text
stringlengths 300
261k
|
---|
کریستالوگرافی (بلورشناسی) فلزات به زبان ساده جامدها از اتمها یا مولکولهایی که به طور تکراری و مرتب کنار هم قرار گرفتهاند، تشکیل شدهاند. بسیاری از خواص جامدها به طرز چیده شدن اتمها یا مولکولهای آنها در کنار هم بستگی دارد. این چیدمان و آرایش اتمی یا مولکولی را ساختار داخلی جامد مینامند. بلورنگاری، بلورشناسی یا کریستالوگرافی ( Crystallography ) دانشی است که به قوانین حاکم بر حالت بلورین مواد جامد، آرایش اتمی/مولکولی بلورها، خواص فیزیکی و شیمیایی و ساخت، رشد و شناسایی بلورها میپردازد.جزوه کریستالوگرافی دستنویس که به صورت خلاصه و مختصر کلیه موضوعات مطرح شده در کتابهای مهمی نظیر بلور شناسی دکتر آشوری را در بر گرفته است.این علم در اول بدست زمینشناسان در شناسایی کانیها توسعه یافت سپس شیمیدانان این علم را برای شناسایی مواد بکار گرفتند. پس از آن فیزیکدانان با بکار گیری پراش اشعه ایکس به پیشبرد آن کمک کردند.به همین دلیل، مطالعه ساختار جامدها، کریستالوگرافی یا بلور شناسی نامیده میشود.در شیمی معدنی نیز در مورد ساختمان اتمی، بلورنگاری (کریستالوگرافی)، انواع پیوندهای شیمیایی اعم از پیوندهای کووالانسی، یونی، هیدروژنی و غیره، ترکیبات کویوردیناسیون و نظریههای مربوطه از جمله نظریه میدان بلور و نظریه اوربیتال مولکولی، واکنشهای اسید و باز، سرامیکها، تقارن مولکولی و انواع بخشهای زیر طبقه الکتروشیمی (برقکافت، باطری، خوردگی، نیمه رسانایی و غیره) بحث میشود.برای دریافت جزوه کریستالوگرافی دانشگاههای دولتی به این لینک مراجعه کنید. |
قیمت و خرید باتری سامسونگ S3 باتری سامسونگ S3 با ظرفیت 2100 میلی آمپر و شماره مدل EB - L1G6LLU میباشد. با خرید باتری سامسونگ S3 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری سامسونگ S3 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری سامسونگ گلکسی S3 شما فرا رسیده است.مدل باتری: EB - L1G6LLU ظرفیت باتری: 2100 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم - یون و قابل تعویض توسط کاربر |
زلزله . تو زندگی کن من شاهرگم را بریدهام شعر فوران میکند به جای خون نیرنگ پنهان عشق حصاریست بین ما دستم در خیال تو فرو میرود لبخند میزنی در خود میژکم تقلای لمس وهمتپیراهنم را خیس میکند شک میکنم به بودنت همهمهای بلند ناگهان! بیدار میشوم زلزله . مینشینم در بستر زلزله زدهام به تماشای چشمان بی حرفت آن دو سیاه دانهی روییده در قلبم بمک خونم را به رویشت مشتاقم قد بکش در من بهار که بیاید ارغوان هستی ات سوگ مرا سور خواهد گرفت . |
چرا انسانها "بد" میشوند؟ مروری بر ریشههای توحش، نژادپرستی و عادت به ستم - empr98 نسخه شنیداری را در اسپاتیفای، انکر، کستباکس، اپل پادکستس، گوگل پادکست و تلگرام هم میتوانید بشنوید. نسخه شنیداری علاوه بر نوشتار زیر، چند مطلب خودمانی اضافهتر نیز دارد.پیشگفتارقسمتی که در حال شنیدنش هستید، تلاش شخصی من است برای پیدا کردن پاسخ یک پرسش: چرا و چگونه انسانها بد میشوند؟ بگذارید کمی وارد عمق ماجرا شوم. وقتی به تاریخ جنگ هشتساله ایران و عراق نگاه میکنیم، صحنههای دلخراش و ناراحتکننده کم نیستند، اما یک صحنه خاص و یک رخداد خاص همواره ذهن مرا مشغول کرده، بمباران شیمیایی حلبچه. حلبچه داخل خاک ایران نیست و جزوی از عراق است، و مردمانش هم از کردهای خود عراق بودند. در تاریخ 25 اسفند 1366 ، حلبچه مورد حمله شیمیایی صدام قرار میگیرد و شهر به مدت دو روز با گازهای عامل اعصاب (مانند سارین، ویسیکس و .) مورد بمباران قرار میگیرد. نزدیک به 5000 کشته و 10 هزار زخمی، که عمده این تلفات غیرنظامیان بودند. خوب و بد عینیت ندارند، به این معنا که زشت، زیبا، بزرگ، کوچک، خوب و بد و سایر صفات دیگر، صرفا چیزهایی هستند نسبی در ذهن ما مفهوم ما از زیبایی در طول قرنها تغییر کرده [برای مثال نگاه کنید به زیبایی زنان در قاجار و امروز ما]، اما میتوان با تقریب خوبی قبول کرد که با هر دین و آیین و ذهنیتی، بمباران شیمیایی یک منطقه مسکونی کار "خوبی" نیست. حلبچه داخل خود عراق بود و نمیتوان بهانه آورد که آنها دشمن بودند (مثل کاری که در بمباران سردشت انجام دادند) و آن افراد نظامی هم نبودند. چه بهانهای میتوان انسان را به چنین توحشی وادارد که با سلاح شیمیایی هموطن خودش را بکشد؟ یک انسان در چه فرایندی چنان افول پیدا میکند که با فشردن یک کلید و انداختن یک موشک، هزاران زن و کودک بیگناه را در چندین ثانیه بکشد.مثال حلبچه مربوط به سال 66 بود، اما آخرین حمله شیمیایی نبود. در سال 2013 نیز در جنگ سوریه، در یک سری حملات، منطقه غوطه (در دمشق) مورد حمله شیمیایی قرار میگیرد باز هم با گازهای عامل اعصاب. ایالات متحده، فرانسه، اسراییل، سوید، بریتانیا و ترکیه، بشار اسد را به عنوان مسیول این حملات معرفی کردهاند در حالی که ایران، روسیه و دولت سوریه مخالفان را مسیول این قضیه میدانند. این که چه کسی مسیول این حملات بوده موضوع بحث امروز ما نیست، چیزی که مهم است این است که چگونه و در طی چه فرایندی یک انسان به چنین توحشی متوسل میشود؟یا در مثالی دیگر، امپراطوری عثمانی در طی چند عملیات، رقمی بالغ بر 600 هزار تا 1 ٫ 8 میلیون ارمنی را میکشد، با اعدام و راهپیمایی مرگ [بدون دسترسی به آب و غذا آنها را آنقدر مجبور به راهرفتن میکردند تا بالاخره بمیرند]. همان ارامنه 80 سال بعد در خوجالی (که در منطقه قرهباغ است) صدها انسان را با وحشیانهترین روشها قتل عام میکنند سوزاندن، کندن پوست، از حدقه در آوردن چشم و غیره. تاریخ ما تا بخواهید از چنین صحنهها دیده نبرد استالینگراد، قحطی ایران، کربلای 4 ، چرنوبیل و غیره.کاری به این که کدام طرف حق بوده و کدام طرف ناحق نداریم و موضوع بحث ما نیست یک چیز برای ما مهم است و آن هم این است که انسان در طی یک فرایندی وحشی میشود. چرا و چگونه؟ آلمانیهایی که کورههای آدمسوزی و اتاق گاز ساخته بودند، چه فرقی با آلمانیهایی که پورشه و بیاموی میسازند، دارند؟ آلمانیها که ژنتیکشان تغییری نکرده، چه چیزی ماهیت آنها را در آن برهه از تاریخ دگرگون ساخت که دست به چنین توحشی زندند؟ توجه داشته باشید که در وقایع پاکسازی نژادی لهستان و .، گروهان ذخیره پلیس آلمان حق انتخاب داشتند تا نکشند، اما با این همه دیدیم که همان آلمانیها و همان نیروهای ذخیره پلیس، در میدان تیر به جای هدف قرار دادن سیبل و سیبزمینی و هندوانه، از زنان حامله یهودی به عنوان هدف استفاده میکردند. مای قرن بیستویکمی همیشه دوست داریم تا فکر کنیم هیچگاه شبیه آنها نخواهیم شد، ولی واقعا ما چقدر تا توحش فاصله داریم؟ در ابتدای جستوجویم به مقالهای برخوردم از یکی از انستیتوهای مطالعات بینالملل دانشگاه استنفورد به نام " Why do humans commit genocide ?" که تلاش کرده بود پسزمینه بروز یک نسلکشی را تشریح کند. در این مقاله اشاره شده بود که عوامل مختلفی میتوانند سهیم باشند ماهیت خشن جنگها، مشوقهای اقتصادی و انسانیتزدایی ( dehumanization ) [= قربانیان را پستتر از انسان معمولی تلقی کردن.] اما اینها پاسخ سوال من نبود. [چیزی که بیشتر از بقیه مرا اذیت میکرد، بحث سوگیری شناختی بود که در قسمت دوم، داییجانناپلیونیسم، درباره آن صحبت کرده بودم. به صورت خلاصه یعنی این که نمیتوان با ارایه چند عامل، کلیت یک مبحث را شناخت.]روی علمی قضیهمشخصا جوابی که دنبالش بودم، باید چیزی کلیتر و علمیتر میبود. جستوجوهای من منتهی شد به کتابی تحت عنوان " Behave : The Biology of Humans at Our Best and Worst " از رابرت ام. ساپولسکی که سعی داشت ریشه افکار و رفتار ما انسانها را بکاود. موضوع اصلیای هم که کتاب آن را مورد بررسی قرار داده، مسیله خشونت است. کتاب در نگاه اول و سطحی بیشتر در مورد نحوه کارکرد مغز انسان و هورمونها و ژنتیک انسانهاست ولی در انتهای هر فصل به زیبایی منشاء رفتار انسان را استنتاج میکند. [به نقطهای میرسد که یکهو ناخودآگاه میگویید "پشمام!"] متنی که میخوانید، خلاصهای از این کتاب است به همراه چند نکته تکمیلی.آبراهام مازلو (مزلو) در جایی گفته که "هنگامی که چکش به دست میگیریم، همه چیز شبیه میخ به نظر میرسد." هنگامی هم که سعی در بررسی رفتار انسانها داریم، با همین قضیه روبرو هستیم. اگر از یک زیستشناس منشاء خشونت را بپرسید، به شما خواهد گفت ژن یا هورمون. اگر از یک روانشناس بپرسید خواهد گفت تجربیات و عقدههای کودکی و تفکر نابههنجار. اگر هم از یک جامعهشناس بپرسید، خواهد گفت که دین، فرهنگ و سیاست انسانها و رفتارشان را شکل میدهد. به صورت خلاصه، بحث منشاء رفتارهای انسانی، امری پیچیده است و از ترکیب این سه رویکرد قابل درک است کتاب هم همین قضیه را مبنای بررسی خود قرار داده. کتاب را میتوان در 10 بخش خلاصه کرد: 1 . مدل سهبخشی مغزیکی از بهترین روشها برای بررسی عملکرد کلیت مغز، استفاده از مدل سهبخشی است که میگوید مغز انسان سه لایه دارد:هوش خزنده ( Reptilian Brain ): عمیقترین لایه مغز ما شبیه مغز خزندگان است. (در واقع پستانداران 300 میلیون سال پیش از خزندگان فرگشت یافتهاند.) این بخش از مغز ما مسیول فرایندهای اتوماتیک بدن مانند تنظیم دما، تنفس، ضربان قلب و . است.هوش احساسی ( Emotional Brain ) یا سیستم لیمبیک: این بخش احساسات ما، مانند خشم، ترس، پیوند اجتماعی و . را کنترل میکند. سایر پستانداران، مانند سگها، هم هوش احساسی دارند و به همین علت است که ما موقعی که سگها ناراحت یا خوشحال هستند، این قضیه را متوجه میشویم.نیوکورتکس ( Neocortex ): از دیدگاه فرگشتی، جدیدترین بخش مغز ما، نیوکورتکس است که مسیول تفکر انتزاعی، ریاضی، حافظه، زبان، موسیقی، برنامهریزی بلندمدت و . است. سایر پستانداران نیز نیوکورتکس دارند اما نیوکورتکس ما انسانها به طرز قابل توجهی بزرگتر است.توجه داشته باشید که این مدل (از نظر علمی) چندان دقیق نیست، اما به ما کمک میکند تا دید کلیای از عملکرد مغز داشته باشیم در واقع مغز پیچیدهتر از این حرفهاست که بتوان آن را به سه بخش کلی تقسیم کرد. شناخت کلی از بحث (که این مدل ما را در این راستا کمک میکند) در پاسخ دادن به پرسش اساسی ما کمک خواهد کرد. 2 . آمیگدال: مرکز ترس، اضطراب و خشونت در مغزآمیگدال از دو خوشه بادامشکل در مغز انسان تشکیل شده که وظیفهاش، ایجاد احساس ترس است. یکی از مهمترین مسیولیتهای آمیگدال، تحریک انسان به مبارزه یا فرار کردن (هنگام مواجهه با تهدیدات) است. هنگامی که یک موش، مار یا سوسک میبینیم، معجونی از آدرنالین و کورتیزول در بدن ما ترشح میشود که وظیفه دارد به ما کمک کند تا از پس تهدید بر بیاییم. اگر آمیگدال به صورت مکرر تحریک شود، باعث بروز استرس مزمن میشود که خطرات جدیای برای بدن ما دارد. (البته این تهدید لزوما مار و موش نیست، بلکه میتواند مالیات و قسط هم باشند!)اما نکتهای که در بحث ما اهمیت پیدا میکند، ارتباط آن با خشونت است. آزمایشها نشان داده که تحریک آمیگدال در مغز انسان باعث ایجاد خشم و خوی تهاجمی به صورت ناگهانی میشود. حتی دیده شده که در افراد مبتلا به صرع، خارج کردن آمیگدال، خشونت را در این افراد کاهش داده. و حتی در جاهای دیگر هم ارتباط شدید بین آمیگدال و خشونت قابل توجه است که معروفترین مثال آن، مورد چارلی ویتمن است.چارلی ویتمن همسر و مادرش را با ضربات چاقو به قتل رساند، سپس به بالای برج دانشگاه تگزاس رفت و با یک رایفل 17 نفر دیگر را هم کشت و 31 نفر را زخمی کرد. نکته عجیب این ماجرا این بود که از دید اطرافیان چارلی یک فرد باهوش و خوش برخورد بوده. آیکیوی چارلی 138 بود که او را در صدک 99 ام قرار میداد! او خوش برخورد و خوش قیافه هم بوده و رفتارش از کودکی نزد سایرین زبانزد بود. اما پس از ورودش به دانشگاه همه چیز شروع به تغییر کرد. دچار سردردهای مزمن شد و برخوردش با دیگران رنگ و بوی خشونت گرفت. او در اواخر زندگیاش حتی توانایی خوابیدن را نیز از دست داده بود. پس از آن حادثه، در یادداشت خودکشیاش اموالش را به مرکز سلامت روان بخشید و درخواست کرد که کالبدشکافی بر روی مغزش صورت بگیرد. پس از انجام کالبد شکافی مشخص شد که غدهای در ابعاد و اندازه یک گردو، در حال فشردن آمیگدال مغزش بوده! 3 . کورتکس جلوییکورتکس جلویی ( Frontal Cortex ) که در پشت پیشانی شماست، وظیفه برنامهریزی بلندمدت، تصمیمگیری استراتژیک، تعدیل احساسات و مقاومت در برابر هیجانات ( impulse ) و . را داراست. به صورت خلاصه، کورتکس جلویی ما را مجبور میکند که کارهای سخت درست را انجام دهیم!در دهه شصت میلادی، والتر میشل از دانشگاه استنفورد آزمایشی را انجام میدهد که به "آزمایش مارشملو" معروف میشود. در این آزمایش در برابر کودکان یک بشقاب با یک مارشملو قرار میدهند و به آنها میگویند که اتاق را ترک میکنند و پس از پانزده دقیقه بازمیگردند، اگر خواستند میتوانند مارشملو را بخورند ولی اگر مقاومت کنند، یک مارشملوی اضافی دریافت خواهند کرد. برخی از کودکان بلافاصله مارشملو را خوردند. میانگین صبر کردن کودکان 11 دقیقه بوده و حدود یک سوم کودکان توانستند 15 دقیقه دوام بیاورند. اما محققان تحقیقشان را متوقف نکردند و دهههای بعدی زندگی کودکان را نیز مورد بررسی قرار دادند. چیزی که مشاهده کردند حیرتانگیز بود کودکانی که در برابر خوردن مارشملوها 15 دقیقه دوام آوردند (به عبارت بهتر توانستند خودشان را کنترل کنند و به عبارت بهترتر کورتکس جلویی قویتری داشتند)، نمره SAT بهتری داشتند، به لحاظ اجتماعی موفقتر بودند و انعطافشان (از نظر ذهنی) بیشتر بوده.اما چه ارتباطی به بحث ما پیدا میکند؟ ارتباطش این است: در یک مقاله که توسط دانشگاه اوهایو در سال 2007 منتشر شد، نوشته شده بود که "در انسانها، بسیاری از گزارشها و بررسیها ارتباط واضحی بین آسیب مغزی به کورتکس جلویی و افزایش رفتارهای خشن دیده شده. همچنین دیده شده که افراد تندخو، فعالیت کمتری در کورتکس جلویی (نسبت به میانگین) دارند."ما دانستیم که خشونت در آمیگدال ایجاد میشود، اما میبینیم که کورتکس جلویی وظیفه مهار کردن خشم را دارد. در بسیاری از درمانهای خشم و استرس، از درمان شناخت رفتاری ( Cognitive behavioral therapy ) استفاده میشود که عملکردش استفاده از فرایندهای منطقی کورتکس جلویی برای محدودکردن آمیگدال است. 4 . نورونها و رشد مغز انساناز میان همه حیوانات، رشد ما انسانها پس از تولد از بقیه حیوانات کندتر است. در آفریقا، حیوانات باید چند دقیقه پس از تولد روی پایشان باایستند وگرنه جان سالم به در نخواهند برد. اما برای ما انسانها قضیه کمی متفاوت است، چرا که ما انسانها تا 18 سالگی اختیار و مسیولیت کامل کارهایی که انجام میدهیم را نداریم! چرا انقدر طول میکشد؟ به این این علت که 18 سال متوسط زمانیست که در آن انسان (حداقل به صورت حدودی) با محیط اطرافش تطبیق مییابد. قوانین و نرمهایی که انسان آنها را یاد میگیرد پیچیده و غامض است. آموختن توانایی پیداکردن آجیل برای سنجابها زمانبر نیست ولی یادگرفتن مهندسی مکانیک فرایندی زمانبر است. به عبارت بهتر، انسانها تا اواسط دهه سوم زندگیشان به بلوغ فکری نمیرسند. اما فرایند بلوغ فکری چگونه صورت میگیرد؟ اینجاست که نورونها وارد عمل میشوند.نورونها نوعی سلولاند که توانایی ارتباط با یکدیگر را دارند. نورونها به صورت مستقیم به یکدیگر متصل نشدهاند، بلکه به واسطه مواد شیمیایی که به آنها نوروترنزمیتر گفته میشود با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. هنگامی که یک نورون تحریک میشود (یعنی بار الکتریکی نورون به جای منفی، مثبت میشود)، نوروترنزمیتر را در فاصله بین دو نورون (که سینپس نامیده میشود) ترشح میکند. به عبارت سادهتر، سینپسها نورونها را به یکدیگر متصل کرده و نوروترنزمیترها پیامها را منتقل میکنند. البته در واقع عملکرد نورونها به این سادگی که گفته شد نیست، ولی برای مثال ما کافیست. مغز ما حدودا 86 میلیارد نورون دارد و هر نورون میتواند همزمان با 10 هزار نورون دیگر در ارتباط باشد.تا مدتها تصور بر این بود که هنگام یادگیری چیزهای جدید، نورونها سینپس جدید میسازند و ارتباطات جدید ایجاد میکنند، اما در سال 1949 ، یک روانشناس کانادایی به نام دونالد هب تیوری جدیدی را مطرح کرد. تیوری او میگفت که برای یادگرفتن و بهخاطرسپردن چیزهای جدید نیازی به ایجاد پیوندهای جدید بین نورونها نیست، بلکه اتفاقی که هنگام یادگیری صورت میگیرد، تقویت اتصالات موجود در مغز است. یعنی با تکرار و تمرین، اتصالات نورونی موجود تقویت شده و انجام دادن آن در دفعات بعدی راحتتر میشود.در حالت کلی با افزایش سن، کنترل ما بر خودمان، دانش و خردمان افزایش پیدا میکند. اما این به معنای بزرگتر شدن مغز در طول زمان نیست، بلکه حتی با افزایش سن، تعداد نورونها مغز ما کاهش مییابد! نوجوانان نورونهای بیشتری دارند اما این نورونها نامرتب، ناهماهنگ و ناکارآمدند. در بلوغ فکری مغز انسان، نورونهای نامرتب هرس شده و نورونهای مرتب و هماهنگ تقویت میشوند و این فرایند توسط مادهای به نام مایلین سرعت مییابد. مایلین، مادهای چرب است که اطراف نورونهای ویژهای را گرفته و انتقال پیام میان آنها سرعت میبخشد. [البته حرفهای ارایه شده در این بخش بسیار سادهسازی شدهاند و این عملکردها در واقعیت پیچیدهتر از این حرفها هستند.]اما ارتباط این گفتهها به بحث ما چه بود؟ با رشد مغز انسان، فعالیت کورتکس جلویی افزایش پیدا کرده و احساسات و واکنشهای ما در هنگام خشم، ناراحتی و درد را تعدیل میکند. دلیل تغییر رفتار انسانها با گذر زمان و افزایش سن هم همین است، افرادی که به بلوغ نرسیدهاند واکنشهای احساسی بیشتری به وقایع مختلف نشان میدهند در حالی که افراد بالغ (از نظر ذهنی) اهمیت چندانی به مسایل اینچنینی نمیدهند. 5 . دوپامیندوپامین یکی از نوروترنزمیترهاییست که بالاتر به آن اشاره کردیم. به صورت خلاصه، دوپامین عامل سیستم پاداش و جزای مغز ماست. دوپامین چیزی که به ما حس رضایت و شادمانی میدهد و در واقع دلیل اصلی انجامدادن بسیاری از کارها توسط ما انسانهاست. برای مثال اگر گرسنه باشیم، خوردن غذا باعث ترشح دوپامین میشود. فهم دوپامین برای درک مود و انگیزههای انسان حیاتیست. [اعتیاد هم ارتباط بسیار شدیدی به دوپامین دارد.]مقدار دوپامین ترشح شده در مغزمان ارتباط مستقیمی با انتظارتمان دارد. برای مثال، اگر شما سگتان را با یک بیسکوییت پاداش میدهید، با دادن دو بیسکوییت ترشح دوپامین در سگ را به شدت افزایش میدهید. برعکس این قضیه هم برقرار است، اگر پاداشی کمتر از آنچه که مورد انتظار است دریافت کنیم، ترشح دوپامینمان کاهش چشمگیری مییابد. اگر هم پاداش دریافتی ما با گذر زمان تغییری نکند، ترشح دوپامین ما رفتهرفته کمتر و کمتر میشود شاید به همین علت است که انجامدادن یک بازی خاص برای مدتزمان طولانی ما را خسته میکند.محققان چندین آزمایش با چند میمون و مقداری کشمش انجام دادند. آنها به میمونها آموختند که با ده بار فشار دادن یک اهرم، مقداری کشمش به عنوان پاداش دریافت میکنند. در ابتدا، دوپامین در بدن میمونها هنگام دریافت کشمش ترشح میشد اما با گذر زمان اتفاق شگفتانگیزی افتاد. پس از چند بار که میمونها به دریافت کشمش عادت کردند، زمانبندی ترشح دوپامین تغییر کرد. آنها قبل از فشار دادن اهرم مقادیر قابل توجهی از دوپامین را ترشح میکردند، چرا که انتظار دریافت پاداش را داشتند. این به چه معناست؟ محققان از این قضیه این نتیجه را گرفتند که دوپامین سوخت اصلی انگیزه برای انجامدادن کارهای مختلف است. به عبارت دیگر، دوپامین تنها درباره شادی دریافت پاداش نیست، بلکه درباره شادی دستیابی به پاداشیست که احتمال رسیدن به آن بسیار بالاست!در مطالعه آزمایش کشمش و میمونها، رخداد عجیب دیگری نیز مشاهده شد. محققان آزمایش را تغییر دادند، به این صورت که با 10 بار فشار دادن اهرم، تنها 50 % مواقع کشمش به میمون داده شود. در واقع پاداش ناپایدار شد. اتفاق عجیب این بود که ترشح دوپامین به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرد. این پدیده میتواند دلیل اعتیادآور بودن قمار را توضیح دهد.مطالعه دوپامین اهمیت فراوانی دارد، چرا که فهم انگیزه انسانها برای انجام دادن یک عمل به خصوص تنها و تنها با درک دوپامین قابل دریافت است. و جالبتر این که اثر دوپامین هنگام افسردگی و فعالشدن آمیگدال سرکوب میشود. 6 . هورمونها: تستسترون، اوکسیتوسین و استرسهورمونها پیامرسانهای شیمیاییای هستند که از غدد مختلف بدنمان ترشح میشوند و وظیفهشان اثر گذاشتن بر روی مود، گرسنگی، سیستم تناسلی و . است.تستسترون: تستسترون (که با آن آشنا هستید) در مردان بیشتر از زنان است. تستسترون مستقیما با خشونت ارتباط دارد. برای مثال، زندانیانی که خشنترند، تستسترون بیشتری ترشح میکنند. البته این معنی "تستسترون = خشونت" نیست تستسترون خشونت جدید ایجاد نمیکند، بلکه خشونتهایی که از قبل داشتیم را تشدید میکند. تستسترون میتواند با کاهش فعالیت در کورتکس جلویی و آمیگدال، احساس ترس را در ما کمتر کند و ما را وادار به واکنشهای شدیدتر و خطرناکتر بکند. به صورت خلاصه، تستسترون تمایل ما برای به دست آوردن و حفظ موقعیت را افزایش میدهد. مهندسی اجتماعی و افزایش سطح تستسترون میتواند انسانها را وادار به انجام کارهای غیرعقلانی بکند.اوکسیتوسین: از اوکسیتوسین به عنوان هورمون عشق یا هورمون همآغوشی ( Cuddling ) هم یاد میشود. پستانداران ماده، اوکسیتوسین بیشتری نسبت به پستانداران نر دارند. این هورمون با دزهای بسیار بالا هنگام بارداری زنان ترشح میشود و نسبت بسیار شدیدی با "رفتار مادرانه" دارد. به صورت خلاصه، اوکسیتوسین برای پیوند عاطفی ضروریست. اما اوکسیتوسین همواره به نفع ما عمل نمیکند. اوکسیتوسین قوممداری را در ما تقویت میکند. به عبارت دیگر، ما به گروه خودمان تعلق خاطر داریم ولی به گروههای دیگر مشکوکیم و با آنها جانبدارانه و با تبعیض برخورد میکنیم.هورمونهای استرس: هنگامی که آمیگدال را توضیح میدادیم، گفتیم که مسیولیت آمیگدال ایجاد حس "ترس و مبارزه" است. همچنین اشاره کردیم که تحریک متداوم آمیگدال میتواند به استرس مزمن منجر شود. اگر استرس کوتاهمدت باشد، میتواند فواید بسیاری برای ما داشته باشد چرا که به ما کمک میکند تا از دست خرسی که به سمت ما حملهور شده فرار کنیم! اما استرسی که امروزه تجربهاش میکنیم، استرسهای کوتاهمدت نیست، بلکه چیزهایی مانند مالیات و ترافیک و کنکور و . است. و بدتر از همه این که فراری از اینها نیست، ما خواه ناخواه مجبور به مواجهه با اینها هستیم. اگر هورمونهای استرس برای مدت زیادی در بدن ما بمانند، میتوانند آثار مخربی داشته باشند تضعیف سیستم ایمنی بدن، افزایش خطر ابتلا به بیماری و عفونت، افزایش فشار خون و ابتلا به دیابت و اماس. اما استرس چه ربطی به بحث ما پیدا میکند؟ ربطش در این است که استرس عملکرد تعدیلی کورتکس جلویی، در برابر آمیگدال را دچار اختلال میکند و این بدان معناست که تصمیمات احمقانه و واکنشهای ناگهانی ما، که گامهای ابتدایی خشونتاند، در هنگام استرس تشدید میشوند. اما این تمام ماجرا نیست.آزمایشها به ما نشان میدهد که میزان ترشح هورمونهای استرس، ارتباط بالایی با سطح [طبقه] اجتماعی افراد دارد. آزمایشی روی میمونها صورت گرفته که نشان میدهد هر چه یک میمون در توالی اجتماعی قبلیهاش پایینتر باشد، سطح هورمونهای استرس در وی بسیار بالاست و همه کاستیهای مربوط به سلامتی (که بالاتر شمردیم) در آنها دیده میشود. البته آزمایشی که روی میمونها صورت گرفت یک استثنا هم دارد نرآلفا. نر آلفا (یعنی نری که بالاترین مرتبه اجتماعی را دارد) هم سطح استرسش به اندازه میمونهای پایینترین طبقه، بالاست. چرا؟ شاید به این دلیل که بیشتر وقتش را درگیر جنگیدن با سایر نرها (که قدرتش را تهدید میکنند) و حفظ شرکای جنسیاش (از سایر نرها) است که کار پر استرسیست. ما انسانها اغلب اوقات فکر میکنیم که افراد طبقات بالاتر، استرس و دغدغه بیشتری دارند، ولی تحقیقات نشان میدهند که معاونان بیشتر از رو سا استرس دارند! اما این هم تمام ماجرا نیست!استرس، میزان Displacement Aggression (= خشونت نابجایی؟ نزاع طبقاتی؟) را نیز افزایش میدهد. آزمایشی که روی میمونها صورت گرفت، نشان داد که اگر میمونها سطح استرس بالایی داشته باشند، با طبقات پایینتر از خود رفتار خصومتآمیز میکنند. 50 % نزاع بین میمونها در این دسته قرار میگیرد! و نکته جالب توجهتر این است که این روش کاراست! به این معنا که نزاع طبقاتی سطح استرس میمونها را کاهش میدهد! هنگامی که رشد اقتصادی سیر معکوس به خود میگیرد، نرخ همسر آزاری و کودک آزاری افزایش قابل توجهی پیدا میکند. 7 . خردسالی، کودکی و محیط اطراف ماما حتی پیش از این که متولد شویم، تحت تاثیر محیط اطرافمان هستیم. هنگامی که یک مادر باردار استرس میگیرد، نوزاد درون رحم نیز همان استرس را تجربه میکند و آن کودک، در هنگام بلوغ، مستعد اضطراب و افسردگی خواهد بود. حتی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مادرانی که هنگام قحطی باردار بودهاند، کودکانی را زاییدهاند که نرخ چاقی، دیابت و اسکیزوفرنی در آنها به شدت زیاد بوده. پس از زایمان نیز این تاثیرپذیری از محیط ادامه دارد و ما این مورد را در دهه پنجاه میلادی متوجه شدهایم این که نوزاد، پس از تولد، به توجه، محبت و مراقبت هم نیاز دارد، نه صرفا غذا و سرپناه.ناملایمات دوران کودکی، اثرات منفی ماندگار و گوناگونی دارد. ناملایمات کودکی، طیف وسیعی از رخدادها را در بر میگیرد مانند سوء استفاده، مورد بیتوجهی قرار گرفتن، شاهد خشونت بودن و غیره. هر چه میزان این ناملایمات بیشتر، احتمال ابتلا به استرس مزمن و افسردگی هم بیشتر. [و دیدیم که استرس عملکرد کورتکس جلویی را دچار اختلال میکند و این یعنی افزایش برخوردهای ناگهانی و احساسی و افزایش خشونت.] البته توجه داشته باشید که اثر ناملایمات کودکی حتمی نیست به این معنا که شما میتوانید ناملایماتی را در کودکی تجربه کرده باشید ولی در مهار کردن استرس و خشونت عملکرد خوبی داشته باشید. 8 . وراژنشناسی: تاثیر محیط بر ژن انساندر فرهنگ عامهپسند ما، ژنها به نوعی با جبرگرایی مترادفاند برای مثال، هنگامی که یک فرد باهوش یا زیبا میبینیم، میگوییم که هوشمندی و یا زیبایی در ژن آنهاست. اما آیا در واقعیت، این نسبت به این اندازه صفرویکی است؟ با این که بسیاری از خصلتهای ما، مثل رنگ چشم، مو، پوست ما ریشه در ژن ما دارند، اما بسیاری از خصلتهای دیگر ما ریشه در ژن ما ندارند، بلکه صرفا از آن اثر میپذیرند. به عبارت بهتر، ژنهای ما اثرگذارند، ولی تعیینکننده قطعی نیستند.ژنهای ما از رشتههای طولانی DNA تشکیل شدهاند. DNA ما همانند کدیست که با چهار حرف A , G , T , C که به آنها نوکلیوتید گفته میشود، نوشته شده و این کد همانند نقشهایست که طریقه تشکیل پروتیینها را، که اجزاء اصلی سازنده بدن ما هستند، نشان میدهد. پروتیینها پوست، مو و اعضای بدن ما را تشکیل میدهند و نوروترنزمیترها و هورمونها هم از پروتیینها ساخته میشوند. DNA چگونه به پروتیین تبدیل میشود؟ به این صورت که بخشهایی از DNA به مولکولهای کوچکتر و فرزتری به نام RNA کپی میشوند و این RNA ها فرایند تبدیل به پروتیین را تسریع میکنند. اما سلولهای ما از کجا میفهمند که کی و کجا را کپی کنند؟ نوع دیگری از پروتیین که به آن فاکتور رونویسی ( Transcription Factor ) گفته میشود، کل فرایند تشکیل پروتیین را تنظیم میکند. ما حدود 2600 فاکتور رونویسی داریم که به صورت یک کلید "خاموش/روشن" برای ژنهای مشخص کار میکنند و با این کار، پروتیینهای گوناگون تولید میشوند. [پیچیده شد! بار دیگر مرور میکنیم. DNA ها به کمک RNA ها و با کمک فاکتورهای رونویسی به پروتیین تبدیل میشوند.] اما چه چیزی فاکتورهای رونویسی را کنترل و تنظیم میکند؟ محیط! در نگاه اول باورنکردنی به نظر میرسد، ولی واقعیت امر این است که این که در چه محیط و چه شرایطی قرار میگیریم، بر پروسههای ژنتیکی ما تاثیر میگذارد.فرهنگ عامهپسند همیشه به ما گفته که هر چیزی ژن مخصوص خودش را دارد، ولی دانش به ما میگوید که یک ژن، در شرایط مختلف میتواند اثرات مختلفی داشته باشد. برای مثال ژنی به نام 5HTT وجود دارد که وظیفهاش حذف سرتونین از سیناپسهای ماست و به نظر میرسد که گونهای از این ژن احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد اما (و این اما بسیار در بحث ما مهم است) فقط در انسانهایی که در کودکی و خردسالی آسیب روحی ( trauma ) دیدهاند.در بسیاری از موارد، صدها و هزاران ژن، به صورت همزمان، بر یک خصلت بهخصوص در ما (مانند قد) تاثیر میگذارند. ژن 5HTT نمونه کمیابی از ژنهاییست که میتوان اثر آن به صورت جداگانه و ایزوله شده مطالعه کرد.لب کلام این بخش، این است که با این که ژنها نقش کلیدیای دارند، اما تمام ماجرا در ژنتیک ما خلاصه نمیشود و اثرات محیطی را هم باید در نظر گرفت. 9 . ژنها چگونه فرگشت مییابند؟ انتخاب طبیعی، انتخاب جنسی و زیستجامعهشناسیحال بیایید یک قدم به عقب برگردیم چه میشود که ما دستهای از ژنها را داریم و دستهای دیگر را نه؟دلیل نخست، انتخاب طبیعیست که به آن "فرگشت ژنتیکی" هم گفته میشود. پروسه انتخاب طبیعی را میتوان با مثال معروف زرافه توضیح داد به این صورت که زرافههایی که گردن کوتاهی داشتند، نمیتوانستند از برگ درختان تغذیه کنند و زودتر نابود میشدند. به همین علت گونهای که گردن درازتر (بخوانید =ژن گردن درازتر) داشته، پیروز نبرد انتخاب طبیعی بوده.دلیل دوم، انتخاب جنسی است. به این معنا که ممکن است چیزی نرها و مادهها را به هم جذب کند که با انتخاب طبیعی در تضاد و تناقض باشد. برای مثال، پرهای طاووس پرهای طاووس نر برای طاووس ماده جذابند، ولی آن را به طعمهای آسان برای حیوانات درنده تبدیل میکند.اما این دو دلیل، همه ماجرا نیستند. رشته جدیدی از مطالعات با نام زیستجامعهشناسی، به ما میگوید که فرگشت ژنهای ما تنها تحت تاثیر مسایل مادی و فیزیکی نیست، بلکه از خوی حیوانی ما هم تاثیر میپذیرد.اولین نمونه خوی حیوانی که مطالعه شده، با نام Competitive Infanticide شناخته میشود ترجمهاش میشود نوزادکشی رقابتی. میمونهای دمبلند خاکستری به صورت گروهی و با روش "نر آلفا" زندگی میکنند. نر آلفا، که راس هرم قدرت در گروه است، به صورت میانگین 27 ماه در راس میماند و پس از آن، نر دیگری که قدرتمندتر است جای او را میگیرد. حال تصور کنید که یک نر آلفا کنار زده شده و نر آلفای جدیدی بر سر کار آمده. هر نوزادی که در دور و برش میبیند متعلق به او نیست و مادههایی هم که نوزاد به دنیا آوردهاند، تخمگذاری نمیکنند. پس نر آلفای جدید دست به کشتار نوزادهای نر آلفای قبلی میزند. مادههایی که به پرستاری از این نوزادها مشغول بودند، دوباره شروع به تخمگذاری میکنند و نر آلفای جدید، صاحب نوزادهایی جدید (که از خون خودش است) میشود. نوزادکشی رقابتی تا کنون در 119 گونه دیگر هم مشاهده شده، مثل شیرها و اسبهای آبی. حتی مشاهده شده که شامپانزههای ماده هم نوزادهای مادههای غریبه را میکشند. [اینجا شباهت قابل توجهی با آن چیزهایی که در ابتدای پادکست گفتم مشاهده میکنید!]حال بیاییم به رفتار دیگری بپردازیم. از دیدگاه زیستجامعهشناسی گونهها به دو دسته تقسیم میشوند: Pair - bonding (جفتپیوندی) و Tournament (رقابتی؟)در حیوانات Pair - bonding ، نر و ماده اکثرا تکهمسرند و نر پس از به دنیا آمدن فرزندان از آنها مراقبت میکند. اما در حیوانات Tournament ، هر ماده تنها از فرزندان خودش مراقبت میکند و در کمال تعجب، تنها 5 % از نرها تولید مثل میکنند! [چرا که نرهای قدرتمند مالک مادهها هستند.]در حیوانات Pair - bonding نر و ماده شباهت بسیار زیادی به هم دارند سایز یکسان، وزن یکسان و ظاهر یکسان دارند. ولی در حیوانات Tournament نر و ماده اختلافات بسیاری در ظاهر دارند نرها ابعاد بزرگتری دارند و شباهت ظاهریشان به مادهها کم است. برای مثال در شیرها اختلاف بین نر و ماده بسیار مشهود است درحالی که در قوها، تشخیص نر از ماده دشوار است. و نکتهای که جالب توجه است، این است که ما میتوانیم از ظواهر حیوانات به اطلاعات عمیقی از شیوه زندگی آنها دست پیدا کنیم.و این قضیه ما را به سوال اساسی [که احتمالا در ذهن شما هم هست] میرساند: انسانها Pair - bonding هستند یا Tournament ؟ با نگاهی به فیزیک بدنیمان، مردان به صورت میانگین 10 % بلندتر و 20 % سنگینتر از زنان هستند. این بدان معناست که ما انسانها به صورت کامل Pair - bonding نیستیم ولی اختلافمان به اندازه حیوانات Tournament هم نیست. ما در جایی بین این دو قرار داریم. این امر شاید بتواند دلیل بسیاری از اختلافات ما انسانها در روابط و ازدواج را توجیه کند. 10 . "ما" در برابر "آنها"در بسیاری از گونههای حیوانی، الگوی مشخصی از تخاصم نسبت به غریبهها وجود دارد. برای مثال شامپانزهها و بابونها گاها در برخورد با اعضای گروههای دیگر آنها را میکشند. تاریخ ما انسانها سرشار است از این مدل تقسیمکردنها. برای مثال در فاجعه هولوکاست، "آنها" همان یهودیان و قبطیها و دگرباشان و . بودند. اریک هافر (که جنبشهای بزرگ را مورد بررسی قرار داده) درباره نازیسم گفته:جنبشها و انقلابهای بزرگ میتوانند بدون اعتقاد به خدا و نیکی گسترش یابند، اما بدون اعتقاد به اهریمن هرگز.چیزی که ناامیدکنندهاست، وجود پایهای زیستشناختی برای سوگیری نژادی و جنسیست. تحقیقات به ما نشان داده که هنگام دیدن چهره انسانها از نژادهای دیگر، در عرض 50 میلیثانیه، آمیگدال مغز ما فعال میشود. به صورت مشابهی مغز ما جنس مخالف و طبقات دیگر را هم به عنوان خطر در نظر میگیرد. همواره یک دسته "ما" در برابر "آنها" قرار دارد.روانشناسی به نام سوزان فیسک "مدل محتوای کلیشه ( Stereotype content model )" را ابداع کرده که به زیبایی به ما نشان میدهد که ما دیگران را چگونه دستهبندی میکنیم. این مدل به ما میگوید که ما انسانها را بر اساس دو ویژگی و بعد تقسیم میکنیم: ملایمت ( warmth ) و رقابت ( competence ). ملایمت و گرمی یعنی این پرسش که "آیا این آدمها به من ضرر میرسانند یا کمکم میکنند؟" و رقابت هم یعنی این پرسش که "اینها چقدر در رسیدن به چیزها موفق عمل میکنند؟"با این اوصاف برخورد کلیشهای ما با دیگران (همان "آنها") در چهار دسته جای میگیرد. دسته اول افرادی هستند که ملایمت چندانی ندارند ولی از نظر رقابت بسیار قویاند اینها همان افراد ثروتمند، یهودیان و چشمبادامیها هستند. ما در برابر این افراد احساس "حسادت ( envy )" میکنیم. دسته دوم افرادی هستند که هم ملایمت کمی دارند هم رقابت کمی: مانند فقرا، انسانهای بیخانمان. ما در برابر این افراد احساس "انزجار و نفرت ( disgust )" داریم. دسته سوم افرادی هستند که ملایمت بالایی دارند ولی از نظر رقابتی عقباند مانند کهنسالان و افراد ناتوان جسمی. ما در برابر این افراد احساس "ترحم ( pity )" داریم. و دسته چهارم افرادی هستند که هم ملایمت بالا و هم رقابت بالایی دارند، این افراد همان کسانی هستند که با عنوان "ما" میشناسیم. ما در برابر این افراد، احساس "افتخار ( pride )" داریم.هنگامی که تنفر، خصومت و خشونت بین دو یا چند گروه وجود دارد، به احتمال خیلی بالا تنها مقصر اصلی وجود احساس حسادت و نفرت است که از یک چیز ناشی میشود: نبود ملایمت. برای مثال در هنگام انقلاب فرهنگی چین که در دهه 60 میلادی رخ داد، طبقه الیت روشنفکر، هنرمند و مذهبی در ملاء عام تحقیر میشدند و به سمت اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. یا در آلمان نازی، یهودیان مورد "حسادت" و "نفرت" بودند و بهانه هم مشکلات اقتصادی آلمان بود و کتاب "نبرد من" هیتلر.هنگامی که با دشمنانمان رودررو میشویم، احساس "انزجار و نفرت" داریم. انزجار یعنی چه؟ انزجار احساسی است که هنگام فعال شدن بخش اینسولا ( insula ) حس میکنیم. هنگامی که غذای فاسدشده میخوریم و عکس انسانهای معتاد و بیخانمان را میبینیم، غده اینسولای مغزمان فعال میشود. انزجار و نفرت میتواند توسط پروپاگاندیستها هم مورد سوء استفاده قرار بگیرد برای ساختن تفرقه، نفرت و خشونت علیه یک گروه خاص. [یک راه ساده برای این کار هم تشیبه انسانها به حیوانات موزیست. برای مثال، یهودیان به موش، اقلیت توتسی روهاندا به سوسک و فرانسویها به قورباغه تشبیه شدهاند.]بحث کتاب با این نکته به پایان میرسد: ما همانطور که میتوانیم احساس نفرت و انزجار را علیه گروههای مختلف ایجاد کنیم، میتوانیم احساس همبستگی و محبت را هم در میان گروهها ایجاد کنیم. روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد. برای مثال یک روش، فردیسازی (که ترجمه نادرستی برای individuation میباشد) است. مردم "ما" را به عنوان مجموعهای از افراد میبینند در حالی که "آنها" را به عنوان یک هجمه همگن خطرناک. ["اونها همشون عین همن!" در برابر "آدما که همه مثل هم نیستن!"] برای مقابله با این قضیه، باید تمرین کنیم تا افراد گروههای دیگر را به صورت یک "شخص مجزا" ببینیم.روش دیگری به نام "نظریه تماس ( Contact Theory )" هم وجود دارد که به ما میگوید که تماس درست و بهموقع بین گروههای مختلف میتواند سوگیریهای نژادی را کمرنگتر کند. شرط کارکرد این قضیه (همان درست و بهموقع بودن)، برخورد عادلانه و برابر با افراد هر دو گروه است. همچنین این گروهها نباید با هم رقابت داشته باشند، بلکه دست در دست هم برای رسیدن به یک هدف و خیر مشترک حرکت کنند. یک مطالعه در سال 2003 نشان داده که بازیکنان ورزشهای تیمی (که هم افراد سفیدپوست دارند و هم افراد سیاهپوست) سوگیری نژادی کمتری نسبت به بازیکنان ورزشهای انفرادی (مانند شنا و دو) دارند.حتی مواردی از مصالحه در وسط میدان جنگ هم گزارش شده، که معروفترینش "صلح کریسمس 1914 " در زمان جنگ جهانی اول است. هنگامی که سربازان آلمانی، فرانسوی و بریتانیایی، به صورت خودجوش تصمیم به صلح گرفتند، از سنگرهای یکدیگر رد شدند، جنازههای یکدیگر را تشییع کردند، غذا و یادگاری مبادله کردند، با هم سرود خواندند و با هم فوتبال بازی کردند.این پایان خلاصه کتاب بود. کتاب رفتار انسان را از دیدهای مختلفی مورد بررسی قرار داده. شاید بتوان یک نتیجه از این کتاب گرفت و این نتیجه چیزی نیست جز این که "انسانها مستعد خشونتاند و چیزی که به آن میگوییم خوی حیوانی، در ما هم هست." و عوامل محیطی، آموزش، ناملایمات شخصی (به ویژه در دوران کودکی)، رسانهها و آداب و رسوم ما تاثیرات بهسزایی بر این خشونت دارند. اینجاست که میبینیم یک اندیشه ساده میتواند به کشتار میلیونها انسان بینجامد. ولی این پایان ماجرا ما نیست.ریتم صفرچیزهایی که از این به بعد قصد گفتنشان را دارم، اثبات آکادمیک و علمیای برایشان ندارم ولی چیزهایی هستند که عمیقا به آنها باور دارم. بگذارید با مثال شروع کنم. مارینا آبراموویچ یک پرفرومنس اکتور صرب است. او در سال 1974 پرفورمنسی به نام "ریتم صفر" را اجرا کرد که در آن به مدت شش ساعت همانند شیءای بیحرکت در جای خود ایستاده بود و دیگران آزاد بودند هرکاری که میخواستند با او بکنند. او حتی 72 وسیله (مانند گل، آب، چاقو، سیم، زنجیر، تیغ و .) هم روی میز قرار داده بود. دیگران میتوانستند به هر طریقی که شده هر کاری که میخواهند با او بکنند و او واکنشی نشان نخواهد داد و مسیولیت هر چیزی را میپذیرد. نکتهای که وجود داشت این بود که این ابزارها در دو دسته بودند، دستهای از آنها ابزارهای لذت بودند و دستهای دیگر ابزارهای شکنجه. حتی یک اسلحه پر نیز روی میز بود! تماشاگران با دادن یک رز یا یک بوسه آغاز کردند. آغاز این پرفورمنس بسیار عادی و رقیق بود. یکی او را چرخاند، یکی دستش را بلند کرد، یکی شروع به لمس اندامهای بدنش کرد. تا این که در ساعت سوم، تیغهای همان رز را به شکمش فرو کرده بودند و همه لباسهایش را با تیغ بریده بودند. در ساعت چهارم، همان تیغها شروع به بریدن پوستش کردند. یکی گردنش را با تیغ زخم کرده بود تا بتواند خونش را بمکد. تعرضهای جنسی گوناگونی بر او صورت گرفت ولی او کماکان به نقش خودش ادامه میداد. در انتها اسلحه پر به سمت سر مارینا نشانه رفته بود و او را مجبور کرده بودند تا با دستانش تفنگ را به سمت سرش نگه دارد. آبراموویچ بعدها گفت که اگر به خواست مخاطب بود، میتوانستند او را بکشند. پس از شش ساعت که اجرا به اتمام رسید، مارینا شروع به راه رفتن کرد و همه کسانی که در اطرافش بودند شروع به فرار کردند. او بعدها گفت هنگامی که به اتاقش در هتل برگشت دید که دستهای از موهایش سفید شدهاند.چیزی که من به شخصه از این پرفورمنس برداشت میکنم این است: آدمها به تدریج به چیزهای مختلف عادت میکنند. ما دوست داریم برای این که صلح ظاهریمان را حفظ کنیم، ناراحتیها را تحمل کنیم. ما به دیدن اخبار بد مربوط به سوریه و افغانستان و . عادت کردهایم. شاید سوختن کلیسای نتردام جنجال زیادی بیافریند، ولی دیگر کسی دلش به حال کودکان افغان نمیسوزد. ما به چیزهای مختلف عادت میکنیم و درست در زمانی که انتظارش را نداریم، همان چیزها به "نرم" تبدیل میشوند. یک بار اتفاق میافتد، دو بار اتفاق میافتد، باز هم اتفاق میافتد تا این که به آن عادت کنیم. ما موقعی که به چیزی عادت میکنیم دیگر حضورش را حس نمیکنیم. انسانها موجوداتی تطبیقپذیرند و این عادت کردن هم جزوی از همین فرایند است. خوب و بد هم ندارد، ما به همهچیز عادت میکنیم. به چالش کشیدن خودمان و افکارمان وحشتناک به نظر میرسد، پس سعی میکنیم در حاشیه امن افکار ناقصمان پنهان شویم.اگر بخواهم هم مطالب علمی گفتهشده و هم مطالب ثانویه خودم را در یک یا چند جمله خلاصه کنم، میشود این:انسانها بد میشوند، البته به تدریج. انسانها عادت میکند حتی به ظلم.احتمالا این جواب سوالات من در ابتدای این قسمت بود.موسیقیای که در انتهای پادکست قرار داده شده، لالاییایست که کیهان کلهر [یک کرد] در اکتبر 2019 ، در رویال هال لندن، به کودکان جنگزده سوری تقدیم کرد. و هنگامی که من [یک ترک] آن را شنیدم، به این فکر فرو رفتم که آیا روزی خواهد رسید که دیگر "ما" و "آنهایی" نباشد و همه ما به یک اندازه "انسان" باشیم؟ |
زیستشناسی، علم شناخت حیات یکی از شاخههای مهم علوم تجربی زیست شناسی است و هدف اصلی این علم مطالعهی جانوران است. علم زیست شناسی پایههای علومی است که به نحوی با زندگی موجودات سروکار دارد و میتواند گویای بسیاری از حقایق موجود در طبیعت باشد. این حقایق میتواند از عوامل وراثت گرفته تا مولکولها و بافتهای بدن موجودات باشد تا علومی که منجر به شبیهسازی موجودات است. در این بخش این علم توضیح داده میشود. اهمیت زیست شناسی در چیست؟هیچ دانشی به اندازه زیست شناسی به وجود ما نزدیک نیست.در ثانیه به ثانیه زندگی ما زیست شناسی حضور دارد : در هر دم و بازدم ، در هر ضربان قلب برای رساندن اکسیژن به سلولها و در هر پیام عصبی.زیست شناسی تغییرات بدن ما را توضیح میدهد. همان تغییراتی که موجب تمایز ما از سایر جانوران میشود و همچنین تغییراتی مانند آنچه از تولد تا پیری متحمل میشویم.تمام متخصصان رشتههای دیگر لازم است تا با زیست شناسی آشنا باشنداز شیمیدان گرفته تا پرستار، پزشک ، معلم ، فروشنده و . چطور شخصی که کارش زیبایی است و با پوست و ناخن سر کار دارد نیاز به زیست شناسی ندارد؟ چطور یک فروشنده از تاثیر کالای خود بر سلامتی و تبعات آن نمیتواند اطلاعات نداشته باشد؟زیست شناسی به پرسشهای اساسیتری پاسخ میدهد: حیات چگونه به وجود آمد؟ علت تنوع موجودات زنده در عین شباهت چیست؟زیست شناسی مبتنی بر روش علمی است و علمی تجربی است و هر آنچه بیان میکند بر اساس مشاهده و آزمایش است و بر نگرش ما به جهان و عمق درک ما از هستی تاثیر میگذارد.شاخههای مختلف زیست شناسی از ژنتیک گرفته تا فیزیولوژی ، ما را با خودمان آشنا میکند . زیست شناسی به نوعی کاتالوگ بدن ماست که هم سخت افزار ما یعنی بدن فیزیکی مارا توضیح میدهد و هم نرم افزار ساختار ما یعنی روان و سیستم عصبی را به فیزیکی مارا تیعنی روان و سیستم عصبی را به ما میشناساند.زیست شناسی علم زیستن ، سالم و شاد زیستن است.?? |
متخصص قلب خوب در تهران بهترین متخصص قلبقلب شما یک عضله سخت کوش است و بیش از 100000 بار در روز میزند. مراقبت پیشگیرانه از این اندام حیاتی مهم است و باید با مشاهده کوچکترین علایم و نشانه در این عضو بدن به دکتر قلب یا بهترین متخصص قلب مراجعه کنید.بهترین متخصص قلب دکتر قلبدکتر قلب، پزشکی است که آموزشهای لازم را برای درمان مشکلات قلب و رگهای خونی گذرنده است. یک دکتر قلب باید حداقل 10 سال آموزش پزشکی دیده باشد.زمان مراجعه به دکتر قلبخب درباره دکتر قلب باید این نکته را هم متذکر شویم، افرادی که به عنوان دکتر قلب شناخته شدهاند همچون پزشکان عمومی نمیباشند و تنها افرادی را مورد معاینه قرار میدهند که علایم و نشانه هایی از بیماریهای قلبی را دارا هستند.متخصص قلب خوب در تهراناگر علایمی از ناراحتیهای قلبی یا عروقی دارید، میتوانید به دکتر قلب تهران یا شهر محل سکونت خود مراجعه کنید. علایمی همچون: تنگی نفس سرگیجه غش کردن درد قفسه سینهدکتر قلب چه کاری انجام میدهد؟دکتر قلب مشکلات قلب و رگهای خونی را تشخیص و درمان میکند. این موارد میتواند شامل موارد زیر باشد. حمله قلبی نارسایی قلبی مشکلات سوپاپ مشکلات ریتم قلب (آریتمی) فشار خون بالادر نقطه مقابل دکتر قلب افراد با تجربهتری هم به نام متخصص قلب وجود دارند که متخصصان قلب در بیمارستانها و در مراکز خصوصی کار میکنند. آنها ممکن است:به شما امتحان بدنی میدهند.آزمایشات نظیر الکتروکاردیوگرام (نوار قلب)، آزمایش خون، آزمایش استرس ورزشی یا اکوکاردیوگرام را روی شما انجام میدهند.برای شما دارو تجویز میکنند.و در صورت نیاز شما را به یک جراح قلب یا یک متخصص قلب و عروق مداخلهای ارجاع میدهند.دلایل مراجعه به دکتر قلبدلایل مراجعه به دکتر قلبآمارها و تحقیقات پزشکی نشان دادهاند که بیماریهای قلبی علت اصلی مرگ و میر در جهان میباشند. برای افرادی که بیماری قلبی شناخته شده ندارند، دانستن اینکه چه زمانی باید به دکتر و بهترین متخصص قلب مراجعه کنند میتواند جای سوال باشد. درادامه ما چند دلیل را که به شما کمک میکند بدانید چه زمانی باید با متخصص و دکتر قلب تماس بگیرد را عنوان کردهایم. 1 . درد سینه را تجربه میکنید. 2 . فشار خون بالا دارید. 3 . تنگی نفس، تپش قلب یا سرگیجه دارید. 4 . دیابت دارید. 5 . سابقه سیگار کشیدن دارید. 6 . سابقه کلسترول بالا دارید. 7 . به بیماری مزمن کلیه مبتلا هستید. 8 . سابقه خانوادگی بیماری قلبی دارید. 9 . به بیماری شریانی محیطی مبتلا هستید. 10 . بی تحرک هستید و قصد دارید یک تمرین بدنی را شروع کنید.ده موردی که در متن بالا به آنها اشاره کردهایم از اولین موارد و مهمترین موارد و نشانه هایی هستند که با مشاهده آنها نیاز است حتما به دکتر قلب تهران یا بهترین متخصص قلب مراجعه کنید تا با معاینات و آزمایشهای لازم دوره درمان شما را آغاز نمایند. |
ایجاد لایه نازک مواد ارگانیک با روش تبخیر حرارتی جهت استفاده در کاربردهای الکترو اپتیکی ساختار مولکولی پلی اتیلن و پلی استیلینقطعات الکترونیکی ساخته شده بر مبنای لایه نازک هایی از جنس نیمه هادیهای ارگانیک به دلیل قابلیت انعطاف پذیری و امکان ساخت در مقیاس زیاد با هزینه کم، کاربردهای فراوانی دارند. این نیمه هادیها امکان ساخت افزارههای الکترونیکی مثل OFET ( Organic - Field Effect Transistor ) ، OLED ( Organic - Light Emitting Diod ) و OPV ( Organic photovoltaic Cell ) را به عنوان نسل جدید الکترونیک فراهم میآورند.ویژگی الکترونیکی مولکولهای ارگانیک بستگی به اتصالات بین اتمها دارد. موقعیت و ویژگیهای این پیوندهای بین اتمی مشخص کننده نحوه جذب نور و انتقال بار الکتریکی توسط مولکولها است. از جمله مهمترین این پیوندها، پیوندهای دوگانه و نحوه پیوستن آنها در داخل مولکولها یعنی جایی که الکترونهای اشتراکی قادر به حرکت در بخشی از مولکول هستند، میباشد.در مولکولهای غیر هادی مثل پلی اتیلن (که در شکل 1 داده شده است) هر اتم کربن به 4 اتم دیگر متصل است و تمام الکترون هایش در پیوندها میباشند و نوار هدایت در این ساختار خالی از الکترون است زیرا هیچ الکترونی وجود ندارد که بتواند حرکت کند. در طرف مقابل پیوندهای اشباع نشدهای هستند که در مواد رسانا وجود دارند. مثلا همانطور که در شکل 1 ساختار پلی استیلن نشان داده شده است در هر اتم کربن یک الکترون اضافه وجود دارد که در ایجاد هدایت الکتریکی مولکول نقش دارد. در مولکولهای بزرگ مثل پلیمرها این الکترونها در طول مولکول گسترش مییابند و اتصالات را تشکیل میدهند. ویژگی رسانا یا نیمه رسانا بودن مولکول به این بستگی دارد که این پیوندها پر یا نیمه پر باشند.پیوندها در نیمه هادیهای ارگانیک اساسا با پیوند در همتایان غیر ارگانیک آنها متفاوت است که تاثیر مستقیم روی ویژگیهای آنها دارد. کاهش سختی، نقطه ذوب پایین و کاهش انتقالات بار الکتریکی از ویژگیهای این مواد میباشند. ضریب جذب بالای این مواد موجب میشود تا امکان جذب بالای نور در لایههای نازک از این مواد (کمتر از 100 نانومتر) وجود داشته باشد به گونهای که Mobility کم آنها را جبران میکند. جابجایی الکترونیکی ضعیف نیمه هادیهای ارگانیک دو ویژگی برای این مواد ایجاد میکند. وجود حالتهای اسپینی تک و سه گانه که در مواد نارسانا دیده میشود و شکل گیری excitonها که ترکیب وابسته به نور یک جفت الکترون و حفره هستند. Excitonها، از برخورد نور با یک مولکول فتوولتاییک به وجود میآیند. فوتون فرود آمده موجب تحریک الکترون باند ظرفیت و شکل گیری یک زوج الکترون حفره میشود. انرژی فوتون ورودی باید برابر یا بیشتر از شکاف باند انرژی ماده مورد برخورد باشد. برای جدا کردن این زوج الکترون - حفره به منظور جداسازی بارهای مثبت و منفی الکتریکی برای ایجاد جریان الکتریکی، در سلولهای فتوولتاییک غیر ارگانیک به انرژی حدود 0 ٫ 5 تا 1 الکترون ولت نیاز است که باید توسط یک میدان الکتریکی خارجی تامین شود حال آنکه این انرژی در سلولهای فتوولتاییک ارگانیک حدود چند میلی الکترون ولت است که به سادگی در دمای اتاق به دست میآید.شکل گیری و جداسازی excitonها، فرایند اصلی در سلولهای خورشیدی ارگانیک است و به همین علت به آنها سلولهای خورشیدی اگزیتونی ( Excitonic solar cells ) نیز میگویند.لایه نشانی به روش تبخیر حرارتی یک روش کم هزینه و متداول است که برای لایه نشانی مواد ارگانیک استفاده میشود. روش تبخیر حرارتی به عنوان یک روش کارآمد و کم هزینه در ساخت OLEDها در مقیاس زیاد و همچنین ساخت سلولهای خورشیدی ارگانیک استفاده میشود.از مزایای روش تبخیر حرارتی میتوان به لایه نشانی ساختارهای پیچیده در یک مرحله لایه نشانی اشاره کرد. فرایند لایه نشانی نیمه هادیهای ارگانیک به روش تبخیر حرارتی دارای نقاط مشترک زیادی با فرایند لایه نشانی به روش تبخیر حرارتی مواد غیر ارگانیک است با این تفاوت که نیاز به کنترل دقیقتری دارد. اتصالات بین اتمی در مواد ارگانیک ضعیفتر از مواد غیر ارگانیک است. بنابراین اعمال انرژی حرارتی پیوندهای بیشتری را در مواد ارگانیک میشکند. دمای تبخیر مواد ارگانیک غالبا کمتر از 500 درجه سانتی گراد است. فرایند لایه نشانی مواد ارگانیک به روش تبخیر حرارتی به منظور جلوگیری از تجزیه ماده ارگانیک، نیازمند کنترل دقیق دمای فرایند است. با توجه به اشکال مختلف مولکولها، کنترل مورفولوژی لایه نازک ایجاد شده از مواد ارگانیک بسیار پیچیدهتر از کنترل مواد غیر ارگانیک است. نوع زیرلایه، دمای زیرلایه و نرخ لایه نشانی در فرایند تبخیر حرارتی مواد ارگانیک باید به دقت کنترل شود.بسیاری از مواد ارگانیک در حضور اکسیژن یا آب دچار تخریب میشوند. در نتیجه محیط لایه نشانی این مواد باید کاملا عاری از آب و اکسیژن باشد. فشار محفظه مناسب برای تبخیر حرارتی مواد ارگانیک نباید بیشتر از 6 - 10 × 5 میلی بار باشد.فشار بخار به صورت نمایی به دما و نرخ افزایش دما وابسته است. شکل 2 رفتار تبخیری ماده Alq3 را که در ساخت OLEDها به کار میرود، نشان میدهد.علاوه بر رفتار تبخیری مواد مورد استفاده، شار پراکندگی بخار ( distribution vapor flux ) و ضخامت لایهها نیز مهم هستند. ایجاد لایههای همگن و یک جهت تنها در صورتی امکان پذیر است که مشخصات ذکر شده کاملا شناخته شده باشند.شکل منبع تبخیر(مثلا بوته یا بسکت ) نیز در تبخیر مناسب مواد ارگانیک و تعیین شار پراکندگی بخار مهم است. معمولا این منابع به گونهای نیست که یک لایه نازک از مواد تبخیر شونده را درون خود جای دهند و به صورت بوتههای عمیق هستند. دیوارهای بوته باید به گونهای باشد که از بازتاب حرارت جلوگیری کند تا دمای داخل بوته یکنواختتر باشد. جنس بوته باید از مواد با هدایت گرمایی بالا باشد تا یکنواختی دمای داخل بوته حفظ شود و از تجزیه مواد ارگانیک به علت گرادیان دمایی داخل بوته جلوگیری شود. مواد استفاده شده برای ساخت این بوتهها معمولا اکسید آلومینیوم یا نیترید بور است.به کار بردن حسگرهای حرارتی برای کنترل دقیق دمای منبع تبخیر(بوته) و زیرلایه در لایه نشانی در خلاء مواد ارگانیک امری ضروری است. اگرچه کنترل دمایی مستقیم در فرایند لایه نشانی مواد غیر ارگانیک به روش تبخیر حرارتی نیاز نیست، این امر از ملزومات لایه نشانی مواد ارگانیک میباشد.فرایند لایه نشانی مواد ارگانیک به روش تبخیر حرارتی به این صورت است که در ابتدا و پس از رسیدن به فشار مناسب، دمای مواد تبخیر شونده از دمای محیط به دمای آماده به کار( Stand by temperature ) که کمتر از دمای آستانه تبخیر است، رسانده میشود. این افزایش دما باید تا حد امکان در نرخ پایینی انجام شود. افزایش دما با شیب تند موجب ایجاد عدم یکنواختی دمایی در داخل بوته میشود که امکان دارد موجب تجزیه ماده ارگانیک شود.بعد از گذشت مدت زمانی اندک که بوته در دمای آماده به کار نگه داشته میشود، دما با نرخ متوسطی به دمای تبخیر افزایش داده میشود. و بلافاصله پس از اتمام فرایند تبخیر حرارتی، مجددا دما به دمای آماده به کار باز میگردد. |
ابزار جدید IBM به توسعهدهندگان امکان اضافه کردن قدرت محاسبات کوانتومی به یادگیری ماشینی را میدهد. شکل 1 . یادگیری ماشین منتشرشده در zdnet به تاریخ 19 آوریل 2021 لینک منبع IBM &# x27 ; s new tool lets developers add quantum - computing power to machine learning یادگیری ماشینی Qiskit برای اضافه کردن کمی از محاسبات کوانتومی به مدلهای یادگیری ماشینی، حتی با دانش کمی از فیزیک ذرات طراحی شده است. IBM یک ماژول جدید را به عنوان بخشی از کیت توسعه نرمافزار کوانتومی منبع باز، Qiskit ، منتشر میکند تا به توسعهدهندگان اجازه دهد تا از قابلیتهای کامپیوترهای کوانتومی برای بهبود کیفیت مدلهای یادگیری ماشینی خود استفاده کنند.یادگیری ماشینی Qiskit در حال حاضر در دسترس است و شامل بلوکهای ساختمان محاسباتی است که برای آوردن مدلهای یادگیری ماشینی به فضای کوانتومی ضروری هستند. یادگیری ماشینی شاخهای از هوش مصنوعی است که امروزه تقریبا در همه صنایع به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. این تکنولوژی قادر است تا از طریق مجموعه دادههای بزرگتر، الگوها و روابط را شناسایی کند و در نهایت بهترین راه برای محاسبه پاسخ به یک مشکل مشخص را کشف کند.بنابراین محققان و توسعهدهندگان میخواهند مطمین شوند که نرمافزار با مطلوبترین مدل ممکن به دست میآید - که به معنی گسترش مقدار و بهبود کیفیت دادههای آموزشی است که به نرمافزار یادگیری ماشینی داده میشود. این فرآیند به ناچار با هزینههای بالاتر و زمان آموزش طولانیتر همراه است.مطالعه مقاله محاسبات کوانتومی چیست؟ توصیه میشود.محول کردن برخی از بخشهای فرآیند به یک کامپیوتر کوانتومی میتواند این مسایل را با سرعت بخشیدن به زمان لازم برای آموزش یا ارزیابی یک مدل یادگیری ماشینی حل کند، اما همچنین با افزایش گسترده آنچه که به عنوان فضای ویژگی شناخته میشود - مجموعهای از ویژگیهایی که برای توصیف دادههایی که به مدل داده میشوند استفاده میشود، برای مثال "جنسیت" یا "سن" اگر سیستم برای تشخیص الگوهای مربوط به مردم آموزش داده شود.درحالیکه کامپیوترهای کلاسیک توسط توان محاسباتی مورد نیاز فضاهای با ویژگیهای بزرگ محدود میشوند، کامپیوترهای کوانتومی انتظار میرود - زمانی که فنآوری به اندازه کافی بالغ باشد - در محاسبات بزرگ در مدتزمان کوتاهی برتری داشته باشند. با توجه به اینکه محاسبات کوانتومی هنوز در روزهای اولیه خود هستند، بسیاری از کارهای مربوط به یادگیری ماشین کوانتومی نظری است و هنوز هم به افزایش مقیاس دستگاههای کوانتومی در آینده وابسته است اما با این وجود، تعداد رو به رشدی از محققان علاقه خود را به کاوش عمیقتر در فرصتهایی که این تکنولوژی میتواند روزی باز کند، نشان میدهند.تیم برنامههای کاربردی Qiskit گفت: "محاسبه کوانتوم یک مسیر بالقوه دیگر برای افزایش قدرت مدلهای یادگیری ماشینی ارایه میدهد، و ادبیات مربوطه با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است." یادگیری ماشین کوانتومی انواع جدیدی از مدلها را پیشنهاد میکند که از قابلیتهای منحصر به فرد کامپیوترهای کوانتومی برای مثال برای کار در فضاهای ویژگی با ابعاد بالاتر نمایی برای بهبود دقت مدلها استفاده میکنند."استفاده از مدلهای کلاسیک و یادگیری ماشین کوانتومی ممکن است به محققان اجازه دهد تا شیمی و فیزیک کوانتومی را بهتر درک کنند و بسیاری از کاربردها و مسیرهای تحقیقاتی جدید را باز کنند."با این حال، حتی برای باهوشترین توسعهدهنده یادگیری ماشین، ورود به دنیای کوانتوم میتواند چشمانداز دلهرهآوری باشد - به همین دلیل است که Qiskit ماژول جدید را منتشر کرد، با این وعده که طراحی برنامه توسعهدهندگان را قادر میسازد تا یک مدل را حتی بدون دانش تخصصی از محاسبات کوانتومی الگو قرار دهند.به عنوان مثال، یادگیری ماشینی Qiskit ، کوانتوم هستهای را فراهم میکند، ابزاری که ماتریسهای کرنل را برای یک مجموعه داده مشخص در یک چارچوب کوانتومی محاسبه میکند. این اولین گام به سمت نگاشت دادهها به یک فضای ویژگی با ابعاد بالاتر نمایی است که میتواند آموزش دقیقتری را برای مدلهای یادگیری ماشینی فراهم کند.ماژول جدید همچنین شامل چندین پیادهسازی از شبکههای عصبی کوانتومی، و همچنین الگوریتمهای یادگیری برای آموزش و استفاده از آنها است، به طوری که توسعهدهندگان میتوانند شبکههای خود را بسازند و تست کنند. در نهایت، یادگیری ماشینی Qiskit به کاربران اجازه میدهد تا شبکههای عصبی کوانتومی جدید خود را به طور مستقیم در کتابخانه یادگیری ماشینی منبع باز PyTorch ادغام کنند. یک پلتفرم توسعهیافته توسط فیسبوک، کتابخانه پایتورچ در درجه اول برای برنامههایی مانند بینایی کامپیوتر و پردازش زبان طبیعی استفاده میشود.در واقع، همانطور که تیم کاربردهای Qiskit توضیح داد، انتظار میرود یادگیری ماشین کوانتومی با محاسبات کلاسیک کار کند، با اجرای وظایف سنگین - محاسبه روی دستگاههای کوانتومی برای بهبود مدلهای طراحی شدهبرای کاربردهای کلاسیک.این تیم گفت: "آنها میتوانند بخشی از محاسبات پیچیده بزرگتر باشند، مانند یک شبکه عصبی عمیق که از لایههای کلاسیک و کوانتومی تشکیل شده است." " این امر فرصتهای بیپایانی را برای بررسی قدرت بالقوه شبکههای عصبی کوانتومی برای تعداد زیادی از کاربردها باز میکند."هنگامی که آنها یک مدل یادگیری ماشین کوانتومی را در Qiskit ساختند، توسعهدهندگان قادر خواهند بود تا الگوریتم را در کامپیوترهای کلاسیک و همچنین در سیستمهای کوانتومی ابری IBMs آزمایش کنند. اولین انتشار ماشین Qiskit یک انتخاب اولیه از مدلها را فراهم میکند، اما از آنجا که پلتفرم یک کتابخانه منبع باز است، تیم برنامههای کاربردی محققان و توسعهدهندگان را تشویق میکنند تا برای شروع رشد بدنه تحقیق کار کنند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله تکنولوژی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
10 واقعیت جالب در مورد گاز اکسیژن را بدانید زمانی که قصد مطالعهی چنین مطلبی را دارید قطعا یا با گاز اکسیژن با توجه به کاربردهایش سر و کار دارید و یا به دنبال کسب اطلاعات جدیدی دربارهی اکسیژن میباشید. در این مطلب نه تنها نکتههای علمی دریافت میکنید بلکه اگر به دنبال موارد زیر هم باشید پاسخ سوال خودتان را دریافت میکنید.واقعیتهای گاز اکسیژن چیستی گاز اکسیژن خرید اکسیژن متان تامین گاز اکسیژن قیمت گاز اکسیژن کپسول اکسیژن و غیرهاکسیژن یکی از شناخته شدهترین گازهای کره زمین است، بیشتر به این دلیل که برای بقای فیزیکی ما بسیار حایز اهمیت میباشد. این یک قسمت مهم از جو زمین و هیدروسفر است، برای اهداف پزشکی قابل استفاده میباشد و در نهایت تاثیر زیادی بر گیاهان، حیوانات و فلزات دارد. به دلایل همین کاربردها فروش گاز هیدروژن به صورت وسیعی در دنیا انجام میشود.مهمترین حقایق دربارهی گاز اکسیژن 1 . اکسایژن شماره 8 اتمی با نماد عنصر در جدول تناوبی O . این عنصر توسط ویلهلم شیله در سال 1773 کشف شد، اما بلافاصله او کار خود را منتشر نکرد به دلایل خاصی که نیاز به مطالعه تاریخی دارد. به همین علت تقریبا میتوان گفت امتیاز و اعتبار این موضوع میرسد به جوزف پریستلی در سال 1774 . در این جا واقعیتهای جالبی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. 2 . حیوانات و گیاهان برای تنفس نیازمند اکسیژن میباشند. فتوسنتز گیاه چرخه اکسیژن را هدایت میکند و آن را در حدود 21 درصد در هوا حفظ میکند. گرچه این گاز برای زندگی ضروری است، اما مقدار زیادی از آن میتواند سمی یا کشنده باشد. علایم مسمومیت با اکسیژن از جمله کاهش بینایی، سرفه، کشیدگی عضلات و تشنج است. در فشار طبیعی مسمومیت با اکسیژن هنگامی رخ میدهد که گاز بیش از 50 درصد باشد. 3 . گاز اکسیژن بی رنگ، بی بو و بی مزه میباشد. این ماده معمولا با تقطیر کسری از هوای مایع به دست میآید. اما این عنصر در بسیاری از ترکیبات مانند: آب، سیلیس و دی اکسید کربن یافت میشود. 4 . اکسیژن مایع و جامد آبی کم رنگ است. در دمای پایین و فشارهای بالاتر، اکسیژن از بلورهای منو کلینیک آبی به نارنجی، قرمز، سیاه و حتی ظاهری فلزی شکل خو را تغییر میدهد. 5 . اکسیژن ک فلز نیست. این رسانایی از نظر حرارتی و الکتریکی کم است، اما از نظر انرژی و قدرت یونیزاسیون از نظر الکترون، منفی است. فرم جامد آن شکننده است تا شکل پذیر. اتمها به راحتی الکترون به دست میآورند و پیوندهای شیمیایی کوالانسی ایجاد میکنند. 6 . گاز اکسیژن به طور معمول مولکول دو ظرفیتی O2 است. ازن شکل دیگری از اکسیژن خالص است. اکسیژن اتمی که به آن اکسیژن تک گفته میشود در طبیعت اتفاق میافتد، اگرچه یون به راحتی با عناصر دیگر پیوند میخورد. اکسیژن یکتایی ممکن است در قسمت بالای جو وجود داشته باشد. یک اتم اکسیژن منفرد معمولا دارای تعداد اکسیداسیون است. 7 . برای اطلاع و دانستن موارد و نکات بعدی به سایت معتبر سهیل گاز مراجعه کنید. |
سیارات کوچک اتمی سخنی با نویسندهسلام دوست خوبم ، امیدوارم از خواندن شیرینترین مطلب و کتابچه کوچک با نام (فیزیک دنیای موازی) لذت کافی را ببرید. خیلی دوست دارم افرادی که واقعا علاقه مند به فیزیک هستند نظر خود را کوتاه و مختصر در زیر همین مطلب بگویند:) - مقدمهدر دنیایی که با اتمها داریم زندگی میکنیم دنیای واقعا شگفت انگیزی هست،امروز قراره راجع الکترونها صحبت کنیم. به صورت ساده اگر تعریفی از الکترونها داشته باشیم میتوانیم بگوییم که اتم هایی که به دور پروتونها و نوترونها در حال چرخش هستند در یک مدار دایره ایی الکترون میگوییمتصویری از الکترون درحال چرخش را میبینید.تصویر بالایی میتواند الکترون را تعریف کوتاهی کند،اما بیاییم به صورت کارشناسانه نگاه کنیم:)الکترون چیست؟الکترون به لاتین( Electron ) که با نماد e نشان داده میشود،الکترون یک ذره ریز اتمی با بار منفی و بنیادی میباشد.نخستین خانواده الکترونها لپتونها میباشد که در مجمع عمومی ذره بنیادی شناخته میشود الکترون جرمی تقریبا برابر با یک بر روی 1836 جرم پروتون دارد . اگر بخواهیم به ویژگیهای کوانتومی الکترون اشاره کنیم شامل تکانهی زاویهای اسپین با مقدار نیمه صحیح بر حسب ثابت کاهیده پلانک میتوان اشاره کرد.و معنی این ویژگی اشاره به فرمیون بودن الکترون دارد.در خیلی از پدیدهها و اتفاق هایی مثل رسانش گرمایی،الکتریسیته و مغناطیس الکترونها نقش مهمی را ایفا میکنند.الکترونها در میان خود یک میدان الکتریکی ایجاد میکنند.الکترون هایی که در حال حرکت هستند نسبت به یک ناظر یک میدان مغاناطیسی ایجاد میکنند و در این حال میدانهای مغانطیسی دیگر باعث انحراف کشیده شدن حرکت الکترونها میشود.برهمکنشهای دربرگیرنده الکترونها و ذرات ریزاتمی دیگر در مباحث شیمی و فیزیک هسته ایی مورد توجه بسیاری از مخاطبان این دو رشته قرار میگیرد.اگر الکترونها را بین دو یا چند تا اتم به اشتراک بگذاریم،یعنی ما توانستیم عامل اصلی پیوندهای شیمیایی را بفهمیم.کاشفان الکترون.ریچارد لامینگ برای اولین بار در سال 1838 میلادی فرضیهای شامل مفهوم یک مقدار تجزیهناپذیر بار الکتریکی برای توضیح ویژگیهای شیمیایی اتمها ارایه داد. و دانشمند جرج استونی در سال 1891 نام این بار را الکترون گذاشت و جوزف جان تامسون با تیم فیزیکدان خود تواستند در سال 1897 این بار اتمی را شناسایی کنند.جوزف جان تامسون:)آیا الکترونها واقعا سیارات اتمی کوچک هستند؟تا الان شاید دیده باشیم که در اتمهای الکترون و هیدروژن هسته اتم را در داخلیترین و درواقع فاصله دقیق 4 / 99 میلیاردم سانتیمتر از هسته الکترونها دور میزنند.فاصله دقیق الکترون هیدروژن از هسته،در نموداری به نام نمودار موسوم به (الگوی اتمی بوهر 5 / 29 * 10 *به توان 9 - سانتیمتر ذکر شده است) برخی افراد آمدند و فاصله را با منظومه شمسی مقایسه کردند که این درست نبود و نیست (درواقع کامل نیست) .البته میتوان گفت که درست است که فقط در ترازهای انرژی کاملا مشخص میتوان یافت که این ترازهای انرژی در الگوی سیاره ایی شامل مدارهای 1 ، 2 ، 3 میشوند.اما با مجود یک الکترون در پایینترین تراز هیچ وقت در همه اوقات ،دقیقا 5 / 29 میلیاردم سانتیمتر از هسته دور نخواهد بود و این عدد فقط یک ارزش میانگین است.اگر قصد داشته باشیم که به سه منطقه تقسیم کنیم:منطقه اول : گلولهای با شعاع 5 میلیاردم سانتیمترمنطقه دوم : تمام فاصلهها بین 5 الی 10 میلیاردم سانتیمترمنطه سوم : شامل بقیه محدوده هسته اتمدر حالت عادی 33 درصد اتمها ، الکترون در منطقه یک قرار دارند، 43 درصد در منطقه دوم و 23 درصد از اتمها در منطقه سوم قرار دارد.همین الان هم ما با احتمال قرارگیری روبه رو شدیم و احتمال 33 درصدی دادیم که الکترون ممکن است در منطقه اول قرار گیرد،اگر چه الگوی درست و پایداری نیست اما برای قدمهای نوین خیلی بهتر و قویتر میتواند باشد.اتم هیدروژن: یک پروتون در هسته _ یک الکترون در مدار در واقع نباید فراموش کنیم که انسان و مردمان عادی نمیتوانند دنیای اتم و علوم اتمی را کامل درک کنند و حس کنند بلکه فقط میتوانند خواص و برخی از قسمتهای آن را بشناسند و هم اکنون هیچ فردی نتوانسته خواص کامل آنها را کشف و بشناسد و نحوه برخورد با انها را بداند.سخن پایانیخیلی ممنون که مثل همیشه مقاله من را مطالعه فرمودید ( درمورد نظریه تغییرات ذرات اتمی مقاله ایی منتشر خواهم کرد با منابع قوی) نظرات به را فراموش نکنید خوشحال میشم شما دوستان نویسنده و خواننده نظرات خود را به من بگویید:)منابع : اندکی ویکی پدیا با تغییرات جزیی _ اندکی از نوشته دکتر اریک اوبلاکر با تغییرات با جزییات زیاد |
مهندسان MIT یک روش کاملا جدید برای تولید برق را کشف کردهاند شکل 1 . تولید برقمنتشر شده در scitechdaily به تاریخ 7 ژوین 2021 لینک منبع MIT Engineers Have Discovered a Completely New Way of Generating Electricity مهندسان MIT راهی برای تولید برق با استفاده از ذرات ریز کربن کشف کردهاند که میتواند به راحتی با تعامل با یک حلال آلی که در آن شناور است، جریان الکتریکی ایجاد کند. این ذرات از نانولولههای کربن خرد شده (آبی) پوشیده شده با پلیمر تفلون مانند (سبز) ساخته شدهاند. اعتبار: خوزه لوییس اولیوارس، MIT . براساس آمار و ارقام ارایهشده توسط محققان.ذرات ریز واکنشهای شیمیایی را ت مین میکنندیک ماده جدید ساختهشده از نانولولهای کربنی میتواند با جمعآوری انرژی از محیط خود الکتریسیته تولید کند.مهندسان MIT روش جدیدی را برای تولید الکتریسیته با استفاده از ذرات کوچک کربن کشف کردهاند که میتوانند جریان را به سادگی با تعامل با مایع اطراف خود ایجاد کنند.محققان میگویند مایع، یک حلال آلی، الکترونها را از ذرات بیرون میکشد و جریانی را تولید میکند که میتواند برای هدایت واکنشهای شیمیایی و یا برای قدرت دادن به روباتهای میکرو یا نانو استفاده شود.مایکل سنترو، استاد مهندسی شیمی در MIT میگوید: " این مکانیزم جدید است، و این روش تولید انرژی کاملا جدید است." این تکنولوژی بسیار جالب است زیرا تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که یک حلال را از میان بستر این ذرات عبور دهید. این به شما این امکان را میدهد که الکتروشیمی انجام دهید، اما هیچ سیمی ندارید.در یک مطالعه جدید که این پدیده را توصیف میکند، محققان نشان دادند که آنها میتوانند از این جریان الکتریکی برای ایجاد یک واکنش شناختهشده به نام اکسیداسیون الکل استفاده کنند - یک واکنش شیمیایی آلی که در صنعت شیمیایی مهم است.در واقع Strano نویسنده ارشد این مقاله است، که امروزه ( 7 ژوین 2021 ) در ارتباطات طبیعی ظاهر میشود. نویسندگان اصلی این مطالعه، دانشجوی تحصیلات تکمیلی MIT ، آلبرت تیوسیانگ لیو و محقق سابق MIT ، یوچیرو کونای هستند. نویسندگان دیگر عبارتند از: آنتون کاترل، امیر کاپلان و هیونا کیم دانشجوی کارشناسیارشد، گی ژانگ دانشجوی کارشناسیارشد، و رفیق ملله و یانی یک اتون.ویژگیهای منحصر به فردکشف جدید از تحقیق Strano بر روی لولههای توخالی نانولولههای کربنی ساختهشده از شبکهای از اتمهای کربن که خواص الکتریکی منحصر به فردی دارند، آغاز شد. در سال 2010 ، Strano برای اولین بار نشان داد که نانولولههای کربنی میتوانند "امواج ترموپاور" تولید کنند. هنگامی که یک نانولوله کربنی با لایه سوخت، پالسهای متحرک گرما، یا امواج ترموپاور پوشش داده میشود، در امتداد لوله حرکت میکند و یک جریان الکتریکی ایجاد میکند.این کار باعث شد که Strano و دانشجویانش یک ویژگی مرتبط با نانولولههای کربنی را کشف کنند. آنها دریافتند که وقتی بخشی از یک نانولوله با یک پلیمر تفلون مانند پوشش داده میشود، یک عدم تقارن ایجاد میکند که حرکت الکترونها از بخش پوشش دادهشده به بخش بدون پوشش لوله را ممکن میسازد و یک جریان الکتریکی ایجاد میکند. این الکترونها را میتوان با فرو بردن ذرات در یک حلال که تشنه الکترونها است، رسم کرد.برای مهار این قابلیت خاص، محققان ذرات تولید کننده الکتریسیته را با آسیاب کردن نانولولههای کربنی و تشکیل آنها در یک صفحه از مواد کاغذ مانند ایجاد کردند. یک طرف هر ورقه با یک پلیمر تفلون مانند پوشش داده شد، و محققان سپس ذرات کوچک را برش دادند، که میتواند هر شکل یا اندازهای باشد. برای این مطالعه، آنها ذراتی را ساختند که 250 میکرون تا 250 میکرون بودند.وقتی این ذرات در یک حلال آلی مانند استونیتریل غوطهور میشوند، حلال به سطح بدون پوشش ذرات میچسبد و شروع به بیرون کشیدن الکترونها از آنها میکند. Strano میگوید: " حلال الکترونها را از خود دور میکند و سیستم تلاش میکند تا با حرکت الکترونها تعادل را برقرار کند." او گفت: هیچ ترکیب پیچیدهای از باتری در داخل وجود ندارد. این فقط یک ذره است و شما آن را در حلال قرار میدهید و آن شروع به تولید میدان الکتریکی میکند.جون یایو، استادیار مهندسی برق و کامپیوتر در دانشگاه ماساچوست در امهرست، که در این مطالعه شرکت نداشت، میگوید: "این تحقیق به طور هوشمندانه نشان میدهد که چگونه انرژی الکتریکی ذخیرهشده در یک ماده الکترونیکی برای سنتز الکتروشیمیایی در محل را استخراج کند (و اغلب به آن توجهی نمیشود)." "زیبایی این است که به یک روش عمومی اشاره میکند که میتواند به آسانی برای استفاده از مواد و کاربردهای مختلف در سیستمهای ترکیبی مختلف گسترش یابد."قدرت ذراتنسخه فعلی ذرات میتواند در حدود 0 ٫ 7 ولت الکتریسیته برای هر ذره تولید کند. در این مطالعه، محققان همچنین نشان دادند که میتوانند آرایههایی از صدها ذره را در یک لوله آزمایشی کوچک تشکیل دهند. این رآکتور بستر فشرده انرژی کافی برای تغذیه یک واکنش شیمیایی به نام اکسیداسیون الکل تولید میکند که در آن الکل به آلدهید یا کتون تبدیل میشود. معمولا این واکنش با استفاده از الکتروشیمی انجام نمیشود زیرا به جریان خارجی زیادی نیاز دارد.ژانگ میگوید: " به دلیل فشرده بودن رآکتور بستر فشرده، انعطافپذیری بیشتری از نظر کاربردها نسبت به یک رآکتور الکتروشیمیایی بزرگ دارد." این ذرات میتوانند بسیار کوچک ساخته شوند و به هیچ سیم خارجی برای راهاندازی واکنش الکتروشیمیایی نیاز ندارند.در تحقیقات آینده، Strano امیدوار است که از این نوع تولید انرژی برای ساخت پلیمرها تنها با استفاده از کربن دیاکسید به عنوان ماده اولیه استفاده کند. در یک پروژه مرتبط، او در حال حاضر پلیمرهایی را ایجاد کردهاست که میتوانند با استفاده از کربن دیاکسید به عنوان یک ماده ساختمانی، در فرآیندی که با انرژی خورشیدی کار میکند، خود را بازسازی کنند. این کار از تثبیت کربن، مجموعه واکنشهای شیمیایی که گیاهان برای ساختن قندها از کربن دیاکسید، با استفاده از انرژی خورشید استفاده میکنند، الهامگرفته شدهاست.در دراز مدت، این رویکرد میتواند برای قدرت دادن به روباتهای مقیاس نانو یا میکرو نیز به کار رود. آزمایشگاه سارترو در حال حاضر ساخت رباتهایی در آن مقیاس را آغاز کردهاست، که یک روز میتواند به عنوان سنسورهای تشخیصی یا محیطی مورد استفاده قرار گیرد. او میگوید ایده توانایی پاکسازی انرژی از محیط به قدرت رساندن این نوع رباتها جذاب است.او میگوید: "این بدان معنی است که شما نیازی به ذخیره انرژی در عرشه ندارید." "چیزی که ما در مورد این مکانیزم دوست داریم این است که شما میتوانید انرژی را، حداقل تا حدی، از محیطزیست بگیرید."این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله علم داده ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
کامپیوتر استیون هاوکینگ نرمافزار ACAT روی سیستم عامل ویندوزاستیون هاوکینگ رو معمولا همه میشناسن. یکی از فیزیکدانها و کیهانشناسان بزرگ قرن که روی فیزیک کوانتوم و مسایلی از این دست کار میکرده. توی سن 21 سالگی این نابغهمون به یه بیماری به اسم ALS مبتلا میشه که توی اون بخش عصبی و نخاع بدن دچار حمله میشه و فرد روی حرکت خودش کنترل نداره. خب پس استیون هاوکینگ با یه چالش عجیب و غریب مواجه میشه. چطوری ارتباط برقرار کنه و بنویسه؟!معمولا توی همچین شرایطی از تخته الفبایی استفاده میکنند. تخته الفبایی به این صورت که کل حروف الفبایی یه زبون رو میزارن جلوی فرد و یه پرستار مانند به تموم حروف اشاره میکنه هر وقت که مثلا به حرف مورد نظر فرد برسه، همون فرد یه اشاره یا عکسالعملی نشون میده. مثلا یه پلکش رو تکون میده و. . در واقع بستگی به توانایی فرد بعد از مبتلا شدن به بیماری هستش.اما حالا یه مشکل وجود داره. برای فردی که قصد داره تیوریات فیزیکی رو بگه انجام چنین کاری خیلی وقت بره و سخته. تصور کن میخوای یه کتاب مثل تاریخچه زمان رو به این صورت بنویسی!!!برای همین اومدند یه کامپیوتر سفارشی رو برای استون هاوکینگ درست کردند. شرکت اینتل مجری این طرح بود. حالا میخوام در مورد این کامپیوتر براتون صحبت کنم.خب در حقیقت این یه تبلته که از باتری ویلچری که استیون روش بوده انرژی میگرفته و یه باتری داخلی هم برای مواقع اضطراری داشته. یه برنامه متن باز به اسم ACAT روش بوده که توسط اینتل نوشته شده. این برنامه یه کیبورد رو نمایش میده که یه اشارهگر روش بوده و به صورت ردیفی و ستونی تک تک کاراکترها رو پیمایش میکرده. هر موقع که با استفاده از عضلات گونه، استیون پیغام میفرستاد برای کامپیوتر، اشارهگر روی اون کاراکتر وایمیستاده. حالا اون حرکت گونه استیون توسط یه موج فروسرخ که روی گونهش کار گذاشته شده بود شناسایی میشده. حالا جالب اینجاست که این کیبورد یا این برنامه یه حالت پیشنهادی هم داشته که وقتی استیون حرف H و E رو مثلا مینوشته برنامه بهش Hello رو پیشنهاد میداده. خیلی موضوع پیچیدهای نیست.استیون میگه که تکنولوژیهای کمکی دیگهای مثل ابزارهای ردیابی چشمی و رابطهای کنترل شده توسط مغز رو بهش پیشنهاد دادن اما استیون با همون ابزار قدیمی خودش راحتتر بوده.به همین سادگی. - |
هر آن چیزی که باید راجع به دی اکسید کربن بدانید بسیاری از مردم نگران تاثیر گازدی اکسید کربن بر وضعیت آب و هوایی میباشند. ما انسانها به اندازهی کافی تولید دی اکسید کربن کرده به صورت تقریبی بر اساس آمارهای جهانی حدودا 100 پی پی ام در دقیقه و حتی با نرخ افزایشی تولید میشود. در برخی از شرایط آب و هوایی این مقدار به 900 پی پی ام میرسد که اسن موضوع بسیار نگران کننده میباشد. به این نکته توجه داشته باشید که وجود دی اکسید کربن تنها در آب و هوا نگران کننده نمیباشد بلکه در محیطهای بسته مانند: ساختمانها میتواند تاثیرات بسیار خطرناکی به صورت مستقیم بر روی سلامتی ما انسانها داشته باشد. و مطالعات علمی نشان داده است که سطح بالای آن در فضای بسته روند منفی بر عملکردهای شناختی ، تنفسی و مشکلات خواب را دارد. در این مقاله سعی بر این داریم که رابطهی بین دی اکسید کربن و سلامتی انسانها و همچنین رابطهی بین این گاز با تغییرات آب و هوایی را بیشتر بررسی کنیم. تا راه هایی برای محافظت خود را در برابر این گاز به شما عزیزان ذکر کنیم. در اینجا مهمترین سوالات و پاسخ آنها را مطرح خواهیم کرد: 1 . گاز دی اکسید کربن چیست؟ 2 . اتمسفر در اکسید کربن و تغییرات آب و هوایی؟ 3 . دی اکسید کربن از کجا میآید؟ 4 . چگونگی تاثیر دی اکسید کربن بر سلامت و رفاه شما؟ 5 . چطور از خود در برابر دی اکسید کربن محافظت کنیم؟ 6 . نکات کلیدی برای یادآوریگاز کربن دی اکسید چیست؟دی اکسید کربن ، معروف به CO2 ، یک گاز طبیعی است که در جو وجود دارد. دی اکسید کربن ساخته شده از یک اتم کربن و دو اتم اکسیژن ، نقش مهمی در محیط ، آب و هوا و حتی بدن شما دارد.دی اکسید کربن یکی از ترکیبات اصلی فتوسنتز است، فرآیندی که گیاهان از طریق نور خورشید مواد غذایی خود را تولید میکنند. بدون دی اکسید کربن، گیاهان قادر به زنده ماندن بر روی کرهی زمین نخواهند بود. دی اکسید کربن همچنین تنفس شما را تنظیم میکند و یک محصول جانبی برای تنفس است. هرچند که سطح دی اکسید کربن در خانه بسیار بالا میرود، میتواند برای تواناییهای ذهنی و سلامتی شما مضرر باشد.به همین ترتیب، دی اکسید کربن نقش مهمی در حفظ آب و هوای قابل سکونت در کره زمین دارد. به عنوان گاز گلخانهای، دی اکسید کربن گرما را در جو بالا برده و حتی وقتی که خورشید نمیدرخشد. سیاره ما را گرم میکند. سطح دی اکسید کربن اخیر در فضای باز با این حال به دلیل انتشار گازهای گلخانهای co2 انسانی کاهش یا فته است.اتمسفر co2 و تغییرات آب و هواییدر حالی که در مورد واقعیت تغییرات آب و هوایی اختلاف نظر وجود دارد، اطلاعات و اجماع علمی قریب به اتفاق همگی یک صحبت میکند. تغییر اوضاع واقعی است و یکی از خطرناکترین چالش هایی است که ما به عنوان یک گونه با آن رو به رو خواهیم شد. و به عنوان یک عامل مهم عمده، انتشار دی اکسید کربن یک نگرانی اساسی است. بنابراین co2 اتمسفر چگونه آب و هوا را تحت تاثیر قرار میدهد؟ خوب، دی اکسید کربن همان چیزی است که به عنوان گاز گلخانهای شناخته میشود. طبق EPA گازهای گلخانهای گازهایی هستند که گرما را در جو میگیرند. در میان سایر گازهای گلخانهای، مانند متان، اکسیدهای نیتروژن و گازهای فلویوره شده، دی اکسید کربن گرمای کمتری را نسبت به سایرین حفظ میکند. با این حال، دی اکسید کربن حدود 82 درصد از انتشار گازهای گلخانهای را تشکیل میدهد. بنابراین مقدار بسیار زیاد co2 که هر ساله توسط انسان آزاد میشود، آن را به یکی از عوامل اصلی تحریک تغییرات آب و هوایی تبدیل میکند.مدارک و شواهد از گرم شدن کره زمین برای دهها سال در حال شکل گیری بوده است و ارتباط بین تولید گازهای گلخانهای انسان و گرم شدن جوی فرض میشود. و در حالی که بسیاری از آسیبهای ناشی از تغییرات آب و هوایی غیر قابل محاسبه است.، تغییرات آب و هوا تهدیدی واقعی برای سلامتی شما و سلامتی شما عزیزان محسوب میشود.دی اکسید کربن از کجا میآید؟دی اکسید کربن موجود در اتمسفر متشکل از ترکیبی از منابع طبیعی و ساختهی دست بشر میباشد. طبیعت تمایل دارد منابع طبیعی دی اکسید کربن را از طریق چرخهی کربن و غزق کربن متعادل کند، اما منابع انسانی دی اکسید کربن در فضای باز این تعادل ظریف را مختل کرده است.منابع انسانی مشترک دی اکسید کربن جوی شامل موارد زیر است:فرآیندهای صنعتی مانند پالایشگاهها، تولید مواد شیمیایی و سیمانتولید برق به ویژه نیروگاههای زغال سنگحمل و نقل، مانند اتومبیل، کامیون و هواپیماو عوامل مختلف دیگربرای مطالعهی ادامه این مطلب بر روی همه چیز دربارهی دی اکسید کربن کلیک کنید. |
راز تقسیم کار در کندوی زنبورها چیست؟ در کندو، هر زنبوری براساس سن و سالش مسیولیت انجام کاری را بر عهده دارد. بعضی زنبورها گلهای جدید را پیدا میکنند و بعضی دیگر به طرف منابع مصنوعی که انسانها برایشان تدارک دیدهاند پرواز میکنند.گروهی از محققان به منظور بررسی رفتارهای غریزی و اکتسابی زنبورها، مطالعاتی را روی آنها انجام دادند آنها داخل یک کندو منبع تغذیهای از آب و شکر گذاشته و روی بدن هر زنبوری که به منبع تغذیه نزدیک شده و از آن تغذیه میکرد، نشانهای گذاشتند.چند روز بعد آنها منبع تغذیه جدیدی را به نزدیکی کندو منتقل کرده و این بار زنبورهایی که این منبع تغذیه را یافتند، نشاندار کردند سپس به منظور بررسی دقیقتر رفتار زنبورها، منبع تغذیه دوم را به مکان جدیدی منتقل کرده و زنبورهایی که توانستند این منبع تغذیه را پس از جابهجایی پیدا کنند، شناسایی کردند.زنبورهایی که میتوانند منبع تغذیه را در هر مکانی پیدا کنند، زنبورهایی هستند که مسیولیت یافتن غذا را بر عهده دارند و اصطلاحا به آنها پیشاهنگ گفته میشود.احتمال اینکه زنبورهای پیشاهنگ در آینده مسیولیت جستجوی شهد برای کندوی زنبورها را عهدهدار شوند 3 برابر بیشتر است.این گروه از محققان به منظور بررسی تفاوتهای میان زنبورهای پیشاهنگ و غیرپیشاهنگ، مغز آنها را مورد مطالعه قرار دادند تا ژنهای فعال در مغز این دو گروه زنبورها را شناسایی کنند و در این میان به یافتههای جالب توجهی دست یافتند.در میان بیش از هزاران واحد ژنتیکی، تفاوتهای بسیار زیادی بین این دو گروه وجود دارد بعضی از ژنهای مغز این زنبورها شبیه به ژنهایی است که در رفتارهای انسانی نقش مهمی ایفا میکند.این ژنها همان ژنهایی است که ترشح دوپامین را در مغز کنترل میکند دوپامین یک ماده انتقالدهنده عصبی است که موجب میشود انسانها احساس لذت و خوشحالی را تجربه کنند در زنبورها دوپامین برعکس عمل میکند.در حقیقت در زنبورها افزایش سطح دوپامین در مغز موجب احساس نفرت و بیزاری میشود ژنهایی که تعداد گیرندههای دوپامین را در مغز زنبورها افزایش میدهد از جمله ویژگیهای اختصاصی زنبورهایی است که غیرپیشاهنگ هستند.در مقابل زنبورهایی که در مغزشان تعداد گیرندههای دوپامین کمتر است همان زنبورهایی هستند که در آینده به عنوان زنبورهای پیشاهنگ مسیولیت جستجوی منبع تغذیه برای زنبورهای کندو را عهدهدار میشوند. |
کتاب انسان موجود ناشناخته الکسیس کارل کتاب انسان موجود ناشناخته | دانلود رایگان کتاب خود ناشناخته | پی دی اف کتاب انسان موجود ناشناخته | شناسنامه کتاب انسان موجود ناشناختهدر این کتاب سعی شده است که بین "معلوم" و "محتمل" را به وضوح تمیز دهد و وجود "ناشناخته" را از "ناشناختنی" جدا کند و انسان را چون مجموعه مطالعات و تجربیاتی که در تمام اعصار و همه کشورها شده، در نظر آورد. در مورد انسان بسیاری از چیزها است که قهرا بدون جواب میماند مثلا میخواهیم بپرسیم چگونه میشود که نطفه محتوی یک تخم مرغ اخلاق و خصوصیات باطنی و ظاهری صاحب آن نطفه را در تمام مرغها به یک میزان حفظ میکند. نویسنده این کتاب فیلسوف نیست، اهل علم است که قسمتی از عمر خود را در آزمایشگاهها برای مطالعه موجودات زنده و قسمتی از آن را در دنیای پهناور برای دیدن و شناختن افراد انسانی گذرانده است و مدعی نیست مسایلی را که خارج از قلمرو تحقیقات علمی واقعند، بداند .مشاهده قیمت و خرید کتاب انسان موجود ناشناختهگزیدهای از متن کتابکتاب انسان موجود ناشناخته نوشته الکسیس کارل ترجمه پیروز دبیریفصل اوللازم است که خود را بشناسیم 1 _ پیشرفت علومی که از موجودات زنده گفتوگو میکنند کندتر از علوم مادی است _ جهل ما نسبت به خودبین علومی که از موجودات زنده و علومی که از مواد بیجان گفتوگو میکنند اختلاف فاحشی موجود است. فیزیک و هییت و مکانیک بر مبانی دقیق و روشنی استوار گشتهاند که بیان آنها به زبان ریاضی بهسهولت ممکن است. این علوم به جهان ما جلوه موزونی که در آثار یونان قدیم منعکس است بخشیده و آن را با شبکهای از محاسبات و فرضیههای خود در بر گرفته و در جستوجوی حقیقت توانستهاند از حدود عادی فکر گذشته و در غایت خود به آن معانی که منحصرا به زبان عدد و بهصورت علایم و نشانهها بیان میشوند برسند، درحالیکه علوم زیستی[ 1 ] چنین نیستند و کسانی که کیفیات حیات را مطالعه میکنند گویی در میان جنگل سحرانگیزی که درختان بیشماره آن دایما تغییر شکل و جا میدهند سرگردانند و در برابر انبوه مطالبی که تفسیر آنان ممکن است ولی تعمیم فرمولهای ریاضی درباره آنها میسر نیست خود را خسته و عاجز میبینند. از اشیای دنیای مادی هرچه باشند، ستاره یا اتم، فولاد یا آب، کوه یا ابر، میتوان بعضی خصایص مانند وزن و ابعاد فضایی را انتزاع کرد. این مفاهیم انتزاعی است که عوامل بحث علمی را میسازد نه کیفیات محسوس مشاهده اشیاء، چیزی جز مرحله مقدماتی علم یعنی شکل توصیفی آن نیست. و تنها طبقهبندی کیفیات یا (فنومنها) را در بر میگیرد ولی قوانین طبیعی یعنی نسبتهای ثابت بین کمیتهای متغیر، وقتی که علم انتزاعیتر شد نمودار میشود. از آنجا که علوم فیزیک و شیمی انتزاعی[ 2 ] و کمی هستند اینقدر زود و زیاد پیشرفت کردهاند و با آنکه هنوز نمیتوان گفت که ساختمان و ماهیت حقیقی اجسام را به ما شناساندهاند معذلک با کمک آنها میتوان چگونگی کیفیات را پیشگویی و پیشبینی کرد و یا آنها را به میل خود ایجاد نمود، و ما توانستهایم با روشن ساختن راز ساختمان و خواص ماده تسلط خود را بر هر آنچه در سطح زمین است جز "آدمی" محرز سازیم.علومی که از موجودات زنده بهطور عموم و از فرد آدمی بهخصوص بحث میکنند اینقدر پیشرفت نکرده و هنوز در مرحله توصیفی باقی ماندهاند. حقیقت اینکه "انسان" یک مجموعه پیچیده و مبهم و غیر قابل تفکیکی است که نمیتوان او را بهآسانی شناخت و هنوز روشهایی که بتوان او را در "اجزاء" و در "مجموعه" و در عین روابطش با محیط خارج بشناسد در دست نیست، چه برای چنین مطالعهای دخالت تکنیکهای فراوان و علوم مشخصی ضروری است و هر یک از این علوم نیز که یک جنبه و یک جزء از این مجموعه پیچیده را مطالعه میکند نتیجهای خاص بهدست میآورد و تا آنجا که تکامل تکنیکش اجازه میدهد، در این راه به جلو میرود ولی مجموعه این مفاهیم انتزاعی از درک واقعیت در مورد آدمی ناتوانست زیرا هنوز نکات پر ارزش و مهمی در تاریکی باقی میماند و کالبدشناسی[ 3 ] و شیمی و فیزیولوژی[ 4 ] و روانشناسی[ 5 ] و علم تربیت[ 6 ] و تاریخ و علمالاجتماع[ 7 ] و اقتصاد و رشتههای آنان به کنه وجود آدمی نمیرسند. بنابراین انسانی که متخصصین هر رشته از این علوم میشناسند نیز واقعی نیست و بلکه شبحی ساخته و پرداخته تکنیکهای همان علم است.از دریچه چشم علوم مختلف، انسان در عین حال بدنی است که کالبدشناسان آن را میشکافند نفسی است که روانشناسان و روحانیون آن را توصیف میکنند و شخصیتی است که هر یک از ما با درونبینی به آن برمیخوریم. ذخیره سرشاری از مواد شیمیایی گوناگون است که بافتها و مایعات بدن را میسازد. اجتماع شگفتانگیز سلولها و مایعات تغذیه است که قوانین همبستگی آنها را فیزیولوژیستها مطالعه میکنند. او ترکیبی از اعضا و نفس عاقله است که در بستر زمان کشانده میشود و متخصصین بهداشت و تعلیم و تربیت میکوشند که آن را در این سیر بهسوی تکامل غاییاش رهبری کنند. انسان، ماشینی[ 8 ] است که باید دایما مصرف کند تا ماشینهایی که خود برده آنها گشته بهکار خود ادامه دهند. او شاعر و قهرمان و مقدس است و بالاخره نه تنها وجود بسیار پیچیدهایست که دانشمندان آن را با تکنیکهای خاصی تجزیه میکنند بلکه درعینحال مجموعهای از آرزوها و تصورات و امیال انسانیت نیز هست. اطلاعاتی که از او داریم آمیخته با عوامل ماوراء طبیعی نیز هستند و در این باره ابهام بهحدی است که ما نه تنها به انتخاب آنچه خوشآیند ماست تمایل نشان میدهیم بلکه در ایدهای که نسبت به انسان داریم معتقدات و احساسات ما نیز بیاثر نیست. یک عالم مادی[ 9 ] و یک دانشمند روحانی[ 10 ] هر دو یک تعریف را درباره کریستالهای نمک طعام میپذیرند ولی در مورد وجود آدمی همعقیده نمیشوند. حتی یک فیزیولوژیست مکانیسیست[ 11 ] و یک فیزیولوژیست ویتالیست[ 12 ] هر کدام موجود را به نظری دیگر مینگرند. موجود زنده از دریچه چشم ژاک لوب[ 13 ] و هانس دریش[ 14 ] متفاوت است.محققا بشریت تلاش زیادی برای شناسایی خود کرده است ولی با آنکه ما امروز وارث گنجینههایی از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستیم هنوز جز به اطلاعات ناقص در مورد انسان دسترسی نداریم که آنها نیز زاییده روشهای تحقیقی ماست و حقیقت وجود ما در میان جمع اشباحی که از خود ساختهایم مجهول مانده است.در واقع جهل ما از خود زیاد و نواحی وسیعی از دنیای درونی ما هنوز ناشناخته مانده است و بیشتر پرسشهایی که مطالعهکنندگان زندگی انسان طرح میکنند بدون پاسخ میماند: چگونه مولکولهای اجسام شیمیایی در ساختمان پیچیده و موقتی سلولها سهم میگیرند و زندگی را در خود نگه میدارند؟ چگونه ژنهای[ 15 ] موجود در هسته سلولهای جنسی خصایص ارثی را مشخص و نمودار میکنند؟ سلولها با اجتماعات خود چگونه اشکال بافتی و اندامی را بهوجود میآورند؟ گویی اینها نیز مانند زنبور عسل و مورچه وظیفهای را که در اجتماع بهعهده دارند از پیش میدانند ولی طرقی را که آنها برای ایجاد یک بدن پیچیده و در عینحال ساده بهکار میبرند، نمیشناسیم.ماهیت حقیقی عمر انسانی یعنی زمان روانی[ 16 ] و زمان فیزیولوژیکی چیست؟ اگرچه میدانیم که ترکیبی از بافتها و اندامها و هومورها[ 17 ] و نفس عاقله[ 18 ] هستیم ولی چگونگی روابط اعمال روانی با سلولهای مغزی بر ما پوشیده است و ما حتی به فیزیولوژی سلولهای مغزی آشنایی نداریم!شابک 9786003767799 دسته بندی کتاب عمومیموضوع اصلی فلسفهموضوع فرعی عمومینویسنده الکسیس کارلمترجم پرویز دبیریناشر نگاهسال انتشار 1399 مشاهده قیمت و خرید کتاب انسان موجود ناشناخته |
تاثیر علوم شناختی بر روانشناسی معاصر علوم شناختی به عنوان یکی از دانشهای نو در سالهای اخیر توسعه قابل ملاحظهای یافته است، به طوری که پیش بینی میشود با کمک سایر دانشهای جدید از جمله فن آوری زیستی، فن آوری اطلاعات و فن آوری نانو تحول عمیقی در زندگی بشر ایجاد کنند. این دانش که حوزهای میان رشتهای مرکب از علوم اعصاب، روانشناسی، زبان شناسی، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن است، ت ثیر چشمگیری بر روانشناسی داشته است، تا آنجا که امروزه رویکرد شناختی در اکثر دانشکدهها، مراکز تحقیقاتی و کتابها و مجلههای روانشناسی گرایش حاکم به شمار میرود.روانشناسی شناختی با تکیه بر تجربه توانسته است قفلهای بسیاری را از مغز و ذهن انسان بگشاید و به برکت شناخت مغز وکارکردهای آن اطلاعات با ارزشی درباره ریشههای رفتار آدمی به دست دهد که میتواند به استفاده بهینه از مغز، معالجه آسیبهای مغزی و طراحی الگوهای مصنوعی از روی مغز کمک کند. امروزه مغز دیگر جعبه سیاه تلقی نمیشود و بشر نه فقط به درون آن دسترسی دارد، بلکه میتواند در آن مداخله کند.مداخله آموزشیروانشناس شناختی ت ثیر عمیقی بر آموزش و پرورش به عنوان یکی از زمینههای اصلی استفاده بهینه از مغز گذاشته است. این سوال همواره برای بشر مطرح بوده است که چگونه میتواند از مغز خود بهتر استفاده کند. امروزه به دلیل پیشرفت علوم شناختی، اطلاعات ما درباره ادراکات، زبان، یادگیری، حافظه، توجه خلاقیت، حل مسیله، برنامه ریزی و تصمیم گیری و خلاصه کارکردهای عالی مغز بیش از گذشته شده است و ما میتوانیم بر اساس این اطلاعات روشهای بهتری را در آموزش و پرورش به کار گیریم تا با صرف حداقل انرژی بیشترین بهره را از این نعمت خدادادی ببریم.رویکرد شناختی در آموزش و پرورش شیوههای سنتی آموزش و پرورش را تغییر داده و به سرعت حاکمیت خود را بر نظام آموزشی تثبیت مینماید، به طوری که در کشورهای پیشرفته مدارسی تحت عنوان مدارس شناختی ت سیس شده است. در جمهوری اسلامی ایران نیز اولین مدرسه شناختی به عنوان یک الگو در سطح پیش دبستانی در سال تحصیلی جدید کار خود را آغاز کرده است و امید میرود بتواند تحولی را در آموزش و پرورش نونهالان کشور پدید آورد.تغییر ذهنیکی از وظایف مصلحان اجتماعی، روحانیون، رسانههای گروهی و حتی والدین و همسران تغییر ذهن سایر انسانها است. ما در زندگی روزمره خویش تلاش میکنیم ذهن دیگران را تغییر دهیم و حتی دایما به تغییر ذهن خودمان نیز میپردازیم. سوال این است که چگونه میتوان ذهن دیگران یا خود را با موفقیت تغییر داد. این یک سوال شناختی است و دانشمندان علوم شناختی سعی کردهاند با توجه به یافتههای این علوم به این سوال پاسخ دهند. و علوم شناختی با تسلطی که اینک بر ساز و کارهای مغز برای یادگیری، یادسپاری، تفکر، بازنگری و خلاصه شکل گیری ذهن افراد به دست آورده میتواند راهکارهایی برای ت ثیرگذاری بر ذهن دیگران و تغییر، اصلاح با تقویت آن پیشنهاد کند. رسانههای گروهی به خصوص با استفاده از این روشها بهتر میتوانند در فرهنگ سازی و هدایت افکار عمومی ایفای نقش کنند. البته، بدون تردید در اینجا یک مسیله اخلاقی نیز پیش میآید که ما تا چه میزان اجازه داریم با استفاده از این فنون ذهن دیگران را به این سو با آن سو هدایت کنیم و چگونه میتوان از دسترسی فریبکاران به این فنون جلوگیری کرد و آیا هنر و علم تغییر دهن به شست و شوی مغزی نمیانجامد؟ به هر صورت از هر علمی با ابزاری میتوان استفاده درست یا نادرست کرد. روانشناسی و فنون تغییر ذهن نیز از این قاعده جدا نیستند.مداخله تشخیصی و درمانیبا استفاده از یافتههای علوم شناختی و از طریق تصویربرداری عصبی میتوان زمینه بالقوه اختلالاتی مانند خوانش پریشی و درخودماندگی را در کودکان پیش بینی کرد و با مداخله به موقع عصب شناختی و تصویربرداری مجدد از آن، از ترمیم آن مطمین شد. این گونه مداخلات عصب شناختی راه را برای معالجه بسیاری از نقایص عصبی باز میکند و فصل جدیدی در علم اعصاب پدید میآورد.از جمله این مداخلات دستکاری ژنتیک و کاشت سلولی است. اینک به منظور تقویت عصبی و رفع کاستیها و فساد عصبی، بشر در حال تجربه دستکاری ژنتیک سلولهای عصبی، کاشت آن و سلول درمانی با پیوند عصبی است. یکی از دانشمندان علم اعصاب به نام مارتا فرح میگوید: " 20 سال پیش معقول به نظر نمیرسید که دانشمندان علم اعصاب برای نمایههای مغزی مربوط به راستی در برابر دروغ، حافظه قابل ارزیابی در برابر حافظه کاذب، احتمال ارتکاب جنایات خشونت بار در آینده، سبکهای استدلال اخلاقی، نیت همکاری و حتی محتوای خاص آگاهی (مثلا تصویردیداری از خانه در برابر چهره) حتی پیشنهاد داشته باشند. امروز نیز معلوم نیست که برای 20 یا 50 سال بعد چه خواهیم داشت؟آنچه قطعی است شروع مداخله عصبی در حیوانات میباشد که تا به حال نتایج چشمگیری داشته است. برای مثال، محققان موسسه مطالعات زیست شناختی سالک و دانشگاه کالیفرنیا در سن دیه گو موفق شدهاند با جلوگیری از تولید نوعی پروتیین که در ایجاد پلاکتهای مغزی موثر است، از دست دادن حافظه را در موشها کنترل کنند. با در کشور خودمان همپای برخی از کشورهای پیشرفته، تحقیق آزمایشگاهی درباره کشت و کاشت سلولهای عصبی و ترمیم سلولهای فاسد از طریق سلول درمانی آغاز شده است.هوش مصنوعیبا پیشرفت هایی که در زمینه هوش مصنوعی و تولید سامانههای هوشمند به دست آمده است، میتوان بین شناخت طبیعی و شناخت مصنوعی پیوند برقرار کرد. وسایل ارتباطی و واسطه هایی که امروزه برای جبران کاستیهای شناختی در دست تجربه است این امید را زنده کرده که بتوان در آینده بخشی از این کاستیها را ترمیم کرد. از جمله استفاده از رایانه هایی است که معلولین میتوانند با امواج مغزی خود آن را اداره کنند و مثلا مطالب خود را بدون استفاده از دست روی آن تایپ نمایند، با رایانه هایی که امواج مغزی فرد معلول را به کلام تبدیل میکند. تولید دست و پای مصنوعی نیز دیگر دستاورد دانشمندان علوم شناختی است که با اتصال به سلسله اعصاب فرد میتواند فقدان عضو او را جبران برخی از دانشمندان علوم شناختی پیش بینی میکنند که با کمک دانشمندان هوش مصنوعی بتوانند رایانه هایی بسازند که ایدهها را درک کند و به پردازش معنایی آنها بپردازد رایانه هایی که هوشهای چندگانه را تشخیص دهند و به رفع ضعف فرد در یک هوش خاص کمک کنند رایانه هایی که بتوانند به معنای واقعی کلمه با انسان صحبت کنند و درک متقابل داشته باشند. هوارد گارنر مجموعه این مداخلات را که با آن میتوان آینده جالبی را تصور کرد، مداخلات نرم افزاری و سخت افزاری مینامد.تصور کنید دنیای آینده چگونه خواهد بود اگر انسان بتواند با دخالت در مغز به وسیله کشت و پیوند سلولهای عصبی، دستکاریهای ژنتیک، و نیز از طریق جلوگیری از تولید پروتیین هایی که کار مغز را مختل میکنند، مغز انسان را کار آمدتر نماید بتواند با روشهای درمانی و ترمیمی عصب شناختی کاستیهای مغز را جبران کند و با روشهای شناختی با نرم افزاری استفاده بهتر از مغز را تضمین و بالاخره با استفاده از سامانههای مصنوعی کارکردهای مغز را تقویت کند.در عین حال فراموش نکنیم که مغز دایما در حال آفرینندگی است و مسیر تکامل را میپیماید و از این طریق خود را با شرایط محیطی تطبیق میدهد تا بقایش را تضمین نماید. برای مثال، ما امروز در مغز خود ژنی داریم به نام ASPN که شش هزار سال پیش وجود نداشت. بروس لاهن از محققین موسسه تحقیقات پزشکی هوارد هیوز دانشگاه شیکاگو معتقد است که مغز ما دایما در حال تکامل است و نمیتوان گفت که در آینده چه شکلی خواهد یافت.ضرورت آشنایی دانشجویان و دانش پژوهان با منابع جدیدمت سفانه باید اذعان کرد که مراکز علمی ما از جهت دسترسی به منابع جدید با محدودیت روبه رو هستند و دانشجویان به دلیل نداشتن تسلط کافی بر زبان نمیتوانند حتی از منابع موجود و با اینترنت به طور کامل استفاده کنند. در مورد اینترنت سواد اطلاعاتی دانشجویان نیز برای جست و جو در این منبع اطلاعاتی عظیم محدود است. از سوی دیگر ترغیب دانشجویان به مراجعه به منابع خارجی و استفاده از زبان اصلی این خطر را در بر دارد که زبان علمی فارسی توسعه لازم را پیدا نکند و روز به روز اتکای مراکز علمی ما به زبانهای خارجی افزایش یابد.منابع فارسی موجود، با قدیمی و دور از واقعیات امروز حوزه روانشناسی است و با ترجمههای آن ثقیل و غیر قابل درک است. آنچه در چنین شرایطی حیاتی است پایه ریزی نهضتی اساسی برای ترجمه کتابهای روز به زبان روان فارسی به وسیله مترجمان متخصص و مسلط به متون روانشناسی و با ت لیف کتابهای درسی بر اساس آخرین یافتههای روانشناسی است.اساسا در دنیای امروز با توجه به توسعه فن آوری و کاربرد آن در تحقیقات روانشناسی، شاهد تحول عظیمی در این حوزه علمی هستیم، روانشناسی امروز تجربی است و فن آوریهای جدید به خصوص تصویربرداری از مغز و ثبت کارکردهای آن از یک سو و پیشرفت رایانهها و سامانههای شبیه سازی از سوی دیگر، ابزارهای مفید و موثری در اختیار محققان قرار داده و اینترنت نیز به کمک شتافته است.از نظر موضوعی نیز تحقیقاتی که امروز در دانشگاههای معتبر جهان انجام میشود، بیشتر حول کارکردهای مغز است، با این امید که دستاوردهای بشر در زمینه شناخت مغز بتواند در بهره برداری بیشتر و بهتر از مغز، رشد و پرورش ذهن و معالجه اختلالات روانی و تولید الگوهای مصنوعی از روی مغز مفید واقع شود.در زمینه آموزش روانشناسی نیز شاهد تحولات جالبی هستیم. برای مثال، اخیرا همراه کتابهای روانشناسی، آزمایشگاه مجازی روانشناسی شناختی ( Coglab ) نیز عرضه میشود، به طوری که دانشجویان میتوانند از طریق اینترنت به این آزمایشگاه مراجعه و در آنجا دست به آزمایش زده و دادههای آن را جمع آوری نمایند و در طرحهای تحقیقاتی خود مورد استفاده و استناد قرار دهند.علاوه بر این، دانشگاهها و موسسات آموزشی معروف جهان، طرح درس، منابع و حتی سخنرانیهای ارایه شده در کلاسهای درس روانشناسی را از طریق سایت خود در اختیار عموم قرار میدهند. به این ترتیب، برای مثال هر کس میتواند از مطالب و سخنرانیهای ارایه شده در کلاسهای روانشناسی شناختی دانشگاهام. آی. تی. استفاده کند؟زمینههای کاربرد روانشناسی شناختی نیز گسترش یافته است، به طوری که در آموزش و پرورش، رسانههای گروهی، حل معضلات اجتماعی، سیاست و بهداشت روانی خانوادهها و بسیاری از موارد دیگر شاهد بهره برداری بیشتر از یافتههای روانشناسی شناختی هستیم. |
اکسید نیتریک پیوندی برای ترمیم زخم اکسید نیتریک در واسطه رقت رگهای خونی، انقباض سلولهای اندوتلیال و شل شدن عضلات صاف بودند، اکتشافات آنها مبنایی برای درمانهای جدید برای فشار خون بالا و اختلال در نعوظ از جمله سایر شرایط بوده است. دانشمندان در مقالهای که در ژورنال شیمیایی ارتباطات منتشر شده است، مکانیسم تاکنون ناشناختهای را که زمینه ساز شکل گیری تیولهای نیتروسو است که محصولات مهم واکنش اکسید نیتریک هستند کشف کردهاند. این گروه متشکل از دو محقق وابسته به دانشگاه سایو پایولو موسسه شیمی ( IQ - USP ) در برزیل و یک همکار در دانشگاه کالیفرنیا سانتا باربارا ( UCSB ) در ایالات متحده دریافتند که این فرآیند در طول تشکیل آهن دیتروسسیل رخ میدهد، مجتمعها ( DNIC ) که همچنین محصول اکسید نیتریک هستند.اکسید نیتریک و DNIC ها" DNICS برای چندین کارکرد مورد آزمایش قرار گرفته است زیرا آنها اقدامات مشابهی با اکسید نیتریک را ترویج میکنند. مسیله این است که DNICها در حال حاضر با آزمایش و خطا مورد آزمایش قرار گرفتهاند به دلیل عدم وجود اطلاعات کافی برای انتخاب آنهایی که مناسبترین برای هر اقدام بیولوژیکی مورد نظر هستند. شامل مطالعه ویژگیهای DNIC مختلف برای تعیین اینکه کدام یک از آنها واکنش پذیرتر است، میباشد تا بتوانیم از یک مجموعه خاص مثلا به عنوان پایهای برای ایجاد داروی عروقی یا ترمیم کننده زخم استفاده کنیم. بسیاری از مجموعهها که از اکسید نیتریک حاصل میشوند در سلولها تولید میشوند اما DNIC فراوانترین آنها هستند.نقشهای فیزیولوژیکی آنها شامل پروتیین S - nitrosation (یا نیتروسیلاسیون) است که یک اصلاح پس از ترجمه است که طی آن اکسید نیتریک به بقایای سیستیین خاص در پروتیینها حمله میکند و گروههای تیول S - nitroso را تشکیل میدهد. S - nitrosation یک مکانیسم مهم برای تنظیم کلاسهای مختلف پروتیین است و بر بسیاری از فرآیندهای فیزیولوژیکی ت ثیر میگذارد. محققان نتوانستند دقیقا مشخص کنند که کدام ترکیبات به دلیل شدت فعالیت داخل سلولی از چه واکنشی مشتق میشوند، بنابراین پارامترهای آزمایشی را انتخاب کردند که هرچه ممکن بود به شرایط فیزیولوژیک نزدیک باشند، در حالی که از قبل میدانستند که چه عناصر موجود هستند. آنها از رزونانس پارامغناطیس الکترونی ( EPR ) برای مشاهده واکنش بین اکسید آهن II (آهن)، اکسید نیتریک و تیولهای با وزن کم مولکولی سیستیین و گلوتاتیون استفاده کردند، همه در سلولهای پستانداران فراوان هستند.با اکسید نیتریک کار ادامه داردمحققان نتوانستند دقیقا مشخص کنند که کدام ترکیبات به دلیل شدت فعالیت داخل سلولی از چه واکنشی مشتق میشوند بنابراین پارامترهای آزمایشی را انتخاب کردند که هرچه ممکن بود به شرایط فیزیولوژیک نزدیک باشند، در حالی که از قبل میدانستند که چه عناصر موجود هستند. آنها از رزونانس پارامغناطیس الکترونی ( EPR ) برای مشاهده واکنش بین اکسید آهن II (آهن)، اکسید نیتریک و تیولهای با وزن کم مولکولی سیستیین و گلوتاتیون استفاده کردند، همه اینها در سلولهای پستانداران فراوان هستند. |
حافظهی کرونایی یک سال گذشت !! دیگر عادت کرده بودیم به آنکه همدیگر را از روی چشمها بشناسیم و نصفه نیمه نظارهگر باشیمالبته همدیگر را نبینیم اگر هم دیدیم فقط چشم در چشم!همان روز نخست که گفتند باید در خانه بمانید اولین کاری که کردم آن بود که در گوگل سرچ کردم درمان زخم بستر چیست ؟ انتهای آن را خوانده بودم میدانستم قرار است دیگر در کلاسهای درس چرت نزنم میدانستم دیگر طعم چای هیچ سفره خانهای را نخواهم چشید!و میدانستم آنچه نباید بشود شده است! ذوق تازهای که از رفتن به کلاسهای فلسفه در مغزم ترشح شده بود زود خشکید.و جایش را به کنج اتاقم در خانه و تلفن همراهم داد.روزهای اول کلافه و آشفته بودم اما مدتی که گذشت دیدم نه فقط من بلکه جهان اطراف من نیز به این مهمان ناخوانده عادت کرد و با سرعت، رنگ جدیدی به خود گرفت. بقدری که در خانه ماندم و در فضای لایتناهی مجازی سیر کردم که یکروز وقتی میخواستم به مغازه پدر بروم در باورم نمیگنجید در مترو خیل جمعیت میبینم!احساس میکردم میان ربات هایی کوک شده کوک شدهام و این سوال که جهان ما نیز در کدام ابر کامپیوتر در اتاق چه کسی مدیریت میشود ، قویتر میشد !بالاخره بعد از شش ماه بی هدف گشتن در مجازی کسب و کار خودم را راه انداختم!تصمیم داشتم اول استارت کارم را بزنم سپس وارد مجازی اش بکنم اما امروز مدیریت دو پیج اینستاگرامی را بر عهده دارم و در طول روز بجز تایم هایی که کوک میشوم? (به بیرون میروم) باقی را در خانه و کنار لب تاب و یک گوشی همیشه فول حافظه و یک مادر مهربان میگذرانم! از نوجوانی با حافظهی گوشیها مشکل داشتم و همیشه کم میآوردم کاش تکنولوژی بقدری پیشرفت کند که بعد از سفر در سیاهچالهها ، حافظهی گوشیها بینهایت بشود مخصوصا سامسونگ که همیشه انتخاب من بوده!#روایتگرباش #کرونا |
انرژیهای تجدیدپذیر میتوانند ارمغانی بزرگ در دست مردمان ساکن در مناطق محروم باشند. دسترسی به منابع انرژی در تمامی مناطق جهان یکسان نمیباشد. در بسیاری از مناطق، مردمی در شرایطی زندگی میکنند که هیچگونه دسترسی به انرژی برق نداشته و بسیاری از فرصتهای آموزشی و اشتغال را از دست دادهاند. از جمله این مناطق، نواحی شهری و روستایی هند میباشد که جمعیت انبوهی از مردم هند، در حدود 65 میلیون نفر، در شرایط بسیار شدید عدم دسترسی به نیازها و خدمات اساسی زندگی، بسر میبرنند.اتصال به شبکه برق و یا دسترسی به منابع تامین آب وجود نداشته و مردم آنجا مجبور هستند تا از مواد ذخیره شده و یا مضر، جهت امرار معاش خود استفاده کنند. خانواده هایی که در این مناطق زندگی میکنند، از چراغ نفتی جهت رفع نیاز روشنایی ، آبهای آلوده برای آشامیدن و سوزاندن چوب برای پخت غذا استفاده میکنند. بدلیل نبود امکانات ارتباطی و آموزشی، امکان آموزش راههای مناسب جایگزین جهت تامین نیاز انرژی به این خانوادهها نیز فراهم نبوده و آنها یاد نگرفتهاند که چگونه میتوانند شرایط زندگی خود را با استفاده از روشهای دیگر بهبود ببخشند.این افراد بدلیل درگیری با فقر شدیدی که حاصل از همین عدم دسترسی به بسیاری از امکانات آموزشی و رفاهی میباشد، قادر به خرید وسایل اساسی مورد نیاز خود نبوده و بیشتر از وسایلی با کیفیت نامناسب استفاده میکنند.یکی از خطرهایی که زندگی و سلامت افراد ساکن در این مناطق را تهدید میکند، استفاده از چراغ نفتی جهت روشنایی میباشد. سوختن چراغ نفتی مقادیر زیادی از مونواکسید کربن، دی اکسید کربن، دی اکسید سولفور و انواع اکسیدهای نیتروژن را تولید میکند. قرار گرفتن در معرض این گازهای آلاینده تاثیرات ناگواری بر سلامتی، بویژه ایجاد عفونتهای تنفسی را در بردارد. از طرفی دیگر نور تولیدی از طریق سوزاندن چراغ نفتی بسیار نور ضعیفی بوده و قادر به تامین روشنایی کافی جهت کار و یا مطالعه بعد از غروب خورشید نمیباشد.نامناسب بودن استفاده از چراغ نفتیمسیله بسیار مهم دیگر در رابطه با استفاده از چراغ نفتی، تولید کربن بوده که منجر به تغییرات آب و هوایی و گرمایش بیش از حد زمین میشود. حدود 8 درصد از کربن تولید شده از طریق سوزاندن چراغ نفتی، به شکل کربن سیاه بوده که تاثیر آن بسیار شدیدتر از تاثیر دی اکسید کربن بر محیط زیست میباشد. بر اساس اندازه گیریهای صورت گرفته، تاثیر یک کیلوگرم کربن سیاه برروی گرمایش زمین در طی یک ماه، در حدود تاثیر 700 کیلوگرم از دی اکسید کربن بر آن در طول 100 سال میباشد.ضرورت عدم تولید کربنشرکت pollinategroup جهت مقابله با مشکلات موجود در همچنین مناطقی که از کمبود انرژی لازم برای داشتن زندگی با کمترین امکانات رفاهی رنج میبرند، شبکهای را راه اندازی کرده است که از طریق آن، محصولات ضروری زندگی در اختیار خانوادههای ساکن در این مناطق قرار میگیرد. این محصولات شامل فانوسهای خورشیدی، اجاق آشپزی خورشیدی، فنهای خورشیدی و تجهیزات خورشیدی تصفیه کننده آب میباشد. |
و اینک ستارگان متولد میشوند! چرخهی زندگی ستارهها از الگویی تبعیت میکند که عمدتا براساس جرم اولیهی ستاره است. ستارگان درون قسمت چگال گازوغبار میانستارهای با نام سحابی (ابر) متولد میشوند که برخی از آنها را به نام ابرهای مولکولی میشناسند. ابرهای مولکولی بهطور عمده از هیدروژن تشکیل شدهاند 23 تا 28 درصد آنها حاوی گاز هلیوم است و درصد بسیار کمی عناصر سنگینتر را شامل میشود. Eagle Nebula وقتی نواحی چگال هستهی سحابی تحت گرانش خود رمبش میکند، شکلگیری ستاره آغاز میشود. رمبش هسته، تودههایی بهوجود میآورد که سپس به پیشستاره ( Protostar ) تبدیل میشود. بهنظر کل فرایند تا 10 میلیون سال طول میکشد.یک ابر پیشستاره تا زمانی که انرژی پیوندی گرانشی آن از بین نرود به رمبش ادامه خواهد داد. این انرژی اضافی ابتدا از طریق تابش آزاد میشود. ابر در حال رمبش، درنهایت برای تداوم تابش، کدر میشود و سرانجام، انرژی باید به روشهای دیگری آزاد شود. یک ابر پیشستاره تا زمانی که انرژی پیوندی گرانشی آن از بین نرود به رمبش ادامه خواهد داد. این انرژی اضافی ابتدا از طریق تابش آزاد میشود. ابر در حال رمبش، درنهایت برای تداوم تابش، کدر میشود و سرانجام، انرژی باید به روشهای دیگری آزاد شود وقتی دمای هسته به 2000 کلوین میرسد، انرژی حرارتی، مولکولهای هیدروژن را تجزیه میکند که مربوط به یونیزه شدن اتمهای هیدروژن و هلیوم است. این فرایندها انرژی حاصل از انقباض را جذب میکنند.ستونهای آفرینش! - تصویری از سحابی عقاب که به این نام معروف شده است، جایی که ستارگان در آن زاده میشوند! زمانی که چگالی مادهی در حال رمبش به اندازه کافی رسید و شفاف شد، انرژی تابشی از طریق پیشستاره امکان گسیل شدن پیدا میکند. ترکیب گسیل انرژی به روش همرفت در درون پیشستاره و گسیل انرژی به روش تابش از نواحی خارجی آن، به ستاره این امکان را میدهد تا بیشتر منقبض شود. این انقباض گاز را بسیار داغ میکند و تا جایی ادامه مییابد که فشار داخلی پیشستاره در برابر رمبش گرانشی مقاومت میکند و بین نیروی رو به خارج و روبه داخل تعادلی برقرار میشود، حالتی که تعادل هیدروستاتیکی نام دارد. زمانی که فاز (مرحله) برافزایشی در حال اتمام است، جرم به جا مانده یک پیشستاره خواهد بود. Illustration Of Accretion Disk Of Protostar and jets برافزایش مواد روی پیشستاره بهصورت جزیی از دیسک پیرا - ستارهای ادامه مییابد. دیسک پیراستارهای تجمعی از ماده در اطراف ستاره است که از گاز، غبار، خردهسیارات، سیارکها یا بقایای برخوردها تشکیل شدهاست، وقتی که دما و چگالی به اندازه کافی باشد، همجوشی دوتریم آغاز میشود و فشار روبه بیرون ناشی از تابش، رمبش را کند میکند، اما متوقف نمیکند. موادی که ابر را تشکیل میدهند، روی پیشستاره فرو میریزند. در این مرحله جتهای دوقطبی به نام اجرام هربیگ - هارو ( Herbig - Haro ) تولید میشوند. بهنظر میرسد که این موضوع باعث کم شدن تکانه زاویهای اضافی مواد افتان میشود که به ستاره امکان شکلگیری میدهد. Herbig - Haro 24 - Hubble Space Telescope زمانی که پوشش گاز و غبار محیط اطراف پراکنده میشود و فرایند برافزایشی متوقف میشود، ستاره بهعنوان یک ستاره - پیش - رشتهی اصلی شناخته میشود. منبع انرژی این اجرام از انقباض گرانشی بهدست میآید که برخلاف احتراق هیدورژنی است که در ستارگان رشته اصلی رخ میدهد. ستارگان پیش - رشته اصلی مسیر هایاشی ( hayashi ) را در نمودار هرتسپرانگ - راسل دنبال میکنند. به این ترتیب، انقباض تا رسیدن به حد هایاشی ادامه مییابد و پس از آن در مقیاس زمانی کلوین - هلمهولتز با دمای ثابت ادامه مییابد. مکانیسم کلوین - هلمهولتز فرایندی نجومی است که در آن سطح یک ستاره (یا سیاره) سرد میشود. سرد شدن سطح منجر به کاهش فشار میشود و ستاره در اثر آن منقبض میشود. این انقباض، به نوبه خود هسته ستاره را گرم میکند. ستارگانی با جرم کمتر از نصف جرم خورشید به رشته اصلی میپیوندند. ستارگان پیش - رشته اصلی با جرم بیشتر نیز در پایان مسیر هایاشی به آرامی به حالت هیدروستاتیکی رمبش میکنند و از مسیر هنیی ( henyey ) تبعیت میکنند. مسیر هایاشی یک رابطه میان دما و درخشندگی است که ستارگان تازه متولد شده با جرمهای کمتر از سه برابر خورشید در فاز پیش - رشته اصلی از تحول ستارگان، از آن تبعیت میکنند. زمانی که پیشستاره انقباض سریع را پشت سر میگذارد و به یک ستاره تی - ثوری تبدیل میشود، به شدت درخشنده است. ستاره با شدت کمتری به انقباض ادامه میدهد و در این حین، مسیر هایاشی را طی میکند. دمای سطحی ستاره تقریبا ثابت میماند اما درخشندگی آن کمتر میشود. در این حالت، یا یک منطقه تابشی ایجاد میشود که در آن ستاره مسیر هنیی را میپیماید یا همجوشی هستهای آغاز میشود و به این ترتیب، ستاره وارد فاز رشته اصلی میشود. مسیر هنیی نیز مسیری است که ستارگان پیش- رشته - اصلی با جرمهایی بیشتر از نصف جرم خورشید در نمودار هرتسپرونگ - راسل اتخاذ میکنند که در پایان مسیر هایاشی است. لوییز هنیی اخترشناس آمریکایی، نشان داد این ستارگان میتوانند در دورهای معین از انقباض خود به سمت رشته اصلی، در حالت تعادل تابشی باقی بمانند. مسیر هنیی با یک رمبش کند در نزدیکی تعادل هیدروستاتیکی مشخص میشود. ستارگان این مرحله، در نمودار هرتسپرانگ راسل به صورت افقی به ستارگان رشته اصلی میپیوندند. در نهایت، هیدورژن شروع به همجوشی در هسته ستاره میکند و مابقی ماده پوششی توسط فشار روبه بیرون حاصل از همجوشی کنار زده میشود. در این بخش، مرحله پیشستارهای به پایان میرسد و مرحله رشته اصلی ستاره بر نمودار هرتسپرونگ - راسل شروع میشود.نمودار هرتسپرانگ - راسل مراحل فرایند تکامل ستارگان با جرمهای نزدیک به جرم خورشید و کمتر به خوبی تعریف شدهاند. در ستارگان پرجرمتر طول فرایند شکلگیری ستاره با زمانبندی دیگری از تکامل آنها قابل قیاس است، فرایند کوتاهتر و به خوبی تعریف نشده است. تکاملهای بعدی ستارگان تحت عنوان "تحول ستارگان" مطالعه میشود. گردآوری توسط تیم علمی انجمن نجوم اطلس نویسنده: برتسین مقدسمنابع: 1 . نجوم به زبان ساده - مایر دگانی |
ساز و کار روحها و گردی زمین همونطور که از عنوان پیداست، این نوشته با فرض اینکه روح وجود داره نوشته شده. اما این بدین معنی نیست که اگر شما به روح اعتقاد ندارید این پست رو نباید بخونید، چه بسا که شاید نویسنده این پست خودش هم به روح اعتقاد نداشته باشه، اما اگر روحی وجود داشته باشه بیگمان ویژگیهایی که در این نوشته در موردشون بیان شده بی چونوچرا درسته!شاید مهم باشه که من تو این نوشته درباره خود مفهوم و چیستی روح نمیخوام صحبت کنم. روح یک عامله که وقتی به جسم اضافه میشه بهش پتانسیل یادگیری و به یاد سپردن اتفاقها رو میده! پس خیلی ساده بخوام بگم وقتی ما میخوابیم روح از بدنمون جدا میشه و میره یه جایی .روحها کجا میرن؟بر عکس جسم آدمها روحها به صورت اشتراکی استفاده میشن! یعنی زمانی که فردی میخوابه روح از بدنش جدا میشه و میره داخل بدن یه نفر دیگه تا اون نفر از خواب بیدار شه و روزش رو شروع کنه. این موضوع کمک میکنه تا ما با تعداد تمام آدمهایی که تو دنیا زندگی میکنن نیاز به روح نداشته باشیم و هزینه تمام شده کاهش چشمگیری پیدا کنه.پس چرا؟شاید به نظرتون این مسایل خیلی مسخره به نظر بیاد و کلی سوال تو ذهنتون نقش بسته باشه که پاسخش رو ندونید! تو این بخش چند تا سوال رو به صورت نمونه بررسی میکنیم.چرا پس خواب میبینیم؟ قبل از اینکه روح از بدن خارج بشه زمان کوتاهی در اختیار داره، در واقع به این شکله که با روح تماس گرفته میشه و بهش گفته میشه که تا چند دقیقه دیگه قراره بره تو بدن یه نفر دیگه!تو این چند لحظه روح وقت داره که هر کاری مد نظرشه انجام بده، بعضی از روحها دوست دارن که یه داستان کوتاه بنویسن بذارن رو میز کارشون، اینطوری وقتی روح بعدی میاد میتونه که این داستان رو بخونه که باعث میشه ما یادمون بیاد چه خوابی دیدیم. اگر باور این موضوع براتون سخته به این نکته توجه کنید که عموما چیزی که شما بعد از یه خواب طولانی مثلا 6 تا 8 ساعته معمولا فقط یه داستان خیلی کوتاه رو به یاد میارید. البته روحهایی هم وجود دارن که میتونن سریعتر بنویسن و شما داستان یه کم طولانیتری رو یادتون بیاد. ولی در نهایت طول اون داستان با مدت زمانی که خواب بودید همخونی نداره!چرا بعضی شبها راحت خوابمون نمیبره؟روح خارج از بدن نمیتونه زندگی کنه، و خوابیدن به معنیه خارج شدن روح از بدنه. حالا فرض کنید اون زمانی که شما میخواید بخواید هیچکس تو دنیا نمخواد بیدار بشه! پس روح شما باید منتظر بمونه که یه نفر قرار باشه که بیدار بشه تا بدن شما رو ترک کنه.البته به همین سادگی هم نیست، یادتون باشه که ممکنه خیلیها همزمان با شما بخوان بخوابن. تو چنین شرایطی یک صف تشکیل میشه و که حاوی اسم روح هاییه که میخوان از بدن جدا بشن. هر کسی که بخواد بیدار بشه بهش یک روح از سر این صف نسبت داده میشه. روح که میفهمه نوبتش شده میره تو جلد اون شخص و آدمی که روح از بدنش خارج شده میخوابه. پس چطوری شبها یه دفعه از خواب میپریم؟ این سوال خیلی خوبیه، فرض کنید که یک نفر در گوشهای از جهان به هر دلیلی از حال میره، ممکنه به خاطر افتادن فشار خون باشه، یا تصادف و یا هر حادثه دیگه! ببینید تو اون لحظه اون روح نیاز داره که به یک جسم دیگه وارد بشه. نمیخوام وارد الگوریتم انتخاب بدنی که روح باید بهش منتقل بشه بشم، مهم اینه که اون شخص ممکنه هر کسی باشه و اگر اون شخص شما باشید قطعا یک دفعه از خواب میپرید.نتیجه گیری پایانیزمین گرد است که اگر نبود شب و روز در همه جای دنیا در یک زمان اتفاق میفتاد و لازم بود که به تعداد آدمهای روی کره زمین روح وجود داشته باشه، ولی ما میدونیم که روحها به صورت اشتراک مورد استفاده قرار میگیرن. |
فیسارم پلی سلوفلیوم کپک لجن، فیسارم پلی سلوفلیوم این کپکی است که دچار بحران هویت شده، چون در واقع اون یک کپک نیست، پس اجازه بدید مستقیم از همینجا شروع کنیم. این ارگانیسم یکی از 700 نوع کپک لجن شناخته شده است که متعلق به زیرشاخهی آمیبها میباشد. این یک ارگانیسم تک سلولی است، یک سلولی که با سلولهای دیگر میپیوندد تا یک تودهی سلولی تشکیل دهند برای به حداکثر رساندن قدرت عملشان. بنابراین در یک کپک لجن شما ممکن است هزاران ویا میلیونها هستهی سلول بیابید، که همگی یک دیوارهی سلول مشترک دارند، و همگی به عنوان یک موجود واحد عمل میکنند.چطور چیزی که در حقیقت یک بسته سلول لجن است میتواند قلمرو خودش را ترسیم کند، خودش را بشناسد، و با هدف ظاهری حرکت کند?کپک لجن میتواند شبکههای پر بازده بسازد و "مسالهی فروشندهی دورهگرد" را حل کند.کپک لجن در حقیقت یک کامپیوتر بیولوژیک است. تک سلولی هایی را در نظر بگیرید که در شرایط بحران غذایی قرار گرفتهاند. تک سلولیها در این شرایط گرد هم میآیند تا بالاخره کپک لجنی را تشکیل دهند. بنابراین در یک کپک لجنی ممکن است میلیونها تک سلولی را بیابید که همگی یک دیواره سلول مشترک را تشکیل دادهاند. حالا این ارگانیسم زنده کاملا هوشمندانه به دنبال غذا میگردد. اما چرا تک سلولها به هم میپیوندند؟ در واقع تشکیل کپک نوعی واکنش به کمبود غذا در محیط اطراف است. وقتی تک سلولی با کمبود مواجه میشود، برای بقا که مهمترین هدف آن است، راه چارهای ندارد جز پیوستن به سلولهای دیگر. این کل یکپارچه یعنی کپک، واقعا حیرت انگیز عمل میکند. میتواند حرکت کند، کوتاهترین مسیرها را انتخاب میکند و مسیرهای تکراری را دیگر نمیرود. کپک مغز ندارد، اصولا هیچ زیرسیستمی در کپک مسیولیت ویژهی جستجوی غذا یا فرماندهی دیگران را بر عهده ندارد. این کل، ساختار خود سازماندهی است که در یک همکاری بی نظیر به دنبال بقاست. این نقل علمی، داستان امروز زندگی جامعهی ایرانی است. جامعهای که از جانب حیاتیترین عناصر حیات خود، درگیر مسیله بقاء است. شرایط حاکم بر کشور ما یک شرایط فوق بحرانی است. طبیعت بزرگترین معلم انسان هاست. کپکها در شرایط غیرمعمول رفتارشان در جهت بقا یکپارچه شد. کپک کار بیهودهای نمیکند، اما شاید ما هنوز به عقلانیت کپک نرسیدهایم!باید گفت در این شرایط وظیفه دیگری دانستن بلاهت است، دنبال ردپای خودی و ناخودی بودن احمقانه است و چشم انتظار یک مغز متفکر یا نهادی متولی بودن، انتظاری نابجاست.چه کسی گفته در شرایط بحرانی هر کسی کار خودش را بکند؟ وقتی پای مسیله بقا در میان باشد، هر زیرسیستمی باید برای گذار از بحران برنامهای در هماهنگی با زیر سیستمهای دیگر داشته باشد. |
نامهآلبرت انیشتین که اخیرا کشف شد در مورد پیوند بین فیزیک و زیستشناسی بحث میکند - هفت دهه قبل از ظهور شواهد شکل 1 . آلبرت انیشتینمنتشر شده در scitechdaily به تاریخ 26 ژوین 2021 لینک منبع Recently Discovered Letter Written by Albert Einstein Discusses Link Between Physics and Biology Seven Decades Before Evidence Emerges این کتاب در سال 1949 توسط فیزیکدان و برنده جایزه نوبل به بحث درباره زنبورها، پرندگان و اینکه آیا اصول فیزیک جدید میتواند از مطالعه حواس حیوانات حاصل شود یا خیر، میپردازد.این موقعیتی است که هنوز هم در فیزیک تا به امروز، با کلیات رو به رشدی از تحقیقات و درک این که چطور حیواناتی مانند پرندگان و زنبورها راه خود را در اطراف پیدا میکنند، تحقق مییابد.اکنون مطالعهای که توسط دانشگاه RMIT در ملبورن استرالیا انجام شد، در مورد این بحث میکند که اکتشافات اخیر در پرندگان مهاجر چگونه تفکرات انیشتین را در 72 سال پیش را پشتیبانی میکند.نامه منتشر نشده قبلی توسط جودیت دیویس با محققان در میان گذاشته شد - انیشتین آن را خطاب به شوهر فقید خود، محقق رادار، گلین دیویس، ارسال کرده بود.دانشیار RMIT ، آدریان دایر، مطالعات قابلتوجهی را در مورد زنبورها منتشر کردهاست و نویسنده اصلی مقاله جدید در مورد نامه انیشتین است که در مجله فیزیولوژی تطبیقی A منتشر شدهاست.شکل 2 . نامه آلبرت انیشتین، ت یید شده توسط دانشگاه عبری اورشلیم، جایی که انیشتین یادداشتها، نامهها و سوابق خود را وصیت کرد. اعتبار: دایر و همکاران 2021 ، جی کامپ فیسیول / دانشگاه عبری اورشلیمدایر گفت که این نامه نشان میدهد که چگونه انیشتین در انتظار اکتشافات جدید از مطالعه حیوانات است.او گفت: " هفت دهه پس از اینکه انیشتین فیزیک جدید را پیشنهاد کرد، ممکن است از درک حسی حیوانات ناشی شود، ما شاهد کشفیاتی هستیم که درک ما را در مورد ناوبری و اصول بنیادی فیزیک به پیش میبرد."این نامه همچنین ثابت میکند که انیشتین با کارل فون فریش برنده جایزه نوبل، که یک محقق حسی زنبور عسل و حیوانات بود، ملاقات کردهاست.در آوریل 1949 ، فون فریش تحقیق خود را در مورد این که چگونه زنبورهای عسل با استفاده از الگوهای پلاریزاسیون نور پراکنده از آسمان، به طور موثرتری حرکت میکنند، ارایه کرد.یک روز پس از اینکه انیشتین در سخنرانی فون فریش شرکت کرد، دو محقق در یک جلسه خصوصی شرکت کردند.اگرچه این جلسه به طور رسمی مستند نشده بود، نامه اخیرا کشفشده از انیشتین بینشی را در مورد آنچه ممکن است در مورد آن صحبت کرده باشند، فراهم میکند.انیشتین نوشت: " قابلتصور است که بررسی رفتار پرندگان مهاجر و کبوترهای حامل ممکن است روزی منجر به درک برخی فرآیندهای فیزیکی شود که هنوز مشخص نشدهاند."پروفسور اندرو گرینتری، فیزیکدان نظری در RMIT ، گفت اینشتین همچنین پیشنهاد داد که برای گسترش دانش ما در مورد فیزیک و زنبورها، لازم است انواع جدیدی از رفتار مشاهده شود.گرنتی گفت: " به طور قابلتوجهی، از طریق نوشتههای او روشن است که انیشتین پیشبینی کردهاست که اکتشافات جدید میتواند ناشی از مطالعه رفتار حیوانات باشد."بیش از 70 سال پس از زمانی که انیشتین نامه خود را ارسال کرد، تحقیقات نشان میدهد که چگونه پرندگان مهاجر هنگام پرواز هزاران کیلومتر برای رسیدن به یک مقصد دقیق حرکت میکنند.در سال 2008 ، تحقیق بر روی پایههای مجهز به فرستندههای رادیویی برای اولین بار نشان داد که این پرندگان از یک شکل قطب نمای مغناطیسی به عنوان راهنمای جهت گیری اولیه خود در طول پرواز استفاده میکنند.یک نظریه برای منشا حس مغناطیسی در پرندگان، استفاده از تصادفی بودن کوانتومی و درهمتنیدگی است. هر دوی این مفاهیم فیزیک برای اولین بار توسط انیشتین مطرح شدند.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
محاسبات کوانتومی: اولین رایانه کوانتومی اختصاصی بخش خصوصی IBM به این آزمایشگاه تحقیقاتی میرود! شکل 1 . کلینیک کلیولند برای حمایت از آخرین پروژه سلامت عمومی خود به تکنولوژی پیشرفته IBM تکیه خواهد کرد. منتشرشده در zdnet به تاریخ 30 مارس 2021 لینک منبع Quantum computing : IBM &# x27 ; s first private sector on - premise quantum computer is going to this research lab محاسبات ابری با عملکرد بالا، هوش مصنوعی، و تعدادی از کامپیوترهای کوانتومی: IBM با همکاری تازه امضا شده طولانی مدت که بیگ بلو در آن، زیرساختهای فنآوری را برای یک مرکز تحقیقاتی جدید که به تهدیدات سلامت عمومی مانند پاندمی COVID19 اختصاص دارد، فراهم میکند.کلینیک کلیولند واقع در اوهایو، یک موسسه غیرانتفاعی که مراقبتهای بالینی و بیمارستانی را با تحقیقات پزشکی و آموزش ترکیب میکند، از فنآوری پیشرفته IBM برای حمایت از آخرین پروژهاش استفاده خواهد کرد: یک مرکز جهانی برای تحقیقات پاتوژن و سلامت انسان. این مرکز جدید با سرمایهگذاری 500 میلیوندلاری به مطالعه پاتوژنهای ویروسی، بیماریهای ناشی از ویروس، ژنومیک، ایمونولوژی و ایمونوتراپی اختصاص خواهد یافت.شرکت IBM برای کمک به تحقیقات محققان در زمینه آمادهسازی و حفاظت در برابر پاتوژنهای نوظهور، یک "شتابده اکتشافی" طراحی کرده است - که جدیدترین قابلیتهای این شرکت را برای پشتیبانی بهتر از کار علمی مبتنی بر داده و پیگیری سریع کشف درمانهای جدید کمک میکند.آنتونی آنونزیاتا، مدیر شبکه کوانتوم IBM ، به ZDNet میگوید: "کوانتوم در چند سال اخیر به سرعت در حال پیشرفت بوده است، و بدون گفتن این که AI چقدر پیشرفت کرده است و همچنین ابر و به خصوص ابر ترکیبی چه پیشرفتهای شگرفی داشتهاند." "این همکاری آنها را کنار هم میآورد - نسخههای در حال ظهور آخرین قابلیتهای AI ، کوانتوم و نسل بعدی در محاسبات با عملکرد بالا."ممکن است به مطالعه مقاله بازنویسی قوانین علت و معلول توسط ماهیت کوانتومی علاقمند باشید.به عنوان بخشی از این همکاری، IBM ، برای اولین بار، سختافزار کوانتومی را به طور مستقیم در محل خود در کلیولند مستقر خواهد کرد. اولین مورد نصب آخرین پردازنده کوانتومی IBM ' s در زمان استقرار خواهد بود، با تعداد دقیق کیوبیت که هنوز تعریف نشده است، اما انتظار میرود که در هر جایی بین 50 تا 100 کیوبیت قرار گیرد. این دستگاه در نهایت توسط یک کامپیوتر کوانتومی دیگر با بیش از 1000 کیوبیت متصل خواهد شد، که این شرکت اخیرا متعهد به توسعه آن تا سال 2023 شده است.این بدان معنی است که محققان کلینیک کلیولند اولین کسانی خواهند بود که از کامپیوترهای کوانتومی IBMs در تسهیلات خود استفاده خواهند کرد، زیرا هر مشتری کوانتومی دیگر از بیگ بلو در حال حاضر محدود به دسترسی به سختافزار از طریق ابر، و یا یک ماشین اختصاصی در یک ساختمان IBM است.برنامههای تحقیقاتی که کلینیک کلیولند برای این مرکز جدید طراحی کرده است، بلندپروازانه هستند. آنها شامل گسترش درک یا پاتوژنهای ویروسی و پاسخ ایمنی انسان، ایجاد پزشکی شخصی، توسعه درمانهای جدید، گسترش تستهای تشخیصی جدید و یا حتی استفاده از تجزیهوتحلیلهای پیشگویانه برای درک اینکه چگونه عوامل اجتماعی - اقتصادی ممکن است بر پاتوژنها در جوامع خاص تاثیر بگذارند، میباشد.به عبارت دیگر، این موسسه به دنبال کارهای نمایی با دادههای سنگین است. آنونزیاتا میگوید: "یک بخش از مشکل، جستجوی تمام دادههایی است که در ادبیات علمی وجود دارند و سعی میکنند آن را درک کنند." "هنگامی که ایدهای از این نقشه دادهها دارید، باید سعی کنید با به تصویر کشیدن فرضیاتی که میتوانید کشف کنید، بینشی از آن به دست آورید."این جایی است که AI و رایانش ابری با عملکرد بالا وارد میشوند. IBM ، محققان کلینیک کلیولند را با دسترسی به ابزارهایی مانند جستجوی عمیق، که میتوانند به سرعت دادههای ساختاری و بدون ساختار را تجزیهوتحلیل کنند، یا به تریبون عملکردی ژنومیک IBM ، یک مخزن ابری که به طور مداوم با صدها هزار ویژگی برای ژنوم ویروسی مختلف بهروزرسانی میشود، به طوری که دانشمندان میتوانند مولکولهای خاص در طراحی دارو را بهتر هدف قرار دهند، فراهم خواهد کرد.تکنولوژی RoboRXN IBM ' s نیز مستقر خواهد شد، که ابر، AI و اتوماسیون را با هم ترکیب میکند، تا به محققان اجازه دهد مولکولهای جدید را از راه دور طراحی و ترکیب کنند. RoboRXN مبتنی بر یک مدل AI است که حدود یک میلیون واکنش شیمیایی شناختهشده را آموزش داده است و میتواند یک روش شیمیایی توصیفشده از طریق یک مرورگر وب توسط محققی که در خانه نشسته است را به دستورالعملهای قابل خواندن توسط ماشین ترجمه کند که یک ربات آزمایشگاهی میتواند آن را اجرا کند. دانشمندان سپس میتوانند از هر جای دنیا به آزمایشگاه خودکار متصل به ابر خود دسترسی داشته باشند.مطالعه مقاله محاسبات کوانتومی و یادگیری تقویتی به نیروها ملحق میشوند تا AI سریعتری را ایجاد کنند. توصیه میشود.این مسیله باقی میماند که بسیاری از مشکلاتی که کلینیک کلیولند امیدوار است به آنها بپردازد پیچیده هستند - در واقع، مقابله با آنها با روشهای سنتی غیرممکن است. طراحی دارو را در نظر بگیرید: مولکولها از اتمهای مختلفی تشکیل شدهاند و با تعداد زیادی پیکربندی و ترکیب ممکن به وجود آمدهاند که به این معنی است که تعداد زیادی از مولکولها میتوانند به طور بالقوه یک داروی معتبر را تشکیل دهند. به عبارت دیگر، دستیابی به یک نتیجه مطلوب نیازمند کار شبیهسازی انبوه داده است.به همین دلیل است که انتظار میرود محاسبات کوانتومی و پتانسیل آن برای انجام چندین محاسبه در یک زمان، تاثیر بزرگی داشته باشد. آنونزیاتا میگوید: "کوانتوم قول میدهد که مشکلات غیرقابل حلی ایجاد کند." او قول میدهد که به ما اجازه دهد تا سیستمهای شیمیایی را با جزییات بسیار بیشتری نسبت به امروز درک کنیم. استفاده از کوانتوم برای پیشرفت و رسیدن به شبیهسازیهای دقیقتر جز کلیدی این همکاری است.با یک سیستم اول که کمتر از 100 کیوبیت را پشتیبانی میکند، محققان بالینی نباید انتظار داشته باشند که حل مشکلات در مقیاس بزرگ را در حال حاضر شروع کنند. در حال حاضر، کامپیوترهای کوانتومی تنها قادر به شبیهسازی مولکولهای بسیار کوچک هستند، و تنها زمانی است که به مرز 1000 کیوبیت رسیدهاند که انتظار میرود این تکنولوژی باعث ایجاد ارزش اولیه در داروسازی و مواد شیمیایی شود.آنونزیاتا توضیح میدهد که در عوض محققان زمینه را برای آمادهسازی کامپیوترهای کوانتومی برای رشد آماده خواهند کرد. او میگوید: "آنها امروز در حال بررسی مشکلات در مقیاس کوچکتر خواهند بود، درک اینکه آنها چگونه مقیاس میگیرند و چه چیزی برای گسترش دامنه مشکلاتی که میتوانیم به آنها رسیدگی کنیم لازم است." "آیتمهای متمرکز کوتاهمدت برای سیستمهای بزرگ آماده میشوند، تکنیکها و نحوه تناسب آنها با جریانهای کاری علمی خود را درک میکنند."" این یک مشارکت 10 ساله است و ما انتظار داریم که پیشرفت در بازه کامل آن دوره 10 ساله رخ دهد."با استقرار مستقیم دستگاههای کوانتومی در یک ساختمان مشتری، IBM قطعا نشان میدهد که آماده شروع یکپارچهسازی فنآوری در جریانهای کاری است تا در کنار روشهای محاسباتی کلاسیک مورد استفاده قرار گیرد - یک گام جدید به سمت تجاریسازی فنآوریهای کوانتومی. آنونزیاتا میگوید: "ما قصد داریم سیستمی ایجاد کنیم و آن را برای اولین بار در سایت مشتریان مستقر کنیم." "این کار امکان ادغام در زیرساخت فنآوری اطلاعات آنها را فراهم میکند که اولین چیز از نوع خودش خواهد بود."حرکت بعدی بیگ بلو در زمینهای که به سرعت در حال حرکت است، و جایی که رقابت در حال شتاب گرفتن است، دیده خواهد شد. برای مثال، سال گذشته، Rigetti Computing اعلام کرد که اولین کامپیوتر کوانتومی تجاری انگلستان را خواهد ساخت، که در ابینگدون، آکسفوردشایر میزبانی خواهد شد. این دستگاه برای شرکتها و دانشگاههای سراسر کشور جهت استفاده در چند سال آینده در دسترس خواهد بود.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله تکنولوژی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
مرغ هایی که تخم رنگی میگذارند همه ما به صورت طبیعی پوسته تخم مرغها را به دو رنگ سفید و یا قهوهای میدانیم. اما مرغ هایی هم وجود دارند که تخم مرغ هایی با رنگهای مختلف از جمله رنگ ابی،سبز و یا قهوهای بسیار تیره تولید میکنند. ژنتیک این نژادهای خاص به نحوی است که در زمان ساخت پوسته تخم به آن رنگ دانه آبی و یا سبز اضافه میکند. اگرچه رنگ پوسته تخم نژادهای خاص میتواند متفاوت باشد، ولی محتویات داخل آن از جمله سفیده و زرده همانند تخم مرغ سفید و یا قهوهای میباشد. حتی از نظر مواد غذایی نیز هیچ تفاوتی با هم ندارند. مت سفانه بیشتر افراد وقتی تخم مرغ آبی یا سبز رنگ این نژادها را مشاهده میکنند، در ابتدا فکر میکنند که به خاطر بیماری رنگ پوسته این نوع تخمها متفاوت میباشد و حتی برخی از پرورش دهندگان سعی میکنند آن مرغ را سر ببرنند. در حالیکه بیشتر مرغ هایی که تخم رنگی تولید میکنند از جمله نژادهای زینتی مرغ بوده و جوجه آنها قیمت بسیار بیشتری در مقایسه با جوجههای معمولی دارد.مهمترین مرغ هایی که تخم رنگی تولید میکنند :مرغ آراکانا Araucanas پوسته تخم این نژاد به رنگ آبی - سبز میباشد. این نژاد بومی آمریکای جنوبی است در کنار گوش این گونه مرغها پرهای زیبایی وجوددارد که ظاهر با نمک و زیبایی به پرنده بخشیدهاند. این نژاد مرغ دم ندارد.مرغ Ameraucanas این مرغ نژاد آمریکایی نیز تخم آبی رنگ میگذارد. این نژاد از نژاد آراکانا به دست آمده است و به همین دلیل پوسته تخم آن با نژاد آراکانا تقریبا هم رنگ میباشد.مرغ Easter Eggers این نژاد مرغ بسیار جالب بوده چون نژاد خالص آن ممکن است تخم هایی با رنگهای مختلف از جمله آبی، سبز، قهوهای، کرم، زیتونی و حتی تخم مرغ با پوسته سرخ رنگ بگذارد. این نژاد مرغ نیز به آمریکای جنوبی تعلق دارد.مرغ Cream Legbar این نوع مرغ و خروسها اصالتا انگلیسی بوده و از تلاقی بین نژادهای آراکونا، پلیموث راک و لگهرن طلایی به دست آمدهاند. مرغ Cream Legbar نیز تخم هایی به رنگ آبی یا آبی سبز میگذارد.مرغ Olive Eggers این نوع مرغها بعنوان یک نژاد خالص شناخته نمیشوند. ولی تخمهای این مرغ به رنگ سبز تا زیتونی متغیر میباشد.اگر به هر نوعی یکی از این نژادها را پرورش دهید و برای اولین بار شاهد تخمگذاری آنها باشید، ممکن است با مشاهده رنگ تخمها فکر کنید که مرغ مریض شده است. لذا اگر تخم مرغ با رنگ پوسته متفاوت مشاهده کردید، تعجب نکنید چون نژادهایی هستند که این چنین تخم مرغ هایی میگذارند.نژادهایی هم مثل Pendescena ، Welsummer و مارانس تخم به رنگ قهوهای پر رنگ و یا قرمز رنگ تولید میکنند. رنگ پوسته تخم این نژادها بسیار تیره و عمیق میباشد. |
هیدروکربنهای نفت خام نفت مخلوطی از تعداد بسیار زیادی هیدروکربن مختلف است. بیشترین مولکولهای یافت شده آلکانها (پارافینها) ، سیکلوآلکانها (نفتنها) ، هیدروکربنهای معطر یا مواد شیمیایی پیچیدهتری مانند آسفالتینها هستند. هر گونه نفت ترکیبی منحصر به فرد از مولکولها است که خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن را مانند رنگ و گرانروی تعریف میکند.آلکانها که به آنها پارافین نیز میگویند ، هیدروکربنهای اشباع شده با زنجیرههای مستقیم یا شاخهای هستند که فقط حاوی کربن و هیدروژن هستند و فرمول کلی آنها CnH2n + 2 است. آنها به طور کلی از 5 تا 40 اتم کربن در هر مولکول دارند ، اگرچه مقادیر کمی از مولکولهای کوتاهتر یا طولانیتر ممکن است در مخلوط وجود داشته باشدآلکانها از پنتان ( C5H12 ) تا اکتان ( C8H18 ) به بنزین تصفیه میشوند ، آنهایی که از نونان ( C9H20 ) تا هگزادکان ( C16H34 ) به سوخت دیزل ، نفت سفید و سوخت جت تبدیل میشوند. آلکانها با بیش از 16 اتم کربن را میتوان به روغن سوخت و روغن روان سازی تصفیه کرد. در انتهای سنگینتر ، موم پارافین یک آلکان است که تقریبا 25 اتم کربن دارد ، در حالی که آسفالت 35 و بالاتر دارد ، اگرچه اینها معمولا توسط پالایشگاههای مدرن به محصولات با ارزشتر شکسته میشوند. کوتاهترین مولکولها ، با چهار یا کمتر اتم کربن ، در دمای اتاق در حالت گازی هستند. آنها گازهای نفتی هستند. بسته به تقاضا و هزینه بازیابی ، این گازها یا شعله ور میشوند ، و یا بصورت تحت فشار تحت عنوان گاز مایع فروخته میشوند و یابرای ت مین انرژی مشعلهای خود پالایشگاه استفاده میشوند. در طول زمستان ، بوتان ( C4H10 ) با سرعت بالایی در استخر بنزین مخلوط میشود ،. تحت فشار کمی بالاتر از اتمسفر ، بیشتر به دلیل ت مین انرژی فندک سیگار شناخته میشود ، اما منبع اصلی سوخت بسیاری از کشورهای در حال توسعه است. پروپان را میتوان تحت فشار متوسطی مایع کرد و تقریبا برای هر کاربردی که برای ت مین انرژی به نفت احتیاج دارد ، از پخت و پز تا گرمایش گرفته تا حمل ، مصرف میشود.سیکلوآلکانها که به آنها نفتن نیز گفته میشود ، هیدروکربنهای اشباع شدهای هستند که دارای یک یا چند حلقه کربن هستند که طبق فرمول CnH2n اتمهای هیدروژن به آنها متصل میشوند. سیکلوآلکانها خواص مشابه آلکانها دارند اما از نقاط جوش بالاتری برخوردار هستند.هیدروکربنهای معطر هیدروکربنهای اشباع نشدهای هستند که دارای یک یا چند حلقه مسطح شش کربنی به نام حلقههای بنزن هستند که اتمهای هیدروژن با فرمول CnH2n - 6 به آنها متصل میشوند. آنها تمایل دارند با شعله دودهای بسوزند و بسیاری از آنها عطر شیرین دارند. برخی سرطان زا هستندتعداد مولکولهای مختلف در یک نمونه نفت را میتوان با تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی تعیین کرد. مولکولها به طور معمول در یک حلال استخراج میشوند ، سپس در یک کروماتوگراف گازی جدا میشوند و در نهایت با یک ردیاب مناسبتعداد مولکولهای مختلف در یک نمونه نفت را میتوان با تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی تعیین کرد. مولکولها به طور معمول در یک حلال استخراج میشوند ، سپس در یک کروماتوگراف گازی جدا میشوند و در نهایت با یک ردیاب مناسب مانند یک ردیاب یونیزاسیون شعله یا یک طیف سنج جرمی تعیین میشوند. به دلیل تعداد زیاد هیدروکربنهای هم شستشو در روغن ، بسیاری از آنها با کروماتوگرافی گازی قابل حل نیستند و معمولا به صورت برآمدگی در کروماتوگرام ظاهر میشوند. این مخلوط پیچیده حل نشده ( UCM ) از هیدروکربنها به ویژه هنگام تجزیه و تحلیل روغنهای فرسوده و عصاره از بافتهای موجودات زنده در معرض روغن آشکار میشود. برخی از اجزای نفت خام با آب مخلوط میشوند.احتراق ناقص نفت یا بنزین منجر به تولید محصولات جانبی سمی میشود. اکسیژن کم در هنگام احتراق منجر به تشکیل مونوکسیدکربن میشود. به دلیل دمای بالا و فشارهای زیاد ، گازهای خروجی حاصل از احتراق بنزین در موتورهای اتومبیل معمولا شامل اکسیدهای نیتروژن هستند که مسیول ایجاد مه دود شیمیایی هستند.پیدایش نفتنفت یک سوخت فسیلی است که از مواد آلی فسیل شده قدیمی مانند زیوپلانکتون و جلبک بدست میآید. مقادیر زیادی از این بقایا در انتهای دریا یا دریاچه قرار میگیرند ، جایی که آنها در آب راکد (آب بدون اکسیژن محلول) یا رسوباتی مانند گل و لای پوشانده شدهاند سریعتر از تجزیه هوازی. تقریبا 1 متر زیر این رسوب ، غلظت اکسیژن آب کم ، زیر 0 ٫ 1 میلی گرم در لیتر بود و شرایط بی اکسیژن وجود داشت. دما نیز ثابت مانده است.با استقرار لایههای بیشتر در بستر دریا یا دریاچه ، گرما و فشار شدید در مناطق پایینتر ایجاد میشود. این فرآیند باعث تغییر مواد آلی ، ابتدا به ماده مومی معروف به کروژن ، در شیلهای مختلف نفتی در سراسر جهان و سپس با حرارت بیشتر به هیدروکربنهای مایع و گازی از طریق فرایند معروف به کاتاژنز میشود. تشکیل نفت از اثر تجزیه در هیدروکربن در انواع واکنشهای عمدتا گرمازا در دما یا فشار بالا یا هر دو اتفاق میافتد. این مراحل به تفصیل شرح داده شدهاند.پوسیدگی بی هوازیدر صورت عدم وجود اکسیژن فراوان ، از پوسیدگی باکتریهای هوازی پس از دفن آن در زیر لایه رسوب یا آب جلوگیری میشود . با این حال ، باکتریهای بی هوازی با استفاده از ماده به عنوان منبع دیگر واکنش دهندهها ، توانستند سولفاتها و نیتراتها را به ترتیب به H2S و N2 کاهش دهند. به دلیل وجود چنین باکتریهای بی هوازی ، ابتدا این ماده بیشتر از طریق هیدرولیز تجزیه میشود: پلی ساکاریدها و پروتیینها به ترتیب به قندهای ساده و اسیدهای آمینه هیدرولیز میشوند. اینها بیشتر توسط آنزیمهای باکتریها با سرعت تسریع شده به صورت بی هوازی اکسید میشوند: به عنوان مثال ، اسیدهای آمینه از طریق نم زدایی اکسیداتیو به اسیدهای آمینه منتقل میشوند ، که به نوبه خود واکنش بیشتری نسبت به آمونیاک و - کتو اسیدها نشان میدهد. مونوساکاریدها در نهایت به CO2 و متان تجزیه میشوند. محصولات پوسیدگی بی هوازی اسیدهای آمینه ، مونوساکاریدها ، فنلها و آلدییدها بهمراه اسیدهای فولویک ترکیب میشوند. چربیها و مومها تحت این شرایط ملایم به طور گسترده هیدرولیز نمیشدند.کاربرد مهمترین مواد شیمیایی از نفت خام در صنعتبنزنبنزنبنزن یک ترکیب شیمیایی آلی با فرمول مولکولی C6H6 است. مولکول بنزن از شش اتم کربن تشکیل شده است که در یک حلقه مسطح با یک اتم هیدروژن به هر یک متصل شدهاند. از آنجا که فقط حاوی اتمهای کربن و هیدروژن است ، بنزن به عنوان هیدروکربن طبقه بندی میشود.بنزن یک ترکیب طبیعی نفت خام است و یکی از مواد اولیه پتروشیمی است. با توجه به پیوندهای پی حلقوی پیوسته بین اتمهای کربن ، بنزن به عنوان یک هیدروکربن معطر طبقه بندی میشود. گاهی اوقات به اختصار PhH گفته میشود. بنزن مایعی بی رنگ و بسیار قابل اشتعال با بوی شیرین است و تا حدی مسیول رایحه اطراف جایگاههای بنزین (بنزین) است. این ماده در درجه اول به عنوان پیش ماده تولید مواد شیمیایی با ساختار پیچیدهتر مانند اتیل بنزن و کومن استفاده میشود کهسالانه میلیاردها کیلوگرم از آنها تولید میشود. بنزن اگرچه یک ماده شیمیایی عمده صنعتی است ، اما به دلیل سمی بودن در موارد مصرفی محدود است. .کروزوننفت سفید که به آن پارافین نیز میگویند ، مایعی هیدروکربنی قابل احتراق است که از نفت حاصل میشود. به طور گستردهای به عنوان سوخت در هواپیما و همچنین خانوارها استفاده میشود. نام آن از یونانی گرفته شده است: ( keros ) به معنای "موم" ، و توسط آبراهام گزنر ، زمین شناس و مخترع کانادایی به عنوانعلامت تجاری در سال 1854 قبل از تبدیل شدن به یک علامت تجاری عمومی ثبت شده است. گاهی اوقات در کاربردهای علمی و صنعتی ، نفت سفید را هجی میکنند. اصطلاح نفت سفید در بیشتر کشورهای آرژانتین ، استرالیا ، کانادا ، هند ، نیوزیلند ، نیجریه و ایالات متحده رایج است ، در حالی که اصطلاح پارافین (یا یک نوع ماده وابسته نزدیک) در شیلی ، شرق آفریقا استفاده میشود ، آفریقای جنوبی ، نروژ و در انگلستان. اصطلاح روغن چراغ ، یا معادل آن در زبانهای محلی ، در اکثریت آسیا رایج است. پارافین مایع (در آمریکا روغن معدنی نامیده میشود) محصولی چسبناک و کاملا تصفیه شده است که به عنوان ملین استفاده میشود. موم پارافین ماده جامدی مومی است که از نفت استخراج میشود.نفت سفید به طور گستردهای برای ت مین انرژی موتورهای جت هواپیماها (سوخت جت) و برخی موتورهای موشکی به صورت کاملا تصفیه شده به نام RP - 1 استفاده میشود. همچنین معمولا به عنوان سوخت پخت و پز و روشنایی و برای اسباب بازیهای آتش مانند پو استفاده میشود. در مناطقی از آسیا ، از نفت سفید بعنوان سوخت موتورهای کوچک قایق یا حتی موتورسیکلت استفاده میشود. کل مصرف نفت سفید در جهان برای همه اهداف معادل حدود 1 ٫ 2 میلیون بشکه ( 50 میلیون گالن ایالات متحده 42 میلیون گالن امپراتوری 190 میلیون لیتر) در روز استسوخت دیزلسوخت دیزل از نفت خام در پالایشگاههای نفت تصفیه میشود. پالایشگاههای نفتی آمریکا به طور متوسط از هر بشکه 42 گالن نفت خام 11 تا 12 گالن سوخت دیزل تولید میکنند.قبل از سال 2006 ، بیشتر سوخت دیزل فروخته شده در ایالات متحده حاوی مقادیر زیادی گوگرد بود. گوگرد موجود در سوخت گازوییل انتشار آلودگی هوا را ایجاد میکند که برای سلامتی انسان مضر است. در سال 2006 ، آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده الزاماتی را برای کاهش محتوای گوگرد سوخت دیزل فروخته شده برای استفاده در ایالات متحده صادر کرد. این الزامات با گذشت زمان مرحله به مرحله شروع شد و این کار با سوخت دیزل فروخته شده برای وسایل نقلیه مورد استفاده در جادهها آغاز شد و در نهایت شامل کلیه سوختهای دیزل غیر جادهای شد. سوخت دیزل که اکنون در ایالات متحده برای استفاده در بزرگراه فروخته میشود ، دیزل گوگرد فوق العاده کم گوگرد ( ULSD ) است که محتوای گوگرد آن 15 قسمت در میلیون یا کمتر است. بیشتر سوخت دیزلی فروخته شده برای استفاده در خارج از بزرگراه (یا غیر جاده) نیز ULSD است.اکثر کامیونهای باربری و حمل و نقل و همچنین قطارها ، اتوبوسها ، قایقها و وسایل نقلیه مزرعهای ، ساختمانی و نظامی دارای موتور دیزل هستند. برخی از کامیونها و اتومبیلهای کوچک دارای موتور دیزل نیز هستند. همچنین از سوخت دیزل در مولدهای موتور دیزل برای تولید برق استفاده میشود ، مانند روستاهای دور افتاده در آلاسکا ، در میان مکانهای دیگر در جهان. بسیاری از ت سیسات صنعتی ، ساختمانهای بزرگ ، تاسیسات نهادی ، بیمارستانها و تاسیسات برقی دارای دیزل ژنراتور جهت تهیه پشتیبان و منبع تغذیه اضطراری هستند.در سال 2019 ، مصرف سوخت تقطیر (اساسا سوخت دیزل) توسط بخش حمل و نقل ایالات متحده حدود 47 ٫ 2 میلیارد گالن ( 1 ٫ 1 میلیارد بشکه) بود. این مقدار 15 % از کل مصرف نفت ایالات متحده و از نظر محتوای انرژی ، حدود 23 % از کل انرژی مصرفی توسط بخش حمل و نقل را تشکیل میدهد.مازوت ( نفت کوره )نفت کوره (که به آن نفت سنگین ، سوخت دریایی ، پناهگاه ، روغن کوره نیز گفته میشود) کسری است که از تقطیر نفت بدست میآید..اصطلاح مازوت به طور کلی شامل هر نوع سوخت مایع است که در کوره یا دیگ بخار برای تولید گرما سوخته یا در موتور برای تولید نیرو استفاده میشود. با این حال ، این روغن معمولا شامل روغنهای مایع دیگر ، مانند روغنهایی که دارای نقطه اشتعال تقریبا 42 درجه سانتیگراد ( 108 درجه فارنهایت) [یا چرا؟ در یک مفهوم دقیقتر ، اصطلاح مازوت تنها به سنگینترین سوختهای تجاری است که نفت خام میتواند تولید کند ، یعنی آن دسته از سوختهای سنگینتر از بنزین (بنزین) و نفتا.نفت کوره از هیدروکربنهای زنجیره بلند ، به ویژه آلکانها ، سیکلوآلکانها و مواد معطر تشکیل شده است. مولکولهای کوچکی مانند پروپان ، نفتا ، بنزین برای اتومبیلها و سوخت جت (نفت سفید) دارای نقاط جوش نسبتا کمی هستند و آنها با شروع فرآیند تقطیر کسری حذف میشوند. فرآوردههای نفتی سنگینتری مانندسوخت دیزل و روغن روان سازی بسیار فرارتر بوده و با سرعت کمتری تقطیر میشوند ، در حالی که مازوت به معنای واقعی کلمه ته بشکه است. در تقطیر روغن ، تنها چگالی بیشتری نسبت به سوخت پناهگاه مواد اولیه کربن سیاه و بقایای قیر (آسفالت) است که به طور گستردهای برای آسفالت جادهها و در برخی مناطق برای آب بندی روکش استفاده میشود.مازوت کاربردهای زیادی دارد. این خانهها و مشاغل را گرم میکند و به کامیونها ، کشتیها و برخی از اتومبیلها سوخت میدهد. مقدار کمی برق توسط گازوییل تولید میشود ، اما آلاینده و گرانتر از گاز طبیعی است. در صورت قطع جریان گازرسانی یا به عنوان سوخت اصلی برای ژنراتورهای کوچک برق ، اغلب به عنوان سوخت پشتیبان برای اوج گیری نیروگاهها استفاده میشود. در اروپا ، استفاده از مازوت به طور کلی به اتومبیل (حدود 40 %) ، SUV (حدود 90 %) و کامیون و اتوبوس (بیش از 99 %) محدود میشود. بازار گرمایش منازل با استفاده از مازوت به دلیل نفوذ گسترده گاز طبیعی و همچنین پمپهای حرارتی کاهش یافته است. با این حال ، این در برخی مناطق ، مانند شمال شرقی ایالات متحده بسیار رایج است.مازوت باقیمانده از نظر کاربرد کمتری برخوردار است زیرا بسیار چسبناک است و لازم است قبل از استفاده با سیستم گرمایشی خاصی گرم شود و ممکن است حاوی مقادیر نسبتا زیادی آلاینده ، به ویژه گوگرد باشد که هنگام احتراق دی اکسید گوگرد تشکیل میدهد. با این حال ، خواص نامطلوب آن بسیار ارزان است. در واقع ، ارزانترین سوخت مایع موجود است. از آنجا که قبل از استفاده به گرمایش نیاز است ، از سوخت مازاد باقیمانده نمیتوان در وسایل نقلیه جادهای ، قایقها یا کشتیهای کوچک استفاده کرد ، زیرا تجهیزات گرمایشی فضای ارزشمندی را اشغال میکنند و باعث سنگین شدن وسیله نقلیه میشوند. گرم کردن روغن نیز روشی ظریف است که در مورد وسایل نقلیه کوچک و با سرعت بالا غیر عملی است. با این حال نیروگاهها و کشتیهای بزرگ قادر به استفاده از مازوت باقیمانده هستند.آسفالت نفت خامآسفالت نفت مایعی چسبناک ، سیاه و بسیار چسبناک یا نیمه جامد است که در اکثر روغنهای خام نفتی و در برخی رسوبات طبیعی وجود دارد. نفت خام نفت مخلوط پیچیدهای از هیدروکربنهای مختلف است. آسفالت نفت به عنوان بخشی از نفت خام تعریف میشود که با افزودن محلولهای هیدروکربن با جوش کم مانند پروپان ، پنتان ، هگزان یا هپتان ، از طریق هیدروکربنهای جوش بیشتر در نفت خام جدا میشود. این ماده رسوب شده از آسفالتنها تشکیل شده است که وزن مولکولی آنها در حدود ( 800 - 2500 گرم در مول) است و به صورت ورقهای مسطح حلقههای متراکم پلی آروماتیک با زنجیرههای آلیفاتیک کوتاه وجود دارد.در طول سالها ، از آسفالت نفت به عنوان قیر ، آسفالت یا گام یاد میشود. اصطلاحات از کشوری به کشور دیگر و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. آسفالت اغلب با قطران ذغال سنگ (یا گام ذغال سنگ) که از تجزیه در اثر حرارت زغال سنگ حاصل میشود و ساختار شیمیایی متفاوتی با آسفالت دارد اشتباه گرفته میشود.هنگامی که آسفالت نفت با سنگ مصالح ساختمانی (ماسه ، شن ، سنگ خرد شده و غیره) برای استفاده در راه سازی یا سنگفرش ترکیب شود ، اغلب از آن به عنوان بتن آسفالت ، سیمان آسفالت ، بتن قیر ، تخته سیاه یا قیر جاده نام برده میشود.ذخایر طبیعی آسفالت (که اغلب به آن تار میگویند) شامل دریاچههای آسفالتی مانند دریاچه برمودز در ونزویلا و دریاچه پیچ در ترینیداد است. از دیگر ذخایر طبیعی میتوان به شنهای روغنی (که غالبا شنهای قیر نامیده میشوند) و دو بزرگترین ذخایر شن و ماسههای نفتی مانند آلبرتا کانادا و منطقه کمربند روغن اورینوکو در ونزویلا اشاره کرد |
پروفسور نیما ارکانی، نابغه ایرانی جانشین انیشتین پروفسور نیما ارکانی حامد نابغه ایرانی در علم فیزیکپروفسور نیما ارکانی حامد فیزیکدان آمریکایی کانادایی متولد 1972 در زمینه فیزیک ذرهای و نظریه ریسمان کاربردی است و در حال حاضر استاد تمام وقت موسسه مطالعات پیشرفته است. و مادر وی هر دو فیزیک دان بودند که بعد از انقلاب به کانادامهاجرت کردند.این نابغه ایرانی "سی و دومین" نفر در لیست صد نابغه زنده دنیا است و از 14 سالگی در نظریه و قوانین نیوتون تحقیق کرده است. وی در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و دارای کرسی استادی در دانشگاه پرینستون است. این کرسی از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انیشتن بوده است و پس از اعلام نظریه عملکرد جهان ارکانی، از او دعوت شده که در طرح تونل شتاب دهنده سوییس ( LHC ) که با هزینه بالغ بر 5 میلیارد دلار ساخته شده، رهبری آزمایشها را بر عهده داشته باشد. او دکترای خود را در سال 1997 دریافت کرد و به بخش SLAC در دانشگاه استانفورد به منظور ادامه تحصیل در پست دکتری رفت.پروفسور نیما ارکانی حامد نابغهی ایرانیدر حال حاضر چین از این نابغه ایرانی برای پیشبرد پروژه شتابدهنده خود دعوت به عمل آورده است. چین به طور رسمی اعلام کرده که فاز نخست ساخت این پروژه عظیم را در سال 2020 آغاز خواهد کرد. آنچه که در چین ساخته خواهد شد دو برابر شتاب دهنده LHC اروپا و 7 برابر قدرتمندتر از آن خواهد بود. هم اکنون شتاب دهنده LHC سرن در اروپا بزرگترین ماشین واحد در دنیا محسوب میشود که شامل تونل بزرگی به درازای 27 کیلومتر میشود. اما تونل برخورد دهنده پوزیترون الکترون چرخشی مدور ( CEPC ) چین بین 50 تا 100 کیلومتر درازا خواهد داشت و این یعنی مساحتی به بزرگی منطقهای که منهتن آمریکا را شامل خواهد شد.دعوت از نابغهی ایرانی برای پروژه شتابدهنده چینی هاگفته میشود شهر Qinhuangdao در شمال چین و در ابتدای دیوار بزرگ این کشور مکان احتمالی ساخت این پروژه عظیم زیرزمینی خواهد بود. این مجموعه عظیم در دو بخش ساخته میشود. بخش نخست شامل مطالعه ذره بوزون هیگز و سرنوشت آن در نتیجه یک برخورد میشود. بخش دوم نیز که قرار است کار ساخت آن در سال 2040 شروع شود برخورد دهنده عظیم پروتون پروتون ( SPPC )نام دارد. از حیث فنی میتوان این بخش را نسخه به روز شده LHC به شمار آورد. دانشمندان در بخش دوم این پروژه برخوردهای فوق سرعتی پرتونها را مورد مطالعه قرار میدهند. آنها امیدوارند که در خلال بررسیهای این بخش از پروژه برخورد دهنده ذرات چین، احتمال کشف ذرات جدید را مورد بررسی قرار دهند.نابغه ایرانی مغز متفکر قدرتمندترین شتاب دهنده ذرات دنیاهمچنین این امیدواری وجود دارد که پاسخهایی برای معماهایی نظیر ماده تاریک، انفجار بزرگ ( Big Bang ) و سیاه چالهها ارایه شود. پروفسور ارکانی حامد درخصوص این پروژه میگوید:بدون شک چین در آینده پیشگام تمام کشورهای جهان در این عرصه خواهد بود. حضور این فیزیکدان ایرانی الاصل در چنین پروژه عظیمی برای چین یک اعتبار بزرگ محسوب میشود و درحالی که مقامات عالی رتبه این کشور از فیزیکدانان و دانشمندان شناخته شده جهان در حوزه فیزیک دعوت به همکاری در این پروژه کردهاند اما همکاری ارکانی حامد ارزشی متفاوت برای آنها دارد. وی درخصوص ویژگیهای این پروژه میگوید:یک شهر دایرهای شکل منحصربفرد را تصور کنید که در این پروژه شکل میگیرد و پیشگامان فیزیک ذرات از سراسر جهان در آن حضور پیدا میکنند. در این شهر شرکتهای فعال در زمینه فناوریهای نوین فرصتی ایده آل برای توسعه تحقیقات خود خواهند داشت. بسیاری بر این باورند که پروفسور نیما ارکانی حامد که به عنوان سی و دومین نفر در فهرست 100 نابغه زنده دنیا نیز شناخته میشود انیشتن زمان است. سوالات، نظرات و مشکلات خودتون رو با من به اشتراک بزارید تا من رو در انتخاب موضوع پستهای بعدی یاری کرده باشین و من بتونم پستهای کاربردی و جذابتری برای شما عزیزان قلم بزنم . میتونید من رو در توییتر و اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید. با احترامات فراوان سلطان |
10 فرد تاثیر گذار علمی جهان به انتخاب نیچر ? ریکاردو گالوایو"ریکاردو مگنوس اوسوریو گالوااو"( Ricardo Magnus Os rio Galv o ) فیزیکدان و مهندس نامی برزیلی است. وی مدتی مدیرکل موسسه ملی تحقیقات فضایی بزریل بود. او استاد تمام موسسه فیزیک دانشگاه سایو پایولو بود و سمتهای دیگری از جمله عضو آکادمی علوم برزیل، عضو پژوهشکده فیزیک و مشاور شورای انجمن فیزیکی اروپا را نیز داراست. چندی پیش "ریکاردو گالوایو"به همراه چند پژوهشگر موسسه ملی تحقیقات فضایی گزارشی درباره جنگل زدایی منتشر کردند و طی آن اظهار کرده بودند که عملیات جنگلزدایی از زمان حضور "ژاییر بولسونارو"( Jair Bolsonaro )، رییس جمهور بزریل افزایش چشمگیری یافته است. در 19 ژوییه سال جاری بولسونارو با خواندن این گزارش بسیار خشمگین شد و گزارش گالوایو و تیمش را مورد انتقاد شدید قرار داد و آنها را به اظهارات دروغین متهم کرد. پس از آنکه گالوایو واکنش شدید رییس جمهور را نسبت به گزارش دید در نامهای از دانشمندان موسسه ملی تحقیقات فضایی و صحت دادههای آنها دفاع کرد و رییس جمهور برزیل را "بزدل" خواند و خواستار جلسه رو در رو شد. وی این کارها را با شجاعت انجام داد و میدانست که این اقدامات وی ممکن است منجر به از دست دادن شغلش شود. آنچه که او نمیدانست این بود که او با انجام این کار میتواند قهرمان مردم شود چرا که او پس از انجام این کارها با تحسین خیل عظیمی از مردم مواجه شد و افراد بسیاری از اقدامات وی حمایت کردند، گرچه در پی این اقدامات او شغل خود را از دست داد زیرا موضع بسیار واضح و محکمی در دفاع از علم و در برابر اقتدارگرایی گرفت.ویکتوریا "ویکتوریا مایکل ویکی کسپی"( Victoria Michelle " Vicky " Kaspi ) اخترفیزیکدان آمریکایی - کانادایی و استاد دانشگاه مکگیل کانادا است. او مطالعات بسیاری درباره ستارههای نوترونی و تپ اخترها انجام داده است. طی 25 سال گذشته کسپی با استفاده از برترین تلسکوپهای جهان موفق به کشف اسرار بزرگ نجومی شد. در سال 2017 او به همراه چند پژوهشگر ساخت تلسکوپ رادیویی تداخلسنجی CHIME را آغاز کردند و تمام تلاش خود را کردند تا این تلسکوپ بتواند برترین تلسکوپ برای شناسایی "انفجارهای رادیویی سریع"( FRB ) شود. امسال مزد تلاشهای کاسپی و دیگر همکارانش پرداخت شد چرا که تلسکوپ CHIME به بهترین شکارچی انفجارهای رادیویی سریع در جهان تبدیل شد. انفجار رادیویی سریع یکی از پیچیدهترین اسرار کهکشانی امروز است. زمان عبور این سیگنالهای رایویی قوی، تنها چند میلی ثانیه است و همین ویژگی، ردیابی منبع و جایگاه کنونی آنها را دشوار میسازد اما توسط این تلسکوپ دیگر این امر دشوار نخواهد بود. "چایم"( CHIME ) که در بخش جنوب بریتیش کلمبیا قرار دارد و تاکنون موفق به رصد صدها انفجار(بیش از هر تلسکوپ دیگر) شده است.نناد "نناد سستان"( Nenad Sestan ) استاد علوم اعصاب، پزشک، ژنتیکدان و روانپزشک دانشکده پزشکی دانشگاه "ییل" است. نناد سستان به همان چند محقق از سال 2016 در حال کار بر روی فعالیت الکتریکی مغز بودند. آنها طی این سالها آزمایشات بسیاری انجام دادند و سرانجام در سال 2019 موفق به احیای مغز خوکها پس از مرگ و اندازهگیری فعالیت الکتریکی مغز آنها شدند. پژوهشگران موفق به احیای مغز خوکها تنها 4 ساعت پس از مرگ آنها شدند. دانشمندان با استفاده از یک سیستم موسوم به " BrainEx " موفق به احیای مغز خوکها پس از مرگ شدند. این سیستم با استفاده از سیستمهایی که مواد شیمیایی را از طریق سیستم گردش خون مغز نگه میدارند، نه تنها از مرگ سلول جلوگیری میکند، بلکه برخی از عملکردها مانند فعالیت سیناپسی را نیز بازسازی میکند. قانون کلی این است که وقتی مغز از اکسیژن محروم شود، نورونها در عرض چند دقیقه میمیرند. اما محققان طی این مطالعه سرنوشت دیگری را برای خوکها رقم زدند و توانستند مغز خوکها را تنها 4 ساعت پس از مرگ احیا کنند. فناوری پشت این تجربه باور نکردنی سیستم BrainEx است که یک مایع مخصوص طراحی شده را با ضرباهنگ مشخصی در اطراف مغز پمپ کرد. پژوهشگران این آزمایش را بر روی مغز 32 خوک آزمایش کردند. طی این آزمایشات مغزها از جمجمهها خارج میشوند و چهار ساعت پس از مرگ به سیستم BrainEx متصل میشوند. آنها موفق به نگه داشتن سیستم در حال اجرا برای 6 ساعت پس از مرگ خوکها بودند. تمرکز آنها در این مطالعه، کمک به مغز پس از آسیبهای ناشی از ضربه، مانند سکته مغزی بود. دانشمندان گفتند پس از انجام این مطالعه دریافتیم که مرگ سلولهای مغزی را میتوان متوقف کرد.ساندرا دیازساندرا میرنا دیاز( Sandra Myrna D az ) دانشمند آرژانتینی و استاد محیط زیست دانشگاه ملی کوردوبا است. او صفات عملکردی گیاهان را مورد مطالعه قرار میدهد و بررسی میکند که گیاهان چگونه بر اکوسیستم ت ثیر میگذارند. دیاز عضو ارشد شورای ملی تحقیقات علمی و فنی و آکادمی ملی علوم آرژانتین است. در تاریخ 4 ماه مه سال جاری میلادی ساندرا دیاز به همراه 144 پژوهشگر دیگر با انتشار یک گزارش پیام بزرگی را به جهانیان مخابره کردند. آنها مطالعهای درباره تنوع زیستی گیاهان در جهان انجام داده بودند اما در گزارششان پیام خوبی برای جهانیان نداشتند چرا که طی آن اظهار کرده بودند یک میلیون گونه گیاه به دلیل فعالیتهای انسانی در حال انقراض هستند و برای متوقف کردن آن میبایست اقدامات جدی انجام شود. دیاز طی این مطالعه گفت: سرعت انقراض گونهها حداقل دهها تا صدها برابر سریعتر از حد متوسط در طی 10 میلیون سال گذشته بوده است.جین ژاک مویمب " جین ژاک مویمب تامفوم"( Jean - Jacques Muyembe - Tamfum ) میکروبیولوژیست اهل کنگو است. وی مدیرکل موسسه " INRB " جمهوری دموکراتیک کنگو است. در سال 1976 ، جین ژاک مویمب تامفوم در اعماق جنگلهای گرمسیری تحقیق کرد تا شیوع بیماری ناشناس را که به سرعت جان مردم را میگرفت، بررسی کند. این محقق جوان فهمید که وقتی نمونه خون از بیماران میگرفتند یک اتفاق عجیب رخ میداد. پرستارهایی که او در کنار آنها کار میکرد در حال مرگ بودند و مویمب نگرانی شد. او در این باره گفت: من هر روز صبح و هر شب دمای بدن خود را اندازه گیری میکردم و به طور معجزهآسایی از دست این بیماری که بعدها "ابولا" نام گرفت جان سالم به در بردم.اکنون 43 سال پس از کشف این بیماری مویمب آزمایشاتی به منظور پیشگیری مجدد از این بیماری انجام داد. از اوت سال 2018 ، این بیماری همه گیر موجب کشته شدن بیش از 2200 نفر در شمال شرقی کشور کنگو شده است. ماه گذشته ، یک کارآزمایی بالینی کنترل شده با 680 فرد به رهبری وی انجام شد و درمانی توسعه دادند که توسط آن میزان بقای افراد از این بیمای به 90 درصد رسید.آنها داروهایی با نامهای REGN - EB3 و mAb114 از طریق آنتیبادی ویروس ابولا را مورد هدف قرار داده که تاثیر آن را بر سلولهای بدن انسان خنثی میکند. گفته شده این دو نوع دارو از جمله اولین داروهایی هستند که در کاهش چشمگیر مرگ و میر مبتلایان به ابولا تاثیر داشتهاند.یوهانس هیل سلاسی"یوهانس هیل سلاسی امبای" ( Yohannes Haile - Selassie Ambaye ) یک دیرینه شناس اهل اتیوپی است. بیشتر تحقیقات وی درباره نخستیان هومو ساپینس است. وی امسال به همراه دیگر پژوهشگران بر اساس جمجمه کامل 3 ٫ 8 میلیون سالهای که در کشور اتیوپی کشف کردند، چهره قدیمیترین انسانهای اولیه را بازسازی کردند.این فسیل کشف شده که یافتههای جدیدی را در مورد دورههای بسیار مهم تکامل انسان فاش میکند، متعلق به گونهای از انسانهای اولیه به نام "جنوبیکپی انامی"( Australopithecus anamensis ) است که اولین بار 4 ٫ 2 میلیون سال پیش، میزیسته است.جمجمه تقریبا سالم کشف شده را از اجداد مستقیم "جنوبیکپی عفاری"( Australopithecus afarensis ) میدانند، گونه اسکلت معروف کشف شده در سال 1974 به نام "لوسی" شناخته میشد. این جمجعه 3 ٫ 8 میلیون ساله که ( MRD ) نام دارد در سال 2016 و در فاصله 35 مایلی از منطقهای کشف شده که پیش از آن اسکلت لوسی پیدا شده بود. سن جمجمه ( MDR ) نشان میدهد که گونه آن حدود 100 هزار سال با گونه لوسی زندگی کرده و این فرضیه پیشین را نفی کرد که یک گونه بدون هیچ همپوشانی زمانی به گونهای دیگر تکامل یافته است.یوهانس هیل سلاسی دیرینهشناس در موزه تاریخ طبیعی کلیولند آمریکا و رییس این تیم تحقیقاتی عنوان کرد که این اولیه نمونهای است که یافتهها و اطلاعاتی درباره چهره گونه انسانهای اولیه موسوم به "جنوبیکپی انامی" در اختیار ما قرار میدهد که 3 ٫ 8 میلیون سال پیش زندگی میکردند. پیش از این هیچ ایدهای در این باره نداشتیم چون تنها درباره دندانها و بخشهایی از فک اطلاعاتی داشتیم و شانس بازسازی کامل صورت انسانهای اولیه ممکن نبود. از این فسیل میتوان برای کسب اطلاعاتی پیرامون رژیم غذایی، اندازه مغز و ویژگیهای چهره نیز استفاده کرد.وندی به مدت دو دهه موضوعی ذهن افراد سراسر جهان را به خود مشغول کرد و آن این بود که اعضای بدن مورد استفاده برای پیوندهای عضو در چین از کجا میآیند؟ که این موضوع بحث اخلاق در پزشکی را زیر سوال برد. برخی ادعا کرده بودند که اعضای بدن برای پیوند از اعضای بدن زندانیان گرفته شده است. دولت چین در ابتدا منکر این موضوع شد که اعضای مورد نیاز برای پیوند از زندانیان گرفته شده است اما بعدها این موضوع را پذیرفت. اکنون گفته میشود که این عمل از سال 2015 ممنوع شده است و اعضای بدن برای پیوند، همه از داوطلبان و افرادی که مایل هستند، گرفته میشوند. اما محققان این مسیله را نیز زیر سوال بردهاند.پس از آن گروهی بینالمللی به نام "پایان سواستفاده از پیوند در چین"( End Transplant Abuse in China ) یا ( ETAC ) برای رسیدگی به این مسایل شکل گرفت. یکی از اعضای مهم و نامی این گروه "وندی راجرز"( Wendy Rogers ) استاد اخلاق زیست شناسی دانشگاه مککواری استرالیا بود. وی پروندههای بسیاری فاش کرد که طی آن گروهی از پزشکان چینی(بیش از 400 فرد) را که منکر این موضوع شده بودند، به انجام عمل پیوند اعضا بدون اجازه از افراد زندانی متهم کرد. بنابر گزارش راجرز و تیمش چینیها بیش از 85 هزار عمل پیوند اعضای غیرقانونی انجام داده بودند. آنها پس از رونمایی از این مدارک توانستند کاری کنند که دولت چین این موضوع را بپذیرد. پس از آن این گروه از جفری نیس وکیل باتجربه در زمینه پیگیری قانونی جنایات جنگی در لاهه ، هلند خواستند تا گزارش کاملی درباره این اتفاقات بنویسد. نیس نیز درخواست آنها را پذیرفت و از آنها خواست تا تمام شواهد و مدارک را به وی ارایه دهد. پس از آن تیم راجرز مقالهای منتشر کردند و طی آن دادههای برنامه اهداء عضو چین را زیر سوال بردند. در ماه ژوین، این هییت نتیجه گرفت که افرادی که به دلیل دیدگاههای مذهبی یا سیاسی زندانی شده بودند و کشته میشدند، دولت چین از اعضای بدنشان استفاده میکرده است. دولت چین پس از انتشار این گزارش هیچ واکنشی نشان نداد و تنها سکوت کرد. راجرز بر این باور دارد که دولت چین هیچ گاه در این باره شفاف سازی نخواهد کرد اما امیدوار است این پیگیریها سبب توقف انجام این عملیات شود.دنگ "دنگ هونگکو"( Deng Hongkui ) ایمن شناس و محقق سلولهای بنیادی چینی است. وی مدیر موسسه تحقیقات سلولهای بنیادی دانشگاه پکن است. وی به دلیل تحقیقات خود در مورد واکسنهای HIV و هپاتیت C در بنیاد بیل و ملیندا گیتس 1 ٫ 9 میلیون دلار جایزه دریافت کرد. دنگ هونگکو اخیرا با انجام مطالعهای نشان داد که چگونه ویرایش ژن کریسپر میتواند یک منبع بالقوه نامحدود از سلولهای ایمنی بدن ایجاد کند که در برابر عفونت توسط HIV غیرقابل نفوذ هستند. این دانشمند چینی مدعی شد که ویرایش ژن کریسپر میتواند با خیال راحت در بزرگسالان مبتلا به HIV انجام شود. آنها سلولهای بنیادی را ویرایش کردند و آن را به بدن فرد مبتلا به ایدز وارد کردند و مشاهده کردند سلولهای بنیادی در برابر این ویروس ایمن شدهاند.جان جان مارتینیز فیزیکدانی بود که به شرکت گوگل کمک کرد تا گوگل اولین رایانه کوانتومی جهان را بسازد. گوگل به تازگی ادعا کرد که به "برتری کوانتومی" دست یافته است و این در حالی است که محاسبات کوانتومی دنیا را تغییر خواهند داد. محاسبات کوانتومی میتواند پیامدهای بسیار شگرفی در هر چیز دنیای دیجیتال امروز از هوش مصنوعی گرفته تا توسعه داروها داشته باشد. با این حال به نظر میرسد این رقابت برای دستیابی به برتری کوانتومی، یک رهبر پیدا کرده است.به طور خلاصه، محاسبات کوانتومی از پدیده گیج کننده مکانیک کوانتومی برای ت مین نیروی محاسباتی فوقالعاده خود بهره میبرد. یک رایانه کوانتومی میتواند به راحتی از برخی از ابررایانههای برتر جهان پیشی بگیرد و این قدرت پردازش را مدیون کیوبیتهای عجیب و غریب است.رایانههای کنونی از بیتها استفاده میکنند که جریانی از پالسهای الکتریکی یا نوری نمایانگر 1 یا 0 هستند. در پردازش کوانتومی یک کیوبیت یا بیت کوانتومی واحد پایهای پردازش کوانتومی و رمزنگاری کوانتومی بوده و مشابه بیت در رایانههای کلاسیک میباشند که کوچکترین واحد ذخیره اطلاعات و معیاری از مقدار اطلاعات کوانتومی است.ظاهرا رایانه کوانتومی گوگل قدرتمندتر از ابررایانههای برتر جهان است و عملکرد آن به تازگی این را اثبات کرده است.به عنوان مثال رایانه کوانتومی گوگل یک محاسبه را که ابررایانه شرکت IBM موسوم به "سامیت"( Summit ) که قدرتمندترین رایانه تجاری جهان است طی 10 هزار سال انجام میدهد، در 3 دقیقه انجام داد.همانطور که توسط دانشمندان گوگل بیان شده است، گوگل موفق به انجام آزمایش اولین محاسباتی شده است که فقط میتواند بر روی یک پردازنده کوانتومی انجام شود. محاسبات کوانتومی میتواند در نحوه برخورد ما با موضوعات و معضلات جهانی و پروژههای تحقیقاتی مورد استفاده قرار گیرد و رویکرد ما را به کلی تغییر دهد.گرتا گریتا تینتین النرا ارنمان تونبری نوجوان 16 ساله فعال محیط زیست سویدی است که به خاطر فعالیت برای آگاهسازی جهانی در مورد خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی و با سوال از سیاستمداران برای پاسخگویی به عدم اقدام خود در مورد بحران آب و هوا، مشهور است.در اوت 2018 ، هنگامی که تونبری 15 ساله بود اعتصاب و مدرسه را ترک کرد و در خارج از پارلمان سوید، تابلویی را در دست گرفت که خواستار اقدام شدیدتر در زمینه اقلیم شد. دانش آموزان مناطق مختلف نیز دست به اعتراضات مشابه زدند. این اعتراضات که از 15 مارس سال جاری آغاز شده است به ابتکار گرتا تونبرگ فعال 16 ساله سویدی پایهگذاری شده است. او پیش از این گفته بود ما به خیابان میآییم تا بزرگترها از خواب بیدار شوند.پس از سخنرانی تونبری در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل 2018 اعتصابات دانش آموزی به شکل هفتگی در مناطقی از دنیا صورت گرفت. در ماه مه سال 2019 ، مجله تایم روی جلد خود او را به عنوان "رهبر نسل بعدی" معرفی کرد. - 018 - 07683 - 5 / فایل پی دی اف |
باتری اصلی هواوی Honor Y6 باتری هواوی Honor Y6 با ظرفیت 2200 میلی آمپر و شماره مدل HB4342A1RBC میباشد. با خرید باتری هواوی Honor Y6 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک باتری هواوی Honor Y6 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری هواوی وای 6 شما فرا رسیده است.مدل: HB4342A1RBC ظرفیت باتری: 2200 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم یون و قابل تعویض توسط کاربر |
تقابل ابنسینا و رازی نام محمدبن زکریای رازی این روزها بسیار شنیده و خوانده میشود. پزشک و شیمیدانی از قرن سوم و چهارم هجری که در افواه به خاطر کشف الکل یا به ضبط خودش "الکحل" مشهور است. یک پزشک عجیب با آثار فراوان که دقیقن نسخهی متفاوت ابنسیناست. رازی شخصیتی شگفت داشت. گاهی که در متون مربوط به سیر تفکر در تمدن اسلامی دربارهاش میخوانم، میبینم که بهسرعت از ناماش عبور کردهاند. او که یکی از اولین پزشکان نمادین تاریخ است در رابطه با بیمار یک "آتهییست" تمامعیار بود. هرچند در بغداد و جندیشاپور تحصیل کرد و بعد به ری بازگشت و تا پایان عمر آنجا ماند اما هیچگاه عقاید ضد دینی تند خود را پنهان نکرد. اصولن قرون اولیهی تسلط اسلام بر بخشی از جهان مملو از تناقضهاست. مهمترین بحث در این حوزه شاید به بحث معاد جسمانی بازمیگردد در این دوره که جدلهای فراوانی ساخت. رازی فارغ از این روایتها به خاطر مواجههی تندش با دین، متافیزیک و مشتقاتاش حتا "ملحد" هم اعلام شد. منتها به شکل عجیبی از کشتهشدن جان به در برد. گویا تبحرش در کارش یکی از دلایلی بود که این دشمن قسمخوردهی الاهیات را مصون نگه داشت. رازی که در غرب به "الرازی" مشهور شد عملن از سنتی میآمد که معتقد بود علم پایهگذار جهان است. کشفیات متعددش که در ابتدا با صنعت کیمیاگری توام بود او را به متفکری یکه تبدیل کرد که تاریخ فکر مذهبی دینی دربارهی وجوه فکریاش سکوت میکند. هرچه ابنسینا به خوانش الاهیاتی معتقد بود و برهان علیت برایاش متقن، رازی به بدنها میاندیشید و حضور مادیشان. برای همین میتوان او را نمونهای پزشکان قرون وسطایی دانست که تلاش میکردند با خرافات مبارزه کنند. در واقع پدر داروسازی مردیست ضد دین و مفهوم طب برآمده از این مفاهیم. هرچند در طب سینوی نیز مفهوم و ساختار بدن ارجح دانسته میشود. دربارهی رازی اشارههاییست که برخیشان در "الفهرست" ابنندیم آمده. رسالهی کوچک دکتر محمد دهقانی نیر یکی از بهترین کتابها دربارهی رازیست. تقابل ابنسینا و رازی با هم بسیار جالب است. ابنسینا به رازی میتازد به خاطر بیایمانی و جالب اینکه بسیار در روش به او نزدیک است. ll رازی با این چهره خود را بهعنوان یک متفکر ضد جریان معرفی میکند و عملن ابعاد فکریاش در طول تاریخ هوشمندانه حذف میشود. گاهی فکر میکنم تقابل این دو پزشک و فکرساز اعظم چه درام جذابی میسازد. مردانی که سر ایدههای خود بهقوت ایستادند و نماد شدند. اولی داروسازی ملحد و دومی پزشکی مومن. این خلاصهی تاریخ فکر است در ایران و جهان. |
خرافه تکامل جانداران را باور نکنید(انتخاب طبیعی) یکی از اساسیترین پایههای نظریه تکامل جانداران یا فرگشت "انتخاب طبیعی" است. همانطور که همه ما بارها از تکامل گرایان شنیدهایم انتخاب طبیعی عبارت است از افزایش شانس بقای آن دسته از اعضای یک گونه که سازگاری بیشتری با محیط اطرافشان داشته باشند، و تبعا کاهش شانس بقای اعضای کمتر سازگار با محیط. داروین میگوید شما برای اینکه نظریه تکامل انواع را درک کنید لازم نیست به جنگلهای دوردست سفر کنید، میتوانید تکامل را در باغچه خانه خودتان ببینید. او مرغ و خروسها و حیوانات اهلی که در آن زمان در باغچههای خانههای مردم وجود داشت را مثال میزند و ادامه میدهد: در طی هزاران سال کشاورزان و دامپروران مرغها یا دامهایی که فربهتر بودند یا بیشتر تخم مرغ یا شیر تولید میکردند را انتخاب میکردند و آنها را تکثیر مینمودند، تا اینکه شاهدیم نسل فعلی این جانداران خیلی بیشتر از اجداد اولیه شان گوشت، تخم مرغ یا شیر تولید میکند. او میافزاید، همین کاری که دامپروران در طی هزاران سال انجام دادهاند را طبیعت در طی میلیونها سال انجام داده است و به واسطه تغییرات بسیار کوچک قادر شده است انواع مختلفی از گونههای جانوری و گیاهی را ایجاد کند.اما طبیعت تفاوت بنیادینی با باغچه خانه داروین دارد! داروین فقط دو گزینه برای اعضای یک گونه قایل است. بقاء، یا انقراض. اما انتخابهای طبیعت هرگز در این دو گزینه فوق خلاصه نمیشود، از بین صدها مثالی که میتوان برای نقض گزاره فوق مطرح کرد، به چند مورد اشاره خواهم کرد.تکامل گرایان میگویند حیوانات خشکی، دارای نیای آبزی هستند. به عبارت دیگر نیای این حیوانات یک "ماهی" بوده است. آنها میگویند ماهی مذکور در ابتدا با باله هایش مقدر کمی از آب دریا بیرون میآمده است و چندین میلیون سال هم در دریا و هم در ساحل زندگی میکرده است و به تدریج بالهها تبدیل به پا و آبششها تبدیل به شش شده است. حال سوال اینجاست، اگر فرض کنیم که برخی اعضای آن گونه ماهی که از آب بیرون آمدهاند میتوانستند به غذاهای کنار ساحل دسترسی داشته باشند و اینگونه انتخاب طبیعی به آنها کمک کرده است، چه دلیلی وجود که فکر کنیم ماهی هایی که هنوز در دریا مانده بودند چارهای نداشتند جز اینکه منقرض شوند؟! اصولا محیط خشکی و محیط دریا بسیار متفاوت هستند و ماهیهای بیرون آمده از دریا محیطی متفاوت از ماهیهای درون دریا را تجربه میکنند، پس انتخاب طبیعی در اینجا هرگز نمیتواند ماهیهای درون دریا را منقرض کند.مثال دوم زرافهها هستند. گردن بلند زرافهها یکی از نشانههای تکامل جانداران شمرده شده است. فرض کنید اجداد زرافههای امروزی گردن کوتاهی در حد گورخر یا غزال داشتهاند و طی یک جهش، گردن بعضی از آنها بلندتر شده است. تکامل گرایان میگویند چون آنها به غذای بیشتری دسترسی داشتهاند، باقی ماندهاند و آنهایی که گردن کوتاهتری داشتهاند منقرض شدهاند. سوال اینجاست، گورخرها، گوزنهای وحشی و غزالها همگی گردن کوتاه دارند و از غذاهای مشابهی تغذیه میکنند و هنوز هم وجود دارند، چه لزومی دارد که زرافههای گردن کوتاه منقرض شوند؟! در ادامه خواهیم دید که اصولا این اتفاق نیافتاده است:اوکاپی(زرافه گردن کوتاه)بله زرافههای گردن کوتاه منقرض نشدهاند. انتخاب طبیعی، کار نکرده است!مثالهای متعدد دیگری از عدم انقراض گونهها به واسطه انتخاب طبیعی را میتوان بیان کرد. مثلا ما در قطب شمال، خرس، خرگوش، روباه و . قطبی داریم و همگی این جانداران همنژادهای غیر قطبی نیز دارند. آیا بقای خرس قطبی که از نژاد خرس قهوهای است، به معنای انقراض خرس قهوهای است؟! یا بقای خرگوش قطبی به معنای انقراض خرگوش معمولی است؟! طبیعت از باغچه خانه داروین بی نهایت پیچیدهتر است، و لزومی ندارد که بقای یک عضو از یک گونه به معنای انقراض عضوی دیگر باشد. در واقع انقراض گونهها در اثر رویدادهای طبیعی، مانند تغییرات شدید در اتمسفر زمین، اتفاق افتاده است، نه تکامل داروینی.به عبارت دیگر، اگر نظریه تکامل جانداران صحت میداشت، ما امروز باید کل(یا بخش عمدهای از) شجره نامه فرگشت را به صورت زنده میداشتیم، نه اینکه آنها را در فسیلها جستجو کنیم.لینک همه قسمتهای این مطلب 1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 |
هدف معنوی ترمیم دی ان ای تا قبل از فاجعه آتلانتیس، هر کدام از گروههای مربوط به 12 تبار Essene انسانهای انجلیک به عنوان محافظان یک قسمت از حافظههای موسس زمردی بودند، حافظه هایی که دانش و اطلاعات و آگاهی فوق العاده عظیمی را در مورد منش ستارگان و اطلاعات ساختار ژنتیکی در خود نگه میدارند، اطلاعاتی که در 12 دیسک هولوگرافیک ضبط میشوند.هر کدام از 12 عنصر ژنتیکی مربوط به 12 تبار، یک شاخه از کدهای دی ان ای را در خود نگه میدارد که برای سرهم بندی مجدد و بازسازی ژن کریستال کالبد خورشید الماس یا ماتریکس سیلیکات لازم هستند، و در واقع کدهای لازم برای فعالسازی 12 لایه سیستم دروازه ستارهای سیاره زمین هستند. این مسیله باعث میشود بتوانیم با ایستگاههای خودبرترمان در هویتهای چندگانه و کالبدهای روحی و با نور زنده و هوشمند و آگاه و فرکانسهای صوت در ماتریکس هولوگرافیک ارتباط برقرار کنیم. دستورالعمل ارایه شده برای بازسازی و سرهم بندی مجدد الگوی دی ان ای 12 رشتهای، در کدهای ژنتیکی موجود در طرح کیهانی کریستیک_ کریستالا Krystic - Krystalla نگه داشته میشود که نهایتا ساختار تجلی شبکه درخت 12 شاخه را ایجاد میکند.از طریق فرآیند صعود فردی و سیارهای که در چرخههای تکاملی نژادهای ریشه مختلف انجام میشود، یکپارچه سازی و ترمیم همه 12 سطح کدگزاری دی ان ای انجام میشود، توسط عناصر ژنتیکی ای که به شکل بالقوه پکپارچه و ادغام میشوند تا ساختار کامل ماتریکس سیلیکات را تشکیل دهند. این نیروی دوگانه قطبیت مذکر و مونث، طراحی شده تا از لحاظ روحی، یکپارچگی و سنتز ژنتیکی را در کالبد انسان انجلیک بوجود بیاورد، در حالیکه به شکل طبیعی بر روی زمین در حال صعود، تکامل پیدا میکند. به دلیل وجود نیروهای کیمیاگرانه و سنتز انرژتیک که بین لایههای درونی و بیرونی این نیروهای آگاه چندبعدی وجود دارد، تجلی روحی 12 شاخه اصلی دی ان ای کالبد خورشید الماس، برای سیاره و انسانها از طریق بازسازی دی ان ای میسر خواهد شد. بنابراین، افراد در حال صعود، به تدریج ترمیم و ساختار دی ان ای آنها بازسازی میشود، به شکلی که قادر خواهند بود که با امنیت کامل دروازههای ستارهای را باز کرده و از طریق آنها جابجا شوند. کالبد خورشید الماس نشانگر آزادی آگاهی کامل برای یک انسان در حال صعود است، که در آن کریستوس درونی به شکل کامل از طریق شکفتن قلب کریستال مقدس فعال میشود. در نتیجه، انسانی که از لحاظ روحی در حال صعود است، قادر خواهد بود تا آگاهیش به خارج از زمان و به نقطه صفر منتقل کند، و از طریق دروازه ستارهای به مکان دیگری منتقل شود. و به این ترتیب انسانها از زندان سیاره آزاد خواهند شد، از کنترل ذهن، و چرخههای تناسخ اجباری که در تراکمهای پایین زمین وجود دارد. 12 تبار Essene :بر طبق حافظههای زمردی موسس، 12 تبار Essene وجود دارند که کل اطلاعات ژنتیکی همه انسانها را شامل میشوند، یا به عبارت دیگر نوادگان محافظ قبیله جهانی که اساسا از خطوط زمانی آینده تارا روی زمین تناسخ کردهاند. هر کدام از 12 قبیله یا تبار، از لحاظ ژنتیکی، به منطقه دروازه سیارهای خود، کد شده است و همچنین به کره دایمنشنال سیارهای و خطوط شبکههای انتقال انرژی آن. وقتی ما روی سیاره تناسخ میکنیم، کدهای زمانی ژنتیکی ای در دی ان ای داریم که مربوط به سیستم دایمنشنال دروازههای سیارهای است که قسمتی از هویت قبیلهای انسان اصلیست. ما کدهای سیارهای شخصی هویت قبیلهای خود را وقتی فعال میکنیم که بتوانیم کریستوس درون را با استفاده از اشعه 12D فعال کنیم، یعنی ایجاد 144 هارمونیک در سراسر کالبد نوری، که محافظ 12D هم خوانده میشود. این هویت، زندگیهای بسیاری داشته و در چرخههای تکامل آگاهی و سرهم بندی کدهای دی ان ای در نژادهای ریشه انسان آنجلیک در سرتاسر منظومه خورشیدی شرکت داشته است. 12 تبار اصلی اسنس به عنوان قسمتی از طرح تکاملی روی زمین ایجاد شدند که در واقع نتیجه پیمان پالیدور بود، برای نجات ارواح گمشده تارا، و راحتتر کردن فرآیند بازیابی این هویتها، وقتی که دروازههای ستارهای نهایتا در طول انتهای چرخه صعود باز میشوند.اصول مادرانه سیارهای: Planetary Staff کج شدن غیرارگانیک محور سیاره زمین از طریق میدان شبکه انجام شد، به هدف آسیب گرانشی، گیرانداختن ارواح و انتقال امواج کنترل ذهن. این سیستم کنترل طراحی شد تا معماری ستون عمودی که در واقع اساس انرژی زنانه سیاره است را نابود کند، تا نتیجتا اصول مادرانه سوفیانیک خلقت در این واقعیت، به طور کلی محو شود. نابودی این اصول مادرانه به معنی اینست که تمامی مخلوقات زنده ارگانیک هم به تدریج و نتیجتا شبیه به یک موجود سیاهچاله میشوند، مخلوقات انگلی که در دنیای مادی به نور مرده اعتیاد دارند، و همچنین در دنیاهای هوش مصنوعی به عنوان مردههای زنده حضور دارند.در طول این فاز، اصول مادرانه زمین توسط محافظان ستاره کریستال بازیابی میشود، و به معنی اینست که کانال عمودی درونی ما و ارتباط با سیاره و ستارگان هم همچنین به شکل رادیکال در این چرخه متحول میشود.اکنون، در طول چرخه فعالسازی پالیدور، مرحله بعدی برای گروههای پالیدور، مانند آکوافریون و نژادهای اژدهای آبی کریستیک، حمایت از بازیابی و بازسازی خطوط خونی اشعه آبیست. اشعههای آبی، دروازههای ترنس هارمونیک سیزدهم کمان مادر را از طریق دنیاهای هارمونیک چندگانه بازیابی میکنند و در حال بازسازی ستون عمودی سیاره هستند تا به شکل طبیعی با قلب آندرومدا هماهنگ و هم راستا شود. بازسازی اصول زنانه زمین به تدریج باعث میشود تا چرخش غیر طبیعی محور زمین به شکل مستقیم یا عمودی تغییر کند که باعث دسترسی آسانتر به داخل و خارج این دنیا میشود، بخصوص برای موجودات خورشید الماس.خورشید الماس اشاره دارد به طرح اصلی دی ان ای 12 شاخهای ماتریکس سیلیکات انسان انجلیک. این در واقع دی ان ای بالقوه و آگاهی بالاتری بود که توسط انسانهای انجلیک در چرخههای زمانی گذشته بر روی زمین 5d تارا تا زمان فاجعه بزرگ تجربه شد.اصول سه گانه در حقیقت اصول معماری هولوگرافیک است که در مقیاس میکروکازم و ماکروکازم، سیارهای، انسان و در همه مخلوقات کیهان وجود دارد. بدن و ماتریکس روح ما توسط آنوناکی خزنده یا سایر خدایان کاذب فرازمینیها یا همان شاه کاذب استبداد، اتحادیه بیگانگان منفی و ارواح متجاوز، خلق نشده است.انسانها توسط آنها دستکاری و هیبریدسازی شدند تا با اهداف و دستورکارهای سلطه گرانه آنها از طریق هیبریدسازی، هماهنگ شوند. ساختار و طرح کریستوس به عنوان یک شکل میدان واحد برای تجلی مادی طراحی شد، در حقیقت همه معماری، الگوها و کدهای 12D ماتریکس سیلیکات باید بر مبنای یک موج سه گانه باشند تا آگاهی کریستوس بتواند کاملا بر زمین لنگر شود. کد منبع اصلی یک بخش نمیتواند بدون وجود سه قسمت واحد( وحدت سه گانه) کار کند. به همین دلیل است که ما در روی زمین سه بعدی در یک وضعیت جدا افتادگی قرار گرفتهایم، که توسط خدایان کاذب ایجاد شده، و تنها اجازه داریم قسمتی از موجودیت کامل خود را تجربه و درک کنیم.لینک مقاله در سایت اتحاد نوردانلود کتابهای اتحاد نور در سایت ویرگولدانلود کتاب حیات در بحراندانلود کتاب رخداد نویسنده اتحاد نوردانلود کتاب اتحاد نور جلد اولدانلود کتاب اتحاد نور جلد دومدانلود کتاب اتحاد نور جلد سوم |
دست خدا و مصیبت بیش از 80 درصد مردم جهان مدعی اعتقاد به خدا هستند اما تفاوت بین کشورها بسیار است، مثلا از 20 درصد جمعیت مذهبی در چین گرفته تا 100 درصد در الجزایر و پاکستان. از نظر اقتصادی خاستگاه تفاوتهای مذهبی جالب توجه است، زیرا تیوریها و شواهدی مبنی بر تاثیر درازمدت مذهب بر فاکتورهای اقتصادی همچون مشارکت نیروی کار، تحصیلات، جرم، سیاستهای توزیعی، سلامت، و حتی تولید ناخالص داخلی سرانه وجود دارد.ماکس وبر در کتاب معروف خود اشاره میکند اخلاق پروتستان با تاکید خود بر سخت کوشی و صرفه جویی باعث تحریک سرمایه گذاری و رشد شد، و مقالهای در سال 2011 شواهدی در حمایت از این فرضیه او ارایه نمود، هرچند نشان داد این ارزشها ریشهای پیش از اصلاح مذهبی و تولد پروتستانیسم داشتند. تحقیقات مشاهده نمودهاند میزان اعتقاد به وجود جهنم و بهشت در کشورهای مختلف همبستگی مثبتی با تولید ناخالص داخلی سرانه دارد، درحالیکه نرخ رفتن به کلیسا رابطه معکوس با این شاخص داشت.مشابها در کشور تبت رابطه بین شدت اعتقادات مذهبی در مورد زندگی پس از مرگ با درآمد مثبت مشاهده شد. همچنین محققان از نظرسنجی جهانی ارزشها اینطور نتیجه گرفتند که اعتقادات مذهبی با رویکرد اقتصادی خوب همبستگی دارد، خصوصا افراد مذهبی بیشتر به همدیگر و همچنین دولت و سیستم قضایی اعتماد میکنند، تمایل کمتری به شکستن قانون داشته، و بیشتر از بقیه اقتصاد بازاری را منصفانه میدانند.در سال 1993 ایالتهای میانه غربی آمریکا در مسیر رودخانههای میزوری و میسی سی پی سیلهای شدیدی را تجربه میکنند که جز پرهزینهترین و بدترین وقایع تاریخ ایالات متحده بودند. وقتی از افراد سوال شد آیا فکر میکنند این فاجعه عمل خدا برای تنبیه روش زندگی گناه آلود مردم بود، 18 درصد پرسش شوندگان به این سوال پاسخ مثبت دادند.بنظر میرسد انسانها یک تمایل تکاملی برای جستجوی علت دارند و بنابراین وقوع پدیدههای طبیعی را دارای دلیل میدانند و نه از روی شانس. بنظر کارل مارکس و زیگموند فروید هدف تکامل تمامی مذاهب ایجاد چیزی بود که شخص در زمان سختی به آن پناه ببرد. به زعم روانشناسان این روشی برای سازگاری با فشار و استرس است و افراد در مواجهه با وقایع بد برای تسکین و رهایی از حس ناتوانی به مذهب پناه میبرند و فعالیتهای مذهبی بیشتری انجام میدهند، مانند رفتن به کلیسا، و به دنبال دلیل برای وقایع میگردند.پس از حادثه 11 سپتامبر و حمله به برجهای دوقلوی جهانی 90 درصد افراد در یک نظرسنجی اظهار کردند برای تحمل فشار روانی به مذهب پناه میبرند. مثال دیگر مربوط به زمین لرزههای بزرگ سال 1811 و اوایل 1812 در اطراف ایالت میزوری است. میزان عضویت مردم در کلیسا در ایالتهای میانه غربی و جنوبی آمریکا که بیشترین تاثیر زلزلهها را حس کردند در سال 1812 به میزان 55 درصد افزایش یافت درحالیکه این رقم در بقیه ایالات متحده تنها 1 درصد بود. بسیاری از مردم این زلزلهها را به عنوان نشانهای از قدرت خدا ترجمه کردند و بعضی از کسانی که ایمان شان را ازدست داده بودند به کلیسا برگشتند.تحقیق دیگری با بررسی مذهب در سال 1900 مشاهده کرد کشورهای قاره آمریکا که وابستگی بیشتری به کشاورزی داشتند و همچنین شاهد نوسانات بارش بیشتری بودهاند نرخ عضویت در کلیسای بالاتری داشتند. یک دیدگاه این است که کلیسا به صورت یک نوع بیمه در مقابل ریسک عمل میکند که برای جوامع مواجه با خطرهای بزرگ با ارزشتر است. همچنین جوامعی که در شرایط محیطی کمبود آب و غذا زندگی میکنند تمایل بیشتری به اعتقاد به خدایان بزرگ و دستگاه اخلاقی دارند و این استراتژیها در واقع برای حفاظت از آن منابع کمیاب طراحی شده است.ژانت بنتزن نویسنده مقاله دست خداتحقیق ژانت بنزن، استاد اقتصاد دانشگاه کپنهاگ، در سال 2018 به بررسی دادههای بیش از 42 هزار نفر در 96 کشور جهان پرداخت و به مقایسه ارزشهای مذهبی آنها با فاجعه خیر بودن ناحیه محل زندگی شان دست زد و نشان داد افرادی که در محلهای زلزله خیزتر زندگی میکنند واقعا مذهبیتر هستند.رابطه فاصله با نواحی پر ریسک از نظر زلزله و میزان اهمیت اعتقاد به خداسایر فجایع غیرقابل پیش بینی همچون آتشفشان و سونامی هم با میزان مذهبی بودن رابطه مثبت داشتند و افراد ساکن همه قارهها و متعلق به تمامی مذاهب بزرگ، غیر از بودیسم، در مواجهه با ریسک بزرگتر میزان بالاتری از مذهبی بودن را نشان دادند. افزایش ریسک زلزله به میزان یک انحراف معیار، معادل 8 تا 11 درصد مذهبی بودن بیشتر بود. حتی مردم آمریکا در ایالتهای با میزان زلزله بالاتر بیشتر کلماتی همچون "خدا"، "مسیح"، "انجیل"، و "دعا" را در گوگل جستجو کردند. همچنین افرادی که خود هرگز زلزله را تجربه نکردهاند، از نظر مذهبی تحت تاثیر نسلهای پیش از خود که در معرض ریسکهای طبیعی بودند قرار داشته و تمایلات مذهبی بالاتری نشان دادند.منابع: |
ماتریکس چیست؟ بدنبال کپسول قرمز ماتریکس چیست؟ توهم یا واقعیت ؟شما کدامبک را انتخاب میکنید؟اگر خوابیببینیکههرگز از آنبیدار نشوی، چگونهممکناستکهبفهمیخوابییا بیدار؟وقتی برای اولین بار فیلم ماتریکس را دیدم، به طرز شگفت آوری در بهت و حیرت فرو رفتم. با چشمهای از حدقه در آمده، به صفحه نمایش خیره شده بودم. حجم اطلاعات بالا بود و اینطور بنظر میآمد که هر دیالوگ و صحنهای دارای بار عظیمی از رمز و راز و حجم پرمعنایی دارد . انگار صحنهها انبوهی از سوالات بی پاسخی بود که بارها و بارها در ذهن خودم مرور کرده بودم. بطرز غریبی مفتون این فیلم شدم .بعد از آن بارها و بارها این فیلم را نگاه کردم و با هر بار دیدن فیلم، انگار دریچهی دیگری از بی نهایت سوالهای بی جواب در ذهنم گشوده میشد.سپس مشتاقانه به جست و جو در مورد این فیلم پرداختم و اینکه منشاء و ایده ساخت این فیلم از کجا بوده و در اصل ایده ماتریکس با توجه به چه اطلاعاتی شکل گرفته و نهایتا" به تصویر درآمده است. از آنجایی که این فیلم شاید بنظر تخیلی و خارج از درک، اما بطرز مرموزانهای واقعیت بنظر میآمد، مصرانه در پی پاسخهای علمی، نظرات و تیوریهای مطرح شده در این مورد پرداختم . در این بین، یافتن هر جواب، به چندین سوال بی جواب ختم میشد .خلاصهای از آنها را در این پست مینویسم شاید پاسخی هر چند شک برانگیز برای دیگرانی مثل من باشد .خیلیها که دارای جایگاه بالایی در تفسیر فیلم وفلسفه و اندیشه دارند، تفسیرهایی متفاوتی در مورد این فیلم دارند، که همه آنها بنوعی جالب و بحث برانگیز است.ایده ماتریکس و دنیای شبیهسازیشدهای که ما در آن اسیر هستیم آن قدر غیر واقعی به نظر میآید که شاید تنها راه مواجهه با آن تفسیر نمادین باشد، ولی واقعیت این است که این دنیای ترسناک و عجیب و غریب چندان هم غیر واقعی نیست.در واقع هرآنچه که ما از جهان اطرافمان درک میکنیم، از رنگها، چهرهها، طعمها، درد، شادی و غم، عشق و نفرت و . خلاصه هر آنچه از جهان میبینیم و درک میکنیم ( یا بهتر است بگوییم به نظر میآید که میبینیم ) تنها به واسطه عملکردهای الکتروشیمیایی موجودی شگفتانگیز به نام مغز است. بدن ما در واکنش با محیط اطراف نقش حسگرهایی را بازی میکند که دادههایی را به مغز میفرستد و مغز آنها را تفسیر و معنی میکند. اگر به هر دلیلی تغییری در فرآیند عملکرد مغز ما رخ دهد تمام درک ما از محیط نیز تغییر میکند، احساسات متفاوتی را تجربه میکنیم و چیزهای متفاوتی را میبینیم که دیگران نمیبینند. (کسانی که داروهای توهمزا مصرف میکنند، عملا مغز خود را در چنین شرایطی قرار میدهند) .بدین ترتیب اگر بتوان عملکرد و روش کار مغز را به طور دقیق شناخت این امکان وجود دارد که بتوان با دستکاری در بخشهایی از آن درک محیط اطراف را تغییر داد.تصور کنید افرادی که دچار کوررنگی هستند، عملا هیچ مشکلی در قدرت بینایی و چشم ندارند اما این نحوه عملکرد مغزشان است که بعضی از رنگها را نمیبینند و یا هیچ رنگی را نمیبینند و فقط طیف رنگهای سفید تا سیاه و رنگهایی در همین زمینه را میبینند. آیا این اقلیت واقعیت را میبینند یا اکثریتی که رنگها را میبینند؟ کدامیک واقعیست؟ تمامیحواسپنجگانه ما، چیزیبهجز سیگنالهایارسالیاز مغز نیستند.مکس تگمارک، فیزیکدان در MIT ، میگوید که فقط با استفاده از اعداد و ارقام ریاضی میتوان این جهان را مشابه با یک شبیه سازی کامپیوتری توصیف کرد. وی در کتاب جدیدش "جهان ریاضیاتی مان" بیان میکند که جهان به وسیلهی اعداد و ریاضی توصیف میشود و درست مثل یک بازی ویدیویی در کامپیوتر میباشد.فرض کنید یک شخصیت در بازی ماین کرافت ( Minecraft ) هستید و یا شخصیتی پیشرفتهتر درون یک بازی کامپیوتری هستید یعنی در بازی که گرافیک آن واقع خوب است، به طوری که احساس نمیکنید واقعا در یک بازی هستید.احساس میکنید که میتوانید به اشیاء واقعا ضربه بزنید و میتوانید عاشق شوید و از چیزهای اطراف خود لذت ببرید .وقتی در این بازی ویدیویی شروع به مطالعهی دنیای فیزیکی میکنید، در نهایت کشف میکنید که همه چیز از پیکسل تشکیل شده است و تمام چیزهایی که به نظرتان "شیء" بودند، در واقع فقط به وسیلهی دستهای از اعداد توصیف میشوند.بدون شک فردی که از خارج از این بازی ویدیویی در حال نظاره است مشاهده میکند که در واقع تمام این چیزها وجود خارجی ندارند.ما در این جهان دقیق در این وضعیت قرار داریم. به اطراف نگاه میکنیم و اصل ریاضیاتی به نظر نمیرسد، اما تمام چیزهایی که مشاهده میکنیم از اجزای ابتدایی مانند : کوارک و الکترون ساخته شدهاند. الکترون چه خواصی دارد؟ آیا الکترون بو یا رنگ یا بافت دارد؟تگمارک بیان میکند که حتی فضایی که این اجزای ابتدایی در آن زندگی میکنندو در پیرامون آن حرکت میکنند در نهایت به وسیلهی اعداد و مفاهیم ریاضیاتی توصیف میشوند.همانطور که نظریهی نسبیت اینشتین بیان میکند، فضا منحنی است و این انحراف به طور ریاضیاتی توصیف میشود. نمیدانیم که آیا جهان محدود است یا بی نهایت و همینطور شکل دقیق آن را نمیدانیم، اما از ریاضی آن که تمام اشکال ممکن را توصیف میکند اطلاع داریم.از این رو، فضا به اندازهی اجزایی که درون آن "اشیا" را شکل میدهند ریاضیاتی است.از کجا معلومکهدنیاهایحقیقیو معناییماتریکساصالتداشتهباشند و آنها نیز خودشانبرنامهایباشند در دلبرنامههایبزرگتر و اصولا برایچنینفرو رفتنیپایانینیستو تا بینهایتجهاندر دلجهانیدیگر میتوانفرضکرد (فرضیه جهانهای موازی)ماتریکس روشنترین تجسم از مفهومی است که امروزه آنرا "نظریه شبیهسازی"می نامند. نظریهای که جایگاه مهمی در فیزیک کوانتوم و هوش مصنوعی دارد.در سال 2003 نیک بوستروم، فیلسوف دانشگاه آکسفورد، به این نتیجه رسید که برطبق این نظریه: " ما هوشهای مصنوعی مبتنی بر سیلیکون در یکی از دنیاهای جعلی هستیم " بیشتر قابل درک است تا اینکه قبول کنیم ارگانیزمهای مبتنی بر کربن در جهان واقعی هستیم. هیچ راهی وجود ندارد تا تفاوت میان این دو احتمال را بدانیم.اما این موضوع در سال 2007 وقتی جان دی بارو، استاد علوم ریاضیات دانشگاه کمبریج، اظهار کرد که شبیهسازی ناقص از جهان دارای اشکالات قابل تشخیصی خواهد بود، تغییر کرد. بنا به گفته وی، درست مانند کامپیوتر شما، سیستم اجرایی جهان شبیهسازی شده نیز برای ادامه کار نیاز به آپدیت خواهد داشت.در حال حاضر ابرکامپیوترهای امروزی قادر به ساخت مدل جهان نخستین هستند و میتوانند نحوه رشد و تغییر کهکشانهای نوپا را شبیهسازی کنند. با توجه به رشد سریع تکنولوژی در طی دهه، زیاد از ذهن دور نیست که در آینده شاهد وقوع چنین شبیهسازی باشیم که زندگی هوشمند را دربر بگیرد.بیشتر فیزیکدانان بر این باورند که فضا یکدست است و تا بینهایت وسعت دارد اما مدل سازی جهان آغازین نمیتواند به راحتی بستر کاملا یکدستی را بازآفرینی کند تا اتمها، ستارگان و کهکشانها را در خود جای دهد.اخیرا ستارهشناسان متوجه شدهاند که پرتوهای کهکشانی، ذرات فراسرعتی که در کهکشانهای دورافتاده وجود دارند، همیشه با حداکثر انرژی معینی، به مقدار 1020 الکترون ولت، به زمین میرسند.این پرتوهای کهکشانی میتوانند به ما کمک کنند تا بفهمیم: آیا ما فقط یک خط "کد" در یک ماتریکس مصنوعی هستیم؟ جایی که قوانین فیزیک قابل دور زدن و حتی شکسته شدن است.اصل هولوگرافیک اصل هولوگرافیکبه اعتقاد برخی از فیزیکدانها ، جهان احتمالا یک هولوگرام است "دوبعدی " است . یعنی جهان فقط دارای طول و عرض است و عمقی وجود ندارد. این فرضیه را اصل هولوگرافیک گویندکه برای اولین بار توسط فیزیکدانی بنام لیونارد ساسکیند در دانشگاه استنفورد مطرح شد.بر طبق این فرضیه که برگرفته از نظریه ریسمان است ، سطحی دو بعدی مانند یک هولوگرام تمام داده هایی که لازم است تا جهان ما را بطور کامل توصیف کند ، در خود جای داده است و این دادهها طوری نمایش داده میشوند که انگار سه بعد دارند، مانند فیلمهای سینما ی سه بعدی .اما اگر یافتن حقیقت به معنای پذیرش این احتمال است که هرگز به صورت صد درصد نخواهید فهمید که چه چیز واقعی است، از جمله وجود و هستی خودتان،آیا باز هم مایل به کشف حقیقت هستید؟آیا باز هم در پی حقیقت خواهید رفت ؟ اولین مورد مربوط بهسال 2003 میشود، وقتیکه نیک باسترام، پروفسور دانشگاه آکسفورد، در مقاله خود این سیوال را مطرح کرد که آیا زندگی در یک دنیای شبیهسازی شده امکانپذیر است؟او حرف زیادی درباره بازیهای کامپیوتری نزد، اما در مقابل یک بحث آماری هوشمندانه را مطرح کرد. او در یکی از سخنرانیهای خود در ارتباط با تیوری شبیهسازی گفت: " اگر محیطی وجود داشته باشد که نقاط شبیهسازی زیادی در آن باشد، ممکن است شبیهسازیهای قبلی زیادی وجود داشته که هر کدام از آنها شامل تعداد زیادی (میلیاردها یا تریلیاردها) شخصیتهای شبیهسازی شده بودهاند. از آنجاییکه تعداد افراد شبیهسازیشده خیلی بیشتر از تعداد افراد واقعی است، احتمال اینکه هر فردی داخل یک محیط شبیهسازیشده زندگی کند زیاد است." دانشمندان زیادی از جمله فیزیکدانها این استدلال را تایید میکنند.امروزه، مشاهده میکنیم با واقعیت مجازی رسیدن به "غوطهوری کامل" امکانپذیر است. اگر بازیهای واقعیت مجازی را امتحان کرده باشید حتما بهاین نتیجه رسیدهاید که میتوان دنیای واقعی را فراموش کرد و "باور" کرد که آنچه پیش روی شما قرار دارد خود "واقعیت " است.در واقع، خیلی از فیزیکدانها و زیستشناسان در حال درک این موضوع هستند که اشیاء فیزیکی مورد مطالعه آنها در جهانی قرار گرفته که در اصل همان جریان اطلاعات است. فیزیکدان مشهور، جان ویلر، در اتوبیوگرافی خود نوشت: "جهان از آن بیتها است". بیتها و نه ماده، زیربنای دنیای امروز هستند. تا به امروز فیزیک از سه مرحله عبور کرده و هر مرحله تحولی از درک و فهم ما از جهان بود. فاز اول آن بود که هر چیزی یک ذره است (ماده، مدل نیوتونی).فاز دوم اعلام کرد هر چیزی یک میدان است(مدل احتمال کوانتومی).و در نهایت فاز سوم میگوید "هر چیزی اطلاعات است " با اینکه در این مرحله از فناوری، امکان تکثیر همانند ماتریکس وجود ندارد، اما علم و بازیهای کامپیوتری بهقدری پیشرفت کردهاند که میتوانند اعلام کنند بهخوبی در مسیر رسیدن به "نقطه شبیهسازی" قرار دارند.در حال حاضر، ابررایانههایی که از تکنیک تاثیرگذار"کرومودینامیک کوانتومی شبکهای" استفاده میکنند، تنها میتوانند بخش کوچکی از جهان را شبیهسازی کنند. به گفته مارتین ساویج، فیزیکدان دانشگاه واشنگتن، این مقیاس تنها اندکی بزرگتر از هسته اتمها است. فرارایانههای( Mega - Computers ) آینده خیلی دور احتمالا میتوانند اندازه این شبهجهان را گسترش دهند.اگر جهان ما یک شبیهسازی باشد پس آن هویتهای هوشمندی که آن را کنترل میکنند میتوانند شبیهسازیهای دیگری را برای خلق جهانهایی موازی با ما انجام دهند. در این صورت و بدون هیچ شکی، میتوان ایده جهانهای موازی را صرفا یک "پردازش موازی کلان" نامید.اگر تمام چیزهایی که تا اینجا بدان اشاره شد برای منفجر شدن مغز شما کافی نیست، بوستروم سطوح واقعیت "ردیفی" را تصور میکند. وی میگوید: "ما میتوانیم فکر کنیم انسانهایی که شبیهسازی ما را اجرا میکنند، خود موجوداتی شبیهسازی شده باشند و خالقان آنها نیز ممکن است موجوداتی شبیهسازی شده باشند. جای کافی برای تعداد بیشمار از سطوح واقعیت وجود دارد، و این تعداد با گذشت زمان میتواند افزایش یابد.برای اینکه مساله از این هم پیچیدهتر شود، بوستروم سلسله مراتبی از الهههای باستانی را تصور میکند. وی میگوید: "به نوعی انسانهایی که یک شبیهسازی را اجرا میکنند همچون یک الههاند" با این وجود، تمام نیمهالههها به جز آنهایی که در سطح بنیادی واقعیت قرار دارند، در معرض مجازات توسط الهههای قدرتمندتر سطوح پایینتر هستند.اگر جهانهای موازی همگی بر روی یک پایگاه رایانهای یکسان در حال اجرا باشند، آیا میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد؟جهانهای موازی در آیینهشاید رویاییرا بهخاطرداشتهباشید کهبعدها در دنیایواقعی، عینآنرا دیدهاید. دنیایحقیقیهماندنیایرویاییستکهوقایعرا در دنیایواقعی، یعنیدنیایماتریکس، تحققمیبخشد.اینحقیقتدردناکوجود دارد کهما جهانرا تنها و تنها از راهحواسمانادراکمیکنیمو اگر حواسمانبهما دروغبگویند .امانویلکانتدر اینمورد میگوید: ما نمیتوانیمبفهمیمکهجهانبرایخود چگونهاست. آنچهما میتوانیمدرککنیمایناستکهجهانبرایما چگونهاست!و حتی کپسول قرمز یا آبی وجود ندارد برای گذار ار این سردرگمی !!!شما چه فکر میکنید ؟شاید کمی بی ربط بنظر بیاد اگریادی کنیم از فروع فرخزاد شاعرمرحوم معاصر که در یکی از اشعارش، شاید اشاره مرموزانهای به حقیقت هستی دارد که میگوید:سفرحجمی در خط زمان و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن ، حجمی از تصویری آگاه ،که زمهمانی یک آیینه برمیگردد . و بدینسانست که کسی میمیرد و کسی میماند.هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد مرواریدی صید نخواهندکرد .لایک و کامنتهای زیباتون انگیزه بخش ادامه راه است |
موتور برقها و طول عمر آنها عملکرد موتور برقهای الکتریکی ماشینهای مستقلی هستند که وقتی برق از شبکه محلی در دسترس نیست ، برق را ت مین میکنند. در هنگام قطع برق اغلب از موتوربرقهای صنعتی برای ت مین برق پشتیبان ت سیسات ، مشاغل یا خانهها استفاده میشود اما همچنین میتواند به عنوان منبع اصلی برق در مناطقی که شبکه برق محلی در دسترس نیست یا دسترسی به آن دشوار است مانند عملیات استخراج و کشاورزی یا حتی پیشرفتهای جدید و ساخت و ساز از انها استفاده نمود.همانطور که یک موتور برق میتواند یک وسیله مفید باشد ، باید در نظر داشته باشید که برای کارکرد مداوم روزها طراحی نشده است. درعوض ، برای چند ساعت کارکردن همزمان طراحی شده است. به خواندن این مقاله ادامه دهید تا درباره مدت زمان تولید موتوربرقها بدون وقفه و همچنین دوام بیشتر بدانید.موتور برقهای قابل حمل چه میزان سوخت مصرف میکنند؟برای درک محدودیتهای مدت زمان طولانی تولید موتور برق ، مهم است که ابتدا میزان مصرف این ماشینها را درک کنیم. در حالی که موتور برقهایی وجود دارند که از پروپان ، گاز طبیعی یا گازوییل استفاده میکنند ، اما در مواردی که معمولا با آنها روبرو خواهید شد از بنزین استفاده میشود. به همین ترتیب ، این همان چیزی است که در این مقاله بر روی آن تمرکز خواهیم کرد.مصرف واقعی سوخت البته به عوامل مختلفی بستگی دارد - عمدتا به میزان کارآیی موتور ژنراتور ، میزان تولید برق آن و میزان واقعی مصرفی شما.با این حال ، به طور متوسط ، میتوانید انتظار داشته باشید که یک موتور برق معمولی بزرگتر 5000 وات گازی از 0 ٫ 6 تا 0 ٫ 8 گالن در ساعت استفاده کند. کوچکترها بین 0 ٫ 2 تا 0 ٫ 3 گالن در ساعت استفاده میکنند. به عبارت دیگر ، بزرگترها در هر دوره بین 5 / 14 تا 20 گالن در هر دوره بیست و چهار ساعت با متوسط بار و در کوچکترها تقریبا بین 8 / 4 تا 2 / 7 گالن گاز استفاده میکنند.یک موتور برق چه مدت میتواند به طور مداوم کار کند؟نیاز به افزودن روغن ، انجام تعمیر و نگهداری و موارد دیگر همه عواملی هستند که باعث میشوند تا چه مدت یک موتور برق بدون وقفه کار کند. با این وجود ، دقیقا مانند موتور اتومبیل ، اصلیترین چیزی که زمان تولید یک موتور برق را محدود میکند ، ظرفیت سوخت آن است.به سادگی میتوانید ظرفیت سوخت موتور برق (با فرض شروع کار با مخزن پر) را بر روی میزان مصرف سوخت آن تقسیم کنید تا حداکثر زمان مصرف آن را بدست آورید. در حقیقت ، زمان کار بستگی به میزان مصرف برق و غیره دارد ، با این حال ، این فرمول باید تخمین مناسبی برای شما ایجاد کند.در واقع در بیشتر موارد ، حداکثر زمان استفاده از یک ژنراتور را در مشخصات محصول خواهید یافت. این عدد معمولا بر اساس بار 1 / 2 است - یعنی با استفاده از نیمی از نیرویی که دستگاه قادر به تولید آن است.به طور متوسط ، موتور برقها میتوانند برای هر مکانی بین 7 ٫ 5 تا 12 ساعت به طور مداوم کار کنند.آیا موتور برقهایی وجود دارند که بتوانند به مدت 24 ساعت بدون وقفه کار کنند؟اکثریت قریب به اتفاق موتور برقهای قابل حمل نمیتوانند 24 ساعت بدون وقفه کار کنند. بار دیگر ، دلیل ساده این واقعیت این است که مخزن آنها خیلی کوچک است و نمیتواند سوخت کافی برای آن را در خود جای دهد.علاوه بر این ، ژنراتورهای بزرگتری نیز وجود دارد - که عمدتا برای استفاده به عنوان منبع پشتیبان برق در خانه استفاده میشوند - که میتوانند به مدت 24 ساعت یا حتی بیشتر کار کنند. این انرژی اغلب از پروپان یا گاز طبیعی ت مین میشود زیرا استفاده از بنزین در آن بسیار گران است.موتور برقها چه مدت دوام میآورند؟وقتی نوبت به طول عمر موتور برقها میرسد ، زمانی وجود دارد که تولید کننده محصول را برای مدت زمان واقعی تضمین میکند و تعداد واقعی سالی که میتوانید از آن استفاده کنید را تضمین میکند.موتور برقها به طور کلی دارای ضمانت محدود 2 یا 3 ساله هستند. و به همین ترتیب ، حداقل به مدت طولانی قادر خواهید بود از آنها استفاده کنید - تا زمانی که از آنها مطابق با دستورالعملهای ارایه شده توسط سازنده استفاده کنید.در حقیقت با این وجود ، احتمال این وجود دارد که موتوربرق شما بیش از این دوام بیاورد. گرچه به مدل و همچنین متوسط بار بستگی دارد ، اکثر موتور برقها قابل حمل بین ده تا بیست هزار ساعت کار میکنند.به این ترتیب ، اگر مثلا فقط 500 ساعت در سال از موتوربرق خود استفاده میکنید ، میتواند بیست تا چهل سال طول بکشد. فرض بر این است که شما در صورت نیاز روغن آن را روغن زده و به طور منظم از آن نگهداری کنید و غیره.خلاصهموتور برقهای قابل حمل قطعه اساسی تجهیزات در بسیاری از شرایط است. این میتواند به شما در تولید نیرو کمک کند تا ابزارهای خود را بدون نیاز به استفاده از سیمهای بلند و طولانی ، از یک پریز برق دور کند و میتواند به شما کمک کند تا در هنگام قطعی، برق خانه شما را ت مین کند.با این حال ، زمان کار آن محدود است ، بیشتر به دلیل ظرفیت سوخت آن. در حالی که موتور برقهایی وجود دارند که برای طولانیتر کار کردن طراحی شدهاند ، اکثر آنها میتوانند همزمان حدود 8 تا 12 ساعت کار کنند.زمان استفاده از آنها همچنین همان چیزی است که به طور کلی مشخص میکند دوام موتور برق شما چقدر خواهد بود. موتور برقهای قابل حمل متداول که در دسترس هستند میتوانند مدت زمان مادام العمر خود را در هر مکانی بین ده تا بیست هزار ساعت با 1 / 2 بار کنترل کنند.این بدان معناست که اگر فقط در مواقع قطع برق از ژنراتور استفاده میکنید ، میتواند بیش از یک یا دو دهه طول بکشد. از طرف دیگر ، اگر ژنراتور خود را به طور مداوم کار میکنید ، باید ظرف چند سال تعویض شود. |
علم و ثروت در 2020 اینروزها خبر ساخت واکسن جدید برای کرونا، از معدود خبرهای خوشی است که در صدر اخبار جای گرفته. اینکه دانشمندان به چنین دستاورد بزرگ و بینظیری رسیدهاند، شگفتانگیز و شوقآور است. این یعنی علم راه درستی میرود و میتوان به بشر و دستاوردهایش امیدوار بود.نمیدانم تصویر بالا را به خاطر دارید یا خیر؟! بهار 2019 بود که این تصویر منتشر و خبرساز شد. این خبر هم برای مدت کوتاهی همه خبرهای سیاسی و تلخ جهان را کنار زد و نشست در صدر اخبار. اولین تصویر تاریخی از یک سیاهچاله. واقعی ولی غیرمستقیم. یک دستاورد علمی بزرگ که نشان میداد علم راه درستی میرود و نظریههای علمی کار میکنند. درست همانطور که نظریه نسبیت انیشتن پیشبینی کرده بود. همانطور که هاوکینگ در کتابهایش نوشته بود. شاید آنها خودشان هم هرگز تصور نمیکردند روزی بشر به چنین دستاوردی برسد.اعجابانگیز و خارقالعاده. درست مثل جهان هستی، بیانتها .، مثل قدرت بشر، تحسینبرانگیز.آیا علم همواره میتواند پیروز میدان باشد؟ قطعا. کی؟ دیر یا زود. کسی نمیداند . .و اما این تصویر دیگر که از همان اوایل همهگیری دستبهدست منتشر شد و خیلیها را سر ذوق آورد. درست به نظر میآید. زنده باد چراغ روشن علم. ولی ببینیم همین حالا، امید این کشف علمی به کدام کشورهاست؟ فقیر یا غنی؟ آیا متخصصین بدون پول و امکانات میتوانند به نتیجه برسند؟ اتفاقا به نظر میرسد همچنان از قدرت و ثروت هم کارهایی برمیآید اگر با علم همراه شوند.شاید هممقایسه بیجایی است این دو دوست قدیمی، علم و ثروت!یا به عبارت دیگر:که هر چیزی به جای خویش نیکوست. |
انرژی تجدید پذیر وقتی بنزین خودرویمان تمام میشود، به پمپ بنزین میرویم و مخزن را پر میکنیم. این کار ساده است. اما این ترس وجود دارد که تا ابد نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، زیرا سوخت زمین در حال اتمام است. اغلب انرژی مورد استفاده ما از سوختهای فسیلی مانند نفت، گاز و زغال سنگ حاصل به دست میآید که به تدریج در حال از بین رفتن هستند. علاوه بر این، این سوختها موجب آلودگی هوا و تولید دی اکسید کربن میشوند که مهمترین عامل در گرمایش جهانی یا همان گرم شدن زمین است. اگر بخواهیم حیات خود را به همان شیوه قبل ادامه دهیم، باید به منابع سوخت تمیزتر و سبزتر که انرژی تجدید پذیر نامیده میشوند روی بیاوریم.انرژی تجدید پذیر انرژیای است که از منابع تجدیدپذیر یا بازگشتپذیر به دست میآید و میتوان آن را در مدت زمان کوتاهی توسط منابع طبیعی جایگزین کرد مانند نور خورشید، باد، باران موج، جزر و مد و گرمای حرارتی زمین.از دیر باز خورشید برای روشنایی و حرارت، باد برای آسیاب و حرکت کشتیها استفاده شده است. در طول 500 سال گذشته بشر به سمت منابع انرژی ارزانتر و کثیفتر چون زغال سنگ، گاز و نفت گرایش پیدا کرده است. امروزه ما راههای خلاقانهتر و کم هزینهتری را برای گرفتن و ذخیره انرژی یاد و خورشید و . یافتهایم.انواع انرژیهای تجدید پذیر عبارتند از: - 1 انرژی خورشیدیخورشید قدرتمندترین منبع انرژی است. نور خورشید یا انرژی خورشیدی میتواند برای گرمایش، روشنایی و خنک کردن خانهها و ساختمانهای دیگر، تولید برق، گرم کردن آب و انواع فرآیندهای صنعتی مورد استفاده قرار گیرد. فناوری مورد استفاده برای به دست آوردن و جمع آوری انرژی خورشید به طور دایم در حال تحول است، از جمله این فناوریها لولههای آب گرم کن پشت بام، سلولهای فتوولتاییک و آرایههای آینه است. صفحات روی پشت بامها چیزی را به طبیعت تحمیل نمیکنند اما آرایههای بزرگی که روی زمین مستقر میشوند میتوانند وارد زیستگاههای حیات وحش شوند. - 2 انرژی بادباد حرکت هوا است و موقعی ایجاد میشود که هوای گرم صعود میکند و هوای خنکتر برای جایگزینی آن هجوم میبرد. انرژی باد قرنها برای حرکت دادن کشتیهای بادبانی و چرخاندن آسیابهای بادی ای که غلات را خرد میکردند به کار میرفت. امروزه انرژی باد توسط توربینهای بادی گرفته میشود و برای تولید برق مورد استفاده میگیرد.هر از گاهی، بحث هایی درباره این که توربینها در کجا نصب شوند درمی گیرد چراکه این توربینها میتوانند برای پرندگان مهاجر و خفاشها مشکل ساز باشند. - 3 انرژی برقابیجریان یافتن آب به پایین دست یک نیروی قدرتمند است. آب منبعی تجدید پذیر است و به طور مداوم توسط چرخه جهانی تبخیر و بارش جایگزین میگردد. گرمای خورشید باعث میشود که آب در دریاچهها و اقیانوسها تبخیر شود و ابرها تشکیل شوند. سپس آب به صورت باران یا برف به زمین برمی گردد و به داخل رودخانهها و نهرهایی وارد میشود که به اقیانوس برمی گردند.آب جاری را میتوان برای انرژی دادن به چرخهای آبی ای که فرآیندهای مکانیکی ای را به کار میاندازند مورد استفاده قرار داد.انرژی آب جاری که به وسیله توربینها و ژنراتورها کنترل میشود (مثل آنهایی که در بسیاری از سدهای اطراف جهان وجود دارند) را میتوان برای تولید برق مورد استفاده قرار داد. حتی توربینهای کوچک را میتوان برای ت مین انرژی تک تک خانهها مورد استفاده قرار داد.هرچند که انرژی برقآبی تجدید پذیر است اما در مقیاس بزرگ میتواند عواقب زیست محیطی زیادی به همراه داشته باشد. - 4 انرژی زیست تودهاز زمانی که بشر برای اولین بار شروع به سوزاندن چوب برای طبخ غذا و گرم کردن خود در سرمای زمستان کرده است، زیست توده یک منبع مهم انرژی بوده است. چوب هنوز هم رایجترین منبع انرژی زیست توده است. منابع دیگر انرژی زیست توده شامل محصولات غذایی، علفها و گیاهان دیگر، ضایعات و پس ماندهای کشاورزی و جنگلداری، اجزای آلی حاصل از زبالههای شهری و صنعتی و حتی گاز متان حاصل از محل دفن زباله است.زیست توده میتواند برای تولید برق و به عنوان سوخت برای حمل و نقل مورد استفاده قرار گیرد و یا برای تولید محصولاتی که هم اینک برای تولیدشان از سوختهای فسیلی تجدید ناپذیر استفاده میشود به کار رود. - 5 هیدروژنهیدروژن قابلیت عظیمی به عنوان سوخت و منبع انرژی دارد. هیدروژن فراوانترین عنصر روی زمین است - برای مثال دو سوم آب از هیدروژن است - اما هیدروژن در طبیعت همیشه در ترکیب با عناصر دیگر یافت میشود.هنگامی که هیدروژن از عناصر دیگر جدا میشود، میتواند برای ت مین انرژی وسایل نقلیه، به عنوان جایگزین گاز طبیعی برای گرمایش و پخت و پز و نیز برای تولید برق مورد استفاده قرار گیرد. در سال 2015 ، اولین اتومبیل سواری ای که با انرژی هیدروژن کار میکرد تولید شد و در ژاپن و ایالات متحده در دسترس عموم قرار گرفت. - 6 انرژی زمین گرماییحرارت داخل زمین، بخار و آب داغ تولید میکند که میتواند برای نیرو دادن به ژنراتورهای برق و تولید الکتریسته یا برای کاربردهای دیگر مثل گرم کردن خانه و تولید انرژی برای صنعت مورد استفاده قرار گیرد. انرژی زمین گرمایی را میتوان با حفاری از مخازن عمیق زیرزمینی و یا از دیگر مخازن زمین گرمایی نزدیکتر به سطح زمین به دست آورد.این انرژی به طور فزایندهای برای متعادل کردن هزینههای گرمایش و سرمایش داخل ساختمانهای مسکونی و تجاری مورد استفاده قرار میگیرد. - 7 انرژی اقیانوسیاقیانوس چندین شکل انرژی تجدیدپذیر را فراهم میکند که هر یک به وسیله نیروهای مختلف هدایت و کنترل میشوند. انرژی حاصل از امواج و جزرومد اقیانوس را میتوان برای تولید برق مهار کرد و انرژی حرارتی اقیانوس - گرمای ذخیره شده در آب دریا - را هم میتوان به برق تبدیل کرد.با فناوریهای کنونی، بیشتر انرژیهای اقیانوسی در مقایسه با دیگر منابع انرژی تجدید پذیر مقرون به صرفه نیستند اما به هر حال اقیانوس یک منبع مهم بالقوه انرژی برای آینده باقی میماند.چگونه میتوانیم از انرژی تجدیدپذیر بیشتر استفاده کنیم؟اگر بخواهیم با استفاده بیشتر از انرژی تجدید پذیر کره زمین را تغییر دهیم، بهترین روش برای انجام این کار چیست؟ با توجه به اینکه مقدار زیادی برای کسب انرژی هزینه میکنیم، باید سعی کنیم آن پول را به جایی هدایت کنیم که بیشترین ت ثیر را داشته باشد. در ادامه، چند نکته ساده آورده شده است.تغییر ت مینکنندهاگر بیشتر انرژی خود را از برق دریافت میکنید، میتوانید ت مینکننده (یا تعرفه) را به یکی از انرژیهای تجدیدپذیر رایج تغییر دهید. البته بعضی اوقات این کار کمتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. اگر ت مینکننده شما به طور عمده نیروگاههای برقآبی را اداره میکند و شما تعرفه برق معمولی آن را به تعرفه سبز تغییر دهید، آیا در حال افزایش میزان انرژی سبز در جهان هستید یا به راحتی به شرکتی پول میدهید که دقیقا همان کاری که انجام میدهد که قبلا انجام میداد؟ گزینه بهتر این است که ت مینکننده خود را به یک ت مینکننده کوچک تغییر دهید که توربینهای بادی جدید یا نیروگاههای خورشیدی احداث میکند. به این ترتیب، شما به این شرکت کمک میکنید تا در انرژی تجدید پذیر بیشتری سرمایهگذاری کند و به نجات جهان از سوختهای فسیلی کمک کند.تولید برقاگر پول بیشتری برای هزینه کردن دارید، میتوانید با نصب چیزی مانند پنلهای فتوولتاییک، سیستم آب گرم خورشیدی یا پمپ حرارتی منبع زمین، مقداری از انرژی خود را ت مین کنید. از آنجا که از انرژی کمتری از نیروگاهها مصرف میکنید، از این طریق با صرفهجویی در هزینه به محیط زیست نیز کمک خواهید کرد. هرچند، سرمایه گذاری اولیه برای تبدیل خانه به یک خانه سازگار با محیط زیست میتواند پرهزینه باشد.استفاده بیشتر با استفاده کمترسادهترین راه برای نجات این سیاره استفاده عالمانه از منابع است. اگر نمیتوانید راهی برای استفاده از انرژی تجدیدپذیر بیشتر پیدا کنید، هنوز هم میتوانید از انرژی معمولی (سوختهای فسیلی) کمتری استفاده کنید. کارآمدتر بودن بسیار سریع و آسان است و اغلب هزینهای ندارد. برای مثال هزینهای ندارد که خودروی خود را با یک دوست به اشتراک بگذارید یا از اتوبوس و قطار استفاده کنید که اغلب موجب صرفهجویی در هزینه و همچنین صرفهجویی در مصرف انرژی میشود. عایقبندی حرارتی خانه نیز یکی دیگر از راههای خوب صرفهجویی در مصرف انرژی (و پول) با هزینه کم یا بدون هزینه است. همچنین، خاموش کردن ترموستات ) و پوشیدن یک لباس گرمتر) کاری است که هر کس میتواند بدون صرف هزینه آن را انجام دهد. سعی کنید از لامپهای کممصرف)چراغهای LED از CFL ها کارآمدتر و امروزه نیز ارزان هستند) و از پایش انرژی استفاده کنید تا به شما در اندازهگیری و کاهش هزینه مصرف لوازم کمک کند.منابع تجدید پذیر در چه مواردی مورد استفاده قرار میگیرند ؟موارد استفاده از منابع تجدید پذیر بیشتر در موارد تولید برق و نیرو است که شامل موارد زیر میشود :تولید برق اداریتولید برق خانگیتولید برق کارخانجاتتولید انرژی برای خودرو سازیتولید انرژی برای بخش درمانتولید انرژی برای راه سازیتولید انرژی برای چراغهای خیابان هاتولید انرژی شبکهای برای مخابراتتولید انرژی شبکهای برای شبکه اینترنت سراسری و کشوری.منابع تجدید پذیر در ایران وجود دارد ؟متاسفانه ایران میتوانست کشوری پیشگام در تولید انرژی به وسیله منابع تجدید پذیر باشد اما اینگونهنشد .در ایران بیشتر از انرژی باد برای تولید برق استفاده میکنند آن هم بسیار محدود در صورتی که ایران میتواند از انرژی خورشیدی و امواج مغناطیسی به قدری برق تولید کند که کل کره زمین را به خود وابسته کند که در این حالت علاوه بر استخدام میلیونها نفر مرتبط و غیر مرتبط و رایگان شدن برق برای ایرانیان میتواند برق را با قیمتهای بسیار ارزان برای خراب کردن بازارهای رقابتی و با بستن قرار دادهای بسیار طولانی ارایه داده و درآمدی بالغ بر صدها برابر درآمد نفتی در سال داشته باشد.منابع:سرو نیرو توس |
ساختار سلول باکتری ( دیواره سلولی ) دیواره سلولی cell wall خیلی مختصر و مفید (:در سلول باکتری بعد از سیتوپلاسم و غشای سیتوپلاسمی، ساختاری وجود دارد به اسم دیواره سلولی!دیواره سلولی یک لایه محکم است که در اطراف سلول باکتری قرار میگیرد و بدون آن سلول متلاشی خواهد شد.همهی گروهای باکتریایی دیواره دارند، بجز مایکوپلاسماها و آرکیباتریها.اسکلت اصلی یا ساختار دیواره یک ماکرومولوکل است به اسم پپتیدوگلیکان، که از دو واحد قندی اصلی تشکیل شده است، که شامل ( N - استیل گلوکز آمین ) و ( N - استیل مورامیک اسید ) است که به صورت یک در میان و توسط پیوند گلیکوزیدی (بتا 1 - بتا 4 گلیکوزیدی) قرار گرفتهاند.(به اختصار M و G )اگر ما دیواره سلولی باکتری را با کمک عواملی مثل آنزیم ( لیزوزیم ) حذف کنیم ( لیزوزیم موجود در مایعات بدن مانند بزاق دهان و اشک و ادرار و .باعث از بین رفتن دیواره سلولی و متلاشی شدن باکتری میشود)، باکتری گرم مثبت به پروتوپلاسم و باکتری گرم منفی به اسفروپلاست تبدیل میشوند!دیواره سلولی یا cell wall دقت کنین بعدش کپسول هست که بعدا توضیح میدم البته بازم بعدش یه پوشش دیگه داریم غشای سلولی هست که بازم توضیح میدمش (: حالا نقش دیواره سلولی چی هست اصلا ؟!محافظت از ساختار درونی باکتریشکل دهی به سلول (مثلا دیواره هر شکلی باشه کل سلول هم همون شکلی میشه یا مثل یه قاب)ایجاد مقاومت در برابر عوامل خطرسازجایگاه عمل آنتی بیوتیکها (به لطف وجود پپتیدوگلیکان - مثلا وقتی بخوایم یه سلول باکتری از طریق دیواره از بین ببریم باید دارویی بسازیم مثل آنتی بیوتیک که با اون دیواره باکتری رو از بین ببریم)حفظ فشار اسمزی (فشار اسمزی در باکتری گرم مثبت و منفی به ترتیب 20atm و 5atm است)ساختار پپتیدوگلیکان (موریین یا موکوپپتید):در ساختار پپتیدوگلیکان (علاوه بر مواردی که بالا بهش اشاره کردم)، یکسری پلهای پپتیدی کوچک وجود دارد، زمانی که زنجیرههای پلی مری ساخته میشوند، با این پلهای پپتیدی کوچک به هم متصل میشوند.این پلهای پپتیدی از 4 اسید آمینه (تتراپپتید) تشکیل شدهاند که به N - استیل مورامیک اسیدها ( M ) متصل میشوند، که به ترتیب شامل: L - Ala و D - Glu و L - Lys و D - Ala است ( L - آلانین، D - گلوتامیک اسید، L - لایزین، D - آلانین).اما در باکتریهای گرم منفی به جای اسید آمینه سومی ( L - Lys ) یا ( L - لایزین)، DAP ( دی آمینو پالمیتیک اسید) قرار دارد.(یکی از تفاوتهای باکتری گرم منفی و مثبت).پل عرضی هم هست که اسید آمینه سومی ( L - لایزین ) رو به یه اسید آمینه دیگه مثل ( D - آلانین ) در لایه دیگه از پپتیدوگلیکان وصل کرده که باعث میشه لایهها به هم وصل میشن.خب حالا طبق عکس بالا و توضیح زیرش که دادم یه تفاوت دیگه از باکتری گرم مثبت و منفی هست که باید بگم ( البته تفاوتهای زیادی دارن که بعدا بهشون کامل اشاره میکنم).در باکتری گرم مثبت پل عرضی پنتا گلایسین ( Gly ) هست، اما در باکتری گرم منفی یک پیوند پپتیدی که زمان اتصال یک مولکول آب از دست میده.دیواره سلولی باکتری گرم مثبت:در دیواره سلولی باکتری گرم مثبت، به جز پپتیدوگلیکان، مقداری زیادی مولکول تیکوییک اسید ( حالا تیکورونیک یا تیکونیک هم میگن ) وجود دارد که در گرم منفیها وجود ندارد!تیکوییک اسید، یک پلی ساکارید اسیدی است که در آب حل میشود، و ممکن است ترکیباتی مثل ریبیتول یا گلیسرول هم داشته باشد!کلا دو نوع تیکوییک اسید در باکتری گرم مثبت وجود دارد: نوع اول: که با یک پیوند کووالان به پپتیدوگلیکان وصل میشود ( تیکوییک اسید دیواره). نوع دوم: که بازهم با پیوند کووالان به گلیکولیپیدهای غشا وصل میشود ( تیکوییک اسید غشا ).بعضی از گرم مثبتها تیکوییک اسید دارند، اما همه آنها لیپوتیکوییک اسید را دارند.دیواره سلولی باکتری گرم منفی:در دیواره سلولی باکتری گرم منفی به جز پپتیدوگلیکان، یک لایه لیپوپروتیین وجود دارد که فراوانترین پروتیین در گرم منفیها است که باعث تثبیت غشای خارجی و اتصال به پپتیدوگلیکان میشود.در ساختار دیواره سلولی باکتری گرم منفی علاوه بر این موارد، یک لایه دیگری هم وجود دارد به اسم غشای خارجی ( گرم منفیها به دلیل وجود این لایه مقاومتر هستند ) که خود از دولایه( داخلی و خارجی ) تشکیل شده ، فسفولیپیدی و حالت نامتقارن دارد.لایه داخلی: مثل غشای سیتوپلاسمی است.لایه خارجی: لیپوپلی ساکارید یا ( LPS ) ( معروف به آندوتوکسین هم هست ).این لیپو پلی ساکارید یا LPS از سه بخش تشکیل شده است! 1 - پلی ساکارید جانبی ( O ) که از واحدهای قندی تشکیل شده است، در گونههای مختلف متفاوت است و به آن آنتی ژن O نیز میگوییم ( در شرایط مختلف مثلا نامساعد ممکن است طول زنجیره کوتاه باشد و برعکس ) . 2 - پلی ساکارید مرکزی 3 - لیپید A : داخلیترین بخش LPS است و از واحدهای دی ساکارید فسفاته تشکیل شده و به اسیدهای چرب متصل میشود. خاصیت سمی بودن باکتریهای گرم منفی مربوط به این بخش است. |
مبانی الگوریتمهای کوانتومی به زبان ساده تراشه کوانتومی گوگل (منبع: ساینتیفیک آمریکن)در مورد کامپیوترهای کوانتومی و تاثیرات احتمالی که میتوانند توی زندگی آیندمون بگذارند ممکنه چیزهای زیادی شنیده باشید. هر از چند گاهی خبری در مورد یکی از دستاوردهای شگفتانگیز کامپیوترهای کوانتومی اخبار تکنولوژی رو پر میکنه. ولی واقعا چه چیزی این قدرت رو به کامپیوترهای کوانتومی میده؟ اصول کار کامپیوترهای کوانتومی چه فرقی با کامپیوترهای معمولی که برای کارهای روزمره ازشون استفاده میکنیم داره؟ بیاید توی این نوشتار به زبان ساده جوابی درخور به این سوالات بدیم.کامپیوتر و الگوریتممنبع عکس pixabay اولین نکتهای که باید اینجا بهش اشاره کنم تفاوت بین الگوریتم و برنامههای کامپیوتری هست. اشتباه بزرگیست که این دو را یک چیز در نظر بگیریم. الگوریتم مجموعهای از دستورالعمل هاست برای حل یک مساله (که معمولا منجر به پیدا کردن یک جواب میشه). مثلا فرض کنید که شما توی یک خونه با چندین اتاق زندگی میکنید و یک گربه دارید. یک روز شما گربهتون رو توی خونه پیدا نمیکنید. اینجاست شما یک مساله دارید: پیدا کردن گربه. حالا راه حل چیه؟ ممکن هست راه حلهای زیادی به ذهنتون برسه، ولی به احتمال زیاد یکی از راه حلها چیزی بسیار شبیه به این خواهد بود:یک لیست از اتاقهای خونه تهیه کن (توی ذهنت بیارشون یا روی کاغذ یادداشت کن)یکی از اتاقهای توی لیست رو انتخاب کنبرو به اتاقی که انتخاب کردی و ببین گربه اونجاست یا نهاگر گربه را دیدی جستجو تمام است، اگر نه اسم این اتاق رو از لیستت حذف کن، برگرد به مرحله 2 و از اونجا ادامه بدهبه همین راحتی! ممکنه الان با خودتون بگید خوب اجرای این مراحل که بدیهی بود. کاملا هم درسته. ما در دنیای پیرامونمون به صورت مداوم داریم از الگوریتمها استفاده میکنیم، حتی اگر خودمون متوجه نباشیم. حالا فرض کنید به جای اینکه دنبال گربه توی یک خونه بزرگ باشید، دنبال پیدا کردن عبارت "گربه شرودینگر" توی یک کتاب 500 صفحهای فیزیک کوانتوم هستید. الگوریتم بالا رو به راحتی میشه برای این جستجو تغییر داد (فقط کافیه به جای اتاق صفحههای کتاب توی ذهنتون بیاد). همه میدونیم که اینکار الگوریتم سادهای داره ولی انجامش به شدت زمانبر و شاید حتی ناراحت کننده باشه. اینجاست که داشتن ماشینی که بتونه الگوریتمهایی که ما توی ذهنمون داریم رو موبهمو بتونه اجرا بکنه خیلی میتونه کمکمون بکنه. کافیه این الگوریتم و اطلاعات لازم رو به زبانی که کامپیوتر متوجه میشه براش توضیح بدیم. که اینها میشن زبان برنامهنویسی و نظریه اطلاعات و غیره. و به همین راحتی، ما حالا یک گوگل کوچک خانگی درست کردیم (یک کم دیگه روش کار کنیم میشه مثل خود گوگل).دنیای کوانتومی منبع عکسدرک دنیای کوانتومی یکی از جالبترین دستاوردهای علمی بشر در صده گذشته بوده. همه ما از طریق زندگی روزمره درکی از بدیهیات دنیای دور و برمون داریم. ولی وقتی که وارد دنیای کوانتومی میشیم خیلی از این بدیهیات به هم میریزه. برای توضیح بهتر این تفاوت بیایید از یک مثال استفاده کنیم.بسکتبال در دنیای کلاسیکبسکتبال در دنیای فیزیک کلاسیکفرض کنید که شما یک توپ بسکتبال دارید و جلوتون یک دیوار بلند هست که شما نمیتونید پشتش رو ببینید. ولی میدونید که پشت این دیوار دو تا حفره هست و یک دیوار خیلی بلند (چیزی که عکس بالا نشون میده). شما توپ رو پرتاب میکنید و به دیوار خیلی بلند انتهایی میزنید تا بیفته توی یکی از اون حفرهها. بعد از اینکه توپ رو پرتاب کردید میدونید که توپ قطعا توی یکی از حفرهها میره و اونجا خواهد موند. شما نمیدونید کدوم یکی (فرض کنیم مهارت بسکتبالتون در سطح منه و اصلا هدفگیری بلد نیستید). یک محاسبه ساده احتمالات نشون میده که در این حالت احتمال بودن توپ توی هر یک از این حفرهها 50 % هست. برای مثال توی شکل بالا توپ توی حفره سمت چپ افتاده. شما چون هنوز ندیدیدش این رو نمیدونید، ولی مطمین هستید الان توی یکی (و فقط یکی، این نکته مهمه) از اون حفرههاست. کافیه برید اونور دیوار تا ببینید کدوم یکی. تا اینجا همه چیز بدیهی و منطبق با تجربه ما بود. حالا بذارید ببینیم مشابه این پدیده توی دنیای کوانتومی چه خواهد شد.بسکتبال در دنیای کوانتومیبسکتبال در دنیای کوانتومی. سمت چپ: توپبعد از پرتاب در هر دو حفره به صورت همزمان هست. سمت راست: توپ بعد از مشاهده فقط توی یکی از حفرههاست.حالا بیاید همین کار رو توی دنیای کوانتومی تکرار کنیم. گفتیم که 50 % شانس وجود داره که توپ توی هر کدوم از اون حفرهها بره. اتفاقی که میفته اینه که در عمل 50 % توپ به هر کدوم از حفرهها میره! یعنی چی؟! یعنی توپ به صورت همزمان توی هر دو حفره هست. دقت کنید منظور این نیست که توپ نصف میشه و هر نصفش به سمتی میره. بلکه وجود توپ در هر کدوم از این حفرهها به احتمال 50 % هست. این پدیده به برهمنهی کوانتومی معروف هست. یعنی جای واقعی توپ ترکیبی از جاهایی هست که احتمال داره باشه. ممکنه بپرسید پس آخرش کجاست؟ حوصلهتون سر بره و برید اونور دیوار تا نگاه کنید. در این لحظهست (لحظهای که به یک پدیده کوانتومی نگاه میکنید) که ماهیت کوانتومی دچار فروپاشی میشه. پیامد این فروپاشی کوانتومی اینه که توپ باید فقط یکی از اون دو احتمال رو انتخاب کنه. در نتیجه شما توپ رو به صورت کامل در یکی از اون حفره میبینید.پیچیده به نظر میاد مگه نه؟ توضیح پدیدههای کوانتومی یکی از بحث برانگیزترین مباحث فیزیک در قرن بیستم بود. در حدی که فیزیکدانانی مثل انیشتین تا مدت زیادی بهش شک داشتند. ولی آزمایشهایی مثل آزمایش دو شکاف درستی این دنیا رو برای ما ثابت کرده. حالا که وارد این مبحث شدیم، حتما نگاهی هم به آزمایش ذهنی گربه شرودینگر بندازید (بذارید فکر کنیم این همون گربهای که ما داریم پیداش میکنیم، داره از دستمون فرار میکنه چون میدونه چه خوابی براش دیدیم).الگوریتمهای کوانتومیخیلی خوب، حالا که دنیای کوانتومی رو بهتر میشناسیم. بیایید برگردیم به مساله پیدا کردن گربه. اینجا میخوایم یک بار این مساله رو به صورت کلاسیک (با کامپیوترهای فعلی) و یک بار در دنیای کوانتومی حلش کنیم.اول بریم سراغ حل کلاسیک این مساله: گفتیم که مزیت درست کردن الگوریتمها برای اینه که میتونیم اون رو به یک کامپیوتر بدیم تا برامون انجامش بده. رباتهای هوشمند هم یک جور کامپیوتر به حساب میان. پس فرض کنید که ما الگوریتممون رو به یک ربات هوشمند میدیم تا توی اتاقهای خونه دنبال گربه بگرده.جستجو در دنیای فیزیک کلاسیکتصویر بالا به صورت نمادین نشون میده که چه اتفاقی میافته: ربات از دایره قرمز رنگ توی تصویر شروع میکنه و به ترتیب (تقریبا دلخواهی) شروع به گشتن اتاقهای خونه میکنه تا میرسه به گربه و اینجاست که جستجو تموم شده. ما هم میتونیم سر جامون بنشینیم و از طریق مکانیابی که روی ربات قرار دادیم حرکاتش رو دنبال کنیم تا ببینیم که ربات کی گربه رو پیدا میکنه.جستجو بر پایه برهمنهی در دنیای کوانتومی. به کمرنگ شدن ربات که نشان دهنده حضور درصدی (احتمالی) آن در هر یک از اتاقها هست توجه کنید.حالا بریم سراغ دنیای کوانتوم: همونطور که توی مثال بسکتبال بالا دیدیم، در دنیای کوانتومی اشیا میتونن همزمان در جاهای مختلف باشند. این معنیش اینه که ربات ما میتونه به صورت همزمان در تمامی اتاقهای خونه باشه (همون برهمنهی کوانتومی که گفتیم). پس الگوریتم کوانتومی شما به جای اینکه به ربات بگه دونه دونه به تکتک اتاقها بره، بهش میگه که به صورت همزمان به تمامی اتاقها بره. یعنی در قدم اول یک الگوریتم کوانتومی ربات ما به صورت همزمان توی تمام اتاقها هست. این نشون دهنده قدرت بالای الگوریتمهای کوانتومی در مقایسه با الگوریتمهای معمولی هست. ولی هنوز یک نکته خیلی مهم وجود داره. همونطور که در مثال توپ بسکتبال بالا گفتیم، در اینجا ربات ما با احتمال مساوی توی هر کدوم از اتاق هست. پس اگر ما الان ردیابمون رو روشن بکنیم که ببینیم ربات کجاست ممکنه ربات روی اتاقی ببینیم که گربه توش نیست. در این حالت شانس اینکه این کار رو چندین بار تکرار کنیم و انتظار داشته باشیم به جواب برسیم بیشتر از شانس چک کردن تکتک اتاقها نیست. این یعنی اینکه اگر یک الگوریتم کوانتومی برای پیدا کردن گربه استفاده کنیم، ممکنه در نهایت دیرتر هم گربه رو پیدا کنیم (دیرتری به خاطر اینه که الگوریتم کوانتومی ممکنه یک اتاق رو چندیدن بار چک بکنه، ولی الگوریتم کلاسیکمون هر اتاق رو فقط یک بار چک میکرد).افزایش احتمال یافتن جواب به کمک الگوریتم افزایش دامنهالگوریتم افزایش دامنهحالا بریم سراغ چیزی که بهمون اجازه میده که بتونیم به کمک الگوریتم کوانتومی سریعتر به جواب برسیم: افزایش دامنه جواب. توی الگوریتم پیدا کردن گربه که تا به اینجا گفتیم ربات با احتمال مساوی توی تمامی اتاقهای خونه هست ولی اگر ما ردیابمون رو روشن کنیم اون رو توی یکی از اتاقها میبینیم. اگر بخواهیم که جواب رو با احتمال زیادی پیدا کنیم، باید کاری کنیم که احتمال بودن ربات توی اتاقی که گربه توش هست بیشتر باشه. مراحلی که الگوریتم ما توشون برای ربات توضیح میده که چطور بیشتر به سمت اتاقی که گربه توش هست (جواب مساله) بره باعث میشند که احتمال بودن ربات توی اون اتاق بیشتر و بیشتر بشه. توی شکل بالا این رو با کمرنگ شدن ربات توی اتاق هایی که گربه توشون نیست (جواب مساله نیست) و پر رنگ شدنش توی اتاقی که گربه توش هست (جواب مساله) نشون دادیم. فراموش نکنید که اگر در حین انجام محاسبات الگوریتم بهش نگاه بکنیم (در این حالت به ردیاب نگاه کنیم) باعث فروپاشی کوانتومی میشیم. این یک فرق عمده الگوریتمهای کوانتومی و معمولی هست: ما فقط میتونیم جواب رو در پایان الگوریتم چک کنیم. در اون حالت هم با یک توضیع آماری روبهرو هستیم. به عنوان مثال در شکل بالا احتمال پیدا کردن ربات توی هر یک اتاقهایی که گربه توشون نیست 5 % (شفافیت 95 % برای شکلک ربات) و احتمال پیدا کردنش توی اتاقی که گربه توش هست 70 % هست (شفافیت 30 %). این به معنی که در انتهای الگوریتم بالا 70 % احتمال داره که جواب درست رو پیدا کنیم ولی 30 % احتمال اشتباه هست. الگوریتمهای کوانتومی همیشه در نهایت یک انتخاب شانسی (تصادفی) دارند ولی اگر الگوریتم به درستی اجرا شده باشه شانس پیدا کردن جواب درست به مراتب بیشتر از جواب نادرست هست.الگوریتمهای واقعیمنبع عکس @ sortino حالا بریم سراغ الگوریتمهای کوانتومی در دنیای واقعی. در دنیای واقعی خیلی وقتها با مسایلی سر وکار داریم که تنها راه پیدا کردنشون امتحان کردن تعداد خیلی زیادی ورودی هست (پیدا کردن گربه توی اتاقهای بالا یا پسوورد یک سیستم امنیتی). توی مثال بالا ما فقط هفت اتاق داشتیم. یعنی هفت تا جواب ممکن. حالا مسالهای رو فرض کنید که تعداد جواب هایی که باید امتحان کنید تا جواب درست رو پیدا کنید به تعداد اتمهای کره زمین هست. احتمالا یک کامپیوتر معمولی برای کردن این جواب سالها زمان لازم خواهد داشت. در مقابل کامپیوترهای کوانتومی میتونند تمامی حالتهای ممکن رو به صورت همزمان امتحان کنند. بعد با استفاده از الگوریتم افزایش دامنه کاری کنند که وقتی ما به خروجی الگوریتم نگاه میکنیم با احتمال خیلی خیلی زیادی جواب درست رو ببینیم. و این است پایه تمامی الگوریتمهای کوانتومی.کلام پایانیاگر این مطلب رو پسندیدید، پیشنهاد و انتقادی دارید و یا دوست دارید در مورد قسمتهاییش بیشتر بنویسم، خوشحال میشم اینجا کامنت بذارید و با من درمیان بذارید. با تشکر از وقتی که برای خواندن گذاشتید. |
مستند افشاگریهای دانشمند آلمانی، هارالد کاوتز ولا درباره ، کمتریل، مورجلون، جادوی سیاه و انگلهای آرکانی، و اسناد لو رفته ناسا مستند افشاگریهای دانشمند آلمانی، هارالد کاوتز ولا در ارتباط با تسلیحات سری، کمتریل، مورجلون، بلک گو، جادوی سیاه و ارتباط با اهریمنان در میان سیاستمداران، انگلهای آرکانی، و اسناد لو رفته ناسابا تشکر از سایت اتحاد نور دانلود مستند و تماشای آنلایین ______________________________________________________ برای دانلود این مستند به لینک زیر مراجعه کنید و اینکه شما میتوانید بصورت آنلایین هم تماشا کنید _____________________________________________________متن مستندکمتریل، مورجلون، غبار هوشمند و آرکانها (هارولد کاوتز ولا)با تشکر از سایت اتحاد نور https :// www . etehadenoor . com سلام من هارولد هستم. اهل آلمان هستم. نیمی از عمرم را صرف علم کردهام. و نیم دیگر را ژورنالیست بودهام. و در حوزههای مختلف و زمینههای تحقیقاتی نسبتا پیچیدهتر مقالات و کتابهایی نوشتهام و فعالیت کردهام. در نروژ، روی الکتروسنسیتیویته و نظارت محیطی کار کردهام. و آنجا در یک شرکت درباره اینکه وقتی فرد الکتروسنسیتیو (حساس به الکتریسیته) شده است چه اتفاقی میافتد، آموزش دادهام. در آنجا از من خواسته شد گیاهان در حال مرگ را مورد آنالیز شیمیایی قرار دهم. و نیز آب باران که موجب مرگ گیاهان میشود. و همینطور نمونههای خاک را. در سال 2012 کشاورزان متوجه شده بودند که بخشی از محصولشان نابود میشود. آنها نمونهها را به لابراتوارها بردند و پس از تحویل گرفتن نتایج آزمایشات، معلوم نبود نتایج چگونه باید خوانده (تفسیر) شوند. مقادیر و آمار موجود بود، اما نمیدانستند چه اعداد و ارقامی اشتباه بود یا نبود. آنجا بود که به سراغ دانشمند دیوانهای چون من آمدند. و از آن وقت تا به حال من در حوزه کمتریل کار تحقیقاتی میکنم. مدتی طول کشید تا دستورکارها و برنامههای مختلف درگیر در این مس له را بفهمیم، اما فکر میکنم مس له مورد بررسی کامل قرار گرفته است. کمتریل فقط مربوط به یک گروه نیست. فقط یک گروه مشخص پشت این کار و این برنامه نیست. این گروهها ساختاری مثل ساختار پوستههای مختلف پیاز دارند. پوستههای متعدد با منافع متفاوت. هرچه بیشتر مطالعه کنید لایههای بیشتری را کشف میکنید. کاری که اکنون میخواهم انجام دهم این است که به عمق این ساختار پیازی شکل بروم، و برنامههای گوناگون پشت کمتریل را شرح دهم.دو نکته مهم وجود دارد. یک، خیره شدن به کمتریلها از روی زمین، بی فایده است و شما از اینجا نمیتوانید کمتریل را تشخیص دهید چون نمونهای ندارید و نمیتوانید آنالیز شیمیایی انجام دهید. آنالیز شیمیایی حدود یک سال وقت مرا گرفت. دلیل این است که در حین تحلیل شیمیایی، شما یک ماده را در اسید رقیق میکنید. و هر آنچه در اسید حل میشود قابل آنالیز نیست. آنچه باقی میماند مقادیر فلز است. شما هیچ سرنخی ندارید که چه ماده شیمیایی و یا چه ساختار کریستالی را آنالیز کردهاید. زیرا هر آنچه حل بشود، از دست رفته است. و تمام آنچه میماند فلز است. و مشکل دیگر آن است که همه چیز در اسید حل نمیشود. و تمام فناوریهای اصلی که کشف کردیم، همه آنها کاملا در برابر اسیدها مقاوم هستند. این دو مس له را به علت محدودیت زمان کنار میگذاریم. امروز قصد دارم از زاویه متفاوتی وارد تصویر شوم. واژه کمتریل Chemtrail از کجا میآید؟ این واژه از سربازان ارتش آمریکا گرفته شده است، عمدتا نیروی هوایی ارتش. آنها این واژه را وارد زبان انگلیسی کردند زیرا در آکادمی نیروی هوایی ارتش مینشستند و در کلاسهای رشته شیمی شرکت داشتند، و یکی از این کلاسها، کلاس "کمتریل" است. کلاسی است که در آن طرز تهیه کمتریل آموزش داده میشود. این مس له نشان میدهد که این فناوری نظامی وجود دارد. نمیدانم که مورد استفاده قرار میگیرد یا خیر. اما میتوانیم این فناوری را مطالعه کنیم زیرا در یک دانشگاه و آکادمی آموزش داده میشود. خواندن کتابی که تدریس میشود ساده نیست، حدود 260 صفحه است. و در حقیقت در قالب پرسش نامه و آزمونها است. هیچ پاسخی وجود ندارد. اما هزاران سوال به چشم میخورد. وقتی همه پرسشها را پاسخ دهید، دانش لازم برای فهمیدن فرایند "کمتریل" را بدست میآورید، مثل یک پازل است.در این کتاب با ایجاد پوشش آلومینیومی روی سطوح پلاستیکی روبرو هستیم. و همینطور ساختن نایلون، بخصوص فیبر نایلون. این یک بخش از کلاس کمتریل است. و اگر میپرسید هدف از این کارها چیست، یک کاربرد نظامی وجود دارد که به آن "حقههای اسپری" میگویند. این اسپریها حاوی فیبرهای نایلون با پوشش آلومینیومی هستند که برای مخفی کردن هواپیماها از دیدرس رادارها مورد استفاده قرار میگیرند. البته این یک راز بزرگ نیست، موضوعی رسمی است، و مسیولین حکومتی رسما اعلام کردهاند که طی مانورهای معینی در سازمان ناتو، برای پنهان کردن هواپیماها گاهی از این اسپریها استفاده شده است. این یک بخش از مطالب کتاب مذکور است. مطالعه و آنالیز قسمت دیگر کمی دشوارتر است. کاملا به نظر میرسد که درباره پایرولیز (تجزیه یا تغییر شیمیایی در اثر حرارت) اسپری است، که یعنی تولید نانوذرات کریستالی در طی یک فرایند احتراق.@ AQARUSStel این کار در برخی صنایع برای تولید نانوذرات انجام میشود، و یک روش بسیار ساده و ارزان است.هم در صنعت، و هم در این کتاب، دو راه وجود دارد. راه نخست این است که نمکهای فلزات را که قابل حل در آب هستند را میآورید و حل میکنید، سپس از یک نازل یا دهانک هیدروصوت عبور میدهید. این نازل، ماده را به میلیونها میلیون قطره ریز تبدیل میکند. سپس ریزقطرهها را در معرض یک شعله قرار میدهند. آب تبخیر میشود و محتوای نمک موجود در ریزقطرهها نوعی غبار ریز تشکیل میدهد. و اگر شعله حرارت کافی داشته باشد، غبار نهایتا ذوب میشود، و دوباره کریستالیزه میشود. و بسته به حرارت شعله، و اندازه قطرات، میتوانید ذرات کریستالی، یا ذرات نامتبلور ایجاد کنید. این یک امکان موجود در طیف پایرولیز اسپری هاست. امکان دیگر این است که از آب استفاده نکنیم. بلکه مستقیما از مایعات قابل احتراق مثل متان استفاده کنیم. فکر میکنم متان انتخاب اول ارتش ایالات متحده است. در این حالت دیگر نیازی به دهانک هیدروصوت ثانوی وجود ندارد. میتوانید از دهانک هیدروصوتی که بخار سوزانده شده در موتور جت را میسازد، استفاده کنید. این اصول فنی و شیمیایی دانشی است که در این کلاس (در آکادمی ارتش آمریکا) آموزش داده میشود. هنوز نمیدانیم آیا مرتب مورد بهره برداری قرار میگیرد، یا برخی اوقات، یا فقط در زمان جنگ، یا در زمان صلح. ما اخیرا راجع به این فناوری آموختهایم.من به اسناد درونی برخی سازمانها علاقه مند شدم زیرا راه دیگری برای فهمیدن برنامهها وجود نداشت. برخی از متخصصین شبکه در ناسا اشتباه احمقانهای انجام دادند، و یک سند درونی را منتشر کردند، فکر میکنم حدود 12 سال پیش بود. این مقاله با آنکه طبقه بندی شده بود، برای 2 روز روی دامنه عمومی وبسایت ناسا قرار گرفت. برخی افراد تصادفا مقاله را دیدند و کپی کردند.عنوان مقاله: "مسایل استراتژیک آینده/جنگ آینده [حدود سال 2025 ] آینده همین حالا است!"یعنی فناوری را به آینده مرتبط میکنند تا تظاهر کنند که بحث مقاله، فناوریهای آینده است. اما یک زیرعنوان هم وجود دارد که میگوید "آینده همین حالا است!". کمی گیج کننده است.اگر مقاله را مطالعه کنید، با برخی جملات ناراحت کننده روبرو میشوید.در صفحه دوم مقاله میخوانید: "روباتها، بورگها و انسانها، به 2025 خوش آمدید!""روبات" به نانوروباتها اشاره دارد. بورگ از کار تلوزیونی "استارترک" میآید. و "انسانها"، فکر میکنم اشاره به خود آنان دارد، کسانی که تحت ت ثیر این بازیها قرار نمیگیرند، و حاکم بر همه چیز هستند. آنها فناوری هایی که در جنگهای آتی مورد استفاده است را اعلام کردند. آنها تصریحا میگویند که جنگ آینده جنگی میان کشورها نیست، آنها انتظار تشکیل دولت جهانی را دارند، بنابراین جنگ روی سیاره جنگ میان دولت جهانی و مردمان خواهد بود. این جنگی متفاوت است و نیاز به تسلیحات کاملا متفاوتی دارد، و آنها این تسلیحات را فهرست کردهاند: هجوم سنسورها (نانوذرات)، غبار هوشمند، اشیای نانوتکس که در بدن افراد گذاشته میشود تا ردیابی شوند، و افکار و احساسات افراد را بخوانند، و یک سلاح دیگر که در این مقاله تشریح نشده است و عنوانش "حشرات منتصب" است، و معلوم نیست به چه نوع سلاحی اشاره دارد، اما میخواهم در این مقطع فقط بدانید که در مقاله به آن اشاره شده است. زیرا یافته هایی خواهیم داشت که ما را به یاد این تسلیحات خواهند انداخت. در قسمت دیگری از مقاله به تسلیحاتی اشاره شده است که ظاهرا مجاز هستند، تسلیحاتی که جایی در قلمرو شهروندی مخفی هستند، و همه با آنها سروکار دارند. یکی از آنها مایکروویو است. مایکروویو در تلفن همراه، در کنتورهای هوشمند، و برای ارتباطات لان بی سیم استفاده میشود. ما در احاطه مایکروویوها هستیم. و این میکروموجها وارد بدن ما میشوند. ما میپنداریم این فقط عوارض جانبی استفاده از وسایل تکنولوژیک است. اما ناسا مایکروویوها را در کلاس تسلیحات غیر مرگبار طبقه بندی کرده است که ظاهرا مجاز هستند. آنها حتی به ت ثیر این سلاح هم اشاره کردند، از جمله: نقص کارایی رفتاری، و تغییرات فاحش عملکرد مغزی، 30 تا 100 درصد افزایش جریان خون در مغز، و همچنین اثرات کشندهای که بمرور زمان بوجود میآیند. بنابراین اینها تسلیحاتی هستند که علیه بشریت بکار گرفته شدهاند که ناسا علنا درباره شان صحبت میکند. فقط آن را مرتبط به آینده تصویر میکنند. و ما فریب خوردهایم و فکر میکنیم این یک امتیاز است که نیمی از روز تلفن همراهمان را در دست بگیریم.* سایت اتحاد نور* همچنین سلاحی موسوم به "میکروغبار انفجاری"، که میتوانند هوشمندانه آن را در هوا حرکت دهند و به ناحیه و نقطه خاصی منتقل کنند، و در آنجا غبار را متمرکز کرده و یک لنز انفجاری ایجاد کنند. این غبار را میتوانند عامدانه وارد بدن انسانها کنند تا آنها را از درون بکشند.این سیستم غبار آنقدر هوشمند هست که حتی به ت سیسات و پایگاههای زیرزمینی راه پیدا کند و به افرادی که آنجا مخفی شدهاند دسترسی یابد.بنابراین با یک سند از سازمان ناسا طرف هستیم که تصویری از آنچه در آینده رخ میدهد را ارایه میدهد (شاید هم چون "آینده همین اکنون است"، تصویری از آنچه هم اکنون رخ داده است).یک امکان دیگر برای فهمیدن آنچه دارد اتفاق میافتد، صحبت کردن با افشاگران است. و افشاگران زیادی نیستند که حقیقتا واقعیتهای مهم و ضروری را افشا کنند. ما ویکی لیکس و ژولیان آسانژ را داریم، که توجه بسیار زیادی از طرف رسانههای حکومتی به وی میشود. از وی یک قهرمان ساخته شد، و به وی اجازه داده شد راجع به برخی مسایل صحبت کند، و اگر دقیقا به صحبتهای وی فکر کنید، به نوعی در خدمت منافع صاحبان قدرت بود. همچنین با اسنودن روبرو هستیم، از ایالات متحده و سازمان ناسا. او چه میکند؟ او به ما میگوید که جامعه اطلاعاتی تلفنها را شنود میکند. اما این را از دهه 20 میدانستیم. البته گهگاهی چیزی میگوید که در رسانه بازتاب پیدا نمیکند، اما رسانه وی را مورد توجه قرار میدهد، و پوتین پیشنهاد پناهندگی به وی میدهد. با خودم فکر میکنم من هم مسایل دیگری را افشا میکنم اما کسی پیشنهاد پناهندگی به من نداده است! و حتی یک روزنامه حقایقی که من افشا میکنم را بازتاب نمیدهد. پس درباره این افراد، یکجای کارشان میلنگد. برخی اوقات با افشاگرانی روبرو هستیم که توجهی از رسانه دریافت نمیکنند، اما مقالاتی مینویسند و گاهی مقالات جالب هستند. میخواهم راجع به مقالهای صحبت کنم که در آلمان دست به دست میشود و به زبان آلمانی است. نویسنده مدیر فنی موسسهای است که روی غبار هوشمند کار میکرده است. او سرطان گرفت و 3 یا 4 ماه فرصت زندگی داشت. و از کارهایی که در طول زندگی اش انجام داده بود پشیمان شد. او متوجه شد که پولهایی که بابت کارهایش دریافت کرده بود، هیچ ارزش حقیقی نداشت. وی در مقالهاش اطلاعات کافی ارایه داده است تا ثابت کند که این فناوری وجود دارد. نام این پروژه "کلاغ نو" است. او برخی مسایل را افشا کرده، که حتی برخی افراد درگیر در پروژه هم نمیدانند. او از مهندسی ژنتیک صحبت کرده است.مایلم خلاصهای از امکانات گوناگون موجود در حوزه مهندسی ژنتیک را بیان کنم. در مهندسی ژنتیک میتوانید دی ان ای را ایجاد کنید، یعنی ساختار اسپیرالی کل اطلاعات ژنتیکی داخل سلول و میتوانید این ساختار اسپیرالی را به دو نیم تقسیم کنید، که به نیمه بدست آمده ار ان ای میگویند. در مهندسی ژنتیک استفاده کردن از ار ان ای روشی هوشمندانه است زیرا این ساختار کارایی کامل دارد اما نسل بعدی را تخریب نمیکند. و چون میتوانند آن را دستکاری کنند بدون آنکه آینده را تخریب کنند، به کار کردن روی ار ان ای علاقه مند هستند. اگر دی ان ای و ار ان ای را بررسی کنید، عملکردهای گوناگونی دارند. قسمت هایی از دی ان ای و ار ان ای نوع خاصی نور تولید میکنند. این حوزه اپتوژنتیک (ژنتیک نور) نامیده میشود. این حوزه مربوط است به دانش چگونگی تولید بیوفوتونها در ساختارهای ژنتیکی، و چگونگی تولید "بدن نوری". یعنی بلوپرینت و طرحی که ساخت فرمهای میدان مورفوژنتیک ما را مدیریت میکند. این کار را دی ان ای انجام میدهد. اگر دی ان ای را مصنوعی بسازید (این کار توسط پرینت انجام میشود)، کاری که میکنید این است که کدی که قصد دارید تولید کنید را مینویسید و سپس وارد ماشین پرینت میکنید، و میتوانید هر کدام از جفتهای پایه ساختار را تعریف کنید، و آن را پرینت کنید. در حوزه اپتوژنتیک برای ساختن نور میتوان دی ان ای، و یا، ار ان ای را ساخت یا دستکاری کرد. دومین کارکرد طبیعی دی ان ای و ار ان ای تولید مواد است. قسمتهایی از دی ان ای، ار ان ای را تولید میکند، و ار ان ای هم پروتیینها را تولید میکند. و پروتیینها مواد تشکیل دهنده بدن را میسازند. در سلولها همچنین پادزهرها و سموم میتوانند تولید شوند. بنابراین در حوزه پزشکی یا ژنتیک از دی ان ای هم برای تولید نور و هم برای تولید موادی همچون آرتمیزینین استفاده میشود.در حوزه جدیدی از این دانش، متوجه شدند که جفتهای اولیه میتوانند به نوعی روی یک ریل سوار شوند، که عملکردی مشابه یک کامپیوتر داشته باشد، مثل یک عنصر منطقی. هر جفت پایه، طنین فرکانس خودش را دارد که در گستره تراهرتز است. و اگر به فرکانس صحیح برسید، باز میشود و مثل یک واحد هادی نور عمل میکند. اگر یک زنجیره از این جفتهای پایه داشته باشید که هریک به فرکانسهای گوناگون واکنش نشان میدهند، شما به یک توالی اصوات نیاز دارید تا همه قطعات را باز کنید و کل ساختار را تبدیل به رسانا کنید. اگر این دی ان ای یا ار ان ای را وارد بدن کنید، میتوانید با سیگنال رادیویی، آن را از بیرون فعالسازی کنید تا هر نوع نور مطلوب یا ماده مطلوبتان را تولید کند. نور احساس است. نور فکر است. نور همه چیز است.و همینطور با مواد میتوانند هر کاری با ما بکنند. میتوانند ما را بتدریج مسموم کنند یا بلافاصله از بین ببرند. این فعالسازی توسط سیگنالهای رادیویی انجام میشود. و آن شخص گفت ما میدانستیم این دانش خطرناک است، پس کد غیرفعالسازی را ایجاد کردیم، که توالی اصواتی است که سیستم را کاملا غیرفعال میکند تا توسط دیگران قابل سوءاستفاده نباشد. این چیزی است که او گفت. و نیز گفت که این فناوری از سال 2003 در اروپا اجرایی شده است. او گفت که دومین جنگ عراق، یعنی جنگ آخر عراق، تماما برای آزمایش این سیستم بوده است. یعنی تنها دلیل حقیقی پشت جنگ.او گفت که شش ماه وقت، و 10 میلیارد دلار هزینه صرف بهینه سازی "توپولوژی خوشهای" شده است. این مطلب بسیار مهم است زیرا اگر یک ویروس داشته باشید که بخواهید وارد بدن یک انسان بکنید و او را مبتلا کنید، توپولوژی خوشهای به کارتان نمیآید . اما اگر بخواهید خوشههای دی ان ای و ار ان ای حامل هوشیاری، و حامل روح باشند، و یا حامل نوعی حیات مصنوعی باشند، آن وقت خوشهها بکار میآیند. یک ار ان ای را تصور کنید که در حال ایجاد یک خوشه است، چنین خوشهای قادر است حامل یک برنامه کامپیوتری باشد، و یا حامل یک موجود مصنوعی غیرفیزیکی. این ساختار میتواند وارد یک میدان شود، و یا وارد جسم یا میدان ما. و این ساختار میداند که چگونه به فرایند تولید نور در بدن ما دسترسی پیدا کند، و نیز میداند چگونه به تولید سموم دسترسی داشته باشد، و خودش حامل هوش است و قادر است تصمیم گیری کند. توجه به این حوزه، به این دلیل که وی از بهینه سازی توپولوژی صحبت کرده است، غیرمستقیم اعلام شده است. بنظرم موضوع توپولوژی بهینه سازی شده به "غبار هوشمند" مربوط است.این مسایل را با نگاه به افراد درگیر در برنامهها میتوان فهمید. و گوش کردن به افرادی که قبل از مرگ دست به افشاگری زدند. اما. خطاب به جامعه اطلاعاتی میگویم، من یک دانشمند دوآتشه هستم، ولی کاملا متوجه امکانات موجود در دنیای روح هستم. آنقدر سوالات زیادی برای پرسیدن از این افشاگر داشتم، که تصمیم گرفتم از خانمی کمک بگیرم که میتواند با انسانهای متوفا صحبت کند. هیچ اطلاعی درباره موضوع و یا سوالاتی که داشتم به خانم ندادم، فقط پرسیدم آیا میتواند بفهمد که روح مایل است در اتاق حضور یابد یا خیر. و روح بلافاصله در اتاق حاضر شد و بلافاصله از طریق خانم شروع به صحبت کرد. خانم اصلا موضوع را نمیدانست. و سوالات مرا نمیدانست، فقط به او گفته بودم مایلم آن شخص روبرویم ظاهر شود. آن فرد از طریق خانم به من گفت: این فناوری متعلق به بیگانگان است. و ما فریب خوردهایم. هیچ کد غیرفعالسازی وجود ندارد. این یک فریب بوده است، برای اینکه باور کنیم میتوانیم فناوری را کنترل کنیم. اما این یک فناوری بیگانه است و قابل کنترل نیست.این چیزی است که میخواهم جامعه اطلاعاتی بداند. که آنها روی یک فریب خانه ساختهاند، و کنترل سیستم را در دست ندارند. آنها باور دارند که کنترل را بدست دارند، اما اینگونه نیست.این مسایل مربوط به افشاگریها بودند، حالا بپردازیم به آنچه واقعا میتوانیم در آزمایشگاه ببینیم.بازگردیم به آنالیز شیمیایی. یعنی عناصری که پیدا میشوند. از یک طرف رد باریوم، استرانسیوم، تیتانیوم و آلومینیوم در هر گیاهی که میمیرد پیدا میشود. در مقادیری بیش از آنچه طبیعی به شمار میآید. اگر به سم شناسی نگاه کنید، این مقادیر با مقدار فلزات سنگینی که در طبیعت قابل تحمل است تفاوت زیادی دارد. اما مس له این است که در زمان انقلاب صنعتی که هنوز دودکش کارخانهها فیلتر نداشت در بارانهای اسیدی لندن هزاران برابر فلزات سنگین وجود داشت اما مشکلی نبود. باید به سراغ تحلیل میکروسکوپی برویم (که دشوار است چون مجبورید هزاران نمونه و عکس بگیرید تا شانس بیاورید و نمونهای بیابید که بخشی از یک ترکیب را نشان دهد. اگر کل ساختار را داشته باشید چیزی نمیبینید.)آنچه اکنون میخواهم بگویم بر اساس کار فردی در آلمان است که چند سال هر روز 6 ساعت پشت میکروسکوپ نشسته است تا بفهمد در باران چه چیزی وجود دارد. و یک ترکیب موجود، نانوکریستال پیزوالکتریکی است. این ترکیب نوعی مغناطیس دارد که سبب میشود ذرات کوچک مثل آهنربا به یکدیگر بچسبند، و این یک جنبه از ویژگی پیزوالکتریک است. باریوم، استرانسیوم، تیتانیوم این ویژگی را دارند، همان ردی که به دنبالش هستیم.الومینیوم در این ترکیب نیست اما سه عنصر دیگر هستند. این یک ترکیب بی نهایت جالب است. یک قطره از باران روی شیشه خشک شده و زیر میکروسکوپ قرار داده شد. اگر انگشتتان را به قطره نزدیک کنید یا نفستان را به آن بدمید، اثرات مشخصی را مشاهده میکنید که در تصویر میبینید. آنچه میبینیم، نانوذرات بسیار شفاف هستند که چهار برابر الماس شکست نور دارند.اگر به ویکیپدیا نگاه کنید میبینید این ذرات کاربرد "اسکالار" دارند، و در کارهایی همچون معکوس کردن زمان، یا ساختار میدان، کاربرد دارد. این بخش از فیزیک در اختیار عموم قرار نگرفته اما حتی در ویکیپدیا اشاره شده که این ذرات میتواند امواج اسکالار را پردازش کند. این دلیل مرگ گیاهان است. زیرا این کریستال بسیار شفاف است اما نور فرابنفش را جذب میکند، در طول موج 260 نانومتر کاملا کدر است و سیگنالهای فرابنفش را جذب میکند. و این دقیقا فرکانس ارتعاش تقسیم سلولی گیاهان است. تقسیم سلولی وقتی اتفاق میافتد که بیوفوتونهای فرابنفش به سلول اصابت کند. این نور تقسیم سلولی گیاه را کلید میزند. و اگر این ذرات داخل بافت گیاه قرار بگیرند، گیاه تمام سیگنالهای تقسیم سلول را دریافت میکند و رشد گیاه متوقف میشود.و دلیل بیماری جنون گاوی در دهه 80 هم همین مس له بود. اگر به تحقیقات مربوط به جنون گاوی نگاهی بیندازید، میبینید که سه علت برای این بیماری وجود دارد: نبود مس در بدن، مقدار بالای جیوه در بدن، و این نانوذرات.جیوه سیستم عصبی را از کار میاندازد. زیرا لایههای محافظ روی عصبها را تخریب میکند. نبود مس باعث میشود عصبها حل شده و به قسمتهای زنجیرهای تجزیه شوند. جالب این است که بدن از سیستم بازسازی اعصاب برخوردارست، اما اگر مس وجود نداشته باشد، بدن از فلزات سنگین دیگر استفاده میکند تا اعصاب را بازسازی کند. و آن باریوم و استرانسیوم است. اما چنین دستگاه عصبی نوعی آنتن برای میادین الکترومغناطیسی است. یعنی ساختن اتصالات عصبی پیزوالکتریک!کمتریل، مورجلون، غبار هوشمند، و آرکان هابخش 6 یعنی نه تنها خود اعصاب حساس میشوند، بلکه نانوکریستالهای باریوم استرانسیوم تیتانات هم هستند که باریوم و استرانسیوم را روی سطح ساختار کریستالی نمایش میدهند و سپس شما عصب هایی میسازید که به درون کریستالها رشد و حرکت میکنند. پس در نتیجه یک نقطه اتصال جدید برای سیستم عصبی ایجاد میشود که پیزوالکتریک است و هرگاه سیگنالی دریافت کند الکترون ساطع میکند. و این گونه دسترسی کامل به سیستم عصبی یک انسان پیدا میشود. این یک نمونه نانوبات است که در این حوزه یافت میشود. هیچ کس نمیداند که این وضعیت صددرصد با تی اس ای و جنون گاوی مشابه است، و همچنین با بیماری کروتزفلد جاکوب. از این ذره در ارتش برای بهبود دیدرس رادار، تبدیل کردن آسمان به لنز اپتیک، آنتنهای پلاسما و غیره استفاده میشود. این کارها برای این است که با سیگنالهای الکترومغناطیسی و سیگنالهای رادار بازی کنند به این روش که کل منطقه را تبدیل به پلاسمای ذرهای میکنند و بدل به یک واحد فنی قابل کنترل میکنند. تا بتوانند هر نوع سیگنالی را ارسال و ارسال مجدد کنند. این بخشی از میدان راکت است. اگر قصد داشته باشید یک راکت روسی که در حال نزدیک شدن به لندن است را نابود کنید، فقط باید مسیر راکت حساب شود، سپس شما پلاسما را فعالسازی میکنید، و حرارت پلاسما را به 10 هزار درجه میرسانید، و به این ترتیب راکت در هوا ذوب و منفجر میشود. این "میدان راکت" است که ما داریم و برای این کار لازم است کل قلمرو اروپا اسپری شود، تا میدان همه جا وجود داشته باشد. بنابراین این کار در حوزه فعالیتهای نظامی است اما همانطور که میبینید، برخی جنبههای این پلاسمای ویژه، به بیماریها، و به تلاش برای دسترسی و کنترل سیستم اعصاب انسان ارتباط پیدا میکند. این دستورکار ثانوی است که مربوط به فعالیت نظامی نیست بلکه مربوط به کنترل جمعیت انسانها است. یعنی کنترل سیستم عصبی انسانها با سیگنالها.باریوم استرانسیوم تیتانات در صنعت طی پایرولیز اسپری تولید میشود که در حرارت نزدیک به 750 درجه انجام میشود، که با حرارت شعله موتور جت همسان است. اکسید الومینیوم هم با پایرولیز اسپری در حرارت 1700 درجه تولید میشود. به این تکنیک "فناوری پس سوز" میگویند. فناوری پس سوز که در ارتش کاربرد دارد از سوخت الومینیوم بهره میگیرد. یعنی الومینیوم در سوخت وجود دارد. به شکل ذرات زیر میکروسکوپ نگاه کنید. این فرم ذرهای را "ویسکر" مینامند. شبیه ستاره است، و توانایی ویژهای در جذب و نگه داشتن الکترونها دارد. این عملکرد خاص این نوع پلاسما است، و باریوم استرانسیوم تیتانات میتواند فعالسازی شود تا الکترونهای جذب شده به بیرون پرتاب شوند، الکترون هایی که توسط اکسید الومینیوم حمل میشوند. به شما نشان میدهم که این مس لهای است که در نظارت محیطی هر روز با آن مواجه میشویم. یعنی با هر دوی این نانوکریستالها.این مس له به یک نوع بیماری ارتباط دارد، به خصوص در روشی که از حرارت پایینتر بهره میگیرد، و به جای الومینیوم از منگنز استفاده میشود و اکسید منگنز تولید میشود. این مس له منجر به پدید آمدن علایمی شده که 100 درصد با آنفلانزا همسان است. به ویژه در ماههای زمستانی که این ذرات بیشتر در هوا هستند انسانهای زیادی را میبینید که با شتاب به سمت پزشکان هجوم میبرند و واکسینه میشوند. میدانم که در آلمان سال گذشته 20 میلیون واکسن فروخته شد، در حالی که ما تنها 6 نفر را در کل فصل زمستان در سطح مولکولی آنالیز کردیم تا ببینیم که چه نوع ویروسی موجب آنفلانزا شده! آمار بر اساس تحلیل 6 نفر تهیه شده! اما اساسا این مس له ارتباطی با ویروس ندارد و معضل مربوط به اسپریها است. اصولا دویدن به طرف پزشک و واکسن زدن، خودکشی است. اگر نگاهی بیندازید به موادی که در واکسنها وجود دارد، مثلا جیوه، که یک سم خالص است، و موادی که باعث میشوند بدن مس از دست بدهد. آنگاه متوجه میشویم که نقشه و برنامهای پشت همه چیز است. ما همه چیز را درباره رسوایی تی اس ای میدانیم، و نیز درباره شخصی به نام پوردی که کشاورزی در بریتانیا بود که مزرعه داشت اما زیر بار واکسیناسیون اجباری دام هایش نرفت، و هیچ کدام از دام هایش دچار تی اس ای (انواع بیماریهای تحلیل مغزی مثل جنون گاوی) نشدند. حتی یک دام هم دچار نشد، زیرا وی واکسیناسیون را انجام نداد. و اینجا بود که متوجه مسایل شد. و ده ماه بعد از آن از سرطان مغز در گذشت. که اشارهای است به تسلیحات مایکروویو و کاربردشان..در مقاله ناسا بحث نانوتانکها مطرح شد. ظاهرا از اینها برای ردیابی افراد استفاده میشود، یعنی فهمیدن اینکه فرد کجا است و چه میاندیشد.فیبرهای درون تهی وجود دارند که اسپری میشوند، و خود به خود تکثیر میشوند، و کارکردشان "خواندن اثر نوری دی ان ای"، و تبدیل کردن آن به یک سیگنال الکترومغناطیسی رادیویی است که توسط ماهواره و ایستگاههای زمینی قابل شناسایی باشد. این اطلاعاتی است که در تعامل با جوامع درگیر در موضوع کمتریل بدست آوردیم. به این تصویر نگاه کنید، یک گوجه پرورش یافته در آلمان است که باران آلمان به آن خورده است. این تصویر (روی نمایشگر سالن) زنده است، نگاه کنید وقتی انگشت انسان به تارها و فیبر مورجلونها نزدیک میشود چه اتفاقی میافتد. آنها جذب ما میشوند! این فیبرها در نور فرابنفش میدرخشند، و اگر در شب از لامپ فرابنفش استفاده کنید، میلیاردها میلیارد فیبر را در هوا خواهید دید، نه هر شب، اما گهگاه، و فیبرها را همه جا در هوا در پرواز میبینید. این قارچها بدن انسان را آلوده میکنند. 95 و یا 99 درصد افراد چیز خاصی را تجربه نمیکنند. یعنی زیست و سیستم بدن جمعیت قارچها را پایین نگه میدارد. اما این نوع قارچ در بدن میماند و مثل یک آنتن پلاسمایی، سیگنال میفرستد. و اگر فرد بیمار نشود هیچ علایمی مشاهده نمیکند. ما حدس میزنیم کل جمعیت اروپا به این قارچ دچار است. البته مشکل یا خطر بزرگی نیست و تا وقتی بدن بتواند با این قارچ برخورد کند مشکلی پیش نمیآید. برخی افراد موفق نمیشوند آن را کنترل کنند، و قارچها شروع به رشد و تکثیر میکنند، و در یک نقطه از پوست خارج میشوند. و میبینیم که آنها این توانایی را دارند که رنگها را جذب کنند. مورجلونهای آبی و قرمز وجود دارد. و کسی نمیداند رنگ از کجا میآید زیرا منش طبیعی ندارد و یک ماده طبیعی نیست. و با کمک میکروسکوپ آنها را زیر پوست و در جریان خون میبینیم. میتوان مورجلونها را در یک ظرف آزمایشگاهی رشد و تکثیر داد. و اگر خوب توجه کنید پیچیدهتر از قارچ معمولی است. آنها حتی ارگانهایی درونشان دارند، و سلولهای بنیادی سرخ کوچک که گونهای ناشناخته است و خودتکثیر است.و ظاهرا آنها ساختارهای دیگری تولید میکنند. واحدهایی مثل کالبد تولید هاگ، و کالبد میوه. آنچه در تصویر میبینید ظرف حامل هاگ این نوع قارچ است و اگر آن را در ظرف پتری قرار دهید رشد آن را خواهید دید. و چیز دیگری که خواهید یافت، قطعاتی از پوست بدن حشرات است که از ارگانی در یک قربانی برداشت شده است. یعنی این بیماری باعث رشد قطعه هایی از حشرات در بدن شده بودند.برای درمان این بیماری، لازم نیست با مورجلونها مبارزه کنید، فقط بایستی محیط درون بدن انسان را بازسازی و ترمیم کنید. اسیدها پاکسازی شوند، فلزهای سنگین پاکسازی شوند، و عملکرد کبد درمان شود، چراکه کبد به دلیل جیوه آسیب میبیند. کبد همچنین در محیط کاندیدیاز دچار اختلال میشود. این مس له بدلیل استفاده از آنتی بیوتیکها بوجود آمده است. پس مربوط است به حوزه پزشکی، واکسنها، و آنتی بیوتیکها، که کاملا سیستم بدن را دچار اختلال میکنند، و در انتهای این مسیر است که مورجلونها سعی میکنند ما را از این همه سموم که در بدن مان وجود دارد نجات دهند، یعنی با جمع آوری و نگهداری از اسیدها و فلزهای سنگین ما را نجات دهند. به دلیل وجود این سموم است که بدن به مورجلونها اجازه میدهد رشد کنند. پس در حقیقت مورجلونها یک بیماری نیستند. همه به مورجلونها مبتلا هستند اما فقط افرادی دچار علایم میشوند که فلزات سنگین زیادی در بدنشان باشد. بدنهای این افراد به مورجلونها اجازه میدهند رشد کنند تا بتوانند فلزات سنگین را ببلعند.اکنون اگر میخواهید برنامه و دستورکار پشت این داستان را بدانید، یک خانم شجاع در دانشگاه هاروارد بود که در آزمایشگاه نانو، یک تحلیل شیمیایی از این فیبرها به عمل آورد، و به تعدادی فرمول رسید. او همچنین ذرات منفرد رنگ معلق در هوا را یافت. رنگها در بدن انسان در مقطعی وارد میسلیوم قارچ میشوند، یعنی هنگامی که قارچ تکثیر شده است.یعنی حالا به مفهوم "نانوروباتهای خودساز" رسیدهایم. صفت "خودساز" به این دلیل است که شما فیبر را اسپری میکنید، فیبرها تکثیر میشوند، و سپس رنگها را اسپری میکنید، و در داخل بدن انسان است که رنگ و فیبر یک واحد فعال را تشکیل میدهند. اگر فرمولهای شیمیایی این رنگها را در گوگل جستجو کنید اتفاق جالبی میافتد. من فهمیدم که در برلین یک شرکت آمریکایی وجود دارد و حق ثبت و اختراع آن رنگها را دارد!اگر به وبسایت آنها نگاه کنید بسیار به خودشان افتخار میکنند، و معتقدند که توسط این نقاط کوانتومی رنگ به جامعه پزشکی خدمت میکنند، و تجهیزات پزشکی شان را عمدتا برای مصارف و اهداف ترانس اومانیستی (تبدیل هوش ارگانیک به هوش مصنوعی) استفاده میکنند.آنها لیست بلندی از افرادی دارند که محصولاتشان را خریداری کردهاند و در لابراتوارها استفاده کردهاند. و هرگاه مطلبی از هر لابراتواری منتشر میشود آنها آن مطلب را در وبسایتشان لیست میکنند تا محصولات را تبلیغ کنند. اگر به تصویر نگاه کنید، لیست تحلیلها و تحقیقات مرتبط با مورجلونها را مشاهده میکنید. مثلا اینجا (تصویر) میخوانید "کریستالهای پلاسمونیک فوتونیک خودساز"، اگر وارد این کاربرد شوید با اشکال شش وجهی آشنا خواهید شد. و اگر کارایی آنها را بخواهید، متوجه میشوید که این اشکال ابزار جمع آوری سیگنالهای رادیویی هستند. و کارشان این است که فرکانسهای رادیویی را تبدیل میکنند به ایمپالسهای نوری قابل خواندن دی ان ای درون بدن. یا بحث "فیبرهای کریستال فوتونی"، که از نانوتیوبهای کربنی صحبت میکند که درونشان مملو از نقطههای رنگی است. کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط دی ان ای پردازش میشود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. و این دو در کنار هم یک واحد کامل خواننده - نویسنده را تشکیل میدهند. با این وسیله میتوانند فرد را عصبانی کنند، عصبانیت او را "بخوانند"، آن را به کد دیجیتال تبدیل کنند و از آنتن منتشر کنند تا 100 نفر دیگر که عصبانی نیستند موج را دریافت کنند. یعنی کسانی که این بیولوژی در بدنشان وجود دارد، دقیقا همان تجربه عصبانیت را احساس خواهند کرد. همان سیگنالی که از آن فرد اول خوانده شده بود.چه نیاز داریم؟ بهار عربی؟ راحت است، فقط کمی عصبانیت وارد سیستم کنید. این احتمالات موجود در واحد خوانش - نگارش است. مثل یک ضبط صوت. تجربه انسانی ضبط میشود. و شما از رنگها متوجه میشوید که چه نوع انرژی منتشر میشود. آبی رنگ فکر است. و رنگ قرمز رنگی است که برای جنسیت پردازش میشود. بنابراین آنها (کنترل کنندگان) ایگوها، ذهنها و جنسیت ما را کنترل میکنند. و اگر فردی شک دارد که آیا این سیستم واقعا آنلاین باشد، یک قربانی مورجلون در ایالات متحده وجود دارد، که کریستالهای شش وجهی فوتونیک پلاسما از پوست چانهاش خارج شدهاند. این کریستال با میکروویو کنترل میشود.قربانیان مورجلونها این احساس را دارند که حشرات روی بدنشان راه میروند. به این اختلال، "توهم پاراسایتوز" میگویند. پزشکان این اختلال را دیوانگی محض میپندارند، و حدس میزنم برای ساکت کردن افراد است.چیزی که مرا ناراحت میکند این سلولهای بنیادی کوچک سرخ هستند. اگر به خانواده قارچ مورجلون نگاه کنید، متوجه میشوید هم خانواده نزدیک نوع خاصی میکرو اینسکتیساید است. و مورجلن هم این ویژگی حشره کش را دارد. و اتفاقی که میافتد این است که مثلا وقتی به یک مگس حمله میکنند، مگس را از درون میخورند و دی ان ای مگس را اسیمیله و همانندسازی میکنند، و کالبد میوه قارچ خود را به شکل و فرم مگس میسازند! و چشمان مگس مصنوعی را به درخشش در میآورند که توسط نور مصنوعی که قارچ تولید میکند انجام میشود. و این مگس مصنوعی مگسهای دیگر را جذب میکند تا آنها هم مبتلا شوند.انتظار میرود این قارچ وقتی به انسان حمله میکند دی ان ای انسان را همانندسازی کند و کالبد میوهاش را به شکل جنین انسان بسازد، اما سلولهای بنیادی سرخ را وارد میکند و مورفوجنسیس کالبد میوه نزدیک است به انسان، اما تفاوتهایی دارد، و ویژگی هایی دارد که انسانی نیستند. این اشکال جنینی پا ندارند و پایین تنه ندارند. بیشتر شبیه نوعی حشره. و فقط یک چشم دارند، در وسط سر. و این چشم هم چشم حشره است و درخشش چشم حشرات را دارد. و روی آن چشم هم ساختارهای شش وجهی وجود دارند که حامل هاگهای قارچ هستند.سوال این است که آیا ارتباطی میان این گونه و احساس قربانیانی که حس میکنند حشرات روی بدنشان راه میروند، وجود دارد؟ما خوش شانس بودیم چرا که این فرصت را پیدا کردیم که با یک قربانی مورجلون کار کنیم که توانایی و ظرفیت ریموت ویو داشت و میتوانست موجودات درون بدنش را تصویرسازی کند. خوشبختانه استعداد خوبی هم در نقاشی داشت پس از وی خواهش کردم آنها را نقاشی کند. به تصویر نگاه کنید.فرم عنکبوت را میبینید اما صورت کاملا واضح و برجسته است. و او نیز چشم وسط را نقاشی کرد. یعنی همان چشمی که در مورفوجنسیس قارچ هم دیدیم. اگر به این قارچها نگاه کنید، طی یک چرخه 28 روزه از رودههای تحتانی استخراج میشوند. آنها فرمهای مذکر و مونث دارند و دارای ارگانهای جنسی هستند. و ارگانهای جنسی شبیه ارگانهای جنسی عنکبوت هستند. بنظر میرسد نسل بعدی قارچ نخواهد بود بلکه عنکبوتهای واقعی خواهد بود. کار دیگری که این عنکبوتها وقتی کالبد میوه از رودههای تحتانی خارج میشود انجام میدهند این است که. قربانیان حس میکنند آنچه در شکم متولد شده است از سر و پیشانی شان انرژی را به سمت شکم و رودهها حرکت میدهد و انرژی و نور سیستم قربانی را سرقت میکند تا بتواند هرقدر ممکن است انرژی ذخیره و انباشت کند.من با فیزیک ابعاد بالاتر آشنایی دارم. با مفهوم فضازمان چند لایه آشنا هستم و میتوانم در حوزه ابعاد بالاتر و واقعیت مولتی دایمنشنال بیاندیشم. فردی که با فیزیک آشنا نباشد، صعود به ابعاد بالاتر را در بافت روحانی ودیک "هفت آسمان و هفت دوزخ" تفسیر میکند. این تفسیر با نگاه چند لایه و چند وجهی به ابعاد فضازمان تطابق دارد. بنابراین تصور و تجسم بیولوژی و زیست ابعاد دیگر یا ابعاد بالاتر ساده است. و هنگامی که از این نقطه نظر به مورجلونها نگاه میکنم، بنظر میرسد موجوداتی در ابعاد بالاتر تلاش دارند از انسانها سوءاستفاده و بهره برداری کنند تا گونه خودشان را تولید کنند. این موجودات آنقدر بیوفوتون از پیشانی استخراج میکنند که به یک بعد موازی "صعود" کنند. و سپس نامریی میشوند. اما هنوز درون بدن حضور دارند. این علم محض است. این چیزی است که در لابراتوار متوجه شدیم.برای توضیح این مس له باید از دیدگاه چند بعدی و ابعاد لایه لایه به آن بنگرید. اما این مس له به اسطوره شناسی هم ارتباط پیدا میکند. موجودی نامریی که درون بدن میخزد، و سعی دارد به سیستم انرژی شما دسترسی پیدا کند. این خیلی شبیه است به آنچه دیمون (اهریمن، شیطان) یا آرکان مینامیم. اگر به توصیفاتی که از 2500 سال پیش درباره آرکانها وجود دارد بنگرید، توصیف بیولوژی آنها با آنچه این قربانی مورجلونها تصویر کرده است یکسان است! آنها به شکل عنکبوتهایی با صورت انسان وصف شدهاند. و در واقع دو گونه متفاوت وجود دارد که خویشاوندان نزدیک هستند اما تفاوت دارند. و همچنین گفته شده که آنها انگلهای نور هستند. تمام سنت جادوی سیاه بر اساس این موجود است. جادوگران سیاه با این آرکانها ارتباط برقرار میکنند. و اگر دسترسی سیستم نوری فیزیکی را به آرکان بدهید، و اجازه دهید از بیوفوتونهای شما تغذیه کنند، و از نیروی حیاتی شما تغذیه کنند، در ازای آن به شما قدرت میدهند. قدرت و سلطه بر انسانهای دیگر. مناسک جادوی سیاه همیشه برای همین موضوع برگزار میشوند.حالا داریم تصویر بزرگ را بهتر میبینیم.و اگر به موجودیتهای سیاسی که احتمالا مسیول ایجاد مورجلونها هستند نگاه کنیم، خانواده بوش در ایالات متحده را میبینیم. آنها همگی اعضای جامعه "جمجمه و استخوان" هستند. یعنی جادوی سیاه! اگر به ارتباطات درونی این افراد نگاه کنید، به موضوع بعدی میرسیم که درباره بلک گو (ماده چسبناک سیاه) است. یک خزانه بزرگ ماده سیاه وجود دارد. در پاراگویه. یک روستا در مجاورت این خزانه است که خانواده بوش در آنجا ملک و ویلا دارند. یکی از دوستان من برای بدست آوردن نمونه از این ماده سیاه به پاراگویه رفت و متوجه شد که آنجلا مرکل هم در همان همسایگی ملک دارد! و کاربرد این ماده سیاه چسبناک مربوط است به ارتباط گرفتن با اهریمنان. چراکه در سنت جادوی سیاه از این ماده برای ارتباط گرفتن با شیاطین استفاده میشود. بنابراین ردپای این موضوع در حوزههای مختلف سیاسی، علمی و اسطوره شناختی وجود دارد.با تشکر از سایت اتحاد نور |
انرژی تعریق امروزه استفاده از وسایلی مثل ساعت و مچبند هوشمند بسیار فراگیر شدهاست. اما این وسایل، مانند سایر "گجتهای پوشیدنی" ( wearables )، با معضل ت مین انرژی مواجهاند. گجتهای پوشیدنی بسته به کاربردشان، به توانی بین یک تا دهها میلیوات نیاز دارند و باتریهای کوچک با حداکثر توان سیصد میلیآمپرساعت، تنها میتوانند انرژی چند روز آنها را ت مین کنند. برای افزایش طول عمر باتریهای به کار رفته در این گجتها، باید از باتریهای بزرگ و حجیم استفاده کرد ولی از آنجا که انعطافپذیری و کوچکبودن، ویژگی مهم این گجتهاست، باتریهای بزرگ امروزی در آنها قابل استفاده نیستند.برای حل این مشکل، برخی محققان بهدنبال تولید باتریها و ابرخازنهای انعطافپذیر هستند اما تولید آنها هزینه زیادی دارد. عدهای دیگر قصد دارند با استفاده از فناوری ( Near - Field Communication ) NFC مشکل استفاده از باتریها را حل کنند ولی این روش نیز نیاز به وجود یک منبع انرژی در فاصله نزدیک دارد و دور شدن از آن، عملکرد گجتها را مختل میکند.اما در بخش سنسورهای پوشیدنی دانشگاه سندیهگوی کالیفرنیا، با استخراج انرژی از بدن فرد، به ویژه از طریق سوختهایزیستی مثل عرق، روش متفاوتی برای حل این معضل انرژی یافتهاند. با این ایده، میتوان گجتهای پوشیدنی را آنقدر کوچک ساخت که فرد حتی وجودشان را احساس نکند. آنها این دستگاهها را "پوشیدنیهای نامحسوس"( Unaware - ables ) نامیدهاند.ایده استخراج انرژی از بدن یا محیط، ایده جدیدی نیست و از قدیم با استفاده از حرکت بدن، نور محیط و یا گرمای بدن انجام میشدهاست: ساعتهای خودکار، در گذشته به وسیله وزنههای مکانیکی و اکنون به صورت الکتریکی، از طریق سیمپیچهای القایی یا مواد "پیزوالکتریک"( Piezoelectric )، از حرکات بدن برای تولید انرژی استفاده کرده و میکنند. سلولهای خورشیدی کوچک، دههها در ماشینحسابها برای ت مین انرژی از نور به کار رفتهاند. ژنراتورهای ترموالکتریک نیز با استفاده از تفاوت دمای بدن با محیط اطراف، انرژی تولید میکنند. اما هر یک از این روشها محدودیتهایی برای ت مین انرژی گجتهای پوشیدنی دارند. دلیل محققان دانشگاه سندیهگو برای استفاده از تعریق بدن این است که مواد شیمیایی موجود در عرق میتوانند به عنوان سوخت در سلولهای سوختی کوچک به کار روند و نسبت به سایر روشهای موجود، چگالی انرژی بیشتری را در مقیاس عملی و در ابعاد گجتهای پوشیدنی فراهم کنند.سلولسوختی مجموعهایست که از الکترودهای آند و کاتد و یک الکترولیت در میان آن دو تشکیل شدهاست. در فرآیند تولید انرژی، ابتدا سوخت وارد آند میشود و در آنجا یک ماده کاتالیست مولکولهای سوخت را به الکترون و پروتون تبدیل میکند. سپس پروتونها از طریق یک غشاء درون سلول و الکترونها پس از عبور از مدار به کاتد میروند. اولین نمونه سلولسوختی توسط William Robert Grove در سال 1839 ساخته شد که در آن از هیدروژن به عنوان سوخت و اکسیژن به عنوان کاتالیست استفاده شده بود. اما هیدروژن سوخت مناسبی برای سلول سوختی گجتهای پوشیدنی نیست زیرا بسیار اشتعالزا و کمیاب است، در حالی که عرق، بیخطر بوده و هنگام فعالیت بدنی بسیار دردسترس است.عرق به جز آب، دارای مقدار زیادی موادمعدنی و موادی مثل گلوکز و "لاکتات"( Lactate ) است. محققان، به طور ویژه بر استفاده از لاکتات ت کید دارند زیرا مقدار آن، با فعالیت بدنی افزایش مییابد. آنها در سلول سوخت زیستی مبتنی بر عرق، از لایهای از آنزیم استفاده میکنند تا با لاکتات واکنش دهد و آن را به الکترون و پروتون تجزیه کند. با اینکه به دلیل تولید مداوم سوختهای زیستی در بدن، کمبود سوخت وجود ندارد اما مشکل عمده این است که پس از مدتی، لایه آنزیم از بین میرود و باید پد سوختی را جدا کرده و لایه آنزیم را دوباره احیاء کرد. برای جلوگیری از این مشکل، این گروه روی تولید پدهای پوشیدنی قابل تعویض که خارج از بدن قرار میگیرند تمرکز کردهاست.محققان سندیهگو، اولین سلول سوخت زیستی خود را در سال 2014 روی یک سربند و نوعی دستبند پیادهسازی کردند. در آزمایشهای انجام شده، هر فرد سربند و دستبند عرقگیر را میپوشید و با دوچرخه ثابت تمرین میکرد. هر یک از سلولهای سوختی به یک مبدل DC به DC متصل بود تا سطح ولتاژ را به ولتاژ مورد نیاز یک LED کوچک و یک ساعت دیجیتال تبدیل کند. در این آزمایش،سلولهای سوختی چگالی توانی به اندازه 100 میکرووات بر سانتیمترمربع تولید کردند که برای روشن کردن LED و ساعت کافی بود و از سایر روشهای تولید انرژی مثل ژنراتور ترموالکتریک و سلول خورشیدی (در نور معمولی اتاق) چگالی انرژی بیشتری تولید میکرد.این، اولین نمونه سلول سوخت زیستی پوشیدنی بود که به راحتی پوشیده میشد و با خمشهای مکرر همچنان کارایی خود را حفظ میکرد اما مشکلش این بود که نمیتوانست به اندازه کافی برای یک ردیاب سلامتی پیچیده یا یک ساعت هوشمند انرژی تولید کند زیرا این گجتها کارهایی بیشتر از یک ساعت دیجیتال انجام میدهند و حداقل دارای قطعاتی مثل شتابسنج، حافظه و فرستنده بلوتوث هستند. این قطعات در کنار هم حدود یک یا دو میلیوات توان نیاز دارند که حدود ده برابر توان تولیدی سلول سوخت زیستی است. از آنجا که برتری این سلول در برابر سایر روشهای تولید انرژی، چگالی انرژی بیشتر آن است، توان تولیدی این سلولها باید باز هم افزایش مییافت.محققان با بازنگری طراحی سلولها متوجه شدند که تخت بودن سطح آند موجب محدود شدن سطح تماس سلول با عرق میشود. آنها با کمک تیمی از کالج سندیهگو، توانستند ساختاری سهبعدی از نانولولههای کربنی طراحی کنند که با اتصال به بالای آند و کاتد باعث افزایش سطح تماس موثر آنها شود، بدون اینکه حجم کل دستگاه افزایش یابد. با افزایش سطح تماس موثر و چند ارتقاء دیگر در ترکیب مواد کاتالیست، آنها توانستند انرژی تولید شده را ده برابر و تا حدود یک میلیوات بر سانتیمترمربع افزایش دهند که برابر چگالی انرژی تولید شده توسط سلول خورشیدی در نور مستقیم خورشید است. این طراحی توانست انرژی مورد نیاز مجموعهای متشکل از یک فرستنده بلوتوث، یک میکروپروسسور، سنسور دما و مبدل ولتاژ را که روی بازوی آزمایششونده (دوچرخهسوار) قرار گرفته بود، به خوبی ت مین کند.ویژگی مهم دیگر این پدهای سوختی پوشیدنی این است که علاوه بر انعطافپذیری باید کشسان نیز باشند تا به خوبی با سطح پوست هم شکل شوند اما میدانیم الکترودهای سهبعدی کربنی منعطف نیستند. برای همین آنها برای حل این مشکل با کمک گروه همکارشان، از ساختار "پل و جزیرهای" برای ارتباط نانولولههای کربنی استفاده کردند. در این طراحی، نانولولههای کربنی که نیمی از آنها آند و نیمی دیگر کاتد بودند، نقش جزیره را داشته و سیمهای نازک فنرمانند، پلهای ارتباطی متصل کننده آنها بودند. البته این ساختار بهدلیل شکل مکانیکیاش دارای مشکلاتی است که محققان همچنان روی راهحل آن کار میکنند.تا اینجا دیدیم که لازمه کار این سلولهای سوختی، وجود تعریق است و اگر عرق به میزان لازم موجود نباشد، سلولها از کار میافتند. از آنجا که استفاده از این پدها نباید مختص ورزشکاران و شرایط خاص باشد، برای حل این مشکل میتوان المانهای ذخیرهساز انرژی و یا سایر روشهای تولید انرژی را به عنوان مکمل بهکار برد.در مواردی که ت مین دایم انرژی لازم است، میتوان از باتریها یا ابرخازنها استفاده کرد و برای اینکار به باتریها و خازنهایی انعطاف پذیر و کشسان نیاز داریم. در سال گذشته گروهی در دانشگاه سندیهگو توانستند خازنهایی انعطافپذیر برای ذخیره انرژی حاصل از تعریق بسازند. همچنین آنها توانستند از نسخه اولیه باتری منعطف اکسید روی و نقره رونمایی کنند که میتواند صدها بار شارژ شود (هرچند که هنوز با مشابههای غیرمنعطف خود، از لحاظ میزان چگالی انرژی تولیدی، بسیار فاصله دارد). برای افزایش احتمال تولید انرژی در شرایط مختلف نیز، میتوان از ادغام همه روشهای تولید انرژی استفاده کرد تا هر زمان، یک یا چندتا از این روشها به ت مین انرژی بپردازند. به این ساختار که متشکل از مجموعهای از روشهای تولید انرژی برای تغذیه گجتهاست، "ساندویچ انرژی"( Energy Sandwich ) میگویند.سلولهای سوخت زیستی علاوه بر ت مین انرژی، کاربرد شگفتانگیز دیگری هم دارند. از آنجا که میزان انرژی تولیدی در این سلولها به مواد زیستی موجود در ترشحات (از جمله، لاکتات، گلوکز و نمک) بستگی دارد، سلولهای سوخت زیستی به عنوان یک سنسور بینیاز از باتری نیز کاربرد دارند. از این فناوری میتوان در ساخت سنسورهای خودشارژشونده( Self - Powered ) استفاده کرد که کار حسگری و ت مین انرژی خود را به طور همزمان انجام میدهند.استفاده از سوختهای زیستی، شیوه جدیدی است و تنها به تعریق نیز محدود نمیشود. بسیاری از ترشحات بدن مثل اشک، بزاق دهان و غیره، میتوانند به روش مشابه مورد استفاده قرار گیرند. اما همانطور که دیدیم، این کار چالشهای مختلفی دارد. با ارتقاء دوام و کارایی این سیستمها و بررسی نحوه ادغام روشهای متفاوت تولید انرژی، این فناوری باید بتواند در شرایط مختلف و در کاربردهای گستردهتر قابل استفاده باشد. با دستیابی به این ویژگیها، میتوانیم در آینده نزدیک گجتهایی کوچک، انعطاف پذیر، مقاوم و قابل شستشو داشتهباشیم که این، همان افق پیشروی پوشیدنیهای نامحسوس است. - sweat - will - power - your - next - wearable |
سیاه چاله هم سفید است! حتما در رابطه با سیاه چالهها زیاد شنیدهاید. اخیرا هم تصویری از اون بدست اومده که اکثرا در فضای مجازی دیدهاید. اگر هم ندیده اید 10 ام ماه آپریل سال 2019 میلادی حالا دیگر دیدهاید .اگر نمیدونید که سیاه چاله چیه، باید بگم که اصلا جای نگرانی نیست چون همین الان قراره بفهمیم.فرض کنید که یک موشک داشته باشیم که قرار است پرتاب شود و به خارج از مدار زمین برود. برای پرتاب این موشک نیاز به یک سرعت اولیه داریم که به آن سرعت فرار میگوییم. حال فرض میکنیم که جرم زمین همواره در حال زیاد و زیاد شدن است. طبیعتا با زیاد شدن جرم زمین، سرعت فرار هم باید بیشتر و بیشتر شود تا حدی که جرم زمین بسیار بسیار زیاد میشود و سرعت فرار موشک هم به سرعت نور میل میکند(بالاترین سرعتی که میشناسیم). در این صورتی ما جسمی داریم که سرعت نور هم از آن عبور نمیکند، در اینجا ما یک سیاه چاله داریم. در واقع اگر جرم بسیار بسیار زیادی را در یک نقطه متمرکز کنیم، به شکل قسمتی تاریک خود را نشان میدهد و از جذب شدن اجسام به سمت آن نتیجه میگیریم که سیاه چاله در آن قسمت وجود دارد.سیاه چالهها همیشه جزو سرگرمیهای دنیای فیزیک به حساب میآمدند، بطوری که انیشتین هم آنها را جدی نمیگرفت. اما با گذشت زمان جلوهای مهمتر به خود گرفت تا در سال 2019 تصویری از آن گرفته شد تا به همگان بگوید که تنها در دنیای فیزیک است که خیالها را میتوانیم به واقعیت محض تبدیل کنیم.اگر شما هم جزو کسانی هستید که از تاریخچه خواندن لذت میبرین، تاریخچه کشف سیاه چالهها رو واستون لینک کردم.نابودی سیاه چالهبعد از کلی محاسبه و فرضیههای گوناگون در رابطه با اینکه سیاه چاله وجود دارد یا نه، کسی در کمبریج بود که برایش موضوع سیاه چالهها جذاب بود و اینکه خود باور قلبی به وجود سیاه چالهها داشت و دیگر بر سر عدم وجود آن فکری نمیکرد.هاوکینگ ناگهان فرضیهای ارایه داد که جامعه علمی را شوکه کرد. هاوکینگ اذعان داشت که سیاه چالهها از خود ارتعاشات کوانتومی ساطع میکنند و همین ساطع کردن ارتعاشات کوانتومی در طی سالیان( 67 ^ 10 ) موجب ذوب شدن سیاه چاله میشود.اگر بخواهیم این موضوع را بیشتر بررسی کنیم، باید بگوییم که بنابر نظریه کوانتومی، ذرات مجازی که توسط افت و خیزهای خلاء بوجود آمدهاند و همواره نیز وجود دارند، دارای جفتهای ماده - پادماده هستند که به سرعت همدیگر را خنثی میکنند. اما در افق رویداد(قسمتی از فضا - زمان که در آن فضا کاملا تحت تاثیر سیاه چاله است و هر جسمی به آن وارد شود، به درون سیاه چاله سقوط میکند) سیاه چاله اتفاق عجیبی رخ میدهد! جای اینکه ذرات مجازی به یکدیگر برخورد کنند و یکدیگر را خنثی کنند، به درون سیاه چاله سقوط میکنن و از آن طرف ذرات دیگری به بیرون پرتاب میشوند. به این ترتیب است که سیاه چالهها طی مدت زمانی ( البته بسیار طولانی و نه بی نهایت) نابود میشوند.در واقع هاوکینگ دو کار بسیار مهم انجام داد، که یکی آشتی دادن مکانیک کوانتومی با نسبیت عام و یکی ربط دادن خواص ترمودینامیکی به سیاه چالهها بود.پارادوکس اطلاعاتبر اساس پارادوکس اطلاعات، هر جسمی که وارد سیاه چاله شود دیگر نمیتواند بیرون آید و کلیه اطلاعات ما از بین میرود. این موضوع مشکلی است که هاوکینگ با آن مواجه شده بود که البته دانشمندانی که بر سر نظریه ریسمانها کار میکنن معتقد اند که میتوانند این مشکل را حل کنند.حال چرا مشکل محسوب میشود؟ مگر از بین رفتن اطلاعات چه مشکلی دارد؟در دنیای کوانتومی امکان این وجود ندارد که چیزی از بین برود بدون آنکه در جایی دیگر و به شکلی دیگر پدید آید!هاوکینگ نوشته است: "اغلب فیزیکدانان تمایل دارند باور کنند که اطلاعات از بین نرفتهاند. زیرا این باور جهان را امن و قابل پیشبینی میکند. اما من عقیده دارم اگر نسبیت عام اینشتین را جدی بگیریم، باید این احتمال را در نظر بگیریم که فضا - زمان خود را در گرههایی مقید کرده و اینکه اطلاعات در پیچ و تابها گم میشوند. امروزه تعیین اینکه آیا اطلاعات واقعا گم میشوند یا نه، یکی از پرسشهای اصلی فیزیک نظری است".حال این سوال برای شما پیش میآید که اگر سیاه چالهها اجرام را در خود در نوردند پس چگونه جهان همواره در حال انبساط است؟ با توجه به این نکته که در مرکز هر کهکشان یک سیاه چاله عظیم وجود دارد! آیا اینگونه توازن کیهان برهم نمیخورد؟!سفید چالهقبل از اینکه بخواهیم در رابطه با سفید چالهها وارد بحث شویم باید یک نکته مربوط را دریابیم و آن تکینگی است.در سیاه چالهها وقتی که به نقطه تکینگی برسیم، از ان به بعد دیگر هیچ اطلاعاتی در اختیار نداریم. حال این تکینگی سیاه چالهها کدام قسمت از آنها قرار دارد؟ از دید نسبیت عام ، تکینگی درست در مرکز سیاه چاله قرار دارد. در واقع تکینگی نقطهای است که در آن چگالی و گرانش بی نهایت است و گرانش به قدری در آن نقطه قوی است که فضا - زمان در آن جا معنایی پیدا نمیکند.از دید کوانتومی، نقطه تکینگی در مرکز سیاه چاله نیست بلکه ناحیهای بی نهایت چگال است با حجم صفر(طول، عرض، ارتفاع آن صفر است) که تمام جرم سیاه چاله از آن جا نشات میگیرد.در رابطه با سفید چاله باید بگوییم که همانطور که سیاه چاله نیز خیالی بیش نبود و در عصر خودش اهمیت چندانی نداشت، سفید چاله نیز به همین نوع است.به اینگونه که در مقابل نقطه تکینگی سیاه چاله، نقطه تکینگی ای معکوس، تکینگی سفید چاله است. در سفید چاله بر خلاف سیاه چاله اجسام در ربوده شده توسط سیاه چاله به بیرون پرتاب میشوند.برخی از دانشمندان بر این باوراند که ممکن است بیگ بنگ نیز از همین سفید چالهها ناشی شده باشد و کیهان ما از سفید چاله بوجود آمده باشد! یعنی در آن طرف سفید چاله که جهان ما را بوجود آورده، سیاه چالهای عظیم وجود داشته!اما چگونگی اتصال سیاه چاله به سفید چاله از طریق کرم چاله به انجام میرسد کرم چالهها تنها از طریق تیوری و ریاضیات قابل درک و تا به الان دیده نشدهاند. ساز و کار کرم چالهها اینگونه است که که بعد فضا - زمان را شکسته و تونلی ایجاد میکند که سرعت درون تونل از سرعت نور نیز بیشتر است و تکینگی سیاه چاله را به تکینگی سفید چاله متصل میکند.از جذابیتهای کرم چالهها، سفر در زمان است اینگونه که سوار بر آن شده و از کیهانی دیگر سر در میآورید البته در صورتی که هنوز جوان هستید! میلیاردها سال نوری فقط در کمترین زمان ممکن. همچنان که شما هم تصور میکنید، کرم چالهها مانند تونلی صاف یا با پیچیده هستند. اما باید بگویم که تصویر ذهنی شما همین الان نابود شد، چراکه کرم چالهها بسیار ناپایدارند و برای پایداری باید از انرژی منفی پر باشند و همچنین تمام چیز درون آن نابود میشود!اگر فکر کردهاید که سفید چاله هیچ گرانشی ندارد، باید بگویم که اشتباه کردید چرا که سفید چاله هم گرانش دارد اما تا افق رویدادش! یعنی اجرام با نزدیک شدن به افق رویداد سفید چاله با انرژی بی نهایت قوی ای پس زده میشوند(مجموع تمام انرژیهای جهان برای رفتن به درون سیاه چاله کافی نیست). اما این انرژی از کجا ناشی میشود؟ احتمالا سفید چالهها از انفجار پرتوهای گاما از ستارههای نوترونی، اخترهای تپنده با سرعت بالا و سیاه چاله هایی که به آخر عمر خود رسیدهاند بوجود میآیند.سفید چالهها دلیل بسیار خوبی برای پایداری این هستی هستند و امیدواریم مانند تمام فرضیه هایی که یک روزی خیال بودند به واقعیت بپیوندد و درک همهی بشر از این که در طبیعت و کیهان چه اتفاقی در حال روی دادن است تکمیل شود چرا که به شخصه معتقدم همگی انسانها باید تلاش کنند تا راهی برای آرامش خود دریابند و آن راه چه راهی بهتر از دانش و درک طبیعت که موجب آرامش میشود.در آخر باید بگویم که این روزها که در حال گرد آوری این مطلب بودم، ویروس کرونا جهان را در بر گرفته و موجب نگرانی بسیاری از مردم جهان از جمله کشورم شده که واقعا وضعیت نابسامان و اسفناکی را در حال گذراندن هستیم. امیدوارم که هر چه زودتر این ویروس از بین برود و پس از آن دنیایی فعالتر و پویاتر و همچنین با نگرشی بهتر داشته باشیم. |
12 واقعیت جالب در مورد زنبورها 1 - قدیمیترین فسیل زنبور 100 میلیون سال قدمت دارددر سال 2006 ، محققان دانشگاه ایالتی اوریگون یک فسیل زنبور را در دره هوکاونگ در میانمار یافتند که قدمت آن به 100 میلیون سال میرسید. این فسیل در داخل کهربا حفظ شده و یکی از قدیمیترین فسیلهای جانوری یافت شده به شمار میآید. 2 - بیش از 20 ٫ 000 گونه زنبور وجود داردزنبورها دستهای از گونه جانوری موسوم به Apocrita هستند که شامل زنبورهای عسل، خر زنبور ( bumblebee ) و دیگر حشرات شبه زنبور و شبیه زنبور قرمز و زرد نیز میشود. 3 - در ایالات متحده بیش از 100 ٫ 000 زنبوردار فعالیت میکنندزنبورداری یک حرفه با قدمت 9 ٫ 000 ساله است و میتوان گفت که برخی از اولین زنبورداران تاریخ، کشاورزان پیش از تاریخ بودهاند. امروزه بین 115 ٫ 000 تا 125 ٫ 0000 زنبوردار تنها در ایالات متحده وجود دارد که اکثر آنها به شکل تفننی به این کار اشتغال داشته و کمتر از 25 کندو در اختیار دارند. در تمام ایالتهای این کشور عسل طبیعی تولید میشود اما بیشترین میزان تولید عسل مربوط به ایالتهای داکوتای شمالی، مونتانا، داکوتای جنوبی، فلوریدا و کالیفرنیا است. 4 - زنبورها توانایی تشخیص چهره انسانها را به نحوی دارا هستندبر اساس تحقیقی که در سال 2010 صورت گرفت، محققان توانستند به زنبورها آموزش دهند که بین چهره انسانها با ویژگیهای نزدیک به هم و دستهای از تفاوتهای بسیار واضح تمایز قایل شوند. 5 - زنبورها حشره رسمی 16 ایالت از جمله آرکانزاس و ویسکانسین هستنداز 48 ایالتی در آمریکا که به طور رسمی یک حشره را به عنوان نماد خود انتخاب کردهاند، 16 ایالات زنبورها را حشره نماد ایالت خود دانستهاند. در یوتا اما شرایط متفاوتتر است زیرا نه تنها زنبورهای عسل را نماد حشرات این ایالت میدانند بلکه لقب خود ایالت نیز ایالت کندو است. این نامگذاری را میتوان به ریشههای مورمونی این ایالت نسبت داد. 6 - زنبورها با حرکات بدنشان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنندزنبورها با حرکات فیزیکی شان مانند ضربه سر که به گفته محققان میتوان به معنای "توقف کردن" باشد یا رقصهای پیچشی که میتواند نشان دهنده مکان قرار گرفتن لانه باشد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. 7 - ملکه زنبورها میتواند تا 5 سال نیز عمر کندبا طول عمری بیش از 5 سال، ملکه زنبور عسل بسیار بیشتر از زنبورهای کارگر یا زنبورهای نر عمر میکند. در مقابل، زنبورهای کارگر تنها 5 یا 6 هفته زنده میمانند. 8 - ملکه زنبور عسل روزانه بیش از 2 ٫ 000 تخم میگذاردیک زنبور عسل ملکه عموما تنها زنبور ماده بارور درون کندو است که میتواند روزانه تا 2 ٫ 000 تخم بگذارد. 9 - هر زنبور عسل کارگر تنها قطرهای کوچک از عسل کل کندو را در طول عمر خود تولید میکندمیانگین مقدار عسلی که هر زنبور عسل کارگر در طول عمر خود تولید میکند یک دوازدهم یک قاشق چایخوری است. 10 - زنبورها علاوه بر عسل مواد دیگری نیز تولید میکنندزنبورها علاوه بر عسل تولیدات قابل توجه دیگری نیز دارند. آنها موم را از طریق غدههای شکمی خود ترشح کرده و از آن برای ساخت شانه کندو استفاده میکنند. زنبورهای عسل همچنین مادهای به نام "نان زنبوری" یا گرده خوراکی تولید میکنند که ترکیبی از گرده و عسل است. آنها همچنین میتوانند مادهای چسبناک به نام پروپولیس تولید کنند. 11 - زنبورهای کارگر میتوانند با سرعت 32 کیلومتر در ساعت پرواز کنندبه طور متوسط، زنبورهای عسل کارگر میتوانند در حالت بدون بار، 15 تا 20 مایل را در یک ساعت بپیمایند. در پرواز بازگشتشان به سمت لانه، در حالی که همراه خود شهد گل، گرده یا آب دارند، سرعت آنها کاهش مییابد. 12 - کلونیهای زنبورها در سراسر جهان به دلیل تغییرات اقلیمی و دیگر فاکتورها در حال نابودی هستندتغییرات اقلیمی زنگی زنبورها را به شدت تهدید میکند. بر اساس تحقیقی که نتایج آن در سال 2015 منتشر شده، تغییرات اقلیمی باعث کاهش در قلمرو جغرافیایی خر زنبورها در آمریکای شمالی و اروپا شده است. قلمرو برخی از این گونهها تا 300 کیلومتر نیز کاهش یافته است. |
در جستجوی زمان ازدست رفته آیا سرانجام راز بزرگترین آرزوی بشر "غلبه بر زمان و تحقق زندگی ابدی" برآورده میشود؟از دهه 1950 برخی زیستشناسان پیشرو، با طرح یک تیوری خودروند، پیرشدن را یک بیماری نامیدند. وقتی رادیکالها (گروههای مولکولی یونیزه شده) الکترونهای اطراف خود را میبلعند، باعث راهافتادن یک سری مکانیسمهای متصل بههم و خطرناک میشوند. با گذشت زمان، سلولها به سمت پیرشدن پیش میروند این امر اینطور شروع میشود که میتوکندری (اندامکی در داخل سلول) با آزادکردن مقدار زیادی رادیکال آزاد، مانع تولید انرژی میشود و این بهمعنای افت سطح انرژی سلول و مرگ تدریجی آن است. سالها محققان زیستشناسی سلولی مولکولی، از این تیوری برای توضیح پیری استفاده کردهاند. اما مطالعات جدیدتر درباره قسمتی از کروموزوم سلول (ناحیه تلومر) که از دهه 1984 با کارهای الیزابت بلک بورن، بیوشیمیست دانشگاه برکلی، به همراه دانشجوی باهوشش، کارول گریدر، آغاز شد، این احتمال را بهوجود آورد که شاید بتوان در آینده نهچندان دور راز غلبه بر زمان را کشف کرد.بیل اندروز ( William Henry Andrews ) سرپرست یک تیم تحقیقاتی در آزمایشگاه موسسه تحقیقاتی "سیرا ساینسز" ( Sierra Sciences ) که خودش بنیانگذارش بوده، بیش از دو دهه پیاپی به همراه شاگردانش صرف تحقیق روی روند پیری سلولها و امکان دخالت برای کندکردن این روند کردهاند. سال 1990 وقتی بیل اندروز رییس گروه بیوتکنولوژی دانشکده زیستشناسی کلورادو بود، سرپرستی یک تیم تحقیقاتی را برعهده گرفت که مشابهاش تنها در چند دانشگاه جهان وجود داشت. هدف آنها دریک رقابت تنگاتنگ، یک چیز بود: کشف ژن کندکننده تولید آنزیم "تلومراز" در انسان.مرگ در اثر کهولت سنتلومر ( Telomere ) اسم ناحیه انتهایی کروموزوم است. در حقیقت میتوان اینطور فرض کرد که مارپیچ دوگانه دیانآ در این ناحیه بسته میشود یا گره میخورد. انتهای مولکول دیانآ چسبنده است و دوست دارد با مولکولهای دیگر ترکیب شود. این خاصیت موجب بههمریختگی ساختار دیانآ شده و طبعا نابودکننده است. ولی با حضور تلومر که خودش دنبالهای کوچک از نوکلییک اسیدهاست، این چسبندگی از بین میرود و ساختار کدهای ژنتیکی به هم نمیریزد و در امان میماند. تلومر مانند سپری، کروموزم را از تخریب محافظت میکند.درون سلول، آنزیمی به نام تلومراز وجود دارد که یک پروتیین است که از این گرهها (تلومر) درست میکند. ساختار این آنزیم مثل بقیه آنزیمهای بدن، روی یک ژن (قسمتی از کروموزوم) کد شدهاست. یعنی کروموزوم یک سیستم خودترمیمی دارد. هربار که موقع تولید مثل، مارپیچ دوگانه باز میشود، بعد از اینکه همانندسازی از کدهای ژنتیکی به انتهای مولوکول میرسد، آنزیم تلومراز با سنتر تلومر (ساختن گره) کار را تمام میکند. پس منطقی بهنظر میرسد که تصور کنیم که با هربار تولیدمثل سلولی، طول ناحیه تلومر زیاد میشود. اما درواقع نه تنها چنین مسیلهای رخ نمیدهد بلکه حتی بالعکس، طول تلومر پیوسته کم میشود. یعنی با گذشت زمان و تقسیمات سلولی پیاپی، سلولها توانایی تولید آنزیم تلومراز را از دست میدهند. بنابراین در هر تولیدمثل قسمتی از انتهای تلومر همانندسازی نمیشود.با هر بار تقسیم سلولی، تلومرها کوچک و کوچکتر میشوند و زمانی که تا حد زیادی کوچک شدند، سلول دیگر نمیتواند تولیدمثل کرده و از خودش یک کپی جدید بسازد و همین باعث میشود بافت سلولی جایگزین نشده و پیر شده و ازبین برود. به اینترتیب اتفاقی برای انسان میافتد که به "مرگ در اثر کهولت سن" معروف است. یعنی اگر ما براثر حوادثی مثل تصادفات یا بیماری خاصی نمیریم و زنده بمانیم و پیر شویم، ارگانها و سیستمهای بدن ما که به تقسیم سلولی وابستهاند، به تدریج فرسوده میشوند. سیستم ایمنی بدن پاسخ ضعیفی به حمله باکتریها و ویروسها میدهد و یک سرماخوردگی ساده میتواند آخرین سرماخوردگی زندگی باشد و فرد را از پای در بیاورد.راز بزرگ سرطانناحیه تلومر علاوهبر ارتباط با طول عمر، در یک مساله مهم و بغرنج دیگر بشری هم ظاهر میشود: "سرطان"! ویژگی سلولهای سرطانی این است که میتوانند بهطور متوالی تقسیم شوند و پیوسته تولیدمثل کنند و همه منابع حیاتی اطراف خود را جذب کرده و صرف تولیدمثل خود کنند. برای داشتن چنین خصوصیتی، این سلولها میتوانند طول تلومر خود را حفظ کنند. به عبارت بهتر، آنها پیر نمیشوند بلکه پیوسته تولیدمثل کرده و همه منابع حیاتی را بهخود اختصاص داده و بدن را دچار ضعف میکنند. سلولهای سرطانی آنزیم تلومراز تولید میکنند. در جهان پزشکی امروز تصور میشود که ایجاد توانایی تولید این آنزیم توسط ویروسها یا سایر عوامل جهشزا، در سلولهای سوماتیک بدن، یکی از عوامل سرطانیشدن این سلولهاست.برای همین بخشی از تحقیقات برای کنترل و درمان سرطان روی این مسیله متمرکز است که با طراحی روشهایی که سازوکار حفظ تلومر را در سلولهای سرطانی ازبین میبرد، نامیرایی در سلولهای سرطانی را متوقف کرده و سپس آنها را نابود کنند. با همه این احوال این مسیر تقریبا با دو چالش جدی مواجه است و افق روشنی برای رسیدن به درمان سرطان از این روش، در آینده نزدیک فعلا دیده نمیشود. اول این که آزمایش نشانداده روشهای از کار انداختن تلومراز هرچند بافت سرطانی را ازبین میبرد اما باعث به وجودآمدن سرطانهای سیستم ایمنی (لنفوما) در موشها شدهاست. ایراد دیگر این روش این است سریع عمل نمیکند و بایدمنتظر ماند تا عوامل کاهش طول تلومر به تدریج در تقسیم سلولی سلولهای سرطانی و بعد از چندنسل اندازه تلومر کروموزومهای سلولهای سرطانی را کاهش دهد تا آنها از تولید مثل باز بمانند.دگمه طول عمربرگردیم به مساله طول عمر. عجیب است که عمر بشر به طرز عجیبی به طول عمر تلومرها گره خوردهاست. تلومرهای یک کروموزوم در بدن من و شما، از 15 هزار باز (مولکولهای سازنده کدهای ژنتیکی) زندگی را شروع میکند. به علت سرعت بالای تقسیم سلولی و عدم توانایی تلومراز در کنترل شکستهای رایج در دوران جنینی، موقع تولد تنها دههزار تا از این بازها باقی میماند. یعنی 5 هزار باز در حین تشکیل جنین و در رحم مادر ازبین رفته و انسان باید باقی عمرش را با دوسوم از بازهای اولیهاش سپری کند. بدتر از همه این است که بعد از تولد، آنزیم تلومراز که منجی تلومرها بود، تقریبا خاموش میشود. با نبود تلومراز، بعد از نوجوانی، ما سالیانه حدود 50 باز از تلومرهای خود را از دست میدهیم. وقتی تعداد بازهای تلومرهای ما به کمتر از 500 عدد برسد، یعنی درست زمانی که ما به دوران طلایی و پرثمر زنگی خود میرسیم، سلولهای بدن کم کم توانایی تقسیم را از دست میدهند. در این زمان سلولها در انجام کارهای خود ناتوان شده اما درعین حال در این زمان به خوبی میتوانند رادیکال آزاد تولید کنند که باعث آسیب سلولهای مجاورشان و یا حتی مرگ آنها شود.چه اتفاقی میافتد اگر ما بتوانیم سلولهای بدن را تحریک کنیم تا تلومراز بیشتری بسازند و به این ترتیب هر چقدر که دلشان خواست تقسیم شوند؟ البته بهطور کنترلشده و نه مانند سلولهای سرطانی! داشتن اندامی مناسب و ورزش روزانه از نظر بیل اندروز یک منطق تلومریک است و باعث حیات طولانیتر میشود: "اگر سبک زندگیتان بد باشد، خیلی قبلتر از این که تلومرهایتان کوچک شوند و حیاتتان را به خطر بیاندازند، شما از حمله قلبی و یا سرطان خواهید مرد!" این را بیل اندروزی میگوید که هر بعداز ظهر 30 کیلومتر میدود و آخرین رکوردش 10 کیلومتر در یک ساعت است. از نظر بیل اندروز برای هرکس که به خوبی مراقب سلامت خود است، دارویی که بتواند آنزیم تلومراز را فعال کند میتواند زمان مرگ سلولی و متلاشی شدن ارگانهای بدن را به تاخیر بیاندازد. با این حساب، که فردی این روزها بهدنیا میآید اگر سیگار نکشد و چاق نباشد میتواند به راحتی تا 150 سال هم عمر کند، یعنی 50 سال بیش از سنی که امروزه میتوان طول عمر داشت.سال 2009 برای کشف کارکرد تلومر و آنزیم تلومراز در دهه 1990 به سه دانشمند آمریکایی، خانمها الیزابت بلکبرن و کرول گریدر و آقای جک ژوستاک، جایزه نوبل پزشکی دادند. یعنی این که اندروز مسابقه را باختهبود اما او همچنان میدود. وقتی سال 2008 ، لابراتوار سیرا ساینسز، دو سرمایه گذار اصلیاش را در پروژه "توقف زمان" از دست داد و دیگر پولی برای ادامه تحقیقات وجود نداشت، بیل اندروز به این فکر افتاد تا شرکت دارویی ایزاژنیکس به سرپرستی جان اندرسون را به عنوان سرمایهگذار و شریک تجاری خود انتخاب کند. از تابستان 2011 شرکت ایزاژنیکس در حال تولید محصولات ابداعی لابراتوار سیرا ساینسز است که با داشتن ترکیبات طبیعی و تولیدکننده تلومر، بهعنوان داروهای ضدپیری عمل میکنند! به عقیده اندروز این محصول خیلی قوی نیست و هنوز با ایدهآلهای او فاصله زیادی دارد اما میتواند تا حدود زیادی سلامت و تندرستی را برای مصرفکنندگانش به همراه داشتهباشد. از نظر بیل عرضه این محصولات به بازار میتواند شروع خوبی باشد برای جذب سرمایه گذارها و شرکتهای دارویی بزرگتر به این پروژه چند صد میلیارد دلاری، پروژهای که بیل فکر میکند با وجود گران بودن مواد اولیه شیمیایی حاوی تلومر و پروسه طولانی و هزینهبر تایید دارو توسط سازمان غذا و داروی آمریکا ( FDA )، نیاز به سرمایهگذارهای ابرقدرت دارد. بیل میگوید: "من میخواهم خودم، خانواده، همکارانم، دوستانم و همه مردم زمین را از شر پیرشدن خلاص کنم. اینطوری هم هیچکداممان پیر نمیشویم و هم من پول هنگفتی به جیب میزنم!"سال 2014 ، ران دپینیو ( Ronald A . DePinho ) محقق مدرسه پزشکی دانشگاه هاروارد، مقالهای را در نیچر چاپ کرد که نگاهی موشکافانه به نقش تلومرها بر روند کهولت سن داشت. دپینیو در یک روش مبتکرانه با تزریق استروژن ساختگی به یک موش آزمایشگاهی، توانست فعالیت آنزیم تلومراز را متوقف کند و با قطع این دارو مجددا این آنزیم را وادار به فعالیت کند. در ابتدا موشها با قطع تولید آنزیم تلومراز، شروع به بروز علایمی کردند که ما در 80 یا 90 سالگی با آنها روبرو میشویم یعنی: پوست کاملا چروکیده، کندی حرکات رودهای و مغز تحلیل رفته. وقتی مجددا تولید تلومراز از سر گرفته شد، تمام بافتهای بدن موش در عرض کمتر از یک ماه شروع کردند به جوانشدن و طراوت اولیه خود را باز یافتند!دپینیو میگوید: ما موشهایی را دوباره جوان کردیم که با یک تزریق ساده، پا به سن مادربزرگ هایمان گذاشته بودند. دپینیو امیدوار است با استفاده از نتایج تحقیقاتش، روند پیرشدن را متوقف و یا لااقل آهسته کند. دپینیو ادعا میکند که از میان 3 عامل اصلی پیرشدن یعنی: کارکرد نادرست میتوکندری، کوتاهشدن تلومر و تخریب رادیکالهای آزاد، تلومر کوتاهشده اولین مهره دومینو است که میافتد و بازی را به پایان میرساند.اگر به روشی بتوان تلومرها را نجات داد، انهدام کل سیستم لااقل بهطور موقت به تاخیر میافتد. دپینیو میگوید که برای آنکه داروهایش از طرف سازمان غذا و داروی آمریکا تایید شود، باید سالها و حتی دههها روی مدلهای حیوانی و آزمایشگاهی کار کند. دپینیو معتقد است حتی در صورت دستیابی به نحوه عملکرد آنزیم تلومراز، باید فهمید که چگونه و چه زمانی باید آن را بهکار انداخت. بیل اندروز اما میگوید: من هیچ زمان فکر نکردم که پیرنشدن یک امر محال است، بلکه همیشه فکر میکنم که این قضیه را هنوز کسی نتوانسته حل کند.چشمه حیات پیدا شده؟به عقیده بلکبرن، برنده نوبل، فعالیت بیرویه تلومراز خود میتواند باعث سرطان شود. اگرچه تلومراز به خودی خود عامل سرطان نیست ولی در خروج فعالیتش از کنترل، باعث میشود تا یک سلول مستعد بدخیم شدن، آنقدر تقسیم سلولی شود تا در نهایت یک سلول بدخیم را تولید کند. اما اندروز و بلک بورن هر دو فکر میکنند که مزایای طولانی شدن عمر توسط تلومراز به معایب افزایش ریسک سرطانش میارزد. تلومراز همچنین میتواند مانع شکستهشدن کروموزومها که خود عامل ایجاد سرطان است، شود. همین طور تلومراز میتواند با افزایش تولید سلولهای ایمنی، بدن را در برابر ابتلا به سرطان قوی کند. در مشهورترین مقاله او که جولای 2010 در مجله پزشکی آمریکامنتشر شد، آمده که ارتباط بسیار قوی بین عمر کوتاه تلومرازها و سرطان وجود دارد دیده شده که در افرادی که از نرمال جامعه تلومرازهای کمتری داشتند، ریسک ابتلا به سرطان، 3 برابر افراد عادی است و درصورت ابتلا هم، احتمال فوتشان 11 برابر بیشتر از سایر مبتلایان به سرطان است.ادعای توقف زمان و پیرنشدن، که اندروز درصدد دستیابی به آن است، باعث شده تا برخی دانشمندان دیگر، او را به داشتن توهم خودبزرگ بینی و خیالاتی بودن متهم کنند. اما او بر تمام ادعاهایش پافشاری عجیبی دارد. یکی از هم مسلکان اندروز، دکتر آبری دیگری از دانشگاه کمبریج، محقق و تیوریسین طول عمری است که به طرز بی رحمانهای نظرش درمورد تخیلی بودن ادعاهای بیل اندروز را رسانهای کرد. او تاکید کرد که باید بین علم و داستان علمی - تخیلی فرق قایل شد! |
علم و دین: مقایسه بی حاصل این روزها بار دیگر بحث تقابل میان مذهب و علم به ویژه در دنیای کرونا زده در میان برخی از افراد داغ شده است.از سویی تعطیلی مراکز و تغییر روش در آیینهای دینی برای برخی این سیوال را ایجاد کرده است که مگر قرار نبود دین و آیین مدافع سلامت و امنیت ما باشند؟ و چطور است که خود این نهاد اکنون ناچار به تعطیل برخی سنتها شده است؟از سوی دیگر با مشاهده آمار ابتلای مردم به این بیماری و اینکه در پیش چشم ما بسیاری از عزیزانمان در حال آسیب دیدن هستند، نهادهای اقتصادی و رفتارهای اجتماعی به حالت تعطیل درآمده و در این بین خبری از دارو و درمان این بیماری نیست و مهمترین توصیه جامعه علمی شستن دست و دور ماندن از یکدیگر است، بسیاری از ما با برداشتی که پیشتر از علم داشتیم به مشکل برخورد کردهایم.مگر قرار نبود علم پاسخ فوری برای همه مسایل داشته باشد؟ آیا اصلا میتوان به این علم که در این بزنگاه ما را ناامید کرده است دل بست؟ آن هم علمی که امروز و فردا در موضوع مهمی مانند این همهگیری نظرش را تغییر میدهد؟در روزهای اخیر برنامه شصت دقیقه در شبکه بیبیسی شبه مناظرهای میان آقایان کسرایی و میردامادی در این باره برگزار کرد که برخی از ایدههای مطرح شده در این گفتگو و حاشیه آن بر این سوال و این بحث دامن زد.این داستان و این سیوالها مواردی نیست که بتوان با یک نوشته کوتاه یا یک بحث مفصل و یا حتی سالها مناظره به نتیجهای قاطع در آن رسید و اصولا شاید رسیدن به چنین نتیجهای ممکن نباشد.به همین دلیل هم برداشت من این است که ذات چنین مناظرههایی در هر سطحی که باشد، چه میان آقایان کسرایی و میردامادی چه بین ریچارد داوکینز و اسقف اعظم کانتربری اگرچه شاید محصول رسانهای جذاب و دیدنی از کار در آید اما در ماهیت کار عبثی است. این نوع مناظرهها شبیه به دعوت به زورآزمایی بازیگر شطرنج و قهرمان تخته نرد است.هر یک از آن دو در زمین و دنیایی دیگر بازی و فکر میکند و زمینه مشترکی برای بحث آنها وجود ندارد و برای آنکه هر یک بتواند نقد و بحثی در حوزه دیگری ارایه کند، لازم است یا به بحث در زمین فکری طرف مقابل با همان قوانین بپردازد که دیگر محل اختلافی باقی نمیماند یا به جعل استدلال و تلاش برای نشان دادن تباهیهای دیگری کند که بازهم شاید چیزی بر اصل داستان نمیافزاید.به عنوان یک مثال ساده در نظر بگیرید که اگر شما از سوی بخشی از جامعه اسلامی که به سندیت حدیث ایمان دارد و آن را پایهای برای استدلال دینی میداند، برای سوی دیگر این بحث، استدلالی منطقی در دینشناسی مبتنی بر احادیث معتبر ارایه کنید. او چه جوابی برای شما خواهد داشت؟ پس از پایان موفق استدلال شما، سوی دیگر میتواند به سادگی بگوید: "بسیار هم خوب. شما ثابت کردید فلان فرد در بهمان تاریخ چنین چیزی را گفته است. قبول اما که چی؟ حرف ایشان بر اساس چه سندی بوده است؟ آیا از دل آزمایشها و راستی آزماییهای بعدی درست در آمده است؟"از سوی دیگر اگر شما از جانب علم یک دیدگاه دینی مبتنی بر آیات و احدایث را نقد کنید که این روش دینی به دلیل اینکه مثلا ابطال پذیر نیست، پس علمی نیست. طرف مقابل به شما خواهد گفت، یعنی میخواهی بگویی این روش شکسته بستهای که دارید حرف خداوند یا حدیث معتبر را رد میکند؟در اینجا هیچ یک از این دو استدلال بهتر یا بدتری را ارایه نمیکند بلکه هر یک در زمین خود بازی میکنند و وقتی به سراغ طرف مخالف میآیند، شبیه کسی میشوند که میانه بازی شطرنج تاس میریزد.به همین دلیل هم این چنین مناظرههایی و به خصوص نسخههای تلویزیونی آن بیشتر پیشزمینه سیاسی دارد و تلاش نه چندان عیان برای جا انداختن و قبولاندن دیدگاههای شرکتکننده بر اذهان مخاطبی است که در اکثر اوقات از واژهشناسیهای تخصصی بیاطلاع است و زمینه بحثها را نمیداند.در مورد بحث اخیر که در فضای توییتر هم دنبال شد، به نظر منی که تنها علاقهمند این حوزه هستم آن قدر سوال نسبت به استدلالهای دو سو وجود دارد که شاید چند ده صفحهای برای بیان آنها زمان لازم باشد.اما شاید یک مسیر مناسب برای این گفتگو این باشد که بحث انجام شده را تجزیه کنیم و درباره برخی از موارد آن صحبت کنیم.من در این یادداشت تنها به دو نکته مختصر جنبی از این بحث اکتفا میکنم."علم و دین" یا "علمزدگی و دین"آقای میردامادی در این بحث با اشاره به فرصتها و چالشهای کرونا (که فکر کنم از آن کلماتی است که هر وقت پیشاپیش بحث آمد کمی باید محتاطتر آن را دنبال کرد) برای دین سعی میکند آن را به قول خودش به صورت تطبیقی در مقابل رقیبی به نام "علم زدگی" که ترجمه ایشان از Scientism است قرار دهد و با تاکید بر ضعفهای مشابه این ایده، از ضعفها وقوتهای علم و دین بگوید.اما اشاره به این چنین رقیبی مانند مطرح کردن دشمنی فرضی در میانه نبردی واقعی است. همانطور که ایشان هم اشاره میکند، این نگاه ایدیولوژیک افراطی علمگرا ربط چندانی به علم ندارد.نکته جالب این است که اصلا این واژه از سوی برخی از پژوهشگران علم و در قالب واژهای انتقادی نسبت به جریان فکری ایجاد شده که تلاش داشت و دارد علم را به ایدیولوژی بدل کند.آنچه که در واقع شاید در ابتدا به افرادی خطاب میشد که سعی داشتند روشهای پوزیتویسم منطقی را به فراسوی مرزهای خود پیش ببرند و به شکل افراطی آن را تنها راه حل عینی حل و تفسیر جهان ارایه دهند و به نوعی روش خود را تبدیل به ایدیولوژی کنند. این نقد و اصولا این واژه هم با نوعی طعنه و از سوی کسانی به کار گرفته شد که به نام علم و روش علمی با این روند مخالف بودند.این طرز تفکر امروز هم با نامهای دیگری وجود دارد. منطقگرایی افراطی، یا شکاکان با تشدید جامههای تازهای باشند که این ایده بر تن کرده است.اما وارد کردن این تقابل میان دین و این "علمزدگی" که خود از سوی جامعه علمی مورد نقد است در میان بحث رابطه میان دین و علم قرار است چه نقشی را بازی کند؟ برای مثال حتی شما اگر بتوانید بنیاد این ایده را هم بر باد دهید در نهایت سوال این است که این چه ربطی با علم دارد؟اما تشابه کلامی و استفاده از نام علم برای مخاطبی که با این تمایز آشنایی ندارد، این ذهنیت را ایجاد میکند که این نقدها بر علم وارد است و بدین ترتیب در بحث به جای تلاش برای روشن کردن مطلبی مشخص به زمینهای برای یارگیری و تلاش برای راضی کردن مخاطب و قبولاندن نظر خود بدل میشود.نیمه تاریک علم و نیمه تاریک ایدیولوژینکته دوم اما موضوعی است که به خصوص پس از این گفتگو در فضای مجازی دنبال شد و آن سوی و نیمه تاریک علم است. استدلال ساده است: هم دین و هم علم نیمه تاریکی دارند. اگر گاهی افرادی به نام دین دست به جنایات زدهاند، علم نیز بمب اتم ساخته است، در تلاش برای بهسازی نژادی بوده است، تبعیض نژادی، اقلیتی، جنسیتی در طول تاریخ علم کم نبوده که فهرست آن از شمار خارج است.آنچه به نام این نیمه تاریک گفته میشود به این موارد محدود نمیشود. بلایی که برخی از دانشمندان بر سر نخستین بومیانی آوردند که کاشفان دنیای تازه با خود به اروپا آورده بودند، به قدری تلخ و دردناک است که خواندنش مو بر تن انسان راست میکند. حجم انبوهی از امکانات مرگ بار از سلاح گرفته تا ابزار جاسوسی و غیره به نوعی حاصل علم است.زمانی به نام علم روشهایی برای "نرمال کردن" افرادی با گرایشهای جنسی متفاوت انجام میشد و هنوز هم در برخی از نقاط ادامه دارد.با این وجود اما این نقد که به طور مفصل از سوی بخشهای مختلفی از جامعه علمی و ناظران آن از فمینسم گرفته تا پست مدرنیسم تا نقد درونی جامعه علمی، مطرح شده است، موضوعی نیست که جایی در این مقایسه داشته باشد.تفاوتی میان این به اصطلاح نیمه تاریک علم با آن نیمه تاریک ایدیولوژی و از جمله مذهب وجود دارد.زمانی که گروهی برای مثال بر اساس نگاه تندروانه خود به قرایتی از اسلام تشویق به کشتار و ترور میکند، این روش و عملشان را بر اساس قرایتشان از آن دین و آیین میگیرند و در راه عمل به آن ایده یا باور است که قدم بر میدارند.اما وقتی دانشمندی بمب اتم را توسعه میدهد جایی ارزشهای علمی به او نگفته است که باید بمب اتم بسازد. ابزاری به نام علم (حداقل بر اساس اجماع نظر دانشمندان) به شما امکان میدهد که اگر بخواهید سلاح بسازید کارآمدترین سلاح ممکن را بسازید و اگر بخواهید داروی نجات انسان را بسازید، بهترین نوع ممکن آن در آن زمان را تهیه کنید.این شما، ایده شما و باورها و ارزشهای شما است که به شما خواهد گفت چطور از علم برای رسیدن به هدف خود استفاده کنید.سالهای طولانی مردان سفیدی که دروازههای دنیای علم را در دست داشتهاند، از ورود زنان و اقلیتها به آن جلوگیری کردهاند اما این اقدام آنها نه بر مبنای توصیه علم که بر اساس تلاش برای اعمال نظر و ارزشهای خود بوده است. علم نمیتواند به شما توصیه ارزشی کند. علم به شما خواهد گفت جهان چطور کار میکند و برای حل فلان مساله کدام راه را در پیش بگیرد. ممکن است مساله شما نجات جان انسانها باشد یا نابودی آنها.این موضوع تفاوتی بنیادین با به اصطلاح نیمه تاریک ایدیولوژی و دین دارد.آنچه شما به نام نیمه تاریک دین میخوانید که برای عاملان به آن اتفاقا نیمه روشن آن است، هدف شما را مشخص میکند. اگر در آن ایده آسیب زدن به افراد خاصی ارزش حساب شود، دیگر نمیتوانید بگویید، آن قرایت دین بیطرف است. آن قرایت و باور به آن شما را به اقدام علیه آن گروه مجبور میکند.مسیر آسیب رساندن شما اما ممکن است متفاوت باشد. شما ممکن است به روشهای غیر علمی دست بزنید و برای مثال چله نشینی و مباهله کرده یا اینکه از روش علمی برای ساخت ابزار جنگی خود استفاده کنید.به همین دلیل به نظرم این تفاوت و تاکید بر آن فوقالعاده ضروری است. ما با نیمه تاریک خود که حاصل باورها، ارزشها، سیستم ایدیولوژیک یا درک زماندار خود از جهان است، تصمیم میگیریم از ابزاری به نام علم چطور استفاده کنیم؟ آیا از روش ژنتیک برای ساخت نژاد برتر استفاده کنیم یا به درمان سرطان بپردازیم؟ آیا از انرژی هستهای برای ساخت بمب استفاده کرده یا آن را به منبعی برای انرژی پایدار بدل کنید.اگر این تفاوت را در نظر نگیریم نقش سازنده یا مخرب هر یک از این حوزهها را درست نخواهیم شناخت.البته نکته دیگری هم وجود دارد که پرداختن به آن فرصتی دیگر میخواهد و آن این ایده در جامعه علمی است که تا چه حد میتوان علم را از سازندگان آن جدا کرد آیا علم در نقش یک سازه، را میتوان به طور کامل از سازندگان آن یا همان دانشمندانی که علم را توسعه میدهند جدا کرد؟ به نظر میرسد پاسخ این پرسش چندان بدیهی نباشد اما حتی با در نظر گرفتن نظراتی که به در هم تنیدگی این دو اشاره میکند، هنوز تفاوت و تمایز بالا ارزش و اعتبارش را حفظ میکند. چنین در هم تنیدگی باعث رشد یا عدم رشد غیر طبیعی و اجباری شاخههایی از علم میشود که مطابق یا ضد ارزشهای آن سازندگان است و تصویر کلی علم را از حالت یکدست خود خارج میکند اما کماکان میتوان این استدلال مبتنی بر غیر ایدیولوژیک بودن روش و جریان علم را که ممکن است به ابزار افراد ایدیولوژیک بدل شود مطرح کرد. |
قانون هابل کهکشانها با سرعت در حال دور شدن از ما و از یکدیگرند. هرچه کهکشانی دورتر باشد با سرعت بیشتری از ما دور میشود. این نظریه به این معنی است که عالم مانند یک بادکنک در حال انبساط است. قانون هابل نشان میدهد که نسبت سرعت کهکشانها به فاصله شان مقداری ثابت است. این ثابت را ثابت هابل میگویند که آهنگ انبساط کنونی عالم یعنی 22 کیلومتر بر ثانیه در هر میلیون سال نوری است.در سالهای اولیهی دههی 1920 هابل در رصدخانه مانت ویلسون در کالیفرنیا شروع به کار کرد و تا پایان عمر در همان جا ماند.در مانت ویلسون از یک تلسکوپ 2 / 54 متری بهره برد که بزرگترین تلسکوپ زمان خود بود. این تلسکوپ کهکشانهایی فراتر از کهکشان ما را کشف و آنها را به سه گروه تقسیم بندی کرد: بیضوی، مارپیچی و نامنظم.اکنون در مورد کهکشانها اطلاعات بسیار بیشتری داریم: 125 میلیارد کهکشان در عالم قابل مشاهده کنونی وجود دارد (و شمارش آنها هنوز هم در حال جریان است) که هر کدام میلیاردها ستاره دارند. قطر آنها از چند هزار تا صدها هزار سال نوری متفاوت است.اما ما فقط میتوانیم کهکشانهایی را بشناسیم که در حدود شعاع معینیاند و به آنها شعاع هابل میگویند. زیرا کهکشانهایی که فراتر از این شعاع واقع اند با سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت میکنند. تخمین زده میشود شعاع هابل حدود 12 میلیارد سال نوری است. |
کتاب قرآن و جهانهای موازی بر خلاف آنچه که انتظار میرود کتاب "قرآن و جهانهای موازی" هدفی در جهت پیوند علم و دین ندارد و هیچگاه هم نخواهد داشت. شاید هم مخاطب پس از مطالعه کتاب به چنین برداشتی برسد اما خب نگارنده در تالیف کتاب به دنبال چیز دیگری بوده است.کتاب در سادگی هرچه تمامتر به توضیح مفاهیمی چون "سادگی" و "زیبایی" میپردازد و چنان توصیف میکند که این مفاهیم در هر ایدهای نقشی بنیادین ایفا میکند. از این جهت از عناصر یگانه و چندگانهی یونانی گرفته تا مثل افلاطونی، اعداد فیثاغورث و اتمهای دموکریتوس شروع میکند تا بتواند با دو مفهوم "سادگی" و "زیبایی"، جهان را تبیین کند. و در این خلال نیز گاه و بی گاه نشان میدهد که چطور ایدهی جهانهای موازی در پشت این دو مفهوم کمین کرده است. نهایتا از میان آن همه افکار و ایدههای یونانی، بعد از قرنها تلاش و کوشش نظریهی اتمی راه خود را در "شیمی" پیدا میکند به نوعی شیمی دانها نظریهی اتمی را از دل تاریخ حفاری کردند. سپس این میراث به فیزیکدانها رسید. به همین منوال کتاب مسیر خود را ادامه میدهد تا به مکانیک کوانتومی برسد.فهرست مطالب:فصل اول: ماده (عدد) و واقعیتهای موازیفصل دوم: حرکت و فضاهای موازیفصل سوم: یکپارچگی و آغازهای موازیفصل چهارم: قرآن و جهانهای موازینگارنده نشان میدهد که با بررسی وکندوکاو برخی مفاهیم مانند ماده، حرکت، فضا - زمان ناگهان میتوان به ایدهی جهانهای موازی رسید. اولین فصل کتاب که بررسی ذات و ماهیت ماده از یونان باستان تا عصر امروز میپردازد به نوعی محسوسی نشان میدهد که هر گاه در ماهیت ماده کندوکاو کنیم در مییابیم واقعیتی دیگر پشت حقیقت ماده قرار دارد. همان ابتدای تاریخ فلسفه، تالس حقیقت مواد را آب پنداشت، فیثاغورث اعداد را و افلاطون جهان ایده آل دیگری را برای حقیقت پدیدهها بیان کرد.حتی دموکریتوس خنیاگر نظریهی اتمی که او را به عنوان اولین فیلسوف ماده گرا میشناسیم بر وجود بیشمار جهان پا فشاری داشت زیراکه بر این باور بود تعداد اتمها میبایست بیشمار باشد. نهایتا کتاب به مکانیک کوانتومی میرسد. از مکانیک کوانتومی میدانیم که مواد تا قبل از اندازه گیری و مشاهده توسط ناظر در حالتی فوق وضعیتی قرار دارند. یعنی میتوان با احتمال یک ذرهی منفرد را در مکانهایی مختلف یافت. به عبارتی همزمان میتواند در حالت هایی مختلف قرار گیرد. که پس از اولین مشاهده تمام این حالتها به یک حالت کاهش مییابد. حالا اگر سوال پیش آید که چه بر سر آن حالتهای دیگر میآیند عدهای دوست دارند ایدهی جهانهای موازی را معرفی کنند. یعنی آن حالتهای دیگر در جهانهای دیگری فعلیت مییابند.بعد از ماده و کوانتوم، کتاب به مفهوم حرکت و فضا - زمان میپردازد. پس از بررسی ایدههای کهنهی ارسطویی به کندوکاو ایدههای گالیله و نیوتن پیرامون حرکت و فضا و زمان میرسد. و نهایتا نشان میدهد که چطور اینشتین کارهای گالیله و مکسول را به عنوان اصول متعارفهی نظریه خود یعنی "نسبیت" قرار میدهد. نگارنده نشان میدهد که اینشتین هم چون گالیله معتقد به حرکت نسبی بوده است و به همین منوال فضا و همچنین زمان را نسبی تبیین میکند به نوعی که واقعیت هر یک با توجه به شرایط و سرعتهای متفاوت دست خوش تغییر است. رفته رفته کتاب به نسبیت عام اینشتین میپردازد که چطور درین راستا متولد شد. نسبیت عام خود به تنهایی خنیاگر شگفتیهای زیادی از جمله سیاه چالهها، کرم چالهها و نهایتا جهانهای موازی شد.همان طور که ابتدای کتاب نیز آمده بود فیزیکدانها درهر نظریه یا مدلی پیوسته به دنبال سادگی و زیبایی هستند که آنها این مفاهیم را "تقارن" مینامند. ازین رو جستجوی فیزکدانها برای یافتن تقارن، آنها را به اولین لحظات بیگ بنگ میکشاند زیراکه تنها در آن لحاظ میتوانستند تقارن را مشاهده کنند. جهان کنونی هم اصلا متقارن نیست یعنی میتوان نتیجه گرفت که همان لحظات اولیه تقارن شکسته شده است. اما این شکست تقارن قطعا بهایی به همراه خواهد داشت. در واقع در مدل تورمی جهان، این شکست تقارنها همراه خود عامل متولد شدن بیشمار جهان میشود که برخی از دانمشندان نیز معتقدند که این روند هنوز ادامه دارد به عبارتی هر لحظه جهانهای مختلفی در حال متولد و رشد هستند. پس از آن کتاب به بررسی نظریهی ریسمانها و ابرریسمانها و نهایتا به بررسی نظریهام و پیامدهای کیهان شناسی آن میپردازد.درنهایت کتاب به فصل پایانی یعنی "قرآن و جهانهای موازی" میرسد. نگارنده در مقدمهی فصل چهارم چنان اذعان میکند که به دنبال کنار هم قرار دادن قرآن و علوم روز نیست زیرا قرآن را کتابی میداند که برای زندگی بشریت و نه کتابی علمی یا فلسفی. اما وی از تعبیر آیت ا.. مصباح یزدی استفاده میکند و میگوید مسایل علمی گاهگاهی به صورت استطرادی در قرآن بیان شده به نوعی که از موضوع اصلی خارج شده و کوتاه و ناخوانده وارد موضوعی علمی شده و سپس به موضوع اصلی باز میگردد. نویسنده کتاب خود را هیچ گاه مفسر قرآن نمیداند و ازین رو به جای تفسیر از کلمهی "بازمعنی" استفاده کرده است و چنین هدفی در سر دارد که با کمک و وام گرفتن از علوم روز از جمله فیزیک و کیهان شناسی به بازمعنی برخی آیات قرآن کریم بپردازد. همچنین نگارنده خود به روشنی اذعان میکند که مطالب فصل پایانی میتواند قابل نقد باشد زیراکه در علم هیچ اصل ثابت شدهای نداریم و هر چه از درستی مدل یا نظریهای میدانیم فقط وفقط تاییدی علمی است و نه اثبات.به همین منوال نگارنده شروع به باز"معنی" آیات قرآن کریم میکند: نویسنده با دلایلی که در کتاب میآورد بیان میکند که در قرآن یک "کل" به نام "السماوات وال رض" وجود دارد که به نوعی این کل شامل جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده میشود. و با استناد به آیه 30 سوره انبیا نشان میدهد که این "کل" زمانی یکپارچه و متقارن (رتق) بوده است و سپس دچار شکست تقارن (فتق) شده است. سپس با استناد به آیه 11 سوره فصلت نشان میدهد که "السماوات" بعد از شکسته شدن تقارن بوجود آمده است که پیش از آن در حالت متقارن "السماء" موجودیت داشته است. درواقع همان طور که نویسنده در مقدمهی نیز آورده است میتوان با استفاده از علم روز به تفسیر یا به تعبیر خود نگارنده به بازمعنی آیات پرداخت. نویسنده با کلی کندوکاو در بررسی این آیات و آیات دیگر قرآن و دلایلی مفصل که در کتاب نوشته اینگونه نشان میدهد که این آیات را میتوان با مدل تورمی جهانهای موازی و شکست خود به خودی تقارن بازمعنی کرد.برای نمونه در جایی دیگر از کتاب نویسنده با کمک مکانیک کوانتومی به بازمعنی آیات "بدیع السماوت والارض" و "خلق السماوت والارض" و "فاطر السماوت والارض" میپردازد. درواقع وی این سه آیه را سه مرحله از آفرینش میداند: بدیع، خلق فاطر. از آنجا که "خلق" به معنی "اندازه گیری" و "فطر" به معنی "شکافتن" است وی با دلایل بسیار و همچنین بررسی آیات مشابه و مقایسهی آنها باهم، نشان میدهد که "بدیع" حالت "تابع موج" کوانتومی جهان است. در فیزیک میدانیم که هر تابع موجی در اولین "اندازه گیری" توسط ناظر به یک حالت کاهش یا "شکافته" میشود. - book / ad /% D9 % 82 % D8 % B1 % D8 % A2 % D9 % 86 - % D9 % 88 - % D8 % AC % D9 % 87 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C - % D9 % 85 % D9 % 88 % D8 % A7 % D8 % B2 % DB % 8C , 1263 |
باتری فلز - هوای ایرانی تجاریسازی شد/ افزایش برد باتریها تا پنج برابر گروهی از محققان ایرانی موفق به طراحی و توسعه باتریهای فلز - هوا شدهاند که از واکنش فلز با اکسیژن هوا، جریان الکتریکی تولید میکند.به گزارش "نبض فناوری"، هر باتری از سه بخش کاتد، آند و الکترولیت دارد که در باتری فلز - هوا کاتد هواست. به عبارت دیگر سلول به خارج از باتری برده شده تا از هوای محیط استفاده کند. بدینترتیب این باتریها نهتنها سبکتر از باتریهای معمولی هستند بلکه انرژی بیشتری نیز دارند. آند این باتری نیز بسته به کاربری آن از جنس فلزهای مختلف است، این امر باعث میشود که ویژگیهای باتری متناسب با محیط بهکارگیری باشد.به گفته سجاد مهرابی، مدیرعامل شرکت سازنده باتری فلز - هوا یکی از شاخصهای کلیدی باتریهای فلز - هوا مداومت انرژی آن است. از سوی دیگر این نوع باتریها انرژی زیادی نیز تولید میکند، بنابراین در وسایلی به کار گرفته میشوند که به انرژی زیاد و مداوم نیاز دارد مانند نسل بعدی خودروهای برقی. برد کم باتریهای لیتیوم یونی یکی از مشکلات موجود در حوزه خودروهای برقی به شمار میرود، این مشکل با عرضه باتریهای فلز - هوا از میان میرود.مزایای باتری فلز - هوا چیست؟برد باتری لیتیوم یونی 250 کیلوگرم در هر بار شارژ است. این نوع باتری در ایستگاههای شارژ معمولی به 24 ساعت و در ایستگاههای شارژ سریع نیز به هشت ساعت زمان برای شارژ شدن نیاز دارند. این در حالی است که در باتریهای فلز - هوا مدت شارژ شدن به چند دقیقه کاهش پیدا میکند.درواقع باتریهای فلز - هوا برد انرژی را تا پنج برابر افزایش میدهند. باتریهای لیتیوم یونی که در حال حاضر در خودروهای برقی استفاده میشوند، حجم انرژی پایینی دارند. انرژی این باتریها 100 تا 200 وات ساعت به ازای هر کیلوگرم است.این در حالی است که باتریهای فلز - هوا هزار تا هزار و 200 وات ساعت در هر کیلوگرم انرژی دارند. درواقع خودروهای برقی فعلی بار زیادی را برای ت مین انرژی حمل میکنند. همچنین باتریهای لیتیوم یونی ایمنی کمی دارند و امکان اشتعال و افنجار آنها در هنگام وقوع حوادث رانندگی وجود دارد. باتریهای فلز - هوا بیخطر بوده و ایمنی خودرو را ت مین میکنند.مهرابی میگوید سری باتریهای فلز - هوایی که در حال توسعه آن هستیم، سلول اولیه هستند. بنابراین برای شارژ شدن نیازی به شبکه برق نداشته و شارژ آنها به شکل مکانیکی انجام میشود. به عبارت دیگر با تعویض یک قطعه خاص، باتری شارژدهی مجدد دارد. مدت زمان شارژدهی این نوع باتریها با شبکه برق نیز بسیار کوتاه است و حدود سه تا پنج دقیقه طول میکشد. دوام شارژ باتری نیز بسته به میزان استفاده آن دارد و شارژدهی آن در حالت حداکثر استفاده 10 ساعت است.کاربردهای باتری فلز - هوا چیست؟یکی دیگر از کاربردهای باتری فلز - هوا در سیستمهای نظامی است. این سیستمها نهتنها به انرژی بسیار زیادی نیاز دارند بلکه باید به این انرژی در هر محیطی (عدم دسترسی به برق و شارژ مجدد باتری در برخی موقعیتها) دسترسی داشته باشند. این باتریها همچنین در سیستمهای برق پشتیبان و ایستگاههای مخابراتی نیز به کار میرود.توسعه باتریهای فلز - هوا ادامه داردباتریهای سمعک با فناوری فلز - هوا ساخته و تجاریسازی شدهاند. با وجود این که سمعک نیاز به انرژی زیادی ندارد اما به انرژی مداوم و ایمن نیاز دارد تا برای بازه زمانی مشخصی شارژدهی داشته باشد. باتریهای فلز - هوا مورد استفاده در سمعکها در کلاس متفاوتی از باتریهای فلز - هوا مخصوص خودرو قرار میگیرند.توسعه باتری فلز - هوا همچنان ادامه دارد و درواقع هنوز شرکتی در جهان نتوانسته این نوع باتری را تجاریسازی کند. در حال حاضر 12 شرکت مختلف در جهان در حال کار روی باتریهای فلز - هوا هستند. شرکت ایرانی نیز نمونه اولیه باتری را ساخته اما هنوز نسخه تجاریسازی شده را ارایه نداده است. این شرکت برنامه دارد تا سال 1402 باتریهای فلز - هوا وارد بازار کند.ارزش بازار باتریهای فلز - هوا میلیاردها دلار ارزش دارد و پیشبینی میشود که تا در آینده نهچندان دوری به صورت گسترده تجاریسازی و مورد استفاده قرار بگیرد. بدینترتیب سهم قابلتوجهی از بازار نصیب شرکتها و کشورهای سازنده باتری فلز - هوا میشود.منبع/ نبض فناوری |
نور Light شکی نیست که ما از جنس نور آفریده شدهایم.خداوند و آفریدگار ما هم نور است !ما در نور زندگی میکنیم! و چشمهای ما هم فقط برای تشخیص نور ساخته شده است البته طیف نور وسعت وسیعی دارد و ما فقط قسمت کوچکی از طیف نور را میبنیم!عارفان مشرق زمین مولوی,عطار و ووو بارها اینرا به ما گوشزد کردهاند.البته تا قرنی پیش به این موضوع و موضع عارفان میخندیدند و آن را جدی نمیگرفتند,ولی کار به جایی رسیده است که در چند دهه پیش حتی دانشمندان هم به این مسیله اذهان پیدا کردهاند! که عارفان درست میگویند و انسان از جنس نور است و حتی میگویند همه چیز در این هستی از جنس نور است,همه چیز از جنس الکترون و الکتریسته است.هستی چیزی نیست جز اقیانوسی بیکرانه از نور!هستی ماده نیست,نور است نوری ناب ! |
لیست کامل استرینگکست : فصل اول سیاره اول: زمینقسمت اولآیا کریسپر جواب تمام پرسشهای بشریت است ؟ آیا وجود بابانویل از طریق فیزیک قابل توجیه است ؟ و آیا هشتپاها واقعا از انسانها باهوشتر هستند؟ همه اینها و بیشتر در قسمت اول پادکست .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت دوم:آیا بابانویل واقعی است ؟آیا وجود بابانویل با قوانین فیزیک همخوانی دارد ؟ما تمام اعداد و ارقامو بررسی کردیم و نتیجه رو در این قسمت براتون میگیم.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت سوم: روح اختاپوسچه چیزی 8 پا هارو به یکی از اسرارآمیزترین موجودات دریایی تبدیل کرده ؟ و آیا این حقیقت داره که 8 پاها میتونن از انسانها باهوشتر باشن ؟ در این قسمت ما کتاب "روح یک اختاپوس" رو براتون معرفی میکنیم.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت چهارم: کریسپرچند ساله که پدیدهای به نام کریسپر جنجالی در دنیای ژنتیک به پا کرده. خیلیها اونو راه حل تمام مشکلات انسان و عدهای دیگه اونو تهدیدی برای ادامه حیات بشر میدونن. در این قسمت ما هرچیزی که درباره این موضوع باید بدونید رو براتون شرح دادیم.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت پنجم:سیاهچالهای در جیب شمافرض کنید دارین توی کوچه راه میرین. هدفونتون تو گوشتونه،دارین آهنگ گوش میدین و همه چی رو به راهه. ناگهان . یدونه سیاهچاله توی جیبتون ظاهر میشه !! الان دقیقا چه اتفاقی براتون میفته ؟آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت ششم: سال چیست ؟سال یعنی چی ؟! و مهمتر از اون، یک سال یعنی چی ؟!از نوماپامپلیوس تا سزار و از پاپ گرگوری تا سال تحویل خودمون. تاریخچه گاهشماری و تقویم یک داستان عجیب و پر پیچ و خم با قدمتی به اندازه قدمت خود انسان هستش. ما هم در آخرین قسمت استرینگ کست در سال 94 سعی میکنیم تا مفهوم سال و شیوه سنجش اونو با استفاده از ستارهها، ماه و خورشید بررسی کنیم و علمیترین روش تشخیص سالو پیدا کنیم.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت هفتم: موجودات فضایی کجا هستند ؟آیا ما در این جهان تنها هستیم ؟ یا موجودات دیگهای هم در کهکشانها وجود دارن ؟ و اگه وجود دارن پس کجا هستن ؟اینا همه سوالایی هستن که ذهن بشرو مدت هاست مشغول کردن. و خب ما در این قسمت خیلی ناعادلانه شواهد رو بررسی میکنیم و سعی میکنیم این بحثو یکبار برای همیشه ببندیم !آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت هشتم:بحران آنتیبیوتیککمتر از 150 سال پیش،انسان در جهانی زندگی میکرد که یک بریدگی کاغذ میتونست جونشو بگیره و باعث مرگش بشه ! تا اینکه دارویی جادویی با نام پنیسیلین کشف شد و دنیای پزشکی رو متحول کرد .اما الان 88 سال از این کشف میگذره و با مقاوم شدن باکتریها در برابر این داروها خطر بازگشت به دوران قبل از پنیسیلین انسانو تهدید میکنه! بنظر میاد الان دیگه وقتشه که بحران آنتی -بیوتیکها رو جدی بگیریم!آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت نهم: بتمن واقعیهمه شما با این ابرقهرمان آشنایی دارین. قهرمانی که با نمایه خفاش در تاریکی به نبرد با بدی میپردازه. حتی شاید خیلیها آرزو داشته باشن تا به این ابر قهرمان تبدیل بشن و مثل اون جهانو نجات بدنخب، در این قسمت ما میخوایم فردی رو به شما معرفی کنیم که میشه اونو به معنای واقعی "مرد خفاشی" دونست. آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت دهم: جاودانگی ابدیانسان همانند همه موجودات دیگه از یک تاریخ انقضاء برخورداره، یک لحظه شمار که از لحظه بدنیا اومدن کار خودشو آغاز میکنه و شروع به کم شدن میکنه. عددی که شاید در دهههای اول زندگی خیلی مهم نباشه، ولی با بالارفتن سن خودش و تاثیراتش برای ما زیاد میشه. حیوانات دیگه بدون هیچ اطلاعی از فانی بودن، زندگی خودشون رو سپری میکنن و احتمالا در آرامش جون میدن.اما انسان نه !!انسان از تمامی ابزارهای دردست خودش استفاده کرده تا فرآیند گذر سن و بهاصطلاح پیر شدن رو بدون توجه به عاقبت خیر یا شیر اون به تاخیر بندازه و تا جای امکان متوقف کنه. و ما در این قسمت میخوایم که یکی از این دستآورد هارو براتون توضیح بدیم !! دستآوردی که با یک کرم، بچههای درس نخون و یک سری سلول گشاد ارتباط مستقیم داره. پس با ما همراه باشید.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت یازدهم: بیگ بنگ ( 1 )بیگ بنگ قدیمیترین رخداد ثبت شده در تاریخ جهان. نقطهای که همه چیز از اونجا آغاز شد. داستان بیگ بنگ داستان عجیبیه و در این قسمت ما میخوایم از شما دعوت کنیم تا با ما در یک سفر هیجان انگیز به سمت کشف یکی از بزرگترین نظریات تاریخ همراه شوید. سفری که از دو تا دوست دانشمند و یک نویز گوش خراش شروع میشه .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت دوازدهم: بیگ بنگ ( 2 )پیشرفت علم، شناخت خیلی زیادی از بیگ بنگ در اختیار ما قرار داده. شناختی که تقریبا مثل یک گزارش لحظه به لحظه از تولد جهان هستش. اما چطور این همه چیز از هیچ شروع شده ؟ خب . برای درک این موضوع باید ساعتو خیلی عقب ببریم ! به اولین لحظه از تاریخ ثبت شده جهان.به ابتدای بیگ بنگ .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت سیزدهم: بیگ بنگ ( 3 )درباره وضعیت جهان قبل از لحظه بیگ بنگ نظریههای زیادی وجود داره و با این که هیچکدومشون به طور قطعی تایید نشدن، این نظریهها دروازه هایی هستن به گذشته و حتی آیندههای احتمالی جهان. و سرنوشتی که در انتظار ما انسانها هستش .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت چهاردهم: دگردیسیفرایند تبدیل کرم ابریشم به پروانه با وجود سادگی ظاهریش همیشه یکی از عجیبترین و اسرار آمیزترین رخدادهای جهان ما بوده. چطور یک کرم که هیچگونه شباهتی به پروانه نداره با 2 هفته مخفی شدن در یک پیله تغییر شکل میده و به یک پروانه تبدیل میشه ؟خب این سوالیه که 400 سال ذهن انسانو به خودش مشغول کرده. ولی به لطف تکنولوژی مدرن ما میتونیم یکبار برای همیشه جواب این معمای طبیعت رو پیدا کنیم.آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت پانزدهم: داستان عادتهاآیا انسانی که قدرت ثبت حافظه را از دست داده همچنان میتواند عادتهای جدید برای خودش ایجاد کند ؟ چه تفاوتی میان کارها و عادتهای روزانه ما وجود دارد ؟ و آیا این تفاوت، قدرت اختیار در انسانها را زیر سوال میبرد ؟ همه این ماجراها در یکروز پاییزی و با بیماری فردی سالخورده به نام E . P آغاز شد .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت شانزدهم: ژنوم ( 1 )امروز میخوایم درباره یک مولکول باهاتون صحبت کنیم. یک مولکول جادویی و خارقالعاده.مولکولی که در هسته تمام سلولهای بدنتون پیدا میشه. و اگه تنها یکدونه از اونو بگیرین و کامل بازش کنین ارتفاعش از قدتون بلندتر میشه. مولکولی که نه تنها زندگی ما، بلکه زندگی تمام موجودات زنده به اون بستگی داره.دی ان ای یا همون دیوکسی ریبونوکلییک اسید این مولکول جادویی هستش. مولکولی که با داشتنش میتونید یک نسخه عینی از خودتون بسازید و به هیچ وجه فرقشو با خودتون نفهمید!آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت هفدهم: ژنوم ( 2 )وراثت و انتقال خصلتها از پدر و مادر به فرزند یکی از اسرارآمیزترین موضوعات برای انسانها بوده.چطور گروه خونی یک انسان با توجه به گروه خونی پدر و مادرش مشخص میشه ؟ آیا یک ژن همیشه به ژنهای دیگه برتری داره ؟ و آیا ممکنه یک سری خصلتهای نهان درون ما وجود داشته باشند که در نسلهای بعدی خودشون رو نشون بدن ؟آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت هجدهم: ژنوم ( 3 )آیا نقشه ژنوم انسانی قابل ترسیم هستش ؟ آیا امکان رمزگشایی زبان 4 کلمهای دی ان ای برای ما وجود داره ؟ و آیا با شناخت این زبان، تمام بیماریها و نقوص انسانی قابل درمان خواهد بود ؟ همه این سوالات از سال 1990 و با بیست زیستشناس آغاز و خیلی زود به رقابتی جهانی تبدیل شد!آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت نوزدهم: خودکشی کوانتومیآیا شما یک انسان جاودانه هستید ؟ برای پی بردن به این موضوع تنها کافیه خودکشی کوانتمی رو یکبار امتحان کنید .آیتیونزساندکلادتلگرامناملیکقسمت بیستم: دژاواشتباهات حافظه، مسیرهای چندطرفه مغزی و یا همپوشانی جهانهای موازی ؟چگونه میتوان حس دژاوو را در چارچوب علمی توجیه و تحلیل کرد ؟آیتیونزساندکلادتلگرامناملیک |
آیا ذهنمندی ویژگی انسانی است؟ طراحی ماشینهای هوشمندی که به انسان شباهت داشته باشند، دغدغهای به شمار میرود که از گذشتههای دور وجود داشته است. متخصصان علم رباتیک، بدون توجه به مسایل فلسفی یا روانشناختی مطرح در زمینه هوشمندی یا آگاهی و صرفا در جستجوی دستیابی به هدف خود، یعنی طراحی یک موجود مصنوعی، تلاش خود را برای طراحی رباتهای انسان مانند آغاز کردند. اما طراحی این رباتها، خواسته یا ناخواسته باعث طرح سوالاتی در مورد ماهیت آگاهی، هوشمندی و ذهن شده است. در یکی دو دهه اخیر رباتهایی طراحی شدند که از برخی جهات، رفتاری شبیه انسان دارند. رباتهای Cronos , ASIMO و Kismet را میتوان از این دسته نام برد.ربات Cronos ربات ASIMO ربات Kismet این محققان، در طراحیهای خود تلاش کردند رباتهایی که میسازند از لحاظ روانشناختی نیز به انسان شباهت داشته باشد. واکنشهای این رباتها بسیار شبیه انسان است و افراد عادیای که با آنها روبرو میشوند، معمولا گزارش میکنند که احساس کردهاند که با موجودی دارای خصوصیات انسانی روبرو بودهاند. اگر زمانی برسد که این رباتها طوری رفتار کنند که همهی ویژگیهای انسانی همانند ویژگیهای عاطفی، شناختی و حرکتی را شبیهسازی نمایند، به گونهای که انسان نتواند آنها را از انسان واقعی تشخیص دهد، آیا در این صورت این ماشینها را نمیتوان موجودات ذهنمند در نظر گرفت؟ در واقع این سوال همان سوال قدیمیای است که توسط تورینگ( 1950 ) برای تعریف هوشمندی طراحی شده بود. البته پاسخ دادن به این سوال در وضعیت فعلی با دانش کنونی، دشوار است. اما میتوان پیشبینی کرد که ادامه این تحولات حداقل تردیدهایی در مورد منحصر به فرد بودن انسان و برخی از ویژگیهایی که انسانیت او را تعیین میکنند، ایجاد نماید. این تردید به ویژه وقتی بیشتر میشود که بتوان از برخی سیستمهای بیولوژیکی در طراحی سیستمهای هوشمند استفاده کرد. همچنین میتوان رباتهایی را تصور کرد که قسمتی از وجود آنها را ماشین و بخش دیگری را سیستم بیولوژیکی تشکیل دهد. مواجهه با چنین رباتی، بیشتر از رباتهای پیشین ذهن و احساس ما را متقاعد خواهد کرد که ما با موجودی شبیه انسان روبرو هستیم. در کنار این حرکت برای شبیه کردن ماشین به انسان، مسیر مطالعاتی دیگری نیز وجود دارد که حرکتی در جهت مقابل را در پیش گرفته است. اضافه کردن ابزار و ادوات سختافزاری یا نرمافزاری به ذهن یا مغز انسان. در برخی از متون از چنین انسانی تحت عنوان Cyborg نام برده میشود. انسانی که حداقل بخشی از او مجهز به ادوات مصنوعی است. برای مثال افرادی که دچار نقص عضو هستند مانند کسانی که دست یا پای خود را از دست دادهاند به کمک جراحیهایی میتوانند از دست و یا پاهای رباتیک که با سیگنالهای مغزی کنترل میشوند استفاده کنند. به طور دقیقتر پیوند یک عضو رباتیک به یک بدن بیولوژیکی.بر این اساس یک سوال اساسی به وجود میآید. تصور کنید در آینده با انسانی روبرو میشوید که 30 درصد از بدن یا مغز او از ماشین است و با ماشینی روبرو میشوید که 30 درصد از آن از طریق پیوند اندامهای بیولوژیکی موجودات زنده حاصل شده است. آنگاه اگر از شما خواسته شود که مشخص کنید که کدام یک از این دو انسان هستند؟ به احتمال زیاد پاسخ ورد اول خواهد بود. اما اگر با انسانی روبرو شوید که 70 درصد از بدن و مغز او از ماشین باشد و با ماشینی روبرو شوید که 70 درصد از آن از طریق پیوند اندامهای بیولوژیکی موجودات زنده حاصل شده باشد، آیا بار دیگر با همان قاطعیت از گزینهی اول دفاع میکنیم؟؟؟ یا باید به دنبال تعریف شاخصها یا نسبتهای جدید برای تعریف انسانیت باشیم؟؟؟؟اینها سوالاتی هستند که به شدت فلاسفهی ذهن، انسانشناسها، متخصصین علوم اعصاب شناختی و در کل دانشمندان علوم شناختی درگیر پاسخ دادن به آنها هستند. |
توسعه فردی، چقدر باید علمی باشه؟ اولین باری که با مبحث ترانسرفینگ آشنا شدم، پذیرش اون خیلی سخت بود.چون به قول معروف یک ذهن پوزیتیویستی و مثلا علمی داشتم و از آن چیزی که به شبه علم معروف هست گریزان بودم.علم از دید اثباتگراها و بعدا کارل پوپر دارای دو مشخصه مهم بود .اول چیزی عملی است که تجربهای قابل تکرار باشد.. یعنی اگر یک موضوعی مطرح شده، من بتوانم آن را تجربه کنم و این تجربه (چه برای من و چه برای دیگران) قابل تکرار باشد. مثلا اگر من نظریهای در مورد درمان افسردگی دارم، این نتیجه باید در آزمایشی استاندارد روی افراد مختلف انجام شود و اگر محقق دیگری هم همین کار را انجام دهد، به نتایج مشابهی برسددوم هم چیزی که حدس و ابطال کارل پوپر هست. یعنی چیزی که نتوان آن را رد کرد، علمی نیست. و طرفدارهای او با همین معیار، بسیاری از نظریههای حوزه توسعه فردی را شبه علم میدانند. با این مقدمه کوتاه، به سرعت متوجه خواهیم شد که بسیاری از موارد مرتبط با توسعه فردی، علمی نیستند چون به شکلی فراتر از قوانین شناخته شده طبیعی به نظر میرسند.در زمینه علمی سازی توسعه فردی، کارهای زیادی شده .مثلا خانم کارول دوک مطالعات زیادی در خصوص مایندست و نقش آن در موفقیت انجام داد (مشاهده سخنرانی خانم دوک در تد با زیر نویس فارسی) یا دیوید سلیگمن با آزمایش معروف درماندگی آموخته شده مطالعات زیادی در خصوص شیوه علمی مثبت اندیشی انجام داد.اما همه چیز را نمیتوان به شکل علمی اثبات کردمن به تجربه و بازخورد خیلی عقیده دارم. در واقع به نظر من، باارزشترین روش برای رسیدن به موفقیت، تجربه و بازخورد است. فرض کنید که شما تمرکز کاری چندانی نداشته و به همین دلیل چندین کتاب و دوره آموزشی در مورد بهرهوری و تمرکز تهیه کردهاید.حتی اگر هر کدام از این روشها روی صدها نفر آزمایش شده و نتیجه مثبت حاصل شده باشد، ممکن است برای شما کاملا بیتاثیر باشد.بنابراین سادهترین روش برای کشف بهترین راه افزایش بهرهوری، اقدام و بازخورد است. مثلا شروع به اجرای تکنیکها و ترفندها و استراتژیها کرده و پس از انجام آنها به شکل صادقانه به خود بازخورد دهید.بازخورد حلقه گمشده آموزشهای توسعه فردی است که تقریبا در 90 درصد اوقات موجب میشود تا عامل اصلی موفقیت مغفول بماند.دنیای ناشناخته و توسعه فردیبسیاری طبق عادت، چیزی را که قادر به توضیح منطقی آن نیستند، فراطبیعی مینامند.ولی تاریخ بشر نشان داده که بسیاری از این موارد، هنوز ناشناخته مانده به این دلیل که ذهن و منطق قادر به توضیحی برای آنها نیست.و به نظر من این موضوع در توسعه فردی اهمیت زیادی دارد.حتما در نوشتههای قبلی، با ترانسرفینگ آشنا شدید.در نگاه اول، مطالب گفته شده، فراطبیعی به نظر میرسد چون ذهن منطقی توضیحی برای آن ندارد. مثلا این فضای تقدیر کجاست؟ یا چه شاهد علمی برای آن وجود دارد؟اما .باید به دو نکته توجه کنید:اول اینکه ترانسرفینگ یک مدل هست. به این معنا که مطالب گفته شده، وحی منزل نیست و نویسنده هم چنین ادعایی ندارد. مدلی برای نگاه به دنیا معرفی شده و در قالب این مدل اصطلاحاتی تعریف شده و ادعا شده که اگر چنین کارهایی انجام شود، به چنان نتایجی خواهید رسیددوم اینکه بهترین روش برای اثبات آن، روش تجربه و بازخورد است. ممکن است روشی در دهها مطالعه کاملا استاندارد علمی مورد تایید قرار گرفته باشد اما هیچ لزومی ندارد که در زندگی شما هم، همان نتیجه را بدهد. بنابراین مطالب گفته شده در ترانسرفینگ را باید تجربه کرد، بازخورد داد و اگر نتیجه مورد نظر حاصل شد، آن را تکرار کردپینوشت:اگر هم خواهان شنیدن فایلهای صوتی 10 دقیقهای روزانه من در مورد ترانسرفینگ هستید، به کانال تلگرام زیر مراجعه کنید (اینجا را کلیک کنید) |
رصد کهکشان مارپیچی بسیار دور توسط تلسکوپ هابل تلسکوپ فضایی هابل" اخیرا در آخرین کاوش خود برای نخستین بار موفق به رصد یک کهکشان مارپیچی که بسیار دور از منظومه شمسی قرار دارد، شده است. تلسکوپ هابل ناسا برای اولین بار کهکشان مارپیچی که بیش از 70 میلیون سال نوری از منظومه شمسی ما فاصله دارد را رصد کرد. یک کهکشان مارپیچی یک نوع از کهکشانها است که اولین بار توسط ادوین هابل و در سال 1936 ردهبندی شد. بیشتر کهکشانهای مارپیچی از یک دیسک چرخشی شامل ستارهها، گاز و گرد و غبار تشکیل شده است. اینها اغلب توسط یک هاله ضعیف از ستارگان احاطه شدهاند، که بسیاری از آنها در خوشه ستارهای کروی قرار دارند. کهکشان مارپیچی مذکور " NGC 2985 " نامیده میشود و در صورت فلکی خرس بزرگ یافت میشود. NGC 2985 یک کهکشان متقارن است که دارای چند بازوی مارپیچی پر از ستاره است. 77 درصد این جهان تقریبا از کهکشانهای مارپیچی ساخته شده که کهکشان راهشیری نیز جزو آن است. منبع: ایسنا |
برهان شبیهسازی: آیا ما در آینده شبیهسازی شدهایم؟ بحران در مفاهیم بنیادین ریاضی و فیزیکعلم با طرح مساله آغاز میشود، از دچار حیرت شدن از چیزی که میتواند به خودی خود امری کاملا عادی باشد، اما برای اندیشمندان علمی به مساله یا منش حیرت تبدیل شده است (پوپر، 1383 : 11 ). فیلسوف و دانشمند سعی میکند برای این مسایل توضیح مناسبی ارایه دهد و این توضیح به مرور زمان با گزینههای بهتر جایگزین میشود. توضیح جدید، ممکن است مسایل جدید را حل کند یا برای مسایل حل نشده و دشوار گذشته، راهحلی ارایه دهد و به همراه خود، مسایل بسیار زیاد و تازهای خلق کند که قبلا اندیشمندان هیچ تصوری از آنها نداشتهاند. با این حال، به نظر میرسد که دانشمندان در علوم مختلف هرچه بیشتر پیش میروند با تضادهای بیشتری مواجه میشوند، نه در مسایل پیچیده بلکه در بنیادیترین و بدیهیترین مسایل، سوالات بزرگی پیش میآید که سرسختترین ذهنها را به زانو در میآورد.مثلا در ریاضی که زمانی به نظر میرسید دقیقترین و منطقیترین دانش بشری است، فیلسوف بزرگی چون برتراند راسل ممکن است چنان به دیواری سخت برخورد کند که دیگر آن آدم سابق نشود. راسل در مدتی نزدیک به یک دهه به همراه دوست سالخوردهتر خود آلفرد نورث وایتهد ( Alfred North Whitehead ) روی کتاب اصول ریاضیات در سه جلد و 4500 صفحه کار کرد ( Robertson , 2016 , ch . 9 , sec . 3 , para . 3 ). در همان اوایل کار، پارادوکس ناراحتکنندهای مستتر در منطق نوینش پیدا کرد. پارادوکس راسل را اینگونه میتوان توضیح داد: اکثر مجموعهها عادی هستند یعنی این مجموعهها عضو خودشان نیستند. ولی برخلاف مجموعههای عادی، برخی مجموعهها عضو خودشان هستند مثلا مجموعهی همهی مفاهیم قابل تصور، خود مفهومی قابل تصور است بنابراین عضو خودش است. چنین مجموعههایی غیر عادی هستند. راسل مجموعهای معرفی کرد به نام "مجموعهی همهی مجموعههای عادی" و پارادوکس خود را با این سوال را مطرح کرد "آیا این مجموعه، مجموعهای عادی است؟". اگر بگوییم مجموعهی مورد اشاره عادی است آنگاه بنابر تعریف باید خودش را به عنوان یک مجموعهی عادی در بر بگیرد. بنابراین در همان لحظه چون عضو خودش شده دیگر عادی نخواهد بود. اگر بگوییم غیرعادی است پس باید عضو خودش باشد اما این مجموعه تنها شامل مجموعههای عادی است در نتیجه دیگر نمیتوانیم بگوییم غیرعادی است. این پارادوکس تنها یک مسالهی پیش پا افتاده نبود بلکه بنیان کل ساختمان ایجاد شده در "اصول ریاضیات" را زیر سوال برد چراکه راسل میپنداشت، میتواند همهی ریاضیات، علم و فلسفه را به یک منطق صوری اصل موضوعی کاهش دهد. سوالی که پیش میآید این است که اگر در بنیان ریاضیات پارادوکس وجود دارد آیا کل ریاضیات معتبر و سازگار است؟ آنگاه تکلیف سایر علوم مثل فیزیک که ریاضیات بنیان آنهاست چطور، آیا آنها نیز معتبر هستند؟در علم فیزیک هم با توسعهی مکانیک کوانتوم جهانبینی بسیاری از دانشمندان دچار تغییرات اساسی شد که فاصلهی زیادی با جهانبینی نیوتونی و نسبیت خاص و عام و انیشتین داشت. مسالهی درهمتنیدگی کوانتومی نشان داد اطلاعات میتوانند سریعتر از سرعت نور و به صورت آنی منتقل شوند. هیچکس نمیداند چرا این پدیده اتفاق میافتد ولی آنقدر با روشهای مختلف آزموده شده که امروزه نه تنها مورد تردید واقع نمیشود بلکه در رمزنگاری و رایانش کوانتومی از آن استفاده میشود. به نظر میرسد در بین شماری از دانشمندان، اعتبار سیستم سنتی فضازمان در حال فروپاشی است و فضازمان دیگر قادر به توضیح مسایل جدید نیست. گویی مانند فیلم نمایش ترومن بشر به دیواری به مثابه مرز جهان رسیده است.اکثر ما انسانها عمیقا به وجود واقعیت فیزیکی باور داریم، به این معنی که اشیاء قبل از اینکه ما زنده باشیم یا قبل از وجود مشاهدهگر، در فضازمان وجود داشتهاند لزومی ندارد که حتما مشاهدهگری وجود داشته باشد. ما باور کردهایم که هر شییی در فضازمان دارای خصوصیات فیزیکی نظیر مکان، نحوهی چرخش ذره و سایر کمیتهای فیزیکی است. اما هرچقدر مفاهیم فیزیک کوانتومی بیشتر فهمیده و توسط آزمایشات مختلف سنجیده میشوند، باورهای گذشته بیشتر زیر سوال میروند و تنها راه باقی مانده برای نجات باورهای ما، تکیه بر محدودیتهای آزمایشگاهی است ولی این محدودیتها نیز هر روز کمتر میشود. به عنوان مثال در فرمیلب ( Fermilab ) آزمایشی انجام شده است که نشان میدهد نوترینوها (ذرات زیراتمی با جرم تقریبا صفر) تا زمانی که مشاهده نشوند، دارای هیچ مقداری از خصوصیت فیزیکی لپتون فلیور [ 1 ] ( lepton flavor ) نیستند ( Hoffman , 2019 , ch . 6 , para . 19 ). برای انیشتین پذیرش پیامدهای مفاهیم کوانتومی دشوار بود او میپرسید آیا ماه تنها زمانی که به آن نگاه میکنم وجود دارد؟ آزمایش فرمیلب میگوید ممکن است اینطور باشد.معرفی برهان شبیهسازیبا ظهور چنین بحرانهایی در علوم پایه شاید حالا قابل فهم باشد که چرا برخی دانشمندان گمان میبرند که ما در جهانی شبیهسازی شده زندگی میکنیم. یکی از شناختهشدهترین این دانشمندان به نام نیک باستروم ( Nick Bostrom ) از دانشگاه آکسفورد در سال 2003 در مقالهی معروفی با عنوان "آیا شما درون یک شبیهسازی رایانهای زندگی میکنید؟" این مساله را بررسی کرد و نتیجه گرفت که به احتمال بسیار زیاد چنین است. این مقاله که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد بر این برهان بنا شده است که حداقل یکی از گزارههای زیر درست است:به احتمال بسیار زیاد گونهی انسانی قبل از رسیدن به مرحلهی "پساانسانی"، منقرض خواهد شد بسیار بعید است تمدن پساانسانی تمایل داشته باشد، تعداد قابل توجهی سیستم شبیهسازی شده از تاریخ تکامل اجداد خود (یا نسخههای متفاوتی از آن)، راهاندازی کند به احتمال قریب به یقین اکنون ما در حال زندگی درون یک شبیهسازی رایانهای هستیم ( Bostrom , 2003 ).در آثار علمیتخیلی و در پیشبینیهای آیندهپژوهان و فناوران گفته میشود که در آینده قدرت پردازش رایانهای عظیمی در دسترس خواهد بود. اگر فرض کنیم این پیشبینی درست باشد آنگاه یکی از کارهایی که ممکن است نسلهای آینده توسط این رایانههای فوق قدرتمند انجام دهند، این خواهد بود که شبیهسازی دقیق با جزییات کافی از زندگی اجداد خود یا مردمی شبیه به اجداد خود پیادهسازی و اجرا کنند. رایانههای آینده آنچنان قدرتمند خواهند بود که پساانسانها را قادر خواهد ساخت تا تعداد زیادی از این شبیهسازیها را به صورت مجزا و در رایانههای متفاوت اجرا کنند. همچنین فرض بر این است که انسانهای شبیهسازی شده زامبی نیستند به گونهای که تنها مثل ماشینها رفتار انسانی را از خود بروز دهند بلکه خودآگاه هستند و میتوانند هستی خود را به پرسش بگیرند. بر طبق نظر پذیرفتهشده در بین اکثر فیلسوفان ذهن، اگر سیستمهای شبیهسازی شده به اندازهی کافی قدرتمند باشند و شبیهسازی را با جزییات کافی انجام دهند آنگاه امکان خودآگاه بودن ذهن موجودات درون سیستم شبیهسازی شده وجود دارد. به این ترتیب و در ادامه میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اکثریت ذهنهای موجود در جهان به جای اینکه به نسل اصلی و واقعی انسانها تعلق داشته باشند، به نسل شبیهسازیشده توسط فرزندان نسل اصلی تعلق دارند. اگر به این فرض باور نداشته باشیم لاجرم به این نتیجه خواهیم رسید که فرزندان ما در آینده هرگز سیستمهای شبیهسازیزیادی از پیشینیان خود راهاندازی نخواهند کرد یا به دلیل انقراض نسل بشر و یا به این دلیل که فرزندان ما در دورهی پساانسانی تمایلی به این کار نخواهند داشت. ایدهی اصلی برهان شبیهسازی بر این مبناست که به محض اینکه قبول کنیم در آینده پساانسانها زندگی پدران خود را درون رایانهها شبیهسازی خواهند کرد آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که به احتمال بسیار زیاد ما اکنون در حال زندگی درون یک جهان شبیهسازی شده هستیم. در ادامه این برهان بیشتر توضیح داده میشود.ساختار مقالهی باستروم اینگونه است که ابتدا از یک فرضیه در فلسفهی ذهن به عنوان بنمایهی اصلی برهان خود بهره میبرد. آنگاه بنا بر تجربیاتی که تاکنون بشر در حوزه فناوری کسب کرده میتوان نشان داد که پیادهسازی و اجرای شبیهسازیهای فراوان از ذهن انسان در توان تمدنهای آینده خواهد بود و این تمدنها فناوریهای مورد نیاز برای این کار را میتوانند با رعایت قوانین فیزیکی و به گونهای که با محدودیتهای مهندسی سازگار باشد به دست بیاورند. در ادامه هستهی اصلی برهان آورده میشود، که در آن از نظریهی احتمال استفاده شده و بخشی نیز در توضیح و پشتیبانی از نسخهای تقلیلیافته از اصل عدم تفاوت [ 2 ] آورده شده است، چراکه باستروم در برهان خود از این اصل بهره برده است. در پایان و در نتیجهگیری، باستروم در مورد برخی از تفسیرها و نتایج ناشی از تفکیک سهگانهی برهان خود بحث میکند.فرضیهی استقلال از بستر فیزیکیدر فلسفهی ذهن فرضیهای وجود دارد که میگوید ذهن پدیدهای مستقل از بستر فیزیکی ( substrate - independence ) است. به این معنی که اگر در شرایطی بتوانیم ترتیب درستی از پردازشها و ساختارهای محاسباتی را فراهم کنیم، آنگاه میتوان حالات ذهنی را بر روی انواع مختلفی از بسترهای فیزیکی سوار کرد. به عبارتی خودآگاهی تنها محصول واکنشهای بیولوژیکی محصور شده درون جمجه نیست پردازندههای سیلیکونی درون رایانهها هم میتوانند این تجربه را خلق کنند.بحث و گفتگو در مورد این فرضیه همچنان ادامه دارد و همهی فلاسفه به طور کامل آن را نپذیرفتهاند اما باستروم برای برهان خود نسخهی تقلیلیافتهای از این فرضیه را استفاده میکند که مورد پذیرش طیف گستردهتری از اندیشمندان است: برای تولید تجربههای سوبژکتیو و آگاهانه کافی است فرایندهای محاسباتی مغز انسان را با شبیهسازی ساختار مغز، با جزییاتی به اندازهی کافی ریز و دقیق، مثلا در حد شبیهسازی سیناپس به سیناپس مغز، تقلید و تکرار کنیم.قطعا سایر اجزای شیمیایی مغز که کوچکتر از سیناپسها هستند مانند انتقالدهندهها و فاکتورهای رشد عصبی نیز در شناخت و یادگیری مغز انسان نقش دارند. اما فرضیهی استقلال از بستر فیزیکی نمیگوید که تاثیر این عناصر شیمیایی کم یا بیارتباط است، بلکه میگوید تاثیر آنها بر تجربهی سوبژکتیو از راه تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر فعالیتهای پردازشی است. بنابراین اگر به عنوان مثال ما بدانیم که بودن یا نبودن ترشحات سیناپسی تفاوتی در تولید تجربهی سوبژکتیو ایجاد نمیکند، آنگاه میتوانیم جزییات شبیهسازی را در سطح سیناپتیک (یا بالاتر) پیادهسازی کنیم.محدودیتهای فنی محاسباتدر مرحلهی کنونی از توسعهی فناوری، برای اینکه بتوانیم ذهنهای خودآگاه را درون رایانهها خلق کنیم نه سختافزار به قدر کافی قدرتمند داریم و نه نرمافزار مورد نیاز برای این کار موجود است. اما اگر فرض کنیم توسعهی فناورانه با همین سرعت ادامه پیدا کند قطعا بر مشکلات موجود غلبه خواهیم کرد. برخی نویسندگان معتقدند ما تنها چند دهه با این مرحله فاصله داریم. اما در برهان شبیهسازی باستروم نیازی به برآورد زمان نیست حتی اگر فرض کنیم تا رسیدن به مرحلهی تمدن پساانسانی صدها هزار سال فاصله داریم باز هم برهان شبیهسازی کار میکند. در تمدن پساانسانی فرض بر این است که نوع بشر، به اکثر قابلیتهای فناورانهای که بتوان اکنون نشان داد با قوانین فیزیک و با محدودیت ماده و انرژی سازگار است، دست خواهد یافت.چنین مرحلهای از رشد فناورانه امکان میدهد تا تمدنهای پساانسانی سیارات و سایر منابع کیهانی را به رایانههای بینهایت قدرتمندی تبدیل کنند. محاسبهی بالاترین حد قدرت محاسباتی که در دسترس تمدن پساانسانی خواهد بود در حال حاضر بسیار دشوار است، زیرا ما هنوز به "تیوری همه چیز" دست نیافتهایم. در آینده ممکن است با کشف پدیدهها و تیوریهای جدید در علم فیزیک بتوانیم از مرزها و محدودیتهای فعلی عبور کنیم و همین امر توان محاسباتی به دست آمده از ماده را بسیار بالاتر از حد فعلی خواهد برد. به جای محاسبهی حد بالا میتوانیم به کمک مکانیسمهایی که تاکنون به آنها دست یافتهایم با اطمینان بیشتری حد پایین قدرت محاسباتی پساانسانها را به دست آوریم. به عنوان مثال، دانشمندی به نام اریک درکسلر ( Eric Drexler ) که از پیشگامان فناوری نانو مولکولی است در کتاب خود "سیستمهای نانو: دستگاه مولکولی، ساخت، و محاسبات" ( Nanosystems : Molecular Machinery , Manufacturing , and Computation ) تحلیل جامعی از دستگاههای مولکولی ارایه و نشان میدهد چطور میتوان آنها را طراحی، تحلیل و تولید کرد. او در این کتاب طرح کامپیوتری به اندازهی یک حبه قند (به غیر از سیستم خنککننده و برقرسانی) ارایه میدهد که میتواند در هر ثانیه 10 به توان 21 دستورالعمل را اجرا کند. برای مقایسهی این عدد با پردازندههای موجود در بازار از یک سایت ردهبندی بهره میبریم، بالاترین فرکانس ثبت شده در سال 2019 متعلق به پردازندهی مدل FX - 8370 از شرکت AMD است با ثبت رکورد 8722 ٫ 8 مگاهرتز یعنی در هر ثانیه میتواند تقریبا 10 به توان 9 ٫ 96 دستوالعمل را اجرا کند.پژوهشگر دیگری به نام رابرت بردبری ( Robert J . Bradbury ) برآورد کرده است که اگر ما رایانهای با جرمی به اندازهی یک سیارهی بزرگ داشته باشیم میتوانیم به توان محاسباتی تقریبا 10 به توان 42 عملیات در ثانیه دست پیدا کنیم. ایدهی رایانهی او با نام مغز ماتریوشکا ( Matrioshka Brain ) از اینجا شکل گرفت که تمدنهای فناورانهی پساانسانی میتوانند با ساختن ابرسازهای به نام کرههای دایسن ( Dyson spheres ) که مانند عروسکهای روسی ماتریوشکا تو در تو هستند، به دور یک ستاره، انرژی آن را بطور بهینه و کامل جذب و در خدمت عملیات محاسباتی قرار دهند.طرحی از کرهی دایسن حال باید دید برای شبیهسازی مغز یک انسان چه میزان قدرت محاسباتی مورد نیاز است. یک روش برآورد این است که حساب کنیم، برای تقلید کارکرد بخش کوچکی از بافت عصبی چقدر هزینهی محاسباتی مورد نیاز است. دانشمندان با بازسازی و وارد کردن عملکرد بخشی از مغز در رایانه دریافتند که برای شبیهسازی کل مغز حدودا 10 به توان 14 محاسبه در ثانیه مورد نیاز است. مقدار حافظهی مورد نیاز برای شبیهسازی مغز نسبت به میزان پردازشی که رایانه باید انجام دهد بسیار ناچیز است و محدودیتی در این مورد وجود ندارد. علاوه بر این، حداکثر پهنای باند مورد نیاز برای انتقال حواس انسانی حدودا 10 به توان 8 بیت بر ثانیه است و این مقدار برای شبیهسازی تمام رویدادهای حسی انسان در مقایسه با توان محاسباتی مورد نیاز برای شبیهسازی فعالیتهای درون قشر مغز ناچیز است. بنابراین ما میتوانیم مقدار مورد نیاز برای شبیهسازی سیستم عصبی مرکزی را به عنوان برآوردی برای کل هزینهی شبیهسازی مغز انسان در نظر بگیریم.بنابراین به نظر میرسد هزینهی خلق یک سیستم شبیه سازی که تشخیص واقعیت فیزیکی را برای ذهنهای شبیهسازی شده غیرممکن کند با هزینهی شبیهسازی مغزهای طبیعی تا سطح نورونی یا کوچکتر از نورونها منطبق باشد. در برآورد میزان هزینهی محاسباتی لازم برای شبیهسازی مغز هرچقدر هم که اشتباه کرده باشیم باز هم توان محاسباتی 10 به توان 42 که از نظر قوانین فیزیکی برای تمدنهای پساانسانی قابل دستیابی است بسیار بالاتر از حد مورد نیاز برای راهاندازی سیستم شبیهسازی است. رایانهای با این حجم از قدرت پردازشی میتواند تنها با کمتر از یک میلیونیم قدرت پردازشی خود در یک ثانیه کل تاریخ نوع بشر را به صورت ذهنی شبیهسازی کند ( 100 میلیارد انسان × 50 سال عمر انسان × 30 میلیون ثانیه در سال × [ 10 به توان 14 ، 10 به توان 17 ] عملیات بر ثانیه در مغز انسان [ 10 به توان 33 ، 10 به توان] عملیات بر ثانیه). سرانجام با گذشت زمان و ادامهی پیشرفت، تعداد اینگونه رایانههای ساخته شده توسط تمدن پساانسانی نجومی خواهد شد. در نتیجه در تمدن پساانسانی قدرت محاسباتی در حدی است که فرزندان ما را قادر خواهد ساخت تا تعداد عظیمی از نرمافزارهای شبیهسازی اجداد خود را اجرا کنند و البته اجرای شبیهسازی تاریخ بشر از ابتدا تا انتها برای رایانههای اشاره شده تنها در کسری از دقیقه قابل انجام است.زمان مفهومی ثابت و خطی نیست چه کسی میتواند ادعا کند که در فاصلهی میان یک لحظه تا لحظهی دیگر واقعا چقدر طول کشیده است در حالی که ما تنها همان دو لحظه را میتوانیم درک کنیم. اگر یک ماشین شبیهسازی شده بین هر لحظه یک دقیقه وقفه بیندازد و یا مدت یک سال را تنها در کسری از ثانیه طی کند آیا موجودات درون سیستم شبیهسازی شده از این اتفاقات آگاه خواهند شد؟ مسلما هرگز چنین نخواهد شد. حتی کارگردان یک سیستم شبیهسازی در صورت نیاز میتواند زمان را به عقب برگرداند، اصلاحاتی انجام داده و مجددا سیستم را اجرا کند، در این حالت هم موجودات شبیهسازی شده هرگز از این وقایع مطلع نخواهند شد (مگر در حالتی شبیه به آشناپنداری یا همان D j vu ).هر اندازه محاسبات ما برای پیشبینی توانایی پساانسانها و توان مورد نیاز برای شبیهسازی انسانها اشتباه باشد باز هم میتوان این گزاره را استنتاج کرد که تمدن پساانسانی قدرت محاسباتی کافی در اختیار خواهد داشت که تعداد عظیمی از شبیهسازی اجداد خود را اجرا کند و با این حال تنها کسر کوچکی از منابع خود را صرف این کار خواهد کرد.هستهی اصلی برهان شبیهسازیایدهی اولیهی مقالهی باستروم تقریبا میتواند اینگونه بیان شود که: اگر شانس قابل توجهی وجود داشته باشد که تمدن ما بالاخره روزی به مرحلهی پساانسانی خواهد رسید و تعداد زیادی سیستم شبیهسازی از اجداد خود را اجرا خواهد کرد، آنگاه از کجا معلوم که همین الان خود شما درون یک سیستم شبیهسازی نباشید؟ باستروم با برهان زیر این ایده را اثبات میکند.ابتدا متغیرهای زیر را تعریف میکنیم:نسبت تعداد کل مشاهدهگرهای دارای تجربهی انسانی که در یک سیستم شبیهسازی زندگی کردهاند به کل انسانها (هم واقعی و هم شبیهسازی شده) برابر است با:حالا f _ I را به عنوان کسری از تمدنهای پساانسانی درنظر میگیریم که به شبیهسازی اجدادشان علاقه دارند (یا حداقل افرادی در آن تمدنها وجود دارد که به این کار علاقه دارند و منابع کافی برای راهاندازی تعداد قابل توجهی از سیستمهای شبیهسازی در اختیار دارند)، و ( N _ I ) را به عنوان میانگین تعداد اجرای سیستمهای شبیهسازی شده توسط چنین تمدنهایی در نظر میگیریم، آنگاه N برابر است با:و بنابراین :به خاطر قدرت محاسباتی بیکران تمدنهای پساانسانی، همانطور که در بخش قبل توضیح داده شد، مقدار ( N _ I ) شدیدا بزرگ خواهد بود. آنگاه با توجه به فرمول (*) میتوان دید که حداقل یکی از سه گزارهی زیر درست خواهد بود (این سه گزاره معادل همان سه گزارهی بیان شده در ابتدای مقالهی باستروم است):اصل عدم تفاوتباستروم در برهان خود گامی فراتر مینهد و استنتاج میکند که به شرط صحت گزارهی سوم، باور شخص به این فرضیه که او درون یک جهان شبیهسازی است میبایست نزدیک به 100 درصد باشد. به طور کلی، اگر ما میدانستیم که کسری به اندازهی x از تمام مشاهدهگرهای دارای تجربیات انسانی، درون جهان شبیهسازیشده زندگی میکنند، و ما هیچ اطلاعی نداریم که نشان دهد تجربیات خاصی از ما کم یا بیش با تجربیات خاص انسانی دیگر متفاوت است و این تفاوت مشخص کند که یکی در جهان واقعی است و دیگری در جهان شبیهسازی شده آنگاه میزان باور ما نسبت به اینکه اکنون در جهان شبیهسازی شده هستیم، به همان مقدار x خواهد بود:باستروم در این گام از برهان، فرضیهی خود را با نسخهی تقلیل یافتهای از اصل عدم تفاوت توضیح داده است. اما او در مقالهی "برهان روز رستاخیز" ( The Doomsday Argument , Adam & Eve , UN ++, and Quantum Joe ) و در کتاب "تعصب انسانشناسی" ( Anthropic Bias : Observation Selection Effects in Science and Philosophy ) با جزییات کافی نسخهی قویتر اصل عدم تفاوت را بسط میدهد. اما او در این مقاله برای روشنتر شدن مساله از یک مثال آشنا بهره میبرد. فرض کنید x درصد از جمعیت مردم جهان در داخل دی ان ای خود دارای توالی ژنتیکی خاصی به نام S هستند که به "دی ان ای اضافی" معروف است. علاوه بر این فرض کنید هیچگونه راهی برای آشکارسازی S وجود ندارد (یعنی در آزمایشات سنجش ژن تشخیص داده نشود) و اینکه هیچگونه همبستگی بین داشتن S و مشخصههای قابل مشاهده در انسان وجود نداشته باشد. آنگاه، کاملا واضح است که اگر شما از توالی دی ان ای خود اطلاع نداشته باشید، به طور منطقی x درصد به این فرض باور خواهید داشت که شما هم دارای توالی S هستید. چون میدانیم داشتن توالی S روی تجربیات انسانی ما تاثیری ندارد و تفاوتهای انسانها به دلیل کسب تجربیات متفاوت در طول زندگی است، نه داشتن یا نداشتن S ، به همین دلیل با بررسی تفاوتها نمیتوان از وجود S درون انسانها باخبر شد. درست مثل داشتن یا نداشتن توالی ژنتیکی S ، در حال حاضر ما هیچ اطلاعاتی برای اینکه بتوانیم تفاوتی را بین ذهنهای شبیهسازیشده و ذهنهای بیولوژیکی پیشبینی کنیم، نداریم.باید تاکید داشت که اصل تقلیلیافتهی عدم تفاوت در فرمول (#)، برای بیان عدم تفاوت بین فرضهایی است دربارهی اینکه که شما کدام مشاهدهگر هستید. و این عدم تفاوت تنها برای زمانی است که شما هیچگونه اطلاعی از اینکه کدام مشاهدهگر هستید، در اختیار ندارید. نباید این اصل را با حالتی که ما در مورد رویدادها یا فرضیهها (مثل همشانس بودن حالتها در تاس انداختن) دارای کمبود اطلاعات هستیم یکی گرفت. بنابراین ایراداتی که فلاسفه و ریاضیدانان معاصر بر تفسیر کلاسیک احتمال و اصل عدم تفاوت میگیرند مبنی بر اینکه اصل عدم تفاوت به دلیل کمبود دانستههای ما با واقعیت سازگار نیست، در مورد اصل عدم تفاوت باستروم صادق نیست.برهان روز رستاخیزاحتمالی که در گزارهی ( 1 ) در ابتدای مقالهی باستروم بیان شده نسبتا سرراست است. اگر ( 1 ) درست باشد، آنگاه نوع بشر در رسیدن به سطح پساانسانی ناموفق خواهد بود تقریبا هر گونهای که به اندازهی ما توسعه یافته باشد هم ناموفق خواهد بود و دلیلی وجود ندارد که نشان دهد ما نسبت به دیگر گونهها در مقابل بلایایی که در آینده اتفاق خواهد افتاد مقاومتر یا محافظتشدهتر هستیم. به شرط اینکه ما به ( 1 ) باور داشته باشیم، آنگاه باید شدت باور ما به روز رستاخیز نیز بسیار بالا باشد:باستروم در مقالهی دیگر خود به نام "برهان روز رستاخیز" به این مساله پرداخته و نشان میدهد که ما به احتمال زیاد به زودی منقرض خواهیم شد و این مساله به طور سیستماتیک نادیده گرفته شده است ( Bostrom , 2001 ). فرض کنید دو جعبه مقابل شماست، درون یکی از جعبهها 10 توپ با شمارههای 1 تا 10 و در جعبهی دیگر 1000 توپ با شمارههای 1 تا 1000 وجود دارد. شما بدون دانستن محتوای جعبهها به صورت تصادفی از درون یکی از جعبهها یک توپ برمیدارید و میبینید روی آن عدد 5 نوشته شده است. احتمال اینکه توپ، مربوط به جعبهی اول و یا مربوط به جعبهی دوم باشد چقدر است؟ شانس انتخاب توپ شمارهی پنج از جعبهی اول 1 به 10 و شانس انتخاب همان توپ از جعبهی دوم 1 به 1000 است.حالا فرض کنید دو سناریو برای آیندهی بشر وجود دارد:بر ما مقدر شده است تا نسل خود را در سرتاسر کهکشان راه شیری پراکنده کنیم و تمدنی کهکشانی بسازیم که بین میلیونها منظومهی خورشیدی و برای میلیونها سال زندگی کند و در این بین صدها تریلیون تریلیون ( 10 به توان 20 ) انسان متولد شده و زندگی خواهند کرد.ما هرگز زمین را ترک نخواهیم کرد و تنها سعی میکنیم زندگی خود را به گونهای مدیریت کنیم که به همان تعدادی از انسانها که تاکنون زندگی کردهاند انسان تولید شود یعنی 100 میلیارد انسان دیگر که در مجموع میشود 200 میلیارد انسان که حدودا 10 به توان 11 نفر میشود.این دو سناریو را "رستاخیز دیر" و "رستاخیز زود" مینامیم. شما میتوانید یک انسان از گذشته، حال یا آینده باشید و این دو سناریو بیانگر همان دو جعبه هستند. حالا شانس کدامیک بالاتر است؟ آیا شما انسانی متعلق به سناریوی رستاخیز دیر هستید یا درون سناروی رستاخیز زود قرار دارید؟ بدیهی است شانس حضور شما در سناریوی رستاخیز دیر 10 به توان 21 - است که بسیار بسیار کوچکتر از 10 به توان 11 - است.منع اخلاقیگزارهی دوم در برهان شبیهسازی این است که کسری از تمدنهای پساانسانی که تمایل به اجرای شبیهسازی اجداد خود را دارند بسیار کوچک است. در صورتی که حتی یک تمدن یا یک نفر از درون تمدن قادر باشد شبیهسازی اجداد خود را اجرا کند آنگاه او میتواند این کار را میلیونها و بلکه میلیاردها بار تکرار کند. بنابراین اگر تعداد اجرای شبیهسازی اجداد بسیار بالا باشد، تعداد تمدنهایی که به این کار علاقه دارند باید بینهایت کم و نادر باشد، تنها در این حالت گزارهی ( 2 ) میتواند درست باشد.چه نیرویی میتواند جلوی یک تمدن پساانسانی را برای اجرای شبیهسازی اجداد خود بگیرد؟ میتوان حدس زد که تمدنهای پیشرفته در مسیری توسعه مییابند و به شناختی میرسند که اجرای شبیهسازی اجداد را به خاطر زجر و عذابی که ساکنان آن شبیهسازی تحمل خواهند کرد، از نظر اخلاقی منع کنند. اما حتی از دیدگاه کنونی ما هم کاملا مشخص نیست که آیا خلق نسلی از بشر لزوما غیراخلاقی است یا خیر؟ برعکس، دانستن اینکه اجداد ما و نسل بشر از بین نمیروند و در دنیای دیگری به زندگی خود ادامه میدهند، برای ما دارای بار اخلاقی بسیار زیادی است. به علاوه، توافق در نوع نگاه به اینکه اجرای شبیهسازی اجداد غیراخلاقی خواهد بود، به تنهایی کافی نیست باید در کل ساختار اجتماعی یک تمدن همگرایی و توافق اساسی صورت بگیرد تا انجام فعالیتی غیراخلاقی در نظر گرفته و به طور موثری ممنوع شود.نکتهی دیگر اینکه مگر نه این است که خود ما هرگاه بخواهیم هزینهها و خطرات ناشی از یک آزمایش یا عملیات بزرگ علمی/نظامی را محاسبه کنیم از سیستمهای شبیهسازی بهره میبریم و هیچگاه از خود نمیپرسیم که آیا این کار اخلاقی است؟ چراکه جهان به زعم ما واقعی، همواره اصالت و اهمیت بیشتری نسبت به جهان شبیهسازی شده دارد. پس میتوان تصور کرد که پساانسانها هم به جهت یافتن راهحلهایی برای مسایل پیش روی خود از شبیهسازی اجداد خود کمک بگیرند. این شبیهسازی لزوما تکرار دقیقی از تاریخ بشر نیست بلکه کارگردان میتواند با اعمال تغییراتی کوچک مانند اثر پروانهای سیر تحول تاریخ را به شکلی افراطی جابجا کند و در نهایت نتیجه را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. شاید این جنگها، نسلکشیها و فجایعی که در جهان شاهد آن هستیم برای پساانسانهای خالق جهان شبیهسازی شدهی ما تمرین و عبرتی باشد تا خود آنها در جهان واقعی پساانسانی دیگر درگیر چنین مسایلی نشوند.سطوح واقعیتاحتمالی که در گزارهی سوم بیان شده، از نظر مفهومی جذابتر از بقیه است. اگر ما در حال زندگی درون یک جهان شبیهسازی شده هستیم، آنگاه دنیایی که ما مشاهده میکنیم، تنها جزء بسیار ناچیزی از کل هستی فیزیکی است. قوانین فیزیک در عالمی که رایانهی شبیهسازی در داخل آن کار میکند، ممکن است با قوانین فیزیکی که ما در جهان خود مشاهده میکنیم تفاوت داشته باشد. ما تصور میکنیم جهانی که در حال مشاهدهی آن هستیم "واقعی" است، در حالی که ممکن است این جهان اساسا بر مبنایی از واقعیت بیرونی استوار نباشد.این احتمال وجود دارد که تمدنهای شبیهسازی شده خودشان به سطح پساانسانی برسند. آنگاه ممکن است خود آنها اجرای شبیهسازی اجداد خود را بر روی رایانههایی قدرتمند که در جهان شبیهسازی شده ساخته شده است، در دستور کار قرار دهند. این رایانهها نوعی "ماشین مجازی" خواهند بود، مفهومی که در حال حاضر نیز وجود دارد و در علوم رایانه با آن آشنا هستیم. سرورهای فیزیکی میتوانند در درون خود میزبان چندین سرور مجازی باشند و خود این سرورهای مجازی نیز میتوانند سیستم مجازی دیگری را در درون خود اجرا کنند. اگر ما بتوانیم سیستم شبیهسازی اجداد خود را خلق کنیم، این کار شاهدی بسیار قوی بر رد گزارههای ( 1 ) و ( 2 ) خواهد بود، و آنگاه مجبوریم استنتاج کنیم که ما در حال زندگی درون جهانی شبیهسازیشده هستیم. علاوه بر این باید شک کنیم پساانسانهایی که شبیهسازی ما را اجرا کردهاند چه بسا خودشان موجوداتی شبیهسازی شده باشند و خالق آنها نیز به نوبهی خود موجودی شبیهسازی شده است.بنابراین واقعیت ممکن است حاوی سطوح مختلفی باشد. حتی اگر لازم باشد که کارگردانان قرار گرفته در سطوح بالای سلسله مراتب، برخی از شبیهسازیهای موجود در سطوح پایینی را حذف کنند، باز هم فضا و منابع کافی برای تعداد زیادی از سطوح واقعیت وجود دارد و این تعداد در طول زمان میتواند افزایش یابد. ملاحظاتی که در مقابل فرضیهی چندسطحی قرار میگیرد این است که در صورت اجرای شبیهسازی در سطوح پایینتر، هزینهی محاسباتی برای شبیهسازهای سطوح آغازین بسیار بالا خواهد رفت. شبیهسازی حتی یک تمدن پساانسانی میتواند آنقدر گران باشد که مدیران مسیول، اجرای آن را کلا ممنوع اعلام کنند. در این حالت، ما باید انتظار داشته باشیم به محض اینکه در آستانهی ورود به تمدن پساانسانی قرار بگیریم، برنامهی شبیهسازی که در داخل آن هستیم، بسته شده و اجرای آن متوقف شود.میتوان متصور شد که بعد از افزایش جمعیت موجودات شبیهسازی شده، کارگردان تمهیداتی بیندیشد تا برای جلوگیری از توقف برنامه، حجم پردازش را کاهش دهد. کارگردان برای این هدف میتواند مقداری بلایای طبیعی بر سر موجودات شبیهسازی شده نازل کند و بسیاری از آنها را نابود و یا صداها و زمزمههایی درون ذهن یک دیکتاتور مثل هیتلر ارسال کند تا با الهام گرفتن از آنها یک جنگ جهانی راه بیندازد و میلیونها انسان شبیهسازیشده در این بین نابود شوند.علاوه بر شبیهسازی کامل اجداد، میتوان این احتمال را در نظر گرفت که شبیهسازی به صورت انتخابی باشد. یعنی گروه کوچکی از انسانها یا تنها یک فرد کاملا شبیهسازی شود و باقی موجودات زامبی یا "سایهی مردم" باشند. رفتار آنها به گونهای است که از بیرون واقعی و خودآگاه به نظر میرسند اما تنها در این حد است که انسانهای شبیهسازی شدهی اصلی متوجه چیز مشکوکی نشوند.در جهان شبیهسازی شده چه باید کرد؟اگر باور داشته باشیم که ما در جهان شبیهسازی شده زندگی میکنیم، این باور چه پیامدهایی برای ما انسانها خواهد داشت؟ برخلاف فرضیات عجیبی که تا اینجا به آنها اشاره شد، پیامدهای این باور آنقدرها افراطی و شدید نیست. جستجو برای یافتن بهترین راهحل و توضیح اینکه خالقهای پساانسانی چطور جهان ما را بنا کردهاند، میتواند روش استانداری برای طرح مساله و مطالعهی تجربی جهان پیرامون ما باشد. اگر برهان شبیهسازی به خوبی فهمیده شود، درستی ( 3 ) این گرایش را در ما به وجود نخواهد آورد که زندگی عقلانی و کسب و کار خود را رها کنیم یا آینده را پیشبینی نکنیم و برای آن برنامهای نداشته باشیم. چه بسا ما باید امیدوار باشیم که ( 3 ) درست باشد چون در اینصورت احتمال گزارهی ( 1 ) (یعنی انقراض نسل بشر) را کاهش خواهد داد، حتی اگر محدودیتهای محاسباتی باعث شود قبل از رسیدن به مرحلهی پساانسانی برنامه متوقف شود. به این ترتیب و در نهایت بهترین حالت برای ما این خواهد بود که ( 2 ) درست باشد.نتیجهگیریبا توجه به گزارههای سهگانهی باستروم که در ابتدای مقاله به آن اشاره میکند، اگر ( 1 ) درست باشد، آنگاه ما تقریبا با اطمینان میتوانیم بگوییم که قبل از رسیدن به مرحلهی پساانسانی منقرض خواهیم شد. اگر ( 2 ) درست باشد، آنگاه در میان تمدنهای پیشرفته توافقی جدی وجود خواهد داشت که اجازه ندهند فردی یا افرادی به اندازهی کافی ثروتمند شوند و به این توانایی دست بیابند که تمایل داشته باشند شبیهسازی اجداد خود را اجرا کنند. در این جنگل تاریک مملو از بیاعتنایی اکنون ما، معقول به نظر میرسد که باور یک فرد را به طور مساوی بین سه گزارهی ( 1 )، ( 2 ) و ( 3 ) تقسیم کنیم ( Bostrom , 2003 ).مجتبی یکتاماهنامه پیشران (آیندهپژوهی کسبوکار)/شماره 32 بهمن ماه 1398 برای مطالعه بیشتر به مراجعه کنید.منابعپوپر، کارل ریموند ( 1383 )، زندگی سراسر حل مساله است، ترجمهی شهریار خواجیان، چاپ نهم، تهران: نشر مرکز. Bostrom , N 2003 , ' Are You Living In a Computer Simulation ?', Philosophical Quarterly , Vol . 53 , No . 211 , pp . 243 255 . Bostrom , N 2001 , ' The Doomsday Argument , Adam & Eve , UN ++, and Quantum Joe ', Synthese , Vol . 127 , No . 3 , pp . 359 - 387 . Robin Robertson ( 2016 ). Jungian Archetypes : Jung , G del , and the History of Archetypes . New York : Open Road Media . Donald Hoffman ( 2019 ). The Case Against Reality : Why Evolution Hid the Truth from Our Eyes . New York W . W . Norton & Company .پی نوشت[ 1 ] در فیزیک ذرات، لپتونها خانوادهای از ذرات بنیادی هستند که برهمکنش هستهای قوی ندارند. دو طبقهبندی اصلی از لپتونها وجود دارد لپتونهای دارای بار الکتریکی و لپتونهای خنثی که به آنها نوترینو گفته میشود. شش گونهی متفاوت از لپتونها وجود دارد که به این گونهها مزه یا فلیور گفته میشود.[ 2 ] اصل عدم تفاوت: اگر هیچ دلیلی بر ارجحیت یک رویداد بر دیگری نداشته باشیم، آنگاه رویدادها همشانس هستند. |
امان از انسان عجیب و غریب _کریستیان مادر فرزند کش آلمانی( 1 ) در باب این موضوع در نظر دارم در چند بخش قلم بفرسایم. پیشاپیش از صبر و حوصله خواننده گرامی قدردانی میکنم. بارها شنیدهایم که انسان موجودی عجیب و غریب است.اما تا چه حد؟چقدر برایتان عجیب است وقتی میشنوید دو روز پیش در آلمان مادری _کریستیان کی._ پنج فرزند خود را با خوراندن سم به قتل رسانید. در حالی که عشق مادر و فرزندی از اصیلترین و غریزیترین عشقهای انسانی است. جای دست یکی از قربانیان روی شیشه کشف شده توسط پلیسهنوز گزارش پلیس و در پی آن متخصصان مربوطه کامل و اعلام نشده و تنها به این بسنده کردهاند که کریستیان قصد خودکشی با قطار را داشته که نافرجام بوده است. اما چه نیروی عظیمی(به معنای واقعی و هراس انگیز کلمه)محرک این ابرجنایتکار بوده که بر همه نیروهای طبیعی بازدارنده فایق آمده است؟؟این که جنایت در کدام بستر اجتماعی و اخلاقی به وقوع پیوسته بحث همیشگی و تکراری کارشناسان است.اما نگاهی به مغز به عنوان پیچیدهترین ماشین موجود در جهان نیز کارگشای صاحب نظران شده است. پیشرفتهای اخیر تکنولوژی و اسکن مغز دریچه نوینی بر علم عصب شناسی گشوده و نتایج شگفت آوری به بار آورده است. تا جایی که در نهایت شگفتی دانشمندان به درجهای از جبرگرایی بیولوژیکی قایل شدهاند که اختلافات فاحش رفتار و کنشهای انسانی را توجیه میکند. برای مثال کمبود ماده خاکستری در قشر پیشانی و لوبهای گیجگاهی قدامی وجه تشابه مغز بیشتر جنایتکاران است.این که یک انسان ویژگی مغزی را دارا باشد که او را به یک قاتل تبدیل کند بیش از عجیب بودن, دردآور است.با این حال تشخیص زود هنگام و مدد گرفتن از علوم روان شناسی و تربیتی در کنار مهندسی پیشرفته ژنتیک کورسویی است که میتوان امید داشت پیشرفت علم بر تعالی اخلاقی موثر شود و حداقل آیندگان از زندگی بهتری برخوردار گردند. |
کاربرد باتری یو پی اس باتری یو پی اس لانگ، منبع مستقلی از برق متناوب است. از این باتری برای ت مین بارهای الکترونیکی حساس مانند مراکز رایانهای، مراکز تلفن و بسیاری از سیستمهای کنترل و نظارت بر فرآیندهای صنعتی استفاده میشود. این برنامهها به نیرویی در دسترس و با کیفیت خوب نیاز دارند. از باتری یو پی اس لانگ، برای بارهای الکتریکی حساس استفاده میشود تا یک رابط بین قدرت و بارهای حساس را فراهم کند. بدین صورت که: 1 - فاقد هرگونه اختلال در برق و مطابق با موارد سختگیرانه باشد. 2 - در صورت قطع شدن سرویس، در حد مشخص، تحمل کند.باتری یو پی اس، از نظر قابلیت دسترسی، نیازهای 1 و 2 را برآورده میکند. 1 - ت مین بار با ولتاژ مطابق با تلورانسهای سخت، از طریق استفاده از یک معکوس کننده. 2 - تهیه منبع جایگزین خودمختار، از طریق استفاده از باتری یو پی اس 3 - وارد شدن به جای قدرت برق بدون زمان انتقال، یعنی بدون وقفه در ت مین برق بار، از طریق استفاده از یک سوییچ ثابت.این ویژگیها باتری یو پی اس لانگ را به منبع تغذیه ایده آل برای همه برنامههای حساس تبدیل میکند. قسمتهای اساسی باتری ups شامل اجزای اصلی زیر است. 1 - یکسو کننده / شارژر، که برق DC را برای شارژ باتری یو پی اس و ت مین اینورتر تولید میکند. 2 - اینورتر، که انرژی الکتریکی با کیفیت و عاری از هرگونه اختلال در مصرف برق، به ویژه قطعیهای کوچک را تولید میکند و در حد تحمل سازگار با نیازهای دستگاههای الکترونیکی حساس است.کاربرد باتری یو پی اس در کامپیوترآنچه رایانه شما انتظار دارد از شبکه برق بدست آورد، برق AC ولتاژ 120 ولت با سرعت 60 هرتز است. یک کامپیوتر میتواند تفاوتهای جزیی را با این مشخصات تحمل کند، اما یک انحراف قابل توجه باعث میشود منبع تغذیه کامپیوتر از کار بیفتد. باتری ups به طور کلی از رایانه در برابر چهار مشکل مختلف برق محافظت میکند:افزایش ولتاژ و افزایش سن: زمان هایی که ولتاژ روی خط بیشتر از حد مجاز است.افت ولتاژ: زمان هایی که ولتاژ روی خط کمتر از حد مجاز است.قطع کامل برق: زمان هایی که خط پایین میآید یا فیوز در جایی از شبکه یا ساختمان میپرد.تفاوت فرکانس: زمانهایی که برق در چیزی غیر از 60 هرتز در حال نوسان است.امروزه از دو نوع باتری یو پی اس استفاده میشود: باتری ups در حالت آماده به کار و باتری ups مداوم. در حالت آماده به کار، کامپیوتر را از توان نرمال نرم افزار خاموش میکند تا زمانی که مشکلی را تشخیص دهد. در آن مرحله، خیلی سریع (در پنج میلی ثانیه یا کمتر) اینورتر برق را روشن میکند و کامپیوتر را از باتری ups خاموش میکند. یک اینورتر نیرو به سادگی توان DC تحویل داده شده توسط باتری را به برق 120 ولت و 60 هرتز AC تبدیل میکند.در باتری یو پی اسمداوم، رایانه همیشه شارژ باتری خود را تمام میکند. در این حالت، باتری به طور مداوم شارژ میشود. به راحتی میتوانید باتری ups مداوم را با یک شارژر باتری بزرگ، یک باتری و یک اینورتر برق بسازید. شارژر باتری به طور مداوم برق DC تولید میکند، که اینورتر به طور مداوم دوباره به برق 120 ولت AC تبدیل میشود. در صورت قطع برق، باتری یو پی اس، برق اینورتر را ت مین میکند. در باتری ups مداوم هیچگونه تغییر زمان وجود ندارد. این تنظیم، منبع بسیار پایداری از انرژی را فراهم میکند. باتری ups آماده به کار برای استفاده در خانه یا مشاغل کوچک بسیار رایج هستند. هزینه این نوع از باتریها تقریبا نیمی از یک سیستم مداوم است. سیستمهای پیوسته، قدرت بسیار تمیز و پایداری را ارایه میدهند، بنابراین تمایل دارند در اتاقهای سرور و برنامههای مهم ماموریت مورد استفاده قرار گیرند.راهنمای خرید باتری لانگ 1 - قبل از خرید باتری لانگ، درک کنید که باتری ups چیست و ویژگیهای اصلی را تشخیص دهید. 2 - سوالات مهمی را که باید قبل از انتخاب باتری یو پی اس بپرسید بیاموزید. پس از آن اقدام به خرید باتری لانگ کنید. 3 - اندازه مناسب باتری ups را برای محافظت از تجهیزات خود پیدا کنید. جهت خرید باتری لانگ، انواع مختلف باتری یو پی اس موجود را مقایسه کنید.باتری 12 ولت لانگاین روزها باتری 12 ولتقلب بسیاری از تنظیمات کمپینگ است. این که آیا شما از یک سیستم باتری دوگانه در عقب یک 4 WD استفاده میکنید، یا اینکه در تریلر camper ، کاروان یا RV خود باتری دارید، در همه جا برای راه اندازی انبوهی از لوازم مختلف استفاده میشود. یک باتری 12 ولت خوب، کمپینگ را بسیار راحتتر میکند. نصب باتری 12 ولت لانگ ارزان نیست. باتری 12 ولت هزینه زیادی دارد. اگر افراد بیشتری بدانند که آنها چه کاری انجام میدهند گران است و هدر میرود، دوبار فکر میکنند! روشهای زیادی وجود دارد که میتوانید در هنگام اردو پس انداز کنید و این فقط یکی از آنهاست. مردم باتری 12 ولت خود را بیش از حد صاف کاری میکنند. آنها در نتیجه به باتریها آسیب میرسانند.در صورت استفاده نشدن در حالت شارژ، طول عمر مشترک باتری 12 ولت، حداکثر تا شش سال است. پس از پنج یا شش سال ولتاژ شناور در دمای محیط 25 درجه سانتیگراد، باتری 12 ولت هنوز 80 % از ظرفیت اصلی خود را حفظ میکند.وقتی RV به برق وصل نیست، آن برق معمولا باید از باتری 12 ولت ت مین شود. در شرایط استفاده عادی چراغها، یخچال پروپان، تلفنهای شارژ و غیره، باتری 12 ولت 2 - 3 روز دوام میآورد.باتریهای 6 ولت در صورت شارژ کامل، ظرفیت بیشتری نسبت به باتری 12 ولت لانگ دارند. آنها ظرفیت تخلیه و شارژ بیشتری دارند. این بدان معنی است که شما میتوانید باتریها را بیشتر از باتری 12 ولت تخلیه و شارژ کنید. این باتریها کمتر در معرض شارژ حافظه هستند.اگر به نگهدارنده باتری برای باتریهای معمولی AA نگاه میکنید، باتریها را بشمارید. اگر 4 باشد، 6 ولت است و اگر 8 باشد، باتری 12 ولت است. |
انفجار زودهنگام جهان، سیاهچاله " Goldilocks " را خنثی میکند. شکل 1 . یک سیاهچاله و هاله آتش آن منتشرشده در scitechdaily به تاریخ 12 آوریل 2021 لینک منبع Early Universe Explosion Reveals Elusive " Goldilocks " Black Hole یک سیاهچاله جدید رکورد را میشکند - نه به خاطر اینکه کوچکترین یا بزرگترین است - بلکه به خاطر اینکه درست در وسط است. سیاهچاله " Goldilocks " که اخیرا کشف شده است، بخشی از یک پیوند از دست رفته بین دو جمعیت از سیاهچاله هاست: سیاهچالههای کوچک ساختهشده از ستارهها و غولهای ابر پرجرم در هسته بیشتر کهکشانها.در یک تلاش مشترک، محققان دانشگاه ملبورن و دانشگاه موناش یک سیاهچاله را کشف کردهاند که تقریبا 55000 برابر جرم خورشید است، یک سیاهچاله افسانهای "با جرم متوسط". این کشف امروز در مقالهای با عنوان "شواهدی برای یک سیاهچاله با جرم متوسط از یک اشعه گاما که از نظر جاذبه بسیار ضعیف است" در مجله ستارهشناسی طبیعت منتشر شد.نویسنده اصلی و دانشجوی دکتری دانشگاه ملبورن، جیمز پاینر، گفت که آخرین کشف، نور جدیدی از شکل سیاهچالههای ابر پرجرم به دست میدهد. او گفت: "درحالیکه میدانیم این سیاهچالههای ابر پرجرم در هسته بیشتر کهکشانها پنهان شدهاند، اگر بگوییم نه همه کهکشانها، نمیدانیم که چگونه این موجودات میتوانند در عصر جهان به این بزرگی رشد کنند."ممکن است علاقمند به مطالعه مقاله سیاهچاله ابر پرجرم سرگردان فضا در یک کهکشان خیلی دور باشید.سیاهچاله جدید از طریق کشف انفجار اشعه گاما که از نظر گرانشی با طول کشیده بود، کشف شد. انفجار اشعه گاما، یک فلاش نیمه دوم نور با انرژی بالا که توسط یک جفت ستاره در حال ادغام منتشر میشود، مشاهده شد که یک "انعکاس" روایت کننده دارد. این انعکاس ناشی از سیاهچاله جرم واسط است که مسیر نور را در مسیر خود به سمت زمین خم میکند، به طوری که ستارهشناسان نور را دو بار میبینند.نرمافزار قدرتمندی که برای شناسایی سیاهچالهها از امواج گرانشی توسعه داده شد، برای اثبات این که این دو فلاش تصاویری از یک شی هستند، مورد استفاده قرار گرفت.شکل 2 . سیاهچاله جدید از طریق تشخیص انفجار اشعه گاما که به صورت کششی خطی شده است، کشف شد. پروفسور اریک ثرین از دانشکده فیزیک دانشگاه موناش و ستارهشناسی و محقق ارشد مرکز عالی برای کشف موج گرانشی گفت: "این سیاهچاله که به تازگی کشف شده است میتواند یک اثر باستانی باشد - یک سیاهچاله اولیه - که قبل از تشکیل اولین ستارهها و کهکشانها در جهان ایجاد شده است."این سیاهچالههای اولیه ممکن است دانههای سیاهچاله ابر پرجرم باشند که امروزه در قلب کهکشانها زندگی میکنند. نویسنده مشترک مقاله، پیشگام لنز گرانشی، پروفسور راشل وبستر از دانشگاه ملبورن، گفت که یافتهها این پتانسیل را دارند که به دانشمندان در برداشتن گامهای حتی بزرگتر کمک کنند.با استفاده از این کاندید جدید سیاهچاله، میتوانیم تعداد کل این اشیا در جهان را برآورد کنیم. ما 30 سال پیش پیشبینی کردیم که این کار ممکن است امکانپذیر باشد و جالب است که یک مثال قوی پیدا کنیم. محققان تخمین میزنند که حدود 46000 سیاهچاله جرم متوسط در مجاورت کهکشان راه شیری ما قرار دارند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله نجوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
آشنایی با تیوری مغزهای سهگانه (خزنده، عاطفی و منطقی) یکی از تیوریهایی که جدیدا بر روی آن مانور داده میشود، تیوری مغزهای سهگانه انسان است. بر اساس این نظریه، مغز انسان از سه بخش عمده تشکیل شده است که هر کدام ویژگیخاصی دارند و منجر به بروز رفتار خاصی از ما میشود. در اینجا فقط این تیوری را بیان میکنم و نقدی بر آن وارد نمیکنم. چرا که با دیدگاه مهندسی فکر، نقدهای زیادی بر این تیوری و روش تحلیل واقعیتهای عصبی وارد است. 1 . مغز خزنده:قسمتی از مغز ماست که وظیفه اصلی آن تلاش برای زنده ماندن و صرفه جویی در انرژی است. این مغز مسوول تنفس، گردش خون، ضربان قلب و دیگر اعمال حیاتی بدن انسان است و تلاش میکند تا با صرف کمترین انرژی ممکن وظایف خود را انجام دهد و به این ترتیب انرژی بیشتری ذخیره کند. چرا که هدف آن مدیریت بلند مدت بدن و فعالیتهای حیاتی آن است. دلیل نامگذاری این مغز این است که ابتدا در خزندگان شناسایی شد.ویژگیهای این مغز: 1 . به علت وظیفه اصلی آن که وظیفه حیات است، این مغز به دنبال مصرف کمترین انرژی است و به همین علت تنبل است. 2 . در هنگام مواجه شدن با خطر این مغز شرایط را برای فرار یا مواجه شدن با خطر فراهم میآورد. 3 . تلاش این مغز این است که تا جایی که ممکن است انرژی کمتری مصرف شود و به این ترتیب به دنبال حفظ حالت موجود است. به همین علت ایجاد تغییرات برای ما سخت است. 4 . ترسهای ما هنگام مواجه شدن با محیطهای جدید نتیجه فعالیت این مغز است. این مغز هنگام مواجه شدن با مسایل و محیطهای به دنبال این است که آیا این موقعیت خطرناک است یا نه؟ آیا جدید و جالب است؟ اگر جدید نیست به آن توجهی نخواهم کرد چرا که میخواهم انرژی کمتری صرف کنم. توجه نیز انرژیبر است. 5 . آیا میتوان این پروسه یا رودر رو شدن با این موقعیت را به آینده موکول کرد؟ به این ترتیب تا آنجا که ممکن است سعی در به تعویق انداختن امور دارد. 6 . چطور میشود چیزی تغییر نکند (تا انرژی کمتری مصرف شود)؟ 7 . تا مجبور نشدی، از مغز منطقی (مغز سوم) کمک نگیر چرا که این مغز انرژی زیادی مصرف میکند! پس در مقابل تفکر نیز مقاومت از خود نشان میدهد. 2 . مغز عاطفی یا مغز میانی:مغز عاطفی به دنبال کسب لذتهای سریع و دوری از هر دردی است. یعنی مغز عاطفی لذتهای لحظهای و مربوط به زمان حال را به لذتهای آینده ترجیح میدهد! (چه مغز کودنی) مثلا وقتی با یک شیرینی خامهای روبرو میشود، میگوید که بخور و چاق شدن یا مضر بودن آن را نادیده میگیرد. در این حالت میگویند که مغز عاطفی بر مغز منطقی غلبه کرده است.ویژگیهای این مغز عبارتند از: 1 . از درد فراری است و اگر موقعیتی خسته کننده باشد نمیخواهد با آن مواجه شود. 2 . به دنبال لذتهاست 3 . با جزییات کاری ندارد چرا که نیاز به تفکر دارد و از احساس به دور است. 4 . توجه کم و حواسپرتی مخصوصا وقتی که از کاری لذت نمیبرد مانند مطالعه و کشش به چیزهای لذتبخش مثل بازی با تلفن 5 . از سختیها نیز فراری است چرا که لذتی ندارد 6 . هر کار لذت بخشی را ت یید میکند 3 . مغز منطقیمغزی که با آن به تفکر میپردازیم و قسمت عمده مغز ماست و تصور کلی ما از مغز نیز مربوط به همین قسمت است. ولی با این حال از این بخش کمتر استفاده میشود! (همینه که بدبختیم). دلیلی که برای این مس له بیان میکنند به همان مس له مصرف بالای انرژی این قسمت مربوط است. به همین علت قسمتهای دیگر وارد ماجرا شده و سعی در حل و فصل امور میکنند.ویژگیهای این مغز اینها هستند: هنگام مواجه شدن با موقعیتهای مختلف به دنبال این مسایل میگردد 1 . عقلانی است یا نه؟ 2 . چه فایدهو سودی دارد؟گفته میشود که 93 درصد تصمیمات انسانتوسط مغز عاطفی و خزنده گرفته میشود و باعث میشود تا این تصمیمات ناخودآگاه باشند. این نکته هم میتواند مثبت باشد و هم منفی. بستگی دارد کجا و چگونه از آن استفاده کنیم. یعنی در روبرو شدن با اغلب مردم که به همین شکل تصمیم میگیرند، اگر به دنبال رفتار خاصی از آنها هستید باید بر روی این دو مغز تمرکز داشته باشید و خواستههای این دو مغز را به آنها عرضه کنید.مثلا اگر بین دو گوشی تلفن همران که یکی ظاهر بهتری دارد ولی کارایی خوبی ندارد و دیگری که ظاهر خوبی ندارد و خیلی بیکلاس است ولی کارایی بیشتری دارد، بسیاری گوشی اول را انتخاب میکنند چرا که داشتن آن لذت بخش است.این مطلب را نیز بخوانید - mind /% D8 % AF % D8 % B3 % D8 % AA % D9 % 88 % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 84 % D8 % B9 % D9 % 85 % D9 % 84 - % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % B2 % D8 % A7 % D9 % 86 % D9 % 87 - % D8 % B1 % D8 % B4 % D8 % AF - % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % B4 % D9 % 85 % D9 % 86 % D8 % AF % DB % 8C - % D9 % 88 - % D8 % A8 % D8 % B1 % D9 % 86 % D8 % A7 % D9 % 85 % D9 % 87 - % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % B2 % D8 % A7 % D9 % 86 % D9 % 87 - % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B3 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 81 % D9 % 88 % D9 % 82 - % D9 % 85 % D9 % 88 % D9 % 81 % D9 % 82 - iflyzcls2akf |
معرفی تاریخچه ترازو به صورت کامل تاریخچه ترازوترازو و تاریخچه پیدایش آن به زمانهای قدیم بر میگردد . حتی شواهد نشان میدهد که در چندین قرن پیشن نیز از ترازوهای دست ساز خود برای وزن کردن اجناس و محصولات خود استفاده میکردند . کار ترازوها از گذشته تا کننون توزین وسایل بوده است . ترازو در اصطلاح به ابزاری گفته میشود که جرم اجسام را تعیین میکند .کلمه ترازو در فارسی به معنی " همسطح بود " است و استفاده کلمه ترازو برای ابزار سنجش جرم از آن جهت است که در ترازوهای قدیم ، جرم اجسام از همسطحی با وزنههای دیگر تعیین میشده است .از جمله مترادفهای ترازو در انگلیسی میتوان به کلمه balance و همچنین scale اشاره کرد .روند تکامل ترازوترازوها در گزر زمان به مرور کامل و کاملتر شدهاند به صورتی که امروزه ترازو فروشگاهی با دقت بسیار بالا در توزین و یا ترازو لیبل پرینتر با قابلیت چاپ رسید به صورت درجا و سریع در بازار ایران وجود دارند .قدیمیترین ترازوی ایرانی ترازو حکمت هست که یک ترازو کفه ایی میباشد . این نوع از ترازوها تا قبل از ابداع ترازوهای دیجیتال استفاده بسیار زیادی داشتند .انواع مختلف ترازوامروزه ترازوهای بسیار زیادی با کاراییهای مختلف و برای تمامی صنوف ایجاد شده که کار را بسیار ساده کرده .مثلا از ترازوهای کوچکی که در طلافروشیها استفاده میشود گرفته تا باسکولهای عظیم که استفادههای صنعتی دارندشرکت رادین در ایران پیشرو در تولید و ارایه انواع ترازو برای صنوف مختلف میباشدیک اشتباه درباره ترازوباید توجه داشت ترازو وسیلهای است که جرم اجسام را اندازهگیری میکند نه وزن آنها. وزن اجسام را با نیروسنج اندازه میگیرند. البته خیلیها به اشتباه فکر میکنند ترازو وزن را اندازه میگیرد ولی این طور نیست ترازو جرم را اندازه میگیرد مثلا وقتی جسمی را با ترازو اندازه میگیریم و میگوییم مثلا 50 کیلوگرم است. دقیقا به جرم آن اشاره کردهایم ولی وزن آن تقریبا ده برابر جرمش است یعنی 500 نیوتن. ضرب عدد 10 در مقدار جرم به علت شتاب جازبه زمین است که برابر 9 ٫ 8 و یا 10 میباشد. وسیله اندازهگیری جرم اجسام، ترازو و واحد آن گرم، کیلوگرم و . است.منبع : - % D8 % AA % D8 % A7 % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % AE % DA % 86 % D9 % 87 - % D8 % AA % D8 % B1 % D8 % A7 % D8 % B2 % D9 % 88 - % D8 % A8 % D9 % 87 - % D8 % B5 % D9 % 88 % D8 % B1 % D8 % AA - % DA % A9 % D8 % A7 % D9 % 85 % D9 % 84 / |
اثر سن مرغ مادر بر عملکرد فرزندان اثر سن گله مرغ مادر بر عملکرد فرزندان گلههای مادر در خلال یک دوره تولید ، ( 20 تا 64 هفتگی ) دچار تغییرات وسیعی در خصوصیات ظاهری و تولید نظیر میانگین عملکرد میشوند .در طور این دوره 40 هفتهای ، تولید تخم مرغ ( در مقایسه با نژاد لگهورن) از اوج تولید که بالای 80 درصد است، به 55 الی 60 درصد در انتهای دوره تولید کاهش مییابد.این کاهش مقدار تولید با حدود 50 درصد افزایش در اندازه تخم مرغ همراه است.در حالی که پرندگان جوان تخم مرغ هایی تولید میکنندکه وزن آنها به سختی به 50 گرم میرسد ، وزن تخم مرغ در پرندگان مسن اغلب بیش از 70 گرم میباشد.این افزایش در اندازه تخم مرغ تا حدودی متناسب با تغییر وزن بدن پرنده است ، به طوری که وزن یک پرنده مسن (در انتهای دوره تولید) اغلب 50 درصد بیشتر از وزن همان پرنده در شروع دوره تولید است .بنابر این مرغان مادر مسن تفاوت دارند . این که تفاوتها چگونه و به چه میزان عملکرد جوجههای گوشتی حاصل از آنها را تحت تاثیر قرار میدهد ، مسیله قابل بحث است.معمولا وزن جوجهها با توجه به فاصله زمانی بین تفریخ تا توزین بین بین 61 - 68 درصد وزن تخم مرغ است.انتظار میرود که وزن جوجهها به افزایش اندازه تخم مرغ قابل جوجه کشی از 50 گرم به 70 گرم و با فرض این که متوسط راندمان تبدیل تخم مرغ به جوجه 64 درصد باشد ، وزن جوجههای تولیدی گلههای مادر از 32 گرم در ابتدای دوره تولید به 45 گرم در انتهای دوره تولید افزایش خواهد یافت.حدود 10 گرم از افزایش وزن آلبومین و زرده ، ناشی از افزایش وزن کلی تخم مرغ از 47 گرم به 69 گرم است وهمین 20 گرم افزایش در مواد مغذی است که باعث افزایش وزن جوجههای به دست آمده از مرغان مادر مسن میشود.بدیهی است که تمام این مواد مغذی اضافی بلافاصله مورد استفاده جنین قرار نخواهد گرفت، بلکه با افزایش سن گله مادر ، جوجهها کیسه زرده بزرگتری در حفره شکمی خود خواهند داشت.در عین حال ممکن است این زرده اضافی که موجب ازدیاد وزن جوجه یک روزه شده است، به طور کامل جهت رشد مورد استفاده قرار نگیرد.معمولا زمانی که آب و غذای کافی در دسترس باشد، کیسه زرده به طور کامل استفاده نخواهد شد.در شرایطی که استقرار جوجهها در سالن با تاخیر انجام شود ،کیسه زرده تقریبا به طور کامل تخلیه و جذب میشود. و اهمیت این منبع با ارزش آب و انرژی را که حاصل از تجزیه چربیها و پروتیینهای زرده است مشخص میکند.بنابراین تحمل و مقاومت جوجههای حاصل از گلههای مادر مسنتر نسبت به تاخیر استقرار در سالن پرورش در مقایسه با جوجههای حاصل از گلههای مادر جوان بیشتر است . اگر قبل از استقرار در سالن به مدت 24 ساعت در کارتنهای حمل جوجه نگهداری شوند، حداقل یک درصد کاهش وزن بیشتری خواهند داشت.تغییر در ترکیبات زرده:طی مطالعهای همگام با افزایش سن گله مادر در طول 30 هفته ، وزن جوجههای یک روزه 5 گرم افزایش یافت. در تخم مرغهای حاصل از گله مرغ مادر مسنتر علاوه بر افزایش مقدار زرده و آلومین قابل دسترس برای جنین ، تغییرات اندکی نیز در ترکیب زرده به وجود میآید.برای مثال تغییرات قابل توجهای در میزان چند اسید چرب تشکیل دهنده زرده گزارش شده است، به طوری که وقتی سن گله مادر از 30 هفته بیشتر میشود.مقدار اسید پالمیتولییک از 7 درصد به 2 درصد کاهش مییابد. مشخص نیست که آیا این تغییر در ترکیب چربی زرده میتواند اثر مثبتی بر مراحل رشد بعدی جوجهها داشته باشد یا نه . شاید موضوع مهم این باشد که گلوکز و تری گلیسرید خون جوجههای حاصل از گله یا مادر مسنتر به ترتیب 5 و 10 درصد بالاتر است . این تغییرات در جوجههای بزرگ و کوچک یک هچ نیز قابل مشاهده است. به نظر میرسد تخم مرغهای بزرگتر صرف نظر از این که از پرندگان مسنتر یا از پرندگان سنگینتر حاصل شده باشند، جوجه هایی تولید میکنند که سطح گردش مواد مغذی آنها در دوره قبل از شروع تغذیه دستی بیشتر از بقیه است.سایر عوامل موثر تفسیر اثرات سن گله مرغ مادر بر سرعت رشد جوجههای گوشتی همیشه ساده نیست. بنابر این تفاوت هایی مشاهده شده در نتایج میتواند ناشی از این مسیله باشد یکی از موارد مهمی که باعث بروز اشتباه در تفسیر نتایج میشود فصل است.جوجههای تولید شده گلهای در اواسط دوره تولید بیشتر در معرض استرس گرمایی بودهاند که این موضوع احتمالا باعث کاهش سرعت رشد آنها خواهند شد.در شرایط تجاری ، کوچکترین تغییر در ترکیب خوراک و وضعیت سلامتی گله باعث ایجاد تغییراتی در دوره تولید آنها میشود. از آن جهت که جوجه کشی مجدد برای یک تخم مرغ غیرممکن است ،پس اطلاعات معتبر و قابل اطمینان باید از گله هایی به دست آید که در محیط کنترل شده قرار داشته و از جیرههای برخوردار از مواد غذایی مشخص و ثابت استفاده میکنند. البته حتی در چنین شرایطی نیز بهتر است آزمایشها تکرار شوند.با توجه به این که وزن لاشه در حدود 70 تا 75 درصد وزن زنده است.بنابر این به طور منطقی میتوان چنین نتیجه گرفت که میزان بهبود و افزایش وزن لاشه به ازای افزایش سن گله مادر و تخم مرغ باید کمتر از بهبود ایجاد شده در مورد وزن زنده باشد.اما بیشترین اثر افزایش سن گله مادر ، افزایش راندمان لاشه میباشد که مستقل از افزایش وزن زنده مورد مطالعه قرار گرفته است .تاثیر سن گله مرغ مادر بر راندمان لاشه و ترکیبات آن میتواند مبنایی برای مطالعات و تحقیقات بیشتر باشد. |
مرور یک نظریه که میگوید چرا پنتهاوس دوست داریم! امروزه پنتهاوسها در سراسر جهان جزو گرانترین ساختمانها هستند دلیل ارزشمندی این ساختمانها این است که به ساکنان آن، افق دیدی گسترده و به قول مشاوران املاک، "ویو ابدی" میدهد. اما چرا باید افق دیدی گسترده اینقدر جذاب باشد تا موجب ارزشمندی و چند برابر شدن قیمت یک خانه یا اداره شود؟! گوردون اوراینز به دنبال ریشههای تاریخی و تکاملی این موضوع رفته که در این مقاله به آن اشاره شده است.او علاوه بر پنتهاوس به برخی از دیگر رفتارهای عجیب انسان امروزی نیست اشاره میکند. مثلا میگوید،همه ما انسانهای آپارتماننشین وقتی مار، ببر، خرس و . میبینیم به وحشت میافتیم اما مگر چقدر هریک از ما این حیوانات را در طول زندگی خود از نزدیک و بدون حفاظ باغ وحش یا موزهها دیدهایم که اینچنین از آنها میترسیم؟ ما چقدر تجربه مارگزیدگی یا حمله ببر را داشتهایم که اینطور میترسیم؟ شاید این ترس درونیشده را به قصههای کودکی ربط دهید اما آزمایشهای روانشناسان نشان میدهد کودکان خیلی زودتر از آنکه با این قصهها دمخور شوند از مشاهده تصویر مار مضطرب میشوند چرا؟ گوردون اوراینز ایدههای جالب برای پاسخ به این سوال مطرح میکند.چرا انسان دهها هزار سال است که به غذا نمک و فلفل میزند؟شواهد باستانشناسی این ادعا را تایید میکند که هزاران سال پیش یکی از کالاهای اصلی مبادلاتی بین کشورها نمک و فلفل و سایر ادویهها بوده است. هنوز هم ادویه جزو کالاهای بازرگانی پرسود است، انگار حکم نفت را دارد. اما چرا ادویه اینقدر در غذاهای مردم سراسر جهان با این تنوع سلیقه کاربرد دارد؟ اصلا از چه زمانی ادویه اینقدر پرکاربرد شد؟ گوردون اوراینز پاسخهای هیجانانگیزی به این سوال میدهد مثلا یک پاسخ او این است که نمک و فلفل و زردچوبه گوشت حیوانات را برای انسان لذیذ میکنند! اما ممکن است این پاسخ به اندازه کافی قانعکننده نباشد ولی او اضافه میکند، نمک و فلفل در حقیقت بافت گوشت حیوانات شکار شده را به نحوی تجزیه میکند که هضم آن در معده انسان راحت شود.ریشه بسیاری از رفتارهای ما در علفزارهای ساواناستاوراینز درکتاب "یاد جنگل دور" از تعبیر اشباح ساوانا برای کشف ریشه رفتارهای انسان کنونی استفاده میکند و منظور از این تعبیر رفتارها، عادات وگونههای مرتبط با انسان در زیستگاه اولیه انسان هوشمند در علفزارهای ساواناست. تعبیری جالب که آن را مبنای این پرسش قرار میدهد که: چرا باید به جستوجوی این اشباح رفت؟ این نویسنده به پژوهشهایی اشاره میکند که علفزارهای ساوانا در آفریقا را منش حیات انسان هوشمند میدانند. او توضیح میدهد نه تنها ریشه بسیاری از رفتارهای روزمره ما بلکه درک برخی مفاهیم انتزاعی نظیر زمان و فضا و مکان نیز در اجدادمان که بیش از 50 هزار سال یا حتی عقبتر زندگی میکردهاند، ریشه دارد.اما گوردون اوراینز جسارت میکند و این ایدهرا مطرح میکند که انسانهای ثروتمند کنونی همانطور پنتهاوس خود را در برجی در نیویورک انتخاب میکنند که 40 هزار پیش انسانهای شلخته با بدنی سراسر مو، اقامتگاه خود را میان علفزارها انتخاب میکردهاند. این پژوهشگر خیلی صریح میگوید، منطق انتخاب سکونتگاه بین انسان نیویورکی یا انسان 40 تا 50 هزار سال پیش یکی است. او سپس نمونه میآورد که هر دوی این انسانها جذب منظر آب و رودخانه میشوند و برای هردوی آنها افق دید گسترده جذاب است. جالب نیست؟اوراینز اینطور نتیجه میگیرد که ما این دانش را نسبت به محیط زیبا، وحشت از مار و . از طریق ژنها کسب میکنیم ژنها علاوه بر خصایل زیستی، دانش مربوط به دنیاهای نیاکانی ما را هم ذخیره میکنند، ژنها افراد را برای دنیاهایی آماده میکنند که افراد از پیش هرگز با آنها روبهرو نشدهاند. ژنها ضمنا تعیین میکنند ما چه چیزهایی را آسانتر یاد میگیریم و به حافظه میسپاریم. اوراینز معتقد است، چند صد هزار سال پیش آن دسته از انسانهایی که از مار و ببر و حیوانات خطرناک نمیترسیدند، اغلب طعمه یا قربانی زهر آنها میشدند، به همین دلیل آنها از بین رفتهاند لذا نسل ما از آن دسته انسانهایی ادامه پیدا کرده که به دلیل وحشت از این گونههای خطرناک و مهاجم، پناهگاهی مناسب برای دفاع از جان خود پیدا میکردند یا فرار میکردند و در امان میماندند پس ما جزو آن دسته انسانهایی هستیم که مغز ما نسبت به وجود این محرکهای خطرناک پاسخ دفاعی صادر میکند و در نتیجه آن دسته از انسانهایی که مغزشان چنین پاسخی صادر نمیکرده است، هزاران سال پیش منقرض شدهاند.چرا باید به "یاد جنگل دور" باشیم؟برقراری پیوند میان "زیستشناسی تکاملی" با "درک زیباییشناسی" کاری سخت، دور از ذهن و عجیب مینماید. کتاب "یاد جنگل دور" نوشته "گوردون اوراینز" سرشار از ایدههای ناب است. ایدههایی که این محقق آنها را از خلال زندگی روزمره و عادی انسانهای قرن بیستویکمی بیرون کشیده است و جوری آنها را مطرح میکند که ساعتها به هر مساله او فکر کنیم!روش تحقیقی این جانورشناس عجیب است. او در کتابش سوالات به ظاهر سادهای را طرح میکند، سوالاتی که شاید در نظر اول عامیانه، سطحی و مضحک به نظر برسند! سپس کمی درباره جدی بودن پرسشها دلیل میآورد و توضیح میدهد که چرا باید نسبت به این سوالات و رفتارها وسواس بیشتری به خرج دهیم و بعد فرضیاتی را مطرح میکند و در نهایت اجازه میدهد، خواننده از این دلمشغولیهای عالمانه لذت ببرد.اوراینز در کتابش روش نظری و علمی پیدا کردن بسیاری از پرسشها و رفتارهای ساده بشر کنونی را آموزش میدهد. این جانورشناس تکاملگرا به زبان ساده به مخاطبش آموزش میدهد برای کشف ریشه رفتارهای امروزی باید به عقب نگاه کنیم گذشتههای خیلی دور را به یاد بیاوریم. قصد اوراینز دقیقا یادآوری گذشتههای دور است به همین دلیل نام کتابش را "یاد جنگل دور" گذاشته است. کتاب "یاد جنگل دور" نوشته گوردون اوراینز با ترجمه کاوه فیضاللهی توسط نشر نو منتشر شده است. |
عجایب سیاره زمین مثلث برمودا و آتلانتیس شهر گمشدهمولف میلاد غریبی زادهمثلث برمودا یکی از مرموزترین و عجیبترین مناطق کره زمین است و توجه بسیاری از مردم و حتی دانشمندان را به خود جلب کرده است. این منطقه درواقع قسمتی از اقیانوس اطلس شمالی بوده و در آمریکای شمالی قرار دارد. برخی گزارشها نشان میدهند که تا به امروز حدود بیست فروند هواپیما و بیش از پنجاه کشتی و قایق در این منطقه ناپدید شده و هیچ اثری از آنها باقی نمانده است. مثلث برمودا از سمت شمال به جزیره برمودا، از غرب به ساحل فلوریدای آمریکا و از جنوب به پورتوریکو متصل است. مثلث برمودا سیاهچاله کره زمینجالب است بدانید که یکی از القاب این منطقه "مثلث شیطان" میباشد و تقریبا 1300 کیلومترمربع از اقیانوس اطلس شمالی را دربرمیگیرد. گفته میشود که کریستف کلمب در سفر خود به قاره آمریکا از منطقه برمودا گذشته و گفته است که در یک شب توده آتشین بزرگی که احتمالا شهاب سنگ بوده به داخل اقیانوس سقوط کرده و نور عجیبوغریبی را در محل برخورد خود با آب به وجود آورده است. در نوشتههای کریستف کلمب آمده که او در طول سفر خود به این منطقه نقصهایی را در قطبنمایش مشاهده کرده است. این اختلال به احتمال زیاد ناشی از قرارگیری شمال حقیقی و شمال مغناطیسی کره زمین بر روی هم بوده است.یکی از نمایشنامههای شکسپیر با نام "طوفان" که به نابودی و غرق شدن یک کشتی میپردازد، مثلث برمودا را در ذهن مردم بیش از پیش رمزآلودتر کرده است چراکه بسیاری باور دارند که این نمایشنامه داستانی واقعی را از غرق شدن یک کشتی در منطقه برمودا روایت میکند. جالب است بدانید که موارد ناپدید شدن در این مثلث جغرافیایی تا قرن بیستم چندان مورد بحث و مناقشه مردم نبودند، اما با غرق شدن کشتی یواساس سایکلوپ و نابودی آن در سال 1918 میلادی، که در آن زمان بیش از سیصد نفر خدمه را با خود حمل میکرد، باعث شد تا مثلث برمودا توجه مردم را به خود جلب کند. درواقع فاجعه غرق شدن این کشتی با 160 متر طول و ده هزار تن بار سنگ منگنز بود که مثلث برمودا را به صدر اخبار روز آورد.یکی از نکات مرموز درباره این فاجعه این است که کشتی یواساس سایکلوپ توانایی ارسال پیام درخواست کمک فوری ( SOS ) را داشته، اما شواهد نشان میدهند که هنگام غرق شدن چنین پیامی از کشتی ارسال نشده و نتیجه جستوجوها برای یافتن اجزای باقیمانده از کشتی و خدمه آن هرگز موفقیتآمیز نبوده است. از نقل قولهای قابلتوجه درباره این فاجعه میتوان به جمله توماس وودرو ویلسون، بیستوهشتمین رییسجمهور آمریکا اشاره کرد: "هیچکس جز خدا و دریا نمیداند که چه اتفاقی برای این کشتی بزرگ افتاده است." نکته عجیب دیگر این است که در سال 1941 دو کشتی سایکلوپ در همان مسیر کشتی اول به شکلی مشابه ناپدید شدند و هرگز از بقایای آنها توسط تیمهای جستوجو چیزی پیدا نشد.اولین گزارشها درباره اتفاقات عجیب و غیرقابلتوضیح در منطقه برمودا به اواسط قرن 19 برمیگردد. این گزارشها نشان میدهند که تعدادی از کشتیها در آبهای مثلث برمودا ناپدیده شدهاند و هیچ درخواست کمکی هم از آنها ارسال نشده است. مرموزترین نکته در این وقایع این است که تیمهای جستوجو هرگز نتوانستند بقایای این کشتیها را پیدا کنند. علاوه بر کشتیها، تعدادی هواپیما هنگام پرواز بر فراز منطقه برمودا نیز ناپدیده گشتهاند و اثری از آنها به جای نمانده است.نظریههای مثلث برمودادانشمندان سالهاست که درگیر یافتن پاسخی مناسب برای علت ناپدیدی کشتیها و هواپیماها در مثلث برمودا هستند. این مثلث منطقهای جغرافیایی است که در شمال اقیانوس اطلس شمالی قرار داشته و از شمال به برمودا، از جنوب به پورتوریکو و از غرب به فلوریدا متصل میباشد. گفته میشود که سالانه به طور میانگین چهار هواپیما و 20 قایق در این منطقه ناپدید میشوند و هیچ اثری از آنها باقی نمیماند.یکی از ایراداتی که به تیوریهای ماوراءالطبیعه وارد است، نادیدهگیری عوامل محیطی و ژیوفیزیکی در این نظریههاست. یکی از فرضیات رایج این است که خلبانهای هواپیما هنگام عبور از این منطقه توجه مناسبی به خط فرضی زمین نداشته و همین موضوع باعث شده تا با خطای محاسباتی مواجه شوند و سقوط کنند. خط فرضی به خطی گفته میشود که شمال جغرافیایی و شمال مغناطیسی کره زمین در آن بهعنوان نقطهای واحد در نظر گرفته میشوند.اگر مستندهای مربوط به مثلث برمودا را تماشا کرده باشید، حتما با نظریه "امواج عظیم" آشنا هستید. دانشمندان باور دارند که این امواج بسیار بزرگ با ارتفاع حدودا 30 متر به حدی قدرتمند هستند که میتوانند کشتیها و هواپیماها را بلعیده و چنان آسیبی به آنها وارد کنند که هیچ اثری از نابودیشان به جا نماند. پژوهشگران میگویند که موقعیت جغرافیایی مثلث برمودا به شکلی است که احتمال شکلگیری طوفانهای دریایی شدید و امواج عظیم در آن بالا میباشد.موقعیت جغرافیایی مثلث برمودانخستین مرزهای اعلام شده برای مثلث به مقالهای که وینست گادیس در سال 1964 میلادی نوشته بود بازمیگردد. در آن مقاله سه ر س مثلث بر روی میامی فلوریدا، سان خوآن پورتوریکو و بر روی جزیره برمودا در وسط اقیانوس اطلس میافتاد. اما نویسندههای بعدی این مرزبندی را نپذیرفتند و ر سهای تازهای را برای مثلث مشخص کردند که ناحیهای به مساحت 1 ٬ 300 ٬ 000 کیلومتر مربع تا 3 ٬ 900 ٬ 000 کیلومتر مربع را دربرمیگرفت.کمکم چنان شد که پذیرش هر رویداد درون مثلث، به شخصی که گزارش آن را مینوشت بستگی پیدا کرده بود.انجمن نامهای جغرافیایی ایالات متحده چنین مثلثی را به رسمیت نمیشناسد و در نقشههای سازمانهای دولتی آن را نمیآورد.نقشه جغرافیایی مثلث برمودا بر روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. ر س آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو گذر کرده و دوباره به سوی برمودا بازگشتهاست. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجهاست.این ناحیه یکی از پر رفتوآمدترین خطهای سفرهای دریایی است و روزانه کشتیهایی از اروپا، قاره آمریکا و جزیرههای کاراییب در آن منطقه رفتوآمد میکنند. کشتیهای تفریحی از فلوریدا یا پروازهای تجاری و هواپیماهای شخصی به فراوانی از فلوریدا، کاراییب و آمریکای جنوبی به این منطقه سفر میکنند.رخدادها و فهرست حوادث مثلث برمودایواساس سایکلوپ در تاریخ 19 مارس 1918 ناوگان کشتی یواساس سایکلوپ پس از خروج از جزیره باربادوس ناپدید شد. این رخداد منجر به از دست رفتن بزرگترین ناوگان تاریخ نیروی دریایی ایالات متحده و هر 309 خدمه کشتی شد. اگرچه هیچ نظریه تاییدشدهای برای این حادثه ارایه نشدهاست، اما برخی علت این حادثه را طوفان و برخی فعالیتهای دشمن در زمان جنگ جهانی اول دانستهاند.همراه با ناپدید شدن این کشتی، دو کشتی خواهر آن به نامهای یواساس پروتیوس و یواساس نریوس نیز در اقیانوس اطلس شمالی در زمان جنگ جهانی دوم ناپدید شدند. هر دو کشتی غیرنظامی بوده و وظیفهشان رساندن سنگ معدن فلز به سایکلوپ بود.کارول آ دیرینگ در سال 1921 ، پنج قایق بادبانی که دو سال پیش در سال 1919 به اقیانوس اطلس رفته بوده و بازنگشته بودند در کارولینای شمالی پیدا شدند. در آن زمان شایعات زیادی به راه افتاد و احتمال قربانی شدن آنها توسط دزدان دریایی بر سر زبانها افتاد. احتمال میرود که این کشتیها یکی از کشتیهای اساس هویت باشند که در همان زمان ناپدید شدند.پرواز 19 پرواز 19 یکی از پیچیدهترین حوادث مثلث برمودا بودهاست. در این حادثه 5 فروند هواپیمای نظامی از نوع "تیبیام افینگر 3 " در تاریخ 5 دسامبر 1945 برای یک عملیات اکتشافی همزمان به سمت مثلث برمودا به پرواز درآمدند، ساعاتی پس از پرواز ستوان یکم چارلز تیلور با برج مراقبت تماس برقرار کرده و وضعیت خود را به طرز عجیبی تشریح کرد، پس از آنکه برج مراقبت توصیه کرد تا هواپیماها 180 درجه تغییر مسیر دهند تا در جهت فلوریدا قرار بگیرند. خلبان برای برج مراقبت توضیح داد که دستگاهی برای تشخیص درجهها و جهتها نداریم و آنها از کار افتادهاند. صدای خلبانان ضعیف و ضعیفتر شد تا بهکلی قطع شد و هواپیماها برای همیشه ناپدید شدند.استار تیگر و استار آریل بیاسایای استار تیگر و بیاسایای استار آریلهواپیماهای استار تیگر و استار آریل دو فروند هواپیما از خانواده سلطنتی آورو تودور پنجم بودند و توسط هواپیمای مسافربری بریتانیا قصد فرود در آمریکای جنوبی را داشتند. کوچکترین خطایی در پرواز ممکن بود هر دو هواپیما را نابود کند و آنها را از رسیدن به آمریکای جنوبی بازدارد. پس از ورود به مثلث برمودا، هر دو هواپیما به یکباره ناپدید شدند.داگلاس دیسی - 3 ایربورن ترنسپورت دیسی - 3 ایربورن ترنسپورت دیسی - 3 یکی از هواپیماهای مدل داگلاس دیسی - 3 است که در تاریخ 28 دسامبر 1948 در حالی که از سان خوآن، پورتوریکو به مقصد میامی پرواز میکرد، ناپدید شد. هیچ اثری از هواپیما و 32 نفر سرنشین داخل آن یافت نشدهاست. بویینگ کیسی - 135 استراتوتانکرزدر 28 اوت 1963 ، یک جفت هواپیمای کیسی - 135 استراتوتانکرز از سوی نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا به پرواز درآمدند. در حالی که هر دو بر فراز اقیانوس اطلس پرواز میکردند، به هم برخورد کردند و در اقیانوس سقوط کردند. (واینر، برلتیز، و گادیس جالب این است که هنگام سقوط در آب 160 مایل ( 256 کیلومتر) با هم فاصله داشتند.کونمارا پنجمکونمارا پنجم یک قایق بادبانی سرگردان در اقیانوس اطلس در جنوب برمودا بود که در تاریخ 26 سپتامبر 1955 پیدا شد. (برلیتز و واینر) تمام خدمه قایق بادبانی ناپدید شدند در حالی که قایق بادبانی در طول سه روز طوفان در دریا جان سالم به در برد. در سال 1955 ، یکی از سنگینترین طوفانهای اقیانوس اطلس وزید که احتمال میرود موجب ناپدید شدن خدمه این قایق بادبانی شده باشد.(( 1 ))(( 1 ))منابع Gadis , Vincent ( 1965 ). woke invisible - Invisible Horizons . Wiley , LASTJohn ( 2007 ). Encyclopedia of Life Sciences . John Wiley & Sons . ISBN 9780470066515 . Berltz , Charles ( 1974 ). Bermuda Triangle . Double Dai . ISBN 0 - 385 - 04114 - 4 . Kusche , Lawrence David ( 1975 ). mystery of the Bermuda Triangle : the solution . Prometheus Books . ISBN 0 - 87975 - 971 - 2 . Scott , Captain Thomas A ( 1994 ). Histories & Mysteries : The Shipwrecks of Key Largo . Best Publishing Company . ISBN 0941332330 . Simpson , Bland ( April 25 , 2005 ). Ghost Ship of Diamond Shoals : The Mystery of the Carroll A . Deering . UNC Press Books . ISBN 0807856177 . Winer , Richard ( 1974 ). The Devil ' s Triangle . ISBN 0 - 553 - 10688 - 0 .مثلث برمودا و فرازمینیها ادعای کشف کشتی فرازمینیها مورد جدیدی است که توسط دارل میکلاس صورت گرفته است. او از کاشفان شبکه تلویزیونی دیسکاوری است. میکلاس و دیگر اعضا تیمش معتقدند که در زیر مثلث برمودا و در نزدیکی باهاما، سازه مرموزی را در زیر دریا کشف کردهاند که احتمال دارد یک کشتی باستانی و متعلق به موجودات فرازمینی باشد. گزارشها و روایت هایی که از این منطقه به گوش میرسد همواره دارای یک صفت مشترک هستند اینکه این منطقه بسیار خطرناک است. یکی از ویژگی هایی که برمودا را تبدیل به قلمرویی شیطانی کرده و این واژه را هم رده مرگ و تباهی قرار میدهد، گزارشات متعددی است که جملگی بر ناپدید شدن ساختههای غول پیکر دست بشر مانند هواپیما، کشتی و.تاکید دارند. چنین پدیداهای را نمیتوان با هیچ منطقی از دنیای فیزیک توضیح داد.شرایط خاص مثلث برمودا باعث شده تا بسیاری از دنیای علم و فیزیک فاصله گرفته و سعی در یافتن توضیحاتی غیر علمی برای پاسخ به سوالات خود بنمایند. آنها عقیده دارند منشا تمامی اتفاقات ناگوار و خطرناکی که در مثلث برمودا رخ میدهد به ماوراء الطبیعه و موجودات فرازمینی و ناشناخته باز میگردد. به هر حال شرایط خطرناک و خاص منطقه در حدی جدی است که هیچ تضمینی برای سلامت کشتی و هواپیمایی که از این قلمرو رد میشود وجود ندارد و هر آن ممکن است به شکلی غیر قابل توضیح ناپدید شده و نابود گردد.اما داستان کشف میکلاس از این قرار است. میکلاس نقشهای در دست داشته که در آن مختصات بقایای یک کشتی در زیر آبهای برمودا مورد اشاره قرار گرفته است. نقشه یاد شده تنها به شرح مختصات محل قرار گرفتن کشتی اشاره داشته و هیچ توجهی به شرایط ویژه و خاص کشتی نداشته است. ویژگی هایی آنچنان عجیب که میکلاس و تیمش را وادار کرده تا به صراحت اعلام کنند که کشف صورت گرفته مربوط به بقایای کشتی فرازمینیها استمیکلاس به منظور انجام اکتشافات ترسناک خود در زیر آبهای مثلث شیطان نقشهای بسیار مهم به همراه دارد. این نقشه توسط یکی از فضانوردان ناسا بنام گوردن کوپر ترسیم شده است. کوپر در دهه 60 میلادی این نقشه را آماده ساخت و در آن به 100 نقطه نابهنجار اشاره دارد.کشف بقایای این کشتی در زمانی صورت گرفت که میکلاس و دیگر اعضا تیم در حال فیلمبردای یکی از برنامههای شبکه دیسکاوری بودند. میکلاس آنچنان در خصوص کشف خود مطمین است که در یکی از مصاحبه هایش عنوان کرده که قصد دارد کشتی بیگانگان! را به خشکی منتقل کند.آنچه که میکلاس در زیر آبهای تاریک مثلث برمودا کشف کرد شباهتی به بقایای یک کشتی غرق شده در دریا ندارد. در واقع شکل عجیب و منحصر بفرد بقایای این کشتی، نقطه قوت استدلال میکلاس در خصوص منشا فرازمینی این سازه است. آنچه که میکلاس آن را کشتی فرازمینیها عنوان میکند هیچ شباهتی به ساختههای عادی دست بشر ندارد و مهمتر اینکه هیچ شباهتی هم به کشتی هایی که انسان تاکنون آنها را روانه آبهای سطح کره زمین نموده ندارد.کشف بقایای کشتیهای باستانی مورد جدید و تازهای برای میکلاس و تیمش نیست. اما ادعای کشف کشتی فرازمینیها موردی تازه و جدی است. آنها سالهاست که در این زمینه تجربه دارند و با شمایل کشتیها و تغییرات صورت گرفته در طول تاریخ تکامل آنها آشنا هستند. بر این اساس میکلاس با تاکید بسیار بیان میکند که بقایای یاد شده هیچ شباهتی به کشتیهای دیگر و یا پدیدههای طبیعی ندارد. این سازه عجیب با مرجان پوشیده شده و ضخامت مرجانها نشان میدهد که این سازه صدها سال است که در زیر آب باقی مانده است.تصور عامه بر آن است که مثلث برمودا تنها یک منطقه آبی را شکل میدهد. این در حالی است که نقشههای مربوط به این منطقه نشان میدهند برمودا خشکیهای بسیاری را نیز شامل میشود. از کار افتادن سیستمهای الکترونیک در زمان عبور از این مثلث یکی از مواردیست که گزارشات متعددی در خصوص آن مخابره شده است.میکلاس قصد دارد با استفاده از نقشه کوپر اکتشافات خود را ادامه دهد. او اعتقاد دارد در صورت کنکاش بیشتر میتواند به مدارک و شواهدی دست یابد که تعلق کشتی به موجودات فرازمینی را اثبات کند.کاشف شبکه دیسکاوری موضوعی را مرا مطرح میکند که در عین ترسناک بودن کنجکاوی انسان را بشدت تحریک میکند. او میگوید کوپر نقشه را به گونهای ترسیم کرده که انگار قصد دارد بگوید چیزهای بیشتری در این بخش وجود دارد و تلاش بیشتری را طلب میکند. به احتمال زیاد گوردن کوپر هم بر این موضوع اشراف کامل داشته که بقایای کشتی یافت شده متعلق به موجوداتی از دنیایی دیگر است.میکلاس در توصیف خود از کوپر، او را فضانوردی عنوان میکند که اعتقادی کامل به وجود فرازمینیها داشته و گویا حضور آنها بر روی زمین و نیز مثلث برمودا از امور بدیهی مورد نظر کوپر بوده است. ادعای کشف کشتی فرازمینیها توسط میکلاس در حال حاضر ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده و سوالات بسیاری را موجب گردیده است.داستانهای مهم در مورد مثلث شیطاندخترک اسرارآمیز یکی از مواردی که در قرن بیستم و دهه 80 سر و صدای بسیاری به پا کرد داستان دختری پنج ساله بود. مادر این کودک زمانی که او را باردار بود به سفری دریایی میرود و درست هنگام گذشتن از نزدیکی منطقه برمودا، نوزاد متولد میشود. ادعا میشود این نوزاد بزرگتر که شد قدرتهای ماوراء الطبیعی ای نظیر حرکت دادن اجسام با نگاه کردن به آنها یا خواندن ذهن افراد داشت. دکتر گونتربیل - روان شناس آلمانی - که وظیفه مطالعه روی رفتارهای این دختر را برعهده داشت هرگز حاضر به افشای نام دخترک اسرارآمیز نشد. در مصاحبهای که با دکتر بیل صورت گرفت او توضیح داد که تقریبا 17 ماه است دختر پنج ساله را زیر نظر دارند و در حال مطالعه روی رفتارهای عجیب و غریب این دختر هستند که به نظر میرسد ارتباط مستقیمی با تولد او در مثلث برمودا دارد. دکتر بیل در پاسخ سوال خبرنگاران که این دختر چه شکلی است و چه چیز او را ترغیب به مطالعه روی او کرده، پاسخ داد:" تغییرات این دختر مثل تغییر شکل یک کرم ابریشم به پروانه است. در 15 ماه گذشته چشمهای این کودک بیش از حد طبیعی رشد کرده و انحراف خاصی دارد که در کودکی اش آن را نداشت. پیشانی اش هم به دلیل رشد مغزی ای که دارد بزرگتر شده. باید بگویم در تمام این سال هایی که مشغول کار هستم به هیچ عنوان چنین چیزی را ندیدهام. متناسب با تمامی این رشدها تغییرات ذهنی هم در این کودک مشاهده شده است. باورکردنی نیست اما او تنها با یک نگاه قادر است اجسام کوچک را به حرکت درآورد و توانایی شگفت انگیزترش این است که میتواند ذهن افراد را بخواند و 90 درصد درست حدس بزند." دختربچه پنج ساله در سفری از باهاما به میامی متولد شده بود. به گفته پدر این دختر و همچنین بیشتر مسافرانی که روز تولد دخترک در کشتی تفریحی حضور داشتند تقریبا 45 دقیقه بعد از زمان تولد او همه چیز ناگهان به هم ریخت و بیشتر آنها حس حضور چیزی عجیب و غریب را داشتند. پدر و مادر این کودک هر دو بر این عقیده بودند که قدرت دخترشان ارتباط مستقیمی با آشفتگی اوضاع در لحظه تولد او در کشتی دارد. در این بین نکته بسیار مهم این بود که حتی خانواده دخترک هم از او میترسیدند و از نظر دکتر بیل مهمتر از همه این بود که هر لحظه امکان اینکه دختر پنج ساله به خود صدمه برساند وجود داشت چرا که او کاملا نمیتوانست با این شرایط کنار آید و دلیل اینکه دکتر بیل نام او را برای رسانهها فاش نکرد این بود که با بزرگ کردن این مورد نه تنها کاری از پیش نخواهد رفت بلکه کنار آمدن او و خانوادهاش با چنین شرایطی سختتر خواهد شد. اگرچه این ماجرا در زمان خود یکی از خبرهای داغ مطبوعات بود اما خیلی زود این ماجرا از یاد همه رفت و بعد از آن هیچ خبری از سرنوشت این دختر در اختیار عموم قرار نگرفت. از دیگر داستانهای شگفت انگیز که لارنس کوچ - محقق مشهوری که در مورد اسرار برمودا تحقیقات بسیاری کرده - با آن مواجه شده ماجرای عروس گمشده و پرستار گرفتار در برموداست.تام پلیزانت 58 ساله قایق بادبانی ای خرید تا با آن به منطقه مثلث ترس برود جایی که 35 سال پیش نوعروس خود را در آنجا از دست داده بود. تام پلیزانت سال 1940 جوان 22 سالهای بود که به تازگی سربازی اش تمام شده بود. در آن زمان او با دختر موردعلاقهاش رجینا که سالها بود او را میشناخت ازدواج کرد. تام برای اینکه رجینا را غافلگیر کند قایق بادبانی ای خرید که با یکدیگر برای ماه عسل به فلوریدا بروند. آنها در راه به میامی و از آنجا به باهاما رفتند تا بندرگاههای زیبای آنجا را ببینند. بعد از همه گشت و گذارها زوج جوان در اقیانوس اطلس به طرف مثلث شیطان به راه افتادند. تا اینکه هوا ناگهان توفانی شد و موجهای سهمگین قایق را به این طرف و آن طرف میبرد. هوا که آرام شد از رجینا خبری نبود و تام برای همیشه عروس خود را از دست داد. بعد از آن هم دیگر ازدواج نکرد تا اینکه 35 سال بعد در تابستان سال 1975 قایق دیگری خرید و به امید روزهای گذشته در آبهای اقیانوس اطلس به راه افتاد. تام دقیقا همان مسیری را میرفت که با عروس گمشدهاش رجینا طی کرده بودند و وقتی به بندرگاههای باهاما رسید لنگر را به آب انداخت تا کمی استراحت کند که ناگهان متوجه خانمی شد که به او نزدیک میشود. زن شروع به صحبت کردن با تام کرد و در کمال تعجب نام زن هم رجینا بود و با صحبت هایی که میکرد تام مطمین شد که این زن همسر گمشده اوست. آنها دو روز تمام یکدیگر را ملاقات کردند و نکتهای که تام را شگفت زده کرد این بود که نام کلیسایی که زن ازدواج کرده بود دقیقا شبیه نام همان کلیسایی بود که تام و همسرش در آن پیوند زناشویی بسته بودند. اما چگونه چنین چیزی ممکن بود. تام مطمین بود که رجینا در دریا و منطقه مثلث شیطان غرق شده بود. او دیگر مطمین بود که آن زن رجینا، همسرش است و از اینکه او را پیدا کرده بسیار خوشحال بود. دو روزی از این ماجرا گذشت و تام تصمیم گرفت با همسرش که او را بعد از 40 سال پیدا کرده بود دوباره در دریا سفر کند که باز هم درست در همان منطقهای که همسرش را از دست داده بود هوا توفانی شد. تام حدود 20 ساعت بیهوش شده بود و با وجود اینکه شاهدان بسیاری آن دو را با یکدیگر دیده بودند اما بعد از به هوش آمدن تام دیگر خبری از رجینا نبود.مردهای که زنده شد ناخدا بارنی اسپونر 65 ساله به خانوادهاش گفته بود که پس از مرگش جسد او را به دریا بسپارند تا دریای بیکران آرامگاه ابدی اش باشد. در یکی از روزها ناخدا به همراه همسرش لیلیان، نوه 20 سالهاش جاناتان و سه خدمه دیگر سوار کشتی ای به نام ماتیلدا 2 شدند و برای ماهیگیری در اقیانوس اطلس به حرکت درآمدند. ناخدا ناراحتی قلبی داشت و نباید کارهای سخت میکرد اما عشق به ماهیگیری به او اجازه نمیداد تا دریا را رها کند. تا اینکه بالاخره در همین سفر سکته قلبی کرد و باقی ماجرا را از زبان نوه ناخدا این طور بود " هیچ شکی نبود که پدربزرگ مرده است. نه نفس میکشید و نه قلبش میزد و هیچ علایم حیاتی ای در او دیده نمیشد. همه گفتند که بهتر است به سنت جورج برگردیم و پدربزرگ را خاک کنیم اما مادربزرگ مخالفت کرد. گفت که باید آرزوی پدربزرگ را برآورده کنیم." آنها دور جسد پیرمرد پتویی پیچیدند و لنگر قدیمی ای را که در کشتی داشتند به جسد وصل کردند و پدربزرگ را در دریایی که آرزویش را داشت انداختند. اینکه واقعا چه اتفاقی برای پدربزرگ افتاد برای کسی مشخص نیست اما او کاملا به یاد میآورد که انگار وارد دنیای بیگانگان شده بود. به گفته خود اسپونر او تمام کشتیها و حتی هواپیماهایی را که تا آن زمان در مثلث شیطان فرو رفته بودند دید. اسپونر آنچه را که در زمان مرگش شاهد آن بود این طور برای خانوادهاش تعریف کرد:" من صورت افرادی را که تاکنون خبر ناپدید شدنشان را شنیده بودم به وضوح میدیدم. خیلی زیاد بودند و از جلوی چشمانم مثل یک فیلم آهسته رد میشدند. هیچ حالت خاصی در چهره شان مشاهده نمیشد و انگار که در زمان منجمد شده بودند." اسپونر به هیچ عنوان یاد نداشت که این سفر شگفت انگیزش چه مدت طول کشید و تنها چیزی که یادش میآمد این بود که یورش ناگهانی حواس به بدن او موجب شد تا ناخودآگاه سرش را برگرداند و پایین را نگاه کند. اسپونر بدن خود را دید که در آبها شناور است. 72 ساعت از این ماجرا میگذشت و جاناتان که مدام پدربزرگش را که جنازهاش دنبال قایق در حرکت بود نگاه میکرد، ناگهان متوجه تکانهای مرد شد. سوار قایق نجات شد و بالای سر جنازه رفت و به صورت پدربزرگ خیره شده بود که ناگهان چشمهای مرد باز شد. نوهاش کلمهای هم نمیتوانست حرف بزند. یکی از خدمه که همراه پسر جوان بود ناخدا را که اکنون نفس میکشید بلند کرد و با کمک جاناتان به کشتی آورد. هیچ کس باورش نمیشد که او دوباره زنده شده است. هرچند ممکن بود که اسپونر دچار تجربه نزدیک به مرگ شده باشد اما برای چیزهایی که او پس از مرگ دیده بود، هرگز پاسخی یافت نشد. این ماجرا در مجله " ویکی وردنیوز" به چاپ رسیده است.پرستار و سفر مرگ شانن بریسی پرستار 42 ساله نیوزیلندی از زمان کودکی آرزوی سفر به دریاها را داشت و این رویا را از وقتی که سواحل پیگاسوس را با پدرش قایق سواری میکرد در دل داشت. پس از اینکه شانن ازدواج کرد صاحب دو فرزند پسر شد. او و همسرش در کنار فرزندانشان زندگی شاد و خوبی داشتند تا اینکه همسر شانن بر اثر سکته قلبی مرد و آنها را تنها گذاشت. شانن هم پول بیمهای را که از مرگ همسرش برایش به ارث رسیده بود سرمایه گذاری کرد در حالی که خرج و مخارج زندگی خود و پسرانش را از راه پرستاری ت مین میکرد. 40 سال از عمر این پرستار میگذشت و حالا وقت آن رسیده بود که او هم به آرزوی کودکی اش جامه عمل بپوشاند. بدین ترتیب با پس اندازی که داشت قایقی خرید تا با آن سفر کند. فرزندانش را هم به دست پدر و مادربزرگشان سپرد تا بتواند با خیال راحت سفر دریایی خود را آغاز کند غافل از اینکه حادثهای وحشتناک در انتظار شانن و " موج لبریز دریا" قایق شانن است. شانن بی خبر از همه جا راهی اقیانوس اطلس شده و ماجرا این طور از زبان او نقل میشود " نزدیک عصر بود و من در کابینم مشغول نوشتن گزارش روزانهام بودم که ناگهان متوجه شدم تمام دور و برم مه آلود شده. ابتدا فکر کردم که هوا مه شده و چیز مهمی نیست. چند دقیقهای بیشتر طول نکشید که ناگهان کولاک شد. همه چیز سفید شده بود و به سختی میتوانستم دستم را از جلوی صورتم کنار ببرم که ناگهان آن اتفاق وحشتناک افتاد. ناگهان حس کردم که در جای دیگری هستم. انگار در قایقم نبودم و حس میکردم که در فضایی تهی قرار گرفتهام و مدام در حال فرو رفتن هستم. جلوی چشمم صورت هایی از مردان و زنان و کودکان ظاهر میشدند که همگی آنها مرده بودند. باورم نمیشد من هم داشتم میمردم. هیچ کاری از دستم برنمی آمد. تنها کاری که میتوانستم بکنم دعا کردن بود. با تمام وجود دست به دعا برداشتم و از خدا خواستم تا مرا نجات دهد که دوباره خود را در قایقم یافتم. هوا دوباره صاف شده بود و آسمان هم پر از ستاره بود. همه این ماجرا آن قدر سریع گذشت که انگار یک یا دو دقیقه بیشتر طول نکشید اما ساعت قایقم نشان میداد که این ماجرا 12 ساعت طول کشیده است." هنگامی که شانن این داستان را برای همه تعریف کرد به او گفتند که خواب دیده و هیچ اتفاق وحشتناکی در کار نبوده اما از نظر بسیاری شانن از منطقه برمودا گذشته بود و برای همین هم چنین حادثه باورنکردنی ای برای او رخ داده است.(( 2 ))(( 2 ))منبع: همشهری سرنخ، شماره 75 .برمودا و داستان شیعیان مسلماندر مورد "جزیره خضراء" کتابهای زیادی نوشته، و مطالب زیادی گفته شده است که از جمله آن مطالب در مورد اقامتگاه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد. اما در قرآن کریم، آیهای در این باره نیامده است، اما از نظر تاریخی و بررسی برخی متون روایی در مورد اقامتگاه حجت خدا، آنچه مسلم است و تردید ناپذیر است این که آن حضرت همه ساله در موسم حج به زیارت خانه خدا مشرف شده و در مراسم حج شرکت میکند، ولی انبوه حجاج او را نمیبینند، و یا نمیشناسند. از این رهگذر در طول غیبت آن خورشید جهان تاب، عاشقان کوی او، به حج خانه خدا روی آورده و در مراسم حج به جستجوی او پرداختهاند و چه بسیار نیک بختانی که توفیق تشرف به پیشگاه آن کعبه مقصود و قبله موعود را در کنار خانه خدا یافتهاند. در غیر موسم حج، دلیل قاطعی بر اقامت آن بزرگوار در مکان معینی نداریم، فقط اشارات و کنایاتی در برخی از احادیث وارده شده است که یکی از مکانهای اقامت آن حضرت را "جزیره خضراء" دانستهاند. در ماجرایی که مرحوم مجلسی (ره) در جلد 52 بحار الانوار ذکر میکنند آمده است: "زینالدین، علی بن فاضل مازندرانی در سال ( 690 ه .ق.) به اقیانوس اطلس سفر کرده و از سرزمین "بربر" سه روز با کشتی در دل اقیانوس رفته تا به جزایر روافض (جزیرههای شیعیان) رسیده است. در آنجا اطلاع یافته که جزیرهای به نام "جزیره خضراء" وجود دارد که اولاد حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آنجا زندگی میکنند، مدت چهل روز در آنجا اقامت نموده، سرانجام بعد از چهل روز، هفت کشتی مواد غذایی از جزیره خضراء به این جزیره آمده است. ناخدای کشتی او را با نام و نام پدر صدا کرده و گفته است مشخصات تو را به من گفتهاند و اجازه دادهاند که تو را به جزیره خضراء ببرم. او را به جزیره خضراء بردهاند، بعد از 16 روز دریانوردی سرانجام به "آبهای سفید" رسیدهاند، آن ناخدا توضیح داده که این آبها مانند "سور بلد" (دیوارشهر) جزیره را احاطه کرده است و کشتی دشمنان هرگز نمیتواند از آنها بگذرد و به برکت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن آبها غرق میشود. به جزیره خضراء رسیده جمعیت انوهی را با بهترین لباس و وضع مشاهده کرده، شهری بسیار آباد، با درختان سرسبز و انواع میوهها و بازارهای بسیار و ساختمانهای مجلل از سنگهای شفاف و رخام دیده است که شخص بزرگواری به نام "سید شمس الدین" که او را نوه پنجم حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکنند متصدی تعلیم، تربیت و اداره آنجا است که نایب خاص آن حضرت در آن جزیره است و مستقیما از امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمان میگیرد، ولی آن حضرت را نمیبیند بلکه به این صورت که صبح هر جمعه نامهای به خط امام در نقطهمعینی گذاشته میشود و در آن اوامر حضرت و آنچه مورد نیاز جناب شمس الدین تا یک هفته خواهد بود مندرج میباشد علی بن فاضل، مدت 18 روز در آن جزیره اقامت نموده از محضر پرفیض جناب سید شمس الدین خوشهها چیده و بعد از 18 روز به او دستور رسیده که به وطن خود باز گردد، علی بن فاضل آنچه را که از محضر جناب شمس الدین استفاده کرده در کتابی به نام "الفواید الشمسیه" گرد آورده و مشروح تشرف خود را به چند نفر از علمای عصر خود بازگو کرده است. این اشارهای بود مختصر در مود جزیره خضراء که به صورت کنایه و اشاره در کتب حدیث شیعه وارد شده است،و البته جواب آیت الله بهجت در مورد زندگی امام عصر این بود :امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مومن جزیره خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا میگذارد.قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آن جا هست."کشف شهری اسرار آمیز در زیر آبهای برموداپایگاه اینترنتی اعلام کرد که کارشناسان علوم دریایی شهری کشف کردهاند که 50 هزار سال پیش در منطقه مثلث برمودا در اقیانوس اطلس غرق شده است.براساس این گزارش "بولین زالیتسکی" مهندس علوم و فنون دریایی و چند دانشمند دیگر، مجموعه بزرگی از اهرامهای سنگی دفن شده در زیر آبهای نزدیک منطقه مثلث برمودا کشف کردهاند.زالیتسکی درباره این کشف جدید گفت:"نمونههای گرفته شده توسط رباتهای دریایی بیانگر آن است که این بناها 200 هزار سال پیش ساخته شده و به تدریج به طور کامل از حدود 50 هزار سال پیش زیر آب رفته است."وی با اشاره به وجود بسیاری از فرضیهها درباره اصل این اهرامها، خاطرنشان کرد که برخی مورخان و تاریخ شناسان عقیده دارند که این اکتشافات همان قاره مفقود شده آتلانتیس است.این درحالی است که به عقیده برخی دیگر این اهرامها مربوط به تمدن پیشرفته دوران قدیم است.تمدن و شهر گمشده و افسانهای آتلانتیس به کلانشهری افسانهای که گفته میشود که هزاران سال پیش به دلیل وقوع سونامی در گل و لای فرو رفته و ناپدید شده است و نام آن بارها در نسخههای خطی کهن آمده است.افلاطون، فیلسوف یونانی در حدود دو هزار و 600 سال پیش درباره آتلانتیس مطالبی را نوشته و آن را جزیرهای توصیف کرده که در برابر دروازهای قرار گرفته است که امروزه آن را ستونهای هرکول مینامند. با استفاده از جزییاتی که افلاطون از این شهر بیان کرده محققان بر روی مناطق مدیترانه و اطلس متمرکز شدند زیرا این منطقه را منطبقترین مکان برای یافتن آتلانتیس میدانستند. آتلانتیسشهر گمشده آتلانتیس، افسانه یا واقعیتشهر گمشده آتلانتیس، داستان بسیار جذاب و اسرار آمیزی برای بسیاری بوده و در طول زمان رویاپردازان بسیاری در جستجوی آن بودهاند، اما بسیاری از باستان شناسان معتقدند که آتلانتیس تنها یک داستان افسانهای در کتابهای افلاطون است.به گزارش علمیها و به نقل از Livescience ، آتلانتیس ( Atlantis ) شبه جزیره گمشدهای است که به صورت یک جامعه پیشرفته و آرمانشهر ایدهپردازی شده که از نظر بسیاری میتواند صلح جهانی به ارمغان بیاورد. این باعث شده است که رویاپردازان، کاوشگران و بسیاری دیگر را به اسارت خود بکشد. هزاران کتاب، مجله و وب سایت به آتلانتیس اختصاص داده شده و همچنان یک موضوع محبوب است و بسیاری از مردم زندگی خود را وقف یافتن شهر گمشده آتلانتیس کردهاند.خاستگاه آتلانتیسبر خلاف بسیاری از افسانهها که منشاء آنها در غبار زمان از بین رفته است، ما دقیقا میدانیم که داستان آتلانتیس اولین بار چه زمانی و در کجا پدیدار شد. اولین بار افلاطون ( Plato ) فیلسوف یونانی 360 سال قبل از میلاد در دو محاوره در تیمایوس ( Timaeus ) و کریتیاس ( Critias ) به آن اشاره کرد. افلاطون درباره آتلانتیس گفت: جزیرهای بزرگ با خانههای گرانقیمت، دارای پادشاهی قدرتمند با فنآوری پیشرفته و نیروی دریایی بینظیر بود که 9600 سال قبل از میلاد در یک شب وحشتناک با آتش و زلزله به کلی نابود شد.گرچه امروزه آتلانتیس به عنوان یک آرمانشهر مسالمت آمیز تصور میشود، اما آتلانتیسی که افلاطون در داستان خود توصیف کرده است بسیار متفاوت بود. پروفسور باستان شناسی کن فدر ( Ken Feder ) در کتاب دایره المعارف باستان شناسی مشکوک ( Encyclopedia of Dubious Archaeology ) خاطرنشان میکند که در داستان افلاطون آتلانتیس به هیچ وجه مکانی نیست که همه باهم برابری داشته و مورد احترام واقع شوند. آتلانتیس جامعه کاملی نیست، کاملا برعکس آتلانتیس تجسم ملتی ثروتمند با فناوریهای پیشرفته و از نظر نظامی قدرتمندی است که به واسطه ثروت و قدرت فاسد شدهاند.فدر در ادامه میگوید: در داستان افسانهای افلاطون، آتلانتیس بیشتر رقیب حماسی شهر آتن است تا یک تمدن غرق شده، اگر آتلانتیس امروز واقعا وجود داشته و دست نخورده و مسکونی پیدا شود ساکنان آن احتمالا سعی میکنند همه ما را بکشند یا به بردگی بگیرند.مشخص است که افلاطون آتلانتیس را به عنوان برای داستانهای خود ساخته است، زیرا هیچ شواهدی از آن در هیچ جای دنیا وجود ندارد. متون یونانی بسیاری وجود دارد که مطمینا اگر این شهر وجود داشت شخص دیگری نیز حداقل به آن باید اشاره میکرد. هیچ منبع و شواهدی در دست نیست که نشان دهد افسانههای مربوط به آتلانتیس قبل از افلاطون وجود داشته است.مارک آدامز ( Mark Adams ) در کتاب ملاقات با من در آتلانتیس: در سراسر سه قاره در جستجوی شهر گمشده افسانهای ( Meet Me In Atlantis ) توضیح میدهد که چگونه یک افسانه یونانی عادی بسیار مشهور میشود. اولین بار یک مرد از مینه سوتا در آمریکا به نام ایگناتیوس دانلی ( Ignatius Donnelly ) بود که شروع به رویاپردازی درباره شهر گمشده آتلانتیس کرد.آدامز میگوید: دانلی یکی از اعضاء کنگره و مورخ آماتور بود که در کتاب خود آتلانتیس: جهان پیش از طوفان نوح ( The Antediluvian World ) در سال 1882 ادعا کرد که همه پیشرفتهای بزرگ در تمدن و فناوری را میتوان در جزیره گمشدهمورد اشاره افلاطون پیدا کرد. اما دانلی فراتر از محبوب کردن داستان افلاطون پیش رفت، او برخی از نظرات و ایدههای خود را به داستان افلاطون اضافه کرد که تبدیل به بخشی از اسطوره آتلانتیس شد. دانلی این نظریه را که همه فرهنگهای بزرگ ریشه در یک منبع واحد دارند را ترویج کرد.آدامز دانلی را به عنوان اولین بنیادگرای بزرگ آتلانتیس توصیف میکند زیرا وی معتقد بود داستان افلاطون در حقیقت خارج از عناصر ماورایی مانند پوزییدون ( Poseidon ) است. دانلی یک نسخه از کتاب خود را به چارلز داروین ارسال کرد که به نظر داروین جالب اما متقاعدکننده نبود. آدامز پس از بررسیهای بسیار درباره نوشتههای دانلی میگوید: او همانند باد بود، نکات و نظریههایی که میدانست خودش منبع آنها بود را بدون شبهات منطقی منتشر کرد.بعدها سایر نویسندگان که کمتر درباره نظریههای دانلی تردید داشتند توضیحات، نظریهها و گمانهزنیهای خود را به آن اضافه کردند. از این نویسندگان میتوان به مادام بلاواتسکی ( Madame Blavatsky ) با کتاب دکترین مخفی ( The Secret Doctrine ) در سال 1888 و روانشناس مشهور ادگار کایس ( Edgar Cayce ) در دهه 1920 اشاره کرد. کایس که چرخش مسیحی بنیادگرایانه در داستان آتلانتیس قرار داده بود، برای هزاران نفر قرایت روانی داده و به آنها گفته بود که بسیاری از آنها در زندگی گذشتهشان در آتلانتیس زندگی کردهاند. مت سفانه هیچ یک از گفتههای کایس قابل ت یید نبود و وی به اشتباه پیشبینی کرد که این قاره در سال 1969 کشف میشودقاره گمشده با وجود منشاء واضح داستان شهر آتلانتیس، بسیاری از مردم طی قرنها ادعا کردهاند که باید پشت هر افسانهای واقعیت وجود داشته باشد، و گمانهزنیهایی درباره محل کشف آن انجام دادهاند. کارشناسان بیشمار قاره گمشده آتلانتیس در سراسر جهان بر اساس مجموعهای از نکتههای مشابه و به همراه مدارک و استدلالهای عجیب و غریب مکانهایی چون اقیانوس اطلس، قطب جنوب، بولیوی، ترکیه، آلمان، مالت و کاراییب را به عنوان محل کشف قاره گمشده مطرح کردهاند.از نظر افلاطون محل آتلانتیس کاملا روشن است: در اقیانوس آن امکان کشتیرانی وجود داشت در مقابل دهانه آن همانطور که یونانیان میگویند، ستونهای هرکول ( Hercules ) قرار داشت. جزیرهای که در مجموع بزرگتر از لیبی و آسیا بود. به عبارت دیگر در اقیانوس اطلس و در ماوراء ستونهای هرکول (یعنی تنگه جبل الطارق در دهانه دریای مدیترانه) قرار داشت، با این وجود هرگز در اقیانوس اطلس یا هیچ جای دیگر یافت نشد.نقشه آتلانتیس که در سال 1669 توسط Athanasius Kircher کشیده شده و آن را در وسط اقیانوس اطلس قرار داده است. در این نقشه جنوب در بالای نقشه موقعیت یابی شده است....تنها راه ساختن رمز و راز از آتلانتیس (با این فرض که زمانی یک مکان واقعی بوده است) نادیده گرفتن سرچشمه آشکار آن به عنوان یک افسانه اخلاقی و تغییر در جزییات داستان افلاطون است. با اضافه کردن، حذف یا تفسیر نادرست از جزییات مختلف ذکر شده در کارهای افلاطون، تقریبا هر مکان پیشنهادی با توصیف او میتواند متناسب باشد.از بارزترین نشانههای افسانه بودن آتلانتیس این است که با وجود پیشرفتهای اقیانوس شناسی و نقشه برداری از کف اقیانوس در دهههای گذشته، هیچ اثری از آن پیدا نشده است. تقریبا برای دو هزاره، خوانندگان میتوانند این مورد مشکوک که بخش اعظم یک شهر یا قاره ممکن است غرق و پنهان شده باشد را فراموش کنند. اگرچه در عمق اقیانوسهای جهان اسرار زیادی وجود دارد، اما غیرقابل تصور است که اقیانوس شناسان جهان، زیردریاییها و کاوشگرهای عمیق دریایی، سرزمینی که در مجموع بزرگتر از لیبی و آسیا است را به اشتباه نتوانستهاند بیابند.علاوه بر این تکتونیک صفحهای نشان میدهد که مفقود شدن آتلانتیس غیرممکن است. همانطور که قارهها به حرکت در میآیند، کف دریا با گذشت زمان گسترش مییابد نه اینکه منقبض شود. به راحتی نمیتوان آتلانتیس را در جایی فرو برد. کن فدر خاطرنشان میکند: از نظر زمین شناسی واضح است هیچ منطقهبزرگی را نمیتوان یافت که بتواند آتلانتیس بزرگ را در خود غرق کند. باستانشناسی و زمینشناسی مدرن حکم واضحی را در این مورد ارایه دادهاند: هیچ قارهای به نام قاره آتلانتیس وجود نداشته و تمدن بزرگی به نام آتلانتیس نیز وجود نداشت. ایگناتیوس دانلی در نظریه خود مطمین بود و پیشبینی میکرد که به زودی شواهد محکمی از شهر غرق شده پیدا شده و موزههای سراسر جهان روزی از آثار باستانی آتلانتیس پر میشوند. با این وجود بیش از 130 سال از پیشبینی دانلی گذشته در حالی که هیچ اثر و مدرکی کشف نشده است. افسانه آتلانتیس با خیال و توهم جذاب عمومی به عنوان یک آرمانشهر گمشده زنده نگه داشته شده است. با این حال "شهر گمشده آتلانتیس" در جایی که از آن آمده است یعنی کتابهای افلاطون، هرگز گم نشد.داستان هایی دیگر در مورد آتلانتیسآتلانتیس نام قارهای است که بنا بر گفتهها 12000 سال پیش بر اثر حادثه یا جنگ یا چیزی شبیه به این به زیر آب فرو رفته است. مهمترین سند معتبر در مورد آتلانتیس نوشتههای فیلسوف معروف یونانی افلاطون است که 3000 سال پیش اطلاعات مکتوب و جالبی را در مورد آتلانتیس از خود به جا گذاشته است. طبق گفتههای افلاطون، آتلانتیس در اقیانوس اطلس یعنی در بین آمریکا و آفریقا قرار داشته است. همین طور به گفته افلاطون این قاره مهد تمدنی بسیار عالی و پیشرفته بوده که نه تنها در زمینه تکنولوژی بلکه در تمام شاخههای علوم و هنر از سرزمینهای دیگر پیشرفتهتر بوده است. افلاطون خصوصیات جالبی را در مورد مردم آتلانتیس و نحوه زندگی آنان بیان میکند. او میگوید که مردم آتلانتیس بسیار خوش خلق و مهربان بودند. آنها داری قد بلند، پوستی سفید و موهای روشن بودند. آنها افراد مومنی بودند و هیچ چیز پیش آنها از اخلاقیات و ارزشها مهمتر نبود. با مهربانی در کنار هم زندگی میکردند و در اقتصاد آنها پول وجود نداشت. ارتش آتلانتیس بالغ بر یک میلیون و دویست هزار نفر نیرو داشت که بر اساس آن میتوان جمعیت آتلانتیس را در حدود چند میلیون نفر تخمین زد. آتلانتیس دارای کشتزارهای وسیعی بود که در دشتهای وسیع آن سرزمین قرار داشتند و محصولات فراوانی تولید میکردند. . اینها بخشی از مطالبی است که افلاطون در مورد آتلانتیس گفته است. تا یک قرن پیش آتلانتیس تنها یک افسانه بود. اما در طی یک قرن گذشته به مدد ابزارهای پیشرفته مانند ابر کامپیوترها و ماهوارهها، محققان و باستان شناسان و دیگر متخصصان توانستند با توجه شواهد به یقین پیدا کنند که آتلانتیس یک افسانه نبوده است. همین طور در یک نقشه باستانی که به نقشه پیری رایس*، دریانورد ترک معروف گردیده نیز قاره آتلانتیس به وضوع قابل رویت است. بله آتلانتیس واقعیت دارد و امروزه تحقیقات گسترده و پیشرفته و حتی سری بر روی آن انجام میشود. اما چرا تحقیقات در مورد آتلانتیس تا این حد مهم است؟ یکی از مهمترین دلایل تحقیقات در مورد آتلانتیس، میراث آتلانتیس است که به گنج آتلانتیس معروف است. اشتباه نکنید گنج آتلانتیس آن چیزی نیست که ما به عنوان گنج میشناسیم. میراث آتلانتیس منابع و کتاب هایی است که شامل تمام علوم آتلانتیس است که قبل از نابودی آتلانتیس توسط افرادی از آتلانتیس خارج شد و در مکانهای امنی مخفی شده است. این افراد بازماندگان آتلانتیس محسوب میشوند. تحقیقات در مورد آتلانتیس به سه بخش تقسیم میشود. دوران قبل از حادثه ، دوران بعد از حادثه و تحقیقات در مورد حادثهای که موجب نابودی آتلانتیس گردید. منابع تحقیقات در مورد دوران قبل از نابودی آتلانتیس بیشتر افسانههای مکتوب در پاپیروسها و کتیبههای سنگی و افسانههای اقوام قدیمی مانند مایا و آزتک* در آمریکای مرکزی و جنوبی هستند که تعداد آنها کم نیست. اگر مطالبی را که در مورد تمدن مایا و آثار تمدن پیشرفته آناندر وبگاه گذاشته شده است مطالعه کنید، درمیابید که که هنوز مشخص نیست که اقوام مایا از کجا به چنین علوم پیشرفتهای دست پیدا کردهاند.در حقیقت آثار تمدنهای بسیار پیشرفته فقط در آمریکای جنوبی نیست بلکه در نقاط زیادی از دنیا این آثار وجود دارند. مانند مصر و یا اروپا و آسیا که برای هیچ کدام از آنها جواب مشخصی وجود ندارد. قسمتهای مختلفی در وبگاه به این موضوعات اختصاص دارند که میتوانید آنها را مطالعه کنید. اما آتلانتیس شناسان معتقدند که ریشه و مبدا تمام این تمدنها از آتلانتیس است. پس بیایید در مورد ارتباط تمدن مایا و تمدن مصر با آتلانتیس صحبت کنیم.مملکت مقتدری که در وسط اقیانوس اطلس واقع بوده به طور حتم مستعمراتی در اروپا، آفریقا و آمریکا داشته است. دلایلی که برای تایید این فرض موجود است کم نیست. آتلانتیس و تمدنهای دیگر مردم مصر قدیم اهرام را با ابعاد فوق العاده عظیم ساختند. بابل دارای برجهایی در یک صف و یک ردیف بوده بنام زیگورات که در آنها هم مطالعات نجومی و هم مراسم مذهبی انجام میشده است. ساکنان قدیم آمریکای مرکزی و جنوبی نیز اهرامی عظیم ساخته بودند که هم به عنوان معبد و هم به عنوان رصد خانه و هم برای مقبره به کار میرفته است. برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد تمدنهای آمریکا به قسمتهایی نظیر شهر عظیم تیوتی هواکان و یا قلعه ساکسی هوامان مراجعه کنید.راه بابل یا مصر تا مکزیک و دیگر شهرهای تمدنهای قدیم آمریکا بسیار دور و دراز است، ولی این رسم مشترک که در هر دو قسمت اقیانوس هرم میساختند فقط با این فرض به آسانی توجیه میشود که قبول کنیم که مهد و مبدا ساختمان اهرام در آتلانتیس بوده است و از آنجا به شرق و غرب این قاره انتقال یافته.عقیده جاری بر این است که اهرام را فقط بدین جهت ساختهاند که میخواستند نشان دهند که احتیاج به کوههای مصنوعی دارند. این عقیده ممکن است در جلگه مصر و بین النهرین درست باشد، ولی با ایجاد اهرام در اراضی پر فراز و نشیب مکزیک و دشتهای پرو جور در نمیآید. پس مسلما علل دیگری سبب شده است که در دو طرف اقیانوس اطلس اهرامی مشابه همدیگر بسازند. روایتی که از آتلانتیس به ما رسیده شاید یکی از این علل باشد.یوسفوس فلاویوس مورخ یهودی قرن اول میلادی میگوید که برج بابل را نمرود ساخت تا در صورت وقوع طوفان دیگری به آنجا پناه ببرد. به باور قدما، آتلانتیس بر اثر طوفان مهیبی که کره رمین را بر هم ریخت و خرابیها و تلفات زیادی به بار آورد نابود شد البته دستهای عقیده دارند که بر اثر زلزله شدید یا سونامی ویران و از بین رفته است.مورخ مکزیکی ایکس تلیل خوشیتل نیز در مورد اهرامی که به عقیده وی توسط اقوام تولتک* ساخته شده نظیر همین دلیل را میآورد. او میگوید: چون عده نفوس بشر زیاد شد، یک زاکولی بسیار مرتفع ساختند که امروزه برج بسیار بلندی است و قصدشان این بود که اگر جهان دوم نیز به نوبه خود فنا شود به آنجا پناه ببرند.برخی از دانشمندان مدعی هستند که اهرام آسیا و آفریقا و آمریکا مستقلا پیدایش یافتهاند و به طوری که دانشمندان آتلانتیس شناس تایید میکنند مبدا و منشا مشترک ندارند. اجازه بدهید سوال کنیم که اگر مبدا و منشا مشترک نداشتهاند، پس چرا مصرف آنها مشابه بوده است؟ یوسفوس و ایکس تلیل خوشیتل هر دو مصرف اهرام را یکسان تعریف میکنند و میگویند منظور از ساختمان آنها ایجاد پناهگاهی بوده که در صورت وقوع طوفان دوام آورده و بکار آید.ساکنان آمریکای مرکزی در تمام ادوار، منتظر پایان دنیا بودهاند و به همین جهت است که اقدام به قربانی کردن افراد بشر مینمایند تا بدین وسیله ( به عقیده قوم آزتک ) خشم خدایان را تسکین و نوع بشر را از سانحه مرگبار جدیدی نجات دهند. حتی فیلم زیبای آپوکالیپتو به کارگردانی مل گیبسون در مورد شهر تیوتی هواکان و قربانی کردن مردم آن است.طوایف اولمک نیز از اقوام مایا و آزتک هستند. ممکن است آنها از اتباع کشور آتلانتیس بوده باشند. وقتی که باستان شناسان در تعیین سن هرم چیو کوییل کو واقع در مجاورت شهر مکزیکو دچار مشکل شدند، از علمای زمین شناس مدد گرفتند زیرا که نیمی از قایده این هرم زیر پوششی از گدازههای آتشفشانی بود. دو کوه آتشفشان در مجاورت این هرم واقع است و طبعا این سوال پیش میآید که تاریخ فوران آتشفشان در چه سالی بوده است. جوابی که بدست آمد حیرت انگیز بود. فوران آتشفشان مربوط به 8 هزار سال پیش است. اگر این پاسخ صحیح باشد، وجود تمدنی بسیار عالی در آمریکای جنوبی در زمانی بسیار دور ثابت میگردد.همانطور که در آمریکا هرمهایی کشف شده، ابولهول هایی هم در یوکاتان* کشف گردیده است. سبک ساختمان این ابولهولها به سبک مایا است .روحانیون آزتک خاطرات مقدسی را از آزتلان حفظ کرده و معتقد بودند که آزتلان کشوری در شرق بوده و کواتزال کواتل از آنجا به آمریکا آمده و تمدن را به ارمغان آورده است. قبایل اینکا*، ویراکوشا را تقدیس میکردند و معتقد بودند که وی از کشور فجر آمده است.در مدارک و اسناد بسیار قدیمی مصر آمده است که: طاط از یک کشور غربی آمده و مدنیت و دانش را در دره رود نیل مستقر ساخته است.یونانیان قدیم در وصف بستانهای مینو سرشت سروده هایی میخواندند و معتقد بودند که بستانهای مزبور در مغرب جزیره سعادتمندان واقع است. به عقیده آنان سرزمین مردگان یا تارتار زیر کوههای جزیرهای قرار داشت که در دریای مغرب واقع شده بود. یونانیان قدیم و مصریان قدیم این جزیره مرموز را در مغرب نشان میدادند. ساکنان قدیم آمریکای مرکزی و جنوبی وقتی میخواستند محل کشور آزتلان یا ویراکوشا را نشان دهند، اشاره به مشرق میکردند. این کشور که در غرب دریای مدیترانه و در شرق آمریکا واقع بود، جز سرزمین آتلانتیس که زیر آبهای اقیانوس غرق شده جای دیگری نمیتواند باشد.کریستوبال مولینا کشیش اسپانیولی مقیم کوزکو در کشور پرو در قرن شانردهم نوشته که اینکاها تفصیل کامل طوفان بزرگ را از مانکوکوپاک دریافت کرده بودند. طبق این روایت، کشوری قبل از طوفان وجود داشته که همه مردم آن به یک زبان سخن میگفتند. این کشور مسلما سرزمین افسانهای آتلانتیس است. با وجود اینکه فاصله بین اسراییل و بابل در آسیا تا مکزیک در آمریکای مرکزی خیلی زیاد است، با این وجود همین اعتقاد در کتب مذهبی بابل و اسراییل عینا محفوظ است.در قسمتی تورات حکایت از دوره ایست که در دنیا تنها یک نژاد و یک زبان وجود داشت. بعد از ساختن برج بابل زبانهای مختلف ظهور کرد و مردمان سخن یکدیگر را نفهمیدند. بروزه مورخ بابلی اشاره به دورانی دارد که یک قوم قدیمی چنان به قدرت خود مغرور گردید که از خدا غافل ماند. در بابل برجی چنان مرتفع بنا کرد که سر به آسمان میسایید. ولی خداوند آن برج را به کمک باد سرنگون کرد و خرابههای آن به اسم بابل نامیده شد. در آتلانتیس آن زمان مردم فقط به یک زبان سخن میگفتند.اگرچه عجیب است، ولی باید گفت که در مکزیک در تواریخ اقوام تولتک نیز روایاتی نظیر قصه برج بابل، در باره ساختن یک هرم مرتفع و ظهور زبانهای مختلف وجود دارد.رشته پیوند دیگری نیز هست که مصر قدیم را به پروی باستان از فراز اقیانوسها به هم ربط میدهد. تقویم هردو شامل 18 ماه بوده و هر ماه 20 روز داشته و در آخر هر سال 5 روز عید بوده است. آیا این مشابهت را باید صرفا تصادف دانست یا رسمی است کهن که از یکجا سرچشمه گرفته است؟مطالبی از این دست که نشان میدهد تمدنهای پیشرفته قدیم همگی به نوعی با آتلانتیس در ارتباط بودهاند و مدعی هستند که علم و تمدن از آتلانتیس به آنها رسیده است، زیاد است و این خود دلیل واضح و روشنی است که منشا و مبدا تمدنهای پیشرفته و آثار به جای مانده از آنها را مشخص میکند. همانطور که میبینید تمدنهای قدیم باهم چندان بی ارتباط هم نبودهاند. همیشه به یاد داشته باشید که حقیقت امروز، افسانه فردا است. در میان افسانهها حقایق در خور توجهی وجود دارد که تنها با چشم افراد خوشفکر و جسور دیده میشوند. مرگ آتلانتیس، آغاز یک پایان به دو طریق میتوان در مورد مرگ آتلانتیس بحث کرد. اول از نظر علمی و شواهد و مدارک موجود زمین شناسی که صرفا جنبه علمی خواهد داشت و بیشتر مورد نظر کسانی است که با شک و تردید به مسیله آتلانتیس مینگرند و دوم از نظر مدارک و شواهدی که در افسانهها و اساطیر ملل مختلف وجود دارد و همچنین نوشتهها و مکتوباتی مثل نوشتههای افلاطون و پاپیروسها و کتیبهها و غیره. از نظر علمی قویترین احتمالی که در این مورد وجود دارد و دلایل و مدارک کافی در مورد وقوع آن موجود است برخورد یک شهاب سنگ با سطح کره زمین در محدوده دریای کاراییب و خلیج مکزیک است. محققان اندازه و زاویه برخورد این شهاب سنگ را مورد محاسبه قرار دادهاند و اثرات برخورد این شهاب سنگ با کره زمین را شبیه سازی کردهاند. تاریخ برخورد با تاریخ طوفان بزرگ مطابقت دارد. ورود شهاب سنگ به جو کره زمین باعث برهم ریختن جو و بروز طوفانها و رعد و برقهای قدرتمند میشود که میتواند روزها و هفتهها طول بکشد. بر اثر برخورد شهاب سنگ با زمین زلزله مهیبی رخ میدهد که همراه با حالت انفجار است. این زلزله در بخش بزرگی از کره زمین خرابیهای بسیاری ایجاد میکند. بر اثر برخورد شهاب سنگ با سطح آب موجهای بسیار عظیمی به وجود میآید که امروزه ما آن را با نام سونامی میشناسیم. البته این موجها بسیار بزرگتر و مخربتر از سونامی هایی است که ما اخیرا دیدهایم و کیلومترها در ساحل پیشروی میکند. به نظر شما اگر در زمان ما چنین اتفاقی رخ دهد از تمدن امروزی ما برای آیندگان چه باقی خواهد ماند؟ آیا آیندگان هم به ما همانند افسانه مینگرند؟ قاره آتلانتیس بر بستری از شن و ماسه قرار داشت که بر اثر برخورد شهاب سنگ با بستر اقیانوس اطلس و بر اثر زمین لرزه شدید زیر قاره آتلانتیس خالی شد و قاره به زیر آب فرو رفت. البته قبل از فرو رفتن سطح قاره بر اثر شعلههای آتشی که از برخورد شهاب سنگ با جو به وجود آمده بود، احتمالا سوخته بود و بر اثر زلزله کاملا تخریب شده بود و در نهایت به زیر آب فرو رفته بود. آتلانتیس قلب تپنده تمدن آن روز بود. به همراه آتلانتیس تمدنهای بسیار دیگری که شعبات آتلانتیس بودند به یکباره از میان رفتند. دانشمندان جامعه شناس بر این باورند که نجات یافتگان از این حادثه تقریبا تمام تمدن و منابع علمی خود را از دست داده بودند و با مشکلاتی جدی برای ادامه حیات روبرو بودند. تمام وسایل و ابزار خود را از دست داده بودند و بسیاری از متخصصین در علوم و فنون مختلف از میان رفته بودند. به طور خلاصه بشر باید از صفر شروع میکرد. از ابتدا باید تمدنی جدید را پایه ریزی میکرد. تمدنی که تا امروز ادامه یافته است. نابودی آتلانتیس و طوفان بزرگ در واقع پایان یک دوره طلایی از تمدن بشری بود که بشر امروزی هرگز نتوانست به محتویات اسرار و رموز آن دست یابد.طوفان بزرگدر اینجا سوالهای مهمی مطرح میشود که دیگر تحقیقات صرفا علمی قادر به پاسخگویی آن نمیباشد. سوالاتی از قبیل اینکه چرا آتلانتیس چرا چنین تمدن عالی باید چنین غافلگیر کننده و بیرحمانه نابود شود طوری که تمام آثار آن از میان برود؟ و سوالاتی از این قبیل.پاسخ این سوالات در بخش دوم تحقیقات پیدا میشود. آنجایی که افسانهها و اساطیر بیان میکنند که آغاز این پایان از کجا شروع میشود.افلاطون اشاره به انحطاط اخلاقی مردم آتلانتیس میکند و میگوید: این انحطاط موقعی پیش آمد که پستی و خودخواهی بر صفات خوب چیره شد. در آن زمان زیوس* چون مشاهده کرد که یک قوم مشهور باستانی به وضعی اسف انگیز گرفتار شده و علیه تمام آسیا و اروپا قیام کرده، تصمیم گرفت که عذاب مهیبی به مکافات عملشان بر آنها نازل کند. بنا بر گفته افلاطون مردانی که صاحب خوی جنگجویی بودند، در زمین فرو رفتند و جزیره آتلانتیس نیز به همان گونه از بین رفت، یعنی امواج آن را بلعید.افلاطون پیش بینی میکرده که خوانندگان کتابش در صحت این گفتار شک خواهند کرد. لذا تاکیید میکند که این حکایت اگر چه عجیب به نظر میرسد، ولی عین حقیقت است. امروزه این حکایت بیش از پیش بوسیله اطلاعات علمی تایید میشود. اساطیر و نوشتههای باستانی میگویند که در آخرین روز آتلانتیس، سانحه عظیمی بروز کرد. امواجی به ارتفاع کوهها با کمک گردبادها و انفجارات آتشفشانی تمام کره زمین را زیرو رو کردند. تمدن متوقف گردید و بشریت به حال توحش در آمد. لوحهای سومری مربوط به افسانه گیلگمش* از اوتناپیش تیم*، نخستین جد بشر کنونی صحبت میدارد که به اتفاق خانوادهاش تنها کسی بود که از طوفان بزرگ جان سالم به در برد. او کسان خویش و حیوانات و پرندگان را در یک کشتی پناه داد. گویا حکایت کشتی نوح که در تورات آمده، روایتی اقتباس یافته از این قصه است که مدتها پس از وقوع آن حکایت شده است. اوستا*ی ایرانیان روایت دیگری از قصه طوفان دارند. آهورا مزدا خدای ایرانیان به ییما پیر قوم ایرانی فرمان داد که خود را برای روز طوفان آماده سازد. لذا ییما غاری حفر کرد و در آن آنچه را که از حیوان و نباتات برای بشر لازم بود از سیل و طوفان محفوظ ساخت. بدین طریق بعد از طوفان و خرابیهای حاصله از آن، تمدنی بشری از نو شکوفا شد. در مهابراتا*ی هندوها شرح داده شده که چگونه برهما* به شکل ماهی، بر مانو پدر بشر ظاهر گردید و خبر داد که عنقریب طوفان وقوع خواهد یافت. به وی دستور داد که کشتی بسازد و عقلای هفتگانه را که در زبان هندی ریشی نامیده میشدند و کلیه بذرهای مختلفی را که برهما شرح داده بود در کشتی نهاده و با دقت مراقبت و حفظ نماید. مانو امر برهما را اجرا کرد و کشتی او را به اتفاق عقلای هفت گانه و بذرهای مخصوص تغذیه بازماندگان طوفان روی امواج خروشان سیر و حرکت داد. پس از چند سال در کوههای هیمالیا فرود آمد و به خشکی نشست.شباهت میان قصه نوح و مانو را نمیتوان تصادف صرف تلقی کرد. در هرجا که صحبت از طوفان کبیر است میبینیم که شخصیت هایی برگزیده، قبلا از وقوع این سانحه جهانی با خبر بودهاند. آتلانتیس هم از این قایده مستثنی نبوده است. در یک تفسیر قدیمی در کتاب دزیان که قریب به صد سال پیش در یکی از صومعههای هیمالیا به دست هلن بلاواتسکی رسیده است، آمده که: نخستین امواج آب فرارسیدند، هفت جزیره بزرگ را فرا گرفتند، آنچه مقدس بود نجات یافت و آنچه پلید بود نابود گشت.در تفسیر دیگر از این کتاب وضع مهاجرت ار آتلانتیس با وضوح کامل تشریح گردیده است:شاه بزرگ، که با سیمای درخشان فرمانروای مردان نورانی آتلانتیس بود، چون وقوع سانحهای اجتناب ناپذیر را پیش بینی کرد، کشتیهای هوایی خود را نزد برادران خویش که فرماندهان کشورش بودند، فرستاد و به آنان چنین پیام داد: ای مردان نیکو سیرت، آماده شوید، عروج* کنید و تا هنوز زمین خشک است از آن عبور کنید.گویا اجرای این نقشه را از از روسای بد سرشت مقتدر کشور مخفی نگاه داشتند. آنگاه در یک شب تیره و تار، در حالی که مردان نیکوسیرت از خطر سیل برکنار بودند، شاه بزرگ امرای خود را جمع کرد، سیمای درخشان خود را پوشانید و گریست. چون ساعت مقرر فرا رسید، شاهزادگان روی ویما* سوار شدند و به دنبال قبایل خود به سمت شمال و شرق ( یعنی اروپا و آفریقا ) رهسپار شدند. در همان اوان سنگهای آسمانی توده توده بر کشور آتلانتیس فرو بارید، در حالیکه بدسرشتان آن کشور هنوز در خواب بودند.مطالب گفته شده در بالا بسیار مفصلتر از آن است که در اینجا آورده شده است. اما از همین مطالب گفته شده میتوان نتایج مهمی را بدست آورد و به مسایل مهمی اشاره کرد که میتواند موضوع قسمتهای بعدی باشد. اولین نتیجه مهمی که از این گفتهها بدست میآید این است که به احتمال بسیار زیاد، طوفان نوح همان طوفان بزرگ بوده که موجب نابودی آتلانتیس شده است و این دو اتفاق در یک زمان رخ داده است. دومین نتیجه مهم در مورد ابعاد اعتقادی این اتفاق است. ما تا به حال داستانهای قرآنی در مورد اقوامی مانند قوم لوط* و قوم عاد* و قوم ثمود* را به کرات شنیدهایم. اینکه چطور از پیامبر خود نافرمانی کردند و جامعه آنها رو به انحراف گذاشت. رذایل اخلاقی و شرک و بت پرستی میان آنان رواج یافت. و در نهایت خداوند به پیامبر آن قوم دستور داد که خانواده و یاران خود را قبل از اینکه عذاب الهی بر آن قوم نازل شود از آنجا دور سازد و در آخر هم نزول عذاب الهی پایان کار ستمکاران بود.آنچه که در گفتههای افلاطون و افسانهها موجود است بسیار با آنچه که ما از داستانهای قرآنی شنیدهایم هماهنگی و شباهت دارد. دست کم از نتیجه بدست آمده میتوانیم بگوییم که قطعا آنچه بر سر قوم نوح آمده عذاب الهی بوده است. پس طوفان بزرگ عذابی الهی در سطح جهانی بوده است. پس در آن دوران انحطاط اخلاقی مختص آتلانتیس و قوم نوح نبوده، بلکه در سراسر جهان گسترش یافته بود. مثل زمان ما. با این تفاصیر خداوند با طوفان زمین را پاک کرد و در اختیار افراد صالح قرار داد تا از نو تمدنی پاکیزه را بنا کنند. به نظر شما حالا که این تمدن ما هم به جایی رسیده که مانند زمان قبل از طوفان، فساد و انحطاط اخلاقی در سرتاسر آن پراکنده است، این بار خداوند با این تمدن چه خواهد کرد؟ آیا داستان نابودی آتلانتیس تکرار خواهد شد ؟ آیا ما هم در آغاز یک پایان هستیم؟ خداوند در قرآن که بعد از طوفان نازل شده، وعده داده که زمین را بندگان صالح به ارث میبرند. نترسید این بار قرار نیست طوفان بیاید. خودتان بهتر میدانید که این اتفاق چگونه میافتد. هدفم از این تفصیر این بود که نشان بدهم این یک روش و سنت الهی است که از ابتدای خلقت بشر بر روی زمین بر قرار بوده و ربطی به اعتقاد یا مذهب خاصی ندارد. هر تمدنی از بشر که فاسد شود به نوعی از روی زمین پاک میشود و تمدنی جدید و پاک جای آن را میگیرد. و تا زمانی که این تمدن پاکی و اصول خود را حفظ کند به حیات خود ادامه میدهد و رشد میکند و زمانی که به درجهای از فساد برسد از روی زمین پاک میشود.نکتهای که توجه شما را به آن جلب میکنم این است که افرادی مثل نوح یا مانو مامور شدند که نسل انسان، حیوان و گیاهان را برای تمدن بعدی حفظ کنند. اما کسانی که از آتلانتیس کمی قبل از طوفان هجرت کردند وظیفه دیگری داشتند. آنها مامور بودند که علومی را که آتلانتیس به آنها دست یافته را از آتلانتیس به مکان امنی انتقال دهند و آن علوم پیشرفته را برای نسلهای بعدی حفظ کنند. پس از طوفان وقتی که همراهان نوح و مانو از کشتیهای خود پیاده شدند، این بازماندگان آتلانتیس بودند که به کمک آنها رفتند و برای آنها ابزار و وسایل مورد نیاز زندگی را تهیه کردند. به طور کلی وظیفه آنها بعد از طوفان این بود که علوم را دوباره در اختیار بشر قرار دهند تا به توحش و نابودی دچار نشود.اشاره قرآن به وجود شهرهای غرق شدهدر زمان ارسطو ارسطو از یک شهر یا یک غاره عرق شده بنام آتلانتیس یاد میکند که بنا به قول او یکی از پیشرفتهترین شهرهای آن دوره جهان بود.علاوه بر آن امروزه باستان شناسان در سراسر جهان بقایایی از شهرهای غرق شده را کشف کردهاند.تصاویر زیر مربوط به تصاویری یک شهر زیر زمینی است که گفته میشود به شهر هراکلیون در دریای مدیترانه بین مصر و ینان در 1500 سال قبل است.عدهای معتقد هستند این شهر متعلق به کیورا پاترا است و عدهای نیز میگویند این شهر بقایای شهر افسانهای آتلانتیس است.تصاویر بعدی مربوط به شهر غرق شده Yonaguni در ژاپن است که در بازه زمانی 5000 تا 2000 سال قبل وجود داشته است و 2000 سال قبل به زیر آب رفته است.باستانشناسان میگویند این شهر دارای اهرامی مشابه مصر بوده است و نقوشی از جاندارانی شبیه دایناسورها نیز در آن دیده شده است.تصویر زیر متعلق به بقایای شهر کامبی در هند است که 5000 سال قبل وجود داشته است بقایای این شهر در 2001 کشف شده است و اعتقاد بر این است که 4000 سال قبل وجود داشته است.نکته جالب این است که مجسمه هایی مانند مجسمههای فرعون نیز در بقایای این شهر غرق شده به چشم میخورد. تصویر زیر متعلق به شهر مدفون شده هوشی چنگ و چن در چین است که در زیر دریاچه چینگدایوبه قرار دارد.این شهر بین سالهای 200 تا 600 میلادی وجود داشته است. چندین شهر که تصاویر آن قید شده تنها تعدادی از شهرهایی بودهاند که نافرمانی خدا را نمودهاند و به زیر آب رفتهاند.نکته جالب دیگر این است که این شهرهای غرق شده یا شهر هایی که که نافرمانی خدا را مینمودهاند و بصورت سمبولیک در آنها اقدام به ساخت مکانهایی به شکل اهرام میشد همگی در بروی چند مدار یا درجه جغرافیایی خاص قرار داشتند که اگر مکانهای هندسی این نقاط را به هم وصل کنیم شکل هایی مثل هرم بدست میآید.اعجاز علمی قرآنیعنی همه آنها به دستور یک نیروی واحد به اسم شیطان ساخته شدهاند اما قدرت الهی بسیار بالاتر بود و همه مردمان این نقاط را به گونههای مختلف هلاک نمود یا دچار عذاب ساخت.همچنان که خداوند در آیه 40 سوره عنکبوت نیز به این موضوع اشاره میکند تا عبرتی برای بقیه اقوام باشد: فکلا خذنا بذنبه فمنهم من رسلنا علیه حاصبا ومنهم من خذته الصیحه ومنهم من خسفنا به ال رض ومنهم من غرقنا وما کان الله لیظلمهم ولکن کانوا نفسهم یظلمون 40 ما هر یک از آنها را به گناهشان گرفتیم، بر بعضی از آنها طوفانی تواءم با سنگریزه فرستادیم، و بعضی از آنها را صیحه آسمانی فرو گرفت، و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم، خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، ولی آنها خودشان بر خویشتن ستم نمودند.نکته قابل تامل این آیه نیز این است که این آیه در عربستان نازل شده که هیچ کدام از شهرهای آن غرق نشده بودند و شهرهای غرق شده در فاصلههای زیادی از این کشور قرار داشتند. - - - - - - در کتاب " The Antediluevian World " که به سال 1882 مربوط است،دانلی ادعا کرد که تمامی پیشرفتهای بشریت و تمدنهای موجود را میتوان به شهر گمشده آتلانتیس در نوشتههای افلاطون ربط داد این شخص در کتابش علاوه بر صحبت در مورد آنچه که افلاطون نوشته بود، مطالب مختلفی را از خودش به موضوع اضافه کرد و عملا آتلانتیس را از آنچه که بود، اسرارآمیزتر و شگفتانگیزتر معرفی کرد. مثلث اژدهادریای شیطان" یا "مثلث اژدها" از دیگر نقاطی است که بسیار به مثلث شیطان شباهت دارد. دریای شیطان که به کشور ژاپن تعلق دارد، در اقیانوس آرام واقع شده است. این منطقه خوف برانگیز در فاصله 805 هزار کیلومتری از مثلث برمودا و مابین کشور ژاپن و "جزایر بونین" قرار دارد که بخشی از آبهای فیلیپین را هم شامل میشود.دریای شیطان عموما هوای بد و طوفانی دارد و گردآبهای زیادی در آن به وجود میآید. موجهای بسیار بلند و طوفانهای شدیدی که سرعتشان به صدها کیلومتر در ساعت میرسد، بیانگر تفاوت مثلث اژدها با سایر دریاها است.دریای شیطان از نیروی مغناطیسی خارق العادهای برخوردار است و درست مثل مثلث برمودا، هرچیزی که بر فرازش قرار گیرد، به کام خود میکشد. تا کنون حوادث ناگوار و غیرعادی زیادی در این منطقه به ثبت رسیده است. کشتیها و هواپیماهای بسیاری در حین عبور از دریای شیطان به سرنوشتی شوم دچار شدهاند که هیچ اطلاعاتی هم از آنها در دسترس نیست. برخی میگویند که کشتی ارواح را در این منطقه دیدهاند و ارواح نا آرام دریای شیطان است که جان رهگذران را میگیرد.قدمت این دریا به سالهای خیلی دور بازمی گردد، چیزی نزدیک به هزارسال پیش از میلاد مسیح. پس قرن هاست که این اژدهای شیطان، جان انسانهای بی گناه را میگیرد. در اصل چینیها برای این منطقه مرموز نام اژدها را انتخاب کردهاند. آنها معتقدند که اژدهایی که در قلب این اقیانوس زندگی میکند، از روی حرص و یا سرگرمی خود، هواپیماها و کشتیها را به سمت اقیانوس میکشد و آنها را میخورد. این باور چینی هاست. در صورتی که ژاپنیها به این دریای عجیب و غریب "مانواومی" یا همان دریای شیطان میگویند و اعتقادات دیگری دارند که در ادامه آمده است.کشته شدن مغولها در دریای شیطاندر سال 1200 میلادی، "کوبالای" که از خانهای مغول بود، تصمیم حمله به ژاپن را گرفت. اما پس از حرکت با اتفاقات عجیبی مواجه شد. مرگ، تمامی نیروهای وی را که از 40000 سرباز و کشتیهای متعدد تشکیل شده بود، به کام خود کشید. در سال 1800 میلادی بود که زمزمه هایی در میان مردم شنیده میشد. آنها میگفتند بانوی سفیدرنگی را دیدهاند که سوار بر کشتی است و در دریا حرکت میکند.شروع تحقیقات در کشف ماهیت دریای شیطانشروع تحقیقات برای به دست آوردن اطلاعات دقیقی در مورد این دریای اسرارآمیز چیزی به جز مرگ و ابهامات بیشتر به همراه نداشته است. در سال 1952 میلادی بود که دولت ژاپن به منظور بررسی وضعیت این دریا، تیمی تحقیقاتی که متشکل از 31 نفر بود با استفاده از یک زیر دریایی به نام "کایی مارو" را راهی کرد. اما هیچ وقت خدمه این زیردریایی از سفر برنگشتند و وضعیت این دریا نامعلوم ماند. پس از آن، دولت این منطقه را ناامن اعلام کرد و اجازه کشتی رانی در آن از همگان صلب شد.محققان بر این باورند که نیروی مغناطیسی قوی که در دریای شیطان وجود دارد، کشتیها و هواپیماها را به قعر دریا میکشاند. آنها معتقدند کوه آتشفشانی که در زیر این آبها وجود دارد، باعث مرگ رهگذران میشود. اما بومیان بر این باورند که دریا توسط یک نیروی فراطبیعی و یا شیطانی اداره میشود. پیدا کردن اشیا، تابشهای غیر طبیعی و میدان مغناطیسی نامتعارف باعث شده است تا بومیان بر این نظریه خود پافشاری کنند.نظریههای مختلفی در این باب وجود دارد. برخی دیگر از افراد معتقدند که موجودات فضایی عامل از دست رفتن آرامش منطقه هستند. برخی دیگر دریای شیطان را دروازهای برای ورود به جهانی موازی میدانند و عدهای هم آن را تونلی رابط میدانند که به دریای آتلانتیس وصل میشود. برخی دیگر هم طوفانی بودن منطقه را تنها عامل به وجود آمدن این اتفاقات ناخوشایند میدانند.مثلث بریج واتراز مثلثها دوری کنید! خصوصا این مثلث. مثلث بریجواتر منطقهای به مساحت 322 کیلومتر مربع در جنوب ماساچوست در بوستون است که مانند ویترینی از حوادث ماورالطبیعه عمل میکند.در بین موارد دیگر، چندین مورد حیوانات عجیب و غریب در این ناحیه دیده شدهاند. از سال 1970 میلادی، گزارشهایی مبنی بر دیده شدن موجودی پر مو، مانند میمون که جثهای عظیم داشته، دریافت شدهاند. همچنین پرندگانی بزرگ که در حال نبرد با یکدیگر در پرواز بودند نیز دیده شدهاند. در سال 1976 مردی گزارش داد که سگی عظیم با چشمان قرمز دیده است که دو اسب او را کشته است.علاوه بر آنها، موارد متعدد قطع عضو حیوانات نیز مشاهده شدهاند که عدهای شیطانپرستان را مسیول این اتفاق میدانند اما تا به حال هیچ گروهی مسیولیت این حوادث را بر عهده نگرفتهاست.اگر این موارد کافی نیست باید گفت که چندین مورد اشیا پرندهی مرموز نیز در این منطقه مشاهده شدهاند که اولین آن به سال 1760 برمیگردد. در مورد عجیب دیگر، در شب هالووین سال 1908 میلادی، دو فرد که از این ناحیه عبور میکردند در آسمان نور بزرگی مانند فانوس دریایی مشاهده کردند که بعد از حدود چهل دقیقه ناپدید شد.مثلث بنینگتون در جنوبغربی ورمونت قرار دارد. 5 اتفاق بین سالهای 1945 تا 1950 میلادی، که ارتباطی به جز یکسان بودن محل وقوع ندارند، این مثلث را به مثلثی اسرارآمیز تبدیل کردهاند. این حوادث عبارتند از:میدی ریورز 75 ساله، در 12 نوامبر 1945 در حال رهبری گروهی از شکارچیان بود. در مسیر بازگشت، او مقداری جلوتر از گروه خود حرکت کرد و دیگر اثری از وی دیده نشد. چند عدد پوکهی تفنگ در مسیر یافت شدند، اما تحقیقات به نتیجهای نرسیدند.پایولا ولدن 18 ساله، دانشجوی کالج بنینگتون بود که در 1 دسامبر 1946 ، برای اسکی رفت و دیگر به خانه بازنگشت.دقیقا سه سال بعد، در دسامبر 1949 نظامی بازنشته، جیمز تتفورد سوار اتوبوس شد تا بعد از دیدار با والدین خود به سمت خانه برگردد. شاهدان وی را قبل از ایستگاه مقصد در اتوبوس دیده بودند اما زمانی که اتوبوس به ایستگاه مقصد وی رسید، اثری از او نبود اما چمدان جیمز همچنان داخل اتوبوس قرار داشت.پاول جپسون 8 ساله، در حالی که مادرش به خوکها غذا میداد، ناپدید شد و گروههای جستوجو علیرغم کت قرمز و مشخصی که بر تن پاول بود، هیچ اثری از وی نیافتند.دیگر اتفاق، ناپید شدن فردی به نام فریدا لنگر بود. او که به همراه نزدیکان خود، در حال اسکی بود، درون جریانی از آب افتاد و برای عوض کردن لباس خود، محل را ترک کرد. اگر تا اینجا خوب مطالعه کرده باشید، حتما خواهید گفت که فریدا ناپید شد و دیگر اثری از وی دیده نشد. اما این به طور کامل درست نیست، چرا که جسد وی یافت شد اما بعد از 6 ماه و دقیقا در مکانی که قبلا با دقت تمام جستجو شده بود. او تنها موردی بود که جسدش یافت شد اما به قدری له شده بود که دلیل مرگ وی مشخص نشد. |
تخم مرغ و سلامتی بدن | تخم مرغ در رژیم غذایی تخم مرغ و سلامتی بدن و در تناسب اندام و تامین انرژی بیشترین نقش را بازی میکند این ماده غذایی برای ورزشکارا هم بینهایت توصیه میشود و حذفاین ماده غذایی از رژیم غذایی اشتباه بسیار بزرگی است در این مقاله به بررسی تخم مرغ و سلامتی بدن میپردازیم.تخم مرغ و سلامتی بدن چون تخم مرغ به خاطر کلسترول بالایی که دارد در سرخط اخبار مربوط به کاهش وزن قرارگرفتهاست، به همین دلیل بسیاری از آدمها از سایر مواد مغذی آن غافل هستند. خوشبختانه، تخممرغ در سالهای اخیر تا حدی شهرت از دست رفتهاش را دوباره به دست آورده است. دلیل اصلیاش بحث و جدل دربارهی این موضوع است که آیا کلسترول موجود در تخممرغ به همان بدی است که در ابتدا تصور میشد؟متاسفانه تخم مرغ دردهههای گذشته جایگاه مناسبی درسبد غذایی مردم نداشته است زیرا تصورمی شد که باخوردن آن، کلسترول خون افزایش یافته ودرنتیجه بیماریهای قلبی - عروقی وخطر حمله قلبی راافزایش میدهد.امروزه مطالعات بسیارمتعددثابت کردهاند که مصرف تخم مرغ حتی بیش ازیک عدد درروزدربسیاری از مردم بدون ارتباط به جنس،سن ونژاد آنها نه تنها باعث افزایش کلسترول خون نشده بلکه برای قلب میتواند مناسب ومفید هم باشد.بایددانست آنچه که درتولید کلسترول خون دربدن نقش دارد اسیدهای چرب اشباع به ویژه نوع ترانس است نه کلسترولهای غذایی ودرتخم مرغ هم عمده اسیدهای چرب ازنوع غیر اشباع بوده وکلسترولی هم که دراثرخوردن تخم مرغ دربدن تولیدمی شودازنوع HDL (کلسترول خوب) و LDL کم آتروژنیک است که هیچ تغییرمعنی داری را درنسبت LDL : HDL ایجادنمی کند، به این معنا که کلسترول تخم مرغ نقشی در افزایش کلسترول خون وبیماریهای قلبی - عروقی ندارد.اهمیت مصرف تخم مرغ و سلامتی بدن که نیازهای بدن را بطورمتعادل تامین مینماید.عمدهترین ویژگی تخم مرغ ووجه تمایز آن با سایر موادغذایی،ترکیب کامل پروتیینی آن (دارای تمام اسیدآمینههای ضروری) وموادمهم موجوددرآن نظیرکولین،لوتیین وگزانتین وتولید کم انرژی است که مصرف آن به ویژه در صبحانه به لاغری کمک میکند.امروزه ثابت شده است مزایا ونقش تخم مرغ درسلامتی بدن به قدری است که نباید آن راازرژیم غذایی حذف کرد،به خصوص به خاطرنقش آن درتکامل مغزجنین ونوزاد، جلوگیری از کوری وآلزایمر متداول درکهنسالی وتقویت سیستم عصبی وحافظه وکمک به سلامت قلب وعروق.نکته دیگراینکه 100 % ویتامینهای محلول درچربی و 80 - 70 % ویتامینهای محلول درآب همگی درزرده تخم مرغ هستند وسفیده حاوی بخش مهمی از پروتیین وبسیاری از موادمعدنی است.خوب است بدانیم که عمده چربی تخم مرغ ازنوع غیراشباع بوده وکلسترول تخم مرغ تاثیری درافزایش کلسترول خون ندارد.درحقیقت پروتیین تخم مرغ چنان کیفیت بالایی رادارد که به عنوان استانداردی برای مقایسه سایرپروتیینها استفاده میشود.پروتیین تخم مرغ ارزش بیولوژیکی (درصدقابلیت جذب دربدن) 7 / 93 % دارد.ارزش بیولوژیکی پروتیین درسایرموادغذایی عبارتنداز : 5 / 84 % برای شیر، 76 درصد برای ماهی و 3 / 74 % برای گوشت گاو.درحالی که تخم مرغ فقط 3 ٫ 1 % انرژی متوسط موردنیاز روزانه را تامین میکند،یک ماده غذایی غنی محسوب میشود یعنی مقدارموادمغذی بیشتری رانسبت به انرژی برای مصرف کننده تامین میکند ولذادرکمک به لاغری موثراست.پروتیین تخم مرغ حاوی کاملترین پروتیین و با بالاترین قابلیت جذب ودارای بیشترین اسیدآمینههای ضروری برای بدن درمقایسه با سایرموادپروتیینی ازقبیل گوشت،شیر،مرغ وماهی است.پروتیین تخم مرغ هم درسفیده وهم درزرده آن وجودداشته که نسبت آنها 60 %به 40 % است.به دلیل کیفیت بالای پروتیین تخم مرغ ، این ماده نقش مهمی درایجادسیری به خصوص هنگامی که دروعده صبحانه خورده شود،دارد وبه همین دلیل باعث کاهش وزن میشود زیراعلاوه برالقای احساس سیری،میزان کالری بسیارکمی تولید میکند.پروتیین تخم مرغ ازتحلیل توده عضلانی درطول سالخوردگی جلوگیری ویا آن راکاهش میدهد ودرهنگام کاهش وزن نیز قوام بافت عضلانی راحفظ مینماید.لوتیین وگزانتین تخم مرغ ازمنابع بسیارمهم وغنی این دو کاروتنویید میباشد.این دوماده باکمک به ساخت رنگدانه درناحیه ماکولای شبکیه چشم باعث فیلترکردن اشعه های UV طبیعی ومصنوعی درچشم ودرنتیجه حفاظت چشم ازآسیب میشوند وباعمل آنتی اکسیدانی خود از آسیب رادیکالهای آزاد به سلولهای چشم جلوگیری میکنند.به همین دلیل ثابت شده است که مصرف زرده تخم مرغ ،اسفناج وکلم بروکلی میتواند سبب بیش از 20 % کاهش احتمال بروز کاتاراکت وبیش از 40 % کاهش احتمال بروز آسیب شبکیه چشم وکوری درسالخوردگی شود. |
مثلث پیری پیری یکی از بزرگترین عوامل بروز بیماری هاست. بدن انسان با سه عامل مهم پیر میشه عامل اول استرس اکسیداتیو یا عدم تعادل بین رادیکالهای آزاد و آنتی اکسیدانهاعامل دوم کوتاه شدن تلومرهاعامل سوم کاهش سلولهای بنیادیهمانگونه که انسان برای درمان بیماریها راه هایی پیدا کرده ، تکنولوژی جدیدی برای مقابله با بیماری پیری نیز ابداع شده که میتواند بدون جراحی ، بدون عوارض جانبی با محصولات ارگانیک و بی خطر برای تمام سنین و همه انسانها مفید باشد.. کمپانی ژینس Jeunesse کلکسیونی از محصولات مختلف تولید کرده که تمرکز آنها رساندن نوتریشنهای (ویتامینها، مواد معدنی و مواد آلی) لازم به مقدار موردنیاز به سلول هاست و هدفشان ایجاد بیشترین میزان سلامتی در سطح سلولی و کاهش پیری آنهاست .این شرکت یک شرکت آمریکایی است به نام ژینس گلوبال ( jeunesse global ) که سالها در زمینهی تولید محصولات بهداشتی و درمانی و آرایشی فعالیت میکند. این کمپانی تا کنون توانسته محصولات شگفت انگیزی را در این زمینه ارایه دهد. برخی محصولات منحصر به فرد، جوانسازی شرکت ژینس حاصل تلاشهای پروفسورهای به نامی همچون پروفسور ناتان نیومن و پروفسور وینسنت گیام پاپا است.محققین کمپانی ژنس با کشف فرمول منحصر به فردی که بخش عمده محصولات را سلولهای بنیادی و بیش از 200 فاکتور رشد ( سیگنالهای بین سلولی ) تشکیل میدهند راه حلی برای بازسازی و ترمیم و جایگزینی سلولهای آسیب دیده پیدا کردهاند.این دانشمندان در علم سلولهای بنیادی بسیار پیشرو هستند و توانستهاند به یافتههای بسیار خوبی دست یابند. همین امر باعث شد که به خاطر دستاورد هایشان، کاندیدای دریافت جایزهی نوبل شوند. ایده اصلی این است که مولکولهای طبیعی گیاهی برای خاموش و روشن کردن - فعال و غیر فعال کردن - ژنها به کارگرفته شود و کمپانی ژینس به درستی این کار را به انجام رسانده است. حالا با سه تا از محصولات حرفهای ژنس میشه دوباره جوان شد . ریزرو و فینیتی و ریوایتابلو نوابغ و دانشمندان ژنس محصولی بنام ریزرو را طراحی و تولید کردند تا با استفاده از آنتی اکسیدان قوی آن تعادل بین رادیکالهای آزاد و آنتی اکسیدان تثبیت شود برای کوتاه شدن تلومیر فینیتی را طراحی نمودند تا با پروتیین TA65 آنزیم تلومراز را اکتیو و از کوتاه شدن تلومیر جلوگیری و یا تلومیرهای کوتاه شده را ترمیم بخشند. و اما کمپانی ژنس فرمول فوق العاده ریوایتا بلو را انحصاری از آن خود نمود تا بدن انسان هر روز از نو زنده شود . به بیان دیگر با استفاده از ریوایتابلو سلولهای بنیادی افزایش یافته تا با تقسیم سلولی خود بافتهای جدید بدن را برای نگهداری و ترمیم اندامها تولید کنند تا بدن جوانی خود را حفظ کند.اطلاعات بیشتر در مورد محصولات آنتی ایجینگ و یا ضد پیری و مشاوره و خرید آنها و همچنین اعطای نمایندگی این محصولات بصورت فروش مستقیم در هر کجای دنیا حتی ایران از راههای ارتباطی زیر میسر است. از طریق واتساپ یا تلگرام با شماره زیر میتوانید تماس بگیرید. برای ایرانیان خارج از کشور همه امکانات زیر اهم از خرید تا پرداخت بسیار آسان است ،، عزیزان در ایران میتونن دایرکت بگذارند تا شرایط را برایشان هموار سازیم .افسانه مسعودفرانکفورت 004917661144422 تلفن @ AF7050 تلگرام دایرکت Instagram : سایت مشاهده و خرید محصولات و کسب اطلاع بیشتر در هر کجای دنیا و با هر زبان دلخواه سایت ثبت و دریافت نمایندگی و خرید 30 تا 50 درصدی محصولات از آدرس زیر امکانپذیر است - language ? siteurl = javane |
پرسشی از طرفداران محیط زیست تهدیدات محیط زیستی که آیندهی کشور ایران را به خطر میاندازند شامل احداث چاههای عمیق و فرونشست سفرههای زیرزمینی، مشکلات بلوطهای زاگرس اعم از آفت و گرد و غبار، تبدیل عرصههای جنگلی و مراتع به زمینهای کشاورزی یا تغییر کاربری به مسکونی، تغییر تدریجی اقلیم به سمت خشک و گرم شدن، و مدیریت ناصحیح منابع آب که بیشتر باقیماندهی دوران سازندگی است از شور شدن خاک در سد گتوند گرفته تا احداث صنایع در مناطق خشک مانند اصفهان و مسالهی تبخیر. ایرانیان با شناخت خوبی که از اقلیم فلات ایران داشتهاند از ده هزار سال پیش به حفر قنات میپرداختند تا آب را زیر زمین نگهداری کنند. یادم نمیآید کجا خواندم که در جایی به گونهای این کار را میکردند که با پیچ و خمهای اضافی، آب را گلآلود و تبخیر آن را کندتر کند. اما گزینهی ساخت سد تنها در مناطق پرآب خوزستان یا بعضی مناطق فارس از زمان ساسانیان و قبلتر وجود داشته. در مناطق بسیار خشک مرکزی ایران قناتهایی با قدمت هزاران سال همچنان وجود دارند اما میبینیم در یک همین منطقه با الگو گرفتن از اروپا سد ساختهاند. با این حساب و با در نظر گرفتن اینکه این نگرانی میان مسیولین دیده نمیشود، پیشبینی میشود از ایران تا پنجاه سال دیگر چیزی جز یک بیابان بزرگ با 99 درصد جمعیت شهرنشین باقی نماند مگر آنکه برایش فکری شود. یادم هست در یک شوی تبلیغاتی در برنامهی خندوانه از یک لیوان آب به شکل سمبلیک استفاده میکردند و مردم را دعوت میکردند به اینکه آب کمتری مصرف کنند. واقعیت این است که خیلی از فعالیتهای محیط زیستی در حد همین نمایش نفرتانگیز است، از جمله مواردی که در ارتباط با حقوق حیوانات است. در این راستا چند پرسش مطرح میکنم که ماهیت این تبلیغات بهتر مشخص شود، یا حداقل در مورد ژست انسانیت نهفته در آن تردید شود: 1 . زخمی شدن پای یک فیل مهمتر است یا پای یک کرگدن. یا اینگونه بگویم کم شدن تعداد فیلها محسوستر است یا تعداد کرگدنها؟ فرض کنید تحت تاثیر شعارهای محیط زیستی قرار نگرفتهاید و اصلا متوجه کم یا زیاد بودن تعداد کرگدنها نسبت به فیلها نیستید. قطعا تعداد فیلها مهمتر است چون اندازهی بدنشان بزرگتر است. 2 . زخمی شدن پای یک کرگدن مهمتر است یا پای یک گربه. کرگدن قطعا مهمتر است چون نمونههای کمتری از آن را در جهان داریم. اگر یک گربه خدای نکرده زیر ماشین هم برود برای "گونه"ی گربه اتفاقی نمیافتد. اما همین اتفاق برای یک کرگدن آفریقایی یک فاجعه است. ما نگران "نوع" حیوانات هستیم نه خود آن حیوان. نگران آن هستیم که این حیوان هم منقرض شده و تنها در کتابها بتوانیم تصویر او را ببینیم. البته این نگرانی طبیعی هست اما انسانی به معنایی که فکر میشود نیست. تصویر زیر یک مگاتریوم را نشان میدهد که بومی آمریکا بوده و هزاران سال پیش توسط انسان منقرض شده. تصویر جالبی است و واقعا آدم به این فکر میکند کهای کاش این حیوان منقرض نشده بود و میتوانست آن را ببیند. در قارهی استرالیا میگویند همهی پستانداران کیسهدار بودهاند اما از میان اینها فقط کانگورو باقی مانده. "کانگورو" یک شخصیت است، یا یک سمبل، و اگر نسل او از بین برود این سمبل از بین خواهد رفت. شیر، پلنگ، خرس قطبی، همهی اینها نماد یا کاراکتر هستند و فقط کافیست به حجم فیلمهایی که با موضوع یکی از این جانوران ساخته شده دقت کنیم. 3 . زخمی شدن پای یک گربه مهمتر است یا پای یک عنکبوت. قطعا گربه مهمتر است به دلیل "نزدیکی ژنتیکی" با ما. داوکینز مثالی که میزند این است که فرض کنید یک زیستشناس گونهای از دلفینها را کشف میکرد که میتوانست شبکهی توری پیچیده و بزرگی برای ماهیگیری ببافد که قطرش به اندازهی طول 20 دلفین بود. از شنیدن خبر چنین کشفی همهی ما شگفتزده میشدیم، در حالیکه تار عنکبوت برای ما یک چیز مزاحم و پیشپا افتاده است. زیرا ما تنها نسبت به چیزهایی که نزدیکمان باشد توجه نشان میدهیم، و منظور از نزدیکی همان نزدیکی ژنهاست. ما با یک گربه یا دلفین قرابت بیشتری داریم تا یک عنکبوت، و اصلا آن عنکبوت را واجد "ذات" به حساب نمیآوریم. لابد فیلمهای چندشآور غذاهای چینی را دیدهاید که حشرات را میخورند. اما کباب یا آبپز کردن یک قورباغهی زنده در ما علاوه بر انزجار، ناراحتی هم پدید میآورد چون آن قورباغه یا ماهی که به صورت زنده سرخ میشود به ما نزدیکی بیشتری دارد. ممکن است گفته شود که حشرات درد را نمیفهمند اما فرقی در چیزی که میگویم به وجود نمیآید. آنها به این دلیل درد را متوجه نمیشوند که "شبیه" ما نیستند. از قضا پیشرفتهای علمی این تصور ما را اثبات هم میکند، در حالیکه هزاران سال تصور انسان همین بوده و اصلا ربطی به علم ندارد. 4 . چرا سنجاب زاگرس مهم است؟ عدهای جنگلهای بلوط را آتش میزنند و سنجابها را گرفته و در شهر میفروشند. سنجاب برای آن شهرنشینی که آن را میخرد مهم است چون ناز ( cute ) است و دم قشنگی دارد و حرکات سریعی انجام میدهد که بین حیوانات خانگی دیگر دیده نمیشود. اما سنجاب برای محیط زیست مهم است به این دلیل که در تکثیر جنگل نقشی ایفا میکند. در واقع سنجاب هر چه که باشد و به هر دلیلی که با اسیر کردن او مخالفت کنیم، به این دلیل مهم است که "برای" ما مهم است. |
مسابقه برای حفظ اسرار از انقلاب محاسبات کوانتومی شکل 1 : محاسبات کوانتومی منتشرشده در telegraph به تاریخ 12 مارس 2021 لینک منبع : Inside the race to keep secrets safe from the quantum computing revolutions الگوریتمهایی که پیامهای محرمانه و امن اسرار دولتی را از دهه 1970 تاکنون خصوصی نگه داشتهاند، در حال از بین رفتن هستند. متخصصان امنیتی بر سر اینکه این کار چقدر طول خواهد کشید اختلافنظر دارند - برخی میگویند در عرض پنج سال و برخی دیگر یک دهه. اما همه آنها متقاعد شدهاند که فقط چند سال طول میکشد تا این اتفاق بیفتد.رمزنگاری نه توسط گروهی از هکرهای ماهر و یا از طریق جاسوسی صنعتی، بلکه از طریق پیشرفت در محاسبات کوانتومی شکسته خواهد شد، که به دولتها اجازه میدهد تا محاسباتی را انجام دهند که میتواند ریاضیات پیچیدهای را که حریم خصوصی ما را برای دههها حفظ کرده است را از بین ببرد.کامپیوترهای کلاسیک بر روی ذراتی از دادهها تکیه میکنند که باید یکی از آنها یک یا صفر باشند. با این حال، کامپیوترهای کوانتومی از بیتهای کوانتومی معروف به "کیوبیت" استفاده میکنند که میتوانند یک صفر، یک یا هر دو مقدار را به طور همزمان نشان دهند. هر چه کیوبیتها در یک کامپیوتر کوانتومی بیشتر مورد استفاده قرار گیرند، تعداد محاسبات که به طور همزمان انجام میشوند بیشتر خواهد بود و آنها را تا 3 متر سریعتر از حتی قویترین ابرکامپیوترهای کلاسیک میکند.تهدید در حال ظهور منجر به یک رقابت بینالمللی برای توسعه روشهای جدید رمزنگاری شده است که به راحتی توسط کامپیوترهای کوانتومی شکسته نمیشود، با این امید که دولتها استفاده گسترده خود را قبل از اینکه کشورهای خارجی شروع به وارد شدن به مکاتبات خصوصی کنند، تشویق کنند.رابرت هنیگان، رییس سابق سازمان اطلاعاتی GCHQ که اکنون رییس تجارت امنیت سایبری بلوویانت است، میگوید: "هر چه زمان بیشتری این کار را ترک کنیم، دادههای فعلی به طور بالقوه در معرض خطر بیشتری قرار دارند." او ادامه میدهد: "کسانی که مسیول حفاظت از دادهها هستند باید در حال حاضر در مورد آنچه که برای حفاظت در برابر رمزگشایی آینده و چگونگی حرکت به سمت رمزنگاری امن کوانتومی نیاز دارند فکر کنند."مسابقه توسعه رمزنگاری امن کوانتومی ممکن است به خوبی شناخته شده نباشد، اما بسیار مهم است. بدون یک سیستم جدید رمزنگاری، اسرار دولتها و شهروندان آنها در اینترنت منتشر خواهد شد.ممکن است علاقمند به مطاله مقالهیک قدم نزدیکتر به کامپیوترهای کوانتومی نوری با تراشه فوتونی باشید.محاسبات کوانتومی چیست؟اگر از واتساپ و یا هر برنامه پیامرسانی دیگری استفاده میکنید، به رمزنگاری کلید عمومی وابسته است. دکتر علی الکاظفرانی، مدیر اجرایی PQShihd ، راهاندازی رمزنگاری امن کوانتومی که در سال 2018 از دانشگاه آکسفورد شروع به کار کرد، میگوید: "به طور موثر توسط یک ماشین کوانتومی شکسته میشود."صدها ریاضیدان مانند آل کاوفانی در یک رقابت جهانی برای اختراع الگوریتمهای رمزگذاری جدید شرکت میکنند که به راحتی با کامپیوترهای کوانتومی قابل شکافتن نیستند. این کار در حال انجام است زیرا بخشهای وسیعی از اینترنت هنوز به RSA وابسته هستند، الگوریتمی که در سال 1977 رونمایی شد (اگرچه GCHQ سالها قبل آن را اختراع کرده و آن را مخفی نگه داشته بود).با ضرب کردن دو عدد اول با هم، پیامها را اسکرمبل میکند. برای شکستن پیام، یک کامپیوتر باید اعداد اول اصلی ضرب شده در کنار هم را تشخیص دهد، فرایندی که به عنوان عامل سازی شناخته میشود. به عنوان مثال، فاکتورگیری یک عدد مانند 21 آسان است، اما تجزیه رمزنگاری که در آن اعداد هزاران رقم طول دارند، با استفاده از یک کامپیوتر کلاسیک حدود 300 تریلیون سال طول میکشد. با این حال، یک کامپیوتر کوانتومی در حال کار میتواند محاسبات متعددی را به طور همزمان انجام دهد و آن را تا 100 میلیون بار سریعتر از یک کامپیوتر کلاسیک کند. Hannigan میگوید: "کامپیوترهای کوانتومی این قول را دادند که در عرض چند ساعت قادر به انجام همین فرآیند باشند."دولتها و بانکها سالها است که نگران این موضوع هستند که کشوری مانند چین بتواند ظرف چند سال یک کامپیوتر کوانتومی در حال کار را توسعه دهد. این تهدید است که منجر به رقابت کنونی برای توسعه سیستمهای رمزنگاری جدید شدهاست که با کامپیوترهای کوانتومی قابل شکستن نیستند.مارکوس پفلیچ، مدیر اجرایی رمزگذاری سوییس، ترا کوانتومی که ماه گذشته ادعا کرد راهی برای شکستن الگوریتم رمزگذاری AES به طور گسترده مورد استفاده با استفاده از کامپیوترهای کوانتومی کشف کردهاست، میگوید: "با استفاده از کامپیوترهای کوانتومی، هک کردن تقریبا هر روش رمزگذاری کلاسیک ممکن خواهد شد."درحالیکه دولتهای سراسر جهان میلیاردها پوند سرمایه برای توسعه کامپیوترهای کوانتومی سرمایهگذاری کردهاند، سرمایه نسبتا کمی به شرکتهای نوپا داده شدهاست تا اسرار ما را از آنها حفظ کنند. اندرسن چنگ، مدیر اجرایی پست - کوانتومی، یک استارتآپ بریتانیایی که بر روی رمزنگاری کار میکند که به راحتی توسط کامپیوترهای کوانتومی قابل شکستن نیست، میگوید: "ما در حال چرخش و گشتن در دایرهها هستیم تاکنون به نقطهای رسیدهام که تسلیم شدهام."او میگوید: "کل این تجربه ناامید کننده بوده است." چنگ، که پیش از این مدیر یکی از کسبوکارهایی بود که تجهیزات رمزنگاری بسیار طبقهبندیشده را به GCHQ میفروخت، میگوید که برای تامین بودجه از سوی سازمانهایی از جمله مرکز امنیت سایبری ملی( NCSC ) تلاش کردهاست.محاسبات کوانتومی | کاربردهای آن چیست؟او میگوید: "ما برخی کارها را با NCSC انجام دادهایم اما آنها بودجه کافی برای تامین مالی این نوع توسعه را ندارند." ترس او این است که بریتانیا بتواند استعداد رمزنگاری را به کشورهای دیگر مانند کانادا و فرانسه که بودجه دولتی بیشتری را به این حوزه اختصاص دادهاند، تجربه کند. در ماه ژانویه، دولت فرانسه اعلام کرد که 150 میلیون یورو ( 130 میلیون پوند) بودجه لازم برای رمزنگاری امن کوانتومی را به عنوان بخشی از یک کمک بزرگ 1 / 8 میلیارد دلاری برای محاسبات کوانتومی تامین میکند.افراد داخلی که با سرویسهای امنیتی در ارتباط هستند میگویند که دولت به جای تکیهبر استارتآپها، کار محرمانه خود را بر روی رمزنگاری امن کوانتومی انجام میدهد. دکتر ایان لوی، مدیر فنی NCSC میگوید که این سازمان "به همکاری نزدیک با صنعت، دانشگاه و شرکای بینالمللی" در این زمینه ادامه میدهد. او اضافه میکند: " NCSC متعهد به حصول اطمینان از این است که انگلستان به خوبی برای رمزنگاری ایمن کوانتومی آماده شدهاست."با این حال، تهدید رمزگذاری شکستن محاسبات کوانتومی را میتوان در عرض چند ماه حل کرد. بسیاری از سازمانها، از جمله پچلد و پست - کوانتوم، در یک رقابت جهانی شرکت کردهاند که توسط موسسه ملی استانداردها و فنآوری آمریکا ( NIST ) اداره میشود. این رقابت که در سال 2016 اعلام شد، رو به اتمام است. اوایل سال آینده، NIST استاندارد جدید برای رمزگذاری ایمن کوانتومی را که اساسا جایگزین RSA میشود، اعلام خواهد کرد. چنگ میگوید: "جهان را نه برای دهه آینده، بلکه برای 40 یا 50 سال آینده تغییر خواهد داد."اگر همه چیز به آرامی پیش برود، طی چند سال، رمزنگاری امن اسرار به آرامی کنار گذاشته خواهد شد تا کامپیوترهای کوانتومی نتوانند به راحتی پیامها را رمزگشایی کنند. من فکر میکنم پاسخ به این تهدید باید برای کاربران شفاف باشد. آنها باید اساسا همان تجربهای را داشته باشند که امروز دارند. آلن وودوارد، کارشناس امنیت کامپیوتر و استاد مدعو در دانشگاه سوری میگوید: "آنها نباید تجهیزات جدیدی نصب کنند."اما در حالی که رقابت NIST به پایان خود نزدیک میشود، یک طرح رقیب وجود دارد که از قبل در سراسر جهان آغاز شده است. کسبوکارهای مخابرات مانند BT میلیونها پوند صرف ایجاد شبکههای تخصصی کردهاند که از سیستمی به نام توزیع کلید کوانتومی استفاده میکنند. این روش از یک جریان از عکسهای تکی برای انتقال کلیدهای رمزنگاری سری مورد استفاده برای رمزگشایی امن دادهها استفاده میکند.به جای یک الگوریتم رمزگذاری جدید، این طرح متکی بر کیلومتر کابلهای فیبر نوری برای انتقال کلیدها است و گزینه مورد علاقه فیزیکدانانی است که تکیهبر فوتونها را به جای ریاضیات ترجیح میدهند.مطالعه مقاله چگونه رایانش کوانتومی میتواند آینده را تغییر دهد؟ توصیه میشود.محاسبات کوانتومی | بازیگران کلیدیدر ماه اکتبر، BT یک شبکه امن 6 کیلومتری بین مرکز کمپوزیت ملی و مرکز مدلسازی و شبیهسازی در بریستول اعلام کرد. این یک شروع در مقیاس کوچک است اما این فنآوری میتواند شبکههای امن را ببیند که تا 120 کیلومتر کابل کشیده شدهاند. جای تعجب نیست که افراد حاضر در اردوگاه رمزگذاری طرفدار این رویکرد مبتنی بر فیبر نیستند. وودوارد میگوید: "همه خانهها فیبر ندارند و اینکه بر روی تلفن همراه شما چه اتفاقی میافتد."در پشت درهای بسته، گروههای رقیب بحثهایی را در مورد روشهای خود برای دفع تهدید محاسبات کوانتومی برگزار کردهاند. ادعای BT مبنی بر این که سیستم آن "اساسا غیرقابل توصیف" است، منجر به تمسخر رمزنگاران شده است. وودوارد میگوید: "گفتن اینکه کاملا ایمن است، بیش از حد تعریف را تحت فشار قرار میدهد."این احتمال وجود دارد که ظرف پنج سال، هر دو رویکرد برای حفظ امنیت دادهها به کار گرفته شوند. تهدید شکسته شدن رمزنگاری توسط کامپیوترهای کوانتومی واقعی است، اما اگر همه چیز برنامهریزی شود، نباید هیچ مشکلی ایجاد کند. آل کاوفانی میگوید: "هیچ جادویی در مورد کامپیوترهای کوانتومی وجود ندارد." یک کامپیوتر کوانتومی جادو نمیکند. او نمیتواند هر مشکلی که ما داریم را حل کند.مقامات ارشد در سازمانهای اطلاعاتی به دقت توسعه کامپیوترهای کوانتومی در سراسر جهان را زیر نظر دارند، اما آنها حداقل میتوانند در مجموعه رمزنگاران و شرکتهای نوپا در سراسر جهان که برای حفظ اسرار ما برای چند دهه آینده تلاش میکنند، احساس راحتی کنند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
محاسبات کوانتومی و یادگیری تقویتی به نیروها ملحق میشوند تا AI سریعتری را ایجاد کنند. شکل 1 . کوانتوم منتشرشده در singularityhub به تاریخ 16 مارس 2021 لینک منبع Quantum Computing and Reinforcement Learning Are Joining Forces to Make Faster AI با رباتهای هوشمندتر تغذیه میکند. شبیهسازی شبکههای عصبی انسان را انجام میدهد. درحالیکه این ایده یادگیری ماشینی قدرتمند، به دور از دستیابی به تفکر سریع و انعطافپذیر که به طور طبیعی برای انسانها میآید، به عنوان منادی ماشینهای تفکر بهتر غیرقابل توقف به نظر میرسد،اما یک مانع بزرگ راه وجود دارد: بسیار کند هستند. از آنجا که مفهوم پشت این الگوریتمها مبتنی بر آزمون و خطا است، یادگیری تقویتی عامل هوش مصنوعی تنها پس از دریافت پاداش برای تصمیمات صحیح خود یاد میگیرد. برای مسایل پیچیده، زمان لازم است تا یک عامل AI تلاش کند و در یادگیری راهحل شکست بخورد که میتواند به سرعت غیرقابل دفاع شود.اما چه میشود اگر شما بتوانید همزمان چندین راهحل را امتحان کنید؟این هفته، یک همکاری بینالمللی به رهبری دکتر فیلیپ والتر در دانشگاه وین مفهوم "کلاسیک" یادگیری تقویتی را گرفت و به آن یک چرخش کوانتومی داد. آنها یک AI ترکیبی را طراحی کردند که هم بر محاسبات کلاسیک کوانتومی و هم بر محاسبات کلاسیک اجرا شده تکیه دارد، و نشان داد که - به لطف شبهکبریتی کوانتومی - میتواند به طور همزمان تعداد انگشتشماری از روشهای مختلف را برای حل یک مسیله نمایش دهد.نتیجه یادگیری تقویتی AI است که بیش از 60 درصد سریعتر از همتایان غیرکوانتومی خود یاد گرفته است. نویسندگان توضیح دادند که این یکی از اولین تستهایی است که نشان میدهد افزودن محاسبات کوانتومی میتواند فرآیند یادگیری واقعی یک عامل AI را سرعت بخشد.اگرچه در این مطالعه تنها با یک "مسیله اسباببازی" به چالش کشیده شده است، AI ترکیبی، که زمانی مقیاسبندی شده بود، میتواند بر مشکلات دنیای واقعی مانند ایجاد یک اینترنت کوانتومی کارآمد تاثیر بگذارد. نویسندگان این مقاله نوشتهاند که راهاندازی "میتواند به آسانی در شبکههای ارتباطی کوانتومی در مقیاس بزرگ در آینده ادغام شود".ممکن است به مطالعه مقاله هوش مصنوعی کوانتومی و مغز کوانتومی: تجسم واقعیت آینده علاقمند باشید.دریچهیادگیری از آزمون و خطا به طور غریزی به مغز ما میرسد. فرض کنید که سعی دارید بدون نقشه در یک اردوگاه پیچیده و جدید حرکت کنید. هدف این است که از دستشویی اشتراکی به اردوگاه خود بازگردید. بنبستها و حلقههای گیجکننده به وفور یافت میشوند. ما این مشکل را با تصمیم به چرخش به چپ یا راست در هر شاخه از جاده حل میکنیم. یکی ما را به هدف نزدیکتر میکند دیگری به نیم ساعت راه رفتن در یک دایره منجر میشود. در نهایت، شیمی مغز ما به تصمیمات صحیح پاداش میدهد، بنابراین ما به تدریج مسیر صحیح را یاد میگیریم. (اگر تعجب کردید بله، داستان واقعی است.)عوامل یادگیری تقویتی AI در یک روش آزمون و خطا مشابه عمل میکنند. با پیچیدهتر شدن مسیله، تعداد - و زمان - هر محاکمه نیز به طرز وحشتناکی افزایش مییابد.دکتر هانس بریگل نویسنده مطالعه در دانشگاه اینسبروک در اتریش، که قبلا تلاشهایی را برای سرعت بخشیدن به تصمیمگیری AI با استفاده از مکانیک کوانتوم رهبری کرده بود، توضیح داد: "حتی در یک محیط نسبتا واقعگرایانه، ممکن است خیلی طول بکشد تا به طور منطقی به یک وضعیت خاص پاسخ داده شود." او نوشت که اگر فشاری وجود داشته باشد که "تنها زمان مشخصی برای پاسخ وجود داشته باشد، یک نماینده ممکن است نتواند با این وضعیت کنار بیاید و اصلا یاد بگیرد."تلاشهای زیادی برای سرعت بخشیدن به یادگیری تقویتی صورت گرفته است. به عامل AI یک "حافظه" کوتاهمدت میدهد. با استفاده از محاسبات عصبگون، که بیشتر شبیه مغز است. بریگل و همکارانش در سال 2014 نشان دادند که یک "مغز کوانتومی" از انواع آن میتواند به پیش راندن فرآیند تصمیمگیری یک عامل AI پس از یادگیری کمک کند. اما سرعت بخشیدن به فرآیند یادگیری از بهترین تلاشهای ما خارجاست.مطالعه مقاله تکنولوژی GPT - 3 چیست و چرا انقلابی در هوش مصنوعی ایجاد میکند؟ توصیه میشود.هوش مصنوعی هیبریدیمطالعه جدید مستقیما به سمت jugular که قبلا غیرقابل دفاع بود، پیش رفت. دیدگاه کلیدی این تیم استفاده از بهترین محاسبات جهانی - کوانتومی و کلاسیک بود. به جای ساخت یک سیستم یادگیری تقویتی کامل با استفاده از مکانیک کوانتومی، آنها به یک رویکرد ترکیبی تبدیل شدند که میتواند عملی بودن آن را اثبات کند. در اینجا، عامل AI از پیچیدگی کوانتومی استفاده میکند چون روشهای جدیدی را امتحان میکند - "سعی" در آزمون و خطا. سپس این سیستم باتوم را به یک کامپیوتر کلاسیک منتقل میکند تا به AI پاداش یا عدم پاداش خود را بر اساس عملکردش بدهد.در قلب فرآیند "آزمایش" کوانتومی یک جهش به نام برهم نهی است. کامپیوترهای ما توسط الکترونها نیرو میگیرند، که تنها میتوانند دو حالت 0 یا 1 را نشان دهند.مکانیک کوانتومی بسیار عجیب است، که در آن فوتونها (ذرات نور) میتوانند به طور همزمان هر دو 0 و 1 باشند، با احتمال کمی متفاوت از "تمایل به سمت" یکی یا دیگری. این عمق مبهم بخشی از چیزی است که محاسبات کوانتومی را بسیار قدرتمند میسازد. مثال یادگیری تقویتی ما برای هدایت یک اردوگاه جدید را در نظر بگیرید. در دنیای کلاسیک ما، ما - و AI - باید بین چرخش به چپ یا راست در یک تقاطع تصمیم بگیریم. با این حال، در یک راهاندازی کوانتومی، AI میتواند (از یک لحاظ) همزمان به چپ و راست بچرخد.بنابراین هنگام جستجوی مسیر صحیح بازگشت به پایه خانه، سیستم کوانتومی یک پایه دارد که میتواند به طور همزمان چندین مسیر را کشف کند و آن را بسیار سریعتر از مسیرهای معمولی، متوالی و خطا کند.بریگل گفت: "در نتیجه، عاملی که بتواند محیط خود را در حالت برهم نهی بررسی کند، به طور قابلتوجهی سریعتر از همتای کلاسیک خود یاد خواهد گرفت." این همه تیوری نیست. برای آزمودن این ایده، این تیم به یک تراشه قابلبرنامهریزی به نام پردازنده نانو هتونیک روی آورد. به آن به عنوان یک تراشه کامپیوتری شبیه CPU نگاه کنید، اما آن ذرات نور - فوتونها - را به جای الکتریسیته پردازش میکند. این تراشههای سبک مدت زیادی است که در حال ساخت هستند.برای مثال، در سال 2017 ، تیمی از MIT یک شبکه عصبی نوری کامل را در یک تراشه نوری ساخت تا یادگیری عمیق را تقویت کند. چیپها آن قدرها هم عجیبوغریب نیستند. پردازشگرهای آنوهونیک مانند عینک ما عمل میکنند، که میتوانند محاسبات پیچیدهای انجام دهند که نور را که از میان آنها عبور میکند، تغییر دهند. در مورد عینکها، آنها به مردم اجازه میدهند بهتر ببینند. برای یک تراشه کامپیوتری سبک، محاسبه را ممکن میسازد.به جای استفاده از کابلهای الکتریکی، تراشهها از "راهنمای موج" برای رفت و آمد فوتونها و انجام محاسبات براساس تعامل آنها استفاده میکنند. پردازنده نانوهتونیک با یک کامپیوتر سنتی جفت شده است، که در آن دومی مدار کوانتومی را با فیدبک فراهم میکند - یعنی، آیا به یک راهحل پاداش میدهد یا نه. تیم توضیح میدهد که این آمادهسازی به آنها اجازه میدهد تا هرگونه سرعت در یادگیری را به صورت واقعی قضاوت کنند.به این ترتیب، یک عامل یادگیری تقویتی ترکیبی بین محاسبات کوانتومی و کلاسیک جایگزین میشود، درحالیکه سعی میکند ایدهها را در زمین "چندبعدی" قابل کاربرد حل کند، درحالیکه به بازخورد در فیزیک پایه و کلاسیک "نرمال بودن" دست مییابد.شاید مطالعه مقاله چگونه کشف فوقالعاده QUTECH در حال احیا کردن محاسبات کوانتومی است؟ برای شما جذاب باشد.یک سرعتدهنده کوانتومدر شبیهسازیها با استفاده از 10 هزار عامل AI و دادههای تجربی واقعی از 165 آزمایش، رویکرد ترکیبی، زمانی که با یک مسیله پیچیدهتر به چالش کشیده شد، یک پایه روشن را نشان داد.کلمه کلیدی "پیچیده" است. تیم متوجه شد که اگر یک عامل AI شانس بالایی برای فهمیدن راهحل داشته باشد - به هر حال برای یک مسیله ساده - محاسبات کلاسیک به خوبی کار میکنند. مزیت کوانتومی زمانی شکوفا میشود که کار پیچیدهتر یا سختتر شود و به مکانیک کوانتومی این امکان را میدهد که ماهیچههای برهم نهی خود را کاملا خم کند. برای این مشکلات، AI ترکیبی در یادگیری یک راهحل در مقایسه با یادگیری تقویتی سنتی، 63 درصد سریعتر بود، و تلاش یادگیری آن را از 270 حدس به 100 حدس کاهش داد.اکنون که دانشمندان یک افزایش کوانتومی را برای سرعت یادگیری تقویتی نشان دادهاند، رقابت برای محاسبات نسل آینده حتی بیشتر روشن شده است. سختافزار فوتونیک مورد نیاز برای ارتباطات بلندمدت مبتنی بر نور به سرعت در حال کاهش است، درحالیکه کیفیت سیگنال را بهبود میبخشد. تنظیم کوانتومی جزیی میتواند "به طور خاص به مشکلاتی کمک کند که در آنها جستجوی مکرر مورد نیاز است، برای مثال، مشکلات مسیریابی شبکه" که برای یک اینترنت در حال اجرا روان رایج است. با یک افزایش کوانتومی، یادگیری تقویتی ممکن است قادر به مقابله با مشکلات بسیار پیچیدهتر - آنهایی که در دنیای واقعی هستند - نسبت به آنچه که در حال حاضر امکانپذیر است، باشد.والتر، نویسنده اصلی، میگوید: "ما تازه در آغاز درک احتمالات هوش مصنوعی کوانتومی هستیم."این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
راهکارهایی برای افزایش عمر باتری پهپاد باتری پهپاد برای ما نقشه بردارها که پروژههای کوچک و بزرگ را در مناطق دورو نزدیک انجام میدهیم نقش مهمی دارد و با نگهداری مناسب آن میتوانیم در وقت و هزینه خودمان صرفه جویی کنیم. در این مطلب در خدمت مهندس مولوی دوست هستیم تا در مورد نحوه نگهداری باتری پهپاد ما را راهنمایی کنند. در ادامه با ما همراه باشید.بعضی از دوستان فکر میکنند که میتوانند از باتری پهپاد مثل باتری موبایل استفاده کنند هر زمان خواستند شارژش کنند هر زمان خواستند بگذارندش کنار. در صورتی که این باور در مورد باتری پهپاد اشتباه است.کمپانی Dji برای باتری پهپادهایش از سلولهای باتری لیتیوم پلیمری استفاده میکند. این سلولها قواعد خاص خودش را برای نگهداری دارد. که به اونها اشاره میکنیم.نگهداری باتری پهپاداولین مورد دمای باتری است. باتریها میتوانند از دمای 10 تا 60 درجه کار کنند و خارج از این دما باتری آسیب میبیند.مورد دیگر میزان شارژ باتری است این نوع باتریها را اگر میخواهیم بیش از 2 روز استفاده نکنیم باید 50 درصد یا بیشتر شارژ داشته باشد. اگر باتری مثلا با 10 درصد شارژ نگه داری شود نمیتواند خودش را تا 50 درصد برساند و این باتری آسیب میبیند. حداقل باتری را تا چراغ سوم برای نگهداری شارژ کنید.نشانههای باتری خراباولین مشخصه ظاهر باتری است که نباید بادکردگی و برآمدگی داشته باشد و کاملا صاف باشد. وجود برآمدگی نشان از آسیب درون باتری است.آیا با باتری که بادکرده پرواز بکنیم؟ این بزرگترین اشتباهی است که میتوانیم انجام دهیم. اینکار احتمال کرش برای ما ایجاد میکند. پرنده در اتفاع بالا اخطار کمبود ولتاژ میدهد و اگر زمان کافی برای نشاندن پهپاد نداشته باشیم پهپاد سقوط میکند. به این ترتیب ما بخاطر یک باتری که یک دهم مبلغ خود پهپاد است سلامت پهپاد را به خطر میاندازیم.مورد دیگری که امکان کرش پرنده را دارد درست جانزدن باتری است. باتری فانتوم 4 پرو دو زبانه دارد که هر دو باید جا بیوفتد. مورد داشتیم که این زبانهها را جانزده است و در حین پرواز باتری تکان خورده و از مدار پهپاد جدا شده و برق به پهپاد نرسیده و سقوط کرده.بریم به سراغ دومین مشخصه. ممکن است باتری کاملا از نظر ظاهری سالم باشد اما زمانی که در نرم افزار Dji Go4 برای فانتوم 4 پرو و برای فانتوم 4 معمولی نرم افزار Dji Go در تب باتری که وارد بشیم 4 سلول باتری رو میبینیم که زیر اونها ولتاژشون رو درج کرده مثلا 4 ٫ 08 4 ٫ 06 4 ٫ 09 4 ٫ 01 و اعدادی شبیه به این. در اینجا باید دقت کنیم اختلاف این اعداد بیشتر از 0 ٫ 05 نباشد. مثلا در همین مثالی که از اعداد ولتاژ آوردیم این باتری خراب است و به درستی نگهداری نشده. |
از نکتهیار بپرس: 5 نکته کلیدی پایه در اکسل که هر کاربری باید بداند در این مطلب آموزشی رضا موسوی خواه، مدرس دورههای متخصص فوق ستاره اکسل، به تشریح 5 نکته پایه که برای هر کاربر اکسل مفید است خواهد پرداخت.اکسل دوست بینظیر کاری شما!پیش از پرداختن به 5 نکته اصلی توضیح مختصری درباره این نرمافزار بینظیر ضروری است.اکسل یک نرمافزار صفحه گسترده است، به این معنی که از سلولهایی در تقاطع سطرها و ستونها تشکیل و برای مدیریت، سازماندهی و انجام عملیات محاسباتی روی دادهها استفاده میشود. اکسل یکی از نرمافزارهای کلیدی در مهارتهای ICDL محسوب میشود که توانایی انجام کارهای متنوع و عملکردی گسترده دارد. با توجه به اینکه این نرمافزار قابلیتهای مختلفی در محاسبات و پردازش اطلاعات دارد، میتواند از عهده سازماندهی و محاسبات کارهای مختلف شخصی و اداری بربیاید.در میان کاربران تازهکار اکسل مشکلات و سوالات مشترکی وجود دارد که با هم چند مورد از آنها را بررسی میکنیم:در تشخیص مفهوم سلولها مشکل دارم و نمیدانم چطور نامآنها را تشخیص دهم.محتوای تاریخی که در سلول اکسل نوشتم به شکل درست و دلخواه من نمایش داده نمیشود.چطور میتوانم اعداد را تا پنج رقم اعشار نشان دهم؟هر کاری میکنم نمیتوانم اعداد نوشته شده را بهصورت هزارتایی (سه رقم سه رقم) جدا کنم.چطور میتوانم محتوای سلولها را به روش خاص خودم نمایش دهم؟شنیدهام رسم جدول میتواند به بهروزرسانی اطلاعات کمک کند، اما نمیدانم چطور آن را در اکسل ایجاد کنم.نمیدانم چگونه از مرتبسازی و فیلتر دادهها در جدول استفاده کنم.نمیتوانم مناسبترین نمودار را برای اعداد پیدا کنم.میخواهم جمع کل را در جدول محاسبه کنم، اما تابع مربوط به آن را نمیشناسم!نموداری رسم کردهام که نمایش خوبی دارد اما نمیتوانم دادههای آن را با مقادیر جدیدی جایگزین کنم.تقریبا هر روز از صفحات اکسل پرینت میگیرم و همیشه با تنظیمات آن برای چاپ مناسب مشکل دارم.میخواهم اطلاعات چاپ شده از حد معمول بزرگتر باشند، اما نمیدانم چطور این کار را انجام دهم.محدودهای که در چاپ اطلاعات برای صفحهبندی انتخاب شده مناسب نیست، محدوده صفحات را چطور بهدرستی تنظیم کنم؟صفحهبندی در اکسل خیلی سخت است و هر برگهای که پرینت میگیرم اصلا چهارچوب درستی ندارد.اگر مشکلات بالا برای شما هم پیشآمده، برای یافتن راه حل آنها ادامه این مطلب را بخوانید. علاوه بر آن، جزییات مهمی نیز در ارتباط با موضوع آموزش هر نکته تشریح میشود.نکتهاول: سطر، ستون و سلولهاسلولها پایهایترین مفهوم در اکسل هستند. درواقع هر سلول از تقاطع سطر و ستون تشکیلشده است. در اکسل تمامی اطلاعات در سلولها نوشته میشود و همه توابع و فرمولها، یا بهتر است بگوییم همه عملیاتهایی که قرار است روی دادهها انجام شود، در این خانهها اتفاق میافتد.سلولها این امکان را به کاربر میدهند تا اطلاعات را به بخشهای کوچکتر، دقیقتر و قابلدرکتر تقسیم کند و عملیات مد نظرش را روی هر بخش بهصورت جداگانه انجام دهد. شاید فکر کنید اگر قرار باشد هر عملیات را جداگانه برای هر سلول انجام دهید، پس باید زمان بیشتری صرف کارهایتان کنید. اما در واقع اینطور نیست و وقتی قوانین استفاده از سلولها و ابزارهای کمکی را یاد بگیرید میبینید که خیلی وقتگیر نیستند و بهراحتی انجام میشوند.همانطور که پیشتر اشاره کردیم هر سلول از تقاطع سطر و ستون تشکیلشده است. در اکسل تمامی سطرها با اعدادی از 1 تا 1048576 و ستونها از A تا XFD نامگذاری شدهاند که آنقدر تعدادشان زیاد است که ما فرض را بر بینهایت بودن آنها میگذاریم. بهعنوان نمونه خیلی وقتها میگوییم سطرها از یک تا بینهایت ادامه پیدا میکنند. در واقع منظورمان از بینهایت، یک عدد خیلی بزرگ است. البته شاید فقط اسناد خاصی این همه سطر داشته باشند.در این نرمافزار هر سلول یا خانه دارای یک نام منحصر به فرداست که کمک میکند در تابعنویسی و فرمولنویسی از آنها برای فراخوانی خانهها استفاده کنیم. نحوه نامگذاری خانهها به این صورت است که ابتدا نام ستون و سپس نام سطر آن سلول را مینویسیم. مثلا در تصویر بالا نام سلول انتخاب شده B4 است.برای اینکه دقیقتر با این مفهوم پایهدر اکسل آشنا شوید ویدیوی زیر را مشاهده کنید. نکتهدوم: انواع محتوای یک سلولهمانطور که از اسم این نکته مشخص است، میخواهیم راجع به انواع دادههایی که میتوان در خانهها یا همان سلولهای اکسل داشت صحبت کنیم. در حالت پیشفرض، نوع سلولهای اکسل بر روی جنرال (تشخیص خودکار) تنظیم شده که دادهها را به همان صورتی که هستند تشخیص میدهد و نگهداری میکند. به این معنا که اگر نوع اطلاعات سلولی توسط اکسل درست تشخیص داده نشود ممکن است آن سلول نمایش درستی از اطلاعات نداشته باشد. این یعنی چه؟ برای توضیح بیشتر به تصویر زیر دقت کنید:در بالا میخواستم عبارت 2 - 2002 را نمایش دهم، اما چیزی که اکسل نمایش داده ماه دوم میلادی از سال 2002 است و در واقع این نمایش صحیح نیست. نمایش صحیح باید مطابق تصویر زیر باشد:در چنین حالتی بهترین راه حل این است که خودمان نوع سلول را وارد کنیم و به اکسل نشان دهیم که اطلاعات را بر اساس چه نوع دادهای نمایش دهد. برای این کار میتوانیم روی سلول و یا سلولهای مد نظرمانراست کلیک کنیم و گزینه Format Cells را انتخاب کنیم.برای تسلط بیشتر به این موضوع ویدیوی زیر را مشاهده کنید. نکتهسوم: ساخت جدولدر این نکته میخواهیم مطلبی را به شما آموزش دهیم که شاید در نگاه اول کاربرد آن برایتان نامعلوم باشد. چون کاربرگهای ( Sheet ) اکسل دارای تعداد بسیار زیادی خانه هستند. اکثر کاربرانی که با امکانات ویژه اکسل آشنایی ندارندممکن است فکر کنند این خانهها همگی جدول هستند. اما در واقع این خانهها دارای هیچیک از خاصیتهای ویژه جداول نیستند. ما با رسم جدول بخشی از سلولهای کاربرگ جاری را از باقی سلولها جدا میکنیم و میتوانیم توابع و فرمولهایی را که مینویسیم محدود به همان بخش کنیم. در عین حال از فرمولنویسی برای تکتک سلولها جلوگیری کنیم و با یکبار نوشتن فرمول و تابع، آن را برای تمامی سلولهای مشابه در جدول به کار بگیریم. یکی دیگر از ویژگیهای مهم جدول، ردیف Total است که همیشه در آخرین ردیف قرار میگیرد و کمک میکند تا فرمولهایی را برای تمامی سلولهای یک ستون داشته باشیم. مثلا میتوانیم مقدار کل را برای دادههای یک سلول محاسبه کنیم. از دیگر ویژگیهای جدول میتوانیم به خاصیت فیلترینگ دادهها اشارهکنیم که توسط آن میتوانیم خروجیهای کاربردی بسازیم و با ترکیب فیلترینگ جدول و نمودار، یک شکل ویژه از اطلاعاتمان را به نمایش بگذاریم.دیدن ویدیوی زیر به شما کمک میکند تا علاوه بر استفاده از خاصیتهای ویژه جدول، مدت زمان تابعنویسی را نیز کاهش دهید. نکتهچهارم: ایجاد نموداریکی از نیازهای مهم در جمعآوری و پردازش اطلاعات، نمایش صحیح آنها به فرد یا افراد دیگر است. اگر شما هم با اعداد سروکار دارید قطعا متوجه شدهاید که نمایش اعداد در سلولها بهتنهایی ت ثیرگذاری خوبی ندارد.به تصویر زیر نگاه کنید:در این مثال عملکرد ماهیانه برای دو گروه از کارکنان و در طول شش ماه گردآوری شده و نشان میدهد که هر گروه ماهانه چه میزان کار انجام داده است.شما با نگاه کردن به این تصویر با اعداد و حروف زیادی روبهرو میشوید و اگر بخواهید اطلاعات ماهیانه هر گروه را با گروه دیگر مقایسه کنید باید خط به خط آنها را دنبال کنید و باید همه اعداد و حروف را بهدقت بخوانید. شاید این کار برای یک تحلیلگر بسیار ساده باشد، اما اگر بخواهید همین اطلاعات را در یک جلسه ارایه دهید یا اینکه برای رییستان که سرش شلوغ است به نمایش بگذارید، قطعا برداشت درستی از اطلاعات شما نخواهد شد.نمودار ابزاری است که همین اعداد را با نمایش گرافیکی بهتر و منظمتر نشان میدهد و کمک میکند خیلی سریع در ذهن مخاطب جای بگیرند. بهعنوان نمونه به تصویر زیر نگاه کنید:در یک نگاه میتوان متوجه شد که هر ماه کدام گروه عملکرد بهتری داشته است. مثلا در اردیبهشتعملکرد گروه اول بهتر و در مرداد عملکرد گروه دوم خیلی بیشتر از گروه اول است.برای آشنایی بیشتر با نمودارها تصویر زیر را ببینید:در این تصویر میتوان بهراحتی عملکرد یک گروه را در ماههای مختلف دید و مقایسه کرد. بهعنوان نمونه گروه اول در اردیبهشتبهترین و در خرداد بدترین عملکرد را داشته است.نمودارها انواع مختلفی دارند. برای شناخت و رسم آنها میتوانید ویدیوی زیر را مشاهده کنید و مراحل آموزش را قدم به قدم انجام دهید تا یک نمودار حرفهای داشته باشید. نکتهپنجم: نحوه صحیح پرینت گرفتنشاید یکی از موارد مهم در اکسل که کمتر به آن پرداخته شده همین موضوع پرینت گرفتن باشد. فایلهای اکسل در اکثر موارد و به دلایل مختلف فقط برای نگهداری در کامپیوترها ساخته میشوند. به همین دلیل اکثر کاربران توجهی به صفحهبندی و موارد مشابه برای چاپ اطلاعات ندارند و زمانی که قصد پرینت گرفتن دارند با مشکل مواجه میشوند.نمایش درست اطلاعات در صفحه مانیتور شاید خیلی مهم باشد، اما نمایش اطلاعات روی برگه چاپی نیز اهمیت ویژهای دارد. زیرا هنگام ارایه اطلاعات بهصورت چاپی، نظم صفحات میتواند ت ثیر زیادی در انتقال اطلاعات داشته باشد. ویدیوی زیر به شما کمک میکند تا بتوانید بهترین حالت نمایشی در پرینت را برای اسناد تنظیم کنید. در بین کاربران تازهکار مایکروسافت اکسل مواردی مشابه مشکلات زیر نیز وجود دارد:ناآشنایی با ابزارهای مشترک در تمامی نرمافزارهای آفیسمشکل در راست به چپ کردن سند و همچنین تراز کردن سلولهاتغییر عرض ستونها و ارتفاع سلولها بهاندازه دلخواهنشناختن نحوه تایپ چند خط در یک سلولبلد نبودن تنظیم بزرگنمایی مناسب در اسنادتنظیم دقیق موارد گرافیکی در نمودارناآشنایی با تایپ اعدادی که با صفر شروع میشوندترکیب و تقسیم سلولهاو .که برای دانستن راه حل آنها میتوانید در دوره آچارفرانسه اکسل (تازه کارها) ثبتنام کرده و با دریافت سریع فایلهای آموزشی آن به یک اپراتور حرفهای اکسل تبدیل شوید.نویسنده: رضا موسویخواهویراستار: ریحانه موسویمنبع: محتوای اختصاصی تهیه شده در وبسایت نکتهیار V 1 ٫ 0 . 0 اطلاع از وبینارهای نکتهیار: ایوند/نکتهیارمیخوای بیشتر بخونی؟ میخوای مثل آب خوردن یاد بگیری؟ |
ترجمه متن ویدیوی پژوهشی "کمتریلها، مورجلنها، غبار هوشمند و ارتباط با آرکانها" 1 با تشکر از سایت اتحاد نور دانلود مستند و تماشای آنلایین ______________________________________________________ برای دانلود این مستند به لینک زیر مراجعه کنید و اینکه شما میتوانید بصورت آنلایین هم تماشا کنید _____________________________________________________متن فیلمهارولد کاوتز ولا:سلام من هارولد هستم. اهل آلمان هستم. نیمی از عمرم را صرف علم کردهام. و نیم دیگر را ژورنالیست بودهام. و در حوزههای مختلف و زمینههای تحقیقاتی نسبتا پیچیدهتر مقالات و کتابهایی نوشتهام و فعالیت کردهام. در نروژ، روی الکترو سنسیتیویته و نظارت محیطی کار کردهام. و آنجا در یک شرکت درباره اینکه وقتی فرد الکتروسنسیتیو (حساس به الکتریسیته) شده است چه اتفاقی میافتد، آموزش دادهام. در آنجا از من خواسته شد گیاهان در حال مرگ را مورد آنالیز شیمیایی قرار دهم. و نیز آب باران که موجب مرگ گیاهان میشود. و همینطور نمونههای خاک را. در سال 2012 کشاورزان متوجه شده بودند که بخشی از محصولشان نابود میشود. آنها نمونهها را به لابراتوارها بردند و پس از تحویل گرفتن نتایج آزمایشات، معلوم نبود نتایج چگونه باید خوانده (تفسیر) شوند. مقادیر و آمار موجود بود، اما نمیدانستند چه اعداد و ارقامی اشتباه بود یا نبود. آنجا بود که به سراغ دانشمند دیوانهای چون من آمدند. و از آن وقت تا به حال من در حوزه کمتریل کار تحقیقاتی میکنم. مدتی طول کشید تا دستورکارها و برنامههای مختلف درگیر در این مس له را بفهمیم، اما فکر میکنم مس له مورد بررسی کامل قرار گرفته است. کمتریل فقط مربوط به یک گروه نیست. فقط یک گروه مشخص پشت این کار و این برنامه نیست. این گروهها ساختاری مثل ساختار پوستههای مختلف پیاز دارند. پوستههای متعدد با منافع متفاوت. هرچه بیشتر مطالعه کنید لایههای بیشتری را کشف میکنید.کاری که اکنون میخواهم انجام دهم این است که به عمق این ساختار پیازی شکل بروم، و برنامههای گوناگون پشت کمتریل را شرح دهم. دو نکته مهم وجود دارد. یک، خیره شدن به کمتریلها از روی زمین، بی فایده است و شما از اینجا نمیتوانید کمتریل را تشخیص دهید جون نمونهای ندارید و نمیتوانید آنالیز شیمیایی انجام دهید. آنالیز شیمیایی حدود یک سال وقت مرا گرفت. دلیل این است که در حین تحلیل شیمیایی، شما یک ماده را در اسید رقیق میکنید. و هر آنچه در اسید حل میشود قابل آنالیز نیست. آنچه باقی میماند مقادیر فلز است. شما هیچ سرنخی ندارید که چه ماده شیمیایی و یا چه ساختار کریستالی را آنالیز کردهاید. زیرا هر آنچه حل بشود، از دست رفته است. و تمام آنچه میماند فلز است. و مشکل دیگر آن است که همه چیز در اسید حل نمیشود. و تمام فناوریهای اصلی که کشف کردیم، همه آنها کاملا در برابر اسیدها مقاوم هستند. این دو مس له را به علت محدودیت زمان کنار میگذاریم. امروز قصد دارم از زاویه متفاوتی وارد تصویر شوم. واژه کمتریل Chemtrail از کجا میآید؟ این واژه از سربازان ارتش آمریکا گرفته شده است، عمدتا نیروی هوایی ارتش. آنها این واژه را وارد زبان انگلیسی کردند زیرا در آکادمی نیروی هوایی ارتش مینشستند و در کلاسهای رشته شیمی شرکت داشتند، و یکی از این کلاسها، کلاس "کمتریل" است. کلاسی است که در آن طرز تهیه کمتریل آموزش داده میشود. این مس له نشان میدهد که این فناوری نظامی وجود دارد. نمیدانیم که مورد استفاده قرار میگیرد یا خیر. اما میتوانیم این فناوری را مطالعه کنیم زیرا در یک دانشگاه و آکادمی آموزش داده میشود. خواندن کتابی که تدریس میشود ساده نیست، حدود 260 صفحه است. و در حقیقت در قالب پرسش نامه و آزمونها است. هیچ پاسخی وجود ندارد. اما هزاران سوال به چشم میخورد. وقتی همه پرسشها را پاسخ دهید، دانش لازم برای فهمیدن فرایند "کمتریل" را بدست میآورید، مثل یک پازل است. در این کتاب با ایجاد پوشش آلومینیومی روی سطوح پلاستیکی روبرو هستیم. و همینطور ساختن نایلون، بخصوص فیبر نایلون. این یک بخش از کلاس کمتریل است. و اگر میپرسید هدف از این کارها چیست، یک کاربرد نظامی وجود دارد که به آن "حقههای اسپری" میگویند. این اسپریها حاوی فیبرهای نایلون با پوشش آلومینیومی هستند که برای مخفی کردن هواپیماها از دیدرس رادارها مورد استفاده قرار میگیرند. البته این یک راز بزرگ نیست، موضوعی رسمی است، و مسیولین حکومتی رسما اعلام کردهاند که طی مانورهای معینی در سازمان ناتو، برای پنهان کردن هواپیماها گاهی از این اسپریها استفاده شده است. این یک بخش از مطالب کتاب مذکور است. مطالعه و آنالیز قسمت دیگر کمی دشوارتر است. کاملا به نظر میرسد که درباره پایرولیز (تجزیه یا تغییر شیمیایی در اثر حرارت) اسپری است، که یعنی تولید نانوذرات کریستالی در طی یک فرایند احتراق. این کار در برخی صنایع برای تولید نانوذرات انجام میشود، و یک روش بسیار ساده و ارزان است.هم در صنعت، و هم در این کتاب، دو راه وجود دارد. راه نخست این است که نمکهای فلزات را که قابل حل در آب هستند را میآورید و حل میکنید، سپس از یک نازل یا دهانک هیدروصوت عبور میدهید. این نازل، ماده را به میلیونها میلیون قطره ریز تبدیل میکند. سپس ریزقطرهها را در معرض یک شعله قرار میدهند. آب تبخیر میشود و محتوای نمک موجود در ریزقطرهها نوعی غبار ریز تشکیل میدهد. و اگر شعله حرارت کافی داشته باشد، غبار نهایتا ذوب میشود، و دوباره کریستالیزه میشود. و بسته به حرارت شعله، و اندازه قطرات، میتوانید ذرات کریستالی، یا ذرات نامتبلور ایجاد کنید. این یک امکان موجود در طیف پایرولیز اسپری هاست. امکان دیگر این است که از آب استفاده نکنیم. بلکه مستقیما از مایعات قابل احتراق مثل متان استفاده کنیم. فکر میکنم متان انتخاب اول ارتش ایالات متحده است. در این حالت دیگر نیازی به دهانک هیدروصوت ثانوی وجود ندارد. میتوانید از دهانک هیدروصوتی که بخار سوزانده شده در موتور جت را میسازد، استفاده کنید. این اصول فنی و شیمیایی دانشی است که در این کلاس (در آکادمی ارتش آمریکا) آموزش داده میشود. هنوز نمیدانیم آیا مرتب مورد بهره برداری قرار میگیرد، یا برخی اوقات، یا فقط در زمان جنگ، یا در زمان صلح. ما اخیرا راجع به این فناوری آموختهایم. من به اسناد درونی برخی سازمانها علاقه مند شدم زیرا راه دیگری برای فهمیدن برنامهها وجود نداشت. برخی از متخصصین شبکه در ناسا اشتباه احمقانهای انجام دادند، و یک سند درونی را منتشر کردند، فکر میکنم حدود 12 سال پیش بود. این مقاله با آنکه طبقه بندی شده بود، برای 2 روز روی دامنه عمومی وبسایت ناسا قرار گرفت. برخی افراد تصادفا مقاله را دیدند و کپی کردند. عنوان مقاله: "مسایل استراتژیک آینده/جنگ آینده [حدود سال 2025 ] آینده همین حالا است!"یعنی فناوری را به آینده مرتبط میکنند تا تظاهر کنند که بحث مقاله، فناوریهای آینده است. اما یک زیرعنوان هم وجود دارد که میگوید "آینده همین حالا است!". کمی گیج کننده است. اگر مقاله را مطالعه کنید، با برخی جملات ناراحت کننده روبرو میشوید. در صفحه دوم مقاله میخوانید: "روباتها، بورگها و انسانها، به 2025 خوش آمدید!""روبات" به نانوروباتها اشاره دارد. بورگ از کار تلوزیونی "استارترک" میآید. و "انسانها"، فکر میکنم اشاره به خود آنان دارد، کسانی که تحت ت ثیر این بازیها قرار نمیگیرند، و حاکم بر همه چیز هستند. آنها فناوری هایی که در جنگهای آتی مورد استفاده است را اعلام کردند. آنها تصریحا میگویند که جنگ آینده جنگی میان کشورها نیست، آنها انتظار تشکیل دولت جهانی را دارند، بنابراین جنگ روی سیاره جنگ میان دولت جهانی و مردمان خواهد بود. این جنگی متفاوت است و نیاز به تسلیحات کاملا متفاوتی دارد، و آنها این تسلیحات را فهرست کردهاند: هجوم سنسورها (نانوذرات)، غبار هوشمند، اشیای نانوتکس که در بدن افراد گذاشته میشود تا ردیابی شوند، و افکار و احساسات افراد را بخوانند، و یک سلاح دیگر که در این مقاله تشریح نشده است و عنوانش "حشرات منتصب" است، و معلوم نیست به چه نوع سلاحی اشاره دارد، اما میخواهم در این مقطع فقط بدانید که در مقاله به آن اشاره شده است. زیرا یافته هایی خواهیم داشت که ما را به یاد این تسلیحات خواهند انداخت. در قسمت دیگری از مقاله به تسلیحاتی اشاره شده است که ظاهرا مجاز هستند، تسلیحاتی که جایی در قلمرو شهروندی مخفی هستند، و همه با آنها سروکار دارند. یکی از آنها مایکروویو است. مایکروویو (میکروموج) در تلفن همراه، در کنتورهای هوشمند، و برای ارتباطات لان بی سیم استفاده میشود. ما در احاطه مایکروویوها هستیم. و این میکروموجها وارد بدن ما میشوند. ما میپنداریم این فقط عوارض جانبی استفاده از وسایل تکنولوژیک است. اما ناسا مایکروویوها را در کلاس تسلیحات غیر مرگبار طبقه بندی کرده است که ظاهرا مجاز هستند. آنها حتی به ت ثیر این سلاح هم اشاره کردند، از جمله: نقص کارایی رفتاری، و تغییرات فاهش عملکرد مغزی، 30 تا 100 درصد افزایش جریان خون در مغز، و همچنین اثرات کشندهای که بمرور زمان بوجود میآیند. بنابراین اینها تسلیحاتی هستند که علیه بشریت بکار گرفته شدهاند که ناسا علنا درباره شان صحبت میکند. فقط آن را مرتبط به آینده تصویر میکنند. و ما فریب خوردهایم و فکر میکنیم این یک امتیاز است که نیمی از روز تلفن همراهمان را در دست بگیریم. همچنین سلاحی موسوم به "میکروغبار انفجاری"، که میتوانند هوشمندانه آن را در هوا حرکت دهند و به ناحیه و نقطه خاصی منتقل کنند، و در آنجا غبار را متمرکز کرده و یک لنز انفجاری ایجاد کنند. این غبار را میتوانند عامدانه وارد بدن انسانها کنند تا آنها را از درون بکشند. و این سیستم غبار هوشمند به حد کافی هوشمند هست که حتی به ت سیسات و پایگاههای زیرزمینی راه پیدا کند و به افرادی که آنجا مخفی شدهاند دسترسی پیدا کند. بنابراین با یک سند از سازمان ناسا طرف هستیم که تصویری از آنچه در آینده رخ میدهد را ارایه میدهد (شاید هم چون "آینده همین اکنون است"، تصویری از آنچه هم اکنون رخ داده است). یک امکان دیگر برای فهمیدن آنچه دارد اتفاق میافتد، صحبت کردن با افشاگران است. و افشاگران زیادی نیستند که حقیقتا واقعیتهای مهم و ضروری را افشا کنند. ما ویکی لیکس و ژولیان آسانژ را داریم، که توجه بسیار زیادی از طرف رسانههای حکومتی به وی میشود. از وی یک قهرمان ساخته شد، و به وی اجازه داده شد راجع به برخی مسایل صحبت کند، و اگر دقیقا به صحبتهای وی فکر کنید، به نوعی در خدمت منافع صاحبان قدرت بود. همچنین با اسنودن روبرو هستیم، از ایالات متحده و سازمان ناسا. او چه میکند؟ او به ما میگوید که جامعه اطلاعاتی تلفنها را شنود میکند. اما این را از دهه 20 میدانستیم. البته گهگاهی چیزی میگوید که در رسانه بازتاب پیدا نمیکند، اما رسانه وی را مورد توجه قرار میدهد، و پوتین پیشنهاد پناهندگی به وی میدهد. با خودم فکر میکنم من هم مسایل دیگری را افشا میکنم اما کسی پیشنهاد پناهندگی به من نداده است! و حتی یک روزنامه حقایقی که من افشا میکنم را بازتاب نمیدهد. پس درباره این افراد، یکجای کارشان میلنگد. برخی اوقات با افشاگرانی روبرو هستیم که توجهی از رسانه دریافت نمیکنند، اما مقالاتی مینویسند و گاهی مقالات جالب هستند. میخواهم راجع به مقالهای صحبت کنم که در آلمان دست به دست میشود و به زبان آلمانی است. نویسنده مدیر فنی موسسهای است که روی غبار هوشمند کار میکرده است. او سرطان گرفت و 3 یا 4 ماه فرصت زندگی داشت. و از کارهایی که در طول زندگی اش انجام داده بود پشیمان شد. او متوجه شد که پولهایی که بابت کارهایش دریافت کرده بود، هیچ ارزش حقیقی نداشت. وی در مقالهاش اطلاعات کافی ارایه داده است تا ثابت کند که این فناوری وجود دارد. نام این پروژه "کلاغ نو" است. او برخی مسایل را افشا کرده، که حتی برخی افراد درگیر در پروژه هم نمیدانند. او از مهندسی ژنتیک صحبت کرده است.مایلم خلاصهای از امکانات گوناگون موجود در حوزه مهندسی ژنتیک را بیان کنم. در مهندسی ژنتیک میتوانید دی ان ای را ایجاد کنید، یعنی ساختار اسپیرالی کل اطلاعات ژنتیکی داخل سلول و میتوانید این ساختار اسپیرالی را به دو نیم تقسیم کنید، که به نیمه بدست آمده RNA میگویند. در مهندسی ژنتیک استفاده کردن از RNA روشی هوشمندانه است زیرا این ساختار کارایی کامل دارد اما نسل بعدی را تخریب نمیکند. و چون میتوانند آن را دستکاری کنند بدون آنکه آینده را تخریب کنند، به کار کردن روی RNA علاقه مند هستند. اگر DNA و RNA را بررسی کنید، عملکردهای گوناگونی دارند. قسمت هایی از DNA و RNA نوع خاصی نور تولید میکنند. این حوزه اپتوژنتیک (ژنتیک نور) نامیده میشود. این حوزه مربوط است به دانش چگونگی تولید بیوفوتونها در ساختارهای ژنتیکی، و چگونگی تولید "بدن نوری". یعنی بلوپرینت و طرحی که ساخت فرمهای میدان مورفوژنتیک ما را مدیریت میکند. این کار را DNA انجام میدهد. اگر DNA را مصنوعی بسازید (این کار توسط پرینت انجام میشود)، کاری که میکنید این است که کدی که قصد دارید تولید کنید را مینویسید و سپس وارد ماشین پرینت DNA یا RNA میکنید، و میتوانید هر کدام از جفتهای پایه ساختار را تعریف کنید، و آن را پرینت کنید. در حوزه اپتوژنتیک برای ساختن نور میتوان دی ان ای، و یا، ار ان ای را ساخت یا دستکاری کرد. دومین کارکرد طبیعی DNA و RNA تولید مواد است. قسمتهایی از دی ان ای، RNA را تولید میکند، و RNA هم پروتیینها را تولید میکند. و پروتیینها مواد تشکیل دهنده بدن را میسازند. در سلولها همچنین پادزهرها و سموم میتوانند تولید شوند. بنابراین در حوزه پزشکی یا ژنتیک از دی ان ای هم برای تولید نور و هم برای تولید موادی همچون آرتمیزینین استفاده میشود. در حوزه جدیدی از این دانش، متوجه شدند که جفتهای اولیه میتوانند به نوعی روی یک ریل سوار شوند، که عملکردی مشابه یک کامپیوتر داشته باشد، مثل یک عنصر منطقی. هر جفت پایه، طنین فرکانس خودش را دارد که در گستره تراهرتز است. و اگر به فرکانس صحیح برسید، باز میشود و مثل یک واحد هادی نور عمل میکند. اگر یک زنجیره از این جفتهای پایه داشته باشید که هریک به فرکانسهای گوناگون واکنش نشان میدهند، شما به یک توالی اصوات نیاز دارید تا همه قطعات را باز کنید و کل ساختار را تبدیل به رسانا کنید. اگر این DNA یا RNA را وارد بدن کنید، میتوانید با سیگنال رادیویی، آن را از بیرون فعالسازی کنید تا هر نوع نور مطلوب یا ماده مطلوبتان را تولید کند. نور احساس است. نور فکر است. نور همه چیز است. و همینطور با مواد میتوانند هر کاری با ما بکنند. میتوانند ما را بتدریج مسموم کنند یا بلافاصله از بین ببرند. این فعالسازی توسط سیگنالهای رادیویی انجام میشود. و آن شخص گفت ما میدانستیم این دانش خطرناک است، پس کد غیرفعالسازی را ایجاد کردیم، که توالی اصواتی است که سیستم را کاملا غیرفعال میکند تا توسط دیگران قابل سواستفاده نباشد. این چیزی است که او گفت. و نیز گفت که این فناوری از سال 2003 در اروپا اجرایی شده است. او گفت که دومین جنگ عراق، یعنی جنگ آخر عراق، تماما برای آزمایش این سیستم بوده است. یعنی تنها دلیل حقیقی پشت جنگ. او گفت که شش ماه وقت، و 10 میلیارد دلار هزینه صرف بهینه سازی "توپولوژی خوشهای" شده است. این مطلب بسیار مهم است زیرا اگر یک ویروس داشته باشید که بخواهید وارد بدن یک انسان بکنید و او را مبتلا کنید، توپولوژی خوشهای به کارتان نمیآید. اما اگر بخواهید خوشههای DNA و RNA حامل هوشیاری، و حامل روح باشند، و یا حامل نوعی حیات مصنوعی باشند، آن وقت خوشهها بکار میآیند. یک RNA را تصور کنید که در حال ایجاد یک خوشه است، چنین خوشهای قادر است حامل یک برنامه کامپیوتری باشد، و یا حامل یک موجود مصنوعی غیرفیزیکی. این ساختار میتواند وارد یک میدان شود، و یا وارد جسم یا میدان ما. و این ساختار میداند که چگونه به فرایند تولید نور (در بدن ما) دسترسی پیدا کند، و نیز میداند چگونه به تولید سموم دسترسی داشته باشد، و خودش حامل هوش است، و قادر است تصمیم گیری کند. توجه به این حوزه، به این دلیل که وی از بهینه سازی توپولوژی صحبت کرده است، تلویحا و غیرمستقیم اعلام شده است. بنظرم موضوع توپولوژی بهینه سازی شده به "غبار هوشمند" مربوط است.این مسایل را با نگاه به افراد درگیر در برنامهها میتوان فهمید. و گوش کردن به افرادی که قبل از مرگ دست به افشاگری زدند. اما. خطاب به جامعه اطلاعاتی میگویم، من یک دانشمند دوآتشه هستم، ولی کاملا متوجه امکانات موجود در دنیای روح هستم. آنقدر سوالات زیادی برای پرسیدن از این افشاگر داشتم، که تصمیم گرفتم از خانمی کمک بگیرم که میتواند با انسانهای متوفا صحبت کند. هیچ گونه اطلاعی درباره موضوع و یا سوالاتی که داشتم به خانم ندادم، فقط پرسیدم آیا میتواند بفهمد که روح مایل است در اتاق حضور یابد یا خیر. و روح بلافاصله در اتاق حاضر شد و بلافاصله از طریق خانم شروع به صحبت کرد. خانم اصلا موضوع را نمیدانست. و سوالات مرا نمیدانست، من فقط به او گفته بودم مایلم آن شخص روبروی من ظاهر شود. آن فرد از طریق خانم به من گفت: این فناوری متعلق به بیگانگان است. و ما فریب خوردهایم. هیچ کد غیرفعالسازی وجود ندارد. این فقط یک فریب بوده است، برای اینکه باور کنیم میتوانیم فناوری را کنترل کنیم. اما این یک فناوری بیگانه است و قابل کنترل نیست. این چیزی است که میخواهم جامعه اطلاعاتی بداند. که آنها روی یک فریب خانه ساختهاند، و کنترل سیستم را در دست ندارند. آنها باور دارند که کنترل را بدست دارند، اما اینگونه نیست. این مسایل مربوط به افشاگریها بودند، حالا بپردازیم به آنچه واقعا میتوانیم در آزمایشگاه ببینیم. بازگردیم به آنالیز شیمیایی. یعنی عناصری که پیدا میشوند. از یک طرف رد باریوم، استرانسیوم، تیتانیوم و آلومینیوم در هر گیاهی که میمیرد پیدا میشود. در مقادیری بیش از آنچه طبیعی به شمار میآید. اگر به سم شناسی نگاه کنید، این مقادیر با مقدار فلزات سنگینی که در طبیعت قابل تحمل است تفاوت زیادی دارد. اما مس له این است که در زمان انقلاب صنعتی که هنوز دودکش کارخانهها فیلتر نداشت در بارانهای اسیدی لندن هزاران برابر فلزات سنگین وجود داشت اما مشکل جدی پیش نیامد.باید به سراغ تحلیل میکروسکوپی برویم (کاری که بسیار دشوار است چون مجبورید هزاران نمونه و عکس بگیرید تا شانس بیاورید و نمونهای پیدا کنید که یک بخش از یک ترکیب را نشان دهد. اگر کل ساختار را داشته باشید چیزی نمیبینید.) آنچه اکنون میخواهم بگویم بر اساس کار فردی در آلمان است که چند سال هر روز 6 ساعت پشت میکروسکوپ نشسته است تا بفهمد در باران چه چیزی وجود دارد. و یک ترکیب موجود، نانوکریستال پیزوالکتریکی است. این ترکیب نوعی مغناطیس دارد که سبب میشود ذرات کوچک مثل آهن ربا به یکدیگر بچسبند، و این یک جنبه از ویژگی پیزوالکتریک است. باریوم، استرانسیوم، تیتانیوم این ویژگی را دارند، همان ردی که به دنبالش هستیم. الومینیوم در این ترکیب نیست اما سه عنصر دیگر هستند. این یک ترکیب بی نهایت جالب است. یک قطره از باران روی شیشه خشک شده و زیر میکروسکوپ قرار داده شد. اگر انگشتتان را به قطره نزدیک کنید یا نفستان را به آن بدمید، اثرات مشخصی را مشاهده میکنید که در تصویر میبینید. آنچه میبینیم، نانوذرات بسیار شفاف هستند که چهار برابر الماس شکست نور دارند. اگر به ویکیپدیا نگاه کنید میبینید این ذرات کاربرد "اسکالار" دارند، و در کارهایی همچون معکوس کردن زمان، یا ساختار میدان، کاربرد دارد. این بخش از فیزیک در اختیار عموم قرار نگرفته اما حتی در ویکیپدیا اشاره شده که این ذرات میتواند امواج اسکالار را پردازش کند. این دلیل مرگ گیاهان است. زیرا این کریستال بسیار شفاف است اما نور فرابنفش را جذب میکند، در طول موج 260 نانومتر کاملا کدر است و سیگنالهای UV را جذب میکند. و این دقیقا فرکانس ارتعاش تقسیم سلولی گیاهان است. تقسیم سلولی وقتی اتفاق میافتد که بیوفوتونهای ماورابنفش به سلول اصابت کند. این نور تقسیم سلولی گیاه را کلید میزند. و اگر این ذرات داخل بافت گیاه قرار بگیرند، گیاه تمام سیگنالهای تقسیم سلول را دریافت میکند و رشد گیاه متوقف میشود.و دلیل بیماری جنون گاوی در دهه 80 هم همین مس له بود. اگر به تحقیقات مربوط به جنون گاوی نگاهی بیندازید، میبینید که سه علت برای این بیماری وجود دارد: نبود مس در بدن، مقدار بالای جیوه در بدن، و این نانوذرات. جیوه سیستم عصبی را از کار میاندازد. زیرا لایههای محافظ روی عصبها را تخریب میکند. نبود مس باعث میشود عصبها حل شده و به قسمتهای زنجیرهای تجزیه شوند. جالب این است که بدن از سیستم بازسازی اعصاب برخوردارست، اما اگر مس وجود نداشته باشد، بدن از فلزات سنگین دیگر استفاده میکند تا اعصاب را بازسازی کند. و آن باریوم و استرانسیوم است. اما چنین دستگاه عصبی نوعی آنتن برای میادین الکترومغناطیسی است. یعنی ساختن اتصالات عصبی پیزوالکتریک!با تشکر از سایت اتحاد نور دانلود مستند و تماشای آنلایین ______________________________________________________ برای دانلود این مستند به لینک زیر مراجعه کنید و اینکه شما میتوانید بصورت آنلایین هم تماشا کنید _____________________________________________________ |
تیم مایکروسافت Led مقاله محاسبات کوانتومی مورد بحث را تکذیب میکند. شکل 1 . کوانتوم منتشرشده در wired به تاریخ 9 مارس 2021 لینک منبع Microsoft - Led Team Retracts Disputed Quantum - Computing Paper تیم فیزیکدانان MICROSOFT - LED یک مقاله معروف در سال 2018 را پس گرفت که این شرکت آن را به عنوان یک موفقیت کلیدی در ایجاد یک کامپیوتر کوانتومی عملی معرفی کرد، وسیلهای که با ضربه زدن به مکانیک کوانتومی، وعده قدرت محاسباتی جدید گستردهای را میدهد.مقاله پسگرفتهشده از یک آزمایشگاه به ریاست دانشمند مایکروسافت لیو کوونهاوون در دانشگاه تکنولوژی دلفت در هلند بود. این کمیته ادعا میکند که شواهدی از ذرات مجورانا را یافته است که تیوری طولانی دارند اما هرگز به طور قطعی شناسایی نشدهاند. موجودیتهای گریزان در قلب رویکرد مایکروسافت به سختافزار محاسبات کوانتومی قرار دارند، که از بقیه مانند IBM و گوگل عقب است.وایرد ماه گذشته گزارش داد که سایر فیزیکدانان این کشف را پس از دریافت اطلاعات کاملتر از تیم دلفت زیر سوال بردهاند. سرگیی فرولوف، از دانشگاه پیتسبرگ، و وینسنت موریک، از دانشگاه نیو ساوث ولز، در استرالیا، گفتند که به نظر میرسد دادههایی که موجب تردید در ادعای مجورانا میشوند، مخفی نگه داشته شدهاند.روز دوشنبه، نویسندگان اصلی یک یادداشت تکذیبیه در مجله معتبر Nature منتشر کردند، که مقاله قبلی را منتشر کرد، و تصدیق کرد که خبرچینها درست میگفتند. این گزارش میگوید، دادهها "به طور غیرضروری اصلاح شده بودند". این یادداشت همچنین میگوید که تکرار آزمایش یک خطای کالیبراسیون نادرست را آشکار کرد که تمام دادههای اصلی را منحرف کرد و باعث شد ماجورانا یک سراب ببیند. محققان نوشتند: "ما از جامعه به خاطر دقت علمی ناکافی در دستنوشتهایمان عذرخواهی میکنیم."ممکن است به مطالعه مقاله حل سودوکو با افزایش قدرت کوانتومی علاقمند باشید.نگرانیهای فرولوف و موریک نیز باعث تحقیقات در دلفت شد که روز دوشنبه گزارشی از سوی چهار فیزیکدان که در این پروژه شرکت نداشتهاند منتشر کرد. این مقاله نتیجه میگیرد که محققان قصد گمراه کردن نداشتند بلکه "در هیجان لحظه گیر کرده بودند" و دادههایی را انتخاب کردند که با امید خود برای یک کشف بزرگ سازگار بودند. این گزارش، نقض هنجارهای روش علمی را با نقل قولی از ریچارد فاینمن برنده جایزه نوبل فیزیک بیان میکند: "اصل اول این است که نباید خودتان را گول بزنید - و شما سادهترین فرد برای گول زدن هستید."آزمایشگاه Delft دادههای خام آزمایش 2018 خود را روز دوشنبه منتشر کرد. فرولوف و موریک میگویند که باید اطلاعات کاملی از پروژه شکار مجورانا که برای تحلیل به سال 2010 باز میگردد را نیز منتشر کند. لیون وندرسیپن، یک مدیر علمی در مرکز تحقیقات کوانتومی دلفت، در بیانیهای تکذیب مقاله را "یک عقبنشینی" خواند و گفت: "انعکاس روشهای مورد استفاده، اکنون باید مسیر خود را در جامعه علمی طی کند." این مرکز به همکاری با مایکروسافت ادامه خواهد داد.در بیانیهای، زولفی عالم، معاون مایکروسافت در زمینه محاسبات کوانتومی، رسیدگی مولفان به این حادثه را "یک نمونه عالی از فرآیند علمی در حال کار" خواند و گفت که این شرکت همچنان از رویکرد خود به توسعه کامپیوترهای کوانتومی مطمین است.در بیانیهای، یکی از سخنگویان طبیعت گفت که هدف این مجله بهروزرسانی سریع سوابق علمی در زمانی است که نتایج منتشر شده مورد سوال قرار میگیرند، اما "این مسایل اغلب پیچیده هستند و در نتیجه، زمان میبرد تا ویراستاران و نویسندگان آنها را به طور کامل از هم باز کنند."هیچکس به نظر نمیرسد که به ساخت یک کامپیوتر کوانتومی آنقدر نزدیک باشد که بتواند کار مفیدی انجام دهد، اما در سالهای اخیر شرکتهای بزرگ مانند گوگل و IBM ، و برخی از شرکتهای نوبنیان، نمونههای اولیه قابلتوجهی را نشان دادهاند. مایکروسافت رویکردی متفاوت را دنبال کرد و ادعا کرد که زمانی که ماجورااناها را مهار کرد، میتواند سختافزار کوانتومی عملی را سریعتر از رقبا ایجاد کند، زیرا این تکنولوژی قابلاطمینانتر خواهد بود. این شرکت از سال 2004 بر روی پروژه کوانتومی ماوریک خود کار کرده است.پس از اینکه کوونهوون در سال 2016 با پشتیبانی مایکروسافت نتایج دلگرمکنندهای در آزمایشگاهش به دست آورد، این کار او را در سال 2016 بر روی کارکنان خود به ارمغان آورد. آشفتگی (مازورانا) از (مایکروسافت) فصل جدیدی را به خصوصیات ذرات اضافه میکند که به نام نظریهپرداز ایتالیایی، (اتوره مازورانا) نامگذاری شدهاند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله هوش مصنوعی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه میتواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینکشده در این متن میتوانند به صورت رایگان با استفاده از مقالهخوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند. |
اولین باطری هیدروژنی خانگی دنیا با استفاده از پنلهای خورشیدی میتوان به الکتریسیته دست پیدا کرد، اما باید آن را جایی ذخیره کنید. افراد معمولا برای چنین کاری به سراغ سیستم باتری لیتیومی مانند " PowerWall 2 " تسلا میروند، اما حالا اولین باتری هیدروژنی خانگی جهان از راه رسیده که توسط کمپانی استرالیایی " Lavo " توسعه پیدا کرده است.این سیستم ذخیره انرژی با نام " Lavo Green "، ابعادی برابر 400 در 1240 در 1680 میلیمتری دارد و وزن آن به 324 کیلوگرم میرسد. شما باید این باتری را به اینورتر خورشیدی از نوع هیبریدی و آب متصل کنید تا با استفاده از انرژی اضافه، آب را الکترولیز کرده، اکسیژن را آزاد کند و هیدروژن را در فشار 30 بار در یک هیدرید فلزی ذخیره کند.این باتری میتواند 40 کیلووات ساعت انرژی ذخیره کند که 3 برابر Powerwall 2 تسلا محسوب میشود و میتواند انرژی یک خانه متوسط را برای مدت 2 روز تامین کند. زمانی که افراد به انرژی نیاز داشته باشند، از سلول سوختی برای تولید آن استفاده میشود، البته از یک باتری لیتیومی 5 کیلووات ساعتی برای دسترسی سریع هم بهره میبرد.و Lavo ارتباط وای فای با این سیستم را برای کاربران ممکن کرده و میتوان توسط یک اپ موبایل آن را کنترل کرد و روی آن نظارت داشت. کسب و کارها میتوانند چندین نمونه از آن را بطور موازی مورد استفاده قرار دهند تا به یک نیروگاه برق مجازی هوشمند دسترسی داشته باشند.قیمت این باتری هیدروژنی جدید برابر 26 , 900 دلار است که اختلاف کمی با قیمت سه باتری Powerwalls 2 دارد، البته طبق گفته Lavo قیمت آن در سه ماهه پایانی 2022 به 22 , 800 دلار کاهش پیدا میکند و بطور جهانی عرضه میشود.طبق گفته Lavo این سیستم تا 30 سال عمر میکند و همچنین فاقد مواد شیمیایی سمی است. علاوه بر این اگرچه با یک سیستم سنگین و بزرگ روبهرو هستیم، اما با توجه به میزان ذخیره انرژی کامپکتتر از محصولات رقیب است. با این وجود، نگرانیهایی درباره امنیت آن وجود دارد که البته به گفته سازنده آن، هرگونه نشتی با سرعت بالا از بین میرود و احتمال آتشسوزی یا انفجار در آن کم است.در کنار این موضوع با کارایی پایینتر نسبت به باتریهای مرسوم هم روبهرو هستیم. میزان بهرهوری این باتری هیدروژنی به 80 درصد میرسد، با این حال نزدیک به نیمی از انرژی ذخیره شده در فرایند تبدیل هیدروژن به انرژی از طریق پیل سوختی از بین میرود. در همین راستا Lavo بهرهوری این سیستم باتری را بیش از 50 درصد اعلام کرده است. |
سیر تا پیاز سیستمهای فتوولتاییک سیستمی که در آن انرژی خورشیدی بدون بهرهگیری از مکانیزمهای متحرک و شیمیایی به انرژی الکتریکی تبدیل شود، اثر آن را فتوولتاییک مینامند. عاملی که در این فرآیند بکار میرود سلول خورشیدی نامیده میشود. اگر چه انرژی الکتریکی نوری هنوز به میزان کافی از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمیباشد ولی در سالهای اخیر کاهش چشمگیری در هزینههای مربوط به بهرهبرداری از این سیستمها مشاهده گردیده و انتظار میرود در آینده نیز با تحقیقات لازم در نوع سلولهای نوری، کاهش قیمت ادامه یابد ولی نباید فراموش کرد در مناطق دور و در جاهایی که دسترسی به سوخت و الکتریسته ارزان مقدور نباشد از سیستمهای فتوولتاییک استفاده میشود. با استفاده از انرژی خورشید و سلولهای خورشیدی و با ایجاد اختلاف پتانسیل فشار الکتریکی در نیمههادیی که بطور مناسب ساخته شدهاند الکتریسته تولید میشود. امروزه موثرترین و ارزانترین سلولهای خورشیدی مادهای به نام سیلیسیم میباشد. ماسه یکی از منابع مهم سیلیسیم بوده که پس از پالایش آن کریستالهای سیلیسیم بدست میآید و پس از بریده شدن بصورت صفحه آماده میشود.سیسلیسیم یک نیمه هادی است که به طور خالص از نظر هدایت الکتریکی هادی ضعیفی است ولی اگر در موقع پالایش به آن فسفر اضافه شود بار منفی (الکترون) پیدا کرده و در صورتیکه بود اضافه شود بار مثبت (حفره) پیدا میکند. نوع اول را سیلیسیم نوع N و نوع دوم را سیلیسیم نوع P مینامند. میدانیم که سیلیسیم دارای 4 الکترون در مدار خارجی خود میباشد. هنگامی که تعدادی اتم فسفر به داخل کریستال سیلیسیم وارد شود با توجه به اینکه فسفر دارای 5 الکترون در مدار خارجی خود دارد، 4 الکترون مدار خارجی فسفر با 4 الکترون مدار خارجی فسفر با 4 الکترون مدار خارجی سیلیسیم یک مدار بوجود آورده و به این ترتیب یک الکترون به صورت آزاد باقی مانده یعنی سیلیسیم با بار منفی باردار شده و نیمههادی نوع N بوجود میآید. از طرفی اگر بجای فسفر از اتم بور که سه الکترون در مدار خارجی دارد استفاده شود حفرههایی که مثل الکترون قابلیت حرکت دارند ایجاد شده و سیلیسیم بطور مثبت باردار میشود یعنی نیمههادی نوع P بوجود میآید. حال اگر یک طرف یک سیلیسیم نوع P را از نوع N الکترونهای آزاد و اتمهای فسفر با بار مثبت وجود دارند. حال اگر یک فوتون به اتصال P - N برخورد کند، الکترون از اتم سیلیسیم جدا کرده و در نتیجه حفره بوجود آورد. حفرههای مزبور تحت ت ثیر میدان موجود به سمت ناحیه P و الکترون به سوی ناحیه N حرکت کرده و این دو حرکت مخالف با بارهای مختلف، یک جریان الکتریکی بوجود میآورند. با اتصال کنتاکت هایی به رویههای قطعات نیمه هادی، مداری تشکیل میشود که اجازه برگشت الکترونها را به اتصال نوعP از میان یک بار خارجی میدهد.پدیده فتوولتاییک:به پدیدهای که در اثر آن و بدون استفاده از مکانیزمهای مکانیکی انرژی تابشی به انرژی الکتریکی تبدیل شود را پدیده فتوولتاییک نامند. در واقع این پدیده از فرضیه ذرهای بودن انرژی تابشی بنا نهاده شده است. هر سیستمی نیز که از این خاصیت استفاده نماید را سیستم فتوولتاییک گویند. این مطلب در شکل زیر نشان داده شده است. سیستم فتوولتاییک انرژی موجود در نور خورشید را توسط سلولهای خورشیدی مستقیما به برق از نوع DC تبدیل میکند. با استفاده از برق حاصله و بهره جویی از تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی موجود، میتوان انرژی الکتریکی کلیه بارهای DC و AC را ت مین نمود.امروزه سلول های فتوولتاییک برای تبدیل انرژی خورشیدی به انرژی الکتریکی یکی از جذابترین موضوعات تحقیقاتی می باشد. با استفاده از مواد غیر ارگانیک بازدهی مناسبی در اینگونه سلول ها بدست آمده است. از سوی دیگر فرآیند تولید چه در بخش مواد و چه در قسمت تکنیکی دارای هزینه بالایی است. به همین دلیل سلولهای فتوولتاییک بر پایه مواد ارگانیک به دلیل امکان ساخت ادواتی اقتصادیتر مورد توجه کلی قرار گرفته است. متاسفانه بازدهی سلول های ارگانیک به مقدار قابل توجهی کمتر از ادوات مشابه با مواد غیر ارگانیک هستند، که هم اکنون معرف ضعف بسیار بزرگی در اینگونه مواد می شود. این اشکال اساسا به دلیل شکاف باند بسیار بزرگتر مواد ارگانیک نسبت به مواد غیر ارگانیک است. در مجموع سلول های ارگانیک نسبت به اکسیژن و آب بسیار حساسند.مدار معادل سلول فتوولتاییک :یک سلول PV پس از ساخت و ترکیب به صورت سری و موازی با تعداد زیادی از سلولهای دیگر به یک ماژول تبدیل میشود. با کنار هم قرار دادن تعداد زیادی از ماژولها یک آرایه از سلولهای خورشیدی حاصل میگردد. همانطور که میدانیم با سری کردن تعداد زیادی سلول میتوانیم به یک ولتاژ بالاتر و با موازی کردن آنها به جریانهای بالاتری دست پیدا کنیم.سلول PV میتواند به عنوان یک منبع جریان موازی با یک دیود مدل شود. هنگامی که هیچ نوری برای تولید جریان وجود نداشته باشد سلول همانند یک دیود رفتار میکند. هنگامی که شدت نور تابیده شده به سلول افزایش مییابد سلول شروع به تولید جریان میکند.همانطور که در شکل زیر نیز مشاهده میکنید مدار معادل یک تک سلول خورشیدی به صورت زیر میباشد. البته مدل دقیقتر آن با دو دیود ساخته میشود. اگرچه مدلهای پیشنهادی مختلفی نیز در مقالات مختلف بررسی شده است.منحنی I - V سلول PV که تحت تابش خارجی قرار گرفته نیز مطابق شکل زیر خواهد شد. در ادامه برخی از ویژگیهای این منحنی را شرح خواهیم داد.جریان اتصال کوتاه Isc مربوط به جریان پنل در حالت اتصال کوتاه است زمانی که امپدانس دو سر پنل بسیار ناچیز بوده و ولتاژ نیز برابر صفر باشد. جریان اتصال کوتاه در شروع بایاس مستقیم در مدار برقرار میگردد و حداکثر مقدار جریان در ربع قدرت میباشد. برای یک سلول ایده آل حداکثر مقدار جریان کل تولید شده در سلولهای خورشیدی هنگام تحریک فوتون است.ولتاژ مدار باز نیز هنگامی در سلول اتفاق میافتد که سلول هیچ گونه جریانی ندهد. ولتاژ مدار باز حداکثر مقدار کل ولتاژ تولید شده در سلولهای خورشیدی هنگام بایاس مستقیم مدار میباشد.توان تولید شده توسط سلول برحسب وات به راحتی با توجه به منحنی I - V سلول خورشیدی به راحتی قابل محاسبه میباشد. در نقاط Isc و Voc توان تولید شده توسط پنل برابر صفر میباشد و بیشترین توان خروجی پنل در نقطهای بین آنها اتفاق میافتد. مقادیر ولتاژ و جریان در این نقطه توسط Vmp و Imp نشان داده شده است. در زیر منحنیهای جریان - ولتاژ و توان - ولتاژ برای یک تک سلول خورشیدی نشان داده شده است.پارامتر Fill Factor یکی از ویژگیهای اساسی سلول خورشیدی میباشد. مقدار آن از مقایسه حداکثر توان تولیدی سلول خورشیدی و حداکثر توان تیوری محاسبه شده با توجه نقاط Isc و Voc قابل محاسبه میباشد. پارامتر FF را نیز میتوان با توجه به نسبت مساحتهای دو مستطیل زیر بر روی منحنی I - V نیز بر حسب درصد بیان نمود.پارامتر FF هر چه قدر بزرگتر باشد بهتر است و معمولا برای یک سلول خورشیدی عددی بین 5 / 0 تا 82 / 0 است. این پارامتر گاهی اوقات بر حسب درصد نیز بیان میشود.همچنین به نسبت توان خروجی به توان ورودی برای یک سلول خورشیدی رانده مان سلول گفته میشود. توان خروجی را میتوان همان حداکثر توان تولیدی سلول قرار داد. توان ورودی سلول را نیز میتوان از حاصل ضرب شدت تابش نور تابیده شده به سلول بر حسب وات بر متر مربع در مساحت سلول که در معرض تابش است بر حسب متر مربع بدست آورد. ضمنا رانده مان ماکزیمم بدست آمده در تست یک سلول خورشیدی در آزمایشگاه صرفا نشان دهنده میزان عملکرد آن سلول نیست بلکه عوامل متعدد دیگری نیز در این امر دخالت دارند. از جمله آنها شرایط محیطی همچون دما، رطوبت، باد و چگالی شدت نور تابیده شده به سطح سلول نیز ماثر میباشند.هنگام عملکرد سلول خورشیدی رانده مان سلول به دلیل اتلافهای صورت گرفته در مدار کاهش مییابد. این اتلافها را به صورت دو مقاومت سری و موازی در مدار معادل سلول خورشیدی مدل میکنند. برای یک سلول ایده آل مقدار مقاومت موازی بینهایت است و مقدار مقاومت سری نیز صفر میباشد.کاهش مقاومت موازی و یا افزایش مقاومت سری باعث کاهش پارامتر FF و توان ماکزیمم مطابق منحنی زیر میگردد. کاهش مقاومت موازی باعث کاهش ولتاژ مدار باز و افزایش مقاومت سری باعث کاهش جریان اتصال کوتاه میگردد.ملاحظات اندازه گیری دما :کریستالی که برای ساخت پنلهای PV مورد استفاده قرار میگیرد مشابه نیمه هادیهای دیگر نسبت به تغییرات دما حساس میباشند. همانطور که در شکل زیر اثر دما را بر روی منحنی I - V سلول خورشیدی ملاحظه میکنید افزایش دمای سلول باعث افزایش جریان اتصال کوتاه و کاهش مقدار ولتاژ مدار باز میگردد.در یک شرایط محیطی ویژه بالا رفتن دما موجب کاهش چشمگیر در مقدار حداکثر توان خروجی سلول خورشیدی میگردد. دمای پنلهای خورشیدی نیز معمولا با استفاده از سنسورهای RTD و ترمیستورها و ترموکوبلها اندازه گیری میگردد.برای یک ماژول یا آرایهای از سلولهای خورشیدی شکل منحنی جریان - ولتاژ از نظر ظاهری هیچ گونه تغییری نمیکند. تنها تفاوت آن در مقدار جریان اتصال کوتاه و ولتاژ مدار باز است که بسته به تعداد تک سلولهای سری و موازی شده افزایش مییابد. مطابق شکل زیر m تعداد سلولهای موازی شده و n تعداد سلولهای سری شده در یک آرایه از پنل خورشیدی را نشان میدهد.خطاهای پنل فتوولتاییک:مولدهای توان فتوولتاییک امروزه کاربردهای زیادی در سیستمهای مختلف صنعتی، خانگی، تجاری پیدا کردهاند. از این رو قابلیت اطمینان بالا و توانایی کار در شرایط خاص و رانده مان بالای این پنلها از اهمیت بالایی برخوردار است و نسبت به ان باید توجه ویژهای لحاظ گردد.با پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه مواد مرغوب، رانده مان بالا و تکنولوژیهای جدید نصب برای سلولهای فتوولتاییک بحث عمده قابلیت اطمینان معمولا به قسمت انتقال توان این واحدها مربوط میشود. اگرچه آمارها و آزمایشها نشان دادهاند که در زمانهای متمادی پنل هل دچار خطاهایی در نصب و کاهش رانده مان به دلیل شرایط محیطی مختلف میگردند.خطاهای احتمالی در پنل فتوولتایک شامل خطاهای نصب، اثرات محیطی و خرابی مواد مورد استفاده در پنل میباشد. آزمایشات نشان میدهد که این امر مهم است که واحد انرژی را در مقابل خطاهای پنل محافظت کنیم تا به یک مدل دقیق و قابل اطمینان از واحد انرژی خورشیدی دست پیدا کنیم. این مدل باید خاصیت انعطاف پذیری بالایی داشته باشد و قابل استفاده و تعمیم برای بسیاری از واحدهای انرژی خورشیدی که به صورت توپولوژیهای مختلف سری و موازی و مرکب مورد بهره بردای قرار میگیرند داشته باشد.پنلهای PV یکی از قابل اطمینانترین بخشهای سیستمهای سلول خورشیدی میباشند. اگرچه گزارشات شفاهی بسیاری در زمینه خطاهای اتفاق افتاده در این بخش از سیستم ارایه شده است که میتواند منجر به بد عمل کردن کل سیستم گردد. مطالعات و آمارها نشان میدهد که قابلیت اطمینان یک پنل فتوولتاییک به شدت به جنس عواملی همچون مواد، دما، رطوبت و تابش محیط اطراف وابسته باشد.پنلهای فتوولتاییک با جنس سیلیکنهای تک کریستالی و چند کریستالی که در بیش از 90 درصد از شرکتهای سازنده از این جنس ساخته میشوند با کوچکترین شرایط نامناسبی خاصیت خود را به طور معقول از دست میدهند. پنلهای فتوولتاییک با جنسهای سیلیکن نامنظم و کوپر ایندیم دی سلنویید حساسیت بیشتری نسبت به شرایط نا مناسب دارند و با سرعت بیشتری خراب میگردند.به طور کلی خرابی پنلهای PV در دو سطح اتفاق میافتد. در یک سال اول، میزان تولید توان پنل فتوولتاییک در حدود 1 درصد الی 3 درصد کاهش مییابد. بعد از یک سال اول، میزان تولید توان پنل PV در حدود نیم درصد الی یک درصد در هر سال کاهش مییابد. در هر دو سطح فوق میزان کاهش عملکرد تقریبا به طور خطی اتفاق میافتد. |
قیمت و خرید باتری سامسونگ A5 2015 باتری سامسونگ A5 2015 با ظرفیت 2300 میلی آمپر و شماره مدل EB - BA500ABE میباشد. با خرید باتری سامسونگ گلکسی A5 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری سامسونگ A5 2015 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری گوشی سامسونگ A5 شما فرا رسیده است.مدل: EB - BA500ABE ظرفیت باتری: 2300 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم - یون - غیر قابل تعویض توسط کاربر |
سلولهای بنیادی جنینی در مهندسی بافت مقدمه: یکی از موانع اصلی در ساختارهای بافت مهندسی برای استفاده بالینی، محدودیت در سلولهای انسانی موجود است. سلولهای بنیادی جدا شده از بزرگسالان یا جنینهای در حال رشد، یکی از منابع رایج برای مهندسی بافت هستند. استخراج سلولهای بنیادی جنینی انسان در سال 1998 علاقه زیادی را نسبت به کاربرد بالقوه آنها در مهندسی بافت ایجاد کرد. سلولهای بنیادی جنینی ( ES ) میتوانند به طور نامحدود در کشت رشد کنند و میتوانند سلولهای تمایز یافته تمام بافتهای بالغ را تولید کنند. با این حال، با وجود پتانسیل درمانی، هم سلولهای بزرگسال و هم سلولهای ES ، چالشهای متعددی را با کاربرد بالینی خود به همراه دارند. به عنوان مثال، اگر چه سلولهای بنیادی بالغ میتوانند به طور مستقیم از بیمار جدا شوند و در نتیجه از نظر ایمنی با بیمار سازگار باشند، معمولا جدا کردن و رشد در محیط کشت سخت است. در مقابل، سلولهای ES را میتوان به راحتی در محیط کشت رشد داد و به انواع سلولها تمایز داد، اما سلولهای ES مشتق از ES ممکن است توسط بیمار رد شوند و سلولهای ES تمایز نیافته ممکن است تومورها را تشکیل دهند. هدف این فصل تحلیل پتانسیل سلولهای ES در مهندسی بافت است. این فصل اهمیت سلولهای ES را به عنوان منبع سلول برای مهندسی بافت با استفاده از مثالهایی از تحقیقات فعلی در این زمینه توضیح میدهد. علاوه بر این، این فصل برخی از اصول اساسی و کار اصلی در مهندسی بافت را توضیح میدهد. اصول و تدابیر مهندسی بافتمهندسی بافت یک رشته میان رشتهای است که از اصول مهندسی و علوم زیستی برای توسعه جایگزینهای زیستی استفاده میکند.اینها معمولا از اجزای زیستی و مصنوعی تشکیل شدهاند که عملکرد بافت را احیا، حفظ و یا بهبود میبخشند. محصولات مهندسی بافت درمان مادام العمر را فراهم میکنند و هزینههای بستری شدن و مراقبتهای بهداشتی مرتبط با درمان دارویی را به میزان زیادی کاهش میدهند و به طور همزمان کیفیت زندگی بیماران را افزایش میدهند. به طور کلی، سه رویکرد اصلی برای مهندسی بافت وجود دارد: استفاده از سلولهای مجزا و یا جایگزینهای سلولی به عنوان قطعات جایگزین سلولیاستفاده از مواد سلولی که قادر به القای بازسازی بافت هستنداستفاده از ترکیبی از سلولها و مواد ( معمولا به شکل داربست)اگر چه سلولهای بنیادی میزبان میتوانند در تمام این روشها دخیل باشند اما سلولهای ES میتوانند به طور مستقیم در روشهای اول و سوم درگیر شوند. این متن ترجمهای خودکار از مقدمه و بخش اول فصل 39 کتاب Essentials of Stem Cell Biology میباشد. برای مطالعه کامل این مقاله به همراه ترجمهبه این لینک مراجعه فرمایید. |
معرفی بهترین کتابهای استیون هاوکینگ استیون هاوکینگ یکی از بزرگترین دانشمندان قرن محسوب میشود. او نظریههای بسیار مهمی درباره فضا و سیاه چالهها ارایه داد. در ادامه به معرفی بیوگرافی و بهترین کتابهای استیون هاوکینگ میپردازیم. استیون هاوکینگ تاریخ نابغههای زیادی را به خود دیده است. آدمهایی که نقشی ماندنی از خودشان بهجا گذاشتهاند و تا مدتها پس از مرگشان نیز هیچکس آنها را از یاد نخواهد برد. زمانهی ما نیز از وجود چنین انسانهایی بینصیب نمانده است. در همین سالها مردی آنسوی کرهی زمین میزیست که توانست مفهوم محدودیت را تغییر دهد. استیون ویلیام هاوکینگ اگرچه سالهای بسیاری از بیماری " ALS " رنج برد و پزشکان هرگز امیدی به بهبودی یا حتی زنده ماندن او نداشتند هفتادوشش سال زندگی کرد و در طی این سالها فعالیت علمی خود را ادامه داد. استیون هاوکینگ مرزها را برای تمام کسانی که از محدودیتهای حرکتی رنج میبرند تغییر داد، او کسی است که معنی غیرممکن را عوض کرده است. استیون هاوکینگ در طول زندگی خود 15 کتاب نوشت. تعدادی از کتابهای او در ایران ترجمه شده ما در ادامه علاوه بر معرفی مختصری بر بیوگرافی استیون هاوکینگ به معرفی بهترین کتابهای این دانشمند بزرگ خواهیم پرداخت.بیوگرافی استیون هاوکینگاستیون ویلیام هاوکینگ هشتم ژانویه در آکسفورد به دنیا آمد. تولد او مصادف با سیصدمین سالروز درگذشت "گالیلهیو گالیله" منجم بزرگ ایتالیایی رنسانس بود. پدر و مادر او تحصیلکرده بودند و پدرش پزشک بود. آنها دلشان میخواست پسرشان پزشک خوبی شود اما هرگز گمان نمیکردند سالها بعد نام پسرشان بهعنوان یکی از بزرگان علم فیزیک بدرخشد. استیون یک متخصص فیزیک نظری و کیهانشناسی برجسته شد و از سال 1979 تا 2009 کرسی ریاضیات لوکاسی را در دانشگاه کمبریج در اختیار داشت.استفن هاوکینگ استیون در مدرسه چندان عملکرد فوقالعادهای نداشت اما کودکی بسیار باهوش و کنجکاو بود. او علیرغم مخالفت خانوادهاش در 17 سالگی وارد دانشگاه آکسفورد شد و تحصیلش را در رشتهی فیزیک آغاز کرد. استیون هاوکینگ در طول تحصیلات دانشگاه هم آنچنان درخشان به نظر نمیرسید تا اینکه شاگرداول دانشگاه آکسفورد شد و یکی از واجدین شرایط بورسیه برای ادامه تحصیل در دانشگاه کمبریج شناخته شد. او برای گرفتن این بورسیه مجبور بود با دیگران رقابت کند. روایت معروفی وجود دارد که میگوید او در جلسه مصاحبهای که مدیران آکسفورد برای انتخاب کسی که باید از بورسیه استفاده میکرد ترتیب داده بودند خطاب به آنان گفت: "اگر بازهم میخواهید مرا در اینجا تحملکنید، بورس را به من ندهید." به نظر میرسد مدیران آکسفورد هم تمایلی به نگهداشتن استیون در آنجا نداشتند. آنها بورسیه را به او دادند و استیون ویلیام هاوکینگ راهی کمبریج شد.در سال آخر حضور در آکسفورد بود که اولین نشانههای بیماری در استیون ظهور کرد. او نمیتوانست از پلهها درست بالا و پایین برود و در تکلم هم دچار اشکال شده بود. پزشکان پس از بررسیهای بسیار بیماری او را "اسلکروز جانبی آمیوتروفیک" تشخیص دادند و گفتند که او بهزودی بهطور کامل فلج خواهد شد و دو سال بیشتر زنده نخواهد ماند اما استیون هاوکینگ کسی نبود که به این سادگی تسلیم شود. زندگی برنامهی دیگری برای او داشت.استیون هاوکینگ و همسر اولش جین سال 1964 بود که استیون با جین وایلد آشنا شد. دختری که یک سال بعد همسرش شد. وجود جین و همینطور علاقه به دانش باعث شد استیون تسلیم نشود. او سال 1965 دکترایش در کمبریج را آغاز کرد. استیون ویلیام هاوکینگ در دوران دکترا با "دنیس شیاما" فیزیکدان معروف کارکرد، تز دکترای او ارتباط مدلهای کیهانشناسی و مکانیک کوانتومی بود.بیماری دستبردار نبود، استیون کمکم تمام تواناییهای حرکتی و ارتباطیاش را از دست میداد. تا سال 1985 او توانایی تکلمش را هم بهطور کامل ازدستداده بود اما متخصصان در سراسر دنیا بیکار ننشستند آنها صندلیهای چرخداری برای او طراحی کردند که نهتنها به او کمک میکرد حرکت کند بلکه تواناییهای جانبی دیگری هم داشت که به او اجازه میداد نامههایش را بخواند، مقالههایش را بنویسد و حتی از اسکایپ استفاده کند. معرفی بهترین کتابهای استیون هاوکینگهاوکینگ در طول زندگیاش در مجموع 15 کتاب نوشت و یا با نویسندگان دیگر همکاری کرد. چند مورد از مهمترین کتابهای استیون هاوکینگ عبارتند از:کتاب تاریخچه مختصر زمانکتاب تاریخچه مختصر زمانسال انتشار: 1988 مترجم: محمدرضا محجوبانتشارات: شرکت سهامی انتشاردر سال 1988 ، هاوکینگ با انتشار کتاب تاریخچه مختصر زمان ( A Brief History of Time ) از شهرت جهانی برخوردار شد. این کتاب کوتاه و آموزنده در مورد مکان، زمان، وجود خدا و آینده، به مرجع معتبر کیهان شناسی برای عموم مردم تبدیل شد. این اثر به سرعت به موفقیت دست یافت و برای سالهای متمادی جز پرفروشترینکتابهای استیون هاوکینگ در ساندی تایمز لندن بود. میلیونها نسخه از تاریخچه مختصر زمان به فروش رفت و تاکنون به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شده است.کتاب جهان در پوست گردوکتاب جهان در پوست گردوسال انتشار: 2001 مترجمان: محمدرضا محجوب، عبدالحسین صبوریانتشارات: شرکت سهامی انتشار، شبگیربه دلیل اینکه درک کتاب تاریخچه مختصر زمان آسان نبود، هاوکینگ در سال 2001 کتابی با عنوان جهان در پوست گردو ( The Universe in a Nutshell ) خلق کرد که توضیحات شفافتری در مورد نظریههای کیهان شناسی ارایه میداد. این کتاب نیز یکی از کتابهای استیون هاوکینگ است که به فارسی ترجمه شده است.کتاب تاریخچه مختصر زندگی منکتاب تاریخچه مختصر زندگی منسال انتشار: 2013 مترجم: احسان زیور عالمانتشارات: کتاب کوله پشتیکتاب تاریخچه مختصر زندگی من ( My Brief History ) سرگذشت زندگی استیون هاوکینگ است که در مورد داستان زندگیاش از کودکی تا زمانی است که به شهرت جهانی رسید. کتاب طرح بزرگکتاب طرح بزرگ اثر استفن هاوکینگسال انتشار: 2010 مترجمان: ابوالفضل حقیری، حسین صداقت، امیر امیرآبادیانتشارات: موسسه انتشاراتی فلسفهکتاب طرح بزرگ ( The Grand Design ) در سال 2010 در رد این عقیده که خدا جهان را آفریده است، توسط هاوکینگ نوشته شد. هاوکینگ قبلا معتقد بود که اعتقاد به خالق با نظریههای علمی مدرن تناقض دارد. او در این اثر اثبات کرد که بیگ بنگ (انفجار بزرگ) نتیجه قوانین فیزیک است، نه چیز دیگر. هاوکینگ گفت:از آنجا که قانونی مانند جاذبه زمین وجود دارد، جهان توان ایجاد خود از هیچ چیز را دارد و خواهد داشت. همانطور که جهان وجود دارد، ما نیز وجود داریم.کلام آخراستیون هاوکینگ در کنار اینکه یکی از بزرگترین دانشمندان قرن محسوب میشد او یک الگو برای همه افرادی که معلولیت را دلیلی بر محدودیت میدانند، به شمار میرود. کتابهای استیون هاوکینگ به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است و اغلب در پیرامون فضا، فیزیک، پیدایش جهان و فلسفه و اثبات و یا رد وجود خداوند است. نظر شما درباره کتابهای استیون هاوکینگ چیست؟ شما کدام کتاب این دانشمند را خواندهاید؟ نظرات خود را با من و سایر همراهان این صفحه درمیان بگذارید. پرفروشترین کتابهای چاپی نسخه چاپی پرفروشترین آثار نویسندگان برجسته ایران و جهان را میتوانید از طریق لینک زیر خریداری کنید مشاهده کتابها |
آیا مصرف بیش از حد آب برای بدن انسان ضرر دارد؟ مصرف زیاد آب باعث هیپوناترمی میشودهیپوناترمی کاهش سطح سدیم زیر 135 میلی گرم در لیتر سرم خون است. این به دلیل نوشیدن بیش از حد آب اتفاق میافتد. سدیم نمکی مهم است که به سیگنالینگ سلول و عملکردهای مختلف دیگر در بدن کمک میکند. بنابراین، هنگامی که سطح سدیم سرم شما کاهش مییابد، احساس حالت تهوع، بی حالی، خستگی یا سردرد خواهید داشت. در موارد شدید، ممکن است منجر به مرگ شود.مصرف زیاد آب باعث تورم سلولها میشودهنگامی که سطح سدیم در بدن شما کاهش مییابد آب از طریق غده سلولی نیمه نفوذ پذیر به سلول وارد میشود. این منجر به تورم سلولها میشود. تورم سلولهای بدن (از جمله مغز) باعث آسیب جدی به بافتهای عضلانی، اندامها و مغز میشود.مصرف زیاد آب ممکن است باعث اسهال شودکمبود آب ممکن است منجر به اسهال شدید و تعریق طولانی مدت شود. به دلیل هیپوکالمی یا کاهش یونهای پتاسیم ایجاد میشود. تعادل بین یونهای پتاسیم داخل سلول و خارج سلولی هنگام نوشیدن بیش از حد آب مختل میشود. در حقیقت تنها یک درصد تغییر در توزیع یون پتاسیم میتواند منجر به تغییر چشمگیر 50 % در غلظت یون پتاسیم پلاسما شود.مصرف زیاد آب بر مغز ت ثیر میگذاردهیپوناترمی یا سدیم کم در خون میتواند باعث تورم مغز شود. این به نوبه خود منجر به ناتوانی گفتاری، گمراهی، بی ثباتی در راه رفتن، روان پریشی و حتی مرگ میشود.مصرف زیاد آب موجب سنگین کردن کلیه هاکمبود آب ممکن است باعث آسیب حاد کلیه ( AKI ) شود. مصرف زیاد آب همچنین باعث کاهش سطح آرژنین وازوپرسین در پلاسما میشود که به حفظ عملکرد کلیه کمک میکند. مصرف بیش از حد آب میتواند کلیهها را تحت فشار قرار دهد تا به طور مداوم فعالیت کنند. کلیههای شما میتوانند در هر ساعت حدود یک لیتر مایعات از بدن فیلتر کنند. فراتر از آن، آنها برای حفظ هموستاز نیاز به تلاش بیشتری دارند. |
زمین بدن دوم ما ای زمین دوست داشتنی من ، دوستت دارم و تا جان در بدن دارم به تو آزار نمیرسانم و تو را پاک نگه میدارم. امیدوارم همهی مردم جهان هم به این نتیجه برسند که زمین مانند بدن انسان است که اگر یکی از اعضا درست کار نکنند کار کل بدن مختل میشود. پس بیایید دست در دست هم دهیم و زمین خود را آباد و سرحال نگه داریم . دوستدار زمین مایده طاهری #پیک زمین#پیک - زمین #ویرگول#من - محیط - بانم |
طول روز در 700 میلیون سال پیش Torreites صدف هایی مانند گلدانهای چوبی بلند و با لبه هایی شبیهی پنجه خرس به نظر میرسند. صدفهای باستانی دارای دو پوسته یا دریچه بودند که مانند یک صدف نامتقارن در یک لولا قرار داشتند و در صخرههای متراکم و گرم اقیانوسها رشد میکردند. این نمونه صدف از خشکیهای کوههای عمان به دست آمده است. آنها در همان واقعهای که 66 میلیون سال پیش دایناسورهای غیر پرنده را کشت ، ناپدید شدند.منبع: AGU براساس یک مطالعه جدید بر روی فسیلها در اواخر کرتاسه ، زمین در پایان دوره دایناسورها ، سریعتر از آنچه امروز میچرخد ، میچرخیده است یعنی در سال ، 372 بار به دور خودش میچرخیده است در حالیکه امروزه در سال فقط 365 بار به دور خودش میچرخد. و یک شبانه روز فقط 23 ٫ 5 ساعت طول میکشیده است.مدار زمین در اطراف خورشید تغییر نمیکند و همان اندازه است. اما تعداد روزهای سال ، با گذشت زمان کوتاه میشود زیرا روزها طولانیتر شدهاند. طول روز به طور مداوم در حال بلند شدن است زیرا اصطکاک از جزر و مد اقیانوس ، ناشی از گرانش ماه ، چرخش زمین را کند میکند.به همین دلیل که چرخش زمین کند میشود ، ماه از زمین دورتر میشود. ماه در هر ماه 3 ٫ 82 سانتی متر ( 1 ٫ 5 اینچ) از زمین دورتر میشود. اندازه گیری دقیق لیزر از فاصلهی ماه تا کره زمین ، این فاصله فزاینده را نشان داده است زیرا برنامه آپولو انعکاس دهندههای مفیدی را روی سطح ماه برای محاسبه قرار داده است.اما دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که ماه در طول تاریخ گذشتهی خود نمیتوانست با این سرعت از زمین فاصله بگیرد ، زیرا در این صورت ماه در 1 ٫ 4 میلیارد سال پیش باید متصل به زمین بوده باشد. دانشمندان از شواهد دیگر میدانند که ماه در اثر برخورد شدید در اوایل تاریخ زمین ، یعنی بیش از 4 ٫ 5 میلیارد سال پیش ، با ما فاصله بسیار طولانیتری داشته است. بنابراین میزان عقب نشینی ماه با گذشت زمان تغییر کرده است و اطلاعاتی از گذشته مانند یک سال در زندگی یک صدف باستانی به محققان کمک میکند تا آن تاریخ و الگوی شکل گیری ماه را بازسازی کنند.مطالعه جدید از لیزرها برای نمونه برداری از برشهای دقیقهای استفاده کرده و حلقههای رشد را دقیقتر از محققان انسانی با میکروسکوپ محاسبه میکند.حلقههای رشد به محققان اجازه میدهد تعداد روزها را در یک سال مشخص کنند و طول روز را در 70 میلیون سال پیش دقیقتر محاسبه کنند. اندازه گیری جدید مدل هایی از نحوه تشکیل ماه در 4 ٫ 5 میلیارد سال پیش و رقص گرانشی زمین و ماه را مشخص میکند.تجزیه و تحلیل شیمیایی پوسته صدف نشان میدهد که دمای اقیانوس در اواخر کرتاسه از آنچه قبلا پیش بینی شده بود گرمتر بوده و در تابستان به 40 درجه سانتیگراد ( 104 درجه فارنهایت) و در زمستان به بیش از 30 درجه سانتیگراد ( 86 درجه فارنهایت) میرسیده است. |
تفاوت رنگها در باتریهای اوربیتال باتریهای اوربیتال از محصولات شرکت سپاهان باتری میباشد که در رنگهای گوناگونی عرضه میشود. باتری اوربیتال قرمز، نقرهای و طلایی از این رنگها هستند که هر کدام خصوصیات مخصوص به خود را دارند. در این مقاله میخواهیم کمی در مورد این رنگها با هم صحبت کنیم و تفاوتهای آنها را بیان کنیم.باتری اوربیتالباتری اوربیتالاوربیتال یکی از برندهای معروف شرکت سپاهان باتری است که طرفدارن بسیاری پیدا کرده است. قیمت مناسب و کیفیت بالای این باتریها باعث شده تا به یک گزینه مناسب برای خریداران ایرانی بدل شود. این باتریها توانستهاند در رویارویی با باتریهای برند خارجی پیروزمندانه عمل کنند.باتری اوربیتال قرمزباتری اوربیتال قرمز همان باتری معمولی وان است که بسیار پرطرفدار بوده و حتما اسم آن را به وفور شنیدهاید. این باتری سالها است که تولید میشود و کیفیت آن بسیار بالاست. این باتری با لیبل قرمز رنگ قابل مشاهده است.باتری اوربیتال نقره ایاین باتری که به عنوان باتری سیلور نیز شناخته میشودبهبود یافته باتری وان معمولی است. این باتری یکی از بهترین باتریهای سپاهان باتری است که در مقایسه با باتری قرمز یک سر و گردن بالاتر است. در ساخت صفحات این باتری از آلیاژ نقره استفاده شده است.باتری اوربیتال طلاییباتری اوربیتال طلایی یک باتری اتمی قدرتمند میباشد و در دسته باتریهای خشک قرار دارد. این باتری دارای طول عمر بالا و توان استارت زیاد است. این باتری دارای چشمی الکترونیک است و در آن از قطعات الکترونیکی بهره گرفته شده است. این باتری به نامهای دیگری از قبیل باتری اوربیتال گلدن، وان گلدن یا گلدن طلایی نیز شناخته میشود.سپاهان باتریمحموعه سپاهان باتری در اصفهان تاسیس شده است. این مجموعه در زمینه تولید باتری در حال فعالیت است. ظرفیت تولیدی این مجموعه بالغ بر 5 میلیون باتری در سال است. این مجموعه توانسته به طور مستقیم دو هزار فرصت شغلی را در شهر اصفهان ایجاد کند. این مجموعه با داشتن دستگاههای به روز و نیروهای متخصص توانسته باتریهای سیلد و غیر سیلد با کیفیت را تولید و روانه بازار کند. |
آیا'قیچی ژنتیکی' میتواند نویدبخش درمان همه بیماریها باشد؟ آکادمی علوم سلطنتی سوید روز چهارشنبه 16 مهر ( 7 اکتبر) امانویل شارپنتیر، دانشمند فرانسوی و جنیفر دودنا، دانشمند آمریکایی دو خالق قیچی ژنتیکی را برنده جایزه نوبل شیمی 2020 معرفی کرد.این دو با بررسی سیستم ایمنی باکتری استرپتوکوک، قیچی ژنتیکی را که یک ابزار مولکولی است کشف کردند . از این قیچی میتوان برای برشهای دقیق در ژنوم استفاده کرد. به این ترتیب بازنویسی کد زندگی را امکان پذیر کردند.به گفته هی ت داوران قیچی ژنتیکی "ت ثیری انقلابی در علوم زیستی داشته، به درمانهای جدید بیماری سرطان کمک کرده و ممکن است رویای درمان بیماریهای ارثی را به واقعیت تبدیل کند."نوبل شیمی 2020 برندگان نوبل شیمی 2020 از راست: جنیفردودنا، امانویل شارپنتیرامانویل شارپنتیر سال 1968 در فرانسه به دنیا آمد. او دکترای خود را از موسسه پاستور در پاریس گرفت . بعد از آن در موسسات علمی مختلف در آمریکا، اتریش، سوید و آلمان و همینطور کشور زادگاهش فرانسه کار کرد.جنیفر دودنا در 1964 در آمریکا به دنیا آمد اما بخش عمده کودکی خود را در هاوایی گذراند. او دکترای خود را از دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد گرفت.شارپنتیتر در سال 2011 تحقیقات خود را به چاپ رساند.وی همکاری با پروفسور دودنا از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی را آغاز کرد.این دو در کنار هم قیچی ژنتیکی باکتری را در یک لوله آزمایشگاهی بازآفرینی کردند. آنها علاوه بر این ساختار مولکولی قیچی راهم ساده کردند تا استفاده از آنآسانتر شود.دی ان ایدی ان ای( DNA )یک ساختار دو رشتهای متشکل از 4 نوع نوکلیوتید است. این نوکلیوتیدها عبارتند از ( A ) آدنین، ( G ) گوانین، ( C ) سیتوزین و تیمین ( T ). ساختار شیمیایی DNA به صورت پیوند مشخصی از دو دنباله خطی از این 4 نوکلیوتید میباشد. که این اتصالها فقط به صورت ( A - T ) , ( T - A ) , ( C - G ) , ( G - C ) وجود دارند.اما سوال اینجاست که ژن چیست؟ ژن واحد پایه فیزیکی و عملکردی وراثت است. ژنها از DNA ساخته شدهاند. هر فرد دارای دو نسخه از هر ژن است، که هر کدام را از یکی از والدین به ارث برده است. انتقال بیماری از والدین و یا جهش ژنها مهمترین عامل در بروز اختلالات و بیماریهای ژنتیکی هستند. جهشدر ژنها ممکن است تصادفی باشد و یا براثر قرار گرفتن در معرض نوعی از محیط زیستی. بیماریهای ژنتیکی اغلب از همان بدو تولد بروز پیدا میکنندقیچی ژنتیکی یا فناوری کریسپر، روشی است که از آن برای بریدن و جدا کردن یک ژن معیوب استفاده میشود.ساختار قیچی ژنتیکیقیچیژنتیکی در شکل طبیعی خود میتواند دیانای را از ویروسها تشخیص دهند. اما شارپنتیر و دودنا ثابت کردند میتوان به آنها دوباره طوری برنامه داد تا در هر کدام از مولکولها دیانای موجود در یک منطقه مشخص برش ایجاد کنند. یافتههای این دو دانشمند سال 2012 منتشر و به یکی از مقالات برجسته سال تبدیل شد.کشف غیرمنتظره فناوری ایجاد برش در دیانای امکان بازنویسی "کد زندگی" را فراهم کرد.از زمان کشف قیچی ژنتیکی کریسپر - کاس 9 توسط این دو دانشمند، استفاده از آن به سرعت گسترش یافته است. این روش به بسیاری از کشفهای مهم در تحقیقات پایه کمک کرده است. در علم پزشکی هم آزمایشهای بالینی روی روشهای جدید درمان سرطان به واسطه استفاده از این روش پیشرفت قابل ملاحظهای داشتهاند.این تکنولوژی علاوه بر این احتمالا در بهبود و حتی علاج بیماریهای موروثی درمان بیماریهای عصبی و نیز سرطان و بیماریهای عفونی و بیماریهای خودایمنی هم تاثیرگذار خواهد بود. در حال حاضر تحقیقات در رابطه با قابلیت استفاده از این روش در درمان کم خونی داسی شکل در جریان است. این بیماری یک اختلال خونی است که میلیونها نفر در سراسر دنیا به آن مبتلا هستند.وبسایت تکنولوژیست مگآچگوین رییس انجمن شیمی آمریکا میگوید شناخت شیمی نهفته در چیزها، امکان کنترل زیستشناسی و همچنین درک تفاوت کارکرد ژنها را به ما میدهد. شارپنتیه و دودنا قطعا هستهی این کشف بودند. بااینحال، دانشمند سومی بهنام فنگ ژنگ، بیوشیمیدان آمریکایی چینی از دانشگاه هاروارد نیز مدعی شده که اعتبار اصلی برای پژوهش روی اکتشاف و بهکارگیری کریسپر متعلق به او است. این اختلاف حقوقی بر سر ثبت حق اختراع هماکنون درجریان است اما کمیته نوبل بدون اشاره به فنگ، منحصرا بر شارپنتیه و دودنا تمرکز کرد. این دو دانشمند درطول 5 سال گذشته نیز برندهی جوایز دیگری شدهاند.حضور موفق زنان در عرصه علمبیش از 100 سال است جایزه نوبل به دانشمندان برجسته جهان اعطا میشود ولی برای اولین بار 2 زن با هم شایسته این جایزه با ارزش یعنی نوبل شیمی 2020 شدند.پروفسور شارپنتیردر رابطه با احساس خود به عنوان اولین زنی که به طور مشترک با دانشمند زنی دیگر جایزه نوبل شیمی را برده، گفت:" امیدوارم این پیامی مثبت برای دختران جوانی باشد که میخواهند مسیر علم را پیش بگیرند . و به آنها ثابت کند که زنان هم میتوانند با فعالیتها تحقیقاتی خود در عرصه علم تاثیرگذار باشند." دودنا نیز که در کنفرانسی خبری صحبت میکرد، پژواک اندیشهی همکارش شد. او گفت "من خوشحالم اگر بتوانم الهامبخش نسل بعدی باشم."آزمایشی ناموفق!یک سال بعد از انتشار ویدیویی توسط هی جیانکوی، پژوهشگر و دانشمند چینی که اعلام کرده بود ژن دو کودک دوقلو را برای مصونیت در مقابل ویروس " HIV " دستکاری کرده است. دادگاه شهر شنژن چین وی را به سه سال زندان و پرداخت 430 هزار دلار جریمه محکوم کرد.به گزارش شبکه تلویزونی سیانان، تحقیقات نشان میدهد که کودک سومی نیز با ژنهای دستکاری شده توسط آقای جیانکوی وجود دارد که هنوز متولد نشده است.همه این نوزادان در مرحله لقاح مصنوعی دستکاری ژنتیک شدهاند.دستکاری در ژنهای انسان موضوعی است که سالهاست در محافل علمی مطرح است، اما هنوز مشخص نیست که تبعات آن چیست.خصوصا اینکه نسلهای بعدی نیز حامل ژنهای دستکاری شده خواهند بود.این گزارش میافزاید: دو همکار وی نیز به زندان و پرداخت جریمه محکوم شدهاند اما حکم آنها سبکتر است.آقای جیانکوی میگوید پدر این نوزادان حامی ویروس " HIV " بوده و به رغم اینکه میدانسته که اقدامش جنجالی خواهد بود، تصمیم گرفت ژنهای نوزادان را دستکاری کند.اما دادگاه شهر شنژن اعلام کرد که هدف جیانکوی در واقع کسب شهرت بوده و در مواردی جعل سند کرده است.دانشمندان هشدار دادهاند ژنی که این دانشمند دستکاری کرده است، از عمر نوزادان متولد شده به صورت چشمگیری میکاهد . تبعات دیگر این اقدام، بویژه در زمینه احتمال جهشهای ژنتیک، هنوز نامشخص است.هه جیانکویی و حرف آخر .این دستکاریها اصلا خبر جدیدی نیست. همین حالا نیز تعدادی افراد دستکاری شده ژنتیکی دارند میان ما قدم میزنند.به نظر میرسد که بشریت یک خط قرمز مهم را رد کرده است .تولد نوزادانی با دستکاری ژنتیکی هم از جهتی خوب هست چون میتوان مانع بیماریهای لاعلاج شد و زندگی خوب و راحتی برای آن دسته از افراد ساخت که از این بیماریها رنج میبرند . اما ممکن است برای آیندهی بشریت یک تهدید بزرگ باشد در حال حاضر کسی برای این سوال جوابی ندارد . آیا این تکنولوژیها باعث نابودی بشر خواهد شد یا آرامش و صلح.منبع : تکنولوژیست مگ بچهها من کوچیک همگی شما سعیدیگانه بنیانگذار وبسایت تکنولوژیست مگ هستم و اینم عکسمه.امیدوارم که تونسته باشم گرهی از کارتون باز کنم .اگه ممکنه چند دقیقه بیشتر وقت عزیزتونو دراختیارم بزارید. یه کمک خیلی کوچیک میخواستم ازتونمن تازه وبسایتمو راه انداختم و نیاز به حمایت دارم.اما جنس حمایتی که میتونید از من بکنید مالی و . نیست.حمایت معنویه بیشتر.کمکی که میتونید بهم بکنید سادست و کلا 5 دقیقه بیشتر وقتتونو نمیگیرهتنها کافیه جمله زیر روتکنولوژیست مگتوی گوگل سرچ کنید و وارد وبسایت بشین و هر مقاله ایی که دوست داشتین رو مطالعه کنید.همین.از میان شما عزیزان دوستان خوبی تا الان پیدا کردم و باعث افتخاره به همین دلیل فکر کردم از شما بخوام که کمکم کنید چون شاید به نوعی روم رو زمین نمیندازید.اگه لطف کردین وخواستین حمایت کنید مراحل میشه:رفتن به گوگلجستجویجمله "تکنولوژیست مگ"ورود به سایت تکنولوژیست مگباز کردن چند مقاله و مطالعشوندادن امتیاز و نوشتن نظر برامون زیر مطالبمعرفی ما به دوستانتون (اگه حس کردین که کیفیت داریم)از لطفتون ممنونم. |
باتری به باتری کردن خودرو اطلاعات کامل درباره باتری به باتری کردنحتما شما اصطلاح باتری به باتری کردن را شنیدهاید. قبل ار آموزش این کار بایستی بدانیم به چع علت باتری ماشین دچار مشکل میشود و ما چرا راه حل باتری به باتری کردن را نیاز داریم.پس در این مقاله صفر تا صد باتری به باتری کردن خودرو را برای شما توضیح خواهیم داد.این اتفاقست ممکن برای هر کسی بیفتد پس اصلا مشکل خاصی نیست و فقط باید خونسردی خود را حفظ کنید.دلایل نیاز به باتری به باتری کردن خودرو:باتری خودرو از کار افتاده است یا به اصطلاح باتری خالی کرده است دلایل زیادی میتواند وجود داشته باشد:روشن گذاشتن چراغهای خودرواستارت نزدن طولانیمدت ماشینگذاشتن ماشین در دمای زیر صفرروشن گذاشتن چراغهای داخل ماشین در حالی که ماشین خاموش استمفهوم باتری به باتری کردن خودروشما نیاز دارید که برای تعمیر باتری، خودرویی که باتری خالی دارد را به هر طریق روشن کنید.برای اینکه باتری خوابیده، مرده یا خالی شده را شارژ کنید باید دو باتری خودرو را به هم وصل کنید تا باتری مرده را شارژ شود.به این کار باتری به باتری کردن ماشین گفته میشود که نحوه انجام این کار را در ادامه توضیح خواهیم داد.پیش نیازهای باتری به باتری کردن خودرو:قبل از اینکه باتری به باتری کردن ماشین را شروع کنید نیاز است اقدامات زیر را انجام دهید:ظاهر فیزیکی باتری خودرو خود را چک کنید.باتری نباید ترک خورده باشد.اسید باتری نباید نشت کرده باشد.اگر باتری نشت کرده است سعی کنید استارت نزنید.وسایل مورد نیاز برای باتری به باتری کردن خودرو:سید باتری نباید نشت کرده باشد.اگر باتری نشت کرده است سعی کنید استارت نزنید.نکات ایمنی برای باتری به باتری کردن خودرو:درست است که این روش ساده است اما در صورتی که نکات ایمنی را رعایت نکنید، دچار آسیب و مشکلاتی خواهید شد.پس لطفا به این موارد توجه کنید.حفظ آرامش در همه شرایطی که برای خودرو مشکلی بوجود میآید ضروری است.دقت کنیدکدام سمت باتری سالم را به کدام سمت باتری خراب متصل میکنید. در صورت اشتباه امکان خرابی خودروها، جرقه و یا حتی انفجار وجود دارد.از دستکش و عینک استفاده کنید.در کمال خونسردی این کار را انجام دهید.اگر به این روش تسلط ندارید یا برایتان مشکل است از کسی کمک بگیرید.بعد از باتری به باتری کردن اگر مقصد نزدیک است، راه طولانیتری را انتخاب کنید. 15 الی 20 دقیقه بعد از ر وشن شدن خودرو به رانندگی ادامه دهید.تشخیص قطبهای باتری خودروهر باتری دارای دو قطب مثبت و منفی است.به طور عموم بر روی قطب مثبت علامت + و بر روی قطب منفی علامت نوشته شده است.اگر این علایم موجود نبود از روی کابلهایی که به باتری متصل است این علایم قابل تشخیص هستند.کابل مشکی نشان دهنده قطب منفی و کابل قرمز نشانگر قطب مثبت است.مراحل باتری به باتری کردن خودرو:قبل از شروع به کار:ماشینی که باتری سالمی دارد را کنار ماشینی که باتری خرابی دارد نزدیک کنید اما به یکدیگر نچسبانید.بهترین حالت این است که ماشینها را روبروی یکدیگر باشند. مطمین شوید که فاصله باتریها به اندازهی کابل متصل باشد . فاصله مناسب 45 سانتی متر است.که باتریها را به یکدیگر نزدیک کنید.تمام متعلقات برقی خودرو مثل فن، بخاری، رادیو ضبط صوت و هر تجهیزات دیگری را خاموش کنید.سوییچ خودرو در حالت خاموش باشد و ماشینها را به حالت ترمز پارکینگ تنظیم شده باشند.هنگام انجام کار:هر کابل دارای گیرهای قرمز و مشکی است. توجه داشته باشید دو سر قرمز و مشکی کابل با یکدیگر تماسی برقرار نکنند.کاپوت هر دو ماشین را بالا بزنید. باتری و ترمینالهای آن را پیدا کنید. ترمینالها معمولا به رنگ قرمز یا مشکی هستند و در بالای آنها علامت منفی و مثبت قرار دارد. از پیدا کردن صحیح آنها مطمین شوید.گیره کابل قرمز را به ترمینال مثبت باتری دارای مشکل وصل کنید.گیره مثبت دیگر کابل قرمز را به ترمینال مثبت باتری سالم متصل کنید.حال به همین روش گیره کابل مشکی را به ترمینال منفی متصل کنید.گیره کابل مشکی را به باتری خراب متصل نکنید. آن را به قسمت فلزی رنگ نشده متصل کنید. بهتراست این قسمت فلزی رنگ نشده پیچ یا مهره باشد.بعد از انجام کار:موتور ماشین سالم را روشن کنید و یک الی دو دقیقه صبرکنید و سعی کنید ماشین باتری خراب را روشن کنید.پس از چند لحظه خودرو با باتری خراب را استارت بزنید. حداکثر 5 تا 7 ثانیه استارت بزنید و بین هر بار 15 تا 20 ثانیه صبر کنید تا استارتر موتور بیش از حد گرمنشود.بعضی اوقات ممکن است موتور ماشین کمی کار کند. پس از شروع کار هر دو خودرو را برای چند دقیقه درحالت کار بگذارید.برای قطع ارتباط کابلها ابتدا از گیرههای مشکی شروع کنید واجازه ندهید که آنها با یکدیگر تماس داشته باشند.مراحل جدا کردن کابلها برعکس مراحل وصل کردن آنها انجام دهید.بعد ازباتری به باتری کردن خودرو چه اتفاقی میافتد؟اگر ماشین روشن شد .بسیار عالی! شما موفق شدید اگر از روشن کردن خودرو مدت زمانی میگذرد، احتمالا باتری سالم و تنها دشارژ شده که در این صورت اگر مسافتی در حدود نیم ساعت را با خودرو طی کنیم باتری شارژ میشود.اگر ماشین روشن نشد .اگر ماشین روشن نشد، کمی صبر کنید و خودروی سالم را استارت بزنید.بعد از دو دقیقه و بدون خارج کردن کابلها، به خودروی دشارژ شده استارت بزنید.اگر باز هم روشن نشد، احتمالا سیم کشی و یا آلترناتور خودرو ایراد دارد.مدت زمان استفاده ار باتری به باتری کردن خودرومهم نیست دلیل استفاده از این روش چیست.باتری قدیمی استاستارتر قدیمی استپمپ سوخت یا آلترناتور بد کار میکنندتمام شب چراغهای ماشین را روشن گذاشته ایدا درماشین را محکم نبستهاید و ..اگر مجبور شدید 3 بار درهفته از اتصال باتری به باتری استفاده کنید وقت آن است که باتری را تعویض کنید.حتی یک باتری خیلی خوب هم در صورت سه بار اتصال خراب میشود. این اتصال مانند شوکی برای ماشین است.بنابراین شوکی برای باتری محسوب شده و اگر بیش از 3 بار درهفته این امر را انجام دادید باید فکر تعویض باتری باشید.مت کار ارایه دهنده انواع خدمات آنلاین خودرو در محل است که خدمت تعویض باتری خودرو را انجام میدهد. سفارش خود را از طریق صفحه اصلی سایت ثبت کنید.وبسایت مت کار: matcar . ca به اینستاگرام ما سر بزنید ، مطالب جالبی در انتظار شما است |
بطلان یک نظریه نظریه خورشید مرکزی در مقابل نظریهی زمین مرکزی در قرون وسطی توسط ستاره شناسی به نام "نیکولاس کوپرنیک" ابداع گردید اما این نظریه توسط "یوهانس کپلر" یک قرن بعد توضیح و تشریح یافت.علت این بود که اولا نیکولاس کوپرنیک در زمانی این نظریه را مطرح کرد که دوره حاکمیت کلیسا در اروپا بود و میترسید در صورت اشاعه این نظریه مرتد شناخته شود و ثانیا یقین صد در صد را نسبت به درستی این نظریه نداشت . اما یک قرن بعد که اروپا وارد دوره جدیدی به نام "رنسانس" شده بود و از حاکمیت کلیسا در علم و نوآوریهای علمی کاسته شده بود ، یوهانس کپلر آلمانی نظریهی "خورشیدمرکزی" کوپرنیک را توضیح و تشریح داد.هرچند تحقیقات "ادوین هابل" در سال 1920 باعث شد که نظریه خورشید مرکزی کوپرنیک و کپلر دیگر آن قداست و اقبال علمی را نداشته باشد ، اما همچنان این نظریه در دنیا طرفدارانی دارد.نکته قابل توجه در این مقاله که ستون فقرات این تفسیر را شامل میشود این است که بر اساس آیه 38 سوره یاسین ، قطعا خورشید مرکز عالم نیست . زیرا یکی از نشانههای مرکزیت، ثبات و استواری است.بر طبق کلام وحی که در قرآن مجید کتاب ما مسلمانها تبلوریافته است و چهارده قرن قبل بر پیامبرگرامی اسلام(صل الله علیه و آله و سلم )نازل شد ، خورشید نمیتواند مرکز عالم باشد زیرا شرط اصلی مرکزیت که همان ثبات ، عدم تحرک و استواری در موضع است ، را ندارد و به سوی قرارگاه خود در حرکت است .لذا ، نمیتواند شرایط لازم برای مرکزیت عالم را داشته باشد." برای مطالعهی بیشتر به آدرس سایت اینجانب به نشانی (تفسیرطاهر) مراجعه نمایید." |
چرا تغییر کردن اینقدر سخته؟ (قسمت اول) ده سالی هست که در حوزه مغز و دانش علوم اعصاب تحقیق و کار میکنم، کلا علاقه اصلی من سالها به این جعبه 6 تا 9 کیلویی بالای بدنمونه که توی خودش 120 میلیارد سلول عصبی داره که هر سلول با میلیونها سلول دیگه در ارتباطه، تصور کنید چه شبکه پیچیدهای میشه .. تصور کردین؟؟؟ یک شبکه به این پیچیدگی رو ترکیب کنید با هورمون هایی که توش این برو اون بر میرن، از دپامین و سرتونین و اپی نفرین و گابا و ملاتونین و نورواپی نفرین و استیل کولین و .. یک سیم کشی بی نهایت پیچیده که هورمون هم داره، وااای کار سختتر شد، پیچیدهتر شد!!! وقتی میگم سیم کشی دقیقا سیم کشیه، دقیقا اصطلاح wiring براش به کار میره، و کسی که سیمهاش قاطی کنه، دقیقا سیمهاش قاطی کرده!!! راستی تا یادم نرفته، این سیمها برق هم دارن!! بله برق دارن، 120 میلیارد سلول عصبی برق دار!!! گرچه ولتاژ خیلی پایین ولی برق دارن و راه ارتباطی دو تا سلول عصبی شامل برق هست و هورمون!!! امیدوارم تا الان با این توضیحاتی که گفتم پی برده باشید که چقدر کار با این شبکه پیچیده میتونه سخت باشه و دست زدن به این سیستم پیچیده چقدر میتونه مشکل باشه و البته کار هر کسی هم نیست!!! مثل اینکه بندازنتون وسط یک جنگل پر از سیم که معلوم نیست سر کدوم سیم به کدوم وصله و بعد بگن یه کاری کن این سیستم صبحها زود از خواب بیدار شه، کاری کن روزی 8 ساعت درس بخونه .. به این راحتیها نیست، قصه داره!!! الان دم صبحه و من حوصله نوشتن بیشتر ندارم، چرا؟؟ چون سیمها و هورمونهای توی مغز دارن یه چیزهایی میگن، یه چیزهایی مثل اینکه بابا جان تو این دم صبحی برو یه چیزی بخور، برو یه کار دیگه بکن، هوا خوبه برو راه برو، میبینید، این سیمها و هورمونها نمیزارن من ادامه بدم به نوشتن، شاید البته کار درست این باشه که بشینم بنویسم اما نمیزارن، در قسمتهای بعد اگر با من همراه باشید بهتون چیزهایی در مورد مغز یاد میدم که مختون سوت بکشه . به عنوان این مطلب یه (قسمت اول) اضافه کردم که یادم بمونه بعدا راجع به تغییر کردن باهاتون حرف بزنم .. راستی یک سالی هست مدیر تیم تحقیقاتی "فرکانسیک" هستم که در زمینه دانشهای مرتبط با مغز کار میکنه، به وب سایتش سر بزنید، بدتون نمیاد، البته امیدوارم!!! ..فدا مدای همگی .. |
خرافه تکامل جانداران را باور نکنید(تنها در فضا) نظریه تکامل سعی دارد اینگونه القاء نماید که آنچه که در گذشته حیات روی داده است، صرفا اموری تصادفی بوده است. اما زمانی که آنقدر در گذشته به سمت عقب برگردیم که به اولین موجود زنده (یک تک سلولی) در روی سیاره زمین برسیم و از نظریه تکامل نحوه ایجاد آن موجود را بپرسیم، دیگر این نظریه کارایی خودش را از دست میدهد. یعنی اولین موجود زنده نمیتواند از یک موجود زنده دیگر ایجاد شده باشد! قبل از این موجود زنده یک دنیای بی جان بوده است. نظریه تکامل اینجا سکوت میکند.اما تکامل گرایان برای حل این مشکل بزرگ دست به دامان نظریههای دیگر که در مورد منشاء حیات هستند میشوند. دو نظریه اصلی در این خصوص وجود دارد: 1 - بی جان زایی، و 2 - کیهان زاییبه طور خلاصه بی جان زایی میگوید، حیات در اثر واکنشهای شیمیایی تصادفی پدیدار شده است. این نظریه میگوید در ابتدا این واکنشها باعث ایجاد برخی از اسیدها آمینه شدهاند. سپس از این اسیدهای آمینه انواعی از پروتیینها شکل گرفتهاند و از این پروتیینها طی روندی تصادفی اشکال ساده حیات ایجاد شدهاند. 2 - کیهان زایی میگوید اولین سلول زنده توسط شهاب سنگها از جایی در فضا به کره زمین آورده شده است و در زمین تکثیر پیدا کرده است و منشاء حیات گونههای مختلف جانداران در زمین شده است.به زعم تکامل گرایان چه حیات طی واکنشهای شیمایی در کره زمین ایجاد شده باشد و چه اینکه از فضا آمده باشد، آنچه که تغییر نمیکند تصادفی بودن منشاء حیات است.طبق نظر تکامل گرایان ایجاد حیات در کره زمین امری کاملا تصادفی است، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که حیات در مکانهای زیاد دیگری فضا نیز میتواند به صورت تصادفی ایجاد شود. اینجا بود که چشمها از زمین به سمت فضای بیکران دوخته شد! فضای قابل مشاهده برای انسان توسط ابزارهای موجود، شامل دویست میلیارد کهکشان است (برخی گزارشها حتی تا دو هزار میلیارد کهکشان را نیز بیان میکنند). تخمین زده شده است، کهکشان راه شیری که کره زمین نیز در آن جای دارد، بین 100 میلیارد تا 400 میلیارد سیاره داشته باشد. اگر نظریه تکامل را باور کنیم و حیات در روی زمین را حاصل تصادف بدانیم، بدیهی است که انتظار داشته باشید صدها هزار سیاره دیگر مانند زمین (آنهم فقط در کهکشان راه شیری) بستری مناسب برای حیات بوده باشند، و باز هم دور از انتظار نیست که در آنها تمدنهایی از موجودات هوشمند شکل گرفته باشد که برخی پیشرفتهتر از ما و برخی عقبتر از ما باشند. در این صورت حداقل دهها هزار تمدن پیشرفتهتر از ما فقط در کهکشان راه شیری میبایست وجود داشته باشد و آن تمدنها حداقل مانند ما از طریق امواج رادیویی میتوانستند با یکدیگر و البته با ما ارتباط داشته باشند. بر اساس همین فرض منطقی دهها سال است که تلسکوپهای رادیویی در نقاط مختلف دنیا در حال "گوش دادن به فضا" هستند. امواج رادیویی میتوانند فضای بیکران را در فواصل میلیونها سال نوری در نوردند و پیام تمدنهای مختلف را نه تنها در کهکشان راه نوری بلکه در هر یک از صدها میلیارد کهکشان دیگر منتقل کنند. در این صورت میبایست میلیونها تمدن فضایی وجود میداشت و ما در زمین از میان صدها میلیون پیام رادیویی آنها چند تایی را انتخاب میکردیم، نه اینکه دهها سال با انواع تلسکوپهای رادیویی آسمان را مورد کاوش قرار دهیم و هیچ چیزی نیابیم!!لینک همه قسمتهای این مطلب 1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22 |
بحران کرونا، آزمون علم مدرن از مهمترین مسایلی که امروزه "جامعه علمی" با آن روبرو است میتوان به بحران غذا برای جمعیت رو به رشد، بحران زیست محیطی، انرژی پاک و کنترل بیماریهای واگیردار اشاره کرد. به اعتقاد من از حیث اضطرار و سرعت تاثیر، دسته آخر در صدر مسایل قرار میگیرند و چه بسا از آغاز "موج سوم" و انقلاب ارتباطات، مواجهه با ویروس کرونا مهمترین آزمون "علم مدرن" و "روش علمی" بوده است.امروزه روند تولید علم متحول شده است و اکتشافات و پیشرفتهای بزرگ علمی از دل همکاریهای بینالمللی و میانرشتهای بیرون میآیند. اگرچه رشد فناوری اطلاعات و ارتباطات، روش علمی را سریعتر کرده و به تولید معرفت علمی شتاب بخشیده است، اما به نظر میرسد، پاسخ گویی به مشکلات امروز بشر_ که با افزایش ارتباطات جهانی پیچیدهتر شده است_ نیز نسبت به قبل سرعت بیشتری را میطلبد.ارایه نتایج علمی در خصوص حل بحران ویروس کرونا، به مراتب کندتر از شیوع این ویروس و آثار مخرب آن اتفاق افتاده است. روایات مختلف و اکثرا متناقض در خصوص نحوه انتقال، علایم بیماری، روش درمان، داروهای موثر، پیشبینی جمعیت مبتلا و زمان تولید احتمالی واکسن، همه شاهدی بر این ادعاست. درست است که معرفت علمی با حفظ کیفیت روش تحقیق و تفسیر نتایج حاصل میشود، اما به نظر میرسد جامعه علمی به مفهوم "سرعت" و "اضطرار" در تولید معرفت علمی، کمتر توجه کرده است.همچنین قواعد روش علمی، در برخی از مواقع باعث ایجاد انحراف در تصمیمات و سیاستها شده است. به عنوان مثال، در تعریف علمی، "بیمار مبتلا به ویروس کرونا" کسی است که ابتلای او از طریق کیت تشخیص کرونا و یا اسکن ریه محرز شده باشد! و بیمارانی، که به واسطه کمبود احتمالی امکانات آزمایش نشدهاند، هیچ گاه شمرده نمیشود.با اینکه جامعه علمی قادر به پاسخگویی سریع به نیازهای مرتبط با بحران ویروس کرونا نبوده، کم و بیش رویکرد انحصار طلبانه خود را آشکار کرده است. همانند نظر معروف فایرابند، که تعصب و سعی در به حاشیه بردن سنتهای دیگر را رفتار غالب طرفداران علم مدرن میداند، معتقدم جامعه علمی در این برهه حساس، از نقد و ارتقای فرایندها و قواعد دست و پاگیرو کند خود چشم بسته و تنها مسیرتخطیه سایر سنتهای فکری و منابع معرفتی را در پیش گرفته است. کاملا درست است که سیاست هایی مانند انتشار دستورالعملهای سازمان بهداشت جهانی جهت رد شایعات و نسخههای طب سنتی و موضع گیری سازمان نظام پزشکی ایران نسبت به مدعیان طب اسلامی، ضروری است اما باید توجه داشت که یکی از دلایل ترویج معارف غیر علمی در جامعه خلا معرفت علمی و عدم ارایه دانستههای علمی است.بدیهی است که درک اینکه "چه نمیدانیم" مرحلهای مهم در فرایند "دانستن" است اما جامعهای، که بیش از هر زمان به دانشگاه و دانشگاهیان چشم دوخته، انتظار ارایه "دانسته" دارد. روشهای جدید دانستن مانند ویکی ساینس، آزمایشهای غیر متمرکز و توزیع شده، انتشار نتایج منفی پژوهشها و آزمایشها، و طراحی آزمایش هایی که از داده هایی، که به صورت غیر تهاجمی جمع آوری میشوند، استفاده میکنند و . . . نمونهای از تلاشهای دانشمندان در جهت ارتقای روش علمی است.بنظر میرسد امروز باید به انتظار نشست که شاید نسخه شفا بخش بشر و راه حل کنترل این مشکل جهانی از چین یا روسیه برسد. کشورهایی، که احتمالا کمتر از دیگر کشورهای پیشرو، تحت کنترل و تاثیر علم مدرن هستند. کافی است، یک گروه تحقیقاتی در یکی آزمایشگاه احتمالا نظامی آنها، تصمیم بگیرد کمی در اتیکس روش علمی اغماض کند و میلیونها نفر از ترس مرگ رهایی یابند . . . |
تکامل و خلقت انسان ( 1 ) تکامل یعنی ازدیاد اعضا بر حسب دگرگونیهای محیط . داروین با گفتن این جمله و نوشتن کتابی تطبیقی و مدون بر اساس علم تجربی نظریه خود را منتشر میکند و نشان میدهد رابطه انسان و محیط رابطه ایی از نوع عام و خاص مطلق هست (یکی از مفاهیم زیر مجموعه دیگری هست ) . به دلیل نایابی کتاب خلقت انسان دکتر سحابی و حضور اساتیدی چون رایفی پور و عباسی به زمینه تکامل ، خواستیم مطلبی از خلاصه این کتاب بنویسیم تا هم دوستان بتوانند تکامل را یاد بگیرند و ما هم جوهر قلممان را در این زمینه اسلاف کنیم.چگونگی خلقت انسان انقدر اهمیت دارد که از زمانی که انسان نظم اجتماعی یافته از ان بحث شده است و به طور مثال در اثار وداها هندی . در تمدن یونان هم علمایی چون امپدوکلس و اناگسیماندور راجع به ان بحث کردهاند . در ادیان ابراهیمی هم به کرات در این مورد بحث شده است به طور مثال در تورات در باب سفر پیدایش مطالبی راجع به انسان و پدید امدن او گفته شده است . در دوران طلایی اسلام نظریات ارزشمند ابن مسکویه در کتب تهذیب الاخلاق و وفوز الاصفر بیانگر این هست که دانشمندان ان دوره با رشد تفکر مشایی بغداد ، معتقد نوعی از تکامل تدریجی موجودات زنده هست . در اروپا تا قبل از داروین ، دو نظریه علمی با دلایلی تجربی وجود داشت . مکتب فیکسیسم ( fixisme ) که سردمدار ان در قرن 19 کوویه فرانسوی هست این مکتب معتقد به خلقت جداگانه موجودات بوده هست و صفات مشترک انها را حمل بر پلانی مشترک از سوی خالق میپنداشتند. مکتب فکری مقابل انها ، گروه ترنسفرمیسم بود که سردمداران ان لامارک و بوفن بودهاند . و این دسته معتقد به تغییر تدریجی صفات هستند .داروین با اضافه کردن اصل تنازع بقا موجب انقلابهای فکری و فلسفی در اروپای ان دوران شد . این اصل بیانگر این نکته هست که وقتی تکثر بین موجودات در محیطی رخ میدهد و محیط محدود باشد ان موجوداتی خواهند توانست ابقای نسل خود را تضمین کنند که با محیط هم خوانی بیشتری داشته باشند . بنابراین توسعه صفات فردی در این منازعه زندگی شکل میگیرد.حال به بررسی دلایل صدق تکامل در علم زیست شناسی میپردازیمدستگاه تنفس حیوانات از نظر تشریح تطبیقی در حیوانات تک سلولی تنفس از طریق پوسته و دیواره سلولی انها رخ میدهد . در جانوران چند سلولی مانند مرجانها و اسفنجها تنفس از طریق سلولهایی است که مجاور اب قرار دارند رخ میدهد . در کرمها و حشرات ساده نیز تنفس از طریق سلولها پوستی که با هوا ارتباط دارند رخ میدهد و اصطلاحا عمل دم زدن رخ میدهد . در حشرات پیشرفته نای بوجود میاید و سلولهای تنفسی پیشرفت میکند و میایند داخل بدن . درسخت پوستان شش بوجود میاید . سپس قورباغهها را میبینیم که شش بوجود میاید . به سراغ تنفس در مهره داران میرویم . در ماهیها تنفس به طریق عضو برانشی هست با افزایش خرخره در ماهیهای دوریه ، ریه را از دهان دورتر میکند به تریج سلولهای برانشی ، نایژه دار میشوند و این نایژهها توسعه میابد تا که به انسان میرسد .دستگاه خون از نظر تشریح تطبیقی دستگاه گردش خون بعنوان واسطه ایی برای گردش گازهای تنفسی در دیگر سلولها بوجود میاید . ما اولین دستگاه خون را در خارپوستان میابیم . در بررسی بیشتر دستگاه گردش خون میفهمیم که ساختمان دستگاه گردش خون براساس واحد اشتراکی است . برای مطالعه بیشتر به کتاب بیولوژی کمپبل مراجعه کنید .شواهد فسیل شناسی برای تکامل تدریجی 1 - تکامل تدریجی : اصل تکامل و تنوع تدریجی موجودات گذشته که بتوان طبقات زمین را نسبت به یکدیگر متمایز ساخت. امروزه ما با داشتن نسخههای فسیلی متفاوت زمین را به چهار دوران تقسیم میکنیم 2 - پیوستگی و تکثر موجودات : تنوع و تکثر موجودات با پیوستگی اتفاق افتاده هست نه مقطعی . یکی از دلایل تکامل برای اثبات این موضوع فسیل اقسام واسط هست .مانند سرخسهای دانه دار که اندکی تمایز با سرخسها دارند ولی باعث اتصال سرخس با گیاهان دانه دار میشوند .یا ماهیهای کرسپتریژین یا استگوسفالها 3 - اورتوژنز یا تکامل هدایت شونده : بعضی از فسیل شناسان نظریات جالبی راجع به اشتقاق گونه طرح کردند . برطبق این نظریات تکامل به سوی غایتی حرکت میکند تا انواع مخصوصی به وجود اید .خب این هم از دلایلی که برای اثبات تکامل مادی موجودات ذکر میشود . اما طرح چند نکته لازم و ضروری هست نظریه لامارک بیانگر ان هست موجودات بنابر استفاده از عضوی یا عدم استفاده از عضوی شکل ان را در صفات اکتسابی تغییر میدهد اما نظریه تکامل بیانگر ان هست جهش هایی در طبیعت رخ میدهد و اگر این جهش با محیط موافق باشند نسل جهش یافته ازدیاد یافته و نسلهای دیگر معدوم میشوند .نه اینکه صفات اکتسابی انتقال یابند . به طور مثال طبق نظریه لامارک فرزندان اهنگران بازوانی قوی دارند زیرا پدرانشان اهنگر هست . اما طبق نظریه داروین فرزندان اهنگر ممکن است طی یک جهش بازویی قوی پیدا کنند و اگر این فرزند قدرتش در موافقت محیط با دیگر فرزندان بچربد . اهنگران نسل جدید بازوانی قوی خواهند داشت پ.ن : یادداشتهای بعدی درباره دین و تکامل و نوداروینیسیم خواهد بود .احسان قیچی سازماخذ : 1 - خلقت انسان دکتر سحابی 2 - بیولوژی کمپبل جلد 4 و جلد 6 3 - سیر حکمت در اروپا جلد سوم نوشته محمد علی فروغی 4 - قران کریم ترجمه الهی قمشه ایی 5 - عهد قدیم و عهد جدید ترجمه پیروز سیار |
باتری اصلی هوآوی Honor 4X باتری هواوی Honor 4X با ظرفیت 3100 میلی آمپر و شماره مدل HB4242B4EBW میباشد. با خرید باتری هواوی Honor 4x یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام میشود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده میکنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک باتری هواوی Honor 4X را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری هواوی آنر 4x شما فرا رسیده است.مدل: HB4242B4EBW ظرفیت باتری: 3100 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم یون و غیر قابل تعویض توسط کاربر |
میمونها میتوانند شکسپیر بنویسند؟ امیل بورل، ریاضیدان فرانسوی در سال 1913 ضمن مقالهای درباره مکانیک آماری، یک مثال بامزه آورد که حالا به اسم قضیه میمون نامیرا ( Infinite monkey theorem ) معروف است. طبق این قضیه، اگر یک میمون نامیرا داشته باشیم و این میمون به صورت تصادفی کلیدهای یک ماشین تحریر را فشار دهد و این کار را تا زمانی بینهایت ادامه دهد به احتمال قریب به یقین هر متنی را تایپ خواهد کرد، مثلا آثار کامل ویلیام شکسپیر را.ایده میمون نامیرا، ایده جالبی است که در ادبیات و هنر بازتاب زیادی داشته. مثلا در یکی از قسمتهای "سیمپسونها" میمونهای ماشیننویس در اتاق آقای برنز هستند و او یکیشان را به خاطر اشتباه در تایپ یک کلمه از "داستان دو شهر" دیکنز دعوا میکند. بورخس در داستان "کتابخانه بابل" از ایده حروفی که تصادفی کنار هم قرار گرفته و کتابخانهای پر از کتابهای مرموز ساختهاند، استفاده کرد. میکاییل انده در یکی از فصلهای "داستان بیپایان" شهری را تصویر کرد که مردمش خاطراتشان را گم کردهاند و حالا یک میمون به اهالی اجازه میدهد با انداختن تاسی از حروف، شانسشان را برای گفتن یک داستان امتحان کند. در نمایشنامه طنز "واژهها، واژهها، واژهها" از دیوید اویس آمریکایی هم سه میمون به نامهای میلتون، سویفت و کافکا هستند که قرار است "هملت" را بنویسند. اما آیا واقعا میمونها میتوانند یک نمایشنامه شکسپیر را بنویسند؟البته که میمون نامیرا و زمان نامحدود در اختیار نداریم تا صحت این قضیه را بررسی کنیم، اما سال 2003 محققان دانشگاه پلیموث انگلیس، دست به آزمایش محدودتری زدند و 6 میمون کاکلدار اهل اندونزی را به مدت 4 هفته با یک کامپیوتر در اتاقی دربسته رها کردند. میمونهای بازیگوش حسابی با صفحه کیبورد ور رفتند و روی آن خرابکاری کردند، اما حتی یک جمله معنادار هم ننوشتند، چه برسد به شکسپیر. نتیجه تلاش آنها چیزهایی بود نظیر: ssssssssssssssssssssssssaaavalavgggggggggggggv مهمترین یافته این آزمایش این بود که میمونها به حرف s بیشتر از سایر حروف علاقه دارند. محققان 5 صفحه متن تولیدشده توسط میمونها را در یک جلد چرمی زیبا صحافی کردند و با شوخطبعی اسمش را گذاشتند: "به سمت مجموعه آثار کامل شکسپیر"!نتیجه یک ماه تایپ میمونهای کاکلدار را اینجا میتوانید ببینید.خبر و تفصیل این آزمایش را هم اینجا بخوانید. |
ظهور هوش مصنوعی کوانتوم هوشمصنوعی کوانتوم فناوری است که به ساخت الگوریتمهای کوانتوم برای بهبود وظایف محاسباتی در هوشمصنوعی از جمله زیرشاخهی یادگیری ماشین تمرکز دارد . در این فناوری پدیدههای مکانیک کوانتوم به کامپیوترهای کوانتومی امکان انجام محاسباتی را میدهد که خیلی کارآمدتر از الگوریتمهای کلاسیک هوشمصنوعی در زیرشاخههای بینایی ماشین ، پردازش زبان طبیعی و رباتیک هستند . اما شاید بهتر باشد برای درک این فناوری جدید ابتدا به مفهموم محاسبات کوانتومی بپردازیم . در واقع در کامپیوترهای کلاسیک ، هر واحد اطلاعات یعنی یک"بیت"فقط دارای ارزش 0 یا 1 است . اما در کامپیوترهای کوانتومی هر واحد اطلاعاتی"کیوبیت"میتواند 0 و همزمان 1 باشد . پس ما امکان بررسی و محاسبهی میلیونها حالت یک مسیله را در زمان بسیار کوتاهی داریم که همین ویژگی باعث پیشرفت علوم محاسبات ، رمزنگاری و ارتباط امن شدهاست . اما در زیرشاخهی یادگیری ماشین در هوشمصنوعی نیز هرچه قدر قدرت پردازشی ماشین بالاتر باشد میزان یادگیری آن هم بیشتر خواهد بود . پس به کمک اثرات کوانتومی میتوان این قدرت را بهبود بخشید . در زمینهی یادگیری تقویتی از یادگیری ماشین برخی مواقع اثرات والگوریتمهای کوانتومی با پردازش اطلاعاتی که از چشم الگوریتمهای کلاسیک پنهان هستند باعث افزایش چشمگیر سرعت و بهرهوری یادگیری میشوند.البته نباید به رایانهها و مدلهای کوانتومی در مقابل رایانههای کلاسیک نگاه کرد چون در طول زمان همکاری هوشمصنوعی و رایانههای کلاسیک منجر به پیشرفت در پردازش تصویر برای تشخیص سرطان،پیشبینی پسلرزههای زلزله و حتی کشف سیارههای خارجی جدید شده است . درحالی که کامپیوترهای کوانتومی به علت شرایط ویژهی سخت افزاری هنوز در مراحل اولیه هستند . اما از جمله زمینههای موفق همکاری هوشمصنوعی و کامپیوترهای کوانتومی میتوان به جستجوی کوانتومی،تیوری بازی کوانتومی،تحلیل معنایی،پردازش زبان طبیعی،شبکههای عصبی کوانتومی،الگوریتمهای ژنتیک کوانتومی،شناسایی تقلب در ترکیبات دارویی،شناسایی تصاویر،اتومبیلهای خودران اشاره کرد .در پایان میتوان گفت رایانههای کوانتومی و هوش مصنوعی با یکدیگر همافزا هستند چون محاسبههای کوانتومی به حل مسیلههای هوشمصنوعی سرعت میبخشند و هوشمصنوعی نیز یک ساختار یادگیری خودکار برای محاسبات کوانتومی فراهم میکند.هم اکنون شرکتهایی نظیر IBM ، مایکروسافت ، هانیول و گوگل تا قبل سال 2030 دنبال ساخت سیستمی هستند که با محاسبات کوانتومی بتواند یک هوشمصنوعی انسانی دقیق ایجاد کند .اما همچنان جهان نمیداند که قابلیت ترکیب هوشمصنوعی و رایانش کوانتومی ما را تا کجا خواهد برد ؟!؟ |
معرفی کتاب پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ کتاب پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ | Brief Answers to the Big Questions استیون هاوکینگ | Stephen Hawking استیون هاوکینگ جز دانشمندهای سرشناس قرن ما بوده است که در 14 مارس 2018 درگذشت , این کتاب پس از مرگ استیون هاوکینگ وارد بازار شده و جمع آوری شده از آرشیوهای شخصی استیون هاوکینگ میباشد.در این کتاب نویسنده قصد دارد به سوالهای بزرگ پاسخ بدهد و در هر فصل مخاطب پاسخهای نویسنده رو در مورد یک سوال مشخص میخواند.سوالاتی که استیون هاوکینگ به آنها پاسخ میدهد:فصل 1 : آیا آفرینندهای هست ؟در این فصل استیون هاوکینگ دیدگاه خود در مورد منشاء جهان هستی را توضیح میدهد و بررسی میکند که آیا آفریدگاری میتواند وجود داشته باشد یا خیر و در پایان به شرح عقاید خود میپردازد.فصل 2 : جهان هستی چگونه آغاز شد ؟در این فصل استیون هاوکینگ بررسی میکند که از دید او جهان ما چگونه به وجود آمده و دلایلی را برای آن میآورد البته سوالهای حل نشدهای که در این موضوع هنوز بی پاسخ مانده را نیز مطرح میکند.فصل 3 : آیا حیات هوشمند دیگری در جهان هست ؟در ابتدا استیون هاوکینگ تعریف حیات هوشمند را از دیدگاه خود ارایه میدهد و در ادامه بررسی میکند که آیا میتواند جهان حیات هوشمند دیگری داشته باشد یا خیر.فصل 4 : آیا میتوانیم آینده را پیشگویی کنیم ؟در این بخش استیون هاوکینگ به سراغ چالشی هایی که انسان دارد تا بتواند آینده را پیش بینی کند میرود و در مورد تمدنهای آینده صحبت میکند که چگونه آنها میتوانند حوادث طبیعی را پیش بینی کنند.فصل 5 : درون هر سیاهچاله چیست؟مسیله سیاهچالهها شاید جز جذابترینهای علم در دوره کنونی هست در این بخش استیون هاوکینگ دیدگاههای خود و دیگر دانشمندان فیزیک در مورد اینکه در درون سیاهچاله چیست را مورد بررسی قرار میدهد.فصل 6 : آیا سفر در زمان ممکن است ؟سفر در زمان بخش جدانشدنی داستانهای علمی تخیلی دورههای اخیر بوده در این بخش استیون هاوکینگ به بررسی این میپردازد که اصلا دیدگاه سفر در زمان چه مشکلات و چالش هایی دارد و آیا از دید علم هرگز امکان دارد این اتفاق بیوفتد و ما به زمانهای متفاوت سفر کنیم.فصل 7 : آیا ما روی زمین نجات خواهیم یافت ؟در این فصل به مشکلات آیندهی نسل بشر بر روی کره زمین اشاره میکند. در این فصل به توضیح تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین کمبود آب و . میپردازد و اینکه آیا اگر روزی سیارهای به سمت زمین حرکت کند تا آن را نابود کند و نسل بشر را همچون نسل دایناسورها منقرض کند , تمدنهای امروز میتوانند چارهای برای آن بیندیشند ؟در ادامه اشاره میکند توقف ساخت اسلحه و استفاده مردم جهان از خودروهای الکتریکی چقدر برای نسل بشر مهم هستند.فصل 8 : آیا باید به فضا کوچ کنیم ؟استیون هاوکینگ با اینکه در کتاب خود بارها میگوید که کره زمین چقدر با ارزش هست و باید برای حفظ آن همه کوشا باشیم , در نهایت به این مهم اشاره دارد که ما باید به سفرهای خود در فضا بیشتر اهمیت بدهیم و به دنبال چند سیارهای شدن باشیم.فصل 9 : آیا هوش مصنوعی بر ما چیره خواهد شد ؟این بخش استیون هاوکینگ از نگرانی هایی که بابت هوش مصنوعی دارد میگوید و از همکاری خود با ایلان ماسک و دیگر افراد برای حمایت از ساخت هوش مصنوعیهای تحت اختیار انسان صحبت میکند و از خطر بسیار دیوانه وار اسلحههای هوش مصنوعی میگوید.در پایان استیون هاوکینگ به این اشاره دارد که نسل بشر نباید برای خود خدا بسازد.فصل 10 : آینده را چگونه بسازیم ؟این فصل را میتوان گفتگوی استیون هاوکینگ و آیندگان دانست , او شدیدا تاکید میکند که ما باید نسلهای علمی بیشتری را تربیت کنیم و سعی کنیم در کودکان و جوانان اشتیاق رفتن به سمت علم را بیشتر کنیم هر چقدر دانشمندان بیشتری داشته باشیم مطمینا تمدن انسانها بیشتر رشد خواهد کرد. استیون هاوکینگ اشاره دارد که ما به انیشتینهای بیشتری برای آینده نیاز داریم.در نهایت :به شخصه از مطالعهی این کتاب به شدت لذت بردم , توضیح مسایل پیچیده بصورتی که مردم آنها را به راحتی درک کنند یکی از خصوصیات مهم این اثر هست.در ایران این کتاب را انتشارات مختلفی ترجمه کردهاند که من برخی از آنها را که میتوانید از آنها این کتاب را تهیه کنید آوردهام.این کتاب را میتوانید به صورت چاپی از انتشارات مازیار و دیجی کالا تهیه کنید و بصورت کتاب الکترونیکی از طاقچه و باز هم طاقچه (با مترجمهای متفاوت) و کتابراه تهیه کنید.این مقاله با اطلاعات جدید بروزرسانی میشه برای اطلاعات بیشتر میتونید در کانال من هم عضو بشید. |
قیمت باتری لانگ قیمت باتری لانگشرکت کونگ لانگ حدود 30 سال قبل در کشور ویتنام تاسیس گردید. برند لانگ در جهت تولید باتریهای سیلد اسید تاسیس شده است. از نظر ارزیابی این محصول، قیمت باتری لانگ در قیاس با برندهای هم سطح خود، از مبلغ فروش منصفانهتری برخوردار است. باتری لانگ با توجه به ساختار مهندسی آنها، توانایی استفاده در حوزههای گوناگون را دارد. باتریهای سیلد اسید در کاربردهای برقی مختلفی مورد استفاده قرار میگیرند. برای خرید این محصول و بدست آوردن قیمت باتری لانگ میتوان از طریق نمایندگیهای فروش باتری لانگ اقدام نمود.باتری سیلد اسید لانگ، حتی با استفاده مداوم از آنها، دارای طول عمر بسیارطولانیتری هستند. همچنین میتوان گفت، نسبت به کیفیت محصول، قیمت باتری لانگ بسیار مناسب است. در اینجا منظور از طول عمر باتری لانگ، به تعداد چرخههای شارژ و دشارژ شدن آنها گفته میشود. براساس ویژگی محصول، موارد کاربرد باتری یو پی اس متفاوت است. بر همین اساس قیمت باتری لانگ بر اساس مدل آن، بایکدیگر تفاوت دارد. برای اینکه این محصول را با اطمینان بیشتری خریداری نماییم، میتوان لیست نمایندگی فروش باتری لانگ را از سایتهای معتبر تهیه نمود.از دیگر ویژگیهای مثبت این برند میتوان به چند مورد اشاره نمود. در باتری سیلد اسید به دلیل ساختار فیزیکی و شیمیایی که دارند، گاز موجود در آنها مهار شده و احتمال نشتی و ریزش گاز بسیار پایین است. یکی دیگر از ویژگیهای خوب باتری لانگ ویتنام این است که، در دشارژهای عمیق نیز مورد استفاده قرار میگیرد. این مدل از باتریها در زمینههای متفاوت مورد استفاده قرار میگیرند. به طور مثال قابل استفاده در ویلچر برقی، آسانسورها و غیره هستند.قیمت خرید باتری لانگفروش باتری لانگمحصولات شرکت یو پی اس لانگ، دارای استاندارد اروپا هستند. همچنین باتریهای یو پی اس این شرکت، جز محصولات پر فروش موجود در بازار هستند. تقریبا میتوان گفت که از فروش باتری لانگ، سالانه 4 میلیارد دلار سرمایه وارد این شرکت میشود. به همین دلیل، این برند درزمانی نه چندان طولانی جز یکی از شرکتهای موفق در زمینه تولید و فروش باتری لانگ است.باتریهای یو پی اس انواع مختلفی دارند. و قیمت فروش باتری لانگ با یکدیگر متفاوت است. عواملی که میتواند در تغییر قیمتها اثر گذار باشد، شامل : ابعاد محصول، ویژگی اختصاصی که هر مدل از این باتریها دارا هستند، مانند :میزان ولتاژ و آمپر باتری.باتری لانگ ویتنام دارای یک سری مشخصات فنی خاص و یک سری ویژگیها مشخصات عمومی هستند. این باتریها در 2 مدل معمولی و دیپ سایکل تولید میشوند. از ویژگیهای عمومی این باتریها میتوان به چند مورد اشاره نمود. 1 - استفاده از شیشه جاذب که باعث افزایش طول عمر باتری میشود. 2 - طراحی پیشرفته سیستم و تست باتریها به وسیله سیتم هایی با تکنولوژی بالا. 3 - عدم محدودیت نصب باتریهای یو پی اس در جهتهای مختلف.نمایندگی باتری لانگ در ایرانباتریهای لانگ ویتنام ، شامل طیف گسترده و وسیعی از محصولات برای نیازهای متفاوت ما هستند. محصولات این برند را میتوان از طریق نمایندگی باتری لانگ در ایران تهیه نمود. در اینجا میتوان به چند مورد از کاربرد این محصول اشاره نمود، مانند: اتومبیلهای برقی، سیستمهای خورشیدی، دوچرخههای برقی، یو پی اس و تابلو آسانسور و غیره. نمایندگی باتری لانگ در ایران و سراسر بازارهای آسیایی و اروپایی جهت فروش و عرضه به مشتریان وجود دارد. همچنین در داخل کشور نیز، میتوان این محصولات را به شکل آنلاین از فروشگاه و سایتها تهیه نمود.نمایندگی باتری لانگ در ایرانخرید باتری لانگ ویتنامشرکت لانگ، تولید کننده باتریهای یوپی اس 12 ولت است. همچنین این کمپانی دارای یکی از مجهزترین خطهای تولید باتری میباشد. این شرکت در طی 30 سال گذشته توانسته است فاز 1 و 2 خط تولید خود را راه اندازی نماید. به دلیل کیفیت بالای این کالا، خرید باتری لانگ ویتنام در بازارهای جهانی بسیار موفق است. باتریهای تولید شده توسط این برند، جز محصولات بسیار پرطرفدار است. زیرا از قیمت و کیفیت مناسبی برخودار است. امکان تست سلامت باتری یو پی اسدر محل پروژه و محل نصب نیز وجود دارد. به همین دلیل، خرید باتری لانگ ویتنامهمواره با اطمینان از خرید همراه است.خرید باتری لانگ |
یک داروی دارای تاییدیه برای مقابله با ویروس کرونا شناسایی شد منتشرشده در: مجله نوروساینس به تاریخ 6 مارس 2020 لینک مقاله اصلی: - coronavirus - treatment - 15873 ویروسها باید برای ایجاد بیماری وارد سلولهای بدن انسان شوند. برای این کار، آنها به سلولهای مناسب متصل میشوند و اطلاعات ژنتیکی خود را به این سلولها تزریق میکنند. زیست شناسان عفونی از مرکز تحقیقات پستانداران لایبنیتز در گوتینگن، به همراه همکارانشان در دانشکده داروسازی چریت برلین، بررسی کردهاند که چگونه ویروس کروناویروس جدید SARS - CoV - 2 به سلولها نفوذ میکند. آنها یک آنزیم سلولی را شناسایی کردهاند که برای ورود ویروسی به سلولهای ریه ضروری است: پروتیاز TMPRSS2 . یک داروی از نظر بالینی تاییدشده که میتواند در برابر TMPRSS2 فعالیت کند به عنوان یک راهکار برای مقابله با عفونت ناشی از SARS - CoV - 2 اثربخش نشان داده و ممکن است یک گزینه درمانی جدید را تشکیل دهد.این یافتهها در نشریه "سلول" منتشر شدهاند.چندین ویروس کرونا در سراسر جهان در حال انتشار هستند و به طور مداوم انسانها را آلوده میکنند که معمولا تنها باعث بیماری خفیف تنفسی میشوند. با این حال، در حال حاضر شاهد گسترش جهانی یک ویروس کرونای جدید با بیش از 101 ٫ 000 مورد تایید شده و تقریبا 3500 مرگ هستیم. ویروس جدید سارس کروناویروس 2 نام دارد و از حیوانات به انسان منتقل شدهاست. این بیماری باعث یک بیماری تنفسی به نام کووید 19 میشود که ممکن است دوره سختی را طی کند. ویروس سارس کروناویروس 2 از دسامبر 2019 در حال گسترش است و ارتباط نزدیکی با ویروس کرونای سارس دارد که باعث همهگیری سارس در طول سالهای 2002 و 2003 شد. در حال حاضر هیچ واکسن یا دارویی برای مبارزه با این ویروسها در دسترس نیست.توقف انتشار ویروستیمی از دانشمندان به رهبری بیولوژیستهای عفونتنشاس از مرکز پستاندارشناسی آلمان و شامل محققانی از چریت، بنیاد داروسازی دامپزشکی دانشگاه هانوور، بیجی - آنفکلینیک مورنو، آلامیو مونیخ، موسسه رابرت کوخ و مرکز آلمانی تحقیقات عفونی، میخواستند بدانند که چگونه ویروس کروناویروس جدید SARS - CoV - 2 وارد سلولهای میزبان میشود و چگونه این فرآیند میتواند متوقف شود. محققان یک پروتیین سلولی را شناسایی کردند که برای ورود SARS - CoV - 2 به سلولهای ریه مهم است. استفان پوهلمن، رییس واحد بیولوژی عفونی در مرکز پستاندارشناسی آلمان میگوید: "نتایج ما نشان میدهد که SARS - CoV - 2 برای ورود به سلولها به پروتیاز TMPRSS2 که در بدن انسان موجود است نیاز دارد. این پروتیاز یک هدف بالقوه برای مداخله درمانی است.داروی مورد ادعااز آنجا که میدانیم داروی کامستات میسیلات ( camostat mesilate ) پروتیاز TMPRSS2 را غیر فعال میکند، محققان بررسی کردهاند که آیا میتواند از عفونت با SARS - CoV - 2 نیز جلوگیری کند. مارکوس هوفمان، نویسنده اصلی این مطالعه میگوید: "ما SARS - CoV - 2 جدا شده از بیمار را آزمایش کردیم و دریافتیم که ورود ویروس به سلولهای ریه توسط کامستات میسیلات مسدود شدهاست." کامستات میسیلات دارویی است که در ژاپن برای استفاده در التهاب لوزالمعده تایید شدهاست. مارکوس هافمن میگوید: "نتایج ما نشان میدهد که کامستات میسیلات نیز ممکن است در برابر کووید 19 محافظت ایجاد کند. اما این موضوع باید در آزمایشها بالینی مورد بررسی قرار گیرد."درباره این مقاله تحقیقاتیلینک مقاله: " SARS - CoV - 2 cell entry depends on ACE2 and TMPRSS2 and is blocked by a clinically - proven protease inhibitor "خلاصه: ظهور اخیر پاتوژن SARS - CoV - 2 در چین و گسترش سریع ملی و بینالمللی آن یک وضعیت اضطراری جهانی را به وجود آوردهاست. ورود سلولی ویروسهای کرونا به اتصال پروتیینهای سنبله ویروسی به گیرندههای سلولی و آمادهسازی پروتیین S توسط پروتیازهای سلول میزبان بستگی دارد. شناسایی این که کدام عوامل سلولی توسط SARS - CoV - 2 برای ورود مورد استفاده قرار میگیرند، ممکن است اطلاعاتی را در مورد شیوه انتقال ویروسی فراهم کند و اهداف درمانی را آشکار سازد. در اینجا نشان میدهیم که SARS - CoV - 2 از گیرنده ACE2 برای ورود و از پروتیاز سرین TMPRSS2 برای آمادهسازی پروتیین S استفاده میکند. یک بازدارنده TMPRSS2 که برای استفاده بالینی مورد تایید قرار گرفته است، راه ورود را مسدود نموده و ممکن است یک گزینه درمانی را تشکیل دهد. در نهایت، ما نشان میدهیم که sera بیماران SARS در حال نقاهت، ورودی مبتنی بر SARS - 2 - S را بصورت متقابل خنثی میکنند. نتایج ما اشتراکات مهم بین عفونت SARS - CoV - 2 و SARS - CoV را نشان میدهد و یک هدف بالقوه برای مداخله ضد ویروسی را شناسایی میکند. مطابق بررسیها SARS - 2 - S و SARS - S ورود به یک پانل مشابه از ردههای سلولی پستانداران را تسهیل میکنند.این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات پزشکی ترجمیار ترجمه شده و پس از بازبینی انسانی منتشر شده است. |
خلق حیات از مواد بیجان ملحدین به مقالهای از سایت نیوساینتیست استناد میکنند و میگویند : اخیرا دانشمندان موفق به خلق حیات از مواد بیجان شدهاند ، بدین ترتیب راز حیات کشف و ادعای مسلمین مبنی بر محال بودن خلق حیات از مواد بیجان باطل میگردد .? پاسخ : گزیدهای از مقاله سایت نیوساینتیست را بررسی میکنیم : Have humans created life from scratch ? The design of a minimal genome one containing the fewest genes needed for a cell to live and multiply hints at new abilities to create life . The genome was designed in a computer and is now driving living cells for the first time . But make no mistake , we are not creating life from scratch . For a start , the genome is based on a slimline version of one from a naturally occurring bacterium , Mycoplasma mycoides . The genes were not dreamed up by people , but had already evolved in nature . Also , to make the minimal genome , researchers didn ' t create any new genes or biological functions , but simply ditched those not essential for keeping the cell alive . Then there was the cell itself . Once the genome was designed from code on a computer , it did not create life on its own . Instead , it had to be physically assembled from the usual natural building blocks of DNA and then put inside a living cell stripped of its own , native genome . That cell also came from a living natural the intricate cellular machinery was in place for the genome to kick - start life the genome didn ' t create it from scratch . Indeed , in the process we discovered that around a third of those genes essential to life are an enigma because no one knows yet what they code for . So the spark of life , and the ability to create it entirely from scratch without nature ' s help , is still way beyond our capabilities .? آیا انسان از اسکرچ (تکه جدا شده از سلول و مواد بیجان ) حیات خلق کرده است؟? طراحی یک ژنوم کوچک ( چیزی که حاوی کمترین ژن مورد نیاز برای حیات سلول و تقسیمش مورد نیاز است) به قابلیتهای جدید در ایجاد حیات اشاره میکند.ژنوم در کامپیوتر طراحی و اکنون برای اولین بار این کار برای سلولهای زنده انجام میگیرد. اما اشتباه نکنید ما از اسکرچ حیات درست نمیکنیم. برای شروع ، ژنوم یک باکتری (بنام میکوپلاسما میسویدز) را که در طبیعت خلق شده است در نظر میگیریم .ژن چیزی نیست که مردم تصور کرده باشند بلکه قبلا در طبیعت درست شده است.همچنین محققان برای درست کردن ژنوم کوچک ، هیچ ژن یا عملکرد بیولوژیکی جدیدی انجام ندادهاند بلکه آن چیزهایی که برای زنده نگهداشتن سلول ضروری نبود ، برداشتند.سپس تنها خود سلول باقی میماند . هنگامی که ژنوم از روی کد رایانه طراحی شد ، به خودی خود حیات ایجاد نکرد. در عوض ، باید آن را به طور فیزیکی از بلوکهای طبیعی سازنده DNA جمع و درون سلول زندهای که از ژنوم بومی خودش ایجاد شده بود ، قرار میداد. این سلول همچنین از یک باکتری طبیعی زنده به وجود آمده است. تمام ماشین آلات پیچیده سلولی برای شروع حیات ژنوم در دسترس بودهاند - ژنوم آن را از اسکرچ ایجاد نکرده است. در واقع ، در طی این فرآیند ، ما کشف کردیم که حدود یک سوم ژنهای ضروری برای زندگی یک معما هستند زیرا هنوز هیچ کس نمیداند برای چه چیزی کدگذاری شده است . بنابراین جرقه حیات و توانایی ایجاد آن ، کاملا از ابتدا و بدون کمک از طبیعت ، بسیار فراتر از تواناییهای ما است - artificial - cell - designed - in - lab - reveals - genes - essential - to - life / - artificial - cell - designed - in - lab - reveals - genes - essential - to - life / مشاهده کنید که ادعای ملحدین با امر واقع چقدر تناقض دارد . خلق حیات از مواد بیجان امری نامحتمل است زیرا صرف وجود ماده برای حیات کافی نیست و به چیز دیگری بنام روح نیاز است . |
چطور نوشیدن آب باعث بهبود عملکرد میشود؟ نوشیدن آب، باعث افزایش سرعت انتقال سیگنالهای مغزی میشودبدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده است. مجموعهای از سلولها، یک عضو بدن را تشکیل میدهند. بدون تردید یکی از اعضاء بسیارمهم بدن، مغز میباشد. در پست "چرا برخی همیشه موفق هستند ؟ (مغز - ذهن)" اشاره نمودم که مغز واسط ذهن و بدن میباشد و مغز برای کار خود سیگنالهایی ارسال مینماید. منشاء این سیگنالها خود مغز میباشد. در بالا اشاره نمودم که مغز یکی از اعضاء مهم بدن میباشد و در نتیجه خود از میلیاردها سلول تشکیل شده است. این سلولها اصطلاحا نرون نامیده میشوند. مستقل از نوع سلول، سلولها دارای ساختاری تقریبا یکسان میباشند. یکی از بخشهای مشترک بین تمام سلولها، غشا سلولی میباشد.این غشا سلولی عمدتا خالی میباشد. از طرفی علم فیزیک ثابت نموده که سرعت جریانهای الکتریکی در هوا بسیار بسیار بسیار کم میباشد و تقریبا هوا عایق در نظر گرفته میشود. نوشیدن آب، باعث میگردد، غشاء سلولی که عمدتا خالی میباشد از آب پر شود. مطابق علم فیزیک، سرعت انتقال جریانهای الکتریکی، در آب بالا میباشد به گونهای که آب یک رسانا تلقی میشود. با نوشیدن آب، غشاء سلولها پر از آب میشود و این مسیله در خصوص سلولهای مغز نیز صادق میباشد. کار مغز انتقال سیگنالهای الکتریکی درون خود و انتقال آن به سایر اعضاء بدن میباشد. با نوشیدن آب سرعت انتقال سیگنالها به شکل چشم گیری افزایش میباشد در نتیجه عملکرد بهتری در مجموع داشته و مغزی که عملکرد بهتری داشته باشد، قطعا میتواند باعث پیشرفت در تمام زمینهها گردد. در پست "چرا به آرزوهایمان نمیرسیم؟ (هرم باورها)" نوشتم که عادتهای بد ناشی از باورهای منفی میباشد. با ایجاد یک عادت که نوشیدن آب میباشد، به سمت بهره برداری بهتر از مغزمان برویم.ذهن خود را برنامه ریزی کنیم تا زندگی مورد نظر خود را بسازیم. |
بیولوژی و ژنتیک - اتحاد نور بیولوژی و ژنتیک - اتحاد نورتری ویدبیولوژی، بیولوژی ما دایما تغییر میکند. این طبیعت بدن در قلمروهای پایین است.هر هفت سال سلولهای بدن ما چرخه مرگ و تولد دوباره را پشت سر میگذارد.اما الگوهای DNA نسبتا ثابت میمانند.در طول این شیفت و تحول کهکشانی، الگوهای DNA دچار تغییر میشوند، و این به دلیل نوسانات ارتعاشی است، و منجر میشود به تجربه بسیاری از علایم صعود. و بسیاری از شما هم اکنون این تجربیات را دارید.همه شما این علایم را میشناسید، و بارها راجع به این موضوع صحبت شده است این علایم در اثر مقاومت بدن در برابر فرکانسهای بالاتر پدید میآیند. این فرکانسها برای ساختار فیزیکی ما غریب هستند، و همانطور که بارها گفتهام، این تغییر، ساده نخواهد بود، به خصوص در سطح فیزیکی.مثل این میماند که همه مواد سمی و شیمیایی داخل نوشیدنی و غذاهایمان را جذب کردهایم، و آن وقت میپرسیم که چرا به سرطانها و بیماریها دچار میشویم.علت، این است که این مواد سمی برای بدن و طبیعت ما غریب هستند و بدن نمیداند با آنها چه کند پس آنها را ذخیره میکند. این سموم در چربی بدن هایمان ذخیره میشود و بعد تبدیل به بیماریها و سرطان میشود.به سیر حرکت انسان تا به حال نگاه کنید.از روزهای اسب و درشکه در مدت زمان بسیار بسیار کوتاهی به تکنولوژی کنونی رسیدیم.همچنین، بنگرید به بیداری آگاهی نژاد انسان از آن موقع تا کنون پیشرفتی که در این زمان کوتاه در سیر تکاملی ما صورت گرفته است، باورنکردنی است.حالا بنگریم به بمباران مواد سمی و سموم داخل واکسنها، هوا، غذا، آب آشامیدنی .. که ما در معرض آن هستیم. این دو مس له در کنار هم بایستی برای شما روشن کند که ترس و وحشت آنان چیست."آنها از صعود ما میترسند"ژنتیکدانشمندان ما بایستی اعتراف کنند که نمیدانند قسمت عمدهی DNA انسان چه کارکردی دارد. آنها عملکرد این قسمت عمده را درک نمیکنند.آفرینندگان گونه انسان که DNA انسان را مهندسی کردهاند، شاید از شنیدن دیدگاه محدود دانشمندان زمینی به خنده بیفتند.وقتی که در طول لقاح، اسپرم تخمک را فعالسازی میکند، کلیدهای DNA ، رشد و تولید الگوی از - پیش - طراحی - شده داخل کدها را تریگر میکند.با ادامه این فرایند، ارگانها و بافتهای آشنا شکل میگیرند، و جنین خلق میشود. درون این جنین بسیار کوچک، تمام کدهای لازم برای رشد یک انسان کامل وجود دارد.همچنین، در داخل این کدهای DNA ، خاطرات اثیری و الگوهای اجدادی خط خونی والدین فرزند وجود دارد.آنچه دانشمندان درک نمیکنند بخشی از DNA است که آنان دی ان ای اضافی یا بی استفاده مینامند. اما درون این قسمت از DNA خاطرات زندگیهای قبلی ما، و زندگیهای موازی ما، و نیز زندگی هایمان در جهانهای دیگر، وجود دارد.همچنین در DNA ما کدهایی وجود دارد که صعود را کلید میزنند. در یک انسان کاملا بالغ تکامل متوقف نمیشود، بلکه از پلکان اسپیرالی تکامل بالا میرود تا زمانی که تبدیل به موجودات نور خالص شویم. همه این مسیر و طرح در داخل DNA وجود دارد. ما 12 رشته DNA داریم، و هر رشتهای، به یک سطح تراکم (دنسیته) در هستی مرتبط است.دانشمندان فقط توانستهاند شاخهای را که به این دنسیته و تراکم سوم و این ارتعاش بعد سومی مربوط است را شناسایی کنند.همراه با فعالسازی این رشتههای خفته DNA ، متوجه واقعیتهای بالاتری میشویم. سطوح بالاتری از واقعیت که ذهن هایمان قبلا درک نمیکردند.می توان بسیار بیشتر به این مس له پرداخت. اما به یاد داشته باشید که ما برنامههای فعالسازی از قبل تعیین شدهای در DNA خود داریم که وقتی به نقطه مشخصی در سیر تکامل میرسیم، به طور خودکار رشتههای خفته را فعالسازی میکنند، و آن نقطه اکنون است!منابع Biology and Genetics DNA Activation - and - genetics - dna - activation /اتحاد نور |
دو روش برای تولید علم تولید علم (به معنای ساینتیفیک) از دو مسیر اصلی انجام میشود: استنتاج (از سمت نظریه به پدیده) و استقرا (از سمت پدیده به نظریه). شاید دو عبارت "استنتاج" و "استقرا"، ترجمهی دقیقی برای deduction و induction نباشد اما اجازه دهید فعلا روی آنها توافق کنیم.برای درک بهتر این دو مفهوم، بیایید روش کار دو دانشمند مشهور را بررسی کنیم.تصویر چارلز داروین در کنار انگارهای از روند ادعایی او برای تکامل انسانیچارلز داروین ( 1809 تا 1882 ) را حتما میشناسید. او مبدع نظریهی تکامل طبیعی است و یافتههای او تاثیر انکارناپذیری در دانشهای مختلف داشته است. داروین چه کرد؟ او طی پنج سال سفر دریاییاش، نمونههای زیستی زنده و فسیلی را مشاهده و مطالعه میکرد و به تدریج چنین نتیجه گرفت که گونههای زنده همیشه در تنازعند و به تدریج و در نتیجهی این تنازع، آن که بهتر و متناسبتر است، باقی میماند. کاری با جزییات نظریهی داروین ندارم و دستکم با آن جایی که نتیجه میگیرد که انسان از اعقاب حیوانات است موافق نیستم. اما داروین چه کرد؟ او ابتدا پدیدهها را مشاهده کرد. سپس از ترکیب این مشاهدهها به الگویی انتزاعی دست یافت و در نهایت نظریهی خود را بر اساس این الگو آفرید. روش داروین کاملا "عینی" بود.آلبرت اینشتین در حال سخنرانی در دانشگاه لینکلن (نخستین دانشگاه سیاهپوستان در آمریکا) در سال 1946 آلبرت اینشتین ( 1879 تا 1995 ) را هم حتما میشناسید. او را بیشتر به خاطر نظریهی نسبیتش میشناسند. اینجا هم کاری با جزییات نظریهی او ندارم. اما این را میدانیم که اینشتین نظریهی خود را تنها با تاملات ریاضی به دست آورد و تا مدتها کسی نتوانست آنها را به شکل تجربی ثابت کند. بعدها و با توسعهی دانش نجوم و فیزیک و . بود که دانشمندان توانستند درستی نظر اینشتین را مشاهده کنند. پس اینشتین چه کرده بود؟ او ابتدا نظریهی خود را اندیشیده بود. سپس الگوی نظری آن را بسط داد و در نهایت افراد دیگری توانستند پدیدههای مرتبط با نظر او را مشاهده کنند. روش اینشتین کاملا "ذهنی" بود.مقایسهی نمادین (و البته تقلیلیافتهی) روشهای علمی داروین و اینشتینما در علوم اجتماعی محاسباتی از کدام مسیر حرکت میکنیم؟ کمی از هر دو. وقتی دادهها را جمع میکنیم و آنها را مدلسازی و تحلیل میکنیم، رویکردی عینی داریم و وقتی صرفا با اتکا به تصویرهای ذهنی، جوامع و گروههای فرضی (که مصداق خارجی ندارند) را "شبیهسازی" میکنیم، رویکردمان ذهنی است. البته همهچیز اینقدر ساده نیست. در یادداشتهای بعدی بیشتر دربارهی این چالشهای روشی حرف میزنیم. |
آیا اسید فرمیک موهای زاید را به صورت دایمی از بین میبرد؟ اسید فرمیک یا متانوییک اسید با نام اسید مورچه نیز شناخته میشود. این اسید به صورت طبیعی در مورچه و نیز زنبور یافت میشود. مورچههای چوب از این اسید برای دفاع از لانه خود در برابر مهاجمان استفاده میکنند.از این اسید در صنعت استفادههای فراوانی دارد، تولید مواد پاک کننده، حشره کشها، آفت کشها مثال هایی از این کاربردها هستند.رفع موهای زایداز زمانهای دور مردمان دریافته بودند که اگر مورچه را بر روی پوست خود له کنند، باعث میشود که موهای بدن از بین بروند. امروزه نیز از اسید فرمیک برای از بین بردن موهای زاید استفاده میشود. اما سوال اساسی این است که آیا این اثر دایمی است یا نه؟بر اساس تحقیقات علمی که در این باره صورت گرفته است، مشخص شد که فرمیک اسید فقط بر ساقه مو اثر میگذارد و باعث ریزش آن میگردد و اثر زیادی بر ریشه مو ندارد. البته همین اثر کم بر روی ریشه باعث میشود که رشد مو به تاخیر بیفتد اما هرگز نمیتوان آن را دایمی تصور کرد. پس اگر قصد از بین بردن دایمی موهای زاید خود را دارید، استفاده از روشهای دیگر بهتر است.منبع: مبتکران شیمی |
نظریه عصر یخبندان اعصار یخبندان (که به دورههای یخساری هم معروف است) دورهای از تاریخ است که یخ، صفحههای عظیم نواحی وسیعی از زمین را پوشانده بود که معمولا از یخهای فصلی پوشیده نمیشد. آگاسیز، که طبیعی دان بود در سال 1836 هنگام گذراندن تعطیلات در کوههای آلپ سوییس پی برد که سنگها خراشیدگیها و شکستگیهای عمیقی دارند. او به این فکر تازه رسید که این شکستگیها در اثر حرکت یخسارهاها ایجاد شدهاند و زمانی در گذشته دور تمام اروپا پوشیده از یخسار بوده است. این ایده او را به این نظریه رساند که یخسارها حاصل اعصار یخبندان بوده است این نظریه تازه را در سال 1837 به انجمن سوییسی ارایه داد. اکنون درباره اعصار یخبندان اطلاعات بسیاری داریم، ولی دانشمندان هنوز نمیدانند که چه چیزی سبب پیدایش عصر یخبندان میشود. فهرست احتمالات شامل مدار زمین، جدا شدن قارهها،تغییر در میزان کربن دی اکسید جو و حتی پرتوهای کیهانی میشود. آخرین عصر یخبندان در دوره پلییستوسن (در حدود 2 میلیون سال پیش) شروع شد و از چهار دوره یخچالی تشکیل میشود که آخرین آنها از 40 هزار سال تا 10 هزار سال پیش از این ادامه داشته است. امروز در یک دوره بین یخچالی نسبتا گرمتری به سر میبریم و همچنان به سوی یک دوره یخچالی پیش میرویم. در عصر حاضر در حدود 10 درصد سطح زمین از یخ پوشیده شده است ولی در طی عصر یخبندان در حدود 30 درصد زمین از یخ پوشیده شده بود. در طی ششصد میلیون سال گذشته 17 عصر یخبندان شناخته شده در زمین رخ داده است. |
تاریخچه سلولهای بنیادی زندگی ما زمانی شروع شد که سلول تخمک بارور تقسیم شد و سلول هایی جدید به وجود آورد ماحصل تقسیم تخمک بارو نیز به تقسیم و تغییر ادامه دادند. در آغاز این سلولها یکسان بودند اما با گذشت زمان به طور غیرقابل باوری از یکدیگر متمایز شدند، به طوری تنها وجه مشترکشان همان تخمک بارور اولیه بود. با نگاهی اجمالی به تاریخچه و دستاوردهای دانش سلولهای بنیادی، خواهیم دانست که هر کدام از پژوهشگران این حوزه حداقل یک بار به این مطالب ساده اذعان کردهاند شنیا یاماناکا نیز از این قاعده مستثنی نیست. تا قبل از یاماناکا یک تفکر معمول بیان میکرد که سلول بالغ و یا تخصصی نمیتواند به مرحله نابالغی خود بازگردد، اما اکنون ثابت شده است که این تفکر غلط است. یاماناکا این مدعا را در سال 2006 به طور موفقیت آمیزی اثبات کرد. همسانسازی تعدادی ژن با ژنوم موشها و سپس از نوبرنامه ریزی کردن سلولها، به طور ساده، یاماناکا را به این مهم رساند.اسکایا، 4 سپتامبر 1962 شنیا در سال 1962 در شهر صنعتی اسکایا ژاپن به دنیا آمد. پدر شنیا یک کارخانه صنعتی کوچک را اداره میکرد. آشنایی شنیا با محیطهای صنعتی و نمرات بالای فیزیک و ریاضی در دبیرستان، او را به ادامه تحصیل در رشته مهندسی تهییج میکرد در حالی که توصیه پدر، ادامه تحصیل در حوزه پزشکی بود. پس به توصیه پدر در سال 1981 به پذیرش در دانشکده پزشکی کوبه درآمد. تجربه درد عضلانی او در پاهایش، او را به ادامه تحصیل در تخصص ارتوپدی تشویق کرد. بعد از گذشت دو سال از تجربه کار در بیمارستان او به زودی متوجه شد که مهارت جراحی اش به خوبی ای که انتظارش را داشت نیست. نارضایی پزشکان و سوپروایزرهای بیمارستان از یک سو و تجربه مشاهده زجرکشیدن و نارحتی بیماران در طول بیماریهای ارتوپدیک از سوی دیگر، اهداف دکتر یاماناکا را به طور کلی تغییر داد: یافتن مکانیسم این بیماریها و راهی برای درمان آنها.از جراح به دانشمنددر قدم اول تحقق هدف تازه، یاماناکا مدرک Ph . D . خود را در فارماکولوژی اخذ و در آزمایشگاه یاماموتو مشغول به کار شد. چهار سال بعدی را در کنار همکاران خود به تحقیق در زمینه فاکتورها خونی پرداخت. در حالی که در دوران رزیدنتی رقبای او سایر رزیدنتها در بیمارستان بودند، در صورت موفقیت در ارایه نظریهای جدید، یافته هایش میتوانست در هر ژورنالی چاپ شود.از میان همه انتخابهای او برای موقعیتهای پست دکترا، او او آزمایشگاه بیماریهای قلب و عروق گلدستون سانفرانسیسکو را انتخاب کرد که به گفته خودش بهترین تصمیم زندگی او بود چرا که محیط بسیار مناسبی برای هر محقق جویای نامی بود. در آنجا بود که نحوه کشت سلولهای بنیادی موش و تولید یاختههای چندژنی رافرا گرفت. درسال 1996 اومجددا به ژاپن بازگشت. در یک نمونه کارآزمایی، یاماناکا ژن سنتز کننده N - استیلترانسفراز را از ژنوم سلولهای بنیادی موش برای مشاهده اثر آن حذف کرد. او دریافت که این ژن برای رشد موشها ضروری است. شگقتی او زمانی دوچندان شد که پی برد سلولهای دستکاری ژنتیکی شده میتوانند به خوبی تقسیم شوند اما به خوبی متمایز نمیشوند. این یافتهها معنای سلولهای بینادی را برای یاماناکا از ابزار به موضوع تغییر داد. چگونه سلولها توانایی تمایز را حفظ میکنند در حالی که مرتبا تقسیم میشوند؟ چه چیز میتوانست برای او از رد پروژه NAT1 توسط ژورنالها بدتر باشد؟ این شکست او را به این باور رساند که زمان آن فرارسیده که راه ناتمام جراحی را از سر بگیرد و به ماجراجویی اش در سلولهای بنیادی خاتمه دهد. اما دو اتفاق مهم او را از این تصمیم وا داشت اول انتشار خبر موفقیت جیمز تامسون و همکارانش در تولید سلولهای بنیادی انسانی در سال 1998 بود که سلولهای بنیادی را به پزشکی مرتبط ساخت و دوم عضویت در آزمایشگاه NAIST به عنوان دستیار پروفسور بود.شنیا یاماناکاغیرممکن وجود ندارد تازگی و هیجان انگیز بودن سلولهای بنیادی انسانی باعث شد که این موضوع هدف اصلی NAIST شود. آنها به زودی با دو مانع سرسخت رو به رو شدند اولی مسایل اخلاق (که در شمارههای پیشین به آن پرداخته شد) و دومی رد ایمونولوژیکی توسط بدن انسان. با دانستن این موضوع که این دو مانع در همه جای دنیا وجود دارد، یاماناکا برای غلبه بر این دو مانع هدف موسسه را تولید سلولهای شبه سلول بنیادی از سلولهای سوماتیک، بدون استفاده از سلول بنیادی قرار داد. چند ماه بعد یان ویلموت با تولید اولین پستاندار کلون شده، هر آنچه که دانشمندان سلولهای بنیادی به آن نیاز داشتند را ارایه داد. این مس له اثبات کرد که فاکتور مولد بودن در سلولهای بنیادی به سلولهای سوماتیک نیز منتقل میشود. همین کافی بود که شور و انرژی از دست رفته تحقیقات یاماناکا دوباره بازیابی شود. او به خوبی میدانست که به دست آوردن سلولهای بنیادی از سلولهای سوماتیک کار سادهای برای او و تیمش نخواهد بود به طوری که تصور نمیکرد بتواند در طول زندگی اش به این هدف دست یابد.فرضیه ابتدایی او مبنی بر فاکتورهای مولد بودن در سلولهای بنیادی موش با همت همکارانش به مرحله اجرا درآمد و تا سال 2005 او و تیمش 24 فاکتور مداخلهگر در مولد بودن سلولهای سوماتیک را کشف کردند. هنگامی که آنها ترکیبی از این 24 ژن را در قالب یک وکتور ویروسی ارایه دادند، مشاهده کردند که سلولهای جدید از نظر ظاهری و تقسیم مشابه سلولهای بنیادی هستند. زمانی که این سلولها به موش تزریق شد آنها تنوعی از سلولهای مختلف را مشاهده کردند که موید مولد بودن آنها بود. در میان انبوهترکیبهای ژنتیکی این 24 ژن، آنها در نهایتترکیب مورد نظر که متشکل از چهار ژن بود را کشف کردند. سرانجام در اواخر سال 2005 یاماناکا موفق شد سلولهای شبه سلول بنیادی را تحت عنوان "سلولهای بنیادی مولد القایی" تولید ومعرفی کند. ضمنا به منظور برطرف کردن هرگونه شک و شبهه آزمایش را مجددا تکرار نمود و تفاوتی در نتیجه حاصل نشد. درست پس از این موفقیت آنها در سال 2007 با همان متد و به وسیله 4 ژن مداخلهگر موفق به تولید سلولهای بنیادی انسان از سلول سوماتیک شدند. این سلولها توانایی بالقوهای برای تحقیقات فارماکولوژیکی و درمانی داشتند. هزاران ماده شیمیایی و دارویی بعدها بر این سلولها تست شدند که بعضی از آنها داروهایی موثر برای بیماریهای صعب العلاج به شمار میآمدند. من بسیار مضطرب بودم از نتیجه پروژهای که شروع کرده بودیم، چرا که متدی که ما برای آن انتخاب کرده بودیم از آن چه که انتظار داشتیم سادهتر بود. این جمله از شنیا یاماناکا بیانگر این است که گاهی اوقات مکانیسمهای سادهای که معمولا با شتابزدگی کنار گذاشته میشوند میتوانند زمینه ساز خلق پدیدهای تازه در زیست شناسی باشد. دستاوردهای شنیا یاماناکا که جز تاریخچه پر فراز و نشیب سلولهای بنیادی است، بار دیگر این موضوع را یادآور میشود که وجود موانع و محدودیتهای دانش سلولهای بنیادی، این علم را از تکاپو و پیشرفت روزافزون باز نخواهد داشت.نویسنده: یاسر زند در نشریه دانشجویی پزشکی سبا |