است: اگر مدت زمان حرکت را دو برابر کنید، مسافت طی شده دو برابر میشود. اما گالیله نشان داد که مسافت طی شده با مجذور زمان متناسب است: اگر مدت زمان حرکت را دو برابر کنید، مسافت طی شده چهار برابر میشود. علت آن نیز این است که توپ در اثر جاذبه گرانشی مرتبا شتاب میگیرد.نیوتون : تجزیه نور خورشید با منشوراسحاق نیوتن در همان سالی که گالیله در گذشت، متولد شد.وی در سال 1665 میلادی از ترینیتی کالج کمبریج فارغ التحصیل شد. سپس، دو سال خانه نشین شد تا بیماری طاعون را که همه گیر شده بود، از سر بگذراند. وی از این که خانه نشین بود، چندان ناراضی نبود چرا که مشغول فعالیتهای علمی بود.در آن سالها این تفکر رایج بود که نور سفید خالصترین نوع نور است (باز هم باورهای ارسطویی) و بنابراین نورهای رنگی، تغییرشکلیافته نورهای سفید هستند. نیوتن برای آزمایش این نظریه، دستهای از پرتوهای خورشید را به منشور تاباند و نشان داد که خورشید به طیفی از رنگها تجزیه میشود. البته مردم، رنگین کمان را در آسمان مشاهده میکردند اما از تفسیر صحیح آن ناتوان بودند.نیوتن توانست به درستی نتیجهگیری کند که رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، بنفش و رنگهای بین اینها، تشکیلدهنده نور سفید هستند. نور سفید در نگاه اول بسیار ساده به نظر میرسید، اما پس از نگاه دقیقتر مشخص شد که نور سفید تلفیقی زیبا از نورهای گوناگون است.کاوندیش : محاسبه جرم زمینیکی دیگر از فعالیتهای نیوتن پیشنهاد نظریه گرانشی بود که بیان میکرد قدرت نیروی گرانش بین دو جسم به نسبت جرم هایشان افزایش و به نسبت مجذور فاصله بین آن دو کاهش مییابد اما این پرسش باقی بود که قدرت این نیروی گرانشی چقدر است؟در پایان دههی اول قرن هجدهم، هنری کاوندیش تصمیم گرفت به این پرسش پاسخ دهد.وی یک میله چوبی را که حدود دو متر طول داشت، انتخاب کرد و سپس یک گلوله کوچک فلزی به هر طرف این میله چوبی وصل کرد تا شبیه یک دمبل شود. سپس آن را با سیمی آویزان کرد. پس از آن دو گلوله سربی را که حدود 160 کیلوگرم جرم داشتند، به توپهای کوچک دو سر میله چوبی نزدیک کرد تا نیروی گرانشی لازم برای جذب کردن آنها ایجاد شود.گلولهها حرکت کردند و در نتیجه سیم تاب برداشت.کاوندیش با وصل کردن یک قلم کوچک در دو طرف میله توانست میزان جابه جایی ناچیز گلولهها را اندازه بگیرد. وی برای محافظت دستگاه، از جریان هوا، آن را، که ترازوی پیچشی نامیده میشود ، درون اتاقکی قرار داد و با یک تلسکوپ میزان جابهجایی را خواند.وی با این دستگاه توانست مقداری را که به ثابت گرانشی معروف است، با دقت بسیار زیادی اندازه گیری کند و با استفاده از ثابت گرانشی، چگالی و جرم زمین را به دست آورد.اراستوتن توانست محیط زمین را اندازه بگیرد اما کاوندیش جرم زمین را به دست آورد.یانگ: آزمایش تداخل نورباورهای نیوتن همواره درست نبود. پس از استدلال مختلف به این نتیجه رسید که نور از ذرههایی تشکیل شده است و نه از موج.در سال 1803 توماس یانگ پزشک و فیزیک دان انگلیسی تصمیم گرفت این نظریه را بیازماید. وی سوراخی را در پردهپنجره ایجاد کرد و آن را با یک مقوا که به وسیله سوزن شکاف کوچکی در آن ایجاد کرده بود، پوشاند. سپس، نوری را که از این شکاف میگذشت، با استفاده از یک آینه منحرف کرد. در مرحلهی بعد، ورقه نازکی از کاغذ انتخاب کرد که فقط یک سیام اینچ (حدود یک میلیمتر) ضخامت داشت و آن را به طور دقیق در مسیر عبور نور قرار داد تا پرتو نور را به دو قسمت تقسیم کند.نتیجه این آزمایش طرحی از نوارهای متناوب روشن و تاریک بود!این پدیده را فقط با فرض این که پرتوهای نور همانند موج رفتار میکنند، میتوان تفسیر کرد.نوارهای روشن وقتی مشاهده میشوند که دو قله موج با یک دیگر هم پوشانی و یکدیگر را تقویت کنند، اما نوارهای سیاه وقتی ایجاد میشوند که یک قله موج با موج مخالف آن ترکیب شود و یک دیگر را خنثی کنند. این آزمایش سالهای بعد با استفاده از یک مقوا که در آن دو شکاف برای تقسیم نور به دو پرتو ایجاد شده بود، تکرار شد و به همین دلیل به آزمایش دو شکاف نیز مشهور است.این آزمایش بعدها به معیاری برای تعیین حرکت شبه موجی تبدیل شد حقیقتی که یک قرن بعد، هنگامی که نظریه کوانتوم آغاز شد اهمیت بیش از اندازهای یافت.فوکو: چرخش کره زمینفوکو در سال 1851 در پاریس آزمایش بسیار مشهوری را به انجام رساند که پس از گذشت سالیان متمادی، اخیرا در قطب جنوب دوباره تکرار شد.این دانشمندان آونگی را در قطب جنوب نصب کرد و به تماشای حرکت این آونگ پرداختند. جین برنارد فوکو دانشمند فرانسوی یک گلوله آهنی 30 کیلوگرمی را به انتهای یک مفتول متصل و از سقف کلیسایی آویزان کرد و آن را به حرکت درآورد تا به سمت عقب و جلو حرکت کند. سپس برای آن که نحوه حرکت این آونگ به خوبی مشخص شود، قلمی را به انتهای گلولهای که روی بستری از شنهای نرم و مرطوب در حال نوسان بود، قرار داد.تماشاچیان در کمال شگفتی مشاهده کردند که آونگ به طرز غیر قابل توجیهی در حال چرخش است یعنی مسیر حرکت رفت و برگشتی آن در هر تناوب با تناوب قبلی متفاوت است. اما واقعیت امر این است که این کف کلیسا بود که به آرامی حرکت میکرد و به این ترتیب فوکو توانست با قانعکنندهترین روش ممکن نشان دهد که زمین حول محور خود در حال گردش است.در عرض جغرافیایی پاریس، آونگ طی هر 30 ساعت یک چرخش کامل را در جهت عقربههای ساعت انجام میدهد در نیمکره جنوبی همین آونگ خلاف جهت عقربههای ساعت به حرکت درمیآید و در نهایت روی خط استوا حرکت در اصل چرخشی نبود. همان طور که دانشمندان عصر جدید نشان دادند زمان تناوب حرکت چرخشی پاندول در قطب جنوب برابر 24 ساعت است.میلیکان: آزمایش قطره روغناز دوران باستان دانشمندان الکتریسیته را مورد بررسی قرار داده بودند پدیده پیچیدهای که هنگام رعد و برق از آسمان نازل میشد، یا با کشیدن شانه به موها میتوانستند به راحتی آن را ایجاد کنند. در سال 1897 فیزیک دان انگلیسی جی.جی.تامسون اثبات کرد که الکتریسیته از ذرههایی که دارای بار منفی هستند، یعنی الکترونها، به وجود میآید. (آزمایشی که در واقع بایستی یکی از موردهای این فهرست باشد) و کار اندازهگیری بار این ذرهها در سال 1909 به رابرت میلیکان، دانشمند آمریکایی، محول شد.وی با استفاده از یک عطرپاش، قطرههای ریز روغن را به درون اتاق کوچک شفافی اسپری کرد. در بالا و پایین این اتاق کوچک صفحههای فلزی قرار داشتند که به باتری متصل بودند و در نتیجه یکی از صفحهها مثبت و صفحه دیگر منفی بود. از آن جا که این قطرهها هنگام عبور در هوا دارای مقدار جزیی بار الکتریکی میشوند، میتوان سرعت سقوط آنها را با تغییر ولتاژ صفحههای فلزی تنظیم کرد.هنگامی که نیروی الکتریکی به طور دقیق با نیروی گرانشی برابر شود، قطرههای روغن همانند ستارگان درخشان در پس زمینه تاریک به نظر میرسند و در هوا معلق میمانند. میلیکان این قطرهها را یکی پس از دیگری مورد ملاحظه قرار داد، ولتاژ صفحه را تغییر داد و به مشاهدهی ت ثیر آن پرداخت. وی پس از انجام آزمایشهای متعدد به این نتیجه رسید که بار الکتریکی یک مقدار مشخص و ثابت دارد. کوچکترین بار این قطرهها چیزی نیست به جز بار یک الکترون منفرد.رادرفورد: کشف هسته اتمدر سال 1911 که ارنست رادرفورد در دانشگاه منچستر سرگرم آزمایش در مورد رادیواکتیویته بود، گمان میرفت که اتمها از گلولههای نرم و باردار مثبتی تشکیل شدهاند که توسط ذرههایی با بار منفی احاطه میشوند یعنی مدل کیک کشمشی.اما هنگامی که وی و دستیارانش ذرههای باردار مثبت کوچکی را که ذرهی آلفا نامیده میشدند، به صفحه نازکی از طلا تاباندند، در شگفتی تمام مشاهده کردند که درصد اندکی از این پرتوها به سمت عقب برگشتند.به عبارت دیگر این ذرهها پس از برخورد با اتمها کمانه کردهاند. رادرفورد نتیجه گرفت اتمهای واقعی چندان هم نرم نیستند. قسمت اصلی جرم این اتمها باید در مرکزشان، که امروزه هسته اتم مینامیم، قرار داشته باشد و الکترونها این هستهها را احاطه کردهاند.با وجود تغییرهایی که نظریهی کوانتوم در آن ایجاد کرد، این تصویر از اتمها هنوز هم به قوت خود باقی است.کلاوس جانسون: تداخل یک الکترون منفردنه گفتههای نیوتن و نه یانگ هیچ کدام در مورد ماهیت نور به طور کامل صحیح نبود!هر چند به سادگی نمیتوان گفت که نور از ذره تشکیل شده است، خاصیتهای آن را فقط با استفاده از ماهیت موجی نیز نمیتوان به طور کامل تشریح کرد.طی 5 سال اول قرن بیستم ماکس پلانک و آلبرت اینشتین نشان دادند که نور در بستههایی که فوتون نام دارد، جذب و نشر میشود اما آزمایشهایی برای تعیین ماهیت دقیق نور هم چنان ادامه داشت.بعدها تیوری کوانتوم متولد شد و طی چند دهه توسعه یافت و توانست دو نظریهی پیشین را با یک دیگر آشتی داده و نشان دهد که هر دو میتوانند صحیح باشند: فوتونها و سایر ذرههای زیراتمی (همانند الکترونها، پروتونها و .) دو چهره از خود بروز میدهند که مکمل یکدیگرند بنابراین به گفته یک فیزیکدان در دستهی موج-ذرات ( Wavicle ) قرار میگیرند.فیزیک دانان برای شرح دادن این مطلب اغلب از یک آزمایش نظری شناخته شده استفاده میکنند. آنها ابزارهای آزمایش شکاف دوگانه یانگ را به کار میبرند، اما به جای آن که نور معمولی به کار ببرند از پرتو الکترون استفاده میکنند. بر اساس قانونهای مکانیک کوانتوم، جریان ذرهها به دو پرتو تفکیک میشوند، پرتوهای کوچکتر با یکدیگر تداخل میکنند و همان الگوی آشنای نوارهای متناوب تاریک و روشن را که توسط نور ایجاد شده بود، از خود نشان میدهند. یعنی ذرهها همانند موج عمل میکنند.بر اساس مقالهای از پیتر راجرز سردبیر مجله "دنیای فیزیک" تا سال 1961 هیچ کس این آزمایش را در عمل به انجام نرساند تا این که کلاوس جانسون در این سال موفق به انجام این آزمایش شد. در آن هنگام هیچ کس از نتایج بهدستآمده چندان شگفتزده نشد و نتایج همانند بسیاری از موردهای دیگر بدون آن که نامی از کسی در میان باشد به دنیای علم وارد شد. |
خرافه تکامل جانداران را باور نکنید(کدام تکامل؟) فرضیه تکامل یا فرگشت جانداران اصولا در اذهان به معنای انشعاب انواع گونههای مختلف گیاهان و حیوانات از اجداد مشترک است. در واقع تکامل گرایان این نوع از تکامل را "تکامل کلان" مینامند. مثلا تکامل انسان از نیای مشترکش با شامپانزه، یک نوع از تکامل کلان است. اما تکامل گرایان برای اثبات نظریه خود از مفهومی دیگر به نام "تکامل خرد" استفاده میکنند. یک مثال از تکامل خرد تغییر رنگ در نژادهای مختلف انسان است. اگر پای سخن یک تکامل گرا بنشینید، حتما مثالهای متعددی از تکامل خرد را به شما خواهد گفت و تکامل کلان را تداوم تکامل خرد قلمداد خواهد کرد. آنها همانند داروین اینکه کشاورزان و دامداران طی قرنها توانستهاند دامهای فربهتر و قویتر و محصولات کشاورزی پربارتری را به دست آوردهاند را دلیلی برای امکان پذیر بودن انشعاب گونههای مختلف جانداران از یکدیگر میدانند. تکامل گرایان خواهند گفت، این تغییرات جزیی و آهسته در طی میلیونها سال باعث تغییرات اساسی خواهد شد. مثلا یک جانور درنده خشکی زی را تبدیل به نهنگ امروزی میکند.اما تکامل جزیی پدیدهای ملموس، و تا حدی آزمایش پذیر است. مثلا در نسلهای مختلف باکتریها تغییراتی نسبتا سریع رخ میدهد و میتواند گواه تکامل جزیی باشد. یا اینکه میدانیم بسیاری از انواع میکروبها در مقابل داروها مقاوم میشوند. حتی با وجود اینکه بین نژادهای انسانی قرابت ژنتیکی بسیار زیادی وجود دارد، اما رنگهای پوست متنوعی دارند. اما تکامل گرایان سعی دارند تغییرات عظیمی که در تکامل کلان مطرح میکنند، از جمله ایجاد اندامها و رفتارهای مختلف، را نیز با استفاده از تکامل خرد توجیه کنند. با این وجود تکامل خرد و تکامل کلان تفاوتهای اساسی دارند که نمیتوان آنها را در یک ساختار مدنظر قرار داد. تکامل کلان مستلزم تغییر همزمان اندام و رفتار است. فرض کنیم نوعی موش میخواهد به صورت خفاش تکامل یابد. قرار است دست این جانور تبدیل به یک بال (البته با پوست و نه با پر) شود. در این مثال باید تغییرات بزرگی در استخوانها، رگها، پوست، عضلات، عصبها آن هم به صورت همزمان رخ دهد. حتی اگر چندین جهش رخ دهد، و همه این تغییرات پیچیده در اندامها به صورت همزمان رخ دهد، اما رفتار متناسب با این اندام جدید رخ ندهد این اندام هیچ فایدهای برای جانور نخواهد داشت. اهمیت تغییر رفتار متناسب با اندام جدید را میتوان با مثال رباتی که برای انجام وظایف محول شده نیاز دارد که برنامه نویسی شود میتوان درک کرد. در واقع همانطور که یک ربات برای حرکت یا برداشتن چیزی نیاز به برنامه نویسی مفصلی دارد، یک موش برای اینکه با بالهای خفاشی بتواند پرواز کند نیاز به برنامه نویسی بسیار بسیار پیچیده و دشواری برای تنظیم فعالیتهای مختلف دهها عضله مختلف با زمانبندی دقیق، تنظیم سرعت تنفس، و فشار خون در اندامهای مختلف دارد. بدون رفتار پرواز، اندام پرواز فلج است. و طبیعی است این اندام نه تنها مزیتی برای جاندار نیست، بلکه نقطه ضعفی نیز است. عقل میگوید روند توسعه اندامها در تکامل کلان الزاما مستلزم این است که اندام مذکور طی مدتی بسیار طولانی تکامل پیدا کند. این یعنی تا اندام مذکور از همه لحاظ کامل نشود بلا استفاده خواهد بود و خودش نقطه ضعفی برای جاندار است. اینجاست که تکامل کلان به بنبست بر میخورد. تغییرات اندک در موجودات برای سازگاری با محیط (مانند تغییر رنگ پوست، یا مو) نیازمند ناقص ماندن یک عضو از بدن جاندار نیست. در واقع تکامل خرد بلافاصله در انتخاب طبیعی جاندار تاثیر مثبت میگذارد. اما تکامل کلان نیازمند توسعه یک اندام ناقص آنهم طی میلیونها سال است و عقل چنین امری را رد میکند.لینک همه قسمتهای این مطلب 1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 |
درسهایی از راکتور فوکوشیما اسفند ماه سال 1389 در ژاپن اتفاق هولناکی رخ داد. در پی زلزلهای با بزرگای 9 به وقوع پیوست. ژاپن همچون کشور ما زلزلهخیز است و وقوع زلزلههایی با بزرگای بیش از 6 یا 7 برایشان امری عادی است، اما اینبار حادثهای بهمراتب تلختر از زلزله رخ داد. در اثر زمینلرزه مهیب سونامی ایجاد شد. واژه "سونامی" از واژه "تسونامی" در زبان ژاپنی گرفتهشده است. سونامی یعنی لرزش شدید آب دریا. معادل فارسی سونامی "آبلرزه" است. سواحل ژاپن یکی از نواحی مستعد این پدیده است و در ایران هم سواحل بوشهر ممکن است شاهد چنین پدیدهای باشد، اما در مقیاسی بسیار کوچکتر. ازآنجاییکه نیروگاههای هستهای را غالبا کنار دریا یا اقیانوس میسازند، بنابراین برای مهار آبلرزه هم تدابیر ایمنی میاندیشند. ژاپنیها هم چنین کرده بودند. آنها دیواری 7 ٫ 5 متری کشیده بودند تا از امواج سهمگین آبلرزه در امان باشند اما این بار ارتفاع امواج که به سمت ساحل اقیانوس، جایی که نیروگاههای وابسته به شرکت برق توکیو قرار داشتند، 14 متر بود. خیلی فراتر از انتظار. امواج سهمگین دیوارهای حفاظتی را درنوردیده و وارد محوطه نیروگاهی شدند. در زمان زلزله راکتور شماره 4 خالی از سوخت بود. راکتورهای 5 و 6 هم خاموش و سرد بودند. راکتورهای 1 ، 2 و 3 هم در اثر زلزله بهطور خودکار خاموش شده و ژنراتورهای اضطراری برای فعال کردن پمپها و خنک نگهداشتن راکتورها فعالشده بودند اما وقتی امواج آبلرزه دیوارهای حفاظتی را پشت سر گذاشت و وارد محوطه سایت شد. آب همهجا را فراگرفت. ژنراتورها و تابلوهای برق که در ارتفاعی پایینتر از سطح دریا قرار داشتند همگی به زیر آب رفته و خاموش شدند. ارتباط با شبکه برق قطع شد و با از کار افتادن پمپها کار خنکسازی راکتور متوقف شد. بدین ترتیب دمای راکتورها از حد مجاز بالاتر رفت و اینجا آغاز یک حادثه هستهای بود. از سویی در اثر سیل و زلزله امکان امدادرسانی به مجموعه نیروگاهی غیرممکن شده بود. شواهد بدت آمده حاکی از آن بود که سوخت هستهای در سه راکتور اول ذوبشده است. روکش فلزی بالای ساختمان راکتور در اثر انفجار هیدروژن از بین رفته است. انفجار باعث شده دستگاههای کنترل حرارت راکتور شماره 2 از کار بیفتد. راکتور شماره 4 هم آتشگرفته بود. از سوی دیگر میلههای سوخت هم که در استخر 1 و 4 نگهداشته میشد در اثر کم شدن آب استخر شروع به داغ شدن کرده بود. مقامات ژاپنی سطح حادثه را در ابتدا پنج اعلام کردند، اما بعدها آن را تا سطح هفت افزایش دادند. پس از حادثه هستهای راکتورهای فوکوشیما موضوع خنک نگهداشتن راکتورهای هستهای پس از خاموش شدن اهمیت ویژهای یافت. سوال پیش روی متخصصان این بود. اگر قرار باشد در شرایط بحرانی از آب بهعنوان جاذب حرارت استفاده کنیم، موثرترین حالت آب کدام خواهد بود؟ گزینههای ما عبارتاند از: آب تحتفشار، آب معمولی، یخ و بخار. در میان انواع مواد آب دارای بیشترین ظرفیت گرمایی است و از بهترین مواد برای انتقال حرارت به شمار میرود. بخارآب هم مثل آب است اما با چگالی کمتر، بنابراین نمیتواند بهتر از آب باشد. در بیشتر نیروگاهها برای بالا بردن نقطهجوش آب فشار درون مخزن تولید بخار بسیار بالاتر از فشار جو است. این کار نه به خاطر بهبود ظرفیت گرمایی است، بلکه برای بالا بردن نقطهجوش آب و افزایش بازده ترمودینامیکی نیروگاه با تولید بخار در دمای بالاتر است بنابراین اگر بنا باشد از آب بهعنوان جاذب حرارت در شرایط حادثه استفاده کنیم، کاراترین حالت آن "یخ" خواهد بود. یخ در شرایط متعارف ترمودینامیکی برای اینکه به آب صفر درجه سانتیگراد تبدیل شود 80 کالری گرما میگیرد که به آن گرمای نهان ذوب میگویند. سپس آبی که بدین ترتیب حاصلشده است برای هر یک درجه افزایش دما یک کالری گرما میگیرد. بهبیاندیگر در شرایط متعارف آب صفر درجه تا به نقطهجوش برسد حدود 100 کالری گرما میگیرد بنابراین استفاده از یخ موثرترین راه برای جذب گرما است. هر چه دمای یخ پایینتر باشد همانقدر جذب گرما بیشتر خواهد بود.حادثه هستهای فوکوشیما درسهای بسیاری برای صنایع هستهای داشت. عدهای معتقدند این حادثه بعد از فاجعه چرنوبیل بدترین حادثه هستهای جهان است اما بیشک رویکرد دو کشور ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی سابق در مهار بحران، مسیولیتپذیری بینالمللی و نیز بهرهمندی از تجارب جهانی را نمیتوان باهم قیاس کرد. البته ناگفته نماند که طی بیستوپنج سال فاصله زمانی بین دو حادثه پیشرفتهای چشمگیری در صنعت هستهای و ایمنی رخداده است. فوکوشیما درسهای خوبی برای کشور ما هم دارد که بهدرستی قدم در راه بهرهمندی از صنایع هستهای نهاده است. |
سامانه هشدار سریع زلزله چیست؟ هرچند بشر تاکنون نتوانسته هیچ زلزلهای را پیشبینی کند، اما با استفاده از تکنولوژیهای جدید و با راهاندازی سامانههای هشدار سریع زلزله ( Earthquake Early Warning Systems )، توانایی شناسایی سریع امواج لرزهای در صورت وقوع زلزله، محاسبه حداکثر لرزش مورد انتظار و ارسال هشدارها به افراد در معرض خطر، قبل از رسیدن امواج مخرب را دارد.هشدارهای به موقع در هنگام وقوع زلزله میتوانند با توجه به شدت زلزله، عمق کانون زمینلرزه و فاصله آن از افراد بین 15 تا 100 ثانیه زمان، برای انجام اقدامات حفاظتی مانند پناهگرفتن در مکانهای ایمن، متوقف کردن آسانسورها و باز کردن درها در نزدیکترین طبقه، قطع گاز شهری و توقف خودکار فعالیتهای مهم، بهمنظور کاهش خسارات و افزایش ایمنی عمومی در اختیار شهروندان و سازمانها قرار دهد.نحوه عملکرد سامانهنحوه عملکرد سامانههای هشدار سریع زلزلهاساس کار سامانه بر مبنای تفاوت سرعت بین موجهای P (موج اولیه) و S (موج ثانویه و مخرب) زلزله است. هنگام وقوع زمینلرزه، موج P سریعتر از موج S حرکت کرده و گیرنده موجود در نزدیکی کانون زمینلرزه، آن را حس میکند. ازآنجاکه سرعت حرکت امواج زمینلرزه از سرعت حرکت امواج رادیویی کمتر است، سامانه هشدار زمینلرزه با دریافت این امواج، قادر خواهد بود چند ثانیه پیش از رسیدن امواج مخرب به محل اسکان مردم، به آنها هشدار دهد.فاصله از کانون زلزله، فاکتور بسیار مهمی در زمان باقیمانده برای واکنش است.الزامات و مقرراتقابلیت ارسال هشدار قبل از رسیدن امواج زمینلرزه به موارد زیر بستگی دارد:شبکهای متراکم از سنسورهای شناسایی در نزدیکی به گسلها.شبکه ارتباطی سریع و قابل اعتماد از سنسورها به مراکز پایش.الگوریتمهای دقیق رایانهای برای پایش دادههای ارسالی از سوی سنسورها و شناسایی زمان وقوع و شدت لرزش.قابلیت اطلاعرسانی بهموقع هشدارها و نحوه صحیح اعلام هشدار به گروههای مختلف.آموزشهای مناسب به شهروندان.مقایسه تراکم شبکه سنسوری در کشور ژاپن (راست) و ایالت کالیفرنیا (چپ)این سامانه برای تجزیه و تحلیل زلزله و اعلام هشدار، از تجهیزات و سنسورهای نصب شده استفاده خواهد کرد. افراد برای دریافت هشدارها باید به پیامهای رادیویی و تلویزیونی یا اپلیکیشنهای گوشیهای هوشمند دسترسی داشته باشند.صنایع، سازمانهای دولتی و غیردولتی و کسبوکارها برای دریافت هشدارها و انجام اقدامات خودکار ملزم به سرمایهگذاری و نصب تجهیزات مربوطه خواهند بود. بهعلاوه، برای افزایش کارایی هشدارهای سریع، افراد، شرکتها و موسسات باید اقدامات لازم را از قبل برنامهریزی کرده باشند و در هنگام دریافت هشدار مطابق دستورالعملها عمل کنند. بهطور کلی فاصله افراد از مرکز زمینلرزه تاثیر بسیاری بر زمان هشدار دریافتی دارد. افرادی که در نزدیکی مرکز لرزش قرار دارند ممکن است زمان کمتری برای انجام اقدامات حفاظتی داشته باشند.اطلاعرسانیاطلاعرسانی برای کاربران باید صریح، عاری از پیچیدگی و شامل اطلاعات ضروری باشد. کاربر موبایل باید تحت هر شرایطی این هشدار را ببیند و اقدامات حفاظتی لازم را انجام دهد. به این منظور اپلیکیشنهای موجود معمولا در شرایط وقع زلزلههای با شدت بیش از 4 ٫ 5 در مقیاس ریشتر، موارد زیر را به کاربر نمایش میدهند:شدت تخمینی زمینلرزه و مکان وقوع آن درصد خطای هشدار آژیر مخصوص و اعلامیه صوتی اقدامات حفاظتی ( Drop , Cover and Hold on ) زمان باقیمانده برای کاربر پیش از لرزش زمین (با توجه به موقعیت و فاصله فرد از مرکز زمینلرزه).علاوه بر این شرکت گوگل قابلیتی را برای گوشیهای اندرویدی راهاندازی کرده است که این امکان را در اختیار پژوهشگران قرار میدهد تا با دسترسی به حسگرهای ژیروسکوب داخل تلفنهای همراه هوشمند، از آنها بهعنوان سنسور لرزهسنج استفاده کنند. این قابلیت فواید فراوانی همچون اطلاع از میزان خرابیهای وارده به هر ناحیه با توجه به شدت لرزش در آن منطقه و صحتسنجی هشدارهای زلزله، دارد. در این ویدیو توضیحاتی در خصوص این قابلیت، قابل مشاهده است. اقدامات قابل انجاماگرچه سامانههای هشدار زمینلرزه تنها چند ثانیه (چند ثانیه تا چند ده ثانیه بسته به فاصله از کانون زمینلرزه) قبل از وقوع زمینلرزه، زنگ خطر را به صدا در میآورند، اما در همان مدت کوتاه، کارهای زیر را میتوان انجام داد:قطع خطوط نفت و گاز برای جلوگیری از آتشسوزی خاموشکردن ماشین آلات توقف آسانسورها مسیریابی دوباره جریان برق قطع عملیات فرودگاهها هشدار به اتاقهای عمل بیمارستانها شروع استفاده از موتورهای برق اضطراری فعالیتهای یاد شده، به سه دسته کلی تقسیم میشوند:الف) اقداماتی که باید بهصورت خودکار انجام شوندمانند پایین آوردن سرعت قطارهای مترو، خاموش شدن ماشینآلات سنگین، توقف آسانسورها، قطع جریان گاز و آب، ذخیرهسازی اطلاعات حیاتی رایانهها، توقف فعالیت نیروگاههای هستهای و . .ب) اقداماتی که شهروندان باید انجام دهندمانند کمکردن سرعت حرکت خودرو و هدایت آن به منتهیالیه راست جاده، پناه گرفتن در محل امن، دور شدن از موقعیتهای خطرناک، خروج از آسانسور، دور شدن از اشیاء خطرناک و . .ج) اقدامات عملیاتی که سازمانها به تفکیک عملکرد خود باید انجام دهندآمادهباش نیروهای امدادی و مراکز درمانی، جلوگیری از فرود هواپیماها و هدایت آنها به فرودگاههای اطراف، باز کردن خودکار درب تمام مراکز کمکرسانی برای جلوگیری از محبوس شدن تجهیزات در ساختمان و . .در جهانکشورهای بسیاری از جمله ژاپن به سیستمهای هشدار سریع زلزله مجهزند. در ژاپن، اطلاعات از طریق سازوکارهای مختلف، از جمله پخش تلویزیونی و رادیویی، پیامهای خودکار رایانهای شامل نقشههای زمان واقعی از محل کانون و ارتعاش امواج لرزهای و پیامهای متنی بههمراه هشدار صوتی از طریق تلفنهای همراه، به مردم اطلاعرسانی میشود. در این کشور بیش از 4000 سنسور برای شناسایی امواج اولیه زلزله نصب شده است. زلزله و سونامی سال 2011 نمونهای از عملکرد مفید این سیستمها را در ژاپن نشان داد. در این ویدیو نحوه اعلام هشدارهای عمومی در این زلزله از تلویزیون NHK ژاپن، قابل مشاهده است. سازمان زمینشناسی آمریکا ( USGS ) با همکاری مراکز دانشگاهی، سیستم ShakeAlert را در ایالت کالیفرنیا، لرزهخیزترین ایالت این کشور، راهاندازی کرده است. در این راستا اپلیکیشنهای موبایلی بسیاری برای اعلام عمومی هشدار سریع زمینلرزه توسعه یافتهاند. پیش از آن در مکزیکوسیتی و ژاپن نیز سامانههای اعلام عمومی هشدار زودهنگام زمینلرزه بهکار گرفته شدهاند.سامانه هشدار سریع زمینلرزه شهر مکزیکوسیتی در زمینلرزه 14 سپتامبر 1995 ، 70 ثانیه قبل از وقوع لرزش زمین، به شهروندان مکزیکوسیتی هشدار داد. در این زلزله، شهر مکزیکوسیتی در فاصله 300 کیلومتری از مرکز زمینلرزه قرار داشت.سامانه تخمین و هشدار اضطراری زمینلرزه ژاپن در زمینلرزه 26 می 2003 میاگی - اکی با هشدار بهموقع و توقف حرکت قطار قبل از رسیدن به پلی که آسیب دید، اولین پیشبینی کارآمد خود را انجام داد. در اثر این زمینلرزه، 22 ستون پل راهآهن در اثر شتاب 600 گالی زمینلرزه بهشدت ترک برداشته بود.در ماه اکتبر 2004 زمینلرزه ای با بزرگای 6 ٫ 6 توسط سامانه هشدار در ژاپن شناسایی شد و پس از یک ثانیه باعث فعالشدن ترمزهای خودکار یک قطار سریعالسیر با سرعت 200 کیلومتر در ساعت شد. نهایتا قطار چند ثانیه بعد از خط خارج شد ولی این حادثه هیچ کشتهای برجا نگذاشت.در زلزله ایواتا - میاگی ( 14 ژوین 2008 ) در حدود 100 نفر از دانشآموزان مدرسه، اقدامات مقابله را با استفاده از سامانه هشدار سریع انجام دادند. در این زلزله در حدود 100 مجتمع آپارتمانی، پیام هشدار را، پیش از وقوع زمینلرزه دریافت کردند.در ایرانسامانه هشدار سریع زلزله شهر تهراندر سال 1392 شرکتی ژاپنی در قالب قراردادی با سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران اجرای سامانه هشدار سریع زلزله را بر عهده گرفت و در همین چارچوب، پهنهبندی لرزهای تهران توسط این شرکت انجام شد. ظرف این مدت، چهار ایستگاه لرزهنگاری توسط مجری ژاپنی در سطح تهران راهاندازی شد اما ادامه کار بهدلایل مختلفی نیمهتمام ماند.پس از آن در سال 1399 روند توسعه این سامانه بار دیگر از سر گرفته شد و تعداد ایستگاههای مورد نیاز از 4 ایستگاه به 26 ایستگاه گسترش پیدا کرد تا اگر زلزلهای در اطراف شهر تهران رخ داد، اطلاعات آن به سامانه مرکزی سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران ارسال شود.این سامانه با مراکز خدماتی و پشتیبانی همچون سازمان آتش نشانی، شرکت گاز و متروی شهر تهران ارتباط دارد تا در زمان وقوع زلزله، بلافاصله اقدامات ایمنی همچون توقف متروها و بستن شیرهای اصلی گاز انجام شود.دیگر مطالب: |
ممکن است کسی بتواند شبکه بیتکوین را با استفاده از یک ابر کامپیوتر یا یک کامپیوتر کوانتومی هک کند؟ روی کاغذ بله، یک نفر با توان پردازشی کافی میتواند به شبکه بیتکوین حمله کند ولی در عمل این کار بسیار دشوار است.این فرد با احتساب توان پردازشی سختافزارهای امروزی باید بیشتر از 1 میلیارد دلار برای تهیه ادوات استخراج هزینه کند که برای کار کردن به انرژی تولیدی 8 نیروگاه برق - آبی نیاز دارند. در حالی که اگر او این تشکیلات را صرفا برای استخراج بیتکوین و نه حمله به شبکه بهکار گیرد، سود خوبی نصیبش خواهد شد. پس چنین کاری از نظر اقتصادی غیرمنطقی است.در زمان نوشته شدن این کتاب: 1 - کامپیوترهای کوانتومی نسبت به کامپیوترهای مرسوم، چندین برابر کندترند. 2 - ساختن کامپیوترهای کوانتومی به شدت گران است و بخاطر همین مساله تا مدتها ساخت آنها صرفه اقتصادی نخواهد داشت. 3 - الگوریتمهای کوانتومی شناخته شده امروزی یک جهش بزرگ در صنعت کامپیوترهای کوانتومی هستند، ولی همچنان برای شکستن رمزنگاری استفاده شده در بیتکوین، باید میلیاردها از این کامپیوترها برای میلیاردها سال کار کنند.حتی اگر دانشمندان الگوریتمهای کوانتومی جدیدی ابداع کنند که قدرت شکستن رمزنگاری مدرن را داشته باشد، میتوان از روشهای رمزنگاری جدیدی در بیتکوین استفاده کرد که در مقابل الگوریتمهای کوانتومی مصون هستند.به عبارت دیگر، جامعه کاربران و توسعهدهندگان بیتکوین قادرند همیشه یک قدم از حمله کامپیوترهای کوانتومی جلوتر باشند. هرچند جامعه بیتکوین باید نسبت به احتمال رخ دادن حملههای بزرگ در شبکه بیتکوین هوشیار باشد، ولی برای کاربران معمولی جای نگرانی نیست.روی کاغذ بله، یک نفر با توان پردازشی کافی میتواند به شبکه بیتکوین حمله کند ولی در عمل این کار بسیار دشوار است.این فرد با احتساب توان پردازشی سختافزارهای امروزی باید بیشتر از 1 میلیارد دلار برای تهیه ادوات استخراج هزینه کند که برای کار کردن به انرژی تولیدی 8 نیروگاه برق - آبی نیاز دارند. در حالی که اگر او این تشکیلات را صرفا برای استخراج بیتکوین و نه حمله به شبکه بهکار گیرد، سود خوبی نصیبش خواهد شد. پس چنین کاری از نظر اقتصادی غیرمنطقی است.در زمان نوشته شدن این کتاب: 1 - کامپیوترهای کوانتومی نسبت به کامپیوترهای مرسوم، چندین برابر کندترند. 2 - ساختن کامپیوترهای کوانتومی به شدت گران است و بخاطر همین مساله تا مدتها ساخت آنها صرفه اقتصادی نخواهد داشت. 3 - الگوریتمهای کوانتومی شناخته شده امروزی یک جهش بزرگ در صنعت کامپیوترهای کوانتومی هستند، ولی همچنان برای شکستن رمزنگاری استفاده شده در بیتکوین، باید میلیاردها از این کامپیوترها برای میلیاردها سال کار کنند.حتی اگر دانشمندان الگوریتمهای کوانتومی جدیدی ابداع کنند که قدرت شکستن رمزنگاری مدرن را داشته باشد، میتوان از روشهای رمزنگاری جدیدی در بیتکوین استفاده کرد که در مقابل الگوریتمهای کوانتومی مصون هستند.به عبارت دیگر، جامعه کاربران و توسعهدهندگان بیتکوین قادرند همیشه یک قدم از حمله کامپیوترهای کوانتومی جلوتر باشند. هرچند جامعه بیتکوین باید نسبت به احتمال رخ دادن حملههای بزرگ در شبکه بیتکوین هوشیار باشد، ولی برای کاربران معمولی جای نگرانی نیست.پیامی به علاقهمندان به بازنشر ترجمه کتاب کوچک بیتکوینکتاب " The little Bitcoin book " نوشته الکس گلداشتاین و گروه نویسندگان در تابستان و پاییز سال 1399 به فارسی ترجمه شده و روی وبسایت منابع فارسی بیتکوین به آدرس برای مقاصد آموزشی و غیرتجاری قرار گرفته است.این ترجمه بهصورت آزاد و رایگان و با مجوز "مالکیت عمومی" بر روی اینترنت منتشر شده، ولی درنظر داشته باشید هرگونه استفاده تجاری از مطالب این کتاب از نظر اخلاقی منوط به کسب اجازه از نویسندگان این کتاب است.الف.آزاد |
باتری دیپ سایکل چیست؟ باتری دیپ سایکل چیست؟باتری( Deep Cycle ) یا باتری چرخه عمیق چیست؟باتری دیپ سایکل نوعی از باتری است که مصرف کننده میتواند بارها و بارها آن را شارژ و دشارژ کند بدون اینکه سلولهای باتری آسیب ببینند . باتری دیپ سایکل یک نوع باتری سیلد اسید بوده که برای تخلیه 45 تا 75 درصد از ظرفیت کلی آن در نظر گرفته شده است . باتری دیپ سایکل بخش مهمی از تجهیزات سیستمهای انرژی تجدید پذیر و انرژی خورشیدی هستند چون در سیستمهای سولار چرخه شارژ و دشارژ هر روز اتفاق میافتد دفعات این چرخه نسبت به باتری یو پی اس بسیار بیشتر بوده و باتری خورشیدی که در سیستمهای سولار استفاده میشوند اکثرا باتری دیپ سایکل ( Deep Cycle ) هستند.باتری دیپ سایکل چگونه کار میکند؟درست مثل هر نوع باتری دیگر، باتری دیپ سایکل شامل سه جزء اصلی است: کاتد، آند و الکترولیت. واکنش شیمیایی که درون سلول باتری اتفاق میافتد، یک الکترون آزاد را در آنود ایجاد میکند، در قیمت کاتد تحت واکنش الکتروشیمیایی الکترونها کاهش پیدا میکنند (یک واکنش شیمیایی که باعث انتقال الکترون بین مولکولها میشود) . واکنشهای شیمیایی که در هر الکترود اتفاق میافتد، موجب اختلاف ولتاژ در آنها میشود، درنتیجه جریان در باتری ایجاد میشود .کاربرد باتریهای دیپ سایکلموارد مصرف باتری دیپ سایکل ( باتری چرخه عمیق ) عبارتند از: استفاده در صنایع دریایی استفاده در قایقهای ماهیگیری تفریحی صندلی چرخدار موتور وسایل نقلیه تفریحی سیستمهای ذخیره انرژی خورشیدی برای انرژی خورشیدی یا نیروی باد لیفتراکهای الکتریکی صنعتی و جارو برقیها بزرگ سیستم یو پی اس برای کامپیوتر علایم ترافیکی تامین برق برای کارگاههای دور از شهر استفاده در تجهیزات صوتی خاص وسایل نقلیه برقی مانند ماشینهای گلف، و غیرهتفاوت باتری ماشین با باتری چرخه عمیق چیست؟مقایسه باتری دیب سایکل با باتری خودروباتریهای دیپ سایکل در وسایل نقلیه تفریحی استفاده میشوند که با باتریهای معمولی متفاوت هستند. در اینجا چگونگی کار باتریهای ماشین معمولی و باتریهای دیپ سایکل آمده است:باتریهای ماشینباتریهای ماشین برای اتومبیلها با جریان موجی سریع و زیاد در مدت زمان کم طراحی شدهاند.بیشتر ماشینهای معمولی و رایج تنها به صورت سطحی برای جریان موجی و زیاد انرژی شارژ خالی میکنند که هنگام روشن کردن ماشین مناسب استاکثر خودروها طوری طراحی شدهاند که زمانی که استارت موتور زده میشود ،میزان تخلیه شارژ باتری ماشین کم باشد تا نوسانات برق کمی داشته باشد.با این حال اگر که از وسیله نقلیه با عملکرد بالا و تردد زیاد استفاده میکنید ، به باتری ماشین AGM برای بازدهی بالای الکتریکی ماشین خود نیاز دارید.دیپ سایکلها باتری هایی برای ماشینهای تفریحی هستند که برای مقدار ثابت جریان برای مدت زمان طولانی طراحی شدهاند.دیپ سایکلها برای حرکت به صورت مداوم و انرژی رسانی برای کاربردهای الکتریکی طراحی شدهاند که عملکرد بهتری در شارژ خالی کردن سطح بالا دارند.باتریهای دیپ سایکل برای راه اندازی متناوب و جریان رسانی به سیستمهای الکترونیکی و هم چنین کارآیی بیشتر در زمان تخلیه شارژ باتری ماشین طراحی شدهاند.با انتخاب باتری ماشین مناسب برای استفادههای مربوطه ، میتوانید از دشواریها و درگیریها و تعویض نا به جای باتری ماشین خود جلوگیری کنید. قبل از نصب و راه اندازی هر باتری ماشینی بر ماشین خود ، با مشورت و در نظر گرفتن مشخصات باتری ماشین مورد نظر ، آن را خریداری کنید. اگر در هنگام خرید باتری ماشین اطمینان ندارید از نظر کارشناسان و افراد متخصص در زمینه باتری ماشین بهره بجویید. |
ژنهای جدید از کجا میآیند؟ در جستجوی منابع جدید ژنتیکی، محققان دریافتهاند که بر خلاف فرضیات قدیمی برخی از "ژنهای یتیم" بدون هیچ اجداد مشخصی خارج از DNA بیارزش، تکامل مییابند.ظهور ژنهای جدید منبع مهمی از تازگی زیستی است. اخیرا محققان به این نکته پی بردهاند که چگونه در توالیهای DNA که قبلا چیزی را کدگذاری نکردهاند، مرتبا شکل جدیدی به خود میگیرند.منتشرشده در: مجله quanta به تاریخ 9 آپریل 2020 لینک منبع: Where Do New Genes Come From تکامل ژنهای جدید اغلب با ظهور ویژگیهای جدید در گونهها همراه است. بنابراین یکی از بزرگترین معماهای زیستشناسی تکاملی همیشه این بودهاست که چگونه نوآوری ژنتیکی بروز میکند.در طول نیمقرن یا بیشتر، بیشتر زیست شناسان با نتایج سوسومو اوهونو، ژنتیست، در کتاب پرنفوذ خود به نام تکامل ژن، موافق بودند. او در حالی که تصدیق میکرد اولین ژنها باید از جایی آمده باشند، نوشت: "با این حال، به مفهوم دقیق، هیچ چیز در تکامل از نو ایجاد نمیشود. هر ژن جدید باید از یک ژن موجود نشاتگرفته باشد ."به نظر میرسد این توضیح درست باشد زیرا ژنهای واقعا جدید باید از طریق تکامل که بر روی DNA فراوان "غیرژنی" (اغلب به عنوان آشغال) بین ژنها عمل میکند، پدیدار شوند. به سختی میشد تصور کرد که این اتفاق چگونه میتواند رخ دهد. تناسب سلولها عموما به عملکرد روان شبکههای ژنی که برای کار با یکدیگر در طول میلیونها سال تکامل یافتهاند، بستگی دارد. ژنهای مشتقشده از ژنهای دیگر شانس بیشتری برای ترکیب شدن با این شبکهها دارند. در مقایسه، رونوشتهای نسبتا تصادفی از ژنهای نو ظهور به نظر میرسد که باید، در بهترین حالت، بیاهمیت و احتمالا مضر برای آینده سلولها باشند. یوفه مک لیساگت، متخصص ژنتیک در کالج ترینیتی دوبلین میگوید: " حکمت دریافتشده این است که دنبالههای تصادفی بیشتر باعث آشفته شدن چیزها میشوند تا بهتر شدن آنها."اما در 15 سال گذشته، شواهد برای ژنهای نو به طور پیوسته جمع شدهاند، به طوری که بحث از این که آیا ژنهای نو ساخته وجود دارند به این که آنها چقدر در تکامل و انطباق نقش دارند، تغییر کردهاست.آیف مک لیساط، متخصص ژنتیک در کالج ترینیتی دوبلین، و همکارانش نشان دادند که توالی خاصی از DNA غیر ژنی میتواند به عنوان "ژنهای اولیه" عمل کند که شایستگی سلولها را بهبود میبخشد.آزمایشها اخیر توسط مک لیساط و دیگر محققان شروع به تعیین کمیت این موضوع کردهاند که چگونه اغلب ژنهای از نو در گستره وسیعی از موجودات زنده رخ میدهند. برآوردهای آنها متفاوت است اما پاسخها نشان میدهند که برای بسیاری از ژنهایی که به عنوان جوان یا جدید شناخته میشوند، به نظر میرسد که مکانیسم از نو حداقل با جایگزین توصیفشده اونو (و گاهی اوقات حتی شایعتر) برابر باشد.کارولین وایزمن، دانشجوی دکترای رشته بیوفیزیک در دانشگاه هاروارد، که در حال انجام تحقیقات در مورد منشا ژنها است، میگوید: "ژنهای نو" نشاندهنده یک نوع تازگی ژنتیکی واقعا بیسابقه یا بینظیر هستند. "این یک احتمال بسیار هیجانانگیز برای زیست شناسان تکاملی است که در مورد این فکر میکنند که چگونه چیزهایی مانند نوآوری تکامل مییابند."راههای زیادی برای یتیم شدن وجود داردبیشتر ژنهای موجود در هر گونه میتوانند حداقل در یک گونه دیگر نیز یافت شوند. ژنها ممکن است توالی کمی متفاوتی در هر نمونه داشته باشند، اما به اندازه کافی شبیه به هم به نظر میرسند تا به طور قابل شناختی مرتبط باشند که معمولا از طریق تکامل هستند. جهشهای تصادفی، توالی را در طول زمان واگرا میکنند، اما ژنهای هومولوگ (یا همولوگ) میتوانند با شباهتشان به خانواده طبقهبندی شوند. برای مثال ژنهای تمام مولکولهای هموگلوبین کمی متفاوت که در انسان و دیگر پستانداران یافت میشوند به یک خانواده تعلق دارند.او این نظریه را مطرح کرد که یک مکانیزم واگرایی میتواند توضیح دهد که چگونه ژنها با عملکردهای جدید بوجود میآیند. در این کار، او نشان داد که ژنهای جدید میتوانند از طریق تکرار ژنهای قدیمیتر به وجود آیند، و به دنبال آن جهشهایی که باعث تفاوت دو همولوگ در عملکرد و همچنین توالی میشوند.با این حال همچنان که کل ژنوم بیشتر در دسترس قرار میگرفت و محققان آنها را برای کسب اطلاعات جستجو میکردند، به نظر میرسید که قطعات از پازل گم شدهبودند. به نظر نمیرسید که برخی ژنها متعلق به هیچ خانوادهای باشند. این "ژنهای یتیم" به طور خاص در دودمانهای خاصی ظاهر شدند و هیچ جد یا عموزاده مشخصی نداشتند. سپس سوالی که مطرح شد این بود که چگونه این ژنهای یتیم به وجود آمدند.پیشفرض این بود که این مکانیزم "اونو" بود که به یک واگرایی افراطی فراتر از تشخیص گرفته شد. توالیهای ژن یتیم میتوانستند به این سرعت یا برای مدت طولانی تکامل یابند و شباهت خانواده شان را از دست بدهند.سایر توضیحات ممکن بود، اما به گفته مک لیساط، آنها کمتر محتمل به نظر میرسیدند. برای مثال، ژنهای یتیم از طریق انتقال افقی ژنهای کامل یا جزیی از باکتریها یا ویروسها میتوانند وارد یک اصل و نسب شوند، اما تعداد کمی از یتیمان شناساییشده در ارگانیسمهای پیچیده به نظر میرسید که میتوانند از باکتریها باشند. به طور نظری، اگر تمام هومولوگهای آن در دیگر نسلها تصادفا در اثر تکامل از بین میرفتند، یک ژن نیز میتوانست یتیم شود اما این نیز به نظر غیر محتمل میرسید که یک توضیح معمولی باشد. و سپس این امکان از نو به وجود آمد، اما با موانع خود به وجود آمد.با این حال، محققان به پیدا کردن ژنهای یتیمی ادامه دادند که به نظر متقاعد کننده میرسید که آنها از نو ساخته شدهاند. برای مثال در سالهای 2006 و 2007 ، دیوید بگان متخصص ژنتیک در دانشگاه کالیفرنیا، دیویس، ژنهای را در بیضه مگسهای میوه شناسایی کرد که از توالیهای غیر ژنی تکاملیافته بودند. به تدریج، این سوال از این مساله تغییر کرد که آیا ژنهای نو ساخته تا چه حد رایج بودند.در طول دهه گذشته، محققان به شدت در مورد اهمیت نسبی ایجاد ژن از نو و واگرایی فراتر از شناسایی بحث کردهاند. اما هنوز راه آسانی برای نگاه کردن به ژنهای یتیم و تعیین چگونگی رشد آنها وجود نداشت. مک لیساط گفت: "این کار به یک معنا، حوزه تحقیق را فلج کردهاست زیرا اگر واقعا نمیتوانید بدانید که چند ژن واقعی هستند و اهمیت این پدیده چیست، پس کمی گیر افتادهاید."مکان، مکان، مکانبرای وضوح بخشیدن به این بحث، مک لیساط و نیکولایوس واکرلیس (که اکنون در مرکز تحقیقات علوم پزشکی الکساندر فلمینگ در یونان است)، همراه با همکار آنها آن روکساندرا کارونیس در دانشگاه پیتسبورگ، تعیین کردند که نسبت ژنهای یتیم در مگسها، مخمرها و انسانها را میتوان با اختلاف توالی توضیح دهند.آنها یک رویکرد جدید برای این تحلیل اتخاذ کردند، همانطور که در یک مقاله در eLife در ماه فوریه شرح دادند. دانشمندان معمولا بررسی میکنند که آیا ژنها با مقایسه توالی نوکلیوتیدی آنها هومولوگ هستند (یا توالی اسید آمینه پروتیینهایی که کد میکنند). در عوض، تیم مک لیساط به موقعیت هر ژن نسبت به همسایگان خود نگاه کرد ویژگی که ژنتیک آن را سینتنی ژن مینامد.در بافتهای بیضه مگس میوه سرکه، بسیاری از ژنهای جوان فعال هستند. با توجه به کار دیوید بگان از دانشگاه کالیفرنیا، دیویس و همکارانش به نظر میرسد که برخی از آنها از نو ساخته شدهاند.مک لیساط این قیاس را برای توضیح رویکرد آنها پیشنهاد کرد: فرض کنید با یک دسته منظم از کارتهای بازی شروع میکنید و آنها را به آرامی به حرکت در میآورید. دو کارت اول در روی بازی 9 و 10 هستند شما کارت سوم را رو به پایین نگه دارید کارتهای چهارم و پنجم ملکه و پادشاه هستند. شما میتوانید با اطمینان قابل قبولی حدس بزنید که کارت مخفی، سرباز است زیرا احتمال اینکه توالی کامل از کارت وسط باقی بماند بهتر است.به طور مشابه، ترتیب ژنهای همسایه روی کروموزوم عمدتا از طریق تکامل حفظ شدهاست. بخشهایی از کروموزومها به طور قابلتوجهی متوسل میشوند، اما در آن بلوکهای به هم ریخته، آرایش ژنها تمایل به دستنخورده ماندن دارد. محققان این فرضیه را به صورت محافظه کارانه مطرح کردهاند که اگر همسایگان یک ژن به یک ترتیب در گونههای دیگر ظاهر شوند، آنگاه این ژن احتمالا با هر چیزی که بین آنها در گونههای دیگر قرار میگیرد، مطابقت میکند حتی اگر این توالیها با هم مطابقت نداشته باشند.با استفاده از روش همزمانی، محققان تخمین زدند که حداکثر یک سوم ژنهای یتیمی در مگسها، مخمرها و انسانها را میتوان با واگرایی فراتر از تشخیص توضیح داد. مک لیساط گفت: "بقیه باید به روشهای دیگر توضیح داده شوند، و منشا جدید بهترین راه برای توضیح آنها است."نرخ واگراییویسمن و مشاوران هارواردی او اندرو مورای و شان ادی از یک روش کمی متفاوت برای رسیدگی به همان مشکل استفاده کردند که اخیرا در یک مقاله پیشانتشار روی ارایه شده و برای بررسی به یک ژورنال ارایه کردهاند. "سوال کلی در اینجا این است که اگر نتوانیم یک همولوگ خارج از یک ارگانیسم یا یک گروه را شناسایی کنم، آیا به این دلیل است که همولوگ آنجا است و نمیتوانیم آن را تشخیص دهم، یا به این دلیل که همولوگ آنجا نیست؟"برای پی بردن به این موضوع، او به گروهی از گونههای مرتبط مخمر و مگس میوه دروزوفیلا نگاه کرد و میزان تجمع جهش در خانوادههای ژنی آنها را برآورد کرد. سپس او میتوانست به طور آماری تعیین کند که آیا همولوگ برای ژن در یک گونه حتی در گونههای با ارتباط دوردست قابلتشخیص است یا خیر. او توضیح داد که این امکان را به او میدهد تا مواردی را شناسایی کند که در آنها " نتیجه شما که به نظر میرسد این ژن یک یتیم است تنها از طریق رشد طبیعی ژن و عدم آگاهی کامل نرمافزار جستجو، کاملا قابلتبیین است."لی ژایو، متخصص ژنتیک در دانشگاه راکفلر، پیشنهاد کرد که یک روش خوب برای یادگیری بیشتر در مورد تکامل نوپدید با نگاه کردن به ژنهای نسبتا جوان است، چرا که دنبالههای غیر ژنی که از آنها تکامل یافتند ممکن است بیشتر قابلشناسایی باشند.ویزمن تخمین زد که حدود 55 تا 73 درصد از ژنهای یتیم در این مخمرها (که اکثریت آنها را تشکیل میدهند) توسط واگرایی توضیح داده میشوند این رقم بالاتر از روش همزمانی مک لیساط است. با این حال، برای ویزمن، مایه اطمینان است که روش او و مک لیساط به طور اساسی با هم در این نتیجهگیری همگرایی دارند "که تعداد کاملا ناچیزی از این ژنها وجود دارند که احتمالا فقط به خاطر واگرایی هستند" او افزود: " حتی اگر 30 % یا 50 % یا 80 % باشد، به طوری که شما آن را برش دهید، به وضوح برای افرادی که میخواهند ژنهای [ de novo ] را با مطالعه ژنهای یتیم مطالعه کنند، مشکل است."لی ژایو، متخصص ژنتیک در دانشگاه راکفلر که هیچ یک از کارهای ویزمن یا مک لیساط را انجام نداده است، موافق است که هر دو مقاله به نتیجه تقریبا یکسانی در مورد منشا ژنهای یتیم میرسند، اگر چه یکی بر فراوانی ژنهای از نو و دیگری فراوانی ژنهای از واگرایی تاکید میکند. او گفت: " یک مقاله در مورد نیمهپر بودن این لیوان صحبت میکند و مقاله دیگر نیمه خالی را توصیف میکند."جایو ادامه داد: با توجه به ترکیب منشاءهای ژنهای یتیم، یک راه خوب برای مطالعه ژنهای از نو ممکن است تمرکز بر روی ژنهای بسیار جوان باشد. او توضیح داد که اگر یک ژن از نو به تازگی به وجود آمده باشد، هنوز هم باید امکان شناسایی توالی غیر ژنی متناظر در گونههای دیگر که از آنها تکاملیافته، وجود داشته باشد. این نشان میدهد که ژن یتیم واقعا از نو ساخته شدهاست.چگونه عملکرد ظاهر میشودیک نمونه خوب از این مورد، مطالعه سال 2019 ژن جدید در برنج وحشی آسیایی ( oryza ) به رهبری مانیوآن لانگ، متخصص ژنتیک در دانشگاه شیکاگو است که از اوایل دهه 1990 پیشگام تحقیقات در مورد ژنهای جدید بودهاست. لانگ و همکارانش حدود 175 ژن را شناسایی کردند که در طول 3 ٫ 4 میلیون سال از نو ایجاد شدند آنها میتوانستند تشخیص دهند که این ژنها از نو ساخته شدهاند زیرا دنبالههای غیر ژنی متناظر هنوز در گونههای کاملا مرتبط قابلتشخیص هستند. این ژنهای نوپدید از نظر بیولوژیکی فعال به نظر میرسیدند - یعنی به RNA رونویسی شدند و به زنجیرههای پپتیدی ترجمه شدند، و بیشتر آنها نشانههایی از شکل گرفتن توسط انتخاب طبیعی را نشان دادند.در برنج وحشی اریزا، محققان به رهبری مانیوآن لانگ از دانشگاه شیکاگو 175 ژن نوپدید را شناسایی کردند که در طول 3 ٫ 4 میلیون سال گذشته تکاملیافتهاند.مطالعات طولانی تایید کرده است که ژنهای نوساخته نسبتا فراوان و از نظر عملکرد مهم بودند. اما این سوال را مطرح کرد که دقیقا چگونه یک توالی غیر ژنی میتواند به یک ژن عملکردی تبدیل شود. یک پاسخ ممکن، فرضیه "ژن اولیه" است که توسط کارونیس و همکارانش در مقالهای در مجله 2012 مطرح شد: ژنهای خالص میتوانند به عنوان امتداد DNA که به RNA و محصولات پروتیینی که در ابتدا هیچ کاری انجام نمیدهند، ساخته میشوند، شروع شوند. با این حال، تحت شرایط محیطی درست، این ژنهای اولیه میتوانند برخی مزایا را فراهم کنند و در نتیجه شروع به تکامل تحت انتخاب کنند.کارونیس، وکریلیس، مک لیساط و همکارانش این ایده را به طور تجربی در یک مقاله در مجله ارتباطات Nature که در ماه فوریه منتشر شد، آزمایش کردند. اول، آنها از نظر محاسباتی دنبالههای DNA در مخمر را شناسایی کردند که به نظر میرسید با تکامل تدریجی جوان بوده و به طور فعال رونویسی میشوند اما پروتیینهای عملکردی تولید نمیکنند. سپس متوجه شدند که وقتی این توالیها یا حذف و یا بیش از حد بیان شدند، چه اتفاقی برای شایستگی مخمر افتاد.آنچه استنباطشده این است که دنبالههای تصادفی به احتمال زیاد کارها را خراب میکنند تا اینکه آنها را بهتر کنند.حذف این توالیهای پروتو ژن به نظر مضر نمیآمد این امر منطقی به نظر میرسید، زیرا آنها در سلامت مخمر نقش نداشتند. اما در کمال تعجب محققان، وقتی حدود 10 % از توالیهای ژن - پرو بیان شد، آنها رشد کلونیهای مخمر را افزایش دادند. در واقع، بیان بیش از حد این توالیهای پروتو ژن بیشتر از بیان بیش از حد ژنهای عملکردی مفید بود (احتمالا تکامل قبلا سطح مطلوبی از بیان را برای آنها تنظیم کردهاست). مک لیساط گفت: "ما لزوما انتظار نداشتیم که این توالیهای تا حدی تصادفی این پتانسیل را برای افزودن به تناسب اندام داشته باشند."با توجه به واکیرلیس، این نتایج نشان میدهند که ژنهای اولیه پتانسیل سازگاری بالایی دارند: اثرات آنها ممکن است به خوبی تعریف نشود، اما میتوانند به طور بالقوه به سلول از بسیاری جهات کمک کنند. این پتانسیل چیزی است که تکامل میتواند در طول زمان کشف کند اگر توالی را به ژنهای عملکردی اصلاح کند.کارونیس گفت: " ما نشان میدهیم که دنبالههای در حال ظهور میتوانند سازگار باشند."محققان همچنین مشاهده کردند که توالیهای مفید پروتو ژن چیزی مشترک دارند: محصولات پروتیینی ترجمهشده از آنها عموما حوزههایی دارند که ممکن است آنها را قادر به نشستن در غشا سلول یا اندامک کند. محققان در حال حاضر در حال بررسی این موضوع هستند که چگونه یک پروتیین ممکن است با قرار دادن خود در آنجا شانسش را برای انجام کاری مهم برای یک سلول، افزایش دهد.مک لیساط گفت، اگرچه مطالعه آنها پتانسیل تطبیقی ژنهای در حال ظهور را نشان داد، نقش واقعی ژنهای از نو برای انطباق ممکن است همیشه "تا حدی پوشیده از رمز باقی بماند." با جمع شدن جهشها در ژنهای نو، شناسایی توالیهای غیر ژنی که از آن میآیند سختتر میشود. با گذشت زمان نامشخص، ممکن است همیشه غیرممکن باشد که ثابت کنیم یک ژن قدیمی از نو بوجود آمدهاست. بنابراین کاهش تعداد واقعی ژنهای نو ساز و نقش آنها در سازگاری جدید در بیشتر موجودات زنده پیچیده میتواند یک مشکل لاینحل باشد.با این حال، لانگ تاکید کرد که ژنهای یتیمی بیولوژی دارند که ارزش بررسی را بدون در نظر گرفتن منشا شان دارند. ویزمن فکر میکند که این امر ممکن است به طور خاص در مورد ژنهایی که به نظر میرسد واگرایی آنها به طور ناگهانی در نقطه جدیدی در تکامل شان شتاب گرفتهاست، درست باشد: آنها ممکن است بتوانند به ما بگویند که چگونه کارکردهای زیستی جدید تکامل مییابند.برای ایجاد ژنهای یتیم، " ما میدانیم که مکانیزمهای مختلفی وجود دارد." اما " اصول راهنما برای اینکه چرا برخی فرایندهای بیولوژیکی ممکن است تکامل ژنی از نو بیشتری داشته باشند، در حالی که دیگران ممکن است دارای تکثیر و واگرایی بیشتری باشند که ما هنوز واقعا در دست نداریم."وکریلیس در مورد تعداد سوالاتی که هنوز برای پاسخ به آنها نیاز است، موافق است. من فکر نمیکنم در این زمینه چیزی به خوبی تثبیت شدهباشد به جز این واقعیت که ژنهای نو ساخته واقعی هستند و به نظر گسترده میرسند - و بسته به این که شما از چه کسی میخواهید، چقدر گسترده خواهند بود. او گفت: " این یک وضعیت بسیار پویا است که ما هر سال بیشتر و بیشتر یاد میگیریم."این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات علمی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد. |
بخت آبی رنگ ما: در جستجوی بیگانهها در یک تعریف ساده، فضا مرز تاریک بین سواحل هستی و دریای بیکران نیستی است. فرمی ناشناخته از میلیونها، میلیاردها، بلکه تیلیاردها پدیده و شگفتیست. تا امروز تنها چیزی نزدیک به ششصد نفر آغوش آبی رنگ زمین را ترک کردهاند. و گوش دادن به تجربه نبودن روی زمین حیرت انگیز است. اما راستش را بخواهید بدنهای ما برای کاوش در فضا ساخته نشدهاند. رسیدن به سرعت نور و پرواز در بازههای زمانی فوق العاده طولانی بیشک بدن انسان را به کام مرگ میکشاند. بر روی کاغذ ما تا ابد اسیر آسمان آبی رنگ بالای سرمان خواهیم بود. اما کسی چه میداند؟ تا همین صدسال اخیر پرواز در آسمان هم منطقی نبود حتی برای برادران رایت! بدنهای ما شرایط پرواز در همین آسمان را هم نداشتند. اما امروز دیگر رویای پرواز غریب و دستنیافتنی نیست. شاید یکی از همین روزها که فرا میرسد به سان یک دست و یک ذهن منسجم، درست وقتی که زیر پیمان صلح جهانی را امضا میکنیم، بار و بندیلکذایی را جمع کرده و آغوش گرم آبی رنگمان را بدرود گوییم.بگذارید به چهارده میلیارد سال پیش بازگردیم. درست وقتی که هستی از ذرهای چند نانومتری به چیزی که امروز میدانیم بدل گشت. آن هم با یک بشکن و در کسری از ثانیه و با انفجاری که عظمتش در ابعاد ریاضی هم نمیگنجد. اگر کهکشان خودمان را نقطهای فوق العاده حقیر در جهان هستی بدانیم، در همین مقدار که آن را منظومه شمسی نامیدهایم چیزی بالغ بر چهارصد میلیون ستاره وجود دارد. تخمین زده میشود که در همین کهکشان راه شیری خودمان بیست میلیارد ستاره با مشخصاتی نزدیک به خورشید وجود دارد که درست مثل ما، سیارهای مانند زمین به دور آن میچرخد. در بدترین حالت ممکن اگر فقط 0 ٫ 1 درصد از این مقدار سیاره حامل حیات باشد، باید گفت که چیزی بیشتر از یک میلیون تمدن متفکر در همین همسایگی ما وجود دارد.بگذارید کار را با بدیهیترین تیوری ممکن شروع کنیم. شاید واقعا فضاییها وجود ندارند و حیات پدیدهای فوق العاده تصادفی بوده است. شاید واقعا ما موجودات بسیار خوش شانسی بودهایم و اجدادمان میلیونها سال پیش بیآن که بدانند، به یکی از بزرگترین پدیدههای هستی بدل گشتهاند. موجوداتی که فکر میکنند و به یکدیگر عشق میورزند. شاید در میان تیلیاردها سیارهای که دستمان هرگز به آنها نمیرسد، هیچ کدام به خوش شانسی ما نبودهاند. هیچ کدامشان موفق به عبور از فیلتری که ما از آن عبور کردهایم نشدهاند و درحالی که برای اولین بار قیامت پیشانیاش را میبوسد، برای همیشه به خواب رفتهاند. شاید حیات واقعا منحصر به فردتر از چیزی است که تصورش را میکنیم. و شاید، فقط شاید به همان اندازه که تصور میشود اسیرانی تنها و موجوداتی بییاوریم. که اگر فقط ذرهای ریاضیمان خوب باشد، تصورش دود مشکی از سرمان بلند میکند. آن هم وقتی میدانیم که دست کم میلیونها سیاره، درست مانند زمین، در همین کهکشان خودمان وجود دارد. اما منطقی نیست! منطقی نیست که با مرگ زمین تفکر هوشمند از جهات رخت بسته و برای همیشه نابود شود. در گوشهای از این نیستی، باید حیات دیگری وجود داشته باشد. آن هم وقتی میدانیم که تنها پس از دو میلیون سال انسانها موفق به برپایی چنین تمدنی شدهاند و در قیاس با دیگر سیارهها که 12 میلیارد سال فرصت داشتهاند، دانش آنها در قیاس با ما فلسفهای خداگونه دارد. اما اگر با احتمالی غریب به یقین 12 میلیارد سال پیش، درخت حیات در گوشهای از این ناکجا آباد جوانه زده پس چرا انسان تا امروز موفق به ملاقات با فضاییها نشدهاست. تمدنها به سه نوع تقسیم میشوند. تمدننوع اول، به حیات هوشمندی گفته میشود که به طور کامل تمامی انرژی و قدرت سیارهاش را در ید خود داشته باشد. زمین را میتوان با کمی ارفاق تمدنی از نوع اول دانست. تمدن نوع دوم نیز حیات هوشمندی است که نهتنها انرژی و قدرت سیاره خود، بلکه تمام منظومه شمسیاش را در دست داشته باشد. و اما مهمترین تمدن، تمدن نوع سوم است. گونهای از حیات که نهتنها تمام انرژی منظومه شمسی خود را در اختیار دارد، بلکه سلطنتش را در ابعادی کهکشانی به پا کرده است. سفر به فضا برای تمدن نوع اول بسیار دشوار است. اگر چه تمدنهای نوع دوم به راحتی بین سیارات منظومه شمسی خودشان جا به جا میشوند و سفر در فضا پدیده غریبی برای آنها نیست. اما برای تمدن نوع سوم؟ آنها شاید هرگز نیازی به سفرهای فضایی نداشته باشند!چه میشود اگر حیات هوشمند نوع سومی که از آن سخن میگوییم روزی به این نتیجه رسیده باشد که اصلا دلیلی برای سفرهای فضایی وجود ندارد. آنها میلیاردها سال فرصت داشتهاند. یکی از اختراعاتشان میتوانست ابرکامپیوتری فضایی باشد. کامپیوتری که در عمل حکم همان غول چراغ جادوی خودمان را دارد. چنین حیات هوشمندی چرا باید سیارهاش را ترک کند. وقتی تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده است که مردم با فشردن یک دکمه میتوانند به هرچه میخواهند برسند. اگر چه سفرهای فضایی برای یک تمدن نوع مثل آب خوردن است، اما آنها احتمالا میلیاردها سال پیش به این نتیجه رسیدهاند که هیچ نیازی به ترک خانههایشان ندارند. اما بیایید هیجان زدهنشویم تمدنهای نوع سوم شاید اصلا وجود نداشته باشند!ادامه دارد . |
اطلاعات کوانتومی در ایران زهرا فلاحیآزمایش انتقال اطلاعات به روش کوانتومی بین برج میلاد و سازمان انرژی اتمی انجام شد.این آزمایش با تجهیزات پیشرفته و به همت متخصصان و پژوهشگران مرکز فناوریهای کوانتومی سازمان انرژی اتمی ایران انجام شد. در این روش انتقال با برقراری ارتباط کوانتومی مبتنی بر درهمتنیدگی، پیامها به شیوهای امن رمزگذاری و انتقال اطلاعات در مسیر مشخصشده بین دو نقطه موردنظر انجام میشود. سپس پیام موردنظر توسط کلید کوانتومی رمزگذاری، به مقصد ارسال و در آنجا مجددا به کمک کلید کوانتومی که بهدلیل بهرهگیری از درهمتنیدگی کوانتومی قابل کپیبرداری و هک نیست، رمزگشایی میشود. شایان ذکر است آزمایش انتقال امن کوانتومی فوتونها تاکنون در 3 فاز: آزمایشگاهی در فاصله 2 متری، مابین دو ساختمان به مسافت 300 متر و اخیرا بین ساختمان مرکز فناوریهای کوانتومی ایران تا تراز 300 متری برج میلاد به مسافت 1650 متر انجامشده است. این دستاوردها بهعنوان بخشی از زیرساخت مورد نیاز و گامی بهسوی ماهواره کوانتومی، رادار/ لیدارکوانتومی و شبکههای کوانتومی تلقی میشود. فعالیتهای عملیاتی مرکز فناوریهای کوانتومی ایران، پیشرو و تنها مرکز آزمایشگاهی موجود در کشور، از سال 1397 در 4 حوزه اصلی فناوریهای کوانتومی (مترولوژی و حسگری کوانتومی، مخابرات کوانتومی، شبیهسازی آنالوگ و دیجیتال کوانتومی، رایانش و محاسبات کوانتومی) در حال اجرا است که میتوان به رادار کوانتومی و تصویربرداری کوانتومی، رمزنگاری کوانتومی در فضای آزاد و در بستر فیبر نوری، اندازهگیری کوانتومی کمیتهای مختلف فیزیکی، ساعت اتمی، مغناطیسسنجی کوانتومی، نقشه کوانتومی مغز، ژیروسکوپ و مسیریاب کوانتومی و تولید چشمههای درهمتنیده مجتمع در بستر موجبر نیز اشاره کرد. فناوریهای کوانتومی بهعنوان یکی از مهمترین فناوریهای قرن 21 به شمار میآید که در حال ایجاد انقلابی شگرف در علم و تکنولوژی است. - - - - - |
دانلود مستند داستان آفرینش جهان + دانلود رایگان مستند داستان آفرینش جهانتماشای این مستند ، دیدم را به جهان و آفریننده جهان عوض کرد !این مستند برگفته و اقتباسی است از کتابها و تالیفات دانشمند و کیهان شناس بزرگ جهان اسلام آیت الله استاد مرتضی رضوی.مستند در 10 قسمت ساخته شده است که 5 قسمت ابتدایی درباره آفرینش جهان هستی و 5 قسمت بعدی به موضوعاتی همچون خلق سیاره زمین انسان ، بشرهای اولیه ، جانداران و در نهایت کابالا و شیطان ، میپردازد.نحوه استدلالها و بررسیهای مستند کامل میباشد و سازنده آن سعی کرده برای سند بخشی به بیان خود از کتابهای آسمانی همچون قرآن ، تورات و . کمک بگیرد و در قسمت هایی برای روشن شدن از روایات ایمه و معصومین.اولین سوالی که مطرح میشود ، آفرینش جهان هستی به چه شکل بوده است ؟ 123 میلیارد سال پیش جهان با بیگ بنگ (انفجار عظیم) شروع شده است و تا به امروز 6 بیگ بنگ دیگر را نیز پشت سر گذاشته است که نتیجه آن پیدایش 7 آسمان بوده است از آخرین انفجار حدود 13 میلیارد سال میگذرد و اکنون جهان در انتظار بیگ بنگ جدیدی است و پیدایش قیامت ولی زمان آن شاید حدود 4 میلیارد سال آینده باشد ، اما این دلیل بر سالام ماند کره زمین تا آخرین بیگ بنگ نمیباشد زیرا کره زمین ما خیلی زودتر از آن توسط برخورد اجرام آسمانی نابود خواهد شد.خلاصه مستند :روزی بود روزی نبود ، غیر از خدا چیزی نبود و خداوند اراده فرمود که این جهان را بیافریند.شما تا یک خط بالا را خواندید میلیونها کیلومتر بر حجم جهان هستی اضافه شد !روزی بود ، روزی نبود ، سخن به ظاهر متناقض اما درستی است چون وقتی حتی زمانی نبود ، خدا هم بود .خداوند قبل از آفرینش جهان به چه کاری میپرداخت و مشغول چه چیزی بود ؟این پرسش غلط و جز تصور ذهنی ما چیزی نیست ، زیرا مفاهیم قبل و بعد ، مشغول شدن ، کار و . همه از مقولات این جهانی است و برای خداوند درست نیست.روزی که روزی نبود ، قبل و بعد هم وجود نداشت ، قبل و بعد خود پدیده و مخلوق پرودگار هستند و قبل و بعد راهی به خداوند ندارد.امام صادق (ع) : خداوند نه به زمان و مکان موصوف میشود و نه به حرکت و انتقال و نه به سکون بلکه او خالق زمان ، مکان ، حرکت و سکون و انتقال است.اما شیوه آفرینش این بود تا گوی کوچک مبداء آفرنش باشد ، ولی خداوند این پدیده اول را از چه چیزی خلق کرد ؟محی الدین و مکاتب فلسفی پیدایش جهان را به یک وجود سابق مرتبط مینمایند.و یا همچون ملاصدرا از توهمات انتزاعی صادر اول یا تجلی سخن میگوندو یا استیون هاوکینگ پژوهشگر فیزیک معتقد است که جهان از هیچ به وجود آمده است !بر خلاف تمامی مکاتب ، ماده کوچک اولیه اصلا خلق نگردید تا بگوییم از چه چیزی خلق شد ، آن پدیده اولیه با امر موجود شده نه خلق.این شیوه باوقار و حکیمانه بود .که مخصوص خداستپدید آورنده آسمانها و زمین چون به کاری ارده فرماید فقط میگوید باش ، بی درنگ موجود میشود ( کن فیکون ) که این برای بشر قابل درک نیست.امام علی (ع) : پدیده اول را انشاء کرد یک انشاء کردنی و ابداء کرد یک ابداء کردنی ، بدون فکر و اندیشهای که بگرداند آن را و بدون تجربهای که از آن استفاده کند و بدون حرکت که در وجود خودش حادث کند ، و بدون اهتمام نفس که مضطرب باشد در آن.مستند به سوالات زیر پاسخ میدهد که برخی از آنها را بیان میکنیم.نحوه آفرینش انسان ؟ماده اولیه انسان چه بوده است ؟انسانهای اولیه و غار نشینان چه کسانی بودند و آیا با انسان امروزی مرتبط هستند؟فرزندان آدم و حوا با چه کسانی ازدواج کردند ؟نسناسها چه موجوداتی بودند ؟فرق سالهای خدایی با سالهای انسان ؟پایان جهان کی میباشد و به چه نحوی است ؟دلیل انقراض دایناسورها چه بوده است ؟پیدایش کابالا و شیطان ؟درخواست شیطان از خدا چه بوده است ؟+ دانلود رایگان مستند داستان آفرینش جهان |
چرا DNA خودبهخود تغییر میکند؟ شکل 1 . دو پروتون، که به صورت سفید نشانداده شدهاند، در حال پرش بین نوکلیازها گوانین (چپ) و سیتوزین (راست) هستند، که یک جفت باز را در داخل رشتههای DNA تشکیل میدهند. منتشرشده در livescience به تاریخ 10 مارس 2021 لینک منبع Why does DNA spontaneously mutate ? Quantum physics might explain .مطالعه اخیر نشان میدهد که مکانیک کوانتوم، که بر جهان کوچک ذرهای حکم میراند، ممکن است به توضیح این موضوع کمک کند که چرا جهشهای ژنتیکی به طور خود به خود در DNA رشد میکنند درحالیکه کپی خود را میسازد. مکانیک کوانتومی قوانین عجیبی را توصیف میکند که اتمها و اجزای زیراتمی آنها را اداره میکنند. وقتی قوانین فیزیک کلاسیک، که جهان بزرگ را توصیف میکنند، تجزیه میشوند، کوانتوم وارد میشود تا توضیح دهد. در مورد DNA ، فیزیک کلاسیک یک توضیح برای اینکه چرا تغییرات میتوانند به طور ناگهانی در یک پله از نردبان مارپیچی DNA ظاهر شوند ارایه میدهد، که منجر به چیزی میشود که جهش نقطهای نامیده میشود.در مطالعهای که اخیرا در مجله "فیزیک شیمیایی شیمی فیزیکی" منتشر شده است، محققان توضیح دیگری را بررسی کردهاند که نشان میدهد یک پدیده کوانتومی به نام تونلزنی پروتون میتواند با اجازه دادن به پروتونهای با بار مثبت در DNA برای جهش از مکان به مکان، باعث ایجاد جهش نقطهای شود. این به نوبه خود، میتواند پلهای هیدروژنی که دو طرف مارپیچ دوگانه DNA ها را به هم متصل میکنند را به طور زیرکانه تغییر دهد، که میتواند منجر به بروز خطا در زمانی شود که دیانای زمان کپی کردن خود را دارد.به طور خاص، این تغییر ظریف میتواند به طور بالقوه باعث اثر سو در توالی DNA شود، که در آن "حروف" اشتباه با هم به عنوان رشته جفت میشوند، نویسندگان مطالعه اشاره میکنند. این حروف، که به عنوان پایه شناخته میشوند، معمولا به شیوهای خاص جفت میشوند: A تا T و G تا C اما تونلزنی پروتون میتواند برخی از پایهها را ترکیب و تطبیق دهد.سام هی، استاد شیمی محاسباتی و نظری در دانشگاه منچستر، که در این مطالعه شرکت نداشت، گفت: "کارهای محاسباتی زیادی در مورد پیوند هیدروژنی [ و ] انتقال پروتون در جفت باز DNA انجام شدهاست." او در ایمیلی به علوم زنده گفت: "این مقاله از محاسبات سطح بالا برای بررسی مجدد این پدیده استفاده میکند."با این حال، با توجه به محاسبات مورد استفاده، نویسندگان تنها میتوانستند بخشهای کوچکی از یک رشته DNA را در سطح پایه و جفت باز مدل کنند. هی اشاره کرد: این بدان معنی است که این مدل شامل دو طرف مارپیچ دوگانه DNA ، و یا جفتهای واقع در جای دیگری از رشته نیست. او گفت، این ساختارهای نزدیک ممکن است "اثر قابلتوجهی" بر چگونگی آشکار شدن تونلزنی پروتون داشته باشند، اما برای مدلسازی کل رشته DNA به مقدار زیادی توان محاسباتی نیاز است. او گفت: "ما باید منتظر بمانیم تا قدرت محاسباتی یا روش بهتر شود قبل از اینکه بتوان به آن اشاره کرد."مطالعه مقاله آیا نیروی جاذبه ریشه در ذرات کوانتومی دارد؟ توصیه میشود.کلاسیک در مقابل کوانتومیحال، فیزیک کلاسیک توضیح میدهد که چرا پروتونها در DNA به این طرف و آن طرف میپرند. جفت پایههای DNA توسط پیوندهای هیدروژنی در وسط به هم متصل میشوند - یک جاذبه نسبتا ضعیف بین اتمهای هیدروژن و مولکولهای موجود در بازها. این پیوندها میتوانند با گرما شکسته شوند چون با افزایش دما، مولکولها به شدت تکان میخورند و تکان میخورند و باعث میشوند که اتمهای هیدروژن از جای خود بیرون بیایند.لویی ساج، یکی از نویسندگان این تحقیق، دانشجوی دکترای مرکز آموزش زیستشناسی کوانتوم در دانشگاه سورریهولم در انگلستان، گفت: "شما میتوانید به کل محیط در حال لرزش و تکان خوردن فکر کنید. همه چیز پویا و در حال حرکت است." او گفت: اتمها در هر دمایی بالاتر از صفر مطلق تکان میخورند چون گرما انرژی جنبشی یا حرکت آنها را افزایش میدهد.با توجه به ترمودینامیک کلاسیک، این حرکت گاهی اوقات به اتمهای هیدروژن اجازه میدهد که به موقعیتهای جدیدی در DNA بپرند و به طور خلاصه پیوندهای جدیدی را ایجاد کنند. اما اتمها خیلی زود به مکان اصلی خود باز میگردند به دلیل ساختار مولکولی پایگاههای DNA ، اتمهای هیدروژن تمایل دارند که در یک موقعیت "پایدار" بین جفتها ساکن شوند، جایی که بیشتر وقت خود را در آن سپری میکنند، و فقط به طور خلاصه به موقعیتهای غیرمعمول "ناپایدار" فرار میکنند.اتمهای هیدروژن فقط شامل یک پروتون، یک الکترون با بار منفی و بدون نوترون هستند در طول تشکیل DNA ، این اتمها الکترون خود را به یک باز در جفت وقتی که یک پیوند تشکیل میدهند، "از دست میدهند". بنابراین در واقع، وقتی اتمهای هیدروژن از یک طرف رشته DNA به طرف دیگر میپرند، به عنوان یک پروتون حرکت میکنند، از این رو دانشمندان به این پدیده به عنوان "انتقال پروتون" اشاره میکنند.( طبق گزارش سال 2014 در مجله شمارش تحقیقات شیمیایی.)اما بر اساس مطالعه جدید، انتقال پروتون کلاسیک برای همه مواردی که پروتونها در DNA بازتاب میکنند، در نظر گرفته نمیشود. " اساسا، چیزی که ما درمییابیم این است که مقدار این اتفاق فقط از طریق ترمودینامیک کلاسیک بسیار کم است، در مقایسه با زمانی که ما اعداد را برای نرخهای کوانتومی اجرا میکنیم." او گفت: به عبارت دیگر، تونلزنی پروتون احتمالا باعث پرش پروتون بیشتری نسبت به تنها گرما میشود.شاید مطالعه مقاله دانشمندان ساختار کوانتومی اولیه جهان ما را شبیهسازی کردند. برای شما جذاب باشد.عبور از مانعتونلزنی پروتون متکی بر اصل کوانتومی عدم قطعیت است که در جهان بزرگتر اعمال نمیشود. به عنوان مثال، در دنیای چیزهای بزرگ، فرد میتواند هم از موقعیت یک قطار و هم از سرعتی که حرکت میکند مطمین باشد، و با استفاده از آن اطلاعات، فرد میتواند پیشبینی کند که آن قطار چه زمانی باید به ایستگاه بعدی برسد.با این حال، وقتی نوبت به ذرات زیراتمی میرسد، مکان و سرعت دقیق آنها را نمیتوان همزمان محاسبه کرد دانشمندان تنها میتوانند یک تصویر مبهم از آنچه که یک ذره با محاسبه احتمال ظاهر شدن آن در یک نقطه خاص، با سرعت خاصی به آن میرسد، به دست آورند. در زمینه تونلزنی پروتون، دانشمندان میتوانند احتمال وجود یک پروتون در یک موقعیت یا موقعیت دیگر را محاسبه کنند - و از لحاظ نظری این احتمال وجود دارد که پروتون به معنای واقعی کلمه در هر نقطه از جهان باشد.این بدان معنی است که ذرات میتوانند از موانعی عبور کنند که به نظر نمیرسد قادر به عبور از آنها باشند و حتی گاهی اوقات به آنها اجازه میدهند از میان دیوارها بپرند.برای پیشبینی اینکه انتقال پروتون چه زمانی و در کجا ممکن است در DNA رخ دهد، تیم مقدار انرژی مورد نیاز برای ذرات برای شکستن از موقعیتهای "پایدار" خود و به موقعیتهای "ناپایدار" را تعیین کرد. این آستانه به عنوان "مانع انرژی" شناخته میشود و انرژی مورد نیاز برای بازگشت به حالت پایدار "مانع معکوس" است.این تیم دریافت که سد انرژی برای انتقال پروتون کلاسیک، که ناشی از حرارت است، در مقایسه با تونلزنی پروتون بسیار بالا است. نرخ پیشبینی شدهبرای تونلزنی پروتون تاکنون از نرخ انتقال کلاسیک فراتر رفته است که بدون در نظر گرفتن تونلزنی، احتمال جهش یک پروتون به پایه DNA مخالف، "بسیار بسیار نزدیک به صفر" خواهد بود.هی به علوم زنده گفت: "با توجه به محدودیتهای محاسبات نویسندگان، به نظر میرسد که تونلزنی نقش نسبتا بزرگی را در طول انتقال پروتون بین پایهها در یک جفت بازی میکند."این تیم همچنین دریافت که سد معکوس برای تونلزنی پروتون بین جفت A - T بسیار کمتر از جفت G - C است. این بدان معناست که، در صورتیکه یک پروتون از سمت A به سمت T یک جفت تونل بزند، برای مثال، "به سرعت به عقب برمیگردد" مانع معکوس به قدری پایین است که پروتون به راحتی به حالت پایدار خود باز میگردد.اسلوکومب گفت: "درحالیکه برای جی - سی، این مانع معکوس نسبتا بزرگی دارد، که به این معنی است که دولت برای بخش قابلتوجهی از زمان تا حدودی پایدار است." بنابراین زمانی که یک پروتون سد انرژی یک جفت G - C را پر کرد، ممکن است برای مدتی در موقعیت ناپایدار خود باقی بماند. اگر این اتفاق درست قبل از شروع تکثیر DNA رخ دهد، پروتون ممکن است در "سمت اشتباه" رشته گیر کند.به این دلیل که، برای کپی کردن خود، DNA ابتدا زیپ را باز میکند، و پیوندهای بین جفت باز را میشکند. آنزیمی به نام پلیمراز سپس به سرعت وارد میشود و شروع به برازش بازهای جدید در شکافهای باز میکند، مانند قطعات پازل. مشکل این است که وقتی پلیمراز با یک پروتون در یک موقعیت ناپایدار مواجه میشود، میتواند به انتخاب قطعه پازل اشتباه برای پایه متصل شده پایان دهد. برای مثال، یک پروتون ممکن است به یک G جهش کند، و وقتی پلیمراز رخ میدهد، آنزیم یک T را به جای C به آن متصل میکند و متوجه خطا نمیشود.ممکن است به مطالعه مقاله 5 شغلی که میتوانند آینده مراقبتهای بهداشتی و سلامتی باشند. علاقمند باشید.سوال یک میلیوندلاریاین نوع خطا در تکثیر DNA برای اولین بار توسط زیستشناس جیمز واتسون و فیزیکدان فرانسیس کریک مشاهده شد که برخی از مطالعات اولیه DNA را با توجه به کتاب "مقدمهای بر تجزیه و تحلیل ژنتیکی" انجام دادند ( W . اچ فریمن، 2000 ). مطالعه جدید این مورد را ایجاد میکند که تونلزنی پروتون - بیشتر از ترمودینامیک - ممکن است مسیول این جهشها باشد.بنابراین "درست قبل از فرآیند تقسیم، شما یک لحظه آسیبپذیری دارید، جایی که این اثر کوانتومی، که معمولا اصلا مهم نیست، اکنون غیربدیهی است." به گفته محققان، جهشهای نقطهای که ممکن است از این خطاها ناشی شوند ممکن است بیاهمیت باشند، و هیچ تغییری در نحوه عملکرد سلولها یا ساخت پروتیینها ایجاد نکنند اما آنها همچنین میتوانند مخرب باشند، و به بیماریهایی مانند کمخونی سلول داسیشکل و انواع خاصی از سرطان، مانند سرطان ریه سلول غیر کوچک کمک کنند. در برخی از سناریوها، جهشهای نقطهای نیز میتوانند مفید باشند.هی اشاره کرد، حتی با این وجود، دانشمندان هنوز نمیدانند که یک پروتون چقدر باید در موقعیت ناپایدار خود بماند تا چنین جهش نقطهای واقعا رخ دهد. او گفت: و دوباره، مطالعه جدید تنها بخش کوچکی از رشته DNA را مدلسازی کرد، و کل سیستم باید مدلسازی شود تا درک کند که تونلزنی پروتون چقدر اتفاق میافتد.اسلوکامب و همکارانش در حال حاضر در حال کار بر روی مدل کردن محیط بزرگتری هستند که جفت پایه را احاطه کرده است به این ترتیب، آنها میتوانند کشف کنند که چگونه فیزیک کوانتومی و کلاسیک با دیانای کشتی میگیرند و پرش پروتون را از طریق مکانیزمهای مختلف انجام میدهند. این خط تحقیق باید کمک کند تا مشخص شود که چه شرایطی انتقال پروتون را محتملتر میکند و این پدیده چگونه باعث ایجاد جهشهای ژنتیکی مضر میشود.ساج گفت: " این یک سوال یک میلیوندلاری است."این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله ژنتیک ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
نظم ساده لوحانه ریاضی تمام سعی مدرنیته و علوم جدید غربی، تنظیم جهان با نظم ریاضی است.نظم ریاضیاز کتاب تمدن بدلی:جهان پیرامون ما در غایت نظمی عمیق و فوق پیچیده متناسب با علم بی انتهای خالق متعال آفریده شده در حالیکه اگر در جهت بهره کشی تنگ نظرانه از طبیعت، بخواهیم ریاضیات و نظم بسیط فیزیک را جایگزین این نظام عظیم نماییم باعث تنزل عالم در حد جهانی مرده و بی روح و مولد انسانی سرد و رباتیک خواهیم بود .. باید آگاه باشیم که وحشیگری غرب از نوع مغولی نیست بلکه حیوانیتی منظم دارد و سعیش بر آن است که با ایزوله کردن خود در محیطی مصنوع، نظمی تکرارپذیر و قابل پیشبینی ایجاد نماید تا در آن چهارچوب براحتی و بدون مزاحمت به چراندن و ارضای شهوات حیوانی خود مشغول شود .. تلقی نظم ریاضی از انتظام پیچیده هستی همانند آنست که بخواهیم با قطره چکان مدرجی مجموع آب سیاره زمین را اندازه بگیریم! . هنگامی که فیزیک تحولات جهان را با قوانین ساده خود تحلیل می کند باور می کنیم که جهان با قوانین نیوتن و امثالهم اداره می شود و از آن بدتر اینکه براساس همان قوانین اقدام به تولید ماشین هایی برای بهتر زندگی کردن می کنیم!ارمغان مدرنیته . فرمول نیوتن و قوانین ترمودینامیک در سیستم فرضی خود صحیح اند و جواب می دهند ولی چون چند پارامتر محدود از بی نهایت پارامترهای هستی را لحاظ کردهاند علمی ناقص اند و جهان واقع هرگز آن سیستم ایزوله ای نیست که محاسبهگر آن فرمول ها تصور کرده و اگر به همان علم ناقص خود ببالیم و در جهان تصرف کنیم وبا آن قوانین، ماشین ها و خودرو ها و راکتور و سازههای مسکونی و . بسازیم به ما نتیجه محدود کار خود را می دهند ولی به مقدار نقص علمی ای که پشتوانه ساخت آن بدان مبتلاست جهان را تخریب می کنند.نظم ریاضی در تقابل با نظم تکوینتمدن بدلی |
مروری بر کتاب انسان خردمند معرفی کتاب:کتاب "انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر" نوشته یووال نوح هراری در سال 2014 منتشر شد. نشر نو ترجمه فارسی این کتاب را به قلم نیک گرگین در سال 1396 در ایران منتشر کرد. انسان خردمند روایتی از یک استاد تاریخ است که زندگی 200 هزار سالهی انسان در جهان را مرور میکند. کتاب این مرور تاریخی را در چارچوب چهار نقطهی عطف در زندگی بشر بررسی میکند: انقلاب شناختی، انقلاب کشاورزی، وحدت بشر و انقلاب علمی. این چهار بخش در قالب 20 فصل ارایه شده است. من نسخه لاتین کتاب را بررسی نکردهام اما ترجمهی کتاب بسیار روان است و حس مواجه با متن ترجمهشده به خواننده دست نمیدهد. کتاب انسان خرمند در آبان 98 در ایران لغو مجوز شد. از این رو برای مطالعهی آن باید از نسخ منتشرشده قبلی (که همچنان در برخی کتابفروشیها موجود است) یا نسخ منتشرشده توسط ناشران غیر رسمی یا نسخهی pdf موجود در اینترنت استفاده کرد.خلاصه کتاب:ما انسانهای موجود (که عنوان انسان خردمند اشاره به ما دارد) تنها نوع از انسانها نیستیم که زمین به خود دیده است. زیستشناسان فسیلهایی از دیگر انواع انسانها یافتهاند که در هزاران سال پیش منقرض شدهاند و ما علت آن را نمیدانیم. شواهد زیستشناسی به ما میگوید که انسان خردمند در حدود 70 هزار سال پیش اولین نقطهی عطف تاریخ خود را تجربه کرد که آن انقلاب شناختی است و مغز انسان به صورتی که امروز میشناسیم قابلیت تحلیل و انتزاع یافت. تا پیش از آن مغز انسان از چنین قابلیتی برخوردار نبوده است. چرایی وقوع انقلاب شناختی از مجهولات ماست. بزرگترین موهبت انقلاب شناختی که انسان خردمند را از دیگر گونههای زیستی جهان متمایز میکند قابلیت تخیل است. در این چارچوب انسان توانست زبانی متفاوت از همهی گونههای جانوری داشته باشد که قابلیت انتقال مفاهیم متفاوت داشته و انسان را در هماهنگی و زندگی اجتماعی یاری کند. انسان خردمند با قدرت تخیل خود، توانست همکاریها و ابداعاتی را شکل دهد که او را به حاکم بلامنازع زمین تبدیل کند.دومین نقطهی عطف تاریخ بشر، انقلاب کشاورزی بود که بشر توانست گونههای گیاهی و حیوانی را اهلی کند و از زندگی شکارجویی به زندگی یکجا نشینی روی آورد. بزرگترین موهبت زندگی کشاورزی، امکان افزایش جمعیت برای بشر بود.سومین نقطهی عطف زندگی بشر، میل او به وحدت بود. انسان 6 هزار سال پیش، اجتماعی فراتر از شهر و قبیلهی خود را درک نمیکرد. ادیان جهانشمول، امپراطوریهای جهانیشمول و تجارت جهانشمول مرزهای زندگی انسان را بزرگکرد و او را از پیلهی قبیلهی خود بیرون آورد.انقلاب علمی چهارمین نقطهی عطف زندگی بشر است. تا پیش از انقلاب علمی، دین و سنت منبع دانش بشر بودند و انسان گمان میکرد معرفتی فراتر از دین و سنت موجود نیست. انقلاب علمی، کشف نادانی بشر و گام نهادن در مسیر بینهایت دانستن بود که علم تجربی را جایگزین سنت در درک جهان پیرامون کرد. تبدیل علم به تکنیک، دیگر پیامد مهم انقلاب علمی بود. در نتیجه مثلث سرمایهداری (بازار)، امپراطوری (دولت) و تکنیک، یکدیگر را تقویت کردند و عملا سرمایهداری و دولت پشتیبان پیشرفت علم و تعیینکنندهی مسیر پیشرفت آن بودهاند.در فصل آخر، نویسنده تاملی بر سرانجام مسیر بینهایت پیشرفت علم دارد که ممکن است به چه پیامدهایی منجر شود و احتمالا فصل آخر این کتاب، مقدمهای برای کتاب دوم نویسنده (انسان خداگونه) است.نکات قابل تامل:هر کتاب (اعم از تاریخی و .) سه نوع محتوای "ایده"، "اطلاعات" و "تحلیل" در اختیار ما قرار میدهد. ایدهی کتاب در مورد سیر تاریخ بشر، بسیار جذاب بود و شاید همین ایده بود که موجب شد این کتاب در دنیا دیده شده و به چند ده زبان ترجمه شود. نویسنده در این کتاب طیف وسیعی از اطلاعات را ارایه میکند که برخی از آنها در سطح مقالات تراز اول علمی دنیا و برخی دیگر در سطح دانستنیهای مجلات زرد است با این حال هنرمندانه این اطلاعات را در راستای ایدهی کلی کتاب و تحلیل خود ارایه میکند. او تحلیل و قضاوت شخصی خود در مورد مسایل گوناگون مطرح شده در کتاب را طرح میکند که برخی از آنها قابل قبول و برخی غیرمتقن بود. بدیهی است که قضاوت در مورد دستهبندی این تحلیلها برعهدهی هر خواننده است.یکی از نکات کلیدی کتاب، پرداختن به مسیلهی قدرت انتزاع انسان خردمند با استفاده از واژه "تخیل" است. به عنوان یک مخاطب بیرونی، صورتبندی آن مسیله با واژهی قدرت "انتزاع" را بیانی بهتر میدانم. حال اینکه واژهی تخیل تالیف نویسنده یا سلیقهی مترجم بوده را نمیدانم. (البته دانستن آن سخت نیست.)این کتاب در افواه عمومی به عنوان کتابی ضددین دیده شده و از همین رو مترجم در مقدمه خود از اندیشههای ضددینی نویسنده تبری جسته و احتمالا از همین بابت کتاب لغو مجوز شده است. فارغ از نظرات شخصی نویسنده، من چنان درک ضددینی از محتوای کتاب نداشتم. میتوان گفت که نویسنده در این کتاب موضع مثبتی در مورد کلیت نگاه ادیان به جهان (اعم از مسیحی و یهودی و بودایی و اسلام) ندارد و ترجیح میدهد بجای اتکا بر متون مقدس از پیش نوشتهشده یافتههای زیستشناسی را دستمایه تحلیل قرار دهد. با این حال این نگاه الزاما ضد اسلامی نیست. به عنوان مثال ایدهی نویسنده در مورد اینکه انقلاب علمی دین را از منابع معرفت بشری کنار زد و علم را جایگزین آن کرد در مورد اسلام مصداق ندارد. اسلام هیچگاه انحصار معرفت و دانش را در کتاب مقدس نمیدانسته و مشوق تحقیق و تجربه علمی بوده است. مثال دیگر، تکیه بر زیستشناسی تکاملی مبتنی برنظریه تکامل داروین است. با وجودی که نویسنده در فصل اول به ناکافی بودن شواهد تجربی این ایده اعتراف دارد اما آن را به عنوان بهترین ایده از بین فرضیههای موجود زیستشناسی دستمایه تحلیل قرار میدهد و البته تصریح میکند که این فرضیه در تضاد با آموزههای ادیان الهی است. این سخن نیز الزاما در مورد اسلام مصداق ندارد. به عنوان مثال مرحوم شهید مطهری نگاه تکامل داروینی را الزاما بر خلاف ربوبیت خدا نمیدانست و معتقد بود قبول ایدهی تکامل، الزاما خالق بودن خداوند را زیر سوال نمیبرد. ممکن است مسیر ربوبیت خداوند از مسیر تکامل بوده باشد.از دیگر ابعاد چالش برانگیز این کتاب، تلاش برای بیانی ساده و عامهفهم از پدیدههایی است که در تاریخ، فلسفه، اقتصاد، زیستشناسی و . به مثابهی موضوعات تخصصی بررسی میشوند. طبعا این مسیر دشوار است و بسیاری از افراد ممکن است به مسیر طی شده ایراداتی وارد کنند. بخشی از این جنس انتقادات در بازتاب ضعف نویسنده در نگارش متنی علمی به زبان عامیانه در صفحهی ویکی پدیای فارسی این کتاب ذکر شده است. با این حال بنظر من به عنوان یک دانشجوی اقتصاد، فصولی که دربارهی پول و نقش اعتبار در رشد اقتصادی بحث کرده بود دچار اشتباه و مغلطه نبود. فصل مربوط به پول حرف جدیدی برای یک دانشجوی اقتصاد نداشت. فصل مربوط به نقش اعتبار در رشد اقتصادی و ظهور دنیای مدرن متوجه نکتهای بود که بسیاری از اقتصادخواندهها نیز از آن غافل هستند. من انتظار نداشتم نویسنده به این نکته توجه داشته باشد که گسترش اعتبار "فقط" نقش مکمل را در رشد اقتصادی دوران مدرن ایفا کرده و نقش اصلی بر گردهی تکنولوژی بوده است. مکمل بودن اعتبار و اصل بودن تکنولوژی در رشد اقتصادی، نکتهای است که بسیاری از اقتصادخواندهها نیز به ظرافت آن واقف نیستند با این حال نویسنده متوجه این نکته بود و اعتبار را به مثابهی مکمل تکنولوژی در رشد اقتصادی مطرح کرد.*همین نوشته در صفحه من در goodreads : (+) |
بیگ بنگ در طول پنج قرن گذشته از قدرت مشاهدات و آزمایشو استدلالهای ریاضی استفاده کردهایم تا سد باورهای اشتباه گذشته را بشکنیم. نوع بشر راهی طولانی و پر فراز و نشیب را در تغییر درک خود از عالم، پشت سر گذاشته است. از عالمی که زمین کوچک مرکز آن بود تا کیهان وسیعی که صدها میلیارد کهکشان چون ذرات گرد و غبار در آن پراکندهاند. سر آغاز این هستی به وسیله نظریه بیگ بنگ شرح داده شده است. این نظریه یک مدل کیهان شناسی است که تاکنون از دیدگاه آزمایشات و رصدهای نجومی توانسته است بیشترین تاییدات را از سوی جامعه علمی بین المللی به دست آورد. کیهان شناسان با اصطلاح بیگ بنگ به شرح و تفسیر این ایده میپردازند که جهان از یک حالت نخستین بی نهایت گرم تشکیل شده و تمام کاینات در یک هسته اتم یاحتی کوچکتر از آن جای داشت و در یک لحظه این فضا و زمان آغاز میشود یعنی با یک بیگ بنگ که حاصل گرانش شدید ناشی از فشردگی بوده، شروع شد.ادوین هابل کاشف انبساط کیهانبطور کلی امروزه چنین پذیرفته میشود که فضا، زمان، ماده، انرژی و قوانین طبیعت جملگی با بیگ بنگ پا به عرصه وجود گذاشتهاند. شاهد و دلیل وجود بیگ بنگ، قانون مشاهده شده هابل است. ادوین هابل ( Edwin Hubble ) در سال 1929 از طریق مشاهدات خود و بررسی روی انتقال به سرخ 24 کهکشان و مقایسه آنها با یکدیگر به این نتیجه رسید که کهکشانهای دورتر با سرعت بیشتری در حال دور شدن هستند، همانطوری که معادلات اینشتین پیش بینی کرده بودند. دانشمندان به این فکر افتادند که اگر جهان در حال انبساط باشد، پس احتمالا آغازی دارد. اگر این کهکشانها در گذشتههای دور، به زمین خیلی نزدیکتر بودند. اگر حرکت کهکشانها در زمان گذشته را در ذهن خود مسیریابی کنیم ، نه تنها به زمانی میرسیم که جهان آغاز شده، بلکه به این مفهوم میرسیم که کلیه کهکشانها باید از یک حجم کوچکی شروع به حرکت کرده باشند.ثابت هابل ( H ) که یکی از مهمترین ثابتها در علم کیهان شناسی محسوب میشود، نشان میدهد که جهان با چه سرعتی در حال انبساط است. به عنوان مثال، نوار ویدیویی ضبط شده از یک انفجار را در نظر بگیرید. در ویدیوی ضبط شده، ذرات ناشی از انفجار را در حال دور شدن از مرکز انفجار میبینیم. به این ترتیب میتوانیم سرعت دور شدن ذرات را از مرکز انفجار محاسبه کنیم. ولی از طرف دیگر همچنین میتوانیم ویدیو را به عقب باز گردانیم تا لحظهای که تمام ذرات در یک نقطه متمرکز شوند. از آنجایی را که سرعت انبساط را از قبل میدانیم، میتوانیم به عقب بازگشته و زمانی را که در آن انفجار رخ داده است را محاسبه کنیم.(این مثال برای درک موضوع است و بیگ بنگ قابل مقایسه با هیچ انفجاری نیست، چون جهان پس از بیگ بنگ، تورم یافت و منبسط شد) |
آیا وقت آن نرسیده که به فکر تغییر ژنوم خودمان باشیم؟! حتما زیاد در مورد تغییرات ژنتیکی شنیدهاید.این تغییرات به دو صورت طبیعی و غیر طبیعی رخ میدهند:تغییرات ژنتیکی طبیعی:به دو نمونه از آن اشاره میکنم:پروانهها:تنوع رنگی پروانهها در ابتدا خیلی بیشتر از امروز بود.اکثر پروانههای امروزی تک رنگی یا دو رنگی هستند ولی پروانههای اولیه مولتی کالر یا چند رنگ بودند.چرا اینجوری شد؟پروانه هایی که تنوع رنگی زیادی داشتند توسط پرندهها به راحتی مشاهده و شکار میشدند و پروانه هایی که تنوع رنگی کمتری داشتند کمتر شکار میشدند.این شد که به مرور زمان پروانه هایی زنده ماندند که تنوع رنگی کمتری داشتند و از همین نسل فرزندانی متولد شد که به مروز تک رنگی یا دو رنگی شدند و نکته دیگر این بود که در بین پروانههای دو رنگی،پروانههای خاکستری و سفید،خیلی زیاد هستند.چرا؟برای اینکه پرندگان از گیاهانی که به رنگهای خاکستری و سفید است به دلیل مسمومیت ناشی از آن هراس دارند و به این گیاهان نزدیک نمیشوند و پروانه هایی که دارای رنگ سفید و خاکستری دارند نسبت به سایر پروانههای شانس بیشتری برای زنده ماندن دارند.ناگفته نماند در حال حاضر هم پروانه هایی که در ارتفاعات کوهستانی زندگی میکنند از تنوع رنگی به مراتب بیشتری برخوردارند.چون کمتر شکار شدند.مارمولک غارنشین:این مارمولک در ابتدا مانند سایر مارمولکها در فضای باز زندگی میکرد ولی شرایط محیطی به طوری پیشرفت که مجبور شد به غار پناه ببرد.از آنجا که در غار،گوش از چشم فایده بیشتری دارد و مارمولکی در غار شانس بیشتری برای زنده ماندن دارد که شنوایی اش از بینایی اش قویتر باشد.ژنوم گوش قوی و چشم ضعیف در بین این مارمولکها تقویت شد.یعنی مارمولک هایی که چشم قوی و گوش ضعیف داشتند کم کم از بین رفتند و مارمولک هایی ماندند که چشمان ضعیف و گوشهای قوی داشتند و کم کم از این مارمولکها،مارمولک هایی متولد شد که دارای ژنوم گوش قوی و چشم ضعیف هستند.این تغییر ژنوم تا جایی پیش رفت که امروز مارمولکهای غارنشین به طوری کلی کور هستند ولی از شنوایی بسیاری قوی برخوردارند.تغییرات ژنتیکی غیرطبیعی:دستکاریهای ژنتیکی از هنرهای انسان مدرن است.از این نوع تا بخواهید نمونه پیدا میشود.کافی است اندکی جستجو کنید.در اینجا فقط برای مثال به دو مورد اشاره میکنم:مرغ و خروسهای بدون پر:به یمن دستکاری ژنتیکی در آینده هیچ کدام از مرغ و خروسها پر نخواهند داشت.گاوهای GMO بلژیکی:دستکاری ژنتیکی بر روی گاوهای بلژیکی،از آنها هیولا ساخته است.بعید نیست در آیندهای نزدیک تمام گاوها را به این شکل ببینید.گاوهای معروف به GMO که به دلیل پاهای بزرگ و عضلانی در حرکت و خوردن دچار مشکل میشوند و این زبان بستهها مرگ زودرس و دردناکی دارند.کارشناسان میگویند اگر بخواهیم انسانهای آینده از گرسنگی نمیرند چارهای جز دستکای ژنتیکی محصولات دامی و کشاورزی نداریم.و دستکاری ژنتیکی آمده است تا بشر را از گرسنگی نجات دهد.اما چه کسی قرار است بشر را از دست خود بشر نجات بدهد؟!تغییرات ژنتیکی طبیعی انسان،در طی چند هزار سال،برای امروز او انسانیت چندانی را به ارمغان نیاورده است.آیا وقت آن نرسیده است که ما انسانها قبل از آنکه خودمان،دستی دستی خودمان را نابود کنیم،بیشتر از کار بر روی تغییر ژنوم حیوانات و گیاهان،بر روی تغییر ژنوم خودمان،کار کنیم.به نحوی که با دستکاری ژنتیکی،جنگ جدیدی به راه نینداریم.بمب و اسلحه نسازیم.محاصره نکنیم.قحطی و گرسنگی عمدی راه نیندازیم.آواره نکنیم.غارت و چپاول نکنیم.استثمار و استحمار نکنیم و نکنیم هزار و یک کار ناجور دیگر را.سه مطلبی که هفته پیش منتشر کردم: - Mohseni - Sh /% D9 % 82 % D8 % AD % D8 % B7 % DB % 8C - % D8 % B0 % D9 % 87 % D9 % 86 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D9 % BE % D8 % B1 % D8 % B3 % D8 % B4 % DA % AF % D8 % B1 - % D9 % 88 - % DA % A9 % D9 % 84 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D8 % B2 % D8 % AF % D8 % A7 - whixdrms6ftq - Mohseni - Sh /% DA % 86 % D8 % B1 % D8 % A7 - % D8 % A8 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % AF - % D8 % A8 % D8 % A7 - % D8 % B4 % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % AF % D9 % 86 - % D8 % B5 % D8 % AF % D8 % A7 % DB % 8C - % D9 % 82 % D8 % B1 % D8 % A2 % D9 % 86 - % D8 % BA % D9 % 85 % D9 % 85 % D9 % 88 % D9 % 86 - % D8 % A8 % DA % AF % DB % 8C % D8 % B1 % D9 % 87 - gizy3ryryu1t - Mohseni - Sh /% D8 % A7 % DB % 8C % D9 % 86 - % D8 % B1 % D8 % B3 % D9 % 85 - % D9 % 87 % D9 % 85 % D8 % B3 % D8 % A7 % DB % 8C % DA % AF % DB % 8C - % D9 % 86 % DB % 8C % D8 % B3 % D8 % AA - dtushheoodie پستهای منتشر شده با هشتگ"حال خوبتو با من تقسیم کن" در سه چهار روز اخیر: - % D8 % B5 % D8 % AD % D8 % A8 % D8 % AA - % DA % A9 % D9 % 86 - % D8 % AC % D9 % 88 % D8 % A7 % D8 % A8 - % D9 % 85 % DB % 8C % D8 % AF % D9 % 87 - s1tqeafizcbl - % D8 % B9 % D8 % B4 % D9 % 82 - lsnlengzk9g1 - % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % B9 % DB % 8C % D9 % 86 - a2kelchjwycf - % D8 % A7 % D8 % B2 % D8 % AF % D9 % 88 % D8 % A7 % D8 % AC - r024er1iri7l در پایان دکلمه "آب را گل نکنیم"سهراب سپهری را با صدای خسرو شکیبایی بشنوید: خدای متعال روح هر دوی آنها را قرین رحمت بیکرانش کند.ان شاءالله |
تسلط هوش مصنوعی بر هوش انسان براساس گزارش گیزمودو یک دانشمند آمریکایی پیش بینی کرده است که تا 10 سال آینده هوش مصنوعی از هوش انسان فراتر خواهد رفت و بنابراین تا سال 2020 رایانهها ارباب انسان خواهند شد.ری کورزویل" که از دیرباز به عنوان یک دانشمند "آینده بین" شناخته میشود در سال 2005 در کتابی با عنوان "یکتایی نزدیک است" ( The Singularity is Near ) پیش بینی کرده بود که در سال 2045 هوش مصنوعی بر هوش انسان تسلط پیدا خواهد کرد اما اکنون در تازهترین اظهارات خود بیان داشته است که به دلیل شتاب توسعه رایانهها این تاریخ از 2045 به 2020 خواهد رسید.این دانشمند در این خصوص توضیح داد: "نقدی که به مفهوم یکتایی ( Singularity ) یا همان لحظه عبور هوش مصنوعی از هوش انسان وارد میشود این است که ذهن انسان بسیار پیچیدهتر و جادوییتر از آن چیزی است که بتواند بر روی یک صفحه کوچک تراشه کپی برداری شود. این درحالی است که با مطالعه بر روی رفتار مغز میتوان فهمید که موقعیت فناوری با شتاب چشمگیری درحال جهش است."به اعتقاد "ری کورزویل" که مهمترین فعال موسسه "یکتایی" در سانفرانسیسکو است، بازسازی عملکردهای ذهن پس از حرکت از "یک نقطه ورود به یک تفکر واحد" بسیار آسان خواهد بود.وی در این خصوص افزود: "برای دستیابی به هوش مصنوعی پیشرفته ما درحال رمزگشایی کورتکس مغز هستیم که در آن 22 میلیارد نورون و 220 تیلیارد سیناپس وجود دارد. زمانی که بتوانیم تمام این بخشها را رمزگشایی کنیم میتوانیم به ابر رایانه مجهز به نرم افزاری برسیم که قادر است تمام برهانها و استدلالها را شبیه سازی کند."هرچند که هنوز این برنامه وجود ندارد اما "کورزویل" معتقد است که ما به این هدف بسیار نزدیک هستیم."دارمندرا مدا" محققی که برنامه رایانه سازی شناختی "آی. بی. ام" را در مرکز تحقیقات "آلمادن" در سن خوزه هدایت میکند نیز در خصوص ابررایانه Sequoia "آی. بی. ام" و نقش آن در شتاب بخشیدن به رمزگشایی مغز توضیح داد: "برای رساندن این ابررایانه به سرعت 20 پنتافلاپ بر ثانیه دو سال زمان نیاز داریم. پس از رسیدن به این سرعت میتوانیم بازسازی برهان و استدلال مغز انسان را شتاب بخشیم.""تری سنینوسکی" رییس لابراتور نوروبیولوژی موسسه "سالک" در ساندیگو نیز در این خصوص توضیح داد: "کورزویل در تایید اینکه یک کد حدود یک میلیون خط میتواند برای شبیه سازی فعالیتهای مغز انسان کافی باشد کاملا حق دارد."به اعتقاد کورزویل راه برای رسیدن به "یکتایی" از ریاضی و رایانهها عبور میکند. وی در این باره توضیح داد: "طرح مغز در ژنوم وجود دارد و قبل از فشرده شدن دارای 6 میلیون بیت یا حدود 800 میلیون بایت است اما این میزان میتواند به حدود 50 میلیون بایت کاهش یابد. این بدین معنی است که نصف مغز از 25 میلیون بایت یا یک کد یک میلیون خطی تشکیل شده است. بنابراین ظرف دو تا سه سال آینده میتوان به این کد دست یافت اما این معنی رسیدن به یکتایی نیست و یکتایی زمانی حاصل میشود که بتوانیم هوش مصنوعی را به سطحی از آزموش و آگاهی برسانیم."براساس گزارش گیزمودو، به گفته این دانشمند آینده بین پس از رسیدن به این کد یک میلیون خطی به حدود 7 ، 8 سال زمان نیاز است که هوش مصنوعی را آموزش داد و بنابراین لحظه تاریخی که هوش مصنوعی از هوش انسان فراتر میرود میتواند سال 2020 باشد.وی در این خصوص گفت: "بنابراین لحظه تصمیم گیری زمانی خواهد بود که درک کنیم مغز چگونه عمل میکند و از آن لحظه به بعد میتوانیم هوش مصنوعی را به مرزهای فراتر از هوش انسان هدایت کنیم." منبع: - % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % B4 - % D9 % 85 % D8 % B5 % D9 % 86 % D9 % 88 % D8 % B9 % DB % 8C - % D8 % A8 % D8 % B1 - % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % B4 - % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B3 % D8 % A7 % D9 % 86 |
آیا به علم اعتماد دارید؟ این پنج عامل نقش بزرگی را ایفا میکنند آیا از آن درمان جدیدی که در یک آگهی تلویزیونی دیدید، هیجانزده هستید یا به اطلاعات بیشتری نیاز دارید؟ آیا زمانی که آنها میگویند خطر گرفتن نام جدید کرونا ویروس کم است به رسانههای خبری اعتماد دارید یا ترجیح میدهید آن را از یک مقام دولتی بشنوید؟اینکه چگونه به سوالاتی مانند این پاسخ میدهید میتواند تعیین کند که چه میزان اعتماد به علم دارید، زمانی که عوامل دیگری مانند جنسیت، سطح تحصیلات و سابقه فرهنگی در نظر گرفته میشوند. این براساس گزارشی است که روز گذشته در نشست سالانه انجمن علوم آمریکا منتشر شد. در اینجا پنج عامل که بیشترین اهمیت را دارند آورده شدهاست:موضوع علمیدر یک تحلیل منتشر شده توسط تحقیقات پیو در اوایل این هفته، کری فانک، مدیر تحقیقات علم و جامعه در مرکز تحقیقات پیو، از یک نمونه نماینده از مردم و دانشمندانی که اعضای انجمن آمینها هستند در مورد موضوعات علمی از تحقیقات حیوانی گرفته تا واکسنهای دوران کودکی سوال کرد. در حالی که عموم مردم و دانشمندان در مورد برخی موضوعات توافق داشتند، مانند اینکه آیا ایستگاه فضایی بینالمللی سرمایهگذاری خوبی بود ( 64 % از مردم و 68 % از دانشمندان میگویند)، آنها در مورد دیدگاههای خود در مورد غذاهای اصلاحشده ژنتیکی ( GM )بسیار متفاوت بودند. تنها 37 % از عموم مردم گفتند که احساس میکنند غذاهای اصلاحشده در مقایسه با 88 % از دانشمندان، به طور کلی برای خوردن ایمن هستند.شخصیت شمادر یک مطالعه جداگانه، کایل بلاک، یک محقق بازار جهانی در معیارهای گرادیان، یک شرکت تجزیه و تحلیل داده، و همکارانش از مجموعهای از 43 سوال برای درک تفاوتهای کلیدی در میان شخصیتهای ایالاتمتحده استفاده کردند. اینها شامل رتبهبندی سطح توافق آنها با اظهاراتی مانند: شورای شهر من باید تصمیمات بیشتری براساس تفکر علمی بگیرد هر چه سن من بالاتر میرود، کمتر به دنیای اطرافم علاقهمند میشوم و وقتی اشتباه میکنم، در ملا عام اعتراف میکنم.پاسخها به تیم اجازه داد تا شش گروه "طرز فکر" ایجاد کند، از افرادی که "داستانها را بر آمار ترجیح میدهند" گرفته تا "جنگجویان واقعی" که فکر میکنند این وظیفه اخلاقی ماست که در مورد علم آگاه شویم. نتایج نشان داد که انگیزههای مختلفی که افراد در زمان تصمیمگیری در مورد اعتماد یا عدم اعتماد به علم دارند. برای مثال، آنهایی که در گروه "داستانها در برابر مورد آمار" بودند، بیشتر تمایل به تصمیمگیری براساس شهود و داستانها داشتند، در حالی که "جنگجویان حقیقت" به دنبال شواهدی هستند که قابل تکذیب نباشد. این روش میتواند به عنوان منبعی عمل کند که گروههای در حال توسعه علمی مانند ابتکار چان - زاکربرگ میتوانند از آن به عنوان یک نقطه شروع برای توسعه یک رویکرد مناسب برای تعامل با مردم در زمینه علم استفاده کنند.جنسیت و فرهنگ شمادر سطح جهانی مردان خود را نسبت به زنان نسبت به علم داناتر میبینند. اما این لزوما با درک علمی بالاتر و سواد در میان مردان برابر نیست. بر طبق گزارش پایش جهانی ولکام که توسط پاتریک استرجیس، استاد علوم اجتماعی کمی در دانشکده اقتصاد لندن ارایه شدهاست، اختلاف بین دو جنس در شمال اروپا بیشتر بود، جایی که مردان 17 درصد بیشتر از زنان ادعا میکردند که "برخی" یا "چیزهای زیادی" را در مورد علم میدانند.این اختلاف به طور قابلتوجهی در خاورمیانه کمتر بود، جایی که مردان تنها 3 % بیشتر احتمال داشتند بگویند "برخی" یا "چیزهای زیادی" در مورد علم میدانند. آمریکای شمالی در میانه طیف قرار گرفت و مردان 7 % بیشتر از زنان گفتند که "برخی" یا "چیزهای زیادی" در مورد علم میدانند. در سطح جهانی، این شکاف به طور قابلتوجهی توسط سطوح تحصیلی تحتتاثیر قرار نگرفته است، که نشان میدهد عوامل اجتماعی مانند اعتماد به نفس نسبی ممکن است مهمتر از آموزش علوم باشد.حزب سیاسی شمابراساس دادههای ارایهشده توسط فانک، وابستگی حزب سیاسی شما ممکن است بر درک شما از چگونگی عملکرد علم تاثیر بگذارد. در حالی که این تفاوت در میان جمهوریخواهان و دموکراتها با مقدار کم دانش علمی ناچیز است، 40 % جمهوریخواهان با مقدار بالای دانش علمی (براساس یک نظرسنجی 11 موردی) گفتند که روش علمی میتواند برای تولید هر نتیجهای که محقق میخواهد استفاده شود، به جای نتایج دقیق. در مقابل، تنها 14 % دموکراتها با دانش علمی بالا در این گروه قرار گرفتند و 86 % گفتند که روش علمی نتایج دقیقی تولید میکند.پیامرسانبراساس گزارش ارایهشده توسط استورجیس، مردم همچنین سطوح بالاتری از اعتماد را در گروههای حرفهای خاص دارند که به طور معمول علم را نسبت به دیگران منتقل میکنند. در حالی که 83 درصد از مردم احتمالا توصیههای علمی را که از سوی یک پزشک و یک پرستار ارایه میشود باور دارند، تنها 55 درصد گفتهاند که به اطلاعات علمی در مورد یک منبع دولتی اعتماد دارند.به طور کلی فانکی در این نشست گفت: "ما باید در هنگام تفکر در مورد چگونگی رسیدن به سطح پایه با مردم انعطافپذیرتر باشیم" تنها از طریق درک طرز تفکر گروههای منفرد و روشهای توسعه بر این اساس دانشمندان میتوانند تاثیر قابلاندازهگیری بر اعتماد عمومی به علم داشته باشند.چاپشده در: مجله Science به تاریخ 16 فوریه 2020 نویسنده: Jessica Scarfuto لینک مقاله اصلی: - you - trust - science - these - five - factors - play - big - role این مقاله توسط مترجم هوشمند مقالات تخصصی - علمی و به صورت خودکار و با حداقل بازبینی انسانی ترجمه شده و میتواند به صورت محدود دارای اشکالات ترجمه باشد. |
منظومه شمسی اخترشناسان به تازگی یک جرم بزرگ را در آسمان شناسایی کردهاند که از نواحی دور دست منظومه شمسی به سمت مرکز آن در حرکت است. پیش بینیها نشان میدهد، این دنباله دار جدید ظرف یک دهه آتی به مدار حرکت زحل که در مجاورت زمین است میرسد.*شناسایی دنباله دار*این دنباله دار که 2014 UN271 نام دارد نخستین بار توسط مرکز تحقیقات انرژی دارک شناسایی شد، که یک پروژه بین المللی مشترک است. این پروژه هدفش در ابتدا، ترسیم نقشهای دقیق از کهکشانها و کشف رمز و راز انرژی تاریک بود. شناسایی جزییات این جرم آسمانی عظیم در منظومه شمسی، نخستین بار در 19 میامسال اعلام شد و در عملیات شناسایی آن از دادههای ارسالی ناسا نیز کمک گرفته شد.طبق گفته دانشمندان و آنچه در شبکههای اجتماعی منتشر شده، این دنباله دار جدید که از خاک و یخ تشکیل شده است. قطری در حدود 130 تا 370 کیلومتر دارد و برخی حتی ابعاد آن را برابر با یک سیاره کوتوله کوچک تخمین زدهاند. ستاره شناسان دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا، تصویری از این جرم آسمانی را که در بازه سالهای 2014 تا 2018 گرفتهشده بود را منتشر کردند. تصاویر مورد اشاره شی بزرگ و سفید رنگی را به تصویر میکشید که شبیه به یک لکه پیکسلی شده در عکس به نظر میآمد. البته از سال 2014 تاکنون دانشمندان مرتبا مسیر حرکت این دنباله دار را به روز رسانی کردهاند. هرچند که این مسیر به شدت طولانی است (صدها میلیارد کیلومتر تا خورشید فاصله دارد) و مجموعا 600 هزار سال طول میکشد تا این جرم آسمانی به مرکز منظومه شمسی برسد. براساس آماری که از بزرگی این جرم در سال 2014 ارایه شده است، قطر آن برابر با 130 تا 370 کیلومتر تخمین زده میشود. در این صورت بزرگترین شی ابر اورت در دنیا محسوب میشود. اختر شناسان نیز میگویند، وقتی این دنباله دار به نزدیکی خورشید برسد دچار همان سرنوشتی میشود که سایر اجرام در مدار خورشید پیدا میکنند و بلافاصله نابود میشود. |
ژن نیاندرتال شمشیر 2 لبه در برابر کووید - 19 محققان در مقالهای که در مجلهی مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا به چاپ رسیده میگویند که ژن نیاندرتال هم میتواند باعث افزایش خطر ابتلا به کووید - 19 شدید و هم باعث کاهش آن شود.مجله آسمان به نقل از خبرفوری گفت:سال گذشته محققان موسسهی کارولینسکای( Karolinska ) سوید و موسسهی انسانشناسی تکاملی مکس پلانک( Max Planck ) در لایپزیگ آلمان نشان دادند که یک عامل ژنتیکی خطرزا برای ابتلا به کووید - 19 شدید از اجداد نیاندرتالمان( Neandertal ) به ما به ارث رسیده است. اکنون همان محققان در مقالهای که در مجلهی مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا به چاپ رسیده میگویند که نیاندرتالها نوعی ژن محافظت کننده در برابر کووید - 19 نیز دارند.نیمی از مردمی که خارج از آفریقا زندگی میکنند نوعی از ژن نیاندرتالها را دارند که خطر ابتلا به نوع شدید کووید - 19 و بستری شدن را 20 درصد کاهش میدهد.برخی افراد بعد از ابتلا به کووید - 19 به شدت مریض میشوند در حالی که بعضی دیگر بیماری خفیف میگیرند و بدون علامت هستند. علاوه بر عوامل خطرزایی مثل سن بالا و دیابت، تنوع ژنتیکی نیز میتواند افراد را در برابر این ویروس حساستر و یا مقاومتر کند. یک عامل ژنتیکی خطرزا بر روی کروموزوم 3 قرار دارد و میتواند باعث افزایش نارسایی تنفسی و حتی مرگ شود.هوگو زبرگ( Hugo Zeberg ) و وانته پابو( Svante P bo ) از موسسهی کارولینسکای و مکس پلانک سال گذشته کشف کردند که این عامل خطر از نیاندرتالها به ما رسیده است.اکنون تحقیقات نشان میدهد که نیاندرتالها ژن محافظتی نیز برای ما باقیگذاشتهاند. آنها بخشی از کروموزوم 12 را یافتند که 20 درصد احتمال بستری شدن در اثر ویروس را کاهش میدهد. ژنهای این منطقه " OAS " نام دارند و فعالیت آنزیمی را تنظیم میکنند که باعث تخریب ژنومهای ویروس میشود و به نظر میرسد آنزیمهای مربوط به نیاندرتالها این کار را بهتر انجام میدهند.هوگو زبرگ محقق گروه علوم اعصاب موسسهی کارولینسکای میگوید: این تحقیقات نشان میدهد که ژنهای به ارث رسیده از نیاندرتالها یک "شمشیر دو لبه" است. آنها به ما ژنهایی دادهاند که هم میتوانیم آنها را لعنت کنیم و هم میتوانیم ازشان تشکر کنیم.شاید به خواندن این مطلب هم علاقه داشته باشید:چجوری بفهمیم کلسترول خون داریم؟این تحقیقات همچنان نشان داد که ژنهای محافظت کننده پس از عصر یخبندان به شدت افزایش یافته و به همین دلیل اکنون نیمی از افراد خارج از آفریقا این نوع ژن را دارند.وانته پابو مدیر موسسهی انساننشاسی تکاملی مکس پلانک میگوید: جالب است که این نوع ژن نیاندرتالها در بسیاری از مناطق جهان وجود دارد.این موضوع نشان میدهد که این ژن در گذشته ژن مطلوبی بوده است. همچنین این موضوع که ژنهای مختلف نیاندرتالها تاثیرات کاملا معکوس بر روی کووید - 19 میگذارند بسیار جالب است. امروزه سیستمایمنی آنها ما را هم به طور مثبت و هم منفی تحت تاثیر قرار میدهد.منبع:خبرفوری |
راهاندازی اولین گواهینامه توسعهدهنده برای محاسبات کوانتومی توسط IBM شکل 1 . مراحل دریافت گواهینامه کوانتومی منتشرشده در zdnet به تاریخ 7 آوریل 2021 لینک منبع IBM just launched the first developer certification for quantum computing شرکت IBM از اولین گواهی توسعهدهنده کوانتومی خود پردهبرداری کرده است، اما این گواهی دقیقا چه چیزی را در CV یک توسعهدهنده نشان میدهد؟ توسعهدهندگان اکنون میتوانند رسما گواهی کوانتومی داشته باشند. IBM از یک گواهی توسعهدهنده کوانتومی رونمایی کرده است که میگوید، زمانی که آزمونهای 60 سوالی را پشت سر بگذارند، به عنوان اثبات حداقل برخی از مهارتهای مورد نیاز برای ساخت و اجرای برنامههای کوانتومی عمل خواهند کرد.جای تعجب نیست که این گواهی بر کیت توسعه نرمافزار محاسبات کوانتومی IBMs ( SDK ) ، Qiskit که یک پلتفرم منبع باز مبتنی بر اسکریپتهای پایتون است که توسعهدهندگان را قادر به انجام طیف وسیعی از آزمایشها کوانتومی، از الگوریتمهای کوانتومی نمونهسازی تا اجرای کد بر روی دستگاههای کوانتومی مبتنی بر ابر میسازد، تمرکز دارد.داوطلبان این گواهینامه جدید باید در طول این آزمون اثبات کنند که میتوانند برنامههای محاسبات کوانتومی را با استفاده از Qiskit بر روی کامپیوترها و شبیهسازها ایجاد و اجرا کنند. این بدان معنی است که توسعهدهندگان باید بدانند چگونه از پلتفرم برای تعریف و اجرای مدارهای کوانتومی، اجرای گیتهای تک و چند کیوبیت، و نوشتن برنامههای کوانتومی استفاده کنند.شاید مطالعه مقاله ابزار جدید IBM به توسعهدهندگان امکان اضافه کردن قدرت محاسبات کوانتومی به یادگیری ماشینی را میدهد. برای شما جذاب باشد.ایب آفایو، رهبر جهانی آموزش کوانتومی و علم باز در IBM ، به ZDNet میگوید: "تا به امروز، Qiskit بیش از 500000 بار دانلود شده است و محبوبترین برنامه کوانتومی SDK است." "به همین دلیل است که گواهینامه توسعهدهنده ما از Qiskit استفاده میکند و امروز به توسعهدهندگان این توانایی را میدهد تا مهارتهای خود را در محبوبترین برنامهنویسی کوانتومی SDK نشان دهند."همانطور که آفاو اشاره میکند، توسعهدهندگان به طور فزایندهای به دنبال کوانتوم هستند تا مجموعه مهارتهای خود را گسترش دهند. انتظار میرود که صنعت محاسبات کوانتومی تا سال 2030 نه تنها به یک بازار 65 میلیارد دلاری تبدیل شود، بلکه بسیاری از مشاغل جدید نیز در این راه ایجاد شوند. اگر تعداد دانلود Qiskit چیزی را نشان دهد، قطعا موردی است که تعداد رو به رشدی از توسعهدهندگان در حال آماده شدن برای فرصتهایی هستند که محاسبات کوانتومی در آستانه باز کردن آنها است. از طرف کارفرمایان نیز جذابیت سرمایهگذاری در مهارتهای کوانتوم در حال آشکار شدن است. با پیشبینی کامپیوترهای کوانتومی برای تسریع شدید خلق ارزش در صنایعی از کشف دارو گرفته تا امور مالی، بسیاری از شرکتها در حال حاضر در تلاش برای درک چرایی و چگونگی کوانتوم، برای شناسایی بهتر جایی هستند که این تکنولوژی ممکن است در نهایت به نفع کسبوکار باشد.با این حال، کامپیوترهای کوانتومی اساسا متفاوت از دستگاههای کلاسیک هستند. به جای استفاده از بیتهای معمولی که در لپتاپهای کاملا آشنا ما یافت میشوند، کامپیوترهای کوانتومی قصد دارند تا از رفتار پیچیده ذرات ماده در کوچکترین مقیاس خود استفاده کنند، با استفاده از کیوبیت، محاسبات بیشتر و سریعتر را ممکن سازند - یک پیشرفت بزرگ در محاسبه قدرت که به شدت در هر صنعت پیشبینی شده است. بنابراین کار کردن بر روی یک کامپیوتر کوانتومی نیازمند درک فیزیک اساسی است که ویژگیهای خاص آنها را از بین ببرد. به عبارت دیگر، ارایه الگوریتمهای کلاسیک به دستگاههای کوانتومی به طور دقیق آن را کاهش نخواهد داد بلکه، شرکتها متوجه میشوند که باید در نیروی کاری سرمایهگذاری کنند که دانش تخصصی از ابزارهای جدید در دست دارد. بنا به گفته آفایو، این همان جایی است که همه چیز ریسکی میشود.او میگوید: "گواهینامه ما اولین مدرک در صنعت کوانتوم است." ما آن را در دسترس قرار دادیم زیرا در طول تلاشهای مداوم خود در توسعه نیروی کار یاد گرفتیم که هیچ راهی برای مهارتهای استاندارد محاسبات کوانتومی وجود ندارد که کارفرمایان بتوانند در فرآیند استخدام خود از آن استفاده کنند. ما همچنین متوجه شدیم که توسعهدهندگان علاقهمند به نشان دادن مهارتهای خود از طریق گواهینامههایی هستند که به طور گسترده در صنعت پذیرفته شدهاند.در واقع، برای تمام منافعی که کوانتوم در حال حاضر به دست آورده، تکنولوژی هنوز هم در حال ظهور است. با بیشتر تخصصی که تنها بین چند هزار فیزیکدان و مهندس کوانتومی در سراسر جهان به اشتراک گذاشته شده است، درک کلی کمی از آنچه که یک کاندید کوانتومی ارزشمند را تشکیل میدهد، وجود دارد. این زمینه به قدری نوپا است که گروهی متشکل از 50 محقق اخیرا برای همایشی با هدف بازتعریف فوری تحصیلات تکمیلی در کوانتوم گرد هم آمدند تا مطمین شوند که برنامهدرسی با مهارتهای مورد نیاز در صنعت سازگار شده است.مطالعه مقاله محاسبات کوانتومی چیست؟ توصیه میشود.تحقیقات اخیر انجامشده در زمینه استخدام شرکتهای مختلف در زمینه کوانتومی نشان داد که کارفرمایان به طور معمول به سوابق دانشگاهی، و همچنین تجربه و مهارتهای عملی برای تصمیمگیری در زمان استخدام نگاه میکنند. با این حال، نتیجه این است که رشد سریع علاقه به کوانتوم با درک روشنی از آنچه که باید از یک نیروی کار کوانتومی در آینده انتظار داشت، مطابقت ندارد. چیرا دکیت، پژوهش پیشرو برای کوانتوم در شرکت تجزیه و تحلیل گارتنر، به ZDNet میگوید: "در حال حاضر تمرکز بر روی آمادهسازی نیروی کار و مجموعه مهارتها است تا کسبوکارها فرصتی برای نفوذ در محاسبات کوانتومی در آینده داشته باشند." اما در حال حاضر، این یک عکس پراکنده است. یکی از سوالاتی که همیشه از طرف رهبران IT مطرح میشود این است: چگونه میتوانم یک گروه کوانتوم ایجاد کنم؟در بسیاری از موارد، آنها نمیدانند از کجا شروع کنند: طبق نظر دکیت، یک گواهینامه مانند گواهینامه IBM راه درازی را در اشاره به کارفرمایان نشان میدهد که یک کاندید توانایی شناسایی مشکلات مرتبط با کسبوکار و نگاشت آنها به فضای کوانتومی را دارد. اگر چه به طور خاص برای Qiskit سازگار شده است، بسیاری از صلاحیتهایی که برای قبولی در آزمون توسعهدهنده کوانتومی IBM ' s مورد نیاز است، بازتابی از درک گستردهتر محاسبات کوانتومی است. نامزدها بر اساس تواناییشان برای نشان دادن حالات کیوبیت، دانش خود از پسزمینهها، یا اینکه آنها تا چه حد میتوانند دادهها را ترسیم کنند، یک ماتریس تراکم یا یک نقشه دروازه با نرخ خطا ترسیم میکنند، مورد بررسی قرار خواهند گرفت آنها باید بدانند که چه چیزی پشت صفرهای عجیب و غریب اما فضاهای بلوکی کوانتومی، ماتریسهای پاولی و حالتهای بل قرار دارد.برای بیشتر کارفرمایان، گواهی جدید با اشاره به این که متقاضی درک کاملی از بلوکهای سازنده محاسبات کوانتومی دارد، به یک CV طعم و مزه میبخشد. راهوندا ویتلز، معاون مهندسی در آلیرو کوانتوم، به ZDNet میگوید: "این شروع خوبی برای کمک به توسعهدهندگان برای نشان دادن مهارتهای بنیادی خود است." "یک توسعهدهنده با داشتن این گواهینامه در رزومه خود، میتواند استخدام آن مهندس را جذابتر کند." البته به سختی میتوان فهمید که چه تعداد مربع دیگر از این گواهینامه بر روی درخواست کار یک نامزد - در بالای "درک اساسی" و "انگیزه اضافی" - تیک خواهد زد. و درحالیکه طراحی آزمونی که تمام قابلیتهای مورد نیاز محاسبات کوانتومی را منعکس کند غیرممکن است، ابتکار IBM ' s برخی محدودیتها را نشان میدهد.ممکن است علاقمند به مطالعه مقاله ساخت کامپیوتر کوانتومی مبتنی بر رفتوآمد یونها توسط شرکت Honeywell باشید.قدرتمندترین ابر رایانه جهان در حال حاضر در حال راهاندازی است!اتحادیه اروپا میخواهد اولین کامپیوتر کوانتومی خود را بسازد. این نقشه ممکن است به اندازه کافی بلندپروازانه نباشد. بیامو به بررسی محاسبات کوانتومی میپردازد تا کارایی زنجیره تامین را افزایش دهد. اکوسیستم محاسبات کوانتومی، در عمل، چند وجهی و در تکامل ثابت است: شرکتهای مختلف بر توسعه انواع مختلف سختافزار، اعم از پردازندههای ابررسانا تا دستگاههای یونهای بهدامافتاده، از طریق کامپیوترهای کوانتومی فوتونی و حتی کیوبیتهای مبتنی بر سیلیکون، تمرکز میکنند.ایتامار ایوان، مدیر عامل ماشینهای کوانتوم، یک استارتآپ که سیستمهای کنترل را برای کامپیوترهای کوانتومی توسعه میدهد، توضیح میدهد که تمرکز سنگین گواهینامه بر Qiskit ، آن را کمتر مربوط به کسانی میکند که بر روی انواع مختلف سختافزار کار میکنند. سیوان به ZDNet میگوید: "تمرکز محدود به یک زبان برنامهنویسی واحد است که عمدتا برای مدارهایی که پردازندههای کوانتومی ابررسانا را اجرا میکنند قابلاستفاده است، و به طور خاص تنها در کامپیوترهای کوانتومی IBM اجرا میشود." "برای شرکتهایی مانند ماشینهای کوانتوم، که از نزدیک با سختافزار کوانتومی و کلاسیک کار میکنند، دانش نزدیک از Qiskit پایه خوبی است، اما ارزش محدودی برای کار روزانه تیم R - PCR D ما خواهد داشت."سیوان میگوید که با توجه به دشواری سنجش استعدادهای اساسی در زمینه کوانتومی، این گواهی اولین گام برای نشان دادن صلاحیت یک کاندیدا خواهد بود. او ادامه داد که این صنعت تازه در حال شروع است و ابتکار IBM ' s تنها به احتمال زیاد با آزمایشها و گواهینامههای بیشتری دنبال میشود که در نهایت نیازهای کل جامعه کوانتومی را پوشش خواهد داد.بیگ بلو به نوبه خود مشتاق است که به سرعت رشد کوانتومی برسد. آفایو میگوید: "این اولین مدرک از بسیاری از گواهینامههایی است که ما قصد داریم برای توسعهدهندگان در سراسر جهان تهیه و در دسترس قرار دهیم." "در گواهینامههای آینده، ما این مهارتها را برای حوزههای کاربردی خاص صنعت خواهیم ساخت." انتظار داشته باشید که برخی از توسعهدهندگان کوانتومی آماده مالی، بهینهسازی، شیمی، و یا توسعهدهندگان کوانتومی آماده مالی، به زودی در جستجوی کار ظاهر شوند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
خیام، مردی فراتر از زمان خود امروز 28 اردیبهشت، سالروز تولد حکیم عمر خیام نیشابوری، و روز بزرگداشت این فیلسوف، منجم، ریاضیدان، دانشمند و شاعر ایرانی است. با بررسی آثار به جای مانده از خیام، میتوان به راحتی پی به این نکته برد که او، فراتر از زمان خود و به مراتب مدرنتر از هم عصران خود میزیسته است. رباعیات خیام، که بیشترین علت شهرت وی در نزد مردم ایران و خارج از ایران بوده است، گذشته از جاذبههای ادبی و شعری، یک رساله فلسفی عمیق است، که چکیده سالها خردورزی این اندیشمند بزرگ بوده است.تصویر نوشته زیر، مربوط به صفحه نخست یکی از رسالههای علمی خیام است، که به موضوع حل معادلات درجه سه با استفاده از هندسه جبری پرداخته است. خوشبختانه نسخه اصلی این رساله، در دانشگاه تهران نگهداری میشود و یکی از اسناد مهم علمی ایران زمین به حساب میآید. خیام در این رساله دو فصلی، با روشی مبتنی بر تقاطع دایره و سهمی، انواع خاصی از معادلات درجه سه را حل میکند. بعدها همین روش، مبنای ایجاد روشی برای حل معادلات درجه چهار هم میشود. در جایی، خیام میگوید که حل معادله درجه سه در حالت کلی، نیازمند استفاده از مقاطع مخروطی است و امکان حل هندسی آن با خط کش و پرگار وجود ندارد. صحت این قضیه، 750 سال پس از درگذشت خیام اثبات شد. چند سال پیش، به فکر افتادم، برای روشنتر شدن موضوع، و آشنایی هر چه بیشتر علاقهمندان با روش ترسیمی خیام برای حل معادلات درجه سه، یک فیلم آموزشی کوتاه را تهیه کنم تا از طریق فرادرس، در اختیار افراد علاقهمند و دانشجویان قرار بگیرد.در این فیلم آموزشی 20 دقیقهای، سعی کردم خود روش را توضیح دهم و مطالبی در خصوص اثبات ریاضی آن نیز، ارایه شد. اما به جای ابزارهای کلاسیکی که خیام برای رسم به کار برده بود (یعنی خط کش و پرگار)، در این آموزش از نرمافزار محاسباتی و زبان برنامهنویسی متلب ( MATLAB )، برای ترسیم اشکال استفاده شده است. در صورتی که علاقهمند به مشاهده این آموزش هستید، میتوانید از طریق این لینک، آن را به صورت آنلاین ببینید و یا به صورت مستقیم دانلود کنید. امیدوارم مورد پسند علاقهمندان ریاضیات و هندسه قرار گیرد.شاید در آینده فرصتی پیش آمد، و توانستم موارد بیشتری از دستاوردهای دانشمندان بزرگ ایران را، در همین قالب و بر روی فرادرس، به هممیهنان عزیز تقدیم کنم. جای چنین کارهایی در میان آثار ت لیفی امروز، به شدت خالی به نظر میرسد و چه جایی بهتر از فرادرس، برای پرداختن به این موضوع.جالب است که خیام، اولین فردی است که سعی کرده است با تغییر اصول پنجگانه اقلیدس در هندسه، بیانی برای هندسه نا اقلیدسی ارایه نماید. این همان ابزاری است که قرنها بعد، توسط انیشتین برای توصیف نظریه نسبیت عام و تاثیر گرانش، مورد استفاده قرار گرفت. ردپای خیام در بسیاری از قضایا و روشهای ریاضی دیده میشود، که از میان آنها میتوان به مثلث خیام - پاسکال، بسط دو جملهای خیام - نیوتون، وچهار ضلعی خیام - ساکری اشاره کرد. جالب است که در همه این موارد، سالها پس از خیام، یک اروپایی همان موضوع را باز - کشف کرده است و نهایتا اسم این موارد، به این صورت ترکیبی درآمده است که البته بعضا در دنیای غرب، نام خیام هم حذف میشود.تدوین گاهشماری جلالی مدیون تلاشهای پانزده ساله خیام و همکارانش در رصدخانههای اصفهان، ری و نیشابور بوده است و برای ما به یادگار مانده است. این گاهشماری، دقیقترین تقویم جهان است طوری که تقویم میلادی هر 3320 سال یک روز خطا دارد، اما گاهشماری جلالی، هر 10 هزار سال یک بار، دچار یک ثانیه خطا میشود. انجام این محاسبات دقیق در آن زمان، بدون استفاده از کامپیوتر و ابزارهای پیشرفته، واقعا یک شاهکار است.اما نکته دردناک ماجرا این است که رباعیات خیام همین چند قرن اخیر، نزد عموم مردم ایران شناخته شد. از معاصران خیام، عده بسیار اندکی از وجود چنین مجموعهای آگاه بودند. انگار نه انگار که یک شاهکار ادبی - فلسفی خلق شده است. در خصوص آثار علمی خیام نیز، احتمالا همین تنگ نظری عمومی یکی از دلایل مهجور ماندن نام و آثار وی بوده است، که در نهایت باعث مصادره برخی از دستاورهای او شد. همین میشود که به یک باره، سپهر آسمان علم و دانش ایران، خالی از هر ستارهای میشود و ما آرام آرام به خوابی عمیق میرویم، که هنوز هم کاملا از آن بیدار نشدهایم. شاید اگر خیام همین الان در بین ما بود، رفتار ما مهربانتر از مردم آن زمان نمیشد. خدا رحمتش کند.منبع: وبسایت شخصی سید مصطفی کلامی هریس [+] و [+] |
"کمتریلها، مورجلنها، غبار هوشمند و ارتباط با آرکانها"قسمت 2 با تشکر از سایت اتحاد نور دانلود مستند و تماشای آنلایین ______________________________________________________ برای دانلود این مستند به لینک زیر مراجعه کنید و اینکه شما میتوانید بصورت آنلایین هم تماشا کنید _____________________________________________________"کمتریلها، مورجلنها، غبار هوشمند و ارتباط با آرکانها"یعنی نه تنها خود اعصاب حساس میشوند، بلکه نانوکریستالهای باریوم استرانسیوم تیتانات هم هستند که باریوم و استرانسیوم را روی سطح ساختار کریستالی نمایش میدهند و سپس شما عصب هایی میسازید که به درون کریستالها رشد و حرکت میکنند. پس در نتیجه یک نقطه اتصال جدید برای سیستم عصبی ایجاد میشود که پیزوالکتریک است و هرگاه سیگنالی دریافت کند الکترون ساطع میکند. و این گونه دسترسی کامل به سیستم عصبی یک انسان پیدا میشود. این یک نمونه نانوبات است که در این حوزه یافت میشود. هیچ کس نمیداند که این وضعیت صددرصد با TSE و جنون گاوی مشابه است، و همچنین با بیماری کروتزفلد جاکوب. از این ذره در ارتش برای بهبود دیدرس رادار، تبدیل کردن آسمان به لنز اپتیک، آنتنهای پلاسما و غیره استفاده میشود. این کارها برای این است که با سیگنالهای الکترومغناطیسی و سیگنالهای رادار بازی کنند به این روش که کل منطقه را تبدیل به پلاسمای ذرهای میکنند و بدل به یک واحد فنی قابل کنترل میکنند. تا بتوانند هر نوع سیگنالی را ارسال و ارسال مجدد کنند. این بخشی از میدان راکت است. اگر قصد داشته باشید یک راکت روسی که در حال نزدیک شدن به لندن است را نابود کنید، فقط باید مسیر راکت حساب شود، سپس شما پلاسما را فعالسازی میکنید، و حرارت پلاسما را به 10 هزار درجه میرسانید، و به این ترتیب راکت در هوا ذوب و منفجر میشود. این میدان راکتی است که ما داریم و برای این کار لازم است کل قلمرو اروپا اسپری شود، تا میدان همه جا وجود داشته باشد. بنابراین این کار در حوزه فعالیتهای نظامی است اما همانطور که میبینید، برخی جنبههای این پلاسمای بخصوص، به بیماریها، و به تلاش برای دسترسی و کنترل سیستم اعصاب انسان ارتباط پیدا میکند. این دستورکار ثانوی است که مربوط به فعالیت نظامی نیست بلکه مربوط به کنترل جمعیت انسانها است. یعنی کنترل سیستم عصبی انسانها با سیگنالها.باریوم استرانسیوم تیتانات در صنعت طی پایرولیز اسپری تولید میشود که در حرارت نزدیک به 750 درجه انجام میشود، که با حرارت شعله موتور جت همسان است. اکسید الومینیوم هم با پایرولیز اسپری در حرارت 1700 درجه تولید میشود. به این تکنیک "فناوری پسسوز" میگویند. فناوری پسسوز که در ارتش کاربرد دارد از سوخت الومینیوم بهره میگیرد. یعنی الومینیوم در سوخت وجود دارد. به شکل ذرات زیر میکروسکوپ نگاه کنید. این فرم ذرهای را "ویسکر" مینامند. شبیه ستاره است، و توانایی ویژهای در جذب و نگه داشتن الکترونها دارد. این عملکرد خاص این نوع پلاسما است، و باریوم استرانسیوم تیتانات میتواند فعالسازی شود تا الکترونهای جذب شده به بیرون پرتاب شوند، الکترون هایی که توسط اکسید الومینیوم حمل میشوند. به شما نشان میدهم که این مسالهای است که در نظارت محیطی هر روز با آن مواجه میشویم. یعنی با هر دوی این نانوکریستالها. این مساله به یک نوع بیماری ارتباط دارد، به خصوص در روشی که از حرارت پایینتر بهره میگیرد، و به جای الومینیوم از منگنز استفاده میشود و اکسید منگنز تولید میشود. این مس له منجر به پدید آمدن علایمی شده که 100 درصد با آنفلوانزا همسان است. به ویژه در ماههای زمستانی که این ذرات بیشتر در هوا هستند انسانهای زیادی را میبینید که با شتاب به سمت پزشکان هجوم میبرند و واکسینه میشوند. میدانم که در آلمان سال گذشته 20 میلیون واکسن فروخته شد. ما تنها 6 نفر را در کل فصل زمستان در سطح مولکولی آنالیز کردیم تا ببینیم که چه نوع ویروسی موجب آنفلوانزا شده! آمار بر اساس تحلیل 6 نفر تهیه شده! اما اساسا این مساله ارتباطی با ویروس ندارد و معضل مربوط به اسپری است. اصولا دویدن به طرف پزشک و واکسن زدن، خودکشی است. اگر نگاهی بیندازید به موادی که در واکسنها وجود دارد، مثلا جیوه، که یک سم خالص است. و موادی که باعث میشوند بدن مس از دست بدهد. آنگاه متوجه میشویم که نقشه و برنامهای پشت همه چیز است. ما همه چیز را درباره رسوایی TSE میدانیم، و نیز درباره شخصی به نام پوردی که کشاورزی در بریتانیا بود که مزرعه داشت اما زیر بار واکسیناسیون اجباری دام هایش نرفت، و هیچ کدام از دام هایش دچار TSE (انواع بیماریهای تحلیل مغزی مثل جنون گاوی) نشدند. حتی یک دام هم دچار نشد، زیرا وی واکسیناسیون را انجام نداد. و اینجا بود که متوجه مسایل شد. و ده ماه بعد از آن از سرطان مغز در گذشت. که اشارهای است به تسلیحات میکروویو و کاربردشان..در مقاله ناسا بحث نانوتانکها مطرح شد. ظاهرا از اینها برای ردیابی افراد استفاده میشود، یعنی فهمیدن اینکه فرد کجا است و چه میاندیشد. فیبرهای درون تهی وجود دارند که اسپری میشوند، و خود به خود تکثیر میشوند، و کارکردشان "خواندن اثرانگشت نوری DNA "، و تبدیل کردن آن به یک سیگنال الکترومغناطیسی رادیویی است که توسط ماهواره و ایستگاههای زمینی قابل شناسایی باشد. این اطلاعاتی است که در تعامل با جوامع درگیر در موضوع کمتریل بدست آوردیم. به این تصویر نگاه کنید، یک گوجه پرورش یافته در آلمان است که باران آلمان به آن خورده است. این تصویر (روی نمایشگر سالن) زنده است، نگاه کنید وقتی انگشت انسان به تارها و فیبر مورجلونها نزدیک میشود چه اتفاقی میافتد. آنها جذب ما میشوند! این فیبرها در نور فرابنفش میدرخشند، و اگر در شب از لامپ فرابنفش استفاده کنید، میلیاردها میلیارد فیبر را در هوا خواهید دید، نه هر شب، اما گهگاه، و فیبرها را همه جا در هوا در پرواز میبینید. این قارچها بدن انسان را آلوده میکنند. 95 و یا 99 درصد افراد چیز خاصی را تجربه نمیکنند. یعنی زیست و سیستم بدن جمعیت قارچها را پایین نگه میدارد. اما این نوع قارچ در بدن میماند و مثل یک آنتن پلاسمایی، سیگنال میفرستد. و اگر فرد بیمار نشود هیچ علایمی مشاهده نمیکند. ما حدس میزنیم کل جمعیت اروپا به این قارچ دچار است. البته مشکل یا خطر بزرگی نیست و تا وقتی بدن بتواند با این قارچ برخورد کند مشکلی پیش نمیآید. برخی افراد موفق نمیشوند آن را کنترل کنند، و قارچها شروع به رشد و تکثیر میکنند، و در یک نقطه از پوست خارج میشوند. و میبینیم که آنها این توانایی را دارند که رنگها را جذب کنند. مورجلونهای آبی و قرمز وجود دارد. و کسی نمیداند رنگ از کجا میآید زیرا منش طبیعی ندارد و یک ماده طبیعی نیست. و با کمک میکروسکوپ آنها را زیر پوست و در جریان خون میبینیم. میتوان مورجلونها را در یک ظرف آزمایشگاهی رشد و تکثیر داد. و اگر خوب توجه کنید پیچیدهتر از قارچ معمولی است. آنها حتی ارگانهایی درونشان دارند، و سلولهای بنیادی سرخ کوچک که گونهای ناشناخته است و خودتکثیر است. . آنها حتی ارگان هایی درونشان دارند، و سلولهای بنیادی سرخ کوچک که گونهای ناشناخته است و خودتکثیر است. و ظاهرا آنها ساختارهای دیگری تولید میکنند. واحدهایی مثل کالبد تولید هاگ، و کالبد میوه. آنچه در تصویر میبینید ظرف حامل هاگ این نوع قارچ است و اگر آن را در ظرف پتری قرار دهید رشد آن را خواهید دید. و چیز دیگری که خواهید یافت، قطعاتی از پوست بدن حشرات است که از ارگانی در یک قربانی برداشت شده است. یعنی این بیماری باعث رشد قطعه هایی از حشرات در بدن شده بودند . برای درمان این بیماری، لازم نیست با مورجلنها مبارزه کنید، فقط بایستی محیط درون بدن انسان را بازسازی و ترمیم کنید. اسیدها پاکسازی شوند، فلزهای سنگین پاکسازی شوند، و عملکرد کبد درمان شود، چراکه کبد به دلیل جیوه آسیب میبیند. کبد همچنین در محیط کاندیدیاز دچار اختلال میشود. این مس له بدلیل استفاده از آنتی بیوتیکها بوجود آمده است. پس مربوط است به حوزه پزشکی، واکسنها، و آنتی بیوتیکها، که کاملا سیستم بدن را دچار اختلال میکنند، و در انتهای این مسیر است که مورجلنها سعی میکنند ما را از این همه سموم که در بدن مان وجود دارد نجات دهند، یعنی با جمع آوری و نگهداری از اسیدها و فلزهای سنگین ما را نجات دهند. به دلیل وجود این سموم است که بدن به مورجلنها اجازه میدهد رشد کنند. پس در حقیقت مورجلنها یک بیماری نیستند. همه به مورجلنها مبتلا هستند اما فقط افرادی دچار علایم میشوند که فلزات سنگین زیادی در بدنشان باشد. بدنهای این افراد به مورجلنها اجازه میدهند رشد کنند تا بتوانند فلزات سنگین را ببلعند. اکنون اگر میخواهید برنامه و دستورکار پشت این داستان را بدانید، یک خانم شجاع در دانشگاه هاروارد بود که در آزمایشگاه نانو، یک تحلیل شیمیایی از این فیبرها به عمل آورد، و به تعدادی فرمول رسید. او همچنین ذرات منفرد رنگ معلق در هوا را یافت. رنگها در بدن انسان در مقطعی وارد میسلیوم قارچ میشوند، یعنی هنگامی که قارچ تکثیر شده است. یعنی حالا به مفهوم "نانوروباتهای خودساز" رسیدهایم. صفت "خودساز" به این دلیل است که شما فیبر را اسپری میکنید، فیبرها تکثیر میشوند، و سپس رنگها را اسپری میکنید، و در داخل بدن انسان است که رنگ و فیبر یک واحد فعال را تشکیل میدهند. اگر فرمولهای شیمیایی این رنگها را در گوگل جستجو کنید اتفاق جالبی میافتد. من فهمیدم که در برلین یک شرکت آمریکایی وجود دارد و حق ثبت و اختراع آن رنگها را دارد! و اگر به وبسایت آنها نگاه کنید بسیار به خودشان افتخار میکنند، و معتقدند که توسط این نقاط کوانتومی رنگ به جامعه پزشکی خدمت میکنند. و تجهیزات پزشکی شان را عمدتا برای مصارف و اهداف ترانس اومانیستی (تبدیل هوش ارگانیک به هوش مصنوعی) استفاده میکنند. آنها لیست بلندی از افرادی دارند که محصولاتشان را خریداری کردهاند و در لابراتوارها استفاده کردهاند. و هرگاه مطلبی از هر لابراتواری منتشر میشود آنها آن مطلب را در وبسایتشان لیست میکنند تا محصولات را تبلیغ کنند. اگر به تصویر نگاه کنید، لیست تحلیلها و تحقیقات مرتبط با مورجلنها را مشاهده میکنید. مثلا اینجا (تصویر) میخوانید "کریستالهای پلاسمونیک فوتونیک خودساز"، اگر وارد این کاربرد شوید با اشکال شش وجهی آشنا خواهید شد. و اگر کارایی آنها را بخواهید، متوجه میشوید که این اشکال ابزار جمع آوری سیگنالهای رادیویی هستند. و کارشان این است که فرکانسهای رادیویی را تبدیل میکنند به ایمپالسهای نوری قابل خواندن DNA درون بدن. یا بحث "فیبرهای کریستال فوتونی"، که از نانوتیوبهای کربنی صحبت میکند که درونشان مملو از نقطههای رنگی است. کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط DNA پردازش میشود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط DNA پردازش میشود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. و این دو در کنار هم یک واحد کامل خواننده - نویسنده را تشکیل میدهند. با این وسیله میتوانند فرد را عصبانی کنند، عصبانیت او را "بخوانند"، آن را به کد دیجیتال تبدیل کنند و از آنتن منتشر کنند تا 100 نفر دیگر که عصبانی نیستند موج را دریافت کنند. یعنی کسانی که این بیولوژی در بدنشان وجود دارد، دقیقا همان تجربه عصبانیت را احساس خواهند کرد. همان سیگنالی که از آن فرد اول خوانده شده بود. چه نیاز داریم؟ بهار عربی؟ راحت است، فقط کمی عصبانیت وارد سیستم کنید. این احتمالات موجود در واحد read - write است. مثل یک ضبط صوت. تجربه انسانی ضبط میشود. و شما از رنگها متوجه میشوید که چه نوع انرژی منتشر میشود. آبی رنگ فکر است. و رنگ قرمز رنگی است که برای جنسیت پردازش میشود. بنابراین آنها (کنترل کنندگان) ایگوها، ذهنها و جنسیت ما را کنترل میکنند. و اگر فردی شک دارد که آیا این سیستم واقعا آنلاین باشد، یک قربانی مورجلن در ایالات متحده وجود دارد، که کریستالهای شش وجهی فوتونیک پلاسما از پوست چانهاش خارج شدهاند. این کریستال با میکروویو کنترل میشود. قربانیان مورجلنها این احساس را دارند که حشرات روی بدنشان راه میروند. به این اختلال، "توهم پاراسایتوز" میگویند. پزشکان این اختلال را دیوانگی محض میپندارند، و حدس میزنم برای ساکت کردن افراد است. چیزی که مرا ناراحت میکند این سلولهای بنیادی کوچک سرخ هستند. اگر به خانواده قارچ مورجلن نگاه کنید، متوجه میشوید هم خانواده نزدیک نوع خاصی میکرو اینسکتیساید است. و مورجلن هم این ویژگی حشره کش را دارد. و اتفاقی که میافتد این است که مثلا وقتی به یک مگس حمله میکنند، مگس را از درون میخورند و DNA مگس را اسیمیله و همانندسازی میکنند، و کالبد میوه قارچ خود را به شکل و فرم مگس میسازند! و چشمان مگس مصنوعی را به درخشش در میآورند که توسط نور مصنوعی که قارچ تولید میکند انجام میشود. و این مگس مصنوعی مگسهای دیگر را جذب میکند تا آنها هم مبتلا شوند. انتظار میرود این قارچ وقتی به انسان حمله میکند DNA انسان را همانندسازی کند و کالبد میوهاش را به شکل جنین انسان بسازد، اما سلولهای بنیادی سرخ را وارد میکند و مورفوجنسیس کالبد میوه نزدیک است به انسان، اما تفاوتهایی دارد، و ویژگی هایی دارد که انسانی نیستند. این اشکال جنینی پا ندارند و پایین تنه ندارند. بیشتر شبیه نوعی حشره. و فقط یک چشم دارند، در وسط سر. و این چشم هم چشم حشره است و درخشش چشم حشرات را دارد. و روی آن چشم هم ساختارهای شش وجهی وجود دارند که حامل هاگهای قارچ هستند. سوال این است که آیا ارتباطی میان این گونه و احساس قربانیانی که حس میکنند حشرات روی بدنشان راه میروند، وجود دارد؟ ما خوش شانس بودیم چراکه این فرصت را پیدا کردیم که با یک قربانی مورجلن کار کنیم که توانایی و ظرفیت ریموت ویو داشت و میتوانست موجودات درون بدنش را تصویرسازی کند. خوشبختانه استعداد خوبی هم در نقاشی داشت پس از وی خواهش کردم آنها را نقاشی کند. به تصویر نگاه کنید.فرم عنکبوت را میبینید اما صورت کاملا واضح و برجسته است. و او نیز چشم وسط را نقاشی کرد. یعنی همان چشمی که در مورفوجنسیس قارچ هم دیدیم. اگر به این قارچها نگاه کنید، طی یک چرخه 28 روزه از رودههای تحتانی استخراج میشوند. آنها فرمهای مذکر و مونث دارند و دارای ارگانهای جنسی هستند. و ارگانهای جنسی شبیه ارگانهای جنسی عنکبوت هستند. بنظر میرسد نسل بعدی قارچ نخواهد بود بلکه عنکبوتهای واقعی خواهد بود. کار دیگری که این عنکبوتها وقتی کالبد میوه از رودههای تحتانی خارج میشود انجام میدهند این است که. قربانیان حس میکنند آنچه در شکم متولد شده است از سر و پیشانی شان انرژی را به سمت شکم و رودهها حرکت میدهد و انرژی و نور سیستم قربانی را سرقت میکند تا بتواند هرقدر ممکن است انرژی ذخیره و انباشت کند. من با فیزیک ابعاد بالاتر آشنایی دارم. با مفهوم فضازمان چند لایه آشنا هستم و میتوانم در حوزه ابعاد بالاتر و واقعیت مولتی دیمنشنال بیاندیشم. فردی که با فیزیک آشنا نباشد، صعود به ابعاد بالاتر را در بافت روحانی ودیک "هفت آسمان و هفت دوزخ" تفسیر میکند. این تفسیر با نگاه چند لایه و چند وجهی به ابعاد فضازمان تطابق دارد. بنابراین تصور و تجسم بیولوژی و زیست ابعاد دیگر یا ابعاد بالاتر ساده است. و هنگامی که از این نقطه نظر به مورجلنها نگاه میکنم، بنظر میرسد موجوداتی در ابعاد بالاتر تلاش دارند از انسانها سواستفاده و بهره برداری کنند تا گونه خودشان را تولید کنند.این موجودات آنقدر بیوفوتون از پیشانی استخراج میکنند که به یک بعد موازی "صعود" کنند. و سپس نامریی میشوند. اما هنوز درون بدن حضور دارند. این علم محض است. این چیزی است که در لابراتوار متوجه شدیم. برای توضیح این مس له باید از دیدگاه چند بعدی و ابعاد لایه لایه به آن بنگرید. اما این مس له به اسطوره شناسی هم ارتباط پیدا میکند. موجودی نامریی که درون بدن میخزد، و سعی دارد به سیستم انرژی شما دسترسی پیدا کند. این خیلی شبیه است به آنچه دیمون (اهریمن، شیطان) یا آرکان مینامیم. اگر به توصیفاتی که از 2500 سال پیش درباره آرکانها وجود دارد بنگرید، توصیف بیولوژی آنها با آنچه این قربانی مورجلنها تصویر کرده است یکسان است! آنها به شکل عنکبوتهایی با صورت انسان وصف شدهاند. و در واقع دو گونه متفاوت وجود دارد که خویشاوندان نزدیک هستند اما تفاوت دارند. و همچنین گفته شده که آنها انگلهای نور هستند. تمام سنت جادوی سیاه بر اساس این موجود است. جادوگران سیاه با این آرکانها ارتباط برقرار میکنند. و اگر دسترسی سیستم نوری فیزیکی را به آرکان بدهید، و اجازه دهید از بیوفوتونهای شما تغذیه کنند، و از نیروی حیاتی شما تغذیه کنند، در ازای آن به شما قدرت میدهند. قدرت و سلطه بر انسانهای دیگر. مناسک جادوی سیاه همیشه برای همین موضوع برگزار میشوند.حالا داریم تصویر بزرگ را بهتر میبینیم. black Goo و اگر به موجودیتهای سیاسی که احتمالا مسیول ایجاد مورجلنها هستند نگاه کنیم، خانواده بوش در ایالات متحده را میبینیم. آنها همگی اعضای جامعه "جمجمه و استخوان" هستند. یعنی جادوی سیاه! اگر به ارتباطات درونی این افراد نگاه کنید، به موضوع بعدی میرسیم که درباره بلک گو (ماده چسبناک سیاه) است. یک خزانه بزرگ ماده سیاه وجود دارد. در پاراگویه. یک روستا در مجاورت این خزانه است که خانواده بوش در آنجا ملک و ویلا دارند. یکی از دوستان من برای بدست آوردن نمونه از این ماده سیاه به پاراگویه رفت و متوجه شد که آنگلا مرکل هم در همان همسایگی ملک دارد! و کاربرد این ماده سیاه چسبناک مربوط است به ارتباط گرفتن با اهریمنان. چراکه در سنت جادوی سیاه از این ماده برای ارتباط گرفتن با شیاطین استفاده میشود. بنابراین ردپای این موضوع در حوزههای مختلف سیاسی، علمی و اسطوره شناختی وجود دارد.هارالد کاوتز ولامنبع اتحاد نور |
مغز ما چه رنگی است؟ هربار صحبت از مغز میشود پای سلولهای خاکستری هم وسط می آید و این باعث میشود فکر کنیم مغزمان خاکستری است در حالی که این طور نیست. بخشی از مغز سفید است و این به دلیل وجود نورونها و سلولهای کمکی به نام "گلیال" است. کار سلول های گلیال این است که همیشه حواس شان به سوخت و ساز بقیه سلولها باشد. نورون ها هم پیامهای عصبی را به دورترین نقاط بدن میفرستند و در واقعا یک جور کبوتر نامه بر فوق سریع هستند. قسمتی از مغز که در سیستم پاداش و حرکت نقش دارد به رنگ سیاه است، به ماده تیره ای که در این قسمت وجود دارد "نورو ملانین" میگویند، این نوروملانین ها ساختاری شبیه به رنگ دانههای روی پوست و مو دارند، همان رنگ دانه هایی که باعث می شود رنگ پوست و موی انسان ها این قدر با هم متفاوت باشد. توی مغز پر از رگهای خونی است که خب همین ها باعث میشوند مغز در بعضی نقاط به رنگ قرمز هم دیده بشود. شاید با خودتان بگویید پس چرا مغزهایی که توی شیشه الکل و در آزمایشگاه ها نگه داری می کنند به رنگ خاکستری یا کرم مات هستند، خب علتش این است که این مغزها دیگر زنده نیستند. مغز یک انسان زنده راکد نیست و خون در آن جریان دارد و واکنشهای مختلف در آن اتفاق میافتد. قشری که در اطراف مغز است و از آن محافظت میکند هم رنگی گچی دارد و باعث میشود رنگ کلی مغز انسان زنده نسبتا روشن باشد.این مطلب با نام نویسنده در صفحه جوانه روزنامه خراسان منتشر شده است. |
دانشمندان در امواج مغز، آینده احتمالی را مشاهده میکنند وقتی مغز چندین دوره عمل را در نظر میگیرد میتواند آنها را به صورت سیگنالهای متناوب سریع نشان دهد که با چرخههای جداگانه برخی از امواج مغزی هم تراز میشوند. این فرآیند سناریوها را در کنار هم قرار میدهد اما آنها را متمایز نگه میدارد.منتشرشده در: مجله quantamagazine به تاریخ 27 فوریه 2020 نویسنده: Jordana Cepelewicz لینک مقاله اصلی: - brain - waves - scientists - see - neurons - juggle - possible - futures - 20200224 /تصمیمات، تصمیمات. همه ما دایما با انتخابهای آگاهانه و ناخودآگاه مواجه هستیم.نه تنها در مورد این که چه چیزی باید بپوشیم، چه چیزی بخوریم و یا چطور آخر هفته را سپری کنیم، بلکه در مورد این که هنگام برداشتن مداد از کدام دست استفاده کنیم، و یا اینکه چگونه وزن خود را روی صندلی بگذاریم. برای گرفتن تصمیمات حتی جزیی، مغز ما توده "چه چیز را" بررسی میکند و فرضیات را وزن میکند. برای مثال، حتی برای انتخابهایی که به نظر میرسد به صورت خودکار از مسیر یک ماشین با سرعت خارج میشوند، مغز میتواند به سرعت از تجربیات گذشته برون یابی کند تا پیشبینیها و رفتار را هدایت کند.در مقالهای که ماه گذشته در نشریه سلول منتشر شد، گروهی از محققان در کالیفرنیا با دقت به مغز موشها در آستانه تصمیمگیری نگاه کردند و مشاهده کردند که نورونهای آنها به سرعت انتخابهای رقابتی موجود برای آنها را انجام میدهند.مکانیزمی که آنها توصیف کردند، نه تنها بر تصمیمگیری، بلکه بر توانایی حیوانات برای پیشبینی فرصتهای انتزاعی - چیزی شبیه به تخیل - نیز تاثیر میگذارد.این گروه، به رهبری دانشمند علوم عصبی، لورن فرانک از دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو، فعالیت سلولها در هیپوکامپوس را بررسی کرد. این منطقه مغزی به شکل اسب دریایی، نقشهای مهمی را هم در جهتیابی و هم در ذخیره و بازیابی خاطرات ایفا میکند. آنها توجه بیشتری به نورونهایی به نام سلولهای مکانی، با نام مستعار "جیپیاس مغز" داشتند، زیرا در ذهن خود محل یک حیوان را در حالی که در فضا حرکت میکند، ترسیم میکردند.نشانداده شدهاست که سلولهای مکانی به سرعت در توالیهای ویژهای در حالی که حیوان در محیط خود حرکت میکند، شلیک میشوند. این فعالیت مربوط به حرکت از پشت حیوان به جلو است. (مطالعات نشان دادهاند که این حرکت رو به جلو همچنین شامل اطلاعاتی در مورد موقعیت اهداف یا پاداشها نیز میشود.) این الگوهای فعالیت عصبی، به نام چرخههای تتا، تقریبا هشت بار در هر ثانیه در موشهای صحرایی تکرار میشوند و یک خط سیر مجازی مداوم را برای حیوانات نشان میدهند.اما همانطور که فرانک و گروهش حالا فهمیدهاند، زمانی که یک حیوان در شرف عمل کردن است، فعالیت عصبی مرتبط با چرخههای تتا بین مسیرهای احتمالی مختلف آینده به عقب و جلو حرکت میکند - نه تنها برای پیشبینی آنچه که در پیش است، بلکه به عنوان نوعی آزمایش، عقب و جلو از مسیرهای پیش رو در دورههای عمل آینده.سناریوهای جایگزین در امواج مغزمحققان به موشها آموزش دادند تا مسیرهای متناوب را از طریق یک ماز به شکل W طی کنند در حالی که الکترودها از سلولهای محل خود ثبت شدند. حیوانات از وسط هزارتو گذشتند و بعد به چپ و راست پیچیدند. اما وقتی موشها به نقطهای رسیدند که مجبور بودند تصمیم بگیرند به کدام سمت بروند، دانشمندان متوجه چیزی عجیب در مورد رفتار سلولهای محلی آنها شدند.موشها سلولهایی داشتند که در مرکز هزارتو درست قبل از اینکه به چپ بپیچند شلیک میشدند تعدادی دیگر درست قبل از آنکه به راست بپیچند. منطقی به نظر میرسید که وقتی موش به نقطه برگشت نزدیک میشود، هر دو دسته سلول گاهی اوقات با هم شلیک میکنند: در آن ناحیه از هزارتو، فعالیت مشترک سلولها موقعیت فعلی حیوان را منعکس میکند. اما این هرگز اتفاق نیفتاد.مکانیزمی که آنها توصیف کردند، نه تنها بر تصمیمگیری، بلکه بر توانایی حیوانات برای پیشبینی فرصتهای انتزاعی - چیزی شبیه به تخیل - نیز تاثیر میگذارد.در عوض، سلولها به نوبت شلیک میکردند. به نظر میرسید که قبل از اینکه این حیوان به یک مسیر برود، هیپوکامپ او هم گزینههای "چپ" و هم "راست" را برای مکانهایی که در آینده با آنها مواجه خواهد شد، به طور متناوب بین آنها پردازش میکرد - و همیشه آنها را متمایز نگه میداشت.فرانک گفت: "مغز سخت تلاش میکرد تا این چیزها را از هم جدا کند. سوال این بود که چرا."کار قبلی دیوید ریدیش، دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه مینه سوتا، و آدم جانسون مرحوم، انواع مشابهی از پشت و جلو رفتن را از طریق آینده بالقوه در سلولهای مکانی حیواناتی که در حال طی کردن مسیر خود هستند، نشان دادند. اما به نظر میرسید که این تغییرات با اقدامات سنجیدهتر در ارتباط هستند، و آن دو بررسی نکردند که آیا نمایشهای "چپ" یا "راست" به صورت تصادفی یا سیستماتیکتر ظاهر میشوند.در مقابل، تغییراتی که تیم UCSF شناسایی کرد دقیقا با هر چرخه دیگر ریتم تتا هم تراز بودند. هیپوکامپ نمایشی از انتخاب چرخش چپ در طول یک چرخه ایجاد کرد، سپس به گزینه چرخش راست برای چرخه بعدی تغییر جهت داد. سناریوها همیشه به طور کامل در طول آزمایش جایگزین نمیشوند - گاهی اوقات همان سناریو برای چند چرخه باقی میماند - اما ساختار در سیگنالها غیرقابلانکار بود دنبالههای 125 میلیثانیه به نظر میرسید که فرضیههای مختلف مغز در مورد آینده را به یک چارچوب کلی پیوسته و ثابت تقسیم کردهاند.شکل توضیحی که نشان میدهد چگونه سیگنالهای سلول مکانی مرتبط با مسیرهای مختلف در چرخههای تتا قرار میگیرند. چیزی که در اینجا شگفتانگیز است نظم است. گیورگی بوزساکی، یک دانشمند علوم عصبی در دانشکده پزشکی دانشگاه نیویورک که در این تحقیق جدید شرکت نداشته است، میگوید: " بسیار باورنکردنی است. این یک رابطه یک به یک است: یک چرخه به چپ، یک چرخه به راست، سپس به چپ، و سپس به راست است."او گفت: "مزیت این آرایش بسیار ساختار یافته میتواند این باشد که هر سناریو چه میشود اگر به روشی متعادل و منظم آزمایش شود."وقتی فرانک و همکارانش در طول ریتم تتا بیشتر به فعالیت عصبی نگاه کردند، دریافتند که بخش اول هر چرخه با جایی که موش در حال حاضر بود مطابقت دارد و بخش دوم جایگزین چپ یا راست را نشان میدهد. کل این الگو چیزی شبیه به این بود: مکان فعلی، امکان رفتن به چپ، مکان فعلی، امکان رفتن به راست، و تکرار.نگه داشتن همه گزینهها در دسترسالگوهای جذاب دیگری نیز از دادهها حاصل شدهاند. به عنوان مثال محققان دریافتند که چرخههای تتا نه تنها بین احتمالات چپ و راست که در هزارتو رو به موش قرار گرفتهاند، بلکه گاهی اوقات چرخههای فردی میتوانند شامل امکان برگشت آن به مسیر خود باشند. این یافته گیجکننده بود چون به نظر نمیرسید که موش در آن لحظه نیاز به بررسی داشته باشدبه گفته کنت کی، محقق فوقدکترا در دانشگاه کلمبیا و اولین نویسنده مقاله سلول، این حقیقت در برابر این ایده بحث میکند که هیپوکامپ به سادگی پیشبینی میکند که حیوان در آینده با چه چیزی مواجه خواهد شد. "این نشان میدهد که ساختار چرخه یک روش بالقوه جهانی برای ارتباط دادن چیزهای مختلفی است که هیپوکامپ میتواند رمز گذاری کند"در این مورد، فرانک گفت: "به نظر میرسد که این یک نمایش صریح از فکر کردن است، اگر من به سمت دیگری میرفتم، چه اتفاقی میافتاد و آیا برگشت ارزش داشت؟"بنابراین به نظر میرسد که ریتم تتا در مورد کدگذاری فرضیات، هدف کلیتری دارد. مارک براندون، یک دانشمند علوم عصبی در دانشگاه مک گیل که در این مطالعه شرکت نداشته است گفت: "هر چرخه حاوی محتوای خاصی است. ممکن است "به چپ بپیچید" یا "به راست بپیچید. " اما به بیان وسیعتر، میتوان گفت که یک حافظه خاص یا رویداد خاصی که اتفاقافتاده است، در این قطعات 125 میلیثانیهای که توسط نوسان تتا فراهم شدهاست، کد میشود."ردیش، که در تحقیق جدید دخیل نبود، با این نظر موافق بود. وی گفت: "این تنها نمایش فضا نیست، بلکه نوعی ساختار اپیزودیک است " این واقعا در مورد در نظر گرفتن گزینههای شماست."شاید محققان میگویند که چرخه تتا یک واحد محاسباتی اساسی است که هیپوکامپ برای بررسی چنین انتخابهای انتزاعی از آن استفاده میکند.اغلب اوقات، محتوای آن احتمالا براساس تجربه است و ممکن است به حیوان این امکان را بدهد که به سرعت و به طور انعطافپذیر به محیط در حال تغییر پاسخ دهد - تا از دست یک شکارچی فرار کند. کی گفت: "اما کار ما همچنین نشان میدهد که این کار لزوما نیازی به کمک فوری یا فوقالعاده روشن در آینده ندارد. ممکن است در خلاقیت، در فرآیندهای تولیدی یا تخیلی به طور گستردهتر نقش داشته باشد."این احتمال، هیپوکامپ را به عنوان یک منطقه مغزی قرار میدهد که تنها به تصمیمگیری با استفاده از وظایف مربوط به حافظه کمک نمیکند. بلکه باید آن را به عنوان یک ساختار یادگیری در نظر گرفت، چیزی که تولید میکند و نمونههایی از آینده تصور شده، شبیهسازی گزینهها برای دیگر نواحی مغزی برای ارزیابی و عمل بر روی آن است. به نظر میرسد که چرخههای تتا نقطه ورود روشنی برای حل این مساله باشند.کسری از پنجرههای دوم نیز ممکن است برای درک فرآیندهای شناختی دیگر و یا شرایط عصبی حیاتی باشد. اغلب، مطالعات فرآیندهای عصبی متوسط فعالیت سلول را در طول یک آزمایش نشان میدهند کار فرانک و همکارانش اهمیت تجزیه اطلاعات که در مقیاسهای زمانی بسیار سریعتر بستهبندی میشوند را نشان میدهد.محققان در حال حاضر در حال بررسی مکانیزمی هستند که باعث ظهور الگوهای متناوب مشاهدهشده و این که چگونه این فعالیت بر بخشهای دیگر مغز در طول تصمیمگیری تاثیر میگذارد. آنها همچنین در حال انجام آزمایشهای ماز هستند که شامل بیش از دو سناریوی جایگزین است. با اینکه ضربهای مغزی در جوندگان با ضربهای مغزی در انسانها متفاوت است اما محققان امیدوارند که یافتههای آنها برای گونههای دیگر نیز صادق باشد.کی گفت: "ما تنها سطح درک ساختار مقیاس زمانی ظریف شناخت و تصور را بررسی میکنیم" او همچنین گفت: "فکر کردن به این موضوع سرگرمکننده است."این مقاله توسط کمک مترجم ترجمیار و به صورت خودکار ترجمه شده و مورد بازبینی و ویرایش محدود انسانی قرار گرفته است. |
آگهی: به چند برنامه نویس مولکولی مسلط نیازمندیم! یه جمله معروف تو فیلمهای پزشکی هست که هممون حداقل یه بار شنیدیمش: (دکتر با یه نگاه نا امیدانهای عینکشو در میاره، سرشو میندازه پایین و چشماشو یکم فشار میده، بعد با یه نگاه سرد و غمگین میگه): کاش زودتر متوجه میشیدیم . .خب این جمله برای یه بیمار سرطانی، که حتی یه روز هم براش یه روزه، خیلی دردناکه. حس اینکه اگر زودتر میفهمید که سرطان داره، میتونست زودتر درمان بشه و چند روز بیشتر زندگی کنه، حس خیلی بدیه که خیلیها تا امروز تجربش کردن و شاید هم چند روز بعد مردن. اما خب ما که این همه درباره پیشرفت علم و تکنولوژی و کامپیوتر حرف میزنیم تا حالا برای حل این مشکل چیکار کردیم؟ کامپیوتر که الان به اشارهای برای ما سوزن رو از تو انبار کاه پیدا میکنه چیکار کرده تا حالا؟ترانزیستور زیستیترانسکریپتور قطعهای شبیه به ترانزیستوره که به جای سیلیکون از DNA و RNA ساخته شده. ترانسکریپتور یکی از پیشنیازهای ابزاری مهم بود که دانشمندان برای ساخت کامپیوتر زیستی بهش احتیاج داشتن. یک رایانه مدرن سه قابلیت مهم دارد: ذخیره سازی اطلاعات، انتقال اطلاعات و قدرت پردازش یک سیستم منطقی اساسی. پس دانشمندان برای ساخت یک رایانه زیستی به سلول هایی نیاز داشتن که این سه تا کار رو به صورت همزمان انجام بده. تا قبل از اختراع ترانسکریپتورها در سال 2013 ، دانشمندان موفق به ذخیره سازی و انتقال دادهها با استفاده از قطعات ساخته شده از پروتیین و DNA شده بودند، اما پردازش اطلاعات با مولکولهای زیستی هنوز به وقوع نپیوسته بود. در واقع logic gates هایی ( logic gates : در الکترونیک دیجیتال، دروازه منطقی یا گیت منطقی روی یک یا دو ورودی منطقی، عملیات منطقی انجام میدهد و یک خروجی منطقی تولید میکند. اساس عملکرد آن بر منطق بولی استوار است. عملیات گیتهای منطقی از مبنای دودویی با اعداد باینری پیروی میکنند) با دو ترمینال ساده ساخته شده بودن اما به چندین لایه ورودی نیاز داشتن که غیر عملی بود. اما بالاخره در 28 مارس 2013 گروهی از مهندسان زیستی دانشگاه استنفورد اعلام کردن که تونستن یک ترانزیستور زیستی بسازن. اونها تونستن یک دستگاه سه ترمینال، با یک سیستم منطقی ایجاد کنن که بتونه تمام مولفهها رو کنترل کنه. در واقع این ترانسکریپتور با استفاده از ترکیبهای ویژه انزیمها، حرکت جریان RNA پلیمراز (آرانای پلیمراز RNA polymerase ، آنزیمی است که ساخته شدن mRNA از روی DNA را رونویسی میکند) را در یک رشته DNA تنظیم و کنترل میکنه(درست مثل حرکت الکترونها در سیم).ترانسکریپتورها میتونن گیت ( gate )های سنتی AND , OR , NOR , NAND , XOR , XNOR با معادل هاشون، که BIL gates ( Boolean Integrase Logic gates ) لقب گرفتن رو در یک فرآیند تک لایه (یعنی فرآیندی بدون نیاز به چندین گیت سادهتر، برای پیچیدهتر کردن) تکرار کنن. ترانسکریپتورها همچنین این قابلیت رو دارن که مثل ترانزیستورها سیگنال ورودی را تقویت کنن و هر نوع محاسباتی از جمله شمارش و مقایسه رو انجام بدن. فرآیند تقویت سیگنال با ایجاد تغییرات کوچیک در یک پروتیین انجام میشه که این تغییر خودش باعث تغییرات روی پروتیینهای دیگه میشه. لازم به ذکره که سرعت محاسبات توسط ترانسکریپتورها هنوز خوب نیست مثلا ممکنه بین دریافت سیگنال ورودی و تولید خروجی چند ساعت فاصله بیوفته!کامپیوتر زیستی"ما در حال ساخت رایانهای هستیم که در مکانی کار میکند که تلفن همراه شما کار نمیکند!"این جمله ایه که یکی از محققین ساخت کامپیوترهای زیستی میگه. رایانهای که جایی کار میکنه که دست هیچکس بهش نمیرسه و خب این عملا یه انقلابه توی کامپیوتر و پزشکی! منظور از زیست رایانه، کامپیوتریه که عمل پردازش در اون توسط DNA انجام بشه این نوع کامپیوتر به دلیل استفاده از DNA ، قابلیت انجام محاسبات موازی و حجیم رو داره.از سال 2012 نتایج خیلی از تحقیقات درباره کامپیوترهای زیستی منتشر شد که اینجا به بررسی سه از مهمترینها میپردازیم:رمزگشایی کدهای یک تصویر به وسیله DNA و واکنشهای شیمیاییفوریه سال 2012 بود که در نشریه Angewandte Chemie مقالهای تحت عنوان A Molecular Cryptosystem for Images by DNA Computing منتشر شد که خبر از ساخت یک کامپیوتر بیولوژیکی با استفاده از سلولهای زیستی و واکنشهای شیمیایی، توسط محققین دانشگاه کالیفرنیا میداد. این کامپیوتر این قابلیت رو داشت که تصویر رمزنگاری شده روی یک تراشه ساخته شده از DNA رو رمز گشایی کنه. محققین ادعا کردن که این اولین باریه که محاسبات رمزگشایی توسط DNA به طور کامل انجام میشه.اما درباره ساختار این کامپیوتر، در کامپیوترهای معمولی از سخت افزار (سیلیکون، قطعات فلزی، سیمهای فلزی و .) و نرم افزار برای ایجاد سیگنال استفاده میشه اما در یک کامپیوتر کاملا زیستی شما فقط زیست مولکولهایی رو میبینید که کنار هم قرار داده شدن و یک سیستم کامپیوتری رو تشکیل دادن. بله درسته، در حقیقت تمام موجودات زنده یک کامپیوتر مستقل هستن که میتونن اطلاعات رو انتقال بدن، ذخیره یا پردازش کنن دقیقا مثل یک کامپیوتر معمولی! این کامپیوتر از رشتههای DNA در فاز سیال و آنزیم های ATP (آدنوزینتری فسفات یا ATP ، منبع اصلی انرژی است که بدن ما را زنده نگه میدارد. در واقع، اگر بدن شما به طور مداوم آن را تولید نکند، شما به لحاظ بالینی مردهاید)به عنوان منبع انرژی استفاده شده. در این کامپیوتر زیستی، مولکولها(در واقع مولکولهای پیچیده زیستی!) نقش نرم افزار و سخت افزار رو به طور همزمان ایفا میکنن اینطوری که مولکولها با سیگنالهای شیمیایی با هم ارتباط برقرار میکنن و به هم دستورات مختلف رو منتقل میکنن. وقتی ورودی سیستم که یک مولکول دستکاری شدست، وارد سیستم میشه مولکولها فعال میشن و شروع به انتقال شیمیایی دادهها بین هم میکنن در نهایت فرآیند محاسبات شیمیایی انجام و خروجی (مفهوم خروجی در کامپیوترهای زیستی کاملا متفاوته منظور یک واکنش یا فرآیند شیمیایی مثل ساخت یا شکستن یک مولکول دیگه ست) مشخص میشه. این سیستم محاسبات زیستی 75 سال پیش توسط تورینگ، ریاضیدان انگلیسی که در طراحی کامپیوترهای مدرن امروزی و ماشینهای محاسباتی نقش مهمی داشت، ارایه شد.چندسال بعد، یعنی سال 2014 پژوهشگران انستیتو تحقیقات Scripps کالیفرنیا اعلام کردن که تونستن تصاویری رو روی چیپهای کاملا زیستی(مایع شفاف پر از رشتههای DNA ، آنزیمهای مربوطه و مقداری ATP ) ذخیره و باز خوانی کنن. با وجود سرعت کم این سیستم نسبت به کامپیوترهای معمولی، این کامپیوتر بدلیل استفاده از واکنشهای شیمیایی به جای فرستادن سیگنالهای الکتریکی، بازدهی بالاتری داره. یعنی درسته که سرعتش از کامپیوترهای معمولی کمتره ولی در یک نگاه جزییتر متوجه میشیم که در زمان مشخص حدود میلیونها واکنش شیمیایی رو ایجاد و کنترل میکنه که این کارآمدی سیستم نسبت به سیستمهای الکترونیکی رو نشون میده. این اختراع هم یک جهش رو به جلو برای پروژه ساخت کامپیوترهای زیستی بود.تولید زیست رایانه از سلولهای بنیادی کلیهبا گذشت چند سال محققین روشهای جالبتری برای تولید کامپیوترهای زیستی پیدا کردن. وادار کردن سلولها به پیروی از دستورات الگوریتمی یکی از این راههای جالب بود. سال 2017 مقالهای در وبلاگ engadget منتشر شد تحت عنوان Scientists turn human kidney cells into tiny biocomputers (به نقل از wired ) که خبر از عملی شدن این ایده داشت: محققان دانشگاه بوستون موفق شدن راهی برای وادار کردن سلولهای کلیه به پیروی از دستورات الگوریتمی پیدا کنن!محقین پس از تلاشهای زیاد برای برنامه ریزی ژنتیکی روی DNA بالاخره موفق شدند سلولهای بنیادی کلیه رو وادار به اجرای 109 دستور مختلف کنن. در این تحقیق از فرآیند نوترکیبی ژنتیکی استفاده شد طی فرآیند نوترکیبی ژنتیکی نوکلییک اسیدهای شکسته شده به شکلهای جدید به هم متصل میشن.دستوراتی استفاده شده در این تحقیقات دستوراتی بودند که فقط برای اثبات این پژوهش استفاده شد، به گفته سرپرست تیم محققان این دستورات در آینده میتونن با دستوراتی جایگزین بشن که برای مبارزه با سرطان و نابودسازی تومورها استفاده میشه.اختراع نخستین کامپیوترهای زیستی قابل برنامه نویسیبالاخره در مارچ 2019 داستان زیست کامپیوترها به اوج خودش رسید و بزرگترین مشکل در مسیر پیشرفت زیست رایانهها حل شد انتشار مقاله Divers and robost molecular algorithms using reprogrammable DNA self - assembly در وبسایت مجله انگلیسی nature خبر از اختراع اولین کامپیوترهای زیستی قابل برنامه نویسی داد. پژوهشگران چند دانشگاه در ایالات متحده آمریکا موفق به ساخت یک زیست رایانه جدید بر پایه DNA شدند که میشد کدهای داخل اون رو بازنویسی کرد.دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا دیویس، موسسه فناوری کالیفرنیا و موسسه فناوری هاوارد، یک کامپیوتر بر پایه DNA رو توصیف کردن که از 355 کاشی DNA ساخته شده و قابل مقایسه با مدارهای کامپیوترهای معمولیه. این محققین تونستن کامپیوتری که ساختن رو برای اجرای 21 برنامه مختلف برنامه نویسی کنن. این کامپیوتر میتونه کارهای سادهای از جمله شمارش و انتخاب گزینهها از فهرست رو انجام بده. بله طبق گفته WIRED حالا وقتشه که که برنامه نویسی مولکولی رو هم به سبد مهارت هاتون اضافه کنید!با وجود همه این پژوهشها و نتایج مهم کامپیوترهای زیستی هنوز اول راه هستن و مدتها تحقیق و پژوهش لازمه تا به حد خوبی از سرعت پردازش و انتقال داده برسن. ولی با این وجود زیست کامپیوترها دو مزیت مهم دارن که علت اصلی ادامه این پژوهش هاست یکی بازدهی و کارآمدی بالاترشون نسبت به پردازندههای معمولی و دومی مقرون به صرفه بودن برای حل مسایل پیچیده و طولانی به دلیل داغ نکردن و استفاده از پروتیین به عنوان سوخته. با پیشرفت این پروژه در آینده قطعا مولکولهایی تولید خواهند شد که بتونن با سرعت بالایی بیماری رو در بدن فرد تشخیص وبه فرد هشدار بدن به هر حال پژوهشها روی این سیستم ادامه داره تا جایی که شاید در آینده دیگه نیازی نباشه برین پیش دکتر، دکتر براتون دارو بنویسیه، شما اونو بخرین و بخورین?، کافیه فقط کار کردن با یه اپ رو موبایلتون که مولکولهای بدنتون رو کنترل میکنه رو یادبگیرید، همین!این مقاله ایه که من برای نشریه صفر و یک دانشگاه خوارزمی نوشتم.این نشریه، فصلنامهای تخصصی درباره علوم کامپیوتره که مطالب خیلی جالب و جدید رو دنبال میکنه.این لینک کانالشون تو تلگرامه: |
بهترین خوراکی برای لاغری|منگوستین و سلامتی بدن یکی از میوه هایی که شاید کمتر مصرف کنید منگوستین است این میوه با نام علمی گارسینی انبه میوه گرمسیری خاصی است که طعم ترش و شیرینی دارد. خاستگاه این میوه جنوبشرقی آسیاست، اما در مناطق مختلف گرمسیری سرتاسر جهان هم یافت میشود. بعضیها این میوه را منگوستین بنفش مینامند، چون وقتی میرسد، پوستش رنگ بنفش تیرهای به خود میگیرد. اما بخش خوراکی آن سفید روشن است. این میوه سرشار از مواد مغذی، فیبر و آنتی اکسیدانهای خاص است . ? این میوه بسیار مفید برای بدن و سلامت عمومی ان است و میتواند به کاهش وزن شما هم بسیار کمک کند و در لاغری شما موثر باشد. منگوستین کالری نسبتا کم، اما مواد مغذی فراوانی دارد. این میوه حاوی فیبر و پروتیین و ویتامین سی و ب 6 و ب 1 وب 2 و منگنز و مس و منیزیم است ویتامینها و مواد معدنی موجود در منگوستین، برای حفظ روند بسیاری از عملکردهای داخلی بدن انسان ضروری هستند از جمله انقباض عضلانی، بهبود زخم، ایمنی بدن و عملکرد اعصاب و کاهش وزن . یک پیمانه از میوه میتواند 14 درصد مقدار فیبر روزانهی بدن تان را تامین کند .طرز مصرف منگوستین :خوردن این میوه سخت نیست اما فصل این میوه کوتاه است و در هر جایی هم یافت نمیشود. کنسرو منگوستین راحتتر پیدا میشود، اما باید به خاطر داشته باشید که به کنسروها، اغلب شکر اضافه میکنند. آب منگوستین یا پودر مکمل آن هم در بعضی فروشگاهها وجود دارند. قسمت خوراکی منگوستین سفید و آبدار است. این قسمت میوه را میتوان بهصورت خام خورد، یا به اسموتی و سالاد میوه اضافه کرد چون طعم فوقالعادهای به آنها میدهد.منگوستین و کاهش وزن : ? توجه کنید که خاصیت منگوستین در کاهش وزن، یکی از بزرگترین دلایل اهمیت آن در حوزه بهداشت و سلامت است طی بررسیها و مطالعات ، به موشهایی با رژیم غذایی سرشار از چربی، مقداری منگوستین دادند این موشها نسبت به سایر موشها، به میزان کمی اضافهوزن پیدا کردند به همین شیوه، در مطالعه 8 هفتهای مختصری، کسانی که دو بار در روز، هر بار به مقدار 90 ، 180 یا 270 میلیلیتر آب منگوستین مصرف کردند، نسبت به سایرین، شاخص توده بدنی پایینتری داشتند. تحقیقات زیادی روی رابطه منگوستین و اضافهوزن انجام نشده، اما کارشناسها معتقدند که اثرات ضدالتهابی این میوه، نقش مهمی در سوختوساز بدن و جلوگیری از افزایش وزن ایفا میکنند اگر قصد لاغری دارید حتما مصرف این میوه را در برنامهی غذایی خود قرار دهید .منگوستین و گوارش بهتر :همانطور که اشاره کردیم این میوه پر از فیبر است. یک پیمانه منگوستین، 14 درصد از مقدار فیبر موردنیاز روزانه بدن را ت مین میکند. فیبر برای سلامت گوارش ضروری است و رژیمهای سرشار از فیبر، برای کارکرد منظم روده مفید هستندهمانطور که گفته شد، نتایج این تحقیقات در مورد منگوستین بسیار نویدبخش هستند، اما بیشتر آنها تحقیقات آزمایشگاهی و آزمایش روی حیوانات هستند بنابراین برای اثبات قطعی ت ثیر منگوستین روی مغز، قلب و دستگاه گوارش، باید تحقیقات بیشتری روی انسان انجام شود.منگوستین و آنتی اکسیدانهای قوی :باید بدانید که از مهمترین خواص منگوستین فهرست منحصربهفرد آنتیاکسیدانهای آن باشد. آنتیاکسیدانها ترکیبهایی هستند که اثرات زیانبار مولکولهای بالقوه مضری بهنام رادیکالهای آزاد را خنثی میکنند. رادیکالهای آزاد، با بیماریهای مزمن مختلفی در ارتباط هستند.منگوستین حاوی چندین ماده مغذی است که آنتیاکسیدان دارند، مانند ویتامین سی و فولات. علاوه بر این، زانتون هم دارد نوع منحصربهفردی از ترکیبهای گیاهی که خواص آنتیاکسیدانی قدرتمندی دارند. چندین مطالعه حاکی از آن هستند که فعالیت آنتیاکسیدانی زانتونها، منجر به اثرات ضدالتهابی، ضدسرطانی، ضدپیری و ضددیابتی شده است. زانتون موجود در منگوستین، فواید بالقوه فراوانی برای سلامتی انسان دارد.منگوستین و خاصیت ضدالتهابی : ? باید بدانید که زانتونهای موجود در منگوستین، نقش مهمی در کاهش التهاب ایفا میکنند. مطالعات آزمایشگاهی و آزمایش روی حیوانات، حاکی از آن هستند که زانتونها اثر ضدالتهابی دارند و میتوانند ریسک بیماریهای التهابی، همچون سرطان، بیماری قلبی و دیابت را کاهش دهند. منگوستین فیبر زیادی دارد. برای نمونه، چندین مطالعه روی حیوانات نشان دادهاند که رژیم سرشار از فیبر، واکنشهای التهابی بدن را کاهش میدهند.منگوستین و خاصیت ضد سرطانی :بررسیها نشان دادهاند که رژیمهای سرشار از سبزی و میوههایی مانند منگوستین، با کاهش ابتلا به سرطان در ارتباط هستند. بعضی ترکیبهای گیاهی موجود در منگوستین، مانند زانتونها، اثرات آنتیاکسیدانی و ضدالتهابی دارند که میتواند در مقابله با رشد و گسترش سلولهای سرطانی مفید باشندندین مطالعه آزمایشگاهی نشان دادهاند که زانتونها میتوانند جلوی رشد سلولهای سرطانی را در بافتهای سینه، شکم و ریهها بگیرند.منگوستین و سلامت قلب :بررسیها نشان داده که منگوستین روی سلامت قلب هم ت ثیر دارد. آزمایش روی حیوانات نشان داده که عصاره این میوه، عوامل ریسک بیماری قلبی، همچون کلسترول بد و تری گلیسیرید را کاهش و در مقابل، کلسترول خوب را افزایش میدهد . پس برای سلامت قلب تان این میوهی مفید را مصرف کنید .منگوستین و سلامت مغز :می دانید که سلامت مغز یکی از مهمترین مسایلی است که باید به ان توجه شود مطالعات حاکی از آن هستند که عصاره منگوستین در جلوگیری از زوال عقل، کاهش التهاب مغزی و بهبود عوارض افسردگی در موشها موثر است. با این حال، باید در این حوزه، مطالعات بیشتری روی انسان انجام شوند.معایب استفاده از منگوستین چیست ؟ ? التبه باید بگوییم عوارض بد بسیار اندکی از مصرف میوه منگوستین گزارش شده و به احتمال زیاد، برای بیشتر افراد مضر نیست، اما انواع فراوریشده آن، مانند مکملها، آبمیوه یا پودر، صددرصد هم بدونعارضه نیستند بررسیها حاکی از آن هستند که زانتون موجود در مکملهای گیاهی، ممکن است فرایند لختهشدن خون را کاهش دهد. از آنجا که منگوستین سرشار از زانتون است، اگر مشکلی با لختگی خون دارید یا داروهای رقیقکننده خون مصرف میکنید، بهتر است انواع فراوریشده منگوستین را مصرف نکنید. هنوز تحقیقات مناسبی روی ت ثیر مکملهای منگوستین روی خانمهای باردار یا شیرده انجام نشده، بنابراین بهتر است طی دوران بارداری یا شیردهی، از این مکملها استفاده نکنید و با پزشک تان مشورت کنید . برای مصرف مکمل منگوستین هم باید با پزشک مشورت کنید اگر باردار هستید یا بیماری زمینهای داری باید قبل از مصرف هر مکملی با پزشک تان مشورت کنید کسانی که قصد کاهش وزن دارند باید این میوه را حتما تهیه کنید زیرا این میوه بسیار کم کالری است ولی همانطور که شرح دادیم سرشار از مواد مغذی مورد نیاز بدن و غنی از آنتی اکسیدان است . |
چه کسی به ذرات بنیادی میاندیشد؟+معرفی کتاب چرا باید درمورد ذرات بنیادی فکر یا مطالعه کنیم؟ این سوال بسیار برای من عجیب است! چرا نباید فکر کنیم؟! اینکه بالاخره بنیادیترین عنصر کل هستی چیست جالب نیست؟ امروزه باتلاق "ارجاع" به فیزیک درمورد هر فکر و سوال فلسفی از همیشه بیشتر گریبانگیر ما شده. چیزی به همان مهلکی عینک نیوتون که اینجا گفته بودم. تا درمورد موضوعی فلسفی یا بنیادی صحبت میکنیم سریعا میگویند "اینها همه در کوانتوم آمده و توضیح داده شده" یا "اگر درمورد ذرات بنیادی و کوارکها و میدان هیگز و ماده تاریک بخوانی فلان" و همیشه "برو فیزیک مدرن بخوان" پتکی آهنین بر سر هر بحث و فکر عمیق فلسفیست. من که شخصا از این ابهام در باب "کوارک" و "بوزون هیگز" و . . . خسته شده بودم و شروع کردم به مطالعه چند کتاب فیزیک عمومی برای فهم بهتر اینها. اکثر کتب بازار در این زمینه متاسفانه گنگ، بد فهم و بسیار الکی پیچیده است. تا اینکه چندی قبل به کتابی جمع و جور از پولین گنیو برخوردم. پولین گنیو فیزیکدانی خانم در سرن است. مرکز کاوش لبههای علم در فیزیک ذرات. جایی که ذرات را با سرعتی نزدیک به نور شاخ به شاخ باهم برخورد میدهند و منتظر میمانند جهان رخ بنماید! اما چه ربطی به فلسفه دارد؟ صحبت درمورد ذرات بنیادین از یونان باستان مطرح بوده. بولتزمن چون به وجود اتم اعتقاد داشت و تمسخرش میکردند خودکشی کرد و انیشتین همیشه با کوانتوم سر دعوا داشت. تقریبا تمام فلاسفه بزرگ با رویکردهای بنیادی به اتم، بنیاد جهان و امثالهم پرداختهاند. امروزه که دوستان علمزدهمان ادعا میکنند فیزیک همهچیز را حل کرده چه؟ بنظرم این کتاب به خوبی با زبانی حداقل سادهتر از بقیه کتب مشابه بهما نشان میدهد مانند بچههای چند ماهه فقط در برابر جهانی که نمیدانیم چیست با اصواتی نامفهوم که خودمان هم نمیفهمیم یعنی چه اشاره میکنیم. اصواتی مثل بوزون هیگز، کوارک، ماده تاریک و . . .داشتن دید جامع و حداقل عمومی درباب نظریه مدل استاندارد و مسایل ذرات بنیادین بسیار به کسانیکه علاقهمند به فلسفه علم و فیزیک فلسفی و حتی همین فلسفه عادی عمومی هستند کمک میکند تا فکر نکنند همهچیز کشف شده و اگرم قرار باشد ما تفکر عمیق کنیم باید پژوهشگر سرن باشیم. اینکه اینقدر جهان را سادهسازی و فیزیکزده نکنیم و تمام چشم فلسفیمان را کور کنیم. سادهسازی و فیزیکالیسم رادیکالی که حتی امثال گنیوی فیزیکدان سرن هم اینطور در آن فراطی نیستند!شخصا توصیه میکنم بخوانید تا با چشم باز نه ابهامی از دور به فیزیک مدرن دید داشته باشید و دچار باتلاق ارجاع نشوید. کتاب چند فصل هم درمورد شرایط کار در سرن از نظر تنوع افراد و اهمیت زنان دانشمند و اینکه چرا باید علوم پایه بخوانیم دارد که خب شاید نخواهید آنها را تماما مطالعه کنید.کتاب درکل ساده و جذاب است و هرجا مطلب پیچیده میشود گنیو با مثالهایی ساده مطلب را بهتر توضیح میدهد و بهنظرم مطالعه آن میارزد.فصولی که برای من شخصا جالب و خواندنی بودند: ماده از چه چیزی ساخته شده، درباره بوزون هیگز چه میدانیم، سوی تاریک عالم(درمورد ماده تاریک و منشا کهکشانها و کلی موضوع جالب دیگر)، درخواست کمک از susy ، تحقیقات علوم پایه چه چیزی را در اختیار ما قرار میدهد؟، اکتشافات بزرگ بعدی چه میتواند باشد؟قیمت: 69 هزارتومان، تعداد صفحات: 410 ، تعداد صفحات فیزیکی صرف: 237 پ.ن: برای بحثهای نسبیت عام و خاص هم حتما بهزودی دو کتاب خوب معرفی میکنم.طرح برخورد منجر به کشف بوزون هیگز در آشکار سازلوپ برخورد دهنده بزرگ هادرونی حال حاضر و طرح آینده آن روی نقشه هوایی! |
چالش کتابخوانی طاقچه:قلعه حیوانات مزرعه حیوانات،( Animal farm ) نوشته جورج اورول، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی است که در سال 1945 در انگلستان منتشر و در اواخر 1950 به شهرت رسید.قلعه حیوانات و رمان 1984 پرفروشترین آثار این نویسنده هستند.این کتاب به طور غیرمستقیم به شرایط حاکم بر شوروی سابق در طول جنگ جهانی دوم اشاره دارد. و انقلاب حیوانات مزرعه ، نماد انقلاب کارگری و سرنوشت آن بر ضد نظام سرمایه داری است.داستان کتاب راجع به گروهی از حیوانات مزرعهای به اسم مانر است که دربرابر صاحب مزرعه آقای جونز انقلاب میکنند به امید ساختن یک جامعهای که در آن حیوانات میتوانند به برابری برسند و آزاد و شاد باشند.خلاصه داستان:داستان از شبی شروع میشود که میجر(خوک پیر) برای حیوانات مزرعه سخنرانی میکند و درباره ظلمی که انسان به حیوانات دارد سخن میگوید و آنها را به شورش و انقلاب دعوت میکند. بعد یک سرود به نام جانوران انگلستان را برای آنها میخواند که بعدها به سرودی انقلابی بین حیوانات تبدیل میشود. چندی بعد از مرگ میجر پیر ، حیوانات در پی انقلابی آقای جونز را از مزرعه بیرون میکنند و ناپلیون و اسنوبال ( دو خوک که از هوش بالاتری نسبت به سایر حیوانات برخوردارند) رهبری را به دست میگیرند. اما بعد از مدتی ناپلیون به همراه سگ هایی که مخفیانه تربیت کرده است اسنوبال را به بهانه همکاری با آقای جونز فراری داده و خود را به عنوان تنها رهبر به حق مزرعه معرفی میکند. بعد از آن به فرمان ناپلیون عده زیادی از حیوانات به جرم همکاری با اسنوبال توسط سگها کشته میشوند. در طول زمان هفت قانون اساسی توسط خوکها زیر پا گذاشته میشود و به تدریج تحریف و محو میشود.خواندن سرود حیوانات انگلستان ممنوع میشود. غذای روزانه حیوانات کم میشود اوضاع برای حیوانات مزرعه روز به روز سختتر و مجبور به کار زیاد میشوند. خوکها به هیچ کدام از قولها و حرف هایشان عمل نمیکنند ، در حالی کخ تمام امکانات رفاهی برای خوکهای مزرعه است ، غذای فراوان میخورند کار نمیکنند و . .هفت فرمان:همه آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند.همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.هیچ حیوانی حق خوابیدن بر تخت را ندارد.هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل ندارد.هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگر را ندارد.همه حیوانات باهم برابرند.در اواخر داستان تمام شش فرمانی که بر روی دیوار نوشته شده بود پاک میشود و قانون هفتم به این صورت تغییر میکند : همه حیوانات باهم برابرند ، اما بعضی برابرترند .از جملات قابل تامل کتاب : همیشه خوکها تصمیم میگرفتند، سایر حیوانات هرگز نمیتوانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رای دادن را یادگرفته بودند . کتاب بسیار جالب و عبرت آموزی است ، به نظر من تک تک افراد باید حداقل یکبار این داستان رو بخوانند.لینک کتاب در طاقچه: - % D8 % AD % DB % 8C % D9 % 88 % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % A7 % D8 % AA |
ژن استار ژن استارژن استار را در دنیای مکملهای ورزشی و بدنسازی به عنوان برندی میشناسند که بهترین محصولات را عرضه میکند. این برند که که از تولیدات شرکت ستارگان نیک است ، با توجه به رصد مداوم بازار همواره از همان زمان پیدایش خود ، سعی نموده است به صورت رقابتی کار کرده و محصولاتی اثر گذار ، در خدمت مصرف کنندگان قرار دهد.معرفی مکملهای ژن استارژن استار در تمام مدت فعالیت خود که از سال 2006 شروع میشود ، فعالانه سعی مینماید کیفیت را در هر شرایطی حفظ نماید این شرایط میتواند زمانی باشد که بازار رونق دارد و یا بازار در رکود است زیرا اعتقاد بر این است هر محصولی که تولید میشود ، ارزش آنرا دارد که در نوع خود لقب بهترین را بگیرد بنابراین تحت هر شرایطی ، ستارگان نیک سعی در حفظ و بالا بردن کیفیت دارد.برای موفق بودن در بازار رقابت همواره باید قیمت مناسب را با کیفیت بالا درهم آمیخت تا تک تک مصرف کنندگان ، خود تبدیل به بازاریابان شرکت شوند.ژن استار به عنوان برند محبوب در بازار مکملهای ورزشی و بدنسازی توسط متخصصین خود به مطالعه مواد مغذی مورد نیاز بدن و تاثیراتی که آنها بر سلامت افراد دارند ، پرداخته است و اثرات استفاده از این مواد مغذی را بر روی بدنسازان و ورزشکاران مورد مطالعه قرار میدهد.متخصصین ژن استار در کنار توجه به تامین سلامتی روحی و جسمی مصرف کنندگان ، به تاثیراتی که مواد مغذی بر عملکرد ورزشی ، حجم عضلات ، میزان استقامت ، افزایش و کاهش وزن و ترکیب بدنی و غیره دارد نیز توجه مینماید تا با کمک تکنولوژی روز دنیا موثرترین و سالمترین مکملها ساخته و عرضه شوند. لذا در همین راستا آشنایی با انواع مکملهای این برند را برای ورزشکاران و بدنسازان حرفهای و تازه کار ، مفید میدانیم.انواع مکملهای ژن استارپروتیین ترکیبی است که ساختار عضلات و هورمونها را تشکیل میدهد یکی از موادی است که تمام برندها در مکملهای خود از آن بهره میبرند اما در این میان ، استفاده از مکمل پروتیینی که ساختاری مشابه پروتیین زیستی داشته باشد و میزان هضم و جذب آن بالا باشد، سبب متمایز شدن مکمل پروتیینی خاصی میشود.به همین دلیل در میان محصولات ژن استار مکملی حاوی پروتیین آب پنیر به نام پروتیین وی دیده میشود. پروتیین آب پنیر مخلوطی از پروتیینهای جدا شده از آب پنیر به نامهای - لاکتا آلبومین ، - لاکتوگلوبولین ، آلبومین سرم و ایمونوگلوبولینها است. طبق تحقیقات پروتیین وی در مقایسه با انواع دیگر پروتیین مانند کازیین یا سویا برای رشد عضلات بهتر است. این پروتیین در سه شکل کنسانتره ، ایزوله و هیدراته موجود میباشد.در ادامه معرفی مکملهای پروتیینی ژن استار باید بگوییم پروتیین شیر گاو ، 20 % آب پنیر و 80 % کازیین دارد که در میان مکملهای ژن استار عرضه میشود. از سوی دیگر با توجه به ارزش غذایی بالای پروتیین تخم مرغ، پروتیین بیف، این پروتیینها نیز در میان مکملهای این برند به چشم میخورند.بعضی از آمینو اسیدها تاثیرات ویژهای در سنتز پروتیین دارند ، در نتیجه به رشد عضلات و ریکاوری آنها کمک شایانی میکنند از جمله این آمینو اسیدها باید به آمینو اسیدهای شاخه دار اشاره نماییم لوسین ، ایزولوسین و والین سه آمینو اسیدی هستند که در به حداکثر رساندن ساخت پروتیین نقش دارند و این برند از آنها غافل نشده است. مکمل آمینو اسیدهای مهم دیگری مانند آرژنین که در افزایش ضربان قلب و افزایش خونرسانی به اندامها نقش دارد و تایورین که در بهبود عملکرد مغز موثر میباشد، نیز مورد توجه هستند.مکملهای انرژی زا ژن استارمکملهای انرژی نیز از محصولات مورد رقابت برندهای مختلف میباشند باید قبول کرد بدون تامین انرژی در بدن ، هیچ فعالیتی قابل انجام نمیباشد، لذا تامین کالری از طریق مواد غذایی و رژیم تغذیهای همیشه باید مورد توجه قرار گیرد.اما زمانی که ورزش به مدت طولانی انجام میگیرد انرژی بدن که از سوختن کربوهیدراتها تامین میگردد به علت کاهش ذخایر گلیکوژن در عضلات، شروع به کاهش مییابد که سبب خستگی ، افت عملکرد ، کاهش استقامت و به تحلیل عضلات میگردد لازم به توضیح است در هر دقیقه 3 تا 4 گرم از کربوهیدراتهای بدن میسوزد، در نتیجه بعد از 2 ساعت تمرین ، جهت تامین انرژی بدن مجبور است سراغ سوزاندن پروتیینها برود.پروتیین نسبت به کربوهیدرات انرژی کمتری تولید میکند ، لذا در زمان کاهش ذخایر گلیکوژن عضلات پروتیین بیشتری سوزانده و تحلیل میروند بنابراین مصرف مکملهای حاوی کربوهیدرات و یا مواد مغذی همچون کراتین جهت تامین انرژی لازم است. این مکملها در قبل و حین و بعد از ورزش مصرف میگردند و از افت گلوکز خون جلوگیری میکنند.مکملهای افزایش و کاهش وزن ژن استاراما محصولات چربی سوز نیز از مکملهای پرطرفداری هستند که بسیاری از بدنسازان جهت داشتن ترکیب بدنی مناسب در پی آن میباشند داشتن نسبت عضلات بالا نسبت به چربی ، هدفی است که در حقیقت آن را دنبال میکنند.چربی سوزی مانند کارنیتین سبب انتقال بیشتر اسیدهای چرب ذخیره شدن در بدن به میتوکندریها میشود تا در این اندامک درون سلولها ، جهت تولید انرژی بسوزند. ژن استار با عرضه این نوع مکملها در کیفیت مناسب ، سعی میکند جایگاه خود را در بازار رقابت جزو بهترینها حفظ نماید. البته قابل ذکر است در کنار کارنیتین ، لینولییک اسید کونژوگه نیز در میان محصولات چربی سوز این برند دیده میشود این چربی سوز سبب افزایش متابولیسم و کاهش کلسترول و تری گلیسیرید میگردد.مکملهای افزایش وزن مکمل هایی هستند که با تامین انرژی و پروتیین کمک میکنند افرادی که مشکل وزن گرفتن با رژیم غذایی دارند وزن مورد نظر را به دست اورند ترکیب کربوهیدراتها با پروتیین هایی مانند پروتیین وی و کازیین محصولات افزایش وزن ژن استار را رقم میزنند.توضیحات کلی که در این مبحث به آنها اشاره شد معرفی مختصری بود از محصولاتی که در آزمایشگاههای مجهز ساخته میشوند تا تحت برند ژن استار نیازها و خواستههای ورزشکاران را برآورده سازند. |
یافتهای که به یک تحقیق 220 ساله پایان داد منتشرشده در Quanta Magazine به تاریخ 13 آگوست 2020 لینک مقاله اصلی: Global Wave Discovery Ends 220 - Year Search یک فیزیکدان قرن 18 برای اولین بار وجود یک دسته از امواج جوی هماهنگ که به دور زمین میگردند را پیشبینی کرد. دانشمندان در نهایت آنها را پیدا کردند.اتمسفر چنان آشفته کننده است که حتی تحلیلهایی توسط پیچیدهترین الگوریتمهای هواشناسی امروزی را هم نقض میکند. اما پیچیدگی آن مانعی بر سر راه دانشمند فرانسوی پیر - سیمون لاپلاس - برای شکستن یک جنبه ساده رفتار جوی در اواخر دهه 1700 ، نشد.با وجود این که لاپلاس هیچ وقت نقشه آب و هوای جهانی را ندیده بود، نظریهای مطرح کرد که پیشبینی میکرد امواج فشاری به اندازه یک قاره به صورت دورهای به دور دنیا گردش میکنند.دیوید رندال، دانشمند علوم جوی در دانشگاه ایالتی کلرادو گفت: " مدلسازی جوی بر روی کاغذ تا قرن بیستم بسیار خام بود اما لاپلاس توانست این کار را انجام دهد. من فکر میکنم شگفتانگیز است."ایدههای لاپلاس پژوهشی برای یافتن چنین امواجی آغاز کردند که قرنها طول کشید. اما این نوسانات به همان اندازه که عظیم بودند،ملایم هم بودند و با سرسختی از آشکار کردن خود، حتی به برخی از بزرگترین افراد و دانشمندان علوم طبیعی، امتناع میورزید.سرانجام جستجو تمام شد. یک مجموعه داده هواشناسی جدید و دقیق از آنچه که میلیونها فشارسنج ثبت نکردند، پرده برداشته است: مجموعهای از امواجی که به دور زمین میچرخند و آن را در یک قالب چهلتکه متشکل از مناطق فشار بالا و پایین میپوشانند. تشخیص، یک اثبات گیجکننده از تیوری کلاسیک است.لیو دانر، متخصص ژیوفیزیک در دانشگاه پرینستون که در این تحقیق شرکت نداشته میگوید: "این شاهکار واقعا زیبا است."سیمهای پیانوی سیارهلاپلاس تعجب کرد که ماه از نظر جاذبه تا چه حد هوای اطراف سیاره ما را تحت فشار قرار میدهد و شروع به تجزیه و تحلیل انواع امواجی کرد که ممکن است در نتیجه این فشار ظاهر شوند. او جو را به صورت یک سیال نازک در یک کره صاف تصور میکرد و به این نتیجه رسید که جاذبه باید یک طبقه از امواج را به زمین میخکوب کند، جایی که آنها کم و بیش امواج افقی دو بعدی، که سطح کره را در آغوش میگیرند، را حرکت میدهند. کوین همیلتون، استاد بازنشسته دانشگاه هاوایی، ماناوا و یکی از نویسندگان این تحقیق جدید میگوید: "او واقعا اولین کسی بود که این تصویر را در ذهن خود داشت. این یک بینش شگفتانگیز بود."لاپلاس نام این امواج را ذکر نکرد و یا رفتار آنها را با جزییات مشخص نکرد، اما دانشمندان اتمسفر مدرن آنها را به عنوان "حالتهای نرمال" توصیف میکنند امواجی که مانند صدای زنگ طنینانداز میشوند. سادهترین حالت، فشار را در یک نیمکره بالا میبرد و آن را در نیمکره دیگر پایین میآورد. حالتهای پر انرژیتر با مناطق کوچکتر با فشارهای بالا و پایین، الگوهای شطرنجی ایجاد میکنند. آنها با سرعتی بیش از سرعت بیشتر هواپیماهای مسافربری، عمدتا به سمت شرق و غرب، در سراسر جهان مسابقه میدهند.اگر چه لاپلاس با فکر کردن به تاثیر ماه شروع کرد، اما امواج بیشتر از جوش و خروش کلی زمین ناشی میشوند: طوفان. بادها به رشتهکوهها برخورد میکنند. تلاطم،آن را بیشتر تکان میدهد. بخشی از انرژی این سو استفادههای تجمعی، حالتهای عادی، که تنها تنهای قابل واکنش جو هستند، را به کار میاندازد. رندال گفت: "مانند بچهگربهای است که روی کلیدهای پیانو راه میرود. اجبار تصادفی میتواند به شما نشان دهد که چه سیمهایی در پیانو وجود دارند."لاپلاس این ایده را در ذهن مردم گذاشت که چنین امواجی ممکن است وجود داشته باشند و ریاضیات او به فیزیکدانان ابزاری برای محاسبه تنظیم اتمسفر داد. اما آیا کسی میتواند صدای نتهای آن را بشنود؟در همان زمان که لاپلاس مدل خود را ارایه داد، کاشفان و طبیعیدانان از جمله الکساندر فون هومبولت متوجه شدند که فشار در مناطق استوایی هر 12 ساعت افزایش و کاهش مییابد. زمانبندی روزانه این تغییرات را به گرمایش از خورشید مرتبط میکرد، اما نظریه پردازان نمیتوانستند توضیح دهند که چرا این اثر انقدر بزرگ بودهاست. این راز تا حدود یک قرن همچنان دانشمندان را گیج میکرد، تا اینکه لرد کلوین در سال 1882 حدس زد که چرخه گرمایش خورشید با یکی از "نوسانات آزاد" لاپلاس تقویت میشود. او فکر کرد که خورشید میتواند یک فشار بیش از اندازه ایجاد کند، زیرا دقیقا در فرکانس یکی از نوسانات لاپلاس، لرزشهایی ایجاد کرد، همان طور که یک خواننده اپرا میتواند با گام درست یک لیوان را بشکند. مشخص شد که پیشنهاد او اشتباه بودهاست - محققان در دهه 1960 مشخص کردند که یک پدیده پیچیدهتر تاثیر انرژی خورشیدی را تقویت میکند - اما دانشمندان را بر آن داشت تا بر روی جزییات کمی نظریه لاپلاس کار کرده و دقیقا محاسبه کنند که حالتهای نرمال باید چه فرکانسهایی داشته باشند.پایینترین نتهایی که با این پیشبینیها مطابقت دارند، تا دهه 1980 وارد این ثبت علمی نشدند ابتدا از تجزیه و تحلیل تارو ماتسونو، هواشناس ژاپنی، و بعد از آن توسط همیلتون و رولاندو گارسیا، که اکنون در مرکز ملی تحقیقات جوی حضور دارند. همیلتون و گارسیا به طور اتفاقی به مجموعه دادههای ایدهآل دست یافتند: یک ایستگاه آب و هوایی در اندونزی که اندازهگیریهای ساعتی فشار را در بخش بهتر یک قرن انجام میداد، که تنها دو بار در 79 سال کار نکرده بود.این گزارش به همان اندازه که دقیق بود طولانی هم بود و محققان باید برای ثبت حرکاتی به ظرافت یک صدم اینچ در جیوه، از میکروسکوپ استفاده میکردند. همیلتون و گارسیا با تجزیه و تحلیل این مجموعه و دیگر مجموعه دادهها توانستند فقط یکی از طولانیترین حالتهای نرمال را ردیابی کنند.تا سال گذشته، زمانی که مرکز اروپایی پیشبینیهای هواشناسی سطح میانی، مجموعه دادهای به نام ERA5 را منتشر کرد، امواج کوتاهتر به نظر دور از دسترس میرسیدند. این محصول ترکیبی از خوانش هزاران ایستگاه زمینی، بالونهای آب و هوایی و ماهواره است و از مدلهای آب و هوایی برای پر کردن هوشمندانه جاهای خالی استفاده میکند. نتیجه یک مجموعه داده با هدف بازسازی همان اطلاعاتی است که توسط شبکه جهانی ایستگاههای آب و هوایی با فاصله هر 10 کیلومتر ثبت شدهاست و خوانشها را هر ساعت از سال 1979 تا 2016 انجام میدهد.تاکاتوشی ساکاداکی، استادیار دانشگاه کیوتو در ژاپن، زمانی که ERA5 بیرون آمد، به دنبال امواج لاپلاس نبود. او در ابتدا بر روی تغییرات دما تمرکز داشت و اوج فشار را به عنوان سر و صدای ناخوشایند در نظر گرفت. اما وقتی متوجه شد که آنها ممکن است حالتهای عادی باشند، آنها را بر مبنای انتظارات نظری قرار داد و گفت: "من متوجه شدم که آنها تقریبا به طور کامل با هم مطابقت دارند."ساکازاکی مطمین نبود که یافتهاش تا چه حد مهم است، بنابراین به همیلتون، که مشاور تحقیقاتی پستدکترای او بود، مراجعه کرد تا بررسی کنند که آیا این اوجها ممکن است جالب باشند یا خیر.همینطور هم بود. همیلتون قبل از سال 1980 دههها را برای بررسی دادههای ایستگاه آب و هوایی برای اشاره به پایینترین تن جوی، سپری کرده بود. و اینک در صندوق خود ناگهان آثار یک سمفونی کامل را مشاهده کرد.ساکازاکی و همیلتون با هم کار کردند تا ساختار سهبعدی کامل امواج را با جزییات مشقتبار تحلیل کنند آنها یافتههای خود را در شماره جولای مجله علوم جوی منتشر کردند. تحقیقات آنها به جزییات رفتار بسیاری از دهها موجی میپردازد که فراتر از تعداد کمی که در دهه 1980 یافت شدند هستند. برخی از موجها با بالاترین انرژی از فشار بالا به فشار پایین دهها بار گردش میکنند تا به تمام اطراف سیاره کشیده شوند مجموعه دیگری از امواج که با گردش زمین میچرخند. تمام نتایج آنها دقیقا با پیشبینیهای مبتنی بر معادلات لاپلاس مطابقت دارد. همیلتون گفت: "من فقط وقتی این را دیدم تصور کردم که لاپلاس و کلوین و آن افراد از دیدن چنین چیزی هیجانزده خواهند شد."این متن با استفاده از ربات ترجمه مقاله علمی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد. |
با فراشناخت مسالههای روانی مان را کاهش دهیم فراشناخت راهی برای مسالههای روانشناسی و روانپزشکیما انسانها در طول زندگی با واسطه چشمانمان دنیا را مشاهده میکنیم و با واسطه گوشهایمان صداهای مختلف را میشنویم و به صورت کلی ، با کمک و واسطهگری اندامهای تشخیصی مان محیط اطراف را درک میکنیم. درک ما از محیط ، از راهرو این اندام میگذرند و اگر این اندامها محدودیت یا مشکلی داشته باشند درک ما نیز دچار تغییر و اشکال خواهد بود. برای مثال به علت محدودیتهای چشم ، برخی طیفهای نور را که وجود دارند ، نمیبینیم و یا به خاطر محدودیت گوش هایمان برخی فرکانسها را نمیشنویم در حالی که وجود دارند و مثلا سگها آنها را میشنوند.در کنار این محدودیتها برخی اعوجاجات و بیماریها نیز در اندامهای ما باعث میشود درک ما دچار مشکل شود. مثلا کسی که دچار بیماری چشمی خاصی است دید تونلی دارد و محیط را تنگتر و کمتر از آنچه که واقعا هست میبیند. یا اگر کسی دچار بیماری گوش باشد برخی از صداهایی که معمولا انسانها میشنود را ، نمیشنود.حالا بریم سراغ مهمترین اندام ، یعنی مغز. اصولا همه درکهای ما و شناخت ما از محیط از این اندام گذر میکند. در واقع با واسطهگری مغز است که ما محیط اطراف را میفهمیم و درک میکنیم. و بالاتر از آن ، حتی درک ما از خودمان نیز عموما از تونل مغز عبور میکند. (لطفا در این نکنته کمی تامل کنید و آن را حس کنید.)یک مساله آن است که مغز اصولا محدودیت هایی دارد که موجب میشود ما بخش هایی از حقیقت محیط و خودمان را نفهمیم. این مساله موضوع مهمی است که جای فکر دارد ولی موضوع اصلی این نوشتار نیست.موضوعی در این نوشتار میخواهیم به آن نگاه بیاندازیم ، آن است که مغز ما نیز مانند گوش و چشم و دیگر اندامها گاهی دچار بیماری میشود. در این حالتها شناخت ما از دنیا و محیط اطرافمان با اختلال مواجه میشود. ادراک ما در این حالتها با واقعیت سازگاری خوبی ندارد و آنچنان که خودمان و دنیای اطرافمان را میبینیم و میشناسیم و فهم میکنیم، درست نخواهد بود.به عنوان یک نمونه ساده ، تصاویری را در نظر بگیرید که خطای دید برای ما ایجاد میکنند. مثلا دو خط که میبینیم و فکر میکنیم هم اندازه نیستند ولی وقتی با خط کش اندازه میزنیم میفهمیم که اشتباه دیدهایم و غلط فهم کردهایم. برای نمونهای دیگر به "سراب" فکر کنید. بعضی اوقات ما در جاده و بیابان ، سراب میبینیم ولی واقعا پیش روی ما هیچ آبی وجود ندارد. مثالهای مهمتر این بحث مانند وقتی است که ما دچار افسردگی شدهایم و موفیقتهای خودمان را کم ارزش میبینیم و دنیا را تاریکتر و غمناکتر از آنچه واقعا هست تصور میکنیم. یا اگر دچار برخی بیماریها خاص باشیم خودمان را پر قدرتتر و توانمندتر از واقعیت میفهمیم و دنیا را ساده و گوش به فرمان خود درک میکنیم. (به مثال هایی از این دست فکر کنید و درکهای اشتباه افراد را از واقعیتها در نظر بیاورید.)فراشناخت و روانشناسی - نجم آبادیاما خبر خوش آن است که ، مغز ما در کنار این اشکالات ، یک مکانیزم پیچیده و توانمند نیز دارد. مغز ما میتواند به فراشناخت دست پیدا کند. فرا شناخت یعنی شناخت شناختهای خودمان یعنی بخشی از ذهن بتواند شناخت دیگر بخشها را با دیدی وسیعتر زیر نظر داشته باشد و آنها را تحلیل و آنالیز کند. مثلا در همان مثال سراب ، هر چند ما آب میبینیم اما بخشهای فراشناختی ما دیدن و شناختن آب را انکار میکنند و کنترل اصلی شناخت شناخت هایمان را به دست میگیرند.در واقع فراشناخت به ما کمک میکند بتوانیم به برخی شناختها و درکهای مغزی مان اعتماد نکنیم و میان فهمهای درست و غلط بخشهای بیمار مغز تفکیک قایل شویم. همان طور که به ما کمک کرد به سراب دیدنمان اعتماد نکنیم و آن را جدی نگیریم.در آن دسته از بیماریهای حوزه روان (بیماریهای روانپزشکی یا روانشناسی) که شناختهای ما دچار اعوجاج میشود و مغز ما "درکهای نامتناسب با حقیقت" پیدا میکند ما نیاز به فراشناخت خواهیم داشت. در آن زمان اگر بتوانیم این فراشناخت را در ذهن خود تشکیل داده و تقویت کنیم راهی برای کنترل شناختهای اشتباه خود پیدا میکنیم که به ما کمک خواهد کرد بخشهای بیمار مغزمان را کنترل کنیم و دسترسی آنها را به زندگی مان محدود کنیم. آنگاه بیماری اثرات مخرب کمتری روی روند زندگی ما و اطرافیان مان خواهد گذاشت. با کسب فرا شناخت و از بالا دیدن بازیهای مغز و شناختهای اشتباهش حتی شاید زمانی خنده نیز سر بدهیم. |
اولین کامپیوتر کوانتومی IBM در خارج از ایالاتمتحده به تازگی فعال شده است شکل 1 . موسسه فرانهوفر از Quantum System One ، از اولین کامپیوتر کوانتومی ابررسانای کشور که توسط IBM ساخته شدهاست، پرده برداشت.منتشر شده در به تاریخ 15 ژوین 2021 لینک منبع IBM &# x27 ; s first quantum computer outside of the US has just gone live پنج سال پس از اینکه IBM اولین پردازنده کوانتومی پنج کیوبیت خود را برای کاربران در دسترس قرار داد تا به ابر دسترسی پیدا کنند، این شرکت در حال حاضر اولین کامپیوتر کوانتومی را نشان میدهد که از نظر فیزیکی در خارج از مراکز داده مستقر در نیویورک ساخته شدهاست.در سراسر اقیانوس اطلس، دانشمندان موسسه فرانهوفر آلمان از IBM Quantum System One پردهبرداری کردهاند - اولین رایانه کوانتومی ابررسانای کشور که بیگ بلو ساخت آن را مخصوصا برای این سازمان قرارداد بسته بود.این دستگاه که شامل یکی از 27 پردازنده فالکون IBM ' s میباشد، چند هفته پیش به صورت آنلاین وارد بازار شد و هم اکنون در دسترس دانشمندان فرانهوفر و برخی از شرکای این نهاد قرار گرفتهاست. دانشگاهیان و سازمانهای آلمانی خارج از فرانهوفر، از این به بعد، از ترتیب دادن قراردادهای ماهانه برای استفاده از کامپیوتر برای مقاصد تحقیقاتی، آموزشی و آموزشی استقبال خواهند کرد.همکاری فرانهوفر با آی بی ام در سال گذشته به امضا رسید، که شروع توسعه جهانی برای سختافزار کوانتومی بیگ بلویس بود. این شرکت سیستم کوانتوم وان را در سال 2019 منتشر کرد، و آن را به عنوان اولین کامپیوتر کوانتومی تجاری جهان به کار برد اما تا کنون، کاربران تنها با اتصال به مرکز محاسبات کوانتومی IBM ' s واقع در پوکپسی نیویورک، به دستگاه روی ابر دسترسی پیدا کردهاند.از نظر فیزیکی آوردن سختافزار به یک مکان جدید برای اولین بار هرگز آسان نبود - و بیماری همهگیر COVID19 تنها چند مانع اضافی به آن افزود. باب ساتور، نماینده ارشد کوانتومی در IBM توضیح میدهد که این شرکت برخی بخشهای کلیدی و گروهی از متخصصان داخلی را برای گردآوری کامپیوتر کوانتومی به آلمان ارسال کردهاست، اما این پاندمی بدان معنا بود که این بار، همه چیز باید از راه دور انجام میشد.مهندسان IBM باید بر روشهای الهامگرفته از ناسا برای مونتاژ از راه دور تکیه میکردند. چگونه افرادی را آموزش میدهید که هزاران مایل آن طرفتر هستند، زمانی که نمیتوانید به آنها نزدیک شوید و بگویید: "این کار را انجام دهید؟" ساتور به ZDNet میگوید. او گفت: ما مجبور بودیم تیمهای محلی را از راه دور آموزش دهیم و با آنها از راه دور کار کنیم تا همه چیز را جمعآوری کنیم و این ماشین را اجرا کنیم. ما تکنیکهای جدیدی را برای قرار دادن این سیستمها در سراسر جهان بدون سفر به آنجا توسعه دادیم. و جواب داد.برای آموزش مهندسان آلمانی از آزمایشگاه توسعه IBM محلی، تیم سوتورس یک دوره مجازی را در مجمع کوانتومی گرد هم آورد. از نصب سیستم تبرید کامپیوتر گرفته تا دستکاری پردازنده فالکون، هیچ جزییاتی کنار گذاشته نشد و دستگاه با موفقیت در راستای زمانبندی اصلی راهاندازی شد.برای فرانهوفر، این بدان معنی است که این موسسه و شرکای آن در حال حاضر به یک کامپیوتر کوانتومی پیشرو که منحصرا برای سازمانهای آلمانی ساخته شدهاست، دسترسی خواهند داشت، به جای اینکه به دسترسی ابری به سیستمهای آمریکایی تکیه کنند.از زمانی که مشارکت اعلام شد، موسسه مشغول بررسی کاربردهای بالقوه محاسبات کوانتومی و طراحی الگوریتمهای کوانتومی است که ممکن است مزیتی را نسبت به محاسبات انجامشده با محاسبات کلاسیک نشان دهد.این به این دلیل است که محاسبات کوانتومی در حال پیدایش است، و علیرغم پتانسیل عظیمی که محققان در حال پیشبینی آن هستند، بسیاری از وعدههای تکنولوژی هنوز نظری است. پردازشگرهای کوانتومی موجود مانند IBM ' s Falcon با کیوبیتهای بسیار کم و نرخ خطای بسیار بالا برای حل مشکلات مقیاس بزرگ مرتبط با کسب و کارها میآیند. بنابراین، تلاش تحقیق شامل تشخیص موارد استفاده است که ممکن است برای فنآوری مناسب باشند وقتی سختافزار آماده باشد.سیتور میگوید: " برای کاربران، آنها باید در حال حاضر وارد شوند، آنها باید درک کنند که کامپیوترهای کوانتومی چه هستند، برای چه چیزی مفید هستند و رویکردهای قابل دوام با استفاده از کامپیوترهای کوانتومی چه هستند که آنها را نسبت به استفاده از محاسبات کلاسیک برتری خواهد داد."در فرانهوفر، محققان به انواع کاربردها از بهینهسازی پرتفوی در امور مالی گرفته تا برنامهریزی تدارکات برای تولیدکنندگان، از طریق پروتکلهای تصحیح خطا که میتوانند زیرساختهای مهم و شبیهسازی مولکولی را بهبود بخشند تا شیمی و کشف مواد را به پیش ببرند، نگاه کردهاند.برای مثال، با همکاری مرکز هوافضا آلمان، این موسسه تحقیقاتی را برای یافتن اینکه آیا الگوریتمهای کوانتومی میتوانند فرآیندهای الکترو شیمیایی را در سیستم ذخیره انرژی شبیهسازی کنند، انجام دادهاست - که به نوبه خود میتواند به طراحی باتریها و سلولهای سوختی با عملکرد بهتر و چگالی انرژی بیشتر کمک کند.برای آنکاترین ساممر، هماهنگکننده تحقیقات در فرانهوفر، انتخاب IBM به عنوان یک شریک کوانتومی، کار عاقلانهای نبود. او به ZDNet میگوید: " ما واقعا میخواستیم به سراغ فنآوری پیشرفته برویم که در آن شما میتوانید توسعه الگوریتمها را با بیشترین سرعت ممکن شروع کنید."پیشنهاد IBMs در محاسبات کوانتومی نقاط قوت قابلتوجهی دارد. از زمان انتشار اولین پردازنده کوانتومی مبتنی بر ابر، این شرکت در حال حاضر بیش از 20 دستگاه Quantum System One را در دسترس قرار دادهاست که توسط بیش از 145 سازمان در سراسر جهان در دسترس میباشد. دو میلیارد مدار کوانتومی هر روز با پردازندههای ابری ایجاد میشوند، و IBM در مسیر شکستن یک تریلیون مدار قبل از پایان تابستان قرار دارد.پردازشگرهای فالکون مورد استفاده در Quantum System One ، 27 کیوبیت هستند، اما این شرکت به موازات یک چیپ به نام Hummingbird کار میکند که 65 کیوبیت دارد. بیگ بلو به تازگی یک نقشه راه سختافزاری کوانتومی منتشر کردهاست که در آن متعهد شدهاست تا سال 2023 به بیش از 1000 کیوبیت برسد - که برای شروع مشاهده نتایج اولیه محاسبات کوانتومی کافی است. در نهایت، هدف IBM تولید یک سیستم کوانتومی میلیون کیوبیت است.ساتور میگوید: "اگر میخواستم یک سیستم اسباببازی را بیرون میانداختم و میگفتم:" بفرمایید، بازی کنید، نمیدانم آیا هرگز بهتر خواهد شد " - هیچکس اهمیت نمیداد." مردم به این اطمینان نیاز دارند که ماشینها و نرمافزار و برنامههای کاربردی روی آنها به سرعت قادر به کار بهتر از کامپیوترهای کلاسیک خواهند بود.برای موسسهای مانند فرانهوفر، مقیاس گذاری سریع تکنولوژیهای کوانتومی که IBM وعده میدهد، جذاب است. و این سازمان آلمانی در گذاشتن شرط خود بر روی "بیگ بلو" تنها نیست. در سال جاری شرکت IBM Quantum System One در ژاپن به عنوان بخشی از همکاری با دانشگاه توکیو تاسیس خواهد شد و در ایالاتمتحده، کلینیک کلیولند اخیرا یک سفارش 500 میلیوندلاری را برای شرکت IBM جهت ساخت سختافزار کوانتومی در محل خود قرار دادهاست.اما علیرغم اعتبار IBM ، تیم تحقیقاتی فرانهوفر همچنین مشتاق است تاکید کند که هنوز خیلی زود است که بگوییم کدام رویکرد - یا رویکردها - نسبت به محاسبات کوانتومی اول نتایج را نشان خواهد داد. این صنعت به سرعت در حال گسترش است، و با شرکتهای جدیدی که هر از چند وقت یکبار بر روی باند کوانتومی بالا و پایین میروند، تمایز قایل شدن میان "حباب" و "واقعیت" دشوار است.به همین دلیل، علاوه بر سرمایهگذاری در کیوبیتهای ابررسانای IBM ، فرانهوفر در حال بررسی استفاده از روشهای مختلف مانند تلههای یونی یا الماس است.سومر میگوید: در حال حاضر، روشن نیست که کدام تکنولوژی بهترین خواهد بود، و ما احتمالا فنآوریهای مختلفی خواهیم داشت که به طور موازی برای موارد استفاده مختلف کار میکنند. شروع پروژهها با رویکردهای مختلف منطقی به نظر میرسد و بعد از مدتی میزان پیشرفت و رسیدن به اهداف خود را اندازهگیری کنید. سپس تصمیم میگیرید که با کدام تکنولوژی باید پیش بروید.این مسیله باقی میماند که Quantum System One جدید و درخشان جرمنی، کشور را در موقعیت مطلوبی برای رقابت در شرایطی قرار میدهد که به طور فزایندهای در حال شکلگیری برای تبدیل شدن به یک رقابت جهانی برای رهبری در محاسبات کوانتومی است.دولت آلمان پیش از این یک برنامه 2 میلیارد دلاری ( 2 ٫ 4 میلیارد دلاری) برای ترویج فنآوریهای کوانتومی در این کشور راهاندازی کردهاست که علاوه بر پرچمدار کوانتومی کمیسیون اروپا 1 میلیارد دلار ( 1 ٫ 20 میلیارد دلار) است.در همین حال، در ایالاتمتحده، یک بودجه 1 ٫ 2 میلیارد دلاری به قانون ابتکار عمل کوانتوم ملی در سال 2018 اختصاص داده شد. و چین، به نوبه خود، هیچ رازی از جاهطلبی خود برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت کوانتومی پیشرو را پنهان نکرده است.دولت بریتانیا نیز 1 میلیارد پوند ( 1 ٫ 37 میلیارد دلار) در برنامه ملی فنآوری کوانتوم سرمایهگذاری کردهاست. در چند سال آینده، این کشور امیدوار است که از هدایت آلمان پیروی کند و اولین کامپیوتر کوانتومی تجاری خود را راهاندازی کند، که توسط شرکت Rigetti Computing در کالیفرنیا ساخته خواهد شد.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
آیا کامپیوترهای کوانتومی در برداشت سهام خوب عمل میکنند؟ شکل 1 . محققان مدلی را برای بهینهسازی پورتفولیو در پردازنده تبرید کوانتومی 2000 کیوبیت شرکت کانادایی D - Wave ' s اجرا کردند. منتشرشده در zdnet به تاریخ 15 مارس 2021 لینک منبع Are quantum computers good at picking stocks ? This project tried to find out یک بانک اروپایی با KPMG و تیمی از دانشمندان برای اعمال محاسبات کوانتومی برای بهینهسازی پورتفولیو همکاری میکند. شرکت مشاوره KPMG ، همراه با گروهی از محققان از دانشگاه فنی دانمارک ( DTU ) و یک بانک اروپایی، به هدایت استفاده از محاسبات کوانتومی برای تعیین این که کدام سهام برای خرید و فروش حداکثر بازده، یک عملیات بانکی قدیمی که به عنوان بهینهسازی پورتفولیو شناخته میشود، میپردازد.محققان مدلی را برای بهینهسازی پورتفولیو در پردازنده تبرید کوانتومی 2000 کیوبیت شرکت کانادایی D - Wave ' s اجرا کردند و نتایج را با نتایج بهدستآمده از ابزارهای کلاسیک مقایسه کردند. آنها دریافتند که آنیالر کوانتومی بهتر و سریعتر از روشهای دیگر عمل میکند، درحالیکه قادر به حل مشکلات بزرگتر است - اگرچه این مطالعه همچنین نشان داد که تکنولوژی D - Wave ' s هنوز با برخی مسایل به راحتی برنامهنویسی و مقیاسپذیری همراه است.توزیع هوشمند داراییهای پورتفولیو مشکلی است که در قلب بانکداری قرار دارد. این بودجه که توسط اقتصاددان هری مارکویتز در اوایل سال 1952 ارایه شد، شامل تخصیص یک بودجه ثابت به مجموعهای از داراییهای مالی به شیوهای است که بیشترین بازگشت ممکن را در طول زمان تولید خواهد کرد. به عبارت دیگر، این یک مسیله بهینهسازی است: یک سرمایهگذار باید به دنبال به حداکثر رساندن سود و به حداقل رساندن ریسک برای یک پورتفوی مالی معین باشد.مطالعه مقاله 10 شرکت برتر رایانش کوانتومی در سال 2021 توصیه میشود.با افزایش تعداد داراییها در پورتفولیو، دشواری محاسبه به صورت نمایی افزایش مییابد، و این مشکل میتواند به سرعت رام نشدنی شود، حتی برای بزرگترین ابرکامپیوترهای جهان. از سوی دیگر، محاسبات کوانتومی، امکان اجرای همزمان محاسبات چندگانه را به لطف یک حالت کوانتومی خاص که توسط بیتها یا کیوبیتها اتخاذ میشود، ارایه میدهد.سیستمهای کوانتوم، در حال حاضر، نمیتوانند کیوبیتهای کافی برای داشتن یک تاثیر دنیای واقعی را پشتیبانی کنند. اما در اصل، کامپیوترهای کوانتومی در مقیاس بزرگ میتوانند یک روز مشکلات بهینهسازی پورتفوی پیچیده را در عرض چند دقیقه حل کنند - به همین دلیل است که بزرگترین بانکهای جهان در حال حاضر تیم تحقیقاتی خود را برای کار بر روی توسعه الگوریتمهای کوانتومی قرار دادهاند.برای تبدیل مدل کلاسیک مارکویتز برای مسیله انتخاب پورتفوی به یک الگوریتم کوانتومی، محققان DTUs معادله را به یک مدل کوانتومی به نام مسیله بهینهسازی باینری نامحدود درجه دو ( QUBO ) فرمولبندی کردند، که آنها بر اساس معیارهای معمول مورد استفاده برای عملیات مانند بودجه و بازده مورد انتظار بودند.زمانیکه تصمیم گرفته شد کدام سختافزار کوانتومی را برای آزمایش مدل خود انتخاب کند، این تیم با چند گزینه مواجه شد: IBM و گوگل هر دو بر روی یک کامپیوتر کوانتومی ابررسانا کار میکنند، درحالیکه هانیول و IonQ در حال ساخت دستگاههای یون بهدامافتاده هستند Xanadu به دنبال تکنولوژیهای کوانتومی فوتونی است، و مایکروسافت در حال ایجاد یک سیستم کوانتومی توپولوژیکی است.پردازنده بازپخت کوانتومی دی - ویو شیوه دیگری برای دسترسی به محاسبات کوانتومی است. برخلاف دیگر سیستمها، که کامپیوترهای کوانتومی مبتنی بر گیت هستند، امکان کنترل کیوبیتها در یک ضمیمه کوانتومی وجود ندارد در عوض، فنآوری D - Wave ' s شامل دستکاری محیط اطراف سیستم و اجازه یافتن یک "حالت پایه" به دستگاه است. در این مورد، حالت پایه با انتخاب پورتفوی بهینه متناظر است.این رویکرد، ضمن محدود کردن دامنه مشکلاتی که میتواند توسط یک ضمیمه کوانتومی حل شود، موج D را قادر میسازد تا با کیوبیتهای بسیار بیشتری نسبت به دیگر دستگاهها کار کند. آخرین دستگاه این شرکت 5000 کیوبیت است، درحالیکه کامپیوتر کوانتومی IBM ' s ، برای مثال، کمتر از 100 کیوبیت را پشتیبانی میکند.محققان توضیح دادند که بلوغ فنآوری D - Wave ' s آنها را مجبور به انتخاب بازپخت کوانتومی برای آزمایش الگوریتم کرد و مجهز به پردازنده، آنها قادر به تعبیه و اجرای مشکل تا 65 دارایی بودند.برای معیار قرار دادن عملکرد پردازشگر، آنها همچنین معادله مارکویتز را با ابزارهای کلاسیک، به نام نیروی خشن، اجرا کردند. با در اختیار داشتن منابع محاسباتی، تنها میتوان از نیروی خشن برای 25 دارایی استفاده کرد، که پس از آن مشکل برای این روش حل نشدنی شد.در مقایسه بین این دو روش، دانشمندان دریافتند که کیفیت نتایج ارایهشده توسط پردازنده D - Wave ' s برابر با نتایجی است که توسط نیروی خشن تحویل داده میشود و اثبات میکند که تابکاری کوانتومی میتواند به طور قابل اعتمادی برای حل مسیله استفاده شود. علاوه بر این، با افزایش تعداد داراییها، پردازنده کوانتومی از نیروی خشن به عنوان سریعترین روش پیشی گرفت.از 15 دارایی به بعد، پردازنده D - Wave ' s به طور موثر شروع به نشان دادن سرعت قابلتوجه بر روی نیروی خشن کرد، به طوری که مسیله به مقاوم شدن برای کامپیوتر کلاسیک نزدیکتر شد.محققان برای محک زدن عملکرد ضمیمه کوانتومی برای بیش از 25 دارایی - که فراتر از توانایی نیروی خشن است - نتایج بهدستآمده با پردازنده D - waves را با نتایج بهدستآمده با روشی به نام تبرید شبیهسازی شده مقایسه کردند. در اینجا نیز این مطالعه نشان میدهد، پردازنده کوانتومی نتایج با کیفیت بالایی را ارایه میدهد.ممکن است به مطالعه مقاله چگونه تراشههای سیلیکونی استاندارد میتوانند برای محاسبات کوانتومی مورد استفاده قرار گیرند؟ نیز علاقمند باشید.اگرچه این آزمایش نشان میدهد که تابکاری کوانتومی ممکن است یک مزیت محاسباتی نسبت به دستگاههای کلاسیک نشان دهد، بنابراین، اولریش بوسک هاف، محقق در DTU ، که در این تحقیق شرکت کرده بود، نسبت به نتیجهگیریهای عجولانه هشدار میدهد. او به ZDNet میگوید: "برای مسایل با اندازه کوچک، آنتالارکوانتومی موج D در واقع رقابتی است، زیرا سرعت بالا و راهحلهایی با کیفیت بالا ارایه میدهد." با این گفته، من معتقدم که این مطالعه برای اظهار هرگونه ادعایی در مورد یک مزیت واقعی کوانتومی، زود است، و من از انجام آن خودداری میکنم. این کار نیازمند یک مقایسه دقیقتر بین روشهای موج D و کلاسیک - و استفاده از بهترین منابع محاسباتی کلاسیک ممکن است، که بسیار فراتر از حوزه پروژه بود.تیم DTU ' s همچنین برخی مسایل مقیاسپذیری را نشان داد، با تاکید بر این که با افزایش اندازه پورتفولیو، نیاز به تنظیم دقیق پارامترهای مدل کوانتومی به منظور جلوگیری از افت کیفیت نتایج وجود داشت. هاف میگوید: "با افزایش اندازه پورتفولیو، کاهش کیفیت راهحلهای یافتشده توسط بازپخت کوانتومی در واقع مشاهده شد." "اما پس از بهینهسازی، راهحلها هنوز رقابتی بودند و اغلب قادر به شکست شبیهسازی تابکاری نبودند."علاوه بر این، با توجه به اینکه صنعت کوانتومی هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد، محققان به مشکلات فنی که هنوز هم با استفاده از تکنولوژیهای کوانتومی به وجود میآیند، اشاره کردند. آنها توضیح دادند که اجرای مدلهای کوانتومی، نیازمند روش جدیدی از تفکر است ترجمه مسایل کلاسیک به الگوریتمهای کوانتومی ساده نیست و حتی کیت توسعه نرمافزار نسبتا در دسترس D - Wave ' s را نمیتوان به عنوان " plug - and - play " توصیف کرد.با این حال، پردازشگر کوانتومی شرکت کانادایی وعده زیادی برای حل مشکلاتی مانند بهینهسازی پورتفولیو را نشان میدهد. اگرچه محققان شک و تردید خود را در این مورد که بازپخت کوانتومی میتواند تاثیر زیادی به اندازه کامپیوترهای کوانتومی مبتنی بر گیت در مقیاس بزرگ داشته باشد، به اشتراک گذاشتند، آنها متعهد شدند که به کشف قابلیتهای فنآوری در زمینههای دیگر ادامه دهند.هاف میگوید: "به نظر من منصفانه است که بگوییم موج D یک کاندید رقابتی برای حل این نوع مشکل است و قطعا تحقیقات بیشتر، ارزشمند است." KPMG ، محققان DTUs و بانکهای بزرگ در آزمایش فنآوری D - Wave ' s برای کاربردهای کوتاهمدت محاسبات کوانتومی تنها نیستند. برای مثال، محققان شرکت داروسازی گلاکسو اسمیت کلاین ( GSK ) اخیرا استفاده از روشهای کوانتومی مختلف برای توالی بیان ژن را مورد آزمایش قرار دادهاند و دریافتند که تابکاری کوانتومی میتواند در مقابل کامپیوترهای کلاسیک برای پرداختن به مشکلات در اندازه حیات رقابت کند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
نکاتی مهم درباره علم از فیلم اینشتین و ادینگتون فیلم "اینشتین و ادینگتون ( Einstein And Eddington )" درباره چگونگی شکلگیری نظریه نسبیتعام است اما آموزههایی که برای ما دارد چیزی فراتر از تاریخچهی نسبیتعام است.اینشتین را همه میشناسیم اما شاید ادینگتون تنها برای عدهی کمی آشنا باشد. ادینگتون، نخستین کسی بود که نظریه نسبیت عام اینشتین را درک کرده و آن را به صورت تجربی اثبات کرد. ادینگتون نشان داد نظریه نسبیت عام فقط یک نظریهی ذهنی با روابط پیچیدهی ریاضی نیست و واقعا کار میکند. گذشته، همیشه چراغ راه آینده نیستریچارد فاینمن در سخنرانیاش هنگام دریافت جایزه نوبل، تعریف متفاوتی از علم را ارایه میدهد. دیدگاهی که موجب پیشرفت علم میشود و آن را از توقف بازمیدارد: . داشتن گنجینهای از انبوه معلومات که بتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود چیز جالبی است. اما یک آفت بزرگ دارد: امکانش هست که ایده هایی که منتقل میشوند زیاد برای نسل بعدی مفید نباشند. هر نسلی ایده هایی دارد، اما این ایدهها لزوما مفید و سودمند نیستند.زمانی میرسد که ایده هایی که به آرامی روی هم تل انبار شدهاند، فقط یک مشت چیزهای عملی و مفید نباشند انبوهی از تعصبات و باورهای عجیب و غریب هم در آنها وجود داشته باشند. بعد از آن، راهی برای دوری از این آفت کشف شد و آن راه، تردید در مورد چیزی است که از نسل گذشته به ما منتقل شده است.جریان از این قرار است که هر کس به جای اطمینان به تجربیات گذشته، تلاش کند تا موضوع را خودش تجربه کند و این است آنچه "علم" نامیده میشود نتیجهی اکتشافی که ارزش امتحان کردن دوباره با تجربهی مستقیم را دارد، و نه اطمینان به تجربهی نسل گذشته. من آن را این گونه میبینم و این بهترین تعریفی است که میدانم. قشنگیها و شگفتیهای این دنیا با توجه به تجربههای جدید کشف میشوند .فیلم "اینشتین و ادینگتون"، در حالی پیش میرود که دانشمندان انگلیسی نشستهاند و به گذشته خود افتخار میکنند. آنها پشتوانهای قوی همچون نیوتون دارند که باعث مباهات آنهاست و نظریه گرانش کلاسیک او را همچون آیههایی الهی، مقدس و غیرقابل تغییر میدانند.اما اینشتین میخواهد در تجربهی گذشتگان تردید کند، تعریف او از علم، مانند تعریف فاینمن است. او نظریه نسبیت عام را شکل میدهد نظریه او عمومیتر از نظریهی گرانشی کلاسیک نیوتون است و نظریهی نیوتون را اصلاح میکند.شاید تنها تفاوت اینشتین با دانشمندان انگلیسی در این باشد که او گذشتهای ندارد که بخواهد متعصبانه و سرسختانه آن را حفظ کند. علم زبان مشترک و مقدس آدمهاستعلم زبان مشترک و مقدس آدمهاست، علم قادر است از مرزهای جغرافیایی و مرزهای فکری فراتر رود و زبان صلح و دوستی باشد.در فیلم "اینشتین و ادینگتون"، در خلال جنگ جهانی اول، روابط آلمان با انگلستان در تنش است به طوری که حتی در دانشگاهها حق استفاده از علم دانشمندان آلمانی وجود ندارد. اما ادینگتون تلاش میکند تا از طریق علم، رابطهی جدیدی میان آلمان و انگلستان ایجاد کند.نتیجه مکاتبات دو دانشمند جالب است: ارایه یک نظریهی علمی توسط یک دانشمند آلمانی (اینشتین) و اثبات تجربی آن توسط یک دانشمند انگلیسی (ادینگتون) در بحبوحهی جنگ جهانی اول، پیوندی تازه میان آلمان و انگلیس برقرار میکند. علم در خدمت ماست یا ما بردهی علم هستیم؟!به لطف علم، بشر پیشرفت میکند اما گاهی این پیشرفت نوعی پسرفت است.در بخشی از فیلم "اینشتین و ادینگتون"، دانشمندان آلمانی برای اولین بار از گاز کلر، سلاحی شیمیایی میسازند که فقط در یک روز موجب مرگ 15000 سرباز جوان میشود، سربازانی که با علم خفه میشوند و جان میدهند.امروزه علم به سرعت پیشرفت میکند و مانند اسبی سرکش و افسارگسیخته به تنهایی میتازد و پیش میرود بهطوریکه حتی قهرمانانی که خیرخواهانه، خود را برای افسار کردن آن آماده میکنند به گرد پایش هم نمیرسند.اما چگونه باید این علم افسارگسیخته را مهار کرد؟جواب این سوال روی کاغذ چندان سخت نیست: مشکل امروز، مهار کردن علم نیست، بلکه مشکل، مهار کردن "قلب" انسانهاست.اما در عمل، نفوذ به قلب سنگی برخی آدمها چندان راحت نیست، گاهی لازم است مانند رودی جاری، آنقدر صبور باشی و آنقدر تلاش کنی تا سینهی سنگی را بشکافی ولی با قلبهایی که از سنگ هم سختترند، چه باید کرد؟پینوشت: فیلم "اینشتین و ادینگتون" را میتوانید از طریق این لینک از تلوبیون دانلود یا بصورت آنلاین تماشا کنید. |
قیمت و خرید باتر ی هواوی P9 باتری هواوی P9 با ظرفیت 3000 میلی آمپر و شماره مدل HB494590EBC میباشد. با خرید باتری هواوی P9 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری هواوی P9 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری اصلی هواوی P9 شما فرا رسیده است.مدل: HB494590EBC ظرفیت باتری: 3000 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم پلیمری و غیر قابل تعویض توسط کاربر |
برترین شرکتهای پیشرو در ثبت اختراعات محاسبات کوانتومی شکل 1 . شرکتهای پیشرو در ثبت اختراعات کوانتومی منتشرشده در: analyticsinsight به تاریخ 6 اپریل 2021 لینک منبع: TOP COMPANIES LEADING QUANTUM COMPUTING PATENT APPLICATIONS محاسبات کوانتومی با گذشت هر سال به اوج خود میرسد. این روش به طور معمول از پدیده مکانیک کوانتومی مانند برهم نهی و درهمتنیدگی برای انجام محاسبات بهره میبرد. عملکرد آن بر روی بیتهای کوانتومی (کیوبیتها) باعث میشود که از کامپیوترهای کلاسیک که تنها بر روی بیتها کار میکنند، متفاوت باشد. زمانی که بیتها اطلاعات را به صورت 0 یا 1 حمل میکنند، کیوبیتها اطلاعات را به صورت 0 ها و 1 به طور همزمان انتقال میدهند و کامپیوترهای کوانتومی را سریعتر میسازند. با ظهور الگوریتمهای اختلال در صنعت تکنولوژیهای کوانتومی، سرمایهگذاری و ثبت اختراعات عظیمی در حال سرازیر شدن است. اختراعات، تحقیق و نوآوری فنآوری پیشرفته آینده را تعریف میکنند. در اینجا نگاهی میاندازیم به این که کدام شرکتها کاربردهای ثبت اختراع محاسبات کوانتومی را هدایت میکنند.شاید به مطالعه مقاله چگونه کشف فوقالعاده QUTECH در حال احیا کردن محاسبات کوانتومی است؟ علاقمند باشید.شرکت مایکروسافتاز آنجا که کامپیوترهای کوانتومی، امکانات بیسابقهای را برای حل پیچیدهترین چالشهای جامعه ارایه میدهند، (مایکروسافت) متعهد به تبدیل مسیولانه این احتمالات به واقعیت برای بهبود انسانیت و زمین است. در طول دهههای اخیر، این شرکت به پیشرفتهایی در هر لایه از توده کوانتومی دست یافتهاست، از جمله نرمافزار، کاربردها، دستگاهها و کنترل، و در حال حاضر تاثیر واقعی را از طریق محاسبات کلاسیک الهامگرفته از کوانتوم ارایه میدهد. مایکروسافت 425 درخواست ثبت اختراع پرشده را دریافت کرد. در سال 2019 ، شرکت گام بعدی خود را در ارایه تاثیر کوانتومی معرفی کرد: آزور کوانتوم. Azure Quantum یک اکوسیستم ابری باز است که مزایای محاسبات کوانتومی را برای مردم و سازمانها در سراسر جهان به ارمغان میآورد.شرکت D Wave Systems شرکت D - Wave بزرگترین شرکت در حال توسعه و ارایه سیستمهای محاسبات کوانتومی، نرمافزار و خدمات است. این اولین تامینکننده تجاری کامپیوترهای کوانتومی در جهان است. این شرکت از همان ابتدا روی دنبال کردن سریعترین مسیر به سمت کاربردهای عملی و دنیای واقعی که ارزش مشتری را ارایه میدهند، تمرکز کرده است. رایانه کوانتومی دیویو از دینامیک کوانتومی برای تسریع و فعال کردن روشهای جدید برای حل مسایل بهینهسازی گسسته، نمونهبرداری، علوم مواد و یادگیری ماشین استفاده میکند. این روش از فرآیندی به نام بازپخت کوانتومی استفاده میکند که گرایش طبیعی سیستمهای کوانتومی دنیای واقعی را برای یافتن حالتهای کمانرژی، سخت میکند. شرکت D - Wave در حدود 307 درخواست ثبت اختراع دریافت کرده است.شرکت IBM محاسبات کوانتومی یک تمرکز اصلی برای IBM است و این موضوع در رهبری شرکت در ثبت انحصاری محاسبات کوانتومی به دستآمده منعکس شده است. IBM دارای 296 برنامه ثبت اختراع است. کاربردها عبارتند از سادهسازی نگاشت شبیهسازی مولکولی کوانتومی بر روی یک کامپیوتر کوانتومی و بررسی محاسبات تحلیل ریسک دقیقتر و کارآمدتر بر روی یک کامپیوتر کوانتومی. برای ایجاد اصطکاک کوانتومی برای همه، از توسعهدهندگان گرفته تا محققان و علاقهمندان، IBM در کل دسته نوآوری میکند. سالها است که این شرکت بیش از هر شرکت دیگری در آمریکا حق ثبت اختراع دریافت کرده است. در سال 2020 ، دانشمندان و محققان IBM 9130 حق اختراع از آمریکا دریافت کردند، که بیشتر آن مربوط به 28 سال توالی رهبری ثبت اختراع IBM بود. IBM این صنعت را در تعداد AI ، ابر، محاسبات کوانتومی و حق ثبت انحصاری مربوط به امنیت هدایت کرد.شرکت اینتللابراتورهای اینتل در حال تولید پردازندههای کوانتومی در اورگان و انجام مهندسی سطح سیستم است که محاسبات کوانتومی سطح تولید را در طول ده سال مورد هدف قرار میدهد. کار در حال انجام توسط شرکت اینتل Labs بر روی محاسبات کوانتومی از تحقیقات داخلی، با روابط مشارکتی و سرمایهگذاری در سراسر دانشگاه و صنعت جهانی جفت شده، و همچنین از رهبری شرکت اینتل در تکنیکهای ساخت سیلیکون استفاده میکند. چندین دهه است که تحقیقات در حال انجام است و از سطح نظری با آزمایشها فکری در طول بیشتر قرن بیستم، با اولین اجزای سختافزاری کاربردی برای محاسبات کوانتومی که تنها در چند سال گذشته توسعه یافتهاند، در حال رشد است. اینتل با 242 درخواست حق ثبت پیشرو است.بسیاری از شرکتهای دیگر نیز در رقابت محاسبات کوانتومی هستند. گوگل، آمازون، Atos کوانتوم، و Baidu برخی از شرکتهای پیشرو هستند.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
اینورتر آن میتوان کنترل سرعت یک موتور سه فاز را انجام داد. این دستگاه بسته به توان موتور در ظرفیتهای مختلفی ارایه میشوند مثلا برای یک موتور با توانی حدود 20 اسب بخار از اینورتر 20 اسب استفاده میشود. ضمنا به دو دسته تقسیم میشوند: تک فاز و سه فاز که خروجی همه آنها سه فاز است اگر اینورتری بالای 3 اسب بخار توان داشته باشد، فقط از ورودی سهفاز باید استفاده کرد.ویژگیها و کاربردهای اینورتردر اینجا به بعضی از ویژگیها و کاربردهای این المان به صورت موردی اشاره میکنیم:کاهش مصرف انرژی - در نتیجه کاهش مصرف برقکاهش جریان راه اندازی - در نتیجه افزایش طول عمر موتورفراهم کردن امکان تغییر سرعت موتورامکان تغییر جهات حرکت موتورحفاظت داشتن در مقابل اضافه بارکار کردن موتور حتی با وجود ولتاژ ورودی متغیرامکان کنترل از راه دوربرنامه ریزی حرکتایجاد سرعت بیشتر از سرعت نامی موتور عمل کرده و مقدار بار وارد به موتور را تشخیص میدهد و متناسب با بار تشخیص داده شده، جریانی که اکثر مواقع کمتر از جریان نامی موتور است به آن میدهد.دیگر کاربردها و مزایای اینورترتنظیمگر سرعت موتور یا به عبارتی کنتر از راه دوربی نیاز به کنتاکتور به آسانی جهت دور را تغییر میدهد.بدون احتیاج به قطع و وصل برق اصلی، امکان خاموش و روشن کردن موتور را فراهم میکندضربههای مکانیکی را کاهش میدهد و به همین طریق باعث افزایش طول عمر قسمت مکانیکی میشوددر زمانهای افزایش ولتاژ از آسیب دیدن موتور جلوگیری میکند.در اکثر کاربردهایی که دارد جریان راه اندازی موتور را به طور کامل حذف کرده است.اینورتر به نرمی و راحتی و بدون اینکه به قسمتهای مکانیکی ضربه وارد کند، موتور را به کار میاندازد که همین امر باعث بیشتر شدن طول عمر مفید موتور و بقیه قسمتهای مکانیکی میشود.زمان هایی وجود دارد که موتور دایما در حال چپگرد، راستگرد و خاموش شدن است که در این حالتها اینورتر از گرم کردن و سوختن موتور جلوگیری میکند چون در بسیاری از موقعیت هایی که این المان کاربرد دارد برای راه اندازی انرژی زیادی لازم است تا موتوری انتخاب میکنند که توان بالاتری داشته باشد و در نتیجه میزان جریان استفاده شده حین کار هم بیشتر میشود حال با توجه به این موضوع اگر از اینورتر استفاده شود، به صورت خودکار جریان زمان راه اندازی را کاهش میدهد .در اکثر مواقع زمان راه اندازی، موتور جریان زیادی از شبکه میگیرد، که همین امر باعث افت ولتاژ شبکه میشود و صدماتی را در بر دارد. این جریان معمولا 6 برابر جریان نامی موتور بوده که بسیار نامناسب است اکنون اگر اینورتر به کار برده شود این اضافه جریان خیلی کمتر خواهد شد. چیزی در حدود 0 ٫ 2 برابر. مثلا اگر جریان نامی موتور 10 آمپر باشد زمان راه اندازی این جریان 60 آمپر خواهد که با استفاده از این وسیله به 12 آمپر میرسد و این موضوع علاوه بر کاهش مصرف برق، افزایش طول عمر موتور را نیز به دنبال دارد.امکان داشتن دورهای متفاوت به طور حافظهای، تبدیل کردن یک موتور یک دور به یک موتور چند دور با سرعتهای مد نظر و دلخواه، قابلیت به وجود آوردن فشار ثابت در کاربرد پمپها به این طریق است که با تغییر دور موتور فشار را ثابت نگه میدارد. در این جا منظور را برای وضوح بیشتر با یک مثال شرح میدهیم. مثلا فشار آب درون یک مخزن را ثابت حفظ میکند، پس به هنگام مصرف آب دور موتور به طور اتوماتیک زیاد خواهد شد و در حالتی که آب مصرف نمیشود دور موتور کم میشود. در نتیجه دور موتور با میزان مصرف آب تغییر میکند و آب با فشار ثابتی به همهی نقاط خواهد رسید. امروزه استفاده از اینورتر روی پمپ و فن و کمپرسورها افزایش یافته است.مزایای استفاده از اینورتر برای کنترل دور موتورنیاز نداشتن به دستگاههای کنترل دبی مکانیکیذخیره کردن انرژی تا 50 %نبودن شوک راه اندازیبیشتر شدن عمر مفید قطعات مکانیکینواحی ای که از اینورتر استفاده میشود:از اینورترها در سه ناحیه استفاده میشود:فعالیتهای گشتاور ثابت مانند میکسرها , اکسترودرها , نوارهای نقاله و غیرهفعالیتهای توان ثابت مانند کشش و دستگاههای ماشینیفعالیتهای گشتاور متغیر مانند فن و پمپاگر در موتوری 50 درصد کاهش دور داشته باشیم، توان مصرفی که لازم داریم 12 ٫ 5 درصد است و مفهوم این است که 87 ٫ 5 درصد در انرژی صرفه جویی داشتهایم. |
نسل جدید باتریهای لیتیومی گوشی شما را در 10 دقیقه به طور کامل شارژ میکند در طی سالیان گذشته، توجه ویژه تولیدکنندگان گوشیهای هوشمند به معقولهی باتری دستگاهها، باعث پیشرفت روزافزون آنها شده است. علاوه بر این، سرعت شارژ نیز یکی دیگر از جنبههای فناوری باتری به شمار میرود که رشد چشمگیری را تجربه میکند. Rachid Yazami ، استاد دانشگاه فناوری Nanyang ، اخیرا نوع جدیدی از فناوری شارژ سریع نسل جدید را توسعه داده که میتواند در عرض 10 دقیقه، باتریهای لیتیومی را به طور کامل شارژ کند. مهمترین دستاورد این استاد برجسته، اختراع آند گرافیتی برای باتریهای لیتیومی در سال 1983 میباشد. کشف وی در حال حاضر اساس باتریهای لیتیومی مدرن است.نسل جدید باتریهای لیتیومیپروفسور یازامی ادعا کرده است که شرکت وی به فناوری جدید شارژ سریع باتری لیتیومی دست پیدا کرده است. طبق گزارش وی، ظرفیت شارژ این نسل، تا هفت برابر سریعتر از شارژ سریع تسلا میباشد. روش شارژ سنتی، شارژ با جریان ثابت را به همراه دارد که مدار شارژ جریان را از همان ابتدا کنترل کرده و هر چه به سمت انتهایی زمان شارژ و پر شدن دستگاه نزدیک میشود، ولتاژ را ثابت میکند.با این حال روش جدید، "ولتامتری غیر خطی" نامیده میشود در اینجا تغییرات جریان، به صورت پالس هایی در طول فرایند وجود دارد. پروفسور یازامی ادعا میکند که این روش، مشابه بالا رفتن از یک پله میباشد. ولتاژ هر مرحله از شارژ تا زمانی که پس از برآورده شدن پارامترهای خاص به ولتاژ بعدی برسد، ثابت نگه داشته میشود و در نهایت نیز، باتری پر میشود. این روش به باتری دستگاه این امکان را میدهد تا در طول زمان شارژ شدن، مدت کوتاهی استراحت کند. علاوه بر این، واکنش شیمیایی در این حالت نیز، اندکی با روش پیشین متفاوت است.رفع ایرادات فناوریهای حال حاضر باترییک اشکال عمده در فناوری شارژ سریع فعلی اینست که بر عمر باتری ت ثیر میگذارد. یازامی این موضوع را ت یید کرده و ابراز امیدواری کرد که با استفاده از فناوری مخصوص خود، عمر باتریهای لیتیومی را افزایش میدهد.وی در این باره بیان میکند: "این فناوری شارژ سریع میتواند فشار وارد شده به باتری را به منظور افزایش عمر آن، کاهش دهد. این موضوع احتمالا عمر باتری وسایل نقلیه الکتریکی را از 5 سال به 10 سال افزایش خواهد داد زیرا در این حالت گرمای کمتری تولید میشود. آرزوی من در آینده این است که فقط با شارژ 10 دقیقهای باتری خودروهای الکتریکی، بتوان مسیر 800 کیلومتری را با آنها پیمود."پروفسور یازامی بیان میکند که وقتی سونی برای اولین بار باتری لیتیوم یونی را اختراع کرد، تراکم انرژی آن فقط 90Wh در هر کیلوگرم بود. با این حال و در حال حاضر، این تراکم تقریبا سه برابر شده است، حدود 270Wh در هر کیلوگرم. در حال حاضر آخرین باتری تجاری موجود، 290 وات ساعت بر کیلوگرم میباشد. با این اوصاف، هیچ تولید انبوهی از باتریای که به 300 وات ساعت در هر کیلوگرم برسد، وجود ندارد، زیرا خطرات ایمنی به همراه داشته و طول عمر باتری را نیز کاهش میدهد. وی همچنین پیش بینی کرد که با میلیاردها دلار سرمایه گذاری اتحادیه اروپا، نسبت باتریهای لیتیومی تولید شده در این قاره در آینده افزایش مییابد که احتمالا از 3 درصد فعلی به حدود 20 درصد خواهد رسید.نظر شما راجع به نسل جدید باتریهای لیتیومی توسعه داده شده که میتواند باتری دستگاه شما را در مدت 10 دقیقه به طور کامل شارژ کند، چیست؟ حال باید صبر کرد و دید که آیا این فناوری جدید، عملکرد بهتری از خود نشان خواهد داد و یا باتریهای گرافینی. |
اسرار نیروی گرانش! گرانش چیست؟ چگونه به وجود میاید؟ و چگونه در گذر زمان تاثیر میگذارد؟مفهوم گرانشهمانطوری که امروزه همگی میدانیم گرانش را نیوتون کشف کرد خوب اولین سوال این است چرا قبل از نیوتون متوجه چنین نیرویی نبودیم؟ حقیقت این است این سوال که چرا جسمی به روی زمین میافتد در ذهن بسیاری از انسانها بوده اما نیوتون کسی بود که برای سوال پاسخ داشت! گرانش عامل اصلی سقوط است و طبق قوانین نیوتونی ما فقط زمانی میتوانیم از سقوط کردن جلو گیری کنیم که همواره نیرویی بر خلاف جهت نیروی گرانش بر ما وارد شود! شتاب نیروی گرانشی روی زمین حدود 9 ٫ 8 متر بر ثانیه میباشد و این یعنی اگر جسمی بدون در نظر گرفتن اصطکاک هوا و نیروهای دیگر سقوط کند با این سرعت به سمت زمین میاید!یک چترباز برای این با سرعت کمتری به سمت زمین میاید چون که اصطکاک هوا باعث میشود نیرویی برخلاف جهت گرانش ایجاد شود پس در نتیجه آرامتر فرود میایند! گرانش چگونه ایجاد میشود؟ تصور کنید یک پارچهی بزرگ را کشسان را از همه طرف با چهار چوبی محکم کردهاید! حال این را تصور کنید که یک وزنهی سنگین را وسط این پارچه انداختهاید! چه اتفاقی رخ میدهد؟ درست در همان نقطه از پارچه فرو رفتگی ایجاد میشود و وزنه فرو میرود! این تصور را اولین بار آلبرت انیشتین مطرح کرد و نام این نظریه نسبیت عام بود! طبق این نظریه هرچه جرم - حجمی(چگالی) جسمی بیشتر باشد نیروی گرانشی سطحی آن نیز بیشتر میشود! این درست است که مشخصهی اول در این نظریه جرم است اما حجم یک جسم هم در شتاب گرانشی ای که ایجاد میکند تاثیر میگذارد! هم اکنون ما در منظومه شمسی در اطراف خورشید چرخش میکنیم و این چرخش ما و سیارات دیگر به دلیل فرو رفتگی ایست که جرم کلی منظومه در پوستهی فضا - زمان ایجاد کرده! پوسته فضا - زمان در حقیقت حکم همان پارچه کشسان را دارد! و دقیقا رفتار مشابهی دارد! چرا سیارات به سمت خورشید نمیروند؟ این سوالیست که در ذهن اکثریت جامعه مطرح میشود که چرا اگر خورشید گرانش بیشتری نسبت به سیارات دارد به سمت آن کشیده نشده و در آتش آن نمیسوزد؟ دلیل این است که تصور ما از پارچه در شرایطی است که نیروی گرانشی زمین وجود دارد و همواره روی گوی هایی که قرار است به دور جسم سنگینتر گردش کنند تاثییر دارد اما در فضا اینگونه نیست!در فضا، خلا گرانشی حکم فرماست تمام اجرام کیهانی تنها در شعاع خاصی در اطراف خودشان توان گرانشی بالایی نسبت به جرمی که در نزدیکی آنهاست دارند و همواره مقدار جرمی که دارند در تغییرات گرانشی تاثیر گذار است.اگر اینگونه فرض کنیم که فضا زمان خمیده شده و به سمت خورشید و یا زمین انحنا دارد پس در این نتیجه یک جرم سنگین همانند زمین خودش نیز در یک فرورفتگی است و این فرو رفتگی خودش توان این را دارد که در این شیب گرانشی که در پوسته فضا زمان است سرازیر نشود.در شکل زیر بهتر متوجه خواهید شد!اگر کرهی بزرگتر زمین و کرهی کوچکتر ماه باشد و ماه هیچ فرورفتگی ای در پوسته نداشته باشد قطعا به سمت زمین حرکت میکند اما از آنجایی که خود ماه هم جرم دارد و این خمیدگی را ایجاد میکند خود این خمیدگی همانند یک جایگاه مشخص برای ماه عمل میکند و آن را ثابت درجای خود نگه میدارد!نسبی بودن زمان با کمک گرانش!زمان نسبی است! این جمله قطعا به گوش هر کسی چندین بار خورده، اما چگونه؟نسبی بودن زمان به کمک گرانش و سرعت ثابت میشود این دو در کنار هم نسبیت عام و نسبیت خاص انیشتین را میسازند!گرانش قویترین نیروی شناخته شده جهان است (البته بدون در نظر گرفتن نیروی عشق :) ) این نیرو به حدی قوی است که میتواند به سادگی در حرکت نور اختلال ایجاد کند! درست است که گرانش بر روی زمین از شتاب کمی برخوردار است اما با همین شتاب کم هم گرانش توان این را دارد تا در زمان هم تاثیر گذار باشد! به شکل کلی ما هرچه به یک میدان گرانشی نزدیکتر باشیم بیشتر تحت تاثیر تغییراتیم به شکل کلی بهتر است بگوییم هرچه به یک جرم سنگینتر که خمیدگی بیشتری در پوسته فضا - زمان ایجاد کرده نزدیک شویم بیشتر تحت تاثییر این مساله هستیم! در دهههای 1940 تا 1950 آزمایش ساعت و برج به اوج جذابیت خود در بین دانشجویان هاروارد رسیده بود به طوری که به طور متوسط از هر 2 نفر یکی از آنها به شکل تیمی این آزمایش را انجام داده بود!این آزمایش قرار بود که نظریهی نسبیت عام را ثابت کند و به شکلی انجام شد که دو ساعت را یکی در طبقهی پایینی برج و یکی را در بالاترین طبقهی برج قرار میدادند و بعد از گذشت بازههای زمانی مختلف تغییرات آنهارا بررسی میکردند! جالب است که بدانید بعد از گذشت چند ماه ساعتها به اختلافات چندین ثانیهای تغییر میکردند و درست همانطوری که نسبیت عام پیش بینی میکرد ساعتی که بیشتر نزدیک به میدان گرانشی بود(ساعتی که پایین برج بود) کندتر عمل میکرد و همواره چندین ثانیه از ساعت بالای برج عقبتر بود!مشکل این آزمایشات این بود که همیشه این دلیل محتمل بود که یکی از ساعتها نقص داشته باشد، برای همین باز هم این مساله به شکل تیوری باقی ماند تا این که اخیرا مجدد این آزمایش با ساعتهای اتمی بسیار دقیق انجام شد و این آزمایش به نام "نسبیت بر روی میز تحریر" نام گرفت!در این آزمایش دو ساعت اتمی بسیار دقیق را تنها 0 ٫ 1 میلی متر و نه به طول یک برج از هم دور کردند و اختلافات را بررسی کردند و متوجه شدند که نسبیت عام درستتر از هرچیزی است که تصور میشود! درست است که در آن فاصلهی کم اختلاف زمانی ناچیز است اما باز هم این اختلافات زمانی ثابت میکنند که زمان تحت تاثیر نیروی گرانشی متفاوت در گذر است!به بیان سادهتر میتوان این چنین گفت که اگر شما با دوست هم سن خودتان امروز از هم جدا شوید و او در کوههای آلپ و شما در سواحل مدیترانه زندگی خود را ادامه دهید دوست شما زودتر از خود شما پیر میشود، چون که زمان برای او سریعتر در حال گذر استپیج اینستاگرام: Keyhanfact |
حسادتها، فروتنیها و جنایت به نام علم مقاله حاضر در بردارنده برشهای کوچکی از وقایع تاریخی است که در مسیر کشف مولکول DNA رخ داد. لازم به یادآوری است اگر به افراد یا وقایع خاصی در این سیر اشاره نشده است به هیچوجه به معنی کماهمیت بودن آن نیست. روشن است که مقاله حاضر تنها در بردارنده موارد انگشت شماری از وقایع است. وقایعی که نشاندهنده دولبه بودن شمشیر علم است. تیغ برندهای که هم قادر است دمل چرکین را از پیکره سالم جدا کند و هم میتواند چه بسیار زندگیهایی را که ارزش زیستن دارند در مدت زمای کوتاهی با عناوین پرطمطراقی چون "پاکسازی نژادی" - که مصداق سوء استفاده از اکتشافات علمی است - به ورطه نابودی بکشاند.روزنامه شرق، صفحه علم - 1 اسفند 1398 ابداع واژه یوژنیکس از سوی فرانسیس گالتونفرانسیس گالتون، عموزاده ناتنی چارلز داروین بود. او در سال 1882 یعنی همان سال تولد گرگور مندل به دنیا آمده بود. او سایه دو ابر شخصیت زیستشناسی زمان را بر سر خود سنگین میدید و از این رو به طرز عجیبی با احساس بیکفایتی علمی دست به گریبان بود. او که با داروین 13 سال اختلاف سنی داشت، یک سال پس از درگذشت او، کتاب جنجالی و فتنهانگیزی با عنوان "کنکاشی در باب شعور انسان و توسعه آن" منتشر کرد. او در این کتاب با وام گرفتن فرایند انتخاب طبیعی داروین این طور استدلالکرد که اگر طبیعت قادر است از طریق سازوکار انتخاب طبیعی و بقای اصلح چنین ت ثیری بر جمعیت جانداران بگذارد پس چرا از این سازوکار در جمعیتهای انسانی بهره نبریم. او اعتقاد داشت از طریق مداخله انسان، میتوان به فرایند پالایش و بهسازی انسان شتاب بیشتری بخشید. خلاصه چیزی که گالتون قصد داشت بگوید به زبان ساده، چیزی جز این نبود: انتخاب مصنوعی قویترین و هوشمندترین انسانها. او برای معرفی آرمان و اندیشه خود نیاز به یک نام داشت. واژه یوژنیکس (بهسازی نژادی) درست همان نامی بود که او به دنبالش بود. یوژنیکس ترکیبی از دو پیشوند یونانی " eu " به معنی پاک و " genesis " به معنی پیدایش بود. گالتون از انتخاب این نام بسیار خشنود بود و بر این اعتقاد بود موضوع اصلاح نژاد به زودی به یکی از مهمترین مطالعات علمی تاریخ بشر تبدیل خواهد شد. واقعیت این است رویکرد او به جای آنکه خدماتی در مسیر ژنشناسی باشد، او را به ورطه پیکاری بیامان با این علم کشاند.فرانسیس گالتونتولد واژه ژن قبل از کشف ماهیت آنبین سالهای 1900 تا 1910 نظریه "واحدهای انتقال موروثی" داشت جان تازهای میگرفت. زمان آن فرا رسیده بود که "واحدهای انتقال صفات موروثی" مندل رسما نامگذاری شود. نخستین بار واژه اتم در سال 1808 از طریق مقاله جان دالتون وارد واژگان علمی شد. در تابستان 1909 ، تقریبا یک قرن پس از آن، گیاهشناس برجسته دانمارکی، ویلهلم یوهانسن واژه متمایزی را برای انتفال صفات موروثی ابداع کرد. او ابتدا به این فکر افتاد که از واژه پیشنهادی دوریز یعنی پانژن استفاده کند. خود کلمه پانژن از اصطلاح پانژنزیس ( Pangenesis ) گرفته شده که در سال 1868 توسط داروین به کار رفته است. اما حقیقت امر آن بود که داروین تصور غلطی از این مفهوم داشت. در نهایت یوهانسن واژه "ژن" را انتخاب کرد که فرم کوتاه شده همان پانژن بود. درست مثل دالتون که واژه اتم را ابداع کرده بود ولی اطلاع دقیقی از ماهیت آن نداشت، اکنون واژه "ژن" ابداع شده بود اما دانشمندان هنوز شناخت روشنی از اینکه ژن واقعا چیست نداشتند. ماده سازنده آن، ساختار فیزیکی و شیمیایی آن، محل حضور و حتی سازوکار و عملکردش همچنان در هالهای از ابهام بود. با ابداع این نام علمی هزاران پرسش درباره ماهیت آن در اذهان اهالی علم به شکل علامت سوال درآمده بود.مورد کری باک - اولین مورد قانونی جراحی عقیمسازیروز 29 مارس سال 1924 ، مجلس سنای ایالت ویرجینیا با لابیگری مصرانه دکتر آلبرت پریدی، عقیمسازی به منظور بهسازی نژادی را در محدوده ایالت به تصویب رساند. مطابق با این قانون شخصی که قرار بود عقیم شود باید توسط هی ت مدیره انستیتوهای بهداشت روانی قرار میگرفت. به این ترتیب بنا بر ر ی نهایی دیوان عالی ایالات متحده، خانم کری باک[ 1 ] با برچسب تشخیصی سبکمغز خفیف محکوم به عقیمسازی شد. سرانجام عمل عقیمسازی وی با انسداد لولههای رحم او در روز 19 اکتبر 1927 انجام شد. به این ترتیب به باور طرفداران بهسازی نژادی زنجیره انتقال صفات موروثی کری باک با انسداد لولههای رحم او بریده شد. به گفته سیدارتا موکرجی، سرطانشناس و پزشک هندی در مقیاس تاریخ 62 سال فاصله زمانی بین آزمایشهای اولیه مندل روی بوتههای نخود فرنگی و عمل عقیمسازی کری باک که با مجوز رسمی دادگاه انجام شد، لحظه گذرایی بیش نیست. اما در همین شصت سال و اندی، ژن از یک مفهوم انتزاعی در یک آزمایش گیاهشناسی، به ابزاری نیرومند برای "کنترل اجتماعی" تبدیل شد. Carrie and Emma Buck in 1924 , right before the Buck v . Bell trial , which provided the first court approval of a law allowing forced sterilization in Virginia . M . E . Grenander Department of Special Collections and Archives , University at Albany , SUNY همراهی جماعت با شخصیسازی انتخاب ژنتیکیهمزمان با برنامههای عقیمسازی که متولیان و حامیان اصلی آن مقامات رسمی ایالتها بودند، جنیشهای خودجوش مردمی در حمایت از آن شکل گرفت. مسابقاتی برای انتخاب سالمترین و شایستهترین کودکان برگزار میشد. در این مسابقات پدران و مادران فرزندانشان را که اغلب یکی دو سال بیشتر نداشتند، با تکبر خاصی مثل سگ و گاو و گوسفند (از این جهت این مثال به کار برده شده است که اغلب این مسابقات زیرمجموعه نمایشگاههای کشاورزی بودند) در معرض نمایش و قضاوت قرار میدادند. به این ترتیب تیمی از دندانپزشکان، روانشناسان و پرستاران و . در حالی که یونیفورم به تن داشتند کودکان را معاینه میکردند و دست آخر خلقوخوی او را میسنجیدند تا به اصطلاح از میان شرکت کنندگان بهترینشان را برگزینند. سپس مادران مشعوف این کودکان با تبختر در میان جمعیت رژه رفته و عکسشان در نشریات محلی به چاپ میرسید. نگارنده تصور میکند این نگاه هنوز هم در غالب انتخاب دختر شایسته و نیز انتخاب دیگر "ترینها"یی که اکتسابی نبوده و نتیجه پشتکار و تلاش شخصی افراد نیست در جریان است و همچنان طرفداران بیشمار خودش را دارد.مورگان - از اتاق مگسها تا نوبلتوماس هانت مورگان، زیستشناس آمریکایی به خاطر پی بردن به نقش کروموزومها در وراثت برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی بود. مورگان در حالی که پژوهشهای بووری و ساتون (کروموزومها را حامل عاملهای وراثتی میدانستند) و نتی استیونز (بر روی شناخت ویژگیهای جنسیتی کار میکرد و در سال 1905 نشان داد عامل جنسیت نر در کرمها کروموزم Y است) را تحسین میکرد در پی تشریح ملموستری از ماهیت فیزیکی ژن بود. ژنها چگونه روی کروموزومها قرار میگیرند؟ آیا کروموزوم مانند تاری است که ژنها بسان دانههای تسبیح از آن میگذرند؟ آیا ژنها همپوشانی دارند و یا به طور فیزیکی و شیمیایی با هم پیوند میدهند؟ اینها سوالاتی بود که ذهن کنجکاو مورگان را غرق در خود کرده بود. او درصدد بر آمد تا پاسخ این پرسشها را از طریق مطالعه روی حشرهای به نام مگس سرکه (دروزوفیلا) بهدست آورد در این نقطه مشخص از تاریخ بود ( 1905 م.) که پای مگسهای سرکه به پژوهشهای ژنتیک باز شد. آزمایشگاه مورگان نزد دانشجویان به اتاق مگس مشهور بود. این آزمایشگاه کوچک در طبقه سوم یکی از ساختمانهای دانشگاه کلمبیا قرار داشت. آزمایشگاه پر از ظرفهای شیشهای مملو از میوههای گندیده بود و علاوه بر آن در گوشه کنار میشد خوشههای موزهای گندیده را که آویزان بود مشاهده کرد. بوی عجیبی فضای آزمایشگاه مورگان را پر کرده بود. مورگان نیز مانند مندل، کارش را با صفات فابل وراثت آغاز کرده بود. او از راه معاینه هزاران مگس زیر میکروسکوپ، چندین گونه جهش یافته را شناسایی و دستهبندی کرد. مگسهایی چشم سفید، مگسهایی با شاخکهای چنگالی، پاهای خمیده و مگسهایی با اشکال عجیب و غریب دیگر. مدتی بعد گروهی از دانشجویان به مورگان پیوستند. هر یک از این دانشجویان کاراکتر خاص خود را داشت. آلفرد استورتوانت، جوان منظم و نکتهسنجی بود. شاگرد دیگر او کلوین بریجز جوانی خودنماو در عین حال با هوشی کمنظیر بود که سودای عشقبازی آزاد و بیپرده را در سر داشت سومین شاگرد مورگان هرمان مولر، دچار وسواس و پارانویا بود و دایما میخواست توجه مورگان را به خود جلب کند(در قسمت پایانی این یادداشت درباره مولر بیشتر خواهیم دانست). اما مورگان آشکارا به بریجز توجه میکرد و او بود که در میان صدها مگس چشم قرمز، جهشیافته چشم سفید را کشف کرده بود. مگسی که کشف آن نقطه عطفی در آغاز آزمایشهای تاریخی مورگان شد. در نهایت این سه دانشجو چنان در دور باطل حسادت و رقابت ناسالم افتادند که پایههای رشته ژنشناسی به لرزه درآمد. اما در نهایت به وضعیت آتش بس ظاهرا موقتی رسیدند. مورگان و دستیاران جوان او با آمیزش مگسهای طبیعی و جهشیافته توانستند صفات و ویژگیهای وراثت را در چندین نسل پیاپی ردیابی کنند. بین سالهای 1905 تا 1925 ، اتاق مگس در دانشگاه کلمبیا، به کانون اصلی علم نوین ژنتیک تبدیل شده بود. اکتشافات زنجیرهای اکتشافات، بهم پیوستگی ژنها و پدیده کراسینگ اوور و . با چنان شتاب و خروشی فوران میکرد که تولید علم ژنشناسی را به آتشفشانی علمی تشبیه کرده بود. در طول چند دهه بعد، گلبارانی از جایزههای علمی بر سر افراد اتاق مگس فرو ریخت شخص مورگان و گروهی از دانشجویان دانشجویانش به پاس اکتشافهایشان در عرصه ژنشناسی، موفق به دریافت جایزه نوبل شدند.آزمایشگاه مورگان در دانشگاه کلمبیا که به "اتاق مگس" معروف بود.اتاق مگسفردریک گریفیت و شخصیت فروتن اوگریفیت، باکتریشناس بریتانیایی در اوایل دهه 1920 ، به عنوان کارمند ارشد امور پزشکی در وزارت بهداشت بریتانیا مشغول به کار بود.. تلاشهای گریفیت، باکتریشناس بریتانیایی برای تهیه واکسنی علیه باکتری مولد ذاتالریه با نام علمی استرپتوکوکوس نومونیا - منجر به کشف پدیدهای مهم به نام ترانسفورماسیون (انتقال افقی ژن) شد. بدین ترتیب آزمایشی که ارتباط چندانی با ژنتیک نداشت، منجر به کشف بزرگی درباره ماده ژنتیک شد. گریفیت در این آزمایش که در این یادداشت مجال شرح آن نیست، پی برد باکتری با دریافت ماده ژنتیک از محیط خارج، در ویژگیهای ظاهری خود تغییراتی پدید میآورد. در آزمایش گریفیت وقتی باکتریهای کپسولداری که با گرما کشته شده بودند همراه با باکتریهای زنده بدون کپسول به بدن موش تزریق شد، موش مرد. نتیجه غیرمنتظره این آزمایش این فرضیه گریفیت را که کپسول عامل مرگ موشهاست رد کرد. در واقع گریفیت فهمیده بود عامل انتقال صفت، باعث انتقال یک ویژگی خاص در اینجا داشتن کپسول در باکتری - از یک سویه باکتری به باکتری سویه دیگر شده است. سادهترین توضیح برای این ترانسفورماسیون این بود که اطلاعات ژنتیکی به صورت ماده شیمیایی بین دو گونه باکتری رد و بدل شده بود. در حین ترانسفورماسیون، ژن بدخیم به طریقی از باکتریهای مرده خارج شده بود و از آنجا راه خود را به درون باکتریهای زنده پیدا کرده و در ژنوم آنها ادغام شده بود. بدین ترتیب انقلابی در زیستشناسی مولکولی به پا شد. چرا انقلاب؟ چون گریفیت اثبات کرده بود که ژنها میتوانند، بدون نیاز به تولیدمثل، بین موجودات زنده رد و بدل شوند. در واقع برخلاف تصور قبلی مخابره پیامهای موروثی از طریق پانژنها یا جوانهزدن صورت نمیگرفت، بلکه به واسطه یک مولکول منتقل میشد آن مولکول میتواند خارج از سلول به فرم شیمیایی وجود داشته باشد، میتواند اطلاعات را از سلولی به سلول دیگر، از جانداری به جاندار دیگر و از والدین به فرزندان منتقل کند. حال اگر گریفیت این نتیجه شگفتانگیز را تبلیغ و یا منتشر میکرد آتشی به پیکر زیستشناسی میافتاد. اما از گریفیت که دانشمندی بیادعا و به شدت محجوب بود - طوری که همکارانش او را "مردی نحیف که صدایش به زحمت از زمزمه فراتر میرفت" - بعید بود که مطرح بودن و جذابیت گسترده اکتشاف خود را با صدای بلند به گوش همگان برساند. سرانجام در سال 1928 و پس از ماهها "ت خیر و تردید" که گریفیت آن را با این جمله که، "خداوند عجلهای ندارد، چرا من داشته باشم؟" توجیه میکرد، نتایج حاصل از آزمایشهایش را در نشریه بهداشت[ 2 ] که گمنامی آن حتی مندل را مت ثر میکرد، به چاپ رسانید. جالب است نوشته گریفیت با لحنی حاکی از نوعی سرافکندگی و پوزشخواهی همراه بود آنچنان که گویی به جای غرور و تکبر مت سف بود که پایههای دانش ژنتیک را به لرزه در آورده.گریفیت که به فروتنی شهره بود.کشف ت ثیر اشعه ایکس در جهش مگسهاگرچه آزمایش گریفیت به صراحت این واقعیت را نمایان ساخت که ژن مادهای شیمیایی است، با این حال گروهی از دانشمندان این نتیجه را کافی ندانسته و با تردید در مورد آن صحبت میکردند. در سال 1920 ، هرمان جوزف مولر، دانشجوی پیشین مورگان، از نیویورک به تگزاس رفت تا تحصیلاتش را در زمینه ژنشناسی مگسها دنبال کند. مولر نیز مانند استاد خود مورگان، قصد داشت انتقال صفات موروثی را با استفاده از جهشیافتهها مطالعه کند. مشکل در این بود که به دست آوردن جهشیافتههایی که به طور طبیعی به وجود میآمدند کاری بسیار دشوار و زمانبر بود. مولر که دیگر از شکار جهشیافتهها م یوس شده بود، به فکر روشی برای تسریع تولید جهشیافته افتاد. با خود تصور میکرد اگر مگسها را در معرض دما یا نور شدید یا نوعی دیگری از انرژی قرار دهد شاید به نتیجه دلخواه خود میرسید. برای این منظور ابتدا مگسها را در معرض اشعه ایکس قرار داد ولی ملاحظه کرد همگی درجا هلاک شدند. در آزمایشهای بعدی دوز اشعه را پایین آورد، این بار دید مگسها عقیم شدند. در نهایت در زمستان سال 1926 ، از روی هوا و هوس، باز مگسها را در معرض دوز پایینتری از اشعه قرار داد و سپس نرهای در معرض اشعه را با مادهها آمیزش داد و به تماشای زادههای حاصل از آن نشست. نتیجه شگفتانگیز بود، نتیجهای که برای مورگان و دانشجویانش سی سال طول کشیده بود اکنون در کمتر از یک روز بهدست آمده بود. مولر در مدت زمان بسیار اندک به تعداد زیادی مگس جهش یافته که دادههای خام ارزشمندی برای مطالعات مهم ژنتیک بودند دست یافته بود. این اکتشاف مولر را به سرعت به شهرت جهانی رساند. دانشمندان نیز از ویژگی مادی ژن و نیز انعطافپذیری آن به شگفت آمده بودند. آزمایش مولر نشان داد صفات موروثی میتوانند دستکاری شوند. مولر متوجه تبعات گسترده و نیز سوء استفاده از آزمایشهایش در زمینه بهسازی نژادی انسانی بود و پس از مشاهده تمایل وحشتناک آمریکا به بهسازی نژادی در علایقش نسبت به این موضوع تجدیدنظر کرد. به نظر مولر دفتر ثبت اسناد بهسازی نژادی با هدف پاکسازی نژادی و حذف مهاجران، افراد نابهنجار و معیوب داری انگیزههای شیطانی بود و این چیزی نبود که مولر خواهان آن باشد. رویکرد مولر و مخالفت او با سوء استفاده از بهسازی نژادی او را به سمت عضویت در چند انجمن سوسیالیستی و فعالیتهای سیاسی چپگرایانه سوق داد به دلیل مواضع جسورانه و انقلابی تحت نظر پلیس FBI قرار گرفت. در کنار شهرت روزافزون او اما زندگی شخصیاش در حال فروپاشی بود و در نهایت به جدایی از همسرش انجامید. حس حسادت و رقابت بین او و همکارانش در آزمایشگاه کلمبیا به اوج خود رسیده بود. رابطهاش با استاد قدیمیاش مورگان که از قبل هم چندان تعریفی نداشت، به خصومت منتهی شد. دیری نپایید که زندگی مولر به انزوا کشیده شد،. خلق و خوب رنجوری پیدا کرد و حتی یک بار به خودکشی ناموفق دست زد. اقدامی که به روشنی خیر از بیقراری و نامساعد بودن احوالاتش میداد. مولر احساس خوبی نسبت به کشورش آمریکا نداشت، از نظام حاکم بر آن، سیاستورزیهای زشت، علم ناسالم، جامعه خودخواه و نژادپرست آن زمان منزجر شده بود و عمیقا دلش میخواست به جایی پناه ببرد که بتواند به راحتی پلی بین علم و سوسیالیسم بنا کند. به تازگی شنیده بود نوعی لیبرال دموکراسی بلندپروازانه با گرایشهای سوسیالیستی در برلین در حال شکلگیری است. سرانجام مولر در سال 1932 ، در یکی از روزهای سرد زمستان وسایل خود را که شامل چند صد گونه مگس میوه، هزاران لوله آرمایشگاهی و ظرفهای شیشهای، یک میکروسکوپ و یک اتومبیل فورد بود جمع میکند و با کشتی به برلین میفرستد. اما قسمت غمانگیز ماجرا این است که روح مولر از اینکه قرار است به زودی در آرمانشهر آرزوهایش چه جنایتهایی علیه بشریت زیر درفش ژنتیک و بهسازی نژادی انجام پذبرد، بیاطلاع بود.هرمان مولر که زندگی او سرشار از فراز و فرودها بود.کشتارهای گسترده و به ناحق زیر درفش قانونسال 1920 زمانی که آدولف هیتلر به دلیلی کودتای نافرجام مونیخ، در حبس به سر میبرد با مطالعه نوشتههای آلفرد پلویتز[ 3 ] - ابداع کننده واژه پاکسازی نژادی - با افکار او آشنا شده بود. هیتلر هم مانند پلویتز بر این باور بود که ژنهای معیوب باعث آلودگی نسلها میشود. سال 1933 ، نازیها قانونی را به تصویب رساندند که مانع از تولد فرزندان بیمار ژنتیکی میشد این قانون بعدترها به قانون عقیمسازی شهرت یافت. طبق آمار عقیمسازی در سال 1934 ، هر ماه چیزی قریب به پنج هزار زن و مرد عقیم میشدند. جالب است بدانید در سال 1933 ، قانونی تصویب شده بود که به موجب آن قرار بود تبهکاران خطرناک عقیم شوند، اما عجیبتر آنکه در مجموعه این تبهکاران خطرناک گروهی از معترضان سیاسی، نویسندگان، روزنامهنگاران نیز قرار میگرفتند. در اواخر دهه 30 بیتفاوتی و خونسردی مردم در برابر این قوانین، نازیها را گستاختر کرد. در سال 1939 یک زوج آلمانی که از طرفداران حزب نازی بودند، به طور رسمی از هیتلر درخواست کردند تا کودک یازده ماهه خود را که به طور مادرزادی نابینا بود و اندام ناموزونی داشت را به روش مرگ آسان از بین ببرند و به این ترتیب از دید خود به کشورشان خدمت کنند. این مراجعه بهانهای شد تا هیتلر این روش را در مورد کودکان بیشتری "تعمیم" دهد. از نظر نازیها اینهای "زندگیهایی بودند که ارزش زیستن نداشتند". کشتار سیستماتیک، از کودکان دارای نقص زیر سه سال شروع شد و کمکم به نوجوانان رسید. در لیست قربانیان بیش از همه کودکان یهودی به چشم میخوردند. پزشکان دولتی کودکان بیچاره را به زور معاینه کرده و با برچسبهای بیمار ژنتیکی به کام مرگ اصطلاحا آسان میکشاندند. قربانیان را درست مثل گلههای دام که به کشتارگاه میفرستند، با اتوبوسهایی که پنجرههایی با حفاظ فلزی داشت به مراکز خاص آورده و به اتاقهای مونوکسید کربن میفرستادند. پس از آن اجساد را روی سکوهای سیمانی خوابانده و گروهی از پزشکان بدنشان را تشریح کرده و از اندامهای و بافتهای قربانیان برای پژوهشهای بعدی استفاده میکردند. تا سال 1941 ، نزدیک به دویست و پنجاه هزار نفر به قتل رسیدند. بین سالهای 1933 تا 1943 نیز نزدیک به چهارصد هزار نفر هزار نفر قربانی "قانون عقیمسازی" شدند.یک نورولوژیست در حال انجام وظیفه در پروژه "بهسازی نژادی" او با این اندازهگیریها در پی این است که آیا این فرد "یهودی" هست یا خیر.منبع: Mukherjee , S . ( 2017 ). The Gene : An Intimate History .[ 1 ] Carrie Buck [ 2 ] Journal of Hygiene [ 3 ] Alfred Ploetz |
نخستین لباس انسان چه وقت دوخته شد؟ شپشها پاسخ میهند! دانشمندان دانشگاه فلوریدا که درباره تکامل شپشها تحقیق میکنند، کشف کردهاند که انسانهای مدرن از 170 هزار سال پیش شروع به پوشیدن لباس کرده و اینچنین توانستهاند از آفریقا مهاجرت کنند.به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، دیوید رید، محقق اصلی این پژوهش در بررسیهای پنج ساله خود از توالی دی.ان.ای برای برآورد زمان انشعاب ژنتیکی شپش لباس از شپش سر انسان استفاده کرد. شپش بدن یا لباس در لباس زندگی میکند و بر همین اساس، محققان از آن برای تعیین زمان اولیه پوشش انسان استفاده کردند.اطلاعات بهدست آمده نشان میدهد که انسانها حدود 70 هزار سال پیش از مهاجرت به مناطق سردسیرتر و ارتفاعات بالا پوشش داشتهاند. این مهاجرت 100 هزار سال پیش آغاز شد. این اطلاعات پوششی را نمیتوان با استفاده از دادههای باستانشناسی بدست آورد، چرا که لباس در طول سالها از بین میرود.از سوی دیگر، تحقیقات ژنتیکی روی رنگ پوست انسانها نشان میدهد که انسانها یک میلیون سال پیش موهای بدن خود را از دست دادند بنابراین این بدان معنی است که انسانها حدود 800 هزار سال بدون پوشش موهای بدن و لباس زندگی میکردند. - |
کارهایی که خدا جور میکند! از اوایل هفته افتادیم رد خریدها. با هر لطایفالحیلی که بود سعی داشتیم برای یک کیفیت مشخص بهترین قیمت ممکن را بیابیم. حبوبات، مرغ، تخممرغ، رب، برنج و . اقلامی بودند که برای یافتن بهترینشان کل شهر را طی کردیم، آن هم با وانت یکی از بچهها که جذابیتهای خودش را داشت مثلا حتما باید قبل کلاچ گرفتن یک نیش گاز بدهی وگرنه وسط بزرگراه هم که باشی پیکان وانتت خاموش میکند و رحمی به حالت ندارد .روز قبل از بستهبندی، با آقایان مسیول بسته بودیم که با توجه به قیمتها برخی اقلام از تهران برسد. اما عصر همان روز از بالا تماس گرفتند که قیمتهای تهران خیلی افزایش داشته و ما خودمان هم جمعه صبح فهمیدیم!!!حالا ما ماندیم و یک نصفه روز و دو تن باری که از تهران هیچوقت به مقصد نرسید و آن وانت کذا برای انجام خریدها در یک بعدازظهر، آن هم با وجود این طرح جالب محدودیت تردد .با هر مکافاتی (بخوانید هیجان) که بود خودمان را به کلیفروشها رساندیم و از بین مغازههایی که قبلا درنوردیده بودیم، یک مغازه را که کمی با کار خیر آشناتر بود انتخاب کردیم. (جا دارد قبل از ورود به مغازه یادآوری کنم که در هرگونه فعالیت دانشجویی پول تنها یک محدودکننده است و هیچ کاربرد دیگری ندارد.) صاحب مغازه فرد بزرگواری بود که چون میدانست فعالیت دانشجویی و خودجوش است، از تمام روابط و ضوابطش استفاده کرد تا جنس باکیفیت با بهترین قیمت به دستمان برسد. خودش هم حقیقتا کم نگذاشت و در تمامی اجناسی که به ما فروخت جانب انصاف را رعایت کرد. حالا مانده بود دو چیز، مرغ و تخممرغ. این دغدغه همیشگی بشر حالا شده بود کابوسی که چگونه امشب و اینجا مرغ و تخممرغ پیدا کنیم. آخرهای خرید در مغازه فرد مذکور بودیم که فردی وارد مغازه شد و یک سری اقلام سفارش داد و منتظر ماند تا آماده شود. ماهم که مثل مرغهای پرکنده داشتیم بالا و پایین میپریدیم که چگونه 200 شانه تخممرغ برای فردا گیر بیاوریم (البته قیمت آزاد تا شما اراده کنی تخممرغ موجود است و همه اهل فروش، اما به نرخ مصوب دیگر تخممرغ نیست، تخم طلاست، کمیاب و در حد نیاز یک خانواده). مشتری دیگری که در مغازه بود، وقتی تقلای ما را دید، من را کناری کشید و: - تخممرغ میخوای؟+ آره والا. هرچی هم میگردیم گیر نمیاد. - برا چی این همه تخممرغ میخوای؟+راستشی پویش کریمانه است که هییت دانشگاه شریف . - بیا، این شماره مسیول اتحادیه مرغان تخمگذاره. یه تماس بگیر و هماهنگیها رو انجام بده. فردا هم برو تخممرغهات رو بگیر.+عهههه. آقا مرسی. خیلی لطف کردین. خدا خیرتون بده. دم شما گرم.انگار خدا آن شب فقط گذر ایشان را به آن مغازه انداخته بود که گره کار ما را باز کند، آن هم نه با تخممرغ قیمت دولتی، با قیمت در مرغداری.حیف از بالا دستور رسیده که متن طولانیتر نشود وگرنه سایر بابهای رحمت الهی را هم برایتان میگفتم.درهای رحمت همیشه به رویتان باز، یاحق.برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام "مکتوبات هی تالزهرا (س) دانشگاه شریف" کلیک کنید. |
قیمت و خرید باتری سامسونگ A3 2016 باتری سامسونگ A3 2016 با ظرفیت 2300 میلی آمپر و شماره مدل EB - BA310ABE میباشد. با خرید باتری سامسونگ A3 2016 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری سامسونگ A3 2016 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری گوشی سامسونگ A3 2016 شما فرا رسیده است. توجه داشته باشید که مهمترین بخش خرید باتری انتخاب باتری اصلی میباشد.مدل: EB - BA310ABE ظرفیت باتری: 2300 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم - یون و غیر قابل تعویض توسط کاربر |
پذیرفتن اشتباه زیباست، مثل هاوکینگ مشکلی درباره " ذرات بی نهایت کوچک" وجود داشت که طی مدتی طولانی هیچ فیزیک دانی راهی برای حل آن ارایه نداده بود. جریان از این قرار بود که برخی از این ذرات وقتی داخل اتم میشوند، جرم پیدا میکنند. این پدیده با مدل اولیهای که برای اتم و ذرات بنیادی وجود داشت، قابل توجیه نبود. در سال 1962 یک فیزیک دان انگلیسی به نام "پیتر هیگز" فرضیه وجود ذره بی نهایت کوچک ویژهای را، که به نام خود او "ذره بنیادی هیگز" نام گذاری شد، مطرح کرد که در صورت صحت میتوانست پاسخی مناسب در مورد "ذرات بنیادی" و مدل پیشنهادی اتم برای مشکلی که به آن اشاره شد، باشد. در اوایل قرن، بعد از سال 2000 بحث داغی به صورت علنی بین هاوکینگ و هیگز در گرفت.(این بحث گاهی زیاد هم مودبانه نبود) در این بحث، پیتر هیگز طبیعتا مدعی وجود " ذره هیگز" بود، اما هاوکینگ اصرار داشت که چنین ذرهای هرگز کشف نخواهد شد. در سال 2012 سیستم " شتاب دهنده هادرونهای بزرگ" (اگر سوالی در موردش داشتید در خدمت هستم) که بخشی از " سازمان پژوهشهای هستهای اروپا " بود، "ذره هیگز" را کشف کرد. استیون آنقدر عاقل بود که بفهمد یک بازی بزرگ علمی را باخته است به همین دلیل از کارزاری که برای تعلق "جایزه نوبل" به هیگز به راه افتاده بود، حمایت کرد. سرانجام در سال 2013 "پیتر هیگز" همراه با "فرانسوا آنگلر" به طور مشترک برنده جایزه نوبل شدند. هاوکینگ در پیامی با یک طعنه این گونه تبریک گفت:"هر دو آنها به خاطر پژوهشهای ارزندهای که درباره ذرات بنیادی انجام دادهاند، واقعا شایسته دریافت این جایزه بودند و من از صمیم قلب به این دو دانشمند تبریک میگویم اما باید بگویم برنده شدن آنها برای من 100 دلار تمام شد. من با گوردون کین از دانشگاه میشیگان شرط بسته بودم که "ذره هیگز" هرگز یافته نخواهد شد. من اشتباه کرده بودم و 100 دلار باختم."پس من، مصطفی ترکاشوند، به شما میگویم که "اشتباه کردن گناه نیست." نا امید نباشید و ادامه دهید.دنیا منتظر ماست.مصطفی ترکاشوند. 2 آبان 1399 |
ویژگیهای کتاب و نترسیم از متن متنهای 10 سال اخیر کنکور بین 150 تا 300 کلمه بوده اما هیچ بعید نیست که امسال یا سال بعد، تعداد متنهای کنکورتان بیشتر میشود و تعداد کلمههای هر متن، کمتر. البته بیشتر بودن تعداد کلمهها الزاما به معنی سختتر بودن یک متن نیست.کامپیوتر بازها خوب میدانند که F1 یعنی Help . در نکته هایی که در حاشیه کتاب نترسیم از متن انتشارات مشاوران برای تان نوشته شده است، وقتی به این نشانه برخورید بدانید که قرار است نکتهای جدید و متفاوت بخوانید که در فهم متن درک مطلب و زدن تست هایش به دادتان خواهد رسید.ویژگیهای کتاب و نترسیم از متنبرخی از ویژگیهای کتاب و نترسیم از متن انتشارات مشاوران آموزش 1 . درسنامه کامل نترسیم از متن در 16 صفحه، حاوی تمام فوت و فنهای پاسخ گویی به سوالات متن و بررسی انواع سوالهای رایج در متنها به تفکیک و فصل به فصل. 2 . 120 متن درک مطلب تالیفی به همراه حاشیه نویسی کامل 3 . 80 متن کلوز تست تالیفی همراه با حاشیه نویسی کامل، که به صورت پیمانهای و تدریجی تنظیم شده و مباحثی از دوازدهم و پایه را به طور همزمان شامل میشود. 4 . 42 متن و کلوز آزمون سراسری 98 و 99 همراه با تحلیل سوالاتنمونه متن 19 کتاب . و نترسیم از متنبدن ما از میلیونها سلول بسیلر کوچک تشکیل شده است. تمام این سلولها کارهای مختلفی انجام میدهند و دایم مشغول تقسیم شدن و ساختن سلولهای جدید بیشتری هستند که کار آنها را انجام بدهند مثلا سلولهای جدید پوست جای سلولهای قدیمی را که وقتی میمیرند از سطح پوست پاک میشوند، میگیرند.معمولا سلولهای جدید به همان میزانی ساخته میشوند که در هر قسمت از بدن به آنها نیاز است. داخل هر سلول مواد شیمیایی وجود دارد که پیامهای شروع یا پایان ساخت سلولهای جدید را صادر میکند. اگر سلولها در دریافت پیامهای شان گیج شوند و در نتیجه سلول هایی ساخته شوند که طبیعی نیستند، یا اگر پیام مربوط به توقف ساخت سلولهای جدید را دریافت نکنند، بیش از اندازه سلول ساخته میشود. در این زمان است که توموری رشد میکند و سرطان ایجاد میشود.بعضی از تومورها خوش خیم اند، یعنی سلولهای جدید زیادی ساخته میشوند ولی به جای دیگری از بدن سرایت پیدا نمیکنند. نوع دیگر تومور، بد خیم است و این نوع، سرطانی است که در یک ناحیه بیش از حد اندازه رشد میکند و میتواند به نواحی دیگر بدن سرایت پیدا کند.هرکس ممکن است سرطان بگیرد ولی بعضی چیزها ممکن است احتمال آن را افزایش بدهد از جمله سیگار کشیدن، بیش از اندازه در آفتاب ماندن، آلودگی هوا یا بعضی مواد شیمیایی موجود در محیط و سابقه سرطان در بین اعضای خانواده. با وجود این، ممکن است کسانی که خیلی از این عوامل خطرساز را دارند، هرگز به سرطان دچار نشوند، درحالی که دیگرانی که هیچ یک از این عوامل خطر ساز را ندارند، ممکن است سرطان بگیرند. بیشتر سرطانها قابل درمان اند و اغلب، بیمار میتواند کاملا بهبود پیدا کند ولی گاهی درمان تنها میتواند حال بیمار را برای مدت کوتاهی بهتر کند. این درمانها اغلب باعث میشود بیمار برای مدتی بسیار بدحال شود. این که چه نوع درمانی استفاده میشود، بستگی به نوع سرطان و محل آن دارد. 1 . طبق متن، سرطان وقتی ایجاد میشود که . . . . 1 ) سلولهای قدیمیتر یک عضو، دیگر سلول جدید تولید نکنند 2 ) سلولهای غیرطبیعی یا تعداد بیش از اندازهای سلول تولید بشوند 3 ) سلولهای جدید جای سلولهای قدیمی را در بدن بگیرند 4 ) مواد شیمیایی پیام هایی برای ساخت سلولهای جدید بفرستند 2 . متن به تمام موارد زیر به عنوان عوامل خطرساز در ابتلا به سرطان اشاره میکند به جز . . 1 ) آلودگی هوا 2 ) سابقه سرطان در بین اعضای خانواده 3 ) بعضی مواد شیمیایی محیطی 4 ) گذراندن زمان زیادی در خانه 3 . کدام یک از جملههای زیر توسط متن پشتیبانی میشود؟ 1 ) بیشتر بیماران سرطانی شانس خیلی کمی برای بهبودی دارند 2 ) سلولهای تومور خوش خیم به سایر قسمتهای بدن حمله نمیکنند 3 ) تومورها بر اساس مکانی که تشکیل میشوند، به دو دسته طبیعی و غیر طبیعی تقسیم میشوند 4 ) وقتی بیماران سرطانی درمان را شروع میکنند، عوامل خطرساز آنها پس از مدتی کوتاه ناپدید میشوند 4 . این متن به احتمال زیاد با بحث درباره . ادامه خواهد یافت. 1 ) بعضی دیگر از عوامل خطرساز در ابتلا به سرطان 2 ) انواع مختلف درمانهای موجود برای سرطان 3 ) این که چرا بعضی از افراد سیگاری هرگز به هیچ نوع سرطانی مبتلا نمیشوند 4 ) این که چگونه یک سبک زندگی سالم در پیش گیری از سرطان مهم است |
جهشی کوانتومی برای محاسبات کوانتومی شکل 1 . محاسبات کوانتومی منتشر شده در scitechdaily به تاریخ 31 می2021 لینک منبع A Quantum Leap for Quantum Computing دانشگاه کالیفرنیا، ریورساید، برنده جایزه آموزش و تحقیق مشارکتی آزمایشگاه ملی کالیفرنیا به ارزش 3 ٫ 75 میلیون دلار شدهاست که این دانشگاه را قادر میسازد تا بر روی امکان محاسبات کوانتومی مقیاس پذیر تمرکز کند.انتظار میرود که کامپیوترهای کوانتومی تا حد زیادی از قویترین کامپیوترهای معمولی در وظایف خاص، مانند مدلسازی فرآیندهای شیمیایی پیچیده، یافتن اعداد اول بزرگ و طراحی مولکولهای جدیدی که در پزشکی کاربرد دارند، عملکرد بهتری داشته باشند.این کامپیوترها اطلاعات کوانتومی را به شکل بیتها یا سیستمهای کوانتومی کیوبیتها ذخیره میکنند که میتوانند در دو حالت مختلف وجود داشته باشند. برای اینکه کامپیوترهای کوانتومی واقعا قدرتمند باشند، با این حال، آنها باید "مقیاسپذیر" باشند، به این معنی که آنها باید قادر به مقیاس بندی باشند تا تعداد بیشتری کیوبیت را در خود جای دهند، و حل برخی مشکلات چالش برانگیز را ممکن سازند.بورژ همرلینگ، استادیار فیزیک و نجوم دانشگاه ریورساید و محقق اصلی این پروژه سهساله گفت: " هدف از این پروژه مشارکتی ایجاد یک پلتفرم جدید برای محاسبات کوانتومی است که تا حد زیادی مقیاسپذیر باشد." "فنآوری محاسبات فعلی کوانتومی از کنترل آزمایشی تعداد زیادی کیوبیت مورد نیاز برای محاسبات متحمل خطا فاصله زیادی دارد. این تفاوت زیادی با آنچه که در تراشههای کامپیوتری معمولی در محاسبات کلاسیک به دست آمدهاست، دارد.شکل 2 . بورژ همرلینگ استادیار فیزیک و ستارهشناسی در دانشگاه ریورساید است. تیم تحقیقاتی همرلینگ از تکنولوژی کاملا جدیدی برای این پروژه استفاده خواهد کرد، مانند تکنولوژی چاپ سهبعدی از آزمایشگاه ملی لورنس رانگمور، یا LLNL ، تا تلههای یونی ریزساختار را ایجاد کنند. آیونها، که ذرات اتمی باردار هستند، کیوبیتها را ذخیره میکنند. اطلاعات کوانتومی زمانی منتقل میشود که یونها در یک تله طراحیشده خاص حرکت میکنند. یونهای گرفتار شده بهترین پتانسیل برای تحقق محاسبات کوانتومی را دارند.دانشگاه برکلی، UCLA ، و دانشگاه سانتا باربارا نیز با UCR به عنوان هماهنگکننده پروژه همکاری خواهند کرد. دانشگاه برکلی، گیتهای کوانتومی با دقت بالا را با تلههای یونی نشان خواهد داد UCLA ادغام فیبرهای نوری را با تلهها توسعه داده و آزمایش خواهد کرد سانتا باربارا UC تلهها را در محیطهای برودتی آزمایش خواهد کرد و انتقال رشتههای یونی را نشان خواهد داد و امکانات در آزمایشگاه ملی لارنس برکلی برای شناسایی و توسعه مواد مورد استفاده قرار خواهد گرفت. UCR طرحهای ساده شده خنک سازی را نشان میدهد و احتمال به دام انداختن الکترونها با این تلهها را بررسی میکند.همرلینگ گفت: " ما در اینجا فرصت منحصر به فردی برای پیوستن به گروههای مختلف در سیستم UC و ترکیب تخصص آنها برای ایجاد چیزی بزرگتر از یک گروه واحد داریم."جایزه به UCR نتیجه رقابت برنامه تحقیقاتی هزینههای آزمایشگاهی دانشگاه کالیفرنیا در سال 2020 است. شش پیشنهاد، در مجموع بیش از 21 میلیون دلار در طول سه سال، در سه حوزه تحقیقاتی که از همکاری آزمایشگاه ملی UC استفاده میکنند، اعطا شدند: تحقیقات شتابدهنده، علم اطلاعات کوانتومی، و تحقیقات مرتبط با آتشسوزی.همرلینگ گفت: " ما پیشبینی میکنیم که ریز ساختار تلههای یونی چاپشده سهبعدی بهتر از تلههای یونی است که تا به امروز از نظر زمان ذخیره یونها و توانایی نگهداری و دستکاری اطلاعات کوانتومی مورد استفاده قرار گرفتهاند." مهمتر از همه، ساختارهای ما مقیاسپذیر خواهند بود که در آن ما برنامهریزی میکنیم تا آرایههایی از تلههای متصل به هم بسازیم، شبیه به طراحی تراشه کامپیوتری بسیار موفق. ما امیدواریم که این تلههای چاپشده سهبعدی جدید را به عنوان یک ابزار آزمایشگاهی استاندارد برای محاسبات کوانتومی با پیشرفتهای عمده در فنآوری مورد استفاده کنونی ایجاد کنیم.همرلینگ گفت که پروژه تحقیقاتی باید دانشمندان را به درک یک کامپیوتر کوانتومی مقیاس پذیر نزدیکتر کند.او گفت: " بسیاری از روشهای محاسبات کوانتومی، در حالی که بسیار امیدوار کننده هستند، هنوز از ارایه یک پلتفرم مقیاسپذیر که محاسبات مفیدی انجام میدهد، ناامید شدهاند." اگر بخواهیم ماشینی بسازیم که کار مفیدی انجام دهد، باید مسیرهای جدید را در نظر بگیریم. این یک مسیر جدید ممکن است.این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
حشرهکشهای برقی (خطرات و عوارض) مگس، سوسک و پشه از مزاحمهای خانگیاند. گاهی حضور این موجودات در خانه اینقدر آزاردهنده میشود که برای از بین بردنشان دست به هر کاری میزنیم و بدون توجه به خطرهای احتمالی از هر محصولی که ادعا شود این موجودات مزاحم را از بین میبرد، استفاده میکنیم. این روزها حشرهکشهایی به بازار آمدهاند و در رسانهها تبلیغ میشوند که تولیدکنندگانشان ادعا میکنند با استفاده از امواج، حشرات را دفع میکنند اما آیا این روش ایمن و بیخطر است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش با مهندس علی گورانی، مسیول برنامه بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت گفتوگو کردهایم. حشرهکشهای برقی انرژی را به شکل امواج الکترومغناطیس و الکتروسونیک در فضا ساطع میکنند. این انرژی در محدوده و اندازهای است که حشرات و جوندگان را اذیت میکند و باعث میشود نتوانند در محیط به حیاتشان ادامه دهند. این امواج روی هر موجود زنده یا بافت بیولوژیک اثر میگذارند. بدن ما هم بافت زنده است و این انرژی را دریافت میکند. موجودات زنده باتوجه به شدت انرژی دریافتی، فاصله تا منبع تولید انرژی، مدت زمان مواجهه و ویژگیهایی منحصر به فردی که دارند از این امواج تاثیر میگیرند. به عنوان مثال برخی افراد به امواج الکترومغناطیس آلرژی دارند و در اثر مواجهه با این امواج دچار سردرد و آبریزشبینی میشوند. برخی از این دستگاهها امواج را از طریق سیمکشی برق در سرتاسر خانه انتشار میدهند. البته شدت امواج برای دفع موجودات کوچک مانند سوسک، پشه و موش بهقدری کم است که بعید به نظر میرسد روی بدن انسان تاثیر داشته باشد اما مواجهه طولانیمدت با امواج در خانه ممکن است زیانآور باشد. دستگاههایی که برای دفع حیواناتی با جثه بزرگتر مانند گربه و سگ امواج شدیدتری ساطع میکنند طبیعتا احتمال خطرشان برای انسان بیشتر است. به هرحال بافتهای زنده بدن انرژی موجود در فضای اطراف را دریافت میکنند و پیش از استفاده از هر دستگاه یا وسیلهای که امواج تولید میکند، لازم است از ایمن بودن آن مطمین شد. درحال حاضر هیچکدام از محصولاتی که در بازار عرضه میشود، مجوزهای لازم را دریافت نکردهاند. این موضوع ممکن است به علت سهلانگاری یا ناتوانی در اثبات بیخطر بودن دستگاه باشد. تاکنون روی این محصولات مطالعهای انجام نگرفته و میزان و شدت انرژیشان اندازهگیری نشده است. درحالی که شرکتهای تولیدکننده یا وارد کننده برای اطمینان از اینکه مقدار انرژی دستگاه بیشتر از حد مجاز نباشد، باید مجوزهای لازم را بگیرند. به طورکلی در استفاده از پرتوها باید به چند اصل توجه کرد و تا جای ممکن مواجهه با امواج را کاهش داد. یکی کاهش زمان مواجهه با پرتوهاست. توصیه میشود زمان استفاده از هر وسیلهای که امواج ساطع میکند مانند تلفن همراه یا تلویزیون را تا جای ممکن محدود کنیم بنابراین استفاده طولانی از حشرهکش برقی در خانه توصیه نمیشود. نکته دیگر افزایش فاصله از منبع تولید پرتو است. شدت امواج با مجذور فاصله نسبت عکس دارد یعنی با 2 برابر شدن فاصله، شدت موج به یک چهارم کاهش پیدا میکند. البته اگر سیستم دستگاه به گونهای باشد که امواج را از طریق سیستم سیمکشی برق در خانه انتشار دهد، این مورد خیلی قابلکنترل نخواهد بود. سومین راهکار برای کاهش شدت امواج استفاده از مانع و قرار دادن حفاظ در اطراف منبع تولید پرتو است که در مورد امواج دستگاه حشرهکش این مورد هم در خانه قابل اجرا نخواهد بود. واقعیت این است که ما ماهیت پرتوها را خوب نمیشناسیم و حتی توصیه میشود حدود مجازی که به صورت قراردادی وضع شدهاند، به عنوان سپر استفاده نشوند و تا حد امکان مواجهه با پرتوها کاهش یابد و افراد خودشان را در معرض امواج قرار ندهند. از آنجایی که درباره ایمن بودن حشرهکشهای برقی ابهام وجود دارد، استفاده طولانیمدت از آنها در خانه و محیطهای مسکونی توصیه نمیشود. بهترین، سادهترین، عاقلانهترین و هوشمندانهترین راه برای دفع حشرات استفاده از روشهای فیزیکی، رعایت نکتههای بهداشتی و استفاده از اقدامات پیشگیرانه است. متاسفانه ما گاهی در برخورد با موجودات رفتار مناسبی نداریم. شرایط را برای رشد و زندگی آنها مهیا میکنیم، آنها را به خانه دعوت میکنیم و پس از اینکه در اطراف ما حضور پیدا کردند، تکثیر شدند، حضورشان باعث آزارمان شد و محیط آلوده شد با استفاده از روشهای خشن، پرهزینه و پرمخاطره آنها را از بین میبریم. مثلا روشهایی مانند استفاده از سموم شیمیایی به صورت اسپری، قرص یا محلول میتواند تا مدتها در فضای خانه باقی بماند و بر سلامت افراد خانه به ویژه کودکان آثار سوء بگذارد در حالیکه با روشهای ساده و کم هزینه و کم خطری مانند رعایت بهداشت محیط خانه، تمیز نگهداشتن کابینتها، خشک نگهداشتن سطوح، نریختن مواد غذایی روی زمین، قرار دادن زباله در سطل دردار و بیرون گذاشتن مرتب زباله شرایط برای رشد این موجودات فراهم نمیشود و اگر با به کار بردن روشهای فیزیکی مانند پوشاندن درزها و ترکهای دیوار و نصب توری روی در و پنجرهها از ورود این موجودات به خانه جلوگیری شود، میتوان به روش کاملا بیخطر حشرات و جوندگان را از خانه دور کرد. برای تامین سلامت باید به این نکته توجه داشت که طول عمر و سرمایه انسانهای کره زمین اندک است. گاهی با یک سهلانگاری کوچک فاجعهای بزرگ ایجادمیشود در حالیکه طول عمر و منابع مادی در دسترس ما کم است و ممکن است منابع کافی برای جبران نداشته باشیم بنابراین باید از آنچه که در اختیار داریم، بهترین استفاده را کنیم. رعایت بهداشت یک اصل عقلانی و اقتصادی است که باعث افزایش طول عمر و رفاه میشود. |
آیا مسافرت بین ستارهای واقعا امکانپذیر است؟ سفر فضایی بین ستارهای فانتزی تمام علاقهمندان به فضا، تم اصلی سریالهای علمی تخیلی است. جسورانه رفتن به جایی که هیچ کس قبلا به هیچ روشی نرفته است، بسیار هیجان انگیزست. هرچه موشکها و کاوشگرهای فضایی پیشرفت میکنند، این سوال پیش میآید: آیا میتوان امیدوار بود مسافرت بین ستارهای واقعا امکان پذیر شود یا خیر؟ میتوان حداقل کاوشگرهای فضایی را به سیارات بیگانه بفرستیم و به آنها اجازه میدهیم آنچه را که میبینند، برای ما تعریف کنند؟ حقیقت این است که سفر و اکتشافات بین ستارهای از لحاظ فنی امکانپذیرست. هیچ قانونی برای فیزیک وجود ندارد که صریحا آن را منع کند. اما این قاعده لزوما انجام این کار را آسان نمیکند.سرعتما به وضعیت اکتشافات بین ستارهای رسیدهایم. چندین فضاپیما در این مسیرها قرار دادهایم، به این معنی که آنها منظومه شمسی را ترک میکنند و دیگر برنمیگردند. ماموریتهای پایونیر ناسا، Voyager و اخیرا New Horizons همه سفرهای خارج از منظومه بوده است. به خصوص Voyagers اکنون در خارج از منظومه شمسی قرار دارد.پس کاوشگرهای فضایی بین ستارهای در حال حاضر در حال کار هستند، اما مشکل اینجاست که آنها واقعا سریع عمل نمیکنند. به طور مثال برای رسیدن یکی از این کاوشگران به نزدیکترین همسایه ما، پروکسیما سنتاوری، که تقریبا 4 سال نوری از ما فاصله دارد، در حدود 80 ، 000 سال زمان نیاز است.برای واقعی شدن پرواز میان ستارهای، صفینه فضایی باید بسیار سریع حرکت کند و باید حداقل به یک دهم سرعت نور برسد. در این سرعت کاوشگران به جای 80000 سال، در چند دهه به پروکسیما کنتاوری خواهند رسید و کمی صبر لازم است تا چندسال بعد عکسهای آن به دست بشر برسد. اتفاق هیجان انگیزی که دانش ما درباره فضا را بیش از پیش خواهد کرد.رسیدن به این سرعت به انرژی زیادی نیاز دارد. یک گزینه این است که سوخت اضافه در فضاپیماها بارگیری شود. اما اگر اینگونه باشد، سوخت اضافی به جرم افزوده میشود و همین امر باعث میشود رسیدن به این سرعت سختتر شود.باید ایدههای دیگری را بیابیم.شاید یکی از ایدههای امیدوارکننده، ثابت نگه داشتن منبع انرژی فضاپیما و به نوعی انتقال آن انرژی به فضاپیما در هنگام سفر باشد. یک راه برای انجام این کار استفاده از لیزرهاست. تابش در انتقال انرژی از یک مکان به مکان دیگر بسیار خوب عمل خواهد کرد، خصوصا در فواصل وسیع فضا، فضاپیما میتواند این انرژی را جذب کرده و خود را به جلو سوق دهد.این ایده اصلی پروژه Breakthrough Starshot است که هدف آن طراحی سفینه فضایی است که بتواند طی چند دهه به نزدیکترین ستاره ها برسد. در سادهترین طرح این پروژه، یک لیزر غول پیکر با قدرت 100 گیگاوات به سمت فضاپیما شلیک میشود. فضاپیما دارای گیرندههای خورشیدی بزرگی است که بازتابی فوق العاده دارد و با برخورد لیزر به گیرندههای فضاپیما، به آن شتاب میبخشد.نکته این است که اگر نیاز باشد این لیزر حدود 10 دقیقه به فضاپیما شلیک شود تا به یک دهم سرعت نور برسد، این فضاپیما تنها باید یک گرم وزن داشته باشد.آیا موفقیت Starshot امکان پذیر است؟در اصل، بله همانطور که در بالا گفتم، هیچ قانونی در فیزیک وجود ندارد که مانع واقعی شدن هر یک از این موارد باشد. اما این کار با استفاده از سطح فعلی فن آوری (یا آیندهی نزدیک) کار ساده یا حتی محتملی نیست. سوال مهم اکنون بر سر راه پژوهشگران این است آیا واقعا میتوانیم سفینه فضایی بسازیم که کوچک و سبک باشد؟ آیا واقعا میتوانیم لیزری با این قدرت درست کنیم؟منبع: 19 مگ - الهام رییسی |
مقالهای جامع دربارهی همه گازهای صنعتی و طبی از اونجایی که اکثر گازها کاربردهای زیادی در هر صنعتی دارد و شاید شما هم با این گازها سر و کار دارید لازم هست که ویزگیها و یکسری از موارد رو دربارهی این گازها بدونید. در این مقاله سعی بر این داریم تمامی گازهایی که در صنعت و طب کاربرد دارند رو معرفی کنیم. با مطالعه این مطلب خیلی جامع و سریع به خیلی از نکات دستیابی پیدا میکنید. 1 . گاز آرگونآرگون یک عنصر شیمیایی با نماد Ar و عدد اتمی 18 است. در گروه 18 جدول تناوبی قرار دارد و یک گاز نجیب میباشد. آرگون سومین گاز فراوان در جو زمین است با 0 ٫ 934 درصد. بیش از دو برابر بخار آب فراوان است ( چیزی در حدود 23 برابر دی اکسید کربن و بیش از 500 برابر نیون فراوان است. آرگون وفورترین گاز نجیب در پوسته زمین است . تقریبا تمم آرگونهای موجود در جو زمین دارای آرگون رادیوژنیک 40 است که از پوسیدگی پتاسیم 40 در پوسته زمین حاصل میشود. در جهان، آرگون 36 به مراتب رایجترین ایزوتوپهای آرگون است، زیرا به راحتی توسط هسته ستارهها تولید میشود. نام آرگون از کلمه یونانی به شکل مفرد گرفته شده است. به معنای تنبل یا غیر فعال.آرگون با تقطیر کسری هوا مایع به صورت صنعتی تولید میشود. آرگون بیشتر به عنوان یک گاز محافظ بی اثر در جوشکاری و سایر فرآیندهای صنعتی با دمای بالا که در آن معمولا مواد غیر واکنشی واکنش پذیر میشوند، مورد استفاده قرار میگیرند. به عنوان مثال: از جو آرگون در کورههای برقی گرافیتی استفاده میشود تا از سوختن گرافیت جلوگیری شود. آرگون در: لامپهای رشته ای روشنایی فلورسنت سایر لولههای تخلیه گاز استفاده میشود. 2 . گاز اکسیژناکسیژن عنصر شیمیایی با نماد O و عدد اتمی 8 است. این یک عضو گروه کلکوژن در جدول تناوبی، یک غیر متال بسیار واکنش پذیر و یک ماده اکسید کننده است که به راحتی اکسیدهایی را با اکثر عناصر و همچنین با سایر ترکیبات تشکیل میدهد. پس از هیدروژن و هلیوم، اکسیژن سومین عنصر فراوان در جهان است. در دما و فشار استاندارد، دو اتم این عنصر به شکل دی اکسید ، یک گاز دیاتومیک بی رنگ و بدون بو با فرمول O به یکدیگر متصل میشوند. اکسیژن مانند: پروتیینها، اسیدهای نوکلییک، کربوهیدراتها و چربیها هستند. ترکیبات پوستههای حیوانات، دندانها و استخوانها. اکثر موجودات زنده اکسیژن به عنوان یک جزء آب، ماده اصلی تشکیل دهنده زندگی میباشد. اکسیژن به طور مدام در جو زمین توسط فتوسنتز دوباره پر میشود، از انرژی نور خورشید برای تولید اکسیژن از آب و دی اکسید کربن استفاده میکند. اکسیژن بیش از حد از نظر شیمیایی واکنش پذیر است تا بتواند یک عنصر آزاد در هوا بماند بدون اینکه به طور مدام با عملکرد فتوسنتزی موجودات زنده جبران شود. فرم دیگر ( آلتروپ) اکسیژن، ازن ( O3 ) به شدت تبش اشعه ماوراء بنفش UVB را جذب میکند و لایه ازن با ارتفاع زیاد به محافظت از کره بیوسفر در برابر اشعه ماوراء بنفش کمک میکند. با این حال، ازن موجود در سطح یک محصول جانبی دود و در نتیجه آلاینده است.کاربرد گاز اکسیژن اکسیژن برای موارد پزشکی برای ریههای بیمار و کاهش فشار کار روی قلب و موارد دیگر مورد استفاده در غواصی برای تنفس غواصان و . 3 . گاز نیتروژننیتروژن عنصر شیمیایی با نماد N و عدد اتمی 7 است. این اولین بار در سال 1772 توسط پزشک اسکاتلندی، دانیل رادرفورد کشف شد. نام نیتروژن توسط شیمیدان فرانسوی ژان آنتوان در سال 1790 پیشنهاد شد که مشخص شد نیتروژن در اسید نیتریک و نیترات وجود دارد. در عوض آنتوان لاوویزایر نام ازت را از کلمه یونانی گرفته ، و به معنای بدون زندگی میباشد.نیتروژن سبکترین عضو گروه 15 جدول تناوبی است. در دما و فشار استاندارد، دو اتم این عنصر به فرمول دیتروژن، یک گاز دیاتومیک بی رنگ و بدون بو با فرمول N2 متصل میشوند.دی نیتروژن حدود 78 درصد جو زمین را تشکیل میدهد و آن را به وفورترین عنصر غیر مستقیم تبدیل میکند. نیتروژن در همه ارگانیسمها، در درجه اول در اسیدهای آمینه ( بنابراین پروتیینها)، در اسیدهای نوکلییک ( DNA , RNA ) و در مولکول انتقال انرژی آدنوزینتری فسفات رخ میدهد. بدن انسان حاوی حدود 3 درصد نیتروژن توسط جرم، چهارمین عنصر فراوان در بدن پس ازاکسیژن، کربن و هیدروژن است. بسیاری از ترکیبات مهم صنعتی مانند آمونیاک، اسید نیتریک، نیتراتهای آلی ( پیشرانه و مواد منفجره) و سیانورها حای نیتروژن هستند.برای مطالعه کامل این مطلب به منبع آن مراجعه بفرمایید:منبع: مقالهای جامع دربارهی همه گازهای صنعتی و طبی |