title
stringlengths
1
187
text
stringlengths
188
314k
tags
stringclasses
51 values
likes
stringclasses
246 values
replies
stringclasses
232 values
reading_time
stringclasses
120 values
user_id
stringlengths
3
27
url
stringlengths
27
756
عواملی مؤثر بر رشد یا عدم رشد کسب‌وکارهای کوچک
عواملی مؤثر بر رشد یا عدم رشد کسب‌وکارهای کوچک وقتی برای اولین‌بار کسب‌وکاری را شروع می‌کنید و هنوز ابتدای راه هستید، فقط به یک هدف فکر می‌کنید: اینکه جای پای برند خود را در بازار مستحکم کنید و به‌سوی رشد قدم بردارید. اما چه قبول کنید و چه نه، این رشد یک‌شبه رخ نخواهد داد؛ به‌علاوه، عوامل رشد کسب و کارهای کوچک نیز بسیار هستند. همین‌طور دلایل زیاد هم وجود دارند که می‌توانند مانع از رشد کسب‌وکار شما شوند. رشد کسب‌وکارهای کوچک، یک روند طولانی است و تلاشی سخت و پشتکاری آهنین می‌خواهد. اگر چه هیچ فرمول جادویی برای رشد کسب‌وکارها وجود ندارد، با این حال، راهکارهایی وجود دارند که می‌توانند مسیر رشد شما را هموارتر کنند و پیشرفت کسب‌وکارتان را سرعت بخشند. برای آنکه با تعدادی از موثرترین و بهترن این راهکارها آشنا شوید، حتما تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید. 1. انتخاب و استخدام افراد درست انتخاب و استخدام افراد درست می‌تواند یکی از عوامل رشد کسب و کارهای کوچک، و در مقابل اشتباه و خطا در استخدام، می‌تواند از عوامل عدم رشد کسب و کارها باشد. هیچ‌چیز نمی‌تواند مانند یک تیم حرفه‌ای، موجب رشد کسب‌وکار شما شود. البته در این زمینه نباید از آشنایی کارکنان با فواید کار گروهی غافل شد. افرادی که از توانایی‌ها و استعدادهای موردنیاز شما برخوردار باشند و بتوانند در محیط کار با یکدیگر همدل باشند، کارکردن را برای شما لذت‌بخش خواهند کرد. در زمان استخدام، تمام نیازهای کار خود بشناسید و صدالبته توانایی‌های داوطلب موردنظر را نیز بسنجید تا از استخدام افراد درست اطمینان کامل داشته باشید. 2. تمرکز روی مشتری‌های ثابت یک مثل معروف در دنیای کسب‌وکار وجود دارد که می‌گوید، ده مشتری ثابت، از صد مشتری تازه سودآورتر است. راست هم می‌گویند؛ این موضوع را تحقیقات بسیاری ثابت کرده‌اند. درست به همین دلیل است که توصیه می‌شود به‌جای جلب‌توجه مخاطب و به‌دست‌آوردن مشتری‌های جدید، همان مشتریان قدیمی را به مشتریان ثابت و وفادار تبدیل کنیم. یکی از عوامل رشد کسب و کارهای کوچک، تبدیل‌کردن مشتری‌های فعلی، به مشتریان وفادار است. جذب مشتری‌های تازه نیازمند وقت و سرمایه بسیاری است، حال‌آنکه تبدیل‌کردن مشتری به مشتریان ثابت، نه فقط زحمت کمتری دارد، حتی از نظر مالی نیز بسیار مقرون‌به‌صرفه‌تر خواهد بود. البته منظور ما این نیست که جلب توجه مشتریان جدید را فراموش کنید؛ هدف این است که در کنار تلاش برای جذب مشتری جدید، استراتژی‌هایی هم برای حفظ مشتریان فعلی خود داشته باشید. 3. کاهش ریسک‌های موجود موانع، خطرات و ریسک‌ها، جزئی لاینفک از هر کسب‌وکاری هستند؛ به‌خصوص اگر کسب‌وکار شما کوچک و در مسیر رشد باشد، این خطرات بسیار هم بیشتر خواهد بود. اینکه بخواهید به طور کل از این خطرات دوری کنید و آن‌ها را از سر راه خود بردارید، اصلا امکان‌پذیر نخواهد بود؛ حتی اگر چنین چیزی شدنی هم باشد، نمی‌توان انتظار رشد را از آن داشت. در عوض، می‌توانید ریسک‌های موجود را کاهش دهید و آن‌ها به فرصتی برای رشد و ارتقا کسب‌وکارتان تبدیل کنید. همیشه راه‌هایی برای کاهش خطرات و موانع داخلی و خارجی کسب‌وکارها و شرکت های خصوصی وجود دارد. برای اینکه در مسیر رشد قرار بگیرید، باید به دنبال شناسایی این راه‌ها باشید. با شناخت خطرات و پیداکردن راه حل برای آن‌ها، می‌توانید مهم‌ترین عوامل عدم رشد کسب و کارهای کوچک را از سر راه کنار بزنید. 4. افزایش انعطاف‌پذیری یکی از مهم‌ترین عواملی که به رشد کسب‌وکارها کمک می‌کند، انعطاف‌پذیری و تطابق با شرایط است. اینکه بتوانید کارتان را با تغییرات تازه وفق دهید و هم‌جهت با آن‌ها پیش بروید، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که می‌تواند موجب رشد شما شود. هراندازه که بتوانید سریع‌تر با چیزهایی جدید هماهنگ شوید، به همان اندازه نیز می‌توانید سریع‌تر به موفقیت دست پیدا کنید. درست در نقطه مقابل، از مهم‌ترین موانع رشد کسب و کارهای کوچک، عدم تصمیم‌گیری و انعطاف در مواقع لازم است. هراندازه که در اتخاذ تصمیم‌های تازه تعلل کنید و بخواهید بیش از اندازه تجزیه‌و‌تحلیل کنید، یا اینکه بخواهید دیدگاهی متعصبانه نسبت به تغییر داشته باشید، به همان اندازه نیز احتمال شکستتان بیشتر خواهد شد. 5. کسب رضایت مشتریان رضایت مشتریان، کلید رشد و بقای هر کسب‌وکاری است. اگر در پی ارتقا و گسترش سازمان خود هستید، به هیچ وجه از رضایت مشتریان غافل نشوید. رضایت مشتری هم فقط و فقط با یک چیز فراهم خواهد شد، ارائه باکیفیت‌ترین محصولات و خدمات، آن هم از ابتدایی‌ترین مراحل سفر مشتری، تا انتهای آن! اگر بتوانید رضایت مشتری را در این مسیر جلب کنید، او به یکی از مهم‌ترین ابزارهای تبلیغاتی برند شما تبدیل خواهد شد. درست در همین میان است که مشتری رضایتش از کسب‌وکار شما را برای دیگران نیز تعریف خواهد کرد و آوازه کیفیت محصولات و خدمات شما، دهان‌به‌دهان در کل بازار خواهد گشت. 6. سرمایه‌گذاری روی خود کسب‌وکارهای کوچک در ابتدای دوران فعالیت خود، یا سودی نخواهند داشت، یا اینکه در بهترین حالت، سود اندکی دست‌وبالشان را خواهد گرفت. در چنین مواقعی، بهتر است که کسب‌وکارها برای رشد و پیشرفت، روی خودشان سرمایه‌گذاری کنند. سرمایه‌ای که راکد بماند، هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. در این مرحله باید بر روی هر چیزی که بتواند موجب رشد شما شود، سرمایه‌گذاری کنید، از خرید تجهیزات جدید گرفته، تا دوره‌های آموزشی مختلف؛ همه این‌ها می‌توانند راهکاری برای هموارتر کردن مسیر رشد کسب‌وکار شما باشند. هرچند که ذخیره‌کردن تمام سود حاصل از کار می‌تواند بسیار وسوسه‌کننده باشد، اما سرمایه‌گذاری آن برای رشد، بعدا سود کلان‌تری را نصیب شما خواهد کرد. مقاله پیشنهادی :چگونه محدودیت‌ها را به سود تبدیل کنیم؟ 7. آینده‌نگری و برنامه‌ریزی برای آن هرچند که سرعت عمل در تصمیم‌گیری برای کسب‌وکارهای نوپا بسیار حائز اهمیت است، آینده‌نگری نیز به همان اندازه ارزشمند و ضروری است. نمی‌توان انتظار داشت که همیشه با تصمیم‌گیری در لحظه به موفقیت رسید و از موانع عبور کرد؛ در اغلب مواقع چنین چیزی اصلا ممکن نیست. از جمله مهم‌ترین عوامل رشد کسب و کارهای کوچک، برنامه‌ریزی برای آینده و ارائه طرح‌های تازه است. برنامه‌ریزی‌کردن، چه برای کوتاه‌مدت باشد و چه برای درازمدت، در هر صورت لازم و ضروری است. برنامه‌ریزی به شما کمک می‌کند که همیشه برای قدم‌های بعدی خود آماده باشید و بتوانید با استحکام و استقامت بیشتری در مسیری رشد کسب‌وکار خود قدم بردارید. در عوض، بی‌برنامگی و عدم تعیین هدف، به یکی از مهم‌ترین عوامل عدم رشد کسب و کار شما تبدیل خواهد شد. 8. تمرکز بر شبکه‌های اجتماعی یکی از عوامل رشد کسب و کارهای کوچک که از قضا بسیار بی‌دردسر و ارزان نیز هست، استفاده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی موجود در آن است. انسان‌ها روزانه ساعت‌های بسیاری از عمر خود را صرف گشت‌زدن در همین شبکه‌ها می‌کنند؛ استفاده از این فرصت، بدون شک در رشد و موفقیت بیزینس شما دخیل خواهد بود. اینستاگرام، فیس‌بوک، تلگرام و توییتر، همگی از بهترین بسترهای فعالیت برای برند شما خواهند بود. تبلیغات در این شبکه‌ها و به‌روزرسانی اطلاعات موجود در آن، به شما کمک می‌کند که مشتریان و مخاطبان، راحت‌تر با کسب‌وکار شما ارتباط برقرار کنند. همین عامل می‌تواند تاثیر مستقیم بر فروش شما داشته باشد. این کار حتی می‌تواند مخاطبان تازه‌ای نیز برای شما به وجود بیاورد و به هرچه بیشتر دیده‌شدن شما کمک کند. 9. برگزاری رویدادهای محلی شرکت در رویدادهای بزرگ و استفاده از این فرصت برای معرفی برند، می‌تواند یکی از راه‌های رشد کسب‌وکار شما باشد. اما درعین‌حال، شما می‌توانید رویدادهای مخصوص خودتان را نیز برگزار کنید. اگر بیزینس شما کوچک و محلی است، می‌توانید در همان محدود فعالیت خود، یک رویداد نقلی برگزار کنید. اگر تازه شروع به کار کرده‌اید اما توانایی‌اش را دارید، می‌توانید رویدادی بزرگ‌تر با تمام هم‌صنفان خود برگزار نمایید. از عوامل رشد کسب و کارهای کوچک، همین ایونت‌هاست. می‌توانید رویدادها را به‌صورت سالانه برگزار کنید یا اینکه آن‌ها در مواقعی خاص و برای مناسب‌های خاص نگه دارید. در این رویدادها می‌توانید تخفیف‌های ویژه ارائه دهید؛ حتی می‌توانید مسابقه برگزار کنید و به‌قیدقرعه، جوایزی را هم به شرکت‌کنندگان هدیه دهید. هر چیزی که بتواند تجربه‌ای رضایت‌بخش برای مخاطب خلق کند، به رشد شما کمک خواهد کرد. 10. شناسایی و بررسی رقبا و به‌عنوان آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین مورد از عوامل رشد کسب و کارهای کوچک، می‌توان به شناسایی و بررسی رقبا اشاره کرد. هر کسب‌وکاری، چه بزرگ و باشد و چه کوچک، همیشه رقبا و همتایانی در بازار دارد. هر چند که این مورد را نمی‌توان از عوامل رشد سریع بیزینس به شمار آورد، به هر حال تحلیل رقبا باید بخش مهمی از انواع ساختار سازمان شما را تشکیل دهد. منظور از بررسی رقبای موجود، شناخت نقاط ضعف و قدرت آن‌ها، بررسی محصولات، خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها، بررسی خدمات و به‌صورت خلاصه، بررسی تک‌تک اقدامات رقباست؛ اقداماتی که ممکن است از تیررس شما دور مانده باشد. در نتیجه تمام این بررسی‌ها، می‌توانید به شکل بهینه‌تری برای رشد کسب‌وکار خود برنامه‌ریزی کنید. کلام آخر کسب‌وکارهای کوچک که تازه شروع به کار کرده‌اند و هنوز جای پایشان در بازار مستحکم نشده، معمولا بسیار آسیب‌پذیر هستند. اگر شما در زمره این کسب‌وکارها قرار دارید، راهکارهایی که در این مقاله برای رشد و عدم رشد کسب‌وکارها معرفی شد، می‌توانند گره‌گشای شما باشند. شناخت و به‌کارگیری موراد پیشنهادی در این مطلب، می‌تواند کسب‌وکار شما را یک‌قدم به موفقیت، نزدیک‌تر کند و شما را در مقابله با خطرها و بحران‌ها یاری برساند. تجربه شما در این زمینه چیست؟ شما چه راهکار دیگری را برای رشد بیزینس‌ها می‌شناسید؟ آن را با ما در میان بگذارید.
بازاریابی
۸
۰
خواندن ۸ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%A4%D8%AB%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-j5zhdq70fgsy
5 راه حل برای نجات کسب و کارهای در شرایط بحرانی
5 راه حل برای نجات کسب و کارهای در شرایط بحرانی در دنیای امروز، هزار و یک کسب‌وکار گوناگون در سراسر جهان وجود دارد که تمامی آن‌ها علی‌رغم تفاوت‌های زیادی که با یکدیگر دارند، در یک مسئله مشترک هستند: قرارگرفتن در شرایط بحرانی، احتمال شکست و در نهایت پایان یک رویای شکست‌خورده. چه یک کسب‌وکار کوچک و نوپا باشید و چه یک شرکت خصوصی و سازمان دولتی بزرگ، قطعا این شرایط را به اشکال گوناگون تجربه خواهید. اینکه چرا یک کسب‌وکار در شرایط بحرانی قرار می‌گیرد، دلایل گوناگونی دارد، اما مسئله حائز اهمیت این است که از بحران‌ها عبور کنیم و از آن‌ها پلی برای دستیابی به رشد و موفقیت بهره ببریم. کسب‌وکار‌های کوچک و بزرگ به لطف به‌ جریان درآوردن نقدینگی، اتخاذ تصمیمات درست و دوری از خطا و اشتباه، از جمله مهم‌ترین راهکارهایی است که کسب‌وکارهای کوچک و متوسط را در مقابله با بحران‌ها یاری می‌رسانند. علاوه بر این‌ها، استراتژی‌ها و راهکارهای دیگری هم برای نجات کسب و کارها در شرایط بحرانی وجود دارد که در مطلب حاضر قرار است 5 مورد از مهم‌ترین آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم. با ما همراه باشید. 1.بیزینس مدل خود را دوباره ارزیابی کنید بسیاری از کسب‌وکارهایی که در مرز شکست و شرایط بحرانی قرار دارند، احتمالا مرتکب این خطای اساسی شده اند: منابع خود را به‌صورت گسترده پخش کرده‌اند و هم‌زمان روی چند پروژه متمکر هستند. هر چند که این مسئله در دنیای سرمایه‌گذاری بسیار حائز اهمیت است و سرمایه‌گذاران نباید به اصطلاح همه تخم مرغ‌هایشان را در یک سبد بگذارند، اما در دنیای کسب‌وکار متخصصان عقیده دارند که چنین چیزی برای سازمان‌ها –به‌ویژه آن‌هایی که نوپا هستند –بسیار خطرناک است. در عوض آن‌ها توصیه می‌کنند که برای نجات کسب و کار در شرایط بحرانی، منابع خود را از آشفتگی درآورید و روی یک پروژه متمرکز کنید؛ جایی که اطمینان دارید در آن موفق خواهید شد. در چنین شرایطی بهتر است روی قسمت‌هایی از بازار تمرکز کنید که هنوز اشباع نشده‌اند و فضا زیادی برای فعالیت شرکت شما در آن وجود دارد. همچنین، توجه داشته باشید که در این حالت ممکن است کسب‌و‌کارتان به بودجه‌ مازاد نیاز پیدا کند؛ پس از همان ابتدا تمامی جوانب را خوب بسنجید. 2.بازاریابی را متوقف نکنید شاید فکر کنید که متوقف کردن پروژه‌های بازاریابی، راه‌حل خوبی برای حفظ بودجه و نقدینگی باشد؛ اما این کار اشتباه است. زمانی که دست از تبلیغ کردن برند خود بردارید، رسماً به آن معناست که تسلیم شده‌اید و دیگر نمی‌خواهید ادامه دهید. توقف بازاریابی به آن معناست که شما دیگر به مشتریان تازه نیازی ندارید و این کار، وضعیت شما را از آنچه که هست بحرانی‌تر خواهد کرد. بازاریابی، موتور محرک یک کسب‌وکار است. به‌علاوه، با یکسری راهکار ساده در عین صرفه‌جویی در بودجه، همچنان می‌توانید به بازاریابی ادامه دهید. این راهکارها عبارت‌اند از: · در فروم‌ها و ایونت‌های نتوورکی شرکت کنید، · یک حساب کاربری در Google My Business باز کنید، · از اینفلوئنسرها کمک بگیرید و با آن‌ها همکاری کنید، · از بازاریابی ارجاعی یا همان ریفرال مارکتینگ غافل نشوید، · با دیگر کسب‌وکارهای مشابه تعامل داشته باشید، · متون تبلیغاتی برای انتشارات مختلف بفرستید، · از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به نفع خود بهره ببرید، · و... 3.وضعیت مالی خود را بررسی کنید از دیگر راه‌حل‌های نجات کسب و کار در شرایط بحرانی، بررسی وضعیت مالی و دفتر کل حسابداری شرکت است. باید تمامی مدارک مالی و حساب‌های شرکت را با بالاترین جزئیات بررسی کنید و کوچک‌ترین احتمالات هدررفت بودجه و سایر منابع را در نظر داشته باشید. این کار نه‌تنها از شکست کسب‌وکار شما جلوگیری خواهد کرد، بلکه باعث می‌شود آشنایی و آگاهی بیشتری از میزان درآمد، هزینه‌های جاری، میزان سوددهی و بدهی‌هایتان پیدا کنید. اتلاف بودجه می‌تواند در هر بخشی وجود داشته باشد؛ معمولاً مهم‌ترین دلیل برای ازدست‌رفتن بودجه، تصمیمات اشتباه است. حل‌وفصل و رفع این تصمیمات اشتباه و متوقف کردن خرج‌های اضافی، یکی از بهترین راهکارها برای نجات کسب و کارها در شرایط بحرانی به شما می‌رود. کاهش هزینه را ابتدا از سطوح ابتدایی شروع کنید؛ سپس رفته‌رفته عمیق‌تر شوید و هزینه‌های پنهان را نیز شناسایی کنید. تنها هزینه‌هایی را نگه دارید که برای بقای کسب‌وکار شما حیاتی هستند و بقیه را تمام‌وکمال حذف کنید. حتی گاهی در این مرحله اخراج و تعدیل کارمندان می‌تواند گام بسیار مهمی تلقی شود. 4.تجزیه‌وتحلیل SWOT انجام دهید یکی از مفیدترین کارهایی که می‌توان برای نجات کسب و کارها در شرایط بحرانی انجام داد، انجام تجزیه‌وتحلیل SWOTاست. این تست، یک تکنیک برای برنامه‌ریزی راهبردی است و می‌تواند برای جلوگیری از شکست سازمان، بسیار مؤثر باشد. SWOT در حقیقت کلمه‌ای متشکل از سرواژه‌های زیر است: · Strengthsیا نقاط قوت · Weaknessesیا نقاط ضعف · Opportunitiesیا همان فرصت‌های موجود · Threatsخطرات و موانع موجود این تست، یکی از بهترین راه‌هاست برای اینکه بفهمید اصلاً کجای کار شما ایراد دارد و چرا وضعیت کسب‌وکار شما بحرانی شده است. به‌علاوه SWOT به شما کمک می‌کند که فرصت‌ها، تهدیدها، نقاط قوت و نقاط ضعفتان را بهتر درک کنید و دورنمایی کلی از وضعیت موجود به شما ارائه خواهد کرد. همچنین، با کمک این آزمون می‌توانید در استراتژی‌هایتان بازنگری کنید و رویه بهتری را در پیش بگیرید. 5.روی مشتریان خود تمرکز کنید اگر مشتری تازه ندارید، بهترین راهکار این است که مجددا مشتری‌های وفادار و قدیمی خود را هدف قرار دهید. مشتریان وفادار کلید اصلی موفقیت شما در شرایط سخت هستند و همیشه به کارتان خواهند آمد. از این رو، در هر محصولی که طراحی و روانه بازار می‌کنید یا هر خدمتی که ارائه می‌دهید، باید مخاطب و مشتری وفادار خود را مد نظر قرار دهید. آماری وجود دارد که می‌گوید از بین تمام مشتری‌های شما، 100 نفر از آن‌ها همیشه برای شما باقی خواهند ماند؛ حفظ این 100 نفر می‌تواند بقای کسب‌وکار شما را تضمین کند. به همین دلیل است که همیشه باید این افراد را راضی و خوشحال نگه دارید؛ زیرا زمانی که کسب‌وکار شما دچار بحران شد، اولین افرادی که می‌توانند به دادتان برسند یا با شما بمانند، همین 100 نفر هستند. در این حالت، بهترین راهکار آن است که از طریق یک مصاحبه سوالات زیر را از آنان بپرسید تا بدانید که چطور می‌توانید رضایت آنان را بیشتر جلب کنید: · چطور می‌توانیم نیازهای شما به بهترین شکل برآورده کنیم؟ · تا چه اندازه از محصولات و خدمات ما رضایت دارید؟ · دلیل اینکه شما ما را به‌جای رقبایمان انتخاب کردید چیست؟ · دوست کدام جنبه از خدمات و محصولات ما بهبود پیدا کنند؟ · و.... کلام آخر هر کسب‌وکاری ممکن است در شرایط بحرانی و لبه‌ پرتگاه شکست قرار بگیرد؛ این ویژگی مشترک تمامی سازمان‌ها و کسب‌وکارها است. اما خوشبختانه راهکارهای زیادی برای مقابله با بحران وجود دارد که در مطلب حاضر 5 مورد از کارآمدترین آن‌ها را معرفی کردیم. آیا تابه‌حال در سازمانتان با بحرانی دست‌وپنجه نرم کرده‌اید؟ چطور از این بحران‌ها عبور کرده‌اید؟ تجربیات خود در این زمینه را با ما به‌اشتراک بگذارید. دینگ ارائه دهنده راهکار اتوماسیون حضور و غیاب دینگ یکی ازبرترین ارائه دهنده‌های راهکار اتوماسیون حضور و غیاببا محصولات و خدمات مرتبط آماده ارائه خدمت به شماست، در صورت لزوم باکارشناسان ما در ارتباط باشید.
۴
۰
خواندن ۶ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/5-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-brmxwg8fjg6e
مهارت های ضروری اعضای HR کدام است؟
مهارت های ضروری اعضای HR کدام است؟ یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در هر سازمان و کسب‌وکار، بخشHRیا همان منابع انسانی است. وجود این بخش برای اینکه یک سازمان به بهترین شکل ممکن عمل کند و بازدهی لازم را برای رشد و بقا داشته باشد، بسیار ضروری است. از استخدام استعدادهای تازه گرفته تا اخراج و نظارت بر روند پرداخت حقوق و دستمزد، از مدیریت کارمندان حاضر گرفته تا بررسی شرایط رقابت با دیگر سازمان‌ها، همگی در دایره وظایف همین بخش نهفته است. با تمام این توصیفات، بدیهی است که کار تیم منابع انسانی چقدر حیاتی است. همین موضوع، باعث شده است که وجود برخی از خصایص و ویژگی‌ها در اعضای این تیم، لازم و ضروری باشد. بدون شک برای ادای چنین وظایف سنگینی، همه صلاحیت لازم برای حضور در این منصب را نخواهند داشت. در این مقاله، می‌خواهیم درباره مهارت های ضروری اعضای منابع انسانی با شما صحبت کنیم. اگر مدیر یک کسب‌وکار یا یکی از اعضای تیم منابع انسانی شرکتی هستید، حتما تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید. 1. نظم و انضباط شخصی یکی از مهم‌ترین مهارت های ضروری اعضای تیم منابع انسانی، نظم و انضباط شخصی است. مجموعه وظایف اعضای این تیم، بسیار وسیع و گسترده است؛ اعضای این تیم باید حواسشان به هزار و یک چیز باشد و به همین دلیل، حفظ نظم مهم‌ترین عامل در موفقیت آنان خواهد بود. حفظ نظم به اعضایHRکمک خواهد کرد که بیشترین بازدهی ممکن را داشته باشند و بتوانند وظایف مختلف خود را در طول روز (که البته کم هم نیستند) به‌خوبی انجام دهند. در این راه استفاده از هر چیزی که بتواند به افزایش نظم کمک کند نیز، توصیه می‌شود. 2. ایجاد ارتباط مؤثر این مورد را نه فقط به‌عنوان مهارت های ضروری اعضای تیمHRکه باید برای تمام اعضای سازمان نیز بیان کرد. هرکسی که در یک سازمان کار می‌کند و با دیگران در ارتباط است، باید مهارت ارتباط مؤثر را بلد باشد؛ اعضای تیم منابع انسانی، دوبرابر دیگران به این مهارت نیاز خواهند داشت. این مهارت از زمان استخدام و مصاحبه با داوطلبان حضور در سازمان گرفته، تا زمان حل مشکلات موجود در داخل سازمان، به کار اعضای این تیم خواهد آمد؛ به همین دلیل توانایی انتقال عقاید و ایده‌ها و افکار و تصمیمات، می‌تواند بسیار مهم باشد. 3. توانایی رهبری برخی از متخصصین باور دارند که از مهارت های ضروری اعضای تیمHR، توانایی رهبری است. اصلاً این عده باور دارند که اعضای این تیم، باید از همان بدو تولد رهبر باشند! از جمله وظایف اعضای تیم منابع انسانی که کمتر به چشم می‌خورد، کمک به کارمندان برای رشد، کمک به اجرای کارهایشان به شکل مؤثر و البته استفاده حداکثری از استعدادهایشان است. وجود مهارت رهبری در اعضای این تیم، می‌تواند ادای هرچه بیشتر و بهتر این وظیفه، کمک کند. به‌علاوه، این توانایی باید طوری باشد که برای دیگران، کاملاً آشکار باشد. 4. علاقه به حل مشکلات همان‌طور که قبل‌تر نیز به آن اشاره کردیم، یک عضو تیمHR، ممکن است روزانه با دریایی از مشکلات و مسائل مختلف سروکله بزند؛ اعضای این تیم، چیزی به اسم روز سبکِ کاری نخواهند داشت! به همین دلیل، عشق به رفع مشکلات و توانایی حل مسئله را می‌توان یکی از مهم‌ترین مهارت های ضروری اعضای تیمHRدانست. چه برای حل مشکلات بین کارمندان باشد و چه برای رفع موانع موجود در رسیدن به اهداف سازمان، اعضای بخش منابع انسانی باید توانایی حل مسئله قدرتمندی داشته باشند تا بتوانند به بهترین نحو، به وظایف خود رسیدگی کنند. 5. آمادگی برای تصمیم‌گیری‌های دشوار فعالیت به‌عنوان یکی از اعضای تیم منابع انسانی، اصلاً کار ساده و شوخی‌برداری نیست. خیلی از اوقات، این منصب شما را در برابر خودتان قرار می‌دهد. در بسیاری از مواقع، شما باید باورها، اعتقادات و علایق شخصی خود را کنار بگذارید و منافع سازمان را مقدم برشمارید. نمونه‌اش را می‌توان در زمان استخدام و یا اخراج مثال زد. شما ممکن است روزانه با چنین تصمیم‌های دشوار و پیچیده‌ای روبه‌رو باشید؛ به‌علاوه باید بدانید که این تصمیم‌ها، هم ممکن است بر بقای سازمان تأثیر بگذارند و هم بر زندگی بسیاری از افرادی که در آن در سازمان کار می‌کنند. به همین دلیل، باید توانایی لازم برای اتخاذ تصمیم‌های دشوار را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مهارت های ضروری اعضایHRدر خود تقویت کنید. 6. ریسک‌پذیری به دنبال مهارت در تصمیم‌گیری‌های سخت، مهارت ریسک‌پذیری نیز مطرح می‌شود. به‌عنوان کسی که در بخش منابع انسانی یک سازمان کار می‌کند، خیلی از اوقات باید شهامت بسیار به خرج دهید، باید به خودتان اعتماد کنید و ریسک‌پذیر باشید. حتی اگر از نتیجه تصمیم‌گیری خود مطمئن نباشید و دچار خطا شوید، باز هم این مهارت، از جمله مهارت های ضروری اعضای تیمHRبه شمار می‌رود. همه چیز به دیدگاه شما بستگی دارد؛ اعضای حرفه‌ای و کارکشته بخش منابع انسانی، حتی اگر دچار اشتباه شوند نیز آن‌ را به‌عنوان شانسی برای یادگیری و کسب تجربه‌های جدید خواهند دید. 7. توانایی تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات هرچند که امروزه به لطف منابع و ابزارهای موجود، جمع‌آوری اطلاعات و تحقیق بسیار ساده‌تر است، اما هنوز هم توانایی جمع‌آوری اطلاعات، از جمله مهارت های ضروری اعضای تیمHRبه شمار می‌رود. کسانی که در بخش منابع انسانی سازمان کار می‌کنند، به‌واسطه جایگاهی که دارند، می‌توانند به‌راحتی به اطلاعات موجود در سازمان دسترسی داشته باشند؛ از اطلاعات هویتی و حرفه‌ای کارمندان گرفته، تا حساب‌های شرکت و قراردادهای موجود، همگی برای اعضای این تیم در دسترس هستند. اما اینکه بتوان از دل این منابع، اطلاعات لازم را بیرون کشید و تحقیقات لازم را در امور مختلف به عمل آورد، از توانایی‌های خاص اعضای تیمHRخواهد بود. 8. انجام هم‌زمان چند کار متخصصان علوم کسب‌وکار باور دارند که انجام هم‌زمان چند کار یا همان مالتی‌تسکینگ می‌تواند بازدهی افراد را تا حد زیادی کاهش دهد. اما وجود این خصیصه برای اعضای تیمHR، بسیار ضروری است. همان‌طور که قبل‌تر هم در همین مقاله به آن اشاره کردیم، افراد فعال در بخش منابع انسانی، روزانه با صدها وظیفه و تسک مختلف طرف هستند و گاهی اوقات باید به‌صورت هم‌زمان و به شکلی موازی به همه آن‌ها رسیدگی کنند. از همین جهت، توانایی انجام چند کار هم‌زمان، از مهارت های ضروری اعضای تیمHRبه شمار می‌رود. 9. اخلاق حرفه‌ای اعضای بخش منابع انسانی، از کلیدی‌ترین کارکنان در هر سازمان‌ هستند. این افراد به مهم‌ترین اطلاعات سازمان دسترسی دارند و مهم‌ترین وظایف را به انجام می‌رسانند. به همین دلیل لازم است که اخلاق کاری آن‌ها، مثال‌زدنی باشد. وجود این مهارت را می‌توان به دو دلیل، از جمله مهارت های ضروری اعضای تیمHRدانست؛ اول به دلیل حساسیت منصبی که در آن قرار دارند و دوم، به دلیل آنکه اعضای این بخش، به‌عنوان الگویی برای تمام کارمندان سازمان به‌حساب می‌آیند. 10. عشق به یادگیری و به‌عنوان آخرین مهارت در فهرست مهارت های ضروری اعضای تیمHR، می‌توانیم به یادگیری اشاره کنیم. افرادی که در این منصب مشغول به فعالیت هستند، بدون شک به دلیل توانایی‌ها و صلاحیت‌هایی که از خود نشان داده‌اند در آن قرار دارند؛ به‌عبارت‌دیگر، برتری‌های نسبت به سایر اعضای موجود در سازمان داشته‌اند. اما این موضوع دلیل نمی‌شود که عشق و علاقه به یادگیری در آن‌ها خاموش شود؛ بلکه به‌عکس، اعضای تیم منابع انسانی، برای اینکه بتوانند بازدهی و توانایي‌های خود را روز‌به‌روز افزایش دهند، نیاز دارند که برای یادگیری مشتاق باشند و با اصول روز کسب‌وکار، آشنا باشند. کلام آخر منابع انسانی یا همانHRرا باید مهم‌ترین رکن در ساختار سازمانی دانست. این بخش شاید هسته مرکزی برای بقای هر سازمان باشد و به همین دلیل، اعضا و کارکنان آن باید از ویژگی‌های خاصی برخوردار باشند. در این مقاله، ما سعی کردیم مهارت های ضروری اعضای تیمHRرا به شما معرفی کنیم؛ این ویژگی‌ها باعث می‌شوند که افراد در جایگاه خود به بهترین شکل عمل کنند و به دنبال آن، بقای سازمان و رسیدن به اهداف، به امری تضمین‌شده بدل شود. به نظر شما، چه خصوصیات دیگری باید در بین اعضای تیمHRوجود داشته باشد؟ نظرات و تجربه‌های خود را با ما در میان بگذارید.
شغل و کار
۴
۰
خواندن ۷ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%DB%8C-hr-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-uotjncsqa2ku
سوالات متداول برای خرید دستگاه حضور و غیاب
سوالات متداول برای خرید دستگاه حضور و غیاب به عنوان مدیر یک کسب و کار برای خرید دستگاه حضور و غیاب، چه نکاتی را باید بدانیم ؟ خرید یک سیستم جدید برای کسب و کار، همیشه برای مدیران چالش زا بوده است. معمولا سوالاتی پیش می آید که جواب های ساده ای ندارند. چه دستگاه کنترل ترددی باید تهیه کنم ؟ از کجا تهیه کنم که به مشکلی بر نخورم ؟ آیا پشتیبانی این سیستم حضور و غیاب برای من مناسب هست ؟ کار با این سامانه کنترل تردد آسان است؟ در این متن می خوانیم که برای تهیه دستگاه حضور و غیاب چه سوالاتی را باید بپرسیم. همینطور راجع به جواب های مناسبی که باید دریافت کنیم هم بیشتر مطلع می شویم. آیا من به دستگاه کنترل تردد پرسنل نیاز دارم؟در بازار کسب و کار، خرید دستگاه حضور و غیاب برای شرکت های بزرگ مرسوم بوده است. ولی آیا برای حضور و غیاب پرسنل، حتما باید کسب و کار بزرگی داشته باشیم ؟ بسیاری از مشاغل کوچک با کمتر از 10 پرسنل نیز، نیاز به سیستم حضور و غیاب دارند. به طور کلی اگر شرایط ذیل را دارید، این سیستم برای شما کاربردی می باشد : 1- کسب و کاری دارید که حداقل 1 کارمند دارد ؟ 2- گزارش کارکرد پرسنل برای شما مهم است ؟ 3- ساعت ورود و خروج کارکنان، برایتان اهمیت دارد ؟ 4- در نظر دارید رفت و آمد پرسنل خود را منظم کنید ؟ اگر جواب های سوالات بالا "بله" هست، شما به یک سیستم حضور و غیاب نیاز دارید. امروزه انتخاب های متنوعی برای تهیه یک سیستم در دسترس می باشد. سامانه های حضور و غیاب آنلاین در شرایط فعلی گزینه مناسبی هستند. برای آشنایی با این سیستم های نوین،مقاله چگونگی کارکرد دستگاه حضور و غیاب آنلاینرا مطالعه بفرمایید. آیا کار با یک نرم افزار حضور و غیاب سخت است؟ جواب این سوال بستگی به نرم افزاری دارد که انتخاب می کنید . بسیاری از نرم افزار های حضور و غیاب قدیمی، کارکرد بسیار دشواری دارند. این نرم افزارها اکثرا با دستگاه های کارتی یا اثر انگشتی کار می کنند. برای استفاده از آن ها غالبا باید یک کارمند جداگانه نیزاستخدام کنید. ولی نرم افزارهای جدید آنلاین، این مشکلات را ندارند. سامانه های جدید حضور و غیاب به صورت ابری و آنلاین در دسترس شما قرار می گیرند. یعنی برای استفاده از آن ها نیاز به نصب برنامه جدیدی ندارید. تنها کافیست با استفاده از مرورگر اینترنتی خود وارد کنترل پنل مدیریت شوید. پنل مدیریت این نرم افزار ها نیز به گونه ای طراحی شده اند که کاربری ساده ای داشته باشند. شما به راحتی با چند کلیک ساده می توانید گزارش کارکرد پرسنل خود را دریافت کنید. با دقت کافی در انتخاب محصول، می توانید نرم افزاری تهیه کنید که دارای اپلیکیشن موبایل نیز باشد. یک اپلیکیشن حضور و غیاب آنلاین، کار شما را بسیار آسان می کند. می توانید در هر جا و هر لحظه ای، بدون استفاده از رایانه، وضعیت لحظه ای کارکنان را مشاهده کنید. برای آشنایی بیشتر با امکانات یک نرم افزار مناسب،مقاله نرم افزار حضور و غیاب تحت وبرا مطالعه بفرمایید.آیا راه اندازی اولیه یک سیستم حضور و غیاب دردسر دارد؟باز هم میزان دردسر شما ارتباط مستقیمی با نحوه انتخابتان دارد . بسیاری از سیستم های حضور و غیاب سنتی ( کارتی و اثر انگشتی)، راه اندازی بسیار پیچیده ای دارند. برای نصب این سامانه ها حتما باید از کارشناسان شرکت سازنده، به صورت حضوری استفاده کنید. علاوه بر هزینه بالای راه اندازی، پیاده سازی عملیاتی این سامانه در کسب و کار شما، زمان بر خواهد بود. این مسائل با نصب سامانه نیز به پایان نمی رسد. برای انجام کوچکترین تغییرات، حتما می بایست از پشتیبانی این سامانه ها کمک بگیرید. به طور کلی دستگاه های حضور و غیاب آنلاین راه اندازی بسیار ساده تری دارند. برای نصب سخت افزار تنها کافیست آداپتور آن را به برق بزنید. نرم افزار آن ها نیز با یک نام کاربری و رمز عبور به صورت آنلاین در دسترس می باشد. به دلیل آنلاین بودن عملیات، امور پشتیبانی نیز از راه دور و با هزینه کمتر قابل انجام می باشد. نصب دستگاه حضور و غیاب آنلاین به حدی آسان است که می تواند توسط خودتان در یک ساعت انجام شود. توصیه می کنیم به این مقاله نیز توجه کنید : با خرید دستگاه حضور و غیاب چه مواردی تحویل می گیریم ؟ اپلیکیشن حضور و غیاب آنلاین برای اندروید و ios موجود است؟سیستم های سنتی حضور و غیاب ( کارتی و اثر انگشتی) عموما دارای اپلیکیشن موبایل نیستند. درصورت موجود بودن اپلیکیشن نیز، صرفا دارای یک نسخه اندرویدی با امکان گزارش گرفتن می باشند. در صورتی که سامانه های حضور و غیاب آنلاین، معمولا اپلیکیشن موبایل نیز دارند. این اپلیکیشن ها امکانات کاملی دارند که شامل ثبت ورود و خروج هم می باشد. در اینجا نیز نیاز است تحقیقات کاملی در زمان خرید سامانه انجام دهید. با توجه به مشکلات گوشی آیفون در کشور ما، بسیاری از این سامانه ها نسخه ios ندارند. اپلیکیشن حضور و غیاب را از مجموعه ای تهیه نمایید که از سیستم عامل اندروید و ios پشتیبانی می کند. با توجه به بررسی های انجام شده، سامانه حضور و غیاب دینگ این شرایط را دارا می باشد. یعنی کارمندان با گوشی های اندروید و آیفون، هم زمان می توانند از سامانه استفاده نمایند. برای آشنایی با امکانات اپلیکیشن های حضور و غیاب،مقاله کاربرد گوشی موبایل در حضور و غیابرا مطالعه کنید. آیا با حذف نرم افزار، گزارش کارکرد پرسنل من نیز حذف می شود ؟نرم افزارهای قدیمی حضور و غیاب به علت آنلاین نبودن، دچار این مشکل هستند. آن ها عموما از یک بانک اطلاعاتی SQL روی ویندوز شما استفاده می کنند. در صورت بروز مشکل روی سیستم شما، گزارش کارکرد پرنسل نیز از بین می رود. در صورتی که سیستم های ابری حضور و غیاب، دارای این نقطه ضعف نیستند. بانک اطلاعاتی این سامانه های آنلاین، روی سرورهای ابری قدرتمند ذخیره می شود. اگر سامانه حضور و غیاب خود را از مجموعه مناسبی خریداری کنید، مشکلی نخواهید داشت. اطلاعات آن ها به صورت ساعتی در سرورهای پشتیبان نیز ذخیره خواهد شد. به دلیل ذخیره اطلاعات به صورت رمزنگاری شده، می توانید مطمئن باشید که جای اطلاعات شما کاملا امن است. همچنین به دلیل آنلاین بودن سامانه، شما از هرجایی با استفاده از اینترنت، به پنل مدیریتی خود دسترسی دارید. برای اطلاعات بیشترمقاله حضور و غیاب تحت وبرا مطالعه بفرمایید. برای خرید یک سیستم حضور و غیاب به چه نکاتی باید توجه کنم ؟ به طور کلی برای تهیه یک سیستم حضور و غیاب با کاربری بالا، می بایست به نکات ذیل توجه کنید : 1- سخت افزار و نرم افزار حضور و غیاب نیز به نصب پیچیده و زمان بری نداشته باشند. 2- تا حد امکان به دلیل سهولت و دسترسی همیشگی، از سامانه های آنلاین استفاده کنید . 3- توجه کنید که اپلیکیشن حضور و غیاب، دارای امکانات کامل با نسخه اندروید و ios باشد. 4- اگر نظم و گزارش کارکرد پرسنل برایتان اهمیت دارد، نیاز به یک سامانه حضور و غیاب دارید.
شغل و کار
۴
۰
خواندن ۶ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%BA%DB%8C%D8%A7%D8%A8-nfxcu0yxp120
بیکاری چیست و چه تبعاتی در پی دارد؟
بیکاری چیست و چه تبعاتی در پی دارد؟ امروزه باتوجه‌به وضعیت اقتصادی، لزوم داشتن شغل مناسب بیش از پیش احساس می‌شود. هزینه‌های بالای زندگی سبب شده است که افراد به دنبال شغل‌هایی با حقوق بالا و مزایایی نظیر سنوات، عیدی و بیمه کار باشند. اما پیداکردن شغلی که با توانایی‌های ما تناسب داشته و در عین حال از مزایای خوبی برخوردار باشد، کار آسانی نیست و همین مسئله هم باعث شده است که نرخ بیکاری در کشور ما روند روبه‌رشدی داشته باشد. اما بیکاری چیست و انواع آن کدام است؟ چه عواملی بیکاری را در یک کشور توسعه می‌دهند؟ برای پاسخ به این سوالات و آشنایی بیشتر با بیکاری، تا انتهای مطلب حاضر با ما همرا باشید. بیکاری چیست؟ بیکاری اصطلاحی‌ است که به افراد جویای کار اطلاق می‌شود؛ افرادی که در سن اشتغال یعنی ۱۵ تا ۶۵ سال قرار دارند و فعالانه به دنبال کار می‌گردند اما نتوانسته‌اند شغل مناسب خود را پیدا کنند. از آنجایی ‌که کودکان و سالمندان در سن اشتغال قرار ندارند، در این تعریف گنجانده نمی‌شوند. همچنین با توجه‌ به کلمه فعال در تعریف بیکاری، افرادی که تمایل به کارکردن دارند اما فعالانه به دنبال شغل نمی‌گردند نیز در طبقه افراد بیکار دسته‌بندی نمی‌شوند. نرخ بیکاری چیست؟ نرخ بیکاری شاخصی مهم در اقتصاد هر جامعه است. برای محاسبه نرخ بیکاری باید نسبت تعداد افراد بیکار را به تعداد کل نیروی کار به دست آوریم و در ۱۰۰ ضرب کنیم. نرخ بیکاری بالا نشان‌دهنده این است که کشور توانایی لازم جهت ایجاد شغل‌های مناسب و کافی برای جمعیت آماده‌به‌کار را ندارد. بنابراین در کشورهایی که وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند نرخ بیکاری به‌شدت بالاست. انواع بیکاری بیکاری انواع مختلفی دارد که بنا به دلایل مختلفی ایجاد می‌شوند. بیکاری به طور کلی به دو دسته بیکاری آشکار و بیکاری پنهان تقسیم می‌شود: بیکاری پنهان زمانی با بیکاری پنهان مواجه هستیم که فردی متخصص و کارآمد در جایگاهی بی‌ربط به تخصص و استعدادش به کار گرفته شده است و کار و فعالیت او تأثیر مثبتی در اقتصاد ندارد. برای مثال شخصی که فوق‌لیسانس مکانیک دارد اما باغبان شهرداری است، بیکار پنهان محسوب می‌شود. گاهی اوقات نیز تعداد افراد مشغول به کار از تعداد مورد نیاز برای تولید یا ارائه خدمات بیشتر هستند و حذف آنها خللی در اقتصاد ایجاد نمی‌کند. بیکاری آشکار در شرایطی که افراد آشکارا در هیچ جایگاهی مشغول‌به‌کار نیست و هیچ منبع درآمدی ندارد، با بیکاری آشکار مواجه هستیم. بیکاری آشکار به دو دسته بیکاری ارادی و بیکاری غیرارادی تقسیم می‌شود. بیکاری ارادی بیکاری ارادی یا داوطلبانه به بیکاری‌ای گفته می‌شود که خود شخص از پذیرفتن شغل امتناع می‌کند؛ حال یا به دلیل اینکه شغلی را در شان خود نمی‌بیند یا هزینه‌های زندگی‌اش بیشتر از درآمد حاصل از آن شغل است. بیکاری اصطکاکی نوعی بیکاری ارادی محسوب می‌شود. یکی از اصلی‌ترین زیرمجموعه‌های بیکاری ارادی، بیکاری اصطکاکی است. برای درک بیکاری اصطکاکی کارمندی را در نظر بگیرید که در یک شرکت به طور تمام‌وقت کار می‌کند اما حقوقش کفاف خرج‌های او را نمی‌دهد و از بیمه و سنوات نیز برخوردار نیست؛ پس از شغل فعلی‌اش استعفا می‌دهد تا کار بهتری پیدا کند. از زمان استعفا تا پیداکردن شغل جدید، کارمند مزبور در دروه بیکاری اصطکاکی قرار دارد. کارمندی که توسط کارفرما اخراج می‌شود و مجبور است دنبال کار جدید بگردد نیز در این دسته قرار می‌گیرد. این نوع بیکاری الزاما پدیده ناخوشایندی نیست؛ زیرا برخی افراد پس از استعفا یا اخراج، به موقعیت‌های شغلی بهتر با حقوق و مزایای بیشتر دست پیدا می‌کنند. بیکاری غیرارادی این نوع بیکاری دیگر محدود به تصمیم شخص نیست و فرد از سوی کارفرما، وضعیت آب‌و‌هوایی یا اوضاع اقتصادی مجبور به ترک شغل می‌شود. انواع بیکاری غیرارادی عبارت‌اند از: ·بیکاری فصلی: این نوع بیکاری به دلیل تغییر آب‌و‌هوایی رخ می‌دهد. برای مثال در تابستان بسیاری از افراد مشغول میوه‌چینی در باغات می‌‌شوند اما با رسیدن فصل زمستان به دلیل سرما بیکار می‌شوند. وضعیت بیکاری فصلی با توجه به منطقه و محل زندگی افراد متغیر است. برای مثال در جنوب کشورمان، نیمه دوم سال برای انجام بعضی کارها مناسب‌تر از است اما در مناطق سردسیر اوضاع برعکس است و عملا در زمستان سرما مانع از انجام کار مخصوصا کشاورزی می‌شود. ·بیکاری ادواری: این نوع بیکاری به دلیل مشکلات اقتصادی به وجود می‌آید. هنگامی که اقتصاد یک کشور دچار رکود شود، شرکت‌ها با کاهش تقاضا مواجه می‌شوند و با تعدیل کارکنان و اخراج آنها تولید را کاهش می‌دهند. برای مثال اگر مردم توانایی خرید یک کالا را نداشته باشند یا به هر دلیلی از خدمات و محصولات یک کارخانه استفاده نکنند، شرکت ناچار به کاهش یا حتی متوقف کردن تولید می‌شود و تمام کارگران آن بخش اخراج خواهند شد. ·بیکاری ساختاری: بیکاری ساختاری زمانی رخ می‌دهد که تغییری اساسی در ساختار یک شرکت یا کسب‌و‌کار رخ بدهد و توانایی‌های کارکنان دیگر با توانایی‌های موردنیاز مطابق نباشد. برای مثال یک شرکت اقدام به آوردن دستگاه‌های جدید و مکانیزه می‌کند و کارکردن با این دستگاه‌ها نیازمند نیروی متخصص جدید است؛ در نتیجه این شکرت مجبور است نیروی متخصص جدید را با کارگران و کارمندان قبلی جایگزین کند. مهارت‌های لازم برای پیدا کردن کار علل بیکاری چیست؟ علل بیکاری باتوجه‌به نوع بیکاری می‌تواند متفاوت باشد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد از آب‌وهوا گرفته تا رکود و بحران‌های مالی همه می‌توانند موجب بیکاری شوند. اما از دیگر علل بیکاری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: · افزایش جمعیت · انقلاب صنعتی و مکانیزه شدن دستگاه‌ها · عدم تطابق برنامه آموزشی با نیاز بازار کار · برنامه‌ریزی‌های نادرست اقتصادی · عدم توجه به مشاغل سنتی و روستایی · مهاجرت بی‌رویه از روستا به شهرها · و... بیکاری چه تبعاتی در پی دارد؟ بیکاری پدیده‌ای نسبتا ناخوشایندی است و منجر به شکل‌گیری زنجیره‌ای از اتفاقات منفی می‌شود. به‌عنوان مثال، با افزایش سن بیکاری موجب می‌شود که فرد احساس عزت‌نفس و ارزشمندی خود را از دست بدهد و زمینه‌ افسردگی و گوشه‌گیری در او فراهم شود‌. از سوی دیگر، بیکاری منجر به توسعه فقر در جامعه می‌شود؛ اگر کاری نباشد درآمدی نیز نخواهد بود. این، بدترین پیامد بیکاری است و می‌تواند مشکلاتی مانند روی‌آوردن به الکل و مواد مخدر و گاهی اقدام به خودکشی را در پی داشته باشد. در آخر، کشوری که بیکاری در آن بیداد می‌کند، به‌اندازه کافی نیروی کار متخصص ندارد و به تورم افسارگسیخته دچار است و اقتصادی بیمار دارد، هرگز نمی‌تواند در هیچ‌ حوزه‌ای به موفقیت دست پیدا کند و به کشوری ضعیف تبدیل خواهد شد. سخن پایانی داشتن شغل مناسب هم نشاط و پویایی افراد جامعه را در پی دارد و هم مایه پیشرفت و توسعه کشور است. هر چه نرخ بیکاری در یک کشور بیشتر باشد، احتمال رکود و عدم پیشرفت در عرصه‌های جهان برای آن کشور بیشتر خواهد بود. از این رو، هر کس باید در حد توان خود برای کاهش نرخ بیکاری گام بردارد؛ حتی اگر در حد پرورش مهارت‌ها و تبدیل‌شدن به یک نیروی متخصص و ماهر باشد. در مطلب حاضر سعی کردیم پدیده بیکاری و علل و تبعات آن را مورد بررسی قرار دهیم. آیا تابه‌حال بیکاری طولانی‌مدت را تجربه کرده‌اید؟ بیکاری چه آسیب‌هایی به شما وارد کرد؟ چه راهکاری برای کاهش نرخ بیکاری پیشنهاد می‌کنید
شغل و کار
۳
۰
خواندن ۶ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%A8%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-lzyxskltkmib
۱۰ چالش مهم در محل کار که ممکن است با آن‌ها مواجه شوید
۱۰ چالش مهم در محل کار که ممکن است با آن‌ها مواجه شوید محیط کار به عنوان محلی که ساعات زیادی از روزتان را در آن می‌گذارید، تاثیر بسیار زیادی بر زندگی شخصی و خلق‌و‌خوی شما دارد. از آنجایی که در محل‌ کار، علاوه بر فعالیت‌های شغلی، همکاران و کارفرمایان نیز تعامل داریم، ممکن است با مشکلات و چالش‌های گوناگونی مواجه شویم. این مشکلات ممکن جزئی و ساده باشند و به‌راحتی بتوانید آن‌ها را رفع کنید؛ اما اگر به مرحله‌ای رسیده باشند که بر عملکرد شغلی یا زندگی شخصی‌تان تاثیر گذاشته باشند، باید فکری اساسی به حال آن کنید. شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که محیط کار چه چالش‌هایی ممکن است برای ما ایجاد کند و چگونه می‌توانیم آن‌ها را رفع کنیم؟ در این مطلب سعی داریم ۱۰ چالش مهم و رایج در محل کار را بررسی کنیم و راه‌حل‌هایی در جهت رفع آنها ارائه دهیم. همراه ما باشید. چه مشکلاتی ممکن است در محل کار برای کارکنان به وجود می‌آید؟ وقتی قرار است در شرکت و سازمان جدیدی مشغول به کار شوید، احتمالا شما هم مثل خیلی‌ها دیگر نگران مسائل ناشناخته‌ای باشید که ممکن است در محل کار برایتان پیش بیاید. اگر شما هم جز این دسته از افراد هستید، شناختن چالش‌های احتمال محیط کار و راه حل‌های آن به شما کمک خواهد کرد که در محل کار جدید با قدرت بیشتری بدرخشید. این چالش‌ها عبارت‌اند از: 1. آموزش‌های ناکافی برخی شغل‌ها نیازمند آموزش و توضیح اولیه هستند و اگر نکات لازم از همان ابتدای کار در اختیار افراد تازه‌وارد قرار نگیرد، ممکن است باعث سردرگمی‌های جدی شود و شما را دچار مشکل کند. راه حل در صورت وجود ابهام از کارفرمای خود بخواهید به طور کامل درباره وظایف شما صحبت کند و آموزش‌های لازم را در جهت کارآمدی حداکثری به شما ارائه دهد. از خواستن توضیح نهراسید زیرا عملکرد کاری شما را بهبود خواهد بخشید. 2. هماهنگ شدن با محیط هماهنگ شدن با فرهنگ ‌کاری جدید چالش دیگری‌ است که افراد در بدو ورود به شرکت با آن مواجه می‌شوند. ممکن است همکارانتان به سرعت شما را به عنوان عضو جدید نپذیرند و این مسئله باعث آشفتگی شما شود. علاوه بر این، اعضای هر تیم و شرکتی، اصول خاصی را برای تعامل با یکدیگر رعایت می‌کنند و این مسئله از ابتدای حضور ممکن است مانع از برقرار ارتباط صحیح و موثر با آنان شود. راه‌حل سعی کنید دوستانه و محترمانه رفتار کنید و با رعایت آداب شغلی نشان دهید یک کارمند حرفه‌ای هستید. به خط قرمزهای همکارانتان احترام بگذارید و مطابق اصول آنان رفتار کنید. در کارهای تیمی فعال ظاهر شوید؛ این کار هم فرصتی برای شناخت بیشتر همکاران در اختیارتان قرار می‌دهد و باعث می‌شود که رفته‌رفته اعتماد متقابل به یکدیگر پیدا کنید. سیر تا پیاز فضای کار اشتراکی<br/> 3. شنیده شدن به عنوان عضوی جدید در یک مجموعه ممکن است احساس کنید نادیده‌ گرفته می‌شوید و اید‌ه‌ها و پیشنهادات شما شنیده نمی‌شود. نامرئی بودن باعث می‌شود حتی اگر ایده جالبی به ذهنتان برسد از بازگو کردن آن واهمه داشته باشید و در یک چرخه معیوب گرفتار شوید. راه‌حل قبل از مطرح کردن نظرتان راجع به ایده‌های خود به خوبی فکر کنید و آن را از جوانب مختلف بسنجید. همچنین به ایده‌های دیگران گوش دهید و نکات مثبت و منفی آن‌ها را مورد بررسی قرار دهید. این کار به شما کمک می‌کند که ایده‌هایی کامل‌تر و پخته‌تر مطرح کنید و همکاران و کارفرمایان‌تان را تحت تاثیر قرار دهید. 4. برهم خوردن تعادل بین کار و زندگی هر فرد متناسب با شرایط زندگی‌اش برنامه‌ریزی می‌کند، مشغول به کار شدن سبب تغییر شرایط می‌شود که نظم زندگی شما را به طور موقت بر هم می‌زند. ساعت خواب، برنامه تغذیه و تفریح همگی دچار دگرگونی می‌شوند و این امر می‌تواند آزاردهنده باشد. راه‌حل فهرستی از تمام کارهای خود تهیه کنید؛ این فهرست می‌تواند روزانه، هفتگی یا ماهیانه باشد. کارهایی را که باید انجام دهید، اولویت‌بندی کنید و به آن پایبند باشید. برنامه‌ریزی نظم را به زندگی شما باز می‌گرداند و سبب می‌شود هم در محل کار و هم در زندگی شخصی عملکرد بهتری از خودتان نشان دهید. 5. برنامه انعطاف‌نا‌پذیر در ابتدا ممکن است دوست داشته باشید که با یک برنامه سفت و سخت در محل کار، خودی نشان دهید و توانمندی‌هایتان را به رخ همکاران و کارفرمایان خود بکشید. اما عدم انعطاف‌‌پذیری برنامه کاری نه تنها بعد از گذشت مدتی تاثیر منفی بر عملکرد کاری‌تان می‌گذارد، بلکه استرس و اضطرابتان را هم چند برابر خواهد کرد. راه‌حل انعطاف‌پذیری را از یاد نبرید و در انجام کارهایتان جانب انصاف را رعایت کنید. حتی برای تحقق اهداف شرکت و افزایش کارایی خودتان می‌توانید از سرپرست و مدیر خود بخواهید که با به‌کارگیری نرم‌افزار‌های مدیریت پروژه، برنامه انعطاف‌پذیری را برای شما تدوین کند. 6. فقدان انگیزه انگیزه کارکنان موتور پیشران شرکت است و موجبات پیشرفت دوسویه آن‌ها را فراهم می‌کند. انجام کارها بدون انگیزه می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. نادیده گرفتن دستاوردها، تشویق‌ نکردن و در نظر نگرفتن پاداش مناسب، برخورد نامناسب و غیرحرفه‌ای همگی از عوامل کاهش انگیزه کارکنان است که به طور مستقیم بر عملکرد آنها تاثیر می‌گذارد. راه‌حل با بررسی محیط می‌توان به کاهش انگیزه در محل کار پی برد. اگر کارفرما هستید، جلسات گفت‌و‌گو با کارمندان می‌تواند به حل مشکلات کمک کند. همچنین در نظر گرفتن پاداش متناسب با دستاوردها می‌تواند به افزایش انگیزه کاکنان کمک کند. اگر کارمند هستید و از کاهش انگیزه در محیط کار رنج می‌برید بهتر است برای خود اهداف شغلی منظمی در نظر بگیرید و با تحقق هر کدام از آنها به خود پاداش دهید، پاداش شما می‌تواند یک استراحت همراه با گوش دادن با موسیقی مورد علاقه‌تان یا یک سفر کوتاه به مکانی خوش آب‌وهوا باشد. همچنین سعی کنید نکات مثبت شغلتان را به خود یادآور شوید و برای بهبود عملکردتان تلاش کنید. 7. کمبود امکانات افراد شاغل به طور معمول بیشترین زمان از روز را در شرکت می‌گذرانند و کیفیت خدمات، فناوری و امکانات رفاهی می‌تواند کارکنان را به انجام کار دلسرد یا تشویق کند. در دنیای امروز که حتی برای انجام کارهای ساده نیز به فناوری احتیاج داریم، فقدان آن می‌تواند آزاردهنده باشند و گاهی موجب سردرگمی و خستگی شود. فرض کنید یک قناد استخدام کنید اما لوازم قنادی در اختیار او نگذارید، خواهید دید حتی با صرف زمانی قابل توجه، نتیجه چنگی به دل نخواهد زد زیرا هر فرد متخصص به ابزار کار تخصصی نیاز دارد تا بتواند محصولی با کیفیت تولید کند یا خدمتی ارزشمند ارائه دهد. راه ‌حل در صورت فقدان امکانات لازم به کارفرما یا مسئول مربوطه اطلاع دهید تا در اسرع وقت این لوازم را در اختیار شما بگذارند‌. واضح و روشن توضیح دهید چرا به امکاناتی مشخص یا فناوری خاصی احتیاج دارید و فراهم نبودن آنها چه ضررهایی را به شرکت تحمیل می‌کند. 8. مواجه شدن با زورگویی با توجه به اینکه در محیط کار، افرادی با پیشینه اجتماعی و فرهنگی گوناگون حضور دارند، ممکن است در تعاملاتتان، با مشکلاتی مواجه شوید. زورگویی یکی از این چالش‌ها است. در محل کارتان با افرادی با طرز فکرهای گوناگون در تعامل خواهید بود و اختلاف نظر امری طبیعی است اما اگر این اختلاف نظر سبب تعارض یا زورگویی شود، تمام انرژی مفید شما را هدر خواهد داد. زورگویی ممکن است از سوی رئیس یا همکاران دیگر به شما تحمیل شود و به صورت شایعه‌پراکنی، رفتار تحقیرآمیز، آزار، اذیت و تبعیض بروز یابد. فردی که با زورگویی مواجه است، نمی‌تواند روی کار خود تمرکز کند و تمام توجهش به این رفتارهای منفی است؛ به همین دلیل این مسئله باعث افت شدید عملکرد کارکنان می‌شود و گاهی اوقات بروز احساسات منفی مانند خشم و غم شود و در آخر به افسردگی و انزوا را در پی دارد. راه‌حل ممکن است ترس از اخراج یا تلافی مانع شود زورگویی را به کارفرمای خود گزارش دهید اما باید بدانید سکوت در برابر این رفتار ناشایست مشکلی را حل نخواهد کرد. در گام اول می‌توانید با خود فرد زورگو صحبت کنید؛ به او بگویید که رفتارها و سخنان او آزارتان می‌دهد و از او بخواهید که رفتار بد خود را تکرار نکند. در صورتی که این کار موثر نبود، بهتر است موضوع را با بالادست، سرپرست و مدیرتان مطرح کنید و از آن‌ها برای رفع این مشکل کمک بگیرید. 9. همکاران بد قطعا در بدو ورود به محل کار جدید، همکاران و رفتار آن‌ها توجه شما را به خود جلب خواهد کرد. همانگونه که همکار خوب می‌تواند باعث پیشرفت شما شود، همکاران بد نیز می‌توانند بر عملکرد شما تاثیر منفی بگذارند. اگر همکاران شما مدام از همه‌چیز گله می‌کنند و ایراد می‌گیرند، اگر در هر فرصتی به بدگویی از همکاران دیگر یا کارفرما می‌پردازند، اگر مسئولیت‌‌پذیر نیستند و با تنبلی وظایف خود را به گردن دیگران می‌اندازند، باید بگوییم متاسفانه با همکارانی سمی سروکار دارید. این افراد با به وجود آوردن مشکل، علاوه بر کار شما به اعصاب و عواطف شما هم آسیب جدی وارد می‌کنندو همچنین ممکن است باعث بروز اضطراب و استرس و حتی مختل‌شدن روند انجام وظایف کاری‌تان شوند. راه‌حل تا حد امکان از نشست و برخواست با این افراد جلوگیری کنید و حرف‌های آنها را جدی نگیرید. زمانی که برای بدگویی یا شایعه‌پراکنی به شما مراجعه می‌کنند خود را سرگرم کار نشان دهید و با آن‌ها همراه نشوید. همواره عملکرد شغلی خود را در بالاترین سطح ممکن نگه دارید و نگذارید تمرکز شما را برهم بزنند. نه گفتن را بیاموزید تا در مواقعی که همکاران تنبل‌تان قصد دارند وظایف خود را به گردن شما بیندازند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، یک نه محکم و قاطع به آنان بگویید. 10. نگرانی‌های پیشرفت یکی از چالش‌های مهم در محیط کسب‌‌و‌کارها این است که کارمندان نگران پیشرفت و رشد شغلی خود هستند و می‌خواهند بدانند آیا امکان رشد و ارتقا برای آنها وجود دارد یا خیر. قطعا هیچکس دوست ندارد سالها در یک جایگاه درجا بزند و به اهداف شغلی‌اش دست نیابد. ممکن است پس از مدتی فعالیت در یک شرکت با نظریه سقف شیشه‌ای یا دسته‌بندی مواجه شوید که هر دو مانع پیشرفت شما می‌شوند‌. سقف شیشه‌ای زمانی رخ می‌دهند که شما خود را نزدیک به دریافت مقامی بالاتر یا پیشرفت شغلی می‌بینید اما حائلی شیشه‌ای مانع دستیابی شما به آن می‌شود. از سوی دیگر، اگر کارفرمای شما معتقد باشد که فقط و فقط در زمینه محدودی توانایی دارید، در واقع شما را در دسته خاصی قرار داده است و با این کار جلوی شما را برای ورود بخش‌های دیگر گرفته است؛ پدیده‌ای که مانع از رشد و پیشرفت شغلی شما می‌شود. راه‌حل برای حل این مشکلات باید بتوانید به خوبی توانایی‌های خود را به کارفرمایتان اثبات کنید، ارتباطی موثر و عمیق با او دداشته باشد و اهداف شغلی مورد نظر خود را مطابق با مهارت‌هایتان با او در میان بگذارید. گهگاه تمایل خود را برای تجربه انجام کاری متفاوت یا ایفای نقش در کار تیمی اعلام ‌کنید؛ این کار از دسته‌بندی جلوگیری می‌کند. به طور مداوم مهارت‌ها و دانش خود را به‌روز کنید. درمورد حوزه‌های مورد علاقه‌تان تحقیق کنید و توسعه فردی و علمی را جدی بگیرید. سخن پایانی مشغول به کار شدن در یک شرکت یا سازمان می‌تواند چالش‌های گوناگونی را برای ما به‌وجود آورد. این چالش‌ها گاهی نفس‌گیرند و ادامه فعالیت را برای ما سخت می‌کنند، گاهی هم ساده هستند و راه‌حل‌های ساده‌ای هم دارند. شناختن چالش‌ها باعث می‌شود در صورت مواجهه با آنها بهترین واکنش را نشان دهیم و خود را نبازیم. در این مقاله سعی کردیم ۱۰ چالش مهم در محیط کار را بررسی کردیک و راه‌حل‌هایی را هم برای رفع آن‌ها در اختیار شما قرار دادیم. شما چه چالش‌هایی را در محل کارتان تجربه کرده‌اید؟ این چالش‌ها را چگونه رفع کردید؟ تجربیات خود را با ما به‌اشتراک بگذارید.
شغل و کار
۴
۰
خواندن ۹ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DB%B1%DB%B0-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%85%D9%87%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%84-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%85%DA%A9%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF-m0cxuxzavdqa
مهم ترین اصول افزایش کیفیت کار کارمندان
مهم ترین اصول افزایش کیفیت کار کارمندان مدیرانی که شخصیت راهبری دارند به خوبی می دانند، برای افزایش کیفیت کار کارمندان خود، باید پنج اصل اساسی را در محیط کار خود لحاظ نمایند. در حقیقت برای مدیریت کارمندان، ضرورتی برای اجرای هر پنج اصل وجود ندارد. اگر مدیر راهبر چهار اصل اول را به کار ببندد، اصل پنجم به صورت خودکار اجرایی خواهد شد. اساس تمام این پنج اصل بر مبنای تئوری انتخاب می باشد و همان‌طور که متوجه خواهید شد، به‌هیچ‌وجه پیچیده نیستند. راهکارهای افزایش کیفیت کار کارمندان یکی از عواملی که کیفیت کار کارمندان را بالا می برد، نظم و انضباط در محیط کاری می باشد. وقتی ورود و خروج کارمندان منظم باشد و با استفاده از سامانه های حضور و غیاب آنلاین (دستگاه حضور و غیاب دینگ + اپلیکیشن حضور و غیاب دینگ) این ورود و خروج کنترل و نظارت شود، به مرور بر کیفیت کار کارمندان نیز تاثیر گذاشته و این نظم در ورودبه محل کار و خروج از آن مفید واقع خواهد شد. از دیگر راهکارهای پیشنهادی برای افزایش کیفیت کار کارمندان، موارد ذیل می باشد: فراهم نمودن محیط کار صمیمی و حمایتگر از کارمندان کارمندان باید به مدیران خود اعتماد کرده و به این باور برسند که آن ها به رفاه زندگی آنان اهمیت می‌دهند. کارکنان می‌خواهند اطمینان داشته باشند که امنیت شغلی دارند، خطری موقعیت شغلی آن‌ها را تهدید نمی‌کند و شرکت از آن‌ها مراقبت و با آن‌ها به‌خوبی برخورد می‌کند. آن ها می خواهند اعتماد داشته باشند شرکت نه‌تنها حقوق مناسبی به آن ها می‌دهد بلکه آن ها را در سودی که حاصل تلاش‌های سازنده آن‌هاست، سهیم می‌ نماید. بالاتر از همه مدیران نباید کارمندان را با تهدید به تنبیه یا وعده‌ی پاداش‌هایی که ورای پرداخت معمول هستند، تحت‌فشار قرار دهند. تا زمانی که در محیط کار فشار و اجبار وجود داشته باشد و بین کارمندان و مدیران یا در بین خود کارمندان، خصومت و دشمنی وجود داشته باشد، نمی‌توان به کیفیت بالا دست‌یافت. پاداش‌هایی که به همه کارکنان تعلق نگیرد باعث بروز چنددستگی بین آن ها می‌شود و دشمنی و خصومتی ایجاد می‌کند که دستیابی به کیفیت مطلوب را به‌شدت به مخاطره می‌اندازد. مدیران باید نهایت تلاش خود را نموده تا همکاری و دوستی را بین مدیران و کارمندان و همچنین در بین خود کارکنان تبلیغ نمایند و تحکیم بخشند و به عبارتی مدیری خوب باشند. ?مطلب مرتبط: برای آشنایی با 7 نکته درباره مدیریت کارمندان برروی لینک زیر کلیک کنید.چگونه یک رئیس خوب باشم؟ هر مشکلی که در رابطه با کار پیش می‌آید، باید به‌منظور دریافت راه‌حل‌های پیشنهادی با کارکنان مطرح شود و این کار نباید صرفا جنبه نمایشی داشته باشد؛ بلکه باید به شکلی صورت گیرد که کارکنان بدانند اگر پیشنهادی ارائه می‌کنند،‌ با جدیت به آن توجه می‌شود. تشویق کارمندان توسط مدیران به دلیل اینکه توجه به کیفیت همیشه مفید می باشد؛ مدیران باید از ابزار تشویق استفاده نمایند تا سبب افزایش کیفیت کار کارمندان گردند.مدیران هرگز نباید از کارکنان بخواهند چیزی که مفید نیست را انجام دهند و همچنین نباید انتظار داشته باشند که نتیجه کار خیلی سریع بروز یابد. به‌هرحال، این وظیفه مدیر است تا کار را به‌گونه‌ای توضیح دهد که کارکنان بتوانند سودمندی آن را در زمان معقولی ببینند. یک مدیر، کارکنانش را تشویق می‌کند تا در مورد سودمندی کاری که انجام می‌دهند سؤال کنند و نظرشان را در خصوص پیشرفت در کار ارائه دهند. تقاضای انجام بهترین کیفیت کار از کارمندان کیفیت بالا، نتیجه‌ی بهترین تلاش‌های کارمندان و مدیران است و اگر شرایط قبلی محقق باشند، اکثر کارمندان بسیار مایل خواهند بود بیشترین سعی خود را برای ارائه بهترین کار کیفی خود انجام دهند. ارزیابی مداوم کار کارمندان توسط مدیران از زمانی که نیروی کار جذب می شود، مدیران راهبر در ارزیابی همیشگی کارشان، به آن ها کمک نموده، سپس بر اساس همین ارزیابی شخصی (خودارزیابی)، آن ها را تشویق می نمایند تا کیفیت کارشان را بالا ببرند. برای مدیران این اصل، دشوارترین بخش اجرایی است. مدیران به‌قدری به تعیین معیارها و ارزیابی پیشرفت کارمندان بر اساس آن معیارها عادت کرده اند، که درخواست چنین تغییر نگرشی از آنان خواسته‌ی بسیار بزرگی است. ولی باید بدانیم که کار باکیفیت کارمندان، نتیجه خودارزیابی به موقع و با دقت آن هاست. این نظریه که کیفیت با استانداردها و معیارها هم‌سویی دارد، فقط در صورتی صحیح است که کارمندان، خود در تعیین این معیارها نقش مؤثر داشته باشند و همچنین تشویق شوند معیارها را ثابت و دائمی تلقی نکنند تا امکان ارتقا و بهبودشان وجود داشته باشد. البته مدیران نباید به‌سرعت به این نتیجه برسند که بهبودی کالا و خدمات در سودآوری مؤثر نیست. زیرا ازنقطه‌نظر بالا، جایگاه کالا و خدمات شرکت در سهم بازار می‌تواند بسیار سودمند باشد. کیفیت، کلید به دست آوردن سهم بازار و سهم بازار کلید رسیدن به موفقیت بلندمدت است. القای حس خوب به کارمندان بخاطر انجام کار با کیفیت بالا این یک اصل غیر اجرایی است. یعنی وقتی یک مدیر چهار اصل اول را در روش‌های مدیریتی خود به کار گیرد، برای تحقق اصل پنجم به انجام کاری نیاز ندارد. وقتی کارمندان، کیفیت کار را بالا می‌برند، هم آنان و هم مدیران احساسات خوب و مثبتی را تجربه خواهند کرد. وجود احساس خوب برای کارمندان، انگیزه‌ای می‌شود تا آن را دوباره تجربه کنند و انجام کار باکیفیت بالاتر را ادامه دهند. ?مطلب مرتبط: برای آشنایی با راههای ایجاد انگیزه بین کارکنان برروی لینک زیر کلیک کنید.راه های ایجاد انگیزه بین کارکنان وقتی کیفیت و ارائه کار کیفی به‌صورت قاعده درمی‌آید، مدیران نیز احساسات خیلی خوبی خواهند داشت و انگیزه‌مند خواهند بود تا شرایط موردنیاز کیفیت و کار کیفی را در مجموعه خود فراهم کنند. سامانه حضور و غیاب آنلاین دینگ
۶
۰
خواندن ۵ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D9%85%D9%87%D9%85-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-jymsgbdqwfma
چگونه سلامت روان کارمندان را ارتقا بخشیم؟
چگونه سلامت روان کارمندان را ارتقا بخشیم؟ از آن جایی که بقا و رشد شرکت‌ها در گرو سلامت و رشد کارمندان است، سلامت روان کارمندان در این روز‌های پرتنش به عاملی مؤثر در موفقیت شرکت‌ها تبدیل شده است. به طور حتم انتظار پیشرفت و کارآمدی از کارمندانی افسرده و بی‌انگیزه، بیهوده خواهد بود. در این مقاله سعی داریم به بررسی اهمیت سلامت روان کارمندان بپردازیم و راهکارهایی هم در این زمینه در اختیارتان قرار دهیم. در صورتی که به رشد و پیشرفت مهم‌ترین منابع سازمان خود اهمیت می‌دهید و دوست دارید شرکتتان را به محلی پویا و پیشرو تبدیل کنید، تا انتهای مطلب حاضر همراه ما باشید. منظور از سلامت روان چیست؟ سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روان را قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب دانشته است. درصورتی‌که سلامت روان کارمندان به خطر بیفتد، کارمندان دیگر و در آخر شرکت دچار مشکلات فراوان خواهند شد؛ بنابراین کسب‌وکارها برای رسیدن به موفقیت باید روی افزایش سلامت روان کارکنان خود سرمایه‌گذاری کنند. چرا سلامت روان کارمندان مهم است؟ ابتدا باید بدانیم چرا کارفرمایان و صاحبان کسب‌و‌کار باید به سلامت روان کارمندان خود اهمیت دهند. هدف تمام کسب‌و‌کارها پیشرفت و ترقی است و صاحبان کسب‌و‌کار همواره به دنبال راه‌هایی برای تحقق این هدف هستند. طبق تحقیقات انجام شده کسب‌وکارهایی که آگاهی بالا‌تری از سلامت روان دارند بین ۱۰ تا ۱۴ درصد موفق‌تر عمل می‌کنند؛ بنابراین ارتقا سلامت روان کارمندان مانند پلی ‌است که مسیر را برای رسیدن به هدف نهایی آسان‌تر می‌کند. پس از شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان، بسیاری از افراد با طرق مختلفی با تبعات روانی شیوع این بیماری دست‌وپنجه نرم کردند؛ بعضی‌ها خودشان درگیر بیماری شدند، بعضی‌ها شغل و منبع درآمدشان را از دست دادند و خیلی‌های دیگر هم به سوگ عزیزی نشستند. دورکاری، از جمله مواردی بود که پس از شیوع کووید 19 در سراسر جهان گسترش یافت. دورکاری اجباری و فشار ناشی از اخبار مرگ‌ومیر، سبب افت شدید سطح سلامت روانی کارمندان شد. حال پس از فروکش کردن نسبی بیماری کرونا و ازسرگیری حضور در ادارات و شرکت‌ها اولین و مهم‌‌ترین اقدام، کمک به افزایش سطح سلامت روان کارمندان است؛ کارمندان پویا و سلامت، پرچم‌داران کسب‌و‌کارهای موفق، هستند. سلامت روان ضعیف به طور مستقیم و گسترده شرکت‌ها را درگیر می‌کند و آنان را با مشکلات متعددی مواجه می‌کند؛ از جمله: · اولین و مهم‌ترین پیامد سلامت روانی ضعیف، کاهش محسوس روحیه است. روحیه پایین نه‌تنها فضای شرکت را سنگین می‌کند، بلکه با اثرگذاری منفی روی مشتریان و کارمندان دیگر، باعث کاهش سودآوری می‌شود. · تعامل کارمندان با یکدیگر و برقراری ارتباطی مؤثر و سودمند با مشتریان، لازمه رشد و پیشرفت یک کسب‌وگار است. هنگامی که کارمندان از سلامت روانی مناسبی برخوردار نباشند، قطعاً قادر به بررقراری تعامل درست با همکاران و مشتریان نخواهند بود؛ حتی اگر هم تعاملی شکل بگیرد، از نوع مثبت آن نیست و سبب افزایش تنش در محیط می‌شود. · کارمندی که از سلامت روانی مناسبی برخوردار نیست، در اولین قدم خلاقیت و توانایی حل مسئله در او کشته می‌شود. فرض کنید کارمندی دائم مجبور به مبارزه با افکار منفی و ناخوشایند باشد، آیا دیگر فضایی برای خلاقیت و نوآوری در ذهن او باقی خواهد ماند؟ چنین کارمندی تمام انرژی‌اش را صرف گره‌های روانی خود می‌کند؛ در نتیجه نیرویی برای حله مسئله ندارد و نمی‌تواند در راستای تحقق اهداف شرکت گام بردارد. · تعهد کاری، از دیگر حیطه‌هایی است که سلامت روان بر آن‌ها تاثیر می‌گذارد. طبق تحقیقات انجام‌شده توسط پژوهشگران، بین سلامت روانی و تعهد سازمانی ارتباطی معنادار وجود دارد. اگر کارمندان از سلامت روان در سطح مناسبی برخوردار نباشند، از میزان تعهد آن‌ها به شغل و محل کارشان کاسته می‌شود. با ادامه چنین روندی، صاحبان کسب‌و‌کار ناچار به جذب نیروهای جدید و آموزش مجدد آنها خواهند بود که هم از نظر مالی و هم زمانی، شرکت را متحمل ضرر خواهد کرد. اگر این منابع به‌جای آموزش نیروی جدید صرف ارتقا سطح سلامت و بهداشت روان کارمندان فعلی شود، قطعاً به نتایج بهتری حاصل خواهد شد. راهکارهای بهبود سلامت روان کارمندان همان‌طور که دیدید، با پایین آمدن سطح بهره‌وری کارمندان، شرکت نیز دچار افول تدریجی می‌شود و تنها راه جلوگیری از سقوط به دره ناکارآمدی، تلاش برای بهبود وضعیت سلامت روان کارمندان است. به طور کلی از دو راه می‌توانیم به بهبود وضعیت سلامت روان کارکنان خود کمک کنیم: شناسایی و حذف عواملی که سلامت روان کارمندان را تهدید می‌کند. از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: محیط نامناسب کارمندان بخش اعظم روز خود را در محل کار سپری می‌کنند و هر کم و کاستی در محیط کار در بلندمدت موجب آزار کارمندان خواهد شد. به طور مثال اگر ۲۰ کارمند همگی در یک سالن کوچک مشغول به کار شوند، پس از مدتی تنها دستاورد شرکت نارضایتی خواهد بود. نور، تهویه، سیستم گرمایشی و سرمایشی و بهداشت همگی از عوامل مهم و تأثیرگذار بر روحیه و عملکرد کارمندان هستند و سلامت روان آنان را به خطر می‌اندازند. مدیریت و برخورد غیرحرفه‌ای مدیریت نادرست باعث ایجاد هرج‌ومرج و سردرگمی ‌می‌شود و کارمندان نمی‌توانند به طور صحیح وظایف خود را به انجام برسانند. برخورد غیرحرفه‌ای و انتظارات غیرواقعی مدیران نیز یکی از مهم‌ترین عوامل نارضایتی کارمندان است. کارمندی که به طور مداوم و بدون توضیحی شفاف توسط مدیر تحقیر و بازخواست می‌شود، قطعاً به‌مرورزمان سلامت روان خود را از دست می‌دهد. فشار کاری زیاد در نگاه نخست ممکن است فکر کنید کارمند وظیفه دارد کار کند و هر چه بیشتر کار کند به نفع شرکت خواهد بود؛ اما در واقعیت چنین نیست. فشار کاری زیاد باعث می‌شود که کارمند با حجم زیادی از استرس و اضطراب مواجه شود و این مسئله قطعا تاثیر منفی بر عملکرد کاری وی خواهد داشت. نداشتن امنیت شغلی کارمندی که همواره نگران این است که شغلش را از دست بدهد، حتی اگر ساده‌ترین وظایف را به او محول کنید، نمی‌تواند از عهده انجام آن بربیاید. در نتیجه، تا حد ممکن باید عوامل این احساس ناامنی را در سازمانتان شناسایی کنید و از بین ببرید. 2. شناسایی و تقویت عواملی که بیش از پیش به کارمندان احساس ارزشمندی می‌دهد. به زبان دیگر به کارمندان احساس ارزشمندی هدیه کنید. عواملی که تأثیر مثبت بر سلامت روان کارمندان دارند عبارت‌اند از: فراهم‌کردن رفاه بیشتر رفاه محل کار علاوه بر افزایش احساس تعلق، موجب بهبود وضعیت سلامت روان کارمندان می‌شود. امکان نوشیدن چای و قهوه، استراحت کوتاه، حقوق و مزایای مکفی، و سرویس‌های رفت‌و‌آمد، حداقل امکاناتی هستند که یک کارفرما باید در اختیار کارمندانش قرار دهد. تشویق و پاداش هر فردی نیاز دارد بداند کارهای او دیده می‌شود؛ بنابراین باید کارمندان خود را تشویق کنید و بابت نوآوری‌ها و خدمات مثبت برای آنها پاداش در نظر بگیرید. این پاداش می‌تواند به‌صورت کارت هدیه، بن‌های خرید یا مرخصی تشویقی باشد. همچنین تعیین حقوق به طور منصفانه و پرداخت به‌موقع آن می‌تواند به تقویت روحیه کارکنان کمک کند. ایجاد فضای گفتگو و مشارکت برای بررسی و رفع مشکلات کارمندان باید با آنها تعامل سازنده داشته باشید. با برگزاری جلسات ماهانه گفت‌‌وگو و نظرسنجی دوره‌ای، علاوه بر آگاهی از خواسته کارکنان، می‌توانید اهداف و تصمیمات شرکت را هم با آن‌ها در میان بگذارید. بیمه سلامت روان در قدم اول کارفرما باید تمام کارکنان را از نظر سلامت روان مورد پایش و بررسی قرار دهد و برای کارمندانی که به بیماری‌های روانی مبتلا هستند خدمات مشاوره و درمان رایگان در نظر بگیرد. همچنین تمام کارکنان باید از بیمه سلامت روان برخوردار شوند و در صورت مصرف دارو یا مراجعه به روان‌شناس از سوی شرکت کمک‌هزینه دریافت کنند. برگزاری کارگاه‌‌های سلامت صاحبان کسب‌وکار می‌توانند با برگزاری کارگاه‌‌های کنترل استرس و اضطراب، مدیریت خشم و دیگر کارگاه‌های مرتبط با سلامت روان، از افت سطح سلامت روان کارکنان خود پیشگیری کنند. ممکن است هزینه برگزاری این کارگاه‌ها برای شما به‌عنوان یک کارفرما زیاد و حتی غیر ضروری به نظر برسد، اما زمانی که به هزینه‌های جایگزینی کارمندان فکر کنید متوجه ضرورت این اقدامات پیشگیرانه خواهید شد. برای مثال شرکت پرودنشال فایننشال که در حوزه بیمه و خدمات مالی فعال است پس از اجرای اقدامات مؤثر در راستای افزایش سلامت روان مشاهده کرد علاوه بر افزایش توانمندی کارکنان در مهار استرس، افسردگی و تنش‌های محل کار، بازدهی شرکت به طور قابل‌توجهی افزایش‌یافته است. سخن پایانی سلامت روان یکی از مهم‌ترین مسائل در مدیریت منابع انسانی است. با کاهش سطح سلامت روان علاوه بر روحیه و تعامل مؤثر، نوآوری و توانایی حل مسئله و تعهد سازمانی کارمندان نیز دستخوش تغییرات نامطلوب می‌شوند. برای جلوگیری از بحران‌هایی که پس از کاهش سطح سلامت روان رخ می‌دهند دو اقدام اساسی کمک‌کننده است که در این مقاله به طور کامل مورد بررسی قرار گرفتند. به نظر شما چه موارد دیگری می‌تواند به سلامت روان کارکنان کمک کند؟ شما اهمیت سلامت روان کارمندان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
سلامت روانی
۶
۲
خواندن ۷ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%DB%8C%D9%85-ninfwguky9nu
دستگاه حضور و غیاب دینگ چگونه کار می کند؟
دستگاه حضور و غیاب دینگ چگونه کار می کند؟ در این متن می خوانیم که دستگاه حضور و غیاب آنلاین دینگ چیست ؟ به چه صورت به عملیات حضور و غیاب کسب و کارها کمک می کند؟ بررسی می کنیم که دستگاه های حضور و غیاب اثر انگشتی یا تشخیص چهره، چه تفاوتی با دستگاه دینگ دارند. مشخص می کنیم که چه کسب و کارهایی می توانند از دستگاه حضور و غیاب دینگ استفاده کنند. مختصری در مورد دستگاه حضور و غیاب دینگ دینگ یک دستگاه حضور و غیاب بی سیم هست. این دستگاه برای کارکرد تنها به برق نیاز دارد. بنابراین احتیاجی به اتصال به اینترنت یا شبکه داخلی شما ندارد. دستگاه دینگ پس از چند سال تحقیق و توسعه، در داخل ایران توسط شرکت توسعه فناوری دینگ، طراحی و تولید شده است.دینگ مجهز به تکنولوژی بلوتوث و وای فای می باشد. برای روشن شدن فقط کافیست آداپتور آن را به پریز برق متصل کنیم. باقی مراحل استفاده، بسیار آسان می باشد. کارکنان می توانند با قرار گیری در مجاورت دستگاه ، ورود و خروج خود را ثبت کنند. ثبت "ورود و خروج" به وسیله اپلیکیشن موبایل دینگ انجام می شود. با خرید دستگاه دینگ چه مواردی دریافت می کنیم؟در جعبه دستگاه دینگ چهار آیتم اصلی قرار دارد:1- خود دستگاه دینگ که در قسمت بالایی جعبه قرارداده شده 2- آداپتور برق دستگاه 3- برچسب لوگوی دینگ برای یادآوری ثبت ورود و خروج کارکنان 4- کارت فعال سازی اشتراک یک ساله برای استفاده از دستگاه دینگ، نیاز به تهیه اشتراک سامانه ابری نیز می باشد. سامانه دینگ به طور کلی از دو قسمت تشکیل شده است. یک دستگاه حضور و غیاب بی سیم و اشتراک سالانه استفاده از اپلیکیشن و پنل مدیریت. طریقه کارکرد دستگاه حضور و غیاب دینگدستگاه دینگ پس از اتصال به برق، آماده به کارمی باشد. برای انجام حضور و غیاب به صورت آنلاین، سه شرط اصلی داریم.1- گوشی تلفن همراه شما اتصال اینترنتی داشته باشد.2- در مجاورت دستگاه دینگ قرار بگیرید.3- اپلیکیشن حضور و غیاب دینگ را نیز نصب کرده باشید. با فشردن دکمه "ورود یا خروج" در اپلیکیشن دینگ، عملیات شروع می شود.1- اپلیکیشن بررسی می کند که آیا گوشی موبایل در محدوده امواج دستگاه دینگ قرار دارد یا خیر؟2- پس از قرار گیری در مجاورت دستگاه، اتصال به سرورهای سامانه دینگ توسط اپلیکیشن بررسی می شود.3- در نهایت ثبت ورود یا خروج به صورت آنلاین انجام می گردد. لازم به ذکر است که در صورت عدم اتصال به اینترنت، فقط شرط قرار گیری در مجاورت دستگاه بررسی می گردد . ادامه عملیات با ارسال خودکار پیامک، توسط گوشی تلفن همراه انجام می شود. دینگ چه تفاوتی با دستگاه حضور و غیاب اثر انگشتی دارد؟ بیشترین تفاوت سامانه حضور و غیاب دینگ با دیگر سامانه ها، در سه عامل مهم می باشد.1- قیمت مناسب دینگ نسبت به دیگر سیستم های حضور و غیاب.2- آسانی کارکرد و نحوه استفاده از دینگ3- آنلاین بودن روند حضور و غیاب، که کمک شایانی به اطلاع لحظه ای مدیر کسب و کار می کند. اکثر دستگاه های حضور و غیاب اثر انگشتی یا تشخیص چهره هزینه بالایی دارند. برای نصب و استفاده نیز فرآیند زمان بر و پیچیده ای باید طی شود. به خصوص اینکه گزارش گیری از این سیستم های قدیمی، آنلاین نیز نمی باشد. در گزارش گیری و استفاده از سامانه باید سختی آن را نیز در نظر گرفت. با تهیه سامانه حضور و غیاب دینگ، دیگر درگیر این مشکلات نمی شوید. مشکلاتی از قبیل نصب، یادگیری استفاده و هزینه های سرسام آور تهیه سخت افزار،نرم افزار و… دینگ مناسب برای چه نوع کسب و کارهایی است؟قیمت مناسب، آسانی کارکرد و آنلاین بودن عملیات، سه ویژگی مهم دینگ است. با توجه به این موارد، دینگ مناسب برای کسب و کارهای کوچک و متوسط می باشد. مدیرانی که می خواهند بدون هزینه های زیاد حضور و غیاب خود را مدیریت کنند. و استخدام نیروی متخصص، حضور و غیاب خود را مدیریت کنند.دینگ مناسب برای این نوع کسب و کارها می باشد :دفاتر اداری، استارتاپ ها، کافی شاپ ها، داروخانه ها، کلینیک ها فروشگاه های خدمات موبایل و کامپیوتر، کارگاه های تولیدی، فروشگاه های چند شعبه ای و … مزیت اصلی دستگاه حضور و غیاب آنلاین چیست ؟ مدیر کسب و کار از ورود و خروج پرسنل به صورت لحظه ای مطلع می شود. به همین دلیل به مرور زمان، حضور وغیاب کارکنان منظم تر می گردد. بهره وری مجموعه نیز بالاتر می رود. زیرا کارکنان متوجه می شوند که با هر ثبت ورود و خروج، مدیر به لحظه نوتیفیکیشن دریافت می کند. همین گزارش دهی روزانه باعث بهبود روز به روز کارکنان می شود. به تدریج در بازه زمانی کوتاه، نظم بیشتری در حضور و غیاب کسب و کار پدید می آید. برای درک بیشتر مزیت های حضور و غیاب آنلاین می توانید در سایت ما بیشتر بخوانید.مقاله دستگاه حضور و غیاب ارزان بدون نیاز به راه اندازیرا مشاهده کنید.
بهره وری
۳
۰
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%BA%DB%8C%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DA%AF-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-g3pdy4e0u2tc
چیزهایی که نباید به مدیر بگویید!
چیزهایی که نباید به مدیر بگویید! اصطلاحاتی وجود دارد که هرگز نباید در محل کار به رئیس خود بگویید. کنار آمدن با رئیس، یک پدیده ی فوق العاده است. مخصوصاً به این دلیل که کار روزانه را لذت بخش می کند. حتی ممکن است شما آنقدر با رئیس خود صمیمی شوید که بعد از ساعات اداری، به بیرون رفته، یا حتی او را به مراسم عروسی خود دعوت کنید. اما به یاد داشته باشید که دوست شما، همواره ارشد شما است، و باید حواستان به پرهیز از بعضی از اصطلاحات باشد. صداقت، مهم ترین اصل در محل کار است. ولی مانند تمام قوانین، استثناهایی دارد. ۱- شدنی نیست رئیس شما، تمایل به شنیدن مخالفت ندارد. اگر شما تردید دارید، آنها را درمیان گذاشته، و نظر رئیستان را بپرسید تامشکلات محیط کاریکمتری داشته باشید. یکی از راه های تصمیم گیری برای دانستن اینکه باید فکر خود را با رئیس/رفیق خود در میان بگذارید یا خیر، این است که خود را جای او بگذارید. ۲- اشتباه می‌کنید انتقاد آشکار و بیان اشتباهات رئیس، حتی اگر رفیق شما باشد، با ضربه زدن به غرور او باعث کنار گذاشتن شما از جلسات آینده، و بی ارزش شدن حرف هایتان می شود. ۳- نمیتوانم توانمندی، یک ویژگی با ارزش است، و حتی اگر با رئیستان رفیق باشید، به معنای این نیست که حتماً در پروژه های مهم خبردار می شود. ۴- کار من نیست همه قوانین کاری، ثبت شده نیست. همانطور که در یک تیم، بازیکنان چند پست دارند، شما نیز برای آسان‌تر کردن کار رئیس، باید انعطاف پذیر باشید. اعلام این که یک کار، خارج از مسئولیت شماست، نشان می دهد که شما به موفقیت شرکتتان اهمیتی نمی دهید. ۵- نمیدانم شاید شما جواب تمام سؤال ها را ندانید، اما یک حدس مناسب، یا قول یافتن جواب، از شانه بالا انداختن بهتر است. با وجود این که دوستان، پشت یکدیگر می ایستند، اگر زمانی حس کردید کاری را به دوش رئیستان انداختید، اشتباه کردید! ۶- سعی می کنم بعضی افراد بر این باورند که این اصطلاح، یک جواب مناسب بوده، و به معنای این است که فرد، تمام تلاش خود را می کند. اما شما حس ترید را به رئیستان وارد می کنید. زمانی که رئیس به شما دستوری می دهد، می خواهد برای جواب تا زمانی خاص، روی شما حساب کند. ۷- حقوق من برای انجام این کار کافی نیست این مورد شبیه به "کار من نیست" است. شاید شما قصد شوخی دارید، یا می خواهیدتقاضای افزایش حقوقکنید، اما این اصطلاح، بسیار غیر حرفه ای و نا به جا بوده، و این موضوع که شما در کار خود جدی نیستید را القا می کند. ۸- بهم زدم، حالم خوب نیست، دلم به کار نیست همه ما گاهی اوقات دچار مشکل می شویم، و برای کمک احساسی به دوستان خود مراجعه می کنیم. اما این امر هرگز نباید به کارتان ضربه وارد کند. شما نباید ضربه‌های روحی خود را نادیده بگیرید. اما چرا رئیستان باید منتظر کنار آمدن شما با مشکلات روحیتان باشد؟ در این روزها بهتر است مرخصی بیماری بگیرید، و به مادرتان برای کمک روحی مراجعه کنید. ۹- برای من چه سودی دارد؟ گاهی، شغل شما شامل کمک به سایر کارمندان می شود. به گفته ی تیلور: رئیس ها تحمل کارمندانی که کار تیمی نمی کنند را ندارند. ۱۰- چیزی که من شنیدم این نیست از شایعه، قضاوت کردن و پیش داوری بپرهیزید. اگر از چیزی مطمئن نیستید، صبر کنید تا روی آبروی خود ریسک نکنید، چون ممکن است ضرر کنید. ۱۱- خب، این آخر هفته چیکار کنیم؟ چیدن برنامه، بیرون ساعات کاری، اشکالی ندارد. اما بهتر است آن را پنهان کنید. هیچ وقت جلوی سایر کارمندان در مورد برنامه هایتان با رئیس، حرف نزنید، زیرا می تواند سبب حسادت سایر کارمندان شود. ۱۲- ببخشید، ولی... گفتن این "ولی" نشان می دهد که شما از اشتباه خود پشیمان نیستید. یک "ببخشید، دفعه بعد دقت می کنم" ساده، مناسب ترین جواب برای زمانی است که گند زده اید. ۱۳- خب، من سعیمو کردم این بدترین جوابی است که شما می توانید به رئیستان بدهید. اگر شما با وجود تمام تلاشتان، اشتباهی کردید، این امر نشان دهنده ی عدم توانایی خودتان است. جواب درست "دفعه ی بعد درستش می کنم" است. ۱۴- این را قبلاً امتحان کرده‌ام یک رئیس تحمل تنبلی شما را ندارد. مطمئن شوید که تمام گزینه ها را قبل از رد کردن، به خوبی آزمایش کرده اید. زیرا ممکن است رئیستان، گزینه ی متفاوتی را ارائه داده باشد. یا می توانید توضیح دهید که با وجود اینکه شما پیشنهادات رئیس را جدی می گیرید، گزینه های مختلفی را امتحان کرده، و نتیجه ای نگرفته اید. اما همچنان از راهکارهای جدید استقبال می کنید. ۱۵- با فلانی نمی توانم کار کنم کنار نیامدن با دیگر با دیگران در پیش دبستانی، اتفاق خوبی نیست، چه برسد به محل کار! از شما این انتظار می رود که برای انجام کار به بهترین شکل ممکن، مشکلات شخصی را کنار بگذارید، و انتظار نداشته باشید که رئیستان این مسأله را درک کند و تیم جدیدی را برای شما انتخاب کند! سامانه حضور و غیاب آنلاین دینگ
بهره وری
۱۱
۲
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DB%8C%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C%D8%AF-ijfscc3j93sd
نحوه برخورد با مشتری ناراضی
نحوه برخورد با مشتری ناراضی صاحبین مشاغل هیچ وقت نمى خواهند که مشتریان آنها ناراضى باشند. پیش آمدن چنین مساله اى اصلا براى یک تجارت خوب نیست. ما از ١٧ کار آفرین خواستیم تا راه حل هاى خود را براى رسیدگى به مشتریان ناراضى به اشتراک بگذارند، که در ادامه نظرات آنها را درباره ی نحوه برخورد با مشتری ناراضی بررسی می کنیم. در ابتدا هیچ واکنشى نشان ندهید. فقط شنونده باشید و سعى کنید خودتان را جاى آنها بگذارید. خیلى از افراد سریعا واکنش نشان مى دهند! ولى مساله مهم اینجاست که پیش از نشان دادن هر گونه واکنشى ابتدا متوجه شوید که مشکل اصلى چیست و از کجا سرچشمه گرفته است. نشان دهید که به طور صادقانه مشکل آنها براى شما اهمیت دارد. اگر صادقانه با آنها رفتار کنید، حل کردن مشکلات آنها هم بسیار ساده تر خواهد شد. یک حد واسط براى نیازها در نظر بگیرید. مشترى ها هم انسان هستند. از خودتان بپرسید که اگر جاى آنها بودید واقعا چه مى خواستید. براى آن چه که انها مى خواهند و آن چه که مد نظر شما است، حد واسطى پیدا کنید. این کار را مى توان سازش نامید، اما در حقیقت شما دارید فداکارى مى کنید. برای مثال، با در نظر گرفتن مقدارى تخفیف در صورت حساب مشتریان ناراضی، مى توانید با آن ها ابراز همدردى کنید. در تیم مشتریان باشید. ما مکرراً به فروشنده هاى خود می آموزیم که همیشه سعى کنند که در تیم مشترى ها باشند. به عنوان مثال، مشتری می خواهد خارج از سیاست هاى بازگشت و پس از اتمام مهلت زمان لازمه براى برگشت دادن، محصولی را باز گرداند. به جای اینکه بگوید "متأسفیم، خیلی دیر است که محصول را برگردانید" ما به آنها می گوییم که بگویند" به نظر می رسد که خارج از مهلت تعیین شده تصمیم دارید این محصول را برگردانید. اما اجازه دهید ببینم چه کاری می توانم برای شما انجام دهم. " در این صورت، مشترى به فروشنده به چشم یک متحد نگاه مى کند، نه کسى که در جبهه مقابل اوست! از بینش مشتریان شاکی خود استفاده کنید. مى توانید از مشتریان ناراضی به عنوان یک سرمایه ى طلایی برای بهبود بخشیدن به محصول یا خدمات خود استفاده کنید. به نقطه نظرات آنها گوش دهید و از آن ها به عنوان یک هدیه بهره ببرید. بلافاصله ابراز مخالفت نکنید. یکی از بهترین کارها در نحوه برخورد با مشتری ناراضی این است که هیچ وقت بلافاصله با یک مشتری مخالفت نکنید، این کار فقط باعث می شود که مکالمه بیش از پیش خصمانه تر شود. همدلی و توافق با مشتریان مى تواند سازنده تر باشد. همچنین رفتار ملایمت آمیز هم باعث مى شود که مشتری آرام شود و هم شما به طور بالقوه مى توانید از نظرات مشتریان استفاده کنید. بگذارید آنها به یک راه حل برسند. این نوع مکالمات معمولا باعث پیدا شدن راه حل هایی می شود که رضایت مشتریان را جلب مى کند و این بسیار رضایت بخش است. همچنین ممکن است به راه حل هایی برسید که می توانید با استفاده از آنها، مشکلی که متوجه نشده اید را برطرف کنید. این بهترین نوع بازخورد (فید بک) از تجارت شما است! حس مشترى را کامل کنید. از مشترى عذرخواهی کنید و اوضاع را براى او توضیح دهید، مقدارى از هزینه ها را به او باز پرداخت کنید (در صورت امکان) و یک سرى مزایای دیگر را برای آنها ارائه دهید. همیشه برای مشکلات خاص یک استراتژی تعیین شده داشته باشید، اما به نسبت موقعیت پیش آمده و شخصیت مشترى ناراضى مى توانید استراتژى ها را تغییر دهید. یک فروشنده ى حرفه اى می تواند مشتریان ناراضی را به طرفداران همیشگى تبدیل کند (جذب مشتری ناراضی) و یک فروشنده ضعیف دقیقا بر عکس رفتار مى کند. به مشتریان بگویید که حق با آنها است. هنگامی که یک مشتری ناراضی است، مهمترین چیز برای آنها این است که بفهمند واقعا شنیده و درک شده اند. بهترین راه برای انجام این کار این است که فروشنده با صحبت هاى آنها موافقت کند. بعد از این که به آنها نشان دادید که آنها را درک کرده اید، مشتریان ناراضى نسبت به نحوه حل مسئله بسیار انعطاف پذیر خواهند شد. به مشتریان شاکی خود گوش دهید. اولین کار درطرزبرخورد با افراد شاکی و ناراضیاین است که وقتی مشکلی پیش مى آید، به حرف هاى آنها کامل گوش دهید و درک کنید که از دید مشترى چه مشکلى پیش آمده است. سپس از مشتری بپرسید که دقیقا چه چیزی او را خوشحال و راضى خواهد کرد. این نوع رفتار از سوى شما براى همیشه در ذهن آنها باقى خواهد ماند! اگر می توانید چیزی بیشتر از آن چه مشتری در نظر دارد به او ارائه دهید، یک طرفدار مادام العمر براى خود پیدا خواهید کرد! شما همچنین تعجب خواهید کرد که گوش فرا دادن چگونه به طور شخصى مى تواند براى شما سودمند واقع شود. دلجویی از مشتری ناراضی هیچ چیز ناامید کننده تر از شنیدن این نیست که کسى بگوید "چه بد شد — اى بابا — چرا همچین شد!". مجهول بودن زبان باعث می شود که مشتری حس بدى پیدا کند، از این بابت که او متوجه نمى شود منظور شما این است که او اذیت شده و یا باعث اذیت شده است! با "ببخشید" شروع کنید و سپس به "چگونه می توانیم این مشکل را براى شما حل کنیم" ادامه دهید. با استفاده از این نوع جملات به راحتى مشترى ناراضى را خوشحال خواهید کرد. با ارباب رجوع عصبانی خود تماس بگیرید. هر شرکتی حتما مشتری ناراضی دارد. یک مشترى ناراضى می تواند نارضایتی خود را از طریق ایمیل یا در بخش نظر سنجى بیان کند. تماس و ارتباط رو در رو یکى از بهترین راه کارها برای حل این نوع مسائل است. شما ممکن است متوجه شوید که یک مشترى ناراضى طى یک تماس تلفنى با آرامش بیشترى رفتار مى کند و پذیراى دلائلى که شما ارائه مى دهید هست. حتى ممکن است از این که صاحب شرکت و یا مدیر شرکت وقت گذاشته و با او تماس تلفنى گرفته است، قدر دانى هم کند! پاسخ از بالا یکی دیگر ازفنون برخورد با مشتریناراضی این است که شما مشتری را برای رفع مشکلات، مستقیما به مدیر عامل شرکت ارجاع دهید. اگر مشتری ببیند که مشکل بدون این که آنها درخواست کنند به مسئولین بالاتر ارجاع داده شده است، این گونه برداشت مى کنند که حس رضایت آنها در اولویت اول قرار دارد. انتظارات مشتریان ناراضی خود را ارزیابی کنید. هنگامی که مشتری ناراضی است، ممکن است دلیل بسیار خوبی برای آن وجود داشته باشد. استفاده از این وضعیت به عنوان یک مزیت مى تواند بسیار مهم باشد. در مورد منشا نارضایتی از مشتری سؤال کنید، سپس ارزیابی و بهبود وضعیت بر عهده شما خواهد بود. حتما از مشتری در مورد انتظارات او نیز سوال کنید. درستش کنید! من نمی خواهم بگویم که همیشه حق با مشترى است، اما احساس می کنم که باید همیشه مسائل را درست کرد. حتى اگر لازم باشد باید حس آسیب دیده و ناراحتى هاى پیش آمده را نیز درست کرد. پیشنهاد مى کنم که سوالات زیادى بپرسید. حتما بپرسید که علت نارضایتى آنها چیست؟بپرسید که چه چیزى باعث ایجاد ناراحتى در آنها شده است؟بپرسید که او از شما مى خواهد که براى او چه کار کنید؟ حتما بپرسید که علت نارضایتى آنها چیست؟ بپرسید که چه چیزى باعث ایجاد ناراحتى در آنها شده است؟ بپرسید که او از شما مى خواهد که براى او چه کار کنید؟ گاهى اوقات، مشترى هاى ناراضى فقط مى خواهند که درک شوند! از افراد شاکی و ناراضی یک سؤال بپرسید! یک روش نحوه برخورد با مشتری ناراضی این است که بپرسید "دقیقاً چه اتفاقی برای شما افتاده و یا نیوفتاده است؟". سپس علی رغم این که شاید نیاز باشد تا حرف مشترى ناراضى را قطع کنید و به او توضیحات لازم را ارائه دهید، ولى بهتر است تا جایى که او نیاز داشته باشد به او وقت مى دهید تا به قدر لازم حرف بزند و مشکلش را توضیح دهد. به طور شخصى توجه کنید! هنگامى که یک مشترى ناراضى باشد، چیزى که بسیار آزار دهنده خواهد بود این است که مشترى یک ایمیل خودکار یا تماس پیش فرض دریافت کند و قادر به برقرارى ارتباط با یک فرد واقعى نباشد. تا آن جا که ممکن است، به مشتریان توجه کنید تا احساس کنند که شنیده و درک مى شود، در این صورت احساس مى کنند که مشکل آنها در حال حل شدن است. به مشتریان ناراضی خود ارزش و اعتبار دهید. به طور صادقانه نارضایتى آنها را تصدیق کنید و این اطمینان را به آنها بدهید که در تلاش هستید تا آنها به یک راه حل مشخص و مفید برسند. تنها زمانى بحث و ناراحتى پیش خواهد آمد که نتوانید اشتباهى که مرتکب شده اید را بپذیرید. ارزش قائل شدن براى حس ناراحتى مشترى و ارائه ى یک برنامه اصلاحى معمولا مى تواند مشکل را حل کند. اپلیکیشن حضور و غیابدینگ
۴
۱
خواندن ۷ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C-yvtguwuvn35o
موثر ترین راهکارهای مدیریت تعادل بین کار و زندگی
موثر ترین راهکارهای مدیریت تعادل بین کار و زندگی ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی شما می تواند سخت و چالش برانگیز باشد؛ اما یک امر ضروری است! قصد داریم در این مقاله در مورد چگونگی ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی، صحبت کنیم. در اغلب موارد، کار ما بر همه چیز زندگیمان اولویت دارد. تمایل ما برای رسیدن به موفقیت در شغل و حرفه ای که داریم می تواند باعث شود که از زندگی شخصی خود غافل شده و آسایش خود را کنار بگذاریم. بنابراین، مدیریت تعادل بین کار و زندگی، نه تنها برای سلامت جسمی و روانی ما، بلکه برای شغلی که داریم بسیار مهم است. تعادل کار و زندگی چیست و چرا اهمیت دارد؟ به طور خلاصه، تعادل کار و زندگی، ایجاد یک حالت تعادل و توازنی است که در آن، فرد به طور مساوی خواسته های شغلی و خواسته های زندگی شخصی خود را در اولویت قرار می دهد. برخی از دلایلی که منجر به عدم تعادل بین کار و زندگی می شود عبارتند از: افزایش مسئولیت ها در محیط کارساعات کاری طولانیافزایش مسئولیت ها در خانهبچه داشتن افزایش مسئولیت ها در محیط کار ساعات کاری طولانی افزایش مسئولیت ها در خانه بچه داشتن تعادل بین کار و زندگی شخصی از فواید زیادی برخوردار است و شما آثار مثبت آن را به وضوح حس خواهید کرد. استرس کمتر، خستگی کمتر و احساس آرامش و رفاه بیشتر می تواند از جنبه های مثبت آن باشد. این آثار مثبت نه تنها شامل کارکنان، بلکه شامل کارفرمایان نیز خواهد شد. کارفرمایانی که با ایجاد یک محیط کار خوب، از مدیریت تعادل بین کار و زندگی کارکنان خود حمایت می کنند، می توانند در هزینه ها صرفه جویی کنند، غیبت کمتری داشته باشند و از نیروی کار وفادار و شاداب تری برخوردار باشند. کارفرمایانی که در برخی موارد، گزینه های دورکاری یا برنامه های کاری انعطاف پذیر را برای کارکنان خود ارائه می دهند، به آنها کمک می کنند تا بین کار و زندگی خود تعادل بهتری ایجاد کنند. در اینجا ما به 8 راه برای ایجاد تعادل بهتر بین کار و زندگی و همچنین، به نحوه ی مدیریت و برنامه ریزی یک کارفرمای حامی اشاره کرده ایم. 1. بپذیرید که هیچ تعادل «کامل و ایده آلی» بین کار و زندگی وجود ندارد! وقتی صحبت از «مدیریت تعادل بین کار و زندگی» می شود، احتمالاً تصور می کنید که یک روز بسیار پر مشغله در محیط کار خود داشته اید، سپس، زودتر از پایان ساعت کاری آنجا را ترک می کنید تا نصف دیگر روز را با دوستان و خانواده ی خود بگذرانید. اگرچه ممکن است این یک تصور ایده آل از تعادل بین کار و زندگی به نظر برسد، اما همیشه ممکن نیست! نکته!برای اجرای یک برنامه ی «کامل و ایده آل» تلاش نکنید، بلکه برای یک برنامه ی «منطقی و واقع بینانه» تلاش کنید. ممکن است برخی از روزها نیاز به تمرکز بیشتر روی کار خود داشته باشید، و برخی از روزها زمان و انرژی بیشتری را برای سرگرمی و گذراندن وقت با خانواده و دوستانتان صرف کنید. تعادل با گذشت زمان بدست می آید، شما نمی توانید هر روز انتظار یک برنامه ی متعادل را داشته باشید! این مسأله بسیار اهمیت دارد که رو به جلو حرکت کرده و همیشه اهداف و اولویت های خود را ارزیابی کنید. به عنوان مثال، گاهی اوقات ممکن است فرزندانتان به شما احتیاج داشته باشند و شما باید با آنها وقت بیشتری بگذرانید، و یا در برخی موارد شاید شما مجبور شوید به یک مسافرت کاری بروید و چند روز نتوانید خانواده ی خود را ببینید. بنابراین، به خودتان اجازه ی ارزیابی نیازها و اولویت ها، و تغییر در مسیر را بدهید تا بتوانید به یک تعادل کلیدی بین کار و زندگی برسید. 2. شغلی که دوست دارید را انتخاب کنید درست است که شما با وجود شرایط اجتماعی و اقتصادی، عاشق شغلی که دارید نباشید، اما حرفه ی شما نباید محدود کننده و خسته کننده باشد. اگر از کاری که انجام می دهید متنفر باشید، هیچوقت نمی توانید شاد و سرزنده به شغل خود ادامه دهید. نیازی نیست که شما همه ی جنبه ی شغل خود را دوست داشته باشید، اما شغلی که انتخاب می کنید باید آنقدر برایتان هیجان انگیز باشد که صبح ها برای بیرون آمدن از رختخواب انگیزه ی کافی داشته باشید و از رفتن به محل کار نترسید! 3. سلامت خود را در اولویت قرار دهید دغدغه ی اصلی شما باید سلامت جسمی، روحی و روانیتان باشد. اگر شما دچار اضطراب یا افسردگی هستید و فکر می کنید به مشاوره و درمان احتیاج دارید، حتماً این جلسات را در برنامه ی خود قرار دهید. حتی اگر مجبور شوید برای رسیدن به جلسات مشاوره و درمان، محل کار خود را زودتر ترک کنید یا فقط یک شیفت کار کنید. اگر به بیماری مزمنی مبتلا هستید، از مرخصی گرفتن در زمان هایی که حالتان بد است نترسید! کار بیش از حد، از پیشرفت شما جلوگیری می کند. اگر شما الآن مرخصی نگیرید و به بهبودی خودتان کمک نکنید، ممکن است در روزهای آینده به مرخصی های بیشتری احتیاج داشته باشید. اولویت داشتن سلامت جسمی و روحی شما به معنای انجام فعالیت های شدید یا ورزش های سنگین نیست. می توانید با یک مدیتیشن روزانه یا ورزش های سبک در جهت بهبود روحیه و سلامتی خودتان قدم بردارید. 4. از ریلکس کردن و قطع ارتباط نترسید گاهی اوقات قطع ارتباط ما با دنیای بیرون و ریلکس کردن، به ما اجازه می دهد تا از استرس هفتگی رها شویم و فضایی برایمان ایجاد می کند تا به افکار و ایده های خود بپردازیم. بنابراین، گاهی اوقات به جای چک کردن ایمیل و شبکه های اجتماعی خود، چیزی که دوست دارید را تمرین کنید و لذت ببرید! 5. به مرخصی بروید گاهی اوقات، مدیریت تعادل بین کار و زندگی می تواند به معنی یک مسافرت کوتاه و تعطیلی کامل کار باشد. با توجه به تعطیلات و مرخصی ای که دارید شما می توانید به یک مسافرت یک روزه تا دو هفته ای بروید. داشتن تعطیلات برای سلامت روحی و جسمی شما بسیار مفید است. اکثر کارکنان نگران این هستند که با مرخصی کارشان عقب بیفتد و زمانی که برمی گردند با انبوه کارهای عقب افتاده مواجه شوند. این ترس و نگرانی نباید شما را از استراحت ضروری بازدارد. درحقیقت، اینکه شما هیچوقت مرخصی نمی گیرید دلیل بر نجابت یا کار کشتگی شما نیست. مزایای یک روز مرخصی خیلی بیشتر از معایب آن است. شما با یک برنامه ریزی مناسب می توانید با هماهنگی با همکارانتان و بدون نگرانی از کارهای عقب افتاده برای خودتان وقت بگذارید. همچنین بخوانید:اهمیت مدیریت زمان چیست و چگونه زمان را مدیریت کنیم؟ 6. برای خود و عزیزانتان وقت بگذارید شغل شما مهم است، اما تمام زندگی شما نیست! شما قبل از اینکه شاغل باشید، به عنوان یک فرد باید به فعالیت ها و سرگرمی هایی که باعث خوشحالی شما می شود اهمیت دهید. می توانید برای گذراندن وقت با خانواده و کسانی که دوستشان دارید برنامه ریزی کنید. می توانید تاریخ قرارهای عاشقانه و خانوادگی خود را مشخص کنید. می توانید با شریک زندگی خود به قرارهای عاشقانه بروید. شاید عجیب به نظر برسد که شما با کسی که زندگی می کنید به قرار عاشقانه بروید، اما این دقیقاً نشان می دهد که شما چقدر برای زندگی شخصی خود ارزش قائل هستید و شغلتان هیچوقت شما را از روابط شخصیتان غافل نمی کند. بدانید که هیچ کس شما را به اندازه ی عزیزانتان دوست ندارد. همچنین، همیشه به یاد داشته باشید که هر کسی در محل کارش می تواند تعویض شود. مهم نیست که شغل شما چقد مهم است یا شما چقدر برای آن شغل مهم هستید؛ اگر شما بروید، شرکت فردای آن روز برایتان جایگزین پیدا می کند! 7. محدودیت ها و ساعات کاری خود را تعیین کنید برای ایجاد تعادل کار و زندگی و جلوگیری از فرسودگی شغلی بهتر است برای خود و همکارانتان محدودیت تعیین کنید. مثلاً هنگام خروج از دفتر کار، از فکر کردن در مورد پروژه های آینده یا پاسخ دادن به ایمیل های شرکت خودداری کنید. یک لپ تاپ یا تلفن همراه جداگانه برای کار داشته باشید تا در زمان اتمام ساعت کاری بتوانید آنها را خاموش کنید. اگر این مورد امکان پذیر نیست، می توانید از مرورگرها، ایمیل ها یا فیلترهای جداگانه برای سیستم عامل های کاری و شخصی خود استفاده کنید. علاوه بر این، بهتر است یک ساعت کاری (چه در خانه چه خارج از آن) تعیین کنید و به آن پایبند باشید. شما بهتر است دقیقاً بدانید چه زمانی باید کار کنید و چه زمانی باید کار کردن را متوقف کنید. در غیر این صورت، ممکن است شما متوجه شوید که نصفه شب یا روزهای تعطیل به ایمیل های شرکت پاسخ داده اید! 8. اهداف و اولویت ها را تعیین کنید (و به آن پایبند باشید) شما می توانید به کمک اجرای استراتژی های مدیریت زمان، برنامه ریزی لیست کارهای خود و حذف کارهای بی ارزش، اهداف و اولویت های خود را به خوبی تعیین کرده و به آنها بچسبید! برای مثال، در زمان هایی که بیشترین بازدهی کاری را در محل کار خود دارید، مرخصی نگیرید. این زمان را برای مهمترین فعالیت های کار خود کنار بگذارید. از چک کردن ایمیل ها و تلفن همراه خود هر چند دقیقه یک بار خودداری کنید. این کارها توجه، تمرکز و بازدهی شما را پایین می آورند. بنابراین، برنامه ریزی و سازماندهی فعالیت هایتان می تواند بازدهی شما را در محیط کار افزایش دهد، بهتر به کارهایتان برسید و زمان بیشتری برای استراحت در خارج از محل کار داشته باشید. سامانه حضور و غیاب آنلاین دینگ
بهره وری
۹
۳
خواندن ۸ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D9%85%D9%88%D8%AB%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-elombjzxxqzp
امنیت شغلی چیست و کدام مشاغل بیشترین امنیت را دارند؟
امنیت شغلی چیست و کدام مشاغل بیشترین امنیت را دارند؟ در طول سال اخیر، ما در مورد امنیت شغلی زیاد شنیده ایم، چرا که همه گیری ویروس کرونا باعث بالا رفتن آمار بیکاری شده و افراد بیش از هر زمان دیگری به دنبال پیدا کردن مشاغل دائمی هستند. با اینکه بسیاری از افراد از هر روز سرکار رفتن وحشت دارند، اما قدر امنیت شغلی و درآمد ثابت خود را می دانند. گرچه، هنوز در پس زمینه ی ذهن همه ی آدمها (چه به عنوان یک مدیر عامل یا یک آبدارچی)، همیشه دغدغه ای در مورد احتمال از دست دادن ناگهانی شغل وجود دارد. امنیت شغلی چیست؟ امنیت شغلی، به سادگی به معنای احتمال حفظ یک شغل است. فردی با سطح بالایی از امنیت شغلی، بعید است شغل خود را از دست دهد، در حالیکه فردی با امنیت شغلی پایین، بیشتر در معرض احتمال اتمام قرارداد در موعد مقرر، اخراج شدن و یا عدم استخدام مجدد در انتهای موعد قرار داد قرار دارد. عوامل زیادی  از جمله صنعتی که در آن هستید تا موقعیت مالی شرکتی که برای آن کار می کنید، می توانند روی امنیت شغلی تأثیر بگذارند. کارکنانی که قرارداد کاری تمام وقت و یا پاره وقت دارند، نسبت به کسانی که قراردادهای ساعتی دارند از حمایت بیشتری برخوردارند، زیرا کارکنانی با قرارداد ساعتی ممکن است بدون هشدار یا اطلاع قبلی اخراج شوند. به طور کلی، هرچه مدت زمان طولانی تری در جایی مشغول به کار باشید، امنیت شغلی بیشتری دارید. همچنین، شرکت ها باید قوانین و مقرراتی را برای کارفرماها تنظیم کنند تا بدون اخطار قبلی و فرایندهای قانونی، کارمندی را اخراج نکنند. چرا امنیت شغلی اهمیت زیادی دارد؟ امنیت شغلی هم برای کارمند و هم برای کارفرما، از اهمیت زیادی برخوردار است. از دید کارمند، اهمیت امنیت شغلی واضح است: امنیت شغلی به معنای درآمد ثابت می باشد. بیکاری معمولاً منجر به آسیب مالی زیاد، نگرانی و اضطراب زیاد در مورد چک ها و بدهی ها می شود. حتی اگر بیکار نیستید، نگرانی مداوم در مورد هفته ی بعد یا سال بعد می تواند به بهره وری شما آسیب برساند و شما را از بهترین کارمند بودن بازدارد. ناگفته نماند، اضطراب ناشی از هر عاملی برای سلامتی خوب نیست و احساس "در لبه پرتگاه بودن" می تواند به عزت نفس فرد آسیب برساند. هیچ کس دوست ندارد تمام مدت واهمه ی از دست دادن شغل خود را داشته باشد و امنیت شغلی از این احساس جلوگیری می کند. در حقیقت، ایجاد حس امنیت در تمام کارمندان، یکی از بهترین شیوه هایی ست که شرکت ها نه تنها می توانند استعدادها را جذب و حفظ کنند، بلکه بموجب آن می توانند بهترین عملکرد را از سوی کارمندان خود دریافت کنند. با رساندن این پیام به تیم خود، مبنی بر اینکه آنها در مشاغل خود ایمن هستند و می توانند بخش با ارزشی از تیم خود باشند، حس وفاداری و سخت کوشی را در کارمندان خود تقویت می کنید. این موضوع به این معنا نیست که کارمندانی با عملکرد ضعیف نباید اخراج شوند، چرا که بین عملکرد و امنیت شغلی، رابطه ی مستقیم وجود دارد، اما کارکنان سخت کوش و وفادار با دانستن این موضوع که می توانند در شغل خود باقی بمانند، پاداش می گیرند و نباید از جایگزین شدن با فرد دیگری ترس داشته باشند. فرض کنید می خواهید بهترین محل کار روی زمین را برای کار طراحی کنید. چگونه این کار را می کنید؟چگونه بهترین محل کار را برای کارمندان ایجاد کنیم؟ کدام شغل ها بیشترین و کمترین امنیت را دارند؟ برخی از صنایع، به دلیل عدم امنیت شغلی از شهرت بدی برخوردارند، در حالیکه برخی دیگر، معمولاً امن تر هستند. این لیست، به هیچ عنوان فهرست کاملی نیست و اگر می خواهید درمورد آخرین داده ها در صنعت خود اطلاعات کسب کنید، باید بیشتر تحقیق کنید. - کارکنان خلاق و مجریان همچون بازیگران، نویسندگان و موسیقی دانانبا سطح بالایی از عدم امنیت شغلی سر و کار دارند و اغلب اوقات بدون هیچ تضمینی از یک قرارداد کوتاه مدت به یک قرارداد دیگر می روند. - شغل های دانشگاهی(و به طور کلی آموزش عالی در بین ناامن ترین مشاغل در ایران هستند و بیش از نیمی از کارکنان دانشگاهی، قراردادهای شغلی ناامن دارند. - مشاغل خرده فروشی و خدماتیاغلب اوقات ناامن هستند و بسیاری از کارکنان این نقش ها، در قراردادهای فصلی یا ساعتی مشغول به کار هستند. در مقابل، برخی از امن ترین مشاغل در ایران، شاملمهندسی، کادر درمان و تدریس در مدارسمی شود. چطور امنیت شغلی خود را افزایش دهیم؟ در حالیکه غلبه بر چالش هایی مانند مشکلات مالی شرکت که امنیت شغلی را تحت تأثیر قرار می دهند، می تواند دشوار باشد، از همان ابتدا با تثبیت موقعیت خود در شرکت، می توانید از شغل خود محافظت کنید تا رئیس شما حاضر به از دست دادنتان نباشد. شما می توانید این مسیر را با درک اهداف شرکت و رئیس خود و نحوه دستیابی به آن اهداف شروع کنید. همچنین باید به طور منظم (حداقل سالی یک بار) با رئیس خود ملاقات کنید تا در مورد اولویت ها، اهداف و پیشرفت شما در دستیابی به آنها صحبت کنید. نقش شما در تیم، تأثیر بسزایی روی امنیت شغلی دارد، بنابراین، سعی کنید در کاری تخصص پیدا کنید و هرگز یادگیری و پیشرفت را متوقف نکنید. سعی کنید هر روز بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارید، و پذیرای بازخوردها و انتقادات سازنده باشید. همچنین باید تلاش کنید قابل اطمینان و متعهد به روابط باشید (سبک کاری خود را با سبک کارفرما تطبیق دهید) و برای دیگران مفید باشید. این موارد به بقای شغلی شما کمک می کنند. چطور با عدم امنیت شغلی برخورد کنیم؟ اگر تشخیص داده اید که شغل شما ناامن است، چه کاری باید انجام دهید؟ اول اینکه، وحشت نکنید! شما تنها نیستید و به خصوص افراد جوان اغلب در مشاغل ناامن مشغول به کار می شوند. در ادامه مطلب نکاتی در مورد در امان ماندن از ناامنی شغلی ارائه شده است: سعی کنید فاجعه سازی نکنید اضطراب شما قابل درک است. ما در دوران پر مخاطره ای زندگی می کنیم و اشتغال می تواند فوق العاده استرس زا باشد. اما در صورت امکان، سعی کنید اضطراب خود را کنترل کنید. یک شغل ناامن، به این معنا نیست که هر لحظه ممکن است آن را از دست دهید. اگر شما واقعاً با اضطراب شغلی دست و پنجه نرم می کنید، سعی کنید با مشاور یا برنامه ریز شرکت صحبت کنید تا به سلامت روان نسبی دست پیدا کنید. هیچ کس نباید با اضطراب مزمن و تضعیف کننده زندگی کند. برای بدترین مسائل خود را آماده کنید برنامه ریزی برای یک اتفاق، منجر به وقوع آن نمی شود! شما وقتی که بدانید در زمان بدترین پیشامدها، چه کاری باید انجام دهید، می توانید استرس را از خود دور کنید.  این کار ممکن است شامل کمک خواستن از اعضای خانواده برای حمایت مالی، صرفه جویی در برخی از هزینه ها یا درخواست برای مزایای خاص باشد. شما با آگاهی از گزینه های حمایتی، می توانید بخش زیادی از تفکر فاجعه ای را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، از بین ببرید. خوشبختانه، بدترین سناریوهای ذهنی اتفاق نمی افتند، اما اگر این اتفاق بیفتد، برای مواجهه با طوفان باید به خوبی آماده شوید. در صورت امکان پس انداز کنید اگر یک پشتوانه ی مالی داشته باشید، در رابطه با شغل ناامن خود احساس راحتی بیشتری خواهید داشت. متأسفانه، این موضوع برای همه امکان پذیر نیست. هزینه زندگی روز به روز در حال افزایش است و حقوق ها بالا نمی روند. اما اگر بتوانید حتی مقدار اندکی از درآمد ماهانه خود را پس انداز کنید، در صورت از دست دادن شغل خود می توانید از آن استفاده کنید. به دنبال شغل ایمن تری باشید اگر گزینه های دیگر با شکست مواجه شدند و ناامنی شغلی بر جنبه های مثبت شغل شما غلبه می کند، همیشه می توانید به دنبال شغل ایمن تری باشید. برای درخواست امنیت، نباید احساس شرم کنید. در واقع به دلیل مواردی که در بالا ذکر کردیم، منطقی است که به دنبال امنیت شغلی باشید. سامانه حضور و غیاب آنلاین دینگ
شغل و کار
۱۱
۲
خواندن ۷ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%BA%D9%84%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%BA%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF-jvasyqd1gskb
مهم ترین مهارت های نرم برای موفقیت شغلی
مهم ترین مهارت های نرم برای موفقیت شغلی اگر بهترین برنامه نویس، ویراستار یا مکانیک باشید اما با دیگران خوب کار نکنید، اعتبار چندانی در شغل خود نخواهید داشت. بعضی از مهمترین مهارت های تخصصی کارکنان و کارفرمایان را نمی توان در کلاس درس آموزش داد، یا به سادگی روی یک برگه کاغذ اندازه گیری کرد. این ویژگی ها، مهارت های نرم نامیده می شوند و برای یافتن شغل و در مجموع برای شغل شما، حیاتی تر از آن است که فکر می کنید. مهارت های نرم کدام مهارت ها هستند و چه اهمیتی دارند؟ تردیدی نیست که تقویت مهارت ها، برای داشتن شغلی موفق در هر حوزه ای، ضروری است. اما مجموعه مهارت های دیگری نیز وجود دارد که خارج از تخصص انتخابی شماست اما تسلط بر آنها نیز ضروری است. این مهارت ها صرف نظر از حوزه کاری یا سطح تخصص تان، همیشه مورد نیاز است و به نام مهارت نرم شناخته می شود. مهارت های نرم شامل توانایی های اصلی و قضاوت صحیح است و مواردی نظیر تفکر انتقادی، نوشتن سودمند، درک سلسله مراتب عمومی، گرایش به انجام کار گروهی، توانایی درک لحن و زبان بدن افراد، سخنرانی عمومی و سایر مهارت های ارتباطی را در بر می گیرد. بعلاوه، افرادی که مهارت های نتورکینگ یا شبکه سازی، مهارت سازمانی و سایر مهارت های عملیاتی را دارند، اغلب می توانند به لطف توانایی خود در درک موقعیت و انطباق با آن، موفق شوند. البته بهتر است درباره اهمیت مهارت های نرم در محل کار گزافه گویی نکنید. ترفیع شغل تان اغلب با داشتن مهارت های صحیح ارتباطی و کار گروهی، آسان ­تر اتفاق می افتد. مهارت های نرم به شما کمک می کند در مصاحبه های کاری نیز، داوطلبی جذاب برای شغل مورد نظرتان دیده شوید. تفاوت مهارت های نرم با مهارت های سخت مهارت های نرم عموما به عنوان «مهارت های مردم» شناخته می شوند، از جمله برقراری ارتباط با دیگران و خوب کار کردن با آنها، شکیبایی، مدیریت زمان، رهبری، سخنرانی عمومی و سایر موارد. مهارت های سخت اغلب همان «استعدادها» هستند که پس از ماه ها یا سال ها آموزش، رشد می کنند، از جمله یادگیری زبان خارجی، مدیریت پروژه، مهارت های تحلیلی و کامپیوتری و غیره. هرچند مهارت های نرم اهمیت دارند اما ممکن است کمّی سازی یا اثبات آنها، سخت باشد. یا همان طور که «بلنس کریرز» اشاره می کند، «اگر کارفرما به دنبال شخصی است که زبان برنامه نویسی می داند، می توانید رتبه کلاس خود را با او به اشتراک بگذارید یا به برنامه ای که با استفاده از آن زبان ساخته­ اید، اشاره کنید. اما چطور می توانید نشان دهید اخلاق کاری یا سایر مهارت های نرم را دارید؟» بنابراین مهارت های نرم، مواردی هستند که باید به جای گفتگو درباره آن، بتوانید آنها را نمایش دهید. پیشنهاد دهید پیش از همه مطلب خود را ارائه کنید، تا «نشان دهید» یک سخنران عمومی عالی هستید. به یک نشریه کمک کنید تا راه اندازی یک محصول را تبلیغ کند تا به این وسیله مهارت های نوشتن خلاق و ارتباطات را در خود نشان دهید. اما برای نمایش تسلط خود بر مهارت سخت، به سادگی به مصاحبه کننده می گویید چطور آن مهارت را در خود پرورش داده اید، که ممکن است با اول شدن در کلاس یا کسب مدرکی خاص، سطح مهارت شما مشخص شود. در دنیای کاری، به نحوه برخورد، نگرش و نحوه ارتباط با دیگران، رفتار حرفه ای گفته می شود. حرفه ای بودن می تواند تأثیر اولیه مثبت، روابط بین فردی موفق و اعتبار همیشگی شما را در سازمان تضمین کند.<br/>اخلاق کاری و رفتار حرفه ای در محیط کار چگونه است؟ مهارت های نرم ضروری برای موفقیت در کار کدام ها هستند؟ مهارت های نرم بسیار زیادی برای رشد یا برتر بودن وجود دارند. بعضی از آنها که مهمتر از بقیه هستند از این قرارند: برقراری ارتباط موثر مهارت های ارتباطی کتبی و شفاهی از جمله مهمترین مهارت های محیط کار هستند زیرا افراد با توجه به آنها، برداشت خاص خود را درباره شما به دست می آورند. این مهارت ها موجب بهبود شانس شما در ساخت رابطه با همکاران نیز می شوند. مهارت برقراری ارتباط موثر، عملکرد شما را تقویت می کنند زیرا به شما کمک می کنند به شکل شفافی انتظارات مدیر از خودتان را درک کنید و بتوانید کاری عالی تحویل دهید. هنگامی که کارکنان می دانند چطور با همکاران خود ارتباط برقرار کنند، بهره وری بیشتری خواهند داشت. اگر بتوانید به صورت شفاف بیان کنید چه کسی، چه چیزی را در چه زمان و مکانی و به چه علت و چگونه انجام دهد، بلیط برنده را به دست آورده اید. تواناییکار گروهی یا تیم ورک توانایی کار کردن با دیگران در یک تیم یکی از مهمترین مهارت های نرم در محل کار است. موفقیت یک شرکت به ندرت وابسته به یک نفر است که خودش به تنهایی همه کار را انجام می دهد. موفقیت، نتیجه کار افراد بسیاری است که برای دستیابی به هدف مشترک، تلاش می کنند. وقتی کارکنان می توانند استعدادهای مختلف خود را ترکیب کنند، همه برنده می شوند. نکته:داشتن دوستانی در محل کار می تواند رضایت شغلی شما را نیز افزایش دهد. کارفرمایان به دنبال بازیگران تیمی هستند که به ساخت یک «فرهنگ اداری دوستانه» کمک کنند زیرا به ابقای کارکنان و سپس جذب استعدادهای برتر کمک می کند. بعلاوه، توانایی همکاری خوب با همکاران، کیفیت کار شما را افزایش خواهد داد. یکی از راه های تقویت این مهارت: برای ایجاد حسن نیت، هنگامی که همکارتان به کمک نیاز دارد، به او پیشنهاد کمک دهید. سازگاری مهارت های نرم به شما کمک می کنند واقعیت را مدیریت کنید و واقعیت این است که کارها همیشه طبق برنامه پیش نمی روند. به جای اینکه فکر کنید در روی یک پاشنه می چرخد و بس، باید بتوانید عضو موثری باشید و راه حل های مختلف بیابید. رهبران موفق کسانی هستند که می دانند هنگام بروز مشکلات، چطور انعطاف پذیر باشند. سرعت تغییر در هر محیط کاری بسیار زیاد است. درنتیجه کارفرمایان به کارکنانی نیاز دارند که بتوانند با تغییرات صنعت منطبق شوند و جریان شرکت را رو به جلو، حفظ کنند. پیشنهاد برای تقویت این مهارت:خودتان را مجبور کنید از اولین افرادی باشید که با تغییر، سازگار می شود. مثلا لازم است بدون نالیدن از اینکه قبلا شرایط چقدر خوب بود، خودتان را با فناوری روز تطبیق دهید، تا به شکل فردی دیده شوید که قادر است چالش های جدید را بپذیرد. به دنبال دوره های آموزشی لازم برای گذشتن از یک چالش جدید باشید و پیشنهاد دهید آنچه یاد گرفته اید به همکاران خود آموزش دهید. توانایی حل مسئله وقتی کاری اشتباه پیش می رود، دو راه دارید: 1- غر بزنید 2- برای حل مشکل، دست به عمل بزنید. نکته: حل مسئله سبب می شود مورد توجه قرار گیرید. اگر بدون نیاز به دیگران، قادر به حل مسئله باشید، کارفرمایتان همیشه به شما نیاز خواهد داشت. شرکت ها بر افرادی تکیه دارند که حل مسئله می کنند تا بتوانند راه خود را در چالش های غیرمنتظره بیابند  درواقع این افراد، مجریان برتر آنها هستند. یکی از راههای تقویت این مهارت: همیشه با یک راه حل سراغ رییس خود بروید نه با طرح مشکل. بنابراین وقتی مشکلی پیش می آید، بنشینید و به این فکر کنید که پیش از جلب توجه رییس تان نسبت به این مشکل، چطور می توانید در جهت حل آن مشکل، گام بردارید. سامانه حضور و غیاب آنلاین دینگ
بهره وری
۸
۲
خواندن ۶ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D9%85%D9%87%D9%85-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B1%D9%85-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%BA%D9%84%DB%8C-kqvt8mofklrm
استعفا دادن چگونه است؟
استعفا دادن چگونه است؟ در ادامه این مقاله می خوانیم که استعفا چیست و شرایط انجام آن چگونه است؟ علاوه بر این مطالبی را هم در مورد انجام این کار، موافقت با آن، قطع همکاری، قطع همکاری با پیمانکار و نماینده ارائه می دهیم. همچنین با نامه استعفا اداری، نامه عدم نیاز و چگونگی بازخرید تامین اجتماعی و انجام این کار بیشتر آشنا می شویم. استعفا به چه معنا است؟ استعفا به معنی برهم زدن قرارداد کاری و قطع همکاری با نماینده و یا قطع همکاری با پیمانکار به صورت داوطلبانه می باشد. به عبارت دیگر کارمندان به صورت داوطلبانه در صورت تمایل استعفا نامه را طراحی و به پیمانکار و نماینده خود تحویل می دهند. یکی از اصلی ترین و مهم ترین شیوه های برهم زدن قرارداد های کاری میان کارمندان و نمایندگان استعفا می باشد. همان طور که می‌ دانیم انجام این کار دارای شرایط، قوانین و مقررات می باشد. به همین منظور کارمندانی که قصد برهم زدن قرارداد کاری و یا قطع همکاری با نمایندگان خود را دارند، می بایستی بر اساس قوانین و شرایط استعفا عمل کنند. چرا که با رعایت قوانین و مقررات انجام این کار، نمایندگان به راحتی با انجام این کار موافقت می کنند. شرایط استعفا یکی از اصلی ترین شرایط استعفا دادن تصمیم گیری کارمندان یک ماه قبل از انجام چنین درخواستی می باشد. همچنین آن ها می بایستی برای موافقت با استعفا خود، نامه کتبی را تحویل کارفرما و نماینده دهند. همچنین یک ماه پس از درخواست و تحویل نامه در محل کار خود مشغول به کار و منتظر موافقت کارفرما باشند. متکارمندانن نامه استعفا اداری می بایستی دارای درخواست استعفا، علت برهم زدن و قطع همکاری و…… باشد. لذا کارمندان و افرادی که برای انجام این کار تصمیم گیری می کنند، می بایستی تمام شرایط و قوانین و مقررات آن را در نظر بگیرند. چرا که اینگونه می توانند به نتیجه بهتر و قطعی تر برسند. بازخرید در برخی از اداره و شرکت ها گاهی کارفرما نامه عدم نیاز کارمندان را طراحی می کند. یعنی با نوشتن و طراحی این نامه درخواست بیرون رفتن کارمند از اداره خود را دارد. معمولاً طراحی نامه عدم نیاز توسط کار فرمایان به دلایل مختلفی انجام می شود. یکی از اصلی ترین دلایل، استخدام نیروی جدید و یا کوچک ترین خطا کارمندان می باشد. علاوه بر این، در مقابل کلمه استعفا، کلمه بازخرید وجود دارد. بازخرید یکی از راه های اتمام و پایان همکاری کارمندان با اداره و شرکت های دولتی می باشد. کارفرما در اداره های دولتی در صورت بازخرید و مستخدمین دولتی تمامی مبلغ سال هایی که آن ها به دولت خدمت کرده اند، پرداخت می کند. از طرف دیگر، بازخرید تامین اجتماعی دارای قوانین و مقررات خاصی است. یعنی مستخدمین دولتی و تامین اجتماعی برای بازخرید کردن خود می بایستی قوانین و مقررات انجام این کار را رعایت کنند. چرا که این گونه می توانند حق خدمت و یا به عبارت دیگر مبلغ سال های خدمت خود را دریافت کنند. بازخریدتأمین اجتماعی همان طور که بیان کردیم بازخرید تأمین اجتماعی بر اساس قوانین و مقررات خاصی انجام می شود. معمولاً انجام آن با دو قانون استخدامی و قانون کار امکان پذیر است. از طرف دیگر می توان گفت بازخرید تامین اجتماعی مستخدمین دولت به سه صورت امکان پذیر است. لذا روش های بازخرید مستخدمین دولتی عبارت اند از: بازخرید به درخواست کارمندان: معمولاً کارمندان می ‌توانند در صورت تمایل اقدام به بازخرید خود کنند. در صورتی که دولت با آن ها موافقت کند، حق سال ها خدمت آن ها پرداخت می ‌شود. همچنین آن ها از خدمت معاف می شوند.بازخرید به اختیار دولت: دولت در سه الی چهار سال متوالی عملکرد کارمندان را ارزیابی می کند. لذا ضعیف بودن عملکرد کارمندان در ارزیابی و نداشتن شرایط بازنشستگی سبب بازخرید آن ها به اختیار دولت می شود.بازخرید به دلیل مجازات: از آنجایی که بازخرید دارای شرایط و قوانین منحصر به فرد است، هر یک از افراد می توانند بر اساس این قوانین و زمان بازخرید درخواست انجام این کار را داشته باشند. لذا کارمندان مرد و زن در صورتی که زودتر از زمان بازخرید درخواست انجام این کار را داشته باشند، به دلیل مجازات انضباطی از طرف دولت بازخرید می‌ شوند. بازخرید به درخواست کارمندان: معمولاً کارمندان می ‌توانند در صورت تمایل اقدام به بازخرید خود کنند. در صورتی که دولت با آن ها موافقت کند، حق سال ها خدمت آن ها پرداخت می ‌شود. همچنین آن ها از خدمت معاف می شوند. بازخرید به اختیار دولت: دولت در سه الی چهار سال متوالی عملکرد کارمندان را ارزیابی می کند. لذا ضعیف بودن عملکرد کارمندان در ارزیابی و نداشتن شرایط بازنشستگی سبب بازخرید آن ها به اختیار دولت می شود. بازخرید به دلیل مجازات: از آنجایی که بازخرید دارای شرایط و قوانین منحصر به فرد است، هر یک از افراد می توانند بر اساس این قوانین و زمان بازخرید درخواست انجام این کار را داشته باشند. لذا کارمندان مرد و زن در صورتی که زودتر از زمان بازخرید درخواست انجام این کار را داشته باشند، به دلیل مجازات انضباطی از طرف دولت بازخرید می‌ شوند. خلاصه اینکه در این مقاله شرایط استعفا نامه و چگونگی بازخرید و شرایط آن را بیان کردیم. لذا افراد می توانند با مطالعه این محتوا با تمامی قوانین و مقررات انجام این کار آشنا شوند. دینگ ارائه دهنده راهکار اتوماسیون حضور و غیاب
حقوقی
۸
۲
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%81%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-dvjpzuzo1f9z
راهکارهایی برای غلبه بر اهمال کاری
راهکارهایی برای غلبه بر اهمال کاری همه افراد به نوعی با اهمال کاری درگیرند؛ اما چرا گرفتار اهمال کاری می شویم؟ تنبلی، تنها عامل این موضوع نیست، زیرا افراد باهوشی که کارها را به تعویق می اندازند، ممکن است در ساعات پایانی باقی مانده به موعد تحویل کار، از سخت کوش ترین کارمندان باشند. بنابراین، چه چیزی می تواند فرایندی را که برای همه افراد درگیر، بسیار ناخوشایند و دردسرساز است، توضیح دهد؟ در حقیقت، به تعویق انداختن کارها، یک رفتار پیچیده با علل احتمالی متعددی است که شامل تنبلی، استرس بیرونی، فشار زیاد، نداشتن انگیزه یا نظم، ضعف در تکنیک هایمدیریت زمان، نداشتن مهارت کافی و کمال گرایی می باشد اما محدود به این عوامل نمی گردد. اهمال کاری، یک عادت ناسالم است و مانند هر عادت بد دیگری، می توان با استمرار و فشار درست، بر آن غلبه کرد. خوشبختانه، در رابطه با کسب و کار، اعمال فشار به صورت سازمانی به سادگی امکان پذیر است. اهمال کاری چیست؟ یکی ازمشکلات محیط کار، اهمال کاری کارمندان است. بسیاری از مدیران سازمان ها می خواهند بدانند که دلیل اهمال کاری چیست؟ تعلل (اهمال کاری) را می توان به صورت به تعویق انداختن بیهوده اقدامات یا تصمیمات تعریف کرد. این امر، افراد را از رسیدن به آنچه که برای انجام آن برنامه ریزی کرده اند، باز می دارد. تعلل، فراری دائمی از وظایفی است، که باید در یک بازه زمانی خاص انجام شوند. این امر، اغلب منجر به ایجاد احساس عدم کفایت، گناه و کاهش اعتماد به نفس، در ذهن افرادی می شود که کارها را به تعویق می اندازند. در درجه اول دو نوع اهمال کاری وجود دارد: به تعویق انداختن کارهایی که زمان تحویل مشخصی دارندبه تعویق انداختن کارهایی که زمان تحویل مشخصی ندارند به تعویق انداختن کارهایی که زمان تحویل مشخصی دارند به تعویق انداختن کارهایی که زمان تحویل مشخصی ندارند راهکارهایی برای غلبه بر اهمال کاری در سطح شخصی هیچ کس نمی خواهد کاری را به تعویق بیندازد، بنابراین بهتر است مشکل اصلی را به طور مستقیم حل کنید. استراتژی های زیاد و موثری برای غلبه بر اهمال کاری وجود دارند و بهتر است تا حد امکان، از این راهکار ها کمک بگیرید. تکنیک های مدیریت زمان، می تواند در تغییر نحوه کار افراد موثر باشد، اما متاسفانه، در اغلب اوقات، نمی توان کارکنان را مجبور به استفاده از این تکنیک ها نمود. در ادامه به بررسی نکات مهمی که باید در محل کار به آن توجه کنید، می پردازیم: با کاری که تاکنون به تعویق انداخته اید، شروع کنید. ۳۰ دقیقه اول از فعالیت حرفه ای خود را به انجام کاری که تاکنون به تعویق انداخته اید، بپردازید و اجازه ندهید که هیچ چیز، حتی سایر مشغله های کاریتان، حواس شما را پرت نماید، یا در انجام آن وقفه بیندازد. اگر بتوانید قبل از انجام کارهای جزئی، مانند خواندن ایمیل ها، این کار را انجام دهید، احتمالاً ادامه راه برایتان بسیار آسان تر خواهد بود و در سرازیری می افتید. وظایف بزرگ را به وظایف کوچکتر تقسیم کنید. فرآیند شروع کار را به فعالیت های کوچکتر و مجزایی تقسیم نمایید. به جای تعیین اهداف مبهم، که به راحتی می توان آن ها را نادیده گرفت، برای انجام کارهای مهم خود، به گونه ای برنامه ریزی کنید که نتوان ساعت انجام آن را جا به جا نمود، درست مانند وقتی که با یک شخص دیگر قرار ملاقات دارید. خودآگاهی بیشتری داشته باشید. سعی کنید علت به تعویق انداختن کارهایتان را بشناسید، که می تواند شامل دشواری در شروع کار و یا مشکل در تمرکز روی یک کار باشد. در هر صورت، در یک الگوی عقلانی آشنا قرار می گیرید که با استرس ناشی از شروع کار، آغاز شده و با تسکین موقت آن استرس، پایان می یابد. این امر، سبب تقویت رفتار تعلل و به تعویق انداختن کارها می گردد. هنگامی که کاری را، همانطور که هست، می پذیرید، میل به “استراحت سریع” نیز از بین می رود. عواملی که حواستان را پرت می کنند را حذف کنید. اراده، یک منبع محدود است و می تواند مانند هر نوع دیگری از انرژی، کاهش یابد. مقاومت در برابر وسوسه، که می تواند عاملی برای به تعویق انداختن کارها در آخر روز باشد، مستلزم تلاش است. با حذف هر چیزی که می تواند شما را وسوسه کند، محدود کردن دسترسی خود به وب سایت های مشکل ساز، و اعمال سایر محدودیت ها بر فعالیت خود، می توانید برای حل این مشکل تلاش نمایید. اداره نیز ممکن است بتواند در برخی موارد به شما کمک کند. می توانید از مواردی که سبب پرت شدن حواس می شوند، به عنوان پاداش، در خارج از محل کار و در زمان استراحت، بهره ببرید. وجود نقص را بپذیرید. تمایلات کمال گرایانه را کنار بگذارید زیرا این تفکرات، کار را بیش از حد نیاز دشوار می کنند. اگر شروع یک پروژه، برایتان شدیدا اضطراب آور است، هر طور شده آن را آغاز نمایید و ابتدا هرچه را که در این مورد به ذهنتان خطور می کند، بنویسید. می توانید به این کار، به عنوان یک پیش نویس نگاه کنید که نیاز به تکمیل شدن و اصلاح دارد. شما بیش از آنچه فکر می کنید، انرژی دارید. همچنین بخوانید: اخلاق کاری و رفتار حرفه ای در محیط کار چگونه است؟ طرز فکر خود را در مورد انجام کار، تغییر دهید. اگر استفاده از روش فعلی، اثرگذاری لازم را برایتان ندارد، شاید وقت آن رسیده است که چیز دیگری را امتحان کنید. روند فکری و روش های سازماندهی خود را تغییر دهید. اولویت بندی فعالیت ها را به کمک سیستم بیاموزید و تا زمان یافتن روش مناسب، ریسک نمایید. راهکارهای غلبه بر اهمال کاری در سطح مدیریتی در اغلب موارد، اصلاح یک رفتار یا عادت، به چیزی بیشتر از تشویق نیاز دارد. به این معنا که بسیاری از راه حل های غلبه بر اهمال کاری را می توان از طریق سیستم اعمال کرد. مدیران با آزمون و خطا می توانند بر اساس ضرورت و تاثیر گذاری هر کدام از این استراتژی ها را انتخاب کنند. در ادامه، راهکارها و استراتژی های مفید برای اصلاح رفتار اهمال کارانه کارمندان معرفی می شوند. روش تخصیص وظایف را تغییر دهید این کار می تواند با روش های مختلفی انجام شود.به عنوان مثال، وظایفی که به کارمندان محول می کنید، می تواند به صورت ضرب العجل باشد. به این صورت که یه کار بزرگ را به کارهای کوچک تر تقسیم کنید و آن کارهای کوچک را به تدریج به شخص واگذار کنید و برای هر کدام از این وظایف کوچک زمان کمتری در نظر بگیرید. در این صورت شخص فرصت کمتری برای تحویل کار دارد و احتمال اهمال کاری و به تعویق انداختن کارها کاهش می یابد. یک راه حل موثر دیگر این است که تقاط قوت کارمندان خود را تشخیص داده و بر اساس همان نقاط قوت، به آنها کارهایی با اهمیت بالا بدهید. با این کار، شخص احساس می کند که وظیفه مهمی دارد و انجام آن را به تعویق نمی اندازد. پاداش های کوتاه مدت را فراموش نکنید. وقتی شروع به اصلاح مشکلاتی که باعث اهمال کاری کارمندان شده اند می کنید، برای تداوم آن باید از پاداش های کوچک و در فواصل زمانی کوتاه کمک بگیرید. به کارمندان بر اساس عملکردشان پاداش دهید به کارمندانی که کارشان را زودتر از موعد به پایان می‌رسانند، پاداش دهید. به یاد داشته باشید که اهمال کاری در واقع به علت عدم انگیزه کافی اتفاق می افتد. پاداش می تواند این انگیزه را ایجاد کرده و سطح رضایت را در کارمندان بهبود ببخشد. در مقابل، می توانید راه های خلاقانه ای برای تنبیه رفتار اهمال کارانه بیابید. مسئولیت پذیری را در کارمندان تقویت کنید یک روش موثر برای انجام این کار این است که به جای اینکه یک نفر را در یک پروژه مسئول انجام کاری کنید، دو نفر را با هم جفت کرده و به هر دوی آنها در یک پروژه تسک هایی با هدف مشترک بدهید. این کار باعث می شود آنها احساس کنند که وظیفه دارند کار را سریعتر انجام دهند. اگر در انجام این راهکار موفق بودید، می توانید این کار را با یک تیم کامل انجام دهید. همکاری اعضا با یک هدف مشترک، مسئولیت پذیری را تقویت می کند. راه دیگر برای تشویق مسئولیت پذیری این است که هر روز صبح با کل تیم جلسه ای برگزار کنید و با افرادی که اهمال کاری بیشتری دارند، در مورد پیشرفتشان در تسکی که به آنها داده اید، سوال کنید. در مورد زمان تحویل کار صراحت داشته باشید کارمندان ممکن است ندانند که تا چه حد می توانند سرعت پروژه را کاهش دهند، بنابراین وقتی در مورد اهمال کاری با آنها صحبت می کنید، کاملا صریح باشید و زمانی که می خواهید کار را از آنها تحویل بگیری را کاملا واضح و شفاف بیان کنید. هر چند وقت یک بار یاداوری کنید که مسئله سرعت در کار بسیار مهم است و کارمندانی که با سرعت و بهینه کار می کنند قدردانی می شوند و اهمال کاری قابل قبول نیست. با اعمال ترکیب مناسبی از فشارهای داخلی و خارجی به کارکنان، می‌توانید به راحتی شرایطی را برای دادن انگیزه ایجاد کنید که منجر به موفقیت مداوم و بی‌عیب در محل کار شود. در تئوری، تنها چیزی که برای ایجاد تعادل بین تلاش و سود لازم است تنها اعمال فشار است.
بهره وری
۶
۰
خواندن ۷ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%BA%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-vfmdutbrk37x
آشنایی با مفهوم دورکاری
آشنایی با مفهوم دورکاری دورکارییکی از مشاغل نوین عصر حاضر به شمار می آید. این شغل بر خلاف دیگر مشاغل، در محیط اداری و به صورت مرسوم انجام نمیشود، بلکه عموماً افراد دورکار در محیط خانه به این کار مشغول هستند. اشخاصی که در حیطه یدورکاری آنلاینفعالیت دارند، نیازی به حضور روزانه در محل کار ندارند. این افراد بدون آنکه به دفتر رسمی کار خود تردد داشته باشند، از راه دور وظایف محوله و پروژه های خود را از طریق کامپیوتر یا لپ تاپ های شخصی به انجام میرسانند. این شغل نسبت به مشاغل دیگر، قابلیت انعطاف پذیری و تطابق بیشتری با شرایط زندگی اشخاص دارد. به همین دلیل است که آگهی های مربوط بهاستخدام دورکاری، معمولاً با استقبال چشمگیری مواجه میشود. یکی از نکات جالب توجه در مورد این شغل این است که، شخص دورکار میتواند به طور همزمان در یک یا چند زمینه ی شغلی فعالیت داشته باشد. دورکارییکی از مشاغل نوین عصر حاضر به شمار می آید. افراد دورکار از چه ویژگی هایی باید برخوردار باشند؟ در وهله ی اول یک کارمند دورکار باید فردی وظیفه شناس، مسئولیت پذیر و متعهد باشد. از آنجایی که شغلدورکاریخارج از محیط اداری انجام میشود، فرد باید از مهارت مدیریت و برنامه ریزی کاری، جهت انجام دقیق و به موقع وظایف برخوردار باشد. شخصی که بهدورکاری آنلاینمشغول است، باید فردی تلاشگر و با پشتکار فراوان باشد. افراد دورکار باید از مهارت ارتباطی قوی و انگیزه ی بالایی برخوردار باشند. کارمندانی که به صورتاستخدام دورکاریجذب میشوند، باید کامپیوتر یا لپ تاپ شخصی داشته باشند. همچنین ورود به این کار نیازمند آن است که، افراد به اینترنت پر سرعت دسترسی داشته باشند. فردی میتواند در این حیطه موفق عمل کند که، به این سبک از کار علاقمند باشد و بتواند خود را با شرایط این کار به خوبی تطبیق دهد. یک کارمند دورکار باید فردی وظیفه شناس، مسئولیت پذیر و متعهد باشد. آشنایی با انواع مختلف دورکاری این سبک از کارعمدتاًبه سه صورت دورکاری کامل، انعطاف پذیر و فریلنسری انجام میشود. شرایطدورکاریبه صورت کامل اینگونه است که، فرد در خانه حضور دارد و در ازای دریافت دستمزد مشخص برای شرکت یا سازمان بخصوصی کار میکند. مشاغلی چون؛ بازاریابی دیجیتال، تولید محتوا، طراحی وب و ... در این دسته جای میگیرند. در نوع انعطاف پذیر این شغل، فرد علاوه بر اینکه به صورت عادی در محیط اداری مشغول به کار است، میتواند در برخی از روزهای هفته یا بازه ی زمانی مشخص به صورتدورکاریبه انجام وظایف خود بپردازد. زمینه های شغلی مانند؛ بهداشت و درمان، آموزش، امور حسابرسی و مالی و ... از این دسته به شمار می آیند. فریلنسری نوعی ازدورکاریاست که در آن شخص آزادانه در کنار انجام کار تمام وقت یا پاره وقت خود، پروژه های جانبی دیگری را نیز به انجام میرساند. کارهایی مانند نویسندگی، برنامه نویسی، گویندگی و ... از این جمله هستند. کارهایی مانند نویسندگی، برنامه نویسی و گویندگی نوعی کار فریلنسری محسوب میشوند. دورکاری چه مزایایی برای اشخاص دارد؟ دورکارییکی از مشاغل پرطرفداری است که، امروزه افراد زیادی در جامعه به آن مشغول هستند. این شغل محبوب، جذابیت ها و مزایای بسیاری دارد. یکی از مزایای برجسته ی این شغل که بسیار مورد توجه می باشد، استقلال عمل فردی در انجام امور است. شخصی که به صورتدورکاری آنلاینفعالیت میکند، در تصمیم‌گیری های کاری آزادی عمل خواهد داشت. به این معنا که افراد دورکار با توجه به زندگی شخصی، تحصیلی و یا کاری خود تصمیم میگیرند که، چه زمانی از شبانه روز کار خود را به انجام برسانند. از این رو کار کردن در زمان دلخواه سبب میشود تا فرد با علاقه و تمایل بیشتری کار کرده و نتیجه ی موفقیت آمیزتری حاصل گردد. انعطاف کاری بالا به ویژه برای دانشجویان، افراد با مشغله ی بالا و نیز اشخاصی کهدورکاریرا به عنوان شغل دوم انتخاب میکنند، یک مزیت بزرگ محسوب میشود. از این جهت که میتوانند، به سایر امور شخصی و کاری خود نیز رسیدگی کنند. یکی دیگر از مزایایدورکاری، تقویت اعتماد به نفس و قدرت برنامه ریزی در افراد می باشد. افراد دورکار برای تحویل پروژه ها و انجام وظایف خود، چارچوب و زمان مشخصی دارند. از این رو باید پیوسته برای انجام آنها برنامه ریزی داشته باشند. انجام منظم و روزانه ی کارها طبق برنامه ی تدوین شده، به تدریج قدرت برنامه‌ریزی را در افرادی که به صورتدورکاری آنلاینفعالیت میکنند، تقویت خواهد کرد. علاوه بر این افراد دورکار، درگیر تنش ها و استرس هایی که کارمندان عادی در محل کار خود با آن رو به رو هستند، نیستند. بنابراین این افراد روند کار خود را با آرامش، اشتیاق و تمرکز بیشتری دنبال میکنند. دورکارییکی از مشاغل پرطرفداری است که، امروزه افراد زیادی در جامعه به آن مشغول هستند. مزایای استخدام دورکاری برای شرکت ها و سازمان ها از دیگر مزایای این سبک از شغل، افزایش دانش مدیریتی و سرعت عملکرد در فرد است. این امر از آن جهت اتفاق می افتد که، شخص دورکار می بایست به منظور افزایش بازدهی خود زمان، برنامه ی شخصی و کاری خود را مدیریت کرده و در جهت افزایش سرعت عملکرد خود تلاش کند. این امر سبب شده تا سازمان ها نسبت به جذب افراد از طریقاستخدام دورکاریعلاقمند شده و آن را در دستور کار خود قرار دهند. استخدام افراد به صورتدورکاریبرای سازمان ها و شرکت ها مزیت های ویژه ای به همراه دارد. یکی از این مزیت ها، کاهش میزان مجادلات و تنش ها در میان کارمندان و در نتیجه، افزایش میزان تمرکز و بهره وری در آنهاست. همچنین سازمان ها عموماً افرادی را که به صورتدورکاری آنلاینفعالیت دارند، بیمه نمی‌کنند. این امر سبب کاهش چشمگیر سطح هزینه های سازمانی خواهد شد. از سوی دیگر با توجه به اینکه در این نوع فعالیت نیازی به حضور شخص در محل کار نیست، ضرورت ندارد که محیط شرکت یا سازمان فضایی گسترده داشته باشد. همچنین هزینه های مربوط به تهیه ی مبلمان و وسایل اداری و نیز تجهیزات ضروری کار، بسیار کاهش خواهد یافت. صرفه جویی در هزینه ها سبب میشود، تا شرکت ها بتوانند افراد بیشتری را به خدمت بگیرند. این امر منجر به افزایش اشتغال زایی در سطح جامعه خواهد شد. با توجه به نقشی کهدورکاریدر کاهش سطح هزینه های یک شرکت یا سازمان دارد، گاهاً برخی از شرکت ها تمامی فعالیت های خود را به افراد دورکار میسپارند. از این رو حتی در برخی از موارد نیازی نیست که حتما یک شرکت، دفتر یا محیطی جهت انجام کار یا گردهمایی ها داشته باشد، زیرا تمامی نشست ها میتواند به صورت آنلاین و از طریق فضای مجازی برگزار شود. از دیگر مزایایدورکاری، افزایش دانش مدیریتی و سرعت عملکرد در فرد است. کار از راه دور چه معایبی میتواند داشته باشد؟ کاهش سطح تعاملات میان همکاران و ارتباط کمتر با محیط بیرون کاهش میزان فعالیت جسمانی و تحرک در افراد بروز خستگی به دلیل پراکندگی ساعات کاری در طول روز ایجاد خلل در برنامه ی شخصی در صورت نداشتن برنامه ریزی مشخص برای کار
فریلنسری
۱۳
۴
خواندن ۵ دقیقه
ding
https://virgool.io/TechnoCode/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-iond9ts50suf
رفتار در محیط کار ؛ چگونه در محل کار بهترین باشیم
رفتار در محیط کار ؛ چگونه در محل کار بهترین باشیم در صورتی که تازه کار هستید برای یادگیری رفتار در محیط کار باید انتظار یک منحنی یادگیری شیب دار را داشته باشید. این جمله بدان معناست که در ابتدای کار امکان دارد صرف نظر از تلاش فراوان، نتیجه زیادی حاصل نشود. دیدگاه تان بهترین سرمایه شماست. محل کار را به صورت مجموعه ای از افراد از جمله رئیس تان در نظر بگیرید که قصد برانگیختن تحسین آن ها را دارید. بهترین خودتان باشید به جای اینکه همانند فردی بد اخلاق باشید که شب گذشته به اندازه کافی نخوابیده است، به بهترین صورت بر سر کار حاضر شوید. مراقب سلامت خود باشید زیرا شما برای انجام یک شغل حقوق دریافت کرده و رئیس تان نتایجی مطلوب را از شما انتظار دارد. از دفاتر خدماتی گرفته تا رستوران ها، یادگیری هر شغلی نیازمند ترکیبی منحصر به فرد از مهارت ارتباط با مردم و تعهد است. نحوه مناسب انجام کار خود را فرا بگیرید شنیدن، یادگیری و سپس خودکفایی را هدف قرار دهید. برای اینکه رفتار در محیط کار را بیاموزید و کار خود را به خوبی انجام دهید نمی توانید به صورت مکرر از دیگران کمک بخواهید. بر روی کار خود سرمایه گذاری کنید: حتی در صورتی که شغل شما رده پایینی داشته یا تنها برای دستمزد کار می کنید، به کار خود افتخار کرده و بر روی آن متمرکز بمانید. پس از آموزش اولیه به عنوان یک تازه وارد، بر روی بهبودمهارت های افزایش تمرکزکار کرده و به صورت منظم نکات جدید یاد بگیرید. برای تبدیل شدن به یک کارمند با ارزش تلاش کنید.  کارمندی باشید که آگاهانه جهت بهبود سازمان یا شرکت، اطلاعات خود را با دیگران در میان می گذارد. ابتدا بر روی نیازهای مشتری تمرکز کنید تمامی سازمان ها و شرکت ها مشتری های خود را دارند که این مشتری ها می توانند عموم افراد، کسب و کار های دیگر یا مشتری داخلی باشند. در پایین نمونه هایی از این موارد بیان شده است: - عموم افراد افراد جامعه که به صورت حضوری یا تلفنی یک کالا یا خدمت را درخواست می کنند. - کسب و کارهای دیگر کسب و کارهایی که انجام یک فرایند یا تولید یک کالا را از شرکت شما تقاضا می کنند. - مشتری داخلی گاهی اوقات ممکن است متقاضی، مدیر یا یک واحد از خود شرکت باشد. نیازهای مشتری همواره در اولویت بوده و شغل ها نیز به دلیل همین نیاز ها به وجود آمده اند. قابل اتکا باشید تا مردم بتوانند به شما تکیه کنند از جمله بهترین رفتار در محیط کار قابل اتکا و اعتماد بودن است. همواره در زمان مناسب بر سر کار حاضر شوید. در صورتی که تازه کار هستید، جهت آمادگی سعی کنید 10 تا 15 دقیقه زود تر به محل کار برسید. در صورتی که به صورت شیفتی در یک صنعت خدماتی کار می کنید اماده کسب فرصت ها باشید. این کار به درک نقش خود در سازمان کمک می کند. به یاد داشته باشید که شما بخشی از یک سیستم بزرگ تر هستید. هنگامی که کاری به شما محول می شود، آن را سر موقع و با نهایت توانایی خود انجام دهید. در صورت دشوار بودن کار کمک بخواهید یا به رئیس خود اطلاع دهید که به زمان بیشتری نیاز دارید. مثبت اندیش و مودب باشید به دیگران نشان دهید که آماده به کار و مشتاق هستید که وظایف را به خوبی انجام دهید. با این حال، باید واقع گرا بوده و از دادن وعده‌های بیش از حد توان تحت تاثیر قرار دادن دیگران اجتناب کنید. نکته قبلی را یادآور شده و قابل اتکا باشید تا دیگران بتوانند به شما تکیه کنند. به جای اینکه دائم ساعت را چک کرده و آماده رها کردن کار ها باشید، وظایف و محیط کار را با دیدگاهی مثبت اندیش ببینید. به طور دقیق به دیگران گوش دهید هنگامی که همکاران یا سرپرستان یک وظیفه را توضیح داده یا درباره کسب و کار صحبت می کنند، با نوت برداری یا تکان دادن سر توجه به صحبت هایشان را به آن ها نشان دهید. در صورت عدم فهم یک موضوع از مخاطب خود بخواهید تا آن را شفاف کند. برای اینکه دریافت مطلب را به مخاطب خود نشان دهید آن را تکرار کنید. مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده بگیرید همه افراد اشتباه می کنند بنابراین هنگام اشتباه کردن مسئولیت آن را برعهده گرفته و از آن بیاموزید. صداقت بهتر از پوشاندن حقیقت یا امیدواری برای متوجه نشدن دیگران است. تلاش کنید که حتی در صورت وجودمشکلات در محیط کار، هر خطا را تنها یک بار مرتکب شوید. هنگامی که رئیس مطلبی را به شما می گوید خوب گوش داده و آن را به خاطر بسپارید تا نیاز به پرسیدن مجدد نباشد و این از جمله حرفه‌ای‌ترین رفتار ها در محیط کار است. در محیط کار پیش قدم باشید این گفته بدان معناست که تصویر بزرگ تری از کار خود را در نظر گرفته و نیاز های آینده را پیش بینی کنید. این کار ممکن است زمان بر باشد. حتی در صورتی که فرد استعداد و مهارت های فوق العاده ای داشته باشد باید فرایند های شرکت یا سازمان خود را فرا گیرد. افراد باید از بایدها و نبایدهای محیط کاری جدید خود آگاه باشند و بدانند چگونه در محیط کار باید رفتار کنند. برخی شغل ها نیازمند مشاهده و یادگیری هستند. در این موارد باید به دنبال راهی برای نشان دادن علاقه خود بود. در موارد دیگر امکان دارد قبل از کمک کردن به دیگران نیاز به دریافت اجازه از آن ها باشد. همیشه پس از انجام وظایف، محیط کار خود را تمیز کنید. به دنبال راه هایی باشید تا محیط کارتان ایمن و منظم باشد. قابل اعتماد و تیم گرا باشید فرد تیم گرا کسی است که به جای وظیفه و کار خود به نتیجه کلی تیم و گروه خود فکر می کند. برای مثال، فرد تیم گرا در محیط یک کافه کسی است که از رفع شدن نیاز مشتریان اطمینان یافته و جهت دستیابی به اهداف جمعی به دیگران نیز کمک می کند. تیم گرا بودن یعنی فرد به گونه‌ای کار خود را انجام دهد که نیازمند کار اضافی یا کمک دیگران نباشد. این عبارت همچنین به معنای ایجاد یک محیط کاری تمیز، ایمن و خلاق نیز می‌باشد. منظم بوده و  برنامه‌ریزی داشته باشید در صورت امکان، جهت روان انجام شدن وظایف برنامه ریزی کنید. نوت برداری کرده یا یک لیست را در کنار خود داشته باشید. طبق گفته انجمن اینترنتی اقتصاد جهانی، نوشتن سوالات عملی و عمومی درباره چگونگی دستیابی به موفقیت در شغل خود می تواند ایده مناسبی باشد. نظم کارمندان و مجیط کار همیشه از دغدغه های اصلی مدیران کسب و کار بوده است. برقرار کردن سیستمی که در عین احترام گذاشتن به حقوق فردی کارمند، این نظم را برقرار کند و در عین حال زمان بر نباشد و نیاز به بوروکراسی اداری نداشته باشد، آرزوی بسیاری از مدیران بوده است.<br/>بهبود نظم کارمندان با سامانه حضور و غیاب آنلاین ارتباط محترمانه، واضح و مختصر داشته باشید به جای صحبت کردن یا اتلاف وقت بر روی انجام وظایف خود تمرکز کنید. در صورت نیاز به بحث، آن را مختصر و مشخص انجام دهید. همواره با همکاران و مخصوصا رئیس خود محترمانه رفتار کنید و اصولارتباط موثر بین مدیر و کارمندرا بیاموزید. مشکلات و بحث ها را زود هنگام حل کنیدامکان دارد از همه افراد محیط کار خوشتان نیاید و این موضوع مشکلی ندارد.در صورت مشکل داشتن با یک همکار، با رئیس خود یا یک فرد قابل اعتماد صحبت کنید.تلاش کنید مشکلات را قبل از بزرگ تر شدن حل کنید. مشکلات و بحث ها را زود هنگام حل کنید امکان دارد از همه افراد محیط کار خوشتان نیاید و این موضوع مشکلی ندارد. در صورت مشکل داشتن با یک همکار، با رئیس خود یا یک فرد قابل اعتماد صحبت کنید. تلاش کنید مشکلات را قبل از بزرگ تر شدن حل کنید. سامانه حضور و غیاب آنلایندینگ
بهره وری
۸
۰
خواندن ۶ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AD%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%84-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%85-qgzvd7hwsoyt
روش برخورد با همکاران زن چگونه باید باشد؟
روش برخورد با همکاران زن چگونه باید باشد؟ یکی از احمقانه ترین چیزهایی که یک مرد درست بعد از چالش #me too (هشتگ منم همینطور) در هند گفت این بود که بهتر است از صحبت با همکاران خانم خودداری کنیم! دیگر حرف گمراهانه این بود که مردان نباید با زنان شوخی کنند. با این وجود، مرد دیگری از این که این امر بر استخدام خانم ها تأثیر خواهد گذاشت، احساس شرمندگی کرد. در واقع روش برخورد با همکاران زن این نیست که با آنها هیچ ارتباطی نگیرید. مردها گیج شده اند و به دنبال راهنمایی هستند. پاسخ مطمئنا بلاک کردن یا دور زدن خانم ها نیست؛ این یک فرهنگ فراگیر می باشد که هنگامیکه زنان بیشتری در رأس محیط کاری قرار داشته باشند، مردان دست از کار می کشند، گویی که همکاران خانم آنجا هستند که موجبات سرگرمی یا خوش گذرانی آنها را فراهم کنند. دراینجا برخی از بایدها و نبایدها در روش برخورد با همکاران زن را بازگو کرده‌ایم: عادی رفتار کنید! از مهم‌ترین اصول روش برخورد با همکاران زن این است که عادی باشید. دواقع همان رفتاری را که با همکار آقا دارید، داشته باشید، به جز دست دادن و شوخی کردن! از کلمات محبت آمیز استفاده نکنید! این کلمات را برای همسر یا نامزد خود نگه دارید. همکاران خانم، عزیزم، عسلم، یا شیرینم نیستند، همانطور که همکاران آقا هم نیستند. جوک های زشت و یا عکس های نکته دار را برای آنها ارسال نکنید. خانم ها، جوک های زشت را توهین آمیز می دانند. ارسال یک عکس نکته دار به طور کلی جنبه منفی دارد. این نشان می دهد که شما شخصی منحرف هستید و باعث می شود که او در حضور شما احساس ناراحتی کند. اشکالی ندارد که از یک خانم تمجید کنید! تجمید از یک خانم در صورتی که رسمی بیان شود، هیچ اشکالی ندارد. خانم ها از تعریف و تمجید، قدردانی می کنند، اما زمانی که این تمجید ها به امید گرفتن چیزی در ازای آن باشد، غریزه قوی آنها متوجه آن خواهد شد. از تنها ماندن با همکار خانم امتناع نکنید! اگر از قرار ملاقات تنهایی با یک خانم اجتناب کنید یا او را از قرارها یا شام ها پس از ساعت اداری حذف کنید، این کار می تواندنمونه هایی از تبعیض در محیط کاردر محیط کار باشد. این رفتار باعث می شود که او شانس شبکه سازی و پیشرفت را از دست بدهد. با او رو در رو صحبت کنید! یک خانم متوجه می شود که چه زمانی زیر نظر است و این کار باعث می شود که او احساس راحتی نکند. این غرایز درنده را کنار بگذارید و احترام خود را به او نشان دهید. سعی نکنید کار او را به عهده بگیرید! هیچ وقت به یک همکار خانم پیشنهاد ندهید که کار او را انجام دهید، این یا به این معناست که شما بهتر از او هستید یا می خواهید فشار کار او را کمتر کنید. توانایی او اگر از شما بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. پیشگیری از کرونا در محل کاربا وجود وضعیت همه گیری ویروس کرونا که کل دنیا را تحت تأثیر قرار داده است، همه ما در معرض ابتلا به این بیماری هستیم و تمام سطوح منبع احتمالی آلودگی باشند. بنابراین مهم است که پیشگیری لازم را انجام دهیم.چگونه در محیط کار کرونا نگیریم با او توهین آمیز صحبت نکنید! در رابطه با روش برخورد با همکاران زن باید بگوییم، صحبت کردن مانند زمانی که در باشگاه پسران هستید، "جالب" تلقی نمی شود. بسیار واضح است که این تلاشی از سوی مرد برای در حاشیه نگهداشتن آن خانم می باشد. صحبت های تحقیرآمیز در مورد خانم ها را کنار بگذارید. این کار باعث می شود که شما به فردی "زن ستیز" معروف شوید. او را لمس نکنید! بیشتر خانم ها، در صورتی که در قسمت کمر، شانه یا هرجایی از بدنشان توسط همکارانشان لمس شوند، آزرده خاطر می شوند، پس هرگز دست خود را روی شانه ی او نگذارید. به یک خانم فضای کافی اختصاص دهید! خانم ها، زمانی که فردی وارد حریم شخصی آنها شود احساس ناراحتی می کنند. در آسانسور، به هنگام راه رفتن در راهرو یا هنگام نشستن نزدیک یک خانم بر روی یک نیمکت، فاصله کافی را حفظ کنید. حفظ فاصله اجتماعی، از اصول مهمرفتار در محیط کاراست. به همکاران خانم برچسب نزنید! به یک خانم، برچسب "خشن" یا "کسی که کار کردن با او دشوار است" نزنید. بس کنید، آیا تا به حال مردی را این چنین خطاب کرده اید؟ این روشی مستند است که مردان به صورت افراط گرایانه از آن برای پایین آوردن درجه همکاران خانم استفاده می کنند. مشکلی ندارد که از او بخواهید که برای صرف قهوه، نوشیدنی یا غذا بیرون بروید. اما اگر او نه بگوید، درست نیست که پافشاری کنید و آن را به یک مسئله خودخواهانه یا تبعیض آمیز در مقابل او در محیط کار تعبیر کنید. در محل کار از حق خانم ها دفاع کنید و از آنها حمایت کنید! اگر ببینید که یک خانم توسط یک همکار مرد آزرده شده، او را صدا کنید و به او اطمینان دهید که او محفاظت می شود. جهت جمع بندی در مورد روش برخورد صحیح با همکاران زن ، به غرایز درست خود اجازه دهید که شما را هدایت کنند. با یک همکار خانم درست مانند یک خانم در خانواده خود رفتار کنید. برای او به همان اندازه توجه و احترام قائل شوید. در زمان کار، با او درست مانند یک همکار مرد رفتار کنید. چه او را دوست داشته باشید یا از او متنفر باشید – با او متفاوت از دیگران رفتار نکنید!
سلامت
۶
۰
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF-ijqxh5mcgfhe
شناور شدن ساعت کار کارمندان خوب است یا بد؟
شناور شدن ساعت کار کارمندان خوب است یا بد؟ صرف نظر از نوع شغل، داشتن توانایی چینش ساعات کاری به صورت دلخواه می تواند آسان ترین راه جهت حفظ یک تعادل پایدار بین کار و زندگی بدون کاهش ساعات کاری باشد. در اینجا مواردی بیان شده اند که افراد باید در ارتباط با ساعت کاری منعطف بدانند. ساعت کاری منعطف چیست؟ ساعت کاری منعطف نوعی از کار کردن است که کارمند را قادر می سازد تا علاوه بر تنظیم ساعات کاری بر اساس نیاز های فردی، به فعالیت های غیر کاری خود نیز بپردازد. کارمندان باید جهت تغییر نوع برنامه ریزی کاری از یک زمان ثابت به زمانی انعطاف پذیر با کارفرمای خود صحبت کنند. این برنامه ریزی شغلی می تواند شامل کار کردن از راه دور (مثلا در خانه) یا تنظیم زمان شروع و پایان کار کردن در حدود ساعاتی مشخص باشد. با انجام این برنامه ریزی، زمان کار کردن کارمند در اختیار خود او بوده و فرد می تواند بیشتر از ساعات کاری قرار داد شده نیز کار کند. بسیاری از کارفرمایان داشتن ساعات کاری منعطف را به عنوان بخشی از مزایای فرصت شغلی پیشنهادی خود بیان می کنند. توجه داشته باشید که شناور شدن ساعت کاری باید به موافقت کارفرما برسد. چه افرادی می توانند ساعت کاری شناور داشته باشند؟ افراد باید علاوه بر داشتن شرایط قانونی مورد نیاز سطح بالایی از خود انگیزشی را نشان داده و بتوانند زمان خود را به صورت موثر مدیریت کنند. نحوه محاسبه ساعات کاری بر عهده کارفرما می باشد. با این حال، این کار اغلب توسط نرم افزار های مدیریت زمان و داشتن سطوحی از اعتماد به کارمند انجام می گیرد. چه مشاغلی می توانند ساعت کاری منعطف داشته باشند؟ کارکنان تمامی حرفه ها و صنایع تا زمانی که به شرایط گفته شده پایبند باشند، می توانند کار کردن بر اساس ساعت کاری منعطف را درخواست دهند. کارفرما از لحاظ قانونی تعهد دارد که درخواست کارکنان خود را تحت هر شرایطی در نظر گیرد. با اینکه کارفرما توانایی رد کردن درخواست ها را دارد اما این عدم پذیرش باید با دلایل منطقی توجیه شود. از جمله این دلایل منطقی می توان به ایجاد هزینه های بیشتر یا نیاز به ثابت بودن ساعات کاری اشاره کرد. مشاغلی که ساعت کاری شناور برای آنها قابل اجرا است عبارتند از: مشاغل مرتبط با تکنولوژی مانند: طراح و توسعه دهنده وب، مهندس نرم افزار، طراح گرافیک، کارشناس دیجیتال مارکتینگ یا سئو، مدیر پروژه مشاغل فنی مانند: لوله کشی، تکنسین برق، مکانیکی، نجاری، کلید سازی مشاغل مربوط به کسب و کار و فروش مانند: مشاور مدیریتی، مشاور بازاریابی، بازاریاب محصول، مالک محصول، تحلیلگر کسب و کار، نماینده خدمات مشتریان، نماینده فروش مشاغل مربوط به رسانه مانند: نماینده روابط عمومی، کپی رایتر، ویرایشگر و ویراستار، استراتژیست برند، وبلاگ نویس، نویسنده محتوا، مترجم ?برای آشنایی بیشتر با انواع دستگاه حضور و غیاب برروی لینک زیر کلیک کنید. دستگاه حضور و غیاب انواع دیگر از ساعت کاری منعطف علاوه بر داشتن ساعت کاری منعطف روش های دیگری نیز برای تغییر ساعات کاری برنامه ریزی شده وجود دارند که برخی از آن ها شامل کاهش ساعات کاری یا تغییر الگوی شیفت های کاری می شوند. از جمله این روش ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: تقسیم کار در این روش یک تسک و بار کاری آن بین دو نفر تقسیم شده و به هر فرد وظایف و کار های مشخصی تعلق می گیرد. با تقسیم کار، حجم کاری آن تسک کمتر شده و افراد می توانند ساعات کاری انعطاف پذیری داشته باشند. کار پاره وقت در این مورد حجم کار با کوتاه تر کردن یا کم کردن تعداد روز های کاری کاهش می یابد. دور کاری در صورت امکان کارمند می تواند از خانه خود و بدون رفتن به محل کار شغل خود را انجام دهد. البته در این روش ممکن است ساعات کاری به همان میزان باقی بمانند. ساعات فشرده کارمند همان ساعات کاری را در روز های کمتری انجام می دهد. ساعات کاری سالانه در چنین روشی ساعات کاری کارمند در سال باید برابر با یک مقدار خاص باشند. با این روش فرد می تواند شغلی انعطاف پذیر داشته و در مواقع پر مشغله کمتر کار کند. ساعات کاری متفاوت ساعت شروع، پایان و استراحت می تواند متغییر باشد. تعویض شیفت کارمندان شیفت های کاری را بین خود به گونه ای تقسیم می کنند که بهترین نتیجه برای هر فرد بدست آید. در تمامی این نمونه ها، انعطاف پذیری شغلی به طور گسترده به نقش، مسئولیت ها و محیط کاری فرد بستگی دارد. مزایا و معایب ساعت کاری شناور برای کارمند و کارفرما مزایای شناور شدن ساعت کار برای کارمندان داشتن ساعات کاری انعطاف پذیر مزایای بسیاری هم برای کارمند و هم برای کارفرما دارد. با داشتن ساعات کاری شناور کارمندان می توانند: ❇ در مواقع پر مشغله کمتر کار کنند ❇ فرصت مراقبت از کودکان خود را داشته باشند ❇ تعادلی پایدار بین شغل و زندگی خود به وجود آورده و زمان کافی برای پرداختن به ورزش ها و سرگرمی های خود داشته باشند. کارفرمایان اغلب جهت حفظ بیشتر کارمندان و توسعه فرصت های استخدامی خود ساعت کاری منعطف را به کارمندان خود پیشنهاد می دهند. کارمندان با داشتن ساعت کاری منعطف زندگی شادتری خواهند داشت. شرکت ها می توانند با ارائه ساعات کاری شناور روحیه کارمندان و بازدهی کسب و کار خود را بالا تر ببرند. مزایای شناور شدن ساعت کار برای کارفرمایان ❇ روحیه کارکنان را تقویت می کند. ❇ تاخیر و غیبت را کاهش می دهد. ❇ جابجایی کارکنان را کاهش می دهد. ❇ شرکت را به عنوان یک مکان مناسب برای کار دوستانه جلوه می دهد. معایب شناور شدن ساعت کار برای کارمندان ❇ کارکردن کارمندان مستقر در شرکت با افرادی که دورکاری می کنند، دشوار است. ❇ کار کردن در خانه ممکن است مرز بین کار و زندگی را از بین ببرد. ❇ افراد خانه ممکن است در مورد اینکه شما چه زمانی را می توانید به آنها اختصاص دهید و چه زمانی باید کار کنید، دچار سردرگمی شوند. معایب شناور شدن ساعت کار برای کارفرمایان ❇ برخی از کارمندان ممکن است بدون نظارت، درست کار نکنند. ❇ زمانی که کار در چند روز از هفته به صورت فشرده انجام می شود و در روزهای دیگر زمان استراحت است، خدمات به مشتری دچار مشکل می شود. ❇ ممکن است کارمندانی که ماهیت کار آنها نمی تواند به صورت منعطف و از راه دور باشد، احساس کنند شرایط منصفانه نیست.
بازاریابی
۱۳
۱
خواندن ۵ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%AF-obxxhmoxdidc
فرق گذاشتن بین کارمندان چه پیامدهایی را بدنبال دارد؟
فرق گذاشتن بین کارمندان چه پیامدهایی را بدنبال دارد؟ وجود تبعیض در محیط کار چیست؟ تعریف وجود تبعیض در محیط کار کاملاً واضح است: طرفداری از یک نفر در محل کار، نه به خاطر این که کارش را به نحو احسنت انجام می دهد، بلکه بنا به دلایل غیر کاری و حاشیه ای. به عنوان مثالی از تبعیض بین کارمندان ، یک مدیر دائما پروژه های عالی و سطح بالا را در اختیار یک کارمند خاص قرار می دهد، حتی اگر این فرد در انجام کارهای قبلی موفق نبوده است و گزینه های بهتری وجود داشته باشند. یا این که علی رغم حاضر بودن افرادی با سابقه کار بیشتر در کمپانی، فردی خاص از ارتقای شغلی بهره ببرد. - پارتی بازی در محیط کار پارتی بازی (نپوتیسم) در محل کار به معنای انتخاب فامیل و اقوام برای پست های شغلی است که صلاحیت آن را ندارند. بر خلاف عنوان و ظاهر منفی، پارتی بازی یا همان نپوتیسم می تواند در مراحل اولیه استارت آپ های بیزینسی مهم و مثبت باشد چرا که در این شرایط مردم معمولا با پرداختی پایین تر از حد معمول شروع به کار می کنند. - کریونیسم در محل کار یک پدیده دیگر به نام کریونیسم وجود دارد که در آن دوستان و آشنایان بدون توجه به صلاحیت و رزومه خود جذب می شوند. یکی از مشکلات این روش جذب کارمند، که در پارتی بازی برای اعضای فامیل نیز وجود دارد، حس داشتن حق و ارزش در کسانی است که تحت این شرایط استخدام می شوند. از آنجایی که این دسته از افراد با مدیران و مسئولان بالا رتبه کمپانی فامیل هستند و یا رابطه نزدیکی دارند، این حس برایشان به وجود می آید که گرفتن ارتقا شغلی و افزایش حقوق حق آنان است و به نسبت دیگر کارمندان به توجه و ارزش گذاری بیشتری نیاز دارند. چنین شرایطی می تواند منجر به ایجاد تناقض در محل کار شده و کارمندان با صلاحیت را از دست بدهند. نکته کلی این است که وجود تبعیض در محیط کار ، نپوتیسم ( پارتی بازی) و کریونیسم می توانند در کنار هم منجر به ایجاد جو ناعادلانه در محیط کار شوند. چگونه مدیران تبعیض بین کارمندان را مخفی می‌کنند یکی از راه هایی که کمپانی ها سعی در مخفی کردن طرفداری و جانب داری دارند، ارتقا کارمندان معمولی شرکت به مقام های مدیریتی و سعی در استخدام اعضای خانواده و دوستان از طریق این مدیران است. این نوع از سیاست های ترجیحی می تواند در کل کمپانی شیوع پیدا کند چرا که مدیریت سعی می کند به مرور افراد مورد علاقه خود را به پست های مدیریتی برساند و اهداف خود را از طریق آن ها دنبال کند. آیا پارتی بازی در محیط کار قانونی است؟ با این که انجام این کار در محل کار به شکل کلی غیر قانونی نیست، اما در صورتی که دلیل اصلی فرق گذاشتن بین کارمندان مربوط به تبعیض نژادی، سنی، جنسیتی، دینی، ملیت فرد، ناتوانی، بارداری، تمایلات جنسی، رنگ پوست یا ژنتیک باشد به یک مسئله غیر قانونی تبدیل می شود. بنابراین تا زمانی که مدیر شما بر اساس دلایل تبعیضی که در بالا ذکر کردیم تصمیم نگیرد، کار غیر قانونی انجام نداده است و استخدام، ارتقا رتبه و ارائه مزایای بیشتر برای هر فردی در دسترس وی خواهد بود. بنابراین جانب داری مدیر شما از دوستان، خانواده و حتی کسی که به او علاقه دارد را نمی توان یک کار غیر قانونی در نظر گرفت. اثرات تبعیض بین کارمندان با این که انواع مختلف پارتی بازی در محیط کار قانون خاصی را زیر پا نمی گذارند، اما باید راه های متعدد طرفداری و پارتی بازی در محل کار را که غیر قانونی به شمار می روند به خوبی بشناسید تا با مشکلی مواجه نشوید. - فرق گذاشتن بین کارمندان نوعی تبعیض غیر قانونی این اتفاق زمانی رخ می دهد که مدیران و مسئولان شرکت ها بر اساس ویژگی ها و شرایط محافظت شده و خاص کارکنان، اقدام به تصمیم گیری کنند. اگر تصمیمی که مدیر می گیرد بر اساس یک ویژگی بزرگ و خاص فرد نظیر جنسیت، نژاد و یا مذهب کارمند خود باشد، این کار تبعیض غیر قانونی به حساب می آید: به عنوان مثال زمانی که یک مدیر از ترفیع رتبه کارکنان لاتین خود اجتناب کند و یا پروژه های جذاب را فقط به کارکنان جوان تر خود بدهد. - پارتی بازی در قالب آزار جنسی اگر مدیری بخواهد یکی از کارمندان را که نسبت به تهاجمات جنسی خود سازگار است به دیگران ترجیح دهد، شاهد نوعی از آزار جنسی در کار هستیم. به عنوان مثال اگر یک مدیر بخواهد پروژه های بهتر و ایده آل و همچنین مزایای شغلی را در اختیار کارمندی قرار دهد که نسبت به تهاجمات جنسی خود مقاومت نمی کند، قانون را زیر پا گذاشته است. - جانب داری در شکل تلافی ناعدالتی و پارتی بازی در محل کار می تواند قوانین مربوط به محدودیت تلافی کردن را نیز زیر پا بگذارد. به عنوان مثال، این کاملا غیر قانونی است که یک مدیر بخواهد طرفدار کسانی باشد که تاکنون از تبعیض درون شرکتی شکایت نکرده باشند و یا در فعالیت های خاصی شرکت داشته باشند. همچنین ممکن است مدیری بخواهد پس از این که یک کارمند از تبعیض در محل کار شکایت کرده باشد، نسبت به وی تصمیمات منفی بگیرد ( به عنوان مثال ساعت های کاری را کم کند و یا پروژه های خوبی را به وی ندهد). این کار نیز از لحاظ قانونی ایراد دارد. - نادیدده گرفتن استعداد اگر یک مدیر بخواهد به جانب داری برخی از کارمندان نسبت به کارمندان دیگر خود ادامه دهد، احتمال دارد از استعداد ها و مهارت های برخی از نیروهای خود غافل شود و به جایبهبود عملکرد کارمندان، بهره وری و کیفیت کار او پایین بیاید. این می تواند منجر به دادن مسئولیت های مهم به کسانی شود که هنوز آماده انجام آن ها نیستند، به جای اینکه کارمندی این کار را انجام دهد که آماده چالش های جدید و بزرگتر است. - روحیه پایین کارمندان وقتی کارمندان متوجه جو پارتی بازی و طرفداری در محیط کار شوند، حس ناعدالتی در آن ها به وجود خواهد آمد. این موضوع می تواند روحیه کاری و پیشرفت را از شرکت بگیرد، چرا که ناعدالتی و پارتی بازی برای کارمندان این باور را به وجود می آورد که مهم نیست آن ها چقدر خوب کار کنند و قرار نیست به ازای آن پاداشی دریافت نمایند و همیشه افراد دیگری به آن ها ترجیح داده می شوند. - احساس نفرت فرق گذاشتن بین کارمندان می تواند حس نفرت را نسبت به کارفرما و مدیری که این کار را انجام می دهد به وجود آورد. همچنین آن ها معمولا نسبت به کارمندانی که از مزایای طرفداری و فامیلی استفاده می کنند نیز حس تنفر پیدا می کنند. - استعفای کارمندان اگر این حس نفرت به حد بالایی برسد، کمپانی در خطر از دست دادن کارمندان بسیار خوبی قرار خواهد گرفت. کارمندان در این شرایط دوست ندارند در محیطی کار کنند که تلاش هایشان تباه می شود و فقط افراد خاصی از مزایای کاری و پاداش بهره مند می شوند. - متوقف شدن رشد کسب و کار با کاهش روحیه کاری در کمپانی، افزایش میزان نفرت کارمندان و عواقب احتمالی دیگر، یک مدیر که به شکل ناعادلانه کارمندان خاصی را به دیگر کارکنان ترجیح می دهد، در حال متوقف کردن رشد کلی شرکت است. چرا که در این شرایط، کارمندان شایسته و قوی نمی توانند به عنوان مدیران و سرپرست ها ارتقا رتبه پیدا کنند. این می تواند از عواقب از دست دادن کارکنانی باشد که ارزش زیادی برای کمپانی داشته اند. نمونه هایی از پارتی بازی در محیط کار از جمله برخی نشانه های تبعیض بین کارمندان و فرق گذاشتن بین کارمندان می توان به موارد زیر اشاره کرد: ❇ یک مدیر در محیط کار حرفه ای، با کارمندی که از گذشته رابطه خوبی با وی دارد به نسبت دیگر کارکنانرفتار در محیط کارمتفاوتی دارد. ❇ یک کارمند که دوست و یا فامیل مدیر شرکت است رفتاری متفاوت از همکاران دیگر خود را تجربه می کند، مورد انتقاد قرار نمی گیرد و فشار کمتری بر روی وی است. با این که موارد ذکر شده را نمی توان غیر قانونی در نظر گرفت، این نشانه های رفتاری می تواند کارمندان ما را ناراحت کرده و جو محیط کاری را تحت تاثیر خود قرار دهد. مثال هایی از پارتی بازی غیر قانونی در محل کار مثال هایی که در ادامه با هم مرور می کنیم همگی از جمله رفتار های غیر قانونی در محیط کار به شمار می روند: ❇ به شکل ادامه دار و همیشگی از کسب ارتقا رتبه و افزایش حقوق توسط بانوانی که کاملا سزاوار هستند خودداری می شود در حالی که کارمندان آقا به شکل مرتب از ارتقا شغلی و افزایش حقوق بهره مند می شوند. ❇ کارمندان جوان وظیفه کار با مشتریان و پروژه های اساسی و مهم را بر عهده می گیرند، چرا که مدیر می خواهد تصویر از یک شرکت جوان را به سایر افراد نشان دهد. ❇ یک کارمند که دین و مذهب مشابه با رئیس شرکت را دارد دائما از سفر های کاری مناسب و کنفرانس ها در موقعیت های جذاب و خارجی بهره می برد در حالی که سایر کارمندان که دین متفاوتی دارند از در اختیار داشتن چنین فرصت های جذابی محروم هستند. ❇ تمامی پست های اساسی و مهم شرکت مربوط به افرادی با یک ملیت خاص و مشترک است، در حالی که سایر کارمندان با صلاحیت و خوب که ملیت متفاوت دارند نمی توانند این موقعیت های شغلی را داشته باشند. ❇ کارکنانی که ثبت شکایت تبعیض در محیط کار را در سابقه خود دارند، انتقاد بیشتری را از سمت مدیر دریافت می کنند، اما در طرف مقابل کارکنانی که چنین شکایتی تاکنون انجام نداده اند، ارزیابی عملکرد بهتری برایشان انجام می شود. در صورت مواجه شدن با فرق گذاشتن بین کارمندان چه کار کنیم؟ سعی کنید در صورت مشاهده تبعیض در محیط کار دلیل این رفتار های جانب دارانه و طرفداری ها را متوجه شوید. آیا مربوط به روابط دوستی، فامیلی و یا موارد دیگر هستند؟ آیا دلیل آن تاریخچه ای است که با هم داشته اند و یا افراد دارای تجربه مشترک هستند؟ آیا این فقط یک عادت همیشگی و یا اعتماد است؟ آیا دلیل آن غیر قانونی و تبعیضی است؟ دانستن این موارد می تواند به شما در تعیین قانونی بودن یا نبودن این رفتار ها در محیط کار کمک کند. با همکاران خود صحبت کنید و ببینید آیا آن ها هم همین مشکل را دارند یا خیر. اگر هرگونه ناعدالتی و پارتی بازی غیر قانونی را مشاهده کردید که مربوط به آزار جنسی، تلافی و یا تبعیض است، حتما از یک شاهد بخواهید تا آنچه دیده اید را تایید کند. پیدا کردن علت اصلی و پشت پرده تبعیض بین کارمندان در محیط کار ، قبل از هرگونه شکایت یک کار هوشمندانه است. چرا که شکایات مربوط به تبعیض در مقابل تلافی شدن محافظت می شوند در حالی که شکایت های مربوط به پارتی بازی های غیر تبعیضی چنین شرایطی ندارند و محافظت شده نیستند. اگر بر این باور هستید که این رفتار ها در نتیجه تبعیض یا تلافی ( به خاطر شکایت کردن از تبعیض های موجود) انجام می شوند حتما این موضوع را به گوش منابع انسانی، حراست و یا مدیریت شرکت برسانید و به آن ها اطلاع دهید که برای ادعا خود شاهدی دارید. گاهی اوقات تنها با ذکر کردن چنین موضوعی برای مدیران یک شرکت می توان مشکل را حل کرد. در چنین شرایطتی مدیریت می تواند اقدامات لازم را جهت برقراری عدالت در محیط کار پیگیری کند. در زمینه شکایت برای نوع غیر قانونی از پارتی بازی و جانب داری محیط کار، بیشتر کمپانی ها سعی می کنند مشکل را در خود محل کار حل کنند. در نتیجه گزارش چنین مواردی به بخش منابع انسانی یا حراست شرکت می تواند برای مجموعه مفید باشد. اگر بخش منابع انسانی و حراست یا مدیریت در از بین بردن پارتی بازی و جانب داری غیر قانونی ناتوان باشند، در چنین شرایطی باید به سراغ کمک های حرفه ای بروید. این که بتوان برای چنین رفتار های ناعادلانه در محیط کار پرونده های قضایی به جریان انداخت، به علت اصلی بروز آن ها بستگی دارد. یک وکیل متخصص و با تجربه در این زمینه می تواند بهترین مشاوره و اطلاعات را در اختیار شما قرار دهد.
۱۱
۴
خواندن ۹ دقیقه
ding
https://virgool.io/Rocket/%D9%81%D8%B1%D9%82-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-dwmo8ofoo3wq
چگونه تمرکز خود را بالا ببریم؟
چگونه تمرکز خود را بالا ببریم؟ استراحت کنید بزرگترین فاکتور موثر بر روی سطح تمرکز، استراحت کردن بوده و این موضوع توسط تحقیقات مختلف تایید شده است. برای داشتن تمرکز، ذهن شما باید در آرامش باشد. اما اگر استراحت خوبی نداشته باشید، مغز شما به شدت پراکنده و مشغول خواهد بود. مطمئن شوید که در طول شب، خواب مناسب و کافی داشته باشید. همچنین داشتن زمان خواب منظم در شبانه روز نیز به نوعی یک قدم کلیدی در رسیدن به تمرکز محسوب می شود. زیاد خوابیدن گزینه آنچنان ایده آلی نیست. داشتن خواب زیاد می تواند ریتم طبیعی بدن شما را به هم بریزد و شما را تنبل خواهد کرد. برای اجتناب از این موضوع حتما از آلارم گوشی یا ساعت جهت بیدار شدن در زمان مناسب استفاده کنید. یک برنامه داشته باشید همیشه برای کارهایی که قرار است انجام دهید یک برنامه ریزی داشته باشید. وقتی که بدون داشتن برنامه کاری را شروع می کنید، به راحتی ممکن است درگیر فعالیت هایی همچون چک کردن ایمیل، چت کردن و وب گردی در اینترنت شوید. بدون داشتن هدف شما تنها در حال از دست دادن زمان خود هستید. افکار منفی و بد در مغز شما ریشه پیدا می کنند و نمی توانید تمام حواس خود را به سمت یک کار خاص و مهم سوق دهید. برای جلوگیری از این موضوع، یک برنامه ریزی واضح داشته باشید که بتواند پاسخ تمام نیازهای شما را بدهد. در برنامه خود تایم های زمانی 5 تا 10 دقیقه ای را به استراحت تخصیص دهید تا در این زمان ها بتوانید به بررسی ایمیل و موارد جانبی بپردازید. در حین تنظیم کردن برنامه های خود حتما زمانی را به سرگرمی، مطالعه و خواب تخصیص دهید. مدیتیشن برای افزایش تمرکز یکی از راه های افزایش تمرکز مدیتیشن است. انجام این کار قطعا می تواند سطح تمرکز بدن و ذهن ما را بهبود بخشد. در حقیقت، وقتی که در حال مدیتیشن هستیم، اولین چیزی که باید به فکر تقویتش باشیم تمرکز ذهنی است. داشتن تمرینات روزانه مدیتیشن قابلیت بهبود تکنیک های تمرکزی ما را دارد. مکانی را به دلخواه برای تمرکز کردن انتخاب کنید قطعا برخی مکان ها بهتر از هر جای دیگری هستند. کتابخانه مدارس، سالن های مطالعه و اتاق ها شخصی از همه بهتر هستد. از همه مهمتر این است که مکانی منتخب شما نباید باعث حواس پرتی شود. اگر می خواهید بر روی کار متمرکز شوید بهتر است از مردم فاصله بگیرید. داشتن رژیم غذایی سالم اگر می خواهید هنر متمرکز بودن را به شکل عالی یاد بگیرید، یک رژیم غذایی کنترل شده و متعادل را دنبال کنید. پرخوری باعث فعالیت بیشتر بدن در هضم غذا شده و حس ناراحتی و خواب آلودگی به فرد می دهد. اگر کمتر غذا بخوریم و از مواد سالم استفاده کنیم، توانایی ما در تمرکز کردن بالا خواهد رفت. به شکل مرتب ورزش کنید امکان تمرکز کردن به شرایط فیزیکی ما بستگی دارد. اگر خسته، ناسالم و مریض باشیم، تمرکز کردن بسیار سخت خواهد بود. البته تمرکز کردن در این شرایط تا حدی ممکن است، اما سخت تر خواهد بود. ما باید به سلامت بدن خود اولویت اصلی را بدهیم: داشتن خواب کافیداشتن آمادگی بدنی خوبداشتن وزن سالم و مناسبورزش و تحرک منظم و کافی داشتن خواب کافی داشتن آمادگی بدنی خوب داشتن وزن سالم و مناسب ورزش و تحرک منظم و کافی استراحت کنید و محیطی جذاب و متنوع داشته باشید کار کردن طولانی مدت آن هم در یک مکان ثابت می تواند هر کسی را عصبی کند. داشتن تایم های استراحت متعدد این مشکل را تا حدی برطرف خواهد کرد. با این کار فعال خواهید بود و نسبت به موضوعی که دارید علاقه مند می شوید. بدانید که فقط با تمرین عالی می شویم تمرکز همچون هر فعالیت دیگر روزمره است. هر چه بیشتر آن را تمرین کنیم، سطح تمرکز ما نیز بالاتر می رود. ما بدون تمرین کردن نمی توانیم یک دونده عالی شویم. تمرکز نیز همچون یک عضله است و هرچه تمرین کنیم قوی تر می شود. راهکار های سریع برای افزایش قدرت تمرکز استفاده از گوشی ها یکی از راه های افزایش تمرکز و کنترل ذهن استفاده از گوشی هاست است، این کار تا حد زیادی موثر است. همیشه در اطراف ما و توسط مردم، طبیعت، ماشین ها و ... صداهای زیادی تولید می شود؛ مگر اینکه ما در این مکان آرام و تنها زندگی کنیم. استفاده از گوشی های پنبه مانند ممکن است کمی آزاردهنده باشد بنابراین آن ها را برای مدت طولانی در گوش خود نگه ندارید. (به عنوان مثال بعد از هر یک ساعت آن ها را از گوش خارج کنید). آمار هر باری که ذهن شما از حالت تمرکز خارج می شود را بر روی یک کاغذ داشته باشید. این کارت ها را به سه بخش تقسیم کنید: صبح، ظهر و شب. هر بار که ذهن شما به چیزی فکر کرد حتما یک تیک در کنار باکس مربوطه قرار دهید. بعد از مدتی متوجه می شوید که ذهن شما دیگر از حالت تمرکز خارج نمی شود و به افکار حاشیه ای نمی پردازد. آشنا بودن با مشکل اولین قدم است و این روش به شما کمک می کند تا از هر باری که ذهن تمرکزش را از دست می دهد آگاه باشید. آگاهی شما از نحوه عملکرد خود، در نهایت به بهبود تمرکزتان کمک می کند و به تلاش بیشتری نیاز ندارید.با این روش شما در نهایت آسیب پذیرترین زمان ها را برای تمرکز خود پیدا خواهید کرد.به عنوان مثال ممکن است شمار دفعاتی که ذهن شما از تمرکز خارج می شود در صبح بیشتر باشد. این نشانه ای است برای نیاز به بهبود تمرکز با داشتن خواب بیشتر یا صبحانه سالم و مقوی. آشنا بودن با مشکل اولین قدم است و این روش به شما کمک می کند تا از هر باری که ذهن تمرکزش را از دست می دهد آگاه باشید. آگاهی شما از نحوه عملکرد خود، در نهایت به بهبود تمرکزتان کمک می کند و به تلاش بیشتری نیاز ندارید. با این روش شما در نهایت آسیب پذیرترین زمان ها را برای تمرکز خود پیدا خواهید کرد.به عنوان مثال ممکن است شمار دفعاتی که ذهن شما از تمرکز خارج می شود در صبح بیشتر باشد. این نشانه ای است برای نیاز به بهبود تمرکز با داشتن خواب بیشتر یا صبحانه سالم و مقوی. زمان های خاصی را در طی روز در نظر بگیرید که ذهن شما اجازه فکر کردن به مسائل مختلف و حاشیه ای را داشته باشد بدون نیاز به اینکه بر موضوعی تمرکز کنید. جریان اکسیژن در مغز خود را بهبود بخشید خون اصلی ترین وسیله جهت گردش اکسیژن در بدن ما به حساب می آید. اما به جهت جاذبه زمین، خون بیشتر در بخش پایینی بدن ما تجمیع می شود و به اندازه کافی به مغز نمی رسد. این در حالی است که برای داشتن تمرکز ، مغز باید خون بیشتری دریافت کند. برای کمک به جریان اکسیژن رسانی به مغز، گاهی اوقات از جای خود بلند شده و پیاده روی کنید تا پمپاژ خون بهتر اتفاق بیوفتد. اگر در سر کار هستید و واقعا نمی توانید زمانی برای پیاده روی و ورزش پیدا کنید، سعی کنید در محل کار خود تمرین کنید. تمرینات ایزومتریک یا ایروبیک گزینه های خوبی در این زمینه هستند. فراموش نکنید که مغز شما هر یک ساعت به استراحت نیاز دارد. اگر مغز شما مجبور به تمرکز برای ساعات طولانی و پشت سر هم باشد، توانایی پردازش را از دست می دهد و تمرکزتان پایین خواهد آمد. بهتر است وقت های استراحتی بین پروژه خود در نظر بگیرید یا چرت های کوتاهی داشته باشید تا قدرت تمرکز شما پایدار باقی بماند و آن را نزدیک به صد درصد نگه دارید. سعی کنید هر کاری را در زمان خودش انجام دهید و آن را به اتمام برسانید. اگر همیشه در حال جابجایی بین پروژه ها باشید و بدون تمام کردن یک مورد، پروژه جدیدی را شروع کنید، در واقع این پیام را به مغز خود می دهید که جابجا شدن بین موضوعات مختلف اشکالی ندارد. اگر واقعا می خواهید تمرکز خود را تقویت کنید، باید مغزتان را متقاعد کنید که هر کار را قبل از رفتن به سراغ کار دیگر تمام کند. این فلسفه و سیاست را در ابعاد مختلف از زندگی خود بیامیزید. ممکن است فکر کنید تمام کردن یک کتاب و سپس رفتن به سراغ کتاب دیگر هیچ شباهتی به تمام کردن کار بر روی یک ماشین و رفتن به سراغ ماشین دیگر ندارد، اما اگر با دقت فکر کنید خواهید فهمید که اتفاقا این دو بسیار شبیه به هم هستند. حتی کوچکترین کارها نیز می توانند تاثیر ویژه بر روی دیگر بخش های زندگی شما داشته باشند. این فلسفه و سیاست را در ابعاد مختلف از زندگی خود بیامیزید. ممکن است فکر کنید تمام کردن یک کتاب و سپس رفتن به سراغ کتاب دیگر هیچ شباهتی به تمام کردن کار بر روی یک ماشین و رفتن به سراغ ماشین دیگر ندارد، اما اگر با دقت فکر کنید خواهید فهمید که اتفاقا این دو بسیار شبیه به هم هستند. حتی کوچکترین کارها نیز می توانند تاثیر ویژه بر روی دیگر بخش های زندگی شما داشته باشند. حواستان به تکنیک عنکبوت باشد اگر یک چنگال را به تار های یک عنکبوت بزنیم و آن را تکان دهیم چه اتفاقی می افتد؟ عنکبوت جهت پیدا کردن منبع صدا و تکان خوردن به سمت چنگال می آید و این به دلیل کنجکاوی است. اما اگر این کار را بارها در کنار تارهای عنکبوت تکرار کنیم چه اتفاقی رخ می دهد؟ عنکبوت دیگر برای بررسی منبع صدا به سمت چنگال نخواهد آمد چرا که می داند انتظار چه چیزی را داشته باشد پس توجهی به آن نخواهد کرد. منظور از تکنیک عنکبوت نیز داشتن رفتاری همچون آن است. انتظار عوامل مختلف حواس پرتی که تمرکز شما را بر هم خواهند زد را داشته باشید. صدای بسته شدن در یا مثلا صدای خواندن پرندگان. هر صدایی که آمد سعی کنید تمرکز خود بر روی کار را حفظ نمایید. همچون عنکبوت توجهی به حواس پرتی ها نکنید. کارها را بر روی میز خود انجام دهید نه بر روی تخت تخت محلی برای استراحت و خوابیدن است. میز کار جایی است که باید تمرکز کنید و کارهای خود را انجام دهید. مغز شما چنین دسته بندی هایی را به شکل طبیعی انجام می دهد، بدون اینکه متوجه آن باشید. اگر بخواهید برای انجام کار به تخت خواب بروید، این سینگال را به مغز می دهید که وقت استراحت و خواب است. این می تواند عامل بدی باشد چرا که شما از مغز می خواهید دو کار را همزمان انجام دهد: خواب و تمرکز کردن. به جای آن از مغز خود بخواهید یا تمرکز کند و یا بخوابد. قانون « پنج تا بیشتر» را امتحان کنید این قانون بسیار ساده است. هر وقت حس می کنید وقت اتمام کار است یا تمرکز خود را از دست داده اید، به خودتان بگویید که 5 کار بیشتر انجام دهم. به عنوان مثال اگر در حال پاسخگویی به تمرینات ریاضی هستید، 5 سوال دیگر را نیز جواب دهید. اگر مطالعه می کنید، پنج صفحه بیشتر بخوانید. اگر در حال تمرکز هستید، پنج دقیقه بیشتر تمرکز کنید. انرژی درونی خود را جهت انجام این کار جست و جو کنید. تکنیک کلیدواژه ها برای افزایش سطح تمرکز یکی از راه های افزایش تمرکز استفاده از تکنیک کلید واژه است. در این تکنیک ساده، باید برای کاری که در حال انجام آن هستید کلیدواژه مناسب را پیدا کنید و هر وقت که در حال از دست دادن تمرکز خود هستید یا حواستان پرت می شود باید به شکل تکراری بر روی آن کلیدواژه متمرکز شوید تا دوباره به کارتان برگردید. این یک تکنیک ساده و تکی نیست و بر حسب کار یا مطالعه ای که انجام می دهید، کلیدواژه تغییر می کند. قانونی برای انتخاب کلیدواژه وجود ندارد و هر کلمه ای که فرد فکر می کند برای بازگشت سطح تمرکز کارآمد است را می تواند انتخاب کند. به عنوان مثال زمانی که در حال خواندن مقاله ای برای گیتار هستید، می توانید از کلمه گیتار استفاده کنید. شروع به خواندن متن کنید و هر وقت حس کردید تمرکزتان کاهش یافته است، کلیدواژه مورد نظر را به خود یادآوری کنید. در نهایت سعی کنید هر روز حداقل 10 دقیقه را به مدیتیشن اختصاص دهید تا به سطح تمرکز ذهنی شما کمک کند.
بهره وری
۱۳
۲
خواندن ۹ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%85-ixanbvp8g54b
با این ۱۰ روش موثر عملکرد کارمندان را بهبود دهید
با این ۱۰ روش موثر عملکرد کارمندان را بهبود دهید این روزها کارمندان زمان‌ زیادی را در اداره می‌گذرانند و ممکن است چیزی بیش از ۴۰ ساعت در هفته سر کار باشند. اما این افزایش ساعات کاری لزوماً به معنیبهبود عملکردنیست. در این مقاله با بهترین روش‌های افزایش کارایی کارمندان آشنا خواهید شد. مدیران و رهبران چطور باید همزمان با استفاده‌ی بهینه از وقت، راندمان و بهره‌وری کارمندان را بهبود دهند؟ در ادامه به ۱۰ شیوه‌ی بهبود کارایی کارمندان در اداره می‌پردازیم: ۱. یک نماینده داشته باشید. این روش شاید خیلی واضح به نظر برسد، اما عملی کردن آن اغلب دشوار است. شرکت شما در واقع مانند فرزند شماست و قطعاً می‌خواهید با هر چیزی که به آن مربوط می‌شود ارتباط مستقیم داشته باشید. درست است که چنین ترجیحی مشکلی ندارد (و عامل موفقیت نهایی کسب و کارهاست)، اما این که بخواهید به همه‌ی جزییات شخصاً رسیدگی کنید، می‌تواند وقت ارزشمندتان را هدر دهد. در عوض، مسئولیت‌ها را به کارمندان شایسته‌ی خود واگذار کنید و مطمئن باشید که وظایفشان را به طور عالی انجام می‌دهند. این کار باعث می‌شود که کارمندانتان فرصت پیدا کنند که تجربه و مهارت رهبری را کسب کنند و این هم درنهایت باعث بهبود عملکرد کارکنان و به سود شرکت شما خواهد بود. شما آن‌ها را به دلیلی استخدام کرده‌اید، پس به آن‌ها فرصت بدهید خودشان را به شما ثابت کنند. ۲. بین وظایف و تجربیات تناسب برقرار کنید. آشنایی با مهارت‌‌ها و سبک‌های رفتاری کارمندان برای به افزایش بهره وری کارمندان امری ضروری است. برای مثال، یک فرد برونگرا و خلاق که می‌تواند تفکری خلاقانه و خارج از چارچوب داشته باشد، فرد مناسبی برای ارائه‌ی ایده‌ها به مراجعان است. با این حال، اگر وظایفی با جزییات خیلی زیاد و قوانین فشرده به آن‌ها بسپارید ممکن است دچار تعارض شوند. این که از کارمندانتان بخواهید در هر چیزی عالی باشند، موثر نیست، در عوض، قبل از این که به آن‌ها پست یا وظیفه‌ای را محول کنید، اول از خودتان بپرسید: آیا این فرد مناسب‌ترین شخص برای انجام این کار است؟ اگر نه، شخص دیگری را پیدا کنید که مهارت‌ها و سبک رفتاریش متناسب با نیاز شما باشد. ۳. ارتباط موثر برقرار کنید. هر مدیری می‌داند که ارتباطات، کلید بهره‌مندی از نیروی کار مفید است. امروزه تکنولوژی ما را قادر می‌کند که تنها با یک کلیک یا حتی لمس یک دکمه بتوانیم ارتباط برقرار کنیم، پس یعنی روش‌های برقراری ارتباط الان خیلی موثر و کارآمد هستند، درست است؟ نه لزوماً. پژوهش‌های مک‌کینزی نشان داده است که ایمیل تقریباً ۲۸ درصد زمان کارمندان را اشغال می‌کند. در حقیقت، مشخص شده است که ایمیل دومین فعالیت وقت‌گیر (بعد از کارهای مختص شغل) برای کارمندان است. پس به جای این که تنها به ایمیل اکتفا کنید، از ابزارهای شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید که برای هرچه سریع‌تر شدن ارتباطات تیم‌ها طراحی شده‌اند. همچنین می‌توانید کارمندانتان را تشویق کنید گهگاهی از شیوه‌های قدیمی‌تر ارتباط، مانند تماس‌های صوتی، هم استفاده کنند. یک تماس تلفنی سریع یا قرار ملاقات کوتاه می‌تواند مسائلی را حل کند که ممکن بود نیاز به ساعت‌ها وقت صرف گشتن در میان ایمیل‌ها داشته باشد. ۴. اهداف واضح و متمرکز داشته باشید. اگر کارمندان هدف واضحی برای دستیابی نداشته باشند، نمی‌توانید از آن‌ها انتظار داشته باشید کارآمد عمل کنند. اگر هدف به طور واضح تعریف نشده باشد و واقعاً قابل دستیابی نباشد، کارایی کارمندان قطعاً پایین خواهد آمد. پس اطمینان حاصل کنید که وظایفی که به کارمندان سپرده‌اید، کاملاً واضح و تا جای ممکن مشخص و متمرکزند. اجازه دهید آن‌ها بدانند دقیقاً چه انتظاری از آن‌ها دارید و در مورد تاثیر این وظایف هم با آن‌ها گفت‌وگو کنید. یکی از راه‌ها این است که مطمئن شوید اهدافتان خاص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، واقع‌گرایانه و بجا و دارای زمانبندی هستند. پس قبل از این که وظیفه‌ای را به کارمندی محول کنید حتماً مطمئن شوید و از خود بپرسید که آیا آن وظیفه این مشخصات را دارد و آن کارمند هم برای این وظیفه مناسب هست یا نه. اگر نه، ببینید چطور می‌توانید کاری کنید که کارمندتان متمرکز و کارآمد بماند که نهایتاً بتوانید بهبود عملکرد کارکنان را تحقق بخشید. ۵. به کارمندان انگیزه بدهید و آن‌ها را تشویق کنید. یکی از بهترین راه‌های تشویق کارمندان به کارآمدی و موثر بودن، این است که کاری کنید واقعاً بخواهند موثر باشند. وقتی از کارمندتان به خاطر خدمات و تکمیل وظایفش قدردانی کنید، او هم قدردان شما خواهد بود و تشویق می‌شود تا به کارش به بهترین نحو ادامه دهد تا حداکثر بهره وری را داشته باشد. وقتی در مورد پاداش مناسب کارمندتان فکر می‌کنید، حتماً نیازها و ترجیحات او را هم به حساب بیاورید. برای مثال، ممکن است یک کارمند دوست داشته باشد در جمع از او قدردانی کنید، ولی کارمند دیگرتان ترجیح دهد خصوصی از او قدردانی شود. رضایت شغلی کارمندان می‌تواند در بهبود عملکرد آنها تاثیر به سازی داشته باشد. علاوه برتشکر از کارمندانبه طور کلامی، کارهای دیگری هم هست که می‌توانید انجام دهید: دعوت برای صرف غذا: می‌توانید تیمتان را برای صرف ناهار، شام یا دورهمی به بیرون دعوت کنید. حتی می‌توانید اجازه دهید زودتر کار را تعطیل کنند. ارسال دستنوشته: ارسال یک دستنوشته برای کارمندتان به او نشان می‌دهد که کارش آن قدر مهم بوده که از زمان شخصی خود برای قدردانی از او مایه گذاشته‌اید و این که شما به قدر کافی حواستان به کارمندتان هست و برای آن‌ها زمان اختصاص می‌دهید. کوپن تاخیر روز اول هفته: اهدای این کوپن تشویقی یعنی کارمندتان اجازه دارد صبح اول هفته دیرتر سر کار بیاید. سرویس ارتباط با مدیر: اگر برای تشکر و قدردانی از تیم یا اعضای تیمتان به آن‌ها ایمیل می‌فرستید، می‌توانید از سرویس ارتباط با مدیر در ایمیل استفاده کنید تا آن‌ها بتوانند به صورت ناشناس و امن، به شما فیدبک بدهند. ایجاد برنامه‌ای برای سلامت: سعی کنید یک برنامه‌ی سلامتی در محیط کار در نظر بگیرید تا روزهای بیماری کاهش پیدا کند و بیمه‌ی پرداختی شرکت هم تقلیل یابد. مرخصی با حقوق: مثلاً می‌توانید به جای پاداش یا افزایش حقوق، مرخصی با حقوق برای کارمندتان در نظر بگیرید، بدون این که از مرخصی استعلاجی یا تعطیلاتش کم شود. مطلب مرتبط: برای آشنایی بیشتر با انواع مرخصی برروی لینک زیر کلیک کنید. ۶. کارهای اضافی بر عهده‌ی کارمندتان نگذارید. اگر امکانش را دارید تا جایی که می‌توانید، وقتی کارمندتان وظیفه‌ی بزرگی برعهده دارد و روی آن متمرکز است، کارهای کوچک غیر لازم را به او نسپارید. برای بهبود عملکرد کارکنان نگاهی به روتین تیم بندازید و ببینید آیا چیزی هست که با حذف آن، کارمندان زمان بیش‌تری جهت تمرکز روی وظایف بزرگ‌ترشان داشته باشند یا نه. برای مثال، اگر کارمندان وظیفه دارند که گزارش روزانه برای سوپروایزر بنویسند، اما او معمولاً وقتی برای خواندن این گزارش‌ها ندارد، حداقل شرط تعداد واژگان را از روی گزارش‌نویسی بردارید. این که کارمندان صرفاً بخواهند کاری را فرمالیته و فقط برای رعایت تشریفات انجام دهند باعث می‌شود وقت مفیدشان را که می‌توانستند صرف هدف بزرگ‌تری برای شرکت کنند، در این را‌ه‌ها هدر دهند. ۷. کارمندان را آموزش دهید. کاهش برنامه‌های آموزشی یا ادغام کردن آموزش‌ها با یکدیگر می‌تواند در وقت و هزینه‌ی شرکت صرفه‌جویی کند اما در نهایت، نتیجه‌ی معکوس دارد. این که از کارمندتان انتظار داشته باشید که حین کار، کارش را یاد بگیرد واقعاً نادرست است. پس به جای این که از او انتظار داشته باشید بدون هیچ تجربه و راهنمایی کارش را بر اساس آزمون و خطا پیش ببرد، چند روز بیش‌تر وقت بگذارید و مهارت‌های مورد نیاز کارش را به او آموزش دهید. به این ترتیب، توانایی‌های فرد با کارش متناسب می‌شود و بعد از آن لازم نیست برای پاسخ دادن به سوالات ساده یا اشتباهات ابتدایی، وقت هدر دهید. بعد از این که کارمندتان آموزش‌های اصلی و اولیه را گذراند، از او بخواهید در برنامه‌ی پیشرفت کارمندان شرکت کند و توانایی‌ها و مهارت‌های مورد نیاز یک کارمند حرفه‌ای را بیاموزد؛ این موضوع در درازمدت برای شرکت شما بسیار مفید خواهد بود. چند راه برای حمایت از رشد و ترقی کارمندان وجود دارد: کوچینگ و هدایت فردی، کارگاه، دوره‌های آموزشی، سمینارها، مربیگری معکوس یا در سایه قرار گرفتن، یا حتی صرفاً افزایش مسئولیت‌های فردی. فراهم کردن چنین فرصت‌هایی به کارمندان شانس فراگیری تجربیات بیش‌تر و مهارت‌های بالاتر را می‌دهد تا بتوانند راندمان و بهره‌وری خود را بهتر کنند. ۸. پذیرای دورکاری باشید. به نظر می‌رسد یکی از راه‌های موثر بهبود بهره وری ، پذیرش دورکاری کارمند باشد یعنی این که در خانه کار کند، با این حال، چطور می‌خواهید مطمئن شوید که کارمندتان بدون وجود نظارت، باز هم بهره‌وری خواهد داشت؟ واقعیت چیز دیگری است. تحقیقات نشان داده است کارمندانی که در خانه کار می‌کنند، ۱۳ درصد بیش‌تر از کارمندان درون اداره کارایی دارند. پس این که به کارمندتان اجازه دهید از خانه برای شما کار کند، می‌تواند سبب حفظ زمان‌هایی شود که در غیر این صورت، به طور کامل تلف می‌شد. برای مثال فرض کنید یکی از کارمندانتان بیمار است یا می‌ترسد بیماری همکارش را بگیرد. اگر به این کارمند اجازه دهید از خانه کار کند، بسیار کارآمدتر خواهد بود تا این که با بیماری سر کار بیاید و نتواند با بقیه همکاری لازم را داشته باشد. یا این که اگر کارمندتان برای انجام کاری نیاز به ۲ تا ۴ ساعت زمان دارد، می‌توانید یک روز کامل به او مرخصی بدهید. در این صورت او همه‌ی زمان باقیمانده‌اش را به خوبی صرف کار شما در خانه می‌کند. ۹. به کارکنان بازخورد بدهید. اگر کارمند نداند که در ابتدا ناکارآمد بوده، جای هیچ امیدواری برای افزایش بهره وری او نخواهد بود. به همین دلیل است که مرور و بررسی راندمان‌ها خیلی مهم است. راندمان کارمندان را بسنجید، و ملاقات‌های شخصی با هر یک ترتیب دهید؛ به او بگویید که چقدر پیشرفت داشته و در چه زمینه‌هایی نیاز است که بیش‌تر تلاش کند. موضوع بهبود عملکرد کارمندان فقط به این معنی نیست که آن‌ها چطور باید بهتر کار کنند. به هر حال بعضی چیزها هم مسئولیت شماست. پس بعد از این که در مورد راندمان فردی کارمندتان با او صحبت کردید، از او بخواهید بگوید شما چه کاری می‌توانید برای بهبود و پیشرفتش انجام دهید. شاید او دوست داشته باشد در انجام کار خاصی بیش‌تر راهنمایی‌اش کنید یا این که به فضای خلاقانه‌ی بیش‌تری احتیاج داشته باشد. درخواست بازخورد گرفتن از کارمندان نه تنها باعث می‌شود به سرعت و به طور واضح بتوانید به بهبود و پیشرفت وضعیت کارمندتان کمک کنید، بلکه باعث می‌شود ارتباطات در طول زمان برای ادامه‌ی پیشرفت همچنان برقرار باشد. ۱۰- آینده‌نگر باشید. چیزهایی که ممکن است امروز برایتان خیلی بی‌اهمیت و باعث هدر دادن زمان به نظر بیایند، ممکن است در طولانی مدت واقعاً به نفع شما تمام شوند. بنابراین قبل از رد کردن چیزی، به این فکر کنید که این موضوع چه منفعتی برای شرکتتان شما و بهبود عملکرد کارکنان می‌تواند داشته باشد.
بهره وری
۱۱
۰
خواندن ۸ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%85%D9%88%D8%AB%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%AF-jidgpeywsofn
چگونه بهترین محل کار را برای کارمندان ایجاد کنیم؟
چگونه بهترین محل کار را برای کارمندان ایجاد کنیم؟ فرض کنید می خواهید بهترین محل کار روی زمین را برای کار طراحی کنید. چگونه خواهد بود؟ ما طی سه سال، از صدها مدیر، در نظرسنجی ها و سمینارهای مختلف در سرتاسر جهان، خواستیم تا شرکت ایده آل خود را توصیف کنند. ایده این مأموریت، از تحقیقی در مورد رابطه بین اعتبار و رهبری موثر گرفته شد. به بیان ساده، مردم از رهبری که به نظرشان معتبر نباشد، پیروی نمی کنند. اما مدیرانی که از آنها سوال کردیم، توضیح دادند که برای داشتن اعتبار، باید در یک سازمان معتبر کار نمایند. ۱. اجازه دهید افراد، خودشان باشند وقتی شرکت ها سعی می کنند اختلافات را اصلاح نمایند، اغلب خود را به دسته های مرسوم مختلف، مانند جنسیت، نژاد، سن، قومیت و موارد دیگر، محدود می کنند. این تلاش ها ستودنی ست، اما مدیران اجرایی که با آنها مصاحبه کردیم، به دنبال چیزهای دقیق تری مثل تفاوت در دیدگاه ها، عادات ذهنی و فرضیات اصلی در تدوین بهترین محل کار بودند. ۲. جریان اطلاعات را آزاد نمایید فریب، سنگ اندازی، تحریف یا پیچاندن، در شرکت رویاهایتان جایی ندارد. اکنون می دانیم که در عصر فیس بوک، ویکی لیکس و توییتر، بهتر است قبل از اینکه شخص دیگری واقعیت را به مردم بگوید، خودمان آن ها را مطلع نماییم. با این کار، به نیاز کارمندان احترام می گذارید تا بدانند واقعاً چه اتفاقی می افتد و بتوانند کارهای خود را انجام دهند، به ویژه در محیط های ناپایداری که در آن، هماهنگی همه چیز در حالت کلی سخت است و از کارمندان در تمام سطوح خواسته می شود تا استراتژیک تر فکر کنند. ممکن است تصور کنید که این امر، برای تمام مدیران بدیهی ست. در حقیقت، موانعی که برای “صداقت رادیکال”، به یعنی ارتباط کاملاً صریح، کامل، روشن و به موقع وجود دارد، بسیار است. ۳. بر نقاط قوت افراد تمرکز کنید شرکت ایده آل، بهترین کارمندان خود را تبدیل به افرادی حتی بهتر می کند – و بدترین کارمند در بین آنها، بهتر از آن چیزی است که فکر می کرد می تواند باشد، عمل می نماید. در اقتصادهای قدرتمند، وقتی رقابت برای استعداد شدید است، به راحتی می توان فهمید که مزایای بهبود عملکرد کارکنان موجود، بیشتر از هزینه های یافتن کارمندان جدید است. اما حتی در آن زمان، وقتی افراد برای بدست آوردن فرصت های امیدوارکننده تر تلاش می کنند، این شرکت ها از هدر رفت سرمایه گذاری خود گلایه می کنند. هم در مواقع خوب و هم در شرایط بد، مدیران معمولاً برای به حداقل رساندن هزینه های نیروی کار، پاداش بیشتری نسبت به هدف بلند مدت خود،بهبود عملکرد کارمندان، دریافت می نمایند. شاید همین امر توضیح دهد که چرا این آرزو، اگرچه بسیار شناخته شده و به خوبی درک شده است، اغلب تحقق نمی یابد. ۴. برای چیزی فراتر از تحسین سهامداران تلاش نمایید مردم دوست دارند بخشی از یک مجموعه بزرگتر شوند و در بهترین محل کار مشغول به کار باشند؛ چیزی که به آن اعتقاد داشته باشند. آنها می خواهند در سازمانی کار کنند که واقعاً بدانند این شرکت از کجا می آید و برای چه چیزی فعالیت می کند، تا بتوانند با این نام تجاری زندگی نمایند. این ادعا که سازمان ها، به معنای مشترک نیاز دارند، امری عادی شده و مطمئناً همینطور است. اما معنای مشترک، چیزی بیش ازرضایت از تکمیل ماموریت می باشد- بلکه به معنای ایجاد و حفظ ارتباطات قدرتمند، بین ارزش های شخصی و سازمانی ست. وقتی این کار را انجام می دهید، همزمان فردیت و یک فرهنگ قوی را پرورش می دهید. ۵. نشان دهید که چطور کارهای روزانه، اهمیت دارند. مدیران به دنبال یافتن معنی در فعالیت های روزمره خود هستند. این آرزو، به هیچ وجه، با غنی سازی شغلی قابل تحقق نیست. این امر به چیزی بیشتر از تجدیدنظر دقیق در وظایف هر شخص نیاز دارد. آیا این وظایف منطقی ست؟ چرا آنها این کار را انجام می دهند؟ آیا تا آنجا که می توانند جذب کار خود شده اند؟ این اقدامی عظیم و پیچیده است. ۶. قوانینی داشته باشید که مردم بتوانند به آن اعتقاد داشته باشند جای تعجب ندارد که برای بسیاری از افراد، یک سازمان رویایی و بهترین محل کار فاقد محدودیت های خودسرانه است. اما همه قوانین را از بین نمی برد، مثلاً حتی در ساعات کاری انعطاف پذیر،قانون اضافه کارینیز خوب است که باشد. مهندسان، حتی در Arup، باید مراحل و کنترل های دقیق کیفیتی را انجام دهند – در غیر این صورت ساختمان ها خراب می شوند. ۷. بهترین شرکت‌ها درمورد آنچه که به خوبی انجام می دهند، شفافیت دارند. در بهترین محل کار، مدیریان همچنین به مدها و علایق زودگذر در دنیای سازمانی، مشکوک هستند. کار می تواند آزاد کننده، یا دور از ذهن، استثماری، کنترل کننده و تبعیضی باشد. علی رغم تغییراتی که فناوری ها و نسل های جدید ایجاد می کنند، نیروهای اساسی سرمایه داری، سهامداران و بوروکراسی بررسی نشده، همچنان قدرتمند هستند. همانطور که برای ایجاد یک سازمان معتبر تلاش می کنید و از توانایی بالقوه انسانی در کار خود کاملاً آگاه هستید، چالش ها را دست کم نگیرید. اگر این کار را انجام دهید، چنین سازمان هایی، در عوض حکمرانی، به عنوان یک استثنا، و برای اکثر مردم در حد یک رویا، باقی می مانند.
بهره وری
۱۰
۳
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AD%D9%84-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-kd2fd2tbgqwh
اهمیت سلامتی جسمانی پرسنل
اهمیت سلامتی جسمانی پرسنل پشت میز نشینی معمول ترین نوع شغل است . مدیران حرفه ای که سر و کارشان با اطلاعات است و کارمندان بخش های مختلف، یک ویژگی مشترک دارند : بیشتر روزشان را به حرف زدن ، مطالعه کردن و کار با کامپیوتر می گذرانند یعنی از جسم شان حداقل کار ممکن را می کشند . اگر می شد رفت و آمد را نوعی ورزش تلقی کرد جای امیدواری بود ولی بیشتر افراد یا با ماشین به محل کارشان می روند یا از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می کنند ، این وضعیت طی چند دهه اخیر بیشتر هم شده است ، الان کمتر از همیشه پیاده روی می کنیم یعنی حتی برای خرید روزانه مان دو قدم راه نمی رویم . پاهای مان پدال گاز و ترمز را بیشتر لمس می کند تا کف خیابان را . بنابراین تصویر کلی تصویر تمدنی است متشکل از کارمندانی که کار ذهنی می کنند ، کسانی که راه رفتشان خلاصه می شود به مسیر کوتاه خانه تا ماشین ، از محل پارک مِاشین به دفتر کار و از ماشین به مغازه ها ، در همین پیاده روی های کوتاه هم مدام یا انگشتشان را روی دکمه یا صفحه نمایش تلفن یا تبلت می فشارند و یا تلفن جواب می دهند . آیا در فضای کسب و کار تعریف برنامه های ورزشی و تفریحی به کیفیت و توانمند سازی افراد و بالا بردن کارایی آنها کمک نمی کند؟ پرداختن به کارایی جسمانی افراد یک مجموعه به کمک ورزش از دغدغه های" دینگ " است. در همین راستا و پرداختن به اصول کیفی مجموعه ها، دینگ به عنوان یک کسب و کار پویا حامی اپیزود اول فصل دوم پادکست ” از دو که حرف می زنم " که یک مدیای ورزشی با رویکرد حرکت و دویدن است شده است. امیدواریم شنیدن این پادکست میل به ورزش و حرکت را در مجموعه شما ایجاد کند. پادکست ” از دو که حرف می زنم " را می توانید از لینک های زیر دنبال کنید اینستاگرام :https://lnkd.in/eh8rMKzW کست باکس :https://lnkd.in/eD9q_pX4
پادکست
۱۱
۴
خواندن ۲ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%86%D9%84-hm9xx7zcsbzx
اهمیت کوچینگ برای مشاغل کوچک و بزرگ چیست؟
اهمیت کوچینگ برای مشاغل کوچک و بزرگ چیست؟ در وهله اول، این‌طور به‌نظر می‌آید که کارآفرینی سفری‌ست که باید به‌تنهایی طی شود. در ابتدای راه احتمالا ساعات زیادی را برای کارکردن روی ایده کارآفرینی‌تان صرف کنید؛ اما رفته‌رفته ممکن است احساس کنید که در جزیره سرگردانی گیر افتاده‌اید. در این حالت برای نجات از سرگردانی از چه کسی کمک می‌گیرید؟ شاید بگویید که هزاران مقاله و فیلم در اینترنت وجود دارد که می‌توانند به کمک شما بشتابند. اما اگر از دست این‌ها کاری برای شما برنیاید چه؟ تابه‌حال به کمک‌گرفتن از کوچ کسب‌وکار فکر کرده‌اید؟ اگر تاکنون فرصت بهره‌مندی از کوچینگ کسب‌وکار برایتان پیش نیامده، وقت آن است که راه تان را عوض کنید. تا انتهای مطلب زیر همراه ما باشید تا ببینید چرا باید کوچ کسب‌وکار را جدی بگیرید. کوچ کسب‌وکار (Business coach) چیست؟ کوچ یا مربی کسب‌وکار، می تواند یک کارآفرین خبره و متخصص است که دانش و تجربه کافی درباره راه‌اندازی یک کسب‌وکار موفق و رشد آن را داشته باشد و میتواند شما را در مسیر کارآفرینی کسب‌وکارتان یاری کند. این فرد به شما کمک می‌کند که وظایف و اهداف خاصی را برای رشد کسب‌وکارتان تعیین کنید و مشاوره ها و راهنمایی‌هایی لازم را در اختیارتان قرار می‌دهد. برای مثال، اگر نزدیک به 3 سال از راه‌اندازی کسب‌وکار شما می‌گذرد و هنوز به سودآوری لازم نرسیده است، کمک‌گرفتن از یک مربی کسب‌وکار می‌تواند شرایط را به‌نفع شما تغییر دهد. او به شما یاد می‌دهد که چه کاری انجام دهید (جذب شریک، راه‌اندازی نرم‌افزاری خاص و...) تا کسب‌وکارتان در مسیر رشد و سودآوری قرار بگیرد. کوچینگ چگونه به کسب‌وکار شما کمک می‌کند؟ شاید در ابتدای راه کارآفرینی خودتان به‌تنهایی بتوانید از عهده بسیاری از امور بربیایید، اما به‌مرور زمان با چالش‌هایی مواجه خواهید شد که حل‌کردن آن‌ها بدون کمک‌گرفتن از یک مشاور کاربلد و متخصص بسیار دشوار و بعضا امکان‌پذیر نخواهد بود. این‌جاست که کوچ کسب‌وکار فرشته نجات شما خواهد بود. کوچینگ به 5 روش به کسب‌وکار شما کمک می‌کند: 1. استراتژی و برنامه‌ریزی مربی کسب‌وکار شما را به چالش می‌کشد که متفاوت فکر کنید و اهدافتان را گسترش دهید. هر کارآفرینی اهداف طول و درازی برای کسب‌وکار خود دارد و کمک‌گرفتن از کسی که در این مسیر حاوی تجربه و تخصص است، شما را در تدوین استراتژی درست یاری می‌رساند. تجربه و راهنمایی‌های کوچ کسب‌وکار باعث می‌شود از ارتکاب به بعضی مشکلات جلوگیری کرده و در وقت، منابع و هزینه‌هایتان صرفه‌جویی کنید. 2. فناوری فناوری نقش بسیار مهمی در رشد کسب‌وکارها ایفا می‌کند، به‌ویژه برای کسب‌وکارهای کوچک و به آن‌ها کمک می‌کند ارتباط قوی‌تر و موثرتری با مشتریان فعلی و بالقوه خود برقرار کنند. مربی‌های کسب‌وکار خیلی خوب می‌دانند که در چه زمانی و از کدام فناوری برای بهبود فعالیت‌های سازمانی و رشد کسب‌وکارتان استفاده کنید. 3. مدیریت منتورها (Mentors) و کوچ‌ها با مشاوره‌ها و راهنمایی‌هایشان باعث بهبود مهارت‌های مدیریتی و رهبری می‌شوند. شما به‌عنوان یک مدیر باید در کنار کسب‌وکارتان رشد کنید و ظرفیت‌های مدیریتی‌تان را گسترش دهید. مربیان کسب‌وکار در این مسیر همراه شما هستند و به شما کمک می‌کنند پایگاهی برای مقابله با بحران‌های مدیریتی و سازمانی توسعه دهید. 4. مشاوره بازاریابی در مراحل اولیه راه‌اندازی یک کسب‌وکار، کل بار استراتژی بازاریابی بر دوش صاحبان کسب‌وکار است. مربیان کسب‌وکار به شما کمک می‌کنند چشمانتان را به‌روی آن‌چه نمی‌توانید ببینید، باز کنید. یک مربی باتجربه که در زمینه برندسازی، استراتژی بازاریابی و انجام تاکتیک‌های مربوطه تخصص کافی دارد، می‌تواند آمار فروش سازمانتان را بالا ببرد و شما را از پافشار بر چیزی که برای کسب‌وکارتان کارساز نیست، بازدارد. 5. رشد کسب‌وکار مربی کسب‌وکار به شما کمک می‌کند آن جنبه‌هایی از کسب‌وکارتان را که به رسیدگی و بهبود نیاز دارند، شناسایی کنید و در مسیر درست رشد قرار بگیرید. وقتی از یک مربی کسب‌وکار کمک می‌گیرید، مجبور به پاسخ‌گویی به او هستید. در نتیجه، احتمال این‌که در مسیر باقی بمانید بیشتر است. همچنین، مربی شریک مسئولیت‌پذیری خواهد بود که به شما کمک می‌کند برای رسیدن به اهداف خود، چالش‌ها را از میان بردارید. مزایای کوچینگ برای کسب‌وکارها چیست؟ احتمالا شگفت‌زده خواهید شد اگر با مزایای بی‌شمار کوچینگ برای کسب‌وکارها آشنا شوید. آن‌چه در زیر ارائه شده است، تنها بخشی از مزایای بهره‌مندی از کوچ کسب‌وکار است: 1. مربی کسب‌وکار علاوه بر این‌که به شما در تعیین اهداف واقع‌بینانه و صحیح کمک می‌کند، شما را در راه دستیابی به این اهداف یاری می‌رساند. 2. مربی کسب‌وکار با ارائه مشاوره‌ها و راهنمایی‌های لازم، به شما کمک می‌کند چشم‌انداز صحیحی پیدا کنید و تصمیم‌های درستی بگیرید. 3. مربی کسب‌وکار، برنامه و نقشه راه مشخصی در اختیار شما قرار می‌دهد که با استفاده از آن می‌توانید سازمانتان را در جهت رشد و توسعه هدایت کنید. 4. مربی کسب‌وکار یک همراه مطمئن و مسئولیت‌پذیر است که به شما کمک می‌کند مهارت‌های مدیریتی‌تان را در جنبه‌های مورد نیاز بهبود بخشید. 5. مربی کسب‌وکار فضای بسیار خوبی را برای رشد و توسعه فردی فراهم می‌کند و با بالابردن اعتمادبه‌نفستان، باعث می‌شود با اعتماد بیشتری سازمانتان را مدیریت و با بحران‌ها مقابله کنید. 6. مربی کسب‌وکار راهنمایی‌های ارزشمندی را در راستای افزایش بهره‌وری کارکنان و سودآوری کسب‌وکار در اختیار شما قرار می‌دهد. 7. مربی کسب‌وکار علاوه بر این‌که شما را به چالش می‌کشد و باعث می‌شود متفاوت فکر کنید، مسئولیت‌پذیری را هم در شما افزایش می‌دهد. کوچینگ، حلقه گمشده کسب‌وکارها به‌عنوان یک کارآفرین، برای نجات کسب‌وکارتان از فضای رقابتی موجود، چاره‌ای به‌جز کمک‌گرفتن از یک کوچ کسب‌وکار ندارید. نباید فکر کنید که به‌اندازه کافی زمان و منابع برای آزمون و خطا دارید؛ یک لحظه غفلت، باعث می‌شود که رقبا گوی سبقت را ازتان بربایند و شما بمانید و حوضتان! کوچینگ به شما کمک می‌کند که در زمان درست در راهنمایی‌های درست بهره ببرید و به آرزوهایی که برای سازمانتان در سر دارید، دست پیدا کنید. منابع https://keap.com/business-success-blog/growth/personal-development/why-you-need-a-business-coach https://successwise.com/what-are-the-benefits-of-business-coaching/
کارآفرینی
۱۳
۶
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/Rocket/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%88%DA%86%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%BA%D9%84-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D9%88-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-yz9nswo4d3ny
چرا مدیران به نرم‌افزار حضور و غیاب احتیاج دارند؟
چرا مدیران به نرم‌افزار حضور و غیاب احتیاج دارند؟ حتی با تجربه‌ای اندک در زمینه مدیریت یک تیم، سازمان و یا کسب‌وکار، به‌خوبی می‌دانید که لیست وظایفی که یک مدیر هر روز باید انجام دهد، سربه‌فلک می‌کشد! مدیریت وظیفه سنگین و بسیار پرمسئولیتی‌ست و در این بین، «نظارت» بر آن‌چه در تیم و سازمانتان رخ می‌دهد، یکی از دشوارترین و وقت‌گیرترین آن‌هاست. چگونه می‌توانید بار این مسئولیت را کم کنید و به کارهای مهم‌تری بپردازید؟ چه چیزهایی می‌توانند وقت شما را برای انجام «وظایف مدیریتی» و توسعه کسب‌وکارتان خالی کنند؟ خبر خوب این‌که ابزارهای زیادی می‌توانند شما را در این امر یاری برسانند. کافی‌ست این مقاله را تا انتها مطالعه کنید تا با یکی از کاربردی‌ترین آن‌ها آشنا شوید. تیم مدیریت منابع انسانی: فرشته نجات؟ یکی از اصلی‌ترین وظایف یک مدیر، نظارت بر صفر تا صد امور است. اما این کار به‌تنهایی امکان‌پذیر نیست. احتمالا اولین گزینه‌ای که برای کمک‌گرفتن روی آن‌ها حساب باز می‌کنید، تیم مدیریت منابع انسانی باشد. اگر چه نمی‌توان نقش پررنگ این تیم در تسهیل مدیریت یک سازمان را انکار کرد، اما با خطاهای انسانی آن‌ها چه خواهید کرد؟ آیا تضمینی وجود خواهد داشت که هرگز قضاوت اشتباهی انجام نخواهند داد؟ از قدیم گفته‌اند که «انسان جایز الخطاست»؛ هر چند بعضی‌ها عقیده دارند که «انسان اجازه خطا‌کردن ندارد، بلکه «ممکن الخطاست» و ممکن است ناخواسته اشتباهی مرتکب شود. چه «جایز باشد» چه «ممکن»، در هر حال اشتباه‌کردن بخشی از ماهیت انسان‌بودن ماست و نمی‌توان خطا و اشتباه را از انسان جدا کرد. تیم مدیریت منابع انسانی هم متشکل از انسان‌هاست و حتی کارکشته‌ترین مدیران منابع انسانی هم ممکن است در مورد عملکرد کارکنان و تماشای اخلاق شغلی آنان، خطاها و اشتباهاتی را مرتکب شوند. اما وقتی پای یک سازمان وسط است، خطاهای انسانی گاه فاجعه می‌آفرینند. بنابراین باید تا جایی که می‌توانید با استفاده از ابزارهایی که درصد خطای بسیار کمی دارند، این‌گونه خطاها را به‌حداقل برسانید. دلیل این‌که ما انسان‌ها ربات و ماشین را اختراع کرده‌ایم، جلوگیری از همین خطاها و فاجعه‌ها بوده است. حال که در بعضی حوزه‌ها از دست تیم مدیریت منابع انسانی کاری برنمی‌آید، چه باید کرد؟ نرم‌افزار حضور و غیاب، فرشته نجات! پیگیری حضور و غیاب کارکنان در محل کار، یکی از حوزه‌هایی‌ست که درصد خطای تیم مدیریت منابع انسانی در آن بالاست. اما استفاده از یک نرم‌افزار حضور و غیاب آنلاین که بر بستر اپلیکشن و تحت وب کار می‌کند، می‌تواند همه چیز را به نفع شما تغییر دهد. با استفاده از این نرم‌افزارها، تیم مدیریت فراق بال بیشتری برای پرداختن به مسائل مهم‌تر خواهد داشت و خطاهای بسیار کمتری مرتکب خواهد شد. با استفاده از سیستم حضور و غیاب، می‌توانید کارمندان خود را زیر نظر بگیرید و از مشکلاتی که قبلا در مورد آن‌ها چیزی نمی‌دانستید مطلع شوید. شما باید بدانید که کارها و اقدامات در شرکتتان چگونه انجام می‌شود. آیا کسی هست که نمی‌تواند وظایفی را که به او محول کرده‌اید انجام دهد؟ آیا کسی هست که آن‌طور که باید و شاید از وی قدردانی نمی‌شود؟ با نظارت و مشاهده دقیق، می‌توانید از وقوع اتفاقات غیر منتظره و فاجعه‌آمیز جلوگیری کنید. ابزارهایی مانند نرم‌افزار پیگیری حضور و غیاب، امکان نظارت بر همه جزئیات را فراهم می‌کند و اطلاعات جامعی را در اختیار شما قرار می‌دهد. نرم‌افزار حضور و غیاب به چه دردی می‌خورد؟ مدیران به روش‌های گوناگونی می‌توانند از نرم‌افزار حضور و غیاب بهره ببرند. در ادامه بخشی از این مزایا را معرفی خواهیم کرد: محاسبه دقیق حقوق و دستمزد یکی از چیزهایی که عملکرد موثر کارمندانتان را تضمین می‌کند، شفافیت در ارتباط با آنان است. باید با کارمندانتان صادق باشید و همه چیز را به آن‌ها بگویید. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که شفافیت در آن‌ها امری ضروی‌ست، نحوه پرداخت دستمزد و سیستمی‌ست که برای سازماندهی و شفاف‌سازی پرداخت‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. نرم‌افزارهای حضور و غیاب، تمام فعالیت‌های کارمندان را ثبت می‌کنند. شما می‌توانید بفهمید که چه کسی دیر می‌آید و چه کسی زودتر از دیگران شرکت را ترک می‌کند. باید بدانید که چه کسی بهتر از بقیه کارش را انجام می‌دهد. در غیر این‌صورت چگونه می‌توانید به آن‌ها پاداش دهید؟ ارتقای هوشمندانه و به‌حق کارکنان با استفاده از سیستمحضور و غیاب، می‌توانید کارمندان خود را به مناصبی بگمارید که برای آن‌ها مناسب است. هرکسی در یک چیز خوب است نه در همه چیز و شما به‌عنوان یک مدیر باید بدانید که آن چیز چیست. بنابراین، باید گزارش دقیقی از این‌که دقیقا چقدر طول می‌کشد تا کاری را انجام دهند و این‌که آیا چیزی وجود دارد که زمان زیادی را بر سر انجام آن تلف می‌کنند یا خیر، وجود داشته باشد. افزایش بهره‌وری کارکنان شما باید بدانید که کارمندانتان با چه مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و آیا می‌توانید کاری برای آن‌ها انجام دهید یا خیر؟ این‌جاست که تیم مدیریت منابع انسانی شما وارد عمل می‌شود تا کارهایی را که می‌تواند رضایت کارمندان را به‌دنبال داشته باشد، انجام دهد. با استفاده از یک سیستم حضور و غیاب، تیم مدیریت منابع انسانی شما زمان اضافی را بر سر کشف این موارد صرف نخواهد کرد. صرفه‌جویی در زمان درست است که وقت طلاست، اما برای مدیران هر ثانیه به‌اندازه الماس باارزش است. چرا به‌جای انجام کارهای بزرگ‌تر و بهتر، وقت باارزشتان را برای سروکله‌زدن با کارمندان برای صرفا چند ساعت مرخصی خرج کنید؟ از طریق نرم‌افزارهای حضور و غیاب، میزان برخورد کارمندان و مدیران به‌حداقل می‌رسد و از کاغذبازی‌های بیهوده جلوگیری می‌شود. سامانه حضور و غیاب آنلاین، دست راست مدیران موفق! هر مدیر موفقی به دستیار هوشمندیاحتیاج دارد. با این سامانه، از هر جایی می‌توانید حضور و غیاب کارکنانتان را پیگیری کنید و به‌سادگی آب‌خوردن، بر عملکرد منابع انسانی خود که ارزشمندترین دارایی سازمانتان هستند، نظارت کنید.
بهره وری
۱۰
۳
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%BA%DB%8C%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%AC-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF-hn9gj0wn9hsp
چگونه با رفتارهای آزاردهنده رئیسمان مقابله کنیم؟
چگونه با رفتارهای آزاردهنده رئیسمان مقابله کنیم؟ داشتن آرامش در محل کار، از جمله مهم‌ترین مواردی است که راندمان کاری شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در این بین اگر رئیستان با اقداماتی گوناگون مثل تحقیر در برابر سایر کارمندان، بیش از اندازه کار کشیدن از شما و... موجب آزار و اذیت شما در محل کار می‌شود، نباید از چنین چیزی ساده بگذرید و باید برای آن راه حل‌هایی پیدا کنید. در مقاله حاضر اقداماتی برای آن‌که بتوانید با چنین شرایطی مقابله کنید، آورده شده است. حتما آن را تا انتها دنبال کنید. چرا باید رفتار نامناسب از سوی رئیسمان را جدی بگیریم؟ آزار و اذیتی که در محل کارتان تجربه می‌کنید، علاوه بر کاهش عزت نفس و ایجاد حس شک و تردید نسبت به خود، باعث بروز سردردهای استرس‌زا، مشکلات خواب، اضطراب و افسردگی شود. بعضی از این اذیت‌ها تحت پوشش قانون هستند و بعضی دیگر خیر. بسیاری از افراد فکر می‌کنند که با توجه به آشفتگی بازار کار، بهتر است شغل فعلی خود را دودستی بچسبند و رفتارهای آزاردهنده رئیسشان را تاب بیاورند. اگر شما هم چنین دیدگاهی دارید، پیشنهاد می‌کنیم در موضع خود تجدید نظر کنید و اقداماتی برای بهتر کردن اوضاع انجام دهید. والا بعید نیست که در آینده با مشکلات جسمی و روانی مزمن درگیر شوید. تحقیقات نشان داده است که آن دسته از افرادی که در محیطی آزاردهنده کار می‌کنند، 60 درصد بیشتر از سایرین مستعد ابتلا به بیماری‌های قلبی هستند. علاوه بر این، رفتار آزاردهنده رئیستان باعث ایجاد افسردگی مزمن می‌شود و استرس و اضطرابتان را افزایش می‌دهند. بدترین چیز در رابطه با استرسی که محیط کاری سمی به شما منتقل می‌کند، این است که چیزی حدود 2 سال طول می‌کشد تا سطح استرس بدنتان به حالت عادی بازگردد. ابتلا به دیابت، بالا رفتن فشار خون و کلسترول، از دیگر عوارض کار کردن با مدیر بد است. شاید رها کردن شغل فعلی‌تان سخت به‌نظر برسد، اما کار کردن در محیط کاری بد، از نظر جسمی و روانی شما را در وضعیت نامطلوبی قرار خواهد داد. شاید بهتر باشد که در قدم اول در راستای بهبود اوضاع اقداماتی انجام دهید، این‌طور نیست؟ اگر پاسخ شما به این سوال بله است، ادامه مقاله را مطالعه کنید. اقدامات مناسب برای مقابله با رفتارهای آزاردهنده مدیر آزار و اذیت در محل کار ممکن است در اشکال گوناگونی خود را نشان دهد؛ از رئیسی که شما را با عنوان مختلف می‌ترساند، در مقابل همکارانتان تحقیرتان می‌کند یا دائما و به‌طور ناجوانمردانه‌ای از کار شما انتقاد می‌کند گرفته تا شرایطی که رئیس‌تان با انجام آزار و اذیت جنسی، اقداماتی غیر قانونی مرتکب می‌شود. به هر حال، اگر تصمیم دارید پیش از آن‌که نسبت به استعفا و عوض کردن شغلتان اقدام کنید، اقداماتی در راستای رفع این مشکلات و بهبود اوضاع انجام دهید، راهکارهای پیشنهادی ما عبارت‌اند از: با رئیستان صحبت کنید قبل از هر اقدامی، بهتر است ابتدا با رئیستان صحبت کنید. با او بفهمانید که رفتار ناشایست او نسبت به شما، آزارتان می‌دهد. سعی کنید با آرامش با او صحبت کنید و از پرخاشگری و خشمگین بودن پرهیز کنید. مودب باشید و این مسئله را در نظر داشته باشید که ممکن است رئیس شما از جای دیگری ناراحت باشد و تنها شما نیستید که آماج عصبانیت او قرار گرفته‌اید. اگر احساس کردید که او تحت استرس شدیدی قرار دارد یا روزهای سختی را می‌گذراند، درباره راه‌هایی که از طریق آن می‌توانید روابط کاری خود را بهبود بخشید، صحبت کنید. از قانون کمک بگیرید اگر صحبت با رئیستان نتیجه نداد، به قانون مراجعه کنید و ببینید قانون درباره آزار و اذیت در محل کار چه مقرراتی وضع کرده است. بعضی از کارفرمایان و البته قانون وزارت کار مقرراتی وضع کرده‌اند که آزار و اذیت در محل کار را ممنوع می‌کنند. اگر اقدامات آزاردهنده را گزارش کنید، کارفرمای شما می‌تواند پیش از آن‌که رئیس‌تان اقدامی انجام دهد که قانون را نقض می‌کند، اتهام را بررسی و مشکل را حل کند. جمع‌آوری شاهد و مدرک سعی کنید هر بار که آزار و اذیتی از سوی رئیستان مشاهده می‌کنید، آن را مستند کنید و تاریخ، زمان، نام شاهدان، محل وقوع آزار و اذیت و جزئیات مربوط به آن‌چه را که اتفاق افتاده است، بنویسید. همچنین، باید مشخص کنید که آزار و اذیت رخ‌داده از چه نوعی است: کلامی، غیر کلامی، نوشتاری و غیره. سپس، این موارد را با مافوق رئیستان یا مدیر منابع انسانی شرکت در میان بگذارید. شکایت رسمی اگر آزار و اذیت همچنان ادامه پیدا کرد یا حتی بدتر شد، در صورت لزوم آن را به نماینده اتحادیه خود گزارش دهید. اگر نوع آزار و اذیتی که تجربه می‌کنید، طبق قانون وزارت کار خلاف مقررات شمرده می‌شود، می‌توانید رسما از رئیستان شکایت کنید. اگر تحت آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اید، از آن‌جایی که این نوع آزار شکلی از تبعیض جنسیتی محسوب می‌شود، می‌توانید برای احقاق حقوق خود، اقدامی قانونی انجام دهید. جمع‌بندی آزار و اذیت از سوی مدیر، علاوه بر بهره‌وری کاری، سلامت روانی و جسمی شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بنابراین، یا باید از شغلتان استعفا دهید یا این‌که شرایط را بهبود بخشید. امید است راهکارهای ارائه‌شده در مقاله حاضر گره‌گشای شما باشند.
شغل و کار
۱۳
۵
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-j5vhmtbp1cic
چگونه آدم‌های درستی را استخدام کنیم؟
چگونه آدم‌های درستی را استخدام کنیم؟ با گزینش کارمند درست و شایسته، همیشه از کیفیت کار تیمی خود رضایت و اطمینان خاطر خواهید داشت. در مقابل، اگر فرد مناسبی را در تیم خود نداشته باشید، تمام تلاش‌هایتان بی‌نتیجه خواهد بود. استخدام فرد نامناسب، زمان و منابع شما را هدر خواهد داد. بسیاری از افرادی که برای شغل مورد نظر شما رزومه ارسال می‌کنند، واقعا گزینه خوبی برای کسب‌وکار شما نیستند. اگر در انتخاب و گزینش کارمند مناسب مشکل دارید، باید این خبر خوش را به شما بدهیم که تنها نیستید! ما اینجا هستیم که شما را در این فرایند یاری برسانیم. اگر دوست ندارید که اشتباه سایر همکارانتان را تکرار کنید، پیش از استخدام کارمند جدید باید مواردی را مد نظر قرار دهید. با ما همراه باشید تا به شما بگوییم که چگونه می‌توانید فرد درستی را برای شغل مورد نظرتان استخدام کنید. چرا استخدام فرد مناسب اهمیت دارد؟ منابع شما، بخش ضروری و بسیار مهم کسب‌وکارتان را تشکیل می‌دهند. بنابراین، باید برنامه‌ای برای بهره‌مندی حداکثری از آن‌ها در اختیار داشته باشید. کارمندان شما، گرانبهاترین دارایی شما محسوب می‌شوند و آن‌ها هستند که به شما کمک می‌کنند رویاهای خود را محقق سازید. بدون آن‌ها، شانس در جدال با رقبا، شانس برنده‌شدن نخواهید داشت. استخدام افراد مناسب، چیزی است که نیاز مبرمی به آن دارید. شما باید بهترین متخصصان را در تیم خود داشته باشید. تنها با داشتن کارمندان ماهر و شایسته است که می‌توانید چیزی ارزشمند خلق کنید. مهم نیست در کسوت یک مدیر، تا چه اندازه کارآزموده و ماهر هستید؛ چیزی که تفاوت ایجاد می‌کند، این است که کارمند شما تا چه اندازه ماهر و باهوش است و آیا می‌تواند نقش خود در کسب‌وکار و سازمان شما را به‌خوبی ایفا کند؟ پیش از آن‌که فرد درستی را استخدام کنید، باید تعیین کنید که منظور از «فرد درست» کیست. بسیار خب! فرض کنید تصمیم گرفته‌اید فرد «مناسبی» استخدام کنید و منابع خود را تا جایی که می‌توانید، مدیریت کنید. اما، آیا می‌دانید که مراد از «مناسب‌بودن» چیست؟ باید کارمندی را استخدام کنید که با کسب‌وکار شما و شغل آینده خود آشنایی داشته باشد و در زمینه کاری‌تان، خبره و باتجربه باشد. یکی از چیزهایی که خوب باید آن را بلد باشید، این است که چگونه می‌توانید بین بخش‌های گوناگون شرکتتان هماهنگی برقرار کنید. برای تعیین «کارمند مناسب»، در ابتدا باید نیازهای خود را مشخص کنید. چه چیزی نیاز دارید؟ چه نوع مهارت‌هایی لازم است؟ برای آن‌که امور سریع‌تر پیش بروند به چه چیزی نیاز دارید؟ باید دنبال بهترین گزینه بگردید. در غیر این صورت، استخدام تعداد زیادی کارمند دردی را دوا نخواهد کرد. اگر فقط یک نفر را استخدام کرده‌اید که می‌داند چگونه مشکلی را حل کند، برنده خواهید بود؛ چون کارمند دیگری دارید که یکی از مشکلات آزاردهنده شما در شرکت را حل می‌کند. بهترین کارمند الزاما رزومه طولانی ندارد لزومی ندارد که همه افراد رزومه‌ای عالی داشته باشند. بعضی افراد ممکن است هرگز قبلا کاری را انجام نداده باشند اما بیش از هر کس دیگری در آن مهارت داشته باشند. بنابراین، باید چشمانی تیزبین و صبر ایوب داشته باشید تا فرد مستعدی را ملاقات کنید که دقیقا همان کسی است که لازمش دارید. به مصاحبه‌ای مختصر و در عین حال کامل احتیاج دارید که شما را در انتخاب و شناسایی فرد مناسب یاری برساند. سوالاتی که در طول جلسه مصاحبه از متقاضی می‌پرسید، بسیار حائز اهمیت هستند. به‌عنوان مثال می‌توانید از متقاضی بخواهید که مشکلی را حل کند یا کاری انجام دهد و به دنبال پتانسیل‌های موجود در شرایط بحرانی بگردد. بهتر است افراد را برای کارهایی که قرار است در آینده انجام دهند ارزیابی کنید، نه بر اساس آن‌چه تاکنون انجام داده‌اند. آنان چه سوالاتی باید مطرح کنند؟ همه ما می‌دانیم که فقط متقاضیان هوشمند بهترین سوالات را مطرح خواهند کرد. این نوع سوالات نشان می‌دهند که چقدر باهوش هستند و چقدر به شغل آینده‌شان اهمیت می‌دهند. بد نیست که روند مصاحبه را به سمت و سویی بکشانید که مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده در آن، سوالاتی را مطرح می‌کنند. به این ترتیب، تصویری واضح از این‌که آن‌ها چه کسانی هستند، چگونه در کسب‌وکار شما مشارکت و فعالیت خواهند داشت و این‌که برای تیم شما مناسب هستند یا خیر، به‌دست خواهید آورد. شما به کارمندی صادق احتیاج دارید در پی افرادی باشید که صادقانه بپرسند و پاسخ دهند و هرگز چیزی را از شما پنهان نکنند. این افراد همان‌هایی هستند بهترین نتایج را برای شما به ارمغان می‌آورند. یکی از بهترین راهکارها برای فهمیدن این‌که آیا یک شخص با شما صادق است یا خیر، این است که از او بپرسید «آیا او نقطه ضعفی دارد؟». پاسخ‌های آنان اطلاعات بسیار مهمی را در اختیار شما قرار خواهد داد: انتظارات کارمندان خود را شناسایی خواهید کرد و خواهد دانست که آیا آن‌ها برای تیم شما مناسب هستند یا خیر. این شما هستید که باید از اهداف آن‌ها سردربیاورید و اخلاق کاری آنان را بشناسید.
شغل و کار
۱۱
۳
خواندن ۴ دقیقه
ding
https://virgool.io/@ding/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A2%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-qbwpogsfghrm
قلب سنگین، ذهن تهی
قلب سنگین، ذهن تهی هیچ ایده‌ای ندارم که چی قراره بنویسم فقط احساس نیاز کردم. یه حس سنگین و کهنه در من هست که معلوم نیست کی متوجه انزجارم به وجودش بشه و بخواد رخت از روحم ببنده و بره. این احساس خیلی غریبه نیست. همه تقریبا به نوعی و با اندازه‌های متفاوتی تجربش کردن اما نمی‌خوام اسمش رو بگم. باعث میشه بعضی وقت‌ها اصلا نخوای با خودت تنها بمونی چون حس خفگی بهت دست میده پس به هر چیزی چنگ میزنی برای رقم نخوردن اون خلوت و هجوم احساسات تیره. باعث میشه وقتی با کسی که از این لحاظ جریحه‌دار نشده یا حداقل وضعش از درون تو بهتره، برخورد کردی حس خشم یا سردرگمی یا بی‌حسی و حتی حسادت بهت دست بده که چرا من اون چیز رو به طور سالم درونم ندارم. این حسی که میگم باعث میشه وقتی از آدم‌های امن و روابط دوست‌داشتنیت به هر دلیلی فاصله گرفتی، خیلی غمگین بشی. امشب آبی‌ام. برخلاف آسمون بالا سرم که توی مشکیِ بیکرانش، صورتی شده. برخلاف خنکی و سبکی هوای بعد بارون، من سنگینم و همچنان ابری و احتمالا در مرزِ بارش به همراه حرارت تنم و آتیشی که حس میکنم درونم روشنه. تنها نقطه‌ی مشترک من و آسمونِ امشب، چشم‌ها و گونه‌های خیس‌مون بود که اون هم رفته رفته خشک شده. وسط نوشتن‌هام، به این فکر کردم که بهتره این نوشته‌ها رو منتشر نکنم. ولی اگه اینجا نتونم راحت حرف بزنم و بنویسم، کجا بنویسم؟ فعلا پناهگاه ناراحتیم اینجاست نه جای دیگه. این چند روز خیلی با خودم کلنجار رفتم که بیام از روزمرگیام بنویسم. اما تهش گفتم که چی؟ چه فایده‌ای داره؟ یه لحظه فکر کردم چی میشه اگه اون آدم‌هایی که تو ذهنم پرسه میزنن اینا رو بخونن؟ حس ترحم و ناراحتی میکنن؟ متاسف میشن؟ فرقی نداره براشون؟ یا اصلا چرا باید راهشون این سمتی بیافته که... به هر حال، باید بگم ‌که شش روز بیشتر تا پایان‌ترمام نمونده و روزهام با بازیگوشی و یکم درس خوندن و زیاد چرخ زدن تو فضای مجازی و فیکشن خوندن میگذره. این روند جالب نیست به زودی تغییرش میدم. دیشب خیلی حالم خوب بود. یه صلح عجیب و خاصی با خودم داشتم. سه تیکه پیتزا خورده بودم به همراه سه قسمت ران بی‌تی‌اس. با خدا گپ زده بودم و ازش برای فراوانی‌های اخیر زندگیم و وجود خانوادم به خصوص بابام داشتم تشکر میکردم‌. خیلی حالم خوب بود. تنها دغدغه‌ام این بود که بدونم شخصیت اصلی داستان بالاخره با معشوقه‌اش به کجای رابطه‌شون میرسن و آهنگ گوش میدادم و دوش تازه‌ای که گرفته بودم به تنم جان تازه می‌داد. کمی خواب‌آلود بودم چون صبح زود بیدارم کرده بودن تا از فرصت استفاده کنیم و به طبیعت بریم. با وجود کم خوابیم به زور آماده شدم و کمک کردم وسایل پیک‌نیک رو پشت ماشین بذاریم‌. مقصدمون بخاطر درهای بسته شهربازی، نامعلوم شد و تا یک ساعت دنبال یه جای دنج، سرسبز و در پناه سایه‌های درخت‌ها بودیم. در نهایت جایی که رفتیم متفاوت و قشنگ بود‌. اولش فقط از خودم عکس میگرفتم اما بعد ناهار با مامان و بابام عکس‌های دونفری قشنگی گرفتم که یادگاری میمونن قطعا‌. در نهایت قبل رفتن، از آسمون بخاطر ابرهای دلبرش عکس گرفتم و با گفته‌ی مامانم جلو نشستم و تموم مسیر برگشت دیجی بودم و به آهنگ‌های گوشی بابام، گوش دادیم و فکر میکردم چقدر ذهنم شبیه بابامه و آهنگ‌های پرمعنی رو دوست دارم و برخلاف سلیقه‌ی متفاوت مامان و آبجیم از من، پلی لیست بابام رو پسندیدم و سلیقه‌اش رو تو دلم تحسین میکردم. در حالی که بعد دو هفته دوری، برای ماشین روندنش هم دلتنگ بودم و نمیدونستم. و زمانی متوجهش شدم که فهمیدم چقدر دارم از نرم و حرفه‌ای روندنش لذت می‌برم. بعد بهش حق دادم که بخواد ازم یه راننده‌ی حرفه‌ای مثل خودش بسازه که سرنشین در آرامش و لذت تنها دغدغه‌‌اش این باشه که آهنگ بعدی چیه و شیشه رو بده پایین و از صدای خواننده و برخورد جریان خنک باد به صورت و دست‌هاش لذت ببره. دیشب بابام رو بغل کردم تا برای دو هفته‌ی دیگه انرژی ذخیره کنم‌. حواسم بود که مثل دفعه‌ی قبل بی‌حواس نرم بخوابم تا یه موقع بی‌اهمیت دیده نشم‌. زیبایی امروز اون بستنی یخی‌ای بود که عصر خوردم و طعم پرتقالی و آلبالوییش، هیچوقت قرار نیست برام تکراری بشه. احتمالا فایده‌ی حرف زدن از روزمرگی اینه که از غم و دردهای عمیق درونم که طول میکشه تا خوب بشن، فاصله می‌گیرم و حتی شده کمی به زندگی وصل میشم. همونطور که الانم حالم عوض شد. مثل یه پیاده‌روی تو خیابون خاطراتم بود. خیلی دلم میخواد سناریوهایی که تو ذهنم چرخ میزنن و اضطرابم رو بیشتر میکنن بنویسم و راحت شم اما نزدیک شدن پایان ترما و درگیری با بازیگوشیم و رسوندن برنامه‌ام، تمرکز نمیذاره. جدا هیچ هدف خاصی جز بهتر شدن حالم از این نوشته‌ نداشتم. برای همین ممنونم که این کلمات بی‌هدف رو تا اینجا خوندین=)🍀
خانواده
۲
۰
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%82%D9%84%D8%A8-%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B0%D9%87%D9%86-%D8%AA%D9%87%DB%8C-lpe2wgifesak
یکِ خرداد
یکِ خرداد مدتی بود که دوست داشتم متن جدیدی بنویسم. از روزمرگی‌هایم و نه از غمی که تا همیشه تار و پودی از زندگی‌ست‌.امروز بالاخره به نقطه‌ی دلخواهی که حرف برای گفتن داشته باشم، رسیدم و دوست داشتم این حس به رنگ خردادم را با شما تقسیم کنم.عصرِ دیروز، وقتی از یک روز پرمشغله‌ای که به درس و دانشگاه ختم میشد، به خانه برگشتم، با دیدن خاله‌هایم در خانه‌مان غافلگیر شدم. نمی‌توانم بگویم گلم از گل شکفت؛ زیرا میانه‌ی جالبی با مهمانی و اینجور چیزها ندارم.اما کمی ذوق بابت غذاهای خوشمزه‌ی مادرم که بخش بزرگی از دلخوشی زندگی‌ام است، داشتم. به هر صورت که بود، بعد شام، برای خاله‌ی بزرگم تولد مختصری گرفتیم، در حالی‌ که مادرم برای خواهر بزرگش با اشتیاق کیکِ قرمز خامه‌ای پخته بود.بعد از عکس گرفتن‌ها و خوردن کیک و میوه، بدن و مغزم اخطار می‌دادند که نه تنها انرژی‌ام رو به اتمام است؛ بلکه شارژ اجتماعی بودنم هم تحلیل رفته. پس با اعلام اینکه صبح زود کلاس دارم، سریع مسواک زدم و به جای گرم و نرمم پناه بردم.باخبر شدن از نمره‌ی پایین‌تر از حد انتظارم، باعث عصبانیتم شد. نمره‌ای که هم مهم بود، هم نه. حتی حالا که میبینم حرص خوردن کوتاه‌مدتم از اینکه نمره‌ام از دوستانم که من به آن‌ها تقلب رسانده بودم کمتر شده هم، بیهوده بوده. من تنها خستگی‌ام را می‌خواستم تمام کنم. تنها نیاز به خواب داشتم و بس‌.و نقطه‌ی عطف امروز و جرقه‌ی این نوشته این است که قبل از به‌خواب رفتن، در قلبم با خدای خودم حرف زدم و آرزو کردم ای کاش کلاس‌های فردا تشکیل نشود تا من بیشتر بخوابم.همانطور که در ذهنم برنامه چیده بودم، کلاس صبحم را نرفتم و به مادرم که مرا بیدار می‌کرد گفتم که دیرتر می‌روم.با گذشت دو ساعت که سرحال‌تر شده و انگار بدنم کامل شارژ شده بود، با سروصدای مادر و خاله‌هایم که از پیاده‌روی صبحگاهی برگشته بودند، هوشیار شدم و مغزم فعال شد و فکرهای عجیب و غریبش را شروع کرد. به حدی که نتوانستم نادیده‌شان بگیرم و برای خلاصی، بلند شدم و دفتر روزانه‌ام را برداشتم و شروع به نوشتن کردم. تمام غرزدن‌هایم شبیه به یک بمب روی کاغذ ترکید و عصبانیت در رگ‌هایم میجوشید. خشمی که مدتی نادیده‌اش می‌گرفتم.نوشتم که کدام آدم‌ها جدیدا روی مخم رفته و کدام رفتارهای خودم، اعصابم را خط‌خطی کرده. خسته شدم از سخت‌گرفتن‌های بیهوده به خودم. رفتاری که واقعا دست خودم نیست و باعث می‌شود بیشتر توی مغزم رژه برود!اما وقتی فهمیدم که واقعا آگاهی باعث تغییر نگرش و رفتار آگاهانه‌ام با خودم شده که در بندهای پایانی نوشتم، با این‌حال با وجود تمام این غرزدن‌ها خودم را دوست دارم و باید سعی کنم با وجود تمام این‌ها خودم را بپذیرم. همین دو جمله همچون آب روی آتش، خشمم را به فنا برد و آرامش را به جان و تنم بازگرداند. طوری که متعجب شدم و بعد از بیرون آمدن از بُهت، خوشحال شدم و معنا و خوشحالی کوچکی برای ادامه دادن روزم زیر رگانم جریان گرفت.با خوردن صبحانه‌ی خوشمزه و سریع حاضر شدن راهی دانشگاه شدم. به سِلف نرسیده، دوستم زنگ زد و بعد جویا شدن از کجا بودنم، گفت که کلاس صبح تشکیل نشده و استاد نیامده!خیالم راحت شد که غیبتی نخوردم و انرژی‌ام مضاعف شد! بعد خوردن قیمه که از سر ناچاری باید بگویم فقط خوب بود، با دوتا از دوست‌های صمیمی‌ام تا شروع کلاسم از این در و آن در گپ زدیم. از فضای حاکم بر دانشگاه و دراماهایی که ممکن است پیش بیاید! و اینکه چقدر باید مواظب خودمان و رفتارمان باشیم.من که استراتژی شخصی‌ام، دوری از حواشی و تمرکز بر درس و اهداف و دلخوشی‌های کوچک و بزرگم است!به هر حال، بالاخره به کلاس مورد علاقه‌ام یعنی ادبیات رفتم. کلاسی که تمام هفته ذوق آن را داشتم و تقریبا تمامی نزدیکانم از وجود حسم باخبر بودند.نگذارید حرف از استادم به میان بیاورم که از دست می‌روم! مردی جوان، فرهیخته، آرام و آگاه! با وجود او، بیش از پیش عاشق کند و کاو در ادبیات شدم:) حتی با اینکه نه حفظیات خوبی دارم و نه شعرخوانی جالبی دارم، بازهم شنیدن اشعار، دکلمه‌خوانی و خواندن زندگینامه و آثار بزرگان ادبیات‌مان را بسیار دوست دارم.داشتم می‌گفتم؛ کلاس با ارائه‌ی یکی از همکلاسی‌هایم از عالم ذر شروع شد‌. عالمی که می‌گویند، همه‌ی ما قبل از قرار گرفتن در این جسم‌های محدود، در حضور خالق‌مان‌ قسم خورده‌ایم که او تنها پروردگار ماست و یگانه! اما پس از پا گذاشتن بر زمین و به دنیا آمدن‌مان، روح‌هایمان این خاطره را فراموش کرده.و در ادامه، مطالبی که بر اثبات و رد این موضوع وجود دارد.... بحث سمت تناسخ کشیده شد و زندگی قبلی و بعدی. بحثی بشدت داغ و جذاب! استاد از نسخ، رسخ، مسخ و فسخ بهمان گفت. فسخ نه آن که برای قرارداد حقوقی‌ست. این کلمات به معنای بازگشت روح در کالبد انسان، حیوان، گیاهان و یا جمادات است. بستگی دارد به اینکه آن روح انسانی، پست بوده یا تا حدی به کمال رسیده تا مشخص شود در زندگی بعدی، با چه کالبدی به زندگی زمینی بازمی‌گردد.مراحل کمال، سامسارا و ... (آخری را به یاد نمی‌آورم.) این‌ها را طی کرده و به خدا می‌پیوندیم. این اعتقاد بودایی‌هاست. برای ما شیعیانی که به روز قیامت اعتقاد داریم، این تفکر قابل قبول نیست. زیرا چگونه به ظلم یک انسان به کشتار هزاران نفر میتوان در این دنیا پاسخ داد و به چه وسیله‌ای؟ باید روز حسابی باشد برای رسیدگی به ستمگری‌ها... با این حال ممکن است نظر و دیدگاهی متفاوت داشته باشید.از طرفی، هر کسی راجع به چیزهایی که از زندگی قبلی و یا بعدی شنیده بود گفت‌. مثلا اینکه ترس‌ها و فوبیاهایمان در این زندگی، به علت این است که بخاطر این است که علت مرگ‌مان در زندگی قبلی‌مان بوده‌اند. یا آن تصاویر آشنا برای این است که یکبار قبل از به دنیا آمدن‌مان زندگی‌مان را به طور کامل تماشا کرده‌ایم و بعد انتخاب کرده‌ایم که آن را تجربه کنیم یا نه. و بعد سوالاتی که هر کدام از بچه‌ها مطرح کردند، مسیر را سمت عرفان برد.و باز من با چشم‌هایی پرستاره، به تماشای استادم بودم که از مسیر هفت‌گانه‌ی عرفان عطار (سی‌مرغ و سیمرغ) و شمس و مولانا میگفت. اینکه در ادبیات‌مان لغات، پیر، مراد و مرشد استفاده شده که پیر کسی‌ست که روحش از کالبد انسانی فراتر رفته و تنها جسمش در زمین است و تمام فکر و ذکرش خدا شده. مجنون خداوند شده و بعد وظیفه دارد که مرشدی را با خود همراه کند. کاری که شمس با مولانا کرد.از این گفتند که پیر هر چه که گفت، مراد بی‌چون و چرا باید انجام دهد و شعری از حافظ که می‌گوید "تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودسر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود" متاسفانه شعری که استادم آن را بر روی تخته نوشت به خاطر ندارم:) اما شبیه به همین بیت بود. یک‌بار هم گفته بودند که روزی شمس از مولانا می‌خواهد که بطری شرابی را در روز روشن و از میان جمعیت انبوهی، نزدش بیاورد. برای اینکه می‌خواست او را از چشم مردم بیاندازد‌. زیرا یک عارف نیازی به جاه و مقام در میان مردمان و انسان‌ها ندارد و تنها خواسته‌اش رسیدن به خداست.یک بار هم از قلندرها سخن به میان آوردند. کسانی که آدم‌های نیک‌منش و نیک‌رفتاری بودند اما در ظاهر، بدی میکردند و می‌خواستند که مردم اینگونه راجع بهشان فکر کنند. می‌گفتند اگر مردم از تو تعریف کنند، به خود مغرور خواهی شد. پس خود را در چشم آنان، آدمی پست جلوه می‌دادند در حالی که در خلوت خود، به پرستش خدا می‌پرداختند.این‌ها چیزهایی‌ست که بخاطر دارم. حاضرم ساعت‌ها به گفتگو و شنیدن درس‌های استادم بنشینم و هیچگاه از کلاس ادبیات خسته نشوم. حاضرم برای نیم ساعت داشتن این زمان ارزشمند، سه ساعت ریاضی‌ام را قربانی کنم! منطق اکنونم این را فریاد می‌زند.خلاصه که کلاس دوم ادبیات هم به سرعت طی شد و تمام. زیرا استاد با مطلع شدن از تئاتری که راجع شاهنامه‌خوانی بود، کلاس را زودتر تمام کرد تا ما به آن برسیم. آه که چقدر باملاحظه و مهربان است. مگر نه؟:)اما من نتوانستم در این تئاتر حضور داشته و با لذت آن را تماشا کنم. چون میخواستم این هفته از دانشگاهم را کمی دانشجو باشم و خوش‌گذران! (دانشجو بودن از منظر جوان و دیوانگی کردن‌های مخصوصش)پس با دوستانم سه‌تایی سوار اتوبوس شدیم و حرف‌هایمان به دوران کنکور رسید. یادآوری مفیدی بود. باعث شد دوباره بابت تمام شدن آن روزهای بسیار سخت و طاقت فرسا و کابوس‌وار، خالقم را شکر کنم و هر بار که حس کردم دارد سخت می‌گذرد، با نگاهی کوتاه به گذشته‌ی نه چندان روشن و نه چندان دور، متوجه شوم که حالا قوی‌تر از آنم که ناله کنم از سختی و با وجود خستگی‌هایم باز ادامه دادن را انتخاب کنم. بارها و بارها!با خوردن بستنی‌های قیفی خوشمزه، قشنگی روزم تکمیل شد و در آن میان، دوستم تماس گرفت و خبر داد که آخرین کلاسی که قصد پیچاندن آن را داشتم، تشکیل نشده و من باز کلی ذوق کردم!بعد از کمی گشتن در پاساژ و تماشای ویترین‌ها برای پیدا کردن کادوی مناسبی برای دوستِ دوستم، که در نهایت هم بی‌نتیجه ماند، از هم خداحافظی کردیم و همانطور که رفیقم را بغل کرده بودم، دوست و همسایه‌ی قدیمی‌مان از کنارمان عبور کرد. به‌سرعت چهره‌ی آشنایش را شناختم و با صدا زدنش، غافلگیرانه در آغوشم گرفت و اظهار خوشحالی کرد. دوست عزیزم، بزرگ شده بود. مثل خودم که میگفت قدم بلندتر شده و چهره‌ام تغییر کرده. هر دویمان بزرگتر شدیم. همانطور که گفت "دانشگاه سخته؟" و من قطعا جوابم منفی بود و بعد ادامه داد "یادته اونموقع هم که من کلاس ششم بودم و تو هفتم، پرسیدم راهنمایی درس‌هاش سخته یا نه و تو باز میگفتی نه خوبه؟" حقیقت آن بود که تصویر واضحی نداشتماما با دیدن دست‌های گره خورده‌مان به خوبی فهمیدم که زندگی چقدر می‌تواند سریع گذر کند. بدون توجه به اینکه تو را جا گذاشته یا تو از آن جلو زدی یا حتی همراه آن قدم برمیداری. دور از انتظار نیست که سال‌های بعد در مکانی دیگر، با جایگاه‌های اجتماعی دیگر و کلی تغییر ریز و درشت یکدیگر را ملاقات کنیم و دوباره به همان نقطه برسم که زندگی واقعا سریع می‌گذرد و من باید در میان تمام روزمرگی‌هایی که زمان‌های خواب در عین بیداری روزهاست، با خانواده‌ام و دوستانم وقت بگذرانم و تا میتوانم از دیدن گل‌های زیبای اتاقم، خواندن کتاب‌های جدید، گوش دادن به آهنگ‌های جدیدم، رقصیدن با آهنگ‌های مورد علاقه‌ام و خیره شدن به آسمان در حالی که از یادآوری عظمت و زیبایی‌ خودش و خالقش اشک می‌ریزم و زمان‌هایی که خلوت کرده و مینویسم، لذت ببرم! خیلی بیشتر از قبل. سعی کنم اجازه ندهم که در دردها و رنج‌هایی که همه‌ی آدم‌ها آن را تجربه می‌کنند، غرق شوم و فکر نکنم که تنها هستم و تنها کسی هستم که غم دارد. کمتر به افکاری که آزارم می‌دهند، پر و بال دهم. بیشتر لبخند بزنم و بیشتر بیخیال باشم. جوری زندگی کنم که با نگاه کردن به خاطراتم، کمتر حسرت و بغض به گلویم هجوم بیاورد. می‌خواهم کمتر به خودم سخت بگیرم چون نمی‌خواهم دیر بفهمم که زندگی، بازی و ما بازیچه‌ای بیش نیستیم.و با خداحافظی از دوستم، نشستن در اتوبوس به یاد آوردم دعایی که شب قبل، پیش از خواب کرده بودم و حالا برآورده شده. خالقم باری دیگر به من ثابت کرده بود که همه جوره و تحت هر شرایطی هوایم را دارد. خالق مهربانم باعث شد بیش از پیش عاشقانه بخواهم بپرستم و بشناسمش. مسبب این کلمات و این بندها، خالق‌مان بود. قربانش بروم همه چیز را می‌بیند و می‌شنود و در زمان درستش انجام می‌دهد. نه یک ثانیه دیرتر و نه یک ثانیه زودتر؛ بلکه درست در زمان درستی که صلاح می‌داند، از راه می‌رسد و زندگی‌ات را می‌تکاند و به آن رنگ و رو می‌دهد. تنها ما انسان‌های فراموش‌کاریم که باید مدام حضور او را به خود یادآوری کنیم و وجودمان را به او پیوند بزنیم.در نهایت، سپاسگذارم از خالقم بابت این روز فوق العاده با دلخوشی‌های کوچکشو سپاسگذارم از نگاه شما به نوشته‌ی بنده.💚🌱 *آهنگ لالایی از علی زندوکیلی پخش شد‌. قلبم در حال گریه‌ست و مغزم در مستی از لذت به سر میبره...
۴۲
۳۴
خواندن ۱۰ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/HeartWrittenNote/%DB%8C%DA%A9%D9%90-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-qmnluidyfjwi
چند تکه
چند تکه صدای بارون وقتی خودش رو با تموم وجودش به شیشه‌ی اتاقم میکوبه رو دوست دارم. وقتی رعد و برق میزنه و صدای مهیبش تو گوشم میپیچه رو دوست دارم. بوی خاک خیس شده‌ی بعدش رو هم دوست دارم. بارون یعنی آرامش. بارون یعنی... گریه‌های آسمان را می‌بینی که چگونه برای قلب‌های بی‌گناه و درد کشیده‌مان اشک می‌ریزد؟ بارون رو دوست دارم چون حس میکنم روح یه انسان رو توی خودش داره. وقتی از خشم، رعد میزنه. از غم، اشک می‌ریزه. از درد، خودش رو میکوبه. مثل ماست. بیا باور کنیم که آسمون حال آدم‌هایی که زیر سقفش زندگی میکنن رو میفهمه:) ... با خدا حرف زدم و دعا کردم که خداوند آنچه را که به من آسیب می‌رساند را در جهت خیر من تغییر خواهد داد. و تغییر داد. آسیب رو ازم دور کرد‌. اما درد داشت. داشتم توی غم حل میشدم که یادم اومد این دعای خودم بود که داره مستجاب میشه و بعد آروم گرفتم و شکر کردم که انقدر هوام رو داره قربونش برم... ... و من از میان خاک درد، جوانه‌ی سبز میزنم و می‌رویمطراوت بهاری‌ام را به زندگی‌ام می‌بخشم و رو به آسمان، بیشتر و بیشتر قد می‌کشم تا مهمان خورشید و معشوق ماه شوم.ستاره‌ها را برایش بچینم و با ابرها کادو پیچش کنم،مقابلش بایستم و با تکان خوردن برگ‌هایم از خوشحالیِ باد، بگویم که آمدم برای رسیدن به تو، دردهای روئیدن را تحمل و دوام را به جان و تنم دمیدم‌ تا بدانم، در آغوش تو جایی برای من هست؟! ... من قد کشیدم با تموم حسرت‌های دلمقد کشیدم با تموم دردهای پیش‌ رومقد کشیدم با وجود زخمامقد کشیدم با وجود همه‌ی کمبودهایی که باهاشون کنار اومدمآره کنار اومدم تا قد کشیدمچون هم جسمم بود که قد کشید، هم روحم ... دلم گرفته بود. نمیدونستم چرا. شاید از دنیا گرفته بود، شاید انتظار زیادی از دنیا داشتم و برای همین هوای دلم ابری بود!حتی برای حرف زدن ازش هم خسته بودم، فقط می‌تونستم دستامو تو دستای غم بذارم تا ببینم کجا میبرتم!روحم تو شرایطی به سر میبرد که کنجکاوی جاشو به خستگی بده. و حتی نخوام از جام بلند شم و چشمامو باز کنم.... معنی جمله‌ی از لحظه‌ات لذت ببر رو زمانی درک کردم که فهمیدم بعضی چیزها شاید دیگه مثل قبل نشه، یه آدم، یه موقعیت، یه رابطه، حتی دیدن یه فیلم یا خوندن یه کتاب برای اولین‌بار... بعضی چیزها همون لحظه‌ست که قشنگه؛ چون یه عمری داره. وقتش که بشه، تمومه. وقتش که برسه، زمان خداحافظیه...... گاهی ادامه دادن واقعا سخته؛ اما مجبورم ادامه بدم. چاره‌ی دیگه‌ای هم مگه هست؟! ... یه دنیا خستم. یه دنیا غمگین. قرصِ این نیز بگذرد رو ميندازم و چشمام رو بهم فشار میدم تا خوابم ببره و از دنیای آدم‌ها که گاهی واقعا واسم وحشتناک میشه، به دنیای آروم رویاهام پا بذارم. خستم از زندگی کردن بین آدم‌هایی که فقط زخم میزنن‌. من اگه زندم، اگه ادامه میدم، بخاطر وجود اون عده‌ی معدود از آدم‌های امن زندگیمه. اگه میجنگم و تسلیم نمیشم، بخاطر خالقیِ که همیشه پشت و پناهم بوده. کنارم بوده و آرومم کرده. همین دلایل کافی‌ان برای اینکه فردا وقتی بیدار میشم، حتی اگه هیچ توانی برای بلند شدن از جام و باز کردن چشم‌هام نداشته باشم، قلبِ شکسته‌ام رو بسپارم به دست‌های مهربون خالقم و فقط به امید خودش نفس بکشم تا وقتی آروم بگیرم و طعم زندگی دوباره زیر زبونم بیاد. چون میگن خدا، خدای قلب‌های شکسته‌ام هست:)... بهم زیاد میگن انرژی مثبت یا مثبت اندیشنمی‌دونن اگه می‌ذاشتم منفی بمونه زنده نمی‌موندمنمی‌دونن اینا فقط برای نجات دادن خودم بوده وگرنه من گاهی تلخ‌ترین و تاریک‌ترینم:) ‌... امیدوارم، هممونبتونیمدست خودمون رو بگیریموبسازیمتغییر بدیمتغییر کنیمنجات بدیمتلاش کنیمتلاش کنیمروحمون رو درمانزخم‌هامون رو التیامو رنج‌هامون رو تمومکنیمبا آگاهیبا شجاعتبا هر چیزی که لازمهبا هر چیزی که بایدو فکر می‌کنیم درستهراهی که باید بریمرو بریم!تا بسازیماتفاقاتوتجربه‌های نو روو بشکنیمهمه‌ی اون چرخه‌های تکرار لعنتیو اتفاقات مکرر روو زندگیجدیدیرو شروع کنیمفقطبایدهمهدستفقط، خودشونرو بگیرنما با کمک به خودمون به دومینوی جامعه کمک می‌کنیم باز من برای عکس گذاشتن با ویرگول به مشکل خوردم! *هوف این تکه‌هایی که خوندید؛ تکه‌هایی از قلبم بود. ببخشید اگر غم داشت و تاثیر مثبتی روی حالتون نداشت... دلنوشته است دیگر.....
۱۸
۲
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%AA%DA%A9%D9%87-istobvorxsgr
گریزگاه یا پناهگاهِ تنهایی؟
گریزگاه یا پناهگاهِ تنهایی؟ صادق هدایت زمانی نوشت"افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارد و تنهایی آخرین گریزگاه انسان‌های صادق است."روزی برای من هم، تنهایی همچون خواب، راهی برای فرارم بود‌. از غم‌هایم. از وزن سنگین مشکلات حل نشده.زمانی برای فرار از هجوم تاریکی‌ها، به حضور پر منتِ آدم‌ها چنگ می‌انداختم.زمانی برای روبه‌رو نشدن با خودم، سرم را همچون کبک زیر برفِ درگیری‌هایی می‌کردم که برای خود تراشیده بودم. درس، گوشی، روابط انسانی، دنیای سرگرمی و حتی نوشتن!اما روزی رسید که زخمی و خسته از تمام گریزگاه‌هایی که به دره‌های عمیق ختم شده بود، بالا آمدم.با روح خسته‌ام، قدم‌های کم نای خود را به بالای دره رساندم. با انگشت‌های خونینم، اشک‌هایم را پاک کردم. روبه‌روی دره‌ای که همه چیز در قعر آن، در انتظارم بود، نشستم.و دیدم که چطور، همان روابطی که ریسمانی کهنه و ناچیز بودند، آدم‌هایی که برای تنها نشدن به آن‌ها چنگ انداختم، منتظر سقوط من هستند. منتظر زمین خوردنم.بلند شدم. به هر سختی که بود، روی پای خود ایستادم. راه جدیدم را در پیش گرفتم و به تنهایی قدم برداشتم.امروز، آنقدر تنها و یکه، راه آمدم که خودم را بهترین همسفر خویش می‌دانم.امروز، از آدم‌ها می‌گریزم و به دنیای خویش فرار می‌کنم.امروز، در دلِ مشکلاتم، به آغوش خالقم پناه می‌برم.امروز که با نفس‌زدن‌های ناشی از تلاشم، به اینجا رسیدم، تمام فرصت‌های خلوتم را همچون ستاره‌ای، از آسمان روزهایم می‌چینم و در سکوت، به ملاقات دوباره و دوباره‌ی خویش می‌روم.زیرا تنهایی را به بودن با آدم‌های دروغین ترجیح دادم.تنهایی را برای آرامشم برگزیدم.تنهایی را برای ساختنی نو، برای به دنیا آوردن منِ جدیدی از خودم انتخاب کردم و حالا، به این انتخاب، بی‌نهایت افتخار می‌کنم.#پریسا_اسدی
۲۴
۱۷
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%90-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-lbsdyx1bdhxo
معضل؟ زنجیر؟ نمیدانم.
معضل؟ زنجیر؟ نمیدانم. امروز برای خرید با مامانم رفتیم بیرون و چون می‌دونستم زود برمیگردم، گوشیم رو گذاشتم خونه. طبق حرکت انتحاری و غیرقابل پیش‌بینی مامانم، مجبور شدم همراهش برم پارک بانوان و تا یه ساعت، رسیدن به شیرینی‌هایی که دلم لک زده بود واسه خوردن‌شون به تاخیر افتاد. بماند که غر میزدم کلی کار نکرده دارم و فقط برای خرید چند دقیقه‌ای حاضر شدم از خونه دل بکنم! (وقتی رسیدم انقدر از اون محرک‌های پرسروصدا، خسته بودم که هیچ کاری هم نتونستم کنم! البته بخش اعظمی‌اش هم تقصیر اراده‌ی سست خودم بود) به هر حال ده دقیقه طول نکشید که رسیدیم. دیدن ازدحام و شلوغی آخرین چیزیه که میتونه خوشحالم کنه و اونجا پر بود از آدم‌های توخالی... نمیگم من غنی‌ام، نه. فقط دروغین بودن رفتارهای آدم‌ها زیاده از حد تابلو بود. مگر اینکه خودمو به کوری میزدم و حس‌هام رو نادیده میگرفتم. همه گوشی به دست یا پشت دوربین عکاسی ژست می‌گرفتن برای عکس گرفتن. فکر نمی‌کنم برای ثبت لحظات باشه... فکر کنم دیگه تبدیل به عادت شده. اون لباس‌های پرزرق و برق، تولدهایی که گرفته بودن، باندهایی که صدای بلند آهنگ رو از چند صد متری به گوش میرسوندن، انگار نه انگار که مکان عمومیه، فقط بهم این حس رو می‌داد که همش برای تظاهره. این حس که انگار هیچکدوم از اون کارها برای خودشون نیست. برای داد زدن اینه که ببین من دارم خوب زندگی میکنم یا زندگی من اینه. اون تصاویر، صداهای گوش‌خراشی داشتن. اصلا این حس که اومدم فضای آزاد برای نفس تازه کردن، یا کلی درخت هست برای آروم کردن ذهنم رو نداشتم. بدتر، نفسم رفته رفته تنگ‌تر و ذهنم شلوغ‌تر شد. نمیدونم از کی اما از جاهای شلوغ و آدم‌های زیاد، گریزونم و فراری! همین مستطیل‌های توی دست‌هامونم، به دروغین شدن حس زندگی دامن زده. ما در ظاهر فقط زندگی می‌کنیم. جدای هر مشکلی که توی دنیای بیرون در جریانه، مشکل اصلی فکر کنم همین دنیای درون این مکعب مستطیل‌هاست. البته منم اگه گوشیم همراهم بود و از تیپم راضی بودم، عکس و دابسمش میگرفتم. خودمو تافته‌ی جدا بافته نمیدونم. چون روز قبلش، همین‌کار رو کردم. بعدش که برنامه داشتم پادکست گوش بدم و نکته‌برداری کنم، برای ادیت ویدئوم، نزدیک یک ساعت تو گوشی بودم. نشسته در آلاچیق، تو ویوی خوبش و فضای باز و سرسبزی که مورد علاقمه؛ اما غافل از همه‌ی اون زیبایی‌ها! عمق فاجعه اونجاست که هنوزم نمی‌خوام اعتراف کنم، بخشی از هویتم رو داره همین گوشی توی دستم شکل میده و امروز اون دو ساعت بدون گوشی رو شبیه یه معتاد بودم که موادش رو ازش گرفتن! اوضاعم واقعا فاجعه‌ست. فکر کنم خیلی‌ها مثل منن متاسفانه؛ اما اگه اینطوری نیستید، واقعا دارید زندگی می‌کنید باید بگم خوش به حالتون! نوشتن این حقیقت، اونقدر سنگینه برام که حالم رو داره بد میکنه. چند بار متن نوشتم و بعد انتشار یه روزه، حذف کردم. نپسندیدم، دلم رو زد. اما اینا رو باید می‌گفتم. دوست دارم به دوران قبل از عصر دیجیتال و تکنولوژی برگردم. به یه ماشین زمان نیاز دارم. کمک! زندگی بدون این کوفتی‌ها چطوری بود؟! کاش معتاد کتاب‌های توی قفسه‌ی کتابخونه‌ام بودم! کاش معتاد کوهنوردی و طبیعت‌گردی بودم. کاش معتاد ورزش کردن بودم. کاش معتاد هر چیزی بودم جز این گوشی! جالبه هر کار مفیدی هم میخوام انجام بدم، یه سرش میرسه به این گوشی. درس خوندن، گوش دادن پادکست، جواب دادن به سوال پیش اومده و حتی خودشناسی! واقعا هنوز برام سواله که گاهی چرا اینطوری غرق گوشیم میشم. واقعا هنوز جوابی براش پیدا نکردم! حاضرم این غم رو به جون بخرم تا فقط این حالت تهوع از خیره شدن به این صفحه‌ی زشت، تموم بشه! البته ناسپاسی نمیکنم من خیلی چیزها هم از گوشیم به دست آوردم. اما و اما، مجال ندادن، خودم رو درست و حسابی پیدا کنم، وابستگی سالم و ناسالم برام جا بیافته، یکم زندگیش کنم که تفاوتش ملکه‌ی ذهنم بشه و بعد اسیرم کنن می‌دونین؟ اون موقع شاید اصلا اسیر همچین چیزی شدن برام خنده‌دار می‌شد. اینا رو نمیگم که شونه خالی کنم، نه. اتفاقا هنوزم فرصت هست. هر وقت که خودم واقعا بخوام، فرصت تغییر دادن این وضعیت و هر وضعیت دیگه‌ای هست. برای شروع، بعد انتشار همین پستم، گوشیم رو میذارم کنار و با برداشتن یه کتاب رندوم از کتابخونه‌ام، از گوشیم فرار میکنم. باشد که مستقل شویم و آزاد، از هر زنجیری که به دست و پایمان بستند:)))
۲۱
۱۰
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%85%D8%B9%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85-ofsryxcbdmpk
فرشته‌های بی‌بال من
فرشته‌های بی‌بال من گاهی از ته قلبم می‌خوام که ای کاش خدا توانایی گرفتن درد پدر و مادرم رو بهم می‌داد. اینطوری مطمئن می‌شدم کمتر در عذاب‌ و سختی‌ان. مطمئن می‌شدم همه‌ی آدم‌های عوضی رو از زندگی‌شون بیرون کردم و می‌تونن توی آرامش به زندگی‌شون برسن. می‌تونن بی‌دغدغه از بودن کنارمون لذت ببرن. آرامش خاطر خیلی بیشتری داشته باشن. هر چند که انقدر قوی بودن و هستن که دم نزنن از دردهایی که دارن تحمل می‌کنن و طوری رفتار کردن که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده! اما من آدمم. می‌فهمم در حال تجربه‌ی چه میزان فشار و غم‌ان. شاید نتونم درک کنم چقدر ولی می‌دونم که زیاده. می‌دونم و همین دونستن و نتوانستن برای کاری کردن، عذابم میده. مگه چقدر می‌تونن عمر کنن که چالش‌های زندگی ول‌کن‌شون نیست؟ اینم میدونم که اون‌ها هم به عنوان یه انسان دارن مسیر خودشون برای رسیدن به کمال رو طی می‌کنن؛ ولی چی میشه اگه یکم راحت‌تر بگذره؟! گاهی فقط به همین افکار پَروبال میدم و در نهایت به یک مقصد همیشگی می‌رسم. خدا. خالقِ عزیزتر از جانم! اون لحظه‌ست که میگم الهی به بزرگی و قدرت خودت، تموم این دردهایی که تحت کنترل من نیست اما اذیتم می‌کنه رو می‌سپارم به دست‌های مهربونت که یکی یکی مثل هر وقت دیگه، از سر راهمون برشون داری. این سنگ‌هایی که گاهی آدم‌های ناهماهنگ و آزاردهنده‌ی زندگی‌مون هستن. فقط و فقط ازت می‌خوام زیر سایه‌ی پرمهرت، مواظب فرشته‌های بی‌بالِ زندگیم باشی. همین خیالم رو آسوده می‌کنه و آرامش رو به قلبم برمی‌گردونه. همون‌قدر که مامان و بابام همیشه گفتن و میگن که خوشبختی من و خواهرام تنها چیزیِ که خواستن و می‌خوان:)
۲۶
۶
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D9%85%D9%86-azgkmipsibno
هممون باید بدونیم که
هممون باید بدونیم که یکی از موضوعاتی که شاید پیش پا افتاده به نظر برسد ولی می تواند آسیب های عمیق روانی ایجاد کند، زندگی در فرهنگ و یا خانواده ای است که بیشتر حرف هایش را از طریق نیش و کنایه انتقال می دهد. این آفتِ روح خراش حتی به ادبیات کتبی و شفاهی نفوذ کرده و آدمهایی که در ارتباط فردی و اجتماعی اصلا آموزشی ندیده اند(که متاسفانه شامل اکثریت ما، من و شما، می شود)، برای ایجاد بیشترین زخم و آسیب در طرف مقابل خود به این سلاح کهن زخم زبان و کنایه روی می آورند. بارها شاهد بوده و تجربه کرده ام که افرادی با سطح حساسیت عاطفی بالاتر (که اتفاقا خلاف باور عامه کسانی هستند که قربان صدقه ها لقلقه زبانشان نیست و عواطف تصنعی به خرج نمی دهند)، تا سالها از عوارض این زخم ها به خود می پیچند. چه بسیار افرادی که شب ها را به دندان قروچه سر می کنند و یا در خلوت تنهایی خود با هجوم رنجی که از این کلمات تیز و غیر مستقیم برده اند دست و پنجه نرم می کنند.بزرگترین مشکل در مقابله روانی با چنین فرهنگی، نامرئی و غیر مستقیم بودن آن است. جدای از کلامی که حاوی کنایه و زخم زبان است، ما بیشتر پیامها را با زبان بدن و حالات مان به یکدیگر انتقال می دهیم و دست گذاشتن روی نقطه ای که سبب رنج شده و توضیح منطقی آن به دیگری می تواند تقریبا غیر ممکن باشد.برخی از راهکارهایی که به ذهن من می رسد از این قرار است:اول اینکه شما دیوانه نشده اید و این زخم ها بسیار واقعی هستند. آگاهی از اینکه ما در این رنج تنها نیستیم گاهی خود بخشی از درمان استدوم اینکه افراد و موقعیت هایی که منجر به این جراحات روانی می شود را صادقانه و دقیق و بدون تعارفات معمول (که خب مثلا مادرم است یا عمویم است یا...) شناسایی کنید.سوم: اگر فرد یا موقعیت آسیب زا قابل حذف است، آگاهانه او را از زندگی خود کنار بگذارید. اگر این امکان به دلیل نزدیکی فرد وجود ندارد، باید به افزایش مرزهای روانی اقدام کنید. انرژی خود را روی محافظت از خود متمرکز کنید. خود را سربازی تصور کنید که با شمشیر و سپر بر مرز روان ایستاده اما به قصد دفاعچهارم: روی سایه های خود عمیق تر شوید. مهاجم بیرونی و آسیب هایش هرچند واقعی می تواند نشانی از تغییری باشد که باید در درون رخ دهد. تمام راهکارهای بالا به نوعی بر همین شناخت درونی تاکید دارند.در نهایت هیچیک از اینها نسخه همگانی نیست و هرکسی باید با آسیب ها به شیوه منحصر به خودش مواجه شود.مریم طهماسبیاز کانال تلگرامی:‏@cognosteam‏@spirit_and_life پروردگارا، بگذار امروز ذهنم را از تمام سموم و خودداوری‌ها پاک سازم تا بتوانم‌ با آرامش و عشق زندگی‌ کنم..بگذار عشقی که به خود دارم آنقدر قوی باشد، که دیگر هیچ‌گاه خود را طرد نکنم، یا خوشبختی و آزادیِ فردی‌ام را از بین‌ نبرمبگذار بی هیچ قضاوتی خود را دوست بدارم و بپذیرم، زیرا هنگامی که خودداوری می‌کنم، خودم را گناهکار می‌یابم و آن‌گاه است که می‌خواهم خودم را مجازات کنم..دون میگوئل روئیز@zendeegiesaleem شبِ سال تحویل، اتفاقی برام رخ داد که زخم‌هام باز شد. درست زمانی‌ که یک ساعت قبل از اون اولین هدفم نوشته بودم ریشه‌ای کار کردن روی این درد بزرگ. وَ اگه بخوام امشب زنده بمونم فقط باید فکر کنم خدا منو دقیقا قرار داده توی مسیری که ازش خواستم کمکم کنه مسئله بزرگی که خیلی وقته درگیرشم رو حل کنم.هیچ چیز طبق پیش بینیم پیش نرفت. امسال اونجوری که تصور کردم شروع نشد. همه چیز در عرض ده دقیقه اتفاق افتاد و من الان حس بیچارگی دارم.فقط خودم میدونم تو چه باتلاقی‌ام و فقط خودم میتونم به کمک خدا خودمو بالا بکشم.سال نو رو پیشاپیش به همتون تبریک می‌گم. از ته قلبم امیدوارم هر بدی‌ای ازم دیدین رو ببخشین‌. امیدوارم بدونین هیچکدوم از ته قلبم نبوده.شاید دوران عید رو گم و گور بشم. احتمال خیلی زیاد نیستم. همه‌ی اینا رو دارم با اشک مینویسم ولی از خدا میخوام شما یه لبخند واقعی بزنین. همین برای آروم گرفتن قلبم کافیه‌. الان هم توی مسیر دارم پیش میرم. مصمم‌تر از همیشه. چون حتی اگه خودم بخوام اون درد اجازه نمیده وایستم. من از اون آدم نه کینه‌ای دارم نه ناراحتی؛ حتی اگه منو سمی صدا کنه. اون آدم کسی بود که ضربه‌ی آخر رو زد برای حرکت کردن این قطار به عمقِ وجودم. اصلا نمیخوام خودم رو فرشته جلوه بدم. چون خودم به تک تک اشتباهاتم اشراف داشتم؛ اما از طرفی خودمم به خوبی به گذشته و سرگذشتی که داشتم آگاهم. پس خودم رو دیگه سرزنش نمی‌کنم و این بار با روی مهربانی و شفقت و همدردی با خودم رفتار میکنم. باشد که احترام و عشقی واقعی رو از درون خودم به خودم متولد کنم و به دنیای زندگیم بیارم. نوشتم چون نوشتن همیشه مرهم بوده. در این میان، خدا میدونه چقدر و چقدر از وجود فرشته‌ی زندگیم ممنونم که هنوزم کنارمه. منو میشنوه و درک میکنه و بعد خدا دلگرمیِ قلبمه. حدیث، عاشقتم:)) همونطور که در مقدمه‌ی داستانم نوشتم، و حدیث کسیِ که توی تاریک‌ترین و تنهاترین لحظاتم درخشیده. از خدا خواستم بهترینش باشم و بمونیم برای هم:) و همین. ممنونم که خوندید🍀
۲۰
۲
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%87%D9%85%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%87-fn9h1pwfmuif
کوله پشتی ۱۴۰۳
کوله پشتی ۱۴۰۳ سلامی به طراوت حس سال نو دارم. سلامی به روی ماهتون! (یه لحظه حس مجری‌ها رو گرفتم... مثل خاله شادونه..) من برگشتم! با ذهنی پر برای نوشتن. از؟ دستاوردهای هزار و چهارصد و دو. مشتاقم که باهاتون به اشتراک بذارم. ( آدمی نیستم که بگم هدفم چیه ولی به قول سوده‌ هروی اگه الماسی داری برای نشون دادن، این وظیفه‌ی توعه که تجربیاتت رو به اشتراک بذاری. شاید کسی به شنیدنش نیاز داشت!) نمیدونم از کجا شروع کنم حقیقتا. این ۵ روزی که درگیر روش جدیدم برای ارزیابی دستاوردام بودم فقط به این لحظه فکر میکردم که بیام ویرگول و بنویسم. (بر خلاف سال‌های گذشته، به جای اینکه اهدافی که مشخص کرده بودم رو بررسی کنم و ببینم کدوم شد دستاورد، ۴ پلنری که امسال تموم کردم رو صفحه به صفحه خوندم تا بفهمم چه پروسه‌ای رو طی کردم!) این کار حس رضایت خیلی بیشتری رو بهم داد. چطوره از خانوادم شروع کنم...؟ با وجود اینکه به دلایلی تمایل زیادی به انکار این موضوع دارم؛ اما خانوادم تاثیرگذارترین بخش زندگیم رو تشکیل میدن. از کجا مطمئن شدم و یا حتی شجاعت گفتنش رو پیدا کردم؟ از اونجایی که فقط و فقط یک جمله از طرف هر کدوم‌شون میتونه تا روزها من رو پرانرژی کنه و سرشار از حس خوب و یا می‌تونه به همون اندازه من رو بهم بریزه و ذهنم رو مشغول! اولین سایه‌ای که فهمیدم احیاش کردم و به بهتر شدن ارتباطم با خانوادم کمکم کرد، ضد حال بودنم بود. شب کنکور نوشتم، از آدم‌های ضدحال متنفرم و.... و چند ماه بعد، تو پلنر آخرم نوشتم، من گاهی واقعا آدم ضدحالی‌ام و شدیدا میتونم تو ذوق کسی بزنم. این با چیزی که بیرون نشون میدم کاملا فرق داره. دوستای من، منو به عنوان کسی که بهترین ریکشنا رو نشون میده می‌شناسن؛ اما پشت صحنه، همین موضوع یکی از عواملی بود که من رو از خانوادم دور می‌کرد! متوجه شدم که چرا واقعا دلتنگ میشم و با شدت زیاد! چون موقعی که اون شخص کنارمه، از بودن در کنارش لذت کافی نمی‌برم. تو یه خلسه از خوشی میرم و واقعا درک نمی‌کنم که حضور اون آدم چقدر برام مهمه‌؛ اما به محض اینکه ازم دور میشه احساسات شدیدی بهم هجوم میارن و اشکام سرازیر میشه. ریشه‌ی اصلی‌اش رو هنوز پیدا نکردم اما در همین حد میدونم که بخاطر حس پشیمونیه که کاش بیشتر باهاش وقت میگذروندم و... از اون به بعد دلتنگی‌هام کمتر شد. شب‌هایی که برای دوری از کسی که نزدیکم بود یا جایی دورتر، اشک می‌ریختم، به حداقل خودش رسید. فهمیدن هر کدوم از این‌ها، پروسه‌ی طولانی‌ای رو داشته. همون خودشناسیه که آروم حرکت میکنه اما عمیق! سایه‌ی حسادتم رو تا حد زیادی دیدم. قبل اینکه یکی از رابطه‌های نزدیکم رو بخاطر همین مسئله نابود کنم، متوجهش شدم و جلوش رو گرفتم. فهمیدم این یه جور ناسپاسی از خداست بابت برکتی که اون آدم مهم تو زندگیم داره! حدود سه تا از آدم‌هایی که شهودم حس ناامنی و بدی ازشون می‌گرفت رو از زندگیم حذف کردم. اصلا هم پشیمون نیستم و دیدم که چطور انرژی روانم ذخیره شد برای کارهای مهم و در اولویتم! دیشب پادکستی راجع به عزت نفس به همراه مامانم گوش میدادم که دلگرمی‌ها و آسودگیِ خاطر زیادی بهم داد. اینکه عزت نفس نه به همون اندازه که میگن اهمیت داره و نه اونقدر بی‌اهمیته که نادیده گرفته بشه! اینکه یه سری ضعف‌ها در هممون هست که نمیشه تغییرشون داد و باید فقط بپذیریم که اون ضعف‌ها رو داریم.(یه سریاش هم هست که قابل تغییره و باید درستش کنیم چون به کیفیت زندگی و روابط‌مون و حتی روی دوست داشتن خودمون تاثیر زیادی میذاره!) انتقاد پذیر نبودنم رو پذیرفتم، پادکست مهمی راجع بهش گوش دادم و راه حل گرفتم و دیدگاهم رو نسبت به این قضیه تغییر داد! و الان تا حد خیلی زیادی از انتقادهایی که ممکنه بهم بشه، ناراحت نمیشم و برعکس، اونها رو به شکل فرصت می‌بینم تا توانایی‌هام رو افزایش بدم. شاید تو دل اون انتقاد، حرف‌های مهمی واسم وجود داشته باشه! که من با پس نزدن و نپذیرفتنش، فرصت رشد رو از خودم نمی‌گیرم! مقوله‌ی خیلی جالبی که وجود داره اینه که، هر بار که کسی ناراحتم کرده و قلبم شکسته، بعد اینکه من دوباره به درونم برگشتم که اشتباه من کجا بوده و فهمیدم و حلش کردم و...، طرف مقابل و همون آدم متوجه اشتباهش شده و اعتراف کرده که فلان حرف رو نباید میزدم یا فلان کار رو نباید میکردم و ازم عذرخواهی کرده...! برای همه‌ی روابطم یه سری حد و حدود برای خودم مشخص کردم. مهم‌ترینش اینه که دیگه باج عاطفی به کسی ندم. فرقی نداره رابطه‌ی خانوادگی باشه یا دوستانه. این‌ها، تا جایی که یادم میومد، تغییرات درونی‌ایه که در شخصیتم ایجاد کردم و خودم رو بیشتر شناختم. حالا دستاوردهای بیرونیم رو موردی میگم: امسال کنکور دادم و دانشگاه، رشته‌ی مورد علاقم رو قبول شدم.( با وجود اینکه تا دو ماه پیش درگیر بودم که چرا فیزیک نخوندم اما الان دلیلش رو فهمیدم و آروم شدم. اینکه تو این یکی رشته‌ام از هر نظر فرصت‌های زیادی برام هست. از استادهای خیلی خوبم و درس‌های هیجان انگیزم گرفته تا فرصت شغلی و زمانی که با حجم مناسب درس‌ها در اختیار دارم برای انجام کارهای مهم دیگه) دوچرخه سواری رو به تنهایی یاد گرفتم و به لطف جسارتی که از آبجیم گرفتم! گواهینامه‌ام رو گرفتم و ماشین میرونم.(البته هنوز جای کار داره. استاندارد بالای بابام، باعث میشه بخوام بهتر و بهتر برونم. برای همین هنوز یه سری مرزها وجود داره که باید عقب بره!!) سناریو، داستان‌ها و دلنوشته‌های زیادی رو برای تقویت بیشتر نویسندگی‌ام نوشتم. به لطف اکیپی که داشتیم، مافیا و به کمک بابام، بازی تخته رو یاد گرفتم! دو تا از دوره‌های سوده هروی که عمیقا عاشقشونم رو تهیه کردم و دارم روی خودم کار میکنم.( مامانم که مخالف این قضیه بود رو آوردم تو تیم خودم و قبول کرد که مهم‌ترین چیز شخصیت هر آدمه و من میخوام به این اولویتم برسم) از اولین دوره‌ای که گرفتم دستاورد مالی داشتم که جزئیاتش رو قراره به خود خانم هروی بفرستم. (همه‌ی اون شدن‌ها، بی‌نهایت ذوق زدم میکنه برای ادامه دادن و میشنوم هر بار، زمزمه‌های جهان رو که بهم میگه راه درستی رو دارم میرم!) دوره تغییر و اصلاح رفتار و ICDL رو گذروندم و از استادهای هر دو چیزهای فوق‌العاده‌ای به غیر از حرفه‌ی مورد تدریس‌شون یاد گرفتم. واقعا بابت تک تک استادهایی که امسال داشتم، بی‌نهایت از خالقم ممنونم چون هر کدوم به نوعی یه تاثیر موندگاری روم گذاشتن! ترم یک، معدل الف شدم و اقتصادی که نگرانش بودم و فکر میکردم توش خیلی ضعیف باشم رو ۲۰ گرفتم. در حالی که استاد همون درسم کلی تشویقم کرد:') رابطه‌ام با مامان و بابام و آبجیام، خیلییی بهتر از پارسال شده. رابطه‌ام با خودم و خالقم خیلی صمیمی‌تر و گرم‌تر شده. امسال تجربه‌ی فروشندگی داشتم. نصف کتاب‌های کنکورم رو فروختم و کسب درآمد همینقدر لذت بخشه! کتاب‌های "تو این فکرم که تمومش کنم"، "آدم بسیار حساس"، "قدرت هوش هیجانی"، "کلکسیونر"، چهار سوی کیهان" و "روانشناسی عزت نفس" رو خوندم. ۶ تا کتاب جدید گرفتم و به کتاب‌های نخوندم اضافه شد که سر فرصت، با اشتیاق تمام و حتما میخونم‌شون. فکر کنم ده تا فیلم دیدم و مورد علاقه‌ترین‌هام: Peaky blinders, catch the killer 2023,ballerina(korean) , dune 1, my name & extraction 1 دستاورد نیست ولی پیشنهادی بود😂 نشمردم اما فیکشن زیاد خوندم. کلا به خوندن اعتیاد دارم... در نهایت، به سال بعد واقعا حس خفنی دارم. همونطور که سال پیش با وجود فشار کنکور مطمئن بودم قراره برم دانشگاه و کلی تجربه‌ی ناب داشته باشم(و همونطورم شد)، سال ۱۴۰۳ هم ایمان دارم که سرشار از آگاهی، فراوانی، چالش، شادی و ناراحتی و سختی‌ها و لذت‌های مخصوص به خودش خواهد بود. به عنوان یک دختر ۱۸ ساله، از زندگیم راضی‌ام. خوشحالم که توی این لحظه حضور دارم و نفس می‌کشم، با وجود لحظات و شب‌هایی که می‌خواستم به صبح نرسه اما دووم آوردم. ادامه دادم و لذت چشیدن رضایت از زندگی و آرامش درونی رو به خودم هدیه کردم. تا حد زیادی آغوش خودم رو پیشکش خودم کردم. به آرمی بودنم ادامه دادم و میدم چون هرگز فراموش نمیکنم که چقدر وقتی کسی نبود حرف‌ها و آهنگ‌های بنگتن من رو امیدوار کرد و به خط‌های زیگزاگی و ناموزون زندگی برگردوند. یک سال دیگه قوی موندم. با وجود تموم زخم‌های روحم که داشتم یا اضافه شد و یا باز شدن و خونریزی کردن، ادامه دادم تا به جهان ثابت کنم که من لایق اهدافم هستم. لایق رویایی که به روحم دمیده شده و من رسالتم اینه بهش برسم. پس اول ممنونم از خودم! بعد ممنونم ار خانوادم که تحت هر شرایطی کنارم بودن و هر کدومشون به نوعی حمایت خودشون رو نشونم دادن. کلی بهم درس دادن. از خانم سوده هروی عزیزم ممنونم چون تمام این آگاهی‌ها رو مدیون پادکست‌ها، تدریس‌ها و آگاهی‌های ایشونم. از رفیقام و دوستام ممنونم که همیشه کنارم بودن که من رو بشنون و درک کنن و توی تاریک‌ترین لحظاتم دستم رو بگیرن و با شخصیت‌شون بهم درس‌ها و فرصت‌های زیادی دادن. از آدم‌هایی که دیگه کنارم نیستن. خودشون رفتن یا من از زندگیم حذفشون کردم. فرقی نداره. اونها مهم‌ترین تجربه‌ها و درس‌های ممکن رو بهم دادن. در نهایت، ممنونم که امسال که از اردیبهشت ماه به جمع ویرگولی‌ها اضافه شدم، نوشته‌هام رو خوندید و بهم انرژی دادید. من تمام تلاشم رو میکنم که با تقویت قلم‌ام، متن‌های لایقی رو تقدیم نگاهتون کنم. امیدوارم هر کسی که تلاش میکنه و استمرار داره، به آرزوهای قلبی و اهداف ذهنش برسه. راجع به استار شیپ ۳ شنیدید درسته؟ ایلان ماسک سخت مشغول و در تلاشه، کم کم آدم‌ها رو راهی مریخ برای زندگی کنه. از همون ۹-۱۰ سالگی خیلی برام جذاب و هیجان‌انگیز بود و اینکه الان میبینم که چطور داره به واقعیت تبدیل میشه باعث میشه دل تو دلم نباشه!
فلسفه
۴۸
۳۲
خواندن ۸ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%A9%D9%88%D9%84%D9%87-%D9%BE%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%DB%B1%DB%B4%DB%B0%DB%B2-ve4gfbd8podz
ستاره‌ی صبح
ستاره‌ی صبح ساعت ۵ و ۹ دقیقه‌ی صبحه. داره اذان میگه. بعد مدت‌ها تونستم صبح بیدار شم و از انرژی خالص و آرامش‌دهنده‌ی گرگ و میش، لذت ببرم. یادمه از شدت کم خوابی با افکار تاریکی خوابم برد که میگفتم روحم بیشتر از جسمم خسته‌ست. خدا همینقدر مهربونه که این هدیه رو بهم داد که مثل دو سال گذشته که با رفیقم بیدار می‌شدیم و یک سری روتین صبحگاهی انجام می‌دادیم، بیدار شم و روتین جدیدم رو انجام بدم:) من راضیم. از جوری که خودم رو به اینجا رسوندم راضی‌ام. از اینکه با وجود هر خستگی و حتی زخم‌هایی که هنوز روی روحمه و من از خدا ابزار مناسب برای درمانشون رو خواستم، خودم رو به اینجا رسوندم، خوشحالم. از این خلوت لذت می‌برم. جوری که میتونم خدا رو در کنارم و در قلبم حس کنم، آرومم میکنه. درسته هنوز زخم‌ها هستن، اما حالم خوبه. همین مهمه فکر کنم. خوشحالم که سال جدید داره میاد. میدونم که خوش یمنه. میدونم که با وجود چالش‌های جدید زندگی، قراره سال متفاوت و فوق العاده‌ای برام رقم بخوره. خیلی دلی اینا رو نوشتم. کلمات ساده‌ایه. آرایه‌ و تشبیه خاصی نداره. متن ادبی آن‌چنانی‌ای نیست. شاید توی دلش یه سری حس منحصر به فرد خوابیده باشه و منتظر باشه توی دل تو بیدار بشه! آره. هدف من فقط این بود که این حال خوب که بعد مدت‌ها نصیبم شد رو باهات شریک باشم. همین! امیدوارم سال جدید برای هممون سالی سرشار از فراوانی باشه!! آسمون الان ابریه و رنگ شکوفه‌های بهار، صورتی کمرنگ رو به خودش گرفته. برای دیدن ستاره‌ها بود که پنجره رو باز کردم اما یهو نگاهم به شیشه افتاد و دیدم نگین‌های لباسم با برخورد نور چراغ‌های ساختمون‌های روبه‌رو داره میدرخشه. اونجا بود که فکر کردم شاید نیازی نیست توی آسمون دنبال ستاره‌ای بگردم‌.خود من، روی زمین، یه ستاره‌ام..! فقط باید به تلاشم برای درخشیدن و نشون دادن ستاره و الماس وجودم به جهان تلاش کنم!
هوا فضا
۲۲
۱۰
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D8%AD-fn8ffon0e0d7
ماهیگیر
ماهیگیر یه وقتایی هم هست که زمان مثل ماهی از دستم سُر می‌خورهبه خودم میام و می‌بینیم، شدم یه ماهیگیرِ غافلگیر اما امیدوارغافلگیر از اینکه چطور ماهی عجیب غریبی که مطمئن بودم تو مشتمه از چنگم دراومدهو امیدوار به اینکه بازم ماهی هست برای شکار کردنشاید بتونم با طُعمه‌ی جدیدی از معنا، زمان رو توی قلاب اراده‌ام گیر بندازماما اون خلسه‌ی امیدواری فقط یه سراب از آینده‌ست"یا الان یا هیچوقت "این چیزیِ که ماهیگیر باید یاد بگیره!#شب_نوشت #پریسا_اسدی
۱۲
۷
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1-m7i0wywbztrl
وحشت از تاریکی
وحشت از تاریکی ثانیه‌های زندگی من روی طیفی خاکستری از درد ترسیم شدهمه‌آلودهیه روزنه‌های نوری دارهو من عاجزانه یا عاشقانه رد اون نورهای باریک رو گرفتم که خط خطی‌های زندگیم ادامه پیدا کننبودن من، بودن توبودن هر کدوم از مابه یه باریکه‌ی نور بندههممون توی تاریکی، خودمون رو با این نورها سرگرم کردیمتا از حس غریبگی دنیا وحشت نکنیمبرای همیناز ته قلبممی‌خوام بگمکه گاهی بهتره نپرسی ازم که "چرا؟"همه‌ی ما چه آگاهانه و چه ناخودآگاهبرای تک تک رفتارها و حرفامون دلیل داریمچه بدونیم چه نه!اون چرا، باعث میشه بیای عقب و یادت بیاد همه جا تاریکه و چند تا دلیل کوچیک اما ارزشمند، تو رو به دنیا وصل کردهمعلوم نیست بعد این یادآوری، دوباره مشتاق سرگرم شدن با معناهای زندگیت باشی یا توی سیاهی غرق...!هیچکس نمی‌تونه تضمین کنه انتخاب کی، کدومهانتخاب، یک لحظه‌ستپس لطفا مواظب حرف‌هایی که می‌زنیم باشیمشاید ساده‌ترین کلمات‌مون، دست گذاشتن روی عمیق‌ و کاری‌ترین زخم کسی باشهشاید با اصرارهامون داریم امید و معنای کسی رو ازش می‌گیریم و خبر نداریم!فقط خدا باید مواظب‌مون باشه:))))))))))#شب_نوشت #پریسا_اسدی
۲۳
۳
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C-jkpcjwhd4elo
دردِ درک نشدن
دردِ درک نشدن آدم‌ها رو باور کنیموقتی اصرار دارن چیزی که میگن هستنشاید تصمیم بگیرن برای اثبات خودشوندست به کارهای خطرناکی بزنن!فقط چون اون آدم براشون مهمههمه‌ی آدما کسانی رو تو زندگیشون دارن که براشون مهمه اون‌ها راجع بهشون چه فکری می‌کنن و چه تصوری ازشون تو ذهن‌شون دارنپس دوست دارن از سمت‌ اون آدم‌ها باور و درک بشنچون همین باور، یه نوع حمایتهبهشون قدرت می‌ده برای جنگیدناگه فکر کنن با درک نکردن‌شون می‌تونن اون‌ها رو وادار به تغییر کنن، سخت در اشتباهن‌برعکساین کار باعث میشه بیشتر بخوان تلاش کنن و خود واقعی‌شون رو نشون بدن!درسته. درک نشدن، باور نشدن، خیلی درد دارهاما همون درد، وادارشون می‌کنه بیشتر و بیشتر ادامه بدندر هر صورتاشکالی ندارههیچکساول راهآدمای موفق رو باور نداشته!#پریسا_اسدی
۱۹
۵
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%90-%D8%AF%D8%B1%DA%A9-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%86-gxyvyy9fkgm4
حال و احوال اسفندی
حال و احوال اسفندی خیلی دلی اومدم از حال و هوای این روزام بنویسم واستون. همیشه که نمیشه از غم گفت! امشب برای خواهر کوچیکم تولد گرفتیم و خیلی خوش گذشت. تجملات و بریز بپاش خاصی نداشت؛ همه چیز به اندازه بود. کیک فیروزه‌ای و کادوهای رنگارنگ. درخشش شب به اون صمیمیت خانوادمونه، اون لبخندهای واقعی و حتی سکوت‌هایی که بازم لذت بخشه. تازگی‌ها فهمیدم وقت گذروندن کنار خانوادم، به راحتی منو از تاریکی‌های گه‌گاهِ خلوتم دور میکنه و حالمو بهتر. حس جدید و جالبیه واسم. تاریکیا همون حال بدیای ناگهانی‌ان که گاهی واقعا هیچ راهی واسشون پیدا نمی‌کنم... فرستادن آهنگام به یکی از همکلاسی‌های دانشگاهم و بازخورد متفاوت و قشنگش باعث شده با لذت بیشتری به پلی لیستم گوش بدم. بعد چندین سال کسی پیدا شد که از پلی لیست تماما انگلیسی‌ام خوشش بیاد. خودشم کسی که انتظارشو نداشتم. قشنگه برام. استادهای این ترم‌مون هم مثل ترم گذشته خیلی به دلم نشستن. حتی استاد حسابداریم که ترم پیش حسابی ازش ترسیده بودم و الان شوخ‌طبعیش باعث تعجب من و اکیپ‌مون شده. گفتم شاید تسخیر شده. به هر حال... یکی از استادام خیلی عشقه. باتجربه، دنیادیده و آگاه. اینکه به چندتا کشور خفن رفته و درس خونده اما در نهایت انتخابش کشور خودش بوده واقعا برام مقوله‌ی جدیدیه. بهم حس عجیبی میده. از اون حس‌ها که دوست دارم بیشتر بهش فکر کنم و غرقش بشم. از اون حس‌ها که قابلیت، متولد کردن دیدگاه جدید رو درونم داره. هر کلاسش شاید یک ساعت و نیم باشه اما به اندازه‌ی یک کتاب برام حرف داره. خیلی خوشحال و شاکرم از اینکه فرصت اینو داشتم دانشجوش باشم و خوش‌شانس باشم که تغییر رشته ندادم و خوش‌شانس‌تر که استاد دو تا از درس‌های این ترممه‌! بچه‌های اکیپ‌مون بزنم به تخته خیلی خوبن‌. باهم که مافیا و جاسوس و... بازی می‌کنیم و کلا وقت میگذرونیم خیلی تایم لذت بخشی میشه و جدا خوش میگذره. از طرفی اینکه تحرک رو وارد سبک زندگیم کردم دوباره، نشاط خاصی رو به روزهام بخشیده. رقص، ورزش یا پیاده‌روی فرقی نداره. اینکه حواسم به آب بدنم هست و میوه بیشتر میخورم و معضلی که از کنکور باهام بود دیگه رفع شده بهم حس افتخار میده. معضله، کلی داستان پشتش هست و چیزای زیادی بهم یاد داد. مهمترینش این بود که باعث شد سایه‌ی خشم‌ام رو ببینم و تبدیل به آدم آرومی بشم و تعداد از کوره در رفتن‌هام به حداقل برسه. طوری که خیلی‌ها بهم گفتن بهشون حس آرامش میدم. چه با یه گپ ساده یا داستان‌های کوتاهی که نوشتم. اکسل خیلی چیز خفنیه! وقتی یاد میگیرمش‌ ذوق تمام وجودمو می‌گیره. تازگی‌ها فهمیدم سر کلاس خیلی خوب یاد میگیرم‌. یعنی دوران ابتدایی رو همینطوری گذروندم اما رقابت سال‌های بعد باعث شد خرخونی بهش اضافه شه و اینور قضیه کمرنگ شه واسم. یه کاری رو تو پلنرم نوشتم انجام بدم که همش بهم چشمک میزنه و در عین حال یه مقاومت خاصی به انجام دادنش دارم و هی داره کش پیدا میکنه این قضیه. این کاره چیزی جز نوشتن دستاوردهام و تصورم از خودم نیست... تا اواسط دوران کنکور این روتین رو داشتم که هر ماه اهداف مشخصی رو می‌نوشتم و آخر ماه بررسی میکردم تا ببینم کدوم‌ها شده دستاورد! الان که توجه میکنم میبینم تغییراتم بی‌تاثیر نبوده. سعی کردم انعطاف‌پذیرتر باشم و به جای هدف‌گذاری، سیستم‌سازی کنم. یعنی بیشتر با جریان پیش برم. از اون طرف بازهم به تازگی بیشتر فهمیدم که آرامش و رضایت درونی تجلی انرژی زنانه‌ست و اهمیتش بیشتر و قبل از دستاوردهای بیرونیه که تجلی انرژی مردانه‌ان. همین طرز فکر بهم آرامش خاطر بیشتری میده و اضطراب‌های پنهانم رو کم میکنه. این خیلی خیلی مهمه که تو راه رسیدن به اهدافمون، خودمون رو بهای موفقیت نکنیم. وگرنه بهش می‌رسیم اما بدون هيچ رضایت و شادیِ درونی‌ای! در نتیجه تیک خوردن اون کار به نگاه و انگیزه‌ی جدیدی نیاز داره. قصد دارم فردا کارهای نصفه نیمه و کارهایی که خیلی وقته میخوام اما انجام ندادم رو انجام بدم. حدود سه هفته به پایان امسال مونده و هنوز فرصت نکردم فکر کنم که چه حسی به این قضیه دارم. امسال کلی اتفاق کوچیک و بزرگ واسم رخ داد. باید دقیق بشم. وای این کار خیلی هیجان زده‌ام میکنه. اینکه دفتر پلنری که سال گذشته اهداف امسال رو توش نوشتم رو باز کنم و ببینم چیکارا کردم. چیشد. چقدر پیشرفت کردم. کجا ضعف داشتم. چه چیزایی یاد گرفتم و چه کارایی میخوام انجام بدم... نشمردم اما فکر کنم امسال حدود ۴ تا پلنر تموم کردم. کلی داستان نوشتم و قلم‌ام رو به چالش کشیدم اما بازم کار داره. راه داره برای حرفه‌ای شدن. راه داره برای جذاب و خوندنی نوشتن! چالش‌های جدیدی در راهه. چه تحصیلی، چه فردی، چه ارتباطی، چه مالی و... و خدا حواسش بهم هست حتی اگه گاهی از شدت فشار، ایمانم رو به ضعف بره. اما این بار متفاوت واکنش نشون میدم و منتظر عکس‌العمل جهان میمونم. شبیه یه بازیه... حتی اگه گاهی خودت بودن باعث شه از خودتم بدت بیاد بخاطر یه سری ضعف‌ها و زشتی‌ها، بهتر از نقاب داشتنه. چون سرکوب ضعف، قطب مخالفش، قدرتت رو هم سرکوب میکنه و خاموش کردن زشتی‌هات، زیبایی و جذابیت رو هم خاموش میکنه. اون سردرگمی ار خودت بودن بهتر از حال بدی‌ایه که پشت نقاب پنهان میشه و کم کم خفه‌ات میکنه. البته نقاب‌ها بد نیستن. همه جا خودت بودن هم خوب نیست. هیچ فرمولی برای همه شرایط جواب نمیده و وجود نداره. اما بهتره اکثر مواقع سعی کنیم خودمون باشیم. همونطور که صداقت بهترین سیاسته، خود بودن هم به نظرم زیباترین ورژن‌مونه. حتی اگه خیلیا دوستش نداشته باشن. دیگه وقتی آدمایی پیدا میشن که قرمه‌سبزی دوست ندارن چی میشه گفت... خلاصه اینکه فعلا روی رنگ بنفش رنگین کمون زندگی‌ام‌. باز ممکنه بره رو رنگ آبی و غم هم‌نشینم بشه اما اجتناب‌ناپذیره. همه این رنگ‌ها رنگین کمون رو به وجود میارن. همونطور هم همه‌ی این احساسات رنگی و خاکستری، معنی زندگی رو تشکیل میدن. فقط باید یه چیز بخوام. قدرت و عزت رو. از خالقم. همینا که باشه قول میدم از پس بقیه‌اش بربیام! البته همونا به تنهایی معجزه میکنن و قول نمیخواد اما خب... آهنگ رفت روی اسکای‌فال از ادله... دلم جیمزباند خواست... دلم لک زده برای یه فیلم اکشن... اما کو تا این حس قوی به عمل تبدیل شه... به جاش میرم ادامه‌ی فیکشن رو بخونم.. هیهی... مرسی از همراهی و نگاهتوووون! از خودتون چخبر..؟ روزگار بر شما چگونه می‌گذرد؟؟ وای راستی بگین فقط من نیستم که حال و هوای بهار و نوروز ذوق زده‌ام میکنه و انرژی میده بهم... آفتاب که میتابه فقط اینا تو سرم چرخ میخوره.. دانشگاهمون تو بهار باید دیدنی باشه!
۲۵
۱۷
خواندن ۵ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF%DB%8C-ujacmzr6qpee
چالش
چالش یک: تکنولوژی جدیدی وارد بازار می‌شود که قادر است خواب‌های شما را ضبط و هر زمان که خواستید پخش کند. آیا از این تکنولوژی استفاده می‌کنید؟ چرا؟ آره چون معتقدم اون عجیب غریب‌هاش یه پیام از طرف ناخودآگاهمن‌ و رمزگشایی و فهمیدن پیامش بارها کمکم کرده و خب اینکارو دوست دارم پس حتما ازش استفاده میکنم. دو: شما از طرفداران اهدای عضو هستید و کارت اهدای عضو نیز گرفته‌اید. اگر قرار باشد در دو خط کسی که مخالف اهدای عضو است را به این‌کار ترغیب کنید، برای او چه می‌نویسید؟ اینکه به یک آدم جون تازه‌ای رو بتونی با هر کدوم از اعضای بدنت که بهش نیاز داره ببخشی، نه تنها یک زندگی رو نجات دادی بلکه زندگی اطرافیانش رو هم با هاله‌ای از امیدواری پر می‌کنی. بنظرم جلوه‌ی زیبایی از انسانیته این کار. سه: زمان مدرسه وقتی می‌خواهند دانش‌آموزان را به اردو ببرند، از والدین‌ آن‌‌ها رضایتنامه می‌گیرند. آیا تاکنون برای خودتان رضایت‌نامه صادر کرده‌اید؟ یعنی موقعی که دلتان شما را به کاری وامی‌داشته و عقل‌تان شما را از انجام آن کار می‌ترسانده، برای کدامیک رضایتنامه صادر کرده‌اید؟ برای داشتن رضایت قلبم، اول با ترسام مواجه میشم تا مانعی باقی نمونه. خیلی وقت‌ها از روزمرگی گرفته تا تصمیم‌های مهم زندگیم با این شرایط روبه‌رو شدم. چهار: دیگران چه توانایی و یا استعدادی را در شما می‌بینند که شما نسبت به داشتن آن توانایی و یا استعداد در خودتان تردید دارید؟ بهم گفتن صدای خوبی دارم؛ اما مطمئن نیستم خوش‌صدا باشم... یا به درد خوندن بخوره. صرفا جهت تفریح گاهی همخوانی می‌کنم با خواننده. بهم باهوش هم گفتن؛ اما من معتقدم سخت‌کوشم تا باهوش. پنج: آیا شده است که درباره‌‎ی یک مسئله یا موضوعی، پافشاری و تعصب بیهوده به خرج داده باشید و بعدها متوجه شده باشید که سخت اشتباه می‌کرده‌اید و حق با بقیه بوده است؟ اگر ممکن است بنویسید آن مسئله یا موضوع چه بوده است؟ آره. سر یه سری آدم‌های اشتباه زندگیم، در برابر پذیرفتن حرف مامان یا بابام مقاومت می‌کردم. در کل به تازگی یاد گرفتم که حرف‌هاشون رو درست و اونطور که واقعا هست برای خودم تفسیر کنم و نذارم به پای انتقاد. حتی اگر انتقاد هم باشه اونا فقط صلاح من رو میخوان. هیچکسی به اندازه‌ی اونا دلسوز و به فکرم نیست. شش: آیا توانایی این که در هیچ جایی استخدام نشوید و خودتان بتوانید یک شغل مستقل راه بیندازید را در خودتان می‌‎بینید؟ آن شغل چیست؟ آره. توانایی رهبری رو دارم و کارآفرینی رو هم خیلی دوست دارم و مطمئنم یک روز انجامش میدم. هفت: از برخی از میوه‌ها به عنوان میوه‌های بهشتی یاد شده است. اگر قرار بود از یک "ساز" به عنوان سازِ بهشتی یاد بشود، آن ساز به نظر شما کدام ساز است؟ می‌توانید یک آهنگ زیبا با آن "ساز" را معرفی کنید؟ پیانو این حس رو به من میده:) خیلی دوسش دارم. انشاءالله در آینده مينوازمش. زیاده و انتخاب سخت... 《Day one/ Hans Zimmer 》:) هشت: همین الان غول چراغ جادو در کنار شما ظاهر می‌شود و به شما می‌گوید که می‌توانید سه آرزو کنید تا برآورده‌اش کند، می‌توانید آن سه آرزو را بنویسید؟ اول عزت نفسم رو ازش میخوام:) بعد دو آرزوی بزرگ قلبم. نه: اگر قرار بود به طریقی در روز اول سال، یعنی روز عید نوروز، تمام اعمال و رفتار پنهانی مردم ایران (در هر سن و سال و با هر پُست و مقامی) برای همگان علنی و آشکار شود. به نظر شما مردم ایران باز هم این روز را جشن می‌گرفتند؟ به شخصه جشن می‌گیرم. نمی‌ذارم و نمی‌خوام چیزهایی که از ایران باستان‌مون باقی مونده متوقف شه. تنها چیزی که از اصالت‌مون باقی مونده یه نوروزه و یه شب یلدا:) ده: علم پزشکی پیشرفت می‌کند و هر کس می‌تواند، هر تعدادی که بخواهد از خودش تکثیر کند. آیا شما خودتان را تکثیر می‌‌کنید؟ چند نسخه؟ چرا؟ اگر به جز خودتان، بتوانید فقط یک نفر دیگر را تکثیر کنید چه کسی را تکثیر می‌کنید؟ وقتی مطمئن شم نسخه‌ی مفیدی برای جامعه میتونه باشه آره. سوال خیالیه پس منم فانتزی جواب میدم. یه نسخه از جونگ‌کوک رو تکثیر می‌کنم که فقط برای من باشه... یازده: سال ۱۵۰۰ است. شما تلویزیون را روشن می‎کنید و شبکه‌ی خبر را انتخاب می‌کنید. چند خبر که تصوّر می‌کنید در آن سال قرار است درباره‌ی ایران و یا جهان بشنوید را بنویسید. انسان‌ها رو برای بقای بشریت دارن به مریخ میفرستن:) ازمون میخوان سریع آماده بشیم و سوار متروهای زیرزمینی‌ و برقی‌ای که ایلان ماسک ساخته، بشیم و به سمت فضاپیماها بریم... اگه ادامش بدم از هیجان غش میکنم. یلدای روشن زیبامون به چالش دعوتم کرد و سوال‌ها جذاب بودن پس انجامش دادم. ممنونم از نگاهتون🍀
۱۲
۱۵
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-oaaqbqheyner
توده‌ای از...
توده‌ای از... امشب اشک می‌ریزم برای دلیلی متفاوت از شب‌های گذشته و سال‌های گذشته‌تر از آن این قطره‌های اشک برای تمام حسرت‌هایم سرازیر می‌شود ردی سوزان روی گونه‌ام جا می‌گذارد. این توده‌ی بغض ریخته شد برای تمام چیزهایی که می‌خواستم اما نمی‌توانستم داشته باشم شدت گرفت برای تمام چیزهایی که می‌خواهم اما نمیتوانم داشته باشم و سوزان می‌شود برای سردرگمی از اینکه در آینده هم همان خواهد شد؟ باید تصاویر را بپرستم بدون آنکه بتوانم لمس کنم؟ صداها را بشنوم بدون آنکه بتوانم نغمه‌ای را با دستان خود به گوش برسانم؟ باید تمام حسرت‌هایم را یک به یک بنویسم؟ " یک سهم از اشک برای هر کلمه" با بند آمدن این گریه‌باران، حسرت‌هایم هم تمام می‌شود؟ نه... در خاکستر زمین قلبم ته‌نشین می‌شود و ذخایری از حسرت و عقده باقی می‌گذارد تا کی؟؟ نمی‌دانم... تنها یک نفر آگاه است که چه خواهد شد تنها یک نفر که اگر در این دریای حسرت غرق شوم یا به زمینِ غبطه بنشینم هم، دست از این فکر برنمی‌دارم که‌ می‌بیند، می‌شنود، می‌داند هر آنچه از این قلبِ به خون کشیده می‌گذرد را حس می‌کند شدت این هق‌هق‌های بی‌صدا و بی‌پناه را می‌بیند و می‌شنود و حس می‌کند اگر همین وهم و خیال را هم نداشتم خودش می‌داند که چه‌ها می‌توانست بر سرم آمده و بیاید می‌شود روزی که از خاکِ این حسرت، گلی از "شدن‌ها" بِروید؟! می‌شود؟ اینجا دلگیر است!منظورم در این نقطه از کره‌ی زمین و این شب و این ثانیه‌هاست...زمانی که تنها همدمم، موسیقی‌ست که نوازشگر تارهای شنوایی‌ام است...حس غربت دارد این دقایق...حس غم دارد این شب...بوی تنهایی و مزه‌ی شور اشک می‌دهد...رها شده در دریای غم و شناور بر تخته چوبِ درد...زندگی می‌گذرد آری؛ اما سخت و جان فرسا...این روزها می‌گذرد اما.... #پریسا_اسدی
۱۵
۸
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-ysyasw9twlfw
آدمک‌های توخالی
آدمک‌های توخالی از یه جایی به بعد دقت کردم و دیدم هفدهم هر ماه واسم پر اتفاقاتی بوده که به نحوی رشدم داده. مثل امشب که دو ساعت ازش گذشته و شده ۱۸ بهمن. چیزهایی رو دیدم که نمی‌خواستم ببینم. با چیزهای جدید و غریبی آشنا شدم. فهمیدم ممکنه یه آدم برای تو و رابطه یه قانونی رو تعریف کنه. تو به اندازه احترام و عشقی که براش قائلی، سعی میکنی اون قانون رو رعایت کنی. اما امروز فهمیدم ممکنه اون آدم خیلی جاها در حق تو انجامش نداده باشه، تو ندونی، و احمقانه تو خواب وفاداری باشی. فهمیدم ممکنه اونقدری که یه سری آدما واسم عزیزن، همونقدر براشون عزیز نباشم. شاید من دارم با معیارهای خودم می‌سنجم و نمی‌بینم. اما شهودم چی؟ اونم اشتباه میکنه؟ گفتم شهود... چقدر صداهای مزاحم و بلند بیرون، جلوی نداهای آروم درونم رو میگیرن و نمیذارن ببینم که چقدر محتاج سکوتم. امروز خوشحال بودم. بعدش شوکه شدم. توی سکوت غمگینی فرو رفتم و الان سعی دارم هضم کنم. یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. اون اندازه‌ای که اهمیت و زمان و انرژی رو برای خودت بذاری بیشتر پیشرفت می‌کنی تا وقتی همونا رو به پای آدم‌ها بریزی. یه جورایی کمبود حس کردم. کمبود اینکه چقدر کمتر از دیگران خودم رو می‌بینم. در حالی که شاید تلاش کرده باشم به خودم اهمیت بدم اما واقعا اندازه‌ای نبوده که برای بقیه بوده. خسته از صداها و آدم‌ها باز هم به نوشتن پناه آوردم. باز هم بیش برانگیخته شدم و الان انتظار حال خوب رو از خودم ندارم. امروز زیبایی‌های زیادی داشت. هر کدوم به جای خودش جای شکر داره. اما منِ خسته چسبیده به تکه‌های خالی و پوچ که شدیدا جای خلأشون حس میشه. امروز فهمیدم چقدر محیط زندگی آدما میتونه تو کوچیک یا بزرگ شدن دنیاشون تاثیر داشته باشه. چقدر خودشون رو میتونن محروم یا بهرمند از چیزهایی کنن که حق‌شونه اما نمیدونن. امروز فهمیدم چقدر اینکه دور خودت رو با چه آدم‌هایی پر کنی، روی صحبتت، طرز فکرت و... تاثیر میذاره. شاید جمله‌ی تکراری‌ای باشه اما لمسش کردم. این بار واقعا ملموس بود. امروز فهمیدم چقدر توجه درست و با محبت به خودت، باعث میشه دیده بشی، عزیز بشی. و چقدر شرمنده‌ی خودم شدم از اینکه زمان‌هایی رو که باید با خودم خلوت میکردم، ترجیح دادم به بقیه فکر کنم. قلبم گرفت از این همه بی‌توجهی به خودم. دارم به خودم میام. و با خودم میگم حالا فهمیدی چرا همیشه شکایت میکردی که من چرا دیده نمیشم! چرا من رو نمیبینن! چون خودِ تو، خودت رو اونجوری که باید نمی‌بینی!!!!!! بغضم گرفت. اولین قطره اشکم ریخته شد. حق من نیست که انقدر خودم رو نبینم. من ارزشش رو دارم. پس چرا این توجه رو از خودم دریغ میکنم؟ قلبم درد گرفت امروز. بارها و بارها. دیگران آگاهم کردن. دلگیر شدم از خودم. در حالی که الان، توی این اتاق تاریک، یه من هست. یه خدا هست. که شاهد اشک‌هامه. درد قلبم رو حس میکنه. اینکه با جریان اتفاقات روز، یک سری چیزهایی که باید رو می‌بینم و میفهمم، بیش از خوندن کتاب و شنیدن پادکست کمکم میکنه. یه جورایی به صورت عملی درسم رو میگیرم. و می‌رسم به این جمله که جهان، بهترین معلمه. درسی که یاد نگرفتی و باید یادش بگیری رو، به موقعش حتی اگه تلخ باشه و دردت بگیره، یادت میده. نشونت میده. اون جاهایی که نباید و دل سوزوندی برای خودت، جهان، حقیقت رو توأم با دلسوزی، نشونت میده تا درک کنی و آگاه بشی. اون جاهایی که چشم بستی روی خودت و نمیبینی، اون زیبایی رو، توانایی رو، تلاش رو و دستاوردها و غیره رو، با گرفتن منبعت، که احتمالا یک یا چندتا آدم بودن، بهت می‌فهمونه که این وظیفه‌ی توعه که خودت رو ببینی و دوست داشته باشی. این تویی که باید اینا رو ببینی، دیگران هم مثل تو فقط یه بازیگرن. مثل تو یه آدمن، با کلی حفره‌های توخالی:) آروم شدم. حالا که نوشتم، توی سکوت، کمی از خون‌های دلم، اشک شد و ریخت روی گونه‌هام و آروم شدم. حالا شاید بتونم شب رو راحت چشم روی هم بذارم وقتی دارم مطمئن میشم که فردا بی‌هدف از خواب بیدار نمیشم که فقط ببینم چی پیش میاد. فردا بیدار میشم با یه هدف. توجه به خودم قبل از دیگران. اولویت قرار دادن نیازهام قبل از دیگران. میدونین، اینا یه سری فرایندهای درونی و روانیه. عمیقه. باید انجام بشن کم کم. اما اخیرا اونقدر آدم‌های زیادی برای تقلید، منفعت، درآمدزایی و هر قصد دیگه‌ای، دست بردن توی روانشناسی و "سطحی" و زرد و حال بهم زنش کردن، که آدم رو زده میکنن. در حالی که روان، عمیق و انسان پیچیده‌ست و پروسه‌ی دوست داشتن خود، طولانیه و اگه بخواد اساسی انجام بشه، طول میکشه. و از همه مهمتر، منبع و ابزار درست میخواد. نه هر مطلبی که توی مجازی گذاشته میشه. اینا رو میگم چون وقتی ۱۶ سالم بود، با این محتوای سمی، خیلی آسیب دیدم. اما الان سعی می‌کنم راه درست رو پیش برم و با روانشناسی عمقی و تحلیلی یونگ پیش برم که خانم سوده هروی، بشدت پیشگام هستن توی این زمینه. اینا رو نمیدونم چرا گفتم ولی انگار امشب حرف زیاد داشتم برای گفتن. افکارم هنوز نامرتبطن، هنوز خستم اما یه استراحت درست حالمو میتونه خوب کنه. به معنای دور بودن از گوشی و ارتباطات انسانی. هر زمانی از روز یا شب که میخونیدش، بخیر باشه و ممنونم از نگاهتون🍀
پادکست
۱۶
۵
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/owners-of-pink-hearts/%D8%A2%D8%AF%D9%85%DA%A9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-r4ydgye97mgc
روزمره‌نویسی
روزمره‌نویسی دیروز خیلی خوش گذشت. از خواب که بیدار شدم تا نیم ساعت داشتم افکارمو جمع و جور میکردم که لباس چی بپوشم؟ اصلا بعد امتحان با بچه‌ها بریم بیرون یا برگردم خونه؟ چجوری به مامان بگم تا ۶ عصر بیرونم؟ در نهایت بلند شدم. یه نیمرو درست کردم. زدم به بدن؟ یا رگ میگفتن؟ به هر حال... آماده شدم و از وقتی نشستم تاکسی تا برسم دانشگاه سرم تو گوشی بود و امتحان میخوندم. زیباییش اونجا بود که وقتی رفتم سر جلسه، ۱۶ نمره داشتم فقط باید ۴ تا سوال یه نمره‌ای رو هم می‌نوشتم و تمام. اون ارائه‌ای که با صدا و دستای لرزونم اول ترم از خودشناسی گفتم، کار خودشو کرده بود. سوال آخر گفته بود از درس مبانی مدیریت اسلامی چی یاد گرفتین و عملا برگشتم به دوران راهنمایی که انشا می‌نوشتیم.. به قول بچه اصفهانیه کلاسمون، تا می‌تونستم چاپلوسی کردم برای استاد... بعد اینکه اکثر بچه‌های اکیپ‌مون از امتحان اومدن رفتیم غذا بخوریم و از اونجایی که غذا رزرو نکرده بودم تنهایی رفتم بوفه و به شکم گرسنه‌ام رسیدگی کردم... تو راه بوفه هم به مامانم زنگ زدم و خب قانع کردن مامانم به نسبت راحته... بعدش رفتیم دانشکده علوم اجتماعی طبقه آخرش بست نشینی کردیم تا استاد از ناهارش برگرده و ببینیم با نمره‌ای که کم داده چیکار میکنیم... در همون حین، حس اینکه وقتم داره تلف میشه افتاد به جونم و خب بروز دادنش باعث شد دوستام بگن امتحانا که تموم شده شل بگیر و اگه کتاب آوردی بشین بخون:] اونم که صدای آهنگ گوش دادنشون حواسمو پرت می‌کرد و یه بندی که ده بار خوندم رو نفهمیدم اصلا چی بود... بالاخره استاد اومد و رفتیم برگه‌مونو دیدیم... چقدر بد تصحیح میکنن... دوست دوستم که ترم بالاییمونه بهمون گفت اینجا مدرسه نیست که با سند و مدرک نمره بدن. استاد ازت خوشش بیاد نمره میده نیادم که: کاریش نمیشد کرد پس فقط برخلاف دوستم که فشار میخورد و اشکش داشت درمیومد، بیخیالش شدم و رفتیم نمازخونه یکم استراحت کردیم... باور کنین تعداد کسایی که اونجا نماز میخونن به اندازه انگشتای دستمه.. بالاخره ساعت موعود رسید و رفتیم کافه. یه نیم ساعت بعدش بچه‌های دیگم اومدن و مافیا بازی کردیم. این بار تیم شهروند که منم جزوشون بودم برنده شدیم و کلی حال کردم و انرژی گرفتم... به محض تموم شدن بازی، مامانم زنگ زد و احضارم کرد. منم سوار اتوبوس شدم و برگشتم. خونه که رسیدم، مامانم داشت فیلم تماشا می‌کرد و دوتا آبجیام درگیر درست کردن کاردستی خواهر کوچیکم. و کسی نپرسید چخبر؟ خوش گذشت؟ خسته‌تر از اون بودم که به سوالای سرم اهمیت بدم پس فقط لباسامو عوض کردم، وسایلای کیفمو جاشون گذاشتم و رفتم حموم. خستگیم بیشتر شده و خوابم میومد اما دوست داشتم بابت روز خوبم از خدا تشکر کنم ولی تعریفای مامانم از آبجی بزرگم، حالمو گرفت و تصمیم گرفتم اول از مشکلاتم به خدا بگم و بعد تشکر کنم... اما دو خط بیشتر ننوشته بودم که اومدن اتاق و کارم داشتن... بعد شامم دیگه حس و حال نوشتن نبود پس فقط رفتم تو گوشی و فضای مجازیمو چک کردم. امروز ظهر از خواب پاشدم. خیلی خواب عمیق و دلچسبی بود اما تا وقتی که دلیل بیدار شدنم، غرغرها و گریه‌های آبجی کوچیکم بعد برگشتن از مدرسه نبود. مدرسه فقط به بچه‌ها یکم سواد و کلی درگیری و اختلال میده. خوشحالم مدرسه تموم شد. با تمام خاطرات خوب و بدش. از اونجایی که تصمیم گرفتم همیشه آدم صادقی باشم حتی اگه مثل الان حالم گرفته باشه از واکنش‌ها و غیره، به مامانم گفتم اکیپ‌مون فقط دخترا نیستن و پسرای کلاسمونم‌ هستن. و ما وقتی دور هم جمع میشیم کلی میخندیم و کلی اصرار که باور کن هیچکدوم از اوناش نیستیم که رل بزنن و اینا... اما مدام حرف خودشو زد که نفر سوم اون جمع شیطانه:/ و بحث‌های خصوصی و غیرقابل پخشی که فقط ناراحتم کرد و دوباره زخمامو باز کرد که چرا قصد واقعیم دیده نمیشه؟ چرا منو نمیبینن؟ چرا نمی‌خوان منو اونجوری که هستم بشناسن؟؟ چرا همش باید اثبات کنم که این من نیستم من قرار نیست اینجوری که فکر میکنی بشم یا اصلا چرا منو مدام با دختر اولت مقایسه می‌کنی و چرا همیشه اسمش همه جا هست؟ از اول زندگیم تا همین الانِ لعنتیش. گریه‌ام نمیاد فعلا تو شوکم‌. فعلا فقط میخوام از این خوشحال باشم که ترم یک هم عالی تموم شد چون کلی تلاش کردم. کلی چیز جدید چه درس چه تجربه یاد گرفتم و در حین اون، داستان‌های زیادی نوشتم، به توسعه‌ی فردیم ادامه دادم. دوست دارم به این فکر کنم که دو هفته استراحتم رو چطور بگذرونم؟ لازمه چه برنامه‌هایی بریزم و چه کارهایی کنم؟ دوست دارم از خودم تشکر کنم و با خودم وقت بگذرونم و کمتر به چیزایی که ناراحتم میکنن فکر کنم یا برم تو دلش و سعی کنم درستش کنم.. کمتر به این فکر کنم که اونقدری که من مامانمو دوست دارم و براش ارزش قائلم اون یکمش رو هم به من نداره. دوست دارم همش این جمله از سرخپوش رو مدام با خودم تکرار کنم که: آدمها برای هم کافی نیستن، آدمها حتی برای تنها عزیزانشون هم نمیتونن کافی باشن، حتی اگر همه چیز عالی وبی‌نقص باشه، حتی اگر با عشق پیش بره... انگارکه ماها هیچوقت کافی نیستیم."حق با حرفهای دل مرد بود، کافی بودن، کافی نبود!" دوست دارم به این جمله فکر کنم که: ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ میتوﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ... ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ !لئو بوسکالیا میخوام کم کم قبول کنم که همونقدر که خانوادم اونی نیستن که من میخوام، منم قرار نیست اونی بشم که اونا میخوان. شاید هیچوقت نخوان من واقعی رو ببینن و شاید هیچوقت این من رو دوست نداشته باشن‌. شاید باید اینا رو بپذیرم و آروم شم. و شاید به این جمله شوگا توجه کنم که میگه: اینجاست که میخوام بگم چرا بی‌تی‌اس رو دوست دارم. چون در حالی که خانوادم تلاش میکنن از من یه آدم مثل همه‌ی آدمایی که اون بیرونن و هیچ رضایتی از زندگیشون ندارن، بسازن؛ بنگتن از من میخواد خودم باشم. بدون توجه به اینکه چه ملیتی چه نژادی چه زبانی دارم. نامجون بارها گفته من از شما حمایت میکنم حتی اون چیزی که می‌خورید طوری که حرف می‌زنید طوری که هستید رو. آدمایی که با خودشون بودن، به اون جایگاه موفق رسیدن از من میخوان خودم باشم و خودم رو هر جور که هستم دوست داشته باشم. RM: I didn't know how to love myself. But you guys, with your eyes, with your letters and support, taught me how love myself so Please use bts to love yourself:) میخوام بیش از این، با خودم وقت بگذرونم وقتی وقت گذروندن‌هام با خانوادم به چشم نمیاد و تهش به یه آدم بی‌عاطفه متهم میشم که اگه به جایی برسه اونا رو پشت سرش رها میکنه. انقدر عمیق بهم ریختم که همین نشون میده چقدر برام عزیزن اما اونا قراره هر جور که میخوان منو ببینن و قضاوت کنن. همونطور که بلک پینک میگه: It's easier to judge me than to believe. همونطور که توی داستانم نوشتم: در آن لحظه تنها به یک چیز فکر می‌کرد. در تمامِ لحظاتی که آدم‌ها برایش نقشِ عزیز بودن را بازی می‌کردند، در پسِ ذهن‌شان این افکار جولان می‌دادند؟! اگر اینطور بود که مرگ را به تحملِ زندگی ترجیح می‌داد‌. و حالا دارم فکر میکنم برای تسکین روحم داستان قبلیم رو دوباره بازنویسی کنم و یکم بهش پر و بال بدم و خودم رو آروم کنم. همونطور که هر بار سعی می‌کنم توی داستان‌هام دردهایی که تجربه کردم رو ملموس بنویسم و هم خودم آروم بگیرم و هم به تصویرش بکشم و شاید کسی رو با خودم همراه کنم که همزادپنداری کرده باهاش. خیلی وقت میگذره. دوران کنکور خیلی این مدلی می‌نوشتم اما همین الانم حس سبکی دارم. پس از مدتها از لاکم بیرون اومدم تا بدون سانسور بنویسم. جایی که آدمای کمتری منو می‌شناسن و از قضاوت شدن کمتر میترسم. ممنونم که خوندین و نگاه ارزشمندتون رو به کلماتم دادین=)🍀
۲۹
۱۴
خواندن ۷ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%85%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-nhj2xsi2pm6i
حال و احوال پاییز تا زمستانِ نااتمامم
حال و احوال پاییز تا زمستانِ نااتمامم روزها و شب‌ها از پس هم می‌گذرند و مانند همیشه تنها دغدغه‌ام یا شاید بهتر باشد بگویم بزرگ‌ترین دغدغه‌ام این است که بدانم، فهم کنم چه در درون من و چه در ذهنم می‌گذرد که نمی‌دانم و تکرارها را رقم می‌زند. در پی این سفر، این قدم‌ها، دردهایی می‌کشم که وصف‌شدنی نیست. کلماتم برای بیانش کفاف نمی‌دهند. شاید هم فکر نمی‌کنم درک شوم. برای همین سکوت در صفحات اینجا پابرجاست و همهمه و شلوغی برای من و ذهنم و خلوتم. از خدا می‌خواهم این نعمت بزرگِ کنجکاوی و عطش برای فهمیدن را در درونم پابرجا کند. قول می‌دهم قدرش را بدانم و هر روز کمی، یک قدم، در راه آن پیش بروم. سعی می‌کنم کمتر فکر کنم که انتهایش چه خواهد شد. سعی می‌کنم آخر قصه و نتیجه و جمع‌بندی‌اش را به عهده‌ی نویسنده‌ی زندگی‌ام بگذارم و به عنوان نقش اصلی داستان، از دردها و ترس‌هایم عبور کنم، شادی‌هایم را واقعی‌تر حس کنم و شخصیت مورد علاقه‌ی نویسنده‌ام، خدا باشم. تازه اول راه است. حتی به اوج داستانم نزدیک نشدم. فقط کمی بیشتر، از ابتدای داستان فاصله گرفته‌ام. جهان‌بینیِ نوجوانیِ رو به جوانی، جالب است. جاه‌طلب، شجاع، باجسارت، نترس، پرادعا، در عین حال، شرم‌زده، ناکافی، مضطرب؛ اما ادامه دهنده. جملاتم تکراری‌ست. زیرا چرخه‌ی تغییر، سرشار از سردرگمی، نتوانستن، تلاش دوباره، زمین خوردن، بلند شدن و ادامه دادن است. تنها چیزی که سعی به افتخار آن دارم، عمق و معنایی‌ست که مسیرم دارد. "سعی به افتخار" زیرا باور به خودم متزلزل‌ است، هنوز. ضعف. حسی‌ست که از بازگویش واهمه‌ای ندارم. زیرا هر بار که نهایت ضعف و درد را تجربه کردم، قصدی پابرجا برای تغییر وضعیتم کردم. برای همین شاکر این لحظات به ظاهر تاریک اما در بطن آن، روشن و مبارک، هستم. برای به پایان بردن این نوشته، چیزی ندارم برای گفتن. جز آرزوی موفقیت و شادکامی برای هر کسی که نگاه لایقش را پیشکش واژه‌هایم کرده.
۲۴
۵
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/owners-of-pink-hearts/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D9%88%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%90-%D9%86%D8%A7%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%85-pzjqlywqazf7
دوست داشتن خود، چی هست؟
دوست داشتن خود، چی هست؟ اولین تفاسیر و درکم از دوست داشتن خودم از نظر روانی اینا بودن: من واقعا تغییر کردمچون دیگه وقتی ناراحتم حس گناه ندارمبه جای سرزنش، به خودم افتخار میکنم که چه چیزهایی رو از سر گذروندمبه جای فرار، میمونم و روبه‌رو میشمبه جای پس زدن غم و دردم، در آغوشش میگیرمحسِ پناه و امنیت رو از خودم میگیرمبه جای فرار از تاریکی باهاش خو میگیرمبه جای حسِ تنهایی، به آدمای ارزشمندی فکر میکنم که کنارمنبه جای ناامیدی، به رویاهام فکر میکنمبه جای تخریب خودم، به دستاوردای کوچیک و بزرگم فکر میکنمبه جای زیر سوال بردن تک تک افکار و کارام، به خودم حق میدماشتباهاتمو فرصت یادگیری میبینمغمم رو فرصتِ یادآوری میبینماز نفرتِ تو وجودم نمیترسمخشمم رو انکار نمیکنماز دیدنِ ترس‌ها و ضعف‌هام هنوزم واهمه دارم اما اون "هنوز" دیگه خجالت‌زدم نمیکنه، منو از خودم متنفر نمیکنهفقط یه بخشی از یه انسان کامل میبینمش؛ فقط نمیخوام خوبیامو ببینم چون اونطوری یه دروغممن خیلی تغییر کردمبه سختیایی که گذروندم فکر میکنم و به خودم افتخار میکنم که به سلامت و با موفقیت گذروندمفکر کنم همه‌ی اینا یه بخشی از دوست داشتنِ خودمنفکر کنم بالاخره دارم میفهمم، درست یاد میگیرم۱۴۰۲/۶/۸ ۱:۴۷#شب_نوشت حالا که دانشگاه رفتم و کمی وارد جامعه شدم و تا حد بیشتری با آدم‌های مختلف برخورد دارم، معیارهایی که برامون انتخاب شده تا دنبالِ روشون باشیم رو میبینم و میفهمم که چقدر خودمو دوست دارم‌. حالا چطوری؟ اگه با صورت طبیعی و بدون آرایش برم بیرون خجالت نمیکشم‌. اصلا مسئله اینه که اونطوری میتونم برم بیرون‌. ساده‌ترین آرایش رو دارم‌. فقط برای رنگ دادن به لب‌های بی‌رنگم و کمی بالا دادن مژه‌های بلندم. برای خودم و زمانم ارزش قائلم. همش دنبال فرصت و زمان مرده میگردم که پادکست گوش بدم و یه قدم برای اهداف ماهانه‌م و چشم‌انداز دورترم بردارم. طوری برای دیگران احترام میذارم که ناخودآگاه مرزهام رو متوجه میشن و میفهمن که چطور باید باهام رفتار کنن. اینکه از کلمات رکیک استفاده نمیکنم یا اسم کسی رو مخفف نمیکنم باعث میشه وقتی بخوان اسمم رو مخفف و پری صدام بزنن، ازم بپرسن ناراحت که نمیشی؟! چون منم حواسم هست. هم به احساسات خودم اهمیت میدم هم دیگران. برای همین وقتی ناراحتم خیلی‌ها حاضرن حرفای دلم رو بشنون و رازدار باشن. همونطور که من روزای سخت تلاش کردم حالشون رو کمی هم شده خوب کنم. برای همین ضرب‌المثل داریم که هر چه کنی به خود کنی. من از خودم شروع کردم و رفتار دیگران و حتی آدم‌هایی که در آینده وارد زندگیم شدن و غریبه بودن، ناخودآگاه محترم و در شان من باهام رفتار کنن. چون منم خیلی تغییر کردم و برای این تغییر خیلی تلاش کردم و درد کشیدم. البته گاهی طی اتفاقات متوجه میشم رفتاری رو با کسی داشتم که برای خودم خوشایند نبوده و واکنش نشون دادم. اما آگاهی بهم کمک کرده منعطف و پذیرای اشتباهاتم باشم و وقتی متوجهش شدم، برای اصلاحش تلاش کنم و اگه شخص مقابلم ناراحت شد ازش دلجویی کنم. من تک تک چیزهایی که گفتم رو تجربه کردم و دوست داشتم شما رو هم برای دونستنش سهیم کنم تا شاید کمکتون کرده باشم. چون خودم همیشه این سوال رو داشتم و دارم که دوست داشتن خودم، احترام گذاشتن به خودم چیه و چجوریه؟! تو نقطه‌ایم که به خودم افتخار میکنم چون با شناختن خودم میتونم خودم رو با هر شرایطی وفق بدم و برای اکثر وضعیت‌ها راه حلی ته ذهنم داشته باشم. قدم بعدیم رو بدونم و متوجه باشم که چه رفتاری با اطرافیانم دارم و چه تاثیری روشون دارم. گفتم اکثر وضعیت‌ها چون هزاران وضعیت جدید در آینده منتظرمن که باز به نقطه‌ی نمیدونم برسم و با حال درمونده، منتظر لطف دوباره و هدایتِ عالمانه‌ی خالقم باشم. دلم برای شما، ویرگول و نوشتن تو اینجا تنگ شده بود. چطورین دوستای قشنگم؟! امیدوارم زندگی به روال و اگر نیست، در آغوش خالق برای رفع خستگی باشید=)🍀 یه چند تا عکس خوشگل که باهاشون همزاد پنداری دارم، تقدیم نگاه خوشگل‌تون. ممنونم که تا انتها پستم رو خوندید=)❤️‍🔥
۳۱
۱۹
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DA%86%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA-garnxmmncmlw
تشویشِ درون
تشویشِ درون حالم خوش نیست. دنیای بیرون همه چیز خوب پیش میره اما درونم بهم ریخته و آشفته‌ست. میدونم که برای بهتر شدن حالم چه کارایی میتونم بکنم اما ذهنم از شدت خستگی توانِ انجام دادن رو ازم میگیره. خستم چون کلی کار نکرده دارم و بالاخره باید از یه جایی شروع کنم. الان واضحا دارم راجع به مسئله‌ی اهمالکاری حرف میزنم که درگیرشم. حتی کلی پادکست آموزشی برای حل کردنش دارم اما گوش دادن به اون رو هم پشت گوش ميندازم. باید قوانین جدیدی برای خودم وضع کنم. اما از بد قول شدن کنار خودم شرمنده و خستم. جای امنی جز اینجا رو در حال حاضر نداشتم که از حرف‌های دلم و دغدغه‌های ذهنم بگم. برای همینه که الان اینجام. دانشگاه و همه چیزی که مربوط بهش هست جدیده و من فعلا و کامل نتونستم باهاش کنار بیام و خودمو پیدا کنم. روزهایی که کلاس ندارم و خونه‌م، دوست دارم به مفیدترین شکل ممکن بگذره و کلی آموزش‌های مختلف ببینم اما روحم ذهنم خستن‌. فرسودگی رو به وضوح حسش میکنم. اینکه کمتر چیزی حالم رو خوب میکنه رو میفهمم. اینکه حال خوب و بدم دست خودمه اما هنوز نمیتونم تو این شرایط کنترل رو تو دستام بگیرم عذابم میده. اینا رو نمیگم که همدردی بشه باهام. اینا رو میگم و میگم تا ذهنم به یه جواب شفاف و روشن برسه. چون می‌دونم نوشتن معجزه میکنه. تایم استفاده از گوشیم خیلی بالاست. عملا معتاد شدم و این بیشترین چیزیه که مایه‌ی عذاب وجدانمه. انگار توی اغمام... توی یه توهم دارم زندگی میکنم. خیلی منفعل شدم و این انفعال، من نیست. برای همینه که حالم بده. شایدم باید به همون توصیه‌ای که به بقیه میگم عمل کنم. بذارم احساساتم طبیعی جریان پیدا کنن و بگذرن. نمیدونم و کلافم. هر چند وقت یه بار یه دستی من رو توی تاریکی میکشه و تو اون تاریکی ضعف‌های زیادی از خودم میبینم. حالم بد میشه، گاهی گریه میکنم اما بعدش کم کم همه چیز رنگ روشنی میگیره و کم کم روی غلتک می‌افتم... افکار زیادی برای انجام دادن دارم و همین زیاد باز بودن این پرونده‌هاست که جونمو میگیره. باید یکی یکی سراغ همشون برم. ممکن نیست بتونم همه رو باهم هندل کنم. بحث، اصلا بحث امید به زندگی نیست. اون امید خودمم. این منم که کافیه حرکت کنم تا شرایطم تغییر کنه. شاید به عنوان اولین قدم استفاده‌ی مفیدتر از گوشیم و کم کردن زمان استفاد‌ش باشه... شونه خالی کردن انزجارآورترین حسیِ که تا به حال داشتم. اینکه نتونم مسئولیت کارهای خودم رو به عهده بگیرم و از پسش برنیام حالمو بد میکنه. باید سعی کنم تمام فعل‌های منفیِ جمله‌ی قبل رو تا آخر این ماه مثبتش کنم. اینا رو اینجا میگم که تعهدم بالا بره. چون در عموم صحبت کردن چه جمع بزرگ یا کوچیک، وزنه‌های روی دوش رو سنگین میکنه و مدام یادآور میشه که نیاز به سبک شدن داره. میخوام یک روز بیام و بگم که مسئله‌ی اهمالکاریم رو تا حد زیادی کنترل و حل کردم! به امید اون روز تمام تلاشم رو به کار میگیرم و خواهم گرفت. در این بین، دیشب داشتم به زمان‌بندیِ درست و دقیق خدا فکر میکردم که از جمله عظمت‌های دیگشه‌. همه چیز رو به موقع برات حل میکنه. تو فقط کافیه به تلاشت ادامه بدی. اون باقیِ دغدغه‌هات رو یکی یکی کم میکنه! و من اینطوری میشم که: فتتعستعشاّآبش قربونت بشم خالق مهربونم، عزیزتر از جونم:)
خودشناسی
۲۴
۱۴
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AA%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%B4%D9%90-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-lsxsb64xivwf
مخصوص ویرگولی‌های کنکوری
مخصوص ویرگولی‌های کنکوری این متن رو برای دونسنگای خودم که امسال کنکور دارن آماده کرده بودم. دیدم لازمه برای دوستای ویرگولیم هم بذارمش‌. اینا طبق تجارب و نتایج خودم نوشته شدن. لازم دیدین شخصی سازی کنین.قرار بود یه متن آماده کنم براتون فکر کنم الان وقتشه!امسال که به سلامتی کنکور دارین، یه سری نکته هست که مدام باید حواستون بهش باشه! ابزارهای مهمی غیر از تعداد تست و تسلط و غیره!1. اینو درک و زندگی کنید که تحت هر شرایطی به خصوص امسال، راه خودتونو برید! چرا؟ چون همه‌ی ما منحصر به فردیم و قلقِ خودمونو داریم! شاید کار مشابهی انجام بدیم اما در نهایت اونو به سبک خودمون تمومش میکنیم درسته؟! چون افکار هیچ دو نفری از ما مطلقا مثل هم نیست چه برسه به مسیرمون هوم؟!2. از هر مقایسه‌ی مزخرفی دوری کنین. البته اگه سالمه و باعث میشه مجاب شید و بهتر عمل کنین اوکیه. ولی خودتن میدونین از چه مقایسه‌های تحقیرآمیزی حرف میزنم.3. قشنگای من، امسال قراره حاشیه زیاد باشه و حقیقت رو بگم گاهی شاید بیش از ظرفیت روانی‌تون. امسال به خوبی با تجربه‌های زیاد یاد میگیرید کدوم ورودی‌های ذهنتونو فیلتر کنین و به هر مزخرفی اهمیتی ندید! اون چیز مزخرف میتونه از حرفای خانواده و مدرسه گرفته تا موسسات کنکوری و غیره که فقط به فکر خودشونن باشه! میتونه وضعیت کشور و جامعه و اخبار تیره باشه! و من میدونم که چقدر انسانیت براتون مهمه و نمیتونین تو یه سری موارد بیخیال باشید و فقط درستونو بخونید. اما اثر مخربی که رو افکار و روان‌تون داره زیاده. لطفا مواظب خودتون باشید باشه؟!4. حالِ دلتون، تفریحات و استراحت‌تون به اندازه‌ی درس‌تون مهمه خب؟! در نتیجه نذارید کنکور تمام فکر و ذکرتون بشه. اگه نمیخواید دیوونه بشید! چون میدونم شما ۴ نفر هر کدوم اهدافی دارید که واستون مهمه. آینده‌تون براتون مهمه و نمیدونید چقدر بهتون افتخار میکنم! پس هر کاری که میتونه کمک کننده‌تون باشه از انجامش برای خودتون دریغ نکنید! از آهنگ گوش دادن گرفته تا وقت گذروندن با خانواده. کتاب خوندن، ساز زدن، ورزش کردن(حتما حتما اینو حداقل دو یا سه روز یه بار داشته باشین هم برای سلامتی‌تون خیلی خوبه هم تخلیه‌ی استرس و غیره!!)5. تحت هر شرایطی ادامه بدید. این ادامه دادن فقط به معنای درس خوندن نیست. گاهی خسته شدید و با استراحت کوتاه برای آروم و مرتب کردن ذهنتون، ادامه دادنه! گاهی تا ناامیدی فاصله‌ای ندارید یا حتی تو دامش افتادید، عوض کردن افکارتون، صحبت کردن با کسی، مرور خواسته‌هاتون(نه همیشه)، امید دادن به خودتون، ادامه دادنه! چون نذاشته تسلیم بشید. هر کاری کنید که بازم بتونین درس بخونین. هرچیزی به سبک خودتون خب؟!6. خودباوری و اعتماد به نفس خیلی مهمه دونسنگای نازم! از هر راهی کمک بگیرید که اعتماد به نفس‌تون تغذیه بشه. مهارت‌هاتون، ویژگی‌های قشنگ‌تون، خودِ ارزشمندتونو مدام با خودتون یادآوری کنین. نذارید کنکور فیلتر کنه اینا رو باشه؟! گاهی دیگه خودتون از دست‌تون کاری برنمیاد خسته‌اید. با کسی که شما رو میشناسه و بهتون نزدیکه حرف بزنید تا اون نیروی محرک‌تون باشه! و میدونین که من درِ پیوی‌م به روتون بازه نه؟! هر سوالی داشتین ازم بپرسین، مشورتی بود در خدمتم. و هر کمکی که از دستم بربیاد براتون میکنم. به اینکه نمیدونم اون مشکلات خودشو داره و غیره‌م فکر نکنین. من همیشه برای شما وقت دارم باشه؟!- میدونین شاید گاهی وسط درس خوندن یاد مطالبی که نخوندین و مرور نکردین یا تسلط ندارین روش بیافتین و حس‌های بدی بهتون هجوم بیارن! اول اینو بدونین که مهم نیست سطح‌تون چیه و کجای مسیرید. در نهایت یه دور همه‌ی مطالب رو میخونین اگه فقط ادامه بدید. قرار نیست سرعت زیاد و غیرمعقولی داشته باشین. با سرعت خودتون پیش برید. چون هر کسی راه درس خوندنش و درک مطلبش فرق داره! شما فقط بخونین. حواس‌تون به وسواسی نخوندن و گیر نکردن روی یه مبحث باشه. فقط جلو برید. فقط برنامه‌تونو هر طور شده پیش ببرید باشه؟! دوم اینکه الان که تابستونه تمرکزتون رو این باشه که من چطور برنامه‌ریزی میکنم! و برنامه‌ی مناسب خودتونو پیدا کنید و قلق خودتون دست‌تون بیاد. آدمی که برنامه داشته باشه خیالش راحت‌تره. اگرم مشاور دارید اینم خوبه. ولی اینم بگم هیچ مشاوری در نهایت نمیتونه برنامه‌ی مناسب شما رو بنویسه‌. چرا؟ چون خودتون، خودتونو از بقیه خیلی بهتر میشناسین!- تابستون برای شروع مهمه وخیلییی خوبه! اگه دارین دهم و یازدهم جمع بندی میکنین عالیه. و تمرکزتون بیشتر روی دروسی باشه که توش ضعف دارین. رو اونا بیشتر از بقیه درس‌ها کار کنید باشه؟! از طرفی رو درس‌هاییم که نقاط قوت‌تونن خیلی حساب باز کنین. ازش انرژی بگیرین. اعتماد به نفستونو باهاش بالا ببرید! - و اینو بدونین که در هر صورت، شما از پسش برمیاین. همونطور که کلی مسئله‌ی شخصی داشتید و ازش به خوبی گذر کردید. من میدونم که چقدر قوی‌اید. هیچوقت فراموش نکنید، که قبلِ همه و همه چیز از همون موقع که بدنیا اومدید ارزشمند بودید و هستید. دوست داشتنی‌اید. سخت کوشید. شما به عنوان یه انسان ارزشمندید. هر وقت نیاز داشتین کس دیگه‌ای اینا رو بهتون بگه من هستم.- در نهایت من نمیدونم چقدر به خدا ایمان دارید. ولی وقتی سر جلسه میشینید، هیچکسی جز اون نیست که دست‌تونو بگیره! هر جا که به نهایت ضعف و ناتوانی رسیدید، فقط صداش بزنید. باور نمی‌کنید چطور دست‌تونو میگیره! من خودم بارها سر این موضوع اشکم دراومده! وقتی لمس کردم مهربونیِ بیش از اندازشو به بنده‌های فراموش کارش:)امیدوارم خدا همیشه به همراه‌تون باشه و این چالشِ کنکورم با موفقیت پشت سر بذارید. اگرم نشه دنیا به آخر نرسیده. گفتم شاید همین الان نیاز به شنیدن‌شون داشته باشید.دوستون دارم، نونا و هیونگ‌تون! یه جمله‌ای هست که سوده هروی میگه. انرژی زنانه‌ی وجودتونو، بهای موفقیت‌تون نکنید!این انرژی زنانه، انعطاف‌پذیری، همراه شدن با جریان زندگی، حس امنیت(که جهان از من حمایت میکنه)، سرزندگی و امیده!ما به خاطر خیلی دلایل با انرژی مردانه‌ی وجود هر آدمی آشنایی بیشتری داریم ولی با این یکی نه!چهارمین موردی که براتون گفتم درباره‌ی ایناست.خلاصه یکم عمیق‌تر گفتم که بدونین واقعا مهمه‌.و یه موردم که یادم رفت بگم آزمون زدنه.(من خودم توش خیلی ضعیف بودم.. بگذریم که چیا شد اینطوری شد ولی آزمون زدن و تحلیلش خیلی مهمه‌. کاری که به شخصه توش کم کاری کردم و آخرا داشتم دیوونه میشدم بخاطرش. حدیث و فاطمه در جریانن)آره خلاصه از هر کاری که به نفع‌تونه دریغ نکنید✨ در نهایت بگم که من کسی‌ام که از کنکور نتیجه گرفت. من کسی‌ام که تو سال کنکور دو تا عروسی رفت و تو عید مسافرت! کسی که یه داستان نسبتا بلند نوشت و در کنارش به خودشناسی ادامه داد و پافشاری کرد. من کسی‌ام که وقتی بنر افتخار آفرینان کنکور سال گذشته رو با رفیق میدید اسم و عکس خودش رو اونجا تصور می‌کرد و حالا اون بنر جلوی مدرسه زده شده، با رشته‌ی مورد علاقش! و شنبه برای روز دانش آموز به مدرسه دعوت شده و امسال روز دانشجو رو باید جشن بگیره! در عین حال ادامه داد. با تموم سختی‌ها و وزنه‌ی سنگین سال دهم بخاطر کرونا، ادامه داد و نتیجه گرفت. فرای تصورش با حمایت زیاد خالقش! ایمان داشته باشید که خدا هرررررررر تلاشی رو میبینه. من یه جمله دارم و همیشه با خودم میگم که خدایا من تاجِ موفقیتم رو از تو خواستم که روی سرم بذاری. پس به خود خودش توکل کنید و بخونید. مطمئن باشید که موفق میشید. انگیزه‌های مختلف داشته باشید و تا میتونید بهونه‌ها رو حذف کنید. خسته شدید استراحت کنید تا اهمالکاری سراغ‌تون نیاد. شما میتونید‌. این آخرین قدم‌های پایان مدرسه‌ست. پرافتخار و با نتیجه تمومش کنید. صدتون رو امسال بذارید که پشت کنکور نمونید ولی اگر هم صلاح دیدید بدونید که زندگی ادامه داره و شما باز هم فرصت نشون دادن جربزه‌تون به جهان رو دارین! و بازم میگم کنکور همه چیز نیستفقط بخشی از چالش‌های زندگی‌تونه!
موفقیت
۵۴
۲۷
خواندن ۶ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/Dabirestaniha/%D9%85%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5-%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%D9%88%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1%DB%8C-ztg5pupkelmk
ردِ محبت‌های بی‌نهایتِ خالق!
ردِ محبت‌های بی‌نهایتِ خالق! اتفاقاتی رو دارم تجربه می‌کنم که رد "محبتِ خدا" روی برف‌های قلبم می‌افته و من با شگفتی تنها نگاه میشم و نگاه! می‌بینم و میفهمم که چطور جوابِ تک به تک تلاش‌هام توی هر زمینه‌ای رو میده. می‌خواد تلاش برای ساختن شخصیتم باشه، ارتباطم با جهان و جهانیانش باشه، آموزش‌هایی که با علاقه‌ی شخصیم یاد گرفتم باشه یا هر چیز دیگه‌ای. قدم‌های خالقم در کنارم، آغوشش، همیشه بوده و هست. این منم که تصمیم گرفتم "ببینم و متوجهش باشم"! این منم که خواستم از تاریکیِ زوم کردن روی نداشته‌هام بیرون بیام و قدرِ چیزهایی که دارم و خدا پیش پام میذاره رو بدونم. وقتی اینطوری میبینم، داشتن رضایت از زندگی، اعتماد به نفسم، حس ارزشمندیم راحته! چون همه‌ی ما لایق داشتنیم. فقط خودمونیم که باید اون پرده‌‌های نارضایتی رو بدریم و دور بندازیم. وقتی به این رویکرد ادامه میدم، سختی‌ها رو برای رشد کردنم میبینم. فشارها رو برای تبدیلِ زغال وجودم به الماس وجودم میبینم. اینطوری راحت‌تر میگذره‌. با امید به خدا میگذره! با صلح و اعتماد به جهانش میگذره. فقط باید زیبایی‌ها رو توی هر چیزی بگردی و پیدا کنی. اجازه‌ی شگفت زده شدن و تحسین بدی. اجازه‌ی تاثیر پذیری از طبیعت و مقاومت در برابر چیزهای آسیب زننده رو بدی! استقامت رو از سنگ و ریشه گرفتن رو از درخت یاد بگیری! لطافت رو از گل و عظمت رو از آسمون یاد بگیری! و اگر نبود زیبایی رو بسازی. با ذهنت، خلاقیتت‌. هر چیزی که لازم داری در اون شرایط و اون لحظه رو بسازی! شده‌ پذیرفتن وضعیت الانت‌ یا تغییر دادن مکان جسم یا زمانِ ذهنت! با ترکِ یک آدم که هم مدار تو نیست یا کم کردن ارتباطت... یا تصمیم گرفتن برای بیرون اومدن از غار گذشته و زندگی زیر آسمونِ حالا! حرف‌ها همه تکراری‌ان! هزاران بار شنیدم و شنیدی. اون چیزی که متفاوته "نوع انتخاب و تصمیم توعه"! نمیدونم کجایی و در چه حالی؛ فقط میخوام بدونی که مواظب خودت باش چون از تو یه دونه هست. بجنگ برای آرزوها و خواسته‌هات چون این دنیا میدون جنگه و مبارزان واقعی و قویش با دووم آوردن برنده‌ی نبرد سختی‌ها میشن. استراحت کن چون روح تو بهش نیاز داره. روانت محتاجشه و جسمت گناهی نکرده! حذف کن هر چیزی که مانع تمرکزت میشه رو. چون مغز تو لایق اطلاعات به درد بخوریِ که به کارت بیان و برات سود داشته باشن. جوری نگاه کن که به نفعته. به خدا، به خودت، به جهان، به آدم‌هاش! دلم میخواست اینا رو بهت بگم تا شاید یه یادآوری باشن برای تویی که نزدیک به قله خسته شدی یا لبه پرتگاه، سقوطت نزدیکه. ادامه بده و مواظب باش چون از تو یه دونه هست و خدا حواسش بهت هست. تمام تلاش‌هات رو می‌بینه و تحسینش رو موقع دادن نتیجه‌ها بهت نشون میده! #پریسا_اسدی
موفقیت
۲۱
۸
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B1%D8%AF%D9%90-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%90-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%82-p7oqga9fxrps
از من چرا رنجیده‌ای؟!
از من چرا رنجیده‌ای؟! دوست دارم حرف بزنم و دردِ دلم رو بیرون بریزم. اما از کجا شروع کنم؟ نمیدونم. میخوام از آدم‌ها بنویسم. از هر چیزی که باهاش درگیرم. دوست دارم مثل گذشته و بدون ترس توی ویرگول بنویسم. کمتر فکر کنم و بنویسم از هر چیزی که ذهنم رو خسته کرده. آدم‌ها ترسناکن‌. ترسناکیم‌. گاهی زخم‌هایی میزنیم که عجیب کاری‌ان‌. میسوزن. چشمه‌ی چشم‌هامون رو داغ میکنن. قلبمون رو به درد میارن، میسوزونن. این مدته خیلی چیزها از ماهیت وجود خودم فهمیدم. فهمیدم چرا بعضی از واکنش‌ها رو نشون میدم. چرا در مواجهه با یه سری چیزهای خاص واکنش یکسانی میدم. سربسته حرف زدنم دردی رو دوا نمیکنه ولی ترجیحمه. درسته که آگاهی نصف مسئله رو حل میکنه. اما همچنان وجود داره! پس نیاز به زمان و تلاش داره برای حل شدن. این مدته درگیر یک سری آدم سمی شدم که در شُرُف حذف کردنشون و بازیابی انرژیِ هرز رفتم هستم که شرمندشم. به هر حال درس‌های زیادی هم گرفتم که نیاز به مکتوب شدن تو دفترم و تحلیل دقیق‌تر دارن. ای یارِ ناسامانِ من، از من چرا رنجیده‌ای؟! ای درد و درمان من، از من چرا رنجیده‌ای؟! ای سرو خوش بالای من، ای دلبر رعنای من لعلِ لَبت حلوای من، از من چرا رنجیده‌ای؟! گر من بمیرم در غمت.... مدتی هست که مجنونِ آهنگ‌های سنتی شدم. بیش از گذشته‌. گوش دادن بهشون مثل یه تسکینِ عمیقه. حسِ افتخار به آثار شاهکار وطنی رو در وجودم زنده میکنه و من رو به ریشه‌هام وصل میکنه... یه حسِ ناب و انرژیِ فرای تصوره:) امشب اگر یاری کنی از همایون شجریان هم مورد علاقه‌ترینمه:) 《 باز آ که فرمان میبرم عشق تو با جان میخرم 》 یه سری نوشته از قبل دارم که وصف حالمه‌ و دوست دارم ذکر کنم.. "قبلا وقتی آگاهیم از رفتار آدما و خودم میرفت بالا فقط عذاب میکشیدم. چون نمی‌دونستم چطوری ازش استفاده کنم، به چه کارم میاد!الان که زمان گذشته و یکم به خودم اومدم اثرش رو میبینم. وقتایی که آدما خشم‌شون و.. رو فرافکنی میکنن در حالی که تو مقصر نبودی و حتی اتفاق خاصی نیافتاده، کمتر ناراحت میشم. چون میدونم مسببش من نیستم. اون از درون خود اون آدم بیرون میاد. آگاهی مثل یه پنبه رو گوشم و یه عینک رو چشمام عمل میکنه. جایی که نباید نمیشنوم، جایی که باید میبینم. من فهمیدم آگاهی همونقدر که درد داره، درمانه و یه سپر برای محافظت ازت در برابر ناآگاهی‌های آسیب زننده‌ست." "یه دوره‌هایی هست که خوب میگذره چون قبلش برای اون شرایط تلاش کردی. بعد دوباره سخت میشه. دوباره یه چیزایی طوری که میخوای پیش نمیرن و ابعاد دیگه‌ای از مسائلت خودشونو نشون میدن. اینجاست که باز باید آماده باشی برای پشت سر گذاشتن چالش‌های پیش روت. چون که تو فقط خودت رو داری و باید خودت رو بسازی و به این ساختن افتخار کنی." من عمیقا به این نتیجه رسیدم که در هر نوع ارتباطی با آدم‌ها باید ظرفیت‌شون رو سنجید و بعد نوع رفتار رو انتخاب کرد. چون یک سری‌ها واقعاِ واقعا ظرفیت احترام رو ندارن. اصلا یک سری رفتار در بین مردم رواج پیدا کرده که واقعا سمی و مضره. شاید مردم گروه بزرگی رو شامل بشه برای همین، کوچک‌ترش میکنم و میگم بین یک سری از هم سن و سال‌های خودم. مثل این که هر کسی رفتار سردتری داشته باشه و هر چقدر بیشتر نادیده بگیره، جذاب‌تره. (بماند که چرا همچین اشخاصی رو هر چند یک‌بار جذب میکنم و وارد مسائل شخصی میشه..) یکی دیگه از مسائلی که به تازگی بیشتر درگیرشم اینه که چرا تلاش‌هام اونقدری که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیره. (دردناکه:) من هر جور شده به تلاشم تو مسیر خودم ادامه میدم و سعی میکنم دنیا رو درست و بیشتر بشناسم. گاهی مثل الان به بن بست میرسم و تازه میفهمم پاهام درد گرفته از راه رفتن‌ها و دویدن‌های زیاد تو این جاده‌ی موفقیت. اونجاست که تو کوچه‌ی سرد ناامیدی و سردرگمی به دیواری متزلزل تکیه میدم و میشینم و به راهِ رفته و به اینجا رسیده‌م فکر میکنم. دیدنِ اشتباهاتم در وهله‌ی اول درد داره. اشکم رو درمیاره. اما بعدش تبدیل به تجربه و پختگی میشه. من همیشه و همیشه توی نیایش‌هام با خالقم، ازش خواستم خودش تاج موفقیتم رو روی سرم بذاره. منتی روی سر بنده‌هاش ندارم. منتی از اینکه بخاطر تلاش‌هام بخوان تشکری کنن. این وظیفه‌ی خودمه. اما حداقل انتظارم اینه باری به بارهای روی دوشم اضافه نکنن. دوست داشتم به پدر و مادرم بگم درسته که پرخرج‌ترین فرزندتون منم. اما بیاین صادق باشیم. کی بخاطر مسائل شخصی و روحی روانیم پیش شما اومدم؟! کی فهمیدین حالم بد بوده؟! کی فهمیدین چشم‌های پف کرده‌م از گریه چه دلیلی داشته؟ کی فهمیدین..... میدونین... این مسیر واقعا درد داره. منو یاد یکی از نوشته‌هام میندازه.. اون خب... اهمیتی نمیداد. اون ابعادی از وجودم که دوست داشتم دیده بشن رو نمیدید. اون با عینکِ تیره‌ی خودش به من نگاه میکرد.و منم... کم کم برای بی‌اهمیت جلوه دادن تلاش میکردم تا یه روزی تبدیل به عادتم شه.این تنها راه محافظت از شکستن یا ناراحت شدنه. شاید برچسب قایم شدن یا فرار کردن از حقیقت رو هم بهش بچسبونن اما مهم نیست. دیگه نیست.این تنها راه برای دور نگه داشتن قلبت در برابر آدم‌هایِ به اصطلاح عزیزه!تنها راه برای شکسته نشدن در برابر آدم‌های اشتباه...حتی فکر میکنم کسی وجود نداشته باشه که لایق دیدن شکستگی‌هات باشه.. از کجا معلوم که یه تیکه از همون شیشه‌ها رو قایم نکنه تا یه روز جلوی چشم‌های ناباورت، توی قلبت فرو کنه؟؟آدم‌ها...تعداد خیلی معدودی از اونها هستن که بهت حس امنیت میدن... بعضی‌هاشونم این حس رو اصلا ندارن فقط مجبوری کنارشون بمونی...از کلمه‌ی اجبار متنفرم.. هیچوقت نتونستم کاری رو که بهم دستور داده میشه انجام بدم... هیچوقت نمیتونم اختیارم رو تسلیم اجبارِ کسی کنم... مطلقا هیچکسی..شاید توی زندگیِ قبلیم، توی زندان مردم که انقدر نفرت دادم نمیدونم..اما به هر حال، اون داشت درخششِ خودش رو تو نگاهم میکشت. و من دیگه کاری نمیکردم.. هیچ تلاشی برای عوض نشدن تصویر مقابلم نمیکردم.. هیچ مقاومتی در برابر پذیرفتن اون تاریکی نمیکردم... من قرار نبود دیگه کاری رو بخاطر اون انجام بدم. اگر میخواست از قلبم بیرون بره، راه رو براش باز میذاشتم. چون اونقدری خسته هستم که چنگی برای نگه داشتن نندازم! اگر امروز اون تاریکی رو در آغوش نمیگرفتم، در آینده درگیرِ سیاهیِ مطلق میشدم! و اون موقع بود که عاشق‌ترین معشوق هم نمیتونست قلبم رو روشن و امیدوار نگه داره...معشوقه‌ی من تاریکیِ... هیچ آدمی در کار نیست.. معشوقه‌ی من همونیِ که خوب میدونه چطور بدون هیچ تلاشی قلبم رو آروم کنه."#پریسا_اسدی یادمه ماهان تیموری میگفت این حقیقت که اون آدمایی که موقع سختی و تلاشت پیشت نبودن ولی بعد از موفقیتت نزدیکت میشن تا از موقعیتت بهره‌ای ببرن، درد داره. این حقیقت که آدم‌ها فقط قله رو میبینن درد داره. وقتی که متوجه نیستن قبلش از چه کوهِ پر از سنگ و مانعی با هزاران ترس و احتمال سقوط بالا اومدی‌. سخت میگذره‌. گاهی واقعا سخت میگذره و من راهی جز تسکین خودم با نوشتن نمی‌بینم. راهی جز بیرون ریختن دردم با اشک‌هام نمی‌بینم. جز خودشناسیم، دستاوردهایی هستن که برداشت کردم و از ثمره‌ی تلاشم نهایت لذتم رو میبرم. در عینِ خوش بینی سعی در واقع بینی دارم. سعی با خو گرفتن با شرایط جدیدش دارم‌. در واقع از چیزی که لیاقتش رو دارم و براش جنگیدم دارم لذت میبرم و شاکرم. عمیقا از خالقم ممنونم که کمکم کرد به اینجا برسم. خالقم همیشه پشتم بوده و من تمام تلاشم رو برای قدردانی میکنم‌. تلاش برای اینکه تایید و تشویق خالقم برام کافی باشه. زندگی اینه. ترکیبی از درد و لذت. زندگی اینه. چیزی که کمتر روش حساسی به آسونی و خوشی گذر میکنه. چیزی که روش خیلی حساسی به سختی میگذره و درس‌های زیادی داره تا گذشتنش‌. آدما همینن. چیزی که برای من مسئله‌ست برای تو مثل آب خوردنه و برعکس‌. حالا انسانیت و همدلی وقتی معنا پیدا میکنه که من دست نذارم روی حساسیت تو و درکت کنم. و برعکس. انسانیت اون وقتیِ که تا حد امکان کمتر قضاوتت کنم و قبلش داستانت رو بشنوم‌. و برعکس. امیدوارم منسجم نوشته باشم. ممنونم از زمانی که برای خوندن دلنوشتم‌ گذاشتین. دلم برای ویرگول تنگ شده بود. مواظب خودتون هستین دیگه نه؟! فعلا=) در انتها چند عکس هم تقدیم نگاهتون=) که احتمالا کمی وایب و مودمه‌‌...
۲۸
۱۵
خواندن ۷ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-xkc9csgrubfj
اَپروَیژ
اَپروَیژ صدای حرکت در آهنی در گوشش پیچید. صدایی گوش خراش که با قطع شدنش، نور خورشید به صورت گندمیش تابید. از شدت نوری که سال‌ها از آن محروم بود، چشم‌هایش ریز شد. با اولین قدمی که سمت خیابان برداشت، حواسش پی افکار رنگ گرفته‌اش رفت‌‌. یاد کسی افتاد که ۴ سال پیش تنها مرد کتابداری بود که سنگینیِ بدهی‌هایش قفلِ دستبند دور مچش شد‌. اما حالا تنها همدمِ تاریکی‌های روزانه‌اش بود. یک دوست! تعهدی که در چهار دیواری بسته شده بود و زیر آسمان شهر منتظر تحققِ آن بود! دو دلیِ عجیبی، ذهن و قلبش را به بازی گرفته بود. قلبی که با تپش‌های مکررش، امید پمپاژ میکرد و ذهنی که جمله "چطور قراره از پسش بربیای" را مثل پتک بر سرش میکوبید. با شنیدن صدای جیغِ لاستیک، درست جایی در کنار گوش‌هایش، از جا پرید. ترسیده قدمی عقب برداشت و دستش را روی قفسه سینه‌ای که بالا و پایین میشد، گذاشت. نفس بریده‌اش را هماهنگ با مرد درشت هیکلی که از ماشین پیاده شد، رها کرد. قدم‌های مرد نزدیکتر میشدند و او میخکوب شده به قفل فرمانی زل زده بود که مثل توپ از دست راستش به دست چپش می‌انداخت. با خشمی که از حرکاتش مشخص بود، روبه‌رویش ایستاد و شاکی، سر تا پایش را از نظر گذراند. ناگهان در عرض چند ثانیه، درد دنده‌هایش تشدید شد. مرد ناشناس، او را روی کاپوت ماشین کوبیده بود. از بین دندان‌های چفت شده‌اش غرید: "پولِ نزولِ باباتو میدی یا از حلقومت بکشم بیرون؟!" هیسی از درد کشید و دست‌هایش را دور مچ‌های مرد پیچید. راه نفس‌هایش با فشار میله سرد به گلویش تنگ‌تر میشد. با صدایی بریده زمزمه کرد "و..ولم کن..." میدانست که آدم‌ها بخاطر پول و قدرت‌نمایی هر کاری میکنند و باورش زیر مشت‌هایی که بی‌رحمانه زیر دست زندانی‌ها خورده بود، قوی‌تر شده بود. حالا هم باورهای مغزش، مجبورش میکردند که دست‌های مرد را از گلویش دور کند. نفس زنان برای کمی اکسیژن تقلا میکرد. بین دم و بازدمش گفت "یک...یک سالم وقت.. دارم..." مرد پوزخندی زد و قدمی به عقب برداشت. "تو این ۵ سالی که وقت داشتی عرضه‌تو نشون دادی" تنها با چهره‌ای خونسرد به اخم‌هایی که در هم پیچید و انگشتی که تهدید وار جلوی چشم‌هایش تکان میخورد، زل زد. "فقط یک سال وگرنه به جای پول میگم جنازتو از زمین جمع کنن" نباید با یک تهدید ساده به هم میریخت. حتی اگر به قصد جانش تمام میشد. گوشش از این‌ تهدید‌های یک بار مصرف پر شده بود. توانش را به قدم‌هایش داد و از ماشین فاصله گرفت. مرد به همان سرعتی که آمده بود از افق دیدش محو شد. ساکش که خاکی شده بود را برداشت و قدم‌هایش را سمت قبرستانی کشید که برای اولین بار شاهدِ آن بود. **** تصمیمِ سختی بود که به دیدن پدرش برود یا مادرش! اما نیاز داشت مثل بچگی‌هایش دق و دلی‌هایش را سر مادرش بریزد. پس چشم‌هایش در جستجوی نام زیبای مادرش روی سنگ قبرها چرخید. با دیدن نام "ماهرخ" که خاک گرفته بود، نشست و انگشتش برای لمس آن سنگ بیقرار، حرکت کرد. دوست داشت چهره شاداب و خندان مادرش را ببوسد و او را در آغوش بگیرد اما از آن هم دریغ شده بود. حداقل خوشحال بود که چشم‌های گود افتاده و لب‌های بیرنگ از بیماریش را ندیده بود. تلخندی زد و آرام زمزمه کرد "سرطان شکستت داد مامان..." بطری آبش را از ساکش درآورد و مشغول شستن سنگ خاک گرفته شد. ادامه داد "میبینی؟ همه مثل سرطان افتادن به جون زندگیم میخوان منم ببازم" دست خیسش را از تاریخ تولدش برداشت. "اما این حق ما نبود مامان... اشتباه، پیشامد، اتفاق، نمیدونم! بابایی که برام قهرمان بود کمرنگ شده... ولی منم سهیلِ همون بابام..." انگار که به چهره مادرش خیره شده باشد، لبخندی زد "قهرمانم زد هر چی ساخته بودو رو سرمون آوار کرد اما از اول میسازمش... قول میدم برنده بازیِ کثیفی که راه انداختن من باشم... ولی از راهِ درستش!" قلبِ بیقرارش از شدت تپش‌هایش کم کرده بود. آرامش مادرش را حس میکرد که چطور مثل هاله‌ای اطرافش را پر کرده بود. پرتو‌های آفتاب از بین درخت‌های بلند بر صورتش میتابید. بلند شد و لباسش را تکاند‌. عقب گرد کرد و قبل رفتن، نگاهش را دوباره روی سنگ و بار دیگر در محیطِ خفگان آنجا چرخاند. خداحافظی زیر لب گفت و از آنجا دور شد. **** صدای کر کننده زنگِ هشدار، شوکی به بدنش وارد کرد و به سرعت با چشم‌هایی که به زور بازش کرده بود، روی تخت نشست. قبل از اینکه دوباره به دامِ خواب عمیقش بیافتد، پتو را کنار زد و آلارم را خاموش کرد. خنکیِ آب هوشیارش کرده بود و حالا با ورزش کردن، تقلای بیشتری برای هوشیارتر شدن میکرد. وقتی مطمئن شد که قطره‌های عرق از شقیقه‌هایش میچکد، دست از شنا رفتن برداشت. دوش آبِ گرمی گرفت و با خوردنِ قهوه‌اش کتاب صوتی گوش داد. با دیدنِ ساعت که ۷ صبح را نشان میداد، لباس‌هایش را عوض کرد. مهم‌ترین کارِ امروزش تلاش برای گرفتن مجوز بود.****روزهای تقویمش یکی پس از دیگری خط خورده بودند و پس از دو ماه دوباره پشت همان درِ آهنی ایستاده بود. آفتابِ تابستان بی‌رحمانه میتابید. حتی پوشیدنِ لباس نازک و زدن عینک هم تاثیری در کم کردن گرمای غیر قابل تحمل آن نداشت. کلافه از انتظار زیاد، در سایه به دیوار تکیه داد. با گذر سریعِ زمان، جوانه‌های نگرانی در دلش سبزتر میشدند و تنها کاری که توانسته بود انجام دهد، گرفتن مجوز با هزار جور بدبختی بود. با سنگینیِ دستی که روی شانه‌اش نشست از دنیایی که با اضطراب در آن سِیر میکرد، کنار دوستش پرت شد. سرش را بلند کرد و لبخندِ درخشان دوستش را دید. با دلتنگی او را به آغوش گرفت و بین بازوهای ورزیده‌اش فشرد. "چطوری پسر؟ زندونیا برای کتک زدنت دلتنگ بودن" از حرص هولش داد و مشتی به بازویش زد. "دست از شوخیای بی‌مزه‌ت بردار پیرمرد" تنها خندید و هم قدم از خیابان عبور کردند. "سکوت رو بشکن رفیق چه خبرا؟" خیره به قدم‌هایش تلخندی زد و گفت "قفس چیز جالبی برای تعریف کردن نداره. خبرا دست توعه پرنده!" نفس عمیقی کشید و کلاه کپِ دوستش را روی سر خودش گذاشت "والا چیزی تغییر نکرده منم همچنان همون سهیلِ بدهکارم" متعجب سرش را بالا آورد و ایستاد. "وایسا داری میگی هنوز خبری از کارگاه نیست؟" جوابش تنها سری بود که با تاسف به چپ و راست تکان خورد. چشم‌های ریز شده از تمرکزش را به دوستش دوخت و با تکان دادن سرش گفت "جوابِ طلب کارارم همینطوری میخوای بدی دیگه؟" دوباره نفس عمیقی کشید و دستش را روی صورتش کشید. "عمرا! نمیتونم دست رو دست بذارم که وقتم تموم شه. فقط این آخریا منتظر بودم تو آزاد شی باهم کارگاهو بزنیم." لبخندِ پیروزمندانه‌ای به لب آورد و دستش را به نشانه تائید روی شانه‌اش کوبید. "حله! همینو میخواستم. بزن بریم..." قدم‌های سریعش را از او دور کرد و به راه افتاد. سهیل خندید و فریاد زد "حالا جو نگیرتت آریا جان میخوری زمین!" و دنبالش راه افتاد که تاکسی بگیرند. **** دلشوره و هیجان عجیبی به جانش افتاده بود. دلش میخواست چرخ‌های ماشین تندتر بچرخند. یعنی میتوانست لذتِ تلاشِ چند ماهه‌اش را بچشد؟با حالتی عصبی روی شانه راننده کوبید و گفت "اگه میشه یکم سریعتر برونید" انگار که از راننده درخواستی غیر معقول کرده‌ باشد، از آینه اخمی کرد و دوباره به مسیر جاده خیره شد. مثل اینکه مجبور به سکوت و کمی انتظار بیشتر بود. لب‌هایش را روی هم فشرد و دوباره به صندلی تکیه داد‌. به ناچار به آسمان که با ابرهای تیره شلوغ شده بود، خیره شد. درست لحظه‌ای که چشمش به دوده سیاهی در دور دست‌ افتاد، گوشیش شروع به زنگ خوردن کرد. موبایلش را نزدیک گوشش برد. "آریا تو راهم یکم دیگه اونجام" با اخمی که ناشی از تمرکزش بود، به صدای ضعیف و تحلیلی رفته دوستش گوش کرد. با ناباوری گره ابروهایش باز شد و به ردِ کلماتی فکر کرد که بی‌رحمانه اثر ناگواری بر زندگیش به جا گذاشتند...! **** بدنِ مسخ شده‌اش تنها میدید و صداهای اطرافش را نمیتوانست از هم تجزیه کند. فقط در سرش اکو میشدند و سردردش را بیشتر میکردند. به دوده محو از باقی مانده چوب‌ها و ساختمانی خیره بود، که بود و نبودش به آن وابسته بود. آینده‌ای که یکباره با همان جرقه کوچک از اتصال برق، خاکستر شده بود و به آسمانی رفته بود که حالا به حال و روزش میبارید. بارانی که آتش لحظاتش را خاموش کرده بود و آتش نشان‌ها را راهیِ همان شهرِ بی‌رحم! با قطره بارانی که به گونه‌اش چکید انگار که تازه به هوش آمده باشد، متوجه آژیر پلیس و آمبولانس شد. اینجا چه خبر شده بود؟ به سمت آریا که ناامید از صدا کردنش از بازویش چسبیده بود، چرخید. "فقط ب...بگو کسی چیزیش...نشده..." چشم‌های نگران و غمگینش را به چهره بی‌حس پسر دوخت. به معنای واقعی کشتی‌هایش غرق شده بودند. کشتی های رهاییش! "اکثرا جراحت بوده..." با آسودگی نفس عمیقی کشید. همین که خانواده‌ای عزادار نشده بود، برایش کافی بود. میخواست به سمت باقی مانده‌های کشتی‌ای برود که ناخدایش شکست خورده بود اما با نزدیکتر شدنِ بازرس سر جایش خشک شد. مثل تکه چوب به حرف‌هایی گوش میکرد که نه تنها مرحم نبودند بلکه نمکی روی زخم‌هایش میپاشیدند. "آقای سهیل نجفی، با تلاش و اصراری که ماه‌ها برای به راه انداختن این کارگاه بزرگ داشتید منتظر بودیم، شاهدِ یک کار آفرینی باشیم نه همچین آتش سوزی فاجعه باری!" برگه‌های دستش که چند قطره باران روی آن دیده میشد را چک کرد. دوباره سرش را بلند کرد و ادامه داد: "در ضمن شما سوء سابقه هم دارید و دیگه انجام این کار قابل قبول نیست. متاسفیم." با رفتن بازرس و محو شدن صدای آژیر ماشین‌های پلیس، تلخندی زد و بی‌رمق روی زانوهایش افتاد. با نادیده گرفتنِ حرف‌های آریا که اصرار داشت دوباره بلند شود و تسلیم سرنوشتش نشود، روی زمینِ خیس دراز کشید و خیره به آسمانِ ابری که حالا با غروبِ آفتاب سیاه شده بود، قطره اشکی از گوشه چشمش سُر خورد. آریا هم به تقلید از سهیل کنارش دراز کشید و زمزمه کرد"اولین باری که تو سلول، زندگیتو برام تعریف کردی، از خدا خواستم هیچکسیو از عرش به فرش نرسونه..." قطره اشک دیگری چشمش را رها کرد و ادامه جمله‌اش را خودش کامل کرد "اما تاریخ دوباره تکرار شد... هر چند من هنوز بهش نرسیده بودم یکم دیگه مونده بود..." هر چه بیشتر میگفت، ضعف بیشتری حس میکرد. اشکش را پاک کرد و نشست. همانطور که با انگشتانش بازی میکرد گفت: "یادمه بابام همیشه بهم میگفت اَپروَیژ... هر بار دلیلشو میپرسیدم ازش میگفت بزرگ شدی میفهمی... وقتی توی کتاب تاریخ فهمیدم اپرویژ کی بود خوشحال شدم که بابام اینطور صدام میزنه‌‌‌... اما کاش شبیهش بودم... من الان شکست خوردم برعکس اسمی که داشتم... غیر اینه؟" چشمهایش که دوباره از اشک برق میزد را به چهره غم‌زده آریا داد. لبخند خسته‌ای به لب آورد و در جوابش گفت: "منم یادمه اولین بار تو لغت‌نامه‌ای که تو کتابخونه‌م داشتم، دیدمش... شکست ناپذیر... اسمش روشه سهیل تو باید شکست بخوری که شکست ناپذیر بودنو یاد بگیری اگه راه رسیدن به اونجایی که میخوای صاف و بی‌خطر باشه، دیگه چه لذتی داره بعد اون همه سختی؟" آب بینیش را بالا کشید و دستش را دور کمر دوستش حلقه کرد. سر روی شانه‌اش گذاشت و خیره به تاریکیِ دوردست زمزمه کرد: "آره من به مامانم قول داده بودم برنده بشم... هنوزم چند ماه دیگه فرصت دارم...." خنده‌ای کرد و ادامه داد: "حتی شده با فروختن بستنی جلو در مغازه‌‌م پولشو درمیارم..‌. نه فقط واسه صاف کردن بدهیا! تازه این سبک زندگی داره مورد علاقم میشه..." آریا هم خندید و روی شانه‌اش کوبید‌. "الحق که رفیق خودمی!" به قلمِ پریسا اسدی
۱۹
۶
خواندن ۹ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D9%8E%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%8E%DB%8C%DA%98-hg8ugjopo8ha
حسِ دوباره‌ی ضعف
حسِ دوباره‌ی ضعف این دومین باری‌ست که تا این حد احساس ضعف و ناتوانی دارم. نمیدانم از کجا شروع کنم و دست خود را بگیرم. در حال غرق شدنم. در درد شدیدِ روحم. نمیدانم چگونه آرامش را مهمان خانه‌ی روحم کنم و غبار اضطراب را از آن بزدایم. میخواهم برای این خانه تکانی کمک بگیرم اما نمیتوانم. شاید اولین قدم تغییر همین باشد‌. همانقدر که کمک میکنم، کمک بگیرم. دردهایم را اینگونه در تنهایی حمل نکنم که زیر این فشار کمر خم نکنم‌. همچون پاییز ابری و بارانی‌ام. آسمان قلبم روزها ابری بود و حالا بارانِ اشک‌هایم بر پنجره‌ی گونه‌ام کوبیده می‌شود و لغزشِ آن قطره‌ی درخشان را می‌بینم و حس میکنم. سخت است نمیدانم چگونه توصیف کنم حال و روزم را. نمیدانم چه واژه‌ای برای این یاری شتاب می‌کند. تنها رعد و برق و باران است و من، تماشا. تنها شاهدِ گریستن آسمان بر حال و روزم هستم. تنها این کار برای حالا، از دستم برمی‌آید. تا وقتی که ابرهای تیره کنار بروند و با کمی نورِ آفتاب، بنشینم و اندیشه کنم که چه خواهم کرد برای ساختنِ مخروبه‌های روحم. نمیدانم از کجا آغاز خواهم کرد و به کجا ختم خواهد شد. من فقط میدانم که باید کاری کرد. باید برایم کاری کنم. در تاریک‌ترین نقطه از مسیر خودشناسی‌ام هستم‌. هیچ نوری جز فانوسِ امید به خدا نمی‌بینم. فانوس را در دست میگیرم و با تردید و ترس، قدم‌هایم را بر خواهم داشت. درد می‌کند. جای خرابه‌ها و زخم‌ها درد می‌کند... راهِ دودکش خانه‌ام را مسدود می‌کند.‌. نفس‌هایش را قطع و وصل می‌کند... این باران تا صبح می‌بارد و میبارم و بالاخره این ابرها خالی از اشک می‌شوند. من می‌مانم و حسی سبک از جنس شروعِ نو. من می‌مانم و حسی از جنسِ ادامه دادن. در دوراهی‌ای که راه جدیدش را در پیش خواهم گرفت. راهی که همچون تونل تاریک است اما امیدوارم انتهایش روشن باشد و جاده‌ای ادامه دار. خسته میشوم، از باریدن از درد. میجنگم برای پایان دادن به دردی که فهمیدم از کجا نشات گرفت. می‌گیرد اما نخواهد گرفت. زیرا پایان درد، درمان است. ادامه می‌دهم، ادامه می‌دهیم به امید خالقی که در قلب‌مان است. نوشته شده با موسیقیِ lie alone از Blanco white
سلامت روانی
۱۹
۵
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%AD%D8%B3%D9%90-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%B6%D8%B9%D9%81-fgphmcb7aytj
دلگرفتگی به علتِ غبار خاطرات
دلگرفتگی به علتِ غبار خاطرات الان که دارم این پست رو مینویسم خونه‌ی مامان‌بزرگمم. همسایه‌ش خونه نبود و خانوادگی شب رو میمونیم اینجا. یاد اون خاطرات بچگیم افتادم که با دخترعموم با هزاران ذوق و شوق مادر پدرامون رو راضی میکردیم که شب رو بمونیم اینجا. تا خود صبح حرف میزدیم و فرداش مادربزرگم به مامان بابامون میگفت که نذاشیم بخوابه. بابابزرگم بهمون پول میداد و میرفتیم سُک سُک می‌خریدیم و کلی برای محتواش که جایزه و سیدی بود خوشحالی میکردیم:) حتی یادمه یه بازی تلفنی بود که شرح یک مکان رو می‌داد و جنایی بود. باید شماره‌ها رو فشار میدادیم که کارکتر بازی حرکت بعدی رو پیش بره. الان، چقدر اون روزا دور بنظر میان. چون پدربزرگم پیشمون نیست و دلم خیلی براش تنگ شده. ارتباطم از یه سالی به بعد با دخترعموم سرد و قطع شد و دیگه هیچوقت به صمیمیت گذشته برنگشت. ما دیگه همبازی بچگی‌های هم نشدیم. الان هر دومون دانشجوییم و پیِ اهداف خودمون. تو دوتا شهر مختلف. دیگه ذوقی ندارم که شب رو اینجا بمونم. دوست دارم برم اتاقم و روی بالش نرمم خوابم ببره. تو دنیای خودم وقت بگذرونم. همه چیز به طرز دردناکی تغییر کرده. اون روزها خاطره شدن و زندگی تو حالت طبیعی خودش جریان داره و من دارم بزرگ و بالغ میشم. اما بین روزمرگی‌هام، دلم برای پدربزرگ‌هام خیلی تنگ میشه. یکیشون رو تو دو سالگی و اون یکی رو تو ۱۴ سالگی از دست دادم. اولی رو یادم نیست. فقط یادمه مامانم میگفت "سر کوچه‌شون می‌رسیدیم گریه میکردی که اونجا نریم. چون صدای فریادهای اون روزم، تو رو ترسونده بود." اما خوب یادمه اون ۵ عصری رو که تو مدرسه بی‌قرار شدم بدون اینکه دلیلش رو بدونم و بعد رسیدن به خونه و زنگ بابام، اولین بار بود که طعم از دست دادن رو می‌چشیدم و یادم میموند. مزه مزه‌ش میکردم اون اشک‌ها رو. به وضوح یادمه خط به خط سوره الرحمانی که تار بود بخاطر اشک‌هام و به شادی روح پدربزرگم میخوندمش. اون لحظه اولین کاری بود که به ذهنم رسیده بود. اون مسیر کش اومده تو ماشین. اون کفش‌های انبوه توی حیاط. صدای شیون و گریه‌های همه از جمله مادربزرگم.. همه رو یادمه‌. اون مدت مثل یه خواب بنظر میرسه. به طرز دردناکی جمع شدن‌مون دور هم بعد مرگ بابابزرگم رو یادمه. قبل اون هم بود؛ ولی اون بهونه باعث شده بود زمان بیشتری رو با دخترعموها و پسرعموهام بگذرونم:) حتی یادم نمیره اون بازی "زو" روی کوه‌های شهرمون که فامیلی بازی میکردیم، روز پنجم از آسمونی شدن روح بزرگ پدربزرگم رو:) من بچه بودم. درکی از شخصیت آدما نداشتم. نه اونقدری که الان دارم. ولی میدونم خیلی مهربون و دست و دلباز بود. بابام میگه جوونی‌هاش لجباز بوده. احتمالا نوه‌ش هم به خودش رفته:)) امشب که اینجام خاطراتِ زیادی تو سرم چرخ میخورن اما در نهایت میخوام لذت ببرم از وجود و نفس کشیدن کنار تنها مادربزرگی که برام مونده. امسال شب‌هایی هم بود که تو این خونه تا سه، چهار صبح بیدار بودم و برای امتحان نهایی می‌خوندم. اون شب‌هایی که اینجا خوابم میبرد تا صبح برای امتحان برم یه شوق خاصی داشتم. با اینکه دیدن قاب عکس‌های پدربزرگ و دوتا عمویی که ندیدمشون باعث میشن یه جور غریبی دلم بگیره، اما این خونه مهمون آدم‌های زیادی بوده. مقدسه برام. دیگه اون بچه‌ای نیستم که با دخترعموم بازی و شیطونی کنم. دیگه دارم پا به دوران جوونی میذارم و این گذر زمان عجیب زیباست و غریب! صدای مهرِ رکعت شمار مادربزرگم تو گوشم میپیچه. چقدر قشنگه نماز خوندن‌هاشون:)))) چقدر قشنگه اون ایمان و اعتقادی که باعث عبادت پروردگارشون، این ساعت از شب میشه. چقدر وجودشون ارزشمنده، چقدر:))) بغضم گرفته. اگه اتاق خودم بودم حتما اشک می‌ریختم اما الان... یه حسی جلومو میگیره. به هر حال مامانم پشتم خوابش برده و بابام اتاق روبه‌رویی داره میخوابه‌. من هرگز پیش کسی اشک نمی‌ریزم‌. نمیدونم از کِی. اما عادت کردم. اشک‌هام برای منن. به کسی نشون‌شون نمیدم. نظری ندارم حرف‌هامو به کجا برسونم و تموم کنم. چون حتی نمیدونم چیشد و چطور شروع به نوشتن کردم. فقط دلم خواست این حس و حال ثبت بشه. همین:)
۲۰
۱۱
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D9%84%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%AA%D9%90-%D8%BA%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-ic0gbjcsbs5n
کافی‌تر از کافی!
کافی‌تر از کافی! مدتی‌ می‌شود که از نوشتن در فضای ادبی دست کشیدم. حالا هم نمیدانم چه چیزی برای گفتن دارم. در اصل به جای نوشتن و گفتن ترجیح میدهم انجام داده و درگیر عمل کردن باشم. از دور نظاره‌گر باشم و در سکوت شنوای حرف‌ها. گاهی برای از دست رفته‌ها‌، درواقع کسانی که یک سال از نبودشان میگذرد، اشک میریزم. یک تلنگر برای جاری شدن اشک‌هایم کافی‌ست. و زمانی که به عمقِ این رنج میرسم، انرژیِ زندگی از تنم می‌گریزد. در چنین لحظاتی معلقم. میان خودم و دنیای پیرامونم. تنها میگذارم که آن شوک که انگار عصبی‌ست بگذرد تا به حالت عادی خود بازگشته و سرِ کارهایم بروم. نمیدانم چه نوع تغییری‌ست اما از روزمره نویسی در اینجا دست کشیدم. شاید ابرازگری‌ام، ارتباط گیری و اجتماعی بودنم خاموش شده و شاید هم نمی‌خواهم. نمی‌خواهم چون حس ناامنی در کمین و شاید در آغوشم است...! از نصیحت و اندرزگویی و از انتقاد هم دست کشیدم. این من، من دیگری‌ست‌ که نمیدانم چه زمانی پا به عرصه‌ی زندگی‌ام گذاشته اما مرا از خودم راضی می‌کند و همین کافی‌ست. به بیانی، سرم آنقدر در لاک خود رفته که گاهی وقت میکنم آن را بیرون آورده و از اطرافیانم خبری بگیرم. در حال حاضر، هیچ چیز جز مسائل شخصی‌ام برایم جذاب نیست. همین اتفاق بود که مدت‌ها برایش تلاش کردم. تلاش برای آموختنش به ذهنم. و حالا که نصبِ برنامه کامل شده، به خوبی اجرا می‌شود. راضی‌ام! گاهی دلم برای دلنوشته‌هایم تنگ می‌شود‌. دلم پر میزند برای متنی جدید خلق کردن. اما سنگِ صبورم حالا حالاها دفترم و خط به خطِ آن است که منتظر نشستن مهمانیِ کلماتم است. انگار به نقطه‌ای رسیدم که تنها نقطه‌ی جنگ است. فرصتِ لغزش و مکث نیست. تنها باید حرکت کرد. ادامه داد. تشنگی‌ام برای ادبی نوشتن به سیراب شدن رسیده. من می‌روم تا کلماتم باقی بمانند. به امید خالقی که در قلب من است.
۳۱
۱۱
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C-ovfumzcn4hkj
قلبِ وابسته‌ی لعنتی
قلبِ وابسته‌ی لعنتی میدونستم؛ زندگی رو یه چراغ قرمز لعنتی میبینم. خیلی وقته. چراغ هی سبز میشه، زرد، قرمز تا ابد. اما من همون آدمم. بد وابسته میشم. بد دل میبندم. خیلی بد، خیلی عمیق. برای همین بود که نگفته بودن بهم ولی فهمیدم فرقی نداره چه رفتنی، هر رفتنی یه تیکه از منو جدا میکنه و با خودش میبره. اگه هر کی یه تیکه از منو با خودش ببره، چی میمونه ازم؟! حتی معلوم نیست اون بخش از وجودمو یادگار نگه داره یا بندازه دور... هیچکس بهم نگفت انقدر درد داره نگفت چطور با دردش کنار بیام یا اصلا چرا یه آدمِ معناگرام! که انقدر معنی برای حضور رهگذرای زندگیم بچینم که نخوام برن! که اگه رفتن یه تیکه از قلب منم ببرن! قرار نبود انقدر تلخ باشه، سخت بگذره.. اگه برای رفتن موقت یا همیشگی یه آدم، چه از زندگیم چه از کشورم، با قطع ارتباط یا ادامش، انقدر اشک بریزم چشمی نمیمونه دیگه... اگه قلبم انقدر دلتنگ شه میترکه... اگه اینطوری باشه اذیت میشم‌. وقتی اون اعتماد به جهان تو ناخودآگاهم شکل نگرفت، از همون نوزادی اذیت شدم تا الان. از همون وقتی که اعتماد نکردم، ترسیدم. از همون موقع درکِ موقتی‌ها و دلبستگی سالم و ناسالم قاطی شد! همه چیز مخلوط شد و منی شدم با قلبی به تپندگیِ یه گنجشک که منتظره تغییره برای ترسیدن و وحشیانه تپیدن. کسی‌ام هست منو بد بخواد؟ دلش برام پر بزنه؟ نباید بذارم دلم زیاد پر بکشه. خسته میشه از پرواز و گوشه‌گیری میکنه. باید دوباره مراقب خودم باشم. مراقبِ این منِ حساس! که کسی نمیفهمه حساسیتشو. باید دوباره قوی‌تر شم. کافی نیست. این اشکا میگن کافی نبود باید قوی‌تر بشی. شایدم کمی از جنسِ سنگ برای دووم آوردن! #شب_نوشت #پریسا_اسدی ۱:۲۶ ۱۴۰۲/۶/۱۵
۲۸
۲۵
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/Shabnameh/%D9%82%D9%84%D8%A8%D9%90-%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%87-%DB%8C-%D9%84%D8%B9%D9%86%D8%AA%DB%8C-lqwcw8plnckc
از الان دلِ حساسم گرفته!
از الان دلِ حساسم گرفته! آدما دو دسته‌ن! کسایی که عاشق پاییز‌ ان و کسایی که از پاییز خوش‌شون نمیاد!من جزو دسته‌ی دومم. یعنی تلاش کردم به جمعِ دوست دارانش بپیوندم ولی در نهایت فهمیدم پاییز فصل من نیست! من و پاییز دوتا غریبه‌ایم که از آشناییِ باهم غمگین‌ان! اصلا باهم جور درنمیایم. درست حسِ میزبانی رو دارم که منتظر سر رسیدن مهمونشه. خودشم از اون مهمونایی که از سر رودروایسی نتونسته بگه ازت خوشم نمیاد!پاییز برای من دلگیر بوده و هست. شبیه به تیزرِ پایانیِ فیلم. فیلمی که خیلی دوسش داشتی و باهاش زندگی کردی. مثل همون بالا رفتنِ طاقت‌فرسای اسم‌هاست که کسی حوصله‌ی دیدنشو نداره و همیشه ردش میکنه. پاییز برای من خیلی سنگینه‌. انگار که تو زندگی قبلیم تو فصل خزان، کسی رو از دست داده باشم یا اتفاق ناگواری رو تحمل کرده باشم!نمیدونم. پاییز مثل اون دانش آموز انتقالیِ مدرسه‌ست و من اون قلدرِ کلاس که هیچ‌جوره نمیتونم حضورشو تحمل کنم! اگه به من بود به جای پاییز، دوتا بهار تو سال میذاشتم.از وقتی یادم میاد، از ضعیف بودن متنفر بودم. پاییز یه جورایی بازتابِ خستگی و اضطراب، بعد از تحملِ کلی سختیِ برام! من با چیزهای جدید دیر کنار میام و خزان برای من همون چیزِ جدیده که هیچوقت به وجودش عادت نکردم!#پریسا_اسدی#piece_of_heart چی میشد وقتایی که پاییز طاقتم برای راه رفتن رو زمین رو طاق میکرد، ماه به زمین نزدیکتر میشد تا چال گونه‌هاشو ببوسم و روی کوه‌های یخیش روزامو شب کنم تا وقتی که خبرِ رسیدنِ شکوفه‌های برف رو بشنوم؟!
۱۵
۱۳
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%84%D9%90-%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-jzwnr7fxicik
از حرفِ دل‌های اخیر
از حرفِ دل‌های اخیر تو دنیامون چقدر محبت کم داریم، عشق کم داریمچقدر از کم محبتی شکستیم، خودمونو تنها پیدا کردیمچقدر کشته شدیم و کشتیم رفیق...نه تنها دردِ سقوط و دوباره ایستادن رو چشیدیم، دردِ قضاوت و دردِ تحمیل شده به مغزهامونم تحمل کردیمچقدر بشریت رو زیر سوال بردیم، چقدر شکستیم و معلق شدیمچقدر گم شدیم و هرگز پیدا نشدیم، چقدر مفقودالاثر شدیم و منِ گذشته‌مون رو زنده به گور کردیمچقدر با خودمون بد تا کردیم، آره ما آدما با خودمون خیلی بد کردیمخودمونو پس زدیم، چنگ زدیم، خراش دادیم...چقدر تحمل کردیم! چقدر فشار تحمل کردیم رفیق..چقدر همه چیز سخت میگذره، چقدر داریم تحمل میکنیم... چقدر دیگه مونده تا مخزنِ صبرمون پر و سرریز شه؟چقدر ناامیدیم، چقدر غمگینیم رفیق...چقدر داره سخت میگذره رفیق...#پریسا_اسدی#شب_نوشت من واقعا تغییر کردمچون دیگه وقتی ناراحتم حس گناه ندارمبه جای سرزنش، به خودم افتخار میکنم که چه چیزهایی رو از سر گذروندمبه جای فرار، میمونم و روبه‌رو میشمبه جای پس زدن غم و دردم، در آغوشش میگیرمحسِ پناه و امنیت رو از خودم میگیرمبه جای فرار از تاریکی باهاش خو میگیرمبه جای حسِ تنهایی، به آدمای ارزشمندی فکر میکنم که کنارمنبه جای ناامیدی، به رویاهام فکر میکنمبه جای تخریب خودم، به دستاوردای کوچیک و بزرگم فکر میکنمبه جای زیر سوال بردن تک تک افکار و کارام، به خودم حق میدماشتباهاتمو فرصت یادگیری و غمم رو فرصتِ یادآوری میبینماز نفرتِ تو وجودم نمیترسمخشمم رو انکار نمیکنماز دیدنِ ترس‌ها و ضعف‌هام هنوزم واهمه دارم اما اون "هنوز" دیگه خجالت‌زدم نمیکنه، منو از خودم متنفر نمیکنهفقط یه بخشی از یه انسان کامل میبینمش؛ فقط نمیخوام خوبیامو ببینم چون اونطوری یه دروغممن خیلی تغییر کردمبه سختیایی که گذروندم فکر میکنم و به خودم افتخار میکنم که به سلامت و با موفقیت گذروندمفکر کنم همه‌ی اینا یه بخشی از دوست داشتنِ خودمنفکر کنم بالاخره دارم میفهمم، درست یاد میگیرم۱۴۰۲/۶/۸ ۱:۴۷#شب_نوشت به طرز عجیبی یادم رفته اینجا چی میگفتم و چجوری مینوشتم و چطور ارتباط میگرفتم!:) ارتباطِ ویرگولیم قطع شده☹? ولی یه حسی بهم گفت بهتره منتشرش کنم نذارم تو پیشنویس خاک بخوره... شاید کسی نیاز داشت به خوندنشون آی دون نووو:)
۱۹
۷
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B1%D9%81%D9%90-%D8%AF%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-hyywnmgwksel
روزمرگی‌های امروزم و این روزها
روزمرگی‌های امروزم و این روزها می‌خواستم صبر کنم شب بشه تا بنویسم اما الان ساعت 1:07 ظهره. تقریبا یک ساعت و نیمه که از خواب بیدار شدم. به جرئت میتونم بگم در طول این مدت از تابستونم اولین روزی بود که با آرامشِ عمیق از خواب بیدار شدم. چرا؟ چون هر بار یه دغدغه‌ای بود که پسِ ذهنم بچرخه و بتونه آشفته حالم کنه. اما امروز با سکوتِ خونه و حسِ دوباره‌ی دوست داشتنِ خودم بیدار شدم. البته کلاس رانندگیمم کنسل شده بود و یه عامل دیگه برای آسودگیِ خیالم بود. دارم فکر میکنم شاید بهتر بود اینا رو تو پلنرم ثبت میکردم.. اما ویرگول برای نوشتن بیشتر در دسترسم بود. وسط تابستونه و من به طرز عجیبی سرما خوردم! دیگه دارم خوب میشم ولی خیلی غیر منتظره بود! برای همین یه دمنوش برای خودم دم کردم و با نبات نوش جان کردم:) و با یه هلو انجیری و سیب گلاب، صبحونه‌ی مفید و مختصری خوردم. وقتی داشتم آشپزخونه رو مرتب میکردم چندتا از آهنگای بنگتن رو گوش دادم و بعدش لغات کتاب 504 رو مرور کردم. ناگفته نماند تازه شروع کردمش.. البته گفتنش حس اینکه آلو تو دهنم خیس نمیخوره رو بهم میده *ایموجی خنده چون با کیبورد کامپیوتر دارم تایپ میکنم به ایموجیای خوشگلم دسترسی ندارم. به هر حال بعد از اون نشستم پشتِ پی‌سی و اومدم به اینجا سر بزنم. دو تا پست خیلییییی لذت بخش خوندم که واقعا لذت بردم و انگیزه شد برای این پستِ ساده‌م.. چون با خوندنش به یه مسئله‌ی خیلی مهمی پی بردم. فکر کنم قبلا بهتون گفته بودم که یه آدم بسیار حساسم و این ویژگیم باعث میشه خیلی جزئی‌نگر باشم و گاهی سرش اذیت میشم... و اخیرا تمرکزم روی اثرات منفی‌ای که روم داره رفته بود. با خوندن اون پست فهمیدم خالقم منو اینطور آفریده تا نکته‌سنج باشم برای نوشتن، نویسنده شدن. حتی دوباره بهم یادآوری کرد که برای بخاطر سپردنِ جزئیات شغل آینده و رویاهای بچگیم خیلی بهش نیاز دارم. برای رفتن به جایی که بخاطرش زندگی و تلاش میکنم نیاز دارم به حساس بودن. خدا من رو آفریده برای چیزی که واسش ساخته شدم... یاد پادکست سوده هروی هم افتادم که میگفت خدا به همه ما یه حکمی داده. که رحمت من شامل همه‌ی شما میشه. اون حکم رو پیدا کن و راهت رو پیش برو. اگه تسلیمِ گفته‌های دیگران بشی مثل تو نمیتونی، قوی نیستی و غیره، هشیار یا ناهوشیار داری زندگیِ خودت رو نفرین میکنی! برای همین تاکید میکردن که وقتی متوجه میشی که من میتونم با تغییر زندگی خودم، روی زندگیِ خانوادم هم تاثیر بذارم، از این نقطه مسئولیت تو سنگین میشه. میگفتن که ما با ناامیدی‌ها و فراموش‌کاری‌هامون، خودمون رو از خیلی چیزها محروم کردیم! همچنین میگفتن که نقطه‌ی ثروت در زندگی از همین جایی شروع میشه که من با آگاهیم متوجه میشم که با فکرم، کلامم، عملکردم و تصمیماتی که میگیرم و فرکانسی که با این‌ها میفرستم چقدر روی زندگیِ خودم تاثیرگذار هستم. بنابراین میگفتن که اون حکمی که خدا بهت داده رو پیدا کن و خودت رو بهش وصل کن و برای اون نقطه‌ای که قراره دریافتش کنی، خودت رو آماده کن. ظرفیت درونی خودت رو با آگاهی پر کن. توی اون پست هم که عنوانش این بود که روانشناسی چگونه به نویسندگان کمک می‌کند، تقریبا راجع به همین موضوعات صحبت میکردن که یک نویسنده باید چیزی رو تجربه کنه تا بتونه ازش بنویسه و نوشته‌هاش معنا پیدا کنه. و من هم توی این پستم تمامِ برداشت خودم رو باهاتون به اشتراک گذاشتم. اینم اون پستِ مختصر مفیده: در آخر میخوام راجع به دغدغه‌ای که توی یکی از پست‌هامم ازش بهتون گفته بودم دوباره بگم. من بعد از دادنِ کنکور به حرفم عمل کردم و هر آن چیزی که بهش مربوط میشد رو سپردم دست خالقم. چون من کارم رو انجام داده بودم. اما این روزها که خبرهای نصفه نیمه ازش مثل تراز و درصد خام یا مهلت اعتراض زدن بهشون غیره دیوونم کرد، منو به مرز یه ناامیدیِ عمیقی کشید که بیشتر دلزده بشم و بیشتر به رفتن فکر کنم. اینکه هیچ چیزی نظم نداره و چقدر دارن اذیتمون میکنن! کنکور یه دغدغه‌ی بزرگ برای منِ نوعیِ. اما هر کدوم از مخاطب‌هامم با توجه به سن و شرایطشون با دغدغه‌های دیگه‌ای که ریشه‌هاش به یک جا ختم میشه، درگیرن. من به هیچ راه حلی در حال حاضر جز خودشناسی و روانشناسی و گسترش آگاهیم نمیرسم. برای همین هرگز قرار نیست ازش دست بکشم. اما دغدغه‌م؛ اینه که بالاخره کدوم رشته‌ی دانشگاهی رو با توجه به رتبه‌م قراره بخونم. چون هر کدوم خیلی راحت 4 تا 6 سال از زندگیمو تعیین میکنن که چطور بگذره و شوخی بردار نیست. اما تهش باز به این نتیجه رسیدم که تو هر مسیریم که قرار بگیرم خالقم به اون سمت هدایتم کرده و در امتداد همون مسیریِ که باز خودش عشق و شورش رو به قلب و روحم دمیده. دارم سعی میکنم به توصیه‌ی خودم به بقیه که از رحمت خدا ناامید نشو، عمل کنم. برای کنار اومدن با سایه‌هایی که قبلا ازشون براتون گفتم دارم قدم‌های کوچیک اما موثری برمیدارم. در نهایت، ممنونم که تا اینجای پست رو خوندین و بهم گوش دادین. امیدوام هر جا که هستید حالتون خوب باشه و مواظبِ ورودی‌های ذهن‌تون و دایره‌ی ارتباطاتتون باشید. که یه وقت هر چیزی وارد حریم امن‌تون نشه.
خودشناسی
۲۵
۱۴
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%85%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%85-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7-wq0wrtw9ayah
بداهه‌نویس-
بداهه‌نویس- دوست دارم برای همه غریبه باشم.دوست دارم برم و پشت سرمم نگاه نکنم.دوست دارم همه چیز رو رها کنم بدون اینکه نگران چیزی باشم.اینا تمام افکاری‌ان که خیلی وقته تو سرم چرخ میخورن.و جالب اینه که یه حسِ قوی‌ای بهم میگه یه روز به همش میرسم.اونقدر جاه طلب هستم، که دوباره خواسته‌هام عوض بشن.اونقدر مودی هستم که یهو بذارم برم. گم و گور بشم.اونقدر احساسات مختلف درونم میجوشن و منفجر میشن، که تغییر کنم.که غریبه‌ترین آدم باشم برای آدمای اطرافم.تهِ تهش شاید همون نویسنده‌ی منزوی‌ای شدم که تو خونه‌ش کز کرده و فقط مینویسه و از آدما دوری میکنه.این منم. کسی که با درکِ بالا و اعصابِ ضعیف شناخته میشه. زودرنج و در عین حال قویِ، عاشقه اما بروز نمیده!مثل همه کلی اشتباه کرده. اما در تلاشِ حس گناهش رو خنثی کنه. چون هیچکدوم از درداش رو دوا نمیکنن.مثل تو دلش شکسته، دلتنگه، غمگینه، گاهی خوشحاله و تو پوست خودش نمیگنجه، گاهی زخماش درد میگیرن و درداش از چشماش سرازیر میشن. یه آدم مثل همه و در عین حال یه آدم مثل هیچکس. درست مثل تو و خیلیای دیگه. داد بزن. هر جا که لازم شد. فریادهای درونت مثل یه بمب اتمی میمونن. وقتی قورت‌شون میدی فقط درونتو زخمی‌تر میکنن. پس برو. جنگل، کوهستان، کنسرت، شهربازی، یه جای خلوت که خودت باشی و خودت. حتی بالشت. فریاد بزن و خالی شو از تیزیِ دردهای قلبت. گاهی میخوای حرفی رو بزنی به کسی اما انقدر بهش فکر میکنی که آخرش منصرف میشی. سکوت رو ترجیح میدی.گاهی براش مینویسی ولی انقدر ویرایش میکنی که خودتم یادت میره چی میخواستی بگی.میخوام بگم، حتی اگه همه با رفتارشون بهت گفتن دوست داشتنی نیستی، بازم تسلیم نشو و خودت باش.بدون سانسور، بدون ترس. بذار حرفات داغ از تنور مغزت بیرون بیان و رو دستِ شنیدارش بشینن. یا گرماش لمس میکنه دستای سردشو، یا میسوزونه و پسش میزنه.حرفاتو حبس نکن تو زندانِ قلبت. آزادشون کن که آزاد باشی. حتی اگه اون بیرون کسی منتظرِ رها شدنشون از قفس نبود. درخششِ پیراهنِ پولکی‌ و نقره‌ای‌ رنگِ دختر، زیر نورهای لوسترِ مجلل کاخ، نگاه هر بیننده‌ای را مجذوبِ خود میکرد.همه‌ی جمعیت جام به دست، محسورِ نغمه‌ی پیانوی نوازنده شده بودند که ناگهان رعد و برقی زد و آسمانِ شب روشن شد. صدای خوفناکش در میان فشرده شدنِ کلاویه‌ها گم شد و با مرگِ نور، تاریکی در سالنِ بزرگِ کاخ به رقص درآمد.اما این انگشتانِ نوازنده بود که ماهرانه بر روی کلاویه‌ها حرکت میکرد و می‌نواخت تا حضار را جادو کند؛ آنقدر که تاریکی نامرئی باشد و صداها موجوداتِ زنده‌ای باشند که می‌رقصند و می‌چرخند! هر چقدر که میگذره و هر چقدر کلماتی شبیه به غیرممکن رو از مردم میشنوم؛ زمزمه‌ی هیچ غیرممکنی برای من وجود نداره رو بیشتر، از خدا توی قلبم حس میکنم!حسی شبیه به اینکه اگه اونا میگن نه پس قطعا آره! -به قلمِ پریسا اسدی-
۱۵
۶
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%87%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-nfu3i6x5wtis
انفجارِ ستاره‌ها
انفجارِ ستاره‌ها شاید ستاره‌ای که در آسمان درخششِ چشمک‌هایش را میشماری، سال‌های درازی‌ست که انفجاری مهیب او را به کامِ مرگ کشانده و حالا تو غافل از آن درد، نگاهِ بیخبرت را به سیاهیِ مطلق دوخته‌ای.همچون من و تو که روی زمین بی‌توجه، از میان مردگان متحرک عبور می‌کنیم و نفس‌هایمان را با وجودهای پر شده از درد رها می‌کنیم!#پریسا_اسدی نمیدانستم بحث را از کجا شروع کنم ستاره‌ی من. اما میدانم نه تنها من، بلکه تمامِ سحابی‌های اطرافم، از زاده شدن، درخشیدن، سوختن و انفجار خسته شدیم‌. گاهی آنقدر خسته‌ایم که نایی برای ابرازش نماند. اما من اینجا به جای تو و همه میگویم که ما در زمان و مکانِ اشتباهی متولد شدیم‌. شاید پیشینیان و آیندگان‌مان هم همین حس را داشتند و خواهند داشت. نمیدانم، احساسِ گیر افتادن درمیان سوالات بی‌پایان و بی‌جوابی‌های بی‌انتها را دارم. احساس پوچی و سرگشتگی. برای حالا، نمیدانم از جان خود و زندگی‌ام چه میخواهم. شاید یک خواب آرام و بی‌بازگشت کافی باشد. به هر حال، آمده‌ام بگویم خسته‌ام از زندگی کردن و میدانم از میان هزار تن، حداقل پانصد نفر با من هم نظر باشند و هم احساس. کاش میشد مغز را از سر بیرون کشید و هر گاه آمادگیِ رویارویی با افکار را داشت، آن را سر جای خود بازگرداند. حداقل اینگونه کمی هم شده، استراحت و تنفسی میتوان داشت. ما در دنیایی که هر لحظه اخبار جدید بمبارانمان میکند و به سرعتی مانند نور پیش می‌رود، گیر کرده‌ایم. دلم برای ما میسوزد. سهمِ‌مان از زندگی شده، گرما، تقلا، گرانی، تورم و... حتی در داشتن اینترنت هم شانس نداشتیم و ضعفِ آن شده سهم ما از دنیای مجازی. نمیدانم بخندم یا گریه کنم. اما رمقی ندارم و در بی‌حالت‌ترین حالت ممکنم، به ثانیه‌های عمرم خیره شدم که میگذرند و امیدوارم انتهایش زودتر برسد.. ما همه از انفجار میلیاردها ستاره و ترکیبِ چند صد عنصر ساخته شده‌ایم اما افسوس که روی زمین گیر افتادیم و نمیتوانیم سرمان را بالا برده و به عظمت آسمان بیاندیشیم. تنها دغدغه‌ی‌مان شده، تلاش برای زنده ماندن. حالا فهمیدی چرا دلم برای‌مان میسوزد، ستاره‌ی من؟!
۱۶
۲
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%90-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7-lyagc3jhrqwc
خودِ واقعیم
خودِ واقعیم دارم با تاریک‌ترین قسمت‌های وجودم دست و پنجه نرم میکنم که برای الان فقط زخمی‌ترم میکنن. بعد از دفتر پلنرام، ویرگول جاییِ که بیشتر میتونم خودم باشم. جایی که غریبه‌ترم و ترسی از اینکه تصور بقیه ازم چی بشه رو ندارم. احساسات شدید و ضد و نقیضی رو تجربه میکنم. تو سیاهچاله‌ی وجود خودم گیر افتادم. خیلی بدم گیر افتادم! تنها راه نجات هم خودمم. کلیدش تو دستای منه. اما فعلا دارم روزای سختی رو میگذرونم برای کنار اومدن با ابعاد تازه‌ای از وجودم. با سایه‌هام چشم تو چشم شدم و میترسم. خیلی زیاد. دارم تو مغزم میجنگم و تلاش میکنم که درست فکر کنم. دارم میجنگم که تائید و محبت دیگران نیازم نباشه. دارم میجنگم تا خودم قبل همه، همه چیز خودم بشم. خودم هر چیزی که از دیگران میگرفتمو بگیرم. دارم تلاش میکنم خودم بعد خدا بشم همه کس خودم. تلاش میکنم با خودم کنار بیام. تلاش میکنم بیشتر خودم باشم و زخما و سایه‌هامو در آغوش بگیرم. سخت‌ترین لحظاتی رو تجربه میکنم که تا به حال با خودم داشتم. سخت‌ترینایی که میدونم وجودمو صیقل میدن و منو واقعی‌تر میکنن. پوسته‌ی بیرونیم داره تراشیده میشه و این درد داره. خیلی زیاد. شاید در این حین خیلیا رو از دست بدم. چون ابعادی از من داره بیرون میاد که حتی خودم به زور دارم میپذیرم چه برسه دیگران. انتظار ندارم کسی بمونه. ترسی ندارم از رفتن کسی. من الان فقط میخوام خودم به خودم خوب نگاه کنم. من میخوام که خودم تصور خوبی از خودم داشته باشم. میخوام خودم به خودم محبت کنم. میخوام انتظار تائید از دیگران نداشته باشم. تائید خودم انقدر کافی بشه واسم که همون دلمو راضی کنه. حالمو خوب کنه. خوشحالم کنه. من دارم تلاش میکنم برای "خودم" کسی باشم. برای خودم جایگاه داشته باشم. دارم تلاش میکنم خودمو "واقعی" دوست داشته باشم. من شب‌ها گریه میکنم از اینکه نمیدونم راهم درسته یا نه و بین امید و ناامیدی دست و پا میزنم تا خوابم میبره‌. من این روزا یه وقتایی از خودم بیزار میشم که نکنه دارم تظاهر میکنم. من دارم یه نقاب از صورتم برمیدارم. نقابی که بی‌دلیل نبوده و نیست. نقابی که زیرش زخمای زیادی هست. نقابی که باید آروم برش دارم. باید آماده کنم خودمو که رو زخمای زیر نقابم مرهمی بذارم از جنسِ محبتِ خالصانه‌ی خودم! من دارم میمیرم برای زنده موندن و درست شناختن خودم. تمام فکر و ذکرم شده نزدیک شدن به خودِ حقیقی‌م. این روزا همه چیزم شده خودشناسی.هم میترسم به خودم نزدیک شم و هم به آغوش خودم نیاز دارم. این تمام چیزیِ که روحم داره تجربه‌ش میکنه. و تنها کسی که میتونه راهنمایی‌م کنه خداست. فقط خودِ خودشه که میتونه دستمو بگیره. #پریسا_اسدی ۱۴۰۲/۵/۱۱ ۱۹:۱۹
خودشناسی
۲۶
۳۷
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%90-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D9%85-sx6blk02paoc
زندگی؟
زندگی؟ *دارم آهنگ Saygimdan از Bengu رو گوش میدم İçimde yangınlarınآتش های تو در وجودم Hep başımı alıp gittiğimdenبه این خاطر که همش سر به زیر بودم Ziyan sevdalarımعشق هایم دچار زیان شدند Söylemem ben acılarımıچون دردهام رو به زبان نمیارم Hep içime içime anlatırımو همش برای خودم تعریف میکنم En acısı ölmüyor da insanاز همه بدتر اینه نمی میره انسان Ben bunu da atlatırım.اما من از این هم گذر می کنم " تازه یه جورایی دارم میفهمم اینکه میگن با زندگی همراه شو و با جریانش پیش برو یعنی چی. یعنی تو دقایقش گیر نکن. هر دقیقه یه احساس متفاوت داره. یعنی یاد بگیر تو کدوم دقیقه‌ها، چرخش اون پیچ‌هاشو کند کنی و یکم بیشتر فکر کنی که چیشد که اینطوری شد! یا چی داره به سرم میاد؟ یا حتی من با خودم و زندگیم دارم چیکار میکنم دقیقا! باید یاد بگیری دقیقا کِی بذاری که فقط بگذرن اون ثانیه‌هایی که کذایی بنظر میان! باید بفهمی که این غم، این حرف بهم میسازه یا داغونم میکنه! اگه حرف از ساختن بود خوبه. ضعفت رو تبدیل به قدرتت کن. هر چند سخت و زمان‌بر! اگه حرف از سوختن بود فقط بگذر! خیلی زود‌. بذار بگذره. به قول یکی از کاراکترایی که خلق کرده بودم، _ گاهی فقط باید از تلخی‌ها بگذری تا قلبت تیره نشه، میفهمی چی میگم؟ یا _ شب‌ها زخم‌ها مثل یه غول، خرخره‌ی آدمو تا مرز خفگی میگیرن؛ پس سخت نگیر باشه؟ دارم میفهمم که زندگی کردن یه مهارته. باید اول خودتو بشناسی که بعد بتونی تو لباس زندگی خوب بنظر برسی! دارم میفهمم که زندگی کردن قلق داره. مثل یه پازله! هر تیکه‌ش باید جای درستش باشه. اگه حالت خوب نیست یعنی یا تو جای غلط یا زمان غلطی گیر کردی. و باور کن که هیچکسی جز خودت و خدا نمیتونه به بهترین شکل نجاتت بده. چون یه متنی‌م خوندم که: سر زندگی و رمق حیات و نیرو و شتابی هست که از طریق وجود تو متجلی میشود و چون همواره فقط یکی چون تو هست،این تجلی نیز یکتاست. و اگر آن را مسدود کنی از طریق هیچ کس دیگر به وجود نخواهد آمد و جهان صاحب آن نخواهد بودمارتاگراهام البته که زندگی کردن راحت نیست. اما اگه راحت بودم خوش نمیگذشت. هر چند گاهی با سختیاشم خوش نمیگذره. نیومدم انگیزشی حرف بزنم، اصلا! خیلی وقته در تلاشم نگاهم واقع بینانه باشه. اما یه سری دیدگاه‌ها هستن که هم حقیقتن هم امیدوارکننده! و من دیوانه‌وار به دنبال به دست آوردن همچین دیدگاهیم!" به پایان رسید این پست؛ زندگی و حکایت ما همچنان ادامه دارد‌. قطعا!
موسیقی
۲۱
۵
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-lior84m1dxem
در جستجوی معنا
در جستجوی معنا امروز فهمیدم چه احمقانه به دنبال لذتم در حالی که دنیا پره از درد. چقدر احمقانه منتظر پایان دردها و مشتاق رسیدن خوشی‌ها بودم. اون چیزی که به من معنا میداد، درد بود. کسی که منو از پوچی نجات میداد، درد بود. اونی که آتیشم میزد برای جنگیدن، درد بود. خوشی فقط داره دلزده‌م میکنه. خوشی داره سردرگمم میکنه و وقتی مستم از بودنش، دست میکنه تو جیبِ مغزم و معناهای زندگیمو ازم می‌دزده. یاد جوک "دریا اینه؟ این که همش آبه" افتادم. لذت این بود؟ لذت که بیشتر از درد داره نابودم میکنه! مشکل اینجا بود که من قدرشو ندونستم. چقدر مضحک و ترحم برانگیزه که محتاج درد شدم برای زنده شدن‌، بیدار و هوشیار شدن. نیاز دارم با غم گلاویز بشم و از درد کتک‌های سنگین بخورم. کیسه بوکسش باشم تا یادم بیاد کی بودم؟ چرا اینجام؟ کجا میخواستم برم؟ چرا اینجا خوابم برد؟ اونی که باعث میشد حواسمو به گذر ثانیه‌ها بدم و جریان زندگی رو حس کنم، لذت نبود، درد بود! خیلی اشتباه کردم. خیلی! من الان یه چیزی میدونم که مطلقا "هیچی" نمیدونم! آره. همه چیز رنگ باخته برای دوباره رنگ گرفتن. افکارم، همشون منتظر به قلموی تو دست‌هام چشم دوختن تا ببینن چه رنگ و رویی به تن‌شون میزنم. اما من انگار سکته کردم و تنها کاری که از دستم برمیاد تماشا کردنه. من تو اغما فرو رفتم و توی کما دست و پا میزنم. زندگی به سرعت میگذره ولی برای من متوقف شده. چرخ دنده‌های زندگیم به روغن کاری نیاز دارن تا بچرخن. برای همینه که ساعتم زنگ زده و عقربه‌هاش مثل جنازه روی شماره‌های صفحه افتادن. زندگیم دوباره پوچ شده و بی‌معنا! زندگیم دوباره به یه منِ جنگجو نیاز داره چون صداشو میشنوم که از رینگ مبارزه صدام میزنه، اینجا بدون تو وجود نداره. برگرد ما به یه رئیس نیاز داریم. پوزخند میزنم به افکارم. درد میکشم از نادیده گرفتنِ خواسته‌های قلبم. زجه میزنم برای ناتوانی‌ای که رخنه کرده رو تنم. بختک انداخته روی روحم. من فهمیدم برای زنده موندن، نه به آب و غذا، نه به اکسیژن و محبت، نه به توجه و تشویق، نه به لذت و تنبیه نیاز دارم. من فقط یه چیزی از جون زندگیم میخوام. معناشو. اون الماسی که از قعرِ آتشفشانِ سیاهش بیرون میاد! من اونو میخوام.
خودشناسی
۲۰
۶
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7-l956emr1swlw
تنهام و دلتنگ
تنهام و دلتنگ میدونی؟! من واقعا عجیبم. خیلی وقت‌ها نمیتونم خودمو درک کنم. برای همینم خیلی وقته انتظار ندارم آدما درکم کنن. چون توی دفترم مینویسم خستم از ارتباطات بین انسانی ولی وقتی گوشیمو میگیرم دستم، به آدمی که شاید تو خاطرشم نباشم، یا به رفیقی که تازه چند ساعت پیش باهاش حرف زدم، پیام میدم. من از اتاقم بیزارم چون حس خفگی میده بهم. چون شاهدِ گریه‌ها و شکستن‌های زیادی بوده ازم. چون خاطراتِ خاکستریِ قدیمیِ زیادی ازش مونده ذهنم. بیزارم و دوست دارم ازش فرار کنم. برم بیرون کمی قدم بزنم. تو هوای آزاد نفس بکشم و فقط به پنجره‌ی بازِ اتاقم راضی نشم. اما بازم پناهگاهمه. بهم آرامش میده. دیوونم میکنه ولی بازم بهتر از خیابونای شلوغِ پر از ماشین، پیاده‌روهای پر از آدم، هوای پر شده از دود، آسفالت‌های داغ از گرما و سروصدای زیاد از جریانِ روزمرگیِ. آهنگای تکراریم بهتر از بیرون رفتن با خانوادمن. فیلم‌های تکراریِ گالریم بهتر از تماشای کشمکش‌های آدم‌هاست. من هم با آدم‌ها در ارتباطم و هم نیستم. هم تو این دنیا دارم زندگی میکنم و هم زندگی نمیکنم. هم توی رویا، مست و ناهوشیار میشم و هم از واقعیت، سیلی میخورم. صبح، وقتی از خواب بیدار میشم، دلم میخواد که کاش میشد بیشتر تو عالمِ رویا و خلا باقی بمونم و در عین حال شب‌ها برای به خواب نرفتن مقاومت میکنم. من انگار زود وابسته میشم و زود هم دل میکَنم. اما هیچ ثباتی ندارم. شاید چند ساعتِ بعد، از نوشته‌م خوشم نیاد. شاید چند ماه دیگه شگفت‌زده بشم از خوندنش و با خودم بگم واقعا من بودم که اینو نوشتم؟! ممکنه از بیرون، عجیب و از دنیا بریده دیده شم. شاید اطرافیانم از ضد و نقیض بودنم متنفر بشن. شاید خوش‌شون بیاد، نمیدونم. من فقط نمیتونم با دنیا کنار بیام. با صداها نمیتونم خو بگیرم. از آدما فراری‌ام و در عین حال بهشون حس نیاز دارم. پر از تناقضم. گاهی دلم برای خودم تنگ میشه و گاهی از من من کردن بیزار و خسته میشم. بیشتر اوقات ولی، حس خفگی دارم چون روی زمینم. چون توانِ پرواز ندارم. چون انگار از زادگاهم جدام کردن و بیقرارم. گاهی از شدت دلتنگی، انقدر گریه میکنم که چشمام درد میگیره و از جریانِ قطره‌های داغ اشک روی گونه‌هام لذت میبرم. اما نمیدونم اون دلتنگیِ عمیق برای کیه دقیقا. من فقط میدونم روی زمین آروم و قرار ندارم. انگار مثل بچگی‌هام زود دلم میگیره. همونطوری که مامانم تعریف میکرد بیشتر اوقات گریه میکردم و آروم نمیگرفتم. همش حس میکنم روی زمین جایی برای من نیست. حس میکنم نه من از زمین خوشم میاد نه اون از من. احساس میکنم آدماش میخوان ازم فاصله داشته باشن و من یه زندانی تبعید شده‌م که مجبورم فقط کنارشون نفس بکشم. در عین حال که خیلی مودی‌ام، حسی شبیه به غم و دلتنگی همیشه در من پابرجا بوده و هست. نمیدونم این حس، چه زمانی و چطور قراره تموم شه. من فقط حس میکنم مغزم خسته‌ست از درگیر چیزهای بیخود شدن. ذهنم پس میزنه اطلاعات و صداهایی که مربوط به آدم‌ها بشه‌. من حس تعلقی ندارم ولی زود وابسته میشم. برای همین خودمو درک نمیکنم. خب که چی؟ فازم چیه؟! بالاخره کدوم وری؟ من فقط میخوام خودمو با شگفتی‌های آسمون به دار بکشم. خودمو تو اطلاعاتش خفه کنم. حتی فکر نمیکنم دلزده بشم. میخوام تا مرزِ فراسیر شدن، پیش برم. اونقدر که بالاخره بفهمم من رو این زمین کوفتی، چه جایگاهی دارم؟! بفهمم چرا هنوز رو این زمین لعنتی برای زنده موندن دارم تقلا میکنم؟ تهش قراره چی بشه؟! کجا باشم؟ چطور باشم؟!! من بدجور به آینده گره خوردم. زمانِ حال رو خیلی وقته فراموش کردم. گذشته رو خیلی وقته تو قفسه‌های قلبم گم و گور کردم. من فقط دوست دارم جوابِ سوالامو بگیرم؛ چون از ندونستن متنفرم. حتی اگه قرار باشه از زیاد دونستن بمیرم، روانی بشم. من میخوام درگیر چیزی فرایِ زمین و آدم‌هاش باشم‌. من میخوام رها بشم از درگیر‌ی‌هایِ بی‌فایده‌ی آدم‌ها. من میخوام قطع ارتباط کنم، منزوی باشم و با آسمون ازدواج کنم. میشه؟! So I'ma let the song cryI'ma let my soul cry through these wordsI need to try to free my mindSometimes I need to cry just to ease my hurtBut when I let the song cryHope you don't think I still won't ride for mineEvery rose needs the rain sometimesBut know that you can dry your eyes this timeLet the song cry "Song cry of Yeonjun"
۲۶
۱۱
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF-iq5dvm5uwt2u
چالش yes or no
چالش yes or no سلام؟! حالتون چطوره؟! دوست داشتم با دلنوشته‌ی جدیدی برگردم ولی ذهنم مقاومت میکنه برای نوشتن. برای همین اومدم اعلام حیات کنم? از طرفی تلگرامم اوکی شد اونجا خیلی درگیر میشم. از نوعِ خوبش... به هر حال الان دارم آهنگ Fine line از Harry style رو گوش میدم... خیلی خیلی قشنگه:) این روزا سعی میکنم روزامو با کتاب خوندن، ورزش کردن، فیلمای مورد علاقمو دیدن و بیرون رفتن با دوستام، مفید بگذرونم و از لحظاتم لذت و بهره ببرم. چون حس میکنم این تابستون دیگه تکرار نمیشه. همین حس خلا که منتظری بدونی بالاخره کدوم وری باید بری. و این حسِ رهایی و بیخیالی خاصی که قبل از اینکه تو موقعیت جدیدی قرار بگیری و قرار بر بیرون اومدن از دایره‌ی امنت باشه، داری تجربه میکنی.. و دقیقا الان، واقعا از گوش دادن به پلی لیستم دارم لذت میبرم. و اینکه در حال آماده کردن فیکشنمم. خیلی ذوق دارم برای اینکه کسایی که دوست دارم بخوننش و نظرشونو بدونم. و برای روند داستانم ذوق دارم. من برعکس تایپ ام‌بی‌تی‌آیم، یه نویسنده‌ی بداهه پردازِ بی‌برنامم. یعنی هر لحظه که حسش باشه مینویسم تا حسی که منتقل میشه زنده باشه و هر وقت نه، قلمم رو با خوندن تقویت میکنم. تو نویسندگی واقعا به سبک خودم پیش میرم و خیلی حس آزادی بهم میده. حالام بریم سراغ چالش? ?࣪T.me/MyDailyChallenge.?៸៸#YesOrNo راز کسی رو فاش کردی؟ نمیدونم امیدوارم نکرده باشم. ولی قطعا هیچوقت دوست ندارم همچین کاری رو انجام بدم..2. برای پایین بودن نمره / معدل گریه کردی ؟! آره مخصوصا سال نهم نوبت اول که همه‌ی دوستام شاگرد اول و دوم بودن من سوم?3. برای خواسته هات جنگیدی ؟! کاریِ که به جرئت میتونم بگم هر لحظه به فکر و در حال انجامشم.4. اهنگ خوندی برای کسی بفرستی ؟! آره. فقط یه نفر. موسیووو5. کنسرت رفتی ؟! نه هنوز. در آینده‌ای نزدیک حتما!6. قصه یا خاطره ترسناک برای بچه تعریف کردی ؟! نه. به اون قصد نه. شده با مامانم در حال صحبت بودم خواهر کوچیکم شنیده ترسیده بچه?7. دلت برای مدرسه تنگ شده ؟! اصلا و ابدا.8. به فال اعتقاد داری ؟! خیلی زیاد. ولی فقط فالِ حافظ.9. تاحالا خیانت کردی ؟! هیچوقت.10. از زندگیت راضی هستی ؟! البته که هستم.11. خوشحالیه واقعی رو حس کردی ؟! آره آره.12. برای سلامت روح و روانت کاری در طول روز انجام میدی ؟! آره. سعی میکنم از زاویه‌ای که به نفعمه به قضایا نگاه کنم تا هضم‌شون برام راحت باشه. اگه لازم باشه گریه میکنم یا توی پلنرم مینویسم..13. موهاتو رنگ کردی ؟! یسسسس. بنفش بود. بعدش دوباره مشکی کردم کم کم خرمایی شده بود?14. تاحالا اتاق عمل رفتی ؟! نه هیچوقت.15. پیرسینگ زدی ؟! نه قصدشم ندارم.16. توی زندگیت قدرت نه گفتن داری ؟! البتهه.17. از کادو گرفتن خوشت میاد ؟! کی خوشش نمیاد؟؟18. از آشپزی لذت میبری ؟! خیلی زیاااااد.19. حیون خونگی رو به بچه ترجیح میدی ؟! آره. چون بچه بزرگ کردن مسئولیتش هزاران برابره.20. پول از هرچیزی تو زندگی برات مهم تره؟! برای الان نه.
۲۴
۲۷
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-yes-or-no-qc7garxxzi2i
غم
غم شادی‌هایمان هم دوام چندانی ندارند زندگی در حق‌مان بیرحمی می‌کند غم وابسته‌مان می‌شود و شادی از ما بیزار بارها از خود می‌پرسم در زندگیِ پیشینِ خود که بوده‌ام؟ این میزان از تنهایی چگونه در من جای گرفته؟ اما پاسخی نیست سکوت بر لبانم سیلی میزند و افکارم خونریزی می‌کند من تنها شاهدم که چگونه هر چقدر که می‌گُذرد، دلایلم برای جای دادنِ غم در قلبم بیشتر می‌شود نمی‌دانم غم را چه کسی طرد کرده که این‌گونه بر آغوشم پناه‌ می‌آورد من هر بار بال‌های شکسته‌اش را می‌بندم تا شاید شبیه به پرنده‌ی شعف شود اما سیاهی با بی‌نهایت سفیدی هم همچنان سیاه می‌ماند من هم دست برداشتم، بی‌فایده بود این کشمکش پذیرفتم و پناهندگیِ غم را در قلبم امضا زدم اما او حریص‌تر از این حرف‌ها بود تمامِ سرزمینِ تنم را فتح کرده و حالا بر تمامِ من حکمرانی می‌کند به امیدِ آنکه روزی خاک شود، سقوط کند، اشک بریزم، جوانه زند و بتوانم افتخارِ آشنایی با شکوفه‌ی شادی را داشته باشم... #پریسا_اسدی
۲۳
۱۰
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%BA%D9%85-luzicd3qgmpw
نقطه‌ی آبیِ کمرنگ
نقطه‌ی آبیِ کمرنگ خیلی وقت میشه که استاد فیزیکم پیشنهاد کرده بودن این ویدئوی چند دقیقه‌ای از کارل ساگان رو نگاه کنیم. و خب قسمت بود امروز، درست یک روز قبل از کنکورم ببینمش و خیلی چیزها بهم یادآوری بشه. خیلی تصورات و باورهای اشتباهم در یک لحظه بشکنن و یک سری تصمیمات و انگیزه‌هام جان بیشتری برای تداوم پیدا کنن. ترس‌هام رنگ ببازن. به خالقم اعتماد کنم. بیشتر از قبل به دنیا و آدم‌ها فکر کنم. بیشتر از قبل ذهنم درگیر و عاشق آسمان بی‌کران بشه. و در نهایت، شکرگذار باشم که با یک سری آدمِ فرهیخته مثل استادم فرصت آشنایی و یک سال دانش‌آموزشون بودن رو داشتم:)
۱۱
۳۱
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87-%DB%8C-%D8%A2%D8%A8%DB%8C%D9%90-%DA%A9%D9%85%D8%B1%D9%86%DA%AF-pmxuzgzud7mj
احساسات
احساسات نمیدونم چرا جامعه رواج داده و میده که منطق بر احساسات برتره و ناخودآگاه آدما رو تشویق میکنه منطقی باشن و اینطوری آدم‌های احساساتی سرکوب بشن یا زیر سوال برن اما نمیدونم مخاطبم کی یا چیه ولی باید بگم حالا که شجاعتشو پیدا کردم میخوام بگم که آره من یه آدم احساساتی‌ام. و آره دقیقا همونطور که حس کردی من حساسم. حساسم و همچنان قوی‌ام. برعکس تصور و چیزی که توی فیلما به تصویر میکشن. من احساساتی‌ام و همچنان میتونم درست و منطقی تصمیم بگیرم. من حساس و زودرنجم ولی به همون اندازم قوی و متکی به خودمم. شاید در برابر کسی یا چیزی که دوستش دارم منعطف باشم اما منم سختی‌ها رو به روش خودم حل میکنم. حتی شده با احساساتِ قوی‌م. من فقط یه چیزی رو خوب میدونم و اونم اینه که من با احساساتم زندم همونطور که همه هستن اما بعضیا تصمیم گرفتن احساسات رو پست و موجب ضعف نشون بدن. و خب بعضی‌ها منطق رو به قلب ترجیح میدن. در هر صورت قابل احترامه. برام مهم نیست جامعه به کدوم اولویت و برتری میده من دیگه نمیخوام خودمو زیرِ فشار تظاهر به منطقی بودن خفه کنم. شاید همه‌ی این حرف‌ها رو دارم به افکارم میگم. آره قطعا مخاطبم افکار خودمن. چون تو دنیای واقعی نه کسی دشمنی داره باهام و نه مجبورم کرده که اینطور بودن رو انتخاب کنم. تجربه‌های من بهم نشون دادن که احساساتم میتونن بهم ضربه بزنن و اگه از شدت‌شون کمتر نکنم زخمی‌تر میشم. رفتار دیگران و شاید اطرافیانم بود که نشونم داد آدم‌های احساساتی رو نادیده میگیرن. با تمام حس‌هایی که تجربه میکنن. اونها بودن که با ملاحظه‌ی من رو نکردن، نشونم دادن حساس که باشی ضعیفی‌. تقصیر من یا هیچکسی نیست دنبال مقصر نمیگردم. من فقط میخوام خودم باشم. نمیخوام نقاب باشم. میخوام زیبایی رو با خود واقعیم به تصویر بکشم و نه یه نمایشِ تقلبی‌. من اینی که هستم رو دوست دارم و میخوام بقیه هم به این من احترام بذارن. در صورتی که خودم هم احترام بذارم! و باور کنین فرقی نداره منطقی باشین یا احساساتی، آدم‌های مهربون دنیا رو به جای زیباتر و قابل تحمل‌تری تبدیل میکنن. نه برای اینکه خودمم مهربونم. نه برای اینکه خانوادم کلا اینطورن. واقعا با سلول‌های تنم حسش کردم که چقدر گاهی در آغوش گرفتن احساساتت و بها دادن و توجه بهش توسط یه آدم دیگه، درمان یا آرومت میکنه. خیلی تاثیر داره خیلی. قدر آدمای مهربون زندگی‌مونو بدونیم. اون آدم ممکنه پدر و مادر، خواهر یا برادر، دوست و رفیق یا حتی یه غریبه باشه! من فقط امروز عمیقا فهمیدم جون آدما چقدر ارزشمنده و شاید خودتون ندونید ولی شما برای اطرافیانتون خیلی مهم‌اید و براشون اهمیت دارید. اونا دوست‌تون دارن و هر اتفاقی واستون بیافته درگیرتون میشن. چه گذرا چه طولانی‌تر... من فقط لازم دونستم اینا رو یادآوری کنم همونطور که جهان بهم یادآوری کرد و یادم داد. جهان بیشتر اوقات بیرحم بنظر میاد اما معلم خیلی خوبی‌ام هست... پ.ن: به طرز عجیبی نوشتنم یهو مثل آتشفشان فعال میزنه بالا پ.ن: نازنینِ زیبا. مهم نیست این پست رو میبینی اصلا یا نه فقط اینکه ممنونم بابت این پستِ ارزشمندت من واقعا به دنبال اثرگذاری‌ام و پست تو امروز اثر عمیقی روی مغزم گذاشت... به امید آنکه روزی من هم اثری اثرگذار بنویسم.
۱۱
۴
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%AA-w2y13dfwvfmr
شاید جنجالی، شاید تامل‌ برانگیز!
شاید جنجالی، شاید تامل‌ برانگیز! من واقعا تو خلقت مردها موندم! از این نظر که چرا تو فیلم‌ها باید لباس‌های زن‌ها سانسور بشه. دقیقا الان دغدغه و فکرم اینه که انقدر یه سری‌هاشون سست عنصرن که با دیدن شونه‌های لختِ یک زن بخاطر پوشیدن یک تاب، هورمون‌هاشون جابه‌جا بشه؟! من فقط از اینکه ببینم به هر نحوی زن‌ها توی جامعه‌ی جهانی سرکوب میشن اذیت میشم. البته آزادیِ کشورهای دیگه نسبت به ما بیشتره شایدم خطرناکه شایدم نمیدونم من که اونجا نیستم ولی حرفای مدونا وقتی جایزه گرفته بود ذهنمو خیلی خیلی مشغول کرد‌. خیلی غم انگیز و دردناکه این وضع.. هر وقت هم بخوایم از آزادیِ پوشش، بیان، انتخاب در شغل و حرفه حرف بزنیم تلاش میکنن تهدیدها رو نشون‌مون بدن شایدم حق دارن. اما اینا برای من تهدید نیست، اونا فقط دارن گرگ بودن و حیوان صفت بودن مردان (شاید نه همشون) رو نشونم میدن که انگار هیچ کنترلِ لعنتی‌ای رو رفتارشون ندارن و فقط منی که جنسیتم باهاشون فرق داره باید مواظب خودم باشم. برای همین متنفرم از زنانی که پسران‌شون رو بی‌قید و شرط بزرگ میکنن و عملا تربیت دادن به یک پسر رو بلد نیستن و همه‌ی سخت‌گیری‌ها و محدودیت‌ها شامل دخترها میشه. من متنفرم از اینکه در جامعه‌ی جهانی رسیدن زنان به موفقیت اونقدر سخت باشه که گلشیفته فراهانی میگه من اگه مرد بودم این همه مشکلاتی که الان دارم، برام اصلا وجود نداشت. من بیزارم از اینکه زنان علاوه بر فشار و سختی‌های مسیر موفقیت مجبور به تن دادن به حقارت‌های پست میشن و مورد تجاوز قرار میگیرن و ازشون سو استفاده میشه. من از مردان و جهانی که این وضع رو ایجاد کردن متنفرم. من از اینکه یه سری آدمِ مادی‌گرا و پرنفوذ، تمرکز جهان رو بر خشم و غرایز حیوانی برده و میبره تا به منافع و ثروت و فدرت بیشتری برسه متنفرم. به قول مایکل جکسون ما فقط باید دنبال حقیقت باشیم. البته اگه بذارن. البته اگه حقایق رو با نقاب و پوشش دروغین به خوردمون ندن! من اصلا برام مهم نیست چه منظور دیگه‌ای از نوشته‌م برداشت بشه. منظور من دقیقا همین حرفاییِ که اینجا مینویسم. و نه چیز بیشتر و کمتری. اینا جملاتی‌ان که ناگهانی جوشیده‌ن شاید چون خیلی وقت بود پسِ ذهنم حرف میزدن و خودخوری میکردم. من متنفرم از اینکه من باید مانتوی بلند بپوشم. این منم که باید موهام زیر شالم باشه. این منم. و اونا زحمتی به چشم‌های لعنتی‌شون نمیدن که هر جایی رو نگاه نکنن. اونا به خودشون اجازه ندن که با القابِ زشت و تحقیر آمیز دخترها رو صدا نکنن یا با نگاه‌های تحقیر آمیز به یک زن نگاه نکنن. اونان که باید یاد بگیرن با یک زن چطور رفتار کنن! حرفم اینه که مادری از نسل آینده، بیشتر باید روی تربیت فرزند پسرش حساس باشه تا دخترش!! حرفم اینه که بسه سرکوب کردن ماهیت زن‌ها. بسه نشون دادن‌شون به عنوان موجودِ ضعیف و نفر دومی. بسه نگاه‌های جنسیت زده. بسه افکارِ قدیمیِ زنگ زده. بسه سواستفاده‌ی ابزاری و جنسی از زن‌ها. حرفم اینه که به دور از کلیشه‌ها نگاه کنیم. حرفم اینه که همه‌ی ما انسانیم و درسته که آفرینش‌مون کمی متفاوته اما در نهایت همه‌مون برابریم. اعم از زن و مرد. حرفم اینه که دنیا جای بهتری نمیشه چون معجزه‌ وجود نداره. اگه معجزه‌ای بخواد رخ بده، تغییر نگاهِ جمعی و ناخودآگاه جهان به زنه. حرفم اینه که قبل از دین و قدرت و هر کوفت دیگه‌ای، ما انسانیم. و حق داریم آزاد باشیم نه در بندِ کلیشه‌ها. نه در بندِ قدرت‌ها. نه در بندِ هوس. نه در اسارتِ حریص بودن. نه در اسارت حیوان و بی‌عقل بودن. گاهی حیوان‌ها بر رفتار برخی انسان‌ها به حق که شرف دارند. طبیعتِ جهان؟ کی گفته اینه که قوی، ضعیف رو ببلعه؟؟ و کی گفته زن‌ها ضعیف‌ان؟؟ کدوم احمقِ پستی؟! ما حتی ادعای برتری نداریم. ما خواستار برابری هستیم. پذیرشش خیلی سخته. قطعا سخت بوده که وضع ما اینه. "تبعیض! مضحک‌ترین واژه در طول تاریخ زندگی بشر! همه چیز از خانواده آغاز شد... زمانی که مادری بین فرزندانش به علتی نامعلوم یا شاید تاثیری از جامعه، فرق گذاشت... تبعیضی میان جنسیت انسان‌ها! دقیقا زمانی که ملت‌ها مردانی را مقدس می‌شمردند که مادران و همسرانشان، حامی خستگی‌های آنها بودند... مثالی از زنده به گور کردن فرزندان دختر! و پرستیدن فرزندان پسر! از لحظه‌ای که در ذهن پیشینیان و گذشتگان،‌ زن تنها نمادی برای به دنیا آوردن کودک، حک شد... اما بعدها بانوان نقش اصلیِ خود را به جای گذاشتند برای من و تو در این زمان... در جهانی که از تبعیض بیداد میکند! من و تویی که از قربانیِ ناآگاهی و کج فهمی گذشتگان بودن، فرار و تلاش میکنیم... برای روزی که برابری و عدالت از هر جامعه و ملتی جوانه زند و به اوج آسمان‌ها برسد! روزی که سیاهیِ افکار مسموم، دست از فشردن خرخره انسان‌های آگاه بردارد... و سفیدی، آرامش روح‌های خسته باشد!" ?پریسا اسدی
خانواده
۱۶
۲۵
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-ld80yysdh26w
Love myself:)))
Love myself:))) عمیقا تسکین دهنده بود و بی‌شک اشکامو دراورد.. دلم نیومد باهاتون تقسیم نکنم حس خوبشو=) بابت پاک کردن پست قبلی متاسفم. دوست ندارم به کسی حس بدی بدم. از حرف‌های زیبای Drake و کورمون استرایک هم خیلی ممنونم همشون یادمن و انجامشون میدم. ماه امشب کامله=)? به زیباییِ قرص ماه، خوب بخوابید=)?
۷
۲
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/love-myself-slvcikeda8lt
از داستانی که هنوز نامی ندارد
از داستانی که هنوز نامی ندارد موسیقی در گوش‌هایش نواخته میشد و او را غرقِ در افکارش کرده بود. بی‌حواس و خیره به قدم‌هایش، زیر سقفِ خاکستریِ آسمان راه میرفت. فعلا مقصدی نداشت اما با گز گز کردن مچِ پایش، تصمیم به نشستن گرفت.با دیدنِ نیمکتی که زیر درخت بود، خسته و آرام خود را به آن رساند. بدون آنکه متوجهِ پسر دیگری که در گوشه‌ی آن جا گرفته بود بشود، نشست و با وزیدنِ باد سرد بیشتر در خودش جمع شد.میانِ فاصله‌ی دو موسیقی و وقفه‌ی ایجاد شده، صدای هق هقِ آرامی سکوت را شکست و مغزش دستورِ خیره شدن به چهره‌ی کنارش را داد.آن پسر با موهای مشکی و چشمان براق از اشک، انگار که هیچ موجود زنده‌ای آن اطراف نیست و در اتاق خود کز کرده، میگریست و او را متعجب میکرد! آنقدر که دیگر صدای آهنگِ موردعلاقه‌ی خود را نشنود و بخواهد برای توقفِ آن اشک‌ها حرف بزند."هی!" با لحنی ملایم او را صدا کرد اما برای بیرون آوردن پسر از افکارش کافی نبود؛ پس دستش را از جیبش بیرون آورد و روی بازوی او گذاشت.اما پسرِ شوک شده، هینی کشید و خود را عقب کشید. طوری که اگر بیشتر عقب نشینی میکرد به زمین میافتاد!خرسند از اینکه با ترس توانسته راهِ آن اشک‌های سمج را گم کند، لبخندی به صورتِ رنگ پریده‌ی پسر زد. "اسمت چیه؟!" بدون فکر و ناگهان از دهانش در رفت... اما پشیمان نبود. واقعا می‌خواست نامِ او را بداند.پسر پس از لحظاتی که به خود آمد، بدونِ حرف رویش را برگرداند و به منظره‌ی نه چندان زیبای مقابلش چشم دوخت.مسیرِ سنگ فرشی که پس از پشت سر گذاشتنِ درختانِ اندکِ پارک، به خیابانِ پر رفت و آمدِ ماشین‌ها میرسید. مسیری که باز شلوغیِ سرسام آورِ شهر را یادآوری میکرد!"خیلی باید شجاع باشی که توی یه محیطِ آزاد اشک‌هاتو آزاد می‌کنی!" غریبه‌ی به ناگه پیدا شده، همچنان برای سرِ صحبت را باز کردن درجا میزد. تلاشی خاکستری رنگ!"به این فکر کن که صاحبِ اشک‌ها به کجا رسیده که برای رسیدن به خونه نتونه صبر و تحمل کنه!" و با نگاه کردن به او، پسر لبخندِ تلخی زد و این بار او بود که به تماشای منظره‌ی نه چندان دلچسب نشست."درست مثل کسی که به جایی رسیده که مرگ رو به زندگیش ترجیح بده!" پوزخند صداداری زد و به انگشتانِ یخ‌زده‌اش توجه کرد! بی‌معطلی آن‌ها را به جیبِ کتِ طوسی رنگش برد و آب بینی‌اش را بالا کشید. "درسته."
۱۰
۱۰
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-iaiymwb5dyqm
...
... نمی‌خواهم چیزی بگویم. این سکوتم از بی‌سخنی نیست؛ از صدایِ بلند و ناموزونِ آهنگِ احساسات و افکارم است. آهنگی که برخواسته از حسِ بی‌حسی‌ست. حسی که بهتر است بگویم پوچی. این بار می‌خواهم نوشته‌ام رنگی نداشته باشد. مثل آب بی‌رنگ باشد اما گمان نمیکنم زلال و خالص باشد. کدر است اما بی‌رنگ! نه راه پیش دارم نه راه پس. همانطور که تصویر فریاد میزند، خواستار پایان اما محکوم به ادامه. من نمی‌دانم این دوام چگونه باید باشد. حتی نمی‌دانم گذرِ این دقایق از دردم کم می‌کند یا به آن اضافه! دردِ بلاتکلیفی، حس معلق بودن، خلا، گم‌شدگی... می‌خواهم همچون شخصیتِ داستانی که خلق کرده‌ام، با جهان و جهانیانش قطع ارتباط کنم و مطلقا با هیچ موجود زنده‌ای ردی بدل نکنم... شاید از انزوا مُردم، شاید دیوانه شدم اما خیالی نیست زیرا روحم خراشیده شد آنقدر که از تنش‌ها فریاد زد و نادیده‌اش گرفتم زیرا محکوم بودم به ادامه دادن... آنقدر که دیگر تفاوتی نمی‌کند برنده باشم یا بازنده، سیاهی بر من چیره شود یا روشنی، تنها رهایی می‌خواهم... رهای رها دور از انسا‌ن‌ها، دور از جهانی که با سرعتش مرا بارها و بارها همچون رقیبش بر زمین می‌زند... می‌خواهم فریاد بزنم که می‌دانی من انسانم و تاب آوردنم حدی دارد؟؟ فریاد بزنم و شاید بغضم بترکد و در میانِ ضعف‌هایم بی‌شرمانه بگویم بس کن انتظارات نامعقول و بیرحمانه‌‌‌ات را...! نمی‌دانم به کدامین طنابِ پوسیده چنگ بزنم... نمی‌دانم چه می‌شود... شاید این لحظات بُگذرد اما ردِ زخم‌ها به جا می‌ماند.. حس می‌کنم در طوفانِ سرگردانی به حالِ خود رها شدم... و راهِ نجاتی؟ نیست... Dear God of Nessa Barrett Dear GodDo You hear me when I'm crying? When I doubtThat my soul is worth savin'? Thinking"I'm not good enough for You to answer, what the f*ck?Don't You love us all the same? I've taken more than my share of painCan't You hear me say Your name?Can't You see I've got these Angel wingsSewed on to my back with black ribbonI know You know it hurts my skinI was just trying to get into HeavenI've been dying to fit in Dear GodIf I drown myself deep in this holy waterWill it wash away my sins?I thought You could help me make myself a better daughterBut it hasn't happened yet I've taken more than my share of painCan't You hear me Your say Your name?Can't You see I've got these Angel wingsSewed on to my back with black ribbonI know You know it hurts my skinI was just tryin' to get into HeavenI've been dying to fit in Ooh-ooh-ooh, ooh-ooh (dear God)Ooh-ooh-ooh, ooh, ooh-ooh, ooh-ooh, oohOoh-ooh-ooh, ooh-ooh (dear God)Ooh-ooh-ooh, ooh, ooh-ooh, ooh-ooh, oohDon't You hear me when I cry? (Ooh-ooh-ooh, ooh-ooh) 1402/4/4
موسیقی
۲۳
۶
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-sxvyoxjaangp
از روزمرگی‌های این روزهایم
از روزمرگی‌های این روزهایم امروز خیلی ناگهانی خاطره‌ی اولین روز مدرسه که امسال از تابستون شروع شد، تو ذهنم شکل گرفت. روزی که از هفته‌ی قبل نگرانش بودم و بیقراری میکردم... همون موقعی که شهودم دلشوره‌های عجیبی داشت اما حتی مشاورم اونا رو جدی نگرفت... هر طور که بود، اون روز مدرسه رفتم. همه چیز درست پیش رفت تا وقتی که تو راهِ برگشت وقتی میخواستم از اتوبوس پیاده شم، حرکت کرد و یک لحظه واقعا نفهمیدم چیشد.. فقط به خودم اومدم و دیدم روی زمین افتادم. لبم پاره شده، لباسام خاکیِ و دستام روی آسفالت خراشیده شده‌. واقعا شوکه بودم. فقط تو اون لحظه با خودم فکر میکردم چیشد که اینطوری شد. چرا؟ در حالی که ماشین‌ها همچنان حرکت میکردن و آدما بدون توجه به منی که عملا پخش زمین بودم، به زندگی‌شون ادامه میدادن. عجیب بود که توجهِ کسی جلب نشد چون خیابون خلوتم نبود. اما من به نامرئی بودن عادت کردم پس فقط بلند شدم و با اینکه لنگ میزدم سمتِ خونه راه افتادم. بدون توجه به آفتابِ سوزان و صورت خاکیم، چشمام پر شده بود اما بغضم رو کنترل میکردم. من هیچوقت به خودم اجازه‌ی ضعیف شدن مقابل دیگران را ندادم و نمیدم. همونطور که دیشب کسی نفهمید دو ساعت، بی‌وقفه برای تمامِ غم‌های کوچیک و بزرگم اشک ریختم. اونقدر که نفسم بالا نمی‌اومد.. به خونه که رسیدم، مامانم تا فهمید نگرانم شد و چقدر این نگرانی‌ها مثل نوازش قلبتو گرم میکنن... منو برد حموم و مثل بچگی‌هام منو شست. اما من هنوز حس بی‌پناهی داشتم و زیر دوش آب گریه میکردم... و مدام تو دلم داد میزدم، این چی بود؟؟ چه درسی میخواست بده بهم؟؟ بعد‌ها، اینطور تفسیرش کردم که جهان انگار میخواست بهم یاد بده، عجول بودنم رو کنار بذارم و آدم صبوری بشم. و خب همین تفسیر خیلی آرومم کرد. خونسردم کرد.. طوری که کمتر چیزی باعث میشه استرس بگیرم... اما دیشب یونگی تو آهنگش میگفت، روزها و عمر در حال گذره و دنیا خیلی صبور نیست. میدونم برای این میگفت که حرکت کنم اما اگه نایی برای راه رفتن نداشته باشم چی؟؟ 《 حس میکنم اختلال شخصیت دوقطبی گرفتم.. روزها بیخیال و در تلاش برای متمرکز درس خوندن در کنار تمام بازیگوشی‌هام.. و شب‌ها یه افسرده‌ی تنهای وابسته به نوشته‌هاش گوشیش و موسیقی... حس میکنم در معرض یه سری توصیه‌ی زردِ دلزده قرار گرفتم... آره خب اونایی که میگن روزی ده ساعت درس بخون رتبه‌ت فلان میشه و..... نفس‌شون از جای گرم درمیاد... هیچکدومشون جای من نیستن که بدونن چطور با خودم توی جنگم. روانم چقدر لبریز شده.. روحم چقدر درمونده‌ست..》 دیشب فهمیدم این دیونیسوسِ بازیگوشم که تو دوران ابتدایی و راهنمایی خیلی سرش سرزنش شدم فقط یه نقابِ... برای پنهان کردنِ غم‌هام... در ظاهر سرخوش و خوش گذرونه اما فقط یه محافظه. سوکجین میگفت هدفش تو زندگی اینه که خوشحال باشه و شاد زندگی کنه.. برای همین با اینکه بزرگ‌ترین عضو بنگتنه اما خیلی بیخیال و سرخوش دیده میشه... و من فهمیدم اینطور زندگی کردن واقعا سخته چون از غم نمیشه اجتناب کرد فقط میشه از کنارش ساده گذشت... و این کاریه که من بلدش نیستم... من توی غم غوطه‌ور میشم تا بلکه آرومم کنه! دارم سعی میکنم خیلی فکر نکنم تا روحم به تنم برگرده و بتونم درس بخونم... اولین ویژگی... خب واضحه که نمیتونم اورثینک نکنم نه؟! اون روز دوچرخه سواری رو یاد گرفتم. به تنهایی با شرایطی که یهویی فراهم شد تا من بالاخره لذتِ دوچرخه سواری رو بچشم:) تو کتاب آدم بسیار حساس خونده بودم اونایی که نمیتونن روی دوچرخه تعادل‌شونو حفظ کنن، تو بچگی اون اعتماد به جهان تو ناخودآگاه‌شون شکل نگرفته... و اولش که مدام پاهام روی زمین میرفت و نمیتونستم دوتاشونم روی پدال(؟) دوچرخه بذارم این حرف هی تو ذهنم تکرار میشد و من برای خودم تو قلبم بارونِ اشک راه انداخته بودم... ولی بعدش چشمامو بستم، خالقمو صدا زدم و به طرز عجیبی اون غم رو یادم رفت... تا به خودم اومدم و دیدم بالاخره یادش گرفتم! انگار دستای نامرئیِ خالقم منو نگه داشته بود تا زمین نخورم:) 《 روزهایی که دلیل دردهایم را کشف میکنم، ایمانم برای رفتن و رها کردن آدم‌های پشتِ سرم، قوی‌تر و نادیده گرفتن و انتظار نداشتن راحت می‌شود. دردِ رشد هر چقدر هم که باشد از دردِ تحمیلیِ دیگران به روحت آزرده‌تر نیست. دردِ بالا رفتن مدار کم کم فشار را به لذتی نایاب تبدیل خواهد کرد. خدا تنها دلیل نفس‌ها و امیدِ من است. خدا تنها دلیلی‌ست که اشک‌هایم را پاک میکنم. تنها محرکم برای مبارزه کردن با این جهانِ ناعادلانه و بیرحم. تنها انگیزه‌ام برای پذیرفتن دردها و ادامه‌ دادن‌ها. ای منبا آرامشم چگونه از عشقم به تو کلمات را کنار هم بچینم؟ وقتی به تو می‌رسم به ناگه آرام می‌گیرم و در خود فرو می‌روم. تو در روحم نفوذ می‌کنی و مرا در آرامشت عجین کرده و به تپش‌های قلبِ دردمندم با عشقت تسکین میدهی.ای معجزه لحظات طاقت فرسای من، از امروز تنها دلیلم برای نفس کشیدن کنار آدم‌ها تو هستی‌. تنها محرکم برای زندگی کردن و رسیدن به تو. تنها عشق توست که می‌شود دوام برای متوقف نشدن. اگر نباشی من هیچم. دنیایم نابود و من مرده‌تر از آنی می‌شوم که امروزم. خودت می‌دانی که از چه زخم‌های عمیقی سخن می‌گویم. تو تنها مرهمِ درمان نشده‌ترین دردهای منی!پس به اندازه بی‌نهایتی که در ذهنم نمیگنجد عاشق تو هستم و برای کیهانت که برایم دلبری‌های دلبرانه‌ می‌کند مجنونم.》
ورزشی
۱۸
۱۱
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%85%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-a7u6ggmkgrtl
شکستنِ طلسم‌ها
شکستنِ طلسم‌ها ایمان دارم که این طلسم‌ها شکسته خواهد شد. مانند زنجیر یکی پس از دیگری. زیرا نه من همان انسان گذشته‌ام و نه شرایطِ حالا مشابه آن زمان. ترس‌هایم یا بزرگتر شدند یا از بین رفته‌اند. یا ترس‌هایم را همچون مین خنثی کردم یا نتوانستم و با انفجارش، شکسته و زخمی شدم. با این وجود، گذشته‌ام مرا به حالا رسانده‌. اگر نمیگذشت، همچنان زندانی‌اش بودم... اما اکنون آزادم. برای انتخاب رنگِ حالم، لباس‌هایم و زندگی‌ام. آزادی انتخاب دارم برای برداشتن قدم‌هایم به هر سو که میخواهم. میتوانم با افکارم بر فراز آسمان پرواز کنم یا در قعرِ دره، سقوط! میتوانم افسار احساسات افسار گسیخته‌ام را به دست گیرم یا بگذارم آنها مرا به بهشت یا جهنمِ جهان برسانند! میتوانم امپراطور لحظاتِ اکنون باشم یا قربانی‌ِ گذشته! با وجود روند طبیعی، غیرقابل پیش‌بینی و حتی وحشیانه طبیعت، این من هستم که اشرفِ مخلوقاتم. اختیاری به وسعتِ دریا و گزینه‌هایی به اندازه ستارگانِ غیرقابل شمارش، پیش رویم دارم. خداوندِ بیکرانم جهان را آفرید و سپس با عشق مرا خلق کرد. بعدِ تحسینم گفت: "این تو و این جهانی که برای تو خلق کردم. میخواهم به تماشایت بنشینم تا بدانم چقدر لیاقتِ خود را درک و مرا شگفت زده می‌کنی!" #پریسا_اسدی 1401/03/03
۱۱
۹
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D9%86%D9%90-%D8%B7%D9%84%D8%B3%D9%85-%D9%87%D8%A7-jxeku4fmjc6p
بیقراریِ یک نویسنده؟
بیقراریِ یک نویسنده؟ دلم نوشتن میخواهد اما نمیدانم از چه و از کجا بنویسم! تنها میدانم قلبم برای نوشتن بیتابی میکند. شاید بتوانم روحِ بیقرارم را با ترکیبی از نوشته‌های گذشته‌ام آرام کنم! دنیا جای عجیبیه... تو میشی نور تو تاریکیِ یک نفر و یک روز، یه زمان دیگه که تو نیاز داری یه نفر دیگه میشه نور تو... دنیا در کنار دردهاش، زیبایی‌های خیره کننده‌ای هم داره مثل همدلی بین آدم‌ها... تصویرِ قشنگیه! وقتی میبینی آدم‌ها برای خوب کردن حالِ همدیگه تلاش میکنن! اینطوری میشه که دردها رو راحت‌تر میشه پشت سر گذاشت. چون به لطف کسی یه لبخند روی لب‌هات کاشته شده! و با همون لبخند و دلگرمی میتونی به جنگِ سختی‌های راهت بری. و موقع پیروزی جشن بگیری و خوشحالی کنی با کسی که شد نورت. حتی شده یک لحظه. اما در لحظه‌ای مهم. آسمونم مثل آدمای روی زمین شده. طوری رعد و برق میزنه و از ته دل گریه میکنه که انتظارِ سیلِ بارون رو میکشی. اما به محض اینکه اشک‌هاش خشک شد، طوری لبخند میزنه که نورش چشم‌هاتُ کور میکنه! Some hearts are diamonds, some hearts are stone! Some days you're tierd of being alone! *I'm just listening to this beautiful song=) دلم تنگ شده برای منی که می‌نویسد و قلمش همچون معجزه، ردی از ماندگاری بر جای میگذارد.. مغزم رعد و برق میزنه و قلبم میباره اونقدر میباره تا چشمه‌ی چشمام سرازیر بشه تا از آبشارِ افکارم سقوط کنه با خودش تمام گرد و غبارِ غم رو بشوره و ببره به دریای پهناورِ قلبم برسه و کنار صدف‌های سربسته‌ی وجودم ته نشین بشه دریای وجودم یه غواص کم داره غواصی که ریسکِ تاریکی‌های اعماقِ دریا رو بپذیره و توی جریانِ آب شنا کنه و دست و پا بزنه غرق بشه اما عاشق غرق شدن باشه تا به قعرِ شنیِ دریا برسه و باز کنه درِ اون گنجی رو که هزاران باران عمقِ دریا رو بیشتر و رسیدن به گنج رو سخت‌تر کردن بارون‌هایی که غبارِ غم‌شون دریچه‌ی گنج رو پوشوندن و انقدر رسیدن رو طاقت فرسا کردن که غواص‌های کمی جرئتِ روبه‌رو شدن باهاشو دارن آدم‌ها همه یک نفراند اما در کالبدهایی جدا با جهان‌های منزوی اما موازیِ یکدیگر... ( کلا اینجانب خیلی غرق افکار به اصطلاح فسلفی میشود) غم انگیزه عاشق نقاب‌ها شدن وقتی از چهرت میافتن همه کنار میرن و کسی میمونه که تو رو با زخم‌هات بخواد خسته از شهر به دیار دیگری سفر کردم اما آدم‌ها همه جا بودند و من فراری از انرژی ‌خوارها آنقدر رفتم تا با کویر هم آغوش شدم تا نگاه با افق گره میخورد تاریکی بود و تاریکی همانجا بود که دلبری‌های ستاره‌ها را دیدم همچون شکاری که جانت را بی‌خبر می‌گیرد، بی‌حواس، شیفته و مبهوت ماندم دردها فراموشم شد مچالگی و تاری قلبم با سیاهیِ شب عجین شد و من بالاخره تنها شدم! #پریسا_اسدی
۲۱
۶
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D8%A8%DB%8C%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%90-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-jrpiugewhmoh
تصور انسانی تنها بر زمین!
تصور انسانی تنها بر زمین! تصور انسانی تنها بر روی کره زمین، دیوانه کننده است؟ این تنهایی میتواند، آغاز یا پایان زندگی باشد... آغاز برای یک دیوانه و پایان برای یک منزوی! ترسناک است و مهیج! درصحراها روی شن‌های گرم قدم بگذاری، در کشتی‌ها روی اقیانوس‌ها شناور باشی، زیر سبزیِ درختان جنگل گم شوی، در خیابان‌های خلوت، دیوانه‌وار و خستگی ناپذیر پرسه بزنی، از پشت بام‌ها بپری، به کاخ‌ها سرک بکشی، معبدها و کلیساها را تماشا کنی، زیر خنکیِ آبشارها برقصی و آنقدر زمین را زیر پاهایت پشت سر بگذاری که خسته شوی... محدودیت نداشتن هم، پس از مدتی تکراری می‌شود... هیچ چیزی در این جهان نیست که به آن عادت نکنی... هیچ مسئله‌ای نیست که راه حلی نداشته باشد... هیچ چیز جلودار انسان‌ها نیست... انسان افکاری توقف ناپذیر و بی‌انتها دارد... شاید جسمش برای سفر چالش‌های زیادی داشته باشد؛ اما روح و ذهنش به آینده و گذشته در رفت و آمد است... بی آنکه متوجه باشد! اما کسی که همواره به گذشته سفر کند، پل‌های امروز و آینده‌اش را ویران می‌کند! و کسی که همواره به آینده‌ای روشن و شاید خیالی هم سفر کند، کائنات مهر تائیدی بر تحقق فردایش میزند! اما نباید در این دو دنیای متفاوت خیمه زد و غافل از جهانِ کنونی شد! تصور تنهاترین آدم زمین بودن، بدون هیچ انتهایی، محدودیتی، سرشار از آزادی و مختار؛ بهترین تصوری‌ست که حس غریبی به دقایق می‌بخشد... و امان از این خیالات یکتا و دست نیافتنی! انگار که سوار بر سفینه زمان، فکرت، اختیار و افسارت را می‌گیرد و در اعماق خواسته‌هایت غرق می‌کند... و امان از این کلماتی که جنون و دیوانگی‌ات را به چالش می‌کشند...! ?پریسا اسدی پ.ن: این نوشته رو دقیقا بعد از تموم کردنِ اولین رمان زندگیم، "جزء از کل" نوشتم. ۵ ماه با این کتاب زندگی کردم:)) چون روزی ۱۰ صفحه میخوندم? دو سال از این نوشته میگذره ولی حال و هواش، متفاوت از باقیِ نوشته‌هام بود گفتم تنوعی نشون‌تون داده باشم=)
محیط زیست
۱۵
۱۴
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/weeklyChallenge/%D8%AA%D8%B5%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-hui3k8cxcr9f
درد
درد آدم گاهی از درد به جایی میرسه که فایده‌ای از آه و ناله نمیبینه؛ پس دیگه تو خلوت خودشم بلند گریه نمیکنه. بیصدا اشک میریزه و تو خودش جمع میشه. تا وقتی دوباره آروم بگیره و یادش بره برای چی گریه میکرده. آدم از درد به جایی میرسه که دیگه میفهمه انتظار یه آغوش یا یه دلگرمی رو داشتن فقط به دردش اضافه میکنه، پرسیدنِ چرا التهابِ دردش رو بیشتر میکنه؛ پس دیگه دردشو فقط تحمل میکنه که بگذره. آدم از درد به جایی میرسه که دیگه سرد میشه و احساساتش میمیره. اینطوریه که شخصیت داستانا و فیلما سرد به تصویر کشیده میشن و بی‌احساس نامیده میشن. آدم هر چقدر برای دردهاش اشک میریزه، دردهاش کمتر درد میکنن. تا وقتی که دیگه اشکی نمونه برای ریختن. یا پر میشی از درد یا خالیِ خالی. آدم وقتی پر میشه از درد، به یه جایی میرسه که دیگه درد رو هم حس نمیکنه. چون میفهمه دیگه فایده نداره. میفهمه این درد درمانی نداره پس به وجودش عادت میکنه. باهاش زندگی میکنه. طوری که دیگه متوجه حضورش نشه. خوبه که آدم به جایی برسه که دیگه چیزی حس نکنه. چون اینطوری راحت‌تر میگذره. هر بار که یه دردِ تکراری دوباره درد میکنه، میشه آتیش. آتیش برای جنگیدن. جنگیدن برای رفتن. رفتن برای همیشه. از جایی که اذیتش میکنه. از کنار آدمایی که کنارشون اذیت میشه. آدمایی که هیچوقت نمیتونه باهاشون خو بگیره. آدمایی که هیچوقت نمیتونه خودشو جزوی از اونا ببینه. پس زمانشو تنها میگذرونه. و زمانشو برای رفتن میذاره. برای هر چیزی که اونو یک قدم دیگه به رفتن نزدیک کنه. میجنگه، میجنگه. حتی اگه خسته بشه، حتی اگه گاهی دلیلشو یادش بره، حتی اگه واقعا بمیره از خستگی. فقط امیدواره وقتی به تنهایی عادت کرد و کاملا خو گرفت کسی پیدا نشه که خلوتشو بهم بریزه. چون اون موقع شاید دردِ دردهاشو سر اون از خدا بیخبر خالی کنه. چون وقتی که باید محبت ندید. وقتی که باید کسی نبود. وقتی که باید آغوشی نداشت. وقتی که باید حرفی زده نشد. وقتی که باید دیده نشد. پس یه بار دیگه یادش میاره که چرا تنها بود، چرا تنها موند و چرا بازم میخواد تنها بمونه. آدم گاهی از زیاد دونستن درد میکشه. از دردِ عزیزاش درد میکشه. از اینکه نمیتونه براشون کاری کنه درد میکشه. از خیلی چیزها درد میکشه اما خودش رو با این نیز بگذرد آروم میکنه. با گوش دادن به صدای موسیقی خودشو آروم میکنه که باز ادامه بده. چون میدونه این دردا تموم نمیشن. اینام که تموم شدن، باز جدیداش انتظارشو میکشن. پس ادامه میده چون نفس‌هایی که میکشه میگن باید ادامه بدی. چون دلایل بزرگتری داره. چون مجبوره دلایلش رو یادآوری کنه به خودش تا بتونه سرپا وایسته. چون میدونه الان وقت تسلیم شدن نیست. الان که آخر راهه باید بیشترم ادامه بده چون اجباریه چون کارو اونی کرد که تمومش کرد. پس ادامه میده تا تموم شه. تموم شه و بعدا زخماشم ببنده. قربون صدقه‌ی فهم و درک بالاش بره. و برای درداش اشک بریزه. اما الان نه. الان وقت ادامه دادنه. #شب_نوشت #پریسا_اسدی ۱۴۰۲/۳/۲۰
۱۶
۱۳
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D8%B1%D8%AF-dwtixdtvxcl6
فریاد افکارِ بداهه‌ برای بیرون ریختن
فریاد افکارِ بداهه‌ برای بیرون ریختن خیلی راجع به آدما و رفتارشون فکر نکن منِ عزیز. چون یک روز میفهمی ارزش نداره ذهنتو درگیرش کنی چون معلومه هزار بار اورثینک و پنیک کردی. یادت باشه وقتی صفات کسی برات جذاب دیده شد و تحسینش کردی، قبلش مطمئن شده باشی که یک روز همون‌ها رو قرار نیست در قبالِ تو هم انجامش بده! ترسناکه نیست؟ ما توی دنیایی زندگی می‌کنیم که اعتماد به یه تار مو بنده. ممکنه یه روز بهترین دوستت به دشمنت تبدیل شه. احتمالات خیلی زیادن و باید در نظرشون گرفت. اینا رو میگم بهت که قبل از زخم خوردن دونسته باشی. خیلی فرق هست بین این دو تا فعل. وقتی یه نکته جدید یاد میگیری صرفا میدونی چیه اما وقتی دچارش شدی و تجربش کردی، میفهمیش. اما قبل اینکه بفهمی، بدون که رازهاتو به هر کسی نگی.... خطرناکه. البته یه روزی ارتباط آدما اونقدر ریشه میگیره که اون هر کسی، هر کسی نیست! پس با خودت میگی اشکالی نداره. من فقط میخوام سبک بشم از سنگینیِ این غم. اما گفتم حواست باشه یه وقت از یک جا چند بار گزیده نشی! یادمه یه جمله‌ای شنیدم که میگفتن ما چوبِ قلب‌مون رو میخوریم. و من اینطوری بودم که، قلب مگه درخته چوب داشته باشه؟؟ شما دارین چوبِ حماقت‌تون رو میخورین. (حس میکنم افکار پیچیده‌م وقتی خام و بدون ویرایش بیرون میریزن غیرقابل فهم‌ان... بی‌دلیل نیست این سکوت‌ها و توی فکر فرو رفتن‌ها... همش برای اینه که نمیشه پیچیدگی‌ها رو ساده بیان کرد...) من خیلی وقت پیش فقط خوبی‌هامو میدیدم. برای همین وقتی بهم میگفتن اینجای کارت ایراد داره زود از کوره در میرفتم. اما کم کم با درد کشیدن، با واقعیت روبه‌رو شدم. فهمیدم منم برای یه آدم، یه عوضیِ تمام عیار بودم. منم قابلیت قتل کردن رو دارم. قاتلِ احساسات خودم شدن، قاتلِ قلبِ شکسته‌ی یه نفر شدن، قاتلِ اُمی... نه هنوز. امیدوارم هیچکسی قاتلِ امید کسی نشه... رفته رفته دیدم مثل ماهِ توی آسمون، فقط می‌درخشیدم در حالی که اون رویِ تاریکم رو هیچوقت ندیده بودم‌. پس سخت نیست تصورش که با دیدنِ ضعف‌هام یک بار مردم و زنده شدم. اما بعدش کم کم حالم خوب شد چون داشتم با خودم کنار می‌اومدم. می‌فهمیدم که انسان بودن به معنیِ الهه‌ی خوبی‌ها بودن نیست. انسان بودن یعنی تو همه چیز رو درونت داری‌. اما انسانیت یعنی کدوم یکی از سلاح‌های درونتو بگیری دستت. تصمیم بگیری چه شخصیتی داشته باشی. چطور شناخته بشی‌. من خیلی‌ وقت‌ها تو افکارم غرق میشم اما سعی کردم از فکر کردن به روابطِ بین انسانی فاصله بگیرم. بعضی‌ها بهم گفتن ساده‌ست. ترسی نداره. اما برای من پیچیده و ترسناکه. چون هر چقدر بیشتر فهمیدم، دیدم من در قبالِ آدم‌هایی که اطرافم‌ان و باهاشون وقت میگذرونم و احساسات‌مون رد و بدل میشه، مسئولم. و اینجا بود که پیچیده شد. چون بعدش از خودم پرسیدم نکنه دوباره فرافکنی کنم و کسی زخمی بشه؟ پس باید از صمیمی شدن فاصله بگیرم؟؟ من که نمیتونم تنها باشم و توی انزوا بمیرم. پس چیکار کنم؟.... و حالا حسِ قایقی رو دارم که علی‌رغم دونستنِ اینکه موجودات خطرناکی تو دریا وجود دارن و ممکنه دریا طوفانی بشه و شاید من رو واژگون کنه، به شناور بودن و پارو زدن برای حرکت ادامه میده. حسِ خوب اونجاست که بعد از بیرون اومدن از افکارم، تصمیم به فاصله گرفتنِ موقت ازشون و غرقِ جریان زندگی شدن میگیرم. اونجاست که لذت میبرم از افکار عمیقی که دارم چون حس میکنم بالغانه‌تر از گذشته‌م رفتار میکنم و حالا میتونم حس بهتری به خودم داشته باشم. خوشحال میشم که از نعمتِ عقلم تو راه درستش استفاده میکنم. البته خوشحالیم تا وقتیِ که با سلاحِ افکارم به روحِ لطیفم، صدمه نزنم..! یک بار سوال ترسناکی از خودم پرسیدم که از جواب‌هاش وحشت داشتم. پرسیدم چرا اصرار دارم کسانی که باهاشون در ارتباطم هم مدار خودم باشن؟ نکنه میترسم یا ضعیفم؟ بعد یادِ مسئله‌ی درک شدن و درک کردن افتادم که مهمترین اصلِ یه رابطه‌ست. البته تو دنیایِ مغز من! و بعدش آروم گرفتم و گفتم بیخیال مگه چقدر زندم که با آدمای غیر همفکرم درگیر بشم! ارزش نداره تلخ بشم بیخود و بی‌جهت! اما حواسم هست که حرف‌های متفاوت رو بشنوم و آنالیز کنم تا گوش بسته نباشم. البته این افکارِ زیبا برای همه‌ی آدم‌ها تا زمانیِ که خسته نباشن و یا حسِ خاکستری رنگی مثل غم یا ناامیدی چنگ به یقه‌شون ننداخته باشه! البته که منم وقتی حالم خوبه، خوبم و با همه خوشم! دردِ من، اون اشک‌هایی که موقعِ روبه‌رو شدن با نیمه‌ی تاریک وجودم میریختم، اون دردِ قلبم برای غم‌ها و زخم‌های کوچیک و بزرگ روحم، برای وقت‌هاییِ که مبادا حالم خوب نباشه و کسی رو زخمی کنم! مبادا اشتباهم رو دوباره تکرار کنم! اونموقع چطور جلوی خودم رو برای احمق ندیدنِ خودم بگیرم! اما بعدش آروم میشم. چون ذهنم به این فکر میکنه که هی تو یه آدمی که پا گذاشتی روی زمین تا یاد بگیری و بهای اون یاد گرفتن اشتباه کردن و شکست خوردن و زخمی شدنه. (اما یادت باشه تلفات ندی) وقتی میفهمم "چرا" تحت فشارم، آروم میشم. برای همین روحِ تشنه‌م دیوانه‌وار دنبالِ سوال و علتشه! برای همین گاهی عاشقِ این بُعدِ کنجکاو وجودم میشم و دل به دریا میزنم و بیشتر از قبل خودم رو دوست میدارم. اگه من عشق و محبت رو به خودم ندم، چطور میتونم از دیگران توقعش رو داشته باشم؟؟ مگه بعدِ همه‌ی ماجراها و حواشیِ زندگی روی زمین و بین آدم‌ها و تموم شدن این قضایا، کسی رو جز خودم و خدای خودم دارم؟؟ جوابم نه عه! پس من لایقِ این محبتم. من خودم رو دوست دارم همینطوری که هستم. و میبخشم کسایی رو که نتونستن همین من رو دوست داشته باشن. و میبخشم خودِ گذشته‌م رو که نمی‌تونست آدم‌ها رو همونطور که هستن بپذیره. حق دارن، حق دارم. ما چیزی از زندگی بلد نیستیم. هممون اومدیم تا اشتباه کنیم و یاد بگیریم. انسان ممکن الخطاست انقدر خودت رو سرزنش نکن تو مغزِ لعنتیت عزیزم. ما متفاوتیم حق داریم خیلی وقت‌ها هم رو نفهمیم. اما در عین حال مثل هم همش میافتیم زمین و دوباره بلند میشیم. ما هم تنهاییم هم تنها نیستیم. همین.
۱۹
۲
خواندن ۵ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/atighefroshi/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%87%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86-%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86-ykptrsouby5v
تغییر
تغییر آقای شکوری تو مقاله‌شون در ویرگول از کتاب "این راهش نیست" خلاصه و سر فصل‌های جذاب این کتاب رو گذاشته بودن که اسم یکی از فصل‌ها رابطه‌ی نبوغ و جنون بود... و میگفتن که نویسنده میگه جنون خودت رو بشناس! نابغه‌های خلاق خیلیاشون تست شخصیت دادن و نتیجه عجیبه. امتیاز آسیب روانیشون فقط یه کم کمتر از بیماران روانی است یعنی باز به اون مرزی می‌رسیم که جنون و نبوغ در هم آمیخته است یا اصلا موجب همدیگه می‌تونه باشه. منم همین چند لحظه‌ی پیش تصمیم گرفتم از این هاله‌ی درد و تاریک بیرون بیام. یادمه دیشب تو پلنرم نوشتم و از خدای خودم خواستم که دیگه نمیخوام سیاهچاله باشم... میخوام تغییر کنم... و هر تغییری با درد همراهه و اراده و تلاش زیادی میخواد. این رو هم از خالقم میخوام... چون میدونم اگه بیشتر تو این مودِ دپ بمونم بدن درد سراغم میاد و مثل چند ماه پیش قلبم درد میکنه پس.... چیزی که دارم میبینم اینه که باید عینک‌ رو چشمامو عوضش کنم. بینش جدیدی پیدا کنم. نسبت به زندگی، دنیا و آدم‌های اطرافم از یه دیدگاه و پنجره‌ی دیگه و جدیدی نگاه کنم! هدفم از گفتن و ثبت اینا تو ویرگول هم اینه که بیشتر یادم بمونه! حالا که حرفش شد بگم.. من امسال ۲ یا ۳ ماهه که اینجا مینویسم قبلا تو دیلی خودم بیشتر نوشته‌هامو میذاشتم و خب حس خونه‌مو داشت... اما اینجا رو هم خیلی دوست دارم! فضای بین دست به قلم‌ها رو واقعا دوست دارم! و از خوندن اثرهای خلق شده‌تون خیلی لذت میبرم. اصل مطلب رو گم نکنم... من فکر کردم که این جنون همین حالا داره واسم اتفاق میافته‌.. همین درد شدید روحم از ناپختگی‌هاش.... از گذشته‌ای که دارم و همه دارن! یادمه یمدت یه آدم موفق رو دنبال میکردم که میگفت من معمولی نیستم ما معمولی نیستیم... با این جمله خیلی حال میکردم بهم حسِ خاص بودن میداد... تا اینکه امروز تو نقطه‌ای ایستادم که انقدر دلیل برای متفاوت بودن پیدا کردم که خیلی حس تنهایی میکنم... حس میکنم به هیچ جا و هیچ جمعی تعلقِ خاطر ندارم... این خیلی حسِ بدیه. یه حسِ شدید و در ابعاد کوچکتر از این مثال که انگار یه انسان به خدایی معتقد نباشه، حس کنه تکیه گاهی نداره، امیدی نیست! و این حس خیلی کشنده و تاریکه... (البته همچین گروهی هم وجود دارن که اصطلاحا خداناباور نامیده میشن اما خیلی ازشون مطالعه نداشتم) برای همین نیاز دارم که حس کنم نه، منم یه انسانم مثل بقیه. شباهت‌هام بیشتر از تفاوت‌هامه. حس کنم که آره من متعلق به این جمعم... تا بتونم با اون دردِ تنهایی کنار بیام. من دیدم اگر به رفتارِ این دیدگاهم ادامه بدم سقوط میکنم... اگه ادامه پیدا کنه واقعا رو به نابودی میرم! اما هنوز اونقدر خودمو دوست دارم یا بهتره بگم خالقم اونقدر حواسش بهم هست که یک بار دیگه منو از لبه‌ی پرتگاه نجات بده... حقیقت اینه که یمدت در معرض اتفاقاتی بودم که ایمانم رو ضعیف کرد و این حفره‌ی انزوای اجتماعیِ من، از اونجا بزرگتر شد! من برای فهمیدن اینکه واقعا چمه، این چند روز خیلی دنبال چیزای مختلف گشتم ... چون نمیتونم تحمل کنم که زندگیم معنایی نداره... نمیتونم تحمل کنم که خودم رو دوست نداشته باشم... حتی اگه واقعا گاهی واقعی نباشه! این برای همه‌ی ما غیرقابل تحمله مگه نه؟ حتی فکر کردم که شاید این هویت جدیدِ این چند ماهم واقعی نیست و من همون برونگرای پرانرژی و فعالم! اینو مطمئن نیستم باید تا بعدِ کنکورم منتظرش باشم! دوست دارم تابستون متن‌های قشنگتر و قوی‌تری تقدیم نگاه هر کسی که نوشته‌هامو میخونه، کنم. دوست دارم متنِ لایقی منتشر کنم و هم خودم لذت ببرم هم مخاطب‌هام. من فهمیدم خیلی چیزهای جدیدی از خودم کشف کردم که باید بپذیرمشون و وقتی این اتفاق بیافته، مطمئنم خیلی چیزها سرجاش قرار میگیره. شما چی؟ چه ویژگی‌هایی دارین که بخاطرش هنوز با خودتون کلنجار میرید و درگیرشید؟ و درنهایت همه‌ی دردهای ما همون جنونی میتونن بشن که ما رو به موفقیت‌مون برسونن. درسته که دیوونگی درد داره اما هیچوقت جذابیتشو برام از دست نمیده. من با نویسنده‌ی اون کتاب واقعا موافقم. بیشتر آدمای موفق جهان جنونِ خودشون رو داشتن‌. بعدِ این پست شاید دیگه چیزی ننویسم تا وقتی که برگردم و بگم که من انجامش دادم. حرفایی که زدم و نوشتم رو انجام دادم و الان تا حد زیادی میدونم کی‌ام. نیاز دارم یمدت خیلی تو دنیای واقعی باشم و مسائلم رو حل کنم. نیاز دارم که دست خودم رو بگیرم و به خودم کمک کنم. اگه اینجا دیلی‌ خودم بود میگفتم تا اون موقع مراقبِ خودتون باشید.
۱۶
۹
خواندن ۴ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-xjqspnmh8ckg
نوارِ ضبط شده از...
نوارِ ضبط شده از... داشتم فکر میکردم چرا نود درصد نوشته‌هام تیره و غمگینن... بعد یادم افتاد خیلی وقته از غم‌ها مینویسم تا آروم بشم... خیلی وقته از خیلی چیزها فرار کردم و به قلم پناه آوردم... نوشتن خیلی وقته پناهگاهِ فراموشیم بوده... راهی برای ابراز کردن، ارتباط گرفتن با آدم‌های متفاوت... فکر کردم چرا بیشترین ضمیرم منه؟ چرا انقدر از من می‌نویسم و در نهایت انقدر باهاش غریبه‌م؟! جوابی پیدا نکردم... پریشون شدم‌... فکر کردم که حسِ تنهایی تا چه حد میتونه کشنده باشه؟! فهمیدم اونقدر که منِ برونگرا رو یه درونگرای ساکت و تودار کنه... یه دنیای درونیِ غنی بسازه که گاهی فرار ازش تنها خواسته‌م باشه... دنیایی که پایه‌هاش متزلزلِ چون خالقِ جهانش، هیچ باوری به ساخته‌های خودش نداره... عدمِ باوری که زلزله‌های چند ریشتری به اندازه شکسته شدن بیصدای یک قلب، میاره و برج‌های اعتماد به نفس فرو میریزه! رنجی که حرف زدن ازش سخته... ریشه‌هاش عمیقه و درد میده... تنها چیزی که داره درده.. فکر کردم که چرا موقع خوشحالی‌های انگشت شمارم دست به قلم نمیبرم؟؟ فهمیدم لحظات شادی رو به جای ثبت کردن، با قلبم حس میکنم... تا بتونم از اون حسِ کوتاه، نهایتِ لذت رو ببرم... از درد نوشتم.. خیلی زیاد هم نوشتم اما حالم خوب نشد... فهمیدم حالم خیلی وقته که خوب نیست... اما خیلی وقتم هست که چاره‌ای جز ادامه دادن نداشتم... پرسیدم چرا انقدر حس تنهایی میکنم؟! صدای هق هقِ گریه توی گوشم پیچید... گفتم چرا گریه میکنی؟ اما تنها جواب، اشک‌هایی بود که بیشتر شدت گرفت... پرسیدم چت شده؟! چرا انقدر بیقراری؟؟ فریاد زد نمیدونم! نمیدونم.... پرسیدم این حس رو از کی داری؟ گفت خیلی وقته... یادم نیست.. پرسیدم فایده‌ی نوشتن اینا چیه؟ باز گفت نمیدونم من فقط عادت کردم به نوشتن... عادت کردم به زیاد فکر کردن.. زیاد تحلیل کردن... عادت کردم به درد کشیدن... به سکوت کردن.... اعتیاد دارم به خوندن، خوندن و خوندن‌.... و هر چقدر بنویسم و در نوشتن قهار بشم باز هم برای انتقال منظور واقعیم کافی نیست... کافی؟!...... یک بار دیگه پرسیدم چرا انقدر از من می‌نویسم و در نهایت انقدر باهاش غریبه‌م؟! گفت چون براش کافی نیستم. مثل همه‌ی کسایی که هیچوقت براشون کافی نبودم. من شدم مثل همه برای خودم. مثل همه به خودم زخم میزنم، مثل همه با خودم رفتار میکنم... پرسیدم مگه براش تلاش نکردی؟ مگه برای تغییر خودت درد نکشیدی؟! گفت چرا! تغییر هم کردم.. اما باورم نکرد‌.. باورم نکردی... باورم نکردن... باورم نمیکنی.. و فهمیدم رنجم از کجا میاد... من با خودم سردم، غریبم و حس پوچی دارم.... همه‌ی کارهایی که کردم هر چیزی که نوشتم رو "هیچ" به حساب میارم... فهمیدم دردم اینه...هیچوقت نتونستم برای خودم کافی باشم.
۱۸
۶
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/weeklyChallenge/%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%90-%D8%B6%D8%A8%D8%B7-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-cbxcfouhigx4
Snooze!
Snooze! [Refrain: Agust D] 나를 보며 꿈을 꾸고 있는 당신의 등 뒤엔 تویی که منو تماشا میکنی و رویا میبافی 항상 내가 있으니 너무 걱정은 말어 من همیشه کنارت خواهم بود، پس نگران نباش 추락이 두렵다면 기꺼이 받아줄게 اگه از افتادن و سقوط کردن میترسی، من با خوشحالی هواتو دارم 그러니 나처럼 괴로워하지 말어 پس مثل من بداقبال نباش و عذاب نکش 꿈을 위해서 쪽잠을 자는 그대 쉬어도 돼 تویی که برای هدفت و رویاهات کم میخوابی 오늘만큼은 꿈조차도 꾸지 말어 اشکالی نداره که استراحت کنی (حداقل یه امروز رو نگران رویاهات نباش و استراحت کن) 당신이 말없이 옅은 미소를 내게 띄워줄 때 وقتی بدون هیچ حرفی لبخند کوچیکت رو بهم نشون میدی 그제서야 비로소 맘이 조금 놓여 اینطوری بالاخره یکم آروم میشم [Verse 1: Agust D] 많이 힘들 수도 있어 내가 걸어왔던 이 길이 (길이) ممکنه خیلی سخت باشه (جاده‌ آب که توش قدم برداشتم) 꽃길 같아 보였겠지만 사방이 적인 (적인) ممکنه شبیه یه جاده‌ی پراز گل باشه، اما دشمنا اطراف جاده هستن 가시밭길이었단 걸 알고 시작하길 اما امیدوارم فهمیده باشی که این راه پر از خار بود 꽃을 뿌려주는 이를 절대 너는 잊지 말길 با کلی دشمن که اطرافش کمین کردن 웃고 있을 때 (때) 우는 이를 절대 잊지 마 امیدوارم کسایی که توی مسیر تو گل میپاشیدن رو فراموش نکنی 그들은 니 미소에 하루를 살아가니까 اونایی که وقتی تو میخندی، اشک شوق میریزن رو فراموش نکن 반복되는 일정 속 내가 지워질 때 برای اونا لبخند تو دلیل زندگیشونه 벅찬다면 괜찮아 그대 조금 쉬어도 돼 وقتی بین روزمرگی‌ و برنامه‌های تکراری دارم پاک میشم (از دست میرم) 크게 울어줘 (울어줘) بلند گریه کن 세상이 미워질 때 وقتی دنیا برات غیرقابل تحمل میشه 널 반기던 손이 손가락질로 변했을 때 وقتی که دستی که بهت خوش‌آمد گفت تبدیل به انگشت اشاره میشه 한숨 크게 쉬고 시같네 외쳐도 돼 میتونی یه آه عمیق بکشی و مثل یه شعر داد بزنی و بگی“لعنت به این زندگی” 너 또한 누구와 다르지 않은 사람이기에 چون تو هیچ تفاوتی با هیچکس دیگه‌ای نداری 이 괴롭고 외로운 길을 넌 왜 선택했을까 چرا این جاده‌ی تنها و پردرد رو انتخاب کردی؟ 그 이유를 시간이 지나도 절대 잊지 마 هیچوقت دلیلش رو فراموش نکن، حتی اگه زمان بگذره 당신들의 꿈들이 꿈들로만 남지 않길 (남지 않길) ممکنه رویاهات فقط در حد رویا باقی نمونه (ممکنه اونجوری باقی نمونه) 언제 어디서든 나 당신들을 응원할게 (Dream) من همیشه در هر شرایطی از تو حمایت میکنم (رویا) [Chorus: WOOSUNG] 꽃잎이 지고 떨어질 때 وقتی گلبرگ‌ها پژمرده میشن و میریزن 감싸줄게 good night برای شب‌ بخیر تو رو در آغوش میگیرم 안개가 개고 흩어질 때 وقتی مه کنار میره و پراکنده میشه 떠나갈게, bye من خداحافظی میکنم Blooming dream رویای شکفتن [Refrain: Agust D] 나를 보며 꿈을 꾸고 있는 당신의 등 뒤엔 تویی که وقتی منو تماشا میکنی و رویا میبافی 항상 내가 있으니 너무 걱정은 말어 من همیشه کنارت خواهم بود، پس نگران نباش 추락이 두렵다면 기꺼이 받아줄게 از افتادن و سقوط میترسی، من با خوشحالی هواتو دارم 그러니 나처럼 괴로워하지 말어 پس مثل من بداقبال نباش و عذاب نکش 꿈을 위해서 쪽잠을 자는 그대 쉬어도 돼 توبی که برای هدفت و رویاهات کم میخوابی 오늘만큼은 꿈조차도 꾸지 말어 اشکالی نداره که استراحت کنی (حداقل برای یه امروز نگران رویاهات نباش و استراحت کن) 당신이 말없이 옅은 미소를 내게 띄워줄 때 وقتی بدون هیچ حرفی لبخند کوچیکت رو بهم نشون میدی 그제서야 비로소 맘이 조금 놓여 اینطوری بالاخره یکم آروم میشم [Verse 2: Agust D] 이곳은 총성 없는 전쟁터야 اینجا یه میدون جنگ بدون تیر و تفنگه 같은 동료들이 적이야 دوستا و همکارات هم دشمن تو محسوب میشن 숫자가 보여주는 잔인하고도 이쁜 선악 خیر و شر، بی‌رحمانه و زیبا که اعداد رو نشون میدن 남을 죽이지 못하면 내가 죽어야 돼 (죽어야 돼) اگه نتونم دیگرانو بکشم باید خودم بمیرم (باید بمیرم) 이 바닥은 링이 아닌데 왜 누굴 죽여야 해? (죽여야 해?) این زمین یه رینگ بوکس نیست، پس چرا باید کسی رو بکشم؟ (باید بکشم؟) 단순히 좋아했던 일이 조금은 싫어질 때 وقتی از چیزی که دوسش داشتی متنفر میشی 바램들이 바람에 사무쳐 휩쓸려 갈 때 وقتی آرزوهاتو به باد میده 괜찮아 지나 보면 모든 것이 추억이고 수업이 돼 اشکالی نداره، وقتی از یه جنبه‌ی دیگه بهش نگاه کنی همه‌چیز تبدیل به یه خاطره و درس میشه 잊지 마라 세상은 인내심이 그리 길진 않아 یادت نره که عمر و روزها درحال گذر هستن و دنیا خیلی صبور نیست 남의 논란에 절대 웃지 말길 (웃지 말길) هیچوقت به بحث و جدل بقیه نخند 너 또한 그 순간이 올지 모르니 چون ممکنه اون اتفاق هم یه روزی برای خودت بیوفته 너의 성공은 목줄이자 족쇄가 될 거고 موفقیتت افسار و غل‌ و زنجیرت میشه 더더욱 외줄 타는 기분들이 너를 옥죌 거야 احساس راه رفتن روی طناب، تو رو خفه میکنه 그냥 크게 웃어줘 (웃어줘) فقط با صدای بلند بخند (بلند بخند) 세상이 떠나가듯 انگار دنیا داره تموم میشه 그냥 버텨줘 (버텨줘) فقط صبر کن (صبر کن) 당신이 어디 있든 هر کجا که هستی 당신들의 꿈들이 꿈들로만 남지 않길 (남지 않길) ممکنه رویاهات فقط در حد رویا باقی نمونه (ممکنه اونجوری باقی نمونه) 언제 어디서든 나 당신들을 응원할게 (Dream) من همیشه در هر شرایطی از تو حمایت میکنم (رویاپردازی) [Chorus: WOOSUNG] 꽃잎이 지고 떨어질 때 وقتی گلبرگ ها پژمرده میشن و میریزن 감싸줄게 good night برای شب‌ بخیر گفتن تور رو در آغوش میگیرم 안개가 개고 흩어질 때 وقتی مه کنار میره و پراکنده میشه 떠나갈게, bye من خداحافظی میکنم Blooming dream رویای شکفتن [Post-Chorus: Agust D] 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه 다 괜찮아질 거야, 다 괜찮아질 거야 همه‌چیز درست میشه، همه‌چیز درست میشه [Bridge: Agust D] Dream 그대의 창조와 삶의 끝에 함께 하길 رویاپردازی کن، امیدوارم از ابتدای خلقتت تا پایان زندگیت همراهت باشه Dream 그대의 자리가 어딜지라도 관대하길 رویاپردازی کن، امیدوارم در هر جایگاهی که هستی سخاوتمند و مهربون باشی Dream 결국 시련의 끝에 만개하길 رویاپردازی کن، امیدوارم در نهایت، زمان پایان سختی‌ها و مصیبت‌ها به اوج تکامل و شکوفایی برسی Dream 시작은 미약할지언정 끝은 창대하리 رویا پردازی کن، شاید اولش ضعیف شروع بشه ولی آخرش عالی میشه Dream رویا پردازی [Chorus: WOOSUNG] 마지막 꽃잎 떨어질 때 وقتی گلبرگ‌ها پژمرده میشن و میریزن 받아줄게 hold tight قبولش میکنم تو رو در آغوش میگیرم 무지개 끝에 닿았을 때 وقتی به انتهای رنگین‌کمون رسیدی 떠나갈게 bye من خداحافظی میکنم Blooming dream رویای شکفتن [Refrain: Agust D] 나를 보고 꿈을 꾸고 있는 당신의 등 뒤엔 تویی که وقتی منو تماشا میکنی و رویا میبافی 항상 내가 있으니 너무 걱정은 말어 من همیشه کنارت خواهم بود، پس نگران نباش 추락이 두렵다면 기꺼이 받아줄게 اگه از افتادن و سقوط میترسی، من با خوشحالی هواتو دارم 그러니 나처럼 괴로워하지 말어 پس مثل من بداقبال نباش و عذاب نکش 꿈을 위해서 쪽잠을 자는 그대 쉬어도 돼 تویی که برای هدف و رویاهات کم میخوابی 오늘만큼은 꿈조차도 꾸지 말어 اشکالی نداره که استراحت کنی (حداقل برای یه امروز نگران رویاهات نباش و استراحت کن) 당신이 말없이 옅은 미소를 내게 띄워줄 때 وقتی بدون هیچ حرفی لبخند کوچیکت رو بهم نشون میدی 그제서야 비로소 맘이 조금 놓여 اینطوری بالاخره یکم آروم میشم [Outro: Agust D] Dream رویا پردازی کن تعداد دفعاتی که گوش دادمش و هر بار با حرفاش گریه کردم از دستم در رفته.... و الان حس اینو دارم که انگار بخشی از قلبم رو دارم منتشر میکنم.... این آهنگ از آلبومِ D-Day عه! تک تک آهنگای این آلبوم با روح و روانم بازی میکنن اونقدر که پرمفهوم و عمیق نوشته شدن... آگوست دیِ اعظمِ آرمی‌ها واقعا سنگ تموم گذاشت و شاهکار خلق کرد:))) اما این یه چیز دیگست... با اشکای حلقه زده‌ی توی چشمام میگم که این موسیقی و متنش خیلی عمیق و حق‌ان! با پوست و استخونم درکش کردم:) اونقدر که کلمات در وصفش کم بیارن! فکر کنم اسم این باید آهنگ درمانی باشه:)
موسیقی
۱۵
۱۹
خواندن ۷ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/snooze-isyb0xryo0oa
زخم‌ها.....
زخم‌ها..... آره خاصیتِ شباست... آره این خصلتِ شبه! خصلت شب اینه که زخم‌های کهنه‌تو باز کنه! خاطراتت رو مثل سلاخی کردن روحت از جلوی چشمات میگذرونه... دلیلِ دردهای پنهانت رو یادآور میشه.. زخم‌هاتو بزرگ میکنه، اونقدر که چاره‌ای جز تماشا نداشته باشی... اونقدر که دیگه خودت بیخیال نشی! خاصیت شب مثل ورق زدنِ یه آلبوم عکسِ قدیمیِ... مثل گوش دادن به یه آهنگ تکراریِ که تمامِ احساسات شکل گرفته‌ی اون زمانِ گذشته رو دوباره یادت میاره! انگار که همین دیروز بوده باشه... خاصیتِ زخم‌های درمان نشده اینه.... اینکه تا خوب نشن دست از سرت برنمیدارن! دیوونت میکنن، به جنونت میکشن، به بندت میکشن، زنجیرت میکنن و تا وقتی از ته دل گریه نکنی دست بردار نیستن.... زخم‌های درمان نشده انقدر تکرارهای تکراری پیش پات میارن تا بهشون توجه کنی! تا یه موقع بی‌حس و سِر نشی بهشون! حتی اگه بی‌حس بشی هم بعد یمدت عفونت میکنن و حال خودتو بقیه‌ رو بهم میزنن! و اگر درمان بشن هم، ردِ زخم‌ها باقی میمونن! برای همینه که گذشته‌ی آدما همیشه دنبالشون میاد... مثل یه سایه دنبالشون میکنه! و حالا آدمی که با اون سایه دشمنی داشته باشه فقط خودشو داره زجر میده؛ بیخود و بی‌جهت! زخم‌ها ممکنه عقده‌های نهفته داشته باشن.. عقده‌هایی که شاید بزرگ نشن ولی تا هر وقت که بزرگ بشی کنارتن.... و بی‌اجازه و هر وقت که بخوان خودشونو نشون میدن... اهمیتی نمیدن کنار کی هستی یا کجایی... کار خودشونو میکنن.... همه‌ی زخم‌ها از ناآگاهی روی روحِ عاشقِ کمال‌مون آوار شدن.... تک به تک‌شون بدون هیچ استثنایی.... زخم‌هایی که بیشترشون ناخواسته‌ن و تو مقصر علت‌شون نیستی... اما مسئولِ معلول‌شونی... سخته، تلخه و بیرحمانه.... زندگی همین بود نه؟! زندگی‌ای که بر اساس نابودی و تولد نوشته شده... زندگی‌ای که توی رگ‌هاش درد در جریانه... قلبِ زندگی انگار همینطوری میتپه.... انگار که زندگی تا ما رو از به دنیا اومدن‌مون که به انتخاب خودمونم نبوده، پشیمون نکنه ول کن نیست... تا وقتی خودت مرهم زخمات نشی، نگاه به ریختت نمیندازه! تا وقتی دست خودتو نگیری به چپشم نیستی! این یه حقیقته! اصلا چرا باید بقیه دست به زخمای روحت بکشن؟ به اونا چه؟؟ " همه دلشون یه آغوش گرم میخواد اما ما کسی رو جز خودمون برای به آغوش کشیدن نداریم راهی جز حلقه کردن دست‌هامون دور تنِ خسته‌ و روح بی‌قرارمون نیست درمانی جز مرهم گذاشتن روی زخم‌هامون نیست درسی جز یاد گرفتن از زندگی نیست راهی جز ادامه دادن نیست جاده یک طرفه‌ست مقصد توی مه فرو رفته و انتهاش مشخص نیست تنها راهِ عبور، همین غارِ تاریکِ پیش روعه و حتی خبری از دلگرمی و حدسِ نور در اون ظلمات نیست فقط خودتی و خودت که باید اشکاتو پاک کنی دستتو روی دهن ترسات بذاری تا زمزمه‌هاشونو نشنوی و فقط خودت رو به جریانِ ثانیه‌های نفس‌گیر زندگی بسپاری سر درِ غار نوشته شده هیچ راهی جز قوی شدن نداری!" My AMYGDALA.... :) #پریسا_اسدی
۱۷
۱۱
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D9%87%D8%A7-h5l4apykp8xq
Angle, don't fly so close to me
Angle, don't fly so close to me ساعت ۲ و ۲ دقیقه‌ی شبه و خب؟ حرف خاصی برای گفتن ندارم. حرفی تکراری از غم دارم. یه غمِ عجیب که گه گاهی شب‌ها خفتم میکنه.... خیلی تلاش کردم ماهیتش رو بفهمم و درکش کنم ولی این حس از بچگی هست. شب‌ها همچنان تاریک‌ان و غم‌هاش پابرجا... تنها دوستی که پیدا کردم بین این حول و ولا آرامش بود. آرامش، سکوت، موسیقی... آخ موسیقی.... چقدر خستم از وصفِ حالم... به قولِ توماسِ پیکی بلایندرز "گاهی، بعضی شب‌ها دلیلی برای ادامه دادن پیدا نمیکنم" امشب از اون شباست که باز تاریکی تا دید تنهام، اومد سراغم اذیتم کنه:)) ترکیبی از ناامیدی و خستگی... یه ترکیبِ خسته کننده و خاکستری... درست وقتی که لازمه استراحت کنی و به خودت بیای... آره خب، اونم به وقتش... ولی برای الان، انقدر خستم که بغلِ تنهایی و تاریکی خوابم ببره تا صبح ببینم چی میشه...! و به قول آنه ماری، "they tell me I should make a plan for life, All I'm thinkin' 'bout is whаt to do tonight" "Every night trynа feel something bigger" "Fаll in love, broken heаrtBreаk the rules, drink too muchWe're аll а mess, but I guessThis is whаt it feels like to be young (to be young)" امشب از اون شباست که فقط باید بذارم بگذره که تو سیاهچاله‌ی وجودم بلعیده نشم‌... خطاب به منِ امشبم: Angel, don't fly so close to meI pull you down eventuallyYou don't want to lose those wingsPeople like me break beautiful things . . Don't you know, don't you know, don't you know, don't you know?I will never let you downNo, I'll never be perfectNever want to see you hurtin'You should go, you should goGet away fast a hundred on the dash tonightWish it didn't have to be this way=)
موسیقی
۱۴
۳
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/angle-dont-fly-so-close-to-me-l6muzvhgztsc
منِ ممنوع شده!
منِ ممنوع شده! نمیدونم شاید پشیمون بشم و به یک‌باره هر آن چیزی که نوشتم رو پاک کنم! نوشته‌هایی که.... دیشب بین گریه‌های دلخراشم، سوالِ مغزم، قلبم رو لرزوند.. "چرا شمسِ قلبمه؟؟" و بعد به خاطر آوردم خاطراتی رو که در کنار هم چیده شدن تا به اشک‌هام شدت بیشتری داده و احساساتم رو بیشتر به مرز طغیان و خروش بندازن... 《 اولین واژه‌ها از حس دلتنگی برای اون بودن که روی کاغذ ریختن و جملات کنار هم قرار گرفتن و اولین نوشته‌های من خلق شدن! و رفته رفته واژه‌های بیشتری جون گرفتن و کاغذهامو به رنگ مشکی درآوردن! و در نهایت من رو تبدیل به نویسنده کردن! احساساتی شکوفه‌زده از خاکِ قلبم که نه خودم و نه اون، بلد نبودیم چطور مراقبش باشیم تا رشد کنه‌... تا تبدیل به کاکتوسِ خاردار نشه؛ که قلب هردومون رو زخمی و خون آلود نکنه! خونی تیره از جنسِ نفرت...! نوشته‌هایی که اولش از جنسِ خاکستریِ دلتنگی برایآرزویی دست نیافتنیبودن.... سماجت بیشتر و مصمم بودنِ سالِ اخیرم، برای تغییر خودم و بهبودِ زخم‌های ناخواسته‌ی ذهن و روحم و دنبال کردن هدفمند و عمیقِ روانشناسی... تک به تک‌شون، اولین جرقه‌هاش، بزرگ‌ترین نقطه‌ی عطفش، همون چراییِ قلبمه!همون شمسی که همیشه شمسِ قلبم باقی میمونه. 》 " یادمه بهش گفتم:_ تو سقوط و صعود منی...در جوابم نوشت:_ من اگه مولوی باشم، تو شمسِ منی..." اما حالا اون تنها خورشیدِ غروب کرده‌ی قلبِ قفل و زنجیر شدمِ... قلبی که قفل شده تا مبادا احساساتِ ممنوع شده‌ش بیرون بریزن! احساساتی که با زندانی شدن من رو تبدیل به یه دخترِ منطقی کردن... واقع‌بین‌‌تر و آگاه‌تر... برای من فقط، فرقی نداره کسی از زندگیم بیرون رفته باشه یا هنوز کنارمه؛ اگه الهام بخشِ وجودم شده باشه، فراموش شدنی نیست.. و با تمومِ خاطرات سیاه و سفیدش، ارزشمند میمونه. ارزشمند مثل قابِ عکسی قدیمی، بر دیوارِ خونه‌ی قلبم... حتی اگه بروز ندم و کسی ازشون خبر نداشته باشه! . . It was quite a lonely nightیک شب کاملا تنهاییIn the blink of an eyeبه یک چشم بهم زدنThe dark faded outتاریکی محو شدBlooming under the sunlightخاطرات من و توMemories with me and youزیر نور خورشید شکوفه میده All these lights are colored in by youهمه ی این نور ها توسط تو رنگ آمیزی شده (به همه ی نورها رنگ میبخشی)All these times are precious due to youهمه ی این زمان ها بخاطر تو ارزشمندهFour sеasons have passed with youچهار فصل با تو گذشت Four scents wеre left ’cause of youچهار رایحه بخاطر تو باقی موند All the reasons why I can laugh outهمه ی دلایلی که باعث میشه بتونم بخندم تو هستی All the reasons why I sing this songهمه ی دلایلی که باعث میشه این آهنگو بخونم تو هستی Thankful to be by your side nowممنون که الان کنار تو هستمI’ll try to shine brighter than nowسعی میکنم بیشتر از الان بدرخشم My you _ Jungkook (BTS)
موسیقی
۱۳
۸
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%85%D9%86%D9%90-%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%B4%D8%AF%D9%87-xxbr2nakfvmc
به وقتِ تفکر عمیق!
به وقتِ تفکر عمیق! سخنی از خویش ندارم اما جملاتی بس ارزشمند و تفکربرانگیز از آرتور شوپنهاور و فردریش نیچه آورده‌ام:))) فکر میکنم چیزی که واقعا ما رو اذیت میکنه کلیشه‌هاست!اکثریت‌هایی که حقیقت رو تار کردن و کم کم شدن دروغ برای جلوی متفاوت شدن رو گرفتن!انسان‌هایی که فرصت شکوفایی و شناخت خودشونو نداشتن سازنده‌ی کلیشه‌هان! پ.ن: با خوندنش یاد نوشته‌ی کوتاه و ناقصم افتادم... . . . ....... واقعا زندگی میکنم با نوشته‌هاشون... چقدر آدم‌های بزرگ‌منشی بودن.... :))) چقدر خوب که بودن! آفریده شدن! چقدر خوب.... دفعه بعد که برگردم ویرگول از کارل یونگ و آبراهام لینکن دو فرد hsp و تاثیرگذار تاریخ مطلب میذارم حتما حتما!! منتظرش باشید.
۱۲
۵
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A8%D9%87-%D9%88%D9%82%D8%AA%D9%90-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D9%82-q0yp1jv1c0e7
هیاهوی آرامش
هیاهوی آرامش قطارِ چشمانم، کلمات را جا گذاشتند یاقوتِ سینه‌ام، از دل مشغولی‌ها فوران شد ذهنم در اعماقِ معماهای بی‌جواب، بلعیده شد و من در تعقیب و گریز از افکارم، به ناچار قلم را به دست گرفتم تا جوهرِ تیره نامت را فریاد زد، هاله‌ای بنفش رگ‌هایم را فتح کرد و سرانجام، روحم خسته از نافرمانی، تسلیم شد آرامشت لا به لای وجودم، دمیده شد و من تنها توانستم نامت را نجوا کنان از جزیره رهایی لب زنم خالقِ بیکرانم! #پریسا_اسدی
۱۱
۴
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B4-fqwof0apjscx
جملات بهم ریخته
جملات بهم ریخته هیچکسی جز خودم نیست دستمو بگیره. احتمالا اینا بخاطر آرزوییِ که شب تولدم کردم. وقتی خواستم مستقل شم. از خدایی که الان اصلا حسش نمیکنم. نقطه‌ای از زندگیم که هیچ نوری جز نوری که تو قلب خودمه ندارم. قلبی رو که رو به تمام جهان و آدماش سیاه شده. سری که داره از شدت افکارش میترکه و به همه چیز چنگ میزنه اما فقط خودشه که داره زخمی میشه. My AMYGDALA ..... AGUST-D최선들의 선택 (최선들의 선택)بهترین انتخاب다음 차선들의 선택 (다음 차선들의 선택)بعدی بهترین انتخاب دومه차차 선들의 선택, 선택, 선택, yeahانتخاب بعدی بهترین انتخاب، انتخاب بعدی، بله 원치 않던 일들 (원치 않던 일들)چیزایی که نمیخواستم اتفاق بیوفتن (چیزای ناخواسته)내 통제 밖의 일들 (내 통제 밖의 일들)چیزایی که از کنترل من خارج هستن (خارج از کنترل من)자 집어넣자 하나둘یک دو، بیاید اونارو یکی‌ یکی ثبتشون کنیم그래 하나둘, 그래 하나둘یک دو، آره، یک دو [Pre-Chorus] I don’t know your name, your name, your nameنمیدونم اسم تو چیه، اسم تو، اسم تو기억들로 여행, 여행, 여행به خاطرات سفر میکنم، خاطرات، خاطراتI don’t know your name, your name, your nameمن نمیدونم اسم تو چیه، اسم تو، اسم تو자 지워보자 하나씩, 그래 하나씩حالا بیاید اونارو یکی‌ یکی‌ پاک کنیم، بله، یکی یکی [Chorus] My amygdala (My amygdala)آمیگدال من (آمیگدال من)어서 나를 구해줘 어서 나를 구해줘بیا نجاتم بده، بیا نجاتم بدهMy amygdala (My amygdala)آمیگدال من (آمیگدال من)어서 나를 꺼내줘 어서 나를 꺼내줘زود باش، منو ببر، زودباش، منو همراهی کنMy amygdala (My amygdala)آمیگدال من (آمیگدال من)My amygdala (My amygdala)آمیگدال من (آمیگدال من)이곳에서 구해줘 어서 빨리 꺼내줘منو از اینجا نجات بده، عجله کن و منو بیرون ببر (منبع: https://magerta.ir/entertainment/music/agust-d-amygdala-lyrics-translation/) بازم که تنهام BTS هست خودشون کنارم نیستن اما آهنگاشون هست. همیشه بودن که مرحم باشن رو زخمام. کسایی که دستم شاید بهشون نرسه اما همیشه قلبمو نوازش کردن، آرومم کردن. با آهنگایی که به عشق ما آرمیا ساختن. بی‌تی‌اسی که اگه موفق شده واقعا حقشه‌. توجهی بیش از این لایقشه. بی‌تی‌اسی که جای همه‌ی آدمای زندگیمو پر کردن. همه آدمایی که نزدیکن ولی نیستن. آدمایی که هیچوقت نخواستن خودمو بخاطر خودم دوست داشته و قبول کنن. جاشونو پسرای عزیزم خوب پر کردن. کسایی که مدام میگن خودتو دوست داشته باش. خستم از هیت گرفتن بخاطر آرمی بودن. خستم از hsp بودن و درک نشدن. کوتاه بودن موهام. از اینکه نتونستم مثل همه باشم و عاشق آهنگای اصطلاحا ملی! خستم از این فشار روانی‌. از اینکه کنکوری باشم و از همه جهت تحت فشار. یا این فشار تموم میشه یا من زیرش له میشم و میمیرم. از این دو حالت خارج نیست. هر روز دارم با خودم و جهان اطرافم میجنگم. کلامی، روانی، جسمی.......... گفتم بسه ولی جهان به چپشم نگرفت. کی گفته جهان متوقف میشه؟؟ چه خیال باطلی. واقعیت تلخه. واقعیت ترسناکه. من فرار کردن رو یاد گرفتم. که روانی نشم. که بیشتر از این شبیه آدمای دیوونه نباشم. فایده‌ی این نوشتنو نمیدونم فقط میدونم حرفا اگه بمونن بیشتر از زخم دردت میارن. من کلی داستان لعنتی تو ذهنم دارم که ننوشتم. کلی آرزو دارم که اجازه نمیدم نهایی و کنکور جلومو بگیرن. تهش یا میبرم یا میبازم. لعنت به همش لعنت به شرایطی که منو یه نتیجه گرا بار آورده. مثل همیشه صداهای مغزمو خفه میکنم. آدمای اطرافمو بیشتر از هر وقتی به چپم میگیرم و فقط ادامه میدم که برسم. دیگه هیچی مهم نیست. هیچی. *آهنگ Haegeum پلی میشود. ( هی Agust D جذابم. خیلی گنگی پسرم. قربون مغزت بشم که انقدر زیبا آهنگ میسازی و با محتوای عمیقش واقعیت کثیف دنیا رو میگی و دهن هیترا هم میرینی.) کی گفته من مودبم؟؟ من می‌تونم خیلی بی‌پروا و رک باشم. من میتونم هر کسی که میخوام بشم:))) من میتونم تغییر کنم من یه انسانم که میتونم اونقدر رشد کنم که آدمای گذشته زندگیم منو نشناسن:) *فکت روانشناسی: آدما همیشه به هر چیزی که بخاطرش رنج زیادی بکشن واکنش زیادی نشون میدن. به روایتی، زخم‌های درمان نشده که وقتی ناخواسته یا عمدا کسی دست بذاره روشون دیوونه میشن و واکنش شدیدی نشون میدن!
روانشناسی
۱۳
۴
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D9%85-%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%87-gduuqxv1kbaj
دقیقا از کجا بگویم؟؟
دقیقا از کجا بگویم؟؟ و آن‌ها چه می‌دانستند از گنگ بودن درس‌های سنگین‌ترین و اولین سال تحصیلیِ دبیرستان در دوران مجازی با قطع و وصلی‌های صدا و حضور و غیاب‌های قضاوت گرانه... چه می‌فهمیدند از استرسِ آزمون‌های سخت آنلاین و قطع و وصلی اینترنت و پریدنِ سایت و قضاوت یک طرفه به نام تقلب... و آن‌ها چه میدانستند از زل زدن به صفحه‌ی گوشی برای ۷ ساعت تمام و سپس تکالیفِ هجومی و فیلم‌های درسی که تماما در همان گوشی خلاصه میشد... آن‌ها چه می‌فهمیدند از اضطراب نوجوانی که در بحران حساس هویت خود قرار گرفته و فشارهای روانی و هورمونی بر او دقایقش را جهنم کرده؟... چه زمانی "خواستند" که درک کنند چرا ناگهان سیل عظیمی از نوجوانان درونگرا و وابسته به تلفن‌های همراهشان شدند... گویا که آن تکه آهن تبدیل به قلبِ تپنده‌شان شده باشد... آن‌ها نخواستند که بفهمند دلیل انزوا و دوری از جمع‌های مهمانی یا حتی خانواده چیست... تنها سرکوفت معلمان بود در کلاس مدرسه... و فشار خانواده برای نمره‌های به ناگه افت کرده از بیست‌های درخشان! آن‌ها چه میدانستند از سردردهای بعد از به صورت داشتن ماسک‌های بعد از اتمامِ مدرسه؟ یا از نقاب‌های به ظاهر بیخیال و شکسته از درون و درمانده... هرگز نفهمیدند و چوبِ سرکوب و سرزنش زبانی، بر روان‌مان تحمیل کردند که چرا درس‌هایتان در زیر پتوهایتان ضعیف شده... چرا خواب بودید و ما بیدار؟ چرا ما مشق و تکالیف می‌نوشتیم و ذره‌ای ناله نمیکردیم و شما از حجم کم درس‌هایتان گله می‌کنید؟؟ از کدام غم بگویم دقیقا؟ از کدام درد که شده زخمی سر باز کرده در این شبِ تاریک و سرد؟ از امسال هم بگویم؟؟ وقتی در بدترین شرایط کشور که هر روز خبر کشته شدن دختران و همسالانی همچون خودم را میشنیدم، به درس خواندن حتی بدون بازدهی یا با راندمانش ادامه دادم بگویم؟ از آزمون کذایی قلمچی بگویم که هرگز سایز من نبود و اولین اشتباه زندگی‌ام بود؟؟ از این روزهای آخر بگویم؟ در این آخرین قدم‌ها که به جای امید گرفتن تنها طوفان و بادهایی از ناامیدی فانوس قلبم را خاموش و روشن میکند؟؟ از حرف‌هایی که از بازگو کردنشان شرم دارم! زیرا گفته بودم که ترجیح میدهم سکوت کنم اما حماقت‌ها را به زبان نیاورم؟؟ کلماتی که گذرشان از مغزم بازهم به همان سنگینی اول آن است... من خسته‌ام اما کسی نمی‌بیند و جهان از زخم زدن دست برنمیدارد... روزهایم عجیب سخت میگذرد و قضاوت شدن‌ها پیکره‌ی زخمیِ روحم را شکسته‌تر میکند... من خسته‌ام اما جهان و آدم‌هایش بس نمیکنند! و حالا میفهمم که چرا عده‌ای به حدی رسیده‌اند که برای یک آزمون ورودی دانشگاه دست به خودکشی میزنند... امروز در نقطه‌ای هستم در این سوی ماجرا و عجیب و هر روز بیشتر به پایان دادن زندگی کذایی فکر میکنم! قلبم به اندازه‌ی این سه سال سختی درد می‌کند و لبریز شده از سکوت‌های پرفریاد.... در مرز انفجار و تلاشی‌ست از فشارها و جنگ‌های روانی تحمیل شده از جامعه و مدرسه‌ی کذایی‌تر از آن.... پرشده از شکایت از نسلی قدیمی‌تر که هرگز درک نکرد و نمیخواهد که کند...! که چرا عاشق چشم و ابروی چشم بادامی‌ها شده‌اید؟ آنها دخترند یا پسر؟ آنقدر تماشایشان کردی که شبیه به آن‌ها شدی... چرا کنسرت نگاه میکنی و درسَت را به جایش نمیخوانی؟؟ سوال من این است؛ "چرا" آن‌ها را انتخاب کردم؟! کمی به خود زحمت داده و به جای به رخ کشیدن افکار سطحی و پوسیده‌ی خود، در اینترنت، ترجمه‌ی آهنگ‌هایشان را جستجو کنید... که البته همین جستجوی راحت بسیار سخت‌تر از قضاوت و نژادپرستی پست است!! اگر بی‌تی‌اس بد بود و فلان که میلیونی و میلیاردی در جهان هوادار و طرفدار پیدا نمیکرد! در سازمان بین‌الملل سخنرانی و اجرای موسیقی نمی‌کرد...! بارها برنده‌ی جوایز نمیشد! منتخب سفیر جهانی نوجوانان نمیشد! هفت فرشته‌ی نجات من اگر نبودند که حالا چهره‌ی من را در خواب هم نمی‌دید! چطور به خود جرئت گستاخی‌های بی‌پایان می‌دهید؟ به موهای رنگ شده و لباس‌های به نشانِ پسرانم نگاه‌های قضاوت گرانه و تند می‌اندازید؟ هر چقدر هم که بگویم برایم مهم نیستید باز هم روانم خراشیده شده که اینقدر لبریز شده از کلمات تلخم! هیچکسی نخواست و نتوانست که این نسل باجسارت و باهوش و شاید کمتر عملگرا و تلاشگر را کمی درک کند! تنم زخمی شده از مقایسه‌های حقارت انگیز و گستاخانه.. چه خواسته باشد چه ناخواسته! بیزار شده‌ام از جهانی که حد وسط برایش بی‌معناست و نگاه همه را به بهترین‌ها یا بدترین‌ها سوق داده.... متنفرم از زیر رادیکال رفتن... انتظار یکرنگی را از همه داشتن.... همیشه سوالم این است که چرا هرگز پذیرفته نمیشوم؟ در جامعه، مدرسه یا حتی خانواده! به قول چارلی چاپلین "زندگی می‌تواند فوق‌العاده باشد اگر دیگران ما را به حال خودمان بگذارند." زمانی که با وجود هجوم بیرحمانه‌ی زندگی و آدم‌نماهایش، به خودشناسی‌ و نوشتن ادامه دادم تا زنده بمانم... با وجود اشک‌ها و زجرهای بیرون ریخته در شب‌های تنهایم، خود را با گوش کردن به نغمه‌ها و حرف‌های امید بخش پسرانم سر کردم.... نوجوانی آنقدر پرفشار گذشته که روزی الماسی از درونم شروع به درخشیدن کند.. الماسی که مشتاق به ملاقات آنم... با این وجود، امید و انگیزه و این مزخرفات روانشناسی زرد دیگر مفهومی ندارد! من زندگی را در عمیق‌ترین سیاهی‌اش لمس کردم.... شاید روی روشنی باشد شاید نه! شاید افکاری شبیه به خودکشی عملی شوند یا شاید نه! من نیز انسانم همچون زندگی نوسان دارم و قطعیت برایم معنا ندارد! من میخواهم همچون طبیعت باشم و ذره‌ای اهمیت ندارد اگر برچسب "مودی بودن" را به جان بخرم... دیگران همیشه دیگران‌اند...! بروند در جیب پشت شلوارم! همان‌هایی که زندگی‌شان را بنای بر آنها چه فکری خواهند کرد و آبرو و اعتبار بنا کرده‌اند! و حالا غریب به ۹۰ درصدشان حسرت آرزوهای نکرده و زمانی را دارند که صرفِ خیال پوچِ افکار دیگران شد! می‌بینید؟؟ همانطور که من و شاید هم نسلی هایم جنگ گرم و سخت را تجربه نکرده و اثراتش را قضاوت می‌کنیم، آن‌ها هم جنگ نرم ما را درک نخواهند کرد.... تاریخ این است دیگر.... زندگی همینقدر پیچیده و تاریک است! همچون فضا سرشار از ماده‌ی تاریک و اندکی ستاره و کهکشان‌های پرنور و درخشان! هر چه باشد یاد گرفته‌ام در تاریکی غوطه‌ور باشم و برای رسیدن به ستاره‌ام تلاش کنم! هر چه باشد من هم خدایی دارم که مرا خلق کرده برای کاری که تنها من توان انجامش را دارم و این، بزرگترین ایمان من است.... #دلنوشته #نامه‌_های_کهنه_و_ناخوانده_قلبم #هجوم_افکار_تاریک #پریسا_اسدی
خودشناسی
۲۰
۲۳
خواندن ۵ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%A8%DA%AF%D9%88%DB%8C%D9%85-nbxymd4tsyql
زنجیرِ وحشت...
زنجیرِ وحشت... قدم‌هایش را بی‌هدف اما هراسان برمی‌داشت و تنها دستوری که از مغزش دریافت می‌کرد یک جمله بود. "فرار کن" از شدت وحشت، جرئت نمی‌کرد پشت سرش را نگاه کند. مردمک‌های لرزانش، گِل و لای سبزِ جنگل را برای بی‌وقفه دویدن، می‌کاوید. به قدری از تعقیب شدن ترس و نفرت داشت که نتواند نفس‌های منقطع و سوزشِ قفسه سینه‌اش را حس کند. ترس رخنه کرده در رگ‌های بی‌تابش، چنان وجودش را در خود بلعیده بود که باورِ آن سرعت از دویدن غیرقابل باور باشد! صدای زوزه مانند و گنگی که بیشتر از بادِ سرد تنش را به لرزه در می‌آورد، به گوشش رسید. پایش به کنده‌ی پوسیده‌ی درختی گیر کرد و سکندری خورد اما قرار نبود مقصدِ نامعلومش را رها کند. پس سرعتش را بیشتر کرد؛ غافل از آنکه با پای خود به دامِ شکارچی می‌رود! یک قدم دیگر کافی بود تا تله‌ی پنهانِ زیر برگ‌های قهوه‌ای نارنجی بسته و واژگون شده، از درخت آویزان شود. حالا که در عمقِ ترسش فرو رفته بود، ذره ذره‌ی سفیدیِ چشم‌هایش در سیاهی فرو میرفت. بعد از آن تقلای بیهوده، دیگر نایی برای کوچک‌ترین حرکت و تلاشی نداشت... حالا که جانش در دستانِ قدم‌هایی بود که لحظه به لحظه نزدیکتر می‌شدند، تقلا چه فایده‌ای داشت؟! نقطه‌ی بی‌نهایتِ ترس همینجا بود‌. دقیقا همان قطره اشکی که با غلتیدنش، سوگواری میکرد‌ برای از دست رفتنِ حسی کهنه به نامِ ترس! بالاتر از آن وحشتِ اوج گرفته، بی‌حسی مطلق است. همچون کسی که شوکِ الکتریکی بر او وارد میشود و جسمی بی‌جان می‌ماند، در دستِ شکارچیِ نیشخند بر لب! شکارچی‌ای که می‌تواند هر چیز و هر کسی باشد! ضعیف کند و خون بریزد! شکارچی‌ای که عاشقِ رایحه‌ی خونِ روح است! روحی که ذره ذره تغدیه‌ی ترس‌هایمان می‌شود! ترس‌هایی نابجا و ناخواسته که زنجیر می شوند بر پای حرکت! پ.ن: همیشه برام سوال بوده که انتهای وحشتی که توی فیلم‌های ترسناک به تصویر کشیده میشه چیه؟؟ بر فرض که اون آدم گیرِ اون قاتلِ روانی، روح سرگردان، جنِ نفرین شده و... بیافته.. تهش که چی؟؟ خورده میشه؟ از ترس سکته میکنه؟؟ این‌ها سوالایی بودن که آخرین بار که دیدن این قبیل فیلم‌ها رو برای خودم ممنوع کردم، می‌پرسیدم تا کمتر توهم بزنم و بترسم! وحشتی که یه hsp از تماشای همچین فیلمی بهش منتقل میشه یه تجربه‌ی سنگینه... حالا شما بچه‌ی ۱۰- ۱۱ ساله‌ای رو تصور کنید که یک ماه بی‌خوابی کشید تا بزرگ شه و متوجه بشه که اون موجودات چی‌ان و چرا پیدا میشن... خیلی جالب بود برام؛ وقتی کتاب سفر روح رو میخوندم اشاره کرد که این موجودات ترسناکی که توسط فیلم‌های هالیوود و غیره به تصویر کشیده میشه درواقع ارواح جوانی‌ان که در طبقه‌ی دوم (احتمالا برزخ) نتونستن منتظر مونس‌شون برای ورود به دنیای ارواح بمونن و سرگردان شدن.. و بعد برگشتن زمین و آدما رو اذیت میکنن... اینکه چقدر درسته و صحت داره رو به پای اعتبار کتاب زدم اما خب برام جالب بود....
فیلم و سینما
۱۴
۴
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%B1%D9%90-%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA-f829f2hxwfu1
....
.... روزی اگر خاموش و مسکوت شدم، جوری متعجب نشوید که انگار تازه از راه رسیده‌اید! خود را به آن راه نزنید و به خود جرئتِ ذره‌ای قضاوت ندهید! بهتر است به خاطرات بازگردید و بپرسید آیا سکوت‌هایش از بی‌سخنی بود یا از فریادهای یک قلب شکسته‌؟؟ قلب که شیشه نیست بشکند و صدایش همه را آگاه کند! آخرین بارهایی که هشدار می‌دهم را جدی بگیرید. اگر نه روزی به خود می‌آیید و جوری وجودم را دریغ شده می‌یابید که انگار از ابتدا هم خلق نشده بودم. یا خود را کمی به زحمت انداخته و در انتخاب رفتار و گفتارتان در مقابلم دقت به خرج میدهید، یا بهای دلتنگی‌های دروغین‌تان را می‌پردازید. خسته‌ام از اصلاح خودم که باعث شده دیگرانی خود را دست بالا گیرند! اگر احترام گذاشتم برای خاطر خویش بوده! اما اگر سکوت کرده‌ام، از شدت حماقت‌تان شرمگین شده‌ام! کسی چه میداند در خیابان ذهنم چه افکارها و چه خیالاتی میگذرد! کسی نمیداند در خرابه‌های قلبم، چه احساساتی جان داده‌اند و کدام‌ها برای زنده ماندن به تقلا افتاده‌اند... کسی چه میداند از غمِ لانه کرده در گوشه‌ی امنِ قلبم؟! بگذار کوتاه کنم قصه را! بس کنید، خسته‌ام..! #پریسا_اسدی
۱۳
۶
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-jdsrst4eiqqv
چون تو منو دوست داری!
چون تو منو دوست داری! Singer:Cèline Dion For all those times you stood by me بخاطر تمام دفعاتی که پیشم بودی For all the truth that you made me see بخاطر تمام حقایقی که باعث شدی ببینم For all the joy you brought to my life بخاطر تمام خوشیهایی که برام به ارمقان آوردی For all the wrong that you made right بخاطر تمام نادرستیهایی که به درستی تبدیل کردی For every dream you made come true بخاطر تمام رویاهایی که به حقیقت تبدیلشون کردی For all the love I found in you و بخاطر عشقی که درون تو پیدا کردم I'll be forever thankful baby همیشه از تو ممنون خواهم بود عزیز You're the one who held me up تو تنها کسی بودی که همیشه منو بالا می بردی Never let me fall هرگز نذاشتی سقوط کنم You're the one who saw me through through it all تو تنها کسی هستی که منو در تمام این وضعیتها دیدی You were my strength when I was weak وقتی ضعیف بودم تو قدرت من بودی You were my voice when I couldn't speak وقتی نمیتونستم حرف بزنم تو صدای من بودی You were my eyes when I couldn't see وقتی نمیتونستم ببینم تو چشم من بودی You saw the best there was in me تو منو بهتر از من میدیدی Lifted me up when I couldn't reach بلندم می کردی وقتی نمیتونستم به بلندیها برسم I'm everything I am من همه چیزم Because you loved me چون تو عاشق من بودی Because you loved meچون تو عاشق من بودی You were always there for me تو همیشه پیشم بودی The tender wind that carried me مانند بادی مهربون که منو با خودش می برد A light in the dark shining your love into my life مثل نوری در تاریکی که عشقت رو در زندگی من می تابید You've been my inspiration تو الهام بخش منی Through the lies you were the truth تو حقیقت من در این همه دروغ بودی My world is a better place because of you و بخاطر تو دنیای من بهترین جاست You were my strength when I was weak وقتی ضعیف بودم تو قدرت من بودی You were my voice when I couldn't speak وقتی نمیتونستم حرف بزنم تو صدای من بودی You were my eyes when I couldn't see وقتی نمیتونستم ببینم تو چشم من بودی You saw the best there was in me تو منو بهتر از من میدیدی Lifted me up when I couldn't reach بلندم می کردی وقتی نمیتونستم به بلندیها برسم I'm everything I am من همه چیزم Because you loved me چون تو عاشق من بودی I'm everything I am, Because you loved me پ.ن: حرف‌های قلبم به رفیقام و دوستام؟ و البته که خالقم و خودم=) موسیقیِ خوب گوش کنیم!کم کم به دوران رونمایی از پسرای موفق و الهام بخشم نزدیک میشیم. اما قبلش متن ویژه‌ای رو باید از قلب و مغزم به کاغذ بیارم....
موسیقی
۱۰
۴
خواندن ۲ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88-%D9%85%D9%86%D9%88-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-x7ps8mhvgimx
میدانم، میگذرد! اما جان‌فرسا..
میدانم، میگذرد! اما جان‌فرسا.. این روزها میگذرد گاهی با لبخند گاهی با اشک اما میسوزند رد اشک‌هایی که جز گونه‌هایم راه دیگری ندارند قلبم گاهی تند میزند گاهی آرام اما گاهی تیر میکشد از درد از تنهایی از درک نشدن و گاهی از طرد شدن خواهد گذشت این حالِ بد سیاهی‌ها و تلخی‌ها اما روزی میرسد که روز من است میخواهم بدانم آن روز چه کسی کنارِ من است هی کسی که تا آن روز با منی بدان دوستت دارم به اندازه تمام روزهایی که در کنج تنهایی درد کشیدم... ?پریسا اسدی پ.ن: نوشته‌ی دو یا سه سال گذشته‌ست اما همچنان در وصف اندر احوالات صدر جدول رو داره!
۱۱
۴
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/Letter/%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85-%D9%85%DB%8C%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%B3%D8%A7-pxejhpgyeuns
زندگی...
زندگی... خود را به پروازِ با زندگی رها کن! او همچون خورشید، حامی‌ست. همچون باد، میگذرد. همچون ابرها، گاهی میخندد و گاه میگرید. همچون درختان سایه‌های آرام‌بخش و استراحت‌های کوتاه دارد. همچون دریا میتواند نابودکننده باشد و ساحلِ قلبت را به خرابه‌های شکسته درآورد. و یا میتواند عمیق باشد و به دنبالِ غواصی برای کشفِ نادیده‌ و ناگفته‌هایش! همچون آتشفشان منفجر شود و مرگ را به کام کشاند. همچون برگ‌های خزان سردرگم باشد و نداند به دنبالِ رهایی‌ست یا وابستگی! همچون جاده‌ها باشد.. بی‌انتها و نامعلوم! همچون من و تو خسته باشد از ادامه دادن اما مجبور باشد به جنگیدن! باقی هر چه باشد، خلاصه گشته در نگاهت. روشنایی یا تاریکی؟ انتخابت چیست؟ #پریسا_اسدی
۱۵
۷
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-pyugaqojp4cq
حقیقتِ انکار نشدنی!
حقیقتِ انکار نشدنی! زندگی تلخ است و انکارش نمیتوان کرد! زندگی بیرحم است و فرار نمیتوان کرد! ..... می‌دونین چیه؟ گاهی انرژی حیات از تن آدم خارج میشه و جویباری از سیاهی از قلبت راه میندازه! فانوس امیدت سوسو میزنه و دلهره‌ی هوهوی باد قلبت رو به تپش وامیداره! اتفاقی که هر چند وقت یکبار سراغ موجودی به نام انسان میره! و انسان‌ها در مواجهه باهاش به دو دسته تقسیم میشن.. بعضی‌ها فرار و فرافکنی رو در پیش میگیرن و انکار میکنن که حالشون بده و این رو طبیعی نمیدونن! و برخی دیگه، دستشون رو تو دست‌های غمی میذارن که از همون روزهای اولی که آدم و حوا از بهشت طرد شدن تو وجود آدمی ریشه دووندن! آدم‌ها اگه تلخیِ آگاهی رو بچشن، مثل پادزهر روحشون شفا پیدا میکنه! این حقیقتیِ که با سن کمی که دارم تجربه‌ش کردم. حقیقتی که خیلی‌ها از مواجهه‌ی باهاش دوری میکنن و اونقدر فرار که شمع‌های روی کیک تولدشون هر بار اضافه بشه و فرسوده‌تر بشن! با کوله باری از غم و دروغ‌هایی که به خورد خودشون دادن. اگه آدم‌ها بتونن درد دیگری رو درک کنن اتفاقات بهتری برای موجودات اجتماعی میافته! مثلا اگه دست از قضاوت و بی‌احترامی بردارن و در امور دیگری دخالت نکنن! اگر متوجه بشن که کلمات چقدر تاثیر دارن! کلماتی که ممکنه انسانی رو تا سقوط از پرتگاه مرگ بکشه یا حتی نجاتش بده! واقعا دنیا جای بهتری میشه اگه آدم‌ها "سعی کنن" در انتخاب کلمات‌شون دقت و زمان بیشتری به خرج بدن! جای بهتری میشد اگه دست از نژادپرستی برمیداشتن و به علایق کسی که نفرت اون‌هاست احترام میذاشتن! همه‌ی این‌ها درد داره! و جمع شدن همین زخم‌های کوچیک و بزرگه که امید رو به سیاهچاله‌ی خودکشی میکشونه! اگر آدم‌ها کمی ملایمت بیشتر در ارتباط با انسا‌ن‌های دیگه به خرج بدن زندگی کمی، فقط کمی راحت‌تر میگذره! کسی نمیدونه از دردی که یک فرد مشهور به دوش میکشه! کسی نمیدونه از خستگی‌های یک پدر و مادر برای بزرگ کردن فرزندی که نیمی از وجودشونه! کسی از عشق پا گرفته‌ای که به خاکستر شدن در آسمان تبدیل میشه نمیدونه! کسی از رنج بچه‌ای که پدرش رو در جنگ یا آتش نجات دیگران جون میده نمیدونه... هیچکسی از درد واقعیِ دیگری باخبر نیست. قضاوت راه ساده‌تری از درک کردنه! همین راه ساده‌ای که رنج‌های بی‌پایانی به قلب وارد میکنه! من هرگز نمیتونم به خودم اجازه بدم که با همچین کاری موجب رنجیده شدن روان دیگری بشم! چون هیچکدوم از ما از گذشته و داستان متفاوت زندگی هیچکدوم از آدم‌ها به درستی اطلاع نداریم. ما تنها بخشی از اون رو می‌بینیم. یا یک هزارم از خوشی‌ها یا یک میلیونیم از دردهای یک نفر! جان آدمی ارزشمنده! اگر نبود خالق، جهانی در شش روز بخاطرش نمی‌آفرید! جهانی که ذره‌ای از وسعت و قدرت خالق رو به تماشای چشم‌هامون درآورده! خالقی که اگر شعله‌ی روشن قلبی باشه برای عبور از هر دردی کافیه! روشنی‌ای که بر هر تاریکی غلبه میکنه! هر کسی اعتقادات و افکار مخصوص به خودش رو داره و اینه منحصر به فرد بودن انسان‌ها! همینه ارزشمندی! ارزش و عزتی که خیلی جاها سرکوب میشه! از خانواده گرفته تا مدرسه و جوامعی که زنانگی زنان رو سرکوب میکنه! جامعه‌ای که بهایی به احساسات مردان نمیده و طبق کلیشه‌ها اونهارو منطقی و سرسخت بار میاره!... رنج بی‌پایانه.. وسعتِ درد به وسعتِ زندگیِ! و این غیرقابل انکارترین حقیقتِ زندگیِ! و رد پاش همه جا هست‌‌. و تنها چیزی که از چرکین شدنش جلوگیری میکنه "درمانِ"!درمانِ با آگاهی! برای همین، خودشناسی و خداشناسی مهم‌ترین بخش از زندگیِ هر انسانه! که اگر دل به این راه ببنده میتونه متفاوت ببینه و فکر کنه! مسیری که هزاران انسان فرهیخته و نام‌دار طی کردن! از هر ملیت و با هر زبانی! کسانی که بشریت رو یک قدم به کمال نزدیک کردن! و انسان‌ها مختار به انتخاب یا عدم اون هستن. هیچ اجباری نیست. همه چیز به خویش بستگی داره! و من خوشحالم که در این مسیرم. و خوشحال میشم اگر بتونم با کلماتم تلنگری باشم. یا اثر و ردی از وجودم به جای بذارم. که فرقی نداره کوچک باشه یا بزرگ. همین که هست، کافی‌ست. #پریسا_اسدی
خانواده
۱۰
۹
خواندن ۳ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%D9%90-%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%86%DB%8C-mg8vkc0hgzxd
سرزمین آزادگان، ایران!
سرزمین آزادگان، ایران! میخواهم از سرزمین آزادگان برایت بگویماز شهامت و شجاعتِ جوانانشاز مقاومت و استواری مردمانشاز فراز و نشیب‌های زیبای دشت‌هایشاز تنوع و تفاوت‌های چهار فصلشاز سرزمین مردمانِ اصیلی بگویمکه ایران نام داردهمان نامی که غرور و افتخار را در رگانم به جریان می‌اندازدو مرا به یاد شهیدان و نخبگان و دانشمندانِ روشن فکرش می‌اندازدهمان اندیشمندان فرهیخته‌ای که نام ایران را طنین‌انداز جهانیان کرده‌اندمیخواهم برایت از شاهکارِ ابوعلی سینا، عمر خیام، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی بگویمکه نشانی از پیشرفت علمیِ صلح‌آمیز جهان هستندو چه ارزشمند است ایران و ایرانی!که اگر نوجوانش، من باشمبه خاکم قسم خورده‌ام که اصالتم را حفظ و تاریخ فراموش‌ نشدنیِ ایران را بار دیگر به پرده‌ی جهان بیافکنم!و من به خود، به این امنیتِ بی‌همتا افتخار میکنمو یادِ سعدی و حافظ، فردوسی و مولوی را زنده نگه خواهم داشت!کم است؛ هر چه از شکوهِ ایران بگویم کم است!زیرا بی‌انتهاست نامِ کسانی که در این وطن زاده و یاد خود را به یادگار گذاشتندپس به پاسِ آنان، زنده باد سرزمینِ اصیل زادگان!#پریسا_اسدی
تاریخ
۱۲
۶
خواندن ۱ دقیقه
Parisajkvhrmjsy2020
https://virgool.io/@Parisajkvhrmjsy2020/%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-ikffvkpbpn23
استراتژی برندسازی شخصی: نقشه راهی برای حرفه ای ها، کارشناسان و مدیران اجرایی
استراتژی برندسازی شخصی: نقشه راهی برای حرفه ای ها، کارشناسان و مدیران اجرایی آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا افراد خاصی در رشته شما از هیچ جایی به شهرت ملی می رسند؟ این کارشناسان تمام توجه رسانه ها را به خود جلب می کنند، در کنفرانس های برتر سخنرانی های کلیدی ارائه می دهند و بهترین مشتریان را جذب می کنند. آیا این مردان و زنان باهوش تر از بقیه هستند؟ یا اینکه آنها از استراتژی جادویی برندسازی شخصی که بقیه از آن اطلاعی نداریم آگاه هستند؟ چند سال پیش، هینگ یک پروژه تحقیقاتی را آغاز کرد تا هر آنچه می‌توانستیم در مورد ستاره‌های صنعت و استراتژی‌های برندسازی شخصی آن‌ها را بیاموزیم. محققان با بیش از 1000 کارشناس قابل مشاهده و خریداران خدمات آنها مصاحبه کردند تا بفهمند چه اتفاقی می افتد و دقیقاً چه کاری برای توسعه و بازاریابی برندهای شخصی خود انجام داده اند. آن ها یافته های خود را در یک کتاب پیشگامانه به نام «انقلاب متخصص قابل مشاهده» منتشر کردیم. امروز، قصد دارم یک راز کوچک را به شما بگویم: اکثر این متخصصان قابل مشاهده تفاوت زیادی با بقیه ما ندارند. در واقع، بسیاری از آنها اذعان می‌کنند که باهوش‌ترین یا آگاه‌ترین افراد در زمینه‌های خود نیستند. آنها نویسنده به دنیا نیامده بودند. آنها سخنور به دنیا نیامده بودند. و بیشتر آنها با کاریزمای استثنایی متولد نشدند. در عوض، آنها استراتژی‌های برندسازی شخصی خود را به روشی سخت، از طریق آزمون و خطا توسعه دادند. این بدان معناست که هر یک از آنها مسیر متفاوتی را دنبال می‌کردند و ابزارها و تکنیک‌های زیادی را در این مسیر امتحان کردند و دور انداختند. در پایان پروژه برندسازی شخصی، یک مزیت قدرتمند خواهید داشت که این متخصصان نداشتند: خلاصه ای مختصر از استراتژی های برندسازی شخصی مبتنی بر تحقیق که ثابت شده است شهرت و دیده شدن شما را به عنوان یک متخصص افزایش می دهد. بنابراین نیازی به آزمایش نخواهید داشت. حتی بهتر از آن، من قصد دارم یک نقشه راه دقیق به شما ارائه کنم که می توانید گام به گام برای دیده شدن و شهرت بیشتر دنبال کنید. با این حال، قبل از اینکه وارد کار شویم، می‌خواهم بدانید یک ویژگی حیاتی وجود دارد که برای ارتقای نام تجاری و حرفه شخصی خود به سطح بعدی نیاز دارید – عزم برای دیدن آن. دست اندازها و موانعی در مسیر وجود خواهد داشت، و ممکن است لازم باشد گاه به گاه اصلاحاتی در مسیر انجام دهید تا به مسیر خود بازگردید. اما این اشکالی ندارد. کمی ناملایمات با قلمرو همراه می شود، و شما باید آماده باشید تا از طریق بادهای سر اجتناب ناپذیر عبور کنید. به یاد داشته باشید، از پایین کوه قله همیشه دست نیافتنی به نظر می رسد. اما اگر روی روند رسیدن به آنجا تمرکز کنید – یک قدم کوچک در یک زمان بردارید – متوجه خواهید شد که با تعجب به دنیایی که پشت سر گذاشته اید نگاه می کنید. این سفری است که ارزش آن را دارد! برندسازی شخصی چیست؟ برند شخصی ترکیبی از دیده شدن و شهرت یک فرد در میان مشتریان و همتایانش است. برندسازی شخصی برنامه‌ای از فعالیت‌هایی است که برای ارتقای دید افراد و بهبود شهرت آنها طراحی شده است. با شناخته شدن و احترام بیشتر، این افراد برجستگی و قدرت کسب می کنند. نمونه های برندسازی شخصی برای زنده کردن این مفهوم از برندسازی شخصی، اجازه دهید چند مثال را در نظر بگیریم. برای متخصصی که در صنعت خدمات حرفه‌ای کار می‌کند، نمونه‌هایی از برندسازی شخصی بر روی ایجاد دید و اعتبار آنها به عنوان یک متخصص متمرکز است. یک معمار با تجربه را در نظر بگیرید که در طراحی پل مدرن تخصص دارد. آنها ممکن است با سخنرانی در کنفرانس‌های صنعتی که در آن می‌توانند تخصص خود را به نمایش بگذارند و برخی از نوآوری‌هایی را که در کار خود پیاده‌سازی کرده‌اند، توصیف کنند، به میزان دیده شدن و شهرت خود بپردازند. اگر این معمار قرار بود با یک متخصص روابط عمومی کار کند، ممکن است با برقراری ارتباط با روزنامه‌نگاران و سایر تأثیرگذاران در صنعت معماری، شهرت و شهرت خود را بیشتر کند. یک متخصص روابط عمومی ممکن است در چند پادکست حضور داشته باشد و شاید مصاحبه ای را در یک مجله معتبر ترتیب دهد. راه دیگری که این متخصص می تواند برند شخصی خود را بسازد، نوشتن مطالب رهبری فکری منظم در وبلاگ شرکت خود است. سپس می توانند این محتوا را با اتصالات خود در لینکدین به اشتراک بگذارند. و اگر آنها پست های وبلاگ خود را برای موتورهای جستجو بهینه کنند، می توانند توسط یک مخاطب کاملاً جدید پیدا شوند – مخاطبی که فقط در طول زمان رشد می کند. بنابراین با در نظر گرفتن این تعریف و مثال‌ها، استراتژی برندسازی شخصی چگونه به نظر می‌رسد؟ استراتژی برندسازی شخصی چیست؟ استراتژی برندسازی شخصی، طرحی است برای رساندن شهرت و حرفه شما از گمنامی نسبی به نمایان شدن بالا. این توصیف می‌کند که امروز کجا ایستاده‌اید و می‌خواهید در آینده به چه سطحی از دید برسید. سپس تاکتیک‌ها، ابزارها و مهارت‌هایی را که برای رسیدن به هدفتان نیاز دارید، از جمله تقویم محتوای روزانه که سفر روزانه‌تان را راهنمایی می‌کند، به تفصیل بیان می‌کند. یک استراتژی با دقت برنامه ریزی شده، عدم قطعیت را از تلاش شما برای کسب تخصص قابل مشاهده حذف می کند تا بتوانید روی اجرای آن تمرکز کنید. استراتژی برندسازی شخصی مدرن به شدت در بازاریابی محتوا ریشه دارد. در واقع، بیشتر مهارت ها و ابزارهایی که در این نقشه راه توضیح داده شده اند، اجزای بازاریابی محتوا هستند – اما همانطور که برای ساختن برند شخصی شما به کار می روند. اگر در بازاریابی محتوا تازه کار هستید، یا اگر فقط می خواهید یک تجدید نظر کنید، پیشنهاد می کنم راهنمای بازاریابی محتوای رایگان ما برای خدمات حرفه ای را مطالعه کنید. پنج سطح دید سطح 1: کارشناسان مقیم این کارشناسان در داخل شرکت و مشتریان خود به خوبی مورد احترام هستند، اما در خارج از آن مخاطبان دیده نمی شوند. اکثر کارشناسان قابل مشاهده سفر خود را از اینجا شروع می کنند. سطح 2: قهرمانان محلی این افراد در خارج از شرکت خود شروع به شناخته شدن کرده اند. آنها در جوامع تجاری محلی خود فعال تر هستند و اغلب در فعالیت های تجاری و وبلاگ نویسی صحبت می کنند. آنها حتی ممکن است یک کسب و کار جدید را به شرکت خود بیاورند. سطح 3: ستاره های در حال ظهور. این کارشناسان شهرت منطقه ای پیدا کرده اند. آنها در بین همتایان منطقه خود کاملاً شناخته شده هستند و اغلب در مورد حوزه تخصصی خود صحبت و می نویسند. ستاره های در حال ظهور تمایل دارند کسب و کار با کیفیت بالاتری را به ارمغان بیاورند و هزینه های بیشتری را دریافت کنند. سطح 4: ستارگان راک صنعت این نام ها به دلیل زمینه های تخصصی تخصصی خود در سراسر کشور شناخته شده اند. آنها مشتریان ممتاز و هزینه ها را جذب می کنند. در نتیجه، آنها به دارایی های قابل توجهی برای شرکت های خود تبدیل می شوند. سطح 5: سوپراستارهای جهانی کارشناسان نخبه جهان، سوپراستارهای جهانی از جایگاه خود خارج شده اند و به طور گسترده تری در صنایع خود شناخته شده اند. آنها بالاترین هزینه ها را دارند و شرکت ها در سراسر جهان می خواهند با آنها در ارتباط باشند. اولین کار شما این است که بفهمید کدام یک از این سطوح امروز شما را توصیف می کند. سپس باید تصمیم بگیرید که می خواهید به چه سطحی از تخصص برسید. مزایای یک برند شخصی قوی یک برند شخصی قدرتمند، جدای از تقویت نفس شما، چه مزایای ملموسی می تواند داشته باشد؟ برای شروع، Visible Experts درآمد بیشتری کسب می کنند. اغلب، خیلی بیشتر. نمودار زیر نرخ‌های صورت‌حساب نسبی را برای هر سطح خبره قابل مشاهده نشان می‌دهد. همانطور که می بینید، خریداران مایلند برای کارشناسان بسیار قابل مشاهده بیشتر از یک حرفه ای معمولی هزینه کنند. اما حتی کارشناسان سطح 1 نیز برتری قابل توجهی نسبت به برادران متمایز خود دارند. دلیل اینکه Visible Experts می تواند هزینه بیشتری دریافت کند این است که بسیاری از خریداران مایلند برای کارشناسانی که به آنها اعتقاد دارند حق بیمه بپردازند. آنها مایلند برای اطمینان از اینکه یک Visible Expert دانش و تجربه بیشتری را برای مشکل آنها به ارمغان می آورد و آن را بیشتر حل می کند، هزینه اضافی پرداخت کنند. سریع و با دقت بیشتر نرخ صورتحساب بالاتر تنها مزیت آن نیست. در اینجا چند مورد دیگر وجود دارد: کارشناسان بسیار قابل مشاهده توجه رسانه ها را بیشتر جلب می کنند. هنگامی که یک خبرنگار به نقل قول معتبر نیاز دارد، با کارشناسانی که نزدیک‌ترین ارتباط را با موضوع مورد نظر دارند تماس می‌گیرد. کارشناسان دارای برند نیز می توانند به راحتی و با سازمان های مطلوب تر، مشارکت های ارزشمندی را تضمین کنند.و همانطور که قبلا ذکر کردم، آنها مشتریان با کیفیت بهتری را نیز جذب می کنند. در بسیاری از موارد، مشتریان به دنبال یک متخصص می گردند – فرآیند پیشنهاد رقابتی را به طور کامل قطع می کند. آن وقت است که می دانید کار می کند! کارشناسان با برندهای شخصی قوی نیز برای شرکت های خود سود می برند. در نتیجه اثر هاله ای، شهرت یک متخصص اغلب به سازمانی که در آن کار می کند سرایت می کند. این رابطه می تواند اثرات بسیار واقعی بر برند و چشم انداز توسعه کسب و کار یک شرکت داشته باشد. طبق تحقیقات ما، حدود دو سوم از کارشناسان قابل مشاهده به طور متوسط این تأثیر قابل توجه را بر شرکت خود دارند. در مورد خریداران چطور؟ آنها با همکاری با Visible Experts چه مزایایی به دست می آورند؟ در نمودار زیر از تحقیقات ما در مورد کارشناسان قابل مشاهده و خریداران آنها، می آموزیم که راه های زیادی وجود دارد که کسب و کارها از همکاری با کارشناسان قابل مشاهده سود می برند. همانطور که از داده ها می بینید، Visible Experts نه تنها مشکلات را سریعتر حل می کنند، بلکه مشتریان خود را نیز بهتر می کنند. آنها چیزهای جدیدی را به مشتریان می آموزند، ایده های جدیدی را به مشکل در دست می آورند و اعتبار تیم هایی را که با آنها کار می کنند افزایش می دهند. 7 ابزار حیاتی برای برندسازی شخصی یکی از مهم ترین چیزهایی که از تحقیقات خود آموختیم این بود که کدام ابزار بازاریابی بیشترین تأثیر را بر برند شخصی افراد دارد. بدون این داده ها، ما باید ابزارهای خود را بر اساس شواهد حکایتی غیرقابل اعتماد، آزمون و خطا و شهود انتخاب کنیم. اما شما گزینه بهتری دارید: داده های سخت از تعداد زیادی متخصص دنیای واقعی. سخنرانی در جمع تاثیرگذارترین تکنیک بازاریابی است که کارشناسان قابل مشاهده می توانند برای ایجاد برند شخصی خود استفاده کنند. کارشناسان نه تنها از کنفرانس‌ها و فرصت‌های سخنرانی مختلفی که در آن شرکت می‌کنند سود می‌برند، بلکه می‌توانند از سابقه سخنرانی خود برای ایجاد اعتبار در درازمدت استفاده کنند. آن‌ها می‌توانند فهرستی – و حتی کلیپ‌های ویدیویی – از صحبت‌های قبلی خود را در صفحه بیوگرافی خود قرار دهند. این رکورد باعث می‌شود در آینده فعالیت‌های گفتاری بیشتری به دست آورید. نوشتن یک کتاب روشی موثر برای نشان دادن تخصص شما و ایجاد دید است – این موضوع از زمانی که بیش از یک دهه پیش مطالعه روی متخصصان مرئی را شروع کردیم صادق بوده است. و اگر به متخصصان حرفه ای خود نگاه کنید، به احتمال زیاد اکثر آنها یک یا چند کتاب نوشته اند. هر متخصص نیاز به بستری برای انتشار مقالات نوشته شده، ویدئوها و سایر مطالب تخصصی دارد. این یک وب سایت شخصی یا وب سایت شرکت آنها باشد. آنچه مهم است این است که یک مکان متمرکز وجود داشته باشد که در آن همه این محتوای عالی سازماندهی شده و در دسترس باشد. پس بیایید آنچه را که آموخته ایم جمع آوری کنیم. در اینجا هفت ابزار مهمی وجود دارد که باید در استراتژی برندسازی شخصی خود بگنجانید: 1. یک کتاب چه خودتان این کار را انجام دهید یا یک نویسنده ارواح استخدام کنید، باید کتابی تهیه کنید که به حوزه تخصص شما بپردازد. کتاب یک سازنده اعتبار انتقادی است. کتاب شما می تواند به طور سنتی منتشر شود یا خود منتشر شود. کتاب‌هایی که به‌طور سنتی منتشر می‌شوند می‌توانند اعتبار فوری را ارائه دهند، اما کتاب‌های منتشر شده توسط خود (که می‌توانید قیمت آن را تعیین کنید یا به رایگان هدیه دهید) انعطاف‌پذیری بیشتری ارائه می‌دهند. در هر صورت، شما همچنین باید آن را تبلیغ کنید، زیرا حتی ناشران با نام تجاری برای انجام بیشتر بازاریابی به نویسندگان خود متکی هستند. یک کتاب می تواند یک بالابر سنگین باشد، بنابراین احساس نکنید که باید فوراً با آن مقابله کنید. اما هدفی قطعی برای تولید آن در چند سال آینده، اگر نه زودتر، تعیین کنید. 2. تعهد صحبت کردن سخنرانی عمومی یک پلت فرم مهم برای ایجاد شهرت و برند شخصی شما است. مخاطبان تمایل دارند به هر کسی که پشت سکو می ایستد اعتماد کنند، بنابراین رسیدن به آنجا نیمی از کار است. 3. یک وب سایت اگر بخشی از یک شرکت بزرگتر هستید، ابتدا باید روی صفحه بیوگرافی خود تمرکز کنید. باید اعتبار کافی را ارائه کند تا مردم را متقاعد کند که شما واقعاً چیزهای خود را می دانید. در اینجا چند چیز وجود دارد که ممکن است شامل شود: بیوگرافی شخصی دقیق مدارک تحصیلی گواهینامه ها جوایز انتشارات ارائه ها پروژه های مهم انجمن ها وابستگی ها ویدیوهای صحبت کردن هنگامی که شروع به ایجاد شهرت منطقه ای یا ملی کردید، ممکن است بخواهید یک وب سایت شخصی را نیز در نظر بگیرید. شما می توانید از این سایت به عنوان بستری برای تبلیغ کتاب های خود و سخنرانی عمومی استفاده کنید. 4.  وبلاگ نویسی هر متخصص باید وبلاگ نویسی کند. این در دسترس ترین راه برای نشان دادن تخصص شما است. همچنین یکی از ساده ترین راه ها برای شروع ایجاد یک دنبال کننده وفادار است. و هنگامی که اصول بهینه سازی موتور جستجو (SEO) را در پست های خود اعمال می کنید، دنیای کاملا جدیدی از مشتریان بالقوه را باز می کنید که برای اولین بار شما را از طریق جستجوی آنلاین پیدا می کنند (شماره 6 را در زیر ببینید). اگر می خواهید خرد خود را به سرعت و به طور گسترده گسترش دهید، وبلاگ یک ابزار ضروری است. وبلاگ شما می تواند یا در وب سایت شرکت شما قرار داشته باشد (این ترجیح داده می شود، زیرا می تواند عملکرد سئوی شما را افزایش دهد)، یا می توانید یک وبلاگ جداگانه ایجاد کنید. 5. بازاریابی ایمیلی اگر وبلاگ شما برای معرفی افراد جدید به شما است، بازاریابی ایمیلی روشی است که شما بسیاری از این خوانندگان را به دنبال‌کنندگان وفادار تبدیل می‌کنید – حتی طرفداران خشمگین. با استفاده از پیشنهادات برای دانلود محتوای آموزشی ارزشمند مانند راهنماهای اجرایی و کاغذهای سفید، می توانید درصد معینی از خوانندگان وبلاگ خود را برای شرکت در لیست پستی خود جذب کنید. سپس می‌توانید به این پیروان رژیم غذایی ثابتی از چیزهای آموزشی رایگان و همچنین پیشنهادهای اضافی که تعامل آنها را عمیق‌تر می‌کند، بدهید. من مکانیزم همه اینها را در بخش نقشه راه در زیر توضیح خواهم داد. 6. بهینه سازی موتور جستجو (SEO) اگر فکر می کنید سئو هیچ نقشی در مسیر کاری شما ندارد، تقریباً در اشتباه هستید. هر سال، سازمان های بیشتری از جستجوی آنلاین برای یافتن و بررسی ارائه دهندگان خدمات خود استفاده می کنند. اما حتی بیشتر مرتبط با سفر شما به کوه متخصص، افراد تجاری امروزه هر زمان که با یک مشکل تجاری خاردار مواجه می شوند، به طور غریزی گوگل را فعال می کنند. در بسیاری از موارد، آنها خودشان در مورد مشکل و راه حل های احتمالی تحقیق می کنند – قبل از اینکه به دنبال کمک حرفه ای باشند. در موقعیت های دیگر، متخصصان از جستجو برای یافتن رهبران فکری در حوزه کاری خود استفاده می کنند. سئو ابزاری است که شما را به افرادی متصل می کند که به شدت به مشکلاتی که شما حل می کنید علاقه مند هستند. و شما هرگز 99 درصد آنها را بدون آن ملاقات نخواهید کرد. یک ابزار اضافی وجود دارد که به آن نیاز خواهید داشت، ابزاری که باعث صرفه جویی در زمان و سردرد شما می شود: 7. بسته رسانه ای کارشناسان همیشه درخواست هایی برای بایوس، نمونه های صحبت و عکس دریافت می کنند. بنابراین منطقی است که آن چیزها را در یک لحظه آماده کنید. حتی بهتر از آن، آنها را در صفحه بیوگرافی وب سایت خود قرار دهید، جایی که علاقه مندان می توانند بدون درخواست آنها را پیدا کنند. هر بار که درخواست لحظه آخری می آید، خوشحال خواهید شد که آن را در اختیار دارید. تعجب می کنید که یک نفر چگونه به نظر می رسد؟ در اینجا کیت رسانه ای شریک موسس Hinge، لی فردریکسن است. این لیست، البته، فقط سطح را خراش می دهد. ده ها ابزار وجود دارد که می توانید از آنها برای جذب مخاطب استفاده کنید. به وبینارها (که فقط برداشتی متفاوت از سخنرانی عمومی هستند)، تبلیغات، روابط عمومی، اشتراک اسلاید، ویدئو و تجزیه و تحلیل وب، فکر کنید. همانطور که استراتژی برندسازی شخصی شما شروع به درو کردن سود سهام می کند، ممکن است بخواهید تعداد انگشت شماری از ابزارها و تکنیک های جدید را معرفی و آزمایش کنید. در مورد هر یک از این ابزارها حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد. متأسفانه، من در اینجا فضایی برای پرداختن به جزئیات آنها ندارم. بنابراین توصیه می‌کنم کتاب رایگان ما، بازاریابی آنلاین برای خدمات حرفه‌ای را دانلود کنید، که بسیاری از این ابزارها و نحوه قرار گرفتن آنها در چارچوب کلی بازاریابی را توضیح می‌دهد. نگران نباشید که این کتاب برای شرکت ها نوشته شده است – مطالب زیادی در آن وجود دارد که برای افراد صدق می کند. این یک استراتژی مبتنی بر محتوا برای رشد نام تجاری شما ارائه می کند، بسیار شبیه به چیزی که در این نقشه راه توضیح داده ام. همچنین، حتماً منابع اضافی را در انتهای این قطعه بررسی کنید. اکنون که هفت ابزار حیاتی را معرفی کرده‌ام، بیایید مهارت‌های اساسی را که در این راه باید بیاموزید بررسی کنیم. ممکن است در حال حاضر حداقل درک ابتدایی از برخی از آنها داشته باشید. اگر چنین است، عالی است – شما یک شروع دارید! با این حال، قبل از ورود به مهارت‌های خاص، باید مکث کنم و درباره یک موضوع بزرگ‌تر بحث کنم، یک «مهارت اصلی» که کل سفر متخصص قابل مشاهده شما را در بر می‌گیرد. ممکن است شما قبلاً در آن خوب باشید، یا ممکن است مجبور باشید مانند بقیه ما آن را به دست آورید – از راه سختی که در طول زمان بهبودهای تدریجی ایجاد می کنید. من در مورد نقش شما به عنوان یک معلم صحبت می کنم. می بینید، شهرت شما به عنوان یک رهبر صنعت تا حد زیادی بر اساس توانایی شما در ترجمه مطالب پیچیده به زبانی قابل فهم است. در حالی که همه متخصصان معلم نیستند، همه کارشناسان قابل مشاهده و رهبران فکری معلمان عالی هستند. منظور من از این این است که شما وقف آموزش مخاطبان خود خواهید بود. انگیزه رانندگی شما مفید است. شما ابتدا معلم خواهید بود و در مرحله دوم فروشنده خواهید بود. اما اگر نقشه راه زیر را دنبال کنید، اصلاً مجبور نخواهید بود خدمات خود را بفروشید. یک جریان ثابت از کسب و کار به طور طبیعی از پیگیری بی وقفه شما برای کمک به مخاطبان پدید می آید. خوب، بیایید در مورد مهارت صحبت کنیم. شما می توانید لیست زیر را به تنهایی حل کنید یا از متخصصان خارجی یا اعضای تیم خود کمک بگیرید. در هر صورت، در اینجا چیزی است که برای شروع به آن نیاز دارید: نوشتن شما ممکن است یک نویسنده خوب یا یک نویسنده بی تفاوت باشید. اما اگر می‌خواهید معلمی مؤثر باشید و برند شخصی قانع‌کننده‌ای بر اساس تخصص خود بسازید، باید بتوانید نثری واضح و غیر فنی تولید کنید که خواندن آن لذت بخش است. اگر در حال حاضر یک نویسنده عالی نیستید، دو گزینه دارید: سخنرانی عمومی اکثر کارشناسان راحت با مخاطبان هدف و همکاران حرفه ای خود صحبت می کنند. اگر از سخنرانی در جمع ترس دارید، حداقل باید سعی کنید آن را غلبه کنید. مانند همه مهارت ها، تسلط از انجام دادن ناشی می شود و در بیشتر موارد ترس به سرعت محو می شود. (با این حال، این کاملاً طبیعی است که حتی یک سخنران با تجربه قبل از ایراد سخنرانی احساس اضطراب کند.) اگر در سخنرانی عمومی تازه کار هستید، با صحبت کردن با گروه های کوچک – در شعبه محلی انجمن حرفه ای یا اتاق بازرگانی خود، شروع کنید. یا یک گروه پشتیبانی همتا، مانند Toastmasters را امتحان کنید. قبل از اینکه اکثر کنفرانس های ملی و نمایشگاه های تجاری شما را در نظر بگیرند، باید یک رزومه سخنرانی تهیه کنید. وبلاگ نویسی یا شما یا یک همکار باید مکانیزم دریافت پست های خود را به صورت آنلاین انجام دهید. یادگیری آن دشوار نیست، اما این مهارت دیگری است که باید در آن مهارت داشته باشید. سئو بهینه سازی موتورهای جستجو به خودی خود یک رشته کامل است، اما شما می توانید اصول اولیه را در یک یا دو روز بیاموزید – به اندازه کافی برای شروع تفکر استراتژیک تر در مورد آنچه می نویسید. در حالی که جنبه های فنی سئو وجود دارد که ممکن است فراتر از توانایی شما باشد (به عنوان مثال، ساختن وب سایت و وبلاگ خود به گونه ای که گوگل بتواند محتوای شما را به راحتی کشف کند)، مکانیک های اولیه بسیار ساده هستند. چالش برانگیزترین بخش، یادگیری نحوه تحقیق در مورد کلمات کلیدی مرتبط، جذب حجم جستجوی کافی برای ارزشمند بودن و رتبه بندی در صفحه اول صفحه نتایج جستجوی گوگل است. به همان اندازه هنر است که علم. دانشگاه Hinge و می تواند مکان خوبی برای یادگیری اصول اولیه باشد، اگرچه منابع آنلاین ارزشمند زیادی وجود دارد. ارتباط با وبلاگ ها و نشریات سئو بیشتر از کلمات کلیدی است. برای اینکه از سرمایه گذاری های وبلاگ نویسی و سئوی خود بیشترین بهره را ببرید، باید پیوندهای خارجی به پست های خود ایجاد کنید. یک راه متداول برای انجام این کار، نوشتن پست های مهمان در وبلاگ های دیگران – یا مقالاتی برای انتشارات آنلاین – است که شامل یک یا چند پیوند به وبلاگ و/یا وب سایت شما می شود. برای یافتن این فرصت ها، باید در مورد این نشریات آنلاین تحقیق کنید و با صاحبان یا سردبیران آنها تماس بگیرید. تکنیک هایی وجود دارد که می توانید یاد بگیرید که این فرآیند را کارآمدتر و موفق تر می کند. بازاریابی ایمیلی بازاریابی ایمیلی با ارسال ایمیل های شخصی بسیار متفاوت است. اول از همه، شما باید مشترک یک ارائه دهنده خدمات ایمیل شوید. ممکن است نام MailChimp یا Constant Contact را شنیده باشید، اما لیست طولانی از ارائه دهندگان دیگر وجود دارد که ویژگی ها و قیمت های متفاوتی را ارائه می دهند. پلتفرم‌های بازاریابی پیچیده‌تر مانند Salesforce، HubSpot و Infusionsoft نیز شامل خدمات ارسال ایمیل هستند. هر سرویسی که انتخاب می کنید (و لطفاً از Outlook یا هر سرویس گیرنده ایمیل دسکتاپ دیگری استفاده نکنید)، باید یاد بگیرید که چگونه از این ابزار برای ارسال یک پخش ایمیل اولیه و درک تجزیه و تحلیل آن استفاده کنید. بعداً، ممکن است بخواهید ویژگی‌های پیشرفته‌تری مانند شخصی‌سازی، بخش‌بندی و کمپین‌های قطره‌ای خودکار را امتحان کنید. نقشه راه برندسازی شخصی شما اکنون زمان آن است که همه چیز را در یک برنامه عملی منسجم جمع آوری کنید. اگر تا اینجا پیش رفته اید، من فرض می کنم که متعهد به یک برنامه بلندمدت برای ساختن برند شخصی خود هستید. اگر قصد دارید برند شخصی خود را در طول زمان بسازید، این نقشه راه را به یک برنامه رسمی تبدیل کنید. این به این معنی است که آن را یادداشت کنید، در مورد پاسخ های خود فکر کنید و برنامه را به روز کنید، زیرا به ایده های جدید فکر می کنید یا تصمیم به اصلاح دوره دارید. نقشه راه زیر یک طرح کلی است. این به شما بستگی دارد که بین خطوط رنگ آمیزی کنید، جزئیات را پر کنید و آن را کاملاً و به طرز شگفت انگیزی از آن خود کنید. فاز اول: استراتژی شما مرحله 1: تعیین کنید که امروز کجا هستید قبل از اینکه بتوانید صعود خود را شروع کنید، باید بدانید که از کجا شروع می کنید. آیا شما یک متخصص مقیم سطح 1 هستید یا یک ستاره نوظهور سطح 3؟ از توضیحات بخش بالا با عنوان پنج سطح دید برای تعیین موقعیت پایه خود استفاده کنید. مرحله 2: حوزه تخصصی تخصص خود را مشخص کنید شما قبلاً در چیزی متخصص هستید، اما آیا آن «چیزی» نسبتاً گسترده است (مثلاً «قانون خانواده»)، یا بسیار تخصصی است (مانند «قانون حضانت کودک»)؟ هرچه تخصص شما بیشتر باشد، رشد شما آسان تر خواهد بود. اگر قبلاً این کار را نکرده اید، تمرکز خود را محدود کنید. اما اگر نمی‌توانید خدماتی را که ارائه می‌دهید کاهش دهید، حداقل می‌توانید برای محدود کردن آنچه می‌نویسید و درباره آن صحبت می‌کنید برنامه‌ریزی کنید. فقط به خاطر داشته باشید که در نهایت باید آن تمرکز مورد نظر را با عمل دنبال کنید. مرحله 3: مخاطب خود را مشخص کنید چه کسی خدمات شما را خریداری خواهد کرد؟ چه کسی بر خریداران شما تأثیر خواهد گذاشت؟ به چه صنایعی خدمات می دهید؟ چه نقشی در شرکت هایی که خدمات شما را خریداری می کنند؟ پاسخ به این سؤالات افرادی خواهند بود که شما هر پست وبلاگ، هر سخنرانی، هر کتاب، هر وبینار را برای آنها می سازید… شما نکته را متوجه می شوید. هنگام نوشتن، همیشه مخاطب هدف خود را در نظر داشته باشید. این به شما کمک می کند تا در موقعیت خود بمانید و انواع مناسبی از مشتریان بالقوه را به کسب و کار خود جذب کنید. مرحله 4: زاویه خود را پیدا کنید این مرحله کاملاً ضروری نیست، اما واقعاً می تواند به برجسته شدن برند شخصی شما کمک کند. اگر می توانید با یک موضوع ارتباط برقرار کنید، یا اگر دیدگاهی بحث برانگیز یا ضد شهودی داشته باشید، اغلب جلب توجه آسان تر است. داشتن یک زاویه همچنین به شما یک لنگر – یک چشم انداز منحصر به فرد – می دهد که هر قسمت از محتوایی را که ایجاد می کنید به عنوان مال شما مشخص می کند. تماشای وبینار درخواستی، به انقلاب خوش آمدید: چگونه کارشناسان عادی رهبران صنعت می شوند مرحله 5: تصمیم بگیرید که از کدام ابزار استفاده خواهید کرد به عقب برگردید و بخش ابزارهای 7گانه در بالا را مرور کنید و بفهمید که ابتدا با کدام یک از آنها مقابله خواهید کرد. و از در نظر گرفتن گزینه های دیگر نترسید. اگر تجربه ای در مورد وبینار یا ویدیو دارید، ادامه دهید و آنها را بخشی از برنامه خود قرار دهید. مرحله 6: مهارت های خود را ارزیابی کنید اگر خودتان آن را انجام می دهید، شاید چالش برانگیزترین بخش برنامه باشد. نه به این دلیل که تلاش زیادی می خواهد. اما چون خیلی سخت است که در مورد نقاط قوت و ضعف خود عینی باشیم. فهرستی را در بخش مهارت‌هایی که در بالا نیاز دارید مرور کنید و سعی کنید صادقانه مهارت خود را در هر یک ارزیابی کنید. آیا شما آنقدر که فکر می کنید نویسنده خوبی هستید؟ آیا شما یک سخنران عمومی قوی هستید؟ بیشتر روی کدام مهارت ها باید کار کنید، و کدام یک از یک تجدید نظر سود می برد؟ یک لیست اولویت بندی شده از این مهارت ها تهیه کنید و سعی کنید بفهمید که کدام یک به تنهایی می توانید کار کنید و کدام یک به یک معلم واجد شرایط نیاز دارد. و این مرا به سمت… مرحله 7: تعیین کنید چه کسی به شما کمک می کند بسیاری از ما در طول سفر خود به حداقل کمک کمی نیاز خواهیم داشت و بسیاری نیز به مقدار زیادی از آن نیاز خواهند داشت. بنابراین اولین کاری که باید انجام دهید این است که تصمیم بگیرید آیا واقعاً می‌خواهید یک صعود انفرادی انجام دهید یا کمی اکسیژن اضافی، گروهی از شرپاها و یک راهنمای باتجربه ممکن است صعود شما را موفق‌تر کند. همانطور که در مورد ابزارها و مهارت های مورد نیاز خود فکر می کنید، آیا چیزی وجود دارد که بخواهید آن را برون سپاری کنید؟ این منابع را زودتر ردیف کنید تا در مواقعی که بیشتر به آنها نیاز دارید دست و پنجه نرم نکنید. فاز دوم: راه اندازی زیرساخت شما مرحله 8: بسته رسانه خود را ایجاد کنید یک حرفه ای استخدام کنید تا چند عکس از شما بگیرد و یک نسخه کوتاه و طولانی از بیو شما بنویسد. بعداً می‌توانید یک حلقه ویدیویی از کلیپ‌های سخنرانی عمومی اضافه کنید. اگر می توانید، یک لینک در بیو صفحه خود قرار دهید تا فایل زیپ شده کیت خود را دانلود کنید. مرحله 9: بیوگرافی خود را تقویت کنید/وب سایت خود را بسازید ویژگی‌های تقویت‌کننده اعتبار را به بیوگرافی خود اضافه کنید، مانند مقاله‌هایی که نوشته‌اید، سخنرانی‌هایی که ارائه کرده‌اید و تحسین‌هایی که کسب کرده‌اید – هر چیزی که ممکن است خواننده را متقاعد کند که شما یک معامله واقعی هستید. مرحله 10. یک وبلاگ تنظیم کنید اگر شرکت شما وبلاگ دارد، بدانید که برای تبدیل شدن به یک مشارکت کننده منظم چه کاری باید انجام دهید. اگر نیاز دارید که از سایرین در سازمان به خرید بپردازید، توضیح دهید که برای رسیدن به چه چیزی تلاش می کنید. با افراد مناسب کار کنید تا در معرض نیاز خود قرار بگیرید. اگر می خواهید وبلاگ خود را راه اندازی کنید، اکنون زمان شروع ساخت و پیکربندی آن است. اگر به کمک نیاز دارید، منابعی را بیابید و روی آن سرمایه گذاری کنید تا آن را محقق کنید. مرحله 11. ابزارهای تبدیل خود را تنظیم کنید برای تبدیل بازدیدکنندگان وب و خوانندگان وبلاگ به سرنخ، باید چیزی را به آنها پیشنهاد دهید که به اندازه کافی قانع کننده باشد که نام و آدرس ایمیل خود را در ازای آن ارائه کنند. معمولاً این یک قطعه محتوای آموزشی طولانی تر است، مانند یک راهنما، کاغذ سفید یا کتاب الکترونیکی. ابتدا باید این قسمت از محتوا را بنویسید، سپس آن را در پشت فرم ثبت نام در وب سایت یا وبلاگ خود قرار دهید. همچنین باید یک پیشنهاد جذاب طراحی کنید تا خوانندگان را برای دانلود قطعه محتوا ترغیب کنید. برای پیروی از قوانین ضد هرزنامه کانادا (قوانین ایالات متحده کمی سهل‌تر هستند)، باید زبانی را با فرم خود ارائه دهید که توضیح دهد خواننده در آینده ایمیل‌های بیشتری دریافت خواهد کرد. اگر توضیح دهید که این ایمیل‌ها حاوی مطالب آموزشی و توصیه‌های ارزشمندی هستند – و هر زمان که بخواهید می‌توانید آن را لغو کنید – نباید از بسیاری از دانلودها جلوگیری کنید. اکنون، اگر قصد دارید برای افراد در اتحادیه اروپا ایمیل بفرستید، باید از مقررات سختگیرانه GDPR پیروی کنید، مانند الزام افراد به صراحتاً شرکت در لیست پستی شما (هیچ باکس از قبل علامت گذاری شده مجاز نیست) و به طور کامل. در صورت درخواست، داده های افراد را از سیستم خود حذف کنید. مرحله 12. پروفایل های رسانه های اجتماعی خود را تنظیم کنید اگر تنها کاری که انجام می دهید این است که نمایه لینکدین خود را بسازید، خوب خواهید بود. لینکدین مهم ترین پلتفرم اجتماعی برای کارشناسان خدمات حرفه ای است. حتما مشخصات خود را به طور کامل تکمیل کنید. سپس به دنبال گروه‌های فعالی باشید که می‌توانید به آن‌ها بپیوندید و افراد مخاطب هدف شما به آن‌ها مراجعه می‌کنند. پلتفرم بعدی برای پیوستن، توییتر است که می توانید از آن برای تبلیغ محتوای خود استفاده کنید. فیس بوک، یوتیوب و دیگران ممکن است در برخی موارد منطقی باشند، اما من پیشنهاد می کنم که اکثر متخصصان زمان محدود خود را در جای دیگری صرف کنند. مرحله 13. پلت فرم ایمیل خود را انتخاب و آماده کنید ممکن است از سرویس ایمیل یا CRM موجود شرکت خود استفاده کنید، یا ممکن است لازم باشد یکی از آنها را از ابتدا راه اندازی کنید. در هر صورت، مطمئن شوید که یک الگوی ایمیل زیبا و خوانا آماده دارید. اگر پلتفرم جدیدی را انتخاب می کنید، پلتفرمی را انتخاب کنید که استفاده از آن آسان باشد و دارای ابزارهای مدیریت لیست و گزارش قوی باشد. همچنین تصمیم بگیرید که آیا برای مشترکین جدید نیاز به انتخاب یک یا دو شرکت دارید. مرحله سوم: مهارت های خود را توسعه دهید مرحله 14. هر روز زمانی را به کار بر روی مهارت های جدید اختصاص دهید موثرترین راه برای مقابله با یک پروژه طولانی مدت عادت کردن به آن است. این بدان معناست که هر روز زمان کمی برای کار روی یک یا دو قطعه در یک زمان اختصاص دهید. هرگز فراموش نکنید که این یک تعهد تجاری است، نه یک سرگرمی. بنابراین اشکالی ندارد – در واقع، مهم است – بخشی از روز کاری خود را به ارتقاء برند شخصی خود اختصاص دهید. ممکن است مقداری از زمان شخصی خود را نیز به آن اختصاص دهید، اما این یک پروژه در حال انجام است، پروژه ای که هرگز پایان نخواهد یافت. کار خود را حول آن شروع کنید. فاز چهارم: زمان راه اندازی! یک بار دیگر برنامه خود را بخوانید. سپس شروع به اجرای آن کنید. در ابتدا حرکت کند خواهد بود، اما مهم است که طناب ها و نردبان ها را قبل از حرکت در جای خود قرار دهید. شما یک استراتژی دارید، حالا آن را وارد بازی کنید! نتیجهاگر متخصصی هستید که جاه طلبی دارید تا در صنعت خود پیشرو شوید، این نقشه راه می تواند به شما کمک کند تا در مسیر صعود سریع قرار بگیرید. طبیعی است که در ابتدا احساس خستگی کنید، به خصوص اگر در حال حاضر مشغول هستید. کلید این است که استراتژی برندسازی شخصی خود را به قطعات قابل مدیریت تقسیم کنید. سعی نکنید به طور همزمان با خیلی چیزها مقابله کنید. کم کم، نتایج را مشاهده خواهید کرد – انبوهی از سوالات ایمیل در اینجا، یک فرصت صحبت در آنجا، و موجی از دنبال کنندگان جدید. در برخی موارد، مردم شروع به درخواست شما خواهند کرد و در نهایت تعداد کمی می خواهند شما و شرکتتان را تنها بر اساس شهرت شما استخدام کنند. هیجانی که با دیدن پیشرفت ثابت به وجود می آید، همه کار سخت را ارزشمند می کند.
۰
۰
خواندن ۲۸ دقیقه
baranbusinessagency
https://virgool.io/@baranbusinessagency/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-lxyj8njjw985
مدیر استراتژی: مسئولیت های شغلی و مهارت های مورد نیاز
مدیر استراتژی: مسئولیت های شغلی و مهارت های مورد نیاز ایجاد برنامه های استراتژیک بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق داده ها برای هر سازمان ضروری است. مدیران استراتژی به سازمان کمک می کنند تا نقاط قوت و ضعف خود را ارزیابی کند، مسیر درست را تعیین کند و به اهداف خود دست یابند. آنها مسئول شکل دادن به جهت و موفقیت شرکت هستند. خواه این استراتژی‌ها برنامه‌های کسب‌وکار بلندمدت باشند یا اهداف کوتاه‌مدت، استراتژی‌های مؤثری را ایجاد و اجرا می‌کنند که با چشم‌انداز و مأموریت شرکت مطابقت دارد. مدیر استراتژی کیست؟ یک مدیر استراتژی، استراتژی فعلی شرکت را بررسی می کند. آنها اهداف کوتاه مدت و بلند مدت سازمان را درک می کنند، نقاط قوت و ضعف را شناسایی می کنند و اثربخشی عملیاتی آینده و فرصت های تجاری را ارزیابی می کنند. آنها برای افزایش کارایی تجاری، درآمد و موفقیت شرکت کار می کنند. مدیر استراتژیک: نقش ها و مسئولیت ها یک مدیر استراتژیک، استراتژی یک کسب و کار را می سازد، اجرا می کند و مدیریت می کند. آنها ممکن است بسته به نوع صنعتی که در آن کار می کنند نقش های متفاوتی داشته باشند. در اینجا برخی از مسئولیت های حیاتی مدیران استراتژی را بیان می کنیم: ☞ برنامه ریزی برنامه ریزی و استراتژی از مسئولیت های حیاتی یک مدیر استراتژیک است. آنها بخش عظیمی از زمان خود را صرف شناسایی “چه چیزی” و “چگونه” برای رسیدن به یک هدف تجاری خاص می کنند. یک مدیر استراتژی برنامه ای را تدوین می کند، منابعی را برای برآورده کردن آن تعیین می کند، اولویت های استراتژیک را تعیین می کند و برنامه های عملی را اجرا می کند. بخش عمده برنامه ریزی استراتژیک بهبود عملیات و همکاری است. ☞ کاهش خطر هر کسب و کاری مجموعه ای از ریسک ها و اثرات پس از خود را دارد. موفقیت در شناسایی به موقع این خطرات و کاهش آنها نهفته است. یک مدیر استراتژی ریسک های پیش رو را ارزیابی می کند و برای به حداقل رساندن آنها برنامه ریزی می کند. آنها با رهبران کسب و کار همکاری می کنند تا فرصت های تجاری و ریسک های مرتبط را درک کنند. آنها گزارش های ریسک را برای اقدامات لازم به مدیریت ارشد ارائه می کنند. ☞ مدیریت عملکرد مدیران استراتژی از بسیاری از شاخص های کلیدی عملکرد یا KPI مراقبت می کنند. پیش بینی و ارزیابی عملکرد کسب و کار یکی از وظایف آنهاست. مدیریت عملکرد به سازمان ها کمک می کند تا بازده کارکنان را اندازه گیری کرده و منابع خود را بر اساس آن برنامه ریزی کنند. ☞ همکاری همکاری با تیم ارشد و اجرایی برای رسیدن به هدف تعیین شده و اتمام به موقع پروژه یکی از وظایف اصلی مدیران استراتژی است. آنها با مدیران، مدیران ارشد و سایر اعضای تیم رهبری برای اجرا و مدیریت برنامه همکاری می کنند. ☞ تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از قدرت داده های بزرگ در این دنیای فنی پیشرفته، مدیران استراتژیک ابتکارات بالقوه، زمینه های بهبود و غیره را شناسایی می کنند. مطالعه و تجزیه و تحلیل داده ها به آنها کمک می کند تا به نتیجه گیری های کلیدی برسند. ☞ حل مسئله مدیران استراتژی باید چندین موضوع سیاسی، رفتاری و سیستماتیک محل کار را مدیریت کنند. آنها به طور استراتژیک فکر می کنند تا راه حل های منحصر به فردی را طراحی کنند و راه های جایگزین برای حل مشکلات موجود ارائه دهند. ☞ مدیریت پروژه رهبری تیم‌های مختلف، تعیین دستورالعمل‌ها و ضرب‌الاجل‌های پروژه، نظارت بر پیشرفت و اطمینان از اینکه پروژه طبق برنامه است، بخش‌های مهمی از کار آنهاست. ☞ مطالعه روند صنعت رعایت بهترین شیوه ها و مطلع ماندن از اتفاقات جدید در صنعت برای برنامه ریزی استراتژی های صحیح سازمان مهم است. ☞ نگهداری گزارش های مالی نقش یک استراتژیست تهیه بودجه و گزارش های مالی است. آنها پیش بینی های مالی ایجاد می کنند تا شرکت به اهداف خود برسد. مدیر استراتژیک: مهارت های مورد نیاز مدیران استراتژی کسب و کار باید مهارت های زیر را نشان دهند: ‣ مهارت های ارتباطی مدیران استراتژی برای همکاری یکپارچه با اعضای تیم به مهارت های ارتباطی مؤثر نیاز دارند. آنها با تیم صحبت می کنند، اطلاعات جمع آوری می کنند، یافته های خود را منتقل می کنند و به کارکنان آموزش می دهند. یک مدیر استراتژی چه یک مدیریت ارشد و چه تیم اجرایی، نیاز به مهارت های ارتباطی کلامی و نوشتاری عالی دارد. ‣ تفکر استراتژیک یک مدیر استراتژی برای ارزیابی اطلاعات و ایجاد یک برنامه موثر باید انتقادی بیندیشد. آنها باید نقاط قوت شرکت را شناسایی کرده و راه هایی را ابداع کنند تا به آن کمک کنند تا نسبت به رقبای خود برتری داشته باشد. ‣ مهارت های تحلیلی مدیران استراتژیک به داده های خام دسترسی دارند. آنها باید همان اطلاعات را به اطلاعات معنی دار تبدیل کنند تا استراتژی های کارآمد ایجاد کنند. آنها باید مهارت های تحلیلی خود را برای تجزیه و تحلیل رقابتی، مصرف کننده، عملکرد و بازار تقویت کنند. ‣ مهارت های همکاری این متخصصان بسیاری از بخش‌ها مانند تدارکات، تولید، بازاریابی، مالی، منابع انسانی و غیره را مدیریت می‌کنند. مهارت‌های همکاری برای مدیریت روابط با سهامداران، مشتریان، فروشندگان، مدیریت ارشد، اعضای تیم و غیره مهم هستند. ‣ مهارت های رهبری فقط یک رهبر می تواند انگیزه ایجاد کند، به چالش بکشد و به تیم دستور دهد تا تلاش های خود را به حداکثر برساند و سودآوری سازمان را تضمین کند. تدوین استراتژی های موثر و اجرای آنها رهبری با کیفیت می خواهد ‣ مهارت های سازمانی مدیران استراتژی باید برنامه ریزی کنند و راه هایی برای دستیابی به آن اهداف بیاندیشند. آنها باید بتوانند حرفه ای کار کنند و اعتماد به تیم را حفظ کنند. آنها باید در تعیین اولویت ها و رعایت ضرب الاجل ماهر باشند. ‣ مدیریت پروژه این یکی از مهارت های فنی حیاتی است که هر مدیر استراتژی به آن نیاز دارد. آنها باید پروژه ها را از ابتدا تا انتها هماهنگ کنند. بسته شدن یک مدیر استراتژی بهترین ایده های تجاری را به مدیران ارشد در مورد چگونگی رسیدن به اهدافشان توصیه می کند. توانایی آن‌ها در نوآوری و ایجاد استراتژی‌های برنده به سازمان‌ها کمک می‌کند تا مسائل غیرمتعارفی را که بر رشد کسب‌وکار تأثیر می‌گذارند، مدیریت کنند.
مهندسی نرم افزار
۱
۰
خواندن ۵ دقیقه
baranbusinessagency
https://virgool.io/@baranbusinessagency/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%BA%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-ocfw3hr8uzwi
تحقیقات بازار: راهنما و الگو
تحقیقات بازار: راهنما و الگو “تحقیقات بازار می تواند به سوالات مختلفی در مورد وضعیت یک صنعت پاسخ دهد. اما اگر از من بپرسید، می گویم محققان بازار چندین حوزه از بازار را بررسی می کنند و ممکن است هفته ها  یا حتی ماه ها برای ترسیم تصویری دقیق از چشم انداز کسب و کار طول بکشد. با این حال، تحقیق در مورد یکی از آن زمینه ها می تواند شما را نسبت به اینکه چه کسانی هستند و چگونه می توانید ارزشی را ارائه دهید که در حال حاضر هیچ کسب و کار دیگری به آنها ارائه نمی دهد بصری تر کند. چگونه این موارد را در نظر بگیرید؟  به کمک دو مورد: رقبای شما دارای افراد باتجربه در صنعت و پایگاه مشتری هستند.این امکان وجود دارد که منابع فوری شما از بسیاری جهات با منابع فوری رقبای شما برابر باشد. جستجوی حجم نمونه بزرگتر برای پاسخ می تواند پاسخ بهتری را ارائه دهد. مشتریان شما نگرش‌های کل بازار را نشان نمی‌دهند، بلکه نشان‌دهنده نگرش‌های بخشی از بازار هستند که قبلاً به سمت برند شما کشیده شده است.بازار خدمات تحقیقات بازار به سرعت در حال رشد است که نشان‌دهنده علاقه شدید به تحقیقات بازار است. چرا تحقیقات بازار انجام دهید؟ تحقیقات بازار به شما این امکان را می دهد که خریدار خود را در جایی که هستند ملاقات کنید. همانطور که دنیای ما پر سر و صداتر می شود و توجه ما را بیشتر می طلبد، این امر بسیار ارزشمند است. با درک مشکلات خریدار، نکات دردناک و راه حل های مورد نظر، می توانید به درستی عمل کنید. محصول یا خدمات خود را طوری بسازید که به طور طبیعی برای آنها جذاب باشد. تحقیقات بازار همچنین بینشی در مورد موارد زیر ارائه می دهد: جایی که مخاطبان هدف و مشتریان فعلی شما تحقیقات محصول یا خدمات خود را انجام می دهند.صنعت شما و از نظر خریدار شما چه کسی بازار شما را تشکیل می‌دهدچه چالش‌هایی بر خریدها و تبدیل‌ها در بین مخاطبان هدف شما تأثیر می‌گذاردنگرش‌های مصرف‌کننده در مورد یک موضوع، محصول یا نام تجاری خاصآیا تقاضا برای طرح‌های تجاری که در حال سرمایه‌گذاری هستید وجود دارد.در نیازهای مشتری بدون توجه یا برآورده نشده که می تواند به فرصت فروش تبدیل شودنگرش در مورد قیمت گذاری برای یک محصول یا خدمات خاص جایی که مخاطبان هدف و مشتریان فعلی شما تحقیقات محصول یا خدمات خود را انجام می دهند. صنعت شما و از نظر خریدار شما چه کسی بازار شما را تشکیل می‌دهد چه چالش‌هایی بر خریدها و تبدیل‌ها در بین مخاطبان هدف شما تأثیر می‌گذارد نگرش‌های مصرف‌کننده در مورد یک موضوع، محصول یا نام تجاری خاص آیا تقاضا برای طرح‌های تجاری که در حال سرمایه‌گذاری هستید وجود دارد. در نیازهای مشتری بدون توجه یا برآورده نشده که می تواند به فرصت فروش تبدیل شود نگرش در مورد قیمت گذاری برای یک محصول یا خدمات خاص در نهایت، تحقیقات بازار به شما امکان می دهد اطلاعاتی را از حجم نمونه بیشتری از مخاطبان هدف خود به دست آورید، سوگیری ها و فرضیات را حذف کنید تا بتوانید به هدف اصلی خود برسید. در نتیجه، شما می توانید تصمیمات تجاری بهتری بگیرید. تحقیقات اولیه در مقابل تحقیقات ثانویه برای اینکه به شما ایده ای در مورد اینکه چگونه تحقیقات بازار می تواند گسترده باشد، در نظر بگیرید که ماهیت آن می تواند کیفی یا کمی باشد. بسته به مطالعاتی که انجام می دهید و آنچه می خواهید در مورد صنعت خود بیاموزید. تحقیق کیفی مربوط به افکار عمومی است و بررسی می کند که بازار چه احساسی نسبت به محصولات موجود در آن بازار دارد. تحقیقات کمی با داده ها مرتبط است و به دنبال روندهای مرتبط در اطلاعات است. که از سوابق عمومی جمع‌آوری شده است. با این حال، دو نوع اصلی تحقیقات بازار وجود دارد که کسب‌وکار شما می‌تواند برای جمع‌آوری اطلاعات عملی در مورد محصولات شما انجام دهد: تحقیقات اولیه و تحقیقات ثانویه. تحقیقات اولیه تحقیقات اولیه به دنبال اطلاعات دست اول در مورد بازار شما و مشتریان در بازار شما است. هنگام تقسیم‌بندی بازار و ایجاد شخصیت‌های خریدار مفید است. تحقیقات اولیه بازار معمولاً در یکی از این دو لیست قرار می‌گیرد: تحقیقات اولیه اکتشافی:این نوع تحقیقات اولیه بازار معمولاً به عنوان اولین گام انجام می‌شود. هر تحقیق خاصی انجام شده است و ممکن است شامل مصاحبه های باز یا نظرسنجی با تعداد کمی از افراد باشد.تحقیقات اولیه خاص:این نوع تحقیق اغلب به دنبال تحقیقات اکتشافی است. در تحقیقات خاص، شما بخش کوچکتر یا دقیق تری از مخاطبان خود را انتخاب می کنید و سؤالاتی را با هدف حل یک مشکل مشکوک مطرح می کنید. تحقیقات اولیه اکتشافی:این نوع تحقیقات اولیه بازار معمولاً به عنوان اولین گام انجام می‌شود. هر تحقیق خاصی انجام شده است و ممکن است شامل مصاحبه های باز یا نظرسنجی با تعداد کمی از افراد باشد. تحقیقات اولیه خاص:این نوع تحقیق اغلب به دنبال تحقیقات اکتشافی است. در تحقیقات خاص، شما بخش کوچکتر یا دقیق تری از مخاطبان خود را انتخاب می کنید و سؤالاتی را با هدف حل یک مشکل مشکوک مطرح می کنید. تحقیقات ثانویه تحقیقات ثانویه تمام داده ها و سوابق عمومی است که برای نتیجه گیری از آنها در اختیار دارید (مثلاً گزارش های روند، بازار). آمار، محتوای صنعت، و داده های فروش که قبلاً در مورد کسب و کار خود دارید. تحقیقات ثانویه به ویژه برای تجزیه و تحلیل رقبای شما مفید است. لیست های اصلی تحقیقات بازار ثانویه شما شامل موارد زیر است: منابع عمومی:این منابع اولین و در دسترس ترین لایه مواد شما هنگام انجام تحقیقات بازار ثانویه هستند. اغلب برای یافتن و بررسی رایگان هستند – مانند آمارهای دولتیمنابع داخلی:این اطلاعات بازاری است که سازمان شما از قبل دارد مانند میانگین درآمد هر فروش، نرخ حفظ مشتری و سایر داده‌های تاریخی که می‌تواند به شما در نتیجه‌گیری در مورد نیازهای خریدار کمک کند. منابع عمومی:این منابع اولین و در دسترس ترین لایه مواد شما هنگام انجام تحقیقات بازار ثانویه هستند. اغلب برای یافتن و بررسی رایگان هستند – مانند آمارهای دولتی منابع داخلی:این اطلاعات بازاری است که سازمان شما از قبل دارد مانند میانگین درآمد هر فروش، نرخ حفظ مشتری و سایر داده‌های تاریخی که می‌تواند به شما در نتیجه‌گیری در مورد نیازهای خریدار کمک کند. انواع تحقیقات بازار 1. مصاحبه ها مصاحبه ها امکان گفتگوهای رو در رو را فراهم می کند. می تواند یک جریان طبیعی مکالمه را فراهم کند. مصاحبه شوندگان شما می توانند به سوالاتی درباره خودشان پاسخ دهند تا به شما در طراحی شخصیت خریدار و شکل دادن کل استراتژی بازاریابی خود کمک کنند. 2. گروه‌های کانونی گروه‌های کانونی تعداد انگشت شماری از افراد با دقت انتخاب شده را در اختیار شما قرار می‌دهند که می‌توانند محصول شما را آزمایش کنند و بازخورد ارائه کنند. این نوع تحقیقات بازار می تواند به شما ایده هایی برای تمایز محصول بدهد. 3. تحقیق استفاده از محصول/خدمت تحقیقات استفاده از محصول یا خدمات بینشی در مورد چگونگی و چرایی استفاده مخاطبان از محصول یا خدمات شما ارائه می دهد. این نوع تحقیقات بازار همچنین به شما ایده ای از قابلیت استفاده محصول یا خدمات برای مخاطبان هدف شما می دهد. 4. تحقیقات مبتنی بر مشاهده تحقیقات مبتنی بر مشاهده به شما این امکان را می دهد که به تماشای روش‌هایی که اعضای مخاطب هدف شما از محصول یا خدمات شما استفاده می‌کنند، بنشینیدو ببینید چه چیزی از نظر UX خوب عمل می‌کند و کدام جنبه‌های آن را می‌توان بهبود بخشید. 5. تحقیقات شخصی از خریدار تحقیقات شخصی از خریدار به شما نگاهی واقع بینانه می دهد که چه کسی مخاطب هدف شما را تشکیل می دهد، چالش های آنها چیست، چرا محصول یا خدمات شما را می خواهند، و به چه چیزی از کسب و کار یا برند شما نیاز دارند. 6. تحقیقات تقسیم‌بندی بازار تحقیقات تقسیم‌بندی بازار به شما این امکان را می‌دهد که مخاطبان هدف خود را بر اساس ویژگی‌های خاص و تعیین‌کننده در گروه‌ها (یا بخش‌های) مختلف دسته‌بندی کنید. به این ترتیب، شما می توانید راه های موثر برای رفع نیازهای خود را تعیین کنید. 7. تحقیقات قیمت گذاری تحقیقات قیمت گذاری به شما کمک می کند استراتژی قیمت گذاری خود را تعریف کنید. این به شما ایده می دهد که محصولات یا خدمات مشابه در بازار شما برای چه چیزی به فروش می رسند و مخاطبان هدف شما مایل به پرداخت هستند. 8. تجزیه و تحلیل رقابتی تجزیه و تحلیل رقابتی به شما درک عمیقی از رقابت در بازار و صنعت خود می دهد. شما می توانید در مورد آنچه در صنعت شما به خوبی انجام می شود و چگونه می توانید خود را از رقبا جدا کنید یاد بگیرید. 9. تحقیقات رضایت مشتری و وفاداری تحقیقات رضایت مشتری و وفاداری به شما نگاهی می‌اندازد که چگونه می‌توانید مشتریان فعلی را برای کسب و کار بیشتر بازگردانید و چه چیزی آنها را برای انجام این کار تشویق می‌کند (به عنوان مثال، برنامه‌های وفاداری، پاداش‌ها، خدمات قابل توجه به مشتریان). 10.تحقیقات آگاهی از برند تحقیقات آگاهی از برند به شما می گوید که مخاطبان هدف شما در مورد برند شما چه می دانند و از آن می شناسند. این به شما در مورد ارتباطی که مردم هنگام فکر کردن به کسب و کار شما ایجاد می کنند، می گوید. 11. تحقیقات کمپین تحقیقات کمپین مستلزم بررسی کمپین های گذشته شما و تجزیه و تحلیل موفقیت آنها در بین مخاطبان هدف و مشتریان فعلی شما است. هدف استفاده از این آموخته ها برای اطلاع رسانی کمپین های آینده است. نحوه انجام تحقیقات بازار 1. شخصیت خریدار خود را تعریف کنید. شما باید بدانید که مشتریان شما چه کسانی هستند و مشتریان در صنعت شما چگونه برای خرید تصمیم می گیرند. این جایی است که شخصیت های خریدار شما مفید هستند. شخصیت‌های خریدار – که گاهی به عنوان شخصیت‌های بازاریابی شناخته می‌شوند – نمایش‌های تخیلی و تعمیم‌یافته از مشتریان ایده‌آل شما هستند. از یک ابزار رایگان برای ایجاد شخصیت خریدار استفاده کنید که کل شرکت شما می‌تواند از آن برای بازاریابی، فروش و خدمات بهتر استفاده کند. “برخی از ویژگی های کلیدی که باید مشتاق باشید آنها را در شخصیت خریدار خود بگنجانید عبارتند از: سنجنسیتموقعیتعناوین شغلیاندازه خانوادهدرآمدچالش های اصلی سن جنسیت موقعیت عناوین شغلی اندازه خانواده درآمد چالش های اصلی “ایده این است که از شخصیت(های) خود به عنوان دستورالعملی برای نحوه دسترسی موثر و یادگیری در مورد اعضای واقعی مخاطب در صنعت خود استفاده کنید. در صورت امکان، شخصیت های جدید را با داده های مشخص از مخاطبان موجود خود تقویت کنید. به عنوان مثال، می توانید از ابزارهای تجزیه و تحلیل بازاریابی برای نظارت بر ترافیک وب‌سایت و کشف جزئیات کلیدی، مانند مکان بازدیدکنندگان، نوع دستگاه‌هایی که استفاده می‌کنند، از طریق منابع ترافیکی خاصی که در صفحات وب شما وارد شده‌اند و موارد دیگر کشف کنید.این الگوهای رایگان و همچنین این ابزار مفید را بیرون بیاورید.” 2. یک گروه پرسونا را برای تعامل شناسایی کنید. “اکنون که می دانید شخصیت های خریدار شما چه کسانی هستند، از این اطلاعات برای کمک به شناسایی گروهی برای مشارکت در انجام تحقیقات بازار خود استفاده کنید. این باید نمونه ای نماینده از مشتریان هدف شما باشد تا بتوانید ویژگی ها، چالش های واقعی آنها را بهتر درک کنید. و عادات خرید. نحوه شناسایی افراد مناسب برای مشارکت در تحقیقات بازار هنگام انتخاب افرادی که برای تحقیقات بازار خود شرکت کنید، باید 10 شرکت کننده به ازای هر شخصیت خریدار را هدف قرار دهید. توصیه می‌کنم هر بار روی یک شخصیت تمرکز کنید.افرادی را انتخاب کنید که اخیراً با شما تعامل داشته‌اند. روی رفتارهای شش ماه گذشته (یا تا یک سال) تمرکز کنید.ترکیبی از شرکت کنندگان را جمع آوری کنید. افرادی را استخدام کنید که محصول شما را خریداری کرده اند، محصول رقیب را خریداری کرده اند و تصمیم گرفته اند که اصلا چیزی نخرند.مشوقی ارائه دهید. به کسی انگیزه دهید که 30 تا 45 دقیقه برای شما و مطالعه شما صرف کند. شما می‌توانید با دادن دسترسی انحصاری به محتوا به شرکت‌کنندگان به‌صورت رایگان پاداش دهید. 10 شرکت کننده به ازای هر شخصیت خریدار را هدف قرار دهید. توصیه می‌کنم هر بار روی یک شخصیت تمرکز کنید. افرادی را انتخاب کنید که اخیراً با شما تعامل داشته‌اند. روی رفتارهای شش ماه گذشته (یا تا یک سال) تمرکز کنید. ترکیبی از شرکت کنندگان را جمع آوری کنید. افرادی را استخدام کنید که محصول شما را خریداری کرده اند، محصول رقیب را خریداری کرده اند و تصمیم گرفته اند که اصلا چیزی نخرند. مشوقی ارائه دهید. به کسی انگیزه دهید که 30 تا 45 دقیقه برای شما و مطالعه شما صرف کند. شما می‌توانید با دادن دسترسی انحصاری به محتوا به شرکت‌کنندگان به‌صورت رایگان پاداش دهید. 3. سوالات تحقیقی را برای شرکت کنندگان تحقیقات بازار خود آماده کنید. بهترین راه برای اطمینان از اینکه بیشترین بهره را از مکالمات خود می برید این است که آماده باشید. همیشه باید یک راهنمای بحث ایجاد کنید تا مطمئن شوید که از زمان خود عاقلانه استفاده می کنید. راهنمای بحث شما باید در قالب طرح کلی، با تخصیص زمان و سؤالات باز برای هر بخش باشد. صبر کنید، همه سوالات باز؟ بله – این یک قانون طلایی تحقیقات بازار است. شما هرگز نمی خواهید با پرسیدن سؤالات بله و خیر «شاهد را رهبری کنید»، زیرا این شما را در معرض خطر تغییر ناخواسته افکار آنها با رهبری فرضیه خود قرار می دهد. پرسیدن سؤالات باز به شما کمک می کند از پاسخ های تک کلمه ای (که چندان برای شما مفید نیستند) اجتناب کنید. نمونه طرح کلی یک نظرسنجی 30 دقیقه ای: در این قسمت یک طرح کلی برای یک نظرسنجی 30 دقیقه ای برای یک خریدار B2B آورده شده است. اطلاعات پس زمینه (5 دقیقه) از خریدار بخواهید کمی اطلاعات پیش زمینه (عنوان، مدت زمانی که در شرکت بوده و غیره) به شما بدهد. سپس، یک سوال سرگرم کننده/آسان بپرسید تا همه چیز را آماده کنید (اولین کنسرت، رستوران مورد علاقه در شهر و غیره). اینجا چند سوال پیش زمینه کلیدی وجود دارد که باید از مخاطبان هدف خود بپرسید: نحوه ساختار تیم خود را شرح دهید.در مورد مسئولیت های شغلی شخصی خود بگویید.اهداف تیم چیست و چگونه آنها را اندازه گیری می کنید؟بزرگترین چالش شما در سال گذشته چه بوده است؟ نحوه ساختار تیم خود را شرح دهید. در مورد مسئولیت های شغلی شخصی خود بگویید. اهداف تیم چیست و چگونه آنها را اندازه گیری می کنید؟ بزرگترین چالش شما در سال گذشته چه بوده است؟ اکنون، برای تأیید خرید خاص یا تعاملی که آنها انجام داده‌اند که منجر به گنجاندن آنها در مطالعه شده است، تغییر ایجاد کنید. سه مرحله بعدی سفر خریدار به طور خاص بر روی آن خرید متمرکز خواهد شد. آگاهی (5 دقیقه) در اینجا، می‌خواهید بفهمید که چگونه آنها ابتدا متوجه شدند که مشکلی دارند که باید حل شود بدون اینکه وارد این موضوع شوید که آیا هنوز در مورد برند شما می‌دانند یا نه. به زمانی فکر کنید که برای اولین بار متوجه شدید که به یک [دسته محصول/سرویس را نام ببرید، اما نه به طور خاص]. در آن زمان با چه چالش هایی روبرو بودید؟از کجا می دانستید که چیزی در این دسته می تواند به شما کمک کند؟چقدر با گزینه های مختلف موجود در بازار آشنا بودید؟ به زمانی فکر کنید که برای اولین بار متوجه شدید که به یک [دسته محصول/سرویس را نام ببرید، اما نه به طور خاص]. در آن زمان با چه چالش هایی روبرو بودید؟ از کجا می دانستید که چیزی در این دسته می تواند به شما کمک کند؟ چقدر با گزینه های مختلف موجود در بازار آشنا بودید؟ بررسی (10 دقیقه) اکنون می‌خواهید در مورد چگونگی و مکان‌هایی که خریدار درباره راه‌حل‌های بالقوه تحقیق کرده است، بسیار دقیق باشید. برای درخواست جزئیات بیشتر برنامه ریزی کنید تا مداخله کنید. اولین کاری که برای تحقیق در مورد راه حل های بالقوه انجام دادید چه بود؟ این منبع چقدر مفید بود؟برای یافتن اطلاعات بیشتر کجا رفتید؟ اولین کاری که برای تحقیق در مورد راه حل های بالقوه انجام دادید چه بود؟ این منبع چقدر مفید بود؟ برای یافتن اطلاعات بیشتر کجا رفتید؟ اگر آنها به صورت ارگانیک مطرح نشدند، در مورد موتورهای جستجو، وب سایت های بازدید شده، افراد مورد مشاوره و غیره سوال کنید. در صورت لزوم با برخی از سوالات زیر بررسی کنید: چگونه آن منبع را پیدا کردید؟چگونه از وب سایت های فروشنده استفاده کردید؟به طور خاص چه کلماتی را در گوگل جستجو کردید؟چقدر مفید بود؟ چگونه می تواند بهتر باشد؟چه کسی بیشترین (و کمترین) اطلاعات مفید را ارائه کرد؟ این چه شکلی بود؟در مورد تجربیات خود با فروشندگان هر فروشنده به من بگویید. چگونه آن منبع را پیدا کردید؟ چگونه از وب سایت های فروشنده استفاده کردید؟ به طور خاص چه کلماتی را در گوگل جستجو کردید؟ چقدر مفید بود؟ چگونه می تواند بهتر باشد؟ چه کسی بیشترین (و کمترین) اطلاعات مفید را ارائه کرد؟ این چه شکلی بود؟ در مورد تجربیات خود با فروشندگان هر فروشنده به من بگویید. تصمیم گیری (10 دقیقه) کدام یک از منابعی که در بالا توضیح دادید بیشترین تأثیر را در تصمیم گیری شما داشته است؟در صورت وجود، چه معیارهایی را برای مقایسه گزینه ها تعیین کردید؟چه فروشندگانی به فهرست کوتاه راه یافتند و هر کدام چه مزایا و معایبی داشتند؟چه کسی دیگری در تصمیم نهایی دخیل بود؟ هر کدام از این افراد چه نقشی داشتند؟چه عواملی در نهایت بر تصمیم خرید نهایی شما تأثیر گذاشت؟ کدام یک از منابعی که در بالا توضیح دادید بیشترین تأثیر را در تصمیم گیری شما داشته است؟ در صورت وجود، چه معیارهایی را برای مقایسه گزینه ها تعیین کردید؟ چه فروشندگانی به فهرست کوتاه راه یافتند و هر کدام چه مزایا و معایبی داشتند؟ چه کسی دیگری در تصمیم نهایی دخیل بود؟ هر کدام از این افراد چه نقشی داشتند؟ چه عواملی در نهایت بر تصمیم خرید نهایی شما تأثیر گذاشت؟ بسته شدن در این قسمت، می خواهید جمع بندی کنید و بفهمید چه چیزی می تواند برای خریدار بهتر باشد. از آنها بپرسید که روند خرید ایده آل آنها چگونه خواهد بود. چه تفاوتی با آنچه آنها تجربه کرده اند خواهد بود؟برای سوالات بیشتر در مورد آنها زمان بگذارید.فراموش نکنید که از آنها برای وقت خود تشکر کنید و آدرس آنها را برای ارسال یادداشت تشکر یا تشویقی تأیید کنید. از آنها بپرسید که روند خرید ایده آل آنها چگونه خواهد بود. چه تفاوتی با آنچه آنها تجربه کرده اند خواهد بود؟ برای سوالات بیشتر در مورد آنها زمان بگذارید. فراموش نکنید که از آنها برای وقت خود تشکر کنید و آدرس آنها را برای ارسال یادداشت تشکر یا تشویقی تأیید کنید. 4. رقبای اصلی خود را فهرست کنید. رقبای اصلی خود را فهرست کنید – به خاطر داشته باشید که فهرست کردن رقابت همیشه به سادگی شرکت X در مقابل شرکت Y نیست. گاهی اوقات، یک بخش از یک شرکت ممکن است با محصول یا خدمات اصلی شما رقابت کند، حتی اگر نام تجاری آن شرکت در زمینه دیگری تلاش بیشتری کند. به عنوان مثال، اپل به خاطر لپ‌تاپ‌ها و دستگاه‌های تلفن همراه خود شناخته شده است، اما Apple Music بر سر سرویس پخش موسیقی خود با Spotify رقابت می‌کند. از نقطه نظر محتوا، ممکن است با یک وبلاگ، کانال یوتیوب یا انتشارات مشابه برای بازدیدکنندگان وب سایت ورودی رقابت کنید – حتی اگر محصولات آنها اصلاً با محصولات شما همپوشانی نداشته باشند. به عنوان مثال، یک شرکت خمیردندان ممکن است با مجلاتی مانند Health.com یا Prevention در برخی موضوعات وبلاگ مرتبط با سلامت و بهداشت رقابت کند، حتی اگر مجلات در واقع محصولات مراقبت از دهان را به فروش نرسانند. شناسایی رقبای صنعت برای شناسایی رقبایی که محصولات یا خدمات آنها با شما همپوشانی دارد، مشخص کنید که کدام صنعت یا صنایع را دنبال می کنید. با استفاده از عباراتی مانند آموزش، ساخت و ساز، رسانه و سرگرمی، غذا، از سطح بالا شروع کنید خدمات، مراقبت های بهداشتی، خرده فروشی، خدمات مالی، مخابرات و کشاورزی. شما می توانید لیست خود را به روش های زیر بسازید: یک چهارم صنعت خود را در G2 Crowd مرور کنید. G2 Crowd رتبه‌بندی‌های کاربران و داده‌های اجتماعی را برای ایجاد «ربع‌هایی» جمع‌آوری می‌کند، جایی که می‌توانید شرکت‌ها را به‌عنوان مدعی، رهبران، جایگاه‌ها و عملکردهای بالا در صنایع مربوطه خود ببینید.دانلود گزارش بازار شرکت‌هایی مانند Forrester و Gartner: هر سال پیش‌بینی‌های بازار آزاد و دروازه‌ای را برای فروشندگانی که در صنعت خود پیشرو هستند، ارائه می‌کنند.جستجو با استفاده از رسانه های اجتماعی: شبکه های اجتماعی دایرکتوری های شرکت های بزرگی را می سازند. برای مثال، در لینکدین، نوار جستجو را انتخاب کنید و نام صنعتی را که دنبال می کنید وارد کنید. سپس، در قسمت «بیشتر»، «شرکت‌ها» را انتخاب کنید تا نتایج خود را محدود کنید. یک چهارم صنعت خود را در G2 Crowd مرور کنید. G2 Crowd رتبه‌بندی‌های کاربران و داده‌های اجتماعی را برای ایجاد «ربع‌هایی» جمع‌آوری می‌کند، جایی که می‌توانید شرکت‌ها را به‌عنوان مدعی، رهبران، جایگاه‌ها و عملکردهای بالا در صنایع مربوطه خود ببینید. دانلود گزارش بازار شرکت‌هایی مانند Forrester و Gartner: هر سال پیش‌بینی‌های بازار آزاد و دروازه‌ای را برای فروشندگانی که در صنعت خود پیشرو هستند، ارائه می‌کنند. جستجو با استفاده از رسانه های اجتماعی: شبکه های اجتماعی دایرکتوری های شرکت های بزرگی را می سازند. برای مثال، در لینکدین، نوار جستجو را انتخاب کنید و نام صنعتی را که دنبال می کنید وارد کنید. سپس، در قسمت «بیشتر»، «شرکت‌ها» را انتخاب کنید تا نتایج خود را محدود کنید. شناسایی محتوای رقبا موتورهای جستجو بهترین دوستان شما در این زمینه از تحقیقات بازار ثانویه هستند. برای یافتن نشریات آنلاینی که با آنها رقابت می کنید، اصطلاح صنعتی فراگیر را که در بخش بالا شناسایی کردید، انتخاب کنید و تعداد انگشت شماری از اصطلاحات صنعتی خاص تر را که شرکت شما با آنها شناسایی می کند، ارائه دهید. به عنوان مثال، یک کسب و کار پذیرایی معمولاً ممکن است یک شرکت «خدمات غذایی» باشد، اما خود را فروشنده ای در «کترینگ رویدادها»، «کترینگ کیترینگ» یا «کالاهای پخته شده» نیز بداند. هنگامی که این لیست را دارید، موارد زیر را انجام دهید: گوگلش کنهنگام جستجو در گوگل برای عبارات صنعتی که شرکت شما را توصیف می کنند، ارزش دیدن اینکه کدام وب سایت ها به نمایش در می آیند را دست کم نگیرید. ممکن است ترکیبی از توسعه دهندگان محصول، وبلاگ ها، مجلات و موارد دیگر را بیابید.نتایج جستجوی خود را با شخصیت خریدار خود مقایسه کنید.اگر محتوایی که وب‌سایت منتشر می‌کند به نظر می‌رسد چیزی است که شخصیت خریدار شما می‌خواهد ببیند، یک رقیب بالقوه است و باید به لیست رقبای شما اضافه شود. گوگلش کنهنگام جستجو در گوگل برای عبارات صنعتی که شرکت شما را توصیف می کنند، ارزش دیدن اینکه کدام وب سایت ها به نمایش در می آیند را دست کم نگیرید. ممکن است ترکیبی از توسعه دهندگان محصول، وبلاگ ها، مجلات و موارد دیگر را بیابید. نتایج جستجوی خود را با شخصیت خریدار خود مقایسه کنید.اگر محتوایی که وب‌سایت منتشر می‌کند به نظر می‌رسد چیزی است که شخصیت خریدار شما می‌خواهد ببیند، یک رقیب بالقوه است و باید به لیست رقبای شما اضافه شود. 5. یافته های خود را خلاصه کنید. آیا احساس می کنید تحت تأثیر یادداشت هایی که گرفته اید غرق شده اید؟ پیشنهاد می‌کنیم به دنبال تم‌های رایجی باشید که به شما کمک می‌کند داستانی بسازید و فهرستی از آیتم‌های اکشن ایجاد کنید. برای آسان‌تر کردن فرآیند، سعی کنید از نرم‌افزار ارائه مورد علاقه خود برای تهیه گزارش استفاده کنید، زیرا اضافه کردن آن در نقل قول، نمودار یا کلیپ‌های تماس را آسان می‌کند. به راحتی می توانید استعداد خود را اضافه کنید، اما طرح کلی زیر به شما کمک می کند خلاصه ای واضح بسازید: زمینه:اهداف شما و چرایی انجام این مطالعه.شرکت کنندگان:با چه کسی صحبت کردید. یک جدول به خوبی کار می کند، بنابراین می توانید گروه ها را بر اساس شخصیت و مشتری / مشتری بالقوه تقسیم کنید.خلاصه اجرایی: جالب ترین چیزهایی که یاد گرفتید چه بود؟ در مورد آن چه برنامه ای دارید؟آگاهی:محرک های رایجی را که باعث می شود فرد وارد ارزیابی شود را توصیف کنید. (نقل قول ها می توانند بسیار قدرتمند باشند.)توجه:موضوعات اصلی را که کشف کردید، و همچنین منابع دقیقی را که خریداران هنگام ارزیابی خود استفاده می کنند، ارائه دهید.تصمیم:با گنجاندن افراد در مرکز نفوذ و هر ویژگی محصول یا اطلاعاتی که می‌تواند باعث ایجاد یا شکست معامله شود، تصویری از نحوه واقعی تصمیم‌گیری را ترسیم کنید.برنامه اقدام:تجزیه و تحلیل شما احتمالاً چند کمپین را نشان می دهد که می توانید برای نشان دادن نام تجاری خود در جلوی خریداران زودتر و/یا به طور مؤثرتری اجرا کنید. فهرست اولویت‌ها، جدول زمانی و تأثیری که بر کسب‌وکارتان خواهد داشت، ارائه دهید. زمینه:اهداف شما و چرایی انجام این مطالعه. شرکت کنندگان:با چه کسی صحبت کردید. یک جدول به خوبی کار می کند، بنابراین می توانید گروه ها را بر اساس شخصیت و مشتری / مشتری بالقوه تقسیم کنید. خلاصه اجرایی: جالب ترین چیزهایی که یاد گرفتید چه بود؟ در مورد آن چه برنامه ای دارید؟ آگاهی:محرک های رایجی را که باعث می شود فرد وارد ارزیابی شود را توصیف کنید. (نقل قول ها می توانند بسیار قدرتمند باشند.) توجه:موضوعات اصلی را که کشف کردید، و همچنین منابع دقیقی را که خریداران هنگام ارزیابی خود استفاده می کنند، ارائه دهید. تصمیم:با گنجاندن افراد در مرکز نفوذ و هر ویژگی محصول یا اطلاعاتی که می‌تواند باعث ایجاد یا شکست معامله شود، تصویری از نحوه واقعی تصمیم‌گیری را ترسیم کنید. برنامه اقدام:تجزیه و تحلیل شما احتمالاً چند کمپین را نشان می دهد که می توانید برای نشان دادن نام تجاری خود در جلوی خریداران زودتر و/یا به طور مؤثرتری اجرا کنید. فهرست اولویت‌ها، جدول زمانی و تأثیری که بر کسب‌وکارتان خواهد داشت، ارائه دهید. الگوی گزارش تحقیقات بازار در یک کیت تحقیقات بازار، تعدادی اطلاعات حیاتی برای موفقیت کسب و کار شما وجود دارد. بیایید نگاهی به این عناصر بیندازیم. 1. الگوی تجزیه و تحلیل پنج نیرو از مدل پنج نیروی پورتر برای درک یک صنعت با تجزیه و تحلیل پنج معیار مختلف و میزان قدرت، تهدید یا رقابت در هر حوزه استفاده کنید – در اینجا پنج معیار آورده شده است: رقابتیتهدید تازه واردهاتهدید جایگزینیقدرت خریدارنیروی تامین کننده رقابتی تهدید تازه واردها تهدید جایگزینی قدرت خریدار نیروی تامین کننده 2. الگوی تحلیل SWOT تجزیه و تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصت ها، تهدیدها) به نقاط قوت و ضعف داخلی شما و فرصت ها و تهدیدهای خارجی شما در بازار می پردازد. تجزیه و تحلیل SWOT حوزه‌های مستقیم فرصت‌هایی را که شرکت شما می‌تواند ادامه دهد، ایجاد کند، روی آن تمرکز کند و برای غلبه بر آنها تلاش کند، برجسته می‌کند. 3. الگوی بررسی بازار نظرسنجی‌های بازار به شما کمک می‌کند اطلاعات مهمی در مورد شخصیت‌های خریدار، مخاطبان هدف، مشتریان فعلی، بازار و رقابت خود کشف کنید. نظرسنجی ها باید شامل انواع مختلفی از سوالات مانند چند گزینه ای، رتبه بندی و پاسخ های باز باشد. در اینجا چند دسته از سؤالاتی وجود دارد که باید از طریق نظرسنجی بپرسید: سوالات دموگرافیکسوالات تجاریسوالات رقیبسوالات مربوط به صنعتسوالات برندسوالات محصول سوالات دموگرافیک سوالات تجاری سوالات رقیب سوالات مربوط به صنعت سوالات برند سوالات محصول 4. الگوی گروه کانونی گروه های کانونی فرصتی برای جمع آوری داده های عمیق و کیفی از مشتریان واقعی یا اعضای مخاطب هدف شما هستند. شما باید از شرکت کنندگان گروه تمرکز خود بپرسید. در حین انجام این کار، نکات زیر را در نظر داشته باشید: برای تعداد سوالاتی که می‌پرسید محدودیتی تعیین کنید (در نهایت، آنها بدون پایان هستند).یک نمونه اولیه یا نمایشی در اختیار شرکت‌کنندگان قرار دهید.در مورد قیمت شما چه احساسی دارند.از شرکت کنندگان در مورد رقابت خود بپرسید.در پایان جلسه برای نظرات، سؤالات یا نگرانی های نهایی به شرکت کنندگان زمان ارائه دهید. برای تعداد سوالاتی که می‌پرسید محدودیتی تعیین کنید (در نهایت، آنها بدون پایان هستند). یک نمونه اولیه یا نمایشی در اختیار شرکت‌کنندگان قرار دهید. در مورد قیمت شما چه احساسی دارند. از شرکت کنندگان در مورد رقابت خود بپرسید. در پایان جلسه برای نظرات، سؤالات یا نگرانی های نهایی به شرکت کنندگان زمان ارائه دهید. برای رشد بهتر تحقیقات بازار انجام دهید. تحقیقات بازار انجام دهید. می تواند یک تجربه بسیار چشم نواز باشد. حتی اگر فکر می‌کنید خریداران خود را به خوبی می‌شناسید، تکمیل مطالعه احتمالاً کانال‌ها و نکات پیام‌رسانی جدیدی را برای کمک به بهبود تعاملات شما آشکار می‌کند.
بازاریابی
۰
۰
خواندن ۱۸ دقیقه
baranbusinessagency
https://virgool.io/@baranbusinessagency/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88-x25p3i3iafdb