text
stringlengths 13
1.02k
|
---|
در سوگ عزت نفس عموماً حفظ میشود
اختلال دوقطبی II
ملاکهای تشخیصی برای حداقل یک دوره هیومانیا ملاکهای A-F دوره هیپومانیا» که در بالا شرح داده شد و حداقل یک دوره افسردگی اساسی ملاکهای A-C دوره افسردگی اساسی که در بالا شرح داده شد برآورده شده باشند. هیچ گاه دوره مانیا وجود نداشته است. اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم اختلال هذیانی با سایر اختلالات معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روان پریشی توجیه بهتری برای بروز دوره حملات) هیپومانیا و افسردگی اساسی نیست. علائم افسردگی با پیشبینی ناپذیری ناشی از نوسانات مکرر دورههای افسردگی و هیومانیا سبب ناراحتی قابل توجه بالینی یا افت عملکرد اجتماعی شغلی با سایر جنبههای مهم کار کردی فرد میشوند. |
روندهای ثبت و کدگذاری
اختلال دو قطبی 11 یک که تشخیصی دارد ۲۳۱٫۸۱ وضعیت آن با در نظر گرفتن شدت فعلی بیماری وجود ویژگیهای روان پریشی سیر و سایر شاخصها کدگذاری نمیشود ولی باید هنگام ثبت به آنها اشاره نمود (مثلاً ۴۳۱٫۸۱ اختلال دو قطنی 11 دوره فعلی افسردگی شدت متوسط با ویژگیهای مختلط ۴۳۱٫۸۱ اختلال دو قطبی 11 آخرین دوره افسردگی در بهبودی نسبی)
نوع دوره فعلی با آخرین دوره بیماری را مشخص نمایید. هیپوماتیک افسرده
اگر دوره فعلی یا آخرین دوره اگر اختلال دوقطبی نوع دو در
در حالیکه در اینزود افسردگی اساسی احساس بی ارزشی و تنفر از خود شایع است اگر افکار خود سرزنشی در سوگ دیده شود به طور معمول مربوط به احساس عدم رسیدگی کافی به فرد فوت شده قبل از مرگ است امانند عدم ملاقات وی به حد کافی، عدم ابراز علاقه به ویگر افکاری مربوط به مرگ و میر به ذهن فرد مزادار خطور میکنند. معمولاً درباره شخص فوت شده و با پیوستن به او است در حالی که در دوره افسردگی اساسی این گونه افکار به دلیل احساس بی ارزشی نداشتن لیاقت زندگی با عدم توانایی سازگاری با رنج ناشی از افسردگی به پایان دادن زندگی خود بیمار تمرکز میباشد. |
فروکش نسبی یا کامل باشد هیپوماتیک است. در هنگام ثبت یک تشخیص عبارات لازم باید به ترتیب زیر ذکر شوند: اختلال دوقطبی نوع دو نوع دوره فعلی یا آخرین دوره هیپومانیا در فروکش نسبی کامل اگر ملاکهای دوره هیپومانیا در حال حاضر برآورده نشده باشند و به دنبال آن هر کدام شاخصهای زیر که کاربرد دارد. نکته شاخص همراه با تند چرخی» و «همراه با الگوی فصلی الگوی دورههای خلقی را توصیف میکنند. مشخص کنید اگر
همراه با ناراحتی اضطرابی
همراه با ویژگیهای مختلط
همراه با تند چرخی
همراه با شروع پیراز ایمانی
همراه با الگوی فصلی
اگر دوره فعلی یا آخرین دوره اگر اختلال دوقطبی نوع دو در فروکش نسبی یا کامل باشد افسردگی باشد. در هنگام ثبت یک تشخیص عبارات لازم باید به ترتیب زیر ذکر شوند: اختلال دو قطبی نوع دو نوع دوره فعلی با آخرین دوره بیماری خفیف متوسط ٫ شدید اگر ملاکهای دوره افسردگی اساسی در حال حاضر برآورده شدهاند در فروکش نسبی کامل اگر ملاکهای دوره افسردگی اساسی در حال حاضر برآورده نشدهاند و به دنبال آن هر کدام از شاخصهای زیر که در دوره فعلی با آخرین دوره بیماری کاربرد دارند. نکته شاخص همراه با تند چرخی» و «همراه با الگوی. |
فضلی» الگوی دورههای خلقی را توصیف میکنند. مشخص کنید اگر
مشخص کنید
همراه با ناراحتیهای اضطرابی
همراه با ویژگیهای مختلط
همراه با تند چرخی
همراه با ویژگیهای ملانکولیک
همراه با ویژگیهای آتیپیک
همراه با علائم روان پریشی هماهنگ با خلق همراه با علائم روان پریشی ناهماهنگ با خلق همراه با کاتاتونی نکته کدگذاری از کد اضافه ۴۰۶٫۱ استفاده نمایید. با شروع پیراز ایمانی
با الگوی فصلی
مشخص کنید اگر در حال حاضر ملاکهای کامل برای دوره خلقی برآورده نشدهاند:
در فروکش نسبی در فروکش کامل مشخص کنید اگر در حال حاضر ملاکهای کامل برای دوره خلقی برآورده شدهاند. خفیف
متوسط شدید
ویژگیهای تشخیصی
مشخصه سیر بالینی اختلال دو قطبی 11 دورههای مکرر خلقی شامل یک یا چند دوره افسردگی اساسی ملاک A-C مبحث دوره افسردگی اساسی و حداقل یک دوره هیپومانیا (ملاک A-F مبحث دوره هیپومانیا» است. |
برای تشخیص دوره افسردگی اساسی باید دورهای از خلق افسرده یا از دست دادن بارز علاقه و لذت وجود داشته باشد و این دوره حداقل دو هفته ادامه یابد خلق افسرده یا از دست دادن علاقه باید با علائم دیگری که هر روز رخ میدهند همراه باشد برای مثال آشفتگی خواب سراسیمگی یا کندی روانی - حرکتی و تعداد این علائم باید حداقل پنج مورد باشد. تشخیص دوره هیومانیا مستلزم این است که دورهای از خلق دائماً بالا گشاده یا تحریکپذیر و افزایش بارز فعالیت و انرژی وجود داشته باشد و این دوره در اکثر اوقات روز و تقریباً در تمامی روزها به مدت ۴ روز متوالی ادامه یابد و سه یا چهار اگر خلق تحریک -پذیر باشد علامت دیگر برای مثال عزت نفس بالا کاهش نیاز به خواب، حواس پرتی وجود داشته باشند و تغییر محسوسی از عملکرد عادی را نشان دهند طبق تعریف علائم روان پریشی در حین دورههای هیپومانیا روی نمیدهند و در مقایسه با دورههای افسردگی اساسی اختلال دو قطبی نوع یک ظاهراً شیوع کمتری دورههای افسردگی اساسی اختلال دو قطبی نوع دو دارند. وجود حتی یک دوره مانیا موجب کنار گذاشته شدن تشخیص اختلال دو قطبی 11 میشود ملاک B اختلال دوقطبی (11). |
علاوه بر این برای اینکه دورههای افسردگی و هیپومانیا در
تشخیص دو قطبی نوع دو لحاظ شوند لازم است که حداقل یکی از دورههای افسردگی و حداقل یکی از دورههای مانیا با دارو مواد دارو درمانی مواد مورد سوء مصرف و یا سموم یا یک بیماری طبی دیگر قابل توجیه نباشند. |
توجه داشته باشید که دورههای هیپومانیایی را که در طول درمان دارویی ظاهر میشوند به مدت حداقل ۴ روز در سطح کامل نشانگانی باقی میمانند و از اثرات فیزیولوژیک دارو درمانی فراتر میروند نباید ناشی از دارو تلقی کرد و لازم است که تشخیص دو قطبی نوع دو را برای آن در نظر داشت به علاوه، حداقل یک دوره هیپومانیا و حداقل یک دوره افسردگی توسط اختلال اسکیزوافکتیو بهتر توجیه نمیشوند و بر اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روان پریشی مرتبط افزوده نشدهاند ملاک C اختلال دو قطبی (II) دورههای افسردگی یا نوسانات هیپومانیا باید موجب ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا افت کارکرد اجتماعی شغلی با سایر جنبههای مهم عملکرد فرد شده باشند املاک D اختلال دو قطبی (II) دورههای افسردگی اساسی مکرر در اختلال دو قطبی 11 اغلب شایعتر و طولانیتر از آن چیزی هستند که در دو قطبی | دیده میشود. |
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی 11 معمولاً در حین دورههای افسردگی اساسی به بالینگر مراجعه میکنند و بعید است در ابتدا شکایتی از دورههای هیپومانیا داشته باشند زیرا با این علائم را شناسایی نمیکنند یا آنها را خوشایند میدانند. به طور معمول دورههای هیپوماتیک تخریب خاصی ایجاد نمیکنند. در عوض تخریب در اختلال دو قطبی 11 ناشی از دورههای افسردگی اساسی یا الگوی مستمر توسانات خلقی غیر قابل پیشبینی و عملکرد متزلزل بین فردی و شغلی است خود بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی II احتمالاً دورههای هیپومانیا را بیمارگونه یا یک معضل تلقی نمیکنند گرچه ممکن است سایر افراد از رفتار نامعقول و متغیر بیمار دچار مشکل شوند. در اکثر موارد، افراد مطلع مانند دوستان نزدیک یا بستگان بیمار اطلاعات بالینی مفیدی در رابطه با تشخیص اختلال دو قطبی 11 در اختیار ما میگذارند. دورههای هیپومانیا را نباید با بازیابی انرژی و فعالیت یا خلق عادی چند روزه که معمولاً پس از فروکش دورههای افسردگی
اساسی دیده میشوند اشتباه گرفت با وجود تفاوت عمده شدت و مدت دورههای مانیا و هیپومانیا اختلال دو قطبی II را نمیتوان نوع خفیف اختلال دو قطبی 1 تلقی کرد. |
افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع دو در مقایسه با افراد دارای اختلال دو قطبی نوع یک بیماری مزمنتری دارند و به طور متوسط زمان بیشتری را در مرحله افسردگی بیماری سپری میکنند که میتواند شدید و ناتوانکننده باشد. با وجود اینکه ملاکهای تشخیصی دورههای افسردگی اساسی در اختلال دو قطبی نوع دو یا اختلال افسردگی اساسی یکسان است برخی از ویژگیهای بالینی میتواند به تشخیص افتراقی کمک کند. برای مثال وقوع هم زمان بی خوابی و پرخوابی در دورههای افسردگی اختلال دو قطبی نوع دو و اختلال افسردگی اساسی شایع است؛ با این حال هم بی خوابی و هم پرخوابی در زنان دارای اختلال دو قطبی نوع دو بیش از معمول گزارش میشود به طور مشابه، علائم نامتعارف افسردگی برخوابی پرخوری در هر دو اختلال شایع هستند اما در افراد دارای اختلال دو قطبی نوع دو شایعتر است. وقوع هم زمان علائم افسردگی با دورههای هیپومانیا یا برعکس وقوع هم زمان علائم هیپومانیا در دورههای افسردگی در افراد دارای اختلال دوقطبی 11 و به خصوص هیپومانیای همراه با ویژگیهای مختلط در زنان شایعتر است. |
گاهی افرادی که دچار دورههای هیپومانیا با ویژگیهای مختلط هستند، علائم خود را به عنوان هیپومانیا نمیدانند و در عوض آنها را افسردگی با افزایش انرژی یا تحریکپذیری مینامند. ویژگیهای همراه مؤید تشخیص
تکانشگری یکی از ویژگیهای شایع اختلال دو قطبی 11 است. که عاملی برای اقدام به خودکشی و اختلالات مصرف مواد در بیماران محسوب میشود. در طول دورههای هیپومانیا خلاقیت برخی از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو افزایش مییابد ولی ارتباط بین شدت بیماری و میزان خلاقیت خطی نیست؛ یعنی موفقیتهای خلاقانه بیشتر در طول عمر با اشکال خفیفتر اختلال دو قطبی ارتباط داشتهاند و خلاقیت بیشتری نیز در بستگان سالم بیماران یافت داشته است. دلبستگی فرد به خلاقیت بیشتر در حسین
دورههای هیپومانیا میتواند عاملی برای تردید در مراجعه باشد. یا پیروی از درمان را تحلیل برد. شیوع
شیوع ۱۲ ماهه اختلال دوقطبی 11 در ایالات متحده آمریکا ۰۸ درصد است. شیوع بینالمللی ۱۲ ماهه آن ۰. ۳ درصد است. نرخ شیوع اختلال دو قطبی 11 در اطفال را به دشواری میتوان تعیین نمود. شیوع ترکیبی اختلال دو قطبی. |
دو قطبی 11 و دو قطبی نامعین بر اساس DSM-IV در نمونههای آمریکایی و غیر آمریکایی ۱۸ درصد و در نوجوانان ۱۲ سال و بالاتر کمی بیشتر (۲٫۷ درصد) برآورده شده است. بروز و سیر
گرچه اختلال دو قطبی 11 میتواند در اواخر نوجوانی و تمام طول بزرگسالی آغاز شود ولی سن متوسط بروز آن اواسط دهه ۲۰ عمر است که کمی بالاتر از سن بروز دو قطبی ا و کمی پایینتر از اختلال افسردگی اساسی است. سن شروع ملاکی برای افتراق اختلال دو قطبی نوع یک از نوع دو نیست در اکثر موارد بیماری با یک دوره افسردگی اساسی شروع میشود و تا زمان بروز دوره هیپومانیا به عنوان اختلال دو قطبی II شناخته نمیشود. این مسأله در حدود ۱۲ درصد از کسانی که در ابتدا تشخیص افسردگی اساسی داشتهاند رخ میدهد. اضطراب، مصرف مواد یا اختلال خوردن مواردی هستند که از قبل میتوانند وجود داشته باشند و تشخیصگذاری را پیچیدهتر کنند. تعداد زیادی از بیماران قبل از بروز اولین دوره هیپومانیا بارها دچار دورههای افسردگی اساسی شدهاند و معمولاً بیش از ده سال از آغاز بیماری میگذرد تا فرد تشخیص اختلال دو قطبی را دریافت کند. اختلال دو قطبی نوع دو بسیار عودکننده است. |
به طوری که در طول سال اول اختلال بیش از ۵۰ درصد افراد یک دوره جدید را تجربه میکنند افراد دارای اختلال دو قطبی نوع دو در مقایسه با کسانی که به اختلال دو قطبی نوع یک مبتلا هستند. تغییرات بیشتری را در خلق نشان میدهند. تعداد دورههای اختلال دو قطبی II دورههای هیپومانیا و افسردگی در طول عمر از اختلال افسردگی اساسی یا اختلال
دو قطبی | بیشتر است ولی مبتلایان به اختلال دو قطبی | بیشتر از افراد مبتلا به اختلال دو قطبی 11 علائم هیپومانیا را تجربه میکنند. با افزایش سن بیمار و در امتداد سیر اختلال دو قطبی 11 به تدریج فواصل بین دورههای خلقی کاهش مییابد. با آنکه ویژگی تشخیصی اختلال دوقطبی 11 وجود دوره هیپومانیا است. ولی دورههای افسردگی با دوامتر و ناتوانکنندهتر هستند. علی رغم غلبه افسردگی بروز یک دوره هیپومانیا برای تعویض تشخیص به اختلال دو قطبی II کفایت میکند و تا آخر عمر هیچ گاه مجدداً به افسردگی اساسی بر نمیگردد. حدود ۵ تا ۱۵ درصد بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی 11 در ۱۲ ماه گذشته بیماری دچار دورههای متعدد خلقی چهار یا بیشتر) (هیپومانیا یا افسردگی اساسی بودهاند. |
در صورت وجود الگوی فوق در بیمار باید از شاخص همراه با تند چرخی استفاده نمود. طبق تعریف ویژگیهای روان پریشی در دورههای هیپومانیا دیده نمیشود و به نظر میرسد که در دورههای افسردگی اساسی اختلال دو قطبی 11 نیز کمتر از اختلال دو قطبی 1 دیده میشوند. امکان تغییر دوره افسردگی به دوره هیپومانیا یا مانیا با یا بدون ویژگیهای مختلط چه خود به خود چه ناشی از درمان افسردگی وجود دارد. حدود ۵ تا ۱۵ درصد بیماران دو قطبی 11 نهایتاً دچار یک دوره مانیا میشوند که صرف نظر از سیر بعدی تشخیص به اختلال دو قطبی 1 تغییر میکند. تشخیصگذاری در کودکان اغلب دشوار است، به خصوص در کودکانی که تحریکپذیری و برانگیختگی آنها دورهای نیست یعنی دورههای تغییر خلقی بارز وجود ندارد. تحریکپذیری غیر دورهای در کودکان و نوجوانان با افزایش خطر بروز اختلال اضطرابی و اختلال افسردگی اساسی در بزرگسالی همراه است. ولی خطر اختلال دو قطبی را افزایش نمیدهد. میزان ابتلا به اختلال دو قطبی در خانواده نوجوانان مبتلا به اختلال دو قطبی بیشتر از نوجوانانی است که همیشه تحریکپذیر هستند. |
برای تشخیص دوره هیپومانیا در کودک علائم باید شدیدتر از آن چیزی باشد که از نظر محیطی و فرهنگی و مرحله رشدی کودک انتظار میرود. اختلال دو قطبی که در کودکی یا نوجوانی شروع میشود نسبت به اختلالی که در بزرگسالی آغاز میشود. سیر طول عمری شدیدتری دارد. میزان بروز سه ساله اولین دوره اختلال دوقطبی 11 در
سنین بالای ۶۰ سال حدود ۰٫۳۴ درصد است. با این حال به نظر نمیرسد افتراق مواردی از اختلال دو قطبی 11 با شروع بالای ۶۰ سال از مواردی که شروع زودهنگام دارد، فایده بالینی داشته باشد. وجود هم زمان علائم هیپومانیا در خلال دورههای افسردگی اختلال دو قطبی نوع دو در مقایسه با دورههای افسردگی اختلال افسردگی اساسی شایعتر است و میتواند افرادی مسنتری را که دارای اختلال دوقطبی دو هستند از آنهایی که اختلال افسردگی اساسی دارند متمایز کند. در مواردی که اختلال دو قطبی در سنین بالا ظاهر میشود. مهم است که عوامل طبی از جمله علل پزشکی و عصب شناختی لحاظ شوند. |
عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی ژنتیک و فیزیولوژیک خطر ابتلا به اختلال دوقطبی 11 در بین بستگان افراد مبتلا به اختلالات دو قطبی II بیشتر از مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دو قطبی 1 است. نزدیک به یک سوم افرادی که دارای اختلال دو قطبی نوع دو هستند سابقه اختلال دوقطبی را در خانواده گزارش کردند. احتمالاً عوامل ژنتیک بر سن شروع اختلالات دوقطبی تأثیر میگذارند. شواهد همچنین نشان میدهند که اختلال دو قطبی نوع دو ممکن است ساختار ژنتیکی متمایزی از اختلال دوقطبی نوع یک و اسکیزوفرنی داشته باشد. عوامل تغییردهنده سیر بیماری پیش آگهی در الگوی تند چرخی بدتر است. احتمال بازگشت به سطح قبلی عملکرد اجتماعی در اختلال دو قطبی II در افراد جوانتری که افسردگی خفیفتری دارند بیشتر است و نشانگر تأثیر مزمن عوارض جانبی بیماری بر بهبودی است. |
حتی پس از لحاظ نمودن عواملی مانند نوع تشخیص (1) در برابر (11) علائم افسردگی فعلی و وجود هم زمان اختلالات روان پزشکی عوامل زیر به طور مستقل بر بهبود کار کرد افراد مبتلا به اختلال دو قطبی مؤثرند تحصیلات بالاتر سالهای کمتر بیماری و تأهل
مسائل تشخیصی مرتبط با جنسیت
در حالی که نسبت مرد به زن در اختلال دو قطبی | مساوی است. یافتههای مربوط به تفاوتهای جنسیتی اختلال دوقطبی 11 متغیر و با توجه به نوع نمونههای استفاده شده یعنی بایگانی
ملی، جوامع محلی و بالینی و کشور مبدا متفاوت است. در مجموع شواهد چندانی به نفع تفاوت جنسیتی در اختلال دو قطبی وجود ندارد در حالی که برخی ولی نه همه نمونههای بالینی نشان میدهند که اختلال دو قطبی II در زنان شایعتر از مردان است و این احتمالاً بازتاب میزان مراجعه بیشتر زنان برای درمان یا سایر عوامل مؤثر است. به نظر میرسد الگوهای بیماری و هم ابتلایی در دو جنس متفاوت باشد. بروز ویژگیهای مختلط هیپومانیا و تند چرخی در زنان بیش از مردان گزارش شده است. |
زایمان میتواند عامل آغازگر اختصاصی در بروز دورههای هیپومانیا به حساب آید که در ۲۰-۱۰ درصد زنان جوامع غیر بالینی دیده میشود و بیش از همه پس از زایمان نخست بروز میکند. افتراق هیپومانیا از خلق بالا و کم خوابی طبیعی پس از زایمان ممکن است دشوار باشد. هیپومانیا پس از زایمان میتواند پیش درآمد شروع دوره افسردگی باشد و در حدود نیمی از زنانی که این خلق بالا را تجربه میکنند رخ میدهد. دوره پیرایائسگی میتواند زمانی برای بی ثباتی خلقی در اختلال دو قطبی نوع دو باشد. هیچ تفاوت جنسیتی محسوسی در بین متغیرهای بالینی، از جمله نرخ دورههای افسردگی سن شروع قطبی بودن علائم در شروع اختلال علائم و شدت بیماری مشاهده نشده است. خطر خودکشی
حدود یک سوم بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی II اظهار می- کنند که در طول عمر خود اقدام به خودکشی داشتهاند. به نظر میرسد میزان شیوع طول عمر اقدام به خودکشی در بیماران دو قطبی II و I نزدیک به هم باشد. به طور کل به نظر میرسد. نرخ اقدام به خودکشی و مرگ از طریق خودکشی در افراد دارای اختلال دو قطبی نوع یک و دو برابر باشد. |
با وجود این نرخ کلی اقدام به خودکشی و مرگ از طریق خودکشی در این افراد نسبت به جمعیت عمومی به مراتب بیشتر است. در رابطه با خطر اقدام به خودکشی مدت زمانی که فرد در دوره افسردگی میماند به طور معناداری با تشخیص اختلال دو قطبی نوع یک و دو مرتبط است. با این حال مرگبار بودن اقدام به خودکشی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی 11 احتمالاً از مبتلایان به دو قطبی 1 بیشتر است یعنی نسبت موارد اقدام به خودکشی به موارد خودکشی
موفق در این افراد کمتر است همچنین به نظر میرسد. ارتباطی بین نشانگرهای ژنتیک و افزایش خطر رفتارهای خودکشی در افراد مبتلا به اختلال دو قطبی وجود دارد، به طوری که میزان خطر خودکشی در بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال دو قطبی نوع دو ۶٫۵ برابر بیشتر از مبتلایان به دو قطبی ا است. |
پیامدهای کارکردی اختلال دو قطبی II
گرچه عملکرد بسیاری از بیماران اختلال دوقطبی II در فواصل بین دورهها به سطح عادی قبل از بیماری بر میگردد ولی حدود ۱۵ درصد آنان در فواصل بین دورهها نیز درجاتی از اختلال عملکرد را نشان میدهند و ۲۰ درصد آنان بدون بهبود میان دورهای وارد دورهای دیگر میشوند بهبود عملکرد و به خصوص عملکرد شغلی به میزان چشمگیری کندتر از بهبودی علائم بالینی روی میدهد و این امر سبب میشود که مبتلایان در مقایسه با افرادی که سطح تحصیلی مشابهی دارند، از وضعیت اقتصادی اجتماعی پایینتری برخوردار باشند. فرد مبتلا به اختلال دو قطبی 11 نسبت به افراد سالم عملکرد ضعیفتری در آزمونهای شناختی دارد بیکاری طولانی در بیماران دو قطبی با بروز بیشتر دورههای افسردگی سن بالاتر، میزان بالاتر اختلال وحشت زدگی فعلی و سابقه مصرف الکل در طول عمر در ارتباط است. تشخیص افتراقی
اختلال افسردگی اساسی اختلال افسردگی اساسی با نبود دورههای مانیا و هیپومانیا شناخته میشود. |
با توجه به اینکه علائم هیپومانیا و مانیا برای مثال علائم کمتر یا مدت کمتر از حد مورد نیاز برای هیپومانیا ممکن است در هنگام تشخیص اختلال افسردگی اساسی وجود داشته باشند، باید تعیین کرد که آیا این علائم ملاکهای دوره هیپومانیا را برآورده میکنند یا نه و آیا تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو مناسبتر است یا خیر در افراد دارای اختلال دو قطبی نوع دو دورههای افسردگی در سیر بیماری غالب است و موجب میشود فاصلهای ده ساله بین شروع بیماری و تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو ایجاد شود. از آنجا که ملاکهای تشخیصی یک دوره افسردگی اساسی در اختلال
افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی مشابه است. تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو زمانی گذاشته میشود که بر اساس اطلاعات موجود حداقل یک دوره هیپومانیا وجود داشته باشد و این دوره وجه افتراق اختلال دو قطبی نوع دو و اختلال افسردگی اساسی است. |
اختلال خلق ادواری در اختلال خلق ادواری دورههای متعددی از علائم هیپومانیا و افسردگی وجود دارد که هیچ گاه ملاکهای طول مدت و علائم یک دوره هیپومانیا و یک دوره افسردگی را برآورده نمیکند وجود حداقل یک دوره هیپومانیا و حداقل یک دوره افسردگی در اختلال دو قطبی نوع دو وجه افتراق آن با اختلال خلق ادواری محسوب میشود. اسکیزوفرنی اسکیزوفرنی با علائم روان پریشی مرحله فعال شناخته میشود که میتواند با دورههای افسردگی اساسی همراه باشد. تشخیص اسکیزوفرنی زمانی گذاشته میشود که دورههای افسردگی اساسی همزمان با علائم مرحله فعال روی ندهند. اگر این دورهها همزمان روی دهند و طول دورههای افسردگی کوتاه باشد، تشخیص اسکیزوفرنی خواهد بود. تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو همراه با ویژگیهای روان پریشی زمانی گذاشته میشود که علائم روان پریشی منحصراً در طول دورههای افسردگی اساسی روی دهند. اسکیزوافکتیو اختلال اسکیزوافکتیو با دورههایی شناخته میشود که در آن علائم افسردگی همزمان با علائم مرحله فعال اسکیزوفرنی روی میدهند و در دورههایی توهم و هذیان به مدت حداقل دو هفته در غیاب دوره افسردگی وجود دارند. |
تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو همراه با ویژگیهای روان پریشی زمانی گذاشته میشود که علائم روان پریشی منحصراً در طول دورههای افسردگی اساسی روی داده باشند. دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از بیماری طبی تشخیص دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از بیماری طبی زمانی به جای اختلال دو قطبی دو گذاشته میشود که دورههای هیپومانیا بر اساس سابقه بیمار یافتههای آزمایشگاهی یا معاینه
بدنی، مستقیماً به دلیل پیامدهای فیزیولوژیک یک بیماری طبی مانند بیماری کوشینگ اسکلروز چندگانه ایجاد شده باشد. دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از مصرف دارو مواد دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از مصرف دارو مواد به این دلیل از اختلال دو قطبی نوع دو متمایز میشود که در آن یک ماده برای مثال محرکها فن سیکلیدین یا یک دارو برای مثال استروئیدها موجب بروز دورههای افسردگی اساسی و هیپومانیا میشود. افرادی که دوره هیپومانیا را سپری میکنند به بیش مصرفی مواد در طی دوره گرایش دارند از این رو لازم است. تعیین شود که آیا مصرف مواد پیامد دوره اصلی هیپومانیا است. یا اینکه دوره شبه هیپومانیایی در نتیجه مصرف مواد به وجود آمده است. |
در بعضی موارد تشخیص قطعی زمانی ممکن می- شود که علائم هیپومانیا یا افسردگی در غیاب مصرف مواد وجود داشته باشند. به خاطر داشته باشید که دورههای هیپومانیایی که به هنگام درمان با یک داروی ضدافسردگی ظاهر میشوند و علائم آن فراتر از اثرات فیزیولوژیک دارو ادامه مییابند. تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو را تأیید میکنند و نه دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از مصرف دارو مواد. اختلال ADHD گاهی اوقات به خصوص در کودکان و نوجوانان ADHD با اختلال دو قطبی 11 اشتباه گرفته میشود. بسیاری از علائم ADHD مانند تکلم سریع، سبقت افکار حواس پرتی و نیاز کمتر به خواب با علائم هیپومانیا همپوشانی دارند. اگر بالینگر مشخص کند که علائم معرف یک دوره مجزا هستند و افزایش محسوسی نسبت به حالت پایه دارند که برای تشخیص اختلال دو قطبی II ضروری است. آن گاه میتوان از احتساب هم زمان علائم ADHD و اختلال دو قطبی نوع دو صرف نظر کرد. |
اختلالات شخصیت همان نکتهای که در مورد ADHD گفته شد در ارزیابی فردی که دارای اختلال شخصیتی نظیر اختلال شخصیت مرزی است صدق میکند زیرا تغییرات سریع خلقی و تکانشگری هم در اختلال دو قطبی 11 و هم در شخصیت مرزی دیده میشود برای برآورده شدن ملاکهای
تشخیصی اختلال دو قطبی 11 علائم باید به صورت دورهای مجزا بروز کنند و افزایش مشهودی نسبت به خط پایه در حد لازم برای تشخیص اختلال دو قطبی (11) وجود داشته باشند. در حین دورههای خلقی درمان نشده نباید تشخیص اختلال شخصیت گذاشته شود مگر زمانی که شرح حال طول عمر بیمار نشاندهنده وجود یک اختلال شخصیت باشد. سایر اختلالات دو قطبی تشخیص اختلال دو قطبی 11 باید با بررسی وجود سابقه دورههای مانیا از اختلال دوقطبی 1 افتراق داده شود و برای افتراق آن از سایر اختلالات معین و نامعین دو قطبی و اختلالات مرتبط اثبات وجود یک نشانگان افسردگی یا هیپومانیای کامل کافی است. هم ابتلایی
اختلال دو قطبی 11 در اغلب موارد حداقل با یک اختلال روانی دیگر همراه است و شایعترین اختلالات همراه اختلالات اضطرابی هستند. |
حدود ۶۰ درصد کسانی که به اختلال دو قطبی || دچار هستند هم زمان حداقل به سه اختلال روانی دیگر نیز مبتلا هستند؛ ۷۵ درصد آنها هم زمان یک اختلال اضطرابی دارند و شایعترین این اختلالات اضطراب اجتماعی (۳۸) درصد) فوبیای خاص ۳۶ درصد و اضطراب فراگیر (۳۰) درصد) است. شیوع طول عمری اختلال اضطرابی همزمان در اختلال دو قطبی نوع یک و دو یکسان است و با وخیمتر شدن بیماری مرتبط است. بروز هم زمان اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دو قطبی II نسبت به مبتلایان به اختلال دو قطبی 1 بیشتر است و اختلال اضطرابی معمولاً پیش از اختلال دو قطبی بروز میکند. به نظر میرسد که این اختلالات همراه که به طور شایع دیده میشوند سیر کاملاً مستقلی از اختلال دو قطبی ندارند و برعکس پیوندهای قوی با حالات خلقی دارند. برای مثال اختلالات اضطرابی و خوردن بیشتر همراه علائم افسردگی و اختلال مصرف مواد اغلب با علائم مانیا همراه است. شیوع اختلالات مصرف مواد در دو قطبی نوع یک و دو یکسان است و شایعترین آنها اختلال مصرف الکل (۴۲) درصد) و اختلال مصرف کانابیس (۲۰) درصد است. |
عوامل اجتماعی -
فرهنگی بر اختلالات همبود با اختلال دو قطبی نوع دو اثرگذار است. برای مثال کشورهایی که ممنوعیتهایی برای مصرف الکل و سایر مواد وضع میکنند ممکن است میزان هم زمانی مصرف مواد در آنها کمتر باشد. نرخ شیوع همزمان اختلال استرس پس از سانحه در افرادی که اختلال دو قطبی نوع دو دارند کمتر از افرادی است. که مبتلا به اختلال دو قطبی یک هستند. تقریباً ۱۴ درصد افرادی که اختلال دو قطبی نوع دو دارند حداقل یک اختلال خوردن را تجربه میکنند، به طوری که شیوع اختلال پرخوری بیشتر از پراشتهایی عصبی و کم اشتهایی عصبی است. نشانگان پیش از قاعدگی و اختلال ملال پیش از قاعدگی در زنانی که دارای اختلال دو قطبی هستند، به ویژه در کسانی که اختلال دو قطبی نوع دو دارند شایع است. در بین زنانی که نشانگان پیش از قاعدگی و یا اختلال ملال پیش از قاعدگی دارند، علائم خلفی دو قطبی و تغییرپذیری ممکن است شدیدتر باشد. افرادی که دارای اختلال دو قطبی نوع دو هستند به بیماریهای طبی همزمان دچار میشوند که میتوانند سیر و پیش آگهی اختلال را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. این بیماریها شامل بیماری قلبی عروقی میگرن و اختلالات خود ایمنی هستند. |
اختلال خلق ادواری
Cyclothymic Disorder
ملاکهای تشخیصی
. برای مدت حداقل ۲ سال در کودکان و نوجوانان حداقل یک سال دورههای متعددی از علائم هیپومانیا که هیچ گاه ملاکهای کامل یک دوره هیپومانیا را نداشتهاند و دورههای متعددی از علائم افسردگی که هیچ گاه ملاکهای یک دوره افسردگی اساسی را نداشتهاند بروز میکنند. B در حین دوره دوساله فوق در کودکان و نوجوانان یک سال مجموع دورههای افسردگی و هیپومانیا حداقل نصف این مدت را در بر میگیرند و هیچ گاه فرد بیشتر از دو ماه
متوالی بدون علامت نبوده است. ملاکهای تشخیصی دوره افسردگی اساسی مانیا با هیپومانیا هیچ گاه وجود نداشته است. علائم موجود در ملاک A توسط اختلال اسکیزوافکتیو اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم اختلال هذیانی با سایر اختلالات معین یا تا معین طیف اسکیزوفرنی و اختلالات مرتبط بهتر توجیه نمیشود. علائم موجود از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند دارو ماده سوء مصرفی با یک بیماری طبی دیگر مانند پرکاری تیروئید ناشی نشده است. علائم سبب ناراحتی بالینی قابل توجه یا افت کار کرد شغلی اجتماعی با سایر جنبههای مهم کار کردی فرد شدهاند. |
مشخص کنید اگر:
همراه با ناراحتی اضطرابی
ویژگیهای تشخیصی
ویژگی اصلی اختلال خلق ادواری نوسانات مزمن خلقی است که به صورت دورههای متعدد علائم هیپومانیا و دورههای متعدد علائم افسردگی بروز میکند که از یکدیگر مجزا هستند (ملاک علائم هیپومانیای موجود از نظر تعداد، شدت، استمرار یا مدت آن قدر نیستند که ملاکهای دوره هیپومانیا را کامل نمایند و به همین ترتیب علائم افسردگی موجود نیز همه ملاکهای یک دوره افسردگی اساسی را احراز نمیکنند. در مدت دوره دوساله نخست در کودکان و نوجوانان یک سال علائم باید در اغلب روزها استمرار داشته باشند و فواصل بدون علامت نباید بیشتر از دو ماه متوالی ادامه داشته باشد. |
ملاک (B) تشخیص اختلال خلق ادواری فقط در صورتی قابل استفاده است که هیچ گاه ملاکهای دورههای افسردگی اساسی مانیا و هیپومانیا برآورده نشده باشد (ملاک (C)
اگر فردی که دچار اختلال ادواری است بعداً (یعنی پس از دو سال نخست در بزرگسالان و یک سال در کودکان و نوجوانان دچار دورههای افسردگی اساسی، مانیا یا هیپومانیا شود، تشخیص وی به ترتیب به اختلال افسردگی اساسی اختلال دو قطبی 1 یا سایر اختلالات معین و یا نامعین دو قطبی و اختلالات مرتبط نوع فرعی دورههای هیپومانیا بدون دوره
افسردگی اساسی تبدیل میشود و اختلال خلق ادواری برای همیشه کنار گذاشته میشود. اگر الگوی تغییرات خلقی توسط اختلال اسکیزوافکتیو اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روان پریشی مرتبط بهتر توجیه میشود نباید تشخیص خلق ادواری را مطرح نمود ملاک (D) در این موارد، علائم خلقی را به عنوان ویژگیهای مرتبط با اختلال روان پریشی در نظر میگیرند. |
همچنین اختلال خلقی موجود نباید ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده مانند ماده سوء مصرفی یک دارو با یک بیماری طبی دیگر مثلاً پرکاری تیروئید) باشد (ملاک (E) اگرچه برخی افراد کارکرد خود را در دوره هیپومانیا و فواصل بین دورهها تقریباً حفظ میکنند و در مجموع سیر بیماری کار کرد خوبی نشان میدهند اما اختلال باید سبب ناراحتی قابل توجه بالینی یا افت بارز کار کرد اجتماعی شغلی و سایر جنبههای مهم کاری فرد شود املاک) (F) الگوی بلند مدت تغییرات خلقی مکرر و اغلب پیشبینی ناپذیر به افت عملکرد فرد میانجامد و میتوان آن را به اثرات منفی علائمی نسبت داد که به همراه پیشبینی - ناپذیری و بی ثباتی بر عملکرد خانوادگی و عملکرد نقش خانوادگی شغلی فرد اثر میگذارند. شیوع
شیوع طول عمر اختلال خلق ادواری در ایالات متحده آمریکا و اروپا تقریباً ۰۴ تا ۲۵ درصد برآورد شده است. شیوع آن در درمانگاههای اختلالات خلقی حدود ۵ تا ۳ درصد است. به نظر میرسد شیوع آن در جمعیت عمومی تفاوتی بین زن و مرد نداشته باشد. با این حال مراجعه زنان مبتلا به اختلال خلق ادواری به درمانگاهها بیشتر گزارش شده است. |
بروز و سیر
اختلال خلق ادواری معمولاً در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود و گاهی آن را به عنوان گرایشی مزاجی به سایر اختلالات این فصل اختلالات خلقی در نظر میگیرند. اکثر نوجوانان دارای اختلال خلق ادواری پیش از ده سالگی علائم خلقی را تجربه میکنند شروع این اختلال اغلب تدریجی و سیر
أن مستمر است. احتمال ابتلای آتی اختلال دو قطبی 1 یا دو قطبی 11 در کسی که دچار اختلال خلق ادواری است حدود ۱۵ تا ۵۰ درصد است؛ نرخ تغییر برچسب تشخیصی در نوجوانان بیشتر از بزرگسالان است. باید علائم پرنوسان و دائم هیپومانیا و افسردگی را که در اواخر بزرگسالی آغاز میشوند از اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر و اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی مانند اسکلروز چندگانه افتراق داد. عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی ژنتیک و فیزیولوژیک اختلال افسردگی اساسی، اختلال دو قطبی 1 و دو قطبی 11 در بستگان زیستی درجه اول افراد مبتلا به اختلال خلق ادواری شایعتر از جمعیت عادی است. به علاوه احتمالاً خطر بروز اختلالات مرتبط با مواد در اعضای خانواده بیمار افزایش مییابد. |
در خویشاوندان تنی درجه اول بیماران اختلال دو قطبی، احتمال بروز اختلال خلق ادواری از جمعیت عمومی بیشتر است. تشخیص افتراقی
اختلال دو قطبی و سایر اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر تشخیص اختلال دوقطبی و سایر اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر در مواردی مطرح میشود که شواهد دال بر بروز آشفتگی خلقی ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک بیماری مشخص و معمولاً مزمن طبی مانند پرکاری تیروئید باشد شرح حال معاینات جسمی یا یافتههای آزمایشگاهی ما را در تعیین اختلال خلقی کمک مینمایند. اگر قضاوت بالینی حاکی از آن است که علائم افسردگی یا هپیومانیا در اثر پیامدهای فیزیولوژیک یک بیماری طبی نیست آن گاه اختلال روانی اولیه مانند اختلال خلق ادواری و بیماری طبی جداگانه کدگذاری میشوند؛ برای مثال اگر قضاوت بالینگر بر این نکته استوار باشد که علائم خلقی موجود ناشی از پیامدهای روان شناختی و نه فیزیولوژیک) بیماری طبی مزمن مذکور است یا در مواردی که هیچ گونه ارتباط سبب شناختی بین علائم افسردگی یا هیپومانیا و بیماری طبی وجود ندارد این مورد صدق میکند. |
اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد افتراق دو اختلال مذکور از اختلال خلق ادواری بر مبنای قضاوتی است که در مورد رابطه سببی اثرات دارو مواد به خصوص محرکها و بروز علائم خلقی صورت میگیرد. نوسانات و تغییرات مکرر خلقی که شبیه اختلال خلق ادواری هستند معمولاً به دنبال قطع مصرف دارو مواد بر طرف میشوند. اختلال دو قطبی همراه با تند چرخی و اختلال دو قطبی 11 همراه با تند چرخی هر دو اختلال با توجه به تغییرات قابل توجه و مکرر خلقی میتوانند شبیه به اختلال خلق ادواری به نظر برسند. بنا بر تعریف در اختلال خلق ادواری ملاکهای تشخیصی دورههای افسردگی اساسی مانیا با هیپومانیا هرگز وجود نداشتهاند در حالی که در اختلالات دو قطبی 1 و 11 همراه با تند چرخی باید ملاکهای تشخیصی دورههای فوق به طور کامل وجود داشته باشند. |
اختلال شخصیت مرزی اختلال شخصیت مرزی با تغییرات مکرر، کوتاه مدت و بارز خلقی همراه است و ممکن است شبیه به اختلال خلق ادواری به نظر برسد درگیر شدن با رفتارهای خود تخریبگر در هر دو اختلال دیده میشود اما فقط زمانی میتوان آن را به اختلال خلق ادواری مرتبط دانست که سایر علائم هیپومانیا نیز رخ دهند بی ثباتی خلقی در اختلال شخصیت مرزی ممکن است در اضطراب، تحریکپذیری و غمگینی خود را نشان دهد در حالی که خلق بالا، سرخوشی و ایا انرژی بالا از ویژگیهای اختلال شخصیت مرزی به حساب نمیآیند. اگر ملاکهای هر دو اختلال برآورده شوند باید تشخیص همزمان اختلال شخصیت مرزی و اختلال خلق ادواری را لحاظ کرد. هم ابتلایی
اختلالات مرتبط با مواد و اختلالات خواب یعنی مشکلات به خواب رفتن و استمرار خواب در بیماران مبتلا به اختلال خلق ادواری شایع است. اغلب کودکانی که در مراکز سرپایی روان پزشکی برای اختلال خلق ادواری درمان میشوند به طور هم زمان دارای اختلالات روانی هستند و نرخ این اختلالات از کودکان دارای رفتار اینایی ADHD
بیشتر است اما در مقایسه با کودکان دارای اختلال دو قطبی نوع یک
و دو مقدار مشابهی دارد. |
اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد
Substance ٫ Medication-Induced Bipolar and Related Disorder
ملاکهای تشخیصی
اختلال خلق بارز و مستمر که وجه غالب نمای بالینی اختلال را تشکیل میدهد و خصوصیت اصلی آن را خلق بالا گشاده با تحریکپذیر نشان میدهد و با انرژی و فعالیت بالا و غیر عادی همراه است. B با توجه به شرح حال معاینات جسمی با یافتههای آزمایشگاهی شواهدی از هر دو مورد (۱) و (۲) دیده میشود. علائم موجود در ملاک A در حین یا بلافاصله پس از مسمومیت با مواد یا ترک آن و با مصرف دارو ایجاد شده است. ماده با داروی مصرفی توانایی و ظرفیت به وجود آوردن علائم ملاک ۸ را دارد. آشفتگی حاضر توسط اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط که ناشی از دارو مواد نیستند بهتر توجیه نمیشود. شواهد وجود یک اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط مستقل از موارد زیر به دست میآیند. |
وجود علائم قبل از شروع مصرف دارو مواد؛ تداوم علائم برای یک دوره زمانی قابل توجه (مثلاً حدود یک ماه پس از قطع ناگهانی مواد یا مسمومیت شدید؛ یا شواهد دیگری که نشاندهنده یک اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط مستقل از مصرف دارو مواد است مانند سابقه وجود دورههای متعدد اختلال که ارتباطی به مواد دارو ندارند. اختلال حاضر منحصراً در دوره دلیریوم رخ نداده است. اختلال موجب ناراحتی بارز بالینی یا افت عملکرد اجتماعی شغلی و سایر جنبههای مهم
نکته این اختلال فقط زمانی باید جایگزین تشخیص مسمومیت با دارو با ترک مواد شود که علائم ملاک A در نمای
بالینی غالب باشند و شدت آن به قدری باشد که نیازمند توجه بالینی باشد. نکته کدگذاری کدهای ICD-10-C برای دو قطبی و اختلالات مرتبط ماده داروی خاص در جدول زیر آورده شده است. توجه داشته باشید که کدهای ICD-10-C به وجود با نبود اختلال هم زمان مصرف مواد بستگی دارند. در هر صورت تشخیص مجزای اختلال مصرف مواد ضرورتی ندارد. |
اگر اختلال مصرف مواد همراه با اختلال دو قطبی ناشی از مواد خفیف باشد، رقم چهارم که مذکور عدد ۱ خواهد بود و بالینگر باید اختلال مصرف خفیف ماده را قبل از اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از ماده ذکر نماید به طور مثال اختلال مصرف خفیف کوکائین همراه با اختلال دوقطبی ناشی از کوکائین اگر شدت اختلال مصرف همراه با اختلال دو قطبی و اختلال مرتبط ناشی از مواد متوسط یا شدید باشد. جایگاه چهارم کد مذکور عدد ۲ خواهد بود و بالینگر باید آن را به صورت اختلال مصرف متوسط ماده» یا «اختلال مصرف شدید ماده» (بستگی به شدت اختلال مصرف ماده هم زمان دارد ثبت نماید. اگر هم ابتلایی اختلال مصرف مواد وجود نداشته باشد مثلاً پس از فقط یک بار مصرف شدید ماده)، رقم چهارم که مذکور را عدد ۹ تشکیل خواهد داد و بالینگر باید فقط اختلال دو قطبی ناشی از ماده را ذکر نماید. |
مشخص کنید اگر به جدول ۱ در فصل اختلالات اعتیادی و وابسته به مواد مراجعه کنید که نشان میدهد عنوان فرعی با شروع حین مسمومیت و یا شروع حین ترک برای یک رده از مواد خاص کاربرد دارد یا نه مشخص کنید اگر شروع بعد از
مصرف دارو» بوده است:
با شروع حین مسمومیت اگر ملاکهای تشخیصی مسمومیت ماده وجود دارند و علائم در دوره مسمومیت به وجود آمدهاند. با شروع حین محرومیت اگر ملاکهای تشخیصی ترک یک ماده وجود دارند و علائم در حین یا کمی پس از ترک به وجود آمدهاند. با شروع پس از مصرف دارو: اگر علائم پس از شروع مصرف دارو ایجاد شدهاند در روند مصرف دارو تغییری ایجاد شده است یا اینکه علائم در حسین ترک دارو ظاهر شدهاند. روندهای ثبت
در ابتدا نام اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از ماده دارو و نام ماده مشخص و مسئول بروز علائم را ذکر نمایید (مثلاً کوکائین دگزامتازون کد تشخیصی را میتوان از جدول ملاکهای تشخیصی فوق که مبتنی بر طبقه ماده مصرفی است. انتخاب کرد. |
در مورد موادی که در هیچ یک از ردههای فوق نمیگنجند (مانند دگزامتازون از کد مخصوص سایر مواد ماده نامعلوم استفاده نمایید و در مواردی که قضاوت بالینی بر این استوار است که یک ماده نامعلوم عامل سببی علائم است. باید از طبقه سایر مواد آماده نامعلوم استفاده کنید. در هنگام ثبت نام اختلال نام اختلال همبود اگر وجود داشته باشد در ابتدا قرار میگیرد و سپس واژه «همراه با و سپس نام اختلال دو قطبی و مرتبط ناشی از مواد ذکر میشود سپس مشخصات شروع یعنی شروع حسین مسمومیت شروع حین ترک ذکر میشود برای مثال، در مورد علائم تحریکپذیری که در حین دوره مسمومیت در مردی که مصرف کوکائین شدیدی دارد بروز کرده است تشخیص عبارت است از F14.24، اختلال مصرف شدید کوکائین همراه با اختلال ناشی از مصرف کوکائین با شروع حسین مسمومیت». یک تشخیص اضافه برای اختلال مصرف شدید کوکائین در نظر گرفته نمیشود. |
اگر اختلال دو قطبی ناشی از مواد بدون همراهی اختلال مصرف مواد رخ داده باشد مثلاً تنها پس از یک بار مصرف شدید ماده اختلال مصرف هم زمان خاصی ذکر
نمیشود مثلاً ۹۴ ۱۵ اختلال دو قطبی ناشی از آمفتامین با شروع حین مسمومیت در مواقعی که بیش از یک ماده در بروز علائم خلقی دو قطبی دخالت دارند باید هر یک را جداگانه فهرست نمود (مثلاً ۲۴٫ ۱۵ اختلال مصرف شدید متیل فنیدیت همراه با اختلال دو قطبی ناشی از متیل فنیدیت با شروع در دوره مسمومیت ۱۹٫۹۴ اختلال دو قطبی ناشی از دگزامتازون با شروع حین مسمومیت). |
ویژگیهای تشخیصی
ویژگیهای اصلی اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از مواد دارو آشفتگی خلقی دائم و چشمگیری است که در نمای بالینی اختلال غالب است و با خلق غیر طبیعی بالا گشاده و تحریکپذیر و افزایش انرژی و فعالیت همراه است ملاک (۸) این علائم را میتوان به اثرات مصرف یک ماده نسبت داد برای مثال مصرف یک ماده دارو با قرار گرفتن در معرض ماده سمی) (ملاک (B)
برای اینکه ملاکهای تشخیصی برآورده شوند، سابقه بالینی، معاینه بدنی و یافتههای آزمایشگاهی باید نشان دهند که خلق غیر طبیعی بالا گشاده با تحریکپذیر و افزایش انرژی و فعالیت باید در حین با کمی پس از مسمومیت با ماده دارو یا ترک آن صورت گرفته باشد (ملاک (B) و ماده مورد نظر باید. قابلیت ایجاد علائمی چون خلق غیر طبیعی بالا، گشاده یا تحریکپذیر و افزایش انرژی و فعالیت را داشته باشد املاک B) به علاوه، علائم فوق نباید با اختلالی غیر از اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد بهتر توجیه شوند. |
شواهدی که نشان میدهند اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط به طور مستقل روی دادهاند شامل موارد زیر میشود خلق غیر طبیعی بالا، گشاده و تحریکپذیر و افزایش انرژی و فعالیت پیش از آغاز مصرف دارو مواد وجود داشته است؛ این علائم پس از قطع مصرف یا مسمومیت شدید ادامه مییابند برای مثال معمولاً بیش از یک ماه شواهد دیگر نشان میدهند که اختلالی به جز اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از ماده دارو به طور مستقل وجود داشته است ملاک (C) برای مثال سابقه دورههای مانیایی که عاملی غیر از ماده دارو آن را ایجاد کرده است. تشخیص اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط
ناشی از ماده دارو نباید هنگامی که علائم منحصراً حین دورة دلیریوم روی میدهند گذاشته شوند. ملاک (D) نهایتاً این تشخیص باید زمانی گذاشته شود که علائم ناشی از مصرف دارو مواد موجب پریشانی بالینی چشمگیر و افت عملکرد در زمینه اجتماعی شغلی یا سایر حوزههای کارکردی شود (ملاک تشخیص اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از مواد فقط زمانی جایگزین تشخیص مسمومیت با مواد یا ترک مواد میشود که علائم ملاک A در نمای بالینی اختلال غالب باشند. و شدت آن به قدری باشد که نیازمند توجه بالینی باشد. |
یک استثنا برای تشخیص اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد مربوط به مانیا یا هیپومانیایی میشود که پس از مصرف داروی ضدافسردگی یا درمانهای دیگر روی میدهد و علائم آن فراتر از اثرات دارو ادامه مییابد. تداوم هیپومانیا یا مانیا شاخصی برای اختلال دو قطبی واقعی است نه اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد به طور مشابه در افرادی که پس از درمان با شوک الکتریکی (ECT) دچار علائم مانیا یا هیپومانیا میشوند و این علائم فراتر از اثرات فیزیولوژیک ECT ادامه مییابد باید از تشخیص اختلال دو قطبی و نه اختلال دو قطبی ناشی از مواد دارو استفاده نمود. علاوه بر این علائم اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از مواد دارو ممکن است حاکی از یک آسیبپذیری دو قطبی باشد. که در آن افراد پیشتر تشخیص اختلالات دو قطبی دریافت نکردهاند. گاهی عوارض جانبی برخی از داروهای ضدافسردگی و سایر داروهای روان گردان مانند بی تابی سراسیمگی شبیه به علائم اولیه علائم مانیا به نظر میرسند ولی اصولاً با علائم دو قطبی تفاوت دارند و برای تشخیص ملاکهای اختلال دو قطبی کفایت نمیکنند. |
مفهوم این نکته این است که علائم مانیا هیپومانیا اختصاصی است. سراسیمگی ساده معادل افزایش مشارکت در فعالیتهای هدفمند. نیست و تعداد علائم لازم برای تشخیصگذاری باید به اندازه کافی باشد یک یا دو علامت کافی نیست به ویژه در مواقعی که یک یا دو علامت غیر اختصاصی مانند تحریکپذیری بی تابی یا سراسیمگی در حین درمان با داروهای ضدافسردگی و در غیاب علائم کامل مانیا یا هیپومانیا بروز میکنند نباید تشخیص اختلال دو قطبی را مطرح نمود. ویژگیهای همراه
داروها موادی که معمولاً میتوانند سبب بروز اختلال دو قطبی شوند شامل طبقه دارویی محرکها فن سیکلیدین و استروئیدها میشوند. با تولید ترکیبات جدید شماری از مواد بالقوه در حال ظهورند مانند موادی که به املاح حمام ) معروفاند. شیوع
دادههای همه گیر شناختی محدودی در ارتباط با شیوع اختلال دو قطبی و مانیای ناشی از مواد دارو وجود دارد. شیوع اختلال دو قطبی ناشی از مواد به میزان دسترسی به آن ماده و میزان مصرف آن در جامعه بستگی دارد؛ برای مثال شیوع اختلالات مرتبط با مواد در کشورهایی که در قبال مصرف الکل و سایر مواد محدودیتهای فرهنگی وضع میکنند. کمتر است. |
بروز و سیر
در مانیای ناشی از فن سیکلیدین در ابتدا علائمی شبیه به دلیریوم با ویژگیهای عاطفی بروز میکند و سپس به مانیایی با ظاهری غیر معمول یا با ویژگیهای مختلط تبدیل میشود. این اختلال خیلی سریع و به دنبال خوردن با استنشاق مواد در عرض چند ساعت یا حداکثر در عرض چند روز به وجود میآید. علائم مانیا یا هیپومانیا گاهی در عرض چند دقیقه تا یک ساعت به دنبال یک یا چند بار خوردن یا تزریق مواد محرک آشکار میشوند. دوره اختلال خیلی کوتاه است و پس از یک یا دو روز برطرف میشود در رابطه با مصرف کورتیکواستروئیدها و برخی داروهای بازدارنده دستگاه ایمنی علائم مانیا (مختلط) یا افسردگی معمولاً پس از چند روز مصرف روی میدهند و به نظر میرسد هر چه مقدار مصرف دارو بیشتر باشد، علائم شدیدتر میشوند. نشانگرهای تشخیصی
برای تشخیص دقیقتر میتوان از نشانگرهایی که در خون یا ادرار قابل پیگیری هستند بهره جست. |
Bath Sabs نام عامیانه دستهای از مواد به نام داروهای طراح که حاوی کاتیونها (Cathinonex) است و اثری شبیه آمفتامین و کوکائین دارند (مترجم)
تشخیص افتراقی
اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو مواد باید از سایر اختلالات دو قطبی مسمومیت با مواد ترک مواد، دلیریوم ناشی از مصرف مواد و عوارض جانبی داروها همان طور که قبلاً ذکر شد افتراق داده شود. در صورتی که یک دوره کامل مانیا در حین درمان ضدافسردگی مانند یک دارو یا ECT) بروز نماید ولی فراتر از اثرات فیزیولوژیک آن و در قالب نشانگان کامل ادامه یابد، برای تشخیص اختلال دو قطبی 1 کفایت میکند. یک دوره کامل هیپومانیا که در حین درمان ضدافسردگی مانند یک دارو یا (ECT بروز مینماید ولی فراتر از اثرات فیزیولوژیک درمان فوق به صورت نشانگان کامل ادامه یابد فقط در صورتی که قبلاً دوره افسردگی اساسی وجود داشته باشد برای تشخیص اختلال دو قطبی II کافی است. مسمومیت با مواد و ترک مواد سرخوشی، تحریکپذیری و افزایش انرژی ممکن است در هنگام مسمومیت با مواد برای مثال مسمومیت با محرکها یا ترک مواد برای مثال ترک کانابیس نیز رخ دهد. |
تشخیص مسمومیت با یک ماده خاص یا ترک یک ماده خاص معمولاً برای طبقهبندی علائم کافی است. تشخیص اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو امواد در حین مسمومیت یا در ترک آن زمانی باید جایگزین تشخیص مسمومیت با مواد یا ترک آن شود که خلق سرخوش یا تحریکپذیر یا انرژی بالا در نمای بالینی غالب باشد و شدت آن به قدری باشد که نیاز به توجه بالینی داشته باشد. هم ابتلایی
اغلب اختلالات همزمان مربوط به استفاده از مواد غیر قانونی داروهای محرک غیر قانونی یا فن سیکلیدین) یا عدم رعایت مقدار مصرف داروی محرک تجویزی است. بیماریهای طبی که دلیل تجویز کورتیکواستروئیدها یا داروهای مهارکننده دستگاه ایمنی هستند اختلالات همراه با این داروها را تشکیل میدهند. دلیریوم میتواند قبل از علائم مانیا یا همراه با آن در افرادی که فن سیکلیدین مصرف میکنند یا کسانی که داروهای استروئیدی یا سایر داروهای مهارکننده دستگاه ایمنی برایشان تجویز میشود روی دهد. اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر
Bipolar and Related Disorder Due to Another Medical Condition
ملاکهای تشخیصی
. |
یک دوره مستمر و برجسته خلق غیر عادی بالا، گشاده یا تحریکپذیر به اضافه افزایش ناهنجار انرژی و فعالیت که وجه غالب نمای بالینی را تشکیل میدهد. شواهد به دست آمده از شرح حال معاینه جسمی یا یافتههای آزمایشگاهی نشان میدهند که اختلال موجود ناشی از پیامدهای مستقیم آسیب شناختی یک اختلال طبی دیگر است. یک بیماری روانی دیگر توجیهکننده بهتری برای اختلال موجود نیست. اختلال موجود منحصراً در دوره دلیریوم بروز نکرده است. اختلال حاضر موجب ناراحتی قابل توجه بالینی با افت عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر جنبههای مهم کار کرد فرد شده است یا برای پیشگیری از آسیب به خود یا دیگران بستری کردن بیمار ضرورت دارد یا ویژگیهای روان پریشی وجود دارند. نکته کدگذاری کد ICD-10-CM به شاخص زیر وابسته است به ذیل مراجعه شود). مشخص کنید اگر
(٤٠٦٫٣٣) همراه با ویژگیهای مانیا همه ملاکهای تشخیصی دوره مانیا یا هیپومانیا برآورده نمیشود. |
(۴۰٦٫٣٣) همراه با دوره شبه مانیا یا هیپومانیا تمام ملاکها وجود دارند به جز ملاک D دوره مانیا یا به جز ملاک ۴ دوره هیپومانیا
(٠٦٫٣٤ همراه با ویژگیهای مختلط علائم افسردگی نیز وجود دارند ولی وجه غالب نمای بالینی را تشکیل نمیدهند. |
نکته کدگذاری نام بیماری طبی دیگر را هم در نام اختلال روانی بگنجانید (مثلاً: ۴۰۶٫۳۳) اختلال دو قطبی ناشی از پرکاری تیروئید همراه با ویژگیهای مانیا بیماری طبی موجود باید
بلافاصله قبل از اختلال دوقطبی ناشی از بیماری طبی به طور جداگانه فهرست و کدگذاری شود مثلاً: ۴۰۵٫۹۰ پرکاری تیروئید ۲۰۶٫۳۳ اختلال دوقطبی ناشی از پرکاری تیروئید همراه با ویژگیهای مانیا
ویژگیهای تشخیصی
ویژگی اصلی اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر وجود یک دوره مستمر و برجسته خلق ناهنجار بالا گشاده یا تحریکپذیر است که با افزایش ناهنجار انرژی و فعالیتی همراه میشود و غالب نمای بالینی حاضر را تشکیل میدهد ملاک (۸) و قابل انتساب به یک بیماری طبی دیگر است ملاک (B) در اغلب موارد هیپومانیا یا مانیا در اوایل بیماری طبی بروز میکند یعنی ظرف یک ماه نخست با این حال استثناهایی هم وجود دارد به خصوص در بیماریهای طبی مزمن که مانیا یا هیپومانیا در حین تشدید یا عودشان بروز پیدا میکند. |
توجه داشته باشید در مواردی که علائم مانیا یا هیپومانیا قبل از بروز بیماری طبی وجود داشتهاند نباید از تشخیص اختلال دوقطبی ناشی از یک بیماری طبی استفاده کرد و اختلال دوقطبی اولیه تشخیص مناسبتری است مگر در شرایط غیر معمولی که در آن تمام دورههای قبلی مانیا یا هیپومانیا یا اگر فقط یک حمله قبلی وجود داشته، همان دوره قبلی مرتبط با اثرات دارو یا مواد بوده باشد. تشخیص اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر در دوره دلیریوم مطرح نمیشود ملاک (D) علائم دوره مانیا یا هیپومانیای موجود در این اختلال باید موجب ناراحتی بالینی یا افت کار کرد اجتماعی شغلی و سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شوند تا ملاک E تشخیص را برآورده سازند. ویژگیهای همراه مؤید تشخیص
فهرست بیماریهای طبی که گفته میشود قادر به ایجاد علائم مانیا هستند نامحدود است و قضاوت بالینی بالینگر پایه اصلی تشخیص است. |
شناخته شدهترین بیماریهای طبی که میتوانند سبب بروز علائم مانیا یا هیپومانیا شوند عبارتاند از بیماری کوشینگ اسکلروز چندگانه سکته مغزی و جراحات مغزی ناشی از ضربه پادتنهای گیرنده آن متیل دی اسیارات (NMDA) با
خلق مختلط و مانیک و علائم روان پریشی مرتبط است. در چنین مواردی انسفالیت گیرنده ضد NMDA را میتوان بیماری طبی علی محسوب کرد. سیر و پیشرفت
اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر معمولاً طی هفتهها یا ماه نخست بروز بیماری طبی به صورت حاد یا زیر آستانهای شروع میشود. با این حال این امر در همه موارد صادق نیست و گاهی اختلال دو قطبی پس از عود یا تشدید یک بیماری مزمن طبی آغاز میشود. در این موارد بالینگر باید بر اساس ترتیب زمانی و اینکه آیا اصولاً بیماری طبی موجود قادر به ایجاد علائم مانیا هست یا خیر تشخیص را تعیین کند. دست آخر اینکه علائم خلقی به خصوص در مواردی که درمان مؤثری برای علائم هیپومانیا ٫ مانیا صورت گرفته ممکن است قبل از فروکش بیماری طبی یا بلافاصله پس از آن بهبود یابند. مسائل تشخیصی مرتبط با فرهنگ
تفاوتهای وابسته به فرهنگ تا جایی که شواهد نشان میدهد. |
به عوامل مرتبط با بیماری طبی زمینهای مرتبط هستند (مثلاً میزان بروز اسکلروز چندگانه یا حوادث عروقی مغزی ممکن است در نقاط مختلف دنیا با توجه به نوع رژیم غذایی عوامل ژنتیکی و سایر عوامل محیطی متفاوت باشد. مسائل تشخیصی مرتبط با جنس ٫ جنسیت
تفاوتهای جنسیتی با بیماری طبی مرتبط است (مثلاً لوپوس اریتماتوی سیستمیک در زنها شایعتر است؛ به نظر میرسد سکته مغزی در مردان میانسال شایعتر از زنان باشد. نشانگرهای تشخیصی
نشانگرهای تشخیصی با بیماری طبی مرتبط هستند (مثلاً میزان استروئید در خون یا ادرار میتواند به تشخیص بیماری کوشینگ که عاملی برای سندرم مانیا یا افسردگی است کمک کند و یافتههای آزمایشگاهی میتوانند تشخیص اسکلروز چندگانه را
پیامدهای کارکردی اختلال دو قطبی ناشی از یک بیماری طبی دیگر
پیامدهای کارکردی علائم دو قطبی میتوانند افت ناشی از بیماری طبی را دو چندان نمایند و ممکن است به دلیل تداخل با درمان طبی موجب بدتر شدن فرجام بیماری شوند. |
تشخیص افتراقی
دلیریوم و اختلال عصبی شناختی اصلی یا حاد اگر اشفتگی خلقی منحصراً در حسین دلیریوم روی دهد، تشخیص مجزای اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی مطرح نمیشود با این حال تشخیص اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط ناشی از بیماری طبی دیگر ممکن است در کنار اختلال عصبی شناختی اصلی یا خفیف مطرح شود اگر آشفتگی خلقی پیامد فیزیولوژیک بیماری ای باشد که اختلال عصبی - شناختی را ایجاد میکند و اگر علائم تحریکپذیری با خلق گشاده بخش برجسته نمای بالینی باشد. علائم کاتاتونی و اضطراب حاد افتراق علائم مانیا از علائم تحریکی کاتاتونی و از سراسیمگی موجود در اضطراب حاد اهمیت زیادی دارد. |
علائم افسردگی یا مانیای ناشی از دارو یک نکته مهم در تشخیص افتراقی این است که بیماریهای طبی گاهی با داروهایی درمان میشوند که خود توانایی ایجاد مانیا یا افسردگی را دارند مانند استروئیدها یا اینترفرون آلفا در این موارد قضاوت بالینگر بر اساس شواهد موجود بهترین روش برای افتراق صحیح دو عامل سبب شناختی است یعنی، اختلال ناشی از بیماری طبی در برابر اختلال ناشی از دارو مواد تشخیصهای افتراقی بیماری طبی زمینهای را هم باید به این مطلب اضافه نمود که بسیار فراتر از حوصله این دست نامه است. اختلال همزمان
در اختلال دو قطبی ناشی از یک بیماری طبی دیگر اختلال
همزمان بیماری طبی است که ارتباطی سبب شناختی با علائم موجود دارد. گاهی در بیمارانی که دچار علائم مانیای ناشی از کوشینگ شدهاند. دلیریوم قبل یا هم زمان با علائم مانیا دیده میشود. |
سایر اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط معین
Other Specified Bipolar and Related Disorder
ملاکهای تشخیصی
این طبقه تشخیصی در مواردی به کار میرود که علائم اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط وجود دارد و موجب ناراحتی بالینی قابل توجه با افت عملکرد اجتماعی شغلی و سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شده است اما ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات طبقه تشخیصی دو قطبی و اختلالات مرتبط را به طور کامل ندارد. این طبقه تشخیصی در مواردی به کار میرود که بالینگر تصمیم دارد علتی خاص را برای اینکه علائم موجود واحد ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات دو قطبی نیستند مطرح کند. |
برای این کار دلیل خاص مطرح شده را به دنبال سایر اختلالات مرتبط معین ذکر میکند مانند خلق ادواری کوتاه مدت)
مثالهایی از جلوههای بالینی که میتوانند به عنوان سایر اختلالات معین در نظر گرفته شوند عبارتاند از:
دورههای هیپوماتیک کوتاه مدت ۳-۲) روز) و دورههای افسردگی اساسی وجود یک یا چند دوره افسردگی اساسی در طول عمر فردی که هیچ گاه همه ملاکهای تشخیصی دوره مانیا یا هیپومانیا را نداشته ولی دو یا چند بار دچار دورههای کوتاه مدت هیپومانیا شده که واحد همه ملاکهای تشخیصی به جز ملاک مدت بوده است دورهها در حد ۳-۲ روز بودهاند. دورههای علائم هیپومانیا در حین دورههای افسردگی اساسی به وجود نیامدهاند؛ بنابراین اختلال موجود ملاکهای تشخیص اختلال افسردگی اساسی همراه با ویژگیهای مختلط را نداشته است. |
دورههای هیپومانیا با علائم ناکافی و دورههای افسردگی اساسی سابقه بروز یک یا چند دوره افسردگی اساسی در طول عمر فردی که هیچ گاه تمام
ملاکهای تشخیصی دوره مانیا با هیپومانیا را نداشته اما دچار یک یا چند دوره هیپومانیا شده است که فاقد ملاک علائم آن به طور کامل بوده است یعنی مثلاً حداقل چهار روز پیابی دچار خلق بالا و یک یا دو مورد از سایر علائم دوره هیپومانیا بوده است با دارای خلق تحریکپذیر و دو یا سه مورد از سایر علائم هیپومانیا بوده است. دورههای علائم هیپومانیا در حین حملات افسردگی اساسی بروز نکردهاند؛ بنابراین آشفتگی موجود واحد ملاکهای تشخیص اختلال افسردگی اساسی همراه با ویژگیهای مختلط نبوده است. دورههای هیپومانیا بدون وجود سابقه قبلی دورههای افسردگی اساسی یک یا چند دوره هیپومانیا در شخصی که تا به حال علائم وی فاقد ملاکهای تشخیصی کامل یک افسردگی اساسی با یک دوره مانیا بوده است. |
خلق ادواری کوتاه مدت کمتر از ۲۴ ماه دورههای مکرر علائم هیپومانیا که هیچ گاه واحد تمام ملاکهای تشخیصی یک دوره هیپومانیا نبودهاند و دورههای مکرر علائم افسردگی که هیچ گاه واحد همه ملاکهای تشخیصی یک دوره افسردگی اساسی نبودهاند و در مدنی کمتر از ۲۴ ماه در کودکان و نوجوانان ۱۲ ماه ادامه داشتهاند و علائم این فرد هیچ گاه همه ملاکهای تشخیصی یک دوره افسردگی اساسی مانیا یا هیپومانیا یا هر اختلال روان پریشی دیگری را به طور کامل نداشته است. در طول سیر اختلال علائم افسردگی یا هیپومانیا در اکثر روزها وجود داشتهاند و هیچ گاه فرد برای بیش از دو ماه متوالی فاقد علائم نبوده است و علائم سبب ناراحتی بالینی یا افت چشمگیر شدهاند. دوره هیپومانیا که در حین اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم اختلال هذیانی با سایر اختلالت معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی با روان پریشی روی میدهد. نکته برای دورههای مانیایی که بخشی از اختلال اسکیزوافکتیو هستند نمیتوان تشخیص سایر اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط» را به حساب آورد. |
اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبط نامعین
Unspecified Bipolar and Related Disorder
ملاکهای تشخیصی
این طبقه تشخیصی برای مواردی به کار میرود که علائم مشخص یک اختلال دو قطبی وجه غالب نمای بالینی حاضر را تشکیل میدهند و موجب ناراحتی چشمگیر بالینی یا افت قابل توجه عملکرد اجتماعی شغلی با سایر جنبههای مهم کار کردی فرد میشوند اما ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات طبقه اختلالات دو قطبی را به طور کامل برآورده نمیکنند. |
این طبقه تشخیصی در مواقعی که بالینگر قصد ندارد دلیل خاصی را به عنوان علت برآورده نشدن همه ملاکهای تشخیصی مطرح نماید به کار میرود و همچنین شامل مواردی است که در آنها اطلاعات لازم برای ارائه یک تشخیص مشخص کافی نیست (مثلاً در بخش اورژانس)
اختلال خلق نامعین
Unspecified Mood Disorder
۴۳۹
این طبقه تشخیصی برای مواردی به کار میرود که علائم مشخص یک اختلال دو قطبی وجه غالب نمای بالینی حاضر را تشکیل میدهند و موجب ناراحتی چشمگیری بالینی و افت قابل توجه عملکرد اجتماعی شغل با سایر جنبههای مهم کارکردی فرد میشوند اما در هنگام ارزیابی معیارهای کامل هیچ کدام از طبقات تشخیصی مربوط به اختلالهای دو قطبی یا افسردگی را احراز نمیکنند. همچنین دشوار است که آنها بین اختلال دو قطبی و اختلال مرتبط نامعین از یک طرف و اختلال افسردگی نامعین از طرف دیگر یکی را برای آنها به کار ببریم (مثلاً آشفتگی حاد). |
شاخصهای اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط
مشخص کنید اگر
همراه با ناراحتی اضطرابی وجود حداقل دو مورد از علائم زیر در اکثر روزهای دوره فعلی یا آخرین دوره مانیا هیپومانیا یا افسردگی اختلال دو قطبی نوع یک یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع یک در فروکش نسبی یا کامل باشد یا دوره هیپومانیا و افسردگی اساسی فعلی در
اختلال دو قطبی نوع دو یا دوره اخیر اگر اختلال دوقطبی نوع دو در فروکش نسبی یا کامل باشد؛ یا در اکثر روزهایی که فرد دارای اختلال خلق ادواری واجد علائم است. احساس تنش یا هیجان
احساس بی قراری غیر عادی
تمرکز ضعیف به دلیل وجود نگرانی
. ترس از وقوع اتفاقی ناخوشایند
ه احساس از دست دادن کنترل خود
شدت فعلی بیماری را مشخص نمایید. خفیف دو علامت
متوسط سه علامت
متوسط - شدید چهار یا پنج علامت
شدید چهار یا پنج علامت همراه با سراسیمگی حرکتی نکته ناراحتی اضطرابی چه در مراکز بهداشت عمومی چه در مراکز تخصصی بهداشت روان ویژگی چشمگیر اختلالات دوقطبی و افسردگی اساسی است. اضطراب شدید موجب افزایش احتمال خودکشی و افزایش طول مدت بیماری میشود و میزان پاسخ دهی به درمان را کاهش مییابد. |
در نتیجه تعیین دقیق وجود و میزان شدت ناراحتی اضطرابی از نظر بالینی برای طرح درمان و پایش پاسخ به درمان مفید است. همراه با ویژگیهای مختلط شاخص ویژگی مختلط را میتوان برای دوره جاری هیپومانیا مانیا با افسردگی در اختلال دو قطبی I با دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع یک در فروکش نسبی یا کامل باشد به کار برد؛ یا دوره هیپومانیا و افسردگی اساسی فعلی در اختلال دو قطبی نوع دو یا دوره اخیر اگر اختلال دوقطبی نوع دو در فروکش نسبی یا کامل باشد
دوره مانیا یا هیپومانیا با ویژگیهای مختلط
تمام ملاکهای دوره مانیا با هیپومانیا برآورده شده و حداقل سه مورد از علائم زیر در اکثر روزهای دوره فعلی یا اخیر مانیا یا هیپومانیا دیده شده است. ملال با خلق افسرده چشمگیر که یا خود فرد به آن اذعان دارد مانند احساس اندوه یا تهی بودن یا دیگران آن را مشاهده میکنند (مثلاً گریان به نظر میرسد)
کاهش علایق با لذات در تمام فعالیتها با اغلب فعالیتها یا خود فرد به آن اذعان میکند با دیگران آن را مشاهده میکنند. |
کندی روانی حرکتی در تمام روزها یا اغلب روزها باید برای دیگران مشخص باشد و نه فقط فرد احساس ذهنی خویش را بیان کرده باشد
خستگی یا فقدان انرژی
ه احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط و نامتناسب فقط به شکل خود سرزنشی با احساس گناه ناشی از بیمار بودن نیست
افکار مکرر مرگ نه فقط ترس از مرگ افکار مکرر خودکشی بدون نقشه خاص یا یک بار اقدام به خودکشی یا داشتن نقشه خاص برای آن
علائم مختلط توسط دیگران مشهود است و نشانگر تغییری محسوس نسبت به رفتارهای معمول فرد است. در کسانی که علائمشان به طور هم زمان واجد ملاکهای تشخیصی افسردگی و مانیا باشد باید به دلیل شدت بالینی و تخریب چشمگیر ناشی از دوره مانیای کامل تشخیص را دوره مانیا با ویژگیهای مختلط عنوان نمود. علائم مختلط ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده مانند ماده مورد سوء مصرف یک دارو سایر درمانها نیست. دوره افسردگی همراه با ویژگیهای مختلط
تمام ملاکهای تشخیصی یک دوره افسردگی اساسی وجود دارد و حداقل سه مورد از علائم مانیا هیپومانیا در اکثر روزهای دوره افسردگی فعلی یا آخرین دوره آن دیده میشوند. |
۱ خلق بالا گشاده
اعتماد به نفس بالا یا خود بزرگ بینی
پر حرفی بیش از معمول یا احساس فشار برای ادامه دادن به صحبت
پرش افکار با تجربه ذهنی سبقت افکار از همدیگر ۵ افزایش انرژی و فعالیتهای هدفمند با اجتماعی
شغلی و تحصیلی یا جنسی
د درگیری بیش از حد یا مفرط در کارهایی که احتمال دارد عواقب دردناکی در پی داشته باشند (مثلاً ول - خرجی نامحدود بی ملاحظگی جنسی یا سرمایهگذاریهای احمقانه تجاری
کاهش نیاز به خواب علی رغم اینکه فرد کمتر از حد عادی میخوابد احساس شادابی و سرزندگی میکند؛ با بی خوابی متفاوت است
علائم مختلط از دید سایر افراد ملموس است و تغییری چشمگیر نسبت به رفتار معمول فرد وجود دارد. اگر تمام ملاکهای تشخیصی افسردگی و مانیا به طور همزمان در فرد وجود داشته باشد. تشخیص دوره مانیا همراه با ویژگیهای مختلط ثبت میشود. علائم مختلط ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده ماند ماده مورد سوء مصرف یک دارو با سایر درمانها نیست. نکته ویژگیهای مختلطی که همراه با دورههای افسردگی اساسی مشاهده میشود عامل خطری جدی برای بروز اختلال دوقطبی 1 یا دو قطبی II در آینده است. |
در نتیجه در صورت وجود این ویژگیها، ثبت آنها به هنگام تشخیصگذاری برای طرح درمان و پایش پاسخ به آن اهمیت دارد. همراه با تند چرخی وجود حداقل چهار دوره خلقی مجزا در دوازده ماه گذشته که واجد ملاکهای تشخیصی دوره مانیا هیپومانیا یا افسردگی در اختلال دو قطبی نوع یک بودهاند یا وجود دورههایی که واجد ملاکهای دوره هیپومانیا یا افسردگی در اختلال دو قطبی نوع دو بودهاند. نکته دورههای خلقی با فروکش کامل یا نسبی و با فواصل حداقل ۲ ماهه یا تغییر ناگهانی به قطب مخالف (مثلاً از دوره افسردگی اساسی به مانیا مشخص میشوند. نکته ویژگی اصلی اختلال دو قطبی همراه با تند چرخی بروز حداقل چهار دوره خلقی در ۱۲ ماه گذشته است. این دورهها به هر ترتیب و ترکیبی دیده میشوند. دورهها باید هم ملاک مدت و هم ملاک تعداد علائم دورههای افسردگی اساسی مانیا با هیومانیا را برآورده کنند و در
فاصله دورهها یک دوره فروکش کامل وجود داشته باشد. یا دوره مزبور به طور ناگهانی به دوره قطب مخالف تغییر کنند. دورههای مانیا و هیپومانیا جزء یک قطب محسوب میشوند. |
دورههای بیماری که در نوع تند چرخی دیده میشوند تفاوت خاصی با سایر اختلالات دو قطبی ندارند و فقط دفعات بروز آنها بیشتر است. دورههای خلقی که مستقیماً از اثرات یک ماده مانند کوکائین یا کورتیکواستروئید یا یک بیماری طبی ناشی میشوند جزء دورههای الگوی تند چرخی محسوب نمیشوند. با ویژگیهای ملانکولیک (مالیخولیایی)
. یکی از موارد زیر در شدیدترین دوره فعلی افسردگی اساسی وجود داشته باشد یا در دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی یک و دو در فروکش نسبی یا کامل باشد
. فقدان لذت در تمام یا تقریباً تمام فعالیتها
عدم واکنش به محرکهای لذت بخش معمولی به هنگام وقوع اتفاقات خوشایند حتی به صورت موقتی هم احساس خوبی ندارد. حداقل سه مورد از علائم زیر
۱ ویژگی متمایز خلق افسرده که مشخصات آن عبارتاند از دلسردی عمیق یأس و ناامیدی و یا ترش رویی یا حالتی که خلق تهی نامیده میشود. افسردگی که معمولاً صبحها شدیدتر است. |
سحر خیزی یعنی حداقل ۲ ساعت زودتر از مواقع عادی بیدار شدن
سراسیمگی با کندی روانی حرکتی بارز
ه بی اشتهایی با کاهش چشمگیر وزن
احساس گناه مفرط یا نامتناسب
توجه شاخص همراه با ویژگیهای ملانکولیک» در مواردی به کار میرود که این ویژگیها در شدیدترین مراحل دوره بیماری دیده میشوند. توانایی لذت بردن فرد صرفاً کاهش نیافته بلکه تقریباً به طور کامل از بین رفته است. یک رهنمود خوب برای ارزیابی فقدان واکنش دهی خلقی آن است که حتی در اتفاقات بسیار خوشایند نیز تغییر چشمگیری در خلق فرد ایجاد نمیشود؛ با خلق فرد اصلاً بهتر نمیشود یا اگر شادابی هم پیدا میشود فقط نسبی
است مثلاً ۴۰-۲۰ درصد حد عادی و فقط برای چند دقیقه) ویژگی متمایز خلق که در شاخص همراه با ویژگیهای ملانکولیک صفت ممیزه آن محسوب میشود. تجربهای کاملاً متفاوت از سایر اختلالات غیر ملانکولیک افسردگی است. خلق افسردهای را که فقط بدون دلیل شدیدتر با طولانیتر است نمیتوان به عنوان خلق افسرده با ویژگی متمایز در نظر گرفت. تغییرات روانی حرکتی تقریباً در تمام اوقات وجود دارند و دیگران آن را مشاهده میکنند. |
ویژگیهای ملائکولیک در دورههای متعددی که در یک بیمار رخ میدهد به طور نسبتاً کمی تکرار میشوند. این ویژگیها بیشتر در بیماران بستری شده در مقایسه با بیماران سرپایی رخ میدهند و احتمال بروز آن در دورههای خفیف افسردگی اساسی کمتر از موارد شدید آن است و در کسانی که دچار ویژگیهای روان پریشی هستند. بیشتر دیده میشود. با ویژگیهای آتییک (نامتعارف این شاخص را در مواردی میتوان به کار برد که این ویژگیها در اکثر روزهای آخرین دوره یا دوره فعلی افسردگی اساسی به طور چشمگیری وجود داشته باشند. واکنشپذیری خلق یعنی شادابی خلق در واکنش به وقایع مثبت احتمالی یا واقعی)
حداقل دو مورد از ویژگیهای زیر
افزایش چشمگیر وزن با اشتها
پرخوابی
. فلج سربی یعنی احساس سنگینی، سفتی در دستها یا پاها
الگوی بلند مدت حساسیت به طرد شدن در روابط بین فردی فقط محدود به دورههای اختلال خلقی نیست که موجب افت چشمگیر عملکرد شغلی یا اجتماعی فرد میشود. در یک دوره واحد ملاکهای تشخیصی ویژگیهای ملائکولیک» یا «کاتاتونیا» وجود ندارند. |
نکته «افسردگی آتیپیک همینی تاریخی دارد (یعنی آتیپیک برای افتراق نوع خاصی از جلوه سراسیمه و
درون زاد افسردگی کلاسیک به کار میرفت؛ در آن زمان افسردگی در بیماران سرپایی یا نوجوانان و بزرگسالان جوانتر به ندرت تشخیص داده میشد. امروزه، مفهوم آن برخلاف آنچه استنباط میشود دلالتی بر جلوههای غیر عادی و نادر ندارد. واکنشپذیری خلق یعنی توانایی شاد شدن در مواقعی اتفاقات مثبتی رخ میدهد مثلاً ملاقات با فرزندان تحسین از سوی دیگران گاهی حتی در صورت تداوم شرایط مطلوب بیرونی خلق برای مدتهای طولانی عادی نه غمگین باقی میماند افزایش اشتها معمولاً به صورت غذا خوردن آشکارا زیاد با افزایش وزن مشخص میشود. پرخوابی طبق تعریف عبارت است از خواب طولانیتر شبانه یا چرتهای طول روز که در مجموع حداقل ۱۰ ساعت در شبانه روز را تشکیل میدهند یا حداقل ۲ ساعت بیش از مواقعی که فرد افسرده نیست. فلج سربی بنا به تعریف احساس سنگینی، خستگی یا افتادگی دستها و پاها است؛ این احساس حداقل یک ساعت ولی اغلب در چندین ساعت از روز ادامه مییابد. |
برخلاف سایر ویژگیهای آتیپیک حساسیت بیمارگونه به طرد که در روابط بین فردی مشاهده میشود، یک صفت شخصیتی است که شروعی زودهنگام دارد و در تقریباً تمام زندگی بزرگسالی فرد ادامه مییابد. حساسیت به طرد شدن هم در دورههای بروز افسردگی و هم در زمانهایی که فرد افسرده نیست قابل مشاهده است؛ هر چند ممکن است در طول دورههای افسردگی تشدید شود. با ویژگیهای روان پریشی هذیانها یا توهمات می- توانند در هر زمانی از دوره مانیا با افسردگی اساسی فعلی یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع یک در فروکش نسبی یا کامل باشد در اختلال دو قطبی 1 وجود داشته باشند؛ یا در دوره افسردگی اساسی فعلی یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع دو در فروکش نسبی با کامل باشد در اختلال دو قطبی نوع دو وجود داشته باشند. اگر ویژگیهای روان پریشی وجود دارند مشخص کنید که آیا هماهنگ با خلق هستند یا ناهماهنگ با خلق
با ویژگیهای روان پریشی هماهنگ با خلق
محتوای تمام هذیانها و توهمات از جمله خود بزرگ بینی شکست ناپذیری و نظایر آن معمولاً با حال و هوای مانیا هماهنگ است. |
البته موضوعاتی مانند بدبینی و سوءظن هم شایع است به خصوص در مواردی که سایرین نسبت به توانمندیها و موفقیتهای بیمار اظهار تردید نمایند. با ویژگیهای روان پریشی ناهماهنگ با خلق محتوای هذیانها و توهمات با حال و هوای مانیا (مطابق آنچه در بالا توضیح داده شد هماهنگی ندارد یا محتوای آنها ترکیبی از موضوعات هماهنگ و ناهماهنگ با خلق است. زمانی که برای دوره افسردگی اساسی فعلی یا اخیر در اختلال دوقطبی نوع یک و دو به کار برده میشود. با ویژگیهای روان پریشی هماهنگ با خلق محتوای تمام هذیانها و توهمات با موضوعات رایج افسردگی از جمله بی کفایتی شخصی احساس گناه بیماری مرگ پوچی یا سزاوار تنبیه شدن هماهنگ است. با ویژگیهای روان پریشی ناهماهنگ با خلق محتوای تمام هذیانها و توهمات با موضوعات رایج افسردگی از جمله بی کفایتی شخصی، احساس گناه بیماری مرگ، پوچی یا سزاوار تنبیه شدن هماهنگ نیست یا محتوای آنها ترکیبی از موضوعات هماهنگ و ناهماهنگ با خلق است. |
همراه با کاتاتونیا این شاخص برای یک دوره مانیا یا افسردگی فعلی در اختلال دو قطبی 1 یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع یک در فروکش نسبی یا کامل باشد یا در دوره افسردگی اساسی فعلی در اختلال دو قطبی نوع دو یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع دو در فروکش نسبی با کامل باشد به کار میرود اگر ویژگیهای کاتاتونیک در اکثر روزهای دوره وجود داشته باشند. به ملاکهای کاتاتونیای همراه با یک اختلال روانی در فصل اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روان پریشی» مراجعه نمایید. با شروع پیراز ایمانی این شاخص برای یک دوره مانیا هیپومانیا با افسردگی فعلی در اختلال دو قطبی 1 یا دوره اخیر اگر اختلال دوقطبی نوع یک در فروکش نسبی یا کامل باشد یا در دوره هیپومانیا با افسردگی اساسی فعلی در اختلال دوقطبی
نوع دو یا دوره اخیر اگر اختلال دو قطبی نوع دو در فروکش نسبی یا کامل باشد به کار میرود اگر شروع علائم در حین بارداری با چهار هفته پس از زایمان باشد. نکته گاهی دورههای خلقی در حین بارداری یا پس از زایمان بروز میکنند پنجاه درصد موارد افسردگی اساسی پساز ایمانی قبل از زایمان آغاز میشوند. |
بنابراین این افسردگیها را در مجموع دورههای پیراز ایمانی مینامند. در حد فاصل بین باردار شدن و تولد حدود ۹ درصد زنان یک دوره افسردگی اساسی را تجربه میکنند. بهترین برآورد برای شیوع دوره افسردگی اساسی در حد فاصل بین تولد و ۱۲ ماه اول پس از آن کمتر از ۷ درصد است. دورههای خلقی با شروع در دوره پیراز ایمانی به دو شکل با علائم روان پریشی و بدون آن دیده میشوند. یکی از علائمی که بیش از همه در دورههای روان پریشی پس از زایمان دیده میشود نوزاد کشی است که به صورت توهمات آمرانه برای قتل نوزاد با هدیانهایی مبنی بر تسخیر شدن نوزاد بروز میکند. با این حال علائم روان پریشی دیگری که حاوی چنین توهمات یا هذیانهایی نباشند نیز در دورههای خلقی شدید پساز ایمانی دیده میشوند. دورههای خلقی پس از زایمان افسردگی اساسی یا مانیا همراه با ویژگیهای روان پریشی از ۱ در ۵۰۰ تا ۱ در ۱۰۰۰ زایمان رخ میدهد و احتمالاً در زایمان نخست شایعتر است. |
احتمال بروز دورههای پس از زایمان همراه با ویژگیهای روان پریشی در افراد زیر افزایش میباید زنانی که سابقه قبلی اختلالات خلقی همراه با روان پریشی پس از زایمان دارند؛ افرادی که سابقه قبلی اختلال افسردگی اساسی یا دو قطبی به خصوص دو قطبی (1) دارند و افرادی که سابقه خانوادگی اختلالات دو قطبی دارند. خطر بروز مجدد دورههای خلقی بساز ایمانی در زنی که یک بار دچار دوره پس از زایمان با ویژگیهای روان پریشی شده است ۵۰-۳۰ درصد است. دورههای
پساز ایمانی را باید از دلیریومی که در این دوره اتفاق میافتد افتراق داد در دلیریوم سطح هوشیاری و توجه بیمار نوساناتی دارد که در اختلالات خلقی دیده نمیشود. افسردگی اساسی پیراز ایمانی در زنان را باید از اندوه مادری یا اصطلاح رایج اندوه بچه متمایز کرد. اندوه مادری اختلال روانی نیست و با تغییرات ناگهانی در خلق برای مثال فرد در غیاب افسردگی، چهرهای اشک آلود دارد که موجب نقص در عملکرد فرد نمیشود و به دلیل تغییرات فیزیولوژیک پس از زایمان روی میدهد. این وضعیت موقتی و محدود است و معمولاً به سرعت ظرف یک هفته بدون نیاز به درمان بهبود مییابد. |
سایر علائم اندوه مادری شامل آشفتگی خواب و حتی سردرگمی میشود که ممکن است کمی پس از زایمان رخ دهد. زنانی که در دوره پیراز ایمانی به سر میبرند. ممکن است به دلیل ناهنجاریهای تیروئیدی و سایر بیماریهای طبی که علائم افسردگی ایجاد میکنند. بیشتر در معرض اختلالات افسردگی باشند. اگر علائم افسردگی به دلیل یک بیماری طبی دیگری که به دوره پیراز ایمانی مربوط است ایجاد شوند باید تشخیص اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر را مطرح کرد نه دوره افسردگی اساسی با شروع پیراز ایمانی». با الگوی فصلی این شاخص به الگویی از دورههای خلقی اشاره دارد که در تمام طول عمر ادامه دارد. ویژگی اصلی آن بروز فصلی حداقل یکی از انواع دورههای خلقی یعنی مانیا هیپومانیا یا افسردگی است. ممکن است سایر دورهها از این الگوی فصلی تبعیت نکنند. برای مثال دورههای مانیای یک بیمار ممکن است فصلی باشد اما دورههای افسردگیاش بدون الگوی خاصی در فصول مختلف سال بروز کنند. ارتباط زمانی منظمی بین شروع دورههای مانیا، هیپومانیا با افسردگی اساسی با فصل خاصی از سال (مثلاً در پاییز یا زمستان در اختلالات خلقی دو قطبی 1 یا 11 وجود دارد. |
نکته مواردی از این الگوی فصلی را که آشکارا به عوامل
روانی اجتماعی مربوط هستند محسوب نکنید (مثلاً هر سال زمستان بیکار است. فروکشهای کامل یا تغییر از افسردگی به مانیا یا هیپومانیا یا بالعکس) نیز در ایام خاصی از سال رخ میدهند (مثلاً افسردگی در بهار از بین میرود. در دو سال گذشته دورههای مانیا هیپومانیا یا افسردگی اساسی مطابق آنچه در بالا شرح داده شد از الگوی خاص فصلی تبعیت کردهاند و هیچ دوره غیر فصلی از آن قطبیت در طی دو سال گذشته رخ نداده است. تعداد افسردگیها مانیاها و هیپومانیاهای فصلی مطابق شرح بالا مشخصاً از دورههای خلقی غیر فصلی، که ممکن است در طول عمر بیمار بروز نمایند، بیشتر هستند. نکته این شاخص را میتوان برای دورههای افسردگی اساسی در اختلال دو قطبی 1 یا II یا برای دورههای مانیا یا هیپومانیا در اختلال دو قطبی 11 یا برای دورههای هیپومانیا در اختلال دو قطبی دو به کار برد ویژگی اصلی آن شروع و پایان دورههای افسردگی اساسی، مانیا و هیپومانیا در زمانهای مشخصی از سال است. در اغلب موارد دورهها در پاییز یا زمستان آغاز میشوند و در بهار فروکش میکنند. |
در مواردی نادر بروز دورههای مکرر افسردگی در تابستان دیده میشود. این الگوی شروع و خاتمه دورهها باید حداقل در دو سال گذشته و بدون وجود هیچ دوره غیر فصلی در این دو سال مشاهده شده باشد. به علاوه، تعداد دورههای افسردگی، مانیا و هیپومانیای فصلی باید خیلی بیشتر از دورههای غیر فصلی در طول عمر فرد باشند. این شاخص در مواردی که الگوی فصلی با عوامل روانی اجتماعی بهتر توجیه میشوند مانند بیکاری فصلی یا برنامه تحصیلی مطرح نمیشود. هنوز معلوم نیست که افسردگیهای فصلی در اختلال افسردگی اساسی مکرر بیشتر بروز میکند یا در اختلالات دوقطبی با این حال شیوع الگوی فصلی در اختلال دو قطبی II از اختلال دو قطبی 1 بیشتر است. در برخی از افراد شروع دورههای مانیا و هیپومانیا ممکن است به فصلی خاص مرتبط باشد. به طوری که در آنها اوج مانیا و هیپومانیا در بهار و تابستان است. شیوع نوع زمستانه الگوی فصلی با عواملی مانند سن و جنس و عرض جغرافیایی تغییر میکند. افزایش شیوع اختلال با میزان عرض جغرافیایی ارتباط مستقیم دارد. سن عاملی مهم در بروز این نوع الگوی فصلی است و سن پایینتر احتمال بروز دورههای افسردگی در زمستان را بیشتر خواهد کرد. |
مشخص کنید اگر
در فروکش نسبی علائمی از دوره قبلی اخیر مانیا هیپومانیا با افسردگی هنوز وجود دارد ولی به اندازهای نیستند که تمام ملاکهای تشخیصی را برآورده کنند، یا زمانی پس از پایان یک دوره که در آن هیچ گونه علائم بارز مانیا هیپومانیا یا افسردگی اساسی وجود ندارد و مدت آن کمتر از دو ماه است. در فروکش کامل در طی دو ماه گذشته هیچ علامت و نشانه بارزی از اختلال خلقی وجود نداشته است. شدت فعلی دوره مانیا را مشخص نمایید. شدت بیماری بر اساس تعداد علائم موجود در ملاکها، شدت آنها و میزان افت عملکرد فرد سنجیده میشود. خفیف حداقل ملاکهای مورد نیاز برای یک دوره مانیا
برآورده شده است. متوسط افزایش چشمگیر فعالیت با نقص در قضاوت. شدید برای جلوگیری از آسیب به خود و دیگری نیاز است تا فرد تحت نظارت مداوم قرار بگیرد. شدت فعلی دوره افسردگی اساسی را مشخص نمایید. شدت بیماری بر اساس تعداد علائم موجود در ملاکها، شدت آنها و میزان افت عملکرد فرد سنجیده میشود. |
خفیف تعداد علائم موجود چندان از حداقل مورد نیاز برای برآورده شدن ملاک تشخیصی بالاتر نیست، شدت علائم آزاردهنده ولی قابل مدیریت است و افت عملکرد شغلی یا اجتماعی ناشی از علائم خفیف است. متوسط تعداد و شدت علائم و افت کار کرد موجود ما بین حد خفیف و شدید قرار دارد. شدید تعداد علائم به میزان قابل توجهی از آنچه برای برآورده شدن ملاکهای تشخیصی ضروری است بیشتر است و ناراحتی شدیدی ایجاد میکند و قابل کنترل نیست. تداخل علائم با عملکرد اجتماعی یا شغلی فرد بسیار زیاد است. اختلالات افسردگی
اختلالات افسردگی عبارتاند از اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی اختلال افسردگی اساسی شامل دورههای افسردگی اساسی اختلال افسردگی پایدار افسرده خوبی اختلال ملال پیش از قاعدگی اختلال افسردگی ناشی از مواد دارو اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر سایر اختلالات افسردگی معین و اختلال افسردگی نامعین ویژگی مشترک تمام این اختلالات وجود اندوه احساس تهی بودن یا خلق تحریکپذیر همراه با تغییرات شناختی و جسمی است که به شکل چشمگیری روی ظرفیت کارکردی فرد تأثیر منفی میگذارد. تفاوت آنها مربوط به زمانبندی یا علت احتمالی یا مدت اختلال است. |
تشخیص جدید اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی در کودکان ۱۲ ساله و کم سنتر به کار میرود و جلوههای اصلی آن تحریکپذیری مداوم و حملات مکرر رفتارهای ناهنجار جدی است. دلیل افزودن این تشخیص به اختلالات افسردگی رسیدگی کردن به نگرانیها در ایالات متحده آمریکا و در سطح بینالمللی در خصوص احتمال تشخیص بیش از حد اختلال دو قطبی و درمان آن در کودکان بوده است. قرار دادن این اختلال در این فصل از آن روست که یافتههای موجود نشان میدهند کودکان مبتلا به این الگوی علائم معمولاً در آینده در دوران نوجوانی و بزرگسالی دچار اختلال افسردگی تک قطبی یا اختلالات اضطرابی میشوند نه اختلال دوقطبی
بیماری اصلی و کلاسیک این گروه از اختلالات اختلال افسردگی اساسی است. خصوصیت اصلی این اختلال دورههای کاملاً مجزای حداقل دو هفتهای است گرچه اکثر دورهها خیلی طولانیتر هستند که در آنها تغییرات واضح عاطفی شناختی و
کارکردهای عصبی نباتی دیده میشود و بین این دورهها فروکش رخ میدهد. تشخیصگذاری بر اساس یک دوره امکانپذیر است گرچه در اکثر موارد اختلال دارای دورههای مکرر است. |
برای افتراق اندوه طبیعی و سوگ از افسردگی اساسی ملاحظات دقیقی در نظر گرفته شده است. سوگواری میتواند سبب رنج و ناراحتی زیادی شود ولی معمولاً منجر به بروز یک دوره افسردگی اساسی نمیشود در مواردی که داغ دیدگی همراه با افسردگی اساسی بروز میکند علائم افسردگی و افت کارکردی خیلی شدیدتر و پیش آگهی نسبت به مواقعی که داغ دیدگی به تنهایی دیده میشود بدتر خواهد بود دورههای افسردگی مرتبط با داغ دیدگی معمولاً در افرادی رخ میدهد که استعداد ابتلا به اختلالات افسردگی را دارند. اختلال افسردگی پایدار افسرده خوبی شکل مزمنتر افسردگی است و این تشخیص وقتی گذاشته میشود که اختلال خلقی برای حداقل دو سال در بزرگسالان و یک سال در کودکان استمرار داشته باشد. این تشخیص جدید در 5-DSM شامل طبقات تشخیصی افسردگی اساسی مزمن و افسرده خویی. است DSM-IV در
پس از بازبینی دقیق علمی شواهد موجود اختلال ملال پیش از قاعدگی از ضمیمه DSM-IV مجموعه ملاکها و محورهای تشخیصی برای مطالعه بیشتر به بخش ۲ در 5-DSM منتقل شده است. |
پژوهشهای زیادی که در طی تقریباً ۲۰ سال گذشته انجام شده اثبات کردهاند که این اختلال شکل خاصی از اختلال افسردگی است که به درمان پاسخ مناسبی میدهد و اغلب به دنبال تخمکگذاری شروع و پس از
چند روز از خونریزی ماهانه بهبودی مییابد و تأثیر زیادی روی کار کرد بیمار میگذارد. حالاتی شبیه به افسردگی در بسیاری از مواد مورد سوء مصرف برخی از داروهای تجویزی و چند بیماری طبی دیده میشود. این حالات به عنوان اختلال افسردگی ناشی از مواد دارو و اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر تشخیص داده میشوند. اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی
Disruptive Mood Dysregulation Disorder
ملاکهای تشخیصی
فورانهای خشم شدید و مکرر که به صورت کلامی (مثلاً پرخاشهای کلامی و یا رفتاری مانند پرخاشگری فیزیکی به اشخاص یا اجسام بروز میکنند و از نظر شدت یا مدت به هیچ وجه با موقعیت موجود یا عامل محرک آن هم خوانی ندارند. این فورانهای خشم با سطح تحولی فرد هماهنگی ندارد. این فورانها به طور متوسط هفتهای حداقل سه بار رخ میدهند. |
خلق بیمار در بین این فورانها در اکثر ساعات روز و تقریباً تمام روزها تحریکپذیر یا خشمگین است و توسط دیگران قابل مشاهده است مثلاً والدین، معلمان و همسالان)
ملاکهای A تا D برای حداقل ۱۲ ماه ادامه دارد. در طی این مدت هیچ گاه دوره حداقل سه ماه متوالی وجود نداشته که بیمار فاقد تمامی ملاکهای A-D باشد. ملاکهای A و D در حداقل دو مورد از موقعیتهای زیر دیده میشوند خانه مدرسه و با همسالان و در حداقل یکی از موقعیتها شدید است. این تشخیص را نباید برای بار نخست قبل از ۶ سالگی و یا بعد از ۱۸ سالگی گذاشت. H بر اساس اطلاعات حاصل از شرح حال با مشاهده سن شروع ملاکهای A تا E باید قبل از ده سالگی باشد. هیچ گاه دوره مجزای خلقی طولانیتر از یک روز وجود نداشته است که در آن تمام ملاکهای تشخیصی دوره مانیا یا هیپومانیا به جز ملاک مدت احراز شده باشد. نکته خلق بالایی را که از نظر تحولی مناسب است و در رابطه با وقایع مثبت یا وقایع مثبت قابل انتظار بروز میکند نباید به عنوان علامتی از مانیا یا هیپومانیا در نظر گرفت. |
ل این رفتارها منحصراً در یک دوره اختلال افسردگی اساسی بروز نمیکنند و توسط یک اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمیشوند مثلاً احتلال طیف در خودماندگی، اختلال استرس پس از سانحه اختلال اضطراب جدایی اختلال افسردگی پایدار افسرده خوبی )). نکته این تشخیص را نمیتوان هم زمان با اختلال نافرمانی مقابله جویانه اختلال انفجاری متناوب یا اختلال دو قطبی عنوان نمود ولی امکان هم زمانی آن با سایر اختلالات مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلال ADHD اختلال سلوک و اختلالات مصرف مواد وجود دارد. در افرادی که ملاکهای تشخیصی هر دو اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی و اختلال نافرمانی مقابله جویانه کامل است فقط باید اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی را ثبت نمود. اگر فردی حتی یک بار دچار دوره مانیا یا هیپومانی شده باشد. باید تشخیص اختلال فوق را کاملاً کنار گذاشت. این علائم ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده یا یک بیماری طبی یا عصبی دیگر نیست. ویژگیهای تشخیصی
ویژگی اصلی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی وجود تحریکپذیری مزمن مداوم و شدید است. |
جلوههای بالینی این تحریکپذیری شدید به دو صورت مشاهده میشود نخست فورانهای مکرر خشم که عمدتاً در واکنشی به ناکامی به صورت کلامی یا رفتاری رخ میدهد نوع رفتاری به شکل پرخاشگری شدید نسبت به دیگران خود یا اثاثیه این عصبانیتها به دفعات زیاد یعنی به طور متوسط حداقل هفتهای سه بار ملاک (C) در طی حداقل یک سال و حداقل در دو موقعیت متفاوت مانند خانه یا مدرسه ملاک E و (F) رخ میدهند و با سن رشدی فرد متناسب نیستند ملاک (B) شکل دوم به صورت تحریکپذیری شدید خلق عصبانی یا تحریکپذیر مداوم و مزمنی است که در بین فورانهای خشم
آنی دیده میشود. این خلق عصبانی یا تحریکپذیر باید از صفات شخصیتی کودک نشئت گرفته باشد و در اکثر اوقات روز و تقریباً همه روزها دیده شود و از نظر اطرافیان کودک چشمگیر باشد (ملاک D)
جلوههای بالینی اختلال فوق باید با دقت از سایر اختلالات مرتبط به ویژه اختلال دو قطبی کودکی افتراق داده شود. در واقع علت افزودن این اختلال به 5-DSM نگرانیهای قابل توجهی بود که در خصوص طبقهبندی تشخیصی و درمانی کودکان دارای تحریکپذیری مداوم و مزمن در مقایسه با کودکان دارای اختلال دو قطبی کلاسیک یعنی دورهای وجود داشت. |
برخی از پژوهشگران تحریکپذیری شدید مستمر و غیر دورهای را وجه تشخیصی اختلال دو قطبی کودکان در نظر میگیرند هر چند هم 5-DSM و هم DSM-IV ایجاب میکنند برای تشخیص اختلال دو قطبی 1 یا 11 باید در کودکان مبتلا دورههای مجزای مانیا یا هیپومانیا دیده شود. در طول دهههای آخر قرن بیستم این عقیده پژوهشگران که تحریکپذیری شدید غیر دورهای یکی از جلوههای مانیای کودکان است موجب شد میزان تشخیص اختلال دو قطبی در کودکان به طور چشمگیری افزایش یابد. این افزایش شدید از این موضوع نشئت گرفت که بالینگران حداقل دو دسته از جلوههای بالینی مختلف را در یک طبقه تشخیصی با یکدیگر ترکیب کردند؛ به این معنی که هم جلوههای دورهای کلاسیک مانیا و هم جلوههای غیر دورهای تحریکپذیری شدید را به عنوان اختلال دو قطبی کودکان تشخیص میدادند. در 5-DSM اصطلاح اختلال دو قطبی منحصراً برای جلوههای دورهای علائم دو قطبی به کار رفته است. |
در DSM-IV تشخیصی وجود نداشت که کودکان و نوجوانانی را که علامت اصلی آنها تحریکپذیری شدید، مستمر و غیر دورهای است در برگیرد در حالی که 5-DSM با لحاظ نمودن تشخیص اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی طبقه مجزایی را برای این جلوهها در نظر گرفته است. شیوع
اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی در کودکانی که به درمانگاههای بهداشت روان اطفال آورده میشوند شایع است ولی شیوع آن در بین جامعه معلوم نیست در مطالعه هم گروهی روی جامعه ۱۱
ساله برزیلی شیوع اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی ۲. ۵ درصد برآورد شد. در جمعیت عمومی تفاوتهای جنسیتی در شیوع گزارش نشده است؛ با این حال نمونههای بالینی نشان میدهند که تعداد مردان بیشتر از زنان است. برای مثال نزدیک به ۸۰ درصد کودکانی که با ویژگیهای اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی در درمانگاههای ترکیه حضور پیدا میکردند. پسر بودند. بروز و سیر
اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی باید قبل از ۱۰ سالگی آغاز شده باشد ولی در مورد کودکانی که سن رشدی آنها کمتر از ۶ سال است نباید از این تشخیص استفاده نمود. این نکته که آیا بیماری فقط در این بازه سنی رخ میدهد یا خیر مشخص نیست. |
از آنجا که به موازات بلوغ کودکان علائم اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی دستخوش تغییر میشوند از این تشخیص فقط باید در گروههای سنی مشابه بازه سنی فوق که اعتبار تشخیصی در آنها به اثبات رسیده (۱۸-۶ سال استفاده نمود. در مطالعه گستردهای که بر روی مناطق روستایی ایالات متحده انجام شد، تقریباً نیمی از کودکان دارای کر تنظیمی خلقی ایذایی پس از یک سال هنوز واجد ملاکهای تشخیصی اختلال فوق بودند. میزان تبدیل تحریکپذیری شدید غیر دورهای به اختلال دوقطبی خیلی کم است. در عوض این کودکان در معرض خطر ابتلا به افسردگی تک قطبی یا اختلالات اضطرابی در بزرگسالی هستند. عوامل خطرساز و عوامل مربوط به پیش آگهی مزاجی معمولاً شرح حال روان پزشکی کودکان مبتلا به تحریکپذیری مزمن نشاندهنده مشکلات زیادی است. در این کودکان، سابقه نسبتاً طولانی از تحریکپذیری مزمن دیده میشود که در حالت عادی قبل از کامل شدن ملاکهای تشخیصی نشانگان فوق ظاهر میشوند. |
گاهی این علائم زودهنگام برای برآورده کردن ملاکهای اختلال نافرمانی مقابله جویانه کفایت میکنند بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی واجد ملاکهای تشخیصی ADHD و یا یک اختلال اضطرابی نیز هستند که در چنین مواقعی معمولاً سن بروز اختلالات فوق کمتر خواهد بود در برخی از کودکان
ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی اساسی نیز کامل است. محیطی عواملی که مربوط به زندگی خانوادگی آشفته میشود از جمله سوء استفاده و غفلت روان شناختی اختلال روانی والدین سطح پایین تحصیلات والدین خانوار تک والدی ترومای زودهنگام مرگ یکی از والدین سوگ والدین، طلاق و سوء تغذیه برای مثال کمبود ویتامین با رفتارهای اصلی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی ارتباط دارد. ژنتیک و فیزیولوژیک دادهها نشان میدهند که سابقه افسردگی خانوادگی ممکن است عامل خطری برای اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی باشد در راستای این موضوع دادههای حاصل از دوقلوها حاکی از آن است که رابطه بین تحریکپذیری و افسردگی و اضطراب متعاقب آن تا حدودی ژنتیکی است. |
کودکان مبتلا به اختلال فوق در زمینه نقایص مربوط به پردازش اطلاعات دارای شباهتها و تفاوتهایی با کودکان مبتلا به اختلال دو قطبی کودکی با سایر اختلالات روانی هستند. برای مثال، نقص در نامگذاری هیجانات صورت و آشفتگی در تصمیمگیری و کنترل شناختی هم در کودکان مبتلا به اختلال دو قطبی و هم در کودکان دچار تحریکپذیری مزمن و هم در کودکان مبتلا به سایر اختلالات روانی دیده میشود. در عین حال نقص رفتاری مشابهی نیز ممکن است با الگوهای متفاوت کژکاری عصبی مرتبط باشد. شواهدی از کژکاریهای مختص به این اختلال نیز وجود دارد مانند نقایصی که در حین آزمونهای ارزیابی توجه در واکنش به محرکهای هیجانی دیده میشود که این امر نشانه منحصر به فرد کرکاری کودکان مبتلا به تحریکپذیری مرمن تلقی میشود. مسائل تشخیصی مرتبط با فرهنگ
دادههای مرتبط با فرهنگ در خصوص اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی محدود است. با این حال عوامل اجتماعی فرهنگی بر بروز ویژگیهای روان شناختی این اختلال اثرگذار هستند. |
این ویژگیها شامل موارد زیر میشوند تکانشگری کر تنظیمی در هیجان پاداش تهدید و رفتار به ویژه در موقعیتهایی که با اخلال اجتماعی شدید همراه باشد مانند مناطق جنگزده یا جوامعی که تبعیض و نژادپرستی بلند مدت را تجربه کردهاند. لازم است که بین اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی و پاسخهای انطباقی به ناملایمات موقعیت ویژه و موقتی تمایز قائل شد. مسائل تشخیصی مرتبط با جنس ٫ جنسیت
شواهدی که از مطالعه دوقلوها به دست آمده حاکی از آن است که تحریکپذیری مؤلفهای ژنتیک و نیرومند در هر دو جنس محسوب میشود و الگوهای آن در پسران و دختران متفاوت است. در پسران عوامل ژنتیکی میزان قابل توجهی از واریانس فنوتیپ تحریکپذیری را در کودکی تبیین میکند. در حالی که عوامل ژنتیکی میزان قابل ملاحظهای از واریانس تحریکپذیری را در دختران محصل تبیین میکنند این میزان در نوجوانی و ابتدای بزرگسالی که در آن عوامل محیطی نقشی مهم را ایفا میکنند کاهش مییابد با این حال اینکه چگونه این خطر ژنتیکی برای تحریکپذیری به خطر و پیش آگهی برای اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی تبدیل میشود، امری ناشناخته است. |
پیامدهای کارکردی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی
تحریکپذیری مزمن و شدید مانند آنچه در اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی دیده میشود با اختلال چشمگیر در روابط با همسالان و خانواده و اختلال در عمکلرد تحصیلی مشخص میشود. از آنجایی که این کودکان ظرفیت پایینی در تحمل ناکامی دارند، معمولاً در مدرسه موفق نمیشوند؛ اغلب قادر به شرکت در فعالیتهایی که کودکان سالم از آن لذت میبرند نیستند؛ زندگی خانوادگی آنها به علت تحریکپذیری و خشمهای انفجاری آنها به شدت آشفته است و آنها در شروع و تداوم روابط مشکلاتی دارند. سطوح گزکاری در کودکانی که دارای اختلال دو قطبی هستند و کسانی که دارای اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی هستند قابل مقایسه است. هر دو اختلال موجب آشفتگی شدید در زندگی فرد و خانواده او میشوند هم در اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی و هم در اختلال دو قطبی کودکی پرخاشگری و بستری شدنهای روان پزشکی شایع است. |
تشخیص افتراقی
از آنجا که شرح حال اغلب کودکان و نوجوانان مبتلا به
تحریکپذیری مزمن پیچیده است برای تشخیصگذاری اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی باید وجود یا فقدان چندین اختلال دیگر را نیز در نظر داشت و در رأس همه این اختلالاتی که در تشخیص افتراقی مطرحاند دو اختلال دوقطبی و نافرمانی مقابله جویانه از اهمیت ویژهای برخوردارند و به بررسی دقیقی نیاز دارند. اختلالات دو قطبی وجه افتراق اصلی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی از اختلال دو قطبی کودکان، سیر طولی علائم کلیدی آنها است. در کودکان و بزرگسالان اختلال دو قطبی 1 یا دو قطبی II به صورت دورههای مجزای خلقی بروز میکند و در طی این دورهها آشفتگیهای خلقی موجود کاملاً از وضعیت همیشگی کودک قابل افتراق و شناسایی هستند. آشفتگیهای خلقی که در طی یک دوره مانیا دیده میشود با خلق عادی کودک کاملاً فرق میکند. به علاوه در طی یک دوره مانیا آشفتگیهای خلقی باید همراه با شروع یا تشدید علائم جسمی رفتاری و شناختی باشد مثلاً حواس پرتی، افزایش فعالیتهای هدفمند که از شدت قابل توجهی نسبت به حالت همیشگی کودک برخوردار هستند. |
بنابراین در مورد دورههای مانیا والدین و با توجه به سطح رشدی سایر کودکان باید قادر باشند که زمان مشخص شروع تغییرات چشمگیر خلق و رفتار کودک را از مواقع عادی شناسایی نمایند برعکس تحریکپذیری در اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی مستمر است و برای ماهها ادامه دارد؛ هر چند تحریکپذیری شدید و مستمر دچار فراز و نشیب و نوساناتی میشود ولی در مجموع وجه مشخصه این اختلال است. بنابراین برخلاف اختلال دو قطبی که یک بیماری دورهای است این اختلال به صورت مستمر ادامه دارد. توجه داشته باشید اگر کودکی حتی یک بار دچار یک دوره مانیا یا هیپومانیا با مدت کامل سرخوشی یا تحریکپذیری یا حتی یک دوره طولانیتر از یک روز مانیا یا هیپومانیا شده باشد دیگر نمیتوان تشخیص اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی را در مورد وی عنوان نمود. یکی دیگر از وجوه افتراقی بین این دو اختلال وجود خلق بالا یا گشاده و خود بزرگ بینی است. این علائم معمولاً در مانیا شایع -اند در حالی که مشخصه اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی محسوب نمیشوند. |
اختلال نافرمانی مقابله جویانه در حالی که علائم اختلال نافرمانی مقابله جویانه معمولاً در کودکان مبتلا به اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی دیده میشود علائم خلقی اختلال فوق در کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله جویانه به ندرت دیده میشود. فورانهای مکرر و شدید خشم و آشفتگیهای مستمر خلقی بین این فورانها جزء ویژگیهای اصلی تشخیص اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی در کودکانی است که واجد ملاکهای تشخیصی اختلال نافرمانی مقابله جویانه نیز هستند. به علاوه اختلال فوق باید حداقل در یکی از موقعیتهای زیر خانه، مدرسه یا با همسالان تخریب شدید و در موقعیت دوم تخریب خفیف تا متوسط ایجاد کرده باشد به این دلیل اگرچه اکثر کودکانی که دارای ملاکهای تشخیصی این اختلال هستند واجد ملاکهای تشخیصی اختلال نافرمانی مقابله جویانه نیز هستند، برعکس آن صدق نمیکند یعنی تنها حدود ۱۵ درصد افرادی که دچار اختلال نافرمانی مقابله جویانه هستند ملاکهای تشخیصی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی را نیز احراز میکنند. توجه داشته باشید در کودکانی که ملاکهای تشخیصی هر دو اختلال کامل است فقط از تشخیص اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی استفاده میشود. |
دست آخر اینکه وجود علائم خلقی چشمگیر در کنار خطر بالای بروز اختلالات افسردگی و اضطرابی در مطالعات پیگیری این بیماران سبب شده که این اختلال در 5-DSM در گروه اختلالات افسردگی قرار گیرد اختلال نافرمانی مقابله جویانه در فصل اختلالات ایذایی کنترل تکانه و سلوک قرار دارد. این نکته بازتاب بارزتر بودن اجزای خلقی این اختلال در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله جویانه است. ولی با وجود این نباید فراموش کرد که در مبتلایان به اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی علاوه بر علائم خلقی خطر مشکلات رفتاری نیز بالاست. اختلال ADHD و اختلال افسردگی اساسی اختلالات اضطرابی و اختلال طیف در خودماندگی برخلاف کودکانی که دچار اختلال دو قطبی یا اختلال نافرمانی مقابله جویانه هستند. |
برای کودکانی که علائمشان ملاکهای تشخیصی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی را کامل میکنند میتوان از تشخیصهای همراه با ADHD اختلال افسردگی اساسی و یا اختلال اضطرابی نیز استفاده نمود اما اگر تحریکپذیری کودک
فقط در زمینه دورههای افسردگی اساسی یا اختلال افسردگی پایدار افسرده خویی مشاهده شود تشخیص مناسب همان اختلال افسردگی زمینهای است و تشخیص اختلال کر تنظیمی خلق ایذایی مطرح نمیشود کودکان مبتلا به اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی ممکن است علائمی داشته باشند که ملاکهای یک اختلال اضطرابی را نیز احراز کند و در این حالت میتوان هر دو تشخیص را مطرح نمود ولی اگر تحریکپذیری کودکی فقط در زمینه اختلال اضطرابی و در مواقع تشدید اضطراب بروز کند. |
مشابه آنچه در مورد افسردگی ذکر شد فقط باید تشخیص اختلال اضطرابی مرتبط را به کار برد و تشخیص کر تنظیمی خلقی ایذایی را کنار گذاشت در کودکان مبتلا به اختلال طیف در خودماندگی نیز فورانهای خشم دیده میشود به خصوص در مواقعی که نظم روزانه زندگیشان به هم میخورد که در این حالت بروز این خشمهای ناگهانی را باید ثانویه به اختلال طیف در خودماندگی تلقی نمود و از طرح تشخیص کر تنظیمی خلقی ایذایی خودداری نمود. اختلال انفجاری متناوب علائم اختلال انفجاری متناوب با توجه به حملات انفجاری عصبانیت شبیه به اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی است. با وجود این در اختلال انفجاری متناوب برخلاف این اختلال آشفتگیهای خلقی مداوم بین حملات عصبانیت دیده نمیشود؛ افزون بر این برای تشخیص اختلال انفجاری متناوبی که شامل پرخاشگری کلامی و فیزیکی میشود اما در آن به اموال آسیبزده نمیشود یا صدمه جسمانی به حیوانات و انسانها حداقل دو بار در هفته اتفاق نمیافتد، وجود سه ماهه علائم فعال کفایت میکند ولی در اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی مدت لازم برای اثبات تشخیصی حداقل ۱۲ ماه است. |
در مجموع باید تأکید کرد که هر دو تشخیص در یک کودک عنوان نمیشود و اگر فورانهای خشم آنی همراه با تحریکپذیری مداوم بین حملات وجود داشته باشند فقط باید از تشخیص کر تنظیمی خلقی ایذایی استفاده نمود. هم ابتلایی
میزان هم ابتلایی در این اختلال بسیار بالاست و به ندرت میتوان بیماری را یافت که علائم وی فقط ملاکهای
تشخیصی اختلال کر تنظیمی خلقی ایذایی را در برگیرد. به نظر میرسد که هم ابتلایی این اختلال با سایر نشانگان DSM بیشتر از اکثر اختلالات روانی اطفال باشد بیشترین همپوشانی با اختلال نافرمانی مقابله جویانه دیده میشود نه تنها میزان کلی هم ابتلایی در این اختلال بالا است بلکه دامنه انواع اختلالات هم ابتلا نیز گسترده است. در اکثر مواقع این کودکان با طیف گستردهای از رفتارهای ایذایی و علائم و تشخیصهای اضطرابی خلقی و یا حتی طیف در خودماندگی به درمانگاه آورده میشوند. |